نخستین همایش بین المللی تفسیر اجتماعی قرآن کریم در جهان اسلام؛ فرصتها و چالشها (مجموعه مقالات) جلد2

مشخصات کتاب

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 1

نخستین همایش بین المللی تفسیر اجتماعی قرآن کریم در جهان اسلام؛ فرصتها و چالشها(جلد2)

المؤتمر الدولي حول التفسير الاجتماعي للقرآن الکریم فی العالم الاسلامی

The first international conference On the

Social interpretation of the Quran in the Islamic world

به کوشش: دکتر قاسم درزی (عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)

ناشر: انتشارات جهاد دانشگاهی/ واحد استان مرکزی

چاپ: اول

شمارگان: 1000

ویراستاری:حسین جدی

صفحه آرایی: الهه حسین آبادی

قیمت: 100000 تومان

1-اراک-میدان شریعتی-دانشگاه اراک-کتاب فروشی جهاد دانشگاهی

تلفن:32789690-086

2- تهران خ انقلاب بین فلسطین و چهارراه ولیعصر جنب مؤسسه نمایشگاه های فرهنگی ایران

تلفن:6-66487625

فروشگاه اینترنتی: www.16book.ir

ص: 2

نخستین همایش بین المللی تفسیر اجتماعی قرآن کریم در جهان اسلام؛ فرصتها و چالشها(جلد2)

المؤتمر الدولي حول التفسير الاجتماعي للقرآن الکریم فی العالم الاسلامی

The first international conference on the

Social interpretation of the Quran in the Islamic world

(مجموعه مقالات)

انجمن ایرانی مطالعات قرانی و فرهنگ اسلامی

به کوشش:

دکتر قاسم درزی

(عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)

بهار 1401یا لطیف

ص: 3

حمد و سپاس ایزد منان را که با الطاف بیکران خود این توفیق را به ما ارزانی داشت تا بتوانیم در راه ارتقای دانش عمومی و فرهنگ این مرز و بوم در زمینه چاپ و نشر کتب علمی دانشگاهی، پژوهشی و فرهنگی طبق مأموریت لحاظ شده در اساسنامه جهاد دانشگاهی گام هایی هرچند کوچک برداشته و در انجام رسالتی که بر عهده داریم، مؤثر واقع شویم. گستردگی ابزار ارتباطی و توسعه روزافزون آن، شرایطی را به وجود آورده که هرروز شاهد تحولات اساسی چشمگیری در سطح جهان هستیم. گرچه این تحولات، حوزه نشر را نیز دستخوش تحول نموده و تنوع خاصی در شیوه های مطالعه ایجاد کرده است اما کتاب به عنوان قدیمی ترین راه دستیابی به اطلاعات و اطلاع رسانی، هنوز جایگاه خود را دارد. انتشارات جهاددانشگاهی استان مرکزی بر این باور است که از مهم ترین حرکت ها در راه بهبود ساختارهای علمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور، دستیابی به تازه های دانش و نشر یافته های مفید پژوهشگران است. بدین منظور سعی وافر دارد تا در این زمینه فعالیت های مؤثرتری را در تولید محتوا، ترویج فرهنگ کتابخوانی، خدمات نشر و توزیع کتاب دنبال نماید و در این راستا از رهنمود مخاطبان و خوانندگان فرهیخته ای که می توانند ما را در ارتقای سطح کیفی و کمی این مهم یاری نمایند مشتاقانه استقبال می نماییم.

امید است این دستاورد علمی و فرهنگی مورد بهره برداری دانشجویان، اساتید، پژوهشگران و علاقمندان ارجمند قرار گیرد.

انتشارات جهاد دانشگاهی

استان مرکزی

ص: 4

فهرست مطالب

عنوان صفحه

مقدمه 7

1. درآمدی بر قواعد خاص تفسیر اجتماعی با تاکید بر تفسیر آیت الله خامنه ای

میثم عزیزان -علی اکبر فراتی 11

2. الهیات اجتماعی از توحید تا جامعه توحیدی در اندیشه تفسیری رهبر معظم انقلاب

سیّد علی اصغر علوی -سیّد محمد مداحی 39

3. بررسی جایگاه روایات در تفسیر اجتماعی قرآن کریم با تأکید بر آراء علامه طباطبایی

نگین علیزاده 65

4. بازخوانی شاخصه های عقل گرایی در تفاسیر اجتماعی با محوریت تفسیر المنار

علی غضنفری-عبدالله میر احمدی -زهرا مدرسی راد 89

5. تفسیر تقنینی قرآن کریم

مصطفی غفوری 111

6. آيات الأحكام التدبيرية اُفق تفسيري فقهي جديد

خالد غفوري الحسني 131

7. بررسی و تبیین شاخصه ها و کاستیهای تفسیر اجتماعی- عصری المنار

جعفر فیروزمندی بندپی 155

8. واکاوی نقش تفسیر اجتماعی قرآن در پیروزی انقلاب اسلامی

احمد لامعی گیو-زهرا خسروی 177

ص: 5

9. تفسیر اجتماعی قرآن کریم، سنت نبوی وآموزه های اهل بیت (ع)

معصومه محسنی پور 199

10. روش شناسی تفسیر اجتماعی قرآن در آثار نومعتزلیان شبه قاره هند

مرضیه محصص 219

11. روش شناسی تفسیراجتماعی با تکیه بر تفسیر المنار

روح الله محمدی-سمیه اکبری چَمازدِهی -سمیّه آزاد دل 247

12. نهضت اجتماعی سیدجمال الدین اسدآبادی (با تکیه بر تفسیر اجتماعی قرآن کریم)

سودابه مظفّری-کاوه رحیمی 275

13. بررسی نگاه مترقیانه اسلام دربارة موضوع حکمیت میان زوجین با تکیه بر آیة 35 سورة نساء

حسین مهتدی-حسین فقیه-عذرا السادات لطیفی حسینی 299

14. روش شناسی تفسیر المیزان درآیات اجتماعی قرآن

کیانوش نریمان 325

15. مبانی و روش تفسیر اجتماعی بانو مجتهده امین در تفسیر مخزن العرفان

مریم نساج 347

16. منهج فهم وتوجيه النص القرآني في التفسير الاجتماعي عند المفسرين المعاصرين _ تفسير «من وحي القرآن» للسيد محمد حسين فضل الله أنموذجاً

علي زهير هاشم الصراف 397

ص: 6

مقدمه

تفسیر اجتماعی، گرایشی نو در تفسیر قرآن است که به حق تحول عمده ای در تاریخ تفسیر قرآن کریم به وجود آورده است. ذهبی از این گرایش تفسیری با عنوان اجتماعی - ادبی یاد کرده است(الذهبی، 1396، ج2: 547). پس از ذهبی عناوین دیگری ازجمله اصلاح دینی، هدایی ، عقلانی، تمدنی و حرّکی نیز برای این گرایش بکار برده شده است. در واقع این گرایش در آستانه سده 14 هجری و در پی حرکت احیا و نوسازی اندیشه دینی در جهان اسلام و به همت سید جمال الدین اسدآبادی ( 1254/1838- 1314/1897) پدید آمده است. اسدآبادی معتقد بود، قرآن به مثابه کتاب مقدس مسلمانان که در سده های میانه تمدن عظیم اسلامی را بناکرده، امروز و هر روز هم قادر است اقتدار و بزرگی مسلمانان را ضمانت و تدارک نماید.

اسدآبادی، به ضرورت تفسیر و فهم قرآن برای حل مسائل و مشکلات اجتماعی مردم اصرار داشت و بازگشت به قرآن را تنها راه نجات و اصلاح امور مسلمانان می دانست. در واقع در طی سده های پیشین همواره تفسیر و تبین معنای قرآن از سوی عالمان مسلمان به مثابه یک امر دانشی موردتوجه قرار می گرفت درحالی که اسدآبادی و دیگر مصلحان دینی، آموزه های قرآن را دستمایه حل مشکلات اجتماعی می دانستند. سید جمال می گوید : تا زمانی كه قرآن ميان مسلمانان قرائت می شود و رهبر واقعي آن هاست ؛ این کتاب از موجوديت آن ها حمايت و از جوامع اسلامي دفاع می کند و متجاوزين به حقوق مسلمانان را منكوب می سازد. قرآن کتاب هدایت و قابل فهم برای همه اعصار است و شفای درد گمراهی و درمان مرض نادانی است. سید جمال همچنین قرآن را مدینه فاضله و صراط مستقیم سعادت می دانست.

شعار بازگشت به قرآن و گفتمان تفسیری سید جمال الدین اسدآبادی ، حرکت و تحول عمده ای در جهان اسلام پدید آورد و شاگردان و هواداران وی در سرزمین های مختلف موفق شدند با به کارگیری آموزه های قرآنی بر استبداد و استعمار پیروز شوند. شیخ محمد عبده(1323-1266) مهم ترین شاگرد سید جمال در مصر، عبدالرحمن کواکبی (1320-1266) در

ص: 7

سوریه، سر سید احمدخان(1232-1316ق) در هند و شیخ هادی نجم آبادی در ایران هر یک با تألیف آثار مختلفی، گفتمان تفسیری سید جمال الدین اسدآبادی را ترویج و تبلیغ نمودند. تفسیر اجتماعی در طی حدود 150 سالی که از پیدایی آن می گذرد ، مبدأ حرکت و تحولات مختلفی بوده و تعریف های مختلفی از این گرایش بیان شده است. برخی معتقدند تفسیر اجتماعی با بهره گیری از علوم اجتماعی به تفسیر قرآن می پردازد. دیگری می گوید تفسیر اجتماعی اهتمام ویژه ای به تفسیر آیات اجتماعی قرآن دارد و نیز گفته شده مفسر اجتماعی به مسائل جامعه یا اجتماع اعم از امور فردی و اجتماعی و اصلاح آن توجه می کند. درواقع برخی تعاریف، مبنای این گرایش را ناشی از مفسر و تمایل وی به ارتباط دادن آیات قرآن با مسائل اجتماعی می داند و در برخی دیگر ، مفاد و محتوای خود آیات قرآن و مسائل اجتماعی مطرح در آن را مبنا و زمینه تفسیر اجتماعی تلقی کرده است.

به هرروی می توان به این نتیجه رسید که تفسیر اجتماعی ، تفسیری در خدمت اصلاحات اجتماعی است و تلاش می کند توانمندی اسلام در تأمین سعادت دنیوی یعنی اداره شایسته جامعه در کنار سعادت اخروی را باثبات برساند. تفسیر اجتماعی به اعتقاد پژوهشگران دارای چند شاخصه مهم است که در ذیل بدان اشاره می شود.

توجه به کارکرد آیات قرآن در حل مسائل اجتماعی

توجه به کارکرد آیات قرآن در حل مسائل اجتماعی، مهم ترین شاخص این گرایش تفسیری است. در واقع مفسّر اجتماعی تلاش می کند از لابه لای آیات راه حلی برای معضلات و مشکلات اجتماعی مردم بیان نماید. چنان که مفسران اجتماعی که عمدتاً مصلحان اجتماعی نیز هستند ، از آیات قرآن در تشویق و ترغیب مردم به مبارزه بر ضد ظلم و استبداد و استعمار کمک گرفته اند.

ص: 8

عقل گرایی و خرافه زدایی از دین

عقل گرایی یکی دیگر از مهم ترین شاخص های تفسیر اجتماعی است. مفسّران اجتماعی و در رأس آن ها سید جمال الدین اسدآبادی معتقدند؛ مهم ترین آموزه قرآن و نیز مهم ترین وسیله برای فهم قرآن عقل است. به اعتقاد مفسران اجتماعی ، مهم ترین رسالت مفسّر قرآن ، خرافه زدایی از آموزه های دینی و تمسّک به عقل است. اسدآبادی می گوید : اسلام ﻳﮕﺎﻧﻪ دﻳﻨﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ذم اﻋﺘﻘﺎد ﺑﻼدﻟﻴﻞ و اﺗﺒﺎع ﻇﻨﻮن را می کند و ﺳﺮزﻧﺶ ﭘﻴﺮوي از روي ﻛﻮري را می نماید و ﻣﻄﺎﻟﺒﺔ ﺑﺮﻫﺎن در اﻣﻮر را ﺑﻪ ﻣﺘ_ﺪﻳﻨﻴﻦ ﻧﺸ_ﺎن می دهد و در ﻫ_ﺮ ﺟ_ﺎ ﺧﻄﺎب ﻋﻘﻞ می کند .

از نگاه مفسر اجتماعی، عقل به مثابه ابزاری کارآمد در فهم و دریافت قرآن و آموزه های دینی عمل می کند و همه منابع دیگر را تخصیص می زند. درواقع این مفسّران بر ضرورت اجتهاد و مبارزه با تقلید کورکورانه اصرار می کنند و با نقد و نفی ظاهرگرایی درصدد پی جویی از حکمت و مصلحت احکام شرعی هستند.سید جمال الدین در مواجهه با شبهه ناکارآمدی دین ، شاخصه عقل گرایی را جهت تفسیر قرآن مطرح می کند و معتقد است ؛ ﺑﺎﻳ_ﺪ اﻋﺘﻘ_ﺎدات را ﺑ_ﻪ ﻣﺤﻚ ﻋﻘﻞ ﺳﻨﺠﻴﺪ و ﻛﻼم ﺧﺪا را در ﺟﻬﺖ آزادي ﺳﻴﺎﺳﻲ و بی نیازی اﻗﺘﺼﺎدي و ﺣﻘ_ﻮق ﺣﻘﺔ اﻧﺴﺎﻧﻲ آن ها ﻓﻬﻤﻴﺪ. ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻲ ﻛﻪ بدین سان از ﺑﻨﺪ ﺧﺮاﻓ_ﺎت و تعصب های ﻧ_ﺎروا رﻫ_ﺎ می شود و ﺑﻪ ﺣﻘﺎﻳﻖ دﻳﻨﻲ خودآگاهی می یابد و اﻣﻜﺎﻧﺎت ﺟﺪﻳﺪ آن را درمی یابد، نه فقط ﺗﻌﺪي ﻏﻴﺮاﻧﺴﺎﻧﻲ را ﺑﻪ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺧﻮد نمی پذیرد، ﺑﻠﻜﻪ ﻋﻤ_ﻼً ﺑ_ﺎ اﺗﺤ_ﺎد ﺑ_ﺎ ﺑ_ﺮادران دﻳﮕ_ﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎن ﺧﻮد شایق می شود و از اﻳ_ﻦ رﻫﮕ_ﺬر اﺳ_ﻼم را ﺑ_ﻪ عالی ترین درﺟ_ﻪ ﻗ_ﺪرت می رساند. درواقع اسدآبادی تلاش می کرد با پیراستن دین اسلام از خرافات نشان دهد آموزه های قرآنی با ﻋﻘﻼﻧﻴ__ﺖ و ﻋﻠ__ﻢ ﻣ__ﺪرن سازگاری دارد.

کاربست دانش های نوین در تفسیر و فهم قرآن

منازعه علم و دین و یا تضاد و تناقض آموزه های دینی با یافته های جدید علوم یکی از مسائل اجتماعی معاصر است. اسدآبادی و شاگردان وی معتقدند؛ آموزه های قرآن با علوم

ص: 9

جدید و یافته های آن هیچ منافاتی ندارد و با این استدلال ، به سوی کاربست دانش های نوین در فهم و تفسیر قرآن تمایل پیدا می کنند . به همین دلیل است که شاگردان سید جمال ، در مصر و سوریه و جاهای دیگر گرایش تفسیر علمی قران را پدید می آورند و در توجیه و تأیید برخی یافته های علوم از آیات قرآن استفاده می کنند. با پیدایی گرایش تفسیر اجتماعی قرآن کریم از سوی سید جمال الدین اسدآبادی و شاگردان وی ، تفسیر قرآن وارد مرحله جدیدی از حیات خودش می شود و به نظر می رسد تقریباً همه تفاسیر معاصر به گونه ای از این گرایش تفسیری متأثر شده اند.

انجمن ایرانی مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی افتخار دارد که بر اساس برنامه های راهبردی خود در اسفند 1400 همایش تفسیر اجتماعی در جهان اسلام را باهدف تبیین ابعاد و ویژگی های این گرایش تفسیری برگزار نموده است. این مهم با حمایت معاونت قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی محقق شد و دانشگاه ها و مراکز پژوهشی مختلف و از همه مهم تر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با همایش همکاری داشتند. آقای دکتر قاسم درزی ، استادیار دانشگاه شهید بهشتی، دبیری اجرایی این همایش را به عهده داشتند که با همکاری سرکارخانم زهرا نبئی و آقای سید مجید نبوی ، بحمدالله با موفقیت امور اجرایی مختلف را سامان دادند.

دبیرخانه همایش از حدود 5 ماه پیش یعنی مهرماه 1400 کار خود را آغاز کرد و در همین مدت کوتاه پس از اعلام فراخوان این همایش بیش از 120 مقاله کامل و چکیده به دبیرخانه همایش ارسال شد که برخی از آن ها پذیرفته شدند. اینک مجموعه چکیده های پذیرفته شده و نیز مجموعه مقالات با اهتمام انجمن ایرانی مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی منتشرگردیده است. برگزارکنندگان این همایش امیدوارند انتشار این مجموعه در توسعه فهم عمومی از آموزه های قرآنی و نیز ارتقای دانش و بینش قرآنی جامعه دانشگاهی تأثیرگذار باشد.

فروغ پارسا

دبیر علمی همایش- اردیبهشت 14011

ص: 10

1-درآمدی بر قواعد خاص تفسیر اجتماعی با تاکید بر تفسیر آیت الله خامنه ای

اشاره

میثم عزیزان (1)-علی اکبر فراتی(2)

چکیده

هر روش، از مبانی، آغاز و بر اساس قواعد و قوانینی تفسیری که خطا در فهم را کاهش داده، به بهره گیری از منابع پرداخته تا تفسیری روشمند ارائه دهد. در این رویکرد روش های تفسیر در سه دسته عقلی، نقلی و جامع تقسیم شده و تفسیر اجتماعی، گرایشی از روش تفسیر عقلی است. گرایش ها، رنگ های مختلف تفسیر قرآن اند که دارای اقسامی چون تفسیر کلامی، تفسیر اجتماعی و... می باشد. گرایش اجتماعی به دنبال استفاده از آموزه های قرآن در متن زندگی اجتماعی و تحول از فردگرایی تفسیر به جمع گرایی است. استنباط اشتباه و پیام گیری غلط از آیات در برخورد با مسائل عصری، از چالش های پیش روی تفاسیر اجتماعی است که نیاز به شناخت قواعد و قانون های تفسیر را ضروری می سازد. قواعد تفسیر به دو قسم عام و خاص تقسیم می شوند. قواعد عام، خطای مفسر را کاهش داده ولی درمصونیت نوع روش و گرایش تفسیری از خطا نقش ندارند؛ اما قواعد

ص: 11


1- . دکترای علوم قرآن و حدیث-دانشگاه قم (نویسنده مسئول) m.azizan590@gmail.com
2- . دکترای ادبیات عرب- استادیار دانشگاه تهران-ساکن تهران- Ut.ac.ir@a.forati

خاص، قوانینی اند که به حرکت درست مفسر در مرز روش و گرایش تفسیری اش از خطا مصونیت می بخشند. در این پژوهش برخی از قواعد خاص که عبارت اند از عصر محوری، مخاطب محوری، تطبیق محوری با نگاهی به تفسیر آیت اله خامنه ای تحقیق شده است.

کلیدواژه: تفسیر اجتماعی، روش تفسیر، قواعد تفسیر، اقسام قواعد تفسیر، تفسیر آیت اله خامنه ای.

1. طرح مسئله

در نسبت پیام ها به کلام خداوند، مفسر نباید آزاد و بدون قانون عمل کند و به بهانه ی تفسیر، هر پیامی را از آیات دریافت نماید. ازاین رو باید مجموعه ای از قوانین به کار مفسر حاکم باشد تا از خطا مصون بماند. در تفسیر اجتماعی که مفسر، به پیگیری راهکاری برای مسائل روز و امور جامعه گرایش دارد و در پی روزآمدسازی آیات می باشد، اهمیت این قوانین دوچندان است. با توجه به نقش اجتماعی که آیت اله خامنه ای در جامعه دارد، قواعد خاص تفسیر اجتماعی که حاکم بر تفسیر ایشان است مورد تحقیق قرار گرفته تا در گام نخست برخی از این قسم قواعد که تقسیم جامع و مانعی از آن ها ارائه نشده، معرفی شوند و در گام دیگر نمونه هایی از تفسیر آیت اله خامنه ای به عنوان مصداقی از مفسران اجتماعی مورد پژوهش قرار گیرد.

تفسیر اجتماعی در تلاش است تا آموزه های قرآن را از عصر نزول خارج نموده و برای دنیای امروز کاربردی نماید و بیش از فردگرایی تفسیر به جمع گرایی بپردازد. پس از تبیین ساختار و نظام روش های تفسیر و جایگاه قواعد در آن، اهمیت این تحقیق از آنجایی است که، قواعد و قوانین تفسیر اجتماعی را برشمرده که بدونتوجه و کاربرد آن ها از سوی مفسر، تفسیر اجتماعی، ماهیت اجتماعی خود را از دست خواهد داد.

ص: 12

2. پیشینه

به موضوع تفسیر اجتماعی در کتب دائره المعارف، کتب تفسیر و مکاتب تفسیری پرداخته شده و مقالاتی از جمله گرایش اجتماعی در تفاسیر معاصر(حسینی میرصفی)، تفسیر اجتماعی قرآن چالش تعریف و ویژگی ها (نفیسی)، مبانی تفسیر اجتماعی(مؤدب؛ روحانی زاده) و روش شناسی تفسیر اجتماعی (آقایی)، نیز نگارش شده اند. در این پیشینه ، تأکید دانشوران به تبیین تفسیر اجتماعی، مبانی آن و ارتباط این تفسیر با دانش های روز ازجمله جامعه شناسی بوده است؛ اما در این پژوهش، ابتدا نظام مندی و ساختاربندی تفسیر اجتماعی مورد تأکید قرارگرفته و پس ازآن، قانونمندی این تفسیر با ارائه ی قواعد مصونیت بخش به آن، بررسی خواهد شد. علاوه بر این، مصادیق کاربردی از تفسیر اجتماعی در تفسیر آیت اله خامنه ای مورد اشاره قرار گرفته که از این جنبه نیز این پژوهش بی پیشینه است. با این رویکرد، چند مسئله در پیش روی تحقیق قرار دارد:1. جایگاه قواعد در روش تفسیری چیست؟ 2. گرایش تفسیر اجتماعی در این پژوهش چه تعریفی دارد؟ 3. قواعد تفسیر دارای چه اقسامی است؟ 4.قواعد خاص تفسیر اجتماعی در تفسیر آیت اله خامنه ای کدم اند؟

3. جایگاه قواعد تفسیر در روش تفسیر

برای دست یابی به جایگاه قواعد در روش تفسیر، باید دو اصطلاح روش تفسیر و قواعد تفسیر مفهوم شناسی شوند. «روش»، واژه ای فارسی است که در لغت نامه های فارسی، همچون ناظم الاطباء، معانی متفاوتی چون طریق و حرکت، طرز و رسم خرامیدن، حرکت و آمد و شد، بیان نموده و دهخدا، به معنای شیوه، اسلوب و سبکنیز اشاره کرده است. شهید مطهری(ره) در واژه شناسی لغت سبک، آن را با روش مترادف دانسته است. سبک همچون نقره ی گداخته، قالبی محکم و ثابت دارد و معنای عدم تغییر و ثبات را در خود جای داده است. روش تفسیر، در اصطلاح، به

ص: 13

مفاهیمی چون مبانی، منابع، قواعد و گرایش در تفسیر، تعریف شده است. چنین تعاریفی، به دلیل عدم ترادف با روش، عدم ارائه دلیل برای بیان این تعاریف، خلط مفاهیم، محدودسازی مفهوم کلی روش تفسیر در مفاهیم جزئی و غفلت از شکل نظام مند روش ها، نیازمند بازخوانی هستند. در شکل گیری هر روش، تمام مفاهیم چهارگانه ی مبانی، قواعد، منابع و گرایش، نقش مؤثری دارند و غفلت از هر مفهوم، تصویر نادرستی از تعریف روش ارائه خواهد داد. با توجه به تعریف ارائه شده از تفسیر که آن را کشف معانی آیات، مراد متن و مراد مؤلف دانسته اند، در مورد روش تفسیری می توان گفت که روش یا سبک تفسیری شیوه ی نظام مندی است که از مبانی آغاز و با به کارگیری قواعد، از منابع عقلی، نقلی و علمی، معانی آیات، مراد متن و مراد مؤلف را استنباط می کند و تفسیر را در شکل های ترتیبی، موضوعی، تجزیه ای یا ترتیبی- موضوعی ارائه می دهد. در شکل زیر نمودار جایگاه قواعد تفسیر در ساختار نظام مند روش تفسیر و نوع ارتباط آن ها با یکدیگر مشخص شده است(عزیزان؛ تجری؛ 1399: 194).

ص: 14

با رویکردی که از مفهوم و ساختار روش تفسیری ارائه گردید، برخی از تقسيماتي که در رابطه با روش های تفسير از سوی صاحب نظرانی چون ذهبی (الذهبى)، آیت الله معرفت(معرفت)، عمید زنجانی (عميد زنجانى) و... بیان شده، در قالب این ساختار نظام مند، جای نمی گیرند و برخی ازجمله تفسیر علمی، تفسیر سیاسی، تفسیر فقهی، تفسیر اجتماعی و...، در واقع گرایش هایی تفسیری اند و در زیرشاخه های روش های تفسیری قرار می گیرند. روش های تفسیری با لحاظ مبانی و قواعد آن ها در نگاهی کلی، در سه عنوان، «روش تفسیر عقلی»، «روش تفسیر نقلی» و «روش تفسیر جامع» تقسیم شده که تفسیر اجتماعی گرایشی از روش عقلی است(اسعدی).

در بیان مفهوم قاعده، لغت شناسان به معنای « پایه و اساس» به عنوان معنایی مشترک اتفاق نظر دارند. آن ها، «القواعد البیت» را «اساس البیت» معنا نمودند. (فراهیدی ،1414،1: 142؛ ابن فارس،1420،5: 108؛ ابن منظور،1388، 3: 357) یعنی برای برپایی و استواری هر خانه، وجود قواعد و ستو ن ها، لازم است و استقامت دائمی هر خانه به عدم تغییر و ثبات این قواعد وابسته است. ازاین رو در عدم تغییر هر روش و سبک تفسیری، قواعد نقش محوری دارند. «کلی بودن» و «ضابطه و قانونبودن» هر قاعده، وجه اشتراکی است که در تعاریف صاحب نظران به آن ها اشاره شده است. خالد بن عثمان قاعده را به «حکم کلی» تعریف کرده که «هی حکم کلی یتعرف به علی احکام جزئیاته.»(السبت،1426: 23) وی در ادامه و در تفاوت آن، با تفسیر می نویسد «تفسیر، توضیح معانی و شرح آن ها است که بر پایه ی قوانین که قواعد نام دارند، استوار است»(همان، 33).

الفیومی معنای ضابطه را به توضیح قاعده اضافه می کند و بر این باور است که قاعده امری کلی و منطبق بر تمامی جزئیات می باشد (مصباح المنیر). مساعد یحیی بن سلیمان نیز قواعد را امری کلی و منضبط می داند(الطیار). با توجه به نکات لغوی و اصطلاحی«قواعد تفسیر، قوانینی، ثابت، کلی و کاربردی برای تفسیر قرآن اند که

ص: 15

مبتنی بر پایه های متقن عقلی و نقلی می باشند و رعایت آن ها هر روش تفسیری را ضابطه مند می کند و خطا در تفسیر و روش تفسیر را کاهش می دهد.» (دایرة المعارف قرآن كريم). استنباط اشتباه و پیام گیری غلط از آیات، از چالش های پیش روی تفاسیر اجتماعی است که نیاز به شناخت قواعد و قانون های تفسیر را ضروری می سازد. در میان اجزاء روش تفسیر بین دو جزء مبانی و قواعد، ارتباط بیشتری وجود دارد.(رک:پهلوان؛ فائز ؛ خبیری).

4. گرایش اجتماعی

گرایش در لغت به معنای میل خواهش و رغبت است(دهخدا،1377: 502). گرایش ها، رنگ های مختلف تفسير قرآن اند که مهم ترين عامل پديدآورنده ى آن ها، جهت گيرى هاى مفسّران و تمايلات ذهنى است و با عناوينى چون تفسير كلامى، تفسير تربيتى، تفسير اجتماعی و... معرّفى مى شوند. این تعریف وجه مشترک تعریف صاحب نظران است(شاکر، رضایی اصفهانى،علوی مهر). عامل تمایلات ذهنی، معلول سه عامل ديگر است، که عبارت اند از:1) دانش هايى كه مفسّر در آن ها تخصّص دارد؛2) روحیات و ذوقیات مفسّر؛ 3) دغدغه هاى مفسّر نسبت به مسائل مختلف بيرونى. برای مثال، تخصص، روحیه و دغدغه هاى فكرى مفسّرى، تربيت معنوى افراد و گرایش مفسر دیگر مبارزه با حكومت جور و ايجاد يك اجتماع اسلامى با حكومت دينى است. حتى اگر منابع تفسير، نزد آن دو يكسان باشد، تفسير اين دو مفسّر در عين دارا بودن نقاط مشترك، داراى گرایش و جهت گيرى های خاص خود هستند(شاکر). در خصوص وصف اجتماعی تفسیر سه برداشت وجود دارد. بهره گیری تفسیر از علوم اجتماعی، اهتمام ویژه به تفسیر آیات اجتماعی قرآن و توجه مفسر به مسائل اجتماعی و اصلاح آن(نفیسی). وجه مشترک تمام این برداشت ها، استفاده از آموزه های قرآن در متن زندگی اجتماعی و تحول از فردگرایی تفسیر به

ص: 16

جمع گرایی است.(مؤدب) تفسیر اجتماعی عهده دار دریافت و ارائه ی پیام هایی مطابق با نیاز روز انسان از متن قرآن است. اگر مفسر در چارچوب ضوابطی که در ادامه از آن ها سخن گفته خواهد شد، با این گرایش به تفسیر آیات اقدام نماید، به تفسیری کاربردی و صحیح دست یافته و اعجاز تشریعی قرآن (مولوی و خلیلی)، پیراستن چهره اسلام از پاسخ به نقایص و توانمندی قرآن با تطبیق آن به نیازهای روز(نفیسی) را به اثبات رسانده است.

5. اقسام قواعد تفسیر

قواعد را می توان به دودسته کلی قواعد عام و قواعد خاص تقسیم نمود. قواعد عام، قوانینی، ثابت، کلی، کاربردی و مبتنی بر پایه های متقن عقلی و نقلی، در تمام روش های تفسیری هستند که خطا در تفسیر را کاهش می دهد. تفاسیری که از سوی مفسران بدون توجه این قوانین ارائه می شوند، پیامِ آیات نیست، بلکه تحمیل پیام به قرآن است. این قواعد اقسامی دارد که پرهیز از رأی محوری(تابان، فرزند وحی، دزفولی)، لغت قرآن محوری (فتاحی زاده، فرزند وحی، تابان، فتح الهی، السبت)،قرینه محوری(تابان، فرزند وحی، مختارآبادی، فتح الهی)، مبنا محوری، منبع محوری (عبدالسمیع عماد، الطیار)، اصول محوری( خامنه ای، علی)، دلالت محوری(المیبدی، فرزند وحی، تابان، فتح الهی، السبت)ازجمله ی آنان است.

قواعد خاص نیز، قوانینی، ثابت، کلی، کاربردی و مبتنی بر پایه های متقن عقلی و نقلی هستند که خطا در روش تفسیر را کاهش داده و موجب حرکت بدون اشتباه مفسر در مرز روش و گرایش تفسیری اش، گردند. تفسیر درست، با قواعد عام، استوار می شود و با قواعد خاص، روش تفسیر از اشتباه مصون می ماند. اقسام قواعد خاص، در روش های مختلف، متناسب با همان روش و گرایش تفسیری خواهد بود. برخی از قواعد خاص روش تفسیر عقلی با گرایش اجتماعی، عبارت از عصر

ص: 17

محوری، مخاطب محوری و تطبیق محوری(پهلوان، المیبدی، نورائی) است، که با نگاهی به تفسیر آیت اله خامنه ای به عنوان مفسری اجتماعی، تبیین خواهند شد.

6. قواعد خاص گرایش تفسیر اجتماعی در تفسیر آیت اله خامنه ای

اشاره

بدون قواعد خاص، تفسیر اجتماعی ماهیت خود را از دست داده و نمی توان از تفسیر آیت اله خامنه ای، تلقی گرایش اجتماعی را داشت. آیت اله خامنه ای از ابتدای شکل گیری انقلاب و حکومت اسلامی تا زمان زعامت بر انقلاب، رویکردی اجتماعی به آیات داشته اند. مجموعه ی تفسیری از ایشان با عنوان تفسیر سوره توبه، تفسیر سوره مجادله، سخنرانی ها و... از ایشان گردآوری شده که به عنوان منابع تفسیر، مورد مراجعه قرار گرفته است.

1-6. عصر محوری

عصرمحوری بخشی از ماهیت تفسیر اجتماعی است و هراندازه که مفسر از به کاربست این قاعده فاصله گیرد از تفسیر اجتماعی فاصله گرفته است. بر اساس اینقاعده، قرآن، هميشه زنده است و باتوجه به نیازهای انسان در هر عصری مى تواند بهترين نسخه ى سعادت انسان ها باشد (خامنه ای 01/09/1377) چون برخورد مفسر با آیات در خلأ صورت نمی پذیرد، باید بکوشد آﯾﺎت قرآن را ﺑﺎ ﺷﺮاﯾﻂ و ﻧﯿﺎزﻫﺎي اﻣﺮوزي ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺗﻄﺒﯿﻖ دﻫﺪ.(نفیسی).عصری محوری در سه عنوان1. پاسخ به شبهات عصری، 2. مسائل اجتماعی 3.مسائل سیاسی قابل پیگیری است.

در تفسیر آیت اله خامنه ای، آن دسته باورهای غلط که با مغالطه های بی پایه در فضای جامعه با حمایت متفکران غربی و مستشرقان رواج یافته است، با تفسیر پاسخ داده می شوند. ایشان در تفسیر آیه ی «قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ » (توبه،53) عدم قبولی انفاق را با توجه به این آیه، فسق انفاق گران دانسته و با منبع

ص: 18

قرار دادن قرآن و بهره از آیه ی «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين »(مائده،27) شرط قبولی عمل را ایمان به خدا می داند:

«گاهی اوقات برخی از روی رگ روشنفکری می گویند فلان شخص هرچند در حوزه ی تفکر اسلامی نبوده و برای اسلام و هدفش کار نکرده ولی در جوامع کفر برای ملت خود منشأ خدماتی بوده است، پس چطور ممکن است مشمول رحمت خدا نشود و در عذاب باشد؟ افراد زیادی برای ملت خود خوب و نافع بوده اند، اما گناه آن ها این بود که فکر اسلامی نداشتند؛ بلکه در مقابل اسلام بوده اند. پذیرفته نشدن عمل چنین کسانی در پیشگاه خداوند، امری ممکن است و خودخواهی اسلام هم نیست؛ زیرا تکامل انسان ها جز در سایه ی فکر و ایده و مقرارت اسلام تأمین نمی شود. بنابراین، کوشش مالی، زمانی مورد قبول خدا است و اثر دارد که طرز فکر اسلامی انجام گیرد و برای بینش نجات بخش اسلام باشد، نه هر بینش دیگری. خیلی ها سؤال می کنند، آیا اینشتین یا ادیسون به جهنم می روند؟ ایناز دو حال خارج نیست: اگر قاصر بوده اند نمی روند ولی اگر مقصر بوده اند می روند»(خامنه ای،1396: 359).

در مثالی دیگر، از سال های ابتدایی ظهور اسلام تاکنون بت مردگرایی و تساوی حقوق زن و مرد از شبهاتی بوده که در تمامی جوامع مورد توجه قرار گرفته است. در باور تفسیری آیت اله خامنه ای، با استناد به آيه ى شريفه ى سوره ى احزاب که می فرماید «إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ...» (احزاب،35)، نگاه به جنسيت، نگاهی در درجه ی دوم اهمیت است. زیرا نگاه اول و درجه ى يك، انسانيت یک انسان، بدون توجه به زن و مرد بودن آن ها است:

ص: 19

«مرد و زن هيچ تفاوتى ندارند. حتّى یکجا براى كوبيدن همين انديشه هاى جاهلى كه عرض كردم، زن را از مرد بالا مى كشد؛ كه يك چنين حالتى را جز در مورد اشخاص، انسان در قرآن، ديگر پيدا نمى كند: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ» نمودار كفار، اين دو تا زنند: «امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ». نه نمودار براى زن ها؛ نه، براى زن و مرد. «كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما». «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ»؛ خداى متعال اينجا هم براى مؤمنين دو تا زن را اسم مى آورد. حالا شما ببينيد از اول تاريخ تا آخر دنيا، چه تعداد مؤمن، اعم از بزرگان، صلحا، اولياء، انبياء آمدند و رفتند. وقتى مى خواهد براى این ها يك نمودار، يك مجسمه، يك نماد معرفى كند، دو تا زن را معرفى مى كند: يكى «امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ» تا آخر- دوم «وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ ...» اصلًا چيز عجيبى است. بنابراين جنسيت يك امر ثانوى است.» (خامنه ای 14/10/1390).مفسّر بر اساس قاعده ی عصر محوری، تحت تأثير نيازهاى اجتماعى و عصری است. مفسّر اجتماعی خود را از مسائل خرافى و اوهام كنار گذاشته و ديدگاه ها معقول را در ميان مردم رواج می دهد. مفسرانى مى توانند در مسیر تفسیر اجتماعی قدم گذارند كه در برابر سنت گرایان و سنت هاى موجود، تحول گرا باشند(علوى مهر). طرح مباحث اجتماعی و عصری به دو گونه در تفسیر آیت اله خامنه ای دیده می شود. نخست، تبیین و تحلیل مباحث عصری و اجتماعی که قرآن مطرح فرموده و تطبیق آن بر مصادیق عصری. دوم، بهره گیری از نظرات جامعه شناسانه بر اساس مبانی اسلامی، در تفسیر آیات(خامنه ای،1396: 67). مفسر در تفسیر آیه ی «وَلْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَة»(توبه،123) ، با منبع قرار دادن قرآن و استفاده از آیه ای دیگر از همین

ص: 20

سوره(توبه،6)، کلمه ی «غِلْظَة» را برخلاف نظر برخی، به سنگدلی، قساوت معنا و تفسیر نکرده و با نگاهی جامعه شناسانه به عدم تأثیرپذیری و انعطاف ناپذیری از فرهنگ دشمن تفسیر نموده است:

«منظور از غلظت در آیه، سنگدلی نیست. وقتی دو فرهنگ در کنار یکدیگر و هم مرز باهم زندگی می کنند، طبعاً تبادل فرهنگی در آداب و عادات و سنت های این دو فرهنگ پیدا خواهد شد. ملتی که قوی تر و چیره دست تر است، سعی می کند دائماً تأثیر بگذارد، اما تأثیر نپذیرد» (خامنه ای،1396: 749).

در ادامه، به نظریه تشبه به کفار نیز اشاره داشته است.

از دیگر مسائل اجتماعی، مسئله ی آزادی است که در تفسیر آیه ی «وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ» معنای آزادی را با کلمه« إِصْر» در اسارت تمايلات پست مادى که در جوامع غربی وجود دارد، ندانسته و آزادیرا در رهایی از بى بندوبارى، وحشي گرى، فساد،گمراهى و خودكامگى معرفی کرده است(خامنه ای 14/09/1365).

در قاعده ی عصر محوری، سیاست و مسائل سیاسی اجتماع از موضوعات مهم در تفسیر اجتماعی است. واژه «سیاست» از ماده «س وس» است که «السِّيَاسَةِ» به برخاستن برای اصلاح چیزی معنا شده است(الطریحی، 1375، 4: 78). هرچند در دنیای امروز، سیاست به معنای فریب، دروغ و حیله ترجمه شده، اما در نظر آیت الله خامنه ای سیاست جزء دین و به معنای اداره ی درست جامعه بر اساس صداقت و عمل دلسوزانه و دردمندانه است. (خامنه ای، 05/05/1381). تفسیر اجتماعی بدون توجّه به مسائل سیاسی همچون مسائل مربوط به حکومت، دموکراسی، عدالت، سیاست داخلی و خارجی، روابط بین الملل، مکاتب و اندیشه های سیاسی، اقتصاد

ص: 21

سیاسی و بدون دریافت راهکارها با استفاده از آیات، ماهیت اصلی خود را از دست خواهد داد. مفسر با نظر به دو قاعده ی خاصِ تطبیق محوری در کنار قاعده ی عصر محوری آیه ی30 از سوره فرقان را تفسیر کرده است:

«اگر اسلام به معناى اعتقاد و عمل افراد در جامعه وجود داشته باشد و حاكميت دين برقرار نباشد، در چنين جامعه اى قرآن و اسلام مهجور است... پيغمبر اكرم نزد پروردگار عالم عرض مى كند: «يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً». هَجر قرآن به چه معناست؟ ... يعنى قرآن را دارند، اما همراه با هَجر. قرآن هست، اما مهجور است. به اين معنا كه قرآن در يك جامعه تلاوت شده و احترام ظاهرى مى شود، اما به احكام آن عمل نمى كنند و به بهانه ى جدايى دين از سياست ، حكومت را از قرآن سلب مى نمايند» (خامنه ای، 04/06/1373).بر اساس نهضت هايى كه در اين قرن پديد آمده است، همچون نهضت جمهورى اسلامى ايران و تهاجم استعمار و صهیونیست علیه مسلمانان، مفسران اسلامى به بُعد جهادى آيات قرآن و جلوگیری از پذیرش سلطه استکبار، توجه كرده اند. مفسری چون علامه محمدجواد مغنيه، بسيارى از آيات جهاد را با مبارزه عليه صهيونيست ها و استعمارگران امروز منطبق مى داند(علوى مهر) این ویژگی در تفسیر آیت اله خامنه ای نیز وجود دارد:

«پايبندى به قرآن ، مايه ى روشن فكرى و مايه ى آزادفکری و مايه ى به كار افتادن علم و عقل و ابتكار و تلاش است. اسلام مرده هاى اجتماعى و سياسى را زنده كرد؛ «إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ»اسلام ملت هايى را كه خاك مرگ بر روى آن ها پاشيده شده بود و چيزى از

ص: 22

حيات حقيقى و سرافرازانه ى مجتمع انسانى نمى دانستند، حيات و آقايى بخشيد و پرچم انسانيت و دفاع از انسان ها را به آن ها داد. نه فقط آن روز، امروز هم به حمد اللّه همين طور است» (خامنه ای 09/11/1376).

آیت اله خامنه ای، تبیین اهداف استکبار و اهمیت مبارزه و ایستادگی در مقابل آن را با آیات « فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذيرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً * اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ وَ مَكْرَ السَّيِّئِ»(فاطر،45 و46) چنین توضیح داده:

«استكبار، معناى وسيعى دارد. در قرآن هم، شاخه ها و مشتقّات استكبار، مكرّر به كار رفته است. خود كلمه ى استكبار هم، در قرآن به كار رفته است. به نظر مى رسد كه استكبار، غير از تكبّر است. شايد این طور بشود گفت كه تكبّر، بيشتر به يك صفت قلبى و روحى اشاره مى كند؛ يعنى انسان خود را برتر از ديگران بداند و بگيرد. استكبار،بيشتر به جنبه ى عملىِ تكبّر توجّه دارد. يعنى كسى كه كبر مى ورزد و خود را بالاتر از ديگران مى داند، در رفتار خود با ديگران هم، طورى كار را سازمان دهی مى كند كه اين تكبّر، در عمل مشخص و واضح مى شود. ديگران را حقير مى كند، به ديگران اهانت مى كند، در كار ديگران دخالت مى كند و براى ديگران، به عنوان تصميم گيرنده ظاهر مى شود. اين، معناى استكبار است كه در آيه ى كريمه ى قرآن هم، آنجایی كه درباره ى مستكبران سخن مى گويد، مى فرمايد: « فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذيرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً * اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ وَ مَكْرَ السَّيِّئِ». يعنى در مقابل پيامبر و حرف حق، استكبار ورزيدند. نگفتند ما بالاتريم؛ بلكه اين بالاتر بودن را، اين بيشتر حق داشتن يا براى خود حقِّ بيشترى قائل بودن را، در عمل سازمان دهی كردند؛ يعنى همان

ص: 23

جنگ هاى طولانى و تمام نشدنی جبهه ى كفر و عناد و طغيان، با جبهه ى پيام حق و معنويت و نور و هدايت. استكبار، يعنى اين. البته در هرزمانی و براى هر ملتى، ممكن است استكبار معناى خاصى پيدا كند. براى ما ملت ايران، در جريان انقلاب و پيش از انقلاب و بعد از آن تا اين ساعت، استكبار معناى خاصى داشته و عبارت از قدرت های مسلطی در جهان بوده است كه در مسائل اين كشور و در سرنوشت و كارهاى اين ملت، حضورى ظالمانه و قدرت مندانه و قلدرانه را در پيش گرفتند.»(خامنه ای، 09/08/1375).

ایشان از جمله زیرشاخه های استکبار به استکبار اقتصادی توجه داشته است. در تفسیر آیه ی «وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين» (القصص،5) بیان داشته:«طبق آيه ى قرآن كه فرمود: «وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ...» انسان مى فهمد جهت حركت كلى اديان الهى، به سمت رفع استضعاف و محروميت است. اين است كه اسلام و پرچم دين را، از پرچم هاى فرهنگ ها و تمدن ها و ايدئولوژى ها و مكاتب گوناگون، به کلی متمايز مى كند: سعى براى طبقه ى محروم. امروز در دنياى سرمايه دارى و كشورهايى كه زير سلطه ى استكبار جهانى است، حركت به سمت رشد پول داران و سرمايه داران است؛ و آنچه به فكر آن نيستند، طبقات محروم است. اگر يك وقت كمكى هم به محرومين بشود، براى اين است كه بتوانند از آن ها به نفع پول داران و سرمايه داران استفاده كنند. مبناى اقتصاد امروز دنياى سرمايه دارى و استكبار، بر اين است.»(خامنه ای، 15/07/1371).

ص: 24

آیت الله خامنه ای پس از مبارزه و حرکت، تشکیل حکومت را لازم دانسته و مقدمه ای برای تحقق آرمان ها معرفی کرده است. (خامنه ای، 19/09/1375). تحقق عدالت اجتماعی ازجمله ی آرمان ها است:

«بناى جامعه اسلامى، تشكيل حكومت اسلامى، تشكيل نظام اسلامى، تشكيل قشون اسلامى، نامه ى به سياستمداران بزرگ عالم، ورود در عرصه ى سياسى عظيم بشرى آن روز، سياست است. چطور مى شود اسلام را از سياست جدا كرد؟! چطور مى شود سياست را با دست هدايتى غير از دست هدايت اسلام، معنا و تفسير كرد و شكل داد؟! «الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ»؛ بعضى قرآن را تکه پاره مى كنند.«يؤمن ببعض و يكفر ببعض»؛ به عبادت قرآن ايمان مى آورند؛ اما به سياست قرآن ايمان نمى آورند! «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ». قسط چيست؟قسط يعنى استقرار عدالت اجتماعى در جامعه. چه كسى مى تواند اين كار را انجام دهد؟ تشكيلِ يك جامعه ى همراهِ با عدالت و قسط، يك كار سياسى است؛ كارِ مديران يك كشور است.»(خامنه ای، 31/05/1385).

جدایی دین از سیاست از مسائل سیاسی است که مفسر اجتماعی، آن را با تفسیر قرآن به قرآن پاسخ داده است. مفسر اجتماعی، به مشکلات پیش روی حکومت نیز اشاره دارد. همان طور که آزادی بیان را پذیرفته، بی مرزی و عدم محدودیت در بیان آزاد مطالب در فضای جامعه را، موجب تشنج و اضطراب دانسته است. در تفسیر آیه ی «لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ ... »(توبه،60) آزادی بیان را غير از تشنج آفرينى دانسته و می فرماید:

ص: 25

«در سوره ى احزاب در آيه اى مي فرمايد: «لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ »؛«مرجفون» يعنى آن کسانی كه در جامعه تشنج آفرينى مي كنند، جامعه را به اضطراب مي كشانند، به حركات ناسالم مي كشانند؛ این ها مرجفون در مدينه اند. «مرجف» يعنى آن كسى كه با سخن خود، با شايعه پراكنى خود، با موضع گيرى خود، با اظهارنظر خود جو عمومى جامعه را به تشنج مي كشاند؛ اين قابل قبول نيست.»(خامنه ای،18/02/1366).

بر اساس آیات، راهکار حل این مشکل را با اشاره به شبهات عصری، در تفسیر زیر بیان نموده است:

«لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ »؛ يعنى اگر دست برندارند اين شايعه پراكن ها، اين تشنج آفرين ها، اين كسانى كه جامعه را از سلامت و از سكون وآرامش خودش می خواهند خارج كنند، ما تو را «اغرا» خواهيم كرد به آن ها؛ يعنى تو را به جان آن ها خواهيم انداخت تا انتقام مردم را بگيرى؛ يعنى يك لحن شديدِ خشن در مقابل كسانى كه جو سالم جامعه را حاضر نيستند تحمل كنند و سلامت جامعه را به حال خود بگذارند. حالا جنجال كنيم كه اين برخلاف روش هاى دموكراسى غربى است، دموكراسى غربى اين را قبول ندارد؛ خب ما در بسيارى از جهات دموكراسى غربى را اصلاً قبول نداريم» (همان).

2-6. مخاطب محوری

نام گذاری دوره امروز به «مخاطب مداری در تفسیر» نشان از اهمیت این قاعده در تفسیر اجتماعی دارد(رک:شریعت مداری، 1393: 9). تفسیر «کاشف» به عنوان

ص: 26

تفسیری اجتماعی، به دلیل اهمیت این قاعده، رنگ تفسیر خود را اقناع مخاطبی می داند که در عصر نگارش تفسیرش با او روبه رو است.(مغنیه). در تفسیر اجتماعی، انسان عصر نزول با انسان امروزی تفاوتی در انسانیت ندارد و تفاوت در شرایط عصر و پیشرفت در آگاهی ها است. مخاطبان عصر نزول اگر در زمان ما، حیات داشتند، فهمشان با فهم امروزی مطابق بود نه با عصر نزول. مفسر اجتماعی باید، متن را به نخستین گیرندگان آن، پیوند داده تا فضای نزول آیه مورد توجه قرار گیرد و سپس با مقایسه ی زمینه ی کنونی با زمینه ی اجتماعی-تاریخی متن موردبحث، با دریافت شباهت ها و تفاوت های آن دو، به تفسیر آیات، برای مخاطب امروز بپردازد. در این قاعده، حلقه ی اتصال پیوندِ مخاطب امروز و دیروز «موضوع مشترک» است. باوجود «موضوع مشترک» به عنوان حلقه ی اتصال از گذشته به حال یا از حال به گذشته و یا ترکیب هر دو، در شکل طرح و سیر تفسیر، تفاوتی وجود نخواهد داشت. آیت اله خامنه ای موضوع مشترک ِ«مبارزه با ترس و عامل انحطاط جوامع» در آیه ای از سوره ی توبه که می فرماید «أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ »(توبه،13) تفسیر می کند:

خطاب «أَ تَخْشَوْنَهُمْ» به مسلمانان، مسلمان را متوجه ترس می کند و هشدار می دهد که خود ترس، جاسوس دشمن و مایه ی انحطاط جنگجوی مسلمان است؛ ازاین رو خطاب، ترس مسلمان را از بین می برد. نزول خطاب «أَتَخْشَوْنَهُمْ» به مسلمانان، در زمانی است که اسلام تمام جزیره العرب را فتح کرده و زمان قدرت اسلام فرا رسیده است. چنین خطابی در هشت یا نه سال قبل از نزول آیه نبود؛ معلوم می شود در آن زمان مسلمانان نمی ترسیده اند ولی امروز که اسلام قدرتمند شده مخاطب به آن شده اند.» (خامنه ای،1396: 138).

مفسر پس از اشاره به خطاب آیات، این سنت را نیز استنباط نموده که حکومت ها با عده ای کم، کارشان را از صفر شروع می کنند و در نهایت، پس از کسب قدرت و

ص: 27

رسیدن به اوج، انحطاطشان آغاز می شود. (همان). در بیانی دیگر با موضوع «نقش ارزش ها در سرنوشت جامعه»، از آیات «أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ في سَبيلِ اللَّهِ لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ»(توبه،19) تفسیری در خور حال ِ مخاطب امروز ارائه می دهد:

«ارزش ها در جامعه اموری هستند، که در اثر تفاهم افراد آن و فکر مردمش، اهمیت بیشتری پیداکرده است. ممکن است در یک جامعه، علم ارزش باشد و عالم بر دیگران مقدم شود، و در جامعه ای دیگر داشتن بت هایی رنگارنگ یا طایفه ای بزرگ یا زیاد پسر داشتن ارزش باشد؛ چنانچه در جامعه ی جاهلی قبل از اسلام چنین بود…نظیراین ها در جوامع قدیم عصر اسلام مثل ایران و...وجود داشت حالا هم وجود دارد» (خامنه ای،1396: 158).

و در ادامه با اشاره به خطاب آیه بیان کرده:

«آیات در این راستا چنین خطاب می کند: آیا کسانی را که به حاجیان آب می دهند یا عمارت مسجد می کنند، در ردیف کسانی قرار می دهید که به خدای تعالی و روز جزا ایمان آورده اند و در راه خدا مجاهدت کرده اند! این دو در نظر خدا یکسان نیستند. این بدان معنا است در نظر قانون گذار اسلام، سقایت شما مشرکان و عمارت مسجدتان، پشیزی ارزش ندارد، آنچه در نزد خدا ارزشمند است، همانا « ایمان به خدا و روز قیامت و مجاهدت در راه او است»(همان)

3-6. تطبیق محوری

تعمیم مفاهیم قرآنی و انطباق آن ها در طول زمان بر مصادیق جدید، قاعده ا ی تفسیری است که به «جری و تطبیق» شهرت دارد.

ص: 28

بخش زیادی از روایات تفسیری شیعه به این موضوع اختصاص یافته و با جاودانگی قرآن ارتباط محکمی دارد. این قاعده از مبانی چون، پذیرش بطن برای آیات، پایان ناپذیری معانی نص استعمال لفظ در بیش از یک معنا و... برخاسته است. معصومین (علیهم السلام) به عنوان مبتکران این قانون تفسیری، راهی را برای جاودانگی مفاهیم قرآنی و نو بودن آن در هر عصری به ما معرفی کرده اند. با این قاعده مفاهیم قرآنی از حصار زمان و مکان خارج شده و همیشه قابل استفاده خواهند بود.(راد). الفاظ و معارف قرآن از حقایق و اصولی سرچشمه گرفته که فرا منطقه ای و فرا تاریخی می باشند. بر این اساس می توان با کشف مفهوم حقیقی و گذر از خصوصیات مصداقی، مفاد ظاهری آیات را بر مصادیقدیگر تطبیق نمود.(رضایی کرمانی). باطن قرآن، «معانی» و «مصادیق» پنهان آیات است که همه ی مخاطبان قرآن به تناسب میزان فهم و تدبّر در قرآن به آن دست خواهند یافت. اما علم به بخش عمده باطن قرآن مختص ائمه (علیهم السلام) است. اشاره به دو اصطلاح «معانی» و «مصادیق»، بدین لحاظ است که در روایات، برخی به بیان «معانی» و مفاهیم آیات و برخی به تعیین «مصادیق» آیات پرداخته اند.(پهلوان) آیت اله خامنه ای به این قاعده چنین اشاره داشته است:

«باید توجه داشت که گرچه این آیات به منظور مقدمه چینی جنگ تبوک در آن زمان نازل شده است تا مردم برای جهاد آماده شوند و موانع آن را از سر راه بردارند، ولی ما نباید این آیات را تنها مربوط به آن زمان بدانیم؛ زیرا مطالب آیه و آموزش آن، چنان کلی است که همه مردم را در طول تاریخ شامل می شود.» (خامنه ای،1396: 48).

مفسر، در تفسیر کلمه «عذاب» در آیه ی «إِلاَّ تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذاباً أَليماً»(توبه،39). برخی مصادیق آن را برمی شمرده:

ص: 29

«البته فقط عذاب قیامت مراد نیست و اینکه عادت شده در همه جا عذاب را منحصر در عذاب آخرت می کنند، تنگی نظر است. البته در همان اوان مخالفت به عذاب دنیایی و ذلت و خواریِ تسلط دشمن بر ایشان و بی آبرویی مبتلا می شوند. عذاب در مقابل تاریخ، عذاب تن ندادن به حقیقت و نرسیدن به سعادت و عذاب وجدان، همگی عذاب هایی دنیایی است که آن ها را فرامی گیرد. کم شدن معیشت نیز عذابی دیگر است؛ چراکه آبادانی دنیا در سایه دین است. بنابراین ذلت و عذاب در دنیا هم در آیه مطرح است.»(خامنه ای،1396: 265).از زمان نزول آیات تا عصر امروز زمان زیادی گذشته است و تطبیق آیات بر مصادیقی غیر از مصادیقی که با اولین نگاه به ذهن متبادر می شود، کار دشواری است. به همان اندازه که قاعده ی تطبیق محوری می تواند قانونی برای جلوگیری از خطای مفسر باشد، می تواند به خطاهایی همچون تحمیل رأی، تأویل های غلط، باطن سازی برای آیات، اباحه گری و... در تفسیر ختم شود. آیت اله خامنه ای ضمن توجه به این قبیل مسائل، بر اجرای این قاعده ی اصرار داشته و به همین دلیل برخی موانع اجرایی این قاعده ازجمله حصر آیه در شأن نزول و احتیاط مفسر را در لابه لای تفسیر برشمرده است.

در نظر این مفسر اجتماعی، توجه بیش ازحد به شأن نزول از زمینه های عمل مفسر برخلاف این قاعده است. در تفسیر آیه 64 سوره توبه بیان داشته:

«شأن نزول هایی که در چنین آیاتی مطرح است، خیلی مسلّم و صریح نیست و نباید مضمون آیه را به آن ها محدود نماییم. در مرحله ی اول شأن نزول آیه را بیان نمی کنیم؛ چون ذکر آن ممکن

ص: 30

است ما را ملزم کند که آیه را به گونه ای معنا کنیم که مناسب شأن نزول باشد» (خامنه ای،1396: 423).

در تطبیق موارد «اکل بالباطل»و اشاره به مصادیق آن در آیه ی «لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ »(توبه،34) عنوان داشته:

«مفاد آیه را بسط دهید و با یک دید جهانی و وسیع به آیه نظر کنید. فقط قمار، ربا، دزدی و مانند آن اکل بالباطل نیست. اکل مال را کلی بگیرید که رشوه و قمار ازجمله مصادیق آن است. آیه مصادیقی روشن دارد؛ مثلاً کارگری که باید در قبال مبلغی معین، ده ساعت کار کند، اگرچند ساعت بیکار ایستاد، یا خوب کار نکرد و تمام پول راگرفت و خم به ابرو نیاورد، این هم اکل مال به باطل است. همچنین اگر بنا شد از قهرمان یا ورزشکاری تقدیر شود وکسی به دروغ خود را از آنان معرفی کرد و پول گرفت، این هم اکل مال به حرام است و... بنابراین حکم آیه تنها مخصوص ربا و رشوه نیست. آیه مصداق های زیادی دارد، و اگر ما تاریخ یهود و نصارا، چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام مراجعه کنیم، ازاین گونه مسائل در تاریخ آن ها خواهیم دید؛ مانند فروش بلیط آمرزش گناه؛ یا خرید فروش سند بهشت و... .» (خامنه ای،1396: 224).

یکی دیگر از آفاتی که مانعِ عمل بر اساس قاعده تطبیق محوری می باشد، احتیاطی است که مفسر به غلط پیش گرفته و با آیات و روایات مخالف است. اگر مفسر بتواند بر اساس مبانی و قواعد، تفسیری اجتماعی ارائه دهد ولی به دلیل احتیاط چنین نکند، با این مانع روبه رو شده است. مفسر با استناد به سیره ی

ص: 31

امیرالمؤمنین(علیه السلام) که پس از پیروزی عباس به ربیعه بر عرار بن أدهم در جنگ صفین، آیه ای را تلاوت کرده، بیان داشته:

«منظور این روایت این است که نباید بر اساس احتیاط هایی که بر غیر مشی قرآن و روایت است، مشی کرد. این روایت مصداقی را نشان می دهد که در زمان نزول آیه نیست.» (همان، 140).

با عبور از موانع این قاعده، می توان از فواید آن نیز بهره برد. در بیان تفسیری آیت اله خامنه ای فوایدی چون معرفی مصادیق، استنباط سنن الهی و فهم آسان آیات وجود دارد. مفسر از یک سو می تواند مصادیق پیشین را که فرهنگ و روش زندگی مردم، بسیار با عصر امروز متفاوت بوده را بررسی نماید و از سوی دیگر از امکان شناسایی مصادیق عصری خودش نیز برخوردار است. مفسر آیه ی «الَّذينَ يَكْنِزُونَالذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَلا يُنْفِقُونَها »(توبه،34) عبارت «الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ» را چنین در عصر امروز تطبیق می دهد:

«به کارگیری کلمه ی ذهب و فضّه در آیه، اشاره ی اخلاقی نهفته ای دارد که در کتب تفسیر آمده است، ولی باید دانست که یکی از مصادیق ذهب و فضّه در این زمان «پول نقد» است.» (خامنه ای،1396: 228).

مفسر از مصادیق گوناگون آیات از عصر نزول تا عصر امروز وجه اشتراکی را استنباط می کند که از آن با نام سنن الهی یاد می شود. این مصادیق مثل دانه های تسبیح به وسیله ی نخی در کنار هم قرار گرفته که آن نخ، همان وجه مشترک آن ها است. آیت اله خامنه ای در تفسیرش به این فایده اشاره دارد:

«این دیدگاه اسلام است که خبر از سنت و قوانین خلقت می دهد. پس اگر شما نرفتید و از جنگ و جهاد سرپیچی نمودید، بدانید آن

ص: 32

فکر الهی، غریب نخواهند ماند و هدف خدا از خلقت و انزال کتب تأمین خواهد شد و عده ای خواهند آمد که با اراده و استقامت و استمداد از خدا، راه خدایی را خواهند رفت و این بار مسئولیت را به هدف خواهند رسانید«وَ يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُم » (خامنه ای،1396: 266).

دو سنت الهی در این بیان تفسیری وجود دارد. یکی آنکه، اگر ملتی به جهاد با ظلم نپردازد، طاغوت بر او مسلط خواهد شد. دوم، هرچند در این مسیر عده ای سستی و کوتاهی نمایند؛ اراده ی الهی و دین او عاقبت حاکم خواهد شد و خداوند بر اساس آیه ی «وَ يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُم »(توبه،39) به وسیله ی دیگر همچون قوم دیگر اراده ی خود را محقق می سازد. زمانی که انسان با موضوعی به طور مستقیم ارتباطنداشته باشد، بهترین راه برای درک درست، استفاده از مصادیق است. اگر مفسری در تفسیر کلمات «ذهب» و«فضه» به معنای طلا و نقره اصرار داشته باشد در ارائه ی معنا به مخاطبان مختلف کار دشوارتری نسبت به تعبیر امروزی «پول نقد»، پیش رو خواهد داشت:

«آیه در مورد فلز مخصوصی سخن نمی گوید، بلکه مرادِ آیه چیزهایی است که وسیله ی کسب و معامله و ابزار آبادی و عمران و مایه ی گردش چرخ های اجتماع است. آیه بر چنین اموری بسیار تکیه می کند. پس در این آیه، فقط ذهب و فضّه ملاک نیست و حکم آیه، پول را نیز در برمی گیرد... و جمله ی «وَ لا يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللَّهِ» پول های اندوخته در بانک و همه ی دارایی ها را شامل می شود »(خامنه ای،1396: 228).

ص: 33

7. نتیجه گیری

هر روش تفسیری، اصطلاحات چهارگانه ی مبانی، قواعد، منابع و گرایش را در برمی گیرد. هر روش، از مبانی، آغاز و بر اساس قواعدی تفسیری که خطا در تفسیر و اشتباه درروش و گرایش تفسیر را کاهش داده، به بهره گیری از منابع پرداخته تا تفسیری روشمند ارائه دهد. در این رویکرد گرایش ها، رنگ های مختلف تفسير قرآن اند که مهم ترين عامل پديدآورنده ى آن ها، جهت گيرى هاى مفسّران و تمايلات ذهنى است و با عناوينى چون تفسير كلامى، تفسير تربيتى، تفسير اجتماعی و... معرّفى مى شوند. قواعد تفسیر به دو قسم عام و خاص تقسیم می شوند. قواعد عام، خطای مفسر را کاهش داده ولی در مصونیت نوع روش و گرایش تفسیری از خطا نقش ندارند؛ اما قواعد خاص، قوانینی اند که به حرکت درست مفسر در مرز روش و گرایش تفسیری اش از خطا و کیفیت فهم مصونیت می بخشند. سه قاعده ی عصرمحوری، مخاطب محوری و تطبیق محوری به عنوان قواعد خاصِ تفسیر اجتماعی که در تفسیر آیت آله خامنه ای به کارگیری شده ، در این تحقیق تبیین گردید. ازآنجایی که بهره از سخنرانی های آیت اله خامنه ای به جای مراجعه به تألیفات برای محقق با محدودیت هایی همراه است، می توان قواعد دیگری از تفسیر اجتماعی را در آثار سایر مفسران تحقیق نمود تا قوانین بیشتری از این نوع تفسیر معرفی شوند.

منابع

1. قرآن کریم.

2. ابن فارس، احمد(1420)، معجم المقاییس اللغه، دارالکتب العلمیه.

3. ابن منظور، محمد(1388)، لسان العرب، دار صادر.

ص: 34

4. اسعدی، محمد( 1398)، درآمدی بر اصول تفسیر اجتماعی عقلی قرآن، مشکوه ،دوره 38، شماره 143، صص22-4.

5. آقایی، محمد(1388)، روش شناسی تفسیر اجتماعی، قرآن و علم، شماره5، 36-11.

6. پهلوان، منصور؛ فائز، قاسم ؛خبیری، عباس( 1392)، مفهوم شناسی جری و انطباق و باطن قرآن براساس روایات، سراج منیر، دوره چهارم، شماره13،صص30-7.

7. تابان، جعفر(1368)، قواعد مورد نیاز مفسّر، مربیان، دوره هفتم، شماره32،صص70-55.

8. حسینی، فاطمه( 1395)، گرایش اجتماعی در تفاسیر معاصر، بینات، دوره 89 و 90، صص88-61.

9. خامنه¬ای، علی (1393)، مروری بر مبانی، روش و قواعد تفسیری، نشر نسیم انقلاب.

10. خامنه¬¬ای، علی(1396)، تفسیر سوره¬¬ی برائت، انتشارات انقلاب اسلامی.

11. خامنه¬ای،علی. (پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه¬ای)، KHAMENEI.IR.

12. دهخدا، علی اکبر (1377)، لغت نامه، موسسه لغت نامه دهخدا.

13. الذهبى، محمد (بی¬تا)، التفسير و المفسرون، دار احياء التراث العربى .

14. راد، علی. مؤمن نژاد، ابوالحسن(1396)، مبانی ادبی و زبان شناسی جری و تطبیق در تفسیر قرآن، تحقیقات علوم قرآن و حدیث، دوره چهاردهم، شماره یک.

ص: 35

15. رضایی اصفهانی، محمد(1382)، درسنامه روش¬ها و گرايش هاى تفسيرى قرآن ، مركز جهانى علوم اسلامى.

16. رضایی کرمانی، محمدعلی. رستمیان، مرضیه(1395)، روش¬های به کارگیری قاعده جری و تطبیق در حوزه فهم معنا، پژوهش¬های قرآنی، دوره بیست و یکم، شماره3، 27-4.

17. السبت، خالد (1426)، قواعد التفسير جمعا و دراسه، دار ابن القيم.

18. شاکر، محمد(1382)، مبانى و روش های تفسيرى، مركز جهانى علوم اسلامى .

19. شریعت مداری، زهره(1393)، مخاطب مداری، رویکرد روش تفسیر عصری، حسنا، دوره ششم، شماره 23.صص9-7.

20. الطریحی، فخرالدین( 1375)، مجمع البحرین، انتشارات مرتضوی.

21. الطیار، مساعد(1413ق)، فصول فی اصول التفسیر، دارالنشر الدولی.

22. عبدالسمیع، عماد( 2006)، التیسیر فی اصول و اتجاهات التفسیر، دارالایمان.

23. عزیزان، میثم؛ تجری، محمدعلی( 1399)، بازتعریف اصطلاح روش تفسیر، علوم قرآن و حدیث، دوره 52، شماره یک، صص206-185.

24. علوى مهر، حسين(1384)، آشنايى با تاريخ تفسير و مفسران، مرکز جهانی علوم اسلامى.

25. عميد زنجانى، عباسعلى (1367)، مبانى و روش های تفسير قرآن، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.

ص: 36

26. تاجی زاده، فتحیه(1389)، مبانی و قواعد تفسیری علامه شعرانی، تحقیقات علوم قرآن و حدیث، دوره هفتم، شماره دوم، صص63-33.

27. فتح الهی، ابراهیم(1386)، اصطلاح شناسی در علم تفسیر، پیک نور، دوره ششم، شماره چهارم، صص30-19.

28. الفراهیدی، خلیل(1414)، ترتیب کتاب العین، انتشارات اسوه.

29. فرزند وحی، جمال. جوانمرد، بیژن. قادریان، احمد(1393)، قواعد تفسیر در سخنان معصومین، حسنا، دوره ششم، شماره 21، صص169-148.

30. الفيومي، أحمد(بی¬تا)، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، دارالمعارف.

31. کمالی دزفولی، علی(1354)، قانون تفسیر، کتابخانه صدر.

32. مختارآبادی، مهسا(1394)، بررسی و ارزیابی تفسیر تنزیلی، نقد کتاب قرآن و حدیث، دوره اول، شماره4، صص،20-5.

33. مركز فرهنگ و معارف قرآن(1382)، دایرة المعارف قرآن كريم ، نشر بوستان كتاب.

34. معرفت، محمد(1379)، تفسير و مفسران، انتشارات التمهيد.

35. مغنيه، محمد (1378)، تفسيركاشف، بوستان.

36. مؤدب، سید رضا، روحانی زاده، مجتبی(1392)، مبانی تفسیر اجتماعی، قرآن و علم، دوره هفتم، شماره12، صص78-57.

37. مولوی، محمد. خلیلی، معصومه(1394)، تبیین اعجاز تشریعی قرآن در تفاسیر معاصر، پژوهش¬های علم و دین، دوره ششم، شماره اول، صص139-119.

ص: 37

38. الميبدي، محمد(بی تا)، قواعد التفسير لدى الإمامية وأهل السنّة، المجمع العالمي للتقريب بين المذاهب الاسلاميّة.

39. نفیسی، شادی. (1393)، تفسیر اجتماعی قرآن(چالش تعریف و ویژگی¬ها)، تفسیر و زبان قرآن، شماره چهارم، صص66-46.

40. نورائی، محسن(1390)، بررسی قاعده تفسیری جری و تطبیق، آموزه-های قرآنی دانشگاه علوم اسلامی رضوی، شماره 14، صص44-31.

ص: 38

2-الهیات اجتماعی از توحید تا جامعه توحیدی در اندیشه تفسیری رهبر معظم انقلاب

اشاره

سیّد علی اصغر علوی(1) -سیّد محمد مداحی(2)

چکیده

زایندگی و فزایندگی انقلاب اسلامی ایران مرهون اندیشه ای است که همواره آن را سیراب نموده و قرآن کریم مهم ترین منبعی است که اندیشه رهبران فقیه این انقلاب را اشراب نموده است. اینجاست که توجه به اندیشه و منظومه فکری رهبر معظم انقلاب که ریشه در ادبیات ناب قرآنی دارد ضرورت می یابد. این اندیشه، تولید یک الهیات و تفکر الهیاتی می کند؛ الهیاتی که می توان از آن با عنوان الهیات اجتماعی نام برد و از توحید که حرف اصلی دین و رکن رکین قرآن است آغاز می شود و امتداد آن تا جامعه ی توحیدی کشیده می شود و بسط می یابد. انقلاب اسلامی یک نمونه و ثمره، بلکه از مهم ترین آثار آن است. این تحقیق درصدد است این الهیات اجتماعیِ از توحید تا جامعه توحیدی را با استفاده از روش اسنادی کتابخانه ای و توصیفی تحلیلی در اندیشه تفسیری رهبر معظم انقلاب بررسی نماید. از مهم ترین دستاوردهای این

ص: 39


1- . طلبه سطح چهار رشته قرآن و علوم انسانی با گرایش مدیریت مرکز تخصصی قرآن امام علی بن ابیطالب قم (نویسنده مسئول)، modirekarbala313@chmail.ir
2- . طلبه سطح یک، عمومی، حوزه علمیه شهید صدوقی2 قم، s.m.maddahi0401@gmail.com

مقاله فهم دقیق تر و درک عمیق تری از قرآن، انقلاب اسلامی و نسبت بین این دو خواهد بود.

واژگان کلیدی: الهیات اجتماعی، توحید، جامعه توحیدی، قرآن، سید علی خامنه ای، رهبر انقلاب، انقلاب اسلامی

1. تبیین مسئله

قرآن كريم همان طور كه به عقايد و احكام تكليفى انسان مى پردازد، بسيارى از مطالب مربوط به زندگى اجتماعى و فردى بشر را بيان كرده است. اين بُعد از قرآن، از ديرباز مورد توجّه مفسّران بوده است و به تفسير آيات مربوط به آن مى پرداختند. اما در قرون اخير، با حركت اجتماعى سيد جمال الدين اسدآبادى (م 1315 ق) در مصر، نگاهى نو به تعاليم قرآن و اسلام شكل گرفت و شاگرد او محمد عبده (م 1323 ق) اين نهضت را در گرايش تفسير اجتماعى متبلور ساخت و تفسيرهايى همچون المنار شكل گرفت. هرچند كه رشيد رضا در المنار، در برخى موارد از اهداف سيد جمال و عبده فاصله گرفته است؛ اما گرايش اجتماعى تفسير، راه خود را ادامه داد و در مصر، افرادى همچون شيخ احمد مصطفى مراغى (تفسير مراغى ) و سيد قطب (في ظلال القرآن ) و در سوريه قاسمى (محاسن التأويل ) و در ايران علّامه طباطبايى رحمه الله (الميزان ) و آيةاللَّه مكارم شيرازى (تفسير نمونه ) و آيةاللَّه طالقانى (پرتوى از قرآن ) و در لبنان محمد جواد مغنيه (الكاشف ) و علّامه سيد محمد حسين فضل الله (من وحى القرآن ) اين راه را ادامه داده اند.

گرايش اجتماعى تفسير، گاهى با جهت گیری های عصرى، همچون جهادى- تربيتى و ارشادى- تقريبى همراه شده و حرکت های انقلابى و اصلاحات اجتماعى را پيگيرى كرده است. نمونه عالى اين مطلب در تفسيرهاى امام خمينى

ص: 40

رحمه الله از آيات قرآن يافت مى شود، كه در سخنرانى ها و نوشته هاى ايشان تبلور يافت و جامعه ايران بلكه جهان اسلام را به خروش آورد و بزرگ ترین انقلاب را در عصر حاضر رقم زد. اين گرايش تفسيرى- همراه با جهت گیری های عصرى- در عصر حاضر از پررونق ترین گرایش های تفسيرى است كه هرسال، تفسير جديدى با اين شيوه پا به عرصه وجود مى گذارد(رضایی اصفهانی، 1429ق: 348) اندیشه های تفسیری رهبر معظم انقلاب را از این منظر باید دید.

2. بیان اهمیت و ضرورت

توحید مفهومی پرتکرار در آموزه های دینی است؛ مفهومی که چنان که در ادامه خواهد آمد بسیاری از ابعاد و ظرفیت های آن موردتوجه قرار نگرفته است. از سویی دیگر رهبر معظم انقلاب با پشتوانه مستحکمی از معارف قرآن به این مفهوم و امتداد آن در جامعه توجه داشته اند که عنایت به این دو بحث ضرورتی برای نخبگان جامعه است و غفلت از آن باعث از دست رفتن فرصت ها در جامعه خواهد شد؛ فرصتی که می توان جامعه را در پرتو معارف قرآن و با اندیشه های تفسیری رهبر انقلاب به سمت پیشرفت و سعادت پیش برد.

3. پیشینه

درباره «توحید اجتماعی از نگاه مقام معظم رهبری» مقالات و کتب متعددی نگاشته شده که عبارت اند از: منظومه فکری آیت الله خامنه ای، خسرو پناه و جمعی از پژوهشگران، تهران، نشر سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1396.

طرح کلی اندیشه مقاومت، مهدیان، علی، قم، سفیر صادق، 1399

ص: 41

نوشتار تأمل و کنکاشی در طرح راهبردی نهضت، سایتroohetohid.ir بخش مقالات و یادداشت ها

نوشتار اصول معماری اندیشه توحیدی، سایتroohetohid.ir بخش مقالات و یادداشت ها

نوشتار اندیشه اصلاح توحیدی، سایتroohetohid.ir بخش مقالات و یادداشت ها

4. جنبه نوآوری تحقیق

رهبر انقلاب را بیشتر به عنوان یک رهبر سیاسی می شناسند و کمتر از بعد رهبری قرآنی ایشان تبیینی صورت گرفته است؛ حال آنکه رهبری سیاسی ایشان مرهون رهبری قرآنی است که این مقاله به بخشی از این بعد مغفول می پردازد.

5. روش تحقیق

اشاره

روش تحقیق این مقاله، روش توصیفی تحلیلی است. این تحقیق برای جمع آوری اطلاعات از روش اسنادی کتابخانه ای (فیش برداری به صورت توصیفی) بهره برده است. همچنین مقاله حاضر می کوشد تا با استفاده از روش «تحلیل محتوا» به پشتوانه متون قرآنی و عنایت به بیانات رهبر معظم انقلاب، الهیات اجتماعی را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد.

1-5. بیان خلاصه ای از ساختار و چارچوب مقاله

برای شناخت الهیات اجتماعی از دیدگاه آیت الله خامنه ای، ابتدا باید جایگاه توحید در بین معارف دینی و معانی لغوی و اصطلاحی آن را بررسی نمود. سپس باید دید که رویکرد صحیح به حقیقت توحید چیست و چه ارتباطی با فعالیت های

ص: 42

فردی و اجتماعی انسان دارد. در ادامه، مبانی و همچنین آثار این نوع نگاه به توحید را خواهیم گفت. دراین بین، نقش برجسته قرآن در اندیشه آیت الله خامنه ای را نیز نباید نادیده گرفت و چه بسا می توان با همین رویکرد قرآنی به توحید، معارف اندیشه ای دیگر را تکمیل نمود.

6. مفهوم شناسی

1-6. توحید

توحید مرکزی ترین معرفت دینی است که در کنار معنای لغویش که یکی کردن است اگر به خوبی شناخته و فهم شود اثرات بزرگی در عالم می تواند ایجاد کند. به عبارتی «توحید اسلامی همان الفی ست که بعدش ب می آید و پ می آید و چ می آید، تا ی می آید. این جور نیست که بگویی خدا یک است و دو نیست و تمام بشود قضیه. خدا یک است و دو نیست، معنایش این است که در تمام منطقه وجود خودت شخصاً و جامعه ات عموماً، جز خدا کسی حق فرمانروایی ندارد. خدا یک است و دو نیست، معنایش این است که تمام آنچه در اختیارداری از ثروت، تو و همه انسان های دیگر، برای خداست، شما عاریت داران و ودیعه دارانی بیش نیستید.»( خامنه ای، 1392، 209)

2-6. جامعه توحیدی

اگر جامعه ای بر اساس معارف ناب توحیدی تعریف شود سرتاسر شئون زندگی انسان ها توحیدی خواهد شد و این نوید تحقق جامعه توحیدی است چرا که توحید از دیدگاه عملی، قواره و قالبی برای اجتماع و شیوه ای برای زندگی است.

ص: 43

3-6. تفسیر

تفسير كشف و پرده بردارى از ابهامات كلمات و جمله هاى قرآن و توضيح مقاصد و اهداف آن ها است. به عبارت دیگر تبيين مراد استعمالى آيات قرآن و آشكار كردن مراد جّدى آن، بر اساس قواعد ادبيات عرب و اصول عقلايى محاوره است(راغب اصفهانى، 1412ق: 636 ؛ طباطبايى، 1390ق، 1: 4)

4-6. روش و گرایش تفسیری

گرایش های تفسيرى از ديرباز، در عرض روش های تفسيرى مطرح بوده است و نقش اين مبحث در تاريخ تفسير و شناخت تفاسير و مفسّران، بسيار مهم است. در اينجا مقصود از «گرايش»، تأثير باورهاى مذهبى، كلامى، جهت گیری های عصرى، سبک های پردازش تفسير قرآن است كه بر اساس عقايد، نيازها و ذوق و سليقه و تخصص علمى مفسّر شكل مى گيرد (رضایی اصفهانی، 1429ق، 328).

5-6. سید علی خامنه ای

آیت الله سید علی حسینی خامنه ای متولد 1318 ش در مشهد مقدس هستند. ایشان پس از طی مدارج علمی حوزوی و نیل به مقام اجتهاد در سنین جوانی، کنش های سیاسی خود را به رهبری امام خمینی(ره) آغاز کردند. یکی از مبارزات تأثیرگذار ایشان در دوران پیش از انقلاب (همانند سال های پس از انقلاب)، جهاد تبیینی در باب معارف ناب اسلام بود، که این مقاله درصدد طرح محوری ترین مفهوم از این معارف است. سرانجام، مجاهدت های ایشان و هم رزمانشان ذیل نهضت امام خمینی(ره) به ثمر نشست و جمهوری اسلامی پایه گذاری شد. ایشان همچنان پس از انقلاب به نظریه پردازی و مدیریت های کلان کشور در شرایط مختلف مشغول بودند تا سرانجام پس از رحلت امام خمینی(ره) به رهبری امّت اسلامی نائل آمدند.

ص: 44

6-6. توحید

1-6-6. توحید مرکزی ترین معرفت دین

معارف دین الهی از چنان گستردگی و جامعیتی برخوردار است که تمام ابعاد مختلف انسان را در عرصه های فردی و اجتماعی در برمی گیرد. اما به تصریح محققان در اندیشه حضرت آیت الله خامنه ای، مرکزی ترین و محوری ترین معرفت در این اندیشه راقی، خداشناسی و توحید است؛ «خداشناسی و توحید الهی، رکن و محور اصلی و اساسی منظومه فکری مقام معظم رهبری است که پس از تبیین منطق فهم اسلام، به عنوان سنگ بنای منظومه فکری بیان می گردد.» (خسرو پناه، 1396، 1: 111) «حضرت آیت الله خامنه ای، توحید را مایه اصلی دین و سنگ زاویه ای می دانند که همه پایه های دین بر آن قرارگرفته است.» (همان، 1، 117).

مرکزیت توحید در بین معارف دین، به گونه ای است که تمام فروع دین را با معیار آن می توان معتبر دانست: «هرجایی شما یک حکمی و یک قانونی و یک دستوری را به نام دین مشاهده کردید که در آن توحید لنگ می زند، ضدّ توحید در آن وجود دارد و توحید در آن نیست، بدانید که این از اسلام نیست؛ چون توحید مثل روحی در کالبد تمام مقررات اسلامی هست. مثل هوای رقیق و لطیفی که در تمام اجزای این ساختمان و پیکره ای که نامش اسلام است، هست. مثل خون پاک و پاکیزه و صاف و تازه ای در سراسر این کالبد و پیکری که نامش اسلام و دین است، هست؛ در همه مویرگ ها حتی هست، یک دانه حکم را در اسلام شما نمی توانید پیدا کنید که رنگی و نشانی از توحید در آن نباشد.» (خامنه ای، 1392: 184) و همچنین با وجود آن، مقاصد شریعت نیز تحصیل می شود: «پیامبران با شعار توحید، هم تمامی مقصود خود را مطرح می ساخته اند و هم به دنبال مبارزه ای که با طرح این شعار درمی گرفت، آن

ص: 45

مقصود را در عالم واقعیت پیاده می کرده و یا آن را به تحقق نزدیک می نموده اند.» (خامنه ای، 1397: 22)

2-6-6. معناشناسی توحید
1-2-6-6. معنای لغوی

«توحید»، مصدر باب تفعیل و از ریشه «و ح د» است. دو مورد از معانی باب تفعیل را می توان بر این کلمه تطبیق داد:

1. نسبت دادن مبدأ اشتقاق فعل به مفعول: بر این اساس، «توحید» به معنای یکی دانستن و یکتا شمردن خداوند متعال می شود. (طباطبایی، 1395: 163)

تعدیه -معنای غالبی باب تفعیل-: بر این اساس، «توحید» به معنای یکی کردن خدایان متعدد می شود که مقام معظم رهبری نیز در تعابیر خود، از همین معنا بهره گرفته اند: «من یک نکته ای را اینجا تذکر بدهم به دوستان و برادرانی که مختصری با زبان عربی آشنا هستند. کلمه توحید از باب تفعیل است. توحید را از هر طلبه ای شما بپرسید که یعنی چه، معنای لغوی اش چیست؛ خواهد گفت یکی کردن. توحید از وحدت است، از ماده وحدت، از ریشه وحدت؛ یعنی یکی بودن. توحید صیغه باب تفعلیش، به قول ما طلبه ها، می شود یکی کردن. توحید یعنی یکی کردن، واحد کردن، واحد ساختن. یعنی چه؟ یعنی خدایان متعدد را به صورت خدای واحد درآوردن، جامعه غیرتوحیدی را توحیدی کردن، مغز مشرک و دل مشرک را مغز موحد و دل موحد قرار دادن. توحید، یکی کردن، همه اش تعهد است. انجام دادن است در آن، کار است در آن، اصلاً کلمه توحید این اقتضاء و ایجاب را دارد. و

ص: 46

1. این یک نکته ای است که توجه به این نکته موجب می شود که در باب توحید، یک روشن بینی مخصوصی در انسان به وجود بیاید»(خامنه ای، 1392: 288)

2-2-6-6. معنای اصطلاحی

محققان، معنای اصطلاحی توحید در اندیشه حضرت آیت الله خامنه ای را بدین گونه تعبیر کرده اند: «توحید از دیدگاه مقام معظم رهبری، دارای دو جزء است. یکی الله است و دیگر لاإله إلاالله. «یکی اثبات الله و دیگری نفی هر معبودی جز الله، اثبات ولایت الله و نفی ولایت غیر الله». «یکی اطاعت و عبودیت پروردگار عالم و دیگری سرپیچی از اطاعت انداد الله». از منظر ایشان، «روح توحید عبارت است از اینکه انسان غیر خدا را عبودیت نکند و در مقابل غیر خدا جبهه بندگی به زمین نساید.» ایشان توحید را به معنای حاکمیت ارزش های الهی بر جامعه و نفی حکومت های طاغوتی، استبدادی و فاسد و طغیان گر بر ارزش های انسانی و اصیل می دانند. ایشان از منظری توحید را به معنای وحدت و یکپارچگی همه جهان و خویشاوندی تمام اجزاء و عناصر آن می دانند و معتقدند که «ازآنجاکه آفرینش دارای یک مبدأ است و خدایان و آفرینندگان مختلف دست اندرکار آفرینش و گردش آن نبوده اند، همه اجزاء آفرینش، اجزاء یک مجموعه و همه جهان یک واحد و دارای جهت گیری واحد است».» (خسرو پناه، 1396، 1: 112)

3-2-6-6. توحید در جهان بینی اسلام

توحید نگری نقطه تلاقی معارف در جهان بینی اسلامی -که به معنای جهان شناسی است و جایگاه آن در حیطه فکر و اندیشه است- است؛ بدین معنا که همه آن معارف به این محور بازمی گردد. حضرت آیت الله خامنه ای توحید نگری را این چنین تعریف نموده اند: «در جهان بینی اسلام، توحید یعنی جهان دارای یک آفریننده و سازنده، و به تعبیری، دارای یک روح پاک و لطیف است. جهان پدیدآورنده ای دارد

ص: 47

و همه اجزای این عالم، بندگان و بردگان و موجودات تحت اختیار آن خدا و آن پدیدآورنده محسوب می شوند.» (خامنه ای، 1392: 186) «از مجموع، بینش اسلام را در مورد خدا، خوب به دست می آورید و آن چیست؟ و آن این است که در همه منطقه وجود، یک قدرت به نام خداست، یک مرکز قدرت، یک کانون دانش و حیات و نیرو، به نام خدا. و در طرف مقابل، تمام پدیده ها، رو به آن قدرت عظیم و جلیل، با حال مسکنت، با حال عبودیت، با حال بندگی، همه و همه؛ فرقی هم بین پدیده های عالم، از جهت عبودیت در مقابل آن مرکز قدرت نیست. یک ذره کوچک تا یک کهکشان عظیم، یک انسان مؤمن یا یک انسان کافر، یک موجود بی ارزش یا یک انسان باارزش، همگان در مقابل آن موجود، دست بسته، تسلیم، عبد، بنده، برده اند؛ هر تعبیری که می خواهید بکنید.» (همان، 191).

«در جهان بینی (بینش فلسفی و زیر بنائی) اسلام، همه پدیده های جهان، وابسته و آفریده و بنده ی یک قدرت برترند. این قدرت برتر، خدا(الله) است و به همه ی خصلت های اساسی نیک، همچون: علم، قدرت، اراده، حیات، ... آراسته است. از اعماق ذره ناچیز تا اوج افلاک و کهکشان ها و جهان نای ناشناخته ساخته و پرداخته و تحت اختیار اوست. موجودات جهان -انسان و دیگرها- بندگان مقهور اویند و در عبودیت او همگان شریک و هم طرازند. و هیچ کس و هیچ چیز زیر عنوان: فرزندی، همسری، هم شأنی ... از دایره ی: عبودیت خدا بیرون نیست. بندگان، همه چیز خود را -فکر و هوش و قدرت تصمیم و امکانات مادی و- از او دارند و سررشته دار پیدایش و ادامه حیات آن هاست: این بینش، زیربنا و قاعده اساسی تمام طرح ها و برنامه ها و افکار عملی و زندگی ساز (ایدئولوژی) در اسلام است.» (همان، 197)«... همچنان که از دیدگاه نظری، [توحید] بینشی است که پایه و زیربنای فلسفی آن نظام -نظام و سیستمی که اسلام برای زندگی انسان متناسب دانسته و رشد و بالندگی این موجود

ص: 48

را در سایه آن، ممکن تلقی کرده است- محسوب گشته و آن را توجیه و تعلیل می کند.» (خامنه ای، 1397: 48)

4-2-6-6. توحید در ایدئولوژی اسلام

با توجه به توحید نگری و شناخت توحیدی از عالم هستی، سبک زندگی خاصی در ابعاد مختلف برای انسان منکشف می گردد. تبیین این سبک زندگی و هم چنین ضرورت وجود این نوع نگاهِ تحول و صیرورت از نگرش به رفتار از زبان مقام معظم رهبری عبارت است از: «توحید قرآن، تنها نگرشی بی تفاوت و غیرمسئول نیست. شناختی متعهد، و بینشی فعال و سازنده است، طرز فکری است که در بنای جامعه و اداره ی آن، و ترسیم خط آن(استراتژی)، و تعیین هدف آن و تأمین عناصر حفظ و ادامه ی آن، دارای تأثیر اساسی و تعیین کننده است و اصطلاحاً: توحید از ارکان »ایدئولوژی« اسلام نیز هست. وابستگی جهان و انسان به قدرت برتر(یعنی خدا) مستلزم آن است که جهان به قصدی و برای هدفی آفریده شده باشد، و ضمناً متضمن این مسئولیت که: انسان، با داشتن خرد و نیروی اراده، مکلف است در راهی که به سمت هدف و دارای جهت درست است گام بردارد و ناگزیر، این هدف و جهت را بشناسد آفریدگاری و سیطره ی تکوینی خدا، مستلزم آن است که زمام و قانون گذاری و تشریع نیز در قبضه ی اقتدار و اختیار او باشد، و همگان (همه ی موجودات دارای شعور که می توان برای آنان قانون و شرع وضع کرد) ملزم به تبعیت از قانون خدا باشند. (الوهیت انحصاری).

دانش بی پایان خدا، مستلزم آن است که صلاحیت تنظیم مقررات بشری (که ناگزیر تابع نیازها و مصالح انسان هاست) در انحصار او باشد. عبودیت برابرِ همه ی موجودات در برابر خدا، مستلزم آن است که هیچ یک از بندگان خدا حقِ تحکم و فرمانروایی بر بندگان دیگر نداشته باشد (نفی طاغوت) و زمامدار و مدیر و مدبر امور

ص: 49

زندگی انسان ها فقط کسی باشد که خدا خود به حکومت برگزیده است (یا به شخص مانند امامان معصوم و یا به علائم و ملاک ها، مانند حاکم اسلامی در زمان غیبت امام معصوم)؛ (ربوبیت انحصاری).» (خامنه ای، 1392: 219) و همچنین: «... توحید از دیدگاه عملی، قواره و قالبی است برای اجتماع و شیوه ای است برای زندگی. و مجموعاً باید آن را عنوانی گویا دانست برای نظام و سیستمی که اسلام برای زندگی انسان متناسب دانسته و رشد و بالندگی این موجود را در سایه آن، ممکن تلقی کرده است.» (خامنه ای،1397: 48)

7. گونه های توحید: از توحید منفعل تا فعال

اشاره

بر اساس تعریفی که از توحید گذشت و با عنایت به میزان توجه به آن دو نوع توحید را می توان تصور نمود:

1-7. توحید منفعل

در یک نگاه توحید صرفاً یک باور ذهنی صرف است؛ باوری که در عالم بیرون اثری نخواهد گذاشت: «ما به خیالمان می آید که توحید یک چیزی ست که فقط در مغزمان بایستی روشن کنیم، مسلّم کنیم؛ به زندگی که رسیدیم، این توحید در زندگی دیگر هیچ اثری ندارد؛ اگر هم اثر داشته باشد، در زندگی شخصی ست، در زندگی اجتماعی نیست.» (خامنه ای، 1392: 208) «ببینید چقدر درباره توحید بحث کردند متکلمین و چقدر این بحث ها در تشکیل و ایجاد یک جامعه توحیدی بی اثر بود. اگر چنانچه درباره یک مسئله ای که مربوط به زندگی ست، صدسال بحث بشود، مگر ممکن است بعد از صد سال در زندگی یک اثری نبخشد؟ صدها سال به صورت خشک، به صورت فریبنده ازلحاظ ظاهر و بی مغز از نظر باطن، به صورت مجرد، فارغ، فارغ از ارتباطات با دنیای واقعیت و خارج، بحث کردند، اما الآن که ما برای بناییک زندگی نو می خواهیم از توحید مدد بگیریم، وقتی نگاه می کنیم به آن بحث ها،

ص: 50

می بینیم هیچ ارتباطی ندارد؛ به قول خودمان کالحجر فی جنب الإنسان. آن همه بحث ها، آن دور و تسلسل و آن حرف ها و خب؛ حالا از این توحید می خواهیم ما برای دنیای خارج استفاده کنیم، چه داریم؟ درحالی که اگر به قرآن برمیگشتیم، اگر توحید را از قرآن می خواستیم، قرآن ابعاد و رویه ها و اندام های مختلف این پیکر و این هیکل را، این بنای توحید را، در ضمن صدها آیه، با بهترین بیان، با رساترین شیوه ها بیان کرده. آن وقت معلوم می شود که زندگی توحیدی و انسان موحد کیست.» (همان: 228)

2-7. توحید فعال

در مقابل اگر به حقیقت راستین توحید با نگاهی فعال توجه شود آن را یک دستگاه مرکزی برای اداره عالم خواهد دید. در این نگاه توحید صرفاً یک گزاره ذهنی نخواهد بود بلکه موتور محرکه اجتماع خواهد بود:«آن توحیدی که اسلام به آن دعوت می کند، توحیدی ست بالاتر از حد یک پاسخ به یک سؤال، به یک استفهام. پس چیست؟ توحید اسلامی الهامی ست در زمینه حکومت، در زمینه روابط اجتماعی، در زمینه سیر جامعه، در زمینه هدف های جامعه، در زمینه تکالیف مردم، در زمینه مسئولیت هایی که انسان ها در مقابل خدا، در مقابل یکدیگر، در مقابل جامعه و در مقابل پدیده های دیگر عالم دارا هستند، توحید این است. توحید اسلامی همان الفی ست که بعدش ب می آید و پ می آید و چ می آید، تا ی می آید. این جور نیست که بگویی خدا یک است و دو نیست و تمام بشود قضیه. خدا یک است و دو نیست، معنایش این است که در تمام منطقه وجود خودت شخصاً و جامعه ات عموماً، جز خدا کسی حق فرمانروایی ندارد. خدا یک است و دو نیست، معنایش این است کهتمام آنچه در اختیارداری از ثروت، تو و همه انسان های دیگر، برای خداست، شما عاریت داران و ودیعه دارانی بیش نیستید.» (همان: 209)

ص: 51

«عقیده به توحید، یک ایمان است. ایمانی ست آگاهانه برای یک موحد آگاه، ایمانی ست عمل زا و تعهد آفرین. تعهدی که توحید بر روی دوش موحد می گذارد، بزرگ ترین تعهدها، سنگین ترین تعهدها، مؤثرترین تعهدها در میان عقاید اسلامی و دینی محسوب می شود. تعهد توحید از طرف یک موحد، در حقیقت خلاصه می شود در تعهد سازندگی یک دنیای توحیدی؛ تعهد توحید ازنظر موحد و برای موحد، عبارت است از تعهد زدودن تمام آثار شرک؛ این ها تعهدات توحید است.» (همان: 288)

«وقتی مشاهده می کنیم که طبقات قدرتمند جامعه، نخستین کسانی بوده اند که کمر به ستیزه با ادیان بسته و از بذل هیچ کوششی در این راه دریغ نکرده اند، به روشنی درمی یابیم که دین و نهضت های دینی در طبیعت خود، به آهنگ مخالفت با این طبقات است: با زورمندی و زراندوزی شان و اصولاً با طبقه بندی ای که آنان را از دیگران بدین صورت متمایز و جدا می سازد. برای آنکه بتوانیم توحید را از این دیدگاه -از دیدگاه تعرضش بر سلطه های اجتماعی- مورد تعمق قرار دهیم، لازم است قبلاً بدانیم که توحید برخلاف برداشت عامیانه رایج که آن را صرفاً یک نظریه فلسفی و ذهنی تلقی می کند، یک نظریه زیربنایی در مورد انسان و جهان و نیز یک دکترین اجتماعی و اقتصادی و سیاسی است.» (خامنه ای، 1397: 24)

«اسلام پیامبر، توحید را مانند راهی جلوی پای مردم می گذاشت. و اسلام دوره های بعد، آن را چون نظریه ای در محافل بحث و مجادله مطرح می ساخت. آنجا سخن از بینش تازه ای درباره جهان و تئوری تازه ای برای حرکت و تلاش زندگی بود؛ و اینجا بحث از ریزه کاری های کلامی باب اوقات تفنن و فراغت. آنجا توحید،استخوان بندی نظام موجود و محور همه روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به شمار می رفت؛ اینجا توحید، تابلو نقاشی زیبا و هنرمندانه ای که همچون پیرایه ای در تالاری

ص: 52

آویخته باشند، تا همه چیز جمع باشد! از زائده تشریفاتی، چه نقش فعال و سازنده ای می توان انتظار داشت؟» (همان: 47)

«خب نکته بسیار مهم: یک مسائلی است که برای همه، در زمینه تفکرات اسلامی لازم است، این ها را باید همه بدانند، باید بفهمند. یکی اش این است؛ من می گویم آقایان، توحید را که مطرح می کنید، به صورت یک پاسخ خشک ساده به یک سؤال علمی و مغزی مطرح نکنید؛ بلکه به صورت یک مسئله ای که دانستنش و ندانستنش حیاتی ست، تعیین کننده است، آن جور مطرح کنید.» (خامنه ای، 1392: 206)

«تعهدی که توحید به یک جامعه موحد می دهد، شامل مهم ترین، کلی ترین، بزرگ ترین، اولی ترین و اساسی ترین مسائل یک جامعه است، مثل چه؟ مثل حکومت، مثل اقتصاد، مثل روابط بین الملل، مثل روابط افراد با یکدیگر، که این ها مهم ترین حقوق اساسی ست برای اداره و زندگی یک جامعه.» (همان: 224)

8. جامعه توحیدی

1-8. ضرورت امتداد توحید تا اجتماع

«معرفت دینی، مبنای عمل دینی است. به تعبیر دیگر، مبنای اطاعت و فرمان برداری از فرمان های الهی است، بنابراین ضرورت دارد که معرفت دینی در خارج، ما به ازاء داشته باشد، اما «اگر معرفت به عمل منجر نشود، به این معنا است که ادبیات دینی، بدون ما به ازاء خارجی و عملی به وجود بیاید که به معنای غلیظ شدن ادبیات دینی است که مانعی جدی برای معرفت درست و حقیقی است و انسان و جامعه را به ریاکاری می کشاند؛ زیرا بنای آن بر اهمیت دادن به فرم است، نهمحتوا»». (خسرو پناه، 1396، 1، 107) در این بیان، توحید ذهنی نه تنها ما را به معرفت حقیقی نسبت به توحید نمی رساند بلکه در حیطه عمل نیز آسیب زاست.

