سرشناسه:عصام رودسری، عبدالله، 1334 -
عنوان و نام پديدآور:در جستجوی رستگاری: بررسی کلمه دوزخ برگرفته از تفاسیر لاهیجی،نمونه، المیزان...و سایر منابع / نویسنده و گردآورنده عبدالله عصام رودسری.
وضعيت ويراست:[ویراست2؟].
مشخصات نشر:ساری: انتشارات الحاوی،1402.
مشخصات ظاهری:592ص.؛5/14×5/21س م.
شابک:978-622-93307-2-2
وضعیت فهرست نویسی:فیپا
عنوان دیگر:بررسی کلمه دوزخ برگرفته از تفاسیر لاهیجی،نمونه، المیزان...و سایر منابع .
موضوع:دوزخ (اسلام) -- جنبه های قرآنی
Hell -- Islam -- Qur'anic teaching
رستگاری (اسلام) -- جنبه های قرآنی
Salvation -- Islam -- Qur'anic teaching
رده بندی کنگره:BP104
رده بندی دیویی:297/159
شماره کتابشناسی ملی:9149837
اطلاعات رکورد کتابشناسی:فیپا
ویراستار دیجیتالی:محمد منصوری
در جستجوی رستگاری
جلد سوم
پژوهش قرآنی
«بررسی کلمه دوزخ»
برگرفته از تفاسیر لاهیجی، نمونه، المیزان و ...، سایر منابع
نویسنده و گرد آورنده:
عبدالله عصام رودسری
ص: 1
بسمه تعالی
تقدیم به برترین و بالاترین خلایق هستی و
آخرین فرستاده خالق یکتا و ناجی بشریت
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم
عبدالله عصام رودسری
ص: 2
بسمه تعالی
به حول و فضل الهی و عنایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولاتنا حضرت زینب سلام الله علیها، بعد از توفیق درنگارش جلد اول و جلد دوم کتاب شریف (درجستجوی رستگاری) در ادامه آن متون، جلد سوم آن تقدیم جویندگان راه حق و حقیقت یعنی طالبان راه شناخت خداوند متعال و رسول برگزیده او و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم می گردد و ثواب معنوی نگارش آن را تقدیم برترین و بالاترین خلایق جهان یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم و حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها می نمایم و امیدوارم که خداوند عظیم الشأن شفاعت این بزرگواران را نصیب عزیزان ما که از دنیا رفته اند و در صدر آنان پدر و مادر و برادرم و دیگر حقداران ما فرماید و بواسطه عظمت وجود آنان خیر دنیا و آخرت را به ما و عزیزان ما عطا فرموده و شر دنیا و آخرت را از ما و عزیزان ما برطرف بفرماید آمین یا رب العالمین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم. آمین یا رب العالمین.
با ادب و احترام و آرزوی گشایش امر ظهور ولی الله الاعظم حضرت حجه بن الحسن المهدی، کلب آستان حضرت علامه امینی، عبدالله عصام رودسری
ص: 3
بسمه تعالی
سخنی با مخاطبین:
زندگی هر انسان در هر نقطه از جهان به دو عامل اصلی اختیاری و غیراختیاری او وابسته است، یعنی اینکه در کجا به دنیا می آید و در چه شرایط اجتماعی تولد می یابد و...، در اختیار اونیست،اینکه سیاه است یا سفید و یا زرد و ...، یا مرد است یا زن ولی در هر کجا و در هر اجتماع و به هر شکل و ظاهر و ...، که بوجود بیاید عامل دوم یعنی تعقل و تفکر و اندیشه و تشخیص راه خوب از راه بد و شناخت اطراف و در خلقت خود و اینکه از کجا آمده، به کجا آمد، برای چه آمد و به کجا خواهد رفت و ...، دراختیار او است. بنابراین، انسان ها بایستی در این چند صباح عمر خود، تلاش نمایند تا حقایق هستی را درک نمایند و ...، نگارنده در این راستا ذهن جستجوگر خود را معطوف تحری حقیقت جهان نمود، سپس دریافت که جوامع بشری نیازمند زندگی اجتماعی هستند و قوانین اجتماعی آنها و یا پاسخ به سوالات ذهنی آنها از دو ناحیه تأمین می شود، اول از ناحیه اندیشمندان هر جامعه که براساس تفکرات و یافته های ذهن خود سخن گفته و می گویند و گروه دوم کسانی هستند که مدعی هستند اعتقادات و یافته های آنان بر اساس پیام هایی است که خالق این جهان به واسطه پیامبران خود به آنها رسانده است و در این خصوص گروه سومی وجود ندارد، پس ما در ادامه و در طریق جستجوی خود به دنبال حقایقی بودیم که در آنها خلل و نقص و عیب وجود نداشته باشد یعنی همانگونه که از روی عقل به دنبال غذای خوب و سالم و ...، هستیم پس در این راستا تشخیص دادیم که استنباط های انسانی که ناشی از تفکرات
ص: 4
انسانی هستند، نمی توانند خالی از نقص و اشکال باشند، پس به دنبال گروه دوم تحقیق نموده و ملاحظه نمودیم که این گروه، برای اینکه اثبات نمایند که پیام آور ازناحیه خداوند هستند و خالق هستی به آنها وحی نموده و گفتار آنان ازجانب خدواند است، گفتار خود را با آیات و نشانه هایی همراه می نمایند که به آنها معجزه می گویند و به عبارتی معجزه، آیات و نشانه هایی است که خداوند برای اثبات نبوت آنان و راهنمایی بندگان خود، در اختیار پیامبران خود قرار می دهد مانند شکافتن دریا، زنده کردن مردگان و ...، و در این راستا در طول چند هزار سال پیامبران بزرگ الهی از سوی خالق جهان، برای راهنمایی بشر مبعوث شدند، و تا این زمان، مدعیان اصلی پیام آوری و نبوت از جانب خداوند، یعنی کسانی که کلام آنها متکی به معجزات بوده است، عبارتند از حضرت موسی (ع)، حضرت عیسی (ع) و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم و عجّل فرجهم)، که پیروان آنها یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، نامیده می شوند. و نیز با دقت در این نکته که در حال حاضر تمامی انبیاء الهی از جهان رفته اند و از معجزات انها نیز فقط خبر آن نقل شده است، ولی رسول خدا حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم و عجّل فرجهم)، علاوه بر معجزاتی که در زمان خود داشت، کتاب آسمانی خود قرآن مجید را از سوی خداوند به عنوان معجزه باقی خود به جهانیان معرفی فرموده است و این خود در واقع معجزه دیگر و امر عظیمی است که معجزه یک پیامبر ابدی و در تمامی اعصار و قرون باقی و در درخشش و نورافشانی باشد، پس این معجزه جاوید پیامبر اسلام و کلام وحی خداوند است که بواسطه فرشته وحی حضرت جبرائیل امین بر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم و عجّل فرجهم) نازل گردیده است که تا ابد باقی است و خداوند علی اعلی در همین قرآن، وعده حفظ و حراست آن را از هر لحاظ اعلام فرموده است و نیز بررسی های نگارنده نشان داد که کتب انبیاء گذشته مانند حضرت موسی و حضرت عیسی علیه السلام، دچار تحریف
ص: 5
و تغییر و تبدیل شده ولی کلام خداوند یعنی قرآن مجید که کتاب آسمانی ما مسلمانان است از گزند هر گونه نغییر و تحریف و تبدیل مصون مانده است، پس در نهایت اسلام، دین پسندیده خداوند، مورد توجه نگارنده قرار گرفت و باز هم بررسی های او نشان داد که مسلمانان پیرو این دین، به دو دسته عمده و اصلی، اهل سنت و شیعیان اثنی عشری تقسیم شده اند، ولی همه اسلام در پیروی از کتاب خدا دارای وحدت نظر هستند، و نکته مهم دیگر در این فراز آن است که کتاب خدا در اجرا متکی به شرح و تفصیل است. همانگونه قوانین دراجرا متکی به بخشنامه و آیین نامه هستند به طور مثال خداوند در قرآن مجید امر به اقامه نماز فرموده ولی کمیت و کیفیت آن بر اساس روایات معلوم می شود که در شیعه این روایات با روش و رویه رسول خدا و امامان معصوم علیه السلام و عجل فرجهم معلوم می شود و باز هم در این راستا، نگارنده دریافت که در این روایات هر جا ین اهل اسلام وحدت نظر وجود داشت این وحدت نظر لازم الاتباع است، بطور مثال وقتی همه اهال اسلام اتفاق نظر دارند که نماز صبح دو رکعت است و یا اینکه همه آنان اتفاق نظر دارند که شخصیت حضرت علی علیه السلام در بین صحابه رسول خدا از جایگاه و منزلت والایی برخوردار است و یا ...، نظرات امت اسلام لازم الاتباع است و لذا باز هم در همین راستا، عدم وقوع هرگونه تحریف و تغییر و تبدیل در کتاب خدا و آیات نازل شده آن یعنی آیات عظیمه قرآن مجید که بر وجود پاک و مطهر رسول خدا نازل شده است، مورد تأیید همه اهل اسلام است، پس نگارنده با تکیه بر این برداشت های عقلی، بررسی خود را بر اساس این تحقیقات به سوی کتاب خدا می برد تا آگاه شود که خالق یکتا در این مجموعه کلام خود، که آن را در قالب وحی و توسط جبرئیل امین بر سینه پاک حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم عجّل فرجهم) نازل فرموده است، چه مطالبی را مد نظر خود داشته ایت، و ما ار امر به توجه به چه مطالبی فرموده است، ...، آری بررسی های نگارنده در این راستا
ص: 6
نشان داد که در یک نظر اجمالی، خداوند تبارک و تعالی در کتاب شریف خود یعنی قرآن مجید، بطور مستقیم و غیر مستقیم به ابدیت انسان ها توجه فرموده است و اهمیت عظیم جایگاه ابدی انسان ها را در بهشت و دوزخ متذکر شده است و لذا در این راستا به فرازهایی اشاره دارد که عمل به آنها، بندگان را مستوجب ورود به بهشت و یا دوزخ که جایگاه ابدی انسان ها است، می نماید، یعنی احکام و فرایض و اوامر و نواهی یعنی مواردی که بایستی انسان به آنها عمل نموده تا رستگار شده و از دوزخ نجات یابد و در این راستا به هیچ وجه بدواً به سوی روایات نمی رویم، بلکه فقط می خواهیم آگاه شویم که حضرت پروردگار جل جلاله در این کتاب شریف خود چه موضوعاتی را بیان فرموده و چه مطالبی را در نظر داشته و چه مواردی از نظر آن ذات اقدس الهی مهم بوده است و ...، پس ما با این هدف در می یابیم که اگر نهایت کار انسان به دوزخ و بهشت است، پس به حکم عقل باید در ابتدا از آنچه که متضمن ورود بندگان به دوزخ است آگاه شویم و از آن امور به ذات اقدس الهی پناه ببریم و چون از این موارد هلاکت آگاه شدیم، پس با توسل به ذات اقدس احدیت از آن پرهیز نمائیم و با این حساب، راهی دیگر جز بهشت جاوید باقی
نمی ماند و لذا در این راستا، عندالزوم از آن بخش از تاریخ اسلام که مورد اتفاق همه اهل اسلام باشد بهره گیری خواهیم نمود.
و من الله التوفیق و علیه التکلان
عبدالله عصام رودسری
ص: 7
بسمه تعالی
همانطور که در پیش گفتار مذکور گردید، نگارنده در این کتاب به دنبال تحری حقیقت و دریافت مقصود حضرت حق جل جلاله در کتاب مقدس او قرآن مجید بوده است، یعنی بدون توجه به احادیث و روایات و دیگر اینکه براساس آیات الهی قرآن، چه کسانی اهل دوزخ می باشند یعنی چه کسانی در آتش غضب او تا ابدالآباد معذب خواهند بود و لذا در این راستا، و در بررسی های بعمل آمده خود، به گروه هایی برخورد نمود که از آنها با عناوین ظالمین، مجرمین، فاسقین، کافرین، تکذیب کنندگان آیات الهی و ... یاد شده است، پس الزاما می بایست مصادیق اعمال این گروه ها نیز مذکور می گردید، که حاصل پژوهش پیش روی مخاطبان محترم در واقع، تلاش نگارنده در این راستا بوده است.
و من الله التوفیق و علیه التکلان
عبدالله عصام رودسری
ص: 8
در مسیر بررسی های بعمل آمده، بدواً توجه نگارنده به آیاتی است که متضمن هشدارها و وعده های خداوند در کیفر دشمنان خود، به دوزخ جاودانی است، یعنی وعده هایی که حضرت پروردگار، بطور مستقیم و غیرمستقیم در این راستا ابلاغ فرموده است و سپس شناخت این مخاطبان و ...، که البته ما از آتش دوزخ به ذات اقدس او پناه می بریم و استدعای توفیق دوری از اعمال و اندیشه هایی را داریم که صاحبان آن اعمال و اندیشه ها را خداوند مجرم تلقی و به سوی دوزخ جاوید خود سوق خواهد داد. (یا حی و یا قیوم نجنا مما نحذر و نخاف بحق سیدنا محمد و آله الطاهرین علیهم السلام و عجل فرجهم. آمین آمین آمین یا رب العالمین).
نکته:
پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما که نگارنده در زمان بررسی آیات شریفه قرآن به عظمت جرم تکذیب کنندگان آیات الهی در پیشگاه حضرت حق پی برده و آگاه شد که مصداق آیات الهی منحصر در آیات کتاب خداوند یعنی قرآن نیست، پس در این راستا، تلاش شد تا تمامی مصادیق دیگر یعنی فرازهایی که درآن حضرت پروردگار جل جلاله از آنها به عنوان (آیات) خود یاد فرموده است نیز مد نظر قرار بگیرد پس در ادامه بررسی ها به آیه ای رسیدیم که مولاتنا حضرت زینب سلام الله علیها بنت امیرالمؤمنین، در آن آیه به کفر یزید پلید استناد کرد و او را از مصادیق مجرمان به عذاب الهی اعلام فرمود، پس معلوم می شود که اهل بیت عصمت و طهارت وفق این فراز از کتاب خدا، از آیات الهی هستند که تکذیب و ستیزه گری با آنان از موجبات ورود به دوزخ جاوید است و یا آیه ذوالقربی در آن، حق ذوالقربی که یعنی فدک به امر پروردگار و توسط
ص: 9
رسول خدا به حضرت زهرا داده می شود تا خلایق تا ابدالآباد آگاه شوند که مقصود از ذوالقربی کیست و این از معجزات قرآن است و سپس خداوند می فرماید و کسانی که در این رابطه رضای خدا را طلب می نمایند به بهشت جاویدان وعده و بشارت داده شده اند، یعنی دوستی خدا و ادا نمودن اجر رسالت، یعنی محبت و دوستی به خاندان عصمت و طهارت یعنی معصومین علیهم السلام و عجل فرجهم که مظهر آنها حضرت زهرا سلام الله علیها است. ما در این فراز که تلاوت آن، سجده را واجب و آن را الزام می فرماید را به جهت رفاه حال مخاطب حذف نمودیم ولی بایستی هر عاقل دانا و خردمند آگاه باشد که وقتی ذکر به زبان این فراز از آیه او را به سجده نمودن به ذات اقدس حضرت پروردگار عالم دعوت می نماید، پس ذکر قلبی آن بایستی او را در سجده ابدی در قلب او یعنی تواضع ابدی نسبت به ذات اقدس حق قرار دهد و تا او خدایی می فر ماید سر از سجده و احترام به آن ذات باری تعالی برندارد. و تو ای عاقل دانا و خردمند توجه به خطاب مولانا المظلوم علی علیه السلام به ولید پلید که آن حضرت را به واسطه عرض اندام های دروغین و ستیزه گری های خود آزار داده بود و در نزد مردم مدعی شد که جایگاهی مانند جایگاه آن حضرت دارد و اینکه مولای ما آن مجرم تبهکار را فاسق خطاب فرمود که به شرح آیات کتاب خدا در ارتباط با حکم دوزخی بودن فاسقان ، این فاسق یعنی ولید اهل دوزخ جاوید است، پس نگارنده در این فراز استنباط می نماید که نمامی ستیزه گران با معصومین علیهم السلام و عجل فرجهم، مانند معاویه ملعون و سگ توله او یزید و همه اربابان و پیروان ناصبی آنها فاسق و اهل دوزخ جاوید خداوند می باشند و همچنین در آیات دیگر معلوم می شود که چگونه تعیین پیامبر و امام به منظور رهبری خلایق، با عنوان جعلنا، از سوی پروردگار اعلام گردیده است یعنی مقام نبوت و امامت با پیش زمینه لازم آن یعنی عصمت، مقام و منزلتی است که خداوند آن را از قبل از خلقت انسان ها
ص: 10
تعیین می فرماید و لذا ذات اقدس احدیت به زبان انبیاء خود به ظهور عیسی از باکره مقدس و ظهور رسول خدا و امامان معصوم و حضرت مهدی و ...، بشارت داده ولذا به استناد این آیات، ابلاغ حکم نبوت و امامت به آنها در شیرخوارگی و یا قبل از سنین بلوغ و ...، براساس آیات قرآن امری توجیه پذیر و اثبات شده می باشد و لذا حضرت مسیح در گهواره به این امر عظیم خبر می دهد که (انی عبدالله، آتانی الکتاب و جعلنی نبیا و ...)، و یا گفتار حضرت عیسی مسیح به ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم که (... اذ قال عیسی بن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم مصدقا بما بین یدی من التوراه و مبشرا برسول یاتی من بعدی اسمه احمد ...)، پس تو ای عاقل داناو خردمند آگاه باش که مقام نبوت و امامت که وابسته به عصمت است، مقامی است که خداوند آن را تعیین می فرماید و امری نیست که اختیار آن در دست خلایق باشد زیرا انتخاب خلایق یعنی مردم ممکن است منتهی شود به انتخاب کسانی که خطاکار و بلکه مجرم باشند و خلایق را به سوی دوزخ سوق دهند مانند آنچه معاویه ملعون و سگ توله او یزید و اربابان و پیروان ناصبی آنها معمول نمودند که خلایق را به واسطه حماقت و شقاوت خود به قعر دوزخ جاوید بردند، و یا در آیات دیگر که شیاطین از این امت، در برداشت شیطانی خود از این آیات و سواستفاده از آن که مربوط است به خطا نمودن اهل ایمان در خصوص موضوع حکم پیش پا افتاده (ظهار) که چگونه این مجرمین و تبهکاران آن را به اعمال مجرمانه مانند شرک، قتل اهل ایمان، فسق، و ...، تسری داده اند، یعنی همان اعمال که هرگز قابل بخشایش نبوده و خداوند طبق آیات قرآن کریم به مرتکب آنها وعده دوزخ ابدی داده است، و اینگونه با این القاء شیطانی به دوزخ جاوید رهسپار می شوند ، آری تبهکارانی مانند ابن حزم، غزالی و ...، و مانند انان که اعمال مشرکانه و ستیزه گری های امثال یزید و معاویه را با برداشت های شیطانی خود نعل وارونه زده و این آیات را برضد اراده
ص: 11
خداوند تأویل و توجیه می نمایند و اینگونه آن را وسیله ای شیطانی برای پیروان ناصبی و قاتل خود در طول تاریخ برای قتل عام امت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم قرار داده اند و اینگونه دوزخ را از خود و طرفداران ناصبی خود مملو نموده اند، الا لعنه الله علی الظالمین. و همچنین در ادامه بررسی ها با آیاتی مواجه می شویم که در آنها خداوند از دوگروه منافقین سخن به میان آورده است، (منافقین عادی) و (رهبران آنها) یعنی الذین فی قلوبهم مرض)، و حرف (و) در میان این آیات تحکیم قول ماست و گروه دوم چنانکه اثبات خواهد گردید رهبری منافقین عادی را برعهده داشته و این گروه خاص و معدود استثنائاً، بواسطه شقاوت و شرارت و شرک ورزی یعنی ستیزه گری خود با رسول خدا در این آیات الهی، وفق حکم کل یعمل علی شاکلته، در دنیا محکوم به ورود در دوزخ گردیده اند.
نکته مهم:
عاقلان و پژوهشگران توجه نمایند که حکم کل یعمل علی شاکلته برای کلیه خلایق نیست بلکه فقط مربوط به گروه بسیار خاص از دشمنان خداوند و نیز گروه بسیار خاص از اولیاء خداوند است که حکم دوزخی بودن و حکم بهشتی بودن آنها در دنیا صادر می گردد و ارتباطی به سایر خلایق ندارد، بلکه در واقع حسابرسی تمامی خلایق در روز قیامت و معاد برقرارخواهد شد. پس تو ای عاقل دانا و خردمند به معانی عظیم این فراز از آیات توجه نما که چگونه اثبات می گردد که موضوع قبولی توبه از گروه الذین فی قلوبهم مرض برداشته شده است، زیرا آنان به جهت اعمال مجرمانه خود و شرارت های مستمر در دایره سوء کل یعمل علی شاکلته قرار گرفته و وفق حکم خداوند دوزخی شده اند پس شیاطین جن و انس به دنبال توجیه اعمال مشرکانه امثال
ص: 12
معاویه و یزید علیهم الهاویه و اربابان و پیروان ناصبی آنها نباشند و آگاه باشند که قتل انبیاء و معصومین و شیعیان محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم و قتل عام امت حضرت محمد تمامی راه های نجات و فلاح و رستگاری را در دنیا بر آنها بسته است همانگونه که بر محمد و آل محمد و شیعیان خالص آنها راه دوزخ را بسته است و سپس حساب تمامی خلایق دیگر را به روز معاد قرارداده است. و نیز تو ای عاقل دانا و خردمند در این راستا توجه نما که چگونه خداوند علی اعلی هشدارهای عظیم خود را در خصوص بعضی از همسران رسول خدا اعلام می فرماید که بعداز آن حضرت در امت او فتنه ننمایند و ...، و البته بعد از شهادت آن حضرت معلوم شد که چگونه امت اسلام در فتنه های هولناک آنان گرفتار شده و چگونه خون های مقدسین صدر اسلام بر زمین ریخته شد و چگونه در اثر القاء شبهه آنان در طول تاریخ نیز، جنگ ها و خونریزی ها و قتل ها و تجاوزات و ...، هولناک به وقوع پیوست که تااین زمان و تا زمان ظهور مولانا المظلوم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ادامه دارد. در ادامه بررسی ها تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به این معانی عظیم در بعضی از آیات الهی دیگر که خداوند در آن بطور تلویحی به یکی از اعضاء گروه الذین فی قلوبهم مرض اشاره فرموده و نیز از معجزه قرآن است که، اشاره دارد به فتنه یکی از همسران رسول خدا بر علیه امام معصوم ما یعنی مولانا المظلوم علی علیه السلام و قتل عام شدن مقدسین اهل اسلام در فتنه آن فتنه و ...، و در نقطه مقابل تصریح فرموده است در آیه تطهیر به موضوع عصمت اهل بیت رسول خدا یعنی مولانا المظلوم علی علیه السلام، حضرت زهرا سلام الله علیها و دو سید جوانان بهشت یعنی حسن و حسین علیه السلام و عجل فرجهم، و نیز توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند به تفاوت خطا و جرم و نحوه تسری دادن اعمال
ص: 13
مجرمانه توسط پیروان شیطان و تلقی آن به خطا در حالی که بین این دو مقوله تفاوت اساسی به شرح ذیل وجود دارد:
1-در خطا، امید بخشیده شدن از سوی خداوند برای فرد خاطی وجود دارد ولی در جرم، انجام آن و امید بخشیده شدن از سوی خدا فقط از سوی فرد احمق و نادان و یا دیوانه و روانی قابل انتظار است.
2-در خطا، غضب و خشم خداوند (در صورت انجام و ارتکاب آن) به جوشش و خروش در نمی آید و نیز در اثر ارتکاب آن اساس دین و مذهب و شریعت دچار شکست نشده و در خطر نابودی قرار نمی گیرد ولی بالعکس در جرایم، غضب و خشم خداوند به جوشش و خروش در می آید و اساس دین و مذهب و شریعت دچار شکست می شود. که در خطا در صورت غیرعمدی بودن، مرتکب در معرض آمرزش، ولی در جرم در صورت غیرعمدی بودن در معرض عذاب واقع می گردد و نیز در خطا در صورت عمدی بودن در معرض عذاب و در جرم در صورت عمدی بودن به دوزخ قطعی محکوم می گردد.
3-در خطا اعمال بدون طرح و برنامه و نقشه قبلی صورت می گیرد و اساساً از سوی فرد ثالث بر علیه حکم کتاب خدا و بر اساس فتوی و نظری مجرمانه صورت نمی گیرد ولی در جرم، اعمال مجرمانه با طرح و برنامه قبلی و براساس نظر و فتوی شیطانی و مجرمانه صورت گرفته آن نظرات برای فریب پیروان، منطبق بر استنباط های شیطانی از کتاب خدا است مانند آنچه شریح قاضی نسبت به فتوی قتل سید جوانان اهل بهشت یعنی حسین بن علی و خاندان رسول خدا و ...، صورت داد.
ص: 14
4-در خطا، امور خلاف فردی بوده و اثرات آن به اجتماع بر نمی گردد ولی در جرم، امور از حیطه فردی خارج شده و جنبه عمومی می یابد و اثرات سوء آن به اجتماع بر می گردد.
5-در خطا، این استنباط شیطانی از آیه ای است که در رابطه با موضوع قسم خوردن از روی خطا است که در واقع هیچ ارتباطی با اعمال مجرمانه و انتظار احمقانه دریافت یک و یا دو ثواب از نتایج آن ندارد و لذا این استنباط و این روش مهلک و خطرناک هرگز در تاریخ اسلام یعنی در روش رسول خدا و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم بکارگیری نشده و اساساً مسبوق به سابقه نمی باشد و موضوع آن فقط از طرف جماعتی گمراه و مجرم و از طریق استنباط های شیطانی اشخاصی مانند ابن حزم و غزالی و ...، طرح شده است تا با اینگونه توجیهات شیطانی از دشمنان خدا و رسول خدا و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم یعنی از دشمنان قرآن و امت رسول خدا، یعنی از اشخاصی مانند معاویه و یزید و اربابان و پیروان ناصبی آنها علیهم اللعنه و العذاب که تیشه بر ریشه اسلام زده اند دفاع نمایند. یعنی از گروهی ملعون ازل و ابد، یعنی گروهی که خداوند از آنان به (افاک اثیم) یاد نموده است یعنی کسانی که امامان و شیاطین انس در دعوت به سوی آتش دوزخ بوده و پیروان تبهکار خود را با خود به قعر جهنم فرو می برند. الا لعنه الله علی الظالمین.
پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما که این آیه مورد نظر اولا فقط بر موضوع خطا و فقط در همین موضوع عنوان شده و به موارد مشابه و به کمتر از آن دلالت دارد و هرگز انسان عاقل و خردمند نبایستی وفق آن از حدود خداوند خارج شده و آن را بر اموری منطبق نماید که در نظر خداوند جرم غیر قابل بخشایش اعلام شده و به مرتکب آن وعده دوزخ جاوید داده شده است پس این استنباط البته صادر نمی شود مگر از سوی اشخاص
ص: 15
احمق و یا فرد شقی و متعصب، زیرا در موضوع خط، احتمال بخشش وجود دارد ولی در موضوع خطا وعده دوزخ داده شده است مانند شرک به خداوند که به انواع آن متذکر شدیم، یعنی ستیزه گری با رسول خدا و آیات الهی و ...، یا قتل عمدی اهل ایمان و...، که کیفر مرتکبین دوزخ جاودانی است، پس مخاطب ارجمند توجه داشته باشد که هرگز نمی توان اعمال و جنایات عظیم مجرمانه را که با الهام شیطانی و بر ضد خدا و رسول و شریعت پاک خداوند صورت گرفته و می گیرد را با این استنباط های شیطانی تأویل و توجیه نمود که البته این عمل را مرتکب نمی شود مگر انسان ابله و احمق و یا فرد شقی که به واسطه آن و یا اعتقاد به آن به دوزخ جاوید پرتاب می شود. یعنی در همان آتش که خداوند آن را از قهر و غضب خود مشتعل و برای دشمنان شقی خود آماده فرموده است و ...، که از مصادیق گفتار ما می توان آیه قبل را مثال زد زیرا بیت الزهرا از مصادیق بیت النبی است که بدون اذن نمی توان به آن داخل شد و قهراً اهانت و تعدی به آن از مصادیق یؤذن النبی است و کیفر دشمن ستیزه گر رسول خدا، دوزخ جاویدان است و یا آنچه که با دو سید جوانان اهل بهشت یعنی حسن مظلوم و حسین مظلوم شهید عطشان به کربلا و ...، صورت دادند، الا لعنه الله علی الظالمین. و یا در آیه عظیمه ای که ذات اقدس احدیت جل جلاله، صلوات خود و ملائکه خود را به رسول معظم اسلام می فرستد و سپس امر می فرماید به اهل ایمان که صلواتی که مانند آن نباشد به رسول خدا هدیه نمایند یعنی صلوات کامل یعنی بر او و آل او درود و سلام هدیه نمایند، و نیز تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به این فراز از آیه شریفه که چگونه صراحت دارد بر عظمت مقام و منزلت عصمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و نیز به ذوالقربی او که امر به محبت آنان از سوی ذات اقدس احدیت جل جلاله در واقع، دلالت بر عصمت انان دارد و ...، که در این فراز، خداوند علی اعلی، سلام خود و تمامی
ص: 16
ملائکه جهان هستی را تا ابدالآباد و بدون هیچ قید و شرطی بر رسول خدا نثار می فرماید و به اهل ایمان نیز امر می فرماید تا به تأسی ازآن ذات اقدس، اینگونه عمل نمایند و تأکید می فرماید به انجام آن به گونه ای که مانند نداشته باشد یعنی این سلام را به آل آن حضرت پیوند نمایند پس این سلام و این صلوات بدون قید و شرط، دلالت بر عصمت رسول خدا و اهل بیت عصمت و طهارت و جایگاه رفیع و بی مانند آنان در نزد حضرت پروردگار دارد، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم. آمین یا رب العالمین. پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش در بررسی آیات عظیمه کتاب خدا به معرفت و شناخت به دو گروه ستیزه گر یعنی (منافقین) و رهبران آنها (الذین فی قلوبهم مرض)، و بر آنها گروه (مرجفه) را نیز اضافه نما که در واقع در کنار این رهبران ستیزه گر قرار دارند و در خصوص آیه ذوالقربی، تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که توجه و عمل به همین یک آیه برای نیل به سعادت دنیا و آخرت اهل ایمان کافی است زیرا مودت ذوالقربی بدون هیچ قید و شرط و تا ابدالآباد اجر رسالت رسول خدا در موضوع هدایت اهل ایمان قرار داده شده است و عاقل دانا و خردمند بایستی آگاه باشد که حضرت پروردگار هرگز امر به دوستی دشمنان خود یعنی مشرکین، کافرین، منافین، مجرمین، فاسقین و ...، که اهل دوزخ جاوید هستند نمی فرمایند پس امر به دوستی ذوالقربی فقط و فقط در یک صورت شکل صحیح به خود می گیرد و آن وجود عصمت در ذوالقربی یعنی خاندان عصمت و طهارت می باشد، پس چون مودت غیر اهل ایمان جایز نیست، پس اهل بیت عصمت و طهارت معصوم بوده و اینگونه لازم الاتباع و واجب برای پیروی هستند. و در ادامه بررسی ها تو ای عاقل دانا و خردمند با آیاتی مواجه می شوی که بیانگر رفعت و عظمت منزلت و مقام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وعجل فرجهم در نزد ذات اقدس احدیت است پس توجه نما که چگونه رعایت ادب و عدم آزار آن حضرت و ...، نماد ایمان
ص: 17
اهل ایمان و اهانت به آن حضرت معیار حبط اعمال و آزار آن حضرت نماد کفر و شرک محسوب شده و این شاخصه و این میزان، مبنای خداوند در ورود بندگان به بهشت و دوزخ قرار می گیرد. و همچنین درآیات عظیمه دیگر این پیوند با آل طاهرین آن حضرت علیهم السلام و عجل فرجهم بیشتر آشکار می گردد، و تو ای عاقل دانا و خردمند در ادامه به عظمت موضوع اعتقاد و ایمان به روز جزا و معاد و یوم الدین، آگاه می شوی و از عظمت و جایگاه اعتقاد به آن، در نزد ذات اقدس احدیت و اینکه چگونه پروردگار متعال، تکذیب کنندگان آن را به دوزخ خود بشارت داده است. پس تو ای عاقل دانا و خردمند در ادامه بررسی های آیات کتاب خدا به نهایت عشق و علاقه منافقین و علاقه آنها نسبت به کسانی که در جنگ و ستیزه گری با رسول خدا به دوزخ روانه شده بودندآگاه می شوی یعنی نسبت به کسانی که به قدرت بازوی خداوند یعنی به دست حضرت مولانا المظلوم علی علیه السلام به دوزخ جاوید روانه گردیدند، و آنگاه این عشق و علاقه مشرکانه خود را در عشیره خود و در قالب انتقام گیری و کینه توزی از آل محمد، در سینه خود پرورش دادند و اینگونه آنها را نسبت به ذوالقربی رسول خدا و در نهایت در کربلا بروز دادند و ...، اشخاص خبیث مانند معاویه و سگ توله او یزید پلید و اربابان و پیروان ناصبی آنان. الا لعنه الله علی الظالمین.
و در ادامه بررسی آیات عظیمه کتاب خدا مواجه می شویم با آیاتی که باطل کننده روایات جعلی و دروغ است مانند آن گروه از روایات جعلی که دست نهادن و مس وجود مطهر رسول خدا را از موجبات برائت از آتش دانسته و یا اسباب ورود به بهشت می دانند پستو ای مؤمن، به امر رسول خدا آنها را به دیوار بکوب تا همه بر جعلی بودن آن آگاه شوند و نیز آگاه شوند خلایقکه اختیار انتخاب خیر و شر در انسان ها بواسطه عقل است که عامل ورود آنها در بهشت و دوزخ است یعنی به واسطه ایمان و عمل صالح به بهشت و یا خدای نخواسته
ص: 18
به واسطه کفر و الحاد و ستیزه گری و شرک و اعمال مجرمانه مستحق دوزخ خواهند بود و نیز در آیات عظیمه فراوان دیگر ملاحظه می گردد که چگونه ذات اقدس پروردگار به این تکذیب کنندگان، با ذکر مستمر (ویل یومئذ للمکذبین)، هشدار داده است و چگونه ده بار آنها را، بین آیات خود به لحاظ اهمیت و توجه به آن تکرار فرموده است و ما البته در این فراز، خود و همه عزیزان خود و همه مؤمنین و مؤمنات را به ذات اقدس او پناه می دهیم و استدعا داریم تا ما را به حق آبرو و منزلت همه مقربان درگاهش و در صدر آنان محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم، از غضب و انتقام خود ایمن فرموده و با فضل و کرم خود در بهشت جاوید ساکن فرماید. آمین، آمین، آمین، آمین یا رب العالمین.
عبدالله عصام رودسری
اسفند سال 1398
ص: 19
بسمه تعالی
پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که ما در راستای پژوهش های قرآنی خود، در جستجوی منافقین به گروه الذین فی قلوبهم مرض و مرجفه برخورد نمودیم و در خصوص صفات و رویه و اعمال آنان نکاتی را مذکور نمودیم و اکنون در ادامه این راه به بررسی سوره مبارکه توبه می رسیم و (واقعه عقبه) و مجریان طرح این توطئه را مورد کنکاش قرار داده و اقوال تاریخی در خصوص آن را مذکور می نمائیم:
در آیات شریفه 61 تا 74 سوره مبارکه توبه خداوند دشمنان رسول خدا از میان اهل اسلام را معرفی می فرماید:
(وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ ۚ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ ۚ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ يُرْضُوهُ إِنْ كَانُوا مُؤْمِنِينَ أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ يُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِيهَا ۚ ذَٰلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ ۚ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ هِيَ حَسْبُهُمْ ۚ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِيمٌ أُولَٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ ۚ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ)
ص: 20
یعنی در میان این منافقین کسانی هستند که رسول خدا را آزار داده و می گویند (او گوش است) (یعنی هرچه به او گفته شود می پذیرد)، بگو (این) گوش (یعنی این عشق و محبت آن حضرت) خیر است برای شما چون ایمان به خدا آری و تصدیق مؤمنان نماید و برای کسانی که از شما ایمان آورند رحمت باشد (ولی ) برای آن کسانی که آزار و اذیت به رسول خدا می رسانند برای ایشان عذاب دردناک است، (این منافقان) برای شما به نام خدا سوگند یاد می نمایند تا شما را راضی نمایند، در حالی که سزاوارتر آن است که اگر ایمان دارند خدا و رسول او را راضی نمایند، آیا نمی دانند که هرکس با خدا و رسول او ستیزه گری کند بطور قطعی و بطور حتم برای او آتش دوزخ است و در ان جاویدان (معذب) خواهد بود و خواری بزرگ در همان است ... و چنانچه درباره عملی که انجام دادند از آنها سؤال کنی حتما خواهند گفت جز این نیست که در حالت سرگرمی و بازی بودیم و شوخی می کردیم و آن کار جدی نبود ای رسول به آنان بگو آیا به خدا و آیات و فرستاده او استهزاء می کردید (پس) عذر تراشی نکنید زیرا قطعا شما بعد از ایمان خود کافر شدید و اما (اگر ما) از گروهی از شما گذشت نمائیم (قطعا) طایفه دیگر شما (که ریشه اصلی فتنه بوده اند) را عذاب خواهیم کرد زیرا که آنان مجرمان اصلی بوده اند مردان و زنان منافق بعضی از جنس بعضی دیگر هستند و همگی امر به منکر و نهی از معروف می کنند و از انفاق در راه خدا جلوگیری می کنند آنها خدا را فراموش کردند پس خدا هم آنان را فراموش نمود زیرا که منافقان به حقیقت فاسقان هستند خداوند به مردان و زنان منافق و کفار آتش دوزخ را وعده داده که در آن جاویدان هستند و آن آتش برای (عذاب) آنها کفایت می کند و خدا آنها را لعنت نموده و برای آنها عذابی پایدار است ...، ای رسول اعمال تمام (این منافقان و همه منافقان امت های گذشته)، در دنیا و آخرت حبط و تباه شده و آنان به حقیقت زیانکاران هستند ...، پس خدا بر آن اقوام (و این جماعت
ص: 21
منافق) ظلم نکرده ولیکن خود (این ظالمان) بر خود ظلم و ستم نموده اند ...، ای پیامبر تمامی سعی و تلاش خود را بر علیه این کافران و منافقان به کار بگیر و بر آنها شدت عمل به خرج داده و سختگیر باش که (البته) جایگاه آنها دوزخ (است) و (البته) چه بد بازگشت گاهی است، آنها با نام خدا سوگند یاد می کنند که چیزی نگفته اند با این که کلمه کفر را با صراحت به زبان آوردند و بعد از اسلام خود کافر شدند و قصد کاری را نمودند که به آن دست نیافتند، کینه توزی و انتقام آنها در عوض آن بود که خدا و رسولش، آنها را از عطا و فضل خود بی نیاز ساخته و رفع فقر و گرفتاری از آنها شده است پس اگر توبه نمایند برای آنها بهتر است و چنانچه ضدیت نموده و راه توبه را در پیش نگیرند پس خداوند در دنیا و آخرت آنها را به عذابی دردناک گرفتار نماید و در زمین نیز هیچ دوست و یاوری نخواهند داشت ...)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که این آیات در واقع همان صفات و خصوصیات همان گروه از منافقین است که خداوند در اول آیات آنها را معرفی نموده است یعنی (و منهم الذین یؤذون النبی و یقولون هو اذن)، و امعان نظر بر این آیات بیانگر آن است که نفاق این گروه مخصوص از منافقین از بقیه جماعت منافقین بیشتر و خطرناک تر است، زیرا آنان کسانی هستند که (یؤذون) اصلی منافقین (الذین فی قلوبهم مرض) هستند، توجه به معانی آیه ها نشان می دهد که انها با همکاری گروهی از عوام منافقین به عملی دست زدند که ماهیت آن برای رسول خدا و گروهی از اهل ایمان آشکار شده به گونه ای که آنها قدرت انکار نداشته و برای توجیه آن عمل خود به حربه شوخی و لهو و لعب و بازی کردن و...، متمسک شده اند و آیه 66 نشان می دهد که که مجرمان اصلی که طراح این فتنه بوده اند را خدا به عذاب وعده داده و بقیه را به شرط توبه، واجد شرایط نجات می داند ...، بررسی آیات نشان می دهد که این آیات در رابطه با غزوه تبوک بوده و مفاد آن نیز شرح اعمال منافقین بر علیه رسول خدا
ص: 22
در زمان بازگشت از این غزوه بوده است، یعنی آنها با قصد ترور رسول خدا اراده نمودند تا از انتخاب جانشین جلوگیری نموده و خود زودتر زمام امور را در دست بگیرند و جالب اینکه در این گروه از زنان هم نام برده شده و معلوم می شود که آنها از نزدیکان سران این جماعت هستند یعنی اولی و دومی و دختران آنها و ایادی و دوستان هم عهد آنها مانند عثمان، ابوعبیده، جراح گورکن مدینه، عبدالرحمن ابن عوف، طلحه، سعد وقاص، خالد بن ولید ملعون، معاویه، عمروعاص ...، که از دوستان صمیمی اولی و دومی و سومی و مهره های عملیاتی و اجرایی گروه الذین فی قلوبهم مرض بوده اند که در اجرای این طرح و برنامه، از عده ای از عوام از منافقین نیز کمک گرفته اند و البته شک و تردیدی وجود نداردکه این اوضاع در واقع یک جریان سیاسی و فکری بوده که از قصد قتل رسول خدا از طریق مسموم نمودن و سپس به این روش یعنی تروری که به کشته شدن رسول خدا منتهی شود و در ضمن یک اتفاق به نظر برسد و امور قهرا به کسانی برسد، واقع شده که با مشورت هم زمام امور مسلمین را در دست بگیرند و لذا حتی علیرغم ناکام ماندن در این سوء قصد و حتی اعلام خداوند در جانشینی حضرت علی علیه السلام و واقعه عظیم غدیر و ...، ملاحظه می شود با فاصله سه ماه بعد از این امریه صادره خداوند یعنی تعیین جانشینی امت اسلام، یعنی به محض رحلت رسول خدا این جریان متلاطم دست بکار شده و واقع نمودند آنچه را که واقع شد یعنی غصب خلافت و...، و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که وقوع واقعه عقبه در قصد ترور رسول خدا مورد اتفاق اهل اسلام است با این تفاوت که وفق روایات عامه ترورکنندگان از گروه و جماعت انصار و هم پیمانان انصار و غیر قبیله قریش بوده اند و وفق روایات شیعه آنان صاحبان جریان سیاسی و گروهی شناخته شده بوده اند و با صراحت از آنان نام برده شده است یعنی (ابابکر، عمر، ابوعبیده جراح، طلحه، عبدالرحمن بن عوف، سالم مولی ابی حذیفه،مغیره بن شعبه،عمرعاص،
ص: 23
خالد بن ولید ملعون و ...)،و نکته بسیار مهم آن است که در روایات عامه، نشانه هایی وجود دارد که گواهی می دهد به صدق گفتار و اقوال رسیده از علماء خاصه و ...، آنچه مسلم است وفق روایات واصله از علماء عامه، مانند (سیوطی، بیهقی، احمد بن حنبل، واقدی و ...) آگاه ترین اشخاص از موضوع داستان عقبه و آگاهی از ماهیت آن اشخاص، حذیفه بن الیمان و عمار یاسر بوده اند با این تفاوت که گروهی گیرنده زمام ناقه رسول خدا را حذیفه و عمار را سوق دهنده آن و گروهی به عکس اعلام کرده اند ...، از جمله واقدی در المغازی خود و در جلد سوم آورده است: (... پس از آن حذیفه با چوبدستی خود به مرکب های اصحاب عقبه حمله کرد و آنها را زد و دور ساخت و به سوی رسول خدا خدا برگشت و حضرت از او سؤال کرد آیا کسی از آنها را شناختی ...)، و نیز با این مضمون، احمد بن حنبل در جلد 5 مسند آورده است که وقتی از حضرت عمار یاسر سؤال می شود شما که با علی متحد شده و در بصره با طلحه و زبیر و عایشه جنگ کردید به رای خود جنگ کردید و یا از رسول خدا عهدی داشتید پس جناب عمار یاسر پاسخ می دهد پیامبر با ما پیمانی نبسته بود ولی حذیفه که از نام منافقان آگاه بود به من خبر داد که پیامبر به او دوازده نفر از اشخاص را معرفی کرده است که هشت نفر آنها وارد بهشت نمی شوند مگر آنکه شتر از داخل سوزن خیاطی رد شود (یعنی اهل دوزخ هستند) واز بررسی اینگونه روایات می توان جای پای کسانی را ملاحظه نمود که وجود آنها در این قضیه مورد انکار است، و نیز نکته مهمی که در این رابطه وجود داشته است پنهان داشتن نام آنها از سوی حذیفه تا پایان عمر بوده است و اختلاف ماهیتی روایات عامه و اجماع روایات خاصه دلالت بر صدق آن و رد شدن روایاتی از عامه را دارد که نام اصحاب عقبه را اشخاصی مانند عبدالله بن ابی و سعدبن ابی سرح و ...، بیان نموده اند در حالی که معرفی آنها در بین اهل اسلام موجبات تفرقه و فساد را فراهم نمی نمود و ...، یعنی که معرفی عبدالله بن ابی
ص: 24
و ...،دیگران خطری برای امت اسلامی تلقی نمی شد پس آن گروه از روایات که مؤید بر این معنی است قطعاً جعلی است نمونه و دلیل عدم اطلاع مسلمانان از اسامی این منافقین، این روایت است که واقدی در المغازی جلد سوم آورده است (... و لایعلم رسول الله (ص) ذکرهم لاحد غیر حذیفه فلما توفی رسول الله (ص) کان عمربن الخطاب فی خلافته ...، اخذ بید حذیفه فقاده الی الصلاه علیه، فان مشی معه حذیفه صلی علیه عمر و ان انتزع یده و ابی ان مشی انصرف معه ...) ، ... و نیز از طرفی امر نمودن و تأکید به حضرت حذیفه به دور فرزندش سعید و صفوان به بودن در کنار وصی رسول خدا، در واقع نشان دهنده وضوح نفاق دشمنان ان حضرت است مانند آن خبر غیبی که رسول خدا به معجزه در خصوص حضرت عمار فرمود که بدست فئه باغیه به قتل می رسد و آخرین خوراک او جرعه از شیر خواهد بود و...، و این سعید و صفوان و عمار و...،بوده اند که در کنار مولانا المظلوم علی علیه السلام بودند تا آنکه در جنگ صفین که ثمره نفاق این منافقین بوده دست به دست معاویه ملعون به شهادت رسیدند و ...،و نکته عجیب در آیه شریفه (یاایها النبی جاهد الکفار و المنافقین واغلظ علیهم و مأواهم جهنم و بئس المصیر)، آن است که این آیه، بدون کم و زیاد شدن در حتی یک حرف در دو جای قرآن کریم مذکور گردید که هر دو مربوط به سوء قصد به جان پاک حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم است اول در سوره تحریم در نقشه مسموم نمودن رسول خدا در فتنه داخلی و دیگر واقعه عقبه و نیز ما در کتاب شریف در جستجوی رستگاری خود اثبات نمودیم که مقصود خداوند از کافران، کسانی نیستند که بت پرست بوده و یا خدا را قبول نداشته اند بلکه کسانی هستند که ناسپاس به خداوند بوده اند و آن کفر در برابر شکر است و انکار شکر از مصادیق کفر است یعنی ناسپاسی به درگاه خداوند و لذا ذات اقدس احدیت این موضوع را نیز در آیات مذکور به این جماعت منافقان حرفه ای خاطر نشان می
ص: 25
نماید یعنی کفر آنان را علیرغم بهره مند نمودن آنان از فضل و رحمت خدا و رسول او به ایشان که قطعاً این امر بیشتر شامل گروه مهاجران بوده است تا انصار که در وطن خود به مهاجرین خدمت می نموده اند یعنی جماعتی که گروه الذین فی قلوبهم مرض در مجموعه انان قر ار داشته اند.
