سرشناسه : بهجت ، محمدتقی ، 1294 - 1388.
عنوان و نام پديدآور : استفتائات از محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت مدظله العالی.
مشخصات نشر : قم : دفتر حضرت آیه الله العظمی محمدتقی بهجت ، -1386
مشخصات ظاهری : 4ج.
شابک : 100000ریال ( دوره ) ؛ ج.1 : 978-964-96942-2-1 ؛ ج.2 ٬ چاپ اول : 978-964-969-423-8 ؛ ج.3 : 978-964-96942-4-5 ؛ ج.4 : 978-964-96942-5-2
يادداشت : ج.2 ٬ 3 و 4 ( چاپ اول : تابستان 1386 ).
یادداشت : کتابنامه.
موضوع : فقه جعفری -- رساله عملیه
فتوا های شیعه-- قرن 14
شناسه افزوده : دفتر حضرت آیت الله العظمی محمد تقی بهجت
رده بندی کنگره : BP183/9 /ب87الف 5 1386
رده بندی دیویی : 297/3422
شماره کتابشناسی ملی : 1143900
تنظیم متن دیجیتال میثم حیدری
ص: 1
بسم الله الرحمن الرحيم
باسمه تعالى
مجموعه استفتائات حاضر بخشى انبوه استفتائات واصله به دفتر حضرت آيت الله العظمى بهجت مد ظله العالى است كه از ميان استفتائاتى كه توسط معظم له پاسخ داده شده انتخاب و تبويب گرديده است. بنا بر اين پاسخهاى ارايه شده در اين مجموعه مطابق با نظر شريف حضرت آيت الله العظمى بهجت مد ظله العالى مى باشد
بخش استفتاء دفتر حضرت آيت الله بهجت مد ظله العالى.
ص: 2
ص: 3
ص: 4
ص: 5
ص: 6
1. به نظر حضرتعالى سن بلوغ پسران و دختران داخل شدن در پانزده سال و نه سال قمرى است يا تمام كردن پانزده سال و نه سال قمرى ؟
ج. تمام كردن آن سال ها، ميزان بلوغ دختر و پسر است.
2. آيا كسى كه بالغ شد، رشيد هم هست ؟
ج. غالباً بلوغ و رشد با هم ملازمت دارند، مگر در بچّه هايى كه به نوعى عقب افتادگى داشته باشند.
3. برخى از افراد به علت آن كه تاريخ موجود در شناسنامه، تاريخ واقعى تولد آن ها نيست؛ تاريخ تولد و در نتيجه تاريخ بلوغ خود را نمى دانند، وظيفه چنين كسانى در محاسبه ى سن بلوغ چيست ؟
ج. تا يقين ندارند، تكليف ندارند؛ اگر چه احتياط خوب است.
4. آيا به نظر حضرتعالى زمان مكلف شدن به اصول دين همان زمان مكلف شدن به
ص: 7
احكام شرعى است ؟ يا تفاوتى بين اين دو وجود دارد؟
ج. تفاوتى وجود ندارد.
5. آيا براى دختر از حيث بلوغ مى توان بين عبادات و عقود و ايقاعات تفاوتى قايل شد؟ براى اجراى حدود و قصاص چه طور؟
ج. خير، تفاوتى نيست؛ مگر در موردى خاص كه بنا بر يك جهتى تفاوت وجود داشته باشد.
6. آيا ديدن خونى كه داراى صفات حيض است، قبل از نه سالگى علامت بلوغ دختر است ؟
ج. اگر علم به تاريخ تولّد خود دارد، خير علامت بلوغ او نيست و اگر علم ندارد، پس اماره بودن صفات حيض بر حيضيّت و بلوغ محلّ تأمّل است، بلى اگر علم به حيض بودن پيدا كرد، اين اماره است بر بلوغ مجهول كه محتمل است.
7. آيا تغيير جنسيّت، كه موجب تغيير در تكاليف شرعى مى شود جايز است ؟
ج. خير، حرام است.
8. چه غسل هايى ممكن است قبل از بلوغ بر انسان واجب شده باشد؟
ج. غسل مسّ ميّت، در صورتى كه به بدن سرد شده ميتى قبل از تمام شدن سه غسل دست زده باشد و نيز غسل جنابت، در صورتى كه پيش از بلوغ، تجاوز
ص: 8
جنسى به او شده و يا تجاوز جنسى نموده باشد و همچنين غسل استحاضه ى متوسطه و كثيره، اگر قبل از بلوغ ديده است.
9. اگر يكى از اسباب وجوب غسل براى انسان نابالغ رخ داده و او در همان زمان غسل كرده باشد، آيا همان غسل كفايت مى كند يا پس از بلوغ بايد مجدداً غسل نمايد؟
ج. اگر غسل صحيح انجام داده كافى است.
10. آيا اطفال پيش از بلوغ، متصف به صفت اسلام و كفر مى شوند؟
ج. متصف نمى شوند، لكن بر اطفال كفار احكام كفار و بر اطفال مسلمين احكام مسلمين به تبعيت جارى مى باشد.
11. وجوب يادگيرى اصول عقايد، وجوب شرعى است يا وجوب عقلى ؟ و ترك اين واجب چه عواقب و پى آمدهايى به دنبال خواهد داشت ؟
ج. وجوب عقلى و شرعى است؛ البته يادگيرى اجمالى هم كافى است، ولى اگر آموزش، تفصيلى و برهانى باشد؛ انسان از اضلالات و گمراهى ها مصون است.
12. معناى قدرت در انجام تكاليف چيست ؟
ج. قدرت عادى و عرفى ملاك است.
ص: 9
13. آيا اصول اسلام و اصول ايمان با هم فرق مى كند؟
ج. اصول اسلام سه امر: توحيد، نبوت و معاد است و اصول ايمان عدل و امامت مى باشد.
14. انكار اصول اسلام چه آثار شرعى به دنبال دارد؟
ج. اگر انكاركننده محكوم به اسلام و پس از بلوغ اِبايى از وصف اسلام داشته باشد، اجراى احكام مرتدّ بنا بر احتياط واجب بايد پس از اقامه ى براهين محكم و ادلّه ى روشنگر باشد به گونه اى كه معلوم شود اباى او بعد از آن ها، از روى عناد و لجاج دشمنى و براى اغراض فاسد دنيوى بوده است. تفصيل احكام راجع به كافر و مرتد در رساله ى توضيح المسائل(1) آمده است كه اجمال آن عبارت است از: 1) نجاست؛ 2) صحيح نبودن عقد او براى مسلمان؛ 3) ارث نبردن او از مسلمان، اگر چه پدر او باشد؛ 4) مالك نشدن كنيز و غلامى كه مسلمان باشند؛ 5) حلال نبودن حيواناتى كه ذبح مى كند؛ 6) واجب نبودن غسل، كفن و نماز بر جسد او؛ 7) ميته بودن پوست، كفش، دنبه و هر چيزى از اجزاى حيوانات كه در دست او است؛ 8) عدم جواز دادن قرآن به دست او؛ 9) عدم جواز دخول در مسجد و مشاهد مشرفه.
15. آثار بى اعتقادى به اصول ايمان چيست ؟
ج. 1) عدم صحت عبادات؛ 2) جايز نبودن دادن زكات و خمس و فطريّه به او.
ص: 10
16. مراد از تحقيقى بودن اصول دين چيست ؟
ج. مراد اين است كه هر كسى بايد با دليل و برهان آن ها را تحصيل كند و مجرّد تقليد از ديگران نباشد، البته دليل اجمالى و ارتكازى هم كافى است.
17. يقين در اصول دين به چه معنا است ؟ و آيا اين يقين هر چند از گفته ى علما و مبلّغين و پدر و مادر به دست آمده باشد، كفايت مى كند يا بايد به پشتوانه دليل هاى كلامى به دست آمده باشد؟
ج. مقصود از يقين، در اينجا، يقين به معناى عرفى است كه از هر طريق حاصل شود كفايت مى نمايد.
18. اگر كسى اصول دين خود را بنا بر اعتقادات پدرى و مادرى خود فراگرفته و به آن يقين دارد، آيا همين مقدار كافى است يا لازم است آن ها را با دليل هاى برهانى و طرق يقينى فراگيرد؟
ج. همان يقين كه سبب عقد و پيوند قلبى شود كافى است؛ ولى به دست آوردن دليل و برهان تفصيلى براى عدم انحراف و گمراهى انسان با شبهات گمراه كنندگان، مطلوب است.
19. حكم كسى كه مدتى در صدد تحقيق و بررسى از اصول دين بوده است، به لحاظ نجاست و طهارت و... چيست ؟ و اگر در چنين ايامى بميرد، آيا در پيشگاه خداوند مؤاخذه مى شود؟
ص: 11
ج. اگر تقصير و كوتاهى در تحقيق نكرده، مؤاخذه ندارد؛ ولى اگر عقد قلبى نداشته و به شهادتين اقرار نكند، حكم كافر را دارد.
20. كسى كه در پى تحقيق از اصول دين است و هنوز اعتقادى به دين اسلام پيدا نكرده است، آيا نماز بر او واجب است ؟
ج. نماز بر همگان واجب است و تحقيق در اصول پنج گانه دين سهل الوصول و هم چون امور ضرورى و بديهى است و نياز به زمان طولانى ندارد، به خلاف جزئيات و فروعات اعتقادى كه زمان زيادى نياز دارد.
21. اگر همه ى عقايد حقّه در ذهن فردى ثابت باشند و آن ها را بداند؛ اما اگر از او بپرسند نتواند تقرير كند، آيا همين مقدار دانستن كفايت مى كند؟
ج. بله كفايت مى كند.
22. اگر كسى به شهادتين اقرار زبانى نمايد؛ امّا در دل خود نسبت به يك يا چند ركن از اصول دين مثل توحيد، ترديد و شك داشته باشد، عقد نمودن زن مسلمان براى او چه حكمى خواهد داشت، حكم طهارت بدن و ذبيحه او چه مى باشد؟
ج. محكوم به اسلام است.
23. در ميان مردم عبارت هايى رايج است كه بوى كفر مى دهد، مثل اين كه فرد مى گويد: اگر قيامتى باشد، به هم مى رسيم، اگر خدايى بود، نمى گذاشت او اين عمل
ص: 12
را انجام دهد، كى از آن دنيا برگشته كه بگويد خبرى هست ؟! چه خدايى، چه پيغمبرى ؟! و... آيا با به زبان آوردن چنين كلماتى حكم بر كفر اين شخص مى شود؟
ج. موارد آن مختلف است و بعضى از اين عبارت ها با مسلمان بودن سازش ندارد.
24. اگر كسى به مضمون شهادتين ظن داشته باشد، ولى در عين تمكن از تحصيل يقين، به دنبال به دست آوردن يقين نباشد، آيا حكم شاكّ و مردد را دارد؟ و آيا در قيامت نجاتى براى او متصور است و در دنيا آيا حكم مسلمين بر او جارى مى گردد؟
ج. اگر اقرار زبانى و عقد قلبى دارد، مسلمان است.
25. اگر كسى به عقايد صحيح معتقد باشد، ولى برخى خيالات و وسوسه ها در قلب او رسوخ كرده است و يا بعضى كلمات كفرآميز در ذهن او مى آيد - كه از وجود آن ها كراهت دارد و از آن ها اذيت مى شود -، راه خلاصى از چنين وسوسه هايى چه مى باشد؟
ج. ذكر تهليل (لا اله الا اللّٰه) و معوذتين (سوره هاى قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس) را زياد بخواند و اختياراً آن فكرها را نكند.
26. اگر كسى پس از بلوغ درصدد تحصيل يقين نسبت به اعتقادات صحيح برنيايد و پس از آن ديوانه شود، آيا حكم به مسلمان بودن او مى توان كرد؟
ج. اگر اقرار به شهادتين مى كرده است مسلمان است.
ص: 13
27. در اين عصر مستضعف اعتقادى (در اصول اسلام و در اصول ايمان) به چه كسى اطلاق مى شود؟
ج. كسى كه زمينۀ فهم و يا زمينۀ دست يابى به اصول اسلام برايش فراهم نباشد.
28. مستضعفين از شيعه كه اعتقاد به خدا و پيامبر داشته و وصايت حضرت على - عليه السّلام - را نيز قبول دارند، لكن ائمه - عليهم السّلام - را به ترتيب نمى شناسد يا معنى امام را نمى فهمند، آيا احكام ايمان بر آنان جارى مى شود؟ و دادن زكات و فطره و ردّ مظالم به ايشان صحيح است ؟
ج. در مسئله ى 1583 رساله حكم مصارف نسبت به مطلق استضعاف بيان شده است، امّا نسبت به شيعه ميزان، معرفت به ركن اخير ايمان - كه حضرت حجّت - عجّل اللّٰه تعالى فرجه الشّريف - هستند - مى باشد.
- عجّل اللّٰه تعالى فرجه الشّريف -
29. كسى كه به غيبت و حيات حضرت ولى عصر - عجّل اللّٰه تعالى فرجه الشّريف - اعتقاد نداشته باشد، آيا احكام مؤمن بر او جارى مى شود؟
ج. خير، مؤمن نيست.
30. فردى نسبت به انگيزه امام حسين - عليه السّلام - در جنگ با يزيد ترديد كرده و مى گويد: حضرت - نعوذ باللّٰه - براى كسب قدرت و مقام جنگيدند، چنين شخصى چه حكمى دارد؟
ج. عقايد او ناقص است.
ص: 14
31. اگر كسى سال ها بر اساس اعتقاداتى كه از طريق تقليد به دست آورده بود زندگى كرده و در آن ها راسخ نبوده و سپس به شك و ترديد افتاده است و درصدد تحقيق برآمده و پس از يك يا دو سال به عقايد صحيح يقينى دست يافته است، آيا در ايام ترديد حكم به ارتداد او مى شود؟
ج. خير.
32. اگر كسى در گفتار و يا عمل منكر خدا و پيامبر و يا يكى از ضروريات دين شود؛ امّا قلباً به آن معتقد باشد، چه حكمى دارد؟
ج. اعتقاد قلبى فقط كافى نيست؛ مگر در موارد اكراه با عدم تمكّن از توريه با التفات و توجه و بدون عسر و فشار، جهت اطلاع بيشتر به مسئله ى 110 رساله رجوع شود.
33. سبّ و دشنام به خداوند و پيامبر و اولياى الهى در چه صورتى باعث ارتداد مى شود؟
ج. در صورتى كه شرايط زير در فرد موجود باشد: 1) بلوغ؛ 2) عقل؛ 3) اختيار؛ 4) گفتن بدون سهو و غفلت، بلكه با قصد و آگاهى؛ 5) دانستن معنى لفظ سبّ و آن چه مى گويد و قصد آن.
34. آيا استخفاف و سبك شمردن مستحبات - مثل اين كه انسان بگويد، نماز شب چيست ؟! - يا التزام به عدم انجام يك عمل مستحبى، حرام است ؟ و آيا چنين عملى
ص: 15
موجب ارتداد مى گردد؟
ج. اين اعمال، مذموم؛ بلكه در بعضى موارد حرام است، ولى تا وقتى كه به انكار رسالت برنگردد، سبب ارتداد نمى شود.
35. اگر كسى در اوايل بلوغ نتواند نماز را به درستى ياد بگيرد و بخواند، آيا مى تواند مثلاً عوض گفتن تكبيرة الاحرام ترجمه آن به فارسى يعنى «خدا بزرگ تر است» را بگويد؟ عوض از حمد كه از يادگيرى آن عاجز است چه بايد بكند؟
ج. گفتن تكبير كه سهل و آسان است و در غير آن به مسئله ى 821 و 822 رساله رجوع شود.
36. فردى فقط بخشى از حمد را پس از بلوغ ياد گرفته است و نسبت به يادگيرى بقيه آن مشكل دارد، تكليف او نسبت به نمازهايى كه تا وقت يادگيرى كامل مى خواند چيست ؟
ج. در اين رابطه به مسئله ى 821 و 822 رساله رجوع شود.
37. اگر قبل از سن تكليف گناهانى داشته باشيم كه گفتن آن ها موجب رسوايى است، حكم آن چيست ؟
ج. لازم نيست آن ها را بگوييد.
38. بعد از سن تكليف بعضى از واجبات را درست انجام نداده ام، الآن چگونه بايد آن ها را قضا نمايم ؟
ج. هر مقدارى كه باطل بوده را بايد قضا كنيد.
ص: 16
ص: 17
ص: 18
39. تفاوت تقليد و انجام كوركورانه اعمال كه مورد مذمت است چيست ؟
ج. عمل از راه تقليد صحيح، عمل با حجّت و آگاهانه است.
40. آيا تقليد علاوه بر آن كه يك مسئله ى عقلى است، ادلّه ى شرعى نيز براى اثبات آن وجود دارد؟
ج. مسئله ى تقليد امرى عقلى است و آيات و روايات به آن ارشاد دارند.
41. آيا در مواردى مى توان به حكم عقل عمل كرد و در مسائل احكام به مجتهد رجوع نكرد؟
ج. خير، چون عقل انسان از ادراك مسائل شرعيه قاصر است.
42. ثمره ى عملى عقلى بودن تقليد يا شرعى بودن آن براى مقلّدين چيست ؟
ج. در بعضى موارد شرايط و صفات مرجع تقليد، تأثيرگذار است.
ص: 19
43. به نظر حضرتعالى عمل به احتياط بهتر است يا تقليد؟ و كدام يك انسان را به واقع نزديك تر مى سازد؟
ج. از آنجا كه شرط عمل به احتياط در احكام شرعى، آگاهى كامل به موارد احتياط است كه فقط عده ى اندكى از آن اطلاع دارند، تقليد براى عموم مردم بهتر است.
44. آيا احتياط امرى عقلى است يا شرعى و در خصوص مسئله ى عمل به احتياط، تقليد از غير اعلم جايز است ؟
ج. احتياط نيز مانند تقليد امرى عقلى است و عمل به آن مستلزم تقليد از اعلم نمى باشد.
45. در احتياط آيا رعايت آراى فقيهان گذشته نيز لازم است ؟
ج. اگر غرض احتياطكننده احراز حجّت فعليّه باشد، رعايت آراى فقيهان گذشته لازم نيست، به خلاف اين كه غرض احراز واقع باشد.
46. آيا كسى كه در اعلميّت دو يا چند نفر از مراجع زنده شك دارد، مى تواند در نظر اين چند مرجع احتياط كند؟ و آيا عمل او موضوع تقليد قرار مى گيرد يا احتياط؟
ج. در محدوده ى نظر همين چند نفر مى تواند احتياط كند و عمل او، عمل به احتياط در تقليد است.
ص: 20
47. آيا احتياط در اعمال را - در صورت توانايى به دست آوردن فتوا - اگر چه مستلزم تكرار باشد، جايز مى دانيد؟
ج. احتياط جايز است و لو مستلزم تكرار باشد.
48. فى حالة الاحتياط بين عدّة مراجع، كيف يكون التعامل مع دفع الخمس ؟
ج. يحتاط فيه أيضاً بأن يصرف فيما يرى الكُلّ جوازه.(1)
49. وظيفه افرادى كه تقليد نمى كنند چيست ؟
ج. اعمالشان باطل است، به توضيح مذكور در مسئله ى 20 رساله.
ص: 21
50. فرق بين «جايز نيست» و «حرام است» در رساله ى عمليّه چيست ؟
ج. بين اين دو واژه تفاوتى وجود ندارد و مقلد بايد در هر دو مورد عمل را ترك نمايد.
51. احوط قبل از فتوا و احوط بعد از فتوا يعنى چه ؟
ج. فرقى ندارد، اگر فتوى و احتياط در موضوع واحد است. (به مسئله ى 10 رساله رجوع شود).
52. در اين زمان (عصر ارتباطات) جاهل قاصر به چه كسى اطلاق مى گردد؟
ج. در هر عصر و زمانى تفسير و تبيين مصاديق، به عرف همان عصر مربوط مى شود.
53. حد گمان و يقين را در مسائل بفرماييد كه آيا منظور اطمينان است يا مراد علمى
ص: 22
است كه احتمال خلاف در آن راه نداشته باشد؟
ج. امر عرفىِ معروف مراد است.
54. فرق مجتهد اَعدل با اَورع چيست ؟
ج. عدالت عبارت است از ملكه اى كه به واسطه آن شخص از گناهان كبيره و اصرار بر گناهان صغيره اجتناب نمايد؛ و مراد از اورعيّت آن است كه شخص به واسطه ى زيادى قوّت ايمان، در جستجوى لازم براى استنباط احكام، مسامحه كمترى داشته باشد و در مقام استنباط از ديگران محافظه كارتر باشد.
55. مراد از امور حسبيّه چيست ؟
ج. به اقدامات ضروريّه اى كه حاكم شرع يا وكيل او در حفظ جان، ناموس، مال و حقوقى كه در معرض خطر است انجام مى دهد، امور حسبيّه گفته مى شود.
56. مراد از اعمال و دستوراتى كه ضرورى دين است و تقليد در آن لازم نيست، چيست ؟
ج. ضروريات دين به مسائلى - هم چون وجوب نماز، روزه، حج، امر به معروف و نهى از منكر و... - گفته مى شود كه مسلمانان شكّ و ترديد در آن ندارند.
57. فرق دقيق ميان حكم و فتوا را توضيح دهيد؟
ص: 23
ج. فتوا در احكام كليه است و حكم در موضوعات است و حكم حاكم شرع لازم الاتّباع براى همه است.
58. آيا تقليد از كسى كه در يكى از ابواب فقه - مثل نماز و روزه - به درجه ى اجتهاد رسيده، جايز است ؟
ج. در صورت اعلميّت از ديگر مجتهدين در آن باب، تقليد از وى در همان باب جايز است؛ در غير اين صورت، جايز نيست.
59. آيا اطلاع مجتهد از اوضاع زمان و مكان از شرايط اجتهاد است ؟
ج. اطلاع از زمان و مكان صدور آيه يا روايت، فى الجمله در استظهار و استفاده از آن ها دخالت دارد و اطلاع از زمان و مكان خود، در تطبيق حكم بر موضوع نافع است.
60. آيا آگاهى سياسى جزو شرايط مرجع تقليد مانند: شيعه دوازده امامى و...
محسوب مى شود يا نه ؟
ج. در حكم او مى تواند دخالت داشته باشد.
61. آيا تقليد از مجتهدى كه متصدّى مقام مرجعيت نبوده و رساله ى عمليه هم ندارد، جايز است ؟
ج. تصدّى مقام مرجعيت و يا داشتن رساله، شرط جواز تقليد نيست؛ ولى مقلد
ص: 24
بايد بتواند به يكى از راه هاى ذكر شده در رساله به آرا و فتاواى مرجع خود دسترسى پيدا كند.
62. آيا تقليد از علماى كشورهاى ديگر كه دسترسى به آنان امكان ندارد، جايز است ؟
ج. در صورت وجود شرايط - از جمله اعلميّت - جايز است؛ ليكن اگر دسترسى به آرا و فتاواى او به طور كلى امكان ندارد، بايد با رعايت موازين ذكر شده و با رعايت اعلميّت و اورعيت، به مجتهد ديگر مراجعه نمايد.
63. آيا زن مى تواند فقط براى زنان مرجع شود؟ و يا فقط در مسائل اختصاصى بانوان مرجع تقليد آنان باشد؟
ج. جايز نيست.
64. آيا بين عدالت لازم در تقليد، با عدالت قاضى و يا امام جماعت تفاوت مرتبه وجود دارد؟
ج. عدالت كه ملكه ى ترك گناهان كبيره است، داراى مراتب مختلفى است كه هر يك از منصب هاى ذكر شده متناسب با حساسيت آن منصب نيازمند مرتبه اى از مراتب آن ملكه است، هر چند همگى در اين كه بايد جميع كبائر را - كه از جمله ى آن ها اصرار بر صغائر است - ترك كند، اشتراك دارند.
65. اگر كسى در مسائل فقهى مجتهد باشد، آيا در علم اخلاق و مسائل اخلاقى نيز
ص: 25
مجتهد است و مى توان در امور اخلاقى از او تقليد نمود؟
ج. ملازمه اى بين اجتهاد در فقه و اجتهاد در ساير علوم وجود ندارد.
66. آيا تقليد در واجبات و محرّمات و مستحبّات و مباحات و مكروهات واجب است ؟
ج. اگر بخواهد قصد ورود از شارع داشته باشد، در غير ضروريات، تقليد يا عمل به احتياط واجب است.
67. آيا سفارش ها و دستورهاى اخلاقى دين مبين اسلام در قلمرو تقليد قرار مى گيرد، يا اين كه چون برخى از آن ها تكليف الزامى ندارد و از قلمرو تقليد خارج مى شود؟
ج. الزامى نبودن تكليف، ملازمه اى با خروج از قلمرو تقليد ندارد.
68. تقليد از مجتهد شامل مسائل حكومتى و سياسى نيز مى شود، يا منحصر به مسائل فقهى است ؟
ج. تقليد در تمام مسائل غير اعتقادى و غير ضرورى جارى است.
69. در عمل به تكاليف شرعى، تفاوت موضوع با حكم چيست و تشخيص و بيان كدام يك بر عهده مكلف و تشخيص كدام بر عهدۀ مجتهد است ؟
ج. حكم؛ قانونى است كه شارع گذاشته است و موضوع چيزى است كه اين حكم در آن پياده مى شود و استنباط حكم، وظيفه مجتهد و تشخيص موضوع، وظيفه مكلّف است.
70. لطفاً اقسام موضوعات فقهى را بفرماييد و اين كه تشخيص كدام يك بر عهدۀ
ص: 26
مجتهد و تشخيص كدام يك بر عهده مقلّد است ؟
ج. تشخيص موضوعات مستنبطه بر عهده مجتهد و تشخيص موضوعات صرفه، شأنِ مقلّد است.
71. اگر از راه عقل به چيزى رسيده ايم كه آيات و روايات يا رساله ى توضيح المسائل آن را ردّ مى كند، وظيفه ما چيست ؟: آيا به قطع خود عمل كنيم، يا ظنّى كه به روايات يا آيات يا رساله داريم ؟
ج. در غير ضروريات در فروع دين بايد به يكى از سه طريق (اجتهاد، احتياط و تقليد) عمل كرد. و جايى كه با عقل قطعى مخالف باشد، وجود ندارد.
72. آيا ولايت فقيه يك مسئله ى تقليدى است يا اعتقادى ؟
ج. مسئله ى تقليدى و از فروع است.
73. اين كه فرموده اند: «مسائلى كه انسان غالباً احتياج دارد بايد ياد بگيرد» مراد احتياج فعلى است، يا مراد كليّه ى مسائلى است كه ممكن است در آينده نيز به آن احتياج پيدا كند؟
ج. وجوب يادگيرى در خصوص مسائلى است كه فرد همواره با آن ها در ارتباط است، ولى در آن دسته از مسائلى كه به ندرت ممكن است به آن مبتلا شود، تهيه و در دسترس داشتن رساله براى رجوع در هنگام نياز كافى است تا مبتلا به مخالفت به سبب جهل در احكام مورد نياز نگردد.
ص: 27
74. آيا اعلميّت و كمتر بودن خطاى مجتهد در استنباط فرع از اصل و... فقط مربوط به مسائل فقهى است يا مسائل سياسى را نيز شامل مى شود؟
ج. تمام مواردى كه به استنباط حكم الهى از اصول و منابع مربوط مى گردد را شامل مى شود.
75. تقليد از مفضول - يعنى غير اعلم و غير اورع - اگر فتوايش مطابق با اعلم يا احتمالاً مطابق باشد، درست است ؟
ج. جايز است در صورت موافقت، و امّا با احتمال مخالفت در صورت امكان دسترسى به فتاواى اعلم، احوط لزومى تقليد از اعلم است.
76. اگر فقيهى در علومى - مانند رجال، هيئت، فلسفه و اصول و... - از ديگر مجتهدين مقدم باشد، آيا اين تسلط مى تواند وجه ترجيح او بر مجتهدين ديگر باشد؟
ج. اگر آن علوم از مبادى فقه نيست و در استنباط احكام الهى دخالت ندارد، وجه ترجيح به شمار نمى آيد، مخصوصاً در صورت اعلميّت مجتهد ديگر در علم فقه.
77. اگر مجتهدى اعلم باشد و مجتهد ديگر اورع، آيا تقليد از مجتهد اورع جايز است ؟
ج. خير جايز نيست و بايد از اعلم تقليد كند.
ص: 28
78. اگر شخصى نسبت به شرايط لازم در مرجع تقليد خود دچار شك شود، چه بايد بكند؟
ج. همان كارى بايد بكند كه پيش از انتخاب آن مرجع بايد مى كرد؛ يعنى اگر گمان به اعلم بودن مرجعى دارد، در صورتى كه گمانش به حد اطمينان برسد بايد از او تقليد كند. بلكه اگر براى او اطمينان حاصل نشد بعيد نيست ترجيح مرجعى كه فقط به اعلم بودن او گمان دارد يا احتمال مى دهد ولى بهتر اين است كه در اين صورت به قول كسى عمل كند كه موافق احتياط باشد؛ اما اگر احتمال ضعيفى هم بدهد كه كسى اعلم است و بداند ديگرى از او اعلم نيست، بايد از او تقليد كند. و اگر چند نفر در نظر او اعلم از ديگران و با يكديگر مساوى باشند، بايد از يكى از آن ها تقليد كند.
ص: 29
79. اگر عده اى از علما - كه توانايى تشخيص مجتهد اعلم را دارند - فردى را معرفى نمايند، امّا خود انسان به اعلميّت فرد ديگرى يقين داشته باشد و يا ببيند جمع ديگرى از علما، مجتهد ديگرى را معرفى نموده اند، تكليف چيست ؟
ج. در صورتى كه يقين انسان به اعلم بودن فرد ديگر، بر اساس موازين ذكر شده باشد، عمل به يقين مقدم است و در صورت تعارض نظرات علما، اگر مرجحات ديگر، هم چون اورعيت در يكى از آنان بود، بايد از وى تقليد كرد و در صورت يأس از ترجيح يكى از آن دو بر ديگرى، فرد اختيار دارد كه از هر يك از آن دو مجتهد تقليد نمايد.
80. آيا مى توان بدون تحقيق مرجع تقليد را انتخاب كرد؟
ج. بايد از مرجع اعلم تقليد كرد.
81. آيا شلوغى درس خارج يك مجتهد، دليل اعلميّت او در استنباط احكام فقهى
ص: 30
مى تواند باشد؟
ج. از آنجا كه ملاك اعلم بودن، فهم بهتر حكم الهى است و اين مطلب با نحوه بيان و چگونگى تدريس ملازمه اى ندارد، پس شلوغى درس خارج نمى تواند ملاك اعلم بودن مجتهد محسوب گردد.
82. طريق شناخت مجتهد اورع چيست ؟
ج. طريق شناخت مجتهد اورع، همان طريق شناخت اعلم است.
83. اگر بزرگ يك قوم، عشيره و خانواده از فردى تقليد كند، آيا افراد ديگر مى توانند به تبعيت از او از همان مجتهد تقليد نمايند؟
ج. خير؛ مگر آن كه او توانايى تشخيص مجتهد و اعلم را داشته باشد و به واسطه گفتار وى، براى ديگران علم يا اطمينان به اجتهاد و اعلميّت آن فرد پيدا شود.
84. اگر فردى بى سواد با راهنمايى يك عالم بدون تحقيق از كسى تقليد كند، جايز است ؟
ج. اگر فهميد از مرجع اعلم تقليد كرده مشكلى ندارد وگرنه در صورتى اعمال او صحيح است كه بفهمد به وظيفه واقعى خود رفتار كرده است، يا عمل او با فتواى مجتهدى كه وظيفه اش تقليد از او بوده، يا با فتواى مجتهدى كه فعلاً بايد از او تقليد كند مطابق باشد و عباداتى را كه قبلاً انجام داده با قصد قربت انجام داده باشد.
ص: 31
85. اگر مجتهد اعلم بعدى را نتوانستيم بشناسيم، احتياطهاى واجب را به چه كسى رجوع كنيم ؟
ج. در صورت تساوى مراجع از نظر علم و يا عدم امكان تشخيص اعلم، مخيّر هستيد به هر كدام رجوع كنيد؛ مگر اين كه يكى از آن ها اورع باشد كه بر ديگران مقدّم است.
86. آيا زن در انتخاب مرجع تقليد مستقل است، يا بايد تابع شوهرش باشد؟
ج. خير، زن در انتخاب مرجع تقليد مستقل است.
87. اگر بچّه اى به سنّ بلوغ برسد ولى هنوز از جهت نداشتن رشد كافى نتواند مرجع تقليدش را بشناسد، والدين او در قبال وى چه وظيفه اى دارند؟
ج. سيره ى مؤمنين بر ارشاد اين دسته افراد و تحقيق براى آن ها است.
88. اگر شك نمودم كه آيا در زمان تقليد از مرجع قبلى، واجد شرط تقليد [تكليف يا تمييز] بوده ام يا نه، وظيفه ام چيست ؟
ج. اگر در تمييز شك داريد، بايد به مجتهد زنده اى كه شرايط تقليد را داراست، رجوع كنيد.
89. آيا براى تقليد از مرجع تقليد نيّت زبانى لازم است ؟
ج. خير بلكه عمل بر طبق فتاواى او لازم است.
ص: 32
90. اگر كسى پس از مدّتى كه از مجتهدى تقليد كرد، صلاحيّت مجتهد را براى تقليد احراز كرد، آيا حكم كسى را دارد كه مى خواهد از آغاز از او تقليد نمايد، مثلاً در صورتى كه صلاحيّت وى، بعد از فوت او احراز شد، مى تواند بر تقليد وى باقى باشد؟
ج. اعمال او در اين مدت محكوم به صحّت است، ولى در فرض سؤال، بقاى بر تقليد مشكل است.
91. در مسئله اى مرجع تقليد فتوا داشته و مقلّد نمى دانسته كه رجوع در فتوىٰ جايز نيست، به همين جهت رجوع به غير اعلم كرده است، آيا اعمالش صحيح است ؟
ج. عملى را كه انجام داده است، اگر مخالف با فتواى اعلم بوده، به شرحى كه در مسئله ى 20 رساله آمده است جبران نمايد.
92. شخصى مدتى اعمالى را انجام داده و بعد متوجه شده كه بر خلاف فتواى مجتهد است، حكم اعمال گذشته اش چيست ؟
ج. اگر مكلف مدتى اعمال خود را بدون تقليد انجام دهد، در صورتى اعمال او صحيح است كه بفهمد به وظيفه ى واقعى خود رفتار كرده است، يا عمل او با فتواى مجتهدى كه وظيفه اش تقليد از او بوده يا با فتواى مجتهدى كه فعلاً بايد از او تقليد كند مطابق باشد، و عباداتى را كه قبلاً انجام داده با قصد قربت انجام داده باشد.
93. من مقلد امام بودم و بعد از رحلت ايشان بنا به فتواى آقاى اراكى بر تقليد از ايشان
ص: 33
باقى ماندم، اكنون مرجع اعلم را نمى شناسم آيا الآن هم مى توانم بر امام باقى باشم ؟
ج. اگر احراز و يا احتمال اعلميّت ميّت در بين نباشد، رجوع به مجتهد زنده جايز است؛ و در صورتى كه مجتهد زنده اعلم باشد يا احتمال اعلميّت او در بين باشد رجوع به او واجب است (جهت اطلاع بيشتر به مسئله هاى 12 و 13 رساله رجوع شود.)
94. چنانچه انسان يقين نمايد كه عملش با فتاواى يكى از مراجع محترم - كه تقليد از آن ها جايز است - منطبق مى باشد، آيا همين مقدار كفايت مى كند؟
ج. مطابقت عمل با نظرات مجتهدِ اعلم، شرط است.
95. آيا لازم است براى تقليد از يك نفر، تمام رساله وى را بخوانيم ؟
ج. نه، فقط مسائلى را كه انسان غالباً به آن ها احتياج دارد، واجب است ياد بگيرد.
96. اگر در شرايطى دسترسى به مرجع تقليد يا رساله ايشان نباشد، آيا مى توان از رساله ى ساير مراجع در مسئله ى مورد ابتلاء استفاده كرد؟
ج. اگر صبر ممكن است، وظيفه، به دست آوردن فتواى مرجع است؛ و در غير اين صورت، اگر احتياط ممكن است، به احتياط عمل نمايد؛ و اگر احتياط ممكن نباشد، چنانچه از انجام عمل محذورى پيش نيايد، مى تواند عمل را به جا آورد و بعد از دسترسى به فتواى مرجع، در صورت مخالفت، اعاده كند، و اينها در صورتى است كه عدم دسترسى در تمام مسائل نباشد، در غير اين صورت، مى تواند به مجتهد اعلم پس از او مراجعه كند.
ص: 34
97. اگر مجتهد اعلم در مسئله اى احتياط واجب كرد و مجتهد اعلم بعدى نيز احتياط واجب كرد، آيا مى توان به مجتهد سوم با مراعات اعلم بودن نسبت به ديگر مجتهدين رجوع كرد؟
ج. بله، مى توان به مجتهد سوم رجوع كرد.
98. اگر مجتهد اعلم بعدى پس از فتوا دادن بر خلاف احتياط مجتهد اعلم، احتياط مستحبّى كرده باشد، چه بايد كرد؟
ج. عمل به اين احتياط خوب است.
99. مقلّدى به احتياط واجب مرجع تقليدش در مسئله اى اعتنا نمى كند (نه به احتياط عمل مى كند و نه به مجتهد اعلم بعدى رجوع مى كند)، اما پس از مدّتى به مجتهد اعلم بعدى رجوع مى كند كه وى آن مسئله را واجب نمى داند، آيا عملش صحيح بوده است ؟
ج. با فرض عدم اختلال شرطى - مثل قصد قربت - مطابقت عمل با فتواى او در صحيح بودن عمل كافى است.
100. آيا اعمال كسى كه به جهت عدم وجود شرايط معتبر تقليد در مجتهد اعلم، از مجتهد غير اعلم تقليد نموده، باطل است ؟
ج. اگر مراد از شرايط، فقدان شرايط ذكر شده در رساله است، با رعايت اعلم بودن مجتهد بعدى اعمالش محكوم به صحت است.
101. آيا در عمل به دستورات حاكم شرع، شرايط تقليد از مجتهد نيز معتبر است ؟
ج. بله، حاكم شرع همان مجتهد جامع الشرائط است.
ص: 35
102. در صورت اختلاف نظر مجتهد و مقلد در تشخيص موضوع، نظر كدام مقدم است و آيا متابعت از نظر مجتهد در موضوع نيز واجب است.
ج. در موضوعات، مقلد به نظر خودش عمل مى كند.
103. در تعارض قوانين تصويب شده در مجلس و شوراى نگهبان با فتواى مرجع تقليد، وظيفه مكلف و يا قاضى مقلِّد چيست ؟
ج. وظيفه ى مقلّد رجوع به فتواى مرجع تقليد خود است.
104. در موارد تعارض بين حكم قاضى و فتواى مرجع به كدام يك بايد عمل نمود؟
ج. فتوا در كليات است و حكم در قضاياى شخصيه، بنابراين تعارض بين اين دو وجود ندارد.
105. آيا عمل به حكم يا فتواى ولى امر مسلمانان براى غير مقلدين او واجب است و در صورت تعارض با رأى مجتهد اعلم، كدام يك مقدم است ؟
ج. مقلد بايد به فتواى مرجع تقليد خودش رجوع كند و موارد خاصّه را سؤال كند.
106. اگر زن و شوهر هر كدام مرجع تقليد متفاوتى داشته باشند، در موارد مشترك و اختلافى كه به هر دو نفر آنان مربوط مى گردد - مثل جواز و يا عدم جواز دخول بعد از پاك شدن و قبل از غسل حيض - وظيفه ى آنان چيست ؟
ج. بايد به احتياط عمل نمايند.
ص: 36
107. در حالى كه كليه احكام و مسائل از قرآن استخراج مى شود، چرا مراجع نظرات گوناگونى دارند؟
ج. احكام از ادله ى اربعه (قرآن، روايت، عقل و اجماع) استخراج مى شود و اين اختلاف در غير مسلّمات و قطعيات در مقام استنباط است.
108. اگر برخى از طريق هاى چهارگانه ارايه شده براى به دست آوردن نظر مجتهد با يكديگر منافات پيدا كرد، وظيفه چيست ؟
ج. شنيدن از خود مجتهد و يا دو نفر عادل، مقدم بر ديدن از رساله و يا شنيدن از فرد مورد اطمينان است و در صورت تعارض بين دو راه اخير بايد تا كسب نظر مجتهد در آن مسئله به احتياط عمل نمايد.
109. اگر مكلف طبق موازين شرعى اعلم بودن مجتهدى را احراز نمود و به دستورات او عمل كرد ولى نظرات او مطابق واقع و دستورات واقعى شارع نبود؛
1) آيا اعمال او باعث رشد و كمال وى مى شود و مستوجب ثواب براى او مى گردد؟
2) آيا در قيامت مورد مؤاخذه قرار مى گيرد؟
ج. در فرض مزبور عمل به حجّت كرده و مأجور است.
110. كسى كه براى انجام عباداتى چون نماز و روزه و حجّ نايب مى شود، آيا بايد به فتواى مرجع خودش عمل كند يا به فتواى مرجع تقليد كسى كه از جانب وى نايب گرديده است ؟
ص: 37
ج. نايب بايد به فتواى مرجع تقليد خودش عمل كند و در نيابت از حىّ در حجّ ، فى الجمله احتياط كند.
111. اگر وصىّ يا ورثه با متوفّى در مرجع تقليد متفاوت باشند، در محاسبه بايد طبق فتواى مرجع خود عمل كنند يا مرجع تقليد ميّت ؟
ج. در مقدار محاسبه ديون بر ميّت، ميزان و معيار تكليفِ ميّت در زمان حياتش مى باشد، امّا در كيفيّت پرداخت، اگر مورد اختلاف باشد، ميزان، تقليد وصى و ورثه است.
112. پاسخگويى به مسائل و فتاوا براى عالمى كه از آن ها اطلاع دارد واجب است ؟
ج. از باب ارشاد جاهل بدون عسر و محذور، لازم است.
113. كسى كه در مقام بيان مسائل شرعى است، آيا بايد به نظريات مجتهد يقين داشته باشد يا اطمينان و گمان كافى است و در صورت كشف خلاف تكليف او چيست ؟
ج. اطمينان هم كافى است و اگر فهميد اشتباه كرده تا جايى كه ممكن است بايد اشتباه را برطرف كند.
114. اگر از كسى مسئله شرعى - كه مورد اختلاف مراجع معظم تقليد مى باشد - پرسيده شود، آيا وى موظّف است نظر خود (در صورتى كه مجتهد باشد) يا مرجع تقليد خود (در صورتى كه مقلّد باشد) را در پاسخ بگويد، يا نظر مرجع تقليد سؤال كننده را؟
ص: 38
ج. اگر از كسى مسئله ى مورد اختلافى را سؤال كنند، او نمى تواند، نظر و فتواى خودش را اجتهاداً يا تقليداً بگويد، بلكه بايد بر طبق فتواى مرجع سؤال كننده جواب بگويد، چون فرد سؤال كننده از وظيفه ى فعليه خودش سؤال كرده، كه همان فتواى مرجع خودش است.
115. اگر تقليد كسى اشكال داشته باشد، آيا وظيفه داريم به او گوشزد كنيم ؟
ج. اگر جاهل به مسئله است، ارشاد نماييد.
116. تقليد به چه چيز محقّق مى شود؟ به عمل يا به التزام يا به أخذ رساله و يا...؟
ج. تقليد به وسيله ى عمل بر وِفق فتواى مجتهد جامع الشّرايط محقّق مى شود، و التزام و... از مقدّمات تقليد به شمار مى روند.
117. آيا مى شود به اطلاق كلام مجتهد عمل نمود و يا به ظهور آن اكتفا كرد؟
ج. در مواردى كه عقلا به ظهور و اطلاق تمسك مى كنند مانع ندارد، به شرطى كه جستجوى كامل از مظانّ آن شده باشد.
ص: 39
118. نظر شما در رابطه با بقاى بر تقليد ميّت چيست ؟
ج. در صورت تساوى ميّت و حىّ در آنچه تقليد در آن ها محقق شده است، بنا بر اقوى، بقا جايز است و در صورت اعلميّت از حى، اظهر وجوب بقاء است.
119. اگر ندانيم مجتهد زنده اعلم است يا مجتهد ميّت، و نتوانيم اعلم را تشخيص دهيم وظيفه چيست ؟
ج. در اين فرض، بقاى بر تقليد ميّت در مسائل عمل شده جايز است.
120. مقلدى كه نسبت به اعلم بودن مجتهد فوت شده شك دارد، آيا در تمام مسائل عمل شده و عمل نشده مى تواند به شما [مجتهد حىّ ] رجوع نمايد؟
ج. به مسئله ى 16 رساله رجوع شود.
121. شخصى در ابتداى بلوغ، احكام و اعمال شرعى را بدون تقليد انجام داده است و
ص: 40
پس از مدّتى از مرجعى تقليد نموده كه اكنون از دنيا رفته است. حال شكّ دارد كه آيا ابتداى تقليد، در زمان آن مرجع بوده يا نه و با توجّه به اين كه آن مرجع نسبت به تمام مراجع فعلى اعلم بوده، آيا اين شخص به اعلم زنده رجوع كند يا بر همان ميّت باقى بماند؟
ج. در فرض سؤال نمى تواند از ميّت تقليد كند و بايد از مجتهد حىّ تقليد كند، مگر در مسائلى كه يقين دارد در زمان حيات مجتهد ميّت به فتواى او عمل كرده است، كه در اين مسائل در صورت اعلميّت ميّت، بايد بر فتواى او باقى باشد.
122. اگر مرجع تقليد كسى فوت كند و از مرجع زنده تقليد نكند، چه حكمى دارد؟
ج. اگر در مسئله ى بقاء هم به كسى رجوع نكرده در حكم كسى است كه اعمالش را بدون تقليد انجام داده است.
123. مراد از مسائلى كه عمل شده - در باب تقليد ميّت - چيست ؟ آيا خصوص هر مسئله را بايد عمل كرده باشد يا اگر از هر بابى به چند مسئله عمل كرده است، مى تواند در تمام آن باب - مثلاً باب نماز و باب روزه و... - به فتواى ميّت باقى بماند؟
ج. فقط در خصوص مسئله اى كه عمل كرده، مى تواند باقى بماند.
124. آيا در اصل تقليد كردن و هم چنين براى باقى ماندن بر تقليد از ميّت، بلوغ شرط است ؟
ج. شرط نيست.
ص: 41
125. در بقاى بر فتواى ميّت آيا يك بار عمل كردن كافى است ؟ يعنى با يك بار عمل به فتواى مجتهد زنده، آيا بعد از فوت وى مى توان بر تقليد او باقى بود؟
ج. تقليد با يك بار عمل كردن تحقق پيدا مى كند و فقط در مسائلى كه عمل كرده مى تواند بر تقليد ميّت باقى باشد. اگر ميّت اعلم از احياء باشد.
126. اگر در زمان مجتهد زنده، ملتزم به عمل به فتواى او بوده امّا موردى پيش نيامده كه عمل كند، بعد از وفات او مى تواند بر تقليد او باقى بماند؟
ج. ميزان عمل است نه التزام، و در فرض مسئله نمى تواند باقى بماند مگر در خصوص مسائلى كه عمل كرده است.
127. آيا تقليد ابتدايى از مجتهد ميّت - در صورتى كه مجتهد ميّت اعلم از مجتهدين زنده باشد - جايز است ؟
ج. جايز نيست.
128. اگر نابالغى از مجتهدى تقليد كند و به فتوايش عمل نمايد، آيا پس از بلوغ مى تواند در صورت فوت آن مرجع بر تقليد وى باقى باشد؟
ج. تقليد و عمل به فتوا پيش از بلوغ، براى بقا كافى است.
129. در زمان حيات آيت اللّٰه اراكى از ايشان سؤال كردم كه آيا كسانى كه در زمان حيات امام به سنّ تكليف نرسيده بودند ولى اعمال خود را مطابق فتواى ايشان انجام داده اند، اينك كه مكلّف شده اند آيا مى توانند از ايشان تقليد كنند؟ جواب مثبت داده بودند. حال بعد از فوت آيت اللّٰه اراكى، از شما تقليد مى كنم. آيا مى توانيم به امام - رحمه اللّٰه - باقى بمانم ؟
ص: 42
ج. در مسائلى كه از مرجع ميّت تقليد كرده و عمل نموده ايد و از ايشان به ديگرى عدول نكرده ايد، اگر ايشان را اعلم يا مساوى با حىّ مى دانيد، واجب يا جايز است باقى بمانيد، به شرحى كه در رساله آمده است.
130. شخصى متوجّه عنوان تقليد نبوده ولى اگر مسئله اى برايش پيش مى آمده به رساله ى مجتهد وقت رجوع كرده و عمل نموده، آيا اين مقدار براى تحقّق تقليد و بقاى بر او در صورت فوت، كافى است ؟
ج. وى همانند فرد بدون تقليد بوده و بقاء مشكل است، اگر چه عملش صحيح است.
131. آيا در بقاى بر تقليد ميّت، اعلميّت مجتهدى كه اجازه ى بر بقا مى دهد شرط است، يا اجازه هر مجتهدى كفايت مى كند؟
ج. اعلميّت مجتهد زنده، در اجازه بر بقا شرط است.
132. اگر كسى با اجازه مجتهد غير اعلم بر تقليد ميّت باقى مانده بود، آيا اكنون عدول به اعلم و اجازه از او براى بقا واجب است ؟
ج. عدول به اعلم و دريافت نظر او در چگونگى بقاى بر ميّت لازم است.
133. اگر اعمال كسى منطبق بر نظر مجتهد ميّت نبوده، ولى با نظر مجتهد زنده منطبق باشد، تكليف اعمال او چيست ؟
ج. اگر اعلم بودن مجتهد زنده را احراز كرده باشد، اعمال او قضا و اعاده ندارد.
ص: 43
134. شخصى مقلّد مجتهدى بوده و در مسئله اى به خيال اين كه فتواى او چنين است، عمل كرده و بعد از فوت وى معلوم شده كه فتواى او را اشتباهى فهميده است و عملش طبق فتواى او نبوده، آيا در صورت اعلم بودن مجتهد ميّت، در اين مسئله هم بايد بر تقليد او باقى بماند؟
ج. در فرض مزبور، به فتواى مجتهد ميّت عمل نكرده و بايد از مجتهد زنده تقليد كند.
135. شخصى ابتدا مقلّد مجتهدى بوده و به فتواى وى عمل كرده است، پس از فوت وى، به مجتهد زنده اى رجوع مى كند كه تقليد را فقط التزام مى داند كه پس از چندى وى نيز فوت مى كند، آيا مى تواند به مجتهد اوّل رجوع نمايد؟ آيا فرقى بين مسائلى كه در زمان حيات مجتهد اوّل مورد عمل وى قرار گرفته با ديگر مسائل وجود دارد؟
ج. ديگر به اوّلى نمى تواند باقى بماند، هرچند در مسائلى باشد كه به فتواى اولى عمل كرده است.
136. كسى كه مقلّد مرجعى بوده كه از دنيا رفته آيا در وجوب بقا در مسائلِ عمل كرده، احراز يا احتمال اعلميّت ميّت به طور اجمال شرط است، يا اين كه اگر در مسئله اى احتمال اعلميّت هر دو وجود دارد، در خصوص همان يك مسئله ى مى تواند رجوع به حىّ كند؟
ج. در خصوص همان يك مسئله ى ذكر شده، رجوع به حىّ جايز است.
137. كسى كه از مجتهدى تقليد كرده و پس از فوت او با اجازه ى مجتهد زنده به تقليد او
ص: 44
باقى مانده است، وجوهات شرعى خود را به چه كسى بايد پرداخت نمايد؟
ج. بايد به مجتهد اعلم زنده بپردازد.
138. آيا انسان مى تواند در مسئله بقاى بر ميّت، از همه ى مراجع فعلى تقليد نمايد، يعنى چون همه مراجع بقاى بر تقليد را جايز مى دانند، همه ى آن ها را در اين مسئله، مرجع تقليد خود بداند؟
ج. مانع ندارد، ولى در مقدارى كه همه قبول دارند، نه بيشتر.
139. فردى در مسئله اى كه مى بايست از مجتهد زنده تقليد نمايد، مطابق با فتواى مجتهد ميّت عمل كرده است، تكليفش چيست ؟
ج. اگر اعمالى كه انجام داده، مطابق با فتواى مجتهد اعلم زنده باشد، صحيح است و در غير اين صورت اگر احتياج به اعاده دارد، بايد آن ها را اعاده نمايد.
140. در زمان حيات حضرت آيت اللّٰه خويى - رحمه اللّٰه - از ايشان تقليد مى كردم و بعد از فوت ايشان در جميع مسائل به مجتهد زنده رجوع كردم آيا، در صورتى كه ايشان را اعلم بدانم مى توانم دوباره به ايشان برگردم ؟
ج. بعد از رحلت ايشان اگر به نحو جايز به مجتهد ديگرى رجوع كرده ايد، ديگر نمى توانيد به ايشان برگرديد.
141. بعد از ميّت اعلم، در تمام مسائل به مجتهد زنده رجوع كردم و به مسائل ايشان
ص: 45
عمل نمودم. مجتهد دوّم هم از دنيا رفت و اكنون به مجتهدى رجوع كرده ام كه بقاى بر اعلم را واجب مى داند. اكنون بايد بر اعلم اولى باقى بمانم يا اعلم دوّمى ؟
ج. اگر مجتهد دوم اعلم از حى باشد در محدوده ى مسائلى كه به فتواى او عمل كرده ايد، بايد به مجتهد دوّم باقى بمانيد و ميزان آخرين مجتهدى است كه به فتواى او عمل شده و از او عدول به ديگرى نشده باشد.
142. فردى بين دو فتوا از دو مجتهد احتياط مى كرده است، - البته از آن دو مجتهد به صورت تفصيلى تقليد نمى كرده است -، آيا پس از فوت يكى از مجتهدين مى تواند به فتواى وى باقى بماند؟
ج. همين مقدار محقّق كننده عمل است و براى بقاى پس از موت، در مسئله ى عمل شده كافى است.
143. آيا در بقا بر فتواى ميّت لازم است كه در حال حيات، مشخّصاً از او تقليد شده باشد، يا اگر بين فتواى او و مجتهد ديگرى احتياط شود و به هيچ كدام تفصيلاً اسناد داده نشود، براى بقا كافى است ؟
ج. اگر به قول هر دو تقليد كرده بعد از فوت هر كدام در مسئله اى كه از او تقليد كرده جايز و يا واجب است كه بر تقليد او باقى بماند.
144. نماز و روزه هايى از اين جانب به جهت جهل به بعضى احكام غسل جنابت، محكوم به قضا مى باشد و در زمان فوت ادايى آن، مقلّد مرجع متوفّىٰ بودم، آيا وظيفه ى قضاى آن ها، طبق فتواى مرجع متوفّىٰ بايد باشد يا بر طبق فتواى مجتهد زنده ؟
ج. وجوب و عدم وجوب قضا، وظيفه ى الآن است نه گذشته؛ بنابراين بايد طبق نظر مجتهد زنده عمل نماييد.