ص: 53

ازاین رو این امتداد توحید تا اجتماع را در اندیشه رهبری به طور ملموس می توان مشاهده نمود: «... توحید، تنها نظریه ای فلسفی و ذهنی و غیرعملی نیست که به هیچ روی، کار به سیاه وسفید زندگی نداشته باشد و دست به ترکیب دسته های بشری نزند و در تعیین جهت گیری های انسان و تلاش و عمل بایسته او دخالت نکند... و فقط به همین اکتفا نماید که باوری را از مردم بازگیرد و باوری دیگر به جای آن بنشاند... .» (خامنه ای، 1397: 43)

«... نخست آنکه معارف و دستگاه فکری اسلامی از تجرد و ذهنیت محض خارج گشته و -همچون همه مکاتب اجتماعی- ناظر به تکالیف عملی و به ویژه زندگی اجتماعی باشد و هر یک از مباحث نظری، از این دیدگاه که چه طرحی برای زندگی انسان و چه هدفی برای بودن او و چه راهی برای رسیدن به این هدف ارائه می دهد، موردبررسی و تأمل و تحقیق قرار گیرد.» (خامنه ای، 1392: 34) «پیامبران با شعار توحید، هم تمامی مقصود خود را مطرح می ساخته اند و هم به دنبال مبارزه ای که با طرح این شعار درمی گرفت، آن مقصود را در عالم واقعیت پیاده می کرده و یا آن را به تحقق نزدیک می نموده اند.» (خامنه ای، 1397: 22). «برای آنکه بتوانیم توحید را از این دیدگاه -از دیدگاه تعرضش بر سلطه های اجتماعی- مورد تعمق قرار دهیم، لازم است قبلاً بدانیم که توحید برخلاف برداشت رایج که آن را صرفاً یک نظریه فلسفی و ذهنی تلقی می کند، یک نظریه زیربنایی در مورد انسان و جهان و نیز یک دکترین اجتماعی و اقتصادی و سیاسی است.» (همان: 24)

2-8. جامعه توحیدی، میوه ریشه توحید

در اندیشه مقام معظم رهبری، جامعه توحیدی و متناسب سازی شکل و قالب آن با مفاد معرفت توحید، اولین و مهم ترین اثر توحید است. «... بزرگ ترین رسالت توحید، «بنای جامعه توحیدی» است؛ یعنی جامعه ای بدون طبقه، تحت فرمان الله،

ص: 54

دارای مقررات الهی و ...» (خامنه ای، 1392، 303) «... توحید وقتی در جامعه ای وارد شد، اول کاری که می کند، بنای آن جامعه را با شکلی که متناسب با این عقیده است، انجام می دهد.» (همان، 266)

9. الهیات اجتماعی از توحید تا جامعه توحیدی

1-9. همراهی دیانت و سیاست پیش نیاز الهیات اجتماعی

«در اندیشه آیت الله خامنه ای اسلام، مکتبی اجتماعی است و پیش از آن که به فردیت فرد بپردازد، نظر به زندگی جمعی انسان ها دارد» (بهبودی، 1392: 513) این سخن بلند در اولین جمله مقدمه کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» ایشان مندرج است: «طرح اسلام به صورت مسلکی اجتماعی و دارای اصولی منسجم و یک آهنگ و ناظر به زندگی جمعی انسان ها، یکی از فوری ترین ضرورت های تفکر مذهبی است.» (خامنه ای، 1392: 33)

2-9. حکومت اسلامی رهاورد الهیات اجتماعی

الهیات اجتماعی اگر به خوبی تبیین شود و هنجارها و ارزش های جامعه را تغییر بنیادین دهد، منجر به حکومت اسلامی می شود. «از منظر حضرت آیت الله خامنه ای یکی از مراتب توحید، توحید در حاکمیت و نفی هر سلطه غیر خدایی است. ایشان معتقدند عنصر فاخر و ارجمند انسان بسیار ارزنده تر از آن است که اسیر و مقهور و ذلیل کسی غیر از خدا باشد. از منظر مقام معظم رهبری «حکومت و ولایت، متعلق بهخداوند متعال است و از خدای متعال به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و از او به ولی مؤمنین می رسد. لذا انحراف از خط ولایت ائمه (علیهم السلام)، انحراف از خط توحید است».» (خسرو پناه، 1396، 1: 124) «ایشان، توحید را مبنای نظام اسلامی و

ص: 55

به عنوان ستون فقرات و رکن اساسی شعار اسلامی و پیام انقلاب اسلامی معرفی می کنند.» (همان:118)

«اگر جامعه ای بر اساس اندیشه توحیدی و الهیات اجتماعی پیش برود باید در مقیاس جامعه تغییر ایجاد کند و به تعبیری در سراسر عالم پیاده شود: ««الله لاإله إلا هو»، این شعار اسلام است، شعار همه ادیان الهی است؛ در سراسر نوار تاریخ بشریت، از آغاز تا انجام. و همه چیز ادیان برای این است که این شعار -که فقط یک شعار خشک و خالی هم نیست، سراپا نماینده و نمودار مکتب است و فکر و طرز فکر- تمام تلاش مکاتب برای این است که این شعار، بر روی زمین و در سراسر عالم پیاده بشود.»» (خامنه ای، 1394: 17)

10. اندیشه تفسیری رهبر انقلاب

1-10. قرآن در اندیشه رهبری

«قرآن، نظام نامه زندگی اجتماعی» است، به گونه ای که ارزش های حاکم بر جامعه اسلامی، ارزش های آن است و حکومت و قدرت سیاسی و دولت اسلامی بر طبق معیارهای آن تشکیل می شود. به این معنا که قرآن، محور اجرای احکام عمومی جامعه است و لازم است که هر آنچه مربوط به شئون اداره جامعه است، رسماً -نه اسما- از قرآن گرفته شود و هر چه مخالف با قرآن است طرد شود.» (خسرو پناه، 1396، 1: 97) این مطلبی است که در بیانات ایشان نمود ویژه ای دارد:«سخن دیگر آنکه قرآن -سند قاطع و تردیدناپذیر اسلام- در بیشترین موارد، سهمی در روشنگری و راهگشایی نیافته و به جای آن، دقت ها و تعمقات شبه عقلی یا روایات و منقولات ظنّی -و گاه با اعتباری بیشتر- میدان دار و مسئول شناخته شده و بالنتیجه، تفکرات اعتقادی جدا از قرآن و بی اعتناء به آن، نشو و نما یافته و

ص: 56

شکل گرفته است. شاید همین بی ارتباطی و بی اعتنایی یا احساس بی نیازی یا نومیدی از امکان استفاده ای صحیح -که هر یک به نوبه خود، معلول عوامل خاص است- موجب آن گشته که تدبر درآیات قرآن، جای خود را به قرائت و تلاوتی سطحی و سرسری و فاقد نتیجه و ثواب دنیوی و یکسره برای پاداش و جزای اخروی داده و کتاب کریم الهی دستمایه عوامی ها و عوام فریبی ها بشود.

دیگر آنکه در استنباط و فهم اصول اسلامی، مدارک و متون اساسی دین، اصل و منبع باشد، نه سلیقه ها و نظرهای شخصی یا اندوخته های ذهن و فکر این وآن... تا حاصل کاوش و تحقیق، به راستی «اسلامی» باشد و نه هر چیز جز آن. برای برآمدن این منظور، قرآن کامل ترین و موثق ترین سندی است که می توان به آن متکی شد که: «باطل را از هیچ سوی بدان راه نیست.» و «در آن، مایه روشنگری هر چیز هست» و البته در پرتو تدبری ژرف پیما که خود، ما را به آن فرمان داده است.» (خامنه ای، 1392: 33)

«تمسک به قرآن، فقط تلاوت قرآن نیست؛ قرآن باید در عمل و زندگی و رفتار و منش ما و حرکت عمومی امت اسلام تجسم پیدا کند. انس با قرآن، تلاوت قرآن و حفظ قرآن لازم است؛ اما هدف نهایی، تمسّک به قرآن است؛ آن هم در متن زندگی.» (خامنه ای، 1389: 25)

«قرآن، نخستین منبع معرفتی اهداف اسلامی و شناخت نقشه الهی است.» (بیانات مقام معظم رهبری، 01/06/1389) «امت اسلامی باید قرآن را معیار و محور معرفتو عمل خود ببیند؛ زیرا قرآن کتاب معرفت و شناخت و کتاب عمل است، نه کتابی که برای صرف تلاوت باشد و باید آن را فهمید و پیرامون آیاتش اندیشه و تدبر کرد.» (بیانات مقام معظم رهبری 09/08/1379)

ص: 57

2-10. گرایش اجتماعی در تفسیر ایشان

مؤلفه های گرایش تفسیری ایشان را می توان در موارد زیر یافت: «مفسّرانى كه به گرايش اجتماعی تفسيرى روى آورده اند، به عناصر زير توجّه بيشترى كرده اند:

1. به آياتى از قرآن كه مسائل اجتماعى را بيان مى كند، بيشتر پرداخته اند.

2. به مشكلات مسلمانان در عصر خويش توجّه كرده و آيات قرآن را بر زندگى

عصر خود تطبيق كرده و درمان مشكلات اجتماعى را در قرآن جست وجو كرده اند.

3. به گرایش های فلسفى، مذهبى و سبک های ادبى و فقهى كمتر توجّه كرده اند و تلاش كرده اند كه عقايد را از قرآن بگيرند، نه اينكه قرآن را تابع عقايد سازند.

4. به جهت گیری های عصرى در باب جهاد با دشمنان اسلام- به ويژه اسرائيل- و استعمارگران غربى و حركت تقريبى (وحدت بين مسلمانان) توجّه كرده اند.

5. به آموزه هاى تربيتى و ارشادى قرآن توجّه خاص داشته اند.

6. به عقل و علوم تجربى قطعى در تفسير قرآن اهمیت داده اند و از روش تفسير عقلى و علمى استفاده كرده اند.

7. از روايات اسرائيليات و روايات جعلى خرافى و ضعيف دورى گزيده اند.

8. معمولاً از بيانى شيوا و ساده استفاده كرده اند تا تفسير براى عموم مردم (سطح متوسط جامعه) قابل استفاده باشد.

9. به شبهات و اشكالات مخالفان نسبت به قرآن و اسلام توجّه كرده و در پاسخ گويى به آن ها در تفسير برآمده اند.

ص: 58

10. معمولاً هرکجا كه ظواهر آيات و روايات با حقايق ثابت شرعى يا عقلى يا علمى منافات دارد، آن ها را تأويل كرده يا مجاز دانسته اند.

11. مفسّر در گرايش اجتماعى، روحيه اى اجتماع گرايانه دارد و آيات قرآن و احكام اسلامى را از زاويه فردى نمى بيند.

12. مفسّر گرايش اجتماعى، تقليدگونه با تفسير برخورد نمى كند و مى كوشد با اسلوبى زيبا، سنن اجتماعى آيات قرآن را بر نيازهاى عصر تطبيق كند و با بيانى درخور فهم همگان ارائه نمايد.» (رضایی اصفهانی، 1429: 349).

اما «در یک نگاه کلان، مهم ترین عناصر و مؤلفه های گرایش ایشان در تفسیر چنین است:

1. برجسته نمودن مباحث اجتماعی قرآن

2. تحلیل بیماری های اجتماعی و راه حل قرآنی

3. ایده تشکیل حکومت اسلامی

4. پاسخگویی به شبهات قرآنی

5. بیان سنت های الهی

6. توجه به تفسیر علمی قرآن

7. مباحث تقریب بین مذاهب اسلامی

8. بی توجهی به مباحث کم فایده

9. هدفمندی و هدایتگری قرآن» (خامنه ای، 1393: 18 - 27)

3-10. «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» نمونه برجسته ای از این اندیشه

کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن را باید نمونه ای عالی برای این بحث موردمطالعه قرارداد. کتابی که ایده اصلیش جامعه غیرتوحیدی را توحیدی کردن

ص: 59

است. کتابی که سرتاسر آن همه اش دعوت به چنین توحید تعهد آفرینی است: «توحید قرآن، تنها نگرشی بی تفاوت و غیرمسئول نیست. شناختی متعهد و بینشی فعال و سازنده است. طرز فکری است که در بنای جامعه و اداره آن و ترسیم خط سیر آن(استراتژی) و تعیین هدف آن و عناصر حفظ و ادامه آن، دارای تأثیر اساسی و تعیین کننده است.» (خامنه ای، 1392، 219)

4-10. دعوتی برای تکمیل و تقویت این اندیشه

کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن سرشار از اندیشه هایی است که بخشی از آن باید در صیرورت زمان تکمیل شود و بخشی نیز در جامعه محقق شود؛ به عبارت دیگر، این اندیشه نیازمند تکمیل و تقویت در دو عرصه علمی و عملی هست. مانند دعوت به تکمیل این اندیشه در راستای شناخت بحث مالی توحیدی یا مثلاً در ارتباط با مبحث معاد. به طور مثال، می توان این اندیشه را در راستای شناخت اقتصاد توحیدی و دیگر مباحث مهم فردی و اجتماعی به کار گرفت. همچنان که در کتاب طرح کلی معاد در قرآن، این کار صورت گرفته و با ترکیب مزجی بیانات آیت الله خامنه ای، ادامه کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن بازسازی شده است. «ایمان، توحید، نبوت و ولایت چهار موضوعی بودند که در این سلسله سخنرانی ها [طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن] با رویکردی بدیع و منسجم مورد بحث قرارگرفته بود، و علاوه بر تبیین کلی مبانی اندیشه اسلامی، بن مایه های فکری مکتب امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی را نیز به خوبی نشان می داد.اما در پایان کتاب ، حلاوتی که خواننده از مطالعه ی این کتاب در جان خود احساس می کرد، با یک حسرت عمیق همراه می شد؛ حسرتی ناشی از جای خالی مبحث معاد در انتهای این کتاب که باوجودآنکه رهبر معظم انقلاب دریکی از همین جلسات وعده ی بحث پیرامون این موضوع را نیز می دهند اما فرصت تحقق بخشیدن

ص: 60

به این وعده را نمی یابند. و این حسرت و احساس نیاز بود که انگیزه تدوین اثر حاضر شد.» (جعفری هرستانی، 1400: 7).

البته آیت الله خامنه ای در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی مواردی را بیان می کنند: «تعهدی که توحید به یک جامعه موحد می دهد، شامل مهم ترین، کلی ترین، بزرگ ترین، اوّلی ترین و اساسی ترین مسائل یک جامعه است، مثل چه؟ مثل حکومت، مثل اقتصاد، مثل روابط بین الملل، مثل روابط افراد با یکدیگر، که این ها مهم ترین حقوق اساسی است برای اداره و زندگی یک جامعه.» (خامنه ای، 1392: 224) که می توان هر یک از این مثال ها را سرفصلی برای اندیشه و تفکر قرار داد و از اجمال توحید، به تفصیل آن سیر نمود.

11. جمع بندی و نتیجه گیری

در بین معارف دینی (جهان بینی و ایدئولوژی)، توحید را می توان مرکزی ترین و محوری ترین معرفت دانست. توحید به معنای نفی خدایان جز الله و اثبات ولایت الله است. این نفی و اثبات -که به یقین، فعالانه است نه منفعلانه- علاوه بر عرصه ذهن و نظر، در مقام عمل فردی و اجتماعی انسان نیز نقش برجسته ای دارد که از آن می توان به الهیات اجتماعی تعبیر نمود؛ الهیاتی که در منظومه فکری حضرت آیه الله خامنه ای جایگاه ویژه ای دارا است، تا جایی که می توان نتیجه آن را حکومت اسلامی و جامعه توحیدی دانست. این مطالب همگی برگرفته از نوع نگاه اجتماعی ویژه مقام معظم رهبری به آیات نورانی قرآن کریم است و اثری مانند طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن نمونه برجسته ای از این اندیشه والا را نشان می دهد.

با شناخت الهیات اجتماعی که از توحید آغاز و تا جامعه توحیدی امتداد می یابد رفتارهای حاکمیتی و سیاسی رهبر انقلاب را بهتر می توان درک نمود و تحلیل جامع تری داشت. از آن مهم تر شناخت نظام مندتر و عمیق تری از آیات قرآن را با این

ص: 61

منظومه فکری می توان داشت که عملاً موجب بهره برداری بیشتر از آیات قرآن خواهد شد. این سبک مواجهه با آیات را می توان در مکتب فکری آیت الله خامنه ای آموخت؛ اویی که خود معلم قرآن بوده است و امروز بر اساس همان تعلیمات در مسند تعلیم و تربیت و مدیریت جامعه قرارگرفته است می تواند سرمشق خوبی برای اهالی قرآن باشد.

منابع

قرآن کریم

اس بهبودی، هدایت الله(1392)، شرح اسم، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی.

2. جعفری هرستانی و دیگران(1400)، معاد طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، دفتر نشر معارف.

3. خامنه ای، سید علی(1394)، ترجمه تفصیلی آیه الکرسی، تهران: صهبا.

4. خامنه ای، سید علی(1389)، حرفی برای تمام فصول، تهران: مرکز نشر انقلاب اسلامی.

5. خامنه ای، سید علی(1397)، روح توحید نفی عبودیت غیر خدا، تهران.

6. خامنه ای، سید علی(1392)، طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، تهران: صهبا.

7.خامنه ای، سید علی(1393)، مروری بر مبانی روش و قواعد تفسیری حضرت آیت الله خامنه ای در تفسیر سوره توبه، تهران، نسیم انقلاب (وابسته به انتشارات انقلاب اسلامی).

8 . خسرو پناه و جمعی از پژوهشگران(1396)، منظومه فکری آیت الله العظمی خامنه ای، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

ص: 62

9. راغب اصفهانى، حسين بن محمد(1412ق)، مفردات ألفاظ القرآن ، به تحقیق داوودى، صفوان عدنان ، بیروت: دار الشامية.

10. رضایی اصفهانی، محمدعلی(1429ق)، منطق تفسیر قرآن (2)، قم: جامعه المصطفى العالمية.

11. طباطبايى، سیدمحمدحسين(1390ق) ، الميزان في تفسير القرآن ، بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات .

12. طباطبایی، سید محمدرضا(1395)، صرف ساده، قم: مؤسسه انتشارات دارالعلم.

ص: 63

ص: 64

3-بررسی جایگاه روایات در تفسیر اجتماعی قرآن کریم با تأکید بر آراء علامه طباطبایی

اشاره

نگین علیزاده(1)

چکیده

تفسیر اجتماعی یکی از رویکردهای نوین تفسیر اجتهادی قرآن کریم است؛ که مفسر برای نیل به هدف غایی جامعه می کوشد با بهره گیری از عقل، پدیده های عصری را بر آیات عرضه، مشکلات را حل و موانع را رفع کرده، راهکارهای عملی سازنده را ارائه و شبهات را پاسخ دهد. علی رغم فواید چشمگیر این رویکرد تفسیری، ممکن است آسیب هایی فراروی مفسر وجود داشته باشد که ازجمله آن ها عقل گرایی افراطی و کنار گذاشتن مطلق روایات و درنهایت دچار شدن به تفسیر به رأی است. تحقیق حاضر به روش تبیینی-تفسیری-تحلیلی، با تأکید بر آراء علامه طباطبایی، نقش والای عقل را در تفسیر اجتماعی پذیرفته و به این سؤال پاسخ داده است که جایگاه روایات تفسیری در تفسیر اجتماعی کجاست؟ عقل قوه تمییز حق و باطل، و خیر و شر است؛ اما خروج از اعتدال برخی از قوا نظیر قوای شهوت و غضب، موجب عدم کارکرد صواب عقل می شود. ازاین رو برای نیل به سعادت حقیقی نیازبه منابعی است که منزه از لغزش هستند. توجه به مقام عصمت

ص: 65


1- . دانش آموخته دکتری تفسیر تطبیقی دانشگاه قم، قم، ایران. alizadehnegin@yahoo.com

پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) که از آیات آمر به اطاعت مطلق از ایشان، قابل برداشت است از یکسو؛ و تأکیدات قرآن بر نقش تبیینی، تعلیمی و مرجعیت آن بزرگواران در مجملات و اختلافات از سوی دیگر، و افزون بر آن، توجه به ویژگی ذووجوه بودن قرآن، رجوع به روایات معتبر را به عنوان مؤید در کنار عقل در تفسیر اجتماعی ضروری می نماید؛ که از منظر علامه طباطبایی با معیارهایی نظیر عدم مخالفت باعقل و دیگر آثار صحیح می توان از اعتبار این روایات آگاه شد.

کلید واژگان: تفسیر، تفسیر اجتماعی، عقل گرایی، روایات تفسیری، روایات در تفسیر اجتماعی قرآن، علامه طباطبایی.

1. بیان مسئله

از دیرباز کشف مراد خداوند متعال از بزرگ ترین و مهم ترین اموری بوده که اذهان علمای اسلامی را به خود وا داشته است. در این میان مفسران بر طبق سلایق، علایق و استعدادهای خویش، روش ها و رویکردهای مختلفی را در تفسیر کتاب خدا و کشف مراد او به کار گرفته اند؛ که حاصل کار آنان پیدایش تفاسیر مختلفی نظیر تفاسیر نقلی، عقلی یا اجتهادی با رویکردهای علمی، ادبی، تربیتی، اجتماعی و ... بوده است. تفسیر عقلی با رویکرد اجتماعی یکی از رویکردهای نوین در تفسیر اجتهادی قرآن کریم است. نقطه جدی آغاز تفسیر اجتماعی مقالات روشنگر سید جمال الدین اسدآبادی و شیخ محمد عبده در مجله «العروه والثقی» و پس از آن با القاء و سپس نشر دروس تفسیری عبده شاخص ترین نمونه تفسیر اجتماعی یعنی «تفسیر المنار» پدید آمد. مکتب تفسیری عبده و پس از او توسط شاگردان و مریدانش پی گرفته شدو تفسیر اجتماعی به عنوان وجهه ای نیرومند و تأثیرگذار در جریان تفسیر نگاری معاصر خود را نشان داد(قاضی زاده، 1388: 6).

ص: 66

در بین تفاسیر معاصر اهل سنت «تفسیر ابن بادیس» از ابن بادیس(م 1358ق)، «تفسیر المراغی» از مراغی(م 1364ق)، «تفسیر القرآن الکریم» از شلتوت(م 1383ق)، «تفسیر فی ظلال القرآن» از سید قطب(م 1387ق)، «التحریر و التنویر» از ابن عاشور(م 1393ق)، «التفسیر القرآنی للقرآن» از خطیب(م 1406ق) و «التفسیر المنیر» از زحیلی(م 1436ق)؛ و در میان تفاسیر شیعی تفاسیر «پرتوی از قرآن» از طالقانی(م 1399ق)، «الکاشف» از مغنیه(م 1400ق)، «المیزان» از علامه طباطبایی(م 1402ق)، «نوین» از شریعتی(م 1408ق)، «من وحی القرآن» از فضل الله(م 1431ق)، و «تفسیر نمونه» از آیت الله مکارم شیرازی از نمونه های برجسته تفسیر اجتماعی در دوره اخیر به شمار می آیند.

در تفسیر اجتماعی، مفسر برای نیل به هدف غایی جامعه که همان سعادت حقیقی اجتماع است، می کوشد با بهره گیری از عقل، پدیده های عصری را بر آیات قرآن عرضه و مشکلات و موانع را حل و رفع کند و راهکارهای عملی سازنده را ارائه و شبهات را پاسخ دهد. علی رغم فواید چشمگیر این رویکرد تفسیری، ممکن است آسیب هایی فراروی مفسر وجود داشته باشد که ازجمله آن ها عقل گرایی افراطی و کنار گذاشتن مطلق روایات تفسیری و درنهایت گرفتار شدن در تفسیر به رأی است.

اخیراً پژوهش هایی نظیر «بررسی اهمیت و ضرورت رویکرد اجتماعی به تفسیر قرآن و آسیب شناسی آن» از نفیسی(1379)، «مبانی و شاخصه های تفسیر اجتماعی قرآن کریم» از قاضی زاده(1388) و «مبانی تفسیر اجتماعی قرآن کریم» از مؤدب و روحانی زاده(1392) در زمینه مبانی، شاخصه ها و ضرورت تفاسیر اجتماعی انجام شده است که این پژوهش ها غالباً با نگاهی عام، کلیت این رویکرد تفسیری و یا آسیب های آن را مورد بررسی و نقد قرار داده اند، و تاکنون جایگاه روایات تفسیری معصومان(ع) به طور خاص در تفسیر اجتماعی قرآن کریم موردبررسی قرار نگرفته

ص: 67

است. بنابراین، تحقیق حاضر به روش تبیینی-تفسیری-تحلیلی، با تأکید بر نقش و جایگاه والای عقل در تفسیر اجتماعی، به این سؤالات پاسخ داده است که جایگاه روایات در تفسیر اجتماعی کجاست؟ و آیا عقلِ صرف برای بهره گیری از آموزه های قرآنی کافی است؟

2. تفسیر اجتماعی و جایگاه عقل در آن

1-2. تعریف تفسیر اجتماعی

تفسیر اجتماعی که ازجمله تفاسیر عقلی و اجتهادی است، تلاش می کند تا با بهره گیری از نیروی عقل، راهکارهای نیل به سعادت جمعی را در قرآن بیابد. در تعریف این تفسیر آمده است: «تفسیر اجتماعی عبارت از هرگونه تلاش عقلانی در جهت همسوسازی یافته های بشری با معارف قرآنی و یا نقد فرآیند فهم دینی با عقلانیت است و اساساً طرح مباحث بی سابقه یا کم سابقه مانند مباحث سیاسی و حکومتی، اقتصادی، اجتماعی، علمی و غیره از سوی مفسران دوره اخیر، بدون پذیرفتن جایگاه و نقش والای عقل در فهم و استنباط مسائل از قرآن و در پی آن گشودن باب اجتهاد بر تفسیر میسر نیست»(قاضی زاده، 1388: 9). بر این اساس مفسران معاصر، نقش والای عقل و خردورزی را در تفسیر پذیرفته و بر آن تأکید کرده اند.تفسیر اجتماعی شاخصه هایی دارد که از آن جمله می توان به نگاه جامعه گرایانه به قرآن کریم، عقل گرایی در تفسیر، تأکید بر هدایتگری قرآن، ساده نویسی و عمومی سازی تفسیر اشاره کرد(رک: شریف، 1972: 195؛ نفیسی، 1379: 23، 39، 68، 108؛ کاظم زاده، 1388).

2-2. تعریف عقل و تبیین ارزش آن

عقل در لغت به معنای امساک و بازداشتن است مانند بستن شتر با عقال(فراهیدی، 1409: 1، 159؛ راغب، 1404: 578؛ ابن فارس، 1404: 4، 69) و نقیض جهل است (فراهیدی، همان) یا قوه ای که آماده قبول علم است(راغب، 1404:

ص: 68

577) همچنان که در آیه ای آمده است: «وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ »(عنكبوت،43). عقل در اصطلاح قرآن کریم عبارت است از قوه ای که می توان با آن حق و باطل، و خیر و شر را تشخیص داد، عمل نمود و به سعادت حقیقی رسید. علامه طباطبایی در این زمینه معتقد است مدركات آدمى و آن قوه اى كه انسان در خود دارد و به وسیله آن خير و شر و حق و باطل را تشخيص مى دهد، "عقل" است، و در مقابل اين عقل، جنون و سفاهت و حماقت و جهل قرار دارد كه مجموع آن ها كمبود نيروى عقل است(رک: طباطبایی، 1374، 2: 247).

بر این مبنا نقش عقل در ادراک حق و باطل و تعیین سرنوشت انسان بسیار بااهمیت و غیرقابل انکار است. خداوند متعال نیز درآیات(بقره،73؛ زخرف،3؛ حدید،17) از بندگان، خواستار تعقل است؛ و در بسیاری از آیات، افرادی را که در زندگی خویش از این قوه بهره نمی برند را نکوهش کرده است؛ نظیر فراز «أفَلا تَعْقِلُون» که در آیات بقره،44 و 76؛ آل عمران،65؛انعام،32؛ اعراف،169؛یونس،16؛هود،51؛ یوسف،109؛ انبیاء،10 و 67؛ مؤمنون،80؛قصص،60؛صافات،138 به کاررفته است. آیاتی مانند آیات (بقره،171؛ انفال،22؛ یونس،100؛ یس،68) نیز بیانگر پست و بی ارزش بودن مقام کسانی است که تعقل نمی کنند.

علامه طباطبایی مراد از تعقل را در قرآن، ادراك توأم با سلامت فطرت می داند، نه تعقل تحت تأثیر غرائز و اميال نفسانى(رک: طباطبایی، 1374، 2، 249)؛ بر این مبناعقلانیتی، ملاک قرآن کریم است که همراه با فطرت سالم و الهی باشد. از سوی دیگر خداوند متعال در آیه 30 سوره روم(1) می فرماید: فطرت الهی که خداوند متعال

ص: 69


1- . «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ».

انسان ها را بر آن آفريده است، همان دین حنیف و قیم است؛ و از این دو مقدمه نتیجه گرفته می شود که معیار عقلانیت در قرآن کریم عبارت است از هماهنگی و همراهی با دین خداوند. به عبارت دیگر، عقل سلیم در فطرت سالم و بدون گناه و آلودگی است؛ و فطرت سالم همان دین حنیف است. بنابراین، عقل سلیم، همراه و هماهنگ با دین حنیف الهی است.

3-2. لغزش های عقل

اشاره

با توجه به تأکیدات فراوان قرآن کریم بر تعقل و نیز روایاتی که عقل را حجت باطنی دانسته اند(1)، به نظر می رسد عقل به خودی خود خالی از خطاست اما گاهی عواملی موجب لغزش و عدم تشخیص صحیح عقل می شود. از منظر علامه طباطبایی نیز عقل هرگز دچار خطا نمی شود و در اصل میان عقل موجود که تکوین، آن را برای تمیز حق از باطل در انسان قرار داده و خطای معدوم رابطه ای وجود ندارد؛ و در اصل خطا در علوم و حواس واقع می شود(رک: طباطبایی، 1374: 10، 261).

علامه طباطبایی بیان می دارد:«بسا مى شود كه يكى يا چند قوه آدمى بر ساير قوا غلبه مى كند و طوفانى در درون به راه مى اندازد، مثلاً درجه شهوتش از آن مقدارى كه بايد باشد تجاوز مى كند، و يا درجه خشمش بالا مى رود، چشم عقلش نمى تواند حقيقت را درك كند، درنتیجه حكم بقيه قواى درونيش باطل و يا ضعيف مى شود، وانسان از مرز اعتدال يا به طرف وادى افراط، و يا به طرف وادى تفريط سقوط مى كند، آن وقت عقل آدمى نظير آن قاضى مى شود كه بر طبق مدارك باطل و شهادت هاى كاذب و منحرف و تحریف شده، حكم مى كند، يعنى در حكمش از مرز حق منحرف

ص: 70


1- . امام کاظم ع فرمودند:«ای هشام! خداوند را بر مردمان دو حجت است: حجتى ظاهری و حجتى باطنی. حجت ظاهری همان فرستادگان و پيامبران و امامان ع هستند و حجت باطنى همان عقل هاست» (کلینی، 1407، 1: 16).

مى شود، هرچند كه خيلى مراقب است به باطل حكم نكند، اما نمى تواند»(طباطبایی، 1374، 2:249).

بنابراین، عقل سلیم در فطرت سالم است که اعتقاد و عمل صواب به دنبال دارد؛ اما در صورت غلبه قوای شهویه و غضبیه بر عقل، رذائلی نظیر لجاجت، شتاب زدگی و تکیه بر ظن و گمان، عصبیت و ... به وجود می آید که مانع و حجابی برای تمییز حق و باطل توسط عقل می شود؛ و به نظر می رسد «تقوا» یگانه عاملی است که موجب تعدیل قوا گشته و موجب می شود عقل به درستی تشخیص داده و عمل نماید. از منظر علامه طباطبایی نیز معارف حقه، علوم نافع و افکار صحیح براى كسى حاصل نمى شود مگر بعد از آنکه خلق و خوى خود را اصلاح كرده و فضائل ارزشمند انسانيت را كسب كرده باشد كه اين همان «تقوا» است (رک: طباطبایی، 1374، 5: 269). بر این مبنا تقوا عامل اساسی در تعدیل قوا، سالم ماندن فطرت و سلامت عقل است؛ و برای در امان ماندن از لغزش های عقل که در روایات نیز به آن اشاره شده است که از آن جمله امام علی ع فرمودند:«همواره عقل خود را خطاکار بدانید؛ چرا که اعتماد کامل به عقل باعث اشتباه می شود»(ليثي، 1376: 91؛ آمدی، 1410: 158)، رعایت تقوا و تعدیل قوا ضروری است. در اینجا به اختصار به مواردی از لغزش های عقل اشاره می شود:

1-3-2. تکیه بر ظنّ و گمان

قرآن کریم بزرگ ترین لغزشگاه فکری بشر را پیروی از ظن و گمان دانسته است و به پیامبر اکرم ص می فرماید:«وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ

ص: 71

إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ»(انعام،336) در طول تاریخ اندیشه بشر اول بار قرآن کریم به بشر هشدار داده و او را از این گونه خطا نهی کرده است.(1)

2-3-2. تمایلات نفسانى

لازمه تبعیت از شهوات و تمایلات نفسانی اين است كه تحولى در طرز فكر نيز پيدا شود يعنى فكر هم از مجراى عقلى خارج شده و در مجراى احساس و عاطفه بيفتد و درنتیجه بسيارى از كارهايى كه از نظر عقل فسق و فجور است، از نظر ميل ها و احساسات، تقوا و جوانمردى و خوش اخلاقى و خوش رویی شمرده شود(طباطبایی، 1374، 4: 110) در هر مسئله ای تا انسان خود را از شر اغراض بی طرف نکند نمی تواند صحیح فکر کند یعنی عقل در محیطی می تواند درست عمل بکند که هوای نفس در کار نباشد(مطهرى، 1384، 26: 67). در آیه«وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّه»(جاثیه، 23)، به وجود حجاب بر گوش و قلب و چشم در صورت غلبه هوای نفس اشاره شده است که نتیجه ای جز لغزش عقل و گمراهی به دنبال ندارد.

3-3-2. عصبیت

از دیگر لغزش های عقل عصبیت است که به معنای وابستگی غیرمنطقی به قول یا عقیده باطل و یا عادات و رسوم خاصی است که پرده ضخیمی بر دیده و عقل انسان افکنده و او را از درک حقایق و تشخیص حق و باطل و مصلحت و مفسده محروم می سازد. عصبیت در قرآن کریم به دو نوع مذموم و ممدوح قابل تقسیم است. عصبیت مذموم در پنج دسته شخصی، قبیله ای، حزبی، جاهلی و عصبیت بر روش بزرگان

ص: 72


1- . البته باید توجه داشت که در مسائل ظنی و احتمالی و در مواردی که نمی توان یقین حاصل نمود، می باید همان ظن و احتمال را در نظر گرفت. اما ظن را بجای ظن، و احتمال را بجای احتمال باید پذیرفت؛ نه آنکه ظن و احتمال را بجای یقین در نظر گرفت. این دومی است که ایجاد خطا می کند(مطهرى، 1384، 26: 65-64).

جای می گیرد(ناصح و علیزاده، 1396: 65-68) که پیامدهای شومی در دنیا و آخرت به همراه دارد که از مهم ترین آن ها می توان به بازماندن از درک حقایق و مصالح، از دست دادن ایمان و اختیار امور، ایجاد رنج، از بین رفتن اتحاد جامعه، زندگی سخت در دنیا، بی یاور ماندن، محشور شدن با اعراب جاهلی، کوری در قیامت و عذاب شدن در آتش دوزخ اشاره کرد(همان، 1391: 133-154).

4-3-2. لجاجت

لجاجت نیز از دیگر لغزش های عقل است؛ دراین باره امام علي ع فرموده اند: «لجاجت، رأى درست را مي دزدد»(رضی: 501) پيامبر اکرم ص نیز در توصیه هایشان به امام علی ع فرمودند: «از لجاجت بپرهيز؛ كه آغازش، نادانى و پايانش پشيمانى است»(حرانی، 1383: 14). به نظر می رسد منشأ لجاجت غلبه قوه غضبیه انسان بر دیگر قوا است که با نادانی همراه است، مانع رسيدن به رأى درست شده و در نهایت به پشیمانی منجر می شود.

3. بررسی جایگاه روایات در تفسیر اجتماعی

اشاره

بر مبنای آنچه گذشت، علی رغم جایگاه والای عقل، لغزش های احتمالی آن با توجه به غلبه برخی قوا بر برخی دیگر همواره وجود دارد و این لغزش ها در افراد مختلف است؛ و هر کس به میزان برخورداری از اعتدال قوا و رعایت تقوا، فطرتش سالم مانده و از عقل سلیم بهره مند می شود. بنابراین در یک جامعه، با توجه به طرز افکار مختلف اعضای جامعه، اختلاف پدید خواهد آمد. بر این مبنا به نظر می رسد برای در امان ماندن از اختلافاتی که ناشی از لغزش های عقل است، و نیل به اتحاد و انسجام جامعه، تمسک به منبع یا منابعی که منزه از لغزش و خطا هستند، ضروری است.

ص: 73

علامه طباطبایی دراین باره بیان می دارد: «اجتماع انسانى همان طور كه به سوی تمدن می رود، به سوی اختلاف هم پیش می رود و این اختلاف قاطع الطريق سعادت نوع است و با فرمول هاى عقل فكرى و قوانين مقرره آن از بين نمى رود و نخواهد رفت زیرا همین عقل است که به اختلاف میان انسان ها می انجامد. تنها رافع اين اختلاف شعور نبوى است، كه خداوند سبحان آن را به آحادى از انسان ها مى دهد، و بس»(رک: طباطبایی، 1374، 2: 157). ازاین رو عقل خود، منشأ پیدایش اختلاف در جامعه است زیرا مراتب به کارگیرندگان آن متفاوت هست؛ و اگر همگان از عقل سلیم برخوردار باشند هیچ اختلافی پیش نخواهد آمد و همگان به فطرت سالم و دین حنیف روی خواهند آورد:«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ»(روم،30).

بر این مبنا نیل به سعادت جمعی، نتیجه عبور از گذرگاه مشترک حجت باطنی و حجت ظاهری است؛ یعنی بهره گیری از آموزه های پیامبر اکرم ص و اهل بیت ع در کنار به کارگیری عقل. قرآن کریم نیز علاوه بر توصیه به تعقل، بر نقش تعلیمی و تبیینی پیامبر اکرم ص تأکید کرده و به حضرت رسول ص و اولی الامر حجیت بخشیده و همگان را به اطاعت از آنان دعوت کرده است. علاوه بر آن در روایات، قرآن کریم با وصف "ذو وجوه" معرفی شده است که رجوع به سنت قطعی و روایات معتبر برای کشف مراد خداوند متعال، در کنار عقل ضروری می نماید.

1-3. بررسی عصمت و نقش تبیینی و تعلیمی پیامبر اکرم ص

در قرآن کریم اطاعت از رسول اطاعت از خداوند دانسته شده است:«مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه». "اطاعت"، از ریشه طوع، ضد کَره به معنی انقیاد، گردن نهادن و رام شدن است(فراهیدی، 1409، 2: 209؛ راغب، 1404: 529). اطاعت از خدا و رسول (ص) نیز به معنی فرمان برداری از اوامر و اجتناب از نواهی ایشان می باشد(طوسی، 1388، 3: 236؛ طباطبایی، 1374: 5، 9).

ص: 74

به نظر می رسد، یکسان دانستن اطاعت از رسول خدا ص و اطاعت از خداوند سبحان دلیلی بر عصمت ایشان است. غالب مفسران فریقین نیز آیه مذکور را از قوی ترین دلایل عصمت پیامبر ع دانسته اند که در سه ناحیه واقع شده است: 1. در ناحیه تمام اوامر و نواهی آن حضرت؛ 2. در ناحیه آنچه از جانب خداوند تعالی مسئول ابلاغ آن بوده است 3. در تمام کارها و افعال ایشان؛ زیرا اگر احتمال خطایی از ایشان می رفت هرگز اطاعتش، اطاعت خداوند متعال نبود و انسان ها، امر به اطاعت و تبعیت از ایشان نمی شدند(رک: طباطبایی، 1374،5: 10؛ طبرسی، 1372،3: 123؛ طوسی، 1388 3: 268؛ فخر رازی، 1420،10: 150؛ بیضاوی، 1418،2: 86؛ زمخشری، 1407: 1: 539؛ سیدقطب، 1412، 2: 719؛ سيد شبر، 1407، 2: 73؛ قرائتی، 1374، 2: 114؛ طیب، 1378، 4: 146).

بر این مبنا اطاعت و پیروی مطلق و بدون قید و شرط بیانگر آن است که شخص مطاع دارای مقام عصمت بوده و مصون از خطاست؛ و این امرِ به اطاعت مطلق از حضرت رسول ص، در آیات فراوانی تأکید شده است.(1)

از سوی دیگر، خداوند متعال در آیه شریفه «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْک الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون »(نحل،44) بر نقش تبیینی حضرت رسول ص اشاره کرده است. "تبیین" از بیان به معنای کشف و شناساندن است(فراهیدى، 1409 ،8: 379) و به شرح مجمل و مبهم در کلام نیز گفته می شود(راغب، 1404: 158). مفسران اقوال مختلفی در تفسیر فراز "لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ" دارند؛ برخی، مراد از عبارت یاد شده را تبیین احکام(رک: قرطبی، 1405،10: 109؛ ابن جوزی، 1422، 2: 562؛ قاسمی، 1418،6: 375)؛ برخی، تبیین اوامر و نواهی(رک: كاشانى ، 1336،5: 192)؛ برخی، تبیین معارف الهی(طباطبایی، 1374،12: 260)؛ برخی، تبیین مجملات قرآن

ص: 75


1- . رک: آل عمران،32و 132؛ مائده،92؛ انفال،1و20و46؛ نور،54و56؛ محمد،33؛ مجادله،13؛ تغابن،12؛ حشر،7؛ نساء،59.

(رک: فخر رازی،1420،20: 212؛ طنطاوى، بی تا،8: 159؛ بغدادی، 1415، 3: 79؛ ابن عطیه، 1413، 3: 396؛ ابن کثیر، 1419،4: 493). و برخی علاوه بر تبیین مجملات قرآن، تبیین چیزی بیش از احکام قرآن مانند تحریم نکاح عمه و خاله همسر انسان [که هنوز همسر اوست ] را از موارد شمول تبیینات پیامبر ص دانسته اند(رک: قرطبی، 1405، 1: 38)؛ و گروه غالب دیگری معتقدند که همه موارد گفته شده به پیامبر ص تفویض شده است که به وسیله آن ها، حجت بر مردم تمام می شود(رک: طوسی، 1388،6: 385؛ طبرسی، 1372،6 :558؛ ابن عاشور، 1384،13: 131-132؛ مراغی، 1364،14: 89؛ آلوسی، 1405، 7: 389؛ فضل الله، 1419،13: 233»؛ حقى بروسوى، 1405، 5: 37» زحيلى، 1418،14: 143 و ...).

به نظر می رسد تعبیر "ما نُزِّلَ" عام است و محدود کردن شأن پیامبر ص به تبیین فقط یکی از موارد گفته شده وجهی ندارد و به طورکلی تبيين هر آنچه در قرآن از مجملات، احکام، توحید و معارف الهی و ... است، را در برمی گیرد؛ و نیز با توجه به تفاوت ظرفیت افراد، گاهی ممکن بوده حتی به تبیین واضحات قرآن نیز نیاز باشد؛ برخی از مفسران(رک: مراغی، 1364، 14: 89) نیز به تفاوت مراتب فهم و استعداد افراد اشاره کرده و معتقدند که پیامبر ص طبق این تفاوت مراتب و اسرار تشریع را بیان می نمودند. بر این مبنا نقش تعلیمی و تبیینی حضرت رسول ص از سوی مفسران فریقین پذیرفته شده است.

2-3. بررسی عصمت و مرجعیت اولی الامر

قرآن کریم در کنار آیات محکم و مبیّن، متشابهات و مجملاتی نیز دارد؛ و همان گونه که ارجاع به محکمات را راه حلی برای تعلیم و رفع متشابهات در نظرگرفته(1)؛ ارجاع به پیامبر ص و اولی الامر را نیز راهی در جهت تبیین مجملات قرار

ص: 76


1- .«هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ»(آل عمران،7).

داده است(1). در آیه 59 سوره نساء نیز خداوند متعال، مؤمنان را به اطاعت از خویش و رسول ص و اولی الامر دعوت نموده و می فرماید:«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُول وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ». واژه "اُولی" از اُولُو، اسم جمع بوده که واحد ندارد به معنی ذو و صاحب است(فراهیدى، 1409، 8: 370)؛ و کلمه "أمر" به معنی شأن و کار هست(راغب، 1404: 88). بنابراین می توان گفت اولی الامر کسانی هستند که متولیان و صاحب اختیاران تدبیر امور مردم اند که در مواقع ضروری به آن ها مراجعه می شود(رک: طبرسی، 1372، 3: 326؛ طباطبایی، 1374، 4: 391).

با توجه به اطلاق آیه شریفه در امر به اطاعت از رسول و اولی الامر در کنار هم به نظر می رسد اولی الامر نیز مانند رسولاز ویژگی عصمت برخوردارند زیرا اگر احتمال خطا یا اشتباهی از آن ها می رفت هرگز خداوند متعال امر به اطاعت مطلق از آنان نمی کرد. علامه طباطبایی نیز بیان می دارد: «در مورد رسول حتى احتمال اين نيز نمى رود كه امر به معصيت كند و يا گاهى در خصوص حكمى دچار اشتباه و غلط گردد، اگر در مورد اولى الامر اين احتمال برود به هيچ وجه نبايد براى جلوگيرى از اين احتمال قيدى نياورد، پس همين كه در مورد آنان نيز قيدى نياورده، پس آيه شريفه از هر قيدى مطلق است، و لازمه مطلق بودنش همين است كه همان عصمتى كه در مورد رسول مسلم گرفته شد، در مورد اولى الامر نيز اعتبار شده باشد. بنابراین منظور از اولى الامر، افراد معينى هستند كه مانند پیامبر اکرم داراى عصمت اند» (طباطبایی، 1374،4 : 391). غالب مفسران فریقین نیز جمع بین اطاعت رسول و اولی الامر را نشان دهنده عصمت آنان دانسته اند(رک: طوسی، 1388، 3: 236؛ مغنیه،1424، 2: 359؛ فخر رازی،1420 ،10: 113؛ ابوالفتح رازی، 1408،5: 409»؛ سید شبر،1407،

ص: 77


1- . بقره،129، آل عمران،164، نساء،59، نحل،44 و جمعه،2.

2: 58)؛ هرچند که در تعیین مصادیق آن در مصادر اهل سنت اختلافاتی دیده می شود(رک: فخررازی، 1420،10: 113؛ رشید رضا، 1373،5: 243).

از منظر علامه طباطبایی وقتى ولى امر مى گويد: كتاب و سنت چنين حكم مى كنند قول او نيز حجتى است قطعى، چون آيه شريفه، ولى امر را مفترض الطاعة دانسته، و در وجوب اطاعت از او هيچ قيد و شرطى نياورده، پس گفتار اولى الامر نيز بالآخره به كتاب و سنت برگشت مى كند (رک: طباطبایی، 1374، 4: 389). بر این مبنا اطاعت از اولی الامر نیز مانند اطاعت از خداوند و رسول واجب است و اقوال آنان برای مردم حجتی قطعی است. بر این مبنا جایگاه رفیع معصومان را در امر مرجعیت نمی توان انکار کرد؛ و مفسر در تفسیر اجتماعی نیز برای تبیین مجملات قرآن چه در حیطه احکام، چه در حیطه معارف، و ... که البته به نظر می رسد بسیاری از مسائل اجتماعی نیازمند احکام شرعی است نظیر احکام ازدواج و طلاق، احکام داد و ستد، احکام امربه معروف و نهی از منکر و ...، ناگزیر است به سنت قطعی پیامبر و روایات معتبر رسیده از ایشان رجوع نماید و نباید به دلیل وجود احادیث جعلی و مخالف با قرآن همه روایات را کنار نهد؛ بلکه با بررسی آن ها می توان از اعتبار روایات آگاه شد و در تفسیر اجتماعی از آن ها نیز بهره گرفت.

3-3. بررسی ویژگی ذو وجوه بودن برخی آیات

یکی دیگر از ویژگی های قرآن کریم ذو وجوه بودن آن است. از وصیت امام علی ع به عبد الله بن عباس زمانی که او را برای احتجاج به سوی خوارج فرستاد این است که: «با آیات قرآنى با آنان محاجه مکن؛ زیرا قرآن، حامل وجوه گوناگون است، تو چیزى مى گویى و آن ها چیزى مى گویند، لکن با سنت با آن ها بحث کن که در برابرآن جاى فرار ندارند»(رضی، نامه 77: 465؛ مجلسی، 1403، 3: 376؛ ابن بابویه، 1404: 6؛ ابن ابی زینب، 1397: 138؛ خواجویی، 1418: 149) البته این روایت در مصادر

ص: 78

اهل سنت نیز به چشم می خورد(رک: رشید رضا، 1373، 8: 255»؛ دروزه، 1383، 1: 273).

مقصود از وجوه معنایی قرآن کریم "ساختار چندمعنایی" آیات است که در بین دیگر متون و کلام های صادر شده، ممتاز است. آیات قرآن کریم دارای مراتب معنایی خاص است؛ به گونه ای که هیچ متن دیگری همتای آن نیست؛ ازاین رو، یک کلمه یا یک عبارت قرآنی، علاوه بر معنای ظاهری، دارای ساحت های معنایی دیگری نیز می باشد که می توان همه آن ها را بر آن حمل نمود(مؤدب، 1392: 159).

علامه طباطبایی نیز آیات قرآن کریم را از حیث معنی دارای مراتب مختلفی دانسته و معتقد است قرآن كریم با بیان لفظى خود مقاصد دینى را روشن مى كند و دستوراتى در زمینه اعتقاد و عمل به مردم مى دهد ولى مقاصد قرآن تنها به این مرحله منحصر نیست بلكه در پناه همین الفاظ و در باطن همین مقاصد مرحله اى معنوى و مقاصدى عمیق تر و وسیع تر قرار دارد كه خواص با دل هاى پاك خود مى تواند بفهمند و ظرفیت افهام مردم در فراگرفتن این معارف آسمانى كه حیات بخش درون انسان هستند مختلف مى باشد(طباطبایی، 1371: 14).

بر اساس روایات معتبر در مصادر فریقین نیز قرآن کریم دارای ظاهر و باطن است(مجلسی، 1403، 89: 97؛ طبری، 1412، 1: 22؛ سیوطی، 1363 :4: 225) و وجود بطن است که موجب جاودانگی قرآن کریم شده است. به عنوان نمونه از فضيل بن يسار روايت شده است كه گفت: از امام باقر ع از اين حديث پرسيدم، كه فرموده اند:«هيچ آيه اى در قرآن نيست، مگر آنكه ظاهرى دارد، و باطنى»، منظورشان از اين ظاهر و باطن چيست؟ فرمود: «ظاهر قرآن (تنزيل آن) و باطنش تأويل آن است، بعضى از تأويل هاى آن گذشته، و بعضى هنوز نيامده است مانند آفتاب و ماه درجريان است، هر وقت چيزى از آن تأويل ها آمد، آن تأويل واقع مى شود»(رک: مجلسی، 1403، 89: 94؛ عياشى،1380، 1:11).

ص: 79

توجه به چندوجهی آیات سبب می شود مفسر همه جوانب محتمل را در نظر بگیرد و دچار تفسیر به رأی نگردد. علامه طباطبایی و امام خمینی یکی از موارد تفسیر به رأی را یکسونگری و تفسیر بر اساس ظواهر آیات، و توجه نکردن به بطون و وجوه مختلف آن ها دانسته اند(رک: طباطبایی، 1374،3: 76؛ خمینی، 1370،1: 235)؛ صاحب تفسیر تسنیم نیز روایت ذو وجوه بودن قرآن کریم را جزء قرائنی می داند که از تفسیر به رأى جلوگیری می کند چرا که برخی افراد، وجوهى را بر قرآن کریم تحمیل مى كنند و وحى خدا را بر امیال خویش تطبیق مى دهند (رک: جوادی آملی، 1387، 6: 11). بر این اساس، یک مفسر باید از یک سو نگری در تفسیر آیات پرهیز نموده و وجوه و بطون مختلف آیات را در نظر داشته باشد و به ظواهر آیات بسنده نکند؛ و علاوه بر بهره گیری از عقل سلیم با مراجعه به روایات معتبر تفسیری، وجه احسن را برگزیند؛ و درنهایت بهتر است تفسیر نهایی خویش را به صورت محتمل بیان نماید.(1)

برای تشخیص روایات معتبر از اسرائیلیات و روایات جعلی نیز می توان از عرضه آن ها به قرآن، سنت قطعی و عقل کمک گرفت. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان که نمونه تفسیر اجتماعی ارزشمند معاصر است نیز روایات را به طور مطلق کنار نمی گذارد بلکه بعد از بحث های عقلی و فلسفی، بخشی با عنوان بحث روایی دارد که خردمندانه به ارزیابی روایات می پردازد و روایات متواتر یا همراه با قرائن قطعی را پذیرفته و می نویسد: «لازمه زندگى اجتماعى انسان است، و بناى عقلا و مدار عملكرد آنان بر قبول خبر ديگران است.حال اگر خبرى كه به ما مى دهند متواتر باشدو يا حداقل همراه با قرينه هاى قطعى باشد كه انسان نسبت به صدق مضمون آن يقين پيدا كند، چنين خبرى حجت و معتبر است»(طباطبایی، 1374، 18: 311-312).

ص: 80


1- .Alīzādeh and Mu’addab, 2019: p.161.

ایشان در ادامه، خبر واحد را در نزد عقلا زمانی معتبر دانسته كه يا برحسب نوع خبرش و یا برحسب نوع شخصش وثوق و اطمينان بياورد، (همان). علامه حتی روایات را به دلیل ضعف سند، بى اعتبار و ضعيف ندانسته و بیان می دارد: «هرچند روايات مزبور متواتر و يا همراه با قرائن قطعى نيست اما اصل احتمال محال نيست تا با عقل سليم موافق نباشد، و نيز از قصه هايى نيست كه آثار صحيح مخالف آن است»(طباطبایی، 1374، 9: 98)؛ و به این ترتیب موافقت با عقل و آثار صحیح دیگر را ملاک معتبر بودن روایت دانسته است.

4. نتیجه گیری

ازآنچه گذشت می توان نتیجه گرفت:

1. عقل جایگاه بسیار رفیعی در تمییز حق و باطل و مفسده و مصلحت دارد؛ و با توجه به آیات و روایاتی که تأکید بر به کارگیری عقل دارند و آن را به عنوان حجت باطنی معرفی نموده اند به نظر می رسد عقل به خودی خود خطایی ندارد، اما گاهی به دلیل افراط و تفریط و خروج از اعتدال برخی قوا نظیر قوای شهوت و غضب، عقل دچار لغزش شده و قادر به تشخیص صواب نیست و به رذایل اخلاقی نظیر عصبیت، لجاجت، تکیه بر ظن و گمان و تمایلات نفسانی گرایش پیدا می کند.

2. مهم ترین عامل تعدیل قوا، تقوا است؛ و در سایه رعایت تقوا، عقل سلیم می گردد.

3. ملاک عقلانیت در قرآن کریم همراهی و هماهنگی با فطرت سالم و دین حنیف الهی است.

ص: 81

4. برای در امان ماندن از اختلافاتی که ناشی از لغزش های عقل است، و نیل به اتحاد و انسجام جامعه، تمسک به منابعی که منزه از لغزش هستند، ضروری است.

5. امر به اطاعت مطلق از پیامبر ص و اهل بیت ع نشان دهنده عصمت آنان است؛ زیرا اگر احتمال خطا یا اشتباهی می رفت هرگز خداوند متعال امر به اطاعت مطلق از آنان نمی فرمود؛ و بر مرجعیت آنان تأکید نمی ورزید.

6. در قرآن کریم برخی از آیات خصوصاً آیات الاحکام به صورت مجمل آمده است و تبیین و تعلیم آن به عهده پیامبر ص گذاشته شده است؛ از طرفی نیز بسیاری از مسائل اجتماعی نیازمند احکام شرعی است نظیر ازدواج و طلاق، داد و ستد، امربه معروف و نهی از منکر، جهاد و ...؛ بر این مبنا مفسر در این رویکرد تفسیری ناگزیر است به سنت قطعی پیامبر ص و روایات معتبر رسیده از ایشان نیز رجوع کند.

7. طبق روایت امام علی ع قرآن "ذووجوه" است؛ و عدم توجه به وجوه و بطون مختلف آیات موجب گرفتار شدن در تفسیر به رأی می شود. برای گزینش وجه احسن آیات، عقلِ صرف کافی نیست بلکه علاوه بر بهره-گیری از عقل سلیم، مراجعه به روایات معتبر نیز ضروری می نماید.

8. در تفسیر اجتماعی کنار گذاشتن مطلق روایات خطاست؛ و از منظر علامه طباطبایی با معیارهایی نظیر عدم مخالفت با عقل و دیگر آثار صحیح می توان از اعتبار روایات آگاه شد و از آن ها نیز به عنوان مؤید و شاهد در کنار عقل در این رویکرد تفسیری بهره گرفت.

ص: 82

منابع

1. قرآن کریم.

2. نهج البلاغه، ترجمه صبحی صالح.

3. ابن أبی زینب، محمد(1397)، الغیبة للنعمانی ، تهران : نشر صدوق.

4. ابن بابویه، على بن حسین (1404ق)، الإمامة و التبصرة من الحیرة، قم : مدرسة الإمام المهدى (عج).

5. ابن بادیس، عبدالحمید(1416ق)، تفسیر ابن بادیس، بیروت: دارالکتب العلمیه.

6. ابن جوزى، عبدالرحمن بن على (1422ق)، زاد المسير فى علم التفسير، بيروت : دار الكتاب العربي.

7. ابن شعبه حراني، حسن(1404ق)، تحف العقول عن آل الرسول ص، قم: دفتر انتشارات اسلامي.

8. ابن عاشور، محمد بن طاهر(1384)، التحرير و التنوير، بيروت: موسسه التاريخ.

9. ابن عطیه الاندلسی ، عبد الحق(1413ق)، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتا ب العزیز، قاهره: دارالفکر العربی .

10.ابن فارس، احمد(1404ق)، معجم مقاییس اللغة، قم: دفتر تبلیغا ت اسلامی .

11.ابن کثیر، اسماعيل بن عمر(1419ق)، تفسير القرآن العظيم ، بيروت: دار الكتب العلمية .

12.ابو الفتوح رازى، حسين(1408ق)، روض الجنان و روح الجنان فى تفسير القرآن ، مشهد: بنياد پژوهش های اسلامى آستان قدس رضوى.

13.آلوسی، سید محمود(1405ق)، روح المعانی فی تفسیر القرآن، بیروت: داراحیاء التراث العربی.

ص: 83

14.آمدى، عبد الواحد(1410ق)، غرر الحكم و درر الكلم ، قم : دار الكتاب الإسلامي .

15.بغدادى، على بن محمد(1415ق)، لباب التأويل فى معانى التنزيل، بيروت : دارالكتب العلمية.

16.بیضاوی، عبد اللّه بن عمر(1418ق)، انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیروت : دار احياء التراث العربى دار الکتب العلمیة .

17.جوادی آملی، عبدالله(1387)، تفسیر تسنیم، قم: اسراء.

18.حرانی، ابن شعبه(1383)، تحف العقول عن آل الرسول ص، قم: نشر دارالحدیث.

19.حقى بروسوى، اسماعيل(1405ق)، تفسير روح البيان ، بيروت : داراحیا ء التراث العربی .

20.خطیب ، عبدالکریم (1346)، التفسیر القرآنی للقرآن ، قاهره: دارالفکر العربی .

21.خمینی، روح الله(1370)، صحیفه نور، تهران: سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی.

22.خواجویی، محمد اسماعیل(1418ق)، جامع الشتات، قم: مؤسسه نشر اسلامی.

23.دروزة، محمد عزت (1383)، التفسير الحديث، قاهره: دار إحياء الكتب العربية .

24.راغب اصفهانی، محمدحسین(1404ق)، المفردات فی غریب القرآن، بیروت: دارالمعرفه.

25.رشید رضا، محمد(1373)، تفسیر القرآن الحكيم (تفسير المنار)، قاهره: دار المعرفه.

ص: 84

26.زحيلى، وهبة بن مصطفى(1418 )، التفسير المنير فى العقيدة و الشريعة و المنهج، دمشق: دار الفكر المعاصر.

27.زمخشرى، محمود بن عمر(1407ق)، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الاقاويل في وجوه التاويل، بيروت: دار الكتاب العربي.

28.سیوطی، جلال الدین(1404ق)، الدر المنثور فى تفسير المأثور، قم : كتابخانه آية الله مرعشى نجفى.

29. ------. (1363)، الاتقا ن فی علوم القرآن ، تهران: امیر کبیر.

30.سيد قطب، ابن ابراهيم شاذلي (1412ق)، فى ظلال القرآن، قاهره: دارالشروق.

31.شبر، سيد عبد الله (1407ق)، الجوهر الثمين في تفسير الكتاب المبين، كويت: مكتبة الألفين.

32.شریعتی، محمدتقی(1385)، تفسیر نوین ، تهران: موسسه تحقیقا ت و توسعه علوم انسا نی .

33.شریف، محمد ابراهیم(1972)، اتجاهات التفسیر فی تفسیر القرآن الکریم فی مصر، قاهره: دارالتراث.

34.شلتوت ، محمود (1379)، تفسیر القرآن الکریم ، تهران: المجمع العا لمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیه .

35.طالقانى، سيد محمود (1362)، پرتوى از قرآن ، تهران: شركت سهامى انتشار.

36.طباطبایی، محمد حسین(1371)، شیعه در اسلام، قم: نشر جامعه مدرسین حوزه علمیه.

ص: 85

37. ------. (1374)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: نشر جامعه مدرسین حوزه علمیه.

38. طبرسی، فضل بن حسن (1372)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران: ناصر خسرو.

39. طبری، محمد بن جرير(1412)، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دار المعرفه.

40. طنطاوى، سيد محمد(بی تا). التفسير الوسيط للقرآن الكريم ، قاهره : دار نهضه مصر للطباعه و النشر.

41.طوسی، محمد بن حسن(1388)، التبیان فی تفسیر القرآن، قم: ذوي القربی.

42.طیب، سید عبدالحسین(1378)، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران: انتشارات اسلام.

43.عیاشى، محمد بن مسعود(1380)، كتاب التفسیر، تهران : چاپخانه علمیه .

44.فخررازى، محمد(1420ق)، مفاتيح الغيب ، بيروت: دار احياء التراث العربي .

45.فراهیدى، خلیل بن أحمد(1409)، كتاب العین ، قم : نشر هجرت.

46.فضل الله، سيد محمد حسين (1419 ) تفسير من وحى القرآن ، بيروت : دار الملاك للطباعة و النشر.

47.قرائتی، محسن (1374)، تفسیر نور، تهران: مرکز فرهنگی درس¬هایی از قرآن.

48.قرطبی، محمد (1405)، الجامع لاحکام القرآن ، بیروت: دار احیاءالتراث العربی.

49.كاشانى، ملا فتح الله (1336)، تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين ، تهران: كتابفروشى محمد حسن علمى.

ص: 86

50.كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق (1407)، الكافي، تهران : دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم.

51.ليثى واسطى، على(1376)، عيون الحكم و المواعظ، قم: دار الحديث.

52.مجلسی، محمد باقر(1403)، بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار ائمه الأطهار ع، بیروت : دار احياء التراث العربى دار الکتب العلمیة .

53.مراغى، احمد بن مصطفى(1364)، تفسير المراغى، بيروت: داراحياء التراث العربى.

54.مطهرى، مرتضى(1384)، مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ، آشنايى با قرآن(1 - 5)، تهران: صدرا.

55.مغنيه، محمد جواد(1424)، التفسير الكاشف ، تهران : دار الكتب الإسلامية.

56.مکارم شیرازی، ناصر (1374)، تفسير نمونه ، تهران : دار الكتب الإسلامية.

57.مؤدب، سید رضا(1392)، مبانی تفسیر قرآن، قم: دانشگاه قم.

58.نفیسی، شادی(1379)، عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم، قم: مرکز تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.

59.فیروزجایی، رمضان(1383)، عقلانیت در نظر علامه طباطبایی(ره)، ذهن، شماره 17.

60.قاضی¬زاده، کاظم؛ ناظمی، روح الله (1388)، مبانی و شاخصه های تفسیر اجتماعی قرآن کریم، تحقیقات علوم قرآن و حدیث، شماره 1.

61.ناصح، علی احمد؛ علیزاده، نگین(1391)، عصبیت مذموم، عوامل و پیامدها، پژوهش های اخلاقی، تابستان، شماره چهارم.

62.------. (1396)، بررسی تطبیقی عصبیت مذموم در تفاسیر فریقین، پژوهش های تفسیر تطبیقی، پاییز و زمستان، شماره اول.

ص: 87

63.Negīn ‘Alīzādeh, Sayyid Riḍā Mu’addab. (2019) The Exploration of the Chain and Argumentation of the Tradition the Qur’ān is Dhalūl (Like a Calm Camel)and has Different Aspects" in the Shī‘a and Sunnī Sources: Journal of Contemporary Islamic Studies(JCIS), 1(1), 157-174.

ص: 88

4-بازخوانی شاخصه های عقل گرایی در تفاسیر اجتماعی با محوریت تفسیر المنار

اشاره

علی غضنفری(1)-عبدالله میر احمدی(2) -زهرا مدرسی راد(3)

چکیده

بررسی جایگاه عقل در خوانش جدید از دین، یکی از مباحث مهم تفسیر پژوهی معاصر به شمار می آید. در این میان، تفاسیر اجتماعی به عنوان برجسته ترین جریان تفسیری معاصر با مؤلفه هایی چند سعی در شناساندن چهره ای پویا از اسلام دارند؛ مانند اکتفا به قرآن و پرهیز از روایات تفسیری، اذعان به سازگاری قرآن با حقایق علمی، مبارزه با تقلید گرایی، ضرورت گشودن باب اجتهاد و تلاش برای تحقق تقریب ادیان و مذاهب. پژوهش حاضر به شیوۀ توصیفی تحلیلی، به هدف بازخوانی شاخصه های عقل گرایی در تفاسیر اجتماعی با محوریت تفسیر المنار به این نتیجه رسیده است که باور به پویایی اسلام و لزوم ارائه فهم جدید از قرآن و سنت به منظور هماهنگ کردن برداشت های قرآنی با مقتضیات عصر نوین و تلاش برای سازگار نمودن پاره ای از

ص: 89


1- . استادیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه علوم و معارف قرآن دانشکده علوم و فنون قرآن تهران Ali@qazanfari.net
2- . استادیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه خوارزمی mirahmadi_a@khu.ac.ir
3- . دانش آموخته سطح 4 موسسه آموزشی رفیعة المصطفی(نویسنده مسئول ) modaresi114@gmail.com

گزاره های قرآنی با تحولات اجتماعی نوپدید، مفسر را به نواندیشی در مباحث دینی سوق می دهد. افزون بر این، ضرورت نگاه اجتهادی برای استنطاق قرآن به منظور یافتن چارچوبی اصلاحی متناسب با زندگی در عصر حاضر موجب می شود تا مفسر عقل را به مثابه ابزاری برای هماهنگ کردن احکام و معارف دینی با مقتضیات زمان به کاربرد.

واژگان کلیدی: تفاسیر اجتماعی، عبده، رشید رضا، تفسیر المنار، عقل گرایی.

1. مقدمه

در طول تاریخ، دانشمندان دینی، به ویژه روشنفکران و اصلاح طلبان، با انحرافات فکری زمانه خود مبارزه کرده و به روشنگری در جامعه خود پرداخته اند. تمدن اسلامی از حدود دو قرن پیش دچار تقابلی جدید با جهان غرب شده است. عده ای از مستشرقان مورد حمایت استعمار، با حمله به عقاید مسلمانان و مطرح نمودن شبهات، اسلام را مانع پیشرفت مسلمانان و دینی مخالف با علم معرفی کرده اند. پیدایش تفاسیر اجتماعی با رویکردی اصلاحی، به نهضت های اصلاحی دو سده اخیر در تاریخ اسلامی برمی گردد. این جریان با جریان معتزله در قرن دوم و سوم هجری در برخی اندیشه ها مشترک اند. هردو جریان، بر نقش عقل در فهم آموزه های دینی، تقلید ستیزی، توجه به اصالت اجتهاد و مقابله با خرافات تأکید می ورزند(رومی، 1403: 43).

زمینه های پیدایش تفاسیر اجتماعی به دو گروه بیرونی و درونی تقسیم می شود. درباره زمینه های بیرونی می توان به سلطه استعماری غرب، شبهه های علمی مستشرقان و رواج مکاتب و آیین های انحرافی اشاره کرد. زمینه های درونی نیز متأثر از مواردی چون تمرکز عالمان اسلامی بر ابعاد فردی دین و غفلت از ابعاد جمعی و سیاسی آن در جامعه و نظام امت، اهتمام افراطی به دیدگاه های سلف در معرفت دینی

ص: 90

و تسامح مفسران و استنادشان به روایات غیر مستند و دوری از عقلانیت در باورها و رفتارهای دینی است. البته وجود احادیث اهل بیت (ع)، باز بودن باب اجتهاد، مرجعیت دینی و سیاسی فقیهان در عصر غیبت، جوامع شیعی را با مشکلات کمتری مواجه کرده بود. (نگ: اسعدی، 1397: 42-35).

عبده پیشتاز در بیداری اسلامی و نواندیشی دینی است که در تفسیر المنار، بر ضرورت تجدد، احیا فکر دینی و انطباق آن با مبانی عقلی تأکید دارد. بر این اساس پژوهش به هدف بازخوانی شاخصه های تفاسیر اجتماعی با محوریت تفسیر المنار از اهمیت خاصی برخوردار است.

2. پیشینه تحقیق

بحث عقل گرایی در تفاسیر اجتماعی و همچنین عقل گرایی در تفسیر المنار مورد مداقه پژوهش های فراوانی قرارگرفته اند مانند کتاب « عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم» اثر نفیسی ، مقاله «عقل گرایی و جامعه نگری دو ویژگی تفاسیر اجتماعی معاصر » از مجید کبیریان ، « بررسی جایگاه عقل در اندیشه صاحبان تفسیر المنار» از میر احمدی و امانی پور. این مقاله در پاسخ به سه سؤال به بازخوانی شاخصه های تفاسیر اجتماعی با محوریت تفسیر المنار می پردازد. جایگاه تفاسیر اجتماعی – اصلاحی ، ویژگی تفاسیر اجتماعی و مؤلفه های خردگرایی در تفسیر المنار

3. روش شناسی تحقیق

در این مقاله روش پردازش اطلاعات به صورت توصیفی و شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانه ای است.

ص: 91

4. جایگاه تفاسیر اجتماعی- اصلاحی

در قرن چهاردهم، مصلحان مسلمان یکی از مهم ترین عوامل عقب ماندگی جوامع اسلامی را دور ماندن از قرآن و ناآگاهی از تفسیر و فهم صحیح آن اعلام داشتند. سید جمال الدین اسدآبادی و محمد عبده و شاگردانش با این باور که درمان انحطاط و استبداد پذیری جوامع اسلامی تنها با قرآن ممکن است، به این گرایش رونق بخشیدند و مفسرین دیگری به این جریان پیوسته اند.

تفسیر مصلحان به منظور یافتن پاسخی برای نیازها و اصلاح امور جامعه اسلامی بود؛ به گونه ای که حتی از آیات تاریخی و عبادی قرآن برداشت های اجتماعی ارائه می دادند. بنابراین، مفسر با توجه به اصول توسعه دلالی در مفاهیم قرآن، شناخت مسائل و مفاهیم اجتماعی و با تکیه بر عقلانیت اجتهادی (رک: اسعدی، 1397: 28) در پی بررسی مفاهیم اجتماعی قرآن است. مبانی تفسیر اجتماعی عبارت اند از اشتمال ابعاد وجودی انسان بر بعد اجتماعی، نقش آفرینی ابعاد و مفاهیم اجتماعی درمقاصد هدایتی قرآن، امکان استخراج دیدگاه های هدایتی قرآن در حوزه مسائل اجتماعی و اعتبار آن، نقش و نسبت ادله نقلی در فهم و تفسیر آموزه های اجتماعی قرآن، نقش و نسبت دلالت های عقلی در فهم و تفسیر آموزه های اجتماعی قرآن(رک: همان 17-24).

5. شاخصه های تفاسیر اجتماعی

قرآن پژوهان برای تفاسیر اجتماعی شاخصه هایی را برمی شمارند مانند نگاه جامع گرایانه به قرآن، عقل گرایی در تفسیر، تأکید بر هدایتگری قرآن، اعتقاد به اصالت قرآن نسبت به دیگر مصادر تشریع، نکوهش تقلید در تفسیر قرآن ، کاستن از شأن و حجم تفسیر مأثور، توجه به نیازهای جامعه، استفاده از زبان ساده در تفسیر نگاری و پرهیز از تفصیل مباحث ادبی فقهی و کلامی در تفسیر به نظر می رسد عواملی مانند :

ص: 92

ناکارآمدی روش های کهن تفسیری در پاسخگویی به نیازهای جدید، دفاع از ساحت دین در برابر اندیشه های ضد دینی، تأثیرپذیری مفسران از جنبش اصلاح دینی (پروتستانیسم) در اروپا، جایگاه ویژه قرآن در تفکر اصلاحی مسلمانان و شخصیت اجتماعی مفسران معاصر، در پیدایش این روش تفسیری مؤثر بوده است. اعتقاد مفسر به جامعیت و پویایی دین و تلاش بر استنطاق از قرآن مطابق با مقتضیات زمانه (قاضی زاده و ناظمی ، 1388: « 5 – 24») در جهت بی اثر کردن کوشش های مستشرقان در بی منطق نشان دادن چهره اسلام است. (نفیسی1379: 39و 68).

6. مؤلفه های خردگرایی در تفسیر المنار

اشاره

اوج عقل گرایی در جهان اسلام در قرن های چهارم و پنجم بوده، سپس روند نزولی یافته و با سرعت بیشتری به سمت نص گرایی رفته است. در زمانی که نص گرایی و به تبع آن تقلید، بر الازهر غلبه یافته بود، عبده به عقل گرایی، دوری از تقلید و نص گرایی روی آورد(بهی، 1361: 1022-1023) برای آشنایی با شاخصه های رویکرد عقل گرایانه تفاسیر اجتماعی به ویژه المنار مباحث را در چند محور پی می گیریم.

1-6. اهتمام بر طرح مباحث اجتماعی

تفاسیر اجتماعی و از جمله تفسیر المنار بر طرح مباحث اجتماعی در تفسیر توجه ویژه دارند. اهتمام کامل به ضرورت تأمین اسباب و علل تمدن اسلامی، پاسخگویی به تهاجمات فکری استعمارگران با ادلّه ای علمی و حقایقی تاریخی از ویژگی های تفسیر المنار برشمرده شده است(معرفت، 1418، 2: 455) اندیشه اصلاحی عبده و رشید رضا سبب شد تا در تفسیر المنار ذیل بسیاری از آیات قرآن به مسائل اجتماعی پرداخته شود؛ حتی آیات فقهی و عبادی که بیشتر جنبه فردی دارند و همچنین قصص قرآن از مباحث اجتماعی به دور نمانده اند(رشید رضا، 1414، 4: 247)

ص: 93

مفسران المنار سعی کردند تا تفسیری پویا و روزآمد از آیات ارائه کنند. بنابراین، پرداختن به مشکلات جهان اسلام و اشاره به این امر که می توان و باید به وسیله قرآن درمان دردها و مشکلات مسلمانان را شناخت، را باید در همین راستا دانست.

اهتمام آن ها به ارائه هدایت قرآن در قالبی همه پسند باعث شد به تبیین داستان های قرآن با نگاه هدایتگری و عبرت آموزی و استفاده از آن ها در جهت اصلاح اوضاع اجتماعی به زبان ساده بپردازد. عبده بر مسئله وحدت و یگانگی امّت اسلام تأکید داشت؛ ازاین رو طبیعی بود که طرح مباحث مورد اختلاف در باب عقاید مذهبی در تفسیر وی به قدر ضرورت بیان شود.

2-6. گرایش عقل گرایانه در مقابله با رویکرد نص گرایانه

اوج عقل گرایی در جهان اسلام در قرن های چهارم و پنجم بوده، سپس روند نزولی یافته و با سرعت بیشتری به سمت نص گرایی رفته است. درزمانی که نص گرایی در حوزه اهل سنت غلبه یافته بود، عبده به عقل گرایی و دوری از نص گرایی روی آورد (بهی، 1361:1022-1023) وی در مقابل افراط و تفریط دیگران اصولی را مبنای خود قرار داد که عبارت اند از: نخست عقل که ازجمله ابزارهای هدایت است که خدا به انسان بخشیده؛ دوم ارتباط اسباب و مسببات؛ سوم سنّت های جهان هستی که خداوند آن ها را برای سیر عالم و اجتماع قرار داده و تحویل و تبدیل در آن ها راه ندارد و چهارم حدود عقل که ملکه ای است که در کنار وحی و نقل انسان را به سعادت می رساند. (ر.ک. عماره، 2005م:72) عقل مهم ترین قوه از قوای انسانی است و کتاب تکوین برای مطالعه عقل است و مدرکات عقل هدایت به سوی خدا و راه رسیدن به اوست. (عماره، 1408: 78). در نگاه عبده، اسلام برای انسانی که به بلوغ فکری رسیده، آزادی اندیشه و استقلال عقل در رأی، بخشیده است. (عبده، بی تا

ص: 94

:126). انسان ها با ابزار هدایت یعنی حواس، عقل و دین و مؤمنان افزون بر این ابزار، با کمک ولایت الهی به فهم درست نائل می شوند. (عماره، 2005: 58).

وی معتقد است که در صورت تعارض دلیل عقلی و نقلی، باید دلیل عقلی اخذ گردد و نسبت به دلیل نقل، یا باید فهم آن را به خدا واگذار کرد و یا با توجه به قواعد زبانی آن را تأویل برد تا معنایش با مدرکات عقلی متفق شود. به وسیله این اصل که از کتاب خدا و سنت صحیح به دست می آید، هر راهی پیش روی عقل گشوده می شود و مجال آن تا بی نهایت گسترده می گردد. اسلام انسان را به محکمه عقل فراخوانده وکسی که انسان را به نزد حاکمی فرامی خواند، به یقین به سلطه او تسلیم شده است(عبده، 1988:70-69).

به باور عبده، قرآن نه تنها به ما می آموزد که چه چیزهایی را می توانیم و باید درباره خدا بدانیم، بلکه در اثبات آنچه می آموزد، دلیل و برهان می آورد و هیچ گاه از ما نمی خواهد که گفته های آن را به صرف آن که فرموده خداست، بپذیریم. قرآن نخستین کتاب مقدسی است که از زبان پیامبر خدا برادری و همبستگی عقل و دین را به شیوه ای آشکار و تأویل ناپذیر اعلام می دارد. هرچند پاره ای از تعالیم دین از فهم آدمی برتر هست، لیکن محالات عقلی در تعالیم دینی یافت نمی شود(عنایت، 1363: 133).

عبده در تفسیر آیه «اهدنا الصراط المستقیم» به چهار نوع هدایت اشاره کرده: وجدان طبیعی، حواس پنج گانه، عقل و دین (رشید رضا، 1414، 1: 63) در باور عبده، به کمک عقل می توان به بخش بزرگی از معارف دین دست یافت و متون دینی را به وسیله آن تفسیر کرد و تفسیر عقلانی دین، زمینه حضور و جاودانگی دین را در متن زندگی مسلمانان فراهم می کند. در تفسیر المنار نیز بخشی به نام «الاسلام دین العقل والفکر» وجود دارد که به اهمیت تعقل در قرآن می پردازد(همان،11: 246).

ص: 95

روح غالب و حاکم بر اندیشه اروپا در قرن 19 و20 تجربه گرایی (امپریسیم) و نگاه پوزیتویستی به مقوله معرفت و بی اعتنایی به معرفت دینی و فلسفی و قشری گرایی حاکم بر جامعه و انسداد باب اجتهاد در میان اهل سنت، در شکل گیری رویکرد عقل گرایانه عبده تأثیر بسزایی داشت. (نجفی، حیدری نصرت آبادی، 1398: 202).

بعض پژوهشگران محیط فکری و اجتماعی عبده و تمدن مادی غرب را در عقل گرایی افراطی عبده و شاگردانش مؤثر می دانند. محیطی که میراث گذشتگان را بدون برداشت صحیح از آن تقدیس می کرد. تمدن مادی غرب، چشم و عقل شرق را ربوده بود و باعث شده بود بسیاری از شرقی ها در افراطِ اسفبار و تفریط بیش ازحد واقع شوند(رک: خمیس الغریب، 1439: 272 -277) عبده در شرایطی زندگی می کرد که خود را ملزم به همراهی با عقل گرایی می دید و گاه برخلاف مبانی خود عمل کرد(شرفی، 1991: 55 – 56).

به نظر ذهبی، عبده با اعطای آزادی وسیع به عقل، برخی حقایق شرعی در قرآن را تأویل برد و از حقیقت عدول کرد و به مجاز و تمثیل روی آورد. (ذهبی، بی تا: 549-550) سید قطب نیز درمواردى چند به صراحت از روش عقل گرایی عبده انتقاد کرده است. از آن جمله مى نویسد که روش مکتب شیخ محمد عبده از فلسفه غرب، یعنى فلسفه دکارت، تأثیر پذیرفته و همین سبب شده است تا در مسائل عقیدتى، ارزش زیادى براى عقل قائل شود؛ درحالی که حقّ این است که همراه با براهین عقلى و علمى، از دلیل روشن فطرى نیز بهره جوییم؛ زیرا از این راه مى توان به برنامه هاى اسلام راه یافت. (قطب، 1408، 3: 1588)

ص: 96

3-6. وفاق قرآن با حقایق علمی

علم گرایی در نیمه اول قرن بیستم در حد علم پرستی پیش رفت و از طرفی جهان اسلام که متوجه عقب افتادگی خود و پیشرفت غرب شده بود می بایست بین قرآن و دستاوردهای علم جدید آشتی برقرار می کرد. برخی گروه های تبشیری و مستشرقان نظریه ای را ترویج می کردند مبنی بر اینکه عقب ماندگی مسلمانان به دلیل تمسک آن ها به قرآن است . ازاین رو در ابتدای قرن بیستم مفسران به تفسیر علمی قرآن روی آوردند. محمد عبده نیز در جهت ترویج این جنبش تلاش بسیاری داشت (محتسب ، 1402: 261) وی به پیروی از جمال الدین اسدآبادی به عنوان منادیان اصلاح برای برقراری سازگاری بین دین و مدرنیته، دفاع از حیثیت قرآن و متقاعد کردن نسل جوان به سازگاری قرآن با حقایق علمی، به بیان مسائل علمی در تفسیر آیات قرآن روی آوردند(رک: پاکتچی، 1395: 234-235). عبده تعارض محتمل میان قرآن و علوم را با توجه به اختلاف اهداف این دو حوزه نفی می کند (اسعدی، 1397: 124)

و می نویسد که خداوند دو كتاب دارد: نخست آن كتابى كه خلق شده و آن، جهان هستى است و ديگرى كتابى كه فرستاده شده و آن، قرآن است كه ما را به راه هاى شناخت آن كتاب ديگر (هستى) به واسطه عقلى كه به ما داده شده است، رهنمون مى گردد. (همان، ج 2: «64»)در تفسیر عبده، تجربه های علمی و عقلانی دانشمندان در باب عالم هستی و سنت های حاکم بر آن به مثابه کتاب تکوین به طور ویژه ارج نهاد می شود و فهم کتاب تشریع همپای با آن دنبال می گردد، هرچند که در کنار آن از نارسایی تجربه های علمی بشر از درک حقایق فرا طبیعی و برتری قرآن بر علوم نیز یاد می شود. عبده اشاره های علمی قرآن را در حد موعظه، عبرت و هدایت به سوی تحقیق می داند(رک: عماره، 1408: 67 - 72).

ص: 97

عبده و رشيد رضا براى علم، اعتبارى مستقل قائل اند و در مباحثى كه به حوزه علوم تجربى تعلق دارد، جايى براى بحث نقلى يا عقلى در نظر نگرفته اند (رشید رضا، 1414، 2:60) و آن ها را موضوعاتى مى دانند كه بايد با تجربه و تحقيق، درباره آن ها به مطالعه پرداخت(همان،12: 22) این دو اندیشمند، وفاق بین دین و علم را اگرچه به تأویل قرآن منجر شود، ضروری دانسته اند(محافظه، 1987: 236) بنابراین، به باور عبده، قرآن درصدد بیان علمی قوانین جهان نیست، بلکه هدف قرآن بیان اجمالی آثار قدرت الهی درهستی است تا مردم عبرت گیرند و هدایت شوند و مخالفتی نیز بین قرآن و دانش بشری نیست.

4-6. لزوم اصلاحات دینی

در دوره معاصر گرایش شدیدی نسبت به اصلاحات دینی در جهان اسلام به وجود آمده و عالمان اسلامی برای ایجاد رابطه بین ارزش های اسلامی و تمدن غربی در تلاش هستند. این دوره با تحولى بزرگ در شيوه ها و طرح مباحث دینی مصادف بوده است، تحولى كه به پيدايش سبك هاى مختلف تفسيرى و طرح مباحث گذشته از منظرى جديد، انجاميد. مبشران و مستشرقان فعاليت هاى خود را بر متزلزل ساختن عقايد مسلمانان متمركز نموده و با بهره گيرى از روش های نقد علمى و مباحث جديد علوم انسانى و با بزرگ جلوه دادن كاستى هاى جامعه مسلمانان از جنبه هاى مختلف و با طرح اشكالات ، انديشمندان اسلامى را به چالش فراخواندند. بازتاب شيوه نقد و تحلیل مستشرقان، انديشمندان اسلامى را واداشت كه براى دفاع از اسلام، به تبیین مباحث دینی به مقتضای زمانه روی آورند(رک: نفیسی، 1379: 68).

محمد عبده با برافراشتن پرچم اصلاح و نوگرایی در زمینه های تعلیم و تربیت، تفسیر و فقه، مباحث اجتماعی و سیاسی مطابق مقتضیات زمان و نیاز مسلمانان به

ص: 98

بازگشت به قرآن به مسائلی همچون انسان گرایی، فردگرایی، آزادی، برابری و جایگاه زن در اجتماع و مسئله ملیت و امت پرداخته است(رک: پاکتچی، 1395:238).

عبده با سفر به اروپا و یادگیری زبان فرانسه و آشنایی با علوم غربی برای درک نیازهای مسلمانان، به معارف غربی آگاهی یافت و اندیشه های اصلاحی خود را در زمینه دین و جامعه آشکار کرد. آموزش های متفکران اروپایی عبده را به ارتباط میان اصلاح فکر دینی و اصلاح نظام سیاسی و اجتماعی مؤمن تر کرد تا آنجا که اصلاح فکر دینی را عامل اساسی هرگونه تحول سالم اجتماعی دانست. وی افزون بر اقتباس از فکر اروپایی، اندیشه های نو را با مبانی تفکر اسلامی درآمیخت و برای پیشگیری از این که شکست زنجیرهای تقلید و تعصب باعث بدبینی و سستی اصول اخلاقی شود، تلاش کرد. (عنایت، 1363:130).

عبده به خوبی می دانست که مخاطبان او در مصر خصوصیات فکری و فرهنگی یکسانی ندارند. برخی از ایشان پیرو اندیشه های عصر روشنگری تاریخ اروپا بودند و گروه بزرگ تری همچنان به معارف و سنت دیرین اسلامی پایبند بودند. سعی وی بر این بود که نفاق میان دو گروه را از میان ببرد یا از آن بکاهد. او می خواست گروه نخست را مطمئن کند که جامعه اسلامی هنوز توانایی تحرک را از دست نداده است و با توجیه پیشرفت بر اساس احکام قرآنی می خواست سلاح دینی گروه دوم را در ستیزه با پیشرفت از دستشان بگیرد. وی در همه حال یقین داشت که اسلام می تواند هم عامل پیشرفت باشد و هم مسلمانان را به پذیرش آنچه در تمدن امروزی درست و سودمند است، توانا کند و هم ایشان را از نتایج زیان آورش ایمن دارد(عنایت، 1363: 147-148).

عبده نگران دو امر بود: نخست آن که اگر اهل دین نتوانند افکار خود را با جهان نو سازگار کنند، دین داری در حکم مخالفت با پیشرفت تلقی شود و رهبری

ص: 99

اصلاحات به دست مخالفان دین بیفتد. دوم آن که اصلاحات اجتماعی یگانگی فرهنگی و اخلاقی مردم مصر را بر هم زند وایشان را دو گروه کند؛ گروهی که خواستار پیروی ظاهری از اصول شریعت و نگاهبانی سنت ها و پایبند به شیوه آموزش کهن است و گروهی که اصول ناشی از تعقل و شکستن سنت ها و تقلید از فرهنگ غربی را عامل قطعی پیشرفت مصر می داند. عبده نوگرایی و اصلاحات خود را در مقابل دو گروه می دید: نخست طالبان علوم دینی و کسانی که مانند ایشان می اندیشیدند و دوم فراگیرندگان فنون عصری و کسانی که جانب دار ایشان اند(رشید رضا، 1427، 1: 11 ) به باور وی جامعه صالح ، جامعه ای است که ضمن پذیرفتن اوامر الهی آن ها را مطابق مصلحت عمومی تفسیر عقلی می کند(محافظه،1987: 82).

عبده در مسیر نواندیشی دینی بر دو امر تأکید دارد: نخست آزاداندیشی و رهایی فکر از تقلید و دوم تأکید بر دین شناسی؛ آن گونه که سلف و پیشینیان امت اسلامی پیش از پیدایش اختلاف دین را می فهمیدند یعنی بازگشت به سرچشمه های نخستین معرفت دینی و بازشناسی آن برحسب موازین عقل بشری (رشید رضا، 1427، 1: 11) وی معتقد بود که باید مباحث کلامی را با رویکردی اجتماعی عرضه کرد تا بتوان مشکل مردم مسلمان را حل کرد. وی ضمن پرداختن به مسئله رشوه خواری، مسائل خانوادگی و حقوق زنان و همسران و استبداد حکومتی به ارائه راه حل نیز اقدام کرد. (نگ: رشید رضا، 1427، 2: 214-49)

عبده با استناد به عبارت «جَدِّدوا إيمانَكُم » از حدیث منسوب به پیامبر (ص) که فرمودند: ايمان هاى خود را نو گردانيد». گفته شد: اى پيامبر خدا! چگونه ايمانمان را نو گردانيم؟ فرمود: «لا اله الا اللّه زياد بگوييد» (حاکم نیشابوری، 1411، 4: 285؛ پاینده، 1382: 430) لزوم اصلاح و نواندیشی در مسائل دینی مناسب با مقتضیات زمان را استنباط کرده است، به ویژه در زمانی که بدعت ها و خرافه ها، زوائد و اضافات چهره دین را تغییر داده است(عماره، 1408: 6-7) برخی معتقدند روش عبده

ص: 100

تلاشی برای آشتی دادن دو گرایش غربی و اسلامی بود که این روند نارضایتی هر دو گروه را در پی داشت. عبده تحت تأثیر مفاهیم اندیشه غربی تفسیر قرآن را مبنای گرایش اصلاح طلبانه، اصلاح جامعه و نوگرایی مذهب قرارداد. (رضوان، 1413، 2: 813)

مبانی فکری عبده مانند ضرورت بازگشت به منابع اصلى فكر دينى ، توجيه عقلى احكام شريعت و هماهنگى آنها با مسائل عصر، پرهيز از تفرقه ، پافشارى بر سر احياى اجتهاد و كوشش براى شناخت جوهر دين اسلام به نام اصول اساسى تجددخواهى سنى پذيرفته شد. (عنایت، 1363: 156) اعتقاد عبده به پویایی اسلام و لزوم ارائه فهم جدید از قرآن و سنت به منظور هماهنگ کردن برداشت های قرآنی با مقتضیات عصر نوین و همچنین هماهنگ دانستن حقایق قرآنی با دستاوردهای علمی جدید و تلاش برای سازگار نمودن پاره ای از گزاره های قرآنی با تحولات اجتماعی نوپدید او را به نواندیشی در مباحث دینی سوق داد(رک: نجفی، نصرت آبادی، 1398: 202). عبده خواستار اصلاح و پیشرفتی برای جامعه خود بود که غرب در راه آزادی آن را به دست آورده بود. این فکر نشانگر رویکرد عبده به اصلاحات است که این اصلاحات از آسیب های فکری و اجتماعی مصون نماند. (رک: آقاجانی، 1389:90-100)

5-6. مبارزه با تقلید گرایی

درزمانی که اساس دین مورد هجوم واقع شده بود و اکتفا به گفته های گذشتگان نمی توانست نیازهای فکری جامعه را برآورده کند، عبده به مبارزه با تقلید در مباحث تفسیری پرداخت. او به خوبی می دانست دنباله روی از آراء گذشتگان یکی از عوامل عقب ماندگی و انحطاط مسلمانان شده بود. افزون بر آنکه نظریات گذشتگان در سطحتوانایی عقلی آن ها و متناسب با شرایط زمانشان بود و با توجه به جاودانگی اسلام

ص: 101

این نظریه ها در زمان های بعد و با ظهور عالمانی دیگر کار آیی نداشت(رک:قاضی زاده و ناظمی، 1388: 5 – 24). عبده بر آن بود تا نظریه های نوینی ارائه کند و ازآنچه گذشتگان نوشته اند خسته شده و در پی آوردن مطالبی بود که آن ها نمی شناختند. (رشید رضا، 1427: 11). وی در جای جای تفسیرش مخاطبان را از تقلید بر حذر داشته است. (رشید رضا، 1414، 1:11؛ 8: 288؛ 2: 80- 82-111 -112).

