سرشناسه : قمی ، علی بن ابراهیم ، قرن 3ق.، قرن ، .
عنوان و نام پدیدآور : ترجمه تفسیر قمی/ مولف علی بن ابراهیم قمی ؛ مترجم جابر رضوانی.
مشخصات نشر : قم: انتشارات بنی الزهراء، 1388 -
مشخصات ظاهری : ج.
شابک : دوره978-600-5052-10-7 : ؛ 65000 ریال: ج. 1978-600-5052-36-7 : ؛ 100000 ریال (ج.1، چاپ دوم) ؛ 64000 ریال: ج.3978-600-5052-38-1 : ؛ 62000 ریال: ج.4978-600-5052-39-8 : ؛ 62000 ریال: ج.5978-600-5052-11-4 :
یادداشت : فهرست نویس بر اساس جلد چهارم، 1388.
یادداشت : ج. 1، 3 و 5 (چاپ اول: 1388).
یادداشت : ج. 1 - 5 (چاپ دوم : 1392 ).
موضوع : تفاسیر شیعه -- قرن 14
شناسه افزوده : رضوانی ، جابر، 1350 -، مترجم
رده بندی کنگره : BP98/ق8ت4 1300ی
رده بندی دیویی : 297/1726
شماره کتابشناسی ملی : 1864897
دسترسی و محل الکترونیکی : آدرس الکترونیکی منبع
خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان
ویراستار کتاب: خانم نرگس ذکری
ص: 1
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
ص: 2
ترجمه تفسیر قمی
جلد اوّل
مؤلف
علي بن ابراهيم قمی قدس سره
مترجم: جابر رضوانی
ص: 3
ترجمه تفسير قمی
(جلد اول)
مؤلف : على بن ابراهیم قمی
ناشر: انتشارات بنى الزّهراء (عليها السلام)
لیتوگرافی، چاپ و صحافی : سبحان / جزایری
شمارگان: 2000 دوره
نوبت چاپ : اول 1388
قیمت : 6500 تومان
شابک : 7 - 36 - 5052 - 97600
شابک دوره: 7 - 10 - 5052 - 600 - 978
بني الزّهراء (عليها السلام)
چاپ و نشر و توزیع
فتر مرکزی:
قم ، میدان شهداء ، خیابان معلم ،بعد از اداره ،برق، طبقه فوقانی چاپ وفا
تلفن: 7731752 - 7836300 - 7748555 - 0251
همراه : 09123514148 (جزایری) - 09127462153 (معینی)
ص: 4
تقريظ علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی علیه السلام بر تفسیر قمی...13
تقریظ حضرت علامه آیة الله مفتی سید طیب آقا جزائری مدظله...15
نسخه های تفسیر قمی...17
آیة الله حکیم جائزه دادند...17
مؤلف این کتاب...18
ابراهيم بن هاشم...19
محمد بن ابى عمير...19
راوی اول این تفسیر...20
خصوصیات این تفسیر...22
میان ما و دیگران در تفسیر قرآن چه فرق است؟...22
نهی از تفسیر بالرأى...24
عقل هم همین را را می گوید:...25
(احاديث اهل سنت)...27
(احاديث شیعه)...28
(ازاله شبهه)...28
(جواب)...29
كلام ما درباره این ترجمه...29
ص: 5
مقدمة مترجم...32
ولادت...32
دوران کودکی...34
پدر...34
فرزندان...35
شخصیت...35
اساتید...36
شاگردان...39
تأليفات...40
تفسير على بن إبراهيم قمي...41
پیش گفتار...45
مقدمة مؤلف...47
ناسخ و منسوخ...53
آيات محكمات...55
آیات متشابهات...56
عام و خاص...57
آیاتی که تقدیم و تأخیر دارد...58
آيات منقطع و معطوف...59
آیاتی که کلمات آن ها بجای کلمه دیگری بکار رفته است...62
آیاتی که بر خلاف نزول است...63
آیاتی که تحریف شده است...64
آیاتی که جمع آمده و معنای مفرد دارد...65
آیاتی که مفرد آمده ولی معنای جمع دارد...66
ص: 6
اما آیاتی که به لفظ ماضی و به معنای مستقبل آمده است...66
آيات غير متصل...68
آیاتی که نصف آن نسخ شده و نصف دیگرش باقی است...69
آياتي كه تأویلشان با تنزیل است...70
آیاتی که تأویل آن ها پیش از تنزیل است...71
آیاتی که تأویل آن ها بعد از تنزیل است...72
آیاتی که لفظ آن ها یکی معنایشان مختلف است...73
آیاتی که رخصت بعد از عزیمت است...74
رخصتی که ظاهر آن خلاف باطنش است...75
آیاتی که لفظ آن ها خبر و معنایشان حکایت است...76
آیاتی که خطاب به پیغمبر بوده و لكن مراد امت است...77
خطابی که برای قومی است و معنایش قوم دیگر است...77
آیاتی که رد بر زنادقه است...77
رد بر مشرکین و معتقدین به ثنویت خدا...78
آیات رد بر بت پرستان...79
اما آیات رد دهری ها...80
اما آیات رد منکرین ثواب و عذاب...83
اما آیات رد بر منکرین معراج...85
اما آیات رد گفتار معتقدین به جسم بودن خدا...85
اما آیات رد منکرین خلقت بهشت و دوزخ...86
اما آیات رد بر جبری مسلکان...89
اما آیات رد گفتار معتزله...91
اما آیات رد انکار کنندگان رجعت...93
ص: 7
اما رد گفتار تشبیه کنندگان...95
اما آیات دربارهٔ ترغيب...96
اما آیاتی که دلالت بر ترس و عذاب می کند...97
داستان های قرآن...98
تفسير سوره فاتحه
1- سوره فاتحه که در مکه نازل شده و دارای 7 آیه است...101
تفسير سوره بقره
2- سوره بقره در مدینه نازل شده و دارای 286 آیه است...107
معانی ایمان...110
معانى كفر...115
معانى حيات...125
ابلیس کیست؟...127
ابتداء خلقت آدم...128
سجده ملائکه بر آدم علیه السلام...132
بهشت آدم در کجا بود...136
حج آدم...139
وفا به عهد...142
ظن در قرآن...144
شفاعت شخص ناصبی...145
نازل شدن تورات...146
دلیل بر رجعت در امت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم...148
ص: 8
نازل شدن مَنّ و سَلْوی بر بنى اسرائيل...150
داستان گاو بنی اسرائیل...154
گفتار منافقین...159
داستان ابوذر...162
کارگری شیاطین برای حضرت سلیمان علیه السلام...170
قصه هاروت و ماروت...171
سنت حنفیّه...177
أبراهيم و ساختن كعبه...179
وصيت...194
دعا کردن...199
حاكم جور...200
مواقيت حج...200
كيفيت حج...203
احترام ماه های حرام...211
نزدیکی کردن با همسر در ایام حیض...216
ایلاء...217
اقسام طلاق...220
اقسام عده...229
نماز خوف...232
قصه طالوت و جالوت...237
اگر شیعیان واجباتشان را انجام نمی دادند...242
آية الكرسى...245
احتجاج ابراهیم علیه السلام با بت پرستان...249
ص: 9
قصه بُخت النصر...250
چگونه زنده شدن مردگان...259
منت گذاشتن بعد از احسان کردن...261
احكام ربا...267
تفسير سورة آل عمران
3- سورة آل عمران در مدینه نازل شده و دارای 200 آیه است...277
سؤال و جواب شخص مسیحی با امام باقر علیه السلام...286
قصه حضرت مریم علیه السلام...293
قصه به آسمان رفتن حضرت عیسی علیه السلام...301
نماز مسیحیان در مسجد...303
تغییر قبله...308
ورود پرچم ها در روز قیامت...320
جنگ احد...325
شجاعت زنی در جنگ احد...332
نقش هند در معرکه احد...334
شهادت حنظله...336
جنگ بدر...350
شهادت سعد بن ربيع...353
شهادت حضرت حمزه علیه السلام...355
شیعیان روز قیامت رستگار هستند...364
اجر صبر کنندگان...370
ص: 10
تفسیر سوره نساء
4- سوره نساء در مدینه نازل شده و دارای 176 آیه است...371
شارب الخمر را طرد کنید...376
پرهیز از خوردن مال یتیم...377
حالات خورندگان مال یتیم در معراج...380
ارث...382
حكم كلاله...383
ازدواج کردن عرب جاهلیت با زنان پدرانشان...387
زنان مطیع و ناشزه...396
حَكَم از برای زن و مردی که بینشان اختلاف است...397
آيا شخص حائض و جُنب می توانند وارد مسجد شوند؟...403
قبيلة أشجع...425
احكام قتل...430
گناه کشتن مومن به عمد...431
کشتن اسامه کسی را که شهادتین می گفت...432
افرادی که باید در سفر نماز را تمام بخوانند...436
نماز خوف...437
دزدی از خانه عموی قتاده...442
آرد شدن سنگریزه از برای ابراهیم علیه السلام...448
ارث زنان...450
اهل کتاب قبل از مردن به عیسی علیه السلام ایمان می آورند...462
طعامی که بر بنی اسرائیل حرام شد...464
ارث کِلاله...468
ص: 11
تفسیر سوره مائده
5- سوره مائده در مدینه نازل شده و دارای 120 آیه است...471
شعائر الهی چیست؟...474
قمار در جاهلیت...478
شکار سگ شکاری...479
غذای اهل کتاب...481
وارد شدن بنی اسرائیل در سرزمین تیه...488
قصة هابيل و قابيل...491
قبيلة نضیر و قریضه در مدینه...499
حجة الوداع...510
على علیه السلام بعد از من مولای شماست...519
هجرت به حبشه...522
نزول حرمت خمر...530
مامون و امام جواد علیه السلام...535
اقسام روزه...539
خیانت همسفران...547
خداوند در روز قیامت از پیامبر سؤال می کند...555
ص: 12
بم الله الرحمان الرحیم
حمد و سپاس بر ولی خداوند و درود و سلام بر آقا و مولایمان نبی الهی ابو القاسم محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و بر دوازده نفر از معصومین و اوصیاء پیامبر علیهم السلام.
عالم و فاضل كامل ثقة الاسلام سيد طيب جزائري حفظه اللّه تعالى (خداوند بر توفیقاتش بیفزاید) کتاب تفسیر قمی را که قصد چاپ برای سومین بار را داشتند، به من دادند تا بر آن تقریظ و دلایل خودم را درباره اعتماد بر آن را بنویسم من از چاپ آن خوشحال شدم و از ایشان عذر خواستم که نوشتن و دادن رای و نظرم بخاطر ضعفی که دارم و لرزش دستی که بر من عارض شده مانع بیشتر کار هایم گردیده است بنا بر این از نوشتن تقریظ معذورم ولی ایشان (خدا ایشان را حفظ کند) قانع نشد و اصرار به نوشتن تقریظ نمود و من نيز اصرار در امتناع داشتم تا این که اکتفاء به همین مقدار نمودم چرا که حالم به بیشتر از آن یاری ننمود، بنا بر این کسی که قصد اطلاع بیشتر و کاملی بر مزایای کتاب (تفسیر قمی) دارد به كتاب ما (الذريعة الى تصانيف الشيعة ج 4 ، ص 302) رجوع کند که مطالب تفصیلی را در آن جا نوشته ایم. و خلاصه آن چه که ما از این اثر نفیس و سفر خالد بدست آورده ایم این است که این
ص: 13
تفسیر از دو امام همام أبي جعفر محمد بن على الباقر علیه السلام از طریق ابی الجارود و ابي عبد اللّه جعفر بن محمد الصادق علیه السلام از طریق علی بن ابراهيم قمى رضوان الله علیهم نقل شده است.
من برای سید مذکور و امثالش از اهل علم برای نشر آثار ائمه اطهار علیهم السلام و احیا آثار گذشتگان صالح مزید توفیق می خواهم.
این چند سطور را با انگشتانی لرزان در کتابخانه عمومی خود در نجف اشرف روز شنبه يكم ربيع المولود 1387 ه- - ق نوشتم.
الفانی
آقا بزرگ طهرانی
عفى عنه
ص: 14
بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ
﴿الحَمدُ لِلَّهِ الَّذِى نَزَّلَ الفُرْقانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذيراً وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ على خَيرِ خَلقِهِ المُصطَفى مُحَمَّدٍ الَّذِى أَرْسَلَهُ مِنَّةً وَ رَحْمةً وَ بَشِيراً وَ آلهِ اَلَّذِينَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيراً وَ اللَّعْنَةُ علَى أَعْدَائِهِمْ كَثِيراً كَثِيراً.﴾
در زمان عنفوان شباب از وقتی که مطالعه کتاب شروع کردم، و در بوستان علم و ادب قدم نهادم، ذکر (تفسیر قمی) را جا بجا دیدم، و مضامینش را بسیار پسندیدم مطالبش بسیار روشن و صاف ولی خودش غائب پشت كوه قاف بود، تا این که برای ادامه تحصیل به نجف اشرف رسیدم آن جا هم از این کتاب خبری نبود از هر که پرسیدم گفت من هم ندیدم حتی این که در مکتبه علامه امینی رحمة اللّه علیه که از بزرگترین کتابخانه های دنیا است این کتاب وجود نداشت خیلی تعجب کردم که همچنین کتاب سرمایه اولو الالباب ميراث ائمه اطیاب و این طور نایاب این تفسیر بی نظیر شد مانند جوی شیر! چرا مسؤلان توجه نکردند و برای چاپ و نشرش اقدامی نفرمودند؟
بنا بر این به خودم گفتم اگر این اثر نفیس همین طور در چاه گمنامی افتاده
ص: 15
باشد در آینده هم مانند کثیری از کتب قیمۀ ما، مانند (اصول اربع مائة) و دیگر کتب مهمه از بین می رود و فقط نامش در کتاب ها می ماند.
این بود که کمر همت بستم و از همه کار ها خودم را رستم، اولاً خدمت استاد محترم حضرت آیة الله العظمى سيد محسن حكيم رحمة الله عليه رفتم و ایشان را از اراده خود آگاه ساختم ایشان فرمودند:
(آقا سید طیب! چاپ تفسیر قمی کار آسان و کار یک نفر نیست، چند نفر از علماء هیئت تشکیل دهند تا این کتاب چاپ شود)
آن زمان سن من هنوز به 30 نرسیده بود، شاید ایشان نظر به کم سنی من و عظمت این کتاب همچنین فرمودند و این کار عظیم را بیرون از استطاعت من شمردند، لذا من از منزل ایشان رأساً به آستانۀ دار الحکمت و باب مدينة علم و عظمت، حلال مشکلات مبین ،معضلات ،امیر المؤمنين حضرت على علیه السلام در حرمش رفتم و بعد از ادای ادب عرضه داشتم:
(آقا! دلم می خواهد که تفسیر قمی چاپ شود خدمت آیة الله حکیم رفتم، ایشان فرمودند کار یک نفر نیست، ایشان راست گفتند، حالا ما دو نفری این کار را انجام می دهیم یکی این غلام گمنام دومی شما امام عالی مقام مگر شما گاهی با قنبر بر یک مرکب ردیف نمی شدید؟ این احادیث مال خودتان است مرا یاری کنید، تحریر از من تنویر از شما تقریب از من تصويب از شما ! قلم از من تحریک از شما مداد از من سداد از شما!)
شاید ساعت خوبی بود که آقا عرض بنده را شرف قبولیت بخشیدند زیرا همه صعوبات راه که ابتداءاً مانند كوه جلوى من قد کشیده بود یکی بعد از دیگری آسان شد همچنان معلوم می شد که گویا کسی دستم را گرفته جلو
ص: 16
می برد.
(اول) این که دو نسخه چاپی پیدا شد یکی چاپ سال 1313 ه-. ق، دومی چاپ 1315 ه- . ق هر دو چاپ ایران؛ (دوم) این که دو نسخه دیگر خطی هم دستیاب شد، یکی در مکتبه آیة اللّه حکیم دومی در مكتبة آية الله كاشف الغطاء بسیار خوشحال شدم ولی این خوشحالی تا دیر نپایید زیرا دیدم که هر چهار نسخه پر از اغلاط و اشتباهات به افراط چه کار می کردم؟ با همین نسخه های همت شکن کمر همت را بستم و دست به کار شدم اما بر من چه گذشت؟ فقط خدا می داند یا مولای من در آن موسم های طاقت فرسای نجف و آن کوچه های گل آلود هر طرف ما بين مكتبة كاشف الغطا و مكتبة حكيم سعى بين الصفا و المروه می کردم تا این کتاب را به الفاظ با صواب به تمام آب و تاب در بیاورم.
(كيف كان) به لطف و مرحمت حلال مشاكل این مراحل طی شد و این کتاب در دو جلد زرکوب به شکل زیبا از چاه فنا به عرصه بقا قدم نهاد، ففَلَهُ اَلْحَمْدُ عَلَى ذَلِكَ وَ كَثِيرٌ اَلشُّكْرُ قَلِيلٌ هُنَالِكَ.
وقتی که کتاب از چاپ در آمد، اولین نسخه خدمت استاد معظم آية اللّه العظمى حكیم (طاب ثراه) بردم وقتی که ملاحظه فرمودند تعجب کردند و با خوشحالی زیاد به حاضرین نشان دادند و فرمودند:
(نگاه کنید! این تفسیر قمی است! آقای جزائری این را چاپ
ص: 17
نمودند.)
بعد از آن بدست معاونشان پاکتی فرستادند که در آن جائزۀ خوبی بود. رَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى بَنِيهِ اَلشُّهَدَاءُ وَ آلِهِ اَلسُّعَدَاءُ.
مؤلف شریف این تفسیر بی نظیر ثقه كبير ابو الحسن شيخ على بن ابراهيم بن هاشم قمی رحمة اللّه علیه (307 ه-) است مزار شریفشان در قم نزدیک حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام واقع است.
شیخ علی بن ابراهيم در زمان امام حسن عسکری علیه السلام می زیسته، در وثاقت و جلالتش همین قدر کافی است که ایشان استاد شیخ کلینی بود، شیخ کلینی در کتاب کافی از ایشان بسیار احادیث نقل کرده است و علاوه بر کافی دیگر کتب از روایاتش پُر هستند و بقول سیدنا خوئی طاب ثراه:
(روایاتش در کتب احادیث به 7140 می رسد) (معجم رجال حديث 194/11 )
نجاشی رحمة اللّه علیه می گوید:
(علی بن ابراهیم در نقل حدیث ثقه، ثبت (استوار) معتمد و صحيح المذهب بود) (رجال نجاشی، ص 260)
علامه حلی رحمة اللّه علیه هم در خلاصه همین را گفته (خلاصة الأقوال، ص 49)
چون که علی بن ابراهیم در این تفسیر روایات را از پدرش ابراهیم بن هاشم نقل کرده است بنا بر این مختصراً حالات او را هم باید دانست.
ص: 18
او هم مانند پسرش معتبر و در نقل حدیث دارای مقام بلند و شیخ راویان قم بود، خدمت امام رضا علیه السلام هم رسیده است.
سید داماد رحمه الله چنین می گوید:
(نزد من روايات او درجه صحت دارد و امر او بالا تر از این است که کسی او را تعدیل و توثیق کند بلکه به توسط او غيرش تعديل می شود. (تنقيح المقال، 40/1)
محقق مامقانی رحمة اللّه علیه می گوید:
(ایشان شیخ مشایخ اجازه فقیه و محدث از اعیان و بزرگان طائفه است كثير الرواية و سديد النقل است از ثقات روایت می کند، کتب اربعه از روایاتش پر است.) (تنقیح 41/1)
چون که در این کتاب کثیری از روایات از راوی مشهور (محمد بن ابی عمير) نقل شده است بنا بر این مختصراً از حال او هم باید گفت
علامه مامقانی رحمة اللّه علیه می گوید:
(او در زمان امام کاظم و امام رضا و امام جواد علیهم السلام بود اصحاب حديث اجماعاً گفتند که روایاتش اگر مرسل هم باشد مرتبه صحيح دارد.) (تنقیح 61/2)
نجاشی رحمه الله می گوید:
(او جليل القدر و عظيم المرتبت بين فريقين (سنی و شیعه) بوده، اهل سنت هم از او روایت می کنند از امامین حضرت كاظم و
ص: 19
حضرت رضا علیهما السلام روایت می کند). (رجال نجاشی، ص 326)
جاحظ می گوید:
در زمان هارون رشید او را در زندان انداختند و از او خواستند که شیعیان علی علیه السلام را نشان دهد تا آزاد شود ولی او قبول نکرد پس او را شلاق زدند وقتی که شلاق به صد رسید نزدیک بود که لب بگشاید، همان اثناء (غائبانه) صدای رفیقش محمد بن يونس بن عبد الرحمان (یک صحابی دیگر جلیل القدر از اصحاب امام رضا علیه السلام) بگوشش رسید که: (ای محمد بن ابی عمیر از خدا بترس!) پس او لب را بست تا این که خدا او را فرج داد.
(مجمع رجال حدیث 193/11)
علامه حلی رحمة اللّه علیه از شیخ طوسی نقل می کند:
(او نزد عامه و خاصه هر دو اوثق الناس بود بسیار عبادت می کرد) (خلاصه ص 68)
کشی رحمة اللّه علیه می گوید:
(او از آن شش نفر بود که اصحاب ما بر صحت روایاتشان اجماع نموده اند) (رجال کشی 830/1)
یکی از خصوصیات ابن ابی عمیر این است که عامه از ایشان روایت کرده اند ولی ایشان از آن ها روایت نکرده است. (رجال کشی، 855/1)
در رابطه به این تفسیر امری قابل ذکر است و آن این است که راوی اول این تفسير: ابو الفضل بن محمد بن قاسم بن حمزه بن امام موسى بن جعفر علیهما السلام
ص: 20
می باشد، ایشان شاگرد علی بن ابراهیم بوده و این تفسیر را به املای استادش نوشته است.
اگر چه این شخص را کتب رجال ذکر نکرده اند، ولی علو مقام ایشان از این ظاهر است که فقط به سه واسطه به امام کاظم علیه السلام می رسد و شاگرد علی بن کاظم علیه السلام می رسد و شاگرد علی بن ابراهیم بود و ذکر نکردن کتب رجال ایشان را ضرر ندارد زیرا این تفسیر نزد علماء اعلام و مشایخ عظام از قدیم الایام متداول و مدرک مهم تفاسیر مشهور است مجمع البيان، تفسير برهان، تفسير صافي وسائل الشیعه همه از این تفسیر نقل کرده اند اگر در این تفسیر ذره ای از خدشه بود همچنان علماء فحول این را مدرک کتاب هایشان قرار نمی دادند خصوصاً علامه فيض کاشانی رحمة اللّه علیه که بر آسمان جمله علوم بدر منیر، و نهنگ دریای علم تفسیر بود این تفسیر تکیه نمی کرد همین طور شیخ حر عاملی رحمه الله که در علم روایت درایت متبحر بود و کتاب عظیم (وسائل الشيعه) تالیف کرده از این تفسیر هرگز استفاده نمی کرد زیرا در ابتدای کتابش نوشته:
(من در تالیف این کتاب بر کتب اربعه اکتفا نکردم بلکه از کتاب های دیگر هم استفاده کردم زیرا آن ها هم کتب معتبره از تاليفات ثقات جليل القدر هستند و نسبت آن ها به مؤلف های آن ها بالتواتر ثابت است، برای همین فضلاء و علماء در آن ها هیچ شک و شبهه را راه ندادند (وسائل الشيعه 5/1)
همين طور علامة متبحر و محقق مفکر آقا بزرگ تهرانی رحمة اللّه علیه که غواص فن کتاب بود و در این فن بهترین دائرة المعارف (الذريعه الى تصانيف الشيعه) نوشته، بر این کتاب تقریظ نمی نوشت (در اول اصل کتاب این تقریظ چاپ
ص: 21
شده است (1) ) و در کتاب خود مدح این تفسیر را به این الفاظ نمی کرد:
﴿قَدْ ذَكَرْنَا أَنَّ تفسيرَ أَبِي اَلْجَارُودِ لاَ يَقْصُرُ فِي اَلاِعْتِبَارِ عَنْ تَفْسِيرِ عَلِيِّ بْنِ اِبْرَاهِيم﴾ (الذريعة 4 / 308)
1- همین طوری که سابقاً گفته شد، این تفسیر اصل اصول تفاسیر است.
2- اکثر روایاتش از امامین صادقين (باقر و صادق) علیهما السلام بواسطة كم على مروی هستند برای همین علامه تهرانی به من فرمودند که این را باید (تفسیر صادقین) نامید.
3- مؤلف این تفسیر معاصر امام حسن عسکری علیه السلام بود، این جهت در
صحت روايتش تاثیر بسزائی دارد.
4- راوی دوم (پدر مؤلف) ابراهیم بن هاشم از اصحاب امام رضا علیه السلام بود، این جهت هم در صحت روایاتش می افزاید.
5- در این تفسیر ذخیره بزرگ و خزانه عظیم از فضائل و مناقب اهل بیت طاهرين سلام الله عليهم اجمعین وجود دارد که در اغلب تفاسیر نیست.
6- در این تفسیر به اکتشافات و حقائقی اشاره شده که سابقاً از نظر بشر پنهان بود و انسان امروز به آن دست یافته مانند خبر وجود آبادی در ستاره ها (نگاه کنید سوره صافات آیه 6)
درباره تفسیر قرآن میان ما شیعه امامیه و دیگران فرق است ما در مقام
ص: 22
ترجمه و تفسیر قرآن از دو قوه کمک می گیریم:
اول: عقل ؛ دوم: أهل بيت علیهم السلام ، دیگران نه به عقل کار دارند نه به اهل بيت علیهم السلام ، هر چه دلشان خواست تفسیر بالرأی می کنند حال آن که تفسیر بالرأی ممنوع است و از قرآن و سنت حرمتش ثابت است (ان شاء اللّه آینده ذکرش می آید.)
(مثال) در قرآن مجید آمده ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ﴾ سوره قیامت 23، عامه ترجمه اش کردند: به روز قیامت بعض چهره ها روشن می شوند و خدا را می بینند ﴿نَاظِرَةٌ الى وَجْهِ اَللَّهِ﴾. (تفسير درر منثور 6/ 290).
ولى ما اصحاب مذهب شیعه امامیه این معنی را عقلاً قبول نداریم خدا قابل دید نیست زیرا آن چه قابل دید است مادی و محدود است خداوند عزوجل نه مادی است نه محدود بنا بر این ناچاریم که به تفسیر اهل بيت علیهم السلام رجوع کنیم چنان چه در همین (تفسیر قمی)(396/2) از امام صادق علیه السلام مروی است: ﴿إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ﴾ الى رحمة الله و نعمته ناظرة، یعنی نظر می کنند طرف رحمت خدا و نعمت خدا.
از امير المؤمنین علیه السلام روایت است:
اولیاء خدا وقتی که از حساب و کتاب فارغ می شوند به یک نهر می رسند اسمش نهر حیات است وقتی که در آن نهر غسل می کنند و آب آن را می خورند چهره هایشان روشن و درخشان می شود همه آثار رنج و سختی ها از بین می رود پس آن ها به طرف خدای عزوجل نظر می کنند که خدا باز آن ها را چه اجر و ثواب عطا می کند.
(بعد از این آن حضرت می فرماید)
ص: 23
مراد از نظر به طرف خدا این است که آن ها بطرف ثواب خدا نظر می کنند).
(تفسير صافي 766/2)
قبل از همه خدای عزوجل خودش از تفسیر بالرأی نهی کرده است می فرماید:
﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ﴾ (سورة آل عمران آیه 7)
یعنی (ای پیامبر) خدا آن کسی است که بر تو کتاب نازل کرده است در آن کتاب آیاتی است محکم (صاف و روشن) و آن ها مادر کتاب (اصل كتاب) هستند آیات دیگر متشابه (مجمل) هستند، پس آن هایی که در دل هایشان کجی است به این آیات متشابه پیروی می کنند این ها را دلیل خود قرار می دهند تا فتنه بر پا کنند و حسب دلخواه تأویل (معنی) کنند در حالی که تأویل آن ها را نمی داند بجز خدا و آن هایی که در علم راسخ (فرو رفته) اند.
این آیه کریمه صراحتاً ما را منع می کند از این که آیتی را که واضح نیست و ما معنایش را نمی دانیم نباید آن را از خودمان معنی کنیم بلکه باید از ﴿الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ﴾ بپرسیم و آن ها اهل بیت طاهرين علیهم السلام هستند لا غير.
امام صادق علیه السلام می فرمایند: ﴿نَحْنُ اَلرَّاسِخُونَ فِی اَلْعِلْمِ، وَ نَحْنُ نَعْلَمُ
ص: 24
تَأْوِیلَهُ﴾. (كافى 1 / 213 : عياشي 164/1)
جای دیگر هم همین مطلب را می فرماید:
﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾ (سوره نحل آية 43)
یعنی چیزی که نمی دانید از (اهل ذکر) بپرسید (اهل ذکر) همان اهل بیت رسول اكرم علیهم السلام هستند. (کافی 211/1)
عقل هم همین را می گوید:
(مثال) شما یک دستگاه خارجی خریدید، با آن دستگاه غالباً یک کتابچه رهنما هم می گذارند در آن نوشته که اول این کتابچه را بخوانید بعداً این را راه بیاندازید شما آن کتابچه را خواندید باز هم نه ،فهمیدید زیرا در آن اصطلاحاتی آمده که خارج از علم شما است حالا شما چه کار می کنید؟ است که حالا شما پیش آن کسی می روید که ماهر آن اصطلاحات و بديهي کاربرد آن دستگاه است همان شخص ماهر (اهل ذکر) است اهل بیت رسول اكرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ماهرین (ذکر) یعنی قرآن هستند یک اسم قرآن (ذکر) هم است خدای عزوجل می فرماید: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾(سوره حجر 9)
علاوه بر این مفهوم حدیث ثقلين ﴿مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ بَيْنَ فَرِيقَيْنِ﴾ هم همین است رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می فرماید:
﴿مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ انى تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اَللَّهِ وَ أَهْلَ بيتى و انهما لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَى اَلْحَوْض﴾.
یعنی ای مردم! من بعد از خودم در میان شما دو گرانقدر شیء می گذارم يكى كتاب خدا دومی اهل بیت من و این ها از هم دیگر جدا نخواهند شد تا این که
ص: 25
بر حوض کوثر نزد من وارد بشوند.
این حدیث صحیح الاسناد على شرط الشيخين است و در کتب شیعه و سنى متواتراً وارد شده (ملاحظه شود: صحیح مسلم كتاب فضائل صحابه باب فضائل على علیه السلام ج 4 ص 1873 ، ط بيروت ؛ صحيح ترمذی 308/2 ؛ مستدرک حاکم 109/3؛ بحار الانوار 387/21 )
از این حدیث شریف پر ظاهر است که اهل بیت طاهرین از طرف خدا و رسول مفسّر و مبین قرآن کریم ،هستند همان طوری كه حضرت على علیه السلام خودش در جمع مهاجرین و انصار اعلان کرده:
﴿هَذَا سَفَطُ اَلْعِلْمِ هَذَا لُعَابُ رَسُولِ اَللَّهِ هَذَا مَا زَقَّنِی رَسُولُ اَللَّهِ زَقّاً عِنْدِی عِلْمُ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ، فوالّذي فَلَقَ الحَبّةَ و بَرأَ النَّسَمَةَ لو سَألُتموني عن آيةٍ آيةٍ فی لیل نَزلَت أَمْ فِی نَهَارٍ نَزَلَتْ مَکِّیِّهَا وَ مَدَنِیِّهَا سَفَرِیِّهَا وَ حَضَرِیِّهَا وَ نَاسِخِهَا وَ مَنْسُوخِهَا وَ مُحْکَمِهَا وَ مُتَشَابِهِهَا وَ تَأْوِیلِهَا وَ تَنْزِیلِهَا لَأَنْبَأْتُکُمْ﴾
(اصابة في معرفة الصحابة 509/2؛ و طبقات ابن سعد 101/4 )
آن حضرت به سینه خود اشاره کرد و فرمود: مردم! این جا است خزانه ،علم این جا است لعاب دهن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم این جا است معلوماتی که آن را رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در سینه من پر کرده مانند پرنده ای که منقارش را در منقار جوجه اش می گذارد و شکم گرسنه اش را پر می کند.
مردم! هر چه خواستید از من سؤال !کنید زیرا نزد من است علم اولین و آخرین قسم به آن خدای که دانه را شکافته و جان ها را آفریده اگر شما از من
ص: 26
دربارۀ یک یک آیت در قرآن بپرسید که کدام آیت شب نازل شده و کدام روز کدام آیت مکی است و کدام مدنی کدام سفری است و کدام حضری، کدام ناسخ است و کدام منسوخ کدام محکم است و کدام متشابه تأویلش چیست و تنزيلش چیست؟ من از همه به شما خبر می دهم.
آيا حيف نیست که انسان با بودن همچنین کسی که علمش فوق بشر است، به رأی خود تفسیر کند یا به دنبال ابو هریره و امثالش برود!
از علی علیه السلام نپرسد که باب علم رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بود پروریده آغوش رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بود و از ابو هریره بپرسد که بیشتر از سه سال در خدمت رسول نبود! ﴿فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی اَلْأَبْصارِ﴾!
به هر حال در احادیث سنی و شیعه هر دو از تفسیر بالرأی به شدت ممانعت شده است:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم :﴿مَنْ فَسَّرَ اَلْقُرْآنَ بِرَأْيِهِ وَ هُوَ عَلَى وُضُوءٍ فَلْيُعِدْ وُضُوئَهُ﴾ (كنزالعمال 661/1 ح 2871 )
یعنی هر کسی قرآن را به رأی خودش تفسیر کرد اگر با وضو باشد وضوش باطل می شود، باید دوباره وضو بگیرد.
و قال صلّی اللّه علیه و آله و سلّم : ﴿مَنْ فَسَّرَ القرآن برأيِهِ ، فَليتبَوَّءْ مقعدهُ مِنَ النَّار﴾. (تفسير قرطبی 31/1 )
یعنی هر کسی قرآن را با رأی خودش تفسیر کند جایگاهش جهنم است.
ص: 27
1- قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم :﴿مَنْ فَسَّرَ اَلْقُرْآنَ بِرَأْیِهِ فَأَصَابَ اَلْحَقَّ فَقَدْ أَخْطَأَ﴾ (تفسیر صافی 1 / 21)
یعنی: هر کسی قرآن را به رأی خود تفسیر کند اگر حق هم گفته باشد خطا کرده است.
2- قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم :﴿مَنْ فَسَّرَ القرآن برأيِهِ ، فَليتبَوَّءْ مقعدهُ مِنَ النَّار﴾ (تفسير صافي 21/1)
یعنی: هر کسی قرآن را به رأی خود تفسیر کند جایگاهش جهنم است.
3 - ﴿قَالَ الْإمَامُ الصَّادِقُ علیه السلام : مَنْ فَسَّرَ اَلْقُرْآنَ بِرَأْیِهِ، إِنْ أَصَابَ لَمْ یُؤْجَرْ، وَ إِنْ أَخْطَأَ فَهُوَ أَبْعَدُ مِنَ اَلسَّمَاءِ﴾ (تفسير عياشي 1 / 17)
امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کسی قرآن را به رأی خود تفسیر کند اگر به حق هم رسیده باشد اجر داده نمی شود و اگر خطا کرد از آسمان (رحمت خدا) دور می شود.
(ازاله شبهه)
اگر کسی بگوید اگر بدون کمک اخبار اهل بیت علیهم السلام قرآن را معنی کردن جائز نیست، پس قرآن از حجیت می افتد در حالی که قرآن خود گفته ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾ (سورة محمد 24)
و در حدیث آمده (اگر شما در حدیثی شک کنید آن را بر قرآن عرضه کنید اگر موافق قرآن باشد قبول کنید و الا رد کنید (وسائل الشيعه 18 / 84))
ص: 28
(جواب)
سابقاً گذشت که در قرآن دو گونه آیات است، محکم و متشابه آیاتی که محکم است احتیاج به تفسیر ندارد، مانند:
﴿وَ أَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَ آتُوا الزَّكَاةَ﴾ (بقره 43) و ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ﴾ (بقره 183) و ﴿أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ﴾ (بقره 196) و ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ﴾ (مائده 3) و ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ﴾ (بقره 219) از این قبیل آیات در قرآن کریم بکثرت هستند از این ها اصل وجوب و حرمت واضح است احتیاج به تفسیر ،نیست البته برای تفاصیل کيفياتش احتیاج به تفسیر است که آن وقت باید به اهل بيت علیهم السلام رجوع شود.
خدای رحیم و کریم به مترجم این تفسیر، عمدة الاعلام حجة الاسلام جناب آقای شیخ جابر رضوانی (وفقه الله لرضوانه و جعله أسوة لإخوانه) جزاى جزیل و اجر جميل بدهد، زحمت فراوان کشیدند که این تفسیر پر تنویر را به فارسی ترجمه کردند.
اهل بصارت و بصیرت می دانند که ترجمه کردن کار آسان نیست بلکه بعض اوقات شبه محال می ماند.
که می تواند ترجمة ﴿غِيضَ الْمَاءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾ (هود 44) را بکند؟
که می تواند ترجمة ﴿فَغَشِيَهُمْ مِنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ﴾ (طه 78) را بکند؟
همین طور که می تواند ترجمه ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ﴾ را بکند؟
ص: 29
بلکه ترجمه یک کلمه ﴿اللّهُ أکبرُ﴾ مشکل است کسی از امام جعفر صادق علیه السلام معنای ﴿اللّهُ أکبرُ﴾ را پرسید حضرت فرمود: شما چه معنی می کنید؟ راوی :گفت من می گویم ﴿اَللَّهُ اَكْبَرُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ اَللَّهِ از هرَّ شَيْءٌ﴾ بزرگ تر است.
حضرت فرمود: وقتی که هیچ شیء نبود اللّه بزرگ نبود؟ راوی گفت پس شما بفرمایید معنایش چیست؟
حضرت فرمود: ﴿اَللَّهَ اَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَفَ﴾ یعنی خدا بزرگ تر از این است که کسی او را توصیف کند (معانى الاخبار ص 11)
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم *** و از هر چه گفته اند و شنیدیم و شنیدیم و خوانده ایم
جای صد ستایش است که در چنین زمین سنگلاخ جناب آقای رضوانی زاد مجده قدم نهادند و خوب پیش رفتند بنده بجهت قلت وقت و كثرت كار نتوانستم که این کتاب را از باب تا محراب مطالعه کنم ولی تا جایی که دیدم عالی یافتم امیدوارم که بقیه ترجمه شان هم بعنایت حضرت بقیة الله پسندیده باشد (ان شاء اللّه).
بنده از کارشان خوشحال شدم زیرا کتابی که من در آن کار کرده بودم ایشان آن را دنبال کردند
من که چیزی نیستم از کارشان خدای لایزال خوشنود است زیرا ایشان فائده کلامش را از عرب به عجم تعمیم دادند.
پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خوشنود است، زیرا فضائل أمير المؤمنين حضرت علی علیه السلام را تبلیغ کردند
امير المؤمنين حضرت علی علیه السلام خوشنود است، زیرا مقام صحیح نبی
ص: 30
كريم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را برای مردم روشن کردند.
همۀ ائمه طاهرين سلام الله عليهم أجمعين خوشنود شدند زیرا از ولایتشان مردم را آگاه تر کردند.
مؤلف كتاب (شيخ على بن ابراهيم علیه السلام) خوشنود است، زیرا تألیفش را تعریف کردند.
﴿فَجَزَاهُ اللَّهُ جَزَاءَ الْمُحْسِنِينَ وَ كَثُرَ فِى العُلَمَاءِ مِثْلُهُ مِمَّنْ يَخْدُمُ الدِّينَ وَ يَنْشُرُ فَضائِلَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ﴾.
كتبه قليل البضاعة كثير الاضاعة
سيد طيب موسوی جزائری
فى الحوزة المشرفة (قم) يوم العيد الأضحى 1429
ص: 31
ص: 32
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
ابو الحسن، على بن ابراهيم بن هاشم قمی، از روات بزرگ شیعه در اواخر سده سوم و اوائل سده چهارم هجری قمری است.
او از یاران امام حسن عسکری علیه السلام و از مشايخ معتبر ثقة الاسلام كلينى به شمار می آید.
مرحوم شیخ در کتاب الفهرست می نویسد: ابراهیم بن هاشم ابو اسحاق أصلش از کوفه بوده و بعد به قم رفته است و اصحاب ما می گویند: او اولی کسی است که حدیث کوفیان را در قم نشر داده است. (1)
پس بنا بر بر ذکر شیخ طوسی علی بن ابراهیم در یکی از این دو شهر (کوفه يا قم) بدنیا آمده است؛ اما تاریخ ولادتش معلوم نیست.
صاحب تنقیح المقال می نویسد بر تاریخ وفاتش دسترسی پیدا نکردم و آن چه که در عیون استفاده می شود این است که حمزة ابن قاسم از نواده های حضرت ابو الفضل العباس علیه السلام در سال 307 هجری قمری از او اجازه روایت
ص: 33
گرفته و مرگش بعد از این سال می باشد. (1)
و نیز مرحوم شیخ عباس قمی رحمة اللّه علیه در الکنی و الالقاب بعد از تجلیل از مقام شامخ علی بن ابراهیم می نویسد من تاریخ وفاتش را پیدا نکردم مگر این که در سال 307 هجری زنده بوده است. (2)
علی در خانواده ای مؤمن، اهل علم و عاشق اهل بيت عصمت و طهارت به دنیا آمد. پدرش از راویان بزرگ شیعه است.
وی از همان دوران کودکی در محضر پدر بزرگوارش شروع به فرا گیری معارف محمد و آل محمد علیهم السلام کرد و نیز از محضر برادرش اسحاق بن ابراهیم بن هاشم و دیگر راویان بزرگ و معتبر شیعه کسب فیض نمود و حاصل این تلاش فراوان و یادگیری علوم آل محمد علیهم السلام این شد که خود آن بزرگوار از روات معتبر و معتبر و سر شناس شهر مقدس قم شد. او داستان تزويج ام الفضل دختر مامون به امر او به امام جواد علیه السلام را روایت کرده است که با سند اول آن را از وی روایت می کنیم. (3)
اما این عالم بزرگ متاسفانه در وسط عمرش نابینا می شود.
پدر علی نیز که خود از بزرگان علمای شیعه و از محدثین است که بخش زیادی از روایات کافی علی از پدرش ابراهیم نقل می کند شیخ عباس قمی رحمة اللّه علیه
ص: 34
در کتاب شریف الكنى و الالقاب درباره مقام و منزلت ابراهیم بن هاشم پدر على بن ابراهیم می نویسد:(وی از برجسته ترین و بزرگ ترین شخصیت های روایی شهر قم می باشد. او اولین کسی بود که روایات اهل کوفه را در شهر قم رواج داد و در حقیقت او شیخ قم و چهره سرشناس آنان می باشد).
على بن ابراهیم قمی دارای سه فرزند به نام های احمد بن علی بن ابراهيم، ابراهيم بن علی بن ابراهيم و محمد بن علی بن ابراهيم قمی می باشند که همگی از اصحاب روات هستند. (1)
احمد بن علی از اساتید شیخ صدوق بوده که روایات زیادی از او نقل می کند. (2)
و نیز محمد بن علی بن ابراهیم هم از استادان شیخ صدوق بوده که از او هم روایت نقل می کند.
على ابن ابراهیم قمی یکی از برجسته ترین و معتبر ترین روات شیعه به شمار می آید طوری که اکثر تراجم نویسان وقتی به اسم شریف او می رسند او را با عبارتی همچون ثقه دارای ایمانی ثابت صحیح المذهب، حديث زياد شنيده و... توصیف می کنند.
و شیخ کلینی از او بسیار روایت نقل می کند که شامل بیش از یک چهارم
ص: 35
روايات كتاب شریف کافی می شود و این دلالت بر مورد اعتماد و وثوق بدون این استاد بزرگ در نزد شاگرد را می کند.
و مرحوم طبرسی در کتاب اعلام الوری می فرماید:(علی بن ابراهیم از بزرگ ترین راویان شیعه است که در عصر امام حسن عسکری علیه السلام زندگی می کرده و محمد بن یعقوب کلینی در کتاب کافی بسیار از او روایت نقل می کند.)
در شخصیت علمی این عالم بزرگوار همین بس که پدری چون ابراهیم بن هاشم و برادری چون اسحاق بن ابراهيم بن هاشم داشته و از آن ها بهره برده و نیز فرزندانی همچون احمد بن علی بن ابراهیم که استاد شیخ صدوق است و نیز ابراهيم بن على بن ابراهيم بن هاشم و محمد بن على بن ابراهيم بن هاشم داشته و دارای تالیفات زیادی است.
مرحوم دوانی می نویسد: تالیفات نفیس و استادان بزرگ و شاگردان نامداری داشته است که برای درک بزرگواری او کافی است به خصوص که قدحی هم دربارۀ او نرسیده است. (1)
مرحوم علی دوانی درباره استادان علی بن ابراهيم قمی می نویسد: علی بن ابراهیم در شهر ها و کشور های مختلف اسلامی از دانشمندان بسیاری از خاصه و عامه به اخذ حدیث نائل آمده یا از آن ها اجازه گرفته است. بدیهی است که دستیابی به همۀ استادان علی بن ابراهیم این محدث بزرگ و پرکار که آن همه احادیث و کتاب ها از وی مانده است کار دشواری است. ما با مراجعه به
ص: 36
مجموع منابعی که در دست داشته ایم همچون فهرست شیخ، رجال نجاشی، جامع الروات، معجم رجال الحديث، و نوابغ الروات این عده از محدثین بزرگ و فقهای شیعه را یافته ایم که از استادان نامدار وی در اواسط سده سده سوم هجری بوده اند:
1- پدر بزرگوارش ابراهیم بن هاشم
2- برادرش اسحاق بن ابراهيم بن هاشم
3- احمد بن ابی عبد اللّه برقی
4- ايوب بن نوح
5- علی بن محمد کاشانی
6 - احمد بن اسحاق قمی
7- حسين بن حسن
8- اسماعيل بن محمد ملكی
9- حسن بن محمد راوی
10- حسن بن موسى الخشاب
11- ريّان بن صلت
12- سری بن ربيع
13- سلمة بن خطاب
14- صالح بن سندی
15- صالح بن عبد اللّه
16- عباس بن معروف
17- عبد اللّه بن صلت
18- عبد اللهّه بن محمد بن عيسى
ص: 37
19- على بن اسحاق
20- على بن حسان
21- على بن محمد بن ابی اسحاق خفّاف
22- محمد بن الحسين (ابن ابى الخطاب)
23- محمد بن خالد طیالسی
24- محمد بن سالم
25- محمد بن علی همدانی
26- محمد بن عيسى بن عبيد يقطيني
27- مختار بن محمد بن مختار همدانی
28- موسى بن ابراهيم محاربی
29- هارون بن مسلم
30- ياسر خادم
31- يعقوب بن يزيد
32- ابو هاشم داود بن قاسم جعفری
33- احمد بن محمد بن عيسى
34- ابو سمينه محمد بن على صيرفی
35- محمد بن ريان بن صلت
36- على بن شيره
37- يحيى بن عبد الرحمن بن خاقان
38- احمد بن محمد بن ابي الفضل مدائنی
39- قاسم بن محمد برمكی
40- جعفر بن سلمه اصفهانی
ص: 38
41- قاسم بن ربيع
42- علی بن ريان بن صلت
43- عبد اللّه بن احمد موصلی
44- اسماعيل بن عيسى معروف به سندی
45- حسن بن سعيد اهوازی
46- حسين بن سعيد اهوازی
47- محمد بن يحيى
48- جعفر بن سلمه اهوازی
49- محمد بن سالم (1)
شخصیت های فراوانی نیز از محضر درس او بهره برده اند و از گلستان علمش گل ها چیده اند و باعث پر رونق شدن احادیث اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام گردیده اند که از جمله آن ها عبارتند از:
1- ثقة الإسلام محمد بن يعقوب كلينى صاحب كتاب شریف کافی که حدود بیش از یک چهارم روایت های این کتاب شریف بواسطة على بن ابراهيم قمی است.
2- حمزة بن محمد بن احمد بن سكّين
3- احمد بن زياد بن جعفر همدانی
4- حسن بن حمزه علوی طبری
5- محمد بن موسى بن متوكل
ص: 39
6- محمد بن احمد بن صفوانی
7- على بن بابويه قمى
8- محمد بن على ماجيلويه
9- على بن عبد اللّه ورّاق
10- حسين بن ابراهيم ناتانه
11 پسرش ابراهيم بن على بن ابراهيم
12- پسر دیگرش احمد بن على بن ابراهيم
13- پسر سومش محمد بن على بن ابراهيم
14- حسين بن حمدان
15 - على بن محمد بن قولويه
16 - محمد بن حسن صفار
17- احمد بن على بن زياد
18- احمد بن محمد علوی
19- حسن بن قاسم
20- حسين بن ابراهيم بن احمد مكتب
21- حمزة بن محمد علوی
22- محمد بن حسن بن ولید قمی
23- محمد بن قولويه قمى و... (1)
علی بن ابراهیم دارای تألیفات فراوانی است که از جمله آن ها عبارتند از:
ص: 40
1- نوادر القرآن (1)
2- ناسخ و منسوخ
3- قرب الإسناد
4- الشرايع
5- الحيض
6- التوحيد و الشرک
7- فضائل أمير المؤمنين علیه السلام
8- المغازى
9- الأنبياء
10- المشذر
11- المناقب
12- اختيار القرآن
13- التفسير
14- حديث تزويج المامون ام الفضل من ابى جعفر محمد بن علی الجواد علیه السلام
15- رسالة في معنى هشام و یونس
16- جوابات مسائل ساله محمد بن بلال (هلال) (2)
17- فضائل القرآن (3)
تفسير على بن ابراهیم قمی از جمله کتاب های پر ارزش روانی و تفسیری
ص: 41
شیعه است که به دست ما رسیده و بار ها نیز به زیور طبع آراسته است و نیز از همان زمان های قدیم جز ماخذ و منبع کتاب های حدیثی و تفسیری بعد از خود قرار گرفته است این تفسیر از ارزش و اعتبار خاصی در نزد مفسرین شیعه بر خوردار است و علما و بزرگان شیعه اعتبار و ارزش دیگر کتب تفسیر روایی را با این کتاب می سنجند.
این تفسیر با ارزش پرده از روی اسرار آیاتی که در شأن اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نازل شده است بر می دارد و در اصل این تفسیر تفسیر ولائی و دربارۀ اهل بیت می باشد و زنده کردن این تفسیر و رواج دادن آن در جامعه یعنی زنده نگه داشتن یاد اهل بیت و تبری جستن از دشمنان آن بزرگواران است چنان که ابن حجر عسقلانی عالم بزرگ سنی وقتی از این شخصیت بزرگ شیعه و از تفسیر او نام می برد صراحتاً می نویسد علی بن ابراهیم شیعه سر سخت است. او تفسیری دارد که در آن مصائبی هست! (1)
حضرت حجة الاسلام علامه سید طیب جزائری (حفظه اللّه) در مقدمه خود بر تفسیر قمی و در ستایش آن می نویسد شکی نیست تفسیری که در دست ماست قدیمی ترین تفسیری است که به ما رسیده است و اگر این تفسیر به ما نمی رسید دربارۀ علم تفسیر قرآن متنى محكم و متین وجود نداشت بزرگان مفسرین در تفسیر قرآن آرامش نداشتند.
در این تفسیر خصائص پراکنده ای است که در تفاسیر دیگر یافت نمی شود که عبارتند از:
1- این تفسیر خمیر مایۀ بسیاری از تفاسیر شیعه است.
2- این که روایات آن از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام با کمی واسطه و
ص: 42
سند نقل شده است و از این جهت است که در ذریعه می فرماید در حقیقت تفسير على بن ابراهیم تفسیر امام باقر و امام صادق علیهما السلام است.
3- مولف تفسیر در زمان امام حسن عسکری علیه السلام بوده است.
4- پدرش (ابراهيم بن هاشم) که این روایات را برای پسرش (علی) نقل کرده از اصحاب امام رضا علیه السلام بوده است.
5- این که در این تفسیر علم بسیاری از فضائل اهل بیت علیهم السلام است که دشمنان آن بزرگواران تلاش فراوانی کردند که آن فضائل را از قرآن بیرون بیاورند.
6- این تفسیر متکفل بسیاری از آیات قرآن کریم است که مراد این آیات جز به کمک و ارشاد اهل بیت علیهم السلام که تالی تلو قرآن هستند فهمیده نمی شود. (1)
مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی درباره این کتاب شریف می فرماید این تفسير اثری ارزشمند و نفیس و کتابی جاودان می باشد که از دو امام بزرگوار امام محمد باقر علیه السلام به روایت ابو الجارود و امام جعفر صادق علیه السلام به روايت على بن ابراهیم قمی نقل شده است. (2)
آية اللّه حاج شيخ حسین وحید خراسانی حفظه اللّه در ضمن درس خارج اصول فقه اش فرمودند: رجال تفسير على بن ابراهيم موثق به توثيق عام هستند خود علی بن ابراهیم در مقدمه تفسیر بیان می کند این است که آن چه در این تفسیر ذکر می شود از ثقات به ما رسیده است در نتیجه جز توثيقات عامه می شود. در رجال دو قسم توثیق داریم که هر دو برای اتمام سند (حدیث) کافی هستند یکی توثیق خاص است مثل این که نجاشی یا شیخ یا کشی یا
ص: 43
صدوق بگویند که فلانی ثقه است، صالح است، خیر است، عادل است؛ یکی هم توثيق عام است که توثیق عام مثل شهادت شیخ طوسی در کتاب عده نسبت به کسانی دارد که فلانی جز از افراد ثقه روایت نمی کند که اصحاب روایات این ها را تلقی به قبول کرده اند و عمده توثیقات عامه دو توثیق است یکی توثیق ابن قولویه در مقدمة كتاب كامل الزیارات که ایشان فرموده این روایات از ثقات مشایخ به ما رسیده است؛ یکی هم توثيق على بن ابراهیم است که عده ای از اعاظم فقهاء بر این دو توثیق عام اعتماد کرده اند مرحوم آقای خوئی رحمة اللّه علیه اول امر به هر دو توثیق عام در فقه عمل می کرد ولی در اواخر عمرش از رجال كامل الزيارات به نحو عموم بر گشت و لکن بر توثیق عام تفسير على بن ابراهیم تا آخر عمرش باقی بود. (1)
تمام شد مقدمۀ تفسیر قمی شب ولادت مولای متقیان آقا امیر المومنين على بن ابى طالب عليه آلاف التحية و الثناء در شهر مقدس قم 13 / رجب المرجب / 1429 مطابق با 1387/4/26 شمسی باشد که این برگ سبز ناچیز مورد قبول درگاه آن قبول کننده بی نوایان و مسکینان و اسیران (هوا و هوس) گردد و مرحمتی از لطف و بزرگواری عنایت فرماید و دست خالی ما را در دنیا و آخرت بسویمان بر نگرداند همچنان که دست سائل را بر نگرداند.
انشاء اللّه
جابر رضوانی شهر مقدس قم
ص: 44
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
تفسيری را که در پیش روی دارید ترجمه تفسیر علی بن ابراهيم قمی رحمة اللّه علیه است؛ تفسیری که از بدو تولد تا به امروز مورد استفاده تمام مفسران شیعه شده و حتی بعضی از این بزرگواران تمام آن را در ذیل آیات تفسیری خود ذکر کرده اند و نیز علامه مجلسی هم در دائرة المعارف بزرگ شیعه یعنی بحار الانوار آن را در جای جای کتاب شریفش نقل کرده است.
حال که ترجمه این کتاب شریف با عنایت الهی و لطف آقا امام زمان روحی و ارواح المومنين لتراب مقدمه الفداء به پایان رسیده و آماده چاپ در پنج جلد گردیده است ضروریست که نکاتی را درباره آن توضیح دهم:
1. نسخه مورد ترجمه ما چاپ دار الکتاب جزائری است که با تصحیح و تعلیقه و مقدمه علامه حضرت آیة الله سید طيّب جزائری (حفظه اللّه) است.
2. با توجه به آیات و ترجمه آن و نیز تحقیقات پاورتی و منابعی که از این تفسیر استفاده کرده اند ترجمه تفسیر را به پنج جلد رسانده است.
3. عمده تحقیقات پاورقی ما از کتاب های روائی روی بحار الانوار و از کتب تفاسیر روی تفسیر های برهان صافی و نور الثقلین و نیز بعضی از کتاب های پراکنده بوده است که اگر تمام کتاب های تفاسیر را نقل می کردیم حجم کتاب را به بیش از این که هست می رساند.
4. ترجمه جلد اول در دو جلد آماده شده که منابع تحقیقاتی را در پایان جلد
ص: 45
دوم آورده ایم؛ و ترجمه جلد دوم عربی نیز در سه جلد آماه شده که منابع تحقیقاتی آن را نیز در پایان جلد پنجم آورده ایم.
5. تفسیر قمی شامل تمام سوره های قرآن است اما شامل تمام آیات نمی باشد و لذا برای سهولت فارسی زبانان ما قبل از آیات تفسیری آیه مورد نظر با ترجمه اش را با قلمی مجزا از قلم متن و با فونتی نازک آورده ایم تا خواننده گرامی قبل از تفسیر به آیه و ترجمه آن دسترسی داشته باشد و با هیچ مشکلی روبرو نگردد.
6. چون این ترجمه اولین ترجمه ای است که از تفسیر قمی شده یقیناً خالی از اشکال نیست و لذا از خوانندگان گرامی عاجزانه درخواست می کنم که در هنگام مشاهده سهو القلمی آن را با دیده اغماض بنگرند و آن را بر این عاصی ببخشند.
در پایان از همه کسانی که ما را از پیشنهاد های خود بی بهره نگذاشتند نیز کسانی که ما را در مقابله تایپی یاری کرده اند صمیمانه تقدیر و تشکر می کنم خصوصاً از حضرت حجة الاسلام و المسلمین حاج امیر آقا جزائری (حفظه اللّه) که اگر پیگیری های مخلصانه ایشان بعد از پیشنهاد ترجمه این تفسیر قیم نبود شاید تا حال این ترجمه به سر انجام نرسیده بود.
و همچنین از خداوند منان در خواست عاجزانه دارم که ما را از قرآن جدا نکند و دست نا توان ما را از تمسک جستن به قرآن نا توان نگرداند چرا که اگر لطف و عنايت الهى شامل حال ما نباشد در دنیا و آخرت بدبخت و رو سیاه خواهیم بود.
خداوندا تو را سوگند می دهیم به حق قرآن آنی ما را از قرآن و تمسک جستن به آن جدا مگردان.
خداوندا تو را سوگند می دهیم به حق قرآن آنی ما را از قرآن ناطق آقا امير المومنین علیه السلام دور مگردان.
انشاء اللّه
ص: 46
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
حمد و سپاس خداوند واحد واحد و صمد و فرد را که از هیچ چیزی آفریده نشده، بلکه هر چیزی را با قدرت خویش آفریده است ریشه تمام اشیاء از اوست، دارای صفتی نیست که بدان برسد حد و نهایتی ندارد که بدان مثال زده شود، همۀ صفاتش زینت بخش لغات است.
حمد و سپاس خداوندی را که ابتداء و غایتی برای او نیست. پاک و منزهاست خداوندی که خودش را وصف می کند و وصف کنندگان از توصیف آن عاجزند.
حمد و سپاس خداوندی را که عمل را در این دنیا و جزا را در آخرت قرار داده است. برای هر چیزی تقدیری و برای هر تقدیری مدتی و برای هر مدتی کتابی قرار داده است ﴿يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشَاءَ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَاب﴾ (1) خداوند آن چه را که می خواهد محو می کند و به ثبت می رساند و ام الکتاب نزد اوست.
حمد و سپاس خداوندی را که حمد را برای شکرش و شکر را برای طاعت و تكبير جلالت و تعظیم خود قرار داده است شهادت می دهم که خدائی جز
ص: 47
خدای یگانه نیست چنان که می فرماید: ﴿سَتُكْتَبُ شَهادَتْهُمْ وَ يُسْئلُونَ﴾ (1) شهادت ایشان نوشته شده و از آن مورد سؤال و باز خواست واقع می شوند.
و فرمود: ﴿إِلا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ﴾ (2) مگر کسانی که از روی علم و آگاهی شهادت به حق می دهند.
شهادت می دهیم به آن با سعه صدر و با بینش قلوبمان که حقاً گوشت و خون و مو و پوست و گوش و چشم هایمان با آن آمیخته است.
شهادت می دهیم که محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بنده و فرستاده اوست و قرآن را به وسیلهٔ آن حضرت برای راهنمائی بشر فرستاده است.
امير المومنين على علیه السلام می فرماید: ای مردم خداوند تبارک و تعالی پیامبر را به سوی شما فرستاد و قرآن را به حق بر او نازل فرمود در حالی که شما از قرآن و فرستنده آن و هم از پیامبر و فرستنده اش بی خبر بودید در زمان تعطيلی پیغمبران و خواب دراز ملت ها و گسترش نادانی و سر کشی فتنه و گسیختن اساس محکم و کوری از حقیقت و سر پیچی ستم و کاهش دین و شعله وری آتش جنگ، هم زمان با زردی گلستان باغ جهان و خشکیدن شاخه ها و پراکندگی برگ ها و نومیدی از میوه و فرو رفتن آب های آن پرچم های هدایت فرسوده و پرچم های هلاکت افراشته بود دنیا به رخسار مردم عبوس و روی در هم کشیده بود به آن ها پشت کرده روی خوش نشان نمی داد، میوه دنیا آشوب و خوراکش مردار بود. نهانش ترس و آشکارش شمشیر بود بند از بند شما جدا گشته و پراکنده بودید، دیدگان مردم جهان نا بینا و روزگارشان تاریک بود پیوند خویشی خود را بریده و خون یک دیگر
ص: 48
را می ریختند دختران خود را در جوار خود زنده بگور می کردند زندگی خوش و رفاه و آسایش از ایشان دور گشته بود نه از خدا امید پاداشی داشتند و نه از او ترس و واهمه ای زنده ایشان کوری پلید بود و مرده آن ها در آتش جنهم نومید و پشیمان؛ در آن هنگام پیغمبر اکرم نسخه ای از کتب آسمانی گذشتگان بر ایشان آورد که کتب ما قبلش را تصدیق می کرد و حلال را از حرام مشکوک جدا می ساخت، این نسخه همان قرآن است از او بخواهید تا با شما سخن گوید او هرگز سخن نگوید، ولی من از او به شما خبر می دهم در قرآن علم گذشته و علم آینده است تا روز قیامت میان شما حکم می دهد و اختلافات شما را بیان می کند، اگر از من درباره قرآن بپرسید به شما جواب خواهم داد.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در حجة الوداع در مکه معظمه و مسجد خیف فرمود: من از میان شما به عالم آخرت می روم و همۀ شما فردای قیامت در کنار حوض کوثر که بزرگی آن به مسافت بصره و یمن است و بعدد ستاره های آسمان جام های نقره دارد بر من وارد می شوید آن وقت من از شما راجع به دو چیز سنگین و پر بهاء سؤال می کنم.
عرض کردند: ای رسول خدا آن دو چیز کدام است؟
فرمود: یکی قرآن خداست که یک طرف آن در دست خدا و طرف دیگرش دست شما مردم است که اگر به آن چنگ زده و متمسک شوید هرگز لغزش نکرده و گمراه نمی شوید و دیگر عترت و اهل بیت من است و خداوند دانا و توانا مرا خبر داد که قرآن و عترتم هرگز از هم جدا نمی شوند تا کنار حوض كوثر بر من وارد شوند مانند دو انگشت سبابه و وسطی و نمی گویم مانند انگشتان سبابه و ابهام که یکی نسبت به دیگری برتری داشته باشد و بعد
ص: 49
اشاره به انگشتان مبارک نمود.
پس ای مردم قدر و منزلت قرآن بزرگ را بدانید آشکار است که هر کس به آن تمسک بجوید راهنمائی شود و هر کس از آن روی گردان شود ذلیل و گمراه خواهد شد و قرآن بزرگ ترین دستور العمل است که باید بر طبق موازین و احكامش عمل نمود و خداوند فرمود: ﴿وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدى وَ رَحْمَةٌ وَ بُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ﴾ (1) ای پیغمبر این قرآن را برای تو فرستادیم تا احکام را بیان کند و مایه رحمت و بشارت برای مسلمانان باشد.
و نيز فرمود:﴿وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ﴾ (2) ای پیغمبر این قرآن را بر تو نازل نمودیم تا بیان کنی آن چه را که به سویشان فرستاده شده است.
بر پیامبر بیان تبلیغ احکام و دستور های قرآن را واجب فرمود و بر مردم یاد گرفتن و عمل نمودن به آن را واجب کرد تا کسی نگوید من چون نمی دانستم عمل ننمودم و ما بسند خود آن چه را که ثقات و بزرگان از ائمه معصومین همان امامانی که اطاعت و پیروی و ولایت آن ها را بر ما واجب فرموده و قبولی اعمال را منوط بداشتن ولایت و محبت ایشان قرار داده است روایت نموده اند بیان می کنیم همان هائی که خداوند واجب نموده که از آن ها سؤال و پرسش شود و فرمود:﴿فَسْئلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنتُمْ لا تَعْلَمُونَ﴾. (3) از اگر نمی دانید اهل ذکر سؤال کنید که دانش آن ها از پیغمبر است.
خداوند ایشان را در قرآن مدح کرده و فرموده است:﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ وَ
ص: 50
جاهِدُوا فِي اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَ فِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ﴾ (1) اى اهل ایمان! رکوع به جا آورید و سجده نمایید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید تا شاید که رستگار شوید و در راه خدا چنان که شایسته جهاد است جهاد کنید. او شما را بر گزید و بر شما در دین هیچ مشقت و سختی قرار نداد در دینتان گشایش و آسانی قرار داد مانند گشایش و آسانی آئین پدرتان ابراهیم، او شما را پیش از این (مسلمان) نامید و در قرآن هم به همین عنوان نام گذاری شده اید تا پیامبر گواه بر شما باشد و شما همای ائمه گواه بر مردم باشید.
پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم گواه بر ائمه علیهم السلام و ائمه علیهم السلام گواه بر مردم هستند علم نزد آن ها و قرآن با آن هاست و دینی را که خداوند عزوجل از برای انبیا و ملائکه و رسولان پسندیده است را از آن ها باید آموخت.
امير المؤمنين على علیه السلام می فرماید ای مردم علومی که خداوند به آدم ابو البشر نازل فرموده و نیز کلیه علوم و دانشی که مایه برتری پیغمبران از زمان آدم تا پیغمبر خاتم بوده نزد من و عترت اهل بیت من است به کجا می روید؟ چرا حیران و سرگردان هستید؟
همچنین در خطبه ای دیگر می فرماید اصحاب پیغمبر اکرم می دانند که آن حضرت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود همانا من و اهل بیتم از پاکیزگان هستیم ای مردم اگر بخواهید گمراه نشوید از عترت پیغمبرتان پیشی نگیرید و از ایشان جدا نشوید تا دچار لغزش نشده و به جهنم فرو نروید و مخالفت آنان ننمائید تا
ص: 51
نادان نشوید و به آن ها یاد ندهید چرا که ایشان دانشمند تر و عالم تر از همه شما هستند و از نظر دانش بزرگ ترین مردم می باشند و از لحاظ صبر و حلم بردبار ترین مردم و متواضع ترین افراد می باشند. ای مردم پیروی از حق و اهلش نمائید در هر حال و در هر کجا که هستید.
آن چه ما از عظمت قرآن و بزرگی علم و دانش و ائمه معصومین علیهم السلام بیان نمودیم برای کسانی که سینه های آنان گشاده و دل هایشان نورانی بوده و به ایمان راه یافته اند کافی است و از خدا یاری جسته و به او توکل می کنیم که او بهترين وكيل و یاری کننده است.
آیات قرآن یا ناسخ و منسوخ است یا محکم و متشابه و یا عام و خاص و یا مقدم است و مؤخر یا داستان های آن متصل است و یا بریده از هم یا ترتیب به غیر نزول است یا خیر و بعضی از آن با لفظ عام و دارای معنی خاص باشد یا بر عکس و بعضی از آیات تاویل و نزولشان با هم است و تفسیر آن در تنزیل بوده و قسمتی تاویلش خلاف تنزیل می باشد و تاویل آیات یا پیش از تنزیل آن ها است و یا بعد از تنزیل واقع شده است و برخی از آیات در مقام رخصت مطلق باشند و بعضی رخصت به طور اختیار و بعضی عمل به ظاهرشان می شود نه به باطن آن ها و آیاتی است که ظاهراً حکایت از مردمان پیشین می کند لکن مراد از آن ها قومی دیگر است. دسته ای از آیات هست که نصف آن ها نسخ شده و نصف دیگر نسخ نشده است بعضی از آیات خطاب به قومی معین شده لكن معنا و تاویلش قومی دیگرند و بعضی از آیات به پیغمبر خطاب شده لكن مراد امت می باشد.
كلماتی از قرآن به لفظ مفرد ولی در معنی جمع است، بعضی از احکام حرمت آن ها شناخته نمی شود مگر بعد از حلال شدن آن ها بعضی رد زنادقه،
ص: 52
بعضی رد قائلین ثنویت و برخی رد جهمیه و کفار دهری مسلکان و آتش پرستان است. برخی از آیات رد گفتار و کردار بت پرستان است قسمتی رد گفتار معتزله و تفویضی و جبری مذهبان است پاره ای رد بر منکرین بهشت و جهنم بعد از مرگ و روز قیامت است برخی آیات رد بر کسانی است که معراج را منکر شده اند و بعضی رد بر کسانی است که گرفتن عهد و پیمان در عالم ذر را منکر شده اند بعضی رد انکار کنندگان رجعت و متعه است.
برخی از آیات رد توصیف کنندگان خداست و بعضی از آیات خطاب به امير المؤمنين علیه السلام و ائمه علیهم السلام می باشد و یا در بیان فضایل و ظهور حضرت حجت و اخبار رجعت و یا آن چه خداوند دربارۀ یاری نمودن ائمه و انتقام گرفتن از دشمنانشان و عده فرموده است قسمتی از آیات درباره احکام اسلام و اخبار پیغمبران و بعثت و ولادت آنان و بیان شریعت و هلاک شدن امت های ایشان بر اثر معاصی است و یا در ذکر جهاد پیغمبر اکرم با کفار و قصص و امثال و مواعظ و بشارت دادن و یا ترسانیدن مردم است.
ما پیش از شروع یک یا چند آیه را برای نمونه ذکر می کنیم تا هر یک از آن اقسام در قرآن بطور وضوح شناخته شود و از خداوند طلب یاری نموده و به او پناه می بریم و درود بی پایان او را بر پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و اهل بیتش را تا روز قیامت در خواست می کنیم آن بزرگوارانی که خداوند رجس و پلیدی را از آن ها بر طرف کرده و پاکیزه شان نموده است.
عده زنان شوهر مرده یک سال بود و اسلام هم در اول امر این حکم را به حال خود وا گذاشت و آیه اول بر روش آن ها نازل شد: ﴿وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ
ص: 53
مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِيَّةً لِأَزْوَاجِهِمْ مَتَاعاً إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاج﴾ (1) مردانی که بمیرند و زنانشان باقی بمانند باید وصیت کنند که آن ها را تا یکسال نفقه دهند و از خانه شوهر بیرون نکنند.
چون اسلام قوت گرفت خداوند این آیه را نازل فرمود:﴿وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْوَاجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً﴾ (2) مردانی که بمیرند و زنانشان زنده باشند آن زنان باید تا چهار ماه و ده روز از شوهر کردن خود داری نمایند.
که این آیه ناسخ آیه قبلی است.
در زمان جاهلیت هرگاه زنی مرتکب زنا می شد او را در خانه حبس می کردند تا می مرد و مرد زنا کار را آزار می دادند خداوند فرمود:﴿وَ اللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا﴾ (3) زنانی که عمل نا شایست مرتکب شوند چهار شاهد مسلمان بر آن ها بخواهید هرگاه شهادت دادند آنان را در خانه حبس کنید تا بمیرند یا خدا برای آن ها راهی پدیدار نماید.
و دربارۀ مردان می فرماید:﴿وَ الذَانِ يَأْتِيَانِهَا مِنْكُمْ فَآذُوهُمَا فَإِنْ تَابًا وَ أَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ تَوَّاباً رَحِيماً﴾ (4) هر زن یا مرد مسلمانی كه مرتكب عمل نا شایست شود آن ها را با سر زنش و توبیخ بیازارید اگر توبه نمودند متعرض آنان نشوید خداوند توبه پذیر و مهربانست
ص: 54
زمانی که اسلام قوت گرفت خداوند این آیه را نازل فرمود:﴿الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ﴾ (1) هر کدام از زن و مرد زنا کار را صد تازیانه بزنید.
که این آیه ناسخ هر دو آیه قبلی می باشد و مانند این آیات بسیار است که هر یک بجای خود بیان می شود.
خداوند مي فرمايد:﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ﴾ (2) اى اهل ایمان هنگامی که برای نماز قیام کنید صورت و دست های خود را تا آرنج بشوئید و سر و پای خود را تا برآمدگی پا (قوزک پا) مسح کنید.
باز می فرماید:﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ﴾ (3) براى شما مردار و خون و گوشت خوک حرام است.
و باز می فرماید:﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَ بَنَاتُكُمْ وَ أَخَوَاتُكُمْ ....﴾ (4)
برای شما ازدواج با مادر و دختر و خواهر و عمه و خاله و دختر برادر حرام شد.
این آیات از محکمات قرآن است زیرا تنزیل و تاویل آن ها یکی است و تنزیل آن ها ما را از تاویلش بی نیاز می کند و نمونه آن زیاد است.
ص: 55
عبارت است از آیاتی که در لفظ واحد و دارای معانی متعدد می باشند مانند آیاتی که لفظ فتنه در آن ها هست زیرا برای فتنه معانی متعدد و زیادی است گاهی به معنی عذاب است مانند:﴿يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ﴾ (1) آن روزی که آن ها را به آتش دوزخ عذاب کنند.
یک وقت به معنای کفر است مانند:﴿وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْل﴾ (2) فتنه انگیزی - کفر - سخت تر از کشتن است. که مراد از فتنه در این جا کفر است.
و به معنای حب و دوستی نیز آمده است مانند:﴿أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَ أَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ﴾ (3) به تحقیق بدانید ثروت و فرزندان را که دوست دارید ابتلائی بیش نیست.
به معنای آزمایش و امتحان است مانند:﴿الم أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ﴾ (4) آيا مردم پنداشته اند به صرف آن که گفتند ما ایمان به خداآوردیم رهایشان کنند و بر این دعوی آزمایش نشوند هرگز چنین نیست.
و مانند آیاتی که لفظ حق و ضلال در آن ها می باشد و این قبیل آیات متشابهات زیاد است و ما هر یک را به جای خود بیان می نمائیم و نشانه متشابه آن است که لفظ آن یکی و معانیش بسیار باشد.
ص: 56
اما آیاتی که لفظ آن ها عام و معنایشان خاص است مانند﴿يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾ (1) اى بنی اسرائیل بیاد بیاورید نعمتی که بشما عطا نمودیم و شما را بر مردمان زمان خود برتری دادیم.
که لفظ عالمین در این آیه عام است ولی معنایش خاص می باشد زیرا بنی اسرائیل بر مردمان خودشان بواسطۀ چیز هائی که خداوند مخصوص ایشان گردانیده بود برتری داده شدند.
مانند:﴿وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ﴾ (2) و به بلقیس همه گونه دولت و نعمت و زینت دنیوی عطا شده بود. یعنی به بلقیس هر چیزی داده بودیم لفظ ﴿أُوتِيَتْ﴾ عام است ولی معنی خاص دارد چون به بلقیس چیز های زیادی داده نشده بود.
مانند:﴿رِيحٌ فِيها عَذَابٌ أَلِيمٌ تُدَمِّرُ كُلَّ شَيْءٍ بِأَمْرِ رَبِّهَا﴾ (3) الحقاف باد سختی است که در آن عذاب دردناک برای شما بوده و بامر خداوند هر چیزی را نا بود می کند.
که لفظ آن عام و معنایش خاص است زیرا آن باد چیز های زیادی را نا بود نساخت.
اما آیاتی که لفظ آن خاص و معنایش عام است مانند ﴿مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ
ص: 57
فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً﴾ (1) بدين سبب بر بنی اسرائیل حکم نمودیم هرگاه کسی را بدون قصاص و بدون فساد و فتنه ای به قتل برسانند مثل آنست که همه مردم را کشته و هر که نفسی را حیات بخشد و از مرگ نجات دهد مانند آن است که تمام مردم را زندگانی بخشد.
که صورت لفظی آیه اختصاص به بنی اسرائیل دارد و حال آن که در معنا عام بوده و تمام مردم را شامل می شود.
آیاتی که تقدیم و تأخیر دارد مانند آیه عده زنان که آیه ناسخ بر آیه منسوخ مقدم شده است و واجب بود آیه منسوخه که مدت عده را یک سال به رسم دورهٔ جاهلیت مقرر داشته بر آیه ناسخ که مدت را به چهار ماه و ده روز تقلیل داده مقدم شود که آيه ﴿عِدَّةُ اَلنِّسَاءِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً﴾ بر آیه ﴿عِدَّةٌ سَنَةٌ كَامِلَةٌ﴾ مقدم شده است که واجب است آیه اولی به عنوان منسوخ خوانده شود اگر چه اول نازل شده و آیۀ دوم که ناسخ است بعد از آن نازل شده است.
﴿أَ فَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَاماً وَ رَحْمَةً﴾ (2) آیا آن کس که از جانب پروردگار خویش دلیلی روشن دارد و زبانش بدان گویاست و پیش از این کتاب موسی که خود پیشوا و رحمتی بوده است بدان شهادت داده؟
ص: 58
حضرت امام صادق علیه السلام فرموده این آیه این طور نازل شده: ﴿أَفَمَن کَانَ عَلَی بَیِّنَهٍ مِّن رَّبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَ رَحْمَهً وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَی﴾.
و مانند:﴿إِنْ هِيَ إِلا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَ نَحْيا﴾ (1) که این طور بوده و ﴿اِنَما نُحْيِي وَ نُمِيتُ﴾ زیرا طبیعی مسلکان زنده شدن پس از مرگ را اقرار ندارند و آیه حاکی از گفتار آنان است پس کلمه ﴿نَمُوتُ﴾ بر کلمه ﴿نُحْيِي﴾ مقدم شده است.
مانند:﴿يَا مَرْيَمُ اقْنتِي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِي وَ ارْكَعِي﴾ (2) که کلمه ﴿وَ اسْجُدِي﴾ بر کلمه و ﴿ارْكَعِي﴾ مقدم شده و این طور بوده ﴿ارْكَعِي وَ اسْجُدِي﴾ زیرا در نماز رکوع مقدم بر سجود است
مانند:﴿فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً﴾ (3) ای پیغمبر چنین معلوم است که اگر امت به قرآن ایمان نیاورند از شدت حزن و اندوه جان عزیزت را تباه کنی که این طور بوده ﴿فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً﴾.
این گونه آیات در قرآن زیاد است
آیات منقطع و معطوف آیاتی که قبل از پایان یافتن آن ها آیات دیگر فاصله شود و بعد از آن دنباله همان داستان بیان گردیده است مانند ﴿وَ إِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللهَ وَ اتَّقُوهُ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ إِنَّمَا
ص: 59
تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ أَوْثاناً وَ تَخْلُقُونَ إِفْكاً إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً فَابْتَغُوا عِنْدَ الله الرّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْكُرُوا له إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾ (1) بیاد آور حکایت ابراهیم را که به قوم خود گفت ای مردم خدا را پرستش کنید و از او بترسید چه اگر بفهمید ستایش و ترس از خدا برای شما از هر چیز بهتر است و بدانید آن چه غیر از خدا می پرستید جمادی بیش نیست که خودتان آن ها را بدروغ ساخته و نام خدا بر آن نهاده اید و حال آن که آن ها قادر بر ارتزاق شما نیستند آن ها را رها نموده و روزی از خداوند بخواهید و او را پرستش نموده و شکر نعمت هایش را بجا آورید و بدانید که رجوع و باز گشت شما به سوی اوست.
سپس خبر ابراهیم قطع می شود و خطاب به امت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نموده و می فرماید:﴿وَ إِنْ تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلا الْبَلاغُ الْمُبِينُ أَوَلَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِى اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللهِ يَسِيرٌ - تا - أُولَئِكَ يَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِي وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ (2)
ای رسول ما اگر امت ترا تکذیب می نمایند بدان پیش از تو هم بسیاری از امت ها پیغمبران خود را تکذیب کردند و تکلیفی جز اظهار رسالت بر رسول نیست آیا مردم بار ها بچشم خود ندیدند که خداوند ابتدا چگونه خلقی را ایجاد و باز باصل خود بر می گرداند این کار بر خداوند بسیار آسان است.
سپس بعد از این آیه عطف داده بقیه قصه ابراهیم را و می فرماید ﴿فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ﴾ (3) قوم پاسخ ابراهیم را ندادند مگر آن که گفتند ابراهیم را بکشید یا او را در آتش
ص: 60
انداخته و بسوزانید همین که در آتش انداختند خداوند او را از آتش نمرودیان نجات داد.
مانند قصه لقمان که می فرماید: ﴿وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ تُشْرِكْ بِاللهِ إِنَّ الشَّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾ (1) ای رسول ما بیاد بیار وقتی که لقمان در مقام پند و موعظه به پسر خود گفت عزیزم نخستین پند من آنست که هرگز شرک بخدا نیاوری که شرک بخدا ظلم بزرگی است
از این جا وصیت لقمان به پسرش قطع شده و چنین می فرماید: ﴿وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلَى وَهْنٍ وَ فِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لي وَ لِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ * وَ إِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَ صَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ (2) آدمی را دربارۀ پدر و مادرش سفارش کردیم مادرش به او حامله شد و هر روز نا توان تر می شد و پس از دو سال از شیرش باز گرفت و سفارش کردیم :که مرا و پدر و مادرت را شکر گوی که سر انجام تو نزد من است. اگر آن دو به کوشش از تو بخواهند تا چیزی را که نمی دانی چیست با من شریک گردانی اطاعتشان مکن با آن ها به وجهی پسندیده زندگی کن و خود راه کسانی را که به درگاه من باز می گردند در پیش گیر باز گشت همۀ شما به سوی من است و من از کار هایی که کرده اید آگاهتان می کنم.
و آن گاه در دنباله عطف بر خبر لقمان کرده و می فرماید:﴿يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِنْ تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي
ص: 61
الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللهُ إِنَّ اللهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ﴾ (1) لقمان به فرزند خود گفت بدان ای فرزند اعمال بد و خوب مردم را اگر چه بمقدار خردلی در میان سنگی و اعماق زمین و یا بر فراز آسمان ها باشد خداوند همه را به حساب می آورد خداوند بر همه چیز توانا و آگاه است که از این قبیل آیات هم زیاد است.
آیاتی که کلمات آن ها بجای کلمه دیگری بکار رفته است مانند﴿لِئَلا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ﴾ (2) تا مردم به حجت و مجادله بر شما زبان نگشایند و نه گروه ستمکار و معاند یعنى ﴿وَ لَا لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مِنهُم﴾ که در این آیه کلمه ﴿إِلَا﴾ بجای ﴿لَا﴾ واقع شده است. مانند: ﴿يَا مُوسَى لَا تَخَفْ إِنِّي لا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ إِلا مَنْ ظَلَمَ﴾ (3) اى موسى نترس بدرستی که در حضور من نمی ترسند فرستادگان مگر آن که ستم کرد یعنی ﴿لَا مَنْ ظُلِمَ﴾ که این جا هم ﴿إِلَا﴾ بجای ﴿لَا﴾ واقع شده است.
مانند:﴿وَ مَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلَّا خَطَأَ﴾ (4) هیچ مؤمنی را نرسد که مؤمن دیگری را بقتل برساند حتی از راه خطا یعنی ﴿لَا خَطَأَ﴾ که در این آیه هم ﴿إِلَا﴾ بجای ﴿لَا﴾ می باشد.
همچنين: ﴿لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ﴾ (5) اساسی را که بر کفر و نفاق بنا کرده بودند ایشان را پیوسته دچار
ص: 62
حیرت و شک افکند تا آن که بمرگ یا توبه از آن دل بر کندند یعنی ﴿حَتِي تَنْقَطِعُ قُلُوبُهُمْ﴾ که در این جا نیز ﴿إِلَا﴾ بجای ﴿حَتِي﴾ واقع شده است و نظایر
این ها زیاد است.
آیاتی که بر خلاف نزول است مانند:﴿کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ﴾ (1) شما نیکو ترین امت هستید که برای اصلاح بشر قیام نمودید و مردم را به نیکو کاری تشویق و از بد کرداری باز می دارید و به خدا ایمان آورده اید.
حضرت امام صادق علیه السلام به کسی که این آیه را تلاوت می نمود فرمود: چگونه بهترین امت هستند که حسن و حسین دو فرزند پیغمبر و امیر المؤمنین را کشتند.
قاری عرض کرد: ای فرزند رسول خدا پس چگونه نازل شده است؟
حضرت فرمود: آیه این طور نازل شده ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ﴾. آیا نمی بینی که خداوند آنان را در آخر آیه چگونه با ﴿تَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ﴾ مدح نموده است. و مانند این آیه که در حضور حضرت صادق علیه السلام قرائت شد: ﴿رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنِ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَاماً﴾ (2) می گویند ای پروردگار به ما از جفتمان فرزندانی عطا فرما تا مایه روشنی چشم ما باشد و از پرهیزگاران برای ما پیشوایانی قرار بده
ص: 63
حضرت فرمودند از خداوند خواسته اند که به آنان پیشوائی پرهیزگار بدهد.
قاری عرض کرد فدایت شوم پس آیه چگونه نازل شده است؟ حضرت فرمود: آیه این طور نازل شده است ﴿ اَلَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَ اِجْعَلْ لَنَا مِنَ اَلْمُتَّقِینَ إِمَاماً ﴾.
مانند: ﴿لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ﴾ (1)
از برای او از پیش رو و پشت سر پاسبان هائی است که بامر خدا گماشته شده اند تا او را نگهبانی نمایند
حضرت صادق علیه السلام فرمود: چگونه چیزی از امر را خداوند حفظ می کند و چگونه از مقابلش عقب می باشد؟
قاری گفت: ای فرزند رسول خدا پس این آیه چگونه است؟
:فرمود این طور نازل شده ﴿لَهُ مُعَقِّبَاتُ مَنْ خَلْفَهُ وَ رَقِيبٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ يَحْفَظُونَهُ بِامْرِ اَللَّهِ﴾.
و از این قبیل آیات بسیار است.
آیاتی که تحریف شده است مانند ﴿لكِنِ اَللّهُ يَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَ اَلْمَلائِكَةُ يَشْهَدُونَ﴾ (2) لکن خداوند به آن چه بر تو دربارۀ على علیه السلام نازل نموده گواهی دهد که به دانش همیشگی خود فرستاده و فرشتگان هم گواهی دهند.
ص: 64
مانند:﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ فِی عَلی﴾ (1)
مانند: ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ لَمْ يَكُنْ اَللَّهَ لَيَغْفِرُ لَهُمْ﴾ (2)
و نیز آیه:﴿وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ﴾ (3)
همچنین آیه ﴿وَ لَوْ تُرِيَ اَلَّذِي ظَلَمُوا آلُ مُحَمَّدٍ حَقُّهُمْ فِيَّ غَمَزَاتُ اَلْمَوْتِ﴾ (4) و این گونه آیات زیاد است که در جای خودش بیان می شود.
ص: 65
در حق خاطب بن ابی بلتعه نازل شده است.
مانند:﴿الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ﴾ (1) که این آیه در حق نعيم بن مسعود اشجعی نازل شده است.
مانند:﴿و مِنْهُم الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ﴾ (2)
که فقط درباره عبد اللّه بن نفیل نازل شده است و نظایر این آیات زیاد است.
اما آیاتی که لفظ آن ها مفرد ولی معنایشان جمع است مانند:﴿وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا﴾ (3) که این جا اسم ﴿مَلَكُ﴾ مفرد است و معنایش جمع می باشد.
مانند:﴿ أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ ﴾ (4) که لفظ شجر در این آیه مفرد ولی در معنی آن جمع و مراد تمام درختان است.
اما آیاتی که به لفظ ماضی و به معنای مستقبل آمده است مانند:﴿ يُنفخ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلا مَنْ شاءَ اللهُ وَ كُلٌّ
ص: 66
أَتَوْهُ دَاخِرِينَ﴾ (1) بیاد بیاور امت را روزی که صور اسرافیل دمیده شود و در آن روز هر که در آسمان ها و زمین است جز آن که خدا خواسته باشد همه ترسان و هراسان بوده و منقاد و ذلیل در محشر حاضر شوند.
مانند: ﴿وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إلا مَنْ شَاءَ اللهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى فَإِذَا هُمْ قِيَامُ يَنْظُرُونَ وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَ وُضِعَ الْكِتَابُ وَ جِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِما يَفْعَلُونَ ...﴾ (2) همین که بانگ اولین صور اسرافیل دمیده شود جز آن که خدا بخواهد هر که در آسمان ها و زمین است همه مدهوش مرگ شوند آن گاه صیحه دیگری بدمد و بیک باره همۀ خلایق از خواب مرگ بر خاسته و بواقعه محشر نظر می نمایند می بینند زمین محشر بنور پروردگار منور بوده و نامه اعمال خلایق در پیشگاه عدل خداوند نهاده شود انبیاء و شهیدان بر گواهی احضار شده و میان مردم بحق حکم کنند و به هیچ کس ظلم نشده و به پاداش کلیه اعمال خود برسند چه خداوند باعمال نیک و بد همه مردم از همه کس آگاه تر است.
تمام این آیات از چیز هائی است که واقع نشده و بعداً واقع خواهد شد لكن چون لفظ ماضی است مثل آن است که واقع شده و مربوط بگذشته می باشد،و مانند این آیات زیاد است.
ص: 67
اما آیات غیر متصل آیاتی هستند که قسمتی از آیه در یک سوره و قسمت دیگر در سوره بعد واقع شده است مانند قصه بنی اسرائیل که حضرت موسی آن ها را از دریا عبور داد و فرعون و یارانش را خداوند غرق نمود و بیان آن که خداوند من و سلوی بر بنی اسرائیل نازل فرمود که در سوره بقره ذکر شده و می فرماید: به موسی گفتند:﴿لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمّا تُنْبِتُ الاَْرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها- موسی به آن ها فرمود- اَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذى هُوَ اَدْنى بِالَّذى هُوَ خَيْرٌاهْبِطُوا مِصْرَاً فَاِنَّ لَكُمْ ماسَئَلْتُمْ﴾ (1)
به موسی گفتند:﴿يَا مُوسَى إِنَّ فِيهَا قَوْماً جَبَّارِينَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ﴾ (2) که نصف آیه در سوره بقره و نصف دیگرش در سوره مائده می باشد.
مانند:﴿اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا﴾ (3) و خداوند گفتار آن ها را رد می کند و می فرماید: ﴿وَ مَا كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذا لَاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ﴾ (4) كه نصف آیه در سوره فرقان و نصف
ص: 68
دیگرش در سوره عنکبوت آمده است و مانند این آیات زیاد است و در جای خود ذکر خواهد شد.
اما آیاتی که نصف آن نسخ شده و نصف دیگرش به قوت خود باقی است مانند:﴿وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ﴾ (1)
زیرا مسلمانان اهل کتاب را مثل یهود و نصاری نکاح می نمودند و به آن ها زن هم می دادند خداوند آیه مزبور را نازل فرمود:﴿وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لا تُنكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِبٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ﴾ (2) زنان مشرک را تا ایمان نیاورده اند به زنی مگیرید و کنیز مؤمنه بهتر از آزاد زن مشرک است هر چند شما را از او خوش آید.
که مسلمانان را از نکاح نمودن زنان مشرک و ازدواج زن مسلمان به مردان مشرک نهی کرد بعداً این قسمت آیه ﴿وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ﴾ با این آیه سوره مائده ﴿الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَ طَعَامُ الَّذِينَ أوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أجُورَهُنَّ﴾ (3) نسخ شده است و این قسمت ﴿وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى
ص: 69
يُؤْمِنُوا﴾ نسخ نشد زیرا حلال نیست که زن مسلمان را به مشرک تزویج نمايند لكن حلال است که مسلمان زن مشرک یهود و نصاری را تزویج کند
مانند:﴿وَ كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَ الْأَنْفَ بالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصَاصٌ﴾ (1) که این آیه با آيه ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثَى بِالْأُنْثَى﴾ (2) نسخ شده شده است پس قسمت ﴿النَّفْسَ بِالنَّفْسِ - تا - السِّنَّ بالسِّنِّ﴾ نسخ شده و قسمت ﴿الجروح قصاص﴾ نسخ نگردیده است یعنی نصف آیه نسخ و نصف دیگرش به حالت خود باقی مانده است.
اما آیاتی که تأویلشان با تنزیل است آیاتی هستند که در حلال و حرام نازل شده و آیه محتاج به تأویل نیست مانند:﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَ بَنَاتُكُمْ وَ أَخَوَاتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خَالَاتُكُمْ﴾ (3) حرام است بر شما نکاح مادران و دختران و خواهران و عمه ها و خاله هایتان.
مانند:﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ﴾ (4) حرام است بر و شما مردار و خون و گوشت خوک.
از این قبیل آیات زیاد است و این گونه آیات را محکمات قرآن خوانند که
ص: 70
ذکر خواهیم کرد.
اما آیاتی که تأویل آن ها با تنزیل نیست، مانند:﴿أَطِيعُوا اللهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ (1) زیرا مردم تا آیه از طرف پیغمبر اکرم تفسیر نشود نمی دانند مراد از (اولی الامر) چه کسانی هستند چرا که از خود آیه منظور را درک نمی نمایند.
مانند:﴿اتَّقُوا اللهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ (2) مردم صرف شنیدن آن از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از تنزیلش بی نیاز نمی گردند و آن را درک نمی کنند تا این که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آن ها را آگاه گرداند که مراد از صادقین چه کسانی هستند.
مانند:﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ﴾ (3) مردم قبل از آن که پیغمبر به آن ها خبر ندهد نمی دانند و از آیه نمی فهمند چند روز باید روزه بگیرند.
همچنین:﴿وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاة﴾ (4) مردم از متن آیه نمی دانند چند رکعت باید نماز بخوانند و چه مقدار زکات بدهند مگر این که پیغمبر آن را بیان فرماید.
اما آیاتی که تأویل آن ها پیش از تنزیل است وقایع و حوادثی است که در زمان پیغمبر واقع شده و در نزد آن حضرت درباره آن ها حکمی نبود مانند ظهار در
ص: 71
زمان جاهلیت عرب ها اگر با زن خود ظهار می نمودند آن زن بر ظهار کننده حرام همیشگی می شد وقتی که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هجرت فرمود مردی بنام اوس بن صامت که با زن خود ظهار کرده بود خدمت پیغمبر آمد آن حضرت منتظر وحی شد خداوند این آیه را نازل فرمود:﴿الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ اِلا الّلائى وَ لَدْنَهُمْ﴾ (1) کسانی که با زنان خود ظهار کنند به مجرد گفتن زن های آن ها مادر حقیقی نخواهند شد زیرا مادر آن ها نیست مگر کسی که آن ها را زائیده است.
و مانند این آیه دربارۀ لعان و غیر آن که قبلا در مورد آن ها از جانب خداوند حکمی بر پیغمبر اکرم نازل نشده بود تا زمانی که در قرآن حکمی در آن خصوص نازل می گردید روی این اصل تأویل این آیات پیش از نزول آن ها بوده است.
اما آياتي كه تأويل آن ها بعد از تنزیل است حوادثی که در عصر حضرت رسول و بعد از آن واقع شده چون غصب خلافت و حقوق آل محمد علیهم السلام و آن چه خداوند وعده نصرت بر دشمنان به آن ها داده و آن چه خداوند پیغمبرش را از اخبار ظهور حضرت قائم علیه السلام و اخبار رجعت و روز قیامت و امثال آن مطلع فرموده است مانند:﴿وَ لَقَد كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾ (2) و ما بعد از تورات در زبور داود و در کتب پیغمبران سلف وعده دادیم که زمین را بندگان نیکو کار ما بارث مالک و
ص: 72
متصرف می شوند.
مانند:﴿وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً﴾ (1) که این آیه درباره قائم آل محمد علیهم السلام نازل شده است.
مانند:﴿وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ وَ نُمَكّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ﴾ (2) ما اراده نمودیم بر آن طايفه ضعیف در سرزمین دنیا منت گذارده و آنان را پیشوایان خلق قرار داده و وارث ملک پادشاهان گردانیم و قدرت بی پایان بخشیم.
و نظائر این آیات که تأویل آن ها بعد از تنزیل است زیاد می باشد.
اما آیاتی که لفظ آنها یکی لکن معنایشان مختلف است مانند: ﴿وَ سُئَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيها وَ الْعِيرَ الَّتِي أَقْبَلْنَا فِيهَا﴾ (3) یعنی از اهل قريه و قافله .
مانند:﴿وَ تِلْكَ الْقُرى أهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا﴾ (4) یعنی اهل قری را هلاک نمودیم.
ص: 73
و این قبیل آیات نیز زیاد است.
اما آیاتی که رخصت بعد از عزیمت است بدان که خداوند تبارک و تعالی واجب فرموده است که وضو و غسل را با آب بگیرند و فرمود:﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْن وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطهَّرُوا﴾ (1) سپس رخصت داده و فرمود کسی که آب نیابد به خاک تیمم نماید.
و فرمود:﴿وَ إِنْ كُنتُمْ مَرْضى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَأَمَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ مِنْهُ﴾ (2) اگر بیمار یا مسافر هستید و یا یکی از شما را قضاء حاجتی دست داده و یا با زنان مباشرت کرده اید و آب نیابید در این صورت با خاک پاک و پاکیزه تیمم نموده و با آن خاک صورت و دست ها را مسح کنید.
مانند:﴿حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَ الصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَ قُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ﴾ (3) پس از آن رخصت داد و فرمود:﴿فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْباناً﴾ (4)
ص: 74
مانند:﴿فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْكُرُوا اللهَ قياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِكُمْ﴾ (1) همین که از نماز فراغت یافتید بخصوص در حال جنگ ایستاده و یا نشسته و بر پهلو بهر حال که بتوانید خدا را یاد کنید.
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: شخص سالم نماز ایستاده بجا می آورد و مریض نشسته و اگر توانائی نشستن نداشته باشد به پهلو تکیه نموده اشاره می نماید این است معنای رخصت بعد از عزیمت.
اما رخصتی که شخص مخیر است که آن حکم را بجا بیاورد و یا ترک نماید، خداوند به انسان اختیار داده است که در مقابل صدمه و آزاری که از دیگری به او برسد از طرف انتقام بکشد و قصاص و تلافی کند و فرمود ﴿وَ جَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللهِ﴾ (2) اين شخص مخیر است اگر بخواهد از او انتقام بکشد و اگر خواست او را عفو نماید.