ص: 46
145. نمازگزارى از دو مجتهد تقليد مى كند، در حالى كه يكى از آن دو سوره را در نماز مستحب مى داند و جلسه استراحت را واجب، امّا مجتهد ديگر بر عكس، سوره را در نماز واجب و جلسه استراحت را مستحب مى داند. آيا در يك نماز مى تواند از هر دو تقليد كند؛ به گونه اى كه هم سوره و هم جلسه استراحت را ترك كند؟
ج. نمى تواند، زيرا با هر دو مخالفت كرده و به نظر هر دو نماز او از جهتى باطل است.
146. آيا در مسئله ى بقاى بر تقليد ميّت اگر انسان تا محرز شدن اعلم، به صورت موقّت از مرجعى تقليد نمايد و اكنون بخواهد عدول كند، اشكال دارد؟
ج. با رعايت موازين ذكر شده در رساله، مانعى ندارد.
147. اگر انسان از ميّت به زنده رجوع كرد و بعد از احراز اعلميّت مجتهد زنده ديگرى در تمام مسائل به وى رجوع نمود، حال اگر فتواى اين مجتهد سوم، وجوب بقاى بر تقليد اعلم ميّت باشد و فرض كنيم مجتهد ميّت اعلم بوده، آيا بايد به مجتهد ميّت اعلم برگردد يا نه ؟
ج. بعد از آن كه از مجتهد ميّت به زنده رجوع كرد، ديگر نمى توان به مجتهد ميّت برگشت، مگر اينكه كشف شود طبق فتوايى كه حين رجوع حجّيت داشته است، اصل رجوع او جايز نبوده است.
148. اگر انسان از مجتهدى تقليد كند و در مسائل مورد ابتلا به فتواى او عمل نمايد، سپس بعد از وفات وى، در تمام مسائل به مجتهد زنده رجوع كند، اما برخى از مسائل
ص: 47
را كه قبلاً از مجتهد ميّت تقليد و عمل كرده، اينك مورد ابتلا نيست، يعنى موردى براى عمل بر طبق فتواى مجتهد دوم در اين مسائل پيش نيامده، آيا در اين بخش از مسائل مى تواند بر تقليد ميّت اوّل باقى بماند؟ با توجّه به اين كه مجتهد دوم تقليد را التزام بداند.
ج. با اين فرض عدول كرده و نمى تواند باقى بر اولى باشد.
149. اگر مجتهد ميّت در مسئله اى احتياط واجب داشته باشد، آيا جواز يا وجوب بقاى بر تقليد شامل آن هم مى شود يا اختصاص به فتوىٰ دارد؟
ج. اگر به احتياط عمل كرده، مى تواند باقى باشد، گرچه در احتياط، با رعايت اعلميّت، مى تواند به مجتهد زنده رجوع كند.
150. آيا مى توانيم مرتباً از مرجعى به مرجع ديگر رجوع كنيم و هر حكمى كه بيشتر به نفع دنيا يا آخرتمان مى باشد را از ميان نظرات مراجع انتخاب كنيم ؟
ج. خير نمى توانيد و تقليد از مرجع اعلم در تمام مسائل واجب است.
151. آيا مى توان در يك مسئله به رساله چندين مجتهد رجوع و بهترين را انتخاب كرد؟
ج. اگر از باب عمل به احتياط باشد - چنان چه در اوّل رساله آمده است - جايز است.
ص: 48
تبعيض و عدول در تقليد(1)
152. اگر چند مجتهد وجود داشته باشند كه، هر كدام در يكى از ابواب يا مسائل فقه از ديگران اعلم هستند، وظيفه ى مقلّد چيست ؟
ج. در فرض مذكور بايد از مجتهد اعلم در آن باب يا آن مسئله، تقليد كرد.
153. آيا حتماً بايد يك مرجع مشخصى داشته باشيم ؟ در صورت تساوى مراجع آيا تبعيض در تقليد جايز است ؟
ج. در صورت مساوى بودن دو مجتهد، جايز است انسان در مسائلى كه ارتباطى با هم ندارند، بعضى مسائل را از يكى و بعضى ديگر را از مجتهد ديگر تقليد نمايد.
154. در مسائلى به فتواى مجتهد ميّت عمل شده است، آيا در بعض همان مسائل مى توان از مجتهد ميّت و در بعض ديگر آن از مجتهد زنده تقليد كرد؟
ج. اگر مجتهد ميّت با مجتهد حىّ در علم و ورع مساوى باشند، مى توان در برخى از مسائلى كه از ميّت تقليد شده به زنده رجوع نمود، به شرط اين كه مسائل به هم مرتبط نباشند.
ص: 49
155. آيا مى توان در مسئله نماز از كسى كه «من شغله فى السفر» را همانند «من شغله السفر» نمى داند تقليد نمود و در مسئله روزه به فتواى حضرتعالى كه آن دو را همانند مى دانيد عمل كرد و در نتيجه نماز را شكسته خواند ولى روزه ها را در سفر گرفت ؟
ج. در هر دو مسئله بايد به يك نحو عمل نمود و تبعيض جايز نيست.
156. پس از رجوع به مجتهد حىّ آيا مى توان در برخى مسائل كه مجتهد ميّت آسان گرفته به وى رجوع نمود و در برخى كه مجتهد زنده آسان گرفته از او تقليد كرد؟
ج. اگر مجتهد زنده اعلم باشد، رجوع به ميّت جايز نيست.
157. به فتواى مرجع شماره 2 باقى بر مرجع شماره 1 هستم، اكنون فكر مى كنم مرجع شماره 3 اعلم است از مرجع شماره 1، آيا مى توانم عدول كنم ؟
ج. واجب است در تمامى مسائل به مجتهد اعلم عدول نمايند.
158. عدول از يك مجتهد به مجتهد ديگر به چه چيز محقّق مى شود؟
ج. در موارد جواز يا وجوب عدول، عدول به عمل محقّق مى شود.
159. اگر فردى بعد از تحقيق و عدم احراز اعلميّت، از كسى تقليد كرد، آيا مى شود به غير او كه مانند اوست رجوع كند؟
ج. عدول به غير اعلم يا كسى كه احتمال اعلم بودن يا باورع تر بودن او مى رود، بعد از تحقّق تقليد، خلاف احتياط است، اگر چه اظهر جواز عدول به مساوى در علم و ورع است در جميع مسائل يا در بعض مسائل كه ارتباطى با هم ندارند.
160. شخصى از مجتهدى تقليد مى كرده، سپس مدّتى بدون تقليد صحيح عمل كرده
ص: 50
[خواه با احتياط يا بدون احتياط] آيا به صرف ترك تقليد، عدول محقّق شده و اين شخص اگر بخواهد دوباره از همان مجتهد تقليد كند، حكم تقليد ابتدايى را دارد يا نه ؟
ج. حكم عدول را ندارد و مى تواند باقى بماند و در مسائلى كه بدون احتياط عمل كرده، به مسئله ى 20 رساله رجوع شود.
161. در صورت عدم دسترسى به مرجع اعلم و يا نماينده وى، عدول به مرجع ديگر در مسائل و يا پرداخت حقوق شرعى، جايز است ؟
ج. با رعايت اعلميّت و اوثقيّت مجتهد، عدول جايز است.
162. آيا مى شود از يك مرجع تقليد به علت نداشتن رساله فارسى به ديگرى عدول كرد؟
ج. در تمام مسائل، تقليد از اعلم واجب است.
ص: 51
ص: 52
ص: 53
ص: 54
163. كشيدن آب چاه با پمپ و جارى كردن آن در جوى آب، در حكم آب چاه است يا جارى ؟
ج. تا وقتى كه متّصل به مادّه و آب چاه است، در حكم فرقى ندارد.
164. چاهى، كنار چاه فاضلاب به منظور نظافت و آبيارى مزارع حفر شده است، آيا از آب اين چاه براى تطهير مى توان استفاده نمود؟
ج. در صورتى كه يكى از ويژگى هاى سه گانه آب چاه به واسطه ى آب فاضلاب تغيير نكند، آب چاه پاك است.
165. اوصاف آب نهرى كه از كنار يك مردار عبور مى كند تغيير كرده است، آيا اگر نجاستى در آن بيفتد آب نجس مى شود؟
ج. هر مقدارى از آن كه يكى از اوصاف سه گانه اش با ملاقات با مردار تغيير كرده، نجس است، نه اين كه فقط از نزديك آن مردار عبور كرده باشد.
166. لايروبى قنات و چشمه و جويبارهاى داخل شهر و.... به گونه اى است كه آب
ص: 55
گل آلود خارج شده، همراه جلبك ها و علف ها و... است، در اين صورت اگر با نجاستى ملاقات كند و شك كنيم كه مضاف است يا مطلق، حكم چيست ؟
ج. در صورت شك، حكم آب مطلق را دارد و تا وقتى كه يكى از اوصاف سه گانه آب به واسطه نجاست موجود در آن تغيير نكرده، پاك است.
167. آب استخرها گاهى به علت استعمال مواد شيميايى (نظير كلر) تغيير رنگ مى دهند، آيا مى توان با آن ها غسل كرد؟ آيا لباس نجس را مى توان با آن تطهير كرد؟
ج. در صورتى كه عرف آن را آب مطلق بداند اشكال ندارد.
168. آب درياها و درياچه هايى كه درصد بالايى از نمك دارند، به طورى كه نوشيدنى نيست، حكم آب مضاف را دارند يا مطلق ؟
ج. در صورتى كه عرف آن را آب مطلق بداند، حكم آب مطلق دارد.
169. اگر همسر انسان (يك زن) بگويد كه فلان آب كر است و انسان از گفته او اطمينان پيدا كند كافى است ؟
ج. كفايت مى كند.
170. آيا تغيير اوصاف و ويژگى هاى سه گانه آب به هر مقدار كه باشد، نجس كننده است ؟ هر چند عرف آن را آب مطلق تلقى كند؟
ج. اگر به واسطه ى نجاست تغيير كرده باشد، نجس است.
ص: 56
171. چنانچه رنگ يا بو يا طعم آب نجس را با مواد شيميايى برطرف كنيم (به صورتى كه اگر كسى نداند، تصور كند آب آشاميدنى است) پاك است ؟
ج. نجس است و فقط با اتصال به آب كر پاك مى شود.
172. هنگامى كه آب نجس (كر يا قليل) را متصل به آب كر يا جارى نموديم، آيا كمى يا زيادى آب پاك، در پاك كردن آب نجس دخالت دارد يا نه ؟
ج. خير دخالت ندارد. فقط اگر آب نجس با نجاست تغيير كرده باشد، بايد با اتصال، تغيّر آن زايل شود.
173. اگر آب فاضلاب شهرى را تصفيه كنند در چه صورت پاك مى شود؟
ج. پاك نمى شود؛ مگر با اتّصال به كرّ.
174. آيا با باران مى توان نجاسات را برطرف كرد و متنجّس را تطهير نمود؟
ج. تا وقتى كه بارش از آسمان ادامه دارد، اشكالى ندارد.
175. آيا با باران مى توان غسل كرد يا وضو گرفت ؟
ج. بله، فقط در صورتى كه مواضع مسح در وضو خشك باشند، اشكالى ندارد.
176. اگر باران شديدى ببارد كه در جوى ها و كف زمين جارى گردد، پس از قطع باران آب هاى باقى مانده كه مجموعاً از مقدار كرّ بسيار بيشتر است آيا حكم آب قليل، جارى يا كرّ را پيدا مى نمايد؟
ج. بله، در جايى كه جمع شده حكم آب كر يا جارى را دارد.
177. اگر انسان علم به وجود نجاست بر پشت بام داشته باشد، آيا پس از قطع باران آب ناودان نجس است ؟
ص: 57
ج. اگر يقين ندارد كه آب ناودان با آن نجاست ملاقات پيدا كرده يا يقين به اتّصال آب باران با نجاست بعد از قطع باران نداشته، پاك است.
178. براى پاك كردن آب قليل آيا بايد حتماً آب كر را با آب قليل ممزوج كرد؟
ج. صرف اتّصال كافى است.
179. آيا نحوه پاك كردن ظروف غذا با حوض و استخر در آب قليل متفاوت است ؟
ج. فرقى ندارد، جهت اطلاع بيشتر به مسئله ى 157 رساله رجوع شود.
180. اگر كسى پس از تخلّى، آب قليلى داشته باشد كه لازم است با دست آن را بريزد، در صورت نجس بودن دستانش تكليف چيست ؟
ج. اگر ممكن است ظرف آب را با دهان خود بردارد و به دست هايش بريزد و يا حيله هاى ديگر - مثل ايجاد منفذ و سوراخ در ظرف - به كار بندد كه آب جريان پيدا كند.
181. اگر چيز نجس را كه با آب قليل بايد چند مرتبه شست - مثل محل بول - يك مرتبه به نحوى كه بيشتر از مقدارى كه در چند مرتبه آب مى كشيم، آب بريزيم، آيا پاك مى شود؟
ج. پاك نمى شود و بايد قطع و وصل شود.
182. اگر چيز نجس به گونه اى باشد كه به علل گوناگون آب كشيدن آن مشكل باشد، آيا براى پاك كردن آن مى توان سه بار با دست يا شىء خيس، روى آن چيز نجس كشيد؟
ج. پاك نمى شود، مگر با جارى شدن آب از جزئى ديگر، به هر نحو باشد.
ص: 58
183. اگر تمام دست يا پاى شخص نجس باشد و بخواهد قسمتى از آن را تطهير كند - مثلاً تا مچ را - آيا آن قسمت به جهت اتّصال با قسمت بالا نجس باقى مى ماند؟ و آيا فرقى بين آب قليل با كُرّ در فرض مزبور مى باشد؟
ج. اگر در بالا رطوبت سرايت كننده نباشد، قسمت پايين پاك مى شود و در اين جهت فرقى بين آب قليل و كر نيست.
184. آيا يك بار شستن ظرف نجس با آب كر، كفايت مى كند؟
ج. بله، كافى است.
ص: 59
185. شيره يا سكنجبين نجس شده را چگونه بايد تطهير نمود تا قابل مصرف شود؟
ج. قابل تطهير نيست، بله شيره ى نجس شده، اگر خيلى غليظ و سفت بوده كه نجاست به جاهاى ديگرش نرسيده باشد، همان قسمت نجس را جدا مى كنند و جاهاى ديگر آن پاك است.
186. گوشتى كه مقدارى چرب است، آيا قابل تطهير است ؟
ج. بله قابل تطهير است و نحوه ى تطهير آن مثل بقيّه اى اشيا است.
187. آيا خمير نجس قابل تطهير است ؟
ج. اگر قسمتى از ظاهر آن نجس شده است، آب كشيدن آن مثل بقيه اى چيزها است، و امّا اگر با آب نجس خمير كرده اند، تطهير آن محلّ اشكال است، مگر به فراگيرى آب مطلق بر جميع اجزاى آن علم حاصل شود.
188. آب كشيدن حبوبات و مواد خوراكى كه باطن آن ها نجس شده است،
ص: 60
چگونه است ؟
ج. پس از خشك شدن بايد آن ها را در آب كر يا جارى قرار داد تا آب به باطن آن ها نفوذ كند.
189. اگر مواد غذايى خيس خورده - مثل برنج - نجس شود، آيا با ملاقات با آب كر پاك مى شود، يا نفوذ آب به داخل برنج لازم است ؟
ج. اگر ظاهر آن ها نجس شود، به وسيله آب قليل يا فروبردن در آب كر و جارى پاك مى شود، و اگر باطن آن ها نجس شود ظاهر آن با آب قليل پاك مى گردد، ولى باطن آن ها پاك نمى شود، مگر اين كه در كر يا جارى به قدرى بماند كه آب به باطن آن ها نفوذ كند. (جهت اطلاع بيشتر به مسئله ى 166 رساله رجوع شود.)
190. پنيرى كه با شير نجس تهيه شده، آيا با نفوذ آب كر به تمام اجزاى آن قابل تطهير است ؟
ج. در فرض سؤال اگر آب مطلق به باطن آن برسد نه آب مضاف، پاك مى شود.
191. مقدارى گوشت با حبوبات نجس كه از نجاست آن ها اطلاعى نداشته ام پخته شده است، آيا گوشت قابل تطهير است ؟
ج. بله، با شستن با آب به نحوى كه ذكر شد پاك مى شود.
192. نحوه پاك كردن روغن نجس شده ى جامد يا مايع چگونه است ؟
ج. اگر بتوان به نحوى آب كثير مطلق را به تمام اجزاى آن عرفاً رسانيد پاك مى شود، هر چند پس از آن با حرارت و... بتوان آب را از روغن جدا نمود. ولى
ص: 61
در مورد روغن جامد مى توان همان موضع نجس را برداشت و بقيه اجزاى آن پاك مى باشد.
193. گوشه اى از يك هندوانه يا خربزه نجس شده است، آيا تمامى آن نجس مى شود يا خير؟
ج. همه ى آن ها به يك نحو و به يك حالت نيست و غالباً موجب سرايت نجاست نمى شود، بلكه اگر همان گوشه نجس را ببرند يا آب بكشند كافى است و اگر باطن آن هم نجس شده، با نفوذ آب كثير به باطن آن پاك مى شود.
194. نيم خورده ى حيوانات حرام گوشت مثل گربه و... چه حكمى دارد؟
ج. اگر - مثل سگ و خوك - نجس العين نباشند، پاك است.
195. اگر دارويى را از مواد نجس تهيه كنند، نجس است ؟ داروهاى شيميايى كه بر اثر فعل و انفعالات مواد به دست مى آيد چه طور؟
ج. اگر در جريان ساخت دارو، شىء نجس كاملاً استحاله شود، پاك و در غير اين صورت نجس است.
196. آيا داروهايى كه در بازار مسلمانان خريدوفروش مى شود و ساخت كفار است، پاك مى باشد؟
ج. تا علم به نجاست نباشد، پاك است.
ص: 62
197. اخيراً پنيرهايى ساخت بعضى از كشورهاى غير اسلامى، در بازار برخى از كشورهاى اسلامى به فروش مى رسند كه بنا به اظهار بعضى افراد مطّلع، مايه ى اوليۀ آن از معده ى گوساله ى تازه به دنيا آمده، تهيه مى گردد؛ چون ذبح آن گوساله به طريق شرعى نمى باشد، استفاده از آن پنير چگونه است ؟
ج. هر چند حيوان ذبح شرعى نشده باشد، پنيرمايه پاك است؛ ولى بنا بر احتياط واجب ظاهر آن را بايد آب كشيد. بنابراين با شك در طهارت و نجاست، محكوم به حلال بودن و پاكى است؛ پس استفاده از پنير مزبور مانعى ندارد.
198. برخى از پنيرهاى وارداتى از كشورهاى غير اسلامى با دست برش داده شده و قطعه هاى آن داخل حلب ها گذاشته مى شود و بعد آب مورد نياز به داخل آن ريخته مى شود، استفاده از آن ها چه حكمى دارد؟
ج. چون برش به وسيله ى كارد و امثال آن است، در صورت يقين به ملاقات آن با دست غير مسلمان در حين برش يا بعد آن، محكوم به نجاست است و با تطهير قابل استفاده است.
199. حكم گوشت هاى وارداتى از كشورهاى غير اسلامى چيست ؟
ج. محكوم به نجاست هستند.
200. آيا سوسيس هايى كه از كشورهاى غير اسلامى وارد مى شود، پاك است ؟
ج. اگر مشتمل بر گوشت است، پاك نيست.
ص: 63
201. آيا خوردن غذايى كه شخص كافر آن را پخته است، جايز است ؟
ج. در صورت علم به تماس بدن او با غذا، جايز نيست.
202. دندانم را پر كرده ام و دهانم به خون لثه نجس شده است، آيا پس از زايل شدن خون، دندان مذكور پاك است ؟
ج. بنا بر احتياط واجب، بايد آن قسمت پُر شده را تطهير كرد.
203. اگر دندان مصنوعى يا غذا در دهان، با خون لثه تماس پيدا كند، آيا حتماً بايد آن ها را آب كشيد؟
ج. لازم است آب كشيده شود.
204. آيا پس از خوردن يا آشاميدن چيزى كه نجس است، آب كشيدن دهان واجب است ؟
ج. آب كشيدن داخل دهان لازم نيست.
205. آيا چنانچه دندان مصنوعى در دهان متحرّك باشد و بتوان آن را از دهان خارج نمود، بايد در صورت نجس شدن آن را بيرون آورد و آب كشيد يا در فضاى دهان پاك مى شود؟
ج. در فضاى دهان نيز قابل تطهير است.
ص: 64
206. اگر از گل نجس شده گلاب بگيرند، پاك است يا نجس ؟
ج. نجس است.
207. معمولاً وقت شستن ظروف مقدارى مواد غذايى به فاضلاب مى رود، با اين وضع تكليف بنده چيست ؟
ج. بهتر است اين كار را نكنند.
ص: 65
208. لباس نجس را بعد زايل ساختن نجاست در ظرف آبى كه مقدار كمى آب دارد مى گذارند ولى از طريق شيرِ آب، متّصل به كُرّ است، آيا براى تطهير كافى است، يا فشار دادن لازم است ؟
ج. فشار دادن لازم نيست.
209. در تطهير با آب قليل كه خارج نمودن غساله لازم است، اگر فشار دادن را در مورد لزوم آن ترك كند تا غساله در مدّتى به خودى خود خارج شود - مثل لباسى كه روى بند آويزان مى شود - آيا كفايت مى كند؟
ج. كافى نيست.
210. در آب كشى با آب قليل كه خارج كردن غساله لازم است، چه مقدار از آن بايد خارج شود؟
ج. به مقدار معمول خارج شود، كافى است.
ص: 66
211. لباس را با پودر نجسى شسته اند، پس از آب كشيدن كف يا دانه هاى پودر لابه لاى لباس مشاهده شده، آيا لباس هنوز نجس است ؟
ج. در صورت شستن با آب كر يا جارى، پودرهاى نجس پاك مى شوند و كف و دانه هاى باقى مانده از آن پاك است.
212. اگر لباس نجس هنگام تطهير، رنگ پس دهد، آيا پاك مى شود؟ چنانچه رنگ نجاست باشد چه طور؟
ج. اگر رنگ، مربوط به نجاست نباشد و به مقدارى نيز نباشد كه آب را قبل از تطهير مضاف كند، پاك مى شود.
213. اگر لباس را از درون آب فشار دهيم تا غساله اش خارج شود كفايت مى كند، يا حتماً بايد خارج از آب فشار دهيم.
ج. اگر آب قليل است، بايد خارج از آب فشار داده شود.
214. آيا پايمال كردن فرش براى اين كه غساله اش خارج شود باعث تطهير فرش مى شود؟
ج. در صورت برطرف كردن عين نجس و آبكشى با آب كر، فشار و پايمال كردن لازم نيست و در آب قليل، فشار لازم نيست با دست باشد.
215. آبى كه در لباس پس از فشار دادن باقى مى ماند چه حكمى دارد؟
ج. اگر با چيزى غير از بول نجس شده و با آب قليل يا كر آب كشيده شده، پاك است و در صورت نجاست با بول و شستن با آب قليل، بايد يك مرتبه ى ديگر بر روى آن آب بريزند و غساله اش را خارج كنند.
ص: 67
216. آيا همين اندازه كه لباس را زير شير متصل به لوله ى شهرى آب كشى كنيم (زير شير بگيريم) لباس پاك مى شود، يا بايد غسالۀ آن را خارج كرد؟ آيا بايد آب به همه ى جاهاى لباس برسد؟ اگر هنگام شست وشوى، آب ترشح كند و به لباس يا بدن برسد، تكليف چيست ؟
ج. در صورت برطرف شدن عين نجس با فراگير شدن آب، لباس پاك است و ترشحات آن نيز پاك مى باشد.
217. اگر غير مسلمان لباسى را شسته باشد و آن را در آفتاب پهن كند، پاك مى شود يا خير؟
ج. خير، پاك نمى شود.
218. لباس آلوده به منى در بعضى موارد، پس از تطهير، رنگ و اثر آن باقى مى ماند. آيا اين مقدار شستن كافى است ؟
ج. اگر جرميت دارد نجس است، و اگر محرز شد كه فقط رنگ است، پاك است.
219. آيا لباس هايى كه از خارج مى آيد را مى شود پوشيد؟ و هم چنين وسايل ديگر وارداتى را مى توان استفاده نمود؟
ج. اگر سؤال از جهت طهارت و نجاست است، با شك در نجاست، محكوم به طهارت است؛ مگر آن اشيا و لباس ها از پوست حيوان باشد.
220. آيا بدن و لباس غسل دهنده ى ميّت پس از غسل به تبعيت پاك مى شود؟
ج. فقط دست غسل دهنده پاك مى شود.
ص: 68
221. ماشين هاى لباسشويى برقى كه لباس را خشك مى كند و تحويل مى دهد با توجه به قطع و وصل با آب كُرّ، آيا لباس را پاك مى كند يا خير؟
ج. اگر بعد از زوال عين نجاست يك مرتبه با آب متّصل به كرّ يا دو مرتبه با آب قليل مى شويد، پاك مى كند، البته لزوم دو مرتبه در آب قليل نسبت به لباس نجس شده ى به بول است و هم چنين در شستن به آب قليل، ملاحظه ى ساير احكام آب كشى با آب قليل بشود.
222. ماشين هاى لباسشويى موجود آيا تطهير مى كنند يا پس از شستن بايد دوباره لباس را آب كشيد؟ (با فرض اين كه برخى لباسشويى ها پس از پر شدن مخزن تا زمان تخليه كامل، ديگر متصل به آب لوله كشى نيست و برخى ديگر تا پايان چرخش به منظور خارج كردن غسالۀ لباس هر چند به مقدار كم ولى متصل به آب لوله كشى است)
ج. در مورد اوّل اگر آب متّصل به كر و لو براى يك لحظه هم فراگير لباس ها نمى شود بايد احتياط رعايت شود و در فرض دوم پس از فراگير شدن لباس هاى نجس به واسطه ى آب كر - در صورتى كه عين نجس برطرف شده باشد - لباس ها پاك مى شود و تعدّد و تكرار آب كشى و يا خارج كردن غساله نيازى نيست.
223. پيراهن نجسى كه به آن غذا ريخته شده و در ماشين لباسشويى شسته شده ولى بعد از آب كشى بازهم غذا در آن باشد، حكمش چيست ؟
ج. با وجود شرايط تطهير، پاك است.
224. متصدّيان لباسشويى هاى عمومى كه با افراد بى مبالات و حتى بى دين سر و كار دارند، آيا لازم است كه در مورد طهارت و نجاست لباس هاى مشتريان سؤال كنند؟
ج. لازم نيست سؤال كنند.
ص: 69
225. آيا آفتاب، لباس يا فرشى را كه بر روى ديوار پهن شده است، پاك مى كند؟
ج. خير.
226. آيا غساله لباس و فرش و... را بايد با فشار دادن خارج كرد يا همين مقدار كه خود به خود خارج شود يا خشك كنيم كفايت مى كند؟ معمولاً قالى شويى ها پس از شست وشو، قالى را در دستگاهى كه با چرخش سريع، غسالۀ فرش را خارج مى كند خشك مى كنند، آيا كفايت مى كند؟
ج. در صورت شستشو با آب كر، فشار دادن و خروج غساله لازم نيست و در آب قليل بايد غساله خارج شود، هر چند با چرخش سريع باشد.
227. اگر چيز نجسى روى فرش بريزد و قبل از اين كه جذب فرش بشود از فرش برطرف شود، آيا فرش پاك است ؟
ج. اگر رطوبت سرايت كننده نداشته، فرش پاك است.
228. پوست گوسفندى در آب نمك بوده است و موشى در آن مرده است، كيفيت تطهير آن چگونه است ؟
ج. بعد از خشكاندن پوست - بنا بر احوط - آن را در آب كر يا جارى بگذارند، به مدّتى كه آب در آن نفوذ كند.
229. بر روى زمين نجسى كه مرطوب بوده است، موكتى پهن كرده ايم اما نَم كشيده و
ص: 70
سنگين شده است، آيا موكت نجس است ؟
ج. در صورتى كه رطوبت زمين به اندازه اى بوده كه به موكت سرايت نموده، نجس است و در غير اين صورت نم و رطوبت اندك، موجب نجاست موكت نمى شود.
230. كيفيّت آب كشى موكت نجسى كه به زمين چسبيده است را بيان فرماييد؟
ج. بعد از برطرف كردن عين نجاست، با آب شلنگ - كه به شير آب وصل است - آنجا را بشويند، به طورى كه آب به تمام جاهاى نجس برسد.
ص: 71
231. آب كشى زمينى كه موزاييك و يا آسفالت شده است با آب شلنگ چگونه است ؟
ج. اگر آب شلنگ به تمام جاهاى نجس برسد، پاك مى شود.
232. اگر زمين سنگ فرش نجس شده باشد و با شلنگ متصل به آب لوله ى شهرى آب بكشيم، پاك مى شود؟ آيا بايد غسالۀ آن را جمع و خارج كنيم ؟
ج. بلى، پاك مى شود و خارج كردن غساله لازم نيست.
233. زمين سختى كه منفذى ندارد و پس از نجس شدن، امكان گود كردن آن نيست، در اين صورت با آب قليل چگونه قابل آب كشى است ؟
ج. بنا بر احوط در غير موارد عسر و حرج در خارج كردن غساله جايى كه آب ها جمع مى شود، نجس مى ماند. بله، اگر ظرف و يا چيز سفتى گذاشته شود تا آب ها در آن ها جمع و خارج شود تمام آن پاك مى شود.
234. آيا سنگ فرش خيابان مثل آجر، موزاييك، آسفالت و... پاك كننده ى كف كفش مى باشد؟
ج. آسفالت پاك كننده نيست، به مسئله ى 185 رجوع شود.
ص: 72
235. اگر كف پا يا كفش با بول يا آب نجس آلوده شود و سپس خشك گردد با راه رفتن بر روى زمين و يا مالش آن بر زمين پاك مى شود؟
ج. اگر به واسطه ى راه رفتن نجس شده باشد، پاك مى شود، به مسئله ى 184 رجوع شود.
236. رنگ هايى كه به درب ها مى زنند در صورتى كه بعد از نجس شدن، آن ها را بر درب ها بزنند، آيا ظاهر آن ها قابل تطهير است ؟ با توجّه به اين كه به روغن مخصوصى آغشته هستند.
ج. ظاهر آن قابل تطهير است.
237. اگر مصالح ساختمانى ضمن كار نجس شود، نحوه پاك كردن ساختمانى كه با چنين مصالحى ساخته شده چگونه است ؟
ج. ظاهر آن با آب كشيدن با آب كر پاك مى گردد.
238. آيا زمين، كف چرخ هاى وسايل نقليه مانند ويلچر را پاك مى كند؟ نوك عصا را چه طور؟
ج. پاك مى كند، به مسئله ى 189 رجوع شود.
239. آيا تابيدن آفتاب از پشت شيشه بر جسم نجس پاك كننده است ؟ و اگر پشت خود شيشه نجس باشد چه طور؟
ج. اگر خشك شدن مستند به آفتاب باشد، پاك مى شود.
ص: 73
240. اگر جايى از زمين، درب، ديوار و... نجس شده و خشك شده باشند، آيا پس از ازاله ى عين نجس مى توان آن را اندكى خيس كرد تا با تابش آفتاب پاك شود؟
ج. بله، مى توان.
241. اگر تمام كف توالت خيس باشد با نجس شدن گوشه اى از آن، آيا موجب نجاست تمام آن و حتى كف كفشى كه خيس است مى شود؟
ج. اگر خيسى به قدرى نباشد كه موجب سرايت نجاست شود، موجب نجاست نمى شود.
242. ديوار حمام يا دست شويى كه نَم دارند و در مجاورت فاضلابِ نجس هستند، نجس محسوب مى شوند؟
ج. خير، حتى اگر خيس باشد به نحوى كه آب از بالا جريان پيدا مى كند، آب واحد متصل، ساكن حساب نمى شود.
243. در برخى مناطق كه رعايت مسائل بهداشتى نمى شود، آبى كه معمولاً از فاضلاب منازل در جوى خيابان و كوچه ها جارى است چه حكمى دارد؟ اگر بدانيم كه فاضلاب فلان منزل يا محلّه نجس است، آيا همه ى جوى نجس است ؟
ج. در صورت عدم علم به نجاست، پاك است و در صورت علم به نجاست، اگر به آب جارى ريخته شود در غير مقدارى كه متغيّر به نجاست است حكمِ آب جارى را پيدا مى كند.
244. اگر در يك مهمانى يكى از ميهمانان متوجه شود كه غذا نجس است، آيا بايد به
ص: 74
بقيه اعلام نمايد؟
ج. اعلام لازم نيست و فقط خود بايد اجتناب نمايد و در صورت معاشرت با آن عدّه، پس از غذا به آنان اطلاع دهد تا آنچه نجس شده، پاك كنند. (به مسئله ى 146 رساله رجوع شود.)
245. در صورتى كه صاحب خانه پس از پخت غذا متوجه نجاست آن شود، آيا لازم است كه به ميهمانان اطلاع دهد؟
ج. بايد آنان را مطلع ساخته و از خوراندن غذاى نجس به آنان اجتناب نمايد.
(به مسئله ى 146 رجوع شود.)
246. آيا مى توان به كافر و يا كودك نابالغ غذايى كه نجس شده داد؟
ج. به مسئله ى 142 رساله رجوع شود.
247. در صورت نجس كردن وسايل ديگران آيا بايد به آن ها گفته شود؟ اگر وسايلشان مانند لباس و... نجس شد وظيفه چيست ؟
ج. اگر با آن وسايل و لباس ها، كارى كه در آن طهارت شرط است انجام مى دهند، لازم است گفته شود و اگر عالم به نجس شدن آن ها شد لازم نيست بگويد؛ مگر در آنچه مربوط به او هم هست.
248. شخصى با دست نجس مرطوب با ديگران مصافحه مى كند، آيا اطلاع دادن به آن ها لازم است ؟ و آيا شخصى لباس نجسى را كه به كسى عاريه مى دهد، آيا بايد او را از نجاست لباس مطلع نمايد؟
ص: 75
ج. در صورتى كه فرد مقابل درصدد انجام اعمالى است كه طهارت در آن ها شرط است، اطلاع او لازم است.
249. اگر با مختصر پرسش و پاسخى به نجس يا پاك بودن اشيا بتوان پى برد، آيا تجسّس لازم است ؟
ج. تجسس لازم نيست.
250. اگر انسان به مهمانى رفت و بچّه اش فرش صاحب خانه را نجس نمود، آيا واجب است به صاحب خانه بگويد؟
ج. اگر از فرش در اعمالى كه در آن طهارت شرط است استفاده نمى شود، اعلام لازم نيست.
251. اگر چيز نجس را در جايى بشوييم و آنجا نجس شود، مثل اين كه آب لباس نجس جايى بريزد و محل رفت و آمد ديگران باشد، آيا لازم است به آن ها بگوييم ؟
ج. اگر ديگران از آنجا استفاده اى مى كنند كه مرتبط با اعمالى است كه آن اعمال مشروط به طهارت است به آن ها بگويند.
252. آيا كودك و وسايل او جزو چيزهايى محسوب مى شوند كه در اختيار والدين هستند كه اگر ايشان آن وسايل را پاك بدانند مى توان آن وسايل را پاك دانست - مثلاً دست بچه اى زخم مى شود و آن بچه غايب مى شود و آنگاه كه برمى گردد عين
ص: 76
نجاست در دست او نيست و والدين بچه دست بچه را پاك مى دانند -، آيا مى توان آن را پاك دانست و معلوم نيست كه خودش آن را شسته يا والدين او آب كشيده اند؟
ج. محكوم به طهارت است، مگر علم بر خلاف باشد.
253. اگر بدن، لباس، ظرف و يا وسيله فردى نجس شود، امّا خود او متوجه نگردد پس از خروج او از اتاق و ورود مجدد او به داخل، آيا بايد حكم به طهارت آن نمود؟
ج. علم او به نجاست در حكم به طهارت لازم نيست بنا بر اظهر پس مى توان حكم به طهارت آن نمود.
ص: 77
254. آب كشيدن قرآن نجس، در صورت از بين رفتن آن پس از آب كشى چه حكمى دارد؟
ج. آب كشيدن قرآن نجس لازم است، هر چند قرآن غير قابل استفاده شود.
255. نوشتن قرآن با خون يا نجس يا متنجّس ديگر چه حكمى دارد؟
ج. حرام است و حرمت آن از نجس كردن قرآن شديدتر است و محو آن لازم است.
256. آيه و يا كلمه اى از قرآن مانند «اللّٰه» قيچى شده است، دست زدن بدون وضو به آن آيه يا كلمه اشكال دارد؟
ج. جايز نيست.
257. آيا دست زدن به كلماتى مانند «بسمه تعالى» يا «هو» يا كلمات فارسى مانند «خدا» و غيره بدون وضو اشكال دارد؟
ج. جايز نيست.
ص: 78
258. آيا كلماتى مانند «بسمه تعالى» و «اللّٰه» كه به زبان هاى خارجى نوشته شوند، جزو اسماى متبرّكه محسوب مى شوند.
ج. بله، جزو اسماى متبركه محسوب مى شوند.
259. آيا دست زدن به سايه ى آيه ى قرآن كه مثلاً روى در حياط، آهن برى شده، بدون وضو اشكال دارد؟
ج. ظاهراً اشكالى ندارد.
260. دست زدن بدون وضو به آبى كه چند ورق از قرآن يا كلمه «اللّٰه» در آن افتاده است، چه حكمى دارد؟
ج. اشكال ندارد.
261. دفن كردن يا سوزاندن قرآنى كه قابل استفاده نيست چه حكمى دارد؟
ج. بايد در جايى كه موجب هتك و يا نجاست نشود دفن نمود و از سوزاندن اجتناب كرد.
262. آيا اگر شخصى بر روى روزنامه اى بنشيند كه ممكن است آيه يا حديثى روى آن نوشته شده باشد، اشكال دارد؟
ج. در صورت يقين يا اطمينان به چنين نوشتارى از كارهايى كه موجب هتك است، بايد اجتناب نمود.
ص: 79
263. دور ريختن روزنامه يا كاغذهاى باطله كه داراى اسماى متبركه است، چه حكمى دارد؟
ج. از كارهايى كه موجب هتك است بايد اجتناب نمود.
264. آيا استفاده كردن از روزنامه و مجلات باطله كه داراى اسامى متبركه و ائمه - عليهم السّلام - هستند، براى بسته بندى كردن سبزى جات يا پاك كردن شيشه و...
اشكال دارد؟
ج. در صورت عدم علم به وجود چنين اسمايى در آن ها، اشكال ندارد.
265. چاپ كردن الفاظ جلاله و ائمه - عليهم السّلام - بر روى جاكليدى يا وسايل ديگر، چه حكمى دارد؟
ج. در صورتى كه موارد استفاده آن، هتك محسوب نشود، بى اشكال است.
266. از چه طريقى مى شود اسماى متبركه را از بين برد؟ آيا خط كشيدن روى آن ها كافى است ؟
ج. بايد به نحوى كه موجب هتك نشود به طور كامل آن را محو كند و يا در رودخانه يا چاه تميز بيندازد.
267. قطعه قطعه كردن اسماى متبركه كه غير قابل خواندن شوند چه حكمى دارد؟ و آيا محو كردن اسماى مباركه و آيات قرآن و ساقط شدن حكم آن ها با حذف و اضافه كردن
ص: 80
حروف كافى است ؟
ج. پاره كردن آن ها جايز نيست، ولى محو كردن آن ها جايز است.
268. در مورد اسامى متبرّكه كه در خيابان ها بر روى زمين افتاده، آيا مسئوليتى بر عهده كسى كه آن را ببيند هست يا خير؟ و نيز براى رفع اين مشكل چه بايد بكنيم ؟
ج. كسى كه آن ها را ببيند بايد آن ها را بردارد و احترام كند.
269. آستان قدس رضوى داراى كارخانه ها و محصولات فراوانى است كه از جمله آن ها كيك، ماست، و... بر تمام بسته ها، كارتن ها و ظروف اين محصولات آرم «آستان قدس رضوى» حك شده است، آيا چاپ عنوان «رضوى» بر بسته هايى كه قطعاً در زباله و زير دست و پا ريخته مى شود جايز است ؟ و آيا عابرين موظف به جمع آورى چنين نوشته هايى از سطح خيابان ها و معابر هستند؟ در صورت عسر و حرج در اين باب تكليف چيست ؟
ج. اسم منسوب به امامان - مانند رضوى - هم مورد احتياط است.
270. آيا هنگام انداختن اوراق امتحانى تصحيح شده در زباله يا سوزاندن آن ها، بايد اطمينان حاصل شود كه اسماى متبركه در آن ها نباشد؟
ج. خير، عدم اطمينان به بودن، رفع كننده تكليف است.
271. انداختن اسماى متبركه در نهرها و جوى ها چه حكمى دارد؟
ج. اگر آب جارى دارد، مانعى ندارد.
ص: 81
272. اگر سكه ى 10 تومانى كه نام مبارك حضرت رضا - عليه السّلام - روى آن است در دست شويى بيفتد و نتوان آن را بيرون آورد وظيفه ما چيست ؟
ج. بيرون آوردن و آب كشيدن آن اگر چه خرج داشته باشد، بر كسى كه آن را انداخته واجب است و اگر او اين كار را نكرد يا نتوانست انجام دهد، بر ديگران واجب مى شود و خرج آن از بيت المال داده مى شود و اگر بيرون آوردن آن ممكن نباشد، كسانى كه مطلع هستند نبايد به آن مستراح بروند ولى وجوب اعلام، محل تأمل است.
273. اگر حيوان حلال گوشتى صفحه اى از قرآن را ببلعد وظيفه صاحب حيوان چيست ؟
ج. ظاهراً وظيفه اى ندارد.
274. آيا شرعاً قرار دادن قرآن هاى قديمى و بدون استفاده در دستگاه هايى براى خمير كردن آن ها جايز است ؟
ج. جايز نيست.
275. حك كردن آيات قرآن روى قبرها چه حكمى دارد؟
ج. اگر محل عبور و مرور است، جايز نيست.
276. آيا مسئولان گورستان مى توانند از حك كردن آيات قرآن روى قبرها جلوگيرى كنند؟
ج. بله مى توانند بلكه اگر در مورد هتك است واجب است جلوگيرى نمايند.
ص: 82
277. محو كردن لفظ جلاله «اللّٰه» يا آيه ى قرآن روى سنگ هاى قبر بدون اجازه ى صاحب آن ها، در صورت دسترسى نداشتن به آن ها، چه حكمى دارد؟
ج. اگر در معرض هتك است، جايز است.
278. گاهى روى قطعه يا شمش طلا، قرآن يا اسم جلاله حكّ شده است. آب كردن چنين طلاهايى شرعاً چه حكمى دارد؟
ج. اگر موجب هتك آن نباشد اشكال ندارد، مانند محو كردن آن ها.
279. اگر نوارهايى كه آيات قرآن در آن ها ضبط شده است در فاضلاب بيفتد يا بسوزد، وظيفه ى ما چيست ؟
ج. حفظ حرمت آن ها خوب است.
280. آيا جايز است كه معلّمين، قرآن را در اختيار دانش آموزان بهايى، يا اهل كتاب قرار دهند؟
ج. اشكال دارد.
281. آيا خال كوبى روى بدن و همچنين خال كوبى اسم هاى ائمه - عليهم السّلام - روى بدن اشكال دارد؟ آيا نجس نمودن و يا دست كشيدن بدون طهارت بر آن ها حرام است ؟
ج. خال كوبى اگر مشتمل بر ضرر رساندن قابل توجه به نفس نيست، اشكال
ص: 83
ندارد و اما خال كوبى اسامى ائمه - عليهم السّلام - و نجس نمودن يا دست كشيدن بدون طهارت بر آن ها، اشكال دارد.
282. حكم استفاده از ظروفى كه آيه هاى قرآن در آن ها حكّ شده است، چيست ؟
ج. اگر موجب نجس شدن نباشد مانعى ندارد، بلكه گاهى به آن ها تبرّك هم مى شود.
ص: 84
283. چيز نجس تا چند واسطه نجس كننده است ؟
ج. به هر مقدار كه واسطه پيدا كند، نجس كننده است.
284. فتواى معظم له اين است كه متنجّس مانند خود نجس، نجس كننده است حتّى با تعدّد واسطه به هر اندازه كه باشد، ولى وضعيت زندگى حقير به نحوى بوده و هست كه بدون حكم به پاك بودن واسطه سوم به بعد نمى توانم زندگى كنم، وظيفه ى من چيست ؟
ج. در نجاست شىء كه با چيز نجس شده ملاقات كرده، فرقى بين كم و زيادى واسطه نيست، ولى لازم است از وسوسه اجتناب شود و تكليف به هر مقدار كه به عُسر و حرج برسد، منتفى است.
285. شخص وسواسى در طهارت و نجاست چه حكمى دارد؟ آيا راهى براى نجات وى از وسوسه هست ؟
ج. وسواسى كه غالباً پاك ها را نجس مى انگارد، بايد بنا بر تكليف شرعى از اين رويّه دست بردارد.
ص: 85
286. ملاك رطوبت سرايت كننده كه براى نجس كردن اشيا ذكر شده چيست ؟ مثلاً اگر كف زمين كاملاً خيس باشد و در گوشه اى از آن نجاستى قرار گرفته باشد تا چه ميزان اطراف آن محل نجس مى شود؟
ج. تا جايى كه خيسى آن به قدرى است كه آب واحد متصل صدق مى كند.
287. ترشحاتى كه در هنگام برطرف كردن نجاست پخش مى شود، چه حكمى دارند؟
ج. اگر با آب كر يا جارى مى شويند، پاك است.
288. آيا تينر و ساير حلاّل ها پاك كننده اند؟
ج. خير، پاك كنندگى در اصطلاح فقه با پاك كنندگى در اصطلاحات علوم ديگر هم چون شيمى و... متفاوت است.
289. دود بنزين، گازوييل، نفت، چوب و ساير اشياى نجس پاك است يا نجس ؟ آيا دوده، چربى و مواد باقى مانده از آن ها پس از سوختن چه حكمى دارد؟
ج. بخار و دود و شعله اى كه از چيز نجس يا متنجس بر مى خيزد پاك است ولى اگر بخار به صورت عرق و مايع درآيد چه از نجس باشد و چه از چيز نجس شده، نجس است. و بنا بر احتياط واجب بايد از چربى و روغنى كه از دود نجس و متنجس حاصل مى شود و بر سطوح مجاور آن مى نشيند اجتناب نمود.
290. گازوييل متنجس بعد از سوخته شدن به صورت دوده در مى آيد آيا استحاله
ص: 86
شده و پاك است ؟
ج. احتياط واجب اجتناب است. (به نحو مذكور در مسئله ى 198 رساله.)
291. ظروف و دستكش هاى پلاستيكى اگر نجس شود، آيا با آب كشيدن آن ها بعد از برطرف شدن نجاست تطهير مى شود؟
ج. بله.
292. آيا بخار حمام موجب سرايت نجاست مى شود؟
ج. خير.
293. آيا مُهرى كه نجس شده است را مى شود آب كشيد و با آن نماز خواند؟
ج. بله.
294. اگر چوب نجس شود چگونه بايد آن را تطهير كرد؟ اگر جايى از بدن با آن تماسى پيدا كند، آيا نجس مى شود؟
ج. اگر ظاهر آن نجس شده باشد، به وسيله ى آب قليل يا فرو بردن در آب كر و جارى پاك مى شود، ولى باطن آن پاك نمى شود، مگر اين كه در كر يا جارى به قدرى بماند كه آب به باطن آن نفوذ كند، يعنى آب به هر جايى از باطن كه يقين دارد نجاست به آنجا رسيده بود، برسد؛ و بنا بر احوط بايد آب مطلق به باطن آن برود نه آب مضاف و قبلاً آن را براى تطهير باطن خشك كنند.
ص: 87
ص: 88
ص: 89
ص: 90
295. رطوبتى غليظ و سفيد رنگ كه گاهى اوقات همراه با باد شكم و روده و يا در مواقعى به تنهايى از مخرج غائط خارج مى شود و شباهت بسيارى نيز به اخلاطى دارد كه از گلوى انسان خارج مى شود، آيا پاك است يا نجس ؟
ج. اگر همراه ذرّات باشد نجس است و در غير اين صورت اگر صدق عذره و غائط بر آن نكند، وجهى براى نجاست ندارد.
296. به علت ابتلا به كيست عفونى، از من عفونت خارج مى شود، آيا اين عفونت نجس است و موجب غسل مى شود؟
ج. اگر آن عفونت مخلوط به بول يا غائط باشد نجس است ولى موجب غسل نيست، مگر اين كه عفونت مخلوط با خون حيض و نفاس و استحاضه باشد.
297. اگر دكتر در ادرار كسى تشخيص اسپرم بدهد و خود او هم بعد از ادرار، آبى با لزوجت و چسبندگى ببيند و احتمال قوى دهد كه منى است آيا آن آب حكم منى را دارد؟
ج. اگر خصوصيات مذكوره در مسئله ى 350 رساله را ندارد، حكم منى را ندارد؛ مگر علم يا اطمينان حاصل شود.
ص: 91
298. آيا بول بچه شيرخوار پسر، نجس است يا نه ؟ و فرقى با بول دختر دارد يا خير؟
ج. بلى نجس است، لكن نحوه ى تطهير آن آسان تر است كه در مسئله ى 163 رساله بيان شده است و بول دختر مثل بول پسر نيست بنا بر احوط.
299. اگر در مدفوع كودك اجزايى مثل تخم هندوانه و يا خاكشير و... وجود داشته باشد و پس از شستن كهنه ى كودك هنوز آن اجزا برطرف نشده باشد، آيا ظاهر آن اجزا به تبعيت از كهنه پاك مى شود؟
ج. به شستن پاك مى شود.
300. آيا بخار بول يا آب نجس شده نجس است ؟ و اگر به صورت آب درآمد چه طور؟
ج. خود بخار پاك است ولى اگر به صورت عرق و مايع درآمد نجس است.
301. در محل مسكونى ما پرندگان حرام گوشت از جمله كلاغ هاى بسيارى زندگى مى كنند، آيا اجتناب از فضله هايى كه در محل زندگى آن ها مى باشد لازم است ؟ در صورت لزوم با توجه به رفت و آمد بسيار و نيز فصل بارندگى، رعايت اين مسئله موجب عسر و حرج شده است. چون تقريباً با گذشت زمان جاى كمى وجود دارد كه در آن ها فضله نباشد، و از طرفى اشخاصى هم كه با آن ها معاشرت مى شود يا مسئله را نمى دانند و يا بى توجّه اند، وظيفه چيست ؟
ج. در فضلۀ پرندگان حرام گوشت، اقوى نجاست است و وظيفه از جهت عسر و حرج - كه در شريعت نفى شده - در اينجا با جاهاى ديگر تفاوتى ندارد.
302. فضولات لاك پشت چه حكمى دارد؟
ص: 92
ج. اگر خون جهنده دارد نجس است، و در غير اين صورت، در حيواناتى كه خوردن گوشت آنان حرام است و در اجتناب و دورى از فضولات آنان عسر و حرج پيش نمى آيد، بنا بر احتياط واجب بايد اجتناب نمود.
303. اگر فضلۀ موش در خمير يا نان ديده شود تكليف چيست ؟
ج. تا وقتى كه به نجاست آبى كه با آن خمير كرده اند علم حاصل نشده باشد از مقدارى از اطراف آن اجتناب شود و بقيّه پاك است.
304. هرگاه در گندم فضلۀ موش ديده شود، آيا جستجو در آن كه شايد بازهم باشد لازم است و اگر آن را آرد كنند محكوم به طهارت است ؟
ج. جستجو لازم نيست و محكوم به طهارت است.
ص: 93
305. آيا ميته ى سوسمار خانگى نجس است ؟
ج. اگر خون جهنده ندارد، پاك است.
306. گاهى هنگام خرد كردن يا رنده كردن مواد غذايى، تكه هاى كوچكى از پوست انگشتان دست، بدون اين كه متوجه شويم و يا دردى حسّ كنيم و يا خون بيايد با چاقو يا رنده بريده مى شود، آيا اين تكّه هاى كوچك نجس هستند؟
ج. بنا بر احتياط واجب، نجس است و بعد از جدا كردن تكه ى پوست، مواد غذايى مزبور، تطهير شود؛ البته اگر عرفاً پوست كنده شده بر آن صادق است، نه مثل ماليدن كشك در كشك مال.
307. اشيايى كه با پوست مار درست مى شود آيا محكوم به نجاست اند؟
ج. پوست مار اگر خون جهنده نداشته باشد، هيچ نوع آن، نجس نيست.
308. آيا مايعى كه از كيسه آب جنين خارج مى شود، حكم نجاست را دارد؟ با توجه
ص: 94
به اين كه ممكن است قبل از زايمان كيسه پاره شود و از طريق مجراى تناسلى زن خارج شود؟
ج. اگر خون نداشته باشد، پاك است.
309. آيا وسايل چرمى كه از بازار غير مسلمانان خريدارى مى شود، حكم به نجاست آن مى شود؟ و اگر اصل چرم بودن مشكوك باشد، وظيفه چگونه است ؟
ج. با شك در چرم بودن، محكوم به طهارت است، مگر در صورت علم به نجاست، و اگر چرم بودن آن محرز است، محكوم به عدم تذكيه و نجاست است؛ مگر در صورت احراز ذبح شرعى حيوان يا احراز اين كه قبلاً در درست مسلمانى بوده و يا در بازار مسلمين بوده است.
310. آيا توپ هاى ورزشى چرمى كه در بازار مسلمين فروخته مى شود يا توسط دولت اسلامى از خارج وارد مى شود و معمولاً واردات آن ها از كشورهايى (هم چون چين، ژاپن، تايوان، آلمان و ساير كشورهاى) غير مسلمان است كه ذبح در آن جاها غير شرعى است، از حيث طهارت و نجاست چه حكمى دارند؟ بازى كردن با آن ها كه احتمال آلودگى به نجاست زياد است چه حكمى دارد؟
ج. اگر از چرم حيوان است، بدون احراز ذبح شرعى محكوم به نجاست است.
بلى اگر در بازار مسلمين تهيه شود و احتمال داشته باشد كه احراز تذكيه حيوان را كرده اند، محكوم به طهارت است و بازى كردن با توپ نجس مانع ندارد، و در صورتى كه يقين به ملاقات چرم نجس با بدن يا لباس - با رطوبت سرايت كننده پيدا شود - بايد براى عملى كه مشروط به طهارت است آن را تطهير كرد.
ص: 95
311. اگر پيه را از كشورهاى غير اسلامى وارد كنند و با آن صابون بسازند چه حكمى دارد؟
ج. اگر تزكيه آن احراز نشود، محكوم به نجاست است.
312. آيا بدن ميّت مسلمان قبل از غسل دادن نجس است ؟ و بدن در تماس با بدن او آيا نجس مى شود؟
ج. نجس است. و در صورت وجود رطوبت سرايت كننده نجس مى شود و در صورت خشك بودن نيز احتياط مستحب آن است كه محل ملاقات شسته شود.
313. آيا تماس اشياى مرطوب با بدن ميّت، بعد و قبل از سرد شدن بدن باعث نجاست اشيا مى شود؟
ج. اگر تماس قبل از تمام شدن سه غُسل ميّت، باشد باعث نجاست است.