به باور وی، قرآن قلب ها را از تعلق به نظریه های گذشتگان بازمی دارد و سفاهت را به مقلدان نسبت می دهد و با آزادی بخشیدن به تسلط عقل، برای آن حد و مرزی جز سر فرود آوردن در برابر شریعت قرار نداده است. (عبده، بی تا: 113) عبده ضعف در فرهنگ سنتی اسلامی را از عوامل رویکرد به تقلید می داند؛ زیرا این فرهنگ نمی توانست میان تعالیم اسلام و اقتضائات روزگار جدید سازگاری برقرار کند. وی پس از دیدار از اروپا و آگاهی از پیشرفت غربیان در اثر پیروی از روش علمی نوین، به هر مناسبتی مسلمانان را به پرهیز از تقلید و بزرگداشت اندیشه و اعتماد به آن در فهم دعوت می کرد و عالمان را به توجه به آثار و کتب نگاشته شده در قرون میانه مانند قرن سوم و چهارم هجری توصیه و از توجه به آثار قرون متأخر پرهیز می داد؛ چراکه این آثار در دوران ضعف سیاسی و فکری مسلمانان به نگارش درآمده بود (رک: بهی، 1361 : 153)

ازنظر عبده تفسیر نو و روشن از قرآن باید با دور ریختن آرای مفسران گذشته همراه باشد و تنها ابزار تفسیر مانند لغت، اندکی از علم به اسباب نزول، معلوماتی از سیره نبوی و معارف تاریخ بشر از هستی و ملت هایی که در قرآن ذکرشده اند، در این زمینه کافی است. او با این توجیه که رأی و فکر مفسران پیشین همگون و هم سطحعقل و درجه علمی هم عصران آن هاست، معتقد است که ضرورتی ندارد عقل ما در حد خرد آن ها متوقف بماند و نتیجه های فکر ما در همان سطح باشد.

ص: 102

عبده مانند سید جمال، پندار رایج در میان اهل سنت مبنی بر انسداد باب اجتهاد را نادرست می دانست. پیش از عبده، ابن تیمیه و ابن قیم جوزی نیز مذاهب فقهی را به این دلیل که برمدار بسته بودن باب اجتهاد رفتار می کردند، موردنقد قراردادند. در نگاه ایشان، مبانی استنباط همانا کتاب و سنت نبوی است و از این دو که بگذریم، فقیهانِ مقلد، از رجال هستند و ما نیز از رجالیم(میر عبداللهی، 79-1378:140).

به نظر عبده، اجتهاد حدود و شرایطی دارد و در داخل این حدود و شرایط عقل باید به طور کامل آزاد و وظیفه های آن پایان ناپذیر باشد. اجماع اهل حل و عقد خطاپذیر است و نباید راه را بر اجتهاد ببندد. مجوز شرعی اجتهاد، سکوت شریعت در فروع و جزئیات احکام مربوط به معاملات است. در تطبیق شریعت اسلامی با اوضاع و احوال جهان باید به حکم مصلحت و به اقتضای اوضاع و احوال، با اقتباس از مذاهب چهارگانه و تعالیم حقوقدانانی که به هیچ یک از آن ها تعلق ندارند بهترین آراء حقوقی فراهم آورده شود. (جبرئیلی، 1391: 186 - 187).

عبده اعتقاد دارد که انسان یک وجود ذاتی مستقلی در عالم دارد که می تواند نصوص کتاب خدا را بفهمد و بر اساس آن استنباط نماید که از آن تعبیر به اجتهاد می شود. حیات جامعه انسانی حیاتی گوناگون و متطور است و در آن پدیده های نوینی رخ می دهد که فکر و فرهنگ گذشته این جامعه از حدود و ثغور آن آگاه نیست. در این میان، اجتهاد همان ابزار کارآمد و مشروع برای هماهنگ ساختن پدیده های نوین حیات متجدد با آموزه های اسلام است. اگر در امر بازشناختن تعالیم اسلام تنها به اندیشه ورزی های عالمان پیشین بسنده کنیم حیات بشری جامعه اسلامی از توجیه و تبیین آموزه های خود باز خواهند ماند. بروز چنین وضعیت ناگواری اسلام مسلمانان را به بی سامانی مبتلا خواهد کرد؛ همچنان که حیات جمعی شان را نیز به مخاطره جدی خواهد افکند. (بهی، 1361: 149).

ص: 103

7-6. تلاش در راستای تحقق تقریب ادیان و مذاهب

عبده به دلیل مشی اعتدالی با همه مذاهب و ادیان با احترام برخورد می کرد و سخنی که بیانگر اختلاف و یا تعرض به مذهب یا عقیده ای باشد بیان نمی کرد. عبده در زمان تبعید در بیروت با پیروان ادیان و مکاتب و مذاهب گوناگون دیدار داشت به آن ها و باورهایشان احترام می گذاشت به گونه ای که کوچک ترین گفتار و رفتار اهانت بار و توهین آمیزی از او سر نمی زد؛ البته در ملاقات با پیروان دیگر ادیان به تناسب از فضایل و کمالات اسلام سخن می گفت که به طور معمول تأثیرگذار بود (رشید رضا، 1427 ،1:403-404).

برخی پژوهشگران معتقدند صهیونیست برای رسیدن به هدف خود نظریه تقریب بین ادیان و تشکیل امت واحد را مطرح کرد تا زمینه برای رفع دشمنی آن ها با یهودیت فراهم شود؛ زیرا نزدیکی ادیان به هم به سکولاریسم دینی و تحقق اهداف فراماسونری و اهداف غایی صهیونیست منجر می گردد. عبده نیز در بیروت جمعیت مخفی را به هدف تقریب بین ادیان اسلام ، مسیحیت و یهودیت تشکیل داد. (رک: صباح یاسین، بی تا: 245) غافل از آنکه همگرایی بین اسلام و مسیحیت و یهودیت تنها با هزینه اسلام امکان پذیر است، زیرا تنها دین صحیح، اسلام است و دیگر ادیان تحریف شده اند و در همگرایی دینی، دین صحیح آسیب می بیند(ریشه، 1399: 202-201).

8-6. تقلیل شأن و نقش روایات تفسیری

از قرن اول هجری تا کنون، مفسران قرآن کریم رویکردهای گوناگونی نسبت به احادیثی که از اهل بیت پیامبر ، صحابه و تابعان در تفسیر آیات قرآن کریم صادر شده است، اتخاذ کرده اند. تفسیر قرآن مجید تا چند قرن ابتدایی تنها به روایات استناد داشت. در قرن چهاردهم كه گرايش عقلي و شيوه تفسير قرآن به قرآن قوت گرفت،

ص: 104

بازگشت به قرآن عنوانی بود که سید جمال الدین اسدآبادی آن را اتخاذ کرد(رک: ایازی، 1381: 131). عبده با حاکم ساختن عقل و اکتفا به ظهور آیات الهی، مراجعه به احادیث را ضروری نمی داند. بر این اساس، شرط پذيرش روايت درباره حادثه ای كه برخلاف قوانين و نواميس الهىِ جاری در عالم روى داده است، اين است كه روايت تفسیری به تواتر يا به سند صحيحِ متصل از معصوم نقل شده باشد. عبده روايات تفسيري را حجاب قرآن و مانع رسيدن به مقاصد و مفاهيم عالي قرآن می داند. به باور وی، بهره مندی از مقدار اندکی از روایات تفسیری صحیح برای تفسیر قرآن ضروری است؛ چرا که اکثر تفاسیر روایی از راویان زندیق اهل یهود و فارس و یا اهل کتاب تازه مسلمان شده، گرفته شده است. (رشید رضا، 1414، 1: 8؛ رک: سباعی، 2000م، 1: 45)

عبده مانند معتزله در حوزه سندی، با این مبنا که در معرفت دینی باید به علم رسید، از پذیرش خبر واحد امتناع می کند و به نقل و بررسی سندی احادیث اهتمامی ندارد. در حوزه محتوایی و دلالی نیز روایات مخالف تحلیل های عقلی رد و یا تأویل می شوند (رک. اسعدی، 1396: 56). بنابراین، حجم اصلي روايات تفسيري كه در المنار مورد استفاده قرار گرفته، متعلق به رشيد رضا است. او، بعد از وفات استاد، از روايات مرتبط با آيات بيشتر بهره گرفت. وی بر اين باور است كه اقوال صحابه و تابعان، براي معناي لغوي كلمات، حجت است(رشید رضا، 1414، 1: 7) اگر قرآنمبین حکم خدا نبود، در این صورت نوبت به سنت رسول خدا می رسد و اگر حدیثی از پیامبر یافت نشد، مسلمانان به اجتهاد خود عمل کنند. چنانچه پیامبر سخن معاذ را مبنی بر رجوع به اجتهاد خودش در صورتی که در کتاب خدا و سنت رسول خدا حکمی را نیافت، پسندیدند(رک: جصاص، 1405، 3: 179).

موضع گیری عبده نسبت به روایات تفسیری، به ویژه اسرائیلیات و اذعان به عدم کارایی تعیین مبهمات در تأمین هدف غائی تفسیر موجب شد وی از تفصیل در

ص: 105

تفسیر مبهمات قرآن بپرهیزد.(رک: عماره، 1414، 5: 320و 362») البته روش عبده در نپذیرفتن احادیث موجب نابودی بخش عظیمی از سنت می گردد؛ سنتی که به منزله تبیین کننده و روشنگر کتاب خدا است. (ذهبی، بی تا، 2: 575) تأثیر روش عبده در تقلیل شأن روایت را می توان در دیگر نواندیشان پس از وی مشاهده کرد. (رک: سباعی، 2000م: 44). به نظر می رسد انتقاد مستشرقان به اصالت حديث از حيث اتصال به معصوم، وجود احادیث جعلی فراوان در کتب حدیثی اهل سنت موجب شد عبده روایات را حجاب فهم قرآن بداند و برای زدودن اسرائیلیات از تفسیر از روایات صحیح نیز کمتر بهره گیرد. مفسران المنار با ذکر دلایلی چون حکمت خداوند در مبهم گذاشتن مطلب و سکوت دربیان جزئیات بیشتر، ضعف روایات تفسیری، وجود اسرائیلیات و احتمال نقل به معنا ، از روایات در تبیین مبهمات قرآن پرهیزکرده و به فهم خود از قرآن بسنده کرده اند.

7. نتیجه

تفاسیر

اجتماعی در جستجوی راه حل مشکلات جامعه بر اساس تعالیم قرآن ، اصلاحِ عقیده اسلامی و پیراستن آن از خرافات اهتمام فراوان دارند. تفسیر شیخ محمد عبده متفکر و مصلح مصری، و شاگردش رشید رضا، به دلیل رهیافت اجتماعی و کارکردگرا، در زمان رکود مسلمانان و مواجه با تمدن نوین غربی، آغازگرگرایش عقلی اجتماعی در تفسیر شد. وی جهت اصلاح جامعه مسلمانان، عقل را ابزاری برای هماهنگ کردن آموزه های دینی با مقتضیات عصر به کار گرفت و درصدد برآمد تا سنت اسلامی را متناسب با نیازهای روز جامعه بازخوانی کند.

دیدگاه عبده در تفسیر آیات قرآن زمانی شکل گرفت که تجربه گرایی و نگاه پوزیتویستی به مقوله معرفت بر اندیشه اروپا و قشری گرایی و مشکلات ناشی از انسداد باب اجتهاد در جامعه مصر حاکم بود. عبده در بستری پر چالش با تمدن نوین

ص: 106

غربی در جامعه اسلامی برای نشان دادن سازگاری معارف اسلامی با سنجه های خردورزانه، هماهنگ سازی اسلام با مبادی تمدن جدید، نگاهی نو به معارف دینی بر اساس اصل مصلحت به دیدگاهی نو در تبیین آیات الهی روی آورد. اگرچه در پیدایش این دیدگاه مسائلی چون مکتب فلسفی غرب، نهضت علمی اروپا، خوش بینی به آزاداندیشی، رواج افکار خرافی در میان مسلمانان، وجود اسرائیلیات درکتب تفسیری و روایی و هجمه شبهات به باورهای دینی نیز بی تأثیر نبوده است. کاربرد این تحقیق در ارزیابی تفاسیر اجتماعی و به ویژه تفسیر المنار است که عنایت به مبانی فکری مفسر لازم است . همچنین بررسی تطبیقی عقل گرایی در تفاسیر اجتماعی معاصر اهل سنت و شیعه پیشنهاد می شود.

منابع

1. آقاجانی، نصرالله(1389)، «پیشگامان بیداری اسلامی در مصر»، معرفت، سال 19، شماره 151، 89-110

2. اسعدی، محمد(1397)، جریان شناسی تفسیر اجتماعی عقلی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

3. اسعدی، محمد (1396)، جریان شناسی تفاسیر معتزلی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

4. ایازی، محمدعلی(1381)، سیر تطور تفاسیر شیعه، رشت: کتاب مبین.

5. بهی، محمد(1361)، الازهر و الامام محمد عبده، نشریه الرسالة، شماره 487

6. پاکتچی، احمد(1395)، تاریخ تفسیر قرآن کریم، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق.

7. پاینده، ابوالقاسم(1382)، نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلی الله عليه و آله)، تهران: دنیای دانش.

ص: 107

8. جبرئیلی، محمد صفر (1391)، سیری در تفکر کلامی معاصر، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

9. ریشه، علی محمد (1399)، الاسالیب الغزو الفکری للعالم الاسلامی، قاهره: دار الاعتصام.

10. جصاص، احمد بن علی (1405ق)، احکام القرآن، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

11 چراغی، علی اصغر(1380)،« مؤلفه های تفسیر عقلی اجتهادی قرآن »، پژوهش های فلسفی کلامی، دوره 2، شماره 7-8، ص 4 -32.

12. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله (1411ق)، المستدرك على الصحيحين، بیروت: دار الكتب العلمية.

13. خمیس الغریب، رمضان(1439ق)، موازنه بین منهجی مدرسه المنار و مدرسه الأمناء فی تفسیر القرآن، قاهره: دارالبشیر للثقافة والعلوم .

14. ذهبی، محمدحسین (بی تا)، التفسیر و المفسرون، بیروت: داراحیاء التراث العربی.

15. رشید رضا، محمد(1414ق)، تفسیر القرآن الحکیم الشهیر بتفسیر المنار، بیروت: دارالمعرفه.

16. رشید رضا، محمد (1427ق)، تاریخ الاستاذ الامام الشیخ محمد عبده، چاپ دوم، قاهره: دار الفضیله.

17. رضوان، عمر بن ابراهیم (1413ق)، آراء المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره، دو جلدی، ریاض: دار طیبه.

18. رمضانی، محمد بن رمضان ، (1434ق)، آراء محمد رشید رضا فی قضایا السنه النبویة من خلال مجلة المنار، دراسة تحلیلة نقدیه، ریاض: مجله البیان،

ص: 108

19. رومی، فهد بن عبدالرحمن بن سلیمان(1403ق)، منهج المدرسة العقلیة الحدیثة فی التفسیر، مؤسسه الرسالة.

20. سباعی، مصطفی (2000م)، السنه و مکانتها فی التشریع الاسلامی، بیروت: المکتب الاسلامی المکتب الاسلامی، دار الوراق للنشر والتوزیع.

21. شرفی، عبدالمجید(1991م)، الاسلام و الحداثه، تونس: الدار التونسیة للنشر.

22. صباح یاسین، مروان(بی تا)، «الامام محمد عبده و مدرسته التفسیریه التجدیدیه» مجله الجامعه العراقیه.

23. عبده ، محمد(بی تا)، رساله التوحید، دار الکتب العربیه.

24. عبده، محمد(1988م)، الاسلام و النصرانیه مع العلم و المدنیه، بیروت: دارالحداثه.

25. عماره، محمد( 2005 م)، المنهج الاصلاحی للامام محمد عبده، اسکندریه: مکتبة الاسکندریه

26. عماره، محمد( 1408ق)، الامام محمد عبده مجدد الدنیا بتجدید الدین ، قاهره: دارالشروق.

27. عماره، محمد(1414ق) ، الاعمال الکامله للامام الشیخ محمد عبده، قاهره و بیروت: دار الشروق

28. عنایت، حمید(1363)، سیری در اندیشه سیاسی عرب، تهران: چاپخانه سپهر .

29. قاضی زاده، کاظم و روح الله ناظمی(1388)، «مبانی و شاخصه های تفسیر اجتماعی قرآن کریم» ، تحقیقات علوم قرآن و حدیث، سال ششم، شماره 11، ص 5 - 24 .

30. قطب، سید (1408ق)، فی ظلال القرآن، بیروت: دار الشروق .

ص: 109

31. محتسب، عبدالمجید عبدالسلام( 1402ق)، اتجاهات التفسیر فی العصر الراهن، عمان: منشورات مکتبة نهضة الاسلامیه .

32. محافظه، علی (1987م)، الاتجاهات الفکریه عند العرب فی عصر النهضه 1914-1798، بیروت: الاهلیة للنشر والتوزیع .

33. مرادی، مجید(1376)، حرکت های اسلامی مصر، مصاحبه با محمد عماره، پگاه حوزه، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ج 13، ص 5- 75 .

34. معرفت، محمدهادی(1418ق)، التفسیر و المفسرون(للمعرفة)، مشهد: الجامعه الرضویه للعلوم الاسلامیه.

35. میر عبداللهی، سید باقر( 79-1378ق)، روش تفسیری عبده، دانشگاه قم، پایان نامه کارشناسی ارشد .

36. نفیسی، شادی(1379)، عقل گرایی در تفاسير قرن چهاردهم، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.

37. نجفی محمدجواد، زهره حیدری نصرت آبادی،( 1398)، «بررسی بازتاب رویارویی با تمدن نوین غربی در رویکرد عقلی – اجتماعی در تفسیرهای المنار و المیزان» پژوهش های تفسیر تطبیقی، شماره 2،ص 202-217.

ص: 110

5-تفسیر تقنینی قرآن کریم

اشاره

مصطفی غفوری(1)

چکیده

قرآن کریم به عنوان آخرین کتاب تشریع آسمانی هدایت به زندگی سعادتمند شامل معارف مختلف اعتقادی، اخلاقی و تشریعی است، که به تشریعات یا در ضمن تفاسیر و یا به صورت موضوعی پرداخته شده است، اما همچنان جای نگاه کلان به تشریعات خالی است. تنظیم رهنمودها و تقنین فرامین آن بر اساس تجربیات قانون گذاری راهگشای بشر در دوران معاصر، می تواند به عنوان منشوری جامع و قانونی مقدس در سیاق مرسوم تقنینی به جهانیان عرضه شود. از این حیث قرآن به عنوان میثاق و قانون اساسی می تواند زمینه همگرایی بیشتر مسلمانان را فراهم آورده و به عنوان مانیفست اسلام، فهم اجمالی و متقنی از آموزه هایش را به علاقه مندان ارائه دهد، که سبب زدودن بسیاری از شبهات و گام فعال و غیر منفعلانه در مبارزه با موج اسلام هراسی غرب خواهد بود. این مقاله با روش تحلیلی کشفی می کوشد در جهت کشف آیات تشریعی و حقوق اساسی و دسته بندی آن نمونه هایی ارائه کند. هم چنانکه از اهداف مذکور در منشور حقوق بشر سازمان ملل، بومی سازی و یا تصویب این منشور به عنوان قانون اساسی یا سند

ص: 111


1- . دكترای فقه و حقوق دانشگاه تهران m_ghafory@ut.ac.ir

بالادستی در کشورهای عضو و امضاکننده این منشور بود، و از این طریق به دنبال اشاعه قانونی فراگیر در سراسر جهان است. هرچند کشورهای اسلامی نیز منفعلانه حقوق بشر اسلامی برگرفته از منشور سازمان ملل را منتشر کردند، اما این حرکت شتاب زده، که مطالعات عمیق قرآنی و بر اساس واقعیت های اجتماعی نداشت کنار گذاشته شد. درحالی که می توان با مطالعات بنیادین به این نیاز بر اساس این ظرفیت عظیم پاسخ گفت که این مقاله سعی کرده نمونه هایی را ارائه دهد.

کلمات کلیدی: تفسیر تشریعی، تفسیر اجتماعی، تفسیر حقوقی، تفسیر قانونی، تفسیر تقنینی، حقوق بشر؛

1. مقدمه

قرآن کریم کتاب تشریع الهی، مبین قوانین مورد نیاز بشر تا پایان تاریخ و هدایت بشر به زندگی سعادتمند است، که علی رغم اعتقاد مسلمانان، به این مسئله توجه کافی نشده است، حال آنکه این کتاب اساساً و ماهیتاً کتاب تشریع و قانون گذاری است هرچند فراتر از آن به مسائل مختلف فردی و اجتماعی نیز پرداخته و دارای برنامه جامع مدونی برای زندگی انسانی و همزیستی مسالمت آمیز تمام مردم جهان است، بر این اساس شاید مناسب ترین گزینه برای قرار گرفتن قانونی جهانی همچون منشور حقوق بشر جهانی یا اسلامی و یا حداقل به عنوان مانیفست اسلامی جهت معرفی و آشنایی با معارف قرآن کریم به صورت فشرده و امروزی و در قالب مجموعه قوانین است.

از آنجا که قرآن کریم صرفاً کتاب تشریعی و قانون گذاری به اصطلاح معمول نیست و درصدد اهداف والای هدایت بشری به سوی کمال و سعادت است، همچنانکه سبک متمایز آن علاوه بر بعد اعجازی، از رموز ماندگاری و مصون از

ص: 112

تحریف است، تا جایی که امکان برداشت های سلیقه ای و تفسیر به رأی را به جهت در بر داشتن قراین مختلف را تا حدود زیادی محدود نموده است. بنابراین نمی توان به دریای عمیق این آیات الهی نگاه جزئی و در حد استخراج پیام های حقوقی و اجتماعی آن بسنده کرد. و چنانکه حق آن است البته به قدر امکان، زیربنای جامعه انسانی و شاکله اصلی آن در نظر گرفت و بر اساس مفاهیم متعالی آن بازتعریف و جانمایی نمود.

2. پیشینه

می توان

به طورکلی از نکات تفسیری تفاسیر: نور (قرائتی)، المیزان (علامه طباطبائی)، المنار (رشید رضا) و کتب آیات الاحکام حقوقی، کتاب قرآن و حقوق تحقیق پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و کتاب تبیان حقوق (پژوهشنامه قرآنی حقوق) نشر دادگستر اشاره نمود. اما آثاری که به صورت نزدیک تر به موضوع مورد بحث پرداخته اند عبارت اند از:

1. مجتبي جاويدي در کتاب: سیمای حقوق در قرآن، که بر اساس تفسیر نور، تحت نظر محسن قرائتي و حسين میر محمدصادقی به آیات حقوقی پرداخته است.

2. ناصر دمیاطی و محمد علی رضایی اصفهانی در مقاله: روش شناسی تفسیر حقوقی قرآن؛ به معرفی تفسیر حقوقی قرآن به عنوان یکی از گرایش های تفسیری که دارای روش خاصی است، ضوابط کلی و شیوه آن را مراحل مختلف فعالیت مفسر براي دستیابی به آموزه هاي حقوقی قرآن کریم می داند.

3. محمد بهرامی، در مقاله: منابع حقوق در قرآن؛ به مقایسه میان منابع حقوق موضوعه و اسلامی به امکان مستندسازی آن بر آیات قرآن اشاره می کند.

ص: 113

4. سید ابراهیم سجادی، در مقاله: هدف حقوق در قرآن و مکاتب بشری؛ حقوق در قرآن با ماهیت جامعه گرایانه که نماد عینی آن دوری از ظلم، تعاون، گذشت، دفاع از مظلوم و حمایت از دین خواهد بود. این اهداف وسیله ای است برای دستیابی به تقوا و رستگاری دنیوی و اخروی که با رشد همه جانبه انسان و خدا گونگی وی درآمیخته است.

5. سید موسی صدر در مقاله: مبانی اعلامیه حقوق بشر در ترازوی قرآن؛ مدافعان منشور جهانی حقوق بشر تنها بر انگیزه ای که در حاکمیت عدالت و صلح جهانی تدوین شده که دلیل بر حقانیت آن اندیشه نیست تکیه دارد. نویسنده به ارزیابی نقاط مشترک و افتراق آن با دیدگاه قرآن مبانی موجود را به چهار قسم تقسیم می کند: 1- دیدگاه انسان شناختی: کرامت ذاتی انسان فارغ از ربوبیت الهی. 2- دیدگاه هستی شناختی: با هدف اصلی سامان بخشی به زندگی دنیوی، جدا انگاری دنیا و آخرت و باور نداشتن به نقش زندگی دنیوی در سرنوشت و سعادت اخروی. 3- دیدگاه حقوق شناختی: پذیرش حقوق طبیعی و تأکید بر تساوی و نفی هرگونه تفاوت و تمایز. 4- دیدگاه معرفت شناختی: توانمندی عقل بشری در کشف و درک نتایج و لوازم حقوق، به عنوان داور قطعی و نهایی. که ازنظر قرآن کریم: 1. کرامت انسان برخاسته از وجود انسانی نیست، بلکه استعدادی بالقوه که گاه در او فعلیت می یابد و گاه می میرد. 2. دنیا و آخرت پیوندی تنگاتنگ دارند 3. تعریف حقوق طبیعی در قرآن با تعریف طراحان حقوق بشر متفاوت است. 4. توانمندی عقل، تنها در شناخت مصالح و مفاسد زندگی دنیوی به طورکلی پذیرفته نیست. روح تفاوت حقوق بشر جهانی با حقوق بشر دینی در نگاه متفاوت آن دو به انسان، نهفته است. این مقاله که به منظور امکان سنجی تدوین تفسیر دستوری و تنظیم آیات بر اساس چینش حقوق موضوعه و حقوق بشر تنظیم گردیده است، خلأ این پژوهش را در این آثار احساس می کند.

ص: 114

3. روش تحقیق

این مقاله با روش تحلیلی کشفی می کوشد در جهت کشف آیات تشریعی و حقوق اساسی و دسته بندی آن نمونه هایی ارائه کند، شیوه جمع آوری داده ها نیز طبیعتاً کتابخانه ای است.

4. یافته ها:

امروزه

نیاز مبرمی به ارائه تفسیر اجتماعی حقوقی است که دارای ویژگی هایی ازجمله:

1. احصای پیام های اجتماعی- حقوقی قرآن، با رویکرد «تدبر در قرآن» علاوه بر تفسیر مد نظر قرار گیرد و لذا آیات حقوقی قرآن نباید منحصر به آیات الاحکام شود؛ بلکه می توان از آیات فراوان دیگر نیز استفاده نمود. با جستجوی دقیق در منابع، نکات مرتبط گزینش شوند. و در صورتی که آیاتی به دو یا چند موضوع اشاره داشته باشند، به آیه در هر قسمت اشاره شود.

2. در تدوین این تفسیر ارائه یک طبقه بندی منظم و منطقی و با جامعیت نسبی پیرامون نکات اجتماعی- حقوقی قرآن مدنظر باشد.

5. ضرورت تفسیر اجتماعی حقوقی

ضرورت این بحث از آنجا است که به این موضوع به صورت جامع و کامل تاکنون پرداخته نشده است، و ضرورت موضوع نیز آن است که قرآن کریم خود را {تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْء} (نحل: 89،3) معرفی می کند. اما روز به روز موج لیبرالیسم هرچه بیشتر خود را در عرصه علوم انسانی کشورهای جهان اسلام نمایان می سازد. هم چنانکه ضعف قوانین موجود در کنترل ظلم و زیاده خواهی بیش از پیش نمایان کرده

ص: 115

است، چراکه هدف قانون گذاری از دیدگاه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان عبارت است از اینکه:

اولاً: قانون واقعى نظامى است كه بتواند خواست و عمل افراد جامعه را تعديل كند و مزاحمت ها را از ميان آنان بر طرف سازد و طورى مرزبندى كند كه اراده و عمل كسى مانع از اراده و عمل ديگرى نگردد.

ثانياً: افراد جامعه ای كه اين قانون در بينشان حكومت مى كند باید ماوراى قانون آزاد باشند، چون مقتضاى اينكه بشر مجهز به شعور و اراده است اين است كه بعد از تعديل رفتار با قانون آزاد گردد. به همين جهت قوانين موجود متعرض معارف الهي و مسائل اخلاقى نمى شوند، (و بشر را در انتخاب هر عقيده و داشتن هر خلقى آزاد مى گذارد) و اين دو امر بسيار مهم به شكلى تصور می شود كه قانون به آن شكل تصورش كند ولى به تدریج و به حکم اينكه جامعه تابع قانون است عقايد و اخلاقش نيز با قانون سازش نموده و خود را با آن وفق مى دهد و دير يا زود صفاى معنوى خود را از دست داده و به صورت مراسمى ظاهرى و تشريفاتى خشك درمی آید و باز به همين سبب است كه مى بينيم چگونه سياست ها و سياست بازان با دين مردم بازى مى كنند، يك روز تيشه به ريشه آن مى زنند و روز ديگر به آن روى خوش نشان مى دهند، و در ترويج آن مى كوشند و روز ديگر كارى به كار آن نداشته و به حال خود رها مى كنند.

ثالثاً: معلوم شد كه روش موجود خالى از نقص نيست براى اينكه هرچند ضمانت اجراى قانون به قدرت مركزى واگذار شده ليكن در حقيقت و سرانجام ضمانت اجرا ندارد به اين معنا كه آن قدرت مركزى اگر خودش از حق منحرف شد و مرز قانون را شكست و سلطنت جامعه را مبدل به سلطنت شخص خود كرد و در نتيجه اراده و میل شخصی او جاى قانون را گرفته و هيچ قدرتى نيست كه او را به خود برگرداند و

ص: 116

دوباره قانون را حاكم سازد و بر اين معنا شواهد بسيارى در زمان خود ما (كه به اصطلاح عصر تمدن و دانش است) وجود دارد تا چه رسد به شواهدى كه تاريخ از قرون گذشته ضبط و ثبت كرده كه مردم هنوز نه به اين حد از علم رسيده بودند و نه به اين درجه از فرهنگ و تمدن.

در نتیجه هدف و وجه مشترك قانون گزاری در دنياى امروز بهره بردارى از مزاياى حيات مادى است، در حالی كه هدف و جهت جامعى كه (و يا نقطه ضعفى كه) در همه قوانين جاريه در دنياى امروز هست بهره برداری و بهره مندی از مزاياى حيات مادى و دنيایى است و اين هدفی است كه در همه قوانين منتها درجه سعادت آدمى در نظر گرفته شده در حالى كه اسلام آن را قبول ندارد، زيرا از نظر اسلام سعادت، در برخوردارى از لذایذ مادى خلاصه نمى شود بلكه مدار آن وسيع تر است، يك ناحيه برخوردارى از زندگى دنيا است و ناحيه ديگرش برخوردارى از سعادت اخروى است، كه از نظر اسلام، زندگى واقعى هم همان زندگى آخرت است و اسلام سعادت زندگى واقعى يعنى زندگى اخروى بشر را جز با مكارم اخلاق و طهارت نفس از همه رذایل، تأمين شدنى نمى داند و باز به حد كمال و تمام رسيدن اين مكارم را وقتى ممكن مى داند كه بشر داراى زندگى اجتماعى صالح باشد و داراى حياتى باشد كه بر بندگى خداى سبحان و خضوع در برابر مقتضیات ربوبيت خداى متعال و بر معامله بشر بر اساس عدالت اجتماعى، متكى باشد (طباطبایی، 1374: 4).

6. حقوق بشر اسلامی

در مقدمه اعلامیه حقوق بشر اسلامی آمده است: بر اساس آیه (حجرات: 13) از آنجا که انسان جانشین خدا در زمین و مخلوقی است که به بهترین وجه آفریده شده است، آسمان ها و زمین همگی تحت تصرف وی قرار دارد، تا زمین را آباد و اصلاح کند، حضرت محمد صلی الله علیه واله آخرین فرستاده خدا برای هدایت بشر به سوی کمال و رحمت

ص: 117

للعالمین است، تا انسان را از بردگی طاغوت و مستکبران رها گردانده و با برابری همه و حقوق ذاتی خود، هر آنچه موجب فاصله انسان ها می شود را از میان برچیند. تا با آزادی مسئولانه، حیثیت بشریت را پی ریزی کرده و از هرگونه ظلم و بی عدالتی رهایی بخشد و عدالت و صلح را در جهان جاری سازد (اعلامیه حقوق بشر اسلامی، 1990: 19).

با توجه به ظلمی که همواره به بشریت و حقوق انسانی شده و می شود، لازم است با پیوند میان علم و ایمان و رهنمودهای آخرین کتاب الهی راه برون رفت از مشکلات مزمن تمدن مادی ارائه شود. و به جهت ایفای سهم خود در رعایت حقوق بشر با هدف حمایت از بهره کشی و ظلم و تأکید بر آزادی و حقوق فرد برای حیات شرافتمندانه اقدام نماید. از آنجا که رعایت حقوق اساسی و آزادی های عمومی از سفارش های مؤکد اسلام و سایر ادیان به حق الهی و نقش مکمل آن ها در تلازم تکالیف احکام الهی در حفاظت و مراعات آن ها بوده، و هر انسانی مسئول پاسداری و اجرای آن است. تا با امر به معروف و نهی از منکر از فساد و طغیان جلوگیری و به پاسداری حقوق بشر از راه حاکمیت قانون همت گمارد، و روابط دوستانه بین ملت ها گسترش یابد، که تشریک مساعی مهم ترین راه تحقق آن است.

حقوق عمومی و اساسی در قرآن

اشاره

نمونه ای از تفسیر دستوری قرآن کریم در بخش حقوق عمومی:

فصل اول: حقوق انسانی

1-1. اصل اول: نفی تبعیض نژادی و جنسیتی

به حکم آیات کریمه:

ص: 118

{يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ} (حجرات، 13). (1)

{يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا} (نساء، 1).(2)

ص: 119


1- . {وَمِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوانِکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْعالِمِینَ} (روم30: 22). انسان فهميده، از اختلاف رنگ ها و زبان ها به معرفت الهى مى رسد ولى جاهل، رنگ و زبان را وسيله ى تحقير و تفاخر قرار مى دهد (قرائتی، تفسیر نور). مفسرين مراد از {من ذكر وانثى} آدم و حوا می داند، یعنی: ما شما را از يك پدر و مادر آفريديم، همه شما از آن دو تن منتشر شده ايد، چه سفيدو سياه؛ و چه عرب و عجم. و ما شما را به صورت ملل و ق_باي_ل قرار داديم، نه براى اينكه برخی بر سايرين برترى داشته باشد، بلكه صرفا براى اينكه يكديگر را بشناسيد و امور اجتماعی، ارتباطات و معاملاتتان بهتر انجام شود، چون اگر مردم همگى يك شكل باشند يكديگر را نشناخته و رشته اجتماع پاره می گردد. چيزى نزد خدا ارزش دارد و امتيازى كه در بين مردم بايد باشد، پرهیزکاری است (طباطبایی، 1374، 16: 512-533).
2- .{هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهٍ وَجَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِیَسْکُنَ إِلَیْها} (اعراف7: 189؛ زمر39: 6). جنس همه ى انسان ها از مرد و زن يكى است. گرچه مرد و زن از نظر جسمى تفاوت هايى دارند، امّا روح آن ها يكى است. زوجيّت نعمتى است كه خداوند به انسان براى بقا عطا كرده است (قرائتی، تفسیر نور). این آیه مردم را به پروا داشتن از پروردگار خويش دعوت می كند، مردمى كه در اصل انسانيت با هم متحدند تا ديگر کسی به کسی ظلم نكند و مجتمعى را كه خداوند به آن هدايت نموده آلوده نسازند، از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از (نفس واحده) آدم علیه السلام و مراد از (زوجها) حوا باشد كه پدر و مادر نسل انسان است. ظاهر این مقطع مى خواهد بيان كند كه همسر آدم از نوع خود آدم بود، بنابراين حرف (من) من نشويه خواهد بود. كه نسل موجود از انسان از آدم و همسرش منتشر مى شود، ازدواج در فرزندان آدم بين برادران و خواهران است، چون نسل بشر منحصر در همين فرزندان آدم بوده، منظور از (تسائل) اين است كه مردم با سوگند به خدا از يكديگر چيزى درخواست كنند (تو را به خدا سوگند كه فلان كار را بكنى). مفسرين در نقش تركيبى (الارحام) چنين مى دانند: (از خدائى كه شما يكديگر را به او و به رحم خود سوگند مى دهيد (تو را به خدا و به رحم سوگند) پروا كنيد)که بر خلاف سياق آيه بوده و باید (واتقوا الارحام) تقدیر گرفت که معناى آيه می شود: به پاس حرمت خدائى را كه يكديگر را به او سوگند مى دهيد، حرمت ارحام را هم نگه دارید. رواياتى در مجمع البیان از امام باقر(ع)، می فرماید: معناى تقواى از ارحام اين است كه از قطع رحم بپرهيزيد. و در كافى و تفسير عياشى آمده: منظور از ارحام، خداى عزوجل امر به صله آن فرموده، آن قدر مورد اهميت است كه هم ردیف خودش آورده است.كلمه (رقيب) به معناى (محافظت) به اضافه عنايت شهودى بر آن، خدا اعمال بندگان را حفظ مى كند تا جزا دهد. پس امر به تقوا در جامعه انسانى ملازم با مراقبه الهی سخت ترین تهديد نسبت به مخالفت اين دستور را مى رساند، که با دقت در اين تعليل روشن مى شود: آياتى كه متعرض مسئله (بغى، ظلم، فساد در زمين، طغيان و...) شده مرتبط با اين غرض الهى يعنى (حفظ وحدت انسانيت از فساد و سقوط) دارد (طباطبایی، 1374، 4: 212- 238).

مردم در فطرت و اصل انسانیت تفاوتی ندارند، همه افراد در حمایت قانون قرار دارند و از حقوق و تکالیف انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بدون هیچ گونه تبعیضی از لحاظ رنگ و نژاد، زبان و جنسیت، اعتقاد دینی و وابستگی سیاسی و یا وضع اجتماعی و غیره با رعایت موازین اسلام برخوردارند.

2-1. اصل دوم: مساوات در حقوق و تکالیف و مسئولیت نسبت به آن

به حکم آیات کریمه:{فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ} (آل عمران، 195) (1)

ص: 120


1- . {احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا كَانُوا يَعْبُدُونَ * وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ} (صافات37: 22و24). { أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى} (قيامة75: 36) {وَلا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً} (اسراء: 36). بخش اول در سؤال ام سلمه از رسول الله (صلی الله علیه واله) که در قرآن از جهاد و هجرت مردان، فراوان بحث شده آیا زنان هم سهمی دارند؟ این آیه نازل شد. و بخش بعدی درباره هجرت امام على(ع)، به همراه مادر و حضرت زهرا علیها السلام و فاطمه بنت زبير، و بعد ام ايمن و جمعی از مؤمنين ناتوان به مدينه است (تفسير صافى، 1: 322). تجربه ثابت كرده كه مرد و زن دو فرد، از يك نوع و از يك جوهرند، جوهر انسانیت، چراکه تمام آثار انسانيت بدون هيچ تفاوت در مرد و زن مشاهده می شود، بطور مسلم ظهور آثار نوع، دليل بر تحقق خود نوع است، پس اين دو صنف در بعضى از آثار مشتركه (نه آثار مختصه از قبيل حامله شدن و امثال آن) از نظر شدت و ضعف اختلاف دارند ولى صرف شدت و ضعف در بعضى از صفات انسانيت، باعث آن نمى شود كه بگوئيم نوعيت در صنف ضعيف باطل شده و او ديگر انسان نيست. با اين بيان روشن مى شود كه رسيدن به هر درجه از كمال كه براى يك صنف مقدور است براى صنف ديگر نيز ممكن است و يكى از مصاديق آن كمالات معنوى است كه از راه ايمان به خدا و اطاعت و تقرب به درگاه او حاصل مى شود (طباطبایی، 1374، 4: 142).

خلقت انسان با هدف رسیدن به کمال و سعادت بوده است، از این رو در کنار حقوق و امکانات مورد نیازش در زندگی، مسئولیت هایی در قبال افراد و جامعه در هم افزایی به سوی اهداف و سعادت دارد.

3-1. اصل سوم: حق حیات

به حکم آیات کریمه

1-3-1.{مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الأرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ} (مائده: 32).(1)

ص: 121


1- . {وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا} (اسراء،33). {وَإِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَلا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ} (بقره،84). {وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها وَغَضِبَ اللهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً} (نساء،93). پیامبر (صلی الله علیه واله) : تمام گناهان مقتول به گردن قاتل می افتد. اگر اهل آسمان و زمین در قتل یک نفر شریک شوند همه به دوزخ می افتند (قرائتی، 1: 151).عبارت {أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ} متضمن حكمتى والا است، نه فقط يك حكم شرعى؛ بنابراين مراد از كتابت بر بنى اسرائيل بيان اين حكمت براى بنى اسرائيل است و منافات ندارد كه منحصر به بنى اسرائيل باشد، حكمت براى اين امت بيان شده، و ليكن فائده آن اختصاصى به اين امت ندارد، لکن چون در مقام هشدار به بنىاسرائيل و توبيخ آنان است كه نسبت به رسول خدا (ص) حسد ورزيدند، و در عناد و افروختن آتش فتنه ها و جنگها اصرار ورزيدند، بلكه به آتش افروزى تنها اكتفاء ننموده، خود دست به اسلحه زدند، و با مسلمانان جنگها كردند. {فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً} كنايه از اين است كه انسان ها همگى يك حقيقتند، حقيقتى كه در همه يكى است، پس اگر كسى به يكى از انسان ها سوءقصد كند گويى به همه سوءقصد كرده است، زيرا كه به انسانيت سوءقصد كرده است، {وَمَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً} مراد چيزى است كه در عرف عقلا احياء شمرده شود، عقلا وقتى طبيب بيمارى را معالجه مى كند و يا غواص غريقى را از غرق نجات مى دهد و يا شخصى اسيرى را از دست دشمن رها مى سازد، مى گويند فلانى فلان شخص را زنده كرد، خدا نيز هدايت به حق را احياء خوانده است: {أَوَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَجَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ} (انعام، 122) (طباطبایی، 1374، 5: 138-139).

2-3-1.{قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاّ بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ} (انعام: 151). (1)بگو بیایید تا آنچه پروردگارتان بر شما حرام کرده را بخوانم: اینکه چیزی را شریکش قرار ندهید، و به والدین نیکی کنید، و فرزندانتان را از [ترسِ] تنگدستی نکشید، ما شما و آنان را روزی می دهیم، و به کارهای زشت آشکار و نهان نزدیک نشوید، و انسانی را که خدا محترم شمرده جز به حق [قانون] نکشید؛ به این شما را سفارش کرده تا عاقلانه رفتار کنید. (2)

زندگی موهبتی الهی و حقی تضمین شده برای همه انسان هاست، بر همه افراد و جوامع واجب است که از زندگی افراد حمایت نموده و در مقابل هر تجاوزی

ص: 122


1- .{وَإِذَا الْمَوْءُودَهُ سُئِلَتْ بِأَی ذَنبٍ قُتِلَتْ} (تکویر:8 -9) {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا} (نساء: 29).
2- . مردم را دعوت كرده تا گناهان را برایشان برشمرد: نخست شرك به خدا و عدم احسان به والدين، که مؤید عقلى آن است، كه جامعه انسانى كه هرگز انسان نمى تواند بدون آن زندگى و دين داشته باشد امرى اعتبارى است كه بقاى آن بستگى به محبت نسل ها دارد، و محبت نسل نيز سرچشمه اى آن در رابطه محترمانه در خانواده است، كه احتياج والدین به فرزندان در زمان پيرى و عجز است. وقتی که فرزندان به عنفوان جوانى رسيده و مى توانند حوايج پدر و مادر را برآورده كنند. و متعارف شدن جفاى به والدین در ميان فرزندان موجب کاهش عواطف توليد و تربيت از جامعه شده و كسى رغبت به تناسل و تربيت فرزند نكند، در نتيجه نسل بشر در چنين جامعه اى به سرعت رو به انقراض می گذارد. سپس نهى از كشتن فرزندان از ترس فقر که در جاهليت سنتى جارى بوده، از اين عمل نهى كرده و فرموده: منطق شما در فرزندكشى اين است كه نمى توانيد روزى و هزينه زندگى آنان را فراهم نماييد، چراكه اين شما نيستيد كه روزى فرزندانتان را فراهم مى كنيد، بلكه خداى تعالى است كه روزى ايشان و خود شما را مى دهد، پس از آن نهى از نزديك شدن به فواحش و قتل به ناحق میکند، خداى متعال، زنا و لواط و نسبت زنا به پاكدامن را مصداق فاحشه برشمرده، از ظاهر كلام برمى آيد كه مراد از فاحشه ظاهرى گناه علنى و از فاحشه باطنى روابط نامشروع پنهانى است. که شيوع فحشاء و قتل انسان محترم به ناحق باعث انقطاع نسل و فساد جامعه خانواده است (طباطبائی، 7: 515-518).

علیه آن ایستادگی کند، کشتن هیچ کس حتی خودکشیی و سقط جنین بدون رعایت قانون جایز نیست.

4-1. اصل چهارم: حق کرامت انسانی

به حکم آیات کریمه:

1-4-1.{وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا} (اسراء، 70).(1)

{لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً وَقالُوا هذا إِفْکٌ مُبِینٌ} (نور، 12).(2)

فظ کرامت و آبروی انسان تا پس از مرگ یک وظیفه اجتماعی است و هرگونه بهره کشی خلاف آن ممنوع است.

5-1. اصل پنجم: مصونیت حقوق افراد

به حکم آیات کریمه:

ص: 123


1- . همانا ما انسان را در بهترین قوام و نظام آفریدیم (تین، 4؛ غافر،64؛ 72؛ حجر،29؛ بقره،34؛ اسراء،61؛ کهف،50؛ طه،116؛ اعراف، بقره: 30؛ احزاب: 72؛ لقمان:20؛ نحل:5؛ ملک: 15). مقصود از تكريم اختصاص و شرافت دادن به خصوصيتى ذاتی است، که انسان دارای خصوصيت داشتن نعمت عقل است، و معناى تفضيل انسان بر ساير موجودات اين است كه در غير عقل از ساير خصوصيات و صفات اکتسابی هم انسان بر ديگران برترى دارد. انسان براى رسيدن به هدف هايش، ساير موجودات را به کار می گیرد (رک: طباطبائی، 13: 115-125).
2- . (احزاب، 58؛ حجرات، 12؛ نور، 15-16؛ حجرات، 10؛ نور،19). به بعضي از خانواده رسول خدا (صلی الله علیه واله) نسبت فحشاء دادند و داستان را در ميان مردم منتشر كردند؛ آيه در توبيخ كساني است که وقتي داستان افك را شنيدند آن را رد ننمودند، و متهمين را اجل از چنين اتهامي ندانسته و نگفتند که اين افترا است (طباطبائی، 15: 130-131).

1-5-1.{وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ} (بقره: 84).(1).{وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ} (شعراء، 183).(2)

حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر به موجب قانون.

6-1. اصل ششم: مصونیت در جنگ

1-6-1.{لَيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَ لَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ} (توبه، 91).(3)

2-6-1.{لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَنْ يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذَابًا أَلِيمًا} (فتح، 17).

در صورت بروز جنگ و درگیری، کسانی که در آن مشارکت مستقیم ندارند همچون بیماران، سالخوردگان، زنان و کودکان باید از هرگونه تعرض و محدودیت در حقوق انسانی مصون باشند، بیماران و اسرا حق خوراک و پوشاک و پناهگاه مناسب دارند. و تا جای ممکن باید اسرا را مبادله و خانواده هایی که اوضاع جنگی موجب جدایی آنان شده است را به هم رسانده شوند،

ص: 124


1- . حقّ حيات، اولين حق انسانی و قتل نفس از گناهان كبيره است، نباید مردم را از محل زندگیشان اخراج كرد، و حتى طلبكار حق ندارد، بدهكار را از خانهاش آواره کند. یا اگر شخصى در مسجد براى خود جاى بگيرد، كسى حقّ ندارد در آنجا نماز بخواند و مزاحم حقش شود (قرائتی، نور، 1: 151).
2- . كم فروشى و مراعات حقوق مردم واجب است. باید بر سلامت نظام اقتصادى جامعه نظارت داشت، تا عدالت اجتماعى و اقتصادى برقرار شود (قرائتی، نور، 6: 365).
3- . كلمه «سبيل» كنايه است از اينكه آن ها از آسيب ديدن ايمنند(طباطبائی، 1363، 9: 490).
7-1. اصل هفتم: استقلال

به حکم آیات کریمه:1-7-1.{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوَاْ إِن تُطِيعُواْ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنقَلِبُواْ خَاسِرِينَ} (آل عمران، 149؛ آل عمران، 139؛ مائده، 51 و 57؛ هود، 113؛ ممتحنه، 1).

ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر از کسانی که کافر شده اند اطاعت کنید، شما را به گذشته بازمی گردانند؛ و سرانجام، زیانکار خواهید شد.(1)

2-7-1. «الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِن كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِّنَ اللّهِ قَالُواْ أَلَمْ نَكُن مَّعَكُمْ وَإِن كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُواْ أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُم مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ فَاللّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا» (نساء: 141).(2)

در جمهوری اسلامی آزادی و استقلال و تمامیت اراضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آن ها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد، گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشه ای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به

ص: 125


1- . بعد از پایان جنگ احد دشمنان اسلام با یک سلسله تبلیغات مسموم کننده به عنوان نصیحت و دلسوزی، با تفرقه افکنی مسلمانان را نسبت به اسلام بدبین می کردند، که این آیه به مسلمانان اخطار می کند که اگر از کفار پیروی کرده و از استقلال جامعه اسلامی دفاع نکنید، کفار شما را به عقب بر گردانده و بر شما سلطه می یابند (ر.ک: مکارم، برگزیده نمونه).
2- . مؤمنان، حقِ پذيرفتن سلطه كافران را ندارند، و سلطه پذيرى نشانه نداشتن ايمان واقعى است. بايد كارى كرد كه كفّار از سلطه بر مؤمنان براى هميشه مأيوس شوند. هر طرح، عهدنامه، رفت و آمد و قراردادى كه راه نفوذ كفّار بر مسلمانان را باز كند حرام است. پس مسلمانان بايد در تمام جهات سياسى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى از استقلال كامل برخوردار باشند (قرائتی، نور).

نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی های مشروع را، هرچند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند.

8-1. اصل هشتم: وحدت

به حکم آیه کریمه:

1-8-1.{إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ} (انبیاء: 92) (1)

2-8-1.{شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ} (شوری: 13).(2)

همه مسلمانان یک امت اند و دولت جمهوری اسلامی موظف است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد اسلامی قرار دهد و کوشش کند تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد.

9-1. اصل نهم: دین

به حکم آیه کریمه:

1-9-1. «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»(آل عمران، 64).(3)

ص: 126


1- . فتح، 29، جامعه شما باید جامعه ای یکپارچه و متحد باشد تا با وحدت به اهداف والا نائل شوید (رک: طباطبائی، 1363، 14: 455).
2- . اسلام دين جامع است و تعاليم تمام پيامبران را در بردارد. وحدت واقعى در سايه دين الهى امكان دارد (قرائتی، نور، 8: 384).
3- . {حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِاللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَمُتَجَانِفٍ لإِثْمٍ فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌرَحِيمٌ} (مائده،3). اسلام، دين جامعی است که همه نيازهاى طبيعى و روحى انسان را مورد توجّه قرار داده است (قرائتی، 2: 239).

2-9-1. «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ» (آل عمران، 19).

دین رسمی، اسلام و همه مذاهب ششگانه امامیه، حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل هستند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاه ها رسمیت دارند و در هر منطقه ای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها بر طبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب.

10-1. اصل دهم: اقلیت ها

به حکم آیه کریمه:

1-10-1. {لا يَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِيَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ} (ممتحنه: 8)(1)

ص: 127


1- . {وَلا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَأُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَإِلهُنا وَإِلهُکُمْ واحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ} (عنکبوت: 46). خداوند نخواسته است شما را از احسان و معامله به عدل با کساني که با شما در دين قتال نكردند، و از ديارتان اخراج نكردند، نهي كرده باشد ، براي اينكه احسان به چنين كفاري خود عدالتي است از شما ، و خداوند عدالت كاران را دوست مي دارد(طباطبائی، 1363، 19: 399).

دولت جمهوری اسلامی و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیرمسلمانی که بر ضد اسلام و کشور توطئه و اقدام نکنند با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند.

2. نتیجه گیری:

این تحقیق که با نگاه کلان به تشریعات قرآن کریم، سعی در ارائه نمونه هایی از تنظیم رهنمودها و تقنین فرامین آن بر اساس تجربیات قانونگذاری برآمد، تا به عنوان منشوری جامع و قانونی مقدس در سیاق مرسوم تقنینی به جهانیان عرضه شود. البته ارائه کامل این مهم نیازمند تدوین کامل آن است که از توان این مقاله که گامی در معرفی آن است به دور است. بنابراین در این مختصر به نمونه ای از تفسیر دستوری قرآن کریم در بخش حقوق عمومی در یک فصل با ده اصل ذیل پرداخته است، که بیانگر ضرورت و لزوم اقدام در این خصوص است. به همین ترتیب می توان در باب حقوق عمومی، حقوق بین الملل، حقوق بشر و شهروندی، حقوق مدنی و کیفری، آئین دادرسی، حقوق خصوصی، حقوق جزا و جرم شناسی و ... بر اساس آیات کریمه تقسیم بندی و موضع شفافی ارائه کرد.

منابع:

قرآن کریم

1. بهرامی، محمد (1382) مقاله: منابع حقوق در قرآن، فصلنامه پژوهش های قرآنی، شماره 34، ویژه قرآن و حقوق(1)، صفحه (46-71).

2. حسيني، محمدرشيد بن علي رضا (1990م) تفسير القرآن الحكيم (تفسير المنار)، الهيئة المصرية العامة للكتاب، قاهره: دار المنار.

ص: 128

3. ره پیک، حسن و قاسم زاده، سیدمرتضی (1389) تبیان حقوق پژوهش نامه قرآنی حقوق: حقوق عمومی و خصوصی، تهران: دادگستر.

4. سلطانی، عباسعلی و عباس نژاد، محسن و شریعتی اندراتی (1390)، قرآن و حقوق، تهران: موسسه بنیاد پژوهشهای قرآنی حوزه و دانشگاه.

رآ سید ابراهیم سجادی (1382) هدف حقوق در قرآن و مکاتب بشری، فصلنامه پژوهش های قرآنی، شماره 34، ویژه قرآن و حقوق، صفحه (46-71).

6. صدر، سید موسی (1382) قرآن و منابع حقوق، فصلنامه پژوهش های قرآنی، شماره 34، ویژه قرآن و حقوق(1)، صفحه (46-71).

7. طباطبایی، محمدحسین (1352)، المیزان في تفسیر القرآن، بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.

8. عمیدزنجانی، عباسعلی (1396) آیات الاحکام: حقوقی-کیفری، مجد، چ3، تهران.

9. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران 1358 با اصلاحات 1368.

10. قرائتی، محسن (1381) تفسیر نور، تهران: مؤسسه فرهنگی درس هایی از قرآن.

11. کوثري، وحید و مشهدي، علی و مهسانوري، سلمان (1398) نقدي بر اعلامیه1990قاهره پیرامون حقوق بشر اسلامی (خلأ مبانی یا سایه سنگین الگوی مبانیۀغربی؟)، دوفصلنامه حقوق بشر اسلامی، ش16.

12. مجتبي جاويدي (1390)، سیمای حقوق در قرآن، که بر اساس تفسیر نور، تهران: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، زیرنظر محسن قرائتی، حسین میرمحمدصادقی.

13. منشور حقوق بشر اسلامی (1990م) کنفرانس سازمان همکاری های کشورهای اسلامی، قاهره.

ص: 129

14. منشور حقوق بشر سازمان ملل (10 دسامبر 1948) مجمع عمومی سازمان ملل متحد ، نیویورک.

15. میرخلیلی، احمد و نوری، حمیدرضا و دمیاطی، ناصر و رضایی اصفهانی، محمدعلی (1392)، روش شناسی تفسیر حقوقی قرآن، شماره 12، صفحه (31-55).

ص: 130

6-آيات الأحكام التدبيرية اُفق تفسيري فقهي جديد

اشاره

خالد غفوري الحسني(1)

خلاصة:

المتعارف في تصوّراتنا الإسلامية أنّ الأحكام على قسمين إلهية وولائية، والاُولى يكون المِلاك في تشريعها قائماً في متعلّقها، إمّا وجود مصلحة في الإتيان بها فيُؤمر بها أو وجود مفسدة في فعلها فيُؤمر بتركها، والتصوّر الشائع هو أنّ التشريعات الصادرة من قِبَل الله تعالى هي من السنخ الأوّل، فيما اشتملت السنّة الشريفة على كلا السنخين من الأحكام. بيد أنّ التأمّل الدقيق يكشف لنا عن وجود طائفة من آيات الكتاب تتعلّق بإدارة الشؤون العامّة أيضاً وعدم انحصارها بالسنخ الأوّل فحسب، ويمكن تصنيفها الى أكثر من صنف. وتصدّينا لبحث نموذج واحد منها، وهو الآيات الثلاث الأخيرة من سوة الجمعة [الجمعة: 9_ 11]، وقد اعتمدنا المنهج التفسيري الاُصولي الاجتهادي. وانتهينا الى بعض النتائج أهمّها: عدم وجوب السعي قبل النداء للصلاة بالنسبة لمَن يتمكّن من الإلتحاق بصلاة الجمعة، وأمّا بلحاظ مَن لا يتمكّن من إدراك الجمعة فلا بدّ من التحرّك والتهيّؤ والسعي قبل الأذان بالمقدار الذي يُحرز به إدراك الجمعة، كما أنّ حرمة البيع وقت النداء تكليفاً مطلقة، لا خصوص

ص: 131


1- . هیئت علمی مجتمع عالی بنت الهدی-جامعة المصطفى العالمية و مدیر مسئول فصلنامه الاستنباط m_qafory2005@yahoo.com

الحصّة المفوّتة للصلاة، كما أنّه يُعتبر البيع باطلاً وضعاً، والمراد من البيع ما يشمل الشراء أيضاً، ولا يُقتصر في الحكم بتحريم البيع على خصوص مَن وجبت عليه الجمعة، بل يشمل مَن لا تجب عليه أيضاً كالمسافر والمرأة، وكلّ مَن يتساهل في حضوره في الصلاة يكون مستحقّاً للإعراض عنه وعدم الاعتناء به من قِبَل المجتمع المؤمن، ويظهر من خطابه تعالى لنبيه (صلی الله علیه واله) {قل} توجيه تكليف له بالقيام بتوجيه الناس وإعداد برنامج ثقافي لهم، الى حدّ بحيث يتشبّعوا بهذه المفاهيم الرسالية والحضارية الراقية.

الكلمات المفتاحية: آيات الأحكام، آيات الأحكام التشريعية، آيات الأحكام التدبيرية، الأحكام الإلهية، الأحكام الولائية.

1. المقدّمة:

من جملة القضايا العقدية التي ننطلق منها هو أنّ الشريعة الإسلامية المقدّسة جاءت لتنظيم حياة الإنسان فرداً ومجتمعاً طبقاً للاُسس العقدية والأهداف التي تتوخّاها، ومن اقتضاءات تنظيم الحياة اشتمال الشريعة على لحاظ حيثيتين: اُولاهما: التشريع والتقنين، والثانية: التنفيذ والتطبيق، فمن الطبيعي حينئذٍ أن تتضمّن مصادر الشريعة كلّ ما يُؤمّن أغراض الشريعة هذه، وعلى رأس مصادر الشريعة القرآن الكريم والسنّة الشريفة، فلا بدّ من توفّرهما على تينك الحيثيتين التشريعية والتنفيذية. إذن، فلا غرابة من دعوى إمكان تضمّن القرآن سنخاً من التشريعات الناظرة الى محض تدبير الشؤون الاجتماعية العامّة، بل هو أمر ينسجم مع أهدافه تمام الانسجام. أجل، بعد اجتياز جدار الإمكان، نصل الى دائرة الوقوع والتحقّق، فيا ترى: هل يوجد في القرآن الكريم نوع من الآيات يُعالج إدارة وتمشية وتنظيم مجريات الاُمور الاجتماعية أو أنّ القرآن الكريم يُعالج الجانب التشريعي والسنّة تتكفّل بالحانب التدبيري ؟

ص: 132

والمنهج الذي سوف نتّبعه في الإجابة على هذا السؤال هم المنهح التحليلي ووفقاً للمنهج الاُصولي المتعارف بما يتضمّن من أدوات إثبات وجدانية وتعبّدية ؛ لكن سنُمارس البحث برؤية اجتهادية بعيدة عن التقليد والمحاكاة.

والهدف الذي نتوخّاه هو تركيز الفهم الاحتماعي للنصّ القرآني.

في البدء وفي مقام الجواب على السؤال الأساسي نطرح الفرضيات التالية، فنقول:

1 _ نعم، توجد لدينا مثل آيات فرآنية تُعالج الجانب التدبيري وإدارة المجتمع.

2 _ كما أنّ مصاديقها ليست نادرة، بل في ثنايا الكتاب العزيز ثمّة عدد معتدّ به منها.

3 _ بالإمكان تصنيف هذه الآيات بلحاظ مدى مركزية التدبير فيها الى صنفين:

الصنف الأوّل: الآيات التدبيرية المحضة، أي: الآيات ذات البُعد الواحد وهو البُعد التدبيري فقط وفقط، من قبيل:

1 _ آية النجوى.(1)(العلامة الطباطبائي، 1393ه، 18: 310-311).

و آية أخذ الزكاة (2)(التوبة: 103 _ 105)

الصنف الثاني: الآيات التشريعية ذات البُعد التدبيري، أي: الآيات ذات البُعدين التشريعي والتدبيري.

ص: 133


1- . يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ إِنَّ الَّذِينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ
2- . خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاَتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.

ونظراً لسعة البحث انتخبنا نموذجاً واحداً منها، وهو الآيات الثلاث الأخيرة من سورة الجمعة،(1) أي: قوله تعالى: (الجمعة: 9 _ 11).

1 . البيان الإجمالي للنصّ القرآني:

1-1 . يُستفاد من هذه الآية الكريمة عادة وجوب صلاة الجمعة، ولكن يبدو من السياق أنّ تشريع صلاة الجمعة كان قد سبق ذلك ؛ بقرينة الآية الأخيرة _ {وإذا رأوا تجارة أو لهواً انفضّوا إليها...} _ فهي تنتقد سلوكيات غير لائقة من قِبَل بعض المؤمنين وتُعاتبهم على ما بدر منهم من عدم إعطاء صلاة الجمعة مكانتها وعدم التعامل معها باهتمام، وهذا دالّ على أنّها كانت تُقام قبل ذلك، وإنّما جاءت هذه الآيات بصدد تبيين أهميتها وبعض أحكامها وآدابها وإحكام أمرها. ويدعم ذلك بعض الأحاديث (ابن قدامة، بدون تاريخ، 2: 172. الشربيني، 1377ه، 1: 276. مجمع البيان 10: 9 _ 10].

1-2. ولا ريب في أنّ صلاة الجمعة ترتبط بالكيان والنظم الاجتماعي العامّ، من حيث إيجاب المشاركة فيها وتوقيتها الاُسبوعي، وكونها بإمامة النبي (صلی الله علیه واله) أو مَن ينصبه لا بإمامة أيّ إمام جماعة كان، وعدم الاكتفاء بالأداء العبادي والقيام بالمراسم والطقوس فقط بل لزوم الخطبة فيها من أجل التوعية والإرشاد العامّ الذي يعدل نصف الصلاة، كما أنّ إقامتها جماعة فيه تدريب للمؤمنين على النظم والانضباط وتوحيد الحركة وتمتين العلاقات ضمن برنامج اُسبوعي متكرّر.

ص: 134


1- . يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِين .

وممّا يدلّ على كونها من الأحكام التدبيرية فإنّه على الرغم من المفروغية عن وجوبها ولسان التغليظ الوارد كتاباً وسنّة، بيد أنّها لو اجتمعت مع صلاة العيد لا إلزام بأدائها، لتحقّق الغرض بصلاة العيد لوحدها.

2 . بعض أحكام صلاة الجمعة:

اشارة

وسوف نتعرّض فيما يلي الى بعض مسائل وأحكام صلاة الجمعة كشاهد لما ندّعيه من كون هذا المقطع القرآني الشريف هو ناظر الى الجانب التدبيري وإدارة المجتمع:

1-2. المسألة الاُولى: زمان السعي لصلاة الجمعة.

قال تعالى: {يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}، ودلالة الآية على وجوب السعي عند النداء للصلاة واضحة لا غبار عليها، فلا يجب السعي قبل ذلك، وهو واضح بشأن القريب والذي يتمكّن من الإلتحاق بصلاة الجمعة لو تحرّك لدى الشروع بالأذان، وأمّا بلحاظ ذي المكان البعيد نسبياً أو مَن لا يتمكّن من إدراك الجمعة كما يتّفق ذلك في المدن الكبيرة والمزدحمة فهنا لا بدّ من التحرّك والتهيّؤ والسعي قبل الأذان بالمقدار الذي يُحرز به إدراك الجمعة، وإلا فستفوته الجمعة دائماً مع وجوبها عليه. أجل، لو انتفى شرط الوجوب قبل ذلك كما لو سافر لا يكون التكليف فعلياً بحقّه.

والمستند هو الملازمة العُرفية والعقلائية بين الوجوب المستفاد من النصّ القرآني الشريف مباشرة وبين تحصيل مقدّمات متعلَّق الوجوب ( = الواجب )، وهذا ما يُدركه العُرف البسيط الساذج، وعلى أساس هذا المنطق يتعامل العُرف مع القضايا الحياتية يومياً.

ص: 135

إذن، فلا يتأتّى الإيراد بأنّه كيف تجب مقدّمات الواجب قبل زمان الوجوب ؟ ! ؛ إذ ما دام العُرف يُدرك ذلك فنظر العُرف هو المحكّم في المقام، لا الأنظار التحليلية العقلية الصِّرفة.

وعليه، فلو حصرنا وجوب السعي من حين النداء لما تحقّق هدف الشارع من إقامة هذه الشعيرة الاجتماعية بصورة منضبطة، فلو افتُرض شروع مراسم صلاة الجمعة ولم يجتمع المصلّون، بل كان إلتحاقهم بعد فواصل زمانية لاختلّ النظم المطلوب للشارع، ولصارت هذه الفريضة كسائر الصلوات اليومية فيما لو اُقيمت جماعة، ولما ظهر لها امتياز واضح من الناحية العملية.

2 _ 2. المسألة الثانية: حكم البيع وقت النداء لصلاة الجمعة من الناحية التكليفية.

لا ريب في حرمة البيع وقت النداء لصلاة الجمعة تكليفاً ؛ للنهي في الآية الظاهر في التحريم، لكن ما هي دائرة هذا التحريم ؟

في ذلك احتمالان:

الاحتمال الأوّل: كون الحرمة مطلقة ؛ تمسّكاً بإطلاق الآية. وعليه، لو فُرض إمكان الجمع بين السعي الى الصلاة والبيع كمَن يبيع أو يشتري وهو في طريقه الى الصلاة أو تمّ إيقاع العقد باستعمال الهاتف الجوّال لما ارتفعت عنه الحرمة.

الاحتمال الثاني: أنّه يحرم من البيع الحصّة المفوّتة للسعي خاصّة، كما يُفهم من علّة التحريم وغايته، والتعليق عليه في الآية جارٍ مجرى الغالب باعتبار احتياجه للمساومة ونحوها ممّا يقتضي عدم السعي، فالمراد عدم التشاغل بالتكسّب والإعراض عن السعي كما يومئ إليه قوله تعالى: {ذلكم خير}، وقوله: {فإذا قضيت الصلاة فانتشروا في الأرض وابتغوا من فضل الله...}، فلا يحرم حينئذٍ من البيع ما لم يكن مفوّتاً وإن كان بعد الزوال. كما أفاد صاحب الجواهر، ثمّ قال: ولعلّ مراد مَن علّق عليهذلك ؛ إذ بدونه

ص: 136

لا أعرف قائلاً به من أصحابنا، وإنّما حُكي عن أحمد ومالك (النجفي، 1367ش، 11: 305).

الموقف:

باعتبار أنّ سنخ صلاة الجمعة هي عبادة اجتماعية فلا بدّ لنا أن نرتدي النظّارة الاجتماعية والتمتّع بالرؤية الشاملة لجوانب الموضوع كافّة، وحينئذٍ سوف يتّضح لنا أنّ المدار في الحرمة على التفرّغ لذكر الله حين إقامة مراسم صلاة الجمعة بما لها من مقدّمات وآداب من أذان وخطبة الى انتهائها بانتهاء الصلاة، وعليه فلا مناص من تجميد الأنشطة الاُخرى كالبيع سواء أكان مفوّتاً أوْ لا، ودعوى الاقتصار على الحصّة المفوّتة منه فحسب ناشئة من النظرة المجتزأة الفردية، وإلا فلو فتحنا الباب للمشاركين في صلاة الجمعة من ممارسة الأنشطة الاقتصادية أثناء الخطبة _ بل وأثناء الصلاة _ من خلال جهاز الهاتف الجوّال او الإنترنيت تمسّكاً بعدم الدليل على المنع وعدم تحقّق أحد منافيات الصلاة، فيا تُرى هل تُحقّق هذه الصلاة ؟ ! إنّه ممّا لا ريب فيه سوف لا يبقى لصلاة الجمعة سوى الشكل الخالي من الروح، ولما أمكن إعظاء هذه الشعيرة الإسلامية الاجتماعية المهمّة حقّها.

3-2. المسألة الثالثة: حكم البيع وقت النداء لصلاة الجمعة من الناحية الوضعية، أي: من حيث الصحّة والبطلان.

وقد حاول الفقهاء حلّ هذه المسألة واستنباط حكمها على أساس الملفّ الاُصولي، فعولجت هذه المسألة في ضوء القاعدة الاُصولية المعروفة، وأنّه هل توجد ملازمة بين التحريم وبين البطلان _ أو الفساد _ في باب المعاملات أوْ لا، بخلاف باب العبادات المتّفق على وجود الملازمة فيها بين النهي والفساد ؟ هكذا علّمونا وهكذا درسنا المسألة في مراحلنا الدراسية التي قطعناها. فمَن ذهب الى عدم الملازمة بين النهيالتكليفي والحكم الوضعي قال بالصحّة وعدم بطلان البيع وقت النداء وهو مشهور

ص: 137

المتأخّرين (العلامة الحلي، 1412ق: 108. المحقق الحلي، 1403ق، 1: 98 و 1364ش، 2: 297)، ومَن ذهب الى الملازمة قال بالبطلان وهو مذهب الشيخ الطوسي (الطوسي، 1387ش، 1: 150. و 1407ق: 145، م50)، ويُستشمّ من عبارته معروفية هذه الفتوى عند فقهاء المذهب آنذاك.

الموقف:

إنّ المسألة ليست مسألة اختلاف الأقوال فحسب، كما تختلف الأقوال في أكثر المسائل الفقهية، وإلا فالمسألة فيها قولان قديمان، كما أفاد الشهيد الأوّل + (الشهيد الأول، 1419ق، 1: 153). بل المسألة إنّما تكمن في اختلاف زاوية النظر، فتارة نقرأ الآية بنظّارة الحكم الفردي فنختار قول المشهور، وربّما نذهب الى ما اختاره الشيخ.

واُخرى نقرأ الآية بنظّارة النظم والضبط الاجتماعي العامّ وأنّ هذا النهي عن البيع من جملة الأحكام المرتبطة بالمجتمع من حيث هو كيان كبير، لا من حيث هو مجموعة أفراد. وحينئذٍ ستقودنا زاوية النظر هذه الى لحاظ ذلك في كيفية فهمنا للآية، فإنّنا إذا دقّقنا النظر في الآيات الثلاث: {فاسعوا الى ذكر الله وذروا البيع} لتمكّنا من تفهّم المشكلة التي أراد القرآن الكريم معالجتها، إنّه أراد أن يجمع المجتمع يوم الجمعة ويسدّ أمامهم أبواب التشاغل عنها والتماهل في المشاركة فيها، فنهاهم عن البيع والتجارة.

ص: 138

إذن، فهدف هذه الآيات الثلاث هو جمع وحشد أكبر عدد ممكن من القادرين من أفراد المجتمع على المشاركة في صلاة الجمعة والمنع من البيع بعد النداء ثمّ إباحته بعد انقضاء الصلاة ثمّ ذمّ وتوبيخ الذين يذرون ما أمر الله بالسعي إليه وهو صلاة الجمعة ويسارعون الى ما أمر الله بتركه وهو البيع والتجارة.وحينئذٍ لا بدّ من النظر الى هذا النهي ومعرفة مداه في ضوء هذا الهدف المرسوم، فهل يتراوح النهي في دائرة الردع التكليفي ولا يتجاوز حدوده ؟ أو أنّه يمتدّ الى أبعد من ذلك ؟

فلو افترضنا الشقّ الأوّل _ وهو النهي التكليفي لا أكثر _ فيا تُرى هل يتحقّق حينئذٍ هذا الهدف الذي توخّاه القرآن ؟ ! ومن الواضح أنّ تحقيق هذا الهدف لا يكون من خلال الاقتصار على دائرة النهي التكليفي، فلا يكون هذا لوحده دافعاً مؤثّراً للمشاركة في صلاة الجمعة ولا رادعاً قوياً عن الانشغال بالبيع والتجارة ماداما يترتّب عليهما الأثر المعاملي من نقل وانتقال وملكية للربح الحاصل منهما، وليست هذا السلوك من قِبَل الشارع وافياً بنظر العقلاء لتحقيق مثل هذا الغرض.

هذا، بخلاف ما لو افترضنا الشقّ الثاني _ وهو امتداد النهي الى خارج دائرة الردع التكليفي والحكم بفساد المعاملة _ فإنّ هذا التدبير سيكون رادعاً عن ممارسة البيع والتجارة حين إقامة مراسم صلاة الجمعة وعاملاً مؤثّراً في تحقيق الهدف المنشود.

فلا بدّ أن نبني المسألة على صرح الفهم العرفي للنهي مع لحاظ سياقاته الواردة فيه، وبعبارة اُخرى: لا بدّ من تحديد ماذا يفهم العُرف مع التفاته الى سياق هذه الآيات الثلاث ؟

وليس من الصحيح أن نبني المسألة على الصرح الاُصولي التحليلي الصِّرف، وليس غرضي تفنيد هذه القاعدة الاُصولية من وجود الملازمة بين النهي التكليفي والبطلان أو عدمها، بل المراد التنبيه الى أنّ القواعد الاُصولية ليست وحدها التي تلعب دَوراً في تعيين المراد الجدّي للكلام، وإنّما القرائن والسياقات لها كلمة الفصل، وإنّما يكون دَور القواعد الاُصولية مع قطع النظر عن العناصر والدوالّ الاُخرى كالسياق والقرائن، نظير: ما يُذكر في القاعدة الاُصولية المعروفة بأنّ الوصف لا مفهوم له، فإنّ المراد من حيث

ص: 139

هو، وإلا ربّما تدلّ القرائن والسياقات على وجود المفهوم للوصف، ويدعمه ما رواه الصدوق (الصدوق، 1410ق، 1: 299).

ولا يخفى أنّ المراد من البيع في المقام ما يشمل الشراء أيضاً، وعليه فالمراد النهي عن البيع والشراء، لا البيع فقط، فيحرم البيع ويحرم الشراء أيضاً. ولا يصحّ بحال الجمود على اللفظ والتعامل حَرْفياً معه.

4-2. المسألة الرابعة: هل يُقتصر في منع البيع وقت النداء على مَن تجب عليه صلاة الجمعة ؟

وقد حاول الفقهاء حلّ هذه المسألة واستنباط حكمها أيضاً على أساس الملفّ الاُصولي، فالبيع يحرم على مَن تجب عليه صلاة الجمعة ولا يحرم على مَن لا تجب عليه كالمسافر ؛ لأصالة البراءة وعدم الدليل على الحرمة، فإنّ ما دلّ على النهي عن البيع _ وهو قوله تعالى: {يا أيّها الذين آمنوا إذا نودي للصلاة من يوم الجمعة فاسعوا الى ذكر الله وذروا البيع...} _ كما ترى معطوف على الأمر بالصلاة _ وهو قوله: {... فاسعوا الى ذكر الله} _ وعليه فالمخاطب بالنهي عن البيع هو نفسه المخاطب بالأمر بالصلاة (الطوسي، 1387ش، 1: 150. و 1410ق، 1: 145، م50). وهذا النمط من الاستنباط من الآية مبني على ارتداء النظّارة الفردية ولحاظ الحكم بما هو تكليف للفرد.

وقد فرّع الشيخ الطوسي على ذلك قائلاً: > فإن كان أحدهما يجب عليه والآخر لا يجب عليه كره لمَن لا يجب عليه مبايعته ؛ لأنّه يكون إعانة على ما هو محرّم عليه < (الطوسي،1387ش، 1: 150)، وهو _ كما ترى _ قد لجأ الى التمسّك بقاعدة كلّية لإثبات الكراهة في المقام.

ص: 140

فيما أنّنا لو راجعنا الآيات الثلاث ولبسنا النظّارة الاجتماعية لتجلّى لنا أنّ البيع وقت النداء مبغوض للشارع المقدّس مطلقاً، لا أنّه يحرم على بعض المكلّفين دون بعض، ولا يُنافي ذلك عطف النهي على الأمر بحرف ( الواو )، فالمخاطب هنا المؤمنون {يا أيّها الذين آمنوا} مطلقاً، وقد خوطبوا بحكمين: الأوّل: السعي الى الصلاة يوم الجمعة، الثاني: النهي عن البيع، وسقوط أحدهما لا يلازم سقوط الآخر، فمَن سقط عنه وجوب السعي لدليل خاصّ لا يسقط عنه حرمة البيع، كما أنّه من سقطت عنه حرمة البيع لضرورة لا يسقط عنه وجوب السعي للصلاة. و منه يظهر موقفنا تُجاه التفريع الذي طرحه الشيخ الطوسي من الحكم بالحرمة على أحدهما والكراهة على الآخر.

والنتيجة الفنّية: إنّنا لو نظرنا من خلال النظّارة الاجتماعية لأفتينا بوجوب تعطيل الأسواق وقت إقامة صلاة الجمعة والمنع من البيوع مطلقاً سواء أكانت في الأسواق أو في الأزقّة أو في البيوت أو أثناء المسير الى الصلاة الى حين انتهاء الصلاة، وسواء لمَن وجبت عليه صلاة الجمعة أو لمَن لم تجب عليه لسبب ما، قال تعالى: {فإذا قضيت الصلاة فانتشروا في الأرض وابتغوا من فضل الله واذكروا الله كثيراً لعلّكم تفلحون}، فالآية صريحة الدلالة على أنّ شروع إباحة البيع إنّما بعد انتهاء الصلاة، وهذه الإباحة مطلقة كما أنّ النهي كان مطلقاً.

لكن نظراً لحاجة الناس النوعية الى البيع والشراء ونحوهما _ سواء لمَن وجبت عليه الصلاة أو لمَن لم تجب عليه واضطرّا الى ذلك كما لا يبعد وقوع ذلك عادة _ فللإمام أن يسمح بتخصيص بعض المحالّ المستورة والبعيدة نسبياً للبيع والشراء الضروريين مع مراعاة النظم وحرمة وهيبة صلاة الجمعة والمراقبة والإشراف على ذلك. ويدعمه ما رواه الصدوق (الصدوق،1410ه، 1: 299).

5-2. المسألة الخامسة: هل يُقتصر على البيع وقت النداء لصلاة الجمعة دون سائر العقود؟

لا شكّ في تحريم البيع وقت النداء، لكن هل يُقتصر عليه فقد دون سائر العقود ؟

ص: 141

في ذلك احتمالات:

الاحتمال الأوّل: نعم ؛ اقتصاراً على ما ورد في النصّ القرآني الشريف ؛ فإنّ تحريم البيع والشراء وقت وجوبها تعبّد وإن لم يكن مانع عنهما، إذ يُمكن الجمع بين المضيّ الى الصلاة الواجب والبيع والشراء، وهو ظاهر، وعليه فلا بدّ من الاقتصار على مورد النصّ وهو البيع، ولا ينبغي التعدّي منه الى سائر ما يشبهه ؛ لأنّه قياس ممنوع من غير ظهور العلّة، مع مخالفة القول بالتحريم للأصل وما يدلّ على إباحة العقود من العقل والنقل كتاباً وسنّة وإجماعاً.

الاحتمال الثاني: لا فرق بين البيع وغيره ممّا يُنافي السعي في التحريم ؛ للتعدّي العُرفي.

الاحتمال الثالث: كالثاني من القول بعدم الفرق بين البيع وغيره لكن مع جعل المدار في الحرمة على كون ذلك مفوّتاً للواجب، وإلا فلا.

الموقف:

لو ارتدينا النظّارة الاجتماعية فسوف لا نرى أيّ فرق بين البيع وغيره من المعاملات، بل لا بدّ من التفرّغ للعبادة وإعلان حالة استثنائية من أجل إقامة مراسم صلاة الجمعة وحفظ حرمتها.

ومنه ينقدح سعة دائرة المنع لتشمل كلّ نشاط آخر ولومباحاً في نفسه، وهذا ما يُمكن استفادته من قوله تعالى: {وإذا رأوا تجارة أو لهواً انفضّوا إليها وتركوك قائماًقل ما عند الله خير من اللهو ومن التجارة والله خير الرازقين} ؛ ففي المقطع الأوّل عُطف لفظ ( اللهو ) على ( التجارة ) {وإذا رأوا تجارة أو لهواً...}، وفي المقطع الثاني عُطف لفظ ( التجارة ) على ( اللهو ) {قل ما عند الله خير من اللهو ومن التجارة}، فإنّ هذا العطف لا يُراد منه الحصر، بل المراد منه التمثيل للأمر الخطير والأمر الحقير، أي:

ص: 142

التعميم لكلّ اشتغال بأيّ شيء كان عقلائياً ومهمّاً كالبيع والتجارة أو تافهاً وفير مهمّ كالأعمال اللهوية والعبثية.

ولا يُنافي ذلك ما ورد من تفسير ( اللهو ) بضرب الطبول لإعلام الناس بوصول التجارة (الأردبيلي، 1421ق: 116. المجلسي، 1403ق، 22: 59)؛ إذ أنّه لو اُريد ذلك لاتّحد المنفضّ من أجل اللهو مع المنفضّ لأجل التجارة ؛ إذ كلاهما سيكونان منفضَّين للتجارة، فيما نرى أنّ القرآن الكريم كرّر العطف بينهما مرّتين، وهذ التكرار يدلّ على المغايرة، وإلا كان خلاف البلاغة التي يجلّ عنها كتاب الله تعالى شأنه.

وممّا ذكرنا يُعرف ما في القول بجعل المدار في الاشتغال بسائر الاُمور من غير العقود من الأعمال والأفعال على المنافاة مع السعي، من الضعف.

6-2. المسألة السادسة: تعيين وقت تحريم البيع.

لا كلام في حرمة البيع بعد الأذان المرفوع بعد الزوال، كما هو ظاهر الآية.

لكن ذُكرت بعض الفروع والتشقيقات في المقام، وهي:

الفرع الأوّل: هل يجوز تقديم الخطبة على الزوال أوْ لا ؟

احتمالان: الجواز، وعدمه.

الفرع الثاني: ولو جوّزنا تقديم الخطبة فهل يُحكم بجواز تقديم الأذان على الزوال أيضاً.يُحتمل الجواز، ويُحتمل العدم ؛ ضرورة أنّه لا تلازم بين الجوازين.

الفرع الثالث: وهنا يُثار السؤال أنّه في حالة رفع الأذان قبل الزوال متى يحرم البيع ؟

أ _ إنّه بناء على القول بجواز تقديم الأذان على الزوال يحرم البيع من حينه ؛ لأنّ المقتضي _ وهو سماع النداء _ موجود.

ص: 143

ب _ وأمّا لو لم نجوّز تقديم الأذان قبل الزوال ومع ذلك رُفع الأذان ففيه احتمالان:

أوّلهما: تحريم البيع به ؛ لتعليق التحريم بالنداء، وقد حصل.

ثانيهما: عدم تحريم البيع به ؛ لحصول الغاية وهي الإلتحاق بذكر الله وهي الصلاة التي تُقام بعد الزوال لا قبله، فيحرم البيع بعد الزوال.

لكن قد يُقال بأنّه إن قيل بأنّ الخطبتين من ذكر الله أيضاً كما هو يظهر من قيامهما مكان الركعتين الاُوليين من الصلاة فيحرم البيع حين الأذان المرفوع ولو قبل الزوال.

الفرع الرابع: لو لم يُرفع الأذان بعد الزوال أو تأخّر فعله بعد الزوال بفترة فما هو حكم البيع حينئذٍ؟

فيه احتمالان:

الأوّل: توقّف تحريم البيع على الأذان وجوداً وعدماً ؛ تعبّداً بالنصّ.

الثاني: كون المدار على الزوال، فالعبرة به لا بالأذان ؛ لوجود العلّة ووجوب السعي المترتّب على دخول الوقت وإن كان في الآية مترتّباً على الأذان، فلا يؤثّر وجود الأذان ولا تأخيره في التحريم.

الموقف تُجاه هذه الفروع الأربعة:وأنت ترى أنّ هذه البحوث والشقوق والأخذ والردّ والنقض والإبرام كلّ ذلك مبنيّ على أساس القواعد العامّة التي لاحظت الفرد.

وأمّا إذا لبسنا النظّارة الاجتماعية فسوف يتفاوت الموقف حينئذٍ، فنقول: إنّه يحرم البيع من بداية مراسم صلاة الجمعة الى حين انتهائها تحقيقاً للهدف الذي توخّاه الشارع من إيجابها وتحريم البيع حينها، كما هو المستفاد من الآيات، فلا فرق بين القول بجواز تقديم الخطبتين والأذان وعدمه، ولا فرق بين

ص: 144

القول بتقديم الخطبتين دون الأذان وعدمه.

7-2. المسألة السابعة: حكم السفر وقت النداء لصلاة الجمعة من الناحية التكليفية.

لقد حكم الفقهاء بحرمة السفر على مَن تجب عليه صلاة الجمعة تكليفاً وقت النداء لها، ويتفرّع على ذلك بعض الفروع الفقهية، من قبيل: هل المدار في الحرمة على الزوال أو على الأذان ولو وقع قبل الزوال ؟

وخلاصة موقفنا في ذلك: أنّ المدار على مراسم الصلاة ولو وقعت مقدّماتها من أذان وخطبة قبل الزوال. وقد ظهر لك المستند من الأبحاث المتقدّمة، فلاحظ.

8-2. المسألة الثامنة:

إنّ كلّ مَن يُراجع هذه الآيات الثلاث _ {يا أيّها الذين آمنوا إذا نودي للصلاة من يوم الجمعة فاسعوا الى ذكر الله وذروا البيع...} _ ويتأمّل في سياقها يتّضح له تبدّل السياق في الآية الأخيرة والإلتفات من الخطاب الى الغيبة.

وأفاد بعضهم أنّ النكتة فيه تأكيد ما يُفيده السياق من العتاب واستهجان الفعل بالإعراض عن تشريفهم بالخطاب _ كتشريفهم بقوله ابتداءً {يا أيّها الذين أمنوا إذا نُودي...}_ وتركهم في مقام الغيبة لا يُواجههم ربّهم بوجهه الكريم، ويلوح الى هذا الإعراض قوله: {قل ما عند الله خير...} ؛ حيث لم يُشر الى مَن يقول له، ولم يقل: قللهم كما ذكرهم بضميرهم أوّلاً من غير سبق مرجعه فقال: {وإذا رأوا} واكتفى بدلالة السياق (العلامة الطباطبائي، 1393ش، 19: 274).

أقول: والإعراض من الله سبحانه في كلامه وبيانه عن هذه المجموعة التي تركت النبي (صلی الله علیه واله) ولم يرعَوا حرمة النبي (صلی الله علیه واله) ولا حرمة مراسم صلاة ليدلّ على الموقف الإلهي الحقيقي تُجاههم، ولم يكن هذا الموقف عبثاً تعالى الله عن ذلك علوّاً كبيراً، بل هو

ص: 145

ناشئ من قبح تصرّفهم العملي واستحقاقهم لهذا النمط من المواقف الإلهي الموبّخة، وأنّه مؤشّر على نقص في منسوب الإيمان والتقوى الديني فيهم. وما علينا إلا أن نتعلّم هذه النكتة من البيان القرآني.

والنكتة المستفادة من ذلك هي: أنّ الشخص الذي يتساهل في حضوره في الصلاة بأن لا يشترك في مراسمها كاملة من دون عذر وجيه يكون مستحقّاً للإعراض عنه وعدم الاعتناء به من قِبَل المجتمع المؤمن، وعلى المؤمنين أخذ ذلك التصرّف منه بنظر الاعتبار والتعامل معه على هذا الأساس وترتيب الأثر على ذلك، فضلاً عمّن يدع المشاركة في صلاة الجمعة من الأصل ؛ إذ لا يُعلَم أنّ الذين انفضّوا وتفرّقوا حين الخطبة لم يعودوا الى الصلاة، بل هو مستبعد. إذن، فمجرّد الإخلال والتقصير بالمشاركة كمّاً وكيفاً في هذه المراسم يستحقّ الإعراض.

وربّما يُتوهّم خصوصية المورد ؛ باعتبار أنّ الخطيب وإمام الجمعة هو النبي الأكرم (صلی الله علیه واله) ، ومن هنا استقبح القرآن تصرّفهم المشين.

لكن من الواضح أنّه لا خصوصية للمورد، بل النبي (صلی الله علیه واله) هنا بعنوان أنّه إمام الجمعة، لا بعنوان أنّه نبي (صلی الله علیه واله) وإن كان قبح ذلك أوضح، وإلا لو كانت الخطبة بعنوان النبوة والرسالة لصار تصرّفهم موجباً لكفرهم، ولاستحقّوا المزيد من التعنيف.وعليه، فهذه النكتة سارية في خطبة وصلاة جمعة واجدة للشرائط ومنها كونها مقامة من قِبَل وليّ الأمر الشرعي أو مَن يقوم مقامه بالنصب منه، ومن هنا اكتُفي بردّة الفعل بالإعراض والإيماء الى التوبيخ، لا التوبيخ الصريح ؛ إذ لعلّهم لم يروا الوجوب ولزوم الحضور بلحاظ الخطبة وإن كان في نفسه خلاف الاحترام وموقفاص غير أخلاقي وهو في نفسه يثعدّ عيباً بنظر العُرف والمجتمع.

ص: 146

9-2. المسألة التاسعة:

لقد خاطب الله نبيه الكريم في هذه الآية: {قل ما عند الله خير من اللهو ومن التجارة}، والتساؤل الذي يبرز في المقام هو: لِم وُجّه الخطاب هنا الى النبي (صلی الله علیه واله) ؟ !، أفلا كان من الممكن _ بل لعلّه الأنسب _ الاستغناء عن فعل الأمر {قل}، وذكر المقولة التي أراد القرآن بيانها: إنّ {ما عند الله خير من اللهو ومن التجارة} ؟ ! ربّما يُتصوّر إنّ توجيه الخطاب للنبي (صلی الله علیه واله) بدلاً من لاستمرار في الحديث عنهم ومعهم كان لنكتة إعراضه تعالى عنهم.

لكن يرد على ذلك: أنّ إدامة الكلام والاستغناء عن مخاطبة النبي (صلی الله علیه واله) لا تُوجب مخاطبتهم مباشرة كي يُنافي الإعراض عنهم، فبالإمكان صياغة الكلام كالتالي: (... وتركوك قائماً وما عند الله خير من اللهو ومن التجارة ) ونحو ذلك من التعابير.

التحقيق:

والذي يظهر من الآية أنّ الله تعالى بخطابه لنبيه (صلی الله علیه واله) {قل} قد وجّه تكليفاً له بالقيام بتوجيههم وإعداد برنامج ثقافي لهم، فمن السذاجة افتراض أن يطلب الله من نبيه (صلی الله علیه واله) أن يقول لهم عبارة {ما عند الله خير من اللهو ومن التجارة والله خير الرازقين} فحسب والتي يستغرق قولها عدّة ثوانٍ لا أكثر، ويا تُرى ما هو أثر هذه العبارة لو قيلت لهم ؟ ! وهل أنّ الإنسان تُغيّره كلمة أو عبارة ؟ ! بل المراد تربيتهم وتثقيفهم الى حدّ بحيثيتشبّعوا بهذه المفاهيم الرسالية والحضارية الراقية، وهذا لا يتمّ إلا من خلال برامج تربوية وتوجيهية معدّة لهم.

وهنا يبرز دَور وليّ الأمر في توجيه المجتمع دينياً وثقافياً سيما بالنسبة الى بعض القضايا المهمّة، كما هو الشأن بالنسبة لما نحن فيه، ألا وهي برنامج صلاة الجمعة الذي يُعتبر بنظر الشارع من الممارسات الدينية الاجتماعية الاُسبوعية المهمّة، والتي يُمكن

ص: 147

من خلالها رفع الكثير من المشكلات وتحقيق الكثير من الإيجابيات في مجالات وعلى أصعدة متنوّعة.

10-2.المسألة العاشرة:

ذكر البعض أنّ المراد ب_ {ما عند الله} الثواب الذي يستعقب سماع الخطبة والموعظة، والمعنى: قل لهم ما عند الله من الثواب خير من اللهو ومن التجارة ؛ لأنّ ثوابه تعالى خير حقيقي غير منقطع، وما في اللهو والتجارة من الخير أمر خيالي زائل باطل وربّما استتبع سخطه تعالى كما في اللهو (العلامة الطباطبائي، 1393ش، 19: 274).

التحقيق:

إنّه ليس من الصواب حصر خيرية برنامج الجمعة في الثواب الاُخروي فقط ؛ إذ لا دليل على ذلك، فهو تضييق الخناق للمعنى الواسع بلا أيّ داعٍ، والأنسب بإطلاق الكلام أن يُقال: إنّ ما عند الله من برامج لكم هو خير ممّا تظنّون من لهو أو تجارة أو غيرهما، وهذه الخيرية لا بدّ أن تكون فعلية، أي: لكم في ذلك منافع ومصالح وإيجابيات في دنياكم وسيجرّ لكم الثواب في الآخرة، وحصر المعنى في إرادة الخيرية المستقبلية من الأجر والثواب الاُخروي فقط بحاجة الى قرينة، فهو نظير قوله تعالى: {... وأن تصوموا خير لكم إن كنتم تعلمون} [البقرة: 184]، أي: فيه مصالح لكم فعلاً،ولا ريب في أنّه أنفع لكم عاقبة، فنحن لا نريد أن ننفي ترتّب الثواب الاُخروي على ذلك، وإنّما نمنع من الحصر فيه.

11-2. المسألة الحادية عشرة:

الشائع في الأذهان أنّ في قوله تعالى: {والله خير الرازقين} تطمين بأنّ الله تعالى سيرزقكم ويجبر ما فاتكم من أرباح التجارة ويُعوّضكم ما هو أكثر وأنفع جزاء

ص: 148

لموقفكم من عدم ترك الخطبة والجمعة وإيثارهما على التجارة (الطبرسي، 1417ق، 10: 15).

وأنا أتصوّر _ وكما ذكرنا في الإثارة السابقة _ أنّ المراد: إنّ المشاركين في صلاة الجمعة هم في معرض رزق الله فعلاً، لا أنّ الله سيرزقهم لاحقاً ويجبر ما فاتهم، ولو رجعنا خطوة الى الوراء وألقينا نظرة على قوله تعالى في الآية الاُولى: {فاسعوا الى ذكر الله وذروا البيع ذلكم خير لكم إن كنتم تعلمون} لاتّضح لنا أنّ الآية تُريد أن ترفع مستوى التفكير عند المؤمنين بدلاً من الانكفاء على الربح المادّي فقط الى الاهتمام بالربح المعنوي، ويُريد الله تعالى منهم عقد معاملة معه هي أكثر ربحاً من المعاملات التجارية المعهودة التي يُمارسونها طوال الاُسبوع، فكما أنّ الله اقتطع جزءً من المال بعنوان الخمس والزكاة اقتطع جزءً معيّناً من الزمان بعنوان صلاة الجمعة، لاحظ التعبيرين {ذلكم خير لكم} {خير الرازقين}، بل دعاهم الى اكتشاف هذا الخير {إن كنتم تعلمون}.

كما أنّنا نُرجّح كون معنى الرزق أعمّ من المادّي والمعنوي، ولا داعي لحصره في الأوّل دون الثاني ؛ لاحظ قوله تعالى(النور: 37 _ 38).

ويشهد لما ندّعي أنّه قد استُخدم في الآية السابقة تعبير {فضل الله}، وقد تتبّعنا موارد استعمال هذا المصطلح في القرآن الكريم والتي تربو على الثمانين (البقرة: 3،22، 25، 57، 172، 212، 233، 254. آل عمران: 37، 169. النساء: 39. المائدة: 88، 114. الأنعام: 140، 142، 151. الأعراف: 32، 50، 160. الأنفال: 3. يونس: 93. هود: 6، 88. الرعد: 22، 26. إبراهيم: 31، 32. النحل: 56، 71، 73، 75، 114. الإسراء: 30، 31، 70، 112. مريم: 62. طه: 81، 132. الحجّ: 28، 34، 35، 58. المؤمنون: 72. النور: 38. القصص: 54، 57، 82. العنكبوت: 17، 60، 62. الروم: 28، 37، 40. السجدة: 16. الأحزاب: 58. سبأ: 36، 39. فاطر: 29. يس: 47. الزمر: 52. غافر: 13، 40. الشورى:

ص: 149

12، 19، 27، 38. الجاثية: 16. ق: 11. الذاريات: 22، 59. الواقعة: 82. الجمعة: 11. المنافقون: 10. الطلاق: 7، 11. الملك: 15، 21. الفجر: 16)، فوجدناها دالّة على العطاء الإلهي المعنوي من الهداية والعلم والتوفيق للطاعات وبلوغ المقامات الروحية السامية (البقرة: 64. النساء: 8، 83، 113. المائدة: 54. يوسف: 38. النور: 10، 14، 20، 21. الحديد: 21، 29. الجمعة: 4).

3. أهمّ نتائج البحث:

1. يدلّ قوله تعالى: {إذا نودي للصلاة من يوم الجمعة فاسعوا الى ذكر الله وذروا البيع} على وجوب السعي عند النداء للصلاة، فلا يجب السعي قبل ذلك بالنسبة للقريب والذي يتمكّن من الإلتحاق بصلاة الجمعة، وأمّا بلحاظ ذي المكان البعيد نسبياً أو مَن لا يتمكّن من إدراك الجمعة كما يتّفق ذلك في المدن الكبيرة والمزدحمة فهنا لا بدّ من التحرّك والتهيّؤ والسعي قبل الأذان بالمقدار الذي يُحرز به إدراك الجمعة.