اما رخصتی که ظاهر آن خلاف باطنش می باشد آن حکمی است که به ظاهر آن عمل می نمایند و از باطنش صرف نظر می کنند خداوند مؤمن را از دوستی با کافر نهی فرموده و می فرماید:﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللهِ فِي شَيْءٍ﴾ (3) سپس رخصت داده برای تقیه که با آن ها نماز بخوانند و مانند آنان روزه بگیرند و بصورت ظاهر مانند آن ها عمل کنند لکن متدین به دین خدا باشند و در
ص: 75
باطن بخلاف عمل ظاهر رفتار نمایند و می فرماید:﴿إِلا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً﴾ (1)
این است تفسیر رخصت و معنای فرمایشات حضرت صادق علیه السلام که می فرماید خداوند دوست دارد همان طور که به واجبات و اوامر و عزیمت ها عمل می نمائید برخصت ها هم عمل کنید.
اما آیاتی که لفظ آن ها خبر است و معنایشان حکایت مانند﴿وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً﴾ (2) آن ها در غار سی صد سال بلکه نه سال هم زیاد تر درنگ نمودند.
این آیه حکایت حال اصحاب کهف است زیرا خداوند گفتار آن ها را رد نکرده
بلکه فرموده:﴿اللهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ﴾ (3) بگو خداوند به مدت توقف و اقامت آنان در غار دانا تر است و به همۀ اسرار پنهانی آسمان و زمین محیط می باشد.
مانند:﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللهِ زُلفى﴾ (4) که حکایت قول كفار قریش می کند.
این آیات لفظشان خبر است ولی معنایش حکایت و نقل قول می باشد و این گونه آیات هم زیاد است که در محل خود بیان می شود.
ص: 76
اما آیاتی که خطاب به پیغمبر است و لکن مراد امت است مانند آیه ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلَقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ (1) که آیه خطاب به پیغمبر است ولكن مراد امت می باشد.
مانند:﴿وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً﴾ (2) این گونه آیات که مخاطب پیغمبر بوده و مقصود امت است زیاد می باشد.
حضرت صادق علیه السلام فرمودند خداوند پیغمبرش را مبعوث فرموده و خطاب به او مانند: (دخترم به تو می گویم، عروسم تو بشنو) می باشد.
اما خطابی که برای قومی است و معنایش برای قوم دیگر مانند:﴿وَ قَضَيْنا إِلى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ - اَنْتُمْ يَا مَعْشَرَ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم : شما ای امت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم - مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً﴾ (3) كه این آیه خطاب به بنی اسرائیل است و در معنی مراد امت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می باشد.
اما آیاتی که رد بر زنادقه است مانند:﴿وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَ
ص: 77
فَلا يَعْقِلُونَ﴾ (1) دهریان خیال می کردند که انسان با گردش افلاک متولد می شود یعنی همین که نطفه در رحم قرار گرفت بر اثر گذشتن روز و شب دورانی به آن نطفه می رسد و در اثر غذا روز بروز رشد و نمو می کند و بزرگ می شود خداوند در آیه مزبور قول آن ها را رد نموده و می فرماید کسی که بزرگ شده و پیر می گردد به حالت کودکی بر می گردد و نقصان و نکس پیدا می کند و اگر همان طور بود که آن ها خیال می کردند هر آینه باید همیشه و مادامی که انسان باقی است رشد و نمو کرده و زیاد شود و چون زیاد شدن او متوقف و بعد دچار نکس هم شده خیال آن ها باطل است و مسلم می شود ایجاد طفل و رشد و نمو آن از تدبیر خداوند است نه دوران شب و روز.
اما رد بر مشرکین و معتقدین به ثنویت خدا مانند:﴿مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ مَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِله إِذا لَذَهَبَ كُلُّ إِله بِمَا خَلَقَ﴾ (2) می فرماید: اگر دو خدا وجود می داشت یکی بر دیگری بر تری می جست هر گاه یکی از آن ها اراده خلق انسانی می نمود آن دیگری آفرینش حیوانی را قصد می کرد و این موضوع که در آن واحد برای خلق انسان و حیوانی تصمیم گرفته می شد موجب اختلاف و تضاد گردیده و این اختلاف از بزرگ ترین محالات است و چون اختلاف اراده محال و باطل می باشد پس وجود دو خدا هم باطل است و این دقت در تدبير امور و قوام بعضی از موجودات به بعض دیگر و اختلاف هوا ها و
ص: 78
ارادات و مشیات همه بر یکتائی خالق دلالت دارد چنان چه می رماید:﴿لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللهُ لَفَسَدَتَا﴾ (1) اگر در آسمان و زمین بجز خدای یکتا خدائی وجود می داشت همانا فساد در آسمان و زمین راه می یافت.
آیات رد بر بت پرستان مانند:﴿إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِها أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِها قُلِ ادْعُوا شُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلَا تُنْظِرُونِ﴾ (2) بندگان را که شما مشرکان به خدائی می خوانید به غیر از خداوند سبحان در حقیقت مانند شما بندگان هستند اگر در ادعای خود راست گوئید از آن ها بخواهید تا مشكلات و حاجات شما را روا نمایند آن بت ها را نه پائیست که راه پیمایند و نه دستی که از آستین قدرت بیرون آورند و نه چشم و گوشی که ببینند و بشنوند ای پیغمبر به مشرکین بگو بدون آن که مرا مهلت دهند شرکاء خود را بخوانند تا مرا مغلوب کنند.
مانند آیه ای که از قول حضرت ابراهیم علیه السلام حکایت می کند و می فرماید:
﴿قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لا يَضُرُّكُمْ أُفٍّ لَكُمْ وَ لِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾ (3) ابراهیم به مشرکین گفت: آیا خدائی را که تمام هستی به دستش می باشد رها نموده و بت هائی که هیچ نفع و ضرری برای شما ندارد ستایش می کنید وای بر شما و بر چیزی که جز خدا
ص: 79
پرستش می نمائید آیا شما اندیشه و تفکر نمی نمائید.
مانند:﴿قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشَفَ الضُّرّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْوِيلاً﴾ (1) ای پیغمبر به این مشرکین بگو از بت هائی که بیشتر در رفع نیازمندی خود مؤثر می دانید درخواست کمک نموده تا مشاهده کنید نه نفع و ضرری بشما می رسانند و نه تغییر حالی به شما می توانند بدهند.
مانند:﴿أَفَمَنْ يَخْلُقُ كَمَنْ لا يَخْلُقُ أَفَلا تَذَكَّرُونَ﴾ (2) آیا کسی که می آفریند چون کسی است که نمی آفریند آیا پند نمی گیرند.
آیاتی که رد بر زنادقه و بت پرستان باشد زیاد است.
اما آیات رد بر دهری ها که خیال می کردند به این که روزگار هرگز زوال پذیر نیست و برای روزگار و جهان مادی هیچ مدبر و آفریننده ای نیست و حشر و قیامت را منکر می شدند خداوند گفته های آن ها را حکایت می کند و می فرماید:﴿وَ قَالُوا مَا هِيَ إِلا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ مَا يُهْلِكُنا إلا الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلا يَظُنُّونَ﴾ (3) کفار گفتند که زندگانی ما جز همین دنیا و مرگ طبیعی نمی باشد و غیر از طبیعت کسی ما را نمی می راند و از روی خیال و و هم می گفتند حشر و قیامتی وجود ندارد.
خداوند گفتار آن ها را رد نموده و می فرماید:﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ
ص: 80
مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً﴾ (1) ای مردم مگر شما بروز قیامت و زنده شدن مردگان شک دارید مگر نمی دانید ما شما را اول از خاک آفریدیم آن گاه از آب نطفه و پس از آن از خون بسته شده و از پاره گوشت تمام و نا تمام تا در این تحولات قدرت خود را آشکار نموده و از نطفه هر چه دل خواه ما بود در رحم ها قرار داده و در وقت معین طفلی از رحم بیرون آریم که زیست نماید و به سر حد کمال برسد بعضی از شما قبل از طی مراحل كمال بميريد و عده ای هم به سن پیری و دوران ضعف و نا توانی رسیده تا بجائی که پس از دانش و هوش خرفت شوید و چیزی نفهمید.
سپس برای زنده شدن و حشر در روز قیامت مثال زده و می فرماید ﴿و تَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ ذَلِكَ بِأَنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ يُحْيِ الْمَوْتَى وَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ قَدِيرٌ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَا رَيْبَ فِيهَا وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ﴾ (2) و زمین را بنگری وقتی خشک و بی گیاه است آن گاه باران بر آن افشانیم تا سبز و خرم شده و تخم ها در آن نمو کرده و انواع گیاه ها برویاند این آثار قدرت دلیل است که خداوند قادر و توانا بوده و مردگان را زنده خواهد کرد و بر هر چیز توانائی دارد و محققا ساعت حشر و قیامت بدون شک می رسد و مرده ها از قبور برانگیخته می شوند.
مانند:﴿اللهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحاباً فَيَبْسُطُهُ فِي السَّمَاءِ كَيْفَ يَشَاءُ وَ يَجْعَلُهُ كِسَفاً فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَنْ
ص: 81
يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ وَ إِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ مِنْ بْلِهِ لَمُبْلِسِينَ فَانْظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَتِ اللهِ كَيْفَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ ذَلِكَ لَمُحْيِ الْمَوْتَى﴾ (1) خدا آن ذات توانائی است که باد ها را می فرستد تا ابرها را در فضا بر انگیخته و بهر جائی که بخواهد در اطراف آسمان منتشر نموده گاهی متصل و زمانی از هم جدا ساخته آن گاه باران را قطره قطره از درون ابر فرو ریزد تا به کشتزار ها و صحرا های هر قومی که بخواهد جاری شده و بیک لحظه قوم مزبور از غم رمیده و خوشحال گردند و هر چند پیش از آن که باران رحمت بر آنان ببارد بحال یأس و نا امیدی از لطف حق می زیستند پس دیده باز نما و آثار رحمت بی منتهای الهی را مشاهده کن که چگونه زمین را پس از دست برد خزان و مرگ باز به نفس باد بهاری زنده می نماید محققا همان خداست که پس از مرگ مردگان را مجددا زنده می گرداند و بقدرت کامل خود بر هر چیز عالم و تواناست.
مانند :﴿أَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَ زَيَّنَّاهَا وَ مَا لَهَا مِنْ فُرُوج * وَ الْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَ الْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَ أَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ * تَبْصِرَةً وَ ذِكْرَى لِكُلِّ عَبْدٍ مُنيبٍ * وَ نَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَكاً فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِيدِ * وَ النَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَهَا طَلْعٌ نَضيدٌ * رِزْقاً لِلْعِبَادِ وَ أَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً كَذَلِكَ الْخُرُوجُ﴾ (2) آیا به این آسمان بر فراز سرشان نظر نمی کنند که چگونه آن را بنا کرده ایم و آراسته ایم و هیچ شکافی در آن نیست؟ و زمین را گستردیم و در آن کوه های بلند افکندیم و از هر گونه نباتات خوش منظر در آن رویانیدیم. بینشی و پندی
ص: 82
است برای هر بنده ای که به خدا باز گردد و از آسمان آبی پربرکت فرستادیم و بدان باغ ها و دانه های در و شدنی رویانیدیم و نخل های بلند با خوشه های بر هم چیده تا رزق بندگان باشد و بدان ،آب سرزمین مرده را زنده کردیم. بر آمدن از گور نیز چنین است.
مانند:﴿وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظَامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ﴾ (1) برای ما مثل جاهلانه زدند و گفتند این استخوان های پوسیده را که مجددا زنده کند بگو ای پیغمبر همان خدائی که اول آن ها را ایجاد نموده و حیات بخشیده است و او قدرت و توانائی ایجاد همه چیز را دارد.
این گونه آیات که رد بر دهری هاست زیاد می باشد.
اما آیات رد منکرین ثواب و عذاب مانند:﴿يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعِيدٌ فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ﴾ (2) زمانی که قیامت بر پا شود آسمان و زمین مبدل می شوند ﴿مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ﴾ که در این دنیاست.
:مانند:﴿النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَ عَشِيًّا﴾ (3) صبح و شام در عالم دنیا
ص: 83
برای مشرکین است اما در قیامت روز و شبی برای آن ها وجود ندارد.
مانند: ﴿رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا﴾ (1) یعنی در بهشت دنیا که ارواح مؤمنين به آن جا منتقل می شوند و در بهشت همیشگی و جاویدان شب و روزی وجود ندارد.
مانند: ﴿مِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾ (2) از عقب ایشان تا روزی که برای حساب حاضر شوند عالم برزخ خواهد بود.
حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: برزخ قبر است که در آن ثواب و عقاب می باشد و قبر واسطه میان دنیا و آخرت است.
همچنین شاهد بر آن فرمایش حضرت موسی بن جعفر علیه السلام است که می فرماید: به خدا قسم از برزخ بر شما می ترسیم.
مانند:﴿وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ إِلّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ (3) همانا تصور نکنید کسانی که در راه خدا شربت شهادت نوشیده اند مرده اند بلکه زنده و جاوید هستند و همیشه نزد پروردگار رزاق متنعم و بهره مند بوده و از رحمت حضرت حق مسرور و شادند و بمؤمنین که هنوز به آن ها ملحق نشده اند و بعدا در پی آن ها رهسپار دیار آخرت می شوند مژده داده و می گویند از مردن هیچ نترسید و از نا بودی متاع دنیا غم نخورید.
حضرت امام صادق علیه السلام الان :فرمود به خدا سوگند در بهشت به کسانی از
ص: 84
مؤمنین که در دنیا بوده و هنوز ملحق به آن ها نشده اند بشارت داده می شود و نظیر این آیات که در رد گفتار منکرین ثواب و عذاب است زیاد می باشد.
اما آیات رد بر منکرین معراج مانند: ﴿وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْن أَوْ أَدْنى﴾ (1) آن گاه نزدیک حق شد و بوحی حق نائل گردید مثل نزدیکی دو سر کمان یا نزدیک تر از آن.
مانند ﴿وَ سْئَلِ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا﴾ (2) از پیامبران سلف که پیش از تو فرستاده ایم سؤال نما که آیا جز خدای یکتا خدای دیگری معبود و مورد پرستش آن ها بوده است؟
مانند:﴿فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ﴾ (3) یعنی انبیائی که پیامبر در شب معراج ایشان را ملاقات فرمودند.
اما آیات رد گفتار معتقدین به جسم بودن خدا مانند:﴿ما كَذَبَ الْفُؤَادُ ما رَأى أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأوى﴾ (4) آن چه را دل (پیامبر) دید (به پیامبر) دروغ نگفت تا او را دربارۀ حقیقت فرشته وحی به وهم و خیال اندازد، بلکه به حضور و شهودش یقین کامل داشت آیا در آن چه (به حقیقت) می بینید با او به سختی
ص: 85
مجادله و ستیزه می کنید؟ و بی تردید یک بار دیگر هم او را دیده است نزد سدرة المنتهی در آن جا که جنت الماوی است.
احمد بن محمد بن أبى نصر روایت کرده که حضرت رضا علیه السلام فرمود: ای احمد اختلاف شما و اصحاب هشام بن حکم در توحید از چیست؟
عرض کردم: فدایت شوم ما از مضمون حدیثی که از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده که در شب معراج خداوند را به صورت جوان زیبائی مشاهده فرموده بودند برای پروردگار قائل به صورت هستیم و هشام مذکر است و می گوید خداوند جسم ندارد.
امام علیه السلام فرمودند: ای احمد وقتی که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شب معراج به سدرة المنتهى نزدیک شدند بقدر سوراخ سوزنی حجاب پاره شد و نور عظمت پروردگار خود را مشاهده نمود و شما نور را جسم فرض کرده اید ای احمد این عقیده را رها کنید که این سخنان نفعی به تو نمی رساند و این امری بزرگ است.
اما آیات رد منکرین خلقت بهشت و دوزخ مانند:﴿عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأوی﴾ (1) که سدره در آسمان هفتم و جنة المأوى نزد سدره است.
حماد از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده که فرمود رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: وقتی که مرا به آسمان بردند داخل بهشت شدم قصری از یاقوت سرخ دیدم که از بس روشن و صاف بود از درون آن بیرونش پیدا بود و دو
ص: 86
تالار از دُرّ و زبرجد در آن بود به جبرئیل :گفتم این قصر برای کیست؟
:گفت برای کسانی که نیکو گفتارند و دائم در حال روزه بوده و به فقرا اطعام نموده و در وقتی که همۀ مردم در خواب فرو رفته اند شب زنده دار بوده و به ذکر حق مشغول هستند.
امير المومنين على علیه السلام عرض کرد: آیا از امت شما کسی قادر به انجام این اعمال هست؟
فرمودند: ای علی نزدیک من بیا نزدیک حضرت رفتم فرمودند: می دانی گفتار و کردار نیکو یعنی چه؟
عرض کرد: خدا و رسولش آگاه ترند.
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند گفتن ﴿سُبحانَ اللّهِ ، وَ الحَمدُ للّهِ ، وَ لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَ اللّهُ أکبَرُ﴾ است و می دانی منظور از همیشه روزه بودن چیست؟
علی علیه السلام عرض کردند: خدا و رسولش آگاه ترند.
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: کسی که تمام ماه رمضان را بدون آن که یک روز آن را افطار کند روزه بدارد. آیا می دانی اطعام یعنی چه؟
علی علیه السلام عرض کردند: خدا و رسولش آگاه ترند.
حضرت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: هر کس برای عائله خود در تلاش و کسب معاش بوده و نگذارد چشم افراد عائله اش به اموال مردم باشد و سربار مردم نشود. آیا می دانی شب زنده داری یعنی چه؟
علی علیه السلام عرض کردند: خدا و رسولش آگاه ترند.
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم :فرمودند: کسی که بین نماز مغرب و عشا نخوابد چون یهود و نصاری و کسانی که مانند آن ها هستند میان نماز مغرب و عشا می خوابند.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می فرماید: زمانی که وارد بهشت شدم دیدم که فرشتگان
ص: 87
قصری با شکوه و پر تلؤلوء با خشتی از طلا و خشتی از نقره می سازند و گاهی می ایستند. به فرشتگان :گفتم چرا بعضی وقت ها کار می کنید و بعضی وقت ها می ایستید؟ پاسخ دادند برای رسیدن مصالح درنگ می کنیم.
پرسیدم: مصالح آن چیست؟
گفتند: گفتار مؤمنین در دنیا به ذکر ﴿سُبحانَ اللّهِ ، وَ الحَمدُ للّهِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أکبَرُ﴾ است که هر وقت در دنیا مشغول این ذکر شریف می شوند ما هم مشغول به ساختن می شویم و چون نگویند ما هم می ایستیم.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: چون جبرئیل مرا داخل بهشت برد و بر روی فرش های بهشتی نشانید یک گلابی به من داد همین که آن را از وسط پاره نمودم حوریه ای پدیدار شده و در برابرم ایستاده سلام نمود و گفت:
﴿وَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدُ صلي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا احمد اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ﴾ جواب سلامش را داده پرسیدم ای حور العين تو كيستی؟
پاسخ داد نام من راضیه و مرضیه است خداوند مرا از سه جزء آفریده است بالایم از کافور وسطم از عنبر قسمت آخرم از مشک و خمیره ام از آب زندگانی است خداوند مرا برای برادر و پسر عمو و وصی تو علی بن ابيطالب علیه السلام ایجاد کرده و مخصوص ایشان قرار داده است.
حضرت صادق علیه السلام فرمود: پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دخترش فاطمه را زیاد می بوسید و عایشه از عمل آن حضرت غضبناک می شد و می گفت: ای رسول خدا فاطمه را زیاد می بوسی!!!
فرمود: ای عایشه شبی که مرا به معراج و آسمان بالا بردند داخل بهشت شدم، جبرئیل مرا نزد درخت طوبی برده و از میوه آن به من داد و میل کردم
ص: 88
به زمین که آمدم آب میوه مزبور در صلب من قرار گرفت و پس از نزدیکی خدیجه به فاطمه حامله شد و چون از فاطمه بوی درخت طوبی را درک می نمایم او را می بوسم.
امثال این اخبار زیاد است که رد بر منکرین معراج و بهشت و جهنم است.
اما آیات رد بر جبری مسلکان آن ها می گویند افعال ما مربوط به ما نمی باشد و در انجام کار های خود هیچ اختیاری نداریم و مجبور به آن امور هستیم و بطور مجاز به انسان نسبت داده می شود نه بر سبیل حقیقت و آیات قرآن را به عقیده خود بر خلاف معنی تأویل می نمایند مانند:﴿وَ مَا تَشاؤُنَ إلا أنْ يَشَاءَ اللهُ﴾ (1) آن ها غیر از آن چیزی که خدا بخواهد نمی خواهند و کار ها را با و وا گذار می نمایند.
مانند:﴿فَمَنْ يُرِدِ اللهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجاً﴾ (2) هر که را خدا بخواهد هدایت و راهنمائی کند دلش را بنور اسلام روشن سازد و آن که را بخواهد در گمراهی بماند دل او را برای پذیرش ایمان سخت گرداند.
و غیر از این آیات که تأویلشان بر خلاف معانی ظاهر آن هاست و بنابر عقيده جبري ها ثواب و عقاب وجود ندارد چه به عقیده آن ها افعال مردم به اراده خود آن ها نیست تا موجب ثواب و یا عذاب شود و چون به جبر در اعمال و افعال عقیده دارند و ثواب و عقاب را بخداوند نسبت می دهند نعوذ باللّه
ص: 89
خداوند را نسبت ببندگان ستمکار می دانند زیرا آن ها را برای اعمالی که به آن ها مربوط نبوده عذاب و عقاب می نماید و حال آن که خداوند از این امور منزه و مقدس است که کسی را بدون حجت و خطا عذاب فرماید و آیات زیادی از قرآن بر رد جبری مسلکان می باشد؛ مانند:﴿لا يُكَلِّفُ اللهُ نَفْساً إلا وُسْعَها لَها مَا كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ﴾ (1) و كلمه ﴿لَها﴾ و ﴿عَلَيْها﴾ بطور حقیقت بر فعل آن ها دلالت دارد.
مانند: ﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ﴾ (2) هر کس بقدر ذره ای کار خوب کند در روز قیامت پاداش خوب می بیند و هر كه بقدر ذره ای کار زشت مرتکب شود به کیفرش خواهد رسید.
مانند:﴿كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ﴾ (3) هر نفسی در گروی کاری است که انجام داده است.
مانند:﴿ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ﴾ (4) این عذابی است که به دست خویش از پیش فرستاده اند و هرگز خداوند بر بندگان خود ستم نخواهد نمود.
مانند﴿ وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدى﴾ (5) ما قوم ثمود را هدایت نمودیم لیکن خود آن ها گمراهی را بر راه راست بر گزیدند.
مانند: ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبيل﴾ یعنی راه خیر و شر را بیان کردیم حالا یا شکر گذار باشند یا کفران کنند.
مانند:﴿وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ قَدْ تَبَيَّنَ لَكُمْ مِنْ مَسَاكِنِهِمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ
ص: 90
الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَ كَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ وَ قَارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ لَقَدْ جَاءَهُمْ مُوسَى بِالْبَيِّنَاتِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ما كَانُوا سَابِقِينَ فَكُلاً أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ - بفعلنا نگوئید - فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِ حَاصِباً وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنَا وَمَا كَانَ اللهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾ (1)
و مانند این آیات زیاد است و در جای خود بیان خواهیم کرد و نیز بیان خواهیم نمود آن آیاتی را که جبری مسلکان برای خود دلیل و حجت آورده اند ولی معانی و تفسیر آن ها را ندانسته اند.
اما آیات رد گفتار معتزله که دلیل از قرآن برای رد آن ها زیاد است برای این که معتزله می گویند: افعال و اعمال را خود ما بجا می آوریم و خداوند در کار های ما هیچ مداخله ای ندارد و مشیت و اراده حق را در امور انسان راهی نیست و شیطان می خواهد آن چه را خودش می خواهد نه خداوند و آیه ﴿فَتَبَارَكَ اللهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾ (2) را دلیل بر مدعای خود آورده و می گویند در عالم وجود در خلقت غیر از خداوند خالقینی هستند ولی ندانسته و نفهمیده اند که مقصود و معنای خلقت چیست و به چه طریق است از حضرت صادق علیه السلام سؤال شد که آیا خداوند کار ها را به بندگان تفویض و وا گذار نموده است؟ حضرت علیه السلام فرمودند: خداوند برتر و بزرگ تر از آن است که کار ها را به مردم تفویض فرماید.
ص: 91
گفتند: پس خداوند مردم را مجبور به آن نموده است؟
فرمودند: خداوند عادل تر از آن است که مجبور نماید و بعد هم آنان را عذاب کند.
عرض کردند: آیا حد وسطی بین جبر و تفویض وجود دارد؟
فرمود: بلی سری از اسرار است که واسطه ای به اندازه میان آسمان و زمین می باشد.
و در حدیث دیگر آمده است که از آن حضرت سؤال کردند آیا میان جبر و تفويض واسطه ای هست؟
حضرت علیه السلام فرمود: بلی!
عرض کردند: آن واسطه چیست؟
حضرت فرمود: سری از اسرار الهی است و همچنین فرمود: این چنین به ما رسیده است.
یونس گوید که امام رضا علیه السلام به من فرمود: ای یونس به قول قدری ها قائل نشو زیرا آن ها گفتار اهل بهشت و اهل جهنم و گفتار شیطان را نمی گویند زیرا اهل بهشت می گویند: خداوندی را ستایش می کنیم که ما را به راه راست هدایت فرمود و اگر هدایت حضرت حق نبود هرگز هدایت نمی شدیم و اهل جهنم می گویند: پروردگارا شقاوت بر ما غلبه نمود و ابلیس می گوید: پروردگارا چون ترا معصیت و نا فرمانی نمودم مرا به حالت گمراهی وا گذاردی.
عرض کردم: ای آقای من به خدا سوگند ما به گفتار قدری ها قائل نیستیم ولکن می گوئیم هر چه خدا بخواهد و قضا و قدرش حکم کند.
حضرت علیه السلام فرمود: ای یونس این طور که تو می گوئی نیست، بلی هیچ
ص: 92
چیزی نیست مگر آن که خدا خواسته و اراده نموده و مقدر و حکم فرموده ای یونس آیا می دانی مشیت چیست؟
عرض کردم: نمی دانم.
حضرت فرمود: مشیت ذکر اول است. آیا میدانی اراده چیست؟
عرض کردم: نه!
فرمود: اراده عزم است بر آن چه خدا می خواهد آیا می دانی که تقدیر چیست؟
عرض کردم: نه.
فرمود: تقدیر اندازه و حدود مقرر کردن است چه درباره عمر ها و روزی ها و بقا و فنا است. فرمود: آیا می دانی که قضا چیست؟
عرض کردم: نه.
فرمود: آن اقامة العین است و در عالم چیزی نیست مگر آن که در ذکر اول و لوح محفوظ است.
اما آیات رد انکار کنندگان رجعت مانند:﴿وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً﴾ (1) اى رسول ما بیاد بیاور امت را در آن روزی که از هر قومی دسته ای را به سوی دنیا بر گردانیم.
حماد روایت کرده که امام صادق علیه السلام فرمود: ای حماد مردم در معنای این آیه چه می گویند؟
عرض کردم: می گویند این آیه مربوط به قیامت است.
ص: 93
فرمودند چنین نیست که آن ها می گویند این آیه در اثبات رجعت می باشد آیا خداوند در روز قیامت یک طایفه از هر قوم و جماعتی را زنده نموده و باقی آن ها را رها می کند؟ و آیه ای که راجع به قیامت می باشد این است ﴿وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرُ مِنْهُمْ أحَداً﴾ (1) ، و ما همه را در روز محشر از قبر ها بر انگیزیم و کسی را ترک ننموده و فرو نگذاریم
مانند:﴿وَ حَرَامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا يَرْجِعُونَ﴾ (2) مردم هر دیاری را که ما هلاک نمودیم دیگر زندگانی بر آن ها حرام است و هرگز بدنیا باز نخواهند گشت.
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند طایفه ای را که مستوجب عذاب شده و هلاک نموده در رجعت باز نمی گرداند فقط در قیامت زنده خواهند شد ولی در موقع رجعت مؤمنين خالص و کافرین خالص و کسانی که به عذاب الهی هلاک نشده اند باز خواهند گشت.
عبدالله بن مسكان روایت می کند که امام صادق علیه السلام در تفسير آيه ﴿وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقُ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ﴾ (3) فرمود: خداوند از زمان آدم پیغمبری را مبعوث نکرده مگر آن که به سوی دنیا بر می گرداند و امیر المؤمنین را یاری می نماید و مراد از ﴿لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ﴾ یعنی به رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ایمان می آورند و مراد از ﴿وَ لَتَنْصُرُنَّهُ﴾ یعنی امیر المؤمنین را یاری می کنند .
و مانند این آیه زیاد است که خداوند و عده نصرت و رجعت ائمه علیهم السلام را
ص: 94
داده و می فرماید:﴿وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ - ای گروه ائمه - وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيْمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً﴾ (1) اين وعده ها برای زمانی است که ائمه را به سوی دنیا بر گرداند.
مانند: ﴿وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ﴾ (2) تمام اين آيات دربارۀ رجعت است.
عمر بن شمر روایت می کند که در حضور حضرت امام محمد باقر علیه السلام از جابر بن عبد اللّه انصاری سخن به میان آمد حضرت فرمودند: خداوند جابر را رحمت کند که در علم و دانش به مقام بلندی رسید و تأويل اين آيه ﴿إن الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ﴾ (3) را می دانست و مانند این آیات زیاد است و ما هر یک را در جای خود بیان خواهیم کرد.
اما رد گفتار تشبیه کنندگان مانند:﴿وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى﴾ (4)
ص: 95
جمیل روایت می کند که امام صادق علیه السلام فرمود: هر وقت سخنان شما منتهی به خداوند شد توقف کنید و در چیز هائی که پائین تر از عرش است سخن بگوئید و از گفت گو کردن نسبت به ما فوق عرش سکوت نمائید و از آن مقوله سخن نگوئید چه بسا کسانی که وارد مطالعه و بحث ما فوق عرش شده اندیشه و عقل خود را از دست داده و دچار حیرت و سر گشتگی شدند بطوری که اگر آن ها را از روبرو صدا می کردند از پشت سر جواب می دادند و اگر از عقب سر صدا می نمودند از پیش رو جواب می گفتند.
امام صادق علیه السلام می فرماید کسی که برای پی بردن به ذات حق به تفکر پردازد محققا هلاک خواهد شد چه خداوند توصیف نمی شود مگر به آن چه که خود ذات خودش را وصف نموده است.
از فرمایشات امیر المؤمنین علی علیه السلام در یکی از خطبه هایش که صفات خداوند را نفی می نماید.
اما آیات درباره ترغیب مانند ﴿وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةٌ لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَحْمُوداً﴾ (1) مقداری از شب را بیدار باش که تهجد و نماز شب ویژه تو است باشد که خداوند تو را به مقام شفاعت مبعوث نماید.
مانند:﴿هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ تُؤْمِنُونَ وَ رَسُولِهِ وَ تُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ يُدْخِلُكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا
ص: 96
الْأَنْهَارُ﴾ (1) اى مؤمنین می خواهید شما را راهنمائی کنم به تجارتی که سود مند بوده و از عذاب درد ناک نجات دهد آن تجارت آن است که بخدا و رسولش ایمان آورده و با جان و مال خود در راه خدا جهاد کنید و این امور بهترين تجارت است تا خدا گناهان شما را ببخشد و در بهشتی که زیر درختانش آب جاری است داخل نماید.
مانند:﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها﴾ (2) هر کس کار خوب کند به او پاداشی بهتر از آن دهند.
مانند:﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِها﴾ (3) هر کس یک کار پسندیده انجام دهد ده برابر پاداش آن را خواهد دید.
مانند:﴿وَ مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾ (4) هر مرد و زنی که کار های شایسته و نیکو بجا آورند و با ایمان باشند در بهشت جاویدان داخل شده و از روزی بی حساب بر خوردار می شوند.
اما آیاتی که دلالت بر ترس و عذاب می کند مانند:﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ﴾ (5) ای مردم از خدا بترسید و پرهیزگار باشید و بدانید که زلزله قیامت بسیار بزرگ و حادثه و واقعه سختی خواهد بود.
ص: 97
مانند:﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَاراً وَ قُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ﴾ (1) ای کسانی که ایمان آورده اید خود و خانواده خود را حفظ نمائید از آتشی که آتش گیرانه آن انسان و سنگ می باشد.
مانند:﴿يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَ اخْشَوْا يَوْماً لا يَجْزِي وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جَازِ عَنْ وَالِدِهِ شَيْئاً إِنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُم الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَ لَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللهِ الْغَرُورُ﴾ (2) ای مردم از خدا بترسید و اندیشه کنید از آن روز که نه پدر بجای فرزند و نه فرزند عوض پدر کیفر داده شود و البته وعده حضرت حق حتمی است و زندگانی دنیا شما را مبادا فریفته کند و شیطان به عفو و کرم خدا مغرورتان ننماید و از عقاب خدا غافل نشوید.
امثال این آیات در قرآن زیاد است که در محل خود بیان خواهیم کرد.
اما داستانهای قرآن و آن عبارت از آیاتی است که خداوند به پیغمبرش از اخبار پیامبران گذشته و داستان آن ها خبر می دهد مانند﴿نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ﴾ (3) ما قصۀ آنان را بدرستی برایت حکایت می نمائیم.
مانند:﴿نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَص﴾ (4) ما بهترین حکایت را بوحی قرآن برای تو بیان می کنیم.
مانند: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ﴾ (5) ما قبل از تو پیغمبران بسیاری فرستادیم که
ص: 98
حکایت بعضی را برایت گفته ایم و احوال عده ای را هم شرح نداده ایم.
امثال این آیات زیاد است که هر یک را در جای خود بیان خواهیم نمود انشاء اللّه تعالى.
ما از هر بابی چند آیه بر سبیل نمونه و اختصار بیان نمودیم تا از انواع آیات اطلاع حاصل نموده و پی به اهمیت علمی و مقام ارجمند این تفسیر شريف ببرید و برای کسانی که خداوند به آن ها سعه صدر بخشیده و بر ایشان منت گذارده و داخل دینی فرموده که آن دین را برای فرشتگان و پیغمبران خود بر گزیده کافی می باشد
وَ بِاللَّهِ نَستَعينُ وَ عَلَيهِ نَتَوَكَّلُ وَ نَسأَلُهُ الْعِصْمَةَ وَ التَّوْفِيقَ وَ الْعَوْنَ عَلَى مَا يُقَرِّبُنا مِنهُ و يُزْلِفُنا لَدَيهِ وَ اسْتَفْتَحَ اللَّهُ الْفَتَّاحَ اَلْعَلِيمَ الَّذِي مَنِ اسْتَمْسَكَ بِحَبْلِهِ وَ لَجَأَ إِلَى سُلْطانِهِ وَ عَمِلَ بِطَاعَتِهِ وَ انْتَهيَ عَنْ مَعْصِيَتِهِ وَ لَزِمَ دينَ أَوليائِهِ وَ خُلَفائِهِ نَجا بِحَولِهِ وَقُوَّتِهِ وَ أسأَلُهُ عز وَ جَلَّ أَن يُصَلِّيَ عَلَى خِيرَتِهِ مِنْ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الأَخْيارِ وَ الأبْرار.
ص: 99
ص: 100
1 - سورة فاتحه که در مکه نازل شده و دارای 7 آیه است.
ص: 101
ص: 102
﴿بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾
﴿بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ (1)
﴿الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ (2)
﴿الرَّحْمَنِ الرَّحيم﴾ (3)
﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾ (4)
﴿إناكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ﴾ (5)
﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ (6)
﴿صِرَاطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضَّالِّينَ﴾ (7)
1- بنام خدایی که بخشاینده و مهربان است.
2- حمد و سپاس خداوندی را که پروردگار عالمیان است.
3- بخشاینده به همه موجودات و مهربان به مومنین است.
4- مالک و حساب رس روز جزاست.
5- فقط تو را می پرستیم و فقط از تو یاری و کمک می طلبیم.
6- ما را براه راست راهنمایی فرما.
7- راه کسانی که به آن ها نعمت داده ای نه راه کسانی که مورد غضبت قرار گرفته اند و گمراهان .
ص: 103
﴿بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾
ابو بصیر گوید از امام صادق علیه السلام از تفسير ﴿بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾سؤال کردم که چیست؟
فرمود: (با) درخشندگی و نیکوئی خدا؛
(سين) نور و بلندی مقام پروردگار؛
(میم) ملک یعنی پادشاهی خدا؛
(اللّه) پرستش شده هر چیزی ؛
(الرّحمن) (صفت عام) یعنی مهربان و روزی رسان به تمامی آفریدگانش در دنیا است؛
(الرّحيم) (صفت خاص) که تنها مؤمنان را زیر پوشش مهر خود قرار خواهد داد. (1)
ابن أذينه گوید امام صادق علیه السلام فرمود: ﴿بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ آیه ای که سزاوار است از این آیه بلند تر خوانده شود آیه ذیل می باشد ﴿وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَ لَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُوراً﴾ . (2) هنگامی که پروردگارت را در قرآن به یگانگی و وحدانیت یاد می کنی آن ها پشت کرده و روی از تو بر می گردانند. (3)
ابو بصیر می گوید امام صادق علیه السلام فرمودند: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ﴾ یعنی (شكر برای خداوند است)
﴿رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ یعنی (خداوند مخلوقاتش را آفریده است)
ص: 104
﴿الرَّحْمَن﴾ یعنی (با همۀ آفریده هایش مهربان است)
﴿الرَّحِيمِ﴾ یعنی (فقط با مومنین مهربان و رحیم است)
﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾ مراد روز حساب و کتاب است و دلیل بر آن سخن خداوند است که می فرماید: ﴿وَ قَالُوا يَا وَيْلَنَا هَذَا يَوْمُ الدِّينِ﴾ که مراد از يوم الدين روز حساب می باشد.
﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ مخاطب خداوند عزوجل است، یعنی خدایا تنها تو را می پرستیم و فقط از تو یاری می جوئیم.
﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ یعنی (طریق و معرفت امام علیه السلام) (1)
امام صادق علیه السلام می فرماید: منظور از ﴿الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ أمير المؤمنين علیه السلام و شناختن آن حضرت می باشد؛ و دلیل بر این قول خداوند است: ﴿وَ إِنَّهُ فِى أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ﴾ (2) و همانا قرآن در لوح محفوظ که نزد ماست بلند پایه و اساسش محکم است.
و منظور آن امير المؤمنین علیه السلام است که در ام الكتاب يعنى سوره حمد آية ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ آمده است. (3)
جعفر (حفص) بن غیاث گوید امام صادق علیه السلام ﴿الصِّرَاطَ﴾ را چنین توصیف کرده و فرمود هزار سال صعود و هزار سال هبوط و هزار سال صاف و هموار است. (4)
سعدان بن مسلم گوید از امام صادق علیه السلام از ﴿الصِّرَاطَ﴾ سؤال کردم فرمود: آن باریک تر از مو و تیز تر از شمشیر است؛ افرادی از آن مثل برق عبور
ص: 105
می کنند افرادی مانند دویدن اسب افرادی هم مانند راه رفتن اشخاص، افرادی هم چهار دست و پا از آن می گذرند و افرادی نیز آویزان از آن که قسمتی از بدن آن ها در آتش قرار گرفته و می سوزد و قسمت دیگر بدنشان هم بیرون از آتش قرار گرفته و از آن صراط عبور می کنند.
حریز گوید امام صادق علیه السلام این طور قرائت کردند: ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ صِرَاطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضَّالِّينَ﴾ و فرمودند: مراد از ﴿الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ﴾ بت ها هستند و مراد از ﴿الضَّالِّينَ﴾ يهود و نصاری می باشند. (1)
امام صادق علیه السلام روایت می کند که فرمود مراد از ﴿الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ﴾ بت ها و الضالین شک کنندگان است یعنی کسانی که امامشان را نمی شناسند. (2)
امام صادق علیه السلام می فرماید: ابلیس در دو جا ناله کرد اول هنگامی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پیامبری مبعوث شد و دیگر هنگامی که سوره حمد نازل
شد. (3)
ص: 106
2 - سورة بقره در مدینه نازل شده و دارای 286 آیه است.
ص: 107
ص: 108
﴿بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾
﴿الم﴾ (1)
﴿ذلك الكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدى لِلْمُتَّقِينَ﴾ (2)
بنام خدایی که بخشاینده و مهربان است.
1- الف، لام، میم
2- آن کتابی است که هیچ شکی در آن نیست و باعث هدایت پرهیزگاران است.
ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت می کند که فرمود: مراد از ﴿الكِتابُ﴾ علی علیه السلام است که هیچ شکی در آن نمی باشد و مراد از ﴿هُدىً لِلْمُتَّقِينَ﴾ شیعیان ما هستند. (1)
﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ﴾ (3)
3 -آن هائی که به غیب ایمان می آورند و نماز به پا می دارند و از آن نعمت هایی که به آن ها روزی کرده ایم اتفاق می کنند.
فرمود: از آن چیز هائی که تعلیم دادیم متنبه شدند و از آن چه که از قرآن یاد
ص: 109
دادیم آن را تلاوت کردند.
و فرمود: ﴿الم﴾ حرفی از حروف اسم اعظم الهی است که در قرآن به صورت متقطع آمده است و خداوند به وسیلهٔ آن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و امام علیه السلام را مورد خطاب قرار داده است؛ پس زمانی که خداوند با آن اسم خوانده شود اجابت می کند. (1)
هدایت در قرآن چهار صورت است اول برای بیان می باشد می فرماید ﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ﴾ یعنی آن هایی که زنده شدن، بر انگیختن وعد و وعید ها را تصدیق می کنند.
ایمان در قرآن نیز بر چهار صورت است از آن است اقرار زبانی که خداوند آن را ایمان نامیده است و تصدیق قلبی اداء کردن و تائید.
اول: ایمانی که اقرار به زبان است و خداوند متعال آن را ایمان نامیده است و اهلش را چنین مورد خطاب قرار داده و می فرماید:﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا تُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعاً * وَ إِنَّ مِنْكُمْ لَمَنْ لَيُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةٌ قَالَ قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيَّ إِذْ لَمْ أَكُنْ مَعَهُمْ شَهِيدًا * وَ لَئِنْ أَصَابَكُمْ فَضْلُ مِنَ اللَّهِ لَيَقُولَنَّ كَأَنْ لَمْ تَكُنْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُ مَوَدَّةٌ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً﴾ (2) ای کسانی که ایمان آورده اید در برابر دشمنانتان آمادگی خویش را حفظ کنید گروه گروه و یا با هم به سوی دشمن حرکت کنید؛ در میان شما افرادی می باشند که دیگران را به اهمال
ص: 110
کاری وا می دارند پس اگر مصیبتی به شما برسد می گویند خداوند به ما نعمت داد که جزء گرفتاران به آن مصیبت نبودیم که کشته شویم (شاهد آن مصیبت گرفتار آئیم).
امام صادق علیه السلام می فرماید اگر این کلمه را اهل مشرق و مغرب بگویند از ایمان خارج می شوند و لکن خداوند به خاطر اقرارشان آن ها را جزء مؤمنین قرار داده است. (1)
خداوند می فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ﴾ (2) اى کسانی که ایمان آورده اید به خدا و رسولش ایمان بیاورید.
خداوند متعال آن ها را به خاطر اقرارشان مومن خطاب کرده و سپس به آن ها فرمود تصدیق کنید. (3)
دوم: ایمان یعنی این که تصدیق قلبی باشد.
خداوند می فرماید:﴿الَّذِینَ آمَنُوا وَ كَانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ فِى الْآخِرَةِ﴾ (4) یعنی تصدیق کردند.
گفتند:﴿لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً﴾ (5) یعنی تو را تصدیق نمی کنیم.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا﴾ (6) یعنی ای کسانی که اقرار کرده اید تصدیق کنید.
ص: 111
پس ایمان همان تصدیق است و تصدیق هم شروطی دارد که بدون آن شروط تصدیق ناقص است.
و ﴿لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتَابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِي الرِّقَابِ وَ أَقَامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكَاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾ (1) ( نیکی این نیست که صورت هایتان را به سوی مشرق و یا مغرب بچرخانید و لكن نيکو کار کسی است که به خداوند و روز رستاخیز و ملائکه و کتاب و پیامبران ایمان بیاورد، و مالش را با تمام دوستی که بدان دارد به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان و سوال
کنندگان و بردگان انفاق کند و نماز بیا دارد و زکات بپردازد و به عهدشان هنگامی که عهد بستند و فادار بمانند در سختی ها و گرفتاری ها و در معرکهٔ جنگ صبر و بردباری بنمایند آن ها کسانی هستند که راست گفتارند و آن ها پرهیزگار می باشند.
پس هر کس این شروط را داشته باشد او ایمان داشته و تصدیق کننده است.
سوم: ایمان که همان اداء واجب است هنگامی که خداوند قبله را از بیت المقدس به سوی کعبه بر گرداند اصحاب رسول خدا گفتند: ای رسول خدا آیا نماز هایی که به سوی بیت المقدس خوانده ایم باطل شد؟ پس خداوند این آیه را
ص: 112
نازل فرمود: ﴿وَ مَا كَانَ اللهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ﴾ (1) و خداوند ایمان شما را ضایع نمی کند.
که در این آیه نماز ایمان نامیده شده است.
چهارم: ایمان تاییدی، ایمانی که خداوند روح آن را در قلبهای مؤمنین قرار داده است و دلیل آن این است که خداوند متعال می فرماید:﴿لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْه﴾ (2) هیچ قومی را که به خداوند و روز رستاخیز ایمان آورده را نمی یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند اگر چه آن دشمنان پدران یا فرزندان یا برادران و یا خویشاوندانشان باشند آن ها کسانی هستند که خداوند ایمان را بر دل هایشان نوشته و با روحی از جان خویش آن ها را مؤید و یاری نموده است.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می فرماید شخص زنا کار در حال زنا ایمان ندارد و شخص دزد هم در حال دزدی ایمان ندارد زیرا در حال مرتکب شدن آن گناه روح ایمان از دل آن ها بیرون می رود و هنگامی که شخص از گناه دست کشید روح ایمان به او بر می گردد
از آن حضرت سؤال شد: چه چیزی از شخص گناه کار جدا می شود؟
فرمود: آن چیزی که در قلب اوست؛ سپس فرمود: هیچ قلبی نیست مگر این که دو گوش دارد که برای یکی ملکی ارشاد کننده است و برای گوش دیگری شیطانی غفلت کننده می باشد آن یکی به کار های خیر امر می کند و این دیگری
ص: 113
از کار های خیر باز می دارد. (1)
و از ایمان است آن چه را که خداوند متعال در قرآن می فرماید ﴿ما كَانَ اللهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِينَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ﴾ (2) چنین نیست که خداوند مؤمنین را بر آن حالی که شما هستید رها کند مگر آن که نا پاک را از پاک جدا سازد.
و از مؤمنین است کسی که ایمان تصدیق کننده دارد و لکن ایمانش را به وسیله ظلم و ستم می پوشاند که خداوند در این باره می فرماید ﴿وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ﴾ (3) آن هایی که ایمان آورده اند و ایمانشان را با ظلم و ستم آمیخته نکرده اند ایمنی از برای آن هاست و آن ها هدایت یافتگان هستند.
پس کسی که مؤمن است و مرتکب گناهی شود که خداوند از آن گناه نهی فرموده است ایمانش را با ظلم پوشانده است پس ایمان این چنین شخصی به حالش سودی نمی بخشد مگر آن که از گناهی که مرتکب شده و باعث کم رنگ شدن ایمانش گردیده به سوی خداوند متعال توبه نماید تا ایمانش خالص برای خداوند باشد. این صورت های مختلف ایمان در قرآن می باشد ؟
﴿وَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ﴾ (4)
2- آن هایی که به آن چه بر تو و بر (انبیاء) ما قبل تو نازل شده ایمان می آورند و
ص: 114
به روز رستاخیز یقین دارند.
﴿وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِنْ قَبْلِكَ﴾ یعنی ای پیامبر آن چه که از قرآن بر تو و از کتاب های گذشته بر انبیا قبلی نازل شده است ایمان آورده اند.
﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ﴾
6- کسانی که کافر شده اند فرقی نمی کند چه آن ها را بترسانی و چه نترسانی ایمان نخواهند آورد.
امام صادق علیه السلام می فرماید: کفر در قرآن بر پنج صورت آمده است:
اول: کفر انکاری است و آن بر دو وجه است:
1- انکار با علم و آگاهی است.
2- انکار بدون علم و آگاهی است. آن هایی که بدون علم انکار می کنند خداوند حال آن ها را این چنین بیان می دارد كه ﴿وَ قَالُوا ما هي إلا حَيَاتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا إلا الدَّهْرُ وَ مَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاّ يَظُنُّونَ﴾ (1)
و باز می فرماید:﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ﴾ پس آن ها بدون علم و آگاهی کفر می ورزند و انکار
می کنند.
اما آن هایی که با علم و آگاهی کفر ورزیده و انکار می کنند آن ها کسانی
ص: 115
هستند که خداوند متعال دربارۀ آن ها می فرماید:﴿وَ كَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ﴾ (1) پس آن ها با علم و آگاهی کفر ورزیده و انکار می کنند . (2)
امام صادق علیه السلام می فرماید این آیه دربارهٔ یهود و نصاری نازل شده است. خداوند عزوجل می فرماید:﴿الَّذِینَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ﴾ (3) یعنی تورات و انجیل را بر یهود و نصاری دادیم.
﴿يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ﴾ (4) یعنی آن ها رسول خدا را مانند فرزندان خود می شناختند.
صلى الله زیرا که خداوند عزوجل در تورات و زبور و انجيل صفات محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و صفات اصحاب او و چگونگی مبعث و هجرتش را برای آن ها بیان کرده بود و دلیل آن فرمایش الهی است که می فرماید:﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللهِ وَ رِضْوَاناً سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِى التَّوْرَاةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ﴾ (5) این صفات رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و اصحابش در تورات و انجیل آمده است.
پس هنگامی که خداوند او را مبعوث کرد و اهل کتاب او را شناختند
ص: 116
همچنان که خداوند جل جلاله می فرماید:﴿فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ﴾ (1) قبل از آمدن پیامبر یهودیان به عرب ها می گفتند ای عرب ها بزودی پیامبری از مکه می آید و به مدینه هجرت می کند او آخرین انبیا و بهترین آن هاست، در چشمش سرخی و در بین دو شانه اش مهر نبوت است، عبا می پوشد، به نان و خرما کفایت می کند بر الاغ عریان سوار می شود همیشه خندان است در هنگام جنگ شمشیرش در غلاف است، ابا ندارد که با چه کسی ملاقات می کند، سلطان و گدا در مقابل او یکی است آوازه اش همه جا را می گیرد ساده زیست است ای گروه عرب خداوند شما ها را به وسیله او می کشد همچنان که قوم عاد را از بین برد؛ چون خداوند او را با این صفات به پیامبری مبعوث کرد یهودیان بر او حسد ورزیده و به آن حضرت کفر ورزیدند همچنان که می فرماید:﴿وَ كَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ﴾ (2)
دوم: کفر برائت است خداوند می فرماید:﴿ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْض﴾ (3) یعنی بعضی از شما ها از بعضی دیگر دوری می گزیند.
سوم: کفر شرک است یعنی به آن چیز هایی که خداوند امر می کند و او توان به جا آوردن آن را دارد ولی آن را ترک می کند.
می فرماید:﴿وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَ مَنْ كَفَرَ﴾ (4) یعنی حج را در حالی که استطاعت به جا آوردن آن را داشته ترک کرده
ص: 117
است پس کافر شده است.
چهارم: کفران نعمت است؛ خداوند می فرماید:﴿لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ﴾ (1) یعنی کسی که از نعمت های الهی شکر و سپاس گزاری نکند به تحقیق کافر شده است این صورت های کفر در کتاب خداوند آمده است. (2)
﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَ مَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ﴾ (8)
﴿يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ مَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَ مَا يَشْعُرُونَ﴾ (9)
﴿في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا تكْذِبُونَ﴾ (10)
﴿وَ إِذَا قبلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ﴾ (11)
﴿لا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلكن لا تَشْعُرُونَ﴾ (12)
﴿وَ إِذا قبلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ الناسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لا يَعْلَمُونَ﴾ (13)
﴿وَ إِذَا لَقُوا الَّذينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَ إِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ﴾ (14)
﴿الله يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ﴾ (15)
8- گروهی از مردم کسانی هستند که می گویند به خداوند و روز رستاخیز ایمان آورده ایم در حالی که ایمان نیاورده اند.
9- آن ها می خواهند خداوند و ایمان آورندگان (واقعی) را فریب بدهند اما
ص: 118
جز خودشان کس دیگری را فریب نمی دهند در حالی که نمی فهمند.
10- در دل هایشان مرض است و خداوند بر مرض آن ها افزوده است برای آن ها عذابی درد ناک است به خاطر دروغ هایی که می گفتند.
11- هنگامی که به آن ها گفته شود در روی زمین فساد نکنید می گویند: همانا ما اصلاح گر هستیم.
12- آگاه باشید که آن ها فساد گر هستند و لکن نمی فهمند.
13- و هنگامی که به آن ها گفته شود همانند مردم ایمان بیاورید می گویند آیا ایمان بیاوریم همچنان که سفهاء و نا دانان ایمان آورده اند ؛ آگاه باشید که خود آن ها سفیه و ابله هستند و لکن نمی دانند.
14- و هنگامی که با ایمان آورندگان روبرو شوند گویند ایمان آورده ایم و هنگامی که با شیطان های خودشان خلوت می کنند گویند ما با شما هستیم فقط آن ها (ایمان آورندگان واقعی) را مسخره می کنیم.
15- خداوند آن ها را به تمسخر می گیرد و آن ها را در سر کشیشان نگه می دارد تا سر گردان و حیران شوند.
﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ﴾ این آیه درباره منافقین نازل شده است؛ آن ها چون رسول خدا را می دیدند می گفتند اسلام آورده ایم و چون کفار را می دیدند می گفتند ﴿إِنَّا مَعَكُمْ﴾ ما با شما ها هستیم و هنگامی که با مؤمنین روبرو می شدند می گفتند ما جز مؤمنین هستیم؛ اما به کفار می گفتند:﴿إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِونَ﴾ ما با
شما ها هستیم و آن ها را مسخره می کنیم پس خداوند روش و منش آن ها را رد کرده و می فرماید:﴿اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ﴾ یعنی مورد تمسخر واقع شدن از جانب خداوند همان عذاب است
ص: 119
﴿وَ يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ﴾ یعنی به سوی آن خوانده می شوند.
﴿أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الصَّلالَةَ بِالْهُدى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَ مَا كَانُوا مُهْتَدِينَ﴾ (16)
﴿مثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللهُ بِنُورِهِمْ وَ ترَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لا يُبْصِرُونَ﴾ (17)
16- آن ها کسانی هستند که گمراهی را با هدایت خریده اند و این تجارت آن ها سودی برایشان ندارد و جزء هدایت یافتگان نیستند.
17- مثل آن ها مانند کسی است که آتشی را بر افروخته باشد چون اطرافش را نورانی کرد خداوند نور آن آتش را خاموش می کند و آن ها را در تاریکی که چشم نمی بیند رها می سازد.
﴿أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى﴾ ضلالت در این آیه حیرت و سر گردانی و هدایت همان بیان و راهنمایی است و آن ها حیرت و سرگردانی و ضلالت را بر هدایت و راهنمایی ترجیح داده و آن را اختیار کردند پس خداوند درباره آن ها مثلی زده و می فرماید:﴿مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَثا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لا يُبْصِرُونَ﴾.
﴿صمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ﴾ (18)
18- آن ها کر و لال و کور هستند و به سوی هدایت باز نمی گردند.
﴿صمٌّ﴾ یعنی کسی که نمی شنود.
﴿بُكْمٌ﴾ یعنی کسی که از مادر کور و نا بینا به دنیا می آید.
﴿عُمْيٌ﴾ یعنی کسی که اول بینا بوده ولی بعد نابینا گردیده است.
ص: 120
﴿أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ﴾ (19)
﴿يَكادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَ إِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُوا وَ لَوْ شَاءَ اللهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ﴾ (20)
﴿يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ وَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تتَّقُونَ﴾ (21)
﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشاً وَ السَّمَاءَ بِنَاءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقاً لَكُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَاداً وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ (22)
﴿وَ إِنْ كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴾ (23)
19- یا هم چون بارانی سخت در شب تاریک همراه با رعد و برق از آسمان فرود آید تا مبادا که از بانگ صاعقه بمیرند، انگشتان خویش در گوش ها کنند. و خدا بر کافران احاطه دارد.
20- نزدیک باشد که برق دیدگانشان را نابینا سازد، هرگاه که بر آمد چند گامی برمی دارند، و چون خاموش شود از رفتن باز ایستند اگر خدا می خواست گوش هایشان را کر و چشمانشان را کور می ساخت، که او بر هر کاری تواناست.
21- ای مردم، پروردگارتان را که شما و پیشینیانتان را آفریده بپرستید. باشد که پرهیزگار شوید.
22-آن خداوندی که زمین را چون بستری گستراند، و آسمان را چون بنایی
ص: 121
افراشت، و از آسمان آبی فرستاد، و بدان آب برای روزی شما از زمین هر گونه ثمره ای رویانید، و خود می دانید که نباید برای خدا همتایانی قرار دھید.
23- و اگر در آن چه بر بنده خویش نازل کرده ایم در تردید هستید سوره ای همانند آن بیاورید و جز خداوند همه گواهان خودتان را فرا خوانید اگر راست می گوئید.
﴿أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ﴾ يعنى مانند بارانی که از آسمان می آید و این مثلی از برای کفار است
﴿يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ﴾ یعنی نا بینا می شود.
﴿إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا﴾ یعنی در شک باشید
﴿فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ﴾ یعنی آن هایی را که عبادت می کنید و از آن ها اطاعت می نمائید همه آن ها را به غیر از خداوند فرا خوانید اگر راست می گوئید.
﴿وَ بَشِّرِ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَ أَتُوا بِهِ مُتَشَابِها وَ لَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (25)﴾
25- به کسانی که ایمان آورده اند و کار های شایسته انجام داده اند بشارت ده که برای آن ها بهشت هایی است که نهر ها از زیر درختانش جاریست هر وقت که از میوه های آن درختان به آن ها داده شود می گویند این همان است که قبل از این به ما روزی داده شده بود و مانند آن به آن ها داده می شود برای آن ها در بهشت همسرانی پاک و مطهر است و آنان در آن جا جاودان و ابدی
ص: 122
هستند.
﴿كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشَابِها﴾ یعنی یک میوه با رنگ های گوناگون آورده می شود.
﴿وَ لَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ ) یعنی زنانی پاک که نه حیض می بینند و نه حدث.
﴿إِنَّ اللهَ لا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللهُ بِهَذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثيراً وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إِلا الْفَاسِقِينَ﴾ (26)
﴿الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾ (27)
26 - خداوند از این که مثال به پشه ای یا کمتر از آن بزند شرم نمی کند پس آن هایی که ایمان آورده اند می دانند که آن از سوی پروردگارشان حق است و اما آن هایی که کافرند می گویند خداوند برای چه این مثل را زده است؟ بلی! خداوند با این مثل بسیاری را (به خاطر نپذیرفتنشان) گمراه و بسیاری را به خاطر پذیرفتنشان هدایت می کند و افرادی جز فاسقان از آن مثال گمراه نمی شوند.
27 - آن هایی که عهد و پیمان خدا را بعد از محکم کردن می شکنند و پیوند هایی را که خداوند امر بدان نموده بود را قطع کرده و در روی زمین فساد می کنند، آن ها زیان دیدگان هستند.
﴿إِنَّ اللهَ لا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ
ص: 123
اللهُ بِهَذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً﴾
امام صادق علیه السلام می فرماید این فرمایش خداوند عزوجل رد کسانی است که گمان می کنند خداوند تبارک و تعالی بنده هایش را گمراه کرده و سپس آن ها را به خاطر گمراهیشان عذاب می کند؛ پس خداوند عز و جل فرمود:﴿إِنَّ اللهَ لا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا﴾ . (1)
امام صادق علیه السلام در روایتی دیگر می فرماید خداوند این مثل را برای امير المومنين على علیه السلام زده است پس مراد از ﴿بَعُوضَةً﴾ امير المؤمنين علیه السلام و ﴿ما فوقها رسول خداست. و دلیل بر آن فرمایش الهی است که می فرماید: ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ﴾ يعنى امير المؤمنین که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم برای او از مردم عهد و پیمان گرفت.
﴿وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللهُ بِهَذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِیراً﴾ پس خداوند آن ها رد کرده و فرمود:﴿وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاّ الْفَاسِقِينَ
الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ﴾ بعد از میثاق على علیه السلام
﴿وَ يَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ﴾ یعنی آن چه را که خداوند امر نموده بود - که به امیر المؤمنين علیه السلام و ائمه علیهم السلام بپیوندند - را قطع می کنند و در روی زمین فساد می کنند که آن ها از زیان دیدگان هستند. (2)
﴿كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾ (28)
ص: 124
28- چگونه بر خداوند کافر می شوید که مرده ای بیش نبودید و او شما را زنده کرد سپس شما را می می راند و بار دیگر زنده تان می کند و سپس به سوی او بر گردانده می شوید.
﴿كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللهِ وَ كُنتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْيَاكُمْ﴾ یعنی نطفه ای مرده بودید و سپس عُلقه گردیدید و خداوند بر شما روح دمید و زنده تان گردانید.
﴿ثُمَّ يُمِيتُكُمْ﴾ بعد شما را می می راند.
﴿ثُمَّ يُحْيِيكُمْ﴾ در قیامت شما را زنده می کند.
حیات در قرآن در صورت های زیادی آمده است :
1- یکی از صورت های حیات ابتداء خلقت است آن جا که خداوند می فرماید:﴿فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي﴾ (1) آن روح مخلوقی است که خداوند آن را آفریده و در وجود آدمی به جریان انداخته است.﴿فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ﴾. (2)
2- وجه دوم از حیات که همان رویاندن گیاهان روی زمین است که خداوند در این باره می فرماید:﴿يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا﴾ (3) زمين مرده زمینی است که هیچ نباتی در آن نباشد پس به وسیله نبات زنده می شود.
3- وجه دیگر از حیات داخل شدن در بهشت است و خداوند در این باره می فرماید: ﴿اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾ (4)
ص: 125
و دائمی بودن در بهشت و دلیل بر آن قول خداوند است که می فرماید ﴿وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ﴾ . (1)
﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَاهُنَّ سَبْعَ سماوَاتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾ (29)
﴿وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ﴾ (30)
﴿وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هُؤُلاءِ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ﴾ (31)
﴿قَالُوا سُبْحَانَكَ لا عِلْمَ لَنَا إِلا مَا عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ﴾ (32)
﴿قالَ يَا آدَمُ أَنْبِنْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غيْبَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ﴾ (33)
﴿وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كَانَ مِنْ الْكَافِرِينَ﴾ (34)
29- او خدایی است که آن چه در زمین است را برای شما آفریده است و آن گاه به امر آسمان پرداخت و آن را به صورت هفت آسمان منظم نمود و او به هر چیزی دانا است.
30- و هنگامی که پروردگارت به ملائکه گفت: می خواهم در روی زمین خلیفه ای قرار دهم گفتند، آیا در روی زمین کسی را می خواهی قرار بدهی که به فساد بپردازد و خون ریزی کند؟ و ما به تسبیح و حمدت می پردازیم و
ص: 126
تو را تقدیس می.کنیم پروردگار فرمود من چیزی را می دانم که شما ها نمی دانید.
31- و خداوند همه اسماء را به آدم آموخت سپس آن ها را بر ملائکه عرضه داشت و فرمود اگر از راست گویان هستید این اسماء را به من بگوئید.
32- ملائکه گفتند: پاک و منزه هستی هیچ علمی برای ما نیست مگر آن چه را که تو به ما آموخته ای که تو دانا و حکیم هستی.
33- خداوند فرمود: ای آدم آن ها را از این اسماء آگاه گردان، هنگامی که آن ها را آگاه گردانید فرمود: آیا به شما ها نگفتم که من غیب آسمان ها و زمین را می دانم و می دانم آن چه را که شما آشکارا انجام می دهید و آن چه را که در پنهانی انجام می دادید.
34- و هنگامی که به ملائکه گفتیم بر آدم سجده کنید، همگی آن ها سجده کردند جز ابلیس که خود داری ورزید و تکبر نمود و از کافران شد.
﴿وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلا إِبْلِيسَ أَبَى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾
جمیل گوید از امام صادق علیه السلام سؤال شد آیا آن چه که خداوند مردم را به سوی آن دعوت کرد گمراهان را نیز در بر می گیرد؟
فرمود: بله کافران در آن داخل می شوند زیرا خداوند تبارک و تعالی ملائکه را به سجده کردن بر آدم امر فرمود پس دستور الهی شامل ملائکه و ابلیس شد زیرا ابلیس در آسمان در بین ملائکه رفته و خداوند را عبادت می کرد و جز آن ها گردیده بود و ملائکه گمان می کردند که ابلیس نیز از ملائکه است در حالی که او جز ملائکه نبود پس هنگامی که خداوند ملائکه را بر
ص: 127
سجده بر آدم علیه السلام امر کرد ابلیس حسد ورزید، در این وقت ملائکه دانستند که او از گروه آن ها نیست.
از امام علیه السلام سؤال شد چگونه امر الهی شامل ابلیس هم شد در حالی که خداوند ملائکه را امر بر سجده به آدم کرده بود؟
فرمود: ابلیس چون ملائکه را دوست داشت با آن ها بود نه این که از جنس ملائکه بود.
خداوند قبل از خلقت آدم گروهی را در روی زمین آفریده بود که ابلیس حاکم آن ها بود؛ آن ها از حد خود تجاوز نموده فساد کرده و به خون ریزی پرداختند خداوند ملائکه را مبعوث کرد تا آن ها را به هلاکت رسانند و ابلیس را نیز اسیر کرده با خود به آسمان ها بردند و او نیز به همراه ملائکه خداوند را عبادت می کرد تا این که خداوند تبارک و تعالی آدم ان را آفرید. (1)
امام محمد باقر علیه السلام در روایتی از حضرت علی علیه السلام نقل می کند که آن حضرت فرمود: خداوند متعال اراده کرد که به دست خود خلقی در روی زمین بیافریند و این بعد از آفرینش جن و نسناس بود که هفت هزار سال از آن گذشته بود که در روی زمین بودند اراده کرد که حضرت آدم علیه السلام را خلق کند، پس در های آسمان را گشود و به ملائکه فرمود به مخلوقات من در روی زمین از جن و نسناس نگاه کنید.
هنگامی که ملائکه آن ها را دیدند که نا حق به ارتکاب معاصی، خون ریزی و فساد در روی زمین مشغول هستند اعمالشان بر ملائکه بزرگ آمد، خشمناک
ص: 128
شده و بر اهل زمین تأسف خوردند و نتوانستند جلوی خشم خودشان را بگیرند، عرضه داشتند: پروردگارا همانا تو عزیز قادر، جبار، قاهر و عظیم الشأن هستی و این آفریده های تو که ضعیف و ذلیل هستند و در دست قدرت تو می چرخند و با نعمت های تو زندگی می کنند و به سلامتی که به آن ها عنایت کرده اید بهره می برند و تو را با این گناهان بزرگ نا فرمانی می کنند و تو بر آن ها غضبناک نمی شوی و به خاطر گفتار و اعمالشان از آن ها انتقام نمی گیری و این امر تو بر ما بزرگ است و این را در حق تو عظیم می شماریم خداوند تبارک و تعالی پس از شنیدن سخنان ملائكه، فرمود:﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾ همانا در روی زمین خلیفه ای قرار می دهم که حجت من بر آفریده هایم باشند.
ملائکه گفتند:﴿أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فيها﴾ ستایش می کنیم تو را، آیا در روی زمین افرادی را قرار می دهی که فساد کنند همچنان که فرزندان جن ها فساد کردند و خون ها بریزند همچنان که آن ها ریختند و به یک دیگر حسد بورزند و با هم دشمنی کنند؟ پس این خلیفه را از میان ما قرار بده که به یک دیگر حسادت نمی کنیم دشمنی نمی ورزیم دست به خون ریزی نمی زنیم و تو را تسبیح و حمد و ستایش می کنیم.
خداوند عزوجل فرمود:﴿إِنِّي أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ﴾ من چیزی را می دانم که شما ها نمی دانید می خواهم در روی زمین افرادی را به دست قدرتمند خود خلق کنم و از نسلش پیامبران بندگان نیکو و امامان هدایت شده قرار دهم و ایشان را جانشین های خود معرفی نمایم تا خلق را از معصیت من نهی کنند و از عذاب دردناک من بترسانند و به سوی طاعات و عبادات و رضای من رهنمونشان سازند و به وسیله آن ها در مسیر من قرار گیرند و من آن ها را
ص: 129
حجت بر آفریده هایم قرار داده ام. نسناس را از روی زمین پراکنده نمایم و زمین را از وجود آن ها پاک گردانم، جن های معصیت کار را از اطراف مخلوقات و بر گزیده های خود دور گردانم و آن ها را در هوا و اطراف زمین ساکن کنم که نسل تازه آفریده شده من جن ها را نبینند و با آن ها هم نشین و هم صحبت نباشند. پس هر کس از نسل تازه خلق شده من مرا نا فرمانی کند ایشان را در محل نا فرمایان ساکن گردانم و وارد جهنمشان کنم و از این امر پروا نمی کنم.
ملائکه گفتند: ای پروردگارا انجام بده آن چه را که می خواهی ﴿لَا عِلْمَ لَنَا إِلا مَا عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ﴾ ما نمی دانیم مگر آن چه را که تو به ما یاد داده ای و تو دانا و حکیم هستی.
پس خداوند آن ها را پانصد سال از عرش خود دور کرد اما آن ها به عرش الهی پناه بردند چون خداوند ذلت و فروتنی آن ها را مشاهده کرد رحمتش را بر آن ها نازل کرد و بیت المعمور را برای آن ها درست کرد و به آن ها فرمود: آن را طواف کنید عرش را رها کنید که خشنودی من در آن است ملائکه به طواف آن پرداختند بیت المعمور خانه ای است که در روز هفتاد هزار ملائکه بر آن وارد شده و طواف می کنند و دیگر به آن جا بر نمی گردند؛ خداوند بیت المعمور را محل توبه برای اهل آسمان ها و کعبه را محل توبه برای اهل زمین قرار داده است. خداوند تبارک و تعالی می فرماید:﴿إِنِّي خَالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ * فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ﴾ (1)
و این لطف الهی در حق آدم بود قبل از این که او را خلق کند و حجت او را بر آن ها تمام نماید. پس پروردگارمان مشتی از آب شیرین فرات بر داشت و آن را
ص: 130
با خاک مخلوط کرد و به آن فرمود از تو انبیا و مرسلین و بندگان صالح و امامان هدایت یافتۀ خود و خوانده شدگان به سوی بهشت و پیروان آن ها را تا روز قیامت، می آفرینم از آن عملی که انجام داده ام هیچ آبائی ندارم و هیچ کس هم از آن سؤالی نمی کند و از آن ها سؤال می شود.
سپس یک مشتی دیگر از آب شور گرفت و آن را با خاک مخلوط کرد و فرمود: از تو ستم کاران، فرعون ها ،عاصیان، برادران شياطين و دعوت کنندگان به سوی آتش جهنم تا روز قیامت را می آفرینم و از این عمل خود هیچ ابائی ندارم و هیچ کس هم از این عمل من سؤالی نمی کند و بلکه از آن ها سؤال می شود. و در آن بداء را شرط کرد که هر وقت که خواست آن حالات آن ها را تغییر دهد و در اصحاب یمین بداء را شرط نکرد؛ سپس آن دو را با هم مخلوط کرد و در مقابل عرش گذاشت که هر دوی آن ها مقداری گِل بودند و سپس خداوند به چهار ملک شمال و جنوب و صبا و دبور امر فرمود که بر روی این پاره گل ها جولان دهند؛ آن چهار ملک مأمور باد های چهار جهت آن گل ها را زیر و رو کردند و آن ها را درست به عمل آوردند و طبایع چهار گانه را که سودا ،خون صفرا و بلغم بود را در آن جاری کردند پس سودا از ناحیه شمال و خون از ناحیه جنوب و صفرا از ناحیه دبور و بلغم از ناحیه صبا است، آن گاه بدن آدم مستقل و کامل شد پس از جانب سودا او را محبت زنان آرزوی طولانی و حرص ورزیدن لازم شد؛ و از جانب بلغم او را دوست داشتن غذا نوشیدنی نیکی کردن و بردباری و مدارا کردن لازم شد؛ و از جانب صفرا او را حب و بغض سفاهت شیطنت کردن، زور گفتن تمرد ورزیدن و عجله کردن لازم شد، و از جانب خون نیز دوست داشتن فساد،لذات، مرتكب شدن کار های حرام و شهوت رانی بر او لازم شد.
ص: 131
أبو جعفر علیه السلام گوید این را در کتاب أمير المؤمنين علیه السلام ديده ام. (1)
پس خداوند از آدم نخست مجسمه اش را ساخت، و چهل سال به همان حال باقی گذاشت ، چون ابلیس لعین از او می گذشت به آن مجسمه می گفت: خداوند تو را برای امری درست کرده است؛ پس عالم آل محمد علیه السلام فرمود: ابلیس با خود گفت: اگر خدا مرا به سجده بر این موجود امر کند، امرش را نا فرمانی کرده و او را اطاعت نمی کنم؛ آن گاه فرمود: سپس خداوند در آن مجسمه دمید چون روح به دماغش رسید عطسه کرد و گفت:﴿اَلْحَمْدُ لِلَّهِ؛ حمد و سپاس برای خداوند است﴾ و خداوند تبارک و تعالی در جواب او فرمود: ﴿يَرْحَمُكَ اَللَّهُ؛ رحمت خداوند بر تو باد﴾ (2)
امام صادق علیه السلام فرمود: پس رحمت الهی بر او سبقت گرفت. (3)
خداوند تبارک و تعالی به ملائکه فرمود: به آدم سجده کنید همه ملائکه سجده کردند جز ابلیس، زیرا حسدی را که در دل داشت آشکار ساخت و از سجده کردن خود داری نمود خداوند عز و جل به او فرمود:﴿مَا مَنَعَكَ إِلاّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ﴾ (4) چه چیز باعث شد که وقتی تو را به سجده کردن آدم امر کردم از امرم خود داری نمودی؟ ابلیس گفت: من بهتر از او هستم چرا که مرا از آتش و او را از خاک آفریده ای.
ص: 132
امام صادق علیه السلام فرمود: اول کسی که قیاس کرد ابلیس بود. (1) تکبر ورزید و تكبر ورزيدن اول معصیتی است که به وسیله آن خداوند مورد نا فرمانی قرار گرفت.
ابلیس گفت: پروردگارا مرا از سجده کردن بر آدم معاف دار که تو را آن گونه عبادت می کنم که هیچ ملک مقربی و هیچ نبی مرسلی تو را آن چنین عبادت نکرده باشد.
خداوند متعال فرمود: مرا هیچ احتیاجی به عبادت تو نیست می خواهم آن طور که من می خواهم مرا عبادت کنی نه آن طور که خودت می خواهی.
ابلیس از سجده کردن خود داری نمود؛ خداوند متعال فرمود:﴿فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَحِيمٌ وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْتَنِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ﴾ (2) از بهشت بیرون برو که تو رانده شده هستی و لعنت من تا روز قیامت بر تو باد.
ابليس گفت: پروردگارا چگونه مرا از بهشت محروم می گردانی در حالی که تو عادل هستی و ظلم و ستم نمی کنی پس آیا این همه که تو را عبادت کرده ام باطل شده و از بین رفت؟
خداوند فرمود: نه لکن از امور دنیا هر چه که می خواهی از من در خواست نما تا به خاطر ثواب اعمالت به تو اعطاء کنم.
ابلیس اول چیزی که از خداوند درخواست نمود زنده ماندن تا روز قیامت بود.
خداوند فرمود: آن چه را که در خواست نمودی به تو اعطا می کنم.
ابلیس گفت: مرا بر فرزندان آدم مسلط گردان.
ص: 133
خداوند فرمود تو را بر آن ها مسلط گردانیدم.
ابليس گفت: مرا مانند خون که در رگ های آن ها جاری است در زندگی آن ها جاری گردان تا همیشه و در همه حال با آن ها باشم.
خداوند فرمود: این چنین کردم که گفتی.
ابلیس گفت: برای آن ها هیچ فرزندی به دنیا نمی آید مگر آن که دومی بچه من باشد که به همراه آن بچه است خداوندا می خواهم آن ها را ببینم ولی آن ها مرا نبینند و به هر صورتی که خواستم برای آن ها در بیایم.
خداوند فرمود: آن چه را که خواستی به تو عطا می کنم.
گفت: پروردگارا بیشترش کن.
فرمود: سینه های آن ها را محل سکونت تو قرار می دهم.
گفت: پروردگارا مرا کفایت می کند. در این هنگام ابلیس گفت:﴿فَبِعِزَّتِک لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾ (1) به عزت تو سوگند همه آن ها را اغواء خواهم کرد جز بندگان مخلص شما را.
﴿ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمَانِهِمْ وَ عَنْ شَمَائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ﴾ (2) سپس از رو به رو و پشت سر و از سمت راست و از سمت چپ به سراغ آن ها می آیم و اکثر آن ها را جزء شکر گذاران تو نمی یابم. (3)
زراره از امام صادق علیه السلام روایت می کند که آن حضرت فرمود: هنگامی که خداوند آن قدرت را به ابلیس عطا کرد آدم گفت: پروردگارا ابلیس را بر فرزندان من مسلط گردانیده ای و او را در خون آن ها جاری نموده ای و آن چه را
ص: 134
که خواسته بود بر او عطا کرده ای پس به من و فرزندانم چه می دهی؟
خداوند فرمود: اگر تو و فرزندانت مرتکب گناهی بشوید برای شما عقاب یک گناه نوشته می شود و اگر کار حسن های را انجام بدهید ثواب ده حسنه داده می شود.
آدم گفت: پروردگارا بیشترش کن.
فرمود: در توبه و پشیمانی از گناه تا هنگام رسیدن نفس آن ها به حلقوم و جان دادنشان برای آن ها باز است.
گفت: پروردگارا بیشترش کن.
فرمود: آن ها را می آمرزم و هیچ ابائی از کسی ندارم.
گفت: پروردگارا مرا کفایت می کند.
زراره گوید: به امام علیه السلام عرض کردم فدایت گردم چرا ابلیس مستحق آن همه عنایات و عطا خداوندی شد؟
فرمود: با عملی که به وسیله آن عمل همیشه خداوند را شکر می کرد.
عرض کردم: فدایت گردم آن عمل کدام بود؟
فرمود: دو رکعت نماز را در آسمان به مدت چهار هزار سال خواند. (1)
﴿وَ قُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَ لَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ﴾ (35)
﴿فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلَى حِينٍ﴾ (36)
35- و به آدم گفتیم تو و همسرت در بهشت سکونت کنید و از نعمت های
ص: 135
آن هر طور که خواستید بخورید و نزدیک این درخت نشوید که از ستم گران خواهید شد.
36- پس شیطان باعث لغزش آن ها شد و آن ها را از بهشت بیرون کرد و به آن دو گفتیم: در زمین فرود آئید که بعضی از شما ها دشمن بعضی دیگر خواهد بود و برای شما در روی زمین مدت معینی است که تا آن مدت از آن بهره مند خواهید بود.
﴿وَ قُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْهَا رَغَداً حَيْثُ شِتْتُمَا وَ لاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ﴾
شخصی از امام صادق علیه السلام از بهشت آدم سؤال کرد که آیا از بهشت های دنیا بوده و یا از بهشت های آخرت؟
امام علیه السلام در پاسخ فرمود: از بهشت های دنیا بوده آفتاب و ماه در آن طلوع می کردند، اگر از بهشت های آخرت بود آدم تا ابد از آن بیرون نمی آمد و ابلیس هم بر آن وارد نمی شد.
خداوند متعال آدم را در بهشت منزل داد و همه چیز را به غیر از یک درخت برايش مباح کرد چون مخلوقی از خدا بود که بدون امر و نهی و غذا و لباس و منزل و ازدواج نمی توانست زندگی کند چرا که بدون توفیق خدا نمی توانست نفع و ضرر خود را تشخیص دهد، لا جرم فریب دستورات و سوگند ابلیس را خورد، ابلیس نزد او و همسرش آمده و گفت: اگر از این درخت که خدا شما را نهی کرده بخورید فرشته می شوید و برای همیشه در بهشت باقی می مانید ولی اگر از آن درخت نخورید خدا از بهشت بیرونتان خواهد کرد و سپس سوگند خورد که من خیر خواه شما هستم همچنان که خداوند عز و جل
ص: 136
داستان را این چنین حکایت کرده و می فرماید:﴿مَا نَهَاكُما رَبُّكُما عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ * وَ قَاسَمَهُما إِنِّي لَكُمْا لَمِنَ النَّاصِحِينَ﴾ (1) آدم سخن او را پذیرفته و از آن درخت خوردند.
و شد آن چه که خداوند متعال آن را حکایت کرده: ﴿بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما﴾ (2) يعنى لباس های بهشتی که خدا بر تن آنان پوشانده بود افتاد؛ آن دو با برگ درختان بهشتی شروع به پوشاندن خود کردند:﴿وَ نَادَاهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبینٌ﴾ (3) بعد از این عتاب که خداوند به آنان کرد، گفتند:﴿رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾ (4) پروردگارا ما به خود ستم کردیم اگر تو ما را نیامرزی و بر ما رحم نکنی حتما از زیان کاران خواهیم بود.
خداوند به آن ها فرمود:﴿اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلى حِينٍ﴾ (5) بیرون شوید، در حالی که بعضی از شما دشمن بعضی دیگر می باشید و شما در روی زمین تا مدتی معین زندگی دارید آن گاه امام علیه السلام فرمود: یعنی تا روز قیامت در زمین خواهید بود.
﴿فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلَى حِينٍ﴾
ص: 137
سپس امام علیه السلام فرمود: آدم بر کوه صفا هبوط کرد، و همسرش حوا در کود مروه و به مناسبت این که آدم صفی خدا بود، صفا را صفا، و به مناسبت این که حوا مرئه و زن بود، کوه مروه را مروه خواندند.
آدم به خاطر رانده شدن از بهشت چهل روز در سجده بود و بر بهشتی که از دست داده بود گریه می کرد تا آن که جبرئیل بر او نازل شد و گفت: آیا خداوند تو را با دست توانای خود نیافریده و از روح خودش بر تو ندمید و ملائكه الهی بر تو سجده نکردند؟
آدم گفت: همین طور هست که گفتی.
جبرئیل گفت: پس چرا وقتی تو را از خوردن آن درخت نهی کرد او را نا فرمانی کردی؟
آدم گفت: ای جبرئیل ابلیس برایم سوگند خورد که خیر خواه من است من گمان نمی کردم مخلوقی را که خداوند او را آفریده سوگند دروغ بخورد. (1)
امام صادق علیه السلام می فرماید حضرت موسی علیه السلام از خداوند درخواست نمود تا آدم را به او نشان دهد چون خداوند آدم را به موسی نشان داد موسی گفت ای پدر آیا خداوند تو را با قدرت خود خلق نکرد؟ آیا از روحش بر تو ندمید؟ آیا ملائکه او بر تو سجده نکردند؟ خداوند به تو امر کرد که از میوه درخت نخور پس چرا او را نا فرمانی کردی؟
آدم گفت: ای موسی آیا خطایم را که قبل از خلقت من در تورات آمده است دیده ای؟
موسی: بله سی هزار سال قبل از خلقت تو در آن آمده است.
آدم: پس همان شد که در آن آمده است.
ص: 138
امام صادق علیه السلام می فرماید: آدم با همین جمله با موسی علیه السلام احتجاج کرد و بر او غالب شد. (1)
﴿فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾ (37)
37- پس آدم از پروردگارش کلماتی را گرفت (و به وسیله آن توبه نمود) و خداوند توبه اش را قبول نمود چرا که خداوند توبه پذیر و مهربان است.
﴿فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾
ابان بن عثمان از امام صادق علیه السلام روایت می کند که آن حضرت فرمود: آدم علیه السلام در کوه صفا چهل روز در حال سجده ماند که در آن حالت بر دوری از
بهشت و دوری از جوار الهی گریه می کرد. جبرئیل بر او نازل شد و گفت: ای آدم برای چه گریه می کنی؟
گفت: ای جبرئیل برای چه گریه نکنم خداوند مرا از بهشت و از جوار خود بیرون کرده و به دنیا آورده است.
جبرئیل گفت: ای آدم به سوی خداوند توبه کن و از کرده خود اظهار پشیمانی نما.
آدم گفت: چگونه توبه کنم.
در این هنگام خداوند قبه ای از نور در محل کعبه نازل کرد و نور آن در کوه های مکه نور افشانی کرد پس به اندازه ای که نور ساطع شده بود آن جا حرم واقع شد. خداوند به جبرئیل امر کرد که در آن موضع علامتی بگذارد.
ص: 139
جبرئیل به آدم گفت: ای آدم بلند شو در روز ترویه با آدم بیرون رفتند. جبرئیل به آدم گفت که غسل کند و احرام ببندد. آدم در روز اول ذی القعده از بهشت بیرون آمد و چون روز هشتم ذی الحجه شد جبرئیل علیه السلام او را به سوی منی برد شب در آن جا ماندند چون صبح شد آدم را به سوی عرفات آورد. جبرئیل هنگام بیرون آمدن از مکه طریقه احرام بستن و تلبیه گفتن را به آدم آموخت چون ظهر روز عرفه شد جبرئیل به آدم گفت که تلبیه را قطع کند و غسل نماید؛ چون نماز عصر را خواند جبرئیل به آدم گفت که در عرفات بایستد و کلماتی را که از جانب پروردگارش تلقین شده بود را به او تعلیم داد؛ و آن کلمات این است ﴿سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِكَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِي وَ أَعْتَرَفْتُ بِذَنْبِي فَاغْفِرْ لِي إِنَّكَ أَنْتَ خَيْرُ الغَافِرِينَ، سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِكَ لا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاعْتَرَفْتُ بِذَنْبِي فَاغْفِرْ لِي إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَابُ الرَّحِيمُ﴾ آدم در عرفات ماند تا خورشید شروع به غروب نمودن کرد، دست هایش را به سوی خداوند بلند کرد و به گریه و زاری پرداخت؛ چون خورشید غروب کرد جبرئیل او را به مشعر آورد و شب را در آن جا ماند چون صبح شد بر کوه مشعر الحرام ایستاد و خداوند را با کلماتی خواند و به سوی خداوند توبه نمود؛ سپس جبرئیل او را به منی آورد و به آدم گفت که سرش را بتراشد و بعد او را به مکه آورد، چون به نزدیک جمره اول رسید ابلیس نمایان شده و گفت ای آدم کجا می روی؟ جبرئیل به آدم گفت که هفت سنگ بر او بیندازد و با هر سنگی تکبیر بگوید. آدم آن را به جا آورد و به راه افتادند در نزدیکی جمره دوم باز ابلیس نمایان
ص: 140
شد. در این جا نیز جبرئیل گفت که هفت سنگ همراه با تکبیر به سوی او بیندازد. آدم هفت سنگ را انداخته و با هر سنگی هم تکبیر گفت و به راه افتاد در نزدیک جمرۀ سوم باز ابلیس نمایان شد و جبرئیل گفت هفت سنگ با تکبیر به سوی ابلیس بینداز؛ در این جا ابلیس ملعون رفت جبرئیل به آدم گفت تو دیگر بعد از این او را هرگز نخواهی دید جبرئیل از آن جا آدم را به کعبه آورد و به او گفت که هفت شوط طواف کند؛ آدم نیز آن عمل را به جا آورد. جبرئیل به
او گفت: خداوند توبه تو را قبول فرمود و زنت را بر تو حلال گردانید. چون مراسم حج آدم تمام شد ملائکه او را در ابطح ملاقات کرده و به او گفتند ای آدم حج تو قبول باشد اما ما دو هزار سال قبل از تو زیارت این خانه را به جا آورده و حج کردیم. (1)
امام باقر علیه السلام می فرماید عمر آدم و از آن روزی که خداوند او را آفرید تا روزی که روحش را قبض کرد. 930 سال بود و در مکه دفن شده است. بعد از ظهر روز جمعه روح بر او دمیده شد و سپس خداوند زنش حوا را از دنده پائین او آفرید و در بهشت با او هم نشین کرد، شش ساعت در بهشت سکونت کردند تا این که عصیان الهی را به جا آوردند و خداوند آن ها را هنگام غروب خورشید از بهشت بیرون راند و آن دو در بهشت نخوابیدند. (2)
﴿عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّها﴾ (3) یعنی نام های کوه ها، دریا ها، دره ها، گیاهان و حیوانات را به آدم علیه السلام تعلیم داد. سپس خداوند عز و جل به ملائکه فرمود:
﴿أنبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾ (4)
ص: 141
آن ها گفتند:﴿سُبْحَانَكَ لا عِلْمَ لَنَا إِلا مَا عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ﴾ (1)
خداوند فرمود:﴿يَا آدَمُ أَنْبِتُهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ﴾ (2)
خداوند فرمود:﴿ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ﴾ (3) پس خداوند آدم علیه السلام را حجت بر آن ها قرار داد.
﴿يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَ إِيَّايَ فَارْهَبُونِ﴾ (40)
40 - ای بنی اسرائیل نعمت هایم را که بر شما عنایت کرده ام به یاد بیاورید و به عهدی که با من بسته اید وفا کنید تا من نیز به عهد خود با شما وفا نمایم و فقط از من بترسید.
﴿يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَ إِيَّايَ فَارْهَبُونِ﴾
جمیل گوید: مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: فدایت گردم خداوند می فرماید:﴿ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ﴾ (4) ما او را می خوانیم ولی دعای ما را اجابت نمی کند.
امام علیه السلام :فرمود برای این که شما ها به عهد الهی عمل نمی کنید، چون
ص: 142
خداوند می فرماید: ﴿أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ﴾ به خدا سوگند اگر شما ها به عهد خودتان با خداوند عمل کنید خداوند هم به عهد خودش عمل می کند. (1)
﴿أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرُ وَ تَنْسَوْنَ أَنفُسَكُمْ﴾ (44)
44 - آیا مردم را به نیکی دعوت کرده و خودتان را فراموش می کنید.
این آیه درباره قصه گویان و خطیبان نازل شده .است و آن فرمایش امیر المؤمنین الا است که فرمود: در بالای هر منبری خطیبی توانا و سخنور است که بر خداوند رسولش و کتاب الهی دروغ می بندد. (2)
کمیت در این باره می گوید:
مُصِیبٌ عَلَی الْأَعوادِ یَوْمَ رُکوبِها *** لِمَا قالَ فِیها مُخْطِئٌ حِینَ یَنْزِلُ
یعنی: منبر چوبی که به دستش افتاده از آن بالا می رود و هر چه که خطا بر زبانش جاری می شود آن را برای مردم می گوید و از آن پائین می آید.
و کس دیگری در این معنی گفته است:
وَ غَیْرُ تَقِیٍّ یَأْمُرُ النّاسَ بِالتُّقی *** طَبیبٌ یُداوِی النّاسَ وَ هُوَ عَلیلٌ
یعنی: شخص بی تقوایی مردم را به تقوا و پرهیزگاری فرا می خواند مثل این شخص مانند آن طبیبی است که مردم را مداوا می کند در حالی که خودش علیل و مریض است.
ص: 143
﴿وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّهَا لَكَبِيرَةُ الأَعَلَى الْخَاشِعِينَ﴾ (45)
45 - از صبر و نماز یاری بجونید و این امر برای غیر خاشعان سنگین است.
﴿الصَّبْرِ﴾ یعنی روزه
﴿وَ إِنَّهَا لَكَبِيرَةُ إِلا عَلَى الْخَاشِعِينَ﴾ يعنى نماز.
﴿الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ (46)
46- آن ها کسانی هستند که یقین دارند پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد و همانا به سوی او باز می گردند.
ظن در کتاب بر دو صورت آمده است یکی ظن به معنای یقین است و دیگری ظن به معنای شک است، که در این آیه اشاره به ظن به معنای یقین دارد.
و ظن به معنای شک در این آیه آمده است:﴿إِنْ نَظُنُّ الأظنَّا وَ مَا نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنِينَ﴾ (1) ما تنها شک و گمانی در این امر داریم و یقین بدان نداریم.
و باز می فرماید:﴿وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ﴾ (2) و شما شک بدی کردید.
﴿يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾
47- ای بنی اسرائیل نعمت هایی را که بر شما ارزانی داشته ام را بیاد آورید و همانا شما را بر جهانیان برتری بخشیده ام.
ص: 144
﴿يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾
لفظ ﴿الْعَالَمِينَ﴾ عام و معنای آن خاص است زیرا که فضیلت آن ها بر عالم زمان خودشان بود و با چیز هایی مانند من و سلوی و دوازده چشمه آب که از سنگ جاری می شد اختصاص به آن ها داشت.
﴿و اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَ لا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَ لا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَ لَا هُمْ يُنْصَرُونَ﴾ (48)
48- از روزی بترسید که کسی بجای شخص دیگری مجازات نمی شود و شفاعتی از او پذیرفته نمی گردد و رشوه ای نیز از او گرفته نمی شود و آن ها یاری نمی شوند.
﴿وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَ لَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَ لا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلُ﴾
امام علیه السلام می فرماید به خدا سوگند اگر هر ملک مقرب و یا نبی مرسلی از شخص ناصبی شفاعت کنند شفاعتشان مورد پذیرش واقع نمی شود.
﴿وَ إِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَ كُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَ في ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ﴾ (49)
49- و زمانی که شما را از دست فرعونیان نجات دادیم شما را به بد ترین وجه عذاب می دادند فرزندانتان را سر می بریدند و زنانتان را زنده می گذاشتند و در این کار ها بلائی بزرگ از جانب پروردگارتان بود.
ص: 145
﴿وَ إِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ﴾
زمانی که به فرعون خبر رسید که بنی اسرائیل می گویند بچه ای از ما متولد می شود که هلاکت فرعون و از بین رفتن تخت و تاجش به دست اوست فرزندان پسر بنی اسرائیل را کشت و دخترانشان را رها کرد.
﴿وَ إِذْ وَ اعَدْنَا مُوسى أَرْبَعينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظَالِمُونَ﴾ (51)
51- و زمانی که با موسی چهل شب قرار گذاشتیم سپس شما بعد از او گوساله را برای پرستش بر گزیدید و در حالی که ستم کار بودید.
﴿وَ إِذْ وَ اعَدْنَا مُوسى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً﴾
خداوند متعال به موسی الا وحی کرد که من تورات را بر تو نازل می کنم که در آن احکام مورد نیاز مردم آمده است ولی باید چهل روز از مردم دوری گزینی که یک ماه ذی القعده و ده روز از ماه ذی الحجه است.
موسى علیه السلام به یارانش فرمود: خداوند به من وعده داده است که تورات و الواح را در مدت سی روز بر من نازل کند.
خداوند به موسی فرمود که به آن ها نگوید که چهل روز است بلکه سی روز را بگوید بعد از گذشت سی روز بنی اسرائیل دل تنگ شدند.
که خبرش را در سوره طه نوشته ایم.
﴿وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِ كُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا
ص: 146
إلَى بَارِيْكُمْ فَاقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِيْكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ النواب الرَّحِيمُ﴾ (54)
54 - زمانی که موسی به قومش گفت: ای قوم شما با انتخاب کردن گوساله بر خودتان ستم کرده اید پس توبه کنید و به سوی خالفتان باز گردید و خودتان را بکشید که این کار برای شما در نزد پروردگارتان بهتر است پس خداوند توبه شما را پذیرفت که او توبه پذیر و مهربان است.
﴿وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ﴾
هنگامی که موسی از میان قوم خود به سوی میقات رفت و دوباره به میان آن ها بر گشت و دید که گوساله پرست شده اند، به آنها فرمود:﴿يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ﴾ ای قوم شما به خود ظلم کرده اید که گوساله پرستیده اید، اینک باید بدرگاه آفریدگار خود توبه کنید پس به کشتار یک دیگر بپردازید که این بهترین راه توبه نزد پروردگار شما است
گفتند: چگونه خودمان را بکشیم؟
فرمود: صبح همگی با کارد یا آهن در بیت المقدس حاضر شوید همین که من از منبر بنى اسرائيل بالا رفتم روی خود را بپوشانید که هم دیگر را نشناسید آن گاه بجان هم بیفتید و یک دیگر را بکشید.
فردای آن روز هفتاد هزار نفر از آن ها که گوساله پرستیده بودند، در بیت المقدس جمع شدند، همین که نماز موسی و ایشان تمام شد موسی به منبر رفت و مردم به جان هم افتادند تا آن که جبرئیل نازل شد و گفت ای موسی به آن ها دستور بده که دست از کشتن بر دارند که خدا توبه شان را پذیرفت چون دست بر داشتند دیدند ده هزار نفرشان کشته شده است؛ این آیه درباره آن ها
ص: 147
نازل شد:﴿ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾.
﴿وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ﴾ (55)
55- و و زمانی که گفتید ای موسی هرگز به تو ایمان نمی آوریم مگر آن که خداوند را آشکارا ببینیم پس صاعقه شما را در بر گرفت در حالی که به آن تماشا می کردید.
﴿وَ إِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللهَ جَهْرَةً﴾
آن ها هفتاد نفر بودند که موسی علیه السلام آن ها را بر گزیده بود و کلام الهی را برای آن ها می خواند؛ چون آن را شنیدند گفتند: ای موسی بر تو ایمان نمی آوریم تا خدا را آشکارا ببینیم؛ خداوند صاعقه ای را فرستاد و همه آن ها را سوزاند سپس آن ها را زنده کرد و انبیاء را برای آن ها فرستاد؛ این دلیل بر رجعت در امت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است چرا که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: هیچ امری در بنی اسرائیل اتفاق نیفتاد مگر آن که مانند آن در امت من اتفاق
می افتد.
﴿وَ ظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَى كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَ مَا ظَلَمُونَا وَ لَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾ (57)
﴿وَإ ِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ﴾ (58)
ص: 148
﴿فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قَبلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْرًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾ (59)
﴿وَ إِذِ اسْتَسْقى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بعضاك الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثنا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ كُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللهِ وَ لا تَعْتَوا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ﴾ (60)
﴿وَ إِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَ قِثَّائِهَا وَ فُومِهَا وَ عَدَسِهَا وَ بَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ بَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَ كَانُوا يَعْتَدُونَ﴾ (61)
57- و ابر را سایبان شما قرار دادیم و ترنجبین و مرغ بریان برای شما فرستادیم و گفتیم از چیز های پاکیزه که روزیتان کرده ایم بخورید و آن ها بما ستم نکردند بلکه بخودشان ستم کردند.
58- و چون گفتیم به این شهر وارد شوید و از هر جای آن خواستید به فراوانی بخورید و از این در سجده کنان داخل شوید و بگوئید گناهان ما را فرو ریز تا گناهان شما را بیامرزیم و به نیکو کارانتان اجر و پاداش بیشتری خواهیم داد.