به دنبال گروه الذین فی قلوبهم مرض:
پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که گروه الذین فی قلوبهم مرض وفق این آیات قرآنی که تا کنون به آن استناد شده است افراد و گروه خاصی بوده که علیرغم فرصت هایی که خداوند برای انتخاب راه خوب در پیش پای آنها قرار داده است هربار بر شقاوت خود افزوده و شرارت و دشمنی با خدا و رسول او و وصی عالیقدر او را انتخاب نموده و اینگونه ناسپاس یعنی کافربه زبان قرآن از دنیا رفته اند در حالی که جرایمی را مرتکب شده اند که در درگاه خداوند عظیم و حکم دوزخی بودن آنها وفق آیه کل یعمل علی شاکله در دنیا صادر شده است و این جماعت و امثال آنان یعنی یزید و شمر و عمرسعد و دیگر قاتلان امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم و قاتلان حرث و نسل اهل ایمان و خلایق که در واقع استثناء بر حضور عظیم خلایق در قیامت جهت حسابرسی اعمال هستند و این گروه در واقع همان کسانی هستند که در معجزه رجعت مقدسین و برخاستن آنها از خاک و نزول عیسی مسیح و ...، مورد عذاب دنیایی قبل از ورود به دوزخ قرار می گیرند و ما شرح این فرازها را در کتاب شریف
نورالانوار خود در شرح آیات شریف انجیل های متی، مرقس، لوقا و یوحنا مذکور نموده ایم و نیز اثبات نمودیم که چگونه این استنباط با آیات شریف قرآن و روایات وارده فراوان در این خصوص هماهنگی کاملی دارد و اینگونه از بسیاری از روایات وارده رمزگشایی می گردد از جمله همین فرازها
ص: 26
که وعده حتمی خداوند بعد از وقوع جرایم گروه معاند (الذین فی قلوبهم مرض) برای محکوم کردن آنها به دوزخ است پس در ادامه راه و بررسی، به شرح و توضیح هفت آیه از آیات سوره مبارکه توبه یعنی آیات 123 تا 126 آن می رسیم همان آیات که به شهادت آیات و روایات در روزهای پایانی عمر شریف حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم یعنی برترین و آخرین پیامبران الهی از سوی حضرت پروردگار و به توسط حضرت جبرئیل امین بر سینه پاک و بی کینه ان حضرت نازل گردید: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ وَإِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ أَيُّكُمْ زَادَتْهُ هَٰذِهِ إِيمَانًا ۚ فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَهُمْ يَسْتَبْشِرُونَ وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَىٰ رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ كَافِرُونَ أَوَلَا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عَامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لَا يَتُوبُونَ وَلَا هُمْ يَذَّكَّرُونَ ...، لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ …)، یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید قتال نمائید با کافرانی که به سوی شما (برای نابودی شما) تمایل نموده اند و علیه شما هستند (یعنی همجوار شما ولی بر علیه شما هستند یعنی در بین شما هستند یعنی منافقین یعنی از وجود آنها غافل نباشید ومقصود از کفار یعنی کسانی که به نعمت هدایت رسول خدا و وصی او ناسپاس هستند و این معنی از ادامه آیات محرز می شود) و می بایست از شما سرسختی ببینند و بدانید که خدا با پرهیزکاران است (پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند که در شرح آیه (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ) اثبات نمودیم که خطاب از این آیه در دو موضع از مواضع کتاب خدا اختصاص به گروه الذین فی قلوبهم مرض دارد که خدا وعده دوزخ خود را وفق آیه (کل یعمل علی شاکله) به آنها داده است و در این فراز هم مقصود از کفار ناسپاسان امت هستند و اساساً کافران در معنی قرآنی به معنی
ص: 27
ناسپاس است ولی دشمنان اسلام و قرآن آن را به غیر مسلمانان تسری داده و آن را وسیله قتل و کشتار و کشورگشایی و کشیدن شمشیر بر غیر مسلمانان قرار دادند مانند آنچه خلیفه های غاصب برای خود و وارثان خود یعنی خلفای جور بنی امیه و بنی عباس قرار دادند در حالی که روش رسول خدا و امامان معصوم روش های تدافعی بوده و هرگز برای گسترش اسلام و یا تصاحب اموال دیگران به کشورهای دیگر تهاجم نداشته اند و اگر این استنباط شیطانی امری حق و قابل قبول بود هرگز یهود و نصاری و مجوس نمی توانستند با پرداخت جزیه یعنی حق بهره مندی از مزایای عمومی امنیت بهداشت و رفاه و...، مسلمانان، در کنارآنها زیست مسالمت آمیز و انسانی داشته باشند یعنی اساساً چنین حکمی و چنین قانونی برخلاف آیات قرآن می گردید ولی وفق آموزه های اسلامی و قرآنی اسلام دین صلح و سازش و منطق و گفتگو و...، است و هرگز دین جنگ و جدال با مخالفان خود نیست زیرا برداشتن چوب و چماق برای مسلمان نمودن ملت های دیگر خلاف سنت رسول خدا و آیات قرآن است که می فرماید (لا اکراه فی الدین)، و لذا این رویه خلیفه های منافق و ستمگرحاکم بوده است که به بهانه تعبیر شیطانی خود در ملت های همجوار به فتنه و فساد اقدام نموده و اقوام و مردم همسایه خود را به هلاکت حرث و نسل مبتلا نموده درحالی که اسلام و قرآن نیازی به کشورگشایی با شمشیر این منافقین نداشته بلکه سلطنت او بر قلوب انسانها است و پایه ایمان اهل ایمان عشق و علاقه به حقیقت عالم یعنی ذات اقدس الهی و ایمان به نبوت آخرین و برترین پیامبران الهی و موعود تمامی انبیاء و امامت امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم است که اساساً پایه و اساس تمامی احکام و فرایض اسلام را تشکیل می دهد و به همین دلیل پرداخت خمس و زکات که از اعظم فرایض اسلامی است امری عبادی تلقی و بایستی (قربه الی الله تعالی) صورت بگیرد و به همین دلیل هرگزسنت رسول خدا و امامان معصوم علیهم السلام و
ص: 28
عجل فرجهم به عکس خلفای ستمگر و جابر رویه ای برای اخذ این حقوق بر مبنای زور و چپاول اموال مسلمانان نبوده است ولذا این رویه زورگیری با همین استنباط شیطانی از اینگونه آیات مستمسک اعمال ضد اسلامی و ضد قرآنی منافقین غاصب شده است زیرا پایه حکومت های آنان زور و جبر و تحمیل و اکراه است ولی پایه حکومت های الهی رسول خدا و امامان معصوم و ...، عشق، ایمان، ایثار و دلدادگی به خداوند و شریعت پاک و پسندیده اوست و مصادیق این گفتارخارج از حد احصاء است و ...، آری این وصی عالیقدر پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت علی علیه السلام است که به عکس معاویه که در تجهیز سپاهیان خودزورگیری می نمود از تجهیز سپاهیان اسلام در بحرانی ترین وضعیت بر اساس تمایل به جهاد که بذل جان در راه خدا و عملی عبادی بوده است و...، یعنی روش انتخاب، بهره مندی می فرموده است، آری ولذا این روش خدا و رسول و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم بوده است یعنی حزب الله و آن روش غاصبان و غارتگران امت ها و قاتلان حرث و نسل و نابودکننده تمدن ها بوده است یعنی حزب شیطان و این عمربن الخطاب بوده است که با سوزاندن کتابخانه های عظیم مصر و ایران و...، بالاترین خیانت را به تمدن های بشری نمود و اعمال او داغ ننگ ونفرتی بر دامن اسلام و اهل اسلام گردید که تا ابدالآباد پاک نخواهد شد و این روش تمامی غاصبان بوده است و خداوند در خصوص آنها فرموده است (وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ )، آری این است ثمره ستیزه گری با خدا و رسول و امامان معصوم که اگر نگارنده در این خصوص بخواهد قلم فرسایی نماید البته به حول و فضل خداوند تبارک و تعالی و عنایات خاصه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولاتنا حضرت زینب سلام الله علیها قادر است تاهزاران صفحه در اطراف آن بنگارد پس چون بر این فرازآگاه شدی پس توجه نما تو ای مخاطب محترم که رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم
ص: 29
و عجل فرجهم و شریعت پاک و پسندیده اسلام از ابتداء در برابر یک جریان منظم و منسجم و خطرناک علیه خود قرار داشتند و مقصود خداوند عظیم الشأن از آزمون هایی که بارها برای آنان وجود داشت همانا شرارت های آنان بر علیه خدا و رسول و شریعت پسندیده اسلام بوده است و این همان جریان و حرکت باند و جمعیت منافقین و در صدر آنها (الذین فی قلوبهم مرض) و (مرجفه) و...، بوده است همانهایی که از تهمت بر حضرت ماریه و مسموم نمودن رسول خدا و تخریب شخصیت آن حضرت و ...، ابایی نداشته و علیرغم تأکید خداوند به جانشینی علی علیه السلام به روز غدیر خم و...، در کنار بستر رسول خدا از هتاکی نسبت به آن حضرت خودداری نکرده و آن وجود مظلوم را متهم به هذیان گویی نمودند همانهایی که عمداً از سپاه و جیش اسامه تخلف نمودند تا فرصت زعامت برجامعه مسلمین را از صاحب آن یعنی مولانا المظلوم علی علیه السلام سلب نمایند و...، به دنبال شناسایی جریان نفاق و شناسایی منافقین به شرح آیه 67 سوره مائده یا آیه تبلیغ می رویم، مفاد این آیه شریفه دلالت بر آن دارد که خداوند ابلاغ امری را که برابر با کل رسالت آن حضرت است ر ا به ایشان فرمان داده و سپس وعده حفظ و حراست ایشان را اعلام می فرماید یعنی این فرمان شدیدالحن متضمن چه پیامی می توانست بوده باشد جز پیام زعامت و جانشینی رسمی مولانا المظلوم علی علیه السلام که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم وعجل فرجهم
از ابلاغ آن ترس و وحشت داشته است و چرا خداوند دشمنان رسول خدا را در این ابلاغ کافر یعنی ناسپاس خطاب فرموده و چگونه این جماعت از وعده داده شدگان در زمره ظالمان و مشرکان یعنی ستیزه گران با رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم وعجل فرجهم تلقی و ...، و به دوزخ جاوید وفق آیات کتاب خدا وعده داده شده هستند، آیات شریفه این سوره: (يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا
ص: 30
يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِين ( ، یعنی ای رسول (ما) ابلاغ کن آنچه را به تو از سویروردگارت نازل شد و چنانچه اجرای امر ننمایی مانند آن است که رسالت خود را انجام نداده ای و به درستی که خداوند تورا (در آن باره) از شر مردم حفظ خواهد کرد و بدرستی که خداوند قوم کافران را هدایت نخواهد نمود(یعنی به سوی دوزخ روانه خواهند شد)، آری این در واقع، همان علت و امر و موضوع بوده است که حضرت علامه امینی رحمه الله و رضوانه تعالی علیه مساعی خود را در قالب تحقیق جامع و کامل کتاب شریف و مبارک الغدیر تدوین و به اهل اسلام هدیه نمودند و حقیقت کلام خداوند را در وصایت و زعامت مولانا المظلوم علی علیه السلام برای تمامی اهل اسلام اثبات نمودند و این حضرت پروردگار بود که توفیق عطا فرمود به نگارنده یعنی کلب آستان حضرت علامه امینی که مجموعه 22 جلد کتاب فارسی آن حضرت را از عربی به فارسی ترجمه شده بود را در قالب یک جلد و یکهزار و هفتصد صفحه تحت عنوان کتاب شریف حیات جاویدان خلاصه نموده و تقدیم محققین فارسی زبان نمود و نام خود را در کنار خادمان مولانا المظلوم علی علیه السلام به حول و فضل الهی و عنایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولاتنا حضرت زینب سلام الله علیها، جاودانه نمود و شکرانه آن را تا ابدالآباد برخود فرض دانست الحمدلله رب العالمین. چون بر این فراز آگاه شدی پس به دنبال ما به بررسی موضوع این آیات شریفه بیا، امعان نظر بر مفاد این آیه نشان می دهد که این فراز ارتباطی با آیات ماقبل و مابعد آن ندارد یعنی مربوط به احکام حرام و حلال گوشت و سایر موارد نیست زیرا که در خصوص آنها یا عین و یا مشابه آن در سوره های دیگر موجود است و به عبارتی دیگر این آیه خاص هیچ ارتباطی با سایر آیات این سوره ندارد و اختصاص دارد به ابلاغ ولایت مولانا المظلوم علی علیه السلام و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که شرح آیات کتاب خدا با روایات منطبق بر آن تفسیر می شود و ما در این فراز نمونه
ص: 31
هایی از این دلیل قاطع را از دریای دلایل حضرت علامه امینی رضوان الله تعالی علیه تقدیم پژوهشگران می نمائیم، نمونه این روایات بیانگر آن است که راویان شیعه به اتفاق و راویان بزرگ و مورد قبول و معتبر عامه مانند (زید بن ارقم، ابوسعید خدری، جابربن عبدالله انصاری، براء ین عازب، ابن مسعود، ابن عباس و...)، تأکید نموده اند که آیه شریفه (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک ...) مربوط به واقعه عظیم و انکار ناپذیر غدیر خم و مأموریت یافتن برترین و آخرین رسولان پروردگار یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم، بر نصب علی بن ابی طالب به امامت و خلافت و زعامت امت اسلام بعد از خود به امر پروردگارعالم می باشد و نیز متضمن این معنی برای کافران امت است در طول تاریخ تا با این امر و دستور پروردگار مخالفت ننموده و البته این ولایت را بپذیرند و آن را العیاذ بالله بر حسب میل و اراده شخصی رسول خدا ندانند و به واسطه این شرارت دین خدا را دچار شکست و انحراف ننمایند، و این خوف رسول خدا از شرارت منافقین و در صدر آنان گروه الذین فی قلوبهم مرض و مرجفه کاملاً بجا و بمورد بوده است یعنی ترس از همان جریان تند و مهیب و سیل آسا و مخرب و ویرانگر که در نهایت به قتل فاطمه زهرا و قتل وصی او و اولاد او یعنی حسن و حسین و دیگر امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم منتهی گردید ولی خداوند امر خود را به هر قیمتی ابلاغ فرمود تا دوستان اهلبیت را به سوی بهشت و دشمنان آنان را در قعر دوزخ تا ابدالآباد وارد نماید یعنی تا آن زمان که خدایی می فرماید دوستان خود را از نعمت های بی زوال خود بهره مند و دشمنان خود را از کیفرهای بی نهایت خود معذب فرماید الا لعنه الله علی الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون، پس چون بر این فراز آگاه شدی به ادامه شرح آیات شریفه سوره مائده در آیه سوم توجه نما که در آن خداوند، این نصب ولایت را اکمال دین خود بیان فرموده است:(... الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا
ص: 32
تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ۚ
...)، یعنی (امروز (یعنی روز غدیر خم بعد از ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و اعلام جانشینی آن حضرت بعد از رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم و رهبری جامعه و امت اسلام و ...)، نا امید شدند آن کسانی که کافر شدند از (نابودی و انحراف) دین شما (پس ای اهل ایمان) از انها (یعنی از منافقین خبیث و شرارت های آنان واهمه نداشته و ) نترسید و بلکه از من بترسید (پس) امروز دین شما رابرای شما کامل نمودم و نعمت (هدایت و سعادت) را برای شما تمام کردم و راضی شدم برای شما اسلام (را که اینگونه کامل شد) را که دین شما باشد)، یعنی دین بدون ولایت مولانا المظلوم علی علیه السلام دین مورد رضایت خداوند نیست زیرا دین ناقص و ناتمام است و شریعت پسندیده خداوند با رسالت رسول خدا و ولایت علی علیه السلام کامل می شود و برای پیروان راه خدا منتهی به حیات جاویدان و سعادت ابدی خواهد شد و به عبارتی روز غدیر خم که خداوند باذکر (الیوم) از ان یاد و به امر واقع شده در آن، تأکید فرموده است در واقع روز اکمال دین و اتمام نعمت هدایت و سعادت است،پس در واقع این آیات رسوا کننده ماهیت منافقین حرفه ای و مرجفه نیز می باشد زیرا خداوند در خصوص این ناسپاسان می فرماید (الیوم یئس الذین کفروا)، یعنی روز غدیر خم در واقع با ابلاغ ولایت علی علیه السلام تا قیام قیامت مهر رسوایی را بر پیشانی این مسلمان نمایان پست و کذاب کوبیده است و ماهیت کثیف آنان را بر ملا نموده و پایان کار آنان را یعنی دوزخ جاوید را اعلام فرموده است، و پیام خداوند به اهل ایمان در خطاب (فلا تخشوهم واخشون) از زمان رسول خدا تا زمان ظهور حضرت مهدی ادامه دارد زیرا خداوند وعده عاقبت خیر را به اهل تقوی داده است (والعاقبه للمتقین)، یعنی همانگونه که امر سجده را معیار اطاعت خود برای مخاطبان خود قرار داد و طغیان شیطان منجر به رسوایی او شد و
ص: 33
اصرار او به شرارت او و پیروان او را به دوزخ ابدی وارد نمود در این فراز نیز این منافقین یعنی الذین فی قلوبهم مرض و مرجفه و تمامی طرفداران آنها در آن زمان و در طول تاریخ تا زمان ظهور حضرت مهدی از اهل ایمان جدا شده و به دوزخ ریخته خواهند شد و این عقل حاکم بر وجود آنها است که راه بهشت و جهنم را برای آنان مشخص و معلوم می سازد و اینگونه هرکس بعد از رحلت رسول خد ا به سوی خواسته های خود می روند یعنی در همان زمان که، حضرت وصی و یاران مخصوص او مشغول عزاداری و کفن و دفن رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم و عجل فرجهم بودند، در همان زمان این جماعت از لاک متعفن خود بیرون آمده به سوی سقیفه بنی ساعده هجوم آوردند پس هر دو گروه از کار خودفارغ شدند، دوستان خدا از دفن مظهر اسلام یعنی از دفن رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم و دشمنان خدا با دفن اسلام یعنی انکار و دشمنی با وصیت رسول خدا در سقیفه بنی ساعده، آنها با شال عزا و صورت های گریان و خاک آلود و این جماعت بشاش و سرحال و خوشحال از تعین ابوبکر به جای رسول خدا و ...، آری تمامی این وقایع واقع شد در حالی که ندای رسول خدا هنوز هم در فضای لایتناهی جهان هستی طنین انداز است به عبارت مقدس (من کنت مولاه فعلی مولاه و...) و هنوز هم صدای (انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ...) آن حضرت یعنی رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم بگوش می رسد و ...، همچنان که صدای بخ بخ لک یابن ابی طالب ...، اولی و دومی به گوش می رسد، همانگونه که زمزمه های حسان به (ینادیهم یوم الغدیر نبیهم ...)، به گوش می رسد ولی این تعصب و حقد و کینه ورزی است که چشمان حقیقت بین را کور و گوشهای حقیقت شنوا را کر نموده است و...، آری هدیه غاصبان به امت اسلام بعد از غصب خلافت، اتخاذ سیاست هایی در رابطه با جلوگیری از ذکر فضایل و مناقب اهلبیت عصمت و
ص: 34
طهارت علیهم السلام و عجل فرجهم و نیز موضوع وصایت و ولایت و زعامت امت اسلام بوده است که این سیاست ها را با ایجاد جو هولناک اختناق و ارعاب و نیز باز نمودن سفره تطمیع بذل ریاست و حکومت و...، بوجود آوردند، و لذا دهان حق گوی اصحاب بسته شده و کتابت احادیث ممنوع و اکتفاء به قرائت قرآن به امت ابلاغ گردید و...، و اینگونه آسیاب عظیم اسلام از محور خود خارج و حقارت و مذلت و رسوایی را برای اسلام و اهل اسلام وفق آنچه مولاتنا حضرت زهرا سلام الله علیها پیش بینی فرمود برای اسلام و اسلامیان فراهم آورد، و دلیل اینگونه اعمال آنها نیز کاملاً واضح و آشکار بوده است زیرا دقیقا نقل احادیثی چون حدیث غدیر خم و مانند آن یعنی احادیثی که در فضیلت اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام و عجل فرجهم بوده است برخلاف جریان اهداف گروه الذین فی قلوبهم مرض و مرجفه یعنی کادر زعامت و حکومت به هر قیمت بوده است و این استراتژی در واقع در ادامه تمامی همان اعمال ضد الهی بوده است که در قبل از رحلت رسول خدا به عناوین و طرق مختلف بکارگیری می شده است و البته اگر غیر این اعمال بکارگیری می شد جای بسی تعجب را باقی می گذاشت و لذا بررسی های تاریخی نشان می دهد که که چگونه این سعی و تلاش از قبل از رحلت رسول خدا با شدت بوجود آمده و این ضدیت توسط همین جماعت با توجیهات تهمت غیرالهی بودن و مطابق با میل شخصی پیامبر بودن این احادیث در بین عوام توجیه می گردید تا به این وسیله از اشاعه این فضایل جلوگیری و یا بعد از اشاعه در بی ارزش نمودن آنها به این شیوه عمل نمایند که ما نمونه آن را (در کتاب علم سنت ابی داود، مسند احمد (جلد دوم) مستدرک حاکم (جلد اول) و ...،) ملاحظه می نمائیم (که عبدالله ابن عمروبن العاص چنین روایت نموده است که گفت:(من می نوشتم تمامی آنچه از رسول خدا را که می شنیدم تا آنها را حفظ نمایم ولی مرا نهی نمودند گروهی از قریش (که مقصود گروه الذین فی قلوبهم مرض
ص: 35
و مرجفه هستند)، مرا نهی کرده و گفتند هرچه را می شنوی می نویسی در حالی که رسول خدا بشری است که تکلم می کند در غضب و رضا (یعنی به پیروی از عواطف و برخلاف رضای خدا از روی غضب و علاقه خود مطالبی خلاف قول حق را بیان می کند)، پس من به قول آنها توجه کرده ولی موضوع را به رسول خدا گفتم و ...، پس آن حضرت به من (تأکید نموده) و فرمود بنویس که قسم به آن خدایی که جان من در دست اوست که از وجود من جز حق صادر نمی گردد) و این آیات قرآن است که به صحت این روایت گواهی می دهد که خداوند جل جلاله در آن می فرماید که رسول او سخن نمی گوید از روی هوی و هوس بلکه وحی است که به او نازل می شود و لذا اعمال رسول خدا شرح و تفسیر کتاب خدا می شود یعنی خداوند در کتاب خود می فرماید (نماز بخوانید) ولی نفرموده که نماز صبح و ظهر و عصر و...، به چند رکعت و چگونه باشد پس ان قانون و این آئین نامه آن است که کامل می فر ماید، یعنی شرح می دهد قانون را و اگر شرح براساس هوی و هوس باشد به منزله انکار قرآن و العیاذبالله در راستای بی ارزش نمودن آن حرکت می نماید پس قهراً و قطعاً هیچ فراز از اعمال و رفتار رسول خدا بر غیر مدار حق و کلام حق نیست و به این دلیل (اسوه) برای پیروی است یعنی نمونه برای پیروی، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس آگاه باش که بعد از رحلت رسول خدا این تلاش غاصبان برای تحکیم پایه های حکومت غیرالهی آنها شدت می یابد و برای فریب عوام رنگ و لعاب دینی به خود می گیرد و لذا به شهادت تاریخ هرسه خلیفه در ابتداء تمامی تلاش خود را در بکارگیری این سیاست شدت بخشیدند، ذهبی در تذکره می آورد: (ان ابابکر جمع الناس بعد وفات نبیهم فقال انکم تحدثون عن رسول الله احادیث تختلفون فیها و الناس بعدکم اشد اختلافا فلا تحدثوا من رسول الله شیئا فمن سالکم فقولوا بیننا و بینکم کتاب الله ...) یعنی زمزمه حسبنا کتاب الله از ایشان شروع شد و در زمان خلیفه دوم شدت یافت
ص: 36
و لذا داستانهای نهی عمر از نشر احادیث مشهور است و قرظه در مستدرک و تذکره روایت می نماید (... که من بعد از نهی عمر، دیگر حدیثی از پیامبر نقل نکردم ...)، و نیز در تاریخ ابن کثیر جلد 8، از قول عمر آورده است:(قال عمر: اقلوا الروایه عن الرسول الله الا فیها یعمل به) یعنی بسنده کنید به نقل روایات از رسول خدا مگر در آنچه (ما) عمل به آن می نمائیم یعنی آنچه مطابق سیاست و اهداف ما است و لذا در راستای این سیاست بسیاری از صحابه به مدینه احضار و در بازداشت خانگی در مدینه تحت نظر قرار گرفتند و تا پایان عمر او، حق نیافتند تا از مدینه خارج شوند ... و خلیفه سوم نیز در راستای تحکیم حکومت خود (به شرح نقل کنز العمال و...) تاکید نمود که (هیچکسی نباید حدیثی ذکر کند که در زمان ابوبکر و عمر مجاز به گفتن ان نبوده است)،...، پس تو ای عاقل دانا و خردمند اگاه باش که این سالهای تاریک و سیاه و ظلمانی بر اهل اسلام گذشت تا آنکه زمام امور بر دست شیطانی متمرد و درنده ای نجس بنام معاویه بن ابی سفیان قرار گرفت پس او علاوه بر نهی از نقل فضایل اهلبیت عصمت و طهارت، روایات جعلی در مذمت آنان و جعل فضایل برای دشمنان انان را بر ستمگری های قبل اضافه نمودند و اینگونه مثلث کفرو الحاد را در گمراهی امی اسلام نهادینه نمود، ...،و این جنایت عظیم او تا نوزده سال حکومت شیطانی او ادامه یافت و سپس به ارث به سگ توله او یزید و دیگر حاکمان جور و ستم رسید، الا لعنه الله علی الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که جمع آوری قرآن به شرح نزول و قهراً معلوم شدن فضایل اهلبیت عصمت و طهارت و واقعه عظیم غدیرخم و ابلاغ موضوع زعامت و وصایت مولانا المظلوم علی بن ابی طالب موجب شد تا ترتیب نزول آن توسط حکام جور برهم زده شود تا این فضایل مخفی بماند ولی یک حرف و یا یک اعراب از آن کم و یا زیاد نشد تا وقوع تحریف در کتاب خدا مصداق بیابد زیرا قرآن معجزه جاوید
ص: 37
رسول خداست و خداوند وعده حفظ آن را به جهانیان تا ابدالآباد داده است پس به شر حی که ما در کتاب عروه الوثقی خود آوردیم تمامی آن احادیثی که از سوی دشمنان ولایت در خصوص تحریفی بودن کتاب خدا جعل شده است به حکم مخالفت با قرآن و به امر رسول خدا و فتوی حضرت زهرا سلام الله علیها بایستی به دیوار کوبیده شود و...، پس چون بر این فرازآگاه شدی پس توجه نما که جابجایی آیات قرآن تلاشی مذبوحانه دیگر از سوی معاندین بوده است تا با دست های خود از پرتو افشانی آفتاب عالمتاب جلوگیری نمایند و حال آنکه این خداوند قادر متعال است که حافظ دین و شریعت پسندیده خود است و این هدایت محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم است که راهنمایان و حافظان دین مبین او هستند همان مقدسین که جان خود و اهلبیت خود را در طبق اخلاص نهاده و به ذات اقدس او هدیه نمودند و این مهدی موعود و این آخرین بازمانده از سلسله مقدسین عالم است که در انتظار ظهور و گشایش امر خود از سوی حضرت پروردگاراست تا به معجزه رجعت و نزول مسیح یاری شود و انتقام خداوند را از دشمنان خداوند بعد از آنکه زنده می شوند به عذاب دنیوی گرفته و آنها را به سوی دوزخ جاوید روانه فرماید و طبق وعده خداوند، زمین را به ارثیت صالحین در آورد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین یا رب العالمین، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش و تصور ننما که مقصود غاصبان از این بر هم زدن ترتیب آیات فقط اخفاء فضایل و مناقب مولانا المظلوم علی علیه السلام و خاندان عصمت و طهارت و کنار قرار دادن آنها است بلکه آنها در کنار این عمل غاصبانه، برضد تمامی اهداف الهی رسول خدا یعنی دعوت به پذیرش اسلام از طریق (جادلهم بالتی هی احسن) و (لا اکراه فی الدین) و...، یعنی تعقل و تفکر و عشق و علاقه و ایمان قلبی و...، عمل کرده و از طریق تهاجم های ددمنشانه به نام جهاد در راه اسلام به اهل کتاب ساکن در شبه
ص: 38
جزیره عرب یورش آورده و از طریق ارعاب سعی در جذب انان به اسلام و یا قتل و اخراج آنان و تصاحب اموال و نوامیس آنها نموده اند در حالی که سنت رسول خدا همانگونه که مشهور است مماشات و همزیستی مسالمت آمیز با اهل کتاب بوده است و سراسر آیات کتاب خدا به این امر گواهی می دهد ولی آنها اطلاق کلمه کافران را که مترادف با ناسپاس در معانی قرآنی و منطبق بر خود آنها بوده است را بر یهود و نصاری اطلاق کرده و با جعل احادیث به پاکسازی قومی در جزیره عرب پرداختند و اینگونه تخم کینه جویی و کینه توزی را در دلهای امت های جهان کاشتند و براساس نهادینه نمودن این اندیشه، خونهای ناحقی را در طول تاریخ بر زمین ریختند که تا این زمان و آینده نیز همچنان ادامه دارد و اینگونه و با نهایت تأسف با غصب خلافت، شریعت اسلام درواقع به حربه ای برای کشورگشایی و تجاوز به عرض و ناموس و غارت اموال و زنان و دختران کشورهای همسایه بدل گردید و کتابخانه ها و مراکز علم و دانش و فرهنگ چندهزار ساله ایران و مصر و..، طعمه اتش و تهاجمات ددمنشانه مشتی اعراب بدوی به نام اسلام گردید و تا ابدالآباد داغ ننگی را بر پیشانی اهل اسلام وارد آورد در حالی که اسلام اساساً دینی تدافعی است و از هرگونه تهاجم نهی فرموده است خصوصاً از تهاجم به سوی عرض و ناموس اقوام و ملت ها و این احکام صریح کتاب خدا و این سنت رسول خدا بوده است و...، که گواه عادل و شاهد صادق بر این ادعا است یعنی دعوت به خدا پرستی از راه ایمان به خدا و رسول به میل و رغبت و ایمان قلبی نه به زور و تهدید و قتل و غارت اموال و نوامیس غیرمسلمانان و...، آری آنان عوام را به خواندن قران ترغیب نموده ولی به رای خود آن را تفسیر نمودند و نهی کردند از نقل احادیث رسول خدا تا از راه فریب، کلام آنها راهگشای سیاست های ضد دینی آنها باشد ...، همان سیاستی که الگوی آن قتل بزرگان اهل اسلام به دست سگی هار مانند خالد بن ولید باشد یعنی مانند شهادت مالک بن نویره و تجاوز به ناموس
ص: 39
او و ایجاد جو رعب و وحشت توسط کسانی که خون شهدای اسلام از روی شمشیر نحس و نجس آنها خشک نشده بود آری آنها در خدمت شرک بودند یعنی ضدیت با رسول خدا، که در زمان رسول خدا در لباس کفر و بعد از رسول خدا در خدمت لباس نفاق و در خدمت غاصبان با تظاهر به اسلام و...، پس چون بر این فراز آگاه شدی و نیزبر این حقیقت تلخ که چگونه جهاد فی سبیل الله به حربه ای بر ضد اسلام تبدیل شد و چگونه بر خلاف نص صریح آیات و سنت رسول خدا به ابزار و وسیله ای برای غارت و چپاول این اعراب خونریز گردید همان وحوشی که تا قبل از اسلام دختران خود را زنده به گور کرده و برای تصاحب یک شتر صدها سال با یکدیگر به جنگ و خونریزی می پرداخته اند و ...، ولی از راه این تجاوزات کار آنها به جایی رسید که بعد از به دوزخ رفتن آنها، شمش های طلای اندوخته شده آنها از راه این چپاول و کشورگشایی ها و...، را با تبر تقسیم می کردند پس بگو برای این مصیبت عظیم (انا لله و انا الیه راجعون)، و کار این عصبیت و جاهلیت به جایی رسید که بر ضد آیات صریح و واضح کتاب خدا و سنت های روشن پیامبر عظیم الشأن اسلام که ایمان مبنای ارزش ها بوده است نژادپرستی و تعصبات قومی عرب جاهلی بر امت اسلام حاکم گردید و سیاست عربیت و نژادپرستی توسط غاصب دوم نهادینه گردید و رفتار خشونت بار او با موالی و غیر عرب و...، این طرز فکر احمقانه را در میان بنی امیه و بنی عباس نهادینه نمود و اسباب کینه توزی و کینه ورزی را در امت اسلام موجب گردید و خود نیز قربانی همان گیوتین شد که خود ساخته بود و...، اری غاصبان، دین خدا را به بازی گرفته و کتاب خدا را اینگونه استهزاء و با رسول خدا و شریعت پسندیده او اینگونه عمل نمودند و آیات قرآن را با برهم زدن ترتیب آن بدون آنکه به اصل آن خدشه ای وارد آورند بر حسب امیال خود مرتب و آن را بر اساس رأی خود تفسیر نمودند ولی این آیات کتاب خداست که معجزه جاوید رسول خداست و خدا آن را از
ص: 40
هرگونه کم و زیاد نمودن حفظ فرمود و این روایات متفق اهل اسلام است که با آیات کتاب خدا موافق است و این آیات مربوط به واقعه غدیر است که مانند آفتاب عالمتاب در جهان پرتوافشانی نموده و راه حق را از راه باطل معلوم می نماید و لذا مهم نیست که این آیات در کدام قسمت و با کدام هدف قرار داده شده است زیرا وفق کلام مولای مظلوم ما (للحق دوله و للباطل جوله ثم یضمحل)، یعنی این دولت قرآن است که پاینده است و این اراده باطل دشمنان قرآن است که موقتی و گذرا می باشد و سپس نابود می شود و...، یعنی این غاصبان آب نهر اسلام را گل آلود و ماهیان خود را گرفتند و سپس به زیر خروارها خاک رفتند و آنگاه آب نهر بواسطه تحقیق و بررسی پژوهشگران صاف شد و حق از باطل مشخص گردید و اعمال باطل انها در ترازوی تعقل و بدور از تعصب سنجیده شد و زشتی کردار آنها پدیدار گردید و لذا دیگر مهم نیست که آیات ابلاغ ولایت در کدام قسمت سوره مائده باشد و آیه تطهیر در کدام قسمت سوره احزاب واقع شود و یا آیات مباهله در کدام قسمت سوره مبارکه آل عمران واقع شود و...، زیرا هرکدام از این آیات مانند خورشیدهای تابان در درخشندگی و پرتو افکنی هستند و این اعمال باطل غاصبان زعامت امت اسلام است که رفتارهای بدعت گرانه آنها برضد سنت های رسول خدا به مرور زمان بررسی و حکم محکومیت آنها توسط
متفکران امت اسلام صادر و زشتی ستیزه گری آنها بر همگان معلوم گردید، آری آنها فقط قادر بودند تا بااین برهم زدن ترتیب و جابجایی به اهداف خود برسند و هرگز قادر نگردیدند تا یک حرف و یا یک اعراب را از آن تغییر و تبدیل نمایند. و به عبارتی آن را تحریف نمایند یعنی بر آن افزوده و یا از آن کم نمایند یعنی آنها به هزارو یک دلیل قادر به این عمل نبوده اند و بالاترین آن دلایل کلام خداوند است که فرمود در خصوص معجزه باقی پیامبر عظیم الشأن خود که :( انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون)، و لذا دشمنان اسلام و قرآن، روایات دروغی را به شیعه در
ص: 41
موضوع تحریف قرآن منتسب نمودند تا مجوزی برای تکفیر آنان باشد و...، در حالی که شیعه تمامی اینگونه روایات را به فتوای حضرت زهرا سلام الله علیها و امریه صادره رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم وعجل فرجهم، به مزبله دانی تاریخ می ریزد و برعکس اثبات می نماید که تمامی قرآن گویای مدح و منقبت رسول خدا و اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام و عجل فرجهم و نیز متکلم است به تهدید و دادن وعده دوزخ به دشمنان خدا و رسول خدا و اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام و عجل فرجهم و این نکته مهم که اگر غاصبان می توانستند آیات کتاب خدا را کم نمایند پس البته اصل سوره عبس را که در مذمت خلیفه سوم است را حذف می کردند و یا آیات 204 به بعد سوره بقره را که در مذمت خلیفه دوم و منقبت مولای مظلوم ما علی بن ابی طالب است را حذف می کردند و یا اگر قادر بودند آیه تطهیر را بر می داشتند و یا سوره چهارم تحریم که سند خیانت آن دو زن است را حذف می کردند و یا آیات افک را که بر علیه آنان و در مظلومیت مادر بزرگوار ما حضرت ماریه علیه السلام و در رسوایی آنان نازل شد را حذف می کردند و یا آیاتی از سوره محمد و سوره الحجرات را که در مذمت اولی و دومی است را اسقاط می نمودند و یا اگر می توانستند آیات مباهله را که از آیات برجسته مناقب خمسه طیبه علیهم السلام و عجل فرجهم است را ساقط می کردند و یا آیه تبلیغ را که سند واقعه عظیم غدیر خم و سند حقانیت مولانا المظلوم علی بن ابی طالب است را ساقط می کردند و یا به دنبال آن آیه (اکمال دین) را از میان بر می داشتند و یا اگر قادر بودند لفظ و یا کلمه ای بر آن اضافه می کردند و این تلاش تاریخی معاویه ملعون و تبهکار بود که می خواست با حذف یک حرف (و) از مقدمه آیه (والذین یکنزون الذهب و الفضه)، خود را از عتاب و خطاب مولای مظلوم ما حضرت ابوذر غفاری علیه السلام برهاند ولی با شمشیرهای آخته اهل اسلام روبرو شد آری وقتی این ملعون مطرود به حذف یک
ص: 42
حرف قادر نبود پس احدالناسی قادر به آن کار نبوده است همانگونه که امام او قادر نبود تا به کلمه (علیه) در آیه (فانزل الله سکینه علیه)، یک حرف (م) بیفزاید تا رفع نقص از بی ایمانی او را به پیروانش القاء نماید، آری کاتبان وحی هرگز محدود به ابن عفان نبود تا او مطلق العنان شود بلکه رسول خدا متون قرآن را همانگونه که نازل می گردید به وسیله کسانی که اهل خط و کتابت بوده اند حفظ و ضبط می فرمود و این برترین اصحاب رسول خدا و این نگهبان و حامی آیات قرآن یعنی وصی رسول خدا یعنی حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام بوده است که مانند کوهی سر به فلک کشیده در برابر این انحرافات ایستاده بود و کسی را یارای آن نبود که دست از پا خطا نماید و به عبارت دیگر تعداد حافظان و کاتبان و قاریان قران به حدی زیاد بود که امکان کوچکترین تغییر و تبدیل و کم و یا زیاد کردن این آیات که انکار هر حرف آن به منزله ورود به دوزخ جاوید بوده است وجود نداشته و لذا تنها کاری که طبقه غاصب توانستند انجام دهند جابجا نمودن آیات به لحاظ زمان نزول و در راستای آن اهدافی بوده است که بیان شد پس موضوع تحریف کتاب خدا بکلی منتفی و برداشت و تفسیر متفاوت مورد نظر بوده است و لذا این جابجایی ها هرگز به اصالت کتاب خدا لطمه ای وارد نکرده و نخواهد نمود زیرا هریک از آیات بطور مستقل دارای شرح و تفسیر معلوم و مشخص بوده و با آیات دیگر شرح و تفسیر آن تحکیم می گردد، و نیز در خصوص تاریخ و نحوه جمع آوری قرآن، پس مسلم است که مولانا علی علیه السلام وصی رسول خدا اولین جمع کننده آن بود پس آن را ارائه نمود ولی طبقه غاصب به شیوه خود ان را قبول کرد یعنی با بر هم زدن ترتیب زمان نزول آیات تا به اهداف سیاسی خود برسد و چون به اصل متون دخل و تصرفی وارد نشده بود پس مولاناالمظلوم حفظ اساس نهال نوپای اسلام، اعتراضی نکرد و سایر کاتبان وحی وقاریان و حافظان نیز اعتراضی ننمودند پس در زمان عثمان وحدت رویه در کتابت
ص: 43
نسخ حاصل شد و در زمان مولاناالمظلوم علی علیه السلام و به امر آن حضرت بر این قرآن (که مورد تأیید ضمنی آن حضرت به دلیل کامل بودن اصل و اساس آن و عدم اضافه و یا کم شدن بر اصل متن آن، ،قرارداشت و نیز به منظور جلوگیری از قرائت خطا اهل اسلام)، اعراب گذاری گردید و این مأموریت اعراب گذاری توسط ابولاسود دوئلی صورت پذیرفت و همچنین اوامر دیگری نیز در خصوص دستور زبان عربی از سوی آن حضرت به ابوالاسود دوئلی دیکته گردید، ابوالاسود از یاران با وفا و صدیق مولانا المظلوم علی علیه السلام بوده است و امام علیه السلام علم نحو را به او آموخته است و در واقع ابوالاسود نخستین کسی بود که به دستور آن حضرت به این کار اقدام کرد و از خود او اینگونه روایت شده است که گفت:(در یکی از روزها به خدمت علی (علیه السلام) رسیدم و دیدم آن حضرت در حال تفکر و اندیشه است عرض کردم یا امیرالمؤمنین در چه موضوعی اندیشه می فرمایی، فرمودند امروز یکی از نزدیکان من در در هنگام محاوره و مکالمه مرتکب اغلاطی شد و الفاظ و کلمات را درست تلفظ نکرد و من از این جهت در فکر فرو رفته ام و باید برای این کار چاره ای بیندیشم و سپس آن حضرت صفحه ای به من داد که در آن نوشته بودند کلام بر سه قسم است اسم و فعل و حرف و سپس اصول و قوانین آن را به من تعلیم دادند و اصل علم نحو از این جا بوجود امد ...، پس وقتی ابوالاسود آنچه را که وفق راهنمایی و فرمان امام مرتب نموده بود را به آن حضرت ارائه نمودامام فرمود (ما احسن هذا النحو الذی نحوت) یعنی چه زیبا این نحو را ترتیب داده ای و از این گفتار امام بود که این علم به (علم نحو) نامیده شد)، ... ابوالاسود در جنگ جمل نقش های مهمی ایفا کرد و به هنگام مذاکره با عایشه او را توبیخ نمود، او در جنگ صفین نیز در رکاب آن حضرت با دشمنان دین خدا مبارزه کرد و با یاران خود با کافران نهروان نیز جهاد فرمود،او بعد از شهادت مولاناالمظلوم علی علیه السلام در رکاب امام مجتبی بود و بعد از آن
ص: 44
حضرت در کنار امام حسین علیه السلام بود و در رثای علی علیه السلام و امام مجتبی و امام مظلومان حسین بن علی اشعار بلند و بالایی سروده است، ابوالاسود بعد از یک عمر جهاد و مبارزه و خدمت و جان نثاری با عشق محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم شهید از دنیا رحلت فرمود یاد وخاطره عظیم او گرامی و رحمت و رضوان خداوند بر او نثار و ایثار باد و خداوند ما را از شفاعت آن بزرگوار در دنیا و آخرت بهره مند فرماید آمین آمین آمین، یا رب العالمین، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که بافته های یاوه محمد بن بخاری و مانند او در رابطه با جمع آوری قرآن در زمان عثمان با عقل و نیز با فریادهای (حسینا کتاب الله) عمربن الخطاب هماهنگ نیست و بلکه آنچه بر او منتسب می شود یعنی بر عثمان بن عفان، تکثیر نسخ آن است که همه این امور در تحت نظر و با توجه به بلامانع بودن در صحت اصل متون کتاب خدا و با تأیید ضمنی وصی رسول خدا یعنی مولاناالمظلوم علی علیه السلام در بین اهل اسلام پخش شده است زیرا اصل متون بدون کم و زیاد حتی یک حرف جمع آوری و بنا به مصلحت حفظ اساس اسلام به تأیید آن حضرت و سایر کاتبان و قاریان و حافظان کتاب خدا رسیده و از آنجایی که برهم زدن ترتیب نزول آیات به اصل ان صدمه ای وارد ننموده و با ادعای سیاسی مرتب شدن بر اساس طولانی بودن آیات ارائه شده بود، مورد پذیرش تمامی مهاجرین و انصار و...، قرار گرفت و در بین اهل اسلام منتشر گردید، پس تو ای عاقل دانا و خردمند اگاه باش بر یاوه بودن روایات جعلی به شرح آنچه بخاری در فضایل القرآن خود نقل کرده است از زیدبن ثابت که گفت (من به دستور عمر و ابابکر قرآن را از روی جرید های خرما و لوحه های سنگی و...، حافظه مردمان جمع کردم و دو آیه سوره آخر برائت در نزد کسی نبود جز ابوخزیمه انصاری)، که این کلام یاوه به هزار و یک دلیل مردود است اول به واسطه کلام خداوند و دیگر به واسطه وجودرسول خدا و وصی عالیقدر او و دیگر به واسطه وجود
ص: 45
بزرگان دیگر از کاتبان و حافظان و قاریان مانند علی علیه السلام و ابن مسعود و ابن عباس و ...، که در برابر آنها زیدبن ثابت عدد و رقم محسوب نمی شد بلکه این یاوه های بهم بافته دستگاه جعل حاکم در زمان بنی امیه و بنی العباس بوده است تا وجود صحابه عالیقدر را کم رنگ و اشخاص دیگر را تقدیس نمایند، پس چون بر این فراز که ضدیت آن را با متن قرآن و و تاریخ و عقل و احادیث معارض آن و...، دریافتی پس به این نکته اساسی دیگر هم توجه نما که رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم در زمان خود، جمع آوری آیات قرآنی را به بسیاری از اصحاب خود و از جمله علی علیه السلام وصی عالیقدر خود امر فرموده بود و این کلام مولای مظلوم ما علی علیه السلام است که فرموده است با این مضمون که من آگاه هستم به آیات نازله قرآن که چه زمانی از شب و یا روز نازل شد و در چه مکانی نازل شد یعنی در کجا نازل شد کوه بود یا دشت و یا ..، و به عبارتی کتاب خدا و آیات شریفه آن را به وسیله کسانی که اهل خط و کتابت بوده اند ضبط می فرمود و به اصطلاح داشتن کاتبان وحی از اصول مسلم تاریخ اسلام و اجماع تمامی علمای دین اسلام است به گونه ای که در شمار کاتبان وحی اسامی (ابوبکر،عمر،عثمان، علی، زبیر، خالدبن سعید، ابان بن سعید، محمد بن مسلمه و...) افراد کثیر دیگری نام برده می شود و نیز در زمان رسول خدا بسیاری از اصحاب تمامی قرآن را برای خود جمع آوری کرده بودند که تاریخ اسامی آنان را ضبط نموده است و در بین آنها اسامی عثمان بن عفان، عبدالله بن مسعود، زیدبن ثابت، ابی بن کعب، عباده بن الصامت، ابو ایوب انصاری، ابوالدرداء، معاذ بن جبل، ابوزید الانصاری و علی علیه السلام (که داستان آوردن آن به نزد خلفاء غاصب مشهور است) و...، بسیاری دیگر ذکر شده است و کلام صحیح و منطقی نیز همین است نه آن یاوه ای جعلی که محمد بن مسلم نقل نموده و کلام او بر ضد آیات کتاب خدا و مضامین متضاد و متناقض روایات وارده و نیز بر ضد
ص: 46
اصول قطعی و عقلی اهل اسلام است و تو ای عاقل دانا و خردمند اگاه باش که هر روایتی که در رابطه با تحریف قرآن در بین امت اسلام وجود دارد و یا مانند آن یاوه ای که محمدبن مسلم بخاری در بی اعتباری و شک و شبهه آنها مذکور نموده است همگی جعلی و لایق کوبیدن به دیوار وفق اوامر رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم وعجل فرجهم و به دور انداختن وفق فتوای بانوی معظم اسلام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است زیرا قرآن، کلام خدا و معجزه باقی حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم وعجل فرجهم است و داشتن فقط یک نگهبان مانند حضرت علی علیه السلام برای حفظ و حراست آن کفایت می نمود و این در حالی است که تمامی مهاجرین و انصار واهل ایمان در زمان رسول خدا و بعد از رحلت آن حضرت در نگهداری آن دارای تعصب خاص و شدت عمل خارج از حد تصور بوده اند و این خداوند علی اعلی است که در کتاب خود فرموده است :(انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون)، یعنی (همانا که ما خود قرآن را نازل کردیم و خود نیز حتما آن را نگهداری و حفظ خواهیم نمود (یعنی از تحریف و تغییر و تبدیل)، و یا (لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه، تنزیل من حکیم حمید)، یعنی (این قرآن کتاب عزیزی است) که هیچ باطل در عصر نزول و بعد از آن به ساحت قدس ان راه ندارد زیرا که از سوی خداوند حکیم ستوده شده (بر رسول خدا) نازل شده است)، و یا (افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیرالله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا)، و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که اگر نگارنده اراده نماید قادر است تا به حول و فضل الهی و عنایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولاتنا زینب بنت امیرالمؤمنین فقط در همین فراز هزار صفحه بنگارد ولی چو قرار او بر اختصار است و برای عاقل نیز اشارتی کافی است پس از این فراز از بررسی عبور کرده و به دنبال منافقین به بررسی آیات دیگری می پردازد اما قبل از آن به عنوان تبرک و تیمن به معرفی مقام و منزلت
ص: 47
مولانا المظلوم علی علیه السلام و مولاتنا المظلومه فاطمه زهرا سلام الله علیها در سوره مبارکه انسان می رویم که در این سوره خداوند تبارک و تعالی با معرفی انان درقالب (یوفون بالنذر) و (یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا ...)، آنان را معرفی و با این معرفی، در واقع آنان نماد امامان معصوم بعد از خود علیهم السلام و عجل فرجهم، در قالب عبادالله قرار می گیرند امعان نظر بر مفاد آیات این سوره و تطبیق آن با چند آیه دیگردر این رابطه مقصود خداوند را از این معرفی معلوم می فرماید نکته اساسی اینکه خداوند در این آیات با این شاخصه، در واقع اهلبیت عصمت و طهارت را معرفی فرموده است زیرا به این امر شناخته شدند نه اینکه هرکس نذر کند و چنین اطعام کند به منزلت آنان می رسدو مثال این فراز به مانند عمل بخشش انگشتر به سائل از سوی مولانا المظلوم علی علیه السلام به به هنگام رکوع است که مقصود خداوند از نزول این آیه معرفی حضرت علی علیه السلام است نه اینکه هرکس درهنگام رکوع تصدق انگشتری کند به منزلت آن حضرت می رسد پس چون بر این فراز آگاه شدی پس به فراز های برجسته آیات این سوره مبارکه توجه نما :(... إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا ...، وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا ...، وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنْجَبِيلًا عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّىٰ سَلْسَبِيلًا ...، وَإِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيمًا وَمُلْكًا كَبِيرًا ...، وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا ، إِنَّ هَٰذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً وَكَانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُورًا ...)، در این آیات شریفه خداوند عظیم الشأن از گروه (ابرار) و (عبادالله) نام برده می شود که در بهشت می نوشند از نوشیدنی مخصوص خداوند که مزاج زنجبیل معرفی شده و از چشمه هایی که سلسبیل نامیده می شود و نیز در جایگاهی که از ان به ملک کبیر نام برده شده است و اینکه خداوند به انها بطور اختصاصی شراب طهور می نوشاند و اینگونه به تلاش ها و
ص: 48
عشق آنان به خداوند پاداش می دهد، حالا آیا ابرار و عبادالله یک گروه هستند یا دو گروه با خصایص ویژه جداگانه هستند برای معلوم شدن این موضوع به آیات متناظر دیگر کتاب خدا مراجعه می نمائیم آیات متناظر در معرفی گروههای الهی در آیات 18 تا 28 سوره مبارکه (مطففین) ملاحظه می شود در این آیات از (ابرار) و (مقربون) و آنچه می نوشند از نوشیدنی خالص و خاص بهشت که خداوند برای آنها مقرر فرموده است که مزاج آن از (تسنیم) است و تسنیم چشمه ای است که مقربان خالص آن را می نوشند :( كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ ... يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ ...، يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ ... وَمِزَاجُهُ مِنْ تَسْنِيمٍ ، عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ ...)، و مقصود از شهادت مقربون یعنی اشراف و بلندتر بودن جایگاه آنان از منزلت ابرار است پس در این فراز معلوم می شود که ابرار منزلتی پایین تر از مقربون دارند هرچند به فضل خداوند از تسنیم بهره مند می شوند، پس در ادامه به آیات عظیم سوره واقعه در این رابطه می رسیم در این آیات شریفه خداوند اصحاب (میمنه و مشئمه و سابقون السابقون را که پیش افتادگان آن مقربون) هستند را معرفی می فرماید :(... و وَكُنْتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً، فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ، وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ، وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ)، اولئک المقربون یعنی که مقربان در مقدمه این گروه السابقون السابقون قرار دارند، پس در این آیات شریفه خداوند علی اعلی خلایق را در سه گروه اصلی معرفی می فرماید :(میمنه، مشئمه و السابقون السابقون که مقربان حضرت پروردگار از ممتازان این گروه هستند)، همان مقربانی که عیسی مسیح از جمله آنها است :(... عیسی بن مریم وجیها فی الدنیا و الاخره و من المقربین)، پس با این وصف، ابرار ممتازان طبقه میمنه هستند که فراز آخر کلام اصحاب میمنه به حقیقت ان گواهی می دهد یعنی در آیات شریفه :(... ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ... و کفر سیئاتنا و توفنا مع الابرار ...)، پس دانستی تو ای عاقل دانا و خردمند
ص: 49
که ابرار ممتازان طبقه میمنه هیتند و مقربین ممتازان طبقه السابقون هستند پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما که عبادالله ممتازان گروه مقربین هستند و مقصود از آنها محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم می باشند که آیات 6 به بعد تا 22 سوره مبارکه انسان به آنها اختصاص
می یابد نه به ابرار که ممتازان اصحاب میمنه هستند، یعنی همان آیه (5) مربوط به بیان فضیلت (ابرار) و هفده آیه دیگر یعنی (6تا22) تماماً در بیان فضایل و مناقب
(عبادالله) است، و اما در خصوص آنچه خداوند برای آنها قرار داده است پس چشمه کافور مخصوص عبادالله است و انچه به دست انها برای ابرار جاری می شود، برای آنها است که به مزاج آن چشمه، یعنی آمیخته و دور از اصل چشمه است تعبیر شده است (إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا) و (عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ...)، که عبادالله برای آنها این چشمه را (یفجرونها تفجیرا) نموده اند یعنی جاری ساخته اند و در خصوص انچه خداوند مخصوص انان فرموده است: ( وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنْجَبِيلًا عَینًا فِیهَا تُسَمَّیٰ سَلْسَبِیلًا) و سپس خداوند اختصاص می فرماید جایگاه عظیم و رفیع انان را به این آیه شریفه (وَ إِذا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعيماً وَ مُلْکاً کَبيراً ... تا جایی که مشرف می شوند به عنایات خاص حضرت پروردگار (وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا)، پس به شرح این آیات شریفه، مقربین از چشمه کافور می نوشند و ابرار از مزاج آنها بهره مند می شوند و این عبادالله هستند که آن چشمه را برای مقربین جاری می سازند پس ان سرچشمه کافور است و چون دور می شود به چشمه تسنیم (یعنی عظیم ورفیع) برای مقربین بدل میشود یعنی کافور و تسنیم دو چشمه ای است که برای (عبادالله) و (مقربین)، وجود دارد و چشمه اول که متعلق به عبادالله است را، آنها به امر خدا برای دیگران یعنی مقربین جاری نموده اند و انها نیستند جز اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام و عجل فرجهم یعنی برترین و بالاترین خلایق عالم در مقام و منزلت در نزد خداوند و
ص: 50
این هم جایگاه رفیع آنان است در اخرت پس نذرکنندگان یعنی مولاناالمظلوم علی علیه السلام و مولاتنا المظلومه فاطمه الزهرا سلام الله علیها هستند که به نذر خود عمل می کنند و اوصاف عصمت خود را به مانند خود یعنی حسنین علیهم السلام و امامان بعد تا حضرت مهدی علیهم السلام و عجل فرجهم تسری داده و از غیر آنها یعنی از غیر معصوم جدا می سازند پس همراهی کنندگان یعنی حسنین به این تعریف وارد می شوند به واسطه عصمت ذاتی و خادمه آنها یعنی فضه کنار قرار داده می شود به دلیل عدم عصمت ذاتی هرچند که حسنین و فضه خادمه، با هم همراهی کرده باشند با صاحبان نذر برای اثبات محبت خودبه سروران خود، ولی حسنین و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم شریک در عصمت هستند به دلیل آیه عظیم تطهیر و شریک هستند در دعوت به دلیل آیه عظیم مباهله پس همراهی حضرت فضه با اهلبیت عصمت و طهارت دلیل قاطع شمول او به گروه ابرار است زیرا که معصوم نیست و البته برای ابرار نیز درجه منزلتی وجود دارد زیرا گروهی از ابرار به واسطه رفعت منزلت به شرح آیه سوره دهر از جامی می نوشند که مزاج آن کافور است و گروه دیگر که منزلت پائینتر نسبت به انان دارند از جامی می نوشند که مزاج آن تسنیم است یعنی کافور چشمه مخصوص محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم است و تسنیم چشمه سایر مقربین درگاه الهی است که به امر خدا و بواسطه فیض وجود دوازده امام و چهارده معصوم بر مقربین اختصاص می یابد و اما در خصوص (ملک کبیر) که خداوند ان را در این فراز اختصاص به عبادالله داده است در واقع همان ملک عظیم است که در سوره نساء اعلام فرمود (فقد آتينا آل ابراهيم الكتاب والحكمة وآتيناهم ملكا عظيماً...)، یعنی مفهوم واحد و توافق مصداقی حاصل که خداوند به واسطه آن، منزلت و رفعت مقام اهلبیت عصمت و طهارت را اعلام می فرمایند همانگونه که بالاترین و برترین خلایق خود یعنی محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل
ص: 51
فرجهم را تخصیص می فرمایند به (و سقاهم ربهم شراباً طهوراً) و خطاب عظیم (إِنَّ هَٰذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً وَكَانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُورًا)،
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین یا رب العالمین
بدنبال منافقین در آیات کتاب خدا:
پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که ما در ادامه بررسی و جستجو های خود در رابطه با شناخت منافقین به بعضی از حوادث تاریخی مورد اتفاق اهل اسلام اشاره خواهیم نمود که در واقع به منزله شرح و تفسیر و بیان مصادیق آیات کتاب خدا می باشد ولی می خواهیم قبل از ورود در آن فرازها، مروری به خلاصه ای از انچه گذشت داشته باشیم بررسی های ما نشان داد که کلمات (الذین فی قلوبهم مرض و مرجفه)، در کلام وحی برای معرفی گروهی خاص یعنی رهبران منافقین امت اسلامی بکار رفته است و خداوند در میان چهارگروه معرفی شده در کلام خود در ابتداء دعوت رسول خدا یعنی تبلیغ در مکه (به شرح آیات 31 به بعد سوره مدثر)، آنان را معرفی می نماید که این چهار گروه (کافرون، مؤمنون، اتوالکتاب و الذین فی قلوبهم مرض) بوده اند، بررسی های ما نشان داد که این گروه با فراست دریافتند که دین اسلام به واسطه ویژگی های خاص خود و از جمله شهادت طلبی اهل ایمان که بدون هیچ چشم داشت مادی و فقط به واسطه عشق و علاقه و ایمان خود از بذل جان و مال و...، دریغ ندارند و به یاوه ها و اباطیلی که مردم به آنها دلبستگی دارند، بی اعتنا هستند و...، پس چنین ایده لوژی و فکر و اعتقاد بزودی پیشرفت نموده و بر قبایل عرب حاکم خواهد شد و سرعت این انتشار، آنها را در مقاصد خود که رسیدن و نیل به زعامت این قدرت نوظهور، پابرجا نمود پس به
ص: 52
سرعت دربدنه اهل ایمان قرار گرفته و با عرض اندام و خودنمایی های ظاهری ضمن فریب عوام به جمع اوری یاران خاص خود پرداخته و گروه خود را متشکل و جریانی را در کنار نهضت جهانی اسلام تشکیل داده و به اصطلاح دولتی را به طور مخفیانه در نظام حکومتی اسلام به زهبری رسول خدا تشکیل داده و مترصد فرصتی شدند تا ان را به خود منتقل نموده و زعامت جامعه اسلامی را بر عهده بگیرند، آنها در تشکیلات خود به چندگروه نیازمند بودند که مهمترین آنها (مرجفه) نام داشت یعنی گروهی دلقک و هرزه گو که در موقعیت های مناسب و با سخنان زشت و دلقک گونه به استهزاء رسول خدا بپردازند و با ترور شخصیتی آن حضرت و تهمت هایی از قبیل پیروی از تمایلات شخصی به جای ادای نبوت و رسالت و...، زمینه را برای حضور گروه الذین فی قلوبهم مرض آماده نمایند و گروه دیگر که انها نیاز داشتند عوام گیج و گمراه بودند که بدون تفکر و تعقل به دنبال انها راه بیفتند، که این گروه، مردم عوام از منافقین و اکثریت آنها را تشکیل می دادند و دیگر، گروهی از اوباش را که در زمان لازم با اعمال خشونت و ایجاد جو اختناق و ارعاب به مقاصد رهبران گروه الذین فی قلوبهم مرض یاری رسانندکه در رابطه با این گروه بررسی های تاریخی در اواخر عمر رسول خدا حضور زباله هایی امثال خالد بن ولید، مغیره و...، را نشان می دهد و حضور آنان درواقع به شهادت تاریخ حضوری پررنگ و مؤثر تلقی گردیده است، آیات کتاب خدا در فرازهای بسیار، متضمن هشدار و اولتیماتوم و ...، و حتی تهدید علیه آنان به دلیل ستیزه گری و مقابله با رسول خدا و عواقب عواقب سوء آخرتی بوده ولی عناد نهادینه شده آنها، در نهایت منطبق بر مفاد کل یعمل علی شاکله گردید و حکم خداوند علیه آنان در دنیا صادر و آیات کتاب خدا خبر از دوزخی شدن آنها داده است، حب ریاست و حب زعامت و تعصبات قبیله ای و ...، از این جماعت، افرادی خشن و لجام گسیخته ساخت که از راه تزویر، چنان سنگ اسلام را در عین
ص: 53
مخالفت با رسول خدا، بر سینه های خود می کوفتند که از سینه های زخم شده انها خون به شدت جاری بود، و خداوند از انها به عنوان کسانی که رسول خدا را آزار و با او ستیزه گری نموده و...، اینگونه یاد می نماید (الذین یؤذون النبی، الذین یؤذون رسول الله، من یحادالله و رسوله و...)، آیات کتاب خدا در فرازهای بسیاری برملا کننده توطئه ها و سوء قصد های آنها برعلیه رسول خدا و شتاب آنان برای تصدی زعامت امت اسلام و ...، بوده است که فتنه های آن دو زن و سپس داستان عقبه و...، از جمله این فرازها بوده است، و همچنین درسوره عبس با چهره یکی دیگر از افراد اینجماعت یعنی عثمان بن عفان آشنا شدیم و ملاحظه نمودیم که چگونه خداوند بطور مستمر و مؤکد، مقام و منزلت وصی رسول خدا یعنی مولانا المظلوم علی علیه السلام را به امت اسلام معرفی و چگونه عدم معرفی جانشینی او را به منزله عدم ادای رسالت به رسول خدا ابلاغ فرمود و چگونه حفظ او را از کید دشمنان او ضمانت فرمود و ...، چگونه بطور ضمنی موضوع عصمت اهلبیت عصمت و طهارت را در جان و قلب اهل اسلام القاء فرمود و محبت به مولانا المظلوم علی علیه السلام و مولاتنا فاطمه الزهرا و سایر اهلبیت عصمت و طهارت را مزد رسالت رسول خود اعلام و بدینوسیله امر فرمود تا تمامی اهل اسلام تا قیام قیامت ملزم به احترام و دوستی و محبت به برگزیدگان از خلقت و بالاترین انها در مقام و منزلت یعنی محمد و ال محمد علیهم السلام و عجل فرجهم، باشند و نیز دانستیم که مقصود خداوند از (و من الناس من یعجبک قوله فی الحیوه الدنیا...)، همانا خلیفه دوم و اعمال و رفتارهای ظاهری او بوده است، و چگونه از او به نام (الدالخصام) یادشده و خداوند چه وعده ای را برای او اعلام نمود، آری او بود که در زمان حکومت خود اموال و نوامیس و ثروت های ممالک اطراف را به نام اسلام (از ایران و مصر و شام و ...)، تاراج کرد و آثار علمی تمدنهای چندهزارساله را به نام اسلام و قرآن نابود و داغ ننگی را تا ابدالآباد بر پیشانی اسلام و اهل
ص: 54
اسلام کوبید و...، او بود که ثروت های عظیم این کشورها را به عنوان غنایم جنگی به مدینه گسیل کرد تا به صورت شمش های طلا در اختیار اعوان و انصار او قرار گرفته و بعد از مرگ آنها این میراث را با تبر بین وارثان آنها تقسیم نمایند، او مردان این امت ها را به نام اسلام قتل عام کرد و فرزندان و زنان و دختران آنها را به عنوان برده و کنیز در اختیار مهاجمان عرب بدوی قرار داد و مصداق وعده خداوند به فساد در ارض و هلاک نمودن حرث و نسل انسانهای بیگناه گردید، او بود که اصحاب خاص رسول خدارا در مدینه بازداشت کرد و ایادی خود را در اقصاء نقاط گسیل نمود تا مجریان اوامر او در میان خلایق باشند او بود که نژاد پرستی را در میان امت اسلام نهادینه کرد و کسانی را که خداوند از آنها به شدت کفر و نفاق یاد کرده بود را برتر از همه خلایق غیرعرب دانست در حالیکه وجود امثال سلمان محمدی به مانند خاری در چشم تعصب او فرورفته بود و با بررسی های تاریخی اثبات و معلوم گردید که چگونه دستگاه جعل و حکومت اختناق و حکومت خفقان، منکر فضایل عظیم وصی رسول خدا شده و به عکس امور عادی زندگانی رسول خدا با این جماعت را نعل وارونه زده و به حساب فضایل آنها قرار داده اند که داستان غار خلیفه اول یکی از این فضیلت سازی ها است، و چگونه در این راستا طرفداران خلیفه، عدم وارد نمودن سکینه را بر او، که به منزله اعلام عدم ایمان اوست را نعل وارونه زده و علامت ایمان او می دانند در حالی که نزول سکینه از جمله بشارات عظیمه خداوند به رسول خدا و اهل ایمان محسوب می شده است (فانزل الله سکینه علی رسوله و علی المؤمنین و الزمهم کلمه التقوی...)، در حالی که خداوند اگر ایمان او را مد نظر داشت بجای (فانزل الله سکینه علیه)، می فرمود (فانزل الله سکینه علی رسول وعلی صاحبه) و...، و ملاحظه شد که چگونه خلیفه دوم برای پاک کردن جای پای این گروه، به تقدیس تمامی صحابه پرداخت و...، در حالی که در بین همین صحابه منافقین حرفه ای و عادی
ص: 55
حاضر بوده اند، از جمله اعمال تبلیغی او در این راستا افزایش حقوق آنان نسبت به سایر مسلمانان بوده است که این امر بر خلاف سنت رسول خدا و رای امیرالمومنین بود ولی او عمدا به دلیلی که مذکور شد در اجرای آن تاکید فراوان صورت داد، خصوصاً در خصوص حاضران در غزوه پدر که اولین برخورد رسمی اهل اسلام با کفار قریش بوده است، و ما در خصوص اعمال گروه الذین فی قلوبهم مرض در این غزوه و عتاب و خطاب خداوند نسبت به آنان خصوصا در رابطه با نهی از گرفتن اسیر و کشتن ائمه کفرو کراهت آنان و...، کلام خود را آورده و تکرار نمی کنیم و فقط اشاره می کنیم که عملکردهای منفی ابوبکر، عمر، عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص و عملکردهای مثبت علی بن ابی طالب، حمزه بن عبدالمطلب، مقدادبن الاسود، عبیده ابن الحارث بن عبدالمطلب، عماربن یاسر، عثمان بن مظعون، مصعب بن عمیر، سعدبن معاذ، ابولهیثم بن التیهان، سهل بن حنیف و...، در این بررسی ها کاملاً آشکار گردید، ما در ادامه آن، جریانات ساخته شده و تلاشهای گروه الذین فی قلوبهم را مورد کنکاش قرار داده و عملکرد آنان را در غزوه احد مورد بررسی قرار داده و پرده از روی نفاق آنها گرفتیم و عملکرد منفی (عمر، طلحه، زبیر، سعد بن ابی وقاص، ابوعبیده جراح، ابوبکر، عبدالرحمن بن عوف، عثمان بن عفان) را اثبات نمودیم انها همگی اکثر کسانی هستند که به دعوت ابوبکر اسلام آورده و دارای خط فکری و خط مشی واحدی یوده اند و...، و به این جهت است که خداوند در سوره مبارکه فتح رسول خود را دعوت به طلب استغفار می فرماید زیرا در افواج ناس که به دین خدا وارد می شوند جانورانی درنده چون خالد بن ولید، یزید بن ابی سفیان، ولیدبن عتبه، عکرمه بن ابی جهل، صفوان بن امیه و حکم بن ابی العاص و... حضور دارند همان کسانی که معاونت نمودند در قتل نوگل شکفته نشده یعنی او محسن بن علی و یگانه دختر او فاطمه که او را در عنفوان جوانی با هزاران امید و آرزو و...، به زیر خروارها
ص: 56
خاک فرستادند همان کسانی که اجتماع نمودند بر قتل وصی او و قتل دو سید جوانان اهل بهشت و خاندان و عترت مطهر او را در کربلا قتل عام کردند و سرهای کسانی را که در عالم مثل و مانند نداشته و نخواهند داشت را بر سر نیزه ها کرده و برای شیطان زمان خود به هدیه بردند و در نهایت زجر و شکنجه و خواری، اهل بیت عصمت و طهارت را به مانند اسیران روم و زنگبار شهر به شهر و دیار به دیار به اسیری بردند و اینگونه همه امامان معصوم را یک به یک به شمشیر و یا زهرهای مهلک و جانسوز و...، به شهادت رسانیدند و این حضرت مهدی صاحب الزمان است که آخرین باقی مانده از سلسله مقدسین عالم است که خداوند اورا از شرارت های دشمنان خود که وارثان این شیاطین هستند حفظ فرموده است و همه اهل ایمان در انتظار فرج و ظهورآن منجی جهان بشریت و آن ذخیره خداوند برای برپایی حکومت جهانی عدل و عدالت و اجرای وعده الهی در ارثیت دادن زمین به صالحین هستند و برای وقوع آن زمان لحظه شماری می نمایند اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین یا رب العالمین، ... و و همچنین در بررسی های خود به عملکرد سوء و لجام گسیخته جهت دار گروه الذین فی قلوبهم مرض در رابطه با همسران پیامبر اشاره نمودیم و نیز به عملکرد سوء گروه مرجفه یعنی دلقکان منافق که در کنار این گروه برعلیه رسول خدا اقداماتی تبهکارانه را صورت دادند .... نیز به عملکرد این جماعت یعنی به اعمال منفی آنها در غزوه احزاب اشاره نمودیم یعنی در آن زمان که عمروبن عبدود نعره می زد و مبارزه می طلبید و در ان روز تمام مسلمانان از ترس نعره های عمرو چنان هراسان شده و بی حرکت بودند مانند کسی بودند که پرنده ای به روی سر آنها نشسته و اگر آنها تکان بخورند آن پرنده می پردو این مولانا المظلوم علی علیه السلام بود که در برابر نعره های عمر و سه بار از جای خود برخاسته و از رسول خدا اذن مبارزه با آن غول مشرک را می گرفت و...، و وقتی مولاناالمظلوم
ص: 57
علی علیه السلام آن غول مشرک را به دوزخ واصل فرمود و رسول خدا به امر خداوند متعال بشارت داد آن حضرت را (که ای علی اگرعمل امروز تو را با جمیع اعمال امت محمد سنجش نمایند پس عمل تو از همه آنها برتر و بالاتر است)و...، پس این حسودان و کینه توزان از غلاف های خود بیرون آمده و از روی حقد و حسد و اینکه این عمل عظیم حضرت علی علیه السلام نتواند برای او جایگاهی در میان امت و برای زعامت امت اسلام باز نماید و...، پس شروع به یاوه سرایی کردند تا جایی که خداوند آنان را توبیخ فرمود (فاذا ذهب الخوف سلقوکم بالسنه حداد اشحه علی الخیر)، و این عمر بن الخطاب بودکه به جای تشویق و بوسیدن دست و پای مولای مظلوم ما، زبان نحس خود را به تندی و تیزی باز کرده و دل رسول خدا و علی علیه السلام و اهل ایمان را رنجش داده است و....، گاهی علنی می گفت که ای علی چرا زره (گرانقیمت) عمرو را از تنش بیرون نیاوردی و یا به رسول خدا در کمال بی شرمی گفت یا رسول الله ببین علی چگونه بعد از قتل عمرو مغرورانه راه می رود و....، در حالی که تفسیر این آیه به شهادت اهل اسلام اینست (کفی الله المؤمنین القتال بعلی بن ابی طالب)،....، پس در ادامه به بررسی شخصیت منفی عایشه وحفصه و....، در مقابل شخصیت مثبت و والای حضرت خدیجه سلام الله علیها پرداختیم و سپس به بررسی آیات
تطهیر پرداخته و کلمه رجس را تشریح نمودیم و....، و در ادامه به بیان شخصیت مجرمانه گروه الذین فی قلوبهم مرض و نیز کادر معاونین انان از مرجفه و....، پرداخته و به شرح و تفسیرسوره الاحزاب به شدت جریانات آزار و اذیت و ترور شخصیتی رسول خدا رسیدیم و اثبات نمودیم که چگونه این تبهکاران در راستای زمینه سازی زعامت خود آنها را برپا می کرده اند که فتنه های آنان در هر زمان به مناسبت خاص واقع می گردید مانند آنچه در خصوص حضرت ماریه عنوان نمودند و یا آنچه را در خصوص حضرت زینب بنت جحش)و...، برپا نمودند تا جایی که خداوند با
ص: 58
شدیدترین لحن آنها را تهدید فرمود (لئن لم ینتهه المنافقون والذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینه لنغرینک بهم ثم لا یجاورونک فیهاالا قلبلا ملعونین اینما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا ... )، .... و نیز آن کلام بی شرمانه و علنی که بعد از نزول آیه حجاب از دهان کثیف آنها خارج می شد که (هرچند حالا با زدن حجاب بر زنانش ملاقات آنان را بر ما حرام نمود ولی ما بعد از مرگ او با زنان او ازدواج خواهیم نمود ....)، که امثال این کلامهای صادره از این جماعت مجرم، رسول خدا را آزرده و اسباب نزول آیات تحریم تزویج همسران رسول خدا، از سوی پروردگار متعال نازل گردید و....، و این حضرت پروردگار بوده است که دائما به این جماعت هشدار داده و...، تا جایی که جایگاه آنان را برای آنان اعلام کرده و آنها را به عذاب خود بشارت داد:(ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الآخره و اعدلهم عذابا مهینا) و توای عاقل دانا و خردمند اگاه باش که این کلام خداوند هم هشدار است برای کسانی که اذیت و آزار به رسول خدا را مرتکب نشده اند و بلکه امکان دارد مرتکب شوند پس خداوند جایگاه انان را در صورت ارتکاب جرم آنها به آنها ابلاغ و خطر عظیم این عمل مجرمانه را به آنها گوشزد و یادآوری می فرماید و هم نکته مهم تر اینکه این آیه ابلاغ حکم دوزخی شدن است برای کسانی که این عمل مجرمانه را مرتکب شده و می شوند پس خداوند اینگونه جایگاه ابدی کسانی که به رسول خداآزار و اذیت رسانیده اند را به آنها ابلاغ می فرماید یعنی دوزخ جاودانی را پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند بر عظمت جنایت و عظمت غضب خداوند بر کسانی که در آن زمان و در طول تاریخ ستیزه گری و دشمنی و ستم گری خود را بر رسول خدا به نهایت خود رسانیده اند و....، یعنی مرتکبین و کسانی که به عمل آنها راضی بوده اند از جمله قتل جگر گوشه های وی یعنی قتل محسن بن علی، یعنی قتل فاطمه بنت محمد یعنی قتل وصی مظلوم او یعنی علی بن ابی طالب
ص: 59
که بازوی توانای او در برقراری کلمه الله و استقرار پرچم توحید در جهان و برادر و داماد او بود، یعنی قتل حسن و حسین دوپاره قلب او و دو سید جوانان اهل بهشت یعنی قتل خاندان پاک و مطهر او در صحرای کربلا که در جهان مثل و مانند نداشته و نخواهند داشت یعنی اسارت حرم مطهر او و تماشا دادن آنها در هر شهر و دیار، یعنی قتل امامان معصوم یعنی قتل عام شیعیان و پیروان و دوستداران آنها در آن زمان و در طول تاریخ یعنی تا این زمان و تا زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، پس چون بر این فراز آگاه شدی باز به این نکته مهم نیز توجه نما که ما اثبات نمودیم که چگونه دشمنی دو نفر از همسران رسول خدا یعنی عایشه و حفصه قطعا از حدود حسادت های زنانه فراتر و بالاتر بود و اعمال آنها نشان داد که چگونه از گردانندگان و تغذیه کنندگان اطلاعاتی گروه الذین فی قلوبهم مرض و مرجفه بوده اند و در اعمال ستمگرانه خود بر علیه رسول خدا بسیار جسور نیز بوده اند تا جایی که نیل به اهداف حزبی، آنها را به سوی بدترین اعمال از تغذیه اطلاعاتی حزب و نیز ایجاد مسمومیت ظاهری به واسطه سم یا مسمومیت باطنی به واسطه تهمت به ام المومنین حضرت ماریه و...، باز نداشت و نگارنده در نظر داشت که در روایتی ملاحظه نمود که روزی عایشه در زمان گفتگوی خود با رسول خدا کلامی را ناخودآگاه و بطور بسیار زشت از دهان خود خارج کرد و این در زمانی بود که پدر او ابوبکر در آن مجلس حضور داشت کلام او به این مضمون در اعتراض به رسول خدا بود که العیاذ بالله تویی که مدعی نبوت از سوی خدا هستی چرا فلان عمل شما چنین است و...، که در این زمان پدر او ابوبکر محکم به دهان عایشه می کوبد و یا آنچه صحیح بخاری در جلد ششم و....، در مورد آزار رسول خدا و خشمگین نمودن آن حضرت از او نقل نموده و یا آنچه را که طبری و ابن ابی الحدید نقل نمودند که حفضه نیز می خواست با عایشه در جنگ جمل شرکت کند ولی برادرش عبدالله جلوی او را
ص: 60
گرفت و یا اظهار شادی عایشه و حفصه از قتل وصی رسول خدا تا جایی که عایشه سجده شکر بجا آورد و یا آنچه را که بخاری در جلد چهارم آورده که رسول خدا در خصوص منزل عایشه می فرمود، فتنه اینجاست فتنه اینجاست، فتنه اینجاست از اینجا شاخ شیطان بیرون می آید، و یا شادی او از قتل فاطمه و یا شعری که عایشه در مدح قاتل وصی رسول خدا سرود و...، که همگی دلالت بر کینه جویی و تنفر و اعمال ناروای او نسبت به رسول خدا و شریعت پسندیده او دارد و ، ...، پس محرز می گردد که این دو زن نه تنها همبستگی کاملی با حزب خلفاء داشته اند بلکه دو عضو فعال آن محسوب شده و از افراد معروف گروه منافقین حرفه ای و یا الذین فی قلوبهم مرض بوده اند تا جایی که می توان ادعا کرد که از عوامل سوء قصد به رسول خدا به حساب آمده اند، و شک نیست که آنها در اذیت و ازار رسول خدا عموماً و در رابطه با تهمت به حضرت ماریه خصوصاً از حد و حدود خارج شده و به گونه ای عمل کرده اند که مورد خطاب و عتاب و تهدید خداوند قرار گرفته اند .... و اما در رابطه با آن راز که امر شدند به اخفاء آن که در بعضی از روایات فریقین مذکور است یعنی به روی کارآمدن ابابکر و عمر که این موضوع مردود است زیرا این موضوع با اصل قصاص قبل از جنایت و سلب اختیار و جبری بودن جنایات هم سو و هم جهت است و دیگر اینکه امر به توبه شده اند و ....، پس این آیات به هزار و یک دلیل بر امر سوئ قصد نسبت به رسول خدا دلالت دارد، از جمله اینکه موضوع آن عطف به ما سبق نشده و امری مستمر است زیرا اگر موضوع آیه شریفه همان افشای راز بود که توبه از آن بی معنی بوده و استمرار نیز در آن بی مفهوم است پس این جریان سوء قصد بود که اگر ادامه می یافت خداوند به آنها وعده حفظ رسول خدا را به انها می دهد و نیز جبرئیل و صالح مؤمنین یعنی امیرالمؤمنین که آیت عظمای پروردگار است و ملائکه را که رسول خدا را از شر آنان حفظ می فرماید و...، ولی تعصبات طرفداران این جماعت تاجایی
ص: 61
بود که آیات (افک) را که در رابطه با مظلومیت وارده به حضرت ماریه به توسط تهمت این دو زن حسود بود را نعل وارونه زده به عایشه تسری می دهند تا برای او به جای سرزنش، فضیلتی را جعل نمایند و این عایشه است که به نقل زهری در طبقات، قول رسول خدا را انکار نموده و به صراحت بر علیه آن حضرت و ابراهیم مظلوم و مادر مظلومه او ماریه کلام رسول خدا را رد می نماید: (لما ولد ابراهیم، جاء به رسول الله (ص) الیّ فقال: انظری الی شبهه بی فقلت ما اری شبها)، یعنی عایشه گفت چون ابراهیم متولد شد پیامبر اورا نزد من آورد و گفت ببین چقدر به من شبیه است (پس عایشه قول رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم را رد نموده و با توجه به سابقه ذهنی که ایجاد کرده بود در نهایت جسارت گفت:) من او را شبیه تو نمی بینم (یعنی العیاذ بالله ابراهیم فرزند شما نمی باشد)، یعنی ملاحظه می شود که چگونه رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم دم از شباهت ابراهیم به خود زده است ولی عایشه منکر شباهت ابراهیم به پیامبر شده است و مستقیماً در نهایت جسارت به رسول خدا می گوید من او را شبیه تو نمی بینم یعنی العیاذ بالله فرزند شما نیست، آری پس محرز می گردد که یکی از مهره های اصلی گروه منافقین حرفه ای الذین فی قلوبهم مرض دارای چگونه شخصیتی می باشد و چگونه در جریانات علیه رسول خدا و بعد از آن حضرت، در نهایت کینه توزی بر علیه وصی عالیقدر او حضرت علی علیه السلام عمل نموده است و آیات شریفه افک با صراحت تمام کارپردازان اصلی داستان تهمت و افترا را به دوزخ بشارت داده است و این حقیقت بر اساس شرح آیات (کل یعمل علی شاکله) قطعی است و لذا هیچگونه عذاب دنیوی و یا حد خوردن و یا توبه ای برای نجات آنان کارساز نیست زیرا خداوند منافقین حرفه ای در گروه الذین فی قلوبهم مرض را به دوزخ خود بشارت داده است پس توجه نمایند مخاطبان ارجمند که بررسی های بعمل آمده نشان می دهد که
ص: 62
چگونه این آیات افک بر مظلومیت حضرت ماریه و حضرت ابراهیم دلالت دارد و این ایات در تبرئه حضرت ام المؤمنین حضرت ماریه نازل شده و به هیچ وجه ارتباطی با داستان جعلی تهمت بر عایشه ندارد، و نیز بررسی های بعمل آمده در سوره نساء نیز نشان می دهد که چگونه (آل ابراهیم) در اصطلاح خاص قرآن مجید بر محمد و ال محمد علیهم السلام و عجل فرجهم دلالت دارد و همانگونه که (ملک عظیم)، اطلاق به سلطنتی است که خداوند متعال در راستای عظمت سلطنت خود به محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم بخشیده است همانگونه که مقصود از اولی الامر اطاعت خاص بر امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم است و در بررسی آیات این سوره ملاحظه شد که چگونه گروه الذین فی قلوبهم مرض از طاغوت های اهل کتاب دادخواهی می کردند و داوری خود را به سمت آنها می بردند و خصیصه مهم دیگر این جماعت عشق و علاقه آنها به کفار قریش بوده و لذا نه تنها از جنگ با انها پرهیز داشته اند بلکه در راستای تضعیف روحیه اهل ایمان به اشاعه اخبار جعلی و وحشت آور می پرداختند و خصوصا کینه مولای مظلوم ما علی بن ابی طالب وصی رسول خدا را در دل خود پرورش می دادند زیرا آن حضرت بود که دلاورترین و بزرگترین قهرمانان و پهلوانان بی بدیل آنها را به قدرت الهی و لایزال خود به دوزخ روانه می فرمود اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم، بررسی ها نشان داد که چگونه اعضاء متشکل گروه الذین فی قلوبهم مرض دارای ارتباط سیاسی و تشکیلاتی منسجم با کفارو مشرکین و بزرگان اهل کتاب داشته و چگونه گروه منافقین عادی را رهبری می نمودند و در این راستا چگونه عنداللزوم از گروه مرجفه نیز برای رسیدن به اهداف خود بهره جویی می نموده اند،و لذا با شناخت این روند و این ساختار ملاحظه می شود که با غصب خلافت، مسئله و داستان منافقین عادی که از معضلات اسلام و قرآن بوده است بکلی مرتفع شده و دیگر از حضور آنها خبری بدست
ص: 63
نمی آید، نیز اثبات گردید که چگونه توطئه های قتل رسول خدا در رابطه با مسموم ساختن آن حضرت و داستان ترور آن حضرت در واقعه عقبه و...، صورت حقیقت پذیرفت زیرا موضوع جانشینی امیرالمؤمنین برای این گروه معاند مسلم و مسجل گردیده بود و لذا آنها چنان با خشونت و با برنامه ریزی حرکت نمودند که علیرغم اینکه از واقعه غدیر خم سه ماه نمی گذشت، ولی بر تمامی اوضاع اجتماعی و سیاسی مسلط شدند و البته ما کلام خود را در رابطه با شرح و معنی بعضی از آیات مانند آنچه در آیات شریفه (100) سوره مبارکه توبه (والسابقون الاولون من المهاجرین و الانصار و....) و یا آیات (79) سوره مبارکه الفتح که به (بیعت شجره) معروف است:(لقد رضی الله عن المؤمنین اذ یبایعونک تحت الشجره ...)، مذکور نمودیم و اثبات نمودیم که چگونه اینگونه آیات بر اهل ایمان اطلاق می گردد و هرگزارتباطی به گروه الذین فی قلوبهم مرض ندارد زیرا قبلا حکم دوزخی بودن آنها وفق آیه شریفه (کل یعمل علی شاکله)، بواسطه ستیزه گری آنان با رسول خدا صادر و اعمال انان حبط و مثمر به نجات آنان نبوده است و استغفار رسول خدا نیز نفعی در نجات آنان به شرح آیات (6) سوره منافقون، نمی توانست داشته باشد و نیز کلام خود را در اینکه آن گروه تروریست قطعا در شمول اهل دوزخ بوده اند یعنی بواسطه آنچه خداوند در آیات 61 به بعد سوره توبه و مانند ان آیات به آنها وعده داده بود مذکور نمودیم و نکته مهم اینکه ما قبلا روشی را برای درک و تشخیص راه صحیح عنوان نموده بودیم و آن توجه به حواشی وقایع تاریخی مورد اتفاق شیعه و سنی بوده است، که در واقع حقیقت فرعی است که بر اصل رحجان می یابد و یا به عبارتی راهی است فرعی ولی ما را به شاهراه حق و حقیقت می رساند زیرا راه اصلی در معرض تخریب و ایجاد شک و شبهه قرار گرفته و تشخیص آن برای عوام سخت و ناگوار است ولی با آوردن مثالی برای اهل پژوهش مشت نمونه خروار را می آوریم بطور مثال ما می دانیم که وقوع واقعه
ص: 64
عقبه در رابطه با تروررسول خدا، مورد اتفاق اهل اسلام است و راویانی چون احمد بن حنبل، واقد، محمد بن مسلم،سیوطی و....، آن را نقل نموده اند و نیز اتفاق نظر اهل اسلام است که آگاه ترین اشخاص به شخصیت تروریست های عقبه، حذیفه بن یمان و عمار بن یاسر بوده اند و...، و از طرفی باز هم اجماع اهل اسلام است که این دونفر تا آخرین لحظات عمر خود از کنار امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب دور نشده اند و این روایت مشهور در مسند احمد بن حنبل و صحیح مسلم در رابطه با روشی که به آن اشاره نمودیم قابل تأمل است، در این روایت امده است که وقتی از عمار یاسر سؤال می شود که آیا شما که در رکاب علی بن ابی طالب به بصره رفته و با طلحه و زبیر و عایشه جنگ کردید روی اجتهاد شخصی شما بود و یا اینکه در این خصوص رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم وعجل فرجهم با شما عهد و پیمانی بسته بود و عمار با صراحت تمام پاسخ می دهد که رسول خدا در این خصوص با ما پیمانی خصوصی و جدای از سایر مردم نبسته بود ولی حذیفه بن الیمان که در کار منافقان سری ازپیامبر بهره مند شده بود به من خبر داد که رسول خدا به او دوازده نفر از اصحاب خود را معرفی کرده است که هشت نفر آنها هرگز اهل نجات نیستند (یعنی اهل دوزخ جاودانی هستند)، و این موضوع، علت اقدام ما در جنگ جمل بر علیه (آن جماعت)، می باشد، پس توجه نماید محقق محترم که البته ما در این فراز کاری به معرفی آن اسامی نداریم بلکه سخن ما در اجماع اهل اسلام است که اعلام نموده اند که چه کسانی از اسامی آن گروه تروریست آگاه بوده اند یعنی عماریاسر و حذیفه و اینکه چگونه آنها تا پای جان خود در کنار حضرت علی بن ابی طالب وصی رسول خدا صلوات الله علیه حاضر بوده و در راه او جانثاری نموده اند و چگونه شاخصه حق و باطل در بین آن حضرت و دشمنان آن حضرت بوده اند و این عماربن یاسر یار باوفای رسول خدا و امیرالمؤمنین بود که بنا به قول و خبر غیبی و معجزه
ص: 65
رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه واله و سلم و عجل فرجهم به دست (فئه باغیه)یعنی گروه سرکشان به شهادت می رسد و چگونه مهر دوزخی بودن معاویه ملعون و سپاهیان طاغی او را بر پیشانی نحس و نجس فرزند هنده جگر خوار می کوبد و این حذیفه بوده است که وصیت می نماید به دو فرزند خود سعید و صفوان که لحظه ای از امیرالمؤمنین علی علیه السلام جدا نشوند تا انکه در رکاب آن حضرت در جنگ صفین به درجه رفیع شهادت نائل شدند و شفیع ما و عزیزان ما خواهند بود در روز قیامت انشاء الله، پس چون بر این فراز آگاه شدی درک و فهم آن را به تمامی فرازهای مانند آن تسری بده تا به حقایق امور و دقایق آن واقف شوی،و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که آیه عظیمه و شریفه (یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین واغلظ علیهم و ماواهم جهنم و بئس المصیر)، در دو موضع نازل گردید و هر دو در رابطه با توطئه قتل حضرت رسول خدا به توسط گروه الذین فی قلوبهم مرض بوده است که یکی واقعه عقبه و دیگری مسموم نمودن آن حضرت بوده است، و توجه نماتو ای عاقل دانا و خردمند که ما در آثار خود روشهای مختلفی را برای رسیدن پژوهشگران به حقایق مسلم و عقلی ارائه نمودیم که یکی از آنها توجه به حواشی یعنی (تحلیل حواشی) بوده است یعنی همین روش که عرض شد و روش مهم دیگر روش (متن شناسی) احادیث یعنی تطبیق روایات جعلی و غیر جعلی با آیات کتاب خدا یعنی معجزه جاوید حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم بوده که این روش به امر رسول خدا بایستی واقع شود و روش و سیره مولاتنا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بوده است که آن را در برابر خلیفه اول اقامه نموده و بطلان حدیث جعلی خلیفه را ثابت و فدک را استرداد نمود که در برابر هجمه شیطانی خلیفه دوم مقهور و مظلوم گردید و....، پس با وجود این شاخصه رجوع به علم رجال برای صحت و سقم روایات جایگاهی ندارد و روش مهم دیگر (موضوع شناسی)، وقایع تاریخی و سیره
ص: 66
روش و سنت رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم است که در این روش صاحبان عقل و اندیشه بایستی توجه نمایند و از ورود به مباحث غیر لازم اجتناب نمایند بطور مثال هرگز این تصور را نداشته باشند که رسول خدا بدون تعیین جانشین برای اداره امور اهل اسلام، دعوت خداوند را اجابت نموده است زیرا روش و سیره و سنت رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم و شاکله و ساختار شریعت و دین و آئین او، براساس طرح و برنامه و تعیین روش و تعیین اهداف بوده است و لذا موضوع جانشینی و حقانیت جانشین و حکم وصی و خلیفه بلافصل او چیزی نیست که وجود نداشته باشد و حتی اگر به فرض محال وجود داشت و اگرمقرر بود که موضوع جانشینی آن حضرت به گونه ای دیگر واقع شود آن حضرت قطعاً اصول و مبانی آن را بیان و تشریح می فرمود تا امت بعد از او به فتنه گرفتار نشوند و در سقیفه بنی ساعده به جان یکدیگر نیفتاده و یا امر خلافت را به شورای مسخره و مضحک شش نفره واگذار ننمایند و یا ...، آن را مانند بنی امیه و بنی العباس موروثی ننموده و هر سگی مانند معاویه و یزید را بر جان و مال و ناموس امت اسلام حاکم ننمایند، و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که نگارنده روشهای خود را در بین این عبارات بطور خلاصه مذکور می نماید ولی آنها را به شیوه ای که در کتاب شریف تلبیس ابلیس خود نام گذاری نموده است، نام گذاری نمی نماید زیرا قرار او بر معرفی روشها نیست بلکه قرار او بر رعایت اختصاراست پس چون بر این فراز ها آگاه شدی پس توجه نما توای عاقل دانا و خردمند که در چنین اوضاع که هدف به چنگ آوردن قدرت و ریاست و زعامت و...، می باشد و اساس این ریاست بر فریب عوام استوار است، پس ان زعیم بایستی جانب زهد و ترک دنیا را نگاه دارد و مراقب اوقات نماز و عبادات خود باشد و با لباس ساده و بی تشریفات در میان مردم حاضر شود و با فقرا و مستمندان نشیندو....، تا ظاهربینان فریفته او شوند و...، یعنی همان هدف که تا زمان
ص: 67
معاویه رعایت شد ولی درزمان یزید از غلاف کثیف خود بیرون آمده و ماهیت کثیف خود را آشکار نمود یعنی همان آشکار نمودن کفرها و نفاق ها که به قیام مولانا حسین بن علی علیه السلام منتهی گردید ولی تاریخ نشان داده و می دهد که حکومت نجس و نحس بنی امیه و بنی امیه ها و بنی العباس و بنی العباس ها و ظلم ها و ستم آنها تا زمان قیام منجی عالم بشریت یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ادامه خواهد داشت ولی با ظهور آن حضرت وعده خداوند در ارثیت دادن زمین به صالحین و رجعت مقدسین واقع خواهد شد و آن زمان ظالمان و ستمگران مقهور و به سوی دوزخ روانه خواهند شد و آن زمان است که با دیدن شراره های آتش ابدی خداوند آرزو می نمایند که ای کاش خدا انها را خلق نمی کرد پس تو ای عاقل دانا و خردمند اگاه شدی که چگونه اسلام کامل می شود با قرآن و احادیث، بطور مثال در قرآن خداوند متعال امر فرموده است به نماز ولی نفرموده است که ترتیب آن چگونه باشد، پس اداب عملیه عبادی آن یعنی غسل و وضو و تعداد رکعات و....، همگی بایستی بر اساس روایت صورت پذیرد و این امر حیاتی در تمامی شئون اعتقادی، اجتماعی و اخلاقی اهل اسلام نیز تسری دارد و به عبارتی شرح تمام آیات کتاب خدا بایستی به توسط روایات صورت پذیرد ولذا دشمنان اسلام و قرآن برای ایجاد انحراف در اهل اسلام مبادرت به جعل روایت از زمان رسول خدا یعنی از زمان حیات دنیایی و یا فرقه ای خود نمودند و بعضی از علمائ اسلام نیز به جای پیروی از شاخصه ای که رسول خدا در این خصوص (یعنی شناخت روایت جعلی از روایت صحیح)، به آن امر فرمودند (یعنی مطابقت با قرآن)، انحراف جسته و تلاش نمودند تا آن را یعنی صحت و سقم احادیث را در علم رجال جستجو نمایند و حال انکه این روش به هزار و یک دلیل مردود است و یک دلیل آن اینکه مخالف روشی است که رسول خدا به آن امر فرمودند یعنی مطابقت احادیث با قرآن و این روش در واقع روشی بود که مولاتنا
ص: 68
حضرت فاطمه زهرا در برابر خلیفه اول بکار گیری فرمود، یعنی در برابر روایت اظهاری خلیفه اول، یعنی آن را با قر آن مطابقت داده و اینگونه بطلان آن را بر خلیفه اثبات و او را مجاب به رد فدک نمود که با مخالفت و جسارت عمربن الخطاب روبرو شد پس شعار حسبنا کتاب الله شعار خلاف قرآن است زیرا قرآن به احادیث شرح داده نمی شود و به اصطلاح اهل علم حقوق، قرآن قانون است و احادیث بخشنامه و دستور العمل پس چون بر این فراز آگاه شدی پس اگاه باش که چرا خلفای غاصب به دلایل مختلف از نشر روایات جلوگیری و یا چرا روش های اختراعی خود را جانشین سنت رسول خدا می کردند و نیز چرا بعد از نهی آنان و احساس نیاز به وجود روایت برای شرح و بسط و درک قرآن در دوره های بعد و خصوصا در زمان معاویه ملعون و سگ توله او یزید، موجبات انتشار لجام گسیخته روایات جعلی با اهداف فرقه ای فراهم گردید و چرا توسل و پناه بردن به امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم که بر سیره و روش و سنت رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم عمل می نمودند اسباب نجات اسلام و اهل اسلام را فراهم کرد و چرا مولانا المظلوم حسین بن علی برای نجات اسلام و قرآن جان خود و عزیزان خود را در کنارنهر فرات در راه خداوند عظیم الشأن قر بان نمود و چرا راضی شد به اسارت و زجر و شکنجه حرم رسول خدا از کربلا تا خرابه شام به زجر و شکنجه و کشیدن بارهای غم و اندوه تا به مدینه و...، که به غصه و الم ابدی منتهی گردید و چرا منزلت اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام و عجل فرجهم تا این اندازه در نزد خداوند رفیع و با عظمت است و چرا پیروان و دوستان و شیعیان آنها تا این حد در نزد خداوند دارای منزلت هستند و چرا یاداوری نام و روش و مظلومیت آنها تا این حد عظیم و مورد توجه خدا و ملائکه و مقدسین درگاه اوست اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس اگاه باش که چرا گروه منافقین و خصوصاً الذین فی
ص: 69
قلوبهم مرض و مخالفان اسلام و قرآن راستین تلاش مجدانه ای را بدواً با نهی و سپس با جعل صورت دادند به عنوان نمونه در (سنن ابی داود، مسند احمد، مستدرک حاکم)، از عبدالله بن عمرو بن العاص روایت شده است با این مضمون که گفت:(که من هرچه را از رسول خدا می شنیدم یادداشت نموده و حفظ می کردم و گروهی از قریش مرا نهی کرده و گفتند هر چه را می شنوی می نویسی و آیا نمی دانی که رسول خدا بشری است که سخن می گوید و در او غضب و رضا هست یعنی از جانب خدانیست، پس من دست نگه داشته و موضوع را به رسول خدا گفتم و حضرت فرمود (فاوما باصبعه الی فیه فقال اکتب فوالذی نفسی بیده ما یخرج منه الا حق)، و ذهبی در تذکره خود مذکور نموده است با این مضمون که:(بدرستی که ابابکر مردم را بعد از وفات پیامبرشان جمع نمود و گفت ...، به درستی که شما از پیامبر حدیث می گوییدو در آن اختلاف هست و اختلاف مردم بعد از شما بیشتر خواهد شد پس از پیامبر هیچ حدیثی نقل نکنید و هرکس از شما سؤال کرد بگوئید بین ما و شما کتاب خدا پس حلال کنید حلال آن و حرام کنید حرام آن را)، که در واقع همان شعار معروف خلیفه دوم است که نمونه آن در تذکره ذهبی و مستدرک حاکم نقل شده است و این قرظه بن کعب نماینده اعزامی خلیفه دوم به کوفه است که می گوید با این مضمون (که ما خارج شدیم به سوی عراق پس با ما عمربن الخطاب آمد و... وما را نهی از نقل حدیث نمود و... و (در نهایت با عبارت) اناشریککم (یعنی با تهدید) بدرقه نمود) و در روایت دیگر قرظه گفت (پس از نهی عمر دیگر حدیثی از پیامبر نقل نکردم و ...)، و البته این جو اختناق و سرکوبی و کنترل در کل ممالک اسلامی، با بازداشت عملی تعدادی از بزرگان اسلام در مدینه یعنی بزرگان ازاصحاب مانند (عبدالله بن حذیفه، ابودردا، عقبه بن عامر، عبدالله بن مسعود،اباذر، ابومسعود انصاری و....،) شکل لجام گسیخته ای یافت و پس از قتل عمر و روی کار آمدن عثمان این روش ادامه یافت و
ص: 70
او نیز با این مضمون تأکید کرد که(... هیچ کسی نباید حدیثی را ذکر کند که در زمان ابوبکر و عمر مجاز به گفتن آن نبوده است)، و پس از انکه معاویه ملعون برکرسی خلافت دست یافت بطور علنی امر نمود تا احادیث در شرح فضایل خلفائ غاصب و پیروان آنها و....، منتشر شده و بالعکس و به شدت از نقل احادیث در بیان فضیلت خاندان عصمت و طهارت و خصوصاً علی علیه السلام و پیروان او جلوگیری بعمل آید و این جنایت لجام گسیخته ای بود که در دوره نوزده ساله حکومت شیطامی او، جهان اسلام را از تهمت ها و دروغ ها و زشتی ها پر نمود و در مقابل فضایل حق و عظیم وصی رسول خدا و شیعیان واقعی وحقایق اسلام مطرود و مغضوب گردید و....، ولی علیرغم تمامی این تلاشهای جنون آمیز و ...، و با این وجود درخشش نور آفتاب عالمتاب شمس جمال مولانا امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب در جهان روز به روز در تابش و درخشش بیشتر است و هر روز نیز بر عظمت آن افزوده می شود و در مقابل این نجاست و پلیدی اعمال دشمنان آن حضرت است که روز به روز آشکارتر و ظاهرتر می شود و لعنت ها و نفرین های اهل اسلام است که بر آنها و بر اعمال پلید آنها و بر طرفداران آنها و کسانی که به فعل و عمل جنایتکارانه آنها راضی و مایل هستند نازل می گردد الا لعنه الله علی الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند چون بر این فراز آگاه شدی پس اگاه باش که بعد از شهادت رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم اعمال خلاف شریعت و خلاف سنت های پسندیده اسلام و خلاف روشهای الهی رسول خدا وفق تمایلات خلفای غاصب صورت گرفت که آبروی اسلام و قرآن را تا ابدالآباد در بین امت های جهان برد و از اسلام و قر آن و شریعت پسندیده آخرین و برترین انبیائ الهی و موعود همه پیامبران و....، یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم، چهره ای خشن و بی منطق و جبار و ....، به تصویر کشید که
ص: 71
قلوب همه آزادمردان و آزاد زنان جهان را تا ابدالاباد جریحه دار و غمگین نمود که از جمله آنها حمله بی دلیل خلیفه دوم به کشورهای مجاور و از جمله ایران و مصر و...، و نابودی حرث و نسل و نابودی فرهنگ های چندهزار ساله آنان بود او با شعار ضد دینی حسبنا کتاب الله، تمامی کتب فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و طب و....، را سوزانید و به دریا ریخت و با جعل حدیث (در جزیره عرب دینی غیر از اسلام نباید باشد)، تمامی اهل کتاب از یهود و نصارا را از سرزمین عربستان اخراج و اموال آنها را غارت نمود و این چپاول که ریشه در آداب جاهلیت اعراب چپاولگر و خونریز داشت به گونه ای اجرا شد که اعراب برهنه و عریان و سردرمداران کفر و نفاق به ثروت های افسانه ای رسیدند بگونه ای بعد از مرگ، شمش های طلای موروثی آنها را با تبر تکه تکه کرده و بین وراث آنها تقسیم می نمودند و....، آری اعمالی که تخم انزجار و تنفر و کینه توزی را در نسلهای مقهور باقی گذاشت، آری سرگرم نمودن اهل اسلام به جنگ جویی و کشورگشایی و نژادپرستی و ضدیت با یهود و نصاری و...، یهترین پوشش برای عملکرد غاصبانه آنها در امر خلافت و بهترین شیوه برای جلوگیری از تفکر اهل اسلام به این موضوع حیاتی بوده است و به عبارتی دیگر این غاصب از دین مبین اسلام که یک دین و شریعت تدافعی است به عنوان یک حربه تهاجمی و ابزاری برای چپاولگری و شهوت رانی بر علیه بشریت بکارگیری نمود، ...، آری ترتیب نزول آیات الهی به خوبی نشان می دهد که چگونه خداوند متعال در رابطه با خطرات گروه الذین فی قلوبهم مرض هشدار می داده و چهره زشت آنان را از پس نقاب و ظاهرفریب آنان معرفی می فرموده است و تاریخ نشان داد که چگونه مصلحت حفظ اصل و اساس اسلام از سوی معصومین علیهم السلام و عجل فرجهم موجب شد تا این جماعت تبهکار، ترس از خدا و روز قیامت را کنار گذاشته با پیروی از هوی و هوس خود، بر علیه شریعت پسندیده خدا و حرث و نسل انسانهای بیگناه قیام نموده و اساس
ص: 72
اسلام و قرآن را دگرگون نمایند، پس تو ای عاقل دانا و خردمند اگاه باش که با مروری بر تاریخ متفق القول اهل اسلام به حقایق انکار ناپذیری در راستای شناختن ماهیت این منافقین پی خواهد برد و اگر حتی در زمان آنها زندگی می نمودی به راحتی می توانستی اعمال و رفتارهای آنها را پیش بینی نموده و حدس بزنی زیرا مانند این فتنه هااز چندهزار سال پیش نیز متداول بوده است پس اگر شک دارد مخاطب ارجمند مراجعه نماید به کتاب (شکوفه های عقل وخرد)، نگارنده که خلاصه ای از کتاب جذاب کلیله و دمنه است و توجه نماید به داستان زاغ و بوم و اینکه چگونه نابود شدند بوم ها یعنی جغدها در این تمثیل و یا مراجعه نماید به کتاب شریف نورالانوار نگارنده و توجه نماید به فتنه ای که پولس یهودی به منظور نابودی دین و آئین مسیح در پیش گرفت و تسری بده این دشمنی های پنهانی را در ایمان آوردن ظاهری کسانی که عشق به تعصبات قبیله ای و غم از دست دادن جوانان قریش در جنگهای اسلام با مشرکین قریش مانند جنگ بدر قلوب نحس و نجس آنان را ازرده نموده بود تا آنکه سرعت پیشرفت اسلام آنها را ترغیب نمود تا به آرمانهای نژادپرستانه و قدرت طلبانه و....، خود جامه عمل بپوشند و اسلام را وسیله ای برای نیل به اهداف خود قرار دهند، آنها می دانستند که دعوت رسول خدا گسترش یافته و دین او تمامی شبه جزیره عربستان را فرا خواهد گرفت و موفقیت های شریعت نوظهور او قطعی و اجتناب ناپذیر خواهد بود و این موضوع در واقع همان اساس شکل گیری مرض نفاق در قلوب آنها بوده است، آری این جماعت نه تنها با منافقین عادی تفاوت داشتند و بلکه آنان را رهبری و از مرجفه یعنی دلقکان و اراجیف بافان دور و اطراف خود، در راستای نیل به اهداف خود بهره گیری می نمودند این جماعت در راستای نیل به مقاصد خود می بایست خود را کاسه از آش داغ تر نشان دهند تا چشمهای عوام به سوی آنها و به سوی دهان آنها دوخته شود و خود را پیوسته خیرخواه وقتی خیرخواه
ص: 73
تراز پیامبر، برای اسلام و مسلمین جلوه دهند، آنها به صورت کاملا سازمان یافته و دقیق امور مربوط به بدست گرفتن قدرت را بعد از رسول خدا برنامه ریزی و بطور مستمر به ترور شخصیت رسول خدا به روشهای مختلف اقدام می نمودند و وقتی هدف خودرا در خطر دیدند به سوی ترور فیزیکی رسول خدا اقدام و به محض شهادت رسول خدا در سقیفه جمع شده و قدرت را در دست گرفته و با قتل تنها دختر رسول خدا و قتل فرزند او محسن و تهدید جانی خاندان نبوت، وصی رسول خدا را به بهانه های مختلف از صحنه خارج نمودند و...، آنها در ادامه برای مشغول نمودن و منحرف نمودن اذهان اهل اسلام و نیل به آرمانهای پست قبیله ای و نژاد پرستانه خود، به سوی کشورهای مجاور تهاجم ددمنشانه خود را آغاز کردند و در حالی که گسترش اسلام در گرو حقانیت اسلام بود، با نام اسلام به کشورگشایی بواسطه شمشیر و قتل حرث و نسل ملت ها اقدام نمودند و لذا در عمل آثار زشت و قبیحی را در صفحات تاریخ و در قلوب آزادگان جهان بر جای گذاشتند که اثرات آن تا این زمان و بعد از این زمان نیز در روح و قلب نسلهای تمامی ممالکی که مورد کشورگشایی این جماعت پست فطرت به نام جهاد اسلامی قرار گرفت احساس می شود، و این کلام وحی است که در فرازهای مختلف و.... خصوصاً در اواخر عمر رسول خدا به توبیخ و سرزنش و دادن وعده به دوزخ آنان نازل شده است، لذا اینگونه است که بسیاری از اعمال آنها در زمان حیات رسول خدا توجیه می شود، فرار از جنگ و اجتناب از جهاد با بزرگان قریش،عزاداری برای کشته شدگان جنگ بدر و....، مخالفت با رسول خدا به اشکال مختلف و دشمنی با آن حضرت به راههای مختلف، ترور شخصیت و تخریب منزلت رسول خدا و تلاش در راه جدا نمودن کلام و رفتار و سنت آن حضرت از نقطه وحی و اینکه شایع نمایند که تمامی امور صادره از ان حضرت مورد تأیید خداوند نیست و فقط آنچه به صورت قرآن نازل می شود قابلیت پیروی دارد و....، یعنی بقیه اعمال و رفتارهای
ص: 74
آن حضرت به اندیشه و فکر آن حضرت است و ربطی به وحی از سوی خداوند ندارد و لذا نبایست زیربار تعیین جانشینی آن حضرت رفت و در این راستا حتی دشمنی با ذوالقربی یعنی امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین را در دستور کار خود قرار دادند تا جایی که تنها دختر او را در عنفوان جوانی و با هزاران امید و آرزو به مرگ تدریجی مبتلا و با درد و شکنجه و زجر و...، به زیر خروارها خاک فرستادند و...، آری این خلیفه دوم بود که به نام دین به ممالک ایران و مصر و شام و....، تهاجم نموده و هستی آنان را به عنوان غنایم جنگی تاراج کرد و مردان و جوانان آن ممالک را به عنوان جهاد فی سبیل الله قتل عام نمود و زنان و دختران آنان را اسیر و در بند نمود و به عنوان کنیزان در اختیار اعراب مهاجم و شهوتران آن زمان قرار داد و او بود که اینگونه برخلاف حکم قرآن و سنت رسول خدا در زمین فساد کرد و حرث و نسلها را نابود نمود او بود که مردم غیر عرب را به عنوان موالی خوار نموده و اعرابی را که قرآن در حق آنها فرموده بود که (انّ الاعراب اشد کفرا و نفاقا)، را تقدیس نموده و تافته جدا بافته دانست و نژادپرستی را بر خلاف حکم خدا و رسول او در جامعه نوپای اسلامی حاکم و نهادینه و اینگونه مقدمات حکومت های جابرانه و سفاکانه بنی امیه و بنی عباس را پایه ریزی نمود، او بود که به بهانه حمایت از قرآن تمامی کتاب های ممالک به تصرف در آمده را که حاصل چند هزار سال فرهنگ و تمدن دانشمندان علوم مختلف بود را به آتش کشید و از این طریق بالاترین خیانت را به تمدن بشریت صورت داد و البته این مردم فهیم و شریف ایرانی بودند که با اصالت و نبوغ ذاتی خود به حقایق اسلام پی برده و علیرغم تمامی زشتی ها و پلیدی ها و نکبت ها که این تهاجمات برای آنها به بار آورده بود به سوی گوهر عظیم حقیقت اسلام و قرآن، یعنی محمد و ال محمد علیهم السلام و عجل فرجهم دست انداختند و رضایت عظیم حضرت حق جل جلاله را در آغوش خود گرفتند، آری و توجه
ص: 75
نما تو ای عاقل دانا و خردمند که چگونه ملت ایران علیرغم زجرها و ستم هایی که به آنان رسید به سوی حق گرایش کردند ولی جرثومه های نجس مانند خالد بن ولید، عمرو عاص، معاویه، یزید بن ابی سفیان، ولید بن عقبه، عکرمه بن ابی جهل، صفوان بن امیه، حکم بن ابی العاص،...، علیرغم تمامی گذشت ها که از سوی خدا و رسول او شامل حال آنان گردید در نهایت رذالت، به قتل عام خاندان رسول خدا قیام و در نهایت شرارات، کینه درونی خود را آشکار کردند و این سگ توله معاویه یعنی یزید فرزند هنده جگر خوار بود که اشعار خود را در نزد سر بریده فرزند رسول خدا می خواند و به انتقام گیری خود از رسول خدا و عترت مظلوم او افتخار می کرد و ...، یعنی افتخار می کرد به قتل عام خاندان محمد و علی، همان علی علیه السلام که اسلام مرهون جانفشانی های او در راه خدا و رسول او بود همان علی که این اجماع اهل اسلام درباره او است که (و کفی الله المؤمنین القتال بعلی بن ابی طالب)، آری این جماعت پیوسته از اغاز ورود خود در جماعت اسلام در پی آزار و اذیت رسول خدا بود و درپشت پرده و در سایه، به تحریک منافقین عادی و مرجفه می پرداخته و برای رسیدن به اهداف اصلی خود یعنی ریاست بر امت اسلام برنامه ریزی می نمودند، ولذا تخلف از سپاه اسامه و توهین و اهانت به رسول خدا در زمان خواستن قلم و دوات و تهمت به حضرت ماریه و....، همگی جلوه های مختلف یک استراتزی از سوی گروه الذین فی قلوبهم مرض بوده است، به عبارت دیگر قرار دادن تکه های پازل مورد اجماع علماء اهل اسلام، به سادگی و به وضوح و به صراحت روند شکل گیری و تلاش و مبارزه و ستیزه گری گروه الذین فی قلوبهم مرض و مرجفه را بر علیه رسول خدا و حکم خداوند در جانشینی امیرالمؤمنین علی علیه السلام آشکار می نماید و نشان می دهد که چگونه بعد از واقعه غدیر خم که خداوند پیامبرش را ضمن تأیید ضمنی به قبول وجود خطر اضمحلال شریعت، از حفظ و حراست خود نسبت به آئین
ص: 76
پسندیده او دلداری داد ولی علیرغم هشدارهای خداوند به این معاندین به شدت ستیزه گری پنهان این گروه افزوده شد و لذا رسول خدا برای دور نگه داشتن آنان از کنار خود در زمان رحلت، همگی آنان را در تحت فرمان اسامه، امر به خروج از مدینه داد و لعنت فرمود هر آن کسانی را که از سپاه اسامه تخلف نموده و با او نروند و چون این تمرد و بازگشت صورت گرفت رسول خدا برای بیرون کشیدن این گروه از لاک فتنه گری خود امر فرمود تا کاغذ و قلم بیاورند تا چیزی را بنویسد که امت او هرگز گمراه نشوند که در این زمان خلیفه دوم با معاونت ایادی خود شروع به جو سازی و گزافه گویی کرده و با آن جملات مشهور خود را فریاد و آن حضرت را متهم به هذیان گویی نمود و جدل نمودند اصحاب رسول خدا با خلیفه دوم و طرفداران او و در نتیجه اختلاف بالاگرفته و حضرت آنان را از نزد خود اخراج کرد و با این فتنه گری مشرکانه این وصیت رسول خدا به واسطه درگیری فیزیکی مرقوم نگردید، آری این واقعه اسفناک و هول انگیز که می توان آن را واقعه بنی ساعده صغیر نامید و در واقع بیانگر شخصیت منحرف گروه الذین فی قلوبهم مرض است را (بخاری در صحیح و اجتهاد خود و احمد حنبل در مسند خود و مسلم در وصیه و طبری در تاریخ امم و...)، نقل نموده اند، شدت این مقابله تا حدی بود که بدنبال خبررسانی از اوضاع داخلی و شدت بیماری پیامبر، گروه الذین فی قلوبهم مرض فوراً دست به کار شده و به خلایق چنین القاء نمودند که پیامبر، ابابکر را به پیشنمازی به جای خود به مسجد فرستاده است که به محض اطلاع یافتن رسول خدا از این موضوع، با همان حال یعنی نهایت ضعف در مسجد حاضر شد و پس از انجام فریضه مسلمانان را هشدار داد به عباراتی که حاکی از غلبه فتنه و تهاجم این گروه دارد هشدار داد، همان تهاجم که به امر خداوند چاره ای جز صبر بر شداید آن، برای نبی و وصی او باقی نگذاشت، این کلام را ابن هشام در سیره خود و طبری در تاریخ خود چنین نقل می نمایند
ص: 77
(... یقول یا ایها الناس سعرت النار و اقبلت الفتن کقطع الیل المظلم)یعنی ای مردم آگاه باشید که آتش دوزخ شعله ور گشته و فتنه ها چون پاره های شب فرا رسیده است)، و کلام و سخن رسول خدا و مقابله و عکس العمل گروه الذین فی قلوبهم مرض نشان می دهد که هرگونه افشاء گری بیشتر در رابطه با معرفی این جماعت منجر به فتنه عظیم می گردید که در آن اصل و اساس اسلام نابود می شد و لذا صبر نمود رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم مانند کسی که استخوان در گلو و خار در چشم داشته باشد و سپس این مصیبت را به ارث به وصی خود داد تا برای حفظ اصل و اساس اسلام این شکنج را به مدت بیست و پنج سال تحمل نماید الا لعنه الله علی الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون، پس تو ای عاقل دانا و دخردمند آگاه باش که بعد از شهادت رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و اله و سلم و عجل فرجهم فیلم بازی و نان قرض دادن های این گروه شروع شد و خلیفه دوم به محض اطمینان از شهادت رسول خدا، در حالی که دهانش کف کرده بود نعره می کشید که هر کس بگوید پیامبر از دنیا رفته من او را با شمشیر خود می کشم پس میدان داری او انقدر ادامه یافت تا خلیفه اول خود را به مدینه برساند پس او را به سرعت خبردار نمودند او با رسیدن او این هم آرام گرفت و تقدیس او با عنوان اینکه من حرف کسی را قبول نکردم الا حرف ابابکر را و...،بالا گرفت و فتنه سقیفه آغاز شد و حکمت کار او نیز این بود که نخواست تا ابابکر نیامده است اصحاب و بنی هاشم وفق اوامر رسول خدا عمل کرده و صفحه از دست او رها شده و قادر نباشد که قدرت را به نفع گروه تسجیل نماید و به همین دلیل یعنی تحکیم امور گروه بود که باعث شد پیکر پاک و مطهر رسول خدا را رها کرده و در سقیفه جمع شوند و این سرور کائنات امیر المؤمنین علی علیه السلام بود که جهان و مافیها را رها کرده و سرور و سالار خود رسول خدا را با دلی پر درد و قلبی سوزان به امر حضرت الله،
ص: 78