314. جنازه اى را به خاطر تعذّر، تيمّم بدل از غسل داده اند، آيا چنانچه چيز تَر به آن برسد نجس مى شود؟
ج. بنا بر اظهر نجس نمى شود.
315. غساله اى كه مستقيماً از بدن ميّت ترشح مى كند در زمان غسل پاك است يا نه ؟
ج. در صورت اتصال به كر و تغيير نكردن غساله به واسطه تماس با ميّت پاك است و در غير اين صورت قبل از اتمام غسل ميّت نجس مى باشد.
ص: 96
316. گاهى پزشكان در عمل جراحى، از نخ بخيه اى استفاده مى كنند كه نجس مى باشد (مانند روده ميته). حكم آن را بيان فرماييد.
ج. اگر جزء بدن انسان شود - مثل پيوند كليه - مانعى ندارد.
317. آيا موى موش پاك است ؟ و اگر در هنگام نماز با ما باشد چه حكمى دارد؟
ج. پاك است، ولى مانع نماز است.
318. اگر انسان موى سر و يا ريش خود را بكند، آيا لازم است جاى آن را آب بكشد؟ آيا پياز مو نجس است ؟
ج. خير، پاك است.
ص: 97
319. جوش هاى غدّه مانندى كه در جاهاى مختلف بدن هست، كه گاهى از آن ها مايع قرمزرنگ خارج مى شود كه مرتّب غدّه هايش مى تركد و حوله و صورت را آلوده مى كند و موجب عسر و حرج است، آيا حكم خون را دارد؟
ج. تشخيص اين كه خون هست يا نه با خود مكلف است و با علم به خون بودن، از حيث نجاست، اجتناب لازم است، و براى نماز به مسئله ى 713 رساله رجوع شود.
320. زخمى را پس از خشك شدن محل زخم تطهير كرده و يقين به طهارت آن پيدا نموده ام؛ اما پس از مدتى متوجه شدم كه هنوز محل زخم خونى بوده است، تكليف عبادات و لباس ها و وسايلى كه در اين مدت با آن در ارتباط بوده ام چيست ؟
ج. شايد خون موجود بعداً دوباره آمده كه در همان حالى كه مى بيند آن را تطهير مى كند و عبادات قبلى صحيح و آن وسايل هم پاك است.
321. اگر جايى از بدن خونى باشد و بعد فراموش كند و در حال بى توجّهى آنجا را زير شير آب بشويد و سپس يادش بيايد ولى مى بيند اصلاً خونى نمانده، آيا همين مقدار
ص: 98
كافى است تا بنا بگذارد كه همه ى خون همان موقع برطرف شده است ؟
ج. اگر يقين دارد كه بعد از زوال عين نجاست هم، آب بر جاى نجس جارى بوده، پاك است.
322. در رساله آمده: از خونى كه در تخم مرغ مى باشد بنا بر احتياط بايد اجتناب كرد ولى اگر خون در زرده باشد سفيده پاك است و اگر در سفيده باشد زرده پاك است، كمى توضيح فرماييد؟
ج. منظور اين است كه چون پوست رقيقى زرده را احاطه كرده، نجاست از درون به بيرون و بالعكس سرايت نمى كند.
323. آيا فرآورده هاى خونى مثل پلاسما و سرم، نجس است ؟ و اگر پاك است آيا ظرف آن به تبع، پاك مى شود؟
ج. نجس است.
324. موقع دوشيدن شير روى آن كف جمع مى شود حال اگر ذرّه ى خون خشكى روى آن كف بيفتد شير نجس مى شود؟
ج. طهارت آن مشكل است.
325. اگر خلطى كه از دهان و يا بينى خارج مى شود خونى باشد تمام محل تماس با آن خلط نجس است ؟
ص: 99
ج. اگر قسمت خونىِ خلط نجس با ظاهر دهان و بينى تماس پيدا كند، فقط محل تماس نجس مى شود و تماس قسمت هاى ديگر يا قسمت خونى با باطن دهان و بينى، نجس كننده نيست.
326. موقعى كه بينى و دهان انسان خون مى افتد، آيا لازم است كه داخل بينى و دهان را آب بكشيم يا فقط بيرون آن كافى است ؟
ج. شستن بيرون كافى است.
327. اگر انسان پشه را در حين مكيدن خون بكشد، آيا خون مذكور پاك است ؟ اگر پس از مكيدن و پرواز باشد چه طور؟
ج. از خونى كه در حال مكيدن خارج مى شود و هنوز جزو پشه محسوب نمى شود، بايد اجتناب نمود. (توضيح كامل در مسئله ى 209 رساله آمده است.)
328. خون كمى در لباس مشاهده كردم اما نمى دانم چه خونى است، آيا محكوم به نجاست است ؟
ج. تا وقتى علم به نجاست خون پيدا نشود كه آيا خون حيوان جهنده است يا خون پشه و امثال آن، محكوم به طهارت است.
329. خونى كه زير پوست كوبيده شده و خون مردگى پيدا كرده، چه حكمى دارد؟
ص: 100
ج. در صورتى كه پوست روى آن سوراخ شده باشد اگر مقدار زمان زيادى از آن گذشته باشد، به گونه اى كه عرفاً آن را خون نگويند، پاك است و در غير اين صورت نجس محسوب مى شود و توضيح بيشتر در مسئله ى 105 و 106 رساله آمده است.
330. اگر انسان شك كند كه خون موجود در گوشت از خون هايى است كه بعد از ذبح شرعى در بدن حيوان مانده و در نتيجه پاك است يا از خون هاى هنگام تزكيه است، تكليف چيست ؟
ج. احوط اجتناب است.
331. طهارت خون باقى مانده در بدن حيوان ذبح شده ويژه حلال گوشت است يا حرام گوشت را هم شامل مى شود؟
ج. بنا بر اظهر در اين حكم فرقى بين آن دو وجود ندارد.
332. آيا خون باقيمانده در اجزاى حرام حيوان ذبح شده پاك است ؟
ج. طهارت آن خالى از وجه نيست.
333. هنگام مسواك از لثه هايم خون جارى مى شود، آيا مسواكى كه در تماس با لثه ى خونى است، اما پس از بيرون آوردن خونى نيست پاك است ؟ آب مضمضه، كه در آن خون مشاهده نمى شود چه طور؟
ج. در هر دو مورد احتياط در اجتناب است.
ص: 101
334. آيا سگ شكارى و يا سگ چوپان پاك است ؟
ج. در حكم نجاست با سگ معمولى فرق نمى كند.
335. اگر گوسفند از شير سگ بخورد، آيا گوشت آن نجس و حرام است ؟
ج. خير، حلال است.
336. آيا محل دندان هاى سگ شكارى بر بدن شكار را بايد شست ؟
ج. تطهير لازم است.
337. چرا ظرفى كه با آب دهان سگ تماس پيدا كرده، بدون خاك مالى پاك نمى شود ولى گوشت شكار و غير آن كه با آب دهان سگ تماس پيدا كرده با آب قابل تطهير است ؟
ج. چون حكم تعفير (خاك مالى) مختصّ به ظرف است.
338. ظرفى را كه سگ ليسيده، با مواد شوينده قوى هم چون صابون، پودر لباس، مايع ظرفشويى و.... مى توان پاك كرد و ضد عفونى نمود؟ آيا اين مواد مى توانند جايگزين
ص: 102
خاك مال كردن ظروف شوند؟
ج. مواد شوينده نمى تواند جايگزين خاك مال كردن ظرف شود و براى تطهير آن كافى نيست؛ مگر در مواردى كه خاك مال كردن به واسطه ى ويژگى ظرف مشكل يا غير ممكن باشد.
339. اگر سگى بر زمين گل آلود يا برف راه رود، آيا زمين را نجس مى كند؟ و آيا پس از خشك شدن برف به واسطه ى آفتاب، زمين پاك مى گردد؟
ج. فقط همان محل عبور سگ نجس مى شود مگر آن كه زمين به مقدارى خيس باشد كه نجاست آن به ديگر محل ها سرايت نمايد و در هر صورت اگر محل به واسطه آفتاب خشك شود پاك است.
340. آيا هنگامى كه باران بند مى آيد چنانچه سگى عبور كند، زمين نجس مى شود؟
ج. اگر زمين خيس باشد محل عبور سگ و جاهايى كه با رطوبت سرايت كننده به آنجا متصل است، نجس مى شود.
341. در رساله درباره ى آب دهان سگ كه در ظرف ريخته، خاك مالى بنا بر احتياط، لازم دانسته شده است، آيا اين حكم فقط مربوط به ظرف است، يا چوب و گوشت و ميوه و سفره و... را هم شامل مى شود؟
ج. اين احتياط فقط مربوط به ظروف است.
342. اگر سگ، استخوانى را كه ليسيده در ظرفى كه مايعى - مثل شير - دارد بيندازد آيا بايد ظرف را خاك مال كنيم ؟
ج. احتياطاً ظرف خاك مال شود.
ص: 103
343. اگر ظاهر حيوان حرام گوشت يا حلال گوشت نجس شوند چگونه تطهير مى شوند، آيا همين مقدار كه عين نجاست برطرف شود پاك مى گردند؟
ج. با بر طرف شدن عين نجس پاك مى شود.
344. گفته شده است مايه پنيرهاى وارداتى به برخى از كشورهاى اسلامى از پودر خوك گرفته مى شود. حكم آن را اعلام فرماييد؟
ج. محكوم به طهارت است، تا اطمينان به نجاست حاصل شود.
345. حكم ژلاتين كه از استخوان خوك يا گاو گرفته مى شود چيست ؟
ج. آن چه از استخوان خوك باشد، نجس است و آن چه از استخوان گاو است، نيز اگر از كشور غير اسلامى آمده نجس است.
346. قلم موهاى نقاشى كه از خارج مى آيد و از موى سگ و خوك - كه نجس العين هستند - مى باشد، حكم فقهى اينها چگونه است ؟ و خريدوفروش اينها چه حكمى دارد؟
ج. نجس است و خريدوفروش آن هم فى الجمله جايز نيست.
ص: 104
347. آيا الكل سفيد به فرمول C2H5OH - كه از چغندر يا كشمش يا انجير يا خرما گرفته مى شود - نجس است ؟ [البته اين الكل مست كننده هم هست] و در صورت نجاست، در اكثر آزمايشگاه هاى دانشگاهى، براى آموزش درسى از آن استفاده مى شود كه محصول واكنش شيميايى آن، يك مادّه ى ديگرى نظير اسيد و... مى شود، آيا محصول واكنش نجس است ؟ و هم چنين در صنايع داروسازى از آن به عنوان يك حلّال استفاده مى شود، آيا دارو نجس است ؟
ج. الكلى كه مست كننده باشد نجس است و با هر چه مخلوط شود آن هم نجس است و اگر در تركيبات، استحاله ى فراگير، صورت گيرد به اين كه تمام تركيبات مايع آن استحاله شود، نه فقط الكل، پاك مى شود.
348. آيا الكل سفيد و زرد نجس است ؟
ج. الكل مطلقاً مورد احتياط در نجاست است، مگر به گونه اى به دست بيايد كه از ابتدا مسموم كننده باشد نه مست كننده.
349. آيا شامپو كه بعضى مى گويند الكل داخل آن است نجس است يا خير؟ و در
ص: 105
صورت اطمينان وظيفه چيست ؟
ج. اگر علم يا اطمينان به وجود الكل دارد، مقتضاى احتياط، اجتناب است.
350. پرستار بعد از تزريق آمپول، پنبه ى الكلى كه تمام آن آغشته به الكل است روى موضع تزريق قرار مى دهد، چنانچه از محلّ تزريق خون خارج شود، آيا از طريق پنبه ى آغشته به الكل دست پرستار نجس مى شود؟
ج. اگر پنبه با خون نجس شده و الكل به دست سرايت كرده، دست نجس مى شود على الاظهر، و اگر پنبه با خون نجس نشود و فقط الكل به دست سرايت كند، دست نجس مى شود على الاحوط.
351. در مواردى الكل حكم دارو دارد و خوردن آن ضرورت پيدا مى كند، در اين موارد خوردن الكل چه حكمى دارد؟
ج. فقط در مواردى كه معالجه منحصر به خوردن آن است، اكتفا به حدّ ضرورت جايز است.
352. مقدارى انگور در مقابل آفتاب گذاشته شده تا پس از خشك شدن مويز شود. اكنون دانه هاى آن باد كرده آيا دانه هاى انگور نجس مى باشند است ؟
ج. ملاك، علم به جوش آمدن مغز آن با آفتاب است، كه در اين صورت بنا بر اظهر نجس است.
353. حكم شيره ى انگور كه از جوشاندن آب انگور (با ذهاب ثلثين) به همراه خاك
ص: 106
مخصوص به دست مى آيد و رنگ آن تقريباً قهوه اى و غليظ است چيست ؟ آيا خاك كه همراه آن است پاك مى باشد؟
ج. از حيث طهارت و نجاست اشكالى ندارد، و هم چنين اگر خاك در شيره مستهلك شود - كه نوعاً هم اين چنين است -، خوردن آن هم بى اشكال است.
354. در توضيح المسائل فرموده ايد كه اگر انگور و آب انگور به واسطه ى پختن يا غير آن جوش آيد بنا بر اقوى و احوط نجس، و خوردن آن حرام است. سؤال اين است كه بعضى از انگورها را تدريجاً براى سركه شدن مى ريزند و ممكن است وقت ريختن انگور بعدى، انگور اوّلى جوش آمده و نجس شده باشد و انگور دوّمى يا سومى را نجس كند، آيا به واسطه سركه شدن، مجموع انگورها پاك خواهد شد؟
ج. با سركه شدن، مجموع پاك مى شود.
355. خوردن كشمش و خرما در ميان شيرينى هايى كه با پخت مستقيم و يا غير مستقيم هم چون فر و... تهيه مى شود اشكال دارد؟ و در صورت نجاست، آيا تمام شيرينى نجس است يا همان قسمتى كه خرما و كشمش وجود دارد؟
ج. اگر موقع پختن جوش بيايند احتياطاً نجس است و هر مقدار از اطراف خود را كه پس از جوش آمدن، علم حاصل است رطوبت نجس آن ها سرايت كرده است نجس مى كند.
356. كشمش و خرما را اگر در آب بجوشانند يا سرخ كنند آيا نجس مى شود؟ اگر سوخته شده باشد چه طور؟
ج. بنا بر احتياط واجب نجس مى شود.
ص: 107
357. شخصى مقدارى كشمش جهت سركه ريخته و در ضمن آن چند دانه نخود يا عدس و... در آن بوده است، آيا پاك است ؟ و در صورت نجس بودن آيا سركه اى به دست آمده نجس است ؟
ج. پاك است.
358. گاهى در ظرف چربى، انگور مى ريزند كه سركه گردد. پس از سركه شدن، چربى هاى روى آن بالا مى آيد. آيا چربى ها نيز به تبعيّت، پاك مى شود؟
ج. احتياط در اين است كه اوّل ظرف را از آن چربى ها پاك كنند.
359. در صورتى كه آب انگور به واسطه مواد افزودنى شيميايى يا... تبديل به سركه شود، پاك است ؟
ج. بله، پاك است.
360. مى دانيم در تثليث شيره ى خرما به غليان، بايد آن را با آب جوشاند، آيا ملاك در تثليث شيره ى خرما به غليان (كم شدن دو سوّم) خرما با همان آب خارجى است يا خود خرما به تنهايى ؟
ج. ملاك در تثليث، همان شيره ى خرماى به جوش آمده نزد عرف است، نه خود خرما به تنهايى.
361. عرق و شراب چه فرقى دارند و حكم آن ها چيست ؟
ج. هر چه مُسكر (مست كننده)، باشد حرام است.
ص: 108
362. كافر چه كسى است ؟ حكم تماس با اهل كتاب چيست ؟
ج. تعريف كافر در مسئله ى 110 رساله آمده است و اهل كتاب هم، كافر و نجس اند.
363. مراد از اهل كتاب چه كسانى هستند؟
ج. منظور يهود و نصارىٰ و مجوس هستند.
364. نظر اسلام را درباره ارمنى، مسيحى، كليمى، يهودى و زرتشتى بفرماييد.
ج. همه كافر بوده و نجس هستند.
365. ارامنه اى كه در ايران زندگى مى كنند، چه حكمى دارند؟
ج. در حكم با ساير كافران يكسان مى باشند.
366. حكم دست دادن با مسيحيان چيست ؟
ج. مثل ساير كفّار هستند.
ص: 109
367. آيا مى توان با اهل كتاب معاشرت داشت و از طعام آن ها استفاده كرد؟
ج. آن ها كافر و نجس هستند.
368. معاشرت، غذا خوردن و رفت و آمد با فرقه بهائيّت چه حكمى دارد؟
ج. آن ها كافر و نجس هستند.
369. چرا كسانى كه از دين اسلام خارج اند، نجس هستند؛ با اينكه مى بينيم بهداشت و نظافت را رعايت مى كنند؟
ج. نجاست كفّار ذاتى است و با رعايت بهداشت و نظافت ظاهرى متفاوت است.
370. اهل حقّ يا على اللهى ها پاك اند يا نجس ؟
ج. نجس اند.
371. از آيا ورود افراد غير مسلمان در اماكن مقدسه مانند حرم امامان و حرم حضرت معصومه - عليها السّلام - جايز است ؟
ج. چون آن ها نجس اند، نبايد به آن اماكن وارد شوند.
372. فرقه هايى از قبيل صوفيه و دراويش حتى شيخيه با وجود افكار خاص و اعمال
ص: 110
خاص، نجس اند يا پاك ؟
ج. انواع مختلف دارند و در حكم مختلفند، تا وقتى كه مسلمان بر آن ها اطلاق شود پاك اند.
373. كسانى كه شش امامى يا هفت امامى اند، يا فرقه هاى صوفيه و... آيا پاك هستند؟
ج. از آنجا كه فرقه هاى مختلفى وجود دارد، هر يك ممكن است حكم مستقلى داشته باشد؛ ولى به صورت كلّى هر كسى كه بر وى مسلمان اطلاق شود، پاك است.
374. آيا توهين و فحاشى به مقدسات مانند قرآن و معصومين «العياذ باللّٰه» باعث ارتداد مى شود؟ تكليف كسانى كه مى بينند مكرّر شخصى توهين مى كند چيست ؟
ج. اگر كسى اعم از مسلمان يا غير مسلمان به يكى از دوازده امام - عليهم السّلام - دشنام دهد يا با آن ها دشمنى نمايد نجس است. (به مسئله ى 114 رساله رجوع شود.)
375. ممكن است برخى افراد هنگام عصبانيت و يا در فشار مشكلات زبان به كفرگويى باز كنند، آيا اين افراد حكم مرتدّ را دارند و آيا سلب اختيار نسبت به اين افراد صادق است يا نه ؟ و چنانچه بعد از رفع عصبانيت توبه كند مقبول است يا نه ؟
ج. واجب است توبه كند و از اين كلمات به زبان نياورد و اگر از حال اختيار خارج شده و چنين كلامى گفته باشد، مرتدّ نيست و بين كفرگويى و سبّ تفاوت است.
376. اگر جزئى از بدن كافر را به بدن مسلمانى پيوند بزنند چه حكمى دارد؟ پاك
ص: 111
است يا نجس ؟
ج. بعد از آن كه جزو بدن مسلمان شد، پاك است.
377. شخصى قبلاً كافر بوده و اين كفر خويش را از خانواده اش كه مسلمان هستند مخفى نگه مى داشته، و بدين ترتيب باعث نجاست بسيارى از اشيا و اماكن مورد ابتلا شده حالا كه به اسلام برگشته تكليف چيست ؟ با توجّه به اين كه تطهير آن همه ى اشيا عسر و حرج دارد و دليل آن را براى اطرافيان نمى شود توضيح داد.
ج. تطهير موارد مشكوكه لازم نيست و تطهير موارد معلومه تا به حدّ عسر و حرج نرسيد، براى استفاده ى مشروط به طهارت، لازم است.
378. مرتد به چه كسى مى گويند و آيا اگر فرد مسلمانى بخواهد به يكى از اديان پيامبران اولوالعزم بپيوندد، مرتد محسوب مى شود؟
ج. بله مرتد مى شود، در اين رابطه به مسئله 1946 رساله رجوع شود.
379. مسلمانى كه به دين ديگر بپيوندد، حكم دين در مورد او چيست و از لحاظ اخروى چه سرنوشتى دارد؟
ج. حكم او مرتد فطرى است كه وجوب قتل و جدا شدن زوجه اش و تقسيم مالش بين ورثه از جمله احكام مرتد فطرى است و در آخرت نيز اهل عذاب است.
ص: 112
380. شخصى كه جنب از حرام بوده و غسل كرده و بعد از مدّتى مثلاً دو ساعت بعد در بدن خود مانعى ببيند كه قبل از غسل هم وجود داشته، آيا با فرض بطلان غسل بايد از عرق جنب از حرام، هم چنان اجتناب كند؟
ج. گرچه نجس نيست ولى با بدن يا لباسى كه به آن آلوده شده تا خشك نشده است، نماز نخوانند.
381. آيا در عرق جنب از حرام فقط در نماز، اجتناب لازم است، يا در هر جايى كه طهارت بدن و لباس لازم است مثل طواف نيز اجتناب لازم است ؟
ج. فرقى نمى كند، هر مورد كه در موانع با نماز مشترك است، هر چند به احتياط لزومى، اجتناب از آن لازم است.
382. اگر انسان از حرام جنب شود و پس از غسل لباسى كه قبلاً به عرق جنابت از حرام آلوده بوده و خشك گرديده را بپوشد، اگر در اين حالت دوباره عرق كند و لباس مرطوب به عرق جديد گردد، نماز خواندن با آن چه حكمى دارد؟
ج. اشكال ندارد.
ص: 113
383. آيا گوشت حيوان حلال گوشت كه ذبح شرعى شده ولى نجاست خوار بوده، پاك است يا نجس ؟
ج. حيوان نجاست خوار ذبح شرعى مى شود و پاك مى گردد بنا بر طهارت آن كه اظهر است، لكن خوردن آن جايز نيست، مگر اين كه قبل از ذبح استبرا شده باشد.
384. حيوان با خوردن چه نجاستى «جلال و نجاست خوار» محسوب مى شود؟ آيا فقط با عذرۀ انسان است يا هر نجاست ديگرى هم چون خون نيز وى را نجاست خوار مى نمايد؟
ج. فقط با عذرۀ انسان بدون اختلاط و به نحو عادت كردن به خوردن آن است و گوسفندى كه گوشت آن از خوردن شير خوك روييده باشد بنا بر احوط ملحق به نجاست خوار است.
385. اگر به حيوان غذاى نجس شده بدهند، نجاست خوار محسوب مى شود؟
ج. خير.
ص: 114
ص: 115
ص: 116
386. ساختمان هاى دولتى [مثل مدرسه] كه تعدادى از دست شويى هاى آن رو به قبله ساخته شده است، آيا دانش آموزان مى توانند از آن استفاده كنند؟
ج. فرد غير بالغ تكليف ندارد و بالغين بايد مراعات كنند. و در اين گونه موارد براى تغيير بنا اقدام كنند.
387. اگر سكّه اى - كه اسماى محترمه دارد - در دست شويى بيفتد، با توجّه به هزينه ى آن كه براى بعضى افراد صرف آن مقدور نيست و با توجّه به انحصار دست شويى، آيا مى توان از آن براى تخلّى استفاده كرد؟
ج. آنچه ذكر شد، مجوّز هتك نيست و تطهير آن ممكن است به اجراى آب زياد متصل به كر، به گونه اى سكه را احاطه كند و اگر مسير آن متصل به فاضلاب شهرى است، از محل ابتلاى او پس از تطهير مذكور خارج مى شود.
388. اگر فردى شك كند كه آيا بول يا غائط از مخرج تجاوز كرده يا نه، آيا مى تواند بنا بر عدم تجاوز بگذارد؟
ج. بلى، و ميزان صدق عرفى استنجا است.
ص: 117
389. آيا اگر عورت را در هنگام آب كشى با آب قليل يك مرتبه به صورت مستمر آب بريزند، پاك مى شود يا حتماً بايد دو يا سه مرتبه آب قطع و وصل شود؟
ج. يك مرتبه به صورت مستمر كفايت مى كند، به صورتى كه بعد از زوال عين نجاست، آب بر آن جريان پيدا كند؛ بنا بر كفايت يك مرتبه آب ريختن در تطهير خصوص مخرج بول با آب قليل، كه در مسئله ى 71 رساله توضيح داده شده است.
390. اگر انسان در منزل ديگران متوجه شود كه توالت رو به قبله ساخته شده است، آيا وظيفه دارد صاحب خانه را مطلع سازد؟
ج. در موردى كه مستند به ابتلاء او است، تذكر بدهد.
391. در كشورهاى غير مسلمان كه در ساخت توالت ها سمت قبله رعايت نمى شود، تكليف چيست ؟
ج. شخص مسلمان بايد وظيفه اش را در رعايت سمت قبله، هنگام نشستن، رعايت كند.
392. اگر شك داشته باشيم كه بچه اى مميّز شده يا نه، آيا واجب است كه خود را از وى بپوشانيم ؟
ج. خير، واجب نيست، اگر چه احتياط خوب است.
ص: 118
393. حكم همراه داشتن دعا، تربت و انگشتر با اسماى متبركه، در هنگام تخلى چيست ؟ آيا گذاشتن در جيب پايين يا بالا كفايت مى كند؟ يا بايد كلاً از بردن آن ها به تخلى اجتناب كرد؟
ج. ميزان صدق عرفى هتك است، كه بايد اجتناب شود.
394. سكه هاى ده تومانى رايج منقش به اسم امام رضا - عليه السّلام - است، اگر هنگام تخلى اين سكه ها در جيب باشد اشكال دارد؟ و در صورتى كه هنگام نشستن، سكه در جيب و زير پا قرار گيرد، آيا موجب بى احترامى مى شود؟
ج. چنان چه ذكر شد، ميزان صدق عرفى هتك است، كه بايد اجتناب شود.
395. عشاير و چادرنشين ها - به خصوص در هنگام كوچ -، آب كافى براى تطهير ندارند، آيا چوب و سنگريزه براى تطهير مخرج بول آن ها كفايت مى كند؟ و آيا آن ها با اين حال مى توانند نماز بخوانند؟
ج. خير، كافى نيست و بايد براى نماز، خود را با آب تطهير كنند - چنان چه در مسئله ى 71 رساله بيان شده است - و در صورت ناچارى، حكم نماز خواندن با بدن و لباس نجس در حال اضطرار جارى است.
396. استخدام در بعضى از شركت ها و مؤسسات و... مستلزم معاينات پزشكى است - كه گاهى مشتمل بر كشف عورت است -، آيا اين عمل در صورت نياز جايز است ؟
ج. جايز نيست و اضطرارى كه به واسطه آن كشف عورت، اجازه داده شده است، فقط در ضرورت هايى است كه انجام آن منحصر بر كشف عورت است.
ص: 119
397. آيا اگر چاهى كه آب توالت به آن مى ريزد، با چاه آشپزخانه - كه اضافه آب و مواد غذايى هم چون برنج، نان و... در آن ريخته مى شود - يكى باشد، آيا اشكال دارد؟
ج. بهتر است متعدد باشند.
398. اگر محل غايط را با سنگ يا دستمال پاك كنند، آيا برطرف شدن لزجى غايط از محل لازم است يا نه ؟ و آيا اگر انسان عرق كند و يا محل غايط خيس شود، موجب نجاست بدن يا لباس مى شود؟ و آيا در اين صورت مى توان با اين بدن و لباس نماز خواند؟
ج. هرگاه با سنگ و كلوخ و مانند اينها غايط را با شرايطى كه در مسئله ى 74 رساله ذكر شده، برطرف كنند، بنا بر اظهر مخرج پاك مى شود و نماز خواندن مانعى ندارد و چنان چه چيزى هم به آن برسد، نجس نمى شود و ذره هاى كوچك و لزوجت محل، اشكال ندارد، مگر اين كه آن مقدارى كه معمولاً به وسيله سنگ و كهنه از بين مى رود، باقى بماند.
399. اگر كسى در زير دوش، درون رودخانه يا... بول كند، جهت تطهير لازم است لباس هاى خود را فشار دهد و محل بول را دست بكشد؟
ج. فشار دادن در تطهير با آب كثير، لازم نيست؛ اما دست كشيدن محل بول نقشى جز ازاله ى عين نجاست ندارد.
400. در بحث تخلى - كه پوشاندن عورت لازم است - مراد از عورت چه قسمتى از بدن
ص: 120
مى باشد و آيا ران و باسن، زير شكم و بالاى آلت و نيز ما بين دبر و بيضتين جزو آلت شمرده مى شود؟
ج. مراد از عورت - در باب تخلى - در زن قُبُل و دبر او به تنهايى است و در مرد قُبُل و دُبُر و بيضتين او است و قسمت هاى ديگر عورت محسوب نمى شود، هر چند موهاى روييده شده ى اطراف آلت، بهتر است پوشانده شود، همان گونه كه مستحب است از ناف تا ساق پوشيده شود؛ بلكه بهتر است هنگام تخلى در مكانى قرار گيرد كه اصلاً كسى او را نبيند.
401. اگر كسى در مكانى قرار گيرد كه يا بايد رو به قبله تخلى كند تا در منظر ديگران نباشد، يا در منظر ديگران رو از قبله بگرداند، كدام يك را بايد برگزيند؟
ج. اگر براى آن كه نامحرم او را نبيند، ناچار شود رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند، بايد رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند.
402. در نجاساتى هم چون بول - كه عين ندارد -، گفته مى شود پس از برطرف شدن عين نجس يك يا دو بار آب ريخته شود، منظور چيست ؟ و اگر بول كه در يك محل ريخته شده، خشك شده باشد، آيا به آن زوال عين اطلاق مى شود؟
ج. چون عين بول با آب ريختن زايل مى شود، ذكر مطلب فوق براى تذكر اين است كه شستنى كه زايل كننده عين بول است با شستنى كه پاك كننده محل است و اين دو از نظر حكم متفاوت هستند، اشتباه نشود و بول پس از خشك شدن، اگر جرمى از آن نماند، زوال عين آن مى شود.
403. برخى از شورت ها به قدرى چسبان و كوتاه است كه فقط عورت را مى پوشاند و
ص: 121
تمام حجم عورت از آن نمايان است، آيا پوشيدن و يا نظر به افرادى با اين پوشش، اشكال دارد؟
ج. اگر معرضيّت براى مفسده دارد، اشكال دارد.
404. لطفاً آداب تخلى را بيان فرماييد؟
ج. از جمله آدابى كه بهتر است رعايت شود آن است كه در وقت داخل شدن، پاى چپ را پيش گذارند و در هنگام خروج پاى راست را اوّل بيرون نهند و نيز گفتن «بسم اللّٰه» و دعاهاى وارد شده نيز مستحب است. همچنين خوب است هنگام تخلى سر پوشيده باشد و مستحب است در پايان تخلى، مردان استبراء نمايند. (جهت توضيح بيشتر در اين رابطه به مسئله ى 83 تا 85 رساله مراجعه شود.)
405. آيا در هنگام تخلى ذكر گفتن اشكال دارد؟
ج. خير، اشكال ندارد.
406. لطفاً امورى كه هنگام رفتن توالت بهتر است ترك شود را بيان فرماييد؟
ج. نشستن فرد در كنار راه، كنار نهر و چشمه و محل افتادن ميوه و درب خانه ها و نيز رو به آفتاب و ماه و رو به باد، بول نمودن و نيز در زمين سخت بول كردن و در سوراخ حيوانات و داخل آب راكد يا جارى و نيز در جايى كه موجب لعن انسان بشود و همچنين خوردن و آشاميدن در حال نشستن و مسواك كردن در حال تخلى و شستن خود با دست راست و يا تطهير خود با دست چپى كه انگشتر با
ص: 122
نقش اسماى خداوند در آن باشد (البته اگر موجب آلودگى نشود مكروه است و در غير اين صورت حرام است) و سخن گفتن - به غير ذكر خداوند و خواندن «آية الكرسى» يا حكايت اذان و يا گفتن «يرحمك اللّٰه» به كسى كه عطسه مى كند، اگر چه مورد روايت، تحميد خود عطسه كننده است - و سر بالا بول نمودن مرد و همچنين از بلندى بول كردن و تخلى ميان قبر كردن و زياد نشستن در توالت، از جمله چيزهايى است كه ترك آن در هنگام تخلّى مطلوب مى باشد.
407. اگر انسان به واسطه فشار غايط و بول توانايى تفحص از جهت قبله را نداشته باشد، وظيفه او چيست ؟
ج. مى تواند به گمان خود عمل كند، در غير اين صورت وظيفه اى ندارد.
408. گاهى پس از بول آبى خارج مى شود كه چسبندگى زيادى داشته و به آسانى از آلت و دست پاك نمى شود، اگر پس از تطهير هنوز چسبندگى آن وجود داشت، تكليف چيست ؟
ج. اگر چسبندگى تنها حالت پوست باشد و عرفاً جرمى از آن نمانده باشد، پاك شده است.
ص: 123
409. پس از استبرا احساس مى شود كه چند قطره بول در مجرا مانده يا بيرون مى آيد.
وظيفه مكلّف براى نماز و وضو چيست ؟
ج. نجس و مبطل وضو نيست، مگر با يقين به بول بودن آن يا خروج بول با آن.
410. يكى از مشكلات من اين است كه پس از هر مورد تخلّى، بعد از مدتى چند قطره آب خارج مى شود كه تا به حال با عمل استبرا، بنا بر پاك بودن آن مى گذارم. سپس سعى كردم براى خواندن نماز مواقعى را انتخاب كنم كه از وقت تخلى دور باشد. آيا لازم است براى نماز لباس و بدن را پاك كنم يا با وجود سختى، لازم است لباس را عوض كنم ؟ اگر تا به حال نمازهاى من فاقد طهارت بوده است، مرا براى جبران نمازهاى گذشته راهنمايى فرماييد و آيا با وجود اخلاص در اين نمازها و كثرت آن ها، لازم است همه را قضا كنم ؟
ج. اگر پس از استبرا رطوبت مشتبه خارج شود، محكوم به طهارت است، و اللّٰه العالم.
411. رطوبتى را كه بعد از بول در خود احساس مى كنم، پاك است يا نجس ؟
ص: 124
ج. اگر اصل خروج آن مشكوك است، اثرى ندارد و اگر رطوبت خارج شده و مشكوك بعد از استبراء باشد پاك است.
412. كسى كه عادت او شستن مخرج بول يا غايط و استبرا است، اگر زياد شك مى كند كه آيا مخرج بول و غائط را شسته يا استبراء كرده چه كند؟
ج. اگر در صحّت آن ها زياد شك مى كند اعتنا نكند، ولى اگر در اصل تحقّق آن ها شك مى كند، اگر چند مرتبه اعاده كند، سبب مى شود كه از اين به بعد غفلت و فراموشى نيايد، و اين مورد از موارد وسواس نيست.
413. آيا در صورتى كه مذى با شهوت تنها هم خارج شود، بازهم پاك است ؟
ج. بله اگر استبراء از بول كرده باشد، پاك است.
414. آيا زنان همانند مردان استبراى از بول بايد انجام دهند؟ و در صورت استحباب، نحوه ى آن چگونه است ؟
ج. استبراء درباره ى زنان نيست و سزاوار است كه بعد از بول اندكى آرام گيرند و تنحنح نمايند و فرج خود را به طرف عرض، فشار دهند. و تمام رطوبت هاى مشتبهى كه از آنان خارج مى شود، پاك است و نقض كننده طهارت نمى باشد.
ص: 125
ص: 126
ص: 127
ص: 128
415. آيا براى خواندن نماز مستحبى، هنگام وضو، نيّت ضرورت دارد؟
ج. هر وضويى نيّت لازم دارد.
416. در هنگام وضو آيا صرف نيّت با وضو بودن كفايت مى كند و آيا با اين وضو مى توان نماز خواند؟
ج. كفايت مى كند و مى توان با آن نماز خواند.
417. براى وضو گرفتن، چه نيتى بايد كرد؟
ج. يكى از اعمال واجب يا مستحب را بايد نيّت كند يا همان با وضو بودن را نيت نمايد. (توضيح بيشتر در مسئله ى 326 رساله آمده است.)
418. وضو گرفتن به قصد اين كه دائم الوضوء باشد، آيا براى نماز خواندن كفايت مى كند؟ به نيّت با وضو بودن چه طور؟
ج. كفايت مى كند.
ص: 129
419. آيا قصد رفع حدث براى وضو كافى است ؟
ج. بازگشت آن به همان طهارت داشتن است كه كفايت مى كند.
420. آيا كسى كه براى خنك شدن وضو مى گيرد وضويش صحيح است ؟
ج. خير صحيح نيست، به ذيل مسئله ى 284 رساله (شرط هشتم) مراجعه شود.
421. لطفاً حكم نيّت و قصد باطل نمودن وضو در اثناى وضو و بعد از وضو را بيان فرماييد؟
ج. نيّت باطل كردن وضو، باطل كننده آن نيست، مگر آن كه يكى از مبطلات از انسان صادر شود.
422. آيا وضو به نيّت نماز واجب قبل از وقت نماز صحيح است يا خير؟
ج. اگر بخواهد وضوى واجب را نيّت كند، خير. براى توضيح بيشتر به مسئله 324 و 325 رساله مراجعه شود.
ص: 130
423. در رساله فرموده ايد كه در وضو، شستن صورت و دست ها در مرتبه ى اوّل واجب، مرتبه ى دوّم مستحبّ و مرتبه ى سوّم حرام است، آيا مراد از مرتبه، ريختن آب است ؟ يا منظور دست كشيدن است ؟
ج. ميزان ريختن آب يا دست كشيدن نيست، بلكه شستن تمام عضو است كه گاهى با چند بار ريختن آب، يك بار شستن حاصل مى شود.
424. اگر صورت و دست راست را سه مرتبه بشويند ولى دست چپ را دو دفعه بشويند تا براى مسح مشكلى ايجاد نشود، آيا وضو صحيح است ؟
ج. در صورتى كه به قصد قربت خلل بزند و يا مسح به آب زايد شود، وضو باطل است.
425. در موقع وضو كه صورت شسته مى شود اگر مقدارى از آب دهان با آب صورت مخلوط شود، وضو چه حكمى دارد؟
ج. اگر مستهلك شود يا بعد از مقدار واجب از غَسْل باشد، مانعى ندارد.
ص: 131
426. شروع بار دوم قبل از اتمام بار اوّل در شستن اعضاى وضو چه حكمى دارد و آيا اصلاً بار دوم حساب مى شود؟
ج. تا بار اوّل كاملاً تمام نشده، بار دوم معنا ندارد.
427. شستن بار سوم كه در وضو حرام است، آيا باطل كننده وضو و نماز نيز هست ؟
ج. فقط حرام است و باطل كننده نيست؛ مگر در دست چپ كه آب خارج محسوب شده و مسح را دچار اشكال مى نمايد.
428. اگر هنگام وضو در رسيدن آب به همه جاى عضو شك كند، چه كارى لازم است ؟
ج. اگر بعد از وضو باشد آن شك اعتبار ندارد و اگر در اثناى وضو باشد موضع مشكوك را بشويد، البته اگر شك او از وسوسه نيست.
429. هنگام وضو اگر چند مرتبه دست بكشيم تا اطمينان پيدا كنيم كه آب رسيده است، آيا اشكالى دارد؟
ج. خير اشكال ندارد تا وقتى كه منجر به وسواس نشود.
430. آيا شستن لب هم جزو اجزاى واجب غسل و وضو حساب مى شود يا خير؟
ج. آن مقدارى از لب ها كه از ظاهر صورت به شمار مى رود، لازم است شسته شود.
ص: 132
431. آيا بايد در وضو آب را به زير موهاى ابرو هم رسانيد، يا اگر به ظاهر اكتفا شود، وضو صحيح است ؟
ج. اگر پوست زير ابرو پيدا نيست، شستن ظاهر آن كافى است؛ و اگر پيداست و يا مشكوك است، بنا بر احتياط واجب بايد آب را به زير ابرو هم برساند.
432. معمولاً در وضو صورت را با يك دست مى شويند آيا تفاوتى بين شستن با يك دست و شستن با دو دست هست ؟
ج. خير
433. آيا هنگام شستن صورت در وضو حتماً بايد آب را از محل رويش مو بريزيم يا اين كه مى شود از پايين تر - مثلاً بالاى ابروها - ريخت و بعد دست كشيد؟
ج. در جهت شستن به نيّت وضو، رعايت ترتيب عرفى از بالا به پايين لازم است ولى ريختن آب به پايين تر اشكال ندارد.
434. آيا در وضو لازم است آب به همه صورت برسد، يا فقط به همان مقدار كه پهناى دست آن را فرا مى گيرد كافى است ؟
ج. مقدار فاصله بين انگشت شست و انگشت ميانى به اضافه ى مقدار كمى براى يقين، لازم است شسته شود و غير از آن ضرورتى ندارد كه شسته شود.
(توضيح بيشتر در مسئله ى 238 رساله آمده است.)
ص: 133
435. در وضو حدّ شستن صورت تا كجاست ؟ آيا مقدارى از بينى و لب ها را بايد شست ؟
ج. مقدارى از بينى و دهان كه ظاهر است، بايد شسته شود.
436. اگر جوش صورت خونى شده باشد و وضو بگيريم، آيا صورت و حوله نجس و وضو باطل است ؟
ج. اگر قبل از وضو و يا در هنگام وضو برطرف شده و سپس يك مرتبه آب بر آن جريان يافته صورت و حوله پاك است و اما صحت وضو مبنى بر اين است كه پس از پاك شدن محل، جريان آب بر آن به نيّت وضو ادامه يابد و يا دوباره جارى شود و اگر شك در برطرف شدن آن دارد، وضو صحيح است ولى حوله و صورتش را تطهير كند.
437. آيا در وضو مقدارى از عذار (قسمت بالاى فك) و عارض (گونه) جزو صورت است و بايد شسته شود؟
ج. مقدارى از صورت كه بين انگشت شست و ميانى قرار مى گيرد در وضو بايد شسته شود. (به توضيح مذكور در مسئله ى 238 رساله مراجعه شود.)
438. اگر ريش انسان پرپشت و بلند باشد، آيا رساندن آب به پوست صورت لازم است ؟
ج. خير لازم نيست و شستن ظاهر مو كافى است.
ص: 134
439. اگر شخصى هنگام وضو سهواً دستش را از پايين به بالا كشيد، وضويش چه حكمى دارد؟
ج. اشكال ندارد.
440. آيا مى توان در يك وضو صورت را با هر دو دست شست ؟ و آيا مى توان در يك وضو با دست راست و در وضويى با دست چپ صورت را شست ؟
ج. اشكال ندارد.
441. آيا مژه هاى چشم در هنگام وضو لازم است شسته شود؟
ج. بايد شسته شود.
442. در رساله آمده اگر پوست صورت از لاى مو پيدا باشد در وضو بنا بر احوط بايد آب را به پوست رساند، حال اگر شك شود كه آب به پوست مى رسد يا نه، وظيفه چيست ؟
ج. اگر شك او از روى وسوسه است، اعتناء نكند و در غير اين صورت نمى تواند اكتفا كند.
443. مدتى بود كه در هنگام وضو يقين مى كردم كه به همه جاى صورت و دستم آب وضو را رسانده ام ولى بعداً ملتفت شدم كه پوست صورتم از لاى موهايم پيدا است و بايد آب را به زير موها مى رساندم و شك دارم كه آب رسيده بوده يا نه، نمازهاى
ص: 135
گذشته ام چه حكمى دارد؟
ج. شكِّ بعد از عمل اثر ندارد، لذا نمازهايتان صحيح است.
444. اگر آب در بعضى از عضو وضو جارى نشود بلكه بقيه اى عضو را به وسيله ى قطرات موجود در همان عضو بشويد كافى است ؟
ج. اگر با دست هم جارى شود كافى است و معناى جارى شدن اين نيست كه آب خيلى زياد باشد، بلكه همين كه آب از نقطه اى به نقطه ى ديگر منتقل شود، جارى شده است.
ص: 136
445. آيا مى توان ابتدا مچ دست را از بالا به پايين شست، بعد قسمت هاى بالاتر را به همين صورت (از بالا به پايين) شست ؟ به صورت برعكس چه طور (يعنى اوّل قسمتى از اعضاى بالا و از بالا به پايين بعد مچ دست را) و در كلّ تقسيم كردن دست به دو قسمت چگونه است.
ج. اگر به صورت دوم باشد، اشكال ندارد.
446. هنگام وضو گرفتن، اگر احياناً دست طورى قرار گرفت كه آب وضو به طرف آرنج سرازير شود، آيا اشكالى در وضو ايجاد مى شود؟
ج. چون به قصد وضو نيست، اشكال ندارد.
447. آيا بعد از يك بار شستن دست اگر آب از پايين به طرف آرنج برگردد، وضو باطل مى شود؟
ج. خير.
ص: 137
448. اگر انگشترى در انگشت باشد، در موقع وضو براى رساندن آب به زير آن، حركت دادن آن به بالا و پايين كفايت مى كند؟
ج. اگر آب از بالا به پايين در زير آن جريان پيدا مى كند، اشكال ندارد.
449. آيا شستن دست به صورت افقى هنگام وضو، اشكال دارد؟
ج. اگر ترتيب عرفى از بالا به پايين صادق باشد، اشكال ندارد.
450. آيا در وضو - چون قبلاً دست ها را تا مچ شسته ايم - شستن دست ها از آرنج تا مچ كافى است ؟
ج. خير، بايد تا آخر انگشت ها شسته شود.
451. اگر آبى - كه در هنگام وضو از شير مى چكد - روى دستى كه در حال شستن آن جهت وضو هستيم بريزد، چه حكمى دارد؟
ج. اگر نسبت به آب وضو مستهلك است، مانعى ندارد و در اينجا نيّت وضو هم مى تواند با آن بنمايد.
452. اگر در وضو هنگام شستن دست چپ، دستمان با رطوبت ديگرى تماس پيدا كند، آيا وضو باطل مى شود؟
ج. خير، به نحوى كه در سؤال قبلى گذشت.
ص: 138
453. آيا بستن شير آب هنگام وضو، هنگام شستن دست چپ، موجب اشكال در صحت وضو مى گردد؟
ج. خير اشكال ندارد.
454. آيا ريختن آب از پشت آرنج براى مردها، استحباب دارد؟
ج. بله، مستحب است.
455. اگر محلّ وضو - مثلاً دست - نجس شود و امكان شستن و تطهير آن نباشد، وظيفه چيست ؟
ج. اگر نجاست، تمام عضو وضو را فرا نگرفته باشد، وظيفه جبيره است و در غير اين صورت احوط جمع بين وضوى جبيره و تيمّم است. (توضيح بيشتر در مسئله ى 334 و 335 آمده است.)
456. آيا براى وضو لازم است زير پوست دست كه كنده شده ولى هنوز از دست جدا نشده شسته شود يا خير؟
ج. اگر آن پوست به بدن نچسبد، در صورت عدم عسر و حرج لازم است آب به زير آن برسد و در غير اين صورت لازم نيست و صورت هاى مختلف آن در مسئله ى 296 رساله بيان شده است.
ص: 139
457. اگر محلّ مسح را، مسح كشيديم ولى ترى دست به قدر واجب مسح، محلّ مسح را فرا نگرفت، وظيفه چيست ؟
ج. بعد از خشك كردن، دوباره همان محل را مسح كند يا در موضع ديگر از همان عضو به قدر واجب مسح نمايد.
458. به علت سوختگى، انگشتانم جمع شده است، به طورى كه با كف انگشتانم نمى توانم مسح سر و پا نمايم، آيا بايد با دست ديگر مسح كنم يا با پشت انگشتان همان دست يا با مقدار باقى از كف همان دست ؟
ج. اگر با مقدار باقى از كف همان دست مى توانيد، پس با همان كف دست مسح كنيد. هم چنين مى توانيد با كف دست ديگر سه موضع مسح را مسح نماييد.
459. اگر بعد از مسح شك كرديم كه ترى دست به قدر واجب مسح، محلّ مسح را فرا گرفته يا نه ؟ آيا مى توان به آن اكتفا كرد؟
ج. اگر او وسواسى نيست، وظيفه ى او اعاده ى مسح بعد از خشك كردن محل يا در موضع ديگر از همان عضو است.
ص: 140
460. اگر كف يك دست يا هر دو دست پيش از مسح نجس شود، وظيفه چيست ؟
ج. نجس شدن دست از مبطلات وضو نيست، مگر اين كه از جهت مسح مشكل ايجاد شود. پس اگر يك دست نجس شده است با دست ديگر، مسح ها را انجام دهد و اگر هر دو دست نجس شده و به قدر واجب مسح، در كف دست رطوبت پاك دارد، مسح را با همان قسمت پاك انجام مى دهد و وضو صحيح است و بعد موضع نجس را تطهير مى كند و در غير اين صورت بعد از تطهير دوباره وضو بگيرد.
461. اگر در حال وضو سهواً كسى قبل از مسح سر، مسح پا را كشيد، آيا وضو باطل مى شود؟
ج. بايد بعد از مسح سر دوباره پا را مسح كند.
462. كسى كه قبل از مسح شير آب - كه مقدارى آب روى آن باشد - را ببندد و بعد مسح كند، چه صورت دارد؟
ج. اگر با آب وضو، مسح به مقدار مسمّاى مسح واقع شده، صحيح است.
463. آيا مى توان قبل از مسح كشيدن سر و پا، با ترى دست چپ دوباره روى دست راست دست كشيد؟
ج. در اين صورت مسح ها را با كف دست چپ انجام ندهد، على الاحوط.
ص: 141
464. مسح سر اگر وصل به آب صورت شود، وضو را باطل مى كند؟
ج. با قسمت ديگر كف دست كه ملاقات با آب صورت نكرده، پا را مسح كند.
465. اگر شخصى مدّت ها بدون توجّه [جاهل قاصر] در هنگام مسح سر و پاها از آب وضوى صورت يا اعضاى ديگر استفاده مى كرده و با آن مسح مى كرده است، تكليف نمازهاى گذشته ى او چيست ؟
ج. اگر احتمال بدهد كه به قدر مسح واجب، رطوبت كف دست با آب اعضاى ديگر مخلوط نشده، محكوم به صحّت است و در غير اين صورت بايد آن ها را قضا كند.
466. آيا براى مسح سر لازم است، تمام سر پاك باشد؟
ج. فقط پاك بودن محل مسح، شرط است و بقيه سر لازم نيست پاك باشد.
467. اگر بعد از وضو شك كنيم كه مسح را انجام داده ايم يا نه، چه كنيم ؟
ج. اعتنا نكنيد.
468. اگر بعد از نماز شك كنيم، آيا در وضو مسح پا يا سر را كشيده ايم يا نه، نماز چه حكمى خواهد داشت ؟
ج. اشكالى ندارد.
ص: 142
469. مسح كردن سر و پا با دست چپ، چه حكمى دارد؟ آيا در غير ضرورت مى توان پشت سر را به جاى جلوى سر مسح كرد؟
ج. مورد اوّل جايز است و مورد دوم جايز و صحيح نيست.
470. تكرار چند باره مسح براى احتياط چگونه است ؟
ج. اگر به حدّ وسواس نرسد اشكالى ندارد. (به مسئله ى 262 رساله رجوع شود.)
471. آيا براى مسح مى توان از غير آب وضو استفاده كرد؟ و آيا مسح سر حتماً بايد از بالا به پايين باشد؟
ج. در حالت اختيار نمى توان با آب غير وضوى كف دست مسح كشيد، و بنا بر احتياط واجب بايد از بالا به پايين مسح كرد.
472. آيا حدّ مسح زن و مرد فرق دارد؟
ج. خير
473. اگر به جهت حرارت شديد قبل از مسح سر و پا، دست خشك شود، وظيفه چيست ؟
ج. بايد از آب ريش و ابروها دست را مرطوب كرده و مسح نمايد. (توضيح بيشتر در مسائل 257 الى 259 رساله بيان شده است.)
ص: 143
474. آيا مسح با يك انگشت كفايت مى كند؟
ج. بله، كفايت مى كند.
475. اگر شخصى قبل از مسح چند لحظه دست را روى عضو مسح شده نگه دارد و يا اين كه بردارد و دوباره بكشد، آيا مسح او صحيح است ؟
ج. صحيح است با مراعات خشك بودن محل، البته اگر مى خواهد دوباره بكشد.
476. آيا مسح بر موهايى كه از اطراف بر جلو سر جمع شده كافى است ؟ و كلاً در مورد موى بلند، چگونه بايد مسح شود.
ج. اگر موى جلوى سر به اندازه اى بلند است كه اگر شانه كند به صورتش مى ريزد يا به جاهاى ديگر سر مى رسد، بايد بيخ موها را مسح كند يا فرق سر را باز كرده، پوست سر را مسح نمايد. (به مسئله ى 251 رساله رجوع شود.)
477. آيا مسح سر در عقب سر و طرف راست و چپ صحيح است ؟
ج. خير، صحيح نيست.
478. آيا شخص وضوگيرنده، قبل از آنكه آب دست ها خشك شود و قبل از مسح كشيدن، مى تواند به ريش يا صورت خود دست بكشد؟
ج. خير.
ص: 144
479. اگر در بعد از نماز متوجه شود كه مسح سر را انجام نداده تكليف چيست ؟ در صورتى كه نداند براى چه نمازى در طول روز بوده چه بايد بكند؟
ج. بايد دوباره وضو بگيرد و نمازى را كه يقين دارد با آن وضو خوانده، اعاده يا قضا كند و اگر آن را نمى داند، توضيح حكم آن در مسئله ى 1126 رساله بيان شده است.
480. اگر قبل از مسح سر چند قدم راه برويم، وضويمان صحيح است يا خير؟
ج. در صورتى كه موالات بين افعال وضو از بين نرود، اشكالى ندارد. (به توضيح بيشتر در مسئله ى 287 و 289 رساله رجوع شود.)
481. اگر موى جلوى سر بلند باشد، چگونه مى توان بر آن مسح كرد و آيا بايد روى يك مسير مستقيم باشد؟
ج. بايد موهاى اضافى را كنار بزند و بر بن موهاى مربوط به جلوى سر مسح نمايد و همين كه عرفاً از بالا به پايين باشد، كافى است.
482. شخصى براى اين كه بيخ موهاى سر را مسح كند، موها را كنار مى زند و در نتيجه موهايش تر مى شود، آيا اين ترى براى مسح ضرر دارد؟
ج. خير ضرر ندارد، زيرا ميزان، جاى مسح است كه بايد خشك باشد.
483. اگر هنگام مسح سر، آب كف دست زياد باشد به گونه اى كه موجب جريان آب
ص: 145
شود، آيا لازم است آب كف دست را كم كنند؟
ج. خير، لازم نيست.
484. آيا مى شود با دست راست، پاى چپ را مسح نمود و با دست چپ پاى راست را مسح كشيد؟
ج. اشكال ندارد.
485. اگر در هنگام مسح سر، دست به صورت كشيده شود چه حكمى دارد؟
ج. با آن رطوبت نبايد مسح پاها را انجام داد.
486. اگر هنگام مسح سر يا مسح پا دست را به صورتى قرار دهد كه نوك انگشتان به طرف راست يا چپ باشد، چه حكمى دارد؟
ج. اشكال ندارد.