59- و کسانی که ستم کردند سخنی جز آن چه دستور داشتند بگفتند و بر آن ها که ستم کردند به خاطر کار های ناروائی که مرتکب شدند از آسمان عذابی نازل کردیم
60- و چون موسی برای قوم خویش آب خواست گفتیم عصای خود را به
ص: 149
این سنگ بزن تا دوازده چشمه از آن بشکافد هر گروهی چشمه مخصوص خویش را می دانست روزی خدا را بخورید و بیاشامید و در زمین به فساد نپردازید.
61- و چون گفتید ای موسی ما به یک خوراک نمی توانیم بسازیم پروردگار خویش را بخوان تا از آن چه از زمین می رویاند از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیازش برای ما بیرون آورد، گفت چگونه پست تر را با بهتر عوض می کنید وارد شهر شوید تا این چیز ها را که خواستید بیابید و ذلت و مسکنت بر آنان مقرر شد و به غضب خدا مبتلا شدند زیرا آیه های خدا را انکار کردند و پیامبران را به ناحق کشتند، زیرا که آن ها گناه کار و متجاوز بودند.
﴿وَ ظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَى﴾
وقتی موسی بنی اسرائیل را از دریا عبور داد. به بیابانی وارد شدند ، به موسی گفتند ای موسی تو ما را در این بیابان خواهی کشت چرا که ما را از آبادی به بیابانی آورده ای که نه سایه ای در آن است ، نه درختی و نه آبی ؛ روز ها ابری در آسمان نمایان می شد و جلوی تابش نور خورشید را می گرفت و بر بالای سر آنان می ایستاد، سایه می انداخت تا گرمای آفتاب ناراحتشان نکند؛ در شب هم من بر آن ها نازل می شد و بر روی گیاهان و بوته ها و سنگ ها می نشست و آن ها از آن می خوردند، در آخر شب هم مرغ بریان بر آن ها نازل می شد و داخل سفره هایشان می افتاد چون می خوردند و سیر می شدند و به دنبالش آب می نوشیدند، آن مرغ های بریان، زنده شده دوباره پرواز می کردند و می رفتند.
ص: 150
سنگی با موسی علیه السلام بود که همه روزه آن را در وسط لشکر می گذاشت و آن گاه با عصای خود به آن می زد دوازده چشمه از آن می جوشید و هر چشمه به طرف قبیله ای از بنی اسرائیل که دوازده قبیله بودند جاری می شد.
گفتند: ای موسی﴿لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامِ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِهَا وَفُومِها وَ عَدَسِهَا وَ بَصَلِها﴾ ما به یک خوراک نمی توانیم بسازیم پروردگار خویش را بخوان تا از آن چه از زمین می رویاند از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیازش برای ما بیرون آورد
و مراد از ﴿الفُومِ﴾ گندم است.
موسى به آن ها فرمود:﴿أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ﴾ چگونه پست تر را با بهتر عوض می کنید وارد شهر شوید تا این چیز ها که خواستید را بیابید.
گفتند:﴿يَا مُوسَىٰ إِنَّ فِيها قَوْماً جَبَّارِينَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ﴾ (1) که نصف آیه در سوره بقره و تمام آن آیه با جوابش به موسی علیه السلام در سوره مائده آمده است.
﴿وَ قُولُوا حِطَّةٌ﴾ یعنی گناهانمان را از بین ببر و آن ها را به نیکی و حسنه مبدل نما و حنطة هم گفته اند.
خداوند می فرماید:﴿فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا﴾ یعنی آن هایی که در حق آل محمد علیهم السلام ظلم کرده اند.
ص: 151
﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ (62)
﴿وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَ رَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾ (63)
62- کسانی که ایمان آورده اند و آن هایی که از یهود و نصاری و صابتان پیروی کنند هر گاه به خدا و روز رستاخیز ایمان بیاورند و عمل صالح انجام بدهند پس اجرشان نزد پروردگارشان هست و هیچ ترسی بر آن ها نیست و آن ها اندوهگین نمی شوند.
63- و هنگامی که از شما عهد و پیمان گرفتیم و کوه طور را بر بالای سر شما قرار دادیم آن چه را که به شما داده ایم با قدرت بگیرید و آن چه را که در آن است را بیاد بیاورید ،شاید که پرهیزگار شوید.
﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هَادُوا وَ النَّصَارَىٰ وَ الصَّابِئِينَ﴾ (1) صابئون گروهی به غیر از مجوس، یهود نصاری و مسلمانان می باشند آن ها کسانی هستند که ستاره ها و سیارات را پرستش می کنند.
﴿وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَ رَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ﴾ (2) هنگامی که موسی علیه السلام از طور سینا به سوی بنی اسرائیل با توراتی که بر او نازل شده بود ،بر گشت آن ها آن را از او قبول نکردند خداوند با قدرت بی منتهای خود طور سینا را بر بالای سر آن ها قرار داد.
ص: 152
موسی به آن ها فرمود اگر قبول نکنید این کوه بر سر شما فرو می ریزد و شما ها را به هلاکت می رساند بنی اسرائیل سرهایشان را به زیر انداخته و گفتند: آن را قبول می کنیم.
﴿وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنا هُزُواً قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴾ (67)
﴿قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا فَارِضٌ وَ لَا بِكْرٌ عَوَانٌ بَيْنَ ذَلِكَ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ﴾ (68)
﴿قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ﴾ (69)
﴿قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنُ لَنَا مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَ إِنَّا إِنْ شَاءَ اللهُ لَمُهْتَدُونَ﴾ (70)
﴿قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثيرُ الْأَرْضَ وَ لَا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَا شِيَةَ فيها قَالُوا الآنَ جِنْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُوا يَفْعَلُونَ﴾ (71)
﴿وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَاذَا رَأَتُمْ فيها وَ اللّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ﴾ (72)
﴿فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِ الله الموتى و يُريكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ (73)
67- و به یاد آورید زمانی را که موسی به قوم خود گفت خداوند به شما فرمان داده تا گاوی را بکشید گفتند: ما را مسخره می کنی؟ گفت به خدا پناه می برم از این که جزو نادانان باشم.
68- گفتند از خدای خود بخواه که برای ما معلوم کند که این ماده گاو چگونه ماده گاوی باشد؟ گفت خداوند می فرماید ماده گاوی که نه پیر و از
ص: 153
کار افتاده و نه بکر و جوان بلکه میان این دو باشد، آن چه به شما دستور داده شده را انجام دهید.
69- گفتند: از پروردگار خود بخواه که برای ما معلوم نماید آن گاو چه رنگی داشته باشد؟ گفت: خداوند می گوید گاوی باشد زرد یک دست که رنگ آن بینندگان را شاد و مسرور سازد.
70- گفتند: از خدایت بخواه برای ما معلوم کند بالاخره چگونه گاوی باشد؟ زیرا این گاو برای ما مبهم شده! و اگر خدا بخواهد ما هدایت خواهیم شد!
71- گفت: خداوند می فرماید گاوی باشد که برای شخم زدن رام نشده باشد، و برای زراعت آب کشی نکند از هر عیبی برکنار باشد حتی هیچ گونه رنگ دیگری در آن نباشد گفتند الان حق مطلب را برای ما آوردی سپس (چنان گاوی را پیدا کردند) و آن را سر بریدند ولی مایل نبودند این کار را انجام دهند.
72- و به خاطر بیاورید هنگامی را که فردی را به قتل رساندید، سپس درباره (قاتل) او به نزاع پرداختید و خداوند آن چه را مخفی داشته بودید را آشکار می سازد
73- سپس گفتیم قسمتی از گاو را به مقتول بزنید تا زنده شود و قاتل را معرفی کند خداوند این گونه مردگان را زنده می کند و آیات خود را به شما نشان می دهد شاید درک کنید.
﴿وَ إِذْ قَالَ مُوسى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنا هُزُواً قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴾
ص: 154
امام صادق علیه السلام می فرماید مردی از نیکان و علماء بنی اسرائیل از زنی خواستگاری کرد آن زن قبول کرده و خطبه عقد جاری شد، آن مرد پسر عمویی فاسق داشت که او نیز از آن زن خواستگاری کرده بود ولی زن به او جواب رد داده بود او به پسر عمویش حسد ورزید، روزی در کمین پسر عمویش نشسته و او را کشت و سپس جنازه بی جان او را به نزد موسی علیه السلام آورد و گفت: ای پیامبر خدا این پسر عموی من است که کشته شده است.
موسی علیه السلام : فرمود چه کسی او را کشته است؟
گفت: نمی دانم!
نفس کشی در میان بنی اسرائیل کاری بسیار عظیم بود و لذا بر حضرت موسی علیه السلام گران آمد بنی اسرائیل جمع شده و گفتند: ای پیامبر خدا ! چه مصلحت می بینی؟
در میان بنی اسرائیل کسی بود که گاوی داشت و آن مرد پسر نیکو کاری داشت. آن پسر متاعی داشت روزی عده ای آمدند تا آن متاع را بخرند ولی متاع در مغازه ای بود که کلید آن در دست پدرش بود و پدر نیز آن کلید را زیر سرش گذاشته و خوابیده بود پسر بیدار کردن پدر را روا ندید و او را بیدار نکرد. لذا از فروختن آن کالا منصرف شد و آن عده نیز رفتند.
هنگامی که پدر از خواب بیدار شد گفت ای فرزند آن کالا را چه کردی؟ پسر: هنوز آن را نفروخته ام برای این که کلید مغازه در زیر سرت بود و خوش نداشتم که تو را از خواب بیدار کنم و خوابت را بر هم زنم.
پدرش گفت: این گاو را عوض آن سودی که از نفروختن کالا از دست دادی به تو بخشیدم.
خداوند از این عمل پسر خشنود شد و به بنی اسرائیل امر کرد که آن گاو را
ص: 155
ذبح کنند هنگامی که بنی اسرائیل در اطراف موسی جمع شدند و شروع به گریه و ناله کردند که مقتولی در میان آن ها پیدا شده است. موسی علیه السلام به آن ها فرمود: ﴿ إِنَّ اللهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً﴾ همانا خداوند به شما امر می کند که گاوی را بکشید.
بنی اسرائیل تعجب کرده و گفتند:﴿أَ تَتَّخِذُنَا هُزُواً﴾ آیا ما را مسخره کرده ای؟ نزد تو مقتولی را آورده ایم و تو به ما می گوئی که گاوی را بکشیم؟
موسى به آن ها فرمود: ﴿أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴾ پناه بر خدا می برم از این که از جاهلان باشم
بنی اسرائیل فهمیدند که به خطاء رفته اند و لذا به موسی علیه السلام گفتند:﴿ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا فَارِضٌ وَ لَا بِكْرٌ﴾ از خدایت بخواه که برای ما مشخص کند که آن گاو چگونه گاوی باشد.
موسی علیه السلام گفت: می فرماید: آن گاو نه فارض باشد - فارض یعنی گاو نر بر او جهیده ولی آبستن نشده است - و نه بکر باشد - یعنی گاو نری بر او نجهيده باشد - بلکه بین این دو باشد.
گفتند:﴿قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُها﴾ از پروردگارت بخواه که برای ما رنگ آن را مشخص کند موسی گفت: زردی تندی داشته باشد.
گفت: خداوند می فرماید:﴿تَسُرُّ النَّاظِرِينَ قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنَ لَنَا مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَيْنَا وَ إِنَّا إِنْ شاءَ اللهُ لَمُهْتَدُونَ﴾ رنگی زرد و نیکو داشته باشد که بیننده آن مسرور گردد .گفتند: از پروردگارت بخواه که برای ما مشخص کند که آن گاو چه صفاتی داشته باشد چرا که گاو ها بر ما مشتبه شده است که اگر خداوند بخواهد از هدایت یافتگان باشیم.
ص: 156
﴿قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ ﴾ گفت: خداوند می فرماید: آن گاوی باشد که زمین را شخم نزده و از این جهت خوار و ذلیل نگردیده باشد.
:گفت خداوند می فرماید ﴿وَ لا تَسْقِي الْحَرْثَ ﴾ آن گاوی باشد که نه مزارع را آب داده باشد و ﴿مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فِيها ﴾ و نه زمین را شخم زده باشد بلکه کار هم نکرده باشد و از همۀ عیب ها بری بوده و هیچ نقطهٔ رنگی به غیر از رنگ زرد نداشته باشد.
گفتند:﴿قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُوا يَفْعَلُونَ ﴾ الآن آن چه را که حق بود برای ما آوردی؛ و آن گاو فلانی است رفتند که آن گاو را بخرند. صاحب گاو گفت: آن را نمی فروشم مگر آن که پوست آن را با طلا پُر کرده باشید.
به سوی موسی بر گشته و قیمت گاو را به آن حضرت خبر دادند موسی علیه السلام به آن ها فرمود: ناچارید که فقط آن گاو را بکشید پس آن را بخرید و ذبح کنید.
بنی اسرائیل آن گاو را خریده و ذبح کردند و به موسی گفتند: ای پیامبر خدا !چه می فرمائید؟
خداوند به موسی علیه السلام وحی نمود به آن ها بگو قسمتی از آن گاو را بریده و به آن مرده بزنند، و از او بپرسند که چه کسی او را کشته است؟ پس دم گاو را گرفته و به آن مرده زده و گفتند: ای فلانی چه کسی تو را کشته است؟
آن مرده به اذن الهی زنده شد و گفت پسر عمویم فلانی مرا کشته است. یعنی آن پسر عموئی که برای خون خواهی آمده است و این است فرمایش الهی که می فرماید: ﴿فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتَى وَ
ص: 157
يُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ (1) سپس گفتیم قسمتی از گاو را به مقتول بزنید (تا زنده شود و قاتل را معرفی کند) خداوند این گونه مردگان را زنده می کند و آیات خود را به شما نشان می دهد شاید درک کنید.
﴿أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ﴾ (75)
وَ إِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَ إِذَا خَلا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللهُ عَلَيْكُمْ لِحَاجُوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾ (76)
﴿أ وَ لا وَ لا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَ مَا يُعْلِنُونَ﴾ (77)
﴿وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلَّا أَمَانِي وَ إِنْ هُمْ إِلا يَظُنُّونَ﴾ (78)
﴿فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ﴾ (79)
75- آیا طمع دارید که به آئین شما ایمان بیاورند! با این که گروهی از آنان کلام خدا را می شنیدند سپس آن را تحریف می کردند بعد از آن که درباره اش تعقل می کردند و می دانستند که حق است.
76- هنگامی که مؤمنین را ملاقات نمایند به آنان می گویند ما ایمان آورده ایم ولی موقعی که با یک دیگر خلوت می کنند می گویند چرا مطالبی را که خداوند برای شما بیان کرده به مسلمانان باز گو می کنید تا در نزد پروردگارتان بر ضد شما بر آن استدلال کنند؟ آیا اندیشه نمی کنید.
77- آیا نمی دانند که خداوند از اسرار و آشکار آنان آگاه است.
ص: 158
78 گروهی از آن ها عوامانی هستند که کتاب خدا را به غیر از خیالات و آرزو ها چیزی دیگر نمی دانند و آن ها افرادی هستند که به گمان و پندارهایشان دل بسته اند.
79- پس وای بر آن افرادی که کتاب (تورات) را بدست های خویشتن می نویسند و سپس می گویند این تورات از طرف خدا می باشد. منظور ایشان از این عمل این است که بهای ناچیز و اندکی را بدست بیاورند. وای بر این گونه اشخاص از آن چه که بدست خود می نویسند و وای بر آنان از آن چه که فراهم می نمایند.
﴿أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ ...﴾
این آیه درباره یهود و منافقین نازل شده است منافقین هر وقت رسول خدا را می دیدند می گفتند ما با شما هستیم و هر وقت یهودیان را می دیدند می گفتند با شما هستیم.
گروهی از یهودیان که با مسلمانان دشمنی نداشتند مسلمانان را از آن چه دربارهٔ صفات رسول خدا له و یارانش آمده بود آگاه می کردند؛ بزرگان و علمانشان به آن ها می گفتند:﴿أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلا تَعْقِلُونَ﴾
چرا آن صفاتی را که خداوند برای شما بیان کرده برای مسلمانان باز گو می کنید تا در روز قیامت با آن بر شما احتجاج نمایند، چرا عقلتان را به کار نمی اندازید
پس خداوند آن ها را رد کرده و فرمود:﴿أَ وَ لا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ﴾ یعنی از یهود
ص: 159
﴿لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلا أَمَانِيَّ وَ إِنْ هُمْ إِلا يَظُنُّونَ﴾ گروهى از یهودیان تورات و احکام آن را تحریف می کردند و می گفتند آن از جانب خداوند است پس خداوند درباره آن ها فرمود:﴿فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ﴾ پس وای بر آن افرادی که كتاب (تورات) را بدست های خویشتن می نویسند و سپس می گویند این تورات از طرف خدا می باشد. منظور ایشان از این عمل این است که بهای نا چیز و اندکی را بدست بیاورند وای بر این گونه اشخاص از آن چه که بدست خود می نویسند و وای بر آنان از آن چه که فراهم می نمایند.
﴿وَ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلا أَيَاماً مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللهِ عَهْد أَفَلَنْ يُخْلِفَ الله عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللهِ مَا لا تَعْلَمُونَ﴾ (80)
80- گفتند آتش جهنم جز چند روزی هرگز ما را نمی سوزاند بگو آیا از خداوند پیمانی گرفته اید؟ خداوند هرگز از عهدش تخلف نمی کند یا چیزی را که نمی دانید به خداوند نسبت می دهید
﴿وَ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلا أَيَّاماً مَعْدُودَةً﴾
بنی اسرائیل می گفتند به خاطر چند روزی که گوساله پرستیدیم آتش جهنم ما را نمی سوزاند و ما مورد عذاب واقع نمی شویم.
خداوند ادعای آن ها را رد کرده و می فرماید: ﴿وَ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إلا أَيَّاماً مَعْدُودَةً قُلْ﴾ اى محمد به آن ها بگو﴿أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللهِ عَهْداً فَلَنْ يُخْلِفَ اللهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾ آیا از خداوند پیمانی گرفته اید؟ خداوند هرگز از عهدش تخلف نمی کند یا چیزی را که نمی دانید به
ص: 160
خداوند نسبت می دهید.
﴿وَ إِذْ إِن وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَ ذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إلا قليلاً مِنْكُمْ وَ أَنتُمْ مُعْرِضُونَ﴾ (83)
83- هنگامی که از بنی اسرائیل عهد و پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را نپرستید، به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و مساکین نیکی نمائید و با مردم به نیکی سخن بگوئید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید؛ سپس همة شما جز افرادی کم (از آن پیمان) سر پیچی کردید و روی گردان شدید ﴿وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً ) این آیه درباره یهود نازل شده و سپس این آیه به با آيه ﴿فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَ جَدْتُمُوهُمْ ) (1) نسخ شده است.
﴿وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنتُمْ تَشْهَدُونَ﴾ (84)
﴿ثُمَّ أَنتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنفُسَكُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ إِنْ يَأْتُوكُمْ أُسارى تُفَادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّم عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الكِتَابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدُ الْعَذَابِ وَ مَا اللهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴾ (85)
84 - آن زمانی را که از شما تعهد گرفتیم که خون های خودتان را نریزید و خویشتن را از خانه های خود بیرون نکنید سپس در حالی اقرار نمودید که
ص: 161
(بر این تعهد) گواه بودید.
85 - اکنون شمانید که خویشتن را به قتل می رسانید و گروهی را از سرزمینشان اخراج می نمائید و به وسیله گناه و ستم علیه آنان پشتیبان می جونید و اگر در حال اسیری نزد شما بیایند (برای رهائی آنان) فدیه می دهید و حال آن که اخراج ایشان بر شما حرام بود. آیا به قسمتی از تورات ایمان می آورید و به قسمت دیگرش کافر می شوید. پس جزای کسی از شما که این عمل را انجام دهد جز رسوایی در این جهان چیز دیگری نخواهد بود و روز رستاخیز به شدید ترین عذاب ها گرفتار می آیند و خداوند از آن چه که انجام می دهید غافل نیست.
این آیه درباره ابوذر رحمة اللّه علیه و عثمان بن عفان (1) نازل شده است. ابوذر هنگامی که مریض بود بر عصا تکیه داده و بر عثمان وارد شد، مشاهده کرد که صد هزار درهم از اطراف آورده و در مقابل عثمان ریخته شده است نزدیکان عثمان با حرص و طمع بر آن ها نگاه می کنند و طمع دارند که عثمان آن درهم ها را در بینشان تقسیم نماید.
ابوذر به عثمان گفت: این پول ها چیست؟
عثمان گفت: صد هزار درهم است که از اطراف برایم آوده اند و منتظر آن هستم که باز هم به اندازۀ آن از اطراف برایم بیاورند تا در هر کجا که مصلحت دیدم آن ها را تقسیم و خرج نمایم
ص: 162
ابوذر گفت: ای عثمان کدام یک بیشتر است صد هزار درهم یا چهار دینار؟ عثمان گفت: صد هزار درهم.
ابوذر گفت: آیا یادت می آید که شب هنگام من و تو بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم وارد شدیم و آن حضرت را نا راحت و غمگین دیدیم، بر او سلام کردیم و از نا راحتی جواب سلام ما را نداد؛ چون صبح روز بعد نزد آن حضرت رفتیم او را شاد و خوشحال دیدیم؛ به آن حضرت عرض کردیم پدران و مادران ما فدای تو باد دیشب بر تو وارد شدیم غمگین و نا راحت بودی حال امروز که آمدیم شاد و خوشحال هستی؟
فرمود: بله! چهار دینار از سهمیه مسلمانان باقی مانده بود که آن را تقسیم نکرده بودم ترس داشتم که مرگم برسد و آن دینار ها در نزد من باشد؛ چون آن ها را امروز در بین مسلمانان تقسیم نمودم آسوده خاطر گشتم.
عثمان نگاهی به کعب الاحبار کرد و گفت: ای ابو اسحاق دربارۀ مردی که زكات واجبش را پرداخت کرده آیا بعد از آن هم چیزی حق دارد؟
گفت: نه اگر یک خشت از طلا و یک خشت از نقره بسازد چیزی بر او واجب نمی شود.
در این هنگام ابوذر عصایش را بلند کرده و بر سر کعب کوبید و فرمود ای یهودی زاده کافر تو کجا و نظر دادن درباره احکام مسلمانان کجا؟ که فرمایش الهی از گفته تو صادق تر است که می فرماید:﴿الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ * يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكُوى بِها جِبَاهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورهُمْ هذا مَا كَنَرْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ﴾ (1) آن هایی که طلا و نقره ذخیره
ص: 163
می کنند و در مسیر الهی انفاق نمی کنند آن ها را به عذاب دردناک بشارت بده (و آن عذاب) در روزگاری است که آن دفینه ها را در آتش سرخ کنند و با آن پیشانی ها و پهلو ها و پشتهایشان را داغ نهند (و به ایشان بگویند) این است همان طلا و نقره ای که برای خود گنج کرده بودید اکنون رنج آن را به خاطر آن که روی هم انباشته بودید بچشید.
عثمان گفت: ای ابوذر تو پیر و خرفت شده ای و عقلت را از دست داده ای اگر همنشینی تو با رسول خدا نبود می کشتمت.
ابوذر فرمود: ای عثمان دروغ گفتی ؛ حبیبم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به من خبر
داده که ای ابوذر تو را نمی توانند از دین بر گردانند و نمی توانند که تو را کشند. اما درباره عقلم و آن چه که در آن باقی مانده حدیثی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم که درباره تو و خاندانت فرمود.
عثمان گفت: چه چیز از رسول خدا درباره من و خاندانم شنیده ای؟
ابوذر: شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می فرمود: زمانی که آل ابی العاص به سی مرد برسند مال خدا را به نا حق تصرف کرده و میان خود تقسیم نمایند قرآن را به باطل تعبیر کنند مردمان را به بندگی بگیرند فاسقان را یاور خود سازنند و با صالحان و نیکان جنگ نمایند.
عثمان گفت: ای گروه اصحاب محمد آیا شما ها این حدیث را از رسول خدا شنیده اید؟
گفتند: نه! ما این حدیث را از آن حضرت نشنیده ایم.
عثمان گفت: علی ابن ابیطالب را به نزد من بیاورید چون آن حضرت آمد عثمان به آن حضرت گفت: ای ابو الحسن نگاه کن ببین این مرد دروغ گو چه می گوید.
ص: 164
حضرت امیر المؤمنين علیه السلام فرمود: ای عثمان بس کن و به او نسبت دروغ مبند من خود از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم که می فرمود: آسمان سبز بر سر کسی سایه نینداخته و زمین بر کسی تیره نگشته که کسی راست گوتر از ابوذر باشد. اصحاب رسول خدا که حاضر بودند گفتند: ابوذر راست می گوید (1) ما این حدیث را از رسول خدا شنیده ایم.
در این هنگام ابوذر گریه کرد و گفت: وای بر شما ها همه تان گردن هایتان را به سوی این مال دراز کرده و گمان می کنید که من بر رسول خدا می بندم. سپس نگاهی به جمعیت کرد و گفت: چه کسی بهتر از شما هاست؟
آن ها گفتند: به نظر شما چه کسی بهتر از ماست؟
ابوذر گفت: من بهتر از شماها هستم.
جمعیت گفتند: تو می گویی که بهتر از ما هستی؟
گفت: بله از آن روزی که از حبیبم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم جدا شده ام همین لباس در تن من است در حالی که آن حضرت از من راضی بود ولی شما ها بدعت های زیادی در دین گذاشته اید که خداوند درباره آن ها از شماها سوال خواهد کرد و از من سوال نخواهد کرد.
عثمان گفت: ای ابوذر به حق رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از آن چه که از تو سوال می کنم به من جواب بده.
ابوذر گفت: به خدا سوگند اگر مرا به حق رسول خدا هم سوگند ندهی باز جواب تو را می دهم.
عثمان کدام مکان را دوست داری که در آن جا باشی؟
ابوذر: مکه حرم خداوند و حرم رسول خدا را که در آن جا خداوند را عبادت
ص: 165
نمایم تا مرگم فرا برسد.
عثمان نه تو در نزد من هیچ کرامتی نداری.
ابوذر مدينه حرم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم.
عثمان نه تو در نزد من هیچ کرامتی نداری.
ابوذر در این هنگام ساکت شد، عثمان گفت: از کدام جا بیشتر از همه متنفر هستی؟
ابوذر: از ریزه که در زمان کفر در آن جا بوده ام.
عثمان: تو را به آن جا می فرستم.
ابوذر: تو از من سوال کردی من هم راستش را به تو گفتم حال من از تو سوال می کنم و تو راستش را به من بگو.
عثمان: راستش را می گویم.
ابوذر: اگر مرا با لشگرت به سوی دشمن بفرستی، دشمنان مرا اسیر کنند و بعد بگویند ما او را آزاد نمی کنیم مگر آن که یک سوم مالت را بدهی آیا این کار را می کنی؟
عثمان: بله می دهم و تو را آزاد می کنم.
ابوذر: اگر بگویند ما او را آزاد نمی کنیم مگر آن که نصف مالت را بدهی آیا این کار را می کنی؟
عثمان: بله می دهم و تو را آزاد می کنم.
ابوذر: اگر آن ها بگویند ما او را آزاد نمی کنیم مگر آن که همه مالت را بدهی آیا این کار را می کنی؟
عثمان: بله می دهم و تو را آزاد می کنم.
ابوذر: اللّه اكبر! روزى حبيبم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به من فرمود: ای ابوذر
ص: 166
حالت چگونه خواهد بود زمانی که از تو بپرسند کدام شهر را بیشتر از همه دوست داری و تو خواهی گفت مکه که حرم خداوند است و مدینه که حرم رسول خداست تا در آن جا خداوند را عبادت نمایم تا مرگم فرا برسد به تو بگویند که تو در نزد ما هیچ احترام و کرامتی نداری؛ سپس از تو بپرسند که از کدام شهر بیش از همه نفرت داری؟ تو می گویی ربذه چرا که در زمان کفر و قبل از اسلام در آن جا بوده ام. در این هنگام تو را به آن جا تبعید کنند. عرض کردم آیا این اتفاق می افتد؟ حضرت فرمود؟ آری سوگند به آن کسی که جان من در دست اوست اتفاق خواهد افتاد. عرض کردم: ای رسول خدا آیا در این هنگام شمشیر بر دوش گذاشته و در راه خداوند جهاد کنم؟ حضرت فرمود: نه! بلکه بشنو و سكوت اختيار کن اگر چه گوینده غلام حبشی باشد؛ که همانا خداوند درباره تو و عثمان آیه ای را نازل کرده است عرض کردم ای رسول خدا آن آیه کدام است؟ حضرت آیه فوق را قرائت فرمودند.
﴿وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَ رَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَ عَصَيْنَا وَ أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِن كُنتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ (93)
93- هنگامی که از شما عهد و پیمان گرفتیم و کوه طور را بر بالای سر شما بر افراشتیم آن چیز هایی را که به شما داده ایم با قدرت بگیرید و خوب بشنوید گفتند شنیدیم و مخالفت کردیم و دل های آن ها بر اثر کفرشان و با دوست داشتن گوساله مملو شده است. بگو ایمانتان به شما چه دستور بدی می دهد اگر ایمان دارید.
﴿وَ أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ﴾
ص: 167
یعنی گوساله را دوست می داشتند و آن را عبادت می کردند و سپس می گفتند که از اولیاء اللّه هستیم خداوند عزوجل به آن ها فرمود: اگر شما اولیاء الله هستید همچنان که ادعا می کنید ﴿فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾ (1) پس آرزوی مرگ کنید اگر راست گو هستید.
زیرا در تورات آمده است که اولیاء الله آرزوی مرگ می کنند و از آن هیچ واهمه ای ندارند.
﴿قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللهِ مُصَدَّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدى وَ بُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ﴾ (97)
﴿مَنْ كانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِيلَ وَ مِيكالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكافِرِينَ ﴾ (98)
97- بگو: کسی که دشمن جبرئیل باشد (به راه خطا رفته است زیرا او به اذن خداوند قرآن را بر قلب تو نازل کرده است و کتاب های پیشینیان را تصدیق می کند و این هدایت و بشارت برای مومنان است.
98- کسی که دشمن خدا و ملائکه و رسولانش و جبرئیل و میکائیل باشد پس بدرستی که خداوند دشمن کافران است.
﴿قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللهِ مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدى وَ بُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ﴾
این آیه درباره یهود نازل شده است آن ها به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می گفتند ما در میان ملائکه دوستان و دشمنانی داریم.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به آن ها فرمود دوستان و دشمنانتان کدام ها هستند؟
ص: 168
گفتند: جبرئیل دشمن ماست چرا که او با عذاب می آید اگر قرآن را میکائیل برای تو می آورد ما بر شما ایمان می آوردیم چرا که میکائیل دوست ماست؛ جبرئيل ملك نكبت و عذاب و ميكائیل ملک رحمت است.
پس خداوند این آیه را نازل کرد ﴿وَ قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللهِ مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدى وَ بُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِيلَ وَ مِيكَالَ فَإِنَّ اللهَ عَدُوٌّ لِلْكَافِرِينَ﴾.
﴿وَ اتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَ مَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَ لَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ مَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَ مَارُوتَ وَ مَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ مَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَ لَا يَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَ لَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ﴾ (102)
102- آن ها از آن چه شیطان ها در زمان سلیمان بر مردم می خواندند پیروی کردند ولی سلیمان به خدا کافر نشد ولیکن شیطان ها همگی کافر شدند و به مردم جادوگری باد دادند، و نیز از آن چه بر دو فرشته هاروت و ماروت در بابل نازل شد پیروی کردند در حالی که آن دو به هیچ کس چیزی نمی آموختند، مگر این که می گفتند که ما برای امتحان آمده ایم بنا بر این کافر نشوید از آن دو مطالبی را آموختند تا بین مرد و همسرش جدایی اندازند. آن ها نمی توانند هیچ کس را بدون فرمان پروردگار ضرر رسانند. مطالبی آموختند که باعث ضررشان می شد و سود نمی بردند و خوب می دانستند
ص: 169
که هر کس چنین کند در جهان آخرت بهره ای نخواهد داشت و چه زشت بود آن چه خود را به آن فروختند اگر می دانستند.
السلام از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت شده که فرمودند: حضرت سلیمان علیه السلام به جنّیان و آدمیان دستور داد که خانه ای از شیشه برای او درست کنند و آن حضرت تکیه بر عصا داده و نظاره گر شیاطین بود که چگونه کار می کنند و شياطين نیز به آن حضرت نگاه می کردند و هم دیگر را می دیدند حضرت سلیمان متوجه شد که در قبه اش مردی هست بر سرش داد کشید و گفت تو کیستی؟
گفت: من کسی هستم که رشوه قبول نمی کنم و از پادشاهان نیز نمی ترسم من ملک الموت هستم. و سپس جانش را گرفت در حالی که بر عصایش تکیه داده بود و یک سال بر همان حالت ماند کارگران کار می کردند و به آن حضرت نگاه می کردند و نزدیک او می شدند تا این که خداوند موریانه را فرستاد و عصا را خورد و حضرت به زمین افتاد و آدمیان متوجه شدند که اگر جنیان علم غیب می دانستند یک سال تمام در عذاب کارگری نمی سوختند.
پس جنّیان از موریانه به خاطر آن کاری که با عصای حضرت سلیمان کردند تشکر نمودند و لذا نمی بینید که هر جا موریانه است در همان جا آب و گِل نیز هست چون سلیمان از دنیا رفت ، ابلیس سحر را درست کرده ، آن را نوشته و در طوماری پیچید و بر پشت آن طومار نوشت: این آن علمی است که آصف بن برخیا برای سلطنت سلیمان بن داود نوشته ، و این از ذخائر گنجینه های علم است هر کس چنین و چنان بخواهد، باید چنین و چنان کند . آن گاه آن طومار را در زیر تخت سلیمان دفن کرد ، آن گاه ایشان را بدر آوردن
ص: 170
آن طومار راهنمائی کرد ، سپس طومار را بیرون آورده و برای آن ها خواند.
کفار گفتند: سلیمان با داشتن چنین سحری بر همه ما مسلط گشته بود ولی مؤمنین گفتند نه سلطنت سلیمان از ناحیه خدا و خود او بنده خدا و پیامبر او بود، پس خداوند آیه فوق را در خصوص همین مطلب نازل فرموده است. (1)
محمد بن قیس گوید ما در مکه بودیم که عطاء از امام محمد باقر علیه السلام درباره هاروت و ماروت سوال کرد امام باقر علیه السلام فرمودند ملائکه در هر روز و شب برای حفظ متوسطین زمین از بچه های آدم و جن از آسمان پائین می آیند و اعمال آن ها را می نویسند و به آسمان بر می گردند؛ اهل آسمان از گناهان اهل زمین به ناله در آمده و از آن چه که از اهل زمین می دیدند و می شنیدند و به خاطر افترایی که بر خداوند تبارک و تعالی می بستند و جرئتی که بر گناه و معصیت داشتند بر اهل زمین عیب و ایراد می گرفتند و خداوند را از گفته آن ها پاک و منزه می کردند گروهی از ملائکه گفتند پروردگارا! چرا به خاطر آن چه که آفریده هایت در روی زمین انجام می دهند و نسبت دروغ به تو می بندند شهادت نا حق می دهند، مرتکب معاصی می شوند در حالی که آن ها را از این اعمالشان نهی کرده ای بر آن ها خشم و غضب نمی گیری؟ با آن ها به حلم و بردباری رفتار می کنی در حالی که آن ها در قبضه قدرت تو هستند و در عافيت تو زندگی می کنند.
خداوند دوست داشت که ملائکه قدرت نافذ او را در آفریده هایش ببینند و
ص: 171
بر ملائکه نعمت خود را بشناساند به این که امتیازی که به ملائکه داده به بقیه نداده و آن ها را از گناه معصوم کرده و اطاعت کردن را در وجود آن ها قرار داده است، لذا به ملائکه وحی نمود که از میان خود دو ملک را انتخاب نمائید تا آن دو را بر روی زمین بفرستم و از طبیعت آدمی مانند خوردن، آشامیدن، شهوت، حرص و آرزوهای طولانی در وجود آن ها قرار داده تا مانند آدمیان در روی زمین زندگی کنند و سپس آن دو را در اطاعت خود امتحان نمایم.
ملائکه هاروت و ماروت را که از بقیۀ آن ها بیشتر بر فرزندان آدم عیب و ایراد می گرفتند و عذاب الهی را برای آن ها در خواست می کردند انتخاب نمودند. خداوند به آن دو وحی نمود به زمین بروید که در وجود شما از طبیعت آدمی مانند خوردن ،آشامیدن، شهوت، حرص و آرزو قرار داده ام سپس به آن دو فرمود: مواظب باشید که چیزی را شریک من قرار ندهید، نفس محترمی را که من آن را محترم شمرده ام نکشید، زنا نکنید و شرب خمر نکنید سپس پرده های آسمان هفت گانه را بر داشت تا ملائکه قدرت خداوند را درباره آن دو ببینند؛ و آن دو را در صورت بشر و در لباس آن ها در ناحیه بابل فرود آورد هاروت و ماروت ساختمانی را دیدند و به سوی آن رفتند چون به آن جا رسیدند زنی زیبا رو و آرایش کرده را دیدند که خودش را با عطری خشبو معطر کرده بود و با رویی باز از آن دو استقبال کرد چون نگاهشان به آن زن افتاد و با او سخن گفتند و به او نگاه کردند به خاطر آن شهوتی که خداوند در وجود آن ها قرار داده بود عاشق زن شدند و خواسته قلبی خودشان را به آن زن بیان کردند.
زن به آن دو گفت: دینی دارم که سخت به آن پای بند هستم و به خاطر آن نمی توانم خواسته شما ها را بر آورده کنم مگر آن که به دین من در بیائید.
ص: 172
آن دو پرسیدند: دینت چیست؟
زن گفت: خدایی دارم که هر کس او را عبادت کند و برایش سجده نماید من می توانم آن چه را که از من خواسته برآورده کنم .
گفتند: خدای تو چیست؟
گفت: خدایم این بت است.
آن دو نگاهی به هم کرده و گفتند: اکنون دو گناهی را که خداوند ما را از آن نهی کرده یکی زنا و دیگری شرک با هم در مقابل ماست؛ اگر این بت را سجده کنیم و عبادت نمائیم به خداوند شرک ورزیده ایم اگر ما به خداوند شرک بورزیم مرتکب زنا هم می شویم؛ در این کشمکش درونی شهوت بر آن ها غلبه کرد و به آن زن گفتند: قبول کردیم چه می خواهی؟
گفت: این شراب را بخورید که شما را به خواسته تان می رساند.
به خودشان گفتند این سومین گناه است که خداوند ما را از آن ها نهی کرده بود ما مرتكب شرب خمر و شرک می شویم تا به زنا برسیم آن دو به زن گفتند: به چه بلای بزرگی افتادیم وقتی که دعوتت را اجابت کردیم.
زن گفت: این حرف ها را رها کنید، شراب بخورید، این بت را عبادت نمایید و برایش سجده کنید.
آن دو شراب خورده و بت را عبادت کردند چون خودشان را آماده کردند وزن نیز آماده شده بر آن دو وارد شد و خواستند آن عمل نا مشروع را شروع کنند در این هنگام سائلی از در وارد شد چون سائل را دیدند ترسیدند. سائل به آن ها گفت وضع ظاهری شما که بر این زن آرایش کرده و خوش بو و زیبا وارد شده اید آدمی را به شک و تردید می اندازد شما دو نفر چه مردان بدی هستید و از میان آن ها بیرون رفت.
ص: 173
زن گفت: به خدای خود سوگند می خورم که به من نزدیک نشوید چرا که آن مرد از حال شما آگاه گشت و جایگاهتان را شناخت، الان می رود و جریان شما را به دیگران خبر می دهد قبل از این که آبرویمان برود و مفتضح گردیم او را بکشید سپس به نزد من آمده و به خواسته تان برسید و از این جهت خیالتان راحت باشد.
آن دو رفته مرد را پیدا کرده و او را کشته و به سوی زن بر گشتند ولی او را ندیدند لباس هایشان از تنشان فرو ریخت و لخت شدند خداوند به آن دو وحی نمود من شما را ساعتی به زمین فرستادم که با آفریده هایم باشید با چهار گناه بزرگ که شما را از آن نهی کرده بودم مرا نا فرمانی کردید از من هم شرم ننمودید در حالی که شما پیش از ملائکه دیگر بر گناهان فرزندان آدم عیب و ایراد می گرفتید و خواستار عذاب من بر آن ها می شدید، من وجود شما را از طبیعت خودم ساختم و در خواست گناه را در وجودتان قرار نداده بودم و از مرتكب گناه شدن بازتان می داشتم، حال که شما را به خودتان وا گذاشتم و قدرت گناه کردن را به شما دادم این چنین عمل کردید؛ حال یکی از عذاب های دنیا یا آخرت را انتخاب کنید.
یکی از آن دو به دیگری گفت چون به دنیا آمده ایم تا از شهوت های دنیا بهره برده و به عذاب آخرت برسیم.
آن یکی گفت: عذاب دنیا کوتاه و پایان پذیر است اما عذاب آخرت پایانی ندارد پس ما عذاب آخرت را که شدید تر از عذاب دنیایی است بر عذاب دنیایی ترجیح نمی دهیم.
پس آن ها عذاب دنیا را اختیار کردند آن دو به مردم بابل سحر را تعلیم دادند، خداوند آن ها را از زمین بالا برده و در میان هوا سر نگون تا روز قیامت
ص: 174
آویخته و عذاب می نماید. (1)
﴿يَا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا رَاعِنَا وَ قُولُوا انْظُرْنَا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ (104)
104- ای کسانی که ایمان آورده اید نگونید راعنا بلکه بگوئید انظرنا، و بشنوید و برای کافران عذاب دردناکی است.
﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا رَاعِنَا وَ قُولُوا انْظُرْنَا﴾ یعنی سخنان فساد آمیز نگویید بلکه بگویید فهمیدیم.
﴿مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ (106)
106- هیچ آیه ای را منسوخ یا ترک نمی کنیم مگر آن که بهتر از آن یا همانند آن را می آوریم آیا نمی دانی که خدا بر هر کاری تواناست؟
﴿نُنْسِهَا﴾ یعنی آیه و حکمش را ترک نمی کنیم و در این آیه ترک نسیان و فراموشی نامیده شده است.
﴿أَوْ مِثْلِها این زیادی است زیرا ﴿نأت بخیر مثلها ﴾ نازل شده است.
﴿وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَع مَسَاجِدَ اللهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ سَعَى فِي خَزابِها أُولئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوهَا إِلا خَائِفِينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌّ وَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾ (114)
﴿وَ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ إِنَّ اللهَ وَاسِعٌ
ص: 175
عَليمٌ﴾ (115)
114- ستم کار تر از آن که نگذاشت نام خدا در مسجد های خدا برده شود، و در ویران ساختن آن ها کوشید کیست؟ روا نیست که در آن مسجد ها به غیر از افراد بیم ناک و ترسان داخل شوند و نصیبشان در دنیا خواری و در آخرت عذایی بزرگ است.
115- مشرق و مغرب از آن خداست پس به هر جای که رو کنید همان جا رو به خداست خدا علم و رحمتش وسیع است.
﴿وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا﴾ هنگامی که قریش مانع شدند که رسول خدا له داخل مکه شوند این آیه نازل شد.
﴿وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ﴾ این آیه درباره نماز های مستحب نازل شده است. یعنی در هنگام سفر آن را به هر طرف که خواستی به جا بیاور.
و اما درباره نماز های واجب می فرماید:﴿وَ حَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ﴾ (1) یعنی نماز های واجب را به سوی قبله بخوان.
﴿وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾ (124)
﴿وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةٌ لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلَّى وَ عَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهُرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْعَاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ﴾ (125)
ص: 176
﴿وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ قَالَ وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعَهُ قَلِيلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابٍ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ﴾ (126)
124- و (به خاطر آورید) هنگامی که خدا ابراهیم را به اموری امتحان فرمود و او نیز همه را به جای آورد خدا به او فرمود من تو را به پیشوایی خلق بر گزینم ابراهیم عرض کرد به فرزندان من چه؟ فرمود عهد من به مردم ستمکار نمی رسد.
125- و به خاطر آورید هنگامی که ما خانه کعبه را محل باز گشت و مرکز امن برای مردم قرار دادیم و دستور داده شد که مقام ابراهیم را جایگاه پرستش خدا قرار دهید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که حرم مرا از بت پاکیزه دارید برای اهل ایمان که به طواف و اعتکاف حرم آیند و در آن نماز و طاعت خدا را به جای آورند.
126- و به خاطر آورید هنگامی که ابراهیم عرض کرد: پروردگارا، این شهر را محل امن و آسایش قرار ده و اهلش را که ایمان به خدا و روز قیامت آورده اند از انواع روزی ها بهره مند ساز خدا فرمود و هر کس که سپاس گزار نباشد و کفر بورزد گر چه او را در دنیا کمی بهره مند سازیم، لكن در آخرت او را با آتش دوزخ گرفتار نمائیم که آن به منزلگاهی است.
﴿وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾ خداوند ابراهیم علیه السلام را در هنگام خواب به ذبح فرزندش امر کرد چگونگی آن را خداوند در خواب به او نشان داد و ابراهیم علیه السلام در هنگام بیداری تصمیم بر آن گرفت چون خواست که نیتش را عملی نماید خداوند به
ص: 177
او امر فرمود:﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً﴾
ابراهیم گفت:﴿وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾ يعنى عهد من به پیشوای ستم کار نمی رسد سپس حنفیت را که همان طهارت بود بر او نازل کرد که آن طهارت ده جز بود که پنج جز آن در سر و پنج جز دیگر آن در بدن بود. پس آن پنج تایی که در سر است عبارتند از کوتاه کردن شارب بلند گذاشتن ،ریش چیدن موی زائد مسواک کردن و خلال نمودن ؛ و اما آن پنج تایی که در بدن است عبارتند از از بین بردن موی زائد بدن ختنه کردن کوتاه کردن ناخن ها، غسل کردن از جنابت و طهارت نمودن با آب ؛ این ها سنت حنفیّه ی طهارت است که به ابراهیم داده شد و تا روز قیامت هم از بین نمی رود. و این فرمایش الهی است که می فرماید:﴿وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا﴾
﴿مَثابَةً﴾ یعنی بر گشت به سوی آن.
﴿طَهَّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْعَاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ﴾
امام صادق عاله می فرماید: یعنی مشرکان را از آن دور گردان.
و فرمود: چون ابراهیم ، الله کعبه را بنا کرد و مردم حج به جا آوردند کعبه از مشرکان و اعمال آن ها متعال شکایت کرد خداوند به آن وحی نمود در آخر الزمان قومی را بر می گزینم که تو را از بتان پاک می کنند و مشرکان را از تو دور می گردانند.
﴿وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ﴾
ابراهیم عالان از پروردگار خواست روزی هر کس را که به او ایمان آورده است برساند؛ خداوند فرمود: ای ابراهیم روزی کافران را نیز می دهم
﴿فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ﴾ به گر چه او را
ص: 178
در دنیا کمی بهره مند سازیم، لکن در آخرت او را با آتش دوزخ گرفتار نمائیم که آن به منزلگاهی است.
﴿وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَليمُ﴾ (127)
127 - و به خاطر بیاورید هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه های کعبه را بالا می بردند می گفتند پروردگارا از ما قبول بفرما، که تو شنوا و دانا هستی.
امام صادق علیه السلام می فرماید: ابراهیم علیه السلام در شام سکونت داشت هنگامی که اسماعیل علیه السلام از هاجر به دنیا آمد از این جریان به ساره غم و اندوه شدیدی روی داد چرا که او دارای فرزند نبود لذا درباره هاجر ابراهيم علیه السلام را اذیت و آزار می داد و ابراهیم غمگین شده و به خداوند شکایت کرد. خداوند عز وجل به او وحی فرستاد مثل زن مانند دنده کج است که اگر آن را ترک کنی از او بهره مند می شوی و اگر آن را راست کنی می شکند و به آن حضرت دستور داد که اسماعیل و مادرش را از آن شهر بیرون بیاورد.
ابراهیم گفت: پروردگارا به چه جائی ببرم؟
فرمود: به سوی حرم و مکان امنم و اولین جائی که در روی زمین ساخته ام که مکه می باشد.
پس خداوند جبرئیل را با براق فرستاد و اسماعیل، هاجر و ابراهيم علیه السلام را به سوی مکه برد. ابراهيم علیه السلام به هر مکان نیکوئی که در آن جا درختان و نخلستان و زراعت بود می رسید از جبرئیل می پرسید آیا این جاست؟ و
ص: 179
جبرئیل می گفت: این جا نیست برو. تا این که به مکه رسید و آن ها را در محل خانه کعبه گذاشت. ابراهیم علیه السلام با ساره عهد کرده بود که از براق پائین نیاید تا به سوی او بر گردد.
هنگامی که در آن مکان فرود آمدند، هاجر بر روی درختی که در آن جا بود عبائی انداخت و با اسماعیل در زیر سایه آن قرار گرفتند. زمانی که ابراهیم علیه السلام آن ها را در آن جا گذاشت و خواست که به سوی ساره بر گردد هاجر که خود را در آن مکان تنها دید گفت: ای ابراهیم برای چه ما را در جائی که هیچ مؤنس و آب و زراعتی نیست تنها می گذاری؟
ابراهيم علیه السلام فرمود: خداوند به من دستور داده است که شما را در این مکان بگذارم. سپس بر گشت و هنگامی که به کوه «کداء» که در ﴿ذِي طَوِيٍ﴾ است رسید به جانب هاجر و اسماعیل نظر کرد و به خداوند عرض کرد:﴿رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ﴾ (1) پروردگارا ! من فرزندم را در مکانی غیر کشت و زراعت و در کنار خانه محترم تو سکونت دادم پروردگارا تا نماز به پا دارند. پس دل های مردم را به سوی آن ها متمایل گردان و از نعمت هایت به آن ها روزی بده شاید که شکر گزار تو باشند.
بعد از این دعا ابراهیم به راه خود ادامه داد و هاجر با اسماعیل در کنار آن مکان ماند چون خورشید بالا آمد، اسماعيل علیه السلام تشنه شد و آب خواست، هاجر بر خاست و در جائی که محل سعی است به دنبال آب گشت و فریاد زد: آیا در این جا همدم و مونسی هست؟
ص: 180
همچنان که به دنبال آب می گشت از اسماعیل دور گشته بود و دیگر اسماعیل را نمی دید تا این که به بالای کوه صفا رسید در بیابان سرابی دید و گمان کرد که در آن جا آب هست، لذا به طرفش رفت تا به مروه رسید و دوباره اسماعیل از نظرش غایب شد همچنان که چشمانش را به دنبال آب می گرداند در طرف صفا مجدداً سرابی دید و به جانب صفا دوید وقتی که متوجه شد آب نبوده لذا دوباره همان مسیر را بر گشت تا این که هفت مرتبه مابین مروه و صفا را رفت و بر گشت چون بار هفتم که به مروه رسید و به اسماعیل نگاه کرد مشاهده نمود که آب از زیر پاهایش بیرون آمده است پس بر گشت و در اطراف آب ریگی جمع کرد تا جاری نشود و برای همین آن آب را زمزم می گویند.
قبیلۀ ﴿جُرْهُمْ﴾ در بیابان عرفات و ذى المجاز سكونت داشتند. هنگامی که آب در مکه ظاهر گشت پرندگان و حیوانات در آن مکان به رفت و آمد پرداختند، چون قبیلۀ جرهم پرواز پرندگان را به سوی مکه مشاهده کردند آن ها را تعقیب نموده به دره ای رسیدند که در آن جا زنی به همراه بچه ای در زیر سایه درختی بسر می برد و آب در کنار آن ها پیدا شده است.
پس به هاجر گفتند: تو کیستی؟ شأن و مقام تو و بچه چیست؟
هاجر گفت: من مادر بچه ابراهیم خلیل الرحمان هستم، و این فرزند او است
و خداوند به او دستور داده است که ما را در این مکان جای دهد.
گفتند: ای زن پر خیر و برکت آیا به ما اجازه می دهی که در نزدیک شما سكونت داشته باشیم؟
هاجر گفت: صبر کنید تا ابراهیم بیاید.
هنگامی که در روز سوم ابراهیم علیه السلام آمد، هاجر گفت: ای خلیل اللّه در این جا
ص: 181
قومی به نام جُرْهُمْ هستند که از تو می خواهند به آن ها اجازه فرمائی تا در نزدیکی ما سكونت داشته باشند، آیا به آن ها اجازه می فرمائید؟
ابراهیم علیه السلام فرمود: آری!
پس هاجر به آن ها اجازه داد که در نزدیکی آن ها سکونت کنند. قوم جُرْهُمْ خیمه ها را بر پا ساختند و هاجر و اسماعیل با آن ها انس گرفتند چون برای بار سوم ابراهیم به دیدن هاجر و اسماعیل آمد مردمان زیادی را در اطراف آن دو دید و لذا خوشحال و شادمان شد.
اسماعیل علیه السلام بزرگ شد و هر کدام از قبیلهٔ جرهم یک یا دو گوسفند به اسماعیل علیه السلام بخشیدند و این مادر و فرزند از آن گوسفندان زندگی خود را می گذراندند.
هنگامی که اسماعیل به مردی رسید خداوند به ابراهیم علیه السلام امر کرد که خانه خدا را بنا کنند ابراهیم علیه السلام گفت: پروردگارا ! در کدام بقعه بنا کنیم؟
خداوند فرمود: در آن بقعه ای که قبه ای بر آدم نازل کردم پس حرم نورانی شد و آن قبه تا روز طوفان همچنان بر پا بود تا این که در زمان نوح دنیا غرق شد و خداوند آن را به آسمان برد و همه دنیا به جز مکان کعبه غرق شد و لذا آن مكان بيت العتيیق نامیده شد چرا که از غرق شدن آزاد شد.
پس هنگامی که خداوند عزوجل ابراهیم را به ساختن کعبه فرمان داد او ندانست که خانه را در کدام مکان بنا کند پس خداوند جبرئیل علیه السلام را فرستاد تا جای خانه کعبه را برای ابراهیم خط بکشد و خداوند ستون های آن را از بهشت فرستاد و آن حجری (سنگ) را که خداوند بر آدم فرستاده بود از برف سفید تر بود پس آن قدر دست کفار به آن رسید تا این که سیاه شد. ابراهیم علیه السلام خانه را بنا می کرد و اسماعیل سنگ از ذی طوی می آورد تا این که نه ذراع آن را
ص: 182
بالا برد سپس خداوند جای حجر الاسود را به او نشان داد. ابراهیم علیه السلام آن را از جایش بیرون آورد و آن را در جای اولش قرار داد که الان نیز همان جاست برای خانه دو در از جانب مشرق و مغرب قرار داد و آن دری که به سوی مغرب است را مستجار گویند. سپس بر سقف آن چوب گذاشت و روی آن اذخر که گیاهی خوش بوست ریخت هاجر عبائی را که همراه خود داشت بر در آن آویخت که خودشان در زیر آن عبا به سر می بردند و از گرمای آفتاب به سایه آن پناهنده می شدند.
هنگامی که آن را بنا کردند و دربش را به پایان رساندند ابراهیم علیه السلام اسماعیل اعمال حج را به جا آوردند. جبرئیل علیه السلام در روز هشتم ذی الحجه نازل شد و گفت: ای ابراهیم! بپا خیز و آبی برای خود آماده کن چرا که در منی و عرفات آبی برای خود آماد و عرفات آبی نیست و به همین خاطر به روز هشتم ترویه می گویند. سپس ابراهیم علیه السلام را به سوی منی برد و شب را در آن جا ماندند و اعمال حج را همان طور که آدم علیه السلام انجام داده بود ابراهیم علیه السلام نیز انجام داد.
ابراهيم علیه السلام هنگامی که از بناء کعبه فارغ شد گفت:﴿رَبِّ اجْعَلْ هَذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ﴾ (1)
پروردگارا ! این شهر را مکانی ایمن و آسوده قرار بده اهلش را و هر کسی را که به خداوند و روز جزاء ایمان بیاورد از میوه ها و ثمراتش روزی بفرما.
امام علیه السلام فرمود: مقصود میوه دل هاست یعنی محبت ایشان را در دل مردم قرار بده تا به سوی آن ها روی بیاورند. (2)
ص: 183
﴿رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الكتاب وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴾ (129)
129- پروردگارا در میان آن ها پیامبری از خودشان مبعوث نما تا آیات تو را برای آن ها بخواند و کتاب و حکمت را به آن ها بیاموزد و پاکیزه شان گرداند بدرستی که تو عزیز و حکیم هستی.
﴿رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾ یعنی از فرزندان إسماعيل علیه السلام رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مبعوث نما و برای همین حضرت رسول الله فرمود: من با دعای پدرم ابراهیم علیه السلام به دنیا آمده ام. (1)
﴿فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكفيكَهُمُ الله وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾ (137)
﴿صِبْغَةَ اللهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ﴾ (138)
137- اگر آن ها نیز همانند شما ایمان بیاورند به تحقیق هدایت یافته اند و اگر روی بر گردانند از حق جدا شده اند و خداوند شرشان را از تو برطرف می کند که او شنونده و داناست.
138- رنگ خدایی بپذیرید، چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟ ما فقط او را عبادت می کنیم.
﴿فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ﴾ یعنی در کفر هستند.
﴿صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً﴾ که مراد اسلام است.
ص: 184
﴿سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَ لاهُمْ عَنْ قِيلَتِهِمُ الَّتي كانُوا عَلَيْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ (142)
﴿وَ كَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً وَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَ إِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةُ الأعلى الَّذينَ هَدَى الله وَ مَا كانَ اللهُ لِيُضيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ﴾ (143)
﴿قدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةٌ تَرْضَاهَا فَوَلُ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللهُ بِغَافِل عَمَا يَعْمَلُونَ﴾ (144)
﴿وَ لَيْنْ أَتَيْتَ الَّذينَ أُوتُوا الكِتابَ بِكُلِّ آيَةٍ مَا تَبِعُوا قِبْلَتَكَ وَ مَا أَنتَ يتابع قِبْلَتَهُمْ وَ مَا بَعْضُهُمْ بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَ لَيْنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَ كَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذا لَمِنَ الظَّالِمِينَ﴾ (145)
﴿الَّذينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ ليكتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ﴾ (146)
﴿الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ﴾ (147)
﴿وَ لِكُلّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلّيها فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللهُ جَميعاً إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ (148)
﴿وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَل وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَ مَا اللهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴾ (149)
﴿وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلَّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَيْثُ مَا كُنتُمْ
ص: 185
فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾ (150)
142- بزودی مردم بی خرد می گویند چه چیز باعث شد که مسلمین از قبله ای که بر آن بودند (از بیت المقدس) روی به کعبه آوردند؟ بگو: مشرق و مغرب برای خداست و هر که را خواهد به راه راست هدایت می کند.
143- و ما همچنین شما را نیز امت میانه ای قرار دادیم تا گواه مردم باشید و پیغمبر نیز گواه شما باشد و ما قبله ای را که به سوی آن بودی (بیت المقدس) تغییر دادیم تا آن ها را بیازماییم و آن هایی را که از پیغمبر خدا پیروی می کنند از آنان که عقب گرد می کنند شناخته شوند و این تغییر قبله برای غير هدایت یافتگان خدا بسی دشوار بود و خداوند اجر ایمانتان را تباه نمی گرداند که خداوند دلسوز و مهربان مردم است.
144- ما توجه تو را به سوی آسمان می بینیم و البته روی تو را به قبله ای که به آن خشنود شوی می گردانیم پس روی خودت را به سوی مسجد الحرام نما و هر کجا که باشید رویتان را به سوی آن کنید و اهل کتاب به خوبی دانند که این تغییر قبله به حق و راستی از جانب خداست و خدا از اعمال آن ها غافل نیست.
145- و تو (ای پیغمبر) اگر هر گونه دلیل و برهانی برای اهل کتاب بیاوری از قبله تو پیروی نمی کنند و تو نیز از قبلۀ آنان پیروی نخواهی کرد و حتی بعضی از آن ها از قبله دیگری پیروی نمی کنند و اگر تو پس از این آگاهی از هوس های آن ها پیروی کنی بدرستی که در این هنگام از ستمکاران خواهی بود.
146- کسانی که به آن ها کتاب آسمانی داده ایم او را همانند فرزندانشان
ص: 186
می شناسند ولکن گروهی از آنان حق را کتمان می کنند در صورتی که علم به آن دارند.
147- حق همان است که از طرف خدا به سوی تو آمد، پس هیچ شک و تردید به خودت راه مده.
148- هر کسی را راهی به سوی حق است که بدان راه می یابد پس به سوی خیرات بشتابید که هر کجا باشید همه شما را خداوند حاضر می کند بدرستی که خداوند بر هر چیزی تواناست.
149- و از هر کجا (و به سوی هر دیار) بیرون شدی (در هنگام نماز) روی به جانب کعبه کن، که این دستور حقی از جانب خداوند است و خدا از آن چه که انجام می دهید غافل نیست.
150- و از هر جا و به هر دیار بیرون شدی روی به جانب کعبه کن؛ و شما هم هر کجا که بودید بدان جانب روی کنید تا مردم به جز ستمکاران دلیلی بر علیه شما نداشته باشند؛ از آن ها نترسید و تنها از من بترسید نعمتم را بر شما تمام می کنم شاید که هدایت یابید.
﴿سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَ لَاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا﴾ این آیه مؤخر از آیه ﴿قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا﴾ می باشد چرا که اول این آیه نازل شده سپس آیه ﴿سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَ لَأَهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا﴾ نازل گردیده است.
علت نزول این آیه آن بود که یهود بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ایراد گرفته و می گفتند: تو از ما پیروی می کنی چرا که به قبله ما نماز می خوانی.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از این حرف یهودیان به شدت غمگین شد و در نیمه شبی
ص: 187
از خانه بیرون آمده و منتظر امر الهی در این باره شد ولی وحی نازل نشد ؛ چون روز بعد شد؛ حضرت در مسجد بنی سالم نماز ظهر را با مردم می خواند چون دو رکعت نماز را خواند جبرئیل نازل شده و بازوی حضرت را گرفت و به سوی کعبه گرداند و خداوند این آیه را نازل کرد ﴿قَدْ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ﴾ پس حضرت دو رکعت دیگر نماز ظهر را به سوی کعبه خواند یهودیان و نادانان چون متوجه شدند گفتند چرا از قبله اولی که به سوی آن نماز می خواندید روی بر گرداندید.
حضرت بعد از آن که در مکه به مدت سیزده سال و بعد از هجرت خود به مدینه به مدت هفت ماه به سوی بیت المقدس نماز خواند خداوند قبله را به سوی بیت الله الحرام بر گرداند و سپس این آیه نازل شد:﴿وَ حَيْثُ مَا كُنتُمْ وَ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلاً يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إلَا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ﴾ يعنى ﴿وَ لَا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ﴾ كه ﴿إلَا﴾ به معنای ﴿وَ لَا﴾ است نه به معنای استثناء.
﴿وَ كَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً﴾ یعنی ائمه ای عادل قرار داده است که واسطه بین رسول خدا و مردم هستند ؛ دلیل این مطلب خطاب قرار دادن ائمه علیهم السلام در سوره حج است که می فرماید: ( لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ﴾ (1) یعنی ائمه ﴿وَ تَكُونُوا﴾ شما ائمه علیهم السلام (شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ﴾ (2) . و همچنین آيه ﴿وَ کَذلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أئمَّهً وَسَطاً﴾ نازل شده است.
ص: 188
﴿إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ﴾ (158)
﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَ الْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللأَعِنُونَ﴾ (159)
158- همانا صفا و مروه از شعائر الهی است پس کسی که حج خانه خدا و یا عمره را بجا می آورد منعی ندارد که بر آن دو طواف نماید و کسی که خیری را انجام دهد همانا خداوند سپاس گزار و داناست.
159- کسانی که آن چه از دلایل آشکار و وسیله هدایتی را که نازل کرده ایم کتمان کنند، بعد از آن که برای مردم در کتاب روشن نمودیم خداوند آن ها را لعنت می کند و لعنت کنندگان نیز آن ها را لعنت می کنند.
﴿إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أوِ اعْتَمَرَ فَلا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا﴾
قریش بت هایشان را در بین صفا و مروه قرار می دادند و در هنگام سعی آن ها را مسح کرده و زیارتشان می نمودند رسول خدا در غزوه حدیبیه با مشركان شرط کرد که در سال آینده سه روز کعبه را از بت ها خالی کنند تا قضای عمره را به جا بیاورند سپس به مدینه بر گشتند چون سال آینده که سال هفتم هجری شد حضرت به خاطر به جا آوردن قضای عمره سال گذشته وارد مکه شد به قریش فرمود بت هایتان را از میان صفا و مروه بر دارید تا ما سعی خودمان را به جا بیاوریم قریش بت هایشان را بر داشتند و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم سعی بین صفا و مروه را به جا آوردند اما در این میان مردی نتوانست با رسول خدا سعی خود را به جا بیاورد و قریش هم بعد از تمام شدن سعی پیامبر بت ها را به سر جای اولشان بر گرداندند؛ آن مرد به نزد رسول خدا
ص: 189
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمد و گفت قریش بت هایشان را به صفا و مروه بر گردانده اند در حالی که من سعی خودم را انجام نداده ام خداوند عزوجل این آیه را نازل کردک ﴿إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ﴾ يعنی که بت ها در صفا و مروه بودند.
﴿أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللأعِنُونَ﴾
هر جن و انسی که خداوند بر او لعنت می فرستد لعنت کنندگان نیز بر آن ها لعنت می فرستند.
﴿وَ مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لا يَسْمَعُ إِلا دُعَاء وَ نِدَاءً صُمٌّ بُكْمُ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ﴾ (171)
171 - مثل آن هایی که کفر ورزیدند همانند کسی است که صدا می زند ولی آن ها چیزی جز سر و صدانی نمی شنوند آن ها کر و لال و نابینایانی هستند که چیزی را درک نمی کنند.
﴿وَ مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لا يَسْمَعُ إِلا دُعَاءً وَ نِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ﴾ هنگامی که صاحب چهار پایانی آن ها را فرا می خواند صدا را می شنوند ولی نمی دانند که او چه می خواهد و همچنین کفار زمانی که بر آن ها قرآن خوانده می شود و ایمان بر آن ها عرضه می گردد مانند همان چهارپایان صدا را می شنوند ولی معنای آن را نمی دانند و درک نمی کنند.
﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزيرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللهِ فَمَنِ اضطر غَيْرَ باغ وَ لا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ (173)
ص: 190
173 - همانا خداوند مردار و خون و گوشت خوک و آن چه را که به غیر از نام خداوند ذبح شده را حرام کرده است؛ پس کسی که مضطر شد به غیر از باغی و به غیر ستم گر بودن هیچ گناهی بر او نیست همانا که خداوند بخشنده و مهربان است.
﴿باغ﴾ یعنی کسی که غیر خداوند را اطاعت می کند.
﴿عاد﴾ یعنی کسی که بر حق مردم تجاوز کرده و راه را بر آن ها می بندد.
﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى وَ الْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ﴾ (175)
175 - آن هایی که ضلالت و گمراهی را با هدایت و عذاب را با مغفرت می خرند پس چه مقدار بر آتش جهنم شکیبا هستند.
﴿فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ﴾ یعنی چه چیزی به آن ها این جرات را داد.
﴿لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ الْكِتَابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِي الرِّقَابِ وَ أَقَامَ الصَّلَاةَ وَ آتَى الزَّكَاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾ (177)
177- نیکی این نیست که روی به جانب مشرق یا مغرب کنید لیکن نیکی آن است که انسان به خدای و روز قیامت و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیغمبران ایمان آورد و ثروت خود را مورد دوستی خدا به خویشان
ص: 191
يتيمان و فقرا و درماندگان و سؤال کنندگان و برای آزادی بردگان اتفاق نماید و نماز بپا دارد و زکات دهد و با هر که پیمان بسته بموقع وفا کند و هنگام فقر و بیماری و در موقع جنگ شکیبا باشد آن ها کسانی هستند که است می گویند و آن ها پرهیزگاران می باشند.
﴿وَ لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ﴾ آن از شروط ایمان که همان تصدیق است می باشد.
﴿وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ ) یعنی در گرسنگی، تشنگی، ترس و مریضی صبر می کنند.
﴿وَ حِينَ الْبَاسِ﴾ یعنی در هنگام قتل.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ في القتلى الحر بالحر وَ العَبد بِالْعَبْدِ وَ الْأُننى بِالْأَثْنى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَحْيِهِ شَيْءٌ فَاتَّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذاب أليم﴾ (178)
﴿وَ لَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾ (179)
178- ای کسانی که ایمان آورده اید حکم قصاص در مورد کشته شدگان بر شما نوشته شده است که شخص آزاد در برابر شخص آزاد و بنده در برابر بنده و زن در برابر زن قصاص شوند؛ پس کسی که چیزی از سوی برادرش به او بخشیده شد قصاص نکرد باید از راه معروف پیروی کند و (دیه) را به نیکی پرداخت کند که آن تخفیف و رحمتی از جانب پروردگارتان است و کسی که بعد از آن تجاوز کند پس برای او عذاب دردناکی است.
ص: 192
179- و برای شما در قصاص زندگانی است ای صاحبان خرد شاید که پرهیزگار باشید.
﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثَى بِالْأُنْثَى﴾ به این آیه با آیه 45 سوره مائده که ﴿النَّفْسَ بِالنَّفْسِ﴾ باشد نسخ شده است.
﴿وَ لَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ﴾ یعنی اگر قصاص نبود هم دیگر را می کشتید.
﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ﴾ (180)
﴿فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ مَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللهَ سَمِيعٌ عَليمٌ﴾ (181)
﴿فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ (182)
180- بر شما نوشته شده هنگامی که مرگ یکی از شما ها فرا رسد اگر خوبی از خود بجا گذاشته باشد برای پدر و مادر و نزدیکانش به نیکی وصيت کند که این حقی برای پرهیزگاران است.
181- پس کسانی که آن را بعد از شنیدنش تغییر دهند همانا گناه آن بر کسانی است که آن را تغییر می دهند بدرستی که خداوند شنوا و داناست.
182- پس کسی که از تمایل وصیت کننده به بعضی از ورثه ها و یا از گناهش بترسد، میان آن ها را اصلاح کند گناهی برای او نیست بدرستی که خداوند بخشنده و مهربان است.
ص: 193
﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ﴾ این آیه با آیه ﴿يُوصِيكُمُ اللهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظَّ الْأُنْثَيَيْنِ﴾ (1) نسخ شده است.
﴿فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ مَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾ یعنی بعد از وصیت کردن اجازه بدهد.
﴿فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفَاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ﴾
امام صادق علیه السلام می فرماید: وقتی مردی وصیتی کرد جائز نیست که وصی او وصیتش را تغییر دهد، بلکه باید بر طبق آن چه وصیت کرده عمل کند، مگر آن که به غیر از دستور خدا وصیت کرده باشد که اگر وصی بخواهد مو به مو به آن عمل کند، دچار معصیت و ظلم می شود در این صورت برای وصی جائز است، آن را به سوی حق بر گرداند و اصلاح کند، مانند مردی که چند وارث دارد تمامی اموالش را برای یکی از ورثه وصیت کند و بعضی دیگر را محروم کند، که در این جا وصی می تواند وصیت را تغییر داده بدان چه که حق است بر گرداند، این جاست که خدای تعالی می فرماید: ﴿جَنَفاً أَوْ إِثْماً﴾ که ﴿جَنَف﴾ ترجیح دادن بعضی از ورثه ها بر بعضی دیگر است.
﴿إِثْم﴾ عبارت از این است که دستور دهد با اموالش آتش کده ها را تعمیر کنند و یا شراب درست کنند که در این جا نیز وصی می تواند به وصیت او عمل نکند. (2)
ص: 194
﴿يَا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾ (183)
﴿أَيَّاماً مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينِ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ (184)
﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدى لِلنَّاسِ وَ بَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ كَانَ مَريضاً أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُريدُ اللهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لتكبرُوا اللهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ (185)
﴿وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ﴾ (186)
﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيامِ الرَّفَتُ إِلَى نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَ أَنتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللهُ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَخْتَانُونَ أَنفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَ عَفَا عَنْكُمْ فَالآنَ باشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا مَا كَتَبَ الله لَكُمْ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الأبيضُ مِنَ الْخَيْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللهِ فَلا تَقْرَبُوهَا كَذلِكَ يُبَيِّنُ الله آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ﴾ (187)
183- ای کسانی که ایمان آورده اید روزه بر شما نوشته شده است همچنان که بر گذشتگان از شما نوشته شده بود شاید که پرهیزگار باشید.
184- چند روز معینی (را روزه بگیرید) پس هر کس از شما که مریض یا مسافر باشد چند روزی از روز های دیگر را روزه بگیرد و کسانی که روزه
ص: 195
گرفتن برای آن ها سخت است کفاره بدهند مسکینی را اطعام نماید، پس کسی که خیری را انجام دهد آن خیر برای او بهتر است و اگر روزه بگیرید برای شما بهتر است اگر بدانید.
185- ماه رمضان ماهی است که قرآن برای هدایت مردم و نشانه هایی از هدایت و جدا کننده میان حق و باطل در آن ماه نازل شده است پس هر یک از شما که در آن ماه در حضر باشد روزه بگیرد و کسی که مریض باشد یا در سفر (به تعداد همان روز) در روز های دیگر روزه بگیرد، خداوند برای شما آسانی را اراده فرموده است نه زحمت و سختی برای این که این تعداد روز (سی روز ماه رمضان) کامل شود و خداوند را بر این که شما را هدایت نموده تکبیر گوئید شاید که از شکر گزاران باشید.
186- و هنگامی که بندگان من درباره من از تو سؤال کنند بدرستی که من نزدیکم، دعای دعا کننده را هنگامی که مرا می خواند اجابت می کنم پس باید دعوت مرا اجابت کنند و به من ایمان بیاورند شاید که ارشاد شوند.
187- برای شما در شب روز هایی که روزه هستید هم بستر شدن با همسرانتان حلال است، آن ها لباس شما هستند و شما نیز لباس آن ها، خداوند دانست که شما ها بر خودتان خیانت می کنید پس توبه تان را پذیرفت و شما را آمرزید، هم اکنون با آن ها هم بستر شوید و آن چه را که خداوند برای شما نوشته طلب کنید؛ بخورید و بیاشامید تا خط سپیده صبح از خط سیاهی شب برای شما آشکار شود سپس روزه را تا شب کامل کنید، و در حالی که در مساجد در اعتکاف هستید با زنانتان هم بستر نشوید که آن مرز های الهی است پس به آن نزدیک نشوید، همچنین خداوند نشانه هایش را برای مردم آشکار می کند شاید که پرهیزگار باشند.
ص: 196
﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾
اول چیزی که خداوند واجب کرد روزه بود ولی آن را در ماه رمضان بر پیامبران و امت های گذشته واجب نکرده بود، خداوند هنگامی که پیامبر آخر الزمانش را به پیامبری مبعوث کرد واجب بودن روزه را در ماه رمضان اختصاص به او و امتش قرار داد
قبل از این که روزه در ماه رمضان واجب شود مردم به غیر از آن ماه چند روزی را روزه می گرفتند تا این که این آیه نازل شد:﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أَنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾
از امام صادق الله دربارهٔ ماه رمضان سؤال شد که قرآن در آن چگونه نازل شده است آیا قرآن در طول بیست سال نازل شده است؟ حضرت فرمود: قرآن یک جا در ماه رمضان به بیت المعمور نازل شده و سپس به تدریج در طول بیست سال از بیت المعمور بر رسول خدا له نازل گردیده است.
﴿وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ﴾
کسی که در ماه رمضان مریض شود و روزه اش را بخورد و بعد صحت خود را به دست بیاورد تا ماه رمضان آینده وقت دارد قضای روزه اش را بجا بیاورد و برای هر روزه ای را هم که خورده یک مد طعام صدقه بدهد. (1)
﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَ عَفَا عَنْكُمْ﴾
از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: خوردن و آمیزش با زنان در شب های ماه رمضان بعد از خواب حرام بود حتی اگر کسی بعد از نماز شام
ص: 197
هنوز افطار نکرده خوابش می برد و آن گاه بیدار می شد دیگر نمی توانست چیزی بخورد و اما عمل زناشوئی شب و روز حرام بود، در این میان مردی از اصحاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که نامش (خوات بن جبير انصاری) برادر عبد اللّه بن جبیر بود همان که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم او را با پنجاه نفر از تیر اندازان موکل بر دهانه دره احد کرده بود رفقایش گریختند و او با یازده نفر دیگر پای مردی کردند تا در همان دهانه دره شهید شدند.
برادر این عبد اللّه یعنی خوات بن جبیر در جنگ خندق پیر مردی نا توان بود و با زبان روزه با رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم کار می کرد هنگام عصر نزد خانواده اش آمد و پرسید غذایی دارید؟
گفتند: خوابت نبرد تا برایت طعامی درست کنیم، ولی تهیه غذا طول كشید و او را خواب ربود، در حالی که هنوز افطار نکرده بود همین که بیدار شد به خانواده اش گفت طعام خوردن بر من حرام شد دیگر امشب نمی توانم چیزی بخورم، صبح که شد به سر کار خود در خندق رفت، و به کار حفر خندق پرداخت و از شدت ضعف بی هوش شد، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم وضع او را که دید به حالش رقت آورد.
از سوی دیگر جوانانی بودند که در شب رمضان پنهانی با همسران خود مباشرت می کردند لذا خداوند متعال به منظور تخفیف بر این دو طایفه این آیه را نازل کرد که ﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللهُ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَ عَفَا عَنْكُمْ فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا ما كتب الله لَكُمْ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا حتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ﴾ که در آن مباشرت با زنان در شب های ماه رمضان حلال
ص: 198
شد، ﴿حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ﴾ كه خوردن و آشامیدن را تا جدا شدن سفیدی روز از سیاهی شب حلال کرد. (1)
﴿وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ﴾
حماد گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: من همیشه برای برادران دینی و اهل ولایت دعا می کنم نظر شما در این باره چیست؟
امام علیه السلام فرمود: خداوند تبارک و تعالی دعای مومن را در پشت سر مومن به اجابت می رساند؛ هر کس برای برادران و خواهران مومن و دوستداران ما دعا کند خداوند از زمان خلقت آدم تا بر پا شدن روز قیامت به اندازه هر مومنی برایش حسنه می نویسد و سپس فرمود: خداوند نماز را در بهترین ساعات واجب کرده است پس بر شما باد دعا کردن بعد از نماز سپس امام علیه السلام برای من و حاضران دعا کردند . (2)
﴿وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَ تُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ (188)
188- در میان خود اموالتان را به باطل نخورید و آن را به عنوان رشوه به حاکمان و قاضیان ندهید تا بخشی از اموال مردم را (با توجه به حکم ظالمانه آنان) به گناه و معصیت بخورید، در حالی که (بدی عملتان را)
ص: 199
می دانید.
﴿وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَ تُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقاً مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ﴾
امام کاظم علیه السلام می فرماید به تحقیق خداوند می دانست که حاکمانی در روی زمین به غیر حق حکم می کنند پش از بردن حکمیت به نزد آن ها نهی کرده است چرا که آن ها به حق حکم نمی کنند و اموال مردم را باطل کرده و به دیگری می دهند. (1)
﴿يَسْتَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا البيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّفَى وَ أَتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِها وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ (189)
189- درباره هلال های ماه رمضان از تو سوال می کنند بگو آن تقویمی (بیان اوقات) برای مردم و موسم حج است و نیکی آن نیست که از پشت خانه ها وارد شوید بلکه نیکی آن است که پرهیزگار باشید و از در خانه ها وارد شوید و از خدا بترسید شاید که رستگار شوید.
﴿يَسْتَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ﴾.
در حج مواقيت مشهور و مواقیت نا شناخته وجود دارد که مواقیت مشهور چهار تا می باشند که عبارتند از ماه های حرام که خداوند در این باره
ص: 200
می فرماید:﴿مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ﴾ (1) ، دوازده ماه که خداوند آن ها را آفریده و با هلال ماه شناخته می شوند که اولین ماه آن ها محرم و آخرینشان ذیحجه است، و چهار ماه از این ها حرام می باشد که یکی رجب است و تنها می باشد و سه تای دیگر ذیقعده و ذیحجه و محرم که پشت سر هم می باشند خداوند جنگ و کشتار را در این چهار ماه حرام کرده است گناه در آن ها دو برابر و کار های نیک و حسنه نیز دو برابر می گردد. ماه های سیاحت که مشهور هستند عبارتند از بیست روز از ماه ذیحجه، محرم، صفر، ماه ربیع الاول و بیست روز از ماه ربیع الآخر، خداوند در این ماه جنگ با مشرکان را جائز شمرده و می فرماید:﴿فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ (2)
و ماه های حج که معروف هستند عبارتند از شوال، ذیقعده و ذیحجه که هر کس بخواهد در این ماه ها عمره بجا بیاورد نیت می کند در مکه اقامت بگزیند تا حج واجب را بجا بیاورد و عمره خودش را به حج بر گرداند. اگر کسی در غیر از این سه ماه حج بجا بیاورد و سپس نیت کند که تا حج در مکه بماند یا نیت نکند او نمی تواند که عمره اش را به حج بر گرداند چرا که او در ماه های حج وارد مکه نشده است به خاطر همین به آن ماه ها ماه های حج گفته می شود خداوند می فرماید:﴿الْحَج أَشْهُرٌ مَعْلُومات﴾ که ماه رمضان هم معروف است.
اما آن مواقیتی که نا شناخته است آن ماه هایی است که اگر امری در آن ها اتفاق افتاد واجب است که انتظار آن ماه ها را بکشد پس عده زنان در طلاق و زنی که شوهرش فوت کرده باشد. پس هنگامی که زنی شوهرش او را طلاق
ص: 201
داده باشد اگر آن زن حیض می بیند باید از آن پاک گردد آن طور که خداوند فرموده است (سه بار از حیض پاک شود) و اگر حیض نمی بیند باید سه ماه صبر نماید. زنی که شوهرش فوت کرده است عده اش چهار ماه و ده روز است. عده زن حامله تا زمانی است که حملش را به دنیا بیاورد. عده طلاق ایلاء چهار ماه است. و هم چنین در قرض ها که باید مدت معينی مابين طرفين مشخص شود (دو ماه پیاپی در ظهار است.) کفاره قتل خطائی روزه دو ماه
پی در پی است برای کسی که در حج موفق به قربانی کردن نمی شود باید ده روز روزه بگیرد، کفاره سوگند واجب سه روز روزه است. این مواقیت معروف و مبهم است که خداوند آن ها را در قرآن خود ذکر کرده و می فرماید:﴿يَسْتَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَج﴾ درباره هلال های ماه رمضان از تو سؤال می کنند بگو آن تقویمی (بیان اوقات) برای مردم و موسم حجّ است.
﴿لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَ أَتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابها﴾ این آیه درباره حضرت امير المؤمنين على الا نازل شده است.
زيرا رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود:﴿أَنَا مَدِینَهُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بَابُهَا، وَ لاَ تَدْخُلُوا اَلْمَدِینَهَ إِلاَّ مِنْ بَابِهَا من شهر علمم و علی علیه السلام در آن است و داخل شهر نمی شوند مگر از در آن﴾ (1)
﴿وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ
ص: 202
فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾ (196)
196- و اعمال حج و عمره را برای خدا به پایان برید و اگر ترس و مانعی پیش آید قربانی کنید به آن چه مقدور و میسر است و سر متراشید تا آن گاه که قربانی شما به محل ذبح برسد و هر کس بیمار باشد یا سردرد بر او عارض شود سر بتراشد و از آن با روزه داشتن یا صدقه دادن یا کشتن گوسفند کفاره دهد و پس از آن که ترس و مانع بر طرف شود هر کس از عمره تمتع به حج باز آید هر چه هر چه میسر و مقدور است قربانی کند و هر کس به قربانی تمکن نیافت سه روز در ایام حج روزه بدارد و هفت روز هنگام بر گشتن، که ده روز تمام شود. این عمل برای کسی است که اهل شهر مکّه نباشد. از خداوند بترسید و بدانید که عذاب خدا شدید است.
﴿وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ﴾
هنگامی که کسی از عمره برای تمتع حج احرام بست و در راه قبل از این که به مکه برسد مریض شود در همان جا اقامت گزیده اگر ثروتمند بود یک شتر و اگر متوسط الحال بود یک گاو و اگر فقیر بود یک گوسفند را برای قربانی به مكه بفرستد و در احرام خودش باقی بماند اگر در سرش دردی و یا زخمی به وجود آمده باشد سرش را تراشیده و از احرام بیرون بیاید و لباسش را
ص: 203
بپوشد و برای این عملش یا شش روز روزه بگیرد و یا به ده فقیر صدقه بدهد و یا گوسفندی را قربانی بکند. پس کسی که عمره تمتع برای حج بجا بیاورد باید در هنگام احرام شرط کرده و بگوید:(پروردگارا ! بنابر دستور قرآن تو و سنت پیامبرت اراده کرده ام که عمره تمتع حج را بجا بیاورم پس اگر به مرضی مبتلا شدم و یا مانعی برای رفتن من به وجود آمد مرا حلال کن به آن قدرت و توانائیات که توانائی را تو به من داده ای) سپس از میقاتی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم برای هر یک از راه هایی که به مکه منتهی می شود معین کرده است شروع به تلبیه گفتن کرده و می گوید:﴿لَبَّیْکَ، اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْک، انَّ الحَمْدَ وَ النِّعْمَهَ لَکَ وَ المُلْکَ، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ حُجَّةٌ (بِحُجَّةٍ) بِعُمْرَةٍ تَمامُها وَ بَلاغُها عَلَيْكَ﴾
چون داخل مکه شد و خانه های مکه را دید تلبیه گفتن را ترک کرده و هفت شوط (دور) کعبه را طواف نماید و در مقام ابراهیم دو رکعت نماز بخواند و بين صفا و مروه هفت شوط سعی کند سپس از احرام بیرون آمده و لباس بپوشد و می تواند با همسر خود مباشرت کرده و عطر بر خود بزند و برای حج تا روز ترویه که روز هشتم ذیحجه است در مکه بماند چون در ترویه شد هنگام ظهر از مقام ابراهیم احرام بسته و تلبیه گویان به سوی منی حرکت می کند و تا ظهر روز نهم که روز عرفه است تلبیه را ترک نکند چون ظهر روز عرفه شد تلبیه را قطع کند و در همان جا به دعا کردن و تکبیر و تهلیل و تحمید گفتن مشغول باشد، چون غروب شد به مشعر برود و شب را در همان جا بماند هنگامی که صبح شد دعا و ذکر را گفته و به منی رفته و رمی جمره به جا بیاورد قربانی کرده و سرش را بتراشد.
اگر ثروتمند بود یک شتر قربانی کند و اگر متوسط الحال بود یک گاو و اگر
ص: 204
فقیر بود یک گوسفند قربانی کند و اگر نتوانست هیچ کدام آن ها را بجا بیاورد پس سه روز روزه در مکه بگیرد و چون به خانه اش بر گشت هفت روز هم در همان جا روزه بگیرد که جمعاً ده روز روزه عوض از قربانی می شود و این فرمایش الهی است که می فرماید:﴿فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَة كَامِلَةٌ﴾
و این اعمال برای کسی است که اهل مکه نباشد.
اما آن هایی که اهل مکه و یا در اطراف مکه در حدود چهل و هشت میل باشند آن ها حج تمتع ندارند بلکه حج مفرده دارند که خداوند می فرماید ﴿ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ﴾.
﴿الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَ لَا فُسُوقَ وَ لَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَ اتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ﴾ (197)
197- حج در ماه های مشخصی است و کسانی که حج را بر خود واجب کرده اند در حج هم بستر شدن با زنان دروغ گفتن، خصومت کردن نیست و آن چه از کار های نیک انجام می دهید .خداوند آن را می داند زاد و توشه آماده کنید بدرستی که بهترین زاد و توشه پرهیزگاری است ای صاحبان خرد از من پروا داشته باشید.
﴿الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَ لَا فُسُوقَ وَ لَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ﴾
﴿رَفَثَ﴾ یعنی جماع کردن.
﴿فُسُوقَ﴾ یعنی دروغ گفتن.
﴿جِدَالَ﴾ یعنی خصومت کردن و دشمنی وزیدن است یعنی بگوید:(نه به
ص: 205
خدا سوگند بله به خدا سوگند)
﴿فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ﴾ (200)
﴿وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ الثَّارِ﴾ (201)
﴿أُولئِكَ لَهُمْ نَصيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾ (202)
﴿وَ اذْكُرُوا الله في أَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ وَ مَنْ تأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقَى وَ اتَّقُوا اللهَ وَ اعْلَمُوا أَنكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾ (203)
200- پس هنگامی که مناسک حج را بجا آوردید خدا را یاد کنید همچنان که از پدرانتان یاد می کنید بلکه از آن هم بیشتر پس بعضی از مردم می گویند: پروردگارا در دنیا به ما نیکی عطا کن ولی در آخرت بهره ای از آن ندارند.
201- و بعضی از آن ها می گویند: پروردگارا در دنیا به ما نیکی عطا کن و در آخرت به ما نیکی عطا کن و ما را از عذاب آتش جهنم نگهدار
202- آن ها از این تلاش و کوششان بهره ای دارند و خداوند سریع الحساب است.
203- خداوند را در روز های مشخص شده یاد کن، پس هر کس عجله داشته باشد و آن را در دو روز انجام دهد گناهی بر او نیست و کسی هم تاخیر کند باز گناهی بر او نیست برای کسی که پرهیزگار باشد از خداوند بترسید و بدانید که به سوی او محشور می شوید.
﴿فَاذْكُرُوا اللهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً﴾
ص: 206
عرب هر وقت که در مشعر جمع می شدند به پدران خود افتخار کرده و می گفتند: به پدر تو سوگند که نه به پدر من سوگند که نه؛ خداوند به آن ها امر فرمود که بگویند نه به خدا سوگند، بله به خدا سوگند تا به همین وسیله فخر فروشی آن ها به پدرانشان از بین رفته و خداوند جای آن ها را بگیرد.
﴿فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ﴾
سفیان بن عیینه از امام صادق بالا روایت می کند که شخصی بعد از تمام شدن اعمال موقف از آن حضرت پرسید: به نظر شما آیا خداوند جواب همه این مردم را می دهد؟
امام الا فرمود: هیچ مومن و کافری در این موقف نبوده مگر آن که خداوند او را آمرزیده است. مردم در سه جا آمرزیده می شوند، مومنی که خداوند گناهان گذشته و آینده او را می بخشد و از آتش جهنم آزادش می گرداند و این فرمایش الهی است که می فرماید:﴿وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾ و بعضی از آن ها می گویند: پروردگارا در دنیا به ما نیکی عطا کن و در آخرت به ما نیکی عطا کن و ما را از عذاب آتش جهنم نگهدار.
مؤمنی که خداوند گناهان گذشته او را می آمرزد و به او گفته می شود اعمال آینده ات را نیکو گردان که این فرمایش الهی است که می فرماید:﴿فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقَى﴾ يعنى برای کسانی که از گناهان کبیره دوری می کنند.
عامه می گویند:﴿فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلاَ إِثْمَ عَلَيْهِ وَ مَنْ فَلاَ إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اِتَّقَى﴾ یعنی از صید کردن پرهیز نمایند؛ آیا نمی بینید که
ص: 207
خداوند متعال بعد از احرام شدن صید کردن را حرام نموده و می فرماید:﴿وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا﴾ (1) هنگامی که از احرام بیرون آمدید صید کردن برای شما مانعی ندارد.
که در تفسیر عامه معناى ﴿إذا حللتم یعنی از صید کردن پرهیز نمایید آمده است.
کافری که در این موقف آمده و قصدش زینت زندگی دنیاست اگر از شرک خود توبه نماید خداوند گناهان گذشته او را می آمرزد و اگر توبه نکند خداوند ثواب موقف او را در دنیا می دهد و او را از ثواب موقف محروم نمی گرداند و این فرمایش الهی است:﴿مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَ هُمْ فِيهَا لا يُبْخَسُونَ * أُولَئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلا النَّارُ وَ حَبِطَ مَا صَنَعُوا فِيهَا وَ بَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ (2) كسانى که طالب حیات دنیوی و زینت آن هستند ما مزد سعی آن ها را در همین دنیا می دهیم و هیچ از اجر عملشان در دنیا کم نخواهد شد. ولی هم اینان هستند که دیگر در آخرت نصیبی جز آتش دوزخ ندارند و همه اعمالشان در راه دنیا (پس از مرگ) ضایع و باطل می گردد. (3)
﴿وَ اذْكُرُوا اللهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ﴾ می فرماید: سه روز بعد از عید قربان از ایام حج و ایام معلوم بیست روز از ذیحجه است.
﴿وَ إِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ﴾ (205)
ص: 208
205 - هنگامی که در روی زمین روی بر می گردانند در آن فساد می کنند و دین و مردم را هلاک می کنند و خداوند فساد را دوست نمی دارد.
﴿الْحَرْثَ﴾ در این آیه به معنای دین است و ﴿النَّسْلَ﴾ مردم هستند. و این آیه درباره فلانی نازل شده است.
و گفته می شود درباره معاویه نازل شده است.
﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضاتِ اللهِ وَ الله رَؤُفٌ بِالْعِبَادِ﴾ (207)
﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا في السّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾ (208)
207- بعضی از مردم جان خویش را برای خشنودی خدا می فروشند و خداوند نسبت به بندگانش رئوف و مهربان است.
208- ای کسانی که ایمان آورده اید همگی در صلح و آرامش وارد شوید و از گام های شیطان پیروی نکنید که او دشمن آشکار شماست.
﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ﴾ می فرماید: مراد امير المؤمنين على علیه السلام است.
و معنى ﴿يَشْرِي نَفْسَهُ﴾ یعنی جان خودش را بذل می کند.
﴿ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً﴾ يعنى همگی در ولایت امیر المؤمنین علیه السلام وارد شوید.
﴿كانَ النَّاسُ أُمَّةٌ وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنزَلَ مَعَهُمُ الكتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَى الله الذينَ آمَنُوا لِمَا
ص: 209
اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ (213)
213- مردم یک گروه بودند خدا رسولان را فرستاد که بشارت دهند و بترسانند، و با آن ها بحق کتاب فرستاد تا در بین مردم در هنگام اختلاف حکم فرما باشد تنها کسانی که کتاب به آن ها رسیده و نشانه های آشکار را دریافته بودند به خاطر منحرف شدن از حق در آن اختلاف پیدا کردند پس خداوند به لطف خود آن هایی را که ایمان آورده بودند را از آن اختلافات به
نور حق هدایت ،فرمود و خدا هر که را بخواهد براه راست هدایت می کند.
﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً﴾ یعنی مردم قبل از نوح او در یک مذهب بودند و سپس اختلاف پیدا کردند.﴿فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ﴾ خدا رسولان را فرستاد که بشارت دهند و بترسانند و با آن ها بحق کتاب فرستاد تا در بین مردم در هنگام اختلاف حکم فرما باشد.
﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾ (216)
216- جنگ در راه خدا برای شما نوشته شد در حالی که آن را خوش ندارید چه بسا چیزی را خوش ندارید در حالی که آن برای شما بهتر است و چه بسا شما چیزی را دوست دارید در حالی که آن برای شما شرّ است خداوند می داند و شما نمی دانید
﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ﴾ این آیه در مدینه نازل شده و با آیه ﴿ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ﴾ (1) که در مکه نازل شده نسخ شده است.
ص: 210
﴿يَسْئلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالَ فيهِ كَبِيرٌ وَ صَدَّ عَنْ سَبِيلِ اللهِ وَ كُفْرَ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ إِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللهِ وَ الْفِتْنَهُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كَافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾ (217)
217- (ای رسول) از تو درباره جنگ در ماه های حرام سؤال می کنند بگو جنگ در آن گناهی بزرگ است ولی باز داشتن خلق از راه خدا و کفر به خدا و پایمال کردن حرمت حرم خدا و بیرون کردن اهل حرم از آن (که مشرکان مرتكب شدند) نزد خدا گناه بزرگ تری است؛ و فتنه گری فساد انگیز تر از قتل است. و کافران پیوسته با شما مسلمانان جنگ می کنند تا
آن که شما را از دین تان بر گردانند و هر کس از شما از دین خود بر گردد و در حال کفر باشد تا بمیرد چنین اشخاص اعمالشان در دنیا و آخرت ضایع و باطل گردیده است و آنان اهل جهنم هستند و در آن ابدی خواهند بود.
﴿يَسْتَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالُ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدُّ عَنْ سَبِيلِ اللهِ وَ كُفْرُ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ إِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللهِ وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ﴾
شان نزول آیه این است هنگامی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هجرت کرد افرادی را برای کاروان های قریش که به مکه می رفتند می فرستاد تا جلوی آن ها را بگیرند. روزی عبد اللّه بن جحش را با چند نفر از اصحاب به نخلستان بنی عامر فرستاد تا جلوی کاروان قریش را که از طائف با بار هایی از کشمش و
ص: 211
غذا می آمدند را بگیرند چون کاروان قریش در آن جا به استراحت پرداختند در میانشان عمر بن عبد اللّه حضرمی نیز بود که هم سوگند عتبه بن ربیعه بود، چون حضرمی و یارانش چشمشان به عبد اللّه بن جحش و یارانش افتاد فریاد بر آورده و آماده جنگ شده و گفتند این ها از اصحاب محمد هستند، عبد اللّه بن جحش به یارانش دستور داد که شمشیر بر غلاف کشند و جنگی نکنند.
حضرمی چون چنین دید گفت: این ها قومی نیکو هستند که ما از جانب آن ها هیچ مشکلی نداریم.
عبد اللّه بن جحش چون مطمئن شد که آن ها شمشیر ها را کنار گذاشته اند بر آن ها حمله کرده و عبد اللّه بن جحش عمر بن عبد اللّه حضرمی را کشت کاروان را بر داشته به مدینه آمدند آن اتفاق در اولین روز از ماه رجب که از ماه های حرام بود واقع شد.
قریش برای رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نوشتند تو حرمت ماه حرام را شکسته به کاروان ما حمله کرده افرادی را کشته و اموالشان را به غارت برده ای و حرف های زیادی در این باره گفتند.
اصحاب رسول الله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نیز آمده و گفتند: ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آیا جنگ و خون ریزی در ماه حرام جائز شده است؟ خداوند این آیه را نازل کرد ﴿يَسْتَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالُ فِيهِ كَبِيرٌ ...﴾ . یعنی جنگ در ماه حرام کاری بس بزرگ است و باید حرمت آن را نگه داشت و اما آن کاری که ای محمد قریش با تو انجام داده و تو را از مسجد الحرام بيرون کرده اند و به خداوند کافر شده اند حرمت آن در نزد خداوند از حرمت ماه های حرام بزرگ تر است.
﴿الْفِتْنَةُ﴾ یعنی کفر به خداوند از جنگ و کشتار هم بزرگ تر است سپس
ص: 212
این آیه را نازل کرد ﴿الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَ الْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ (1) ﴾ (2) .
﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمَ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما وَ يَسْتَلُونَكَ مَا ذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ﴾ (219)
219- درباره شراب و قمار از تو سؤال می کنند بگو در آن دو گناهی بزرگ است و منافعی هم برای مردم در آن است؛ ولی گناه آن دو بزرگ تر از منافعش است و از تو سؤال می کنند که از چه چیزی انفاق کنند بگو از آن چه که مازاد زندگی است. هم چنین خداوند آیاتش را برای شما روشن کند شاید که اندیشه نمائید.
﴿وَ يَسْئلُونَكَ مَا ذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ﴾ یعنی نه خسیس باشد و نه اسراف نماید.
﴿في الدُّنْيَا وَ الآخِرَةِ وَ يَسْتَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَى قُلْ إِصْلاحَ لَهُمْ خَيْرٌ وَ إِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَ لَوْ شَاءَ اللهُ لَأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللهَ عَزِيزٌ حَكيمٌ﴾ (220)
220 - در کار دنیا و آخرت (تا از دنیا برای آخرت توشه بر دارید) و سؤال کنند تو را که با یتیمان چگونه رفتار کنند؟ بگو اصلاح کار آن ها بهتر است و با آن ها رفت و آمد کنید که آن ها برادر دینی شما هستند و خداوند فساد کار را
ص: 213
از اصلاح کننده می شناسد. و اگر خدا می خواست کار را بر شما سخت می کرد بدرستی که خداوند عزیز و حکیم است.
﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَى قُلْ إِصْلاحَ لَهُمْ خَيْرٌ وَ إِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ﴾
عبد اللّه بن مسکان از امام صادق ان روایت می کند هنگامی که آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا﴾ (1) نازل شد هر کس که در پیش او یتیمی بود از خود دور می کرد، و از رسول خدا له درباره دور کردن یتیمان از خودشان سؤال کردند خداوند آيه ﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَى...﴾ را نازل کرد. (2)
امام صادق می فرماید: هیچ اشکالی ندارد که غذایت را با غذای یتیمان مخلوط کنی چرا که بچه های کوچک دوست دارند که بزرگ ترها با آن ها غذا بخورند و غذای آن ها اندازه هم است اما لباس و غیر آن باید به اندازه هر کدام جدا گانه حساب شود. (3)
﴿وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَ لَاَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكِ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ يُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ﴾ (221)
221- و با زنان مشرک ازدواج مکنید مگر آن که ایمان آورند و همانا کنیزی
ص: 214
با ایمان بهتر از زن آزاد مشرک است هر چند از (زیبائی) او به شگفت آئید، و زن به مشرکان مدهید مگر آن که ایمان آورند و همانا بنده مؤمن از آزاد مشرک بهتر است هر چند از او به شگفت آئید. مشركان شما را به سوی آتش فرا می خوانند و خداوند شما را به سوی بهشت و مغفرت دعوت می کند و خداوند برای مردم آیات خویش را آشکار می فرماید شاید که متذکر شوند.
﴿وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ﴾ به وسیله آيه ﴿وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ﴾ (1) نسخ شده است.
و ﴿وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا﴾ بر حال خود باقی مانده و نسخ نشده است.
﴿وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا نَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللهُ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ﴾ (222)
﴿نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدَّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَ اتَّقُوا اللهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ﴾ (223)
222- از تو درباره عادت زنان سؤال می کنند، بگو: آن رنجی برای زنان است در حال حیض از نزدیکی با آنان دوری کنید و با آن ها نزدیکی نکنید تا این که پاک شوند چون خود را پاک کردند از آن جا که خدا دستور داده به آن ها نزدیک شوید بدرستی که خداوند توبه کاران و پاکیزه گان را دوست
ص: 215
می دارد.
223- زنان شما کشتزار شمایند پس به کشتزارتان هر زمانی که خواستید وارد شوید(با آنها آمیزش کنید) و اعمال نیک (اولاد صالح) برای خود پیش بفرستید و از خدا بترسید و بدانید که او را ملاقات خواهید کرد. و به مومنان بشارت ده.
﴿وَ يَسْتَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَ لَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ﴾ یعنی با زنان نزدیکی نکنید تا از حیض غسل نمایند.
﴿فَإِذَا تَطَهَّرْنَ﴾ یعنی هنگامی که غسل کردند ﴿ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ﴾
﴿نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ﴾ یعنی هر طور که خواستید با زنانتان نزدیکی کنید.
و عامه آيه ﴿أنّى شِئْتُم﴾ را این گونه تاویل کرده اند یعنی از قبل و دبر خواستید با او نزدیکی کنید.
امام صادق علیه السلام می فرماید:﴿أَنَّى شِئْتُمْ﴾ یعنی هر طور که خواستید از فرج نزدیکی کنید.
و دلیل کسانی که نزدیکی را بر فرج تعبیر می کنند آیه: ﴿نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ﴾ است که محل کشت برای فرزند همان فرج است.
امام صادق علیه السلام می فرماید: هر کس در روز اول حیض زنش با او نزدیکی کند باید یک دینار کفاره بدهد و یک چهارم حد شخص زناکار که بیست و پنج تازیانه است به او زده می شود ، و اگر در روز آخر حیض زنش با او نزدیکی
ص: 216
کند باید نصف دینار کفاره بدهد و دوازده و نیم ضربه حد نیز به او زده می شود. (1)
﴿وَ لَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةٌ لِأَيْمَانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾ (224)
224- خدا را در معرض سوگند های خود قرار ندهید نیکوکار باشید و از خداوند بترسید و میان مردم را اصلاح کنید و خداوند شنوا و داناست.
﴿وَ لَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمَانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴾ می فرماید: این گفته مردی است که در هر حالی سوگند خورده و می گوید نه به خدا سوگند، بله به خدا سوگند.
﴿لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فَاءُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ (226)
﴿وَ إِنْ عَزَمُوا الطَّلَاقَ فَإِنَّ اللهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾ (227)
226 - کسانی که زنان خود را ایلاء می کنند (سوگند می خورند که با آن ها نزدیکی نکنند) چهار ماه انتظار کشند اگر از قسم خود پشیمان شدند، بدرستی که خداوند آمرزنده و مهربان است (آن ها را می آمرزد).
227- و اگر تصمیم به طلاق گرفتند پس خداوند شنوا و داناست.
﴿لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ تَرَبَّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فاو فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ وَ إِنْ عَزَمُوا الطَّلَاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾.
ص: 217
امام صادق علیه السلام می فرماید: ایلاء یعنی این که مرد برای زنش سوگند بخورد که با تو نزدیکی نمی کنم. آن زن اگر توانست بر آن حال صبر نماید پس صبر کند و الا جریان را برای امام (حاکم) بازگو کند و امام (حاکم) چهار ماه به او فرصت می دهد اگر در این مدت با زنش نزدیکی نکرد به آن مرد می گوید یا با زنت نزدیکی کن و یا او را طلاق بده که در غیر این صورت تو را محبوس می کنم. (1)
روایت شده است که امیر المؤمنین علی علیه السلام خانه ای بانی ساخت و مردی را که بعد از چهار ماه به زنش رجوع نکرده بود را حبس نمود و به او فرمود: یا به زنت رجوع کن و یا او را طلاق بده و الا این خانه را بر سرت آتش می زنم. (2)
﴿وَ الْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَ لَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾ (228)
228- و زنانی که طلاق داده شدند از شوهر کردن خود داری کنند تا سه مرتبه (از حیض) پاک شوند و آن چه را که در رحم دارند برای آن ها حلال نیست که آن آفریده را کتمان کنند اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارند و شوهران آن ها در زمان عده سزاوارند که رجوع کنند اگر نیت صلح و سازش داشته باشند و زنان بر شوهران حق مشروعی دارند همچنان چه شوهران بر زنان حق دارند و مردان بر زنان برتری دارند و خداوند عزیز و داناست.
ص: 218
﴿وَ الْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ﴾
می فرماید: زن مطلقه ای که حیض می بیند باید سه حیض ببیند تا عده اش تمام شود.
﴿وَ لا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ ما خَلَقَ اللهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ﴾ می فرماید: برای زن جائز نیست که بچه دار بودن حیض و یا پاک بودن از حیض را کتمان کند چرا که خداوند بر زنان سه چیز را واجب کرده است پاکی از حیض حیض دیدن و بچه دار شدن را.
﴿وَ لِلرّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةً﴾ یعنی حق مردان بر زنان افضل و بهتر از حق زنان بر مردان است
﴿الطَّلاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكَ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْريحٌ بِإِحْسَانٍ وَ لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلا أَنْ يَخَافًا أَلا يُقيما حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلا يُقيما حُدُودَ اللهِ فَلا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلكَ حُدُودُ اللهِ فَلا تَعْتَدُوهَا وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ (229)
229 - طلاق (طلاقی که شوهر حق رجوع دارد) دو مرتبه است باید بطور شایسته او را نگهدارد و یا به نیکی او را رها کند و برای شما حلال نیست که چیزی را که به آن ها داده اید پس بگیرید مگر آن که هر دو بترسید که حدود دین الهی را نگه نداشته باشید در چنین صورت زن هر چه از مهر خود به شوهر برای طلاق ببخشد بر آنان روا باشد این احکام حدود دین خداست، از آن سرکشی مکنید و کسانی که از احکام خدا سر پیچی نمایند ستمکار هستند.
ص: 219
﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكَ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ﴾ طلاق سوم که طلاق سنت است زن را با یک رها سازد.
يونس عن عبد الله بن مسکان گوید از امام صادق علیه السلام از طلاق سنت سؤال کردم فرمود آن طلاقی است که مرد زنش را در حال پاکی و بدون این که با او نزدیکی کرده باشد با شهادت دو شاهد عادل طلاق دهد و آن زن بعد از طلاق سه حيض ببیند، این یک طلاق از طلاق بائن محسوب می شود و بر شوهر حلال است که با او ازدواج کند و مهریه تازه ای قرار دهد پس یک طلاق گذشته و دو طلاق دیگر باقی مانده است چرا که او زنش را در حال پاکی و با حضور دو شاهد طلاق داده و سپس بر او رجوع کرده و با او نزدیکی نموده است.
سپس منتظر می ماند تا زن حیض ببیند و از حیض پاک گردد و در حضور دو شاهد عادل او را طلاق می دهد و از زن جدا می گردد تا او سه حیض ببیند و بعد از آن دوباره به او رجوع می کند که این طلاق دوم می شود و بر مرد جائز است به آن زن رجوع کند و اگر با او ازدواج کرد این ازدواجی تازه با مهریه ای جدید می شود؛ که در این جا دو طلاق گذشته و یک طلاق باقی مانده که طلاق آن زن طلاق بائن گردد.
اگر مرد خواست که برای بار سوم او را طلاق بدهد دیگر بر او جائز نیست که به آن زن رجوع کند مگر آن که با مردی دیگر ازدواج نماید و بعد از او طلاق بگیرد و عده نگه دارد که در این صورت بر شوهر اول جائز است که با او ازدواج نماید.
اما طلاق رجعی، مرد او را رها می کند تا حیض دیده و از آن پاک گردد و سپس او را در حضور دو شاهد عادل طلاق می دهد و بعد از طلاق به او رجوع کرده و با او هم بستر می گردد و بعد منتظر می ماند تا پاک شود پس اگر زن
ص: 220
حيض دیده و از آن پاک شود برای بار دوم با حضور دو شاهد عادل او را طلاق می دهد و بعد از طلاق دوباره به او رجوع کرده و نزدیکی می کند و سپس منتظر می ماند تا پاک گردد پس اگر حیض دید و از آن پاک شد و برای بار سوم او را در حضور دو شاهد عادل طلاق می دهد که بعد از طلاق سوم برای مرد جائز نیست که با او ازدواج کند مگر این که زن با مرد دیگری ازدواج کند که در این صورت زن بعد از طلاق سوم سه حیض می بیند تا برای ازدواج با مرد دیگری پاک شود. زمانی که زن در عده طلاق باشد از هم دیگر ارث می برند.
پس اگر مرد برای بار اول زنش را در حال پاکی و با حضور شهود طلاق و سپس منتظر بماند تا آن زن حیض دیده و پاک گردد سپس قبل از این که به او رجوع کند برای بار دوم او را طلاق دهد این طلاق دوم طلاق جائزى نیست زیرا او طلاق در روی طلاق داده است برای این که زمانی که زن مطلقه باشد دیگر خارج از تملک مرد قرار دارد مگر این که مرد به او رجوع کرده باشد چون مرد رجوع کرد زن در ملک او قرار می گیرد تا زمانی که او را برای بار سوم طلاق نداده باشد. پس زمانی که برای بار سوم او را طلاق داد دیگر نمی تواند به او رجوع کند؛ پس اگر مرد زن را در حال پاکی و با حضور شاهد طلاق دهد سپس رجوع نماید و بدون نزدیکی کردن با او انتظار پاکی او را بکشد و زن حیض ببیند و از آن پاک گردد در حالی که زن هنوز در خانه شوهر است سپس بعد از رجوع و قبل از این که با او نزدیکی کند او را طلاق دهد این طلاق مورد حساب واقع نمی شود چرا که زن را برای بار دوم در پاکی اول طلاق داده است و پاکی زن با نزدیکی از بین می رود و همچنین طلاق سوم واقع نمی شود مگر بعد از رجوع و نزدیکی کردن با او که سپس آن زن حیض
ص: 221
دیده بعد از حیض پاک شود و بعد از آن مرد زن را با حضور شاهد طلاق می دهد که برای هر طلاقی پاکی از نزدیکی مرد با زن و با حضور شاهد است.
﴿وَ لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً أَلا أَنْ يَخَافًا إِلا يُقِيمَا حُدُودَ اللهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ﴾. این آیه درباره طلاق خلع نازل شده است. (1)
از امام صادق علیه السلام می فرماید خلع این است که زن به شوهرش بگوید سوگندت را تربیت اثر نمی دهم (یعنی اگر مرا سوگند دهی که فلان عمل را انجام ده نخواهم داد)، از این به بعد بدون اجازه تو از خانه بیرون می روم مرد اجنبی را به بسترت راه می دهم، جنابتی که از نزدیکی با تو حاصل شود غسل نمی کنم؛ یا بگوید هیچ امری را از تو اطاعت نمی کنم تا طلاقم دهی؛ اگر این را گفت ، آن وقت بر شوهر حلال می شود آن چه مهر به او داده، پس بگیرد و یا علاوه بر آن مقداری هم از مال زن را که زن قادر بر آن است طلب کند و با رضایت طرفین در طهری که با او جماع نکرده طلاقش دهد، در حالی که شهود هم حاضر باشند، در چنین شرایطی طلاق بائن خواهد بود، هر چند که یک طلاق است دیگر شوهر نمی تواند در عده رجوع کند، و بعد از عده ، او هم مانند سایر خواستگاران است اگر زن راضی شد دوباره خود را به عقد او در می آورد و اگر خواست در نمی آورد پس اگر خود را به عقد او در آورد، نزد شوهر دو طلاق دیگر محل دارد ، و جا دارد که شوهر بر زن شرط کند ، آن شرطی را که صاحب مبارات می کند. و مرد می تواند به زن بگوید آن چه را که
ص: 222
به من داده ای را دوباره به تو بدهم و آن ها را در ملک تو در بیاورم.
امام علیه السلام فرمود: طلاق خلع مبارات و تخییر با طهارت بدون نزدیکی و با حضور دو شاهد عادل است اگر زنی که با خلع طلاق گرفته است با مرد دیگری ازدواج کند سپس آن مرد هم او را طلاق بدهد برای شوهر اولی جائز است که با او ازدواج نماید مردی که زنش را با خلع و مبارات طلاق داده نمی تواند بر او رجوع کند مگر آن چه را که از زن گرفته به او بر گرداند. (1)
﴿فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِما أَنْ يَتَرَاجَعَا إِنْ ظَنَّا أَنْ يُقيما حُدُودَ اللَّهِ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ يُبَيِّنُها لِقَوْمِ يَعْلَمُونَ﴾ (230)
﴿وَ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ مَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَ الْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾ (231)
﴿وَ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذَلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَ أَطْهَرُ وَ اللّهُ يَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لا تَعْلَمُونَ﴾ (232)
230- پس اگر زن را طلاق (سوم) داد دیگر آن زن بر او حلال نیست تا این که زن با مرد دیگری ازدواج کند (و آن مرد با او نزدیکی کند)، اگر همسر
ص: 223
دوم زن را طلاق داد (در این صورت) زن می تواند با شوهر اوّلش ازدواج دوباره کند اگر گمان کنند که احکام الهی را رعایت می کنند آن حدود الهی است که خداوند آن را برای گروهی که می فهمند بیان می کند.
231- و هنگامی که زنان را طلاق دادید و مدت عده آن ها به پایان رسید یا آن ها را به سازگاری نگاه دارید و یا به نیکی رها کنید و آن ها را به خاطر اذیت و آزار نگاه مدارید. هر کس که چنین کند به خودش ظلم و ستم کرده است. و آیات خدا را به مسخره نگیرید و به یاد آورید نعمت خدا را بر خود و کتاب و حکمتی را که بر شما نازل کرده و با آن شما را پند و اندرز می دهد از خدا بترسید و بدانید بدرستی که خداوند به هر چیزی آگاه و داناست.
232- و چون زنان را طلاق دادید و زمان عده آن ها به پایان رسید، مانع آن ها نشوید که با شوهرانشان ازدواج کنند هنگامی که در میان آن ها به طرز نیکوئی تراضی بر قرار شود آن پند و اندرز برای افرادی است که به خدا و روز قیامت ایمان دارند این دستور برای تزکیه شما بهتر است و خدا (مصلحت شما) را می داند و شما نمی دانید.
﴿فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجاً غَيْرَهُ﴾ يعنى طلاق سوم.
﴿فَلا جُنَاحَ عَلَيْهِما أَنْ يَتَراجَعَا﴾ یعنی در طلاق اول و دوم.
﴿إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَاراً لِتَعْتَدُوا﴾ یعنی زمانی که مرد زنش را طلاق داده بر او جائز نیست رجوع کند و به قصد رجوع زن را اذیت و آزار نماید.
﴿وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً﴾ یعنی او را محبوس نکنید.
ص: 224
﴿وَ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ﴾ یعنی زمانی که زن راضی به ازدواج حلال شد.
﴿وَ الْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لا تكلّف نَفْسٌ إِلا وُسْعَهَا لا تُضَار والِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَ لَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَاذَا فِضالاً عَنْ تَراضِ مِنْهُما وَ تَشَاوُرٍ فَلا جُنَاحَ عَلَيْهِما وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَكُمْ فَلا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُم بِالْمَعْرُوفِ وَ اتَّقُوا اللّه و اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾ (233)
233- و مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر دهند این برای کسانی است که می خواهند دو سال کامل را شیر بدهند و بر (پدر) فرزند است که در مدت شیر دهی مادر خوراک و لباس او را بطور شایسته و نیکو بدهد و همه به اندازه طاقت خویش مکلف هستند نه مادر به خاطر فرزند به زحمت و زیان بیافتد و نه پدر متضرر شود و (اگر کودک پدر نداشت) وارث باید در نگهداری او به حد متعارف اقدام کند و اگر پدر و مادر مصلحت دیدند که فرزند را زودتر از شیر بگیرند و در این مورد با هم مشورت کنند هیچ گناهی بر آن دو نیست و اگر خواستید که دایه ای برای فرزندان خود بگیرید گناهی بر شما نیست در صورتی که حق دایه را به نیکی بپردازید و از خداوند بترسید و بدانید بدرستی که خداوند به آن چه می کنید بیناست.
﴿وَ الْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ
ص: 225
الرَّضَاعَةَ وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ يعنى زمانی که مرد بمیرد و بچه شیر خواره ای را از خود به جا بگذارد بر وارث سزاوار نیست که به نفقه آن طفل ضرری برساند بلکه باید با نیکی و احسان با او رفتار نماید.
﴿لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَ لَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ﴾
امام صادق علیه السلام می فرماید: برای مرد جائز نیست وقتی که زنش بچه شیر خواره ای دارد از نزدیکی کردن با او خود داری ورزد و او را بزند و به او بگوید: نزدیک تو نمی شوم چون می ترسم حامله شوی و بچه ام را بکشی همچنین بر زن جائز نیست که از نزدیک شدن مرد به خود امتناع نماید و به او بگوید: می ترسم حامله شوم و بچه ام بمیرد این عمل آن ها بر نزدیکی و جماعشان ضرر می زند. (1)
﴿وَ عَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ﴾ می فرماید: برای زنی که دارای بچه است و شوهرش فوت کرده است ضرر زده نشود و همچنین برای وارث جائز نیست که در نفقه ام ولد بر او تنگ بگیرند و ضرر بزنند. (2)
﴿فَإِنْ أَرَادَا فِضالاً عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُما وَ تَشَاوُرٍ فَلا جُنَاحَ عَلَيْهِما﴾ یعنی هنگامی که مادر طفل و وارث با هم مصالحه کنند و وارث بگوید بچه را بر دار و هر کجا که خواستی برو.
﴿وَ الَّذينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ
ص: 226
اللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾ (234)
﴿وَ لا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنتُمْ في أَنفُسِكُمْ عَلِمَ الله أَنكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلكِنْ لا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلا أَنْ تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفاً وَ لَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النَّكَاحِ حَتَّى يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ﴾ (235)
234- و کسانی که از شما می میرند و زنانشان زنده می ماند آن ها باید به مدت چهار ماه و ده روز عده نگه دارند و چون عده شان تمام شد گناهی بر شما نیست، هر طور که می خواهند درباره خودشان بطور شایسته انجام دهند (ازدواج نمایند) و خداوند بدان چه انجام می دهید آگاه است.
235- و گناهی بر شما نیست که از آن زنان (شوهر مرده بعد از تمام شدن عده) خواستگاری کنید یا در دل تصمیم به آن داشته باشید (بدون این که تصمیم قلبی خویش را اظهار کنید) تنها خدا می داند که به یاد آن ها خواهید افتاد، ولیکن (در زمان عدّه) با آن ها در پنهانی قرار ازدواج مگذارید مگر آن که تا حدود شرع سخن گوئید، با آن ها خطبه ازدواج نخوانید مگر تا زمانی که عدّه (وفات) آن ها تمام شده باشد و بدانید که خداوند به آن چه در دل دارید آگاه است پس از او بترسید و بدانید که خداوند آمرزنده و بردبار است.
اين آيه ﴿وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْوَاجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْراً﴾ با آیه 140 همین سوره ﴿وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْوَاجاً وَصِيَّةً لِأَزْوَاجِهِمْ مَتَاعاً إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ﴾ نسخ شده است و در هنگام نوشتن ناسخ بر منسوخ مقدم شده است.
﴿وَ لا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي
ص: 227
أَنْفُسِكُمْ﴾ زنی که در عده وفات است مردی با او پنهانی قرار ازدواج نگذارد چرا که خداوند عز و جل نهی کرده است و می فرماید: ﴿لَا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إلا أَنْ تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفاً﴾ وعده پنهانی این است که مرد در عده وفات زن به او بگوید وعده ما در خانه فلانی است.
اعشی در این باره می گوید: با زنی که بر تو حرام است پنهانی و عده ازدواج مگذار.
﴿وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحَ حَتَّى يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ﴾ عده وفات زن كه در این آیه بدان اشاره شده چهار ماه و ده روز است.
﴿لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَ متَّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِع فَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ﴾ (236)
236- گناهی بر شما نیست اگر زنانی را که رها کردید قبل از این که با آنان نزدیکی کرده و یا مهری را مقرر داشته باشید آن هایی که توانمند هستند به اندازه توانایی خویش و آن هایی که فقیر هستند به اندازه خویش آن ها را به شایستگی بهره مند سازید که این بر نیکوکاران حق است.
﴿لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً﴾ يعنی مردی که با زنی ازدواج کرده و بدون این که با او نزدیکی کند یا مهریه اش را مشخص نماید او را طلاق بدهد در این هنگام مرد در زمان طلاق بنا بر وسع خود باید مالی را به زن بپردازد چنان که خداوند عز و جل در آیه ﴿عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ﴾ پس کسی که وسع مالی دارد در هنگام طلاق باید از کنیز و پول و لباس او را بهره مند گرداند و کسی
ص: 228
که قدرت مالی ندارد با رو پوش و هر چیزی که قدرتش را دارد به او بدهد.
و اگر با زنی ازدواج کند و مهریه اش هم معلوم باشد و با او نزدیکی نکرده باشد و بخواهد که او را طلاق بدهد باید نصف مهریه را به او بپردازد.
﴿وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوا الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحَ وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾ (237)
237- و اگر زنان را قبل از این که با آن ها نزدیکی کرده طلاق دهید در صورتی که برای آن ها مهر تعیین کرده اید باید نصف مهر را به آن ها بدهید مگر آن ها خودشان آن را ببخشند یا کسی که امر ازدواج به دست اوست مثل پدر یا جد آن را ببخشند و گذشت کردن شما تمام مهر را به تقوا نزدیک تر است، و فضیلت هایی که در بینتان بود را فراموش مکنید، بدرستی که خداوند بدان چه انجام می دهید آگاه است.
﴿وَ إِلا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوا الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ﴾ که آن ولی و پدر هستند که آن ها هم بدون امر دختر نمی توانند آن را ببخشند.
﴿وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوا الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ﴾ اين زنان دیگر عده ای ندارند و بعد از طلاق گرفتن هر وقت که خواستند می توانند ازدواج کنند.
عده بر بیست و دو وجه است زن مطلقه عده اش این است که سه حیض
ص: 229
ببیند. و اگر زنی حیض نبیند باید سه ماه عده نگهدارد؛ اگر زنی عادتی نا منظم دارد یعنی گاهی کم تر از یک ماه و گاهی بیشتر از یک ماه حیض می بیند اگر همین زن طلاق داده شود و قبل از این که سه ماه عده اش تمام شود حیض ببیند همان یک حیض محسوب می شود و عده اش با حیض مشخص می شود و اگر همان زن سه ماهش تمام شود و حيض نبیند عده اش همان سه ماه است، پس اگر قبل از سه ماه حیض ببيند عده اش با خون حیض مشخص می گردد.
عده زنی که طلاق داده شده و شوهر حق رجوع به او را ندارد باید از حیض سوم پاک گردد و عده زن حامله تا زمان بچه به دنیا آوردن است پس اگر زن حامله امروز طلاق داده شود و فردا بچه اش را به دنیا آورد عده اش تمام می شود. عده زن حامله ای که شوهرش مرده با دور ترین مدت است پس اگر آن زن قبل از این که چهار ماه و ده روز تمام شود بچه اش را به دنیا بیاورد پس عده اش همان چهار ماه و ده روز محسوب می شود و اگر آن مدت بگذرد و بچه اش را به دنیا نیاورد عده اش زمان به دنیا آمدن بچه است.
عده زنی که شوهرش او را در حال غیاب طلاق داده زمانی که دو شاهد عادل شهادت به آن طلاق دهند که در فلان روز طلاق داده از همان روز عده طلاق محسوب می شود و اگر شاهدی شهادت ندهد و زن هم نداند که شوهرش در چه روزی او را طلاق داده است از آن روزی که شنید شوهرش او را طلاق داده عده اش شروع می شود.
عده زنی که شوهرش در مسافرت فوت کرده باشد از آن روزی که فوت شوهرش را شنیده شروع می شود. زنی که شوهرش با او نزدیکی نکرده طلاقش بدهد عده ندارد زنی که شوهرش قبل از این که با او نزدیکی کند بمیرد چهار ماه و ده روز است
ص: 230
عده مردانی که چهار زن دارند و یکی از آن ها را طلاق داده باشند برای او حلال نیست که با زنی دیگر ازدواج کند مگر آن که عده آن زن تمام بشود؛ پس زمانی که مرد می خواهد با خواهر زنش ازدواج نماید باید زنش را طلاق بدهد و صبر کند تا عده او تمام شود و سپس با خواهرش ازدواج نماید.
زنی که شوهرش مرده هر کجا که خواست می تواند عده نگهدارد زنی که طلاقش رجعی نیست عده اش را هر کجا که خواست می تواند نگهدارد زنی که طلاق رجعی است باید در خانه شوهرش عده نگهدارد و در زمان عده شوهر می تواند او را ببیند و او نیز می تواند شوهرش را ببیند.
عده کنیز زمانی که در اختیار مرد آزادی است دو ماه و پانزده روز است عده متعه چهل و پنج روز است عده زن اسیر پاک شدن رحم است. این ها صورت های گوناگون عده است.
زنی که حرام ابدی بر مرد می شود آن زنی است که مرد او را در حضور دو شاهد عادل سه بار در سه مجلس مختلف طلاق داده است و آن زن با مردی دیگر ازدواج می کند و بعد از او طلاق گرفته و دوباره با مرد اول ازدواج می کند و باز مثل اول سه بار از او طلاق می گیرد و باز با کس دیگری ازدواج کرده و از او هم طلاق می گیرد و باز هم با همان مرد اولی که او را شش بار طلاق داده ازدواج می کند و باز هم مرد اولی او را سه بار طلاق می دهد که جمعاً نه بار می شود در این جاست که آن زن بر مرد اولی حرام ابدی می شود چرا که آن مرد او را نه بار طلاق داده و نه بار هم با او ازدواج کرده است. مردی که زنش را بدون آن که حیض ببیند و یا در حال حیض دیدن باشد و یا در حال نفساء باشد و قبل از آن که پاک گردد طلاق بدهد طلاق باطل است.
ص: 231
﴿حافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطَى وَ قُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ﴾ (238)
238- بر انجام نماز ها و نماز وسطی (عصر) مواظبت نمائید و از روی خشوع و خضوع برای خداوند قیام کنید.
امام صادق علیه السلام این آیه را این طور قرائت کردند ﴿حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَ الصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَ قُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ ﴾ روایت شده که امام صادق علیه السلام آیه ﴿حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَ الصَّلَاةِ الْوُسْطَى﴾ که مراد از صلات وسطی نماز عصر است.
﴿قُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ﴾ یعنی استقبال شخص از نماز و رعایت کردن اوقات نماز طوری باشد که چیزی او را از نماز باز ندارد. (1)
﴿فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رَكْنَانَا فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللهَ كَمَا عَلَّمَكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ (239)
239- پس اگر (به خاطر خطری) اگر به خاطر خطری بترسید نماز را پیاده و یا سواره انجام دهید پس هنگامی که امنیت یافتید خدا را یاد کنید همچنان که خداوند آن چیز هایی که نمی دانستید را به شما یاد داد.
﴿فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَاناً﴾ این آیه اجازه می دهد که شخصی که ترس دارد نمازش را در حال سواره و یا در حال راه رفتن بخواند؛ و نماز خوف بر سه صورت است وجه اول خداوند می فرماید:﴿وَ إِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرَائِكُمْ وَ لَتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَى لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا
ص: 232
مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ﴾ (1) و هنگامی در میان سپاه اسلام باشی و نماز بر آنان به پا داری باید آن ها با تو مسلّح به نماز ایستند و چون سجده نماز به جای آوردند (و نماز را فرادی تمام کردند) در پشت سر رفته و گروهی که نماز نخوانده بیایند و با تو نماز گزارند و البته با لباس جنگ و اسلحه، زیرا کافران آرزو و انتظار دارند که شما از اسلحه و اسباب خود غفلت کنید تا ناگهان بر شما حمله نمایند و چنان چه بارانی یا مرضی شما را از بر گرفتن سلاح به رنج اندازد باکی نیست که اسلحه را فرو گذارید ولی از دشمن بر حذر باشید خدا برای کافران عذابی سخت خوار کننده آماده ساخته است.
وجه دوم از نماز خوف این است که شخص در هنگام سفر از دزد و درنده می ترسد پس او رو به قبله می ماند و نماز را می بندد و در همان حال نیز به راه خود ادامه می دهد زمانی که قرائت خود را تمام کرد و قصد کرد که رکوع و سجود کند صورتش را در حد توان رو به قبله می کند و اگر برایش مقدور نبود در همان حال رکوع و سجده را به جا می آورد و اگر سواره بود با اشاره سر رکوع و سجده را به جا می آورد.
نماز مجادله (مجاهده) و آن نماز در حال جنگ است هنگامی که برایش مقدور نبود که از اسب خود پائین بیاید تکبیر می گوید و نمازش را می خواند و برای هر رکعتی تکبیر می گوید و نمازش را می خواند ؛ حضرت علی علیه السلام یارانش در جنگ صفین پنج نماز را بر روی اسب ها خواندند که برای هر ركعتش یک تکبیر می گفتند.
از نماز خوف نماز حیرت است که بر سه صورت می باشد یک صورت این
ص: 233
است که شخص در بیابان است و نمی داند قبله کدام سمت است پس به چهار سمت نماز می خواند وجه دوم این است که نماز کسی فوت شده اما نمی داند که کدام نماز است در این صورت بر او واجب می شود که یک نماز سه رکعتی، یک نماز چهار رکعتی و یک نماز دو رکعتی بخواند که در این صورت اگر نماز فوت شده او نماز مغرب باشد قضایش به جا آورده شده و اگر نماز عشاء، ظهر و عصر باشد آن هم قضایش به جا آورده شده و اگر نماز فوت شده اش نماز صبح باشد آن هم قضایش به جا آورده شده است کسی که دو لباس دارد و یکی از آن دو لباس نجس شده و شخص نمی داند که کدام یک از آن دو لباس به نجاست آلوده گشته است در این هنگام با هر دو لباس جداگانه نماز می خواند و بعد از آن که به آب دسترسی پیدا کرد هر دو لباس را می شوید.
﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ الله مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ﴾ (243)
243 - آیا نادیدی آن هایی را که از ترس مرگ از دیار خود بیرون رفتند هزاران نفر بودند که خداوند به آن ها فرمود بمیرید (همگی مردند) سپس (خداوند) آن ها را زنده کرد زیرا خداوند در حق بندگان فضل و کرم بسیار دارد و لیکن بیشتر مردم سپاس گزار نیستند.
در شام در محل سکونت مساکین طاعون شایع شد، خلق بسیاری از ترس طاعون از آن جا فرار کرده و رو به بیابان آوردند پس در یک شب همۀ آن ها مردند، و استخوان هایشان در محل عبور رهگذران ریخته شد و مردم از روی
ص: 234
آن استخوان ها رفت و آمد می کردند و با پاهایشان آن ها را از مسیر خود دور می کردند، سپس خداوند آن ها را زنده کرد و به منازل خودشان بر گشتند و مدت زیادی بعد از آن جریان زندگی کردند و بعد به تدریج مرده و هم دیگر را دفن می کردند.
﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِيِّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا ملِكاً تُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلا تُقَاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنَا أَلا تُقَاتِلَ في سَبِيلِ اللهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَ أَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلا قليلاً مِنْهُمْ وَ اللّهُ عَليمٌ بِالظَّالِمِينَ﴾ (246)
﴿وَ قَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكاً قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةٌ فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَ اللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾ (247)
﴿وَ قَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آل مُوسى وَ آل هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَكُمْ إِن كُنتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ (248)
﴿فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لأطاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةٌ كَثيرَةً بِإِذْنِ اللهِ وَ اللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ﴾ (249)
﴿وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجَالُونَ وَ جُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَ
ص: 235
انْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ﴾ (250)
﴿فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾ (251)
246- آیا گروهی از بنی اسرائیل را ندیدی که بعد از موسی به پیامبر خود گفتند: پادشاهی (زمامداری) برای ما انتخاب کن تا (به فرماندهی او) در راه خدا جنگ کنیم (پیامبر آن ها) گفت اگر جنگ بر شما واجب شد مبادا زیر بار جنگ نروید .گفتند چرا در راه خدا جنگ نکنیم در حالی که دشمنان ما را از دیارمان بیرون کردند؟ پس هنگامی که جهاد بر آن ها مقرر
شد به جز عده کمی همه از جهاد روی بر گردانیدند و خداوند از اعمال ستم کاران آگاه است.
247- پیامبرشان به آن ها گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی (زمامداری) شما بر گزید گفتند از کجا بزرگی و زمامداری او بر ما رواست در صورتی که ما به زمامداری شایسته تر از او هستیم و او ثروت زیادی ندارد؟ گفت: خداوند او را بر شما بر گزیده و در دانش و قدرت جسم را توانایی بخشیده است، و خداوند ملک خود را به هر کس که بخواهد می بخشد که خداوند توانگر و داناست.
248- پیامبرشان به آن ها گفت: که نشانه پادشاهی او این است که تابوتی که در آن سكينه خدا و الواح باز مانده از خانواده موسی و هارون است و فرشتگان آن را به دوش می کشند برای شما می آید که در آن برای شما حجتی روشن است اگر اهل ایمان باشید.
249- پس هنگامی که طالوت لشکر خود را بیرون برد به آن ها گفت:
ص: 236
بدرستی که خداوند شما را با نهر آبی آزمایش می کند پس هر کس از آن بنوشد از من نیست، و هر کس از آن بیش از یک پیمانه نیاشامد از من است. همه سپاه بجز عده کمی از آن آب آشامیدند پس هنگامی که طالوت و ایمان آورندگان به او از نهر عبور کردند (با دیدن لشکر جالوت ترسیدند و) گفتند: ما تاب مقاومت جالوت و سپاه او را نداریم. امّا آن هایی که می دانستند خداوند را ملاقات خواهند کرد گفتند: چه بسیار گروه های کوچکی که با یاری خداوند بر سپاهی عظیم پیروز شده اند و خداوند با صابران است.
250- و چون در میدان مبارزۀ جالوت و لشکریان او قرار گرفتند گفتند: پروردگارا به ما صبر و استقامت عنایت کن استقامت عنایت کن و قدم های ما را ثابت بدار و ما را بر پیروزی بر کافران یاری فرما.
251 - پس به یاری خداوند کافران را شکست دادند و داود جالوت را کشت و خداوند پادشاهی و حکمت را به او عنایت فرمود و از آن چه می خواست به او تعلیم نمود و اگر خداوند بعضی از مردم را در مقابل بعضی دیگر دفع نمی کرد فساد زمین را فرا می گرفت، و لکن خداوند بر جهانیان فضل و احسان دارد.
ابو بصیر از ابو جعفر علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: بنی اسرائیل بعد از رحلت موسی مرتکب گناهان شده، دین خدا را دگرگون نموده و از فرمان پروردگارشان سر پیچی کردند در میان آنان پیامبری بود که به کار های نیک امرشان نموده و از کار های زشت نهیشان می کرد ولی بنی
ص: 237
اسرائیل اطاعتش نمی کردند. (1)
و روایت شده که آن پیامبر ارمیا علیه السلام بوده است، خداوند متعال به همین جرم جالوت را که مردی قبطی بود بر آنان مسلط نمود پس او بنی اسرائیل را ذلیل کرده و مردانشان را به قتل رسانید و از سرزمینشان و اموالشان بیرون کرد، و زنانشان را به بردگی گرفت بنی اسرائیل نزد پیامبرشان شکایت برده و ناله و زاری کرده و گفتند: از خداوند متعال درخواست کن فرماندهی برای ما بر گزیند تا در راه خدا به جنگ و جهاد بپردازیم.
در آن روزگار نبوت همواره در یک دودمان و سلطنت در دودمانی دیگر بود و خدا هرگز نبوت و سلطنت را در یک دودمان جمع نکرده بود، به همین جهت بود که آن تقاضا را کردند. پیامبرشان به آن ها گفت:﴿إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكاً﴾ خداوند طالوت را فرمانده و پادشاه شما قرار داده است. بنی اسرائیل از شنیدن آن خشمگین شده و گفتند:﴿أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُوتَ سَعَةٌ مِنَ الْمَالِ﴾ پادشاهی از آن ماست و ما از طالوت به پادشاهی سزاوار تر هستيم او هیچ مال و ثروتی ندارد.
در آن زمان نبوت در خاندان لاوی بود، و ملک و سلطنت در خاندان یوسف علیه السلام ، ولی طالوت از بچه های بنیامین برادر مادری حضرت یوسف علیه السلام بود که نه از خاندان نبوت بود و نه از خاندان سلطنت.
پیامبرشان به آن ها فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَ اللهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾ طالوت مردی قوی هیکل و شخصی شجاع و از لحاظ علم دانا تر ا ز بقیه بود اما
ص: 238
شخصی فقیر بود و لذا بنی اسرائیل به خاطر فقر بر او عیب می گرفتند و می گفتند: او مال و ثروت ندارد.
پیامبرشان به آن ها گفت:﴿إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ أَلُ مُوسى وَ آلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ ) نشانه این که او از طرف خدا ، سلطان شما شده این است که آن تابوت را که سکینه ای از پروردگارتان و بقیه ای از آن چه از آل موسی و آل هارون به جای مانده در آن است برای شما می آورد، در حالی که ملائکه آن تابوت را حمل
می کنند.
و این تابوت همان بود که خداوند آن را برای مادر موسی علیه السلام نازل کرد تا موسی را بر آن گذاشته و به دریا بیندازد این تابوت در بین بنی اسرائیل بوده و آن ها همواره از آن تبرک می جستند چون رحلت حضرت موسی نزدیک شد الواح زره خود و آن چه از آیات نبوت داشت در آن گذاشته و تابوت را به وصی خود یوشع سپرد و این تابوت همواره در بین ایشان بود تا آن که مقام آن را خوار و سبک شمردند و بچه ها با آن به بازی پرداختند؛ مادامی که تابوت در میان بنی اسرائیل بود آن ها همیشه در شرف و عزت زندگی می کردند اما چون مرتکب گناه شده و مقام آن را سبک شمردند خداوند آن تابوت را از میان آنان بر داشت این مساله ادامه داشت تا آن روزی که از ظلم جالوت جانشان به لب آمده و از پیامبر زمان خود در خواست کردند تا از خدا بخواهد فرماندهی بر ایشان بر گزیند و آنان در رکابش با کفار بجنگند، در آن روزگار خدا دوباره تابوت را به ایشان بر گردانید که قرآن در باره اش فرمود ﴿فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ﴾ چون آن تابوت را مابین دشمنان و مسلمانان می گذاشتند بوی
ص: 239
خوشی از آن بیرون می آمد که شکلی همچون انسان داشت. (1)
امام رضا علیه السلام می فرماید: سکینه بوی خوشی از بهشت بود که صورتی مانند صورت انسان داشت.
هر وقت آن تابوت را در میان مسلمانان و کفار می گذاشتند اگر کسی از تابوت جلو تر می افتاد کشته می شد و یا مغلوب می گردید و کسی هم که از آن بر می گشت کافر می شد و پیامبر او را می کشت.
خداوند به پیامبر زمان وحی نمود جالوت را کسی می کشد که زره موسی به تن او آراسته آید او مردی است از فرزندان لاوی بن یعقوب علیه السلام که اسمش داود بن آسی است. آسی چوپان بود و ده پسر داشت و کوچک ترین آن ها داود بود. چون طالوت به فرماندهی بر گزیده شد بنی اسرائیل را برای جنگ با جالوت جمع کرد و کسی را هم به نزد آسی فرستاد که فرزندانت را برای جنگ بفرست. چون فرزندان آسی آمدند طالوت زره موسی را به تن هر یک از فرزندان آسی پوشاند برای یکی بزرگ آمد و برای دیگری کوچک آمد طالوت به آسی گفت: آیا بچه دیگری هم داری که نیامده باشد؟
گفت: بله آن که از همه کوچک تر است و گوسفندان را با او به چرا فرستاده ام.
طالوت او را فرا خواند داود سنگ اندازی داشت که به وسیله آن گوسفندان را می راند چون حرکت کرد تا به نزد طالوت بیاید سه سنگ او را در بیابان ندا داده و گفتند ای داود ما را بردار داود آن ها را بر داشته و در کیسه خود گذاشت. داود مردی شجاع و قوی بود چون به نزد طالوت آمد زره موسی را پوشید و کاملا به اندازه او بود طالوت لشگر را آماده کرده و به راه
افتادند.
ص: 240
پیامبرشان به آن ها فرمود: اى بنی إسرائيل ﴿إِنَّ اللهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ﴾ خداوند شما را با نهر آبی امتحان می کند.
هر کس در این بیابان از آن آب بنوشد او از حزب الهی نیست و هر کس از آن آب ننوشد او از حزب خداوند است مگر آن کسانی که فقط یک مشت از آن آب بنوشند بنی اسرائیل چون وارد نهر شدند، خداوند به آن ها اجازه داد که فقط یک مشت می توانند از آن آب بنوشند اما ﴿فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلا قَلِيلاً مِنْهُمْ ) همۀ آن ها جز تعداد کمی از آن آب خوردند.
شصت هزار نفر از آن آب خوردند که خداوند آن ها را به وسیله آب امتحان کرد چنان که در آیه فوق فرمود. (1)
از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند: آن تعداد کمی که از آن آب نخوردند سی صد و سیزده نفر بودند.
بنی اسرائیل چون از نهر عبور کردند و چشمشان به لشگر جالوت افتاد آن هایی که از آن آب خورده بودند گفتند:﴿لَا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بجالُوتَ وَ جُنُودِه و آن هایی که از آن آب نخورده بودند گفتند:﴿رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ). داود علیه السلام آمده و در مقابل جالوت ایستاد.
جالوت بر فیلی سوار بود و بر سرش تاجی از یاقوت بود که نور از آن ساطع می گشت و لشگرش هم در مقابل او به صف ایستاده بودند داود یکی از آن سنگ ها را بر داشت و به میمنه (سمت راست) لشگر جالوت انداخت آن سنگ در هوا رفت و آن ها را از بین برده و فراری داد سنگ دیگر را بر داشت و
ص: 241
به طرف میسره (سمت چپ) لشگر انداخت و آن ها را نیز از بین برد. سنگ را بر داشت و به طرف جالوت انداخت آن سنگ به یاقوتی که در پیشانی جالوت نقش بسته بود خورد و آن را با مغزش متلاشی کرد و جالوت مرده به روی زمین افتاد. این فرمایش الهی است که می فرماید:﴿فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللهِ وَ قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَ آتَاهُ اللهُ الْمُلْک وَ الْحِكْمَةَ﴾ (1) پس به یاری خداوند کافران را شکست دادند و داود جالوت را کشت و خداوند پادشاهی و حکمت را به او عنایت فرمود.
﴿وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لَكِنَّ اللهَ ذُو فَضْل عَلَى الْعَالَمِينَ﴾
امام صادق علیه السلام می فرماید خداوند عذاب و گرفتاری را به وسیله شیعیانی که نماز می خوانند از شیعیانی که نماز نمی خوانند بر طرف می کند اگر همه شیعیان نماز نخوانند و آن را ترک نمایند همگی هلاک می شوند؛ همانا خداوند هلاکت را به وسیله شیعیانی که زکات می دهند از شیعیانی که زکات نمی دهند بر طرف می کند و اگر همه شیعیان زکات را ترک کنند همگی هلاک می شوند؛ همانا خداوند هلاکت را به وسیله شیعیانی که حج به جا می آورند از شیعیانی که حج به جا نمی آورند بر طرف می کند و اگر همه شیعیان حج را ترک کنند و آن را به جا نیاورند همگی هلاک می شوند این فرمایش الهی است که می فرماید:﴿وَ لَوْلاً دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْض ...﴾ (2)
ص: 242
﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَ آتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَ أَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَ لَكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ﴾ (253)
253- بعضی از آن پیامبران را بر بعضی دیگر برتری دادیم، با بعضی از آن ها خداوند سخن گفت و بعضی را درجات مقام داده، و به عیسی پسر مریم معجزات روشن دادیم و او را با روح القدس تأیید نمودیم، و اگر خدا می خواست کسانی که بعد از آن ها بوده اند پس از آن همه نشانه های آشکار که برایشان آمد با یک دیگر در جنگ و خصومت نمی بودند و لکن با هم اختلاف دشمنی کردند بعضی از آن ها ایمان آورده و بعضی دیگر کافر شدند، و اگر خدا می خواست با هم جنگ نمی کردند ولکن خداوند هر چه را اراده می کند انجام می دهد.
در روز واقعه جمل مردی نزد امیر المؤمنین علی علیه السلام آمد و گفت: یا علی برای چه اصحاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با هم جنگ می کنند در حالی که همه آن ها شهادت می دهند که خدایی جز خدای یگانه نیست و این که محمد رسول خداست.
حضرت علیه السلام فرمود: بنابر آیه ای از قرآن، جنگ با آن ها بر ما جایز شده است.
مرد پرسید: آن کدام آیه است؟
فرمود:﴿آیه تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللهُ
ص: 243
وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَ آتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَ أَيَّدْنَاهُ بِرُوح الْقُدُسِ وَ لَوْ شَاءَ اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُم الْبَيِّنَاتُ وَ لَكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَ لَوْ شَاءَ اللهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَكِنَّ اللهَ يَفْعَلُ ما يُرِيدُ﴾
آن مرد گفت: به خدا سوگند اصحاب جمل کافر شده اند. (1)
﴿يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفَاعَةٌ ﴾؛ یعنی روزی که صداقتی در آن نیست. (2)
﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ﴾ (255)
﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾ (256)
﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾ (257)
255- نیست خدایی جز خدای یگانه زنده و پاینده است هرگز او را خواب سبک و سنگین در بر نمی گیرد آن چه در آسمان ها و زمین است همه برای اوست چه کسی بدون اجازه او می تواند شفاعت کند؟ آن چه در مقابل
ص: 244
و پشت سر آن هاست همه را می داند کسی از علم او آگاه نمی گردد مگر آن چه را که او بخواهد قلمرو حکومتش آسمان ها و زمین را در بر گرفته است، نگهداری آن دو برایش خستگی آور نیست که او والا مرتبه و با عظمت است.
256- در پذیرش دین اجباری نیست به تحقیق راه هدایت از گمراهی روشن شده است پس کسی به طاغوت کفر بورزد و به خدا ایمان بیاورد همانا به رشته محکم و استواری چنگ زده است که هرگز گسستنی نیست و خداوند شنوا و داناست.
257- خداوند یاور کسانی است که ایمان آورده اند آن ها را از تاریکی ها به سوی نور می برد و آن هایی که راه کفر را بر گزیدند یاورشان طاغوت ها هستند که آن ها را از نور به سوی ظلمت و تاریکی می برند آن ها اهل آتش هستند و جاودان در آن خواهند بود.
حسين بن خالد روایت می کند که امام رضا علیه السلام قرائت کردند: ﴿( الم) اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی اَلسَّماواتِ وَ ما فِی اَلْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ ما تَحْتَ اَلثَّری - عَالِمُ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّهَادَهِ اَلرَّحْمَنُ اَلرَّحِیمُ مَنْ ذَا اَلَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ﴾
فرمودند و ما ﴿بَيْنَ أَيْدِيهِمْ﴾ یعنی امور پیامبران و آن چه که در آن است.
﴿وَ مَا خَلْفَهُمْ﴾ یعنی چیزی که بعد از آن نمی باشد.
﴿إِلَّا بِمَا شَاءَ﴾ يعنى آن چیزی که به آنها وحی می شود.
﴿وَ لَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا﴾ یعنی نگهداری آسمان ها و زمین بر او سنگین
ص: 245
نیست.
﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ﴾ یعنی کسی را به دین داری اجبار نمی کند مگر بعد از این که برای او راه درست از راه انحراف مشخص شده باشد.
﴿فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ﴾ یعنی آن هایی که حق آل محمد را غصب نموده اند.
﴿فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى﴾ یعنی کسانی که به ولایت تمسک جسته اند.
﴿لَا انْفِصَامَ لَهَا﴾ یعنی ریسمانی که پاره شدنی نیست که همان ولایت امير المؤمنين و ائمه علیهم السلام بعد از او می باشد.
﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا﴾ یعنی آن هایی که از آل محمد علیهم السلام پیروی می کنند.
﴿يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتَ﴾ یعنی آن هایی که بر آل محمد ظلم و ستم کردند و آن هایی که از غاصبان حق آن ها پیروی کرده اند.
﴿يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ اَلْعالَمِینَ﴾ که این طور نازل شده است. (1)
زراره می گوید: از امام صادق علیه السلام درباره آیه ﴿وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ﴾ سؤال کردم که کدام وسیع است کرسی یا آسمان ها و زمین؟ فرمود: نه بلکه کرسی از آسمان ها و زمین وسیع تر است و خداوند هر چیزی را در کرسی آفریده است. (2)
ص: 246
اصبغ بن نباته گوید: از علی علیه السلام از آیه ﴿وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْاَرْضَ﴾ سؤال شد؟
فرمود: آسمان ها و زمین و آن چه در این دو تا است همه در داخل کرسی آفریده شده است، چهار ملک دارد که او را به اذن الهی حمل می کنند ملک اول در صورت آدمیان است و آن گرامی ترین صورت ها در نزد خداوند است آن برای فرزندان آدم دعا می کند و به سوی او تضرع می کند و شفاعت و رزق برای آن ها طلب می نماید.
ملک دوم در صورت گاو است که آن سرور چهار پایان است آن برای همه چهار پایان خداوند را می خواند به سوی او تضرع می کند و رزق و شفاعت را برای همه آن ها طلب می نماید.
ملک سوم در صورت کرکس است که آن سرور پرندگان می باشد که برای همه پرندگان خداوند را می خواند به سوی او تضرع می کند رزق و شفاعت را برای همه پرندگان از خداوند طلب می نماید.
ملک چهارم در صورت شیر است که آن آقا و سرور درندگان می باشد او درندگان را به سوی خداوند ترغیب می کند و برای همه درندگان از خداوند طلب شفاعت و رزق می کند.
در این صورت ها صورتی نیکو تر از صورت گاو نبود تا این که بنی اسرائیل گوساله را خدای خود قرار داده و آن را پرستیدند در این هنگام آن صورت گاو از روی شرم و حیا از خداوند سرش را پائین انداخته چرا که چیزی شبیه او پرستیده شده است و می ترسد که عذاب بر او نازل شود.
سپس امام علی علیه السلام : فرمود شاخه های درختی قطع نمی شود مگر آن که قائل بر این است که برای خداوند رحمان بچه ای است - خداوند رحمان
ص: 247
بزرگ تر از آن است که دارای بچه باشد .﴿تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا﴾ (1) نزدیک است که آسمان ها به خاطر همین سخن از هم متلاشی شود و زمین بشکافد و کوه ها از هم فرو ریزد.
پس در آن هنگام درخت بر خود لرزیده و برای او خاری در می آید که او را از نازل شدن عذاب بر او نگه می دارد.
پس آن قومی که سنت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را تغییر داده و از وصیّت پیامبر در حق على علیه السلام و ائمه علیهم السلام دوری گزیدند هیچ خوفی ندارند که بر آن ها عذاب شود و سپس این آیه را تلاوت کردند ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ ﴾ (2)
فرمود: به خدا سوگند ما آن نعمت الهی هستیم که خداوند آن را بر بنده هایش عنایت فرموده است و مردم به وسیله ما رستگار می شوند. (3)
﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَ أُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَ اللّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾ (258)
258- آیا ندیدی کسی (نمرود) را که با ابراهیم درباره پروردگارش گفتگو کرد؟ زیرا که خداوند به او ملک و پادشاهی داده ،بود هنگامی که ابراهیم به او گفت: پروردگار من کسی است که زنده می کند و می می راند او (نمرود)
ص: 248
گفت: من هم زنده می کنم و می میرانم. ابراهیم گفت: خداوند خورشید را از طرف مشرق می آورد و تو آن را از جانب مغرب بیرون آور (در این هنگام) آن کافر در دادن جواب عاجز ماند و خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمی کند.
هنگامی که نمرود ابراهیم علیه السلام را در آتش انداخت و آتش بر آن حضرت سرد و سلامت شد نمرود گفت: ای ابراهیم پروردگارت کیست؟
فرمود: پروردگارم آن کسی است که زنده می کند و می میراند.
نمرود گفت: من هم می میرانم و زنده می کنم.
ابراهيم علیه السلام به او فرمود: چگونه زنده می کنی و می میرانی؟
نمرود دستور داد که دو مرد را که حکم قتلشان صادر شده بود را حاضر کنند. یکی از آن ها را آزاد کرد و دیگری را کشت و گفت: من زنده کردم و میراندم.
ابراهیم فرمود اگر راست می گویی آن را که کشته ای زنده گردان سپس فرمود: پروردگارم خورشید را از مشرق بیرون می آورد و تو آن را از مغرب بیرون بیاور چان که خداوند می فرماید: ﴿فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ﴾ و آن کافر در مقابل دلایل ابراهيم علیه السلام مات و مبهوت شد. (1)
﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَ هِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَ شَرَابِكَ لَمْ
ص: 249
يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ (259)
259- یا مانند کسی که (عُزیر یا ارمیا) از دهکده ای عبور می کرد در حالی که ویران شده بود (و مردم آن دهکده به بلاتی هلاک شده بودند)، گفت: خداوند این مردگان را چگونه زنده خواهد کرد پس خداوند او را صد سال میراند سپس زنده کرد و به او فرمود چقدر درنگ کرده ای؟ جواب داد یک روز یا نیمی از روز خداوند فرمود نه بلکه صد سال است که درنگ
کرده ای به آب و غذایت نگاهی کن که هیچ تغییری نکرده است. و بر الاغ خود نگاه کن که از هم پاشیده شده است اکنون زنده اش می کنیم تا چگونه زنده شدن مردگان بر تو معلوم شود و تو را نشانه ای برای مردم قرار می دهیم و نگاه کن که استخوان های آن را چگونه جمع کرده و به هم پیوند می دهیم و گوشت بر آن می پوشانیم هنگامی که چگونه زنده شدن بر او
آشکار شد، گفت: می دانم بدرستی که خداوند بر هر چیزی قادر و تواناست.
امام باقر علیه السلام می فرماید: هنگامی که بنی اسرائیل به معاصی افتادند و از امر پروردگارشان تجاوز نمودند خداوند اراده کرد که کسی را بر آن ها مسلط کند که خوارشان کرده و آن ها را بکشد پس خداوند به ارمیا وحی نمود که ای ارمیا از بنی اسرائیل سؤال کن که آن کدام شهر است که از دیگر شهر ها بر گزیده تر بود و بهترین درختان در آن کاشته شده بود ولی احوالش دگرگون گردید و به جای آن درختان درخت خُرنوب در آن روئید.
ص: 250
چون ارمیا این پیام الهی را به علماء بنى اسرائیل رساند گفتند: از پروردگارت بپرس که معنای این مثل چیست؟
ارمیا هفت روز روزه گرفت، خداوند وحی نمود ای ارمیا آن شهر بیت المقدس است و آن درختانی که در آن کاشته شدند قوم بنی اسرائیل است که در آن جا سکنی گزیدند و سپس مرتکب معصیت شدند و دینم را تغییر دادند و کفران نعمتم را نمودند سوگند به خودم که آن ها را با فتنه و آشوب امتحان کنم که حکیمان و دانایان در آن حیران بمانند پس بدترین بنده هایم را از لحاظ ولادت و خوراک بر آن ها مسلط می کنم پس کسی بر آن ها مسلط می شود که آن ها را بکشد و حریمشان را به اسارت ببرد شهر ها و خانه هایشان را که به آن فخر می فروشند خراب بگرداند و سنگی را که به وسیله آن بر مردم فخر می فروشند صد سال در مزبله بیندازد.
پس ارمیا آن را به بزرگان بنی اسرائیل رساند گفتند. از پروردگارت سوال کن که گناه فقراء و مساكين و ضعيفان چیست که به چنین عذابی گرفتار می شوند؟
ارميا باز هفت روز روزه گرفت و سپس افطار کرد اما وحی بر او نشد باز هفت روز روزه گرفت و افطار نمود ولی این بار هم بر او وحی نشد پس برای بار سوم هفت روز روزه گرفت خداوند وحی نمود ای ارمیا دیگر دست از این اعمال بردار و إِلّا صورتت را به پشت سرت بر می گردانم. ولی به آن ها بگو که شما منکرات و گناهان آن ها را دیدید ولی نهی از منکرشان نکردید.
ارمیا عرض کرد: پروردگارا! آن کسی را که می خواهی بر بنی اسرائیل مسلط گردانی، او را به من بشناسان تا پیش او رفته و از برای خود و اهل بیتم از او امان نامه ای بگیرم؟
ص: 251
خداوند فرمود: به فلان شهر برو که در آن جا پسر بچه ای خواهی دید که بد ترین بچه زمان خودش است و خبیث ترین ولادت را که ولد الزنا باشد دارد، از لحاظ جسمی از همه ضعیف تر است و بد ترین غذا ها را می خورد.
ارميا علیه السلام به شهر مورد نظر رفت و در میان کاروان سرائی بچه ای را دید که در مزبله ای افتاده است و مادر زنا کاری دارد که نان خشکی را برای او در کاسه ای خُرد کرده و بر روی آن شیر خوک می ریزد و آن پسر بچه از آن غذا می خورد.
ارمياعلیه السلام فرمود: آن کسی را که خداوند توصیفش نمود باید همین باشد. به نزد او رفت و از او پرسید: اسمت چیست؟
گفت: بُخت النصر.
او را شناخته و به معالجه او پرداخت تا این که خوب شد به او فرمود: آیا مرا می شناسی؟
گفت: نه ولی تو مرد صالحی هستی.
فرمود: من ارمیا پیامبر بنی اسرائیل هستم. خداوند به من خبر داده است که تو را بر بنی اسرائیل مسلط می گرداند. تو مردان آن ها را خواهی کشت و چنین و چنان با آن ها خواهی کرد.
چون بُخت النصر آن را شنید کبر و غرور او را گرفت ارمیا به او فرمود: امان نامه ای برای من بنویس
بُخت النصر هم امان نامه ای برای او نوشت. بُخت النصر به کوه و بیابان می رفت، هیزم جمع می کرد و به شهر آورده می فروخت.
بُخت النصر مردم را به جنگ با بنی اسرائیل ترغیب کرد و مردم نیز دعوتش را اجابت نمودند. محل سکونت بنی اسرائیل در بیت المقدس بود.
ص: 252
بُخت النصر با لشگری زیاد رو به بیت المقدس آورد چون ارمیا شنید که بُخت النصر بالشگری رو به سوی بیت المقدس آورده است سوار بر الاغی شد و به استقبال بُخت النصر رفت ؛ ولی با زیادی جمعیت نتوانست خودش را به او برساند و لذا نامه را بر سر چوبی بست و آن را بلند کرد بُخت النصر چون آن را دید گفت تو کیستی؟
فرمود: من ارمیای پیامبر هستم که به تو بشارت دادم که خداوند تو را بر بني اسرائيل مسلط می گرداند و این نیز امان نامه تو به من است.
گفت: تو را امان دادم اما امان اهل بیت تو بر این است که از همین جا به سوی بيت المقدس تیری می اندازم اگر تیرم به بیت المقدس رسید پس آن ها در نزد من امانی ندارند و اگر نرسید در امان هستند. تیرش را در کمان گذاشته و به سوى بيت المقدس انداخت باد آن را برد تا این که در بیت المقدس آویزان شد، گفت: اهل بیت تو نزد من امانی ندارند.
چون داخل شهر شد در وسط شهر کوهی از خاک را مشاهده کرد که خون از وسط آن می جوشد که هر چه خاک بر روی آن می ریزند باز هم غلیان کرده و می جوشد.
پرسید: این چیست؟
گفتند: این خون پیامبری است که یکی از پادشاهان بنی اسرائیل او را کشته است و خون اوست که می جوشد و هر چه خاک بر روی آن می ریزیم باز هم می جوشد.
بُخت النصر گفت: از بنی اسرائیل آن قدر بکُشید تا آن خون آرام بگیرد.
آن خون حضرت یحیی علیه السلام بود در زمان آن حضرت پادشاه ستم کاری بود که با زنان بنی اسرائیل زنا می کرد و هر وقت از کنار یحیی علیه السلام
ص: 253
می گذشت، حضرت به او می رمود ای پادشاه از خداوند پروا داشته باش که این کار ها بر تو حلال نیست.
یکی از زنان زنا کار که به پادشاه زنا می داد روزی در حال مستی به او گفت: ای پادشاه! او را بکش.
پادشاه دستور داد که سر آن حضرت را برایش بیاورند. سر آن حضرت را طشت گذاشته به نزد او آوردند. آن سر بریده حرف می زد و به او می فرمود: ای پادشاه! از خداوند پروا داشته باش که این کار ها بر تو حلال نیست. سپس خون! از طشت جوشید و به زمین ریخت و از همان زمان جوشید و آرام نگرفت و از زمان شهادت حضرت يحيى علیه السلام تا زمان خروج بُخت النصر صد سال فاصله بود. بُخت النصر داخل هر شهر بنی اسرائیل که می شد مردان و زنان و کودکان و حتی حیواناتشان را می کشت ولی آن خون هم چنان می جوشید و آرام نمی گرفت تا همه فانی شده و از بین رفتند. پرسید: آیا کسی در این شهر ها باقی مانده است؟
گفتند: پیر زنی در فلان جا زنده است.
آن پیر زن را خواسته و بر روی خون سرش را برید در همان جا آن خون آرام گرفت و دیگر نجوشید. آن پیر زن آخرین نفر از بنی اسرائیل بود که کشته شد. بُخت النصر سپس به شهر بابل آمده و در آن جا شهری را بنا کرد و در همان جا اقامت نمود چاهی را حفر کرد و دانیال را داخل آن چاه انداخت و شیر ماده ای را نیز به پیش آن حضرت انداخت آن شیر از گل چاه می خورد و دانیال علیه السلام از شیر آن می نوشید مدتی بدین زمان گذشت تا این که خداوند به پیامبر بیت المقدس وحی کرد که آب و غذا برای دانیال ببر و سلام مرا به او
برسان.
ص: 254
عرض کرد: پروردگارا ! دانیال کجاست؟
خداوند فرمود: داخل چاهی در فلان موضع بابل.
پس آن پیامبر آمده و چاه را پیدا کرد و گفت: ای دانیال!
گفت :لبیک ! صدایت نا آشناست؟
پیامبر: پروردگارت به تو سلام می رساند و برایت آب و غذا فرستاده است. و سپس آن ها را به داخل چاه فرستاد.
دانیال این دعا را خواند:﴿اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي لاَ يُخَيِّبُ مَنْ دَعَاهُ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي مَنْ تَوَكَّلَ عَلَيْهِ كَفَاهُ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي لاَ يَنْسَى مَنْ ذَكَرَهُ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي لاَ يُخَيِّبُ مَنْ دَعَاهُ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي مَنْ وَثِقَ بِهِ لَمْ يَكِلْهُ إِلَى غَيْرِهِ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي يَجْزِي بِالْإِحْسَانِ إِحْسَاناً اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي يَجْزِي بِالصَّبْرِ نَجَاةً اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي يَكْشِفُ حُزْنَنَا [ضُرَّنَا]عِنْدَ كُرْبَتِنَا اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي هُوَ ثِقَتُنَا حِينَ تَنْقَطِعُ اَلْحِيَلُ مِنَّا اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي هُوَ رَجَاؤُنَا حِينَ سَاءَ ظَنُّنَا بِأَعْمَالِنَا...
بُخت النصر در خواب دید که گویا سرش از آهن است و پاهایش از مس و سینه اش از طلا منجمین را خواست و به آن ها گفت: من چه خوابی دیده ام؟
گفتند: نمی دانیم و لکن آن چه را که دیده ای برای ما بیان کن تا برایت تعبیر کنیم.
بُخت النصر گفت: در این سال ها این همه به شما ها رسیده ام و نمی دانید که من چه در خواب دیده ام؟ دستور داد که همه را بکُشند.
اطرافیان به او گفتند: تنها کسی که می تواند از خوابت خبر بدهد همان کس است که در چاه انداخته اید و آن ماده شیر متعرض او نشده و حتی از گِل چاه می خورد و به او شیر می دهد.
ص: 255
بُخت النصر دانیال را به نزد خود طلبید و گفت: چه خوابی دیده ام؟
دانیال فرمود: خواب دیده ای که سرت از آهن پاهایت از مس و سینه ات از طلاست.
گفت: همان طور است که گفتی حال تعبیر آن چیست؟
فرمود: پادشاهیت از بین رفتنی است و تو بعد از سه روز کشته می شوی و مردی از اهل فارس تو را می کشد.
گفت: هفت شهر ساخته ام و بر در هر شهری نگهبانانی گذاشته ام و به آن هم راضی نشدم حتی بر در هر شهر صورت مرغابی از مس قرار داده ام که هیچ شخص غریبی وارد شهر نمی شود مگر این که آن مرغابی به صدا در می آید تا این که او را می گیرند.
دانيال علیه السلام فرمود: امر همان است که گفتم.
پس بُخت النصر به لشگرش آماده باش داد و افرادی را به داخل شهر ها فرستاد و گفت: هر کسی را که دیدید او را بکشید فرق نمی کند که چه کسی باشد.
بُخت النصر به دانيال علیه السلام که در نزد او نشسته بود گفت: در این سه روز تو را از نزد خودم جدا نمی کنم اگر سه روز گذشت و زنده بودم تو را خواهم کشت.
چون روز سوم شد غم و اندوه او را فرا گرفت از قصر بیرون آمد، غلامی از اهل فارس داشت که او را پسر خوانده خود قرار داده بود ولی نمی دانست که او از اهل فارس است شمشیرش را به او داد و گفت ای غلام هر کسی را که دیدی او را بکش اگر چه خود من باشم غلام شمشیر را گرفت و ضربه ای به بُخت النصر زد و او را کشت.
ص: 256
ارمیا علیه السلام سوار بر الاغ در حالی که انجیر و آب و انگوری به همراه داشت از شهر بیرون آمد. درندگان بیابان و دریا و هوا را دید که گوشت های آدمیان را می خورند ساعتی به فکر فرو رفت و سپس گفت: خداوند چگونه این مرده ها را زنده می کند وقتی که درندگان گوشت های آن ها را می خورند؟
پس خداوند در همان جا او را می راند، چنان که می فرماید:﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَ هِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَمَاتَهُ اللهُ مِائَةَ عام ثُمَّ بَعَثَهُ﴾ یا همانند کسی که بر قریه ای عبور کرد با وجود بنا ها و ساختمان هایی که داشت از سکنه خالی بود گفت خداوند چگونه این ها را بعد از مردن زنده می کند پس خداوند او را صد سال می راند و
سپس زنده اش کر.
پس هنگامی که خداوند بر بنی اسرائیل رحم کرد و بُخت النصر را هلاک نمود، مردگان بنی اسرائیل را به دنیا بر گرداند.
عُزیر زمانی که بخت النصر بر بنی اسرائیل مسلط شد فرار کرده و داخل چشمه ای شده و غائب شد.
ارميا علیه السلام به مدت صد سال مُرده بود و سپس خداوند عزوجل او را زنده کرد و اوّلین عضوی که از او زنده شد چشم هایش بود که مانند سفیدی تخم مرغ بود و نگاه کرد پس خداوند در همان حال که فقط چشم هایش می دید به او وحی نمود: كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْماً﴾ چه مقدار درنگ کرده ای؟ گفت: یک روز.
سپس نگاهی به خورشید کرد که بالا آمده بود، گفت:﴿أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ﴾ یا مقداری از روز.
خداوند فرمود:﴿بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَىٰ طَعَامِكَ وَ شَرَابِكَ لَمْ
ص: 257
258
يَتَسَنَّهُ وَ انْظُرْ إِلى حِمَارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةٌ لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى العِظامِ كَيْفَ تُنْشِرُها ثُمَّ تَكْسُوهَا لَحْماً﴾ بلكه صد سال است که در همین جا هستی به آب و غذایت نگاهی بینداز که هیچ تغییری نکرده است و بر الاغت نظری بینداز که چگونه پوسیده است؛ تو را نشانه ای برای مردم قرار داده ایم پس به استخوان ها نگاه کن که چگونه آن ها را جمع کرده و گوشت بر آن می رویانیم.
ارمیا به استخوان های پوسیده و ريز ريز شده نگاه کرد که چگونه جمع شده و گوشت هایی که درندگان خورده و جدا شده اند از هر طرف آمده به استخوان های او و الاغش می چسبند تا این که هر دو کامل شده و از جا بلند شدند و در آن وقت گفت:﴿أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ می دانم که خداوند بر هر چیزی قادر و تواناست. (1)
﴿وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْنِى قَالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَ لَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلبي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةٌ مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتينَكَ سَعْياً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَزِيزٌ حَكيمٌ﴾ (260)
260- و هنگامی که ابراهیم گفت :پروردگارا به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده می کنی؟ خدا فرمود: آیا ایمان نداری؟ عرض کرد چرا ولی می خواهم که دلم آرام بگیرد خدا فرمود چهار مرغ (گوناگون) بگیر و آن ها را قطعه قطعه کن سپس هر قطعه ای از آن را بر بالای کوهی قرار بده سپس هر کدام از آن ها را (به اسم) بخوان، پس به سرعت به سوی تو می آیند و بدان که خداوند قادر و تواناست.
ص: 258
ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: ابراهیم علیه السلام لاشه ای را در کنار دریا دید که درندگان دریا و بیابان از آن می خورند و سپس همان درندگان به یک دیگر حمله کرده و هم دیگر را پاره کرده و می خورند ابراهیم علیه السلام تعجب کرده و به خداوند عرض کرد: پروردگارا به من نشان بده چگونه مردگان را زنده می کنی؟
خداوند پرسید: مگر ایمان نداری؟
ابراهیم گفت: چرا و لکن می خواهم قلبم مطمئن شود.
خداوند فرمود: پس چهار مرغ را بگیر و آن ها را قطعه قطعه کن و سپس بر سر هر کوهی قسمتی از آن را بگذار و آن گاه آنها را صدا بزن تا به سرعت نزدت بیایند، بدان که خداوند بر همه چیز توانا و به حقایق امور دانا است.
ابراهیم علیه السلام یک طاووس، یک خروس یک کبوتر و یک کلاغ ،گرفت، که خدای تعالی دوباره فرمود: آن ها را قطعه قطعه شان کن گوشتشان را با هم مخلوط کن و به ده قسمت تقسیم نموده و هر قسمتی را بر سر یک کوه بگذار و سپس هر یک از آن ها را صدا کن و بگو به اذن خدا زنده شو، خواهی دید که اجزای بدن هر کدام از سر این کوه ها یک جا جمع شده و از نوک پا تا سرش به هم چسبیده و به سویت پرواز می کند.
ابراهیم آن عمل را به جا آورد و هر قسمت از گوشت های مخلوط شده را در بالای کوهی گذاشت و سپس آن ها را فرا خواند و گفت به اذن الهی به سویم بیایید. پس گوشت هر مرغی به هم چسبیده و به سوی ابراهیم علیه السلام آمد، در این هنگام ابراهیم علیه السلام گفت:﴿أَنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾... همانا خداوند عزیز و
ص: 259
حکیم است. (1)
﴿الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لَا أَذًى لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ (262)
﴿قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ﴾ (263)
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾ (264)
﴿وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾ (265)
﴿أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنَابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَ أَصَابَهُ الْكِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ﴾ (266)
262- آن هایی که مالشان را در راه خدا اتفاق می کنند سپس بعد از انفاق کردن منّتی نمی گذارند و آزاری نمی رسانند پاداش آن ها نزد پروردگارشان است، هیچ خوفی ندارند و غمگین نمی شوند.
263- گفتار نیکو و بخشش از اتفاقی که بعد از آن اذیت و آزاری باشد بهتر است، و خداوند بی نیاز و بردبار است.
264- ای کسانی که ایمان آورده اید صدقات خود را با منّت گذاشتن و آزار
ص: 260
از بین نبرید مانند کسی که مالش را از روی ریا انفاق می کند و به خدا و روز قیامت ایمان ندارد مثل این ریا کاران بدان ماند که دانه را بر روی سنگی که روی آن را لایه ای نازک از خاک گرفته باشد بپاشند و رگبار بارانی آن را بشوید و آن سنگ را صاف و بی دانه بگذارد، آن ها (ریا کاران) از آن کاری که انجام داده اند هیچ چیزی (ثوابی) بدست نمی آورند و خداوند گروه کافران را هدایت نمی کند.
265- و مثل آن هایی که مالشان را برای خشنودی خدا و با کمال اطمینان خاطر اتفاق می کنند مانند باغی است که در جای بلندی باشد و بر آن باران زیادی ببارد و محصولی دو چندان دهد و اگر باران زیاد به آن جا نبارد بارانی کم (شبنم) به آن برسد و خداوند به آن چه انجام می دهید بیناست.
266- آیا کسی از شما هست که باغی از درخت خرما و انگور داشته باشد و در زیر آن درختان جوی های روان جاری باشد و برای او در آن (باغ) میوه های گوناگون باشد، پس ضعف و پیری به او برسد و فرزندانی ضعیف (کوچک) داشته باشد پس در آن باغ بادی آتشین بوزد و همه را بسوزاند؟ این چنین خداوند برای شما آیاتش را روشن می کند شاید که اندیشه کنید.
امام صادق علیه السلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: هر کس به مومنی احسان کند و سپس او را با سخنانش آزار نماید و یا بر او منت بگذارد عملش را باطل کرده و به خاطر آن از کار نیکش هیچ ثوابی نمی برد؛ (1) سپس مثلی زده این آیه را تلاوت کرد:﴿كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِثاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ
ص: 261
﴿بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلداً لا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾ مانند کسی که مالش را از روی ریا انفاق می کند و به خدا و روز قیامت ایمان ندارد مثل این ریاکاران بدان ماند که دانه را بر روی سنگی که روی آن را لایه ای نازک از خاک گرفته باشد بپاشند و رگبار بارانی آن را بشوید و آن سنگ را صاف و بی دانه بگذارد آن ها (ریا کاران) آن کاری که انجام داده اند هیچ چیزی (ثوابی) بدست نمی آورند و خداوند گروه کافران را هدایت نمی کند.
امام علیه السلام فرمود: هر کس به کسی که بر او احسان کرده منت بگذارد و او را آزار نماید احسانش باطل شده و هیچ ثوابی از آن نمی برد همچنان که خاک روی صفوان بی اثر بوده و فائده ای ندارد.
صفوان سنگ بزرگی است که در وسط بیابان قرار گرفته باشد باران که می آید خاک را از روی آن شسته و از بین می برد؛ خداوند این مثل را برای کسی زده که کار نیکی را انجام داده و سپس با منت و اذیت و آزار ثواب آن را از بین می برد.
امام صادق علیه السلام می فرماید چیزی دوست داشتنی تر در نزد من از مردی نیست که دستی از جانب ما به سوی او دراز می شود و دست دیگرش از او پیروی نماید زیرا دیده ام که دست های دیگر از کمک به دست های اولی دریغ ورزیده و زبان از شکر آن خود داری می کند (1) سپس آیه ﴿مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضاتِ اللهِ وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَها وَابِلٌ فَاتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللهُ بِمَا
ص: 262
تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾ را مثال زده و فرمودند مثل آن ها ﴿كَمَثَلِ جَنَّةٍ﴾ مانند مثل بهشت است یعنی مثل آن ها مانند باغی است که در جای بلندی قرار گرفته است.﴿أَصَابَها وَابِلٌ﴾ یعنی به آن ها باران می بارد﴿فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ﴾ یعنی ثمره آن باغ دو برابر می شود همچنان که اگر کسی از مالش انفاق نماید اجر و ثوابش دو برابر می شود.﴿ابْتِغَاءَ مَرْضاتِ اللهِ﴾
﴿طل﴾ شبنمی است که شب ها بر روی درختان و گیاهان می نشیند.
امام صادق علام فرمود:﴿وَ اللهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ﴾ خداوند برای هر کسی که بخواهد چند برابر می دهد یعنی کسی که مالش را برای رضای خدا اتفاق می کند. فرمود کسی که مالش را برای رضای خداوند انفاق کند و سپس بر کسی که نیکی کرده منت بگذارد مصداق آيه ﴿أَ يَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنَابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَ أَصَابَهُ الْكِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ﴾ شامل حال او می شود.
﴿إِعْصَار﴾ یعنی باد.
پس کسی که بر شخصی نیکی کرده و بعد منت بگذارد مثل او مانند کسی است که باغی دارای میوه ها و درختان گوناگون دارد و او پیر مردی ضعیف است و فرزندانی کوچک و ضعیف نیز دارد در این هنگام باد یا آتشی می آید و تمام آن باغ را از بین می برد. (1)
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذ بِهِ إِلا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ وَ
ص: 263
اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ غَنِيٌّ حَميدٌ﴾ (267)
﴿الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَ اللهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللّه وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾ (268)
267 - ای کسانی که ایمان آورده اید از بهترین های آن چه را که بدست آورده اید و از آن چیز هایی که از زمین برای شما خارج کرده ایم انفاق کنید و از اموال پست اتفاق نکنید در حالی که خود شما (چنان چه آن را بشما بدهند) قبول نمی کنید مگر با اکراه، بدانید که خدا بی نیاز و شایسته ستایش است.
268 - شیطان به شما وعده فقر می دهد و به فحشا (کار های زشت) امر می کند، ولی خدا به شما وعده آمرزش و احسان می دهد و خداوند قدرتش وسیع و داناست.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِيهِ﴾
شان نزول این آیه این است که قومی بودند که وقتی هنگام چیدن خرماهایشان می شد عمداً خرما های پست را صدقه می دادند خداوند آن ها را از این کارشان باز داشت و فرمود:﴿وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِيهِ﴾ یعنی اگر آن خرما ها به شما ها داده شود آن ها را قبول نمی کنید.
﴿الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ﴾ شیطان می گوید: مالت را انفاق مکن که فقیر و تهیدست می شوی.
﴿وَ اللهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْهُ وَ فَضْلاً﴾ یعنی اگر برای خداوند انفاق کنید خداوند نیز شما ها را می بخشد.
ص: 264
﴿وَ فَضْلاً﴾ يعنی عوضش را به شما می دهد.
﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثيراً وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلا أُولُوا الْأَلْبَابِ﴾ (269)
269- خداوند دانش و حکمت را به هر کس که بخواهد عنایت می کند، و به هر کس که حکمت داده شود به تحقیق خیر زیادی به او داده شده است، و آن را جز خردمندان متذکر نمی گردند.
﴿الخَيْرً الكَثير﴾ يعني شناخت امير المؤمنين و ائمه است.
﴿إنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَ إِنْ تُخْفُوهَا وَ تُؤْتُوهَا الفقراء فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ يُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئَاتِكُمْ وَ اللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾ (271)
271- اگر صدقه ها را آشکار بدهید خوب است و اگر در پنهانی به نیازمندان (آبرومند) بدهید برای شما خوب تر و نیکو تر است و خداوند (به خاطر آن) گناهانتان را می پوشاند و خداوند بدان چه انجام می دهید آگاه است.
﴿إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ ﴾
فرمود: زكات واجب آشکارا از مال جدا شده و آشکارا نیز پرداخت می گردد و غیر زکات اگر در پنهانی پرداخت شود بهتر است.
﴿لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ (273)﴾
ص: 265
273 - صدقات مخصوص نیازمندانی است که در راه خدا بازمانده و درمانده شده اند و توانایی آن که در زمین بگردند (و کاری انجام بدهند را) ندارند و از شدت حیا افراد بی خبر از حال آن ها می پندارند که غنی و بی نیاز هستند، آن ها را از سیمایشان می شناسی هرگز چیزی را از کسی درخواست نمی کنند و هر خیری در راه خدا انفاق کنید بدرستی خداوند از آن آگاه است.
﴿لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ)
یعنی آن ها کسانی هستند که از مردمی که از مردمی که متکبر و از خود راضی بوده چیزی را درخواست نمی کنند و نمی توانند بر روی زمین راه بروند کسانی که از حال آن ها خبر ندارند فکر می کنند که آن ها از اغنیا و بی نیاز ها هستند.
﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَ مَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾ (275)
﴿يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَ يُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَ اللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ﴾ (276)
﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ (277)
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴾ (278)
فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ
ص: 266
لَا تَظْلِمُونَ وَ لَا تُظْلَمُونَ (279)﴾
275- کسانی که ربا می خورند (در قیامت) برنمی خیزند مگر مانند کسی که بر اثر تماس شیطان دیوانه شده باشد و آن بدین خاطر همانا تجارت هم است که گفتند: همانند ریا است حال آن که خدا تجارت را حلال و ربا را حرام کرده است. پس هر کس که پند و اندرز خدا به او رسد و از ربا خواری دست بکشد سود هایی که از گذشته (قبل از نزول تحریم ربا) به دست آورده مال اوست و کارش به خدا وا گذار می شود و کسانی که از ربا خواری دست نکشند اهل آتش جهنم هستند و همیشه در آن خواهند بود.
276- خداوند ربا را نا بود می گرداند و صدقات را افزایش می بخشد و خداوند مردمان نا سپاس و گنه کار را دوست ندارد.
277- آن هایی که ایمان آورده و عمل صالح انجام می دهند و نماز بپا می دارند و زکات می دهند اجر و پاداششان نزد پروردگارشان است هیچ ترسی بر آن ها نیست و غمگین هم نمی شوند.
278- ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا بترسید و آن چه را که از ربا باقی مانده رها کنید اگر از ایمان آورندگان هستید.
279- پس اگر چنین نکنید به جنگ خدا و رسولش قیام کرده اید، و اگر از اعمالتان توبه کنید سرمایه اصلی تان (بدون سود) برای شماست در این صورت نه به کسی ستم کرده اید و نه از جانب کسی به شما ستم وارد شده است.
﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلأَكَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ
ص: 267
مِنَ الْمَس﴾
امام صادقعلیه السلام می فرماید: رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: هنگامی که به آسمان برده شدم گروهی را دیدم که می خواستند از جایشان بلند شوند ولی به خاطر بزرگی شکمشان نمی توانستند از جایشان تکان بخورند گفتم ای جبرئیل این ها چه کسانی هستند؟
گفت: این ها کسانی هستند که ربا خوارند و از جایشان بر نمی خیزند مگر مانند کسی که به وسوسه شیطان دیوانه شده باشند. (1)
﴿يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَ يُرْبِي الصَّدَقَاتِ﴾
به امام صادق علیه السلام گفته شد مردی را می بینیم که پولی را به ربا می دهد و مالش هم زیاد می شود. (2)
امام علیه السلام فرمود: خداوند دینش را از بین می برد اگر چه مالش زیاد می شود
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾
وقتی که خداوند آیه ﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا...﴾ را نازل کرد خالد بن ولید که نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نشسته بود بر خاست و عرضه داشت یا رسول اللّه! پدرم در ثقیف طلب هائی از مردم بابت ربا داشت و به من وصیت کرد تا آن ها را بگیرم آیا بگیرم یا نه؟ در پاسخ وی این آیه نازل شد:﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنتُمْ مُؤْمِنِينَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ﴾ فرمود: هر کس ربا بگیرد قتل او واجب می شود
ص: 268
و هر کس که ربا بدهد قتل او نيز واجب است. (1)
امام صادق علیه السلام می فرماید: یک در هم با گناهش در پیشگاه الهی از هفتاد بار زنا با محرم در کعبه خانه خدا بزرگ تر است فرمود: برای ربا هفتاد جز گناه است که آسان ترین آن زنا کردن شخص با مادرش در کعبه می باشد. (2)
﴿وَ إِنْ كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ (280)
280- و اگر بدهکاری توان پرداخت قرضش را نداشته باشد پس تا هنگام توانایی به او مهلت دهید و اگر بر او ببخشید برای شما بهتر است اگر بدانید.
﴿وَ إِنْ كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ﴾
عائشه گوید از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم که می فرمود: هیچ بدهکاری نیست که به خاطر بدهکاریش نزد والی مسلمین می رود و از او کمک می خواهد مگر آن که ضمانش از او بر طرف شده و آن والی ضامن می شود تا با آن چه از اموال مسلمین که در دست اوست بدهی او را بپردازد.
امام علیه السلام فرماید: اگر کسی از شخصی مالی طلب دارد و او هم آن مال را در چیز های اسراف و در راه معصیت خرج نکرده ولی قادر به پرداخت آن نیست صاحب مال صبر نماید تا خداوند او را روزی رساند تا قرضش را اداء نماید و اگر امام عادلی باشد بر اوست که قرض او را پرداخت نماید.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می فرماید هر کس مالی داشته باشد آن برای ورثه است
ص: 269
و هر کس قرضی داشته و یا ضمانی بر عهده دارد آن بر عهده امام است که پرداخت نماید. و اگر صاحب مال شخصی ثروتمند بود و بدهکار فقیر صاحب مال طلبش را یا به بدهکار و یا به ورثه اش بخشیده و بعنوان صدقه حساب نماید که این عمل برای او بهتر است زیرا خداوند می فرماید:﴿وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ (1) و اگر بر او ببخشید برای شما بهتر است اگر
بدانید.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَا يَنتُمْ بِدَيْنِ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتب بِالْعَدْلِ وَ لا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكتُبَ كَما عَلَّمَهُ الله فَلْيَكتُبْ وَ لْيُمْلِل الذي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لَا يَبْخَصُ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفيها أَوْ ضَعِيفاً أَوْ لا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتَذكُرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَ لا يَأْبَ الشُّهَدَاء إِذا ما دُعُوا وَ لَا تَسْتَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيراً أَوْ كَبيراً إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَ أَدْنَى أَلا تَرْتَابُوا إِلا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةٌ تُدبِرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلا تَكْتُبُوهَا وَ أَشْهِدُوا إذا تَبايَعْتُمْ وَ لا يُضَارُ كَاتِبٌ وَ لَا شَهِيدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَ اتَّقُوا اللهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ الله وَ اللّه بكل شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾ (282)
282- ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که بدهی مدت داری را بیک دیگر پیدا کردید پس آن را بنویسید و بین شما نویسنده ای از روی
ص: 270
عدالت آن را بنویسد، و نویسنده نباید از نوشتن آن چه که خداوند به او تعلیم داده خود داری کند پس باید بنویسد و کسی که حق با اوست باید املا کند و از پروردگارش بترسد و چیزی از آن فرو گذار نکند و پس اگر کسی که حق با اوست سفیه یا نا توان )صغیر) باشد و یا توانایی املا کردن را نداشته باشد پس ولی او از روی عدل املا می کند؛ و دو نفر از مردانتان را شاهد
بگیرید، پس اگر دو مرد نبود یک مرد و دو زن که از شهادتشان راضی هستید انتخاب کنید که اگر یکی از آن دو زن فراموش کرد دیگری به او یاد آور شود و هنگامی که آن شاهد ها را برای شهادت دادن (به محکمه) فرا خواندند خود داری نکنند و از نوشتن معامله کوچک و بزرگی که مدت دار هستند ملول نباشند که آن برای شما در نزد خداوند به عدالت نزدیک تر و برای شهادت دادن محکم تر و برای از بین بردن شک و تردید بهتر است مگر آن که داد و ستد در میان شما نقد باشد که بین خود دست به دست می کنید در این صورت گناهی بر شما نیست که چیزی ننویسید و هنگامی که معامله می کنید شاهد بگیرید ولی نباید به نویسنده و شاهد ها ضرری برسد و اگر چنین کنید (خدا را) نا فرمانی کرده اید و از خدا بترسید و خداوند به شما تعلیم می دهد و خداوند به همه چیزی داناست.
در روایت آمده است که در سوره بقره 105 حكم فقهی است و فقط در این آیه پانزده حکم آمده است. (1)
سه حکم در این قسمت آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَا يَنتُمْ بِدَيْنِ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبُ بِالْعَدْلِ وَ لَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ
ص: 271
يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللهُ﴾
حکم چهارم و در ﴿فَلْيَكْتُبْ﴾
حکم پنجم و در ﴿وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ﴾ و آن اقرار کردن در هنگام نوشتن است.
حكم ششم و در ﴿وَ لْيَتَّقِ اللهَ رَبَّهُ وَ لا يَبْخَسُ مِنْهُ شَيْئاً﴾
و ﴿فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيها أَوْ ضَعِيفاً أَوْ لا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ﴾ یعنی رفتن به سوی او نیکو نیست.
حكم هفتم ﴿فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ﴾ یعنی صاحب مال.
حكم هشتم ﴿اسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ﴾
حكم نهم ﴿فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلُّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكَّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرى﴾ یعنی اگر یکی از آن ها فراموش کرد دیگری یاد آوری نماید.
حكم دهم ﴿وَ لَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إذا ما دُعُوا﴾
حكم يازدهم ﴿وَ لا تَسْتَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيراً أَوْ كَبِيراً إِلَى أَجَلِهِ﴾ يعنى از نوشتن قرار داد های کوچک و بزرگ نا راحت مباشید.
حكم دوازدهم ﴿ذلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَ أَدْنى الأ تَرْتَابُوا﴾ يعنى شكايت نكنيد ﴿إِلّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلا تَكْتُبُوها﴾
حکم سيزدهم ﴿وَ أَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ﴾
حکم چهاردهم ﴿وَ لَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَ لا شَهِيدٌ﴾
حکم پانزدهم ﴿وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقَ بِكُمْ﴾
﴿وَ اتَّقُوا اللهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللّه وَ اللهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾
ص: 272
﴿وَ إِن كُنتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا كَاتِباً فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَلْبُودُ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَهُ وَ لْيَتَّقِ اللهَ رَبَّهُ وَ لا تَكْتُمُوا الشَّهَادَةً وَ مَنْ يَكتُمْها فَإِنَّهُ آئِمٌ قَلْبُهُ وَ اللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَليمٌ﴾ (283)
283- و اگر در سفر بودید و نویسنده ای پیدا نکردید گرو بگیرید و اگر بهم دیگر اطمینان داشته باشید آن کسی که امین شده باید امانت را بپردازد و از پروردگارش بترسد و شهادت را کتمان نکنید و کسی که شهادت را کتمان کند قلبش گنه کار است و خداوند بدان چه انجام می دهید داناست.
﴿وَ إِنْ كُنْتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا كَاتِباً فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً﴾ یعنی از او رهن بگیرد و اگر از او مطمئن است نیازی به گرفتن رهن نیست.
﴿وَلْيَتَّقِ اللهَ رَبَّهُ﴾ آن کسی که مال را می گیرد از خداوند بترسد.
﴿وَ لَا تَكْتُمُوا الشَّهَادَةَ﴾ عطف بر آيه ﴿وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ﴾ آیه 282 همین سوره می باشد.
﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلَّ آمَنَ بِاللهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قَالُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ﴾ (285)
﴿لا يُكلف الله نفساً إلا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَ لَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَ لَا تُحَمِّلْنَا مَا لأَطاقَةَ لَنَا بِهِ وَ اعْفُ عَنا وَ اغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا أَنتَ مَوْلانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ﴾ (286)
ص: 273
285 - پیامبر به آن چه از سوی پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورده است، و مومنین نیز همه شان به خدا و فرشتگان خدا و کتب و پیامبران الهی ایمان آورده و گفتند شنیدیم و اطاعت کردیم پروردگارا آمرزش تو را خواهانیم و باز گشت همه ما به سوی توست.
286 - خداوند هر کس را به اندازه قدرت و تواناییاش تکلیف می کند، (انسان) هر کار (خوب و نیکی) را که انجام می دهد برای خودش انجام می دهد و هر کار بد و زشتی را که انجام می دهد به ضرر خودش کرده است. پروردگارا، اگر فراموش کردیم و یا خطا نمودیم ما را بدان مواخذه مکن پروردگارا، تکلیف سنگین را بر ما تکلیف مکن همچنان که بر افرادی که قبل از ما بوده اند قرار دادی پروردگارا آن چه را که در تاب و توان ما نیست بر ما تحمیل مکن از ما در گذر و گناهان ما را ببخش و بر ما رحم فرما، که تو تنها مولای ما هستی پس ما را بر گروه کافران یاری فرما.
﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ﴾
امام صادق علیه السلام می فرماید این آیه مشاهدات پیامبر را در شبی که خداوند پیامبرش را به آسمان ها بر بیان می کند.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می فرماید: به سدرة المنتهی رسیدم که برگی از آن بر امتی سایه می انداخت و من نسبت به مقام پروردگارم مانند فاصله دو قوس یا کم تر قرار گرفتم که پروردگارم مرا ندا داد و ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ﴾
عرض کردم: من از جانب خود و امتم گفتم: ﴿وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ﴾ و مومنین همه به خدا و فرشتگان و کتاب های او و رسولانش ایمان آوردند و می گویند ما بین
ص: 274
هیچ کدام از رسولان فرقی قائل نمی شویم.
حضرت فرمود: عرض کردم:﴿وَ قَالُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ﴾ شنیدیم و اطاعت کردیم ای پروردگار ما آمرزشت را طلب می کنیم و باز گشت همه ما به سوی توست.
خداوند فرمود:﴿لَا يُكَلِّفُ اللهُ نَفْساً إلا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ﴾ خداوند هیچ نفسی را جز به قدر طاقتش تکلیف نمی کند تا از نيكي ها کسب نماید و هر چه از بدی کسب کرد خودش باید جواب گوی آن باشد.
عرض کردم:﴿رَبَّنَا لا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأَنَا﴾ پروردگارا اگر فراموش کردیم و یا به خطا رفتیم بر ما سخت مگیر.
خداوند فرمود: تو را مؤاخذه نمی کنم.
عرض کردم: ﴿رَبَّنَا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْراً كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا﴾ پروردگارا باری که در توان ما نیست بر ما تحمیل مفرما همچنان که بر گذشتگان تحمیل فرمودی.
خداوند فرمود: بر تو تحمیل نمی کنم.
عرض کردم:﴿رَبَّنَا وَ لا تُحَمِّلْنَا مَا لا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ﴾ پروردگارا آن چه که در طاقت ما نیست بر ما تحمیل مکن، از ما در گذر گناهان ما را بیامرز و بر ما رحم نما که تو یاری دهنده و کار ساز مائی پس ما را بر گروه کافران یاری ده.
پس خداوند فرمود: آن را به تو و امتت اعطا کردم.
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند متعال هیچ پیامبری را مانند حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم گرامی نداشته وقتی که برای امتش این خصال را در خواست نمود همه آن ها را به او اعطا کرد. (1)
ص: 275
ص: 276
3 - سوره آل عمران در مدینه نازل شده و دارای 200 آیه است.
ص: 277
ص: 278
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
﴿الم﴾ (1)
﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ﴾ (2)
﴿نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ﴾ (3)
﴿مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ﴾ (4)
1- الم .
2- معبودی جز خدای یگانه نیست که زنده و پایدار است.
3- به ،حق کتاب (قرآن) را بر تو نازل کرد که تصدیق کننده کتاب های آسمانی قبل از خود است و تورات و انجیل را نازل کرد.
4- پیش از آن برای هدایت مردم فرستاد و نیز کتاب فرقان (قرآن) را نازل کرد همانا آنان که به آیات خدا کافر شدند برای آن ها عذاب سختی است که خداوند توانا انتقام گیرنده است.
عبد الله بن سنان گوید: از امام صادق علیه السلام از آيه ﴿الم اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ مِنْ قَبْلُ، هُدىً لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقَانَ﴾ سؤال کردم
ص: 279
فرمود: فرقان به هر امر محکمی گفته می شود و کتاب به همه قرآن اطلاق می شود که پیامبران گذشته را تصدیق می کند. (1)
﴿هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾ (6)
6- او آن کسی است که شما ها را در رحم (مادران) آن طور که می خواهد صورت می دهد خدایی جز او نیست او عزیز و حکیم است.
﴿هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ﴾ یعنی شما ها را به صورت های مرد و زن و سیاه و سفید و سرخ و در صحت و مرض می آفریند
﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاءَ تَأويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تأويله إلا الله وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلّ مِنْ عِنْدِ رَبَّنَا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلا أُولُوا الْأَلْبَابِ﴾ (7)
7- اوست خدایی که قرآن را بر تو نازل کرد که بعضی از آن کتاب آیات محکم است که اساس و ریشه کتاب می باشد و بعضی دیگر متشابه است و آن هایی که در دلشان انحرافی است به دنبال آیات متشابه می روند تا فتنه گری کنند و تاویل نا درستی از آن ارائه می کنند در صورتی که تأویل آن را جز خدا و راسخان علم نمی دانند می گویند ما به همه آن ایمان آوردیم که همه از جانب پروردگار ماست و متذکر نمی شوند جز صاحبان خرد و اندیشه.