غسل داده و کفن نموده و دفن نمود انا لله و انا الیه راجعون، و این حقیقتی است که جمیع اهل اسلام بر وقوع آن اجماع دارند همانگونه اجماع دارند در اینکه این گروه پیکر پاک و مطهر رسول خدا را رها کرده و در سقیفه جمع شده و برای تعیین ابابکر دهان های خود را کف الود نمودند و...، و تلاش بی وقفه آنان ادامه داشت تا آن زمان که مولای مظلومان با هزاران درد و غم در حالی که مشغول تسویه قبر مطهر رسول خدا بود خبر آوردند که ابوبکر بر کرسی خلافت دست یافت و مردم با او بیعت کردند و اما داستان سقیفه بنی ساعده به این شرح بود که گروه مذکورکه از مهاجرین بودند به سوی سقیفه شتاب کردند این سقیفه (بازار سرپوشیده) به قبیله بنی ساعده که از خزرج بودند تعلق خاطر داشت تا مانع شوند که انصار پیشدستی کرده و بر اوضاع مسلط شوند پس چون به هم رسیدند کار انها به منازعه و تهدید رسید و در این میان حباب بن منذر در حمایت از سعد بن عباده بر علیه مهاجرین به تهدید عمر پرداخت و او و مهاجرین را به شمشیر های انصار ترسانید و عمر به او گفت اگر چنین شود خدا تو را می کشد و حباب پاسخ داد بلکه خدا تنها تو را خواهد کشت پس دامنه نزاع و جدال بالا گرفت و ابو عبیده جراح یعنی گورکن مدینه و عضو فعال این گروه وسط افتاده و به دنبال او پدر نعمان بن بشیر وساطت کرد و...، پس ابابکر خطاب به جمع نمود که این عمر و این ابو عبیده با هرکدام می خواهید بیعت کنید و در این زمان آنها به تقدیس ابابکر پرداخته و گفتند نه به خدا قسم ما بر تو مقدم نخواهیم شد زیرا تو افضل مهاجران و یار غار پیامبری ... پس دست خود را بیاور تا با تو بیعت کنیم پس در این زمان طایفه اوس برای کنار زدن طایفه خزرج پیش افتاده با ابوبکر بیعت کردند و به دنبال آنها قوم اسلم که از طوایف بادیه نشین عرب بوده و با کثرت جمعیت خود حاضر شده بودند به سوی ابابکر شتافتند پس هجوم آوردند به گونه ای که نزدیک بود سعد بن عباده را پایمال کنند پس عمر از این فرصت استفاده
ص: 79
کرد و گفت سعد را بکشید که خدا او را بکشد پس بالای سر سعد ایستاد و گفت می خواهم چنان ترا پایمال کنم که اعضاء تو از هم جدا شود پس در این زمان قیس بن سعد برخاسته ریش عمر را به چنگ خود گرفت و گفت به خدا قسم اگر یک تار موی او کم شود تمام دندان ها تورا در دهانت خرد می کنم پس در این زمان ابابکر عمر را نهی کرد و او دست از خشونت برداشت پس در این زمان سعد بن عباده به عمر گفت اگر بیمار نبودم و توانایی ایستادن داشتم چنان عمل می کردم که از ترس من، خود و یارانت در سوراخ ها پنهان شوید و تو را به قومی ملحق می کردم که قبلاً در میان آنها مطیع و فرمانبردار بودی (یعنی به مشرکین مکه)، ....، پس سعد را به سوی خانه اش بردند و بعد از چند روز به دنبال او فرستادند تا به زور از او بیعت بگیرند پس سعد آنها را تهدید کرد و بشیر بن سعد گفت دست از او بردارید که قتال با او به مصلحت نیست و...، و فردای واقعه سقیفه، ابوبکر بر منبر پیامبر نشست و عمر مردم را به بیعت با او دعوت کرد پس بیعت عمومی بعد از بیعت سقیفه واقع شد، ....، آری انها اینگونه شتابزده و با سرعت و بدون رعایت هیچ ضوابط و قانونی عمل کردند زیرا به جماع اهل اسلام، همه مهاجرین و انصار هرگز در تقدم علی علیه السلام در جانشینی پیامبر به خود شک و تردید راه نمی دادند یعقوبی در تاریخ خود این حقیقت را تصریح نموده است (و کان المهاجرین و الانصار لا یشکون فی علی) یعنی مهاجرین و انصار تردیدی در تقدم علی علیه السلام بر دیگران نداشتند و مولانا المظلوم علی علیه السلام در این خصوص می فرماید:(احتجوا بالشجره و اضاعوا الثمره)، یعنی مهاجرین بواسطه نسبت خود به رسول خدا، خود را پیش انداختند و حق میوه و حاصل شجره نبوت یعنی حق وجود مقدس وصی رسول خدا را ضایع کردند و این معاویه ملعون و خبیث است که نامه ای به حضرت محمد بن ابابکر می نویسد با این مضمون:(ما بودیم و پدرت ابوبکر نیز با ما بود همگی فضیلت و برتری علی بن ابی طالب
ص: 80
را می شناختیم و حقش را لازم و اطاعت فرمان او را اعتراف داشتیم ... پس چون خداوند .... پیامبر را به سوی خود برد، پدرت ابوبکر و فاروق او عمر، اولین کسانی بودند که حق علی بن ابی طالب را به جفا و ظلم و ستم از او گرفتند و کار خلافت او را بر او دگرگون نمودند .... پس علی را احضار نمودند تا با آنها بیعت نماید، علی از بیعت با آنها خودداری کرد و آنها غم ها را برایش در نظر گرفتند و او را به غمهای فراوان مبتلا کردند و سپس قصد جان او را نمودند تا اینکه با آنها بیعت کرد و تسلیم شد و با این وجود او را در کار حکومت شریک نکردند و بر اسرار خود اگاه ننمودند تا اینکه هردواز دنیا رفتند ...، پس یا پدرت را هم در آن کار سرزنش کن و یا دست از سرزنش ما بردار)و اما آن دو نفر عضو گروه الذین فی قلوبهم مرض که در کودتای سقیفه نقش اصلی داشتند اول بشیربن سعد که از سران خزرج بود و او بود که قبل از عمر بن الخطاب و ابو عبیده جراح گور کن مدینه با ابابکر بیعت کرد و دیگری اسیدبن حضیر بزرگ طایفه اوس است او فرزند حضیربن سماک است همان که در جنگ خانمان سوز (یوم بعاث) نقش اصلی داشته و جنایات جنگ بعاث (جنگ بین اوس و خزرج پیش از اسلام)، به توسط او صورت گرفت و لذا اسید نیز این کینه توزی را از پدرش به ارث برده بود آری اینگونه بود که اسلام باغصب خلافت و قتل دختر پیامبر و...، به قهقرا رفته و آداب جاهلیت در ان زنده گردید یعنی بیدار کردن غریزه غارتگری و چپاول و راهزنی که خصیصه عرب چادر نشین و بدوی بوده به نام اسلام و جهاد فی سبیل الله و بدنبال آن، انحراف ذهنی اهل اسلام از اصل وصایت و جانشینی و سرگرم نمودن مسلمانان با تصرف کشورهای همجوار و قتل عام مردان و جوانان ایشان و تصرف اموال و نوامیس آنها و....، که این جنایات بشری در واقع ثمره این غصب و انحراف از تعالیم عالیه حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم بوده است و این قوم با اصالت ایرانی بوده است که از میان این دریاهای چرک و فساد و این
ص: 81
اقیانوس های زشتی و تبهکاری ها، به حقیقت گوهر جاودانی ولایت محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم پی برده و سر به اطاعت از این جرثومه های فساد و تبهکاری که یکی به دنبال دیگری به ظلم و ستم و فساد و تبهکاری در امت های جهان اقدام می کردند، قرار نداده و بلکه طوق زرین بندگی اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام و عجل فرجهم را که برترین خلایق عالم و وارث انبیاء مقدس الهی بودند را بر گردن قرار داده و نیز مفتخر شد به افتخار پیروی از اخرین ذخیره الهی و بقیه الله فی ارضه و حجه علی عباده یعنی امام زمان حضرت حجه بن الحسن العسکری علیه السلام وعجل الله تعالی فرجه الشریف، تا ابدالآباد، و در راستای رضایت خالق هستی جل جلاله پیرو محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم شده است و این وجود مقدس حضرت ثامن الائمه حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام است که در خاک پاک این کشور به ما ایرانیان افتخار و شرف عطا فرموده و خداوند البته به برکت وجود ان حضرت و خواهر مظلومه او حضرت فاطمه معصومه علیها السلام و امام زادگان جلیل القدر مانند حضرت عبدالعظیم و شاهچراغ و...، رحمه الله علیهم اجمعین این کشور را از بلایا و صدمات دشمنان اسلام و قرآن حفظ خواهد فرمود انشاء الله اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین آمین آمین یا رب العالمین، پس تو ای عاقل دانا و خردمند در راستای شناخت منافقین و شرح و تفسیر کلمه دوزخ و جایگاه اهل آن و...، با اوصاف ظالمان و ستمگران و مشرکین و منافقین آگاه شدی و نیز ماهیت آنها در صدر اسلام نیز بر تو تا اندازه ای آشکار شد و ما قبلاً در خصوص روش حواشی برای تو ای مخاطب محترم توضیحاتی دادیم و اهمیت آن را در درک حقایق اسلام و قرآن متذکر شدیم اکنون در همان راستا ملاحظه می شود که چگونه حوادث تاریخی خود به خود و به راحتی رمز گشایی شده و علت های آن به گونه ای آشکار می شود که انکار آن صورت نمی گیرد مگر از
ص: 82
سوی عده ای متعصب عنود که کینه توزی و عصبیت چشمان حقیقت بین آنها را کور و گوشهای حقیقت شنوای آنان را کر نموده است پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به رویداد های بعد از تصاحب حکومت خلیفه اول و نیز به این نکته مهم توجه نما که گروه حاکم می بایست علی الاصول با سرعت و خشونت مخالفان خود را سرکوب و اقتدار یکپارچه خود را به نمایش بگذارد، و لذا آنها را در این راستا ابتداء به سراغ سعد بن عباده رفته و قصد قتل او را به بهانه عدم بیعت مطرح می کنند که به دلیل منزوی شدن او از صحنه سیاست و حکومت راه مدارا و مماشات را با او پیش گرفته و به محدود نمودن او در عرصه سیاسی و اجتماعی قناعت می کنند ولی مانع اصلی و سد اصلی در برابر حکومت نحس و نجس آنها همان مانع و سدی بود که از ابتداء وجود داشت یعنی وجود مقدس علی علیه السلام همان مانع که آنها برای برداشتن آن و رسیدن به حکومت و ریاست خود از ابتدای ورود خود به جرگه اهل اسلام با بکارگیری انواع و اقسام روشهای شیطانی از ترور شخصیت رسول خدا و وصی عالیقدر او گرفته تا ترور فیزیکی و...، را به شرحی که خلاصه آن مذکور شد، در پیش گرفته بودند و اکنون با سختی تمام به قله اهداف خود رسیده و با مانع اصلی یعنی وجود اقدس وصی عالیقدر رسول خدا و خاندان وحی و بالاتر از همه وجود پاک و مطهر یگانه دختر پیامبر یعنی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها روبرو شده بودند، پس در این زمان آنها بایستی با سلاح تظاهر به دین و قرآن و...، بر علیه حقوق الهی آنان قیام نمی نمودند پس بدواً با ایجاد جو اختناق و ارعاب و سپس با ایجاد این القاء و شبهه در عوام الناس به اینکه آنان در راستای اصلاح امور مسلمین و ترویج دین دلسوزتر و متعصب تر هستند، هجمه خود را علیه خاند ان وحی آغاز نمودند، و علت این خشونت لجام گسیخته این بود که آنها هیچ خطری را بالاتر از خاندان وحی برای حکومت نوپای خود و رسوایی کودتای شتابزده خود که بر پایه اهانت به وجود
ص: 83
اقدس رسول خدا و بی اعتنایی و بی احترامی به ساحت مقدس آن حضرت بود، نمی دیدند پس با سعد بن عباده راه مماشات و مدارا را پیش گرفتند زیرا او واطرافیان او را خطری برای خود نمی دیدند ولی موضوع مخالفت علی علیه السلام و اطرافیان او که از بزرگان اهل اسلام تلقی می شدند در واقع چیزی نبود که آنها بتوانند نسبت به ان راه مماشات و مدارا را اختیار نمایند و لذا به سرعت و با عوام فریبی هجمه همه جانبه خود بر علیه بزرگترین خطر و بزرگترین سد در برابر حکومت غاصبانه خود را آغاز کردند و برای آنها مهم نبود که در تهاجم آنها هرکسی نابود شود حتی فاطمه و حسن و حسین و وصی رسول خدا و...، زیرا منزلت وجود آنها از منزلت رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم بالاتر نبود، آری آنها وقتی برای رسیدن به مطامع دنیایی خود به جان پیامبر تهاجم نموده اند پس هرگز در این راه یعنی تحکیم حکومت شیطانی خود به اهلبیت عصمت و طهارت ترحم روا نمی نمودند، لذا این لحظات در واقع بحرانی ترین زمان برای اسلام و قرآن بود، همان لحظات که در سایه صبر مولانا المظلوم به تحفه شیطان تبدیل نگردید و نهال نوپای اسلام از ریشه کنده نشد و بلکه برعکس مانند همیشه با پایمردی و صبر مولای متقیان علی علیه السلام محفوظ ماند و با خون امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم بارور گردید و به درخت عظیمی مبدل شد که شاخه ها و برگ های آن در سرتاسر جهان منتشر گردید، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند که کودتاگران پس از تسلط بر اوضاع سیاسی می بایست تمامی خطرات آتی را نیز از حکومت شیطانی خود دور نمایند و مؤثرترین ابزار برای رسیدن به این هدف، تحمیل مسائل و مشکلات اقتصادی و معیشتی بر وصی رسول خدا و خاندان حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم بوده است و لذا آنان برای نیل به این هدف، به سوی فدک حضرت زهرا علیها السلام تهاجم نمودند، همان فدک که حضرت
ص: 84
پروردگار امر فرمود که رسول خدا آن را به ذوالقربی خود یعنی حضرت زهرا بدهد را به ظلم غصب نمودند و ما البته به جهت وضوح این دو حقیقت مسلم در نزد اهل اسلام، وارد شرح این دو موضوع و قضایای آن نشده و فقط اشاراتی به آنها خواهیم داشت، آنچه مسلم است واقعه تهاجم به خانه وحی و آتش زدن درب خانه دختر رسول خدا و داماد و جانشین و امام و وصی رسول خدا که به منزله حریم و خانه رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم بوده، و نیز واقعه غصب فدک مورد تایید دانشمندان اهل اسلام می باشد و روایات جانسوز و تکان دهنده در خصوص این دو واقعه، بیانگر حقایق بسیار تلخ از عملکرد گروه الذین فی قلوبهم مرض است که قطعا غضب خداوند حی سبحان را به دنبال داشته است و مسلم است که هرکس که راضی به افعال ظالمانه آنها نیز باشد به طور قطع و یقین در اتش غضب خداوند وارد خواهد شد زیرا خداوند هر جماعتی را که راضی به فعل و کردار هر قومی بوده باشند را شریک در اعمال آنها قرار داده ولذا کیفر راضیان به افعال ظالمانه این ستمگران، قطعاً دوزخ جاودانی را در پی خواهد داشت پس چون بر این فرازآگاه شدی پس ما به فراز هایی چند از این وقایع حزن انگیز اشاره و از شرح کامل این موضوعات گذر می نمائیم، بلا درزی درکتاب انساب خود روایت کرده است بااین مضمون:(که وقتی علی ابن طالب از بیعت با ابوبکر خودداری کرد، ابوبکر عمربن الخطاب را (به همراه جمعی از اوباش) برای جلب او فرستاد و به وی فرمان داد به سخت ترین وضعیت علی را نزد من حاضر نما و چون عمر بن الخطاب برای جلب آمد، بین آنها سخنان تندی رد و بدل شد که علی بن ابی طالب در پاسخ عمر گفت: اکنون پستانی را بدوش که نیم از آنچه می دوشی بهره تو باشد به خدا قسم حرص امروز تو برای امارت یافتن ابابکر علتی ندارد مگر به جهت آنکه فردای مرگ خود، آن را به تو ببخشد)، و ابن عبد ربه نیز در عقد فرید خود مذکور نموده است:(... ابوبکر عمر بن
ص: 85
الخطاب را (با گروهی از اوباش) به سوی علی و همراهان او فرستاد تا انان را از خانه فاطمه زهرا بیرون آورد و به او تاکید کرد چنانچه ممانعت کردند با آنان قتال و جنگ کن عمر بن الخطاب شعله آتشی با خود آورد تا خانه را بر ساکنان او اتش بزند پس فاطمه دختر پیامبر به عمر گفت ای پسر خطاب آیا آمده ای که خانه ما را به آتش بکشی، عمر گفت آری مگر آنکه چون سایر مردم با ابابکر بیعت کنید)، در کتاب (الامامه و السیاسه) چنین مذکور است:(... ابوبکر سراغ گروهی را گرفت که با او بیعت نکردند و نزد علی بن ابی طالب بودند پس عمر بن الخطاب را برای دستگیری آنها فرستاد عمر به سوی خانه علی امد و ندا داد که خارج شوید آنها توجه نکردند پس عمر هیزم طلب کرد و گفت به ان که جان عمر در دست اوست باید خارج شوید وگرنه خانه را با هرکس که در ان است می سوزانم پس به او گفتند ای ابا حفص، در این خانه فاطمه دختر پیامبر است، گفت می سوزانم هر چند فاطمه در ان باشد پس گروهی که در خانه علی بودند خارج شدند و با ابوبکر بیعت کردند مگر علی بن ابی طالب که با ابوبکر بیعت نکرد)، طبق روایات برادران عامه یعنی اهل سنت (خالد بن ولید، عبدالرحمن بن عوف،اسید بن حضیر، زیدبن ثابت، محمد بن مسلمه، زیادبن لبید، ثابت بن قیس بن شماس، سلمه بن اسلم و...)، از کسانی بودند که به خانه حضرت زهرا هجوم آوردند و یار و مددکار غاصبین خلافت بوده اند، جوهری در کتاب (السقیفه و فدک) با این مضمون آورده است:(....پس علی بن ابی طالب را باز داشت کرده و به سوی ابوبکر می بردند و در آن حال علی پیوسته می گفت من بنده خدا و برادر رسول خدا هستم پس به او گفته شد با ابوبکر بیعت کن علی پاسخ داد من به خلافت و فرمانروایی از شما سزاوارتر هستم و با شما بیعت نخواهم کرد ....، (و فرمود) پس اگراز خدا می ترسید با ما اهلبیت پیامبر به انصاف رفتار کنید و همانگونه که انصار امارت را برای شما شناختند پس شما هم آن را برای ما خاندان رسول خدا بشناسید و الا
ص: 86
به ستمکاری دست زده اید در حالی که آگاه به ستمکاری خود هستید پس عمر گفت ما تو را رها نمی کنیم تا آنکه با ابوبکر بیعت کنی پس علی پاسخ داد ای عمر پستانی را بدوش که نیمی از انچه می دوشی به تو تعلق دارد پس این زمان خلافت را برای ابوبکر محکم کن که فردای مرگ خود آن را به تو برگرداند، نه به خدا قسم کلام تو را نمی پذیرم و پیرو ابوبکر نمی شوم پس ابوبکر گفت حالا که پیرو من نمی شوی من تو را مجبور نمی نمایم پس علی به جماعت مهاجران خطاب کرد و گفت ای گروه مهاجران از خدا بترسید و حکومت و فرمانروایی محمد را از بیت و خانه اش به بیت و خانه های خود مبرید و اهل بیت او را از حق و مقامی که حضرت او در بین مردم داشته محروم نکنید، ای گروه مهاجران ما اهلبیت رسول خدا تا زمانی که در میان ما کسانی هستند که قاری قرآن و آگاه در دین و آگاه به سنت رسول خدا و توانا و صاحب بصیرت در امر امت هستند، به امارت و فرمانروایی از شما سزاوارتر هستیم، به خدا سوگند که امامت و پیشوای بر امت حق مسلم اهلبیت است پس پیرو هوی و هوس خود نشوید و آن را از ما سلب ننمائید که در آن صورت پیوسته از حق دورتر خواهید شدپس علی بن ابی طالب کلام خود را ذکر کرد و بی آنکه با ابوبکر بیعت نماید به خانه خود برگشت)، و باز در همین کتاب و نیز درکتاب (الامامه و السیاسه)، مذکور است که:(همانا که علی بن ابی طالب، فاطمه دختر رسول خدا را برا الاغی سوار کرده و شبانگاه به خانه های انصار می برد و از انها یاری می خواست و فاطمه نیز از انصار می خواست تا علی را یاری کنند و همه آنها به فاطمه اینگونه جواب دادند که ای دختر پیامبر ما دیگر با ابوبکر بیعت کردیم و البته اگر علی قبل از ابوبکر به سراغ ما می آمد ما هرگز دیگری را بر او مقدم نمی داشتیم پس علی پاسخ دادآیا سزاوار بود که من از پیکر پاک پیامبر و امور شرعی مربوط به کفن و دفن او دست بر دارم و پیکر پاک آن حضرت رادر اتاقش رها کنم و برای بدست اوردن حکومت به سوی مردم
ص: 87
رفته با انها بر سر حکومت نزاع کنم پس فاطمه دختر پیامبر به آنها گفت آنچه ابوالحسن علی انجام داد عین عملی بود که می بایست صورت پذیرد و البته غیر از آنچه انجام داد در شأن و منزلت او نبود (یعنی احترام به پیکر پاک رسول خدا نموده و به سوی جماعت نزاع گران غاصب نرفت)و غاصبان حق خلافت بر امت نیز (از روی ظلم) دست به کاری زدند که البته خداوند (به سختی) از آنها بابت این کار آنها محاکمه و حسابرسی خواهد نمود (یعنی به جهت عذاب))، و البته این فراز از اموری بود که معاویه خبیث و ملعون در رابطه با آن به استهزاء و بی ادبی نسبت به آن حضرت پرداخته و این امر دلیل قاطع است بر اینکه اظهار این مظلومیت و درخواست استعانت از انصار به گونه ای که مذکور شد از مسلمات تاریخ اهل اسلام است که ابن ابی الحدید در کتاب شریف (النج) خود آن را اینگونه مذکور می نماید:(.... دیروز تو را فراموش نمی کنم که چون (مردم) با ابوبکر بیعت کردند شبانه همسرت را بر الاغی سوار می کردی و دست دو فرزندت حسن و حسین را می گرفتی و به خانه تک تک مسلمانان با سابقه و اهل بدر می رفتی و با بردن زن و دو فرزندت از انان در خواست می نمودی تا علیه صاحب (غار) رسول خدا (یعنی ابوبکر)، تورا یاری کنند که جز چهار یا پنج نفر از انها کسی دعوت تورا اجابت نکرد ...)، آری این خبیث ملعون اینگونه زبان کثیف خود را به طعن و استهزاء وصی رسول خدا و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین دراز کرد ولی خبر نداشت که در نزد صاحبان عقل و خرد او به مظلومیت و حقانیت مولانا المظلوم علی بن ابی طالب و خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام و عجل فرجهم شهادت داده است و...، آری و این ابوبکر است که در ساعات آخر عمر خود از عمل ننگین خود در تهاجم به خانه حضرت زهرا اظهار ندامت می کرد و در بستر مرگ خود به عبدالرحمن بن عوف به شرحی که در تاریخ یعقوبی و طبری و عقد فرید و...، مذکور است، می گفت:(... که ای کاش من به تفتیش خانه زهرا دختر رسول
ص: 88
خدا نمی فرستادم و ای کاش مردان (نامحرم و غریبه یعنی اوباش و اراذل را که فرستادن آنها به منزله نابودی حرمت رسول خدا و خاندان وحی بوده است) را به داخل خانه او نمی فرستادم هرچند که برای جنگ با من درب آن بسته شده بود ....)، ... و البته این جریانات به طور مفصل و مشروح در کتب اهل اسلام شرح و تفصیل داده شده و از حقایق مسلم تاریخ اسلام در مظلومیت های وارده به وصی رسول خدا و اهلبیت مظلوم آن حضرت علیهم السلام و عجل فرجهم می باشد که ما به لحاظ رعایت اختصاراشاره ای نموده و از آن گذر نمودیم و اشاره بعدی ما به ادامه این روند ظالمانه بر علیه اهلبیت عصمت و طهارت در رابطه با مصادره اموال آنان و نابودی تمامی حقوق اجتماعی و سیاسی آنها و...، در راستای تحکیم حکومت غاصبانه بوده است و این مظلومیت ها در کتب (صحیح مسلم)، (صحیح بخاری)و (المغازی) و...، اینگونه مذکور است:(فاطمه دختر پیامبر به سوی ابوبکر پیام فرستاد از آنچه خداوند در مدینه و فدک به پیامبرش عطا کرده و.... و درخواست نمود که میراث مرا به من برگردان ... و ابوبکر پاسخ داد که پیامبر گفت:(لا نورث و ما ترکناه صدقه) یعنی ما ارث نمی گذاریم و آنچه بر جای می گذاریم صدقه است ..... پس ابوبکر امتناع ورزید که چیزی از ارث رسول خدا به فاطمه بدهد و فاطمه نیز بر ابوبکر خشم نمود و تا زنده بود با ابوبکر سخن نگفت و از او دوری نمود و فاطمه بعد از پیامبر شش ماه بیشتر زنده نبود و چون فاطمه وفات کرد شوهرش علی او را شبانه دفن کرد و به ابوبکر خبر نداد و خود علی بر جنازه فاطمه نماز خواند ....)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند ما در رابطه با این فراز هم که از مسلمات تاریخی اهل اسلام است گذر می نمائیم ولی ناقل این روایت از محمد بن سعد می شویم که آن را در کتاب (طبقات کبیر) مذکور نموده ومانند آن در سایر کتب مانند کنزالعمال و الخلافه مع الاماره و...، آمده است که (..... فاطمه دخترپیامبر آمد که میراث خود را از ابوبکر مطالبه کند و عباس بن
ص: 89
عبدالمطلب هم آمد تا میراث خود را مطالبه کند و علی بن ابی طالب نیز همراه آن دو بود پس ابوبکر روایت کرد که رسول خدا فرمود (لا نورث ماترکناه صدقه) یعنی ما گروه انبیاء الهی ارث نمی گذاریم و انچه از ما باقی می ماند صدقه است (یعنی مال مردم است)، و سپس گفت هر که عیال و نان خور پیامبر بوده بر من واجب است که به او انفاق کنم پس علی بن ابی طالب به ابوبکر گفت در قرآن و کلام خدا که هست:(سلیمان از داود پدرش ارث برد) و (یحیی وارث زکریا) می باشد پس ابوبکر گفت چنین است که می گویی به خدا قسم که تو می دانی آنچه را من می دانم، پس علی مجدداً به او گفت این کتاب خداست که بر ارث بردن از پیامبران ناطق است و سخن تو را (که طی این روایت) به پیامبر نسبت می دهی تکذیب می نماید (یعنی اثبات می شود که روایت تو جعلی و ساختگی و بر ضد قرآن و دروغ است)، پس به دنبال این کلام همه ساکت شدند و سپس برگشتند)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند در این فراز توجه نما به شهادت عایشه به شرحی که بخاری در کتاب صحیح خود، و مسلم در کتاب صحیح خود مذکور می نمایند که چگونه شهادت می دهد به اینکه ابوبکر این اموال غصب شده را به مصرف خود و ایل و تبار خود می رسانیده است: (... وقالت: و کانت فاطمه تسال ابابکر نصیبها مما ترک رسول الله ... و قال (ابابکر) ... هما صدقه رسول الله (ص) کانتا لحقوقه التی تعروه و نوائبه و امرهما الی من ولی الامر ....)، یعنی گفت عایشه:که بعد از وفات رسول خدا فاطمه از ابوبکر میراث خود را طلب نمود .... و ابوبکر پاسخ داد ...آنچه رسول خدا خودبا آن اموال می نمود من نیز به همان نحو عمل می کنم ... و عمر گفت: آن دو برای حقوق و گرفتاری هایی که رسول خدا مسئول آن بود مصرف می شد و می بایست در دست سرپرست حکومت باشد تا در حقوق و گرفتاری های خودش مصرف کند ...)، آری این میراث رسول خدا بود که بر طبق روایات حقانیت آن ثابت و ابوبکر مجاب شد ولی آن رابر گردانید و این عمر
ص: 90
بود که آن را به ضرب سیلی گرفت و قباله آن را پاره کرد و... و این عثمان و معاویه و بنی مروان بودند که فدک را به خویشان و نزدیکان خود بخشش می نمودند و این عمربن عبدالعزیز بود که فدک را به اولاد فاطمه به حکم قرآن برگردانید و این یزید بن عبدالملک بود که دوباره فدک را گرفت و به بنی مروان داد و این سفاح بود که فدک رابه اولاد فاطمه بر می گرداند و این منصور دوانیقی بود که آن را تصاحب می کند و این مهدی عباسی بود که دوباره فدک را به اولاد فاطمه می دهد و این موسی بن مهدی و سپس هارون ملعون بوده که آن را پس گرفته و در اختیار خود می گیرند و این مامون عباسی بود که آن را دوباره به اولاد فاطمه بر می گرداند و به دنبال آن این متوکل عباسی بود که آن را پس می گیرد و....، آری این عطا کردن ها و این باز پس گیری ها همگی دلیل قاطع تاریخی بر وقوع ظلم ازجانب ستم گران و شاهد عادل بر مظلومیت حضرت زهرا و اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام و عجل فرجهم است و البته دلیل اصلی ایجاد این محرومیت هااز ابتداء صرفاً و فقط سیاسی بود برای فقیر و محتاج ساختن اهلبیت عصمت و طهارت تا آنان را به مصایب معیشتی و...، مبتلا نمایند و هم مانع شوند تا خلایق به سوی آنان روی آور شوند ... و این امر نیز به لحاظ تاریخی مسلم بین اهل اسلام است که حضرت زهرا سلام الله علیها که در عنفوان جوانی و با هزارا امید و آرزو در حالی که از شدت صدمات ظاهری بر جسم خود و تالمات روحی به پوست بر روی استخوان و مانند مردگان سبیه شده و به زیر خروارها خاک فرستاده شد، از دو خلیفه غاصب اول و دوم خشمگین بوده و به آنها غضب داشته است یعنی به واسطه ظلمها و ستم هایی که بر آن حضرت روا داشته بودند و نیز این روایت عظیم هم مورد تایید همه اهل اسلام است که رسول خدا در خصوص پاره تن خود حضرت زهرا فرمود:(قال رسول الله(ص) لفاطمه: ان الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک ...)،یعنی به درستی که خدا به هر کسی که تو غضب
ص: 91
نمایی غضب خواهد نمود و به هر کسی که از او راضی و خشنود باشی، راضی و خشنود خواهد شد ...)، و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که غاصبان بعد از به دست گرفتن اساس حکومت و ان وقایع که به گوشه هایی از آنها اشاره شد، به سرکوبی دیگر مخالفان حکومت غاصبانه خود پرداختند که مشهورترین آنها واقعه (رده) است که ما به لحاظ رعایت اختصار از شرح آنها خوداری می نمائیم پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که عشق و دوستی ولایت ما به اهلبیت عصمت و طهارت هرگز به واسطه مال و جاه و ملیت و قوم و دیگر معیارهای ظاهری و....، نبوده است بلکه این محبت در راستای جستجوی وجدانی ما و بر معیارهای دارا بودن صفات انسانی و کمالات معنوی آنها استوار بوده است یعنی که آنها را انسانهای کامل به لحاظ اخلاق و رفتار و...، و تعیین شده از سوی خداوند متعال می دانیم همانگونه که برائت جستن و انزجار ما از دشمنان آنان و خصوصا گروه الذین فی قلوبهم مرض به واسطه دوری آنها از این صفات و اخلاق پسندیده و دشمنی آنها با تعیین شدگان از سوی خداوند متعال بوده است یعنی دوستی ما نسبت به آنان به واسطه آن است که آنها در مقام ذات خود، محبوب حضرت حق جل جلاله هستند و لذا ولایت و محبت ذاتی ما یعنی ولایت محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم همان محبت به خداوند متعال است و انزجار ما ازدشمنان آنها به این دلیل است که آنها در واقع دشمنان خداوند هستند، ولذا هر کس از اهل جهان در مقام قلب اهل ولایت و محبت نباشد اعمال او پذیرفته نخواهد بود زیرا ولایت او به ذات او و محبت خداوند باز نمی گردد بلکه عادات و اعمال ظاهری اوست. پس توای عاقل دانا و خردمند چون بر این فرازها اگاه شدی پس توجه نما به اینکه ما چگونه شرح و بسط دادیم اصل تعقل را در نیل به حیات جاویدان و رستگاری ابدی، و اینکه و حضرت پروردگار چگونه به واسطه معجزه جاوید خود که به پیامبر معظم خود عطا فرمود یعنی قرآن عظیم و مجید، راه حق را
ص: 92
برای تمامی طالبان راه رستگاری معلوم ومشخص نمود و نیز چگونه آن را شاخصه حق و باطل قرار داد تا روایات صحیح از روایات جعلی تشخیص داده شوند و چگونه امامان معصوم را جهت تبیین و تشریح آیات آن و حفظ و حراست از آن و شریعت پسندیده ابدی اسلام، از جانب خود نصب و تعیین نمود و چگونه این امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم در راه حفظ و حراست از آن و باقی ماندن اصل و اساس قرآن و دین مبین اسلام بالاترین زجرها و شکنجه های جسمی و روحی را متحمل شده و در نهایت محرومیت و مظلومیت و غربت، جان عزیز و گرانبها و مقدس خود و همه عزیزان خود را در راه خداوند متعال قربان نمودند و این حسین بن علی علیه السلام بود که با لبان تشنه سر مطهر و پاک او را با دوازده ضربه خنجر پولادین در حالی که از فرط تشنگی آسمان را مابین دونهر آب در حالی که می فرمود جگرم از تشنگی می سوزد و...، را در نظر او تیره و تار شده بود، از پیکر مطهر او جدا کردند و این شجاعان خاندان مطهر و مقدس او بودند که به همراه اصحاب با وفا تا زنده بودند دست اشقیا نتوانست به خون مطهر آن حضرت آغشته شود و زمانی جگر تشنه او را از خون گلوی او سیراب کردند که همگی جان مقدس خود را در برابر او قربان خدا کردند و آن زمان بود که سپاه شیاطین جن و انس از روی پیکر بی جان آنان به آن حضرت دست یافته و او را قطعه قطعه نمودند و این حرم مطهر رسول خدا بود که شهر به شهر و دیار به دیار مانند اسیران خارجی نمایش داده شدند و این کودکان مظلوم او بودند که روی دست پدر و یا در خرابه های شهر های دشمنان آنان و در کنار قصرهای آنان به قبور سرد سپرده شدند و ...، پس چون بر این فرازها اگاه شدی پس اگاه باش که روایات وارده که بطور صریح به این حقایق اشاره نماید خارج از حد احصاء و اجماع اهل اسلام است و البته اصلی عقلی و صحیح نیز است زیرا قرآن قانون است و برای اجرای قانون نیاز به بخشنامه و دستورالعمل است و این بخشنامه و
ص: 93
دستورالعمل ها در قالب روایات به اهل اسلام رسیده است و لذا برای شناخت روایات صحیح از جعلی بایستی آنها را با قرآن مطابقت دهیم مانند روایاتی که در آن رسول خدا فرمودند (ما جاءک فی روایه من بر او فاجر یوافق القرآن فلا فخذبه و ما جاءک فی روایه من بر او فاجر یخالف القرآن تأخذبه) که با این روایت که مطابق عقل و شاخصه کلام بی تحریف خدا قرآن مجید است، رجوع به علم رجال برای شناخت روایات صحیح از جعلی بایستی به وادی فراموشی سپرده شود و بلکه اهل اسلام به روشهایی روی بیاورند که مطابق راه و روش بزرگان اسلام باشد مانند آنچه مولاتنا حضرت زهرا با خلیفه اول در خصوص موضوع فدک بیان فرمود و لذا اگر اهل اسلام دقت نمایند حضرت زهرا سلام الله علیها به خلیفه اول نفرمود که این روایت به این دلیل صحیح نیست که تو به لحاظ بیان آن ثقه و مورد اعتماد نیستی یعنی شاخصه علم رجال را پیش نکشید بلکه بر اساس فرمان رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم و عجل فرجهم عمل نموده و با عدم مطابقت داشتن روایت او با قرآن، او را مجاب فرمود و نیزدر روایت دیگر از امام معصوم علیه السلام:(اذا جاءکم عنا حدیث فاعرضوه علی کتاب الله، فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالفه فاطرحوه) و یا (ما جاءکم عنی یوافق کتاب الله فانا قلته و ما جائکم یخالف کتاب الله فلم اقله و....)، و البته ما در کتاب شریف عروه الوثقی خود، روشهای این تشخیص را بعد از هزار و چهارصد سال، به میزان بضاعت خود بیان نمودیم و من الله التوفیق و علیه التکلان و چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما که ما بیش از این وقت خود را برای شرح اصلی واضح و آشکار مصرف نمی نمائیم زیرا مبنای کار ما بر رعایت اختصار است، پس تا این فراز معلوم شد که چگونه با تدقیق در آیات کتاب خدا محرز می گردد که گروه رهبران منافقین به نام (الذین فی قلوبهم مرض)، توسط خداوند نامگذاری گردیده و از آنها کسانی بودند که ابتدای دعوت رسول خدا و به دلیل سرعت برق آسای گسترش شریعت نبوی، در
ص: 94
بدنه اهل اسلام حاضر شدند و در طول رسالت رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم مبادرت به اعمالی نمودند که ما اشاراتی به آن اعمال نمودیم تا آنکه سرانجام با کودتای خود بر مسند خلافت دست یافتند و اسلام را دچار انحراف نموده و ظلم ها و ستم ها و ناروایی هایی را که به واسطه این انحراف در طول تاریخ صورت دادند و خونهای ناحقی را از اهل اسلام بر زمین ریختند که برای جبران آن هیچ راه و امکانی وجود ندارد و...، و نیز تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که این انحراف از اصل شریعت و آموزه های الهی آن، اسلام و قرآن و جوامع بشری را در ظلمات ظلم و جور فرو برده است که نجات ازآن هرگز میسر نخواهد بود جز به ظهور و قیام جهانی حضرت محمد بن الحسن المهدی ارواحنا فدا و عجل الله تعالی فرجه الشریف زیرا با غصب جایگاه خلافت وصی رسول خدا و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم، اسلام در تمامی ابعاد عرصه تاخت و تاز آموزه های شیطانی دشمنان خدا گردید تا جایی که بنی امیه و بنی العباس حکومت و ریاست بر امت اسلام را حق الهی و قانونی خود می دانستند و اعتقاد داشتند که این قدرت از ناحیه خدا به آنان اعطا شده است و ما درخصوص این اعتقاد شیطانی کلام خود را در کتاب شریف نورالانوار خود و در تفسیر تورات و انجیل یعنی عهدین (عهد عتیق و عهد جدید) آورده و اثبات نمودیم که چگونه این افکار شیطانی از ناحیه تحریف گران در کتب الهی راه یافته است پس چون براین فراز آگاه شدی پس آگاه باش که این انحراف یعنی قرار داشتن دین و آئین خداوند به عنوان حربه ای تهاجمی در دست این دنیا طلبان غاصب، برای غارت امت ها و با هدف فریبنده ترویج اسلام و رشد و تعالی امور معیشتی مسلمانان یعنی از راه غارتگری و ستمگری و....، در واقع ارثی است که از ناحیه این اوباش به اندیشه های اهل اسلام راه یافته و البته بایستی هر مسلمان آگاه به این امر واقف باشد که ترویج اسلام و دستورات قرآن مجید بر اساس تعقل ئ تفکر قرار دارد نه قتل و
ص: 95
غارت و رفع نیاز های مادی و معنوی اهل اسلام بر پایهکار و تلاش است نه چپاول و غارتگری یعنی خداوند هرگز به اهل اسلام امر نفرموده است که برای ایجاد رفاه و رفع این نیاز به ممالک و کشورهای همسایه خود یورش برده و مردان آنها را قتل عام و زنان آنها را اسیرو برده گرفته و اموال آنها را غارت نمائید بلکه از مصادیق احترام به همسایگان عدم تجاوز و تعدی به جان و مال و ناموس و...، آنها می باشد و این است آموزه اسلام و قرآن، و این مولانا المظلوم امیرالمؤمنین بود که برای امرار معاش در باغ یهودیان کار می کرد و مزد می گرفت و یا برای رفع نیاز معیشتی از اهل کتاب قرض می کرد و گرو می گذاشت تا قرض خود را باز گرداند ولی این عمر بن الخطاب بود که حضور اهل کتاب را در عربستان با جعل روایات دروغ نفی کرد و اموال آنان را غارت نمود و به ممالک همسایه برخلاف اوامر رسول خدا و شریعت اسلام حمله نمود و اموال آنان را غارت و نوامیس آنها را اسیر و مردان و جوانان آنها را قتل عام نمود و آثار چندهزار ساله تمدن و تفکر و ذخایر علمی و فکری دانشمندان جهان را که مهد تمدن بشریت بوده اند را در ایران، مصر و ترکیه ....، به بهانه مخالفت با قرآن به آتش کشید و تمامی کتب علمی و اقتصادی و پزشکی و نجوم و....، را نابود نمود و با این عمل لکه ننگی را بر پیشانی اهل اسلام تا به ابد در برابر اندیشه های جهانی قرار داد که قابل جبران نیست و این اعمال تباه او و این نژادپرستی لجام گسیخته اوچنان ادامه یافت که اعراب بدوی و جاهل را که خداوند وصف انان را در کتاب خود آورده و آنان را قومی ناسپاس و منافق خطاب نموده است را قوم برتر و نژادبرتر و تافته جدا بافته به امت اسلام القاء نمود، و تقوی و خداترسی را که ملاک دین و شریعت اسلام بود را به کنار انداخت و بدینگونه این اوهام و یاوه های نجس و اخلاق زشت و خشن جایگزین معیارهای خداوند گردید و این ظلم البته ادامه دارد تا زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تا با ظهور پرجلالت خود آن دین و آئین که مقصود
ص: 96
و منظور حضرت حق جل جلاله است را بر جهان مسلط فرماید آری این اعراب پست و رذل پیرو این حکام غاصب بودند که دست ناپاک و نجس خود را تا مرفق در خون پاک رسول خدا و خاندان مطهر او فرو بردند و این مظهر آزادگان جهان حسین بن علی بود که راهها را بر او بسته و مانع شدند تا به هند و یا ایران بیابد و بلکه او را در صحرای خشک و سوزان کربلا به همراه زنان و کودکان بی پناه او متوقف نموده و در جنگی نابرابر تمامی اصحاب و خاندان پاک و مطهر او را قتل عام کرده و ما بین دو نهر آب هرچه فرمود که جگرم از تشنگی می سوزد بر او ترحم نکرده و سر پاک و مطهر این ولی خدا و این سید جوانان اهل بهشت و این فرزند رسول خدا و زهرای اطهر و امیرالمؤمنین وصی رسول خدا را با دوازده ضربه خنجر فولادین از قفا از پیکر پاک و مطهر او و در نهایت زجر در حالی که زنده بود جدا کرده و و جگر داغدار او را از خون گلوی او سیراب کردند و آنوقت اسبهای خود را نعل تازه زدند تا این حیوانات از شدت درد به جنون آیند و سپس انها را بر پیکر مقدس و مظلوم سید جوانان اهل بهشت به تاخت و تاز در آودرند و پیکر پاک ومطهر او را قطعه قطعه و ریز ریز نمودند و سپس سر بریده او را به همراه سرهای بریده دیگر برگزیدگان خاندان او که در جهان مثل و مانند نداشته و نخواهند داشت را با زنان و کودکان او همراه کرده وبه همراه اسیران به عنوان هدیه به نزد شیطان مجسم زمان یعنی یزید پلید یعنی همان سگ توله سگ هار دوزخی یعنی معاویه ملعون، یعنی نواده هنده جگر خوار پیشکش نمودند الا لعنه الله علی الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون، پس تو ای عاقل دانا و خردمند چون بر این فراز ها آگاه شدی پس توجه نما که چگونه مولاتنا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در خطبه عظیم خود به این مصائب عظیم اشاره فرموده و چگونه اهل اسلام را به وقوع دهشت بار آنها هشدارداده و خطرات عظیم آن را بر امت اسلام گوشزد نمود و....، به این ترتیب مصیبت امت اسلام شبیه
ص: 97
شد به مصیبت امت های قبل همانگونه که رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم پیش بینی فرمودند و ...، آری و با این انحراف عظیم در خلافت امت اسلام بود که نگرش بر آموزه های رسول خدا و شریعت اسلام دچار دگرگونی گردید و ...، در آموزه های شیطانی این غاصبان دیگر تعالی و نیل به اهداف عالیه اخلاق انسانی ملاک نبود و بلکه داشتن دنیای بهتر در زیر سایه دین مقصود و مقصد قرار گرفت و حتی در این زمان اگر فرد جاهلی بخواهد ارزش اسلام را بیان نماید سخن او از فتوحات اسلام و فاتحین صدر اسلام خواهد بود که چگونه به ممالک همجوار خود یورش بردند و به نام دین قتل عام کردند و به ثروت و نوامیس آنها چنگ انداختند و.... در این دیدگاه است که چهره سگس نجس مانند خالدبن ولید خبیث و ملعون و یا سعدبن ابی وقاص و با فرزند نجس او عمر سعد و یا زیاد بن ابیه و عبیدالله بن زیادو...، و دیگر سگهای اهل دوزخ شمشیرهای آخته اسلام معرفی می شوند همان کسان که به دنبال این فجایع، مصایب کربلا را بوجود آوردند همان کسانی که امامان معصوم را در نهایت شکنجه و در غربت محض و ...، به شهادت رسانیده و شیعیان و سادات و پیروان آنها را قتل عام نمودند و...، آری و مانند این دیدگاه دقیقادر قرون وسطی در اروپا نیز وجود داشت یعنی فاصله زمانی قرن پنجم تا قرن پانزدهم میلادی که در آن ایام دین وسیله دنیاطلبی مالکین فئودال قرار گرفته و به حربه ای سرکوب گر بر علیه مردم تبدیل می شود و...، در این حرکت دهشتناک، هر حرکتی بر خلاف سلطه گری کلیسا و جامعه فئودال به شدت سرکوب می گردید تا جایی که با هر نوع پیشرفت علمی و اجتماعی به شدت مقابله می شد و هر دانشمند متفکر و ازادیخواه به قتل می رسید و محاکم تفتیش عقاید کلیسا به تارکان دنیا سپرده شده بود و آنها در نهایت قساوت و بی رحمی مخالفان خود را به قتل می رسانیدند این محاکم در قرن 16 در تمام اروپا به استثناء انگلیس تسلط پیدا کرد و آنها در
ص: 98
اسپانیا به غیر از شکنجه (340) هزار نفر، به تنهایی سی و دو هزار نفر را زنده زنده در اتش سوزانیدند و....، در چنین شرایطی دین کم کم چهره مقدس خود را از دست داد و بلکه به عامل ضد بشری تبدیل شد و میراث آن جامعه، فقر و تنگدستی و استثمار و اخلاف طبقاتی و جهل و خرافات و....، بود که بیداد می کرد، جامعه ای که دین و شریعت ریشه در تعالیم عیسی مسیح نداشت بلکه وابسته به انحرافی بود که امپراطور روم در پذیرش مسیحیت مورد پسند خود بوجود آورد و انجیل های انتخابی او بود که بر این انحرافات دامن می زد ....، و این جامعه، در نهایت به محرومیت، فقر و تنگدستی، تبعیض، بیماری، بی رحمی، ظلم و ستم و...، دچار شده و کلیسا و مذهب عامل تمام این بدبختی ها شناخته و محکوم شد و در این راستا زمینه یک انقلاب خونین و خطرناک پدید آمد که آغاز آن با انقلاب کبیر فرانسه بود که در این انقلاب مذهب عامل ارتجاع، تخدیر، ضدعلم و پیشرفت، ضد تفکر و ضد تحقیق و ضد آزادی و ضد عدالت اجتماعی و ضد ترقی و ضد حقوق انسانی انسانها و....، شناخته می شود و در این راستا آزادی، دموکراسی، حکومت قانون، تقدیس علم و فلسفه و عدالت و....، در دستور کار قرار می گیرد و اینگونه بساط کلیسا و حکومت فئودال ها برچیده می شود و اروپا به سوی پیشرفت علم و صنعت حرکت می کند و در این حرکت خود جهان سوم را بلعیده و فرهنگ خود را در این خصوص، به جوامع تحت سلطه منتقل می نماید و بر این اساس دین و سنت های قومی به شدت تحت ضربات مهلک قرار گرفته و منزوی می شوند و پیشرفت های اعجاب تکنولوژیک موجبات پیروی جهان سوم را از شعارها و رسوم کشورهای صنعتی فراهم می آورد و القاء می نماید که دین با هر پیشرفتی ضدیت دارد و جوامع مذهبی برای توجیه دین در برابر این حرکت توفنده به دنبال آن می رود تا اثبات نماید که دین ضد علم وآزادی نیست و بلکه مؤید آن است و در این راستا تمامی حقایق را نیز قربانی می نمایند و اینگونه روش
ص: 99
موجب گردید تا گروهی دین را عامل حرکت به سوی دنیای بهتر و مرفه تر بدانند و....، با این دیدگاه اینگونه شخصیت های منفور و جنایت کاران تاریخ، تقدیس شده زیرا به نفع مردم عربستان ثروت و دارایی ممالک همسایه را به نام جهاد فی سبیل الله غارت کرده و در راه بهتر ساختن اوضاع اجتماعی مسلمانان بکار گرفته اند، یعنی همان هدف که چنگیز و تیمور و هیتلر و....، انجام داده اند،...، آری این همان گودالی است که غاصبان حفر کرده و در طول زمان، دین و شریعت را در آن دفن می نمایند و اما تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که این شریعت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم است که زنده و پاینده خواهد بود، همان دین و شریعت که نهال آن در سایه صبر بی مثال مولای مظلومان علی علیه السلام بارور و تنومند گردید، یعنی همان دین و شریعت که از خون امامان مظلوم و معصوم ما زنده و مانند خورشید درخشان در جهان در درخشش است که تمامی این جلالت ها در وجود اقدس حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم که آخرین و برترین آنها است متجلی شده است و این همان دین است که از سوی خداوند خالق حی سبحان، خلایق جهان را به سوی اخلاق پسندیده هدایت می فر ماید همان اخلاقیات که با رشد روزافزون تکنولوزی نیاز به ان محسوس تر و ملموس تر می شود آری اگر لجام گسیختگی در اخلاق جهانیان در هزار سال قبل منتهی می شد به اینکه با شمشیر هزار نفر را به قتل برسانند در این زمان و در آینده با فشار یک تکمه و یا یک اهرم می توانند میلیون ها نفر را قتل عام کرده و حرث و نسل را ضایع نمایند، و این البته شریعت پیامبر آخرالزمان است که خداوند وعده نصرت آن را به مقدسین و وعده ارثیت آن به صالحین عالم را، به واسطه آخرین معصوم از نسل حضرت ابراهیم یعنی وجود اقدس حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، عطا فرموده است همان امام که در روایات بر مرکبی آهنین سوار است که از انتهای آن دود و آتش
ص: 100
خارج می شود ولی هنوز عوام تصور دارند که در زمان ظهور بر اسب سوار شده و قیام خواهند فرمود آری علوم هرچند پیشرفت نمایند هنوز در برابر ناشناخته های عالم به منزله صفر در برابر بی نهایت هستند همان علوم که خداوند آن را در کتاب خود به آصف برخیا و حضرت سلیمان عطا فرمود همان فیض که تا هزاران سال دیگر بر اهل علم و داشنمندان این عصر آشکار نخواهد شد و نیز بر همه آن کسانی که این حقایق علمی قرآن را در باور خود جای نداده اند و این کلام مولانا المظلوم علی علیه السلام در یاد نگارنده و در روایتی تداعی می شود که آن حضرت در برابر دریاچه ای ایستاده و فرمودند اگر می گذاشتند من از آب این دریاچه جهان را روشن می کردم، همان علوم که شمه ای از آن ها را دانشمندان استراسبورگ فرانسه در کتاب جعفر بن محمد مغز متفکر شیعه شرح و تفسیر نموده اند همان روایات که اکثریت قریب به اتفاق اهل اسلام از انها خبر ندارند همان علوم که تراوشات اندکی از آن به عالم عالیقدر حضرت شیخ بهایی رسید و حمامی را ساخت که سیصد سال با یک شمع گرم شد تا آنکه در نهایت قربانی کنجکاوی انگلیسی ها شد، همان علوم که نزد امثال آیت الله کوهستانی ها بود و البته آنچه در نزد این بزرگان از ابتداء تا حال و تا اینده وجود دارد همگی آیات و نشانه هایی است تا خلایق جهان بدانند که جهان هر چه پیشرفت نموده و بر ابزراها بیشتر حاکم شود نیاز او به اخلاقیات بیشتر می شود و نیز هر چه بر علوم دست یابد بایستی آگاه باشد که در ابتداء راه است و نیز آگاه باشد تمامی علوم منحصر در دانسته های آنها نیست و بلکه اولیائ خداوند ودر صدر انان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف صاحب عجایب خداوند است ولی آنچه در نزد او از اینگونه علوم و فنون است هدف شریعت نیست بلکه آنها ابزار هایی برای رفع نیاز های بشر است و دین و آئین و شریعت برای تعالی مکارم اخلاق انسانها است همان مکارم که سرور کائنات حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم و عجل
ص: 101
فرجهم هدف خداوند از بعثت خود را اتمام آن اعلام فرمودند اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین یا رب العالمین پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر اینکه به اعتقاد نگارنده بسیاری از انسانها که به ظاهر در دین و شریعت اسلام نیستند از بسیاری از کسانی که به ظاهر در دین و شریعت اسلام هستند به خدا و رسول و به امامان معصوم نزدیکتر هستند به عنوان مثال نگارنده به خاطر دارد که در رسانه ها شرح حال مستند پیرمردی را حکایت کردند که در بحبوحه جنگ جهانی دوم کودکان بسیاری را با دادن پول از اشغالگران خریداری نموده و آنان را به مناطق امن می فرستاد و با این عمل جان حدود چهارصد نفر را نجات داد و زمان گذشت و آن کودکان از کسی که جان آنها را نجات داده و آنها حیات خود را مدیون گذشت و ایثار او بودند خبر نداشتند تا آنکه از روی تصادف همسر این پیرمرد بر این راز را آگاه می شود پس بدون آنکه به آن پیرمرد خبر دهد تمامی این کودکان را که اکنون بزرگ شده و اغلب ازدواج کرده و صاحب همسر و فرزندشده بودند را در یک همایش بزرگ دعوت کرد و این همایش بزرگ و با شکوه برگزار شد و پیرمرد بدون آنکه خبردار باشد به عنوان یک مهمان دعوت و در این همایش پرده از راز با شکوه و با عظمت او برداشته شد و همه ان کسانی که جان و زندگی خود را مدیون او بودندبه سوی او آمده و او را غرق در بوسه و اشک نمودند آری و اگر نگارنده در ان مراسم بود البته بر دست های او و بلکه پاهای آن پیرمرد بوسه می زد پس به اعتقاد شما آیا این پیرمرد به خدا و رسول او و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم نزدیکتر است یا حیواناتی مانند خالدبن ولید، معاویه و یزید و عمر بن سعدو شمر و ابن زیاد و اربابان شقی انها که نماز خوان و قرآن خوان بوده ولی دست های کثیف آنها به خون پاک و مطهر حضرت زهرا و امامان معصوم آغشته شده است و یا داستان سربازی که در جنگ جهانی دوم به خاطر عبور دادن یک کودک به سوی خانواده اش
ص: 102
از مرز برلین شرقی به برلین غربی به اعدام محکوم شد و قبر او زیارتگاه آزادگان جهان است پس آیا او که به خاطر رحم به یک کودک جان خود را فدا کرده است به خدا و رسول و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم نزدیک تر است یا حرمله نمازخوان و روزه گیر که گلوی شیرخواره حسین را هدف تیر سه شعبه خود قرار داد و....،آری آیا در روایات ما مذکور نشده است که فرق مؤمن و کافر رحم است، پس چگونه انسانهای شقی و بی رحم و ظالم و ستمگر می توانند خود را رستگار ببینند در حالی که خدا در کمین ستمکاران است، پس چون بر این فرازها اگاه شدی پس واقف باش بر اینکه چگونه امت اسلام به واسطه دوری خود از قرآن کریم که معجزه عظیم رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم است، به گمراهی دچار شده و آن آیت عظیم خداوند که شاخصه حق و باطل است را رها کرده و برای طی کردن راه سعادت به راه های دیگر روی آورده اند و ما در این فراز مثالی را اورده و آن را به عنوان مشت نمونه خروار تقدیم سالکان راه حق و حقیقت می نمائیم و آن موضوع اساس هدایت اهل اسلام است که رسول خدا به آن امر فرمود و عقل نیز به صحت آن گواهی می دهد و آن حدیث ثقلین است که شیعیان می گویند قرآن و عترت و اهل سنت می گویند قرآن و سنت و در اصل فرقی هم ندارد زیرا مقصود از سنت در نزد اهل سنت در واقع سنت رسول خداست که الزام در پیروی ایجاد می کند نه سنت عمر بن الخطاب که فرد بی سواد و عامی و خشن و بی منطق بود در حالی که راوی و عامل سنت رسول خدا هم البته اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام و عجل فرجهم هستند پس استناد به عمل اهل اسلام دورکن پیدا می کند قرآن و حدیث و عقل هم بر این حقیقت مهر تأیید می کوبد زیرا خداوند در قرآن امر فرمود به نماز ولی توضیح داده نشد که نماز صبح چند رکعت و نمازظهر و عصر و...، چند رکعت است که شرح و تفصیل آنها در احادیث مذکور است و ما در اصول روش های
ص: 103
حدیث شناسی که آنها را در کتاب شریف عروه الوثقی خود شرح دادیم و بر اهمیت آن تأکید نمودیم کلام خود را آوردیم و اثبات نمودیم که راه تشخیص روایت صحیح از روایت جعلی رجوع به قرآن کریم وفق اوامر رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم و سیره و روش اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام و عجل فرجهم است که ما به عنوان نمونه به بطلان حدیث خلیفه اول با اقامه دلیل قرآنی به فتوای حضرت زهرا و حضرت علی علیه السلام اشاره نمودیم و اثبات نمودیم که چگونه این معصومین هرگز به شخصیت راوی در این حدیث توجه ننمودند بلکه وفق کلام رسول خدا روایت او را با قرآن تطبیق داده و آن را ابطال نمودند و نیز آنچه در راستای تحکیم آن مذکور نمودیم بحث حواشی تاریخی و روایات معارض بود و در این راستا تعداد رکعات نماز صبح که اجماع اهل اسلام است و نیز احادیث مربوط به واقعه عظیم غدیر خم و....، را به عنوان نمونه مذکور و به حواشی آن استناد نمودیم پس دانش پژوهان دقت نمایند که برای تشخیص روایات صحیح از روایات جعلی روش دقیقی را دنبال نمایند خصوصا در این برهه از زمان که شریعت اسلام در هجمه بی وقفه شیطان و شیاطین جن و انس قرار دارد و آنها به هر نحو در گمراه نمودن خلایق، تمامی هم و غم و تلاش خود را صرف می کنند و ...، بکارگیری این روش در بیان ساده بدینگونه است که بدواً روایت مورد بررسی به قرآن عرضه می شود پس اگر موافق بود اخذ و اگر نبود رد می شود و اگر موافق بود چگونگی و شرح و تفسیر آن مورد مداقه قرار می گیرد و اگر اهل اسلام بر آن اتفاق نظر داشتند مشروط بر آنکه دارای روایات معارض نباشد اخذ و گرنه ابطال می گردد و در این راستا ما به روایات معرض که منتهی به تأیید و یا تکذیب روایت می شود به عنوان بحث توجه به حواشی اشاره نمودیم به طورمثال در رابطه با احادیث وارده در خصوص غدیر و نصب خلافت مولانا امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام که به امر خداوند
ص: 104
متعال و به توسط رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم به امت ابلاغ شد در آیات خداوند اینگونه نازل شد که (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک ...) الی آخر که مولانا حضرت علامه امینی رحمه الله علیه کتاب عظیم شریف الغدیر خود را در این خصوص به نگارش در آورده و تا ابدالآباد چراغ پر فروز راه هدایت اهل اسلام شدند و این کلب آستان حضرت او نیز موفق شد به عون الله تبارک و تعالی و عنایات مخصوصه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولاتنا زینب بنت امیر المؤمنین به ارائه خلاصه 22 جلد ترجمه فارسی آن و تحت عنوان کتاب شربف حیات جاویدان و نکته عظیم اینکه حضرت علامه در این کتاب شریف دقیقا همین مسیر را رفته است یعنی بدواً به اجماع اهل اسلام در این خصوص اشاره و سپس به حواشی آن نیز استناد نموده که از جمله این حواشی استناد حضرت علامه به اشعاری بوده که در صدر اسلام در این خصوص به توسط شعرای اسلام سروده شده و یا روایاتی که به طور غیر مستقیم به این واقعه عظیم اسلام اشاره نموده است و...، ما در مثال دیگر جعلی بودن احادیث مربوط به تحریفی بودن قرآن را به عنوان احادیث جعلی وارده به کتب روایی اثبات نمودیم و به احادیث معارض و ایات عظیم قرآن و به احکام عقل استناد و آنها را باطل و به مزبله دان تاریخ فرستادیم و در این راه هرگز عشق و علاقه عظیم ما به اهلبیت عصمت و طهارت موجب نگردید تا در برابر این تهمت عظیم دشمنان و معاندان که در قالب قال الباقرو قال الصادق و....، این اکاذیب را در کتب روانه نموده بودند سستی رای و کجی فکر به خرج داده و یا تسلیم روش های دیگر بی ربط مانند علم رجال باشیم زیرا رجوع به متن قر آن طبق اوامر رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم و فتوای حضرت زهرا و حضرت علی علیهم السلام و عجل فرجهم برتری دارد بر هر روش اختراعی دیگر، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس در این زمان که هجمه