487. سربازِ در حال ديده بانى يا پست نگهبانى قانوناً نبايد پوتين خود را بيرون آورد. وى براى وضو (مسح) چه وظيفه اى دارد؟
ج. اگر از درآوردن چكمه در تمام وقت نماز قانوناً ممنوع است، براى وضو بايد آن را بيرون آورده و معلوم نيست اين منع، عقلايى باشد و واجب الاطاعة نيست.
بله اگر در معرض خطر باشد و بر خود بيمناك باشد، از باب ضرورت، بر كفش مسح كند.
ص: 146
488. آيا تمام قسمت روى پا از سر انگشت بزرگ تا برآمدگى روى پا، بايد مسح شود و آب به آن برسد يا كشيدن دست - هر چند بعضى از قسمت ها خشك بماند - كافى است ؟
ج. لازم است منقطع نشود، ولى پهناى آن به هر اندازه باشد كافى است.
(مسئله ى 253 رساله)
489. اگر هنگام شستن اعضا مقدارى آب از دست ها بر روى پا بريزد آيا بايد خشك شود و آيا ملاك مستهلك بودن چيست ؟ و نيز آبى كه قبل از وضو بر روى پا مى ريزد، چه حكمى دارد؟
ج. جاى مسح بايد خشك باشد و اگر به قدرى تر باشد كه رطوبت دست به آن اثر نكند، مسح باطل است. و مراد از مستهلك بودن آن است كه ترى آن به قدرى كم باشد كه رطوبتى كه بعد از مسح در آن ديده مى شود، بگويند فقط از ترى كف دست است.
490. براى مسح پا چه مقدارى از پا بايد مسح شود؟
ج. از نوك انگشتان پا تا برآمدگى روى پا و احتياط مستحب تا مفصل پا است.
491. مسح كردن هر دو پا هم زمان يا اين كه ابتدا پاى چپ بعد پاى راست چه حكمى دارد؟
ج. اولى (يعنى مسح كردن هر دو هم زمان) جايز و دومى (يعنى ابتدا مسح پاى چپ و بعد پاى راست) خلاف احتياط واجب است.
ص: 147
492. آيا مسح قسمت پايين پا كه موقع راه رفتن با زمين تماس پيدا مى كند استحباب دارد؟
ج. استحبابى ندارد.
493. دو مرتبه كشيدن مسح پا چه حكمى دارد؟
ج. در صورتى كه به حد وسواس نرسد، اشكالى ندارد.
494. آيا مى شود مسح پا را از برآمدگى پا تا نوك انگشتان (به صورت عكس) كشيد؟
ج. جايز است.
495. اگر در حال مسح سر، قسمتى از دست به آب صورت رسيده آيا مى تواند با قسمت باقى دست كه متصل به آب صورت نشده پاها را مسح كند؟
ج. بله مى تواند.
496. آيا بودن چند قطره آب بر روى پا هنگام مسح اشكال دارد؟
ج. به طورى كه آب مسح غالب باشد اشكال ندارد و همچنين اگر پا به مقدار واجب مسح، خشك باشد.
497. چنانچه هنگام مسح، تمام روى پا مسح نشود و مقدارى از وسط پا از مسح قطع
ص: 148
شود، آيا بايد دوباره مسح كند يا كافى است ؟
ج. بايد دوباره مسح نمايد.
498. آيا كسى كه مسح پا را از سر انگشتان نمى كشيده و فقط روى پا را مسح مى كرده، وضويش اشكال دارد؟ و تكليف نمازهايش چيست ؟
ج. آن وضو و نمازها باطل بوده است.
499. وظيفه ما در مسح، موقعى كه پا رطوبت دارد چيست ؟
ج. ابتدا بايد پا را خشك كرد و سپس مسح نمود، البته اگر رطوبت پا به قدرى كم است كه آب مسح بر آن غالب است، اشكالى ندارد.
500. در صورتى كه روى پا نجس باشد و نشود آن را آب كشيد، وظيفه ما براى مسح چيست ؟
ج. اگر جبيره ممكن نباشد، بايد تيمم نمايد و اگر جبيره ممكن بود، بنا بر احتياط واجب بايد هم تيمم كند و هم وضو بگيرد.
ص: 149
501. آيا وضوى بچه غير بالغ صحيح است كه قرآن به دست او بدهيم ؟
ج. اگر به نحو صحيح وضو بگيرد، صحيح است.
502. آيا كودك نابالغ، مُحْدِثْ به حدث اكبر مى شود؟
ج. فرق نمى كند، نسبت به هر سببى كه براى او ممكن است.
503. لطفاً معناى استحباب نفسى را بفرماييد كه آيا وضو استحباب نفسى دارد؟
ج. بله و معناى استحباب نفسى آن است كه وضو به قصد قربت صحيح است، هر چند نيّت هيچ يك از غايات آن را هم نكند، حتى نيّت بودن بر طهارت را.
504. زير باران به چه نحوه اى وضو گرفته شود كه وضو صحيح باشد، با توجّه به اين كه آب باران با آب وضو مخلوط مى شود؟
ج. عضو را در باران مى گيرد با رعايت ترتيب از بالا به پايين - به حسب قصد - و
ص: 150
در تمام زمان بارش قصد وضو داشته باشد؛ لكن در وضو بايد مسح سر و پاها به آب جديد از باران واقع نشود و آب وضو با آب باران جديد ممزوج هم نشود، كه اگر مخلوط گردد، چنانچه به حدّى است كه مانع از تحقّق مقدار واجب از مسح با آب وضو است، وضو باطل مى گردد، و اگر به مقدار مستهلك باشد، ضرر ندارد.
505. آيا اگر پس از وضو از بعضى اعضاى وضو خون بيرون بيايد، وضو باطل است ؟
ج. اشكالى ندارد.
506. غرق شدن در افكار عميق، به گونه اى كه صداى خبرى را متوجه نشود، آيا وضو را باطل مى كند؟
ج. اگر در ابتدا نيّت وضو داشته، اشكالى ندارد.
507. آيا خروج باد معده از انسان، ميزان خاصى در باطل شدن وضو دارد؟
ج. خارج شدن باد معده به هر مقدار كه باشد، باطل كننده وضو است.
508. آيا قبل از انجام غسل واجب يا مستحب، گرفتن وضو لازم است ؟
ج. غير از غسل جنابت براى نماز و غيره، وضو هم لازم است، چه وضو قبل از غسل باشد يا بعد از آن.
ص: 151
509. اگر در حين وضو چيزى بخوريم، وضوى ما درست است ؟
ج. اشكالى ندارد.
510. من قبلاً وضويم را اشتباه انجام مى دادم، آيا نمازم اشكال دارد؟
ج. اگر به نحو باطل بوده، نماز با آن هم باطل بوده است.
511. آيا وضو گرفتن به نيّت خواندن نماز واجب، قبل از وقت نماز و با علم به اين كه وقت نماز نشده است، اشكال دارد؟
ج. بايد به قصد طهارت و وظيفه ى فعليّه گرفته شود. هر چند داعى بر اين، با طهارت بودن در وقت نماز باشد.
512. حد اكثر چه زمانى قبل از اذان نماز مى توان به نيّت آن نماز واجب وضو ساخت ؟
ج. اصلاً قبل از وقت نمى توان وضو گرفت مگر به نيّت استحباب يا غايت واجب ديگرى غير از نماز مورد نظر.
513. در صورتى كه انسان مى داند بعد از داخل شدن وقت نماز اگر وضو را تأخير بيندازد، ناچار به مسح بر حايل مى شود، آيا تقديم وضو واجب است ؟ در صورتى كه تأخير وضو منجر به وضوى ضرورت يا تقيّه گردد، آيا باز همين حكم را دارد؟
ج. احوط لزوم تقديم است.
514. تجديد وضو جايز است يا نه ؟ و اگر شخص تجديد وضو كرد و نماز خواند، بعد يادش آمد كه وضوى قبلى اش باطل شده، آيا نمازى كه با اين وضوى جديد خوانده
ص: 152
صحيح است ؟
ج. تجديد وضو جايز است، و در فرض مذكور نماز او صحيح است.
515. فلسفه استحباب تجديد وضو براى نماز چيست ؟
ج. ائمه - عليهم السّلام - در روايت فرموده اند: «الوضوء على الوضوء نورٌ على نورٍ»؛ (وضو گرفتن در حال وضو، نورى است كه بر نور اضافه مى شود.)
516. كسى كه اعتقاد داشته دست راست دو بار بايد شسته شود، آيا وضويى كه مى گرفته صحيح است ؟
ج. بله، صحيح است.
517. وضو گرفتن با كفش غصبى چه حكمى دارد؟
ج. اظهر عدم بطلان وضو است، اگر چه با غصب كردن كفش، مرتكب گناه شده است.
518. كفش من در مكانى عوض شده است، آيا مى توانم با پوشيدن آن وضو بگيرم ؟
ج. اگر شاهد حال بر رضايت صاحب آن باشد، اشكال ندارد.
519. آيا وضو گرفتن در مكان غصبى اشكال دارد؟
ج. وضو صحيح است، هر چند مرتكب حرام شده است.
ص: 153
520. وضو گرفتن با كفش هايى كه مالك آن مشخص نيست، چه حكمى دارد؟
ج. وضو صحيح است، هر چند مرتكب حرام شده است.
521. هنگام وضو و غسل، چه مدت فاصلۀ زمانى در شستن اعضا اشكال ندارد؟
ج. در وضو، فاصله زمانى بايد به اندازه اى باشد كه در زمان شروع عضو بعدى، مجموع اعضاى سابق در هواى معتدل نخشكيده باشد؛ ولى در غسل، موالات لازم نيست. (جهت توضيح بيشتر به مسئله ى 287 رساله رجوع شود.)
522. لطف كنيد تفاوت وضوى زن با مرد را بفرماييد؟
ج. در واجباتِ وضو فرقى ندارند.
523. شخصى بعد از سه الى چهار ساعت بعد از غسل جنابت مى خواهد نماز بخواند و نمى داند محدث شده يا نه، آيا مى تواند احتياطاً وضو بگيرد؟
ج. اشكال ندارد.
524. اگر شخصى كه جاهل به بطلان وضوى خويش است، نماز بخواند، نماز او چه حكمى دارد؟
ج. آن نماز را دوباره بايد بخواند.
ص: 154
525. آيا خشك كردن رطوبت بعد از وضو مكروه است و يا خشك نكردن مستحب است ؟
ج. افضل، خشك نكردن است.
526. آيا خواندن نماز مستحبى بدون وضو به قصد ورود يا رجا جايز است ؟
ج. جايز نيست.
527. كسى كه به خاطر تنگى وقت بايد تيمم كند، چنانچه بر خلاف وظيفه خود عمل كرد و وضو گرفت، آيا وضويش صحيح است ؟
ج. اگر به قصد آن نماز وضو نگرفته، وضويش صحيح است.
528. اگر به واسطه ى عذرى داخل توالت وضو سازد، آيا اشكال دارد؟
ج. با رعايت طهارت محل شستن دست و صورت و مسح مانعى ندارد.
529. آيا مى شود با وضويى كه براى غير نماز گرفته شده، نماز يوميّه را انجام داد؟
ج. اشكالى ندارد.
530. آيا وضو هم مانند روزه با قصد باطل نمودن باطل مى شود؟
ج. باطل نمى شود.
ص: 155
531. آيا وضو گرفتن در ايام عادت صحيح است و همان ارزش وضوى زمان عادى را دارد؟
ج. استحباب وضو در ايام عادت باقى است، هر چند با آن نمى توان اعمالى را كه بايد با وضو انجام داد، به جاى آورد.
532. شخصى كه صرفاً به نيّت نماز ظهر و عصر وضو گرفته، آيا مى تواند با همان وضو نماز مغرب و عشا را بخواند؟
ج. اشكالى ندارد.
533. شخصى قبل از وضو دست ها و صورتش را شسته، آيا بايد آن ها را براى وضو خشك كند؟
ج. لازم نيست.
534. آيا با وضوى مستحبى مى توان نماز واجب خواند؟
ج. اشكالى ندارد.
535. با يك وضو تا چه زمانى مى توان نماز خواند؟
ج. تا وقتى كه يكى از مبطلات وضو حادث نشود.
ص: 156
536. كسى كه به علت سرماخوردگى آب براى او ضرر دارد، هنگام وضو چه بايد بكند؟
ج. اگر آب گرم براى او ضرر ندارد، در صورت دسترسى بايد با آب گرم وضو بگيرد و در غير اين صورت وظيفه او تيمم است.
537. خواب در چه حدّى وضو را باطل مى كند؟
ج. خوابى كه به واسطه ى آن چشم نبيند و گوش نشنود؛ ولى اگر چشم نبيند و گوش بشنود، وضو باطل نمى شود؛ و همچنين است اگر گوش هم نشنود ولى نخوابيده باشد، مثل اين كه به فكر مشغول باشد.
538. با وضويى كه براى نماز قضا گرفته شده، مى توان نماز ديگرى مثل نماز واجب بخوانيم ؟
ج. اشكالى ندارد و مى شود با آن هر عملى كه نياز به وضو دارد انجام داد.
539. آيا وضو گرفتن در دست شويى هايى كه فاضلاب آن به چاه توالت مى ريزد، اشكال دارد؟
ج. اشكال ندارد.
540. آيا مرد مى تواند در جايى كه يقين دارد نگاه زن نامحرم با ريبه به دست و بازوى او مى افتد، وضو بگيرد، در صورت ناچارى چه كند؟
ج. هرچند كار حرام كرده، ولى وضوى او صحيح است، و با پشت كردن به او و حفاظ قرار دادن دست ها به بدن وضو بگيرد.
ص: 157
541. اگر وضو گرفتن زن منحصر به حضور نامحرم باشد، وظيفه چيست ؟
ج. در زير چادر وضو بگيرد و به مقدار واجب و به مثل مرتبه اى از تدهين(1) اكتفا نكند.
542. وضو گرفتن مرد در جايى كه زن نامحرم او را مى بيند چگونه است ؟
ج. اگر مى داند كه زن، نگاه حرام مى كند، در جاى ديگر وضو بگيرد.
543. در رساله عمليّه حضرتعالى، مسئله 243 آمده است: در وضو اگر از پايين به بالا بشويد و به همان شستن اكتفا كند، بلكه مطلقاً در بعضى موارد وضو باطل است، مراد از «بعض موارد» چيست ؟
ج. مراد اين است كه به مجموع از پايين به بالا و از بالا به پايين قصد وضو كند يا بدون قصد باشد، به خلاف اينكه آب را از پايين به بالا بريزد، ولى هنگامى كه آب به پايين برمى گردد قصد وضو كند كه صحيح است. چنان كه در وسيلة النجاة آمده است.
544. اگر آبى بعد از وضو و غسل (پس از استبراء) از انسان خارج شود و نداند اين آب چه آبى است، چه حكمى دارد؟
ج. پاك است و ناقض وضو يا غسل نيست.
545. اگر بعد از وضو شك كند كه برخى اجزاى وضو را انجام داده يا خير، حكم وضويش چيست ؟
ج. لازم نيست اعتنا كند.
ص: 158
546. آيا بيرون آمدن خون از لثه در موقع وضو گرفتن، وضو را باطل مى كند؟
ج. اگر عضو وضو را در حين شستن نجس نكند؛ يعنى به خارج از دهان و صورت سرايت نكند، وضو باطل نمى شود.
547. اگر انسان بعد از استبراى از بول وضو گرفت و بعد از وضو رطوبتى مردّد بين بول و منى از او خارج شد، چه كند؟
ج. احتياطاً غسل كند و وضو هم بگيرد.
548. شخصى بعد از وضو خونى در صورت مى بيند و نمى داند قبل يا بعد از وضو بوده، آيا وضويش اعاده دارد؟
ج. خير، وضويش صحيح است.
549. اگر شخصى يقين به ضرر آب نداشته و وضو بگيرد و سپس معلوم شود كه آب برايش ضرر داشته، آيا وضويش صحيح است ؟
ج. اشكالى ندارد.
550. شستن دست ها و صورت و نيز مواضع مسح قبل از وضو چه حكمى دارد؟
ج. مانعى ندارد، فقط بايد مواضع مسح را خشك كند.
551. منظور از قصد طهارت، براى وضو چيست ؟ آيا در نيّت وضو، مشخص كردن
ص: 159
واجب يا مستحب بودن وضو لازم است ؟ و آيا با وضوى مستحب مى توان كار واجب انجام داد؟
ج. منظور از قصد طهارت با وضو بودن است و نيّت وجوب يا استحباب در وضو لازم نيست، و با وضوى مستحبى هم مى توان كار واجب را انجام داد.
552. گاهى از مهبل (فرج) خانم ها باد مى آيد، آيا اين مبطل وضو مى شود؟
ج. وضو باطل نمى شود.
553. شخص مى خواهد وضو بگيرد، ولى شخص ديگرى شير را باز مى كند يا شلنگ را مى گيرد تا او وضو بگيرد، آيا اشكال دارد؟
ج. خير اشكال ندارد.
ص: 160
554. در وضوى ارتماسى بعد از اين كه دست را در آب فرو مى بريم، حباب هايى روى دست ها درست مى شود، خصوصاً كسانى كه تارهاى موى دست آن ها زيادتر است، آيا وضو به نحو ارتماسى صحيح است ؟
ج. اگر حباب تشكيل مى شود، قبل از فرو بردن دست آن را خيس كند.
555. در وضوى ارتماسى اگر دست راست را در آب فرو كنيم و دست چپ را نيز در آب فرو نماييم و ارتماساً وضو بگيريم در صورتى كه دست راست را به دست چپ نكشد، آيا براى مسح سر و پاى راست اشكالى پيش مى آيد؟
ج. در صورت رسيدن آب به تمام اجزاى دست، اشكالى ندارد.
556. آيا در وضوى ارتماسى نيز، دست كشيدن استحباب دارد؟ و آيا دست كشيدن براى مسح اشكال ايجاد نمى كند؟
ج. استحباب ندارد و اطلاق آن مشكل است، مگر از اوّل قصد داشته باشد با دست كشيدن، غَسْل را انجام دهد.
ص: 161
557. در وضوى ارتماسى چند بار مى توانيم دست ها را داخل آب فرو كنيم ؟
ج. بايد دست را داخل آب نمود و در حال بيرون آوردن از آب، قصد شستن دست را نمود و اگر به قصد وضو چند بار دست را داخل آب كند، وضوى او اشكال دارد.
558. حكم انجام بعضى از اعضاى وضو به صورت ترتيبى و بعضى به صورت ارتماسى چيست ؟
ج. جايز است.
ص: 162
559. شخصى كه مى داند يك وضو و يك حدث از او سر زده وظيفه اش چيست ؟
ج. اگر نداند كدام جلوتر بوده است، چنانچه پيش از نماز است بايد وضو بگيرد، و اگر بين نماز است، بايد نماز را رها كند و وضو بگيرد، و اگر بعد از نماز است، نمازى كه خوانده صحيح است و براى نماز بعد وضو بگيرد.
560. شخصى با وضو بوده و يك نماز خوانده، حالا شك دارد قبل از نماز حدث سر زده يا بعد از نماز، آيا نمازش صحيح است ؟
ج. نمازش صحيح است.
561. اگر شخصى وضو گرفت و سپس آن را تجديد كرد و بعد از نماز متوجه شد كه يكى از اين دو وضو قبل از نماز باطل شده، حكم نمازى كه خوانده و نماز بعدى را بيان فرماييد.
ج. نمازى كه خوانده صحيح است و براى نماز بعدى بايد وضو بگيرد.
ص: 163
562. شك در خروج باد از شكم چه حكمى دارد؟
ج. اعتبارى ندارد.
563. اگر بعد از وضو گرفتن، در وضو شك كنيم، حكم آن چيست ؟
ج. اعتنا نكنيد.
564. وظيفه كسى كه در بين نماز شك كند، وضو گرفته يا نه، چيست ؟
ج. بنا بر احوط اگر ممكن است بدون انجام اعمالى كه با نماز منافات دارد - مثل پشت كردن به قبله - وضو بگيرد و نماز را تمام كند و سپس اعاده نمايد و اگر ممكن نيست به اميد مطلوبيّت نماز را تمام كند و سپس وضو بگيرد و نماز را اعاده نمايد.
565. شخص جاهل مقصّرى در موقع وضو گرفتن تا مچِ دست، آب مى ريخته و دست را بر آن مى كشيده است و يقين ندارد كه آب به لاى انگشتان مى رسيده يا نه، و دست به لاى انگشتان و بالاى آن ها هم نمى كشيده است، چون فكر مى كرده با شستن دست قبل از صورت نياز، به شستن مجدّد نمى باشد، آيا نمازهايى كه خوانده قضا دارد؟
ج. در صورتى كه با همان آب ريختن به قصد وظيفه، تمام عضو شسته مى شده نياز به دست كشيدن ندارد، در غير اين صورت در مواردى كه مى داند شسته نشده، بايد نمازهايش را قضا كند.
ص: 164
566. حكم شرعى كثير الشك در اصل وضو و ملاك وسواس عمومى و خصوصى را بيان فرماييد.
ج. كسى كه در اصل وضو كثير الشك است، اگر به حدّ وسواس برسد بايد به آن اعتنا نكند و شك در اصل فعل، مثل شك در اعضاى وضو و اجزا است. شك در يك چيز، سه مرتبه پياپى، اوّلين حدّ وسواس خصوصى است كه اين وسواس از مقدّمات وسواس عمومى مى باشد.
567. شخصى هستم كه نسبت به متعارف مردم وقت بيشترى صرف وضو گرفتن مى كنم، راهنمايى ام كنيد كه براى يقين پيدا كردن به شستن اعضاى وضو چه كنم ؟
ج. با دقت، هر محلى از عضو وضو را يك مرتبه بشوييد، ولى به هيچ وجه تكرار نكنيد.
568. آيا افراد وسواسى بايد به ظنّ خود مانند شك عمل كنند يا خير؟ اگر ظنّ قوى باشد چه طور؟
ج. اگر ظنّ واقعى باشد بايد بر طبق آن عمل كنند، به خلاف آن كه ظنّ صورىِ ناشى از وسوسه باشد.
569. شخصى بعد از اين كه وضو مى گيرد، احساس مى كند بادى از او خارج شده و مرتب وضو مى گيرد تا جايى كه براى هر نماز چند مرتبه وضو مى گيرد، آيا اين گونه مسائل و تلقين ها باعث بطلان وضو نمى شود؟
ج. خير، به اين احساس و خيالات توجه نكند.
ص: 165
570. شك در اين كه آيا عضوى از وضو را شسته يا نه، و يا صحيح شسته يا نه، چه حكمى دارد و اگر زياد شك كند تكليفش چيست ؟
ج. به مسئله ى 304 و 307 رساله رجوع شود.
571. كسى كه در وضو كثيرالشك است، آيا مى تواند به مسجد يا زيارت معصومين برود و يا قرآن بخواند؟
ج. اشكالى ندارد، هر چند تكليفاً بايد از شك پرهيز كند.
ص: 166
572. آيا باز گذاشتن شير آب، هنگام وضو، از مصاديق اسراف و گناه است ؟
ج. اگر وجه شرعى دارد - هر چند احتياطى باشد - به قدر ضرورت و نياز مانع ندارد و در غير اين صورت اجتناب شود.
573. درباره حكم شرعى زياده روى در مصرف آب هنگام وضو، راهنمايى فرماييد.
ج. وضويش صحيح است، موارد اسراف مختلف است و اگر سبب ضرر رساندن مالى شود، حرام است.
574. وضو با آبى كه با نور خورشيد گرم شده مكروه است. آيا اين كراهت درباره آبى كه پس از گرم شدن با خورشيد، سرد شود نيز باقى است ؟
ج. كراهت وضو با آب گرم شده با خورشيد، پس از خنكى آن بنا بر احوط باقى است.
575. در پارك هاى عمومى يا ميدان ها حوض هاى آب است، وضو گرفتن با آن ها چه حكمى دارد؟
ج. اشكال ندارد.
ص: 167
576. شخصى سرايدار يكى از اماكن دولتى - مثل اداره ى بهزيستى - است. اگر شخصى از اطرافيان اين شخص به عنوان ميهمان به منزلشان برود و از آب آن اداره براى وضو استفاده كند، آيا وضوى او صحيح است ؟
ج. در صورت نبودن شرطى از طرف اداره جهت آوردن ميهمان، وضوى او صحيح است.
577. اشخاصى در مجتمع هاى مسكونى زندگى مى كنند كه هزينه خدماتى آن از قبيل آب سرد و گرم، تهويه، نگهبانى و... را بر دوش ديگران مى اندازند، حكم اين اشخاص در مورد استفاده از آب در وضو و غسل چگونه است ؟
ج. اگر قصد دارد اصل پول آب را ندهد، حكم آب غصبى دارد و اما در غير آن از امتيازهاى مشترك مورد توافق، هر چند ذمّه ى او مشغول است و بايد بپردازد، اما وضو و غسلش صحيح است.
578. حكم وضو گرفتن از نهرى كه محل تقسيم آب روستا (به وسيله لوله ها) مى باشد را بيان فرماييد.
ج. اشكال ندارد، مگر اين كه صاحب آن ها از وضو گرفتن نهى كند كه در اين صورت اگر سيره و روش مسلمين استفاده از آن ها باشد، وضو صحيح وگرنه باطل است. (رجوع شود به مسئله ى 275 رساله.)
579. وضو از شيرهاى عمومى كوچه و خيابان كه براى استفاده عموم نصب شده
ص: 168
جايز است يا خير؟
ج. اشكالى ندارد.
580. وضو گرفتن از چاه ها يا جوى هايى كه در مزارع مردم وجود دارد، با عدم علم به رضايت صاحبان آن، چه حكمى دارد؟
ج. تا وقتى كه احراز كراهت و عدم رضايت صاحبان آن نشده باشد، اگر معمولاً متدينين از آن آب وضو مى گيرند، وضو گرفتن از آن ها اشكالى ندارد.
581. وضوخانه اى وجود دارد كه تابع مسجد است ولى پول آب آن از غير بودجه مسجد پرداخت مى شود، آيا استفاده از آن آب براى وضو اشكال دارد؟
ج. اشكالى ندارد.
582. چشمه اى در منطقه اى وجود دارد و اگر بخواهيم آب را براى منطقه اى كه مقدارى از آنجا فاصله دارد لوله كشى كنيم، مستلزم عبور از زمين هاى ملكى ديگران است، در صورتى كه صاحبان ملك اجازه ندهند، حكم استفاده از آب براى وضو و غسل چيست ؟
ج. جايز نيست لوله را بدون اجازه عبور دهند، اما وضو و غسل باطل نيست.
583. اشخاصى كه به مسافرت مى روند، در بين راه به مزارعى مى رسند كه آب جارى و حصارى هم در اطراف آب نيست آيا براى وضو گرفتن احراز رضايت مالك، شرط
ص: 169
است يا گمان نداشتن به عدم رضايت كافى است ؟
ج. تا وقتى كراهت صاحبان آن احراز نشود، وضو گرفتن اشكالى ندارد.
584. تميز كردن بعضى از اعضاى بدن قبل از وضو با آب مسجد چه حكمى دارد؟
ج. در حدّ متعارف اشكال ندارد.
585. وضو گرفتن در مسجد و نماز خواندن در مسجد ديگرى يا در مكان ديگر چه حكمى پيدا مى كند؟
ج. اگر مزاحمت با وضو گرفتن كسانى كه مى خواهند در آنجا نماز بخوانند نداشته باشد، اشكال ندارد. (جهت اطلاع بيشتر به مسئله ى 273 رجوع شود.)
586. اگر آب وضو كه از شير آب مى باشد به علت كلر به رنگ سفيد درآيد، آيا آن آب مضاف است يا خير؟
ج. اگر عرفاً به آن آب اطلاق شود، مضاف نيست و تطهير و وضو با آن جايز است.
587. اگر دست نجس بود و انسان يادش رفت آن را بشويد و با آب قليل وضو گرفت و نماز خواند آيا نماز صحيح است ؟
ج. اگر احتمال ندهد كه دستش را و لو با آب قليل شسته، بايد وضو و نماز را دوباره به جا آورد.
ص: 170
588. در صورتى كه دست نجس بود و آن را با آبى كه كر بودن آن مشكوك است شسته و وضو گرفته، آيا دست پاك شده و وضو صحيح است ؟
ج. دست را اگر قبل از شستن داخل آن آب كرده، بايد دست را آب بكشد ولى وضويش صحيح است.
589. آيا آب وضو بايد تصفيه شده باشد؟
ج. ضرورت ندارد، مگر آن كه موادّ محلول، آب را مضاف كرده باشد.
590. اگر كسى سهواً يا از روى جهل با آب غصبى وضو بگيرد، وضويش صحيح است ؟
ج. صحيح است ولى قيمت آب را ضامن است.
591. اگر آب ميوه تصفيه و صاف شود مى توان براى وضو استفاده كرد؟
ج. جايز نيست.
592. وضو گرفتن از آب هاى معدنى مثل آبگرم مغان و سبلان و سرعين و در كل آب هايى كه آهكى و گوگردى هستند، چه حكمى دارد؟ همچنين از آب هايى كه گل آلود است - مثل رود ارس - مى شود وضو ساخت يا خير؟
ج. تا صدق آب مطلق بر آن ها بكند، اشكال ندارد.
593. اگر وضو گرفتن فقط با آب آلوده و كثيف امكان داشته باشد آيا وضوى با اين آب
ص: 171
صحيح است يا بايد تيمم بگيرد؟
ج. در صورت مضاف شدن يا نجاست و يا ترس از ضرر رساندن آب آلوده، وضو با چنين آبى صحيح نيست؛ مگر در بعض موارد صورت اخير.
594. با توجه به غلظت و شورى درياچه اروميه، آيا وضو گرفتن از آن صحيح مى باشد؟
ج. بله صحيح است.
595. آيا ميهمان براى وضو و غسل بايد از ميزبان اجازه بگيرد؟
ج. لازم نيست.
596. اگر در بين وضو بفهميم كه آب غصبى است، ادامه وضو بنابراين قصد كه قيمت آب را بپردازيم، چگونه است ؟
ج. نمى توان وضو را ادامه داد، مگر اين كه در همان بين بتوان صاحبش را راضى نمود يا اطمينان به رضايت او داشت؛ هر چند به پرداخت قيمت آب به او.
597. شخصى بدون اطّلاع سازمان آب و فاضلاب انشعاب آب كشيده، وضوى او چه حكمى دارد؟
ج. اشكال دارد.
598. شخصى از منزل همسايه و بدون اطلاع سازمان آب لوله فرعى كشيده و پول آب را به همسايه مى دهد وضو و غسلش با آن آب چه حكمى دارد؟
ج. با اجازه از سازمان آب اشكال ندارد و بدون اجازه حكم آن گذشت.
ص: 172
599. آيا لاك و لوازم ديگر آرايشى كه زنان استفاده مى كنند براى وضو گرفتن اشكالى ايجاد مى كند؟
ج. لاك و امثال آن كه جرميّت دارد، مانع از رسيدن آب به پوست است، لذا بايد قبل از وضو آن ها را برطرف كند.
600. كاشتن خط لب و ابرو آيا مانع از رسيدن آب مى شود؟ وضو در اين صورت صحيح است ؟
ج. وضو صحيح است.
601. خضاب كردن دست و ناخن با حنا چه حكمى دارد؟
ج. براى وضو و غسل مانعى ندارد.
602. آيا بلند گذاشتن ناخن در وضو اشكال ايجاد مى كند؟
ج. اشكال ندارد، فقط بايد به زير آن قسمت هاى بلند از ناخن، آب برسد.
ص: 173
603. اگر زنى براى اين كه بعداً مى خواهد آرايش كند زودتر وضو بگيرد آيا در نيّت او خللى وارد مى شود يا وضوى او صحيح است ؟
ج. اگر قبل از وقت نماز باشد بايد به نيّت استحباب، وضو بگيرد، نه براى خواندن نماز واجب.
604. ابروهاى من ريخته و در دانشگاه مجبورم از سرمه استفاده كنم، وظيفه من در مورد وضو و نماز چيست ؟
ج. اگر سرمه مانع رسيدن آب به پوست است، لازم است برطرف شود.
605. داروهايى كه براى جلوگيرى از ريزش موى سر با تجويز پزشك استفاده مى شود، آيا براى وضو اشكال ايجاد مى كند.؟
ج. اگر مانع رسيدن آب به پوست است، بايد برطرف شود و اگر ضرورت دارد، وظيفه ى او جبيره است و احتياطاً تيمم هم ضميمه كند خوب است.
606. آيا موى مصنوعى در وضو و غسل، مانع از رسيدن آب به پوست مى شود؟
ج. اگر به پوست چسبيده است، مانع است.
607. پوست بدن اين جانب بسيار چرب است. آيا چربى آن در وضو و غسل، مانع از رسيدن آب به پوست است ؟
ج. اگر جرم ندارد كه مانع از رسيدن آب به پوست باشد، اشكال ندارد. اما اگر
ص: 174
احراز كند كه صورت يا دست ها به قدرى چرب است كه آب به پوست نمى رسد، اوّل محل وضو را از چربى خشك كند و بعد وضو بگيرد.
608. بر روى مچ دستم آثار رنگى كه از ساعت مچى نشأت گرفته باقى مانده است، آيا براى وضو گرفتن اشكال دارد؟ با توجّه به اين كه اثر باقى مانده پاك نمى شود.
ج. رنگ بدون جرم، مانع حساب نمى شود.
609. رنگى كه خانم ها براى موى سر استفاده مى كنند، آيا مانع از صحّت مسح در وضو مى شود؟
ج. بعد از برطرف كردن جرم، رنگ تنها مانع از مسح نمى شود.
610. اخيراً افرادى كه فاقد ناخن هستند، به وسيله پيشرفت علم پزشكى مى توانند ناخن مصنوعى بكارند.
1) حكم شرعى كاشتن ناخن مصنوعى را بيان فرماييد.
ج. شخصى كه اصلاً ناخن ندارد و مى خواهد ناخن مصنوعى بكارد، آن ناخن جزو بدن او نمى شود، چون رشد و نموّ ندارد و از اوّل اين كاشتن جايز نيست، چون اضطرار ندارد.
2) در هر حال اگر كسى ناخن مصنوعى بكارد، وظيفه اش در وضو و غسل چيست ؟
ج. در وضو و غسل اشكال پيدا مى شود و در داخل وقت نماز، ضايع نمودن امر واجب محسوب مى شود و قبل از وقت نماز هم خلاف احتياط است؛ ولى اگر اين كار را كرد و هنگام وضو يا غسل امكان بيرون آوردنِ آن نبود، بايد در مسح و غسل عمل به جبيره كند.
ص: 175
611. پس از نماز و گذشتن حدود يك ساعت از وضو گرفتن، متوجّه قى چشم شدم. اگر احتمال بدهم كه پس از وضو حاصل شده، آيا وضو صحيح است ؟
ج. در فرض مذكور وضو صحيح است.
612. آيا كرم، مانع از رسيدن آب است ؟
ج. اگر چربى آن به حدّى است كه عرفاً آب به پوست مى رسد مانع نيست.
613. آيا روغن زيتون يا نارگيل يا هر روغن ديگر، مانع مسح سر است ؟
ج. اگر چربى به گونه اى است كه عرفاً آب به پوست مى رسد، مانع نيست.
614. بعد از استفاده از مواد آرايشى و پاك كردن آن ها رنگى بر بدن باقى مى ماند، آيا اين رنگ مانع از رسيدن آب به پوست مى شود؟
ج. در صورت داشتن جِرم، مانع محسوب مى شود؛ ولى اگر فقط رنگ باشد (مثل رنگ حنا) مانع نيست.
615. اگر انگشت بزرگ پا هنگام وضو لاك داشته باشد، آيا اشكالى دارد؟
ج. اگر انگشتان ديگر پا، لاك ندارد مى توان از سر انگشتان ديگر مسح نمود اما اگر بخواهد از سر انگشت بزرگ مسح كند، برطرف كردن لاك به اندازه ى مسمّاى مسح لازم است.
ص: 176
616. آيا در مسح مى توان تمام انگشتان را به جز انگشت كوچك لاك زد و روى آن مسح كشيد؟
ج. بله، مى توان.
617. اگر چهار انگشت كوچك پا را لاك بزنيم و براى وضو انگشت بزرگ را لاك نزنيم، آيا وضو صحيح است ؟
ج. بله، با مسح بر انگشت بزرگ، وضو صحيح است.
618. دچار بيمارى اى شدم كه بايد پلك هايم را هر شب با پمادى مخصوص چرب كنم و حق استفاده از صابون را نيز ندارم تكليف چيست ؟
ج. هر مقدار كه وقت بستن پلك ها باطن حساب مى شود اشكال ندارد و در غير آن اگر چربى آن تا وقت نماز باقى بماند و براى وضو مانع باشد، بايد آن را كم كند به حدى كه عرفاً آب به پوست برسد و اگر از اين مقدار هم معذور است، وظيفه اش جبيره است.
619. شغل افرادى، به گونه اى است كه هميشه با رنگ يا گريس و چيزهاى ديگر سر و كار دارند و هر چه وقت صرف كنند، بعد از وضو بازهم رنگ يا گريس ديده مى شود، وظيفه اين افراد چيست ؟
ج. رنگ و چربى كه عرفاً جرم ندارد، مانع نيست و اگر مشكوك است بايد برطرف كند. (مسئله ى 297 رساله)
ص: 177
620. آيا اثر شستن دست آلوده به نفت و نيز رنگ خوراكى ها - مثل گردو و اثر گچ و سيمان و نيز خودكار و خودنويس و چيزى كه در مدت طولانى از دست پاك مى شود - مانع رسيدن آب به اعضا مى باشند يا خير؟
ج. در صورت داشتن جرم مانع محسوب مى شوند اما اگر فقط رنگ آن به اعضاى وضو باقى مانده باشد، مثل رنگ گردو اشكالى ندارد.
621. آيا موادى مانند ژل، كتيرا و روغن مو كه براى موى سر استفاده مى شود، مانع از وضو مى شوند؟
ج. اگر داراى جرم است كه مانع از رسيدن آب است بايد برطرف شود.
622. آيا سرمه چشم براى زنان در هنگام وضو ضررى به صحت وضو مى زند يا خير؟
ج. اگر داخل چشم كشيده شده باشد، اشكالى ندارد و در صورتى كه بيرون از چشم بوده و مانع از رسيدن آب به پوست باشد، لازم است برطرف شود.
623. اگر كسى بعد از وضو متوجه شده چيز خيلى كمى به اعضاى وضويش بوده چه كند؟
ج. اگر در وقت وضو بوده و مانع بوده بايد دوباره وضو بگيرد.
624. اگر وضوگيرنده در مسح پا، مانعى را بعد از مسح ديد آيا مى تواند مانع را برطرف
ص: 178
كند و دوباره مسح كند؟
ج. اگر موالات به هم نخورد، اشكال ندارد.
625. اگر قبل از وضو، از نظر مانع رسيدن آب وارسى شود و در اثناى نماز يا بعد از نماز متوجه مانعى شود حكم چيست ؟ و نيز اگر قبل از نماز وارسى نكرده باشد و بعد يا در اثناى نماز متوجه مانع شود.
ج. در صورت اوّل نماز و وضويش صحيح است و در صورت دوم وضويش را احتياطاً دوباره بگيرد؛ ولى اگر بعد از نماز متوجه شود نمازش صحيح است.
626. آيا پاك نمودن چرك هاى زير ناخن در هنگام وضو لازم است ؟
ج. اگر زير ناخن چرك باشد، وضو اشكال ندارد، ولى اگر ناخن را بگيرند بايد براى وضو چرك آن را برطرف كنند و نيز اگر ناخن بيشتر از حد معمول بلند باشد، بايد چرك زير مقدارى را كه از معمول بلندتر است برطرف نمايند.
627. آيا در اثناى وضو يا غسل مى شود مانع را برطرف كرد يا حتماً بايد قبل از شروع وضو باشد؟
ج. اگر موالات و شرايط وضو مثل شستن از بالا به پايين رعايت شود، اشكالى ندارد.
628. اگر موادّ روغنى به صورتى بود كه بدون پاك كننده از روى اعضاى وضو پاك
ص: 179
نمى شد و مواد شيميايى و پاك كننده در مدت نماز در اختيار نباشد، در چنين مواقعى تكليف وضو و غسل چيست ؟
ج. بايد وضو و غسل جبيره به جا آورد و احتياطاً تيمم هم بنمايد.
629. اگر شك كنيم، چيزى كه بر اعضاى وضو است جرم دارد يا خير تكليف چيست ؟
ج. بايد احراز كند كه آب به پوست مى رسد و اگر شك زياد ناشى از وسوسه است اعتنا نكند. (توضيح بيشتر در مسئله ى 297 و 375 رساله آمده است.)
630. آيا مى شود از روى جوراب نازك مسح كشيد؟
ج. جايز نيست.
ص: 180
631. اين جانب بر اثر بيمارى، بول و مدفوعم بدون اختيار خارج مى گردد و با توجّه به اين كه هيچ گونه احساسى ندارم تا بفهمم چه موقع خارج مى شود، آيا مى توانم با يك وضو دو نماز بخوانم يا بايد قبل از نماز دوّم تفحّص كنم ؟
ج. قبل از نماز بايد تفحّص كنيد.
632. شخصى كه سينوزيت دارد و استعمال آب سرد برايش ضرر دارد با توجه به اين كه بعضى ها معتقدند وضو با آب گرم ضررى ندارد، آيا بايد تيمم كند يا وضو بگيرد؟
ج. در صورتى كه آب گرم براى او ضررى ندارد بايد با آب گرم وضو بگيرد.
633. همراه داشتن كيسه ادرار - كه معمولاً نجس است - در هنگام نماز چه حكمى دارد؟ و اگر در بين نماز مدفوع يا ادرار بى اختيار خارج شود و كيسه پاك را نجس كند، نماز چه حكمى پيدا مى كند؟
ج. احتياط واجب آن است كه پيش از هر نماز مخرج بول و كيسه اى كه نجس
ص: 181
شده را آب بكشد يا عوض كند. (جهت اطلاع بيشتر به مسئله ى 318 رساله رجوع شود.)
634. وضو و غسل و نماز شخصى كه مدفوعش به كيسه مى ريزد چگونه است ؟
ج. به مسئله ى 312 الى 320 و نيز مسئله ى 378 رساله رجوع شود.
635. شخصى نمى تواند نجاست را از خود برطرف كند (به علت معلوليت در بيمارستان و پرستارها هم همكارى ندارند) حال با توجه به اين كه نجاست هم زياد است، در مورد وضو و نماز چه بايد بكند؟
ج. هر مقدارى كه مى تواند نجاست را از بدن كم كند و اعضاى وضو را تطهير كند و وضو بگيرد و نمازش را بخواند.
636. به دليل ساييدگى مفاصل قادر نيستم خود را تطهير نمايم، وظيفه من براى نماز چيست ؟
ج. هر مقدارى كه مى توانيد نجاست را از بدن كم كنيد و اعضاى وضو را تطهير كنيد و وضو بگيريد و نماز را بخوانيد.
637. كسانى كه پى درپى از آن ها بول يا غائط يا باد معده خارج مى شود، چگونه وضو بگيرند و نماز بخوانند؟
ج. به مسائل 312 الى 320 رساله رجوع كنيد.
ص: 182
638. وضو گرفتن برايم سخت و مضرّ است و نسبت به تيمم حساس هستم، وظيفه ام چيست ؟
ج. بايد بر چيزى كه حسّاس نيست، مثل قطعه سنگ پاك، تيمم كنيد.
639. جوانى هستم كه از كنترل باد معده عاجزم و براى گرفتن وضو و نماز دچار مشكل مى شوم، لطفاً مرا راهنمايى كنيد؟
ج. به وظيفه كسانى كه نمى توانند از بيرون آمدن بول و غائط خوددارى كنند، عمل نماييد. (مسائل 312 تا 320 رساله رجوع شود.)
640. كسى كه مبتلا به مرض نفخ شكم است، گاهى براى يك نماز بايد بيش از ده دفعه وضو بگيرد، تكليفش چيست ؟
ج. در اين باره به مسئله ى 316 رساله و قبل از آن مراجعه شود.
641. اگر شخصى به واسطه بيمارى (مسدود شدن مقعد) به جاى روده، كيسه اى در خارج بدن او وصل كنند براى نماز چه كند؟
ج. ظاهراً همان حكم مبطون را دارد، كه در رساله مذكور است. (به مسائل 312 تا 320 رساله رجوع شود.)
642. عمل خال كوبى در مواضع وضو چه حكمى دارد؟
ج. مانع وضو نيست.
ص: 183
643. اگر بر جراحت پوسته اى بگيرد و به نظر برسد كه در زير آن لكه ى خونى ايجاد شده، آيا مى شود بر روى آن وضو گرفت يا بايد پوسته ى روى زخم كنده شود و خون زير آن را پاك كرد و سپس وضو گرفت ؟
ج. اگر آن پوسته ظاهر بدن محسوب شود، كندن آن لازم نيست.
644. اگر روى زخم صورت و دست بخيه زده شده و يا سرم به دست باشد، با فرض پاك بودن دست و صورت و بخيه و سرم، وظيفه ى انسان وضوى جبيره است يا وضوى معمولى ؟ و آيا علاوه بر وضو تيمّم هم لازم است ؟
ج. اگر دست بر بخيّه بكشد و آب به گرداگرد سرم برساند، كافى است.
645. اگر عضو كافر را به دست مسلمان پيوند كنند - مثلاً از مچ تا انگشتان - و هنوز جزو بدن او نشده است، تكليف او از نظر وضو چيست ؟
ج. احتياطاً آن را جبيره كند و اگر مستوعب نباشد، تيمّم لازم نيست.
ص: 184
646. شخصى كه وظيفه اش وضوى جبيره است اگر در غير وقت نماز به نيّت طهارت وضو بگيرد، وضويش چه حكمى دارد؟ آيا با اين وضو مى تواند نماز واجب بخواند؟
ج. اگر وظيفه او جبيره بوده و در وقت نماز عذر او برطرف نمى شود، وضويش صحيح است و مى تواند با آن نماز بخواند.
647. وضوى شخصى كه تمام دست راستش در گچ است، چگونه است ؟
ج. با دست چپ صورت خود را بشويد و دست راست را هم جبيره كند و دست چپ را از بالا به پايين زير شير بگيرد كه شسته شود و مسح ها را هم با دست چپ انجام دهد و احتياطاً تيمم هم بنمايد.
648. بيمارانى كه زخم بازدارند - مثل زخم هاى شكم كه مرتب ترشح دارد - تكليف آن ها براى وضو و غسل چيست ؟
ج. به مسئله ى 330 رساله و نيز 333 و قبل و بعد آن ها رجوع شود.
649. شخصى به عنوان جبيره دستش را در كيسه ى پلاستيكى كرده و به جاى دست كشيدن آن را شسته است، آيا نمازش صحيح است ؟
ج. بايد نمازش را بنا بر احوط دوباره بخواند.
650. اگر يكى از اعضاى وضو زخم شده باشد و خون آن سفت شده باشد، براى وضو چه بايد كرد؟
ج. در صورتى كه عسر و حرج پيش نيايد بايد آن را اوّل پاك كرد و سپس وضو
ص: 185
گرفت و در صورت ضرر داشتن آب و يا عسر و حرج، بايد به وظيفه جبيره عمل نمايد.
651. اگر در جاى وضو زخمى باشد كه خونش بند نمى آيد و آب هم برايش ضررى ندارد، چه بايد كرد؟
ج. بايد به دستور جبيره عمل كرده و احتياطاً تيمم هم بنمايد.
652. مدتى شست پايم به علت ضرب ديدگى باندپيچى بود، آيا وضو از روى باند درست بوده است ؟
ج. بايد بر انگشت هاى ديگر پا كه باز است مسح كند و اگر چنين نكرده، وضو صحيح نبوده است.
653. هرگاه يك انگشت شكسته و تمام دست تا مچ را بسته باشند، وظيفه انسان براى وضو چيست ؟
ج. اگر براى بهبود انگشت، بستن تمام دست لازم است و يا باز كردن آن موجب عسر و حرج است، تمام آن حكم جبيره پيدا مى كند.
654. اگر محل مسح كسى زخم باشد، وظيفه اش چيست ؟
ج. در صورت عدم امكان براى تطهير محل، بايد به وظيفه ى جبيره عمل نمايد.
(مسئله ى 330 رساله)
655. خونى كه زير ناخن مى باشد و به صورت جامد درآمده است، آيا نجس است ؟
ص: 186
براى وضو چه بايد كرد؟
ج. در صورتى كه روى آن باز نشده است، براى وضو اشكالى ندارد و اگر باز شده باشد، در صورتى كه مدت زيادى از آن گذشته و ديگر به آن خون گفته نمى شود، اشكالى ندارد و در غير اين صورت بايد اوّل آن را ازاله و تطهير نمود و سپس وضو گرفت و در صورت عسر و حرج بايد به حكم جبيره عمل كرد و احتياطاً تيمم هم ضميمه نمود.
656. آيا از پارچه ى ابريشمى براى جبيره مى توان استفاده كرد؟
ج. در وضو و غسل و تيمم مانعى ندارد.
657. آيا مى شود به عنوان جبيره، پلاستيك گذاشت ؟
ج. مانعى ندارد.
658. آيا مى توان براى وضوى جبيره اى از كيسه ى پلاستيكى و يا چسب زخم استفاده كرد؟
ج. بله، مى توان با آن جبيره نمود، به شرط اين كه پاك باشد و زيادتر از حدّ را نپوشاند.
659. اگر شخصى براى كسى كه دست او شكسته و گچ گرفته آب بريزد، وضوى او چه حكمى دارد؟
ج. اشكالى ندارد.
ص: 187
660. اگر هر دو دست انسان (تا مچ)، در گچ باشد چگونه بايد وضو بگيرد؟ و اگر نتواند مسح را انجام دهد، چه بايد بكند؟
ج. اگر هر دو دست است، بايد با كمك ديگران وضوى جبيره بگيرد و مسح او را هم فرد ديگرى انجام دهد، به اين صورت كه از دست او آب بگيرد و به جاى مسح او بكشد و احتياطاً او با كمك ديگران تيمم هم بنمايد. (مسئله ى 290 رساله)
ص: 188
661. اگر شخصى پايش قطع شده باشد و فقط پاشنه ى پاى او مانده باشد - يعنى قسمتى را كه بايد مسح بكشد از بين رفته باشد -، وظيفه او در مسح چيست ؟
ج. احتياط آن است كه در نزديك ترين محل پا به محل مسح، پا را مسح نمايد و پس از آن تيمم نيز بكند.
662. شخصى كه هر دو پاى او از زانو قطع شده است، وظيفه ى وى درباره ى مسح چيست ؟ آيا ضميمه كردن تيمّم لازم است ؟
ج. احتياط آن است كه در نزديك ترين محل پا به محل مسح، پا را مسح نمايد و پس از آن تيمم نيز بكند.
663. وضوى شخصى كه اصلاً دست و پا ندارد، يا يك دست و يك پا ندارد، چگونه است ؟
ج. اكتفا به شستن و مسح ساير اعضا مى كند.
664. اگر كسى حركت دادن اعضاى وضويش مشكل باشد يا اصلاً قادر به حركت دادن
ص: 189
آن ها نيست، وظيفه او جهت طهارت هاى سه گانه و چگونگى آن ها را در دو مورد زير بيان فرماييد:
1) حركت نداشتن دست چپ.
ج. با يك دست انجام مى دهد.
2) حركت نداشتن دو دست.
ج. بايد از ديگران كمك بگيرد.
665. كسى كه يك دست خود را تا مچ يا تا آرنج از دست داده است، تكليف او از نظر وضو چگونه است ؟
ج. در شستن دست به آن چه كه از دست باقى مانده اكتفا مى نمايد با حفظ ترتيب از مرفق به طرف مچ بنا بر احتياط، و با كف دست سالم همه ى مسح ها را انجام مى دهد.
666. كسى كه هر دو دست خود را تا مچ از دست داده است، تكليف او از نظر وضو چگونه است ؟
ج. هر چه مانده را مى شويد و بنا بر احتياط مسح ها را با نزديك ترين عضو باقى مانده به كف دست انجام مى دهد.
667. كسى كه دو دست خود را تا آرنج از دست داده است، تكليف او از نظر وضو چگونه است ؟
ج. طرف بازو را كه در حال اتصال از مرفق بوده مى شويد و با همان آب وضو مسح مى كند و در صورت عدم توانايى از اين مقدار جهت وضو نايب مى گيرد.
ص: 190
668. كسى وظيفه اش وضو به كمك نايب بوده، امّا چگونگى وضوى نيابتى را نمى دانسته و وضوى نيابتى را اشتباهى انجام داده است، آيا نمازهايى را كه خوانده است صحيح است يا بايد قضا نمايد؟
ج. در فرض بطلان وضو و عدم عمل به وظيفه بايد قضا كند.
669. كسى كه وظيفه اش وضو به كمك نايب است؛ امّا گرفتن نايب موجب رو انداختن و منّت مى شود، چه بايد بكند؟
ج. آن چه ذكر شده تا به حدّ حرج نرسيده عذر نيست، و اگر از لحاظ مالى متمكّن است، پول بدهد و نايب اجير كند.
670. افرادى كه توسط نايب، وضو مى گيرند آيا يقين و شكّ خودشان ملاك است يا يقين و شك نايب ملاك عمل است ؟ (مثلاً نايب پس از وضو يقين دارد مانع يا نجاستى در اعضاى وضو نبوده است؛ ولى خودش معتقد است هنگام وضو مانع يا نجاست در اعضا بوده است.)
ج. يقين و شك خود آن شخص معيار است. اگر يقين دارد كه در هنگام وضو مانع بوده، وضو باطل است و اگر شك دارد كه هنگام وضو بوده، صحيح است.
671. شخصى وضوى نيابتى را اشتباه انجام داده تكليف نمازهاى خوانده شده ى او چيست ؟ آيا نايب ضامن است ؟
ج. خود مكلف ضامن نمازهاى خودش است.
ص: 191
672. در غير ضرورت اگر شخص ديگرى انسان را وضو يا غسل دهد، آيا صحيح است ؟
ج. خير، باطل است. (مسئله ى 290 رساله و قبل آن)
673. اگر نايب از روى كراهت و يا خجالت انسان را وضو دهد آيا طهارت حاصل شده يا خير؟
ج. بله، ظاهراً طهارت حاصل شده است.
674. آيا مى توان روى پاى مصنوعى مسح كرد؟
ج. مسح روى پاى مصنوعى فايده ندارد.
675. شخصى كه فلج است و از كفش طبى و عصاى چوبى استفاده مى كند و درآوردن كفش براى او امكان ندارد، وظيفه ى مسحش چيست ؟
ج. بايد بر روى آن مسح نمايد.
676. دست راست شخصى از مچ قطع شده، آيا مسح سر و پاى راست را با دست چپ بكشد؟
ج. بله، بايد با دست چپ بكشد.
677. شخصى كه دست و پاى اضافى دارد، چگونه بايد وضو بگيرد؟
ص: 192
ج. دست زايد را بايد بشويد و لو مستقل هم باشد بنا بر احتياط؛ ولى پاى اضافى را ظاهراً لازم نيست مسح كند.