2. إنّ حرمة البيع وقت النداء تكليفاً مطلقة، لا خصوص الحصّة المفوّتة للصلاة، كما أنّه يُعتبر باطلاً وضعاً، والمراد من البيع ما يشمل الشراء أيضاً.

3. لا يُقتصر في الحكم بتحريم البيع وقت النداء على خصوص مَن وجبت عليه الجمعة، بل يشمل مَن لا تجب عليه أيضاً كالمسافر والمرأة.

4. إنّ الحكم بالحرمة لا يختصّ بالبيع فقط، بل يشمل سائر العقود أيضاً، بل وغير العقود من الا‘مال والأفعال.

5. لا كلام في حرمة البيع بعد الأذان المرفوع بعد الزوال، ويحرم البيع من بداية مراسم صلاة الجمعة الى حين انتهائها تحقيقاً للهدف الذي توخّاه الشارع من إيجابها وتحريم البيع حينها، فلا فرق بين القول بجواز تقديم الخطبتين والأذان وعدمه، ولا فرق بين القول بتقديم الخطبتين دون الأذان وعدمه.

ص: 150

6. إنّ الحكم بحرمة السفر على مَن تجب عليه صلاة الجمعة تكليفاً وقت النداء لها، والمدار على مراسم الصلاة حتّى لو وقعت مقدّماتها من أذان وخطبة قبل الزوال.

7. إنّ الشخص الذي يتساهل في حضوره في الصلاة بأن لا يشترك في مراسمها كاملة من دون عذر وجيه يكون مستحقّاً للإعراض عنه وعدم الاعتناء به من قِبَل المجتمع المؤمن، وعلى المؤمنين أخذ ذلك التصرّف منه بنظر الاعتبار والتعامل معه على هذا الأساس وترتيب الأثر على ذلك، فضلاً عمّن يدَع المشاركة في صلاة الجمعة من الأصل ؛ إذ لا يُعلَم أنّ الذين انفضّوا وتفرّقوا حين الخطبة لم يعودوا الى الصلاة، بل هو مستبعد. إذن، فمجرّد الإخلال والتقصير بالمشاركة كمّاً وكيفاً في هذه المراسم يستحقّ الإعراض.

8. يظهر من خطابه تعالى لنبيه | {قل} توجيه تكليف له بالقيام بتوجيه الناس وإعداد برنامج ثقافي لهم، الى حدّ بحيث يتشبّعوا بهذه المفاهيم الرسالية والحضارية الراقية.

9. ليس من الصواب أن يُستفاد من فوله تعالى {ما عند الله خير...} حصر خيرية برنامج الجمعة في الثواب الاُخروي فقط، والأنسب بإطلاق الكلام: أنّ ما عند الله من برامج لكم هو خير ممّا تظنّون من لهو أو تجارة أو غيرهما، وهذه الخيرية لا بدّ أن تكون فعلية، وحصر المعنى في إرادة الخيرية المستقبلية من الأجر والثواب الاُخروي فقط بحاجة الى قرينة.

10. إنّ قوله تعالى: {والله خير الرازقين} يُريد أن ترفع مستوى التفكير عند المؤمنين بدلاً من الانكفاء على الربح المادّي فقط الى الاهتمام بالربح المعنوي، ويُريد الله تعالى منهم عقد معاملة معه هي أكثر ربحاً من المعاملات التجارية المعهودة التي يُمارسونها طوال الاُسبوع، فكما أنّ الله اقتطع جزءً من المال بعنوان الخمس والزكاة

ص: 151

اقتطع جزءً معيّناً من الزمان بعنوان صلاة الجمعة، وليس المراد تطمين المؤمنين بأنّ الله تعالى سيرزقهم ويجبر ما فاتهم من أرباح التجارة.

المصادر:

القرآن الكريم

1. ابن قدامة، موفّق الدين عبدالله بن أحمد (بلاتا)، المغني، دار الكتاب العربي للنشر والتوزيع، بيروت.

2. الأردبيلي، أحمد (1421ق)، زبدة البيان في براهين أحکام القرآن، قم: منشورات مؤمنين، ، ط 1، 1378ش

3. الشربيني، محمد بن أحمد (1377ق)، مغني المحتاج الى معرفة معاني ألفاظ المنهاج، مصر: شركة ومطبعة مصطفى البابي الحلبي وأولاده.

4. الشهيد الأوّل، محمد بن مكّي العاملي الجباعي (1419ق)، ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة، قم: مؤسّسة آل البيت ع لإحياء التراث.

5. الصدوق، محمّد بن علي بن بابويه (1410ق)، مَن لا يحضره الفقيه، طهران، دار الکتب الاسلامية.

6. الطبرسي، الامام السعيد أبو علي الفضل بن الحسن (1417ق)، مجمع البيان لعلوم القرآن، طهران: مؤسسة الهدى للنشر والتوزيع.

7. الطوسي، محمد بن الحسن (1407ه) الخلاف، قم: مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرّسين.

8. _________________________ (1387ش)، المبسوط في فقه الإمامية، طهران، المكتبة المرتضوية لإحياء الآثار الجعفرية.

ص: 152

9. العلامة الحلّي، الحسن بن يوسف بن المطهّر الأسدي (1412ه) مختلف الشيعة في أحكام الشريعة، قم: مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرّسين.

10. العلامة الطباطبائي، محمّدحسين (1393)، الميزان في تفسير القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمي.

11. العلامة المجلسي، محمّدباقر (1403ق)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار العترة الطاهرة، بیروت: مؤسّسة الوفاء.

12. المُحقّق الحلّي، نجم الدين جعفر بن الحسن (1403ق)، شرائع الإسلام في مسائل الحلال والحرام، طهران: منشورات استقلال.

13. المحقّق الحلّي، نجم الدين أبوالقاسم جعفر بن الحسن (1364ش) المعتبر شرح المختصر، قم: مؤسّسة سيّدالشهداء.

14. النجفي، محمد حسن (1367ش)، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، طهران: دار الكتب الإسلامية.

ص: 153

ص: 154

7-بررسی و تبیین شاخصه ها و کاستی های تفسیر اجتماعی- عصری المنار

اشاره

جعفر فیروزمندی بندپی(1)

چکیده

تفاسیر اجتماعی و عصری از جمله تفاسیر مهمی هستند که در قرن 14 هجری با رویکردهای خاصی به رشته تحریر درآمده اند. تفسیر المنار تفسیر القرآن الحکیم مشهور به المنار، از مهم ترین تفاسیر عصری قرآن در سده چهاردهم هجری است که آرای جدید و درخور تحقیق، عرضه کرده است. المنار به سبب نوع نگرش و نگارش، و عصر تحریر از مشخصه ها و ویژگی هایی خاص خود برخوردار است. شناخت این ویژگی ها کیفیت استفاده از المنار را غنا داده و با مراجعه بدان بهتر می توان این تفسیر را ارزیابی نمود و از آن بهره مند گشت. این ویژگی ها شامل: پرداختن به مباحث اجتماعی به صورت گسترده، بیان و نثر گویا، عقل گرائی بسیار در تفسیر و فهم قرآن،استفاده از روش تفسیر قرآن به قرآن، تکیه بر سیاق در فهم قرآن و نقد آراء، اختصار در پرداختن علوم ادبیات عرب، پرداختن به مباحث فقهی با رویکردی متفاوت، پرداختن و اهمیت بسیار برای تاریخ، استفاده نکردن از آراء تفسیری دیگران جز

ص: 155


1- . استادیار گروه زبان و ادبیات عرب، کرمانشاه، دانشگاه آزاد اسلامی، کرمانشاه، ایران. j.firoozmandi@gmail.com

در موارد محدود، دوری گزیدن از طرح مباحث اختلافی در تفسیر، کم توجهی به روایات تفسیری، دیدگاه متفاوت با اهل سنت درباره منقولات صحابه است. المنار به دلیل آغازگر بودن راه نوینی در گرایش تفسیری، و نیز به دلیل برخورداری از منش و روش های متفاوت در تفسیر، از کاستی های عمده ای برخوردار است که شناخت آن ها لازم به نظر می رسد. کاستی ها شامل: کم توجهی به روایات، افراط در عقل گرائی و پرداختن به مباحث اجتماعی، تعصب ورزی در سلفی گری و افراط در نوگرائی تجربی و ناقص بودن تفسیر است.

کلید واژگان: المنار، تفسیر عصری، تفسیر اجتماعی، شاخصه ها، کاستی ها

1. تفسیر عصری

یکی از اصطلاحات رایج در قرن حاضر واژه تفسیر عصری است. این واژه بنا بر مقتضیات و تحولات عمیق و پی درپی قرون متأخر و نیاز مسلمانان به پی بردن رویکرد و دیدگاه قرآن درباره این حوادث است. لذا نگارش تفسیری که در آن به مقتضیات زمان و متناسب با نیازهای مخاطبان عصر باشد، ضروری به نظر می رسد.برخی تفسیر عصری را حاصل آشنایی مسلمانان با فرهنگ و دانش غرب و درنتیجه رشد و شکوفایی علوم تجربی و انسانی در غربِ دوره معاصر دانسته اند(شریف ،1982م:52) در تفسیر عصری لازم است مفسر ضمن شناخت زمان و مکان بر اتفاقات علمی و حوادث اجتماعی تسلط کافی را دارا بوده (همان:78) و به شبهات مختلف که جوانان را تهدید می نماید، آشنایی داشته باشد و در مسائل اجتماعی، دینی و فرهنگی و پاسخگویی به سؤالات و شبهات تبحر داشته و بتواند با بیانی علمی و در عین حال شیوا و قابل فهم همگانی در رفع این نیازها برآید.

ص: 156

برای همین می توان گفت در تفسیر عصری دو ویژگی مهم باید وجود داشته باشد:

1. پاسخگویی به مشکلات و نیازهای عصر و نسل مخاطب بر اساس قرآن.

2. شیوایی و قابل فهم بودن مطالب آن برای عموم.

مفسر خود در مقدمه تفسیر به مشکلات عصری اشاره داشته و حل آن در را نگارش تفسیری به زبان سلیس و پاسخگو دانسته است(همان:25)

آن دسته از تفاسیر اجتهادی جامع شیعی و اهل سنت که در قرون متأخر به رشته تحریر درآمده اند، از عنصر و ویژگی عصری بودن برخوردارند. برخی از آنان، چون المنار درواقع در پی حوادث و جریانات زمانه مفسر، ایجاد شده اند. تفاسیر عصری در میان دانشمندان اهل سنت با اقبال بیشتر و شدت مطلوبیت اکثری روبرو شده است. تفسیر القرآن الحکیم مشهور به المنار،

از مهم ترین تفاسیر عصری و اجتماعی قرآن در سده چهاردهم هجری است که آرای جدید و درخور تحقیق، عرضه کرده است. این تفسیر از مهم ترین تفاسیر عصر حاضر در میان اهل سنت نیز به شمار می رود. این تفسیر ناتمام و ناقص، است ولی در دنیای تفسیر و اجتماع پراهمیت و تأثیرگذار است. درواقع این تفسیر به دلایلی که در ادامه خواهد آمد از دو بخش تشکیل می شود. بخش اول از سوره حمد تا آیه 126 سوره نساء با انشای شیخ محمد عبده و بخش دوم آن، به وسیله شاگردش رشید رضا با همان سبک نگارش شیخ محمد عبده تا آیه 53 سوره یوسف ادامه یافته است.

2. شناخت نامه مفسران

المنار تفسیری است که توسط دو مفسر اما با یک سبک و گرایش فکری به جهان علم عرضه شده است. این مفسران هر دو به عنوان افراد شاخص و تأثیرگذار علم

ص: 157

تفسیر و اصلاحگری جهان اسلام به شمار می آیند. در تفسیر المنار، روح محمد عبده با روح شاگرد او رشید رضا، نمایان است. مصادر همان مصادر، هدف همان هدف، روش همان روش، اندیشه ها همان اندیشه هاست، تفاوتى بین این دو جز در موارد بسیار اندک نیست.(معرفت ،1418ق، 2: 577) نقطه عطف زندگی شیخ محمد عبده شاگردی نمودن ایشان در محضر سید جمال الدین اسدآبادی است. عبده و استادش از مصلحان نهضت های اصلاحی و احیاگران فکر دینی و از منادیان بازگشت به قرآن در عالم اسلام به شمار می روند که منش و فکر آنان بر روشنفکران قرن بیستم تأثیر بسیار داشت. عبده در تفسیر قرآن نیز بر آن بود تا به اصلاحات اجتماعی، اعتقادی و سیاسی در جامعه اسلامی بپردازد.

عبده از روش های سنتی تفسیر، که خود را به مباحثات صرفی لغوی، بلاغی و کلامی سرگرم کرده اند، انتقاد و تلاش خود را در تفسیر بر جنبه های تحول آفرین قرآن، رابطه ایمان و مسائل مادی و زندگی اجتماعی و به طورکلی بُعد ارشادی و هدایتی قرآن قرار داد. شیخ محمد عبده بحث های تفسیری خود را در طول 6 سال در دانشگاه الأزهر مصر به صورت شفاهی عرضه می نمود و رشید رضا آنچه را آموخته، به رشته تحریر درآورده و سپس با عرضه مکتوبات خود بر عبده و همیاری استاد به تنقیح و اصلاح آن اقدام، و در نهایت در مجله المنار به چاپ می رسانند. پس از شیخ محمد عبده، رشید رضا نیز برای فهم روشمند و اصلاحگر قرآن و حلّ مشکلات حقوقی جوامع اسلامی در جهان نوین، تلاشی بسیار کرده است. کارآمد سازی احکام دین، سازگار کردن آن با تمدن جدید و بازگرداندن عزّت مسلمانان، آرمان هایی است که رشید رضا را به حرکت و جست وجوی جسورانه وامی دارد. به این منظور، گونه ای استقلال در تحقیق و شهرت شکنی فکری در همه جای تفسیر او نمایان می شود. (عبد الحلیم محمود ،بی تا،90)

ص: 158

3. شناخت نامه تفسیر

تفسیر المنار(تفسیر القرآن الحکیم) از تفاسیر نام آشنای قرن چهارده است. شهرت و اعتبار این تفسیر بیش از آن که معلول غنا، اتقان و دستاوردهاى نوین تفسیرى باشد، مرهون شخصیت محمد عبده است که از بنیان گذاران جنبش اصلاحى و از یاران و همراهان سید جمال الدین بود. محمد عبده در آغاز اعتقاد داشت قرآن به تفسیر کامل و تمام جانبه نیاز ندارد، زیرا تفاسیر بسیارى براى قرآن نگاشته شده که برخى جبران کاستى دیگرى را می کند، آنچه مورد نیاز شدید است تفسیر برخى از آیات است، شاید که عمر نیز، مجال تفسیر تمام قرآن را ندهد.(رشید رضا،1990،1: 12) اما بعدها به پیشنهاد و پافشارى گروهى از مصریان ازجمله رشید رضا بر آن شد تا در جامع الازهر تدریس تفسیر قرآن را آغاز کند. کار تدریس تفسیر قرآن او از اول محرم 1317، تا نیمه محرم 1323 به مدّت شش سال ادامه یافت. در این مدّت عبده توانست از سوره حمد تا آیه 126 سوره مبارکه نساء را تفسیر کند.

به خاطر درگذشت عبده در این سال، تفسیر او ناتمام ماند. پس از محمد عبده، رشید رضا ادامه درس تفسیر استاد خویش را عهده دار شد و تا آیه 101 سوره مبارکه یوسف (آخر جزء دوازدهم قرآن) را تفسیر کرد و این بار نیز دست تقدیر، با فوت رشید رضا کار این تفسیر را ناتمام گذاشت. بنابراین آنچه هم اکنون از تفسیر المنار در دسترس است، همان تفسیر دوازده جزء قرآن است که در دوازده مجلد به چاپ رسیده است. بیان این نکته ضرورى است که رشید رضا پس از درگذشت عبده، چه در آن بخش که درس های تفسیرى عبده بود و چه آن مقدار که تفسیر شخصى او بود، تغییرات ماهوى و کیفى ایجاد کرد که با اصول آرمانى عبده تفاوت بسیار داشت، بر این اساس تفسیر المنار واقعاً از آن رشید رضاست و انتساب آن به محمد عبده تنهاازآن جهت است که آغاز راه، از آن عبده بوده و درجاى جاى تفسیر، نام وى و نیز آراى او یاد شده است.

ص: 159

4. شاخصه های تفسیر

اشاره

المنار به سبب نوع نگرش و نگارش، و عصر تحریر از مشخصه ها و ویژگی هایی خاص خود برخوردار است. عصری بودن این تفسیر (عبد الحلیم محمود،2: 32)اقتضاء آن را دارد که از برخی شاخصه های خاص برخوردار باشد.شناخت این ویژگی ها و شاخصه های مرتبط با عصری بودن تفسیر، کیفیت استفاده از المنار را در عصر حاضر غنا داده و با مراجعه بدان بهتر می توان این تفسیر را ارزیابی نمود و از آن بهره مند گشت.

1-4. پرداختن به مباحث اجتماعی به صورت گسترده

شاید مهم ترین و اولین انتظاری که از تفاسیر عصری و اجتماعی می توان داشت، پررنگ بودن عنصر اجتماعیات و پرداختن بدان در حوزه های گوناگون اجتماعی است. ازاین روی پرداختن به مباحث اجتماعی و اساساً قرآن را با نگاه اجتماعی تفسیر کردن، یکی از شاخصه های مهم تفسیر المنار به شمار می رود. المنار حتی درباره آیات فقهی و اعتقادی نیز بنا را بر تفسیر اجتماعی نهاده است و با اندیشه احیای تفکر دینی با آن آیات تعامل برقرار ساخته است. برای نمونه در تفسیر آیه 175آل عمران که دربردارنده پیامى اعتقادى است، تفسیری اجتماعی ارائه داده و مى گوید: هرکس در این آیه به شایستگى درنگ کند درمى یابد که مؤمن راستین، سست عنصر و ترسو نیست. شجاعت، صفت پایدار مؤمنان است… این در حالی است که درگذر زمان، مسلمانان دچار ضعف ایمان و ترس شده اند و اگر به این حال درنمى افتادند، نیروى بزرگى را تشکیل مى دادند(رشید رضا،1990،4 :264).

2-4. بیان و نثر گویا

یکی دیگر از ویژگی های المنار که شاید یکی از دلایل مراجعه بسیار به این تفسیر باشد، و از لوازم و اقتضائات مهم همه تفاسیر عصری و اجتماعی است، برخورداری

ص: 160

از نثر روان و گویا است که خواننده در هنگام استفاده و مطالعه آن به خوبی می تواند از مطالب آن بهره ببرد و مشاهده می کند که از اغلاق گویی و ابهام و پیچیدگی هایی که در دیگر تفاسیر وجود دارد در این تفسیر خبری نیست. شاید دلیل مهم این امر هم انتقادی باشد که خود او بر تفاسیر سنتی و قدیمی داشته و لذا خود در هنگام نگارش تفسیر از روش مغلق گوئی احتراز داشته است.

3-4. عقل گرائی بسیار در تفسیر و فهم قرآن

تفاسیر با رویکرد اجتماعی و عصری، به دلیل غالب بودن عنصر عقل در زمانه حاضر، از عقل گرائی و رویکرد اتخاذ عقلانیت در پذیرش و یا رد مسئله ای بیشتر برخوردارند.(شریف،1982م: 78) در این میان تفسیر المنار، با تأسی از جریانات عقل گرای قرن بیستم به جولانگاه عقل و عقلانیت تبدیل شده است. زیرا در باور عبده و شاگردش قرآن نه تنها به ما مى آموزد که چه چیزهایى را مى توانیم و باید درباره خدا بدانیم، بلکه در اثبات آنچه مى آموزد، دلیل و برهان مى آورد و هیچ گاه از ما نمى خواهد که گفته هاى آن را به صرف آن که فرموده خداست بپذیریم. قرآن نه تنها آموزش هاى خود را اعلام مى کند، بلکه از مذاهب مخالفان خود نیز گزارش مى دهد و با دلیل و حجّت آن ها را ردّ مى کند و عقل را مخاطب قرار مى دهد و فکر را به تلاش برمى انگیزد.

قرآن نخستین کتاب مقدّسى است که از زبان پیامبر خدا برادرى و همبستگى عقل و دین را به شیوه ای آشکار و تأویل ناپذیر اعلام مى دارد. بدین جهت در آغاز اسلام، مسلمانان به جز آنان که نه عقل درست داشتند و نه دینى استوار، همگى پذیرفتند کهپاره اى از قضایاى دینى را تنها از راه عقل مى توان دریافت.(رشید رضا،1990م، 1: 21-22») برای نمونه ذیل آیه 34سوره بقره در تفسیر فرشتگان و ابلیس، به قواى طبیعت اشاره دارد و به این سمت حرکت مى کند که فرشتگان، همان نیروهاى طبیعى

ص: 161

هستند که باعث قوام نظام عالم اند و منظور از سجده فرشتگان در برابر آدم، مسخر بودن آن ها در برابر اراده اوست و تنها یک نیرو مسخر انسان نیست که ابلیس نامیده شده است.(رشید رضا،1990م،1: 266-270).

4-4. استفاده از روش تفسیر قرآن به قرآن

شاید بتوان گفت ارتباط معناداری بین تفاسیر اجتماعی و عصری با روش تفسیر قرآن به قرآن وجود دارد. چراکه این روش تفسیری به عنوان یکی از روش های مهم و مورد عنایت تفاسیر عصری است. ازآنجاکه المنار نیز یک تفسیر عصری و اجتماعی بوده و در تفسیر آیات، به روایات وقع بسیاری نمی نهد لذا برای فهم آیات از روش تفسیری قرآن به قرآن به خوبی بهره مند گشته و در هنگام تبیین آیات با کمک دیگر آیات به شرح و تفسیر می پردازد.

برای نمونه در فهم و برداشت آیات چنانکه در تفسیر آیه7سوره حمد، رشید رضا از قول محمد عبده مى نویسد: شمارى از مفسران«أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» را به مسلمانان؛ «مغضوبین» را به یهود و «ضالّین» را به نصارى تفسیر کرده اند، لکن ما مى گوییم سوره فاتحه چنانکه امام على(رض) فرموده نخستین سوره اى است که بر پیامبر نازل شده و او در این زمینه داناتر از دیگران است، چه این که در خانه پیامبر پرورش یافت و نخستین کسى بود که به رسول(ص) ایمان آورد و اگر هم نگوییم نخستین سوره به طور مطلق است، بالاتفاق از نخستین سوره هایى است که نازل شده و در روزهاى آغازین وحى مسلمانان چندان نبودند که خداوند هدایت در طریق آن ها را از دیگران بخواهند، چه این که آنان خود هدایت را از طریق وحى فرامی گرفتند وانگهى همان مسلمانان نخستین نیز باید همین هدایت را از خداوند مى خواستند و مى گفتند: ما را به راه کسانى که نعمت به ایشان دادى هدایت کن. پس باید که این جماعت «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» غیر از خود مسلمانان باشند و این ها همان ها هستند که در آیه دیگر آمده

ص: 162

است: «فبهداهم اقتده» یعنى انبیا، صدّیقان، شهیدان، صالحان از امّت های گذشته(همان:66).

5-4. تکیه بر سیاق در فهم قرآن و نقد آراء

تکیه بر سیاق آیات از ویژگی هاى تفاسیر اجتماعی - عصری و ازجمله تفسیر المنار است. گوئی مفسرانی که خود را ملزم به استفاده از روش تفسیری قرآن به قرآن دارند، سیاق را نیز به عنوان یکی از ابزارهای مهم تفسیر به شمار آورده و از آن بهره می برند. درواقع سیاق یکی از ابزارهای روش تفسیری قرآن به قرآن است. در تفسیر المنار نیز چون تفسیر المیزان از سیاق هم در تفسیر آیات و هم در نقد آراى تفسیرى و نقد روایات استفاده شده است. ارج نهادن این مفسران به سیاق آیات به دلیل باور داشتن وى به وحدت موضوعى میان آیات در قرآن است. در آیه مبارکه37 آل عمران، مفسران در چگونگى نزول مائده آسمانى و اوصاف آن، اخبار و روایات گوناگونى را نقل کرده و چنین نتیجه گرفته اند که براى مریم مائده آسمانى نازل مى شد. آنگاه به این بحث کشیده شده اند که غیر از پیامبر، کسى مى تواند کار خارق عادت انجام دهد یا خیر؟

تفسیر المنار از تمام این روایات چشم پوشیده و با کمک سیاق، سوره آیه را تفسیر کرده است و بر آن است که در آیه دلیلى نیست که رزق مریم به شیوه خرق عادت به دست او مى رسیده است، امّا علّت انتساب رزق به خداوند این است که شیوه مؤمنان این است که کارها را به خداوند نسبت مى دهند. قرآن به شیوه ای نازل شده است که هرکسى مى تواند آن را بفهمد، هیچ نیازى نیست که با دشوارى ومشقّت خلاف ظاهر آن را مرتکب شویم. برماست که از شیوه بیانى قرآن پا فراتر ننهیم و زیاده بر ظاهر قرآن چیزى از اسرائیلیات و غیر آن نیفزاییم تا ثابت کنیم که این داستان از خوارق عادت بوده است، بنابراین بحث از این که این (رزق) چه بوده و

ص: 163

از کجا آمده، سخنى بیهوده است که ربطى به فهم آیه ندارد و در درس آموزى از این داستان دخالت ندارد.

وى سپس غرض و مقصود از داستان را اثبات رسالت پیامبر مى داند که از اول سوره تا آخر، سخن بر سر آن بوده است. سیاق کلام ایجاب مى کند که این داستان نیز در آن زمینه باشد به این گونه که خداوند مى گوید: تولد مریم از زن نازا و پیر امر خلاف معمول بود، چنانکه رهیابى وى به عنوان یک زن در خدمتگزاری و عبادت در کنیسه نیز خلاف معهود و معمول بود. بعثت پیامبر از دودمان اسماعیل و غیر بنى اسرائیل نیز گرچه خلاف معمول است ولى اگر مشیت الهى بر آن قرار گیرد کار دشوار و ناشدنى نیست، چنانکه در داستان مریم آنچه گفتیم برخلاف معمول بود، ولى برحسب اراده خداوند واقع شد(همان،3: 294).

6-4. اختصار در پرداختن علوم ادبیات عرب

پیش از این، از انتقاد عبده به تفاسیر سنتی و پرداختن به مباحث ادبی سخن به میان آمد. و گفته شد که المنار در تفسیر خود سعی در نپرداختن بسیار به این مباحث داشته است اما این بدان معنا نیست که در این تفسیر هیچ سخنی از مباحث ادبی و زیبایی شناختی زبانی به میان نیامده است. بلکه المنار از مباحث لفظى چون مسائل نحوى، اعرابى، بلاغى، به اندازه ای سخن مى گفت که فهم آیه بدان بستگى داشت و نه بیش از آن. چراکه فهم لغوی و ادبیاتی یک متن در فهم صحیح آن تأثیر دارد و مفسر نمی تواند فارغ از هرگونه مباحث ادبی به تفسیر آیات قرآن بپردازد. برای نمونه در ذیل واژه«َعلَيْهِمُ» در آیه 107 آل عمران با ورود به مختصر مباحثنحوی و ادبی به تفسیر آیه مبادرت داشته و گفته«و في على في «عَلَيْهِمُ» أوجه الاول انها على بابها، و الثاني انها بمعنى في، و الثالث انها بمعنى من. و فسر استحق بطلب

ص: 164

الحق و بحق و غلب. و قرأ يعقوب و خلف و حمزة و عاصم في رواية أبي بكر عنه «استُحق عليهم الاولين» ببناء استحق للمفعول ...»(رشید رضا،1990 ،7: 240).

7-4. پرداختن به مباحث فقهی با رویکردی متفاوت

در تفاسیر اجتماعی رویکرد مباحث فقهی به کلی فراموش نشده و مفسران با هر مذهب و دیدگاهی از طرح مباحث فقهی غافل نیستند. چراکه از اقتضائات این گونه تفاسیر پرداختن به قسمت مهم ارتباطات انسان با خدا و احکام دین خداست. المنار هنگام بحث و تفسیر آیات فقهی ضمن ارائه مباحث مبسوط در ذیل آن آیات، بیشتر به فلسفه احکام و مصالح فردى و اجتماعى آن ها روى مى آورد و در واقع معامله مفسر با این گونه آیات معامله یک فقیه نبوده بلکه با رویکردی کاملاً تفسیری آن هم اجتماعی و عصری به این آیات نگریسته است. برای مثال صاحب المنار حلیت و حرمت را مبتنی بر وجود نفع و ضرر می داند و می گوید خدای تعالی هیچ چیز را حرام نکرده، مگر به دلیل آنکه به خودی خود مضرّ است؛ و هیچ چیز را حلال نکرده، مگر آنکه به خودی خود نافع است.(رشید رضا،1990،3: 97) وی ذیل آیه3 سوره مائده«وَ ما أَكَلَ السَّبُع إِلَّا ما ذَكَّيْتُم » درباره حکمت تذکیه می گوید ما مجموع آنچه را درباره تذکیه وارد شده، بررسی کردیم و فهمیدیم که غرض شارع از تذکیه، اذیت نشدن حیوان به قدر توانایی است.(همان،6: 145) بدین سان رشید رضا بر آن می شود که اگر پیامبر به شیوه تذکیه ای آگاه می شد که برای حیوان آسان تر بود و در آن ضرری هم وجود نداشت، مانند تذکیه با برق، اگر این وصف درباره تذکیه، صادق باشد، در این صورت، پیامبر آن شیوه را بر ذبح، مقدم می داشت .(همان:144-145).

8-4. پرداختن و اهمیت بسیار برای تاریخ

تاریخ پیوسته درس های آموزنده و ارزشمندی برای مخاطبان خود دارد. در قرون متأخر به ویژه قرن بیستم به بعد که تلاطمات سیاسی و اجتماعی بسیاری جهان بشری

ص: 165

را دربرگرفته است، اهتمام به تاریخ و مباحث و رویکردها و تحلیل های تاریخی از سوی مفسران نیز پررنگ شده است. به ویژه تفاسیر اجتماعی که به دلیل موضوعات مطرح شده در آن، توجه به مباحث تاریخی گاه نیاز مهم به حساب می آید. از منظر المنار، سه چهارم آیات قرآن را قصص و داستان امت هاى گذشته شکل داده است و در حقیقت قرآن، مسلمانان را به مطالعه و عبرت آموزى از این تاریخ و سرگذشت ها دعوت کرده است.

اگر ما فرمان و ارشاد قرآن را گردن نهیم و در تاریخ امت هاى گذشته، اسباب علم و جهل، قوت، ضعف، عزت و دیگر حوادثى که بر آن ها گذشته است اندیشه کنیم، در جان های ما اثر مى گذارد و ما را به پیروى از کارهاى نیک و عزّت آفرین دعوت مى کند و از مبتلا شدن به زشتی هاى هلاکت بار دور مى دارد. با این بینش ، ارزش و آثار علم تاریخ براى انسان خردمند آشکار مى گردد و از این که کسانى به نام دین با علم تاریخ دشمنى ورزیده و آگاهى از تاریخ را بى اثر قلمداد کرده اند به شگفتى و حیرت فرو مى رود، چگونه دچار حیرت نگردد بااینکه مى بیند قرآن فریاد مى کند که دانستن تاریخ امت هاى گذشته از مهم ترین امورى است که دین اسلام پیروانش را به دانستن آن فرامی خواند .(رشید رضا،1990م،1: 66).

9-4. استفاده نکردن از آراء تفسیری دیگران جز در موارد محدود

در المنار آنچه مورد توجه است استفاده نکردن از آراء و نظر مفسران پیشین است. گوئی که مفسر با بی اعتمادی کامل با تفاسیر پیشین برخورد نموده است و یا شاید هم چون آن ها را برای عصر حاضر مثمر ثمر نمی بیند لذا فایده ای در یادکرد واستناد بدان ها ندارد. چون رویکرد تفسیر خود را با تفاسیر گذشته که از شاخصه عصری و اجتماعی بودن بسیار دور بوده اند، کاملاً متفاوت دیده است. از همین روی جز در مواردی معدود و به ندرت آن هم به همراه نقد از آراء دیگران یاد نکرده است.

ص: 166

وی حتی در مواردی پا را از نقل نکردن صرف هم فراتر نهاده و به مفسران انتقادات تندی می نماید و آن ها را مسبب نقل خرافات و جعلیات دانسته است(1)(همان :324).

10-4. دوری گزیدن از طرح مباحث اختلافی در تفسیر

از آنجا که مفسران المنار به عنوان مصلحان اجتماعی و مجددان شریعت و با شعار بازگشت به اسلام راستین در سطح اجتماع فعالیت داشته و یکی از اهداف آن ها از نگارش المنار هم همین امر بوده است لذا کاملاً منطقی و عاقلانه است که از طرح مباحث اختلافی احتراز و پرهیز کامل داشته باشند. چراکه با رسالت اصلی که برای خود در اولویت قرار داده اند در تعارض است. حال به هر انگیزه ای باشد این امر مثبت در تفسیر المنار قابل انکار نیست. این سخن بدان معناست که ما در تفسیر شاهد مطرح نمودن اختلاف آراء مفسران از فرقه ها و نحله های متعدد فکری نیستم که بعد در پی تحلیل و ردّ و پاسخ گوئی آن بوده باشد. مفسر صرفاً در هر آیه ای به بیان نظر تفسیری خود پرداخته و از قیل وقال های اختلاف برانگیز اجتناب کرده است. این امر نه تنها آسیب جدی به رویکرد اجتماعی بودن تفسیر وارد ننموده بلکه سبب رونق موضوع آن نیز شده است. چراکه اختلافات فراوان معاصر خود می تواند در مباحثی باعث دوری از قرآن و تفرقه بسیار شود. ازاین روی المنار با توجه به مشکل معاصران خویش با بیان نکردن اختلافات در تفسیر، به این تفرقه و تشتت و گسستگی مسلمانان دامن نزده و فقط با طرح نظر صحیح خود گامی در جهت تحکیم و تثبیت یکرنگی در جهان خود برداشته است.

ص: 167


1- . منشأ هذه الأقوال الروايات الاسرائيلية و لليهود فى هذا المقام كلام كثير و تأويلات خدع بها المفسرون و لا نجيز حشوها فى تفسير كلام اللّه تعالى المنار، 1: 324 (برای نمونه بیشتر بنگرید به همان 6: 131)،

11-4. کم توجهی به روایات تفسیری

یکی از ویژگی های تفاسیر عصری و اجتماعی کم اعتمادی به روایات تفسیری و دنبال کردن آن ها با نگاهی نقادانه است. البته در رویکرد تفسیر قرآن به قرآن نیز که معمولاً از روش های مستفاد تفاسیر عصری است کم توجهی و یا نگاه نقادانه داشتن به روایات تفسیری امری شایع و متداول است. این امر شاید به دلیل نفوذ بسیار روایات اسرائیلی در روایات تفسیری باشد(ابوشهبه،941ق:69) در حوزه روایات تفسیری نیز، المنار ضرورت استفاده از روایات تفسیری مأثور از پیامبر،صحابه و تابعین را نفی نمی کند، اما تصریح می کند که روایات صحیح در تفسیر، اندک است(رشید رضا،1990م، 1 :7)، به طور كلّي، محمد عبده معتقد است كه روايات، مانع فهم آيات مي شوند. او حتّي در خصوص آيات احكام، معتقد است كه حكم آيه مشخص است و نيازي به مأخذي خارج از متن قرآن براي به دست آورد ن حكم فقهي آن نيست(همان، 5: 120).

از منظر وی، اهتمام گسترده به روایات آحاد و قرار دادن آن ها در کنار قرآن، درنهایت، به کم رنگ شدن نقش قرآن و گم شدن هدایت آن در میان انبوه احادیث می انجامد البته در رویکرد رشید رضا و استادش عبده، برخلاف رویکرد جماعت موسوم به «قرآنیون»(1)، روایات به طورکلی نفی نمی شود، بلکه گستره تأثیر آن ها محدود، و غالباً بر سنّت عملی تأکید می شود. رشید رضا تصریح می کند که بیانبرخی از احکام دین، به سنّت رسول اسلام واگذارشده است(رشید رضا،1990م، 2: 241-242) به گفته وی، قرآن، اصل و اساس دین است؛ و رسول، رساننده قرآن و تبیین کننده مراد الهی درآیات مجمل قرآن است.(همان،7: 139)( بر این اساس،

ص: 168


1- . مراد از «قرآنیون» یا «اهل قرآن»، مسلمانانی هستند که فقط قرآن را منبع دین و تشریع می پندارند و حجیت سنّت را باور ندارند.

صاحب المنار، ذیل آیه 203 بقره، در بیان حکمت ذکر نشدن لزوم سنگ افکندن در زمره مناسک حجّ، یادآور می شود که این سکوت، مبتنی بر شیوه قرآن است، همان گونه که قرآن ویژگی قیام، رکوع و سجده را در نماز بیان نکرده و آن را به عهده بیان عملی رسول گذاشته است(همان،2: 242) در واقع از المنار می توان بیشتر به عنوان ناقد حدیث یاد نمود تا ناقل حدیث.

12-4. دیدگاه متفاوت با اهل سنت درباره منقولات صحابه

یکی از ویژگی های المنار که به نظر نگارنده برگرفته از عصری بودن آن است ردّ برخی از دیدگاه های افراطی و پذیرشی مبانی اهل سنت است که خود سبب تخفیف و کم اعتبار شدن برخی از آنان است. عبده و رشید رضا برخلاف غالب مفسران اهل سنت که قول صحابى را در حکم روایت مرفوع مى دانند، به مسندات و مرسلات اصحاب وقعى نمى نهند. محمدحسین ذهبى از این رویکرد المنار اظهار شگفتى کرده و نوشته است:«عجیب از شیخ محمد رشید است که حتّى اخبار صحیح السند منسوب به ابن عباس را مرسله مى داند و مردود مى شمارد، بااینکه او عارف به علم حدیث است و گمان نمى کنم که حکم مرسل صحابى براى او پوشیده باشد» (معرفت ،1418ق،2: 275) المنار دلیل این بی اعتمادی را این گونه بیان می دارد که: شک نیست برخى از اصحاب چون ابوهریره و ابن عباس از اهل کتاب نقل کرده اند حتّى از کعب الاحبار درحالی که طبق نقل بخارى، معاویه درباره کعب الاحبار گفته است: ما دروغ را به وسیله او می آزمودیم.(رشید رضا،1990م،1: 10).

5. کاستی ها و نواقص تفسیر

اشاره

المنار به دلیل آغازگر بودن راه نوینی در گرایش تفسیری، و نیز به دلیل برخورداری از منش و روش های متفاوت در تفسیر، از کاستی های عمده ای برخوردار است که شناخت آن ها لازم به نظر می رسد.

ص: 169

1-5. کم توجهی به روایات

یکی از مهم ترین نواقص المنار، کم توجهی به مجموعه روایات و استفاده نکردن از آن ها در تفسیر است. هرچند گفته شد که روایات تفسیری در تفاسیر اجتماعی و عصری و قرآن به قرآن کم مایه تر است اما این به معنای آن نیست که این تفاسیر به نحو چشمگیری خود را از این منبع و فیض الهی محروم نمایند. در میان تفاسیر اجتماعی شیعی کم نیستند تفاسیری که به طور گسترده از روایات بهره مند بوده اند و تفسیر خود را با روایاتی که دقیقاً همسو و همراه نوع تفسیر آن ها یعنی عصری بودن و اجتماعی بودن است؛ بارورتر نموده اند. برای نمونه تفسیر المیزان (طباطبایی،1360، 1: 6) و الفرقان (صادقی تهرانی،1365،1 :7) در شمار این تفاسیر هستند. درباره روایات معصومین یک حقیقت کلی وجود دارد که مفسر می تواند با هر روش و گرایش تفسیری از روایات و ثقل اصغر نیز در کار خود استفاده کرده و بر غنای آن بیفزاید. چراکه روایات در صورت برخورداری از صحت صدوری و متنی، مانند قرآن از حجیت برخوردار بوده و بهتر از هر منبع و اندیشه غیر وحیانی، می تواند قرآن را تفسیر کند.

حال اگر یک مفسر به دلیل رهیافت آسیب های گوناگون در حدیث که قابل انکار نیست، مجموعه تفسیری خود را از این منبع نور بی بهره کند، یک آسیب جبران ناپذیر بر تفسیر خود وارد ساخته و کار خود را با یک نقص دائمی همراه ساخته است. البتهاین سخن بدان معنا نیست که در المنار از روایات استفاده نشده است بلکه مراد استفاده و اعتماد به روایات تفسیری در تفسیر و شرح آیات است.

2-5. افراط در عقل گرائی و پرداختن به مباحث اجتماعی

اگرچه گفته شد که از اقتضائات تفاسیر اجتماعی پرداختن و توجه بسیار به مباحث عقلی و اجتماعی است، اما رعایت اعتدال و رشد دادن یک اثر علمی در تمام

ص: 170

وجوه خود نشان از ارزش علمی و غنای کار است. چنانچه یک مفسر در هر امری راه به خطا و افراط برد سبب نامتوازن شدن مباحث طرح شده در تفسیر می شود. بهره مندی از نعمت عقل در فهم مراد الهی، یک امتیاز بزرگ و موهبتی انکار نشدنی است که خداوند به برخی از بندگان خود عطا کرده است. اما اگر استفاده از این موهبت به نحو افراطی و به دور از مبانی عقلی باشد آنگاه به یک آفت تبدیل شده که گاه منجر به تفسیر به رأی نیز خواهد شد و تأثیرات منفی آن محرز می شود. در المنار نیز متأسفانه به دلیل رویکرد مفسران و تأثیرپذیری از علوم تجربی و پیشرفت های تجربی قرن حاضر و تکیه بر عقل گرائی در دوره معاصر ما شاهد نوعی افراط گرایی در استفاده از این روش هستیم.

برای نمونه در منظر المنار داستان خلقت آدم واقعیت خارجى نداشته و تمثیلى از واقعیت نظام زندگى است. دیدگاه وی دراین باره بدین جهت است که: خلافت انسان در زمین، تمثیلى از آماده کردن زمین و امکانات آن براى آفرینش انسان که کامل ترین آفریده زمین است، مى باشد. اعتراض فرشتگان بر فساد آدم نمادى از توان بى حدّ و حصر انسان است. آموزش اسماء به آدم، حکایت از دانش فراگیر نسل او دارد. سجود فرشتگان در برابر آدم، مسخر بودن قواى طبیعت در برابر انسان و تصرّف آزادانه او در زمین را مى رساند. چنانکه امتناع ابلیس، تمثیلى از زمینه ها و ذهنیت های سوء در متن خلقت است که موجب فساد و نزاع میان انسان ها مى شود (رشیدرضا،1990م،1: 246)بااین حال، در برخى آراء و دیدگاه هاى تفسیرى، رشید رضا از استاد پا فراتر نهاد و برخلاف نظر استاد به توجیه عقلى آیات پرداخته است ازجمله در تفسیر آیه63 بقره«وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ » عبده در این مورد جمله«رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ» را به معناى بالابرده شدن و کنده شدن کوه از جای خود و قرار گرفتن آن بر روى سر بنی اسرائیل دانسته است، چنانکه جمهور مفسران همین نظر را گفته اند، ولى رشید رضا پس از نقل نظر عبده و یادآورى این که استادش در

ص: 171

اینجا از دیگر مفسران پیروى کرده است مى نویسد: احتمال مى رود وقتی که بنی اسرائیل در پای کوه قرار داشتند، کوه را بالاى سرخود در حال تکان خوردن مى پنداشتند و احتمال مى دادند که هرلحظه فروریزد و یا این که کوه واقعاً بر اثر زمین لرزه به حرکت درآمده بود. ما درگذشته گفتیم این کار نباید براى مجبور ساختن بنی اسرائیل به قبول تورات صورت گرفته باشد، اگر کسى این سخن را بگوید، سخن او باطل است و بنابراین اگر کسى منکر جدا شدن کوه از زمین و معلّق ماندن آن در هوا شود، قرآن را تکذیب نکرده است. (همان،342).

3-5. تعصب ورزی در سلفی گری و افراط در نوگرائی تجربی

یکی از ویژگی های تفسیر المنار که به عنوان یکی از مهم ترین آفت های این تفسیر نیز به حساب می آید تعصب داشتن به مکتب سلفی گری و سعی در نشر و ترویج آن است. درواقع این منش با هدف اصلی از تحریر تفسیر المنار یعنی راه اندازی نهضت اصلاح و دوری از تشتت و اختلاف فرقه ای که از ویژگی های تفسیر عصری به شمار می رفت، در تعارض است چراکه بنیاد سلفی بر افساد، تفرقه و نفاق استوار است. اما متأسفانه رشید رضا بدون توجه به این مهم در تفسیر خود به نحو افراط گرایانه از سلفی گری و اندیشه های آنان حمایت کرده و از سوی دیگر در اقتداء به نوگرائی تجربی هم تندروی خود را اعمال نموده است.برای نمونه یکى از باورهاى سلفى رشید رضا این است که کسى حقّ ندارد عمل نیک انجام دهد و ثواب آن را به دیگرى از مردگان یا زندگان، اهدا کند مانند: نماز، روزه، حجّ، زکات، صدقه، دعا، خواندن قرآن و… ذیل آیه164 انعام«وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى » درباره اهداى این گونه اعمال به مردگان توضیحاتی داده و روایات وارده در این باب را نقد کرده است، و نتیجه گرفته است که انسان مالک و صاحب اختیار ثواب اعمال خود نیست، تا آن را به هرکس که بخواهد ببخشد. در توجیه عقلى این

ص: 172

باور مى نویسد: اگر ثواب اعمال همچون اموال، ملک انسان می بود، باید قابل خریدوفروش مى بود و در این صورت بسیارى از فقیران، ثواب کارهاى نیک خویش را به ثروتمندان مى فروختند(همان، 8: 248).

و از نمونه هاى تجدّد گرایى افراطى رشید رضا مى توان نظر وى را درباره معجزات پیامبر مورد توجه قرار داد. وی درباره جن بر آن است که موجودات زنده و نامرئى که درزمان ما به وسیله میکروسکوپ کشف و شناخته شده است و میکروب نامیده مى شود، ممکن است نوعى از جنّ باشند، زیرا ثابت شده است که این میکروب ها منشأ بسیارى از بیماری ها هستند.(همان،3: 96) و این در حالی است که قرآن در سوره جنّ به صراحت خلاف این سخن را گفته است.

4-5. ناقص بودن تفسیر

یکی از آفت ها و کاستی های المنار کامل نبودن تفسیر و تمام نشدن آن است. هرچند این نقص متوجه مفسران آن نبوده و أجل مهلت اتمام آن را به مفسران نداده، اما به هرحال این امر سبب گشته تا این تفسیر به عنوان یک مجموعه کامل به شمار نیاید. شاید اگر مفسران فرصت داشتند به تفسیر دیگر آیات قرآن بپردازند بسیاری از خطاها و آراء خود را اصلاح نموده و از برخی عدول می نمودند. البته این احتمال هم وجود دارد که پیشروی در تفسیر منجر به ایجاد گرایش های افراطی و سلفی بیشتریمی شد. به هرحال آنچه واضح است ارزیابی اکنون ما بر اساس همین مقدار ناقص تفسیر آیات است که در دست داریم و نه بیشتر.

ص: 173

6. نتایج

1. تفسیر المنار تفسیر القرآن الحکیم مشهور به المنار، از مهم ترین تفاسیر عصری قرآن در سده چهاردهم هجری است که آرای جدید و درخور تحقیق، عرضه کرده است.

2. المنار تفسیری است که توسط دو مفسر اما با یک سبک و گرایش فکری به جهان علم عرضه شده است. این مفسران هر دو به عنوان افراد شاخص و تأثیرگذار علم تفسیر و اصلاحگری جهان اسلام به شمار می آیند. شهرت و اعتبار این تفسیر بیش از آن که معلول غنا، اتقان و دستاوردهاى نوین تفسیرى باشد، مرهون شخصیت محمد عبده است که از بنیان گذاران جنبش اصلاحى و از یاران و همراهان سید جمال الدین بود. رشید رضا پس از درگذشت عبده، چه در آن بخش که درس هاى تفسیرى عبده بود و چه آن مقدار که تفسیر شخصى او بود، تغییرات ماهوى و کیفى ایجاد کرد که با اصول آرمانى عبده تفاوت بسیار داشت، بر این اساس تفسیر المنار واقعاً از آن رشید رضاست و انتساب آن به محمد عبده تنها از آن جهت است که آغاز راه، از آن عبده بوده و درجاى جاى تفسیر، نام وى و نیز آراى او یادشده است.

3.پرداختن به مباحث اجتماعی به صورت گسترده، بیان و نثر گویا، عقل گرائی بسیار در تفسیر و فهم قرآن، استفاده از روش تفسیر قرآن به قرآن، تکیه بر سیاق در فهم قرآن و نقد آراء، اختصار در پرداختن علوم ادبیات عرب، پرداختن به مباحث فقهی با رویکردی متفاوت، پرداختن و اهمیت بسیار برای تاریخ، استفاده نکردن از آراء تفسیری دیگران جز در موارد محدود، دوری گزیدن از طرح مباحث اختلافی در

تفسیر، کم توجهی به روایات تفسیری، دیدگاه متفاوت با اهل سنت درباره منقولات صحابه از شاخصه های مهم این تفسیر به عنوان تفسیر عصری و اجتماعی است.

المنار به دلیل آغازگر بودن راه نوینی در گرایش تفسیری، و نیز به دلیل برخورداری از منش و روش های متفاوت در تفسیر، از کاستی های عمده ای برخوردار

ص: 174

است که شناخت آن ها لازم به نظر می رسد. کاستی ها شامل: کم توجهی به روایات، افراط در عقل گرائی و پرداختن به مباحث اجتماعی، تعصب ورزی در سلفی گری و افراط در نوگرائی تجربی و ناقص بودن تفسیر است.

منابع

1. ابوشهبه، محمد بن محمد(941ق)، الاسرائیلیات و الموضوعات فی کتب التفسیر، قاهره: مکتبَ السنه.

2. شریف, احمد ابراهیم(1982م)، اتجاهات التجدید فی تفسیر القران الکریم فی مصر، بیروت: دار التراث

3. ایازی،محمدعلی(1414ق)، المفسرون حیاتهم ومنهجهم، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

4. صادقی تهرانی، محمد(1365ش)، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنة، قم: انتشارات فرهنگ اسلامی.

5. طباطبايى، محمدحسین(1417ق)، الميزان فی تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه

6. رشید رضا، محمد (1990م)، تفسیر المنار، بیروت: الهیئه المصریه العامه للکتاب.

7. رضایی اصفهانی ، محمدعلی(1382)، قم: درس نامه روش ها و گرایش های تفسيري قرآن. مرکز جهانی اسلامی.

8. رومی، فهد بن عبدالرحمان (1407ق)، اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ریاض.

9. محمود، منیع عبدالحلیم(بی تا)، مناهج المفسرین، بیروت: دار الکتاب المصري.

ص: 175

10.معرفت، محمد هادی (1418ق)، التفسیر و المفسرون فی ثوبة القشیب، مشهد: الجامعة الرضویه للعلوم المشهد.

ص: 176

8-واکاوی نقش تفسیر اجتماعی قرآن در پیروزی انقلاب اسلامی

اشاره

احمد لامعی گیو(1)-زهرا خسروی(2)

چکیده

اوضاع سیاسی- اجتماعی قرون اخیر و تحوّلات غرب، باعث شکل گیری پویش و نهضتی در بین مسلمانان برای ایجاد تحول و البتّه با تمسک به آموزه های اسلام شد. ازاین رو قرآن به عنوان منبع اصیل این تعالیم، کانون توجّه اندیشمندان و مصلحان اجتماعی قرار گرفت. در ایران نیز در جهت گرایش به این تفکّر قدم هایی مؤثر برداشته شد که مقدمات پیروزی انقلاب مردم ایران علیه رژیم پهلوی و استقرار حکومت دینی را فراهم کرد. این پژوهش بر آن است تا با واکاوی رویکرد تفسیری رهبران فکری که در انقلاب اسلامی ایران جریان ساز بودند، نقش اندیشه «بازگشت به قرآن» را در عرصه اجتماعی و اصلاح حکمرانی ایران، با روش توصیفی- تحلیلی مورد بررسی و مطالعه قرار دهد. نتایج این پژوهش بیانگر آن است که مباحث اجتماعی که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان مطرح کردند، علاوه بر بسترسازی نظریبرای انقلاب، موجب پرورش شاگردان روشنفکر گردید که افزون بر

ص: 177


1- 1. دانشیار دانشگاه بیرجند Ahmad.lamei2@birjand.ac.ir
2- . دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه بیرجند Z.Khosravi@birjand.ac.ir

ترویج اندیشه های استادشان در جامعه، به مثابه بازوان فکری- فرهنگی سترگی برای حرکت امام خمینی (ره)، نیز بودند. آیت الله طالقانی، ضمن احیای بُعد سیاسی- اجتماعی مسجد، با قرآن به صحنه آمد و با بیانی روشن و همه فهم در پرتویی از قرآن، مبانی اسلامی قیام و الگوی مبارز مسلمان را، برای جوانان ترسیم کرد و درنهایت استاد مطهری با ترویج ایدئولوژی انقلاب و همگام با مرحوم طالقانی انگیزه و مبنای نهضت اسلامی را به زبان قرآن، بازبینی نمود و مسیر جهاد فی سبیل الله را تبیین کرد و بدین ترتیب زمینه حکومتی بر پایه قرآن ایجاد شد که با رهبری امام خمینی (ره) به منصّه نور و ظهور رسید.

واژگان کلیدی: قرآن، تفسیر اجتماعی، انقلاب اسلامی، المیزان، پرتویی از قرآن، آشنایی با قرآن.

1. مقدمه

در دوره رنسانس، دنیای غرب با اقتباس از تمدن اسلامی و پیشرفت های چشمگیر جهان اسلام، تمدنی نو بنا نهاد. از سوی دیگر، مسلمانان با فاصله گرفتن از آموزه های جامع و سعادت بخش قرآن دچار رکود شدند و به تدریج این کتاب هدایت، به متنی مقدّس با احکام عبادی- فردی صرف و نوایی تشریفاتی در قبرستان ها تنزّل یافت، غبار فراموشی بر وجهه اجتماعی- سیاسی آن نشست و دیگر برای عصر مدرن کارآیی لازم را نداشت. این تفکّر که با تفسیر سنّتی قرآن تشدید می شد، به نفع استعمار و استبداد و در جهت تضعیف مسلمانان پیشروی می کرد.

اندیشه های سیاسی– اجتماعی سید جمال الدین اسدآبادی (افغانی) که از اصول و مبانی اسلام منتج شده بود، افقی جدید در برابر مسلمین گشود و آغازنهضتی نو در خوانش قرآن و بازگشت آن به صحنه اجتماع برای رفع مشکلات

ص: 178

مسلمانان شد. «خیلی زود اصلاح طلبان جهان اسلام متوجه شدند که مشکل اصلی در فهم ما از نصوص دینی است.» (پاکتچی، 1389: 242) این تفکر با رویکرد اجتماعی شیخ محمد عبده در تفسیر آیات قرآن که با جدّیت توسط برخی شاگردانش پیگیری شد، سرآغازی برای تولد تفسیرهایی نوین در عرصه اجتماعی بود.

نگاه اجتماعی به قرآن در جامعه ایران نیز مورد توجّه جدّی مفسران و عالمان دینی قرار گرفت. کتاب هایی با عناوین مختلف و با گرایش اجتماعی در تفسیر قرآن، در پاسخ به نیازهای اجتماعی و مسائل روز، نگاشته شد. تفسیرهای المیزان، پرتویی از قرآن و سلسله درس های آشنایی با قرآن از جمله آثار ارزشمندی است که در روزگار قدرت حکومت پهلوی، نقش روشنگری را در میان توده مردم ایران داشت و نقشه راه ایستادگی مردم ایران در مقابل این رژیمِ وابسته را ترسیم کرد و در پیروزی نهایی و حکومت قرآن و اسلام در ایران نقشی بسزا داشت.

موضوع تفسیر اجتماعی از موضوعات پربسامد در پژوهش های قرآنی است و درباره این رویکرد در میان مفسران ایرانی پژوهش هایی ارزشمند صورت گرفته است. ازجمله: «اندیشه سیاسی علامه طباطبایی» از مصطفی زهرایی (1377) که نظریات علامه را در موضوع حکومت و چالش های اجتماع در تفسیر المیزان، تحلیل کرده است. «اندیشه های اجتماعی در تفسیر المیزان» محمدعلی ایازی (1393) که به بُعد اجتماعی مغفول مانده درباره شخصیت علامه طباطبایی در المیزان نظر دارد. پایان نامه «مطالعه تطبیقی اندیشه سیاسی علامه طباطبایی و سید قطب در تفاسیر المیزان و فی ظلال القرآن» از ابوطالب آدینه وند به راهنمایی خلیل پروینی(1397) که نظرات علامه و سید قطب را درباره مبانی حکومت در این دو تفسیر به خوبی واکاوی و مقایسه کرده است. «نقش علامه طباطبایی در تکوین مفهوم جمهوری اسلامی» ازمحمدجواد اسماعیلی و احمدرضا یزدانی(1397) که به طور خاص، نگاه علامه

ص: 179

طباطبایی را در تبیین مبانی جمهوری اسلامی تبیین کرده اند و با موضوع این پژوهش قرابت دارد.

با وجود پژوهش های قابل توجّه، تأثیرپذیری انقلاب ایران از گرایش تفسیر اجتماعی کمتر مدنظر بوده است. گرچه نقش تفسیر المیزان به طور تلمیحی بررسی شده اما بی شک این کتاب به تنهایی برای تبیین مبانی حکومت اسلامی و ایجاد یک صدایی در مردم برای اصلاح نظام اجتماعی- سیاسی ایران کارآیی نداشت. لذا این پژوهش در پی پاسخ به این مهم است که : انعکاس تفسیر اجتماعی از قرآن در پیشبرد نهضت مردم ایران و ایجاد نظام جمهوری اسلامی چه بود؟

2. احیای حیات اجتماعی قرآن در جوامع مسلمان

قرآن کریم کتاب هدایت بشر و سعادت اوست. فطرت اجتماعی انسان اقتضا می کند که در آموزه های اسلام نیز سعادت فرد و جامعه دوشادوش یکدیگر لحاظ شود؛ چنان که بسیاری از آیات قرآن به زندگی اجتماعی انسان بازمی گردد. «در قرون اخیر با حرکت اجتماعی سید جمال الدین اسدآبادی (م 1315ق) در مصر، نگاهی نو به تعالیم قرآن و اسلام شکل گرفت که شاگرد او محمد عبده (م1323ه) این نهضت را در گرایش تفسیر اجتماعی متبلور ساخت.» (رضایی اصفهانی، 1382: 446) «در اوایل قرن 20م شاهد همراهی دو پدیده در جهان اسلام هستیم؛ اصلاحات اجتماعی و تفسیر اجتماعی؛ گویی اصلاحات اجتماعی اقتضایش وجود تفسیر اجتماعی بوده» (پاکتچی، 1389: 237) و ارتباطی دوسویه میان آن ها برقرار است. در سال 1301 و پس از اشغال مصر توسط انگلیس، مقالاتی به قلم شیخ محمد عبده تحت هدایت و تربیت سید جمال الدین اسدآبادی در مجله العروه الوثقی چاپ می شد که بیانگر ابعاد معنوی- اجتماعی و مدنی- نظامی اسلام بود (رک: رشید رضا، 1947م: 11). آن هادر نگارش مقالات «به دنبال این بودند که با استفاده از نصوص دینی و برگشت به دین،

ص: 180

استبداد در حکومت های جهان اسلام و وابستگی به دول بیگانه را ریشه کن کنند»(پاکتچی، همان: 239) سید جمال به استناد آیه«إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم » (رعد،11) یادآور می شود که خداوند امّتی را از جایگاه غیرتمندی اش به زیر نکشیده مگر آنگاه که از سنّت های الهی که بر اساس حکمت بالغه شکل گرفته اند، سرپیچی کرده است.» (نفیسی، 1393: 55)

در ادامه این مسیر و به هدف اصلاحات دینی در جامعه مسلمین، نگاهی نو در فهم و تعمّق در قرآن به وجود آمد که منجر به نگارش کتاب هایی با محتوای تفسیری شد. تفسیر المنار از اولین گام ها در این مسیر بود. ازجمله ویژگی های آن توجه به مشکلات کنونی مسلمین، دلیل عقب ماندگی جوامع اسلامی، امکان بنای جامعه ای نیرومند و بازگشت امّت اسلامی به انقلاب قرآنی حقیقی، عنایت ویژه برای دستیابی به تمدن اسلامی نوین و مواجهه با دشمن و تهاجمات فکری استعمار (معرفت، 1386،2: 456) است. شیخ احمد مصطفی مراغی (1881-1945) در مصر یکی از کسانی بود که در مکتب عبده تربیت یافت. او نیز در تفسیرش «مشکلات جامعه و دلایل انحطاط دولت های اسلامی را نشان داد و همه آن ها را با هدایت قرآن معالجه کرد.» (الذهبی، 1961م: 439)

نمونه ای دیگر از تفسیرهای اجتماعی که موجب تحول در این حوزه شد، «فی ظلال القرآن از سید بن قطب بن الشاذلی (م1386ق) است که در مصر شهید شد و تفسیر خود را با جهت گیری های سیاسی و جهادی همراه ساخته و به مسائل اجتماعی توجه خاص کرده است.» (رضایی اصفهانی، 1382: 449) در این تفسیر که سید قطب در دوران زندان نگاشته هم به زیبایی های ادبی قرآن و هم به بُعد سیاسی- اجتماعی آن اهتمام داشته است و «مفاهیمی چون جاهلیت مدرن، حکومت اسلامی واجرای شریعت، جهاد و هجرت» (آدینه وند، 1397: 41) که از مباحث روز جوامع اسلامی بود، در آن مطرح کرد. سید قطب معتقد بود «برای پیشروی و گستراندن

ص: 181

نسیم رهایی بخش اسلام و اعطاء حقوق انسانی به همه انسان ها، علاوه بر تبلیغ و روشنگری که با عقاید و بینش ها مقابله می کند، به حرکت نیز نیاز است تا با موانع مادی موجود بر سر راه مواجه شود» (سیاوشی، 1389: 569) در نظر وی «دادگری مبنای حکومت اسلامی و بزرگ ترین امانتی است که حاکم اسلامی ملزم به ادای آن در قبال مردم می باشد و عدالت تنها در زمین در صورتی تحقّق خواهد یافت که در زمین حکومت شریعت اسلامی برپا شود.» (آدینه وند، پروینی، همان: 46 به نقل از اسلام و صلح جهانی سید قطب:212) او یکی از متفکرین بنام اسلامی در دوره معاصر است که آثارش موردتوجه بسیاری از علما و مصلحان اجتماعی ایران در جریان مبارزه با حکومت پهلوی قرار گرفت.

بدین ترتیب در جهان اسلام خیزشی در جهت پاسخگویی به نیازهای اجتماعی با تعمّق در آیات قرآن و استنباط مسائل اجتماعی- سیاسی از آن، به جهت بهبود حیات اجتماعی مسلمانان و ایجاد تحولی نو از مصر آغاز شد. این جریان در ایران نیز میان اندیشمندان و مفسران طرفدارانی جدّی داشت. خصوصاً با روی کار آمدن حکومت مستبد و طاغوتی پهلوی، نیاز به این حضور قرآن درصحنه اجتماعی در راستای آرمان تشکیل حکومت اسلامی بیش از گذشته احساس می شد.

3. المیزان پایه نظری انقلاب

تفسیر المیزان ازجمله تفاسیری است که در دنیای مدرن و در پی حوادثی اثرگذار در دنیای اسلام پا به عرصه اجتماع گذاشت. «تفسیر جامعی آکنده از مباحث نظری- تحلیلی با رنگی فلسفی که مؤلف آن علاوه بر الگوهای تفسیری غالب، مطالبی که در نهضت مدرن تفسیر مطرح شده بود، جمع آوری کرد» (معرفت، 1386،2: 471).

علامه طباطبایی با استناد به آیه«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون » (آل عمران،200) عموم قوانین اسلام را دارای بطنی اجتماعی

ص: 182

می دانند و با این اعتقاد که اسلام در همه قوانین عبادی، معاملی، سیاسی، اخلاقی خود، به جامعه نظر دارد، اجتماعی بودن اسلام در معارف اصلی و اساسی را نتیجه می گیرند (طباطبایی، بی تا: 171-173). بدین ترتیب «مباحث اجتماعی و سیاسی که این تفسیر در دهه 30 تا 50 طرح و برجسته نمود ازجمله طرح مفهوم «ملُک اجتماعی» و «حکومت اجتماعی دینی»، یکی از متون نظری مطرح در حکومت اسلامی و تکوین دال جمهوری اسلامی در معنای گفتمان انقلاب اسلامی است. بر این اساس، می توان تفسیر المیزان را پشتوانه نظری متفکران انقلاب اسلامی در دهه 50 دانست»(اسماعیلی و یزدانی مقدم، 1397: 40) «علامه با تحلیل خطابات آیات احکام در قرآن کریم نیز به چگونگی پیدایی جامعه اسلامی و ماهیت اجتماعی حکومت اسلامی بر اساس همین خطابات می رسد» (یزدانی مقدم، 1387: 176) به باور ایشان، از اینکه بیشتر خطابات قرآن متوجه عموم مؤمنین است استفاده مي شود که دین یک صبغه و روش اجتماعی است و زمامِ امور به دست مردم است. بی آنکه کسی را بر دیگری برتری باشد. حتی در امر مسئولیت میان پیغمبر با سایرین، تفاوتی نیست. تنها مزیّت پیامبر در این است که «صاحب دعوت، هدایت و تربیت» اند و لذا از جانب خداوند برای سرپرستی جامعه تعیین شده اند (طباطبایی، 1370، ج4: 192- 193). به این ترتیب مبنای مردمی بودن حکومت و تفاوت آن با دموکراسی های غربی را با ویژگی هایی که برای رهبر جامعه اسلامی از آیات قرآن استنباط می شود، تبیین می کند.

در نگاه عمیق ایشان، آیات(آل عمران، 105، انعام،159، مائده،2،انفال،46) و ... دستور بنای یک اجتماع اسلامی را می دهد که همگی افراد جامعه در حفظ و حراستمزایای مادی و معنوی و دفاع از آن اتّفاق و اتحاد داشته باشند (طباطبایی، بی تا: 107). علامه با مبانی عقلی و فلسفی رکن دیگری از نظام و حکومت را روشن می کنند که همان اسلامی بودن و پایمردی مسلمانان بر این ویژگی است. اتحاد جامعه

ص: 183

اسلامی در سایه الله نکته مهمی است که برفرض ایجاد حکومتی اسلامی، کارآمدی و جاودانگی آن را تضمین می کند. همچنین در تکمیل بُعد اسلامی ولایت و سرپرستی جامعه با استناد به آیه « وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُل »(آل عمران،144) دلالتِ التزام مسلمین به ولایت، برای حفظ و پاسداشت شئون اجتماعی اسلام را اثبات می کنند (اسماعیلی و یزدانی مقدم، 1397: 37).

«نواندیشی، جستجوی نیازهای فکری و روحی افراد اجتماع در پرتو قرآن، دفاع از ارزش های دینی و اثبات کارآیی اعتقادات در اداره نظام زندگی بشری و هدایت جامعه انسانی به سوی کمال و سعادت، از خطوط برجسته و روشن تفسیر المیزان است.» (داوودی، 1381: 18) «علاوه بر مسائل ریشه ای، علامه طباطبایی به چالش هایی که در جلوی پای تشیع قرارگرفته نیز پاسخ گفته است.» (زهرایی، 1377: 120) پاسخگویی به شبهاتی که برای انطباق دین با مسائل روز و کارآمدی آن در حل مشکلات اجتماعی مطرح می شد. ازجمله نقدهای بنیادین مخالفان، «مسئله تعارض علم و دین و تعارض دین و عقل است که علامه در چندین جای المیزان به آن می پردازد.» (ایازی، 1393: 79) بدین گونه علامه طباطبایی با گفتمانی عقلی- فلسفی از ساحت دین در مقابل شبهه افکنی دشمنان دفاع کرده و نظریه حکومت اسلامی و نقش مردم را بر مبنای آیات قرآن مورد واکاوی قراردادند.

زبان عربی تفسیر المیزان و وفور بحث های فلسفی و عقلی علامه طباطبایی در آن، مانع نفوذ و رواج آن در میان توده مردم ایران بود؛ اما در میان اندیشمندان و متفکران جایگاه ویژه داشت. بسیاری از شخصیت هایی که در دوران مبارزه با رژیم نقش رهبری دینی را در میان مردم داشتند مستقیم یا غیرمستقیم از شاگردان کلاس تفسیر علامه بودند که برخی از آنان چون شهید مطهری، اندیشه های بلند ایشان را به زبانی ساده و به فراخور نیاز روز جامعه خفقان زده ایران تبیین کردند و در نهضتی که به رهبری امام خمینی شکل گرفت، از نیروهای پیشرو و حلقه اصلی یاران ایشان به

ص: 184

شمار می رفتند. بنابراین مبالغه آمیز نیست که تفسیر المیزانِ علامه طباطبایی را به دلیل تبیین مبانی نظام جمهوری اسلامی و تربیت شاگردان برجسته بر مبنای اندیشه های سیاسی- اجتماعی اصیل اسلام، بستر فکری- مکتبی شکل گیری انقلاب اسلامی سال 57 بدانیم که نظریه حکومت سیاسی اسلام را پی ریزی کرد.

4. پرتویی از قرآن، محرّک قیام و نهضت اسلامی

در دورانی که در حتی میان طلبه ها در ایران، دل زدگی از اسلام و گرایش به غرب و شرق رواج داشت و در سال های 1318 ش. به بعد و در زمان اوج اختناق و خفقان رزیم پهلوی آیت الله سید محمود طالقانی آغازگر حرکتی شد که در پی آن نهضت روشنگری دینی به وجود آمد و بسیاری از مبارزان مذهبی و جامعه روشنفکران دینی تحت تأثیر اندیشه و برداشت های قرآنی وی قرار گرفتند (میر ابوالقاسمی، 1382، 1: 181). او «در تفسیرش به سمت مباحث کلامی فرقه های دینی نرفت؛ بلکه به هدف هدایت مسلمین برای رهایی از سلطه افکار تمدن پست غربی در دنیای کنونی بود. ازاین رو تفسیرش فقط تفسیر نبود و به نوعی دعوت به زندگی حقیقی جدیدی از خلال تفسیر قرآن بود.» (ایازی، 1373: 195) این نگاه جدید به قرآن در سخنرانی تاریخی آیت الله طالقانی در مؤتمر اسلامی بیت المقدس نیز آشکارا دیده می شود. آنجا که می گوید: «منظور ما از قرآن درس است، تعلیم است و تدبّر در آن و بدین ترتیب ما می توانیم حقایق قرآن را در جامعه محقّق گردانیم ... خواهیم دید که رهبری اسلامی و دستورالعمل کار و برنامه های زندگی و تنوّع علوم و چگونگی آن همه در قرآن کریم آمده است.» (میر ابوالقاسمی، همان: 219) اینهمان کاری بود که با راه اندازی جلسات تفسیر در مسجد هدایت آغاز شد. طالقانی در جلسات تفسیرش که نقطه پیوند و اتصالی بین دانشجویان و طلاب بود به همه میدان می داد تا در قرآن اندیشه و تدبّر کنند. درواقع کتاب پرتویی از قرآن نیز نمونه ای از تفاسیر تدبّری است

ص: 185

(پاکتچی، 1389: 303) که از همین جلسات هفتگی کوچک مسجد هدایت بیرون آمد و رسالت داشت نشان دهد که «اسلام پاسخ هایی برای پرسش های جدید دارد و بنابراین منطبق با جهان معاصر است.» (آبراهامیان، 1384: 565) آیت الله طالقانی آغازگر حرکتی شد که توسط شهید مطهری، بهشتی و مفتح و در حسینیه ارشاد و مسجد قبا ادامه یافت (میرابوالقاسمی، همان:140) و مسجد را به کانون اجتماعی- سیاسی و پایگاه هدایت انقلاب و مبارزان تبدیل کرد.

حکیمی به نقل از دکتر علی شریعتی آورده است «در سال های تسلط خفقان، از سال 32 به بعد، که همه جا در سکوت مرگ فرورفته بود، وقتی به تهران می آمدیم، چشممان روشن و دلمان گرم بود به مسجد هدایت و صدای مردی که هنوز به گوش می رسید.» (حکیمی، بی تا: 217) «بسیاری از مجاهدان و پیشتازان قبل و بعد از انقلاب مانند شهید نواب صفوی، شهید حنیف نژاد، شهید رجایی، دکتر چمران و ... در زمره شاگردان جلسات قرآنی آیت الله طالقانی بودند»(میرابوالقاسمی، همان: 381) آیت الله طالقانی در تبیین «جهاد فی سبیل الله» با استناد به آیه« وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ» (انفال، 39)، رساندن صدای حق و حقیقت به مردم دنیا، برداشتن موانع حیات بشری و قدرت هایی که سدی بر سر راه حقوق مردم هستند و آزادی آن ها از فضاهای اختناق آور را از مصادیق فتنه می دانند که مبارزه در جهت آن ها در زمره جهاد فی سبیل الله است (طالقانی، بی تا: 10).

وی ذیل آیات ابتدایی سوره عادیات روش و تاکتیک مجاهدان و سرعت عملشان را در حذف دشمنان و پیشبرد دعوت اسلام تبیین می سازد و چنین نتیجه می گیرد که مجاهدین اسلام در انتظار توافق اوضاع و شرایط نمی ماندند؛ بلکه با همان انگیزه هایخدایی و ایمانی، در راه مشخص خود پیش می رفتند و اوضاع و شرایط را در مسیر اراده خود پیش می بردند (طالقانی، 1389،3: 1701-1703).

ص: 186

آیت الله طالقانی در این جلسات با تطابق آیات قران با اوضاع سیاسی- اجتماعی ایران و تفسیر آیات جهاد و شهادت با معرفی تلمیحی حکومت پهلوی به عنوان طاغوت، جوانان را در مسیر مبارزه هدایت می کردند و زیرساخت اعتقادی این نهضت را چنان بر آموزه های قرآنی استوار کردند که شهادت در این راه آرزویی شیرین شد. «اولین گروهی که با دست بردن به اسلحه، رژیم پهلوی را به لرزه انداخت، فدائیان اسلام بودند که در سال های بین 27-43 فعالیت چشمگیری در ایران داشتند و شهید نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام از زمره شاگردان آن روز (سال های 20-25) جلسات تفسیر قرآن آیت الله طالقانی بود.» (میر ابوالقاسمی، 1382: 570)

طالقانی به جهت اصلاح انگیزه ها و مبانی قیام مردم با اشاره به آیه « ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذينَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ»(بلد، 17) تنها راه حل عقده های روانی و مسائل به هم پیچیده اجتماعی و اقتصادی را گراییدن افراد آزاد به اجتماع رهبری شده می دانست و بیان می کرد که گرایش به چنین اجتماعی از روی ایمان و به قصد قربت و در راه خدا، یگانه و روشن ترین راه به سوی خدا و خشنودی اوست و همه گونه خیرات را در پی دارد (طالقانی، 1389،3: 1578).

طبق آیه « كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ» (آل عمران،110) زمینه قیام امتی که تالی آیات و آمر به معروف و ناهی از منکر و دارای مسئولیت جهانی است، فراهم تر می شود. لذا همین که اصول کتاب را دریافته اند و هم مقصدند «امه»( ال عمران، 113)، با همه قوای فکری و عملی خود برخاسته، آیات را تلاوت می کنند « قائمه یتلون ایات الله» و در جهت ایمان پیش می روند«یومنون بالله.» (همان: 850- 851) بدینترتیب پرتویی از قرآن ایشان «به ویژه آخرین بحث ها و برداشت های تفسیری با قرآن در صحنه که در اولین روزهای نویدبخش پیروزی انقلاب و آغاز حرکت و هدایت نظام جمهوری اسلامی، با جهان بینی و بینش قرآنی عرضه نمود، دیدگاه وی را درباره قرآن به حد کمال رساند

ص: 187

و توجه مسلمانان به ویژه نسل جوان تحصیل کرده را به شناخت بیشتر قرآن و معارف آن جلب نمود» (میر ابوالقاسمی، 1382: 180).

آیت الله طالقانی قیام مردم ایران علیه استعمار داخلی و خارجی و استبداد داخلی در جهت ایجاد مکتب نوین در دنیا را راهگشای همه ملّت ها در جهت قیام به قسط و در راستای تحقّق رسالت انبیاء «لیقوم الناس بالقسط» (حدید،25) معرفی می کنند و قسط را توحید و شرک زدایی از جوامع بشری و آزادی انسان ها معنا می کند (طالقانی، بی تا: 34- 40). از این زمان بود که جنبش های مردمی خروشیدن گرفت. «پرتویی از قرآن» و تدبّر درآیات قرآن، سلاح ایدئولوژیکی در دست دانشجویان و طلاب شد تا برای مبارزه با ظلم و خفقانِ حکومت، راه خود را بیابند. این چنین بود که رژیم از خط فکری طالقانی و جنبش مکتبی که در جلسات تفسیر او جوانه می زد، احساس خطر کرده و جلسات تفسیر مسجد هدایت تعطیل شد. غافل از اینکه جوانه های این نهضت ریشه در زمینی حاصلخیز داشت و هر روز تقویت می شد.

5. آشنایی با قرآن تئوری مبارزه با طاغوت

شهید مرتضی مطهری( 1298-1358) از معدود اندیشمندانی است که «برای رهایی ملت ایران، ایدئولوژی اسلامی را مطرح و با بیان و قلم خود آن را پرورش داد و در هماهنگ ساختن اسلام با دگرگونی های سیاسی جهان و جلوه دادن آن به عنوان مکتبی مستقل نقش ارزنده ای داشت.» (اسحاقی، 1387: 47) ایشان از محضر بزرگانی چون آیت الله العظمی بروجردی، امام خمینی و علامه طباطبایی بهره بردند و به لحاظ روش قرآن به قرآن در تفسیر و توجه به مسائل اجتماعی روز بی شک تحتتأثیر شخصیت علامه طباطبایی و المیزان بودند که این امر از ارجاعات متعدد به نظرات علامه در المیزان در مباحث تفسیری استاد مطهری مشهود است. اما به دلیل حضور شهید مطهری در دانشگاه و متن جامعه و مواجهه با انبوه نیازها و سؤالات، جنبه

ص: 188

اجتماعی قرآن در آثار و سخنان ایشان گسترده تر از المیزان نمود یافت (حبیبیان، 1390: 26-29).

بعد از قیام 15 خرداد و آسیب شناسی عوامل شکست این حرکت ازجمله عدم آگاهی مطلوب توده مردم از اسلام راستین، استاد مطهری درصدد برآمدند تا به تدوین ایدئولوژی اسلامی به زبان روز و قابل فهم عموم مردم و کادر سازی برای نهضت اسلامی همت گمارد (زندگانی استاد مطهری، 1379: 68-69). «دین از دیدگاه استاد شامل سیاست است و جدا کردن سیاست از دیانت مصداق « يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْض »(آل عمران، 50)است»(اسحاقی، 1387: 61) «شهید مطهری در موارد متعددی آیات قرآن را با رویکرد اجتماعی مورد بررسی قرار داده است و از این زاویه تلاش می کند پاسخ نیازها و پرسش های سیاسی- اجتماعی مسلمانان را از قرآن بگیرد.» (رضایی اصفهانی، 1387: 67) لذا در تفسیر «مرض قلب» در ایات 9و7 بقره، 14 مطففین، 5 صف و ... نسبت به فساد قلب توسط

استعمار هشدار می دهد و بر پاکی و تعالی روح جامعه که موردتوجه قرآن است تأکید می ورزد (مطهری، 1380: 65).

در سال 1346 حسینیه ارشاد به همت استاد مطهری و جمعی از همفکرانشان برای طرح مباحث اسلامی انتخاب می شود. «سخنرانی های استاد در حسینیه ارشاد از شور و حال و صبغه انقلابی زیادی برخوردار بود.» (زندگانی استاد مطهری، 1379: 82) اما دیری نپایید که حساسیت رژیم نسبت به این کانون انقلابی و روشنگری های آن، منجر به بروز اختلاف در کادر مرکزی حسینیه و تعطیلی جلسات شد. هرچندجلسات و سخنرانی های استاد به نام تفسیر قرآن نبود اما کمتر بحثی از ایشان بدون استناد به آیات قرآن و مطابقت آن ها با اوضاع سیاسی- اجتماعی روز مسلمانان همراه بود. «بعد از تعطیلی حسینیه ارشاد، پایگاه استاد به مسجد «الجواد» منتقل شد. ایشان

ص: 189

اداره و امامت این مسجد را بر عهده گرفت و نشست های تفسیر قرآن و بحث های علمی دیگر را در آن برپا می کرد.» (اسحاقی، 1387: 25)

استاد مطهری در ضمن تفسیر آیه « لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزان »(حدید،25) در کنار رسالت انبیا در اشاعه دین، مسئولیت همه مردم جامعه در ترویج و صیانت از دین را تبیین می کنند که گاهی با توسل به زور و نیرو میسر است (مطهری(ب)، 1388: 128) و با اشاره به آیات (انفال،60) و (انفال،65) مهیا و نیرومند بودن همیشگی مسلمانان برای جنگ و مبارزه در راه تحقق اهداف اسلامی را یادآور می شوند (مطهری(الف)، 1388: 172). ایشان اصل جهاد را در اسلام، از دستورات اصیل برای مقابله با کسانی می دانند که در راه باطل اصرار می ورزند و ادامه آن را ﴿حتی لا تکون فتنه﴾ (انفال،39) و تسلیم بشر در مقابل حقیقت و خداوند ضروری می دانند (مطهری(الف)، 1388: 57). این گونه شهید مطهری قرآن را به سلاح متقن مبارزان و منطقی در برابر سکوت مصلحت اندیشان تبدیل کردند و با توجه دادن جوانان به مبنای مکتبی و اهداف سازمان هایی که همگام با نیروهای مؤمن انقلابی، به ظاهر هم جهت با هم در مسیر مبارزه با طاغوت بودند، آنان را از اعمالی که ناشی از احساسات و کینه توزی نسبت به دشمن است برحذر می دارند ﴿لا تعتدوا﴾ (بقره/190) و ارزش مبارزه و جنگ با دشمن را در صبغه الهی و انگیزه ایمانی آن خلاصه می کنند (مطهری(ب)، 1388: 157).

پس از پیروزی انقلاب نیز در فروردین 58 در مسجد الجواد با استناد با آیه(قَدْ كانَ لَكُمْ آيَةٌ في فِئَتَيْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ في سَبيلِ اللَّه (آل عمران، 13) انقلاب اسلامی مردم ایران را انقلابی ایدئولوژیک با انگیزه آرمان خواهی و عقیده طلبی معرفی می کنند(ر.ک: مطهری، 1375: 36) و خطر انحراف نهضت و انقلاب را از دورن « الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن » (مائده،3) (مطهری، 1375: 25- 28) به همه گوشزد می کنند و پاسداری و پایمردی در راه اسلام و نظام جمهوری اسلامی

ص: 190

را به عنوان وظیفه مستمر ملت به آنان توصیه می کنند. این نگاه اجتماعی و ژرف استاد مطهری نسبت به حفظ و صیانت از حکومت اسلامی تا جایی است که هجرت برای کسب علم و تخصص در جهت رفع نیاز و عدم وابستگی جامعه اسلامی به بیگانگان را مصداقی از« مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» (نساء،100) برمی شمارند (رک: شهرویی، 1385: 25) و مسیر روشن برای جوانان در حرکت های فکری- اجتماعی بر اساس اندیشه های قرآنی ترسیم می کنند تا با بهره گیری از تعالیم جاودانه آن، این حکومت نوپای اسلامی را به درختی تنومند مبدل سازند.

6. انقلاب اسلامی، تفسیر امام خمینی از قرآن

بیانات امام خمینی(ره) در مناسب های مختلف در آستانه پیروزی انقلاب و پس از آن به خوبی گویای محتوای اسلامی این نهضت و جایگاه قرآن در آن است. «امام خمینی ریشه آفات و مشکلاتی را که امت اسلامی در قرن های گذشته به آن دچار شده و سبب رکود و زوال تمدن اسلامی شد، فاصله گرفتن از اسلام ناب از یک سو و استقرار نظام سیاسی مستبد، وابسته، غیرمردمی و نامشروع و تضعیف حاکمیت دینی از سوی دیگر می دانست. بهنظر ایشان استعمارگران خارجی با ترویج فرهنگ جدایی دین از سیاست، سبب فاصله گرفتن مسلمانان از اسلام ناب محمدی و فرهنگ غنی و تمدن ساز آن شدند. ازاین رو، ایشان راه حل را در بازگشت به قوانین الهی و تلاش برای تأسیس حکومت اسلامی و در یک کلام، ایجاد حاکمیت دینی می دانست.» (زمانی محجوب، 1399: 143)امام معتقدند تأمل در آیاتی چون 2 بقره، 17 قمر (تکرار یک مضمون در سوره ای کوچک)، 44 نحل و ... بیانگر وظیفه ای اساسی در رویکرد تفسیری است که مفسر باید راه استفاده از قران را به روی مردم بگشاید (موسوی خمینی، 1378: 160- 161). امام برای بسیاری از دستورات عبادی قرآن جنبه سیاسی- اجتماعی قائلند

ص: 191

(موسوی خمینی، 1385، ج4: 447-448) و بر اساس آیه 25 حدید هدف بعثت انبیاء را تربیت انسان بر اساس روابط اجتماعی عادلانه در سایه تشکیل حکومت و اجرای احکام بیان می کنند (موسوی خمینی، 1384: 77). امام خطاب الهی «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ »(انفال، 64) را خطابی مسئولیت آور و در عین حال افتخارآمیز برای مؤمنان قلمداد می کنند (موسوی خمینی، 1385، ج7: 503-504) و معتقدند که هر نظام سیاسی غیر اسلامی، چون حاکمش مصداق «طاغوت» است، نظامی شرک آمیز به شمار می آید که «فساذ فی الارض» از تبعات اجتماعی ناشی از آن است و ما موظفیم آثار شرک را از جامعه مسلمانان و از حیات آنان دور کنیم (موسوی خمینی، 1384: 79).

امام ضمن معرفی اسلام به یگانه مکتب مبارزه ضد استعمار و لزوم بیداری امت مسلمان در پرتو قرآن، خواستار استقلال، آزادی و حکومت تحت رهبری قرآن اند و تأکید دارند که نظام اسلامی باید محتوایی اسلامی داشته باشد. ایشان پیروزی انقلاب مردم ایران و غلبه بر قدرت های شیطانی را مرهون تجلی نور قرآن در قلب ملت و تمسک به آن به عنوان عامل سیادت مسلمین می دانند و از این رو هدف این انقلاب و نهضت را پیاده کردن احکام اسلام و احیای قرآن معرفی می کنند (موسوی خمینی، 1378: 166-197). بر این مبنا جمهوری اسلامی نمونه ای از حکومت قرآن در جامعه مسلمانان است که با مدد همین اندیشه های اسلامی بنا نهاده شد.

7. نتیجه گیری

انقلاب ملت ها اگر ریشه در اعتقادات و باورهای جامعه داشته باشد، همراهی و پایداری مردم را در مسیر آن به دنبال خواهد داشت. از این رو عملکرد و تفکّر رهبران یک انقلاب، نقشی چشمگیر در همراه کردن توده مردم دارد. این امر در

ص: 192

جامعه دینی ایران و انقلاب آنان برای تشکیل حکومتی مکتبی اهمیّتی دوچندان داشت.

«المیزان» از جمله کتب تفسیری است که با نگاهی جامع به قرآن برای رفع معضلات اجتماعی، مبانی فلسفی و ایدئولوژیک را برای شکل گیری حکومت اسلامی تشریح کرد. بحث های جامع عقلی- فلسفی و انطباق مسایل روز بر دستورات قرآنی که علامه طباطبایی ذیل آیات بسیاری تبیین کردند، الگوی متفکران اسلامی قرار گرفت. علاوه بر آن شاگردان برجسته ای در مکتب تفسیری ایشان تربیت شدند، که یاران اصلی امام خمینی در پیشبرد انقلاب اسلامی بودند.

«پرتویی از قرآن» تفسیری تدبّری در آیات قرآن بود که در اوج ظلمت و خفقان نظام شاهنشاهی الگوی مبارزان انقلابی در انگیزه و عمل بود. آیت الله طالقانی یکی از رهبران سیاسی- مکتبی قیام مردم ایران بودند که از سالها پیش و از زمان نهضت ملی شدن صنعت نفت در اندیشه تحول حکومت ایران بر مبنای اسلام بودند. ایشان با الهام از اندیشه سید جمال و روش تفسیری که محمد عبده آن را بنا نهاد، با نگاهی نو، جلسات تفسیرخود را در مسجد هدایت به کانون مبارزات سیاسی- مکتبی علیه رژیم شاهنشاهی مبدل کردند و با هدایت جوانان در انجمن ها و گروه هایی با مبانی فکری اسلامی، به گونه ای زعامت و مرحعیت دینی را بر پایه تفکر اسلامی- قرآنی در مبارزه تشکیلاتی و سازمان یافته با حکومت پهلوی در دست گرفتند. ایشان با شناخت از قرآن و سیره، آموزه ها و دریافت های اجتماعی از قرآن را مبنای عمل واندیشه خود قرار دادند و با دغدغه عدالت خواهی و باور عمیق به حق مردم در حکومت، مبارزات سیاسی در مقابل استبداد را حمایت و راهبری کردند. ا نتخاب هوشمندانه مسجد برای نقطه آغازین میارزات علیه رژیم و بصیرت بخشی به جوانان طلبه و دانشجو با تفسیر اجتماعی از قرآن در جهت اصلاح حکومت و روابط اجتماعی مسلمانان، علاوه بر وحدت آفرینی میان نگاه های مختلف در جامعه دینی

ص: 193

ایران حول محور قرآن، به نوعی نقش مسجد و پایگاه اجتماعی- سیاسی آن را در صدر اسلام احیا کرد.

سلسله جلسات «آشنایی با قرآن» نمونه ای دیگر از تفسیر اجتماعی قرآن است که طرحی جامع برای قیام و مبارزه ترسیم کرد. آیت الله مطهری برخی مبانی اندیشگانی استادش، علامه طباطبایی، را به زبانی ساده در میان مردم منتشر کرد. این اندیشمند بزرگ اسلامی از نظریه پردازان شاخص در انقلاب بودند که نقشی موثر در حضور قرآن در صحنه اجتماع و انطباق آن با نیازهای روز جامعه داشتند. آثار ایشان که در سال های اختناق و حکومت طاغوت مرجع خوبی در راه شناخت مبانی اسلام بود، در میان جوانان، نخبگان و توده مردم به سرعت رواج یافت. این درحالی بود که غالب سخنرانی ها و آثار ایشان با تکیه بر قرآن و آموزه های مترقی اسلام، موجب تحول در جامعه طاغوتی ایران و شکل گیری پایه های نظری مستحکم برای حرکت و مبارزه مردم شد.

اینها نمونه هایی از نیروهای موثر در پیروزی انقلاب اسلامی ایران بودند که در پرتو نگاه اجتماعی به قرآن، مسیر پیروزی بر طاغوت و استبداد را هدایت کردند و با فهم مبانی ایدولوژیک اسلام برای رسیدن به سعادت فردی و اجتماعی، در سایه نظام جمهوری اسلامی، از آن بهره بردند و جامعه دینی ایران را به این راه رهنمون شدند. بدین سان ریشه های نهال انقلاب با باورهای دینی- مکتبی مردم آبیاری و تنومند شد.

منابع

قرآن کریم

1. اسحاقی، حسین(1387)، زندگی نامه و اندیشه های استاد شهید مرتضی مطهری، قم: دفتر عقل.

ص: 194

2. اسماعیلی، محمدجواد، یزدانی مقدم، احمدرضا (1397)، «نقش اندیشه علامه طباطبایی در تکوین مفهوم جمهوری اسلامی»، پژوهشنامه مبین، زمستان، سال 20، ش 81، صص 27-53.

3. ایازی، محمدعلی (1393)، اندیشه های اجتماعی در تفسیر المیزان، بیّنات، سال9، ش 34، صص 73- 85.

4. ایازی، محمدعلی(1373)، المفسرون حیاتهم و منهجهم، تهران: وزارت ارشاد.

5. آبراهامیان، یرواند (1384)، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتّاحی و لیلایی، تهران: نشر نی.

6. آدینه وند، ابوطالب، پروینی، خلیل (1397)، «بررسی تطبیقی مشروعیت قدرت در تفاسیر المیزان و فی ظلال القرآن» ، دوفصلنامه مطالعات تطبیقی قرآن پژوهی، بهار و تابستان، سال 3، ش 5، صص 31- 60.

7. پاکتچی، احمد (1389)، تاریخ تفسیر قرآن کریم، ویرایش محمد جانی پور، تهران: انجمن علمی دانشجویان الهیات دانشگاه امام صادق.

8. حبیبیان، اباذر(1390)، مفسر مصلح، تهران: دانشگاه امام صادق.

9. حکیمی، محمدرضا (بی تا)، تفسیر آفتاب، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

10. داوودی، غلامرضا(1381)، «شیوه ها و سبک های تفسیری علامه طباطبایی در المیزان» ، کتاب ماه، مهر و آبان، ش 60 و 61، صص 14-29.

11. الذهبی، محمدحسین(1961م)، التفسیر و المفسرون، القاهرة: مکتبة وهبه.

12. رشیدرضا، محمد (1947م)، تفسیر القرآن الکریم (المنار)، القاهره: دارالمنار.

13. رضایی اصفهانی، محمدعلی ، (1387)، «راهکارهای پاسخگویی قرآن به نیازهای جامعه معاصر»، کوثر معارف، تابستان، سال 4، ش 6، صص 45-80.

ص: 195

14. رضایی اصفهانی، محمدعلی(1382)، منطق تفسیر قرآن 2، قم: مرکز جهانی علوم اسلامی.

15. زمانی محجوب، حبیب(1399)، «نقش حاکمیت دینی در تمدن سازی بر اساس اندیشه امام خمینی»، پژوهش های سیاست اسلامی، پاییز و زمستان، سال8، ش 18، صص 142-170.

16. زهرایی، مصطفی (1377)، «اندیشه سیاسی علامه طباطبایی»، فصلنامه علوم سیاسی، تابستان، سال اول، ش 1، صص 97- 125.

17. سیاوشی، کرم (1389)، تحلیل انتقادی مبانی و روش سید قطب در فی ظلال القرآن، چاپ اول، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی.

18. شهرویی، شهروز (1385)، شهید و شهادت از دیدگاه شهید مطهری، قم: نجابت.

19. طالقانی، محمود (1389)، پرتویی از قرآن، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران و شهرداری تهران.

20. طالقانی، محمود (بی تا)، جهاد و شهادت، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران و شهرداری تهران.

21. طباطبایی، محمدحسین (1370)، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی.

22. (بی تا)، بررسی های اسلامی، به کوشش هادی خسروشاهی، قم: هجرت.

23. مطهری، مرتضی (1375)، پیرامون انقلاب اسلامی، چاپ دوازدهم، تهران: صدرا.

24. (1379)، سیری در زندگانی استاد مطهری، تهران: صدرا

25. (1380)، آشنایی با قرآن 1و 2، تهران: صدرا.

ص: 196

26. (الف)، (1388)، آشنایی با قرآن 3، تهران: صدرا.

27. (ب)، (1388)، آشنایی با قرآن 6 ، تهران: صدرا.

28. معرفت، محمدهادی (1386)، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی،

29. موسوی خمینی، روح الله (1378)، قرآن کتاب هدایت، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام

30. موسوی خمینی، روح الله (1384)، حکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام.

31. (1385)، صحیفه امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام.

32. میرابوالقاسمی، محمدحسین (1382)، طالقانی فریادی در سکوت، تهران: شرکت سهامی انتشار.

33. نفیسی، شادی (1393)، «تفسیر اجتماعی قرآن؛ چالش، تعریف و ویژگی ها» ، پژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن، بهار و تابستان، س 2، ش 4، صص 44- 64.

34. یزدانی مقدم، احمدرضا (1387) ، «بررسی مقایسه ای حکومت و مصلحت در اندیشه امام خمینی و علامه طباطبایی» ، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، پاییز، سال 4، ش 14، صص 163- 188.

ص: 197

ص: 198

9-تفسیر اجتماعی قرآن کریم، سنت نبوی وآموزه های اهل بیت (ع)

اشاره

معصومه محسنی پور (1)

چکیده

تفسیر اجتماعی از رویکردهای بسیار مهم تفسیری قرآن پژوهی است که در دوره معاصر پدیدار گشته و بسیاری از آثار تفسیری مطرح، با این رویکرد نگاشته شده است . از این جریان تفسیری در هریک از تفسیر پژوهی با عنوانی متفاوت یاد شده است. نویسنده در این نوشتار سعی نموده است تا با استفاده از قرآن کریم ، سنت نبوی و گفتار و سیره اهل بیت (علیهم السلام) به تفسیر اجتماعی این سه منبع مهم اسلامی که به نوعی می تواند معرف اسلام ناب باشد را مورد بررسی و پژوهش قرار دهد. ابتدا پس از بیان مفاهیم کلیدی، ویژگی های تفسیر اجتماعی و درمان مشکلات اجتماعی بیان گردیده و سپس در ادامه به توجه نمودن به آیات قرآن را بر اساس زندگی عصر خود، اهمیت بررسی تفسیر اجتماعی مفسران، چیستی تفسیر اجتماعی، پرداخته شده است و در پایان نیز نمونه هایی از تفسیر اجتماعی شامل: رابطه شفاعت با قوانین اجتماعی، آثار اجتماعی تشریع قبله، لزوم دفاع در اجتماع، آموزه های تفسیری اهل بیت و تفسیر در سنت نبوی موردبررسی

ص: 199


1- . سطح2، حوزه علمیه حضرت زینب(س) ملایر masumehmohseni@gmail.com

قرارگرفته است.روش گردآوری مطالب به صورت کتابخانه ای و فیش برداری و به شیوه توصیفی و تحلیلی است .