ص: 105
دشمنان اسلام و قرآن متوجه اصل و اساس شریعت پاک نبوی شده است لازم است که از سوی محققان اسلامی و دانش پژوهان در تمامی جوانب اعم از اعتقادات و احکام بازنگری لازم معمول گردد و طریق حق و ناحق آشکار گردد تا از ورود ضربات مهلک به اسلام و اهل اسلام جلوگیری بعمل آید و یا خدای ناکرده اهل اسلام مدافع امر خلافت شرع و خلاف شریعت جاودانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم نشوند و در این راستا به عنوان نمونه به چند حکم از احکام اشاره و تو ای عاقل دانا و خردمند حدیث مفصل بخوان از این مجمل و نیز آگاه باش که در این برهه از زمان که اسلام در خطر هجمه دشمنان اسلام و قرآن قرار دارد و به شدت تحت حملات ددمنشانه کفار و معاندین و منافقین قرار دارد، مخالفت و برداشتن و نفی مواردی که خارج از دین اسلام است ولی به نام دین و توسط منافقین و دشمنان خداوند در شریعت اسلام وارد شده است از واجبات هر انسان مسلمان محقق و شریف است به عنوان مثال تمامی آن مواردی که خلیفه غاصب اول و دوم و سوم و...، به عنوان امور دینی در شریعت جاودانی حضرت محمد به رای و فکر و فشار و تهدید خود حاکم نمودند و گروه متعصب و همراه آنان، این موارد خلاف را در دین اسلام نهادینه نمودند مانند برداشتن حکم متعه، یا بدعت در نماز تراویج و یا بدعت در نحوه وضو گرفتن و یا تغییر اذان و یا دست بسته نماز خواندن و...، که در محدوده احکام است و یا بدعت در احکام تهاجم و حمله نمودن به کشور های همسایه و غارت و چپاول و قتل عام حرث و نسل آنان و خونریزی و...، به شیوه اعراب جاهلیت و یا نابود نمودن آثار تمدن و حیات بشری از فرهنگ و آداب اجتماعی مانند نابود نمودن کتابخانه ها و مراکز علمی و ادبی و دانشگاهها و....، و جمع نمودن خلایق در مساجد و الزام آنان به اینکه فقط قرآن بخوانند و قرآن کفایت از همه امور می نماید و خلایق جهان نیازی به دانشگاه و علم طبابت و فیزیک و شیمی و...، ندارند به شیوه اعراب
ص: 106
جاهلیت و اخراج اهل کتاب از عربستان به استناد روایتی که خلیفه دوم از خود جعل نموده و پیروان او از آن حمایت کردند، غصب خلافت الهی و تغییر مدار آسیای عظیم اسلام از مدار الهی به مدار شیطانی و به راه انداختن دریاهای خون از قربانیان این تغییر در طول تاریخ و برپا نمودن اساس تمامی ظلمها و ستم گری ها و...، وفق آنچه مولاتنا فاطمه الزهرا در خطبه عظیم خود به خلایق آن زمان و تمامی خلایق تا روز قیامت هشدار دادند و ...، در عرصه های سیاسی و اجتماعی و اثرات متقابل این امور در ایجاد فساد و تبهکاری و ستیزه گری با خدا و رسول و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم وفق کلام عظیم مولانا المظلوم علی علیه السلام به شرحی که مذکور گردید تاجایی که دین هدف دنیا طلبی و فحشاء و فساد بنی امیه و بنی عباس و بنی امیه ها و بنی العباس های جهان به نام دین گردید و اینگونه راه های هدایت گم شد و راههای گمراهی و ضلالت باز و خلایق را به سوی دوزخ سوق داد و...، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که هرگز این انحرافات ربطی به اسلام و قرآن نداشته و ندارد و نخواهد داشت و دفاع از این مواضع در راستای یاری اسلام و قرآن نبوده و نمی باشد و نخواهد بود بلکه این شناخت صحیح حقایق قران و اسلام و دفاع از این حقایق صحیح است که به منزله یاری دین خدا و اسلام و قرآن است و آن راه حق یعنی شریعت محمد و اعتقاد به امامت امامان معصوم از آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم است، پس چون بر این فراز اگاه شدی پس اگاه باش که با فشار و جبر و خدعه عمربن الخطاب بود که احکام ناروای بسیاری بر شریعت اسلام بار گردید که در طول قرون بر ضد اسلام و قرآن در آن تبلیغ گردید که از جمله آنها موضوع سنگسار نمودن زانی و زاینه است و ما در قبل اثبات نمودیم که در خصوص تمامی احکام اسلام بدوا، حکم اصلی به عنوان قانون در کتاب خدا مذکور و سپس با سنت رسول خدا و امام معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم تشریح و تفصیل
ص: 107
می گردد و به نظر می رسد یکی از این احکام که عمر بن الخطاب آن را به اهل اسلام تحمیل کرد حکم سنگسار نمودن است که در کتاب خدا حکمی از آن وجود ندارد و در زمان او نیز اصحاب به اجرای آن به او اعتراض نمودند ولی او از طریق ارعاب و گواهی گرفتن یاران معلوم الحال خود ان را بزور اجرا نمود و مانند بدعت او در بسیاری از احکام مانند نماز تراویج ...، لازم الاجرا شد و مخالفت با آن بواسطه تعصبات پیروان او که کلام و روشهای مزخرف او را وحی منزل می دانستند موضوعیت پیدا نکرد و بدینگونه در بعضی از احادیث شیعه نیز بواسطه تأخر زمانی راه یافت و ما البته همانگونه که اثبات نمودیم در خصوص روایات جعلی مطلقاً نبایستی به رجال ناقل متکی باشیم بلکه به قرآن و عقل و روایات معارض و حکم حواشی و ....، یعنی روشهایی را که برای شناخت آن اشاره نمودیم به طور مثال در این روایت که مورد اتفاق شیعه است (کانو بنو اسرائیل اذا اصاب احدهم قطره بول، قرضوا لحومهم بلمقاریض و قد وسع الله علیکم و.... و جعل لکم الماء طهورا...)، و البته نگارنده در شرح و تفسیر خود در رابطه با کتب تورات و انجیل یعنی در کتاب شریف نورالانوار خود، حدود هشت هزار صفحه را به حول و فضل الهی و عنایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولاتنا حضرت زینب سلام الله علیها به نگارش در آورده و هرگز هیچ باب و یا هیچ بخش و یا هیچ عبارت و یا هیچ کلمه و یا هیچ حرفی را در این رابطه ملاحظه ننمود پس چگونه می تواند این کلام حقیقت داشته باشد که اگر قطره ای ادرار بر تن یهودیان می رسید آن تکه از بدن خود را با قیچی های آهنین می بریدند ولی خدا برای اهل اسلام این حکم سنگین را برداشت و آب را وسیله طهارت اهل اسلام قرار داد پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که اگر چنین کلامی صحت داشت در این زمان هیچ یهودی زنده نبود تا به امثال این روایات جعلی استهزاء نماید و البته راوی ابله تصور نموده بود که احکام طهارت فقط در دین
ص: 108
اسلام مذکور است و انبیاء بنی اسرائیل احکام طهارت و حرام بودن گوشت خوک و حرمت زناکاری و قتل ناحق و...، را نداشته اند و توجه ندارد که ما در کتاب شریف نور الانوار خود و نیز کتاب ارجمند سراج منیر خود موضوع ذاتی بودن حرمت های اعلام شده در احکام را در تمامی ادیان الهی، وفق روایت عظیم مولانا حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التهیه و الثنا اثبات نمودیم و آن را به حرمت ذاتی تزویج خواهر و برادر و....، بسیاری از احکام دیگر تسری داده و روایات جعلی بسیاری را ابطال نمودیم و اثبات نمودیم که تمای فرازهایی که در کتب انبیاء که تحت عنوان عهد عتیق یا تورات جمع آوری شده و یا در مجموعه عهد جدید یا انجیل وجود دارد و در انها تبلیغ از شراب و شرابخواری و زنا و زناکاری و جادو و جاد.گری و...، شده است همگی تحریف شده و جعلی است زیرا فرمان خداوند به تمامی انبیاء الهی بر حکمت ذاتی وضع شده و به عبارتی تمامی احکام و فرایض وفق مصلحت ذاتی انسانها ابلاغ شده است یعنی شراب از ابتداء حرام بوده و تا ابد حرام خواهد بود و زنا با محارم از ابتداء حرام بوده و تا ابد حرام خواهد ود و....، یعنی همانگونه که خوردن مدفوع از ابتداء حرام بوده و تا قیامت حرام خواهد بود زیرا خداوند متعال جل جلاله تمامی آنچه را که به ضرر بندگانش بود بر آنها حرام فرمود و هر آنچه به خیر و مصلحت و منفعت بندگانش بود را برآنها واجب فرمود و این است معنی و مفهوم روایت مولای رئوف و مهربان ما حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التهیه و الثنا که در ان هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد و البته کشف این حقایق بر خلایق تا ابدالآباد فقط و فقط بواسطه مقام و منزلت حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم است یعنی بواسطه آن حضرت و شریعت پاک او است که تمامی زشتی ها و تهمت ها و افتراها که به ساحت مقدس انبیاء الهی به واسطه تحریف در کتب آنها حاصل شده است برداشته شده و وجود پاک و مطهر آنان از هر تهمت و افترا و زشتی مبرا شده است
ص: 109
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم پس چون بر این فراز آگاه شدی پس در ادامه بحث توجه نما که آیات کتاب خدا درباره زانی و زانیه اگر مجرد و یا متاهل باشند در آیات 15 به بعد سوره نساء مذکور است که حکم آن در غلامان و کنیزان تخفیف می یابد که حکم حبس تا مرگ، به تازیانه و نفی بلد تبدیل یافت ولی حضور گروه از مؤمنان در اجرای حد تازیانه و حرمت ازدواج با آنان بر اهل ایمان بیان گردید و...، پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما در این فراز به این نکته مهم که اهل اسلام نبایستی دنبال رو عمر بن الخطاب باشند زیرا که او فردی بدوی و خشن و بی سواد و بی تفکر بود و هرگز راه و روش و تفکر او نبایستی در اهل اسلام نهادینه شود ولذا هر آنچه را که او به وسلیقه خود و بر خلاف کتاب خدا به اهل اسلام تحمیل کرد بایستی به دور انداخته شود زیرا که طریقه بدعت او در نماز خواندن و بر داشتن احکام عظیم متعه و تغییر اذان و ....، بعد از گناه نابخشودنی او در غصب خلافت، همگی بر ضد احکام و فرامین خداوند متعال است و ما هرگز به دلایل و توجیهات و طرز فکر او کاری نداریم بلکه درخت ناراستی و نادرستی را از روی میوه آن تشخیص می دهیم و نکته عظیم دیگر اینکه طرفداران متعصب دو خلیفه اول و دوم در تمامی ایام صدر اسلام با شدت و اختناق غیرقابل توصیف از بدعت های بعمل امده حفاظت می کردند تا جایی که آن را شرط خلافت بعد از عمر قرار دادند و چون مولانا المظلوم علی علیه السلام نپذیرفت گوی خلافت را طبق پیش بینی عمر به آغوش عثمان انداختند و با طی شدن زمان خلافت عثمان، تمامی بدعت ها نهادینه شد و هر گونه مخالفت و انکار آنها بی فایده بوده است مانند آنچه در برگزاری نماز تراویح معمول گردید بنابراین نتیجه گیری می شود که انجام امثال اینگونه احکام در زمان امام معصوم هرگز دلیل بر مشروعیت آنها نیست زیرا با توجه به خطری که اساس اسلام را از داخل و خارج، تهدید می کرد امکان برگردانیدن اصل
ص: 110
بعضی از این احکام متصور نبود خصوصاً با توجه به اینکه طرفداران متعصب خلفاء غاصب، هرلحظه مترصد نابودی دشمنان خود بوده اند و به عبارتی دیگر در این شرایط، اصل بقای اسلام و قرآن در اولویت حفظ قرار داشت زیرا همانگونه که مذکور گردید، شیاطین جن و انس، محور هدایت را از فرامین خداوند خارج ولذا شناخت مظلومیت های وارده بر اساس و ارکان اسلام نیاز به گذشت زمان داشت و به عبارتی، هرگونه درگیری در این رابطه، نهال نوپای اسلام را از جای خود در آورده و نابود می کرد و لذا مولای مظلومان با این مضمون فرمود که صبر کردم مانند کسی که خار در چشم و استخوان در گلوداشت یعنی 25 سال بر جنایتها، خیانت ها، تبعیض ها و بی عدالتی ها و...،صبر فرمود تا آنکه سایه حقانیت اسلام و قرآن و تعالیم محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم بر اهل جهان سایه افکن گردید پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس توجه نما تو ای مخاطب ارجمند که پژوهش گران هرگز لزومی ندارد که پای خود رادر جای پای بدعت گران قرار دهند و توجیهات بدعتهای ناروایی را که از خود بهم بافته اند را بپذیرند زیرا اجرای احکامی که ریشه در قرآن وسنت نبوی ندارد و ساخته و پرداخته مشتی عوام متعصب و غاصب است البته به ضرر اسلام و قرآن است و لذا نیاز به پژوهش و تحقیق در این خصوص یعنی به منظور اثبات یاوه بودن آنها کاملا محسوس است و اما مثال دیگر در موضوع قطع دستان دزدان است پس باید پژوهش در این فضا نیز کامل باشد تا هجمه لجام گسیخته ای که دشمنان اسلام و قر آن بر علیه اصل و و اساس آن بوجود آورده اند نتواند به اعتقادات مردم لطمه ای وارد نماید بطور مثال تمامی شروط لازم در قطع دست سارق که بایستی چهل شرط در آن لحاظ شود بطور شفاف بیان شود و...، تا بطور مثال از روی حماقت و جهل دست گرسنه و مضطری که برای سیر نمودن شکم گرسنه خود و خانواده اش یک عدد نان سرقت نمود قطع نشود تا ویکتور هوگو ها دست به قلم شده و حدیث ژان
ص: 111
وال ژان ها را بر علیه اسلام و قرآن تبلیغ کنند و تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به اینکه غاصبان و طرفداران متعصب آنها برای تحکیم خواسته های خود مطالبی را عنوان نموده اند که عنوان نمودن آنها بر خلاف آیات کتاب خداوند و محکوم به بطلان است از جمله در خصوص نحوه جمع آوری قرآن روایاتی مذکور گردیده است که بر خلاف آیات صریح و واضح و روشن کتاب خدا و وحی نازل شده بر سینه پاک حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم است و البته اینگونه روایات در تحریف قرآن و ضعف در جمع آوری آن را نمی پذیرد مگر فرد ابله و احمق زیرا به شرحی که ما در آثار خود آورده ایم تقدم و تأخر در ترتیب زمان نزول به هر دلیل صورت پذیرفته ولی هرگز فتحه یا کسره و یا ... حتی یک حرف به آیات کتاب خدا اضافه و یا از آن کم نشده است و البته بر هر عاقلی آشکار است که جمع آوری به این شکل موجود یعنی جمع آوری بدونرعایت زمانبندی نزول آیات هرگز از مصادیق تحریف نیست و ما در این خصوص کلام خود را آورده و جعلی بودن تمامی روایاتی که در باب تحریف کتاب خدا رسیده است را با اثبات روشهایی که در شناخت احادیث جعلی معرفی نمودیم یعنی در این کتاب شریف و نیز در عروه الوثقی، پس همگی را به مزبله دان تاریخ فرستادیم و نیز از مسلمات تاریخ است که رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم بر کتابت آیات قرآن نظارت داشته و تمامی آیات را به وسیله کسانی که اهل خط و کتابت بوده اند ضبط می فرموده و لذا تعداد کاتبان وحی از حد احصاء خارج و موضوع نقصان در کتابت آیات قرآن از اساس منتفی بوده است پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به بعضی از روایات سخیف و ابلهانه که از معتبرین عامه رسیده و بی اساس بودن و بی اعتباری اینگونه روایات را قبلا اثبات نمودیم که از جمله این روایات روایتی است که اسماعیل بخاری در کتاب فضایل قرآن خود با این مضمون روایت کرده است که:(زید
ص: 112
بن ثابت می گوید که بعد از واقعه یمائه، ابوبکر مرا احضار کرد در حالی که عمر بن الخطاب نزد او بود و گفت عمر می گوید که واقعه یمانه قاریان قرآن را نابود کرد و من می ترسم که در واقعه دیگر کل قاریان از بین بروند و قرآن با مرگ آنها نابود شود پس دستور بده که قرآن را جمع آوری نمایند و سپس ابوبکر به او می گوید من چگونه کاری را انجام دهم که پیامبر انجام نداد (یعنی قرآن را العیاذ بالله به حال خود رها کرد) پس عمر گفت کاری نیک است پس ابوبکر نظر عمر را اختیار کرد پس ....، زید به جستجوی قرآن پرداخت تا آنها را جمع آوری کرد تا جایی که می گوید دو آیه سوره آخر سوره (توبه) را تنها نزد ابوخزیمه انصاری یافتم و نزد کس دیگری از آن خبری نبود پس این نوشته ها نزد ابوبکر و سپس عمر و بعد از عمر نزد حفصه و سپس عثمان آنها را از حفصه گرفت و تکثیر کرد ...)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند تعجب ننما از عقل سخیف این راویان و این مدعیان دروغ پرداز که تصور می نمایند که رسول خدا قرآن را مانند امت خود به حال خود رها کرد تا آنکه عمر و ابابکر این رهبری رها شده امت اسلام و نیز اوراق پراکنده شده و در حال نابودی قرآن را جمع آوری کرده و نزد خود حفظ کردند تا به حفصه رسید و سپس عثمان از روی آنها تکثیر کرد تاجایی که اگر ابوخزیمه انصاری بطور اتفاق از دنیا رفته بود قران ناقص می شد زیرا آن دو آیه فقط در نزد او بود و در نزد کسی دیگر نبود یعنی وصی رسول خدا که مأموررسول خدا برای جمع آوری قرآن بود حضور نداشت و نمی دانست که آیات کتاب خدا چگونه نازل شده است در حالی که داناترین خلایق به کل قرآن بوده و می دانست که آیات خداوند در چه زمان و در کجا در شب و یا در روز، در کوه و یا در صحرا و...، نازل شده است و یا ابن مسعود ها و ابن عباس ها و....، حاضر نبودند و باز بر عقل سخیف این مدعیان احمق اگر خواستی خنده کن و یا اگر خواستی گریه کن که مدعی هستند که دو آیه آخر سوره توبه را پیدا کردند و آنوقت قران
ص: 113
کامل شد و کسی از این نمادهای حماقت سؤال نکرد که چگونه دریافتی که با این دو آیه پیدا شده تو، قرآن کامل شد اگر کل قرآن را در جایی مضبوط نداشتی یعنی چگونه دریافتی که با این دو آیه قرآن کامل می شود در حالی که کل قرآن در نزد تو حاضر نبوده است تا آن را شاخصه تکمیل آن قرار دهی و باز چگونه کل قرآن در نزد ابوبکر و سپس عمر و سپس حفضه بوده و امت اسلام از جامعیت آن محروم بوده اند و....، آری این سخنان سخیف و حماقت بار پذیرش نمی شود مگر از سوی عقول نارس و بدوی که تصور می کنند خداوند عظیم الشأن دین و شریعت ابدی خود را رها کرده و به باد حوادث سپرده و حفظ آن بطور اتفاقی صورت گرفته و رسول خدا العیاذبالله دین و شریعت را رها کرده و قرآن را نیز مانند امامت امت به حال خود رها کرده تا انکه عمر و ابابکرکاری را که پیامبر صورت نداد را انجام داده اند یعنی این دو غاصب آن را کامل کرده اند و در این راستا است که روایات کذایی از عمر روایت می شود که دلالت می نماید به تحریفی بودن قرآن که نمونه های انها را می توان در(الدر المنثور جلد 5) و (مسند احمد ج 1) و (بخاری در کتاب حدود) ....، ملاحظه کرد که(عمر گفت ... ایها الناس لا تجز عن من (آیه الرجم)، فانما ایه نزلت فی کتاب الله و قرآناها و لکنها ذهبت فی قرآن کثیر...) و یا از حذیفه نقل شده است:(قال لی عمر بن الخطاب کم تعدون سوره الاحزاب قلت ثنتین او ثلاثه و سبعین قال ان کانت لتقارب سوره البقره و ان کان فیها آیه الرجم)، پس اینگونه ابلهانه است که در اینگونه روایات عمر سخن از تحریف قرآن به میان می آورد تا به بهانه اینکه مقدار زیادی از قران از بین رفتهآ اثبات نماید که آنچه او مدعی است هم در بین این آیات مفقود بوده است یعنی آیات رجم و احمد و نسایی از عبدالرحمن بن عوف روایت کرده اند که:(ان عمربن الخطاب قطب الناس فسمعته بقول: الا و ان ناسا یقولون : ما بال الرجم وفی کتاب الله الجلد و قد رجم النبی و رجمنا بعده ...) و سپس بر قول او شهادت می
ص: 114
دهند خود او و عبدالرحمن و فلانی و فلانی و اینگونه صدای اعتراضات به داستان رجم سرکوب می شود تا دیگر کسی ندای (ما بال الرجم و فی کتاب الله الجلد) را سر ندهد و بررسی ها نشان می دهد که در روایت صحیح بخاری کسانی که به این حکم اعتراض کرده بودند عمار یاسر و دوستان او بودند که به دنبال این اعتراض دم از بیعت با علی بعد از عمر زده اند که در نهایت تهدید به قتل شده اند پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که در این حکم و سایر احکامی که در زمان اجرا، عملاً دچار مشکل شده اند مانند قطع ید سارق و...، بایستی توجه پژوهشگران بیش از پیش به آنها معطوف گردد تا چنانچه ارتباطی با اسلام ندارد حذف شده و حکم صحیح اجرا شود و چنانچه این احکام وجود دارد با تمامی شرایط آن انجام شود تا اسباب طعن و همجمه دشمنان اسلام و قرآن را فراهم ننماید. اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم، پس توای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که روش رسول خدا و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم در راه تربیت اهل اسلام هرگز بر پایه خشونت و خونریزی و ...، بنا نشده و بلکه بالعکس بر رحمت و عطوفت و گذشت پایه ریزی شده است و لذا در روایات ملاحظه می شود که چگونه رسول خدا از قاتلان یاران و عموی با وفای خودو ...، انتقام نمی گیرد و بلکه به عکس آنها را به رحمت و گذشت خود عبد و بنده خود می سازد و این اصحاب با وفای او بودند که کجروی می کردند و رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم آنها را با کنایه و راهنمایی از اعمال زشت بر حذر می داشتند و این آیات کتاب خداست که بر این روشها مهر تأیید می زند و این آیه شریف 25 سوره نساء است که حکم تأدیب را برای غلامان و کنیزان نصف می نماید پس اگر حکم رجم ساخته و پرداخته عمر نباشد پس چگونه حکم آن را می توان نصف نمود و اگر این حکم در احکام شریعت نصف شده است پس ترتیب آن چگونه است و...، آری، اهل پژوهش بایستی تمامی روایاتی
ص: 115
که مخالفت صریح با آیات کتاب خدا دارد را مورد تدقیق قرار داده و بیهوده اسباب هجمه بر اسلام و قرآن را فراهم ننمایند خصوصاض در احکامی که اجرای آنها نیز عملاً دچار مشکل شده است زیرا اینگونه احکام ممکن است یا ریشه در اصل اسلام نداشته باشد و یا با رعایت جمیع شرایط آن بجا آورده نشود و نگارنده در نظر دارد تا به حول وفضل الهی و عنایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولاتنا حضرت زینب سلام الله علیها نگرشی سریع بر احادیث وارده نماید تا احادیثی را که وفق اجماع اهل اسلام با کتاب خدا مخالفت دارد و مجعولیت آن مسلم است را معرفی نماید بطور مثال روایاتی که در ان افرادی که دارای چشمان زاغ و روشن و آبی هستند را العیاذبالله حرام زاده معرفی می نمایند و یا یهودیان اگر قطره ای بول به تن آنها می رسید گوشت تن خود را با قیچی می بریدند و ....، که این روایات قطعاً جعلی بودن آنها مورد تأیید اهل اسلام است و ما از خداوند توفیق نیل به این هدف را خواستاریم انشاء الله، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که نگارنده در کبر سن خود قرار دارد و نیز مشکلات فراوان دیگر که پیش روی قرار دارد و او تمامی توان او را در نگارش آثار او از او سلب نموده است ولی با این وجودبر خدا توکل نموده و امیدوار است که در پناه عنایات خاصه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولاتنا حضرت زینب سلام الله علیها بتوانند به خدمات خود به درگاه حضرت پروردگار جل جلاله و برترین مقدسین خلایق عالم یعنی محمدو آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم ادامه دهد و این آثار بتوانند چراغی روشن در راههای تاریک دوره آخرالزمان برای اهل حق و حقیقت و دانش پژوهان باشد، آمین، خدایا بر ضعف و غربت من ترحم فرما و مرا در خدمت به محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم و شریعت جاودانی خود توفیق بیش از پیش عطا فرما آمین آمین آمین یا رب العالمین، پس چون تو ای عاقل دانا و خردمند بر این تضرع نگارنده آگاه شدی پس او را از
ص: 116
دعای خبر خود محروم مفرما همانگونه که دعای خبر او بدرقه راه تمامی اهل ایمان است، پس توجه نما تو ای طالب حق و حقیقت که بررسی های نگارنده تا به اینجا به این موارد معطوف بود که او در ابتدا، در کتاب خدا به مفاد کلام خدا توجه خود را صرف نموده و امعان نظر او بر آیات عظیم خداوند محرز نموده که حضرت پروردگار جل جلاله در معجزه جاودانی رسول معظم خود، بندگان خود را به سوی سعادت ابدی دعوت نموده و همچنین از ارتکاب به اعمالی که آنان را به سوی غضب او می کشاند و مستوجب دوزخ ابدی او می نماید به شدت بیم داده است که ما در این فراز به حضرت او پناه می بریم و از اومسئلت مینمائیم تا به حق عزیزان درگاه خود و در صدر آنان محمد و ال محمد علیهم السلام و عجل فرجهم ما را از جهنم ترسناک و خوارکننده خود محفوظ دارد و هرچند لایق بهشت و سزاوار آن نیستیم ولی به فضل و مرحمت خود مارا و عزیزان ما را به بهشت جاویدان خود وارد نماید و تا خدایی می فرماید در نعمت های جاودانی آن ما را بهره مند بفرماید آمین آمین آمین یا رب العالمین، پس توجه نماید مخاطب ارجمند که اساس کار نگارنده در این بررسی بر این اصل استوار بود که وجود هر انسان برای نیل به طهارت وپاکی در بدو امر، بایستی با دوری از پلیدی ها قرین شود و سپس لایق طهارت گردد همانگونه که شخص مؤمن برای شرفیابی به پیشگاه ذات اقدس احدیت بایستی ابتداء خود را از نجاسات ظاهر و باطن تطهیر نماید و سپس وضو گرفته و شایسته عبادت شود و....، و بدیهی است که استعمال عطر برای کسی که به انواع نجاسات آلوده است جز بر ابلهی و حماقت او بر چیز دیگری دلالت نمی نماید پس ما در بررسی های خوداین اصل را یعنی توجه به هشدارهای خداوند را مبناء قرار داده و در بررسی های خود به چند گروه معاند و ستیزه گر رسیدیم که در آن گروهها، خداوند به مخاطبان خود وعده دوزخ جاوید داده است که این گروهها شامل (کافران، مشرکان، ظالمان، قاتلان اهل ایمان، رباخواران،
ص: 117
منافقین، تکذیب کنندگان آیات الهی، ستیزه گران با خدا و رسول او و....)، بوده اند و ما جسته و گریخته به غیر از شرح کامل بحث منافقین به شرح سایر موارد اشاراتی داشتیم از جمله اینکه عنوان نمودیم که مقصود خداوند در کتاب خود از کافران این اصطلاح عوامانه آن یعنی انکار خداوند نیست بلکه مقصود خداوند از کافران، گروه ناسپاسان است که به درگاه او شاکر به نعمت های او نمی باشند و لذا مستوجب عذاب خداوند می گردند و همچنین است این تعبیر برای سایر گروههای احصاء شده و از جمله مشرکان که معلوم شد که شرک مصادیق متفاوتی به غیر از معنی ظاهری و مشهور آن یعنی بت پرستی و...، دارد که یکی از مصادیق مهم دیگر آن ستیزه گری با خدا و رسول و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم است و با حضرت پروردگار در آیات مختلف مصادیق متفاوتی را از بیان (آیات) خود اراده فرموده است پس ما پس از شرح کامل مقوله منافقین تلاش می نمائیم تا در حد امکان توانایی خود به شرح مصادیق بیشتری از گروههای مشمول در مخاطبان نهی خداوند بپرازیم و از او مدد می خواهیم و به او پناه می بریم که جز ذات اقدس او هیچ پناهی وجود ندارد و به جز آبرومندان درگاه او و در صدر آنان محمد و ال محمد علیهم السلام و عجل فرجهم کسی دیگر برای شفاعت یافت نمی شود و تو ای عاقل دانا و خردمند در این فراز به نکته ای دیگر نیز توجه نما که حضرت پروردگار در این خطاب های خود هم به گروه معصومین هشدار داده است و هم به افراد عادی مانند ما پس بواسطه نعمت های عظیم که به معصومین خود عطا فرموده، تکالیفی سخت را نیز از آنان انتظار دارد ولذا اموری را برای آنها الزامی می فرماید که برای بندگان دیگر او الزامی نیست مانند نماز شب و دیگر نمازهای مستحبی که برای آنان واجب ولی برای ما مستحب است و یا ارتکاب معاصی که صدور آن از آن بزرگواران، آنها را مستحق عذاب خداوند می فرماید ولی مانند آن برای افراد عادی یعنی غیر معصوم که از روی عدم علم
ص: 118
و جهل و...، مرنکب آن شده اند مقوله گذشت و بخشش وجود دارد ولذا العیاذ بالله ارتکاب زنا از معصومین قابل گذشت نیست ولی از سوی افراد عادی که علم و معرفت کمی نسبت به خداوند دارند به شرط توبه و شفاعت اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام و عجل فرجهم و دیگر مقربان درگاه خداوند، قابل گذشت است ولذا در همین راستا اعمالی که برای ما انجام آن خطا و گناه محسوب نمی شود برای حضرات معصومین گناه و معصیتی که از آن بازخواست می شوند است که اصطلاحاً آن را ترک اولی می نامند، یعنی آنها را در معرض عذاب خدا قرار می دهدمانند آنچه که یوسف به ان زندانی که آزاد می شد بیان کرد که بیان اینگونه سفارشات از طرف ما هرگز گناه محسوب نمی شود ولی از طرف معصومین قابل پذیرش نیست و یا آن خطر که برای نوح پیامبر عارض شد در خصوص فرزند او و یا آنچه در خصوص یونس نبی ظاهر گشت و یا ...، که هیچکدام از این امور برای ما خلاف و گناه و معصیت محسوب نمی شود و در بدترین شرایط به شرط توبه مشمول شفاعت شده و لذا رسول معظم ما حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم می فرماید که (شفاعت من برای مرتکبین به گناهان کبیره در امت من است)، پس چون بر این فراز و این نکته مهم در شرح مخاطبین آگاه شدی پس توجه نما که ما رجوع خواهیم نمود به ابتداء شرح خود و به بررسی اجمالی مصادیق متفاوت گروههای مشمول می پردازیم و اقرار می نمائیم که این بررسی ها قطعاً نیازمند توجه بیشتر و شرح و تفصیل بیشتر است و من الله توفیق و علیه التکلان، و البته توجه نماید هر عاقل داناو خردمند که ما در این بررسی ها به ظواهر آیات توجه نموده و از ورود به ماهیت و شرح و تفسیر آن خودداری می نمائیم بطور مثال در شرح و تفسیر (کافران)، هر جا که خداوند از شیطان به عنوان کافر یاد نمود آن را متذکر می شویم یعنی موضوع ناسپاسی شیطان و مستوجب شدن او به دوزخ به واسطه این کفران و یا وقتی خداوند
ص: 119
تهدید می فرماید در آیات تبلیغ ولایت، کسانی را که بعد از ابلاغ رسول خدا به ولایت مولانا المظلوم علی علیه السلام در غدیر خم، به نا سپاسی و از انها با عنوان کافر یاد می فرماید پس مقصود خداوند انکار کنندگان خداوند نیست بلکه کسانی است که به نعمت عظیم ولایت ابلاغی او به خلایق ناسپاس شده اند و....، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس ما گروهی را که در جلد اول این تفسیر شریف از جستجوی در آیات احصاء نموده ایم را ذکر و سپس به شرح مصادیق مختلف آنها به غیر از آنچه در شرح منافقین آورده ایم، می پردازیم تا مصادیق عناوین خداوند را در این گروه شناسایی نمائیم. انشاءالله، پس گروه مشمول به شرحی که در ابتداء آورده ایم با این توجه که منافات ندارد که شخص مشرک در عین حال ظالم و متکبر و کافر و منافق هم باشد زیرا اگر شرک بواسطه پرستش بت در ظاهر باشد مصداق چهارم ندارد ولی اگر شرک به واسطه دشمنی با رسول خدا و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم باشد پس مصداق چهارم نیز بر او اطلاق می گردد پس گروههایی که ما بدواً شناسایی نمودیم را مذکور و سپس یافته های خود را بعد از امعان نظرکامل با روایات اهل اسلام مطابقت می دهیم و سپس هر آنچه از کلام خدا با روایات متفق القول اهل اسلام هماهنگی داشت پس در می یابیم که مفهوم اجماع اهل اسلام بر آن موضوعیت دارد و بایستی به آن توجه شود و در غیر اینصورت مورد تحدید و تدقیق قرارگیرد به عنوان مثال در خصوص مفهوم شرک و عنوان نمودن مشرک در بعضی از مصادیق و معانی آن، پس اهل اسلام شکی ندارند که پرستندگان بت و بت پرستان و یا کسانی که مسیح را خدا خطاب نموده و...، را مشرک بدانند پس در این حد اجماع اهل اسلام واقع و لازم الاتباع است همانگونه که همه اهل اسلام شکی ندارند که نماز صبح دورکعت است و اما در سایر مصادیق آن که محل اختلاف می باشد به تطبیق آن روایات با قرآن پرداخته و با توجه به روشهایی که آنها را شرح داده ایم، روایت
ص: 120
صحیح را از روایت نادرست شناسایی می کنیم تا راه صحیح و حق مشخص گردد پس در این راستا ما بدواً مروری به یافته های خود در گروههای شناسایی شده در قبل نموده وبه منظور صرفه جویی در وقت مجدداً به شناسایی گروهی آنها اقدام البته بدون اینکه اصل آیات را ذکر نمائیم و بلکه فقط با اشاره گذر نموده و سپس به تجزیه و تحلیل یافته ها و جدا سازی آنها می پردازیم بطور مثال ابتداء عناوین مشرک و منافق و...، منکران آیات الهی را مذکور و سپس به شرح مصادیق شرک و نفاق و آیات الهی و...، می پردازیم پس من الله التوفیق و علیه التکلان،
گروه بخش اول:(کافران، تکذیب کنندگان آیات الهی، کاتبان کتاب و انتساب دروغ آن به خدا، مرتدان، رباخواران، ظالمین، ستیزه گران با خدا و رسول و حدود الهی، قاتلان اهل ایمان از روی عمد، سد کنندگان راه خدا، تکذیب کنندگان آیات الهی، مستکبرین، مشرکین، منافقین (در سه گروه منافقین، مرجفین، الذین فی قلوبهم مرض)، استهزاء کنندگان اهل ایمان و انکارکنندگان معاد، مجرمین، مجادله کنندگان در آیات خداوند ...)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که ما به نام خداوند متعال بررسی خود را با این دیدگاه ها اعلام نمودیم و با آن اهداف که شرح دادیم تحقیق خود را برای نیل به رستگاری جاوید صورت می دهیم و به خداوند پناه می بریم و این نکته را نیز متذکر می شویم که مقصود از عنوان کافر، منافق، مشرک و....، در هر دو گروه مردان و زنان است و محقق تصور ننماید که گروه زنان از این مصادیق مستثنی هستند بلکه این تاریخ است که شهادت می دهد که چگونه زنانی بوده اند که به فتنه جویی هایی عظیم دست زده اند که در اثر این جنایات آنها امت های انبیاء الهی و خصوصا اسلام دچار شکست و صدمات جبران ناپذیری شده و این خسارات
ص: 121
همچنان ادامه دارد و مانند آن فتنه بی نهایت عظیم که همسر رسول خدا عایشه بعد از رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم صورت داد و به واسطه این فتنه عظیم او خون مقدسین اهل اسلام بر زمین ریخت و اسباب انحراف امت و ظهور معاویه و بنی امیه و بنی العباس و همه ظالمان دیگر در طول تاریخ تا این زمان را فراهم آورد آمد، پس چون بر این فراز اگاه شدی پس به حول و فضل الهی و عنایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولاتنا زینب بنت امیر المؤمنین به این بررسی و با این اتخاذ این روش در پژوهش های قرآنی ما، به ادامه آنچه مذکور می گردد توجه نما، اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و نیز به این نکته مهم توجه نما که چگونه خداوند در کتاب خود در کمال وضوح راه خود را روشن و واضح نشان داده و چگونه با اندک دقت در این آیات پی برده می شود که در کمال صراحت به پیروی از محمد و ال محمد علیهم السلام و عجل فرجهم به عنوان مقدس ترین و بالاترین بندگان معصوم خود فرمان داده است و نیز چگونه به دشمنان آنان وعده دوزخ جاودانی راابلاغ فرموده است پس به نام خدا بعد از بررسی اجمالی، به شرح و بسط تمامی موارد اعلام شده در مصادیق بخش اول وارد می شویم تا به مفاهیم کفرو شرک و نفاق و...، پی برده باشیم ما در این بررسی همانگونه که قبلا اشاره نمودیم فقط به ترجمه و ذکر الفاظ بسنده می نمائیم یعنی به واسطه وعده خود را رعایت اختصار، و من الله التوفیق و علیه التکلان:
خداوند عظیم الشأن در سوره مبارکه حمد، نحوه درخواست از خداوند را برای نیل به سعادت جاویدان به بندگان خود آموزش می دهد که بندگان او باید بگویند خدایا ما را به راه راست هدایت فرما همان راه که بر پویندگان آن نعمت عطا فرمودی (یعنی نعمت هدایت)، نه راه کسانی که بر آنها غضب فرموده و نه راه گمراهان،
ص: 122
یعنی کسانی که از راه صراط مستقیم یعنی پیروی از معصومین خارج شدند پس به گمراهی دچار شده و یا در گروه کسانی وارد می شوند که خداوند غضب خود را بر آنان فرود خواهد آورد پس این دو گروه قطعاً به سعادت نرسیده و داخل در دوزخ خواهند بود و بدیهی است که این اصل در امت های قبل نیز دقیقاً شامل کسانی می گردید که ملزم بوده اند به پیروی از پیامبران و اوصیاء معصوم آنان برای رستگاری و نیز معرفی می نماید کسانی را که بواسطه مخالفت با رسولان معصوم خداوند و اوصیاء آنان به گمراهی دچار شده و یا در غضب حضرت حق مستحق دوزخ جاویدان شده اند، پس در ادامه به سوره مبارکه توبه می رسیم که در آن خداوند متعال بعد از بیان صفات اهل ایمان، صفات گروه الذین فی قلوبهم مرض را که ما سابقاً آنها را معرفی نمودیم بیان می فرماید و این البته از معجزات قرآن است زیرا نشان می دهد که حضور آنها به واسطه ایمان نبوده بلکه موفقیت های برق آسای دین اسلام موجب گردید تا در بدنه اهل اسلام جای گرفتند تا به اهداف خود در زعامت دولت مقتدری که در سایه ایمان مسلمانان حاصل می آید پایگاه محکمی برای خود بوجود بیاورند و پژوهشگران به نکته ای دیگر هم توجه نمایند و آن اینکه مستندات ما به گونه ای است که تقدم و تأخر آیات در شرح و تفسیر آن تأثیری ندارد زیرا بررسی ما موضوعی است و بررسی های موضوعی در واقع بررسی های تاریخ و حواشی آن را توجیه و تحکیم می نماید و این آیات کتاب خدا هستند که با وضوح و درخشندگی غیرقابل وصف موضوعات و مقصود های خداوند را بیان می نمایند در آیات شریفه 6 به بعداین سوره مبارکه خداوند اوصاف این جماعت را بیان می نماید و امعان نظر بر این آیات نشان می دهد که چگونه این جماعت در گروه اهل ایمان وارد شده ولی به نعمت ایمان ناسپاس شده اند و مفهوم (کفروا) در آیات قرآن همانگونه که مذکور گردید به معنی ناسپاسی بوده و در برابر شکرگذاری معنی می شود و در واقع بیانگر نفاق
ص: 123
آنان است پس این منافقین در واقع کسانی هستند که به لباس اهل ایمان در آمده و سپس به نعمت ایمان ناسپاس شده ودر برابر نصایح و اندرزهای خدا و رسول او ستیزه گری نموده و ایمان نمی اورند یعنی توبه به سوی ایمان نمی نمایند و به این دلیل در مدار شاکله وارد شده و خداوند بر قلوب آنها مهر قرار داده و اهل دوزخ می شوند یعنی خداوند در این آیات از اشخاص خاصی سخن به میان آورده است که نفاق را در جامعه نوپای اسلامی رهبری می کنند و این همان گروه الذین فی قلوبهم مرض هستند که خدا به آنها وعده دوزخ می دهد و درآیه 8 خداوند به موضوع ایمان ظاهری آنها اشاره و شهادت بر عدم ایمان آنها می دهد و آنها کسانی هستند که در لباس اهل اسلام با خدا و با اهل ایمان خدعه می کنند، در قلوب آنها مرض است و خدا بر این مرض آنها می افزاید و سپس در این فراز خداوند بعد از اطلاق عذاب دوزخ بر این گروه به ظاهر اصلاح طلب و در عمل شرور، اشاره و آنها را اینگونه معرفی می فرماید که وقتی به آنها گفته می شود یعنی خدا و رسول او به آنها می گویند فساد در ارض ننمائید می گویند به درستی که ما اصلاح کنندگان هستیم یعنی روی قصد خیر که داریم، با خدا و رسول او ستیزه گری می کنیم و در ادامه خداوند مهر فساد در زمین را در پیشانی آنها کوبیده وصفت دیگر انها ر ا بیان می فرماید و آن اینکه وقتی به آنها گفته می شود یعنی از سوی رسول خدا و رسول او به آنها گفته می شود که ایمان بیاورید مانند سایر خلایق، این گروه الذین فی قلوبهم مرض (در نزد خود می گویند)، آیا ایمان بیاوریم مانند این احمق ها و سفیهان (و از آیات بعد معلوم می شود که این فراز را آنها در بین خود می گفتند زیرا در ادامه خداوند خبر از ظاهر سازی آنها در برابر اهل ایمان و سپس توطئه و نجوی و نقشه کشی با همفکران خود که همانا مرجفه و دیگر اصحاب نفاق هستند اخبار می فرماید)، یعنی آنها چون اهل ایمان را ملاقات می نمایند می گویند ما ایمان آورده ایم و چون با شیاطین خود
ص: 124
(یعنی همفکران خود) وارد می شوند یعنی می سرند می گویند ما با شما هستیم و آنها را یعنی اهل ایمان را مسخره می نمائیم و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که ما در شرح خود در همین راستا حرکت می نمائیم زیرا اگر بخواهیم وارد شرح و بسط دیگر موضوعات شویم در واقع در دریای معانی قرآن عظیم غرق خواهیم شد پس ما در حد بضاعت و استطاعت خود قدم بر می داریم پس در ادامه خداوند متعال با بیان عبارت (ما کانوا مهتدین) خبر از دوزخی بودن این جماعت ستیزه گر می دهد و ترجمه روان و اجمالی این آیات به شرح ذیل است و همچنین توجه نماید مخاطب ارجمند که ما در راستای پژوهش های خود از شرح و بیان احکام و یا بیان اوصاف اهل ایمان و...، خودداری و فقط در راستای پژوهش موضوع دوزخ و مطالب مرتبط با آن اقدام می نمائیم پس ترجمه روان و اجمالی آیات شریفه از آیات (6) به بعد بدینگونه می باشد:(پس به درستی که یکسان است برای کسانی که کافر شدند که آنها را نصیحت نمایی و یا نصیحت ننمایی زیرا ایمان نمی آورند پس مهر فرمود خدا بر قلوب آنها و بر گوشها و چشم های آنها پرده ای است و برای آنها عذاب عظیم است و از میان مردم کسی است که می گوید (یعنی به نمایندگی از گروه الذین فی قلوبهم مرض)، به خدا و روز معاد ایمان آورم ولی (او و دیگر اعضای این گروه)، اهل ایمان نیستند (بلکه) خدعه با خدا و با اهل ایمان می نمایند و (البته) خدعه نمی کنند مگر با وجود خود ولی شعور و درک آن را ندارند (یعنی کسانی که به دشمنی خدا و رسول او برخاسته و ستیزه گری می نمایند در واقع بر ضد خود قیام می نمایند و زیرا عمل آنها منتهی به دوزخ می شود ولی شعور و درک این مطلب را به واسطه حرص و تکبر و حسد خود ندارند)، پس در قلوب آنها مرض است وخدا هم بواسطه این مرض بر آن می افزاید (یعنی آنهارا رها می فرماید و به تعبیر امام معصوم علیه السلام و در این زمان آنها گمراه شده و ناجی برای آنها نیست و این مفهوم (یضلل من یشاء) است یعنی
ص: 125
هر که را خداوند رها بفرماید پس گمراه می شود و این فراز هم براین سنت خداوند افاده دارد)، پس وقتی به آنها گفته شود که در زمین فساد ننمائید می گویند به درستی که ما اصلاح کنندگان هستیم پس آگاه باشید که بدرستی آنها همان فساد کنندگان هستند ولی شعور فهم آن را ندارند ووقتی به آنها گفته شود ایمان بیاورید همانگونه که مردم ایمان اورده اند (در میان خود) می گویند ایمان آوریم همانگونه که ایمان آوردند (این) سفیهان، (یعنی مقصود خداوند از این کافران یعنی منافقان کسانی هستند که به هدایت خداوند ناسپاس شده اند و فساد در ارض می نمایند و خود را مصلحین می پندارند یعنی رای خود را بر رای و امر و فرمان خدا مقدم می دارند و بر ضد فرامین خداوند، به فساد در زمین پرداخته و از نهی خدا نمی ترسند که مصداق بارز و اتم آن کنار زدن وصی رسول خدا و کشور گشایی و قتل عام خلایق و نابودی تمدن ملت های جهان و نابودی حرث و نسل امت ها و اخراج اهل کتاب و ....، بوده است)، پس آگاه باشید که به درستی آنها خود سفیه و بی خرد هستند ولی نمی دانند و وقتی (این جماعت الذین فی قلوبهم مرض)، ملاقات می کنند کسانی را که ایمان آورده اند می گویند ایمان آورده ایم و وقتی داخل می شوند به سوی شیاطین خود می گویند با شما هستیم ما (آنهارا) مسخره می کنیم، پس خداوند استهزاء می نماید آنها را و رها می کند آنها را در طغیان آنها تا حیران (در گمراهی) باشند، آنها کسانی هستند که خریداری کردند گمراهی را به هدایت پس تجارت آنها سود نکرد و در شمول هدایت یافتگان نبودند ...، (و سپس خداوند از نقطه اطلاق آنها در مدار شاکله به معجزه کتاب خدا خبر می دهد)، .... آنها کر، گنگ و کور (در راه هدایت خداوند) هستند پس بر نمی گردند (یعنی) به هدایت نمی رسند .... و الله محیط بالکافرین یعنی خداوند محیط به کافران است، نزدیک باشد که برق در رباید چشمان ایشان را پس هرگاه روشن کند پس راه می روند و چون تاریک سازد می ایستند (پس در این
ص: 126
فراز حضرت پروردگار تشبیه فرموده است مشی آنها در زعامت امت اسلام را به کسانی که با برق هدایت الهی که به واسطه امام معصوم تجلی می فرماید حرکت می کنند و چون نور انها نمی رسد در زعامت خود حیران هستند ولی با وجود این حقارت در رهبری و نیاز به ارشاد به زعم خود، به بهانه اصلاح به فساد در زمین پرداخته و از روی نفاق لجام گسیخته خود به ستیزه گری با فرامین خداوند می پردازند و رهبری جامعه اسلام را وفق فرمان خداوند به وصی او تحویل نمی نمایند در عین حالی که در امور، نیازمند هدایت هستند به هدایت خلایق مدعی می شوند پس حضرت پروردگار در ادامه به نعمت های خود در خلقت بندگان خود اشاره فرموده و آنها را به اطاعت و عبادت خود امر می فرماید و....، سپس به نعمت هدایت و معجزه قرآن اشاره فرموده و امر می فرماید به خلایق جهان که اگر کسی در قرآن عظیم در شک و تردید است که آن نازل شده و از جانب خدا بر بنده او حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است پس بیاورند یک سوره مانند آن را ... و سپس حضرت پروردگار به عظمت غیبی خود خبر می دهد از این ضعف و ناتوانی که فرا گرفته است خلایق جهان را تا ابدالاباد و تا این زمان که حدود هزار و چهارصد سال از صدق این نزول این آیات عظیم می گذرد این کلام معجزه آسا خبر می دهد از خبر غیبی خداوند که خود عظیم ترین معجزات خداوند است که اگر نتوانستید و البته هرگز نخواهید توانست پس بترسید ازآن آتشی که هیزم و سنگ آن مردم هستند یعنی وجود انها جوهره آتش دوزخ است که آماده شده است برای کافران ، پس در این فراز هم این کفرو ناسپاسی در ادامه آیات به گروه الذین فی قلوبهم مرض و طرفداران آنها که ایمان حقیقی ندارند که این قرآن از ناحیه پروردگار است و بلکه آن را از جانب غیر او می دانند ... ، بر می گردد و در ادامه خداوند بشارت می فرماید به اهل ایمان بهشت جاویدان خود را و....، تأکید می فرماید که اگر در کتاب خود مثلی را به پشه
ص: 127
ای بزند، یا چیزی که بالاتر از آن باشد پس آن کسانی که ایمان قلبی دارند می دانند که این تمثیل حق و از سوی پروردگار آنها است ولی کسانی که کافر شدند (یعنی الذین فی قلوبهم مرض) می گویند (به دیده حقارت و استهزاء)،خدا چه چیزی را از بیان آن اراده کرده است و با این تشکیک و استهزاء و...، بسیاری را گمراه و بسیاری را هدایت می نماید و البته گمراه نمی کند به آن مگر فاسقین را و سپس حضرت حق جل جلاله این فاسقین را معرفی می نماید، کسانی که پیمان خداوند را بعد از تعهد در انجام آن، می شکنند و قطع می نمایند آنچه را که خداوند امر به وصل آن نموده است (که از مصادیق عظیم آن وصل شدن خلایق بعد از نبوت به وصایت و ولایت و رهبری امت اسلام است یعننی پیروی از علی علیه السلام و اوصیاء معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم، به امر خداوند و کنارزدن آنها) و فساد در ارض پس این گروه از زیانکاران هستند، (پس این فاسقین دنباله روی می کنند از آن کافران یعنی الذین فی قلوبهم مرض که رهبران فاسقین هستند و با معاونت و مباشرت با یکدیگر به فساد در ارض می پردازند و اوامر و نواهی خداوند را بکار نمی گیرند،....)، حضرت پروردگار در ادامه به سرزنش این کافران می پردازد و با بیان شرح حال حضرت آدم علیه السلام به این نکته عظیم اشاره می فرماید که تعیین خلیفه و جانشین او بر زمین به واسطه نصب او صورت می گیرد و امر انتخاب توسط مردم در آن وجود ندارد، یعنی پیامبران و اوصیاء آنان که وظیفه رهبری جوامع بشری را بر عهده دارند از سوی خداوند تعیین می شوند یعنی همانگونه که خداوند انبیائ خود را نصب می فرماید پس همانگونه اوصیاء آنها را نیز برای هدایت خلایق نصب می فرماید یعنی در هیچ زمانی، جهان هستی را خالی از نماینده معصوم خود قرار نمی دهد و لذا حضرت پروردگار جل جلاله، اینگونه به سرزنش کافران در این فراز می پردازد که :(چگونه به خداوند ناسپاس و کافر می شوید در حالی که شما مردگان بودیدپس شما را زنده فرمود پس
ص: 128
شما را می میراند و دوباره زنده خواهد فرمود و به سوی او بازگردانده می شوید ...،و هنگامی که گفت پروردگار تو به ملائکه که من می خواهم در زمین خلیفه تعیین کنم ...، پس ملائکه تصور نمودند که مقصود خداوند غیر از انبیاء الهی هستند ....، پس چون آدم به اخبار اسماء خداوند مزین شد پس فرشتگان به خطای خود اعتراف نموده و عذرخواه شدند ....، پس در این زمان که خداوند امر فرمود به ملائکه که ابلیس صاحب اختیار نیز در میان آنان بود به اینکه به حضرت آدم سجده نمایند (پس امام معصوم علیه السلام فرموده اند که خطاب خداوند به ملائکه بود در حالی که ابلیس نیز در میان آنها بود، همانگونه که خداوند به اهال ایمان خطاب می فرماید، در حالی که صاحبان نفاق نیز در بین آنها هستند و او اختیار داشت پس تکبر نموده و سجده نکرد و البته این امر خداوند در نهایت رحمت او صادر گردید زیرا اجماع فرشتگان می توانست رهبر او در انقیاد باشد ولی او شقاوت نموده و ازروی تکبر در برابر رحمت عظیم خداوند ناسپاس شده و کافر گردید) پس همگی سجده کردند مگر ابلیس که از سجده خودداری کرد و از کافران بود یعنی از گروه کافران و ناسپاسان بود و...، خداوند در ادامه به موضوع هبوط حضرت آدم و حضرت حوا و لغزش آنها توسط شیطان اشاره فرموده و اینکه حضرت آدم از خطای خود عذرخواه شده و به درگاه حضرت احدیت طلب توبه نموده و خداوند نیز بواسطه کلمات خود که در روایات اسامی مطهر پنج تن ال عبا یعنی برترین و مقدس ترین خلایق او هستند، توبه او را پذیرش فرمود و سپس به پیروان هدایت خود در طول تاریخ بشارت عطا فرموده و کلام عظیم خود را در رابطه وعده به کافران و کسانی که آیات او را تکذیب نمایند به آتش ابدی دوزخ، ابلاغ می فرماید که البته این کلام خداوند از ازل تا ابد را در بر می گیرد یعنی در رابطه با این حقایق یعنی هدایت و ضلالت انسانها، یعنی در همه ادوار که انسانهای متفکر پدیدار شده اند را در بر می گیرد و ما کلام خود را در این خصوص یعنی
ص: 129
هبوط حضرت آدم و زمانبندی خلقت انسانها در روی زمین بر اساس روایات و آیات را در کتب شریف برهانهای ذوالفقار اول و دوم خود آورده ایم و تکرار نمی نمائیم پس خداوند می فرماید:) پس گفتیم فرود شوید از آن همه پس اگر بیاید به سوی شما از سوی من هدایتی (یعنی پیامبران و اوصیائ معصوم)، پس هر کسی که پیروی کرد پس خوف بر آنها نبوده و اندوهناک نمی شوند (یعنی فرود شوند حضرت آدم و حوا و آنچه در نسلهای ایشان است که بر آنها تکالیف بار می شود یعنی انسانهای متفکر و صاحب اختیار)، ولی آن کسانی که ناسپاس وکافر شوند و تکذیب آیات مرا نمایند پس آنها اهل دوزخ بوده و در آن جاویدان هستند (پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند که در این فراز خداوند از تکذیب کنندگان پیامبران و اوصیاء آنها با عنوان کافران یعنی ناسپاسان به هدایت الهی نام برده است و مهمتر اینکه پیامبران و اوصیاء آنها را آیات خود می نامد که ناسپاسان با تکذیب آنها یعنی با تکذیب رسولان و اوصیاء معصوم آنان که در واقع آیات و نشانه های خداوند هستند به تکذیب آیات خداوند پرداخته و نیز کافر یعنی ناسپاس تلقی می شوند و کسانی که کافرو ناسپاس به هدایت الهی بوده و تکذیب نمایند آیات او را یعنی تکذیب نمایند پیامبران و اوصیاء آنان را، اهل دوزخ به حساب آمده و در آتش غضپ الهی جاویدان خواهند بود اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم)، در آیات شریفه بعد حضرت پروردگار جل جلاله بنی اسرائیل را مورد خطاب قرار داده و نعمت های خود را به آنان متذکر شده و آنها را دعوت به ایمان می فرماید و آنها را از سرکشی و عصیان به درگاه خود می ترساند ...، خداوند متعال در این فرازها از آیات و معجزات حضرت موسی و...، نام می برد و ناسپاسی بنی اسرائیل را به آیات خود یعنی معجزات حضرت موسی متذکر شده و آن ناسپاسی ها و قتل انبیاء عظام را دلیل ذلت و مسکنت و نزول غضب خود بر آنها بر می شمرد و....، همانگونه که قبلا معروض گردید ما در آیات کتاب خدا
ص: 130
آن فرازهایی را که حضرت پروردگار موضوع دوزخ را بیان فرموده است را مورد توجه قرار می دهیم و لذا از شرح و تفسیر سایر فرازها خودداری می نمائیم زیرا اولاً از هدف خود دور می شویم و ثانیاً عمر ما به شرح و تفسیر این آیات نمی رسد و بلکه صدبرابر عمر ما نیز کفاف آن را نخواهد نمود ثالثا آن علم که بتواند احاطه یابد بر جمیع آنچه حضرت پروردگار بیان نموده است وجود ندارد رابعاً مقصود ما از احاطه، احاطه به ظاهر آیات است نه به باطن آیات و یا ...، پس ما در حد بضاعت قلیل بلکه بسیار ناچیز خود پژوهشی را صورت می دهیم تا به حول و فضل الهی و عنایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولاتنا حضرت زینب سلام الله علیها بتوانیم گوشه هایی از فضایل لایتناهی محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم را آشکار نمائیم و من الله التئوفیق و علیه التکلان، حضرت پروردگار در آیات 38 تا 75 در خصوص نعمت هایی که بر بنی اسرائیل عطا فرموده و کفران نعمت هایی که نمودند و.... و تحریفاتی که در کتاب ها الهی صورت دادند و آنچه از نزد خود بر آنها بافتند را متذکر شده و در نهایت این ستیزه گری ها و این ظلمهای مضاعف بر آنها یعنی دروغبافی ها را عامل ورود این جماعت به دوزخ بیان می فرماید یعنی کسب سیئه یعنی ستیزه گری با رسولان و آیات خدا و سپس این توجیهات و دروغبافی ها را به شرح آیات 76 اینگونه بیان می فرماید: (بلی من کسب سیئه و احاطت
به خطیئه فاولئک اصحاب النار فیها خالدون)، پس سنت خدا به مانند این نیز در تمامی ادوار بر تمامی انبیاء الهی و از جمله در زمان نبوت وبعثت برترین و آخرین مقدسین عالم یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم به امت آن حضرت تسری دارد یعنی اگر امت اسلام نیز به نعمت های پروردگار ناسپاس شده و به دشمنی با رسول خدا و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم قیام نموده و سپس به توجیه راه خلاف خود بپردازند پس در دوزخ ابدی خداوند وارد شده و در
ص: 131
آن جاویدان خواهند بود، در ادامه آیات، حضرت پروردگار جل جلاله در آیه شریفه80 به لزوم ایمان به تمامی انچه به واسطه انبیاء خود به بنی اسرائیل ابلاغ فرموده است تأکید فرموده و ایمان به بعضی و کفر به بعضی دیگر را موجب خواری دنیا و آخرت آنها دانسته به گونه ای که با این ناسپاسی در سراشیبی ورود به دوزخ قرار خواهند گرفت که راه برگشت ندارد و لذا قطعا این صفت بر اهل اسلام نیز جاری است که اگر ایمان به بعض کتاب خدا آورده و به بعض دیگر آیات ناسپاس شوند در همین وادی قرار می گیرند و مصداق اتم این صفت در واقع همان ناسپاسی به ولایت و وصایت و جانشینی مولانا المظلوم علی علیه السلام در غدیر خم و امامت سایر امامان معصوم علیهم السلام وعجل فرجهم است که حضرت پروردگار متعال در کتاب خود از امامت و لزوم تابعیت آنان اخبار فرموده است،...، پس حضرت پروردگار درادامه آیات شریفه این ناسپاسی را به این جماعت اینگونه تحکیم می فرماید که آنان به نبوت عیسی نیزدر طول تاریخ ایمان نیاورده و تکبر نمودند و تا آن زمان که رسول خدا مبعوث گردید پس خداوند انان را لعنت فرمود به واسطه تکذیب بسیاری از انبیاء الهی و قتل بسیاری دیگر و این لعنت را تسری فرمود بر وارثان ایشان که راضی بودند به فعل گذشتگان خود پس بنا به فرمایش امام معصوم علیه السلام که در تفسیر این فراز و مانند آن فرمودند که خطاب زمان حال به یهودیان به واسطه آن است که آنها به دین گذشتگان خود باقی و به اعمال آنها راضی هستند پس در فعل آنان شراکت خواهند داشت پس اینگونه مشمول لعنت خداوند می شوند و سپس حضرت پروردگار به ناسپاسی انان در قبال کتاب عظیم قرآن اشاره فرموده و به کفران آنها کلام عظیم خود را اینگونه می فرماید که (فلعنه الله علی الکافرین)، پس این جماعت و مانند آنان بواسطه این لعنت در دوزخ ابدی قرار خواهند گرفت و مقصود از مانند آنان اشاره به ناسپاسان اهل اسلام است که افتخار می کردند به ظهور رسول خدا بر سایر امت ها و