678. جانبازان قطع نخاعى كه قدرت بر وضو و تيمم ندارد چگونه بايد وضو بگيرند.
ج. به مسئله ى 290 و 291 رساله رجوع شود.
679. كسى كه يك پا و يا هر دو پا را از دست داده است، براى مسح چه كند؟
ج. ظاهراً براى مسح پا تكليف ندارد.
680. انگشتان دست راست من قطع شده است، آيا مى توانم با دست چپ به جاى دست راست وضو بگيرم ؟
ج. با دست چپ صورت و دست راست را مى شوييد و مسح ها را انجام مى دهيد و خود دست چپ را هم با گرفتن زير شير آب و يا با باقى مانده از كف دست راست، مى شوييد.
681. آيا دست مصنوعى بايد هنگام وضو شسته شود؟ و آيا براى سجده، كف دست مصنوعى بايد روى زمين قرار گيرد؟
ج. ظاهراً لازم نيست.
682. شخصى كه دو انگشت شست و سبابه و قسمتى از پاى راست او قطع شده است،
ص: 193
چگونه مسح را انجام دهد؟
ج. بر مقدار باقيمانده مسح كند.
683. شخصى كه قدرت مسح پا را ندارد ولى پايش سالم است، آيا بايد نايب بگيرد يا تيمم كند؟
ج. به مسئله ى 290 رساله رجوع شود.
ص: 194
684. آيا اسم امامان و پيامبران را اگر به زبانى ديگر نوشته شده باشد، بدون وضو مى شود لمس كرد؟
ج. اگر به نحو ترجمه وصفى نباشد فرق نمى كند و احوط عدم مسّ بدون طهارت است.
685. آيا دست كشيدن به اسامى انبياء - عليهم السّلام - نيز حكم اسامى ائمّه اى اطهار - عليهم السّلام - را دارد؟
ج. بله.
686. آيا آرم جمهورى اسلامى ايران - كه نمادى از كلمه ى «لا اله الّا اللّٰه» است - را مى توان بدون وضو دست زد؟
ج. جايز نيست.
687. آرم جمهورى اسلامى كه در بعض ميادين نصب مى شود، اگر سايه ى آن روى زمين افتاده باشد آيا مى توان از روى آن ردّ شد؟
ج. لمس بدون طهارت مانعى ندارد. بله؛ اگر راه رفتن بر روى سايه، هتك به حساب مى آيد، اجتناب شود.
ص: 195
688. مسّ سه نقطه [...] و يا [ا...] كه جايگزين نام اللّٰه شده اند، چه صورتى دارد؟
ج. اشكال ندارد، ولى اگر حرف الف به نيّت جزو اسم جلاله نوشته شده باشد، جايز نيست.
689. آيا كلمه «بسمه تعالى» را بدون وضو مى توان مسّ نمود؟
ج. نمى توان بدون وضو مسّ كرد، به خاطر وجود ضمير در آن.
690. مسّ اسماء اللّٰه تعالى كه مضاف اليه واقع مى شود بدون طهارت، احتياط در ترك آن است. آيا اسمايى كه منسوب واقع مى شود، چه حكمى دارند؟
ج. همين احتياط جارى است.
- عليهم السّلام -
691. لمس كردن القاب معصومين مثل رضا، صادق، كاظم و... - عليه السّلام - براى شخصى كه وضو ندارد، چه حكمى دارد؟
ج. جايز نيست، بنا بر احتياط.
- عليهم السّلام -
692. لمس كردن پول منقّش به نام هاى معصومين - عليهم السّلام - و يا اسامى جلاله براى شخص بدون وضو چه حكمى دارد؟
ج. جايز نيست، بنا بر احتياط.
ص: 196
693. انداختن گردن بند به گردن كه به نام هاى خداوند و يا معصومين منقّش است، چه حكمى دارد؟
ج. تماس بدن غير متطهّر به آن اسامى، جايز نيست.
694. گاهى عدد 110 را به نشان نام مبارك حضرت امير المؤمنين مى نويسند. آيا احترام اين عدد لازم است ؟ يعنى بدون وضو لمس آن جايز نيست ؟ و اگر اين عدد به زبان ها و سبك هاى غير متعارف نوشته شده باشد چه طور؟
ج. مانعى ندارد.
695. خالكوبى اسامى حضرات معصومين - عليهم السّلام - اگر براى ارادت قلبى باشد، چه حكمى دارد؟
ج. جايز نيست، به اعتبار لوازمش.
696. آيا انداختن گردن بند به نقش پيامبر اكرم - صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم - توسط زنان اشكال دارد؟
ج. در صورتى كه تمثال حك شده آن حضرت باشد، از حيث مسّ اشكال ندارد، ولى اگر اسم آن حضرت حك گرديده است، بايد از تماس بدن بدون طهارت با آن پرهيز نمايند.
697. آيا كسانى كه اسماى جلاله خداوند متعال يا آيات قرآنى يا نام هاى معصومين
ص: 197
- عليهم السّلام - را تايپ مى كنند، بايد وضو داشته باشد؟
ج. در صورت عدم تماس مستقيم دست با اسماء، طهارت لازم نيست.
698. آيا دست كشيدن به قرآن انگليسى طهارت مى خواهد؟
ج. خير.
699. مس قرآن توسط دانش آموزانى كه وضويشان كامل و صحيح نيست، چه حكمى دارد؟ وظيفه مربّى آن ها چيست ؟
ج. اگر مكلف و بالغ باشند، بايد با وضوى صحيح مسّ كنند.
700. مس كلمه عبد الله و حبيب اللّٰه بدون وضو چه حكمى دارد؟
ج. مس كلمه ى «اللّٰه» در چنين اسم ها و كلماتى بدون طهارت جايز نيست، بنا بر احتياط.
701. آيا نابينايان مى توانند الفاظ جلاله اى را كه با خط بريل نوشته شده بدون طهارت مس كنند؟
ج. اگر آن لفظ مشخص و خوانا باشد، مسّ آن بدون طهارت، حرام است.
702. اگر روى فرشى لفظ جلاله بافته شده باشد، آيا پا گذاشتن روى آن اشكال دارد؟ آيا
ص: 198
شخص جنب و حايض مى تواند روى آن را لمس كند؟
ج. جايز نيست.
703. روى بعضى از سكه ها اسم مبارك امام رضا - عليه السّلام - ثبت شده است، آيا لمس آن ها بدون طهارت جايز است ؟
ج. جايز نيست، بنا بر احوط. (مسئله ى 323 رساله).
- عليهم السّلام -
704. برخى از فاميلى ها منسوب به ائمه - عليهم السّلام - است مثل حسينى، فاطمى، كاظمى، و يا تركيباتى از اسماء اللّٰه در آن به كار رفته، همچون عبداللهى امر اللهى، و... آيا نوشتن، دست كشيدن بدون وضو، و زير دست و پا انداختن چنين فاميلى هايى اشكال دارد؟
ج. در آن چه اسم خدا دارد، واجب الاحترام است و در منسوب به ائمه - عليهم السّلام - اگر مقصود از منسوب اليه همان ائمه باشند، احترام آن ها هم لازم است.
ص: 199
ص: 200
ص: 201
ص: 202
705. آيا اثبات منى از راه بوييدن و استشمام امكان دارد؟
ج. تا يقين به منى بودن نكند، حكم منى را ندارد؛ مگر در صورت صدق علايم منى كه در مسئله ى 350 رساله آمده است.
706. كسى كه نمى داند غسل جنابت واجب است، نمازهايى كه با حال جنابت خوانده، چه حكمى دارد؟
ج. باطل است.
707. با تيمم بدل از غسل جنابت، آيا مى توان وارد مسجد شد؟
ج. اگر وظيفه اش تيمم بوده است تا تيمم و عذر او باقى است مى تواند وارد مسجد شود ولى اگر عذرش تنگى وقت بوده، يا با داشتن آب، براى نماز يا خوابيدن تيمم كرده، فقط كارى را كه براى آن تيمم نموده مى تواند انجام دهد و نمى تواند با آن وارد مسجد شود.
ص: 203
708. آيا مى توان منى را با اثر آن، مثلاً اين كه اين مايع سفيد است اثبات كرد؟
ج. خير، نمى توان اثبات نمود، بلكه بايد علايم منى را دارا باشد.
709. اگر دكتر در ادرار كسى تشخيص اسپرم بدهد و خود او هم بعد از ادرار آبى با لزوجت و چسبندگى ببيند و احتمال قوى دهد كه منى است، آيا آن آب حكم منى را دارد؟
ج. اگر با شهوت و جستن بيرون نيامده و بدن پس از آن سست نشده، حكم منى را ندارد، مگر علم يا اطمينان حاصل شود.
710. اگر فردى از خواب بيدار شود و ببيند رطوبتى از او خارج شده است و هيچ يك از سه نشانه اى كه در توضيح المسائل آمده، درك نكرده باشد آيا غسل براى او واجب است ؟
ج. واجب نيست.
711. اگر در خواب ببيند كه از او منى خارج مى شود، آيا بايد غسل كند؟
ج. اگر پس از بيدار شدن از خواب منى از او خارج نشده باشد، لازم نيست غسل كند.
712. آبى كه بعد از تحريكات جنسى از مردان خارج مى شود و بدون بو و رنگ و كمى
ص: 204
چسبنده است، پاك است يا نجس ؟
ج. اگر علايم سه گانه يعنى خروج با شهوت و جستن و سستى بدن را نداشته باشد، پاك است.
713. اگر انسان از خواب بيدار شود و در خود احساس سستى بكند، آيا غسل بر او واجب است ؟
ج. در فرض مذكور غسل واجب نيست.
714. اگر انسان از خروج منى جلوگيرى كرد و پس از مدتى بول كند، غسل جنابت بر او واجب مى شود؟
ج. اگر همراه بول منى خارج نشود، غسل بر او واجب نمى شود.
715. آيا بر كسى كه خودارضايى مى كند ولى نمى گذارد منى خارج شود، غسل واجب است ؟
ج. غسل واجب نيست، ولى كار حرام كرده است.
716. اگر انسان در خواب احساس كند كه جنب شده است، آيا اين مورد از انواع جنابت حرام است ؟ و آيا نياز به غسل جنابت دارد؟
ج. هر نوع جنابت اعم از حرام و حلال نياز به غسل دارد، لكن جنابت تا وقتى كه همراه علايم سه گانه خروج منى نباشد، اثبات نمى شود، چه در خواب باشد يا بيدارى و احتلام در خواب حرام نيست.
ص: 205
717. آيا خواندن و ديدن كتاب يا فيلم هايى كه موجب تحريك مى شود، جايز است ؟ اگر آبى بعد از اين بيرون بيايد، آيا حكم منى را دارد؟
ج. حرام است، ولى براى اثبات منى بايد علايم منى را دارا باشد.
718. آيا خواندن آيات سجده دار بر جنب حرام است ؟
ج. خواندن سوره هايى كه آيه سجده واجب در آن ها است براى جنب حرام است، هر چند همان آيه سجده نباشد.
719. اگر شخصى در غسلى واجب ترتيب را رعايت نكرد و بعد از غسل روزه گرفت، حكم روزه ى او چگونه است ؟
ج. چون تعمّد بر صبح كردن با جنابت نداشته روزه اش صحيح است، مگر عمدى بوده و مى دانسته كه غسلش باطل است.
720. اگر شخصى غسلى انجام داد و بعد از اتمام غسل احتمال داد كه ترتيب را رعايت نكرده است و فكر مى كرده كه فقط نيّت ترتيب كافى است، نمازهاى او چه حكمى دارد؟
ج. شكّ بعد از غسل اثر ندارد و غسل او صحيح است.
721. شخصى هنگام غسل ترتيبى شك مى كند كه بول يا بادى از او خارج شده يا نه، وظيفه او چيست ؟
ج. اعتنا نكند.
ص: 206
722. آيا خيس كردن دست در ظرف آب و كشيدن به اعضاى غسل كفايت از شستن مى كند؟
ج. بله، كفايت مى كند.
723. اگر كسى با مقدار كمى آب غسل كند و تا طرف چپ را مشغول مى شود، آب طرف راست به واسطه گرمى هوا يا باد و يا كمى آب خشك مى شود و يا وقتى مشغول شستن قسمت هاى پايينى طرف راست است، قسمت بالاى آن خشك مى گردد، آيا غسل او صحيح است ؟
ج. بله، صحيح است.
724. آيا در انجام غسل مباشرت شرط است و اگر كسى آب را براى انسان باز كند و يا براى رسيدن آب به برخى از مواضع به شستن بدن كمك نمايد، اشكال دارد؟
ج. مباشرت در حال اختيار شرط است ولى آب باز كردن ديگرى، منافى با مباشرت نيست.
725. آيا شخصى كه جنب شده است مى تواند در صورت تنگى وقت با تيمم و نجاست بدن نماز بخواند؟
ج. بايد با تيمم نماز بخواند و نجاست را تا جايى كه ممكن است، بشويد يا كم كند.
ص: 207
726. آيا غسل كردن با غساله لباس، با توجه به قليل بودن آب صحيح است ؟
ج. اگر آب قليل طاهر باشد، صحيح است و غساله غسله ى مزيله نجس است و هم چنين غسله ى مطهره بنا بر احوط.
727. آيا در غسل جنابت براى هر قسمتى كه مى شوييم، بايد نيّت جداگانه داشته باشيم ؟
ج. خير نياز ندارد.
728. شخصى - مثلاً در پادگان - فقط هفته اى يك بار امكان رفتن به حمام دارد، اگر در ميان هفته غسل بر او واجب شد، چه بايد كند؟
ج. بايد به هر طورى كه باشد به وظيفه ى فعليه خود از اقلّ واجب - غسل و يا تيمم - عمل كند و اگر تيمم كرد، در اوّلين فرصت ممكن غسل واجب خود را به جا آورد.
729. آيا پس از برطرف شدن عذرى كه موجب تيمم بدل از غسل شده است، بايد غسل نمود؟
ج. بله.
730. آيا در غسل ترتيبى، رعايت ترتيب در هر عضو نيز لازم است ؟
ج. بنا بر احتياط واجب رعايت ترتيب در هر عضو لازم است، به اين صورت كه
ص: 208
از بالا شروع كند و به قسمت هاى پايين عضو ختم كند و چنين نباشد كه مثلاً اوّل قسمت پايين سمت چپ را بشويد و سپس قسمت بالاى سمت چپ را بشويد.
731. اگر تمام بدن انسان قبل از غسل خيس باشد، آيا با اتصال آب جديد به خيسى سابق مى توان نيّت غسل كرد؟ يا رساندن و جريان يافتن آب جديد بر اعضاى غسل لازم است ؟
ج. با اتصال آب جديد هم، اگر جريان و شستن صدق كند كفايت مى كند.
732. غسل با يك اسم اشتباهى ديگر چه حكمى دارد؟
ج. چون قصد وظيفه دارد، اشكال ندارد.
733. بعد از غسل جنابت چند نماز را مى توان بدون وضو خواند و فاصله زمانى بعد از غسل تا اداى نماز چه قدر است ؟
ج. تا وقتى كه حدث اصغر از او صادر نشده مى تواند با آن نماز بخواند، و اين زمان به هر مقدار كه باشد مانعى ندارد.
734. شخصى كه هنگام ادرار بدنش سست مى شود گاهى هم ادرارش با شهوت بيرون مى آيد، آيا بايد پس از هر ادرار غسل كند و آيا مى شود به نحوى با يك غسل 17 ركعت نماز خواند؟
ج. خروج ادرار با شهوت، موجب غسل نمى شود و جواب از قسمت دوم سؤال، در جواب سؤال قبلى گذشت.
ص: 209
735. به مدت دو سال احكام جنابت را نمى دانستم و غسل جمعه انجام مى دادم، نماز من چگونه است ؟
ج. غسل جمعه چون به نيّت وظيفه بوده، كفايت از غسل جنابت مى كند ولى نمازهايى را كه بدون هيچ غسلى به جا آورده ايد باطل بوده است.
736. در اثناى حج عمره رطوبتى از من خارج شد كه شك داشتم منى است يا نه، ولى احتياطاً غسل كردم، عمره من چه حكمى دارد؟
ج. اشكال ندارد اما با غسل احتياطى، اكتفا از وضو نمى توانيد بكنيد.
737. اگر انسان محتلم شود و وقت براى غسل و شستن بدن نباشد، اگر لباس را عوض كند و با بدن نجس نماز بخواند، چه حكمى دارد؟
ج. بايد تا جايى كه ممكن است نجاست را كم كند.
738. آيا بايد غسل جنابت حتماً در وقت نماز انجام گيرد؟
ج. در وقت نماز غسل بر انسان واجب مى شود و پيش از آن مستحب است كه غسل كند.
739. زمان غسل جمعه چه وقتى مى باشد؟
ج. از اذان صبح تا ظهر ادا است ولى بعد از ظهر على الاحوط نيّت ادا و قضا نكند.
ص: 210
740. اگر قبل از غسل جنابت آبى از روى بدن شخص جنب به جاى ديگر ترشح كند، آيا اين آب پاك است يا نجس ؟
ج. اگر آن قسمت از بدن او پاك بوده، آن آب پاك است.
741. اگر منى خيلى كم خارج شود و يا از خروج منى جلوگيرى شود، غسل واجب مى شود؟
ج. اگر منى از انسان خارج شود، غسل واجب است و كم و زياد آن فرقى نمى كند، اما اگر منى از جاى خود حركت كند و انسان از خروج آن جلوگيرى نمايد، تا وقتى كه خارج نشده است غسل بر او واجب نمى شود.
742. آيا قبل از جنابت، انجام دادن غسل جنابت صحيح است ؟
ج. خير.
743. آيا آمدن منى همراه ادرار نياز به غسل جنابت دارد؟
ج. اگر به منى بودن آن علم دارد، فرقى نمى كند لذا اگر پس از غسل باشد، بايد دوباره غسل نمايد.
744. اگر كسى در خواب محتلم شد، چه غسلى بايد انجام دهد و آيا با غسل مى شود بدون وضو نماز خواند؟
ص: 211
ج. اين غسل همان غسل جنابت است و تمام احكام آن را دارد، از جمله اين كه مى شود با آن نماز خواند.
745. در صورتى كه قبل از غسل جنابت يكى از مبطلات وضو از انسان سر زند، آيا بايد وضو نيز بگيرد؟
ج. اگر قبل از انجام غسل باشد پس از غسل نبايد وضو بگيرد.
746. هنگام شستن طرف راست و چپ، سر و گردنم را نيز مى شستم، آيا اين كار صحيح بوده است ؟
ج. گرچه لازم نبوده ولى غسل باطل نشده است.
747. ترتيب و موالات يعنى چه ؟ و آيا در غسل شرط است ؟
ج. ترتيب آن است كه اعمال غسل به ترتيبى كه در رساله ذكر شده انجام شود، يعنى اوّل سر و گردن شسته شود و سپس طرف راست و پس از آن طرف چپ، و موالات يعنى پشت سر هم انجام دادن كارها كه در غسل ترتيب لازم است، امّا موالات در آن شرط نيست.
748. آيا نگاه به عورت ديگرى هنگام غسل، غسل را باطل مى كند؟
ج. نگاه به عورت ديگرى، غير از همسر، حرام است اما موجب باطل شدن غسل نمى شود.
ص: 212
749. آب غسل تا چه اندازه اسراف نيست ؟
ج. موارد آن مختلف است ولى مستحب است بيش از يك صاع(1) مصرف نشود.
750. اگر كسى شب جنب شود، آيا نماز صبح، ظهر و عصر را مى تواند با تيمم بدل از غسل بخواند؟
ج. تا وقتى عذر او براى غسل كردن باقى است، با تيمم نمازهايش را مى خواند.
751. در چه صورتى مى توان در ماه رمضان، به جاى غسل تيمم كرد؟
ج. با نبودن آب يا تنگى وقت يا مجوزهاى ديگر تيمم در غير ماه رمضان، مى توان به جاى غسل تيمم نمود.
752. اگر چند ساعت قبل از اذان غسل جنابت كنيم، براى نماز بايد وضو بگيريم ؟
ج. اگر حدث اصغر صادر نشده باشد مى توانيد بلكه بايد با همان غسل نماز بخوانيد و نيازى به وضو نيست.
753. آيا كسى كه چند غسل بر او واجب بوده و فراموش كرده، مى تواند به نيّت تمام غسل ها يك غسل انجام بدهد؟
ج. بله، مى تواند.
ص: 213
754. آيا مى توان به نيّت غسل هاى متعدد، يك غسل به جا آورد؟
ج. بله، مانعى ندارد.
755. اگر غسلى بر انسان واجب باشد، ولى آب گرم و مكان مناسب نباشد، حكم چيست ؟
ج. تا ممكن است بايد آب را گرم كند و غسل كند.
756. آيا براى غسل جنابت، دوش گرفتن كافى است يا بايد به ترتيب عمل كرد؟
ج. بايد به ترتيبى كه در رساله ذكر شده عمل نمود و دوش گرفتن به تنهايى از غسل كفايت نمى كند.
757. اگر كسى بدون جنب شدن، غسل جنابت انجام دهد، مى تواند با آن غسل نماز بخواند؟
ج. نمى تواند با آن نماز بخواند و لازم است جهت نماز وضو بگيرد.
758. كسى كه نمى دانسته شستن كف پا در غسل لازم است مدتى به اين ترتيب غسل نموده نسبت به نماز و روزه هاى گذشته چه تكليفى دارد؟
ج. چون به صورت طبيعى در هنگام غسل طرف چپ و راست آب به كف پا نيز مى رسد، در صورت احتمال رسيدن آب به كف پاها، غسل هاى گذشته او محكوم به صحت است.
ص: 214
759. اگر بر انسان غسل واجب شود و در منزل حمام وجود نداشته باشد و هوا چنان سرد باشد كه نشود براى غسل بيرون رفت چه بايد كرد؟
ج. بايد در همان اطاق يا دست شويى تا جايى كه ممكن است غسل را به جا آورد.
760. آيا در حال غسل، بايد رو به قبله باشيم ؟
ج. لازم نيست.
761. كسى كه از روى احتياط غسل جنابت انجام مى دهد، آيا براى نماز بايد وضو بگيرد؟
ج. بله.
762. آيا كسى كه يقين ندارد جنب شده، بايد غسل كند؟
ج. غسل لازم نيست.
763. چندين سال روزه گرفتم و نماز خواندم در حالى كه نمى دانستم جنب بايد غسل كند، اكنون تكليف نمازها و روزه هاى من چيست ؟
ج. هر غسلى كرده باشيد، هر چند غسل مستحبى، چون قصد وظيفه هم داشته ايد، ممكن است كفايت از غسل جنابت نموده باشد؛ ولى نماز و روزه هايى را كه يقين داريد بدون هيچ غسلى در حال جنابت به جا آورده ايد،
ص: 215
بايد قضا كنيد و كفاره ى روزه ها را نيز اگر جاهل قاصر غير ملتفت به سؤال نبوديد ادا كنيد وگرنه كفاره واجب نيست، هر چند احوط است.
764. منظور از غسل ما فى الذمه چيست ؟
ج. مراد غسل هايى است كه قبلاً بر عهده انسان بوده و او به واسطه ى فراموشى و يا علت هاى ديگر، آن ها را به جا نياورده است.
765. آيا در هنگام غسل و وضو به جز گفتن نيّت چيز ديگرى هم بايد گفت ؟
ج. لازم نيست نيّت غسل را به زبان آورد و همين مقدار كه به نيّت غسل شروع به شستن سر و گردن و طرف راست و چپ بدن بنمايد كافى است.
766. در سحر ماه مبارك رمضان، محتلم بودم و به خاطر خجالت و تنگى وقت، غسل نكردم، وظيفه من چيست ؟
ج. اگر تيمم هم نكرديد، بايد قضاى روزه را با اداى كفاره ى آن به جا آوريد.
767. آيا در هنگام غسل بدن بايد برهنه باشد؟
ج. اگر بدون برهنه كردن بدن، آب به تمام اعضاى غسل برسد، اشكالى ندارد و مى تواند با لباس غسل كند.
768. اگر براى غسل بخواهيم از ظرف آب استفاده كنيم، اندازه ظرف بايد چه قدر باشد و
ص: 216
چند بار بايد آب بريزيم ؟
ج. بايد به مقدارى آب بريزيد كه تمام اعضاى بدن را غسل دهيد.
769. تعداد غسل هاى واجب براى مرد و زن چند تا هست ؟
ج. در اين رابطه به ما قبل مسئله ى 349 رساله مراجعه نماييد.
770. آيا مى شود غسل جمعه را در روز ديگر به نيّت قضا انجام داد؟
ج. روز شنبه مى توان آن را قضا كرد. (توضيح بيشتر در قبل از مسئله ى 551 رساله، بند يك ذكر گرديده است.)
771. آيا حركت كردن در هنگام غسل، آن را باطل مى كند؟
ج. اشكالى ندارد.
772. آيا شرم و حيا مى تواند موجب به تأخير انداختن غسل جنابت شود؟
ج. جايز نيست به علت شرم و حيا غسل جنابت را به تأخير انداخت به گونه اى كه نماز انسان قضا شده و يا مرتكب اعمالى كه نياز به طهارت دارد، شود.
773. آيا مى شود غسل جنابت را قبل از وقت نماز انجام داد؟
ج. غسل جنابت قبل از وقت نماز و به خودى خود مستحب است و مى توان پيش از وقت نماز، انجام داد.
ص: 217
774. آيا با غسل جنابت احتياطى مى شود نماز خواند؟
ج. خير، نمى توان.
775. اگر در بين غسل، حدث اصغر مثل ادرار يا باد معده رخ دهد، غسل چه حكمى دارد؟
ج. احتياط اين است كه غسل را دو مرتبه به طور كامل انجام دهد و براى نماز و كارى كه وضو براى آن لازم است، وضو بگيرد.
776. در صورتى كه شستن يك قسمت از بدن در غسل فراموش شود تكليف چيست ؟
ج. به مسئله ى 367 رساله رجوع شود.
777. اگر با تيمم بدل از غسل نماز خوانديم آيا براى نمازهاى بعدى بايد غسل كنيم ؟
ج. بلى اگر عذر برطرف شده است. (به مسئله ى شماره ى 609 رساله مراجعه شود.)
778. عادت خودارضايى را ترك كرده ام اما با يك مختصر شهوت بدون داشتن شرايط سه گانه، منى از من خارج مى شود. آيا در اين شرايط غسل بر من واجب است ؟
ج. اگر يقين به خروج منى باشد، غسل واجب مى شود.
ص: 218
779. اگر غسل هاى ديگرى غير از جنابت بر عهدۀ كسى باشد، آيا مى تواند همه را با يك نيّت انجام دهد؟
ج. بله، مى تواند.
780. اگر كسى در سحرگاه ماه رمضان جنب باشد و حمام نرود، آيا مى تواند مشغول خوردن سحرى شود و بعد از اذان غسل نمايد؟
ج. نمى تواند و بايد قبل از اذان غسل كند.
781. آيا در غسل دست كشيدن به بدن واجب است، يا فقط جارى كردن آب بر بدن كافى است ؟
ج. جارى كردن آب كافى است.
782. اگر كسى در شب زفاف نتوانست غسل كند، آيا مى تواند نماز صبح را با تيمم بخواند؟
ج. حتى الامكان بايد غسل كند.
783. آيا غسل جنابت فوراً بر انسان واجب مى شود؟ و آيا براى چند مرتبه آميزش يك غسل كافى است ؟
ج. غسل جنابت به خودى خود مستحب است و پس از وارد شدن به وقت نماز
ص: 219
و يا براى انجام كارهايى كه طهارت در آن شرط است واجب مى شود؛ و براى چند آميزش، يك غسل كافى است.
784. آيا شخص جنب مى تواند به جهت امور واجب عرفى - مثل اين كه لازم است در مجلس ترحيم نزديكان در تمام وقت شركت داشته باشد - وارد مسجد شود، در حالى كه تا پايان مراسم دسترسى به آب براى انجام غسل ندارد؟
ج. نمى تواند.
785. شخص جنب مى تواند به عنوان زيارت در حرم امامزاده ها وارد شود يا نه ؟
ج. مى تواند.
786. آيا نماز زيارت قبور ائمّه - صلوات اللّٰه عليهم اجمعين - را، مى شود با غسل زيارت خواند؟
ج. بايد وضو هم بگيرد.
787. اگر فردى به گمان وسعتِ وقت به قصد طهارت از جنابت، غسل نمود، آن گاه فهميد كه وقت تنگ بوده، آيا غسل صحيح است ؟
ج. صحيح است.
788. اگر كسى در صورت شكّ در بقاى وقت، با جريان استصحاب باقى بودن وقت،
ص: 220
غسل كند؟ آيا و در صورت غسل و معلوم شدن خلاف آن، غسل او صحيح است ؟
ج. بله، غسل صحيح است.
789. اگر شخصى با همسر خود - كه در حال حيض است - جماع كند، آيا بايد در موقع غسل، نيّت جنابت از حرام نمايد؟
ج. لازم نيست.
790. اگر يقين كند وقت نماز شده و نيّت غسل واجب كند و بعد معلوم شود كه پيش از وقت، غسل كرده، آيا غسل او صحيح است ؟
ج. اگر در واقع به قصد وظيفه اى كه بر عهده اش بوده غسل نموده و اشتباه در تطبيق داشته، به گونه اى كه اگر يقين به وقت نداشت، نيّت استحباب مى كرد، غسل صحيح است.
791. كسى كه صبح از خواب بيدار مى شود و شك مى كند كه جنب هست يا نه، آيا مى تواند غسل كند؟
ج. مانعى ندارد به اميد عمل به وظيفه غسل كند، ولى بايد براى عملى كه مشروط به طهارت است - مثل نماز - وضو بگيرد.
792. اگر در غسل با بدن نجس زير دوش برود كه هم غسل كند و هم بدنش پاك شود، آيا غسلش صحيح است ؟
ص: 221
ج. اگر قبل از غسل دادن هر قسمتى آب كشيده شود، هر چند به ادامه ى جريان آب، كافى است.
793. اگر يقين داشته كه قبل از غسل، بدن نجس بوده است و شك دارد كه زير دوش قبل از غسل دادن، هر قسمتى را آب كشيده، يا غسل و تطهير در يك لحظه بوده، وظيفه چيست ؟ نمازهاى خوانده شده چه حكمى دارد؟
ج. اگر غسل و تطهير آنى نبوده، يعنى با آغاز شستن نجاست تطهير شده است و به ادامه ى آن از حدث تطهير گرديده - كه نوعاً هم همين طور است - غسل و نمازهايش صحيح بوده. بله، اگر جريان آب در حين غسل بر موضع نجس فقط يك لحظه بوده، پس اعاده غسل موافق احتياط است، اگر احتمال توجه به پاك كردن محل نجس در حين غسل را نمى دهد.
794. در قسمتى از يك قبرستان حمّامى احداث شده است، غسل و نظافت در اين حمّام چه حكمى دارد؟
ج. اگر انسان نداند كه آن زمين فقط وقف قبرستان بوده اشكال ندارد؛ مگر در صورتى كه ايجاد حمام موجب بى حرمتى به بدن مسلمان بشود، مثلاً آب به بدن او برسد كه در اين صورت اشكال دارد.
795. اگر دست شويى هاى مسجدى غصب شود، غسل در آن صحيح است ؟
ج. ظاهراً اگر غسل كننده خود غاصب نباشد، اشكال ندارد.
ص: 222
796. آيا در حسينيّه و راه هاى عمومى و پارك ها - با خود نگهدارى از نامحرم - مى شود، غسل كرد؟
ج. اشكال ندارد. فقط در حسينيه، بايد خلاف جهت وقفِ آن نباشد.
797. سال ها در انجام غسل ترتيبى تمام ناف و تمام عورت را فقط با يك طرف بدن مى شستم، وظيفه چيست ؟
ج. اگر احتمال مى دهيد كه نصف آن ها با طرف ديگر هم شسته مى شده است، اعمال شما محكوم به صحّت است.
798. كسى كه غسل واجب دارد مى تواند در و إن حمام به نيّت غسل ترتيبى ابتدا سر و گردن را زير آب ببرد و تكان دهد و سپس همان طور كه در و إن دراز كشيده نيمه طرف راست بدن را به نيّت طرف راست زير آب ببرد و تكان دهد و سپس به همين نحو نيمه ى طرف چپ را غسل دهد؟
ج. مى تواند، ولى در همان حال هم بنا بر احوط بايد رعايت شستن جاهاى بالاتر و سپس پايين تر را بنمايد.
799. در موقع غسل پس از شستن سر و گردن يا طرف راست، آيا لازم است از زير دوش كنار برود و بعد طرف راست يا چپ را بشويد؟
ج. لازم نيست.
ص: 223
800. جهش و سستى بدن را در جنابت زن شرط نمى دانيد و فقط حصول شهوت را در خروج رطوبت منى شرط جنابت فرموده ايد؛ پس چنين رطوبتى با رطوبتى كه به نام مذى كه آن هم در موقع شهوت از مرد و زن خارج مى شود چه تفاوتى دارد؟
ج. مذى قبل از منى خارج مى شود و منى فقط در اوج شهوت خارج مى شود نه هر شهوتى، كه مجرّد خروج با شهوت خاصّه (اوج شهوت) در زن - بدون سستى بدن - موجب احتياط است، گرچه جريان حكم مرد سالم در زن سالم و حكم مرد مريض در زن مريض خالى از وجه نيست؛ به مسئله ى 350 رساله مراجعه شود.
801. در غسل آيا بر زن واجب است تمام موهايش را بشويد؟ با توجه به اين كه آب به تمام پوست رسيده است ؟
ج. شستن تمام اطراف موهاى بلند لازم نيست و شستن پوست كافى است.
802. آيا در آب كشاورزى كه برخى از كشاورزان به آن ها دارو اضافه كرده اند، مى شود غسل كرد؟
ج. تا از صدق آب مطلق خارج نشده، مانعى ندارد.
803. آيا تلقيح كردن نطفه ى مرد در رحم زن براى بچه دار شدن، موجب غسل جنابت براى زن مى شود؟
ج. خير، موجب غسل نمى شود.
ص: 224
804. آيا غسل هايى كه مخصوص زن ها مى باشد، مى توانند با نيّت جنابت انجام شوند؟
ج. اگر غسل جنابت هم بر عهدۀ آن ها هست مى توانند.
805. آيا زن پس از نزديكى شوهر با او بايد مدتى قبل از غسل صبر كند تا منى شوهر از او خارج شود يا خير؟ و اگر فوراً غسل كند و آبى يا رطوبتى مشكوك از او خارج شود، تكليفش چيست ؟
ج. لازم نيست صبر كند و خارج شدن منى مرد از زن موجب جنابت زن نيست و اگر خارج شد، فقط همان موضع تطهير شود.
806. اگر در طى ماه رطوبتى از رحم خارج شود كه بعضى از خصوصيات منى را داشته باشد، آيا حكم منى دارد؟ نماز و روزه هايى كه گرفته چه حكمى دارد؟
ج. منى داراى علايمى است كه در مسئله ى 350 رساله ذكر گرديده است و اگر احراز كرد كه آن رطوبت منى بوده و نمازهايش را بدون غسل خوانده است، لازم است آن ها را قضا كند.
807. اگر بر كسى دو غسل واجب باشد (حيض و جنابت) سپس غسل كند و پس از آن بفهمد كه از حيض پاك نشده است، آيا بايد براى آن يكى هم غسل كند؟
ج. احتياطاً مى تواند در هنگام غسل حيض پس از طهارت از حيض هر دو را نيّت كند.
ص: 225
808. براى جلوگيرى از حاملگى از كاندوم استفاده مى كنيم، بر شوهرم به جهت انزال غسل واجب مى شود با توجه به اين كه منى داخل رحم ريخته نمى شود، آيا من هم بايد غسل كنم ؟
ج. يكى از عوامل جنابت داخل شدن آلت تناسلى مرد در آلت تناسلى زن است كه در اين صورت فرقى بين استفاده از كاندوم و يا انزال شدن و نشدن منى نيست.
809. كسى كه ديوانگى اش برطرف شده، آيا جنب شدن هاى او در زمان ديوانگى سبب غسل جنابت در زمان عاقل شدنش مى شود؟
ج. بله، بايد غسل كند.
810. زنى جنب بوده و حيض شده است، آيا مى تواند در حال حيض غسل جنابت نمايد و چنانچه در حال حيض غسل نمايد، از جنابت كفايت مى كند، يا بعد از پاك شدن بايد دوباره غسل كند؟
ج. بعد از پاكى از حيض يك غسل به نيّت هر دو انجام دهد و همچنين صحيح است قبل از پاك شدن از حيض غسل كند به جهت كمتر شدن پليدى باطنى، و همچنين غسل هاى ديگر هم از او صحيح است.
811. اگر شخصى غسل جنابت را همراه غسل ديگر با هم انجام دهد و به عبارتى يك غسل كند براى هر دو، آيا در اين صورت باز نيازى به وضو نيست ؟
ج. خير، نبايد وضو بگيرد.
ص: 226
812. آيا دوشيزگان و بانوان هم در خواب محتلم مى شوند؟ و تكليف بانوانى كه به مسئله ى احتلام جاهل بوده و بدون غسل مدّت ها اعمال عبادى خود را انجام داده اند چيست ؟
ج. بلى، ممكن است مثل مردان باشند، اگر چه بعيد است، و بر فرض انزال، در احتلام و وجوب غسل همانند مردان هستند و اگر محتلم شده به طورى كه منى خارج شده است، نمازهاى بدون غسل را بايد قضا كند؛ ولى روزه هايى كه جاهل به جنابت خود بوده، قضا ندارد.
813. مريضى كه نمى تواند غسل كند، چه وظيفه اى دارد؟
ج. لازم است تيمم بدل از غسل نمايد.
814. كسى كه در طهارت، نجاست، وضو، به خصوص غسل زياد شك مى كند و آب خيلى مصرف مى كند، وظيفه ى او چيست ؟
ج. بايد به شك هايش عمل نكند و مثل افراد متعارف عمل كند.
815. بيمارانى كه زخم آنان باز است، مانند زخم هاى شكم كه به خارج ترشح مى كند، چگونه بايد غسل كنند؟
ج. تا ممكن است بايد غسل كنند هر چند غسل جبيره اى و در بعض موارد با تيمم احتياطى و با عدم امكان، فقط تيمم مى كند.
ص: 227
816. اگر جايى از بدن زخم باشد و هنگام غسل خون بيايد، چگونه بايد غسل كند؟
ج. در موقع غسل دادن آنجا بايد آن خون را تطهير كند و سريع غسلش را انجام دهد.
817. اين جانب در مواقعى در خود احساس شهوت مى كنم ولى چون بدنم حسّ ندارد تشخيص نمى دهم كه جنب شده ام يا نه، آيا حكم شخص جنب را دارم يا خير؟
ج. اگر يقين نداريد كه چيزى از شما خارج شده، حكم به جنابت نمى شود. بله، در شخص مريض، شهوت خاصّه (اوج شهوت) در حال خروج كافى است كه حكم به جنابت شود.
818. اگر كسى كه تمام پاى او گچ گرفته شده جنب شود، غسل بر او اجب است يا تيمّم و يا هر دو؟
ج. در فرض مذكور كه جبيره، بعضى از اعضاى سه گانه غسل را گرفته، غسل جبيره اى كافى است. (به مسئله ى 343 رساله رجوع شود.)
819. وظيفه ى شخصى كه پى درپى منى از او خارج مى شود چيست ؟
ج. در تحصيل طهارت اختياريه و اضطراريه و شرايط لزوم آن فى الجمله با سلس البول شريك است كه در رساله مذكور است.
820. اگر شخصى غسل جبيره اى بگيرد بعد از چند روزى كه جبيره برطرف مى شود، آيا
ص: 228
لازم است دوباره غسل كند؟
ج. خير، لازم نيست.
821. شخصى كه آب براى گوشش ضرر دارد، براى غسل چگونه عمل كند؟
ج. اگر گذاشتن چيزى در باطن گوش ممكن نيست، غسل جبيره اى به جاى آورد.
822. اين جانب خود قادر به شستشو و انجام غسل نيستم، آيا مى توانم براى آب ريختن و شستن نايب بگيرم و خود نيّت غسل كنم ؟ آيا غسل به اين نحو صحيح است ؟
ج. بله، در آن مقدارى كه توانايى نداريد صحيح است.
823. بعضى از اوقات پس از بيدار شدن از خواب در كيسه ى مخصوص ادرار خود مادّه اى مى بينم كه نمى دانم منى است يا چيز ديگر و چون بدنم حسّ ندارد و با قراين ذكر شده در مسئله ى 350 رساله براى من قابل تشخيص نيست، آيا بايد غسل كنم ؟
ج. حكم منى ندارد، مگر از روى شهوت خاصّى خارج شده باشد. و اگر نمى دانيد، حكم به جنابت نمى شود؛ مگر اين كه بر تقدير متعارف بودن، احراز جنابت بشود و اين معنا بر شما قابل احراز مى باشد.
824. بر اثر مرضى كه به آن مبتلا هستم، گاه بدون اراده از من منى خارج مى شود، آيا موجب جنابت مى گردد و با توجّه به اين كه در يك روز چند بار اتّفاق مى افتد، تكليف
ص: 229
شرعى من چيست ؟
ج. اگر يقين به منى بودن آن داريد، موجب جنابت است و براى نماز بايد غسل كنيد و اگر نمى توانيد تيمّم نماييد.
825. دستگاه تناسلى خانمى اشكال داشته و بنا بر آزمايشات و اظهار چندين دكتر متخصّص لوله ى واژن و رحم ندارد [البته قابل ذكر است كه رحم در ابعاد بسيار كوچك وجود دارد ولى به هيچ وجه به جايى وصل نيست و تنها با ماهيچه هايى به شكم وصل مى باشد و راه خروجى ندارد و به عبارت ديگر كالعدم مى باشد] بعد از مدّتى از ازدواج، به علّت نبودن راهى براى جماع با يك عمل جرّاحى [واژن] گوشت را بريده و راهى لوله مانند را كه مسدود است باز كردند و بنا بر اظهار خود خانم و دكتر متخصّص، هيچ لذّتى در موقع جماع براى خود خانم نيست. لطفاً بيان بفرماييد:
1) آيا صرف ادخال و جماع با چنين زنى باعث وجوب غسل جنابت براى خانم مى شود؟
ج. غسل واجب مى شود و معيار همان جماع بر موضع مخصوص است؛ هر چند بدون شهوت باشد. مگر آن كه مدخل، مصنوعى باشد به نحوى كه صدق فرج نكند.
2) براى مرد چه طور؟ در صورتى كه منى بيرون نيايد.
ج. اگر دخول كند هر چند منى بيرون نيايد، غسل واجب مى شود با فرض اين كه صدق كند دخول در فرج زن كرده است.
826. اگر هنگام غسل در جايى از بدن، اثر خودكار وجود داشته باشد، مانع رسيدن آب
ص: 230
محسوب مى شود؟
ج. با فرض اين كه جرميّت نداشته باشد، مانع نيست.
827. حكم اثر گچ يا صابونى كه بعد از غسل در اطراف ناخن ها مشاهده مى شود چيست ؟ اگر اين اثر در حمام هنگام غسل مشاهده نمى شود، امّا بعد از غسل ديده مى شود تكليف چيست ؟
ج. اگر صرفاً رنگ سفيد مربوط به گچ يا صابون است، اشكالى ندارد اما اگر جرمى است كه عرفاً مانع رسيدن آب به پوست و ناخن مى شود، بايد برطرف گردد.
828. اگر بعد از غسل، انسان متوجه شود لايه اى از رسوبات نوره روى ناخن اوست چه حكمى دارد؟
ج. اگر داراى جرم بوده و عرفاً مانع رسيدن آب به ناخن بوده بايد مجدداً غسل را تكميل نمايد؛ اما مجرد رنگ باقى مانده بدون جرم اشكالى ندارد.
829. در هنگام وضو و غسل اگر موهاى سر ژل زده شده باشند، وضو و غسل چه حكمى دارد؟
ج. موهايى كه تابع پوست به حساب نيايد، در غسل لازم نيست شسته شود و آب به پوست برسد كافى است و توضيح بيشتر در مسئله ى 376 رساله داده شده است.
ص: 231
830. اگر داخل ناف كمى چرك باشد و برطرف كردن آن مشكل باشد، آيا غسل صحيح است ؟
ج. به مسئله ى 372 و 342 رساله رجوع شود.
831. اگر بعد از غسل متوجه شويم كه مقدارى سرمه لاى مژه هاى ما وجود داشته است، آيا غسل باطل است ؟
ج. اگر سرمه چرب باشد به گونه اى كه عرفاً مانع حساب شود و خارج از چشم كشيده شده باشد نه داخل آن و نيز يقين داشته باشد كه قبل از غسل وجود داشته، بايد غسل را اعاده نمايد.
832. مقصود از تميز بودن بدن در غسل و وضو چيست ؟
ج. مقصود آن است كه اولاً بدن پيش از غسل از نجاسات پاك باشد و ثانياً مانعى از رسيدن آب به بدن نباشد.
833. در هنگام غسل احساس مى شود يك لايه ى روغنى داخل گوش است، حكم آن چيست ؟
ج. شستن داخل سوراخ گوش لازم نيست.
834. آيا خال كوبى در اعضا، مانع غسل است ؟
ج. مانع نيست.
ص: 232
835. آيا استعمال مواد مصنوعى براى حالت دادن به مژه ها، در وضو و غسل اشكال ايجاد مى كند؟
ج. اگر آن مواد داراى جرم باشد و مانع رسيدن آب به پوست و موى مژه باشد، بايد آن را برطرف كرد و شستن مويى كه تابع پوست نيست در وضو لازم است به خلاف غسل.
836. آيا لاك ناخن مانع از انجام غسل است ؟
ج. مانع است و لازم است پيش از غسل برطرف شود.
837. آيا حنا مانع از وضو و غسل مى شود؟
ج. اگر پس از شستن خود حنا، رنگ آن باقى مانده است، مانع از غسل و وضو نيست.
838. گاهى در موهاى بدن مثل زير بغل مشاهده مى شود يك لايه ى چرك مانند آن را فرا گرفته است. آيا در غسل، مانع به حساب مى آيد؟
ج. مانع بايد عرفيت داشته باشد و شستن موهاى بلند لازم نيست و شستن پوست كافى است.
839. در اثر كهولت سن يا بعضى از عوارض جسمى، قسمتى از ظواهر بدن به وسيله ى
ص: 233
قسمتى ديگر پوشيده مى شود، آن قسمت ها بايد چگونه غسل شود؟
ج. ظاهراً بايد به تمام آن قسمت ها آب برساند، مادامى كه باطن حساب نشود.
840. در غسل كردن چربى اى كه از خود طبيعت پوست سر است، آيا مانع حساب مى شود؟
ج. مانع محسوب نمى شود.
841. اگر مدّتى غسل مى كرده، سپس گمان پيدا كرده كه در هنگام غسل مانعى وجود داشته است - چون نمى دانسته كه بايد ناف را از چرك هاى آن تميز كند - و نوعاً گمان به وجود چرك در ناف هست، آيا غسل هايى كه در مدّتى طولانى اين چنين انجام داده باطل بوده است ؟
ج. در غسل، ظاهر ناف بايد شسته شود و آن هم شسته شده و داخل آن واجب نيست شسته شود. بلى هر مقدار كه شك دارد جزو ظاهر حساب مى شود يا باطن احتياط اين است كه بشويد تا جايى كه سابقاً باطن يقينى نبوده است، و در فرض سؤال تا وقتى كه اطمينان به وجود مانع نباشد، به حكم فراغ، غسل محكوم به صحّت است.
842. اگر مدّتى بعد از غسل ديديم كه مانعى روى بدن وجود دارد وظيفه ى ما چيست ؟ آيا مى توانيم بگوييم انشاء اللّٰه بعد از غسل ظاهر شده است ؟
ج. اگر احتمال بدهد كه بعداً پيدا شده، محكوم به صحّت است.
ص: 234
843. شخصى كه غسل كرده اگر مانع ديد تا چه وقت مى تواند مانع را بردارد و همان غسل را تكميل كند؟
ج. تا زمانى كه حدث اصغر از او سر نزده، مى تواند و پس از آن محلّ ، احتياط كردن است به اين نحو كه غسل را دو مرتبه به صورت كامل انجام دهد و براى نماز و كارى كه براى آن وضو لازم است، وضو بگيرد.
844. اگر به جهت امراض تناسلى، پزشك براى درمان و تشخيص نوع مرض براى آزمايش تجويز استمنا كند، آيا ارتكاب آن جايز است ؟
ج. اگر ضرورت باشد و راه حلال ميسّر نباشد، جايز است.
845. در بعضى از بيمارستان ها براى اين كه بفهمند انسان بچه دار مى شود، از مرد مى خواهند كه با عمل استمنا، منى خودش را در اختيار آزمايشگاه قرار دهد. آيا جايز است ؟
ج. جايز نيست.
846. بعد از غسل آب مشكوكى از من خارج شده است، آيا نجس است و غسل لازم دارد؟
ج. اگر پس از جنابت و قبل از غسل بول كرده و سپس غسل نموديد و يا اگر نمى توانستيد بول كنيد استبراء كرده و سپس غسل كرده ايد و پس از آن رطوبت مشكوكى كه انسان نمى داند بول است يا منى خارج شده، حكم بول دارد و در
ص: 235
غير اين صورت حكم منى داشته و بايد مجدداً غسل نماييد. (به مسئله ى 351 رساله رجوع فرماييد.)
847. اگر بعد از اتمام غسل، در صحت غسل شك كنم، تكليف چيست ؟
ج. آن شك اعتبار ندارد.
848. فردى در غسل خيال مى كرده صرف رسيدن آب به مو كافى است و لازم نيست آب به پوست برسد و همين طور غسل مى كرده تا اكنون كه ملتفت مسئله شده است. اكنون در غسل ها شك دارد كه آيا آب به پوست مى رسيده يا نه ولى احتمال رسيدن را مى دهد ، آيا غسل هاى او صحيح بوده است ؟
ج. اعمال گذشته او محكوم به صحت است، زيرا شك پس از فراغ است.
849. من تا چندى پيش نمى دانستم كه زير دوش حمام رفتن غسل ارتماسى نيست و مدّتى غسل جنابت را به اين نحو انجام مى دادم. تكليف نمازهايى كه تاكنون خوانده ام چيست ؟
ج. بايد قضا شود، مگر اين كه با قصد وظيفه، خود به خود غسل ترتيبى حاصل مى شده است.
850. اگر بعد از غسل در شستن قسمتى از بدن شك كند، حكم آن چيست ؟ در بين غسل چه طور؟
ج. بعد از غسل اعتنا نكند؛ و در بين غسل، احوط تدارك است - تا وقتى كه با
ص: 236
تدارك محذورى لازم نيايد - و در غير اين صورت، بنا بر احتياط غسل را تمام مى كند و تيمّم مى نمايد.
851. اگر شخصى غسل جنابت كرده و چون استبراء به بول نكرده بوده بعد از ساعتى مقدارى از منى كه در مجرىٰ باقى مانده بيرون مى آيد؛ آيا جنابت جديد است تا نمازهايى كه با آن غسل خوانده صحيح باشد يا جنابت سابق است و نمازهاى خوانده شده بايد اعاده شود؟
ج. پس از غسل اوّل، طهارت حاصل است و خروج منى موجب جنابت جديد است.
852. آيا آبى كه گاهى از انسان بعد از انجام غسل يا حين آن بيرون مى آيد، حكم منى را دارد؟ با توجّه به اين كه به صورت طبيعى و بدون جستن و شهوت خارج مى شود.
ج. اگر قبل از غسل بول و يا استبرا كرده، در صورت شكّ ، حكم منى را ندارد.
توضيح بيشتر در مسئله ى 351 رساله آمده است.
853. اگر كسى به قصد غسل واجب وارد حمّام شود و سپس شك كند كه آيا غسل كرده يا خير، حكمش چيست ؟
ج. بايد غسل كند.
854. اگر كسى بعد از غسل جنابت وضو بگيرد، كار خلافى انجام داده است ؟
ج. جايز نيست؛ هر چند نماز او صحيح است.
ص: 237
855. اگر انسان غسل جنابت را پيش از وقت نماز انجام دهد، آيا براى نماز احتياج به وضو دارد؟
ج. اگر مبطلات وضو پيش نيامده است، احتياج ندارد.
856. در رساله آمده شخصى كه غسل جنابت كرده، براى نماز نبايد وضو بگيرد. وظيفه ى او در مسّ كتاب قرآن و موارد ديگرى كه مشروط به وضو است چه مى باشد؟
ج. فرقى نمى كند.
857. اين كه فرموده اند غسل جنابت وضو لازم ندارد، آيا شامل فردى كه جنب از حرام شده هم مى شود؟
ج. بله، شامل مى شود.
858. اگر كسى در شستن وسواس پيدا كرد، حكمش چيست ؟
ج. بايد به وسوسه اش اعتنا نكند.
859. آيا در غسل جنابت بايد وسواس به خرج داد كه آب به همه جاى بدن رسيده است ؟
ج. وسواس لازم نيست و ملاك در رسيدن آب، عرف متديّنين است.
860. آيا غسل انسان هاى وسواسى، كه گاهى مدت ها طول مى كشد، باطل است ؟
ج. اگر غسل را صحيح به جا آورد، باطل نيست؛ ولى نبايد طول دهد.
ص: 238
ص: 239
ص: 240
861. استحاضه چيست ؟
ج. هر خونى كه خانم ها قبل از بلوغ يا بعد از يائسگى مى بينند يا خونى كه از 3 روز كمتر ديده مى شود يا خونى كه از 10 روز بيشتر مى شود (كه در اين حالت مى تواند مقدارى حيض باشد كه در احكام حيض گفته شده)، استحاضه است؛ در صورتى كه خون زخم و خون نفاس نباشد.
862. استحاضه چند نوع است ؟
ج. خون استحاضه يكى از خون هايى است كه از زن خارج مى شود، اين خون اگر زياد باشد استحاضه كثيره و اگر كم باشد استحاضه قليله و در صورت بينا بين [متوسط] استحاضه متوسطه ناميده مى شود.
863. استحاضه قليله چه ويژگى دارد؟
ج. استحاضه قليله آن است كه خون در پنبه اى كه زن داخل فرج مى نمايد نفوذ نكند و فقط روى آن آلوده شود.
ص: 241
864. استحاضه متوسطه چه ويژگى دارد؟
ج. استحاضه متوسطه آن است كه خون در پنبه اى كه زن داخل مهبل مى نمايد، نفوذ مى كند، اما از پنبه به دستمال جارى نمى شود.
865. استحاضه كثيره چه ويژگى دارد؟
ج. استحاضه كثيره آن است كه خون علاوه بر نفوذ در پنبه اى كه زن داخل مهبل مى نمايد از آن بگذرد و به دستمال هم برسد.
866. استحاضه چه نوع حدثى به شمار مى آيد؟
ج. استحاضه قليله مانند حدث اصغرى است كه استمرار دارد مانند كسى است كه سلس بول دارد. اما استحاضه متوسطه و كثيره علاوه بر اين كه مانند حدث اصغر عمل مى كند و باعث وجوب وضو مى شود، مانند حدث اكبر باعث وجوب غسل هم مى شود.
867. خون استحاضه چه ويژگى هايى دارد؟
ج. خون استحاضه غالباً زرد رنگ و سرد است و بدون فشار و سوزش بيرون مى آيد.