ص: 280
﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ﴾ محکمات در قرآن آن است که تاویلش در خود قرآن آمده است مانند ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ﴾ (1) اى اهل ایمان، چون بخواهید برای نماز بر خیزید صورت و دست ها را تا آرنج بشویید و سر و پا ها را تا بر آمدگی پا مسح کنید.
و مانند آيه ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَ بَنَاتُكُمْ وَ أَخَوَاتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خَالَاتُكُمْ وَ بَنَاتُ الأخ وَ بَنَاتُ الْأَخْتِ وَ أُمَّهَاتُكُمُ اللأتي أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَ أُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَ رَبائِبُكُمُ اللأُتي في جُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللأُتي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَ حَلائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللهَ كَانَ غَفُوراً رَحِيماً﴾ (2) مانند این آیات که در قرآن زیاد است.
محکم آن چیزی است که تاویلش در قرآن آمده است.
و اما متشابهات آن است که در قرآن یک لفظ است اما دارای معانی مختلف می باشد؛ چنان که ذکر کردیم که کفر بر پنج وجه و ایمان بر چهار وجه است و نیز فتنه و ضلال که هر کدام دارای وجوه گوناگون است که ما تفسیر هر
ص: 281
آیه ای را در موضع خود بیان خواهیم کرد ان شاء الله تعالى.
﴿فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ﴾ یعنی کسانی که در قلب هایشان شک است.
﴿وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ﴾
یزید بن معاویه گوید امام باقر علیه السلام فرمودند: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بهترین راسخون در علم است که همه قرآن اعم از تنزیل و تاویل را می دانست و چیزی نبود که خداوند بر آن حضرت نازل کند و آن حضرت تاویل آن را نداند؛ و اوصیا بعد از آن حضرت نیز به همه قرآن علم داشتند.
راوی گوید عرض کردم فدایت گردم فرزند خَطّاب درباره شما سخن بزرگی می گوید؟
حضرت علیه السلام فرمود: چه می گوید؟
عرض کردم: می گوید که شما ها حلال و حرام و قرآن را می دانید :فرمود راست می گوید علم حلال و حرام و قرآن در کنار آن علمی که در شب و روز اتفاق می افتد سهل و آسان است. (1)
﴿رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ﴾ (8)
8- پروردگارا دل های ما را بعد از هدایت کردن منحرف مگردان، و از لطف خود رحمتی بر ما عطا فرما، بدرستی که تو بسیار بخشنده ای.
﴿رَبَّنَا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا﴾ یعنی شک نمی کنیم.
ص: 282
﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِي عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَ لَا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللهِ شَيْئاً وَ أُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ﴾ (10)
﴿كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ اللهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾ (11)
10- مال و فرزند هرگز کافران را از عذاب خدا نجات نمی دهد و آن ها خود آتش افروز جهنم هستند.
11- (این گروه نیز) مانند فرعونیان و افراد قبل از آن ها آیات ما را تکذیب کردند، خداوند هم آن ها را به کیفر گناهانشان گرفت و خداوند سخت کیفر دهنده است.
﴿أُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ﴾ یعنی آن ها هیزم آتش هستند.
﴿كَدَابِ آلِ فِرْعَوْنَ﴾ يعنى فعل و اعمال آل فرعون.
﴿قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إلى جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهَادُ﴾ (12)
﴿قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَنَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ في سَبِيلِ اللهِ وَ أُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأَى الْعَيْنِ وَ اللّهُ يُؤَيَّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ﴾ (13)
12- به آن هایی که کافر شدند بگو به زودی مغلوب خواهید شد و به سوی جهنم محشور می شوید که بد جایگاهی است.
13- برای شما نشانه ای است از دو گروهی که در هنگام جنگ (بدر) با هم شدند که یک گروه در راه خدا جهاد می کرد و گروه دیگر کافر بودند، رو برو و کافران با چشم خود مؤمنان را دو برابر آن چه که بودند می دیدند و خدا هر کسی را که بخواهد با یاری خود تأیید می کند بدرستی که در آن عبرتی
ص: 283
از برای بینایان است.
﴿قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلَى جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهَادُ﴾ این آیه بعد از جنگ بدر نازل شده است. هنگامی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بعد از جنگ به سوی قبیله بنی قینقاع آمده و به بازار نبط وارد شده و آن ها را مورد خطاب قرار داده و فرمود ای جماعت یهود آیا می دانید آن چه را که بر سر قریش آمده در حالی که آن ها از لحاظ جمعیت و سلاح از شما ها بیشتر بودند؟ پس از آن ها عبرت بگیرید و اسلام بیاورید.
گفتند: ای محمد آیا گمان می کنی که جنگ با ما مانند جنگ با قومت قریش است؟ به خدا سوگند اگر با ما جنگ کنی ما را مردانی جنگجو خواهی یافت.
جبرئیل نازل شده و گفت: ای محمد! ﴿قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلَى جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهَادُ قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ﴾ یعنی گروه مسلمانان و گروه کفار.
﴿وَ أُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ﴾ يعنى مانند مسلمين بودند.
﴿وَ اللّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ﴾ یعنی خداوند رسول خدا را در روز بدر یاری فرمود که در آن عبرتی از برای دیده های بینا است. (1)
﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْبَينَ وَ الْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الأَنْعَام وَ الْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيا وَ اللّه عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾ (14)
﴿قُلْ أَ أُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذَلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا
ص: 284
الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَ أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾ (15)
﴿الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾ (16)
﴿الصَّابِرِينَ وَ الصَّادِقِينَ وَ الْقَانِتِينَ وَ الْمُنْفِقِينَ وَ الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ﴾ (17)
14 - برای مردم محبت شهوات نفسانی از زن ها و فرزندان و کیسه هایی پر از طلا و نقره و اسب های ممتاز و نیکو و چهار پایان و زارعت زیبا جلوه داده شده است آن ها بهرهٔ زندگانی دنیاست و سر انجام جایگاه نیکو در نزد خداست.
15- (ای پیامبر) بگو آیا می خواهید شما را آگاه به بهتر از آن (سرمایه های دنیوی) بگردانم؟ آن هایی که از خدا بترسند نزد پروردگارشان باغ های بهشتی است که در زیر درختان آن نهر ها جاری است و در آن جاویدانه خواهند بود و زنانی پاکیزه و خشنودی خدا (را دارند) و خداوند به حال بندگان بیناست.
16- آن هایی که می گویند پروردگارا ما ایمان آورده ایم پس گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب جهنّم نگاه دار.
17- آن ها صبر کنندگان (در برابر معصیت، مشکلات و طاعت الهی هستند) و راستگویان و فرمان برداران و انفاق کنندگان و استغفار کنندگان در سحر می باشند.
﴿الْقَنَاطِيرِ﴾ یعنی پوست گاو نر که از طلا پر باشد.
﴿وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ﴾ یعنی اسبان چریده چاق و چهار پایان.
﴿وَ الْحَرْثِ﴾ یعنی زراعت.
﴿وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾ يعنی بر گشتی نیکو به سوی خداست.
ص: 285
و فرمود: ﴿أَ أَنبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذَلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا﴾ سپس خبر داد که این برای کسانی است که ﴿يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ الصَّابِرِينَ وَ الصَّادِقِينَ وَ الْقَانِتِينَ وَ الْمُنْفِقِينَ وَ الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ﴾ می گویند پروردگارا ما ایمان آورده ایم پس گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب جهنّم نگاه دار پس آن ها صبر گنندگان در برابر معصیت مشکلات طاعت الهی هستند و راست گویان و فرمانبرداران و انفاق کنندگان و استغفار کنندگان در سحر ها می باشند.
سپس خبر داد که آن ها کسانی هستند که ﴿الصَّابِرِینَ وَ که الصَّابِرِينَ وَ الصَّادِقِينَ وَ الْقَانِتِينَ وَ الْمُنْفِقِينَ وَ الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ﴾ اهل دعا هستند.
﴿وَ أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ﴾ زن هایی مطهر که در بهشت نه حیض می بینند و نه به نجاسات دنیوی آلوده می گردند.
عمر [عمير] بن عبد الله ثقفی گوید: هنگامی که هشام بن عبد الملک امام باقر را از مدینه به شام آورد، آن حضرت در مجالس مسلمانان می نشست و آن ها نیز سؤالاتشان را از امام علیه السلام می پرسیدند. امام علیه السلام مشاهده کرد که گروه گروه از نصاری از کوهی بالا می روند سؤال کرد: این ها چه کسانی هستند؟ آیا امروز عید آن هاست؟
گفتند: نه ای فرزند رسول خدا آن ها عالمی دارند که در بالای کوه در داخل غاری زندگی می کند و سالی یک بار از غار بیرون می آید و به سؤالات مردم جواب می دهد.
ص: 286
امام علیه السلام فرمود: آیا او علمی هم دارد؟
گفتند: او دانا ترین مردم است او یاران و حواریون از اصحاب عیسی علیه السلام را درک کرده است.
امام فرمود: ما هم به نزدش برویم. سپس امام علیه السلام سرش را پوشانده و با اطرافيانش از کوه بالا رفته و در میان مردم نصاری نشستند نصاری فرشی را پهن کرده و بالش را برای تکیه گذاشتند و بعد وارد غار شده و آن عالم مسیحی را بیرون آوردند او با چشمانی که شبیه چشمان مار افعی می ماند نگاهی به جمعیت کرده و آن ها را از زیر نظر گذراند و سپس رو به امام محمد باقر علیه السلام کرد و گفت: آیا تو از ما هستی یا از امت مرحومه ای؟
امام علیه السلام فرمود: از امت مرحومه هستم.
گفت: از عوام آن ها هستی یا از علمایشان؟
فرمود: از عوامشان نیستم.
گفت: آیا من از تو سؤال کنم یا تو از من سؤال می کنی؟
امام علیه السلام فرمود: تو سؤال کن؟
گفت: ای جمعیت مردی از امت محمد می گوید که من از او سؤال کنم زیرا که او دانا به مسائلی است سپس گفت ای بنده خدا به من بگو آن کدام زمان است که نه از شب است و نه از روز؟
فرمود: آن زمان ما بين طلوع فجر تا طلوع خورشید است.
گفت: چرا آن زمان از شب و از روز حساب نمی شود پس آن از کدام زمان است؟
امام علیه السلام فرمود: آن از زمان بهشت است که افراد مریض در آن زمان می میرند.
ص: 287
گفت: راست گفتی؛ آیا باز من از تو سؤال کنم یا تو از من سؤال می کنی؟
امام علیه السلام فرمود: تو سؤال کن.
گفت: اهل بهشت چگونه غذا می خورند در حالی که هیچ نیازی به دستشویی ندارند مثال دنیوی آن را برای من باز گو؟
فرمود: مثل آن مانند جنین در شکم مادر است که از آن چیز هایی که مادرش می خورد او هم تغذیه می کند ولی غائط ندارد.
گفت: راست گفتی! ولی چرا نگفتی که از علما مسلمین نیستی؟
امام علیه السلام فرمود: من گفتم که از جاهلانشان نیستم.
دوباره پرسید: من از تو سؤال کنم یا تو از من سؤال می کنی؟
فرمود: تو سؤال کن.
آن عالم نصاری رو به جمعیت کرد و گفت: الآن سؤالی می کنم که قادر بر جواب دادن به آن نباشد و بعد رو به امام علیه السلام کرد و گفت: به من بگو از آن زنی که در یک ساعت به دو بچه آبستن شد و در یک ساعت هم آن ها را به دنیا آورد و آن دو بچه در یک ساعت هم مردند و در یک قبر هم دفن شدند و این در حالی بود که یکی از آن ها صد و پنجاه سال و دیگری پنجاه سال زندگی کرد آن دو چه کسانی هستند؟
امام علیه السلام فرمود: آن دو یکی عُزیر و دیگری عَزَره بودند که مادرشان دو قلو آن ها را در شکم داشت همچنان که گفتی و آن ها را در یک ساعت به دنیا آورد همچنان که گفتی ، عزره و عُزیر سی سال زندگی کردند سپس خداوند عزیر را صد سال می راند و عزره زنده بود بعد از صد سال خداوند عزیر را زنده کرد و عُزیر بیست سال با عزره زندگی نمود و آن دو در یک ساعت مُردند و در یک قبر هم دفن شدند.
ص: 288
آن عالم نصاری گفت: ای جمعیت نصاری من مردی دانا تر از این شخص ندیده ام تا زمانی که او در شام است از من سؤالی نکنید و به غار خود رفت و امام باقر علیه السلام با جمعیت نصاری از کوه پائین آمدند. (1)
﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قَائِمَا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكيمُ﴾ (18)
﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللهِ الإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللهِ فَإِنَّ اللهَ سَريعُ الحساب﴾ (19)
18- خداوند شهادت می دهد که معبودی جز او نیست و ملائکه و صاحبان دانش نیز شهادت به یکتایی خداوند می دهند در حالی که (خداوند) به عدالت رفتار می کند معبودی جز او نیست که عزیز و که عزیز و داناست.
19- همانا دین نزد خداوند اسلام است، و کسانی که کتاب آسمانی به آن ها داده شده است اختلافی بوجود نیاورده اند مگر بعد از آگاهی و علم و آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خودشان و کسی که به آیات الهی کافر شود (بترسد که) همانا خداوند سریع الحساب است.
﴿قَائِمَا بِالْقِسْطِ﴾ عطف بر ﴿شَهِدَ اللّهُ﴾ است.
﴿الْقِسْطِ﴾ يعنى عدل.
﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللهِ الْإِسْلامُ﴾ يعنى تسلیم در برابر خداوند و اولیائش که همان تصدیق است، و خداوند ایمان را تصدیق نامیده است.
امام باقر علیه السلام می فرماید: خداوند یک درجه ایمان را بر اسلام برتری داده
ص: 289
است همچنان که درجه ای کعبه را بر مسجد الحرام برتری داده است. (1)
حضرت علی علیه السلام در روایتی می فرماید: اسلام را چنان می شناسانم که نه قبل از من و نه بعد از من اسلام را آن چنان نشناسانده باشند اسلام همان تسلیم است، تسلیم همان یقین است، یقین همان تصدیق است پس تصدیق همان اقرار به زبان است و اقرار همان اداء است و اداء همان عمل کردن به آن است و مومن کسی است که دینش را از پروردگارش اخذ می کند؛ همانا مومن ایمانش را به وسیله عملش می شناساند و کافر کفرش را به وسیله انکار کردنش می شناساند ای مردم دینتان را حفظ کنید در حال دین داری مرتکب گناه شدن بهتر است تا این که در حال غیر دین داری کار نیک انجام دادن گناه شخص دیندار آمرزیده می شود اما کار نیک و حسنه غیر دین دار و کافر مورد قبول واقع نمی شود. (2)
﴿لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ﴾ (28)
28- اهل ایمان نباید مؤمنین را رها کرده و کافران را دوست خود بگیرند و هر کس چنین کند هیچ گونه رابطه ای با خدا ندارد مگر این که از شر آن ها بترسید (و از روی تقیه با آن ها دوستی کنید) و خداوند شما را از (نا فرمانی) خود می ترساند و باز گشت همه به سوی خداست.
﴿لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ
ص: 290
ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللهِ فِي شَيْءٍ إِلا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً﴾
این آیه رخصت ظاهری می دهد نه رخصت باطنی، در ظاهر از روی تقیّه با آن ها دوستی کند ولی از دل با آن ها دشمن باشد.
تقیه به مؤمن این اجازه را می دهد به خاطر این که خودش را نگهدارد در ظاهر با کافر هم کیش شود همانند او نماز بخواند، روزه بگیرد و لکن در باطن ایمان به خدا داشته باشد و عقیده به خلاف آن چه که انجام می دهد داشته باشد.
﴿قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ الله وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ (31)
31- (ای محمد به آن ها) بگو؛ اگر خداوند را دوست می دارید پس از من پیروی کنید تا خداوند نیز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد که خداوند بخشنده و مهربان است.
﴿قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ الآية﴾ پس نشانه دوست داشتن خداوند بنده هایش را همان رحمت الهی از برای آن هاست؛ نشانه دوست داشتن بنده ها خداوند را همانا عبادت کردن خداوند تبارک و تعالی است.
﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْرَاهِيمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾ (33)
33- بدرستی که خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد.
﴿إِنَّ اللهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْرَاهِيمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَى
ص: 291
الْعَالَمِينَ﴾ لفظ آيه عام و معنایش خاص است و همانا فضل و برتری آن ها بر عالم زمان آن هاست.
امام موسى كاظم علیه السلام می فرماید: آیه این چنین و ﴿آلَ عِمْرَانَ وَ آلَ مُحَمَّدٍ عَلَی اَلْعَالَمِینَ﴾ نازل شده بود پس ﴿آلَ مُحَمَّدٍ﴾ را از قرآن بر داشته اند. (1)
﴿إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾ (35)
﴿فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَى وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَى وَ إِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَ إِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَ ذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ﴾ (36)
﴿فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَ كَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾ (37)
﴿هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ﴾ (38)
﴿فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَ هُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَيِّدًا وَ حَصُورًا وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ﴾ (39)
35- هنگامی که همسر عمران گفت: پروردگارا آن چه را که در شکم (رحم) دارم برای تو نذر کرده ام که محرر (فقط در خدمت تو) باشد پس آن را از من قبول فرما بدرستی که تو شنوا و دانا هستی.
ص: 292
36- پس هنگامی که بچه اش را بدنیا آورد گفت: پروردگارا من دختر بدنیا آورده ام، و خداوند آگاه خداوند آگاه بود از آن چه که بدنیا آورده بود و پسر نیست و من او را مریم نام گذاشتم و همانا من او و ذریّه اش را از شیطان رانده شده در پناه تو قرار می دهم.
37- پروردگارش آن (مریم) را بنیکویی از او قبول فرمود و او را به نیکی رویانید پرورش داد و زکریا کفالت او را بر عهده گرفت (زکریا) هر وقت بر محراب او وارد می شد در نزدش غذایی می دید، پرسید: ای مریم این غذا را از کجا آورده ای؟ گفت از جانب خداوند است همانا خداوند به هر کس که بخواهد بدون حساب روزی می کند.
38-ددر این هنگام زکریا پروردگارش را خواند و گفت: پروردگارا از جانب خودت فرزندی پاک به من عنایت فرما که تو دعا را می شنوی.
39- او (زکریا) هنگامی که در محراب مشغول نماز بود ملائکه او را صدا زدند که خداوند تو را بشارت به یحیی می دهد که کلمه خدا را تصدیق می کند آقاست و نزد زن ها نمی رود ازدواج نمی کند و پیامبری از نیکان است.
﴿إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيم﴾
خداوند تبارک و تعالی به عمران وحی نمود که من بچه ای به تو عنایت می کنم که کوران مادر زاد و مریضان پیسی را شفا بدهد و مردگان را به اذن الهی زنده نماید عمران این خبر را به زنش مژده داد و پس از مدتی همسرش حامله گشت و گفت پروردگارا آن چه که در شکم دارم آن را نذر عبادتگاه تو
ص: 293
می کنم. در آن زمان اگر کسی نذری می کرد فرزندش را در عبادتگاه می گذاشت.﴿فَلَمَّا وَضَعَتْها قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنثى وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنثى﴾ چون بچه را به دنیا آورد گفت: پروردگارا من بچه دختر به دنیا آورده ام و خداوند به حال من دانا تر است و بچه پسر مانند دختر نیست.
و تو به من وعده پسر داده بودى: ﴿وَ إِنِّي سَمَّيْتُها مَرْيَمَ وَ إِنِّي أُعِيدُها یک وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّحِيمِ﴾ یعنی من او را مریم نام گذاشتم، او و ذريّه او را از شر شیطان رانده شده در پناه تو قرار داده ام. پس خداوند عیسی علیه السلام را به مریم عنایت فرمود.
ابو بصیر گوید امام صادق علیه السلام فرمود: اگر به شماها بگوئیم که ما دارای فرزند پسری می شویم ولی آن نوزاد دختر بود و فرزند او یا نوه اش پسر بود آن را منکر نشوید که چرا آن فرزند پسر نشد چرا که ممکن است پیش گویی ما درباره فرزند او و یا نوه او باشد همانا خداوند به عمران وحی نمود که من به تو فرزندی پسر عنایت می کنم که کوران مادر زاد و مریضان پیسی را شفا دهد و مردگان را به اذن من زنده نماید و او را رسول خود برای بنی اسرائیل قرار می دهم و عمران بشارت الهی را برای زنش (حنه) که مادر مریم بود گفت؛ چون حنه حامله گشت فکر می کرد که حملش پسر است ولی چون آن را به دنیا آورد دید که دختر است گفت پروردگارا فرزند دختر مانند پسر نیست چرا که دختر نمی تواند پیامبر باشد.
خداوند فرمود: خداوند می داند که بچه تو چیست هنگامی که خداوند عیسی علیه السلام را به حضرت مریم عنایت نمود او آن فرزندی بود که خداوند آن را به عمران بشارت داده بود
ص: 294
پس زمانی که ما به شما ها درباره خود به فرزند پسری بشارت می دهیم شايد وعده ما در فرزند آن و یا در فرزند فرزند او باشد پس وقتی فرزند اول را دختر دیدید فوراً آن خبر ما را منکر نشوید. (1)
چون مریم به حد بلوغ رسید به محراب عبادت خود رفت و پرده ای را در اطراف خود کشید به طوری که کسی او را نمی دید زکریا به محراب عبادت او می رفت در نزد او در زمستان میوه های تابستانی و در تابستان میوه های زمستانی می دید و به مریم می گفت ﴿أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَ هُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَيِّدًا وَ حَصُورًا وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ ﴾ ای مریم این غذا را از کجا آورده ای؟ گفت: از جانب خداوند است همانا خداوند به هر کس که بخواهد بدون حساب روزی می کند. در این هنگام زکریا پروردگارش را خواند و گفت: پروردگارا از جانب خودت فرزندی پاک به من عنایت فرما که تو دعا را می شنوی او (زکریا) هنگامی که در محراب مشغول نماز بود ملائکه او را صدا زدند که خداوند تو را بشارت به یحیی می دهد که کلمه خدا را تصدیق می کند آقاست و نزد زن ها نمی رود (ازدواج نمی کند) و پیامبری از نیکان است.
﴿حَصُور﴾ یعنی آن کسی که نزد زنان نمی رود
﴿قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَ امْرَأَتِي عَاقِرٌ قَالَ كَذَلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ﴾ (40)
ص: 295
﴿قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزًا وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثِيرًا وَ سَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِبْكَارِ﴾ (41)
40- عرض کرد: پروردگارا آیا دارای پسر بچه ای می شوم در حالی که پیر شده ام و زنم نیز یائسه است؟ فرمود این چنین خداوند آن چه را که می خواهد انجام می دهد.
41- عرض کرد پروردگارا برای من نشانه ای قرار بده فرمود نشانه است این است که سه روز جز با اشاره و رمز با مردم سخن نخواهی گفت، پروردگارت را زیاد یاد کن و او را هنگام شام و صبح تسبیح نما.
﴿عَاقِر﴾ یعنی زنی که حیض نمی
بیند، زن یائسه.
﴿قَالَ كَذَلِكَ اللهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ قَالَ زكريا رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَةَ أَيَّامِ إِلا رَمْزاً﴾ زكريا گمان کرد که شیاطین هستند که به او بشارت می دهند و لذا گفت:﴿رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قَالَ آيَتُكَ ألا تُكَلَّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ إِلا رَمْزاً﴾ پس سه روز لال شده و قادر به حرف زدن نشد.
﴿وَ إِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾ (42)
42- هنگامی که ملائکه گفتند ای مریم همانا خداوند تو را بر گزیده و پاکیزه ات قرار داده و تو را بر زنان عالم برتری داده است.
﴿إِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَي وَ اصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾
خداوند او را دو بار بر گزید، اول او را از میان سایر زنان انتخاب نموده و
ص: 296
بر گزید و دوم این که بدون داشتن شوهر به او فرزند عنایت کرد و او را با این امتیاز بر همه زنان عالم ممتاز نمود.
﴿يَا مَرْيَمُ اقْتُتي لِرَبِّكَ وَ اسْجُدِي وَ ارْكَعي مَعَ الرَّاكِعِينَ﴾ (43)
﴿ذلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَ مَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَفْلامَهُمْ أَنَّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَ مَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ﴾ (44)
43- ای مریم برای پروردگارت خضوع کن سجده نما و با رکوع کنندگان رکوع کن.
44- (ای پیامبر) این از خبر های غیبی است که به تو وحی می کنیم و تو در آن زمانی که قلم هایشان را برای قرعه می انداختند تا کدامشان سر پرستی مریم را بر عهده بگیرند و با هم دیگر در حال نزاع بودند در میانشان نبودی.
﴿يٰا مَرْيَمُ اقْتُتِي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِي وَ ارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ ) همانا او برای من به رکوع می رود و سجده بجا می آورد و سپس خداوند به پیامبرش می فرماید:﴿ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَ مَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَ مَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ﴾ اين مطلب از اخبار غیب است که ما آن را به تو وحی کردیم و ای محمد تو آن روز با آنان نبودی که داشتند قرعه می انداختند تا معلوم کنند کدام یک از آنان سر پرستی مریم را عهده دار شود.
و نیز می فرماید وقتی مریم متولد شد آل عمران در مورد او بگو مگو کردند، هر کسی می گفت سر پرستی او با من باشد تا آن که به معبد رفتند و قرعه انداختند و از میان چوب های قرعه، قرعه به نام زکریا درآمد و او کفالت مریم را بر عهده گرفت.
ص: 297
﴿إذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مرْيَمَ وَجيهاً فِي الدُّنْيَا وَ الآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ﴾ (45)
45- هنگامی که ملائکه گفتند: ای مریم خداوند تو را بشارت به کلمه ای از جانب خودش می دهد که اسمش مسیح عیسی پسر مریم است که در دنیا و آخرت صاحب جاه و کرامت و از مقربین (الهی) است.
﴿وَجِيهاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴾ یعنی صاحب جاه و کرامت.
داستان به دنیا آمدن عیسی و روایات در این زمینه را در سوره مریم آورده ایم. (1)
﴿وَ رَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ (49)
﴿وَ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ﴾ (50)
49- و (او را به رسالت) به سوی بنی اسرائیل فرستاد تا به آن ها بگوید همانا من از طرف پروردگارتان نشانه ای برای شما آورده ام من چیزی از گل مانند پرنده درست می کنم و بر آن می دمم پس به اذن خداوند پرنده ای می شود و به اذن خداوند کور مادر زاد و مبتلایان به پیسی را شفا می دهم و مردگان
ص: 298
را به اذن خدا زنده می کنم، و از آن چه در خانه هایتان می خورید و ذخیره می کنید به شما خبر می دهم بدرستی که در آن برای شما نشانه ای هست اگر از ایمان آورندگان باشید.
50- و تورات را که قبل از من بود تصدیق می کنم و بعضی از چیز هایی را که بر شما حرام شده بود را حلال می کنم و با نشانه ای از جانب پروردگارتان بسويتان آمده ام پس از خداوند بترسید و مرا اطاعت کنید.
﴿أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ﴾ یعنی قادر به آن هستم که از خاک برای شما پرنده ای خلق کنم.
امام محمد باقر علیه السلام درباره آیه: ﴿وَ أُنبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ﴾ می فرماید: حضرت عیسی علیه السلام به بنی اسرائیل می فرمود: من فرستاده خداوند به سوی شما هستم از گل پرنده ای درست می کنم و سپس بر آن می دمم و آن به اذن الهی پرواز می کند کوران مادر زاد و مریضان پیسی را شفا می دهم بنی اسرائیل گفتند: ما این عمل تو را سحر و جادو می بینیم به ما آیتی را نشان بده که ما بفهمیم تو راست می گویی.
عیسی علیه السلام به آن ها فرمود: آیا به شما ها خبر بدهم که در خانه هایتان چه می خورید و چه ذخیره می کنید قبل از این که از خانه هایتان بیرون بیائید و شب چه ذخیره می کنید تا بدانید که من راست می گویم.
گفتند: بله.
پس حضرت عیسی علیه السلام به آن ها می فرمود: که شب چه خورده و چه نوشیده اید و به کجا رفته اید؛ در این هنگام بعضی از بنی اسرائیل آن را قبول کرده و به عیسی ایمان آوردند و بعضی ها نیز آن را منکر شده و کافر شدند و
ص: 299
برای آن ها در این معجزه نشانه ای بود اگر ایمان می آوردند.
﴿وَ لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ﴾ آن ها عبارت بودند از روز شنبه چربی و پرندگانی که خداوند بر بنی اسرائیل حرام کرده بود. (1)
﴿فَلَمَّا أَحَسٌ عيسى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللهِ قَالَ الْحَوَارِبُونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللهِ آمَنَّا بِاللهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ﴾ (52)
52- پس هنگامی که عیسی از آن ها احساس کفر کرد گفت چه کسی مرا به سوی خداوند یاری می کند؟ حواریون گفتند: ما یاوران خدا هستیم، به خدا ایمان آوردیم و شهادت بده که ما اسلام آورده ایم.
امام صادق علیه السلام درباره آیه ﴿فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ﴾ می فرماید: یعنی هنگامی که شنید و دید که آن ها کفر می ورزند حواس پنج گانه ای که خداوند آن ها را در وجود آدمی قرار داده حواس شنیداری است حواس بینایی است که برای دیدن رنگ های گوناگون و تشخیص دادن آن ها از یک دیگر می باشد حواس بویایی است که از برای تشخیص بو های خوش و نا خوش می باشد حواس چشایی است که از برای تشخیص مزه های غذا ها به کار می رود و حواس لامسه است که برای شناخت سرما و گرما و اجسام نرم و خشن به کار می رود. (2)
﴿إِذْ قَالَ اللهُ يَا عيسى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رَافِعُكَ إِلَيَّ وَ مُطَهَّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ جَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ
ص: 300
فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فيما كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾ (55)
55- به یاد آورید هنگامی که خداوند فرمود ای عیسی، همانا من تو را می گیرم و به سوی خود بالا می برم و تو را از افرادی که کافر شدند پاک می گردانم و افرادی را که از تو پیروی کردند تا روز قیامت برتر از افرادی که کافر شدند قرار می دهم سپس به سوی من باز گشت می کنید پس بر سر آن چه که با هم اختلاف داشتید به حق حکم می کنم.
﴿إِذْ قَالَ اللهُ يَا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رَافِعُكَ إِلَيَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ جَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ﴾
حمران بن أعين از امام باقر علیه السلام روایت می کند که آن حضرت فرمود: در آن شبی که خداوند عیسی را به آسمان برد حضرت به اصحابش وعده کرد که در نزد آن او جمع شوند که دوازده نفر بودند آن ها را وارد خانه ای کرد و از گوشۀ آن خانه چشمه ای بیرون آورد. در آن چشمه خودش را شسته و در حالی که آب از سرش می ریخت به نزد اصحابش آمد و به آن ها فرمود: خداوند متعال به من وحی کرده است که امشب مرا به آسمان می برد و از شر یهودیان پاک می گرداند پس کدام یک از شما می خواهد شبیه من شود که در این صورت کشته می شود و به دار آویخته می گردد و همین شخص در بهشت با من و هم درجه من خواهد بود.
جوانی از میان آن ها گفت: ای روح اللّه من!
فرمود: تو همان کس هستی و به بقیه :فرمود یکی از شماها قبل از این که صبح شود دوازده بار بر من کافر می شود
ص: 301
یکی از آن میان :گفت ای پیامبر خدا! آیا آن من هستم؟
فرمود: اگر آن را در خودت حس می کنی پس تو هستی و سپس فرمود آگاه باشید که بعد از من به سه گروه تقسیم می شوید که دو گروه از آن ها در آتش جهنّم می باشند و یک گروه که از شمعون پیروی می کند و با خدا راست گو و راست گفتار هستند اهل بهشتند. سپس خداوند حضرت عیسی علیه السلام را در حالی که اصحاب او را می دیدند از گوشه خانه به آسمان برد یهودیان که در جستجوی عیسی علیه السلام بودند آمدند. مردی که حضرت فرموده بود قبل از آن که صبح شود دوازده بار بر من کافر می شود را گرفتند و آن جوانی را هم که به شکل عیسی علیه السلام در آمده بود را گرفتند کشتند و به صلیب آویختند و او
و همۀ آن دوازده کفر را انجام داد. (1)
﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾ (59)
﴿الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ﴾ (60)
﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ الله عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾ (61)
59- بدرستی که مثل عیسی در نزد خداوند همانند آدم است که او را از خاک آفرید سپس به او فرمود موجود باش و او هم موجود شد.
60- حقیقت از سوی پروردگار توست پس از شک کنندگان مباش
61- پس کسانی که بعد از آن علم و دانشی که درباره عیسی به تو رسیده باز
ص: 302
با تو محاجّه کنند، به آن ها بگو بیانید ما و شما فرزندان و زنان و افرادی را که به منزله جان ما هستند را دعوت کنیم و آن گاه مباهله نمائیم و لعنت خداوند را بر دروغگویان قرار دهیم.
امام صادق علیه السلام می فرماید نصارای نجران وقتی برای شرفیابی حضور رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم حرکت کردند سه نفر از بزرگانشان به نام اهتم و عاقب و سید با آنان همراهی نمودند در مدینه وقتی موقع نمازشان رسید، ناقوس نواخته به نماز ایستادند، اصحاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عرضه داشتند یا رسول اللّه این مسجد تو است، مسجد اسلام است چرا باید در این جا ناقوس بنوازند؟
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: کاری به کارشان نداشته باشید.
بعد از آن که از نمازشان فارغ شدند،به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نزدیک شده،پرسیدند مردم را به چه دینی دعوت می کنی؟
فرمود: به شهادت دادن به این که جز اللّه معبودى نیست و این که من فرستاده خدایم و این که عیسی علیه السلام بنده ای است مخلوق که می خورد و می نوشید و سخن می گفت
پرسیدند: اگر مخلوق و بنده بود پدرش که بود؟
در این جا به رسول خدا وحی شد که به ایشان بگو: شما در باره آدم چه می گوئید؟ آیا بنده ای مخلوق بود، می خورد و می نوشید و سخن می گفت و عمل زناشوئی انجام می داد یا نه؟ رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم همین سؤالات را از ایشان کرد.
جواب دادند: بله بنده ای مخلوق بود و کار هائی را که بر شمردی انجام می داد.
ص: 303
فرمود: اگر بنده بود و مخلوق پس پدرش که بود؟
مسیحیان مبهوت و مغلوب شدند و خدای تعالی این آیه را فرستاد:﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ *الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ) بدرستی که مثل عیسی در نزد خداوند همانند آدم است که او را از خاک آفرید سپس به او فرمود: موجود باش و او هم موجود شد حقیقت از سوی پروردگار توست پس از شک کنندگان مباش.
و نیز این آیه را که فرمود:﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾ پس کسانی بعد از آن علم و دانشی که درباره عیسی به تو رسیده باز با تو محاجّه کنند، به آن ها بگو بیائید ما و شما فرزندان و زنان و افرادی را که به منزله جان ما هستند را دعوت کنیم و آن گاه مباهله نمائیم و لعنت خداوند را بر دروغ گویان قرار دهیم.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به ایشان فرمود پس با من مباهله کنید اگر من راستگو لعنت خدا بر شما نازل شود و اگر دروغ گو و کاذب باشم لعنتش بر من نازل شود.
مسیحیان گفتند: با ما از در انصاف سخن گفتی قرار گذاشتند همین کار را انجام بدهند وقتی به منزل خود بر گشتند رؤسا و بزرگانشان سید و عاقب و اهتم گفتند: اگر خودش با امتش به مباهله بیایند، مباهله می کنیم چون می فهمیم که او پیامبر نیست و اگر خودش با اقربائش به مباهله بیاید مباهله نمی کنیم چون هیچ کس علیه زن و بچه خود
ص: 304
اقدامی نمی کند، مگر آن که ایمان و یقین داشته باشد که خطری در بین نیست و در این صورت او در ادعایش راست گو است.
فردا صبح به طرف رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روانه شدند دیدند که تنها رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و على بن ابى طالب و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام برای مباهله آمده اند.
نصارا پرسیدند: اینان چه کسانی هستند؟
گفتند: این مرد پسر عمو و وصی و داماد او است و این دخترش فاطمه علیها السلام است و این دو کودک، دو فرزندانش حسن و حسين علیهما السلام هستند.
نصارا سخت دچار وحشت شده و به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم گفتند: ما حاضریم تو را راضی کنیم ما را از مباهله معاف بدار.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با ایشان به جزیه مصالحه کرد و نصارا به دیار خود بر گشتند. (1)
﴿يا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَ مَا أُنزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِيلُ إِلا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ﴾ (65)
﴿مَا أَنتُمْ هَؤُلاَءِ حَاجَجْتُمْ ِفيمَا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فيما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ اللّهُ يَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لٰا تَعْلَمُونَ﴾ (66)
﴿ما كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَ مَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ (67)
﴿إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ للَّذينَ اتَّبَعُوهُ وَ هَذَا النَّبِيُّ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ اللّهُ وَليُّ الْمُؤْمِنِينَ﴾ (68)
﴿وَدَّتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَ ما يُضِلُّونَ إِلا أَنفُسَهُمْ وَ مٰا
ص: 305
يَشْعُرُونَ﴾ (69)
﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَ أَنتُمْ تَشْهَدُونَ﴾ (70)
65- ای اهل کتاب، چرا درباره (آئین) ابراهیم مجادله می کنید؟ در حالی که تورات و انجیل بعد از او نازل شده است آیا اندیشه نمی کنید؟
66- شما ها درباره آن چه که علم داشتید با هم مجادله نمودید، پس چرا دربارۀ آن چه که علم ندارید مجادله می کنید؟ و خداوند می داند و شما ها نمی دانید.
67- ابراهیم نه یهودی بود و نه نصاری، بلکه (خدا پرستی) موحد و مسلمان بود و از مشرکان نبود.
68- همانا نزدیک ترین مردم به ابراهیم کسانی هستند که از او پیروی می کنند و این پیامبر و کسانی که به او ایمان آورده اند ؛ و خداوند سر پرست مؤمنان است.
69- گروهی از اهل کتاب دوست داشتند شما را گمراه کنند و آن ها جز خودشان را گمراه نمی کنند و نمی فهمند.
70- ای اهل کتاب، چرا به آیات خدا کافر می شوید و در حالی که به (به صدق آن)گواهی می دهید؟
﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَ مَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِيلُ إِلا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾
سپس فرمود ﴿هٰا أَنْتُمْ هُؤُلاءِ﴾ یعنی شما ها يا آن ها.
﴿حاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ﴾ یعنی به آن چه که در تورات و انجیل آمده است.
﴿فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ﴾ یعنی چرا درباره آن چه که در
ص: 306
صحف إبراهيم است و بدان علم ندارید محاجه می کنید و خداوند می داند آن چه را که شما نمی دانید.
سپس فرمود:﴿مٰا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَ مَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ سپس خداوند عزوجل نزدیک ترین مردم به ابراهیم که حج بجا می آورد را توصیف کرده و می فرماید:﴿إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هَذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ﴾
عمر بن یزید ،گوید امام صادق علیه السلام فرمود به خدا سوگند شما از آل محمد هستید.
عرض کردم: فدایت گردم از خود آن ها.
سه بار فرمود: بله، از خود آن ها سپس به هم دیگر نگاهی کردیم و بعد فرمود: ای عمر خداوند تبارک و تعالی در کتابش می فرماید:﴿إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هَذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ﴾ (1) همانا نزدیک ترین مردم به ابراهیم کسانی هستند که از او پیروی می کنند و این پیامبر و کسانی که به او ایمان آورده اند؛ و خداوند سر پرست مؤمنان است
﴿يا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقِّ بِالْبَاطِلِ وَ تَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ (71)
71- ای اهل کتاب، چرا حق را به باطل مشتبه می کنید و حق را می پوشانید در حالی که می دانید؟
﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَ تَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنتُمْ
ص: 307
تَعْلَمُونَ﴾ یعنی آن چه در تورات درباره صفات رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمده است را می دانستند ولی آن را کتمان می کردند.
﴿وَ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾ (72)
72 - و گروهی از اهل کتاب گفتند: به دین و کتابی که برای مومنان نازل شده در اول روز ایمان بیاورید و در پایان روز کافر شوید، شاید آن ها (بدین وسیله از اسلام﴾ بر گردند.
این آیه درباره قوم یهود نازل شده است که صبح گفتند به آن چه به محمد نازل شده ایمان آوردیم و شب به آن کافر شدیم.
در روایت ابو الجارود آمده که امام باقر علیه السلام فرمود: هنگامی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم وارد مدینه شد رو به بیت المقدس نماز می خواند یهود خیلی خوش حال شدند و بعد از آن که خدای تعالی قبله اش را از بیت المقدس به سوی کعبه - بیت الحرام - بر گردانید یهود از این عمل سخت به خشم آمدند این تغییر در وسط نماز ظهر بود، گفتند: محمد نماز صبح را به سوی بیت المقدس قبله ما خواند و همه شما یهودیان به این دستور که در اول روز بر محمد نازل شده ایمان بیاورید و بدان چه در آخر روز نازل شده کفر بورزید، و منظورشان از آن چه در آخر روز نازل شده، همان تغییر قبله از بیت المقدس به سوی کعبه است شاید که به سوی قبله ما بر گردد. (1)
ص: 308
﴿وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَتَهُ بِدِينَارٍ لا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِماً ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبيل وَ يَقُولُونَ عَلَى اللهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ﴾ (75)
75- بعضی از اهل کتاب افرادی هستند که اگر مال بسیاری را در نزد آن ها به امانت بگذاری به تو بر می گردانند و برخی دیگر نیز هستند که اگر یک دینار در نزد او به امانت بگذاری بر تو رد نمی کنند مگر آن که بر مطالبه آن سخت گیری کنی این به خاطر آن است که می گویند ما در مقابل غیر یهود مسؤول نیستیم، و به خدا دروغ نسبت می دهند در حالی که می دانند.
﴿وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِماً ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ﴾ یهود گفتند که بر ما گرفتن مال کسانی که بر آن ها كتاب نازل نشده حلال است. پس خداوند آن را رد کرده و فرمود:﴿وَ يَقُولُونَ عَلَى اللهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ ) و به خدا دروغ نسبت می دهند در حالی که می دانند.
﴿إِنَّ الَّذينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمَانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلاً أُولَئِكَ لَا خَلاقَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ وَ لا يُكَلَّمُهُمُ اللّهُ وَ لا يَنظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ (77)
77-کسانی که عهد خدا و سوگند هایشان را به بهای اندکی می فروشند برای آن ها در آخرت بهره ای نیست و خداوند با آن ها سخن نمی گوید و در قیامت (به نظر رحمت) به آن ها نگاه نمی کند و آن ها را از (گناه) پاکیزه نمی کند و برای آن ها عذابی دردناک است.
ص: 309
﴿إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمَانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلاً﴾ به نام مسلمانی به مردم نزدیک می شدند و از آن ها چیز هایی می گرفتند و خیانت می کردند و در حقیقت مسلمان نبودند.
﴿وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ الْسِنَتَهُمْ بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الكِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الكتاب وَ يَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ وَ يَقُولُونَ عَلَى اللهِ الكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ﴾ (78)
78 - و همانا بعضی از اهل کتاب هنگام خواندن کتاب آسمانی آن را تغییر می دهند تا گمان کنید که آن از کتاب خداست و در حالی که از کتاب (خدا) نیست، و گویند این از جانب خدا نازل شده در صورتی که هرگز از جانب خدا نیست و با آن که می دانند به خدا دروغ می بندند.
﴿وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْرُونَ السِنَتَهُمْ بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَ مَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَ يَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ وَ مَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ يهود چیزی را نقل می کردند و آن را به تورات نسبت می دادند که در حقیقت در تورات نبود و به خداوند دروغ می گفتند.
﴿مَا كَانَ لِبَشَرِ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللهُ الْكِتَابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِباداً لي مِنْ دُونِ اللهِ وَ لَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنتُمْ تُعْلَمُونَ الْكِتَابَ وَ بِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ﴾ (79)
﴿وَ لاٰ يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِكَةَ وَ النَّبِيِّينَ أَرْبَاباً أَ يَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنتُمْ مُسْلِمُونَ﴾ (80)
79- برای هیچ بشری سزاوار نیست که خداوند او را به رسالت برگزیند و به
ص: 310
او کتاب و حکمت و نبوت بخشد سپس به مردم گوید مرا به جای خدا بپرستید بلکه (بر حسب وظیفه خود به مردم بگویند) مردمی الهی باشید آن گونه که کتاب خدا را به دیگران می آموختید و خود درس می خواندید.
80 - و به شما امر نمی کند که فرشتگان و پیامبران را پروردگار خود انتخاب کنید، آیا شما را به کفر دعوت می کند بعد از آن که مسلمان شدید؟
﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللهُ الْكِتَابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُول لِلنَّاسِ كُونُوا عِباداً لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ﴾ یعنی عیسی علیه السلام به مردم نگفت که من شما را خلق کرده ام پس مرا عبادت کنید و لکن به آن ها گفت: از علما ربانی باشید.
﴿وَ لاٰ يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِكَةَ وَ النَّبِيِّينَ أَرْبَاباً﴾ گروهی بودند که ملائکه را می پرستیدند گروهی از نصاری گمان می کردند که عیسی پروردگار است. یهود گفتند عُزیر فرزند خداوند است و خداوند فرمود:﴿وَ لاً يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِكَةَ وَ النَّبِيِّينَ أَرْبَاباً﴾ و به شما امر نمی کند که فرشتگان و پیامبران را پروردگار خود انتخاب کنید.
﴿وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابِ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقُ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ﴾ (81)
﴿فَمَنْ تَوَلَّى بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ (82)
﴿أَ فَغَيْرَ دینِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ﴾ (83)
﴿قُلْ آمَا بِاللهِ وَ مَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَ مَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ
ص: 311
يَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عِيسَى وَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ﴾ (84)
81- و به خاطر بیاورید هنگامی که خداوند از پیامبران (و امتّ های آن ها) پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمت دادم سپس پیامبری به سوی شما آمد که آن چه با شماست را تصدیق می کند به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید؛ خداوند فرمود آیا به این موضوع اقرار دارید و بر آن عهد من پیمان بستید؟ گفتند: اقرار داریم خدا فرمود پس گواه باشید من هم با
شما از گواهانم.
82- پس کسانی که بعد از آن (پیمان) روی از حق بگردانند از فاسقانند.
83- آیا آن ها غیر از دین خدا را می طلبند؟ و در حالی که آن چه در آسمان ها و زمین است از روی اختیار و بی اختیار مطبع امر خداوند هستند و همه به درسوری سوی او باز گردانده می شوند.
84- بگو: ما به خدا و آن چه که بر ما و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندانش نازل گردیده ایمان آوردیم، و به آن چه که به موسی و عیسی و پیامبران دیگر از جانب پروردگارشان داده شده است در میان آن ها هیچ فرقی نمی گذاریم و ما فرمان بردار خدا هستیم.
﴿وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقُ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ )
خداوند از انبیا برای پیامبرش محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عهد و پیمان گرفت که به او ایمان بیاورند یاریش بنمایند و مژده رسالتش را به امت هایشان بدهند.
امام صادق علیه السلام می فرماید: خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نفرموده مگر آن که در آخر الزمان به دنیا رجعت می کند و امیر المؤمنين على علیه السلام را ياری
ص: 312
می کند؛ و آن قول خداوند است که می فرماید:﴿لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ﴾ یعنی به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ایمان می آورند.
﴿وَ لَتَنْصُرُنَّهُ﴾ یعنی امیر المؤمنین علیه السلام را یاری می کنند (1) و سپس در عالم ذر به پیامبران فرمود:﴿أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِكُمْ إِصْرِي﴾ كه ﴿اصرى﴾ يعنى عهد من .
و آن ها گفتند: ﴿قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ﴾ و خداوند به ملائکه فرمود:﴿فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ﴾ پس شاهد باشید که من نیز با شما از گواه دهندگان هستم. (2)
این آیه 81 با آیه 7 سوره احزاب:﴿وَ إِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنَا مِنْهُمْ میثاقاً غليظاً﴾ و آیه 172 سوره اعراف ﴿وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ﴾ که سه آیه می شود با هم بوده که در سه سوره نوشته شده است. (3)
سپس خداوند عز و جل فرمود:﴿أَفَغَيْرَ دِینِ اللّهِ يَبْغُونَ﴾ یعنی این که به شما ها گفتم که به محمد و وصیش اقرار کنید آیا غیر آن را می خواهید؟
﴿وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً﴾ ، يعنى به وسیله شمشیر به دو دسته تقسیم می شوید.
سپس خداوند به پیامبرش امر می کند که به رسالت پیامبران و رسولان و به کتاب هایشان اقرار کند و فرمود: بگو ای محمد ﴿آمَنَّا بِاللّهِ وَ مَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَ مَا أُنْزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاق وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطِ وَ مٰا
ص: 313
أُوتِيَ مُوسَى وَ عِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ﴾ ما به خدا و آن چه که بر ما و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندانش نازل گردیده ایمان آوردیم و به آن چه که به موسی و عیسی و پیامبران دیگر از جانب پروردگارشان داده شده است در میان آن ها هیچ فرقی نمی گذاریم و ما فرمان بردار خدا هستیم.
﴿وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾ (85)
﴿كيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جَاءَهُمُ البَيِّنَاتُ وَ اللّهُ لاٰ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾ (86)
﴿أُولئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ﴾ (87)
﴿خَالِدِينَ فِيهَا لا يُخَفِّفَ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَ لَا هُمْ يُنظَرُونَ﴾ (88)
﴿إِلَّا الَّذينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ (89)
﴿إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْراً لَنْ تُقْبَلْ تَوْبَتْهُمْ وَ أُولَئِكَ هُمُ الصَّالُونَ﴾ (90)
﴿إنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ مَاتُوا وَ هُمْ كُفَارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبَاً وَ لَوِ افْتَدَى بِهِ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَ مَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ﴾ (91)
﴿لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ﴾ (92)
85- هر کس به غیر از اسلام دینی دیگر برای خود اختیار کند هرگز از او پذیرفته نمی شود و او در آخرت از زیان کاران است.
86- چگونه خداوند گروهی را هدایت کند که بعد از ایمان آوردن به خدا و
ص: 314
گواهی دادن به حقانیت رسول و آمدن نشانه های روشن برای آن ها، باز کافر شدند؟ و خداوند هرگز گروه ستم کاران را هدایت نمی کند.
87-کیفر آن ها (کافران) این است که لعنت خداوند و ملائکه و مردم همگی بر آن ها باد.
88- همواره در این لعنت جاویدانه می مانند لعنت خداوند و ملائکه و مردم بر آن ها همیشه خواهد بود و عذاب بر آن ها تخفیف نمی یابد و نظر رحمت به آن ها نمی شود.
89- مگر کسانی که پس از آن توبه کنند و اعمالشان را اصلاح نمایند بدرستی که خداوند آمرزنده و مهربان است.
90- همانا کسانی که بعد از ایمان کافر شدند و سپس بر کفر خود افزودند هرگز توبه آن ها پذیرفته نمی شود و آن ها از گمراهان هستند.
91- همانا کسانی که کافر شدند و در همان حال مردند، هر کدام از آن ها اگر زمین پر از طلا را برای رهایی خویش (از عذاب دردناک خداوند) به عنوان فدیه بپردازند هرگز از آن ها قبول نمی شود برای آن ها عذابی دردناک است و هیچ یاورانی نخواهند داشت.
92- هرگز به مقام نیکو کاران نمی رسید مگر از آن چه که دوست می دارید در راه خدا انفاق کنید و آن چه که انفاق می کنید خداوند بر آن آگاه است.
﴿وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ﴾ این آیه از محکمات است. سپس خداوند آن هایی را که عهد الهی را درباره امير المؤمنين علیه السلام نقض کرده و بعد از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم کافر شدند را ذکر کرده و فرمود ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جَاءَهُمُ البَيِّنَاتُ وَ اللّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ أُولئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ
ص: 315
اللّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ خَالِدِينَ فِيهَا - تا - إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ مَاتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدَىٰ بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَ مٰا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ﴾ همه این آیات درباره دشمنان آل محمد نازل شده است.
﴿لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ ) یعنی هرگز به ثواب نمی رسند مگر آن که حق آل محمّد را اعم از خمس و انفال و غنیمت جنگی را بپردازند.
﴿كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلاليتي إِسْرَائِيلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَىٰ نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ﴾ (93)
93- همۀ غذا های (پاکیزه) بر بنی اسرائیل حلال بود مگر آن چه را که اسرائیل (یعقوب) قبل از نازل شدن تورات بر خود حرام کرده بود. بگو اگر راست گو هستید تورات را آورده و بخوانید.
﴿كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ﴾
امام علیه السلام می فرماید یعقوب به عرق النسا (درد سیاتیک) مبتلا شد و گوشت شتر را بر خود حرام کرد یهود گفتند: گوشت شتر در تورات حرام شده است، پس خداوند عز و جل به آن ها فرمود:﴿فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ﴾ بنی اسرائیل آن را بر خود حرام کردند در حالی که آن بر مردم حرام نشده بود و این حکایت از حال یهود می کند.
﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَةَ مُبَارَكاً وَ هُدى لِلْعَالَمِينَ ﴾ (96)
96 - اول خانه ای که برای عبادت مردم قرار داده شد همان خانه (کعبه)
ص: 316
است که در سرزمین بکّه است که برکت و هدایت برای عالمیان است.
﴿بَكَةَ﴾ یعنی این که بعضی مردم از شدت ازدحام جمعیت گریه و ناله سر می دهند.
﴿فيه آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِج الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ﴾ (97)
97- در آن نشانه های روشن از جمله آن ها مقام ابراهیم است و هر کس داخل آن جا شود در امان باشد و حق خدا بر مردم است که (اگر) استطاعت مالی دارند به حج بروند، و هر کس کفر بورزد و به حج نرود به خود زبان رسانده همانا خداوند از همه جهانیان بی نیاز است.
﴿وَ مَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً﴾
امام صادق درباره مردی که در بیرون از حرم مرتکب جنایتی می شود و سپس به حرم پناه می آورد می فرماید بر آن شخص در حرم حد جاری نمی شود با او سخن نگویند او را سیرابش نکنند به او غذا ندهند و چیزی هم به او نفروشند تا این که به وسیلۀ این سخت گیری از حرم بیرون بیاید و حد بر او جاری شود. اما اگر کسی که در داخل حرم مرتكب جنايتی شده است در همان جا حد بر او جاری می شود چرا که او حرمتی برای حرم قائل نشده است. (1)
﴿وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَ مَنْ كَفَرَ﴾
یعنی کسی که مستطیع است اما حج را ترک کند و آن را بجا نیاورد کافر است.
ص: 317
و استطاعت همان توانایی بر زاد و توشه است.
﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَ لا تَهُوتُنَّ إِلا وَ أَنتُمْ مُسْلِمُونَ﴾ (102)
102- ای کسانی که ایمان آورده اید آن گونه که حق است از خداوند بترسید و مسلمان از دنیا بروید.
﴿اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ﴾ این آیه به وسیلۀ آيه 16 سورۀ تغابن ﴿فَاتَّقُوا اللّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾ منسوخ شده است.
﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَ كُنتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذلِكَ يُبَيَّنَ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾ (103)
103- و همگی به ریسمان الهی (توحید و ولایت) چنگ بزنید و متفرق شوید و نعمت بزرگ خدا بر شما را بیاد بیاورید که چگونه با یک دیگر دشمن بودید پس خداوند میان دل های شما الفت و مهربانی قرار داد و به برکت این نعمت با هم برادر (دینی) شدید، و شما ها در پرتگاه حفره آتش جهنم بودید پس خدا شما را از آن نجات داد این چنین خداوند آیاتش را برای شما روشن می کند ،شاید که هدایت بیابید.
﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْل اللهِ جَمِيعاً﴾ یعنی به توحید و ولایت چنگ بزنید.
در روایت ابو الجارود آمده است که امام باقر علیه السلام درباره آیه ﴿وَ لاٰ تَفَرَّقُوا﴾ می فرماید: خداوند تبارک و تعالی می دانست که آن ها به زودی بعد از پیامبرشان متفرق می شوند و بینشان اختلاف می افتد و لذا آن ها را از متفرق
ص: 318
شدن نهی فرموده همچنان که امت های قبل از آن ها را نهی کرده بود و به آن ها امر نمود که بر ولایت آل محمد علیهم السلام چنگ بزنند تا متفرق نگردند. (1)
﴿وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ﴾
این آیه درباره اوس و خزرج نازل شده است که صد سال سلاح هایشان را شب و روز بر زمین نگذاشتند تا این که دارای بچه هایی شدند و آن ها نیز به جنگ با هم پرداختند پس خداوند پیامبرش را مبعوث فرمود و بین آن ها صلح بر قرار نمود و آن ها اسلام آوردند و به خاطر وجود رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دشمنی از دل هایشان بیرون رفت و با هم دیگر برادر شدند.
﴿وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ (104)
104- و باید از میان شما گروهی دعوت به نیکی و امر به معروف و نهی از منکر کنند که آن ها همان رستگاران هستند.
امام باقر درباره آیه ﴿وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الخَيْرِ﴾ می فرماید این آیه در حق آل محمد علیهم السلام و پیروان آن ها که به سوی خیر دعوت می کنند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند نازل شد. (2)
﴿يَوْمَ تَبْيَضُ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ﴾ (106)
ص: 319
﴿وَ أَمَّا الَّذينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفَي رَحْمَتِ اللّهِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾ (107)
106- روزی که صورت های (گروهی) سفید و گروهی سیاه می شود، اما کسانی که روی هایشان سیاه باشد (آن ها را نکوهش کرده و می گویند) آیا بعد از ایمان باز کافر شدید؟ اکنون بچشید عذاب را بدان چه که کفر ورزیدید.
107- و اما کسانی که رویشان سفید باشد پس آن ها در رحمت الهی (بهشت) هستند و در آن جاودانه خواهند بود.
ابوذر رحمة اللّه علیه می گوید: هنگامی که آیه ﴿يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ﴾ نازل شد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: در روز قیامت امتم با پنج علم و پرچم بر من وارد می شوند؛ اولین پرچم به سر کردگی گوساله این امت (اولی) است از او سؤال می کنم بعد از من با ثقلین من چه کردید؟
گویند: با ثقل اکبر که قرآن باشد آن را تحریف کرده و پشت سر انداختیم و به آن عمل نکردیم و با ثقل اصغر که ولایت باشد دشمنی کردیم و بر او ظلم نمودیم.
پس به آن ها می گویم که با تشنگی و رو سیاهی به سوی آتش جهنم بروید سپس پرچمی به سر کردگی فرعون این امت (دومی) بر من وارد می شود به آن ها می گویم بعد از من با ثقلین من چه کردید؟ گویند: ثقل اکبر را تحریف کرده و با آن مخالفت نمودیم و با ثقل اصغر
دشمنی ورزیده و به جنگ پرداختیم.
به آن ها می گویم با تشنگی و رو سیاهی وارد آتش جهنم شوید.
سپس پرچمی به سر کردگی سامری این است (سومی) بر من وارد می شود به آن ها می گویم بعد از من با ثقلین من چه کردید؟
ص: 320
می گویند: ثقل اکبر را عصیان کرده و آن را ترک نمودیم و ثقل اصغر را خوار و ذلیل نمودیم و با اعمالی زشت با آن بر خورد کردیم.
به آن ها می گویم با تشنگی و رو سیاهی وارد آتش جهنم شوید.
سپس پرچمی به سر کردگی ذی الثدیه با اولین و آخرین خوارج بر من وارد می شوند از آن ها سؤال می کنم با ثقلین من چه کردید؟
می گویند: از ثقل اکبر برائت جستیم و با ثقل اصغر به جنگ و کشتار پرداختیم و آن ها را کشتیم.
پس به آن ها می گویم با تشنگی و رو سیاهی وارد آتش جهنم شوید.
سپس پرچمی با سر کردگی امام المتقين و سيد الوصيين و وصی رسول رب العالمین حضرت علی بن ابی طالب بر من وارد می شود. به آن ها نیز می گویم بعد از من با ثقلین من چه کردید؟
می گویند: از ثقل اکبر پیروی نمودیم و آن را اطاعت کردیم و ثقل اصغر را دوست داشته و آن را یاری نمودیم تا این که خون ما در یاری آن ریخته شد.پس به آن ها می گویم سیراب و رو سفید وارد بهشت شوید.سپس حضرت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آیه فوق را تلاوت نمودند. (1)
﴿كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ باللهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الكِتابِ لَكَانَ خَيْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ (110)
110- شما بهترین امتی بودید که برای مردم بیرون آمدید امر به معروف و
ص: 321
نهی از منکر می کنید و ایمان به خدا دارید و اگر اهل کتاب ایمان بیاورند برای آن ها بهتر است عده کمی از آن ها جزء مومنان و اکثرشان از فاسقان می باشند.
﴿كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ﴾
این سنان گوید در نزد امام صادق علیه السلام آيه ﴿كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ﴾ قرائت کردم حضرت فرمودند آيا ﴿خَيْرَ أُمَّةٍ﴾ امير المؤمنين و حسن و حسین علیهم السلام را می کشند؟
عرض کردم: فدایت گردم پس این آیه چگونه نازل شده است؟
فرمود: ﴿كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ﴾ : شما بهترین امامان هستید که برای مردم بیرون آورده شدید نازل شده است. آیا نمی بینی که خداوند آن ها را با آیه ﴿تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ﴾ مدح و ستایش می کند.
﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ اللَّلَّهُ أَيْنَ مَا تُقِفُوا إِلا بِحَبْلِ مِنَ اللهِ وَ حَبْلِ مِنَ النَّاسِ وَ بَاؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللّه وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ المسكنه ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَ كَانُوا يَعْتَدُونَ﴾ (112)
112- (اهل کتاب) در هر کجا که باشند در ذلت و خواری هستند مگر این که به ریسمانی از خداوند و مردم بپیوندند و آن ها به خشم و غضب الهی گرفتار شده اند و بر آن ها مهر بد بختی زده شده است چون آن ها به آیات خداوند کافر شدند و پیامبران را به ناحق می کشتند، و این اعمال آن ها به
ص: 322
خاطر این بود که (خدا را) نا فرمانی کردند و از تجاوز کاران بودند.
﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذَّلَّةُ أَيْنَ مَا تُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَ بَاؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ﴾ یعنی مگر این که به عهد و پیمان از جانب خداوند و رسول خدا بپیوندند.
﴿الْمَسْكَنَةُ یعنی گرسنگی.
﴿وَ مَا يَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَلَنْ يُكْفَرُوهُ وَ اللّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ﴾ (115)
﴿إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِي عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللهِ شَيْئاً وَ أُوليك أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾ (116)
﴿مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتَهُ وَ ما ظَلَمْهُمُ الله وَ لَكِنْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾ (117)
115- و هر آن چه کار نیک انجام دهند پس هرگز کفران نخواهند شاد و خداوند به حال پرهیزگاران آگاه است.
116- همانا کسانی که کافر شدند هرگز اموال و فرزندانشان نمی تواند آن ها را از عذاب خداوند در امان نگهدارند و آن ها اصحاب دوزخ بوده و در آن جاویدان خواهند بود.
117- مثل آن چه که در این زندگانی پست دنیوی انفاق می کنند مانند باد سرد شدیدی است که به کشتزار های ستمکاران می وزد و آن را نا بود می سازد. و خداوند بر آن ها ستمی نکرده است، ولکن آن ها به خودشان ستم می کنند.
﴿وَ مٰا يَفْعَلُوا مِنْ خَيْرِ فَلَنْ يُكْفَرُوهُ﴾ يعنی هرگز آن را انکار نمی کنند و سپس برای کفار مثل زده مانند کسی که مالش را در غیر اطاعت الهى انفاق
ص: 323
نماید و فرمود:﴿مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌ﴾ مثل آن چه که در این زندگانی پست دنیوی انفاق می کنند مانند باد سرد شدیدی است.
﴿كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌ﴾ یعنی مانند بادی است که دارای سرمای سوزانی می باشد.
﴿أَصَابَتْ حَرْتَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ﴾ یعنی بر زراعت آن ها که بر خود ستم کرده اند می وزد و آن را نا بود می سازد.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَ مَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ﴾ (118)
﴿هَا أَنْتُمْ أُولَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لَا يُحِبُّونَكُمْ وَ تُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَ إِذَا لَقُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَ إِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾ (119)
118- ای کسانی که ایمان آورده اید غیر از خودتان را محرم اسرار خود انتخاب نکنید چون که آن ها از هر گونه شر و فساد در میان شما کوتاهی نمی کنند آن ها دوست دارند که شما همیشه در رنج و گرفتاری باشید، به تحقیق دشمنی شان را نسبت به شما بر زبان هم آشکار می کنند و آن چه در دل پنهان می دارند بزرگ تر (مهم تر) از آن است ما به خوبی آیات را برای شما آشکار کردیم اگر اهل اندیشه باشید.
119- شما آن ها را دوست می دارید اما آن ها شما را دوست نمی دارند و در حالی که شما به همه کتاب های آسمانی ایمان دارید و آن ها هنگامی که شما
ص: 324
را ملاقات می کنند می گویند ایمان آورده ایم و چون تنها شوند از شدت خشم و کینه بر شما سر انگشتان خود را به دندان می گزند. بگو: با همین خشم بمیرید همانا خداوند از درون سینه ها آگاه است.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ﴾ این آیه درباره يهود نازل شده است
﴿لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا﴾ یعنی آن ها از دشمنی درباره شما کوتاهی نمی کنند.
﴿عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ﴾ اطراف انگشتان.
﴿وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقاعِدَ لِلقِتالِ وَ اللّهُ سَمِيعٌ عَليمٌ﴾ (121)
﴿إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَ اللّه وَلِيُّهُما وَ عَلَى اللهِ فَلْيَتَوَكَّل الْمُؤْمِنُونَ﴾ (122)
121- و به یاد بیاور زمانی را که صبح گاهی از خانه خود برای صف آرایی مؤمنان برای جنگ بیرون رفتی، و همانا خداوند شنوا و داناست.
122- (و نیز بیاد بیاور) هنگامی که دو طایفه از شما تصمیم بر سستی گرفتند (تا از وسط جنگ فرار کنند) و خداوند یاور آن ها بود، پس توکل کنندگان باید بر خداوند توکل نمایند.
﴿وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقاعِدَ لِلقِتالِ وَ اللّهُ سَمِيعٌ عَليمٌ﴾
امام صادق علیه السلام می فرماید سبب نزول آیه این است که قریش برای جنگ
ص: 325
با پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از مکه بیرون آمدند و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نیز از مدینه بیرون آمده و دنبال محلی مناسب از برای جنگ می گشت. (1)
﴿إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلاً﴾
این آیه درباره عبد اللّه بن ابی رئیس منافقین و پیروانش که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را یاری نکردند نازل شده است می فرماید: علت جنگ احد این بود که وقتی قریش از جنگ بدر با آن خفت و خواری که هفتاد کشته و هفتاد اسیر دادند و به مکه بر گشتند ،ابو سفیان گفت ای قریش نگذارید که زنانتان بر کشته های بدر گریه کنند زیرا اگر اشک از چشم آن ها جاری شود غم و اندوه از دست دادن عزیزان و نیز دشمنی با محمد از دل آن ها بیرون می رود ؛ در این صورت محمد و پیروانش ما را به خاطر بی غیرتی شماتت می کنند آن ها نیز چنین کردند و بعد از جنگ احد زنان قریش بر کشتگان خود گریه و زاری نمودند.
چون خواستند به جنگ احد بروند هم سوگندان خود از قبیله کنانه و غیر آن را جمع کردند و سلاح زیادی را تهیه نموده با سه هزار سواره و دو هزار پیاده از مکه بیرون آمدند زنان خود را نیز با خود آوردند تا جنگ و مصیبت بدر را به آن ها یاد آوری نموده و آن ها را بر جنگ با رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تحریک نمایند. ابو سفیان زن خود هند دختر عتبه را با خود آورد و عمره دختر علقمه حارثیه را نیز با خود آوردند.
چون لشگر کشی قریش به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رسید اصحابش را جمع نموده و به آن ها فرمود: خداوند به او اطلاع داده که قریش گرد هم آمده و قصد مدینه
را کرده اند و اصحابش را به جنگ و خروج از مدینه فرا خواند.
ص: 326
عبد اللّه بن ابی و پیروانش گفتند ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از مدینه خارج مشو و در کوچه و خیابان شهر با آن ها جنگ کنیم، مردان ضعیف زنان و غلامان و کنیزان نیز همگی سر کوچه ها بایستند و از پشت بام ها بر سر آن ها سنگ بریزند. ما تا زمانی که در داخل شهر و در قلعه های خود بوده ایم هیچ دشمنی نتوانسته بر ما پیروز شود اما هنگامی که از شهر برای جنگ با دشمنان بیرون رفته ایم آن ها بر ما پیروز شده اند.
سعد بن معاذ رحمة اللّه علیه و افرادی دیگر از قبیله اوس به پا خواسته و گفتند: ای رسول خدا زمانی که ما مشرک بودیم و بت می پرستیدیم هیچ عربی بر طمع ننمود و جرئت حمله بر ما نکرد پس چگونه بر ما طمع می کنند در حالی که ما مسلمان و خدا پرست بوده و شما در بین ما هستید از شهر بیرون می رویم و با آن ها به جنگ می پردازیم که اگر کسی از ما کشته شود شهید است و هر کسی هم از ما نجات یافت او مجاهد در راه خدا است.
رسول خدا سخن سعد را پذیرفته و با گروهی از اصحاب از مدینه بیرون آمده تا جایی را برای جنگ معین نماید چنان که خداوند متعال می فرماید ﴿وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقاعِدَ لِلقِتالِ وَ اللّهُ سَمِيعٌ عَليمٌ * إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلَا﴾ یعنی عبد اللّه بن ابى و يارانش.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم محل لشگر را در مسیر عراق مشخص کردند عبد اللّه بن ابی و قومش از خزرج نظر پیامبر را پسندیدند پیامبر اصحابش را شمرد که هفت صد مرد بودند عبد اللّه بن جبير را با پنجاه تیر انداز بر گردنه کوه گذاشت چون می ترسید که کمین قریش از همین گردنه وارد شده و بر آن ها حمله کنند. پیامبر به عبد اللّه بن جبير و افراد زیر دستش فرمود: اگر دیدید که ما قریش را شکست داده و آن ها را دنبال نموده و آن ها را داخل مکه نموده ایم شما ها از
ص: 327
جايتان تكان نخورده و بیرون نیایید و اگر هم دیدید که قریش ما را شکست داده و ما را دنبال نموده و داخل مدینه کرده اند هم از جای خود حرکت نکنید و از این گلو گاه خوب محافظت نمایید.
ابو سفيان، خالد بن ولید را با دویست سواره در کمین گذاشت و به آن ها گفت: اگر دیدید که ما با مسلمانان در هم آمیختیم از همین دره وارد شوید و از پشت سر مسلمانان بر آن ها حمله کنید.
چون دو لشگر در مقابل هم صف کشیدند و پیامبر لشگر خود را منظم نمود و پرچم را به دست امیر المؤمنین علیه السلام داد و انصار همگی با هم بر مشركان قریش حمله کرده و آن ها را با خفت و خواری فراری دادند اصحاب رسول خدا متوجه اموال به جا مانده از آن ها شدند و به جمع آوری غنائم مشغول شدند، خالد بن ولید با دویست سواره آمد که از دره وارد شود. عبد اللّه بن جبير و اصحابش آن ها را تیر باران کردند و آن ها بر گشتند. افراد تحت نظر عبد اللّه چون دیدند که یاران پیامبر به جمع آوری غنائم مشغول هستند به عبد اللّه بن جبیر گفتند ما چرا این جا ایستاده ایم؟ که آن ها غنیمت ها را ببرند و ما بدون غنیمت بمانیم.
عبد اللّه به آن ها گفت: از خداوند بترسید که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ما را در این جا گذاشته و به ما فرمود که در هر صورتی از جای خود تكان نخوريم عبد اللّه هر چقدر آن ها را نصیحت کرد سودی نبخشید تا این که یکی یکی عبد اللّه را ترک کردند و آخر الامر عبد اللّه بن جبیر با دوازده نفر در آن دره باقی ماندند پرچم قریش در دست طلحة بن ابی طلحه که از بنی عبد الدار بود قرار داشت. طلحه فریاد کشید ای محمد گمان می کنی که ما را با شمشیر های خود به سوی جهنم می فرستید و ما با شمشیر های خود شما ها را به بهشت می فرستیم پس
ص: 328
هر کس از شما ها می خواهد به بهشت برود بیاید تا او را به بهشت بفرستم کسی جرأت مبارزه با او را پیدا نکرد. حضرت علی علیه السلام آهنگ او را کرده و شروع به خواندن رجز نمود که مضمونش این است: (ای طلحه اگر تو همان باشی که می گویی برای ما اسب ها برای شما شمشیر هاست، پس در جایگاهت بایست و ببین که کدام یک از ما کشته می شود و کدام یک از ما اولی به آن چه که گفتی است به تحقیق که بسویت شیر حمله کننده با شمشیری تیز و برنده که تیغش کند نمی شود آمده است و خدا و رسولش یار و یاور او
هستند).
طلحه با شنیدن رجز حضرت علی علیه السلام گفت: ای پسر تو کیستی؟
حضرت فرمود: من علی ابن ابی طالب هستم.
طلحه گفت: ای دفاع کننده با بن و دندان دانستم که به غیر از تو کسی جرأت مبارزه با من را ندارد؛ پس طلحه حمله بر آن حضرت کرده و شمشیرش را حواله آن حضرت نمود و علی علیه السلام نیز آن را با سپرش دفع نمود و سپس ضربتی بر او زد و دو پایش را قطع نمود و او بر پشت افتاد و پرچم از دستش بر زمین افتاد على علیه السلام بر بالا سرش رفت تا سرش را از بدن جدا کند طلحه آن حضرت را سوگند داد تا بر او رحم کند که علی الان بر گشت.
مسلمانان به آن حضرت گفتند: چرا کارش را تمام نکردی؟ فرمود ضربه ای که من بر او زدم دیگر هرگز بعد از آن نمی تواند زنده بماند.
پرچم کفر را ابو سعید بن ابو طلحه به دست گرفت و علی علیه السلام او را نیز کشته و پرچم از دستش بر زمین افتاد آن را شافع (مسافع) بن ابو طلحه بر داشت و علی علیه السلام او را نیز کشت و پرچم از دستش بر روی زمین افتاد و
ص: 329
عثمان بن ابو طلحه آن را بر داشت و علی علیه السلام او را نیز کشت و پرچم بر زمین افتاد و حارث بن ابی طلحه آن را بر داشت و باز علی علیه السلام او را نیز کشت و پرچم بر زمین افتاد و آن را ابو عذیر بن عثمان بر داشت و علی علیه السلام او را نیز و پرچم بر زمین افتاد و عبد الله بن ابو جميله بن زهیر آن را بر داشت و علی علیه السلام او را نیز کشت و پرچم بر زمین افتاد نُهمین نفر از بنی عبد الدار را که ارطاة بن شرحبیل بود پرچم را بر داشت و حضرت علی علیه السلام او را نیز کشت و پرچم از دست او بر زمین افتاد و غلامش آن را بر داشت و حضرت شمشیری بر دست راست او زد و پرچم بر زمین افتاد و او با دست چپ آن را بلند کرد و حضرت ضربه ای بر دست چپ او زد و آن را قطع نمود و پرچم بر زمین افتاد و او با دو دست قطع شده آن را بلند کرد و گفت: ای بنی عبد الدار آیا وظیفه ام را انجام دادم؟ علی علیه السلام ضربه ای بر سرش زد و او را به جهنم واصل کرد و پرچم بر روی زمین افتاد آن را عمره دختر علقمه حارثیه بلند کرد.
خالد بن وليد متوجه عبد اللّه بن جبیر شد که در گردنه با عده کمی مانده بودند و همه آن ها را در دهانه دره به شهادت رساند و از پشت سر مسلمانان بر آن ها حمله کرد و شمشیر کشید. قریش در هنگام فرار وقتی دیدند که پرچمشان بر افراشته است به زیر آن جمع شدند و از پشت و رو مسلمانان را در بر گرفتند مسلمانان رو به فرار گذاشته و از هر سو گریخته و از کوه ها بالا رفتند. چون رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرار مسلمانان را دید کلاه خودش را از سر بر داشت و فرمود:(منم رسول خدا از خدا و رسولش به کجا فرار می کنید). (1)
هشام گوید از امام صادق علیه السلام از معنی قول طلحه بن ابو طلحه که هنگام مبارز طلبیدن به حضرت علی علیه السلام گفت:(يا قضیم یعنی ای دفاع کننده با بن
ص: 330
و دندان، سؤال شد؟
فرمود چون رسول خدا در مکه بود از ترس ابو طالب کسی جرأت اذیت و آزار رساندن بر آن حضرت را نداشت و لذا کودکانشان را تحریک می کردند تا هنگامی که آن حضرت از منزل بیرون می آید در کوچه و خیابان سنگ به سوی او انداخته و خاک و خاشاک بر سر مبارکش بریزند. علی علیه السلام چون آن حالات رقت بار را دید، گفت: ای رسول خدا پدر و مادرم فدایت باد هر وقت خواستی از منزل بیرون بروی مرا نیز با خود ببر تا شر آن ها را از تو دور گردانم. پیامبر هنگام بیرون رفتن حضرت علی علیه السلام را نیز با خود بیرون برد کودکان چون رسول خدا را دیدند باز بر آن حضرت متعرض شدند حضرت على علیه السلام بر آن ها حمله کرده و بر سر و صورتشان زد و آن ها گریان و نالان به سوی پدرانشان رفتند در حالی که می گفتند علی ما را گاز گرفت، علی ما را گاز گرفت و علی علیه السلام به (القضيم) نامیده شد. (1)
از ابو وائله شقيق بن سلمه روايت شده که گفت: با فلانی (عمر بن خطاب) می رفتیم صدای نا هنجاری را از او شنیدم گفتم ای فلانی چه شده؟
گفت: وای بر تو آیا شیر بیشه شجاعت، معدن کرم و جوانمردی کشنده ظالمان و یاغیان، زننده با دو شمشیر و پرچمداری با تدبیر را نمی بینی؟
در این هنگام علی بن ابی طالب را دیدم به او گفتم او علی بن ابی طالب است. گفت: نزدیک من بیا تا از شجاعت و دلیری اش برایت بگویم در روز احد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از ما بیعت گرفت که کسی فرار نکند و هر کس فرار کرد او گمراه است و هر کس از ما کشته شود او شهید است و پیامبر ضامن بهشت اوست. چون به صف ایستادیم دیدم که صد نفر از پهلوانان قریش که هر کدام
ص: 331
صد نفر و یا بیشتر جنگ جو تحت نظر خود داشتند بر ما حمله کردند ما از مقابله با آن ها عاجز شده و رو به فرار گذاشتیم در این هنگام علی را دیدیم که مانند شیری درنده بر صف مشرکان حمله می کند و هیچ واهمه ای از آن ها به دل راه نمی دهد؛ چون دید که ما فرار می کنیم گفت: روهایتان پاره پاره، بریده و خاک آلود باد به کجا فرار می کنید؟ به سوی آتش جهنم فرار می کنید؟ چون دید که ما بر نمی گردیم بر ما حمله کرد و در دستش شمشیر پهنی بود که از آن مرگ می چکید، می گفت بیعت کردید و آن را شکستید به خدا سوگند شما ها اولی به کشتن هستید قبل از این که من شما ها را بکشم، به چشمانش نگاه کردم که آتش از آن ها می بارید و یا مانند دو کاسه پر خون شده بودند. از بين بقیه من جرأت پیدا کرده جلو رفته و گفتم ای ابو الحسن به خدا سوگند کار عرب این است که گاهی حمله می کند و گاهی فرار، و چون حمله کند ننگ قرار را بر طرف می کند. گویا از روی من شرم کرد دست از ما بر داشت و قلب ما آرام گرفت به خدا سوگند رعب و وحشت آن هنوز هم از قلب من بیرون نرفته است.
با رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم جز ابو دجانه انصاری، سماک بن خرشه و امير المؤمنین علیه السلام و افرادی دیگر باقی نماند هر وقت مشرکان بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم حمله می کردند امیر المؤمنين على علیه السلام خودش را سپر آن حضرت می نمود و شر کفار را از پیامبر دور می کرد و آن ها را به هلاکت می رساند تا این که شمشیرش شکشت.
نسيبه دختر كعب مازنیه نیز با رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بود، او در همه جنگ ها با
ص: 332
رسول خدا به شرکت می کرد و زخمی ها را مداوا می نمود، پسرش هم با او بود وقتی خواست مانند سایرین فرار کند، مادرش بر او حمله کرد و گفت : پسرم به کجا فرار می کنی؟ آیا از خدا و رسولش فرار می کنی؟ و او را به جبهه بر گرداند. مردی از دشمنان بر او حمله کرد و به شهادتش رساند، نسیبه شمشیر پسرش را بر داشت و به قاتل او حمله برد و ضربتی بر ران او زد و او را به درک فرستاد، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود : ای نسیبه خدا بر تو برکت دهد. این زن سینه و پستان خود را سپر رسول خدا را صلّی اللّه علیه و آله و سلّم کرده بود و خطر را از آن حضرت بر می گردانید، به طوری که جراحات بسیاری بر داشت.
ابن قميتة (قمية) بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم حمله کرد و می گفت محمد را به من نشان دهید نجات نیابم اگر محمد از دست من نجات یابد ضربه ای بر شانه حضرت زد و فریاد کشید به لات و عزی سوگند محمد را کشتم. در آن حال رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مردی از مهاجران را دید که سپرش را بر پشت سر خود آویخته و در حال فرار بود؛ حضرت او را مورد خطاب قرار داده و فرمود ای صاحب سپر سپرت را بینداز و به سوی آتش جهنم فرار کن. او سپرش را انداخت. رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به نسیبه فرمود: سپر را بردار نسیبه سپر را بر داشت و با مشرکین به جنگ پرداخت. رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: مقام نسيبه بهتر از مقام فلان و فلان (1) است.
چون شمشیر امیر المؤمنین علی علیه السلام شکست به نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمد و گفت: ای رسول خدا مرد با سلاح خود می جنگد ؛ شمشیرم شکسته است. پیامبر شمشیر خود ذو الفقار را به آن حضرت داد و فرمود با این شمشیر
ص: 333
بجنگ.
هر کس قصد پیامبر را می کرد امیر المؤمنین علیه السلام با همان شمشیر شر او را از آن حضرت دور می کرد و به درک می فرستاد مشرکان با دیدن حیدر کرار از حمله کردن به پیامبر نا امید می شدند تا این که پیامبر به جانب کوه احد رفت و در آن جا پشت به کوه ایستاد تا جنگ از یک طرف بوده و حضرت مسلط بر آن باشد؛ چون اصحاب آن حضرت همگی فرار کرده بودند و علی علیه السلام از آن حضرت دفاع می کرد و با مشرکان به جنگ می پرداخت تا این که در صورت ،سر، سینه، شکم، دست ها و پا ها نود زخم بر داشت. شنیده شد که ندا کننده ای از آسمان ندا سر داد ﴿لاَ سَیْفَ إِلاَّ ذُو اَلْفَقَارِ وَ لاَ فَتَی إِلاَّ عَلِیٌّ﴾ ؛ شمشيرى جز ذو الفقار و جوانمردی جز علی نیست. جبرئیل بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نازل شد و گفت: ای محمد به خدا سوگند این عمل علی برادری و برابری است
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم : فرمود: همانا من از او هستم و او از من .
جبرئیل گفت: و من با هر دوتای شما.
هند دختر عتبه در میان لشگر مشرکان بود و هرگاه مردی از آن ها از میدان جنگ فرار می کرد میلی و سرمه دانی به او می داد و می گفت: تو مرد نیستی بلکه زن هستی این میل و سرمه دان را بگیر و دیگر ادعای مردی مکن.
حمزه بن عبد المطلب در جنگ رشادت های بزرگی انجام داد مشرکان از مقابل او فرار می کردند و تاب مقاومت و ایستادگی در برابر او را نداشتند؛ هند به وحشی که غلام حبشى جبير بن مطعم بود، گفت اگر تو محمد یا علی و یا حمزه را بکشی آن قدر به تو می بخشم تا راضی شوی.
ص: 334
وحشی گفت: قادر به کشتن محمد نیستم؛ و اما علی مردی را با هوش تر و تیز بین تر از او در میدان جنگ ندیده ام و هیچ گاه طمع در کشتن او نمی کنم پس در کمین حمزه نشست دید که حمزه مشغول جنگ است در این هنگام اسبش بر موضعی پا گذاشت که سیلاب زیرش را خالی کرده بود و در آن فرو رفت و از اسب افتاد وحشی با نیزه ای که در دست داشت به سوی او رفته و به جانبش پرتاب کرد و نیزه بر تهی گاه آن حضرت اصابت کرده و از مثانه اش بیرون آمد وحشی بالا سر آن حضرت آمده او را شهید نمود و شکمش را درید و جگرش را بیرون آورده و برای هند برد و به او گفت این جگر حمزه است. هند آن را گرفته و در دهان خود گذاشت تا بخورد خداوند آن را در دهان آن ملعونه مانند استخوانی سفت کرد تا جگر پاک حمزه جزء بدن كثيف او نگردد، چون نتوانست بخورد آن را بر زمین انداخت خداوند ملکی را فرستاد تا آن جگر را به جای خود بر گرداند.
امام صادق علیه السلام می فرماید خداوند ابا نمود از این که قسمتی از بدن حمزه داخل آتش جهنم شود.
هند به بالا سر جنازه حمزه آمد، بدن آن حضرت را مثله کرده و با اعضای بدن آن جناب گردنبند درست کرده و به گردن خود آویخت.
مشرکان به جنگ بر گشتند و قریش از کوه بالا رفتند. ابو سفیان از بالای کوه فریاد بر داشت و گفت:( بلند جایگاه باش ای هبل.)
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به امیر المؤمنین علی علیه السلام فرمود: به او بگو خداوند بلند مرتبه تر و جلیل تر است.
ابو سفیان گفت: ای علی همانا هبل بر ما عنایت کرد.
على علیه السلام فرمود: بلکه خداوند بر ما عنایت نمود.
ص: 335
ابو سفيان گفت: ای علی به لات و عزی سوگند از تو سؤالی دارم آیا محمد کشته شده است؟
امير المؤمنين على علیه السلام به او فرمود خداوند بر تو و بر لات و عزی به همراه تو لعنت کند به خدا سوگند محمد کشته نشده بلکه صدای تو را نیز می شنود.
ابو سفیان گفت: تو راست می گوئی خداوند ابن قمیته را لعنت کند که گمان کرد محمد کشته شده است.
عمرو بن قيس هنوز اسلام نیاورده بود چون شنید که پیامبر به جنگ رفته است، شمشیر و سپر خود را گرفت و مانند شیر گرسنه راهی میدان احد شد و می گفت:﴿أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا الله، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ﴾ شهادتین را گفته و مسلمان شد و با کفار جنگ نمود و به شهادت رسید.
مردی از انصار از میان کشته ها عبور می کرد که او را دید در آن میان افتاده است به او گفت ای عمرو آیا تو در همان دین اول خود هستی؟
گفت: پناه بر خدا به خدا سوگند من شهادت داده ام که خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد رسول خداست و سپس به شهادت رسید.
مردی از اصحاب رسول خدا گفت: ای رسول خدا عمرو بن قيس اسلام آورد آیا او شهید است؟
حضرت فرمود: به خدا سوگند او شهید است. او مردی است که یک رکعت نماز نخوانده داخل بهشت شد.
حنظله بن ابو عامر مردی از خزرج بود، او با دختر عبد اللّه بن ابو سلول
ص: 336
ازدواج کرده و در شب جنگ احد با او عروسی کرد و از رسول خدا اجازه خواست که همان شب را در نزد عروس بماند درباره اجازه او خداوند این آیه را فرستاد:﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِع لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ رَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضٍ شَأْنِهِمْ فَأَذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ﴾ (1) این آیه در سوره نور و داستان جنگ احد در سوره آل عمران آمده است این دلالت می کند که کتابت قرآن بر خلاف نازل شدن آن است - و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نیز به او اجازه داد.
حنظله در همان شب با عیالش نزدیکی کرد چون صبح شد با همان حالت جنب به سوی میدان جنگ حرکت کرد هنگامی که خواست از خانه بیرون برود زنش چهار نفر از انصار را خواست و در نزد آن ها از حنظله اقرار گرفت که دیشب حنظله با او نزدیکی کرده است. به او گفته شد چرا این کار را کردی؟ زن گفت: دیشب در خواب دیدم که آسمان شکافته شد و حنظله داخل آن شده بعد آسمان به حالت اول خود بر گشت دانستم که او به شهادت می رسد و کراهت داشتم که من از او حامله باشم و کسی بر عمل او شاهد نباشد.
حنظله در میدان جنگ آماده شد ابو سفیان را دید که بر اسبی سوار شده و در میان دو لشگر جولان می دهد شمشیرش را کشیده و بر او حمله کرد و اسبش را پی نمود و ابو سفیان از اسب بر زمین افتاد و فریاد کشید ای قریش
ص: 337
من ابو سفیانم و این مرد حنظله است که قصد کشتن مرا نموده است. ابو سفیان دوید و حنظله نیز دنبالش کرد مردی از مشرکان نیزه ای بر او زد حنظله با همان نیزه به آن مرد حمله کرد و او را به درک فرستاد، و حنظله در میان حمزه و عمرو بن الجموح و عبد اللّه بن حزام و گروهی از انصار بر زمین افتاد و شهید شد.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: حنظله را دیدم که ملائکه او را ما بین آسمان و زمین با آب باران با کاسه های طلا غسل می دهند پس او را (غسيل الملائكه) نامیدند.
روایت شده که مغیره بن العاص مردی چپ دست بود چون می خواست که به احد برود سه تا سنگ بر داشت و گفت: با این ها محمد را می کشم هنگامی که در احد حاضر شد رسول خدا را دید که شمشیر در دست ایستاده است پس سنگی را به سوی آن حضرت پرتاب کرده و به حضرت خورد و شمشیر از دستش افتاد فریاد بر کشید به لات و عزی سوگند محمد را کشتم.
امير المؤمنین علیه السلام فرمود: خدا او را لعنت کند دروغ می گوید.
سنگ دیگری را انداخت و آن نیز بر پیشانی حضرت اصابت کرد حضرت فرمود: خداوند او را حیران کند چون مشرکان از احد رفتند او به خاطر نفرین پیامبر در همان جا در حیران و سرگردانی بود تا این که عمار بن یاسر به او رسيد و او را به درک فرستاد.
خداوند بر این قمیته درخت را مسلط کرد چهار پایش او را در میان درختان می برد و گوشت های بدنش بر درختان آویزان می شد تا این که همه گوشت های بدنش ریخت و مرد که لعنت خدا بر او باد.
چون فراریان اصحاب رسول خدا بر گشتند خداوند این آیه را فرستاد ﴿أَمْ
ص: 338
حَسِبتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَم اللهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ﴾ آیا گمان می کنید که داخل بهشت می شوید پیش از آن که خداوند شما را امتحان کند تا معلوم شود که چه کسی از شما ها جهاد می کند و چه کسی صبر می کند و از جنگ فرار نمی کند. یعنی خداوند قبل از جنگ می دانست که چه کسی جنگ می کند و چه کسی فرار می کند و لكن خداوند بنا بر اعمال مردم آن ها را عقاب می کند نه به علم خود. (1)
﴿وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللهُ بِبَدْرٍ وَ أَنتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ (123)
123- و به تحقیق خداوند شما ها را در جنگ بدر در حالی که ضعیف بودید یاریتان کرد پس از خداوند بترسید شاید که شکر نعمتش را بجا آورده باشید.
امام صادق علیه السلام می فرماید تا رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در میان آن ها بود آن ها نا توان نبودند. همانا خداوند نازل فرمود:﴿وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذلَّةٌ﴾ خداوند شما ها را در جنگ بدر در حالی که ضعیف بودید یاریتان کرد.
﴿وَ لَقَدْ كُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَ أَنتُمْ تَنْظُرُونَ﴾ (143)
143- و به تحقیق شما مرگ را قبل از این که با آن روبرو شوید آرزو می کردید پس آن را با چشم خویش دیدید در صورتی که به آن نگاه می کردید
امام باقر علیه السلام درباره این آیه می فرماید چون پیامبر به مؤمنین خبر داد که
ص: 339
خداوند به شهدای بدر چه ثواب هایی عطا کرده درجه و منزل آن ها را در بهشت بیان کرد صحابه نیز آرزوی شهادت کرده و گفتند پروردگارا جنگی را برای ما پیش بیاور تا در آن شهید شویم پس خداوند جنگ احد را برای آن ها پیش آورد ولی آن ها نتوانستند ثابت قدم بمانند و از جنگ فرار کردند مگر عده کمی از آن ها به گفته خود ثابت قدم ماندند. (1)
﴿وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ﴾ (144)
144- محمد فقط فرستاده خداوند است که قبل از او نیز پیامبرانی بودند، اگر او بمیرد و یا شهید شود آیا شما به عقب بر می گردید؟ و هر کس به عقب بر گردد پس هرگز به خداوند ضرری نمی رساند و خداوند بزودی پاداش شاکران را خواهد داد.
﴿وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ﴾
هنگامی که رسول خدا له برای جنگ احد بیرون رفت در روز جنگ مردی از اصحاب رسول خدا به فرار کرده و در راه خود به هر کسی که می رسید می گفت محمد کشته شده است بعد از جنگ چون اصحاب رسول خدا به مدینه بر گشتند خداوند آیه فوق را فرستاد
﴿وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِي قَاتَلَ مَعَهُ رِبْتُونَ كَثيرٌ فَمَا وَ هَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ مٰا
ص: 340
ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ﴾ (146)
﴿وَ مَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلا أَنْ قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ إِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ﴾ (147)
146- چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی زیادی در کنار آن ها جنگ کردند و آن ها هیچ گاه در برابر آن چه که در راه خداوند بر آن ها می رسید ترسو و نا توان نشدند و خداوند صبر کنندگان را دوست می دارد.
147- و سخنان آن ها فقط این بود که می گفتند پروردگارا گناهان ما را ببخش و در کار هایی که تندروی کردیم در گذر و قدم های ما را ثابت بدار و ما را بر گروه کافران یاری فرما.
﴿وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِي قَاتَلَ مَعَهُ رِبَّيُّونَ كَثِيرٌ﴾
چه بسا پیامبری که قبل از محمد بوده و جنگ کرده و با او سپاه بسیاری بودند
﴿ارِبَّيُّونَ﴾ جمع های زیاد
﴿الرَبوة﴾ یکی از ده هزار نفر
﴿فَمَا وَ هَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ﴾ پيامبران قبل از آن ها.
﴿وَ مَا ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكَانُوا وَ اللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ وَ مَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلا أَنْ قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ إِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا﴾ یعنی خطا های آن ها ﴿وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ﴾ قدم های ما ثابت بدار و ما را بر گروه کافران یاری فرما.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تُطيعُوا الَّذينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خٰاسِرِينَ﴾ (149)
ص: 341
﴿بَلِ اللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَ هُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ﴾ (150)
﴿سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ﴾ (151)
149- ای کسانی که ایمان آورده اید اگر از کسانی که کافر شده اند پیروری کنید شما را به عقب بر می گردانند پس از زیان کاران می شوید.
150- (کافران مورد اعتماد شما نیستند) بلکه خداوند ولی و سر پرست شماست و او بهترین یاری کنندگان است.
151- به زودی در دل کافران به خاطر این که برای خداوند شریک قائل شدند رعب و هراس ایجاد می کنیم و جایگاه آن ها در آتش جهنم است و چه بد جایگاهی است جایگاه ستم کاران.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ) مقصود از کافر در این آیه عبد اللّه بن أبی است که با رسول خدا برای جنگ بیرون رفت و از نصف راه بر گشته و طرفدارانش را از جنگ و کشته شدن ترساند و به مؤمنین گفت: روز احد روز فرار است از دست علی به دینتان بر گشت کنید.
﴿بَلِ اللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَ هُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ) یعنی قریش که به جنگ پیامبر آمده بودند ﴿بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَ تَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ عَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاكُمْ مَا تُحِبُّونَ مِنْكُمْ مَنْ يُريدُ الدُّنْيَا وَ مِنْكُمْ مَنْ يُريدُ الآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ ليَليكُمْ وَ لَقَدْ عَفَا عَنْكُمْ وَ اللّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ﴾ (152)
ص: 342
﴿إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لَا تَلْوُونَ عَلَى أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ فَأَثَابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَيْلَا تَحْزَنُوا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَ لَا مَا أَصَابَكُمْ وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾ (153)
﴿ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَى طَائِفَةً مِنْكُمْ وَ طَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لَا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾ (154)
152- و به تحقیق وعده خداوند برای شما به حقیقت پیوست، در آن هنگامی که به اذن خداوند کافران را به هلاکت می رساندید تا این که (در جنگ احد) سست شدید و در امورتان به نزاع پرداختید بعد از آن که آن چه دوست می داشتید (از پیروزی بر دشمن) به شما نشان داد نا فرمانی کردید. بعضی از شما ها دنیا می خواهد و بعضی هایتان آخرت، سپس خداوند شما را از آن منصرف نمود تا شما را امتحان نماید و از (گناهان) شما در که خداوند نسبت به مومنان رحمت و بخشش دارد.
153- (به یاد بیاورید) هنگامی که از کوه بالا می رفتید و به احدی (عقب ماندگان) توجهی نداشتید و پیامبر شما را از عقب صدا می زد پس خداوند غمی بر غم شما افزود تا از این پس بر آن چه از دست رفت یا برای رنج و المی که به شما می رسد اندوهگین نشوید و خداوند به هر چه که کنید آگاه است.
154- سپس بعد از این غم ایمنی بر شما نازل کرد که آن به صورت خواب
ص: 343
سبکی بود که گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی نیز هنوز در فکر جان خود بودند و آن ها گمان های نا درستی همچون گمان های دوران جاهلیت نسبت به خدا را داشتند و می گفتند آیا ممکن است به پیروزی دست بیابیم؟ بگو همه امور در دست خداست. آن ها در دل خود چیزی را پنهان می کنند و برای تو بیان نمی کنند می گویند اگر قرار بود که پیروز شویم در این جا کشته نمی شدیم بگو اگر در خانه های خود هم بودید باز افرادی که
کشته شدن برای آن ها مقرر شده بود حتماً با پای خود به قتلگاه بیرون می آمدند و این ها برای آن است که خداوند می خواهد آن چه را که در سینه ها پنهان دارید را بیازماید و آن چه را در دل دارید خالص گرداند و خداوند از آن چه در سینه هاست آگاه است.
﴿وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللهُ وَعْدَهُ﴾ یعنی خداوند شما را در برابر کفار یاری فرمود.