ص: 132
سپس کافر به وصی و جانشین او شدند که به امر خدا و اعلام رسول عالیقدر او در غدیر خم نصب گردید ولی ناسپاسی نموده و با اوامر خدا و قبول ولایت امام معصوم نصب شده آن حضرت دشمنی نموده و در تحت لعنت الهی به سوی دوزخ روانه شده و می شوند و ...، و این (تأکید خداوند است در آیه شریفه 85:(... و للکافرین عذاب مهین)، پس در همین راستا حضرت پروردگار در آیات بعد این جماعت را سرزنش می کند به روشی که در پیش گرفته اند که این سرزنش در واقع در امت اسلام نیز تسری دارد بر کسانی که مدعی قبول رسالت هستند ولی به موضوع رهبری و امامت آن حضرت بر امت اسلام که به دنبال آن و به امر خداوند واقع شده است کافر و ناسپاس هستند، (و .... چون به آنها گفته می شود ایمان بیاورید به آنچه خداوند نازل فرمود می گویند ایمان می آوریم به آنچه نازل شد برما و کافر می شوند به آنچه ورای آن است و در حالی که آن حق تصدیق کننده آنچیزی است که در نزد آنان است (پس اگر راست می گوند)، پس چرا می کشتید پیامبران خدا را در آن زمان اگر بودید مؤمنین و ... (پس تصریح می فرماید) و انتم ظالمون و...، (و در ادامه این روش و طریق آنان را که در واقع تسری می یابد در امت اسلام به کسانی که منکر ولایت هستند همان ولایت که حکم آن نازل شده از سوی خداوند متعال و در راستای تکمیل اصل و اساس اسلام و قرآن است، حضرت پروردگار در آیه 93 می فر ماید:)...، کسی که دشمن خدا و ملائکه و پیامبران او و جبرئیل و میکائیل باشد پس خداوند هم دشمن است باکافران (و در ادامه آیه شریفه 94 این شرح را تحکیم می فرماید زیرا خداوند ناسپاسان به آیات نازله خود را در هر لباس که باشند یعنی چه لباس اهل کتاب و چه در لباس اهل اسلام فاسق نامگذاری می فرماید پس به شرح این آیات دشمنان ولایت مولانا المظلوم علی علیه السلام و دشمنان امامت امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم و دشمن مولانا حضرت حجه بن الحسن المهدی عجل الله
ص: 133
تعالی فرجه الشریف که آخرین ذخیره الهی از سلسله مقدسین عالم است، را حضرت پروردگار فاسق خطاب می فرماید زیرا به آنچه نازل شده است از سوی پروردگار که در قالب کتب و صحف آسمانی او هستند یعنی آیات بینات او کافر یعنی ناسپاس هستند یعنی (نومن ببعض و نکفر به بعض) هستندیعنی نعمت نبوت موسی و عیسی و سایر پیامبران ....، را قبول می کنند ولی نعمت بعثت رسول خدا که وعده داده شده خداوند به زبان ایشان است را نمی پذیرند و در این امت نعمت رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم را می پذیرند ولی به ولایت امام و رهبر بعد از او کافر می شوند در حالی که ولایت استمرار امر نبوت به دستور حضرت پروردگار است و اعمال این گروه مشمول یعنی منکران ولایت در واقع از مصادیق بارز و محرز فسق است و لذا حضرت پروردگار جل جلاله در آیه شریفه 94 می فرماید:) و به درستی که فرستادیم بر تو آیات بینات را و به ان کافر نمی شوند مگر فاسقان، (پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش در این فراز بر عظمت بی نهایت آیات خداوند که حضرت پروردگار اینگونه ناسپاسان به این آیات را از رحمت خود دور و به سوی دوزخ جاویدان خود سوق می دهد و این موضوع البته از سنت خداوند نسبت به موضوعات عظیم در نزد اوست پس مانند این امر تسری دارد به ساحت مقدس و معظم حضرت رسول خدا یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و اله و سلم و عجل فرجهم که خداوند عظیم الشأن همه کسانی را که به هر طریق به سوی آن حضرت ناسپاسی نمایند که کمترین حد و حدود آن جسارت و بی ادبی به کلام و یا استهزاء و یا در کمترین حد رفع صوت در برابر آن حضرت است را به دوزخ جاودانی خود وعده فرموده است و این موضوع تسری دارد به جانشینان معصوم آن حضرت یعنی آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم تا خلایق جهان تا انتهای هستی از عظمت و رفعت مقام و منزلت محمد و ال محمد علیهم السلام و عجل فرجهم که از آیات او هستند آگاه
ص: 134
شوند و نیز از عظمت آیات نازل شده خداوند به سینه پاک حضرت محمد صلی الله علیه و اله و سلم و عجل فرجهم یعنی قرآن عظیم و....، از عظمت این حقیقت آگاه شوند و لذا در آیه شریفه 99 این سوره مبارکه یعنی مبارکه بقره حضرت پروردگار به کسانی که از روی بی ادبی و استهزاء کلماتی را به زبان می آورند که در نهایت به جسارت و آزار و غمگین شدن رسول گرامی او و....، منتهی می شود را به دوزخ جاودانی وعده فرموده است و این آیات از عظیم ترین آیات کتاب خدا در بیان رفعت مقام و منزلت رسول گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و اله و سلم و عجل فرجهم است و بعد از او تسری دارد به آل معصوم او علیهم السلام و عجل فرجهم، در این آیه شریفه خداوند نهی می فرماید اهل ایمان را که در خطاب به رسول خدا نگویند (راعنا) و بلکه بگویند (انظرنا)، و سپس تهدید می فرماید (واسمعوا) و للکافرین عذاب الیم، پس در شرح این آیه مذکور است که لفظ (راعنا) در بین یهود کلام زشتی بود و اهل ایمان در زمان مجالست با رسول خدا از این کلمه استفاده می کردند پس یهود و اهل نفاق آن را وسیله آزار به رسول خدا قرار دادند و لذا خداوند در این آیه شریفه اهل ایمان را هشدار داد و نیز توجه نماید عاقل دانا و خردمند که خداوند در این آیه هشدار خود را متوجه استهزاء کنندگان و آزار کنندگان از یهود و یا منافقین الذین فی قلوبهم مرض و مرجفه و....، قرار نداد زیرا فعل آنان عمد و مستوجب عذاب بود بلکه متوجه اهل ایمان خود نمود زیرا صرف بیان آن بر علیه آنان الزام آور می گردید و لذا در مثل به قتل غیر عمد مشابه است که بعد از متوجه نمودن مرتکب، ارتکاب مجدد آن به منزله عمد خواهد بود و برای مرتکب این عمل مجد و بازتابی را به غیر از بازتاب غیر عمد به دنبال دارد پس در واقع این هشدار بیانگر عظمت مقام و منزلت رسول خدا و نیز رفعت مقام و منزلت امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم و نیز والایی مقام و منزلت حضرت زهرا سلام الله علیها است پس در این آیه
ص: 135
شریفه خداوند متعال می فرماید:) ای کسانی که ایمان آورده اید نگوئید (خطاب به رسول خدا)، راعنا و بلکه بگوئید (انظرنا) و بشنوید (این هشدار را و آگاه باشد) که برای کافرین (یعنی ناسپاسان به درگاه الهی)، عذاب الیم یعنی دردناک مهیا است، (پس تو ای عاقل دانا و خردمند از این فراز شریف و مانند این فرازها در سعادت ابدی خود بهره برداری نما یعنی چون آگاه شدی که تا چه حد رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و اله و سلم و عجل فرجهم در نزد خدا مقام و منزلت دارد و این عظمت و قداست تسری دارد به آل پاک و مطهر ومعصوم او علیهم السلام و عجل فرجهم پس خود را در پناه آنها قرار بده و قلب خود را بسوی تکریم و تعظیم و احترام به آنها ببر و یقین داشته باش که با این عمل مورد رحمت خداوند واقع خواهی شد و نکته مهم دیگر اگاه باش بر عظمت گناه و معصیت و جرم کسانی که بر رسول خدا ظلم و ستم نموده و کسانی را کشتند که وجود آنها به منزله وجود رسول خدا بوده است یعنی حضرات معصومین علیهم السلام و عجل فرجهم یعنی حضرت زهرا که او را در عنفوان جوانی به زیر خروارها خاک فرستادند و یا امیرالمؤمنین که آیت عظمی پروردگار و وصی عالیقدر حضرت محمد صلی الله علیه و اله و سلم و عجل فرجهم بود که اسلام در سایه صبر و شجاعت و ایثارگری های او رفعت و منزلت یافت و حسن و
حسین که پاره های جگر و ثمره قلب نازنین و مطهر رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و دو سید جوانان اهل بهشت بودند که یکی را در دریای غم فرو برده و با سم مهلک مسموم نمودند و دیگری را ما بین دو نهر آب هرچه فرمود جگرم از تشنگی می سوزد را در نهایت قساوت با دوازده ضربت خنجر پولادین از قفا سر از پیکر مطهر او بریدند یعنی در حالی که زنده بود در نهایت زجر و شکنجه به قتل رسانیده و جگر سوخته او را از خون گلوی او سیراب کردند و بر پیکر مطهر او اسب هایی که آنها را نعل تازه زده بودند تا به حالت جنون در آیند را بر
ص: 136
پیکر مطهر ان حضرت به تاخت و تاز در آورده و آن را لگدکوب نمودند تا پیکر پاک فرزند رسول خدا تکه تکه و قطعه قطعه شود و این امامان معصوم دیگر علیهم السلام و عجل فرجهم هستند که آنها را نیز در نهایت ظلم و ستم و شقاوت مسموم نموده و یا شکنجه کرده و یا در زندانهای مخوف تنگ و تاریک و...، به قتل رسانیده و یا با فریب و ریاکاری در کنار خود نشانیده و به زهر قاتل از سر راه خود برداشتندو پیکر مظلوم و غریب آنها را در نهایت غربتو دور از خانه و خانواده مدفون نمودند و ...، و هر کدام از این عزیزان معصوم را که خداوند بر اساس آیات عظیم قرآن مجید آنها را رهبر و امام واجب الاطاعه قرار داد را در گوشه ای از این کره زمین به زیر خروارها خاک فرستادند، پس اگاه باش تو ای عاقل دانا و خردمند که حضرت پروردگار دوزخ را برای دشمنان تمامی مقدسین خود و در صدر آنان محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم خلق فرموده است پس چون بر این فراز ها آگاه شدی پس خود را در پناه این مقدسین ببر و محبت خود را به ساحت مقدس آنان که مهربان ترین و شریف ترین و با محبت ترین خلایق جهان هستی هستند را در نزد خداوند شفیع قرار بده و با توسل به وجود پاک و مطهر آنها بر کشتی نجات خداوند قرار بگیر و از ورطه های هولناک این دریاهای متلاطم و طوفانی دنیای پر آشوب به سوی ساحل نجات ابدی یعنی بهشت جاوبدان روانه شود و زبان و دهان خود را همواره به تسبیح و تحمید و تقدیس خداوند به واسطه این نعمت عظیم یعنی ولایت و دوستی محمد و آل محمد علیهم السلام وعجل فرجهم مشغول بدار تا آن زمان که در منزلت شهیدان راه خداوند، زمان مرگ تو فرا برسد و خدای علی اعلی تو را به جوار رحمت بی انتهای خود ببرد یعنی به سوی بهشت جاویدان که تا خدایی می فرماید یعنی تا ابدالآباد در نعمت های او که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده است ترا متنعم فرماید پس خدایا ترا به ذات اقدس و گرامیت و به حرمت همه مقدسین درگاهت و در
ص: 137
صدر آنان محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم ما و عزیزان ما را ببخش و بیامرز و ما را از دوزخ ترسناک خود حفظ بفرما و هر چند لیاقت بخشایش ترا نداریم ولی به فضل و رحمت خودت ما را و عزیزان ما را در بهشت جاویدان خود که فوز عظیم جهان وجود است ساکن بفرما که البته در ان حیات جاویدان یافته و در نعمت های بی انتهای تو تا آن زمان که خدایی می فرمایی در امن و امان و نعمت باشیم آمین آمین آمین یا رب العالمین، پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که حضرت پروردگار در ادامه سرزنش های خود به بنی اسرائیل و کفران نعمت هایی که از سوی آنان واقع شد، مانند پرستش گوساله و....، و نیز بعد از آنهمه معجزات عظیم و....، از انان با عناوین ظالم وکافر و فاسق نام می برد ... پس حضرت پروردگار در آیه شریفه 109 این سوره مبارکه می فرماید کیست ظالمتر از آن کسی که مانع شد تا در مساجد خداوند ذکر او بیان نشود و تلاش نمود در خرابی آنها و سپس مشخصه آنها را بیان می فرماید که برای آنها هیچ حالتی در داخل شدن در این مساجد وجود ندارد مگر آنکه ترسان باشند پس وعده خداوند به این جماعت آن است که برای آنها خواری دنیا و عذاب عظیم در اخرت است،پس از مولانا المظلوم علی علیه السلام روایت شده است که فرمودند (که مقصود جمیع کره ارض است به واسطه قول رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم و عجل فرجهم که فرمودند (جعلت لی الارض مسجدا)، پس با این دلیل مقصود از کسانی که مانع می شوند از مساجد خداوند تا در آن ذکر الهی نشود و سعی در خراب نمودن آن می نمایند تمام ستیزه گران ظاهری یعنی دشمنان و معاندین اسلام و نیز ستیزه گران باطنی یعنی منافقین یعنی گروه الذین فی قلوبهم مرض و طرفداران و توجیه کنندگان راه آنها و عمل آنها هستند زیرا بواسطه عظمت این جایگاهها یعنی اماکنی که در ان ذکر حضرت پروردگار می شود، لازم است برای این معاندین که در آن در
ص: 138
نهایت ترس وارد شوند، زیرا آنها همان کسانی هستند که طبق وعده خداوند دچار خواری دنیا و عذاب عظیم آخرت می شوند که مقصود از این جماعت در طول تاریخ ستیزه گران با رسولان پروردگار و اوصیاء معصوم آنها و در صدرآنان محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم می باشند پس مصداق خزی آنها در دنیا وقوع رجعت قبل از عذاب عظیم در آخرت خواهد بودو البته این شرح به واقعیت و حقیقت نزدیک تر از سایر تفاسیر است زیرا بسیاری از رهبران منع کننده و تخریب کننده مساجد از انجام عبادت واقعی و عبادت مورد رضایت خداوند، بدون عذاب خوارشونده از دنیا رفته اند پس بایستی که در ایام رجعت در دنیا معذب شده و سپس به دوزخ جاوید روانه شوند و این وعده خداوند است بر علیه کسانی که رهبری نمودند منع از عبادت واقعی در مساجد او را و تلاش نمودند درتخریب عبادات واقعی و مورد رضایت او پس عذاب می شوند در دنیا قبل از آخرت در ایام رجعت و سپس به واسطه مقدسین خداوند به دوزخ جاوید روانه می شوند، .... پس در ادامه آیات شریفه حضرت پروردگار ازآیات کتاب خود به عظمت یاد فرموده و ستیزه گران با آن را جماعت خاسر و زیانکار معرفی می فرماید (قد بینا الایات لقوم یوقنون، انا ارسلناک بالحق بشیرا و نذیرا و لا تسئل عن اصحاب الجحیم ...، الذین اتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته اولئک یومنون به و من یکفر به فاولئک هم الخاسرون...)، پس در این فراز خداوند ناسپاسان به آیات قرآن را خاسر معرفی می نماید و در آیه شریفه قبل از آن، منکران پیامبر عالی مقام و معظم خود حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم را از اصحاب دوزخ اعلام می فرماید به گونه ای که نهی می فرماید رسول خود را که حق ندارد قلب رئوف و مهربان خود را معطوف به عاقبت کار آنان نماید پس در این فراز ستیزه گران با رسول خدا و ناسپاسان به آیات شریفه قرآن خاسر و اهل دوزخ معرفی می شوند و البته انکار آیات قرآن در ظاهر راجع است به اهل کتاب و کسانی
ص: 139
که در شمول اهل اسلام نیستند و در باطن نیز راجع است بر کسانی که باطناً ایمان به قرآن و آیات شریف آن ندارند ویا نومن به بعض و نکفر به بعض هستند یعنی گروه رهبری منافقین یعنی باند مخوف الذین فی قلوبهم مرض و گروه خبیث مرجفه و طرفداران و توجیه کنندگان راه و روش و منش آنها تا روز قیام و ظهور آخرین منجی و ذخیره الهی و برپا کننده حکومت جهانی عدل خداوند و اجرا کننده وعده خداوند در ارثیت دادن زمین به صالحین، همانگونه که به حضرت ابراهیم و همه مقدسین خود خبر داد و...، نیز مقصود ذات اقدس احدیت جل جلاله از کسانی که به آنها کتاب داده شد یعنی محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم که تاویل کنندگان آیات شریفه قرآن هستند و آنها هستند که در واقع تلاوت قران نموده اند و حق تلاوت آن را بجا اورده اند یعنی مصادیق تام و اتم اجرای ظاهر و باطن آیات کتاب خدا بوده اند و مقصود خداوند در این فراز از حق تلاوت را بجای آوردن یعنی عمل نمودن به آیات کتاب خدا و فهم ظاهر و باطن آن و حفظ و حراست و پیروی کامل از اوامر و فرامین خداوند که مختص است به محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم و....، پس درآیات شریفه بعد به آیه شریفه 119 این سوره مبارکه می رسیم که از عظیم ترین آیات کتاب خداست و حضرت پروردگار در این آیات از عظمت و رفعت مقام و منزلت نبوت و امامت خبر داده و نیز خبر می دهد که تعیین و ابلاغ آن به خلایق به ذات اقدس او اختصاص دارد و ما در این فراز به شرح عظمت منصب امامت که بعد از منزلت نبوت به حضرت ابراهیم عطا شده است نمی پردازیم بلکه توجه ما به مرجع بعثت انبیاء و مرجع نصب امامت اوصیاء الهی است که مختص است به ساحت مقدس حضرت پروردگار جل جلاله و در ادامه آیات محرز می گردد که از سوی ذات اقدس الهی این منصب هرگز به غیر معصوم اعطا نمی شود و بلکه هر کسی که آن منصب را به دروغ تصدی نماید بطور خودکار و اتوماتیک در جایگاه ظالمان
ص: 140
قرار گرفته و به سوی دوزخ روانه خواهد شد زیرا مقام و منزلت نبوت و امامت، مستلزم داشتن عصمت است و لذا هر کسی که این مقام و منزلت را ادعا نموده و یا تصدی نماید در حالی که غیر معصوم است پس جایگاه جعلی و دروغ او، هیچ ارتباطی با حضرت حق جل جلاله نداشته وآن کذب هرگز نمی تواند مدعی اعطاء این جایگاه از سوی خداوند جل جلاله (به خود) باشد زیرا اولین شرط و مهمترین شرط برای تصدی این مقام و منزلت، داشتن عصمت است زیرا همانگونه که اثبات نمودیم از غیر معصوم اموری سر می زند که او را در جایگاه مؤاخذه و در خطر دوزخ قرار می دهد ولی اگر همان امور از سوی معصوم صورت گیرد پس نام او زمره اهل دوزخ مثبوت می گردد یعنی پیامبران و امامان حق انجام آن گناهان را ندارند و لذا به واسطه انجام این امور در جایگاه بخشش قرار نمی گیرند بلکه در جایگاه مؤاخذه و در خطر غضب خدا قرار می گیرند بواسطه ترک اولی که در این حالت راه استغفار و توبه برای آنها باز است مانند آنچه از حضرت نوح و یونس نبی و حضرت آدم و حضرت یوسف و....، صادر شد که در معرض عذاب خداوند قرارگرفتند در حالی که صادر شدن امثال ان امور از انسانهای عادی هرگزآنها را مستوجب مؤاخده نمی نماید همانگونه که خداوند بندگان عادی خود را برای انجام ندادن نماز های مستحبی و نماز شب و...، شب مؤاخذه نمی نماید در حالی که امثال این امور مستحبی، بر پیامبران و امامان معصوم واجب است و مانند این امور در دیگر احکام واجب و مستحب و حرام و مکروه وجود دارد پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس توجه نما که انجام العیاذ بالله زنا از چه کسی صادر می شود پس اگر از بندگان عادی صادر شود پس گناهان بزرگ است که بایستی مرتکب به سوی توبه از آن رود و...، و با شفاعت معصومین و قبول توبه و ....، در معرض بخشایش خدا قرار بگیرد ولی العیاذ بالله صدور این اعمال از سوی معصومین از جمله جرایم نابخشودنی است زیرا حضرت پروردگار آنان را از بین خلایق
ص: 141
خود بر گزیده و به آنها مرتبه علم و معرفت و یقین و ...، را عطا فرموده است پس چون بر این فراز اگاه شدی پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به این فراز از آیه 119 سوره مبارکه بقره تا آگاه شوی که چگونه با تدبر در آیات کتاب خدا، رهبری می شوی به التزام در پیروی از رهبران معصوم یعنی محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم:( وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي ۖ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ )، یعنی هرگز عهد نبوت و امامت بر کسانی که معصوم نیستند قرار نخواهد گرفت زیرا از خصایص مخصوص آن بهره مند نیستند و لذا ادعا و آرزو و غصب آن منصب، فرد مرتکب را در شمول ظالمان داخل و با سر داخل در دوزخ خواهد نمود یعنی در نهایت خواری و مذلت پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به ادامه آیات شریفه ....، در وصیتی که حضرت ابراهیم به فرزندان خود فرمودکه از جهان نروید مگر آنکه مسلمان باشید یعنی در منظر و نظر ان مقام عالی و با منزلت نجات فرزندان او و حضور آنان به عنوان امت خداپرست بالاترین منزلت بوده است و این در واقع بهترین و بالاترین آرزوی خواسته شده هر انسان آزاده و شریف است یعنی سعادت و حیات جاویدان یعنی نیل به رضای حضرت الله، یعنی دور شدن از دوزخ و ورود به بهشت و البته گردو غبار این عشق و علاقه نیز در نگارنده مو جب شد که در روزی که در ان روز فرزندان به پدران و مادران محبت می نمایند و هدیه ای می دهند به عنوان روز پدر و روز مادر می دهند نگارنده به فرزندانم عرض کردم پس اگر می خواهید برای من هدیه ای بیاورید پس در زمانی که در پیشگاه خداوند متعال جل جلاله به نماز ایستاده اید بگوئید از شما عکس گرفته و آن را ظاهر کرده و برای من هدیه بیاورید زیرا برای من هیچ هدیه ای بالاتر از این در عالم هستی، وجود ندارد که فرزندانم را در حال عبادت در پیشگاه حضرت حق جل جلاله ملاحظه نمایم یعنی در حالی که با محبت محمد و آل
ص: 142
محمد علیهم السلام و عجل فرجهم، خدا را عبادت کرده و بر تربت مولای مظلوم ما حسین بن علی علیه السلام بعد از قیام و رکوع خود، سجود نمایند، اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم پس چون بر این فراز آگاه شدی پس به آیه استنادی ما توجه فرما (...وَوَصَّىٰ بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ...)، پس در آیه شریفه 130 حضرت پروردگار، یهودیان و ترسایان یعنی مسیحیان را که مدعی هدایت بودند و در این زمان نیز بر همان اعتقاد هستند را مخاطب فرموده و ارشاد می فرماید که شریعت حضرت ابراهیم بایستی پیروی شود و او از مشرکین نبود یعنی اعتقادات مشرکانه این مدعیان بر خلاف شریعت و دین حضرت ابراهیم علیه السلام است در حالی که اهل ایمان از اسلام، ایمان به خدا و قرآن نازل شده بر پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و موسی و عیسی و آنچه بر همه پیامبران از سوی خداوند نازل شد را در کارنامه درخشان ایمان خود دارند و به امر خدا بین پیامبران او فرقی نداده و و به خداوند تسلیم هستند، پس در لسان این آیات، مشرکان اهل نجات نیستند زیرا بر ملت و دین حضرت ابراهیم و سایر انبیاء الهی و از جمله در دین برترین و بالاترین آنها یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم نسیتند و...، پس در ادامه تو ای عاقل دانا و خردمند به آیه ای می رسی که در شمول عظیم ترین آیات کتاب خدا بوده و در معرفی محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم از سوی حضرت حق جل جلاله نازل گردیده است و بیان کننده مقام و منزلت آنان در نزد حضرت حق و خالق سبحان است و آن آیه شریفه 138 این سوره مبارکه است هر چند مفسرین در خصوص این آیه کلام های متفاوتی آورده اند ولی همه آنها در برابر سوالات بی جواب قرار می گیرند پس مخاطب ارجمند توجه نماید به شرح و تفسیر صحیح و دقیق آن
ص: 143
که متکی و مبتنی است بر روایات صحیح و غیرقابل انکار و مطابق با اصل و حقیقت قرآن و شرح این نکته مهم که خطاب های خداوند در آیات عظیم قرآن مجید به مخاطبان خود نبایستی موجب شود که پژوهش گران به خطا گرفتار شوند زیرا آیات قرآن یکدیگر را تفسیر می نمایند و از روی نشانه هایی که خداوند بیان می نماید در واقع مخاطبان حضرتش را معرفی می شوند از جمله در آیه شریفه 116 ملاحظه نمودیم که چگونه خداوند تخصیص می فرماید از خطاب خود محمد و ال محمد علیهم السلام و عجل فرجهم را از جمله تلاوت کنندگان آیات قرآن در این فراز که خود می فرماید (یتلونه حق تلاوته)، پس اگر نادانی تصور نماید که ادا نمودن حق تلاوت آن است که قاری قرآن قانون تجوید و یرملون را در هنگام قرائت رعایت کند بقول مازندرانی ها (ون عینک موال دره)، یعنی به خطا گرفتار شده زیرا ادا نمودن حق تلاوت قرآن شاید میلیارد در میلیارد شرط داشته باشد که جمع می شود تمامی این شروط و ادا نمودن کلمات و عبارات آن نیز فقط از جانب امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم به صحت قرین است (و ما کاری نداریم که بکارگیری قوانین یرملون در رابطه با تلفظ صحیح از اجماع امت خارج است)،، و در این فراز نیز خطاب کنتم به امت اسلام نیست، بلکه به امامان معصوم از آل محمد علیهم السلام وعجل فرجهم است و نکته مهمتر اینکه پژوهش گران ارجمند هرگز به دنبال شرح و تفسیر قرآن از روی کتاب های لغت نروند زیرا قرآن قبل از آن کتب نازل شده و معانی الفاظ آن با توجه به سایر فرازهای آن و با توجه به مفهوم آن شرح می گردد و از جمله در این فراز است که مقصود خداوند از (امه) ذوات مقدسه امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم است و این روایات متقن و مستدل از امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم است که تصریح می فرماید به این حقیقت و هرچند اگر این روایات هم نبود، وضوح و صراحت این آیات به حدی بود که انکار نمی نمود شرح آن را مگر
ص: 144
فرد عنود و بی خرد زیرا که بیان شرح و تفسیر این آیات از حدود زمان خارج است و اطلاق خارج از زمان یعنی حکم ازلی و ابدی دارد مانند امر خداوند بر فرستادن صلوات بر رسول خدا که سوی خداوند و ملائکه او که حکم ابدی و لذا ازلی است و دلالت بر مقام عصمت و علو درجات عظیم محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم دارد و در این فراز نیز این آیات در واقع بیانگر همین حقیقت است، پس جناب برید عجلی از امام معصوم علیه السلام روایت می فرماید که فرمودند:(نحن الامه الوسط و شهداء الله علی خلقه و حجته فی ارضه) و نیز حاکم حسکانی نیز مولانا المظلوم علی علیه السلام روایت نموده که آن حضرت فرمودند:(خداوند در کلام خود در فراز، لتکونوا شهداء علی الناس، ما را اراده فرموده است که پیغمبر خدا گواه بر ما و ما گواهان بر مردم هستیم و ما حجت خداوند روی زمین می باشیم و خداوند درباره ما (اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام و عجل فرجهم) فرموده است: و کذالک جعلناکم امه وسطا ....)، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس اگاه باش براینکه خداوند متعال عقل تورا هادی و رهبر تو قرار داد برای نیل به حیات جاویدان پس با پیروی از آن چنگ بزن به ریسمان و حبل الهی و خود را از ضلالت ها و گمراهی ها به هدایت محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم نجات داده و به بهشت جاویدان خدا وارد شو یعنی همان بهشت که حضرت پروردگار آن را به اهل ایمان بشارت داده است اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم، پس در ادامه به شرح آیه شریفه 141 از این سوره مبارکه می رسیم که در ان خداوند عظیم الشان به رسول خود خطاب می فرماید (وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ۙ إِنَّكَ إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ...)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند باز هم به یک نکته بسیار مهم در شرح و تفسیر آیات کتاب آیات کتاب خدا در موضوع مخاطبان حضرت الله جل جلاله توجه نما که به فراز هایی از آنها اشاره شد در این فراز و مانند آن، مقصود حضرت
ص: 145
پروردگار از خطاب نمودن به رسول خود در واقع ارشاد و نهی و ترسانیدن امت اسلام است تا در راه خدا به سوی القائات شیطانی اهل کتاب نروند و بر اساس روایات وارده از امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم مقصود خداوند از این فرازها (به تو می گویم تا همسایه تو بشنود) و یا (به در می گویم تا دیوار بشنود) است، که مانند این فرازها در کتاب خدا بسیار است و مقصود ما از بیان آن توجه دادن پژوهشگران به وجود جهت های متفاوت مخاطبان از سوی حضرت حق جل جلاله است پس حضرت حضرت الله جل جلاله در آیه شریفه 135 این سوره مبارکه می فرماید (...وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ...)، پس توجه نماید پژوهشگران ارجمند به این نکته مهم که آیات کتاب خدا در هر موضع که باشد صرف نظر از آن مقصودی که در بین آیات چه به لحاظ ظاهر و چه به لحاظ باطن دارد، بطور مستقل نیزدارای معنی روشن و واضح است مثلا در این فراز، این آیه شریفه در خصوص مجادله اهل کتاب یعنی یهود و نصاری سخن عظیم خود را مذکور و فراز نتیجه گیری آن به (و من اظلم ممن کتم شهاده عنده من الله ...) رسیده است، ولی معنی و افاده این فراز در واقع بیان این قانون خداوند است که کتمان آن شهادت که حق را اشکار می نماید از کسانی که به حقیقت آن شهادت آگاه هستند در نزد خداوند ظلم بزرگ محسوب گردیده و نزد خداوند، ان ظالم به ظلم خود گرفتار خواهد شد پس این قانون مستقل تسری دارد در تمامی قوانین جامعه مانند کتمان شهادت در محکمه قضایی و در کشف حقایق اعتقادی و ...، و نیز از همه بالاتر در کشف حقایق ولایت علی علیه السلام در روز غدیر خم در آن زمان و در طول تاریخ که ادای شهادت در آن واجب است پس اینگونه اشخاص یعنی کسانی که عالم و آگاه امر هستند کسانی هستند که با کتمان شهادت خود مرتکب ظلمی می شوند که در نزد خداوند، مانند و مثل این ظلم وجود ندارد، و فرازهایی از این شاهد را مولای نگارنده حضرت علامه امینی
ص: 146
رحمه الله علیه در کتاب شریف و عظیم خود یعنی الغدیر مذکور نمود و کلب استان وی نیز ان را در خلاصه فارسی آن در تحت عنوان حیات جاویدان مرقوم نموده است، پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس توجه نما به شرح آیات شریفه سوره مبارکه بقره در این فراز و مانند آنچه در آیات شریفه 141 و 146 از ظلم آوردیم و آن انکار اهل کتاب و پیروی از آنان برای پیروان آنها با توجه به به اعتقادات مشرکانه آنان و آنچه در آیه شریفه 146 از مجادله آنان و تعصب برای پیروی از آن اعتقادات مشرکانه و...، بودکه همگی از مصادیق ظلم و ظالم بودن است و ما جایگاه ظالمان را شرح داده و تکرار نمی کنیم،....، پس حضرت پروردگار جل جلاله در آیه شریفه 148، به نعمت عظیم نبوت رسول گرامی خود حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم و نیز نزول آیات عظیم قرآن و اهداف ان اشاره و تاکید می فرماید به خلایق برای شکرگذاری در این خصوص و می ترساند از کفران این نعمت عظیم یعنی کافر شدن به ان یعنی ناسپاسی به رسول خدا و آیات قرآن پس این آیه در واقع تهدید است در طول تاریخ برای همه آن کسانی که به شریعت پسندیده اسلام وارد نشده و ایمان نیاورده اند عموماً و نیز برای گروه الذین فی قلوبهم مرض و مرجفه و پیروان آنان و توجیه کنندگان راه آنها خصوصاً و....، که بظاهر در میان امت اسلام بوده ولی به واسطه نفاق خود از محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم پیروی ننموده و خود و پیروان خود را به سوی دوزخ ابدی خداوند سوق دادند یعنی همان راه که بی بازگشت است، الا لعنه الله علی الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون ....، حضرت پروردگار جل جلاله در همین راستا و در ادامه آیات در آیه شریفه 155 می فرماید:( إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ ۙ أُولَٰئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ ...)، یعنی کسانی که کتمان نمودند آنچه خدا نازل فرمود از بینات خود را و هدایت را که مقصود
ص: 147
وصایت و ولایت مولانا المظلوم علی علیه السلام است، پس توجه نماید مخاطب ارجمند که ما کاری نداریم که این آیات مکی است یا مدنی، زیرا ما می دانیم که قرآن در زمان رحلت و شهادت رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم کامل شد و با جدایی آن حضرت از امت، وحی الهی نیز قطع گردید پس کامل شد نزول آیات الهی و یا الزام امت اسلام در پیروی از امامت کامل گردید ولی ملاحظه شد که عملا بعد از رحلت و شهادت رسول خدا، بسیاری از اهل اسلام مشمول این آیه شریفه شدند یعنی کتمان نمودند آنچه را که خداوند نازل فرمود از بینات خود و آن هدایت که خدا بیان فرمود برای مردم در کتاب خود که آیات شریفه غدیر و دیگر ایات شریفه دیگر بود که ملزم می فرمود امت اسلام را به پیروی از وصی معصوم و عالیقدر رسول خدا یعنی حضرت علی علیه السلام ولذا در طول تاریخ هر کس به هر دلیل این عمل را از روی عناد صورت دادند پس مرتد از دین خداشده و به لعنت خدا و لعنت، لعنت کنندگان تا ابدالآباد گرفتار شدند و این همان لعنت است که اهل ایمان در زیارت عاشورا تا ابدالآباد زمزمه می نمایند (اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذالک ....، اللهم العنهم جمیعا)، یعنی حکم فرمود خداوند بر دوزخی بودن کسانی که از روی عناد کتمان نمودند حق ولایت و پیروی از ان حضرت را به هر دلیل، پس در آیه بعد بواسطه توبه از این جنایت عظیم، خداوند نجات می دهد آن کسانی را که توبه نموده و به صلاح رفتار کردند و بیان نمودند حق را یعنی کتمان آنها از روی عناد نبوده، پس شرط توبه برای کسانی که در آن زمان و در طول تاریخ از این گناه عظیم خود توبه و برگشت نمودند ان است که به قلب توبه کرده و به امامت امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم ملتزم شده و عیان کننده این نعمت عظیم الهی باشند یعنی نعمت هدایت خود را برای دیگر گمراهان بیان نمایند پس این جماعت در طول تاریخ کسانی هستند که توبه آنان
ص: 148
قبول و به سوی خداوند عظیم الشان پذیرش می شوند یعنی (إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَٰئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ ۚ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ)،پس در ادامه آیه یعنی آیات عظیم و شریفه 157 و 158 خداوند حکم دوزخی بودن این اشقیا یعنی دشمنان هدایت و ولایت و وصایت مولانا المظلوم علی علیه السلام را اینگونه صادر می فرماید:(ان الذین کفروا و ماتوا و هم کفار)، یعنی کسانی که ناسپاسی کردند در آن زمان و کسانی که در طول تاریخ با پیروی از آن ناسپاسان به ناسپاسی گرفتار شدند و از دنیا رفتند و همگی ناسپاس بودند (اولئک علیهم لعنه الله و الملائکه و الناس اجمعین)، یعنی آنها کسانی هستند که لعنت خدا و ملائکه و مردم همگی بر آنها است و البته چنین اشخاصی به دوزخ ابدی وارد شده و رهایی ندارند در این فراز نگارنده اشاره دارد به لعنت ناس به جای لعنت اهل ایمان و ان به این دلیل است که ظلم و ستمی که در اثر انحراف از ولایت و وصایت وصی رسول خدا برای اهل جهان حاصل می گردد موجب نکبت و بدبختی و....، برای همه خلایق می گردد حتی کسانی که در جرگه اهل اسلام نیستند پس چون بر این فراز آگاه شدی پس آگاه باش که این لعنت یعنی دوری از رحمت الهی با این گستردگی به دخول اهل آن لعنت، به دوزخ افاده دارد و لذا حضرت پروردگار جل جلاله در ادامه می فرماید:(خالدین فیها لا یخفف عنهم العذاب و لا هم ینظرون)، یعنی آن جماعت شقی در دوزخ جاودانی خداوند تا ابدالآباد جاویدان خواهند بود در حالی که تخفیف در عذاب و مهلتی نیز به آنها داده نمی شود و این است البته سزای کسانی که مدار هدایت خلایق را از فرامین خداوند به پیروی از نمادهای هوی و هوس تغییر دادند و نیز کسانی که از آنها پیروی نموده و اعمال تباه آنان را توجیه و تفسیر نموده و از آن پیروی کردند، الا لعنه الله علی الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون، پس در ادامه به شرح آیات عظیمه این سوره در فراز 160می رسیم که در آن حضرت پروردگار جل جلاله خلقت آسمان ها و زمین
ص: 149
و ظاهر شدن و پنهان شدن شب و روز و حرکت کشتی ها در آب به آنچه به خلایق نفع می رساند (به عنوان نماد نعمت های لایتناهی در دریاها) و آنچه نازل می فرماید خداوند از آسمان (مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُون( ، یعنی آنها را از جمله آیات خود اعلام و ابلاغ می فرماید پس توجه نماید پزوهش گر ارجمند که در تمامی این فرازهایی که خداوند در این آیه شریفه به عنوان آیت خود اعلام فرمود بی نهایت نکته و دانش نهفته است که اگر نگارنده اراده می نمود به حول و فضل الهی و عنایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولاتنا حضرت زینب سلام الله علیها قادر بود تا هزاران صفحه را علیرغم بضاعت ضعیف و ناچیز خود بنگارد پس انصراف او به دلیل رعایت اختصار و دور نماندن از هدف است که همانا بیان این عناوین آیات الهی است که تکذیب آن اسباب دخول تکذیب کننده را در آتش ابدی دوزخ فراهم نماید، و این امر نشان می دهد که انسانهای عاقل بایستی در خصوص خلقت آسمان ها و زمین و اختلاف شب و روز و قوانین عظیم حاکم بر دریاها و منافع ان و عظمت بارش باران و رحمت حاصل از آن در حیات کره زمین و آثار گردش ابرها و...، تعقل نمایند و به عظمت خالق و هدف او از خلقت که همانا افاضه فضل و رحمت خود به بندگان است پی ببرند و با پیروی از رسولان او و امامان منصوب از جانب او و در صدر آنان محمد و ال محمد علیهم السلام و عجل فرجهم، هم به خیر دنیا برسند و هم به خیر ابدی آخرت یعنی در دنیا به احکام و فرایض الهی عمل نمایند یعنی به اعمالی که به خیر و صلاح و نفع آنان منتهی می شود و اجتناب نمایند از اعمالی که به ضرر و بدی و زشتی آنها منتهی می شود، همانگونه که مولای مظلوم و غریب ما حضرت علی بن موسی الرضا فرمودند و با ایمان و عمل صالح سپس به سوی نعمت های بی زوال ابدی او یعنی بهشت جاویدان بروند و سپاسگزاری
ص: 150
نعمت های او یعنی خلقت و هدایت و...، او باشند اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم امین یا رب العالمین، پس در ادامه در آیه شریفه 161 به بعد این سوره مبارکه، حضرت پروردگار جل جلاله به عملکرد گروهی از ظالمان و ستمگران اشاره می نمایند که از غیر خدا برای خود انداد گرفته اند یعنی دوست گرفته اند و آنها را دوست دارند مانند دوست داشتن خدا در حالی که اهل ایمان دوستی شدیدتری نسبت به خدا دارند و لذا اگر آن کسانی که ظلم کردند عذاب خدا را ببینند (آگاه می شوند که چگونه) قوت از ان خداست و چگونه خداوند شدیدالعذاب است و آن وقت بیزاری بجویند از آن کسانی که پیروی می کردند، پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما از این فراز به تفسیری که آیات خداوند نسبت به یکدیگر صورت می دهند مانند این فراز که شرح (اندا) است یعنی دوستی دشمنان خدا یعنی دوستی دشمنان رسول خدا یعنی دوستی دشمنان اهلبیت عصمت و طهارت،... زیرا خداوند دوستی آنان را از موجبات ورود آنان به دوزخ ابدی اعلام فرموده است و این آرزوی آنان در حالی که در مدار شاکله دوزخ، کذب آنان آشکار است را خداوند اینگونه بیان می فرماید و نیز از این فراز معنی (انداد) آشکار می گردد و اینکه برائت می جویند این پیروان از آن رهبران در دوزخ، در حالی که اعمال تباه آنها برای آنها حسرت های بی انتها در بر دارد و آنها کسانی هستند که هرگز از دوزخ رها نخواهند شد والبته از گفتگوی ظالمان و پیروان آنها معلوم می شود که آن رهبران ظالم نیز از پیروان خود تبری می جویند و تبری آنها مقدم است بر برائت پیروان یعنی ظاهرا به انها می گویند اگر شما به دنبال ما راه نمی افتادید و عقل خود را حاکم می کردیدما موفق به ظلم و ستم نمی شدیم و اینگونه مبتلا به دوزخ نمی گردیدیم و پیروان به آنها می گویند اگر شما ما را به ضلالت نمی انداختید ما گمراه نشده و ظلم نمی کردیم ولی معلوم است که این جماعت وفق مدار شاکله اگر به دنیا بازگشت می نمودند باز همان
ص: 151
آش بود و همان کاسه و آنها همان لجن هایی می شدند که قبلا بودند و...، پس لعنت خدا بر انها مستدام باد:( وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَرَأَوُا الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ وَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا ۗ كَذَٰلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ ۖ وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ)....، پس تو ای عاقل دانا و خردمند در ادامه شرح آیات شریفه سوره مبارکه بقره به شرح و تفسیر آیه شریفه (170) و (171)، این سوره توجه نما و البته پژوهشگر عاقل دانا و خردمند بایستی آگاه باشد که از سیاق این آیات بخوبی محرز می شود که تا چه حدموضوع کتمان حقایق هدایت، در پیشگاه خداوند مهم و با اهمیت است و مقصود خداوند متعال در این فراز ناظر است بر عوامل ایجاد ضلالت و گمراهی که از طریق کتمان حقایق قرآن صورت می گیرد یعنی تاویل و تفسیرهای شیطانی در توجیه غصب منصب امامت و رهبری امت اسلامی در حالی که خداوند تبارک و تعالی وفق آیات قرآن کریم و نص صریح رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم، این رهبری و زعامت امت اسلام را در اختیار امام معصوم و نفس رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم یعنی وجود شمس تابناک ولایت و امامت یعنی وجود اقدس و مطهر و بی مثال حضرت علی علیه السلام قرار داده است، پس در این آیات خداوند حی سبحان از دشمنان وصایت و ولایت یعنی دشمنان و ستیزه گران با مولانا المظلوم علی علیه السلام با عنوان کسانی که کتمان حقایق قرآن نموده و ضلالت را به هدایت و عذاب را به مغفرت الهی خریده اند یاد می فرماید و وعده دوزخ ابدی خود را به گمراه کنندگان خلایق ابلاغ می فرماید:( إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًاأُولَٰئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ)، و
ص: 152
مقصود خداوند از یشترون به ثمنا قلیلا، نا چیز بودن و قلت آن در برابر نعمت های ابدی خداوند است زیرا بنا به قول مولانا المظلوم علی علیه السلام (کل نعیم دون الجنه فهومحقور و کل بلاء دون النار عافیه ...)، پس توجه نما که این ستمکاران یعنی کسانی که کتمان حقایق قرآن می نمایند و برای نیل به اهداف فانی دنیایی چنین جنایتی را صورت می دهند پس (أُولَٰئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ ۚ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ ۗ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتَابِ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ)، پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند که در این فراز حضرت حق جل جلاله مقصود خود را از کتمان (ما انزل الله) بیان می فرماید و اعلام می فرماید که آنها کسانی هستند که اختلاف نمودند در کتاب یعنی در ان هدایت که از سوی خدا نازل شده بود یعنی مقصود اختلاف در ظاهر کتاب خدا نیست زیرا آن محفوظ شده حضرت حق جل جلاله است بلکه مقصود کتمان حقایق قرآن و ایجاد ضلالت و دور نمودن خلایق از پیروی امام معصوم است یعنی همان امام که خدا در کتاب خود اورا جلوه اکمال دین و تمام نمودن نعمت هدایت خلایق معرفی فرموده است، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که که ما در شرح این آیات و در پی آن هدفی که از پیش تعیین نموده بودیم هستیم و لذا مجبوریم که با اشاره ای گذرا از مباحث عظیم قرآن عبور نمائیم و من الله التوفیق و علیه التکلان، ...، پس آیات شریفه ای که در ادامه شرح و تفسیر مذکور می گردد، آیات عظیمه 174 و 175 این سوره مبارکه است که خداوند علی اعلی در این آیات شریفه در خصوص قصاص اوامر خود را ابلاغ می فرماید و بدنبال این ابلاغ به ان کسی که مرتکب تعدی شود عذاب ابدی دوزخ خود را بشارت داده است پس ما در سلسله کتب شریف نورالانوار خود به این مبحث بسیار، بسیار مهم پرداخته ایم که چگونه تحریف گران کتب
ص: 153
آسمانی تورات تقدیس می نمایند انتقام گیری های مشرکانه را که ریشه دارد در آموزه های مشرکان امت هایی که بنی اسرائیل در تحت سیطره آنها در آمده بودند و چگونه برای جبران یک خطا و یا یک اهانت ناموسی مردم کشوری را قتل عام می کنند که ما در جای خود تحریفی بودن آن فراز ها را اثبات و اعلام نمودیم که در آموزه های انبیاء عظام الهی هرگز اینگونه انتقام گیری های مشرکانه وجود ندارد زیرا خداوند هرگز به قتل عام افراد بی گناه فر مان نمی دهد و یا برای انتقام گیری امر به مقابله به مثل نمی نماید مانند آن فرازها که ما در مجموعه شریف نورالانوار خود در خصوص تهمتی که به حضرت داود زده بودند و به زعم این تحریف گران خدا بواسطه آن از بی گناهان انتقام گرفت و یا داستان جعلی شکیم که به دنبال یک تجاوز جنسی، دو نفر از فرزندان یعقوب، خلایق یک کشور را قتال عام نمودند که ما در جای خود دروغ بودن و پرت و پلا بودن این داستان ها و نیز یاوه بودن این روشهای مشرکانه را اثبات نمودیم پس در دیدگاه الهی انتقام های مشرکانه وجود ندارد یعنی اگرشخصی به ناموس کسی تجاوز کرد پس هرگز به قصاص ان به ناموس آن شخص تجاوز نخواهد شد زیرا گناه و جرم ان شخص متجاوز ربطی به همسر او ندارد و یا به بستگان او ندارد که بخواهد از این طریق متالم شوند و یا اگر کسی فرزندان کسی را به قتل رسانید پس در قصاص او، هرگز فرزندان او و خاندان او ومردم شهر او وحتی گاو و گوسفندان آن شهر را، برای تشفی قلوب وارثان مقتولین، قتل عام نخواهند کرد، یعنی مانند آن کشتار که تیمور لنگ برای یک شیشه آبلیمو بر سر سلاطین آل مظفر فارس آورده و خلایق را قتل عام و نسل آل مظفر را از روی کره ارض برانداخت و یا آنچه دیگر سلاطین جبار به خونخواهی و انتقام گیری معمول داشته و می دارند پس حضرت پروردگار در این فراز به کسانی که بعد از ابلاغ اوامر خداوند، دست خود را به تعدی بگشاید وعده دوزخ ابدی را داده است:( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ
ص: 154
عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى... ذَٰلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ ۗ فَمَنِ اعْتَدَىٰ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ ...)، پس در ادامه آیات شریفه سوره مبارکه بقره خداوند متعال جل جلاله به بیان و شرح احکام روزه پرداخته و این فرازها را حدود خود اعلام می فرماید و تبیین این فرازها را تبیین آیات خود اعلام می فرماید، پس این تبیین آیات هم ناظر بر ظاهر آیات است (یعنی نازل نمودن اصل آیات کتاب خدا) و هم ناظر بر باطن آیات است (یعنی حکمت نازله آن)، یعنی آنچه حضرت رضا علیه السلام در کلام معجزه آسای خوددر رابطه با فلسفه و حکمت احکام و فرایض و واجبات و منهیات و دلایل آن فرموده است و مولاتنا حضرت زهرا سلام الله علیها نیز در خطبه مظلومانه خود به آنها اشاره فرموده است که در آیه شریفه 176 و 180 جهت آن در قصاص و روزه، کسب تقوی و در ایه شریفه 182 به منظور یاد نمودن خداوند علی اعلی به عظمت، بواسطه اعطاء نعمت هدایت و ادای شکر به درگاه حضرت باری تعالی و در آیه شریفه 183 در خصوص برقراری ارتباط قلبی باذات اقدس احدیت و کسب ارشاد الهی و در آیه شریفه 184 در خصوص احکام روزه به منظور نیل به تقوی و تقرب به ذات اقدس حق جل جلاله و....، است پس چون بر این فرازها اگاه شدی پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند به حکمت ظاهر آیات و نیز باطن آیات که راه فلاح و رستگاری را به بندگان نشان می دهد پس ما این فراز را به عنوان نمونه ذکر می نمائیم و اسلوب و روش آن را در تمام آیات مانند آن ساری و جاری می دانیم و نگارنده اگر اراده نماید قادر است تا به حول و فضل الهی و عنایات خاصه حضرت بقیه الله امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولاتنا حضرت زینب سلام الله علیها بر این فراز هزاران صفحه بنگارد ولی قرار او بر اختصار و تدقیق کتاب اوست در آیه شریفه (186)، (يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ ۖ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ ۗ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَىٰ ۗ وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا ۚ
ص: 155
وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ ۖ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ ۗ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَىٰ ۗ وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ )سؤال می کنند از تو از هلالها بگو آن وقت ها است برای مردم و حج و نیکی آن نیست که وارد خانه ها شوید از پشت خانه ها ولی نیکی آن است که برای کسی که تقوی پیشه کرده که داخل خانه ها شود از درهای آنها پس از خدا بترسید تا شاید رستگار شوید، پس ظاهر آیه معلوم است ولی باطن آیه ارشاد می نماید اهل ایمان را به سوی خانه های رستگاری از طریقی که خداوند به آنان امر می فرماید یعنی از ابواب آن و آن مهاهها در واقع علائم خداوند برای نور گرفتن در ظلمات ضلالت ها در تمامی ادوار تاریخ از امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم است و مقصود خداوند از حج در باطن نیل به رستگاری جاوید یعنی بهشت جاویدان و رضای او است که رضوان من الله اکبر پس توجه نماید مخاطب ارجمند به نمونه روایاتی که از مصادیق این شرح است:(رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم فرمودند من شهر علم هستم و علی باب ان) و یا (امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم فرمودند:(ما آل محمد باب خداوند (یعنی باب ورود به معرفت خداوند و برکات او) هستیم....)، امام معصوم امام باقر علیه السلام فرمودند:(آل محمد ابواب الله و سبله و الدعاه الی الجنه و القاده الیها و الادلاء علیها الی یوم القیامه) یعنی آل محمد (امامان معصوم از آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم)، ابواب الهی و راههای وصول به خداوند و دعوت کنندگان به سوی بهشت و راهنمایان و دلیل های آن می باشند تا روز قیامت)، و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که با اندک توجه واقف می شود که چگونه آنچه در باطن آیات است در این آیه شریفه و امثال آن از حجاب کلمات کاملاً خارج است و کاملاً معلوم است که مقصود خداوند از این آیات صرف نظر از توجه آن به موضوع احکام و حکمت های ان و....، ارشاد خلایق به ولایت و رهبری امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم است مانند آن فراز های دیگر که به امثال آن می رسیم انشاء الله مانند (واطیعوا الله و اطیعو
ص: 156
الرسول و اولی الامر منکم)،و....، پس چون بر این فرازها اگاه شدی پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به شرح آیات بعدی که بیان شرح و احکام حج و نحوه برگزاری آن و....، می باشد و به این نکته بسیار مهم توجه نما که حضرت پروردگار جل جلاله در راستای احکام حکمت آمیز خود، همه بندگان را از ذکر و ارادت قلبی به سوی عبادت ظاهر سوق می دهد و آنها را به نماز و روزه و حج و...، وادار می نماید البته او خالق ما است و حکمت کار او بی نهایت است و اوست که می داند آثار این عبادات عملی چیست و فرق آن با نیت های خالص چیست و اوست که امر می نماید بندگان مؤمن و مخلص و با تقوی خود را که از حجاب قلب خود به سوی عمل به ارکان بیایند زیرا اوست که دوست دارد بندگان خود را در حالی که ببیند که در قیام و رکوع و سجود و انجام مناسک حج و زیارت ها و....، هستند و اوست که می داند این عبادات ظاهر شده در ارکان و اعضاء بندگان چه تحولی در روح و جان آنها ایجاد می نماید و چه ماندگاری در نهاد آنها دارد و لذا این همان خدای موسی و خدای عیسی و خدای همه انبیاء الهی است که پیامبران خود را شرافت داد به اعطاء احکام و فرایض و واجبات و منهیات تا ظاهر و باطن انها از آلودگی ها پاک شده و به سوی نور هدایت شوند و این کلام مولای مظلوم ما حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام است که می فرمایند با این مضمون که اگر بنده اگاه باشد که در هنگام سجده به درگاه حضرت احدیت چه مقدار از رحمت الهی او را فرا گرفته است هرگز سر از سجده بر نمی دارد و....، پس چون بر این فراز اگاه شدی پس واقف باش که چرا ذات اقدس احدیت در فراز آخر آیه شریفه 193 و مانند این آیات می فرماید (.... و اعلموا ان الله شدید العقاب ...)، زیرا انجام مانند این اعمال در واقع نماد و مظهر شکرگذاری به درگاه ذات اقدس احدیت، در رابطه با هدایت یافتن و نیل به سعادت جاویدان، در قالب این اعمال عبادی است و لذا حضرت پروردگار در فرازهای مختلف و از جمله فراز پایانی آیه شریفه
ص: 157
195 به این موضوع حیاتی تاکید می فرماید:(...فا ذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ ۖ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ... )، یعنی خداوند را در مشعرالحرام ذکر نمائید یعنی به عظمت و کسب نعمت هدایت و....، و او را ذکر نمائید همانگونه که شما را هدایت کرد در حالی که قبل از این هدایت از گروه ضالین یعنی گمراهان بودید و ما با کلمه ضالین در آیات شریفه سوره مبارکه حمد آشنا هستیم پس مصداقی از آن را در این فرازمی یابیم پس چون به این فراز اگاه شدی پس با ما به شرح مفاد آیه شریفه 198 بیاکه در آن خداوند از گروهی نام می برد که وعده نصیب خیر ازآنچه کسب کردند به آنها می دهد و آن آیه شریفه در رابطه با این دعای عظیم است که خداوند به وسیله این آیه شریفه آن را به بندگان خود تعلیم می فرماید تا از فیوضات ذات اقدس او بهره مند شوند: (وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ أُولَٰئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا ۚ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ )، یعنی در میان آنان (یعنی بندگان دعا کننده به سوی خداوند)، کسانی هستند که می گویند خدایا هم در دنیا و هم در آخرت به ما حسنه و خیر ونیکویی عطا بفرما و ما را از عذاب آتش دوزخ حفظ بفرما پس آنها کسانی هستند که برای آنها نصیب یعنی پاداشی است از آنچه کسب کردند و البته خداوند سریع الحساب است، ... پس تو ای عاقل دانا و خردمند در ادامه آیات شریفه سوره مبارکه بقره به قول حضرت پروردگار در آیه شریفه 201 می رسیم که آیه معروف به (الدالخصام) است و ما در شرح صفات منافقین و گروه الذین فی قلوبهم مرض ان را مذکور نموده و تکرار نمی کنیم:( وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَىٰ مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ) (و سپس صفات او را بیان می فرماید) و (و اذا تولی سعی فی الارض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل و الله لا یحب الفساد، (و سپس وعده دوزخی بودن او را به واسطه قرار گرفتن در شاکله و مدار دوزخ اعلام می فرماید) و