کلیدواژه ها: تفسیر اجتماعی ، تفسیر نبوی ، تفسیر اهل بیت ع

1. مقدمه

از تحولات بسیار مهم قرآن پژوهی دوره معاصر پیدایش مکتب تفسیر اجتماعی است . در این تحویل ، مفسران به پیام های اجتماعی قرآن کریم می اندیشیدند . این نهضت جدید تفسیری بر آن است که آموزه های اجتماعی دین را در متن زندگی مردم قرار دهد و با آنچه باعث انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان شده ، مبارزه کند. ویژگی مهم این گرایش ایجاد تحول در تفسیر قرآن از فردگرایی به جمع اندیشی و تحلیل سرنوشت کلی جامعه مسلمانان است. یکی از آثار این حرکت ، مبارزه با خرافات و عقاید سخیف و غلوآمیز و بازبینی در اندیشه سنتی دینی در حوزه های مختلف ، به ویژه چالش های حیات اجتماعی و امور جدید مانند مبارزه با استبداد ، برقراری عدالت اجتماعی و دفاع از بازگشت زنان به عرصه اجتماع بود. تفسیرهایی گوناگونی در این زمینه به نگارش درآمده و امروز کم تری تفسیری دیده می شود که متأثر از این جریان نباشد .

قرآن کریم چشمه جوشان معارف الهی و سفره ای پرنعمت و گشوده شده به روی بشریت است و تا فرجام جهان برنامه زندگی انسان است . استفاده از این آب حیات ، مبانی و قواعد خاصی دارد و آمادگی های ویژه ای را طلب می کند تا انسان بتواند با تدبر درآیات آن به راه سعادت رهنمون شود. در نوشتار حاضر کوشش شده یک بخش از آن به بررسی تفسیر اجتماعی قرآن و بخش دیگر سنت نبوی و بخش دیگر به آموزه های اهل بیت (ع) تبیین شود. ازاین رو پژوهش حاضر درصدد

ص: 200

پاسخگویی به این سؤال است که تفسیر اجتماعی قران کریم ، سنت نبوی و آموزه های اهل بیت (ع) است.

در پیشینه این تحقیق به چند مورد مقاله رجوع شده عبارت اند از:

1.مقاله ای با عنوان درآمدی بر اصول تفسیر اجتماعی عقلی قرآن به قلم محمد اسعدی عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ؛ سال انتشار : 1398 ، محل انتشار : فصلنامه مشکوه دوره :38، شماره :2. در این مقاله نویسنده به اصول و مبانی نظری تفسیر اجتماعی عقلی پرداخته است که به بررسی اصول عملی و شناخت مفاهیم اجتماعی و عقلانیت اجتهادی قرآن تحلیل های اجتماعی از آیات را در نوشتار خود جمع آوری کرده است.

2. مقاله ای با عنوان نمونه هایی از تفسیر اجتماعی قرآن به قلم سید رضا مؤدب ،سال 1393، انتشارات از سایت راسخون ، در این تفسیر به تعریف تفسیر اجتماعی و اهم تفاسیر پرداخته است.

3. مقاله ای با عنوان روش تفسیر اجتماعی قرآن کریم به قلم دکتر سید حسین فخر زارع از سایت مرکز مطالعات اجتماعی است این نوشتار به اصول تفسیر اجتماعی قرآن و تفسیر موضوعی و تحلیل و جمع آوری انواع روش های تفسیر اجتماعی قرآن پرداخته است. ضرورت دیده شد، در این نوشتار ، پس از بررسی برخی از مباحث کلی درباره تفسیر اجتماعی قرآن کریم به اهمیت و مصادیق آن پرداخته شده نیز به تفسیر سنت نبوی و آموزه های اهل بیت نیز پرداخته شده است. نوآوری این نوشتار دسته بندی جدیدی در استخراج و معرفی انواع تفسیر اجتماعی ، ضرورت و اهمیت و چیستی تفسیر اجتماعی قرآن با استناد به منابع اسلامی و همچنین اقوال مفسران معاصر و قدما تبیین و موردبررسی قرار گرفته است. هدف از

ص: 201

نگاشتن این مقاله شناخت و بررسی تفسیر اجتماعی قرآن، تبیین تفسیر سنت نبوی و احادیثی که در تفسیر قرآن از اهل بیت وارد شده است می باشد.

در این مطالعه مروری، پژوهشگرانه با جستجو در منابع کتابخانه ای و نیز بانک های اطلاعاتی، سعی نمودیم اطلاعات لازم در ارتباط بااهمیت تفسیر اجتماعی قرآن و موضوعات تحت بررسی را ازنظر منابع تفسیری و منابع اسلامی موجود ، جمع آوری و موردبحث و بررسی قرار دهیم.

2. مفهوم شناسی

1-2. تعریف تفسیر:

« تفسیر» در لغت از ماده «فسَّر» به معنی « کشف و پرده برداری از معنای لفظ و ظاهر کردن آن» است(طریحی، 1375: 438).

و در اصطلاح به معنای پرده برداری از ابهاماتِ کلمات و جملات قران و توضیح مقاصد و اهداف آن ها است(رضایی اصفهانی ،1387: 23).

2-2. تعریف سنت:

سنت در اصطلاح عبارت است از قول و فعل معصوم (ع)( کلینی ، کافی، 1: 12) که اهل سنت ، منحصر در پیامبر (ص) می دانند و امامیه به چهارده معصوم تعمیم می دهند.

3-2. تعریف تفسیر اجتماعی:

تفسیر اجتماعی که شاخه ای از تفسیر اجتهادی با گرایش اجتماعی است به معنای خضوع در برابر مفاهیم اجتماعی و نیازهای واقعی عصر حاضر است که مفسر در این روش تلاش می کند، بین نظریه قرآن در زمینه مسائل اجتماعی، با هدف اجتماعی،

ص: 202

هماهنگی برقرار نماید(ایازی ، 1373: 53) و در جنبه های مختلف اجتماعی از مسائل اعتقادی گرفته تا مسائل اقتصادی، سیاسی ، اخلاقی و حقوقی، به ارائه نظری و تئوری می پردازد و مشکلات را پیش بینی می کند و به شبهات مختلف پاسخ می دهد.

مفسر در این تفسیر از موضعی متعهدانه و مسئولانه به قضایا نگاه می کند و نگران حوادث و تحولات است و از همین روست که همه راه حل ها را بررسی می کند و آنچه را مطابق فرهنگ و تعالیم قرآنی می یابد ، ارائه می دهد(فصلنامه قران پژوهی مبین، 1379: 101تا114) قرآن کریم همان طور که به عقاید و احکام تکلیفی انسان می پردازد ، بسیاری از مطالب مربوط به زندگی اجتماعی و فردی بشر را بیان کرده است.

3. تفسیر اجتماعی در المیزان

ای کسانی که ایمان آورده اید! در برابر مشکلات و هوس ها استقامت کنید ! و در برابر دشمنان (نیز ) ، پایدار باشید و از مرزهای خود ، مراقبت کنید..».(آل عمران،200).

علامه طباطبائی (ره) در تفسیر این آیه بحث هایی را در زمینه های مختلف اجتماعی مانند بحث انسان و اجتماع ، انسان و رشد و نمو او در اجتماع ، عنایت اسلام به اجتماع ، رابطه فرد و اجتماع در اسلام و... مطرح می کند(طباطبائی، 1374، 4: 143-212). همچنین درجاهای مختلفی از تفسیر المیزان ، مباحثی چون ، اجتماع ، اخوت و برادری ،ا صلاحات اخلاقی حکومت و حاکم ، حریت و آزادی و شئون مختلف آن ، حیات اجتماعی، عدالت اجتماعی ، قوانین اجتماعی ، وحدت اجتماعی ، هدایت اجتماعی ، ضرورت وجود قوانین در جامعه و... را مطرح و بحث می کند(طباطبایی،19:

1،4،5،6،11،13)

ص: 203

4. ویژگی های تفسیر اجتماعی

مفسرانی که به این گرایش تفسیری روی آورده اند به عناصر ذیل توجه بیشتری کرده اند:

1. به آیاتی از قرآن که مسائل اجتماعی را بیان می کند بیشتر پرداخته اند .

2. به مشکلات مسلمانان در عصر خویش توجه کرده و آیات قرآن را بر زندگی عصر خود تطبیق نموده و درمان مشکلات اجتماعی را در قرآن جستجو کرده اند .

3. به آموزه های تربیتی و ارشادی قرآن توجه خاص داشته اند .

4. معمولاً از بیانی شیوا و ساده استفاده کرده اند تا تفسیر برای عموم مردم (سطح متوسط جامعه) قابل استفاده باشد.

5. به شهادت و اشکال مخالفان نسبت به قرآن و اسلام توجه کرده و پاسخ می دهند .

6. مفسر در گرایش اجتماعی ، روحیه ای اجتماع گرایانه دارد وآیات قرآن ، احکام اسلامی را از زاویه فردی نمی بیند .

7. مفسر گرایش اجتماعی ، تقلید گونه با تفسیر برخورد نمی کند و می کوشد با اسلوبی زیبا، سنت های اجتماعی آیات قرآن را بر نیازهای عصر تطبیق کند و با بیانی درخور فهم همه ارائه نماید. یکی از موارد مهم در تفسیر اجتماعی ، پذیرفتن این اصل است که تفسیر امروز باید با تفاسیر گذشته تفاوت داشته باشد و مفسر امروز باید به پر کردن فاصله میان عصر نزول قرآن و عصر تفسیر بپردازد ؛ زیرا مردم از فضایی که قرآن در آن نازل شده ، بسیار فاصله گرفته اند و از آگاهی های لازم که نشان دهد چه مسائل و مشکلاتی موجب بیان این امور گردیده ، برخوردار نیستند ؛ ازاین رو ، مفسر باید مردم را ازاین گونه مسائل باخبر سازد.

ص: 204

در تفسیر متون مقدس ، مهم ترین هدف که در فرآیند فهم و تفسیر متون می تواند غایت نیز باشد، پر کردن فاصله و نشان دادن نظم و انسجام سخن ، متناسب با نیاز انسان معاصر است. تفسیر متن مقدس از آن روی به زبان معاصر گام برمی دارد تا با پر کردن این فاصله ، شکاف ادبیات و سطح مفاهمه و تلقی های متفاوت را پر کند؛ یعنی بیان محتوای آن به زبانی که برای مردم امروز قابل فهم ، عینی و ملموس شود ، آن گونه که برای مخاطبان آن عصر چنین بود؛ زیرا بسیاری از فرازهای متون مقدس برای مردمی که در فضای عصر نزول زندگی نمی کنند، دشوار و غیرقابل حل است ، مگر در صورت تفسیر، آن هم نه تفسیر واژه ها ، بلکه پرده برداری و انتقال معانی از افق فهم عصر پیدایش متن به افق فهم معاصر باهدف تبیین موارد ابهام پدید آمده از ناحیه دو افق تاریخی این همان تفسیر عصری و اجتماعی است.

تفسیر اجتماعی به استخدام علم جامعه شناسی برای تفسیر قرآن نام برد. در این گونه از تفسیر ، مفسر به پیام های اجتماعی قرآن کریم می اندیشد. این نهضت جدید تفسیری بر آن است تا آموزه های اجتماعی دین را در متن زندگی مردم قرار دهد و با آنچه باعث انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان شده ، مبارزه کند . ویژگی مهم این گرایش ، ایجاد تحول در تفسیر قرآن از فردگرایی به جمع اندیشی و تحلیل سرنوشت کلی جامعه مسلمانان است .

در تفسیر اجتماعی قرآن موارد زیر موردتوجه قرار دارد :

1. استخدام علوم اجتماعی برای توضیح آیات قرآن

2.توجه به بعد اجتماعی قرآن در بیان نکات تفسیری

3. تبیین آموزه ها و پیام های اجتماعی قرآن

4. بهره جویی از آیات قرآن برای جهت دهی به مبانی علوم انسانی ؛

ص: 205

5. نظریه پردازی های اجتماعی بر اساس آیات قرآن

6. استنباط اهداف ، مبانی و روش ها و درنهایت نظام اجتماعی از قرآن.

5. اهمیت بررسی تفسیر اجتماعی مفسران

تفسیر اجتماعی قوی ترین جریان معاصر تفسیری است و امروز کمتر مفسری دیده می شود که از این جریان تأثیر نپذیرفته باشد . اندک مقایسه ای میان تفاسیر عصری و تفاسیر ادوار گذشته ، این واقعیت به خوبی روشن می نماید که مهم ترین ویژگی تفاسیر متأخر ، اندیشه اجتماعی آن هاست. جریان تفسیر علمی ، تفسیر خردگرایانه تجربی ، دفاع از حقوق زن ، روش تحلیل گرایی در تفسیر و تفسیرهای سیاسی و حرکت زا نمونه هایی از تفسیر اجتماعی هستند . لذا باید این پدیده و واقعیت را شناخت ، به مقایسه و ارزیابی مبانی و روش های تفسیری آن پرداخت و برجستگی ها و نقاط قوت و ضعف آن را بررسی و نقد کرد.

همچنین شکی نیست که برای برخورد با غرب و واکنش هایی از قبیل گریز و ستیز با دین ، تفسیر اجتماعی می تواند به بخشی از شبهات فکری نسل جدید پاسخ دهد ونشان دهد که می توان در برابر این هجوم و جریان اسلام هراسی ، به ارزش ها ، معیارها و نگرش ها ایمان داشت و به نیازهای نسل جدید پاسخ داد. دراین باره برخی نوشته اند : در برخورد با غرب و تعارض ها با تمدن غربی در عرصه دین و دنیا، مفسران اجتماعی ، به قوی ترین رکن هویت تاریخی خود (قرآن) متوسل شدند و به قرآن روی آوردند تا گمشده خویش و خود گمشده را پیدا کنند و قرآن عروة الوثقی نهضت اصلاحی و سرچشمه کسب نیرو و نشاطی شد که بتوانند با غبار عادت و تحریف و خرافه و رکود و رخوت مبارزه نماید و آن را از چهره دین و دنیای خود بزدایند(خرمشاهی، 1381: 35). نهضت بیداری جهان اسلام در سده چهاردهم و پانزدهم قمری ، همراه با داعیه بازگشت به قرآن و تلاش های فراوان برای نگارش و

ص: 206

ارائه تفسیرهای جدید قرآنی برای مخاطبان ، فرصت و فضای دیگری در عرصه قرآن پژوهی به وجود آورد که با نو فهمی هایی از قرآن ، ایمان، شوق و حیات تازه ای از معارف دینی پدید آورد و اصول فکری و آرمان هایی نوبنیان گذارد که در سایه آن زندگی اجتماعی و سیاسی ، فرهنگی دیگری را برای مسلمانان ارائه می داد.

بر این اساس ، نهضت فراگیر اصلاح اجتماعی و احیای دینی و نقد اندیشه دینی و مبارزه با بدفهمی ها شکل گرفت . اولین گام مؤثر در این زمینه از سوی سید جمال الدین اسدآبادی و شاگردش شیخ محمد عبده با تأسیس مکتب تفسیری خاص برداشته شد. این نهضت جدید تفسیری بر آن بود که به جای تأکید بر ابعاد صوری و ادبی و مباحث دانشگاهی در کتاب مقدس، به راه حل های زندگی توجه کند و آموزه های دینی را در متن زندگی مردم قرار دهد و با آنچه باعث انحطاط و عقب ماندگی آنان گشته مبارزه کند. ازاین رو، این حرکت ، نقش مهمی در آگاهی بخشی اجتماعی مردم مسلمان و نیز خیزش و بیداری داشت و توسط مصلحان و به ویژه مفسران دیگر ادامه یافت و تحول ذهنی مسلمانان را فراهم ساخت؛ تحول از دیدگاه آخرت گرایی به دیدگاه اجتماعی و ارائه راه حل مشکلات مادی و معنوی مسلمانان و تعبیر وضعیت ضعیف، فقیر، منحط و عقب افتاده آنان.

پیش ازاین، مفسران با نگاهی فرد گرایانه به پرده برداری از آیات می پرداختند و اگر دستورات و قوانین شریعت را از آن استخراج می کردند، فقط از این منظر می دیدند که وظیفه فرد چیست و چه باید بیندیشد و چه باید عمل کند، اما اینکه پیامد این آموزه ها چیست و شرایط اجتماعی چه اقتضایی دارد ، در سطح کلان، جامعه وجهان چه می گذرد و وظیفه یک مسلمانان در این شرایط چیست، چیزی نبود که در تفسیرشان بازتاب یافته باشد. در حالی که باید گفت قرآن کریم علاوه بر پرداختن به عقاید و احکام تکلیفی انسان ، بسیاری از امور مربوط به زندگی اجتماعی بشر را بیان کرده است و این مسئله از گذشته های دور مدنظر مفسران بوده است، اما در قرون

ص: 207

اخیر، با حرکت اجتماعی سید جمال الدین اسدآبادی در مصر، نگاهی نو به تعالیم قرآن و اسلام شکل گرفت و شاگرد او محمد عبده این نهضت را در گرایش تفسیر اجتماعی متبلور ساخت و تفسیر همچون المنار شکل گرفت. همچنین بزرگانی همچون شهید مطهری و شهید سید محمدباقر صدر نیز زمینه های اجتماعی فراهم و تبیین نمودند ؛ چنان که امام خمینی به گونه ای عملی و متأثر از مکتب اسلام ناب، قرآن را در صحنه زندگی اجتماعی مسلمانان احیاء کرد.

6. چیستی تفسیر اجتماعی

گرایش های تفسیر قرآن بر اساس باورها ، افکار ، جهت گیری ها، سبک پردازش ، تخصص علمی و سلیقه های مفسران قرآن به شیوه های فرعی دیگری ازجمله سبک های تفسیری (الوان تفسیری) تقسیم می شود. در توضیح این قسم می توان گفت مفسران قرآن بر اساس تخصص یا علاقه به یک علم یا مبحث خاص ، در تفسیر به سوی همان مبحث یا علم رفته و مطالب مربوط به آن را در تفسیر خود بیشتر مطرح کرده اند ؛ ازاین رو ، گرایش ها و سبک های تفسیری متفاوتی به وجود آمده است. مانند گرایش ها و سبک های ادبی، فقهی، اجتماعی، عرفانی، اخلاقی و تاریخی و ... (رضایی اصفهانی، 1382،1: 33)

گرایش اجتماعی در تفسیر قرآن کریم را نیز می شود چنین شرح داد که قرآن کریم را نیز می شود چنین شرح داد که قرآن کریم همان طور که به عقاید و احکام تکلیفی انسان می پردازد، بسیاری از مطالب مربوط به زندگی اجتماعی و فردی بشر را نیز بیان می کند. این بعد از قرآن ، از دیرباز مورد توجه مفسران بوده و به تفسیر آیات مربوط به آن پرداخته اند. به طورکلی، مفسرانی که به این گرایش تفسیری روی آورده اند ، به عناصر زیر بیشتری کرده اند:

1. به آیاتی از که مسائل اجتماعی را بیان می کند بیشتر پرداخته اند.

ص: 208

2. به مشکلات مسلمانان در عصر خویش توجه کرده و آیات قرآن را بر زندگی عصر خود تطبیق نموده و درمان مشکلات اجتماعی را در قرآن جستجو کرده اند.

3. به آموزه های تربیتی و ارشادی قرآن توجه خاص داشته اند .

4. به عقل و علوم تجربی قطعی در تفسیر قرآن اهمیت داده و از روش تفسیر عقلی و علمی استفاده کرده اند.

5. در این گرایش، روحیه ای اجتماع گرایانه داشته و آیات قرآن و احکام اسلامی را از زاویه فردی ندیده اند(رضایی اصفهانی، همان، 1: 348).

البته تفسیر اجتماعی از سوی این دست از مفسران یا تفسیر پژوهان تعریف نشده است، اما با پژوهش میدانی می توان به دو گونه از گرایش در این تفاسیر برخورد کرد:

1.تفسیرهایی که بیشتر به نظریه پردازی قوانین اجتماعی قرآن می پردازند.

2.تفسیرهایی که به احکام اجتماعی توجه دارند. ازاین رو ، مبنای شناسایی تفاسیر قرآن با گرایش اجتماعی ، آثار و علائمی است که از این تفسیرها به دست آمده و مبنای تفاوت روشی مفسران آن شده است.

7. نمونه هایی از تفسیر اجتماعی

1-7. رابطه شفاعت با قوانین اجتماعی:

علامه طباطبائی ذیل آیه 48 سوره بقره، با طرح این مسئله ، ارتباط شفاعت با قوانین اجتماعی را بررسی کرده است.ایشان ضمن تأیید ضرورت تبیین قوانین و رعایت آن در جامعه ، تجویز قانون شکنی در مسیحیت را سبب فروپاشی قدرت کشیشان می داند. وی مسئله شفاعت را از امور مسلم دینی قلمداد کرده است که نص قرآن و روایات متواتر بر آن دلالت می کند. علامه در تبیین معنا، شرایط و جایگاه

ص: 209

شفاعت در معارف اسلامی ، آن را مطرح می کند که شفاعت موردنظر قرآن بدین معناست که مؤمنان به شرطی در آتش ، جاویدان نخواهند ماند که با ایمان مرضی و دین حق محشور شوند . ضمن آنکه قوانین اجتماعی اسلام تأمین کننده جنبه مادی و معنوی زندگی بشر است (طباطبائی، 1374، 1: 184-186)

2-7. آثار اجتماعی تشریع قبله:

پیامبر (ص) پس ازآنکه سیزده سال در مکه و مدتی در مدینه، رو به بیت المقدس نماز می خواند، از سوی خدا فرمان یافت که به سوی کعبه نماز گزارد. این فرمان درآیات 142-151 سوره بقره صادر شد.علامه طباطبائی ذیل این آیات ، با اشاره به هماهنگی تشریع قبله با ویژگی های فطری انسان ، بیان می دارد که تشریع قبله آثار اجتماعی دلپذیر و روشنی دارد. تشریع قبله سبب می شود که مردم با همه اختلاف های زمانی و مکانی ، متوجه یک نقطه باشند که سبب تجسم وحدت فکری ، ارتباط جوامع و التیام قلوب است. این لطیف ترین روحی است که می توان در همه شئون مادی و معنوی انسان دمید تا بتوان اجتماعی پیشرفته و اتحادی متشکل و قوی داشت. این موهبت خدادادی ویژه امت اسلامی است که با آن ، وحدت و شوکت امت حفظ می شود(همان،1 : 337و338).

3-7. لزوم دفاع در اجتماع:

پیامبر دین خود را با دعوت و تحمل آزار مشرکان آغاز کرد ، اما پس از آنکه مسلمانان از توان کافی برخوردار شدند، خداوند در آیات 190تا 195 سوره بقره ، فرمان پیکار با متجاوزان را صادر کرد . علامه طباطبائی ذیل این آیات ، با بررسی مجموع آیاتی که به نحوی به قتال و مبارزه مربوط است، این گونه برداشت می کند که اسلام هرگز پیش از دعوت و اتمام حجت، جنگی را آغاز نکرده است.

ص: 210

علامه طباطبائی، علت پیدایش جنگ ها را واکاوی کرده، می گوید:« لزوم تعادل در بهره کشی و خدمت رسانی سبب شده است که انسان ها جنگ های خود را مستند به استخدام و برده کشی نکنند؛ هرچند حکم اولی سرشت انسان ، بهره بردن از خدمات دیگران را اقتضا می کند. اجتماع انسانی به کسی اجازه نمی دهد که برای استفاده از خدمات دیگران، دست به جنگ بزند. ازاین رو، انسان جنگ هایش را مستند به حق دفاع از حقوق و منافعش می کند و برای خود ، ابتدا حقی را فرض می کند و آن حق را تضییع شده می بیند، آنگاه در دفاع از آن برمی خیزد. قرآن کریم مهم ترین حقوق انسانی را توحید و قوانین مبتنی بر توحید معرفی کرده است و در صورت به خطر افتادن آن، اجازه پیکار و دفاع می دهد»(همان،2: 69و71). در تفسیر مواهب الرحمان، علامه سبزواری به برخی از مباحث اجتماعی پرداخته است که چند نمونه از آن به قرار زیر است:

8. تفسیر در سنت نبوی

تفسیر به سنت نبوی از جانب حضرت علی (ع) فراوان است و این بدان جهت است که علی (ع) شاگرد خاص پیامبر (ص) بود و تعالیم ایشان را بیشتر و بهتر از همه صحابه دریافت نموده است. در باب اینکه پیامبر چه مقدار از قرآن را تفسیر کرده است، میان مفسران اختلاف نظر وجود دارد. به عنوان مثال، ابن تیمیه بر این باور بوده که پیامبر تمام آیات الهی را تفسیر کرده است(ابن تیمیه، 1391ق، 1: 7-9).در مقابل، کسانی نیز با استناد به برخی روایات معتقدند که پیامبر فقط تعداد اندکی از آیات را تفسیر کرده است(سیوطی، 1414ق، 4: 197-196).

طباطبائی همین دیدگاه را پذیرفته و شمار روایات تفسیری منقول از پیامبر را کمتر از 250 روایت دانسته است(طباطبائی،1375،1: 54). بااین همه، به نظر می رسد که احادیث پیامبر در تفسیر آیات محدود به این تعداد نیست. نصوص روایات و

ص: 211

متون مجامع حدیثی گواه روشنی بر این مدعاست؛ زیرا اگر بپذیریم که شمار روایاتی که پیامبر در آن ها صریحاً به تفسیر آیه ای از قرآن پرداخته اندک است، روایاتی که در تفسیر آیات به کار می آید و به گونه ای ابهام از کلام الهی می گیرد، فراوان است، به ویژه اگر احادیث نبوی منقول از طریق اهل بیت را نیز بیفزاییم. گفتنی است که سنت پیامبر (قول ، فعل و تقریر) نیز می تواند در تفسیر قرآن کریم به کار آید و مفاهیم و احکام آن را روشن سازد.

به باور برخی، قرآن کریم ازآن رو که به زبان عربی به گونه ای روشن نازل شده، مفردات ، ترکیب ها و شیوه بیانش برای عرب زبانان کاملاً روشن بوده است(ابن خلدون، 808ق، 3: 1030) ولی روشن است که همه صحابه در درک و فهم زبان یکسان نبوده اند. به گواهی نصوص تاریخی ، برخی از صحابه در فهم واژه ها و مقاصد برخی آیات درمی مانده اند(طبری، بی تا،2: 172). با توجه به شیوه بیانی ویژه قرآن، تعیین مصادیق برخی آیات برای صحابیان دشوار بود و نیازمند توضیح پیامبر (ص) بودند(نوری، 1408ق،2: 497-498). به طورکلی فهم تفصیلی و روشن همه آیات برای صحابیان میسر نبوده است و به ناچار باید به پیامبر (ص) مراجعه می کردند. به علاوه امکان شناخت بسیاری از آیات مجمل و کلی قرآن کریم به ویژه در حوزه احکام، بدون تفسیر و تبیین پیامبر (ص) برای صحابه میسر نبوده است، چنان که چگونگی انجام نماز ، حج، روزه و مقدار زکات را از پیامبر (ص) دریافت می کردند.

بااین حال مفسران درباره مقدار آیاتی که پیامبر (ص) آن ها را تفسیر کرده بر یک نظر نیستند ؛ برخی رسالت تبیین و توضیح پیامبر درباره آیات قرآن را به آیات مجمل و متشابه منحصر دانسته اند(آلوسی، 1415ق،14: 222). اما این نظر از سوی برخی مفسران نادرست معرفی شده است.

ص: 212

شهید صدر برای اثبات دو سطحی بودن بر تفسیرهای دقیق و گسترده ای که اهل بیت (ع) از پیامبر نقل کرده- اند تأکید می ورزد. دراین باره روایتی که می گوید: در دست سلمان ، مقداد ، ابوذر و برخی دیگر تفسیرهایی از آیات الهی بوده که در اختیار دیگران نبوده قابل توجه است. در این روایت امام علی (ع) در پاسخ روای بیان می کند که صحابیان در اندیشه و پرسش از حقایق یکسان نبوده اند(کلینی، 1388،1: 62).

9. آموزه های تفسیری اهل بیت(ع)

مدارس تفسیری مکه، مدینه ، کوفه و بصره ، هم به لحاظ جغرافیایی و هم بنا به شخصیت های تأثیرگذار، به طور گسترده مورد بحث قرارگرفته است. در این میان ، از مکتب تفسیری اهل بیت سخنی نیست؛ نه از تکوین و پیدایش آن و نه از تطور آن ، و از ویژگی های آن بحثی به میان نیامده است. برخی بر این عقیده اند که اهل بیت ، در تفسیر قرآن ، نقش تعلیمی را ایفا کرده اند. به عبارت دیگر ، امامان اهل بیت درصدد آموختن روش تفسیر و چگونگی بهره گیری از آیات در تفسیر بوده اند ، نه آن که درصدد باشند همه آیات را تفسیر کنند(معرفت، 1386ق،1: 468).

امامان با نمونه هایی که درآیات ارائه فرموده اند، درواقع خواسته اند اصول و مبادی تفسیر قرآن را برای اصحاب و شاگردان تبیین کنند. هرچند احادیث تفسیری امامان فراوان نیست، و به تعبیر علامه طباطبائی، صحابه از حضرت علی (ع) در تفسیر قرآن تعدادی حدیث نقل کرده و از تابعان نیز بیش از صد حدیث نقل نکرده اند (طباطبائی، 1374،5: 274). اما این روایات برای آموزش روش تفسیری آنان کافی است. محورهای مهم بحث آموزه های تفسیری اهل بیت به نکاتی در تکمیل مباحث اشاره خواهیم کرد.

ص: 213

1. پرهیز از رجوع یا استناد به اقوال اهل کتاب در تفسیر قرآن مورد تأکید امامان بوده است. روایت حماد بن عیسی از قول امام صادق (ع) در نفی سخن یهود مبنی بر آن که چهار زانو نشستن مکروه نیست، نمونه ای است که می توان از آن یادکرد(کلینی، 1388، 2: 661).

2. توجه به لغت در حد کفایت ، از آموزه های دیگر تفسیر اهل بیت است. روایت ابی محمد سعدی از امام علی (ع) در باره آیه 77 آل عمران است که امام (ع) در تفسیر آیه « ولا ینظر الیهم یوم القیامه ...» فرمود : یعنی در روز قیامت به خیر و رحمت به ایشان نگریسته نمی شود ؛ چنان که عرب ، به سید و بزرگ خود می گوید:« لا تنظر الینا »؛ یعنی چیزی (خبری ) از شما به ما نمی رسد. در اینجا معنای عبارت این است که خداوند، خیر و رحمتی برای آن ها نخواهد فرستاد و با دیده رحمت به آن ها نمی نگرد(عیاشی، 1421ق،1: 315). تفسیر امام باقر(ع) در معنای ید که فرموده است :ید در لغت عرب به معنای قدرت و نعمت است(صدوق، 1386ق:104). از طرف دیگر، اهل بیت : از اشعار جاهلی در تفسیر آیات قران پرهیز می کردند. حتی امام علی (ع) بزرگ ترین شاعر عرب جاهلی «امروء القیس» را گمراه می خواند. با این وصف ، اقوال گمراهان چگونه می تواند مستند قرآنی باشد.

3. توجه به سیاق نیز از مواردی است که امامان در تفسیر خود بهره گرفته اند. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی به نقل از امام صادق (ع) ذیل آیه شریفه « صبغة الله و من احسن من الله صبغة و نحن له عابدون»، صبغة به معنای «اسلام» است. علامه طباطبائی، ذیل این آیه گفته است : سیاق آیات بر دعوت از اهل کتاب به پذیرش اسلام دلالت دارد(طباطبائی، 1374،1: 315؛ 1415ق،1: 289) امامان در جایگاه روشنگران مسیر تفسیر قرآن به قرآن در لابه لای مباحث قرآنی خود، از استدلال های عقلی ابا نداشته اند. لزوم تدبر در آیات وحی که از آموزه های خود قرآن کریم است، از نظر امامان نیز مورد تأکید قرار گرفته است. دقت در تفسیر برخی آیات همچون

ص: 214

آیه وضو(مائده 6) ؛ آیه قصر در سفر(نساء101و102) به وسیله امام باقر ؛ آیه قطع ید(مائده 35) از امام جواد (ع)؛ یا آیه (اعراف 7) ، (بقره219) در بحث تحریم خمر از امام موسی ابن جعفر (ع) رسیده و مواردی دیگر ، نشان می دهد که امامان در پرتو عقل و تدبر درآیات، دقایق و ظرافت هایی را در تفسیر به کار گرفته اند که به سان سرمشق و الگویی می تواند در تفسیر قرآن مورداستفاده قرار گیرد(کلینی:1388،3: 30 ؛ عبده، 1414ق،6: 226-227؛ صدوق، 1401ق،1:278-279).

10. نتیجه

با توجه به مطالب فوق این طور نتیجه می گیریم که تفسیر اجتماعی قرآن کریم ، تفسیر اصول ، قوانین و احکام اجتماعی استنباط شده از قرآن است. در این حرکت ، مفسر اجتماعی در پی کشف این قوانین و احکام و سنت نبوی و آموزه های اهل بیت است که در طول تاریخ وجود داشته است. مفسر اجتماعی قرآن کریم از منظر طرح مباحث نظری مربوط به حیات جامعه به آیات چشم می دوزد و متناسب با این قلمرو، به دنبال تبیین مفاهیم و اصول آن است و اهداف تربیتی و اصلاح حال جامعه و تشریع قوانین است .در تفسیر اجتماعی قرآن کریم مفسر در پی کشف مفاد سنت ها و ارائه راه حل مشکلات مسلمانان است.

تفسیر اجتماعی تفسیر خاص مسائل عینی جامعه است و در پی تبیین احکام خاص تاریخی و عینی عمومی از قرآن که بر مبنای این نگرش مفسر باید از دانش های اجتماعی آگاه باشد تا بتوان در حوزه احکام خاص سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و مانند آن فهمی از این موضوعات داشته باشد. ویژگی دیگر تفسیر اجتماعی قرآن کریم جمع میان مسائل اسلام و قضایای علوم انسانی معاصر است . البته این ویژگی با ارائه ارزش های قرآنی در شکل اجتماعی ابعاد گوناگونی دارد ؛ زیرا از یک سو، باید اندیشه های قرآنی با اوضاع و نیازهای عصر جدید و تحولات

ص: 215

اجتماعی تطبیق شود و از دیگر سو، با توجه به شرایط و خصوصیاتی که مفسر در عصر خود شاهد آن است، راه حلی مشخص برای تحصیل سعادت و خوشبختی جامعه اسلامی به دست آید. تفسیر به سنت نبوی از جانب حضرت علی (ع) فراوان است و این بدان جهت است که علی (ع) شاگرد خاص پیامبر (ص) بود و تعالیم ایشان را بیشتر و بهتر از همه صحابه دریافت نموده است. در باب اینکه پیامبر چه مقدار از قرآن را تفسیر کرده است، میان مفسران اختلاف نظر وجود دارد.

امامان با نمونه هایی که در آیات ارائه فرموده اند، درواقع خواسته اند اصول و مبادی تفسیر قرآن را برای اصحاب و شاگردان تبیین کنند. هرچند احادیث تفسیری امامان فراوان نیست ، و به تعبیر علامه طباطبائی، صحابه از حضرت علی (ع) در تفسیر قرآن تعدادی حدیث نقل کرده و از تابعان نیز بیش از صد حدیث نقل نکرده اند.

امامان در جایگاه روشنگران مسیر تفسیر قرآن به قرآن در لابه لای مباحث قرآنی خود ، از استدلال های عقلی ابا نداشته اند. لزوم تدبر در آیات وحی که از آموزه های خود قرآن کریم است، از نظر امامان نیز مورد تأکید قرار گرفته است.

منابع

قرآن

1. آلوسی، محمود بن عبدالله(1415ق)، روح المعانی، دارالکتب العلمیه، بیروت: منشورات محمدعلی بیضون.

2. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم(1391ق)، مقدمه فی اصول التفسیر، به کوشش عدنان زرزور، بیروت: دارالقرآن الکریم.

3. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد(808ق)، مقدمه ابن خلدون، به کوشش علی عبدالواحد، قاهره: دار نهضت مصر.

ص: 216

4. ایازی، سید محمدعلی(1388)، المفسرون :حیاتهم و منهجهم، بی جا.

5. خرمشاهی، بهاءالدین(1364)، تفسیر و تفاسیر جدید،تهران.

6. رضایی اصفهانی ، محمدعلی (1387)، منطق تفسیر قرآن، قم: جامعه المصطفی العالمیه.

7. صدوق، محمد بن علی بن بابویه(1386ق)، توحید، مقدمه سید حسن خراسان، نجف.

8. .....................................................(1401ق)، من لا یحضره الفقیه، به اهتمام موسوی خراسانی ، بیروت.

9. طباطبائی، محمدحسین(1374)، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت: موسسه اعملی.

10. ..........................................(1375)، قرآن در اسلام از دیدگاه تشیع، قم: نشر اسلامی.

11. طبری، محمد بن حریر(بی تا)، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، تحقیق محمود محمد شاکر، مصر: دارالمعارف.

12. طریحی، فخرالدین (1375)، مجمع البحرین، تهران: مرتضوی.

13. عیاشی سمرقندی، محمد بن مسعود(1421ق)، التفسیر عیاشی، تحقیق، قم: قسم الدراسات الاسلامیه.

14. عبده،رشید رضا(بی تا)، تفسیر المنار، بیروت: افست.

15. فیض کاشانی ، محمد بن مرتضی(1419ق)، الصافی فی تفسیر القرآن، تحقیق محسن حسینی امینی، تهران.

16. فصلنامه قرآن پژوهی مبین(1379)، ش ش 4، زمستان

17. کلینی، محمد بن یعقوب(1388ق)، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران.

ص: 217

18. کبیر، شیخ علی(1384)، الدرالمنثور، ویراستار: محمد حسین درایتی، ناشر : موسسه فرهنگی دارالحدیث.

19. معرفت، محمدهادی(1419ق)، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، مشهد.

20. نوری، حسین(1408ق)، مستدرک الوسائل، قم:موسسه آل البیت ع.

ص: 218

10-روش شناسی تفسیر اجتماعی قرآن در آثار نومعتزلیان شبه قاره هند

اشاره

مرضیه محصص(1)

چکیده

جنبش مدرن اسلامی در طول زمان، تحولات بنیادینی را در زمینه تفسیر به وجود آورده است. استدلال آن ها این است که قرآن با دیدگاه های پیشرفته مدرن مخالفتی ندارد. روند مدرن در تفسیر قرآن به زمان شاه ولی الله دهلوی در هند بازمی گردد. او شرایط مسلمانان هند را با جنبش اصلاح گرانه اش تغییر داد. او تقلید را مذمت و از اجتهاد دفاع کرد و از کاربرد ایده های نوین در تفسیر قرآن استقبال می کرد. فضل الرحمن و دیگر اندیشه وران گروه نومعتزلیان شبه قاره هند، دلیل عقب ماندگی جوامع اسلامی را تحجر فکری می دانند و معتقدند همین امر، منجر به ناتوانی جوامع مسلمان در پاسخگویی به چالش های دنیای مدرن است. با توجه به ضرورت روش شناسی نومعتزلیان شبه قاره هند، در این پژوهش، اصول اصلی دیدگاه های ایشان درباره تفسیر اجتماعی قرآن دسته بندی و تبیین می شود. این گروه از اندیشه وران به کمبودهایی که

ص: 219


1- . استادیار عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی، دانشکده الهیات و ادیان، گروه معارف اسلامی، تهران، ایران. M_mohases@sbu.ac.ir

در آثار متقدم تفسیری مسلمانان وجود دارد، اشاره می کنند و معتقدند این تفاسیر نمی توانند نمای جامعی از مفاهیم خدا، انسان و اجتماع را بیان کنند. از این منظر بیشتر تفاسیر متقدم قرآن سعی دارند معنایی تحت اللفظی از قرآن ارائه نمایند و از پاسخ به مسائل واقعی اجتماع، شانه خالی می کنند، لذا بینش و معرفتی عمیق ایجاد نخواهد شد. می توان اذعان داشت مهم ترین اصل مورد استفاده در تفاسیر اجتماعی از دیدگاه نومعتزلیان شبه قاره هند، اجتهاد است. از این رهگذر با تفسیر نهایی قرآن مخالف می شود. آنان روند تفسیر را در طول زمان مستمر دانسته و اجتهاد را وسیله ای برای اجرای اصلاحات اجتماعی و پیاده شدن عدالت اجتماعی بر اساس قرآن می دانند.

واژگان کلیدی: تفسیر اجتماعی، قرآن، نومعتزلیان، شبه قاره هند، هرمنوتیک، اجتهاد، عقلانیت.

1. مقدمه

قطعاً جنبش مدرن اسلامی در طول زمان، تحولات بنیادینی را در زمینه تفسیر به وجود آورده است. مدرنیسم اسلامی یک روند روشنفکری است که از اواخر قرن نوزدهم و بیستم شکل گرفت و هدفش ایجاد هماهنگی بین ارزش ها و سیستم مدرن از یک سو و سیستم و ارزش های اسلامی و ازلی از سوی دیگر بود. طرفدارانش اغلب مسلمانان روشنفکر نامیده می شوند که تلاش می کنند اسلام را باارزش های مُدرنی چون عقلانیت، علم و دمکراسی آشتی دهند، مقولاتی که مسلمانان ضرورتاً درنتیجه استعمارگری و تعاملات معین با جهان غرب بر سر آن بحث دارند. در تضاد با دیدگاه مسلمانان پیشامدان که احتمالاً تحملِ اعتماد بر عقل را نداشتند و این تکیه بر عقل را منجر به پیدایش «بدعت» و نهایتاً شرک تلقی می کردند، روشنفکران مسلمان

ص: 220

از تغییراتی که بر پایه عقل و منطق باشد استقبال می کنند. درواقع، استدلال آن ها این است که اسلام با مفاهیم عقلانیت مورد تأیید روشنفکران اروپایی و علم مدرن سازگار بوده و به هیچ وجه با دیدگاه های پیشرفته مدرن مخالفتی ندارد. علاوه بر این، روشنفکران حامی تفسیر «عقلانی» متون اسلامی هستند. یکی از دیدگاه های روشنفکران این بود که اطمینان داشتند که روش آن ها منطبق بر اسلام و معتبر است.

روند مدرن در تفسیر قرآن به زمان شاه ولی الله دهلوی در هند بازمی گردد. او شرایط مسلمانان هند را با جنبش اصلاح گرانه اش تغییر داد. او تقلید را مذمت و از اجتهاد دفاع کرد و از کاربرد ایده های نوین در تفسیر قرآن استقبال می کرد. او برخی از اصول تفسیر را در تفسیر قرآن رد می کرد، او از نسخ استفاده می کرد که منظور ابطال یک حکم با حکم دیگر است. وی معتقد بود اگر صحابه یا تابعین آیه خاصی را متعلق به موقعیت خاصی می دانند، به معنای این نیست که آن آیه در هر جای دیگری که شرایطی مشابه داشته باشد، همان معنا را می دهد (سعید،2006 : 11).

یکی دیگر از تلاش هایی که در دوران معاصر در زمینه تفسیر رخ داد، تلاش های سر احمدخان است که وی شش جلد کتاب در موضوع قرآن به چاپ رساند. او معتقد بود نیاز است تا مسلمانان با کمک روش های تفکری پویاتری، سنت و میراث اسلامی خویش را بازنگری کنند. میان نگرش تفکری اسلام و غرب خلأ عمیقی است و به نظر او مسلمانانی که در غرب تحصیل می کنند و تحت تأثیر فرهنگ غرب قرار می گیرند، نمی توانند گفتمان های مذهبی علمای خویش را درک کنند.

در اواخر قرن نوزدهم، محمد عبده (متوفی 1905 م) نظراتش را در تفسیر قرآن بیان کرد. او سخنرانی های متعددی در موضوع تفسیر داشت که بعدها توسط شاگردش محمد رشید ریدا (متوفی 1935 م) نگاشته و به چاپ رسید. تفسیر المنار اگرچه مثل آثار احمدخان تندرو نیست ولی با رویکرد جدیدی به تفسیر قرآن پرداخته است. عبده رویکردها و روش های تفسیر را که در تفاسیر سنتی اعمال

ص: 221

می شده، موردنقد قرار داده و از تمرکز بر مشخصات بلاغی و فلسفی امتناع کرده است. همچنین به محتوای حقوقی قرآن که توسط حقوقدانان انجام می شد توجه نکرد و معتقد بود مهم ترین عملکرد قرآن کارکرد حقوقی آن نیست. او تفکر در موضوع حقوقی را آخرین موضوعی می دانست که باید به آن پرداخته شود.

در امتداد این خط سیر تفکری، تعدادی از مسلمانان و محققان قرن بیستم، در تفاسیر قرآن بازنگری کردند و تلاش فراوانی برای ارائه یک تفسیر اجتماعی از آیات نشان دادند . این تفاسیر جدید در موضوع اجتماعی تمایل زیاد مفسران را به مسائل جامعه معاصر مسلمانان نشان می داد. ضمن آنکه پیام کلی متن قرآن که سیستم ارزشی و اعتقادی قرآن است، در نظر گرفته شود. متفکران اصلاح گرا مثل محمد عبده (متوفی 1905 م)، محمد اقبال (متوفی 1938 م)، حسن بناء (متوفی 1946 م) ابوالعلاء المودودی (متوفی 1979 م) مرتضی مطهری (متوفی 1979 م)، فضل الرحمن (متوفی 1988 م) و آیت الله خمینی (متوفی 1989 م) در متن قرآن با توجه به تغییرات مدرن توجه کردند. در این راستا پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این پرسش است که در آثار نومعتزلیان شبه قاره هند با چه رویکردی به تفسیر اجتماعی قرآن پرداخته است؟

2. مکتب نو معتزله

مکتب نو معتزله یکی از گرایش های کلامی مهم در جهان اسلام است که حدود دو قرن پیش به وجود آمده است. این مکتب کلامی همچون اجداد اعتزالی خود بر عقل گرایی تأکید بسیار داشته و برای نظریه پردازی از روش های غربی که در علوم انسانی به کار می رفته، استفاده می کردند. در ابتدا باید به چگونگی شکل گیری این مکتب فکری و در ادامه به بررسی مؤلفه های مهم آن بپردازیم. رویارویی مسلمانان با کشورهای غربی موجب بروز این سؤال مهم شد که علل عقب ماندگی مسلمانان

ص: 222

چیست. سه مدل پاسخ به این سؤال داده شد و سه نوع رویکرد و مکتب تفکری پس ازآن پدید آمد. عده ای میراث دینی را علت عقب افتادگی جهان اسلام می دانستند و کنار گذاشتن اسلام را عامل پیشرفت در نظر می گرفتند.

عده دیگری بازگشت به اسلام سلف زمان پیامبر (ص) با همان دیدگاه و نگاه را علت پیشرفت دانسته و عقب ماندگی جوامع مسلمان را به دلیل بی توجهی به اسلام سلف می دانستند. این گروه به سلفیِ معروف شدند که حفظ و عمل به میراث دینی را موجب مقابله با هجوم غرب اذعان می کردند. گروه سوم که به نو معتزله معروف اند سعی کردند تفسیری نو از اسلام ارائه دهند که با مدرنیته و پیشرفت های غربی همسو باشد(رک: گلی، یوسفیان،1389).

به عبارت دیگر نوسازی و احیای میراث دینی از اهداف مهم نو معتزله بود. سید جمال الدین اسدآبادی از آغازگران این نهضت تجددگرایانه بود. جنبش سید جمال الدین اسدآبادی که نو اعتزالی نام گرفت درصدد یافتن راهی برای بازنگری میراث دینی و احیای آن به واسطه بازتفسیر است. آن ها اعتقاد داشتند آنچه موجب عقب افتادگی جهان اسلام شده، میراث اسلامی نیست، بلکه تفاسیر سنتی و جانبدارانه ای است که از متون مقدس دینی انجام شده و همچنین بی توجهی به جایگاه عقل است که به دلیل رواج اشعری گری رخ داده است. آن ها معتقدند که اگر مکتب اعتزالی بجای اشعری گری که مروج جبر و قضا و قدر است، بر جوامع مسلمانان حکومت می کرد، وضعیت مسلمانان بهتر از این بود. پس مکتب نو اعتزالی به دو دلیل شکل گرفت؛ اول پاسخ به مستشرقینی که اسلام را عامل اصلی عقب افتادگی جوامع مسلمانان معرفی کردند و دوم بازسازی اندیشه اسلامی با کمک از آراء اعتزالی برای ایجاد تحول در جهان اسلام.

از شباهت های میان معتزله و نو اعتزالی گری تمرکز بر عقل گرایی است و اینکه از شرایط عقل گرایی معتزله این بود که شرط پذیرش احادیث را گواهی عقل بر صحت

ص: 223

آن می دانستند و تفسیر قرآن را نیز با حکم عقل تفسیر می کردند. نو معتزله نیز بر حاکمیت عقل تأکیددارند. از شباهت های دیگر نو معتزله با اعتزالیان تفسیر عقلایی متون دینی است. اما تفاوت هایی نیز میان نو معتزله و معتزله وجود دارد که می توان به باور تأثیرپذیری قرآن از فرهنگ اجتماعی دوران نزول قرآن یادکرد. نو معتزله به این تأثیرپذیری اعتقاد راسخ دارند و معتقدند وحی از فرهنگ دوران نزول تأثیر گرفته که از نگاه معتزله این اعتقاد مستلزم خطاپذیری قرآن است و به این موضوع اعتقادی ندارند. همچنین نو معتزله معتقدند بسیاری از احکام شرع مقدس تاریخی اند یعنی بستگی به تحولات تاریخی و اجتماعی دارد پس عمل کردن به احکام در جامعه مدرن امروز نه تنها لازم نیست، بلکه برخلاف اهداف اسلام است. یکی دیگر از مشخصات نو اعتزالی مبنا قرار دادن دستاوردهای علوم بشری در بررسی آموزه های دینی است. آن ها با معیار قرار دادن شاخص های علوم بشر به سراغ آیات و روایات می روند و تفسیر حدیث نبوی و قرآن را به وسیله شاخص های علوم بشری انجام می دهند. یکی دیگر از مبانی اعتقادی نومعتزلیان، سکولاریسم است که بسیاری از نو معتزله به آن معتقدند. نومعتزلیان بر اساس منطقه جغرافیایی نیز به سه بخش تقسیم می شوند.

* نومعتزلیان شبه قاره هند که ریشه اعتقاداتشان در نظریات شاه ولی الله دهلوی است. فضل الرحمن نیز یکی دیگر ا ز روشنفکران نو معتزله از شبه قاره هند است.

* نومعتزلیان عرب که با سید جمال الدین اسدآبادی آغاز شد و شاگردش محمد عبده راهش را ادامه داد. از دیگر نومعتزلیان عرب می توان به حسن حنفی، طه حسین، محمد ارکون، نصر حمید ابوزاید و امین خولی اشاره کرد.

ص: 224

* نومعتزلیان ایران که دکتر سروش از معروف ترین آنان است. او معتقد به نو کردن اندیشه اسلامی و استقلال عقل از وحی است.

از جمله اندیشه وران حوزه فکری نو معتزله، فضل الرحمن است. وی سلسله جنبان اندیشه های غالب صاحب نظران در این حوزه جغرافیایی به شمار می آید. توجه و تمرکز بر عقلانیت اسلامی، تاریخ مندی احکام شرعی، توجه به شرایط اجتماعی فرهنگی دوران نزول وحی همگی در نگاه و ایده نومعتزلیان وجود دارد، وی با پرداختن و شرح و بسط آن ها، تعدیل و شرح اعتقادات نو اعتزالی نظریات تفسیری خود را برای بازتفسیر قرآن به منظور همخوانی با تغییرات دنیای مدرن انجام داد. فقط تفاوت نگاه وی با نومعتزلیان اعتقاد به سکولاریسم است که وی سکولاریسم را کاملاً الحادی دانسته و تلاش در ارائه روش شناسی قرآن محور داشت و بر آموزه های اجتماعی قرآن تأکیدی بسزا داشت.

ازجمله کتاب های وی می توان به: وحی در اسلام سال (1956)، اسلام و مدرنیته، (1982) چاپ دانشگاه شیکاگو، روش شناسی اسلامی در تاریخ چاپ اسلام آباد، نبوت در اسلام چاپ لندن (1958)، ابن سینا چاپ آکسفورد لندن (1959)، مضامین اصلی قرآن چاپ دانشگاه شیکاگو (1980)، مطالعه بنیادگرایی در اسلام: احیاگری و اصلاح در اسلام چاپ لندن سال (2000)، روش شناسی اسلامی در تاریخ، کراچی، موسسه مرکزی تحقیقات اسلامی (1965)، اسلام (1979) دانشگاه شیکاگو، مطالعات اسلامی و آینده اسلام (1980) و تعداد متعددی از مقالات با موضوعات مختلف اشاره کرد.

3. گرایش اجتماعی در تفسیر قرآن

گرایش اجتماعی تا پیش از قرن اخیر در آثار مفسران وجود نداشت. ورود فن آوری و علم به جوامع اسلامی و نفوذ نظریه های مخالف با آموزه های قرآن، چالش بنیادین را در جوامع اسلامی ایجاد کرد. برخی مصلحان بر آن شدند تا به واسطه

ص: 225

بازخوانی آیات وحیانی، نسخه شفابخشی را از قرآن ارائه دهند. محمد عبده نخستین پیشوای این رویکرد تفسیری بود و باب اجتهاد را پس از چند قرن گشود. رشد عقل گرایی نیز بی تأثیر نبوده است. عقل گرایی در طول شریعت و وحی به کار می آید تا با بهره گیری از اجتهاد و استدلال به تحلیل آیات پردازد. عقل گرای به مفسر امکان می دهد تا پس از کشف معنای آیه، پیام آیه را نسبت به شرایط اجتماعی بیان نماید(گلستانی، 1394 :100).

اخیراً تفاسیر قرآن در معرض ارزیابی و بررسی دیدگاه های مختلفی قرارگرفته است. یکی از آن دیدگاه های، فمینیست های مسلمان هستند که با سیاست فرهنگی به تفاسیر قرآن توجه کردند. تعداد زیادی از مسلمانانی که هم ساختارگرا و هم پسا- ساختارگرا نیز به مباحث تفسیر قرآن توجه می کنند. «تئوری خواننده» درک سنت گراها را در تفسیر قرآن به هم ریخته است، این تئوری هدف مطالعه را از نویسنده که متن را به متن تفسیر می کند، به سمت خواننده متن تغییر داده است. این رویکرد در سال های اخیر توانسته در تفسیر آیات حقوقی- اخلاقی به گونه ای ارتباط میان مسائل روز را با محتوای آیات برقرار کند. بافت گراها هم نیز این رویکرد را برگزیدند. محققانی چون جمال الافغانی (متوفی 1897) محمد عبده (متوفی 1905) و محمد اقبال (متوفی 1897) مدرنیست نامیده می شدند چون برای کاربردی کردن اصول اسلامی در شرایط جدید و تغییریافته، تلاش کردند.

مدرنیست ها عمدتاً میراث اسلامی را می پذیرفتند، ولی به دنبال تفسیر و یا بازتفسیر آن ها بودند به خصوص در زمینه های که در منابع کلاسیک هیچ بازنگری نشده بود. بنابراین فضل الرحمن مدرنیست نامیده می شود چون به بازنگری در کل میراث اسلامی به روش هرمنوتیک اعتقاد داشت. او به یکی از زیرشاخه های مدرنیست ها تعلق داشت که در این زیرشاخه محققانی چون حسن حنفی، محمدارکون، محمد الجبیری، عبدالله الاروی، و عبدالله النعیم وجود دارد. همه این افراد به

ص: 226

روش شناسی که از طریق آن میراث اسلامی تولیدشده، توجه دارند. (سان، 1998: 125)

این دیدگاه کاملاً با «اسلامی کردن علم» تفاوت دارد، دیدگاهی که سعی می کند اسلام را احیا نماید و به طور گسترده ای در آمریکای شمالی امروزه موردتوجه است. کسانی که می خواهند علم را اسلامی کنند برای هماهنگی و تلفیق و ورود علوم و فنّاوری مدرن به سیستم آموزش اسلامی تلاش می کنند. فضل الرحمن این مدل اسلامی کردن را لزوماً بنیادگرایانه می داند؛ چون پنداشته می شود احیاگری اسلامی از طریق جایگزین کردن اسلام در زمینه های مختلف جامعه چون سیاست، قانون، آموزش علمی محقق می شود، زمینه هایی که اسلام از آن ها گرفته شده است. (همان: 125)

فضل الرحمن به کمبودهایی که در آثار تفسیری مسلمانان وجود دارد، اشاره می کند، کمبودهایی که در پاسخگویی به نیازهای مسلمانان دوران معاصر نمایان می شود. از طرف دیگر، او از توضیحات موضوعی قرآن نیز نقد می کند چراکه این توضیحات نمی توانند نمای جامعی را از مفاهیم خدا، انسان، جامعه را بیان کند هرچند از طرف دیگر قابل توجیه نیز هستند. درست است که بسیاری از آثار تفسیری، به صورت موضوعی تعالیم قرآنی را تحلیل می کند؛ اما بهر حال، به نیاز انسان معاصر پاسخ نمی دهند. بیشتر تفاسیر سعی دارند قرآن را تحت اللفظی معنا کنند و از پاسخ به مسائل واقعی جوامع طرفه روند. برخی ترجمه هایی نیز که از قرآن کریم شده، همین روش را به کار گرفتند که مسلماً با همین مشکل نیز مواجه اند. این روش نمی تواند بصیرت و بینشی عمیق ثمر دهد، بلکه قرآن باید به صورت کلی فهمیده شود. فضل الرحمن معتقد است باید قرآن به صورت به واحد کل، موردمطالعه قرار بگیرد، این کار مستلزم مطالعه نظرات و دیدگاه های مسلمانان نسل نخستین، همچنین مطالعه زبان، گرامر و سبک (کلمات قرآن) است. به هرحال، به نظر او این نیاز در

ص: 227

درجه دوم اولویت در تاریخ تفکر اسلامی قرار داشته، و هیچ گاه تلاشی برای فهم قرآن به صورت کل، صورت نپذیرفته است. (فضل الرحمن، 1982: 6-7)

در اینجاست که ایده تلاش برای فهمیدن یا «اجتهاد» نمایان می شود. اجتهاد همان تلاش برای فهمیدن معنای متون مرتبط درگذشته است که متضمن قانونی است یا قانون را تغییر یا تعدیل می کند به گونه ای که بتوان شرایط جدید را نیز در آن لحاظ نمود. (فضل الرحمن، 1982: 7-8). فضل الرحمن به هرمنوتیک به طور ویژه علاقه داشت. او با محافظه کاران، بنیادگرایان و مدرنیست ها در این موضوع موافق بود که جامعه از مسیر مستقیم منحرف شده، اما وی معتقد بود که انحراف اسلام از 1000 سال پیش آغازشده است، آن هم به دلیل اینکه نقش و ماهیت وحی به درستی فهمیده نشد. پس او برای ارزیابی انتقادی میراث اسلام در چند مرحله اقدام می کند: اول آنکه بفهمیم چطور میراث به ارث مانده، شکل گرفت. دوم آنکه روندی را تشخیص دهیم که میان اصول اسلامی ضروری و شکل بندی ویژه اش که نتیجه نیاز بافت سیاسی، اجتماعی – اقتصادی است تفاوت وجود دارد و سوم اینکه چگونه می شود بهترین روش را بکار بریم تا اصول ضروری اسلام را در شرایط جامعه کنونی بکار بریم. فضل الرحمن دیدگاه گادامر را توضیح می دهد، عوامل اجتماعی- اقتصادی و تاریخی مثل تحصیلات فرد، تعلقات سیاسی و اقتصادی شخص بر تفسیری که می نویسد تأثیر می گذارد. او این ایده را رد می کند که حقیقت برای انسان قابل دسترسی نیست. (سان، 1998: 126)

برای فضل الرحمن قرآن یک حقیقت است که بدون شک کلمات وحی شده خداوند است. اما قرآن مساوی تفسیرش نیست. فضل الرحمن معتقد بود که هیچ یک از گروه های مفسرین (مثل مجتهد، فقیه العلم، فقها یا علما) نمی توانند درک درستی از اسلام واقعی به دست آورند که برای تمام زمان ها مناسب باشد. او صراحتاً از مفسرانمی پرسد آیا فرمول کاربردی برای عدالت اجتماعی سراغ دارند؟ او معتقد است که هر

ص: 228

نسلی باید مسئولیت بازگشت به وحی را بپذیرد، منبع الهام الهی و تلاش کنند که اصول کلی را بفهمند و راه های را مشخص نماید که این تعالیم با شرایط کنونی مناسبت و کاربرد داشته باشد. (سان،125:1998-127)

فضل الرحمن روش شناسی خود را کاملاً با اصطلاحات اسلامی و بر اساس آنچه مشخصات ضروری هرمنوتیک اسلامی می دانست، عنوان کرد. او معتقد بود هسته اصلی اسلام با آگاهی تاریخی ترکیب شده است. او معتقد بود اسلام در میان سنت های توحیدی اش، از بافتمندی تاریخی(1) برخوردار است. عناصر دیگری نیز در نظریات فضل الرحمن در موضوع وحی وجود دارد. مفهوم «نسخ» جایی که قرآن ادعا می کند آیاتی را بیان کرده که آیات پیشین را لغو کرده و جانشین آن ها می شود. طبق آیه 106 سوره بقره خداوند می فرماید: «هر حکمی را نسخ کنیم، و یا نسخ آن را به تأخیر اندازیم، بهتر از آن، یا همانند آن را می آوریم. آیا نمی دانستی که خداوند بر هر چیز تواناست؟»(2) (سان، 1998 :128)

آیاتی از قرآن در موضوع محدود کردن مصرف مشروب است، ابتدا محدود می شود و سپس ممنوع می شود. قرآن نیز مدلی انعطاف پذیر و پویا را برای ایجاد یک جامعه جدید ارائه می دهد. بر اساس درک سنتی از اصول نسخ، باید عنوان کرد که آیات پیشین (اولیه) فقط موکول به شرایط ویژه ای است که برای آن آیه ای نازل گشته است، درحالی که آیات بعدی حکم قطعی در همان موضوع شرب خمر است. (که همان ممنوعیت و حرمت موضوع است) در دیدگاه فضل الرحمن، آیات بعدی مبنیبر حرمت شراب، نیز پاسخی به شرایط در حال تغییر جامعه بوده، پس قرآن نیز مدلی پویا و منعطف در برابر تغییرات جامعه ارائه کرده است.

ص: 229


1- .historic contextualization
2- . «ما نَنْسَخْ مِنْ آیَة أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْر مِنْها أَوْ مثل ها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْء قَدیرٌ».

عنصر دیگری که فضل الرحمن به عنوان تاریخ گرایی موروثی قرآن به آن اشاره می کند، تمایز میان محکم و متشابه است. قرآن درآیات 5-7 سوره آل عمران می فرماید: «اوست خدایی که قرآن را بر تو فرستاد که برخی از آن کتاب آیات محکم است که اصل و مرجع سایر آیات کتاب خداست و برخی دیگر متشابه است.» حال معنی محکم و متشابه چیست؟ فضل الرحمن نگاهی به تفاسیر سنتی می کند، به طورکلی منظور این نیست آیات صریح و آشکار نیاز به تفسیر ندارند و آیات غیرصریح نیازمند تفسیرند. در اسلام سنی، تفاسیر آیات صریح توسط علما و فقها در قانون اسلامی نهادینه شده است، سایر آیاتی که تفسیر ثابت ندارند، فقط توسط خداوند قابل تفسیرند. پس به این صورت تفاسیر کمی برای معتقدان معمولی باقی می ماند.

ازنظر فضل الرحمن، روند تفسیر نباید نهایی شود و نباید فقط منحصر به عده کمی از گروه علما و فقها گردد. ازنظر او تعداد کمی از آیات هستند نمی توان آن ها را با تلاشی دائمی تفسیر و کاربردی ساخت. به نظر او قرآن، یک متن حقوقی نیست. فضل الرحمن علاوه بر اعتقاد بر عقلانیت در تفسیر متن مقدس، توجه به بافت تاریخی – اجتماعی دوران نزول وحی را مهم می داند، وی با تعریف متفاوتی از مقوله وحی و نبوت، به شدت با سکولاریسم که بسیاری از نو اعتزالیان با آن موافق بودند، مخالف بود. او سکولاریسم را ذاتاً الحادی می دانست و روش شناسی خود را نیز کاملاً بر قرآن بنا نهاد.

با توجه به این روش، فضل الرحمن در آثارش بر اهمیت مطالعه قرآن به ترتیب نزول وحی اشاره می کند. دلیل این کار این است که فرد می تواند به درک درستی از تحرکات نهضت اسلامی برسد همچنین علل تشکیل نهادها و اقدامات بعدی را نیزدر جامعه اسلامی دریابد. او اشاره می کند به اینکه این روش «از افراط گری و تصنعی بودن تفاسیر مدرن نیز جلوگیری می کند» همچنین «می تواند پیام کلی قرآن را

ص: 230

به روشی سامانمند و جامع ارائه نماید». این روش قابلیت دارد تا به طور گسترده ای در گفتمان های تفسیری به کار رود، فضل الرحمن از این روش برای درک مضامین مشخص قرآنی استفاده کرده و آن ها را به شیوه ای فلسفی تحلیل می کند.

به نظر فضل الرحمن کاربرد روش صحیح تفسیر قرآن به تمایز قائل شدن میان هدف یا «ایدئال اخلاقی» قرآن بستگی دارد، یعنی هدف اصلی که ایده بخش اخلاقی است از قوانین حقوقی که درآیات به آن ها اشاره شده، متمایز است. این هدف همان ایدئال جهانی است که برای همه مسلمانان هدایت محسوب می شود. درحالی که قوانین حقوقی ویژه، قابل حرج و تعدیل است و می بایست شرایط جامعه عربستان قرن هفتم را در نظر گرفت که نمی توان آن ها را برای همه زمان ها تسری داد، ولی اصول اخلاقی پشت قوانین، جاودانه خواهند بود. (فضل الرحمن، 1979: 121-2)

فضل الرحمن معتقد است مضمون اصلی قرآن، اخلاق است، پس قوانین اخلاقی تغییرناپذیر است. ازنظر وی جاودانگی قوانین حقوقی قرآن، به دلیل اصول اخلاقی یا ارزش های اخلاقی است که پشتوانه آن هاست، نه صرفاً به دلیل خود متن قرآن که حاوی قوانین حقوقی است. (فضل الرحمن، 1979: 33) او معتقد است این روش تنها روش تفسیری قابل قبولی است که می تواند با «نیازهای تفکری و اخلاقی ....» عادلانه برخورد نماید، یعنی فقط به این روش می توان پیام قرآن را به گونه ای انتقال داد که با شرایط انسان معاصر همخوانی داشته باشد. (فضل الرحمن، 1982: 154)

2. اجتهاد از نگاه فضل الرحمن

مهم ترین عنصر در روش شناسی فضل الرحمن، تأکید وی بر موضوع اجتهاد یا اجتهاد عقلایی است. ازنظر او اجتهاد کلید هرمنوتیک اسلامی است. تمام موضوع اتیکه پیش تر گفته شد مثل تاریخ گرایی قرآنی، تاریخ گرایی موروثی قرآن، تمایز میان محکم و متشابه و... تأکید قرآن را بر به کارگیری عقل انسان در خدمت به خدا نشان

ص: 231

می دهد. تفسیر قرآن همان درک پیام خداوند در سایه شرایط معاصر و رسیدن به هدف قرآن که عدالت اجتماعی و اخلاقی است.

فضل الرحمن در زمینه تفسیر برای استخراج قوانین اسلامی مربوط به زنان چنین می نویسد: «برای آنکه اصلاحات اجتماعی قرآن را متوجه شویم، باید میان مقررات حقوقی (قانونی) و دستورات اخلاقی تمایز قائل شویم. تنها در این صورت قادر خواهیم بود تا جهت گیری درست تعالیم قرآنی را درک کنیم.» از آنجائی که اغلب مسلمانان قرآن را کتاب قانون می دانند و منبع مذهبی استخراج قوانین تلقی می کنند که تصور اشتباهی است. همین اشتباه مسلمانان بود که موجب شد روح کلی قرآن را درک نکنند. پیش از آنکه روح کلی قرآن مبنی برشان و برابری انسانی را درک کنند، به سراغ وضع قوانین ازدواج و طلاق رفتند. عزیزه الحبری این خط فکری را برداشت کرد و آن را سرآغاز کلی فمینیسم اسلامی قرارداد.

مثل فضل الرحمن، الحبری نیز معتقد بود قوانین اسلامی در موضوع تعدد زوجات، برگرفته از ارزش های کلی و دستورات خاص در قرآن است. او نگاهش به قوانین قرآن بر اساس تحقیقی در موضوع تفسیر قرآن است که با توصیف قانون اسلامی آغاز می شود. در نظر او بسیاری مثل فضل الرحمن، قوانین قرآن را دو نوع می دانند، عام و خاص. الحبری مثل فضل الرحمن ادعا می کند که اکثر تعالیم قرآنی عام هستند؛ قوانین خاص کم هستند که عمدتاً با موضوعاتی چون عبادت، رفتار با خانواده، تجاری و قوانین جنایی است. الحبری نیز مثل فضل الرحمن بر اجتهاد تأکید می کند و آن را وسیله ای برای تفسیر قرآنی و راهی برای رسیدن به اصلاحات می داند. از آنجائی که قوانین عام ماهیتاً قبل از آنکه در بافت خاصی بکار روند، نیازمند تفسیر هستند؛ و تا حد زیادی هم قابلیت انعطاف دارند. الحبری از دیدگاه فضل الرحمن فراتر رفته و ادعا می کند، هر مسلمان توانمند که به طور جدی درروند تفسیر متون و قوانین اسلامی واردشده، عملاً درروند اجتهاد قرارگرفته است. یعنی

ص: 232

فضل الرحمن که اجتهاد را وظیفه محققان می داند، الحبری وظیفه هر مسلمان صاحب صلاحیتی قلمداد می کند.

از نظر فضل الرحمن، روند تفسیر نباید نهایی شود و نباید فقط منحصر به عده کمی از گروه علما و فقها گردد. ازنظر او تعداد کمی از آیات هستند نمی توان آن ها را با تلاشی دائمی تفسیر و کاربردی ساخت. به نظر او قرآن، یک متن حقوقی نیست. این مسئله نشان می دهد با قانون گذاری جدید می توان به ارزش های اساسی مثل آزادی و مسئولیت رسید. اما کلیدش فقط توجه به جزئیات تاریخی اطراف آیات است تا بتوان اصول اصلی را که در آن قرار دارد به دست آورد. برای فضل الرحمن اجتهاد کلید رسیدن به هرمنوتیک قرآنی است. عناصری که گفته شد مثل تاریخ گرایی قرآنی، ماهیت کاربردی قرآن، موضوع تدریجی بودن، نسخ و تمایز آیات محکم و متشابه و سایر نکات مثل اینکه قرآن دائماً انسان را به استفاده از عقل در خدمت به خدا تشویق می کند؛ نیاز به تفسیر پیام های قرآنی در سایه شرایط جاری اجتماع برای تأثیرگذاری بیشتر روشن می نماید. «هدف قرآن، ارائه دستورات برابری طلبی اجتماعی و اخلاقی است.» اجتهاد نامی است که به چنین تلاش تفسیری کلی گفته می شود. به گفته فضل الرحمن «تلاش برای درک معنای متن مرتبط یا آنچه درگذشته بیان شده، که شامل قانونی است؛ برای تعدیل و تغییر قانون که بتوان آن را با شرایط جدید سازگار کرد تا بتواند راه حلی بیابد.» وی رکودی که در جهان مسلمانان پس از قرون وسطی رخ داد، سرزنش می کند و عامل مهم آن را بسته شدن باب اجتهاد می داند. اگرچه رهبران مسلمان نخستین قضاوت های مستقلی انجام می دادند تا بفهمند چطور اصول اسلامی بهترین کارایی رادارند و هدف اسلامی عدالت اجتماعی را به دست می آوردند، ولی آن ها نتوانستد بر نیاز به اجتهاد تأکید کرده و حتی آن رانهادینه نمایند. فضل الرحمن خودش هرمنوتیک اسلامی بر اساس اجتهاد مکفی را بنا نهاد و معتقد بود راهی برای موفقیت دستورات اسلامی خواهد بود.

ص: 233

5. نظریات تفسیری فضل الرحمن

اشاره

در ادامه بحث به بررسی و تبیین نظریات تفسیری فضل الرحمن خواهیم پرداخت. نظریاتی که وی در راستای ارائه روشی منسجم برای بازتفسیر قرآن عنوان کرده، عمدتاً به گونه ای با یکدیگر هم پوشانی دارند. برای مثال، نظریه دو حرکتی وی شامل بافتمندی تاریخی و استخراج اصول کلی و باز تبیین آن در دوره معاصر می باشد؛ یا بن مایه هرمنوتیک قرآنی وی، نظریه نبوت و وحی و درک تاریخی بودن برخی آیات است. اما به دلیل اینکه بتوان هرکدام از نظریات به تفکیک بررسی نمود و اینکه هرکدام از نویسندگان خوانش های زنانه که مدعی استفاده از نظریات وی هستند، از چند نظریه وی در بازتفسیر خود استفاده کرده اند، نظریات تفسیری او از یکدیگر تفکیک و به صورتی جداگانه موردتوجه قرارگرفته و ادعای هر نویسنده و میزان کاربردشان از نظریات تفسیری وی بررسی و سپس نتیجه گیری شده است. در ادامه بحث بافتمندی تاریخی (بسترمندی تاریخی)، نظریه دو حرکتی، هرمنوتیک قرآنی، نظریه وحی، نظریه نبوت و رویکرد بینامتنی توضیح و تبیین خواهد شد.

5-1. بافتمندی تاریخی

5-1. بافتمندی تاریخی(1)

اولین روش تفسیری، یعنی بافتمندی تاریخی، شامل جستجو برای تعیین مکان نزول آیه (شأن نزول)، تمیز قائل شدن بین آیات توصیفی و تجویزی(2) (یعنی تمایز میان آیاتی که رفتار و اعمال اعراب قرن هفتم هجری را بیان می کنند و آیاتی که قواعد و آداب اسلامی را شرح می دهند) و تشخیص تفاوت بین آیات عام و خاص(3) (یعنی تفاوت گذاشتن بین آیاتی که فقط در شرایط خاصی کاربرد دارند و آیاتی که

ص: 234


1- .Historical contextualization
2- .Descriptive and prescriptive verses
3- .Universal and particular verses

همیشه کاربردی هستند.) و نیز پیدا کردن تبعیض های جنسیتی و التزامات بیولوژیکی در طول تاریخ در حوزه مباحثات و تفاسیر سنتی قرآن، می شوند. منظور از آیات توصیفی این است که برخی آیات فقط به توصیف شرایط دوران نزول قرآن می پردازند، درحالی که مفسران و علمای سنتی از آن آیات برداشت فرا تاریخی کرده و مفاهیم حقوقی آن را برای همه زمان ها تجویز می کنند، بی توجهی به شأن النزول آیات منجر به عدم تشخیص میان آیات توصیفی و تجویزی شده و این مسئله کارکرد آیات قرآن را در دوران معاصر خدشه دار می کند. درصورتی که آیات تجویزی در همه دوران می توانند کاربرد و کارکرد عمومی داشته و منحصر به زمان نزول وحی نیست.

موضوع گسترش و به کارگیری دوباره معنای یک آیه بر اساس مفاهیم اصلی آیه، فرضیه بنیادین از مدل ارائه شده فضل الرحمان برای تفسیر قرآن است؛ روش بافتمندی تاریخی که محققان تفاسیر قرآنی از آن برای بازخوانی قرآن مکرراً استفاده کرده اند. فضل الرحمن می خواهد به این وسیله میان تاریخ و قرآن پیوند بزند. «قرآن و پیدایش اجتماع اسلامی، در پرتو تاریخ و در پیشینه اجتماعی- تاریخی رخ داده است. قرآن واکنشی است نسبت به آن وضعیت، و در بیشتر بخش ها شامل بیاناتی اخلاقی، مذهبی و اجتماعی است که پاسخی به مشکلات معین در مواجهه با شرایط تاریخی غیر قابل تغییر است.» هم چنین در بیشتر اوقات آیات قرآن پاسخی به موقعیت های تاریخی است باید موردتوجه قرار می گرفت تا معنی آیات به خوبی فهمیده شود. ازاین رو، در دیدگاه فضل الرحمن، شخص می بایست معنای آیه موردنظر را بامطالعهموقعیت تاریخی آیه بفهمد و یا موقعیتی را بررسی نماید که در آن به سؤالی پاسخ داده شده است.

ص: 235

5-2. نظریه دو حرکتی

بافتمندی تاریخی عبارات قرآنی، پله نخستِ «نظریه دو حرکتی»(1) فضل الرحمن را تشکیل می دهد، سپس اصول جهانی و مفاهیم کلی آیات قرآن را استخراج می کنند. بر اساس این مدل: ابتدا باید فرد از معنای واقعی آیه قرآن عبور کند- شرایط ضرورت اجتماعی مرتبط با همان زمان وحی را در نظر بگیرد- سپس به سمت اصول کلی که می تواند جهان شمول شود، پیش رود. دومین گام، باید معنایی کلی را استخراج کند که به موقعیت اجتماعی- تاریخی کنونی اش مرتبط است. این «نظریه دو حرکتی» در تفسیر، شامل خوانش قرآن در پرتو بافتار تاریخی ویژه آن به منظور فهم دقیقِ مفاهیم قرآن است، سپس این مفاهیم، در شرایط تاریخی ویژه بافت کنونی به کار بسته می شود تا معانی آیات در زمان حال فهمیده شود.

حرکت اول مطالعه بافت کلان و جزئی زمانی است که قرآن در آن نازل شده، یعنی مبنای اصلی وحی در بافت اجتماعی- اخلاقی در جامعه زمان پیامبر و تصویر جهان به طورکلی در همان زمان. چنین تحقیقی باید با هنجارهای منسجم اصولی و ارزش های سامانمند و کلی که زیربنای دستورات هنجاری مختلف قرآن است، همخوانی داشته باشد. در اینجاست که مقوله اسباب نزول و نسخ در میان فن های تفسیری مهم جلوه می کنند. یعنی اگر حکمی با هنجارهای منسجم و کلی قرآن هم راستا نبود، از فن های نسخ و اسباب النزول استفاده شود. (فضل الرحمن،2000: 15)حرکت دوم شامل به کارگیری ارزش ها و اصول سامانمند و کلی در بافت خواننده معاصر قرآن است. حرکت دوم نیازمند بازیابی ارزش های تاریخی در زمان معاصر است که محتاج تحلیلی پیچیده است. فضل الرحمن توضیح نمی دهد چطور

ص: 236


1- . twofold movement

هماهنگی تفکری و اجتماعی این تحلیل انجام می شود (یعنی راهکار عملی ارائه نکرده است) فقط بر این نکته صحه گذاشته که علوم اجتماعی مدرن و علوم انسانی تجهیزاتی کافی هستند تا فرد بتواند با بهره گیری از آن ها، به درکی خوبی از تاریخ برسد. او همچنین به قرار دادن مرزهای مصنوعی میان علوم مختلف اعتقاد ندارد. او عملاً به «اسلامی کردن» علوم هم اعتقادی ندارد. او به کشف تفکری بی حدوحصر و فارغ از تعصب و محدودیت های فرهنگی اعتقاد دارد. (فضل الرحمن،2000 :15)

5-3. هرمنوتیک قرآنی

هرمنوتیک از واژه هرمس، خدای یونان باستان گرفته شده است. هرمس خدای مرزها و واسطه میان خدایان و مردمان، خالق سخن و تفسیرکننده خواسته خدایان برای مردم است. به همین مناسبت هرمنوتیک در لغت به معنای وابسته به تفسیر است و کلاً شامل بحث هایی درباره تفسیر متن و فهم آن است. تفسیر در این بحث یعنی شناخت مقصود و کشف مراد گوینده و منظور از متن هر چیزی است که در ورای آن مطلب یا مفهومی باشد. (هادوی تهرانی،1377 :154)

منظور از هرمنوتیک، رویکرد خاصی در تفسیر است که در نقطه مقابل سمانتیک(1) قرار دارد. در فضای هرمنوتیک لزومی ندارد معنی را درگرو قصد گوینده بدانیم؛

ص: 237


1- Semantic منظور از آن، روی آوردی است که بسیاری از مفسران سنتی و جدید به صورتهای مختلف اتخاذ کرده اند. روی آورد سمانتیک کم و بیش بر سنت مطالعات درون دینی حاکم است. بر این اساس، معنی درگرو قصد گوینده است و مخاطب سعی می کند آنچه را گوینده قصد کرده، صید کند. مبنای این روی آورد در فهم متون دینی، نظریه ای مهم در معنی داری است که در علم اصول، به نام نظریه «دلالت تصدیق» در بربر نظریه دلالت تصوری معروف شده، و مقبول افتاده است. بر مبنای دلالت تصدیقی برای فهم معنای سخن، باید مقصود گوینده را به دست آورد؛ اما مقصود گوینده را از طریق جملات وی می توان به دست آورد و این امر ظاهراً دور است. حل مشکل دور، دو طریق دارد: طریق نخست بر فردگرایی روش شناختی مبتنی است. طریق دوم بر کل گرایی روش شناختی استوار است (قراملکی،1390: 236).

معنی نصیبی است که به مخاطب می رسد و مهم فهم مخاطب است. سقراط بر آن بود که برای فهم پیام خدایان، نمی توان صرفاً به کلمات و جمله اکتفا کرد، بلکه باید با دیالوگ می توان راهی برای فهم باطن جملات یافت. می توان فهم خود را با دیگران به طریق دیالکتیکی تأویل کرد. (قرا ملکی،1387 :238)

ارتباط مخاطب با متن و پیام، بر مبنای نیازها صورت می گیرد. هر چه نیازهای اصیل را بیشتر در متن ببینیم، رابطه ای ژرف تر با آن پیدا می کنیم و شعاع ارتباط مخاطبان با پیام، بیشتر می گردد. درواقع متن، به یک معنی، مخاطب را تفسیر می کند. او را به او نشان می دهد و از رازها و نیازهای وی سخن می گوید. هر چه خود را در متن، بیشتر مکشوف کنیم، با آن بیشتر ارتباط مفهومی می یابیم. رویکرد

هرمنوتیکی به متون، برخلاف رویکرد سمانتیکی، هنوز ابزارهای دقیق و روش های نظام مند خود را نیافته است، به گونه ای که نمی توان فرآیند عملیاتی مطالعه هرمنوتیکی را به دقت و به نحو قابل اجرا ترسیم کرد. تفسیرهای مبتنی بر سمانتیک، به دلیل داشتن ملاک «قصد گوینده» قابل صدق و کذب اند؛ اما تفسیرهای مبتنی بر هرمنوتیک را نمی توان با صدق و کذب ارزیابی کرد. امروزه در دهه اخیر، بر ملاک اخلاقی و انسانی بودن فهم متون تأکید می گردد. (هادوی تهرانی، 240:1377)

هرمنوتیک قرآنی فضل الرحمن یعنی با توجه به کلیت قرآن، جنبه های خاصی از گذشته و حال را مشروعیت بخشی کرده و مشروعیت از برخی جنبه ها برداشته شود، این رویکرد با رویکرد ابن تیمیه، محمدعلی الشوکانی از یمن و شاه ولی الله دهلوی که هر سه بر کلیت قرآن تأکید داشتند، هیچ تفاوتی ندارد. او از حرکت های پیشامدرن اجتماعی الهام گرفت که تلاش می کردند معنی و ارتباط هنجارهای قرآنی را درهرزمانی زنده نمایند. هرمنوتیک قرآن- محور فضل الرحمن بر دو ستون استوار است، اول آنکه تئوری نبوت و ماهیت وحی و دوم درک تاریخ. (فضل الرحمن، 13:2000)

ص: 238

تعریف وحی ازنظر فضل الرحمن با آنچه در مذهب سنی ارتودوکس است، متفاوت است، در مذهب سنتی ارتودوکس، وحی باواسطه گری جبرئیل از جانب خدا بر پیامبر نازل می شده که پیام مطلق و کامل خدا بوده است، برای پیامبر هیچ نقشی جز دریافت کننده، قائل نمی شدند. برای متفکران مدرنی چون فضل الرحمن، وحی را در اصطلاحات تاریخی بازتعریف کرد. قرآن صریحاً سخنان پیامبر را که وحی است بیان می کند این سخنان بر قلب پیامبر فرود آمده است. وحی کلاً از جانب خداست و مکانش هم زمان «قلب» پیامبر است جایی که به وی در زمان تاریخی اعطاشده است. (در این برداشت از پیامبر سلب اختیار در ارائه وحی نشده است و خود درروند وحی دخیل بوده است) وقتی شرایط اجتماعی و فرهنگی دوران پیامبر در وحی دخیل است، پس برای درک مفاهیم قرآن باید این شاخص ها در نظر گرفته شود، درحقیقت هرمنوتیک قرآنی فضل الرحمن به نوعی بازخوانی نظریه دو حرکتی اوست. (فضل الرحمن،2000 :13)

او تلاش می کرد که تئوری پیچیده وحی را به مباحث روان شناختی و فلسفی و جامعه شناسی و انسان شناختی تاریخ مرتبط کند. وی وحی را شکل منحصربه فرد لغات- ایده هاست می داند که بخشی از عمل خلاقانه الهی است. ذهن پیامبر هم اصطلاحات، سبک و لغات وحی را در خود داشته است؛ یا به عبارتی ذهن پیامبر نیز درروند شکل گیری وحی بی تأثیر نبوده است. اما متکلمان متقدم معتقد بودند که لغات وحی ابدی، غیر مخلوق و الهی هستند. گفتگوی میان هرمنوتیک (تفسیر قرآن) و تاریخ (بافت اجتماعی) رابطه پیچیده و بغرنجی دارد. ازیک طرف نشان می دهد وحی روی خوش به تاریخ نشان داده و از طرف دیگر از استاندارهای قرآنی استفاده می کندتا سنت های محلی و ارزش های کوته نظرانه را که با هنجارهای برآمده از قرآن و سنت، مخالفت است، کنار بزند. بنای هرمنوتیک قرآنی فضل الرحمن؛ پاسخی به دیدگاه «جزئی نگرانه» قرون وسطایی و حتی تفاسیر سنتی معاصر است.

ص: 239

نقطه قوت دیدگاه جزئی نگرانه، افراط در مراعات قوانین خشک است، عملکرد حقوقی و قانونی جزءنگرانه، فرهنگ حقوقی پویا و سازنده ای به وجود نمی آورد، چون مفسران بر آیات جداگانه ای تأکید می کنند که از موارد ویژه ای برآمده و کمتر به اصول کلی که پس زمینه آیات مجزای قرآن است، توجه شده؛ بدون درک جهان بینی کلی قرآن، مفسران مدرن قادر نیستند میان بافت اجتماعی گذشته، اخلاقیات و رسوم و آدابی که به تفسیر وحیانی اصلی پیوند خورده، تمایزی قائل شوند. هرمنوتیک فضل الرحمن به شناختِ حقایق تاریخی وحی و ارزش هایش مرتبط است. آنچه در تئوری او شاخص توجه است تمایل او برای رسیدن به نظریه ای برای تفسیر ارزش هاست.

طبق روش تفسیری فضل الرحمن، مفسر می تواند در تاریخ به عقب بازگشته و به طور دقیق، قرآن کریم را به صورت عینی و همان گونه که مسلمانان صدر اسلام آن را می فهمیدند، بفهمد و اصول، مبانی و مقاصد آن را- که نقش علت نسبت به احکام دارند- دریابد. به عبارت دیگر فهم عینی و دریافت مراد مؤلف از آن برای خوانندگان زمان های متأخر نیز ممکن است. به عبارت دیگر می توان سنت های گذشته را آن گونه که درگذشته فهمیده می شده اند، فهمید و اصول کلی آن را استخراج کرد و با ساختار جدیدی متناسب با شرایط جدید آن را به کار گرفت. این پیش فرض- امکان فهم عینی گذشته- در هرمنوتیک فلسفی موردبحث قرارگرفته است. طرفداران این نظر مانند شلایرماخر، هارناک و بولنمان در دفاع از این نظر استدلال کردند که چون همه انسان ها در «حقیقت وجودی» انسان مشترک هستند، پس چگونگی فهم، برای همه یکسان خواهد بود. به عبارت دیگر، فهم بخشی از فطرت یکسان همه انسان هاست. گادامر این نظر را در کتابش به چالش کشید، به نظر او برای فهم یک متن تاریخیفقط توجه به فطرت مشترک انسانی کافی نیست، بلکه باید به تأثیر فرهنگ خواننده یا مفسر بر فهم متن تاریخی نیز توجه شود.

ص: 240

به نظر گادامر فهم عینی متن و دست یابی به مراد مؤلف- آن گونه که مقصود او بوده است- به طور کامل میسر نخواهد بود؛ چون هرگز نمی توان از تأثیر فرهنگ و تاریخ- یا آنچه گادامر آن را effective history می نامد و عبارت از تمام پیش فرض هایی است که درباره انسان و جهان داریم- رهاسازیم.

در این بحث، فضل الرحمن با توجه به این که پذیرش این نظر موجب بسته شدن راه فهم عینی ما از قرآن- آن گونه که در صدر اسلام فهمیده شده، می گردد. به نظر امیلیو بتّی یکی از نمایندگان نظر اول، تفسیر در حقیقت چرخه معکوس پروسه تألیف است. برای فهم متن باید از طریق متن به ذهن مؤلف نه به صورت یک پدیده منقطع، بلکه به عنوان بخشی از کلیت نظام مند ذهن مؤلف بازگشت. اگرچه بتّی سخن گادامر را هم می پذیرد و توجه به شرایط اجتماعی و تاریخی و دیگر عوامل مؤثر بر شخصیت مؤلف نیز- بی تأثیر نیست. بااین همه فضل الرحمن می پذیرد که نظر گادامر در تضاد کامل با نظر خود او بوده و در صورت پذیرش نظر گادامر جایی برای روش تفسیری او برای فهم عینی متون تاریخی باقی نخواهد گذاشت. فضل الرحمن در پاسخ به گادامر توضیح می دهد که در همه فرهنگ ها و سنت ها ازجمله اسلام شخصیت های تأثیرگذاری وجود داشته اند که اندیشه شان بر فرهنگ و سنت مؤثر بوده؛ به گونه ای که برای مثال در سنت اسلامی با پیدایش غزالی، اندیشه اسلامی متحول شد. فضل الرحمن نتیجه می گیرد که لازمه نقد و ایجاد تحول در سنت، آگاهی ازآنچه که مورد رد و اثبات قرارگرفته است هست و به عبارت دیگر نقد سنت نیازمند آگاهی نسبت به سنت است. ازاینجا وی نتیجه می گیرد که تقلیل این آگاهی- آن گونه که گادامر بیان می کند- به یک کار آشفته در حلقه زندگی تاریخ مند نمی تواند توضیح مناسبی برای این تأثیرات عظیم باشد. ازنظر او ایجاد تحول در سنت، خودنشانگر فهم سنت و به عبارت دیگر امکان دست یابی به فهمی عینی از تاریخ و در موضع قابل بحث فهم قرآن است.

ص: 241

5-4. نظریه نبوت

فضل الرحمن نقش اصلی پیامبران را به چرخش درآوردن جامعه و شکل دهی نبوت مطابق با الگوی الهی است. به بیان دیگر نقش اولی واصلی پیامبران و پیامبر اکرم (ص) رهبری معنوی جامعه انسانی است. در این مسیر هرگاه که ضرورت اقتضا می کرده، نیز به وضع قوانین جدید پرداخته است. به عبارت دیگر نقش پیامبران، نقش یک قانون گذار عام(1) نبوده است که برای همه ابعاد زندگانی جامعه انسانی از جزئیات امور اجتماعی تا فروعات احکام عبادی به وضع و تشریع قوانین دست بزنند، ازاین رو دیده می شود که پیامبر به ندرت و برحسب مواردی که پیش می آمده است، قانونی را وضع کرده و تشریع نموده اند، نه آن که به طور نظام مند درصدد تشریع قوانین و مقررات جدید بوده باشد.

مؤید این سخن- از دید فضل الرحمن- آن است که در قرآن کریم نیز بخش احکام، از دایره ای محدود نسبت به کل آموزه های اسلامی برخوردار است که این خود نشان گر آن است که برای همه ابعاد زندگانی انسان از جزئیات امور اجتماعی تا احکام عبادی به وضع و تشریع قوانین پرداخته باشند، بر اساس این مقدمه فضل الرحمن چنین نتیجه می گیرد که چون نقش پیامبران قانون گذاری- به معنای ایجاد یک سیستم نظام مند قانونی فراگیر نبوده است و قوانینی که وضع شده در مواردی بوده مشاهده می کردند یک عرف اجتماعی یا سنت قبیلگی، سد راه تکامل معنوی جامعه یا فرد شده است، نسبت به آن موضع گیری کرده و نسبت به رفع و یا تحدید آن اقدام می کرده اند. به عبارت دیگر تمام تشریعات دارای یک زمینه تاریخی- اجتماعی بوده و جنبه قانون کلی و فراگیر برای همه زمان ها و همه مکان ها را نداشته است. فضل الرحمن توضیح می دهد کارکرد اجتماعی پیامبران و مواجهه آنان با شرایط خاص

ص: 242


1- .Pan-legist

تاریخی به منظور ایجاد تحول در آن مسیر هدایت الهی- درواقع عامل اصلی ممیزه یک پیامبر یک صوفی یا افراد رؤیایی و ایده آلیست است.

5-5. رویکرد بینامتنی

فضل الرحمن از همگان دعوت می کند تا قرآن را با «نگرشی منسجم» مطالعه و بررسی نمایند و این نگاه کلی نگر به عنوان یکی از روش های تفسیری فمینیست برای خوانش قرآن کریم در نظر گرفته شود. این رویکرد شامل مطالعه بینامتنی قرآن در مقایسه با آیه های مرتبط قرآنی است یعنی همه آیات مرتبط ب هم بررسی شوند، بدون اینکه به تنهایی به هر آیه پرداخته شود، مانند خواندن آیات در پرتو آنچه مفسران آن را حرکت کلی قرآن به سمت حمایت از عدالت و برابری همه انسان ها، تشخیص داده اند. فضل الرحمن استدلال می کند که قرآن را باید به صورت کل مدنظر قرارداد، مفسران قبل از دوره مدرنیسم (نوگرایی) تمایل به رویکردهای ذره ایی(1) داشتند. رویکرد ذره ایی که مشخصه تفسیر سنتی است برای شرح و توضیح تأثیر انسجام کلی قرآن کافی نیست و هرگز نمی تواند این باور را هم به وجود آورد. فضل الرحمن که از منتقدان صریح تفسیر آیات قرآن بدون توجه به سایر آیات است، می گوید: مفسران در این روش نتوانسته اند یکپارچگی قرآن را درک کنند، علاوه بر اینکه سعی دارند به آیات قرآن جدای از سایر آیات با اصرار و تأکید، معنا بخشی نمایند. (فضل الرحمن، 1982 :6)بر مبنای چارچوب انتقادی فضل الرحمن، آمنه ودود و اسماء برلاس معتقدند با در نظر گرفتن قرآن به صورت جزء جزء، مفسران نمی توانند در تفسیر قرآن به اتفاق نظر برسند، دیدگاه جزءنگرانه اصول هرمنوتیکی که قرآن برای تفسیر خودش پیشنهاد داده، نقض می کند یعنی قرآن خودش دستورالعمل های برای اینکه چطور تفسیر شود،

ص: 243


1- . Atomistic approach.

بیان نموده است. به عقیده فضل الرحمن، قرآن باید طوری موردمطالعه قرار گیرد که وحدت آن به صورت عینی و ملموس پدیدار شود. رویکرد بینامتنی، قرآن را از جنبه متنی موردبررسی قرار می دهد، اینکه چگونه اصطلاحات زبان شناسی در متن قرآن به کاررفته اند و به جای خواندن آیات به صورت مجزا، آیات قرآن را درکنار یکدیگر مورد بررسی قرار می دهد و در سایه این عقیده که گرایش کلی قرآن حمایت و حرکت به سمت عدالت و برابری برای همگان است، آیات قرآن را موردمطالعه قرار می دهد. او اشاره می کند باید به محتوای آموزشی قرآن به صورت یک کل منسجم توجه شود، بنابراین هرکدام از معانی ارائه شده، هر قانونی صریحاً بیان شده و هرکدام از اهداف با دیگر اهداف کلی قرآن منسجم می شود. قرآن به طور کلی نگرشی قطعی نسبت به زندگی دارد و دارای یک جهان بینی(1) عینی است.

6. نتیجه گیری

اتفاقاتی که از قرن گذشته در حوزه فهم و تفسیر متن به وقوع پیوست، افق های کاملاً جدیدی به سوی تأملات تفسیری گشود. نظریه پردازان بجای تمرکز بر اصول و روش های حاکم بر تفسیر و ارزیابی جنبه زیباشناختی متن، به توصیف و تبیین مفسران و شناخت شرایط و موقعیت مفسر معطوف شدند. در حوزه مطالعات تفسیری، تأمل در تفسیرهای مختلفِ یک متن، به هدف رسیدن به تفسیر صواب وطرد تفاسیر ناصواب، جای خود را به مطالعه تاریخی شرایط تحقق آن تفسیرها داد. پارادایم حاکم بر این قسم مطالعات تفسیری، زمینه گرایی تفسیری است؛ یعنی آنچه مهم است زمینه حاکم بر خوانندگان و مفسران متن است. هدف آن است که نشان داده شود هر مفسر با توجه به نیازها و پرسش ها و زمینه فرهنگی و اجتماعی خاص

ص: 244


1- . Weltanschauung

خود به سراغ متن رفته و تفسیر خاص خود ارائه کرده است. ازاین رو، این رویکرد مطالعاتی به دنبال نشان دادن سیر تحولات تفسیر یک متن بر محور تحول و تطور زمینه حاکم بر مفسران است.