868. آيا ممكن است خون استحاضه همانند خون حيض سرخ و سياه باشد؟
ص: 242
ج. ممكن است گاهى خون استحاضه شبيه خون حيض غليظ و سرخ و سياه باشد و با فشار و سوزش بيرون بيايد.
869. آيا خانم ها در ايام عادت ماهانه ممكن است خون استحاضه ببينند؟
ج. در ايام حيض ممكن است خون هاى كم رنگ شبيه استحاضه ديده شود يا گاهى تمام مدت عادت ماهانه خون كم رنگ ديده شود؛ اما هيچ گاه به آن استحاضه نمى گويند. البته گاهى واقعاً نمى دانيم خونى كه مى بينيم حيض است يا استحاضه.
870. خانمى در يك ماه به اين صورت خون ديده است. 3 روز خون ديده كه 3 ساعت قبل از تمام شدن كامل 3 روز پاك شده است و مجدداً 2 روز خون ديده است. حكم اين خون ها با توجه به اين كه 3 روز اوّل كامل نشده است چيست ؟ حيض است يا استحاضه ؟
ج. اگر در 3 ساعت باقى مانده از 3 روز در باطن هم خون نداشته استحاضه است.
871. خانمى چون نمى دانسته بايد خود را وارسى كند، شك دارد كه در 3 روز خون اتصال داشته يا خير يا اين كه در روز سوم شك كند كه 2 روز قبل، خون اتصال داشته يا خير، وظيفه اش چيست ؟
ج. مورد احتياط است (وظيفه مستحاضه را انجام دهد و كارهايى كه بر حائض حرام است را ترك كند).
ص: 243
872. خانمى 7 روز پس از پاك شدن خون حيض مجدداً خونى با علايم حيض مى بيند كه حد اقل تا 7 روز ادامه مى يابد. وظيفه وى چيست ؟
ج. دومى محكوم به استحاضه است.
873. اگر خانمى كه عادت 6 روزه دارد، يك ماه تا روز نهم خون ببيند و روز دهم پاك شود و روز پانزدهم مجدداً خون ببيند وظيفه او چيست و چه روزهايى را حيض و چه روزهايى را استحاضه قرار دهد؟
ج. شش روز آن حيض است و بقيه استحاضه.
874. اگر خانمى كه مضطربه است يك ماه تا روز نهم خون ببيند و روز دهم پاك شود و روز پانزدهم مجدداً خون ببيند، وظيفه او چيست ؟ و چه روزهايى را حيض و چه روزهايى را استحاضه قرار دهد؟
ج. 1) اگر مضطربه بيشتر از ده روز خون ببيند و همه خون هايى كه ديده يك جور باشد، چنانچه عادت خويشان او مشخص است، آن مقدار را براى خون حيض و بقيه را استحاضه قرار مى دهد.
2) مضطربه اگر بيشتر از ده روز خونى ببيند كه چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر آن نشانه استحاضه دارد، چنانچه خونى كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد، همه آن حيض است، و اگر خونى كه نشانه حيض را دارد كمتر از سه روز باشد، بايد بنا بر احتياط تا هفت روز را حيض قرار دهد.
ص: 244
875. زنى هستم كه مدت سه ماه است پشت سر هم خون مى بينم دكترها خون را از جفت مى دانند. آيا بايد به وظيفه حائض عمل كنم يا مستحاضه ؟
ج. حيض در حال حاملگى امكان دارد. پس اگر خون از ده روز گذشت، ايام عادت را حيض قرار مى دهد و بقيه را استحاضه قرار مى دهد (با تفصيل مذكور در رساله) ولى اگر بداند كه خون از زخم و جراحت داخل است، جز تطهير ظاهر حكمى ندارد.
876. خانم حامله اى خونريزى دارد آيا حيض حساب مى شود يا استحاضه ؟ هم چنين خانمى كه بچه شير مى دهد و خونريزى دارد آيا حيض حساب مى شود يا استحاضه ؟
ج. زن حامله و زنى كه بچه شير مى دهد ممكن است حيض ببيند بنا بر اقوى، ولى اگر بيست روز از ايام عادت ديرتر بود، بنا بر احتياط هم وظيفه حائض و هم مستحاضه را انجام دهد.
877. خونى كه قبل از ولادت بچه خارج مى شود چيست ؟
ص: 245
ج. قبل از ولادت بچه هر خونى كه ديده مى شود، در صورتى كه احتمال غير استحاضه داده نشود - مانند زخم و امثال آن - استحاضه است.
878. خون زائو در صورت ادامه مى تواند حيض باشد؟
ج. تمام خونى كه زائو بعد از گذشتن ايام عادتش و يا اگر عادت ندارد بعد از ده روز مى بيند استحاضه است. ولى اگر بعد از گذشت حد اقل ده روز مصادف با ايام عادتش شده حيض محسوب مى شود.
879. اگر خونريزى زائو تا يك ماه يا بيشتر و كمتر ادامه پيدا كند چه مقدارش استحاضه است ؟
ج. براى كسى كه عادت معينى دارد تا ايام عادت و براى كسى كه عادت ندارد تا ده روز نفاس و بعد از آن استحاضه است.
880. گفته مى شود بعد از گذشت ايام نفاس و انجام غسل روز هجدهم هم مى بايست يك غسل انجام شود آيا صحت دارد؟ اگر دارد كاملاً وجه آن را شرح دهيد.
ج. يعنى اگر به طور متصل خون ببيند يا مثلاً 7 روز خون ببيند و پاك شود و دوباره مثلاً 3 روز خون ببيند، در اين هشت روز - از روز دهم تا روز هيجدهم - بنا بر احتياط مستحبى اكيد، هم وظيفه استحاضه را انجام دهد و هم كارهايى كه در حال نفاس حرام است را ترك كند يعنى بين وظيفه استحاضه و نفاس جمع كند.
و در روز هيجدهم غسل نفاس را به قصد وظيفه و رجاى مطلوبيت به جا آورد كه در متوسطه و كثيره با غسل استحاضه در عمل متحد است.
ص: 246
881. برخى خانم ها قبل از شروع عادت، خونى كه علايم حيض دارد مى بيند - مثلاً يك روز قبل از شروع خون حيض، لكه هاى خونى مى بيند - آيا حيض است يا استحاضه ؟
ج. اگر لكه هاى خونى متصل نباشد استحاضه است. ولى اگر لكه ها اتصال دارد يا اين كه به ظاهر متصل نباشد و خارج نيايد ولى در باطن خون باشد حيض است. خلاصه اين كه: اگر لكّه ها متصل نباشد و لو در باطن، استحاضه است.
882. حكم لكه هاى زرد رنگى كه خانم ها در ادامه عادت (چه قبل از 10 روز و چه بعد از آن) مى بينند چيست ؟ حكم اين لكه ها اگر در ايام پاكى ديده شوند چيست ؟
ج. اگر آن لكه ها خون باشد ادامه عادت است قبل از ده روز، و بعد از ده روز استحاضه است.
883. اگر شخصى كه عادت شش روزه دارد روز هفتم پاك شود ولى از همان روز هفتم تا روز دوازدهم در بين روز چند لحظه لك ببيند و بقيه روز پاك باشد وظيفه او چيست و آيا اين حالت، گذشتن خون از ده روز محسوب مى شود؟
ج. بله تجاوز از ده روز است.
ص: 247
884. اگر زن نداند استحاضه او از چه قسم است ؟
ج. در صورت امكان بايد مقدارى پنبه داخل فرج نمايد و كمى صبر كند و بيرون آورد و بعد از آن كه فهميد استحاضه او كدام يك از آن سه قسم است، كارهايى را كه براى آن قسم دستور داده شده انجام دهد.
885. زن مستحاضه با اين كه مى توانسته خود را وارسى كند اگر پيش از آن كه خود را وارسى كند، مشغول نماز شود آيا نمازش باطل است ؟
ج. چنانچه قصد قربت داشته و به وظيفه خود عمل كرده، مثلاً استحاضه اش قليله بوده و به وظيفه استحاضه قليله عمل نموده، نماز او صحيح است. و اگر قصد قربت نداشته يا عمل او مطابق وظيفه اش نبوده مثل آن كه استحاضه او متوسطه بوده و به وظيفه قليله رفتار كرده، نماز او باطل است.
886. زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسى نمايد چه وظيفه اى دارد؟
ج. 1) اگر بداند قبلاً كدام يك از آن سه قسم بوده بايد به وظيفه همان قسم
ص: 248
عمل كند.
2) اگر حالت قبلى خود را نمى داند بنا بر احتياط واجب بايد به آنچه مشكل تر است عمل كند، مثلاً اگر نمى داند استحاضه او قليله است يا متوسطه، بايد كارهاى استحاضه متوسطه را بنا بر احوط انجام دهد و اگر نمى داند متوسطه است يا كثيره، بايد كارهاى استحاضه كثيره را بنا بر احوط انجام دهد.
887. اگر زن مستحاضه نتواند خود را آزمايش كند (مثل دوشيزگان يا كسى كه در موقعيتى قرار دارد كه نمى تواند اختبار كند و يا شب است و هوا تاريك است) چه وظيفه اى دارد؟
ج. اگر حالت قبل خود را مى داند به همان عمل كند و اگر حالت قبل را ندارد يا نمى داند، به سخت ترين حالت عمل كند.
888. تعويض پنبه چه حكمى دارد؟ آيا حتى اگر با تحفظ خونى خارج نشود بازهم وظيفه هست كه پنبه را از داخل خارج كند كه در حين خارج كردن اطراف هم آلوده مى شود؟
ج. بلكه تعويض پنبه لازم است حتى اگر با تحفظ خونى خارج نشده باشد وظيفه هست كه پنبه را از داخل خارج كند؛ هر چند در حين خارج كردن اطراف هم آلوده شود.
889. در استحاضه ملاك، خروج خون به خارج است يا ملاك، وجود خون در داخل است ؟
ج. براى شروع استحاضه ملاك خروج خون است. اما وجود خون در داخل براى ادامه استحاضه كافى است.
ص: 249
890. مواظبت از خروج خون چگونه است ؟
ج. زن مستحاضه بايد موقع غسل و وضو و بعد از آن تا آخر نماز، خود را از بيرون آمدن خون (در صورتى كه براى او ضرر نداشته باشد) حفظ كند.
891. آيا اگر خانم مستحاضه دوشيزه باشد يا براى او داخل كردن پنبه ضرر داشته باشد چه حكمى دارد؟
ج. حفظ كردن در صورتى واجب است كه ضرر نداشته باشد.
892. مستحاضه قليله براى نماز چه وظايفى را دارد؟
ج. بايد مستحاضه قليله براى هر نماز يك وضو بگيرد و بنا بر احتياط واجب پنبه را عوض كند يا آب بكشد و ظاهر فرج را هم اگر خون به آن رسيده، آب بكشد.
1.893) اگر مستحاضه متوسطه براى نماز صبح غسل كند و بعد از نماز خونش قطع شود، ولى دوباره قبل از نماز ظهر متوسطه گردد، آيا براى نماز ظهر و عصر بايد غسل نمايد؟
2) اگر براى نماز ظهر و عصر غسل كند و بعد از نماز ظهرين خون قطع شود ولى دوباره قبل از مغرب متوسطه شود، وظيفه او براى نماز مغرب و عشا چيست ؟
ج. در هر دو مورد بايد دوباره غسل كند.
894. در صورتى كه استحاضه متوسطه پيش از نماز صبح يا در بين آن پيدا شود
ص: 250
چه وظيفه اى دارد؟
ج. بايد براى نماز صبح غسل كند و تا صبح ديگر براى نمازهاى خود بنا بر احتياط واجب پنبه را اگر خونى شده عوض كند يا آب بكشد، هم چنين ظاهر فرج را اگر نجس شده است، آب بكشد و وجوب وضو براى هر نماز در اين صورت خالى از وجه نيست.
895. اگر بعد از نماز صبح تا پيش از نماز ظهر يا بين آن متوسطه شود چه وظيفه اى دارد؟
ج. بايد براى نماز ظهر غسل كند، و به همين ترتيب پيش از هر نماز يا بين هر نمازى كه استحاضه متوسطه شده بايد براى آن غسل كند.
896. اگر مستحاضه متوسطه عمدا يا از روى فراموشى براى نماز صبح غسل نكند چه حكمى دارد؟
ج. بايد براى نماز ظهر و عصر غسل كند و اگر براى نماز ظهر و عصر غسل نكند بايد پيش از نماز مغرب و عشا غسل نمايد چه آن كه خون بيايد يا قطع شده باشد.
897. اگر خون استحاضه پيش از وقت نماز آمده باشد و زن براى آن خون، وضو و غسل را انجام داده باشد بازهم بايد وضو و غسل را براى نماز انجام دهد؟
ج. اگر خون استحاضه پيش از وقت نماز هم بيايد اگر چه زن براى آن خون، وضو و غسل را انجام داده باشد بايد در موقع نماز، وضو و غسل را بجا آورد.
ص: 251
898. اگر استحاضه قليله زن بعد از نماز صبح متوسطه شود آيا غسل واجب است ؟
ج. بله بايد براى نماز ظهر و عصر غسل كند، و اگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسطه شود بايد براى نماز مغرب و عشا غسل نمايد.
899. اگر استحاضه ى قليله يا متوسطه ى زن بعد از نماز صبح به استحاضه كثيره تبديل شود، وظيفه ى او چيست ؟
ج. اگر استحاضه قليله يا متوسطه زن بعد از نماز صبح كثيره شود بايد براى نماز ظهر و عصر يك غسل و براى نماز مغرب و عشا غسل ديگرى به جا آورد، و اگر بعد از نماز ظهر و عصر كثيره شود، بايد براى نماز مغرب و عشا غسل نمايد.
900. آيا مستحاضه متوسطه و كثيره علاوه بر غسل وظايف ديگرى هم دارند؟
ج. بله، علاوه بر غسل وظيفه تعويض پنبه و آب كشيدن ظاهر فرج و وضو براى هر نماز را هم دارند.
901. خانم مستحاضه پس از قطع شدن خون چه وظيفه اى دارد؟
ج. زن مستحاضه بعد از آن كه خونش قطع شد، فقط براى نماز اولى كه خواند، بايد كارهاى استحاضه را انجام دهد و براى نمازهاى بعد لازم نيست.
1) مستحاضه قليله پس از قطع شدن خون براى اوّلين نماز فقط وضو مى گيرد.
2) مستحاضه متوسطه و كثيره پس از قطع شدن خون براى نماز بعد بايد غسل انجام دهند، هر نمازى باشد.
ص: 252
902. مى دانيم مستحاضه كثيره و متوسطه وقتى كاملاً از خون پاك شدند بايد غسل كنند، ولى اگر بدانند از وقتى كه براى نماز قبلى مشغول غسل شده اند ديگر خون نيامده، آيا باز هم بايد غسل نمايند؟
ج. خير، لازم نيست دوباره غسل كنند. اگر مستحاضه بعد از غسل يا وضو و قبل از نماز به كلى پاك شود يا به اندازه اى پاك شود كه بتواند در پاكى نماز بخواند، بايد غسل و يا وضوى خود را دوباره انجام دهد.
903. مى دانيم كه اگر بعد از غسل و وضو و قبل از نماز پاك شويم بايد غسل و وضو را دوباره انجام دهيم اما اگر شك كنيم كه وقت كافى خواهيم داشت يا نه بازهم اعاده غسل و وضو لازم است ؟
ج. نه در صورت شك واجب نيست
904. زن مستحاضه اگر بداند از وقتى كه مشغول وضو يا غسل شده خونى از او بيرون نيامده و تا بعد از نماز هم خون در داخل فرج نيست و بيرون نمى آيد، مى تواند خواندن نماز را تأخير بيندازد؟
ج. بلى مى تواند.
905. آيا زن در حال استحاضه مى تواند در مساجد مكث كند و داخل مسجد الحرام و مسجد النبى - صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم - بشود؟
ج. بنا بر اقوى جايز است اما احتياط مستحب است كه بدون غسل براى نماز يا غسل جداگانه وارد نشود.
ص: 253
906. آيا مستحاضه مى تواند به خط قرآن دست بزند؟
ج. دست زدن و رساندن بدن به خط قرآن براى قليله با وضوى جداگانه و براى متوسطه و كثيره با غسل و وضوى جداگانه جايز است.
907. طلاق زن مستحاضه چگونه است ؟
ج. صحت طلاق زن مستحاضه مشروط به غسل نيست.
908. آيا غسل جداگانه اى با مستحاضه براى نزديكى لازم است ؟
ج. 1) در مستحاضه كثيره و متوسطه، اگر اقوى نباشد، بنا بر احتياط واجب، غسل جداگانه لازم است؛ بلكه بنا بر احتياط وضو هم ضميمه شود.
2) غسلى كه براى نماز به جا آورده در صورتى كافى است كه نزديكى بعد از نماز و در وقت نماز باشد و الا كافى نيست.
909. با وجود نوارهاى جديدى كه داخل مهبل قرار مى گيرد و از خروج خون كاملاً جلوگيرى مى كند تا بدين وسيله وجوب تحفظ رعايت شود؛ با توجه به اين مسئله، حكم موارد ذيل را بيان فرماييد:
1) ملاك در اختبار، وارسى ظاهر و خارج فضاى فرج است يا بايد نوار را خارج نمود؟
2) در صورت حكم به خروج نوار، آيا طهارت به هم خورده و غسل تكرار مى شود؟
ج. در موقع نماز بايد نوار را خارج كند و نوار و خود را وارسى نمايد و طبق انواع استحاضه عمل كند و نوارهاى جديد، حكم همان پنبه را دارد كه در رساله آمده است.
ص: 254
910. آيا واجب است خانم مستحاضه بين طواف و نماز طواف خود را وارسى نمايد؟
ج. بله، واجب است.
911. مستحاضه كثيره و متوسطه با غسل صلاتى مى تواند طواف و نماز طواف به جا آورد؟
ج. خير، بايد براى طواف و نماز آن دوباره غسل كند.
912. آيا با وجود امكان غسل در نزديكى مسجد الحرام مى تواند غسل را در هتلى كه با حرم فاصله دارد انجام دهد؟
ج. اگر از زمان غسل در هتل تا وقت طواف باز خونى و لو در باطن مى آيد، بايد در نزديكى مسجد غسل كند.
913. زن مستحاضه در چه صورتى مى تواند طواف مستحبّ به جا آورد؟
ج. ظاهراً صحت طواف مستحب هم براى قليله با وضوى مستقل است و براى متوسطه و كثيره با غسل و وضوى جداگانه مخصوصا اگر طواف در غير وقت نماز باشد.
914. وظيفه زن مستحاضه قليله براى طواف و نماز طواف چيست ؟
ج. 1) زن مستحاضه قليله براى طواف وضو مى گيرد، اگر در بين طواف و نماز خون نبيند با آن وضو مى تواند نماز طواف و مستحبات ديگر را به جا آورد؛
2) ولى اگر خون مستمر باشد، بايد براى نماز طواف وضوى ديگرى بگيرد.
خلاصه در حكم، مانند دو نماز واجب است.
ص: 255
915. آيا غسل استحاضه واجب است ؟
ج. يكى از هفت غسل واجب، غسل استحاضه است.
916. آيا هنگام غسل استحاضه بايد نوع استحاضه (قليله، متوسطه و كثيره) را نيز در نيت مشخص كرد يا تنها نيّت استحاضه كافى است ؟
ج. نيّت غسل استحاضه كافى است.
917. آيا بايد پس از غسل استحاضه وضو هم بگيرد يا همانند جنابت مى تواند بدون وضو نماز بخواند؟
ج. در هر يك از موارد استحاضه كثيره و متوسطه و حيض و نفاس، اگر چه غسل لازم است لكن با غسل تنهايى، نمى تواند نماز بخواند، بلكه واجب است وضو نيز براى نماز بگيرد.
918. راه تشخيص خون استحاضه از ساير خون ها چيست ؟
ص: 256
ج. هر خونى كه شرايط حيض را نداشته باشد و بكارت و زخم هم نباشد، استحاضه است.
919. لباس و حوله اى كه در حال حيض يا استحاضه يا نفاس استفاده كرده ايم چه حكمى دارد؟
ج. اگر آلوده به خون نشده باشد پاك است.
920. لكه هايى كه زنان بعد از مصرف داروهاى ضد باردارى، در ايام عادت يا غير عادت مى بيند، چه حكمى دارد؟
ج. 1) اگر در 3 روز به طور مستمر نباشد، هر چند در ايام عادت، استحاضه است.
2) در بيشتر از 3 روز اگر ساير شرايط حيض را دارد حيض است و اگر ندارد استحاضه است
921. آيا خون استحاضه وضو را باطل مى كند؟
ج. يكى از هفت چيزى كه وضو را باطل مى كند، استحاضه زنان است.
922. مستحاضه اى كه براى صحت روزه تحفظ نمايد، اگر آن را ترك كند آيا بايد روزه هايش را قضا نمايد؟
ج. تحفظ از خروج خون براى نماز است نه روزه، شرط صحت روزه همان غسل به نحو مذكور در رساله است.
ص: 257
923. آيا آزمايش قبل از وقت نماز كفايت مى كند؟
ج. آزمايش قبل از وقت نماز كافى نيست؛ مگر اين كه بداند حالتش تغيير نمى كند.
924. آزمايش چگونه صورت مى گيرد؟
ج. بايد مقدارى پنبه يا چيزى شبيه آن را داخل كند و مقدارى صبر كند و خارج كند تا بداند استحاضه اش از كدام نوع است.
925. در چه صورتى زن مستحاضه مى تواند بين وضو و نماز فاصله بيندازد؟
ج. اگر بعد از غسل و وضو خون قطع نشود يا احتمال آمدنش قبل از نماز باشد، زن مستحاضه بعد از غسل و وضو واجب است بلا فاصله نماز را بخواند. ولى اگر مدتى پاك شود و بداند تا آخر وقت پاك مى ماند، مى تواند بين غسل و وضو و نماز فاصله بيندازد.
اگر مستحاضه متوسطه و كثيره براى نافله صبح غسل صحيح انجام داده، خواندن نافله را به تأخير مى اندازد تا به نماز صبح متصل شود.
926. آيا جلوگيرى از خروج خون واجب است ؟
ج. بر زن مستحاضه، بعد از غسل و وضو واجب است با داخل كردن پنبه يا نوار بهداشتى به داخل مهبل از خروج خون جلوگيرى كند؛ مگر در صورتى كه مثلاً به خاطر دوشيزگى يا آلوده بودن پنبه براى او ضرر داشته باشد.
ص: 258
927. اگر زن مستحاضه از خروج خون جلوگيرى نكند، چه حكمى دارد؟
ج. اگر خون به خاطر بى توجهى در داخل كردن پنبه و مواظبت خارج شود، بنا بر احتياط واجب بايد نماز را با مقدمات آن از غسل و وضو دوباره به جا آورد. ولى اگر مواظبت كافى براى خارج شدن خون انجام داده ولى خون فراوان بوده لازم نيست نماز را تكرار كند.
928. اگر استحاضه كثيره متوسطه يا قليله شود وظيفه چيست ؟
ج. براى اوّلين نماز بعدى وظيفه كثيره را انجام مى دهد و براى نمازهاى ديگر وظيفه متوسطه يا قليله را انجام مى دهد.
929. اگر استحاضه متوسطه قليله شود وظيفه چيست ؟
ج. براى اوّلين نماز بعدى غسل متوسطه به جا مى آورد و براى نمازهاى ديگر فقط وضو مى گيرد و ساير وظايف قليله را به جا مى آورد.
ص: 259
930. قاعدگى چيست و به چه كسى حائض گفته مى شود؟
ج. خونى كه به طور غالب در هر ماه چند روز از رحم زن دفع مى شود، خون حيض (قاعدگى) است و زن را به هنگام خون ديدن «حائض» مى نامند.
931. معيار پيدايى (تحقق) عادت چيست ؟
ج. اگر زن دو بار به يك صورت خون حيض ببيند، عادتش محقق مى شود. منتها در وقتيه و عدديه مورد اتفاق است، ولى در وقتيه يا عدديه فقط حضرت امام فرموده اند: تحقق عادت با دو بار مشكل است و شايسته است احتياط را ترك ننمايد، يعنى هنوز حكم به تحقق عادت نكند.
932. چگونه عادت حائض به هم مى خورد؟
1) يك بار بر خلاف عادت قبلى ديده است، عادت قبلى زايل نمى شود.
2) دو بار ديده: الف) هر دو بار يك شكل بوده است: عادت قبلى زايل مى شود. ب) مختلف بوده است: روشن نيست، مگر بيش از دو بار باشد كه عرفا صدق كند كه اين زن عادت معينى ندارد كه در آن صورت، مضطربه خواهد شد.
ص: 260
933. خون حيض به چه شناخته مى شود و علامات و صفات آن چيست ؟
ج. خون حيض، در اغلب اوقات و اغلب زنان، به تيرگى رنگ و غلظت و جهيدن و گرمى و سوزاندن فرج هنگام بيرون آمدن شناخته مى شود.
934. خانم احتمال مى دهد چيزى از او خارج شده چه حكم دارد؟
ج. بايد بنا را بگذارد كه چيزى خارج نشده و وارسى هم واجب نيست.
935. خانم مى داند چيزى خارج شده اما نمى داند چيزى كه خارج شده خون است يا چرك و يا ترشحات معمول و يا چيز ديگر؟
ج. حكم به پاكى و طهارت آن بكند و در نتيجه نه نياز به شستن دارد و نه غسل و وضو مى خواهد و احتياج به وارسى هم نيست.
936. خانم مى داند چيزى كه خارج شده خون است؛ اما نمى داند از جاى ديگر خارج شده يا از مهبلش، در اين صورت چه حكمى دارد؟
ج. فقط نياز به شستشو دارد ولى غسل و وضوى او باطل نشده است و احتياج به وارسى هم نيست.
937. زنى مى داند خون از فرج خارج شده اما نمى داند كدام يك از خون هاى پنج گانه (حيض، نفاس، استحاضه، زخم و بكارت) است ؟
ص: 261
ج. هر كدام حالت جداگانه اى دارد. و از جواب مسائل گذشته و آينده روشن مى شود.
938. هرگاه خون حيض، اشتباه به خون بكارت شود، شناختن آن به چه طريق است ؟
ج. در تشخيص و شناختن آن، بايد قدرى پنبه، داخل مهبل كند و قدرى صبر نمايد، و بهتر آن است كه وقتى مى خواهد اين عمل را انجام دهد به پشت بخواهد و پاها را بلند كند، و بعد از گذشت مدتى پنبه را آهسته بيرون آورد، پس اگر خون در دور آن واقع شده باشد، خون بكارت است و اگر خون تمام پنبه را گرفته باشد، خون حيض است. در اين آزمايش شرط است كه زخمى اطراف فرج مثل بكارت نداشته باشد و هم چنين خون بسيار نباشد كه نتوان تشخيص داد.
939. اگر خونى ببيند كه نداند خون حيض است يا بكارت، ولى احتمال خون ديگرى مثل خون جراحت و زخم را هم ندهد، چه وظيفه اى دارد؟
ج. بايد خود را وارسى كند، يعنى مقدارى پنبه داخل فرج نمايد و كمى صبر كند، بعد بيرون آورد؛ پس اگر اطراف آن آلوده باشد، خون بكارت است و اگر به همه آن رسيده، حيض مى باشد. البته بايد خون زياد نباشد تا به وسيله فوق بتواند بين خون حيض و بكارت فرق بگذارد.
940. اگر خانم خونريزى داشته باشد و نداند اين خون بكارت است يا خون هاى ديگر و در صورت آزمايش نتواند تشخيص دهد يا اصلاً نتواند خود را آزمايش
ص: 262
كند، وظيفه اش چيست ؟
ج. در صورت عدم امكان تشخيص و عدم حصول يقين، اگر در ايام عادت است، حكم به حيض بودن مى كند وگرنه به حالت قبلى خود عمل مى نمايد.
941. زن كه نمى داند خونش حيض است يا بكارت و مى توانسته خود را وارسى كند اگر بدون وارسى نماز بخواند چه حكمى دارد؟
ج. اگر بدون امتحان مذكور با ممكن بودن آن نماز به جا آورد، نماز باطل است هر چند بعد، ظاهر شود كه خون بكارت بوده است مگر آن كه به اميد مطابقت با واقع نماز به جا بياورد و در واقع هم همان باشد كه اميد داشته است.
942. بعد از نزديكى و پاره شدن بكارت، به غير از غسل جنابت براى نماز، براى چيزهايى كه نياز به طهارت دارد خانم ها چه وظيفه اى دارند؟
ج. به غير از تطهير موضع حكمى ندارد.
943. خون حيض اگر مشتبه به خون قرحه (زخم) شود، طريق شناختن آن، به چه نوع است ؟
ج. طريق شناختن ندارد و احتياط واجب جمع بين تروك حائض و اعمال طاهر است؛ ولى اظهر، اعتبار خروج از طرف چپ است براى حيض بودن و خروج از راست است براى قرحه (زخم) و براى تشخيص به پشت بخوابد و انگشت وسطى را داخل كند تا بفهمد كه جريان خون از راست يا چپ است، البته در صورتى كه اين آزمايش امكان داشته باشد؛ و وگرنه به حكم كسى كه طريق
ص: 263
شناخت ندارد عمل مى كند يعنى به حالت سابق خودش رجوع مى كند؛ يعنى اگر قبلاً حيض بوده، يعنى خون حيض ديده و ممكن است اين خون دنباله آن باشد حيض است؛ و اگر سابقاً پاك بوده، وظيفه اى نسبت به حيض ندارد.
944. خانمى خونى ديده و نمى داند خون حيض است يا نفاس، مثل آن كه احتمال سقط و ولادت را بدهد ولى مطمئن نباشد، چه وظيفه اى دارد؟
ج. اگر در ايام عادتِ زن باشد آن را خون حيض قرار مى دهد وگرنه بايد به وظيفه اى كه مشترك بين حيض و نفاس است عمل كند، يعنى لازم نيست آنچه بر حائض واجب است ولى بر نفساء واجب نيست و آنچه بر نفساء واجب است و بر حائض واجب نيست به جا آورد. گرچه انجام دادن مجموع وظايف حائض و نفساء، مطابق احتياط است؛ بلكه اين احتياط در صورت امكان ترك نشود و در صورت عدم امكان احتياط، مخالفت قطعيه ننمايد.
945. آيا خون حيض مى تواند شبيه خون استحاضه كم رنگ باشد؟
ج. بله.
946. آيا كسى كه استحاضه است مى شود حيض هم باشد؟
ج. خون كه از 10 روز مى گذرد در حقيقت در بيشتر اوقات حيض با استحاضه آميخته مى شود ولى نمى شود زن حائض مستحاضه باشد و بر عكس
947. خانم به خاطر دل درد يا علامت ديگر مى داند خون از رحم به مهبل آمده ولى به
ص: 264
خاطر بسته بودن مجرا و يا وجود نوار مخصوص داخل هنوز خون بيرون نيامده آيا حائض حساب مى شود؟
ج. در اين حالت احتياط ترك نشود به جمع بين تروك حائض و افعال طاهر و احتمال دارد احتياط به ترك عبادت باشد يعنى مراعات احتمال حائض باشد.
ولى به محض خروج خون و لو به وسيله چيزى، احكام حيض جارى مى شود. و خروج خون حيض و لو به اندازه سر سوزن، باعث جارى شدن احكام مى شود.
948. براى شروع و ادامه آيا خارج شدن خون ملاك است يا وجود خون در داخل كافى است ؟
ج. براى شروع خروج مهم است و لو به وسيله چيزى، اما براى ادامه حيض وجود خون در داخل مهبل كافى است.
949. خانم كه عادت معين دارد 7 روز خون ببيند و 7 روز پاك شود دو باره 3 روز خون ببيند چه حكم دارد؟
ج. خون دوم استحاضه است چون: هر خونى كه بعد از قطع شدن - خون كه از جهت عادت يا غير آن حكم به حيض بودن آن شده - ديده شود، اگر بين دو تا خون 10 روز پاكى فاصله نشده و چون دو تا خون از 10 روز بيشتر هستند نمى توان هر دو را حيض حساب كرد پس خون دوم استحاضه است.
950. منظور از روز 24 ساعت است يا از صبح تا غروب ؟
ج. منظور از روز از طلوع فجر (اذان صبح) تا غروب است پس شب ها خارج است.
ص: 265
951. ملاك احتساب ماه براى صاحب عادت وقتيّه چيست ؟ آيا ملاك، 30 روز تمام است يا ماه قمرى ؟
ج. بايد همان شرطيت حيض، به اين كه كمتر از 3 روز و بيشتر از 10 روز نباشد را در نزديك وقت عادت رعايت كند و كار با همين تمام مى شود و نيازى به احتساب ماه نيست.
952. به محض ديدن خون مى توانيم عبادت را ترك كنيم ؟
ج. كسى كه در وقت معين عادت مى شود، چه عدد روزهاى حيضش هم معين باشد يا نه، به مجرد ديدن خون در ايام عادت، هر چند صفات حيض را نداشته باشد، خود را حائض حساب مى كند و عبادت را ترك مى كند. همچنين اگر عادتش را جلو و عقب بيندازد و چند روز قبل و بعد از عادتش خون ببيند.
953. كسى كه در وقت معين عادت نمى شود و فقط عدد معين دارد چه موقع با ديدن خون عبادتش را بايد ترك كند؟
ج. بنا بر اقوىٰ به محض ديدن خون عبادتش را ترك نكند مگر ويژگى حيض را داشته باشد يا بداند حيض است يا بداند در 3 روز ادامه خواهد يافت در غير اين صورت تا 3 روز اعمال مستحاضه را انجام دهد و كارهايى كه بر حائض حرام است را ترك كند. بعد از 3 روز تا 10 روز خود را حائض قرار دهد و ديگر اعمال مستحاضه را انجام ندهد.
954. كسى كه در وقت معين حيض مى شده اگر عبادتش را ترك كند بعد بفهمد حيض
ص: 266
نبوده، مثلاً چون قبل از 3 روز پاك شده چه وظيفه اى دارد؟
ج. عبادات خود را قضا نمايد.
955. كسى كه وقت عادت معين ندارد اما از حالات ديگر مثلاً دل درد يا اين كه هر ماه فقط حيض مى شود به محض ديدن خون مى داند حيض است آيا مى تواند خود را حائض قرار دهد و عبادت را ترك كند؟
ج. بنا بر اقوىٰ به محض ديدن خون عبادتش را ترك نكند مگر ويژگى حيض را داشته باشد يا بداند حيض است يا بداند در 3 روز ادامه خواهد يافت و اگر عبادت را ترك كرد و معلوم شد حيض نبوده قضا كند.
956. خانمى حد اقل 3 روز متوالى خون ديده و بعد پاك شده دوباره چند روز خون ديده و كل روزهايى كه خونريزى داشته با پاكى وسط از 10 روز بيشتر نشده آيا روزهاى پاك را بايد غسل كند؟
ج. هر دو خون با پاكى وسط همه حيض حساب مى شود چه هر دو خون در ايام عادت باشند يا هر دو خارج ايام عادت يا يكى در ايام عادت و چه هر دو ويژگى هاى حيض را داشته باشند يا نه.
957. خانمى حد اقل 3 روز متوالى خون ديده و بعد پاك شده دوباره چند روز خون ديده و كل روزهايى كه خونريزى داشته با پاكى وسط از 10 روز بيشتر شده است آيا روزهاى پاك را بايد غسل كند؟
ج. كسى كه عادت معين دارد و يكى از دو خون يا مقدارى از آن در ايام عادت باشد، همان حيض است.
ص: 267
958. آيا مى شود خون حيض از 3 روز كمتر باشد؟
ج. مدت حيض كمتر از سه روز نمى شود و اگر مختصرى هم از سه روز كمتر باشد حيض نيست.
959. اگر كمتر از سه روز خون ببيند و سپس پاك شود و بعد سه روز خون ببيند كدام حيض است ؟
ج. خون دوم حيض است و خون اوّل اگر چه در روزهاى عادتش باشد حيض نيست.
960. حد اكثر ايام حيض چند روز است ؟
ج. مدت حيض بيشتر از ده روز نمى شود.
961. اگر 3 روز اوّل پشت سر هم باشد ولى چند روز پاك شود و دو باره خون ببيند چه حكمى دارد؟
ج. در صورتى كه روزهايى كه خون ديده و روزهايى كه در وسط پاك بوده، روى هم از ده روز بيشتر نشود، تمام اين مدت را حيض قرار مى دهد.
962. اگر دو روز خون ببيند و يك روز پاك شود، دو باره يك روز خون ببيند حيض حساب مى شود؟
ج. حيض نيست؛ زيرا بايد سه روز اوّل حيض پشت سر هم باشد، پس 3 روز غير متوالى در 10 روز كافى نيست.
963. خانمى در يك ماه به اين صورت خون ديده است. 3 روز خون ديده (البته 3 ساعت قبل از تمام شدن كامل 3 روز پاك شده است) و مجدداً 2 روز خون ديده است.
ص: 268
حكم اين خون ها با توجه به اين كه 3 روز اوّل كامل نشده است چيست ؟ حيض است يا استحاضه ؟
ج. اگر در باطن خون ندارد استحاضه است.
964. خانمى چون نمى دانسته بايد خود را اختبار (وارسى) كند، شك دارد كه در 3 روز خون اتصال داشته يا خير يا اين كه در روز سوم شك كند كه 2 روز قبل، خون اتصال داشته يا خير، وظيفه اش چيست ؟
ج. مورد احتياط است.
965. اگر زنى بيش از سه روز خون ديد وده روز يا كمتر از آن پاك شد، چنانچه نمى داند خون زخم و جراحت است يا نه آيا حيض است ؟
ج. اگر در ايام عادت زن باشد يا اين كه شرايط حيض را داشته باشد آن را خون حيض قرار مى دهد.
966. اگر حائض پاك شد و بعد از گذشتن ده روز يا بيشتر، دوباره خون ديد خون دوم حيض است ؟
ج. اگر از سه روز بيشتر طول بكشد ولى از ده روز بيشتر نباشد و ساير شرايط حيض را داشته باشد، خون دوم نيز حيض است.
967. خانمى هميشه ماهى يك بار حيض مى شده، اگر در يك ماه دو بار خون ببيند كه
ص: 269
يكى در ايام عادت و يكى خارج از ايام عادت كدام حيض است ؟
ج. اگر بين دو خون حد اقل 10 روز فاصله شده هر كدام كه در ايام عادت است حيض و خون ديگر اگر ويژگى هاى حيض را دارد حيض حساب مى شود اما اگر ويژگى حيض را ندارد و شبيه استحاضه است بايد كارهايى كه بر حائض حرام است ترك كند و عبادت ها را هم انجام دهد.
968. خانمى هميشه ماهى يك بار حيض مى شده اگر در يك ماه دو بار خون ببيند كه هر دو خارج از ايام عادت او باشد كدام حيض است ؟
ج. هر دو تا حيض است چه هر دو ويژگى حيض را داشته باشند يا هر دو ويژگى حيض را نداشته باشند يا يكى ويژگى حيض را داشته باشد و يكى نداشته باشد، اگر چه بهتر است در خون دوم كه ويژگى حيض ندارد، احتياط كند.
969. زنان حائض چند قسم مى باشند؟
ج. زن هاى حائض بر شش قسمند:
1) صاحب عادت وقتيه و عدديه، و آن زنى است كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين خون حيض ببيند و شماره روزهاى حيض او هم در هر دو ماه يك اندازه باشد، مثل آن كه دو ماه پشت سر هم از اوّل ماه تا هفتم آن خون ببيند.
2) صاحب عادت وقتيه، و آن زنى است كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين، خون حيض ببيند ولى شماره روزهاى حيض او در هر دو ماه يك اندازه نباشد، مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اوّل ماه خون ببيند ولى ماه اوّل روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاك شود.
3) صاحب عادت عدديه، و آن زنى است كه شماره روزهاى حيض او در دو ماه
ص: 270
پشت سر هم به يك اندازه باشد، ولى وقت ديدن آن دو خون يكى نباشد، مثل آن كه ماه اوّل از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببيند.
4) مضطربه، و آن زنى است كه چند ماه خون ديده ولى عادت معينى پيدا نكرده، يا قبلاً عادت داشته ولى عادتش به هم خورده و عادت تازه اى پيدا نكرده است.
5) مبتدئه، و آن زنى است كه دفعه اوّل خون ديدن او است.
6) ناسيه، و آن زنى است كه عادت خود را فراموش كرده است.
970. خانمى كه عادت وقتيه و عدديه دارد (در وقت معين حيض مى شود و تعداد روزهاى عادتش هم معين است)، اگر در وقت عادت يا دو سه روز جلوتر يا دو سه روز عقب تر خون ببيند، به طورى كه بگويند حيض را جلو يا عقب انداخته آيا مى تواند به محض ديدن خون نماز و روزه را ترك كند؟
ج. اگر چه آن خون، نشانه هاى حيض را نداشته باشد، بايد به احكامى كه براى زن حائض گفته شد عمل كند و چنانچه بعد بفهمد حيض نبوده، مثل اين كه پيش از سه روز پاك شود، بايد عبادت هايى را كه به جا نياورده قضا نمايد.
971. زنى كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر چند روز پيش از عادت و همه ى روزهاى عادت و چند روز بعد از عادت خون ببيند و روى هم از ده روز بيشتر نشود چند روز حيض است ؟
ج. اگر روى هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است.
972. زنى كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر چند روز پيش از عادت و همه ى روزهاى
ص: 271
عادت و چند روز بعد از عادت خون ببيند و روى هم از ده روز بيشتر شود چند روز حيض است ؟
ج. اگر از ده روز بيشتر شود، فقط خونى را كه در روزهاى عادت خود ديده، حيض است و خونى كه پيش از عادت و بعد از آن ديده استحاضه مى باشد، و بايد عبادت هايى را كه در روزهاى پيش از عادت و بعد از عادت به جا نياورده قضا نمايد.
973. زنى كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر همه روزهاى عادت را با چند روز پيش از عادت خون ببيند و روى هم از ده روز بيشتر نشود؟
ج. اگر روى هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است.
974. زنى كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر همه روزهاى عادت را با چند روز بعد از عادت خون ببيند و روى هم از ده روز بيشتر شود چه حكمى دارد؟
ج. فقط روزهاى عادت حيض و باقى استحاضه است.
975. زنى كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر مقدارى از روزهاى عادت را با چند روز پيش از عادت خون ببيند و روى هم از ده روز بيشتر شود، چه حكمى دارد؟
ج. روزهايى كه در عادت خون ديده با چند روز پيش از آن، كه روى هم به مقدار عادت او شود، حيض، و روزهاى اوّل را استحاضه قرار دهد.
976. زنى كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر مقدارى از روزهاى عادت را با چند روز بعد
ص: 272
از عادت خون ببيند و روى هم از ده روز بيشتر شود؟
ج. بايد روزهايى كه در عادت، خون ديده با چند روز بعد از آن كه روى هم به مقدار عادت او شود، حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.
977. زنى كه عادت حيض او از اوّل ماه تا هفتم است، اگر از اوّل تا دوازدهم خون ببيند چه روزهايى حيض است ؟
ج. هفت روز اوّل آن حيض و پنج روز بعد استحاضه مى باشد. چون زنى كه عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند، خونى كه در روزهاى عادت ديده اگر چه نشانه هاى حيض را نداشته باشد، حيض است، و خونى كه بعد از روزهاى عادت ديده اگر چه نشانه هاى حيض را داشته باشد استحاضه است.
978. مبتدئه (دخترى كه براى اوّلين بار عادت مى شود) اگر بيشتر از ده روز خون ببيند چه حكم دارد؟
ج. اگر خون ديده شده، چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر آن نشانه استحاضه داشته باشد، چنانچه خونى كه نشانه حيض دارد از سه روز كمتر و از ده روز بيشتر نباشد همه حيض است و الّا، بايد از اولى كه خون نشانه حيض دارد، حيض قرار دهد و در عدد به خويشاوندان خود رجوع كند و بقيه را استحاضه قرار دهد.
979. خانمى كه مضطربه است اگر چند ماه (بيش از دو ماه) پشت سرهم بيشتر از ده روز
ص: 273
خون ببيند چه مقدار از اين خون ها حيض و چه مقدار از آن استحاضه است ؟
ج. با نبودن تميز و عدم امكان رجوع به اقارب احوط اختيار هفت روز در هر ماه است و اين احتياط مربوط به مبتدئه و ناسيه نيست.
980. ناسيه، يعنى زنى كه وقت و عدد عادت خود را فراموش كرده است، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند چه حكم دارد؟
ج. 1) در مرحله اوّل بايد روزهايى را كه خون او نشانه حيض دارد تا ده روز، حيض قرار دهد و بقيه را استحاضه قرار دهد.
2) اگر نتواند حيض را به واسطه نشانه هاى آن تشخيص دهد، بنا بر احتياط واجب بايد هفت روز اوّل را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد، مگر اين كه بداند به طور مسلم در روزهاى اوّل، حيض نمى شده است كه در آن صورت بعد از آن روزها را بايد حيض قرار دهد.
3) اگر گمان اطمينانى پيدا كرد كه ايام عادتش مثل خويشان خود است عادت آن ها را براى خود انتخاب مى كند
981. خانمى هميشه عادتش در وقت معين و عدد معين بوده اما وقت خودش را فراموش كرده و قدر متيقن وقت ندارد، چه وظيفه اى دارد؟
ج. محتمل، تخيير او است در تحيض به عدد معتاد او در هر طرف از اطراف احتمال عادت سابقه، لكن احتياط در تحيض در ابتداى رؤيت خون در اوّل اطراف احتمال در صورت عدم تمييز مخالف، ترك نشود. و به همين ترتيب در ماه هاى ديگر در صورت استمرار.
ص: 274
982. خانمى هميشه عادتش در وقت معين با عدد معين بوده اما اكنون وقت خود را داند ولى عدد خودش را فراموش كرده، او چه وظيفه اى دارد؟
ج. اگر اوّل وقت را مى داند، آن را به سه روز تكميل مى نمايد، بلكه تا مقدارى كه احتمال نمى دهد عادتش از آن قدر كمتر بوده است، و در بقيه تا ده روز، حكم حيضيت مى نمايد، و با گذشت از ده روز، در آن مقدار كه احتمال ايام عادت نمى دهد، ظاهراً بايد به وظيفه مستحاضه عمل كند.
983. خانمى هميشه عادتش در وقت معين با عدد معين بوده و آخر وقت خود را مى داند اما عدد خودش را فراموش كرده، وظيفه او چيست ؟
ج. اگر آخر حيضش را مى داند، تكميل مى نمايد روز آخر را با سابق بر آن تا سه روز، و در بقيه سابق، احتياط مى نمايد در هر روز احتمال دخول در عادت تا آن كه مجموع، ده روز شود. و با عدم احتمال دخول در عادت، حكم به عمل مستحاضه با عدم تمييز، در صورت تجاوز مجموع، از ده روز، اظهر است وگرنه مورد احتياط است. و بعد از آخر حيض، غسل حيض را مقدم بر غسل استحاضه مى نمايد با عدم تداخل و با استمرار خون و با اين كه خون متأخّر از خون حيض - در آن مورد كه فرض شود - از قليله نباشد.
984. خانمى هميشه عادتش در وقت معين با عدد معين بوده اما عدد خودش را فراموش كرده است، وظيفه او چيست ؟
ج. اگر وسط حيض را مى داند كه دو طرف مساوى است، پس وسط و طرفين حيض يقينى است و در بقيه تا ده روز از طرفين، احتياط مى نمايد، لكن در
ص: 275
صورت تجاوز مجموع از ده روز، در مقدار زايد كه احتمال دخول در عادت نمى دهد، عمل استحاضه با عدم صفات حيض، اظهر است. و در احتياط، غسل حيض را ضميمه مى نمايد در موارد احتمال انقطاع خون حيض و هم چنين اگر نداند غير از حيض بودن يك روز را مثلاً در تكميل و در احتياط تا ده روز، مگر در صورت تجاوز از ده روز كه زايد بر احتمال عادت، استحاضه است بنا بر اظهر، و در ضميمه كردن غسل حيض در وقت احتمال انقطاع حيض واقعى.
985. خانمى كه صاحب عادت عدديه يا وقتيه و عدديه مى باشد، اگر چند ماه (بيشتر از دو ماه) پشت سرهم بيش از ده روز خون ببيند، آيا عادت او به هم خورده و عادت جديدى برايش مستقر شده است ؟ در اين صورت حكم خون هايى كه مى بيند چيست ؟
ج. به دست آمدن عادت جديد تنها در صورتى است كه دو مرتبه پشت سرهم به يك شكل بر خلاف عادت قبل ببيند، پس در مورد سؤال عادت جديد به وجود نيامده است.
986. برطرف شدن عادت به چه صورت است ؟
ج. زوال عادت قبل در صورتى است كه به دفعات خلاف آن ديده شود به طورى كه عرفاً بگويند اين خانم عادت معين ندارد.
987. آيا دو بار عدد غير مماثل در عادت عدديه، موجب به هم خوردن عادت مى شود؟
ج. بله.
ص: 276
988. عادت عدديه فردى 7 روز است. يك ماه 8 روز و ماه ديگر 9 روز خون مى بيند و بعد از آن هميشه از 10 روز تجاوز مى كند. لطفاً بفرماييد آيا مى توان 7 روز حيض و بقيه را استحاضه قرار داد؟
ج. اين خانم مضطربه است (زنى كه چند ماه خون ديده ولى عادت معينى ندارد يا عادتش به هم خورده) اگر همه خون هايى كه ديده يك جور باشد، چنانچه عادت خويشان او مشخص است آن مقدار را براى خود حيض و بقيه را استحاضه قرار مى دهد. اما اگر چند روز آن نشانه ى حيض و چند روز ديگر آن نشانه استحاضه دارد، چنانچه خونى كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد، همه آن حيض است، و اگر خونى كه نشانه ى حيض را دارد كمتر از سه روز باشد بايد بنا بر احتياط تا هفت روز را حيض قرار دهد.
989. عادت عدديه خانمى 7 روز است. دو ماه پى درپى است كه ايشان 12 روز خون مى بيند آيا عادت عدديه سابق ايشان به هم خورده است ؟ وظيفه ايشان چيست ؟
ج. در دو ماه اخير عادت او 7 روز است و عادت عدديه او به هم نخورده است.
990. خانمى 7 روز پس از پاك شدن خون حيض مجدداً خونى با علايم حيض مى بيند كه حد اقل تا 7 روز ادامه مى يابد. وظيفه وى چيست ؟
ج. دومى محكوم به استحاضه است.
991. اگر خانمى كه عادت 6 روزه دارد يك ماه تا روز نهم خون ببيند و روز دهم پاك
ص: 277
شود و روز پانزدهم مجدداً خون ببيند، وظيفه او چيست و چه روزهايى را حيض و چه روزهايى را استحاضه قرار دهد؟
ج. شش روز آن حيض و بقيه استحاضه است.
992. اگر شخصى كه عادت شش روزه دارد روز هفتم پاك شود ولى از همان روز هفتم تا روز دوازدهم چند لحظه در وسط روز لك ببيند و بقيه روز پاك باشد وظيفه او چيست و آيا اين حالت، گذشتن خون از ده روز محسوب مى شود؟
ج. بله تجاوز از ده روز است.
993. وقتى دختر بودم عادت معينى داشتم و بعد از ازدواج، عادتم به هم خورد و قبل از اين كه به صورت معين بشود باردار شدم و اكنون خون نفاس از ده روز گذشته است آيا بايد عادت معين قبل از ازدواج را بگيرم يا حكم مضطربه را دارم ؟
ج. اگر يك مرتبه بر خلاف عادت سابق حيض ديده ايد، عادت زايل نشده است؛ ولى اگر چند مرتبه باشد به نحوى كه نزد عرف صدق كند عادت زايل شده است مضطربه هستيد.
994. خانمى بعد از پنج روز ايام عادتش پاك شده و غسل كرده، روز هشتم يك قطره خون مى بيند، اين خون چه حكمى دارد؟ و اگر عادتش به اين نحو است، وظيفه او از روز پنجم تا روز هشتم چيست ؟
ج. در فرض سؤال كه تا روز هشتم است، حكم حيض را دارد، حتى روزهايى كه در بين پاك بوده است.
ص: 278
995. خانمى بعد از روز پنجم يا ششم لك زرد رنگى مى بيند، نمى داند خون است يا نه، وظيفه او چيست ؟
ج. اگر عرفا صدق خون بر آن نكند و بداند كه در باطن هم خون نيست، پاك شده است و الا محكوم به حيض است تا وقتى كه از ده روز تجاوز نكند.
996. اگر زنى پس از پاكى از حيض و پيش از ده روز، لكه زرد رنگى بيند كه خون بودن آن مشكوك است، وظيفه اش چيست ؟ آيا پاك است يا ادامه حيض قبلى محسوب مى شود؟
ج. اگر خون باشد هر چند به مرتبه ضعيفه از خون يا يك نقطه اى از خون هم باشد و يا معلوم شود كه در باطن به صورت خون است، محكوم به ادامه حيض است.
997. پزشكان مى گويند: ترشحات زرد رنگ دو روز آخر حيض قطعا خون نيست و به هيچ وجه تركيبات خونى ندارد بلكه سلول هاى مرده جدار داخلى رحم است كه به تدريج خارج مى شود.
لطفاً حكم اين ترشحات را از جهت حيض بودن يا نبودن و طهارت و نجاست آن بفرماييد؟
ج. اگر زن احراز كرده كه ترشحات مزبور خون نيست حكم خون ندارد و همين طور اگر شك دارد و با تفحص علم به خون بودن پيدا نشد حكم خون را ندارد.
ص: 279
998. زنى كه مدت خون حيض او هفت روز بوده بعد از استفاده از دستگاه جلوگيرى از حمل، روزهاى حيضش بيشتر از هفت روز و كمتر از ده روز شده است، چه حكمى دارد؟
ج. همه محكوم به حيض است.
999. يكى از راه هاى جلوگيرى از انعقاد نطفه اين است كه ابزارى در دهانه رحم نصب مى كنند كه اين عمل موجب خونريزى مى شود و ممكن است اين خونريزى مدت طولانى ادامه داشته باشد، با توجه به اين كه اين خونريزى عمدى است، آيا حيض محسوب مى شود؟
ج. عمدى بودن، مانع از حيض بودن آن نمى شود. پس اگر شرايط مذكور در رساله را دارد حيض است. (به مسئله ى 408 رساله مراجعه شود.)
زن براى اين كه حيض نشود هر شب قرص مى خورد يك شب فراموش كرد قرص بخورد و روزش خونريزى كرد شب بعد كه قرص خورد خون قطع شد و خلاصه از
ص: 280
ايام عادت، همان يك روز را خون ديد تكليف او چيست ؟
ج. يك روز، حيض نيست.
1000. هرگاه زن در ايام عادت ماهانه، به وسيله خوردن قرص، از آمدن خون حيض جلوگيرى نمايد حكمش چيست ؟
ج. تا موقعى كه خون خارج نشده به حكم طاهر عمل كند.