ص: 158
(وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ ۚ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ ۚ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ)،و سپس در ادامه به کوری چشم آن معاند و طرفداران او آیه ای است که بیانگر مقام و منزلت مولاناالمظلوم شمس تابناک ولایت و امامت یعنی حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام است و خداوند جهت معرفی آن حضرت این آیات شریفه را در عظمت و منزلت ایشان نازل فرمود مذکور می گردد این آیه شریفه اشاره به (لیله المبیت) آن حضرت است و جانفشانی ایشان برای رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم (و من الناس من یشری نفسه البتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد)، اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین یا رب العالمین پس در ادامه حضرت پروردگار جل جلاله از معجزات اعطایی به حضرت موسی به عنوان آیات بینات اشاره فرموده و تاکید می فرماید به عقوبت شدید خود برای کسانی که نعمت آیات بینات او را تبدیل نماید پس این هشدار در واقع برای امت اسلام است در آیه شریفه (206) (فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْكُمُ الْبَيِّنَاتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ...)،و سپس در آیه شریفه (209) حضرت پروردگار علت کفرو ناسپاسی و اوصاف کسانی که به خداوند کافر یعنی ناسپاس شده اند را اعلام می فرماید:( يُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا ۘ وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ )،پس تو ای عاقل دانا و خردمند به عظمت این آیات توجه نما که همگی آن معجزه و آیه و دلیل قاطع بر حقانیت شریعت جاودانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم است و نیز دلیل برامامت امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم تا انتهای جهان، پس توجه نما که با پیدایش انسانهای متفکر، حضرت پروردگار، پیامبران عظیم الشان خود را با آیات و معجزات به سوی امت ها مبعوث فرمود و به ایشان احکام و فرایض خود را ابلاغ فرمود پس به دنبال وقوع ناسپاسی ها در میان ایشان شکست حاصل شد و شریعت و کتاب آنها ضایع گردید و احکام
ص: 159
و فرایض آنها تغییر یافت و بدینگونه آموزه های شیطانی از قبیل زنا و زناکاری، شرک و بت پرستی، شراب و شرابخواری، جادو و جادوگری و....، سایر اعتقادات جنون آمیز مشرکانه و آداب و اعتقادات شیطانی رواج یافت و این مجموعه کتاب های شریف نورالانوار نگارنده است که در حدود هشت هزار صفحه به عون الله تبارک و تعالی و عنایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولاتنا حضرت زینب در این رابطه نگارش یافت و در اختیار طالبان راه حق و حقیقت قرار گرفت و در آن اثبات گردید که چگونه در این زمان پیروان سایر پیامبران، دارای کتاب و الهام الهی نیستند و بلکه کتابها و آنچه در نزد آنها معروف است به تورات و انجیل و صحف انبیاء همگی تحریف شده و غیرقابل پیروی است مگر آن قسمت ها که با شاخصه نازل شده از سوی حضرت پروردگار که به پیامبر اعظم و وعده داده شده خود به امت ها، یعنی برترین و آخرین پیامبران الهی یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم مطابقت دارد و این احکام و فرایض ابدی حضرت پروردگار است که در قالب آیات عظیم قرآن مجید بدون تغییر و تحریف در دسترس است و این همان احکام و فرایض است که حضرت پروردگار وعده حفظ آن را تا ابدالآباد داده است و این خون پاک امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم است که در راه حفظ و حراست و تاویل این تنزیل حضرت پروردگار بر زمین ریخته شده و در راه شریعت مقدس او فدا گردید و این ظلمها و ستمهایی است که در طی قرون از سوی شیاطین جن و انس بر اهل ایمان و شیعیان و پیروان حضرت محمد و آل طاهرین او علیهم السلام و عجل فرجهم روا داشته شده است و این آخرین ذخیره مقدسین الهی و وارث تمامی این غمها و رنجها و دردهای جانکاه به مقدسین عالم یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است و اوست که وعده داده شده است تا زمین را به ارثیت صالحین بدهد و اوست که در انتظار صدور امر ظهور خود از سوی حضرت پروردگار
ص: 160
در قیام جهانی خود و برپایی حکومت جهانی عدل و عدالت خداوند است و در زمان اوست که معجزه رجعت مقدسین واقع می شود و به دست اوست که رهبران کفر و نفاق جهان زنده شده و بدست مقدسین الهی یعنی رهبران ایمان و شکرگزاری در جهان که از خاک برخاسته می شوند به عذاب دنیایی عقوبت و سپس به سوی دوزخ جاوید روانه می شوند پس تو ای عاقل دانا و خردمند به نهایت عظمت این احکام و فرایض که در واقع نشان عبودیت و شکرگزاری و نماد بندگی و اسباب عروج انسانها و بندگان خدا به سوی حضرت پروردگار است توجه نما و نیز به آثار و برکات آن بر نهاد و وجود انسانها که به امر خداوند تبارک و تعالی ایشان را شایسته حیات جاودانی می نماید مانند حکم و امر خداوند در خصوص نماز که حضور و عشق قلبی بندگان خدا در صورت خلوص، در قیام و رکوع و سجود و اذکار مقدس که اسباب معراج بندگان به سوی خداوند متعال است، همان احکام که ثمره آن در صورت خلوص، مورد توجه قرار گرفتن بندگان از سوی خداوند می شود همان احکام و فرایض که ایمان باطن را به شکوه ظاهری جلال می دهد و اسباب تقرب بنده را به درگاه خداوند علی اعلی فراهم می فرماید همان احکام و فرایض که دلیل حقانیت و شاخصه حق بودن به واسطه غیرتحریفی بودن شریعت محمد رسول الله است تا ابدالآباد و برای خلایق جهان دلیل قاطع و اثبات کننده ابطال سایر ادیان تحریف شده و نیز اثبات کننده حقانیت خود از سوی حضرت پروردگار جل جلاله می باشد پس چون بر اهمیت این آیات واقف شدی پس توجه نما به آنچه حضرت پروردگار جل جلاله در آیه شریفه 210 در همین راستا اعلام می فرماید:( كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ ۚ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۖ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ ۗ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ )،
ص: 161
یعنی مردم امت واحد بودند پس خدا مبعوث فرمود پیامبران را تا بشارت به بهشت داده و از دوزخ جاوید بترسانند و نازل فرمود با آنان از روی حق کتاب را تا حکم نماید بین آنان در آنچه اختلاف نمودند و اختلاف نکردند در آن مگر کسانی که داده شدند به آن بعد از آنکه ابلاغ شد به آنها بینات که از روی ستم حاصل نمودند پس خداوند هدایت فرمود به اذن خود کسانی را که ایمان آوردند از آنچه اختلاف نمودند از حق به درستی که خدا هر کس را بخواهد (از دریای ضلالت و گمراهی و اختلاف) به صراط مستقیم یعنی صراط حق خود هدایت می فرماید و توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند که صراط مستقیم امت پیامبر آخرالزمان که امت واحد اسلام در آن از روی ستم کاری اختلاف نمودند همانا راه امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم است که اول آنان علی و اخر آنان مهدی آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف است که خداوند تبارک و تعالی به اذن خود یعنی به فضل و رحمت و حکمت خود و عشق آنان به رستگاری، به آنها عطا می فرماید و از دریای ضلالت و گمراهی به سوی بهشت رهنمون می شود پس چون بر این فرازها اگاه شدی پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند در ادامه به شرح آیات شریفه 215 به بعد سوره مبارکه بقره، که در آن حضرت پروردگار جل جلاله خبر می دهد از جماعتی از اهل اسلام که اگر مرتد شوند از دین خدا و بر این ارتداد بمیرند پس انها کافر بوده و آنها کسانی هستند که اعمال حسنه آنها در دنیا و آخرت نابود می شود و آنها کسانی هستند که اهل دوزخ جاوید خداوند بوده و در ان جاویدان خواهند بود، پس این فراز قانون و سنت خداوند بیان شده است یعنی هر مسلمانی که مرتد شود و بر این ارتداد بمیرد پس او کافر محسوب گردیده و اعمال او در دنیا و آخرت نابود شده و به دوزخ جاوید محکوم می گردد و اما در فراز آیات شریفه قبل از آن، خداوند به زبان رسول خود پاسخ کسانی را می دهد که از آن حضرت درباره قتال در ماه حرام را سوال نموده
ص: 162
بودند پس پاسخ خداوند آن است که قتال و خونریزی در آن ماه نزد خداوند بزرگ است یعنی گناه گناهکاران و کسانی که موجبات خونریزی در ماه حرام را فراهم می آورند نزد خداوند بی نهایت عظیم است و از ان بالاتر بازداشتن خلایق از پیمودن راه خدا و کفرورزی به حضرت پروردگارو بی حرمتی به مسجد الحرام و اخراج آن که این اعمال به مراتب جرم آن نزد خدا عظیم تر است (و مجددا قانونی دیگر از قوانین خداوند در این فراز بیان می شود که حضرت پروردگارمی فرماید) الفتنه اشد من القتل (و سپس حضرت پروردگار جل جلاله در خصوص تلاشهای بی وقفه و جنون آمیز دشمنان خود و هشدار به اهل ایمان می فرماید) قتال با شما را رها نمی کنند تا آن زمانی که شما را اگر بتوانند از دین شما بر گردانند (ولی اهل ایمان به هوش باشند)، که هر کس از شما از دین خود بر گردد و بمیرد و کافر (یعنی ناسپاس به درگاه الهی) باشد پس او در جمله کسانی است که اعمال (نیک و خوب او در برابر این جنایات عظیم او) در دنیا و آخرت نابود می شود و آن گروهی هستند که اهل دوزخ هستند و در ان جاویدان معذب خواهند بود پس تو ای عاقل دانا و خردمند اگر بر مصداق واقعی این آیه می خواهی آگاه شوی پس بر یزید ملعون و خبیث و اعمال تباه او و پیروان او و یاوران او و همه کسانی که در طول تاریخ به عمل او راضی بوده اند لعنت عظیم نما و توجه نما که چگونه قتال نمود با سید جوانان اهل بهشت و پاره قلب رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم و آن امام معصوم را با تمامی خاندان حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم قتل عام نمود و حرم پاک و مطهر او را اسیر نموده و شهر به شهر و دیار به دیار به نمایش گذاشت و مصداق واقعی (صد عن سبیل الله) گردید و او بود که به خدا کافر گردید و به مسجدالحرام و اهل آن و نماد آن یعنی خامس آل عبا حسین بن علی و اهل او را در محاصره مرگ و ترور قرار داد و آن حضرت خارج شد از مکه و ازبیت الله الحرام به جهت
ص: 163
حفظ جان خود و حفظ حرمت خانه خدا پس ان سگ هار ملعون تعاقب نمود آن حضرت را با سگهای منافق بظاهر مسلمان ولی در باطن شیطان مانند شریع قاضی که حکم قتل کسی را صادر کرد که به منزله قلب و وجود رسول خدا به لحاظ عصمت و منزلت الهی بود و عوام بی دین و مرتجع و مال پرست را به دنبال قتل آن حضرت روانه نمود و فتنه ای برپا نمود که از قتل تمامی انبیاء الهی بالاتر و مجرمانه تر بود و این یزید نجس بود که اراده کرد تا اهل اسلام و امام معصوم را به خیال خام خود از دین جد او حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم برگرداند و به دین خود یعنی دینی که آن سگ توله ن را از پدرش معاویه آن سگ هار دوزخی و جده هرزه خود هنده جگرخوار و آن مثله کننده شیر خدا و شیر رسول خدا حضرت حمزه سیدالشهداء و شهداء احد و جد کثیف تر از همه آنها یعنی ابوسفیان و...، به ارث برده بود همان دین و آموزه های شیطانی که مصداق اتم ارتداد و کفر به خداوند جل جلاله است همان آموزه ها که از سوی اربابان او به نام دین شهرت داده شد و البته هر کس بر آن مرده و بمیرد، کافر از دنیا رفته و اعمال او در دنیا و آخرت حبط می شود و لذا هرگز شک ننماید مخاطب ارجمند که او و اربابان و پیروان او همگی از اصحاب نار بوده و در دوزخ ابدی خداوند تا خدا خدایی می فرماید به بدترین عذاب ها معذب خواهند بود الا لعنه الله علی الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون آری او بود که بعد از قتل شاه مظلومان حسین بن علی بن ابی طالب، اهل مدینه را قتل عام و زنان و دختران مسلمان را بر سپاهیان خود حلال کرد و خانه خدا را هدف منجنیق ها قرار داد و....، تا آنکه خدا به او مهلت بیشتر نداد پس او را به سوی دوزخ خود روانه کرد پس لعنت عظیم و بی نهایت خدا بر او و پیشوایان او وطرفداران و حامیان او تا قیام قیامت نثار باد، آمین آمین آمین یا رب العالمین، پس تو ای عاقل دانا و خردمند چون بر شرح و تفسیر ما از این فراز از آیه شریفه آگاه شدی پس
ص: 164
به ادامه شرح و تفسیر ما به مفاد آیات بعدی توجه نما که چگونه خداوند به مواردی اشاره فرموده و آنها را بیان و از آنها به عنوان (تبیین آیات)نام می برد که این بیان آیات شریفه قرآن حاکم به ظاهر و حاکم به حقیقت امور آن به باطن است و نیزآن حدود در احکام و فرایض که اعطا فرمود آن را بدون تحریف به آخرین پیامبر و برترین آنها حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم که بواسطه این عدم تحریف در احکام و فرایض، پیروی او را بر تمام خلایق جهان تا ابدالآباد واجب و حرام است پیروی از کتب سایر انبیاء که در اثر تحریفات تبدیل به آموزه های شیطانی زنا و زناکاری و شراب و شرابخواری و جادو و جادوگری و....، شده است پس چون بر این فراز و گوشه ای از اهمیت آنها اگاه شدی پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند به معانی آیات شریفه 217به بعد این سوره مبارکه بقره که در ان حضرت پروردگار به چند مورد اشاره و حکم کلی آن را ضمن شرح کوتاه که در ورای آن یک جهان معانی است را صادر و اینگونه آیات عظیم کتاب خود را بیان می فرماید در این آیه شریفه حضرت پروردگار با این مضمون می فرماید (از تو ای رسول گرامی ما درباره شراب و قمار سوال می کنند پس بگو که در ان دو، گناهان بزرگ است و نیز منافعی را هم برای مردم بر دارد ولی گناه این دو عمل بیشتر از نفع آنها است) پس تو ای عاقل دانا وخردمند توجه نما به عظمت اقامه استدلال و شرح خداوند که چگونه بیان می فرماید نفع این دو عمل مجرمانه را برای مردم، که نمونه های آن ایجاد اشتغال و تجارت و ...، امثال آن است ولی در عین حال به آثار مخرب روحی، روانی، اجتماعی و اخلاقی و....، با عنوان اثم کبیر اشاره فرموده و تاکید می فرماید که به واسطه این سنگینی در کفه مضرات، لازم است که عقلاء جهان آنها را ترک نمایند و سپس در خصوص انفاق می فرماید (عفو) پیشه گردد پس عفو را مازاد بر خرج عیال آورده اند پس توجه نما که اگر نگارنده اراده نماید به حول و فضل الهی و عنایات خاصه مولانا
ص: 165
حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولاتنا حضرت زینب سلام الله علیها قادر است تا هزاران صفحه در این موضوعات بنگارد و این فرازها را شرح و بسط نماید ولی قرار او بر رعایت اختصار است پس توجه نماید مخاطب ارجمند که چگونه حضرت پروردگار امر می نماید اهل ایمان را تا مازاد بر قوت عیال خود را انفاق نمایند و علاقه و محبت آنها به خداوند، باعث نشود که عیالات و اعضاء تحت تکفل خود را به سختی بیندازند و البته این تکلف شامل به مقدسین خداوند که در جلال خداوند غرق شده اند نمی شود و لذا آیات (هل اتی) در شأن آن مقدسین نازل می شود زیرا آنها به لحاظ داشتن مقام و منزلت عصمت ملزم به رعایت شئونات مقام عصمت به درگاه خدا هستند و لذا اگر لباس فاخر نیز بپوشند به جهت رعایت زهد در پیشگاه خدا، جامه ای خشن و زبر در زیر آنها می آیه و دلیل قاطع بر حقانیت شریعت جاودانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم است و نیز دلیل برامامت امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم تا انتهای جهان، پس توجه نما که با پیدایش انسانهای متفکر، حضرت پروردگار، پیامبران عظیم الشان خود را با آیات و معجزات به سوی امت ها مبعوث فرمود و به ایشان احکام و فرایض خود را ابلاغ فرمود پس به دنبال وقوع ناسپاسی ها در میان ایشان شکست حاصل شد و شریعت و کتاب آنها ضایع گردید و احکام و فرایض آنها تغییر یافت و بدینگونه آموزه های شیطانی از قبیل زنا و زناکاری، شرک و بت پرستی، شراب و شرابخواری، جادو و جادوگری و....، سایر اعتقادات جنون آمیز مشرکانه و آداب و اعتقادات شیطانی رواج یافت و این مجموعه کتاب های شریف نورالانوار نگارنده است که در حدود هشت هزار صفحه به عون الله تبارک و تعالی و عنایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولاتنا حضرت زینب در این رابطه نگارش یافت و در اختیار طالبان راه حق و حقیقت قرار گرفت و در آن اثبات گردید که چگونه در این زمان پیروان سایر پیامبران،
ص: 166
دارای کتاب و الهام الهی نیستند و بلکه کتابها و آنچه در نزد آنها معروف است به تورات و انجیل و صحف انبیاء همگی تحریف شده و غیرقابل پیروی است مگر آن قسمت ها که با شاخصه نازل شده از سوی حضرت پروردگار که به پیامبر اعظم و وعده داده شده خود به امت ها، یعنی برترین و آخرین پیامبران الهی یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم مطابقت دارد و این احکام و فرایض ابدی حضرت پروردگار است که در قالب آیات عظیم قرآن مجید بدون تغییر و تحریف در دسترس است و این همان احکام و فرایض است که حضرت پروردگار وعده حفظ آن را تا ابدالآباد داده است و این خون پاک امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم است که در راه حفظ و حراست و تاویل این تنزیل حضرت پروردگار بر زمین ریخته شده و در راه شریعت مقدس او فدا گردید و این ظلمها و ستمهایی است که در طی قرون از سوی شیاطین جن و انس بر اهل ایمان و شیعیان و پیروان حضرت محمد و آل طاهرین او علیهم السلام و عجل فرجهم روا داشته شده است و این آخرین ذخیره مقدسین الهی و وارث تمامی این غمها و رنجها و دردهای جانکاه به مقدسین عالم یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است و اوست که وعده داده شده است تا زمین را به ارثیت صالحین بدهد و اوست که در انتظار صدور امر ظهور خود از سوی حضرت پروردگار در قیام جهانی خود و برپایی حکومت جهانی عدل و عدالت خداوند است و در زمان اوست که معجزه رجعت مقدسین واقع می شود و به دست اوست که رهبران کفر و نفاق جهان زنده شده و بدست مقدسین الهی یعنی رهبران ایمان و شکرگزاری در جهان که از خاک برخاسته می شوند به عذاب دنیایی عقوبت و سپس به سوی دوزخ جاوید روانه می شوند پس تو ای عاقل دانا و خردمند به نهایت عظمت این احکام و فرایض که در واقع نشان عبودیت و شکرگزاری و نماد بندگی و اسباب عروج انسانها و بندگان خدا به سوی حضرت پروردگار است توجه نما و
ص: 167
نیز به آثار و برکات آن بر نهاد و وجود انسانها که به امر خداوند تبارک و تعالی ایشان را شایسته حیات جاودانی می نماید مانند حکم و امر خداوند در خصوص نماز که حضور و عشق قلبی بندگان خدا در صورت خلوص، در قیام و رکوع و سجود و اذکار مقدس که اسباب معراج بندگان به سوی خداوند متعال است، همان احکام که ثمره آن در صورت خلوص، مورد توجه قرار گرفتن بندگان از سوی خداوند می شود همان احکام و فرایض که ایمان باطن را به شکوه ظاهری جلال می دهد و اسباب تقرب بنده را به درگاه خداوند علی اعلی فراهم می فرماید همان احکام و فرایض که دلیل حقانیت و شاخصه حق بودن به واسطه غیرتحریفی بودن شریعت محمد رسول الله است تا ابدالآباد و برای خلایق جهان دلیل قاطع و اثبات کننده ابطال سایر ادیان تحریف شده و نیز اثبات کننده حقانیت خود از سوی حضرت پروردگار جل جلاله می باشد پس چون بر اهمیت این آیات واقف شدی پس توجه نما به آنچه حضرت پروردگار جل
جلاله در آیه شریفه 210 در همین راستا اعلام می فرماید:( كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ ۚ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۖ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ ۗ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ )،
یعنی مردم امت واحد بودند پس خدا مبعوث فرمود پیامبران را تا بشارت به بهشت داده و از دوزخ جاوید بترسانند و نازل فرمود با آنان از روی حق کتاب را تا حکم نماید بین آنان در آنچه اختلاف نمودند و اختلاف نکردند در آن مگر کسانی که داده شدند به آن بعد از آنکه ابلاغ شد به آنها بینات که از روی ستم حاصل نمودند پس خداوند هدایت فرمود به اذن خود کسانی را که ایمان آوردند از آنچه اختلاف نمودند از حق به درستی که خدا هر کس را بخواهد (از دریای ضلالت و گمراهی و اختلاف) به صراط مستقیم یعنی صراط حق خود هدایت می فرماید و
ص: 168
توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند که صراط مستقیم امت پیامبر آخرالزمان که امت واحد اسلام در آن از روی ستم کاری اختلاف نمودند همانا راه امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم است که اول آنان علی و اخر آنان مهدی آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف است که خداوند تبارک و تعالی به اذن خود یعنی به فضل و رحمت و حکمت خود و عشق آنان به رستگاری، به آنها عطا می فرماید و از دریای ضلالت و گمراهی به سوی بهشت رهنمون می شود پس چون بر این فرازها اگاه شدی پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند در ادامه به شرح آیات شریفه 215 به بعد سوره مبارکه بقره، که در آن حضرت پروردگار جل جلاله خبر می دهد از جماعتی از اهل اسلام که اگر مرتد شوند از دین خدا و بر این ارتداد بمیرند پس انها کافر بوده و آنها کسانی هستند که اعمال حسنه آنها در دنیا و آخرت نابود می شود و آنها کسانی هستند که اهل دوزخ جاوید خداوند بوده و در ان جاویدان خواهند بود، پس این فراز قانون و سنت خداوند بیان شده است یعنی هر مسلمانی که مرتد شود و بر این ارتداد بمیرد پس او کافر محسوب گردیده و اعمال او در دنیا و آخرت نابود شده و به دوزخ جاوید محکوم می گردد و اما در فراز آیات شریفه قبل از آن، خداوند به زبان رسول خود پاسخ کسانی را می دهد که از آن حضرت درباره قتال در ماه حرام را سوال نموده بودند پس پاسخ خداوند آن است که قتال و خونریزی در آن ماه نزد خداوند بزرگ است یعنی گناه گناهکاران و کسانی که موجبات خونریزی در ماه حرام را فراهم می آورند نزد خداوند بی نهایت عظیم است و از ان بالاتر بازداشتن خلایق از پیمودن راه خدا و کفرورزی به حضرت پروردگارو بی حرمتی به مسجد الحرام و اخراج آن که این اعمال به مراتب جرم آن نزد خدا عظیم تر است (و مجددا قانونی دیگر از قوانین خداوند در این فراز بیان می شود که حضرت پروردگارمی فرماید) الفتنه اشد من القتل (و سپس حضرت پروردگار جل جلاله در خصوص تلاشهای بی وقفه و جنون
ص: 169
آمیز دشمنان خود و هشدار به اهل ایمان می فرماید) قتال با شما را رها نمی کنند تا آن زمانی که شما را اگر بتوانند از دین شما بر گردانند (ولی اهل ایمان به هوش باشند)، که هر کس از شما از دین خود بر گردد و بمیرد و کافر (یعنی ناسپاس به درگاه الهی) باشد پس او در جمله کسانی است که اعمال (نیک و خوب او در برابر این جنایات عظیم او) در دنیا و آخرت نابود می شود و آن گروهی هستند که اهل دوزخ هستند و در ان جاویدان معذب خواهند بود پس تو ای عاقل دانا و خردمند اگر بر مصداق واقعی این آیه می خواهی آگاه شوی پس بر یزید ملعون و خبیث و اعمال تباه او و پیروان او و یاوران او و همه کسانی که در طول تاریخ به عمل او راضی بوده اند لعنت عظیم نما و توجه نما که چگونه قتال نمود با سید جوانان اهل بهشت و پاره قلب رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم و آن امام معصوم را با تمامی خاندان حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم قتل عام نمود و حرم پاک و مطهر او را اسیر نموده و شهر به شهر و دیار به دیار به نمایش گذاشت و مصداق واقعی (صد عن سبیل الله) گردید و او بود که به خدا کافر گردید و به مسجدالحرام و اهل آن و نماد آن یعنی خامس آل عبا حسین بن علی و اهل او را در محاصره مرگ و ترور قرار داد و آن حضرت خارج شد از مکه و ازبیت الله الحرام به جهت حفظ جان خود و حفظ حرمت خانه خدا پس ان سگ هار ملعون تعاقب نمود آن حضرت را با سگهای منافق بظاهر مسلمان ولی در باطن شیطان مانند شریع قاضی که حکم قتل کسی را صادر کرد که به منزله قلب و وجود رسول خدا به لحاظ عصمت و منزلت الهی بود و عوام بی دین و مرتجع و مال پرست را به دنبال قتل آن حضرت روانه نمود و فتنه ای برپا نمود که از قتل تمامی انبیاء الهی بالاتر و مجرمانه تر بود و اراده کرد تا اهل اسلام و امام معصوم را به خیال خام خود از دین جد او حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم برگرداند و به دین خود یعنی
ص: 170
دینی که آن سگ توله از پدرش معاویه آن سگ هار دوزخی و جده هرزه خود هنده جگرخوار و آن مثله کننده شیر خدا و شهداء احد و جد کثیف تر از همه آنها ابوسفیان و...، به ارث برده بود همان دین و آموزه های شیطانی که مصداق اتم ارتداد و کفر به خداوند جل جلاله است همان آموزه ها که به نام دین شهرت داده شد و هر کس بر آن مرده و بمیرد، کافر از دنیا رفته و اعمال او در دنیا و آخرت حبط می شود و او از اصحاب نار بوده و در دوزخ ابدی خداوند تا خدا خدایی می فرماید به بدترین عذاب ها معذب خواهد بود الا لعنته الله علی الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون آری او بود که بعد از قتل شاه مظلومان حسین بن علی بن ابی طالب اهل مدینه را قتل عام و زنان و دختران مسلمان را بر سپاهیان خود حلال کرد و خانه خدا را هدف منجنیق ها قرار داد و....، تا آنکه خدا به او مهلت بیشتر نداد پس او را به سوی دوزخ خود روانه کرد پس لعنت خدا بر او و پیشوایان او وطرفداران و حامیان او تا قیام قیامت آمین آمین آمین یا رب العالمین، پستو ای عاقل دانا و خردمند چون بر شرح و تفسیر ما از این فرازاز آیه شریفه آگاه شدی پس به ادامه شرح و تفسیر ما به مفاد آیات بعدی توجه نما که چگونه خداوند به مواردی اشاره و آنها را بیان فرموده و از آنها به عنوان (تبیین آیات)نام می برد که آن بیان آیات شریفه قرآن به ظاهر و حقیقت امور آن به باطن است و نیزآن حدودی که اعطا فرمود آن را بدون تحریف به آخرین پیامبر و برترین آنها حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم و بواسطه این عدم تحریف در احکام و فرایض، پیروی او را بر تمام خلایق جهان تا ابدالآباد واجب و پیروی از کتب سایر انبیاء را که در اثر تحریفات تبدیل به آموزه های شیطانی زنا و زناکاری و شراب و شرابخواری و جادو و جادوگری و....، شده است را باطل فرمودپس چون بر این فراز و گوشه ای از اهمیت آنها اگه شدی پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند به معانی آیات شریفه 217به بعد این سوره مبارکه بقره که
ص: 171
در ان حضرت پروردگار به چند مورد اشاره و حکم کلی آن را ضمن شرح کوتاه که در ورای آن یک جهان معانی است را صادر و اینگونه آیات عظیم کتاب خود را بیان می فرماید در این آیه شریفه حضرت پروردگار با این مضمون می فرماید (از تو ای رسول گرامی ما درباره شراب و قمار سوال می کنند پس بگو که در ان دو، گناهان بزرگ استو نیز منافعی را هم برای مردم در دارد ولی گناه این دو عمل بیشتر از نفع آنها است) پس تو ای عاقل دانا وخردمند توجه نما به عظمت شرح خداوند که بیان می فرماید نفع این دو عمل مجرمانه را برای مردم که نمونه های آن ایجاد اشتغال و تجارت و ...، امثال آن است ولی در عین حال به آثار مخرب روحی، روانی، اجتماعی و اخلاقی و....، با عنوان اثم کبیر اشاره فرموده و تاکید می فرماید که به واسطه این سنگینی کفه مضرات، لازم است که عقلاء جهان آنها را ترک نمایند و سپس در خصوص انفاق می فرماید (عفو) پیشه گردد پس عفو را مازاد بر خرج عیال آورده اند پس توجه نما که اگر نگارنده اراده نماید به حول و فضل الهی و عنایات خاصه مولانا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولاتنا حضرت زینب سلام الله علیها قادر است تا هزاران صفحه در این موضوعات بنگارد و این فرازها را شرح و بسط نماید ولی قرار او بر رعایت اختصار است پس توجه نماید مخاطب ارجمند که چگونه حضرت پروردگار نهی می نماید اهل ایمان را تا مازاد بر قوت عیال خود را انفاق نماید و علاقه و محبت آنها به خداوند باعث نشود که عیالات و اعضاء تحت تکفل خود را به سختی بیندازد و البته این تکلف شامل به مقدسین خداوندغرق شده اند نمی شود و لذا آیات (هل اتی) در شأن آن مقدسین نازل میش ود زیرا آنها به لحاظ داشتن مقام و منزلت عصمت ملزم به رعایت شئونات آن به درگاه خدا هستند و لذا اگر لباس فاخر نیز بپوشند به جهت رعایت زهد در پیشگاه خدا، جامه ای زبر در زیر آنها می پوشند به عکس اهل ریا که جامه زبر را در روی لباس خود برای مردم و
ص: 172
جامه نرم را در زیر آن برای خود می پوشند، آری این امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم هستند که چون در جایگاه امامت قرار بگیرند و رهبری جامعه اسلامی را به عهده داشته باشند چون امیر خود یعنی حضرت علی علیه السلام عمل می نمایند و...، آری این مولای مظلومان علی علیه السلام بود که بر خود نان گندم را حرام فرموده و از نان جوین خشک و در حداقل معیشت عمر شریف و عزیز خود را سپری می کرد تا حدی که قلوب عزیزان او در اثر این روش و منش آن حضرت به درد می آمد و او بود که نظر مبارکش به رضایت ذات اقدس الهی جل جلاله و پیرو امام خود رسول خدا حضرت محمدصلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم و....، بود تا در زمان زعامت و رهبری او تمامی آن کسانی که در اقصای نقاط کشور اسلام در تحت زعامت آن حضرت و در رنج و تعب معیشتی هستند بدانند که رهبر آنان به بیشتر از آنچه نصیب آنها می شود راضی نیست پس تو ای عاقل دانا و خردمند به بندگی چنین خدایی که نمی توان حتی به غایت یکی از بی نهایت الطاف او پی ببری و نیز به نصب چنین امامان عزیز و بزرگوار که قادر نیستی حتی به غایت یکی از بی نهایت ارجمندی های آنها وقوف یابی، نیافته ای افتخار نما و سر خود را به عنوان قدردانی از حضرت پروردگار، بر مکان سجده قرار بده و تا خدا خدایی می فرماید سر از سجده شکر بر مدار و اینگونه خود را در دریای رحمت الهی غوطه ور بفرما پس به فضل و رحمت او سر از سجده بردار و در سجده او باش در حالی که محدود شده ای در جسم خود و در قالب تن در نهایت ضعف و اقرار نما به قصور و تقصیر خود و فضل خداوند را برای خود و تمامی اهل ایمان طلب نما پس از انکه صلوات فرستادی بر محمد و ال محمد علیهم السلام و عجل فرجهم و طلب گشایش امر ظهور منجی عالم بشریت را از ذات اقدس او طلب نمودی که در آن گشایش امر تو و تمامی اهل ایمان و اهل جهان است اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین
ص: 173
یا رب العالمین پس تو ای عاقل دانا و خردمند حضرت پروردگار بعد از ذکر این موارد می فرماید (كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۗ )،پس از این فراز معلوم می شود که حضرت پروردگار دعوت می نماید خلایق را به تفکر در شرح این آیات تا به سعادت دنیا و آخرت نائل شوند و....، پس چون به این فراز آگاه شدی پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند به شرح آیات بعدی که خداوند در این آیات احکام متقن خود در رابطه با توجه به یتیمان حرمت و تزویج اهل ایمان با اهل شرک را در ضمن هشدار شدید اعلام می فرماید تا جایی که با صراحت تمام می فرماید که آنان یعنی مشرکین اعم از زنان و یا مردان مشرک به سوی دوزخ دعوت می کنند در حالی که خداوند اهل ایمان را به سوی بهشت و آمرزش خود می خواند و سپس در این فرازیعنی آیه شریفه 222 این تبیین آیات خود را من باب تذکر به خلایق جهان اعلام می فرماید (أُولَٰئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ ۖ وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ ۖ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ)، پس حضرت پروردگار در آیات شریفه بعدی به بیان احکام شریعت مقدس و جاودانی خود یعنی اسلام می پردازد و ما قبلا در خصوص حکمت و علت و عظمت و....، این احکام و این فرایض و این نواهی اشاره های مختصر خود را آوردیم و کلام امام معصوم حضرت علی بن موسی الرضا را در این خصوص متذکر شدیم پس خداوند در این آیات شریفه احکام خود را در رابطه بازنان و سوگند و طلاق و....، و اقامه حدود خداوند بیان می فرماید و تعدی کنندگان به حدود خداوند را ظالم عنوان می فرماید و ما می دانیم که ظالمان از گروههای مشمول عذاب دوزخ معرفی شده اند و باز هم در ادامه شرح آیات شریفه، حضرت پروردگار جل جلاله احکام اجتماعی در رابطه با زنان و شوهران و....، را بیان و آنها را حدود خود اعلام می فرماید یعنی به شرح آیه شریفه 213، (.... و تلک حدودالله یبینها لقوم یعلمون)،.... و از آنجایی که همیشه در جامعه چه در زمان رسول خدا و چه
ص: 174
در دوره های بعد گروه مرجفه یعنی دلقکان جامعه حضور داشته اند که به استهزاء آیات الهی می پرداختند پس خداوند در آیه شریفه 232، هشدار خود را به اهل ایمان اعلام می فرماید و البته ما در خصوص گروه مرجفه که معاونت می نمودند با گروه الذین فی قلوبهم مرض، کلام خود را آورده و آن را تکرار نمی کنیم و البته هرگز بار جرم آنها با بار جرم افراد مشمول در طول تاریخ را برابر نمی دانیم همانگونه که گناه گروه و باند (الذین فی قلوبهم مرض) با بار گناه و جرم پیروان آنها در طول تاریخ برابر نمی دانیم همانگونه که کلام خود را در خصوص ماهیت (الدالخصام) و اعمال تباه او آوردیم و....، (....وَمَنْ يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ ۚ وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا ۚ)، و در ادامه قانون و حکم کلی حضرت پروردگار که لازم الاجرا برای تمامی اهل ایمان است اینگونه بیان می شود:(... وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ)، یعنی یادآوری نمائید نعمت خدا بر شما را و آنچه نازل شد از کتاب بر شما و حکمت آن (یعنی اهل ایمان باید قدردان و شاکر و....، نعمت های بی حد خداوند باشند یعنی در هدایت و بیان احکامی که بر مصلحت ذاتی انسانها نازل شده و وفق کلام حضرت رضا علیه السلام متضمن خیر و صلاح و مصلحت آنها و دور کننده آنها از زشتی و بدی و ضرر و ...، می باشد، و اینگونه خداوند)، پند می دهد شما را به آن و بترسید از خدا و...، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که این خطاب و نهی و انذار اگر در مخاطب با معصومین باشد مانند آنچه خداوند با نوح نبی علیه السلام فرمود پس بسیار خطرناک و الزام آور و مهلک است ولی برای اهل ایمان گناه سنگین پس توجه نماید عاقل و دانای پژوهشگر به اصل مخاطبان خداوند در این آیات شریفه، پس حضرت پروردگار جل جلاله در ادامه آیات شریفه همچنان به بیان احکام و فرایض شریعت ابدی آخرین و برترین انبیاء خود یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم می
ص: 175
پردازد و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که ما قبلا در خصوص علت و عظمت این احکام که اجرای جامع و کامل و همه جانبه آن که به بهترین وجه در زمان امام معصوم مقدور و میسر است و انجام جامع و کامل آن متضمن حفظ و انسجام و خیر و صلاح اجتماعات بشری و...، می باشد، کلام خود را آورده و تکرار نمی نمائیم و فقط متذکر می شویم که انسان موجودی اجتماعی است و زندگی اجتماعی نیازمند قانون و بهترین قانون در واقع قانون خداوند است که خالق و بوجود آورنده ما انسانها است ولی بایستی احکام او بدقت مورد توجه قرار گرفته و مانند عمر بن الخطاب دست آویز خشونت گرایی او و تبدیل حربه ای بر ضد اسلام توسط دشمنان قرآن و اسلام نشود و...، و تو ای عاقل دانا و خردمند در فراز آخر آیه شریفه 237 حضرت پروردگار به نکته ای ظریف و مهم اشاره می فرماید و آن اینکه بعد از بیان پاره ای از احکام اجتماعی در مورد روابط زن و مرد و...، تعهدات فی ما بین و....، می فرماید (... و اعملوا ان الله یعلم ما فی انفسکم فاخذروه واعملوا ان الله غفور رحیم)، و از این فراز معلوم می شود که اقامه دعاوی علیه یکدیگر در جامعه در بسیاری از موارد متکی به علم به خطاکار بودن یکی از اصحاب دعوا می باشد یعنی آن شخص آگاه بر عدم حقانیت خود است و این امر در واقع تسری دارد بر تمامی موارد مشابه آنچه در این آیات شریفه است و لذا خداوند این دسته از بندگان را از عدالت و عقوبت خود بشدت می ترساند و ما در بحث عصمت یادآورد شدیم که این خطاب ها در خصوص معصومین به منزله هشدار خداوند به سوی دوزخ است و در میان بندگان عادی خطر دوزخ را گوشزد می فرماید ولی به منزله گناهان سنگین است و لذا خداوند می فرماید:(اگاه باشید که خداوند می داند انچه در نهاد شما است پس از او حذر نمائید یعنی از عقوبت او بترسید و از دوزخ او بهراسید یعنی از اینکه در شمول ظالمان به عقوبت خداوند گرفتار شوید)،...، پس حضرت پروردگار جل جلاله در ادامه آیات عظیم کتاب خود، احکام شریعت بی
ص: 176
تحریف و حفظ شده خود از هرگونه گزند تغییر و تبدیل را بیان می فرماید و به جهت تعظیم و بزرگداشت و هشدار به خلایق جهان که ما به گوشه هایی از علت و عظمت و حکمت آن اشاره نمودیم، این احکام و فرایض ابدی را در قالب آیات کتاب خود یعنی قرآن مجید تبیین می فرماید و اینگونه ضمن شرح و تبیین این آیات، این فرازها را به عنوان آیات خود معرفی و تکذیب کننده آیات را به شرحی که ما قبلا متذکر شدیم به دوزخ خود وعده می فرماید یعنی در آیات بسیاری تکذیب کننده آیات که مصادیق آن را تا این فرازتوضیح دادیم به دوزخ ابدی وعده فرموده و صرف نظر از اشخاص و افراد مشمول، آیات کتاب خود را نیز در شمول آیات خود بیان که صرف تکذیب این آیات یعنی آیات کتاب خدا یعنی قرآن مجید صرف نظر از مصادیق مشمول، برای تکذیب کننده از اسباب ورود به دوزخ جاودانی خواهدبود، پس حضرت پروردگار جل جلاله در ادامه آیات در رابطه با موضوع ازدواج و طلاق و نماز و...، و برقراری روابط صحیح و پاک در اجتماع و تاکید بر محبت و عدالت و خوبی و...، در آیه شریفه 244 می فرماید (....کذلک یبین الله لکم آیاته لعلکم تعقلون...)، پس در این فراز و امثال این فراز مقصود خداوند از آیات الهی بر اساس بررسی های ما، نفس آیات کتاب خداست یعنی آیات قرآن مجید و قوانین و احکام و فرایض ابدی خداوند علی اعلی در شریعت پاک حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم که بدون تغییر و تحریف بوده و دلیل قاطع بر حقانیت آن بر تمامی ادیان تحریف شده دیگر انبیاء الهی مانند موسی و عیسی و...، است زیرا که آن کتابهای اسمانی در طی گذشت زمان و وقوع حوادث، نه تنها تحریف شده و بلکه تبدیل به آموزه های شیطانی شرک و شرک ورزی، شراب و شرابخواری، زنا و زناکاری، جادو و جادوگری و...، شده است و نیز اعتقادات شیطانی دیگر که ما در سلسله کتب شریف الاحتجاج خود و نیز سلسله کتب شریف نورالانوار خود که در حدود هشت هزار صفحه می باشد و آنها را به
ص: 177
حول و فضل الهی و عنایات خاصه حضرت بقیه الله حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولاتنا حضرت زینب سلام الله علیها به نگارش در آورده ایم تمامی این موارد را فصل به فصل، باب به باب، صفحه به صفحه و سطر به سطر و کلمه به کلمه و حرف به حرف تفسیر و شرح نموده ایم و انکار نمی نماید آنها را مگر فرد عنود و خبیث که عقل خود را به زیر پا نهاده و پرده جهل و تعصب بر گوش و چشم او نهاده شده است که سخن حق را نمی شنود و راه حق را نمی بیند، پس تو ای عاقل دانا و خردمند در آیه شریفه بعد، حضرت پروردگار موضوع عظیمی را بیان می فرماید که مانند آن در صحف انبیاء عظام مذکور و مولانا حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام نیز در احتجاج خود به آن بر علیه بزرگان مسیحی استناد فرموده است و این حقیقت چون شکافته شدن دریا برای موسی و معجزه ید بیضاء و عصای او که به اژدها تبدیل شد و سایر معجزات عظیمه دیگر و نیز معجزات حضرت عیسی مسیح چون زنده کردن مردگان و شفای کور مادرزاد و بیماران و...، همگی از آیات و معجزات انبیاء الهی بوده است و در واقع خدای محمد رسول الله همان خدایی است که مبعوث کننده تمامی انبیاء الهی است و این پروردگار همان پروردگار موسی و عیسی و ابراهیم و...، است و همان پروردگار است که این عجایب را بدست فرستادگان خود ظاهرفرمود تا اینکه به وعده تمامی پیامبران خود عمل کرد و آخرین و برترین پیامبران خود یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم را مبعوث فرمود و به زودی آخرین وعده خود در ارثیت دادن زمین به صالحین را نیز به دست های گره گشای آخرین وصی آن حضرت و آخرین معصوم از سلسله مقدسین معصوم الهی، عملی خواهد فرمود و بدست توانای بازوی خود، جهان پر از ظلم و جور را به عدل و داد خود مشحون خواهد فرمود و حکومت جهانی مقدسین خود را برپا خواهد فرمود یعنی با ظهور منجی عالم بشریت حضرت مهدی عجل الله تعالی
ص: 178
فرجه الشریف، در این آیات خداوند متعال به معجزه زنده شدن گروه کثیری از مردم به دست حزقیال نبی اشاره می فرماید و در آن وفق این آیه شریفه این تعداد هزاران نفر ذکر شده است که به امر خدا و به معجزه حضرت حزقیال نبی زنده شدند ولی هرگز این آیت و معجزه حضرت حزقیال نبی باعث نشد که قوم موسی آن حضرت را خدا و یا پسر خدا بنامند و او را پرستش نمایند پس چگونه است که امت عیسی در اثر جهل و نادانی و بر اثر القائات شیطانی پولس که یک یهودی متعصب بود و افکار منحط خود را به منظور نابودی دین عیسی، به پیروان او القاء نمود، (که از جمله همین خدا بودن و یا قسمتی از خدا بودن عیسی مسیح را)، عیسی را به خدایی گرفته و به سوی دوزخ روانه شدند و نگارنده توصیه می کند مطالعه کتاب شریف انجیل برنابا را که شرح و تعلیق خود را بر ان کتاب زیبا آورده است و هر محقق اگر می خواهد با حقیقت زیبا و عرفانی و عاشقانه حضرت عیسی مسیح علیه السلام آشنا شود بایستی حتما این کتاب زیبا را بخواند پس چون بر این فرازها اگاه شدی پس آگاه باش تو ای عاقل دانا و خردمند که به اعتقاد نگارنده، این معجزات الهی در نهاد و ضمیر ناخودآگاه هر انسان وجود دارد و به امر الهی خارج از زمان و مکان عمل می کند و لذا حضرت پروردگار در این آیه شریفه و آیات مانند آن خلایق را به عدم شکرگذاری از آن سرزنش می فرماید پس چون از این رمزگشایی نگارنده آگاه شدی پس توجه نما که تمامی عذاب های الهی از شکافته شدن دریا و عقوبت فرعون و اقوام دیگر مانند عاد و ثمود و لوط و...، همگی در منظر خلایق و در برابر فطرت آنان و دلیل قاطع در دعوت خداوند به سوی دین و شریعت جاودانی و پسندیده او یعنی اسلام یعنی شریعت پاک و بی زوال حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم و امامت امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم است، پس چون بر این فراز ها آگاه شدی پس به این آیه عظیم توجه نما که مربوط است به معجزه حضرت حزقیال نبی در
ص: 179
امت بنی اسرائیل در آیه شریفه 245:( أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ )، یعنی آیا نمی نگری به سوی کسانی که از ترس مرگ از دیار خود خارج شدند و آنها هزاران نفر بودند پس خداوند به آنها فرمود بمیرید و سپس آنها را زنده کرد (یعنی بعد از سالیان دراز در حالی که استخوانهای آنها روی هم انباشته شده بود، پس به معجزه حزقیال نبی زنده شدند پس حضرت پروردگار در ادامه می فرماید) پس البته خداوند صاحب فضل بر خلایق است ولی اکثر خلایق شکرگزاری نمی نمایند، پس خدایا و ای پروردگار مهربان، در این فراز ما تو را حمد و سپاس و تقدیس نموده و بالاتر از همه به نعمت هدایت تو شاکر و سپاسگزار هستیم یعنی هدایت به سوی سعادت ابدی و حیات جاویدان یعنی ایمان به خودت و همه انبیاء و برترین و بالاترین آنها یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم و نعمت هدایت به امامان معصوم یعنی آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد وآل الطاهرین، اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین یا رب العالمین. پس تو ای عاقل د انا و خردمند قبل از آنکه به ادامه شرح و بیان آیات شریفه کتاب خدا بپردازیم رجوع می نمائیم به مفاد آیه شریفه 240 این سوره مبارک یعنی سوره مبارکه بقره تا آگاه شوی که چگونه حضرت پروردگار به واسطه فضل و رحمت و عنایات بی پایان خود امر می فرماید بندگان خود را به حفظ نماز و تاکید می فرماید به نماز ظهر و امر می فرماید به واسطه فضل و رحمت بی انتهای خود به اینکه بندگان او ایستاده و به درگاه ذات اقدس او عبادت کننده و دعا کننده باشند و این امر حضرت باری تعالی به جهت آن است که خداوند تبارک و تعالی اراده می فرماید خیر و نیکویی جهان را برای بندگان خود و لذا دوست دارد تا آنها را بر این حال ملاحظه نماید تا
ص: 180
شایسته عنایات و کرامات او باشند:(حافظوا علی الصلوات و الصلوه الوسطی و قوموا لله قانتین)، یعنی نگاهداری کنید بر (اوقات) نمازها و نماز میانه و برپای ایستید برای خدا دعا خوانان، ... پس چون بر این فراز از رحمت بی انتهای الهی آگاه شدی پس توجه نما به ادامه شرح و تفسیر ما از آیات عظیم الهی، در ادامه آیات حضرت پروردگار به موضوع اعطاء وام قرض الحسنه به اهل ایمان از سوی کسانی که توانایی پرداخت آن را دارند اشاره می فرماید و البته در این زمان حقایق آن بر گردانیده شده و عمل به آن از طریق بانک ها و بر ضد اراده خداوند صورت می گیرد به گونه ای که اگر وام گیرنده نتواند به هر دلیل وام خود را بپردازد، هستی او و هستنی ضامن او را بر باد داده و سود بر سود خود اضافه کرده و دریافت می نمایند در حالی که مقصود خداوند از قرض الحسنه ایجاد گشایش در امر نیازمند است نه نابودی ارکان هستی و زندگی او و کسانی که ضمانت او را می نمایند و این اواخر ظاهراً این بدهی ها را در اقساط طویل المدت برابر استطاعت پرداخت در آورندکه قابل تقدیر است و نگارنده امیدوار است که بانکها به رسالت خود یعنی ایجاد رفاه مشتریان بیشتر بپردازند، پس چون بر این فراز از این تاکید حضرت پروردگار آگاه شدی پس توجه نما در ادامه به نقل موضوع مرتبط با قوم بنی اسرائیل که بعد از حضرت موسی علیه السلام از پیامبر خود درخواست نمودند که برای ما تعیین نما پادشاهی را تا با دشمنان خود کارزار نمائیم و البته این قضایا در صحف ایشان در احوال پادشاهان و...، مذکور گردید ولی مشحون از تحریفات است که ما در کتاب شریف نورالانوار خود موضوع تحریفی بودن بسیاری از فرازهای آن را اثبات نمودیم،....، پس در ادامه چون خداوند بر آنها جهاد را مقرر فرمود پس تمرد نمودند مگر اندکی از اهل ایمان که خداوند از متمردین با عنوان ظالمان یاد فرموده است، نکته مهم این آیات که تسری دارد نسبت به تمامی امور الهی در هدایت خلایق و در تمامی اعصار و دورا نها، وجود انبیاء و رهبرانی
ص: 181
است که ذات اقدس الهی آنها را منصوب فرموده و برای حقانیت آنها نشانه ها و آیاتی را معین فرموده است و از جمله در این فراز، بعثت طالوت به عنوان پادشاه بنی اسرائیل است که خداوند او را بر می گزیند و به عنوان آیت پادشاهی او، تابوت سکینه که میراث موسی و آل هارون در ان قرار داشت و ملائکه خداوند آن را حمل می نمودند را معین فرمود ... و سپس ازآنها با عنوان لشکریان طالوت، کلام را ادامه داده و به قتل جالوت یعنی بزرگ قوم کافران به دست توانای حضرت داود اشاره می فرمایدو در آیه 254، اعطاء این آیات را از روی حق بر پیامبر خود شهادتی برای نبوت حق او اعلام می فرماید:( تلک آیات الله نتلوها علیک بالحق و انک لمن المرسلین)، پس در ادامه حضرت پروردگار جل جلاله به اختلاف درجات انبیائ الهی اشاره می فرماید و نیز به آزمون امت ها تا اهل ایمان، از شاکران و کافران و ناسپاسان از هم جدا شوند و در ادامه خداوند متعال در آیه 256 به موضوع انفاق و اهمیت آن به اهل تمکن که از فضل خداوند بهره مند شده اند اشاره فرموده و امر به انفاق می فرماید و این امر با تذکر شدید و هشدار همراه است یعنی که از فرصت ها استفاده کنند تا قبل از آنکه بر آنها روزی بیاید که در آن بیع و دوستی و شفاعت اثر نداشته باشد یعنی زمان مرگ و سپس از این جماعت خاص از متمولین که واجبات دینی خود عمل ننموده اند و شاکر نعمت های الهی نبوده اند با عنوان کافر و ظالم یاد فرموده که هر دو از اوصاف اهل دوزخ است و این آیه در واقع از آیات عظیم الهی است که در فراز قبل نگارنده یادآوری نمود که چگونه مانند آن است که معجزه حزقیای نبی تمامی معجزات دیگر انبیاء الهی و عذابهایی که بر اقوام قبل نازل شد، همگی در نهاد ما انسانها نهادینه است و به وقوع امثال آن تداعی معانی شود و وجود ما از ترس آکنده می شود در حالی که ما آن وقایع را ملاحظه ننموده و به لحاظ زمانی از آن ها متاخر هستیم و این البته از معجزات عظیم قرآن است و ما نسبت به کلام خدا و مفسران آن یعنی
ص: 182
محمد و ال محمد علیهم السلام و عجل فرجهم در واقع ناسپاس هستیم و این سند غیر قابل انکار ستم گری آن الدالخصام است که با شعار حسبنا کتاب الله، تیشه بر ریشه قرآن زد و خلایق را از معانی عالی آن دور نمود و قرآن عظیم را مهجور و پایه ستمگری را بنیاد و اساس گمراهی ها را پایه ریزی نمود و خلایق را از دامان حافظان و صاحبان قرآن یعنی محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم کوتاه کرد و اینگونه نامحرمان به حریم قران وارد شده و در حالی که از روی جهل و نادانی و گمراهی و الهام شیطان، بین جرم و خطا تفاوت قائل نیستند، هرگونه ظلم و کفر و ارتداد را مستوجب دریافت اجر از خدا تصور نموده و در طول تاریخ از فتوی به قتل امام حسین شروع کردند تا این زمان که دست های ناپاک خود و پیروان گمراه خود را به خون اهل اسلام و اهل قرآن فرو بردند و البته این ستمگری ها به امت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم از سوی این کافران و ظالمان به نام دین و قران و احکام اسلام همچنان ادامه دارد تا خدا حکم نماید بین آنها و حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم که چگونه دین و ائین و کتاب عظیم خدا را به بازی گرفته و به نام دین و به نام قرآن، بالاترین و بدترین ستمگری ها و بدترین اعمال را نسبت به مسلمانان جهان صورت داده و می دهند و خواهند دادولی خداوند به زودی به اعمال ستمگران رسیدگی خواهد فرمود و بر اساس عقل بر آنها داوری نموده و آنها را به سوی دوزخ روانه خواهد نمود الا لعنه الله علی الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون، پس در ادامه به آیات عظیمه ای می رسیم که به (آیه الکرسی) مشهور است و برای حفظ و قرائت آن اجرها و پاداشها و اثار فراوان نقل شده است و ما از شرح و نقل آنها به لحاظ اختصار و با توجه به قلت عمر خود و دور نشدن از مسیر شرح موضوع کتاب یعنی کلمه دوزخ از این فراز گذر می نمائیم زیرا نه توان ورود به بیش از حد خود را در این اقیانوس عظیم معانی و حقایق را داریم و نه علم آن را
ص: 183
بلکه عظیم در نزد عظیم جمع است یعنی علم قرآن در نزد محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم جمع است و مثال ما درواقع به مانند کودکی است که در نهر و شعبه ای از دریای عظیم واقع شده است که آب آن تا به زانوی اوست و در ان حد به بهره مندی مشغول است و از حقایق آن در آن حد بهره می گیرد و سپاس و مدح می گوید و به عظمت یاد می نماید ذات اقدس احدیت را و تلاش می نماید تا در معیت محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم و در راستای رضایت حضرت الله قدم بر دارد و به رضوان او نایل شود اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین یا رب العالمین، پس چون بر این فراز اگاه شدی پس توجه نما به این فراز از آیات شریفه که حضرت پروردگار می فرماید (من ذاالذی یشفع عنده الا باذنه)، یعنی کیست که شفاعت نماید در نزد او مگر به اذن او، و از این فراز از آیه شریفه محرز میشود که شفاعت شفاعت کنندگان به گروهی از اشخاص مشمول نمی رسد و این گروه کسانی هستند که به واسطه اعمال جنایت کارانه خود به حکم آیه شریفه (کل یعمل علی شاکله)، در مدار ورود به دوزخ قرار گرفته و حکم دوزخی بودن آنها در دنیا صادر شده است مانند قاتلان انبیاء الهی و اوصیاء آنان ، مانند ستیزه گران با محمد و ال محمد علیهم السلام و عجل فرجهم یعنی گروه الذین فی قلوبهم مرض یا مانند معاویه و یزید و شمر و عمروعاص و عمرسعد و ابن زیاد و...، (لعنه الله علیهم اجمعین که اعمال آنها از مصادیق تام و اتم شرک به خداوند بوده و البته ورود این گروه خاص به دوزخ بدون حساب و کتاب و بعد از عذاب دنیایی در ایام رجعت، واقع می شود همانگونه که ورود بدون حساب و کتاب به بهشت برای افراد خاص دیگر در دنیا حتمی شده است مانند ان خبر غیبی که رسول خدا حضرت محمد برای صحابی عالقدر خود اعلام فرمود که دست او سی سال قبل از او وارد بهشت می شود به شرحی که قبلا مذکور گردید پس چون بر این فراز اگاه شدی پس توجه
ص: 184