﴿إِذْ تَحْسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ﴾ به اذن خداوند آن ها را بکشید.
﴿حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَ تَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ عَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاكُمْ مَا تُحِبُّونَ مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيا﴾ یعنی افراد تحت نظر عبد اللّه بن جبیر که محل قرارگاه خود را که همان گردنه بود را ترک کرده و به دنبال غنیمت رفتند و باعث شکست مسلمین شدند.
﴿وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الْآخِرَةَ﴾ يعنى عبد اللّه بن جبیر و عده کمی از یارانش که جایگاه خودشان را ترک نکرده و در همان جا باقی ماندند تا به شهادت رسیدند.
﴿ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ﴾ يعنی شما را امتحان کرد. ﴿وَ لَقَدْ عَفٰا عَنْكُمْ وَ اللّهُ ذُو فَضْلِ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ﴾
ص: 344
سپس از فراریان اصحاب رسول خدا یاد کرده و می فرماید:﴿تُصْعِدُونَ وَ لَا تَلْوُونَ عَلَى أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ - تا - خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾ (به یاد بیاورید) هنگامی که از کوه بالا می رفتید و به احدی (عقب ماندگان) توجهی نداشتید و پیامبر شما را از عقب صدا می زد پس خداوند غمی بر غم شما افزود تا از این پس بر آن چه از دست رفت یا برای رنج و المی که به شما می رسد اندوهگین نشوید و خداوند به هر چه که کنید آگاه است.
امام باقر علیه السلام می فرماید منظور از غم اول در آیه فرار کردن و کشته شدن است و منظور از غم دوم اشراف پیدا کردن خالد بن ولید بر آن هاست.
﴿لِكَيْلا تَحْزَنُوا عَلَى مَا فَاتَكُمْ﴾ آن چه که از آن ها فوت شد که همان غنیمت بود اندوهگین نشون
﴿وَ لاٰ مَا أَصَابَكُمْ﴾ يعنی کشته شدن برادرانشان بود.
﴿وَ اللّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَم﴾ مى فرماید یعنی فرار کردن. (1)
(بر گشت به اصل داستان) اصحاب رسول خدا بعد از مجروح شدن و فرار کردن به سوی آن حضرت بر گشته و زبان به معذرت خواهی گشودند. خداوند خواست که اصحاب راست گو و دروغ گو را به آن ها بشناساند پس در آن حال خوابی را بر آن ها مستولی کرد که کم مانده بود بر زمین بیفتند؛ منافقین که آن حضرت را تکذیب می کردند نمی توانستند بر روی زمین بمانند. و عقل هایشان پریده بود و سخنان واهی می گفتند و حقایق را بر زبان جاری می کردند. خداوند این آیه را نازل فرمود:﴿نُغاساً يَغْشَى طَائِفَةٌ مِنْكُمْ﴾ يعنى
ص: 345
مؤمنين ﴿وَ طَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ﴾ و گروهی نیز هنوز در فکر جان خود بودند و آن ها گمان های نا درستی هم چون گمان های دوران جاهلیت نسبت به خدا را داشتند و می گفتند آیا ممکن است به پیروزی دست بیابیم؟
خداوند به محمد صلى الله عليه وسلم فرمود:﴿قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ، يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ
مٰا لاٰ يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا﴾ می گویند اگر ما در خانه هایمان می بودیم کشته نمی شدیم.
خداوند فرمود:﴿لَوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضاجِعِهِمْ وَ لِيَبْتَلِيَ اللّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَ اللّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾ پس خداوند آن چه در قلوب اصحاب بود که بعضی از آن ها مؤمن و بعضی از آن ها منافق دروغ گو بودند را به وسیله خواب به رسول خود خبر داد و بر او این آیه را نازل کرد ﴿مٰا كٰانَ اللهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِينَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ﴾ (1) یعنی به وسیلۀ خواب منافق دروغ گو از مؤمن راست گو مشخص شد.
﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ﴾ (155)
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزًّى لَوْ كَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَ مَا قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾ (156)
ص: 346
﴿أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ﴾ (157)
﴿إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ﴾ (158)
﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَ الْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ﴾ (159)
﴿إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَيَّنُوا فَأُولَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾ (160)
155- کسانی از شما که در روز بر خورد دو گروه در جنگ احد فرار کردند شیطان آن ها را به سبب بعضی از گناهانشان به لغزش انداخت و به تحقیق خداوند آن ها را بخشید بدرستی که خداوند آمرزنده و بردبار است.
156- ای کسانی که ایمان آورده اید مانند کسانی که کفر ورزیدند نباشید هنگامی که برادرانشان به مسافرت می روند یا در جنگ حاضر می شوند و مردند یا به شهادت رسیدند می گویند اگر در پیش ما می ماندند نمی مردند و کشته نمی شدند که خداوند آن حسرت را بر دل آن ها می گذارد، خداوند می میراند و زنده می کند و خداوند به آن چه که انجام
می دهید بیناست.
157- و اگر در راه خدا کشته شده یا بمیرید در آخرت به آمرزش و رحمت الهی دست می یابید که آمرزش و رحمت خدا بهتر از هر چیزی است که از (دنیا) جمع آوری می کنند.
158- و اگر بمیرید یا کشته شوید به سوی خدا محشور می شوید.
159- به خاطر رحمت الهی در برابر آن ها نرم و مهربان شدی و اگر تند خو و
ص: 347
سخت دل بودی مردم از اطراف تو پراکنده می شدند پس آن ها را ببخش و برای آن ها از خداوند طلب مغفرت کن و در امور با آن ها مشورت کن پس هنگامی که تصمیم گرفتی بر خداوند توکل نما، بدرستی که خداوند توکل کنندگان را دوست می دارد.
160- اگر خدا شما را یاری کند کسی بر شما پیروز نمی شود و اگر (خداوند) شما را خوار و ذلیل کند (و به خودتان رها کند) پس چه کسی می تواند یاریتان نماید و مومنان باید بر خدا توکل نمایند.
﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ﴾ يعنى شیطان آن ها را فریفت تا به دنبال غنیمت رفتند.
﴿بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا﴾ یعنی با گناهانشان کسب نمودند.﴿وَ لَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ﴾ سپس می فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا﴾ یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید مانند عبد اللّه بن ابی و یارانش که برای جنگ با مشرکان نرفتند نباشید.
﴿وَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُنَّى لَوْ كَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَ مَا قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَ اللهُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ اللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾ سپس به پیامبرش فرمود:﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ﴾ یعنی اگر اخلاقی خشن داشتی از اطراف تو پراکنده می شدند و با تو همراهی نمی کردند. سپس برای تادیب رسولش می فرماید:﴿فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكَّلِينَ إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللهُ فَلا غَالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلُكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾ پس آن ها را ببخش و
ص: 348
برای آن ها (از خداوند) طلب مغفرت کن و در امور با آن ها مشورت کن پس هنگامی که تصمیم گرفتی بر خداوند توکل نما بدرستی که خداوند توکل کنندگان را دوست می دارد اگر خدا شما را یاری کند کسی بر شما پیروز نمی شود و اگر (خداوند) شما را خوار و ذلیل کند (و به خودتان رها کند) پس چه کسی می تواند یاریتان نماید و مومنون باید بر خدا توکل نمایند.
﴿وَ مَا كَانَ لِنَبِي أَنْ يَغُلُّ وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا عَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ ﴾ (161)
161- و هیچ پیامبری خیانت نمی کند و هر کس خیانت کند روز قیامت آن چه را که در آن خیانت کرده با خود می آورد سپس هر کس (جزای) هر عملی که انجام داده است را می بیند و به آن ها هیچ ستمی نخواهد شد.
امام باقر درباره آیه ﴿مٰا كٰانَ لِنَبِي أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ﴾ می فرماید: خداوند راست گفته است چرا که او هیچ پیامبری را خیانت کار قرار نداده است.
﴿وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ﴾ و اگر کسی چیزی را بدزدد در روز قیامت آن را در آتش جهنم می بیند سپس خداوند او را مجبور می کند که داخل جهنم شده و آن را بیرون بیاورد. ﴿ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ﴾ سپس هر کس (جزای) هر عملی که انجام داده است را می بیند و به آن ها هیچ ستمی نخواهد شد. (1)
ص: 349
﴿وَ مَا كَانَ لِنَبِي أَنْ يَغُلُّ وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ﴾
این آیه درباره جنگ بدر نازل شده است. این آیه با آیاتی که در سوره انفال درباره بدر نازل شده یکی می باشد اما در این سوره با اخبار احد آمده است علت نزول این آیه این بود که در جنگ بدر به همراه غنائم قطیفه سرخ رنگی نیز به دست مسلمانان افتاد ولی گم شد مردی از اصحاب رسول خدا گفت: قطیفه در میان غنائم نیست گمان می کنم که پیامبر آن را بر داشته باشد و تهمت دزدیده شدن آن را به پیامبر داد. خداوند نازل فرمود:﴿وَ مَا كَانَ لِنَبِي أَنْ يَغُلّ...﴾ مردی نزد رسول خدا آمد و گفت: فلان شخص قطیفه را دزدیده و در فلان مکان پنهان کرده است. پیامبر دستور داد آن جا را کنده و قطیفه را بیرون آوردند.
﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾ (164)
﴿أَ وَ لَمَّا أَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ (165)
﴿وَ مَا أَصَابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنِينَ﴾ (166)
﴿وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَ قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ﴾ (167)
164- به تحقیق خداوند بر مومنان منت نهاد که پیامبری از خودشان را در میانشان بر انگیخت که آیات او را بر آن ها تلاوت می کند و پاکیزه شان می کند
ص: 350
و کتاب و حکمت به آن ها می آموزد اگر چه قبل از آن در گمراهی آشکاری بودند.
165- آیا هنگامی که مصیبت در جنگ احد به شما رسید در حالی که دو برابر آن را به دشمنان رسانده بودید گفتید این از کجاست؟ بگو: این مصیبت و گرفتاری از ناحیه خود شماست همانا خداوند بر هر چیزی تواناست.
166- و آن چه در روز احد مقابله دو گروه با هم به شما رسید به فرمان خداوند بود تا مومنان شناخته شوند.
167- و نیز برای این بود که منافقان شناخته شوند و به آن هایی که گفته شد بیائید در راه خدا جهاد کنید یا از خود دفاع نمائید گفتند: اگر می دانستیم جنگی اتفاق خواهد افتد از شما پیروی می کردیم. آن ها در این هنگام به کفر نزدیک تر بودند تا به ایمان، به زبان چیزی را می گویند که در دل هایشان نیست و خداوند بر آن چه که پنهان می کنند آگاه تر است.
﴿لَقَدْ مَنَّ الله عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنفُسِهِمْ ( اين آیه درباره آل محمد علیهم السلام نازل شده است.
﴿أَ وَ لَمَّا أَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَ مَا أَصَابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنِينَ ﴾
می فرماید: آن ها سی صد منافق بودند که با عبد اللّه بن ابی سلول بر گشتند جابر بن عبد الله به آن ها گفت: شما ها را به خدا سوگند چرا در جنگ پیامبر و دین و وطنتان را یاری نکردید؟
ص: 351
آن ها گفتند: به خدا سوگند امروز جنگی در میان نبود اگر می دانستیم که جنگی است ما نیز از شما پیروری می کردیم و می جنگیدیم.
خداوند فرمود: ﴿هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ﴾ آن ها در این هنگام به کفر نزدیک تر بودند تا به ایمان، به زبان چیزی را می گویند که در دلهایشان نیست و خداوند بر آن چه که پنهان می کنند آگاه تر است
﴿وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ﴾ (169)
﴿فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ (170)
169- آن هایی را که در راه خدا کشته شده اند مرده حساب نکنید بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.
170- آن ها به خاطر فضلی که خداوند به ایشان عنایت فرموده خوش حالند و به خاطر کسانی که هنوز بعد از آن ها به ایشان ملحق نشده شادمانند نه ترسی بر آن هاست و نه محزون می شوند.
﴿وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ﴾
ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت می کند که فرمود: آن ها به خدا سوگند شيعيان ما هستند زمانی که داخل بهشت می شوند و با کرامت الهی روبرو شده و شادمان گردند از آن چیزی که به آن ها رسیده و در دنیا به برادران مؤمنشان نرسیده است.
ص: 352
﴿أَ لاّٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ) و این آیه رد کسانی است که ثواب و عقاب را بعد از مرگ باطل می دانند.
﴿الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ﴾ (172)
﴿الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ﴾ (173)
﴿فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ﴾ (174)
172- آن ها که دعوت خدا و رسول را بعد از آن همه جراحت که به آن ها رسید اجابت کردند از برای هر کدام آن ها که نیکی کردند و پرهیزگار بودند پاداش بزرگی است.
173- آن ها کسانی بودند که بعضی مردم به آن ها گفتند مردم (لشگر برای حمله به شما) گرد هم فراهم آمده اند بترسید بر ایمان آن ها افزوده شده و (در جواب) گفتند خداوند ما را کافی است و او بهترین حمایت کننده است.
174- پس آن ها با نعمت و فضل خداوند (از میدان جنگ) بر گشتند و هیچ نا راحتی و گرفتاری به آن ها ترسید و از رضای الهی پیروی کردند و خداوند صاحب فضل و رحمتی بزرگ است.
هنگامی که جنگ پایان یافت و مشرکان محل جنگ را ترک کردند رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود چه کسی می داند که سعد بن ربيع كجاست؟
ص: 353
شخصی گفت: من به دنبالش می گردم.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به مکانی اشاره کرده و فرمود: در آن جا دنبالش بگرد که من او را آن جا دیدم که دوازده نیزه او را در بر گرفته بود.
آن مرد گوید: به آن مکان رفته و دیدم که او در بین کشته ها افتاده است، گفتم: ای سعد جوابم را نداد دوباره گفتم: ای سعد؛ باز هم جوابم را نداد.
گفتم: ای سعد رسول خدا از حال تو می پرسید.
چون نام آن حضرت را شنید سرش را مانند جوجه ای که تازه از تخم بیرون آمده و یک جا آرام و قرار ندارد بلند کرد و گفت: آیا رسول خدا زنده است؟
گفتم: بله به خدا سوگند او زنده است و او به من خبر داد که تو را در میان دوازده نیزه دیده است.
سعد گفت: خداوند را حمد و سپاس می گویم او راست فرموده است همانا دوازده نیزه به من خورده که همۀ آن ها به اندرون من رسیده است؛ به قوم من انصار سلامم را برسان و به آن ها بگو به خدا سوگند در پیشگاه خداوند عذری نخواهید داشت اگر با وجود شما خاری به پای رسول خدا فرو برود. سپس نفسی کشیده و مانند شتری سر بریده خونی که در بدنش بود از او جاری شد و به رحمت الهی رسید به نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر گشته و جریان را به آن حضرت گفتم.
فرمود: خداوند سعد را رحمت کند که در زمان زنده بودنش ما را یاری کرد و در هنگام مرگش نیز به ما وصیت کرد.
ص: 354
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آن گاه فرمود: چه کسی از عمویم حمزه خبر دارد؟ حرث بن سميه گفت: من محل او را می دانم. بر بالا سر حمزه آمد وقتی وضع رقت بار او را دید خوش نداشت که به نزد رسول خدا بر گشته و حال او را به آن حضرت اطلاع دهد. رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به امیر المومنین علیه السلام فرمود: ای علی عمویت را پیدا کن علی علیه السلام نیز آمد و وقتی وضع رقت بار آن بزرگوار را دید کراهت داشت که به نزد پیامبر بر گردد و وضع او را به آن حضرت گزارش دهد. رسول خدا شخصاً بالا سر عمویش حمزه آمد، هنگامی که وضع أسف بار عمویش را دید و مشاهده کرد که با بدن مطهر آن بزرگوار چه کرده اند گریه کرد و فرمود: به خدا سوگند در هیچ مکانی نایستاده ام که همچون این مکان مرا به خشم آورده باشد اگر خدا به من قدرت داد هفتاد نفر از مردان قریش را مانند عمویم مثله می کنم جبرئیل علیه السلام بر آن حضرت وارد شده و این آیه را برایش خواند ﴿وَ إِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُو قِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ﴾ (1) اگر عقاب کنید پس مانند آن چه عقاب کرده اند عقاب کنید و اگر صبر کنید که البته آن برای صبر کنندگان بهتر است.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: بلکه صبر می کنم.
این آیه در سوره نحل آمده است بلکه لازم بود که در این سوره و در اخبار احد می آمد.
پیامبر ردای خود را که از برد یمن بود بر روی جنازه حمزه انداخت آن ردا قامت رشید حمزه کوتاه بود هر وقت آن را به سر مبارکش می کشید بر پاهایش نمایان می گشت و چون به پاهایش می کشید سرش نمایان می شد پس ردا را بر سر آن حضرت کشید و پاهایش را با علف پوشاند و فرمود: اگر
ص: 355
زنان بني عبد المطلب اندوهگین نمی شدند جنازه او را برای درندگان و مرغان رها می کردم تا روز قیامت از شکم آن ها محشور شود و اقامه دعوی نماید. رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دستور دادند که شهدا را جمع کنند بر بدن آن ها نماز خواند و دفنشان نمود و بر جنازه حمزه هفتاد تکبیر گفت.
ابلیس در مدینه فریاد کرد محمد کشته شده است. تمام زنان مهاجرین و انصار از خانه هایشان بیرون آمدند؛ حضرت فاطمه علیها السلام نیز با پای پیاده از خانه بیرون آمده و به سمت احد دوید تا این که رسول خدا را ملاقات کرد. رسول خدا وقتی دخترش را گریان دید با گریه او گریه نمود.
ابو سفيان فریاد کشید وعده گاه ما سال آینده بر سر چاه باشد.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به امير المؤمنين علیه السلام فرمود: بگو بله.
حضرت به سوی مدینه به راه افتاد چون وارد مدینه شد زنان با گریه و ناله به استقبال آن حضرت آمده و از کشته شدگان خود خبر می گرفتند. زینب دختر جحش نیز آمده و سراغ رزمندگانش را از حضرت گرفت.
پیامبر به او فرمود: صبر کن.
گفت: برای چه کسی ای رسول خدا؟
فرمود: در عزای برادرت
گفت ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ شهادت بر او گوارا باد.
فرمود: صبر کن.
گفت: برای چه کسی ای رسول خدا؟
فرمود: برای حمزة بن عبد المطلب.
گفت: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ شهادت بر او گوارا باد
فرمود: صبر کن.
ص: 356
گفت: برای چه کسی ای رسول خدا؟
فرمود: به خاطر شهادت شوهرت مصعب بن عمير.
زينب گفت:﴿وَ اِحْزِنَاهُ﴾
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود برای شوهر در نزد زن مرتبه ای است که کس دیگری آن مرتبه را ندارد. به آن زن گفته شد چرا آن کلمه را برای شوهرت گفتی؟
گفت: یتیم شدن بچه هایش را به یاد آوردم.
چون قریش از احد رفتند و پیامبر نیز با یارانش به سوی مدینه بر گشت در نزدیکی مدینه قبل از آن که وارد شهر شود به اصحابش فرمود: چه کسی از حال قریش برای من خبر می آورد که آیا آن ها به سوی مکه رفته اند و یا دوباره قصد حمله به مدینه را دارند کسی جوابش را نداد.
امير المؤمنين علیه السلام گفت: من از آن ها خبر می آورم.
پیامبر فرمود: برو اگر آن ها را دیدی که سوار اسب هایشان شده و شترانشان را به همراهشان می کشند آن ها قصد حمله به مدینه را دارند به خدا سوگند اگر آن ها قصد مدینه را نمایند نفرینشان می کنم تا هلاک شوند و اگر بر شترانشان سوار بوده و اسب ها را به دنبال خود می کشند می خواهند به مکه بر گردند و قصد حمله به مدینه را ندارند.
حضرت علی علیه السلام با آن همه درد و جراحتی که داشت رفت تا به نزدیکی آن ها رسید مشاهده کرد که آن ها سوار بر شتران شده و اسب هایشان را به دنبال خود می کشند امیر المؤمنین به نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر گشت و به آن حضرت گزارش داد.
پیامبر فرمود: آن ها قصد مکه را دارند.
ص: 357
چون رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم وارد مدینه شد جبرئیل نازل شده و گفت: ای محمد خداوند به تو امر می کند که از شهر خارج شده و به دنبال قريش بروی و جز مجروحین کس دیگری با تو همراه نباشد. رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به ندا کننده دستور داد که مجروحین مهاجرین و انصار را ندا کنند که با آن حضرت بیرون بروند و آن هایی که جراحتی ندارند بمانند. اصحاب مجروح ضماد بر روی زخم هایشان می گذاشتند و آن ها را مداوا می کردند که خداوند این آیه را بر پیامبرش نازل فرمود: ﴿وَ لا تَهِنُوا فِي ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللّهِ مَا لاٰ يَرْجُونَ﴾ (1) در جنگ با کافران سستی مکنید و ضعف از خود نشان ندهید اگر شما ها زخم خورده اید و درد می کشید آن ها نیز زخم خورده هستند و درد می کشند ولی شما از خداوند ثواب و یاری را امید دارید اما آن ها امیدی ندارند. -این آیه که در سوره نساء است لازم بود که در همین سوره آل عمران می آمد چرا که مربوط به واقعه احد می باشد-.
و خداوند عز و جل فرمود: ﴿إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ﴾ (2) اگر در میدان احد جراحتی به شما رسید به آن ها نیز (در جنگ بدر) جراحتی وارد شد و ما این روز ها پیروزی و شکست را در میان مردم قرار می دهیم تا آن هایی که ایمان آورده اند شناخته شوند و خداوند از میان شما شاهدانی بگیرد.
افراد مجروح شده با پیامبر برای تعقیب قریش بیرون رفتند چون رسول
ص: 358
خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به حمراء الأسد رسیدند و قریش در (روحا) فرود آمده بودند عکرمه بن ابو جهل و حارث بن هشام و عمرو بن عاص و خالد بن ولید گفتند: بر گردیم و مدینه را غارت کنیم چرا که بزرگانشان را هلاک کرده و دلیر مردشان را که حمزه باشد را کشته ایم.
مردی که از مدینه به سوی مکه می رفت به آن ها رسید. از اوضاع مدینه و چگونگی احوال اصحاب پیامبر سؤال کردند.
آن مرد گفت: محمد و اصحابش مدینه را ترک کرده و با شدت به تعقیب شما به حمراء الأسد رسیده اند.
ابو سفیان گفت: این بر گشتن ما به مدینه بغی و لجاجت است، ما به گروهی پیروز شده ایم و اگر بغی کنیم رستگار نمی شویم.
نعيم بن مسعود اشجعی را دیدند که به سوی مدینه می رفت. ابو سفیان به او گفت: کجا می روی؟
نعیم گفت: به مدینه می روم تا غذایی برای اهل خود بخرم.
ابو سفیان گفت: آیا از حمراء الأسد می روی تا اصحاب محمد را دیده و به آن ها بگوئی که هم سوگندان و موالی قریش از قبائل عرب دور قريش جمع شده اند و آن ها را بترسانی تا از تعقیب ما دست بر دارند و بر گردند که در عوض ده شتر با بار خرما و مویز به تو می دهیم. نعیم آن را قبول کرد. فردای آن روز به حمراء الأسد رسيد، به اصحاب پیامبر گفت: کجا می خواهید بروید؟
گفتند: در پی قریش هستیم.
گفت: بر گردید که هم سوگندان و موالیان قریش و هر کسی از آن ها که به جنگ احد نیامده بود همگی گرد هم آمده اند گمان می کنم همین الآن طلیعه
ص: 359
لشگرشان پیدا شود.
اصحاب پیامبر گفتند:﴿حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ﴾
جبرئيل بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نازل شد و گفت: ای محمد بر گرد که خداوند رعبی از شما در دل قریش انداخت و آن ها بر گشتند. پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به مدینه بر گشت. خداوند این آیه را نازل فرمود: ﴿الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ﴾ یعنی نعیم بن مسعود. این لفظ عام و معنایش خاص است.
﴿إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَاناً وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللهِ وَ اللهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ﴾ هنگامی که وارد مدینه شدند اصحاب پیامبر گفتند: این چه چیزی بود که به ما رسید؟ ما فکر می کردیم پیروز هستیم. خداوند این آیه را فرستاد: ﴿أَ وَ لَمَّا أَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِكُمْ﴾ (1) آیا هنگامی که مصیبت (در جنگ احد) به شما رسید در حالی که دو برابر آن را به دشمنان رسانده بودید گفتید: این از کجاست؟ بگو این مصیبت و گرفتاری از ناحیه خود شماست . (2)
در روز بدر هفتاد نفر از قریش کشته شده و هفتاد نفر نیز به اسارت مسلمانان در آمدند که حکم درباره اسیران کشتن بود. انصار به پیامبر گفتند: ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آن ها را به ما ببخش و آن ها را مکش تا از آن ها فدیه بگیریم. جبرئیل نازل شد و گفت: خداوند مباح کرده که از آن ها فدیه گرفته و آزادشان
ص: 360
نمائید. اما در سال آینده به تعداد کسانی که از آن ها فدیه گرفته شده است از انصار شهید خواهد شد. رسول خدا این شرط را به آن ها ابلاغ فرمود. گفتند: ما راضی هستیم که امسال از آن ها فدیه گرفته و خودمان را تقویت نمائیم و در سال آینده به تعداد کسانی که از آن ها فدیه گرفته ایم از ما کشته شود و ما داخل بهشت شویم از اسیران فدیه گرفته و آن ها را آزاد کردند. هنگامی که سال آینده که روز احد بود اتفاق افتاد هفتاد نفر از اصحاب رسول خدا کشته شدند، اصحاب از این واقعه نا راحت شده و گفتند: ای رسول خدا این چه مصیبتی بود که به ما رسید، ما می گفتیم حتماً پیروز هستیم. خداوند این آیه را نازل کرده و فرمود: ﴿أَ وَ لَمَّا أَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هذا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِكُمْ﴾ یعنی آن چه در روز بدر با شما شرط بستیم اتفاق افتاده است.
﴿وَ لَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴾ (180)
180 - آن ها که بخل می ورزند و از آن چه که خداوند از فضل خویش به آن ها داده انفاق نمی کنند گمان نکنند که این بخل ورزیدن به نفع آن هاست بلکه آن شرّی برای آن هاست برای این که بزودی در روز قیامت آن چه را که بخل می ورزیدند هم چون زنجیری به گردن آن ها می افکنند و میراث آسمان ها و زمین برای خداست و خداوند به آن چه که انجام می دهید آگاه است.
﴿وَ لَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ﴾ می فرماید: کسی که بخل ورزیده و مالش را در اطاعت الهی
ص: 361
انفاق نکند همان مال در روز قیامت افساری از آتش جهنم شده و در گردنش آویزان می گردد و آن قول الهی است که می فرماید:﴿سَيْطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ﴾ برای این که بزودی در روز قیامت درباره آن چه که بخل می ورزیدند هم چون زنجیری به گردن آن ها می افکنند.
﴿لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِيَاءُ سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ﴾ (181)
181- به تحقیق خداوند سخن آن هایی را که گفتند خداوند فقیر است و ما بی نیازیم را شنید، به زودی آن چه را که گفتند و به نا حق کشتن پیامبران را خواهیم نوشت و به آن ها می گوئیم عذاب سوزان را بچشید.
﴿لَقَدْ سَمِعَ اللهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِيَاء﴾ بخدا سوگند آن ها خداوند را ندیده اند تا بدانند که خداوند فقير است لكن أولياء الهي را فقیر دیده و گفتند اگر خداوند غنی و بی نیاز بود اولیائش هم غنی و بی نیاز می شدند.
﴿الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَ بِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾ (183)
﴿فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جَاءُوا بِالْبَيِّنَاتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْكِتَابِ الْمُنِيرِ﴾ (184)
﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَ مَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ﴾ (185)
ص: 362
183- آن ها کسانی (هستند که) گفتند خداوند از ما پیمان گرفته که به هیچ پیامبری ایمان نیاوریم تا آن که برای ما قربانی بیاورد که آتش آن را بخورد (بسوزد) بگو: که به تحقیق قبل از من پیامبرانی با دلایلی روشن (معجزه) پیش شما آمدند و آن چه که گفتید آوردند، پس چرا آن ها را کشتید اگر راست می گوئید؟
184- پس اگر تو را تکذیب کردند (نا راحت مباش) که پیامبران قبل از تو را هم که با دلایلی روشن و زبور ها و کتاب آسمانی آمده بودند را نیز تکذیب کردند.
185- هر کسی مزۀ مرگ را می چشد و همانا شما مزد اعمالتان را در روز قیامت خواهید گرفت پس کسی که از آتش جهنم دور شود وارد بهشت می گردد و رستگار می شود که زندگی دنیا جز متاعی فریبنده نیست.
﴿الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلَا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانِ تَأْكُلُهُ النَّارُ﴾ گروهی از یهود به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم گفتند: هرگز به تو ایمان نمی آوریم مگر این که برای ما قربانی بیاورید که آتش آن را بخورد در نزد بنی اسرائیل طشتی بود و قربانی را می آوردند و در آن طشت می گذاشتند آتشی می آمد و آن را می سوزاند به پیامبر گفتند: ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم مگر این که برای ما قربانی بیاوری و آتش آن را بسوزاند همچنان که در زمان بنى اسرائیل بود خداوند فرمود: ای محمد به آن ها بگو پیش از من پیامبرانی با معجزه ها و آن چه که گفتید به سویتان آمدند و اگر راست می گوئید پس چرا
آنان را کشتید
امام باقر علیه السلام درباره آیه زیر می فرماید: ﴿فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جَاؤُ بالْبَيِّنَاتِ﴾ که آن آیات و معجزات است
ص: 363
﴿وَ الزُّبُرِ﴾ که کتاب پیامبران در نبوت است.
﴿وَ الْكِتَابِ الْمُنِيرِ﴾ که حلال و حرام می باشد. (1)
﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ﴾ یعنی از آتش نجات یافت.
﴿وَ مَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلا مَتَاعُ الْغُرُورِ﴾.
ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت می کند که فرمود هنگامی که روز قیامت شود محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را بخوانند و حله سرخ رنگی را بر او بپوشانند و در سمت راست عرش بایستد و سپس ابراهیم را بخوانند و حله سفید بر او بپوشانند و او در سمت چپ عرش بایستد سپس امیر المؤمنين على علیه السلام را بخوانند و حله سرخ رنگی را بر او بپوشانند و بر سمت راست پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می ایستد سپس اسماعیل را فرا می خوانند و حله سفید رنگی را بر او می پوشانند و او در سمت چپ ابراهیم می ایستد. سپس امام حسن علیه السلام را فرا می خوانند و حله سرخ رنگی را بر او می پوشانند و در سمت راست امير المؤمنین علیه السلام می ایستد، سپس امام حسین علیه السلام را فرا می خوانند و حله سرخ رنگی را بر او نیز می پوشانند و در سمت راست امام حسن می ایستد سپس هر یک از ائمه را فرا می خوانند و حله سرخ رنگی را بر آن ها می پوشانند و هر یک در سمت راست بعد از دیگری می ایستد و سپس شیعیان را فرا می خوانند و آن ها را در روبروی امامانشان به صف می کشند، سپس حضرت فاطمه علیها السلام را با زنان از ذریه و شیعیان آن حضرت را فرا می خوانند و بدون
ص: 364
حساب وارد بهشت می شوند سپس منادی از میان عرش از جانب خداوند ندا می کند: ای محمد چه خوب پدری است پدر تو که آن ابراهیم است و چه خوب برادری است برادر تو که آن علی بن ابی طالب علیه السلام است و چه نوه های خوبی هستند نوه های تو که آن دو حسن و حسین هستند و چه نیکو جنینی بود جنین تو محسن که در شکم مادر شهید شد و چه نیکو امامان راهنما کننده ای هستند ذریه تو که امامان را از امام سجاد علیه السلام تا آخر نام می برد و چه نیکو شیعیانی هستند شیعیان تو؛ همانا محمد و وصی او و دو نوه او و امامان از ذريه او همگی از رستگارانند و سپس به آن ها می فرماید داخل بهشت شوید و آن فرمایش الهی است که می فرماید:﴿فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ﴾ (1)
﴿وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لَا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ﴾ (187)
187- و (به خاطر بیاورید) هنگامی که خداوند از افرادی که کتاب به آن ها داده شد بود پیمان گرفت که حقایق آن را برای مردم بیان کنید و کتمان نکنید، ولی آن ها آن عهد و پیمان را پشت سر انداختند و آن را به بهای کمی فروختند، پس چه بد کالایی خریدند.
امام باقر علیه السلام درباره آیه ﴿وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لاٰ تَكْتُمُونَهُ﴾ می فرماید: خداوند از اهل کتاب عهد و پیمان گرفت درباره مقام محمد برای مردم سخن بگویند و آن را کتمان نکنند.
ص: 365
﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِم﴾ ولی آن ها آن پیمان را وا نهادند ﴿وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ﴾ (1) و آن را به بهای کمی فروختند، پس چه بد کالایی خریدند.
﴿لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا فَلَا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِنَ الْعَذَابِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ (188)
188- (ای پیامبر) گمان مکن آن هایی که به اعمال زشت خود خوشحال می شوند و دوست دارند که در مقابل کاری اعمال نیکی که انجام نداده اند مورد ستایش واقع شوند از عذاب الهی به دور هستند برای آن ها عذابی دردناک است. (2)
﴿لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ﴾ این آیه درباره منافقین نازل شد که بدون دلیل و عملی دوست داشتند مورد ستایش واقع شوند.
امام باقر الا درباره آیه ﴿فَلَا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِنَ الْعَذَابِ﴾ می فرماید: یعنی از عذاب به دور شوند ﴿وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ و براى آن ها عذاب دردناکی است.
﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾ (191)
ص: 366
﴿رَبَّنَا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ﴾ (192)
191- آن هایی که خداوند را در حال ایستاده و نشسته و به پهلو خفته یاد می کنند و در خلقت آسمان ها و زمین می اندیشند (و می گویند:) پروردگارا تو این ها را بیهوده نیافریده ای پاک و منزهی ما را از عذاب دوزخ نگاه دار.
192- پروردگارا هر که را تو در آتش بیافکنی او را خوار و ذلیل کرده ای و برای ستم کاران هیچ یاوری نیست.
﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ﴾ يعنى شخص سالم نماز را در حال ایستاده و شخص مريض نماز را در حال نشسته می خواند.
﴿وَ عَلى جُنُوبِهِمْ﴾ یعنی خوابیده با اشاره می خواند.
این دو آیه از محکمات است
﴿رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَ تَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ﴾ (193)
﴿رَبَّنَا وَ آتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَى رُسُلِكَ وَ لَا تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾ (194)
﴿فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَ أُوذُوا فِي سَبِيلِي وَ قَاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ﴾ (195)
﴿لَا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلَادِ﴾ (196)
﴿مَتَاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهَادُ﴾ (197)
ص: 367
193- پروردگارا ما صدای منادی را شنیدیم که به ایمان دعوت می کرد که به پروردگارتان ایمان بیاورید پس ایمان آوردیم، پروردگارا گناهان ما را بیامرز و از زشتی های ما در گذر و ما را با نیکان بمیران.
194- پروردگارا آن چه را که به وسیله رسولت بر ما وعده داده ای به ما عطا کن، و در روز قیامت ما را رسوا مکن بدرستی که تو از وعده ات تخلّف نمی ورزی.
195- پس پروردگارشان دعا های آن ها را اجابت کرد (و فرمود:) من عمل هیچ عمل کننده ای از زن و مردتان را ضایع نمی کنم که شما از هم دیگر هستید؛ پس آن ها که از وطن در راه خدا هجرت کردند و از دیارشان بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند و جهاد کرده و کشته شدند بیقین گناهانشان را می پوشانم و آن ها را به بهشت هایی وارد می کنم که در زیر درختانش نهر ها جاری است. این پاداشی از جانب خداست و بهترین
ثواب ها در نزد خداست.
196- رفت و آمد (آزادانه) کافران در شهر ها تو را فریب ندهد.
197- این متاع کمی است و سپس جایگاه آن ها آتش جهنم است و چه بد جایگاهی است.
﴿رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ﴾ یعنی رسول خدا به سوی ایمان فرا می خواند تا این که فرمود: ﴿إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾
سپس امیر المؤمنین علیه السلام و یاران آن حضرت را ذکر فرمود و فرمود:﴿فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ﴾ یعنی امیر المؤمنين و سلمان و ابوذر هنگامی که خروج کنند.
﴿وَ أُوذُوا فِي سَبِيلِي وَ قَاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَ
ص: 368
لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ﴾ و در راه من آزار دیدند و جهاد کرده و کشته شدند بیقین گناهانشان را می پوشانم و آن ها را به بهشت هایی وارد می کنم که در زیر درختانش نهر ها جاری است. این پاداشی از جانب خداست و بهترین ثواب ها در نزد خداست.
سپس به پیامبرش فرمود: ﴿لَا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلَادِ مَتَاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهَادُ﴾ رفت و آمد (آزادانه) کافران در شهرها تو را فریب ندهد این متاع کمی است و سپس جایگاه آن ها آتش جهنم است و چه بد جایگاهی است.
﴿وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خَاشِعِينَ لِلَّهِ لَا يَشْتَرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾ (199)
199- و همانا از اهل کتاب افرادی هستند که به خدا و آن چه که بر شما و آن چه را که بر خودشان نازل شده ایمان دارند برای خدا خاشع هستند و آيات الهی را به بهای اندکی نمی فروشند اجر آن ها نزد پروردگارشان است بدرستی که خداوند سریع الحساب است
﴿وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خَاشِعِينَ لِلَّهِ﴾ آن ها گروهی از یهود و نصاری بودند که اسلام آوردند که از جمله آن ها نجاشی و یارانش بودند.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ
ص: 369
تُفْلِحُونَ﴾ (200)
200- ای کسانی که ایمان آورده اید، صبر کنید و پایداری نمائید و از خداوند بترسید شاید که رستگار شوید.
﴿اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا﴾
امام صادق علیه السلام می فرماید بر مصیبت ها شکیبائی بورزید و بر فرائض صبر نمائید و از ائمه علیهم السلام پیروی نموده و با آن ها رابطه برقرار کنید. (1)
امام رضا علیه السلام می فرماید: هنگامی که روز قیامت شود منادی ندا کند کجا صبر کنندگان؟ پس گروهی از مردم به پا می خیزند. سپس منادی ندا کند کجا هستند صبر شوندگان؟ پس گروهی دیگر از مردم به پا می خیزند.
راوی گوید، عرض کردم: فدایت گردم صبر کنندگان چه کسانی هستند؟
فرمود: آن هائی که بر انجام واجبات صبر می کنند و صبر شوندگان کسانی هستند که بر دوری از محرمات صبر می کنند. (2)
ص: 370
4 - سوره نساء در مدینه نازل شده و دارای 176 آیه است
ص: 371
ص: 372
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَ نِسَاءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا﴾ (1)
1- ای مردم، از پروردگارتان بترسید که همۀ شما را از یک انسان آفرید و از آن همسرش را نیز خلق کرد و از آن دو انسان های زیادی از مرد و زن (در اطراف عالم) پراکنده نمود و بترسید از آن خدایی که در هنگام در خواست چیزی از هم دیگر نامش را می برید و نیز با خویشان (قطع رابطه) نکنید، که همانا خداوند مراقب شماست.
﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ﴾ يعنى شما را از آدم علیه السلام آفریدم.
﴿وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا﴾ یعنی حوا را که خداوند او را از دنده پائین آدم علیه السلام آفرید.
﴿وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَ نِسَاءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ﴾ در روز قیامت از تقوی سؤال می کنند که آیا در دنیا تقوا پیش داشتید و از ارحام سؤال می کنند که آیا با آن ها پیوند داشتید و صله رحم
ص: 373
می کردید؟
﴿إِنَّ اللهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً﴾ مراد از (رقیب) یعنی خداوند شما را کفایت می کند.
در روایت ابی الجارود آمده است که مراد از رقیب حافظ و نگهبان است.
﴿وَ آتُوا الْيَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَ لَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوبًا كَبِيرًا﴾ (2)
2- و اموال یتیمان را (بعد از آن که به حد بلوغ رسیدند) به آن ها بدهید، و اموال بد و نا مرغوب (خود را) با اموال مرغوب (آن ها) عوض نکنید و اموال آنان را بهمراه اموال خودتان نخورید، که آن گناهی بزرگ است.
﴿وَآتُوا الْيَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَ لَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ﴾ يعنى مال يتيم را به ظلم و ستم نخورید و مال نا مرغوب خود را با مال مرغوب آن ها عوض نكنيد.
﴿وَ لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ﴾ یعنی مال یتیم را با مال خودتان نخورید.
﴿إِنَّهُ كَانَ حُوبًا كَبِيرًا﴾ که آن گناهی بزرگ است.
﴿وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَ ثُلَاثَ وَ رُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا﴾ (3)
3- و اگر می ترسید که در هنگام ازدواج با دختران یتیم با عدالت رفتار نکنید پس با زنان پاک دیگر (غیر از یتیمان) ازدواج کنید، پس اگر بترسید
ص: 374
که در بین آنها (زنان متعدّد) با عدالت رفتار نکنید پس یک همسر اختیار کنید و یا اگر کنیزانی دارید به همان اکتفاء کنید که این کار از ظلم و ستم جلو گیری می کند.
﴿وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَ ثُلَاثَ وَ رُبَاعَ﴾ این آیه بهمراه آيه ﴿وَ يَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَمَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ فِي يَتَامَى النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا تُؤْتُونَهُنَّ مَا كُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ (1) * فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَ ثُلَاثَ وَ رُبَاعَ﴾ نازل شده است که نصف آیه در اول سوره و نصف دیگرش صدر آیه 120 می باشد و این آیه درباره این است که حلال نمی باشد که با دختر یتیمی به خاطر مالش ازدواج کنند پس درباره آن از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم سؤال کردند و خداوند متعال ﴿َسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ - تا - مَثْنَى وَ ثُلَاثَ وَ رُبَاعَ﴾ را نازل فرمود.
﴿فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا﴾ یعنی اگر قادر به بر قراری عدالت در بین زن ها نیستید بیش از یک زن نگیرید.
﴿وَ آتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا﴾ (4)
4- و مهر زنان را (بطور کامل) به آن ها بپردازید پس اگر چیزی از آن را با رضایتشان به شما بخشیدند از آن استفاده کنید که برای شما حلال و گوارا است.
ص: 375
﴿وَ آتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً﴾ نحله یعنی هدیه داد.
﴿فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا﴾ یعنی آن چه را که زن از مهر خود به مرد بخشید دیگر نمی تواند چیزی از آن را پس بگیرد.
﴿وَ لَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَ ارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا﴾ (5)
5- و اموال خودتان را که خداوند آن را باعث پایداری زندگیتان قرار داده در اختیار سفیهان نگذارید و روزی (نفقه) آن ها را از همان مال بدهید و لباس بر آن ها بپوشانید و با آن ها نیکو و شایسته سخن بگوئید.
ابی الجارود از امام باقر علیه السلام درباره این آیه ﴿وَ لَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ﴾ روایت می کند که فرمود: سفهاء زنان و بچه ها هستند، وقتی مردی تشخیص دهد که همسرش و یا فرزندش سفیا و فساد انگیز است نباید هیچ یک از آن ها را بر مال خودش مسلط کند، چون خدای تعالی مال را وسیله قوام زندگی او قرار داده سپس فرمود: مراد از (قيام) معاش زندگی است. (1)
﴿وَ ارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا﴾ می فرماید: معروف آن چه که از مال و سلاح است.
أبو بصير از امام صادق علیه السلام روایت می کند که فرمود: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: شارب الخمر هر وقت سخنی گفت او را تصدیق نکنید و هنگامی که به خواستگاری آمد به او زن ندهید، زمانی که مریض شد به عیادتش نروید،
ص: 376
هنگامی که مرد در تشیع جنازه اش شرکت نکنید، او را درباره امانات خود امین قرار ندهید و هر کس امانتی به او بسپارد و آن امانت از بین برود خداوند عوض آن را اعطا نمی کند و در مقابل تلف شدن آن مال اجر و ثوابی به شما نمی دهد زیرا خداوند می فرماید:﴿وَ لَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ﴾ و كدام سفیهی از خورنده شراب سفیه تر است. (1)
﴿وَ ابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَ لَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَ بِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَ مَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَ كَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا﴾ (6)
6- و یتیمان را چون به حد بلوغ رسیدند امتحان کنید که اگر در آن ها رشد دیدید اموالشان را به آن ها بدهید و قبل از این که بزرگ شوند اموالشان را از روی اسراف و عجله نخورید (حیف و میل نکنید) و هر کس بی نیاز است از بر داشتن حق الزحمه خود داری نماید و هر کس که فقیر است به اندازه متعارف (از مال يتيم حق الزحمه) بر دارد پس هنگامی که اموالشان را به آن ها می دهید شاهد بگیرید اگر چه گواهی خدا برای محاسبه کافی است.
﴿وَ ابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَ لَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَ بِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا﴾
هر کسی که در دست او مال یتیمی باشد جائز نیست که آن را به او تحویل بدهد تا این که به سن بلوغ و ازدواج برسد؛ زمانی که آن یتیم محتلم شد در
ص: 377
صورت مرتکب شدن به معاصی حد بر او جاری می شود و بجا آوردن واجبات بر او واجب می گردد و در صورت بلوغ در حضور شاهد مال به او داده می شود و اگر کسی نمی داند که آن یتیم به بلوغ رسیده است یا نه او را با بوی زیر بغل و موی عورت امتحان می کنند که اگر مو روئیده باشد پس او به بلوغ رسیده و مالش را به او می دهند و جائز نیست که مالش را از او باز بدارند و بگویند که او بزرگ نشده است.
﴿وَ لَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَ بِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا﴾ اگر در دست کسی مال یتیمی باشد که خودش غنی و ثروتمند باشد بر او حلال نیست که از آن مال يتيم بخورد و اگر فقیر باشد به مقدار نیاز از آن بر دارد. (1)
﴿لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا﴾ (7)
7 -از برای مردان (فرزندان پسر) از آن چه پدران و مادران و خویشان از خود بجای می گذارند، سهمی است و از برای زنان فرزندان دختر نیز از آن چه پدران و مادران و خویشان از خود بجای می گذارند سهمی است چه آن مال کم باشد یا زیاد، سهمی مشخص و تعیین شده است.
این آیه ﴿لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا﴾ به وسيلة آيه ﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ﴾ (2) منسوخ شده است.
ص: 378
﴿وَ إِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُو الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا﴾ (8)
8- و هنگام تقسیم (ارث) خویشان و یتیمان و فقیران (که ارث نمی برند) حاضر باشند، چیزی از آن اموال را به آن ها بدهید و با آن ها نیکو و شایسته سخن بگوئید.
آية ﴿وَ إِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُو الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا﴾ به وسيلة آية ﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ﴾ (1) منسوخ شده است.
﴿وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافًا خَافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا﴾ (9)
9- و اگر کسانی که فرزندان ضعیف و نا توانی از خود باقی می گذارند بر آینده آنان می ترسند پس باید از خدا بترسند و (در حق یتیمان مردم) سخنی استوار بگویند.
﴿وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافًا خَافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا﴾ خداوند عزوجل می فرماید به یتیمان ظلم نکنید که آن ظلم و ستم به فرزندان شما هم می رسد زیرا خداوند تبارک و تعالی می فرماید زمانی که مردی به یتیمی ستم کند و مام او را حلال بداند بچه هایش از ستم در امان نمی مانند و به ظلمی که پدرشان انجام داده مبتلا می گردد، و اگر آن مرد شخصی صالح و نیکو کار بود بچه اش در عوض نیکو کاری پدرش در امان می ماند و دلیل بر آن فرمایش خداوند متعال ﴿وَ
ص: 379
أَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَ كَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَ كَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَ يَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ﴾ (1) خداوند به خاطر فساد پدرش به یتیمی ستم نمی کند و لکن بچه را به سوی پدرش وا می گذارد که اگر پدر صالح و نیکو کار باشد بچه را به عوض نیکو کاری پدرش حفظ می کند.
﴿إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا﴾ (10)
10- کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم می خورند، همانا (در حقیقت) آن ها آتش می خورند و به زودی در آتش فروزان می سوزند.
﴿إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا﴾
امام صادق علیه السلام می فرماید رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: هنگامی که مرا شب معراج به آسمان ها بردند گروهی را دیدم که آتش در دهانشان می ریختند و از پشتشان بیرون می آمد گفتم ای جبرئیل این ها چه کسانی هستند؟
گفت: این ها کسانی هستند که اموال یتیم را به ظلم و ستم می خوردند. (2)
﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ
ص: 380
فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَ إِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُكُمْ وَ أَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾ (11)
﴿وَ لَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَ إِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ﴾ (12)
11- خداوند شما ها را درباره فرزندانتان سفارش می کند که پسر دو برابر دختر ارث می برد پس اگر فرزندان دختر بیش از دو نفر باشند دو سوم میراث از برای آن هاست و اگر یک دختر باشد نصف میراث از برای اوست و برای هر کدام از پدر و مادر او (میّت) یک ششم میراث است اگر (میّت) فرزند داشته باشد و اگر فرزندی نداشته باشد وارث اموالش پدر و مادر است که مادر یک سوم (و بقیّه از برای پدر است) و اگر میت برادرانی داشته باشد پس مادر یک ششم ارث را می برد (و بقیّه از برای پدر است)، (این ها همه) بعد از بجا آوردن وصیت میت و دادن بدهی او می باشد. شما ها نمی دانید که کدام یک از پدران و فرزندان به حال شما سودمند تر است این فریضه الهی است و خداوند به هر چیز دانا و آگاه است.
ص: 381
12- و شما مردان نصف میراث زنانتان را به ارث می برید اگر آن ها فرزندی نداشته باشند پس اگر فرزند داشته باشند یک چهارم ارث آن ها از برای شماست بعد از بجا آوردن وصیت او و دادن بدهی اش زنان یک چهارم از شما ارث می برند اگر فرزندی نداشته باشید و اگر فرزند داشته باشید یک هشتم از برای آن هاست بعد از بجا آوردن وصیت و دادن بدهی تان و اگر مردی و یا زنی کلاله (یعنی پدر و مادر فرزند نداشته) و برادر و یا خواهرش از او ارث می برد داشته باشد هر کدام از برادر و یا خواهر یک ششم ارث را می برند اگر برادران و خواهران مادری باشند؛ و اگر بیش از یک نفر باشند همه آن ها در یک سوم ارث شریک هستند، بعد از بجا آوردن وصیت و پرداختن بدهی میت در صورتی که به آن ها ضرر نزنده این سفارش از جانب خداست و خداوند دانا و بردبار است.
﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ﴾ هنگامی که مردی بمیرد و فرزندانی دختر و پسر از او بجا مانده باشد پس پسر ها دو برابر دختر ارث می برند.
﴿فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ﴾ زمانی که مردی بمیرد،پدر و مادر و دو دختر داشته باشد پس به هر کدام از پدر و مادرش یک ششم و به دختران یک سوم ارث می رسد و اگر یک دختر داشته باشد پس به او نصف و به هر کدام از پدر و مادر یک ششم ارث می رسد، و باقی مانده را به پنج قسمت تقسیم می کنند که سه قسمت آن از برای دختر و دو قسمت دیگرش از برای پدر و مادر است.
﴿فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ﴾ و اگر ميت فقط پدر و
ص: 382
مادر داشته باشد پس دو سوم ارث از برای پدر و یک سوم از برای مادر است.
﴿مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ﴾ این تقسیم اموال در صورتی است که میت وصیت بر ادای قرضی نکرده باشد که در این صورت اول باید وصیتش را بجا بیاورند و باقی مانده را تقسیم نمایند. آن گاه امام به مرد فرمودند: ﴿وَ لَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ﴾ پس زمانی که زنی بمیرد در صورتی که فرزندی نداشته باشد شوهر نصف اموال او را به ارث می برد و اگر آن زن فرزندی داشته باشد شوهر یک چهارم ارث می برد؛ و اگر شوهری بمیرد و فرزندی نداشته باشد زن یک چهارم از او ارث می برد و اگر شوهر فرزندی داشته باشد زن یک هشتم ارث می برد.
﴿وَ إِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ﴾ پس این کلاله (1) مادری که منظور خواهر و برادر مادری
ص: 383
است اگر بیشتر از یک خواهر و برادر باشند یک سوم ارث را می برند و آن ارث هم در میان برادر و خواهر به طور مساوی تقسیم می گردد، پس اگر میت برادران و خواهران پدر و مادری داشته باشد یا پدری فقط داشته باشد پس مادر میت یک ششم و پدرش پنج ششم ارث را می برد چون برادران و خواهران پدری جزء نان خواران پدر هستند و خرجی آن ها بر پدر لازم است و آن ها مادر را از گرفتن یک سوم ارث باز می دارند. (1)
﴿وَ اللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا﴾ (15)
15- و کسانی از زنان شما که مرتکب زنا شوند چهار شاهد از مسلمانان آن عمل زشتشان بگیرید، پس اگر شهادت دادند آن زنان را در خانه نگه دارید تا مرگشان فرا برسد یا خداوند راهی برای آن ها قرار بدهد.
﴿وَ اللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا﴾ در زمان جاهلیت اگر مردی با زنی زنا می کرد آن زن را در خانه ای آن قدر محبوس می کردند تا می مرد سپس این عمل با آیه 2 سورهٔ
ص: 384
نور ﴿الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ﴾ (1) منسوخ شد.
﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولَئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾ (17)
﴿وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾ (18)
17- خداوند توبه کسانی را می پذیرد که از روی جهالت کار بدی را انجام می دهند و سپس زود از آن عمل بدشان توبه می کنند پس خداوند توبه آن ها را می پذیرد و خداوند دانا و آگاه است.
18- و کسانی که اعمال زشت انجام می دهند و چون مرگشان فرا می رسد می گویند الآن توبه کردم برای آن ها توبه نیست، و نیز کسانی که در حال کفر می میرند توبه شان قبول نمی شود این ها کسانی هستند که برایشان عذابی دردناک آماده ساخته ایم.
﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولَئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾ این آیه از محکمات است.
﴿لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ﴾
امام صادق علیه السلام می فرماید در قرآن نازل شده است شخصی که ترسیده
ص: 385
و دارای هم و غم است و مرگ را با چشم خویش ببیند و توبه کند بحالش نفعی ندارد و توبه اش پذیرفته نمی شود. (1)
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَ لَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا﴾ (19)
﴿وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَكَانَ زَوْجٍ وَ آتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا فَلَا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئًا أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَ إِثْمًا مُبِينًا﴾ (20)
﴿وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضَى بَعْضُكُمْ إِلَى بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا﴾ (21)
19- ای کسانی که ایمان آورده اید برای شما حلال نیست که از زنان به اجبار ارث ببرید و بر آن ها سخت گیری نکنید تا قسمتی از آن چه را که به آن ها داده اید مهر دوباره از آن ها بگیرید مگر آن که آشکارا عمل زشتی را انجام بدهند. و با آنها به شایستگی رفتار کنید و اگر آن ها را خوش نداشتید فوراً از آن ها جدا مشوید چه بسا از چیزی خوشتان نیاید و خداوند در همان خیر زیادی قرار می دهد.
20- و اگر خواستید همسر دیگری بجای همسرتان اختیار نمائید و مال بسیاری بعنوان مهریه به او داده اید پس چیزی از آن را نگیرید آیا برای گرفتن آن به بهتان زدن و گناه آشکار متوسل می شوید؟
21- و چگونه مهر آنان را می گیرید در حالی که با یک دیگر تماس داشته اید و آن ها در هنگام ازدواج از شما عهد و پیمان محکمی گرفته اند.
ص: 386
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَ لَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ﴾
برای مرد حلال نیست زمانی که با زنی ازدواج کرد و آن زن مهر و ارثی را که به او داده شده را به شوهر ندهد و شوهر او را تحت فشار قرار داده و به زور بخواهد بگیرد و طلاقش هم ندهد و او را حبس کند و به آن زن بگوید آن چه را که از من گرفته ای به من باز گردان و خداوند از آن نهی فرموده است.
﴿إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ﴾ كه در طلاق خلع توضیح داده ایم که اگر زن به مرد سخنانی را بگوید که در آن صورت مرد می تواند آن چه را که به او داده یا بیشتر از آن را از زن بگیرد.
در روایت ابی الجارود از امام باقر علیه السلام آمده که در معنای آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا﴾ فرموده: در جاهلیت و در اوائلی که قبائل عرب اسلام آوردند رسم چنین بود که وقتی شخصی دوستش می مرد و زنی از او می ماند او جامه خود را بر سر آن زن می انداخت و همین باعث می شد ازدواج با آن زن را به ارث ببرد به این معنا که این ازدواج دیگر مهریه نمی خواست با همان مهریه ای که رفیقش او را همسر خود کرده بود همسر وی می شد همان طوری که اگر این شخص پسر متوفی بود، هم نکاح زن پدر را ارث می برد و هم مال پدر را.
وقتى كه ابو قيس بن أسلب از دنیا رفت پسرش محصن بن أبي قيس، جامه خود را بر سر همسر پدرش کبیشه دختر معمر بن معید انداخت و در نتیجه با مهریه ای که پدر به او داده بود وارث نکاحش شد و سپس او را بلا تکلیف رها کرد، نه با وی هم خوابگی کرد، و نه نفقه اش را داد، کبیشه نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
ص: 387
شکایت برد که یا رسول اللّه شوهرم ابو قيس بن أسلب از دنیا رفت و پسرش محصن وارث نكاح من شد نه با من هم خوابگی دارد و نه نفقه ام را می دهد و نه رهایم می کند که به خانواده و اهلم بپیوندم.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: تو فعلا به خانه ات بر گرد تا اگر خدای تعالی درباره مسألهات حکمی نازل کرد خبرت کنم در این میان آیه شریفه:﴿وَ لَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَ مَقْتًا وَ سَاءَ سَبِيلًا) (1) نازل شد و كبيثه (کبیشه) به اهل خودش پیوست، این تنها كبيثه (كبيشه) نبود که چنین شد، در مدینه زنانی دیگر بودند که نکاحشان به ارث رفته بود، چیزی که هست نکاح کبیثه (کبیشه) را پسر شوهر ارث برده بود که خدای تعالی این آیه را نازل کرد که:﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا﴾ (2) ای کسانی که ایمان آورده اید، برای شما حلال نیست که از زنان به اجبار ارث ببرید.
﴿وَ عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا﴾ یعنی مرد به همسرش ستم می کند پس اگر او را رها نکند و همچنان بر او ستم روا کند که خداوند بر آن زن عطوفت و مهربانی می نماید و اما اگر مرد او را طلاق داده و رهایش نماید و کس دیگری با آن زن ازدواج نماید پس خداوند مهربانی و اولاد به آن زن اعطا می کند که خداوند در آن خیر زیادی قرار داده است.
و می فرماید:﴿وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَكَانَ زَوْجٍ وَ آتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا فَلَا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئًا أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَ إِثْمًا مُبِينًا﴾ و آن هنگامی
ص: 388
که مردی از زنش کراهتی داشت خداوند نهی نموده است که بر او ستم نماید و خداوند می فرماید:﴿وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضَى بَعْضُكُمْ إِلَى بَعْضٍ﴾ و افضاء همان مباشرت و نزدیکی کردن با اوست و می فرماید:﴿وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثاقاً غليظاً﴾ و میثاق سخت و محکم آن چیزی است که خداوند برای زنان از مردان شرط نموده است که یا نگه داشتن به خوبی و نیکی است یا رها کردن و طلاق دادن به خوبی و خوشی است. (1)
﴿وَ لَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَ مَقْتًا وَ سَاءَ سَبِيلًا﴾ (22)
﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَ بَنَاتُكُمْ وَ أَخَوَاتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خَالَاتُكُمْ وَ بَنَاتُ الْأَخِ وَ بَنَاتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَ أُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَ رَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَ حَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا﴾ (23)
22- و با زنانی که پدرانتان با آن ها ازدواج کرده اند ازدواج نکنید، مگر آن چه که (قبل از این حکم) انجام شده است زیرا این کاری زشت و نفرت آور و بد راهی است.
23- حرام شد بر شما (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه هایتان و خاله هایتان و دختران برادرتان و دختران خواهرتان و مادران رضاعییتان و خواهران رضاعییتان و مادران زنان و دختران زنانتان که در
ص: 389
دامن شما تربیت شده اند اگر با آن همسران نزدیکی کرده باشید و اگر نزدیکی نکرده باشید (و او را طلاق دهید) مانعی ندارد (که با دختر او ازدواج کنید) و نیز حرام شد همسران پسرانی که از صلب شما هستند و نیز حرام شد به این که جمع بین دو خواهر کنید مگر آن چه در گذشته پیش از نزول این حکم انجام داده اید همانا خداوند بخشنده و مهربان است.
﴿وَ لَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ﴾
عرب با زنان پدرانشان ازدواج می کردند پس زمانی که مردی دارای فرزندان زیادی می شد و آن مرد زنی داشت که مادر آن بچه ها نبود هر یک از بچه ها ادعا می کرد که آن زن از آن اوست که خداوند ازدواج کردن با زن پدر را حرام نمود آن گاه می فرماید:﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَ بَنَاتُكُمْ وَ أَخَوَاتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خَالَاتُكُمْ وَ بَنَاتُ الْأَخِ وَ بَنَاتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَ أُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ...﴾ و این محرمات همه اش حرام است هر چه که بالا برود و همچنین است دختر و خواهر اما آن هائی که خودشان حرام بوده و دخترانشان حلال هستند عمه و خاله می باشند و همین طور مادر زن که خودش حرام و دخترش حلال می باشد زمانی که دختر اولی که در اختیار مرد بوده مُرده و یا طلاق داده باشد. (1)
﴿وَ رَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ﴾ خوارج گمان می کردند زمانی که مردی زنی داشته باشد که آن زن از شوهر خود دارای دختری باشد و این مرد او را تربیت نکرده و در خانه اش نباشد بنا بر این آیه ﴿وَ ... اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ﴾ ازدواج کردن با آن دختر حلال می باشد. امام صادق علیه السلام
ص: 390
می فرماید بر آن مرد حلال نمی باشد. (1)
﴿وَ حَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ﴾ یعنی همسر پسرانتان.
﴿وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ أُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَ لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾ (24)
24- و (ازدواج) با زنان شوهر دار برای شما حرام است مگر آن هایی را که در جنگ با کفار مالک شده اید این احکام الهی بر شماست و اما زنان غیر از این ها بر شما حلال است که آن ها را با مال خود اختیار کنید در حالی که از راه ازدواج بگیرید نه آن که زنا کنید پس اگر زنانی را متعه کردید واجب است که مهر آن ها را بپردازید و برای شما مانعی ندارد بعد از تعیین مهر چیزی را کم و زیاد کنید همانا خداوند دانا و حکیم است.
﴿وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ﴾ یعنی کنیز مرد که با عبدی ازدواج کرده است آن گاه مرد می خواهد با کنیزش ازدواج نماید پس باید آن کنیز و عبد را از هم جدا کند تا کنیز یک حیض یا دو حیض ببیند و رحمش پاک گردد و زمانی که رحمش پاک شد برای آن مرد حلال است که با آن کنیز ازدواج نماید.
﴿كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ﴾ یعنی حجت خداوند بر شما.
﴿وَ أُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ
ص: 391
مُسَافِحِينَ﴾ یعنی با زنی شوهر دار که زنا کار نیست به زور و ستم ازدواج کند.
امام صادق علیه السلام می فرماید:﴿فَمَنِ اِسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ إِلَى أَجَلْ مُسَمَّي اَلاَن فَآتُوهُنَّ أُجُورُهُنَّ فَرِيضَةٌ﴾ این آیه دلیل بر متعه است. (1)
﴿وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَ لَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ (25)
25- و کسانی که توانایی ازدواج با زنان با ایمان (و آزاد) را ندارند، پس می توانند با کنیزان با ایمان که مالک آن ها شده اند ازدواج کنند و خدا به ایمانتان آگاه تر است همگی از یک جنس هستید پس با کنیزان مؤمنه با اذن صاحبانشان ازدواج کنید و مهرشان را به نیکی پرداخت کنید بشرطی که پاکدامن باشند و در آشکار زنا کار نباشند و در پنهانی با مردی دوستی برقرار نکنند ، پس هنگامی که کنیز شوهر داری زنا داد نصف عذاب (حدّ) زنان آزاد را دارند. این حکم ازدواج با کنیزان برای کسانی از شماست که بترسند در رنج و سختی بیفتند و اگر صبر کنید برای شما بهتر است و خدا بخشنده و مهربان است.
﴿وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا
ص: 392
مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ﴾ می فرماید: کسی که توانایی ازدواج کردن با زن آزاد را ندارد پس با اجازه صاحب کنیز می تواند با کنیز ازدواج کند.
﴿وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ﴾ می فرماید: در صورتی که آن کنیز اهل مکر و حیله و فسق و فجور و زنا کار نباشد. (1)
﴿وَ لَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ﴾ یعنی با آن ها دوستی نکنید.
﴿فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ﴾ یعنی هنگامی که عبد و یا کنیزی زنا کار باشند نصف حد آزاد بر آن ها زده می شود پس اگر برای بار دوم و سوم و تا بار هشتم زنا کرده و یا زنا داده باشند همان نصف حد بر آن ها زده می شود و در بار هشتم کشته می شوند.
امام صادق علیه السلام می فرماید: همانا در بار هشتم کشته می شوند زیرا خداوند بر او رحم کرده و اجازه نداده که هم طوق بندگی (غلامی و کنیزی) و هم حد فرد آزاد بر او جمع شده و جاری شود. (2)
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَ لَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا﴾ (29)
29- ای کسانی که ایمان آورده اید اموالتان را به باطل (ربا) مخورید مگر این که خرید و فروش حلال و با رضایت در بینتان انجام بگیرد و خودتان را
ص: 393
نکشید همانا خداوند نسبت به شما مهربان است.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ﴾ که مراد از باطل ربا می باشد.
﴿إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ﴾ یعنی خرید و فروش حلال.
﴿وَ لَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ﴾ می فرماید: هنگامی که رسول خدا عه برای جنگ می رفت بدون این که پیامبر دستور داده باشد افرادی تنها بر دشمن حمله می کردند و خداوند در این آیه نهی فرموده است که خودشان را بدون دستور رسول خدا له به کشتن بدهند. (1)
﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا﴾ (31)
31- اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی می شوید دوری کنید، گناهان کوچکتان را می پوشانیم و شما را در جای بزرگواری وارد می کنیم.
﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ﴾ گناهان کبیره هفت تا است: کفر ،کشتن نفس، عاق والدین، خوردن مال یتیم، خوردن مال ربا فرار از جهاد بعد از هجرت از آداب و رسم اسلامی بر گشتن و رو به آداب و رسوم جاهلیت آوردن؛ و هر چه که خداوند در قرآن به آن ها وعدۀ آتش جهنم را داده است از گناهان کبیره است. (2) آن گاه فرمود: ﴿نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا﴾ گناهان کوچکتان را می پوشانیم و شما را در جای بزرگواری می کنیم.
ص: 394
﴿وَ لَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ اسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾ (32)
32- آن چه را که خداوند به وسیلۀ آن بعضی از شما را بر بعضی دیگر برتری داده آرزو مکنید، که هر یک از مرد و زن بهره ای از آن چه به دست می آورند دارند. و از فضل خدا درخواست کنید که همانا خداوند بر هر چیزی داناست.
﴿وَ لَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ﴾ می فرماید: برای مرد جائز نیست که زن مرد مسلمانی و یا مالش را آرزو کند و لکن از خداوند فضلش را درخواست نماید ﴿إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾ همانا خداوند بر هر چیزی داناست.
﴿وَ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مَوَالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصِيبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدًا﴾ (33)
33- و ما برای هر چیزی وارثانی قرار دادیم که از میراث پدران و مادران و خویشان ارث ببرند و با کسانی که عهد و پیمان بسته اید بهره شان را بپردازید، بدرستی که خداوند بر هر چیزی ناظر و گواه است.
﴿وَ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مَوَالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمْ﴾ در زمان جاهلیت ارث را به برادر می دادند نه به خویشاوندان و به آن هائی که سوگند خورده بودند از هم ارث می بردند و به آن ها که بند های را آزاد می کردند که این آیه نازل شد ﴿وَ أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ
ص: 395
فِي كِتَابِ اللَّهِ﴾ سوره انفال آیه 75 و آن را منسوخ کرد.
﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ بِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَ اللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا﴾ (34)
34- مردان سر پرست و نگهبان زنان هستند و آن به خاطر برتری است که خداوند برای بعضی نسبت به بعضی دیگر مقرر فرموده است و به خاطر انفاق هایی است که از اموالشان (به زنان) پرداخت می کنند، پس زنان صالح متواضع شوهرانشان بوده و در غیابشان از حقوق آنها (شوهران) در مقابل حقوقی که خداوند برای آنان قرار داده محافظت می کنند و اما در مورد زنانی که از نا فرمانی آن ها ترس دارید پس پند و اندرز دهید (و اگر مؤثر نشد) در بستر از آن ها دوری کنید و (اگر باز مطیع نشدند) آن ها را با زدن تنبیه کنید پس اگر از شما اطاعت کردند دیگر راهی برای تعدی (تنبیه های دیگر) آن ها مجوئید که همانا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است.
﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ بِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ﴾ یعنی خداوند بر مردان واجب کرده است که بر زنان نفقه بدهند آن گاه خداوند زنان را ستایش کرده و فرمود:﴿فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ﴾ یعنی زنانی که خودشان را در زمان غیاب شوهرانشان محفوظ می دارند.
ابی الجارود از امام باقر علیه السلام روایت می کند که آن حضرت فرمود:
ص: 396
﴿قَانِتَاتٌ﴾ یعنی زنان مطیع و فرمانبردار. (1)
﴿وَ اللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا﴾ می فرماید: معنای آیه این است که اگر زنی خودش را در اختیار شوهرش قرار ندهد و در رختخواب او نخوابد شوهر به او می گوید از خدا بترس و به جایگاهت بر گرد که همین موعظه است پس اگر زن از مرد اطاعت کرد که راه درستی رفته است و الا او را از خود براند و اگر به فراش خود بر گشت که بر گشته و الا او را طوری بزند که مورد جرح و سرخی بدن نشود و اگر زن اطاعت کرد و به اذیت و آزار شوهر نیز پرداخت که خداوند می فرماید:﴿فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا﴾ که زنان را به دوستی تکلیف نکنید
که همانا موعظه کردن از خود راندن و زدن برای آن ها عذاب آورتر است ﴿إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا﴾
﴿وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا﴾ (35)
35- و اگر از شکاف و جدایی آن دو (زن و مرد) ترس داشته باشید پس حکمی از خانوادۀ مرد و حکمی از خانواده زن معین کنید، اگر آن دو حکم ارادۀ اصلاح داشته ،باشند خداوند هم آن ها را یاری می کند همانا که خداوند دانا و آگاه است.
﴿وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ﴾
ص: 397
یعنی به آن چه که دو نفر در میان آن ها حکم کردند نافذ است.
﴿إنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما) یعنی دو حکم هنگامی عادل باشند حکم زن بر زن وارد شده و به او بگوید به من بگو چه در نظر داری که من دوست ندارم که بدون نظر تو نظری بدهم در این صورت اگر زن ناشزه باشد می گوید: هر چه را که مال من است به من بدهد و ما را از هم جدا کنید و اگر ناشزه نباشد می گوید خدا تو را یاری کند ما را از هم جدا نکنید بلکه نفقه مرا زیاد کند.
و حَکَم مرد به نزد مرد رفته و به او بگوید چه در نظر داری که من دوست ندارم بدون نظر تو نظری بدهم پس اگر مرد ناشز بود می گوید هر چه را که به او داده ام از او بگیر و ما را از هم جدا کن که من هیچ حاجتی به او ندارم و اگر مرد ناشز نباشد می گوید خداوند یاریت کند ما را از هم جدا نکن که او بهترین مردم در نزد من است هر طور که می خواهی او را با مال من راضی گردان، آن گاه دو حکم با هم ملاقات کرده هر کدام دیدگاه طرفش را می گوید و هر کدام از دو حکم از طرفش عهد و پیمان می گیرد که مرا تصدیق کن و رایم را قبول نما، و در آن هنگام خداوند اراده می کند که بین زن و شوهر الفت برقرار باشد پس هنگامی که دو حَكَم نظر طرف مقابلشان را بیان کردند و آن دو علم پیدا کردند که زن ناشزه است پس به او می گویند تو دشمن خدا هستی و از شوهرت نا فرمانی کرده ای و تو هیچ نفقه ای بر عهده او نداری و او حق دارد که با تو دشمنی کند تا به امر الهی بر گردی و اگر مرد ناشز باشد آن دو حکم به او می گویند تو دشمن خدا هستی و از امر الهی نا فرمانی نموده ای نفقه همسرت را باید بدهی و بر او وارد نشوی و اصلاً نباید او را ببینی تا این که به امر خدا و کتاب الهی بر گردی.
ص: 398
زن و مردی خدمت حضرت امیر المومنین علی علیه السلام برای حل دعوا آمدند آن حضرت یک نفر از طرف مرد و یکی هم از طرف زن به عنوان حکم انتخاب کرده و فرستاد و به آن دو فرمود آیا می دانید بین آن دو نفر (زن و شوهر) چگونه حکم کنید باید طوری حکم کنید که اگر می خواهند با هم زندگی کنند اگر نمی خواهند از هم جدا شوند.
اگر شوهر گفت: من از او جدا نمی شوم و طلاقش هم نمی دهم پس باید نفقه او را بدهد و حق رفتن نزد او را هم ندارد و اگر شوهر در این حال بمیرد زن از او ارث می برد و اگر زن بمیرد شوهر از آن زن ارث نمی برد اگر زن به حكم حکمین راضی بوده و شوهر کراهت داشته باشد و اگر مرد راضی بوده و زن کراهت داشته باشد آن زن ارث نمی برد و نفقه هم به او نمی رسد لکن اگر زن بمیرد مرد از او ارث می برد تا این که حکم حکمین را قبول کند. (1)
﴿وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَ بِذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ الْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَ الْجَارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا﴾ (36)
﴿الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ يَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا﴾ (37)
﴿وَ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاءَ قَرِينًا﴾ (38)
﴿وَ مَاذَا عَلَيْهِمْ لَوْ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقَهُمُ اللَّهُ وَ كَانَ اللَّهُ بِهِمْ عَلِيمًا﴾ (39)
ص: 399
﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضَاعِفْهَا وَ يُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْرًا عَظِيمًا﴾ (40)
36- و خداوند را عبادت کنید و برای او شریکی قرار ندهید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و فقیران و همسایه دور و نزدیک و دوستان و هم نشینان و ره گذران و بردگانی که در مالکیت شما هستند نیکی کنید همانا خداوند افراد متکبر و خود پسند را دوست نمی دارد.
37- آن ها (متکبران) کسانی هستند که بخل می ورزند و مردم را نیز به بخل وادار می کنند و آن چه را که خداوند از فضل خود به آن ها داده کتمان می کنند. و ما برای کافران عذاب خوار کننده ای مهیا کرده ایم
38 - و آن ها کسانی هستند که اموالشان را به خاطر مردم (ریا) انفاق می کنند، و به خدا و روز قیامت ایمان ندارند و هر کسی که شیطان هم نشین او باشد هم نشینی بدی (برای او) است.
39- آن ها را چه می شد اگر به خدا و روز قیامت ایمان می آوردند و از روزی ای که خداوند به آن ها داده اتفاق می کردند؟ و خداوند از (نیّات) آن ها آگاه است.
40- همانا خداوند به اندازه ذره ای به کسی ستم نمی کند و اگر عمل نیکی باشد آن را دو چندان می کند و از نزد خود مرد بزرگی به نیکان می دهد.
﴿وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَ بِذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ الْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَ الْجَارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ﴾ یعنی همسفرت را.
﴿وَ ابْنِ السَّبِيلِ﴾ یعنی رهگذرانی که در مسیرشان به تو کمک می کنند.
﴿وَ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ﴾ یعنی زن و بچه و خادم.
ص: 400
﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا * الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ يَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا﴾ خداوند شخص بخیل را کافر شمرده آن گاه منافقین را ذکر کرده و می فرماید:﴿وَ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاءَ قَرِينًا﴾ آن ها (متكبران) کسانی هستند که بخل می ورزند و مردم را نیز به بخل وادار می کنند و آن چه را که خداوند از فضل خود به آن ها داده را کتمان می کنند و ما برای کافران عذاب خوار کننده ای مهیّا کرده ایم.
و سپس می فرماید:﴿وَ مَا ذَا عَلَيْهِمْ لَوْ آمَنُوا بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقَهُمُ اللهُ وَ كَانَ اللهُ بِهِمْ عَلِیماً﴾ در اطاعت خداوند انفاق کنید.
اين آيه ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ﴾ عطف برآية ﴿وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا﴾ می باشد.
﴿فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا﴾ (41)
41- پس چگونه است حال آن ها هنگامی که از هر امتی گواهی بیاوریم و تو را نیز بر آن ها گواه خواهیم آورد؟
﴿فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ﴾ يعنى ائمه
﴿وَ جِئْنَا بِكَ﴾ ای محمد
﴿عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا﴾ یعنی بر ائمه پس رسول خدا الله شاهد بوده و ائمه الله هم شاهد بر مردم می باشند.
﴿يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لَا يَكْتُمُونَ
ص: 401
اللَّهَ حَدِيثًا﴾ (42)
42- در آن روز آن ها که کفر ورزیدند و رسول را نا فرمانی کردند (آرزو می کنند) که ای کاش خاک بودند و خاکشان با زمین یکسان بود و در آن روز سخنی را نمی توانند از خدا پنهان کنند.
﴿يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لَا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثًا﴾ می فرماید: کسانی که ستم و معصیت در حق امیر المومنین علیه السلام کردند روز قیامت آرزو می کنند که ای کاش زمین آن ها را در آن روزی که بر غصب خلافت آن حضرت اجتماع کرده بودند می بلعید و آن چه را که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم درباره امیر المومنین علیه السلام فرموده بود را کتمان نمی نمودند. (1)
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَ أَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَ لَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَا مَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا﴾ (43)
43- ای کسانی که ایمان آورده اید در حال مستی (خواب) به نماز نزدیک نشوید تا بدانید که چه می گوئید، و همچنین در حال جنابت (نزدیک نماز نشوید) مگر آن که مسافر باشید تا وقتی که غسل کنید و اگر بیمار بودید یا در سفر و یا قضای حاجت کرده اید و یا با زنان نزدیکی نموده اید و آب برای (غسل و وضو) نیافتید پس با خاک پاکی تیمم کنید و آن گاه صورت و دست ها را با آن مسح کنید همانا که خداوند بخشنده و آمرزنده است.
ص: 402
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَ أَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ﴾ مراد از سکاری خواب است.
﴿وَ لَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا﴾
از امام صادق علیه السلام از شخص حائض و جنب سؤال شد که آیا می توانند داخل مسجد بشوند یا نه؟
حضرت علیه السلام فرمودند: شخص حائض و جُنب نمی توانند وارد مسجد شوند مگر زمانی که بخواهند از مسجد بگذرند زیرا خداوند می فرماید:(در حالی که جنب هستید مگر آن که ره گذر باشید تا این که غسل کنید) (1) و می توانند در آن جا چیزی بگذارند ولی نمی توانند از مسجد چیزی بر دارند؟
راوی گوید عرض کردم چرا می توانند چیزی در مسجد بگذارند ولی نمی توانند چیزی از مسجد بر دارند؟
امام علیه السلام فرمود: زیرا آن ها قادر هستند بدون این که وارد مسجد شوند چیزی را در آن جا بگذارند و لکن قادر نیستند از داخل مسجد چیزی بر دارند مگر آن که وارد آن جا شوند (2) پس غسل و شستشو از جنابت با آب واجب می شود. آن گاه خداوند اجازه فرمودند در صورتی که آب پیدا نشد تیمم با خاک بکنند و فرمودند:﴿وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَا مَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا﴾
ص: 403
﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يَشْتَرُونَ الضَّلَالَةَ وَ يُرِيدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِيلَ﴾ (44)
44- آیا ندیدی (حال) کسانی را که بهره ای از علم کتاب به آن ها داده شده است، ضلالت و گمراهی را می خرند و می خواهند که شما نیز گمراه شوید؟
﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يَشْتَرُونَ الضَّلَالَةَ﴾ يعنى دربارۀ امیر المؤمنین علی و گمراه شدند.
﴿وَ يُرِيدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِيلَ﴾ يعنى می خواهند مردم را از ولایت امير المؤمنين که همان صراط مستقیم است خارج کنند.
﴿وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدَائِكُمْ وَ كَفَى بِاللَّهِ وَلِيًّا وَ كَفَى بِاللَّهِ نَصِيرًا﴾ (45)
﴿مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ يَقُولُونَ سَمِعْنَا وَ عَصَيْنَا وَ اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَ رَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْنًا فِي الدِّينِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَلَكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا﴾ (46)
45- و خداوند به دشمنان شما دانا تر است و کافی است که خداوند ولی شما باشد و کافی است که خداوند باور شما باشد.
46- گروهی از یهود سخنان را از جای خود تحریف کرده و می گویند شنیدیم و مخالفت کردیم (و نیز گویند) بشنو که هرگز نشنوی و گویند ما را رعایت کن تا با زبانشان حقایق را (تحریف) کنند و به دین طعنه زنند. و اگر می گفتند شنیدیم و اطاعت کردیم و تو نیز سخنان ما را بشنو و به حال
ص: 404
ما بنگر (مهلت بده) این برای آن ها بهتر بود، و لکن خداوند آن ها را به خاطر کفرشان از رحمت خویش دور گردانده است و لذا جز عدّه کمی ایمان نمی آورند.
﴿وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدَائِكُمْ وَ كَفَى بِاللَّهِ وَلِيًّا وَ كَفَى بِاللَّهِ نَصِيرًا مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ يَقُولُونَ سَمِعْنَا وَ عَصَيْنَا وَ اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ﴾ دربارۀ یهود نازل شده است.
﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا﴾ (48)
48- خداوند کسانی را که به او مشرک شوند را نمی بخشد و پایین تر از آن به او مشرک
(گناه) را برای هر کس که بخواهد می بخشد، و کسی که به خدا مشرک شود به خاطر افترایش گناه بزرگی را مرتکب شده است.
﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ﴾
هشام گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم آیا گناهان کبیره هم مورد آمرزش واقع می شود؟
فرمودند: بله. (1)
﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَ لَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا﴾ (49)
﴿انْظُرْ كَيْفَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ كَفَى بِهِ إِثْمًا مُبِينًا﴾ (50)
49- آیا نمی بینی کسانی را که خودشان را پاکیزه می دانند؟ بلکه خداوند هر
ص: 405
کسی را که بخواهد پاکیزه می کند و کم ترین ستمی به کسی نمی شود.
50- ببین چگونه بر خداوند دروغ می بندند و برای آن ها همین گناه آشکار کافی است.
﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ﴾ آن هایی که خودشان را با عناوینی چون ،صدیق، فاروق و ذى النورین در زمره تزکیه شدگان می شمردند.
﴿وَ لَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا﴾ به اندازۀ پوستی که بر روی دانه ای است.
و سپس به آن ها می زند و می فرماید:﴿انْظُرْ كَيْفَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ كَفَى بِهِ إِثْمًا مُبِينًا﴾ که ببین چگونه بر خداوند افتراء و دروغ بستند و آن ها کسانی هستند که حق آل محمد را غصب نمودند.
﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا﴾ (51)
﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا﴾ (52)
﴿أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا﴾ (53)
﴿أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا﴾ (54)
51- آیا ندیدی کسانی را که بهره ای از کتاب به آن ها داده شد چگونه به جبت و طاغوت ایمان می آورند و دربارۀ کافران می گویند: آن ها (کافران) از ایمان آورندگان به هدایت نزدیک ترند؟
52- آن ها کسانی هستند که خداوند از رحمت خویش دورشان ساخته است و هر کسی را که خداوند از رحمت خویش دور گرداند هرگز یاوری
ص: 406
برای او نتوانی یافت.
53- آیا آن ها بهره ای از حکومت دارند که اگر چنین می بود کمترین حقی را به مردم نمی دادند.
54- یا به مردم (پیامبر و مسلمانان) به خاطر فضلی که خداوند به آن ها داده حسد می ورزند؟ به تحقیق به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آن ها حکومت بزرگی عنایت نمودیم.
﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا﴾
می فرماید: این آیه دربارهٔ یهود نازل شده است هنگامی که از مشرکان عرب سؤال می کردند و می گفتند دین ما بهتر است یا دین محمد؟ مشركين می گفتند: دین شما بهتر است.
و همچنین روایت شده است که این آیه دربارۀ کسانی که حق آل محمد علیهم السلام را غصب کرده و بر جایگاه و مقام آن ها حسد ورزیدند نازل شده است، پس خداوند متعال می فرماید:﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا * أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا) یعنی نقطه ای که در پشت دانه ای هست آن گاه فرمود:﴿أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ) مراد از ناس در این جا امیر المومنین و ائمه علیهم السلام می باشند.
﴿عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا﴾ که آن خلافت بعد از نبوت ائمه علیهم السلام است.
حنان گوید از امام صادق علیه السلام درباره این آیه: ﴿فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ﴾ سؤال کردم؟
فرمود: مراد نبوت است.
ص: 407
عرض کردم: مراد از ﴿وَ الْحِكْمَةَ﴾ چیست؟
فرمود: فهم و قضاست.
عرض کردم: و مراد از ﴿وَ آتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا﴾ چیست؟
فرمود: عبادات واجب می باشد. (1)
﴿فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا﴾ (55)
﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا﴾ (56)
55- پس گروهی از آن ها به آن ایمان آوردند، و گروهی دیگر راه ایمان آوردن را به آن را بستند و برای آن ها شعله آتش فروزان کافی است.
56- آن هایی که به آیات ما کافر شدند به زودی آن ها را در آتشی می افکنیم که هر وقت پوست تن آن ها بسوزد پوست دیگری بر بدنشان بروید تا عذاب را بچشند، همانا که خداوند توانا و حکیم است.
﴿فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ﴾ مراد امير المؤمنين علیه السلام ، سلمان، ابوذر، مقداد و عمار می باشد.
﴿وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ﴾ یعنی کسانی که حق آل محمد غصب کردند و کسانی که از آن ها پیروی کردند و دربارۀ آن ها این آیه ﴿وَ كَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا﴾ نازل شده است؛ آن گاه خداوند متعال آن هائی را که حق آل را غصب کرده اند بر شمرده و می فرماید:﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا﴾ که مراد از ﴿اَلْآيَاتُ﴾ امیر المومنين و ائمه
ص: 408
می باشند. (1)
﴿كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا﴾
به حضرت صادق علیه السلام عرض کردند ای فرزند رسول خدا چگونه پوست ها به پوست دیگری مبدل می شود؟
امام علیه السلام فرمود: مانند خشتی که آن را شکسته و خاک نموده مجدداً گل کرده و آن را قالب زده خشت کنی این خشت خشت اول نيست لكن اصل هر دو یکی است. (2)
﴿وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا لَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِيلًا﴾ (57)
﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَ إِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا﴾ (58)
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾ (59)
57- آن هایی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند به زودی در بهشتی واردشان می کنیم که نهر ها از زیر درختانش جاری است و در آن ابدی خواهند بود، برای آن ها در بهشت همسرانی پاکیزه است و آن ها را در سایه های (رحمت ابدی) جای می دهیم.
ص: 409
58- همانا خداوند به شما امر می کند که امانت ها را به صاحبانشان بر گردانید و هنگامی که بین مردم حاکم می شوید به عدالت داوری کنید. همانا خداوند پند و اندرز های خوبی به شما می دهد همانا که خداوند شنوا و بیناست.
59- ای کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول و اولی الامر جانشینان پیامبر را ؛ پس اگر درباره چیزی نزاع داشتید پس آن را به حکم خدا و رسول بر گردانید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید. این کار برای شما بهتر و عاقبتش نیکو تر خواهد بود.
آنگاه مؤمنینی را که با اقرار به ولایت آل محمد علیهم السلام تقرب می جویند را عالم سلام ذکر می کند و می فرماید: ﴿وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا لَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِيلًا﴾ آن گاه ائمه علیهم السلام را مورد خطاب قرار داده و فرمود:﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا﴾ می فرماید: خداوند بر امام واجب نموده است که امانت را به فرد بعد از خودش که خداوند بدان امر نموده بدهد و سپس به امام واجب کرده است که در میان مردم به عدل حکم کند و فرمود:﴿وَ إِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ﴾ سپس بر اطاعت کردن از امام را واجب کرد و فرمود:﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ يعنى امير المؤمنين علیه السلام اولی الامر می باشد.
حریز از امام صادق روایت می کند که آیه این جوری نازل شده است ﴿فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَارْجِعُوهُ إِلَى اَللَّهِ وَ إِلَى اَلرَّسُولِ وَ إِلَى أَوَّلِي
ص: 410
اَلْأَمْرُ مِنْكُمْ﴾. (1)
﴿أ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَ يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا﴾ (60)
60- آیا نمی بینی حال آن هایی را که گمان می کنند به آن چه بر تو و به آن چه که قبل از تو نازل شده ایمان آورده اند می خواهند برای قضاوت به نزد طاغوت بروند و در حالی که امر شده اند که به طاغوت کافر شوند و شیطان می خواهد که آن ها را گمراه کند گمراهی دور (که راه نجات در آن نباشد)
﴿أ َلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ﴾
این آیه درباره زبیر بن عوام نازل شده است چون با یهودی درباره باغی نزاع داشت. زبیر گفت: آیا راضی می شوی به نزد ابن شیبه یهودی برویم؟
يیهودی گفت: ای زبیر آیا حاضری پیش محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم برویم بدین مناسبت این آیه نازل شد.
﴿وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُودًا﴾ (61)
61- و هنگامی که به آن ها گفته می شود به حکم خدا و رسول بیائید، منافقان را می بینی که مردم را از قبول دعوت تو مانع می گردند.
﴿وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ
ص: 411
الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُودًا﴾ تمام این آیه درباره دشمنان آل محمد علیهم السلام می باشد. (1)
﴿فَكَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَاءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا وَ تَوْفِيقًا﴾ (62)
﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا﴾ (63)
62- پس چگونه می شود (به خاطر اعمالشان) هنگامی که به مصیبتی گرفتار می شوند؟ سپس به نزد تو آمده و به خدا سوگند می خورند که قصد ما (از رفتن به نزد طاغوت برای داوری) جز احسان و توافق (برای حل نزاع) نبود!
63- آن ها کسانی هستند که خداوند آن چه را که در دل دارند را می داند، پس (ای رسول از عقاب) آن ها دوری کن و نصیحتشان نما و با گفتاری دلنشین به آن ها متذکر شو.
﴿فَكَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَاءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا وَ تَوْفِيقًا﴾
این آیه از آیاتی است که تاویلش بعد از تنزیل می باشد همین که در قیامت فاسقین زنده شدند برای پیامبر به دروغ قسم می خورند که ما خلافت را از امیر المؤمنین بر گردانیدیم قصدمان فقط احسان و توفیق بود.
و شاهد این که راجع به قیامت است روایت ابن ابی عمیر است از حضرت صادق علیه السلام و از امام باقر علیه السلام که فرمودند بخدا قسم مصیبت عبارت از آن
ص: 412
است که فاسقین را عذابی فرا گیرد در کنار حوض کوثر برای آن که خداوند می فرماید ﴿فَكَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ﴾ (1) سپس خداوند فرمود:﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ﴾ یعنی کسی که در دنیا با حضرت علی علیه السلام دشمنی ورزید.
﴿فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا﴾ يعنى حجت را به آن ها برسان و عاقبت امرشان به روز قیامت می ماند. (2)
﴿وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾ یعنی به امر الهى.
﴿وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا﴾ (64)
﴿فَلَا وَ رَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾ (65)
﴿وَ لَوْ أَنَّا كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِيَارِكُمْ مَا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِيلٌ مِنْهُمْ وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَ أَشَدَّ تَثْبِيتًا﴾ (66)
﴿وَ إِذًا لَآتَيْنَاهُمْ مِنْ لَدُنَّا أَجْرًا عَظِيمًا﴾ (67)
﴿وَ لَهَدَيْنَاهُمْ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا﴾ (68)
64- ما هیچ رسولی نفرستادیم مگر این که به اذن خدا از او اطاعت کنند و اگر هنگامی که بر خودشان ستم می کردند به نزد تو می آمدند و از خداوند طلب مغفرت می کردند و رسول هم برای آن ها طلب آمرزش می کرد و خداوند را توبه پذیر و مهربان می یافتند.
ص: 413
65- به پروردگارت سوگند که آن ها ایمان نخواهند آورد مگر تو را برای نزاعشان به داوری می طلبند و سپس بعد از داوری تو در دل خودشان احساس نا راحتی نکنند کاملاً تسلیم (داوری تو) باشند.
66- و اگر ما برای آن ها می نوشتیم دستور می دادیم هم دیگر را بکشید یا از دیار خود بیرون بروید عده کمی از آن امر پیروی می کردند و اگر پند هایی که به آن ها داده می شد عمل می کردند برایشان بهتر بود.
67- و در آن صورت اجری (پاداشی) بزرگ به آن ها عطا می کردیم.
68- و آن ها را به راه راست هدایت می کردیم.
﴿وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ﴾
زراره از امام باقر علیه السلام روایت می کند که آیه این چنین نازل شده است ﴿وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا﴾. (1)
سپس فرمود:﴿فَلَا وَ رَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ﴾ اى على
﴿فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ﴾ یعنی در آن چیز هائی که با هم عهد و پیمان می ببندند خلافت را از تو غصب نمایند.
﴿ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ﴾
یعنی ای محمد آن ها در میان خودشان از زبان تو بر داوری تو بر ولایت علی هیچ حرجی احساس نکنند.
﴿وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾ و کاملاً تسليم على علیه السلام باشند. (2)
﴿وَ لَوْ أَنَّا كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ - تا - وَ لَهَدَيْنَاهُمْ صِرَاطًا
ص: 414
مُسْتَقِيمًا﴾ از محکمات است.
﴿وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا﴾ (69)
69- و هر کس از خدا و رسول اطاعت کند پس همنشین کسانی خواهد بود که خداوند به آن ها لطف فرموده (یعنی) از پیامبران و صدّیقان و شهیدان و صالحان، که آن ها رفیقانی نیکو هستند.
﴿وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا﴾
مراد از ﴿النَّبِيِّينَ﴾ رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
﴿وَ الصِّدِّيقِينَ﴾ على علیه السلام
﴿وَ الشُّهَدَاءِ﴾ حسن و حسين علیهما السلام
﴿وَ الصَّالِحِينَ﴾ ائمه علیهم السلام
﴿وَ حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا﴾ قائم آل محمد علیهم السلام می باشند. (1)
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعًا﴾ (71)
﴿وَ إِنَّ مِنْكُمْ لَمَنْ لَيُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةٌ قَالَ قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيَّ إِذْ لَمْ أَكُنْ مَعَهُمْ شَهِيدًا﴾ (72)
71- ای کسانی که ایمان آورده اید خودتان را در برابر دشمن آماده کنید و با دسته های گوناگون و یا با هم (برای جهاد) بیرون روید.
72- و بدرستی که گروهی (منافق) در میان شما هستند که شما ها را
ص: 415
(نسبت به جنگ) سست عقیده می کنند اگر برای شما گرفتاری پیش آید می گویند خدا به ما عنایت فرمود که با آن ها نبودیم تا شاهد گرفتاری آن ها باشیم.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعًا وَ إِنَّ مِنْكُمْ لَمَنْ لَيُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةٌ قَالَ قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيَّ إِذْ لَمْ أَكُنْ مَعَهُمْ شَهِيدًا﴾
امام صادق علیه السلام می فرماید به خدا سوگند اگر اهل شرق و غرب این کلمه را بگویند از ایمان خارج می باشند و لکن خداوند آن ها را بنا به اقرارشان مومنین نامیده است. (1)
فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ وَ مَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا﴾ (74)
﴿وَ مَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا﴾ (75)
﴿الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا﴾ (76)
74- کسانی که زندگانی دنیا را به آخرت فروخته اند باید در راه خدا جهاد کنند و هر کس در راه خدا جهاد کند و کشته شود یا پیروز شود بزودی پاداش بزرگی به او خواهیم داد.
75- و چرا شما ها در راه آزادی گروهی نا توان از مردان و زنان و کودکان
ص: 416
که (اسیر ظلم کفارند) در راه خدا جهاد نمی کنید؟ همان هایی که می گویند: پروردگارا ما را از این شهری که مردمش ستمکارند بیرون بیر و از سوی خود برای ما یار و یاوری معین فرما.
76- آن هایی که ایمان دارند در راه خدا جهاد می کنند و آن هایی که کافر هستند در راه طاغوت جهاد می کنند پس شما با یاوران شیطان جهاد کنید که همانا مکر و حيله شيطان بسیار ضعیف است.
﴿فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ﴾ يعنى کسانی که زندگی دنیا را در مقابل آخرت می فروشند.
﴿وَ مَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ﴾ شما را چه شده است که در راه خدا جهاد نمی کنید که مستضعفان از مردان و زنان و بچه ها در مکه مورد اذیت و آزار هستند پس جهاد کنید و رهایشان نمائید و آن ها می گویند:﴿رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ يعنی مومنین از یاران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم.
﴿يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ﴾ آن ها مشرکین بودند که برای دفاع از بت هایشان جنگ می کردند. (1)
﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَ آتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَ قَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا
ص: 417
قَلِيلٌ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَ لَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا﴾ (77)
﴿أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ ﴿يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا﴾ (78)
﴿مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَ أَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا﴾ (79)
77- آیا ندیدی کسانی را که (در مکه) به آن ها گفته شد دست از جهاد بر دارید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید؛ پس هنگامی که (در مدینه) جهاد بر آنها نوشته شد گروهی از آن ها از مردم می ترسند همچنان که از خدا می ترسند یا بیشتر از آن و گفتند پروردگارا برای چه جهاد را برای ما نوشته ای؟ چرا آن (عمر ما) را تا اجل (طبیعی) به تأخیر نینداختی؟ بگو
زندگانی دنیا کم است و جهان آخرت برای هر کسی که پرهیزگار باشد بهتر است و به اندازه ذره ای به شما ستم نخواهد شد.
78- هر کجا که باشید مرگ شما را در بر می گیرد اگر چه در کاخ های بسیار محکم و اگر به آن ها (منافقان) خوشی و نعمتی برسد می گویند این از جانب خداست و اگر سینه ای برسد می گویند این از جانب توست بگو همه از جانب خدا است چرا این گروه (جاهل) حاضر به پذیرش سخن حق نیستند.
79- آن چه از حسنه و نیکی به تو می رسد از جانب خداست و آن چه از سینه و بدی به تو می رسد از جانب توست و ما تو را به رسالت برای مردم فرستادیم و گواهی خدا در این باره کافی است.
﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَ آتُوا
ص: 418
الزَّكَاةَ﴾
این آیه قبل از هجرت در مکه نازل شده است و هنگامی که رسول خدا الله به مدینه هجرت کردند جنگ کردن بر رسول خدا واجب شده و این آیه نسخ شده است یاران پیامبر از نازل شدن آیه قتال اظهار نا رضایتی کردند پس خداوند این آیه ﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ﴾ نازل كرد زیرا آن ها در مکه از رسول خدا یه در خواست جنگ با مشرکین کرده بودند که این آیه ﴿كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَ آتُوا الزَّكَاةَ﴾ نازل شد و هنگامی که در مدینه جنگ کردن با مشرکین بر آن ها واجب شد گفتند: ﴿قَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ﴾ و خداوند فرمود: ای محمد بگو:﴿مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَ لَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا﴾ زندگانی دنیا کم است و جهان آخرت برای هر کسی که پرهیزگار باشد بهتر است و به اندازه ذره ای به شما ستم نخواهد شد.
﴿ فَتِيل﴾ پوست روی دانه را گویند.
سپس فرمود:﴿أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ﴾ یعنی تاریکی های سه گانه که مشیمه و رحم و بطن می باشد. (1)
﴿وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ﴾ یعنی حسنات و سیئات سپس در آخر فرمود:﴿مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ﴾ آن چه از حسنه و نیکی به تو می رسد از جانب خداست و آن چه از سیئه و بدی به تو می رسد از جانب توست.
این امر برای عده ای از علما مشتبه شده و گفتند: خداوند می فرماید اگر کار
ص: 419
حسنه ای انجام دادند می گویند که آن از جانب خداوند است و اگر مرتکب گناهی شدند می گویند این از جانب خود شماست؛ بگو همۀ حسنات و سیئات از جانب خداوند است سپس در آخر آیه دیگر می فرماید:﴿مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ﴾ هر کار نیکی که انجام می دهید از جانب خداوند و هر گناهی که مرتکب می شوید از سوی خودتان است این چگونه امکان دارد و این دو آیه چگونه با هم جمع می گردد؟ در جواب آن ایراد از صادقین علیه السلام نقل شده که می گویند: حسنات در قرآن بر دو وجه آمده است و همچنین سیئات نیز بر دو وجه است از حسناتی که خداوند نقل می کند صحت ،سلامتی، امنیت و وسعت رزق است که خداوند از آن ها به حسنات نام می برد؛ و می فرماید اگر سیئه ای به شما برسد که مراد همان ،مرض ،ترس گرسنگی و سختی است. ﴿فيَطَّيَّرُوا بِمُوسَى وَ مَنْ مَعَهُ﴾ (1) یعنی اگر به آن ها بدی می رسید موسی و همراهانش را بد شگون می دانستند و آن ها را شماتت می کردند.
و وجه دوم از حسنات یعنی کار های بندگان و آن فرمایش الهی است که می فرماید:﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ (2) هر کس عمل حسنه ای انجام بدهد ده برابر آن ثواب دارد.
و همچنین سیئات بر دو وجه است یک قسم از سیئات ترس و گرسنگی و سختی که آن را در فرمایش خداوند که می فرماید اگر بدیی به آن ها می رسید موسی و همراهانشان را بد شگون می دانستند ذکر کردیم و عقوبات گناهان را که خداوند از آن سیئات نام می برد و وجه دوم از سیئات است یعنی اعمال
ص: 420
بندگانی که خداوند به خاطر آن اعمال و رفتار عقوبت می کند و می فرماید:﴿وَ مَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ﴾ (1) هر كس مرتكب گناهی شود با صورت به آتش جهنم انداخته می شود
﴿مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ﴾ یعنی هیچ گناهی را مرتکب نمی شوی مگر آن که در دنیا و آخرت عقاب می بینی و هر چه بر سر نفست می آید به خاطر اعمال توست زیرا دست دزد قطع می شود شخص زنا کار حد خورده و رجم می شود، شخص قاتل کشته می شود پس خداوند متعال مرض ها ،ترس، سختی و عقوبات تمام گناهان را سیئات نام می برد و می فرماید:﴿مَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ﴾ هر چه از گناهان از سینه بر تو می رسد از نفس توست.
و می فرماید:﴿قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ﴾ بگو همۀ آن ها از جانب خداست یعنی صحت و عافیت و وسعت رزق و سیئاتی که عقوبات گناهان است همه از جانب خداست. (2)
﴿وَ يَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَ اللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا﴾ (81)
81- و آن ها (منافقان) در نزد تو می گویند ما اطاعت می کنیم پس هنگامی که از نزد تو دور می شوند بر خلاف گفته های تو جلسات شبانه تشکیل می دهند و خداوند گفته های شبانه آن ها را می نویسد. پس از آن ها روی بگردان و به خدا اعتماد کن که کفایت می کند که تنها خداوند یار و نگهبان
ص: 421
تو باشد.
خداوند گفته منافقین را حکایت کرده و می فرماید:﴿وَ يَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَ اللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ﴾ یعنی تبدیل می کنند ﴿فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا﴾
﴿وَ إِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا﴾ (83)
83- هنگامی که خبری از امنیت با ترس به آن ها (منافقان) برسد آن را شایع می کنند که اگر آن را به رسول و به صاحبان امر که از خودشان هستند گزارش بدهند آن ها از اصل مسئله آگاه می گردند. و اگر فضل و رحمت الهی شامل حال شما نبود همگی به جز عده کمی از شیطان پیروی می کردید.
﴿وَ إِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ﴾ یعنی خبر به آن می دهند.
﴿وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ﴾ يعنى امير المومنين علیه السلام
﴿لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ﴾ یعنی کسانی از آن ها که می دانند. (1)
﴿وَ لَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ﴾ مراد از (فضل) رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و (رحمت) امیر المومنین علیه السلام می باشند. (2)
ص: 422
﴿مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْهَا وَ مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْهَا وَ كَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُقِيتًا﴾ (85)
85- هر کس پایه گذار عمل نیکی شود بهره ای از آن می برد و هر کس پایه گذار کار بدی گردد نیز بهره ای از آن می برد و خداوند بر هر چیز قادر و تواناست.
﴿مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْهَا﴾
و هر کس که پایه گذار عمل سیئه و زشتی شود ضامن آن ظلم می باشد و هر شخصی که بدان سیئه عمل کند و گناهش برای او نیز نوشته می شود.
﴿وَ كَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُقِيتًا﴾ یعنی خداوند بر هر چیزی قادر و توانا بود. (1)
﴿وَ إِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا﴾ (86)
86- گاه به شما تحیّت گفتند شما نیز بهتر از آن به آن ها تحیّت و سلام بگوئید یا همانند آن، بدرستی که خداوند به حساب همه چیز رسیدگی می کند.
﴿وَ إِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا﴾ که مراد از ﴿أَوْ رُدُّوهَا﴾ سلام و غیر آن از نیکی و خوبی می باشد. (2)
ص: 423
﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثًا﴾ (87)
﴿فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَ اللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا أَتُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا (88)
87- خداوند که خدایی جز او نیست یقیناً همه شما را در روز قیامت که هیچ شکی در آن نیست - جمع می کند. و چه کسی است که از خداوند راستگو تر باشد؟
88- چرا درباره منافقین دو گروه شده اید؟ با آن که خداوند آن ها را بکیفر اعمال بدشان به حکم کفار باز گرداند آیا می خواهید کسی را که خداوند گمراهشان کرده هدایت کنید؟ و هر کسی را که خداوند گمراه کند هرگز راه هدایتی برای او نخواهی یافت.
﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ - إلى قوله - فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا﴾ این دو آیه از محکمات است.
﴿وَ دُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ لَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَ لَا نَصِيرًا﴾ (89)
﴿إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا﴾ (90)
ص: 424
89- (کافران) آرزو می کنند که شما هم مانند آن ها کافر شوید، و با هم (در کفر) مساوی باشید. پس از میان آن ها دوستی نگیرید مگر این که در راه خدا هجرت (توبه) کنند و اگر از این کار سر تافتند هر کجا که آن ها را یافتید بکشید و از آن ها یاور و دوستی اختیار نکنید.
90- مگر کسانی که با هم پیمانان شما عهد و پیمانی بسته اند و یا آن هایی که از جنگ با شما و یا با قوم خودشان نا توان هستند و اگر خدا بخواهد آن ها را بر شما مسلط می کند تا با شما جنگ کنند، پس اگر از شما کناره گرفتند و با شما نجنگیدند و به شما پیشنهاد صلح دادند، خداوند به شما اذن تعرض به آن ها را نداده است.
﴿وَ دُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ لَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَ لَا نَصِيرًا﴾
این آیه در شان قبیله اشجع و بنی ضمره نازل شده و یکی از اخبار این دو قبیله این است که وقتی رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به قصد جنگ حدیبیه از مدینه خارج شد، از نزدیکی سرزمین این دو قبیله عبور کرد و قبلا آن جناب با قبیله بنی ضمره صلح کرده، قرار دادی رد و بدل کرده بود، اصحاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عرضه داشتند: این جا نزدیکی های سر زمین بنو ضمره است و ما بیم آن داریم که وقتی بفهمند ما از مدینه بیرون شده ایم به مدینه حمله کنند و یا قریش را عليه ما کمک نمایند، آیا صلاح میدانی که اول به سرکوبی آنان بپردازیم؟
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: ابدا و هرگز چون بنو ضمره از هر قبیله دیگر عرب احترام و احسان به پدر و مادر را بیشتر رعایت می کنند و بیشتر به صله
ص: 425
رحم می پردازند و بیشتر پای بند به عهد و پیمانند.
قبیله اشجع نیز در نزدیکی های بنی ضمره زندگی می کردند و این قبیله شاخه ای از دودمان کنانه بودند و بین آنان و بنی ضمره نیز پیمان صلح بر قرار بود سوگند خورده بودند که امنیت و حال یک دیگر را رعایت کنند اگر یکی از آن دو گرفتار خشک سالی شد حیوانات خود را در سر زمین دیگری بچراند و اتفاقا در همان ایام سرزمین اشجع دچار خشکی و قحطی شده بود و سر زمين بنى ضمره از فراوانی نعمت و سر سبزی بیابان ها بر خوردار بود و در نتیجه قبیله اشجع تصمیم گرفت به سرزمین آنان کوچ کند، مسلمان ها از پیمان این دو قبیله بی خبر بودند و پنداشتند که اشجع قصد دارد به بنی ضمره حمله کند، وقتی به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خبر دادند که اشجع دارد به طرف بنی ضمره می رود آماده شد تا به خاطر پیمانی که با بنی ضمره بسته بود با قبیله اشجع جنگ کند، در چنین حالی آیه شریفه زير نازل شد:﴿وَ دُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ لَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَ لَا نَصِيرًا﴾ كافران آرزو می کنند که شما هم مانند آن ها کافر شوید و با هم (در کفر) مساوی باشید پس از میان آن ها دوستی نگیرید مگر این که در راه خدا هجرت توبه کنند و اگر از این کار سر تافتند هر کجا که آن ها را یافتید بکشید و از آن ها یاور و دوستی اختیار نکنید.
و سپس قبیله اشجع را از آن استثناء کرده، فرمود:﴿إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ
ص: 426
سَبِيلًا﴾ مگر کسانی که با هم پیمانان شما عهد و پیمانی بسته اند و یا آن هایی که از جنگ با شما و یا با قوم خودشان نا توان هستند، و اگر خدا بخواهد آن ها را بر شما مسلط می کند تا با شما جنگ کنند پس اگر از شما کناره گرفتند و با شما نجنگیدند و به شما پیشنهاد صلح دادند، خداوند به شما اذن تعرض به آن ها را نداده است
و قبیله اشجع در چند نقطه فرود آمده بودند یکی بيضاء و يكي حبل و دیگری مستباح، و چون این سه محل نزدیک به لشگر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بود دچار وحشت شدند که مبادا آن جناب کسانی را به جنگ با آنان روانه کند از سوی دیگر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نیز بیم آن داشت که اشجع از اطراف حمله ای کنند و دستبردی بزنند، تصمیم گرفت مستقیما به طرف اشجع برود، در همین بین بود که قبیله اشجع که هفت صد نفر بودند به ریاست مسعود بن رجیله از راه رسید و در دره سلع اطراق کرد و این جریان در ماه ربیع الاول سال ششم از هجرت بود، پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اسید بن حصین را خواست و به او فرمود: با چند نفر از یارانت به طرف اشجع برو و ببین چرا به طرف ما آمده اند.
اسید با سه نفر از یارانش نزد آن قبیله رفت و پرسید: منظورتان از آمدن به طرف ما چیست؟
مسعود بن رجيله که رئیس اشجع بود بر خاست و بر اسید و یارانش سلام کرد و گفت: ما آمده ایم تا با محمد پیمان ترک مخاصمه ببندیم اسید نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر گشته، جریان را به عرض رسانید، رسول الله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: اینان ترسیدند که مبادا ما برای جنگ با آنان آمده ایم خواستند تا بین من و خودشان صلحی بر قرار سازند آن گاه قبل از آن که خودش به میان اشجع برود، ده بار شتر خرما به عنوان هدیه برای آنان فرستاد و فرمود: قبل از
ص: 427
دست یافتن به حاجت هدیه فرستادن چیز خوبی است آن گاه خودش به میان آنان تشریف برد و فرمود: ای گروه اشجع به چه منظور به طرف ما آمدید؟
عرضه داشتند: خانه های ما نزدیک شماست و ما در میان اقوام خود از هر تیره دیگر كم عدد تريم لذا نه توانایی آن داشتیم که با شما بجنگیم، چون محل زندگی ما نزدیک به شما بود و نه می توانستیم با تیره های قوم خود در بیفتیم چون عده ما کم بود، فکر کردیم با شما مذاکره کنیم و پیمان ترک مخاصمه ای بر قرار سازیم.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پیشنهاد آنان را پذیرفت و پیمانی با آنان بست. اشجع آن روز را درنگ کردند و فردایش به طرف سر زمین خود بر گشتند و درباره آنان این آیه شریفه نازل گردید:﴿إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ- تا -فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا﴾ (1)
﴿سَتَجِدُونَ آخَرِينَ يُرِيدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ وَ يَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَ يُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَ يَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أُولَئِكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطَانًا مُبِينًا﴾ (91)
91- بزودی گروهی دیگر را می بینید که می خواهند هم از جانب شما و هم از جانب قوم خودشان (مشرکان) در امان باشند، هر زمان راه فتنه گری بر روی آن ها باز باشد به کفرشان باز گردند. پس اگر از (جنگ) با شما دست بر نداشتند و تسلیم تان نشدند و دست از اذیت شما نکشیدند پس هر کجا که آن ها را یافتید اسیر کنید و یا بکشید آن ها کسانی هستند که ما شما را بر آن ها آشکارا مسلط گردانیده ایم.
ص: 428
﴿سَتَجِدُونَ آخَرِينَ يُرِيدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ وَ يَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيهَا﴾
این آیه درباره عيينة بن حصین فزاری نازل شده و در شهر آن ها قحطی شده بود خدمت پیامبر اکرم آمد و قرار گذاشت که در محل خودشان بمانند و متعرض مسلمین نشوند و او یکی از منافقین ملعونی بود که پیامبر اکرم او را احمق فرمانبردار قوم نامیده بود (1) سپس فرمود:﴿فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَ يُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَ يَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أُولَئِكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطَانًا مُبِينًا﴾
﴿وَ مَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ يَصَّدَّقُوا فَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ إِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ كَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾ (92)
92- برای هیچ مؤمنی جائز نیست که مؤمن دیگری را بکشد مگر آن که قتل از روی اشتباه و خطا باشد، و اگر قتل از روی خطا باشد باید یک بنده مؤمنی را آزاد کند و خون بهای آن را هم به ولی اش بدهد مگر آن که ورثه آن را ببخشند و اگر مقتول از دشمنان شما و مؤمن باشد، قاتل باید یک بنده مؤمن آزاد کند و اگر مقتول از قومی باشد که بین شما عهد و پیمانی است پس باید خون بهای او را به ورثه مقتول بپردازد و یک بنده مؤمنی را هم آزاد کند، و کسی که دسترسی به آزاد کردن بنده ندارد پس دو ماه پی در پی روزه
ص: 429
بگیرد. این توبه ای الهی است و خداوند دانا و حکیم است.
﴿وَ مَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً﴾ يعنى نه عمدا و نه خطائاً و (إلا) در این جا در موضع (لا) است و به معنای استثناء نیست.
﴿وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ يَصَّدَّقُوا﴾ یعنی عفو می کنند.
﴿فَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ﴾ و برای او دیه ای نیست یعنی اگر مرد مؤمنى وارد دار الحرب شد و کشته شد دیه برای او نیست و بر قاتل است که یک بنده مؤمن آزاد کند زیرا پیامبر اکرم فرمود کسی که وارد دار الحرب شد ذمه او از آن بری می شود، سپس فرمود: ﴿وَ إِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ﴾ یعنی اگر مومنی در دار الحرب وارد شود و بین اهل شرک و بين رسول یا امام عهد و پیمانی بسته شده باشد سپس آن مومن در دار الحرب کشته شود پس بر عهده قاتل است که دیه مسلمان را به خانواده اش بدهد و یک بنده مومن نیز آزاد کند ﴿فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ كَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾
﴿وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا﴾ (93)
93- و هر کس مؤمنی را از روی عمد بکشد پس جزایش جهنم است که در آن جاودانه می ماند و خداوند بر او غضب می کند و او را از رحمت خویش دور می گرداند و برای او عذابی بسیار شدید آماده می سازد.
ص: 430
﴿وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيها وَ غَضِبَ اللهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً﴾ اگر کسی مؤمن را عمدا بقتل برساند توبه اش قبول نمی شود تا او را قصاص کنند و هر که پیامبر یا امام را بکشد برای او توبه نیست زیرا قاتل هم ردیف و مانند پیامبر و امام نیست پس قصاص می شود. اگر یکی از مشرکین یا یهود و نصاری مسلمانی را بقتل برساند اگر داخل اسلام بشود گناهش محو شود چون پیامبر فرمود قبول اسلام معصیت های پیش از اسلام را بر طرف می کند چه بزرگ ترین گناه شریک قرار دادن برای خداست پس وقتی که تو به او از شرک قبول شد کم تر از آن نیز قبول می شود.
اما این که امام صادق علیه السلام فرمود: برای او توبه ای نیست یعنی اگر کسی پیامبر یا وصی ای را بکشد توبه ای برای او نیست زیرا قاتل هم ردیف پیامبر نیست تا توبه اش قبول شود هم ردیف پیامبر پیامبر و هم رديف وصى وصى می باشد و انبیا و اوصيا هم یک دیگر را نمی کشند و غیر پیامبر و وصی هم مانند پیامبر و وصی نیستند پس قاتل پیامبر و وصی توبه اش قبول نمی شود. (1)
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا﴾ (94)
ص: 431
﴿لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَ الْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَ كُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا﴾ (95)
94- ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که در راه خدا (برای جهاد) - بیرون می روید تحقیق و جستجو کنید و برای بدست آوردن سرمایه دنیا (غنیمت) به کسی که اظهار اسلام می کند نگوئید که مسلمان نیستی که غنیمت های فراوان نزد خداست (اسلام) شما نیز قبلاً چنین بودید پس خداوند بر شما منت نهاد و هدایت یافتید پس تحقیق کنید بدرستی که
خدا به آن چه که انجام می دهید آگاه است.
95- هرگز مؤمنانی که بدون عذر (بیماری و نا راحتی) از جهاد باز نشستند با آنان که با مال و جان در راه خدا جهاد کردند یکسان نیستند خداوند مجاهدانی را که با مال و جان جهاد کردند بر بازنشستگان (از جهاد) برتری بخشیده است و به همۀ اهل ایمان چه آن هایی که به جهاد رفتند و چه آن هایی که نرفتند نسبت به اعمالشان وعده پاداش نیکو داده است و
خداوند مجاهدان را بر باز نشستگان با اجر و ثوابی بزرگ برتری بخشیده است.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا﴾
این آیه بعد از مراجعت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از جنگ خیبر نازل شد و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اسامة بن زيد را به فرماندهی جمعیتی به طرف دهات یهودی نشین
ص: 432
که در ناحیه فدک قرار داشت فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت کنند در یکی از آن دهات مردی بود به نام مرداس بن نهیک فدکی، وقتی شنید جمعیتی از ناحيه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمده اند، خانواده و اموال خود را جمع نموده در ناحیه جبل (کوه) جای داده و خود به طرف اسامه آمد در حالی که می گفت ﴿اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله همین که نزدیک اسامه رسید، اسامه با این که شهادت او را می شنید ضربتی بر او زد و به قتلش رسانید و چون به حضور رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شرفیاب شد جریان را به عرض رسانید حضرت فرمود: مردی را کشتی که داشت شهادت می داد معبودی بجز اللّه نیست و این که من فرستاده خدای تعالی هستم؟
اسامه عرض کرد یا رسول اللّه او به خاطر کشته نشدن شهادت می داد.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود:نه پرده از روی قلب او بر داشتی (تا از باطن او آگاه شوی) و نه آن چه را که به زبان گفت پذیرفتی و نه از باطن نفس او آگاه بودی.
اسامه چون این را شنید سوگند یاد کرد که دیگر احدی از گویندگان شهادتین را به قتل نرساند و به همین بهانه در جنگ هایی که امیر المؤمنین علیه السلام با فرقه هایی از مسلمانان کرد تخلف نمود و خدای تعالی در همین مورد بود که آیه:﴿وَ لَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا...﴾. (1)
سپس فضیلت به جنگ رفتگان را بر جنگ نرفتگان ذکر کرده و می فرماید:﴿لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ﴾ يعني همچنان که پر شخص کور حرجی نیست ﴿وَ الْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ﴾ تا آخر آیه
ص: 433
﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ سَاءَتْ مَصِيرًا﴾ (97)
﴿إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا﴾ (98)
97- آن هایی که فرشتگان، روحشان را در حالی که به خود ستم کرده بودند گرفتند، به آن ها گفتند: در چه کاری بودید؟ گفتند ما در زمین (شهر خود) مردمانی ضعیف و نا توان بودیم فرشتگان گفتند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟! پس جایگاه آن ها جهنم است و چه بد جایگاهی است.
98- مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکان که (واقعاً) نا توان هستند و چاره ای برای رهایی و نجات ندارند.
﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ﴾
این آیه دربارۀ کسانی است که از امیر المومنین الله دوری جسته و در رکاب آن حضرت به جهاد نرفتند فرشتگان در هنگام مردن به آن ها می گویند چرا از آن حضرت دوری کردید؟
جواب می دهند ما در تشخیص حق نا توان بودیم و نمی دانستیم که حق با امیرالمومنین است پس خداوند در مقابل آن ها فرمود:﴿أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا﴾ یعنی مگر دین خدا و کتاب الهی وسیع نبود چرا در آن تدبر نکردید تا حق را بفهمید ﴿فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ سَاءَتْ مَصِيرًا﴾ سپس استثنا قرار داده و فرمود ﴿إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ
ص: 434
النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا﴾ (1)
حماد بن ظبیان گوید از امام باقری علیه السلام از مستضعف سؤال کردم که مراد از
آن چیست؟
امام علیه السلام فرمود: مستضعف کسی است که قادر بر تشخیص کفر و ایمان نیست و همچنین بچه ها و مرد و زنی که عقلشان مانند بچه هاست قلم از آن ها بر داشته شده است. (2)
﴿وَ مَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ كَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا﴾ (100)
100- و هر کس در راه خدا هجرت کند در روی زمین مکان های امن و راحت بسیاری خواهد یافت و هر کسی از خانه خویش برای هجرت به سوی خدا و رسول او بیرون برود و سپس در هجرت مرگش فرا برسد اجر و ثواب او با خداست و خداوند آمرزنده و مهربان است.
﴿وَ مَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً﴾ هنگامی که در رکاب امام به جهاد می روند خیر زیادی می بینند.
﴿وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ﴾ زمانی که برای یاری امام حرکت کند و قبل از رسیدن به امام بمیرد اجر و ثوابش بر خداوند است.
ص: 435
﴿وَ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِينًا﴾ (101)
101- و هنگامی که در روی زمین سفر می کنید پس گناهی ندارید که نمازتان را کوتاه بخوانید اگر از فتنه کافران ترس داشته باشید بدرستی که کافران دشمن آشکار شما هستند.
﴿وَ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا﴾
امام صادق علیه السلام می فرماید امیر المومنین علیه السلام فرمودند: شمش طايفه هستند که باید نماز را در سفر تمام بخوانند و قصر نکنند:
اول -کسانی هستند که خراج بیت المال را جمع آوری می نمایند.
دوم - تاجری که بقصد تجارت و داد و ستد از شهری بشهری سفر می نماید.
سوم - امیر و حاکمی که در منطقه حکومت و امارت خود و حوزه مأموریت خویش گردش می کند.
چهارم - چوپانی که برای بدست آوردن مرتع و زمین پر آب و علف برای گوسفندان خود می گردد.
پنجم - کسی است که برای تفریح به شکار می رود نه برای معاش زن و بچه خود.
ششم - کسانی که به سفر نا مشروع از قبیل سرقت و راهزنی یا لهو و لعب می روند. (1)
ص: 436
﴿وَ إِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرَائِكُمْ وَ لْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَى لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً وَاحِدَةً وَ لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ كَانَ بِكُمْ أَذًى مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَ خُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا﴾ (102)
102- و هنگامی که در میان (سپاه مسلمین) باشی نماز را بر آن ها به پا دار، باید دسته ای از آن ها مسلح با تو به نماز بایستند و هنگامی که به سجده رفتند (نماز را به پایان رساندند) به پشت سر شما بروند و دست های دیگر که نماز نخوانده اند بیایند و با تو نماز بگزارند و آن ها باید با همان لباس جنگ و اسلحه در نماز حاضر شوند چون کافران انتظار می کشند که شما از اسلحه و اسباب خود غافل شوید تا ناگهان بر شما حمله ور شوند و اگر از باران در اذیت هستید یا به مرضی مبتلا می باشید (در حال نماز) سلاح خود را بر زمین بگذارید و وسائل دفاعی (زره) خود را بهمراه بر دارید بدرستی که خداوند عذاب خوار کننده برای کافران آماده و مهیا ساخته است.
﴿وَ إِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ﴾
آیه نماز خوف وقتی نازل شد که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به سوی حدیبیه حرکت کرد، تا به مکه برود و چون خبر به قریش رسید، خالد بن ولید را با دویست سوار به استقبال رسول خدا فرستادند و او همه جا بر سر کوه ها می رفت و خود را به لشکر اسلام و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نشان می داد تا آن که در یکی از
ص: 437
قسمت های راه هنگام ظهر رسید و بلال اذان گفت و رسول خدا با لشکرش نماز خواند خالد بن ولید به همراهان خود گفت: چه خوب است که هم اکنون که لشکریان اسلام مشغول نمازند، بر آنان بتازیم. چون اگر این فرصت را از دست ندهیم به هدف خود می رسیم زیرا من می دانم که مسلمانان نماز را نمی شکنند بنا بر این ساعتی دیگر که هنگام نماز دیگرشان است، فرا می رسد و آن نمازی است که از نور چشم، بیشتر آن را دوست دارند. همین که داخل نماز شدند، بر آنان حمله می کنیم. در این هنگام جبرئیل بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نازل شد و دستور نماز خوف را آورد که خدای تعالی می فرماید:﴿وَ إِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ...﴾ پس رسول خدا یارانش را به دو گروه تقسیم کرد، که یک گروه سلاح به دست در مقابل دشمنان ایستادند و نگهبانی دادند و گروه دیگر با پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نماز خواندند پس آن گروهی که نمازشان را خوانده بودند رفتند به نگهبانی ایستادند و آن گروهی که نمازشان را نخوانده بودند آمدند با رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نماز خواندند،که رکعت دوم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بود و رکعت اول آن ها که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم برای خواندن تشهد نشستند و آن ها بلند شده رکعت دوم نماز خود را به جا آوردند و پیامبر سلام نماز را دادند. (1)
﴿فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِيَامًا وَ قُعُودًا وَ عَلَى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا﴾ (103)
103- پس هنگامی که نماز را به پایان رساندید خدا را در حال ایستاده و نشسته و به پهلو خوابیده یاد کنید، و هنگامی که آرام شدید نماز را به پا
ص: 438
دارید، بدرستی که نماز بر مومنان نوشته شده و ثابت است.
﴿فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِيَامًا وَ قُعُودًا وَ عَلَى جُنُوبِكُمْ﴾
شخص سالم نمازش را ایستاده و شخص مریض نشسته بجا می آورد پس کسی که قادر بر نشستن هم نیست خوابیده و با اشاره نمازش را می خواند. (1)
﴿إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا﴾ یعنی نماز بر مومنین واجب است. (2)
﴿وَ لَا تَهِنُوا فِي ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ وَ كَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾ (104)
104- در تعقیب دشمن خسته نشوید، زیرا اگر شما در رنج و سختی می باشید آن ها نیز همانند شما در رنج و سختی هستند اما شما از جانب خدا (به چیزی) امید دارید که آن ها ندارند و خداوند دانا و حکیم است.
اين آيه ﴿وَ لَا تَهِنُوا فِي ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ﴾ عطف بر آيه 140 ﴿إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ﴾ سوره آل عمران می باشد.
﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَ لَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا﴾ (105)
﴿وَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا﴾ (106)
﴿وَ لَا تُجَادِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتَانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ خَوَّانًا
ص: 439
أَثِيمًا﴾ (107)
﴿يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لَا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لَا يَرْضَى مِنَ الْقَوْلِ وَ كَانَ اللَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطًا﴾ (108)
﴿هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ جَادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَمَنْ يُجَادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَمْ مَنْ يَكُونُ عَلَيْهِمْ وَكِيلًا﴾ (109)
﴿وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَحِيمًا﴾ (110)
﴿وَ مَنْ يَكْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّمَا يَكْسِبُهُ عَلَى نَفْسِهِ وَ كَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾ (111)
﴿وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئًا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانًا وَ إِثْمًا مُبِينًا﴾ (112)
﴿وَ لَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَ مَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ مَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾ (113)
﴿لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا﴾ (114)
﴿وَ مَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ سَاءَتْ مَصِيرًا﴾ (115)
105- (ای پیامبر) ما کتاب را به حق بر تو نازل کردیم تا با آن چه که خداوند بر تو تعلیم نموده در بین مردم محکم کنی، و حمایتگر از خائنین مباش.
106- و از خداوند طلب آمرزش کن بدرستی که خداوند آمرزنده و مهربان است.
ص: 440
107- و از کسانی که به خویشتن خیانت می کنند دفاع مکن بدرستی که خداوند خیانتکار و گنه کار را دوست نمی دارد.
108- آن ها اعمال زشتشان را از مردم پنهان می دارند ولی از خدا شرم و حياء نمی کنند هنگامی که شبانه در بینشان سخنانی که مورد رضای خدا نبود می گفتند و حال آن که خداوند با آن ها بود و خداوند بدان چه که انجام می دهید احاطه دارد.
109- حال که شما در زندگانی دنیا از آن ها دفاع کردید پس چه کسی در روز قیامت در برابر خداوند از آن ها دفاع می کند؟ و یا چه کسی می تواند وکیل آن ها باشد؟
110- و هر کس عمل زشتی انجام دهد یا به خودش ستم کند سپس از زشتی انجام دهد یا خداوند طلب بخشش کند خدا را بخشنده و مهربان خواهد یافت.
111- و هر كس مرتكب گناهی شود همانا به خودش زبان زده و خداوند دانا و حکیم است.
112- و هر کس مرتکب خطا یا گناهی شود و سپس به بی گناهی تهمت زند، بهتان و گناه آشکاری را بر خود بار کرده است.
113- و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود گروهی از آنان دشمنان اسلام می خواستند که تو را گمراه کنند اما جز خودشان را گمراه نمی کنند و هیچ ضرری بر تو نمی توانند بزنند و خداوند به تو کتاب و حکمت نازل کرد و چیزی را به تو تعلیم داد که نمی دانستی و فضل خداوند بر تو عظیم و بزرگ است.
114- در بیشتر سخنان در گوشی آن ها هیچ خیر و فایده ای نیست مگر کسی که امر به صدقه دادن و یا نیکی کردن و یا اصلاح بین مردم بکند، و هر
ص: 441
کس در طلب رضای خدا چنین کند به زودی اجر عظیمی به او عنایت می کنیم.
115- و کسی که بعد از روشن شدن حق با رسول مخالفت کند و به غیر از راه مومنان برود، او را به همان راهی که انتخاب کرده می بریم و در جهنم واردش می کنیم که جایگاه بدی است.
﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَ لَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا﴾
سبب نزول این آیه شریفه این بوده که دسته ای از انصار از قبیله بنی ابیزق که سه برادر به نام بشیر و بشر و مبشر و جزء منافقین بودند دیوار خانه عموی قتادة بن نعمان را سوراخ کرده و مقداری طعام را که او برای زن و بچه خود تهیه کرده بود با یک شمشیر و یک زره را بردند و این قتاده از رزمندگان جنگ بدر بود.
وی شکایت نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم برده عرضه داشت: یا رسول اللّه خانه عموی مرا دزد زده طعامی را که او برای عیال خود تهیه کرده بود با یک شمشیر و یک زره بردند و این چند نفر از یک خانواده بدی هستند از سوی دیگر در بین مسلمانان مردی مؤمن به نام لبيد بن سهل بود که در رأی هم فکر آنها بود و بنی ابیزق که خانواده ای شرور بودند در پاسخ قتاده که از نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر گشته بود گفتند: این سرقت کار لبید بن سهل است و چون خبر به لبید رسید شمشیر خود را گرفته به سوی بنی ابیزق شتافت و گفت: که آیا نسبت دزدی به من می دهید؟ با این که خود شما سزاوار تر از من به این گونه اعمالید؟ و با این که منافق هستید و بار ها خودم شنیدم که رسول خدا
ص: 442
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را هجو می کردید؟ و در هجو آن جناب اشعاری می سرودید و آن گاه اشعار خود را به قریش نسبت می دادید؟ یا باید این مساله روشن و این سارق معلوم شود و یا آن که شمشیرم را از خون شما سیراب خواهم کرد.
خانواده بنی بیزق، از در مدارا و ملایمت وارد شده و به او گفتند: خدا رحمتت کند تو بر گرد که از این گناه مبرایی.
آن گاه بنی ابیزق نزد مردی از قبیله خود که نامش اسید بن عروه و مردی سخن ور و زبان داری بود رفتند و جریان را با او در میان گذاشته او را نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرستادند. اسید به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عرضه داشت: یا رسول اللّه قتادة بن نعمان به نزد خاندانی از ما که اهل شرف و حسب و نسبند رفته و آنان را به عمل سرقت متهم کرده است با این که اهل آن خانواده این کاره نیستند.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از شنیدن این این سخن اندوهناک شد که چرا قتاده مرتکب تهمت شده است و به عنوان گلایه به او فرمود: آیا به سر وقت خاندانی شریف
و آبرومند و دارای حسب و نسب می روی و آنان را متهم به سرقت می کنی؟ و او را به سختی عتاب فرمود.
قتاده از این بابت سخت در اندوه شد و به سوی عمویش بر گشت و گفت: ای کاش مرده بودم و ماجرای تو را نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نبرده بودم و این طور مورد عتاب آن جناب قرار نمی گرفتم.
عمویش در پاسخ گفت: تنها کسی که باید از او یاری خواست خدای تعالی است. چیزی نگذشت که این آیه شریفه بر پیامبر نازل شد:﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَ لَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا وَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا وَ لَا تُجَادِلْ عَنِ الَّذِينَ
ص: 443
يَخْتَانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ خَوَّانًا أَثِيمًا يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لَا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لَا يَرْضَى مِنَ الْقَوْلِ﴾ يعنى فعل که قول در مقام فعل واقع شده است یعنی کاری را که خدا راضی نیست طرح ریزی می کنند سپس فرمود:﴿هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ جَادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَمَنْ يُجَادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَمْ مَنْ يَكُونُ عَلَيْهِمْ وَكِيلًا وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَحِيمًا وَ مَنْ يَكْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّمَا يَكْسِبُهُ عَلَى نَفْسِهِ وَ كَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئًا﴾ یعنی لبید بن سهل بود (1) که ﴿فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانًا وَ إِثْمًا مُبِينًا﴾
ابی الجارود از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: چند تن از خویشاوندان نزدیک بشیر به یک دیگر گفتند: چه خوب است نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رفته و با وی درباره رفیقمان وساطت کنیم و یا او را بی گناه قلمداد نموده، بگوئیم: بشیر از دزدی مبراست ولی وقتی آیه:﴿يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لَا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ - تا -وَكِيلًا﴾ نازل شد خویشاوندان بشیر نزد او آمده گفتند ای !بشیر استغفار کن و به درگاه او از گناهانت توبه نما.
بشیر گفت: سوگند به آن کسی که همواره به وی سوگند می خورم اموال عموی قتاده را کسی به جز لبید ندزدیده است چون او این سخن را گفت آیه ذیل بر پیامبر نازل گردید که: ﴿وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئًا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانًا وَ إِثْمًا مُبِينًا﴾ بعد از نزول این آیه بشیر از اسلام دست کشید و کافر شد و به مکه نزد کفار رفت و در این ماجرا درباره کسانی که
ص: 444
آمدند تا بشیر را بی گناه قلمداد کنند آیه زیر نازل شد که می فرماید:﴿وَ لَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَ مَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ مَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾ (1) و این آیه درباره بشیر نازل شد که در مکه بود ﴿وَ مَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ سَاءَتْ مَصِيرًا﴾
﴿لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ﴾
یعنی در بیشتر سخنان مردم خیری نیست مگر سخنانی که امر به صدقه دادن، یا کار های نیک و یا اصلاح بین مردم باشد. ﴿وَ مَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا﴾
حماد گوید: امام صادق علیه السلام فرمودند: همانا خداوند تمحل را در قرآن واجب نموده است.
عرض کردم: فدایت کردم تمحل چیست؟
فرمود: این که تو از برادر مؤمنت آبرومند تر و سرشناس تر باشی و او به منظور رفع گرفتاریش به تو مراجعه کند و تو راز دل او را آهسته و محرمانه به دیگری بگویی تا چاره کار او کنی و آن فرمایش الهی است که می فرماید:﴿لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ﴾ (2)
امیر المومنین علیه السلام فرمود: همانا خداوند زکات زیبائیتان را بر شما واجب نموده است همچنان که زکات مالتان را واجب کرده است. (3)
ص: 445
﴿مَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى﴾ يعنى مخالفت می کند (1) ﴿نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ سَاءَتْ مَصِيرًا﴾
﴿وَ إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطَانًا مَرِيدًا﴾ (117)
117- (مشرکان) آن چه را که از غیر خدا می خوانند دخترانی (بت هایی است) که هیچ اثری ندارد و (یا) شیطان سر کش را می خوانند.
﴿وَ إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا﴾ قریش می گفتند که ملائکه دختران خداوند هستند.
﴿وَ إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطَانًا مَرِيدًا﴾
می فرماید جن را عبادت می کردند.
﴿لَعَنَهُ اللَّهُ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا﴾ (118)
﴿وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا﴾ (119)
118- خدا آن (شیطان) را از رحمت خود دور ساخت و او گفت: از بندگان تو بهره ای خواهم گرفت.
119- و آن ها را گمراه می کنم و با آرزو هایشان سرگرمشان می کنم و دستورشان می دهم تا گوش حیواناتشان را ببرند و امر می کنم تا خلقت الهی را تغییر دهند فطرت را با شرارت و خرافات بیامیزند، و هر کس شیطان را بجای خدا دوست خود بگیرد به تحقیق زیان آشکاری کرده است.
ص: 446
﴿لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا﴾ یعنی ابلیس هنگامی که گفت:﴿وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ﴾ یعنی مراد احكام و اوامر خداوند است که آن ها را تغییر می دهند.
﴿لَيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَ لَا أَمَانِيِّ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ وَ لَا يَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَ لَا نَصِيرًا﴾ (123)
﴿وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لَا يُظْلَمُونَ نَقِيرًا﴾ (124)
123- برتری به آرزو های شما و آرزوهای اهل کتاب نیست هر کس عمل بدی انجام دهد کیفر داده می شود و برای او جز خدا کسی را یار و یاور نمی توان یافت.
124- و هر کس از زن و مرد با ایمان اعمال صالحی انجام بدهند داخل بهشت می شوند کم ترین ستمی (به اندازۀ نقطه روی هسته خرما) به آن ها نخواهد شد.
﴿لَيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَ لَا أَمَانِيِّ أَهْلِ الْكِتَابِ﴾ یعنی این طور نیست که شما و اهل کتاب آرزو می کنید که به خاطر افعالتان عذاب نشوید. (1)
﴿لَا يُظْلَمُونَ نَقِيرًا﴾ و آن نقطه ای است که بر روی دانه می باشد.
﴿وَ مَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا﴾ (125)
ص: 447
125- دین چه کسی بهتر از آن کسی است که خود را تسلیم خدا کند و نیکو کار باشد و از آئین ابراهیم حنیف پیروی نماید؟ و خداوند ابراهیم را به دوستی خود بر گزیده است.
﴿وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا﴾
مراد از حنفیه ده سنت است که حضرت ابراهیم علیه السلام آن ها را آورد و تا روز قیامت منسوخ نمی شود. (1)
﴿وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا﴾
حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت ابراهیم اول کسی بود که خداوند سنگ ریزه را برایش بصورت آرد در آورد آن حضرت در مصر دوستی داشت روزی تصمیم گرفت بنزد دوست خود رفته و مقداری گندم از او وام بگیرد ولی وقتی به مصر رسید او را ندید مأیوسانه بر گشت و الاغش را خالی بر گرداند ظرف هایی را که برای گندم برده بود از شن و سنگ ریزه پر کرد و بمنزلش بر گشت بار را انداخت ولی از ساره عیالش خجالت می کشید بار را خالی کند یک سره داخل اطاق شد خوابش برد عیالش درب بار را گشود و بهترین آرد ها را مشاهده کرد مقداری از آن را بر داشت و نان تهیه نمود و خدمت ابراهیم آورد.
حضرت ابراهیم به ساره فرمود: این نان را از کجا تهیه نمودی؟
عرض کرد: از آن آردی که از نزد دوست مصری خود آوردی؟
فرمود: آن از جانب دوستم می باشد اما نه دوست مصری بلکه دوست حقیقی که خداوند متعال است و از این جهت با و لقب خليلی و مقام خلت عطا
ص: 448
گردید. و ابراهیم حمد و سپاس الهی را به جا آورده و از آن غذا میل نمود. (1)
﴿وَ يَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَ مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ فِي يَتَامَى النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا تُؤْتُونَهُنَّ مَا كُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْيَتَامَى بِالْقِسْطِ وَ مَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِهِ عَلِيمًا﴾ (127)
﴿وَ إِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا﴾ (128)
﴿وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا﴾ (129)
127- ای (پیامبر) درباره زنان از تو سوال می کنند، بگو: خداوند درباره آن ها پاسختان می دهد و مطالبی را درباره زنان یتیمی که مهر و حقوق آن ها را نمی دهید و می خواهید با آن ها ازدواج کنید و نیز درباره فرزندان نا توان برای شما بیان می دارد با یتیمان به عدالت رفتار کنید و آن چه از کار خیر انجام می دهید بدرستی که خداوند به آن آگاه است.
128- و اگر زنی از طغیان گری و یا اعراض شوهرش بترسد مانعی ندارد که با هم صلح کنند که صلح بهتر است اگر چه مردم بخل می ورزند و اگر نیکی کنید و پرهیزگار باشید بدرستی که خداوند به آن چه انجام می دهید آگاه است.
ص: 449
129- شما هرگز نمی توانید میان زنان به عدالت رفتار کنید هر چند بر آن کوشش کنید، پس تمام میل خودتان را به سوی یکی متمایل نکنید و آن دیگری را محروم نسازید تا همانند زن بی شوهر باشد و اگر صلح کنید و پرهیزگار باشید بدرستی که خداوند بخشنده و مهربان است.
﴿وَ يَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَ مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ فِي يَتَامَى النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا تُؤْتُونَهُنَّ مَا كُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ﴾ * ﴿وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَ ثُلَاثَ وَ رُبَاعَ﴾ (1)
﴿وَ إِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ﴾
اگر زن بترسد که شوهرش او را طلاق بدهد و از او روی بر گرداند به او بگوید: آن چه که برای توست را ترک کرده و از تو نفقه ای هم نمی خواهم ولی مرا طلاق مده و از من روی بر مگردان که من طاقت شنیدن شماتت دشمنان را ندارم پس برای شوهر هیچ اشکالی ندارد که خواسته زن را قبول کند و چیزی به او ندهد.
ابى الجارود از امام باقر علیه السلام روایت می کند که فرمود درباره آیه ﴿وَ يَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ﴾ از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم سؤال کردند که میراث زنان چه مقدار است؟ خداوند متعال آیه نازل فرمود که یک چهارم و یک هشتم می باشد. (2)
ص: 450
﴿وَ مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ فِي يَتَامَى النِّسَاءِ﴾ شخصى يتيمى را در خانه خود سر پرستی می کند چون آن دختر یتیم به سن ازدواج رسید همان مرد می خواهد با او ازدواج کند ولی مالش را به او نمی دهد و کس دیگری هم که خواست با او ازدواج کند نمی گذارد و در انتظار می نشیند تا او بمیرد و مالش را به ارث ببرد که خداوند از این عمل نهی فرموده است. (1)
﴿وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الْوِلْدَانِ﴾
در زمان جاهلیت از میراث پدر به زن و دختر و بچه نمی دادند و بکسی ارث می دادند که بتواند جنگ کند و این رویه در نظر آن ها بسیار نیکو بود همین که آیه ارث نازل شد گفتند برویم نزد پیامبر و تذکر بدهیم که رسم جاهلیت این است شاید حکم ارث را تغییر بدهد خدمت رسول اكرم شرفياب شدند و عرض کردند به موجب آیه برای دختر نصف و برای پسر بچه هم از مال پدر ارث مقرر گردیده و حال آن که هیچ کدام از آن ها نمی توانند سوار بر اسب شده و بجنگ بروند و غنیمت بیاورند؟
پیامبر فرمود: من از جانب خدا مأمورم و چاره ای جز فرمان بر داری از اوامر او نیست. (2)
﴿وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْيَتَامَى بِالْقِسْطِ﴾
مردم مال های یتیم را از بین می بردند پس خداوند به آن ها امر فرمود که رفتارشان را اصلاح کنند و اموال آن ها را از بین نبرند.
﴿وَ إِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا﴾
این آیه درباره دختر محمد بن مسلمه نازل شد که او همسر رافع بن خديج
ص: 451
بود و داشت پا به سن می گذاشت و رافع بن خدیج زن جوانی سر او گرفت و اتفاقا در نظر او از دختر محمد بن مسلمه زیبا تر هم بود، لاجرم دختر محمد بن مسلمه به همسرش رافع گفت: من هیچ شکی ندارم که تو از من دل سرد و روی گردان شده ای و همسر جوانت را بر من ترجیح می دهی آیا جز این است؟
رافع گفت: همین طور است و علتش این است که او جوان تر و در نظر من زیبا تر از تو است حال اگر مایل باشی قرار می گذاریم که من دو روز و یا سه روز سهم او باشم و یک روز سهم تو دختر محمد بن مسلمه حاضر به این تقسیم نشد رافع به ناچار او را طلاق داد و بعد ها یک بار دیگر او را طلاق گفت برای نوبت سوم که می خواست او را خانه بر گرداند دختر قبول نکرد و گفت: به شرطی بار دیگر همسرت می شوم که سهم مرا به کسی ندهی و خداوند می فرماید:﴿وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ﴾ دختر محمد راضی نشد که قسمت خودش را در اختیار او بگذارد و بر او بخل ورزید تا آن جا که رافع او را راضی کرد و طبق دل خواه او مصالحه کرد و خدای تعالی در این خصوص فرمود:﴿جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ﴾ بعد از آن که آن زن راضی شد و در خانه شوهر قرار گرفت، رافع نتوانست بین او و همسر جدید و جوانش به عدالت رفتار کند این جا بود که آیه نازل شد:﴿وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ﴾
عدالت بطور حقيقى واجب نیست چون مقدور شما نیست هر قدر هم که در رعایت آن حرص بورزید بلکه این مقدار واجب است که حقوق همسری هر دو را اداء کنید و چنان نباشد که یکی را بلا تکلیف و پا در هوا بگذارید که نه
ص: 452
بیوه باشد و نه شوهر دار و این سنت در همه مواردی که مشابه مورد آیه باشد جاری است اگر زن خواست به همسری خود ادامه دهد و بر آن چه شوهرش با او مصالحه کرد رضایت داد نه اشکالی متوجه شوهرش می شود و نه متوجه او و اگر نخواست به آن کیفیت به همسری خود ادامه دهد شوهرش طلاقش می دهد و یا بین او و همسر دیگرش مساوات بر قرار می کند غیر از انتخاب یکی از این دو راه راه دیگری ندارد.
﴿وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ﴾
در روایت آمده که معصوم علیهم السلام فرمود هر کسی دارای بخل هست چیزی که هست بعضی بخل را اختیار می کند و بعضی اختیار نمی کنند.
﴿وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ﴾
روایت شده که مردی زندیق از ابو جعفر احول سؤال کرد و گفت: معنای این آیه را که خداوند می فرماید:﴿فَانكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً﴾ و نیز در آخر همین سوره می فرماید: ﴿وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ﴾ را برایم بگو و فرق بین این دو آیه را برای من روشن نما ابو جعفر احول گفت: من جواب آن را نمی دانم پس به مدینه خدمت امام صادق علیه السلام رفت و از آن دو آیه سؤال نمود.
حضرت علیه السلام فرمود: اما آيه ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ أَلا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً﴾ همانا مراد از آن نفقه است و آيه ﴿ وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ﴾ که مراد از این مودت و مهربانی می باشد زیرا کسی قادر نیست که بین دو زن خویش مودت و مهربانی را به عدالت برقرار نماید پس ابو جعفر احول به سوی آن زندیق بر گشت و جواب سؤال او را داد و گفت این جواب را با بار شترش از
ص: 453
حجاز آورده است. (1)
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا (135)﴾
135 -ای کسانی که ایمان آورده اید از عدالت گذاران باشید برای خدا شهادت دهید هر چند بر ضرور خود با پدر و مادر و خویشان شما باشد اگر فقیر یا غنی باشند خداوند به رعایت حقوق آن ها اولی است پس از هوای نفس پیروی نکنید که از حق منحرف می شوید و اگر حق را تحریف کنید یا از گفتن آن اعراض نمائید بدرستی که خداوند به هر چه که می کنید آگاه است.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا﴾
همانا خداوند به مردم امر می فرماید که در میان خویش به عدالت رفتار نمایند اگر چه آن عدالت بر ضرر خودشان یا پدر و مادرشان و یا خویشانشان باشد.
امام صادق علیه السلام می فرماید: مومن بر مومن هفت حق دارد واجب ترین آن ها آن است که حق را بگوید و اگر چه گفتن آن حق به زیان خود یا پدر و مادر باشد و از گفتن حق به باطل تمایل پیدا نکند. (2) سپس فرمود:﴿فَلَا تَتَّبِعُوا
ص: 454
الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا﴾
﴿أَنْ تَعْدِلُوا﴾ یعنی از حق منحرف می شوید. (1) ﴿فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا﴾
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَ الْكِتَابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلَائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا﴾ (136)
136- ای کسانی که ایمان آورده اید به خداوند و رسولش و کتابی که بر رسول خود نازل کرده و کتابی که پیش از آن فرستاده است ایمان (واقعی) بیاورید و هر کس به خدا و فرشتگان و کتاب های (آسمانی) و رسولان او و روز قیامت کافر شود به تحقیق در گمراهی دور و درازی افتاده است.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ﴾ یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید به راستی اقرار کنید.
﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا﴾ (137)
137- کسانی که ایمان آورده اند سپس کافر شدند، باز ایمان آورده و بار دیگر کافر شدند، سپس بر کفر خود افزودند، خداوند آن ها را نمی بخشد و آن ها را به راه راست هدایت نخواهد فرمود.
﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا﴾ این آیه درباره کسانی نازل شده که زبانی به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ایمان آورده
ص: 455
و اقرار به آن کردند ولی آن حضرت را تصدیق ننمودند سپس کفر ورزیدند هنگامی که در میان خودشان عهدی نوشته و هم پیمان شدند که امور را هرگز به اهل بیت پیامبر وا گذار نکنند پس هنگامی که آیه ولایت نازل شد و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از آن ها برای امیر المومنین علیه السلام عهد و میثاق گرفت باز زبانی اقرار به آن کردند ولی قلباً تصدیق ننمودند، هنگامی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از دنیا رفتند کفر ورزیده و بر کفر خودشان نیز افزودند.
﴿لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا﴾ یعنی آن ها راهی جز مسیر جهنم در پیش روی خودشان ندارند. (1)
﴿الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا﴾ (139)
139- آن هایی که کافران را بجای مومنان دوست خود می گیرند آیا آن ها در نزد کافران عزت می طلبند؟ بدرستی که همه عزت نزد خداست.
﴿الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا﴾
مراد از ﴿الْعِزَّةَ﴾ قدرت و توانائی است.
این آیه دربارۀ بنی امیه نازل شد هنگامی که با پیامبرشان مخالفت کردند با این قصد که نگذارند امور به دست بنی هاشم برسد. (2)
﴿وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَ يُسْتَهْزَأُ بِهَا
ص: 456
فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَ الْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا﴾ (140)
140- و به تحقیق خداوند در کتاب (قرآن) این حکم را بر شما نازل کرده است هنگامی که آیات خدا را شنیدید افرادی بدان آیات کافر می شوند و استهزا می کنند پس با آن ها هم نشینی نکنید تا سخنان دیگری را بر زبان جاری نکنند و گرنه شما هم مانند آنان می شوید و بدرستی که خداوند منافقان و کافران را با هم در جهنم جمع می کند.
﴿وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَ يُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ﴾
مراد از ﴿آيَاتِ اللَّهِ﴾ ائمه علیهم السلام می باشند. (1)
﴿الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَ إِنْ كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَ نَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾ (141)
141- (منافقان) آنهایی هستند که منتظر شما هستند و مراقب حال شما می باشند پس اگر فتح و پیروزی از جانب خداوند برای شما پیش بیاید می گویند: آیا ما با شما نبودیم؟! و اگر کافران به پیروزی برسند (به آن ها) می گویند: آیا ما شما را به اسرار مسلمانان آگاه نکردیم و شما را از شکست مؤمنان نگهداری ننمودیم؟! پس بدرستی که خداوند در روز قیامت میان
ص: 457
شما حکم می کند و خداوند هرگز کافران را به اهل ایمان مسلط نمی کند.
﴿الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَ إِنْ كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَ نَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾
این آیه دربارۀ عبدالله بن ابی و یارانش نازل شد که در جنگ احد شرکت نکردند چون رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر کفار پیروز شد به پیامبر گفتند ما با شما ها بودیم و هنگامی که کفار پیروز شدند گفتند ما شما ها را بر اسرار مسلمین آگاه کردیم؟
خداوند فرمود:﴿فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾ پس بدرستی که خداوند در روز قیامت میان شما حکم می کند و خداوند هرگز کافران را به اهل ایمان مسلّط نمی کند.
﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خَادِعُهُمْ وَ إِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَ لَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا﴾ (142)
﴿مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَلِكَ لَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَ لَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا﴾ (143)
142 - بدرستی که منافقان می خواهند با خدا مکر و حیله کنند و در حالی که خداوند نیز با آنان مکر می کند و چون به نماز می ایستند با حال کسالت می ایستند و در برابر مردم ریا می کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی کنند.
143 - دو دل و مردد هستند نه به سوی مؤمنان یک دل می روند و نه به جانب کافران و هر که را خدا گمراه کند پس هرگز برای او راه هدایتی نخواهی یافت.
ص: 458
﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خَادِعُهُمْ﴾ خدعه از سوی خداوند همان عذاب است.
﴿إِذَا قَامُوا﴾ با رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
﴿إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ﴾ که آن ها جز مومنین هستند.
﴿وَ لَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَلِكَ لَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَ لَا إِلَى هَؤُلَاءِ﴾ یعنی نه از مومنین هستند و نه از یهودیان که اظهار ایمان می کنند.
﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا﴾ (145)
145- بدرستی که منافقین در پائین ترین درکات جهنم هستند و هرگز برای آن ها یاوری نخواهی یافت.
﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ﴾
می فرماید: این آیه درباره عبد اللّه بن ابی نازل شده است و شامل تمام منافقین و مشرکین نیز می شود. (1)
﴿لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَ كَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا﴾ (148)
148- خداوند دوست ندارد کسی با گفتار خویش بدی های دیگران را اظهار کند مگر کسی که مورد ظلم و ستم واقع شده باشد که خداوند شنوا و داناست.
﴿لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ﴾ خوب نيست كه شخص ستم و بدی خودش را آشکار کند و علنی نماید و نباید به کسی ستم
ص: 459
کند مگر به او ستم کرده باشد.
در حدیثی دیگر در تفسیر این آیه آمده که اگر کسی نزد تو آمد و درباره تو مدح و ثنائی گفت و اعمال خیر و صالحی برایت بر شمرد که در تو نیست از او قبول مكن و او را تکذیب کن که به تو ظلم کرده است. (1)
﴿أُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَ أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا﴾ (151)
﴿وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ أُولَئِكَ سَوْفَ يُؤْتِيهِمْ أُجُورَهُمْ وَ كَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا﴾ (152)
151- آن ها به حق کافر هستند و ما برای کافران عذابی خوار کننده آماده کرده ایم.
152- و آن هایی که به خدا و رسولانش ایمان آورده اند و میان آن ها فرقی نمی گذارند آن ها کسانی هستند که به زودی پاداششان داده خواهد شد و خداوند بخشنده و مهربان است.
﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ﴾ آن ها کسانی هستند که به رسالت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اقرار کردند ولی ولایت امیر المومنین علیه السلام را منکر شدند ﴿وَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا أُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا﴾
﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَ كُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا﴾ (155)
ص: 460
﴿وَ بِكُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَى مَرْيَمَ بُهْتَانًا عَظِيمًا﴾ (156)
155- پس چون آن ها پیمان شکنی کردند و آیات خدا را انکار نمودند و پیامبران را به نا حق کشتند و از روی تمسخر گفتند: بر روی دل های ما پرده کشیده شده است بله به خاطر کفرشان خداوند بر دل های آن ها مهر زده است، پس جز عدّه کمی ایمان نمی آورند.
156 - و به خاطر کفرشان بهتان بزرگی بر مریم زدند.
﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ﴾ یعنی آن ها میثاقشان را شکشستند.
﴿وَ كُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ﴾ آن ها پیامبران را نکشتند بلکه اجداد آن ها و اجداد اجدادشان پیامبران را کشته بودند ولی چون آن ها به اعمال اجدادشان راضی بودند پس خداوند آن ها را متهم به کشتن پیامبران نمود پس همچنین است اگر کسی راضی به عملی باشد به آن عمل متهم می شود اگر چه آن را انجام نداده باشد و دلیل بر آن آیه 91 سوره بقره است که می فرماید:﴿فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴾ (1) كه آن ها پیامبران را نکشته بودند و لکن به عمل پدرانشان که انبیا را کشته بودند راضی بودند و خداوند آن ها را متهم به اعمال پدرانشان نمود. (2)
﴿وَ بِكُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَى مَرْيَمَ بُهْتَانًا عَظِيمًا﴾ یعنی یهودیان گفتند که حضرت مریم علیها السلام مرتکب زنا شده است. (3)
﴿وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَ لَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا
ص: 461
اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَ مَا قَتَلُوهُ يَقِينًا﴾ (157)
157- و گفتارشان این بود که گفتند ما رسول خدا مسیح عیسی بن مریم را کشتیم، در حالی که نه او را کشتند و نه به دار آویختند ولکن امر بر آن ها مشتبه شد و آن هایی که در کشته شدن او اختلاف دارند از آن در شک هستند و علمی بدان ندارند و فقط از ظن و گمان پیروی می کنند و به یقین او را نکشته اند.
﴿قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا... عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ﴾ هنگامی که خدا حضرت عیسی علیه السلام را به آسمان ها برد یهودیان گفتند ما عیسی فرستاده خدا را کشتیم ﴿وَ ما قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ
﴿وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا﴾ (159)
159- و هیچ اهل کتابی نیست مگر آن که قبل از مرگش به او (عیسی) ایمان می آورد و در روز قیامت بر آن ها گواه خواهد بود.
﴿وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا﴾
روایت شده است زمانی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر گردد همه مردم به آن حضرت ایمان می آورند. (1)
ابو حمزه از (شهر بن حوشب) روایت کرده که گفت: حجاج به من گفت: ای (شهر) یک آیه از قرآن مرا گیج کرده است نمی فهمم معنایش چیست؟
ص: 462
پرسیدم: ای امیر آن کدام آیه است؟
گفت: آيه: ﴿وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ﴾ است با این که به خدا سوگند دستور دادم گردن یک یهودی و یا مسیحی را بزنند و خودم تا آخرین رمقش ایستادم و به دقت نگاه کردم تا ببینم لب هایش را تکان می دهد و به حقانیت عیسای مسیح شهادت می دهد یا نه چیزی ندیدم بلکه لب هایش هم چنان بسته بود تا بدنش سرد شد با این حال چطور آیه قرآن خبر می دهد که هر یهودی در دم مرگش به عیسی ایمان می آورد.
به او گفتم: خدا امیر را اصلاح کند معنای آیه شریفه آن طور که تو فهمیدی نیست.
پرسید: پس به چه معنا است؟
گفتم: عیسی قبل از بپا شدن قیامت از آن جا که هست رجعت می کند و هیچ اهل ملتی باقی نمی ماند نه یهودی و نه غیر یهودی مگر آن که قبل از مرگ وی به وی ایمان می آورند و او دنبال مهدی علیه السلام به نماز می ایستد.
حجاج چون این را شنید با تعجب گفت: وای بر تو این سخن را از که آموختی و از چه کسی نقل می کنی؟
گفتم: محمد بن علی بن الحسين بن على بن ابى طالب آن را برایم نقل کرد.
در پاسخم گفت: بخدا سوگند که علت را از سر چشمه ای زلال گرفته ای. (1)
﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيرًا﴾ (160)
160- پس به خاطر ستمی که از یهود صادر شد و نیز به خاطر این که بسیاری
ص: 463
از مردم را از راه خدا منع کردند طعام های پاکیزه ای را که بر آن ها حلال بود حرام کردیم.
عبدالله بن ابو یعقوب گوید از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود اگر کسی در زمین گندم بکارد و اقدام به پاک کردن زمین ننموده و سر کشی به زراعت ننماید و محصولش خوب نشود و بین گندم و جو تلخه مشاهده کند باید خود را ملامت نماید که سستی و غفلت کرده زیرا خداوند می فرماید:﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيرًا﴾
خداوند این چنین نازل فرموده است و روش خداوند این طور نیست که چیزی را در قرآن حلال کرده باشد و بعد آن را حرام نماید و نیز همچنین نیست که خداوند در قرآن چیزی را حرام کرده باشد و بعد آن را حلال نماید.
عرض کردم آیا این آیه هم این چنین است که می فرماید:﴿وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُما﴾
فرمود: بله.
عرض کردم: خداوند که می فرماید:﴿إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ﴾. بنى اسرائیل هر وقت گوشت شتر می خوردند درد خاصره آن ها را فرا می گرفت پس گوشت شتر را بر خودشان حرام کردند و عمل آن ها قبل از نازل شدن تورات بود و هنگامی که تورات نازل شد نه آن را حرام نمود و نه به خوردنش سفارش کرد. (1)
ص: 464
﴿لَكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ الْمُقِيمِينَ الصَّلَاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أُولَئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا﴾ (162)
162- لكن راسخان علم از آن ها و آن چه که بر تو و بر پیامبران قبل از تو نازل شده ایمان می آورند نماز به پا می دارند و زکات می پردازند و به خدا و روز قیامت ایمان می آورند آن ها کسانی هستند که بزودی اجر بزرگی به آن ها خواهیم داد.
﴿لَكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ - تا - وَ كَانَ اللهُ عَزِيزاً حَكِيماً﴾ این آیه از محکمات است.
﴿لَكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَ الْمَلَائِكَةُ يَشْهَدُونَ وَ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا﴾ (166)
166- لکن خداوند به آن چه بر تو نازل کرده گواهی می دهد که آن را از روی علمش نازل کرده است و فرشتگان نیز گواهی می دهند و هر چند که کافی است.
﴿لَكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ﴾
ابو بصیر از امام صادق روایت می کند که فرمود: آیه این طور﴿لَّکِنِ اللّهُ یَشْهَدُ بِمَا أَنزَلَ إِلَیْکَ أَنزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَ الْمَلآئِکَهُ یَشْهَدُونَ وَ کَفَی بِاللّهِ شَهِیداً﴾ نازل شده است.
امام صادق علیه السلام آيه ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ظَلَمُوا﴾ را به این صورت خوانده اند: ﴿إِنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ لَمْ یَکُنِ اَللّهُ لِیَغْفِرَ
ص: 465
لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ طَریقًا اِلّاطَریقَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها اَبَدًا وَكانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ یَسیرًا﴾ (1)
﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَ لَا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَا تَقُولُوا ثَلَاثَةٌ انْتَهُوا خَيْرًا لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ كَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا﴾ (171)
171- ای اهل کتاب در دین خود غلو نکنید و درباره خدا به غیر از حق نگوئید همانا مسیح عیسی بن مریم رسول او و كلمة الهی است که به مریم القا کرد و روحی از جانب خدا بود پس به خدا و رسولش ایمان بیاورید و به تثلیث (خدای سه گانه) قائل نشوید، از این سخنان خود داری کنید که برای شما بهتر است همانا خداوند یگانه است پاک و منزه است که برای او فرزندی باشد، هر چه در آسمان ها و زمین است همه از برای اوست و نگهبانی خداوند کافی است.
مراد از ﴿لَا تَقُولُوا ثَلَاثَةٌ﴾ این است که گفتند: اللّه و عیسی و مریم، پس خداوند فرمود:﴿انْتَهُوا خَيْرًا لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ كَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا﴾
﴿لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْدًا لِلَّهِ وَ لَا الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ مَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ يَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَمِيعًا﴾ (172)
172- هرگز مسیح انکار نمی کرد که بنده خدا ،است و فرشتگان مقرب نیز
ص: 466
(انکار نمی کنند) و هر کس از بندگی خدا سرباز زند و تکبر بورزد، بزودی آن ها را در نزد خود محشور می کند.
﴿لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْدًا لِلَّهِ﴾ یعنی مسیح هیچ کراهتی نداشت که بنده خدا باشد ﴿وَ لَا الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ مَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ يَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَمِيعًا يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا﴾ (174)
﴿فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ يَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا﴾ (175)
174- ای مردم به تحقیق دلیلی روشن از جانب پروردگارتان برای شما آمد و ما برای شما نوری آشکار نازل کردیم.
175- پس آن هایی که به خدا ایمان آوردند و به او چنگ زدند بزودی آن ها را در رحمت و فضل خود وارد می کند و در راه راست به سوی خودش هدایت می کند.
﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا﴾. پس نور امامت امير المومنين على علیه السلام است، سپس فرمود:﴿فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ﴾ آن ها کسانى هستند که به ولایت امیر المومنین و ائمه علیهم السلام تمسک زدند.
﴿يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَ هُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَ إِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَ نِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ
ص: 467
اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾ (176)
176- (ای پیامبر) از تو دربارۀ (ارث برادر و خواهر پدری یا پدری و مادری) می پرسند بگو خداوند حکم آن ها را برای شما بیان می کند اگر مردی از دنیا برود و فرزندی نداشته باشد ولی خواهری دارد که نصف ما ترکه از برای او (خواهر) است و او نیز از خواهر ارث می برد اگر برای خواهر فرزندی نباشد. و اگر میت دو خواهر داشت دو سوم ارث برای آن هاست و اگر برای میت چندین برادر و خواهر باشد در این صورت برادران دو برابر خواهران ارث می برند. خداوند (احکام خود) را برای شما بیان می کند تا گمراه نشوید و خدا به همه چیز دانا است.
﴿يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَ هُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَ إِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ﴾
ابن ابی عمیر از ابن اذينة از بکیر از امام باقر علیه السلام روایت می کند که فرمود اگر مردی از دنیا برود، و تنها یک خواهر داشته باشد نصف اموال او را ارث می برد، به دلیل همین آیه، هم چنان که اگر یک دختر داشته باشد نصف اموال را ارث می برد و نصف دیگر اموال را نیز از باب رحم به او می دهند البته این در صورتی است که میت وارثی نزدیک تر از او نداشته باشد.
حال اگر بجای یک خواهر یک برادر داشته باشد او همه ارث را می برد هم چنان که خدای تعالی فرمود:﴿وَ هُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ﴾ و اگر وارث او دو خواهر باشند دو ثلث را بدلیل این آیه می برند و یک ثلث باقی را از باب
ص: 468
رحم به ایشان می دهند و اگر وارث میت چند برادر و یا چند خواهر باشند برادران دو برابر خواهران ارث می برند و همه این ها در صورتی است که میت فرزند و پدر و مادر و یا همسر نداشته باشد. (1)
ص: 469
ص: 470
5- سوره مائده در مدینه نازل شده و دارای 120 آیه است
ص: 471
ص: 472
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ﴾ (1)
1- ای کسانی که ایمان آورده اید به عهد و پیمان های خود وفا کنید چهار پایان و جنین آن ها برای شما حلال شده است، جز آن چه که برای شما خوانده می شود و در حال احرام صید بر شما حلال نیست؛ همانا خداوند به هر چه که بخواهد حکم می کند.
عبد الله بن سنان روایت می کند که امام صادق علیه السلام فرمودند:﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ که مراد عهد و پیمان است.
ابن ابی عمیر از امام جواد علیه السلام روایت می کند که درباره آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ فرمودند: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در ده جا برای علی علیه السلام از مردم عقد و پیمان گرفت، سپس خداوند این آیه را نازل کرد ای کسانی که ایمان آورده اید به عهد و پیمانی که در مورد امیر المومنين علیه السلام با شما بسته ام وفا کنید. (1)
﴿أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ﴾ وقتى جنین (حیوان حلال گوشتی) در شکم
ص: 473
مادر پشم و مو در آورد ذبح مادرش کفایت از ذبح آن می کند. (1)
و اين آيه ﴿أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ﴾ دلیل بر این است که غیر چهار پایان حرام هستند.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَ لَا الْهَدْيَ وَ لَا الْقَلَائِدَ وَ لَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْوَانًا وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى وَ لَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾ (2)
2- ای کسانی که ایمان آورده اید (حرمت) شعائر الهی (مناسک حج)، ماه حرام، قربانی (علامت دار و بدون علامت) و آن هایی که زائران خانه خدا و در طلب فضل و خشنودی خدا خدا می باشند را نگه بدارید؛ هنگامی که از احرام بیرون آمدید صید کردن هیچ مانعی ندارد و دشمنی با گروهی که شما را از آمدن به مسجد الحرام مانع شدند نباید شما را به تجاوز و ستم وادار کند بر تقوا و نیکو کاری همکاری کنید و هرگز در گناه و تجاوز گری
همکاری ننمائید و از خدا بپرهیزید که مجازات خداوند سخت و شدید است.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَ لَا الْهَدْيَ وَ لَا الْقَلَائِدَ وَ لَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ﴾ منظور از شعائر خدا احرام و طواف و نماز خواندن در مقام ابراهيم و سعى بين صفا و مروه و بطور کلی
ص: 474
همه مراسم حج است و یکی از آن مراسم این است که اگر کسی حیوانی به نیت قربانی کردن همراه خود حرکت دهد آن را اشعار کند، یعنی کوهان شتر را خون آلود کند و یا پوست آن را کنده و یا لنگه کفشی به گردنش بیاویزد تا مردم همه بدانند که این حیوان قربانی است و اگر فرار کرد و گم شد کسی متعرض آن نشود، این مراسم را شعائر می خوانند به این مناسبت که با خونین کردن کوهان شتر و مراسم دیگر اشعار و اعلام می دارند که این حیوان قربانی است تا آن را بشناسند.
این که فرمود:﴿وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ﴾ منظور ماه ذی الحجه است، که یکی از ماه های حرام است.
منظور از هدی در جمله ﴿وَ لَا الْهَدْيَ﴾ آن قربانی است که مُحْرِم بعد از احرام بستن با خود حرکت می دهد.
در معنای کلمه قلائد در جمله ﴿وَ لَا الْقَلَائِدَ﴾ فرمود: منظور این است که زائر بیت اللّه لنگه کفشی را که در آن کفش نماز خوانده به گردن آن حیوان بیاویزد.
در معنای جمله ﴿وَ لَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ﴾ فرمود: یعنی کسانی که به قصد حج خانه خدا حرکت می کنند. (1)
﴿وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا﴾ پس برای آن ها بعد از آن که در حال احرام صید را حرام نموده بود بعد از بیرون آمدن از احرام حلال کرد.
﴿وَ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا﴾ یعنی قریش شما را در غزوه حدیبیه از زیارت مسجد الحرام من کرده بودند حال دشمنی آن ها باعث نشود که از اعتدال بیرون روید و بر آن ها
ص: 475
ظلم و ستم کنید.
﴿وَ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا﴾ با این آیۀ 5 سورۀ توبه ﴿فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ﴾ منسوخ شده است. (1)
﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَ النَّطِيحَةُ وَ مَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ (3)
3- گوشت مردار و خون و گوشت خوک و ذبیحه ای که به نام غیر خدا ذبح شده باشد و همچنین هر حیوانی که با خفه کردن یا به وسیله چوب زدن یا از بلندی افکندن یا با شاخ زدن به هم بمیرند و باقی مانده صید درندگان مگر آن که بموقع به آن حیوان برسید و آن را ذبح کنید و نیز حیوانی را که از برای بت ها می کشند بر شما حرام است و همچنین حیوانی را که گوشتش را به وسیله تیر های بخت آزمایی قسمت می کنند که همه آن ها فسق و گناه است. امروز کافران از دین شما مایوس شدند پس از آن ها نترسید بلکه از من بترسید امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را بهترین دین شما بر گزیدم. پس کسی که در هنگام اضطرار و در ایام قحطی و سختی نه به خاطر گناه از آن چه که حرام شده مرتکب شود (مانعی ندارد)
ص: 476
که خداوند بخشنده و مهربان است.
﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَ النَّطِيحَةُ وَ مَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ﴾ گوشت مُرده و خون و گوشت خوک معروف هستند.
﴿وَ مَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ﴾ یعنی آن حیواناتی که بنام بت ها ذبح می شود
﴿وَ الْمُنْخَنِقَةُ﴾ یعنی این که مجوس گوشت ذبح شده را نمی خورند بلکه آن ها گوشت مُرده را می خورند و آن ها گاو و گوسفند را خفه می کنند و زمانی که مُرد آن را می خورند.
﴿وَ الْمَوْقُوذَةُ﴾ یعنی آن ها چشم ها و پا های حیوان را بسته و آن قدر می زنند تا بمیرد و وقتی که مرد آن را می خورند.
﴿وَ الْمُتَرَدِّيَةُ﴾ یعنی چشم حیوان را می بندند و از بلندی به پائین می اندازند تا بمیرد و وقتی که مرد آن را می خورند.
﴿وَ النَّطِيحَةُ﴾ یعنی حیوانی را در جلوی قوچی می اندازند و آن دو حیوان آن قدر هم دیگر را می زنند تا یکی بمیرد و آن گاه آن مرده را می خورند.
﴿وَ مَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ﴾ بس همانا آن ها نیم خورده حیوانی را که گرگ و شیر و درندگان دریده بود را می خوردند پس خداوند آن را حرام کرد.
﴿وَ مَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ﴾ يعنى مجوس حیوان را در آتشکده ها ذبح می کردند و قریش درخت و سنگ را پرستش می نمودند و برای آن ها قربانی ذبح می کردند.
ص: 477
﴿وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ﴾
می فرماید: مشرکین روی حیوانی قیمت می گذاشتند و آن را به ده قسمت می کردند سپس ده نفر جمع شده و شریک می شدند و قرعه کشی می کردند که آن ده نفر هفت نفر برنده داشت و سه نفر بازنده نام برنده عبارت بود از: ،فذ ،توأم، مسبل ،نافس، حلس (الحليس) ، رقيب و معلی که فذ یک سهم برنده می شد، توأم دو سهم مسبل سه سهم نافس چهار سهم حلس پنج سهم رقيب شش سهم و معلی هفت سهم ؛ و آن سه نفر بازنده عبارت بودند از: سفح منيح و و غد و قیمت حیوان بر عهده کسی بود که اسمش در قرعه در نیامده و بازنده شده بود که آن قمار است و خداوند آن را حرام کرد. (1)
﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ﴾ این آیه درباره ولایت امير المومنين الا نازل شده است. (2)
﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾
محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت می کند که فرمود: آخرین واجبی را که خداوند نازل نمود ولايت امير المومنين على علیه السلام و ائمه معصومين علیهم السلام بود و بعد از آن دیگر واجبی را نازل ننمود به جزآيه ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾ که در محلی به نام (کراع الغمیم) نازل شد و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مساله ولایت را در جحفه ابلاغ فرمود و بعد از آن حكم واجبی نازل نشد. (3)
﴿فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ﴾ این آیه اجازه برای شخص مضطر است که از گوشت مُرده، خون و گوشت خوک برای برطرف
ص: 478
شدن گرسنگی اش بخورد و سد جوع نماید.
ابی الجارود از امام باقر علیه السلام دربارۀ آيه ﴿غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ﴾ روايت می کند که فرمود: کسی که عمداً مرتکب گناه نمی شود. (1)
علی بن ابراهیم دربارۀ آیۀ ﴿غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ﴾ می گوید: یعنی کسی که هیچ تمایلی به گناه ندارد و گوشت مرده را زمانی که در سفر غیر ضروری و هم چنین هنگام راهزنی یا ظلم و جور نیازمند بدان گردید نباید بخورد.
﴿يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَ مَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَ اذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾ (4)
4- از تو سؤال می کنند که چه چیز بر آن ها حلال شده است؟ بگو هر چه پاکیزه است بر شما حلال شده است و صید حیوانات شکاری و سگ های تربیت شده که از آن چه خدا به شما آموخته است بر آن ها آموخته اید بر شما حلال است پس آن چه این حیوانات برای شما صید می کنند و نگه می دارند بخورید و نام خدا را در هنگام فرستادن آن حیوان برای شکار بر آن ببرید و از خدا بپرهیزید بدرستی که خداوند سریع الحساب است.
﴿يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَ مَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ﴾ و آن صید سگ تعلیم دیده است که اگر صید را گرفت و کشت خدا فقط آن را حلال کرده است.
﴿فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ﴾
ص: 479
ابی بکر حضر می گوید از امام صادق علیه السلام از صید مرغ های شکاری فیل سنگ و امثال آن ها سؤال کردم فرمود: آن شکار ها را نخورید مگر آن که زنده بوده و شما خودتان آن را ذبح کرده باشید بجز شکار سگ تعلیم دیده که حلال است.
عرض کردم اگر چه آن سگ شکاری صید را کشته باشد؟
فرمود: بله، بخور زیرا خداوند متعال می فرماید:﴿وَ مَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ﴾ ، سپس امام علیه السلام فرمود: هر درنده ای شکار را برای خودش صید می کند ولی سگ تعلیم دیده شکار را برای صاحبش صید می کند فرمود هنگامی که سگ را برای شکار می فرستید نام خدا را ذکر کنید که همان تزکیه شکار به نام خدا محقق می شود. (1)
﴿الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَ طَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَ لَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾ (5)
5- امروز هر چه پاکیزه است بر شما حلال شده و طعام اهل کتاب برای شما و طعام شما برای آن ها حلال است و نیز ازدواج با زنان پاک دامن مؤمنه و زنان پاک دامن اهل کتاب در صورتی که شما مهر آن ها را بدهید و پاک دامن باشید نه زنا کار و رفیق باز بر شما حلال است و هر کس بدان چه که باید
ص: 480
ایمان بیاورد کافر شود اعمالش تباه می شود و در آخرت از زیان کاران خواهد بود.
﴿أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَ طَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ﴾
می فرماید: غذای آن ها اعم از حبوبات و میوه ها می باشد که ذبح نمی شوند و نیازی به بردن نام خدا نیست بر شما حلال است اما حیوانات که در هنگام ذبح نیاز به بردن نام خداوند دارند بر شما حلال نیست، سپس فرمود: به خدا سوگند آن ها ذبح شما را حلال نمی دانند پس شما ها چگونه ذبح آن ها را حلال می شمرید. (1)
﴿وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ﴾ خداوند ازدواج با اهل كتاب را حلال کرد بعد از حرام کردنش در سوره بقره که می فرماید:﴿وَ لَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ﴾ (2) یعنی ازدواج با اهل کتابی که جزیه می پردازند حلال است پس زمانی که در مملکت شرک بوده باشند و جزیه نپردازند ازدواج با آن ها حلال نیست. (3)
﴿وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ﴾ هر کس ایمان بیاورد سپس از اهل شرک اطاعت کند به تحقیق عملش را از بین برده و به ایمانش کفر ورزیده است و او در آخرت از زیان دیدگان خواهد بود. (4)
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى
ص: 481
الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ (6)
﴿وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ مِيثَاقَهُ الَّذِي وَاثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾ (7)
6- ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که برای نماز بپا می خیزید صورت و دست هایتان را تا آرنج بشوئید و سر و پا ها را تا برآمدگی پا مسح کنید و اگر جُنب هستید خودتان را بشوئید غسل کنید و اگر بیمار یا مسافر هستید یا یکی از شما را قضاء حاجتی دست داده و یا با زنان تماس گرفته و آب برای غسل و وضو نیایید با خاک پاکیزه ای تیمم کنید و بر
صورت و دست هایتان بکشید خدا نمی خواهد هیچ گونه سختی برای شما قرار دهد و لکن می خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمتش را بر شما تمام کند، شاید که از شکر گزاران باشید.
7- و نعمت خدا بر شما را یاد کنید و عهد و پیمانی را که با تاکید از شما گرفت، آن هنگام که گفتید: شنیدیم و اطاعت کردیم و از خدا بپرهیزید که همانا خداوند از درون سینه ها آگاه است.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ﴾ یعنی از مرفق (آرنج) بشویید.
این آیه از محکمات است
﴿وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ مِيثَاقَهُ الَّذِي وَاثَقَكُمْ بِهِ﴾ می فرماید:
ص: 482
هنگامی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از مردم به ولایت حضرت علی علیه السلام عهد و پیمان گرفت، آن ها گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم اما بعد عهد و پیمانشان را نقض کرده و آن را شکستند. (1)
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾ (11)
11- ای کسانی که ایمان آورده اید نعمت الهی را که بر شما عنایت کرده بیاد بیاورید آن هنگامی را که گروهی از دشمنان خواستند به سوی شما دست درازی کنند و خداوند دست آن ها را از شما باز داشت و از خداوند بپرهیزید و مومنان باید تنها بر خدا توکل کنند.
﴿اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ﴾ یعنی شر اهل مکه را قبل از این که آن را فتح کنید به وسیلهٔ صلح روز حدیبیه از سر شما باز داشت.
﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ لَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (13)
13 - چون پیمان شکنی کردند، آن ها را از رحمت خود دور کردیم و دل هایشان را سخت نمودیم، (آن ها)کلمات خدا را از جای خود تحریف می کنند و آن چه را که به آن ها تذکر داده شده بود را فراموش کردند و تو همیشه بر خیانت آن ها آگاه می شوی جز عده کمی از آن ها که خیانت کار
ص: 483
نیستند)، از آن ها در گذر و از اعمال زشتشان صرف نظر کن که خدا نیکو کاران را دوست می دارد.
﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ﴾ يعنى عهد و پیمان با امیر المومنین علیه السلام را نقض کردند.
﴿وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ﴾ می فرماید: کسانی که امیر المومنین علیه السلام را از خلافت منع کردند و دلیل بر آن ﴿الْكَلِمَة﴾ است که مراد از آن امیر المومنین علیه السلام می باشد آن جا که می فرماید ﴿وَ جَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ﴾ (1) یعنی امامت را کلمه باقیه در فرزندان آن حضرت قرار دادیم.
﴿وَ لَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ﴾ می فرماید: این آیه با آیه ﴿فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ﴾ (2) منسوخ شده است. (3)
﴿وَ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى أَخَذْنَا مِيثَاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ سَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ﴾ (14)
14- و از کسانی که گفتند: ما از یاران عیسی هستیم، از آن ها عهد گرفتیم ولی آن ها قسمت مهمی را از آن چه که به ایشان پند داده شده بود را فراموش کردند، پس ما نیز در میانشان تا روز قیامت دشمنی و عداوت را شعله ور ساختیم، و به زودی (روز قیامت) خداوند آن ها را بر آن چه انجام می دادند
ص: 484
آگاه خواهد ساخت.
﴿وَ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى أَخَذْنَا مِيثَاقَهُمْ﴾
حضرت علی علیه السلام می فرماید: عیسی بن مریم بندهای آفریده شده بود ولی مردم او را رب قرار دادند ولی آن ها قسمت مهمی را از آن چه که به ایشان پند داده شده بود را فراموش کردند. (1)
﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَ يَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتَابٌ مُبِينٌ﴾ (15)
15- ای اهل کتاب، رسول ما به سوی شما آمده و حقایق و احکام بسیاری را که از کتاب آسمانی پنهان می دارید برای شما بیان می کند و بسیاری از آن را بیان نمی کند. به تحقیق نور و کتاب روشنی از جانب خدا به سوی شما آمد.
﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَ يَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ﴾ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آن چه را که از مطالب تورات در رابطه با اخبار پیامبر آخر الزمان پنهان می دارید آشکار می کند و اخبار بسیاری از تورات را نیز بیان نمی کند.
﴿قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتَابٌ مُبِينٌ﴾ می فرماید: مراد از نور امير المومنين و ائمه علیهم السلام می باشند. (2)
﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا مَا
ص: 485
جَاءَنَا مِنْ بَشِيرٍ وَ لَا نَذِيرٍ فَقَدْ جَاءَكُمْ بَشِيرٌ وَ نَذِيرٌ وَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ (19)
19- ای اهل کتاب به تحقیق رسول ما پس از فاصله ای به سوی شما آمد که حقایق را برایتان بیان می کند تا نگوئید رسولی بشارت دهنده و بیم دهنده به سوی ما نیامد به تحقیق آن رسول بشارت دهنده و بیم دهنده به سوی شما آمد و خدا بر همه چیز تواناست.
﴿قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ﴾ مخاطب اهل كتاب است.
﴿عَلَى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ﴾ قطع شدن وحی از رسول خدا عه در حالی که مردم بدان نیازمند بودند.
﴿أَنْ تَقُولُوا﴾ یعنی این که بگوئید.
﴿وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِيَاءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكًا وَ آتَاكُمْ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ﴾ (20)
﴿يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَ لَا تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ﴾ (21)
﴿قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ﴾ (22)
﴿قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ (23)
﴿قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ﴾ (24)
﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَ أَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ
ص: 486
الْفَاسِقِينَ﴾ (25)
﴿قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ﴾ (26)
20- و هنگامی که موسی به قوم خود گفت ای قوم نعمت خدا را به یاد آورید هنگامی که در میان شما پیامبرانی فرستاد و شما را حاکم قرار داد و به شما چیز هایی داد که به هیچ یک از اهل عالم نداده بود.
21- ای قوم، به سر زمین مقدسی که خداوند برای شما مقرر فرموده وارد شوید و به پشت سر خود باز نگردید که از زیان کاران خواهید بود.
22-گفتند ای موسی، در آن سر زمین مقدس گروهی ستم کار هستند و تا آن ها در آن جا هستند ما هرگز وارد شهر نمی شویم پس هر گاه از آن جا بیرون رفتند ما وارد می شویم.
23- دو نفر مرد که از خداوند می ترسیدند و نعمتی که خداوند به آن دو عنایت کرده بود گفتند: شما از دروازه شهر وارد شوید و هنگامی که داخل شدید بر آن ها پیروز می شوید و بر خداوند توکل کنید اگر از ایمان آورندگان هستید
24- گفتند: ای موسی، مادامی که آن ها در آن جا باشند ما هرگز وارد نمی شویم پس تو با پروردگارت برو با آن ها جنگ کن که ما همین جا نشسته ایم.
25- موسی گفت: پروردگارا، من فقط بر خود و برادرم تسلط دارم، پس میان ما و این قوم فاسق جدایی بیفکن.
26- خداوند فرمود: این سرزمین چهل سال بر آن ها حرام است (چهل سال نمی توانند بر آن وارد شوند) و در بیابان حیران و سر گردان می باشند پس
ص: 487
تو بر حال این قوم فاسق اندوهگین مباش.
﴿اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِيَاءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكًا﴾
می فرماید: خداوند در قوم بنی اسرائیل نبوت و پادشاهی را در یک جا گرد نیاورده است اما آن دو را برای پیامبرش جمع نمود.
﴿يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ﴾
این آیه زمانی نازل شد که بنی اسرائیل گفتند ما هرگز طاقت خوردن یک نوع غذا را نداریم پس موسی علیه السلام به آن ها فرمود: به مصر بروید که آن چه می خواهید در آن جاست.
گفتند: در آن جا افرادی ستمکار هستند ما هرگز وارد آن جا نمی شویم مگر آن که آن ها از مصر بیرون بروند که اگر خارج شدند ما وارد مصر می شویم پس نصف آیه در این جاست و نصف آیه در سوره بقره می باشد. (پس هنگامی که به موسی گفتند: در آن جا افرادی ستمکار هستند و ما هرگز به آن جا وارد نمی شویم تا از شهر بیرون بروند.)
موسى علیه السلام به آن ها فرمود: باید وارد شهر شوید. آن ها به موسی گفتند:﴿فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقَاتِلاً إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ﴾ تو و پروردگارت بروید و جنگ کنید که ما در این جا هستیم پس موسی دست هارون را گرفت. هم چنان که خداوند حکایت می کند و گفت:﴿إِنِّي لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَ أَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ﴾ همانا من مالک جان خود و برادرم هارون هستم پس بین ما و این قوم فاسق جدائی بینداز.
خداوند فرمود:﴿فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ﴾ آن ها چهل سال نتوانستند وارد مصر شوند و در روی زمین سر گردان
ص: 488
بودند. هنگامی که موسی خواست از آن ها جدا شود بنی اسرائیل ناله کرده و گفتند: اگر موسی از میان ما خارج شود عذاب بر ما نازل می شود پس دامن موسی را گرفته و ناله کرده و از او خواستند که در میانشان باشد و از خداوند بخواهد که توبه آن ها را بپذیرد پس خداوند به موسی وحی کرد من توبه آن ها را قبول کردم ولی چهل سال وارد شدن آن ها بر مصر را حرام کرده ام و در زمین سرگردان می مانند به خاطر آن چه که گفتند (تو و پروردگارت بروید جنگ کنید پس وارد سرزمین تپه شدند آن ها در اول شب تورات خوانده و حرکت می کردند و صبح به دروازه شهر مصر می رسیدند، خداوند زمین را در زیر پا هایشان می چرخاند و دوباره سر جای اولشان بر می گرداند این در حالی بود که فاصله بین آن ها و مصر چهار فرسخ بیشتر راه نبود، پس چهل سال در آن سرزمین باقی ماندند پس هارون و موسی در تیه مردند فرزندان و فرزند فرزندان بنی اسرائیل وارد مصر شدند. (1)
روایت شده است که قبر موسی ها را ملک الموت در شکل یک انسان کند و برای همین بنی اسرائیل نمی دانند که قبر موسی در کجا واقع شده است.
از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از قبر موسی علیه السلام سؤال شد، فرمودند: در طریق اعظم کنار كثيب الأحمر واقع شده است.
فرمود: بین موسی و داود پانصد سال فاصله و بین داود و عیسی هزار و صد سال فاصله بود. (2)
﴿وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ
ص: 489
مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ﴾ (27)
﴿لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ﴾ (28)
﴿إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَ ذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ﴾ (29)
﴿فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾ (30)
﴿فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ﴾ (31)
27- و بحق داستان دو فرزند آدم (قابیل و هابیل) را بر آن ها بخوان هنگامی که قربانی برای تقرب خداوند آوردند از یکی (هابیل) پذیرفته شد و از دیگری (قابیل) پذیرفته نشد. (قابیل به برادرش هابیل) گفت: تو را خواهم کشت. (هابیل) گفت: گناهی ندارم که خداوند از پرهیزگاران می پذیرد.
28- اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی من هرگز به کشتن تو دست نمی گشایم، چون من از پروردگار جهانیان می ترسم.
29- من می خواهم که تو با گناه من و خودت باز گردی و از اهل آتش جهنم ،شوی که آن جزای ستمکاران است.
30- پس هوای نفسش او را کم کم بر کشتن برادرش ترغیب نمود و در نهایت او را کشت و از زیان کاران شد.
31- پس خداوند کلاغی را فرستاد تا زمین را حفر کند و به او نشان دهد که چگونه جسد برادرش را دفن نماید. (قابیل) گفت: وای بر من آیا من از این کلاغ عاجز ترم که جسد برادرم را دفن کنم؟ پس از ترس رسوایی برادرش را
ص: 490
دفن کرد و از کار خود پشیمان شد.
﴿وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ﴾
ابو حمزه ثمالی از ثویر بن ابی فاخته روایت می کند که گفت: از علی بن الحسين علیه السلام شنیدم که برای مردی از قریش سخن می گفت تا آن جا که فرمود: هنگامی که دو پسران آدم قربانی خود را انتخاب می کردند یکی از آن دو از میان گوسفندانی که خود پرورش داده بود گوسفندی چاق تر قربانی کرد و دیگری یک دسته سنبل قربانی کرد، در نتیجه قربانی صاحب گوسفند که همان هابیل باشد قبول شد و از آن دیگری قبول نشد و بدین جهت قابیل بر هابیل خشم کرد و گفت به خدا سوگند تو را می کشم هابیل گفت:﴿إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَ ذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ﴾
خدای تعالی تنها از متقیان قبول می کند و تو اگر برای کشتن من دست به سویم دراز کنی من هرگز دست به سویت نمی گشایم که به قتلت برسانم برای این که من از رب العالمین می ترسم می خواهم تو هم گناه مرا به دوش بکشی و هم گناه خودت را تا از اهل آتش شوی و سزای ستم کاران همین است.
سر انجام هوای نفس قابیل، کشتن برادر را در نظرش زینت داد و در قالب امر پسندیده ای جلوه گر ساخت ولی در این که چگونه برادر را بکشد سرگردان ماند و ندانست که چگونه تصمیم خود را عملی سازد تا آن که ابلیس به نزدش
ص: 491
آمد و به او تعلیم داد که سر برادر را بین دو سنگ بگذارد و سپس سنگ زیرین را بر سر او بکوبد قابيل بعد از آن که برادر را کشت نفهمید جسد او را چه کند در این حال بود که دو کلاغ از راه رسیده و به یک دیگر حمله ور شدند یکی از آن ها دیگری را کشت و آن گاه زمین را با پنجه اش حفر کرد و کلاغ مرده را در آن چاله دفن نمود، قابیل چون این منظره را دید فریاد بر آورد که: ﴿يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ﴾ وای بر من ! آیا من عاجز تر از یک کلاغ بودم که نتوانستم بقدر آن
حيوان بفهمم که چگونه جسد برادرم را دفن کنم در نتیجه از پشیمانان شد و گودالی کند و جسد برادر را در آن دفن نمود و از آن به بعد دفن مردگان در میان انسان ها سنت شد.
قابیل به سوی پدر بر گشت، آدم هابیل را با او ندید از وی پرسید پسرم را کجا گذاشتی؟
قابیل گفت: مگر او را به من سپرده بودی؟
آدم گفت: با من بیا ببینم کجا قربانی کردید در این لحظه به دل آدم الهام شد که چه اتفاقی رخ داده، همین که به محل قربانی رسید همه چیز برایش روشن شد، لذا آدم آن سر زمین را که خون هابیل را در خود فرو برده بود لعنت کرد و دستور داد قابیل را لعنت کنند و از آسمان ندایی به قابیل گفت که تو، به جرم کشتن برادرت ملعون شدی از آن به بعد دیگر زمین هیچ خونی را فرو نبرد.
آدم از آن نقطه بر گشت و چهل شبانه روز بر هابیل گریست، چون بی تابیش طاقت فرسا شد شکوه به درگاه خدا برد، خدای تعالی به وی وحی کرد که من پسری به تو می دهم تا جای هابیل را بگیرد چیزی نگذشت که حوا
ص: 492
پسری پاک و پر برکت بدنیا آورد، روز هفتم میلاد آن پسر خدای تعالی به آدم وحی کرد که ای آدم این پسر هبه و بخششی است از من به تو، بنا بر این او را هبت اللّه نام بگذار و آدم نیز چنین کرد. (1)
محمد بن مسلم از حضرت باقر علیه السلام روایت کرده که گفت: در مسجد الحرام نشسته بودم دیدم طاوس یمانی برای اصحابش حدیث می گفت تا رسید بجائی که به آن ها گفت آیا می دانید در چه روز نصف مردم شدند؟
حضرت باقر علیه السلام فرمود: بگو یک چهارم مردم.
گفت: چگونه یک چهارم بوده است؟
فرمود: مردم روی زمین عبارت بودند از آدم و حوا و هابیل و قابیل و همین که هابیل کشته یک چهارم جمعیت روی زمین کشته شد.
با خود گفتم فردا این مسئله را از حضرت تحقیق خواهم نمود روز بعد خدمت حضرت باقر علیه السلام رفتم دیدم آن حضرت نزدیک درب منزل نشسته و منتظر غلام خود می باشد قبل از آن که من سؤال خود را پرسش کنم آن حضرت سبقت نموده و فرمود در یکی از نقاط هند مردی است که رو به آفتاب مقید و بسته شده و با گردش آفتاب او را رو باطراف می گردانند و ده نفر همیشه موکل و مراقب او هستند که پیوسته او را برابر آفتاب نگاه دارند و اگر یکی از آن ده نفر بمیرد اهل محل یک نفر دیگر را بجایش می گذارند و هیچ وقت عده آن ده نفر کم نمی شود و آن ها در زمستان آب سرد و در تابستان آب گرم بسر آن شخص مغلول و مقید می ریزند و فرمود وقتی شخصی از آن محل عبور می کرد پرسید ای بنده خدا تو کیستی که چنین معذب می باشی؟ او سر
ص: 493
خود را بلند کرده و نگاهی نموده پاسخ داد که تو احمق ترین مردم یا عاقل ترین آن ها هستی من از ابتدای خلقت بشر این جا و بدین حال هستم و تا دنیا باقی است خواهم بود هنوز کسی غیر از تو از من نپرسیده که کیستم و آن جناب فرمود گمان دارند مردم که آن مرد قابیل است. (1)
﴿مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ﴾ (32)
32- به همین جهت بر بنی اسرائیل حکم کردیم که هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل و یا بی آن که فسادی در زمین کرده باشد را بکشد مانند آن است که همه انسان ها را کشته است، و هر کس انسانی را از مرگ نجات دهد مانند آن است که همۀ مردم را زنده کرده است و به تحقیق رسولان ما با معجزاتی روشن بنزد بنی اسرائیل آمدند اما بسیاری از آن ها پس از آن در روی زمین به فساد و تعدی گری پرداختند.