ص: 281
1001. دخترى كه نمى داند بالغ شده يا نه چه حكمى دارد؟
ج. حكم به عدم بالغ شدن او مى شود. مگر خون ببيند و يقين كند حيض است كه نشانه است بر بلوغ او. اما اگر خون به صفات حيض ببيند ولى به حيض بودن آن اطمينان پيدا نكند در اين كه بگوييم صفات حيض نشانه بر حيضيت و نشانه بر بلوغ باشد، محلّ تأمل است.
1002. دخترى است كه هنوز 9 سالش تمام نشده و مى دانيم هنوز بالغ نشده اگر خون ببيند كه نشانه هاى حيض را دارد حيض حساب مى شود؟
ج. چنين خونى استحاضه است، اگر احتمال خون هاى ديگر مثل بكارت و زخم داده نشود.
1003. در صورتى كه دختر قبل از 9 سالگى خون ببيند و بداند يا حيض است يا استحاضه متوسطه و كثيره در اين صورت آيا غسل بر او واجب است ؟
ج. در اين صورت پس از بلوغ بنا بر احتياط واجب به قصد وظيفه فعليه خود
ص: 282
غسل مى كند. اما اگر احتمال خون جراحت و مانند آن بدهد چيزى بر او واجب نيست.
1004. دخترى كه تاريخ ولادتش را نمى داند و در بلوغ خود شك دارد اگر خونى ببيند كه نشانه حيض دارد آيا مى توان گفت بالغ شده ؟
ج. بله، نشانه بلوغ است.
1005. دخترى مى داند 9 سالش تمام نشده آيا خونى كه ديده حيض است ؟
ج. در صورتى كه علامت ديگر غير از سن مانند درشت شدن موها، بر بلوغ او نباشد، حيض نيست.
1006. اگر دخترى نمى داند كه نه سالش تمام شده يا نه خونى ديد كه يقين كرد خون حيض است وظيفه اش چيست ؟
ج. بايد آن را خون حيض قرار دهد.
ص: 283
1007. زنان در چه سنى يائسه مى شوند؟
ج. زن هاى سيده بعد از تمام شدن شصت سال قمرى يائسه مى شوند، يعنى خون حيض نمى بينند، و زن هايى كه سيده نيستند، بعد از تمام شدن پنجاه سال قمرى يائسه مى شوند.
1008. شصت سال و پنجاه سال قمرى برابر چند سال شمسى مى شود؟
ج. شصت سال قمرى معادل 58 سال و 77 روز و 12 ساعت شمسى مى شود. و پنجاه سال قمرى معادل 48 سال و 179 روز شمسى مى باشد.
ب) در صورتى كه سن يائسگى در زنان غير سيده پنجاه سالگى باشد آيا مى توانند در اين مسئله به نظر مراجع ديگر عدول كنند؟
ج. خير، نمى توانند.
1009. خانمى هستم 50 سال قمرى من تمام شد ولى مثل جوانى كه سر ماه رگل شدم،
ص: 284
خون مى بينم. وظيفه ام چيست ؟ آيا يائسه هستم ؟
ج. اگر زن غير سيده باشد، يائسه و استحاضه است.
1010. بعد از 3 سال كه از سن يائسگى من گذشته به جهت مصرف قرص هاى هورمونى مجدداً رگل مى شوم با اين كه اطبا متفق اند ديگر قابليت حمل در من نيست ولى آن خون را عادت ماهانه مى دانند وظيفه من چيست ؟
ج. وظيفه شما عمل به حكم استحاضه است.
1011. اگر شك كنيم كه يائسه شده ايم يا نه چه بايد كرد؟
ج. زنى كه شك دارد يائسه است يا نه خود را يائسه به حساب نياورد.
1012. زن نمى داند يائسه شده يا نه و خونريزى هم دارد آيا حيض است يا استحاضه ؟
ج. زنى كه شك دارد يائسه شده يا نه، اگر خونى ببيند و نداند حيض است يا نه بايد بنا بگذارد كه يائسه نشده است.
1013. خونى كه خانم يائسه مى بيند چه حكمى دارد؟
ج. اين خون استحاضه حساب مى شود اگر احتمال بدهيم استحاضه باشد و احتمال ديگر و نيز اماره معتبره اى دالّ بر اين كه استحاضه است، در ميان نباشد.
ص: 285
1014. چه زنانى تا شصت سالگى خونشان حيض محسوب مى شود؟
ج. حد يأس در «قرشيه»، از هنگام ولادت تا تمام شدن شصت سال قمرى شرعى است، و قرشى كسى است كه نسبت او به «نضر بن كنانه» برسد و از طرف پدر و مادر يا از طرف پدر به تنهايى باشد، و اما از طرف مادر به تنهايى، كفايت نمى كند و از قرشيه در اين زمان غير از زنان هاشميه كسى معروف نيست، بلى قبيله اى كه منسوب به قريش باشند اگر معلوم شود انتساب ايشان به «نضر بن كنانه»، در وجه تسميه، نيز همين حال را دارند.
1015. خانم نمى داند سيده است يا نه سيده حساب مى شود يا غير آن ؟
ج. سيده حساب نمى شود.
1016. آيا زائو مى تواند حيض بشود؟
ج. پس از زايمان حد اقل بايد 10 روز فاصله شود تا خون بعد حيض حساب شود.
س. زنى كه عادت ماهانه وقتيه و عدديه دارد اگر وقت عادت او با روز تولد بچه يكى باشد، خونى كه مى بيند حيض است يا نفاس ؟
ج. پس از خروج اوّلين جزء بچه، نفاس است.
1017. زنى حيض شده روز دوم حيض رحمش را با عمل جراحى درآوردند، آيا غسل
ص: 286
حيض واجب است يا غسل استحاضه ؟
ج. به قصد وظيفه ى فعليّه غسل كند، كافى است.
1018. زن هايى با عمل جراحى رحم خود را بيرون مى آورند و پس از آن خون هايى مى بينند. آيا خون حيض است ؟
ج. اگر شرايط را نداشته باشد خون حيض نيست و محكوم به خون زخم است، خصوصا اگر علامت آن را دارا باشد كه خروج از طرف راست باشد همين طور اگر دو روز خون حيض ديد. و روز سوم به جهت اخراج رحم ديگر خون نديد، غسل حيض بر او واجب نيست.
1019. خونى كه زن حامله و زنى كه بچه شير مى دهد مى بيند چه حكمى دارد؟
ج. زن حامله و زنى كه بچه شير مى دهد ممكن است حيض ببيند بنا بر اقوى، ولى اگر بيست روز از ايام عادت ديرتر بود، احتياطا هم وظيفه حائض و هم مستحاضه را انجام دهد.
1020. اگر زن حامل بر اثر ترسيدن يا ضربه اى كه به او اصابت كرده چند روز خون ببيند و بعد سقط كند. خون قبل از سقط چه حكمى دارد؟
ج. به مسئله ى 407 و 401 رساله و به جواب سؤال قبلى مراجعه شود.
1021. پزشك زنان (اعم از متخصص زنان و ماما و...) كه بانوان دچار خونريزى نامنظم
ص: 287
رحمى را تحت درمان قرار مى دهند آيا لازم است احكام مربوطه را بياموزند تا بيماران خود را راهنمايى كنند؟
ج. در حد ابتلا بايد مسائل را بياموزد.
1022. آيا نظر پزشك زنان (اعم از متخصص زنان و ماما و...) كه بانوان دچار خونريزى نامنظم رحمى را تحت درمان قرار مى دهند، در تشخيص موضوعات مربوطه براى زنان مى تواند حجيّت داشته باشد؟
ج. اگر قولشان موجب اطمينان باشد، حجت است.
1023. در ايام عادت كه خانم ها از عبادت محرومند، چه اعمالى مى توانند انجام دهند تا از خدا غافل نمانند؟
ج. مستحب است حائض در اوقات نماز پنبه را تعويض كند، وضو بگيرد و به مقدار نماز خود رو به قبله مشغول ذكر خداوند شود.
1024. چه عباداتى بر حائض جايز نيست ؟
ج. نماز، روزه، طواف، اعتكاف و نماز احتياط بر حائض جايز نيست و اگر انجام دهد، باطل است.
1025. زن حائض مى تواند نماز ميّت بخواند؟
ج. زن حائض اگر نماز ميّت را به جماعت مى خواند، در صفى تنها بايستد.
ص: 288
1026. خانمى پس از اتمام نمازش حيض شده در حالى كه بايد نماز احتياط و سجده سهو به جا آورد، در اين صورت مى تواند حال نماز احتياط و سجده سهو را انجام دهد؟
ج. نماز احتياط را در حال حيض نمى تواند بخواند اما بنا بر احتياط واجب هم سجده سهو را بلا فاصله در حال حيض به جا آورد و هم پس از پاك شدن دوباره تكرار كند.
1027. آيا قضاى روزه بر حائض واجب است ؟
ج. بله، بنا بر اقوىٰ قضاى روزه هاى واجب چه رمضان يا روزه هاى واجب ديگر مانند: روزه ى نذر بر حائض؛ پس از پاك شدن واجب است.
1028. آيا قضاى نماز بر حائض واجب است ؟
ج. قضاى نمازهاى واجب يوميّه واجب نيست اما قضاى نمازهاى واجب غير يوميّه مانند: نماز آيات و نماز نذر و نماز طواف - اگر اقوى نباشد بنا بر احتياط واجب - لازم است.
1029. خانمى پس از گذشتن مقدارى از اذان حيض شده آيا بايد نمازش را قضا كند؟
ج. اگر مقدارى از وقت نماز گذشته كه مى توانسته بر حسب حال خودش كه مسافر بوده يا نبوده وضو و غسل (مثلاً جنابت) يا تيمم كند و نماز بخواند بايد آن نماز را قضا كند. اگر چه احتياط مستحب است كه اگر وقت كافى براى ساير شرايط را نداشته اما مى توانسته با طهارت نماز بخواند آن نماز را قضا كند.
ص: 289
1030. خانمى كه حيض بوده و در اواخر وقت پاك شده و فكر مى كرده وقت كافى براى غسل و نماز ندارد، ولى بعد متوجه شده وقت داشته؛ آيا نماز را بايد قضا كند؟
ج. بله، قضاى آن نماز بر او واجب است.
1031. اگر پس از پاكى فكر مى كرد براى هر دو نماز وقت داشته اما بعد متوجه شد فقط براى نماز دوم وقت داشته قضاى هر دو بر او واجب است ؟
ج. قضاى نماز دوم واجب است.
1032. خانمى پس از پاكى فكر مى كرد براى هر دو نماز وقت ندارد و نماز دوم را به جا آورد آيا نماز دوم صحيح است ؟
ج. بله نماز دوم صحيح است و نماز اوّل را هم بايد به جا آورد و اگر وقت گذشته، قضا نمايد.
ص: 290
1033. همراه داشتن قرآن داخل غلاف براى حائض چه حكمى دارد؟
ج. مكروه است.
1034. دست زدن حائض به حاشيه قرآن و بين سطرها چه حكمى دارد؟
ج. مكروه است.
1035. آيا خانم هاى نابينا به هنگام عادت ماهانه مى توانند قرآن بخوانند؟ با توجه به اين كه قرآن براى آن ها به صورت برجسته نوشته شده و بايستى آن را براى خواندن لمس كنند.
ج. لمس مزبور جايز نيست و مى توانند حايلى قرار دهند و يا دستكش به دست كنند و يا به همراه گوش دادن به مثل ضبط صوت به تلاوت بپردازند، البته در غير سوره هايى كه آيه سجده دارد و خواندن بيش از هفت آيه براى آنان مكروه است.
ص: 291
1036. اين كه زن حائض مى تواند هفت آيه از غير سوره هاى سجده دار بخواند، آيا مراد از هفت آيه در مجلس واحد يعنى به نحو مستمر است يا به صورت منفصل مراد است ؟
ج. ظاهراً به نحو مستمر مراد است.
1037. براى خانم ها كراهت قرائت سوره هايى كه آيه سجده ندارند را از جهت كم بودن ثواب آن دانستيد. آيا تحصيل ثواب كم بهتر است يا اصلاً قرائت را ترك كنند؟
ج. كراهت خواندن قرآن، كراهت عبادتى است نه حقيقى. پس ترك خواندن نه احوط است و نه بهتر. پس خواندن با ثواب كمتر اولويت دارد.
1038. آيا زن حائض مى تواند در مجالس ختم قرآن كه معمولاً در ماه مبارك رمضان تشكيل مى شود شركت كند و قرآن را گوش بدهد با توجه به اين كه سوره هاى سجده دار را هم مى خوانند و اگر آيه سجده را استماع كرده اند وظيفه چيست ؟
ج. استماع قرآن اشكال ندارد و با شنيدن آيه سجده بايد سجده كند و طهارت در آن شرط نيست.
1039. آيه سوره ى سجده دار كه در دعاى كميل يا ادعيه ديگر وارد شده، اگر زن حائض ندانسته يا از روى غفلت تلاوت كند، آيا اشكال دارد؟
ج. اشكال ندارد.
1040. خانمى مى داند كه اگر دعاى كميل يا دعاهاى ديگر را شروع كند وقتى به آيه سوره
ص: 292
سجده دار رسيد، از روى غفلت آن را قرائت خواهد كرد. آيا جايز است اصل دعا را بخواند؟
ج. آن موضع را علامت بگذارد كه آن را نخواند.
1041. آيا بر خانم ها لازم است كه قبل از خواندن دعاهاى وارده از وجود آيه يا آيات سوره هاى سجده دار تفحص كنند و يا آيا لازم است اطلاع كامل از متن سوره مذكور داشته باشند تا به جهل تقصيرى به تلاوت آن ها نپردازند؟
ج. با ندرت وجود آن در ادعيه، ظاهراً فحص لازم نيست.
1042. آيا زنان در عادت ماهيانه مى توانند زيارت عاشورا بخوانند؟
ج. بله مى توانند.
- عليهم السّلام -
1043. آيا رفتن زن حائض به رواق هاى اطراف ضريح مطهر امام رضا - عليه السّلام - اشكال دارد؟ گرچه قبر را ببيند و به ضريح خيلى نزديك باشد؟
ج. عبور، حتى از خود حرم مطهر اشكال ندارد، و نشستن در حرم شريف جايز نيست و در رواق خلاف احتياط است.
ص: 293
1044. آيا مى توان با غسل حيض نماز خواند؟
ج. لازم است پس از آن وضو نيز بگيرد.
1045. خانم حائض پس از پاكى، براى چه اعمالى بايد غسل انجام دهد؟
ج. حائض براى هر كارى كه طهارت در آن شرط است بايد غسل نمايد.
1046. آيا با غسل حيض همانند غسل جنابت مى توان بدون وضو نماز خواند؟
ج. غسل حيض در احكام و كيفيت همانند غسل جنابت است اما براى نماز از وضو كفايت نمى كند.
1047. زن حائض كه مى خواهد غسل حيض كند چه وقت بايد وضو بگيرد؟
ج. بهتر است وضو بگيرد، خواه قبل از غسل باشد يا بعد از غسل.
ص: 294
1048. غسل حيض بين روزهاى 3-10 بايد در روزهاى زوج باشد يا فرد؟
ج. فرقى ندارد بستگى به پاكى و ايام عادت دارد پس كسى كه 3 روزه يا 5 روزه پاك مى شود، روز فرد غسل مى كند و كسى كه 4 روزه يا 6 روزه پاك مى شود روز زوج غسل مى كند.
1049. اگر حائض بعد از غسل حيض نتواند وضو بگيرد؟
ج. بدل از وضو تيمم نمايد.
1050. اگر حائض از غسل حيض و وضو هر دو عاجز شود چه تكليفى دارد؟
ج. دو تيمم يكى بدل از غسل حيض و ديگرى بدل از وضو به جا آورد.
1051. خانم حائض فقط به اندازه وضو يا غسل آب دارد كدام را انجام دهد؟
ج. آب را براى غسل مصرف كند.
1052. خانمى كه به جاى غسل حيض تيمم كرده آيا پس از كارى كه وضو را باطل مى كند دو باره بايد تيمم بدل از غسل كند؟
ج. تيمم بدل از غسل تا زمانى كه بتواند غسل كند باطل نمى شود؛ هر چند احتياط مستحب تجديد تيمم بدل از غسل است.
ص: 295
1053. حائضى كه در حال سفر پاك مى شود و دسترسى به آب براى غسل ندارد وظيفه اش براى نماز چيست ؟
ج. بايد تيمم بدل از غسل حيض كند و تا دسترسى به آب با تيمم نماز بخواند.
1054. زنى حائض بوده و غسل حيض را فراموش كرده و مدتى نماز خوانده و فقط وضو مى گرفته و در اين بين غسل هاى واجب و مستحب ديگرى انجام داده وظيفه او چيست ؟
ج. اگر آن غسل هاى واجب را به قصد وظيفه انجام مى داده - كه همين طور هم هست -، نمازهاى بعد از غسل قضا ندارد.
1055. كسى را كه در حال حيض يا در حال جنابت مرده، آيا لازم است غسل حيض يا غسل جنابت بدهند؟
ج. همان غسل ميّت براى او كافى است، ولى بنا بر احتياط موقع غسل دادن نيت غسل جنابت و يا حيض را نيز بنمايند.
1056. زن مسافر در مقصد، با اين كه ايام عادت او است، مى تواند قصد ده روز كند و يا بايد صبر نمايد تا پاك شود و در ابتداى ورودش به مقصد، اگر مثلاً پنج روز عادت او است، اين پنج روز جزو عشره، محسوب است يا نه ؟
ج. مجرد قصد ده روز، كافى است؛ اگر چه در تمام آن، حائض باشد كه بعدا اگر يك روز هم بماند بايد نماز را تمام بخواند به شرط آن كه قبل از خواندن نماز، از قصد اقامه ده روز، برنگشته باشد.
ص: 296
1057. پس از پاك شدن از حيض اگر تا اذان صبح غسل نكنيم روزه صحيح است ؟
ج. يكى از شرايط درست بودن روزه باقى نماندن بر حيض و نفاس تا اذان صبح (در صورتى كه پاك شده است) و ديگر آن كه در تمام روز حيض و نفاس نشود، اگر چه مقدار كمى از روز باشد.
1058. آيا حنا گذاشتن به خاطر مريضى در ايام عادت مكروه است ؟
ج. به طور كلى خضاب كردن با حنا يا چيز ديگر براى حائض كراهت دارد.
1059. در زمان حيض، نزديكى نمودن در مهبل حائض، چه صورت دارد؟
ج. در زمان حيض نزديكى نمودن در مهبل حائض با علم به آن حرام است، و درباره هر يك از مرد وزن، موجب فسق مى شود على المعروف، اگر چه معلوم نيست از گناهان كبيره باشد، بلى حلال شمردن آن، با علم به حرمت آن موجب كفر است.
1060. هرگاه شوهر با همسر خود در زمان حيض نزديكى نمود، آيا كفاره بر زن واجب است يا نه ؟
ج. واجب نيست، هر چند زن راضى به همبسترى باشد. بلكه وجوب آن بر شوهر هم، معلوم نيست، و اظهر استحباب است و احتياطا ترك كفاره نشود.
ص: 297
1061. كفاره نزديكى، چه قدر است ؟
ج. كفاره عبارت است از يك دينار، (يعنى اشرفى هجده نخودى) كه يك مثقال شرعى است. و اين مقدار كفاره، در اوّل حيض است، و در وسط آن، نصف اشرفى است، و در آخر آن، ربع آن.
1062. اوّل، وسط و آخر حيض را بيان فرماييد.
ج. زنى كه مدتش مثلاً شش روز است، روز اوّل و دوم آن، اوّل حيض است و روز سوم و چهارم، وسط حيض است و روز پنجم و ششم، آخر حيض است.
1063. كفاره نزديكى با كنيز در زمان حيض چه قدر است ؟
ج. سه مد گندم يا جو كه به مسكين بدهد، هر چند آخر آن باشد، ولى تفريق بر سه مسكين، دليلى ندارد. بلكه احوط جمع است در كنيز بين دينار و امداد مذكوره، به سه مسكين، يا ده مسكين، اگر چه به بيش از سه مد باشد، و شايد به دادن يك دينار، مثلاً به ده مسكين، در كنيز احتياط حاصل شود.
1064. نزديكى با زنى كه با قرص از حيض جلوگيرى مى كند چه حكمى دارد؟
ج. اگر خون خارج نشود، حكم حيض را ندارد و نزديكى اشكال ندارد.
1065. قول زن در حائض بودن و پاك شدنش، مسموع است يا نه ؟
ج. بلى مسموع است، اگر چه مظنون باشد كه خبرش دروغ است. پس اگر بگويد
ص: 298
حائضم، نزديكى با او حرام است و اگر بگويد پاكم نزديكى با او حلال است. و هرگاه خبر دهد كه در يك ماه، سه حيض ديده، جميع احكام حيض نسبت به هر زمانى كه مى گويد زمان حيض است، جارى است، و اگر احتمال ضعيف برود كه راست مى گويد، احوط است.
1066. به گفته همسرم مبنى بر پاك شدن، اطمينان پيدا كردم و اقدام به مجامعت كردم و متوجه شدم كه پاك نشده و من سريعا خود را كنار كشيدم، آيا عمل من كفاره دارد؟
ج. در فرض سؤال كفاره ندارد.
1067. آيا نزديكى كردن با زن پس از قطع شدن خون حيض و قبل از غسل جايز است يا خير؟
ج. در جايز بودن نزديكى غسل شرط نيست، هر چند قبل از غسل مكروه است و نيز بهتر است در نزديكى قبل از غسل، ظاهر مهبل را شستشو نمايد.
1068. در زمان عادت ماهانه اگر زن به طريقى غير از جماع - مثلاً با استمتاع زوج - جنب شود، آيا اشكال دارد؟
ج. در مورد مزبور اشكال ندارد.
1069. نزديكى كردن در دبر (پشت) زن در ايام عادت ماهانه آيا جايز است و بر فرض عدم اطلاع آيا كفاره دارد؟
ج. بنا بر احتياط واجب جايز نيست و بر فرض جهل كفاره ندارد.
ص: 299
1070. اگر نداند همسرش عادت ماهانه است و بعد در حال آميزش متوجه شود يا اين كه در ابتداى آميزش حيض نبوده و بعداً شده چه وظيفه اى دارد؟
ج. واجب است فوراً خود را كنار بكشد.
1071. حكم مادون الجماع چيست ؟
ج. نزديكى در حال حيض هم بر زن هم بر مرد حرام است ولى بوسيدن و لذت هاى ديگر جايز است و لذّت بردن از مابين ناف تا زانو مكروه است.
1072. آيا حرمت نزديكى به همسر دائم اختصاص دارد؟
ج. نزديكى در حال حيض حرام است، چه زن دائم باشد يا غير دائم يا زن آزاد باشد يا كنيز.
1073. نزديكى با زن حائض به چه مقدار حرام است ؟
ج. نزديكى كردن در مهبل، هم براى مرد حرام است و هم براى زن، اگر چه به مقدار ختنه گاه داخل شود و منى هم بيرون نيايد.
1074. آيا نزديكى با زنى كه حيضش قطعى نيست جايز است ؟
ج. نزديكى كردن در روزهايى كه حيض زن قطعى نيست، ولى شرعاً بايد براى خود حيض قرار دهد حرام است؛ پس زنى كه بيشتر از ده روز خون مى بيند و
ص: 300
بايد به دستورى كه قبلاً ذكر شده روزهاى عادت خويشان خود را حيض قرار دهد، شوهرش نمى تواند در آن روزها با او نزديكى نمايد.
1075. اگر در حال حيض كسى با زن خودش جماع كند و فرزندى متولد شود حكمش چيست ؟
ج. هرگاه مرد در روزه ماه رمضان يا در حال حيض با زن نزديكى كند معصيت كرده، ولى اگر بچه اى از آنان به دنيا بيايد، حلال زاده است.
1076. آيا نزديكى در حال حيض حكم جنب از حرام را دارد كه اجتناب از عرق واجب شود؟
ج. اگر در زمانى كه نزديكى با زن حرام است (مثلاً در روزه ماه رمضان يا در حال حيض) با زن خود نزديكى كند، در صورتى كه عرق او خشك نشده و اگر وظيفه اش تيمم باشد تيمم نكرده، بنا بر احتياط واجب بايد از عرق خود، در حال نماز، اجتناب نمايد. و اگر تيمم كرده، بنا بر اظهر اجتناب از عرقى كه بعد از تيمم فوق حاصل شده، حتى اگر خشك نشده باشد، لازم نيست.
1077. حكم طلاق زن در حال حيض و نفاس چيست ؟
ج. طلاق دادن زن در حال حيض و نفاس باطل است و زن بايد در وقت طلاق از خون حيض و نفاس پاك باشد و شوهرش در آن پاكى يا در حال نفاس و حيضى كه قبل از اين پاكى بود، با او نزديكى نكرده باشد.
ص: 301
1078. آيا طلاق دادن زن پس از قطع شدن خون حيض و قبل از غسل صحيح است يا خير؟
ج. در صحت طلاق، غسل شرط نيست.
1079. در چه حالاتى مى توان زن حائض را طلاق داد؟
ج. طلاق دادن زن در حال حيض يا نفاس در سه صورت صحيح است:
1) آن كه شوهرش بعد از ازدواج با او نزديكى نكرده باشد.
2) آبستن باشد، و اگر معلوم نباشد كه آبستن است و شوهر در حال حيض طلاقش بدهد، بعد بفهمد آبستن بوده، اشكال ندارد.
3) مرد به واسطه غايب بودن، نتواند يا برايش مشكل باشد كه پاك بودن زن را بفهمد، ولى احتياط مستحب در اين است كه در اين صورت يك ماه صبر كند و بعد طلاق بدهد.
1080. اگر خانمى نذر كند كه در هر هفته، مثلاً روز جمعه را روزه بگيرد، چنانچه در يكى از جمعه ها حائض شد، چه وظيفه اى دارد؟
ج. بايد آن روز را روزه نگيرد، بلكه قضاى آن را به جا آورد.
1081. هرگاه خون سر سه روز قطع شود و در بين ده روز بازديده، شود و قطع شود، حكمش چيست ؟
ج. تمامى خون و پاكى وسط، حيض است.
ص: 302
1082. حائض شدن در نماز چه حكمى دارد؟
ج. اگر بين نماز، حائض شود، حتى اگر حرفى از تشهد مانده باشد نماز باطل است، بلكه هم چنين است پيش از تمام نمودن سلام واجب؛ و اگر در نماز باشد و گمان نمايد كه حائض شده، دست خود را داخل كند و به موضعى كه خون بيرون مى آيد بمالد، پس اگر خون بيرون آمده باشد، از حالت نماز بيرون رود وگرنه نماز را تمام نمايد، لكن ظاهر اين است كه اگر چنين نكند و نماز را تمام كند عيبى ندارد و اگر بعد از نماز، حائض شدن، ظاهر نشود يا معلوم نشود پيش تر بودن حيض بر تمام بودن نماز، نماز او صحيح است.
1083. خانمى مى خواهد معتكف شود ولى مى داند قبل از 3 روز حيض مى شود اعتكافش چه حكمى دارد؟
ج. جايز نيست، اعتكاف براى كسى كه مى داند به عيد فطر و قربان برخورد مى كند و نمى تواند روزه بگيرد.
1084. هرگاه خانمى به جهت عارض شدن حيض بترسد كه اگر منتظر بماند تا پاك شود و طواف عمره را به جاى آورد و وقت وقوف به عرفات بگذرد چه كند؟
ج. در اين صورت اگر براى عمره تمتع محرم شده عدول مى كند از نيّت احرام به احرام حج افراد و اگر محرم نشده احتياطا به وظيفه حج افراد در احرام از ميقات يا منزل (هر كدام نزديك تر به مكه باشد) عمل مى كند وگرنه از مكه محرم مى شود.
ص: 303
1085. آيا خانم هاى حائض و زائو مى توانند محرم شوند؟
ج. در صحت احرام، طهارت از حدث اصغر و اكبر شرط نيست و كسى كه محدث به حدث اصغر يا حدث اكبر باشد، احرام وى صحيح است. به عبارت واضح تر احرام شخص بى وضو يا جنب يا زن حائض و نفساء اشكالى ندارد.
بنابراين جنب و حائض و نفساء مى توانند احرام ببندند.
1086. آيا در حال حيض و نفاس مى توان تلبيه ها را گفت ؟
ج. گفتن تلبيه ها و تكرار آن هنگام بر خواستن از خواب، بعد از هر نماز واجب و مستحب، وقت رسيدن به سواره، هنگام بالا رفتن از تل يا سرازير شدن از آن، وقت سوار شدن يا پياده شدن و اوقات سحر حتى در حال حيض و نفاس مستحب است.
1087. هرگاه زن حائض از روى جهل به حكم و ندانستن مسئله از ميقات احرام نبسته و داخل حرم شد، چه وظيفه اى دارد؟
ج. بر او لازم است مانند ديگران در صورتى كه نتواند به ميقات برگردد، به خارج حرم رفته و از آنجا احرام ببندد؛ بلكه احتياط اين است كه تا آنجا كه ممكن است از حرم دور شود و احرام ببندد به شرطى كه اين عمل مستلزم فوت حج نباشد و در صورتى كه انجام اين عمل برايش ممكن نباشد، با ديگران يكسان خواهد بود، يعنى مانند ديگران از حرم محرم شود.
1088. پس از پاكى از حيض و نفاس آيا براى طواف، غسل واجب است و اگر نتواند غسل
ص: 304
نمايد چه وظيفه اى دارد؟
ج. بر زن حائض و نفساء (زائو) بعد از گذشتن ايام حيض و نفاس واجب است كه براى طواف غسل كنند، و در صورت معذور بودن از غسل و مأيوس شدن از توانايى بر غسل، واجب است با تيمم طواف كنند. و در صورت معذور بودن از تيمم، تا آخر زمان تمكن از مباشرت نايب گرفتن متعين است و احوط آن است كه خود نيز طواف كند.
1089. هرگاه زن هنگام بستن احرام براى عمره تمتع يا پس از بستن احرام، خون حيض ببيند و وقت به جا آوردن اعمال عمره را داشته باشد چه وظيفه اى دارد؟
ج. بايستى صبر كند تا پاك شود و غسل نموده و اعمال عمره را به جا آورد.
1090. هرگاه زن پيش از بستن احرام براى عمره تمتع يا پس از بستن احرام، خون حيض ببيند و وقت به جا آوردن اعمال عمره را نداشته باشد چه وظيفه اى دارد؟
ج. در اين صورت، حج تمتعش بدل به حج افراد شده و بر او واجب است در صورت تمكن بعد از فراغت از حج، عمره مفرده به جا آورد.
1091. هرگاه زن بعد از بستن احرام براى عمره تمتع خون حيض ببيند و وقت به جا آوردن اعمال عمره را نداشته باشد، چه وظيفه اى دارد؟
ج. در اين صورت مى تواند حج افراد را به جا آورد و بعد از فراغت، عمره مفرده به جا آورد مانند صورت اوّل، و اين كفايت مى كند از آنچه بر او واجب بوده است از حج تمتع.
ص: 305
1092. اگر زن در اثناى طواف حائض شود چه حكمى دارد؟
ج. مشهور بين فقها اين است كه اگر حائض شدن پيش از تمام شدن چهار شوط باشد، طوافش باطل مى شود و چنانچه بعد از آن باشد، آنچه به جا آورده صحيح است، و واجب است بعد از پاكى و غسل نمودن، باقيمانده را به جا آورد.
و احوط در هر دو صورت اين است كه بعد از پاكى يك طواف كامل به نيت اعم از تمام و اتمام به جا آورد، به اين معنى كه چنين نيّت كند كه اگر يك طواف كامل بر من واجب است، كه اين طواف است و اگر به جا آوردن كمبود طواف سابق بر من واجب است، هر مقدار از اين طواف كمبود او را تكميل كند بكند و باقيمانده، زيادى باشد. و اين در صورتى است كه وقت اين كار را داشته باشد و در غير اين صورت سعى و تقصير نموده و براى حج محرم شود و لازم است پس از بازگشت از منىٰ و قبل از طواف حج، قضاى طواف عمره را به نحوى كه گفته شد به جا آورد.
1093. هرگاه زن پس از طواف و پيش از نماز آن، يعنى بين طواف و نمازش، حيض شود چه حكمى دارد؟
ج. طوافش صحيح است و نماز طواف را پس از پاكى و غسل به جا آورد. و چنان چه وقت نداشت، سعى و تقصير را به جا آورده و نماز طواف را پيش از طواف حج قضا نمايد.
1094. هرگاه زنى پس از طواف و نمازش احساس نمود كه حيض شده، ولى نمى داند كه
ص: 306
پيش از طواف حيض شده يا پيش از نماز يا در اثناى نماز يا بعد از نماز، در اين صورت چه وظيفه اى دارد؟
ج. در اين صورت، بنا بر صحت طواف و نماز بگذارد.
1095. هرگاه زنى پس از طواف و نمازش احساس نمود كه حيض شده و بداند كه حيض قبل از نماز حادث شده و وقتش هم تنگ است، در اين صورت چه وظيفه اى دارد؟
ج. سعى و تقصير نموده و نماز را تا پس از پاكى تأخير بيندازد و عمره اش صحيح است.
1096. هرگاه زنى به مكه رسيد و مى توانست اعمال عمره را به جا آورد ولى با علم و عمد به جا نياورد تا حيض شد و وقت هم تنگ شد چه وظيفه اى دارد؟
ج. ظاهراً عمره اش فاسد است. و احتياط اين است كه عدول به حج افراد نموده و حج خود را در سال بعد اعاده نمايد.
1097. خانمى به حج تمتع رفته و مى ترسد حيض شود آيا مى تواند طواف و نماز طواف حج را قبل از وقوف در عرفات و مشعر انجام دهد؟
ج. تقديم طواف چه طواف حج باشد چه طواف نساء - على المشهور الاظهر - و نماز و سعى بر وقوفين در حج تمتع جايز نيست؛ مگر براى پيرمردان يا زنى كه بيم حيض شدن دارد، كه اين دو مى توانند طواف حج و نمازش را قبل از وقوفين به جا آورند و احوط نيز در صورت امكان، اعاده آن هاست در ايام تشريق يا بعد از آن تا آخر ماه ذى الحجة، و اگر ممكن نشد، استنابه نمايد على الاحوط و اگر
ص: 307
مى داند كه اعاده آن تا آخر ماه ممكن نمى شود، پس احوط، جمع بين تقديم و استنابه است.
1098. خانمى كه حيض ببيند يا زائو شود، و نتواند تا پاك شدن خود در مكه بماند كه طواف كند چه وظيفه اى دارد؟
ج. لازم است براى طواف و نماز نايب بگيرد و پس از طواف نايب، شخصا سعى كند.
1099. خانمى كه حائض شود و قافله تا وقت پاكى او منتظرش نشود، آيا مى تواند طواف نساء را ترك نموده و با قافله خود همراه شود؟
ج. بلى مى تواند طواف نساء را ترك كند. و در اين صورت احتياط اين است كه براى طواف نساء و نمازش نايب بگيرد. و چنانچه مشغول طواف بوده و پس از به جا آوردن نصف آن حيض شود، مى تواند باقى را ترك و با قافله برود. و احتياط در اين صورت، آن است كه براى باقى مانده طواف و نمازش نايب بگيرد.
ص: 308
1100. نفاس چيست ؟
ج. خون ولادت است؛ همراه با ولادت يا بعد از ولادت، از حين ولادت تا 10 روز.
1101. زنى كه سزارين مى شود، خونى كه مى بيند آيا خون نفاس است يا خير؟
ج. خون نفاس است.
1102. زنى كه عادت ماهانه وقتيه و عدديه دارد، اگر وقت عادت او با روز تولد بچه يكى باشد، خونى كه مى بيند حيض است يا نفاس ؟
ج. پس از خروج اوّلين جزء بچه، نفاس است.
1103. گفته مى شود بعد از گذشت ايام نفاس و انجام غسل، روز هجدهم هم مى بايست يك غسل انجام شود، آيا اين صحت دارد؟
ص: 309
ج. يعنى در هشت روز بعد از ده روز ايام نفاس اگر خون ديد، احتياط مستحبى مؤكّد، جمع بين وظيفه استحاضه و نفاس است و در آخر به قصد وظيفه و اميد مطلوبيت غسل نفاس به جا مى آورد كه با غسل استحاضه در عمل متحد است.
1104. از زنى، بچه اى سقط شد و تا يك ماه از آلودگى پاك نشد. سپس او را كورتاژ كرده اند و بقيه اى از بچه را در آوردند. چون بچه در حقيقت الآن به تمامه منفصل شده، آيا آلودگى اين مدت تماما نفاس است يا خير؟ اعمال عبادى كه انجام داده چه مى باشد؟
ج. بلى نفاس است و اگر روزه گرفته قضا كند و محاسبه روزهاى نفاس را از وقت انفصال كامل ولد شروع كند نه از ابتدا.
1105. زنى كه با سزارين زايمان كرده بعد از اين كه ايام عادت او گذشت، شك مى كند كه خون موجود خون نفاس است يا خون زخم، وظيفه اش چيست ؟
ج. به مسئله ى 445 و 446 رساله رجوع شود.
1106. زنى كه غير طبيعى زايمان مى كند (سزارين) و بچه را از پهلوى مادر خارج مى كنند خونى كه از رحم خارج مى شود استحاضه است يا نفاس ؟
ج. اگر خون از مجراى عادى خارج مى شود، در صورتى كه هنگام ولادت يا پس از آن بوده نفاس است و هم چنين از مجراى غير عادى اگر معلوم شود همان خون است و اگر غير اين باشد استحاضه است، در صورتى كه احتمال غير استحاضه داده نشود مانند زخم و امثال آن.
ص: 310
1107. آيا وارسى بر زائو پس از پاك شدن واجب است ؟
ج. پس از پاك شدن از نفاس بنا بر احتياط واجب بايد استبرا نمايد يعنى داخل رحم را وارسى كند كه اگر از داخل هم پاك شده است، غسل نفاس كند.
1108. اگر زن حامل بر اثر ترسيدن يا ضربه اى كه به او اصابت كرده چند روز خون ببيند و بعد سقط كند خون قبل از سقط چه حكمى دارد؟
ج. به مسئله ى 407 و 401، رساله و به جواب سؤال قبلى مراجعه شود.
ص: 311
ص: 312
ص: 313
ص: 314
1109. آيا نظريّه ى پزشك مبنى بر ضرر داشتن استعمال آب براى وضو و نماز از نظر شرعى، مجوّز براى تيمّم مى شود يا نه ؟
ج. اگر انسان مكلّف از گفته ى پزشك، احتمال ضرر بدهد، بايد تيمّم كند.
1110. آيا شخص جنب مى تواند به بهانه ى اين كه در صبح از حمام مى ترسد، تيمّم بدل از غسل نمايد؟
ج. اگر غسل كردن در غير حمام ممكن نباشد و يا كسى كه او را همراهى كند ندارد، در صورتى كه خوف عقلايى باشد وظيفه او تيمّم است.
1111. آيا شخص جنب مى تواند به بهانه ى اين كه از نزديكان خود يا همسرش خجالت مى كشد، تيمّم بدل از غسل نمايد؟
ج. نمى تواند، ولى اگر غسل را تا آخر وقت تأخير انداخت و تيمّم كرد، اعمالش صحيح است و قضا ندارد.
1112. آيا تيمم بر روى آجر، كوزه، آسفالت، گچ، ديوار كاهگل و كاشى صحيح است ؟
ج. تيمم بر آسفالت صحيح نيست و تيمم بر آجر و كوزه و نيز سنگ گچ و سنگ
ص: 315
آهك قبل از پخته شدن صحيح است، ولى اگر پخته شده باشد و چيز ديگرى براى تيمم ندارد، احتياطاً هم به اينها و هم به مانند گِل يا غبار تيمم نمايد و كاه گل نيز اگر خشك شده باشد و كاه مخلوط بدان نيز به قدرى كم باشد كه در خاك از بين رفته حساب شود، تيمم بر آن صحيح است.
1113. آيا تيمّم بر موزاييك و سنگ فرش صحيح است ؟
ج. صحيح است.
1114. كسى كه يك دست او به گونه اى قطع شده است كه حتّى ذراع آن هم باقى نمانده و دست ديگرش سالم مى باشد، چگونه تيمّم كند؟
ج. با دست سالم به زمين بزند و بر پيشانى مسح كند و سپس ظاهر آن دست را به زمين بكشد و احوط اين است كه در صورت امكان از ديگرى هم كمك بگيرد به اين صورت كه ديگرى دست به زمين بزند و بر پشت دست قطع شده مسح كند كه در صورت امكان، هر دو كار را بكند.
1115. وظيفه ى كسى كه هر دو دستش قطع گرديده و فقط ذراع هر دو دست باقى است، در تيمّم چيست ؟
ج. پيشانيش را به زمين بكشد و احوط اين است كه ديگرى هم دو دست خود را به زمين بزند و پيشانى آن فرد را مسح كند.
1116. فردى به علّت شكستگى يك دست، نمى تواند هر دو دست را در موقع تيمّم به
ص: 316
پيشانى بكشد، چگونه تيمّم كند؟
ج. بايد در آن چه نمى تواند، كسى ديگر او را تيمّم بدهد.
1117. اگر تمامى دست شخصى گچ گرفته شده و نصف انگشتان بيرون باشد و به علّت شكستگى، دست را نتواند حركت دهد، چگونه تيمّم نمايد؟
ج. آن مقدار كه گچ گرفته شده بايد دست را روى آن كشيد و در آن چه كه خود نمى تواند، بايد از ديگران كمك بگيرد.
1118. كيفيّت تيمّم دادن نايب را، بيان فرماييد؟
ج. خود مكلّف نيّت مى كند و احوط لزوم نيّت مباشر و نايب هم هست و نايب دست عاجز را به زمين مى زند و با آن او را مسح مى دهد. لكن احوط اين است كه اگر دست زدن به زمين براى مكلّف ممكن است و مسح ممكن نيست، هم خودش به زمين دست بزند و هم به وسيله ى نايب و اگر زدن دست به زمين براى او ممكن نيست اما مسح ممكن است، هم خودش مسح كند و هم به وسيله نايب مسح نمايد.
1119. كسى كه نمى تواند غسل كند، اگر چند غسل واجب با عناوين مختلف بر او واجب شد، آيا مى تواند به نيّت همه ى آن ها، يك تيمّم نمايد؟
ج. اگر غسل جنابت هم بين آن ها است، يك تيمّم كافى است، و اگر غسل جنابت نبود يك تيمّم به نيّت همه مى كند و اگر از وضو هم عاجز است يك تيمّم هم بدل از وضو مى كند.
1120. كسى كه نمى تواند غسل كند، آيا براى غسل هاى مستحب - مثل غسل جمعه و غسل
ص: 317
زيارت و ديگر غسل هايى كه روايتى بر آن وارد شده - مى تواند به نيّت غسل مورد نظر، تيمّم كند؟
ج. مورد تأمّل و اشكال است و احوط به جا آوردن به امّيد مطلوبيت است، البته با آن تيمّم نبايد كارهايى كه مشروط به طهارت است انجام داد، على الاحوط.
1121. اگر كسى بدل از غسل تيمّم كند، آيا براى نماز و... وضو بگيرد؟
ج. اگر تيمّم بدل از غسل جنابت باشد، وضو لازم ندارد و در غير اين صورت لازم دارد.
1122. اگر بدل از غسل، تيمّم كند و بعد كارى كه وضو را باطل كند پيش آيد، در صورتى كه نتواند براى نمازهاى بعدى هم غسل كند وظيفه او چيست ؟ آيا وضو بگيرد يا تيمّم نمايد؟
ج. اگر تمكّن از وضو دارد، بايد على الاحوط وضو بگيرد و تيمّم بدل از غسل هم بكند و اگر متمكّن از وضو نيست، يك تيمّم بكند به قصد ما فى الذمّه، مردد بين اين كه بدل از غسل باشد يا بدل از وضو، اين در صورتى است كه غسل واجب او براى جنابت بوده و اگر براى غير جنابت بوده، دو تيمّم مى كند؛ يكى بدل از وضو و يكى بدل از غسل، احتياطاً.
1123. مواردى كه سبب باطل شدن تيمّم بدل از وضو مى شوند كدام است ؟ آيا همانند موارد ابطال وضو هستند؟
ج. چيزهايى كه وضو را باطل مى كند، تيمّم را هم باطل مى كند و هم چنين بعد از زايل شدن عذرى كه موجب تيمّم شده است، تيمّم باطل مى شود.
ص: 318
1124. شخصى كه به علّت بيمارى، براى وضو و غسل نمى تواند از آب سرد استفاده كند و آب گرم در دسترس نداشته باشد، چنانچه تيمّم نمايد و نماز بخواند، تكليف او بعد از امكان استفاده از آب گرم چيست ؟
ج. در فرض سؤال اگر تيمّم او مشروع بوده نمازى كه با آن خوانده صحيح است ولى با دست يابى بر آب گرم تيمّم باطل شده و براى نمازهاى بعد، بايد تحصيل طهارت كند (وضو يا غسل كند).
1125. شخص جنب كه نمى تواند غسل كند، آيا مى تواند با تيمّم وارد مسجد شود و نمازش را به جماعت يا فرادا بخواند؟
ج. اگر براى تنگى وقت تيمّم كرده يا با داشتن آب براى نماز ميّت يا خوابيدن تيمّم كرده، نمى تواند وارد مسجد شود و در غير اين موارد تا وقتى كه تيمّم و عذر او باقى است مى تواند، و در صورت اخير با باطل شدن تيمّم بايد فوراً از مسجد خارج شود.
1126. شخص جنب كه به جهت رفع كراهتِ خواب تيمّم مى كند، آيا بايد بدل از غسل نيّت كند؟ يا هنگام تيمم عنوان ديگرى را نيّت نمايد؟
ج. نيّت تيمّم بدل از غسل براى رفع كراهت خوابيدن مى كند.
1127. زنى در زمستان نمى تواند غسل نمايد، آيا تمكين بر او واجب است ؟ تكليفش چيست ؟
ج. تمكين از زوج او واجب است و تكليف او تيمّم است.
ص: 319
1128. اگر چنانچه مهندسى اعلام كند در دو مترى اين مكان آب در زير زمين است و بايد چاه بكنيد، آيا براى وضو لازم است به اين قول عمل كنيم يا اين كه به اندازه كندن دو متر جست و جو را ادامه دهيم و در صورت عدم وجود آب، تيمم كنيم ؟
ج. اگر قول او اطمينان آور باشد و كندن چاه هم مشقت نداشته باشد، بايد چاه بكند.
1129. كسى كه نه مى تواند وضو بگيرد و نه مى تواند تيمم كند، چگونه بايد نماز بخواند؟
ج. نماز ادا از چنين فردى كه در تمام وقت نماز از وضو و تيمم معذور است ساقط است؛ اگر چه احتياط در اين است كه بدون وضو و تيمم نماز را بخواند؛ ولى قضاى آن نمازها را بايد انجام دهد.
1130. تيمم بدل از غسل، در چه مواردى صحيح است ؟
ج. در تمام مواردى كه تيمم بدل از وضو صحيح است، تيمم بدل از غسل نيز صحيح است.
1131. در صورت جنابت و عدم دسترسى به آب، چند روز با تيمم بدل از غسل مى توان نماز خواند؟
ج. حدّ و مرز و مقدار شرعى ندارد و ميزان وجود عذر است هر چند - به تعبير روايت - ده سال طول بكشد.
ص: 320
1132. كسى كه به جاى غسل واجب، تيمم بدل از غسل انجام مى دهد و فكر مى كند با تيمم، وجوب غسل ساقط شده است، نمازى كه خوانده چه حكمى دارد؟
ج. تنها تا وقتى كه عذر او باقى بوده، آن تيمم كافى بوده است و آن فكر اثرى در مسئله ندارد.
1133. آيا تيمم با لباس نجس، باعث بطلان تيمم مى شود؟
ج. خير.
1134. آيا در تيمم حتماً بايد تماس مستقيم بين دست ها و خاك ايجاد شود يا اگر خاك در پلاستيك باشد، مى شود تيمم كرد؟
ج. بايد مانعى براى تماس با خاك نباشد.
1135. در صورتى كه آب در دسترس نبوده و تيمم بكنيم، آيا با لباس و بدن نجس، مى شود نماز خواند؟
ج. بدون اضطرار با لباس نجس نمى شود نماز خواند و بايد آن را بيرون آورد و با ساتر و پوشش پاك نماز خواند، ولى در صورت وجود نجاست بدن تا ممكن است بايد نجاست را كم نمود و با همان بدن نجس نماز خواند.
1136. آيا در وقت تيمم، رطوبت و خيسى اعضاى تيمم اشكال دارد؟
ج. خير.
ص: 321
1137. در صورتى كه وظيفه انسان تيمم باشد و او بر خلاف وظيفه وضو يا غسل كند، آيا غسل و وضوى او اشكال دارد؟
ج. موارد، مختلف است، مثلاً اگر عذر او تنگى وقت باشد و وضو يا غسل به نيت نماز بگيرد، غسل و وضوى او باطل نيست يا در بعض موارد ديگر مثل اين كه جواز تيمم از باب رخصت باشد نه عزيمت(1) و توضيح آن در جامع المسائل آمده است.
1138. آيا در وقت تيمم زدن دست ها بر سنگ لازم است يا مى توان با صرف تماس دست بر سنگ تيمم نمود؟
ج. بنا بر احتياط واجب، زدن دست لازم است.
1139. آيا در صحت تيمم، طهارت اعضاى تيمم و يا طهارت خاك شرط است ؟
ج. بله، شرط است.
1140. آيا انگشتان دست در تيمم حكم كف دست را دارند و مى توان قسمتى از كف و قسمتى از انگشتان را روى دست ديگر كشيد يا حكم كف دست را ندارند و اگر انگشتان روى پشت دست ديگر كشيده شد، تيمم باطل است ؟ و آيا انگشت شصت نيز حكم كف دست را دارد؟
ج. تمام انگشتان حكم كف دست را دارند.
ص: 322
1141. لطفاً موارد اشتراك و تفاوت چيزهايى را كه مى توان بر آن سجده يا تيمم نمود، بيان فرماييد.
ج. تيمم فقط بر مصاديق زمين جايز است، ولى سجده بر گياهانى كه خوردنى و پوشيدنى نيست هم جايز است.
1142. اگر انگشتان كسى معلوليت داشته باشد، به گونه اى كه هنگام ضربه زدن جهت تيمم تمام انگشتان با سطح خاك و سنگ تماس پيدا نكند، وظيفه او چيست ؟
ج. به هر طورى كه مى تواند كف دست را به زمين بزند يا بگذارد و علاوه بر آن پشت دست را هم به قصد وظيفه واقعيّه به زمين بزند.
1143. براى انجام امور مستحب، آيا تمام عذرهايى كه مجوز تيمم است بايد وجود داشته باشد يا بدون آن عذرها نيز مى توان تيمم كرد و مثلاً با تيمم نماز شب خواند يا شب با تيمم خوابيد و....؟
ج. بدون آن عذرها جايز نيست، مگر در مورد نماز ميّت و خوابيدن.
1144. آيا فردى كه به واسطه عذرى با تيمم نماز مى خواند مى تواند امام جماعت شود؟
ج. بله، مى تواند.
1145. آيا تمام موانعى كه براى وضو مطرح است مثل كرم، چربى، رنگ خودكار يا... كه
ص: 323
مانع رسيدن آب به پوست مى شود، براى تيمم نيز مطرح است و بايد آن ها را قبل از تيمم برطرف نمود؟
ج. براى انجام تيمم اگر در پيشانى يا پشت دست ها يا در كف دست مانعى باشد، مثلاً چيزى به آن ها چسبيده باشد، بايد برطرف نمايد.
1146. اگر محل تيمم به اندازه اى كوچك باشد كه نتوان دو دست را بر روى آن زد و غير از آن نيز چيز ديگرى در دست نباشد، چه بايد كرد؟
ج. احتياطاً ضربه را با تعاقب (دو مرتبه و هر مرتبه يك دست و پى درپى) انجام دهد و بعداً نمازش را اعاده كند.
1147. در كشيدن دو دست به پيشانى، آيا كشيده شدن كف دست كافى است يا انگشتان نيز تا آخر بايد به پيشانى كشيده شود؟
ج. انگشتان نيز بايد كشيده شود.
1148. آيا تيمم جبيره اى صحيح است ؟ و در صورت صحّت، نحوه آن چگونه است ؟
ج. اگر پيشانى يا پشت دست ها زخم است و پارچه يا چيز ديگرى را كه بر آن بسته نمى تواند باز كند، بايد دست روى آن بكشد. و نيز اگر كف دست زخم است و پارچه يا چيز ديگرى را كه بر آن بسته نتواند باز كند، بايد دست را با همان پارچه به چيزى كه تيمم به آن صحيح است بزند و به پيشانى و پشت دست ها بكشد و اگر كف دست به سبب شكستگى يا عارضه ديگرى به طورى در ميان گچ باشد كه قابل برداشتن نيست، براى تيمم از ديگران كمك بگيرد.
ص: 324
1149. اگر انسان مردد شد بين اين كه تمام نماز را با تيمم داخل وقت بخواند يا يك ركعت از آن را با وضو، خارج از وقت بخواند، كدام يك را انتخاب كند؟
ج. مى تواند بنا بر اظهر هر كدام را خواست انجام دهد، ولى احتياط مستحب در تيمم و خواندن تمام نماز در وقت است. و اگر با تيمم هم تمام نماز را نمى تواند در وقت بخواند، بايد بنا بر احوط بلكه اقرب وضو بگيرد و يك ركعت نماز را در وقت با وضو بخواند.
1150. اگر كسى يقين كند كه آب در دسترس ندارد و نمازش را با تيمم به جا آورد، اما بعد از آن معلوم شود كه آب در دسترس داشته است وظيفه او چيست ؟
ج. چنان چه بدون آن كه به دنبال آب برود تيمم كرده و بعد از نماز متوجه شده كه اگر جستجو مى كرد آب پيدا مى شد، بايد بنا بر احتياط واجب نماز را اعاده نمايد، اما اگر بعد از جستجو آب پيدا نكند و با تيمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد در جايى كه جستجو كرده آب بوده، نماز را احتياطاً اعاده كند، گرچه واجب نبودن اعاده خالى از وجه نيست.
1151. كسى كه به واسطه عذرى تيمم نموده است، تا وقتى كه عذر او باقى است؛ چه اعمال ديگرى كه نياز به طهارت دارد را مى تواند با تيمم انجام دهد؟
ج. با تيمم مشروع براى هر غايتى كه انجام شده است، تا وقتى كه عذر او باقى است در غايات ديگر مى تواند داخل شود، و احتياج به تجديد تيمم ندارد و توضيح بيشتر در مسئله ى 609 رساله ذكر شده است.
ص: 325
ص: 326
ص: 327
ص: 328
1152. چه مقدار لازم است كه انسان در طول زندگى به ياد مرگ باشد؟ و آيا ياد مرگ موجب افسردگى و ركود در كارهاى زندگى نمى شود؟
ج. آن چه لازم است، اجتناب از محرمات است هر چند با كمك ياد مرگ باشد و سرّ افسردگى ناصحيح، دنيازدگى است.
1153. آيا جايز است انسان آرزوى مرگ يا شهادت بنمايد؟
ج. با انگيزه ى ايمانى، آرزوى شهادت جايز است.