فضل الرحمن و بسیاری از روشنفکران، دلیل عقب ماندگی جوامع اسلامی را «تحجر فکری» می دانند و اینکه فضل و کمال بر پایه تفکر اصولی را با تفکر فردی که در متون اصلی اسلامی تفسیر نوشته، جایگزین کرده اند. این جایگزینی با بی بصیرتی به بافت تاریخی قرآن همراه شد و «قوانین کهنه» را ایجاد کرد، همین قوانین منجر به ناتوانی مسلمانان در مخاطب سازی چالش های دنیای مدرن شد و مانع طراوت و پویایی اسلام گردید. فضل الرحمن به عنوان یک اصلاحگر، به دنبال تمایز بخشی بین آیات قانونی و اخلاقی قرآن و همچنین بین جنبه های مشروط و غیر مشروط آن بود. به نظر الرحمن و سایر متفکران روشنفکر مسلمان، فقها و مفسران پیشامدرن قرآن از «اهداف اخلاقی نهانِ متن» غفلت نموده و اشتباهاً با زبان متن همچون قوانین حقوقی گفتاری برخورد کردند.

به طور خلاصه، اصول اصلی دیدگاه های مدرنیست به قرآن، شامل دعوتی برای بازنگری قرآن با استفاده از تفسیر منطقی و علمی است به ویژه می تواند راهی برای مبارزه با معانی خرافی متن باشد، استفاده از تفسیر استعاری (تمثیلی)، تأکید بر بافت تاریخی قرآن، در دسترس بودن تفسیر قرآن برای همه مسلمانان و نه فقط علما و تبیین مشکلات درک قرآن با توجه به محدودیت انسان است و نه خود متن که بدون تغییر باقی مانده است.

ص: 245

منابع:

1. فضل الرحمن(1397)، اسلام و مدرنیته؛ تحول یک سنت فکری، ترجمه زهرا ایران بان، تهران: نشر کرگدن.

2. فضل الرحمن(1397)، مضامین اصلی قرآن، ترجمه فاطمه علاقه مندی، تهران: نشر کرگدن.

3. گلی، جواد؛ یوسفیان، حسن(1389). جریان شناسی نو معتزله، معرفت کلامی، شماره سوم، صص 140-113.

4. قرا ملکی، احمد فرامرز (1390). روش شناسی مطالعات دینی، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی.

5. هادوی تهرانی، مهدی(1377). مبانی کلامی اجتهاد در برداشت از قرآن کریم، قم: انتشارات موسسه فرهنگی خرد.

6. Saeed, A. (2006). Interpreting the Qura¯n, towards a contemporary Approach, Routledge

7. Sonn, T. (1998). Fazlur Rahman and Islamic Feminism, In: Waugh, E. H., Denny, F. M., Rahman, F., (1999). The shaping of an American Islamic discourse: A memorial to Fazlur Rahman. Atlanta, Ga: Scholars Press.

ص: 246

11-روش شناسی تفسیراجتماعی با تکیه بر تفسیر المنار

اشاره

روح الله محمدی(1)-سمیه اکبری چَمازدِهی (2)-سمیّه آزاد دل (3)

چکیده

تفسیر در سیر تطورش در قرن چهاردهم وارد مرحله ای شده است که به مسائل اجتماعی و عصری می پردازد و با توجه به گستردگی اندیشه های اجتماعی قرآن و اهمیت مسائل اجتماعی در زندگی بشر، ضرورت توجه به این شیوه تفسیری بیش از پیش نمایان می شود. در میان تفاسیر موجود یکی از تفسیرهای قرآن که دارای رویکردی سیاسی، اجتماعی و تربیتی است، تفسیر المنار است. رشید رضا از فعّالان عرصه اجتماعی و فرهنگی و از پیشگامان نهضت اصلاح طلبی و آغازگر گرایش تفسیر اجتماعی در اهل سنت به شمار می رود. ازآنجاکه روش شناسی، از مسائل بنیادین مربوط به علم اجتماعی است و تاثیر به سزایی در چگونگی تبیین و فهم مسائل اجتماعی و فهم نظریه های اجتماعی و داوری درباره آن ها دارد. ازاین رو، این پژوهش بهروش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر متن تفسیر المنار به روش شناسی

ص: 247


1- . استادیار دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، دانشکده علوم قرآنی شاهرود(نویسنده مسئول) ایران. r.mohammadi@quran.ac.ir
2- 2. دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، دانشکده علوم قرآنی زابل ، s8809683@gmail.com 3. دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، so.azaddel@gmail.com
3-

تفسیر اجتماعی در المنار می پردازد. ازاین رو، ضمن مفهوم شناسی و چارچوب مفهومی روش شناسی و تفسیر اجتماعی، به زمینه شکل گیری تفسیر اجتماعی و بررسی مبادی و لوازم روشی برای فهم درست از قرآن کریم در مسائل اجتماعی و عصری از دیدگاه رشید رضا پرداخته است. از این رهگذر می توان گفت، سبک تفسیری المنار هدایت جویانه است و با روشی عقل گرایانه از طریق ارائه ی نشانه های هدایتی قرآن، مسلمانان را با مفاهیم اجتماعی قرآن آشنا ساخته، راه رسیدن به سعادت دنیا و آخرت را می نمایاند.

واژگان کلیدی: روش شناسی، تفسیر اجتماعی، تفسیر المنار، رشید رضا.

1. مقدمه

تفسیر المنار (تفسیر القرآن الحکیم) از تفاسیر نام آشنای قرن چهارده است. شهرت و اعتبار این تفسیر بیش ازآن که معلول غنا، اتقان و دستاوردهاى نوین تفسیرى باشد، مرهون شخصیت محمد عبده است که از بنیادگذاران جنبش اصلاحى و از یاران وهمراهان سید جمال الدین بود. محمد عبده در آغاز اعتقاد داشت: «قرآن به تفسیر کامل و تمام جانبه نیاز ندارد، زیرا تفاسیر بسیارى براى قرآن نگاشته شده که برخى جبران کاستى دیگرى را می کند، آنچه مورد نیاز شدید است تفسیر برخى از آیات است, شاید که عمر نیز, مجال تفسیر تمام قرآن را ندهد»(رشید رضا، 1414ق: 12)؛ اما بعدها به پیشنهاد و پافشارى گروهى ازمصریان از جمله رشید رضا بر آن شد تا در جامع الازهر تدریس تفسیر قرآن را آغاز کند. کار تدریس تفسیر قرآن او از اول محرم 1317, تا نیمه محرم 1323 به مدّت شش سال ادامه یافت. در این مدّت عبده توانست از سوره حمد تا آیه 126 سوره مبارکه نساء را تفسیر کند. به خاطردرگذشت عبده در این سال, تفسیر او ناتمام ماند. پس از محمد عبده, رشید رضا

ص: 248

ادامه درس تفسیر استاد خویش را عهده دار شد و تا آیه 101 سوره مبارکه یوسف (آخر جزء دوازدهم قرآن) را تفسیر کرد و این بار نیز دست تقدیر, با فوت رشیدرضا کار این تفسیر را ناتمام گذاشت.

بنابراین آنچه هم اکنون از تفسیر المنار در دسترس است, همان تفسیر دوازده جزء قرآن است که در دوازده مجلد به چاپ رسیده است. یادکرد این نکته ضرورى است که رشید رضا پس از درگذشت عبده, چه در آن بخش که درسهاى تفسیرى عبده بود وچه آن مقدار را که تفسیر شخصى او بود, تغییرات ماهوى و کیفی ایجاد کرد که با اصول آرمانى عبده تفاوت بسیار داشت, بر این اساس تفسیر المنار از آن رشید رضاست و انتساب آن به محمد عبده تنها ازآن جهت است که آغاز راه، از آن عبده بوده ودرجاى جاى تفسیر, نام وى ونیز آراى او یادشده است.

مکتب تفسیر اجتماعی که این نهضت جدید تفسیری بر آن است که آموزه های اجتماعی دین را در متن زندگی مردم قرار دهد و با آنچه باعث انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان شده، مبارزه کند. ویژگی مهم این گرایش ایجاد تحوّل در تفسیر قرآن از فردگرایی به جمع اندیشی و تحلیل سرنوشت کلی جامعه مسلمانان است. بی تردید، گرایش تفسیر اجتماعی قوی ترین جریان معاصر تفسیری است و امروز کمتر مفسری دیده می شود که از این جریان تأثیر نپذیرفته باشد. اندک مقایسه ای میان تفاسیر عصری و تفاسیر ادوار گذشته، این واقعیت به خوبی روشن می نماید که مهم ترین ویژگی تفاسیر متأخر، اندیشه اجتماعی آن هاست.

جریان تفسیر علمی، تفسیر خردگرایانه تجربی، دفاع از حقوق زن، روش تحلیل گرایی در تفسیر و تفسیرهای سیاسی و حرکت زا نمونه هایی از تفسیر اجتماعی هستند. لذا باید این پدیده و واقعیت را شناخت، به مقایسه و ارزیابی مبانی و روش

ص: 249

های تفسیری آن پرداخت و برجستگی ها و نقاط قوت و ضعف آن را بررسی و نقد کرد.

همچنین شکی نیست که برای برخورد با غرب و واکنش هایی از قبیل گریز و ستیز با دین، تفسیر اجتماعی می تواند به بخشی از شبهات فکری نسل جدید پاسخ دهد و نشان دهد که می توان در برابر این هجوم و جریان اسلام هراسی، به ارزش ها، معیارها و نگرش ها ایمان داشت و به نیازهای نسل جدید پاسخ داد. دراین باره برخی نوشته اند: در برخورد با غرب و تعارض ها با تمدن غربی در عرصه دین و دنیا، مفسران اجتماعی، به قوی ترین رکن هویت تاریخی خود (قرآن) متوسل شدند و به قرآن روی آوردند تا گمشده خویش و خود گمشده را پیدا کنند و قرآن عروه الوثقی نهضت اصلاحی و سرچشمه کسب نیرو و نشاطی شد که بتوانند با غبار عادت و تحریف و خرافه و رکود و رخوت مبارزه نمایند و آن را از چهره دین و دنیای خود بزدایند (خرمشاهی، 1365: «35»).

2. پیشینه

محمد رضا آقایی(زمستان 1388ش) در مقاله «روش شناسی تفسیر اجتماعی قرآن» با استفاده از یافته ها و آموزه های موجود در عرصه تفسیر قرآن کریم در بخش قواعد، مبانی و پیش فرض ها و همچنین با توجه به آموزه های جامعه شناختی، مناسبتی بین تفسیر و قرآن کریم، در قالب «تفسیر اجتماعی» برقرار می سازد و ضرورت چنین رویکردی را، با توجه به اصول یاد شده، تبیین می نماید؛ به این معنا که در شرایط فعلی که دانش رو به گسترش است و به همان میزان توان بهره وری از قرآن کریم رو به افزایش است، با مراجعه به مسائل علوم از جمله جامعه شناسی، می توان پاسخ های متقن و پذیرفتنی از قرآن کریم استخراج کرد و به حل آن مسائل کمک کرد.

ص: 250

سید محمد علی ایازی(تابستان 1381ش) در مقاله «اندیشه های اجتماعی در تفسیر المیزان» به بررسی اندیشه های اجتماعی در تفسیر المیزان می پردازد. ابتدا تعریف هایی از تفسیر اجتماعی ارائه می کند، آنگاه به ویژگی های اندیشه ی اجتماعی علامه پرداخته، شاخصه های این گرایش را نشان می دهد و در پایان به نمونه ها و مواردی از بحث های تفسیر المیزان درزمینه ی مسائل اجتماعی اشاره می کند.

سید محمد علی ایازی (تابستان 1389ش) در مقاله «گرایش اجتماعی در تفاسیر معاصر قرآن مجید» در اين مقاله كوشش شده كه اين جريان در ابعاد مختلف مفهومي و مصداقي شناسايي شود، جايگاه و اهميت آن بازگو گردد، اهداف و مباني و روش هاي اين گرايش و تأثیرگذاری های آن در گرايش هاي ديگر، همچون تفسير علمي و تفسير سياسي، تبيين شود و به نمونه هایی از آن در تفسير آيات، اشاره گردد.

3. چیستی تفسیر اجتماعی

گرایش های تفسیر قرآن بر اساس باورها، افکار، جهت گیری ها، سبک پردازش، تخصّص علمی و سلیقه های مفسّران قرآن به شیوه های فرعی دیگری از جمله سبک های تفسیری (الوان تفسیر) تقسیم می شود. در توضیح این قسم می توان گفت مفسّران قرآن بر اساس تخصّص یا علاقه به یک علم یا مبحث خاص، در تفسیر به سوی همان مبحث یا علم رفته و مطالب مربوط به آن را در تفسیر خود بیشتر مطرح کرده اند؛ ازاین رو، گرایش ها و سبک های تفسیری متفاوتی به وجود آمده است. مانند گرایش ها و سبک های ادبی، فقهی، اجتماعی، عرفانی، اخلاقی و تاریخی و... (رضایی اصفهانی،1387: 33)

گرایش اجتماعی در تفسیر قرآن کریم را نیز می شود چنین شرح داد که قرآن کریم همان طور که به عقاید و احکام تکلیفی انسان می پردازد، بسیاری از مطالب مربوط به زندگی اجتماعی و فردی بشر را نیز بیان می کند. این بعد از قرآن، از دیرباز

ص: 251

مورد توجّه مفسّران بوده و به تفسیر آیات مربوط به آن پرداخته اند. به طور کلی، مفسّرانی که به این گرایش تفسیری روی آورده اند، به عناصر زیر توجّه بیشتری کرده اند:

1. به آیاتی از قرآن که مسائل اجتماعی را بیان می کند، بیشتر پرداخته اند.

2. به مشکلات مسلمانان در عصر خویش توجّه کرده و آیات قرآن را بر زندگی عصرخود تطبیق نموده و درمان مشکلات اجتماعی را در قرآن جستجو کرده اند.

3. به آموزه های تربیتی و ارشادی قرآن توجّه خاص داشته اند.

4. به عقل و علوم تجربی قطعی در تفسیر قرآن اهمیّت داده و از روش تفسیر عقلی و علمی استفاده کرده اند.

5. در این گرایش، روحیه ای اجتماع گرایانه داشته وآیات قرآن و احکام اسلامی را از زاویۀ فردی ندیده اند (همان: 348).

البته تفسیر اجتماعی از سوی این دسته از مفسران یا تفسیر پژوهان تعریف نشده است، اما با پژوهشی میدانی می توان به دو گونه از گرایش در این تفاسیر برخورد کرد:

1. تفسیرهایی که بیشتر به نظریه پردازی قوانین اجتماعی قرآن می پردازند؛

2. تفسیرهایی که به احکام اجتماعی توجه دارند.

ازاین رو، مبنای شناسایی تفاسیر قرآن با گرایش اجتماعی، آثار و علایمی است که از این تفسیرها به دست آمده و مبنای تفاوت روشی مفسران آن شده است.

ص: 252

4. نظریه پردازی قوانین اجتماعی

تفسیر اجتماعی تفسیرِ اصول، قوانین و احکام اجتماعی مستنبط از قرآن است. در این حرکت، مفسر اجتماعی در پی کشف این قوانین و احکام و سنن تاریخی است. وی از منظر طرح مباحث نظری مربوط به حیات جامعه به آیات چشم می دوزد و متناسب با این قلمرو، به دنبال تبیین مفاهیم و اصول آن است، که البته ناظر به ابعاد وجود اجتماعی انسان و تحولات پیرامونی و اهداف تربیتی و اصلاح حال جامعه و تشریع قوانین است. مفسر اجتماعی با چنین درکی جامع از نیازهای وجودی فردی و اجتماعی، در پی کشف مفاد سنت ها و ارائه راه حل مشکلات مسلمانان است (ایازی، 1381: «71») از این تعریف می توان با عنوان «نظریه پردازی قوانین اجتماعی» در تفسیر نیز یادکرد.

5. تفسیر بر اساس دانش اجتماعی

تفسیر اجتماعی تفسیرِ خاص مسائل عینی جامعه است و در پی تبیین احکام خاص تاریخی و عینی عمومی از قرآن. در این تعریف، بر مبنای این نگرش که مفسّر باید از دانش های اجتماعی آگاه باشد تا بتواند در حوزه احکام خاص سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مانند آن فهمی از این موضوعات داشته باشد، در تلاش برای ایجاد رابطه و همگونی بین هدف دینی و اهداف اجتماعی است. در تفسیر اجتماعی مفسر مسائل احکام مربوط به آن را بیان می کند. لذا می توان از تفسیر اجتماعی به تفسیر بر اساس علوم و احکام اجتماعی یادکرد (ایازی)

6. تفاوت دو برداشت از تفسیر اجتماعی

اشاره

در اینجا این پرسش مطرح است که تفاوت تعریف نخست با تعریف دوم در چیست؟ به نظر می رسد تفاوت میان این دو تعریف در جهت گیری و نتیجه کار این

ص: 253

جریان تفسیری باشد؛ زیرا مفسران گرچه در هر دو تعریف، به بررسی اندیشه اجتماعی قرآن می پردازند و هیچ یک از دو جریان، وصف فردگرایانه ندارد، اما گاهی راه آن ها از هم جدا می شود.

بر اساس تعریف اوّل؛

الف) تلاش و جدیت مفسّر تنها در بررسی، شرح و تبیین مفاهیم اجتماعی قرآن، در کنار بیان معارف دینی با صبغه های فردگرایانه است.

ب) اساس گرایش مفسّر، برجسته کردن قوانین اجتماعی قرآن و سپس تحلیل و دفاع کلامی از ارایه راه حل های تربیتی و اجتماعی و تقنینی آن است. همچنین به دنبال توافق و تجانس آموخته های قرآنی با نیازهای اجتماعی و همگونی دین و عقل، و دین و علم است.

ج) مفسّر با نگرش به زندگی و فراز و نشیب ها و دگرگونی های روحی و معنوی و مادی انسان، به سنن اجتماعی می پردازد. همچنین با بررسی علل قدرتمندی و ضعف، عزّت و ذلت، علم و جهل، ایمان و کفر، و نیازهای حیات جامعه می کوشد مفاهیم اجتماعی قرآنی را برجسته کند و راه وصول به سعادت را هم از منظر فردی و هم از منظر اجتماعی از قرآن اخذ نماید و ارایه دهد. این دسته از مفسران می خواهند از سنت های تاریخی، تحولات آینده را پیش بینی کنند و به ارایه راه حلی بپردازد که از متن تفسیر اجتماعی استنباط می کنند و آنچه مطابق فرهنگ و تعالیم قرآنی می یابند، ارایه دهند. البته راه حل های آنان یک جنبه ندارد، بلکه در مسائل مختلف اعتقادی، اقتصادی، سیاسی، اخلاقی و حقوقی، صبغه اجتماعی نیز دارد. بنابراین، مفسّر اجتماعی همانند یک نظریه پرداز جامعه شناس و فیلسوف تاریخ عمل می کند که با تحلیل و ارزیابی مسائل علمی به دنبال ارایه نظریه های اجتماعی قرآنی و در پی

ص: 254

کشف قوانین و سنت های اجتماعی است؛ ازاین رو، نقش مفسّر نقش جامعه شناسان و مفسران قوانین تاریخ با وارسی کتاب وحی و سنت دینی است.

د) مفسّر اجتماعی بنابراین تعریف، همانند یک مفسّر فردگرا عمل می کند. تنها تفاوتی که با مفسران پیشین دارد، در تحلیل و ارزیابی مسائل اجتماعی قرآن و رنگ اجتماعی دادن به آن دسته از مفاهیم در جهت ارایه راه حل و در پی تشخیص بیماری و مشکلات جامعه با کشف قوانین است؛ ازاین رو، نقش مفسّر، از سویی مانند یک متکلم اجتماعی و مدافع ارزش های ارایه شده دینی است و از سوی دیگر، نقش مصلح اجتماعی را دارد که کاستی های جامعه را با مقایسه آموزه های قرآن ارزیابی می کند و در پی نشان دادن قوانین کلی برای ارایه راه حل آن است.

اما بر اساس تعریف دوم:

الف) مفسّر اجتماعی، نوعی مفسّر جامعه مدار است که تلاش می کند احکام اجتماعی قرآن را در تعالیم مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی و... استخراج کند و احیاناً با نظریه هایی که در علوم اجتماعی و جامعه شناسی مطرح شده، هماهنگی برقرار نماید.

ب) دانشمندان علوم اجتماعی با علوم خود به سراغ تفسیر می روند؛ زیرا مفسّر، فهم صحیح را از قرآن منوط به آگاهی از دانش های مربوط به انسان و روش های زندگی در حیات سالم جامعه بشری و بهره گیری از تجربیات آن امکان پذیر می داند؛ بدین روی، نظریه هایی را در زمینه مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حقوقی و کیفیت زندگی ارایه می دهد (ایازی، 1387: 53)

ج) ویژگی دیگر این روش، در توفیق جمع میان مسائل اسلام و قضایای علوم انسانی معاصر است. البته این ویژگی با ارایه ارزش های قرآنی در شکل اجتماعیابعاد گوناگونی دارد؛ زیرا از یک سو، باید اندیشه های قرآنی با اوضاع و نیازهای

ص: 255

عصر جدید و تحولات اجتماعی تطبیق شود و از دیگر سو، با توجه به شرایط و خصوصیاتی که مفسّر در عصر خود شاهد آن است، راه حلی مشخص برای تحصیل سعادت و خوشبختی جامعه اسلامی به دست آید.

د) طبعاً مفسّر در این گرایش از موضعی متعهدانه و مسئولانه به قضایای نظری و احکام جامعه اسلامی می نگرد و نگران تکرار حوادث پیشین از جمله ضعف ها، انحطاط ها، عقب ماندگی ها، مشکلات دیگر جوامع اسلامی (مانند استبداد، جهل، فقر) و بی هویتی و رواج فساد و گریز از دین است.

7. ویژگی ها و اهداف تفسیر اجتماعی

1-7. نداشتن مشخصات تقلیدی خشک و مسائل دور از حقیقت قرآن:

نداشتن مشخصات تقلیدی خشک و مسائل دور از روح و حقیقت قرآن، نگرش به قرآن فارغ از تأثرات مذهبی و دوری از تحمیل گرایش های مذهبی به آیات قرآن، داشتن دیدی نقادانه به روایات اسرائیلی ، پرهیز از روایات تفسیری ضعیف و جعلی، وارد نشدن به محدوده اموری که قرآن آن ها را مبهم گذاشته است از جمله حروف مقطعه ، بعضی از الفاظ مبهم قرآنی و امور غیبی ای که جز با روایت صحیح تفسیرپذیر نیستند، نپرداختن به جزئیات مسائل برزخ و قیامت ، دوری از به کار بردن اصطلاحات علوم و فنون و فلسفه و کلام جز در حد نیاز و ضرورت، تقریب قرآن به فهم همگان و نیز برخورداری از سبک و زبانی جذاب که خواننده را به خواندن و پیگیری آن ترغیب می کند.( معرفت، 1418 ق: 451و 452).

2-7. ایجاد هماهنگی میان قرآن و نظریه های صحیح علمی

همچنین در مکتب تفسیر اجتماعی مفسر می کوشد میان قرآن و نظریه های صحیح و ثابت علمی هماهنگی ایجاد کند یا دست کم عدم تعارض میان قرآن و قضایای

ص: 256

علمی را ثابت کند و به شبهات وارد بر قرآن پاسخ گوید. دیگر ویژگی تفسیر اجتماعی آزادی و اختیار گسترده بخشیدن به عقل انسان است تا در سایه آن به تدبر و اندیشه بپردازد (معرفت، 1418 ق: 452و 453).

3-7. بیان سنن و نظام های اجتماعی نهفته در قرآن

از طرفی، بیان سنن و نظام های اجتماعی نهفته در قرآن، درمان مشکلات و عقب ماندگی های امت اسلامی ، تدبر در آیات قرآنی برای یافتن پاسخ پرسش های اجتماعی و استخراج مسائل مختلف اقتصادی و سیاسی علمی و فرهنگی (ایازی،1376: 105)

و مسائل مربوط به سنن اجتماعی و نظم و آبادانی(معرفت، 1418ق: 451)

و تمدن و صنعت و کوشش در وفاق دادن بین اسلام و معیارهای جدید زندگی(ایازی، 1376 : 103).

و نظریات ثابت علمی و اثبات همگامی قرآن با تطورات زمانه و نقد شبهه های واردشده بر قرآن با بیان روشن(معرفت، 1418ق:452).

8. رویکرد قرآنى رشید رضا

اشاره

محمد رشید رضا در سال 1282 ه_ در طرابلس شام زاده شد و نزد شیوخ آن دیار در مدرسه ملى اسلامى که از مدارس پیشرو زمان بود, درس آموخت و سپس دریکى از مدارس دولت عثمانى تحصیلات خود را به پایان برد و برکرسى استادىنشست. او در سال 1920م. به ریاست کنگره ملى سورى در دمشق برگزیده شد و در سال 1921 به عنوان عضو هیئت نمایندگى سوریه و فلسطین براى اعتراض به قیمومیت انگلستان و فرانسه به جامعه ملل سفر کرد. زمانى که رشید رضا در سوریه مشغول تدریس و تبلیغ بود، نسخه ای از (عروه الوثقی) سید جمال و عبده به دست او رسید

ص: 257

ومسیر زندگى او را تغییر داد. ازاین پس براى رسیدن به محضر سید جمال و عبده لحظه شمارى می کرد تا این که در رجب 1315 در مصر به دیدار عبده نائل گردید.

برخى محققان, انگیزه سفر رشید رضا به مصر را تسلط فرانسویان بر سوریه دانسته اند, 2 ولى خود او در مقدمه تفسیر المنار می نویسد: (من پیش از آن که به تحصیل دانش بپردازم تمایل به تصوف داشتم و در طرابلس شام مشغول عبادت بودم. گاهى که قرآن می خواندم به قصد اندرز و پندآموزی از موعظه های قرآن در دورى از دنیا و رغبت یافتن به آخرت بود. وانگهى که پس از کسب دانش (هرچند اندک) خود را شایسته بهره رساندن به مردم دیدم به تبلیغ و وعظ مردم عوام می پرداختم و با استفاده از قرآن کوشش داشتم جنبه ترساندن را بر تشویق و خوف را برامید وانذار را بر بشارت و زهد را بر میانه روی و اعتدال ترجیح دهم. در این هنگام بود که نسخه ای از نشریه (عروه الوثقی) را درمیان کتابهاى پدرم یافتم. وقتى مقاله های آن را در دعوت از جامعه اسلامى و بازگرداندن عزت، عظمت و بزرگى اسلام و بازپس گیری سرزمین های ازدست رفته مسلمانان و آزادى ملّت های مسلمان دربند، خواندم، چنان بر قلب من اثر گذارد که خود را در مرحله نوینى از زندگى یافتم. از شیوه استشهاد و استدلال این مقاله ها به قرآن در مسائل گوناگون و از این که مقاله های عروه الوثقی مشتمل بر بحث هایی بود که هیچ یک از تفسیر نویسان پیشین با اختلاف روشها و دانش ها بدان نپرداخته بودند، شگفت زده شدم.

آنچه شیوه و اسلوب تفسیر عروه الوثقی را از سایرین جدا می کرد سه چیز بود:

1. بیان سنّت های الهى درآفرینش و نظام جامعه بشرى و عوامل پیشرفت و سقوط امّت ها.

2. بیان این مطلب که اسلام دین سیادت, سرورى وجامع سعادت دنیا و آخرت است. دینى است, روحانى, اجتماعى, سیاسى, نظامى و اگر نیروى جنگى در اسلام

ص: 258

مطرح است, نه براى اجبار دیگران به مسلمان شدن که براى حفظ شریعت عدل اسلامى و هدایت عامه مردم وعزت ملت است.

3. مسلمانان نژادى جزء اسلام ندارند, همه برادر یکدیگرند, هیچ یک از تفاوت های قومى, زبانى و حکومتی نمی تواند دراین برادرى دینى خلل ایجاد کند. این مقاله ها بود که دو حکیم شرق, احیاگر اسلام و مصلح عصر, سید جمال الدین حسینى افغانى و شیخ محمد عبده را محبوب من گردانید. در پى این تحول روحى بر آن شدم تا نزد سید جمال روم و بهره ها بگیرم. سید دراین زمان در آستانه (استانبول) بود, شرح حالم را براى او نوشتم… پس ازآن که سید به جوار حقّ شتافت, سراغ جانشین او محمد عبده را گرفتم; زیرا که اندیشه های اصلاحى اسلامى را در وجود اومى دیدم. در انتظار رخصت بودم تا این که تحصیلات من در طرابلس شام پایان یافت, با اخذ گواهى بین المللی در تدریس از شیوخ آنجا در رجب 1315 رهسپار مصر شدم.) (رشید رضا ،1414ق:10-12).

رشید رضا درجریان این سفر, پس از سه ماه دیدار و گفت وگوهایى با عبده توانست رضایت او را به برگزارى درس تفسیر قرآن با همان شیوه و اسلوب تفسیرى (عروة الوثقى) به دست آورد و بدین سان بنیان (تفسیر المنار) پى نهاده شد. هنگامى که عبده درس تفسیر را القاء می کرد، رشید رضا برابر قرار قبلى که با استاد خود داشت، بهترین گفته های استاد را یادداشت می کرد، سپس در وقت فراغت و فرصت آن را به کمک اندوخته های ذهنى که از درس استاد فراگرفته بود به رشته تحریرمی کشید. دیرى نگذشت که از گوشه و کنار مصر و از سوى خوانندگان مجله (المنار) درخواست شد که درسهاى تفسیرى عبده در آن مجله به نشر سپرده شود. درپى این پیشنهاد و موافقت استاد، رشید رضا تصمیم گرفت که این درسها را آماده و در (المنار) منتشر کند. این کار از سومین شماره مجله المنار و به طور دقیق پس از گذشت یک سال از برگزارى درس تفسیر عبده یعنى اوّل رمضان 1318 آغاز شد. از

ص: 259

همان اوان نشر, رشید رضا به هنگام تدوین و نگارش بحث ها مطالبى را از خود می افزود، این افزوده ها عبارت بود از برداشت های شخصى او از نصّ آیه و یا تفسیرهاى دیگر, آراء تفسیرى عبده اگر در وسط مطالب رشید رضا آورده می شد, با عنوان: (قال الاستاذ) ذکر می گردید و سپس افزوده های رشید رضا با عنوان: اقول, اقول الآن, ازید الآن و… می آمد.

در این بین گاه مطالبى به عبده نسبت داده مى شد که عبده به طور صریح آن ها را نگفته بود, بلکه رشیدرضا با استفاده از مبانی و سیاق کلام استاد آن را استنباط کرده و به استاد نسبت می داد. بااین حال، چنانکه رشید رضا مى نویسد: (استاد که خدایش رحمت کند هرآنچه را مى نوشتم مى خواند، بیش تر موارد پیش از چاپ, گاه پس از نشر آن در المنار و دراین مدّت ندیدم که در انتساب مطالب از سوى من به استاد، دچار مشکل شده باشم ومورد قبول استاد واقع نشده باشد که این خود گویاى درستى استنباط من از نظریات استاد بود)(رشید رضا ،1414ق:15).

1-8. روش تفسیر اجتماعی رشید رضا

گام اول بررسی روش تفسیری، یک مفسر و تفسیر، بررسی پیش زمینه های شکل گیری آن تفسیر است. ازاین رو در این قسمت به دنبال پی جویی از پیش زمینه های معرفتی و غیر معرفتی اثرگذار در به وجود آمدن تفسیر المنار خواهیم بود.

2-8. صاحبان تفسیر المنار

اشاره

اولین شاخص در قسمت پیش زمینه های معرفتی، بحث مذهب است. بحث مذهب از سه مؤلفه موضع کلامی، مذهب فقهی و قرائت دینی تشکیل شده است که در ادامه به بررسی این موارد در تفسیر المنار پرداخته می شود.

ص: 260

1-2-8. محمد رشید رضا

از اصلاح طلبان اولیه اسلام گرایی سلفی بود که اندیشه هایش بر اسلام گرایان سده بیستم مؤثر بود و بر فلسفه سیاسی ایجاد دوباره خلافت اسلامی تأثیر گذاشت او یکی از رادیکالیسم های اسلامی تاثیر گرفته از عبده بود. دیدگاه های سیاسی رشید رضا در مقایسه با امثال سید جمال الدین اسدآبادی و حتی کواکبی از جایگاه خاصی برخوردار نیست و به تنهایی نتوانست جنبشی ایجاد کند، اما با این وجود نوشته هایش بر اندیشه افرادی چون حسن بنا بنیان گذار اخوان المسلمین تأثیرگذار بوده است(عنایت، 1363: 80)

همچنین عقائدش درباره ی خلافت و بازگشت آن به اعراب حس ملی اعراب را تقویت کرد، در واقع او بیش از پرداختن به مشکلات جهان اسلام به مسائل کشورهای عربی پرداخت(خدوری،1396: 20)

محمد رشید بن علی رضا بن محمد قلمونی، اصلاً بغدادی است و نسب حسینی دارد، صاحب مجله المنار و یکی از رجال اصلاح اسلامی و از نویسندگان، عالمان به حدیث و ادب و تاریخ و تفسیر است. در واقع می توان گفت که وی نامدارترین شخصیت نهضت موسوم به سلفی گرایی یا اصول گرایی است. وی در قلمون (از اعمال طرابلس شام) متولد شده و در همان جا برآمده و مقدمات علوم اسلامی را فراگرفت و مدتی شیوه زهد اختیار کرد. از کودکی و جوانی خود شعر می گفت و در برخی از جراید مقالاتی می نوشت. پس ازآن به مصر سفر کرد (1315ق) ملازم وشاگرد شیخ محمد عبده شد وی پیش از آن نیز در بیروت به خدمت او پیوسته بود. پس از آن مجله المنار را برای نشر آراء و عقاید دینی و اجتماعی خود در مورد «اصلاح» انتشار داد و اندک اندک مرجع فتوی شد. به ویژه در تألیف میان شریعت و اوضاع اجتماعی جدید اعتبار بسزایی یافت و چون به سال (1326ق) قانون جدید

ص: 261

عثمانی اعلام شد، رشید رضا به دیدار بلاد شام رفت و در دمشق در حالی که بر منبر مسجد جامع اموی سخن می گفت یکی از دشمنان «اصلاح» بر او اعتراض کرد و این اعتراض به فتنه مبدل شد و بر اثر آن رشید رضا به مصر بازگشت و در آنجا مدرسه «الدعوه و الارشاد» را تأسیس کرد. آنگاه در ایام ملک فیصل بن حسین حسنی (1300-1352.ق) به سوریه رفت و به ریاست مؤتمر سوری انتخاب شد. اما به سال 1920 بر اثر ورود فرانسویان به سوریه آنجا را ترک کرد و در وطن دوم خود مصر مدتی اقامت کرد. آنگاه به هند و حجاز و اروپا سفر کرد و چون از آنجا بازگشت در مصر مقیم شد تا اینکه وقتی از سوئز به قاهره بازمی گشت، که در اتومبیلی درگذشت و او را در قاهره دفن کردند.(دانشنامه رشد، مدخل شیخ محمد رشید رضا)

2-2-.8. محمد عبده

فقیه، حقوقدان و اصلاح گر دینی مصری و به روایت طرفدارانش، از اندیشمندان مسلمان و از پیشگامان نواندیشی دینی در دنیای اسلام است(احمد الرحیم، 2006: 166-169). شیخ محمد عبده از مفتیان پیشین مصر از جمله کسانی بود که به شرح و تبلیغ نهج البلاغه در میان جوانان مصری پرداخت. وی در مقدمه شرح خود گفته است: «در همه مردم عرب زبان، یک نفر نیست مگر آنکه معتقد است سخن علی بعد از قرآن و کلام نبوی شریف ترین و بلیغ ترین و پرمعناترین و جامع ترین سخنان است. در مورد سیاست و حکومت وی معتقد بود که مردم هر کشور بایستی آزاد باشند تا با توجه به تاریخ و شرایط روزمره جامعه خود نوع وروش حکومت خود را تعین کنند او معتقد بود که مسلمانان نمی توانند فقط متکی به منابع نوشته شده توسط روحانیانرسمی باشند و بایستی برای بهبود شرایط روزمره و زمان خود، به عقل و منطق توسل جویند. می گفت که اسلام مردم را تشویق به تفکر می نماید و تقلید کورکورانه را از سنت جدا می دانست. به گفته او بزرگ ترین دارایی های مذهب

ص: 262

استقلال اراده و استقلال فکر و عقیده است. او معتقد بود که رشد تمدن غرب در اروپا در این دو اصل استوار بود.

مخالفان او را حتی کافر نیز نامیده اند، بااین حال، پیروانش او را به نام امام، حکیم، احیاگر دین و یک رهبر اصلاح گر می نامند. اسلام عبده بازگشت به مراحل اولیه اسلام است. عبده معتقد بود که علت اصلی عقب ماندگی مسلمانان در تقدیس اشخاص و کتب به غیر از قرآن کریم است و اینکه مسلمانان قرآن در مقابل گفته های پیشینیان خاضع کرده اند. سخن مشهور او این است که «مسلمانان عصر حاضر جز قرآن کریم هیچ پیشوایی ندارند» ازاین رو عبده به روایت و حدیث اعتنایی نشان نمی داد و او را سردمدار اصلی مدرسه «بازگشت به قرآن» می دانند. عبده، تقلید از گذشتگان و بستن باب اجتهاد را از نشانه های سیه روزی مسلمانان می دانست. همچنین او دغدغه تقریب مذاهب داشت.

هرچند تفکرات عبده مخالفت های بسیاری را از میان شیوخ سنتی و مقلد الازهر برانگیخت لکن او موفق شد تا یک ساختمان فکری را طراحی کند که هنوز بعد از یک قرن، اصلاحگران دینی خود را منتسب به آن می دانند. ظهور متفکران و مشایخ بزرگی در الازهر چون شیخمصطفی المراغی، شیخ احمد امین، شیخ علی عبدالرازق، شیخ مصطفی عبد الرازق، شیخ محمود شلتوت، شیخ احمد صبحی منصور و.. نشان مجاهدتهای اصلاحگرانه اوست هرچند بخش عظیمی از اصلاحگری های او با انحراف شاگردش رشید رضا و به قدرت رسیدن گرایش های سلفی و وهابیت به دست فراموشی سپرده شد. حتی متفکران نامدار خارج الازهر نیز به نوعی مؤثر از اندیشه های عبده بودند. کسانی چون قاسم امین،دکترطه حسین، شیخ محمود ابوریة، شیخ جمال البنا و.. عبده، پدیده تکفیر را اندیشه ای جاهلی و قضاوت درباره عقیده مردمان را کاری خدایی می دانست. او می گوید:

ص: 263

«یقولون: ان لم یکن للخلیفة ذلک السلطان الدینی أفلا یکون للقاضی أو للمفتی أو شیخ الاسلام؟ و أقول: ان الاسلام لم یجعل لهؤلاء أدنی سلطة علی العقائد و تقریر الأحکام و کل سلطة تناولها واحد من هؤلاء فهی سلطة مدنیة قررها الشرع الاسلامی و لا یسوغ لواحد منهم أن یدعی حق السیطرة علی ایمان أحد أو عبادته لربه أو ینازعه فی طریق نظر: می گویند اگر برای خلیفه هیچ سلطه دینی وجود ندارد پس آیا برای قاضی یا مفتی یا شیخ الإسلام نیز چنین حقی وجود ندارد؟ من می گویم: اسلام برای اینها حق کوچک ترین سلطه بر عقاید و تقریر احکام را قرار نداده است و تمام قدرتی که می تواند در دست یکی از آن ها باشد همان قدرت مدنی است که شرع اسلام مقرر کرده و هیچ دلیلی برای هیچ یک وجود ندارد که ادعای حق سیطره بر ایمان کسی یا عبادات شخص برای خداوند داشته باشد یا به خاطر دیدگاه عقیدتی شخص با او منازعه کند.

عبده معتقد بود سلفیه و وهابیت با رونمای زیبای اندیشه توحیدی، دارای محتوایی جاهلی و ضد قرآنی بوده که با تقدیس و تقلید کورکورانه از گذشتگان و اولویت نصوص ظنی احادیث کذب بر متن قطعی قران کریم، توأم است. او درباره اهل حدیث و وهابیت می گوید:

«فئة زعمت أنها نفضت غبار التقلید و أزالت الحجب آلتی کانت تحول بینها و بین فی آیات القرآن و متون الاحادیث.. و لکن هذهالفئة أضیق عطناً و أحرج صدراً من المقلدین.. فإنها تری وجوب الأخذ بما یفهم من لفظ الوارد و التقید به بدون التفات إلی ما تقتضیه الأصول آلتی قام علیها الدین.. فلم یکونوا للعلم أولیاء و لا للمدنیة السلیمة أحباء: گروهی فکر می کنند که غبار تقلید را زدوده و

ص: 264

حجاب های بین خود و تدبر در نص قرآن و متون احادیث را کنار زده اند.. لکن این دسته از مقلدین تنگ نظرتر و مرتجع تر هستند.. آن ها قائل به وجوب اعمال ظاهری الفاظ هستند بدون اینکه به اصولی که دین بر آن ها قرارگرفته التفاتی نمایند.. آن ها نه دوستدار علم هستند و نه همراه مدنیت و تمدن سالم(.

دکتر احمد صبحی منصور، عبده را چنین توصیف می کند: «اصلاح ضرورتی است که نزدیک به یک قرن به تأخیر افتاد. این اصلاح به دست بزرگواری چون امام محمد عبده در داخل الازهر و خارج آن شروع شد. امام محمد عبده به تنهایی در مقابل وهابیت و تصوف قد علم کرد و مبنای احکام را قرآن کریم قرار داد. او در سال 1905میلادی و در اوج شکوفایی اندیشه اش درگذشت لکن شاگردش رشیدرضا ضمن همپیمانی با وهابیت و نفوذ سعودی، مدرسه امام را به نابودی کشاند تا جایی که افکار و اقوال امام محمد عبده در داخل الازهر به کفر و فسق شناخته می شد. سپس با ظهور اهل القرآن بر مبنای اندیشه های امام محمد عبده، پرچم اصلاحگری مجدداً برافراشته شد»(محمد عبده - ویکی پدیا، دانشنامه آزادwikipedia.org)).

3-2-8. دریافت های صاحبان تفسیر المنار

گام دوم در کشف و استخراج روش تفسیری، بررسی شیوه های فهم و دریافت مفسر از آیات قرآن است.

1-3-2-8. دریافت مبتنی بر متن با تکیه بر فهم زبان

این سطح از فهم با استفاده از ابزار و علوم زبان شناختی حاصل می شود. در یک قضاوت کلی باید گفت که المنار .....

ص: 265

-فهم زبانی خود از دو مؤلفه مباحث لغت و مباحث دستور زبان تشکیل شده است و ما برای اینکه به میزان و کیفیت ورود رشیدرضا به فهم زبان پی ببریم لازم است مؤلفه های این دو مباحث را در تفسیر پی جویی کنیم.

تفسير المنار با دریافت جدیدی از دین و قرآن، پا به عرصه اجتماع و متن زندگی مسلمانان نهاد. سلسله جنبان این نهضت اصلاحی، سید جمال الدین و شاگرد همفکر او شیخ محمد عبده بود. آن دو، پایه حرکت اصلاحی خود را باز گردانیدن قرآن در میان جامعه اسلامی و پیوند زدن دین با زندگی نوین بشری، قرار دادند و به سراغ قرآن به عنوان کتاب تربیت انسان رفتند؛ انسانی که برایش سعادت دنیا و آخرت مطرح است، نه دنیای تنها و نه آخرت منهای دنیا. پیامد این نوع تفکر و برداشت از قرآن و انسان، روش تفسیری ویژه ای را برای عبده به بار آورد که با روش پیشینیانش متفاوت بود. محمدحسین ذهبی از این روش تفسیری چنین یاد می کند:

«استاد امام (محمد عبده) در تفسیر قرآن شیوه ای را برگزید که با شیوه مفسران پیشین متفاوت بود. روش او فهم کتاب الهی به عنوان دین و کتابی که می بایست بشر را به سعادت دنیا و آخرت هدایت کند. استاد با تکیه بر این روش، بر دیگر مفسران خرده گرفت که آنان از هدف اصلی و اولی قرآن، که همانا هدایت و ارشاد است، غفلت ورزیده اند و به دیگر مسائل، همچون اقسام معانی، نحو، اختلافات فقهی و ... پرداخته اند، در حالی که پرداختن بیش از حد به آن هاانسان را از مقصود کتاب الهی باز می دارد و مانع فهم و معنای حقیقی قرآن می گردد.»(ذهبی، 1369: «587»)

بر این اساس، محمد عبده روشهای تفسیری را بر دو نوع تقسیم کرده و از روش مورد قبول خود چنین سخن به میان آورده است: «قسم اول، تفسیر خشک و

ص: 266

بی روحی است که انسان را از خدا و کتاب وی دور می سازد. در این نوع تفسير، مراد تحليل الفاظ و اعراب جمله ها و بیان منتهی الیه آن عبارات و اشارات و نکات فنی است. چنین تفسیری را نمی توان تفسير نامید که نوعی تمرین در فنون بلاغت، نحو و امثال آن به شمار می آید.

قسم دوم تفسیر آن است که مفسّر به سراغ قول خدا و حکمت تشريع عقاید و احکام می رود، به گونه ای که دل ها را جذب می کند و به عمل و هدایتی که در کلام الهی است، رهنمون می شود و مصداق عینی کلام خدا و مانند این صفات قرار می گیرد و این همان چیز است که من(محمد عبده) در پی آن هستم.»(رشید رضا ،1414ق: 24).

2-3-2-8. کیفیت بیان و پرداختن مضمون در المنار

گام سوم در بررسی روش تفسیری، ارزیابی کیفیت پرداخت مطالب تفسیری است. یعنی مفسر بعد از آنکه دریافت ها و فهم هایی از آیات داشت، در گام بعدی شروع به ابراز شفاهی یا کتبی این دریافت های خود می کند تا این تفسیر در اختیار مخاطبان قرار بگیرد ازاین رو در این گام به بررسی و ارزیابی کیفیت بیان و پرداخت مفسر می پردازیم.

زبان پرداخت مطالب تفسیری

اولین شاخص مطرح در این زمینه، زبانی است که تفسیر به آن زبان نگارش یافته است. عبده و رشید رضا باآنکه به حجيت نداشتن اخبار آحاد در مسائل اعتقادی باور دارند و روایات صحابه را در این زمینه فاقد اعتبار می دانند و در پی تفسیر مبهمات نیستند، اما هر جا روایتی موافق با نگرش عقلانی شان باشد به آن استناد می کنند؛ هرچند این روایات مخالف با ظهور آیه باشد. از باب نمونه، رشید رضا در تفسیر آیه 65 بقره، که به مسخ جمعی از بنی اسرائیل اشاره دارد، باوجود آنکه ظاهر آیه به مسخ

ص: 267

حقیقی و ظاهری آن ها به میمون اشاره دارد و روایاتی نیز مؤید این مطلب است، در تأیید دیدگاه عقل گرایانه خود به سخنی شاذّ از مجاهد استناد می کند که بیانگر مسخ معنوی و باطنی بنی اسرائیل است (رشید رضا، 1414: 345-344).

از سوی دیگر، صاحبان المنار روایت های صحیحی را که با ظاهر آیه موافق باشد، به دلیل مخالفت با نگرش عقلانی خود نقد می کنند. برای نمونه در تفسیر آیه (بقره: 260) جمهور مفسران بر اساس ظاهر آیه معتقدند حضرت ابراهیم (ع) از خدا خواست تا چگونگی زنده شدن مردگان را به او نشان دهد و خدا به آن حضرت امر کرد تا چهار پرنده را سر ببرد، سپس قطعه قطعه کند و در هم بیامیزد و هر جزئی را بر فراز کوهی قرار دهد و آن ها را فراخواند تا کیفیت زنده شدنشان را ببیند(زمخشری، 1407: 309-310 ؛ طبرسی، 1372: 644؛ رازی، 1401:34).

رشيد رضا، بر خلاف نظر مفسران، دیدگاه ابومسلم را اتخاذ می کند که بر انکار فعلیت یافتن قطعه قطعه کردن پرندگان اشاره دارد و لفظ «صُرهُنَّ» را به متمایل کردن و مأنوس کردن معنا می کند. او ضمن مخالفت با دیدگاه مفسران، آن را برگرفته از روایات (که مطابق با ظاهر آیه است) می داند (رشيد رضا، 1414: 57 -58). نمونه دیگر نقد روایات «اشراط الساعة» است. رشيد رضا اگرچه به اصل اشراط الساعة معتقد است، ولی روایات آن را به علت همسو نبودن با دلایل عقلی خود، نقد می کندو می گوید این احادیث با حکمت خدا در پنهان داشتن زمان قیامت منافات دارد. به علاوه، تدریجی حاصل شدن این علامت ها سودی برای مردم ندارد (همان: 404)

او راجع به روایات دجّال هم دیدگاه مشابهی دارد. چنان که مخالفت این روایات با حکمت خدا در ترساندن مردم از نزدیکی قیامت را از دلايل ضعیف دانستن آن ها می داند. به علاوه، این روایات را با سنن الاهي مخالف می داند که با هم نیز تعارض فراوان دارند و این سبب ساقط شدن همه آن ها می شود (همان: 408) از نمونه های

ص: 268

نقد روایات در تفسير المنار به دلیل مخالفت با نگرش عقلانی مؤلفان آن، می توان به آیه (انفال: 9) اشاره کرد. رشید رضا کمک فرشتگان در جنگ بدر به مسلمانان را امری روحانی می داند که در قلب تأثیر گذاشته و سبب قوّت قلب ها شده است (رشید رضا، 1414: 506).

ازنظر وی، فرشتگان مانند مسلمانان جنگجو نبودند و امداد صرفاً معنوی بوده است. ازاین رو روایات ناظر به جنگیدن فرشتگان را نقد می کند و آن ها را غریب می داند و معتقد است عقل ردشان می کند (همان: 510). نگرش افراطی عقل گرایانه رشید رضا در موضوع «انشقاق قمر» نیز نمایان است. او این معجزه را که با قرآن و دلايل روایی به اثبات رسیده است، انکار می کند. وی با مطرح کردن شبهات عقلی و علمی پذیرش تواتر روایات دونیم شدن ماه را پنداری باطل می داند و بر ضعیف بودن آنها اصرار می ورزد (همو، 1327: 362-377).

نفی روایات به دلیل مغایرت با رویکرد عقلانی، منحصر به عقل تجربی نیست، بلکه گاه نگرش سلفی گرایانه سبب نقد روایات موافق با ظاهر آیات شده است. از باب نمونه رشید رضا در تفسیر آیه « وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى » (انعام: 164) معتقد است انجام دادن کارهای نیکو مانند نماز خواندن، روزه گرفتن، صدقه دادن و اهدای این گونه اعمال به مردگان صحيح نیست. او روایات موجود در این زمینه را به بهانهایرادهای سندی و متنی نقد می کند. دلیل اصلی نقد این روایات در نظر وی آن است که انسان مالک و صاحب اختیار ثواب اعمال خود نیست تا آن را به هر کس بخواهد ببخشد (رشید رضا، 1414: 233).

همچنین، مخالفت صاحبان المنار با روایاتِ مغایر با دیدگاه عقلی آن ها در مسئله شفاعت آشکار است. آن ها با وجود کثرت احادیث و مطابقت آن ها با آیات الاهی، به دلیل نگرش سلفی از پذیرش آن سرباز می زنند و به صراحت نداشتن آیات قرآن در

ص: 269

نفی و اثبات شفاعت اولیای الاهی اذعان دارند (همان: 306-308 ، 30-34 ، 296 - 326). رشید رضا در مقدمه تفسیر المنار بیان می کند که طرز تلقی سید جمال و عبده از آیات قرآنی مرتبط با اعاده مجد و عظمت به جامعه اسلامی و مقابله با استعمار و اصلاح اجتماعی مسلمانان وی را تحت تأثیر قرار داده (رشید رضا ،1414ق:11).

و او آن را نوعی تفسیر از رخدادهای اجتماعی دیده که او در هیچ یک از شیوه های تفسیری پیشینیان نمی یافته است(شید رضا ،1414ق:11-12). شیوه تفسیری عبده افزون بر رشید رضا مورد توجه دیگر مفسرانی قرار گرفت که پس از وی (سید جمال جمال حوزه ها، 1375 ش:581-584). به پیروی از او یا به شکل مستقل، این سبک را پی گرفتند(سید جمال جمال حوزه ها، 1375 ش:88؛

فهد بن عبدالرحمن الرومی، 1413ق: 105).

9. افراد شاخص صاحب سبک تفسیر اجتماعی

اشاره

از نمونه های شاخص صاحبان این سبک تفسیری می توان به محمد جمال الدین القاسمی، احمد مصطفی المراغی، سید قطب، علامه طباطبایی، محمد جواد مغنیه ، محمد صادقی، سید محمد حسین فضل الله ، سید محمد شیرازی ، سعید حوی ، محمد علی صابونی، سید محمد تقی مدرسی و ناصر مکارم شیرازی اشارهکرد که البته علامه طباطبایی دراین باره بر دیگران تفوق دارد (معرفت، 1418ق: 453 – 454). به این گروه باید محمد طاهر بن عاشور ، محمدتقی شریعتی و سیدمحمود طالقانی را نیز افزود.

1-9. آثار تفسیر اجتماعی

تفسیر اجتماعی سبب اظهار عظمت قرآن و کشف مقاصد دقیق و اهداف آن، نیز آشنا سازی انسان با حیات و سیاست و اجتماع (معرفت، 1418 ق:441). از مبدأ

ص: 270

قرآنی گردید. این تفسیر توان تطبیق بین ظواهر قرآن و نظریات علمی جدید و نیز معرفی قرآن به عنوان کتابی جاوید را فراهم آورد که توان همگامی با تمامی مراحل زمان را دارد(معرفت، 1418 ق: 441). تفسیر علمی نیز از مقوله تفسیر اجتماعی جدا نیست(سید جمال جمال حوزه ها، 1375: 89). کوشش های سید جمال و مفسران دیگر این سبک که همه بر پایه بازگشت به قرآن و تفسیر و برداشت اجتماعی از آن بود منشأ بیداری در سرزمین های مختلف گردید. نهضت اصلاحی بازگشت به قرآن در دو قرن اخیر (ایازی، 1376ش:103). مقدمه ای برای نهضت های بیداری و آگاهی از تمدن اسلامی و مبارزه با استعمار غرب بود(ایازی، 1381 ش:53).

10. نتیجه گیری

با توجه به آنچه از مباحث نظری و نمونه های تفسیری بیان شد، این نتیجه به دست می آید که اندیشه اجتماعی واقعیتی تفسیری است که در سده اخیر شکل گرفته و پیش از این در میان تفاسیر سابقه نداشته است. هدف این نهضت جدید تفسیری، از یک سو، آن بوده که آموزه های اجتماعی دین را در متن زندگی مردم قرار دهد و با برجسته کردن پیام ها و احکام آن، راه حیات جدیدی را در پیش روی مسلمانان قرار دهد و از سوی دیگر، با آنچه باعث انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان گشته، مبارزهکند. ویژگی مهم این گرایش، ایجاد تحول در تفسیر قرآن از فردگرایی به جمع اندیشی و تحلیل سرنوشت کلی جامعه است. هرچند این گرایش موجب پیدایش گرایش های دیگری نیز شده و بازگشت بیشتر به قرآن را فراهم کرده، دچار آسیب هایی هم است که توجه و اهتمام پژوهشگران و مفسران را به آن ها می طلبد.

ص: 271

منابع

1. ابن فارس، احمد(1404ق)، معجم مقاییس اللغه، قم: دفتر انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.

2. آقایی، محمد رضا(1388)، روش شناسی تفسیر اجتماعی قرآن، دو فصلنامۀ ، ش5، پاییز و زمستان.

3. ایازی، سید محمدعلی(1381)، اندیشه های اجتماعی در تفسیر المیزان، مجله بینات، ش34، تابستان.

4. معرفت، محمدهادی(1418ق)، تفسیر و مفسران، معرفت، مشهد: الجامعة الرضویة.

5. خدوری، مجید(1369)، گرایشهای سیاسی در جهان عرب، ترجمه عبدالرحمن عالم، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل.

6. خرمشاهی، بهاءالدین(1364)، تفسیر و تفاسیر جدید، تهران: بی جا.

7. دانشنامه رشد(2014)، مدخل: شیخ محمد رشید رضا، بازدید: ژوئن.

8. ذهبی، التفسیر المفسرون(1369)، التراث العربی، بیروت: داراحیاء.

9. ذهبی، التفسیر المفسرون (بی تا)، المفسرون حیاتهم و منهجهم، تهران: سازمان چاپ وزارت ارشاد اسلامی.

10. رشید رضا، محمد(1327)، مجله المنار، مصر(المنصورة)، دارالوفاء، ش30.

11. رشید رضا، محمد(1414ق)، تاریخ الاستاذ الامام، قاهرة: دارالفضیلة.

12. رشید رضا، محمد(1414ق)، تفسیر القرآن الحکیم مشهور به تفسیر المنار، بیروت: دارالمعرفه.

13. رضایی اصفهانی، محمد علی(1387)، منطق تفسیر قرآن (1)، قم: جامعه المصطفی العالمیه.

ص: 272

14. (1387)، منطق تفسیر قرآن (2)، قم: جامعه المصطفی العالمیه.

15. زمانی، محمد حسن(1385)، مستشرقان و قرآن، قم: مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی.

16. زمخشری، محمود(1407ق)، الکشّاف عن حقائق التنزیل، بیروت: دارالکتب العربی.

17. سید جمال جمال حوزه ها(1375ش)، جمعی از نویسندگان مجله حوزه، قم: دفتر تبلیغات.

18. طبرسی، فضل بن حسن(1372)، مجمع البیان فی التفسیر القرآن، تهران: ناصرخسرو.

19. عنایت، حمید(1363)، سیری در اندیشه سیاسی عرب، تهران، سپهر.

20. فخرالدین رازی، محمد بن عمر (1401ق)، التفسیر الکبیر، بیروت: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع.

21. ایازی، محمدعلی(1381)، قرآن اثری جاودان، رشت: کتاب مبین.

22. ایازی، محمدعلی (1376)، قرآن و تفسیر عصری، تهران، فرهنگ اسلامی.

23. ایازی، محمدعلی، قرآن(1389)، گرایش اجتماعی در تفاسیر معاصر قرآن مجید، دو فصلنامه تخصصی الاهیات اجتماعی، سال دوم، ش3، بهار و تابستان

24. محمد عبده - ویکی پدیا، دانشنامه آزاد (wikipedia.org)

25. معین، محمد (1371)، فرهنگ فارسی، تهران، امیر کبیر.

26. مؤدب، سید رضا(1388)، مبانی تفسیر قرآن، قم، انتشارات دانشگاه.

27. نفیسی، شادی(1379)، عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه.

Ahmed H. Al-Rahim (January 2006). "Islam and Liberty", Journal of Democracy 17 (1), p. 166-169.

ص: 273

ص: 274

12-نهضت اجتماعی سیدجمال الدین اسدآبادی (با تکیه بر تفسیر اجتماعی قرآن کریم)

اشاره

سودابه مظفّری(1)-کاوه رحیمی(2)

چکیده

امروزه تفسیر قرآن کریم از منظر اجتماعی و با تکیه بر تحولات جامعه بشری از جمله پدیده های نقش آفرین در حوزه مطالعات قرآنی به شمار می رود.

هدف اصلی این گونه تفسیر ورود مؤثر قرآن و آموزه های اجتماعی آن در بطن زندگی عامه مردم است تا با تمسک به آیات الهی جامعه ای نوین و درعین حال بر پایه آموزه های قرآنی بنیان نهند. سید جمال الدین اسدآبادی از نمونه های بارز رهبران و منادیان بیداری مسلمانان معاصر است که در راستای بازگرداندن مسلمانان به اسلام ناب محمدی و عطف آنان به پیام های قرآن و نیز به هدف اصلاح طلبی، قرآن کریم را سرلوحه هدف مقدس خود قرار داد و با توسل به قران، از یکسو پیام های روشنی بخش آن را با زندگی مردم درآمیخت و از سوی دیگر جامعه را علیه استبداد و استعمار شورانید، چنان که سرآغاز همه سخنرانی ها و نامه هایش مزیّن به آیاتی از قرآن است که با مضمون پیام هایش همخوانی دارد. پژوهش حاضر درصدد بررسی تحلیلی نقش

ص: 275


1- . دانشیار زبان و ادبیات عربی. دانشگاه خوارزمی. تهران. ایران (نویسنده مسئول) Soud42_moz@khu.ac.ir
2- . دانشجوی دکتری زبان و ادبیات عربی. دانشگاه خوارزمی. تهران. ایران rahimikaveh97@yahoo.com

سید جمال الدین اسدآبادی در ظهور و گسترش تفسیر اجتماعی قرآن در عصر معاصر به نگارش درآمده است، و انتظار می رود به این نتیجه دست یابد که سید جمال الدین با افتتاح پیام ها و سخنرانی هایش با آیات قرآن متناسب با محتوای کلامش، موفق شده به نحو احسن هدف والای خود را در احیای مبانی اسلامی و متمرکز ساختن تعالیم قرآنی در زندگی مردم و جهاد علیه استعمار و استبداد به بار بنشاند.

کلمات کلیدی: قرآن کریم، تفسیر اجتماعی، سید جمال الدین اسدآبادی، آموزه های قرآن، بیدارسازی انقلابی

1. مقدمه

تفسیر اجتماعی قرآن که هدف غایی آن بیدارسازی و آگاهی بخشی جامعه در همه زمینه های اجتماعی است در دوره معاصر به عنوان مؤثرترین وسیله در راستای اصلاح جامعه بشری به ویژه در دوران سیاه استعمار بیگانه و نیز حاکمیت استبداد از آن بهره برداری شده است. «نقطه تمرکز این اندیشه و گرایش، تحول اندیشه مفسران از دیدگاه فردی و اخروی به دیدگاه اجتماعی است، بر این اساس آنان در پی ارائه راه حل مشکلات مادی و معنوی جامعه از قرآن هستند... این مفسران مصلحان و احیاگران دینی بودند که راه حل مشکلات و رفع انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان را در بازگشت به قرآن می دانستند.» (ایازی، 1389: 142).

در تاریخ معاصر ایران سید جمال الدین اسدآبادی از این گونه ی تفسیری در مسیر رهایی مسلمانان از استعمار و استبداد و جهل و خرافه به نحو احسن استفاده نمود و با افتتاح سخنرانی های آتشین و نوشته های انقلابی با آیه ای متناسب به تبیین آموزه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قرآن پرداخت، و «در مبارزه و پروژه اش سهمسئله را در کنار هم گردآورد: پایداری در برابر استعمار، پایداری در برابر استبداد و

ص: 276

پایداری در برابر جهل» (الهامی: 2018) وی در سفرهای متعدد خود به کشورهای اسلامی از قبیل مصر، افغانستان و عثمانی از دایره محدود تفاسیر سنتی قرآن پا فراتر نهاده و برخی مفسران زمان خویش را نیز مورد انتقاد قرار داد. پژوهش حاضر درصدد است که در چارچوب روش توصیفی- تحلیلی ضمن کندوکاو در زندگی پر فراز و نشیب این مجاهد برجسته ایرانی از خلال خطابه ها و نوشته های

تأثیرگذارش، به بررسی نقش او در ظهور تفسیر اجتماعی قرآن کریم و نیز تأثیر این نوع تفسیر در نهضت اجتماعی او بپردازد و انتظار می رود به این نتیجه دست یابد که سید جمال الدین از پیشگامان در تفسیر اجتماعی قرآن است که با این گونه ی تفسیری در بیدارسازی و آگاهی بخشی مردم ایران و برخی جوامع اسلامی دیگر نقش بارزی را ایفا کرده و نهضت اجتماعی خود را بر اساس آن بنیان نهاده است.

2. پیشینه پژوهش

در راستای تفسیر اجتماعی قرآن، مبانی آن و نقش آن در بیدارسازی جامعه انسانی و نهضت ها و جنبش های مردمی به ویژه در جوامع اسلامی تاکنون مطالعات و پژوهش های بسیار شده است که به برخی از آن ها پرداخته می شود:

- ابوالفضل خوش منش در مقاله "تفسیر اجتماعی قرآن و بیداری اسلامی" (1386)، به نقش تفسیر اجتماعی قرآن در ارائه اندیشه سیاسی اسلام و برانگیختن مردم در راستای حق طلبی و عدالت جویی پرداخته است و تلاش کرده که نحوه گذار از "قرآن گورستان" به " قرآن زنده فرد و اجتماع" را نشان داده و آثار بازگشت قرآن به بطن جامعه را تبیین کند.

سید رضا مؤدب و مجتبی روحانی زاده در مقاله "مبانی تفسیر اجتماعی قرآن کریم" (1392)، به تحلیل مبانی تفسیر اجتماعی قرآن- به عنوان یک گرایش تفسیری پرداخته اند و استخراج قوانین جامعه شناسی

ص: 277

در دو بخش تاریخی و اجتماعی، امکان ترسیم نظام اجتماعی مطلوب از نگاه قرآن، امکان شناسایی مفاهیم، محورها و گزاره های همسو و ناظر به مباحث اجتماعی و توجه به تجارب بشری در فهم و انسجام پیام های قرآنی را مبانی خاص تفسیر اجتماعی معرفی کرده اند.

- عبدالمنعم حیدری در مقاله "مقاربات أولیّة لمنهج الإمام فضل الله في التفسیر الاجتماعی للقرآن" (1417ق)، در تحلیل تفسیر اجتماعی سید محمدحسین فضل الله آورده است که وی در تفسیرش با اقتدار مردم را به بنای جامعه ای بر ارکان صلح و سازش و زندگی در آرامش و عزّت و ایمان به خدا و برابری بین آحاد جامعه و چشم پوشی از اشتباهات و احترام به حقوق یکدیگر فراخوانده است.

- شادی نفیسی در مقاله "تفسیر اجتماعی قران، چالش تعریف و ویژگی ها" (1393)، به تبیین ویژگی های تفسیر اجتماعی در دو محور پیراستن چهره اسلام از نقایص و اثبات توانمندی آن پرداخته است.

- محمد اصدق پور در مقاله "آراء تفسیری سید جمال الدین اسدآبادی و ابعاد اجتماعی آن" (1395)، با اشاره به گرایش سید جمال الدین به تفسیر اجتماعی، به تفصیل به بهره برداری این رهبر اسلامی از قرآن در راستای حل مشکلات و دفع مصائب جوامع اسلامی پرداخته است.

علی ضیغم طاهر در مقاله "التفسیر الاجتماعی و أثره في تطبیق مفاهیم القرآن فی الواقع المعاصر" (2019)، پس از تعریف تفسیر اجتماعی و تبیین رویکرد آن، آورده است که مفسّر در این گونه ی تفسیری به حل مشکلات اجتماعی با عنایت به آیات قرآن روی می آورد و در- راستای ایجاد هماهنگی بین علم و دین و نیز مبارزه با خرافات و جهل و عقب ماندگی و ترویج اندیشه های عقلانی در جوامع اسلامی تلاش می کند.

ص: 278

پژوهش حاضر درصدد است با تکیه بر شیوه توصیفی-تحلیلی به پرسش های زیر پاسخ گوید:

1. آیات قرآن کریم چه تأثیری بر اندیشه ها و نهضت اجتماعی سید جمال الدین اسدآبادی داشت؟

2. سید جمال الدین در مسیر نهضت اجتماعی خویش بر کدام یک از مؤلفه های اجتماعی بیشتر تأکید داشت؟

3. بیان مسئله

ازجمله تحولات بارز در حوزه مطالعات علوم قرآنی معاصر و به ویژه علم تفسیر، رویکرد تفسیر اجتماعی قرآن است. محدوده این رویکرد تفسیری، ابلاغ پیام ها و آموزه های اجتماعی قرآن کریم به همه آحاد جامعه بشری است و مفسّر اجتماعی می کوشد تا قرآن را از گوشه عزلت خارج کرده و تعالیم الهی آن را در بطن زندگی مردم وارد سازد تا جامعه با تمسک به آموزه های والای آن به اصلاح و دگرگونی بنیادی در امور اجتماعی روی آورد و با سلاح قرآن با هرگونه استبداد و استعمار مبارزه کند، چنان که با توسّل به آموزه های اجتماعی قرآن می توان خرافه پرستی و آداب و اعتقادات موهوم را از زندگی مردم زدود و عقاید راستین و افکار خردمندانه و باورهای پاک محمدی و ناب اسلامی را جایگزین آن کرد. سید جمال الدین اسدآبادی (1254-1314ق) به عنوان پیشگام در صدر تفسیر اجتماعی قرآن، ازاین گونه تفسیری در راستای تغییر جامعه از خمودگی و ظلم پذیری به بیداری و مبارزه علیه ظلم داخلی و استعمار خارجی در برخی ممالک اسلامی دیگر به خوبی بهره جست.

ص: 279

4. تفسیر اجتماعی قرآن

پیش از سده چهاردهم هجری تفسیر قرآن دستخوش رکودی درازمدت شده و در تکرار سخنان پیشینیان متوقف ماند. (الذهبي) جهان اسلام در این مقطع زمانی در عقب ماندگی و خرافات و بحران اجتماعی، اقتصادی و سیاسی غرق بود درحالی که جهان غرب شاهد تمدن و پیشرفت علوم طبیعی و انسانی و حضور دانشمندان درصحنه های علم و دانش بود و ممالک اسلامی در معرض هجوم گسترده استعمار غرب قرار داشت، این واقعیت به ظهور سرآغاز بیداری نوینی در همه زمینه ها و برپایی دوره نهضت علمی و اصلاح طلبانه در برخی کشورهای جهان اسلام منجر شد و جنبش اصلاح طلبانه در مصر به دست سید جمال الدین حسینی معروف به افغانی (1315ق) و شاگردش شیخ محمد عبده (1323ق) صورت پذیرفت و این جنبش نوین اصلاح طلبانه تأثیری شگرف بر فکر و فرهنگ اسلامی از خود برجای نهاد، تفسیر قرآن ازجمله مواردی بود که تحت تأثیر این اصلاح طلبی و تجددخواهی قرار گرفت. (ضیغم طاهر)

پژوهشگران تاریخ پیدایش رویکردهای نوین قرآنی بر این باورند که سید جمال الدین نخستین کسی است که روح نوگرایی در شیوه و رویکردهای تفسیری را در مجله "العروة الوثقی" رواج داد و در مقالاتش به سمت وسو دادن متن قرآن به سوی واقعیت اجتماعی و برقراری تناسب بین احکام قرآن و معیشت مسلمانان و بررسی مسائل موجود از قبیل عقب ماندگی و تسلیم در برابر استعمار و احساس شکست و حقارت در برابر تمدن پیشرفته غربی اهتمام ورزید.(الصباغ)

سید جمال الدین مقالات و سخنانش را با آیه ای متناسب آغاز می کرد و ازآنجاکه همه مقالات و کلام وی در راستای بیداری و نهضت جامعه اسلامی در برابر استبداد داخلی و استعمار خارجی بود آیاتی را برمی گزید که با این مسائل همخوانی داشته و

ص: 280

پاسخگو و راهگشای جامعه اسلامی باشد و بدین وسیله برای برون رفت از مشکلات از آیات قرآن الهام می گرفت؛ این شگرد نوین سید هم احکام قرآنی و وحی الهی را در بطن جامعه زنده کرده و با مسائل معیشتی مسلمانان درآمیخت و هم ازآنجاکه مسلمانان ارادت خاصی نسبت به قرآن و داشتند به سرعت، پیام رهبر نهضت را پذیرفته و بر پیروی از وی گردن نهادند. چنان که گفته شده «از 25 مقاله سید، 17 مقاله در تفسیر 17 آیه قرآن را به نگارش درآورده است.» (همان: 12)

پس از سید جمال شاگردش شیخ محمد عبده نیز در راستای اصلاح اوضاع اجتماعی زمان خویش از قرآن رهنمود گرفت و آموزه های قرآنی را سرلوحه جنبش اصلاح طلبانه خویش قرارداد و سپس شاگردان محمد عبده راه او را در تفسیر اجتماعی دنبال کردند، ازجمله: محمد رشید رضا و شیخ احمد مراغی، تفسیر فی ظلال القرآن سید قطب، الکاشف محمد جواد مغنیه، المیزان فی تفسیر القرآن علامه طباطبایی. اما در وجه تسمیه این نوع تفسیر به تفسیر اجتماعی می توان به دو دیدگاه اساسی در این خصوص استناد کرد:

نخست: این نوع تفسیر از قوانین و اصول علم جامعه شناسی کمک می گیرد، بدین معنی که مفسر در راستای دستیابی به اصول و قوانین و آداب و رسوم جامعه در خلال آیات قرآن کریم و ایجاد هماهنگی میان آیات قرآن و نظریات جامعه شناسی در تلاش است.

دوم: این گونه ی تفسیری به آیات قرآنیِ دارای رویکردهای جامعه شناسی عنایت و توجه ویژه دارد، بدین معنی که مفسّر برای وضع راهکارهایی در راستای برطرف کردن مشکلات و مسائل اجتماعی و تربیتی، به توضیح و تبیین آیات قرآنی از منظر جامعه شناسی می پردازد.(طاهر)

ص: 281

5. سید جمال الدین اسدآبادی همدانی

این مجاهد ایرانی در سال 1217 ش در اسدآباد همدان چشم به جهان گشود و از پنج سالگی در نزد پدر بزرگوارش شروع به آموختن کرد و با آموزه ها و تفسیر قرآن آشنا شد. وی برای ادامه تحصیل راهی قزوین و سپس تهران شد و در سال 1228 ش. به نجف مهاجرت کرده و در محضر دو مرجع تقلید بزرگ آن زمان یعنی شیخ مرتضی انصاری و ملا حسینقلی همدانی تلمّذ کرد. در سال 1232 ش. به دستور شیخ انصاری به هندوستان عزیمت کرده و ضمن فراگیری علوم جدید در آن دیار، به بسیج مردم هندوستان علیه استعمار انگلیس پرداخت،سپس هندوستان را به قصد عثمانی ترک گفت و به سبب حسادت علمای درباری در عثمانی به مصر مهاجرت کرد و در آنجا یک نهضت فکری ضد استعمار انگلیسی را بنیان نهاد و تشکیلاتی موسوم به انجمن مخفی را تأسیس کرد. «نهضت سید جمال توسط پیروان و شاگردانش به ویژه شیخ محمد عبده پیگیری شد که در سال های بعد زمینه ساز قیام مردم مصر علیه استعمار انگلیس شد. سید جمال الدین پس از ترک مصر، مدتی در هند اقامت گزید سپس راهی اروپا شد و در پاریس با همکاری شیخ محمد عبده به انتشار روزنامه "عروة الوثقی" اقدام کرد که نقش مهمی در شکوفایی آگاهی و اندیشه مسلمانان داشت» (مدرسی، 1353: 99).

وی به دعوت ناصرالدین شاه به ایران بازگشت با این هدف که بتواند تدابیر اصلاح طلبانه خود را در کنف حمایت شاه ایران اجرایی کند اما پس از مدتی از ایران اخراج شد. وقتی برای دومین بار به ایران بازگشت به آستانه حرم حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری تبعید شد ولی وی از فعالیت های آزادیخواهانه خویش دست برنداشته و مردم را به قیام علیه رژیم ستم شاهی زمان برانگیخت و همین امر سبب اخراج مجدد او شد. این بار سید علیرغم شدت بیماری به بصره رفت و در خلالسال های 1270 و 1271 در احیای فکری، سیاسی و عقیدتی شهرهای شیعه نشین

ص: 282

عراق تأثیر بسزایی داشت به گونه ای که به عنوان رهبر نهضت تجدید در اسلام شناخته شد.

«سید مردی آزادیخواه، دارای عقاید و افکار فلسفی، سیاسی، اجتماعی و مشتاق ایجاد وحدت میان مسلمانان و تشکیل اتحادیه دولت های اسلامی بود» (ستوده، 1374: 160) وی به عنوان منادی بیداری مسلمانان، همه عمر خود را صرف بازگردانیدن آنان به اسلام ناب محمدی و زدودن خرافات و عقاید باطل از اذهان آن ها و ایجاد وحدت بین مسلمانان و پرهیز از تفرقه بین مذاهب اسلامی کرد.«سید جمال الدین توانست نهضت خود را در بین امتی که از مذاهب، اقوام و زبان های گوناگون برخوردارند از ترکیه تا ایران، هند، افغانستان، مصر و عراق به حرکت درآورد. او را بیدارگر شرق و حکیم شرق نیز نامیده اند. مالک بن نبی او را وجدان بیدار جهان اسلام توصیف کرده است.» (میلاد و امینی، 1381: 2)

سید اواخر روزگار خود را در عثمانی سپری کرد و با اعلام خبر قتل ناصرالدین شاه به دست یکی از شاگردان سید به نام میرزا رضای کرمانی، سلطان عثمانی دچار وحشت شده و دستور قتل سید جمال الدین را صادر کرد و سرانجام در 19 اسفند 1275ش. او را مسموم کردند و جسم شریف او را در قبرستان استامبول به خاک سپردند و در سال 1324 ش. با نبش قبر، بقایای جسد این مجاهد شهید را به کابل انتقال دادند.

6. جایگاه قرآن در زندگی سید جمال الدین

«سید جمال الدین اسدآبادی از تأثیرگذارترین شخصیت های اسلامی در سده 13 هجری به شمار می رود، وی سلسله جنبان نهضت های اصلاحی در این دوره است که

ص: 283

به عنوان شخصیتی جامع الاطراف مطرح است یعنی در یک زمان هم اندیشمندی بزرگ، هم مصلح دینی و هم رهبر سیاسی بود.» (حلبی، 1371: 39) از همان اوان کودکی با قرآن کریم آشنا شد و تحت آموزه های اخلاقی و تربیتی آیات قرآن پرورش یافت، چنان که در سن 10 سالگی به حفظ قرآن مبادرت ورزید، (ابو حمدان) و در 18 سالگی در حوزه مطالعات اسلامی، فلسفه و علوم تبحر یافت (حلبی، 1371: 41) «با دقت و تأمل در زندگی، آثار مکتوب و سخنان سید به وضوح می توان محوریت آموزه های قرآنی را در تمام اندیشه ها و اعتقادات و دیدگاه های وی ملاحظه کرد و در واقع سنگ زیربنای همه فعالیت ها و اندیشه های این مصلح اجتماعی را تعالیم قرآنی تشکیل می دهد». (میرزا لطف الله خان، 1356: 29-30) چنان که راه علاج مشکلات مسلمانان را پیروی کامل از قرآن دانسته می گوید:«راه علاج به این است که هر فردی از افراد مسلمانان بر طبق قرآن مجید طابق النعل بالنعل عمل کند». (واثقی، 1335: 81) آنچه اهمیت و جایگاه قرآن را در نزد سید جمال الدین بیشتر آشکار می کند خط مشی او در تأسیس انجمن وطنی (الحزب الوطنی) است.(همان: 78-79) وی فلسفه تأسیس این انجمن را تمسک به قرآن دانسته می گوید: «تصمیم و نظر کلی این شده که باید دست به دامان قرآن بزنیم آن قرآنی که می فرماید: «إنّ اللهَ لایغیّرُ ما بقومٍ حتّی یغَیّروا ما بأنفسِهم». (همان) سید هر یک از اعضای انجمن را مکلف می کند که در هر شبانه روز حداقل یک حزب از قرآن را با دقت و تأمل و امعان نظر بخواند و بر این امر مداومت داشته باشد.» (میرزا لطف الله خان، 1356: 22) و بندهای مذکور در اساسنامه انجمن همه برگرفته از تعالیم قرآن کریم است. (نگا: واثقی، 1335: 81-82؛ میرزا لطف الله خان، 1356:31) هدف اصلی سیاست مبارزه طلبانه سید، دعوت مسلمانان به اتحاد و ارشاد آنان به پایبندی به احکام قرآنی و نیز تجدید روح نخستین اسلام و نجات کشورهای مسلمان شرق از نفوذ غرب و ذلت استعمار بود. (حلبی)

ص: 284

7. تجلی آموزه های قرآن در نهضت اجتماعی سید جمال الدین

اشاره

گرچه تفسیر مدونی از سید جمال الدین در دسترس نیست اما از نوآوری های وی در مبارزات سیاسی و اجتماعی، استفاده از آیات قرآنی در سرآغاز سخنان و نوشته های اوست که این کار وی از یکسو به احیای آیات قرآن -با وارد گردانیدن آن در متن زندگی- مردم انجامید و بدین ترتیب این کتاب ارزشمند الهی را از گوشه عزلت خارج کرد، و از سوی دیگر به کلام و نامه های خود تقویت بخشید تا مردم و به ویژه مسلمانان با زیربنای اعتقادی که به قرآن و کلام وحی داشتند با اشتیاق بیشتر به سخنان وی گوش فرا داده و دعوت او را لبیک گویند.

مکتب تفسیری سید جمال تقویت شعور سیاسی از خاستگاه دینی را رسالت خود می داند. وی معتقد بود با بازگشت به نصوص دینی و الهام گرفتن از آن، می توان در مردم روح جوانمردی و مبارزه برای تحقق حق و عدالت را برانگیخت. (شرقاوی، 1979: 194) «همه همّ و غم و رسالتش را در این می دید که در پرتو هدایت قرآن، امت اسلامی را از خواب غفلت بیدار کند و قدر و منزلت انسان ها را به آن ها بشناساند تا سعادت دنیا و آخرت را از آنِ خود سازند.» (محمد الدغامین، 1386 : 173) «از مهم ترین آثار سید جمال الدین که مبانی تفسیری او را می توان در آن جستجو کرد مقاله "تفسیر مفسّر" است که در آن به نقد تفسیر سید احمدخان هندی پرداخته است. نخستین نکته ای که سید در این مقاله به آن اشاره کرده آن است که تفاسیری که تاکنون بر قرآن نوشته شده است هر یک از دیدی خاص به این کتابنگریسته است؛» (صاحبی، 1381: 226) اینک به فرازهایی از سخنان و نامه های سید با سرآغاز آیات قرآن که پایه های نهضت اجتماعی او را استحکام بخشیده می پردازیم:

ص: 285

1-7. تمسک به قرآن

وی در خطابه ای چنین می گوید: «بار الها، گفته توست که «والّذینَ جاهَدوا فینا لَنهدینّهُم سبلَنا و إنّ اللهَ معَ المُحسنینَ» و گفتِ تو محض حق است. و ازآنجاکه دعوت من و اجابت این نفوس زکیةً خالصةً مخلصا لوجهک الکریم بود مرا به موجب گفته حق خودت به سبیل هدایت راهنمایی فرمودی. آقایان، مدینه فاضله انسانی و صراط مستقیم سعادت بشری قرآن مجید است. گرامی دستور مقدسی که نتیجه شرافت کل ادیان حقه عالم و برهان قاطع خاتمیت مطلقه دین اسلام إلی یوم القیامة و ضامن سعادت دارَین و فوز نشأتین است. آه، آه، چه سان از فرط غفلت مهجور شده گرامی دستور مقدسی که مختصر شراره از قبسات انوار مضیئه اش عالم قدیم و دنیای جدید را به آن حضارت و به این تمدن رسانیده؛ آه آه، چه سان فواید امروزه آن از فرط جهل و غفلت منحصر در امور ذیل است: تلاوت بالای قبور شب های جمعه، مشغولیت صائمین، زباله مساجد، کفاره گناه، بازیچه مکتب، چشم زخم، نظر قربانی، قسم دروغ، مایه گدایی، زینت قنداق،... .» (واثقی، 1335: 79-80)

در این سخنان سید آشکارا به دستاویز قرار دادن قرآن و غفلت از آموزه های آن اعتراض کرده است و نه تنها مردم را به عنایت به آیات آن و عمل به محتوای آن ها فراخوانده و آن را مایه سعادت دنیا و آخرت می داند، بلکه این کتاب آسمانی را منشأ تمدن و پیشرفت دنیای قدیم و جدید معرفی می کند. و این ادعای وی همان بازگرداندن قرآن به زندگی مردم است پس از این که در جامعه اسلامی مورد غفلتواقع شده و اغلب مسلمانان آن را کتابی قدیمی می دانند که با پیشرفت جامعه انسانی همگام نیست.

ص: 286

2-7. تأکید بر قابل فهم بودن قرآن برای همه

«به نظر سید جمال آیات الهی هم ظاهر دارد و هم باطن، ازاین رو فهم آیات الهی هم آسان است و هم مشکل؛ الفاظ قرآن به زبان عربی ساده و روان است اما درعین حال دارای باطنی پر رمز و راز است.» (گودرزی، 1383: 165) و از این نکته غافل نیست که هرکس به اندازه توانایی خود از قرآن فهم دارد و به عبارتی گرچه بزرگان گذشته اجتهاد کرده اند و از قرآن کریم اسرار نیکو یافته اند اما این بدان معنی نیست که آن ها به همه اسرار قرآن احاطه یافته اند، اجتهاد آن ها در کنار قرآن به منزله قطره ای از دریاست. (حلبی) وی بر عالم نماهای زمان خویش که خواسته یا ناخواسته کلام خدا را در انظار مردم غیرقابل فهم جلوه می دهند به سختی می تازد و آیه «هذا بیانٌ للناسِ و هُدیً و موعظةٌ للمتُّقین»(آل عمران، 138) را به آنان گوشزد کرده می گوید: «آیا آیات محکمات به زبان دیگران است که نباید بفهمیم؟ آیا خداوند به رمز صحبت کرده و خلق را از هدایت به قرآن منع فرموده؟ آیا زبانی عجیب و غریب است که جز پیغمبر کسی نمی فهمد؟

استغفرالله، قرآن کتاب خداست که برای هدایت و راهنمایی فرستاده و به زبان عربی ساده فرموده، آنچه خلق را به کار آید و در معاد و معاش لازم باشد در او ذکر نموده شفای درد گمراهی و درمان مرض نادانی که «هُدیً و شفاءٌ لما في الصُّدور لایأتیهِ الباطلُ مِن بینِ یَدیه و لا مِن خَلفه». (واثقی، 1335: 165) بنابراین سید جمال همه مردم را به تدبر در آیات قرآن فرامی خواند و این که عده ای فهم قرآن را مختص به پیامبر و ائمه و اولی الامر می دانند را با قوت رد می کند و بر این باور است که از آنجا که مخاطب خداوند، همه مردم هستند و در آیات الهی آموزه هایی وجود دارد کهسعادت دنیا و آخرت انسان در گروی عمل به آن هاست، هرکس به اندازه توان خود باید قرآن را خوانده درک کند و به دستورات آن عمل نماید.

ص: 287

3-7. توجه به آموزش وپرورش

سید جمال الدین عنایت ویژه قرآن به امر آموزش وپرورش را یکی از امتیازات مهم دین اسلام می داند و می گوید: «باید در هر امتی از امم جماعتی علی الدوام به تعلیم سایرین مشغول بوده باشند و در تحلیه عقول آن ها به معارف حقه کوتاهی نورزند و در تعلیم طرق سعادت تقصیر ننمایند، و گروهی دیگر همیشه در تقویم و تعدیل نفوس بکوشند و اوصاف فاضله را بیان و فواید آن ها را شرح و اخلاق رذیله را توضیح و مساوئ و مضرّات آن ها را تبیین کنند و از امربه معروف و نهی از منکر غافل نشوند.» (اسدآبادی، 1354: 219)

این کلام سید جمال برگرفته از آیات نورانی قرآن است که فرماید: «فلولا نفرُ من کلِّ فرقة ٍمنهُم طائفةُ لیتفقَّهوا في الدینِ ولیُنذروا قومَهم إذا رجَعوا إلیهِم لعلّهُم یحذَرون»(توبه، 122) در این آیه کریمه خدا به مسلمانان حکم می کند که هر جماعت از آنان عده ای را از میان خود در راستای فراگیری علم و معرفت مأمور سازند تا پس از کسب تخصص به میان قوم خویش بازگشته و به آموزش آن ها مشغول گردند.

اما بخش مهمی از آموزش وپرورش در دین اسلام به امربه معروف و نهی از منکر اختصاص دارد که نتیجه آن ایجاد جامعه ای قوی و امن است، و سید به روشنی در کلامش بدان اشاره کرده است؛ «در قرآن آمده است: «ولتکُن منکُم أمةٌ یَدعوُن إلی الخیرِ و یأمُرون بالمعروفِ و ینهَون عَن المُنکر»(آل عمران، 104) به باور سید جمال اگر عالمان دینی که وارثان صاحب شریعت اند در انجام وظایف محول شده به آنان کوشا باشند و به دو امر الهی تصریح شده در این آیه گوش فرا دهند و مردم جامعه رابه آنچه قرآن می گوید فراخوانند و آنان را به انجام سیره و روش پیامبر (ص) وادارند امت اسلامی از بند خواهد رست و مجد و عظمت و فرّ و شکوه ازدست رفته خود را بازخواهند یافت» (الأفغاني، 1980: 106)

ص: 288

4-7. دعوت به اندیشه و نهی از تقلید کورکورانه و خرافه پرستی

یکی از مواردی که مفسران در تفسیر اجتماعی بدان عنایت ویژه دارند ترویج اندیشه های عقلانی و متکی بر خرد در میان آحاد مردم، و مردود دانستن تقلید و مبارزه با نادانی و عقب ماندگی در جامعه اسلامی و نیز دور کردن افکار خرافی و اوهام از حوزه تفسیر است. (ضیغم طاهر) چنان که قرآن کریم انسان را به تفکر و خردورزی دعوت می نماید و سید جمال نیز با استناد به این آیات الهی می گوید: «باید آحاد هر امتی از امم عقاید خود را که اول نقشه الواح عقول است بر براهین متقنه و ادلّه محکمه مؤسس سازد و از اتّباع ظنون در عقاید دوری گزینند و به مجرد تقلید آباء و اجداد خویشتن قانع نشوند.» (اسدآبادی، 1356: 217) شکی نیست که سید جمال در این باور و رأی خویش از آموزه های قرآن تأثیر پذیرفته که پیروی از شک و گمان را نکوهش می کند و می فرماید: «إن یتَّبعون إلاّ الظّنَّ و إن هُم إلاّ یَخرصون» (انعام،116) تقلید و پیروی کورکورانه از آباء و اجداد شیوه مشرکان است که چون به پذیرش دعوت حق فراخوانده شدند از قبول آن سر باز زده و می گفتند: «بل نتّبعُ ما ألفَینا علیه آباءَنا». (بقره، 170)

این سید بزرگوار در مقابله با خرافه پرستی چنین می نویسد: «باید لوح عقول امم و قبایل از کدورات خرافات و زنگ های عقاید باطله همیشه پاک بوده باشد، زیرا عقیده خرافیه حجابی است کثیف که علی الدوام حائل می شود میان صاحب آن عقیده و حقیقت، و او را بازمی دارد از کشف نفس الأمر.» (حسینی اسدآبادی، 1423: 5، 101)

5-7. عدالت و حکمت

سید جمال الدین با استناد به آموزه های قرآنی، در خصوص عدالت و حکمت می گوید: «پرداخت حق به مستحق و قرار دادن اشیا در محل آن ها و سپردن کارهای مملکت به کسی که قدرت اجرای آن را دارد موجب مصونیت ملک و تحکیم سلطه

ص: 289

است و بنای آن را مستحکم می کند و پایه های قدرت را استوار می سازد و نظم داخلی را از فروپاشیدگی حفظ می نماید و نفوس ملت را از بیماری نجات می دهد، و بالاخره این همان است که بداهت عقل به آن حکم می کند و همان سرنامه حکمتی است که آسمان ها و زمین به واسطه آن بنا یافته و نظام هر موجودی به وسیله آن تثبیت شده است و همان عدلی است که در زبان شرع به آن امر شده که «إنَّ اللهَ یأمُر بالعدلِ و الإحسانِ» (نحل، 90) و آن را با خیر کثیر همراه کرده و گفته که «مَن یُؤتَ الحکمةَ فقد أوُتیَ خیراً کثیراً» (بقره، 269)». (الأفغانی، 1980: 160 و گودرزی، 1383: 176-177) سید جمال الدین با تمسک به آیات قرآن، اساس استحکام مملکت و تثبیت اقتدار را اجرای عدالت می داند و این عدالت قطعاً به نیکوکاری نیز منجر می شود، زیرا با اجرای عدالت همه به حقوق شرعی و عرفی خود خواهند رسید و نه تنها بخل و اختلاس و غارت و چپاول از جامعه رخت بر خواهد بست بلکه مهرورزی و نوع دوستی در میان مردم رواج یافته و دل های آنان به هم نزدیک تر می شود و احسان در جامعه قوت می یابد.

6-7. دمیدن روح امید و شجاعت در کالبد جامعه

«سید جمال برای دمیدن روح امید شجاعت به مسلمانان از آیات قرآن استفاده می کند. به نظر او کسانی که به کتاب خدا متوسل می شوند هیچ دلیلی برای یأس و نومیدی ندارند، کسی که به خدا و قدرت و عزت و جبروت او ایمان دارد هیچ گاه از رحمت خدا ناامید نخواهد شد زیرا خدا خود واقع امر را به او تذکر داده و فرمودهاست: «أنّه لایَیأسُ مِن رَوحِ اللهِ إلاّ القومُ الکافِرون» (یوسف، 87)، و در جایی دیگر از قول ابراهیم –علیه السلام- می فرماید: «و مَن یقنَط مِن رحمةِ ربِه إلاّ الضّالُّون»(حجر، 56)، چگونه یأس و ناامیدی به قلب مؤمن راه می یابد در حالی که خداوند آن را نشانه کفر دانسته است؟» (الأفغانی، 1980: 15) از آنجا که این رهبر بزرگ همه

ص: 290

توفیق ها و دستاوردهایش در مبارزات علیه بیدادگران و استعمارگران را مرهون عنایتش به قرآن و ایمان قوی خود به رحمت خداوند می داند، لذا اعتقاد دارد که ایمان به خدا و امید و توکل به رحمت پروردگار، بهترین سرمایه انسان است که شجاعت در برخورد با مشکلات و سختی ها را به دنبال دارد.

7-7. نوید به مؤمنان و صالحان

سید جمال قضا و قدری که موجب تسلیم انسان در برابر ظلم می شود را مخالف وعده های قرآن دانسته و به مسلمانان نوید می دهد که سیطره بیگانگان ابدی نیست، زیرا خداوند می فرماید: «و نُریدُ أن نمُنّ علی الّذینَ استُضعِفوا في الأرضِ و نجعلُهم الأئمّةَ و نجعلُهم الوارثینَ» (قصص، 5؛ نور، 55)، آری، خداوند وعده فرموده که مؤمنان و صالحان را خلفای روی زمین قرار دهد و خوف آنان را به امنیت و آرامش مبدّل سازد. (نگا: الأفغانی، 1980: 161-162) گرچه در قطعی بودن وعده های خدا شکی نیست، اما این بدین معنی نیست که مستضعفان دست وپا بسته در گوشه ای نشسته و منتظر تحقق وعده خدا باشند، بلکه با امید به این وعده ها و توکل به خدا، خود نیز در راه دفع ظلم و مبارزه با بیدادگران گام بردارند تا هرچه زودتر به وعده های شیرین و لذت بخش الهی دست یابند.

8-7. نفی سلطه بیگانه

«سید جمال الدین اسدآبادی مهم ترین و مزمن ترین درد جامعه اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با این دو به شدت مبارزه کرد.»(islamtimes.org، 1395) «رمز پیروزی سید جمال الدین شناخت دقیق وی از زمان بود و عوامل عقب ماندگی مسلمانان را در پشت کردن به قرآن و زیر بار ظلم رفتن و تن دادن به استعمار خارجی می دانست.» (حلبی، 1371: 187) او در مقالات خود مرتباً وصایای قرآنی را در این خصوص یادآوری می کند می گوید: «بااینکه دینشان بر

ص: 291

آن ها مقرر داشته است که در پیش سلطه مخالف و غلبه اجانب پست و زیردست نشوند بلکه رکن اعظم دینشان این است که ولایت اجنبی را از خودشان طرد و منع و از دیار خویش قلع وقمع نمایند، بلکه با شوکت هر ذی شوکتی منازعت کنند، آیا فراموش کردند وعده های خدا را از برای خودشان ب_ «أن یَرثوا الأرضَ و هُم العبادُ الصّالحون». (واثقی، 1335: 402) «سید به تأسی از قرآن مسلمانان را اندرز می دهد که دشمنان خدا را دوست خود قرار ندهند «لاتتَّخِذوا عدُوّي و عدوَّکم أولیاءَ تلقون إلیهِم بالمَودّة و قدکفروا بما جاء َکم مِن الحقِّ»(ممتحنه، 1)؛ دشمنان خدا پیوسته در کمین اند تا نقشه های شوم خود را علیه مسلمانان عملی نمایند «لاتتّخِذوا بطانةً مِن دونِکم لایَألونکُم خَبالاً» (آل عمران، 118)، پس شایسته است که امت اسلامی به این امر واقف بوده و فریب نخورد.» (الأفغانی، 1980: 157)

9-7. دعوت به وحدت و دوری از تفرقه

«سید جمال الدین ریشه دردها و مصائب مسلمانان را در اختلاف و نزاع می داند و برای درمان درد تفرقه نسخه ای قرآنی را ارائه داده و به مسلمانان سفارش می کند که از حوادث ناگوار عبرت بگیرند و اتّحاد و اتّفاق را شعار خود سازند.» (واثقی،1335: 401) «سید هم به وحدت سیاسی اعتقاد داشت و هم به وحدت عقیدتی؛ البته وحدت در عقیده را مبنای وحدت در امور سیاسی تلقی می کرد. ازنظر او وحدت اعتقادی باید حول محور قرآن شکل گیرد و مسلمانان باید از هر قوم و ملیتی که هستند بر اساس مشترکات خود که مهم ترین آن قرآن است اتحاد پیدا کنند.» (جمالی،1349: 38) وی مردم را به اتحاد و دوری از تفرقه فراخوانده می گوید: «خداوند بندگان خود را فرمان داده تا به ریسمان او چنگ بزنند و از تفرقه بپرهیزند.