﴿مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا﴾ لفظ آیه مخصوص در بنی اسرائیل و اما معنایش شامل همه مردم می باشد. (2)
﴿وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا﴾ می فرماید: هر کس فردی را از سوختن یا غرق شدن یا از زیر آوار ماندن یا از دست درنده ای نجات دهد و
ص: 494
یا دست بی نوائی را بگیرد تا بی نیاز گردد و یا کسی را از فقر بیرون آورده و ثروتمندش بگرداند و بهتر از آن این است که او را از ضلال و گمراهی بیرون آورده و به راه راست هدایتش نماید خداوند می فرماید: مانند این است که همه مردم را زنده کرده است امام علیه السلام می فرماید جایگاه او مانند کسی است که همه مردم را زنده کرده است. (1)
﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾ (33)
﴿إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ (34)
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ (35)
33-کیفر آن هایی که با خدا و رسولش، به جنگ بر می خیزند و در روی زمین فساد می کنند این است که اعدام شوند و یا به دار آویخته گردند و یا دست و پایشان به خلاف یک دیگر بریده شود و یا از سر زمینشان تبعید شوند. این ذلت و خواری آن ها در دنیاست و در آخرت عذابی بزرگ دارند.
34- مگر آن هایی که پیش از آن که بر آن ها دست بیابید توبه کنند، بدانید که خداوند بخشنده و مهربان است.
35- ای کسانی که ایمان آورده اید از خداوند بپرهیزید و برای تقرب به سوی او وسیله ای بجوئید و در راه او جهاد کنید شاید که رستگار شوید.
(إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ
ص: 495
فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ﴾
علی بن حسان از امام باقر علیه السلام روایت می کند که فرمود: هر کس با خداوند به جنگ بپردازد و دست به دزدی بزند و مال کسی را بگیرد و یا کسی را بکشد باید کشته شود و یا به دار آویخته شود کسی که جنگ کرده و بکشد و مالی را بر ندارد کشته می شود ولی به دار آویخته نمی شود کسی که جنگ کند و مالی را بر دارد ولی کسی را نکشد او را نمی کشند ولی یک دست و یک پایش را بر خلاف هم قطع می کنند و کسی که جنگ کند و مالی را بر ندارد و کسی را هم نکشد او را تبعید می کنند سپس خداوند عزوجل استثنا کرده و می فرماید: ﴿إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ﴾ یعنی قبل از این که امام او را بگیرد توبه کند. (1)
﴿اتَّقُوا اللّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ﴾ می فرماید: به وسیلۀ امام به خداوند تقرب بجوئيد.
﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لِيَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذَابِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ (36)
﴿يُرِيدُونَ أَنْ يَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَ مَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنْهَا وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُقِيمٌ﴾ (37)
﴿وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾ (38)
ص: 496
﴿فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ (39)
﴿أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ (40)
36- آن هایی که کافر شدند اگر تمام آن چه که در روی زمین است و همانند آن مال داشته باشند و همۀ آن مالشان را برای رهایی از کیفر روز قیامت بدهند از آن ها قبول نمی شود و عذاب درد ناکی خواهند داشت.
37- می خواهند از آتش دوزخ بیرون بیایند ولی نمی توانند از آن خارج شوند، و برای آن ها عذابی دائمی است.
38- دست مرد و زن درد را به کیفر اعمالی که مرتکب شده اند بعنوان مجازات الهی قطع کنید که خداوند توانا و حکیم است.
39- پس هر کس بعد از ستم کردن توبه کند و کارش را اصلاح نماید خداوند توبه اش را می پذیرد که خداوند بخشنده و مهربان است.
40- آیا نمی دانی که ملک آسمان ها و زمین از برای خداوند است؟ هر که را بخواهد عذاب می کند و هر که را بخواهد می بخشد و خداوند بر هر چیزی قادر است.
﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لِيَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذَابِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنْهُمْ - تا - وَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ این آیات از محکمات است
﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ
ص: 497
لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُولَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾ (41)
﴿سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئًا وَ إِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾ (42)
﴿وَ كَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَ مَا أُولَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ﴾ (43)
﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَ كَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ﴾ (44)
41- ای رسول، آن هایی که در کفرشان شتاب می کنند و به زبان می گویند ایمان آورده ایم ولی قلب هایشان ایمان نیاورده است تو را اندوهگین نکند، و از یهودیانی که به سخنان تو گوش می کنند تا نقطه ضعفی برای تکذیب تو پیدا کنند آن ها جاسوسان گروه دیگری هستند که خودشان به نزد تو نیامده اند آن ها سخنان تو را تحریف می کنند و می گویند اگر حکم قرآن این گونه که ما می گوئیم آورده شد بپذیرید و الّا از آن دوری کنید و کسی را که خداوند بخواهد به فتنه بیندازد تو هرگز نمی توانی او را نجات دهی آن ها کسانی هستند که خدا نخواسته دل هایشان را پاک کند برای آن ها در دنیا ذلّت و خواری و در آخرت عذابی بزرگ آماده است.
ص: 498
42- آن ها زیاد به سخنان تو گوش می کنند تا آن را تکذیب کنند و فراوان مال حرام می خورند پس اگر به نزد تو آمدند میان آن ها حکم کن یا از آن ها روی بگردان و اگر از آن ها روی بگردانی هرگز نمی توانند کوچک ترین زیانی به تو برسانند و اگر در میان آن ها حکم کردی پس به عدالت حکم کن که خداوند عادلان را دوست می دارد.
43- و چگونه تو را به حکمیت قبول کنند در حالی که تورات نزد آن هاست و در آن حکم خداست و بعد از حکم خواستن از تو چرا از آن روی می گردانند؟ زیرا که آن ها مومن نیستند.
44- ما تورات را نازل کردیم که در آن هدایت و نور بود و پیامبرانی که در برابر امر الهی تسلیم بودند با آن بر یهود حکم می کردند و نیز دانشمندان و عالمان به این کتاب که به آن ها سپرده شد گواه بر آن بودند و داوری می کردند پس از مردم نترسید و از من بترسید و آیات مرا به بهای اندکی نفروشید و کسانی که بدان چه خداوند نازل کرده حکم نکنند کافر هستند
﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ﴾
سبب نزول آیه این بود که در مدینه دو طایفهٔ یهودی از اولاد هارون نضیر و قریضه بودند که عده اولی هزار و دومی هفت صد نفر می شد جمعیت بنی نضیر سرمایه دار تر و حال و وضعشان بهتر از مردم بنی قریضه بود و از دوستان عبد اللّه بن ابی بشمار می رفتند این دو طایفه با یک دیگر معاهده و پیمان بسته بودند که اگر بین آن ها قتلی واقع شود چنان چه قاتل از طایفه بنی نضیر باشد که یکی از افراد بنی قریضه را بقتل رسانده قاتل را وارونه سوار
ص: 499
شتر کرده و صورتش را گل مالیده و نصف دیه و خون بها را ببنی قریضه بدهد، و اگر بر عکس یکی از مردم بنی قریضه فردی از بنی نضیر را بکشد قاتل را بقتل رسانیده و تمام دیه را ببستگان مقتول بدهند و مفهوم این قرار داد نوشته شده و بین آن ها مبادله و همان طور مورد عمل بود تا زمانی که پیامبر اكرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بمدينه هجرت فرمود و قبایل اوس و خزرج بدین اسلام داخل شدند و در نتیجه یهودی ها ضعیف گردیدند؛ اتفاقا یکی از مردم بنی قریضه یک نفر از بنى نضیر را کشت بستگان مقتول یک نفر را به سوی آن ها فرستادند تا مطالبه دیه نموده و قاتل را قصاص کنند بنى قريضه اعتراض نموده گفتند چنین حکمی در تورات نیست و قراری که بین ما بود از طرف شما به ما تحمیل شده یا باید دیه بگیرید و یا به قصاص قاتل اکتفاء کنید و اگر به این امر راضی نیستيد محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بين ما و شما حکم باشد و هر چه حکم نماید اجرا کنیم.
بنی نضیر نزد عبد اللّه بن ابی رفته و با و گفتند که بمحمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بگو عهدی را كه فيما بين ما بسته شده نشکند، عبد اللّه به آن ها گفت شخصی را بفرستید تا
گفته های من و فرمایشات پیامبر را بشنود و هر چه حکم فرمود بشما برساند اگر خواستید به آن عمل کنید و اگر نخواستید عمل نکنید، عبد اللّه حضور پیامبر شرفیاب شد و موضوع قرار داد و این که بنی قریضه بواسطة تشريف فرمائی شما قرار داد را تحمیلی دانسته و در صدد نقض آن برآمده و شما را به حکمیت قبول نموده اند را عرض نمود و تقاضا کرد شما هم قرار داد آن ها را نقض نفرمائید یعنی بر طبق همان پیمان حکم کنید زیرا بنى نضير قوي هستند و بیم آنست که بین آن ها جنگ در گیرد پیامبر اکرم نا راحت شد و جوابی به آن ها نفرمود تا جبرئیل نازل شد و این آیه را که بیان حال آن ها است آورد ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ
ص: 500
قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا﴾ يعنى يهود ﴿سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ﴾ يعنى عبد اللّه بن ابى و بني النضير
﴿يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا﴾ يعنى عبد اللّه بن ابی به بنی نضیر گفت اگر به نفع شما حکم نکرد شما به آن حکم راضی نشوید و آن را قبول نکنید.
﴿وَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُولَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئًا وَ إِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ - تا - وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ﴾ (1)
﴿وَ كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ (45)
﴿وَ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ آتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدًى وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ﴾ (46)
45- و برای آن ها در تورات مقرر کردیم که نفس را در مقابل نفس و چشم را مقابل چشم و بینی را در مقابل بینی و گوش را در برابر گوش و دندان را
ص: 501
در برابر دندان (قصاص کنید)، و هر زخمی قصاص دارد پس کسی که حق قصاص را ببخشد کفاره گناهان او خواهد بود و هر کس بدان چه که خداوند نازل کرده حکم نکند از ستم کاران خواهد بود.
46- و به دنبال آن ها (پیامبران) عیسی پسر مریم را فرستادیم که تورات را قبل از او فرستاده بودیم را تصدیق می کرد و انجیل را به او دادیم که در در آن هدایت و نور بود و تورات را که قبل از آن بود تصدیق می کرد و هدایت کننده و پند دهنده ای از برای پرهیزگاران بود.
﴿وَ كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا﴾ یعنی در تورات برای آن ها نوشتیم.
﴿ أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصَاصٌ﴾ این آیه با آيه ﴿عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثَى بِالْأُنْثَى﴾ سورة بقره آيه 178 منسوخ شده است و آیه ﴿وَ الْجُرُوحَ قِصَاصٌ﴾ منسوخ نشده است.
﴿فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ﴾ یعنی کسی که عفو کند کفاره گناهان او خواهد بود.
﴿وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَ مُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهَاجًا وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾ (48)
48- و ما این کتاب (قرآن) را به حق بر تو نازل کردیم که کتاب های گذشته را تصدیق می کند و حافظ آن هاست. پس بدان چه خداوند نازل کرده در میان آن ها حکم کن و از هوی و هوس های آن ها پیروی مکن و از احکام الهی روی
ص: 502
بر مگردان برای هر قومی از شما آئین و طریقه ای واضح قرار دادیم، و اگر خدا می خواست همه شما را یک است قرار می داد ولی خداوند می خواهد در آن چه که به شما داده امتحانتان کند پس در کار های خیر سبقت بگیرید، باز گشت همه شما به سوی خداست و آن چه را که در آن اختلاف می کردید به شما خبر خواهد داد.
﴿لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهَاجًا﴾ می فرماید: برای هر پیامبری شریعت و طریقه ای است.
﴿وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ﴾ یعنی شما را امتحان می کند.
﴿فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلَى مَا أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ﴾ (52)
52- کسانی را که در دل هایشان مرضی است می بینی که برای دوستی با آن ها می شتابند و می گویند از آن می ترسیم که گرفتاری برای ما پیش بیاید. پس چه بسا خداوند پیروزی و با امر دیگری از طرف خود (برای مسلمانان) پیش بیاورد تا این ها از آن چه (نفاق) در دل مخفی داشتند پشیمان گردند.
خداوند به پیامبرش فرمود:﴿فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ﴾ و آن گفته عبد الله بن ابی به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می باشد که گفت: حکم بنی النضیر را نقض نکن که می ترسیم به ما آسیبی برسانند.
پس خداوند متعال فرمود:﴿فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ يُصْبِحُوا عَلَى مَا أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ﴾ پس چه بسا خداوند پیروزی
ص: 503
و یا امر دیگری از طرف خود برای مسلمانان پیش بیاورد تا این ها از آن چه (نفاق) در دل مخفی داشتند پشیمان گردند.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾ (54)
54- ای کسانی که ایمان آورده اید هر کس از شما از دین خود بر گردد به زودی خداوند گروهی را می آورد که آن ها را دوست دارد و آن ها نیز خداوند را دوست دارند نسبت به مؤمنین متواضع و در برابر کافران عزیز و توانمند هستند در راه خدا جهاد می کنند و از سر زنش هیچ سرزنش گری ترسی ندارند. این فضل خداوند است به هر کس که بخواهد عنایت می کند که خداوند بسیار عطا کننده و داناست.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ﴾ می فرماید: این آیه خطاب به اصحاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می باشد که حق آل محمد را غصب کردند و از دین خداوند بیرون رفتند.
﴿فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ﴾ این آیه دربارۀ حضرت قائم علیه السلام و اصحابش نازل شده است. ﴿يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ﴾ (1)
﴿إِنَّمَا وَ لِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ
ص: 504
وَ هُمْ رَاكِعُونَ﴾ (55)
55- همانا ولی و سر پرست شما خداوند و رسول او و کسانی که ایمان آورده اند می باشند آن هایی که نماز به پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند.
﴿إِنَّمَا وَ لِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ﴾
ابو حمزه ثمالی از امام باقر علیه السلام روایت می کند که فرمود: روزی رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در جائی نشسته بودند و گروهی از یهودیان که در میانشان عبد اللّه بن سلام نیز بود، بودند که این آیه نازل شد پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به سوی مسجد رفتند، سائلی را دیدند و به او فرمودند: آیا کسی چیزی هم به تو داد؟
گفت: بله آن کسی که نماز می خواند به من کمک کرد.
رسول خدا وارد مسجد شده دیدند که او امير المومنين على علیه السلام بوده است. (1)
﴿وَ إِذَا جَاءُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَ قَدْ دَخَلُوا بِالْكُفْرِ وَ هُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا كَانُوا يَكْتُمُونَ﴾ (61)
61- و هنگامی که نزد شما می آیند می گویند ما ایمان آورده ایم و حال آن که با کفر وارد شدند و با کفر نیز بیرون می روند و خداوند بدان چه کتمان کنند آگاه است.
﴿وَ إِذَا جَاءُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا﴾ این آیه درباره عبد الله بن ابی هنگامی که اظهار اسلام کرد نازل شده است.
ص: 505
﴿وَ قَدْ دَخَلُوا بِالْكُفْرِ) یعنی به وسیله کفر از ایمان خارج شدند.
﴿وَ تَرَى كَثِيرًا مِنْهُمْ يُسَارِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ (62)
62- بسیاری از آن ها را می بینی که در گناه و دشمنی و خوردن حرام می شتابند چه زشت است آن چه را که انجام می دهند.
﴿وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ﴾ می فرماید: سحت چیزی را گویند که بین حلال و حرام باشد مثل آن که شخص اجیر شود برای حمل شراب و یا گوشت خوک یا اجاره دادن ملک برای عمل حرام، پس اجیر شدن و یا اجاره دادن جائز و حلال است ولی حمل شيئى حرام و عمل حرامی که می داند و در ملک می شود سحت است. (1)
امام صادق علیه السلام فرمودند: که حضرت علیه السلام فرمود: پول مردار و پول سگ و مهر زن زانیه سحت و حرام است و همچنین رشوه گرفتن قاضی و دست مزد کاهن و ساحر نیز حرام است . (2)
﴿وَ قَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَ لَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَ كُفْرًا وَ أَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَ اللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾ (64)
ص: 506
64- یهود گفتند: دست خدا بسته است! که دست های آن ها بسته باد! و به خاطر این سخن از رحمت الهی به دور باشند بلکه هر دو دست (قدرت) خداوند باز است هر گونه که بخواهد انفاق می کند آیاتی که بر تو نازل شده بر کفر و طغیان گری بسیاری از آن ها می افزاید و ما در میان آن ها تا روز قیامت آتش دشمنی انداختیم هر زمانی که آتش جنگی بر افروختند خداوند آن را خاموش ساخت و برای (گسترش) فساد در روی زمین تلاش و کوشش می کنند و خداوند مفسدین را دوست نمی دارد.
﴿قَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ﴾
يهود می گفتند، خدای تعالی عالم را آفرید و آفرینش آن را بطور خود کار قرار داده و دیگر به مدبری نیازمند نیست خداوند متعال آن ها را در این عقیده تخطئه و رد کرده و می فرماید:﴿بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ﴾ یعنی این چنین که شما خیال کرده اید نیست، دست خدا در پس و پیش کردن و کم و کاست نمودن امور عالم باز است و برای او بداء (1) و مشیت است.
ص: 507
ص: 508
﴿كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ﴾ می فرماید: هر ستم کاری از ظالمان اراده هلاکت آل محمد او را بکند خداوند او را هلاک می گرداند. (1)
﴿وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ﴾ (66)
66- و اگر آن ها به تورات و انجیل و آن چه که از جانب پروردگارشان بر آن ها نازل شده (قرآن) عمل کنند در های نعمت از آسمان و زمین برویشان باز می گردد گروهی از آن ها میانه رو هستند و لكن بسیاری از آن ها اعمال بدی مرتکب می شوند.
﴿وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ﴾ يعنى یهود و نصاری.
﴿لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ یعنی از بالای سرشان باران و
ص: 509
در زیر پاهایشان گیاه به آن ها داده می شود تا روزی خودشان را از آن ها بدست بیاورند.
﴿مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ﴾ مى فرماید: گروهی از یهودیان اسلام آوردند و خداوند آن ها را مقتصده یعنی معتدل و میانه رو نامیده است.
﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾ (67)
67- ای پیامبر آن چه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به مردم برسان، و اگر نرسانی رسالتت را انجام نداده ای و خداوند تو را از (شرارت مردم) در امان می دارد همانا خداوند قوم کافران را هدایت نمی کند.
﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾ می فرماید: این آیه دربارۀ حضرت علی الا نازل شده است.
﴿وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ﴾ می فرماید: این آیه در مراجعت پیامبر اکرم از حجة الوداع نازل شد و آن حضرت از زمانی که بمدینه هجرت فرمودند ده حج نمودند و حج دهم را حجة الوداع می گویند.
حضرت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در حجة الوداع در منی خطبه خواندند و بعد از حمد الهی و ستایش پروردگار فرمود: ای مردم سخنان مرا بشنوید و در آن خوب تعقل کنید زیرا بعد از سال جاری دیگر شما را ملاقات نمی کنم ،فرمود کدام شهر از جهت احترام بزرگ تر است؟
گفتند: شهر مکه.
ص: 510
فرمود: همانا خون و مال و عرض شما بر شما محترم است مثل حرمت این روز در این شهر و در این ماه ذی حجه تا روزی که ملاقات نمائید پروردگارتان را و از کردارتان پرسش کند آگاه باشید ای مردم این سخن را درک نمودید و بمقصود و مفهوم آن رسیدید؟
عرض کردند: بلی!
فرمود: خدایا شاهد باش سپس فرمود آگاه باشید عادات و رسوم دوره جاهلیت و یا خون و مالی که در بین شما بود همه را زیر پا گذاشته و از بین بردیم و هیچ یک از شما بر دیگری جز بتقوى برتری ندارد آیا این سخنان را فهمیدید و بشما رسید؟
عرض کردند: بلی!
فرمود: خدایا شاهد باش باز فرمود آگاه باشید هر ربا و معامله ربوی که در زمان جاهلیت بود از بین رفت و اول ربائی را که بر داشتم ربای عباس بن عبد المطلب است و آگاه باشید هر خونی که در زمان جاهلیت میان اشخاص ریخته شده بود بر طرف کردم و اول خونی که از آن صرف نظر نموده و برطرف کردم خون ربیعه بود آیا شنیدید؟
گفتند: بلی!
فرمود: خدایا شاهد باش سپس فرمود آگاه باشید شیطان مأیوس است از این که در این سر زمین بیاید و لکن از این که شما عبادات خود را سبک می شمارید خشنود می شود بدانید و آگاه باشید چنان چه پیروی شیطان نمودید مثل آنست که او را پرستش کرده اید و بدانید مسلمانان برادر یک دیگرند خون و مال مسلمانان بر کسی حلال نیست مگر مالی که به رضایت خاطر به کسی بخشیده شود و من شما را به جهاد با کفار امر می کنم تا این که کلمه
ص: 511
توحید را بر زبانشان جاری کنند که در این صورت آنان در حمایت و حفظ من هستند و جان و مالشان محترم است مگر از روی قصاص و حکم خداوند آیا شنیدید ای مردم؟
گفتند: بلی.
فرمود: خدایا شاهد باش بعد فرمود سخنان مرا بدقت حفظ کنید که بعد از من بشما نفع می رساند و آن ها را خوب بدانید و بفهمید تا پس از من ایمان خود را از دست نداده بكفر بر نگردید آیا هیچ یک از شما به خاطر امر دنیا گردن بعضی دیگر را می زند اگر کسی مرتکب این عمل شود و البته هستند کسانی که این عمل زشت را انجام می دهند زیرا در کتیبه و لوحی که بین جبرئیل و میکائیل بود دیدم که من با شمشیر به صورت های شما می زنم و پس از آن متوجه سمت راست خود شده کمی ساکت شده سخنی نفرمود بعد از آن فرمود اگر خدا بخواهد علی بن ابی طالب هم با شمشیر بصورت های شما می زند پس فرمود ای مردم آگاه باشید من پس از خود دو چیز میان شما به جا می گذارم که اگر به آن ها متوسل شده و چنگ بزنید هرگز گمراه نخواهید شد: يكيی کتاب خدا قرآن و دیگری عترت و اهل بیت من همانا پروردگار بینا و توانا بمن خبر داد که قرآن و عترت هیچ وقت و زمانی از یک دیگر جدا نخواهند شد تا آن که روز قیامت در کنار حوض کوثر بمن برسند کسانی که آن دو رشته را محکم گرفتند نجات یابند و هر که با آن دو مخالفت کند هلاک خواهد شد آیا شنیدید؟
گفتند: بلی.
فرمود: خدایا شاهد باش بعد فرمود در قیامت عده ای از شما مردم می خواهند در کنار حوض کوثر بمن ملحق شوند ولی آن ها را دور نموده و بر
ص: 512
می گردانند من می گویم پروردگارا این ها اصحاب من هستند، خطاب می رسد ای محمد آن ها بدعت هائی بعد از تو در دین وارد ساخته و سنت و طریقه تو را تغییر داده اند، می گویم دور باشید عذاب خدا بر شما باد (1) و چون آخر ایام تشریق شد روز 13 ذی الحجه سوره ﴿إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ﴾ نازل شد پیامبر اکرم فرمود مردم برای نماز در مسجد خیف که در منی می باشد جمع شوند بعد از نماز پیامبر اکرم حمد و ثنای خدا را بجا آورده و فرمود خداوند یاری کند کسی را که سخن مرا بشنود و حفظ نموده و برساند بکسانی که
نشنیده اند چه بسیار حاملین علم و دانشی که دانشمند نباشند و چه بسا بر دارندۀ علمی که به دانشمند تر از خود علم را می رساند سه طایفه هستند که مورد خیانت واقع نشوند:
يكي مرد مسلمانی که دل خود را با عمل و عبادت برای خداوند خالص کرده باشد ؛
(دوم) نصیحت و پند دادن پیشوای مسلمانان؛
(سوم) ملازمت با اجتماع آن ها زیرا خداوند به آن ها احاطه دارد.
دیگر آن که مؤمنین با یک دیگر برادرند و خون و جان آن ها مساویست و نسبت به هم دارای حق و حقوقی هستند و در مقابل مردم غیر مسلمان با هم متحد و هم آهنگ می باشند ای مردم من پس از خود دو چیز سنگین و بزرگ بجای می گذارم.
عرض کردند: ای رسول خدا آن دو چیز کدام است؟
فرمود: کتاب خدا و عترت و اهل بيتم همانا خداوند دانا و مهربان بمن خبر داد که آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا این که در کنار حوض کوثر بر من
ص: 513
وارد شوند مانند این انگشت سبابه و وسطی و جمع کرد دو انگشت مبارک را و به مردم اشاره نمود در این هنگام چند نفر از حاضرین با خود گفتند محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می خواهد امامت را در خانوادۀ خود قرار دهد چهار نفر از آن ها از منی به سوی مکه رفته و داخل خانه کعبه شده با یک دیگر پیمان بسته و متعهد شدند که اگر محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فوت نماید و یا کشته شود با تمام قوا کوشش نموده و نگذارند امامت به اهل بیت پیامبر منتقل شود که این آیه بر پیامبر نازل شد.
﴿أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْوَاهُمْ بَلَى وَ رُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ﴾ (1) پس پیامبر اکرم از مکه بیرون آمده و به سوی مدینه رهسپار شد در حالی که در این سفر حج كليه اعمال و مناسک حج را بمردم تعلیم داده و توصیه و سفارش های لازم را به عموم مسلمین حاضر در حج فرموده و به گوش آن ها رسانیده بود همین که به منزلی که به غدیر خم موسوم بود رسیدند جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد ﴿یا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ﴾ لذا پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در آن محل توقف فرمود و دستور داد کسانی که رفته بودند بر گردند همین که همۀ مردم حاضر شدند منبری ترتیب داده بر فراز منبر تشریف برده خطبه ای قرائت و پس از ذکر حمد و ثنای خداوند فرمود: ای مردم آیا می دانید ولی شما کیست؟
عرض کردند: بلی خدا و رسول او.
فرمود: آیا می دانید که من اولی تر از نفس شما بشما هستم؟
عرض کردند: می دانیم.
فرمود: خدایا شاهد باش همین جمله را تا سه مرتبه تکرار فرمود و مردم
ص: 514
می گفتند بلی می دانیم و آن بزرگوار می فرمود خدایا شاهد و گواه باش.
آن گاه دست امیر المؤمنین را گرفته و دست آن جناب را بلند کرد بطوری که سفیدی زیر بغل آن حضرت پیدا شد بعد فرمود آگاه باشید هر کسی را که من ولی او می باشم این علی ولی و مولای اوست خدایا دوست بدار دوست داران علی را و دشمن بدار دشمنان علی را و یاری کن هر که علی را یاری نماید و خوار و ذلیل گردان هر کسی را که علی را خوار کند، پس فرمود خدایا شاهد و گواه باش بر این مردم و خود من هم از شاهدان و گواهان هستم.
عمر از میان اصحاب بر خاست و عرض کرد یا رسول اللّه این که علی را به ولایت نصب فرمودی از طرف خداوند است و یا از جانب شما است؟
فرمود: بخدا قسم که از جانب اوست و من هم راضی هستم چون خداوند فرمود على امير المؤمنين و امام متقین و پیشرو پیشانی سفیدان می باشد و خداوند او را در روز قیامت روی پل صراط می نشاند تا دوستانش را داخل بهشت و دشمنانش را داخل جهنم کند، یک عده از مردم که بعد از رحلت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مرتد شدند گفتند که محمد مرتد شدند گفتند که محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم این مطلب را در مسجد خيف هم بیان کرد و این جا هم ابلاغ نمود اگر به مدینه برسیم از ما برای علی بیعت می گیرد چهارده نفر از ایشان بر کشتن پیامبر با هم متفق شده و در عقبه که بین جحفه و الواء است هفت نفر سمت راست و هفت نفر طرف چپ راه کمین کردند تا این که در موقع عبور پیامبر شتر را رم داده و برانند تا پیامبر بزمین افتاده و او را بقتل برسانند شب که تاریکی جهان را فرا گرفته بود پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در میان کاروان مسلمین تشریف داشته و در کمال اطمینان شترش را می راند چون به عقبه نزدیک شدند جبرئیل ندا در داد که ای محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فلان و فلان در کمین نشسته و مهیای قتل تو هستند پیامبر اکرم به عقب
ص: 515
سر توجه فرموده پرسید کیست همراه و پشت سر من؟
حذیفه یمانی گفت ای رسول خدا من هستم فرمود صدای جبرئیل را شنیدی؟
عرض کرد: بلی.
فرمود: این راز را پنهان دار.
پیامبر به عقبه رسید و یک یک آن اشخاص را بنام صدا کرد چون صدای پیامبر را شنیدند از کمین گاه خارج شده و بمیان لشکر رفته و خود را پنهان کردند ولی بار های خود را بسته و مرکب سواری خود را رها کرده بودند مردم به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ملحق شدند و پیامبر به بار های آن اشخاص عبور کرده و آن ها را شناخت همین که در منزل بعدی فرود آمدند پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود چطور است حال کسانی که در خانه کعبه با هم، هم قسم شده و پیمان بستند که اگر محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بمیرد و یا کشته شود نگذارند امر ولایت و خلافت در اهل بیت من قرار بگیرد؟ اشخاص مزبور خدمت پیامبر آمده قسم خوردند که ما چنین قصدی نداشته و ارادۀ کشتن تو را هم نکردیم این آیه نازل شد ﴿يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا﴾ (1) یعنی قسم بخدا خوردند که نگذارند خلافت در اهل بيت رسول خدا بماند.
﴿وَ لَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَ هَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا﴾ (2) يعنى بیاناتی کفر آمیز گفته و بعد از اسلام آوردنشان کافر شده و قصد کشتن پیامبر را داشتند ولی موفق نشدند.
﴿وَ ما نَقَمُوا إِلا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ
ص: 516
خَيْراً لَهُمْ وَ إِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللهُ عَذَاباً أَلِيماً فِي الدُّنْيَا وَ الآخِرَةِ وَ ما تمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيّ وَ لا نَصِيرٍ﴾ (1) پیامبر اکرم وارد مدینه شد ماه محرم و نیمۀ اول صفر حال مبارکش خوب بود و در نیمه دوم ماه صفر بیمار شدند و در همان بیماری روز بیست و هشتم ماه صفر رحلت فرمود. (2)
﴿وَ حَسِبُوا أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا كَثِيرٌ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ﴾ (71)
﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَ قَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْوَاهُ النَّارُ وَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ﴾ (72)
﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَ مَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا إِلَهٌ وَاحِدٌ وَ إِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ (73)
﴿أَ فَلَا يَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَهُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ (74)
﴿مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كَانَا يَأْكُلَانِ الطَّعَامَ انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآيَاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُونَ﴾ (75)
﴿قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لَا نَفْعًا وَ اللَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾ (76)
﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَ لَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثِيرًا وَ ضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ﴾ (77)
﴿لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ
ص: 517
بِمَا عَصَوْا وَ كَانُوا يَعْتَدُونَ﴾ (78)
﴿تَرَى كَثِيرًا مِنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ﴾ (80)
﴿وَ لَوْ كَانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ النَّبِيِّ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِيَاءَ وَ لَكِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ فَاسِقُونَ﴾ (81)
71- و گمان کردند که فتنه و امتحانی در کار نخواهد بود لذا از دیدن حقایق کور و از شنیدن امر (حق) کر شدند سپس بينا گشتند و توبه نمودند و خداوند نیز توبه آن ها را پذیرفت و باز بسیاری از آن ها کور و کر شدند و خداوند به آن چه انجام می دهند بینا است.
72- به تحقیق آن هایی که گفتند خداوند همان مسیح پسر مریم است کافر شدند، و مسیح گفت: ای بنی اسرائیل خدایی را که پروردگار من و شماست عبادت کنید، هر کس برای خدا شریکی قائل شود خداوند بهشت را بر او حرام می کند و جایگاهش در آتش جهنم است و ستم کاران هیچ یاوری ندارند.
73- به تحقیق آن هایی که گفتند خداوند یکی از سه خداست کافر شدند و حال آن که خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آن چه که می گویند باز نگردند عذابی دردناک به آن ها خواهد رسید.
74- آیا به سوی خدا بر نمی گردند و توبه نمی کنند و از او طلب آمرزش نمی نمایند؟ که خداوند بخشنده و مهربان است.
75- مسیح پسر مریم فرستاده ای بیش نیست که قبل از او نیز فرستادگانی آمدند، و مادرش زنی بسیار راست گو بود و هر دو غذا می خوردند بنگر
ص: 518
چگونه آیات خود را برای آن ها روشن و واضح بیان می کنیم و آن ها چگونه از حق روی گردان می شوند؟
76- بگو: آیا به غیر از خدا چیز دیگری را پرستش می کنید که مالک ضرر و سودی برای شما نیست ؟! و خداوند شنوا و داناست.
77- بگو ای اهل کتاب، در دین خود زیاده روی نکنید و به غیر از حق نگوئید و از هوا و هوس های گروهی که جلو تر از شما گمراه شدند و عده زیادی را نیز گمراه کردند و از راه راست منحرف شدند پیروی نکنید.
78- کافران بنی اسرائیل به خاطر نا فرمانی خداوند و تجاوز گریشان از زبان داود و عیسی پسر مریم لعنت شدند.
79- آن ها هیچ گاه هم دیگر را از اعمال زشتی که انجام می دادند نهی نمی کردند و چه بد کاری انجام می دادند.
80- بسیاری از آن ها را می بینی که کافران را دوست می دارند نفس آن ها چه اعمال زشتی برای آن ها پیش می فرستد و آن خشم و غضب الهی است و آن ها در عذاب همیشگی خواهند بود.
81- و اگر به خدا و پیامبر و کتابی که بر او نازل شده ایمان می آوردند (هیچ وقت) کافران را دوست خود بر نمی گزیدند و لکن بسیاری از آن ها فاسق هستند.
ابن مسعود روایت کرده پیامبر اکرم پس از مراجعت از حجة الوداع بمن فرمود: ای پسر مسعود اجل من نزدیک شده آیا می دانی مولای تو بعد از من کیست؟
نام عده زیادی را بردم پیامبر اکرم متاثر شده فرمود: گریه کنندگان در عزا
ص: 519
و مرگت گریه کنند چرا از علی بن ابی طالب تجاوز می کنی و برای چه او را بر دیگران مقدم نمی داری ای پسر مسعود در روز قیامت برای این امت پرچم هائی افراشته می شود و مقدم بر آن ها پرچم بزرگ منست با علی بن ابی طالب علیه السلام و جميع مردمان آرزو دارند که به زیر آن پرچم بروند منادی ندا می کند این فضیلت و بزرگی و فخری است برای تو ای علی بن ابی طالب علیه السلام.
سپس کتاب الهی نازل شد که از اصحاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خبر می داد و فرمود: ﴿وَ حَسِبُوا أَلا تَكُونَ فِتْنَةٌ﴾ يعنى مردم گمان کردند که خداوند آن ها را به وسیلۀ ولایت امیر المومنین علیه السلام آزمایش و امتحان نمی کند.
﴿فَعَمُوا وَ صَمُّوا﴾ می فرماید و در زمان رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نیز نتوانستند مقام حضرت علی علیه السلام را مشاهده کنند هم کور و هم کر شدند و به سخنان پیامبر گوش ندادند و تا وفات پیامبر اکرم و قیام امیر المومنین علیه السلام و تا این ساعت و تا ظهور حضرت قائم عجل اللّه تعالی فرجه شریف بر کوری و کری خود باقی می مانند. (1)
سپس خداوند عز و جل درباره حضرت عیسی علیه السلام با نصاری احتجاج کرده و فرمود: ﴿مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كَانَا يَأْكُلاَنِ الطَّعَامَ﴾ یعنی حضرت عیسی علیه السلام و حضرت مريم علیها السلام همانند بشر به حدث مبتلا می شدند و هر کسی که غذا بخورد به حدث مبتلا می گردد آنگاه فرمود:﴿یا أَهْلَ الْكِتَابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ﴾ یعنی نگوئید که عیسی اللّه و فرزند خداست. (2)
مسعده بن صدقه گوید: مردی از امام صادق علیه السلام سؤال کرد از گروهی از شیعیان که در دستگاه حکومتی سلاطین وارد می شوند و برای آن ها کار
ص: 520
می کنند و آن ها را دوست می دارند و از موالیان آن ها می گردند عمل این ها چگونه است؟
حضرت علیه السلام فرمود: آن ها شیعه نیستند و لکن آن ها در زمرۀ همان سلاطین و ستم کاران می باشند آن گاه امام علیه السلام این آیه را تلاوت نمودند ﴿لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ - تا - وَ لَكِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ فَاسِقُونَ﴾ (1) می فرماید:آن هائی که به صورت خوک در آمدند با نفرین حضرت داود علیه السلام و آن هائی که به صورت میمون در آمدند با نفرین حضرت عیسی علیه السلام بود.(2)
﴿كَانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ﴾ می فرماید: گوشت خوک می خوردند و خمر می نوشیدند و در ایام حیض با زنانشان نزدیکی می کردند.
سپس خداوند با مومنینی که کفار را دوست می دارند احتجاج نمود:﴿تَرَى كَثِيرًا مِنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ - تا - وَ لَكِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ فَاسِقُونَ﴾ خداوند عز و جل نهی کرد که مومنین کفار را دوست داشته باشند مگر در صورت تقیه که اشکال ندارد. (3)
﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْبَانًا وَ أَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ﴾ (82)
﴿وَ إِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ
ص: 521
الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ﴾ (83)
﴿وَ مَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ مَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَ نَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ﴾ (84)
﴿فَأَثَابَهُمُ اللَّهُ بِمَا قَالُوا جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَ ذَلِكَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ﴾ (85)
82- بطور يقين دشمن ترین مردم نسبت به مومنان را یهود و مشرکان خواهی یافت، و نزدیک ترین دوستان به مومنان را کسانی خواهی یافت که می گویند: ما نصاری هستیم این (دوستی نصاری) بدان جهت است که بعضی از آن ها اشخاصی دانشمند و تارک دنیا هستند و اهل تکبر ورزیدن (در برابر حق) نمی باشند.
83- و هنگامی که آیاتی را که به رسول نازل شده بشنوند می بینی که اشک از چشمان آن ها جاری می شود به خاطر حقیقتی که آن را شناخته اند، می گویند: پروردگارا، ایمان آوردیم پس نام ما را نیز با شاهدان بنویس
84- پس چرا ما به خدا و آن چه که از حق بنزد ما آمده ایمان نیاوریم، در حالی که امیدواریم پروردگارمان ما را در زمره صالحان قرار دهد؟
85- پس خداوند به خاطر این سخنان آن ها باغ هایی بهشتی پاداش داد که از زیر درختانش نهر ها جاری است که در آن همیشگی خواهند ماند و آن است پاداش نیکو کاران.
﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى﴾
علت نزول آیه این بود که هنگامی که قریش بر اذیت و آزار رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
ص: 522
و یاران آن حضرت که ایمان آورده بودند شدت بخشیدند و آن در مکه و قبل از هجرت به مدینه بود حضرت به اصحابش فرمودند که به سر زمین حبشه هجرت کنند. به جعفر بن ابی طالب نیز فرمودند که با آن ها برود مهاجران که هفتاد نفر بودند راهی حبشه شدند. چون خبر به مشرکان رسید آرام ننشسته، عمرو بن عاص و عماره بن ولید را به سوی نجاشی فرستادند تا آن ها را دستگیر کرده و به مکه باز گردانند عمرو و عماره با هم اختلافاتی
داشتند، قریش آن ها را آشتی داده و با هدایائی به سوی نجاشی فرستاد عماره که جوانی خوشگل و نیکو صورت بود با عمرو بن عاص که زنش نیز همراه او بود به راه افتادند چون سوار کشتی شدند شراب خورده و مست شدند عماره با آن حال مستی به عمرو بن عاص گفت به زنت بگو که مرا ببوسد عمرو گفت چگونه می شود که زن من تو را ببوسد.
عماره ساکت شد و دیگر چیزی نگفت و دوباره مست شد. چون عمرو بر روی کشتی بود عماره او را هل داده و به داخل دریا انداخت؛ ولی او جلوى کشتی را گرفت پس او را گرفته و نجاتش دادند.
چون بر نجاشی وارد شدند او را تعظیم کرده و هدایائی که به همراه داشتند به او تقدیم کردند عمرو بن عاص گفت: ای پادشاه گروهی از قوم ما با دین ما مخالفت کرده و خدایان ما را دشنام می دهند؛ این ها به مملکت شما آمده اند خواهش می کنیم که آن ها را به ما باز گردانید.
نجاشى جعفر بن ابی طالب را حاضر کرد و به او گفت: ای جعفر این ها چه می گویند؟
جعفر گفت: ای پادشاه چه می گویند؟
نجاشی: می گویند که ما شما ها را به آن ها تحویل دهیم.
ص: 523
جعفر: ای پادشاه! از آن ها بپرس که آیا ما بنده ی آن ها هستیم.
عمرو گفت: آن ها آزادگانی گرامی هستند.
جعفر: از آن ها بپرس که آیا ما به آن ها بدهکار هستیم که آن را از ما طلب می کنند.
عمرو: نه!
ما چیزی از آن ها طلب نداریم.
جعفر: آیا ما کسی از شما ها را کشته ایم که خونش به گردن ما باشد، و شما آن را می خواهید.
عمرو: نه!
جعفر: پس چه چیزی از ما می خواهید؟ ما را اذیت و آزار کردید و ما نیز از شهر شما بیرون آمدیم.
عمرو بن عاص: ای پادشاه این ها با دین ما مخالفت کرده و به خدایان ما دشنام می دهند؛ جوانان ما را به فساد کشیده اند و بین ما اختلاف انداخته اند؛ آن ها را به ما تحویل بده تا امورمان دوباره منظم گردد.
جعفر گفت: ای پادشاه! بله! ما با آن ها مخالفت کردیم زیرا که خداوند در بین ما پیامبری مبعوث فرموده تا برای خداوند شریکی قرار ندهیم و از بازی با قمار دوری بجوئیم. او ما را به خواندن نماز و پرداخت زکات امر می کند خدای ما ظلم و ستم کردن بنا حق کسی را کشتن، زنا کردن، ربا دادن، خوردن گوشت مرده و خون را بر ما حرام کرده است ما را به عدالت نیکی کردن و احسان به خویشان امر کرده است و از فحشا و زشتی ها و ستم باز
داشته است.
نجاشی این همان است که خداوند بر عیسی بن مریم علیه السلام نازل کرده است، و سپس گفت: یا جعفر آیا از آن چه که بر پیامبرت نازل شده چیزی در
ص: 524
ذهن داری؟
جعفر: بله! و شروع کرد به خواندن سوره مریم، چون به این آیه شریفه ﴿وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا پفَكُلِي وَ اشْرَبِي وَ قَرِّي عَيْنًا﴾ (1) رسید نجاشی به شدت شروع گریه کرد و گفت: به خدا سوگند که این سخنان حق است.
عمرو بن عاص: ای پادشاه! این ها با ما مخالفت کرده اند آن ها را به ما باز گردان.
نجاشی دستش را بلند کرده و محکم بر صورت عمرو زد و گفت: ساکت شو به خدا سوگند اگر بد او را بگوئی تو را می کشم.
عمرو بن عاص در حالی که از صورتش خون می آمد از نزد نجاشی بیرون آمد و می گفت ای پادشاه اگر این همان است که تو می گوئی دیگر متعرض او نمی شوم.
کنیزی بر بالا سر نجاشی ایستاده بود و او را باد می زد چون نظرش بر عماره بن ولید افتاد محبت او در دلش جای گرفت. عمرو در آن مجلس متوجه این مطلب شد، چون به خانه بر گشت به عماره گفت: یک طوری کنیز نجاشی را به سوی خودت بخوان عماره هم این کار را کرد و کنیز نیز به او جواب مثبت داد. عمر و گفت: به او بگو که از عطر پادشاه برایت بیاورد و او نیز آورد. عمرو آن عطر را گرفت هنوز کینه آن عملی را که عماره در کشتی با او کرده بود در دل داشت عطر را به نزد نجاشی برده و گفت: ای پادشاه! همانا حرمت اطاعت تو بر ما واجب است و چون داخل سر زمین تو شده ایم و در امان هستیم نباید از راه فریب و حیله وارد شویم اما همراه من خیانت کرده و با
ص: 525
کنیزت رابطه برقرار نموده و کنیزت را وادار کرده است که عطر مخصوص تو را برای او بیاورد؛ سپس شیشه عطر را جلوی او گذاشت نجاشی با دیدن آن خشمگین شد اول قصد کشتن عماره را نمود ولی گفت: کشتن او جائز نیست چرا که به امید امنیت داخل سر زمین من شده اند. پس ساحران را فرا خواند و به آن ها گفت: کاری با او بکنید که از کشتنش بد تر باشد. ساحران او را گرفته و در مجرای آلتش جیوه ریختند، پس او دیوانه شده و سر به بیابان گذاشت و با حیوانات بود و از آدمیان می گریخت و با آن ها انس نمی گرفت. بعد از آن قریش گروهی را بدنبال او فرستادند آن ها کنار آبی در کمین او نشستند، تا این که با حیوانات برای خوردن آب آمد پس او را گرفتند آن قدر در دستان آن ها داد و فریاد کرد و خودش را به این طرف و آن طرف زد تا مرد.
عمرو به مکه بر گشت و گفت: که جعفر در حبشه در کمال احترام و عزت است. جعفر آن قدر در حبشه ماند تا این که پیامبر به مدینه هجرت کرد و در هنگام فتح خیبر با یارانش به رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پیوست. در حبشه جعفر از اسماء بنت عميس دارای فرزندی شد که اسمش را عبد اللّه گذاشت. برای نجاشی هم فرزندی بدنیا آمد که اسمش را محمد گذاشت.
ام حبيب دختر ابو سفیان که زن عبد اللّه بن جحش بود وقتی عبد اللّه در حبشه فوت کرد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به نجاشی نامه نوشت که ام حبیب را برای آن حضرت خطبه بخواند نجاشی هم خطبه خواند و مهرش را چهار صد دینار قرار داد و از جانب رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مهرش را پرداخت کرد لباس و عطريجات بسیار به او داد و او را آماده کرده و به نزد رسول خدا فرستاد. ماريه قبطيه مادر ابراهیم را نیز با سی نفر از بزرگان و علمای مسیحی با لباس و عطر و اسبی به نزد رسول خدا فرستاد و به آن ها گفت به طرز سخن
ص: 526
گفتن، نشستن و بر خاستن خوردن و آشامیدن نماز خواندن و سائر اعمالشان دقت کنند.
چون آها به مدینه رسیدند رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آن ها را به اسلام دعوت کرد و برای آن ها قرآن خواند:﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَ عَلَى وَالِدَتِكَ - فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾ (1)
آن ها چون قرآن را از زبان رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شنیدند، گریه کردند، ایمان آوردند و به سوی نجاشی بر گشتند؛ آن چه را که دیده بودند و از پیامبر آیات قرآن را شنیده بودند را برای نجاشی تعریف کردند نجاشی و علمای همگی پس از شنیدن اظهارات آن ها گریه کردند؛ پس نجاشی اسلام آورد ولی اسلامش را برای اهل حبشه اظهار نکرد چرا که از آن ها بر جان خویش می ترسید. و به قصد همراهی با رسول خدا از حبشه بیرون آمد ولی چون در کشتی نشست فوت کرد پس خداوند بر رسولش این آیات را نازل کرد:﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ - تا - وَ ذَلِكَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ﴾ (2)
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَ لَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ﴾ (87)
﴿وَ كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّبًا وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ﴾ (88)
﴿لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَ لَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ
ص: 527
تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ذَلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا أَيْمَانَكُمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ (89)
87- ای کسانی که ایمان آورده اید چیز های پاکیزه ای را که خداوند برای شما حلال کرده حرام نکنید و از حد تجاوز نکنید که خداوند تجاوز کنندگان را دوست نمی دارد.
88- و از رزق حلال و پاکیزه ای که خداوند به شما عنایت کرده است بخورید، و از مخالفت ورزیدن با آن خدایی که به او ایمان آورده اید بپرهیزید.
89- خداوند شما را به خاطر سوگند های بی جا و لغو مؤاخذه نمی کند و لکن به خاطر سوگند هایی که از روی قصد و اراده خورده اید مؤاخذه خواهد کرد و کفاره این سوگند طعام دادن به ده نفر فقیر است از آن غذا هایی که غالباً به خانواده خود می دهید با لباس پوشاندن بر آن ها و یا آزاد کردن یک بنده است، و هر کس توانایی این سه را ندارد پس سه روز روزه بگیرد این است کفاره سوگند هایی که یاد می کنید و بدان عمل نمی کنید و باید احترام سوگندی را که می خورید نگه دارید. این چنین خداوند آیاتش را برای شما بیان می کند شاید که از شکر گزاران باشید.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ﴾
ابن ابی عمیر از بعضی از اصحاب خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: این آیه درباره امیر المؤمنين علیه السلام و بلال و عثمان بن مظعون نازل شده است اما امیر المؤمنين علیه السلام سوگند یاد کرده بود که هیچ گاه - تا زنده است - شب ها نخوابد و عبادت خدا را بجا بیاورد و اما بلال او نیز قسم یاد کرده بود که هیچ روزی افطار نکند، و تمامی عمر خود را روزه بگیرد، و اما
ص: 528
عثمان بن مظعون او نیز سوگند یاد کرده بود که هیچ گاه با زنان جمع نشود، اتفاقا روزی زن عثمان بن مظعون بر عایشه وارد شد عایشه وقتی او را که زنی زیبا بود دیده و متوجه شد که خود را زینت نکرده پرسید چرا چنین دست از خود کشیده ای؟! و خود را زینت نکرده ای؟! زن عثمان گفت: برای چه کسی خود را زینت کنم؟ به خدا سوگند از فلان موقع تاكنون شوهرم به سراغ من نیامده است مثل این که رهبانیت اختیار کرده و به من توجهی ندارد لباس های مویی و زیر پوشیده و نسبت به دنیا زهد ورزیده است.
وقتى رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر عایشه وارد ،شد عایشه داستان وی را با آن جناب در میان گذاشت حضرت از خانه بیرون رفت و دستور داد تا مردم برای نماز جمع شوند، وقتی جمع شدند پیامبر به بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنای خدا فرمود: چه شده است که اقوامی طیبات و رزق حلال را بر خود حرام کرده اند؟! هان ای مردم آگاه باشید من پیشوای شمایم در شب می خوابم و با زنان نکاح می کنم تمامی روز ها را روزه نمی گیرم و با این حال اگر کسی از رفتار و سنت من اعراض نماید از من نیست این سه نفر بر خاستند و عرض کردند تکلیف ما که سوگند یاد کرده ایم چیست؟! در جوابشان این آیه نازل شد:﴿لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَ لَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ذَلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ﴾ خداوند شما را به خاطر سوگند های بی جا و لغو مؤاخذه نمی کند و لکن به خاطر سوگند هایی که از روی قصد و اراده خورده اید مؤاخذه خواهد کرد. و کفاره این قسم سوگند طعام دادن ده
ص: 529
نفر فقیر است از آن غذا هایی که غالباً به خانواده خود می دهید یا لباس پوشاندن آن ها و یا و یا آزاد کردن یک بنده است و هر کس توانایی این سه تا را ندارد پس سه روز، روزه بگیرد این است کفارۀ سوگند هایی که یاد می کنید )و بدان عمل نمی کنید ). (1)
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصَابُ وَ الْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ (90)
90- ای کسانی که ایمان آورده اید همانا شراب و قمار و بت پرستی و ازلام (چوب های قرعه) عمل پلیدی از اعمال شیطان است پس از آن ها دوری کنید شاید که رستگار شوید.
ابی الجارود از امام محمد باقر علیه السلام درباره اين آيه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصَابُ وَ الْأَزْلَامُ﴾ روایت می کند که فرمود: هر چیزی که مستی آورد خمر است و هر چیزی که زیاد آن سکر و مستی آورد کم آن هم حرام می باشد و سبب نزول این آیه آنست که ابا بکر بر اثر آشامیدن شراب مست شده و در حال مستی شعر می گفت و گریه می کرد و بر کشتگان بدر مرثیه می خواند پیامبر صدای او را شنید و گفت: خدایا زبان او را از گفتار باز بدار ابو بکر دیگر حرف نزد تا آن که مستی از او زایل شد پس خداوند آیه تحریم را نازل فرمود.
در آن ایام در مدینه از خرمای تازه شرابی درست می نمودند که به فضیح
ص: 530
موسوم بود چون آیه نازل شد پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روانه مسجد شد و فرمود ظرف های شراب را در هم شکسته و دور بریزید بطوری که آن روز در مدینه اثری از مسکرات باقی نماند و فرمود خداوند خرید و فروش و هر گونه انتفاع از مسکرات را چه بسیار و چه کم باشد حرام نموده و امر فرموده شارب خمر را برای اولین بار تازیانه بزنند و اگر برای دفعه چهارم باز بیاشامد او را بقتل برسانند و فرمود به شارب خمر در قیامت نوعی نوشیدنی می دهند که از چرک و کثافات فرج زنان زانیه تراوش می نماید و عفونت آن ساكنين دركات جهنم را اذیت می نماید.
و فرمود نماز شارب خمر تا چهل روز قبول نمی شود و چنان چه تا چهل روز دیگر بشرب خمر ادامه داده و بدون توبه بمیرد خداوند در روز قیامت او و بدون توبه را از کثافات خارج شده از فرج های زنان زنا کار سیراب می کند (1) و بمناسبت آن که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در مسجد دستور معدوم کردن ظرف های شراب فضیح را ابلاغ فرموده بودند آن مسجد به مسجد فضیح موسوم گردیده است. (2)
اما مراد از میسر نرد و شطرنج و انواع قمار می باشد و مقصود از انصاب بت هایی است که مورد پرستش کفار بود و ازلام قدح هائی است که مشروبات را به وسیلهٔ آن ها تقسیم می نمودند و خداوند خرید و فروش و هر گونه سود بردن از این ها را حرام فرموده و خداوند در این آیه خمر و قمار را هم ردیف و قرین بت پرستی قرار داده است . (3)
ص: 531
﴿وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴾ (92)
﴿لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ﴾ (93)
92- از خدا و رسولش اطاعت کنید و از مخالفت با او بترسید که هر زمان روی (از طاعت خدا) بگردانید (عذاب خواهید شد) پس بدانید که بر رسول ما جز رساندن پیام آشکار چیز دیگری نیست.
93- بر کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند از آن چه که خورده اند گناهی نیست اگر با تقوا باشند و ایمان بیاورند و اعمال صالح انجام دهند سپس با تقوا باشند و ایمان بیاورند، و سپس با تقوا باشند و نیکی نمایند، که خداوند نیکو کاران را دوست می دارد.
﴿وأَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا﴾ می فرماید: گناه نکنید و رو به سوی شهوات از خمر و میسر نیاورید.
﴿فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ﴾ اگر گناه کنید.
﴿فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴾ هنگامی که آن را ابلاغ کند و روشن نماید و به پایان برساند.
پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: زود است که بیایند طایفه ای که بیتوته می کنند در حال غنا و شرب خمر و لهو و لعب و خداوند آن ها را در همان شب مسخ می نماید و چون صبح شود بصورت بوزینه و خنزیر می شوند.
﴿وَ احْذَرُوا﴾ یعنی تعدی و طغیان در معصیت نکنید همان طور که اصحاب سبت (روز شنبه) تعدی کردند آن ها گروهی از مردم یهود بودند و بر
ص: 532
آن ها صید نمودن در روز شنبه حرام شده بود می گفتند روز شنبه بر طایفهٔ پیش از ما حرام بود اما برای ما حلال است و آن ها را بهمین سبب مؤاخذه خواهند کرد و می گفتند ما از روزی که صید شنبه را حلال دانستیم در خیر و نیکوئی بودیم و اموالمان فراوان و بدن هایمان سالم بوده خداوند آن ها را در یک شب مسخ و هلاک نمود.
چون شرب خمر و قمار حرام شد طایفه ای از مهاجرین و انصار حضور پیامبر عرض کردند آیا رفقای سابق ما که مرده اند چون شرب خمر نموده اند مورد عذاب واقع خواهند شد پیش از حرام شدن و قبل از این که خداوند خمر را نجس شمرده و از عمل شیطان قرار بدهد که این آیه نازل شد: ﴿لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُوا﴾ یعنی کسانی که قبل از تحریم خمر مُرده یا کشته شدند
﴿الجُنَاحٌ﴾ مراد گناه است یعنی اگر بعد از تحریم خمر آن را بنوشد. (1)
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنَالُهُ أَيْدِيكُمْ وَ رِمَاحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَخَافُهُ بِالْغَيْبِ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ (94)
94- ای کسانی که ایمان آورده اید خداوند شما را به چیزی از شکار که در نزدیکی شما می آیند و در دسترس و تیر های شما می باشند امتحان می کند تا بداند که چه کسی در پنهانی از خداوند می ترسد پس هر کس بعد از آن تجاوز کند برای او عذابی دردناک خواهد بود.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنَالُهُ أَيْدِيكُمْ وَ رِمَاحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَخَافُهُ بِالْغَيْبِ﴾ می فرماید: حیوانات وحشی در
ص: 533
عمره حدیبیه برای رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم محشور شدند، و همه تا حدود تیر رس آن جناب و یارانش بلکه تا دسترس آن ها نزدیک آمدند و خداوند آن ها را با این کار امتحان نمود.
﴿لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَخَافُهُ بِالْغَيْبِ﴾ تا خداوند بداند که چه کسی در خفا از خداوند می ترسد و لكن خداوند عزوجل کسی را بدون حجت و دلیل و بدون مرتكب شدن به عملی عذاب نمی کند. (1)
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْيًا بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ أَوْ عَدْلُ ذَلِكَ صِيَامًا لِيَذُوقَ وَ بَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَ مَنْ عَادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ﴾ (95)
95- ای کسانی که ایمان آورده اید در حال احرام صید نکنید و هر کس از شما صیدی را عمداً بکشد باید معادل آن از چهار پایان بعنوان کفاره بدهد که دو نفر عادل نیز معادل بودن آن را تایید کنند (یا آن را بعنوان قربانی) به کعبه برساند یا چند مستمندی را اطعام نماید و یا معادل آن روزه بگیرد تا کیفر عملی را که کرده بچشد. خداوند گذشته را بخشیده و هر کس تکرار کند خدا از او انتقام می گیرد که خداوند توانا و انتقام گیرنده است.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ﴾ ظاهر آیه وجوب است بر کسی که عمداً صیدی را کشته باشد و تفسیر آیه این است که هر کسی صیدی را کشته باشد چه عمداً و چه به خطا کفاره بر او واجب است.
ص: 534
مامون و امام جواد علیه السلام
محمد بن ميمون نصیبی روایت می کند وقتی که مأمون خواست دخترش ام الفضل را بحضرت جواد علیه السلام تزویج نماید تمام اهل خود را احضار نموده و قصد خود را باطلاع آن ها رسانید عده ای به او گفتند: ای امیر مگر می خواهی خلافتی را که بر عهده داری از دست بدهی با آن که می دانی بین ما و اولاد علی دشمنی دیرینه وجود دارد؟ مأمون :گفت از این سخنان در گذرید و من به این ازدواج علاقه شدیدی دارم.
گفتند: ای امیر می خواهی نور چشم خود را به ازدواج طفلی در آوری که هنوز آشنائی در دین ندارد و بین واجب و مستحب تمیز نمی دهد و حق را از باطل نمی شناسد؟ و در آن موقع سن مبارک حضرت جواد علیه السلام ده و یا یازده سال بود و تأکید کردند که خوبست چندی صبر کنید تا تربیت یافته و به آداب دين مؤدب شود و بتواند قرآن را قرائت بکند و واجبات را از مستحبات بشناسد.
مأمون گفت: بخدا قسم او از همه شما به احکام خدا و رسول دانا تر است و واجب و مستحب را بخوبی می داند و قرائت قرآن می کند در حالی که محکم و متشابه و عام و خاص و ناسخ و منسوخ و تاویل و تنزیل آن را از شما بهتر می داند بیائید از او سؤال کنید اگر طوریست که شما می گوئید قبول می نمایم و اگر چنانست که من می گویم تصمیم خود را اجرا خواهم نمود پس گفت برويد يحيى بن أكثم قاضي القضاة و دانشمندان و علمائی که نظیر ندارند را حاضر کرده و بیاورید و مال و هدایائی زیاد بدهید تا آن که با حضرت جواد
ص: 535
علیه السلام مباحثه کنند و مسائلی از آن حضرت بپرسند که در مجلس تزویج نتواند جواب دهد و در مجلس مباحثه عده کثیری از مردم حضور داشته باشند.
بر طبق دستور مأمون عمل نمودند و جمع بی شماری حاضر شدند و حضرت جواد علیه السلام هم تشریف آورد بمأمون گفتند: اجازه می دهی که یحیی از حضرت جواد مسئله بپرسد؟
مأمون به يحيى بن اکثم گفت: هر مسئله فقهیه که می خواهی سؤال کن و ببین چه قدر می داند و چگونه از عهده جواب بر می آید؟
یحیی از حضرت جواد پرسید: چه می فرمائی در شخص محرمی که در حال احرام صیدی را کشته است؟
آن حضرت فرمود: بگوئید بدانم کسی که صید را کشته در حرم کشته یا در خارج عمدی بوده یا به خطا از روی علم مرتکب شده یا نادانی کشنده عبد بوده یا آزاد صغیر بوده یا کبیر، دفعه اولش بوده یا خیر آیا صید از طیور و پرندگان بوده و آیا از جوجه ها بوده و یا بزرگ، آیا اصرار در کشتن صید دارد یا پشیمان است در شب بوده یا بین الطلوعین و یا در روز آشکارا کشته و یا پنهانی، در احرام عمره بوده و یا در احرام حج؟
يحیی چنان خجالت کشید که صحبت ایشان را قطع کرد و تمام اهل مجلس متوجه شده و تعجب کردند و مأمون از جواب حضرت جواد به او نشاط و خوش حالی شدیدی دست داد که ما فوق آن تصور نمی رفت گفت ای ابو جعفر جواد آیا اذن می دهی که خطبه عقد را جاری کنم؟
فرمود: بلی.
مأمون خطبه ذیل را خواند:﴿اَلْحَمْدُ لِلَّهِ إِقْرَاراً بِنِعْمَتِهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ إِخْلاَصاً لِعَظَمَتِهِ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ عِنْدَ ذِكْرِهِ وَ قَدْ كَانَ مِنْ فَضْلِ
ص: 536
اَللَّهِ عَلَى اَلْأَنَامِ أَنْ أَغْنَاهُمْ بِالْحَلاَلِ عَنِ اَلْحَرَامِ﴾.
و گفت ﴿وَ أَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَ الصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَ إِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴾ (1) پس گفت محمد بن علی خواستگاری کرده ام الفضل دختر عبد الله را و صداق او را پانصد درهم طلا تعیین کرده من که پدر دختر هستم تزویج کردم او را به تو ای حضرت جواد آیا قبول داری؟
فرمود: بلی این ازدواج را با همین مهریه قبول دارم.
سپس مأمون به مردم به حسب مراتب شأن و مقامشان که در آن مجلس بودند ولیمه داد در این هنگام صدای کشتیبان ها آمد که یک کشتی نقره را که حامل لباس های ابریشمین و عطریات فراوان بود کشیده و می آورند از محمولات کشتی اول هدایائی به افراد خاص داده سپس بقیه آن را به تمام اهل مجلس نثار نمودند و چون مردم متفرق شدند مأمون به حضرت جواد علیه السلام گفت: اگر صلاح بدانید برای ما اقسام کشتن صید در حال احرام را که فرمودی بیان کنید؟
امام جواد علیه السلام فرمود: هرگاه صید را در خارج از حرم و از پرندگان کشته باشد بر کشنده واجب است گوسفندی بکشد و اگر در حرم بوده کفاره دو برابر می شود و اگر جوجه را در غیر حرم بکشد باید بچه گوسفندی که از شیر گرفته شده باشد کفاره بدهد و چون در حرم نبوده قیمتی برای آن نیست و اگر در حرم کشته شود قیمت هم اضافه می شود و هر گاه صید غیر پرنده بوده در الاغ و شتر وحشی باید بدنه بدهد و اگر توانائی ندارد شصت فقیر را خوراک دهد و اگر توانائی آن را هم ندارد هیجده روز روزه بگیرد و اگر صید
ص: 537
گاو بود باید گاو بدهد و اگر توانائی نداشت سی مسکین را طعام بدهد و اگر آن را هم نتوانست نه روز روزه بگیرد و اگر صید آهو بود یک گوسفند بدهد اگر نداشت ده فقیر را اطعام می کند اگر توانائی آن را هم نداشت سه روز روزه بگیرد و اگر در حرم بود تمام آن ها دو برابر می شود و حق واجبی است که باید ادا نماید اگر در احرام حج باشد در منی نحر کند و اگر در احرام عمره بود در مكه نحر می کند و به قیمت آن صدقه می دهد تا دو برابر شود و اگر روباهی هم بکشد یک گوسفند است و اگر کبوتری بکشد یک در هم صدقه بدهد یا برای کبوتران حرم دانه بخرد و در جوجه نصف درهم است و در تخم آن یک چهارم درهم است و هر گاه این ها را از روی نادانی مرتکب شود چیزی بر او نیست مگر در صید که در آن فداء است خواه بداند یا نه بخطا باشد یا عمد و اگر صغير نا بالغ مرتکب شود بر او چیزی نیست و اگر تکرار کند از کسانی است که خداوند در آخرت از او انتقام خواهد کشید و اگر راهنمائی کند دیگری را در صید کردن و بکشد صید را بر این راهنما فداء لازم آید و تکرار کننده به عقوبت اخروی گرفتار خواهد شد و شخص پشیمان عقوبت اخروی ندارد و اگر شب بخطا در لانه آن ها را کشت چیزی بر او نیست و اگر عمدا باشد چه در
روز و چه در شب باید فداء بدهد و مُحرِم به حج در منی و مُحرِم به عمره در مکه فداء بدهد.
مأمون امر کرد این مسائل را بنویسند پس تمام اهل بیت خود را که میل به ازدواج نداشتند بخواند و گفت آیا در میان شما کسی که این مسائل را بداند وجود دارد؟
گفتند: بخدا قسم قاضی هم قادر نبود جواب این مسائل را بدهد چه رسد بما.
ص: 538
مأمون گفت: وای بر شما کار این خانواده از کار سایر مردم جداست آیا نمی دانید که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم برای حضرت امام حسن و امام حسین با آن که هر دو طفل و نا بالغ بودند بیعت گرفت و کسی برای طفل نا بالغ بیعت نمی گیرد و پدرشان علی علیه السلام به پیامبر ایمان آورد در حالی که دوازده ساله بود و پیامبر ایمان او را پذیرفت و از هیچ طفلی قبول نمی کرد اما نمی دانید آن ها از نسلی غیر از نسل دیگران هستند آخر آن ها مانند اول آن ها است
گفتند: ای امیر راست گفتی شما از ما بهتر می دانستی آن گاه مأمون امر کرد بر حضرت جواد علیه السلام سه طبق از عطریات و زعفران نثار کنند که در میان آن ها سند املاک بود طبق اول را که اسناد بود بر وزراء و طبق دوم که زر و طلا بود بر بنی هاشم و طبق سوم که عطریات بود به سایر مردم دادند و همیشه حضرت جواد تا زمانی که مأمون زنده بود مورد احترام و تکریم بود و مأمون آن حضرت را بر اولاد خود مقدم می داشت. (1)
﴿أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ أَوْ عَدْلُ ذَلِكَ صِيَاماً﴾
زهری روایت کرده که گفت: روزی خدمت حضرت امام زین العابدين علیه السلام رسیدم، فرمود: از کجا می آئی؟
عرض کردم: از مسجد.
پرسیدند: چه می کردید؟
گفتم: با جمعی از دوستان در مسأله ای مباحثه می کردیم رای اکثریت ما بر این شد که غیر از روزه ماه رمضان روزه های دیگر واجب نیست.
ص: 539
فرمود: ای زهری این طور نیست که تو می گوئی، روزه بر چهل قسم است ده قسم از آن واجبست مثل روزه ماه رمضان و چهارده قسم آن اختیاری است اگر بخواهند می گیرند و اگر نخواهند افطار می کنند و ده قسم دیگر حرامست و سه قسم روزه اذن است و یکی روزۀ تادیب و روزه اباحه و روزه سفر و مریض است.
عرض کردم: فدایت شوم آن ها را تفسیر می فرمائید؟
فرمود روزه های واجب یکی روزۀ ماه رمضان است و دیگری روزه دو ماه متوالی بر آن کسی است که عمدا در ماه رمضان افطار کند و یکی دیگر روزه دو ماه متوالی در قتل غیر عمدی است برای کسی که بنده ای نیابد که آن را آزاد کند چون که خداوند می فرماید: ﴿وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ﴾ (1) تا آن جائی که می فرماید: ﴿فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ﴾ (2) و دو ماه روزه متوالی در کفاره ظهار که می فرماید: ﴿فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا﴾ (3) و روزه سه روز در کفاره قسم برای کسی که نتواند فقیران را خوراک بدهد ﴿فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ ذَلِكَ كَفَّارَةً أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ﴾ (4) تمام این ها روزه متوالی است و متفرق نیست و روزۀ کسی که در حال احرام سر بتراشد واجبست زیرا می فرماید:﴿أَو بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُك﴾ (5) صاحب تقصير مخير است در آن که یا قربانی نماید یا فدیه بدهد یا سه روز روزه بگیرد و دیگر روزهٔ قربانی حج از برای کسی که
ص: 540
نتواند قربانی کند فرمود:﴿فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ﴾ (1) و روزه جزاء صید کردن واجب است چه می فرماید ﴿فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْيًا بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ أَوْ عَدْلُ ذَلِكَ صِيَامًا﴾ و حضرت فرمود ای زهری می دانی مراد از ﴿عَدْلُ ذَلِكَ صِيَامًا﴾ چیست؟
عرض کردم: خیر.
فرمود: صید را قیمت می کنند پس از آن بهاء صید را با گندم مقایسه می کنند و ببینند با قیمت آن چند صاع (2) گندم می دهند برای هر نصف صاع گندم یک روز روزه بعوض آن می گیرند و روزه نذر واجب است و همین طور روزه اعتكاف واجب است ؛ و اما روزه های حرام روزه روز عید فطر و قربان و سه روز ایام تشریق و روزه در روزی که شک دارید که از رمضانست یا شعبان هم به آن امر شده و هم نهی شده و امر شده از آن جهت که روز آخر شعبان باشد و نهی شده چون معلوم نیست که از روز اول رمضان باشد.
خدمت حضرت عرض کردم اگر کسی از ماه شعبان چیزی روزه نگرفته باشد روزه يوم الشک را چگونه بگیرد؟
فرمود: نیت ماه شعبان می کند اگر ثابت شد رمضان است کفایت می کند و اگر شعبان بود ضرر ندارد.
حضورش عرض کردم: چطور روزه مستحب بجای روزه واجب کفایت می کند؟
ص: 541
فرمود: اگر کسی روزه بگیرد ماه رمضان را از روی استحباب و نمی داند که ماه رمضان است پس از آن که دانست کفایت می کند از او زیرا واجب تعلق گرفته به همان ماه معین و روزهٔ وصال نیز حرام است و روزه صمت و سکوت و روزه نذر برای رسیدن به عمل حرام و معصیت حرام است و روزه تمام سال و عمر حرام است اما روزه ایی که شخص مخیر است مثل روزه روز جمعه و پنجشنبه و دوشنبه و ایام البیض و روزه شش روز از ماه شوال متصل به عید فطر و روزه روز عرفه و روز عاشورا که در تمام این ها شخص مخیر است که بگیرد و یا افطار کند و اما روزه اذن، زن نمی تواند روزهٔ مستحب بگیرد مگر به اذن شوهرش و همچنین بنده مگر به اذن مولایش و مهمان مگر به اذن میزبان و صاحب خانه چون پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: هر کس وارد شد به کسی روزه نگیرد مگر به اذن آن کس و اما روزه تادیب مثل روزه بچه که نزدیک بلوغ به او امر می شود روزه بدارد و واجب نیست و همین طور روزۀ کسی که به علت بیماری افطار نمود اول روز پس از آن خوب شد بقیه روز را امساک می کند یا مسافر بوده افطار کرده بود داخل شهر خودش می شود باید بقیه روز را امساک کند ولی واجب نیست و اما روزه مباح هر کس بخورد و بیاشامد از روی فراموشی و بدون عمد مباح فرموده خداوند روزه او را، و کفایت می کند روزه او و اما روزۀ مریض و مسافر عامه اختلاف کردند عده ای گفتند روزه بگیرند طایفه دیگر گفته اند افطار کنند و دست های هم گفته اند مخیر هستند در گرفتن و نگرفتن و ما اهل بیت می گوئیم هر دو باید افطار کنند پس اگر معصیت کرد و در سفر یا بیماری روزه گرفت باید قضاء آن را بجا آورد زیرا خداوند در این مورد می فرماید:﴿فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا
ص: 542
أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ (1) ﴾ (2)
﴿جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِلنَّاسِ وَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَ الْهَدْيَ وَ الْقَلَائِدَ ذَلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَأَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾ (97)
97- خداوند کعبه بيت الحرام را وسیله ای برای سامان دادن کار های مردم قرار داده است، و نیز ماه حرام و قربانی های نشان دار و بینشان را قرار داد آن (احکام) به خاطر این است که بدانید که خداوند آن چه در آسمان ها و زمین است را می داند و بدرستی که خداوند به هر چیزی داناست.
﴿جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِلنَّاسِ﴾ می فرماید: مادامی که کعبه پا بر جاست و مردم حج بجا می آورند هلاک نمی شوند پس زمانی که کعبه خراب شود و مردم حج را ترک کنند هلاک می گردند.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَ إِنْ تَسْأَلُوا عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْهَا وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ﴾ (101)
﴿قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِهَا كَافِرِينَ﴾ (102)
101- ای کسانی که ایمان آورده اید از چیز هایی نپرسید که اگر بر ایستان روشن شود نا راحت گردید و اگر هنگام نازل شدن قرآن از آن بپرسید برای شما روشن می شود. خداوند آن ها را آمرزیده است و خداوند آمرزنده و بردبار است.
ص: 543
102-گروهی از پیشینیان شما از آن پرسیدند، سپس بدان کافر شدند.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ﴾
حضرت امام محمد باقر علیه السلام می فرماید صفیه دختر عبد المطلب پسری داشت که وفات کرد عمر او را ملاقات کرد و به او گفت گوشواره ات را بپوش همانا قرابت و پیوستگی و رحم بودن با پیامبر برای تو هیچ نفع و سودی نخواهد داشت.
گفت: ای پسر ختنه نشده و متعفن آیا گوشواره مرا دیدی؟ و گریان حضور پیامبر رفته و آن چه را که عمر گفته بود عرض کرد و بیرون رفت. پیامبر به وسیله منادی مردم را به مسجد احضار نمود همین که مردم در مسجد جامع جمع شدند فرمود چگونه است حال کسانی که گمان کردند قرابت و بستگی و رحم بودن با من برای کسی نفعی ندارد؟ در صورتی که من در قیامت در مکان پسندیده ای ایستاده و خارج از ارحامم را شفاعت می کنم چگونه از ارحام و بستگان خود شفاعت نمی نمایم و فرمود هم اکنون هر یک از شما که میل داشته باشد هویت پدران خود را بپرسد تا من جواب بگویم؟
مردی از جای خود بر خاست و عرض کرد پدر من کیست؟
فرمود: پدرت آن که تو ادعا و تصور می کنی نیست کنایه از آن که زنا زاده هستی و مادرت تو را از زنا به دنیا آورده و پدرت فلان کس است.
دیگری همین سؤال را نمود؟
فرمود: تو پسر پدرت هستی یعنی حلال زاده ای آن گاه فرمود باز چگونه است حال آن هائی که خیال می کنند که خویشی و قرابت با من نفع ندارد عمر بر خاست و گفت از غضب خدا و رسولش به خدا پناه می برم مرا عفو کنید که خداوند شما را عفو بفرماید و خداوند متعال این آیه را نازل کرد ﴿يَا
ص: 544
أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ - تا - ثُمَّ أَصْبَحُوا بِهَا كَافِرِينَ﴾ (1)
﴿مَا جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ وَ لَا سَائِبَةٍ وَ لَا وَصِيلَةٍ وَ لَا حَامٍ وَ لَكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ﴾ (103)
103- خداوند هیچ حیوانی را به عنوان بحیره و سانبه و وصیله و حام قرار نداده است. ولی کسانی که کفر ورزیده اند بر خدا دروغ می بندند و بیشترشان نمی فهمند.
﴿مَا جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ وَ لَا سَائِبَةٍ وَ لَا وَصِيلَةٍ وَ لَا حَامٍ﴾
مراد از ﴿بَحِيرَةٍ﴾ این است که وقتی گوسفندی پنج شکم بچه به دنیا می آورد بچه ششم را عرب جاهلیت ﴿بَحِيرَةٍ﴾ می گفتند و آن را مخصوص بت نگه می داشتند و آن حیوان را از آب و غذا مانع نمی شدند و هر جا که برای آب و چرا می رفت آزاد بود.
﴿الوَصِيلَةٍ﴾ به آن بره ای می گفتند که در شکم ششم گوسفند دو قلو به دنیا می آمد مادۀ آن را برای بت قرار می دادند و می گفتند که به برادرش رسید و گوشت آن را بر زنان حرام می کردند.
﴿الحَامٍ﴾ به شتر نری می گفتند که جد در جد از یک شتر باشد و آن را (حام) می گفتند و سوار آن شتر نمی شدند و مانع آب و چرای آن نمی گردیدند و چیزی هم با آن حمل نمی کردند پس خداوند متعال این عمل جاهلیت را به وسیلۀ آیه فوق رد فرمود. (2)
ص: 545
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ (105)
105- ای کسانی که ایمان آورده اید مراقب خود باشید اگر شما هدایت یافتید ،گمراهی کسی که گمراه شده زبانی به شما نمی رساند باز گشت همه شما به سوی خداست پس شما را به آن چه که انجام می دهید آگاه می کند.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ﴾
ای کسانی که ایمان آورده اید خودتان را اصلاح کنید و به دنبال عیب مردم نباشید برای این که اگر شما خودتان را اصلاح کنید گمراهی مردم به شما ضرری نمی رساند. (1)
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَأَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِنْ بَعْدِ الصَّلَاةِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لَا نَشْتَرِي بِهِ ثَمَنًا وَ لَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَ لَا نَكْتُمُ شَهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذًا لَمِنَ الْآثِمِينَ﴾ (106)
﴿فَإِنْ عُثِرَ عَلَى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْمًا فَآخَرَانِ يَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْأَوْلَيَانِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ لَشَهَادَتُنَا أَحَقُّ مِنْ شَهَادَتِهِمَا وَ مَا اعْتَدَيْنَا إِنَّا إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ﴾ (107)
﴿ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يَأْتُوا بِالشَّهَادَةِ عَلَى وَجْهِهَا أَوْ يَخَافُوا أَنْ تُرَدَّ أَيْمَانٌ بَعْدَ أَيْمَانِهِمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اسْمَعُوا وَ اللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾ (108)
ص: 546
106- ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد، هنگام وصیت، دو نفر عادل را برای گواهی حاضر کند یا اگر در سفر بودید و مصیبت مرگ شما فرا رسید شاهدی از مؤمنان پیدا نکردید دو نفر از غیر هم دینان خود را شاهد وصیت بگیرید و اگر در شهادت آن ها شک کردید آن ها را بعد از نماز نگه می دارید تا سوگند خورند که ما به هیچ وجه حاضر نیستیم حق را به چیز دیگری بفروشیم اگر چه در مورد خویشاوندان ما باشد، و ما شهادت الهی را پنهان نمی کنیم که در این صورت از گناه کاران خواهیم بود.
107- پس اگر اطلاعی بدست آمد که آن دو شاهد مرتکب گناه شده اند (و حق را مخفی کرده اند)، دو شاهد دیگر از کسانی که به میت نزدیک تر هستند به جای آن دو شاهد می گیرند و آن ها به خدا سوگند می خورند که: شهادت ما از شهادت آن دو نفر به حق نزدیک تر است و از حق تجاوز نکرده ایم که اگر چنین کرده باشیم از ستم کاران خواهیم بود.
108- این کار نزدیک تر است به این که شهادت به حق دهند و یا از مردم بترسند (که دروغشان آشکار گردد) و سوگند هایی بعد از سوگند های آن ها بیاید و از خداوند بپرهیزید و بشنوید و خداوند قوم فاسقان را هدایت نمی کند.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَأَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةُ الْمَوْتِ﴾
این آیه درباره این بندی و ابن ابی ماریه که نصرانی بودند با مردی بنام
ص: 547
تمیم دارمی مسلمان نازل شده است که به قصد سفر بیرون رفتند تمیم دارمی همراه خود خورجینی داشت که اموال خود را از جمله ظرفی طلایی و قلاده ای را در آن گذاشته بود اموال مزبور را می برد تا در بعضی از بازار های عرب بفروشد، تمیم در بین راه به مرض شدیدی دچار شد و چون احساس می کرد که اجلش فرا رسیده آن چه از اموال که همراه داشت به این بندی و ابن ابی ماریه داد و سفارش کرد آن ها را به ورثه اش برسانند نامبردگان وقتی به مدینه بر گشتند اموال را در حالی که ظرف طلا و قلاده را دزدیده بودند نزد ورثه آورده و ماجرا را شرح دادند ورثه وقتی خورجین را باز کردند دیدند همه اموال هست جز ظرف طلا و قلاده، از آن دو نفر پرسیدند: آیا تمیم مرضش آن قدر طول کشید که محتاج فروش اموال خود شود؟
گفتند: نه کسالتش جز چند روزی به طول نیانجامید.
پرسیدند: آیا دزد ها در سفر چیزی از اموالش ربودند؟
گفتند: نه.
پرسیدند: آیا داد و ستدی که در آن ضرر کرده باشد صورت داده است؟
گفتند: نه.
گفتند: ما گران بها ترین متاع او را که ظرفی طلا کاری و جواهرنشان و قلاده ای قیمتی بود در بار و بنه او نمی بینیم.
آن دو نفر گفتند: ما نیز خبر نداریم هر چه به ما سپرده بدون کم و کاست به شما رساندیم.
ورثه تمیم آن دو نفر را به نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آورده و شکایت کردند.
حضرت به ایشان فرمود: سوگند بخورید که شما این اموال را نبرده اید آن ها نیز سوگند خوردند حضرت رهایشان کرد پس از چندی اولیای تمیم
ص: 548
ظرف و قلاده را در دست ایشان دیده و نزد رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمدند و عرض کردند یا رسول اللّه به آن چه که از ابن بندی و ابن ابی ماریه می خواستیم دست یافتیم، و اینک معلوم کردیم که اموال مذکور در دست آن ها است رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم منتظر شد تا از ناحیه خداوند متعال حکم این مساله برسد خدای متعال این آیه را نازل فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ﴾
تا این جا خدای متعال شهادت اهل کتاب را تنها در امر وصیت آن هم در سفری که از اهل اسلام کسی یافت نشود معتبر دانسته سپس فرموده:﴿فَأَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِنْ بَعْدِ الصَّلَاةِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لَا نَشْتَرِي بِهِ ثَمَنًا وَ لَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَ لَا نَكْتُمُ شَهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذًا لَمِنَ الْآثِمِينَ﴾
تا این جا شهادت آن دو نفر نصرانی و حکم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را درباره قسم دادنشان تنفیذ می کند: ﴿فَإِنْ عُثِرَ عَلَى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْمًا﴾ یعنی اگر معلوم شد که به دروغ سوگند خوردند ﴿فَآخَرَانِ يَقُومَانِ مَقَامَهُمَا﴾ یعنی دو نفر از اولیای میت که مدعی هستند ﴿مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْأَوْلَيَانِ﴾
﴿فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ﴾ به خدا سوگند می خورند که آن ها به این ادعا سزاوار تر از آن دو تای اولند و این که آن دو در سوگند خود دروغ گفته اند: ﴿لَشَهَادَتُنَا أَحَقُّ مِنْ شَهَادَتِهِمَا وَ مَا اعْتَدَيْنَا إِنَّا إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ) رسول خدا به اولیای تمیم فرمود تا مطابق دستوری که می دهد قسم بخورند آن ها نیز قسم خوردند حضرت قلاده و ظرف طلا را از این بندی و ابن ابی ماریه گرفت و به
ص: 549
اولياى تميم داد، (1) ﴿ذَلِكَ أَدْنى أَنْ يَأْتُوا بِالشَّهَادَةِ عَلَى وَجْهِهَا أَوْ يَخَافُوا أَنْ تُرَدَّ أَيْمَانُ بَعْدَ أَيْمَانِهِمْ﴾
﴿يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لَا عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ﴾ (109)
109- (از) روزی (بترسید) که خدا پیامبران را جمع می کند و به آن ها می فرماید: (در برابر (دعوتتان) چه پاسخی به شما داده شد؟ می گویند: ما به چیزی آگاه نیستیم تو از اسرار پنهان آگاه هستی.
﴿يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ﴾
امام محمد باقر علیه السلام می فرماید خداوند متعال در روز قیامت از انبیا می پرسد که مردم بعد از شما با اوصیایتان چگونه رفتار کردند؟
انبیا در پاسخ می گویند نمی دانیم بعد از ما چه کردند. (2)
﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَ عَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلًا وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَ إِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾ (110)
ص: 550
﴿وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَ بِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ﴾ (111)
110- بیاد بیاور هنگامی که خداوند فرمود: ای عیسی بن مریم! نعمتی را که بر تو و مادرت عنایت کرده ام یاد کن هنگامی که تو را با روح القدس قدرت بخشیدم، که در گهواره و بزرگسالی با مردم سخن می گفتی، و هنگامی که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم، و هنگامی که به فرمان من از گل، شکلی به صورت پرنده می ساختی و در آن می دمیدی و به فرمان من پرنده ای می شد و کور مادر زاد و مبتلایان به مرض پیسی را به فرمان من شفا می دادی و هنگامی که مردگان را به فرمان من زنده می کردی، و هنگامی که بنی اسرائیل را از آسیب رساندن به تو محفوظ داشتم در آن هنگام که برای آنان دلایل روشن آوردی، پس گروهی از کافران گفتند همانا این ها جز سحر آشکار چیز دیگری نیست.
111- و به خاطر بیاور هنگامی که به حواریون وحی (الهام) کردم که: به من و فرستاده من ایمان بیاورید .گفتند: ایمان آوردیم و شاهد باش که ما مسلمان هستیم.
﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَ عَلَى وَالِدَتِكَ - تا - وَ اشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ﴾ این دو آیه از محکمات است.
﴿إِذْ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ قَالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ (112)
﴿قَالُوا نُرِيدُ أَنْ نَأْكُلَ مِنْهَا وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَ نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنَا وَ نَكُونَ عَلَيْهَا مِنَ الشَّاهِدِينَ﴾ (113)
ص: 551
﴿قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَ آخِرِنَا وَ آيَةً مِنْكَ وَ ارْزُقْنَا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾ (114)
﴿قَالَ اللَّهُ إِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ﴾ (115)
112- هنگامی که حواریون گفتند ای عیسی بن مریم آیا پروردگارت می تواند برای ما مانده ای از آسمان نازل کند؟ گفت از خداوند بپرهیزید اگر ایمان دارید.
113- گفتند: می خواهیم از آن بخوریم تا دل های ما مطمئن گردد و بدانیم که تو به ما راست گفته ای و ما بر آن از گواهان باشیم.
114- عیسی بن مریم گفت: خداوندا ! پروردگار ! از آسمان برای ما مائده ای نازل کن تا برای اول و آخر ما (برای اهل زمان ما و نسل آینده ما) عیدی باشد، و نشانه ای از جانب تو، و به ما روزی عنایت کن که تو بهترین روزی ده هستی.
115- خداوند فرمود: من آن را برای شما نازل می کنم پس هر کس از شما بعد از آن کافر گردد پس او را چنان عذاب می کنم که هیچ یک از جهانیان را آن گونه عذاب نکرده باشم.
﴿إِذْ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ﴾ هنگامی که حواریون گفتند ای عیسی بن مریم آیا پروردگارت می تواند برای ما مائده ای از آسمان نازل کند؟!
عيسى علیه السلام فرمود:﴿اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ از خداوند بپرهیزید اگر ایمان دارید.
گفتند هم چنان که خداوند حکایت می کند:﴿نُرِيدُ أَنْ نَأْكُلَ مِنْهَا وَ تَطْمَئِنَّ
ص: 552
قُلُوبُنَا وَ نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنَا وَ نَكُونَ عَلَيْهَا مِنَ الشَّاهِدِينَ﴾ می خواهیم از آن بخوریم تا دل های ما مطمئن گردد و بدانیم که تو به ما راست گفته ای و ما بر آن از گواهان باشیم.
عيسى علیه السلام فرمود:﴿اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَ آخِرِنَا وَ آيَةً مِنْكَ وَ ارْزُقْنَا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾ خداوندا ! پروردگارا ! از آسمان برای ما مائده ای نازل کن تا برای اول و آخر ما (برای اهل زمان ما و نسل آینده ما) عیدی باشد، و نشانه ای از جانب تو و به ما روزی عنایت کن که تو بهترین روزی ده هستی.
پس خداوند در احتجاج با آن ها فرمود:﴿إِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ﴾ من آن را برای شما نازل می کنم. پس هر کس از شما بعد از آن کافر گردد پس او را چنان عذاب می کنم که هیچ یک از جهانیان را آن گونه عذاب نکرده باشم.
می فرماید: سفره غذا برای آن ها نازل می شد و آن ها از آن غذا می خوردند و سیر می شدند سپس آن سفره به آسمان بالا می رفت بزرگان و اشراف آن ها گفتند: ما نمی گذاریم که اشخاص پست از آن غذا بخورند پس خداوند آن مائده را از میان آن ها بالا برد و آن ها را به صورت میمون و خوک مسخ نمود. (1)
﴿وَ إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَ لَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ (116)
ص: 553
﴿مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾ (117)
116- و هنگامی که خداوند به عیسی بن مریم می فرماید آیا تو به مردم گفتی که مرا و مادرم را به عنوان دو معبود به غیر خدا انتخاب کنید؟! می گوید منزّهی تو، من چنین حقی ندارم آن چه را که سزاوار من نیست بگویم، اگر چنین گفته باشم به تحقیق تو آن را می دانی تو از آن چه در جان و روح من است آگاهی و من از آن چه در ذات توست آگاه نیستم بدرستی که تو از اسرار خبر داری.
117- آن چه را که به من دستور داده بودی گفتم و چیز دیگری به آن ها نگفتم، (گفتم:) خدایی را بپرستید که پروردگار من و شماست و تا زمانی که در میان آن ها بودم گواهشان بودم پس وقتی که مرا از میانشان بر گرفتی، تو خود مراقبشان بودی و تو بر همه چیز گواهی.
﴿وَ إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ﴾ لفظ آیه گذشته است و معنایش آینده می باشد یعنی هنوز نگفته و به زودی می گوید نصاری گمان می کنند که عیسی علیه السلام فرمود من و مادرم دو خدا غیر از آن خدا هستیم چون روز قیامت شود خداوند متعال نصاری و عیسی علیه السلام را جمع می کند و به عیسی می فرماید: آیا تو گفته ای که نصاری تو و مادرت را به عنوان دو خدا قبول کنند عیسی علیه السلام می گوید: ﴿سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَ لَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ - تا -وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾
ص: 554
این آیه دلیل بر آن است که عیسی علیه السلام آن حرف ها را نگفته است. (1)
﴿قَالَ اللَّهُ هَذَا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾ (119)
119- خداوند فرمود: این روزی است که راستی راست گویان به آن ها سود می رساند. برای آن ها بهشت هایی است که از زیر درختان آن نهر ها جاری است، و در آن همیشگی خواهند بود هم خداوند از آن ها خشنود است و هم آن ها از خدا خشنودند این است رستگاری بزرگ.
﴿هَذَا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ﴾
ضریس از حضرت محمد باقر علیه السلام در معنی این آیه روایت کرده که آن حضرت فرمود: زمانی که روز قیامت شد مردم همه زنده شده برای حساب به عرصه محشر وارد می شوند و همگی در جد و جهد و تلاش هستند که زود تر خلاص شوند، در عرصه محشر می ایستند و خداوند از بالای عرش چنان بر همۀ آن ها احاطه پیدا می کند که قابل وصف نیست اولین صدائی که از منادی به گوش می رسد و تمام خلایق می شنوند آنست که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را به اسم محمد بن عبد اللّه نبى قريشي عربی صدا می زنند و آن جناب پیش می آید تا این که در طرف راست عرش پروردگار توقف می نماید پس از آن امیر المؤمنین علی بن ابی طالب را ندا می کنند و آن حضرت در طرف چپ عرش قرار می گیرد بعد امت پیامبر را صدا می زنند و در طرف چپ علی علیه السلام می ایستند سپس هر یک از انبیاء و امت آن ها را ندا می دهند و در طرف چپ عرش می ایستند آن گاه
ص: 555
اول کسی را که در موقف سؤال حاضر می کنند قلم است که بصورت آدمی نزد عرش حاضر شده می ایستد.
خداوند تبارک و تعالی می گوید آیا در لوح آن چه را که به تو وحی و الهام شده نوشتی؟
قلم می گوید: بلی ای خداوند تو می دانی که آن چه به من وحی فرموده بودی در لوح نوشتم.
خداوند می فرماید: شاهد بر صدق ادعایت کیست؟
جواب می دهد: پروردگارا آیا غیر از ذات اقدست کسی بر اسرارت اطلاع یافته که شاهد بر آن باشد.
خطاب می رسد: با این حجت و بیانت رستگار شدی.
بعد از قلم لوح بصورت آدمی حضور یافته و در کنار قلم می ایستد و خداوند به او می فرماید: آیا قلم آن چه که از وحی و الهام به او شده بود را بر تو نوشت؟
لوح می گوید: آری من آن ها را به فرشته اسرافیل رساندم آن گاه اسرافیل خوانده می شود و آن هم بصورت آدمی پهلوی لوح و قلم می ایستد خداوند می فرماید آیا لوح آن چه را که قلم بر آن نوشته بود به تو رسانید؟
عرض می کند: بلی و من آن را به فرشته جبرئیل رساندم جبرئیل خوانده می شود و پیش می آید و در کنار اسرافیل می ایستد به او خطاب می شود که آیا اسرافیل آن چه را که باید به تو برساند رسانید؟
می گوید: بلی و آن ها را به سوی پیامبرانت رسانیدم و تمام اوامر و نواهی که امر و مقرر شده بود به پیامبران یکی بعد از دیگری ابلاغ نمودم و آخرین آن ها که وحی و حکمت و دانش و کتاب آسمانی قرآن را به وی رساندم
ص: 556
بن عبد اللّه عربی قرشی حرمی حبیب و دوستت بود.
حضرت باقر علیه السلام فرمود: اول کسی را که از فرزندان آدم برای سؤال بخوانند محمد بن عبد اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که خداوند به او جزا می دهد و در آن روز در محضر کبریائی پروردگار مقرب تر و نزدیک تر از آن حضرت کسی نیست و خداوند می فرماید: ای محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آیا جبرئیل آن چه وحی شده بود به تو رساند و بسویت کتاب و حکمت و دانشی که فرستاده بودم آورد؟
گوید: بلی.
مجدداً می فرماید: گواه تو کیست؟
می گوید: ذات مقدس پروردگار شاهد و گواه است و نیز فرشتگان و نیکو کاران امتم گواه و شاهدند که آن چه را به من وحی و ابلاغ شده به بندگان و افراد امت رسانده ام و ادای رسالت کرده ام و البته گواهی خودت کافی است آن گاه فرشتگان را برای گواهی بخوانند و گواهی دهند و امت را برای گواهی رسانیدن احکام بخوانند و گواهی دهند سپس می فرماید: ای محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آیا در میان است بجای خود کسی را گذاشتی که حکمت و دانش را بپا داشته و قرآن و كتاب مرا تفسیر و بیان کند و در مواقع بروز اختلاف در احکام دین به او مراجعه کنند و پس از تو آن شخص حجت و جانشين من در روی زمین باشد؟
می گوید: بلی ای خداوند من على بن ابی طالب علیه السلام برادر و وزیر و وصی و بهترین امتم را در زمان زندگی ام به خلافت و جانشینی خود نصب کرده و امت را به اطاعت و فرمان بر داری از او ملزم ساخته و از آن ها بر این امر بیعت
ص: 557
گرفتم و آن ها عهد نمودند که او را پیشوا و مقتدای خود بشناسند.
آن گاه علی علیه السلام را می خوانند و خداوند به او می فرماید آیا محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم درباره تو به امت وصیت نمود و برای جانشینی و خلافت تو از آن ها عهد و پیمان گرفت و تو را در زمان حیات خود نشانه هدایت خلق قرار داد و آیا تو برای آن مقام ایستادگی و استقامت کردی؟ علی علیه السلام گوید: بلی ای پروردگار محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مرا جانشین خود نمود و در زمان حياتش به خلافت نصب کرد ولی همین که روح او را به سوی خودت قبض فرمودی امت منکر خلافت من شده و مکر و خدعه نمودند و مرا پیروی و تمكين نکرده و کسی که مؤخر بود بر من مقدم داشته و مرا که مقدم بودم مؤخر گذاردند و نزدیک بود مرا به قتل برسانند و سخنان مرا نشنیده و اطاعت و فرمان بر داری نکردند تا جائی که نا گزیر به جنگ و جهاد شده و بالاخره در همین راه مرا کشتند.
خداوند می فرماید: آیا بعد از خودت حجت و خلیفه ای در میان امت گذاشتی که رهنمای بندگان در روی زمین باشد و آن ها را به سوي دين من هدایت و رهبری کند؟
می گوید: بلی ای پروردگار حسن فرزندم را که فرزند دختر پیامبرت بود در میان امت بجا گذاشتم.
لذا امام حسن علیه السلام را بخوانند و از او سؤالی را که از علی علیه السلام شده بود بنمایند و بعد از آن یک به یک امامان را خوانده و سؤال می فرمایند و هر کدام مانند حجت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم حجت و دلیل می آورند و خداوند عذر آن ها را
ص: 558
قبول فرموده و حجت و برهان آن ها را می پذیرد و می فرماید این روزی است که سخنان و گفتار راست به راست گویان نفع می رساند؛ پس ضریس راوی حدیث گوید در این جا فرمایشات حضرت باقر که بر او و بر پدران گرامی اش درود و صلوات باد، قطع شد (به پایان رسید). (1)
ص: 559
ص: 560