نما به اوامری که در این رابطه حضرت پروردگار به رسول اعظم خود ابلاغ فرموده است و یا هشدار هایی که به انبیاء قبل، در این راستا داده و آنها را از انتقام خود ترسانیده است پس در ادامه به این فراز عظیم از آیه 258 سوره مبارکه بقره می رسیم که اگر نگارنده اراده نماید به حول و فضل الهی و عنایات خاصه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولاتنا حضرت زینب سلام الله علیها قادر است تا هزاران صفحه در خصوص آن، بنگارد و آن فراز این ایه شریفه است:( لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ۚ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ... وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ آ)، یعنی هیچ اکراهی در پذیرش دین وجود ندارد زیرا به درستی که راه رشد (یعنی راه راست و طریق صحیح) از راه گمراهی مشخص شده است پس هر کسی که کافر می شود به طاغوت و ایمان می آورد به خدا پس به تحقیق در ریسمان محکمی چنگ زده است که گسستن در آن راه ندارد و خداوند شنوای دانا است)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند از این فراز اگاه شوبه اعمال تباه الدالخصام که بر خلاف اوامر خدا و رسول و تاکیدات کتاب خدا و ...، به زور شمشیر و خشونت های جنون آمیز به کشورهای همسایه تهاجم نموده و به فتل عام آنان پرداخته و حرث و نسل انها را نابود نموده در حالی که ایمان و اسلام در تحت سایه ترس و ارعاب در نزد خدا، فاقد هرگونه ارزش است و بنا به قول مولانا المظلوم علی علیه السلام ایمان از روی ترس و...، فرد را شایسته بهشت نمی نماید و...، پس محرز است که این تهاجمات بر ضد آموزه های اسلام و قرآن است پس در این راستا آگاه باش به عظمت فهم و شعور ایرانیان که علیرغم این تهاجمات ددمنشانه و نفرت از این جرثومه های فساد و تباهی که نام مسلمان را یدک می کشیدند به حقیقت اسلام توجه نموده و گوهر حقیقت اسلام را از لجن زار
ص: 185
این کودتاچیان چپاولگر و متجاوز خارج نموده و زباله ها و نجاسات را از آن دور نمودند یعنی ایمان آوردند به خدا و رسول او وبه اوصیاء معصوم آن حضرت علیهم السلام و عجل فرجهم، پس حضرت پروردگار به معجزه عظیم خود در این آیه شریفه به این حقیقت عظیم یعنی به ولایت امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم اشاره و این قول را بنا بر قول امام معصوم علیه السلام و عجل فرجهم تحکیم می فرماید و دشمنان محمد و ال محمد علیهم السلام و عجل فرجهم را کافر خطاب فرموده و آنها را که به حقیقت اسلام که همانا ولایت اهلبیت عصمت و طهارت است ناسپاس بوده اند کافر معرفی فرموده که از نور اسلام به سوی ظلمات کفر می روند و سپس انان را از اهل دوزخ جاوید اعلام می فرماید به شرحی که ما در بخش اول در خصوص مصادیق کفر و شرک و...، و خلود اهل آن در آتش دوزخ ابدی خود مذکور نمودیم پس توجه نماید عاقل و دانای پژوهشگر که بنا به قول امام معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم، کافر به زعم معنای عوامی آن، فاقد نور است پس این گروه در تفسیر امام منافقین هستند که در واقع مسلمانانی هستند که از نور اسلام به سوی دشمنی با اهلبیت عصمت و ظهارت از اسلام خارج شده و با کفر یعنی ناسپاسی به درگاه خداوند و انکار نعمت هدایت او ...، به دوزخ ابدی مبتلا می شوند (و آنان که کافر شدند دوستان آنها طاغوت است پس خداوند بیرون می اورد آنها را از نور (هدایت اسلام و قران) به سوی ظلمات (گمراهی و ضلالت)، پس انان (یعنی دشمنان اهلبیت عصمت و طهارت)، اصحاب اتش (یعنی اهل دوزخ جاوید بوده و در آن جاویدان (به انواع عذاب و شدیدترین وضعیت) خواهند بود)، الا لعنه الله علی الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون...، پس تو ای عاقل دانا و خردمند در ادامه توجه نما به شرح آیه شریفه 261سوره مبارکه بقره که در ان حضرت پروردگار به گفتگوی خلیل خود حضرت ابراهیم با نمرود ستمگر اشاره می فرماید و ما در این فراز به شرح کلمه (رب)
ص: 186
نمی پردازیم و یا به آنچه در خصوص آن محاجه نمودند بلکه در راستای بررسی کلمه دوزخ اشاراتی بعد از ترجمه ساده آن می آوریم در این آیه شریفه خداوند متعال جل جلاله می فرماید:(آیا ندیدی (عمل) آنکسی را که (جدل نموده) در خصوص رب خود (در حالی که) خداوند به او پادشاهی داده بود در آن زمان که ابراهیم به او گفت پروردگار من آن خدایی است که زنده می کند و می میراند پس آن پادشاه (یعنی نمرود) گفت من هم زنده می کنم و می میرانم پس ابراهیم گفت به درستی که خدا خورشید را از شرق بیرون می آورد پس تو آن را از مغرب بیرون بیاور پس حیرت زده شد آنکسی که کافر شد و به درستی که خدا قوم ظالم را هدایت نمی کند)، پس توجه نما به این فراز که می فرماید خدا به او پادشاهی داد تصور ما اینست که او در بدو امر بر طبق مدار عدل و حق و خیر و ....، عمل نمود و بر اساس توفیق خدا در محل رضایت حضرت الله به پادشاهی رسید ولی ناسپاس شده و ادعای خدایی کرد پس در این راستا کافر یعنی ناسپاس به درگاه الهی گردید و به واسطه این کفر و ناسپاسی در شمول ظالمین قرار گرفت و به همین دلیل از نعمت هدایت خداوند محروم گردیده و به سوی دوزخ روانه شد زیرا کفر و ظلم دو خصیصه اهل دوزخ به شرح خلاصه بخش اول وفق آیات عظیمه کتاب خدا بوده است و نکته دیگر اینکه اگر ان شقی به روش و منش صحیح خود عمل می کرد یعنی اگر در حیطه ناسپاسی وارد نمی شد یعنی به تعبیر کلام خدا، کافر نمی شد پس درزمره ظالمان داخل نشده و مستحق هدایت از سوی پروردگار می گردید زیرا خداوند در نقطه مقابل کافرین، شاکرین را هدایت فرموده و یا به تعبیری بندگان خود را که در جستجوی رضای او هستند به نعمت هدایت خود به توسط انبیاء خود مفتخر و راه حیات جاویدان را برای انها هموار می سازد و آنها را هدایت می فرماید، ولی ناسپاسان جز انکه بواسطه ظلم خود محروم از نعمت هدایت خداوند شوند نصیبی نخواهند داشت، پس در ادامه به شرح آیه
ص: 187
شریفه 262 سوره مبارکه بقره می رسیم که در ان خداوند متعال به گفتگوی خود با عزیر با این مضمون اشاره می فرماید در ان زمان که به دهی گذر نموده بود که زیر و رو شده بود پس در خصوص معاد انسانها در دل او سوالی خطور کرد پس خداوند او را یکصد سال میراند پس او را زنده کرد و از او سوال کرد چه مدت بر تو گذشت پس پاسخ داد یک روز یا کمتر پس خداوند متعال فرمود بلکه صد سال بر تو گذشت پس فرمود توجه نما به غذا و آشامیدنی خود که فاسد نشد و نیز توجه کن به مرکب درازگوش خود یعنی آن الاغ که بر آن سوار بودی که چگونه گذشت زمان این یکصد سال، این حیوان را از هم متلاشی نموده است تا قرار دهیم ترا یعنی سرگذشت ترا آیه برای خلایق پس توجه نما به زنده شدن الاغ خود پس چون حقیقت معاد بر عزیر روشن شد گفت می دانم که خدا بر همه چیز قادر و تواناست، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که در این آیه عظیمه نکاتی عظیم وجود دارد و آن اینکه خداوند علی اعلی عزیر را یکصد سال میرانید در حالی که بدن او سالم بوده و از هم متلاشی نگردیده بود و نیز برای اثبات قدرت لایزال خود و قوانینی که از سوی حضرتش درجهان به اراده او ساری و جاری است غذا و نوشیدنی او را از گزند فساد حفظ فرموده و در عوض الاغ او را دستخوش گذشت زمان نموده و از هم متلاشی فرمود پس این امر نشان می دهد که چگونه وجود عزیر و طعام و نوشیدنی او دچار تغییر و تحول نگردیده و گذشت زمان بر ذرات وجودی آنها اثرگذاری ننموده ولی همین گذشت زمان بر ذرات دیگر یعنی وجود الاغ او اثرگذاری نموده و در آن ایجاد فرسایش ننموده است یعنی نمونه آن را حمار وی قرار دادکه چگونه در سیر طبیعی خود از هم متلاشی شده و اجزاء آن از هم پاشیده شده است و به عبارتی حضرت پروردگار این امر رانشانه ای برای قدرت نمایی خود قرار داد که چگونه قادر است بر اینکه اثر گذشت زمان را در ذرات جهان متفاوت الاثر نماید به گونه ای که در برخی اثرگذار نشده
ص: 188
یا اثرگذاری ناچیزی ایجاد نماید و در برخی دیگر اثر عادی خود را صورت دهد یعنی این ذات اقدس احدیت است که قادر است بر عدم تاثیرگذاری در قانون خود و نیز قادر است به بازگردانیدن و زنده نمودن بر خلاف قانون خود یعنی معجزه پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش از این فراز که خداوند می فرماید (و لنجعلک آیه للناس)، پس قرار دادیم تو را آیه برای خلایق و همانطور که در قبل اثبات نموده و اشاره نمودیم این خطاب در طول زمان است یعنی بیرون از حدود زمان است و در نهاد ما حاضر است بگونه ای که با ملاحظه مانند آن، این حقیقت برای ما تداعی معانی می شود، پس در طول قرون خلایق به مانند این شواهد برخورد خواهند نمود و بی اثر بودن و یا کندی اثرزمان بر بعضی از ذرات وجود را ملاحظه خواهند کرد پس هرگز سوال ننماید که چگونه عمر مولای مظلوم ما حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف طولانی است و چگونه وجود مقدس او در گذشت زمان به مانند تمامی خلایق متاثر نمی شود پس به شرح این آیه عظیمه و شواهد علمی بسیاری که ظاهر شده و در طول تاریخ نیز ظاهر خواهد شد تفاوت اثر گذاری زمان بر ذرات وجود یعنی موارد استثنایی آن، در واقع برای نشان دادن قدرت و عظمت خداوند و اثبات قدرت لایزال در شکستن قوانین حاکم در جهان است که علم بشر به آنها راه نیافته و راه نخواهد یافت همانگونه که علم بشر در مقابل جهل او از قوانین عالم صفر در مقابل بی نهایت است اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین یا رب العالمین، پس در ادامه حضرت پروردگار به معجزه زنده کردن چهار مرغ اشاره می فرماید که حضرت ابراهیم علیه السلام بفرمان ذات اقدس جل جلاله و برای آنکه به امر قیامت و زنده کردن مردگان آگاهی و اطمینان قلب برای او حاصل شود صورت گرفته است در این معجزه عظیم ذات اقدس الهی به حضرت ابراهیم فرمان می دهد تا چهار پرنده را سر بریده و تکه تکه نموده و اجزاء انها را ممزوج نموده و هر قسمت را بر سر
ص: 189
کوهی قرار داده و سپس آنها را به سوی خود بخواند تا ملاحظه نماید قدرت و عظمت پروردگار را در این معجزه یعنی در زنده نمودن این مرغها که چگونه زنده شده و به سوی او پرواز می کنند و سپس تسری دهد این معجزه عظیم را در کلیه امور مربوط به زنده شدن خلایق یعنی معاد بندگان در روز قیامت و ایام رجعت و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که این معاد کل خلایق در نزد خداوند آسانتر از خلقت ابتدایی تمامی موجودات است و اگر بندگان خدا بتوانند در عظمت خلقت و لایتناهی بودن آن تفکر و توجه نمایند هرگز از وقوع قیام قیامت و برپایی معاد، ذره ای شک به خود راه نمی دهند پس این تردید زائیده جهل بندگان است نه زائیده علم آنان و این درخواست حضرت ابراهیم نیز به جهت اگاهی دادن به خلایق تا انقضای عالم بوده است زیرا اگر مانند آنچه که حواریون مسیح از خدا درخواست نمودند می بود پس با تهدید خداوند همراه می شد ولی ملاحظه می گرددکه این تهدید وجود ندارد پس معلوم می شود به اعتقاد نگارنده، که این معجزه در راستای تذکر به خلایق جهان تا قیام قیامت و ایام رجعت مقدسین و ظهور مولانا المظلوم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بوده است و نیز توجه نماید مخاطب ارجمند که چگونه نگارنده در بحث معاد خلایق که به منظور حسابرسی عظیم خداوند از بندگان واثع می شود، معجزه ایام رجعت را نیز متذکر می شود زیرا در این ایام نیز که خداوند به توسط انبیاء عظام خود از ان بسیار اخبار نموده است نمادهای کفر و ظلم و نمادهای ایمان و خداپرستی به امر حضرت حق جل جلاله زنده شده و این مقدسین، سرکردگان اهل ظلم عالم را معذب به عذاب دنیایی قبل از ورود آنان به دوزخ جاویدان می نمایند تا وعده خداوند در خصوص عذاب دنیا و آخرت آنها واقع شود و ما در کتاب شریف نورالانوار خود این فرازهای بسیار مهم را از عهدین رمز گشایی نموده و شرح داده ایم و....، پس تو ای عاقل دانا و خردمند چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما در ادامه
ص: 190
به آیات عظیمه ای که حضرت پروردگارآن را متذکر می شود ولی بندگان به مفاد آن آگاهی نداشته و به بیراهه می روند و این در حالی است که با اندکی توجهی می توانند خود را از گرداب مهلکی که در پیش روی آنان است نجات دهند، حضرت پروردگار در آیات 264 به بعد در خصوص انفاق، کلام متین و شیوای خود را ابلاغ می فرماید در این آیات خداوند در خصوص کسانی که اموال خود را در راه او، یعنی قربه الی الله انفاق می نماید اجر و پاداش تعیین شده را ابلاغ می فرماید و ما در خصوص اینکه آثار این پاداش ها هم دنیایی و هم آخرتی است کلام خود را نمی آوریم و فقط متذکر می شویم که اثر انفاق در راه خدا هم اثرات دنیایی و هم اثرات اخروی دارد و آثار آن هم در دو جهان، بسیار عظیم و غیرقابل تصور است یعنی هم در امور دنیایی و هم آخرتی و لذا حضرت پروردگار در این آیات تاکید می فرماید که بندگان او هرگز انفاق خود را آلوده به منت گذاری و آزار و اذیت ننمایند تا جایی که اگر خواستند که اختیار نمایند به اینکه صدقه بدهند و یا بدنبال آن آزار نمایند و اینکه رد نمایند انفاق را و انجام ندهند از طریق اظهار قول نیکو و با آمرزش انجام ندهند، پس روش دوم را اختیار نمایند و از این فراز ها معلوم می شود که انفاق شوندگان که در مرحله اضطرارو ناراحتی های شدید و وضعیت های بحرانی روحی هستند، تا چه به خدا نزدیک و تا چه حد قلوب انها آمادگی رنجش و غمگین شدن را دارد و لذا این اوامر خداوند در واقع در جهت حفظ حرمت و عدم ایجاد رنجش و ناراحتی برای بندگان محروم او می باشد پس چون بر این فراز آگاه شدی پس در ادامه توجه نما به این فراز از آیه شریفه 267 که از عجایب قرآن و متضمن اسرار فراوان است که توجه به آن راهگشای نیل به سعادت آخرت و حیات جاویدان است مشروط بر آنکه توجه نماید بنده مؤمن به محتوی آن، پس در این آیه شریفه حضرت پرورگار هشدار می دهد به اهل ایمان که باطل ننمایند صدقات خود را با منت و ازار مانند آن کسی که مال
ص: 191
خود را برای فریب و ریا مردم انفاق می کند و انفاق او بر ضد اهداف اهل ایمان به خداو روز معاد است پس توجه نماید هر عاقل دانا وخردمند که از مصادیق بارز اینگونه انفاق ها که انفاق کننده را به سوی دوزخ جاوید سوق می دهد اعمال تباه خلیفه سوم و معاویه و...، و اربابان آنها و اتباع آنها است که اموال خود و بیت المال مسلمین را در راه اهداف قومی و قبیلگی و جمع نمودن طرفدار و حامیان برای خود و...، مصرف می نمودند همان اهداف که بر ضد اهداف خدا ورسول و شریعت پاک و اهل ایمان به معاد است، اینگونه اشخاص با اینگونه انفاق ها در واقع اشخاص خاصی را به سوی خود جذب می نمایند تا قدرت بر زورگویی و اجحاف و ظلم بر اسلام و قرآن و مردم را داشته باشند ولذا کاری با فرامین خداوند و اوامر رسول او و امامت امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم ندارند بلکه ریاست و حکومت حربه ای است برای آنان تا به اهداف زر و زور و تزویر خود برسند و این امر تسری دارد در تمامی شئون در این راستا و از دیگر مصادیق اینگونه انفاق های ریاکارانه، انفاق هایی است که موقوفه خوران در راه تقدیس خود هزینه می نمایند تا برای خود در جامعه ابرویی کسب نموده و در سایه کسب این آبرو و اعتبار اجتماعی، به غارت اموال موقوفه بپردازند و حقوق حقه صاحبان وقف را نابود نموده و منافع آن را به یغما ببرند و اهل اسلام را از منافع آن محروم و آنها را در فقر و فاقه و مصائب و مسائل و مشکلات لاینحل رها نمایند در حالی که واقفین برای رضای خدا و رسول و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم آنقدر وقف نموده اند که اگر به وقف عمل شود، بایستی زیرپای شیعیان و محبان اهلبیت عصمت و طهارت طلا فرش نمود و به تعبیر دیگر خدا و رسول و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم آنقدر برای مردم بطور عام و اهل ایمان و شیعیان و پیروان خود بطور خاص، اموال قرار داده اند که همه آنها را در هر نوع شرایط اجتماعی و اقتصادی و بحرانهای مرگ آور و...، بی نیاز از هر نوع کمک
ص: 192
اعم از کمک های دولت و یا صدقات مردم نموده است ولی این موقوفه خوران ملعون و خبیث هستند که با غارت حاصل موقوفات امی اسلام و قرآن را در معرض هتاکی و شیعیان امیرالمؤمنین و پیروان اهلبیت عصمت و طهارت را در این شرایط خاص و بحرانی اقتصادی، به مرگ های زودرس و انواع شکنجه های روحی و روانی و فحشاء حاصل از فقر و....، مبتلا می نمایند و اینگونه اشخاص در واقع کسانی هستند که کافر و ناسپاس و مشرک به درگاه الهی هستند و حضرت پروردگار در این آیه شریفه یعنی آیه عظیمه (267) از آنان با عنوان کافرانی یاد نموده است که از هدایت او محروم هستند و اینگونه اشخاص به شرح افرادی که مشمول بخش اول هستند اهل دوزخ الهی می باشند زیرا دست های پلید آنها در خون محبان و شیعیان علی و مردم بی گناه تا مرفق فرو رفته است و لذا حضرت پروردگار در این آیات شریفه می فرماید:( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ...وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ )، و تو ای عاقل دانا و خردمند این حقیقت را تسری بده در تمامی امور الهی و خصوصاً نماز که نیت در آن از ارکان نماز است و بایستی برای خدا باشد و هرگز برای دریافت پول و یا خودنمایی و یا ...، برگزار نشود و ما تصور ننمائیم که اگر انفاقی از روی ریا باشد و یا عبادتی برای کسب منافع دنیایی باشد و یا...،حداکثر مراتب آن این ست که قبول نشود در حالی که خداوند از اینگونه اشخاص به عنوان ناسپاس و کافر یاد نموده و ما می دانیم که اینگونه اشخاص از هدایت خدا محروم و به سوی دوزخ روان هستند پس این هشدار را هر عاقل دانا و خردمند بایستی آویزه گوش هوش خود قرارداده و با توجیهات شیطانی خود را فریب ندهند یعنی از آنچه خداوند به عنوان پلی محکم برای او قرار داده تا با عبور از ان به سوی سعادت جاوید برسد به گونه ای وارونه بهره نگیرد و با تخریب آن به اعماق دوزخ نرود پس توجه نمایند تمامی کسانی که دارای موقوفات هستند و
ص: 193
یا وارث آن گردیده اند پس رجوع نمایند در اسرع وقت به وقف نامه و به آن عمل نمایند و به آنچه اداره اوقاف از روی ناچاری تعیین نموده است بسنده ننمایند بلکه به قیمت و بهای روز به وقف عمل نمایند و اینگونه هم سعادت دنیا و هم سعادت آخرت را نصیب خود نمایند و از حساب و حسابرسی روز معاد واهمه و ترس داشته باشند که خداوند علی اعلی شاهد و ناظر و حاکم است و روز معاد در واقع روز انتقام از ستمگران و کیفر کسانی است که خلایق و امت پیامبر آخرالزمان را به رنج و تعب و مرگ و فحشاء دچار نموده اند یعنی امت حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم را که در این زمان و این ایام از هر سو مورد هجمه شیطان و شیطان صفتان جن و انس هستند، الا لعنه الله علی الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون، پس در ادامه حضرت پروردگار موضوع حبط اعمال که ثمره ارتکاب به اعمالی است که حاصل عمر انسان را بر باد می دهد را در قالب مثالی مذکور می نماید که در آن به بندگان خود می فرماید که آیا دوست دارد یکی از شما که بوستانی از خرما و انگور داشته باشد و پیر شده و اولاد او ناتوان باشند پس گردبادی بر آن بوستان برسد که در ان آتشی باشد که بسوزاند یعنی حاصل عمر را بر باد دهد و سپس می فرماید (کذلک یبین الله الایات لعلکم تتفکرون)، و....، پس در ادامه در آیه (272)، حضرت پروردگار کلام عظیم خود را ابلاغ می فرماید که (الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا ۗ وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا ۚ فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَىٰ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَمَنْ عَادَ فَأُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ )، پس در این آیه شریفه حضرت پروردگار جل جلاله از ستمکاری شیطان و اینکه آن ملعون بواسطه انفاق می ترساند اهل ایمان را از فقر و نیز امر می کند خلایق را به فحشاء کلام عظیم خود را بیان می فرماید و نیز
ص: 194
تاکید می فرماید که ذات اقدس اوست که وعده می نماید اهل ایمان را به آمرزش خود و احسان و او است که بخشنده عظیم و دانا است و ...، در آیه 273 حضرت پروردگار از کسانی که در راه انفاق و یا عمل به نذر بر خلاف حق عمل نموده اند به عنوان گروه ظالمین که یار و یاور ندارند یاد می فرماید و از این فراز معلوم می شود که انفاق در راه او و نیز عمل خالصانه به نذر، در پیشگاه او منزلتی والا دارد و از اسباب رسیدن به رحمت لایزال اوست پس در ادامه پس از شرح این فرازها توسط ذات اقدس احدیت به آیه عظیم حرمت ربا می رسیم یعنی آیه شریفه 277 از سوره مبارکه بقره که در ان حضرت پروردگار جل جلاله در خصوص رباخواران می فرماید:(الذین یاکلون الربا لا یقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس ذالک بانهم انما البیع مثل الربا و احل الله البیع و حرم الربا فمن جائه موعظه من ربه فانتهی فله ما سلف و امره الی الله و من عاد فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون یمحق الله الربوا و یربی الصدقات و الله لا یحب کل کفار اثیم)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که در این آیات عظیمه خداوند از رباخواران به صراحت به عنوان اصحاب دوزخ یادفرموده که در جهنم خدا جاویدان معذب خواهند بود و خصوصاً کسانی که می گویندخرید و فروش مانند ربا است در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام نموده و البته خداوند محروم نموده است از دوستی خود همه کسانی که بسیار ناسپاس و بسیار گناهکار هستند، پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند به احکام عملیه ربا و ان کلاههای شرعی که برای حلال کردن آنها به سر یکدیگر می گذارند و در واقع خود را فریب داده و وارد آتش دوزخ می شوند و تصور نگارنده آن است که آن کسانی که مجبور به استفاده از بطور مثال وام برای رفع اضطرار خود هستند متحمل گناهی نمی شوند ولی آن کسانی که مال خود را به ربا می دهند و علیرغم عدم نیاز، از این اعمال، برای خود شغلی درست کرده و آن را از مصادیق بیع می دانند و بلکه
ص: 195
به لحاظ ایجاد حقارت، بیع را مانند ربا می دانند پس آنها گرفتار حیله شیطان شده و در سراشیبی دوزخ قرار دارند و اما در این عصر و زمان ما با پدیده سیستم های بانکی و بانکداری به عنوان یکی از ملزومات جامعه صنعتی روبروی هستیم، به گونه ای که تصور جامعه ای بدون سیستم بانکی امری قابل تصور است و البته این امر به لحاظ داشتن مزایایی است که غیر قابل انکار نیست بطور مثال اینکه بانکهای معتبر دولتی و غیردولتی در واقع محل امنی برای حفظ منابع مالی بوده و یا محل دریافت ها و پرداخت های بنگاههای اقتصادی و معاملات و ...، هستند و از طریق بانکها این مبادلات به راحتی و امنیت بیشتر برگزار می گردد و یا انجام خریدها و فروش ها از مراکز خرید و فروش کالاها و....،در راستای ایجاد رفاه و بسیاری خدمات قابل تقدیر دیگر پس ارا ئه اینگونه خدمات و دریافت دستمزد، هرگز با منع شرعی روبرو نیست و ما می دانیم به لحاظ حکم شریعت فروش نسیه کالاها می تواند بالاتر از قیمت نقدی آنها صورت گیرد و این رخصت در واقع می تواند یکی از جاذبه های فعالیت های بانکی برای ایجاد رفاه در جامعه باشد زیرا آحاد جامعه برای خرید ملزومات زندگی و یا مسکن و یا اشتغال نیازمند اخذ وام و آلوده کردن خود و این مراکز به ربا می شوند در حالی که با یک برنامه ریزی دقیق می توان به این امور مهم سامان بخشید بطور مثال واسطه گری بانک برای فروش کالا و لوازم خانگی و دریافت اقساط و واریز به حساب کارخانجات و یا خرید مسکن واگذاری آن به افراد واجد شرایط در اقساط طویل المدت و...، پس با این روش هم در جامعه ایجاد رفاه می شود و هم به نظام بانکی می توان به دیده ای غیر از آنچه در این زمان شهرت یافته است، نظر نمود یعنی همان اهداف اولیه در تاسیس بانکها و...، زیرا در پاره ای از موارد به اعتقاد نگارنده از حدود شرع خارج شده و به سراشیبی وارد می شوند خصوصاً در مواردی که اعطاء وام های برخلاف شرع مقدس منجر به نابودی ارکان معیشتی و خانوادگی
ص: 196
و...، وام گیرنده و ضامن او می شود و بانکها برای وصول طلب خود به شرایط اضطراری طرف مقابل توجهی ننموده و سود بر بدهی های او می بندند که فرد مستأصل قادر به پرداخت اصل آن نیست و اعتقاد نگارنده آن است که این بخش از امور که دارای حدود شرعی نیست از مواردی است که مرتکب را به سوی دوزخ روانه می نماید در حالی که با یک گردش ساده امور می توان یک چرخه نجس و ناپاک را به چرخه ای پاک و حلال تبدیل نمود همانگونه که یک تکه سیب زمینی می تواند یک بشکه شراب نجس را تبدیل به سرکه پاک نماید پس لازم است که امور مرتبط بطور واقعی و حقیقی با امور شرعی مرتبط و همگام سازی گردد تا سیستمی که بر خلاف رضای خدا عمل می کند به سوی سیستمی که در راستای رضای خدا عمل می نماید تغییر جهت داده و اعمال شیطانی تبدیل به اعمال الهی شود و این موضوع می تواند با مطالعه دقیق و روشن واقع شود این سیستم لازم الحضور در جامعه عملاً از انجام مانورهای به ظاهر دینی نجات یافته و با انجام امور وفق شریعت، موجبات رفاه و آسایش و امنیت را در جامعه فراهم نماید یعنی به شرحی که به گوشه هایی از آنها در رابطه با مسکن و ملزومات خانواده ها و...، اشاره گردید، و البته توجه به این امور با توجه به آن هشدارهای عظیم در واقع امری نیست که بتوان بدون ترس و واهمه از کنار ان عبور نمود و...، پس چون براین فراز اگاه شدی پس توجه نما به اینکه شرع مقدس دارای حد و حدود است و تعدی از حدود خداوند خصوصا در رابطه با اخذ اموال مسلمانان بدون مجوز شرعی و مازاد بر حقوق الهی و با تقلید صرف از نظامهای اقتصادی سایر کشورهای غربی و اروپایی و...، قطعاً آتش دوزخ الهی را به دنبال خواهد داشت پس وفق ایه شریفه و امر خداوند متعال، انسانها بایستی به طعام خود بنگرند زیرا جان و روح آنها از این طعام یعنی روشهای زندگی شکل گرفته و آنها را به سوی بهشت و یا دوزخ الهی سوق می دهد، پس تو ای عاقل دانا و خردمند در آیات شریفه 279
ص: 197
به بعد، خداوند به رباخواران هشدار عظیم خود را اعلام و ابلاغ می فرماید (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ ۖ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ وَإِنْ كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَيْسَرَةٍ ۚ وَأَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ ۖ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ)، پس در این آیات شریفه ذات اقدس الهی آن گروه از اهل ایمان را که آلوده به رباخواری هستند را امر می فرماید به ترک این ستمکاری به گونه ای که اگر به این هشدار توجه ننمایند پس به ستیزه گر با خدا و رسول او برخاسته اند یعنی به دوزخ وارد خواهند شد زیرا ستیزه گری با خدا و رسول هیچ جایگاهی جز دوزخ الهی ندارد، پس اضافه می فرماید پس آن کسانی که توبه نمودند پس بایستی به اصل پول خود راضی شده و پای خود را از این ورطه مهلک عقب بکشند و این خداوند علی اعلی است که این عمل رباخواری را از مصادیق بارز ظلم عنوان می فرماید (لاتظلمون و لاتظلمون ...) و از این فراز معلوم می شود چنانچه جامعه ای به سیستم ربوی گرفتار شود تمامی آحاد جامعه در چرخه آن خرد خواهند شد یعنی ظلم نموده و یا به ظلم دیگران گرفتار می شوند یعنی جامعه از حالت پویایی تولید خارج شده و خلایق همگی در این بنگاههای ربوی جمع شده و اموال اغنیا را گرفته و از اضطرار افراد بدبخت جامعه سوء استفاده کرده و به کسانی که برای رفع امور اضطراری خود نیازمند کمک و مال هستند و پناهی جز دریافت تسهیلات ندارند تهاجم نموده و هستی آنان را بر باد فنا می دهندو اینگونه است که تعداد این بنگاهها از تعداد سوپر مارکت ها بیشتر شده واینگونه به ظلم مشغول می شوند و چون خود نیز از آحاد جامعه محسوب می شوند در این چرخه گرفتار و هستی خود را در نهایت از دست می دهند و مثال آنها مثال عقربی خواهد بود که وقتی آتش او را احاطه نمود بر خود نیش می زند و تو ای عاقل دانا و خردمند در فراز آیه عظیم 281 به اوامر خداوند توجه نما و اینک نظام
ص: 198
اقتصادی چگونه بایستی بر این مدار حرکت نماید که اگر در نظام اقتصادی اسلامی، صاحب عسرتی به عسرت گرفتار شد پس حق او آن است که از فرصتی برخوردار شود تا در کار او گشایش حاصل شود یعنی نبایستی مورد تهاجم قرار گیرد،و البته اگر به او تصدق شود یعنی رها شود و بدهی او به گونه ای دیگر پرداخت و یا مشمول معافیت گردد در پیشگاه خدا مقبول تر است یعنی ذات اقدس الهی جامعه اهل ایمان را بر مدار رحم و انصاف و عدالت پسند می نماید نه جامعه ای که بی رحمی و شقاوت در آن حاکم شود و آحاد آن به مثابه گرگ های درنده به گوسفندان بی دفاع حمله و آنها را تکه تکه نمایند، پس این ایه عظیم شریفه که تعیین تکلیف می نماید برای تمامی مسئولین و دست اندرکاران نظام اقتصادی دولت که تمهیداتی را فراهم کنند تا همه کسانی که در تنگدستی قرار می گیرند مهلت داده شوند تا رفاه معیشتی برای انها حاصل شود و اگر صدقه دهند یعنی بدهی آنها گذشت شود و یا از منابع جایز دیگر پرداخت شود خیر است برای اهل ایمان اگر به حکمت خداوند و وعده های او علم داشته باشند پس این آیه عظیمه که در واقع نسخه رفع رنج و حرمان از صاحبان عسرت در جامعه است در آیه شریفه (281 و 282) سوره مبارکه بقره چنین مذکور گردیده است:( وَإِنْ كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَيْسَرَةٍ ۚ وَأَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ ۖ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ )، یعنی و اگر بوده باشد صاحب عسرتی پس (حق او) مهلت دادنی است تا زمان گشایش و اگر صدقه کنید بهتر است (از او بگذرید) برای شما اگر بدانید و بترسید از روزی که بازگشت داده می شوید به سوی خدا پس (پاسخ) کامل داده می شود (حساب) هر نفسی از آنچه اندوخته است و این گروه مورد ستم قرار نمی گیرند (یعنی به آنها ظلم نخواهد شد)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که رفع حرمان و رنج اهل ایمان در نزد خداوند عظیم است و خداوند نمی تواند شاهد رنج
ص: 199
و عذاب بندگان خود باشد زیرا اگر اهل ایمان نباشند پس حقوق انسانی بر آنها قرار می گیردو این مضمون فرمان امام معصوم و رهبر و امیر مؤمنان یعنی مولانا المظلوم علی علیه السلام به یار با وفا و ایثارگر و بازوی توانای او حضرت مالک اشترنخعی است و توجه داشته باش که حمایت از محرومان جامعه یک خصلت انسانی و یک وظیفه شرعی است که خداوند در برابر آن از صاحبان توانایی در هر پست و منزلت بازخواست می فرماید و این کلام و اعتقاد کافران و دشمنان خدا است که شیطان به آنها القاء نموده است اگر کسی فقیر و بدبخت است پس حق اوست و هر کس ثروتمند و خوشبخت است حق اوست که بر صاحب این فکر و صاحب این اعتقاد لعنت خداوند نثار باد بلکه تفکر صحیح آن است که همه بندگان خدا بایستی مرفه و خوشبخت باشند و به درگاه خدا شاکر و سپاسگزار و عبادت کننده و رعایت کننده حدود او و...، باشند و لذا هرگز نبایستی کسانی که در محدوده ایمان و خداپرستی نیستند تقدم بیابند در رفع محرومیت ها ازآحاد جامعه که این موضوع در واقع مهر ننگ و زشتی بر پیشانی اهل اسلام است که نظامی وجود دارد که پیشقدم در رفع محرومیت ها و حرمان ها و زشتی ها و سختی ها از مردم است و تبلیغ نمایند که دین و آئین و پرستش خدا افیون توده ها است پس اینگونه غفلت و گناه اهل ایمان، سبب فضاسازی برای اینگونه افراد و ترویج اندیشه های آنان را فراهم می نماید پس بعنوان نمونه در این فراز لعنت خدا و رسول و امامان معصوم علیهم السلام عجل فرجهم و اهل ایمان و همه لعنت کنندگان و همه فرشتگان خدا بر موقوفه خواران ستمگر نثارباد و نیز بر همه کسانی که جنایات آنها را با تمسک به امثال احادیث جعلی (الزرع لزارع و لو کان غاصبا)، توجیه شیطانی می نمایند و حال آنکه غاصب چون سارق است که بایستی دستهای او قطع شود و به گوشه ای افکنده شوند زیرا آنها مسبب حرمان و رنج امت اسلام هستند و در این برهه از زمان که اسلام و قرآن و اهل ایمان
ص: 200
در هجمه های شیطانی قرار دارند، که با اعمال غاصبانه خود موجبات انزجار و تنفر از دین و آئین را فراهم می آورند، در حالی که خدا و رسول و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم آنقدر منابع اقتصادی قوی و قدرتمند برای خلایق اعم از مؤمن و غیر مومن از طریق موقوفات اهل ایمان قرار داده اند که محرومان و ضعفای اهل اسلام و قرآن به هیچ وجه نیاز به کمک های دولت و یا صدقات مردم ندارند بلکه به راحتی می توانند در پناه محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم یعنی ثمره درآمد آن موقوفات که برای رضای خدا و رسول و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم قرار داده شده است یعنی محرومان جامعه می توانند زندگی مرفه و بدون رنج و حرمانی داشته باشند و لذا عمل به وقف نه تنها اینگونه وضعیت های حاد معیشتی و فرهنگی و....، این محرومان و رنج دیدگان و ضعفای قوم، اسباب سوء استفاده و یا گمراهی دیگران را فراهم نمی نماید بلکه بالاترین تبلیغ برای اشاعه مبانی دین و شریعت در تمامی عالم خواهد بود زیرا مبنای آن ترحم و دوستی و محبت به همنوعان اعم از صاحبان ایمان و غیر آن در جامعه می باشد پس اگر درجامعه وفق روایات بی رحمی حاکم گردد پس هرگز خداوند به آن جامعه ترحم نخواهد کرد هرچند عنوان اسلام و قرآن را بدوش بکشند همانگونه که بر بنی اسرائیل ترحم نکرد یعنی در زمانی که بی رحمی را در جامعه خود حاکم نمودند و لذا خداوند اهل ایمان را که توانا بر اصلاح امور هستند را اینگونه از عدالت خود می ترساند (و اتقوا یوما ترجعون فیه الی الله ...)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند در ادامه آگاه باش که حضرت پروردگار جل جلاله در ادامه به اجرای احکام ابدی و بی زوال خود در رابطه با احکام معاملات و مکتوب نمودن آنها و ...، امر می فرماید همان احکام که اگر نگارنده اراده نماید در رابطه با آنها قلم فرسایی نماید پس به حول و فضل الهی و عنایات مخصوصه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولاتنا حضرت زینب کبری سلام
ص: 201
الله علیها می تواند هزاران صفحه برای آن ها بنگارد ولی قرار او البته بر رعایت اختصار و پرداختن به اصل بررسی اوست پس چون بر این فرازها اگاه شدی پس در ادامه به آیه عظیمه 285 این سوره مبارکه یعنی سوره بقره می رسیم که در آن حضرت حق جل جلاله می فرماید:( لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ ۖ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ )، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که خداوند در این آیه شریفه و به دنباله آیه قبل و در فراز آخر آن فرموده است:( وَلَا تَكْتُمُوا الشَّهَادَةَ ۚ وَمَنْ يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيم)، یعنی نهی می فرماید از کتمان شهادت در امور مالی ولی در واقع به دنبال آن قانون ابدی و ازلی خود را مانند بسیاری از فرازهای دیگر بیان و ابلاغ می فرماید ولذا کسانی که کتمان شهادت می نمایند با توجه به مرتبه عمل آنها در برابر بخشایش و یا عذاب ابدی خدا یعنی دوزخ جاوید قرار می گیرند یعنی حضرت پروردگار جل جلاله کسانی را که با کتمان شهادت حقوق اهل ایمان را ضایع و مانع از اثبات حق آنها می شوند را به دوزخ خود تهدید می فرماید و از فراز (فلیغفر لمن یشاء)، اثبات می گردد که آنها بایستی برای توجیه کتمان حقیقت دلایل بسیار متقن و غیرقابل تردید ارائه نمایند مانند آنکه اثبات می نمایند که خطر مرگ برای آنها در اثر این شهادت وجود اهل ایمان داشته و یا هستی آنها در خطر نابودی قرار می گرفته و...، و با این وجود در همه این موارد، یعنی علیرغم وجود این خطرات در بسیاری از موارد نمی توانند کتمان شهادت نمایند مانند آنکه جان مومنی در خطر مرگ قرار گرفته و یا حیثیت و آبرو و شرافت او در خطر نابودی و زوال و...، قرار گیرد پس این هشدار در واقع دلیل قاطع است بر اعلام قانون کلی خداوند در خصوص کتمان شهادت با توجه به مرتبه آنها پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند به نمونه این کتمان که برای مرتکب دوزخ جاوید را به
ص: 202
همراه دارد و آن طلب گواهی نمودن مولاتنا حضرت زهرا سلام الله علیها و امیر المؤمنین است که به همراه حسن و حسین به در خانه مهاجرین و انصار رفته و ادای شهادت برای اثبات حقوق الهی خود می نمودند ولی آنها با کتمان شهادت خود و در نتیجه مظلوم شدن اهلبیت عصمت و طهارت، سنگ آسیای اسلام را از مدار خود خارج نموده و موجبات ظلم و ستم و مرگ و شکنجه و قتل و کشتار و تجاوزات ...، بی حد و حصر و شکست اسلام و قرآن را تا قیام مولانا المظلوم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به بار آوردند پس آنها اهل دوزخ خواهند بود به واسطه کتمان شهادتی که این آثار عظیم ستمگرانه را به بار می آورده استو نیز طلب گواهی نمودن مولانا المظلوم علی علیه السلام به همراه قسم به گروهی به شرحی که مولانا حضرت علامه امینی رحمه الله علیه کتاب شریف الغدیر خود مذکور فرموده که کلب آستان او در خلاصه فارسی این اثر عظیم با عنوان حیات جاویدان آورده است پس کتمان کنندگان حق امیرالمومنین نیز به همان راهی رفته اند که کتمان کنندگان سابق رفته اند یعنی به سوی دوزخ جاوید پروردگار پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس توجه نما به فراز آخر سوره مبارک بقره یعنی از آیه شریفه 286 تا آخر سوره مبارکه که در واقع دعای اهل ایمان به درگاه ذات اقدس احدیت جل جلاله است که ما آن را ذکر و از معنویت زیبای آن بهره برداری می نمائیم:( آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ ۚ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ ۚ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ ۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ)، یعنی ایمان آورد رسول به آنچه نازل شد به سوی او و از سوی پروردگارش و همه اهل ایمان نیز ایمان آوردند
ص: 203
به خدا و ملائکه او و کتب الهی او و بعثت انبیاء خدایی مسیح اعتقادی نداریم بلکه او را مانند دیگر پیامبران الهی بنده ای از بندگان خوب خدا می دانیم) و گفتند (اهل ایمان) که (قول خداوند را) شنیدیم و اطاعت نمودیم (پس) آمرزش تو را ای خداوند طلب می نمائیم و به سوی تو است مرجع ما پس تکلیف نمی فرماید خداوند متعال هیچ وجودی را مگر به اندازه توانایی او پس برای اوست آنچه کسب کرد و بر علیه اوست آنچه کسب نمود (که این قانون کلی و بی بدیل و عظیم حضرت پروردگار است) پس خدایا ما را مؤاخذه مفرما اگر فراموش کردیم و یا خطا کردیم و ای خداوند بزرگ بر دوش ما قرار مده بار گرانی را همانگونه که قرار دادی بر کسانی که قبل از ما (از اهل ایمان) بودند (پس خداوند این دعا را مستجاب دارد زیرا ما از امت مرحومه حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم یعنی پیروان برترین و بالاترین خلایق عالم وجود و آخرین انبیاء الهی و...، هستیم و لذا به واسطه عظمت و منزلت آن حضرت بار گران وظایف را از دوش اهل ایمان برداشته و با رحمت و فضل خود با ما رفتار خواهد فرمود زیرا ما را به واسطه محبت به محمد و آل محمد مورد توجه و مغفرت خود قرار خواهد داد)، خدایا بار مکن بر ما آنچه را (که حق ما است از بارنمودن بلکه به فضل و رحمت خود بواسطه محمد و ال محمد علیهم السلام و عجل فرجهم)، از ما بگذر و ما را مورد آمرزش خود قرار بده و بر ما رحم فرما که تو صاحب اختیار ما هستی پس ما را بر علیه قوم کافر (و نا سپاس) یاری فرما، آمین آمین آمین یا رب العالمین، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر شرح آیات اول به بعد سوره مبارکه آل عمران که در ان ذات اقدس احدیت ابتداء خود را معرفی نموده و اعلام می فرماید که اوست که نازل نموده است کتاب آسمانی قران مجید را بر پیامبر عالیقدر خود حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم که آخرین و برترین خلایق و برترین پیامبران اوست و نیز اوست آن خدایی که قبل
ص: 204
از قرآن، کتابهای آسمانی تورات و انجیل را برای هدایت خلایق نازل فرمود و در این زمان آیات عظیمه خود را در قالب کتاب آسمانی قرآن مجید نازل فرموده است و سپس وعده دوزخ الهی می فرماید به کسانی که به آیات الهی او کافر یعنی ناسپاس می شوند:( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم الم اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ ۗ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ )، پس تو ای عاقل دانا و خردمند از این فراز محرز می شود که کافران و ناسپاسان به کتاب خدا و ایات الهی آن اهل دوزخ هستند یعنی کسانی که ایمان به رسول خدا و کتاب آسمانی او نیاورند مانند کسانی هستند که در زمان انبیاء گذشته به کتب آسمانی آنها ایمان نیاوردند یعنی به تورات و انجیل، یعنی تورات و انجیل واقعی نه تورات و انجیل تحریف شده پس ایمان به این تورات و این انجیل موجود که در قالب کتاب مقدس عهدین یعنی عهد عتیق و عهد جدید جمع آوری شده (و مخلوطی است از اندکی حقایق الهی که از تحریف مصون ماند مانند بخش بشارات این کتب و باقی مانده آن به آموزه های شیطان مبدل شده پس)، از مصادیق ایمان به صحف آسمانی و ایمان به انبیاء گذشته نیست زیرا شخصیت والای انبیاء عظام و مقام و منزلت عظیم عصمت آنان در زیر پوشش های عظیمی از تهمت و افترا و اعمال زشت و کثیف منتسب به آنها، پوشیده شده و در واقع به نمادهای تبهکاری و اعمال ناروا بدل شده اند بلکه این قرآن مجید است که ایمان به آن به منزله ایمان به تورات و انجیل است و ایمان به آیات آن به معنی تصدیق شخصیت والای پیامبران معصوم و عظیم الشأن است پس انکار قرآن به منزله انکار تمامی صحف آسمانی قبل است و نیز تصدیق این کتب تحریف شده تحت عناوین عهد عتیق و عهد جدید در واقع به منزله انکار تورات و انجیل نازل شده واقعی می باشد پس چون بر این فراز آگاه شدی پس آگاه باش از
ص: 205
مصادیق عدم ایمان به قرآن، انکار بخش هایی از آن و تصدیق بخش های دیگر آن است و باز هم دیگر از مصادیق عدم ایمان به آن، انکار مفهوم شرح و تفسیر واقعی آن است و پیروی از ظن و گمان و حدس و...، یعنی تفسیر به رأی و تفسیر به هوی و هوس، یعنی پیروی از احادیثی که به عنوان شرح شریعت جاوید حضرت محمد است ولی با کتاب خدا نه تنها موافق نیست بلکه با آن ضدیت دارد، مانند روایاتی که بر ضد شرح و تفسیر امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم و یا ضدیت نمودن با احادیثی است که منطبق است با آیات کتاب خدا و یا منطبق است با آرائ خرد و منطق بشری مانند آیاتی که در منزلت و عظمت وصی عالیقدر رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم در غدیر خم نازل گردید یعنی در منزلت امام معصوم و مظلوم ما یعنی حضرت علی علیه السلام و....، که انکار این معانی حقیقی و تأویل و تفسیرهای خلاف واقع و...، در واقع از مصادیق انکار آیات الهی تلقی و برای منکر وعده عذاب ابدی دوزخ را به همراه دارد پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند به اعمال و رفتارهای غاصبین و تمامی کسانی که با جانشینان معصوم حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم ضدیت نموده و بلکه دست خود را تا مرفق در خون آنان و شیعیان و محبین آنان فرو برده و می برند پس اعمال آنها در واقع به منزله انکار آیات کتاب خدا است یعنی اعمال و رفتار معاویه و سگ توله او یزید و اربابان آنها و پیروان ناصبی آنها از مصادیق بارز و محرز انکار آیات الهی و کفرو ناسپاسی به آن است و این خداوند است که در کمین ستمکاران است و به کسانی که به آیات او کافر شده اند وعده دوزخ ابدی خود را می دهد و تحکیم می فرماید که او خدای غالب و قادر و صاحب انتقام است اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم امین یا رب العالمین،پس چون بر این فراز از مصادیق کفر به آیات خدا که انکار قرآن به کل و یا به بخشی از ان در ظاهر
ص: 206
و انکاررسول خدا و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم که مفسران آیات الهی هستند و معلم معانی عظیم آن می باشند در باطن آیات و....، آگاه شدی پس توجه نما در ادامه آیات به معرفی خداوند، اولیاء معصوم خود را در قالب عنوان راسخون در علم که آگاه هستند از تأویل قرآن همانگونه که خداوند اگاه است از تاویل این آیات زیرا که علم امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم لدنی و از سوی ذات اقدس احدیت بر انسان افاضه شده است و اینگونه خداوند علی اعلی مرتبه آنان را تا نزد خود بالا می برد تا خلایق عالم بدانند جایگاه علوم غیبی آنان را و هر سگی پا به حریم آنان نگذارد و درک و فهم و عقل نارس خود را مشابه با عقل و علم الهی و خدادادی انها ننماید پس آیه شریفه که حضرت پروردگار جل جلاله عزیزان درگاه خود را به آن معرفی فرموده است آیه ششم این سوره مبارکه است که خداوند می فرماید:(هوالذی انزل علیک الکتاب ....، و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم...)، پس ذات اقدس احدیت در ادامه آیات عظیمه خود دشمنان آیات خود یعنی آیات قرآن و حافظان آن یعنی معصومین علیهم السلام و عجل فرجهم را به ناسپاسانی تشبیه می فرماید که چون آل فرعون و اشقیاء قبل از آنان با آیات خداوند ستیزه گری کردند و به آن ناسپاس شده و به سوی دوزخ روانه شدند که این کفر و ناسپاسی، آنان را به خوراک و هیزم دوزخ مبدل نمود و آنها گروهی متکبر هستند که اموال و اولاد آنان نمی تواند کفایت نماید رفع عذاب دوزخ را از انان:( إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۚ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ ۗ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ ۚ وَبِئْسَ الْمِهَادُ)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند در آیه شریفه بعد یعنی آیه 12 سوره مبارکه آل عمران، ذات اقدس احدیت یکی از (آیات) خود یعنی نشانه های نبوت یعنی معجزات رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و
ص: 207
اله وسلم و عجل فرجهم را برای اهل ایمان شرح می دهد پس از این فراز مشخص می شود که تمامی معجزات دیگر غیر از آیات کتاب خدا که در راستای یاری و اثبات نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم از سوی حضرت حق جل جلاله ظاهر شده است از مصادیق آیات الهی تلقی می شود مانند معجزه شق القمر، مانند نصر و یاری ملائکه، مانند معجزه وجود مقدس علی علیه السلام و...، که همگی در واقع از آیات عظیمه الهی و در راستای یاری رسول معظم اسلام صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم ظاهر گشته است و لذا در شأن مولای مظلوم ما امیرالمومنین مذکور است (و آیه لرساله)، (صاحب الدلالات و الآیات الباهرات و المعجزات القاهرات) و (آیات الله لدیکم)، ( و در دشمنی با امامان معصوم می فرماید:(و من خالفکم فالنار مثویه) و (من جحدکم کافر)، (و من حاربکم مشرک) و (و من رد علیکم فی اسفل درک من الجحیم)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند چون بر این فراز آگاه شدی که وفق کلام خدا و تفسیر امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم (آیت عظمی) پروردگار کیست پس توجه نما به شرح آیه عظیمه 12 این سوره مبارکه یعنی سوره آل عمران:( قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ .... یرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ ... إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ)، یعنی به درستی که بود برای شما آیه ای (یعنی نشانه ای از سوی پروردگار شما) در دو گروه که به یکدیگر رسیدند که گروهی در راه خداوند قتال می کردند و گروه دیگر که کافر بودند (که کافر در این فراز هم اگر به مشرکین یعنی کسانی که در شمول اهل اسلام نبودند اطلاق شود باز هم به مفهوم آن به معنای ناسپاسی به درگاه خداوند خللی وارد نمی اورد زیرا هر دو گروه یعنی چه آن کسانی که در زمره اهل اسلام بوده اند و چه کسانی که به کسوت اهل اسلام در نیامده اند در واقع شکرگذار نعمت هدایت ذات اقدس الهی در بعثت و نبوت برترین و اخرین انبیاء الهی شاکر نبوده و به این نعمت عظیم الهی ناسپاس شده اند پس اطلاق کافرین
ص: 208
و مشرکین به هر دو گروه اطلاق می گردد ولی لفظ منافقین و در صدر انان گروه الذین فی قلوبهم مرض و مرجفه، اطلاقی مازاد بر آن دو اطلاق است یعنی گروه الذین فی قلوبهم مرض و مرجفه، هم منافق و هم کافر و هم مشرک هستند ولی کسانی که در لباس اهل اسلام نیستند فقط عناوین کافرین و مشرکین بر آنان مصداق دارد که مفهوم ناسپاسان و ستیزه گران با رسول خدا وشریعت پسندیده خدا یعنی اسلام و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم است در تمامی ادوار تاریخ تا قیام قیامت و ایام ظهور پر جلالت نماینده خداوند و به جای آورنده وعده خداوند به مقدسین عالم در بر پایی حکومت عدل الهی و ارثیت دادن زمین به صالحین یعنی وجود اقدس آخرین بازمانده از سلسله معصومین الهی یعنی وجود مقدس مولانا المظلوم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف)، (که به معجزه خداوند) کافران،
اهل ایمان را دو برابر آنچه بودند به رای العین یعنی به واقعیت ملاحظه نمودند (و اشاره ای به جنگ اهل اسلام با اهل کفر بود که این معجزه خداوند برای رسول گرامی اسلام ظاهر شد و موجبات پیروزی آنان را فراهم آورد مانند نصرت ملائکه الهی و وجود اقدس مظهر العجایب یعنی مولانا المظلوم علی علیه السلام) و سپس در این فراز حضرت پروردگار قانون دیگری از قوانین ثابت خود را ابلاغ می فرماید که)، خداوند است که مؤید می فرماید به یاری و یاوری خود هر کسی را که بخواهد و (در ادامه بازهم قانون ثابت خود به شرحی که ما در قبل اعلام نمودیم یعنی که خداوند اشاره می فرماید به معجزاتی که مصداق آن در قبل ظاهر شد ولی حقیقت آن در نهاد هر بنده وجود دارد که)، بدرستی که در آن (آیه)، عبرتی است و برای صاحبان دیدها (یعنی کسانی که به حقایق امور توجه می نمایند و حقایق جهان هستی بصیرت دارند، یعنی با مشاهده مانند آن، این حقیقت نهفته شده در ذات آنها متجلی شده و آنها را به سوی ذات اقدس الهی رهنمون می شود و یا اگر به این حقیقت ناسپاس گردند
ص: 209
پس به نعمت هدایت خداوند ناسپاسی شده و به سوی دوزخ می روند همانگونه که همه کسانی که به حقیقت وجود اقدس آیت عظمی خداوند و آیه رسالت نبی اعظم او یعنی ذات اقدس مولای مظلوم ما امیرالمومنین ناسپاس شده و به همراه تمامی توجیه کنندگان و پیروان متعصب و عنود و خبیث خود در طول تاریخ و در زمره مشرکین و کافرین و منافقین محسوب و به سوی دوزخ جاوید روانه شده و آن زمان که سرهای متکبر آنان به سقف های گور اصابت نمود پس آن زمان ارزو می کنند که ای کاش خدا آنان را خلق نمی کرد پس چون بر این فراز اگاه شدی پس توجه نما که در ادامه آیات شریفه کتاب خدا، ذات اقدس احدیت جل جلاله به حقارت متاع دنیا و عظمت نعمت های جهان بعد از مرگ اشاره و اهل ایمان را به بهشت خود بشارت و اهل توبه و اهل عبادت و ایمان را مورد تفضل و مورد وعده رحمت خود قرار می دهد و تاکید می فرماید که در نزد او دین یعنی شریعت قابل پیروی اسلام است، یعنی شریعت بدون تغییر و تحریف و پسندیده ذات اقدس الهی، (ان الدین عند الله الاسلام)، و در ادامه حضرت پروردگار جل جلاله به حقیقت عظیمی اشاره و می فرماید: (و ما اختلف الذین اوتوالکتاب الا من بعد ما جائتهم العلم بغیاً بینهم)، یعنی اختلاف ننمودند کسانی که در میان ایشان کتاب الهی آمد مگر بعد از آنکه به حقیقت حقانیت آن آگاه شده و از راه علم به حسد و ستم کاری اقدام کردند، یعنی اختلافات در میان امت هایی که مفتخر و مشرف به کتب الهی شدند از راه جهل و نادانی نبوده بلکه عالما و عامدا به سرکشی و طغیان و ستیزه گری با رسولان و اوصیاء الهی پرداخته و اینگونه در شریعت های خداوند شکست ایجاد نمودند که این قانون خداوند در شریعت جاودانی اسلام نیز تسری می یابد و مصداق تام و اتم آن، غصب خلافت و کنار زدن وصی عالیقدر نبی مکرم آخرالزمان یعنی وجود اقدس جانشین آن حضرت که به امر ذات اقدس الهی می بایست تکیه بر اریکه هدایت اهل اسلام و امت قرآن بزند، بوده است
ص: 210
و این دشمنان وفق این اعلام خداوند از راه (بغی) دست به ناسپاسی زدند و بعد از آنکه علم به حقانیت و حقیقت آن حضرت داشتند،پس چون بر این فراز آگاه شدی پس به حقیقت و قانون ثابت دیگری از قوانین پولادین و لا یتغیر ذات اقدس الهی توجه نما که به دنبال این فرازمی فرماید:(و من یکفربایات الله فان الله سریع الحساب)، یعنی و هر کس کفر بورزد به آیات الهی پس به درستی که خداوند به سرعت به حساب ظالمان رسیدگی می فرماید که مقصود ذات اقدس الهی جل جلاله عذاب آنان یعنی رهبران کفر و نفاق است در دنیا و آخرت یعنی معذب شوند این نهادهای کفر و الحاد در ایام رجعت به عذاب دنیایی و سپس به دوزخ رفته و معذب می شوند به عذاب ابدی در جهنم خداوند، پس درادامه یعنی در آیه شریفه (21 و 22) ذات اقدس احدیت جل جلاله عظیم ترین حقیقت عالم وجود و بالاترین قانون محکم خود در هدایت و عکس العمل خود را در برابر دفاع از رسولان و اوصیاء آنان و در صدر انان محمد و ال محمد علیهم السلام و عجل فرجهم در طول تاریخ ابلاغ فرموده و به حقارت وجود و نابودی اعمال دشمنان انان و عذاب ابدی خود که بر آنها نازل می فرماید را اینگونه اعلام می نماید:( إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ )، پس تو ای عاقل دانا و خردمند به مفاهیم این ایات عظیمه توجه نموده و سپس به عقل و فهم گروهی احمق و نادان که برای امثال معاویه و یزید و اربابان و اتباع ناصبی آنان تصور نموده اند، اگر خواستی بخند و اگر خواستی گریه کن و آگاه باش که آنان ذره ای از معانی و مفاهیم کتاب خدا را درک نکرده اند و نفهمیده و نخواستند که بفهمند که با قتل این عزیزان درگاه الهی حکم دوزخی بودن آنها در دنیا به شرح آیه شریفه (کل یعمل علی شاکله)، صادر می گردد یعنی وقتی با قتل عمد مؤمن اعمال حبط و قاتل به دوزخ
ص: 211
جاودانی محکوم می گردد پس چگونه این حکم برای انبیاءو اوصیاء الهی و در صدر آنان محمد و ال محمد علیهم السلام و عجل فرجهم یقینی تر و قطعی تر و جاری تر نباشد، الا لعنه الله علی الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون،
ص: 212