خداوند سبحان بر بندگان خود منت می نهد که آنان را پس از دشمنی و نزاع، برادر همدیگر ساخته و در مورد مؤمنان می فرماید: «إنَّما المؤمنونَ إخوةٌ» (حجرات،

ص: 292

10)؛ او از مخاطبان آیات الهی می خواهد که به هنگام اختلاف و نزاع به اصلاح میان خود بپردازند و باغیان و تجاوزگران را از میان بردارند «و إن طائفتانِ من المؤمنینَ اقتتَلوا فأَصلِحوا بینَهما فإن بغَت إحدیهُما علی الأُخری فقاتِلوا الّتي تَبغي حتّی تَفیئ إلی أمر اللهِ» (حجرات، 9). خداوند به وحدت کلمه میان مسلمانان امر کرده می فرماید: »ولاتَکونوا کالّذینَ تفرَّقوا واختلَفوا مِن بعدِما جاءتهُم البیناتُ» (انفال، 47)، و همه با روح وحدت و ایمان پیرو فرمان خدا و رسول باشید و هرگز راه اختلاف و تنازع که موجب تفرّق اسلام است نپویید که در اثر تفرقه ترسناک و ضعیف شوید و قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد.» (الأفغانی، 1980: 116-117)

وی «مقاله ای با عنوان "الوحدة الإسلامیة" در مجله "العروة الوثقی" به چاپ رساند که با این آیه شریفه آغاز می شود: «وأطیعُوا اللهَ و رسولَه و لاتنازَعوا فتفشَلوا و تذهبَ ریحُکم»(انفال، 46)

سیدجمال یکی از عوامل ضعف ملت های اسلامی را قبیله گرایی و نزاع ها و جنگ های بیهوده داخلی معرفی می کند و یکی از اسباب انحطاط و عقب ماندگی و چیرگی دشمنان بر آنان برمی شمارد.» (اصدق پور، 1395: 22) سیدجمال در ضمن این مقاله به مقایسه بین عصر طلایی قرآن در صدر اسلام و زمان معاصر خودش پرداخته چنین می نویسد: «اگر مسلمانان در آن عصر به شکوفایی و شوکت رسیدند به دلیل عقایدی بود که از سرچشمه ی اصیل قرآنی بر دل و جان مسلمانان اشراب شده بود و مسلمین به آن وعده هایی که در کتاب صدق الهی بشارت داده شده بود ایمان داشتند و همین ایمان و اعتقاد راسخ، دل های آنان را به یکدیگر نزدیک و همت های آنان را عالی نموده بود... شما نیز همان اسلام،همان قرآن و همان عقاید را در اختیار دارید و تنها چاره بازگشت و عمل و ایمان به آیات الهی و قرآن کریم است.» (حسینی اسدآبادی، 1423ق، 1: 134-136).

ص: 293

10-7. آمادگی برای دفاع از دین و میهن

قرآن به صراحت بر آمادگی مسلمانان جهت رویارویی با هرگونه دشمن متجاوز تأکید کرده و می فرماید: «وأعِدّوا لهُم مااستطَعتم مِن قوُّة و مِن رباطِ الخیلِ ترهبوُن به عدوَّ اللهِ و عدوَّکم و آخَرین مِن دونِهم لاتعلمُونهم» (انفال،60) سید جمال الدین با تمسک به این آیه کریمه در خصوص آمادگی همه جانبه برای مبارزه و ترساندن دشمنان چنین تفسیری دارد: «اما این که در قرآن کریم به آمادگی دفاعی دستور اکید داده شده است «وأعِدّوا لهُم مااستَطعتم مِن قُوّة»، به طورقطع هدف جنگ و خونریزی نیست بلکه همان گونه که در بخش بعدی آیه آمده است: «ترهَبون به عدوَّ الله و عدوَّکم» ، دستور خدا برای اعلا و آماده کردن قوای نظامی برای جنگ و کارزار و خونریزی نیست، بلکه فقط برای ارعاب و به وحشت انداختن و ترس ایجاد کردن در دشمن است تا آنان که به دنبال جنگ و خونریزی هستند بترسند و از قتل و کشتار مردم خودداری کنند.» (حسینی اسدآبادی، 1423: 6: 136) بدین گونه سید با زبانی ساده آنچه در ذهن برخی معاندان اسلام و قرآن وجود دارد مبنی بر این که این آیه مسلمانان را به جنگ و خونریزی تشویق می کند و این ذهنیت انحرافی را در میان مردم عامی انتشار می دهند که اسلام دین جنگ و کشتار است را با تفسیر زیبای خود رد می کند.

8. نتیجه

هدف اساسی رویکرد اجتماعی تفسیر، برون رفت از مشکلات و آسیب های جامعه انسانی با تکیه بر آیات قرآن و وحی الهی است، سید جمال الدین اسدآبادی به عنوانپیشگام در تفسیر اجتماعی قرآن، با استناد به آیات قرآن و تحلیل آن ها به زبان ساده و قابل فهم برای عامه مردم، قرآن را از حاشیه به متن زندگی مردم بازگردانید و آموزه های آن را با مسائل جوامع اسلامی درآمیخت؛ وی با تأکید بر بزرگ ترین و

ص: 294

تلخ ترین دردهای جوامع اسلامی یعنی جهل و خرافه پرستی، تفرقه و نزاع، استبداد داخلی و استعمار خارجی، تمامِ هم ّوغم خود را صرف دفع این بلایای دامن گیر مسلمانان کرد و بهترین و مؤثرترین درمان این بیماری های اجتماعی را بازگرداندن آموزه های قرآنی در میان مسلمانان و استمساک به وحی الهی دانست، لذا با افتتاح سخنان و پیام های انقلابی خود با آیات قرآن متناسب با درون مایه کلامش، به خوبی موفق شد هم توجه مردم را به قرآن و تعالیم آن معطوف کند و هم پیام خود را تقویت بخشیده مسلمانان را در راستای اهداف انقلابی و اصلاح طلبانه با خود همراه و همگام کند.

ازآنجاکه قرآن برای زمان و مکان خاصی نازل نشده بلکه آموزه های آن در هر زمان و مکان می تواند بهترین مشکل گشای مسائل و مشکلات جوامع انسانی باشد لذا به تفسیر عصری نیاز مبرم دارد، ازجمله تفسیر اجتماعی که همراه با تحولات جامعه انسانی قادر به پاسخگویی به خواسته ها و نیز دفع آفات اجتماعی باشد و مردم با اعتماد به آن، هرچه بیشتر به آن نزدیک شده و در زندگی خود به آن مرکزیت ببخشند. لذا بر قرآن پژوهان و مفسرین است که با دیدی نوین و راهگشا به تحلیل و تفسیر آیات قرآن بپردازند تا همه آحاد مردم قادر به فهم آن ها بوده و در زندگی خود بکار بندند.

منابع

قرآن کریم

1. ابو حمدان، سمیر(1992م)، جمال الدین الأفغانی و فلسفة الجامعة الإسلامیة، بیروت: دار الکتاب العلمی.

2. اسدآبادی، سید جمال الدین(1356)، رساله نیچریه باشرح و نقد، علی اصغر حلبی، تهران: انتشارات زواره.

ص: 295

3. اسدآبادی، میرزا لطف الله خان(1356)، شرح حال و آثار سید جمال الدین اسدآبادی معروف به افغانی، تهران: انتشارات سحر.

4. اصدق پور، محمد (1395)، آراء تفسیری سید جمال الدین اسدآبادی و ابعاد اجتماعی آن، نشریه پرتو وحی، جلد 3، ش2، صص 19-36.

5. الأفغانی، سید جمال الدین و عبده، الشیخ محمد، (1980م.)، العروة الوثقی، ط 2، بیروت: دار الکتاب العربی.

6. الهامی، محمد،"رأی الغزالی فی جمال الدین الأفغانی"، بی تا، بی جا.

7. ایازی، سید محمدعلی (1389)، گرایش اجتماعی در تفسیر پرتوی از قرآن، مجموعه مقالات بررسی اندیشه های قرآنی و اقتصادی آیت الله طالقانی، چ اول، قم: انتشارات دانشگاه مفید.

8. جمالی اسدآبادی، صفات الله(1349)، اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادی، قم: دارالتبلیغ اسلام.

9. حسینی اسدآبادی، سید جمال الدین(1423ق.)، الآثار الکاملة، العروة الوثقی، اعداد و تقدیم: سید هادی خسروشاهی، القاهرة: مکتبة الشروق الدولیة.

10. حلبی، علی اصغر (1356)، زندگی و سفرهای سید جمال الدین اسدآبادی، تهران: انتشارات زواره.

11. حلبی، علی اصغر(1371)، تاریخ نهضت های دینی-سیاسی معاصر،تهران: انتشارات بهبهانی.

12. الذهبي، محمدحسین(بلاتا)، التفسير والمفسرون، بیروت: دار احياء التراث العربي.

13. ستوده، هدایت الله (1374)، تاریخ اندیشه های اسلامی در اسلام، تهران: انتشارات آوای نور.

14. شرقاوی، عفت(1979)، الفکر الدینی فی مواجهة العصر، بیروت: دار العودة.

ص: 296

15. صاحبی، محمد جواد(1381)، سرچشمه های نواندیشی دینی (درآمدی بر تاریخ کلام جدید)، قم: نشر احیاگران.

16. الصباغ، محمد بن لطفی(1470ق)، لمحات فی علوم القرآن و اتجاهاته، بیروت: المکتب الإسلامی.

17. طاهر، علی ضیغم(2019م)، التفسیر الاجتماعی و أثره فی تطبیق مفاهیم القرآن فی الواقع المعاصر"، مجلة أبحاث البصرة للعلوم الإنسانیة، جامعة البصرة، کلیة التربیة للعلوم الإنسانیة، العدد 4 ب، المجلد 44، صص 153-168

18. گودرزی، فاطمه(1383)، مبانی قرآنی اندیشه های اصلاح گرایانه امام خمینی در مقایسه با سید جمال الدین اسدآبادی، تهران: نشر عروج.

19. محمد الدغامین، خلیل زیاد(1386)، تأثیر سید جمال بر رویکرد تفسیر در دوره معاصر، ترجمه: علی خیاط، مجله تخصصی الهیات و حقوق، شماره 25، صص 165-175.

20. مدرسی چهاردهی، مرتضی(1353)، سید جمال و اندیشه های او، تهران: پرستو.

21. میلاد، زکی و امینی، محمد جمعه(1381)، تحولات و خط سیر اندیشه اسلامی معاصر، نشریه علوم سیاسی، دانشگاه باقرالعلوم. قم، شماره 18،

22. واثقی، صدر(1335)، سید جمال الدین حسینی پایه گذار نهضت های اسلامی، تهران: انتشارات پیام.

23. علت انحطاط مسلمانان ازنظر سید جمال الدین اسدآبادی (شنبه 28 اسفند 1395)

- islamtimes.org

ص: 297

ص: 298

13-بررسی نگاه مترقیانه اسلام دربارۀ موضوع حکمیت میان زوجین با تکیه بر آیۀ 35 سورۀ نساء

اشاره

حسین مهتدی(1)-حسین فقیه(2)-عذرا السادات لطیفی حسینی(3)

چکیده

اسلام به خانواده به عنوان اولین و مهم ترین نهاد اجتماعی توجه ویژه ای داشته و در راستای حفظ این نهاد مقدس قوانین و تدابیری اندیشیده است که از جمله آن ها داوری یا حکمیت بین زوجین در هنگام بروز اختلاف و درگیری جهت حل مناقشات، برقراری آشتی و استوار ساختن روابط بین آن ها می باشد؛ در زمان بروز اختلاف بین خانواده، جامعه مسئولیت دارد و در این میان مسئولیت بستگان در رفع اختلاف خانوادگی بیشتر می باشد. از همین رو خداوند متعال در آیه 35 سوره نساء ضمن مطرح کردن این مسئله، دستور می دهد که حَکَم را از میان خویشاوندان زن و شوهر انتخاب کرد؛ چرا که به واسطه رابطه خویشاوندی و عاطفی که با زوجین دارند، می توانند درصدد تحریک عواطف آن ها در مسیر درست برآیند. نگارندگان در این مقاله با شیوۀتوصیفی تحلیلی و با استفاده از تفاسیر اجتماعی ضمن تعریف

ص: 299


1- . دانشیار گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه خلیج فارس، بوشهر (نویسندۀ مسئول) mohtadi@pgu.ac.ir
2- . استادیار گروه معارف دانشگاه خلیج فارس، بوشهر H.faghih@pgu.ac.ir
3- . دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی دانشگاه خلیج فارس بوشهر h.sadat57@gmail.com

حکمیت، به بررسی اوصاف و ویژگی های حکم و امتیازات این نوع داوری و نقش آن در جلوگیری از فروپاشی خانواده و کاهش آمار طلاق پرداخته اند؛ همچنین ضرورت وجود حَکَم را با توجه به آمار طلاق در جامعه کنونی تبیین می کنند. از دیگر یافته های این پژوهش این است که با توجه به احساسات و عواطفی که در محیط خانواده حکم فرماست در هنگام بروز اختلافات نمی توان فقط با مقیاس خشک و بی روح قانون در پی رفع اختلاف برآمد؛ بلکه می بایست در حد امکان از طریق عاطفی درصدد حل مشکلات بود.

واژگان کلیدی: تفاسیر اجتماعی، حَکَم، طلاق، شقاق، خانواده.

1. مقدمه

خانواده در تمام جوامع بشری به عنوان اساسی ترین نهاد اجتماعی، منشأ فرهنگ و تمدن بشر به شمار می رود. از همین رو همه جوامع توجه ویژه ی خود را به خانواده معطوف داشته و اصلاح جامعه را در گرو توجه، حمایت و هدایت خانواده به جایگاه واقعی می دانند و غفلت از خانواده را موجب سقوط و هلاکت جامعه می دانند، در این میان دین مبین اسلام به عنوان یک مکتب انسان ساز بیشترین عنایت را به این نهاد مقدس داشته و در راستای حفظ تداوم و استحکام آن توصیه های اخلاقی و قوانین و تدابیر متعددی را مطرح کرده است.

هرچند وجود اختلاف بین زن و شوهر به خاطر وجود تفاوت های فردی، امری طبیعی است و حتی گاهی یکی از زوجین یا هردوی آن ها به دلیل بی توجهی به تکالیفی که در مقابل همسر خود دارند سبب بروز اختلاف می شوند؛ ولی آنچه مهم می باشد این است که نباید این اختلافات چنان پیشرفت نمایند که بنیان خانواده رامتزلزل سازند.اسلام برای حل این اختلافات و پیشگیری از فروپاشی خانواده در پی

ص: 300

ارائه راه حل کلی بوده؛ گاه با تشویق زوجین به مصالحه و گذشتن از برخی حقوق واجب خود مانع استمرار اختلافات و وقوع طلاق می شود و گاه با وضع تدابیری موجبات تحکیم روابط خانواده را فراهم می آورد.

یکی از تدابیر مهم و اساسی قرآن در مدیریت اختلافات بین زوجین و تحکیم روابط آن ها تعیین حکم یا داور می باشد که در آیه 35 سوره نساء آن را مطرح می کند و وظیفه ای را متوجه جامعه و به طور خاص بستگان زوجین می نماید که با بروز نشانه هایی مبنی بر وجود اختلاف بین زن و شوهر با داوری و حکمیت میان آن ها در پی حل اختلافات و برقراری آشتی بین آن ها برآمده و مانع وقوع طلاق و جدایی شوند. مفسرین و فقها بحث های فراوانی پیرامون این آیه مطرح کرده و احکامند متفاوتی را استخراج کرده اند؛ در این میان برخی از مفسرین با گرایش تفسیر اجتماعی، ماهیت حکمیت و شرایط حکم را تبیین کرده و کوشیده اند راه حلی مناسب برای حل نزاع و درگیری های زوجین ارائه دهند. این نوع گرایش به عنوان یکی از تحولات بسیار مهم در زمینه پژوهش های قرآنی در دوران معاصر شمرده می شود که در آن مفسران با تفکر در پیام های اجتماعی قرآن کریم در پی قرار دادن آموزه های قرآن در متن زندگی مردم و اثبات توانمندی اسلام در حل مشکلات اجتماعی، پاسخگویی به نیازهای اجتماعی و اداره شایسته جامعه در کنار تأمین سعادت اخروی می باشد(نفیسی، 1393: 49).

در این مقاله صرف نظر از مباحث فقهی و حقوقی این آیه، این مسئله را با تکیه بر آیه 35 سوره نساء و با استفاده از تفاسیر اجتماعی از قبیل تفسیر الفرقان، تفسیر نمونه، تفسیر نور و مواهب الرحمن و...تبیین نموده، ضمن ذکر و بررسی آراء متفاوت مفسرین به پرسش هایی از این قبیل که چنین محکمه ای چه امتیازی دارد و چه تأثیری در کاهش آمار طلاق دارد، پاسخ داده می شود.

ص: 301

2. ضرورت و اهمیت پژوهش:

اهمیت این مسئله به این دلیل است که عدم رفع کدورت و اختلاف ممکن است به نفاق و شقاق و حتی جرم و بزهکاری نیز برسد و منجر به کشمکش های اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی، رفتاری و ...شود هرگاه این ها محدود شوند، این مسائل هم منتفی می شوند و آرامش و صلح و رضایت به خانواده مسلمان ها و سپس به جامعه اسلامی برمی گردد.به همین دلیل است که محکمه خانوادگی نقش والایی در ایجاد جامعه سالم دارد؛ چراکه برخلاف محاکم قضایی فقط به دنبال احقاق حق نیست بلکه هدفی والاتر از آن یعنی ایجاد سکون و آرامش در خانواده را مد نظر دارد و به تمام شئون آن خصوصاً وضعیت فرزندان توجه کرده و با در نظر گرفتن همه این مسائل با دلسوزی، تمام همت خود را جهت ارائه راهکاری مناسب به کار می برد، ازاین رو تدبیر قرآن برای تشریع حَکَمیت درواقع اصلاح ساختار جامعه اسلامی است.

3. سؤالات تحقیق:

در این پژوهش به سؤالات زیر پاسخ داده می شود:

1-منظور از حَکَم در دعاوی خانوادگی چیست؟

2-تفاسیر اجتماعی چه ویژگی هایی را برای محکمه خانوادگی ذکر کرده اند؟

3- حَکَم چه نقشی در کاهش آمار طلاق دارد؟

4-تعیین حَکَم وظیفه چه کسی است؟

ص: 302

4. پیشینه تحقیق:

با پژوهش در منابع متعدد کتاب مستقلی درباره موضوع حکمیت میان زوجین یافت نشد؛ بلکه فقها و مفسرین در کتب خود به صورت جزئی و موردی به آن پرداخته اند؛ مقالاتی دراین باره نوشته شده که برخی از آن ها عبارت اند از:

1. مقاله ماهیت داوری در دعوای طلاق؛ نویسندگان: جواد سرخوش و سهیلا دیبافر، تابستان1397. این مقاله با بررسی قانون حمایت خانواده، رویه قضایی حاکم بر جامعه را مورد مطالعه قرار داده و نقش داوران را در حد میانجی گری تقلیل داده است.

2. مقاله واکاوی داوری در حل وفصل اختلافات خانوادگی با رویکردی به قانون حمایت خانواده (مصوب1391)؛ دکتر منیره حداد پور و دکتر محمود جلالی، تابستان1393: این نوشتار ضمن بیان اهمیت ارجاع خانواده ها به حکم خانوادگی رویکردهای قانون گذار نسبت به حل اختلافات زوجین از راه حکمیت، امکان یا عدم امکان همسویی این قوانین با تدبیر حکیمانه قرآن را مورد بررسی قرار داده است.

3. مقاله حکمیت و داوری در حل تعارض بین زوجین: مقایسه تطبیقی در فقه امامیه و حقوق موضوعه؛ زهرا گلزاری، رحمت الله شریعتی، الهام شریعتی و سیده فائزه صفدر زاده، زمستان1399. به دنبال ارائه تصویری شفاف از اصل حکمیت به عنوان شاخص و معیار یک جامعه دینی است و با تطبیق قوانین حاکم بر جامعه و فقه امامیه در رفع اختلافات زوجین، مطابقت یا عدم مطابقت این قوانین با فقه امامیه را مورد بررسی قرار داده است.

4. مقاله دیدگاه فقهی-حقوقی حکمیت و جایگاه آن در اختلافات خانوادگی به قلم علیرضا ارژندی، بهار1397. ضمن بررسی راهکارهای حکمیت در نهاد خانواده،

ص: 303

ضرورت استفاده مناسب و نهادینه کردن این اصل در جامعه را جهت ایفای نقش مهم آن در جلوگیری از طلاق بیان کرده است.

5. مقاله آسیب شناسی داوری در طلاق در نظام حقوقی ایران و فقه امامیه با تأکید بر قانون حمایت خانواده نوشته ی امین امیر حسینی،تابستان 1392. نهاد دادرسی خانواده در جامعه را مورد بررسی قرار داده و به دنبال این است که آیا این نهاد کارکردهای لازم خود را دارد و یا از ضمانت اجرایی کافی برخوردار می باشد؟

مقاله حاضر با هدفی والاتر از مقالات نوشته شده، صرف نظر از مباحث فقهی-حقوقی، در پی تبیین ماهیت حکم تکیه بر آیه 35 سوره نساء و با استفاده از تفاسیر اجتماعی برای اثبات جامعیت دین اسلام و کارآمد بودن آن در حل معضلات اجتماعی می باشد؛ درحالی که مقالات ذکر شده یا به دنبال بررسی فقهی و تطبیق این اصل با حقوق موضوعه قانون اساسی و مشخص کردن میزان انحراف یا تطبیق قوانین حاکم بر کشور با فقه امامیه بوده و یا این که فقط رویه قضایی آن را مدنظر قرار داده و نقش حکم را در حد میانجیگری تقلیل داده اند.

5. معنی لغوی و اصطلاحی حَکَم

حَکَم مترادف حکیم بی معنای حاکم و قاضی می باشد (ابن منظور، 1414، 12: 140) این واژه در اصل از ماده حُکم با ضم حاء به معنای منع کردن و بازداشتن به منظور اصلاح است و خداوند از این جهت در آیه مذکور واژه حکم را بکار برده و نگفته حاکم تا مشخص شود یکی از شرایط حکمین این است که بدون مراجعه به طرفین دعوا بر اساس آنچه تصویب می کنند به سود یا زیان طرفین دعوا حکم می کنند (راغب اصفهانی،1412: 1: 249). حکَم به کسی می گویند که زوجین به او برای سازش یا جدایی اختیار می دهند (طریحی، 1375، 6: 45). این واژه دراصطلاح

ص: 304

هم به همان معنای لغوی خود یعنی حاکم، قاضی و کسی که منازعات بین طرفین را فیصله می دهد، به کاررفته است (محمود عبدالرحمن، بی تا: 1: 581).

6. معنی لغوی و اصطلاحی شقاق

در لغت بی معنای دشمنی میان دو گروه و اختلاف بین دو نفر است (ازهری، 1421: 8: 205). همچنین به معنای اختلاف و ناهمگونی یعنی این که در مسیری غیر از مسیر همراهت قرارگرفته ای و ممکن است از شق العصا به معنای کسی که بین تو و خودش جدایی می اندازد یا از شق به معنای سختی و مشقتی که به جان آدمی می رسد، به کاررفته باشد (راغب اصفهانی، 1412،1: 460). شقاق به معنای جدایی و دو تکه شدن یک چیز می باشد و به کار بردن این واژه در نزاع زوجین به این معناست که زوجیت مثل یک امر واحد است که در صورت ناسازگاری و اختلاف، زوجین از یکدیگر جدا شده و دشمن یکدیگر می گردند(طیب، 1369، 74:4) و در اصطلاح بی معنای نشوز طرفین (عاملی، 1413: 117) یعنی هرگاه سبب اختلاف و شکاف از ناحیه هر دو طرف باشد، شقاق گویند (مشکینی، بی تا: 537).

7. تحلیل موضوع

اشاره

قرآن به عنوان کتاب راهنمای بشر، مختص مردمان عصر نزول وحی نبوده؛ بلکه برای تمامی انسان ها در تمامی عصرها برنامه هدایتی دارد و تفاسیر اجتماعی با تأکید بر همین نکته سعی دارند باعرضه ی آیات قرآن بر رویدادها و حوادث جامعه به دنبال پاسخگویی به چالش ها و شبهات هم چنین ارائه راهکاری متناسب برای رفع مشکلات جامعه باشند و اثبات کنند که قرآن به عنوان کتاب هدایتگر توانایی ارائه برنامه و راهکار متناسب با مشکلات هر جامعه و هر عصری را دارد.

ص: 305

وجود اختلاف بین زن و شوهر امری طبیعی است که اگر در پی حل تعارض و چاره نباشند منجر به طلاق و جدایی زوجین می شود که به عنوان معضل و مسئله ی جدی جامعه امروز، توجه به آن و ارائه راهکار جهت کاهش اختلافات ضروری به نظر می رسد، در همین راستا قرآن کریم در آیه 35 سوره نساء در پی چاره جویی می فرماید : و اگر از جدايى و شكاف ميان آن ها بيم داشته باشيد، داورى از خانواده شوهر و داورى از خانواده زن انتخاب كنيد اگر اين دو داور تصميم به اصلاح داشته باشند خداوند كمك به توافق آن ها مى كند، زيرا خداوند دانا و آگاه است.(1)

در آیه فوق خداوند جهت رفع تعارض میان زوجین، نهاد داوری خانواده را تشریع کرده است، در آیه قبل سخن از اختلاف زوجین به سبب نشوز و نافرمانی زن در مقابل وظایفش بوده که خداوند سه راهکار تربیتی موعظه، جداسازی بستر و ضرب ﴿فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَ ﴾ را برای معالجه نشوز زن ارائه می دهد؛ اما اگر با این راهکارهای تربیتی زن دست از نشوز و لجبازی برنداشت یا به واسطه ظلم و لجبازی مرد و قصور در وظایفش نسبت به زن یا قصور و نافرمانی هر دو طرف از وظایف، ترس اختلاف و جدایی بین آن ها بود، قرآن حکم به محکمه خانوادگی و تعیین حَکَم جهت رفع نزاع و برقراری صلح و آرامش می نماید؛ در این مقاله سعی بر این است که در چند محور، این مسئله مورد بررسی قرار داده شود.

ص: 306


1- . وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً.

1-7. موضوع حُکم لزوم تعیین داور

آیه مورد بحث درصدد تشریع حکم لزوم انتخاب داور در نزاع های بین زن و شوهر است، شروع آیه با عبارت "إن خِفتُم شقاق" دال بر این است که موضوع این حکم، خوف از شقاق در میان زوجین است؛ فقها و مفسرین در رابطه با اصطلاح خوف شقاق، احتمالاتی را ذکر کرده اند که برای روشن شدن مطلب بیان می شود:

1. خوف به معنای علم و یقین به شقاق: این احتمال با موضوع حکم سازگار نیست؛ چراکه در صورت علم به وجود شقاق دیگر نیازی به داور نیست (طوسی، بی تا، 3: 192).

2. خوف به معنای شک و یا غلبه ظن: اگر خوف را به معنای ظن بگیریم صحیح تر و با موضوع بحث سازگارتر است (طوسی، بی تا، 3: 192).

3. خوف به معنای استمرار شقاق: ترس از استمرار شقاقی که در حال حاضر محقق شده است (مغنیه، 1424، 2: 318). در مورد شقاق گذشته که ترسی وجود ندارد در مورد شقاق آینده هم که علمی وجود ندارد و اگر شقاق و دلخوری درگذشته وجود داشت ولی استمرار نداشت دیگر امر به انتخاب داور برای زوال شقاق معنا ندارد ( فاضل مقداد، 1373، 2: 213). طبق این احتمال گرچه "خوف" و "شقاق" در معنای خود به کار رفته اند اما نیاز به در تقدیر گرفتن "استمرار" می باشد درحالی که عدم تقدیر بهتر از تقدیر گرفتن است.

4. ترس از به وجود آمدن شقاق: بنابراین احتمال "شقاق" در همان معنای لغوی خود به کاررفته است و متبادر از آیه همین معنا می باشد (قطب، 1425، 2: 656). این احتمال نیازی به تأویل و یا تقدیر ندارد و متناسب با معنای ظاهری کلام است و بهتر است کلام را جز در صورت وجود قرینه یا ضرورت کلام، طبق همان معنای ظاهری تفسیر کرد.

ص: 307

5. خوف از شقاق موجود و فعلی به اعتبار ترس از عوارض آن که به دنبال مطلق کراهت به وجود می آید (شبیری زنجانی، 1419، 25: 7722). طبق این احتمال نیز شقاق در معنای اصلی خود به کار رفته و نیازی به تقدیر نیست. همیشه لازم نیست از موضوعی در آینده ترسید، گاه ممکن است از چیزی که موجود است هم ترسید مثل ترس از آتش، که این ترس ناشی از عوارضی است که از آتشی که فعلاً موجود است، محقق می شود. سبزواری نیز خوف شقاق را به معنای ترس از عاقبت و نتیجه شقاق گرفته است (موسوی سبزواری، 1409، 8: 157). گرچه آیه در نگاه نخست اطلاق دارد و شاید همه موارد پیش گفته را شامل شود ولی با توجه به تناسب حکم با موضوع، انصراف آیه در این است که هرگونه کراهتی میان زوجین که ترس از جدایی را به همراه داشته باشد، موضوع حکم لزوم تعیین داور است که قدر متیقن آن، علم به استمرار شقاق موجود است. از سوی دیگر شک یا حتی ظن به شقاق در آینده از انصراف آیه خارج است؛ چراکه در این فرض از یک سو، اساساً موضوع شقاق محل تردید است و لذا به گونه ای از نوع سالبه ی به انتفای موضوع است و از سوی دیگر، ورود و دخالت این چنینی دو داور خود موجب از هم گسسختگی بیشتر میان زوجین می شود.

2-7. مخاطب آیه

فعل امر"إبعثوا" دلالت بر لزوم تعیین حَکَم می کند و تکلیفی را متوجه مخاطبین این امر می کند، فارغ از الزامی یا استحباب بودن این امر، دانستن مخاطب آیه ضروری به نظر می رسد و لازم است بدانیم خداوند با ضمیر فاعلی جمع مذکر مخاطب "و" در "ابعثوا" چه کسانی را مکلف به تعیین حَکَم برای رفع اختلافات بین زوجین کرده است. احتمالات متعددی در این زمینه مطرح است:

ص: 308

برخی از مفسرین خطاب آیه را متوجه حاکم و سلطان یعنی کسی که دادخواهی را نزد او می برند، می دانند. صاحب تبیان این قول را منتسب به اکثر فقها دانسته و می گوید ظاهر اخباری که به ما رسیده هم بر همین معنا دلالت دارد (طوسی،بی تا، 3: 192). تفسیر کاشف حاکمان شرع را شایسته تر و سزاوارتر دانسته و خطاب را فقط متوجه آن ها می داند (مغنیه،1424، 2: 318). این قول مشهور بین فقها بوده و کمتر کسی با آن مخالفت کرده است؛ چراکه رفع منازعات از وظایف حاکم شرع است و او کسی است که برای نصب حَکَم ولایت دارد(شبیری زنجانی،1419، 25: 7726). در این آیه خطاب حکم به صورت مطلق است و با عباراتی نظیر "یا ایهاالناس" و یا "یا ایها المؤمنین" مقید به گروه خاصی نشده، در خطابات احکام شرعی هر جا که خطاب به صورت مطلق به کاررفته متوجه ائمه و قضات است(طوسی، 1407، 4: 416).

عده ای مخاطب آیه را زوجین دانسته و معتقدند منظور آیه این است که هریک از زوجین، داوری از خانواده خود برای رفع نزاع انتخاب کند (شاه عبدالعظیمی،1363، 2: 424) این گروه علاوه بر تکیه بر برخی روایاتی که براین مضمون دلالت دارند وجه دیگری را نیز ذکر کرده اند مبنی بر این که برقراری صلح منوط به این است که زوجین در برخی موارد کوتاه آمده و یا از حق خود بگذرند و از آنجایی که هریک از زوجین خود رشید و بالغ اند، تحت ولایت کسی نبوده و بر سرنوشت خود مختار می باشند، برای استیفای حق خود ولایت دارند از این رو تعیین حَکَم در شأن و صلاحیت خود زوجین می باشد(فیروزآبادی و بطحایی، 1396: 180) البته این وجه منافاتی با حق ولایت حاکمان در تعیین حکم ندارد؛ چراکه متولی رفع نزاع ها هستند و از چنین حقی برخوردارند. علاوه بر آن ممکن است توجه به سیاق آیه و فعل "تخافون" در آیه قبل که خطاب به مردانی است که بیم از نشوز همسران خود دارند، وجه دیگری در انتخاب این احتمال باشد.

ص: 309

بر این نظریه اشکال کرده اند که توجه خطاب به زوجین با ظاهر آیه سازگار نیست؛ چراکه در آیه فعل امر"ابعثوا"به صورت جمع به کار رفته و اگر خطاب به زوجین بود باید فعل تثنیه آورده می شد(محدادپور و جلالی، 1393: 219). در پاسخ آن ها باید گفت که استفاده از ضمیر جمع برای مثنی در این گونه موارد خلاف ظاهر و نامتعارف نیست؛ چراکه این نوع خطاب ها انحلالی هستند و منظور تمام مصادیق و افراد یعنی تمام زوجین می باشد همان طور که فعل"ابعثوا" به صورت جمع آمده تا تمام حاکمان را شامل شود (شبیری زنجانی، 1419، 25: 7727)؛ همچنین اشکال شده اگر زوجین مخاطب بودند استفاده از ضمیرهای

غایب"بینهنما-اهله و اهلها" در ادامه آیه مناسب نبود و باید از ضمیر مخاطب استفاده می شد(صادقی تهرانی، 1406، 7: 53) این اشکال نیز موجه به نظر نمی رسد؛ چرا که توجه از ضمیر مخاطب به غایب امر نامتعارفی نیست به عنوان مثال در عرف نیز زمانی که کسی به دوستش می گوید نمی خواهم که بین دو دوست مشکلی پیش بیاید منظورش از دو دوست خودشان می باشد که به صورت اسم ظاهر غایب ذکر کرده است.

خانواده و بستگان زوجین احتمال دیگری است که برای مخاطبین این آیه ذکر کرده اند و می گویند این احتمال با ضمیر جمع در "ابعثوا"و"خفتم" و ظاهر آیه سازگارتر است؛ چرا که معمولاً کسانی که با زوجین در ارتباط اند و از روابط آن ها باخبرند زودتر متوجه اختلاف و درگیری بین آن ها می شوند حتی حاکم نیز بعد از مراجعه یکی از زوجین برای حل اختلاف، متوجه اختلاف بین آن ها می شود (حداد پور و جلالی، 1393: 219).

عده ای مخاطب را حاکمان و زوجین می دانند و می گویند هرکدام از آن ها به تعیین حکم اقدام کنند کفایت می کند، این قول را به طبری نسبت داده اند (طوسی، بی تا،3: 192)؛ یعنی اگر زوجین اقدام نکردند وظیفه حاکم است که برای حل نزاع در پی انتخاب داور باشد. این قول به نظر نمی رسد چندان صحیح باشد؛ چرا که زن و

ص: 310

شوهری که اختلافاتشان بالا گرفته معمولاً تمایل چندانی به انتخاب حکم و برقراری صلح ندارند و دوست دارند هرچه سریع تر تکلیفشان مشخص شود، حاکم نیز آشنایی چندانی با خانواده زوجین ندارد که از میان آن ها حکمی انتخاب کند و با توجه به شرایط جامعه امروز و انبوه پرونده ها رسیدگی به پرونده ها زمان زیادی را می طلبد که ممکن است در این مدت عوارض ناشی از این اختلافات، خسارات جبران ناپذیری را متوجه خانواده و فرزندان آن ها کند.

بعضی از مفسرین خطاب را عام دانسته و تکلیف را متوجه عموم مسلمین می دانند و می گویند اگر زوجین و خانواده یا بستگان آن ها پس از بروز اختلاف نسبت به تعیین حکم برای برقراری صلح اقدام کردند که همان مورد توجه قرار می گیرد و در غیر این صورت بر هر شخصی از مسلمانان که خبر اختلاف زوجین به او برسد واجب است در برقراری صلح میان آن ها بکوشد (مراغی، بی تا، 5: 31). صاحب المنار مسئولیت را متوجه مؤمنینی می داند که به مصالح یکدیگر توجه دارند و ازآنجایی که نمی توان هریک از مؤمنین به تنهایی و یا همه آن ها را مسئول دانست، گفته اند نظر درست این است که این امر اول متوجه حاکمان است که متصدی امور مسلمین هستند و در مرحله بعد همه مسلمین مکلف اند که به یکدیگر توجه داشته و در بهتر شدن شرایط یکدیگر بکوشند و بر هرکدام از آن ها که بتواند در پی رفع اختلاف برآید، واجب است این مهم را انجام دهد (رضا، 1414، 5: 77).

سبزواری این تکلیف را متوجه کسانی که به واسطه ارتباط خانوادگی و یا از جهت امربه معروف و نهی از منکر و مصالحه بین مردم، توجه ویژه ای به امور زوجیت و پیوند زناشویی دارند، می داند و می گوید به محض این که نشانه هایی دال بر شقاق و جدایی بین زوجین ظاهر شد و به محض خوف از عواقب شقاق و جدایی، این افراد مکلف به اجرای احکام الهی و برقراری صلح و ایجاد آرامش در این زمینه هستند (موسوی سبزواری، 1409، 8: 157). صاحب تفسیر الحدیث می گوید ممکن

ص: 311

است مخاطب آیه، پیامبر اسلام، خانواده زوجین و یا "ذوی الشؤون و العلاقه"یعنی افراد بانفوذ و صاحب امر از مسلمین باشند و از آنجایی که صیغه آیه به صورت مطلق حکم شریعت را بیان کرده، می تواند محل تطبیق در هر ظرفی باشد؛ بنابراین ولی امر مسلمین یا نائب او جانشین پیامبر در این امر می باشند و بیان می دارد که آنچه از ظاهر آیه متبادر می شود این است که خطاب متوجه پیامبراست که مرجع حل اختلاف بین مردم بوده، حکمش نافذاست و بر دیگران اطاعت امر او واجب می باشد و بعد از پیامبر متوجه ولی امر مؤمنین یا حاکم می باشد هرچند این دلیل از احتمال این که ممکن است این امر متوجه افراد با نفوذ در خانواده و اجتماع، باشد چیزی کم نمی کند (دروزه، 1412، 8: 112). به نظر می رسد حکم موجود در آیه اگر واجب باشد، از گونه واجب کفایی است و همه افراد واجد شرایط که علم به شقاق و توانایی ورود در این قضیه را دارند شامل می شود، گرچه خانواده و بستگان زوجین بیش و پیش از بقیه متوجه شقاق می شوند و لذا در صورت توانایی به لحاظ عاطفی و دغدغه و شرعی مقدم بر دیگران اند. طبیعی است که حاکم شرع نیز پس از اطلاع از شقاق، مشمول این حکم می شود.

3-7. شرایط داوران:

آیه مورد بحث در مورد شرایط حَکَم مطلق بوده و در آن فقط به اهل خانواده بودن حَکَم تصریح شده است، البته در متون اسلامی اعم از کتب فقهی و تفسیری، به صورت کلی و مجمل شرایطی ذکر شده است بدون این که به صورت تفصیلی آن ها را موردبحث قرار داده باشند؛ البته برخی از آن ها محل بحث و اختلاف است و هرکدام از فقها با توجه به مبنای خود در مورد وکیل یا قاضی تحکیم بودن حَکَم، این شرایط را مورد بررسی قرار داده اند که با توجه به هدف این مقاله و پرهیز از طولانی

ص: 312

شدن بحث از ذکر مبناهای مذکور صرف نظر کرده و به ذکر شرایط حَکَم به صورت خیلی مختصر بسنده می شود.

1. بلوغ و عقل: دو وصفی است که در شرط بودن آن ها شکی نیست، هرچند در برخی از متون دینی این دو شرط ذکر نشده؛ ولی عدم ذکر آن دلیل بر عدم شرطیت نمی باشد؛ بلکه به دلیل وضوح و بداهت این مسئله بوده است؛ چراکه اگر داوران بالغ و عاقل نباشند توانایی حل اختلاف و رفع شقاق نخواهند داشت.

2. اسلام: بسیاری از فقها و مفسرین این شرط را در کلام خود ذکر نکرده اند و بعید نیست عدم ذکر این شرط به خاطر این باشد که آن ها با ذکر وصف عدالت، اسلام را نیز در ضمن آن اراده کرده باشند؛ صاحب جواهر دراین باره می گوید شرط اسلام به نظر خوب و پسندیده است البته درصورتی که زن و شوهر غیرمسلمان باشند این حکم خالی از اشکال نیست (نجفی، 1404، 215: 31). به نظر می رسد دیدگاه ایشان صحیح تر باشد؛ چراکه لزومی ندارد برای زن و شوهر غیرمسلمان، شرط اسلام را برای داور ضروری دانست؛ هرچند که اصل لزوم تعیین داور برای زوجین غیرمسلمان، خود محل بحث است.

عدالت: در مورد شرط یا عدم شرط بودن عدالت برای حَکَم، به معنای برخورداری از ملکه اجتناب از گناهان کبیره و عدم اصرار بر گناهان صغیره، دیدگاه های متفاوتی مطرح شده است، عده ای عدالت را به طور مطلق شرط دانسته اند، عده ای قائل به تفصیل شده اند که اگر حَکَم را قاضی تحکیم بدانند، این شرط ضروری دانسته اند و اگر او را به عنوان وکیل در نظر بگیرند نیازی به وصف عدالت نیست. به عقیده صاحب جواهر حتی در فرض قاضی تحکیم بودن داور نیز، شرط عدالت واجب نیست.(نجفی، همان: 215) به نظر

ص: 313

می رسد شرط نبودن عدالت صحیح تر باشد؛ چراکه هدف از تعیین حَکَم، ایجاد صلح و آرامش در محیط خانه می باشد که این هدف بدون وجود این شرط در داوران نیز محقق می شود، علاوه بر آن اگر منظور از ضمیر تثنیه در "إن یریدا" حَکَمین باشند یعنی فرض عدم وجود عدالت در داوران شده است؛ بنابراین صحیح تر همان است که عدالت در حَکَم شرط نباشد.

4. اجتهاد و فقاهت نیز ازجمله شرایطی است که برخی فقها ذکر کرده اند؛ البته به نظر می رسد با توجه به هدف آیه، شرط اجتهاد و فقاهت لازم نیست؛ چرا که پیدا کردن داوری با این وصف که آشنایی با زوجین داشته باشد و بتواند کدورت و اختلاف بین آن ها را رفع نماید بسیار سخت می شود و فقها آن را از باب قاضی بودن داوران ذکر کرده اند که حتی در این صورت نیز چون داوران منصوب قضات هستند نیازی به این دو وصف نیست چرا که داوری میان زوجین یک امر جزئی است و نیازی به آگاهی در تمام ابواب فقهی ندارد بلکه همین که داور از مسائل و احکام شرعی و حقوق زوجین آگاهی داشته باشد کفایت می کند. صاحب جواهر به عدم شرط بودن اجتهاد تصریح کرده اند (نجفی، 1404، 31: 215).

5. مرد بودن: بیشتر فقها به مرد بودن حَکَم تصریح کرده اند که به نظر می رسد آن را هم مانند شروط ذکر شده از باب قاضی بودن ذکر کرده باشند، همان طور که بیان شد آیه به طور مطلق حکم کرده و اگر گفته شود که از لفظ حَکَم که به صورت مذکر ذکرشده، مرد بودن حَکَم به دست می آید باید بگوییم که اسلوب قرآن در بیان احکام شرعی به صورت صیغه مذکر می باشد و این وجهی بر لزوم مرد بودن داور نیست مگر آن که از باب قاضی بودن وصف ذکوریت را برای آن شرط بدانند یا به جهت دلیل دیگری وصف

ص: 314

ذکوریت ثابت شود؛ اگر او را وکیل بدانیم هم که نیازی به چنین وصفی نیست چرا که در وکالت جنسیت شرط نیست.

6. اهل بودن حَکَم: آیه به صراحت بیان فرموده که داور از خانواده و بستگان زوجین باشد؛ با این وجود بسیاری از مفسرین و فقها این شرط را لازم ندانسته و غیر اهل بودن داور را جایز دانسته اند و گفته اند ذکر اهل بودن داور در آیه از باب افضلیت است و الزامی نیست (مغنیه، 1424، 2: 319) صاحب جواهر هم اهل بودن را شرط نمی داند و ذکر آن را از باب استحباب و ارشاد می داند و می گوید غرض آیه ایجاد صلح و وفاق بین زوجین است که با اجنبی هم حاصل می شود(نجفی، 1404،31: 213) با توجه به ذکر قید "اهل" در آیه بهتر است بگوییم که در تعیین حَکَم اولویت این است که از میان اقارب باشد، چراکه آشنایان به خاطر ارتباط بیشتری که با زوجین دارند زودتر متوجه اختلاف آن ها شده و به واسطه آشنایی با روحیات آن ها توانایی بیشتری در برقراری صلح دارند و یا ممکن است ذکر این قید از این بابت باشد که معمولاً آشنایان هستند که علاقه شدیدی به برقراری رابطه صلح بین زوجین دارند و درصورتی که بین آشنایان داوری که صلاحیت داشته باشد یافت نشد، از میان غیر اقارب انتخاب کرد همان طور که بعضی از فقها، جواز انتخاب حکم غیر اهل را مشروط به نبود حَکَم اهل دانسته اند (خمینی، بی تا، 2: 308).

داشتن خلوص نیت در اصلاح میان زوجین: خداوند در ادامه آیه بعد از تشریع حکمیت می فرماید:"ان یریدا اصلاحا یوفق الله بینهما" اگر خواهان اصلاح باشند خداوند بین آن ها سازش برقرار می کند. در این که چه کسانی باید قصد اصلاح و خلوص نیت داشته باشند اختلاف است و منشأ این اختلاف در مرجع ضمیرهای "یریدا" و "بینهما" می باشد. در این رابطه

ص: 315

چهار احتمال مطرح شده است اول اینکه هردو ضمیر به حَکَمین برمی گردند، احتمال دیگر این که هر دو ضمیر به زوجین ارجاع داده شوند، احتمال سوم این است که ضمیر "یریدا" به زوجین و ضمیر"بینهما"به داوران برمی گردد و احتمال چهارم این که مرجع ضمیر در "یریدا" حکمین و مرجع ضمیر در "بینهما" زوجین می باشد یعنی اگر آن دو داور قصد اصلاح داشته باشند خداوند بین زوجین سازش برقرار می کند. این احتمال نمی تواند درست باشد؛ چرا که فرض بر این است که داوران خواهان اصلاح هستند وگرنه داور نمی شدند و چه بسا داوران خواهان اصلاح باشند؛ ولی بین زن و شوهر سازشی برقرار نشود. بنابراین صرف اراده اصلاح از جانب داوران موجب برقراری سازش بین زوجین نمی شود، برخی مفسرین عقیده دارند بازگشت هردو ضمیر به زوجین می باشد به این معنی که اگر زوجین خواهان اصلاح باشند و قصد ادامه زندگی داشته باشند داوران در کار خود موفق می شوند و خداوند میان آن ها سازش برقرار می کند؛ چرا که هر وقت نیت اصلاح شود کارها نیز سروسامان می گیرد و بالعکس هرگاه نیت زن و شوهر نسبت به یکدیگر بد باشد داوران با شکست مواجه می شوند حتی اگر نهایت تلاش خود را به کار ببرند (مغنیه، 1424، 2: 319). صاحب تبیان می گوید مرجع هر دو ضمیر حَکَمین می باشند یعنی اگر داوران قصد اصلاح داشته باشند تمام همت خود را به کار می برند و خداوند نیز نظر لطفش شامل حال آن ها شده و بین داوران توافق حاصل می شود و به تبع آن بین زوجین نیز سازگاری به وجود می آید(طوسی، بی تا، 3: 193). زوجین و داوران هر دو می تواند مرجع هر دو ضمیر باشند یعنی اگر زن و شوهر و داوران همگی قصد اصلاح داشته باشند خداوند بین داوران توافق برقرار می کند و به تبع آن بین زن و شوهر نیز توافق حاصل می شود و اگر هرکدام از آن ها قصد اصلاح

ص: 316

نداشته باشند سازشی حاصل نمی شود؛ چراکه خداوند کارها را از طریق مهیاسازی اسباب و مقدمات انجام می دهد (صادقی تهرانی، 1406، 7: 57). این احتمال صحیح تر به نظر می رسد، ازاین رو برای رسیدن به مقصود داشتن خلوص نیت هم در زوجین و هم در داوران شرط می باشد.

8. خبره بودن در حل و فصل مسائل خانوادگی: یکی دیگر از شرایطی که برای داوران ذکر شده، خبره و آگاه بودن داور است که مفسرین و فقها در کتب خود گاهی با عنوان "الاهتداء" آن را ذکر کرده اند (نجفی، 1404،31 :214). دو داوری که مسئولیت رفع نزاع بر عهده ی آن ها گذاشته شده باید آگاه و خبره در مسائل و مشکلات زناشویی باشند و بتوانند با در نظر گرفتن تمام جوانب مشکلات خانوادگی، تدابیر مناسبی را اتخاذ کنند و با اشراف کامل بر مسائل نشوز و حقوق هریک از زوجین، وضعیت اختلاف بین زوجین و در نظر گرفتن واقعیات زندگی، بهترین شیوه را در برقراری انس و الفت میان آن ها به کار ببرند و با داشتن تجربه طولانی در حل مشکلات تا رسیدن به نتیجه مطلوب بتوانند با حکمت و اعتدال داوری کنند (فضل الله، 1419، 7: 249). عقل نیز خبره بودن به معنای داشتن توانایی در ایجاد وفاق و همدلی و رفع شقاق برای داور را واجب می داند.

10دو نفر بودن داوران: در متون اسلامی هر جا بحث از داوری میان زوجین شده از لفظ حَکَمَین به صورت صیغه مثنی استفاده شد ه است و در آیه مورد بحث به صراحت ذکرشده "حَکَماً من اهله" و " حَکَماً من اهلها" و اگر ضمیر فاعلی تثنیه در "یریدا" را نیز برای داوران بدانیم، دال بر دو نفر بودن داور می کند، فقها هم در کتب خود تعیین دو داور را مطرح کرده اند (خمینی، بی تا، 2: 308)؛ البته به نظر می رسد لفظ تثنیه برای تعدد ذکر شده باشد نه این که لزوماً دو نفر باشند و نتوان حکم به وجود چند داور داد؛ چرا

ص: 317

که غرض با بیش از دو داور هم حاصل می شود و چه بسا گاهی به خاطر مصلحت، حضور بیش از دو داور لازم آید.

4-7. محدوده اختیارات داوران:

محدوده ی اختیارات داوران، محدود به رضایت و اجازه زوجین نیست؛ چراکه آن ها به قصد اصلاح روابط و ایجاد وفاق و همدلی بین زوجین، مصالح خانواده را در نظر می گیرند هرچند با مصالح فردی یکی از زوجین در تعارض باشد، طبق همین آیه که به عنوان حَکَم و قاضی معرفی شده اند، اگر حکمشان نافذ نباشد و ضمانت اجرایی نداشته باشد، غرض حاصل نمی شود؛ بنابراین هر حکمی که در مسیر برقراری صلح و برگشت زوجین به زندگی باشد، لازم الاجراست و می توانند زوجین را ملزم به راه حل های ارائه شده نمایند یا این که پیشنهادهای خود را به کسانی که آن ها را انتخاب کرده اند اعم از فامیل یا حاکم ارائه دهند تا آنان زوجین را ملزم به اجرای آن راهکارها نمایند؛ مگر در طلاق و بذل مهر که اختلاف است. گروهی معتقدند در طلاق نیز می توانند زوجین را ملزم به انجام آن نمایند حتی بدون موافقت و گروهی بدون رضایت زوجین آن را لازم الاجرا نمی دانند، چرا که طلاق در دست مرد و مهر هم حق زن است و گذشتن از آن ها نیاز به اذن دارد. صاحب تفسیر الحدیث می گوید تمام این نظرات وارد شده، مناسب است؛ درهرصورت آنچه به صورت ابتدائی از آیه متبادر می شود این است که هدف آیه ازاله ی شقاق و ایجاد وفاق و همدلی بین زوجین در صورت وجود و یا احتمال نزاع، هماهنگ و هم سو با اهداف قرآن در بزرگداشت رابطه زناشویی می باشد، در مرحله اول داوران باید تمام همت خود را در برقراری صلح به کار ببرند.

اگر بدون دخالت دیگران قابل اجراست که اجرایی می شود و اگر نیاز به حاکم و یا دخالت خانواده زوجین بود با استفاده از آنان این مهم انجام شود. به ظاهر هدف

ص: 318

آیه، فقط وفاق و صلح است ولی جدایی نیز یکی از راهکارهایی است که از مبادی قرآنی نشاءت گرفته است (دروزه، 1421، 8: 113). شاید نظر درست همان باشد که اگر داوران بعد از تلاش و بررسی تشخیص دادند که جدایی به نفع مصالح خانواده و حتی فرزندان است، سعی کنند زوجین را راضی به امر طلاق نمایند و یا این که در این راستا از خانواده ها و یا در صورت نیاز از حاکم کمک بخواهند؛ چراکه گاهی ادامه دادن زندگی به صلاح نیست و ممکن است تبعات بدتری را به همراه داشته باشد حتی گاهی ممکن است منجر به وقوع جرم یا جنایت شود.

لذا لازم می آید که از فساد بزرگ تری جلوگیری شود حال اگر حَکَمین با هم به توافق نرسیدند ترجیح نظر یکی از آن ها ترجیح بلامرجح است؛ آنچه متبادر می شود این است که در صورت اختلاف دو داور یا دو داور دیگر را جایگزین کنند یا به دنبال راهی دیگر و ارجاع به حاکم باشند؛ شاید یکی از دلایلی که خطاب امر متوجه حاکم شده به همین علت است که حکمش نافذ و تصمیمش فصل الخطاب است.

5-7. امتیازات محکمه خانوادگی

محکمه صلح خانوادگی یکی از شاهکارهای اسلام است که امتیازات ویژه ای نسبت به محاکم قضایی دارد:

1. داوری در این محکمه بر اساس عاطفه و احساس است و از قوانین سخت و خشن قضایی خبری نیست. لذا در یک محیط عاطفی و به دور از استرس زوجین مسائل خود را بیان می کنند و اسرار آن ها به بیگانگان نمی رسد(قرائتی، 1388، 2: 6).

2. داوران محکمه خانوادگی به دلیل خویشاوند بودن و دلسوزی نسبت به زوجین و فرزندان، علاقه شدیدی به حل مسائل دارند برخلاف محاکم قضایی که

ص: 319

هرچند سعی در حل اختلاف دارند، ولی جدایی یا بازگشت آن ها به زندگی، برایشان تفاوت چندانی ندارد.

3. این محکمه برخلاف محاکم قضایی هزینه چندانی ندارد و نیاز به سرگردانی در محافل قضایی و صرف زمان طولانی ندارد، بلکه به دلیل فامیل بودن داوران بدون هیچ گونه تشریفاتی سریع تر به نتیجه می رسد.

4. در محاکم قضایی زوجین برای دفاع از خود اسراری را می گویند که ممکن است باعث کدورت بیشتر شود و حتی اگر با اجبار دادگاه به خانه بازگردند دیگر آن زن و شوهر سابق نمی شوند؛ در حالی که در محکمه خانوادگی به دلیل شرم حضور آشنایان ممکن است یا خیلی از مسائل را بازگو نکنند و یا اگر هم گفته شود اثرات سوء کمتری دارد(مکارم شیرازی،1371، 3: 377).

8. نتیجه گیری

محکمه صلح خانوادگی یکی از شاهکارهای قرآن در حل تعارضات بین زوجین و برقراری آشتی بین آن ها می باشد که خداوند در آیه35 سوره نساء تحت عنوان حَکَمیت آن را تشریع کرده که نشان از اهمیت و توجه اسلام به خانواده و امور زناشویی دارد. این محکمه یک راهکار پیشگیری است یعنی خانواده و آشنایان باید مراقب باشند و به محض مشاهده علائم اختلاف درصدد حل برآیند و اجازه ندهند اختلافات عمیق شود، حرف عطف"فاء" بر سر فعل "فابعثوا" دال بر تسریع است.

-فعل امر"ابعثوا"به صورت صیغه جمع خطاب به حاکمان شرع و بستگان و افراد بانفوذ جامعه می باشد یعنی هم جامعه و هم آشنایان و بستگان در قبال زندگی زوجین مسئولیت دارند و مسئولیت فامیل بیشتر است؛ این مسئله مربوط به شئون

ص: 320

تمام افراد جامعه اعم از پدر، مادر، فرزندان و... می باشد، چرا که هر فردی به شکلی متصل به این مسئله است.

-خبره بودن، اهل بودن داور و داشتن حسن نیت برای زوجین و داوران در رفع شقاق ضروری است و بیان"یوفق الله بینهما" نشان از لطف و رحمت خداوند در ایجاد صلح و همچنین امیدواری به زوجین و داوران در حل مشکلات در صورت داشتن حسن نیت، دارد. در پایان آیه عبارت"ان الله کان علیماَ خبیراَ" درواقع تهدیدی است برای زوجین و داوران که اگر حسن نیت نداشته باشند خداوند از انگیزه آن ها آگاه است.

-انتخاب یک داور از خانواده زن و یک داور از خانواده مرد به دلیل این است که در حق هیچ یک از آن ها ظلم و تعدی صورت نگیرد.

-حَکَمیت یک نهاد اجتماعی است و باید دستورات آن لازم الاجرا باشد تا هدف آیه تأمین شود؛ لذا داوران هر راهکاری در رفع شقاق ارائه دادند زوجین موظف اند انجام دهند هرچند با مصالح فردی آن ها در تعارض باشد.

منابع

قرآن کریم.

1. ابن منظور محمد بن مکرم(1414ق)، لسان العرب، بیروت: ناشر دار صادر.

2. ازهری، محمد بن احمد(1421ق) تهذیب اللغه، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی.

3. حدادپور، منیره و محمود جلالی(1393ق)، «واکاوی داوری در حل و فصل اختلافات خانوادگی با رویکردی به قانون حمایت خانواده (مصوب1391)»، مجله مطالعات راهبردی زنان، سال شانزدهم، شماره6.

ص: 321

4. خمینی، سید روح الله موسوی(بی تا)، تحریرالوسیله، قم: موسسه مطبوعات دارالعلم.

5. دروزه، محمد عزه(1421ق)، التفسير الحديث ترتيب السور حسب النزول، بيروت.

6. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412ق)، مفردات الفاظ قرآن، بیروت: دارالقلم.

7. رضا، محمد رشید(1414ق)، تفسیر القرآن الحکیم الشهیر بتفسیرالمنار، بیروت، دارالمعرفه.

8. شاه عبدالعظیمی، حسین(1363ق)، تفسیر اثنی عشری، تهران: نشر میقات.

دا شبیری زنجانی، سید موسی (1419ق)، کتاب النکاح، قم: موسسه پژوهشی رأی پرداز.

10. صادقی تهرانی، محمد(1406ق)، الفرقان فی تفسیرالقرآن بالقرآن والسنه، قم: نشر فرهنگ اسلامی.

11. طریحی، فخرالدین بن محمد(1375)، مجمع البحرین، مصحح احمد حسینی اشکوری، تهران: نشر مرتضوی.

12. طوسی، ابوجعفر، محمد بن حسن(1407ق)، الخلاف، قم: دفتر انتشارات وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

13. طوسی، محمد بن حسن(بی تا)، التبیان فی تفسیرالقرآن، بیروت: داراحیاء التراث العربی.

14. طیب، عبدالحسین(1369)، اطیب البیان فی افسیرالقرآن، تهران، نشر اسلام.

15. عاملی، یاسین عیسی (1413ق)، الاصطلاحات الفقهیه فی الرسائل العملیه، بیروت، انتشارات دارالبلاغه للطباعه و التوزیع.

ص: 322

16. فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله(1373)، کنزالعرفان فی فقه القرآن، تهران: نشر مرتضوی.

17. فضل الله، محمد بن حسن، (1419ق)، من وحی القرآن، لبنان: دارالملاک.

18. قرائتی، محسن، (1388) تفسیر نور، تهران: مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن.

19. قطب، سید(1425ق)، فی ظلال القرآن، بیروت: نشر دارالشرق.

20. محمود، عبدالرحمن(بی تا)، معجم المصطلحات والالفاظ الفقهیه، بی نا.

21. مشکینی، میرزاعلی(بی تا)، اصطلاحات فقهی، بی نا.

22. مراغی، احمد مصطفی (بی تا)، تفسیرالمراغی، لبنان: نشردارالفکر.

23. مغنیه، محمدجواد(1424ق)، التفسیرالکاشف، قم: نشردارالکتب الاسلامی.

24. مكارم شيرازى، ناصر(1371)، تفسير نمونه، تهران: دار الكتب الإسلامية.

25. موسوى سبزوارى، عبدالاعلى(1409ق)، مواهب الرحمن في تفسير القرآن (سبزوارى)، دفتر سماحه آيت الله العظمى السبزوارى، بی جا.

26. نجفی (صاحب جواهر)، محمدحسن(1404ق)، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، مصحح: عباس قوچانی و علی آخوندی، لبنان: داراحیاء التراث العربی.

27. نفیسی، شادی(1393)، «تفسیر اجتماعی قرآن چالش تعریف و ویژگی ها»، پژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن، شماره 2، ص49.

28. هوشمند فیروزآبادی، حسین و فرهاد بطحایی(1396)، «بررسی فقهی داوری»، نشریه پژوهش های فقه و حقوق اسلامی، شماره 48 ص171-192.

ص: 323

ص: 324

14-روش شناسی تفسیر المیزان درآیات اجتماعی قرآن

اشاره

کیانوش نریمان(1)

چکیده

رویکرد اجتماعی به تفسیر قرآن کریم را می توان یکی از پیامدهای تحولات قرن اخیر شمرد. مواجهه جهان اسلام با دنیای مدرن، زمینه اجتماعی شکل گیری گرایش اجتماعی را ایجاد نمود و همین امر سبب شد که آن موضوعات به حوزه تفسیر نیز وارد شود. واقع نگری، ویژگی بارز این رویکرد تفسیری است و آن را از سنت تفسیری پیشین متمایز می سازد. المیزان را می توان سرآمد تفاسیر اجتماعی و نقطه عطفی در این سنت تفسیری نامید. گستردگی و عمق مباحث اجتماعی المیزان به روشنی بر این واقعیت دلالت دارد. مسئله اصلی این مقاله، روش شناسی بنیادین اجتماعی اندیشه های اجتماعی این تفسیر گران سنگ است. در این مقاله رابطه بین عوامل وجودی و اندیشه های اجتماعی المیزان بازخوانی می گردد و دیدگاه های تفسیری علامه طباطبایی با رویکرد گرایش اجتماعی موردبحث و بررسی قرارگرفته و از موضوعات محورهای اجتماعی در تفسیر المیزان، مبانی تفسیر اجتماعی و نیز ویژگی های گرایش اجتماعی در این تفسیر بحث شدهاست. رویکردهای تبیینی و تفهمی و انتقادی، فردگرایی و جمع گرایی

ص: 325


1- . استادیار گروه علوم قرآن و حدیث، دانشگاه پیام نور مرکز یاسوج. kianoosh.nariman@gmail.com

روش شناختی، روش تلفیقی در حل مسائل اجتماعی، رویکردهای المیزان در شناخت کنش های اجتماعی را شکل می دهد. این تحقیق به روش توصیفی- تحلیلی و با گرایش انتقادی به انجام رسیده شده است.

کلیدواژگان: قرآن،

روش شناسی، آیات اجتماعی، تفسیر المیزان، گرایش اجتماعی.

مقدمه

علامه طباطبایی شاگردان بسیاری تربیت کرده و استادان بزرگی چون مرحوم آیت الله مطهری را به جامعه علمی حوزه و دانشگاه تحویل دادند. ایشان با حلقه درس و تألیفات گران قدر خود ازجمله تفسير الميزان نقش بسزایی در رشد علمی کشور ایفا نموده و جامعه علمی ما دین بزرگی به آن مرحوم دارد. نشریه گلستان قرآن با چاپ مطلب حاضر که مبین گوشه ای از اندیشه آن بزرگوار می باشد در پی آن است که در حد خود اندکی از دین خود را به آن فقید سعید ادا نماید.

درباره تفسير الميزان و روش تفسیری علامه طباطبایی(ره) تاکنون مقالات گوناگون و دو کتاب مستقل نگاشته شده است. که از جنبه های مختلف این تفسیر را موردبحث و بررسی و تحلیل قرار داده اند. اما در میان همه این بررسی ها، موضوع انديشه اجتماعی این تفسیر کمتر موردتوجه قرارگرفته است. درصورتی که اندیشه اجتماعی علامه طباطبایی و اجتماع گرایی تفسیری، در این کتاب، کاملاً هویداست. این گرایش، در تفاسیر پیشینیان موردتوجه نبوده و جدیت مفسران پیشین حتی برخی مفسران معاصر به تبیین کلام وحی از بعد فردی و لوازم آن بوده است، و طرح مباحثی چون حکومتِ آزادی، علامت اجتماعی، نظم اجتماعی، مشکلات امت اسلامی، علل عقب ماندگی مسلمانان، تنظيم حیات اجتماعی، توجه به ابعاد مادی ومعنوی در اسلام پاسخ به شبهات مستشرقان در باب حدود و دیات، حقوق زن،

ص: 326

اقلیت های مذهبی و دیگر مسائل و بحث های کلامی و فقهی، که به گونه ای با مسائل اجتماعی مربوط می شود در این تفاسیر مطرح نبوده و با کمتر عنوان می شده است.

درحالی که مرحوم علامه، به طور مبسوط به این مسائل پرداخته و در جای جای تفسیر خود این موضوعات را موردبحث و بررسی قرار داده است و دیدگاه خود را به طور مشروح همراه با استدلال بیان کرده است. این مقاله که به بررسی روش شناسی و اندیشه های اجتماعی در تفسير الميزان خواهد پرداخته ابتدا تعاریفی از تفسیر اجتماعی ارائه می کند، آنگاه به ویژگی های انديشه اجتماعی علامه پرداخته، شاخصه های این گرایش را نشان می دهد و در پایان به نمونه ها و مواردی از بحث های تفسیر المیزان درزمینه مسائل اجتماعی اشاره می کند.

1. پیشینه تحقیق

در قرون اخیر، این گرایش تفسیری با جنبش اجتماعی سید جمال الدین اسدآبادی در مصر و با نگاهی نو به تعالیم قرآن و اسلام شکل گرفت (معرفت، 1418ق، 2: 465-456؛ ذهبی، 1424ق،2: 401 به بعد و شریعتی، بیتا: 2-1). مصلحان معاصر با این تفکر کوشیدند پاسخی مناسب برای عقب ماندگی جوامع اسلامی بیابند و با استناد به آیات قرآن کریم برای مشکلات جوامع اسلامی پاسخی مناسب ارائه دهند. آنان با تکیه بر شعار تجددخواهی دینی برای اتحاد دنیای اسلام و برای مقابله با نفوذ استعمار، شعار برگشت به اصول دین اسلام را سر دادند (ذهبی، 1424ق،2: 548). این جریان سپس به وسیله شیخ محمد عبده و رشید رضا در تفسیر المنار، شیخ احمد مصطفی مراغی در تفسیر مراغی و سید قطب در فی ظلال القرآن و علامه طباطبایی در المیزان فی تفسیر القرآن ادامه یافت و سیر تکاملی آن را در قالب تفسیر ترتیبی و موضوعی تا به امروز ادامه داده است.

ص: 327

مهم ترین ویژگی این رویکرد تفسير واقع گرایی و ملاحظه واقعیت اجتماعی در بررسی پیام الهی و نیز رویکرد انتقادی نسبت وضعیت موجود جهان اسلام و به ویژه جامعه مدرن است. بنابراین، توجه و اهتمام ویژه مفسران قرآن کریم در دو قرن چهاردهم و پانزدهم به این جریان کاملاً مشهود است. علامه طباطبایی، مانند هر مفسر اجتماعی دیگر، هدفش بازگشت آموزه های قرآن به متن زندگی مردم است و بر این باور است که قرآن کتاب هدایت و زندگی می باشد.

2. معنای تفسیر اجتماعی

اشاره

تفسیر اجتماعی را به دو گونه تعریف کرده اند. هر یک از این دو تعریف به ابعادی از مسئله اشاره دارد. برای روشن شدن موضوع، ضمن اشاره به هر دو تعریف، تفاوت آن ها را بیان می داریم.

1. بر اساس تعریف اول، در تفسير اجتماعی، مفسر با نگرش به زندگی انسان و فراز و نشیب ها و دگرگونی های روحی و معنوی و مادی وی و همچنین با بررسی قدرتمندی و ضعف، عزت و ذلت، علم و جهل، ایمان و کفر، و نیازهای انسان تلاش می کند راه وصول به سعادت را از قرآن اخذ نماید. بنابراین تفسير اجتماعی، تفسیر آیات قرآن، متناسب با اهداف تربیتی و اصلاح حال انسان و تشريع قوانین، با چنین درکی از جامعه و انسان هاست.

2. تفسير اجتماعی به معنای خضوع در برابر مفاهیم اجتماعی و نیازهای واقعی عصر حاضر است. بر مبنای این توضیح از تفسیر اجتماعی مفسر در تلاش برای ایجاد رابطه و همگونی بین هدف دینی و هدف اجتماعی است. به عبارت دیگر مفسر اجتماعی در این روش، تلاش می کند تا بین نظریه قرآن در زمینه مسائل اجتماعی با هدف اجتماعی هماهنگی برقرار نماید؛ زیرا مفسر، حیات سالم جامعه بشری را بر

ص: 328

اساس نظریات قرآنی امکان پذیر می داند. بدین جهت نظریاتی را در زمینه مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حقوقی ارائه می دهد. (ایازی، 1414ق،1: 53).

خصیصه

مهم این روش در توفیق جمع بین مسائل اسلام و قضایای انسان معاصر خلاصه می گردد. ارائه ارزش های قرآنی در شکل اجتماعی و توفیق جمع بین مسائل اسلام و قضایای انسان معاصر، ابعاد گوناگونی دارد. زیرا از سویی باید اندیشه های قرآنی با اوضاع و احوال و نیازهای عصر جدید و تحولات اجتماعی تطبیق داده شود و از دیگر سو، راه حلی مشخص برای تحصیل سعادت و خوشبختی جامعه اسلامی، با توجه به شرایط و خصوصیاتی که مفسر در عصر خود شاهد آن است به دست آید. همچنین مفسر بایستی توافق و تداوم آموخته های قرآنی با نیازهای اجتماعی و همگونی دین و عقل و دین و علم را به اثبات رساند. بدین جهت مفسر با همت بسیار، به مناسبت های مختلف، در جای جای تفسیر خود به اين موضوع می پردازد.

1-2. تفاوت دو برداشت از تفسیر اجتماعی

در اینجا این سؤال مطرح است که چه فرقی بین تعریف نخست با تعریف دوم است، به عبارت دیگر ثمره نزاع چه خواهد بود؟

پاسخ آن است که گرچه در هر دو تعریف، اندیشه اجتماعی مفسر، رنگی به مباحث تفسیری او می دهد و تبیین مفاهیم قرآن، فردگرايانه نبوده، بلکه با صبغه اجتماعی» همراه است اما بر اساس تعریف اول، تلاش و جدیت مفسر تنها در بررسی خصوصیات بشر و سپس ارائه راه حل های تربیتی و اجتماعی و تقنینی است و مفسر همانند یک جامعه شناس و فیلسوف تاریخ، عمل می کند که با تحلیل و ارزیابی مسائل اجتماعی در پی راه حل مشکلات است. ازاین رو، نقش مفسر، نقش جامعه شناس و مفسر تاریخ است و بس.

ص: 329

اما بر اساس تعریف دوم، مفسر در جنبه های مختلف اجتماعی، از مسائل اعتقادی گرفته تا مسائل اقتصادی سیاسی، اخلاقی و حقوقی، به ارائه نظریه و تئوری می پردازد و مشکلات را پیش بینی می کند و به شبهات مختلف پاسخ می دهد. طبعاً مفسر در این روش، از موضعی متعهدانه و مسئولانه به قضایا و مسائل جامعه اسلامی می نگرد و نگران حوادث و تحولات است و از همین روست که همه راه حل ها را بررسی می کند و آنچه را که مطابق فرهنگ و تعالیم قرآنی می یابد ارائه می دهد.

3. محورهای اجتماعی در تفسیر المیزان

با مطالعه و بررسی اندیشه های اجتماعی علامه طباطبایی در تفسیر المیزان درمی یابیم که ایشان به مسائل متعددی پرداخته اند که جنبه اجتماعی دارند. مسئله حکومت اسلامی و مسائل سیاسی جامعه اسلامی (طباطبایی، 1374، 9: 152)، هویت بخشی به جامعه اسلامی، تبیین وظایف و مسئولیت های اجتماعی (الحدید، 25، المائده، 48 و النساء، 7)، مرابطه در جامعه اسلامی (طباطبایی، 1374، 4: 144)، امربه معروف و نهی از منکر (همان، 3: 577)، همکاری و تعاون اجتماعی در امور خیریه و رسیدگی به فقرا (رک؛ همان، 5: 266)، توجه به تعلیم، تربیت و اهمیت علم در اسلام و نیز توجه به علوم طبیعی و انسانی در تفسیر قرآن، تعامل میان دین و فنّاوری و علم و عقل (کلانتری، 1377: 11)، کارآیی بخشیدن به تعالیم اسلام به عنوان یک مکتب فکری و اجتماعی، عدالت اجتماعی (طباطبایی، 1374، 1: 279)، مسئله آزادی انسان (همان، بیتا: 39) و لزوم مبارزه با ظلم و استبداد (همان، 1417ق، 12: 243-242)، تفسیر سنت های الهی در زندگی و مرگ جوامع و تمدن ها (همان، 1374، 4: 187 و همان، 19: 658)، جهاد اسلامی (همان، 9: 151) و لزوم مبارزه با دشمنان اسلام همچون استعمار و صهیونیسم (همان، 4: 168) و ... ازجمله محورها و

ص: 330

موضوع های مهم در گرایش اجتماعی در تفسیر المیزان است که علامه طباطبایی نسبت به تبیین این مسائل اهتمام ورزیده اند.

4. ویژگی های عام در مفسر اجتماعی

1. مفسر اجتماعی کسی است که در تفسیر، با قوه اجتهاد به تبيين مفاهيم قرآنی می پردازد. ازاین رو تا حدی عقل گراست. زیرا قدرت تحلیل و ارزیابی مسائل دینی در سایه کند و کارهای عقلی و برهانی حاصل می گردد و مفسر اجتماعی دارای چنین صفتی است. طبعاً چنین کسی نمی تواند اندیشه ظاهری و سلفی و یا به عبارتی اخباریگری داشته باشد و اخبار و ظواهر كتاب را معنا کرده به لوازم آن توجه نداشته باشد. مفسر اجتماعی اخبار و روایات را ابزار کار خود قرار می دهد اما به آن ها اکتفا نمی کند. او ذهنی نقاد دارد، در پذیرش عقاید و احکام و آداب با محک عقل و برهان به پیش می رود و از مسائل جدید و مستحدثه استقبال می کند.

2، مفسر اجتماعی آگاه از مسائل اجتماعی و تحولات آن است. خود اندیشه اصلاحی و اجتماع گرایانه دارد. مسائلی اسلام و فقه را فقط از زاویه احکام فردی نمی بیند. نیازهای جامعه را درک می کند و می داند که هم اکنون چه مشکلاتی گریبان گیر جامعه است. در جست وجوی چیست و مسائل حاد جامعه اسلامی در عصر او، کدم اند.

٣. مفسر اجتماعی از شبهات و اشکالات مخالفان، تعارض خوانی های علم مداران و روشنفکران «لائیک» و «سکولار» و شبهات مستشرقان و کلامیون جدید آگاه است، و با احاطه بر این گونه مسائل به تفسیر می پردازد و به اصطلاح مرتکب رجم بالغيب نمی شود.

ص: 331

4. مفسر اجتماعی کسی است که در تلاش برای تطبیق نص، با اوضاع واحوال و نیازهای عصر جدید است. هم و غم چنین مفسری، ایجاد ارتباط میان آیات الهی و موقعیت اجتماعی و تمدن و تحولات روز است. یعنی همان روزگاری که مفسر در آن زندگی می کند و عصر مفسر محسوب می گردد.

البته شخصیت علامه طباطبایی فیلسوف معاصر جهان اسلام روشن تر از آن است که نیاز به تعریف داشته باشد، همچنین فرزانگی و کمالات علمی و اخلاقی این شخصیت عالی قدر محتاج به تبیین نیست و این نوشتار نیز در مقام بیان این جهت نمی باشد، اما از جهتی برای بررسی اندیشه اجتماعی هر مفسری بایستی از ویژگی های فکری و ذهنی او که در اجتماع گرایی وی تأثیر دارد، آگاه بود. ازاین رو، در گفتار این شاخصه ها اجمالاً مورد بررسی قرار می گیرد.

5. شاخص های گرایش اجتماعی در تفسير الميزان

1-5. عقل گرایی

از ویژگی های بسیار بارز علامه طباطبایی، عقل گرایی اوستا، تأملات عقلی این انسان فرزانه در تحلیل و تفسیر قضایای اسلامی اعم از مسائل فلسفی، اجتماعی و اخلاقی نیاز به بیان ندارد. کمتر مسئله ای است که از چشم تیزبین، جا ذهن نقاد و عقل وقاد وی دورمانده و مورد ارزیابی دقیق قرار نگرفته باشد (فهد الرومی، 2010م، 1: 249). علامه با عقل و برهان به سراغ مسائل و شبهات می رود و موشکافانه جنبه های مختلف را بررسی می کند، این موضوع حتی در تحلیل های تاریخی وی مشهود است. علامه خود، در تحلیل عقل و اهمیت آن در جایگاه شریعت چنین می گوید:

ص: 332

«اگر کتاب الهی را تفحص كامل کرده و در آیاتش دقت کنید خواهید دید شاید بیش از سیصد آیه هست که مردم را به تفکر، تذکر و تعقل دعوت کرده است، و يا به پیامبر استدلالی را برای اثبات حقی و یا از بین بردن باطلی آموخته است. خداوند در قرآن حتی در یک آیه بندگان خود را امر نفرموده که نفهميده به خدا به خدا و یا هر چیزی که از جانب اوست ایمان آورند، و یا راهی را کورکورانه بپیمایند...حتی برای قوانین و احکامی که برای بندگان خود وضع کرده و عقل بشری به تفصیل، ملاک های آن را درک نمی کند، علت آورده است» (طباطبایی، 1374، 5: 255).

علامه طباطبایی معتقد است آیات قرآن با تأکید تمام، به تدبر، تعمق و کوشش در معرفت خدا و آیات الهی به وسیله تفکر، تذکر، نظر و استدلال های عقلی دعوت می کند و روایات متواتر معنوی نیز در همین معنی آمده است. معنی ندارد به مقدمه ای که نتیجه ای را در پی دارد، امر شود، اما خود نتیجه ممنوع باشد. لذا دعوت به تذکر و تفکر، برای معرفت و شناخت و دستیابی به حقیقت است، نه برای چیز دیگر (همان، 1417ق،8: 153). لیکن رويه عقل گرایانه او در پرداختن به مسائل و شبهات از توجه او به سنت و اخبار وارد نمی کاهد و این برای کسی که حتی تفسیر یک سوره از قرآن را در الميزان مطالعه کرده باشد، مشهود است.

2-5. علم گرایی در تفسير الميزان

از ویژگی های تفاسیر معاصر با گرایش اجتماعی، علم گرایی است. بنابراین، ازآنجاکه علامه طباطبایی آشنایی کاملی نسبت به مبادی برهان و شرایط مقدمات آن داشتند، در تفسیر آیات قرآن کریم هیچ گاه برای فرضيه علمی، ارج برهانی قائل نبودند و از استناد به هرگونه فرضیه غير مبرهن در تفسیر آیه پرهیز می نمودند و

ص: 333

پیشرفت علوم و صنایع را سند صحت آن فرضیه نمی دانستند و همواره خطر احتمال تبدل آن فرضیه را به فرضیه دیگر در نظر داشتند و می فرمودند ثابت را که قرآن کریم است، نمی توان به متغیر که فرضیه های زودگذر علمی است، تفسیر نمود و یا بر آن تطبیق داد (همان، 1374: 22). در تفسیر المیزان علاوه بر تفسیر اجمالی و فشرده آیات، گاهی مباحث علمی، اجتماعی، تاریخی، فلسفی و ... بحث های بسیار عمیق و مهمی را که به مناسبتی با بعضی از آیات تناسب دارد، آورده است (کلانتری، 1377: 10)، به عنوان نمونه در سوره مائده از آیه 27 به بعد داستان دو فرزند حضرت آدم (ع) نقل شده است و جریان به کشته شدن یکی از آن دو به دست دیگری منتهی می شود. خداوند متعال در آیه 31 بیان می کند که فرزند آدم چگونه از دیدن یک کلاغ که زمین را می کاوید، به این نکته پی برد که باید جسد را دفن کند. علامه طباطبایی در ذیل این آیه یک بحث علمی پیرامون «معنای احساس و اندیشیدن» را آورده و می گوید: «علم، هدایت است و هر هدایتی از ناحیه خداست. پس تمام علوم به تعالیم الهی است» (طباطبایی، 1417ق، 5: 306)

همچنین وی در ذیل آیه 213 سوره بقره مباحث علمی مفصلی ازجمله درباره آغاز پیدایش انسان، ترکیب یافتن انسان از تن و روان، ادراک واقعی انسان و ارتباط او با جهان، علوم عملی انسان، اینکه انسان موجودات دیگر را به سود خود استخدام می کند، انسان طبعاً مدنی است، پدید آمدن اختلاف در میان انسان ها، رفع اختلاف به وسیله دین، زندگی انسان بعد از دنیا، و ... را بیان کرده است (کلانتری، 1377: 11).

3-5. آگاهی مؤلف از مسائل اجتماعی و تحولات آن

هدف اصلی مفسرانی که قرآن را از بعد اجتماعی هم تفسیر کرده اند، بازگشت به آموزه های قرآن و آوردن این کتاب به متن زندگی مردم است. بینش مفسران اجتماعی

ص: 334

ارائه یک نظام دینی است که حرکت، سازندگی و مسئولیت در جامعه را القا کند (ایازی، 1384، 34: 76-74). علامه طباطبایی نیز ضمن آگاهی نسبت به مسائل و نیازهای جامعه درصدد ارائه راه حل آن ها از قرآن کریم است. وی با چنین درکی از جامعه در ترسیم وضعیت حوزه های علمیه چنین می گوید: «وقتی به قم آمدم، مطالعه ای در وضع تحصیلی حوزه کردم و یک فکری درباره نیاز جامعه اسلامی، بین آن نیاز و آنچه موجود بود، چندان تناسبی ندیدم. جامعه ما احتیاج داشت که به عنوان جامعه اسلامی، قرآن را درست بشناسد و از گنجینه های علوم این کتاب عظیم الهی بهره برداری کند، ولی در حوزه های علمیه حتی یک درس رسمی تفسیر قرآن وجود نداشت. جامعه ما برای اینکه بتواند عقاید خودش را در مقابل عقاید دیگران عرضه کند و از آن ها دفاع نماید، به قدرت استدلال عقلی و احتیاج داشت. می بایست درس هایی در حوزه وجود داشته باشد تا قدرت تعقل و استدلال دانشجویان را بالا ببرد. چنین درس هایی در حوزه تدریس نمی شد. روحانیت به عنوان قشری از جامعه که عهده دار رهبری معنوی مردم است، باید آراسته به فضایل اخلاقی و آشنا به رموز معنوی باشد. چنین تعلیم و تربیت معنوی و اخلاقی هم وجود نداشت» (یادنامه علامه طباطبایی (ره)، 1363،1: 196).

از دیگر ویژگی های علامه طباطبایی به موارد زیر می توان اشاره نمود که عبارت اند از:

علامه طباطبایی مسائل احکام اسلام و فقه را تنها از زاویه احکام فردی نمی بیند. وی ضمن درک نیازها و مشکلاتی که گریبان گیر جامعه است، به دنبال ارائه راه حل های برگرفته از آیات قرآن کریم است. ایشان تلاش نموده تا آيات قرآن را بر زندگی و نیز اوضاع واحوال و نیازهای عصر جدید مردم تطبيق نماید. هم وغم وی ایجاد ارتباط میان آیات الهی و موقعیت اجتماعی و تمدن و تحولات روز است (ایازی، 1381: 34: 76-74). توجه به دیدگاه های قرآن درباره روابط اجتماعی

ص: 335

مسلمانان با هم با گفتاری پیرامون مرابطه در جامعه اسلامی (طباطبایی، 1417ق،4: 133-91)، توجه به مسئله وحدت و همبستگی امت اسلامی (همان، 3: 372- 369) و اهتمام نسبت به مسئله ارتباط مسلمانان با ملل دیگر و اصل نفی سبیل در سیاست خارجی اسلام. (همان،5: 116).

4-5. آگاهی به مسائل اجتماعی و نیازهای جامعه

شخصیت اجتماعی علامه طباطبایی از دانستنی های گسترده او در مجموعه ای از معارف و فرهنگ اسلامی از تفسیر و تاریخ و کلام گرفته تا ادبيات، نجوم، هیئت، ریاضیات، همچنین اندوخته های فلسفی شرق و غرب، روشن می گردد. وی معتقد به باز پس گرفتن ارزش های اصیل فرهنگی و معنوی مسلمانان از تطاول روزگاران گذشته و بازگرداندن آن ها به فضای جامعه و حریم دل های مردم بود. بدین جهت با تلاش و جهادی مثمر و مستمر به این هدف، همت گمارد و با طرح مباحث اعتقادی و اجتماعی و پاسخ به شبهات فلسفی و کلامی مخالفان، به دفاع از حریم معنویت اسلامی و حکمت و معرفت الهی پرداخت و مفاهیم زیبای اجتماعی اسلام را از آیات کلام الهی استخراج و استنباط کرد.

علامه طباطبایی خود با چنین دریکی از جامعه در ترسیم وضعیت حوزه های علمیه پس از بازگشت از تبریز چنین می گوید. وقتی به قم آمدم، مطالعه ای در وضع تحصیلی حوزه کردم و یک فکری درباره نیاز جامعه اسلامی، بین آن نیاز و آنچه موجود بود چندان تناسبی ندیدم. جامعه ما احتیاج داشت که به عنوان جامعه اسلامی قرآن را درست بشناسد، و از گنجینه های علوم این کتاب عظیم الهی بهره برداری کند، ولی در حوزه های علمیه حتی یک درس رسمی تفسیر قرآن وجود نداشت. جامعه ما برای این که بتواند عقاید خودش را در مقابل عقاید دیگران عرضه کند و از آن ها دفاع نماید به قدرت استدلال عقلی احتیاج داشت، می بایست درس هایی در حوزه وجود

ص: 336

داشته باشد تا قدرت تعقل و استدلال دانشجویان را بالا ببرد، چنین درس هایی در حوزه تدریس نمی شد».

روحانیت به عنوان قشر از جامعه که عهده دار رهبری معنوی مردم است، می بایست آراسته به فضایل اخلاقی و آشنا به امور معنوی باشد، چنین تعلیم و تربیت معنوی و اخلاقی هم وجود نداشت». (طباطبایی، 1374 ، 5 : 415). ایشان با چنین نگرشی و با افق فکری باز و گسترده، بساط افاده و افاضه را در حوزه علمیه قم گسترانید و در بحث های فلسفی و تفسیری خود مسائل موردنیاز جامعه امروز را با اسلوب علمی و تحقیقی موردبررسی قرارداد. گستردگی مباحث و موضوعات اجتماعی در تفسير الميزان بیانگر این مسئله است. از طرف دیگر، تربیت شاگردانی با چنین ویژگی و گرایشی شاهد دیگری است از تأثیر اندیشه اجتماعی علامه و تحولی که در حوزه علميه قم ایجاد کرد.

5-5. آگاهی از اشکالات و شبهات مخالفان

از مسائل بارز در «تفسیر المیزان توجه به شبهات و اشکالات مخالفان و بررسی و نقد آن هاست. گرچه شبهات کلامی اشاعره، معتزله، مرجثه و دیگر فرقه های مذهبی جهان اسلام موردتوجه علامه بوده است، اما عنایت اساسی ایشان در تفسیر، به شبهات و اشکالات مطرح شده در دوران اخیر بسیار چشمگیرتر است. بدون شک دفع این اشکالات نیازمند آگاهی پیشین است، حتی با قطع نظر از تفسیر المیزان، مقالات فلسفی اصول فلسفه و روش رئالیسم»، گفت وگو با پروفسور کربن و دیگر آثار فلسفی و اجتماعی ایشان و همچنین طرح شبهات حسیون و عقلیون در مکاتب فلسفی غربا، مارکسیسم، شبهات روشنفکران معاصر، سخنان مستشرقان درباره قرآن، صلاحیت این شخصیت فرزانه را در پاسخگویی به اشکالات و شبهات مخالفان به اثبات می رساند.

ص: 337

به عنوان نمونه، یکی از بحث های جدی در میان روشنفکران خودی و بیگانه، مسئله تعارض علم و دین و تعارض دین و عقل است که مرحوم علامه در چندین جا در الميزان به آن می پردازد و مطرح می کند. در بیان علامه، معارف وحیانی با مفاد برهان عقل هماهنگی دارد و این حوزه نه معارض هم که مؤید یکدیگرند. زیرا معارف وحیانی چراغ عقل و راهنمای اوست. عقل با استدلال و تأمل، معارف وحی را می پذیرد و در تحکیم آن نقش اساسی دارد. همچنین در مواردی که ظاهری از ظواهر ادله شرعی با برهان عقلی تنافی داشته باشد از آن ظاهر دست برمی داریم، زیرا دلیل عقلی، شاهدی است بر این که قرینه است که ظاهر نص، مراد نبوده است گاهی تنافی ظاهری عقل و شرع، معلول تنافى واقعی این دو نیست، بلکه به علت فساد و تباهی عقل بشر حاصل شده است، زیرا درک عقلی نیز وقتی حاصل می شود که عقل، از سلامت کامل برخوردار باشد. درواقع انسانی می تواند به عقل خود متکی باشد که تقوای دینی و دین فطری خود را از دست نداده باشد.

به همین منوال در باب تعارض علم و دین، این راه حل را ارائه می کند که «ظواهر قرآن» و حتی «اخبار آحاد» در احکام ارزشی، بر فرضيات علوم که منشأ ظن است، مقدم می شود. اما در خارج از حوزه ارزش ها، برای بیان حقایق نظری مربوط به انسان و نیازهای واقعی او، اخبار آحاد حجت نیست. (همان، 5: 508).

با توجه به چنین دیدگاهی، پاسخ به شبهه تعارض علم و دین را ارائه می دهد. زیرا حجت نبودن خبر واحد در بیان حقایق نظری لوازمی دارد. ازجمله این که کسی نمی تواند با استفاده از اخبار آحاد در قبال تحقيقات نظری علوم انسانی، هرچند ظنی باشد، مطلبی را به نام دین عنوان کند و با تکیه بر خبر واحد و ظواهر ظنی قرآن جامعه شناسی اسلامی، روان شناسی اسلامی ارائه دهد. این مسائل علمی با دلیل اطمینانی و قطعی قابل انتساب است. از سویی دیگر، انگیزه علامه طباطبایی در نقل مباحث فلسفی در تفسیر روشن می گردد. زیراکسی که در مقام اثبات هماهنگی عقل

ص: 338

و دین است ناچار است که به تناسب از قواعد فلسفی کمک بگیرد و به این دسته از مباحث بپردازد.

6-5. تلاش برای انطباق دین با تحولات زمان

از دیگر ویژگی های مرحوم علامه (ره) که شاخصه گرایش ایشان به تفسیر اجتماعی است، تلاش برای انطباق اوضاع واحوال و تحولات جدید با اندیشه دینی است. مرحوم علامه کتاب مستقلی در باب اسلام و احتياجات واقعی عصر نگاشته است و در این کتاب در مقام بیان این معناست که اسلام برای دوران خاصی و یا یک منطقه مخصوص تشريع نشده است. وی در این کتاب از ثابت ها و متغیرها در احکام اسلامی بحث می کند. اما این گرایش در سراسر الميزان کاملاً محسوس است (حجم این مباحث در فهرست عناوین المیزان به خوبی این معنا را آشکار می کند).

این مباحث شامل دو بخش می شود:

1. مباحثی که به عنوان اثبات جامعیت دین مطرح است:

در این دسته از مباحثه ایشان به طور آشکارا تأکید می ورزد که دین متعرض جميع شئون زندگانی بشر است و احکام و مقررات آن مقید و محدود به زمان و مکان خاصی نیست و در هر شأنی از شئون انسان، اعم از اعتقاد و اخلاق و کردار، ملاحظه می کند و كمال از و سعادت انسان را همراه با اخلاق و تربیت معنوی تأمین می نماید(همان، 5: 433). به تعبیری دیگر، قرآن را مشتمل بر جمیع علوم و معارف و پاسخگوی نیازهای معرفتی انسان می داند. مثلاً در بحث اثبات اعجاز قرآن بر این معنا اذعان می کند که قرآن مشتمل است بر معارفی حقیقی اخلاق فاضله قوانین صالحه و اخبار غیبی و معارف دیگر که هنوز بشر نقاب از چهره آن در این مجموعهاز برنداشته است و گنجینه ای است علمی برای علماء و اجتماعیون و سیاستمداران(همان،1: 95).

ص: 339

٢. از طرف دیگر مواردی که شبهه تعارض علم و دین است و یا شبهاتی که جامعیت دین را زیر سؤال می برد و با یافته های رایج خلل وارد می سازد، به این صورت پاسخ می دهد که دین و علم حقیقی، با یکدیگر هماهنگ اند و مواردی که اسلام بیان کرده است با واقعیات علمی سازگاری دارد. بنابراین دین می تواند جوابگوی نیازهای عصر همراه با تحولات علمی باشد.

مثلاً به مناسبت بحث نظام سیاسی، اجتماع اسلام و اینکه اسلام چه نظامی را ارائه می دهد و این نظام چه ویژگی هایی دارد؟ پس ازاین که به تفصیل در مقام بیان برتری نظام اسلامی برمی آید، این شبهه را مطرح می کند که آیا با این اوصاف و شرایط، اسلام قابل ارائه و اجرا است؟ سپس چنین توضیح می دهد: «برخی می پندارند که سنت اجتماعی اسلام در دنیا و در مقابل سنن تمكن فعلی و در شرایط موجود در دنیا قابل اجرا نیست به این معنا که اوضاع حاضر دنیا با احكام اسلامی نمی سازد. ما نیز قبول داریم. لیکن این سخن چیزی را اثبات نمی کند چون ما هم نمی گوییم، با حفظ شرایط موجود در جهان احکام اسلام بدون هیچ دردسری جاری می شود. البته هر سنتی در هر جامعه ای ابتدایی داشته، یعنی قبلاً نبوده و سپس موجود شده است و وقتی می خواسته موجود شود، البته شرایط حاضر با آن ناسازگار بوده و آن را طرد کرده است و سنت نو هم با سمت قبلی اش مبارزه کرده است... مثلاً نظام و سنت های لیبرالی دموکراتیک). که در دنیای امروز سنت پسندیده ای است. بعد از جنگ جهانی اول در روسیه شکل واقعی خود را از دست داد و به صورت نظام اشتراکی و کمونیستی درآمد و بعد از جنگ جهانی دوم کشورهای اروپای شرقی نیز به روسیه ملحق شدند و ... و نیز سر فرضیه دموکراتیک در بین جمعیتی قریب به نصف سکنه روی زمین بی کلام ماند». پس صرف این که سنتی از سنت ها با وضع حاضر انسان ها انطباقی ندارد، دلیل بر بطلان آن سنت و فساد آن نظام نیست بلکه آن سنت نیز مانند

ص: 340

همه دست های طبیعی که در عالم جریان دارد پای گیر شدنش به فعل و انفعال ها و کشمکش ها با عوامل مختلفی که سد راهش می شوند بستگی دارد» (همان،4: 156).

6. نمونه های دیگر از بحث های اجتماعی

برای این بحث، نمونه های بسیاری را می توان برشمرد که اندیشه اجتماعی علامه طباطبایی را به وضوح نشان می دهد. علامه به هر موضوعی که جنبه علمی و اجتماعی پیدا کند، بیشتر می پردازد. به طور مثال ایشان به مناسبت «حرمت اكل ميته و مردار» باب بحث علمی گسترده ای را در باب خوردن گوشت می گشاید. ایشان پس از بیان عقاید ملل مختلفی در مورد خوردن و نخوردن گوشت، نظریه اسلام را توضیح داده و دیدگاه اسلام را معتدل ترین برنامه برای بهره گیری از نعمت های دنیا می شمرد.

اسلام در بین آن سنت تفریطی که خوردن گوشت را به هیچ وجه جایز نمی داند مثل مذهب بودایی). و این روش افراطی (که خوردن گوشت همه حیوانات را جایز می داند) راهی میانه را رفته و از بین گوشت ها هر گوشتی که طبیعت انسان های معتدل و یا به عبارتی طبیعت معتدل انسان ها، آن را پاکیزه و مطبوع می داند در تحت عنوان کلی «طیبات » حلال کرده است. بااینکه رحم و عاطفه، آن را جایز نمی داند» (همان، 5: 295).

نمونه های دیگری از مباحث اجتماعی در تفسير الميزان وجود دارد که به جهت پرهیز از اطاله کلام از ذکر آن ها خودداری می شود ولی مناسب است به دو نمونه مهم دیگر از این مباحث اشاره گردد. نخست عنایت اسلام به مسئله اجتماع است. ایشان در تفسير آيه: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (آل عمران،200)، بحث های مبسوطی را در زمینه های مختلف اجتماعی مانند:

بحث انسان و اجتماع، انسان و رشد او در اجتماع، عنایت اسلام به اجتماع، رابطه ای که بین فرد و اجتماع در اسلام وجود دارد و همچنین این پرسش که آیا

ص: 341

سنت اجتماعی اسلام ضمانت بقا و اجرا دارد يا نه و چند موضوع دیگر از همین قبیل را مطرح می کند. در این مجموعه از بحث ها، دیدگاه علامه در موضوعات اجتماعی روشن می گردد و گرایش گسترده ایشان به تفسیر اجتماعی به اثبات می رسد.

به نمونه ای ازاین دست مباحث توجه بفرمایید:

«هیچ شکی نیست در این که اسلام تنها دینی است که بنیاد خود را بر اجتماع نهاده و این معنا را به صراحت معنا کرده است و در هیچ شأنی از شئون بشری، اجتماع را مهمل نگذاشته، آنگاه که در این بیندیشی که چگونه همه این احکام را در قالب های اجتماعی ریخته، آن وقت خواهی دید که اسلام روح اجتماعی را به نهایت درجه امکان در کالبد احکامش دمیده است (طباطبایی، 1374، 4: 148).

سپس علامه به مقایسه بین اسلام و شرایع و ادیان و مکاتب پیش از اسلام می پردازد و دیدگاه آن ها را نسبت به مسائل اجتماعی مطرح می کند و درنهایت نتیجه گیری می کند که طرح اجتماعی، پیش از اسلام، به مانند اسلام سابقه نداشته است.

«پس درست است که بگوییم اولین ندایی که از بشر برخاست و برای اولین موضوعات را به موقعیت های دیگر می سپاریم. بار بشر را دعوت نمود که به امر اجتماع اعتنا و اهتمام ورزد، ندایی بود که شارع اسلام و خاتم انبیاء (ص) سر داد و مردم را به این که آیاتی را که ازناحیه پروردگارش به منظور سعادت اجتماعی و وحدت آن ها نازل شده پیروی کنند». (همان).

ص: 342

از نمونه بحث های علامه طباطبایی طرح موضوع «آزادی» است. بحثی که به این شکل و در قالب این اصطلاح در قرون اخیر متداول شده و به جنبه های اعتقادی و سیاسی بیشتر گرایش دارد. در این بحث علامه نگاهی به معنای «آزادی» و سابقه این اصطلاح در غرب و اندیشه حریت خواهی در آن جوامع و برداشت هایی که از این واژه شده دارد.

آنگاه این واژه را معنا می کند و در آنچه متداول شده مناقشه می کند. ایشان در این بحث نیز آزادی به معنای غربی آن که نوعی لاابالیگری و هجمه در برابر دین و مقدسات الهی است را به باد انتقاد گرفته و چنین آزادی را نفی می کند. اما آزادی به معنای قدرت بر اراده و حالتی درونی که اگر باطل شود حس شعور آدمی باطل می شود و باطل شدن حس و شعور به بطلان انسانیت می انجامد را یکی از نهادهای اصلی انسان می داند. مظاهر چنین آزادی را حق اظهارنظر در برداشت از مسائل اسلام، انتقاد به حکومت و حکام (آزادی سیاسی) نظارت بر عموم و آیه «لا إِكْراهَ فِي الدِّين » دارد. به عقیده علامه این آیه در مقام انشاء نبوده، بلکه اخبار است. به این معنا که قرآن نمی خواهد بگوید در دین اکراه نکنید و کسی را وادار به التزام به عقیده ای و اجرای شریعتی بسازید، خیر. این آیه در مقام بیان این نکته است که اکراه کردن در دین هرگز ممکن نیست و نتیجه ای ندارد. اعتقاد و عقیده و دین داری امر قلبی است و امر قلبی با اجبار کردن حاصل نمی شود. این بحث در رابطه بامعنای آزادی اعتقادی، بحث مغتنمی است (همان، 4: 182). که تفصیل آن در این مقاله نمی گنجد.

7. نتیجه گیری

درحالی که مفسران متقدم تلاش می کردند تا با تفسیر رهنمودهای اخلاقی فردی قرآن کریم رسالت خود را انجام دهند، بامطالعه و بررسی تفاسیر اجتماعی - که کتاب ارزشمند المیزان فی تفسير القرآن ازجمله آن هاست، بدین نتیجه می رسیم که

ص: 343

بهره مندی از آموزه های قرآن در سراسر زندگی مردم در ابعاد مختلف فردی و اجتماعی، از اهداف اصلی مفسرانی است که قرآن را از بعد اجتماعی تفسیر کرده اند.

علامه طباطبایی ضمن تفسیر آیات قرآن کریم، حرکت، سازندگی و مسئولیت پذیری را در جامعه مورد تأکید قرار داده است و به این نکته اشاره می نمایند که قرآن هدف رسالت خود را برقراری قسط و عدالت و ایجاد نظام اسلامی، اصلاح طلبی، تلاش، مبارزه و دفاع از مسلمانان معرفی می کند. با بررسی های به عمل آمده به این نتیجه می رسیم که علامه طباطبایی مانند دیگر مفسرانی که با گرایش اجتماعی به تفسیر آیات قرآن کریم پرداخته اند، نسبت به تفسیر آیاتی از قرآن که مسائل اجتماعی را بیان می کنند، توجه و اهتمام داشته است و ضمن آگاهی از مشکلات مسلمانان و تطبیق آیات قرآن بر زندگی مردم، به دنبال ارائه راهکارهایی برای درمان مشکلات اجتماعی است. وی به آموزه های تربیتی و ارشادی قرآن نیز توجه داشته است و متذکر می شود که وجود سنت های تاریخی و اجتماعی در قرآن و توجه به آن ها موجب هدایت و تربیت انسان می شود. ایشان علاوه بر پاسخ گویی به شبهات و اشکالی که مخالفان نسبت به اسلام و قرآن مطرح کرده اند، بیان می نمایند که اسلام دین عقل، قانون و مصدر خير ، برکت و اصلاح جامعه است.

ازجمله اهداف علامه طباطبایی مانند هر مفسر اجتماعی دیگری، بازگشت آموزه های قرآن به متن زندگی مردم است. وی بر این باور است که قرآن کتاب هدایت و زندگی است و در این هدایت شایسته است که تفسیر به سمت وسوینزدیک کردن قرآن با واقعیت ها و عینیت بخشیدن به مفاهیم هدایتی و اصلاحی آن در ابعاد مختلف پیش برود. از همین روی، تکیه بر پیوند قرآن با واقعیت های محسوس زندگی بشر مورد اهتمام و توجه علامه طباطبایی (ره) می باشد.

ص: 344

منابع

- قرآن کریم.

1. مکارم شیرازی، ناصر(1373)، ترجمه قرآن کریم، قم: دارالقرآن الكريم (دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی.

2. ایازی، سید محمدعلی(1414ق). المفسرون، حياتهم و منهجهم، تهران: مؤسسه چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

3. اوسی، علی(1405ق)، الطباطبایی و منهجه في تفسير الميزان، طهران: منظمة الأعلام الإسلامی، معاونيه الرئاسه للعلاقات الدوليه.

4. خضیر، جعفر(1411ق)، تفسير القرآن بالقرآن عند العلامة الطباطبایی، قم: دارالقرآن الكريم.

5. ذهبی، شمس¬الدین محمد بن احمد (1410ق)، سیر اعلام النبلاء، بیروت: مؤسسه الرساله.

6. ذهبی، محمدحسین (1396ق)، التفسیر و المفسرون، بیروت، دارالکتب الحدیثه.

7. رومی، فهد بن سليمان(1418ق)، اتجاهات التفسير في القرن الرابع عشر، الطبعه الثالثه، بیروت: مؤسسه الرسالة.

8. شریعتی، محمد تقی (1385)، تفسیر نوین، تهران: مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی.

9. طباطبایی، سید محمد حسین(1374)، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علميه قم.

10.معرفت، محمدهادی (1418ق)، التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، مشهد: الجامعه الرضويه للعلوم الإسلاميه.

ص: 345

11.یادنامه علامه طباطبایی (ره) (1363)، تهران: انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران.

ص: 346

15-مبانی و روش تفسیر اجتماعی بانو مجتهده امین در تفسیر مخزن العرفان

اشاره

مریم نساج(1)

چکیده

تفسیر اجتماعی رویکرد جدید تفسیری که در دوره معاصر پدیدار گشته است از جمله تفاسیر اجتماعی تفسیر مخزن العرفان بانو مجتهده امین است. ایشان خود در فعالیت های اجتماعی فرهنگی حضور داشتند و هم در تفسیر خود به مسائل اجتماعی عنایت داشته اند. هدف این پژوهش بازشناسی مبانی تفسیر اجتماعی مخزن العرفان برای رسیدن به فهم آیات و ذکر این نکته که این آیات متعلق به زمان نزول نیست و می تواند پاسخ گوی شبهات بسیاری باشد. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و نیز تحلیل مضمون نوشته شده است. نتایج این پژوهش حاکی از آن است مبانی عام ایشان در تفسیر اجتماعی عبارت است از جامع نگری آیات قرآن، کتاب سعادت و راهنمایی، اعتقاد به منع تفسیر به رأی، اعتقاد به تدبر درآیات، اعتقاد به نظم و چینش آیات و مبانی خاص عبارت اند از علم گرایی در مخزن العرفان، عقل گرایی در مخزن العرفان، توجه همه جانبه یا توسعه نظر در تفسیر آیات، پرداختن

ص: 347


1- . استادیار گروه معارف، دانشگاه فرهنگیان، تهران، ایران، m.nassaj@cfu.ac.ir

به تفسیر عصری و پاسخ گویی به شبهات نیازهای زمانه و ایشان در پاسخ گویی به شبهات به ابعاد مختلف اخلاقی، علمی، اقتصادی، اجتماعی، اعتقادی پرداخته اند که این خود نگاه اجتماعی گونه در تفسیر است.

کلیدواژه: تفسیر اجتماعی، بانو مجتهده امین، مخزن العرفان

1. مقدمه

تفسیر اجتماعی از رویکردهای جدید قرن معاصر است و به دنبال کشف و ارائه پیام و هدایت قرآن در تمامی مسائل مرتبط با حیات به ویژه مسائلی که در ساختن جامعه و اصلاح سیاست، اقتصاد آن دخیل است و مسائل خانواده، اجتماع، فرهنگی، اخلاقی، علاوه بر درمان مشکلات و معایب آن، کفایت و صلاحیت قرآن را برای هدایت انسان در دوره جدیدی نیز اثبات کند (میرصفی، 1395: 63). تفسیر اجتماعی شاخه ای از تفسیر اجتهادی است که در آن نگاه قرآن به موجودی زنده و پویا به نام جامعه با ويژگي خاص بیان و مسائل آن پررنگ می شود و با رعايت اصول دقيق تفسير، تلاش می شود تمام قوانين، احكام و دستورات خدا در مورد جامعه به معنايي كه گفته شد، از آيات كتاب خدا استخراج و بيان شود.(میر عرب)

بی تردید، گرایش تفسیر اجتماعی قوی ترین جریان معاصر تفسیری است و امروز كمتر مفسری دیده می شود كه از این جریان تأثیر نپذیرفته باشد. اندك مقایسه ای میان تفاسیر عصری و تفاسیر ادوار گذشته، این واقعیت به خوبی روشن می نماید كه مهم ترین ویژگی تفاسیر متأخر، اندیشه اجتماعی آن هاست(مؤدب، 1392: 12) نقطه جدی آغاز تفسیر اجتماعی مقالات روشنگر سید جمال الدین اسدآبادی و شیخ محمد عبده در مجله العروه الوثقی بود. پس از آن تفسیرهایی چون تفسیر المنار،تفسیر فی

ص: 348

ظلال القرآن، التفسیر المنیر، تفسیر من وحی القرآن، مخزن العرفان فی تفسیر القرآن، نمونه و نور نام برد(قاضی زاده، 1388: 6)

ضرورت و اهمیت این پژوهش بازشناسی مبانی تفسیر اجتماعی مخزن العرفان بانو مجتهده امین است که باعث فهم درست و به روز آیات قرآن می گردد زیرا که این آیات فقط متعلق به زمان نزول نیست و جاودان است و این از ویژگی های اعجاز گونه قرآن است. پرداختن به مباحث تفسیر اجتماعی می تواند ما را به این مهم یاری دهد. استفاده از نظرات بانو که در اجتماع حضور داشته است و پرداختن به شبهاتی که ایشان از اجتماع و یا مقاله های گوناگون بیان کرده و به پاسخ آن ها پرداخته است؛ از اهداف و ویژگی های مهم تفسیر اجتماعی است که پاسخی در برابر هجمه ها و نقدهای بسیاری است و نیاز اساسی جوانان می باشد.

2. پیشینه تحقیق

در زمینه تفسیر اجتماعی مقالاتی مانند مبانی تفسیر اجتماعی از سید رضا مؤدب و مجتبی روحانی زاده در مجله قرآن و علم، بهار و تابستان 1392 نوشته شده است که در این مقاله چیستی تفسیر اجتماعی، شرایط و ویژگی های مفسر گرایش تفسیر اجتماعی و مبانی این تفسیر در دو بخش تاریخی و اجتماعی بیان شده است. مقاله دیگر با عنوان مبانی و شاخصه های تفسیر اجتماعی از کاظم قاضی زاده و روح الله ناظمی، در مجله تحقیقات علوم قرآن و حدیث، سال ششم، شماره اول، 1388 که شاخصه های اصلی رویکرد این تفسیر را نگاه جامع گرایانه به قرآن، عقل گرایی در تفسیر، تأکید بر هدایتگری قرآن و ساده نویسی در تفسیر می داند.

در مورد شخصیت بانو مجتهده امین مقالاتی چون «نگرش قرانی بانو امین به روش خوشبختی در نهاد خانه و خانواده مجله قرآن و حدیث، نشریه کوثر، پاییز و زمستان 1388، شماره 33 و مقالات دیگر مانند زن در تفسیر مخز العرفان بانو امین،

ص: 349

شخصیت بانو امین و... که بیشتر در نشریه های فرهنگی به چاپ رسیده است اما درباره تفسیر اجتماعی در مخزن العرفان ایشان قلمی به نگارش در نیامده است و به این موضوع نپرداخته است. لذا این پژوهش درصدد است تا به این سؤالات پاسخ دهد که 1. مبانی عام بانو مجتهده امین در تفسیر مخزن العرفان چیست؟2. مبانی خاص بانو مجتهده امین در این تفسیر چیست؟ آیا ایشان رویکرد علمی و عقلانی و اجتماعی به این آیات دارند؟ روش ایشان در تفسیر چیست؟ قرآن به قرآن؟ روایی؟ ادبی؟ عرفانی؟ فقط رویکرد ایشان اجتماعی است یا به بقیه مباحث هم نظر دارند؟

3. روش شناسی پژوهش

برای تحقق هدف و پاسخ به سؤالات، این پژوهش به شیوه کیفی و به منظور شناسایی مبانی اجتماعی تفسیر مخزن العرفان بر اساس روش کتابخانه ای و مطالعه تفسیر ایشان و فیش برداری از آن، اطلاعات گردآوری و برای تحلیل داده ها از روش توصیفی – تحلیلی و نیز تحلیل مضمون استفاده شده است. روش تحلیل مضمون از پرکاربردترین و رایج ترین روش هاست. روشی است برای شناخت، تحلیل و گزارش الگوهای موجود در داده های کیفی که فرایندی برای تحلیل داده های متنی است و داده های پراکنده و متنوع را به داده های غنی و تفصیلی تبدیل می کند.(عابدی جعفری و همکاران، 1390، ص 153) و از طریق مضامین پایه و سازمان دهنده و فراگیر روابط به دست آمده بیان می گردد.

4. مبانی

اشاره

برای رسیدن به فهم درست و عمیق آیات قرآن، داشتن مبنای فکری و اعتقادی ضروری است. اگر مفسری از مبنای فکری و اعتقادی صحیحی برخوردار نباشد به همان نسبت، برداشت او دچار کاستی و خطا می گردد. لذا ابتدا باید دیدگاه یک مفسر

ص: 350

نسبت به مبانی آیات قرآن مشخص شود. ابتدا دیدگاه خود را درباره مبانی حدیثی مشخص سازد و سپس در چارچوب آن ها به تلاش حدیثی بپردازد. لغت شناسان «مبانی» را جمع «مبنی» به معنی بنیاد، شالوده، بنیان، اساس، پایه و ریشه دانسته اند(طریحی، 1362، دهخدا، 1377، انوری، 1381) مبانی به معنی مجموعه باورهای بنیادینی اند که در قالب مجموعه ای از قضایا، بخشی از مبادی تصدیقی آن علم را تشکیل داده، اصول موضوعه آن علم شناخته می شوند و مسائل آن علم بر آن ها استوارند. مبانی تفسیری مجموعه باورهای اعتقادی، کلامی، زبان شناختی، روش شناختی و چگونگی رویکرد یک مفسر نسبت به آیات قرآن است. مبانی تفسیری بانو مجتهده امین را به دودسته مبانی عام و خاص تقسیم نموده و مؤلفه هایی را آن ها بیان می گردد.

1-4. مبانی عام

اشاره

مقصود از مبانی عام تفسیر قرآن، آن دسته از مبانی است که اعتقادات بر اساس آن استوار است و مورد اتفاق همه یا اکثر مفسران است و علی رغم اختلاف ها در روش ها و گرایش های تفسیری صبغه عام یافته است.(آزاد، 1389، ص 33) که این مبانی تفسیری در تفسیر مخزن العرفان بانو مجتهده امین شامل موارد زیر است:

1-1-4. جامع نگری آیات قرآن

بانو مجتهده امین در بحث جامع بودن آیات قرآن در مقدمه بیان می کنند:« قرآن جامع تمام قوانين اجتماعى و افرادى بشر است، وظائف عبادات طريق تهذيب اخلاق، قانون معاملات و معاشرات، قانون حقوق، قانون اقتصادى، قانون جنايى و جزائى، قانون قضايى، هر يك را به جای خود و روى قانون عدل به نيكوترين وجهى تأسيس فرموده خلاصه قرآن حاكم عادلى است كه وظائف زندگانى بشر را از آغاز تا انجام (از وقتی که نطفه در رحم مادر قرارگرفته تا وقتی که وى را در قبر نهند) به

ص: 351

نيكوتر وجهى و شيرين ترين بيانى و صحيح ترين طريقى دستور فرموده، تمام قوانين و دستوراتى كه از اين كتاب مقدس آسمانى فهميده می شود روى ميزان عقل و منطق است بلكه اگر تمام عقلاء عالم و قانون گذاران روزگار اجتماع نمايند هرگز نتوانند مثل كوچك تر قانونى از قوانين قرآن تأسيس نمايند(امین، 1: 7) و در ادامه بیان می کنند: « قرآن در يك كلمه مختصر مطالب بسيارى مندرج نموده كه هم معجزه باشد و هم كتاب قانونى «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ»(انعام، 59) كتاب مبين تفسير به قرآن شده هیچ تر و خشکى نيست مگر آنكه در قرآن ضبط و ثبت گرديده است» و برای تکمیل بحث خود به سه روایت هم استناد می کنند (امین، 1361، 1: 5) ابتدا به روایتی از کتاب کافی که «خداوند قرآن را تبيان هر چيزى قرار داده و قسم به خدا كه فرو نگذارده چيزى كه مردم محتاج به آن باشند مگر آنكه در قرآن نازل شده است»(کلینی،1365، 1: 183) سپس به حدیثی از پیامبر (ص) فرمودند: «چيزى نيست كه دو نفر در آن اختلاف نمايند مگر آنكه دستورالعمل و حكمش در قرآن داده شده است.»

2-1-4. کتاب سعادت و راهنمایی

بانو مجتهده امین، قرآن مجيد را برنامه کاملی می داند که ما را به سمت سعادت می کشاند و با توجه به آیه 82 سوره اسرا «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسارا» ً قرآن را دوای هر دردی و درمان هر مرضی می داند و همچنین دستورالعمل زندگانى از آغاز تا انجام حيات به نیکوترین طریق بیان می کند و در اثر عمل نمودن به تعليمات قرآن رشته محكمى بين انسان و آفريننده او پديد مي گردد، قرآن عروة الوثقى الهى است كه هر كس چنگ بر آن زند از هر خطرى محفوظ ماند(امین، 1: 5) در ادامه بیان می کنند قرآن صراط مستقيم است، قرآن جداکننده بين حق و باطل است و هر كس وظيفه اجتماعات و تكاليف زندگانى خود را مي شناسد. هر كس اين كتاب آسمانى را پيش روى خود دارد و

ص: 352

برنامه زندگانى خويش را روى ميزان و قوانين و دستورات آن اجرا نمايد هیچ وقت قدم وى از صراط انسانیت نلغزد و حقيقت عبوديّت و روح صمیمیت و علاقه مليّت در وى ايجاد گردد و فضيلت و سعادت نشأتين نصيب او مي گردد. قرآن رهبر هدايت و خورشيد حقيقت است كه از مطلع نور ازلى پرتو انداخته و روز اميدوارى و رجاء به انسان می نماید(همان،1: 7).

3-1-4. اعتقاد به منع تفسیر به رأی

بانو مجتهده امین در ذیل آیه 7 سوره آل عمران بیان می کند: « «احكام» به معنی «اتقان» يعنى احكام آن متقن است و معانى آن خالى از خلل و اعتراض است پس تمام قرآن از این جهت محكم است که خالی از خلل است و مقصود آن معلوم است و قول متشابه یعنی چيزى است كه از ظاهر آن مقصود معلوم نشود مگر اينكه با دليلى مقترن باشد كه دلالت بر مراد از آن كند زيرا ظاهر آن مشتبه است . (امین، 3: 24)و در ادامه به روایتی از کتاب تفسیر عیاشی استناد می کنند:«كسى كه قرآن را به رأى خود تفسير نمايد اگر مطابق واقع باشد مزدى ندارد و اگر خطا باشد از رحمت الهى دور گردد كه از آسمان به ما دورتر خواهد بود.»(عیاشی، 1380،1: 163) و در روایت دیگر آمده است: حضرت رضا عليه السّلام فرمود: «اظهار رأى در كتاب خداوند كفر است» از تفسير صافى نقل شده كه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله روايت می کنند كه فرمود كسي كه قرآن را به رأی خود تفسير كند جايگاهش آتش دوزخ است(فیض کاشانی، 1415،1: 11) البته بانو مجتهده امین سخنی را به نقل از تفسير الميزان در توجيه حديث گفته اينكه رسول اكرم (ص) فرمود كسى كه قرآن را به رأى خود تفسير كند؛ مقصود از رأى اعتقادى است كه از روى اجتهاد براى انسانى حاصل شود گاهى هم به سخنى كه از روى هوى و هوس و يا به اصطلاح به ميزان استحسان گفته شود رأى ميگويند، به هرحال چون در فرمايش آن حضرت كلمه «رأى» را به

ص: 353

خود تفسير كنند اضافه كرده و تعلق داده است معلوم می شود كه نهى از مطلق اجتهاد در تفسير قرآن نفرموده است.(امین، 1: 8)

4-1-4. اعتقاد به تدبر درآیات

مفسر مخزن العرفان بیان می کنند:«قرآن مجيد تعريف و تمجيد مي نمايد كسانى را كه استنباط از قرآن مي نمايند. «لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» (نساء، 83) و از رسول اكرم (ص) است كه آيات قرآن تاب معانى بسيار دارد حمل نمایید بر بهترين معانى آن و در جاى ديگر قرآن را «تبيان هر چيزى قرار داده» و امثال اين آيات و اخبار بسيار است كه امر به تدبّر و تفكّر درآیات قرآن فرموده تا آنكه فهم معانى در آن ميسر گردد و اگر تفسير نمودن قرآن جايز نبود تدبّر در آن لغو و بى ثمر مي نمود و نيز هرگز روا نبود كه مذمّت و سرزنش نمايند كسانى را كه تدبّر و تفكّر در قرآن نمي نمايند. «أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها» (محمد، 26) بديهى است كه تفكر و تدبر در قرآن همان فهم معانى مندرجه در آن است كه به تفكر در قرآن بعضى از اسرار و رموز آن كشف مي گردد.» در ادامه بانو مجتهده امین سخن اخباریون را که بیان می کنند: «در مورد تفسير آيات بايد تنها و تنها به رواياتى كه از اهل بیت علیهم السلام در آن زمينه رسيده قناعت كرد و كوشش عقل و غير آن را كنار گذارد.» نقد می کنند و بیان می کنند:«ما چگونه كلام اخباري ها را در اين جهت قبول كنيم بااینکه در بسيارى از آيات قرآن به این که عربى مبين و روشن است معرفى كرده و به تدبر و تفكر در آن امر فرموده و همچنين اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هم امر به تدبر دارند. چنانچه از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده « بعضى از آيات مقصود بعض ديگر را شرح داده و به مراد آن گواهى می دهد» (امین، 3: 26)

ص: 354

5-1-4. جمع بين منع از تفسير به رأى و أمر به تدبر در قرآن

بانو مجتهده امین بیان می کنند: «ممكن است امر به تفكر و تدبر مربوطه به محكمات قرآن و نهى از تفسير به رأى مربوط به متشابهات باشد و شاهد آیه

(آل عمران، 5) است.»

6-1-4. اعتقاد به نظم و چینش آیات

بانو مجتهده امین در موقع بحث از اعجاز قرآن از نظم و چینش آیات سخن گفته و بیان می کنند: «هيئت تركيبيّه كلام طورى منظّم و مرتّب و روى اسلوب صحيح است که نشان دهنده اعجاز قرآن است.و مقصود از صناعت كلاميه، نظم و ترتيب و تركيب حروف است به طور بديع كه معانى مقصود به خوبی از آن فهميده شود و اگر كلمات خوب با هم تركيب شود و گوينده نيز عالم به تمام شئون و عارف باشد به آنچه بشر را از نقص به كمال مي رساند و نيز بتواند معانى را به طوری در الفاظ بگنجاند كه براى همه کس فهم آن آسان باشد و نيز اختلافى بين مندرجات آن به نظر نيايد البتّه چنين كتابى و كلامى بااین همه مزايا و خصوصيّات از حيطه قدرت بشرى خارج است.» (امین، 1: 176)

برای نمونه بانو مجتهده امین در آخر سوره بقره به نظم این سوره اشاره داشته و بیان می کنند: «بعضى از مفسرين در كيفيت نظم و ترتيب آيه گويند پس از آنكه خداوند در اين سوره مباركه جمع نموده بين مبانى شرع از علم ديانات از توحيد نبوت معاد و از علم فروع صلاة، زكاة، قصاص، حج، صوم، جهاد، احكام حيض، طلاق، عده، مهر خلع، ايلاء، رضا، بيع، ربا، دين، پس از اين احكام در مقام تهديد برآمده كه گوشزد بشر نمايد كه آسمان و زمين و آنچه در آن ها است ملك خدا و تحت تصرف و استيلاى او است و نيز علم او احاطه دارد و ظاهر و باطن نزد او مكشوف و پديدار است و هر كه را خواهد به عمل نكوهيده وى عذاب می کند و هر

ص: 355

كه را خواهد می بخشد و كسى را بر وى بحثى نيست پس بايستى خوددارى كنيد و مخالفت نواميس شرع را ننمایید.(امین، 2: 457)

2-4. مبانی خاص

اشاره

مقصود از مبانی خاص روش های تفسیر قرآن، آن دسته از مبانی است که هریک از روش های تفسیری بر آن اساس، آن ها را اتخاذ کرده و تفسیرشان را بر اساس آن استوار ساخته اند به طوری که همه و یا اکثر پویندگان آن روش بر آن مبانی اتفاق دارند.(آزاد، رضایی کرمانی، 1389: 34)

1-2-4. علم گرایی در مخزن العرفان

بانو مجتهده امین در تفسیر خود بسیار به مباحث علمی توجه داشته اند ایشان علم را بر دو قسم می دانند: اول- علم ضرورى بديهى كه يا از طريق حواس پنج گانه ديدن، شنيدن، بوئيدن، احساس نمودن، چشيدن معلوم مي گردد و اين ها را محسوسات نامند يا بدیهیات اوليه اش نامند مثل دو دو تا چهارتا است و امثال آن از علومى كه در اثبات آن محتاج به دليل و برهان نمي باشد. دوم- علم نظرى و آن دانستن معلومى است كه در اثبات آن محتاج به دلیل و برهان می باشیم و آدم عاقل هیچ وقت در علوم نظرى بدون موافقت با دليل ترتيب اثر نمی دهد و آيه اعتراض به مشركين نموده كه اين بى خردان بت هایی را عبادت می نمایند كه نه با خود این ها علوّ و مرتبه اى هست كه مشاهده كنند و سر تسليم در مقابل آنان فرود آورند و نه خداوند تعالى براى پرستش آن ها حجة و دليلى نازل فرموده و نه آن ها علمى به این پرستش دارند بلكه صرف تقليد پدران است.

ایشان به آیاتی که جنبه علمی دارد هم اشاره کرده اند برای مثال آیه 30 سوره انبیا «أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما» در این آیه هم از تفسیر طنطاوی نقل می کند: «أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً» يعنى آسمان ها و زمين

ص: 356

ملتحم و متصل به هم بودند (ففتقناهما) و ما آن ها را از هم جدا نموديم و اتّحاد آن ها را زائل گردانيديم» و اين مطلب مطابق است با كشفيات اهل اروپاى اين زمان كه آنان گفته اند ابتدا خورشيد كره اى بود شبيه به آتش و با زمين و سيّارات و توابع آن ها میلیون ها سال به دور خود می چرخید پس از آن زمين از خورشيد جدا گرديد و همچنين سيّارات از خط استواء شمسى از خورشيد جدا گرديدند و جدا شدن آن ها از جهت سرعت سير شمس و جريان او دور خود بود و زمين ما و زمین های ديگر كه سیّارت اند همه آن ها از خورشيد دور شدند زيرا كه شمس ما و سيّارات ديگر تمام آن ها سیّارت اند و تمام آن ها داراى زمین اند و هر شمسى كه ما مى بينيم گويا يك ستاره اى مى نمايد، تا آنجا كه گفته: پس ثابت شد كه زمين ما مشتق از خورشيد و خورشيد از خورشيد بزرگ تر از خود و آن نيز از خورشيد بزرگ تر و همین طور هر شمسى از شمس بزرگ تر از خود و به همین ترتيب بالا می رود و حدّ يقف ندارد و فكر بشر متحيّر می گردد و انتهاى آن را نمى فهمد، این است حكايت عالمى كه ما در آن سكونت داريم و اين است قول بين اروپايى ها كه كافر به سيّدنا محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلّم می باشند و هيچ خبر از قرآن ندارند و اين رأى در اين زمان مشهور است (امین، 8: 253).

در ادامه همین آیه آمده است «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ ءٍ حَيٍّ» يعنى و ما از آب هر حيوانى را آفريديم چنانچه در جای دیگر آمده است: «وَ اللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ»(نور، 45) و چنين است هر بنائى كه حيات آن از آب است، و علماى عصر حاضر گويند هر حيوانى ابتدا در دريا آفريده شده و اصل تمام پرندگان و حيوانات برّى از دريا تكوّن گرديده و بعد به كثرت زمان با حيوانات برّى منطبع گرديدند و این ها از اعجاز قرآن است.(امین، 8: 255)

بانو مجتهده امین در ذیل آیه 11 سوره فصلت «ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ» بیان می کنند: مفسرين «است

ص: 357

وی» را به معنی قصد گرفته اند و در معنى آيه چنين گفته اند كه پس از اتمام خلقت زمين به سوی خلقت آسمان قصد نمود درحالی که آسمان دود بود يعنى بخار زمين بود كه به بالا متصاعد گرديده و مثال دود می نمود. و اين آيه را دليل گرفته اند كه خلقت زمين پيش از خلقت آسمان شده لكن بنا بر اين معنى اين آيه با آن آيه كه در سوره (النازعات) آيه 30 فرموده: «وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها» منافات پيدا مي نمايد و مفسرين در پاسخ اين اعتراض گفته اند اول زمين به طور پيچيدگى آفریده شده و پس از آن آسمان خلقت گرديده و پس از خلقت آسمان ها زمين كشيده و پهن گرديده و بنا بر اين توجيه بين دو آيه منافاتى نخواهد بود. لكن اين توجيه به نظر درست نمى آيد زيرا كه در آيه بالا تصريح دارد كه در دو روز زمين آفريده شده و در آن كوه هايى افراشته گرديده كه خلقت زمين و كوه ها با هم چهار روز می شود و معلوم است خلقت كوه ها بعد از كشيده شدن زمين واقع گرديده و پس از آن به (ثم) كه مشعر بر تراخى است فرموده (ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ) این طور بيان دليل بر اين خواهد بود كه پس از اتمام زمين و كوه ها قصد نمود استوا آن را با آسمان.» بانو مجتهده امین به همین ترتیب نظر برخی و اشکالات را در این بحث بیان نموده است و به روایات هم استناد کرده است و از دیگر آیات قرآن هم بهره می برد.

ایشان در ذیل آیه 19 و 20 سوره بقره گفتار علما را در علت حدوث برق در آسمان بیان می کند و به علل چهارگانه (1.علّت فاعلى 2.علّت غايى 3.علّت صورى 4. علّت مادّى) اشاره می کند. نظر كن بتخت ساخته شده يا لباس دوخته شده و باقى موجودات مادى و ببين چگونه هر يك از آن ها بدون يكى از آن چهار علت تحقق پذیر نمی باشد علت فاعلى تخت، نجار است كه به عمل خود صورت تخت را پديد مى آورد، علت غايى تحت كه محرك عمل نجار گرديده نشستن روى آن تخت است، علت مادى تخت چوب يا آهن يا هر چه از آن تخت می سازند، علت صورى تخت همان صورت تختى است كه پس از تحقّق آن سه علّت تحقّق می پذیرد و آن

ص: 358

صورت تختى است كه به آن لحاظ آن چوب يا آهن را تخت گويند، همین طور است تمام موجودات مادى طبيعى كه پس از تحقق اين چهار علت پديد می گردد و بدون يكى از آن ها وجود آن محال است. ازاینجا توان فهميد كسانى كه در رعد و برق قائل به امور غیرطبیعی شده اند كه آن را مستند به علل عاليه می دانند و ميگويند صداى ملك يا تسبيح ملك يا غير این ها است غرض آن ها علت فاعلى اوليه است يا علت غايى است و چشم از علل مادى و صورى پوشيده اند و كسانى كه حوادث را مستند به امور طبيعى می دانند هدف آن ها همان محسوسات است و آنچه به حواس مى آيد و چشم باطن آن ها كور است و علل فاعلى و غايى موجودات را نمی شناسند.(همو، 1، 151)

ایشان در حین تفسیر خود به برخی از ویژگی های حیواناتی که خداوند در قرآن نام برده است اشاره می کنند ازجمله زنبورعسل، عنکبوت، مورچه. ایشان در ذیل آیات سوره نمل که داستان سلیمان و مورچه آمده است، سالی بیان می کند: مورچه كه صوت و صدا ندارد كه از صداى او سليمان (ع) چنين معنايى را بفهمد و خبر دهد، از كجا دانست، و نيز مورچه به چه لغتى به دیگر مورچه ها خبر داد. و بانو این گونه پاسخ می دهد که علوم انبياء (ع) موهبتى است و.... (امین، 9: 319) و در ادامه به نقل از شیخ طنطاوی صاحب تفسیر جواهر از عجایب خلقت مورچه می گوید: «مورچه جدا كار و فعل و عمل وى به سلاطين مى ماند، تدبير می کند و سياست می نماید همان طوری كه ملوك در مملكت خود تدبير و سياست می نمایند، ببين چگونه مورچه در زير زمين ده ها ترتيب می دهد و در آن ها خانه می سازد و در آن ها غرفه ها و دهليزها و پله ها قرار می دهد و طبقات بر روی هم ترتيب می دهد تا اينكه آنجاها را از حبوبات پر نمايد و براى زمستان خود ذخيره كند و چگونه بعضى خانه ها را زيرتر می سازد تا آنكه از جريان آب محفوظ ماند، و بعضى را بالا می سازد، و بعضى را اطراف آن می سازد كه آب باران در آن جارى گردد، و عجيب است كه حبوبات را در

ص: 359

مرتبه پائين قرار می دهد (امین، 9: 321)

ازجمله عجایب عمل مورچه این است كه هرگاه يكى از مورچگان چيز بزرگى را بخواهد ببرد و به تنهایی نتواند كمى از آن را می گیرد و برمی گردد نزد برادران خود از مورچگان و ازآنچه گرفته قدرى آن ها می دهد و با آن ها برمی گردند و هر مورچه اى را كه در راه ديدند با خود همراه می نمایند، پس ببين چگونه جماعتى از مورچگان با هم معاونت و كمك می کنند و به اتّحاد آن شيئى سنگين را با جدیت تمام می کشانند به منزل خود و اين معاونت و اتحاد مهم تر است در رسانيدن آن ها را به مطلوبشان و از اينكه از دشمن فرار كنند زيرا كه تخليه يعنى خالى شدن از ضد مهم تر است از تحليه در طلب مقصود.» در ادامه به زندگی اجتماعی مورچه اشاره کرده و آن را با زندگی نظام اجتماعی مقایسه می کند:«نظام امّت را مقايسه كن با نظام مورچه براى كسانى كه تعقّل مى كنند تا اينكه حال کائنات را بفهمند و بدانند چگونه مورچگان در طلب نافع اجتماع می کنند و امت وقتى در طلب نافع به قدر حيوان بى زبان از روى حكمت عمل نكنند گمراه و نادان هستند و در گمراهى و ضلالت خواهند ماند و از انسانيت سقوط نموده است.(امین، ج 9، ص: 322) در ادامه به مواردی چون دقت مورچه در عمل، نوع جمع آوری غذا و چگونگی نگهداری، ساختمان هندسی خانه هایشان، نوع بنیایی آن ها و.... پرداخته است

5. عقل گرایی در مخزن العرفان

اشاره

قوّه عقل و فكر بالاترين فيض سبحانى است و منبع قدرت هاى بيكران خدايى است شخص متفكر تجليات و ظهورات قانون ازلى و فيض سبحانى را در هر يك از ذرّات كائنات جلوه گر مى بيند و شناختن نفس خود عبارت از همين است. (امین، ج 13، ص: 91) شرافت انسان بسته به منطويات عقل وى است هرقدر مدركات عقلى شریف تر باشد به همان نسبت روح و حقيقت انسان شریف تر و عالی تر

ص: 360

می گردد. (امین، 13: 93) بانو در ذیل آیه «وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ» بیان می کند: آدم سفيه و نادان از ملت و كيش ابراهيم اعراض مى نمايد لكن انسان عاقل دانشمند چون می فهمد بین حق و باطل را تمییز می دهد. و در ادامه حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل می کند: «العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان» به عقل خداى رحمن عبادت می شود و به عقل است كه انسان تحصيل سعادت و فضيلت می نماید و در اثر آن به بهشت عدن فایز مي گردد.(امین، 2: 90).

و در ذیل آیه 29 سوره اعراف بیان می کند: «قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ» اشاره است به این که اضافه بر اينكه خدا امر به فحشاء نمی کند و به آنچه به حکم عقل و در نظر عقلا قبيح می نماید امر نمی کند، امر فرموده به قسط و عدالت، و آن صفت ارجمندى است كه جامع تمام محسنات عقلى است از عفت و شجاعت و حكمت و آنچه از محسنات عقلائى بشمار می رود مثل سخاوت، بردبارى، عاطفه و گذشت و غير این ها چون خداى تعالى خير محض و كامل است و از روى تفضل و صفت رحمانى عالم را آفريده و بندگان را امر به قسط و عدالت و میانه روی فرموده كه در تمام اعمال و افعال حدّ وسط را مراعات نمایید.(امین، 5: 196)

و بانو در ذیل آیه 125 سوره نحل«ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» سه طريق براى ارشاد خلق و راهنمایی به سوی حق تعالی به رسولش دستور می فرماید: اول- طريق حكمت و شايد مقصود از حكمت، حكمت نظرى باشد كه رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را موظّف می گرداند كه مردم را از راه برهان و دليل عقلشان به راه معرفت و شناسایی مبدأ متعال ارشاد گرداند تا اينكه خودشان به عقل خدا داده شان به حقائق پى ببرند و ديگر شک و ريبى پيرامون آن ها نگردد. (امین، 7: 261).

ص: 361

1-5. توجه همه جانبه یا توسعه نظر در تفسیر آیات

ایشان در تفسیر خود یک گرایش را انتخاب نکرده و به همه جنبه ها نظر داشته است این خود اهمیت اجتماعی تفسیر ایشان است اگر فقط صرفاً به یک گرایش نظر داشتند نگاه توسعه نظری درآیات نداشتند. ایشان در تفسیر خود هم از آیات قرآن استفاده می کند، یعنی به گونه ای تفسیر قرآن به قرآن، تقریباً در هر مبحثی ایشان سعی نموده است از دیگر آیات استفاده کند و در مقدمه خود هم به این نکته اشاره داشته اند. هم از روایات استفاده نموده اما نه به شکل مجزا بلکه در حین بحث و پاسخ به سؤالات هر جا نیاز به مکمل بود از روایات بهره برده اند اما نه به معنای شیوه و روش مستقل تفسیر روایی، هم از مباحث عقلی، گاها هم از واژه های فلسفی و عرفانی کمک می گیرد اما هیچ کدام روش غالب ایشان نیست که خاصا به یک روش بپردازد بلکه از همه روش ها بهره برده است و نگاه همه جانبه و توسعه نظر داشته است.

2-5. پرداختن به تفسیر عصری و پاسخ گویی به شبهات نیازهای زمانه

شاید یکی از نتایج نگاه همه جانبه به تفسیر و نیز از اثرات تفسیر اجتماعی پاسخ گویی به شبهات است. بانو مجتهده در ذیل بسیاری از آیات سؤالاتی که یا در مقالات به صورت شبهه بیان شده است و یا در جامعه وجود داشته است را بیان نموده است و سعی نموده است به این سؤالات پاسخ دهد. بانو مجتهده امین در روش تفسیری خود مواردی را از جمله ساده نویسی، پرهیز از طرح گسترده مباحث ادبی، فقهی، کلامی و توجه بیشتر به مسائل اجتماعی، توجه به شبهات عصر جدید را مورد توجه قرار داده و به کاربرده است و به مباحث تربیتی، اخلاقی، اجتماعی عنایت زیاد دارد مخصوصاً نسبت به شبهات روز که مطرح و پاسخ می دهند و این مهم ترین ویژگی تفسیر اجتماعی ایشان است در ذیل به شیوه روش مضمون موضوعات برخی

ص: 362

از این شبهات و پرسش ها مطرح شده است و کدگذاری و تحلیل مضمون صورت گرفته است تا دید همه جانبه این مفسر نشان داده شود.

6. یافته های پژوهش

الف: تحلیل مضمون های پایه

در تحلیل مضمون پایه سعی شده است پنج جزء اول قرآن که بانو مجتهده امین به شبهات یا سؤالات پاسخ داده است از طریق روش تحلیل مضمون موردبررسی قرارگرفته و این ویژگی ها مقوله بندی شده که در جدول شماره 1 و 2 ارائه می شود.

جدول شماره 1: بررسی ابعاد مختلف در تفسیر مخزن العرفان

ص: 363

تصویر

ص: 364

تصویر

ص: 365

تصویر

ص: 366

تصویر

ب. جمع بندی مضمون ها

از تحلیل مضمون های پایه به مضمون های سازمان دهنده و از تحلیل مضمون های سازمان دهنده به مضمون های فراگیر رسیده می شود که در جدول شماره 3 به آن ها اشاره می شود.

ص: 367

جدول شماره 2: جمع بندی مضمون ها و تدوین مضمون فراگیر

تصویر

ص: 368

تصویر

تحلیل و بررسی

با توجه به آنچه در تفسیر مخزن العرفان دیده شد از 5 جز اول ایشان در پاسخ گویی به شبهات و سؤال ها و بحث ها به ابعاد علمی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، اعتقادی و نظام طبیعی پرداخته است و دید همه جانبه داشته است. پرداختن به ابعاد مختلف خود در تفسیر یک نگاه اجتماعی است که مفسر به آن عنایت داشته است.

نتیجه گیری

-در این پژوهش به بررسی مبانی تفسیر اجتماعی مخزن العرفان بانو مجتهده ایمن که از معاصرین است پرداخته و مبانی عام و خاص ایشان در تفسیر بیان گردید که مبانی عام ایشان در تفسیر اجتماعی عبارت است از جامع نگری آیات قرآن، کتاب سعادت و راهنمایی، اعتقاد به منع تفسیر به رأی، اعتقاد به تدبر درآیات، اعتقاد به نظم و چینش آیات و مبانی خاص عبارت اند از علم گرایی در مخزن العرفان،

ص: 369

عقل گرایی در مخزن العرفان، توجه همه جانبه یا توسعه نظر در تفسیر آیات، پرداختن به تفسیر عصری و پاسخ گویی به شبهات نیازهای زمانه.

-برای تبیین نمودن توجه همه جانبه یا توسعه نظر ایشان در تفسیر آیات از روش تحلیل مضمون استفاده نموده و پاسخ های ایشان به شبهات و بیانات دیگر ایشان کدگذاری گردید و مشخص شد که ایشان به ابعاد مختلف اخلاقی، اعتقادی، علمی، اجتماعی، اقتصادی عنایت دارند و این خود از ویژگی های بارز تفاسیر اجتماعی می تواند باشد.

-دیگر ویژگی تفسیر ایشان ساده نویسی و پرهیز از طرح گسترده مباحث ادبی، فقهی، کلامی و توجه بیشتر به مسائل اجتماعی، توجه به شبهات است.

-در بحث تفسیر علمی ایشان بسیاری از آیات علمی را بیان نموده است و در برخی موارد هم به طور مفصل شرح داده اند و از تفسیر طنطاوی بسیار استفاده نموده اند.

-در آخر کار تحقیقاتی عمیق بر این تفسیر پربار بسیار توصیه می شود که خیلی در مورد این تفسیر کار نشده است.

منابع

1 آزاد، علی رضا، رضایی کرمانی، محمدعلی(1389)، «بررسی تطبیقی مبانی خاص روش های تفسیر قرآن و انگاره های هرمنوتیستهای کلاسیک، مجله مطالعات اسلامی، سال 42، شماره 3، پاییز و زمستان

2. انوری، حسن(1381)، فرهنگ بزرگ سخن، تهران: انتشارات سخن.

3. امین، نصرت(1361)، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، تهران: نهضت زنان مسلمان

ص: 370

4. دهخدا، علی اکبر(1377)، لغت نامه دهخدا، تهران: دانشگاه تهران.

5. طریحی، فخرالدین(1362)، مجمع البحرین، تهران.

6. عابدی جعفری، حن، تسلیمی، محمد سعید، فقیهی، ابوالحسن و شیخ زاده، محمد(1390)، تحلیل مضمون و شبکه مضمون ها، روشی ساده و کارآمد برای تبیین الگوهای موجود در داده های کیفی، فصلنامه اندیشه مدیریت راهبری، ش 10، 151-198.

7. عیاشی، محمد بن مسعود(1380)، تفسیر العیاشی، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، چاپخانه علمیه.

8. فیض کاشانی، محسن(1415)، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، انتشارات الصدر.

9. قاضی زاده، کاظم، ناظمی، روح الله(1388)، مبانی و شاخصه های تفسیر اجتماعی قرآن کریم، تحقیقات علوم قرآن و حدیث، سال ششم، شماره اول.

10. کلینی، محمد بن یعقوب(1365)، الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الإسلامية.

11. میر عرب ((https://rasanews.ir/fa/news

12. مؤدب، رضا، روحانی زاده، مجتبی(1392)، مجله قرآن و علم، بهار و تابستان، سال هفتم، شماره 12.

13. میر صفی، فاطمه حسینی(1395)، گرایش اجتماعی در تفاسیر معاصر، بینات، سال 23، شماره 89-90.

ص: 371

ص: 372

16-منهج فهم وتوجيه النص القرآني في التفسير الاجتماعي عند المفسرين المعاصرين _ تفسير «من وحي القرآن» للسيد محمد حسين فضل الله أنموذجاً

اشارة

علي زهير هاشم الصراف(1)

الملخص

كان تفسير القرآن بالرأي والعقيدة الشخصية إشكالية كبرى دعت المفسرون يقتصرون على تفسير القرآن بالأثر أو الحديث والابتعاد حتى عن تفسير القرآن بالقرآن فضلاً عن إيراد الرأي والعقل في تفسير آيات الكتاب العزيز. و عليه يعد التفسير الاجتماعي من أهم وأحداث المناهج التفسيرية في الفكر والتراث الإسلامي. وقد نشأ هذا النهج أو النوع نظراً لمقتضيات العصر الحديث وتطور مختلف العلوم سيما العلوم الإنسانية وتخلصاً من الجمود الفكري على أسلوب رتيب وحيد. كما جاء التفسير الاجتماعي إجابة لإشكالية أخرى أكبر هي تأخر المسلمين عن الركب الحضاري العالمي وغيرها من الأسباب الأخرى. و نسعى في بحثنا وفق منهج التحليل التاريخي وتحليل النص واستقراء المحتوى إلى الكشف عن مفهوم التفسير الاجتماعي وسماته المختلفة في التراث الإسلامي وأهم مرتكزاته وبيان خصائصه ونشأته وأهم أسباب ظهوره. ولتقريب

ص: 373


1- . جامعة الكوفة _ كلية الآثار، قسم المخطوطات والوثائق التاريخية

المعنى ركّز البحث على نموذج مهم من نماذج التفسير الاجتماعي وهو تفسير "من وحي القرآن" للعلامة السيد محمد حسين فضل الله ونهجه "الحركي" في التفسير من خلال استيحاء الخطاب القرآني وفهمه والتمثيل الواقعي له. فهذا النهج يُعنى بمعالجة قضايا الفرد والمجتمع وإحداث تغيير في المجتمع وقضايا العصر. و تبرز دراسة نهج السيد محمد حسين فضل الله الحركي في تفسيره ببُعديه الاستيحائي للخطاب القرآني وفهمه، والتمثيل الواقعي للخطاب القرآني بأن القرآن الكريم سيصبح متحركاً على الساحة الإنسانية، فتكون القيم الأخلاقية العليا هي العنوان الأمثل للإنسانية. كما استوحى فضل الله من القرآن الكريم ليعالج الواقع ويستشرف المستقبل؛ فكان هدفه بناء مجتمع مؤمن يعيش الإيمان قولاً وفعلاً.

الكلمات المفتاحية: القرآن، تفسير القرآن، مناهج المفسرين، التفسير الاجتماعي، محمد حسين فضل الله، تفسير "من وحي القرآن".

1. المقدمة

يعد القرآن الكريم المصدر الأول والأساس للعلوم الإسلامية والكثير من الدراسات الإسلامية في شتى مجالات الحديث والفقه والأصول والعقائد والتاريخ والأخلاق وغيرها من العلوم والتخصصات الإسلامية الأخرى. ومن هذا المنطلق يعد تفسيره أيضاً اللبنة الأساس في فهم القرآن الكريم والرافد الأصلي لهذه العلوم لفهم مفاهيم آياته الكريمة للاستفادة منها في هذه العلوم والتخصصات. وعليه كان هذا العلم الإسلامي والتخصص المهم وفق ما ورد من وصف لأهميته حاضراً في مختلف العصور الإسلامية ومنطلقاً هاماً لإبداع وتنظير العلماء والمفسرين.

ص: 374

و كان تفسير القرآن بالرأي والعقيدة الشخصية إشكالية كبرى دعت المفسرين يقتصرون على تفسير القرآن بالأثر أو الحديث والابتعاد حتى عن تفسير القرآن بالقرآن فضلاً علن إيراد الرأي والعقل في تفسير آيات الكتاب العزيز. و عليه يعد التفسير الاجتماعي من أهم وأحداث المناهج التفسيرية في الفكر والتراث التفسيري الإسلامي زمنياً. وقد نشأ هذا الأسلوب التفسيري الحديث نظراً لمقتضيات العصر الحديث المتطور في مختلف العلوم سيما العلوم الإنسانية وتخلصاً مما نال من الجمود الفكري على أسلوب رتيب وحيد اقتصر عليه التفسير بالأثر كما أن التفسير الاجتماعي جاء إجابة لإشكالية أخرى أكبر وهي سبب تأخر المسلمين عن الركب الحضاري العالمي وغيرها من الأسباب الأخرى.

فانبرينا في بحثنا المختصر هذا البحث في ماهية التفسير الاجتماعي للقرآن الكريم وإعطاء نبذة تاريخية عن نشأته وناقشنا جذوره في الفكر التفسيري الاجتماعي وأهم أسباب تداول هذا الأسلوب والمنهج التفسيري في العصر الحديث. ثم ركز البحث على وصف أحد أهم نماذج هذا النوع التفسيري وهو مؤلف العلامة السيد محمد حسين فضل الله وتفسيره الاجتماعي المهم "من وحي القرآن" بصفته تفسيراً اجتماعياً بامتياز وحاولنا التعرف على معالمه ومباني منهجه في تفسيره وفق منهج التحليل التاريخي وتحليل النص واستقراء المحتوى.

أولاَ: التفسير الاجتماعي تعريفه و نبذة تاريخية عن نشأته وجذوره في الفكر التفسيري الإسلامي

وفي تحديد تعريف التفسير الاجتماعي فإننا نجده قد عرّف من قبل العلماء المسلمين المختصين بعلوم القرآن الكريم والتفسير. لكن نجد أن تعاريفهم المختلفة فيها نوع من التوسع في الإطلاق وآخر فيه بعض من الضيق. فنرى الذهبي قد عرّف التفسير عامة في عصرنا على أنه يمتاز "بأنه يتلون باللون الأدبي الاجتماعي، ونعني

ص: 375

بذلك أن التفسير لم يعد يظهر عليه في هذا العصر ذلك الطابع الجاف الذي يصرف الناس عن هداية القرآن الكريم، وإنما ظهر عليه طابع آخر، وتلوّن بلون يكاد يكون جديداً وطارئاً على التفسير، ذلك هو معالجة النصوص القرآنية معالجة تقوم أولاً وقبل كل شيء على إظهار مواضع الدقة في التعبير القرآني، ثم بعد ذلك تصاغ المعاني التي يهدف القرآن إليها في أسلوب شيق أخّاذ، ثمّ يطبّق النص القرآني على ما في الكون من سنن الاجتماع، ونظم العمران"(الذهبي، بی تا، 5: 25).

فاقتران التعريف هنا بالأدبي يفهم منه التعميم، فالتفاسير المعاصرة التي فيها صبغة اجتماعية لا ترى في جميع أرجائها تركيزاً على المباحث الاجتماعي واهتمام بإصلاح المجتمع خاصة في آيات ليس فيها مبنى أو مغزى أو فحوى اجتماعي أو إصلاحي، فهي مركبة وتركز على الجانب الأدبي أيضاً بما يتعلق بالبلاغة والإعجاز القرآني ومن ثم نظراً لما يحتوي عليه من صبغة اجتماعية تجده قد ينضوي على بيان ما يتعلق بنظم الاجتماع وسنن الكون الأعظم ومشاكل الأمة الإسلامية خاصة ومشاكل الأمم عامة بنا أرشد إليه القرآن.

كما أن من أهم أسباب اقتران التفسير الأدبي مع التفسير الاجتماعي هو أن التفسير الاجتماعي في الواقع كان أبرز رواده هو الإمام الأزهري الشيخ محمد عبده (1323 ق) و تلميذه السيد محمد رشيد رضا (1354 ق) والأستاذ الأكبر الشيخ محمد مصطفى المراغي (1364 ق) والشيخ محمد جواد البلاغي (1352ق)؛ فهم مَن قَرَنَ التفسير الأدبي بالاجتماعي. قال محمد رشيد رضا في تفسيره المنار(رضا، 1990، 1: 18) "الذي نعني به من التفسير هو ما سبق ذكره، أي من فهم الكتاب من حيث هو دين وهداية من الله للعالمين، جامعة بين بيان ما يصلح به أمر الناس في هذه الحياة الدنيا، وما يكونون به سعداء في الآخرة ويتبعه بلا ريب: بيان وجوه البلاغة بقدر ما يحتمله المعنى وتحقيق الإعراب على الوجه الذي يليق بفصاحة القرآن وبلاغته أي عند الحاجة إلى ذلك".

ص: 376

كما أن التركيز على السنن الاجتماعية وما يعبر عنها المؤرخ بفلسفة التاريخ أو السنن التاريخية هو الأساس الآخر الذي يرتكز عليه تعريف التفسير الاجتماعي فقد عرّف هذا النوع من التفسير على أنه "التفسير الذي يعتم فيه المفسّر على الفعل المجرد فيعطيه الحرية المطلقة في فهم النصوص الشريفة، ويركّز على ما في الكون من سنن اجتماعية فيحاول أن يجد الشفاء للأمراض الاجتماعي المتفشية في المجتمعات".( سلمان، 1993: 39) و بالطبع فإن هذه الحرية في فهم النصوص القرآنية لا تخرج المفسّر من الإطار التقليدي في فهمه ومعرفة لوازمه من قبيل أسباب النزول واللغة والاتساق الموضوعي لآياته وغيرها من العلوم التابعة له.

وجاء تعريف معاصر أشمل للتفسير الاجتماعي من جهة ماهية وأبعاد وحدود التفسير الاجتماعي. ويرى صاحبه أن "التفسير الاجتماعي بمعنى الإخضاع للمفهوم الاجتماعي ولحاجات العصر. ويؤكد المفسر في هذا المنهج ممازجة الهدف الديني في القرآن للهدف الاجتماعي.

و بعبارة أخرى يعتمد هذا المنهج على تطبيق النظرية القرآنية في المجال الاجتماعي، وإقامة حياة الجماعة البشرية على أساسها، بما يتطلّبه ذلك من علاقات اجتماعية واقتصادية وسياسية، مع ملاحظة تطبيق النظرية هذه في المجال الفردي، وبالتصور الذي يتصل بسلوك الفرد وتصرفاته، ولكن المهم عند المفسر التوفيق بين الدين الإسلامي وقضايا الانسان المعاصرة، من ناحية عرض القيم القرآنية عرضاً اجتماعياً لإثبات صلاح العقيدة والقرآن لحياة الجماعة البشرية، لينتهي إلى القول بأن الجماعات التي تدين بالقيم القرآنية لابد أن تستمد منها حاجتها" (أيازي، محمد علي، 1414، 53).

و قد توسع باحث آخر في بيان خصائص منهج التفسير الاجتماعي فعبر عنه بأنه ذا خصوصية تسعى ل_ "تطبيق فكرة النص على ملابسات العصر الحديث، وربطها بظروف

ص: 377

المجتمع، وملاحظة الواقع الحضاري الذي يعيش فيه المفسّر، واثبات التوافق والتلاؤم والانسجام بين متطلبات الزمن والفهم القرآني. وبتعبير آخر يهتم ويعيش المفسّر في ضوء إطلالة على علوم الاجتماع والنفس وفلسفة التاريخ بفهم القرآن وتطبيق آياته بما تناسب حياة الإنسان الاجتماعية وضرورياتها، فيرصد المفسّر حركة الواقع وما تزخر به من تناقضات، وأمراض اجتماعية ويجري عملية استقراء يحصي فيه ما يكتنف الحياة من مظاهر الوهن والتداعي، مثل: الفقر والجهل والمرض والظلم والاستبداد وغير ذلك ثم يقوم بتصنيفها في نظام محدد للأولويات يبدأ بالأعم فالأخص والأهم فالمهم والأخطر فالأقل خطراً، ثم يعود إلى تفسير الآيات فيتدبر أدلة الآيات ويربط بعضها بالبعض الآخر ويستنطق آياته الكريمة فتتبلور عندئذ رؤية قرآنية متميزة في قضية من القضايا الإسلامية" (ينظر: الرفاعي، 1995: 9؛ الميالي، 2018: 39_40).

و بعد أن عرفنا التفسير الاجتماعي وماهيته وأبعاده وحدوده باختصار لنعد ونلتمس شيء من تاريخه ونبحث عن جذوره في الفكر التفسيري الإسلامي عند علماء المسلمين. فنقول إن نشأة التفسير الاجتماعي تعود للقرن الثالث عشر الهجري/ التاسع عشر الميلادي وبيد مؤسسه وراده الشيخ الأزهري الإمام محمد عبده المتأثر بأستاذه جمال الدين الحسيني المعروف بالأفغاني (1314ق). فالسيد جمال الدين كان أول من أشاع روح التجديد في منهاج التفسير واتجاهاته، من خلال مقالاته التي كان يكتبها في مجلة "العروة الوثقى" بأسلوب جديد يختلف عمن سبقه أو من عاصره من المفسرين، وقد سعى فيها إلى توجيه تفسير النص القرآني نحو الواقع الإسلامي والملائمة بين مبادئه وظروف الحياة التي يعيشها المسلمون، ونحو معالجة قضاياه الراهنة كحالة التخلف والانحطاط الحضاري والخضوع لهيمنة الاستعمار والاحساس بالهزيمة والشعور بالنقص والحقارة أمام المدنية الغربية المتطورة.( الصباغ، 1990: 310-311). وكان السيد جمال الدين يصدّر مقالاته بآيات اختارها من القرآن، وهي آياتذات مضامين تلامس واقع الأمة الإسلامية، وتمس مشاكله وهمومه، وكان يستلهم منها

ص: 378

معالجاته لمشكلات الأمة وأمراضها، فقد كتب سبع عشرة مقالة (من خمس وعشرين) في تفسير سبع عشرة آية من القرآن.(طاهر، 2019: 155).

واقتفى الإمام محمد عبده خطى أستاذه الأفغاني، وتبنى مشروعه الإصلاحي منطلقاً من القرآن الكريم كمرجعية لإصلاح الأوضاع الاجتماعية الراهنة، فكان القرآن على ما رآه الشيخ عبده الدواء الشافي للمسلمين مما هو فيه، واليد التي تناولهم الدواء هي تفسير القرآن الكريم، (ابن عاشور، 1970: 164) وبدأ بإصلاح تفسير القرآن وربطه بهدف القرآن الأكبر وهو هداية الناس وإرشادهم إلى ما فيه سعادتهم، وأوضح الإمام محمد عبده عن رؤيته في تفسيره قائلاً: "هو فهم الكتاب من حيث هو هداية الناس وإرشادهم إلى ما فيه سعادتهم في حياتهم الدنيا وحياتهم الآخرة"؛ (رضا:1990، 1: 17). لذلك أظهر اهتمامه بالمعالجات الاجتماعية، فكان "لا يكاد يمر بآية من القرآن، يمكنه أن يأخذ منها علاجاً للأمراض الاجتماعية، إلا أفاض في ذلك بما يصوّر للقارئ خطر العلة الاجتماعية التي يتكلم عنها، ويرشده إلى وسيلة علاجها والتخلّص منها...". (الذهبي: 1425، 2: 563).

وتعد هذه الحقبة بداية تأسيسية لهذا النهج الحديث. ففي الماضي نجد أن التفاسير كانت ذا طابع عام وهو تفسير آيات القرآن الكريم وتبيين مفرداتها وتوضيح جملها والكشف عن مفاهيمها بمعزل عن المجتمع و مسائله ومشاكله، من دون أن يستنطق المفسر القرآن من أجل وضع الحلول المناسبة لمعاناة المسلمين، مع أن الواجب على المسلمين الرجوع إلى القرآن لمعالجة الداء(السبحاني،1426، 5: 22).

فقد مثل القرن الثالث عشر الهجري/ التاسع عشر الميلادي أرضية لنمو الأفكار والاتجاهات الجديدة في مناهج علماء المجتمعات الإسلامية ورؤى مصلحيها فالإحساس الشديد الذي اكتنف الأفذاذ من علماء الإسلام إزاء ضرورة التغيير الثقافي والاجتماعي ونفض غبار الركود والتخلف عن وجه الأمة الإسلامية في الجانبين العلمي

ص: 379

العملي، كانا باعثين لتتجلى لوازم ذلك الإحساس في القرن الهجري الرابع عشر أكثر من أي وقت آخر(سجادي، 2007: 167).

فمع الحركة الاجتماعية التي قام بها السيد جمال الدين الأفغاني وتلميذه الإمام محمد عبده تكونت نظرة جديدة تجاه التعاليم القرآنية والإسلام وقد تبلورت هذه الحركة فيما بعد في الاتجاه الاجتماعي للتفسير وتجسدت في تفاسير عديدة (الرضائي، 2011: 382). فهذه الحركات الاجتماعية وبخاصة حركة الإصلاح الديني كبعث فكري شمل العالم الإسلامي وحوله على نسيج واحد لا نستطيع بحث تاريخ التفسير الاجتماعي دون ربطه بالحركات الإصلاحية(خرمشاهي، 1991: 18).

و في البحث عن أبرز أسباب ظهور التفسير الاجتماعي على الساحة الفكرية والتفسيرية الإسلامية فهي قطعاً الأسباب نفسها في نشأة الحركات الإصلاحية الإسلامية في العالم الإسلامي وظهور مصلحين سميناهم سابقاً. فظهور المشاكل الاجتماعية في المجتمعات الإسلامية التي أدت إلى انحدار وتشتت الأمة الإسلامية أدى إلى الإقبال على القرآن الكريم وداسته وتفسيره والاستلهام منه في الجهود الدعوية والحركية التربوية الإصلاحية(الخالدي، 2008: 562-563). فكان التفسير الاجتماعي للقرآن الكريم الذي نما بشكل ملحوظ وتأسس في تلك الفترة الحساسة من تاريخ المسلمين من جملة الأنواع الجديدة في الفكر الإسلامي الذي ساهم في تنشئة تلك الحركات الإصلاحية الدعوية التي كانت تهدف لحل هذه المشاكل المجتمعية والتغيرات الجادة.

و في هذا الإطار كان لبزوغ أفكار الغرب الرأسمالية ومقاييسه المادية في الحياة التي كانت ترد على المبتعثين إلى أوروبا للدراسة في تلك الفترة وازدياد حملات المستشرقين والمبشرين على الإسلام ونبي الإسلام (المحتسب، 1982: 104). من جهة والحركة التبشيرية التي وصفت القرآن الكريم بأنه كتاب منعزل عاجز عن إيجادحلول للمعضلات الاجتماعية ومكافحة الاستعمار ومقاومة الهجوم على الدين عامة والإسلام

ص: 380

خاصة وإلقاء تبعة التخلف الحضاري عليه؛ كل ذلك أدى إلى إثارة الشبهات حول القرآن الكريم الأمر الذي جعل العلماء يواجهون تلك الشبهات بالردود المناسبة(الرومي، 1981: 104؛ سجادي: 2007: 175) وكان أبرز مصاديق هذه المواجهة في تخصص التفسير هو التفسير الاجتماعي.

وكانت هناك هجمة على الدين من الداخل الإسلامي تكونت من خلال كسر حاجز انعزال بين العالم الإسلامي وأوروبا في العصر الحديث من خلال الابتعاث الدراسي والانفتاح على الفكر الأوروبي الاستشراقي وهذا الانفتاح تنامى بشكل ملحوظ لأسباب عديدة منها تفوق العالم الغربي من جميع الأوجه الحضارية وحاجة مجتمعاتنا للاقتباس من هذا التقدم الحضاري. وعند رواج النظريات الرأسمالية و الاشتراكية انبرى البعض لتفسير صلاحيتها لإدارة المجتمع بأن زجّوا القرآن الكريم فيها كل من جهة ميوله لإثبات أحقيته، فانبرى العلماء المسلمون للرد على تلك الشبهات(الرومي: 1981: 104؛ سجادي: 2007: 175). الداخلية وتبرئة ساحة الإسلام منها، فكان التفسير الاجتماعي أفضل وأبرز وجوه تلك الردود وفي مقدمتها.

ومن منطلق أن القرآن الكريم هو كتاب هداية وتزكية للأفراد والمجتمعات اتجه بعض المفسرين لالتماس الهداية منه للفرد وإصلاح للمجتمع وبذلك فإن المفسر ذو المنهج الاجتماعي في التفسير أصبح ينظر أيضاً إلى المجتمع بدقة متناهية كنظرة الطبيب الفاحص إلى المريض لتشخيص المرض ومن ثم ينطلق مع القرآن الكريم باحثاً عن الدواء لذلك الداء(السلمي، 2014 :283).

كما أن نمو العلوم الإنسانية في القرون الحديثة كانت من أبرز العوامل وراء عدم توجه المفسرين السابقين للتفسير الاجتماعي للقرآن الكريم كما ينبغي، فغياب النظر ووعي المسائل الضرورية والتحليل الدقيق وفق الأطر العلمية الحديثة سيما على الصعيدين العلمي والاجتماعي من خلال إظهار النظريات الاجتماعية الحديثة في

ص: 381

التفسير الموضوعي والاجتماعي لآيات القرآن الكريم الذي أدى إلى ظهور حقائق جديدة من القرآن الكريم كان السبب وراء عدم توفر السبل والأدوات الجديدة في فهم وتفسير النصوص القرآنية لدى المفسّرين السابقين(سجادي: 2007: 174؛ الدغامين، 2007: 19؛ الميالي: 2018: 43_45).

3. مباني ومنهجية الاتجاه الاجتماعي في تفسير "من وحي القرآن" للسيد محمد حسين فضل الله

في هذا الجزء من البحث نركز على نموذج مختار من التفاسير الاجتماعية ألا وهو تفسير: "من وحي القرآن" لآية الله السيد محمد حسن فضل الله _ رحمه الله _ ونبحث عن معالمه وآرائه المبثوثة في طياته وندرسه من ناحية كونه تفسيراً اجتماعياً مهماً في ساحة التفاسير الإسلامية. فالسيد محمد حسين بن عبد الرؤوف فضل الله ولد في النجف الأشرف سنة 1354 ق، و درس فيها تحت إشراف والده الذي كان من كبار العلماء، وتتلمذ على يد أساتذة كبار منهم الإمام السيد أبو القاسم الموسوي الخوئي الشيخ حسين الحلي والسيد محمد الروحاني في مرحلة البحث الخارج.

رحل السيد محمد حسين فضل الله من النجف الأشرف إلى لبنان وبدأ التدريس والوعظ والتحقيق والخدمات العامة وشارك في المؤتمرات العلمية في لبنان وخارجها(أيازي: 1373: 753_754). أما عن تفسيره المسمى: "من وحي القرآن" فهو تفسير تربوي اجتماعي شامل، و يعدّ من أروع التفاسير الجامعة، النابعة من روح حركية نابضة بالحيوية الإسلامية العريقة. وقد بدأ المؤلف بمقدمة في بيان هدفه من التفسير والخطوات الأساسية التي اتبعها. ومن ثم فإن هذا التفسير يغلب عليه الطابع التربوي بما للكلمة من معنى اصطلاحي، يتجسد في الارتقاء بالإنسان في كل المجالات ويسعى إلى إحداث خلافة الله في الأرض. وهكذا يمتاز هذا التفسيربأسلوبه الأدبي الرائع، مع

ص: 382

المزج بينه وبين الأسلوب العلمي المتأدب النزيه، مما يجعل الكتاب رائعاً يجذب القارئ إليه انجذاباً ويجعله يتفاعل معه مغرماً به(معرفة، 1425، 2: 1029_1030).

و قد طرح السيد محمد حسين فضل الله في تفسيره الفذ من وحي القرآن نظرية اجتماعية أمكننا من خلالها عد تفسيره من ضمن التفاسير الاجتماعية المهمة ألا وهي: نظرية "الحركية" في التفسير. ويطلق السيد محمد حسين فضل الله هذه النظرية من منطلق أن القرآن الكريم هو المصدر الأول والأساس لشريعة الإسلام وقيم المسلمين وسلوكياتهم ووعيهم وأن مفهوم المسلمين عن الكون والإنسان والحياة؛ فالقرآن بإجماع المسلمين المصدر المعصوم الذي(فصلت، 42) فهو المصدر الأول لثقافتنا الإسلامية هذه الثقافة المستندة إلى ثوابت العقيدة في أصولها وفروعها(فضل الله، 1998: 23_24).

ومتحركات المفاهيم في مبانيها ومعانيها ودلالاتها وفضاءاتها الممتدة في الزمن ولا يغير من هذه المضامين اختلاف المسلمين في تفسيره واستنطاقه، فالمهم أن يكون التعامل مع النص القرآني تعاملاً حيوياً يلحظ وبشكل دائم تطور الحياة البشرية وتجدد أسئلتها المقلقة، فيتم استلهام الإجابات الشافية حول هذه المستجدات المستدامة من روح النصوص القرآنية، فيعكس روح المعاصرة والمعايشة للنص القرآني الذي لا تؤطره مناسبات نزول النص، أو تعلّبه في لحظة زمنية محددة أو تأسره في حدود زمانية تؤيد معانيه ودلالاته وتعيق إمكانية سبر مقاربته الحركية.

فقراءة الواقع المتحرك، والنص المتفاعل يفرض دائماً اجتهادات في فهم آيات القرآن الكريم ونصوصه، فلا مسوّغ للتجمد أمام ما أنتجه السابقون من تفاسير، ولا استسلام لما طبع حياة الأوائل من وقائع، بل استمرار في استدرار المعاني في سياقحركتي الواقع والزمن، إذ لا قداسة لما أنتج في مرحلة ما إلا بالقدر الذي تملك هذه الاجتهادات قوة الاستمرار في الحركة باتجاه المستقبل(نور الدين، 2015: 75_76).

ص: 383

كما يستخدم فضل الله الآيات القرآنية والأحداث والشواهد التي تتضمنها تلك الآيات وتفسيرها لبيان وتفصيل نظريته في حركية القرآن الكريم. ففي آيات غزوة أحد مثلاً يرى أن القرآن يتحرك وسط المعركة. فآياته تقيّم المعركة بعد انتهائها، إذ أن الآيات التي نزلت بعد هذه المعركة لو درسناها دراسة جيدة لرأيناها تتحدث عن السلبيات التي كانت تعيش في داخل المعركة لتنبّه عليها المسلمون في المستقبل، وتتحدّث عن الإيجابيات التي كانت داخل المعركة، ليعمل المسلمون على الاستزادة منها في المستقبل، وهكذا الآيات التي تتحدث عن معركة بدر إنها كانت تقيم المعركة وتقيم المسلمين وذلك بإثارتها نقاط ضعفهم، ونقاط قوتهم، وفي الحديث عن جانب الغيب كيف كان يتحرك من أجل أن يعطي قوة للمقاتلين(فضل الله: 1363، 6: 245_247). وهكذا يواجه القرآن الانحراف بحكمة ليؤكد قيمه الأخلاقية في ضوء حركة الواقع كوسيلة من وسائل جعل القيمة الأخلاقية أو الروحية تتحرك من موقع الواقع(فضل الله: 2001: 290).

وهكذا نجد أن القرآن الكريم يواجه الواقع المنحرف، ويعالجه بحكمته وديمومته وعالميته ليؤكد القيمة الأخلاقية في ضوء حركة الواقع، لأن جوهر القرآن الكريم هو أنه كتاب الإسلام الحركي وكتاب الثقافة المتحرك القائم على أسس ومقومات عقلية وموضوعية وتخطيطية بعيدة عن العفوية والارتجال وعدم الدقة في التقدير وتسلط الأضواء على جوانب الوجود الإنساني جميعها العقلي منها والوجداني المادي والروحي، فهي تكلم العقل أولاً وتتناول الروح ثانياً والفطرة ثالثة وتمزج بينهما أخرى من أجل الحصول على الإيقاع المناسب في داخل النفس الإنسانية للاستجابة إلى نداء الحق ومنطق الفطرة(فضل الله: 1999، 1: 1).

وكان منهج السيد محمد حسين فضل الله في اعتبار القرآن الكريم ذا خاصية حركية من خلال ما عبّر عنه في منهجه التفسيري قد اعتمد في بيان نظريته هذه على أسلوبين: الأول هو استيحاء المفاهيم من النص القرآني والثاني هو تمثيل هذا الاستيحاء على

ص: 384

الواقع الاجتماعي. وكلا الأمرين تأتى من خلال تفسيره لبطون الآيات القرآنية بلا شك. فهذا المنهج هو محاولة لتفعيل النص القرآني على ميادين الحياة جميعها، لتبنى من خلاله الشخصية المسلمة الواعية، ويبنى المجتمع، فيرتكز الوعي والنضج وتتسع المسؤولية التي يحملها الانسان ويتحرك في ضوئها ويتعامل في أجوائها مع نهجه الفكري حتى تكون عنده فكراً حياً متحركاً فاعلاً هادفاً(حسوني، 2017: 21).

ولا يتأتى معنى ما قلناه إلا من خلال الاطلاع على نماذج من نص تفسير السيد محمد حسين فضل الله. فمثلاً في تفسير قوله تعالى: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْف » (الأعراف،199)، يرى فضل الله أن الآية الكريمة تؤكد أهمية دراسة الواقع الفكري والنفسي لمجال الدعوة، وتمثيل العفو بوصفه خطاً عملياً للتعامل مع الناس في أجواء الدعوة فيما يواجهه من حالات التشنج والتمرّد، "لأن المسألة لدى الرسول أو الداعية ليست مزاج يبحث فيه عن منفذ للتنفيس، ولكنها مسألة دعوة تفتش عن مدخل إلى فكر الآخرين للحصول على قناعاتهم، مما يخلق بعض التعقيد في مواقفهم، وبعض السلبيات الذاتية في ردود فعلهم، فلا بدّ من اتباع الأسلوب الذي يتحرك بالتوازن في عرض الفكرة، وبالتسامح في مواجهة ردود الفعل، وبالتسهيل والتيسير في إعطاء المسؤوليات، ولا يكلفهم من أمرهم عسراً، ثم يؤكد لزوم أن يكون الداعية عارفاً بالواقع الفكري والنفسي لهؤلاء في عملية التخطيط لمواجهته بالحكمة التي تفرض الإعراض عنهم في أكثر الحالات، لأن الخضوع لأساليب ردود الفعل يؤدي إلى أن يتحوّل الموقف إلى ساحة للسباب والكلمات القاسية.

زد على ذلك يثير العصبية ويحجب الرؤية في الأفكار والمشاعر، ويبعد المواقع عن الحصول على مكاسب إيجابية في مصلحة الرسالة، بينما يؤدي التعالي عن هذهالأساليب إلى إبعاد الساحة عن أجواء الحقد والبغضاء، ويفسح المجال لمرحلة اطمئنان وسلام من الهدوء النفسي الذي يبعث على التفكير، ومن ثم إلى الحوار، عندما تهدأ

ص: 385

الضجة، ويستعيد هؤلاء بعض عقولهم في مواقع الصراع"( فضل الله: 1363، 10: 311_312).

وعند تفسير قوله تعالى: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا »(آل عمران، 103) ذكر السيد محمد حسين فضل الله أن حبل الله هنا هو: "الكتاب المنزل من عند الله، وهو الذي يصل ما بين العبد والرب، ويربط السماء بالأرض"، ويرى أن القرآن الكريم يؤكد على الأساس الثابت وهو الاعتصام بحبل الله الذي بواسطته تنطلق منه الوحدة الإسلامية، بل الوحدة الايمانية في أسلوب إيحائي يربط الهدف بالقاعدة في مسار لا يترك مجالاً للانحراف أو الضلال في توجيه المجتمع، وتأسيساً على ذلك يرى أن من اللازم أن يلتمس المسلمون الركائز التي ترتكز عليها الوحدة في ضوء ما يلتقون عليه من مبادئ الإسلام ومفاهيمه العامة، ليشعروا بالوحدة الفكرية والعلمية التي تجمعهم، ويتركوا ما اختلفوا فيه من ذلك، فيرجعوا فيه إلى الله والرسول (صلى الله عليه وآله) في ما أفاض فيه القرآن من أساليب وقواعد للحوار من أجل الوصول إلى الحقيقة، ويبتعدوا عن الاستغراق في خلافاتهم من مواقع العقدة الطائفية المشبّعة بالحقد، والضغينة ومختلف عوامل الإثارة، فإن السير على هذا الخط ينطلق من الاعتصام بحب الله الذي يجمع ولا يفرق.

ويستجلى عند القارئ منهج السيد فضل الله بوضوح عندما يقرأ تلك الحقيقة التي أخبر عنها بقوله: "أما منهجنا في التفسير فهو استيحاء القرآن بأن نستوحي ما يحدثنا القرآن فيه عن الماضي للحاضر وللمستقبل، ونستوحي النماذج الصغيرة للعاني الكبيرة؛ لأن القرآن يجري مجرى الليل والنهار ومجرى الشمس والقمر فإذا نزل بقزم لا يختص بهم، ولذلك نحتاج إلى أن نمد القرآن في حركة الإنسان في الحياة حاضراً ومستقبلاً، لأن القرآن عندما يتحدثنا عن أناس في الماضي، فإنه يحدثنا عن نماذج معينة، وهذه النماذج كما هي موجودة في الماضي، فإنها موجودة فيالحاضر أيضاً، كما نحاول أن نستوحي القرآن لننطلق من المادي إلى الحسي إلى المعنوي، وننطلق من النماذج المحدودة إلى النماذج الواسعة والمطلقة" (فضل الله: 2000، 6: 407).

ص: 386

وفيما يبدو أن هذه النظرية التي انبثق منها السيد محمد حسين فضل الله في تفسيره لها شواهد في السنة الشريفة المنقولة على لسان أهل البيت (عليهم السلام)، فكان تفسيره رحمه الله وكلامه الفائت منطلق من نصوص وردت في التفاسير ونصوص الحديث. فقد روى العياشي السمرقندي (320 ق) عن الإمام جعفر بن محمد الصادق (عليه السلام) (148 ق): "أن القرآن حي لا يمت، وأنه يجري كما يجري الليل والنهار، وكما يجري الشمس والقمر"، وفي رواية أخرى أن الإمام الباقر (عليه السلام) (114ق) قال: "لو أن الآية نزلت في قوم، ثم مات أولئك القوم، ماتت الآية، لما بقي من القرآن شيء، ولكن القرآن يجري أوله على آخره ما دامت السماوات والأرض"( العياشي، 1421، 1: 85_86، ح31 و36).

وفي مكان آخر من تفسيره يؤكد أيضاً على حركية خطاب القرآن ووسع فكره حتى أصبح طريقاً ينير منهجه التفسيري، فقال: "نرى ضرورة دراسة هذا الأسلوب الاستيحائي القرآني في التفسير، لأنه الأسلوب الذي يجعل الإنسان ينطلق من الآية إلى عوالم أخرى، من خلال طبيعة الغايات التي تتحرك إليها، مما تلتقي به في أكثر من أفق، في نطاق القواعد الإسلامية والعربية العامة، وهذا هو الذي يجعلنا ننتقل من الصورة المادية إلى الصورة المعنوية، ومن التجربة التاريخية للمجتمع الذي نزل القرآن فيه، وعالج مشاكله وتحدياته وقضاياه إلى التجربة الجديدة التي نواجه فيها تحديات الواقع ومشاكله، الأمر الذي يجعل للقرآن صفته الحركية إلى جانب الصفة التشريعية والتوجيهية والوعظية ونحو ذلك"( فضل الله: 1363، 1: 15_16) فمنهجه التفسيري هو دعوة لاستيحاء مفاهيم القرآن الكريم وأحكامه وقيمه ومبادئه ومواعظه وارشاداته ليكون أساساً يتحرك المجتمع وفقه. و هناك مستويين يمكن لحاظه في حركية الخطاب القرآني عند السيد محمد حسين فضل الله يمكن تصنيفه في حركية المفردة القرآنية والحركية على مجال السنن التاريخية.فالكلمة والمفردة القرآنية تتحرك تارة لتعطي مدلولات متعددة المفاهيم ومتنوعة الأنساق حتى تصبح المفردة القرآنية الواحدة جملة متعددة التراكيب ومتسعة المعاني

ص: 387

صاغها القرن الكريم بأسلوب امتاز بجمال التنظيم وروعة الصياغة ودقة اختيار العبارات وبإيجاز سهل خلو من التعقيد. وقد وصف فضل الله هذه الميزة المهمة التي يتميز بها الخطاب القرآني وأعطاه بعداً اجتماعياً منطلقاً من نوع تفسيره قائلاً: أن القرآن الكريم هو التفسير الذي يمكن أن ننطلق فيه من خلال إيحاءات القرآن نفسه، فالكلمة القرآنية ليست مجرد كلمة لها معنى في القاموس، بل تحمل الكثير من الإيحاءات، فالكلمة القرآنية ليست جامدة بل متحركة تعطي إيحاء بعيداً، فالقرآن ليس كلمات لغوية تتجمد في معناها اللغوي، بل هي كلمات تتحرك في أجواء روحية وعملية.

فبالعودة لاستقاء أمثلة من هذا النوع التفسيري المتمثل بالتفسير الاجتماعي وتحديداً تفسير السيد محمد حسين فضل الله وتحديداً مفردة "الإنفاق" في أول مكان وردت فيه في القرآن الكريم وهو الآية 3 من سورة البقرة نجده قد أعطاها إيحاءً لغوياً متحركاً كما وصف نهج تفسيره في مقدمته. فقد وسّع فضل الله إيحاءات الإنفاق في مجالات أخرى كإنفاق الجاه والجهد والخبرة وغيرها من الطاقات، لنطلب من الآخرين الذين يملكون أمثال ذلك أن لا يحتكروه لأنفسهم، بل ليبذلوه للآخرين، فالمؤمن يشعر بأنه مسؤول عن الإنفاق من كل ما رزقه الله من مال، أو علم أو جهد أو جاه وغيره من موقع الواجب لا من موقع التفضل.

و في تفسير قوله تعالى: « ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَة»(النحل، 125) فسّر مفردة "الحكمة" بتفسيره الإيحائي المعهود قائلاً: "إن المراد بالحكمة __ كما نفهمه منها __ هو السير على الطريقة الواقعية للعمل، ونعني بها تلك التي تلاحظ الواقع الخارجي للمجتمع الذي نعيش فيه، وتدرس ظروفه العقلية والفكرية والنفسية والاجتماعية، وتضع كل ذلك في حسابها قبل بداية العمل".

و البعد و المستوى الآخر الذي يمكن لحاظه في حركية الخطاب القرآني عند السيد محمد حسين فضل الله هو الحركية في مجال السنن التاريخية. ففي القرآن الكثير

ص: 388

من العبر وعرض للقصص وأبعاد زمنية وحضارية بينّها بأشكال مختلفة في كثير من الآيات التي تتحكم في مسيرة الإنسان فالتعرف على حركة التاريخ البشري وإدراك سننها وقوانينها والعناصر المؤثرة فيها وفهم الروابط التي تشدها إلى الواقع الحاضر وإلى المراحل المستقبلية لا يستحصل إلا بالرجوع إلى كتاب الله عزوجل في ظل ضعف القدرات الإنسانية وعجز الوسائل المتاحة لإدراكه(الصدر، 2011: 52؛ الكفيشي، 2003: 25؛ حسوني: 2017: 39).

فكان فضل الله ومن خلال أهمية الأحداث التاريخية في القرآن الكريم قد استنطق واستوحى من آياته الكريمة رأى أن معالجات النص القرآني في الماضي انطلقت في ضوء سنن الله في الكون والإنسان، لا من خلال خصوصية في الزمان والمكان والأشخاص، فلذلك يمكن الأخذ بها في الحالات المماثلة مما يجعلنا نتحرك بها في الحاضر والمستقبل، لأن سنة الله لا تتبدل ولا تتحول(فاطر: 43)(فضل الله: 1363، 1: 19_20).

وإذا ما أردنا التفحص عن نماذج قرآنية في تفسير السيد محمد حسين فضل الله لاستجلاء موقفه وتفسيره لهذه السنن لابد لنا من العودة لمضمون تفسيره. ففي تفسير قول الله تعالى:«(إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ...»(الكهف، 10) يستوحي فضل الله من هذه الأحداث أمراً هاماً ليكون فعالاً ويمثّله في الواقع ليكون ذا بعد تربوي، فذكر لزوم الرجوع إلى الله في الأوقات كلها، وهذا "ما يحتاج العاملون في سبيل الله إلى استلهامه في أوقات الشدة ومواضع الحيرة، عندما تضغط عليهم القوى الكافرة والطاغية بضغوطها الوحشية والهمجية، ويتحيرون في مفترق الطرق، فلا يعرفون إلى أين يسيرون؟ فالرجوع إلى الله في طلب الرحمة، وتهيئة سبيل الرشاد، يمنح المؤمنين العاملين قدراً كبيراً من الاستقرار الروحي، والطمأنينة النفسية، والهدوء الفكري، والثقةبالمستقبل من خلال الثقة بالله، والاطمئنان إليه والركون إلى ساحته الحصينة ... وبذلك

ص: 389

يمكنهم مواصلة الطريق نحو الهدف الكبير، بالرغم من كل الصعوبات والتحديات التي تحيط بهم من كل جانب".

4. الخاتمة:

وبعد هذا السير والغوص في التفسير الاجتماعي ومعرفة معناه ونشأته وجذوره في الفكر التفسيري الإسلامي والتعرف على أبرز نماذجه وهو تفسير العلامة المرحوم السيد محمد حسين فضل الله المعنون: "من وحي القرآن" يمكننا أن نلخص البحث ونورد أهم ما توصل إليه من النتائج.

فبعد أن جرى التعريف بالتفسير الاجتماعي وبيان تسمياته المختلفة في التراث التفسيري الإسلامي وأهم مرتكزات التفسير الاجتماعي التي هي الأدب والسنن التاريخية والاجتماعية بينّا خصائص منهج التفسير الاجتماعي التي عُبّر عنه بأنّه ذا خصوصية تسعى ل_ "تطبيق فكرة النص على ملابسات العصر الحديث، وربطها بظروف المجتمع، وملاحظة الواقع الحضاري الذي يعيش فيه المفسّر، واثبات التوافق والتلاؤم والانسجام بين متطلبات الزمن والفهم القرآني".

وقد نشأ التفسير ذو البعد والنهج الاجتماعي بالتزامن مع دعوات الإصلاح والتجديد والانفتاح التي ظهرت في القرن العشرين، والتي قادها جمال الدين الأفغاني، حتى ظهور هذا المنهج في تفاسير أخرى مثل آلاء الرحمن وتفسير الميزان والتفسير الكاشف وتفسير من وحي القرآن وغيرها من التفاسير الأخرى. و ذكرنا أن أسباب ظهور النهج الاجتماعي والمَعْلَم الحركي في تفسير القرآن الكريم على الساحة الفكرية والتفسيرية الإسلامية هي الأسباب نفسها في نشأة الحركات الإصلاحية الإسلامية في العالم الإسلامي.

ص: 390

وكان لبزوغ أفكار الغرب الرأسمالية ومقاييسه المادية في الحياة التي كانت ترد على المبتعثين إلى أوروبا للدراسة في تلك الفترة وازدياد حملات المستشرقين والمبشرين على الإسلام ونبي الإسلام (صلى الله عليه وآله) من جهة والحركة التبشيرية التي وصفت القرآن الكريم بأنه كتاب منعزل عاجز عن إيجاد حلول للمعضلات الاجتماعية ومكافحة الاستعمار ومقاومة الهجوم على الدين عامة والإسلام خاصة وإلقاء تبعة التخلف الحضاري عليه الأثر المهم في مواجهتها وردود المسلمين عليها؛ وكان أبرز مصاديق هذه المواجهة في تخصص التفسير هو التفسير الاجتماعي.

وعند رواج النظريات الرأسمالية والاشتراكية انبرى البعض لتفسير صلاحيتها لإدارة المجتمع بأن زجّوا القرآن الكريم فيها كل من جهة ميوله لإثبات أحقيته، فانبرى العلماء المسلمون للرد على تلك الشبهات الداخلية وتبرئة ساحة الإسلام منها، فكان التفسير الاجتماعي أفضل وأبرز وجوه تلك الردود وفي مقدمتها.

ومن أبرز المفسرين الاجتماعيين المعاصرين هو المرحوم العلامة السيد محمد حسين فضل الله؛ وإن أبرز مَعلَمٍ للنهج الاجتماعي الذي سلكه العلامة السيد محمد حسين فضل الله هو نظريته الفذة التي ذكرها في مقدمة تفسيره وهي "الحركية" في التفسير التي هي طريق يواكب الواقع ويرصد الأحداث، إذ تعمل على إثارة الواقع الحركي الإسلامي وكشفه فضلاً عن مواجهة الواقع المنحرف في كل مرحلة من مراحل الصراع الفكري والعقدي والسياسي والاقتصادي والاجتماعي والجهادي ضد التيارات الجاهلة الهدامة لأسس المجتمع السليم.

فالحركية تُعنَى بمعالجة قضايا الفرد والمجتمع وإحداث تغيير في المجتمع وقضايا العصر. وفي الحركية تبرز مرجعية القرآن الكريم في أن يصبح القرآن الكريم متحركاً في الساحة الإنسانية، فتكون القيم الاخلاقية العليا هي العنوان الأمثل للإنسانية. وتتأتى هذه الحركية عند السيد محمد حسين فضل الله من خلال تمثيل الخطاب القرآني على

ص: 391

الواقع في ظل حياة الإنسان ومجالاتها. كما وجدنا أن فضل الله استوحى من القرآن الكريم لكي يعالج الواقع ويستشرف المستقبل، فهدفه في ظل ذلك كان بناء مجتمع مؤمن يعيش الإيمان قولاً وفعلاً.

و لهذا الخطاب عند فضل الله بعدين: استيحاء الخطاب القرآني وفهمه والتمثيل الواقعي للخطاب القرآني.و للمفردة القرآنية أثر مهم في البنية الفكرية للخطاب القرآني وفي الحركية في تطور التفسير، إذ تعطي سعة موضوعية وإيحاء بعيدين في ميادين الحياة كلها. وأوردنا أمثلة في هذا السياق مثل لفظة "الإنفاق" التي فسرها السيد محمد حسين فضل الله وفق تفسيره الحركي على أنها تشمل العلم والمعرفة وكل شيء يدل على الخير. وفي مجال السنن التاريخية فتبرز الأحداث التي جاءت في القرآن الكريم كأنما نعيشها اليوم، كما في أحداث سورة الكهف التي مثلت نموذج الفتية والشاب المؤمن ورجوعه إلى الله في كل وقت.

المصادر:

1. ابن عاشور، محمد الفاضل(1970م)، التفسير ورجاله، القاهره: مجمع البحوث الإسلامية بالأزهر الشريف.

2. أيازي، محمد علي(1373ش)، المفسرون حياتهم ومنهجهم، طهران: وزارة الثقافة والإرشاد الإسلامي.

3. حسوني، أنور أكرم فاضل(2017م)، المعالم الحركية عند السيد محمد حسين فضل الله (رحمه الله) في ضوء تفسيره من وحي القرآن، جامعة بابل، رسالة ماجستير غير منشورة، كلية الدراسات القرآنية.

4. الخالدي، صلاح عبد الفتاح(2008م)، تعريف الدارسين بمناهج المفسرين، دار القلم.

ص: 392

5. خرمشاهي، بهاء الدين(1991م)، التفسير والتفاسير الحديثة، راجعه: عصام حسن، بيروت: دار الروضة.

6. الدغامين، زياد خليل(2007م)، التفسير الموضوعي ومنهجية البحث فيه، عمّان: دار عمّار.

7. الذهبي، محمد حسين(بلاتا)، التفسير والمفسرون، القاهرة: مكتبة وهبة.

8. رضا، محمد رشيد(1190م)، تفسير المنار، القاهرة: الهيئة المصرية العامة للكتاب.

9. الرضائي، محمد علي الاصفهاني(2011م)، مناهج التفسير واتجاهاته (ضمن سلسلة الدراسات القرآنية)، تعريب: قاسم البيضاني، بيروت: مركز الحضارة لتنمية الفكر الإسلامي.

10. الرفاعي، عبد الجبار(1995م)، نحو تفسير اجتماعي للقرآن الكريم، مجلة قضايا إسلامية، العدد: قم: مؤسسة الرسول الأعظم صلى الله عليه وآله.

11. الرومي، فهد عبد الرحمن(1981م)، منهج المدرسة العقلية الحديثة في التفسير، بیروت: مؤسسة الرسالة.

12. السبحاني، جعفر(1426ق)، المناهج التفسيرية في علوم القرآن، قم: مؤسسة الإمام الصادق (عليه السلام)

13. سجادي، إبراهيم(2007م)، آفاق التفسير الموضوعي في القرن الهجري الأخير (بحث ضمن كتاب: دراسات في تفير النص القرآني لمجموعة من الباحثين)، بیروت: مركز الحضارة لتنمية الفكر الإسلامي.

14. سلمان، شلال حميد(1993م)، الفكر الاجتماعي في الإسلام، أطروحة دكتوراه غير منشورة، جامعة بغداد: كلية الآداب.

ص: 393

15. السلمي، دلال بنت كويران بن هويمل البقيلي(2014م)، التجديد في التفسير في العصر الحديث مفهومه وضوابطه واتجاهاته، جامعة أم القرى، أطروحة دكتوراه غير منشورة، كلية الدعوة وأصول الدين.

16. الصباغ، محمد بن لطفي(1990م)، لمحات في علوم القرآن واتجاهات التفسير، بيروت:المكتب الإسلامي.

17. الصدر، محمد باقر(2011)، السنن التاريخية في القرآن، أعاد صياغة عباراته وترتيب أفكاره: محمد مهدي شمس الدين، بيروت: دار إحياء التراث العربی.

18. طاهر، علي ضيغم(2019م)، التفسير الاجتماعي وأثره في تطبيق مفاهيم القرآن في الواقع المعاصر، مجلة أبحاث البصرة للعلوم الإنسانية، المجلد 44، العدد 4 ب، كلية التربية _ جامعة البصرة.

19. العياشي، محمد بن محمد(1421ق)، تفسير العياشي، تحقيق: قسم الدراسات الإسلامية، قم: مؤسسة البعثة.

20. فضل الله، محمد حسين(1999م)، بيّنات حوارات فكرية في شؤون الدين والانسان والحياة، إعداد وتنسيق: شفيق محمد الموسوي، بیروت: دار الملاك.

21. فضل الله، محمد حسين(1999م)، تفسير من وحي القرآن، بیروت: دار الملاك.

22. فضل الله، محمد حسين(1999م)، للإنسان والحياة، إعداد وتنسيق: شفيق محمد الموسوي، بیروت: دار الملاك.

23. فضل الله، محمد حسين(2000م)، الندوة سلسلة ندوات الحوار الأسبوعية بدمشق، إعداد: عادل القاضي، بیروت: دار الملاك.

24. الكفيشي، عامر(2003م)، حركة التاريخ في القرآن الكريم، بیروت: دار الهادي.

ص: 394

25. المحتسب، عبد المجيد عبد السلام(1982م)، اتجاهات التفسير في العصر الراهن، عمّان، مكتبة النهضة الإسلامية.

26. معرفة، محمد هادي(1425ق)، التفسير والمفسرون في ثوبه القشيب، مشهد: الجامعة الرضوية للعلوم الإسلامية.

27. الميالي، مهند ماجد حميد(2018م)، منهج التفسير الاجتماعي عند المفسرين المعاصرين دراسة مقارنة، جامعة الكوفة: رسالة ماجستير غير منشورة، كلية الفقه.

28. نور الدين، نجيب(2015م)، القرآن في تجربة ثقافة الإسلام الحركي (بحث ضمن كتاب: دور القرآن الكريم في بناء نهضة الأمة ووحدتها لجمع من الباحثين)، بیروت: دار المعارف الحكمية.

ص: 395

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109