1154. آيا اگر كسى مرگ را كراهت داشته و از آن خوشش نيايد، اشكال دارد؟
ج. اشكال ندارد، ولى خواه ناخواه مرگ او را در مى يابد و وقتى احساس رفتن كرد، مكروه است لقاى الهى را خوش نداشته باشد.
1155. اگر كسى بر خود نفرين كرده و مثلاً بگويد: «خدايا من را از اين دنيا خلاص كن!»،
ص: 329
چه حكمى دارد؟
ج. در روايت دارد چنين نگوييد؛ زيرا كه هول و هراس مطَّلع، عظيم است.
1156. آيا فرد مى تواند بر اثر اختلاف با فرزند خود، او را از ارث محروم سازد؟
ج. خير نمى تواند از سهم شرعى او از تركه اش جلوگيرى كند و اين منافاتى با جواز وصيت در ثلث و يا تقليل تركه ندارد.
1157. آيا جايز است انسان اموال خود را در مرضى كه منتهى به مرگ مى شود يا غير آن به ديگران (غير از ورثه) منتقل كند؟
ج. بله، جايز است.
1158. اگر انسان مالى داشته باشد و آن را جايى پنهان كرده و يا به كسى سپرده باشد و وارثان از آن اطلاع نداشته باشند، آيا لازم است آنان را از اين امر مطلع سازد؟
ج. بله.
1159. آيا فردى كه در آستانه مرگ است، لازم است براى فرزندان كوچك خود قيّم تعيين نمايد؟
ج. اگر انسان فرزند يا فرزندان صغير و نابالغ داشته باشد و نگماردن قيّم و سرپرست به آنان موجب تضييع حقوق فرزندان و يا از رفتن بردن اموال و حقوق ايشان مى گردد، واجب است كسى را به عنوان قيّم و سرپرست بر آنان بگمارد و اگر چنين نباشد گماردن قيم، واجب نيست.
ص: 330
1160. آيا افراد ديگر - اعم از اطرافيان محتضر و يا حاكم شرع - مى توانند بر فرزندان صغير و نابالغ او قيم تعيين كنند؟
ج. جدّ پدرى طفل و بعد از او حاكم شرع مى توانند اين كار را بكنند.
1161. شرايط قيم چيست ؟ و آيا لازم است كه فرد قيّم عادل نيز باشد؟
ج. خير، همين كه امين باشد كافى است.
1162. فردى كه علائم مرگ را در خود مى بيند و قرض مدت دارى نيز دارد، لازم است كه در همان وقت آن را ادا كند؟
ج. زود پرداخت كردن آن لازم نيست؛ ولى بايد وصيت كند كه بازماندگانش در زمان سررسيد بدهى، آن را پرداخت نمايند.
1163. اگر هنگام ظهور نشانه هاى مرگ انسان يقين داشته باشد كه اطرافيان پس از او حقوقى كه بر گردن او است را به نحو شايسته پرداخت مى كنند، آيا لازم است كه خود به اين امر مبادرت ورزد؟
ج. با تمكن در آن چه فوريت دارد لازم است و در غير آن، با اطمينان به اِنجازِ آن ها با وصيت او، مى تواند به همان وصيت اكتفا كند.
1164. كسى كه نشانه هاى مرگ را در خود مى بيند، چه بايد بكند؟
ج. اوّل لازم است توبه كرده و سپس به انجام واجبات و به پرداخت اموال و
ص: 331
حقوقى كه بر عهده دارد بپردازد و يا به انجام و پرداخت آن ها وصيت نمايد، اگر اطمينان به انجام آن دارد.
1165. اطرافيان و نزديكان فردى كه در بستر مرگ افتاده است، نسبت به او چه وظايفى بر عهده دارند؟
ج. بر همه مكلفين واجب كفايى است على الاحوط كه مسلمانى را كه در حال جان كندن و احتضار است (اعم از مرد و زن و بچه و بزرگ) رو به قبله نمايند، به اين صورت كه وى را به پشت خوابانده و كف پاهايش را رو به قبله قرار دهند، به گونه اى كه اگر نشست، رويش به سمت قبله باشد.
و نيز مستحب است نزديكان محتضر او را تلقين نموده و ذكر لا اله الا اللّٰه و محمد رسول اللّٰه و اقرار به امامان و ساير اعتقادات حق را در آن حالت سخت به او تلقين نمايند و به گونه اى به او تلقين كنند كه محتضر بفهمد و مستحب است كه تا وقت مرگ محتضر، مكرّر به وى تلقين نمايند. خواندن دعاى عديله در نزد محتضر نيز مناسب است.
1166. اگر جان كندن فردى دشوار شد، چه راه هايى براى آسان شدن جان كندن او وجود دارد؟
ج. مستحب است اگر جان كندن او سخت شد، محتضر را به محل مخصوصى كه معمولاً در آنجا نماز مى خوانده انتقال دهند، البته اين در صورتى است كه اين كار موجب اذيت او نشود، نيز مستحب است سوره يس و صافات، براى زودتر راحت شدن محتضر قرائت شود.
ص: 332
1167. از چه امورى بايد نزد محتضر پرهيز كرد؟
ج. 1) گذاشتن چيز سنگين مانند آهن بر شكم محتضر؛ 2) تنها گذاشتن محتضر؛ 3) حضور شخص جنب و حائض در كنار محتضر؛ 4) زياد سخن گفتن نزد محتضر؛ 5) حضور مرده شورها نزد محتضر؛ 6) حضور زن ها به تنهايى در نزد محتضر، از جمله امورى است كه مكروه است نزد محتضر انجام شود.
ص: 333
1168. اگر زن حامله اى بر اثر حادثه تصادف و مانند آن بميرد و فرزند او در شكمش زنده باشد، وظيفه چيست ؟
ج. بيرون آوردن بچه واجب است؛ اگر چه به شكافتن شكم زن بينجامد. (به توضيح مذكور در مسئله ى 546 رساله مراجعه شود.)
1169. اگر بچه در رحم مادر بميرد و باقى ماندن او در شكم مادر خطرآفرين باشد چه بايد كرد؟
ج. در صورت امكان بايد با راهى كه براى مادر راحت تر است بچه را از شكم او بيرون آورند، و اگر در آخر كار راه بيرون آوردن بچه در قطعه قطعه شدن او منحصر گردد، بايد چنين كنند. (و توضيح بيشتر در مسئله ى 545 رساله ذكر شده است.)
1170. آيا تشريح بدن مسلمان موجب ديه است ؟ در صورت اثبات ديه اگر يكى از ارگان هاى دولتى و يا آموزشى بدن مجهول الهويه اى را تشريح كرد، ديه آن را به چه
ص: 334
كسى بايد بپردازد؟
ج. بله، موجب ديه است و ديه ى او را بايد كسى بدهد كه بالمباشرة اين تشريح را انجام داده است - هر كسى كه باشد - و اين ديه ربطى به ورثه ندارد و براى خود ميّت در امور خير مصرف مى شود.
1171. آيا اولياى ميّت، مى توانند اعضاى ميّت را به بيماران نيازمند بفروشند؟
ج. جايز نيست، مگر اين كه بدنِ ميّت كافر باشد يا نجات مسلمانى منحصر در آن باشد، و با اجازه ى ورثه خرج خود ميّت كردن موافق احتياط است؛ هر چند در صورت جواز عمل و مصالحه ى بر عوض، حكم ديه ندارد.
1172. آيا تشريح بدن ميّت مسلمان جايز است ؟ و اگر پيشبرد علم پزشكى مبتنى بر آن باشد، چه حكمى دارد؟
ج. جايز نيست.
1173. آيا مى توان اعضاى شخصى را كه دچار مرگ مغزى شده است (و از لحاظ پزشكى اميدى به زنده ماندن وى نيست، ولى برخى اعضا مثل قلب وى براى مدتى كار مى كنند) به بيمارى كه محتاج است پيوند زد؟ (با توجه به اينكه در صورت صبر، ممكن است ديگر، قابل پيوند نباشند).
ج. چون در همان مدّتى كه قلب كار مى كند و مغز مرده است، امكان دارد دارويى اختراع يا كشف شود كه مغز را به كار اندازد (اين مطلب هر چند در خيلى از نفوس موجب يقين به عدم باشد، ولى در بعض نفوس و افراد، يقين به عدم
ص: 335
نيست؛ زيرا پيدا شدن بعضى داروها كه براى بعض امراض اختراع يا كشف مى شود، آنى است) لذا با اين احتمال، جايز نيست.
1174. آيا تشريح مسلمانى كه وصيت كرده بعد از وفاتش، وى را تشريح كنند، جايز است ؟
ج. در صورت توقّف حيات مريض هايى بر اين كار و عدم تمكّن از بدن كافر، با احتياط در اجازه گرفتن از ورثه و اجازه گرفتن از حاكم شرع، بعيد نيست جايز باشد.
1175. اگر ندانيم جسدى كه در اختيار ما است جسد يك مسلمان است يا كافر يا اهل كتاب، آيا مجازيم آن را تشريح نماييم ؟
ج. اگر اماره اى (نشانه ى معتبر) بر اسلام يا ذمّه ى اسلام بعد از فحص و تحقيق، نباشد و توقّف امور هم بر تشريح آن باشد و اجازه گرفتن از حاكم شرع كه بصير در موضوعات و احكام است بشود، در موارد خاصّه اش، دور نيست جايز باشد.
1176. آيا تفاوتى بين اهل تسنن و اهل تشيّع در عدم جواز تشريح جسد، وجود دارد؟
ج. در صورت حرمت، تفاوت بين آن دو در اقوى بودن موجبات تحريم در مورد اهل تشيّع است، مثل دوران امر بين دو حرام و اضطرار به يكى از دو حرام.
1177. آيا مى توان جسد افراد به ظاهر مسلمان (مسلمان شناسنامه اى) را كه به
ص: 336
خاطر ارتداد، فساد اخلاقى، قاچاق مواد مخدر، مسائل سياسى و... اعدام شده اند، تشريح نمود؟
ج. در ارتدادى كه موجب كفر باشد و توبه اش قبول نشود مانعى ندارد، اما در بقيه نه.
1178. اگر شخصى در طول زندگى اش نظر مخالف يا موافقى در مورد پيوند اعضايش نداشت، آيا پس از مرگش مى توان با اجازه ى ولىّ وى چنين كارى را انجام داد؟
ج. در صورت ضرورت و توقّف حيات ديگران بر اين اعمال و عدم امكان استفاده از بدن كافر، ظاهراً مانعى ندارد.
1179. اگر شخصى از پيوند اعضاى خود به ديگران پس از مرگش ناراضى باشد، ولى پس از وفاتش ولىّ وى مايل به اين كار باشد، آيا مى توان چنين كارى را انجام داد؟
ج. به حسب ظاهر مانعى ندارد، با شرايط ذكر شده در جواب سؤال قبلى.
1180. اگر ميّت در زمان حيات اجازه دهد كه اعضاى بدن او را پس از مرگ جدا كرده و به بيماران نيازمند پيوند بزنند، اين عمل جايز است ؟
ج. در صورتى كه راه نجات فردى مسلمان متوقف و منحصر به دادن عضو به او باشد و تهيه آن از غير مسلمان هم ممكن نباشد، اشكالى ندارد.
1181. اگر شخصى وصيت كند بعد از وفاتش، اعضايش را به ديگران پيوند زنند، اما ولىّ
ص: 337
وى پس از مرگش از اين كار ناراضى باشد، آيا اين كار را بدون اجازه ى ولى مى توان انجام داد؟
ج. اگر مورد ديگرى براى اين كار نيست، احتياطاً با اذن حاكم شرع اين كار را انجام بدهند.
1182. اگر شخصى وصيت كند بعد از وفاتش، اعضاى قابل پيوندش را به بيماران پيوند زنند، آيا مجاز به اين كار هستيم ؟
ج. در صورت توقّف حيات بيمار بر اين پيوند و عدم امكان استفاده از بدن كافر، احتياطاً از ولىّ متوفّى هم اجازه بگيرد.
1.1183) در مواردى كه نجات جان بيمار مسلمانى، وابسته به پيوند يك يا چند عضو از شخص ديگرى باشد، اگر جسد مجهول الهويه اى كه اعضاى قابل پيوندى داشت، در دسترس باشد آيا مى توان اين اعضا را به بيمارى كه محتاج است، پيوند زد؟
ج. اگر حفظ حيات بيمار متوقّف بر اين پيوند باشد، و آن جسد هم احترامى نداشته باشد كه مانع باشد (مثل اينكه محكوم به اسلام باشد چون نمى توان جسد ميّت مسلمان را تقطيع نمود مگر با شروطى)، مانعى ندارد.
2) در فرض فوق، اگر بعداً ولىّ متوفّىٰ پيدا شود و از اين كار ناراضى باشد، چه بايد كرد؟
ج. ظاهراً به ديه يا ضمان قيمت تنزل پيدا مى كند. و اگر آن پيوند با اذن مريض يا ولىّ مريض بوده، ظاهراً خود مريض ضامن است.
ص: 338
1184. اگر عضوى از اعضاى حيوانات را به انسان پيوند بزنند، آيا اشكال دارد و حكم نجاست و طهارت آن عضو چگونه است ؟
ج. در موقع ضرورت جايز است و اگر عرفاً جزو بدن انسان محسوب شود، پاك است.
ص: 339
1185. بعد از وفات چه امورى را بايد در رابطه با ميّت رعايت نمود؟
ج. 1) بستن پلك چشم ها، لب و دهان او؛
2) با پارچه و چيزى مانند آن آرواره و دو فك و چانه او را به هم ببندند؛
3) دست هاى او را به دو پهلوى وى دراز كنند؛
4) پاهاى او را دراز كنند؛
5) پارچه اى بر روى او بكشد و بدن او را بپوشانند؛
6) در محلى كه ميّت جان داده در شب چراغ روشن كنند؛
7) مرگ وى را به اطلاع مؤمنين برسانند تا در مراسم او حضور به هم رسانند؛
8) در انجام مراسم خاك سپارى او عجله كنند؛ مگر با اشتباه حال او كه بايد تا حصول يقين به موت او صبر كنند.
1186. آيا دست زدن به بدن ميّت قبل و بعد از سرد شدن بدن او، موجب نجاست دست مى شود؟
ج. اگر قبل از غسل دادن ميّت باشد و با رطوبت مسّ شود، مطلقاً موجب نجاست مى شود؛ بلكه بدون رطوبت هم احتياط خوب است.
ص: 340
1187. شخصى مشغول كارهاى ميّت است آيا بر ديگران كارهاى ميّت واجب است يا نه، و اگر شخصى مشغول كارهاى ميّت شود و عمل را نيمه كاره رها كند، ديگران چه وظيفه اى دارند؟
ج. اگر كسى مشغول كارهاى ميّت شود، بر ديگران واجب نيست اقدام نمايند؛ ولى اگر او عمل را نيمه كاره بگذارد، بايد ديگران تمام كنند.
1188. وظيفه شخصى كه اطمينان به اين پيدا نكرده است كه آيا ديگران مشغول كارهاى ميت شده اند يا نه، چيست ؟
ج. بايد اقدام كند.
1189. معناى اذن ولى ميّت در انجام امور ميّت، آيا اذن زبانى و لفظى است يا اذن فحوى و شاهد حال نيز كفايت مى كند؟
ج. اذن فحوىٰ و شاهد حال نيز كفايت مى نمايد.
1190. شخصى كه ميّت او را براى انجام كارهايش انتخاب و معيّن كرده است، آيا براى انجام كارهاى ميّت بايد از ولىّ هم اجازه بگيرد، يا اجازه لازم نيست ؟
ج. بنا بر اظهر لازم است آن شخص از ولىّ ميّت براى اين كارها اجازه بگيرد.
1191. اولياى ميّت به ترتيب اولويت چه كسانى هستند؟
ص: 341
ج. به ترتيب طبقات ارث است و ولىّ زن، شوهر او است و در مرتبه بعد از او مردهايى هستند كه از او ارث مى برند، به ترتيب اولويّت در ارث.
1192. در كدام يك از اعمالى كه مربوط به تجهيز ميّت است قصد قربت شرط است و در كدام يك قصد قربت شرط نيست ؟
ج. در غسل و نماز ميّت قصد قربت لازم است و در كفن نمودن و دفن كردن، لازم نيست.
1193. آيا كسانى كه بر اثر سكته مغزى و يا ضربه مغزى و.... دچار مرگ مغزى مى شود و به گفته پزشكان مرده تلقى مى شوند، آيا به لحاظ فقهى نيز ميّت هستند؟ و جدا كردن دستگاه هاى پزشكى و عدم رسيدگى درمانى به آنان چه حكمى دارد؟
ج. تا از تمام جهات نمرده اند، ميّت نيستند و بايد به آن ها رسيدگى شود.
1194. آيا احكام مربوط به زوجيت بين زن و شوهر، پس از وفات و حتى پس از اتمام عده ى وفات زن باقى است ؟ و اگر پس از آن به دلايلى قبر شوهر شكافته شود، آيا زن مى تواند بدن او را ببيند؟
ج. فى الجمله رابطه محرميت باقى است، ولى استمتاع (بهره جنسى) از او جايز نيست.
1195. آيا تمتع (بهره جنسى) مرد از جسد همسر مرده خود جايز است ؟
ج. خير.
ص: 342
1196. غسل ميّت چگونه است ؟
ج. واجب است ميّت را سه غسل بدهند: اوّل غسل با آبى كه به سدر مخلوط باشد. دوم غسل با آبى كه به كافور مخلوط باشد. سوم غسل با آب خالص؛ و مراعات اين ترتيب لازم است و در صورت به هم خوردن ترتيب، از همان جا كه به هم خورده اعاده كنند.
1197. در صورتى كه غسل دادن ميّت ممكن نباشد وظيفه چيست ؟
ج. بايد بنا بر احتياط واجب ميّت را سه تيمم بدهند و تيمم اوّل را به قصد ما فى الذمه انجام دهند. و كسى كه ميّت را تيمم مى دهد بنا بر اظهر بايد دست خود را به زمين زده و به صورت و پشت دست هاى ميّت بكشد؛ ولى احتياط در اين است كه با دست خود ميّت نيز او را تيمم بدهند. (جهت اطلاع بيشتر به مسئله هاى 471 و 472 و 473 رساله مراجعه شود.)
1198. در غسل ميّت، ترتيب راست و چپ بدن معتبر است يا فقط احوط است ؟
ص: 343
ج. اين ترتيب در غسل ميّت مسلّم است كه شستن سر مقدّم، و شستن طرف راست مقدّم بر طرف چپ است؛ اگر چه در غسل جنابت، اين نحو يقينى نيست.
1199. غسل ميّت براى كودك، در چه سنى واجب است ؟
ج. بچه سقط شده را، اگر چهار ماه يا بيشتر دارد، بايد بنا بر احتياط واجب غسل بدهند و اگر چهار ماه ندارد، بايد در پارچه اى بپيچند و بدون غسل دفن كنند.
1200. شخصى در اثر حادثه ى رانندگى فوت شده و خون بدنش به هيچ وجه قطع نمى شود. وظيفه ى اطرافيان درباره او از نظر غسل و تكفين چگونه است ؟
ج. بعد از برطرف شدن عين خون و پاك كردن محلّ ، يك لحظه - و لو به نحو استدامه - آب به قصد غسل جريان پيدا كند كافى است و با چيزهايى مثل پنبه از نجس شدن كفن محافظت مى شود.
1201. اگر براى جلوگيرى از خونريزى، زخم متوفّى را بسته اند، وظيفه در غسل چيست ؟ آيا وظيفه جبيره است يا بايد جبيره را بردارند؟ و اگر برداشتن جبيره ممكن نبود وظيفه چيست ؟
ج. تا ممكن است به صورتى كه در سؤال قبل ذكر شد غسل دهند يا صبر نمايند كه خونريزى متوقف شود و در صورت عدم تمكّن و يأس بايد غسل جبيره بدهند.
1202. شخصى در اثر تصادف به كلّى سر و سينه و شكم او از بين رفته است. وظيفه از نظر
ص: 344
غسل و نماز و كفن چيست ؟
ج. هر مقدارى كه از او باقيمانده است، همان را غسل و حنوط و كفن مى كنند، و احتياطاً نماز مى خوانند؛ مگر آن كه سينه يا بعضى از سينه كه محلّ قلب است موجود باشد هر چند له شده باشد، كه در اين صورت بايد نماز بر او خوانده شود.
1203. شخصى در يك حادثه ى رانندگى كشته شده و سر او از بين رفته و تمام بدنش له شده است و او را در كيسه اى گذاشته اند، وظيفه نسبت به غسل و كفن او چگونه است ؟
ج. هر چه مانده را غسل و كفن كنند و اگر هيچ محلّى براى ازار و قميص (پارچه هاى مخصوص كفن) نمانده است، فقط لفّافه واجب است، و اگر امكان غسل نيست و تمايز اعضا به گونه اى از بين رفته كه تيمّم هم ممكن نيست، ظاهراً ساقط است و وظيفه اى نيست.
1204. جنينى كه بيش از چهار ماه داشته را به ناچار قطعه قطعه كرده و از رحم خارج نموده اند، وظيفه از جهت غسل و كفن چه مى باشد؟
ج. همان را با جمع كردن اعضا، به نحو معهود، غسل و حنوط و كفن و دفن كنند.
1205. شكم شخصى در اثر تصادف پاره شده و بعد از فوت شكم او را دوخته اند، به صورت طبيعى، مقدارى از ظاهر بدن بر اثر دوختن مخفى شده است. آيا وظيفه فقط غسل است يا تيمّم هم بايد ضميمه شود و يا اين كه لازم است دوخته شده را بشكافند و به نحو صحيح دوخته شود؟
ص: 345
ج. ظاهر اين است كه اگر ظاهر بدن شسته شود، غسل كافى است، مثل انسان زنده.
1206. بچّه در شكم مادر بوده و هر دو فوت كرده اند. آيا لازم است بچّه را بيرون آورند و جدا غسل دهند؟ آيا فرقى بين مسلمان و كافر مى باشد؟
ج. خير، لازم نيست.
1207. خانمى در حين وضع حمل، در حالى كه قسمتى از طفل از رحم خارج شده فوت كرده و بچّه هم در همان حال مرده است، وظيفه از جهت غسل و كفن و دفن چه مى باشد؟
ج. بعد از اخراج نصف ديگر، هر يك جداگانه غسل و كفن مى شوند.
1208. اگر ولىّ شخص متوفّىٰ حاضر نيست و شايد حضور او تا نصف روز يا يكى دو روز طول بكشد، آيا مى توان با اذن حاكم شرع و در صورت نبودن حاكم با اذن عدول مؤمنين او را غسل داد؟
ج. اگر خوفى بر ميّت نيست صبر كنند؛ اگر چه حرمت مسلّم از اولويت زمانى است كه مزاحمت با ولىّ داشته باشد و وجوب اذن و اجازه گرفتن - كه عمل بدون آن باطل است - مبنى بر احتياط است.
1209. اگر غسل ميّتى انجام شده باشد و از هر سه غسل فارغ شده باشند، ولى مدفوع از آن
ص: 346
ظاهر شود، آيا به غسل ميّت لطمه اى وارد مى شود يا نه ؟ وظيفه چيست ؟
ج. فقط بايد او را براى تكفين تطهير و پاك كنند.
1210. اگر در حين غسل دادن ميّتى بول يا خون حيض يا مدفوع و... از او خارج شود، آيا بايد غسل را از سر گرفت ؟
ج. انجام دوباره ى غسل لازم نيست و فقط پاك كردن و تطهير موضع لازم است.
1211. اگر در حين غسل يا بعد از غسل منى از ميّت خارج شود، وظيفه چيست ؟
ج. فقط تطهير او لازم است ظاهراً.
1212. زن باردارى كه در شكم خود جنين مرده اى دارد، جهت انجام فريضۀ نماز آيا لازم است غسل مس ميّت نمايد و در صورت لزوم آيا بايد براى هر نماز غسل به جا آورد يا يك غسل تا خارج شدن جنين كافى است ؟
ج. تا جنين مرده خارج نشود و بدن او با ظاهر بدن مادر تماس نگيرد و يا سنّ او بيش از چهار ماه نباشد، غسل لازم ندارد.
1213. اشرارى كه در درگيرى هاى مسلّحانه كشته مى شوند، مانند قاچاق فروش، منافق، ضد انقلاب و غيره - كه به عنوان محارب كشته مى شوند -، احكام اسلام از قبيل:
تغسيل، تكفين و...، شامل آن ها مى شود؟
ج. تا محكوم به كفر نباشند، اين احكام ثابت است.
ص: 347
1214. آيا محكوم به مجازات اعدام يا قصاص نفس، پيش از اجراى مجازات نياز به غسل ميّت دارد؟
ج. بله، نياز به اغسال سه گانه دارد.
1215. آيا غسل ميّت را هم مانند غسل هاى ديگر - مثل جنابت - مى توانيم به صورت ارتماسى انجام دهيم ؟
ج. غسل ميّت مثل غسل جنابت است، و احتياط مستحب آن است كه تا غسل ترتيبى ممكن است، ميّت را غسل ارتماسى ندهند؛ و در صورت غسل ارتماسى، بايد آب قليل نباشد.
1216. شخصى كه در حال جنابت يا در حال حيض بميرد، غسل حيض يا جنابت بر او واجب است ؟
ج. كسى كه در حال حيض يا جنابت مرده، لازم نيست غسل حيض يا جنابت بدهند، بلكه همان غسل ميّت براى او كافى است، ولى بنا بر احتياط موقع غسل دادن ميّت، نيّت غسل جنابت و يا حيض را نيز بنمايند.
1217. نگاه كردن به عورت ميّت چه حكمى دارد و در صورت حرمت، آيا غسل باطل است ؟
ج. حرام است، و كسى كه او را غسل مى دهد، اگر نگاه كند معصيت كرده، ولى غسل باطل نمى شود.
ص: 348
1218. آيا غسل شخصى كه از كودكى ديوانه بوده و با همين حالت هم بالغ شده واجب است يا خير؟
ج. چنان چه پدر و مادر او يا يكى از آنان مسلمان باشند، بايد او را غسل داد و اگر هيچ كدام از آن ها مسلمان نباشند، غسل دادن او جايز نيست.
1219. آيا در غسل ميّت، نيّت هم لازم است و در صورت لزوم، آيا براى هر غسل بايد تجديد نيّت نمود؟
ج. كسى كه غسل ميّت را انجام مى دهد بايد قصد قربت داشته باشد - يعنى غسل را براى انجام فرمان خداوند عالم به جا آورد - و اگر به همين نيّت تا آخر غسل سوم باقى باشد، كافى است و تجديد نيّت لازم نيست، اگر چه احوط است.
1220. اگر در هنگام غسل ميّت سدر يا كافور، و يا هر دوى آن ها پيدا نشده، يا حق استفاده از آن ها به دلايل مختلف از جمله غصب وجود نداشته باشد، تكليف چيست ؟
ج. بايد به جاى هر كدام از آن ها كه ممكن نيست بنا بر احتياط واجب ميّت را با آب خالص غسل بدهند.
1221. مقدار استفاده از سدر و كافور در غسل ميّت چه قدر بايد باشد؟
ج. نبايد به قدرى زياد باشد كه آب را مضاف كند و به اندازه اى هم كم نباشد كه عرفاً نگويند سدر و كافور با آب مخلوط شده است.
ص: 349
1222. ترتيب در غسل دادن با سدر و كافور و آب خالص كدام است و در صورت به هم خوردن اين ترتيب، وظيفه چيست ؟
ج. غسل اوّل لازم است با آبى كه به سدر مخلوط است باشد و غسل دوم با آبى كه مخلوط با كافور است انجام شود و غسل سوم با آب خالص باشد و در صورت به هم خوردن ترتيب، از همان جا كه ترتيب به هم خورده اعاده كنند.
1223. قسمتى از بدن شخصى در اثر تصادف از بدن وى جدا شده است، آيا آن قسمت جدا شده در غسل، حكم ميّت را دارد؟
ج. اگر آن قسمت داراى استخوان باشد، غسل آن واجب است.
1224. اگر كسى هنگام غسل عورت ميّت را لمس نمايد، عمل حرامى مرتكب شده است ؟
ج. بله.
1225. اگر به جاهايى از بدن ميّت چيزى هم چون اثر چسب زخم و... مانده باشد و بر طرف كردن آن دشوار باشد، وظيفه چيست ؟
ج. بايد غسل جبيره اى بدهند.
1226. در هنگام غسل دادن ميّت، آيا پوشاندن تمام بدن يا بعضى از بدن ميّت لازم است ؟ اگر مماثل باشند چه طور؟
ص: 350
ج. در مماثل پوشاندن غير عورت لازم نيست، و توضيح بيشتر در مسائل 463 و 466 رساله ذكر شده است.
1227. آيا در غسل ميّت موالات بين اعضا و موالات بين غسل هاى سه گانه شرط است ؟
ج. ظاهراً شرط نيست.
1228. آيا مى توان در صورت عذر يا جراحت، ميّت را به صورت جبيره اى غسل داد؟
ج. بله، و احتياطاً او را تيمم هم بدهند.
1229. نحوه غسل و كفن فردى كه سنگسار مى شود و يا محكوم به قصاص نفس است، چگونه مى باشد؟
ج. در صورتى كه قبل از اجراى حكم به فرمان حاكم يا بدون آن، با غسل هاى سه گانه ميّت، غسل نموده باشد، پس از اجراى حكم، غسل دادنش واجب نيست و بعد از آن مى توانند او را تكفين و حنوط كنند.
1230. آيا غسل دادن مسلمان غير شيعه اثنى عشرى واجب است ؟
ج. بله، واجب است.
1231. در ضمن غسل اگر ظرفى كه با آن مشغول غسل دادن ميّت هستند با بدن ميّت
ص: 351
برخورد نمايد، آيا ظرف نجس مى شود؟
ج. بله، نجس مى شود.
1232. ميزان پاك شدن وسايل و لباس ها بر اثر تبعيّت پس از غسل ميّت چه مقدار است و آيا كفش و لباس هاى غسّال و دست و بدن او را نيز شامل مى شود؟
ج. تخته يا سنگى كه روى آن ميّت را غسل مى دهند و پارچه اى كه با آن عورت ميت را مى پوشانند و دست كسى كه او را غسل مى دهد، بعد از تمام شدن غسل پاك مى شود.
1233. چنانچه در هنگام غسل از ميّت خون حيض خارج شود، چه بايد كرد؟
ج. صبر كنند تا خون حيض تمام شود و بعد از تطهير موضع نجس غسل را ادامه دهند و از سرگرفتن لازم نيست.
1234. باقى مانده اجساد مطهر برخى از شهداى جنگ تحميلى، پس از سال ها توسط گروه هاى تفحص پيدا مى شوند و فقط مقدارى استخوان از آنان به دست مى آيد، كيفيت غسل و كفن و نماز ميّت آنان را بيان فرماييد؟ و آيا با مسّ آن ها غسل مسّ ميت واجب مى شود؟
ج. استخوان آنان غسل و كفن و نماز دارد و مسّ آن هم موجب غسل مسّ ميّت مى شود، بنا بر احوط.
1235. برخى از بيمارى ها بسيار مهلك و مسرى است، غسل و كفن كسانى كه بر اثر
ص: 352
چنين بيمارى هايى مرده اند، با احتمال سرايت و ضرر جانى براى غسل دهنده، چه حكمى دارد؟
ج. طورى با حائل و پوشش هاى حفاظتى غسل دهند كه ضررآور نباشد و فرو بردن اعضاى سه گانه غسل، در آب كثير كافى است و هم چنين غسل ارتماسى بنا بر اظهر كفايت مى كند، هر چند مخصوص غسل ارتماسى خلاف احتياط است.
1236. كسى كه مى خواهد ميّت را غسل دهد، چه شرايطى بايد داشته باشد؟
ج. بايد مسلمان، دوازده امامى و عاقل باشد و مسائل غسل را هم بداند.
1237. كسى كه غسل مسّ ميّت و يا غسل ديگرى بر او واجب شده مى تواند ميّت را غسل دهد؟
ج. بله مى تواند.
1238. آيا شخص جنب مى تواند مرده ها را غسل دهد؟
ج. بله مى تواند.
1239. آيا هر يك از زن و شوهر مى توانند ديگرى را برهنه غسل دهد؟
ج. خلاف احتياط مستحب است. (مسئله ى 463 رساله).
ص: 353
1240. اگر جسد ميّت به گونه اى باشد كه نتوان جنسيت وى را تشخيص داد، آيا زن بايد متكفل غسل او شود يا مرد؟
ج. محارم او از زير لباس با عدم نظر و لمس، على الاحوط او را غسل دهند و اگر محارم ندارد شرط مماثلت ساقط است و احتياط آن است كه هر يك از مرد و زن او را از روى لباس غسل دهند بر هر تقدير.
1241. اگر لباس و وسايل غسّال حين انجام غسل به واسطه غسالۀ ميّت پيش از غسل نجس شود، آيا پس از اتمام غسل به واسطه تبعيت آن ها پاك مى شوند؟
ج. به مسئله ى 215 رساله رجوع كنيد.
1242. اجرت گرفتن براى انجام امر واجب كفايى - مثل غسل ميّت و نماز و دفن آن - شرعاً چه حكمى دارد و اگر براى انجام اين فرايض مطالبه ى وجهى شود، آيا به صحّت نماز و غسل و دفن مُضرّ مى باشد؟
ج. اگر كس ديگرى براى غسل ميّت نباشد، گرفتن اجرت جايز نيست، مگر آن كه براى امور غير واجب مثل انجام مستحبّات، اجرت بگيرد. البتّه اگر براى خود غسل هم اجرت بگيرد، غسل صحيح است و اگر كس ديگرى باشد، بنا بر احوط گرفتن اجرت جايز نيست.
1243. در غسل ميّت آيا لازم است هر سه غسل را يك نفر انجام دهد و يا اين كه هر سه عضو در غسل را يك نفر انجام دهد؟
ص: 354
ج. لازم نيست و در اين فرض هر كدام در اوّلِ عملِ خود نيّت مى نمايد كه بعضى از مجموع غسل را به جا مى آورد، براى امر خدا.
1244. شخص غسّالى نيّت غسل ميّت كرده و مشغول شستشوى جسد مى باشد. شخص ديگرى به عنوان كمك - كه نيّت غسل ميّت نكرده - در آبكشى جسد به غسّال كمك مى كند، يعنى آب بر روى جسد مى ريزد. آيا اين غسل صحيح است يا خير؟
ج. اگر غاسل بر او صدق نمى كند، مانعى ندارد و نيّت مقلِّب (كسى كه جسد را جهت غسل حركت مى دهد) مستحب است و نيّت دو نفر مشترك بر هر دو واجب است.
1245. آيا در غير حال ضرورت زن مى تواند مرد را و همچنين مرد مى تواند زن را غسل دهد؟
ج. خير نمى تواند و غسل باطل است. (به مسئله ى 463 رساله و بعد آن مراجعه شود.)
1246. زنى فوت كرده و مماثل يا محارم نيست كه او را غسل دهد. اگر براى اجنبى تحصيل محرميّت ممكن باشد، آيا لازم است، مثل اين كه نوه ى او را عقد كند، يا لازم نيست ؟ اگر ولىّ دختر حضور نداشته باشد چه طور؟
ج. ظاهراً تحصيل محرميّت لازم نيست.
1247. اگر به جهت جهل، با وجود مماثل يكى از محارم متوفّىٰ را غسل دهد، وظيفه
ص: 355
چيست ؟ و اگر ميّت را دفن كرده باشند چه طور؟
ج. اگر دفن نشده، احتياطاً تجديد كنند و بعد از دفن ظاهراً لازم نيست.
1248. اگر مماثل هست ولى غسل صحيح را نمى داند يا نمى تواند انجام دهد و يا اطمينان به صحّت غسل او نيست، وظيفه چيست ؟ چه زمانى در فرض سؤال نوبت به غير مماثل مى رسد؟
ج. در فرض اوّل، غسل مى تواند به امر نمودن محرم انجام شود، مثل غاسل غسل دهنده ى كتابى (اهل كتاب).
در فرض دوّم نوبت به غير مماثل محرم مى رسد. و در فرض سوّم عمل غسل دهنده حمل بر صحّت مى شود.
1249. اگر مماثل هست ولى قدرت بر غسل دادن ندارد، اما قدرت بر تيمّم دارد، آيا وظيفه، غسل توسّط غير مماثل است يا وظيفه، تيمّم دادن ميّت است ؟
ج. در اين فرض محرم غسل مى دهد و احتياط به ضمّ تيمّم هم مى نمايند.
(ص 170 جامع المسائل.)
1250. آيا با نبودن محارم نسبى، محارم سببى غير از شوهر - مثل پدر شوهر و داماد و... - مقدم بر اجنبى است يا در يك رديف محسوب مى شوند؟
ج. آرى، آن ها مقدّم اند.
1251. شخصى در آتش سوزى فوت كرده و مشخّص نيست كه مرد است يا زن، تكليف
ص: 356
غسل يا تيمّم او چيست ؟
ج. با فرض امكان، محارم او را از روى جامه بدون نظر و لمس غسل مى دهند على الاحوط و اگر ممكن نيست، شرط مماثلت ساقط است و احوط غسل دادن هر يك از مرد و زن است او را از روى لباس.
1252. اگر به علت نبودن آب، ميّت را تيمم داديم و بعد از آن آب پيدا شد، آيا غسل لازم است و اگر بعد از تيمم مراحل بعدى را نيز انجام داده و او را كفن كرديم، در صورت پيدا شدن آب وظيفه چيست ؟
ج. در صورتى كه خوفى بر ميّت، در تأخير دفن نيست، بايد آن را غسل دهند و حنوط و كفن كنند، و اگر نماز بر او خوانده اند، بنا بر احوط دوباره بخوانند.
1253. اگر جهت غسل ميّت آب نداشته باشيم يا آب كمتر از غسل داشته باشيم، وظيفه چيست ؟
ج. در اين رابطه به مسئله ى 471 رساله رجوع شود.
1254. چنانچه بر اثر حادثه اى جسد ميّت قابليت غسل و تيمم نداشته باشد، چه بايد كرد؟
ج. بايد او را غسل يا تيمم جبيره اى بدهند.
1255. غسل مسّ ميّت يعنى چه ؟ و در چه صورتى بر انسان واجب مى شود و به چه گونه اى بايد انجام شود؟
ص: 357
ج. اگر كسى جايى از بدن خود را به بدن انسان مرده اى كه غسلش نداده اند و بدنش سرد شده برساند بايد غسل مسّ ميّت نمايد، چه آن ميّت مسلمان باشد يا كافر و چه در خواب يا بيدارى بدن او را مسّ نمايد و چه در حال اختيار مسّ كند يا بدون اختيار مسّ نمايد و كيفيت غسل مسّ ميّت با غسل هاى ديگر فرقى ندارد و كسى كه غسل مسّ ميّت نموده بايد براى نماز وضو بگيرد بنا بر احوط.
1256. اگر بر كسى غسل مسّ ميّت واجب شود و پس از مدتى در انجام آن شك داشته باشد، تكليف چيست ؟
ج. براى نمازهاى بعدى بايد غسل كند.
1257. آيا با مسّ شهيد، غسل مسّ ميّت واجب مى گردد و شهيدى كه با مسّ او غسل واجب نمى گردد، كدام شهيد است ؟
ج. شهيدى كه در معركه جهاد و قبل از انقضاى جنگ و در جنگ همراه با امام - عليه السّلام - يا نايب خاصّ او كشته شده است، مسّ او موجب غسل واجب نمى گردد.
1258. ميتى را مسّ كرده ايم ولى معلوم نشده است كه بدنش سرد است يا گرم، آيا غسل مسّ ميّت واجب است يا خير؟
ج. خير.
ص: 358
1259. شخصى ميّت را لمس كرده است، بدون اين كه رطوبتى از ميّت به بدن او منتقل شود، در اين صورت آيا غسل واجب است ؟
ج. اگر قبل از غسل ميّت و بعد از سرد شدن بدن او باشد، غسل مسّ ميّت واجب مى شود و سرايت كردن يا نكردن نجاست، ملاك وجوب غسل مسّ ميت نيست.
1260. آيا مسّ ميّت باعث باطل شدن وضو مى شود؟
ج. بله، ناقض وضو است.
1261. بر عهدۀ شخصى غسل مس ميّت است، اما با غافل ماندن از اين تكليف، اقدام به غسل جنابت كرده است، آيا بايد غسل مس ميّت را نيز به جا آورد يا همان غسل جنابت كفايت از غسل دوم مى كند؟
ج. همان غسل جنابت چون به قصد وظيفه بوده كافى است.
1262. كسى كه بر عهدۀ وى غسل مس ميّت است، آيا مى تواند در مسجد توقف كند و آيات سجده دار بخواند؟
ج. جواز توقف او در مسجد و جواز خواندن آيات سجده دار براى او خالى از وجه نيست، اگر چه احتياط در اجتناب است.
1263. شخصى است كه چند ميّت را مس كرده است، آيا يك غسل بر گردن او است يا
ص: 359
چند غسل بايد انجام دهد، همچنين كسى كه چند بار يك ميّت را مس كرده است، چند غسل بر عهدۀ او مى باشد؟
ج. يك غسل كافى است.
1264. آيا با غسل مس ميّت مى توان نماز خواند يا وضو هم بايد گرفت ؟
ج. بايد پس از آن وضو هم گرفت، على الاحوط.
1265. دندان يا استخوان هايى كه از بدن انسان - خواه زنده باشد و خواه مرده - جدا مى شود، آيا با مس كردن آن ها غسل مس ميّت بر انسان واجب مى شود يا خير؟
ج. براى مس استخوان و دندانى كه از مرده جدا شده باشد و آن را غسل نداده اند، بنا بر احتياط واجب بايد غسل كرد؛ و هم چنين براى مس استخوانى كه از زنده جدا شده و گوشت ندارد، بنا بر احوط غسل واجب است.
1266. قسمتى از بدن انسانى زنده يا مرده جدا شده است، آيا با لمس كردن آن، غسل مس ميّت واجب مى شود يا خير؟
ج. اگر آن قسمت جدا شده داراى استخوان است، چنان چه پيش از آن كه آن قسمت جدا شده را غسل دهند، انسان آن را مس نمايد، بايد غسل مس ميّت نمايد.
1267. اگر شخصى ميّت را بعد از غسل سوم مس نمايد. 1) آيا غسل مس ميّت بر او
ص: 360
واجب مى شود يا خير؟
ج. غسل بر او واجب نمى شود.
2) اگر قبل از اتمام غسل سوم مس نمايد چه حكمى دارد؟
ج. غسل بر او واجب مى گردد.
1268. غسل مس ميّت در چه صورتى واجب است ؟
ج. از حيث غايات، مثل موارد وجوب غسل جنابت است و از حيث موجبات، به مسائل 474 الى 480 رساله مراجعه شود.
1269. اگر انسان يك حيوان مرده اى را مس كند، آيا غسل مس ميّت بر او واجب مى شود؟
ج. خير، (مسئله ى 474 رساله).
1270. اگر كسى در خواب يا مجبوراً ميّت را لمس كند، آيا غسل بر او واجب مى شود؟
ج. بله، واجب مى شود. (مسئله ى 474 رساله).
1271. بعد از تيمم دادن ميّت (به دليل نبودن آب يا...) اگر كسى به ميّت دست بزند، آيا بايد غسل كند؟
ج. خير، بنا بر اظهر غسل كردن بر او واجب نمى شود، اگر چه احتياط مستحب در غسل كردن است. (مسئله ى 474 رساله).
ص: 361
1272. اگر بدن ميتى تماماً سرد نشده است، آيا مس اين ميّت غسل دارد؟
ج. غسل واجب نيست، اگر چه جايى را كه سرد شده مسّ نمايد.
1273. اگر كسى مو و ناخن ميّت را لمس كند، بايد غسل كند؟
ج. خير، غسل واجب نيست.
1274. اگر در هنگام تولد بچه اى، مادرش مرده است يعنى بعد از مردن مادر به دنيا آمده آيا بعد از بالغ شدن بايد غسل مس ميّت كند؟
ج. با فرض اين كه معلوم نيست تماس بدن طفل با بدن مادر بعد از سرد شدن بدن او هم بوده يا خير (مسئله 489 رساله) تكليفى ندارد، به خلاف اين كه براى او ثابت شود بعد از سرد شدن بدن مادر دنيا آمده كه بايد پس از بلوغ غسل كند (مسئله 477 رساله) و در صورت شك در اين مطلب كه آيا بعد از سرد شدن بوده يا قبل از آن، غسل واجب نيست.
1275. كسى كه غسل مس ميّت بر عهده اش است، آيا مى تواند بدون غسل نمازهاى يوميّه را بخواند؟
ج. خير، نمى تواند.
1276. آيا دست زدن به بدن ميّت از روى كفن احتياج به غسل دارد؟
ج. خير.
ص: 362
1277. در هنگام تشريح اگر دست ما به مرده اى كه نمى دانيم مسلمان است يا كافر بخورد، آيا غسل مس ميّت لازم است ؟
ج. در وجوب غسل فرقى بين ميّت مسلمان و كافر نيست. (مسئله ى 474 رساله).
1278. آيا پاشيدن آب از بدن مرده موجب غسل مس ميّت مى شود؟
ج. خير.
1279. با توجه به رشته تحصيلى مجبوريم براى آناتومى جسد به آن دست بزنيم، آيا غسل مسّ ميّت بر ما واجب مى شود؟
ج. اگر تماس قبل از غسل دادن او باشد، بله غسل واجب مى شود هر چند مجبور باشد.
1280. آيا با ماساژ بدنى شخصى كه در حال مرگ است، غسل مس ميّت بر انسان واجب مى شود؟
ج. تا كاملاً نمرده و پس از مردن تمام بدن او سرد نشده است، غسل واجب نمى شود. (مسئله ى 475 رساله)
1281. اگر كسى با دستكش، بدن يا عضو ميّت را لمس كند، آيا غسل مس ميّت دارد؟
ج. خير.
ص: 363
1282. برخى از بيماران بر اثر مرگ مغزى مرده تلقى مى شوند، اما ممكن است قلب آن ها تا مدتى تپش داشته باشد، آيا تماس با چنين افرادى مس ميّت تلقى مى شود؟
ج. تا كاملاً نمرده و پس از مردن تمام بدن او سرد نشده است، غسل واجب نمى شود. (مسئله ى 475 رساله).
1283. آيا مس ميّت علاوه بر وجوب غسل موجب باطل شدن وضو نيز مى شود؟
ج. بله، بنا بر احتياط.
1284. آيا مس ميّت حدث اصغر محسوب مى شود، يا حدث اكبر به شمار مى رود؟
ج. چنان چه حدث اكبر باشد موافق احتياط است؛ لكن عدم آن خالى از وجه نيست (جهت اطلاع بيشتر به مسئله ى 483 رساله رجوع شود.)
1285. آيا تماس انسان با بند ناف بچه - پس از جدا شدن - موجب نجاست و غسل مس ميت مى شود؟
ج. خير.
1286. حنوط چيست و آيا واجب است يا خير؟
ج. حنوط يعنى به پيشانى و كف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهاى ميّت كافور بمالند؛ حنوط ميّت واجب مى باشد.
ص: 364
1287. فردى به علت ندانستن مسئله، بعضى از واجبات حنوط را انجام نداده و دست هاى ميّت را حنوط نكرده است، وظيفه چيست ؟
ج. بايد دست هايش را هم حنوط كند.
1288. آيا ترتيبى در حنوط كردن ميّت وجود دارد؟ و اگر ترتيب رعايت نشود، حنوط اشكال پيدا مى كند يا خير؟
ج. احتياط مستحب آن است كه اوّل كافور را به پيشانى ميّت بمالند و در جاهاى ديگر ترتيب لازم نيست، و عدم رعايت ترتيب، اشكالى به آن وارد نمى كند.
1289. شخصى ميّت را بعد از كفن كردن حنوط كرده است آيا حنوط باطل است ؟
ج. بهتر آن است كه ميّت را پيش از كفن كردن، حنوط نمايند؛ اگر چه در بين كفن كردن و بعد از آن هم مانعى ندارد.
1290. شخصى كه در حال احرام بستن حج قبل از تمام كردن سعى بين صفا و مروه بميرد، آيا بايد حنوط شود؟
ج. حنوط كردن او جايز نيست.
1291. شخصى در حال احرام عمره قبل از اين كه تقصير كند مرده است آيا حنوط كردنش واجب است ؟
ج. نبايد او را حنوط كنند.
ص: 365
1292. در احكام هست زنى كه در عدّه است و شوهرش مرده، نبايد تا زمانى كه در عده است خود را خوشبو كند؛ اگر زنى در اين حال بميرد آيا حنوط او واجب است ؟
ج. حنوط او واجب است.
1293. فردى ميّت را با مشك و عنبر خوشبو كرده است - يعنى به كافور، مشك و عنبر را مخلوط كرده است - آيا حنوط اين ميّت صحيح بوده است ؟
ج. اين عمل مكروه است، ولى حنوط ميّت صحيح مى باشد.
1294. اگر مقدارى از تربت امام حسين - عليه السّلام - را به كافور مخلوط كرده و ميّت را حنوط كنند، صحيح است يا خير؟
ج. عمل مذكور مستحب است، ولى بايد از آن كافور به جاهايى كه بى احترامى مى شود نرسانند و نيز بايد تربت به قدرى زياد نباشد كه وقتى با كافور مخلوط شد، آن را كافور نگويند.
1295. اگر كافور به اندازه غسل و حنوط نباشد، كدام را بايد مقدم كرد؟
ج. در اين صورت بنا بر احتياط واجب غسل را مقدم دارند و اگر براى هفت عضو نرسد، پيشانى را مقدم دارند.
ص: 366
1296. آيا جايز است ميّت را با كفنى كه سر تا پاى آن قرآن و دعا و اسماء و كلمات مقدّسه نوشته شده كفن كنند؟ با توجّه به اين كه پس از متلاشى شدن بدن ميّت، كفن با خوناب و ساير رطوبت هاى ميّت آلوده مى شود.
ج. جايز است و اولى بلكه احوط مراعات امن از نجاست و قذارت است.
1297. شخصى بدون وصيّت و با داشتن صغير، فوت كرده است ولى براى خود كفنى كه مشتمل بر قطعات اضافى و مستحبّى است مهيّا كرده و يا قبرى با ارزش بالا تهيّه نموده است، آيا تعيين كردن قبر يا كفن به منزله ى وصيّت است و داخل در ثلث مى باشد يا خير؟
ج. مازاد بر واجب با التفات ظاهر اين است كه وصيّت است و از ثلث محسوب مى شود.
1298. كسى كه ميّت را غسل داده اگر قبل از غسل مسّ ميّت بخواهد ميّت را كفن كند، چه حكمى دارد؟
ج. مستحبّ است غسل كند و وضو هم بگيرد.
ص: 367
1299. كسى كه غسل جنابت يا حيض يا... به او واجب شده است، آيا مى تواند ميّت را كفن كند؟
ج. مى تواند، ولى مستحبّ است با طهارت از حدث اكبر و اصغر باشد.
1300. آيا روى جبيره اى كه بيشتر اعضا را گرفته، مى شود كفن كرد يا اين كه لازم است تفحّص شود كه خون قطع شده يا نه ؟ و اگر خون قطع شده آيا بايد محلّ را تطهير نموده و جبيره را برداشت ؟
ج. اگر غسل صحيح واقع شده و تفحّص محذورى ندارد، احتياطاً تفحّص شود و جبيره زايد را بردارند.
1301. ميّت مسلمانى را با كفن نجس، كفن كرده اند. وظيفه ديگران درباره تطهير آن پيش از دفن، پس از قرار دادن در لحد و پيش از پوشاندن قبر و نيز پس از پوشيدن كامل قبر را بيان نماييد.
ج. اگر پيش از دفن بفهمند، بايد آن را تطهير كنند. اگر پس از قرار دادن در لحد باشد، بايد آن مقدار نجس را ببُرند. اگر پس از دفن كامل و پوشاندن قبر باشد، اگر ممكن باشد قبر را سوراخ كنند و آن قسمت را قيچى كرده و جدا كنند به طورى كه نبش قبر نشود و اگر آن هم ممكن نشد، به گونه اى نبش كنند كه هتك حرمت ميّت نشود. مانند اين كه پرده يا خيمه اى قرار دهند و از پشت آن، قسمت نجس را ببرند. زيرا كفن كردن با پارچه ى ممنوع، مانند كفن نمودن با حرير است كه بايد ملاحظه ى مرتبه ى هتك را بكنند كه آيا نبش قبر هتك كمترى دارد يا باقى گزاردن كفن بر آن حالت.
ص: 368
1302. آيا براى كفن كردن ميّت به مقدار لازم و حتى به مقدار بيشتر مى توان از ارث نابالغ استفاده كرد، با اين كه وارثين بالغ ديگر اجازه چنين كارى را داده اند؟
ج. بنا بر احتياط واجب، جايز نيست. (جهت اطلاع بيشتر به مسئله ى 494 مراجعه شود.)
1303. در اثر زلزله تعداد زيادى كشته شده اند و كفن هم به اندازه كافى وجود ندارد، تكليف چيست ؟
ج. اگر سه پارچه (لنگ، پيراهن، سرتاسرى) براى كفن ميسّر نشود، به هر كدام كه ميسر باشد اكتفا مى شود، اگر چه اسم هيچ يك از اين سه پارچه بر او صدق نكند. بلكه اگر هيچ پارچه اى مقدور نشود و فقط مقدارى جهت پوشاندن عورتين موجود باشد، واجب است با آن، عورتين را بپوشانند.
1304. بلندى پيراهن ميّت و همچنين بلندى لنگ و سرتاسرى ميّت بايد چه قدر باشد؟
ج. بنا بر احتياط لنگ بايد از ناف تا زانو، اطراف بدن را بپوشاند و پيراهن بايد از سر شانه تا نصف ساق پا، تمام بدن را بپوشاند و درازاى سرتاسرى بايد به قدرى باشد كه بستن دو سر آن ممكن باشد و پهناى آن بايد به اندازه اى باشد كه يك طرف آن روى طرف ديگر بيايد.
1305. مرزبانان و پاسدارانى كه در جريان مبارزه با مواد مخدر و در راه پاسدارى از دين و كشور كشته مى شوند، آيا حكم شهيد دارند و نيازى به غسل و كفن ندارند؟
ص: 369
ج. نياز به غسل و كفن دارند، حتى در موردى كه براى حفظ اهل اسلام بوده است، بنا بر احوط.
1306. نوشتن چه چيزهايى بر كفن مستحب است ؟
ج. 1) نوشتن كلّ قرآن؛
2) نوشتن دعاى جوشن كبير و صغير؛
3) نوشتن دو بيت شعرى كه حضرت امير المؤمنين - عليه السّلام - بر كفن سلمان نوشتند:
وفدت على الكريم بغير زاد *** من الحسنات و القلب السليم
و حمل الزاد اقبح كل شىءٍ *** اذا كان الوفود على الكريم
«بى آنكه توشه اى از حسنات و كارهاى نيك و قلب سالم اندوخته باشم بر خداوند بزرگوار و كريم وارد شدم؛ زيرا هرگاه انسان بر شخصى بزرگوار وارد مى شود، زشت ترين چيزها آن است كه زاد و توشه با خود ببرد.»
4) نوشتن سند روايت معروف به سلسلة الذهب نيز مستحب است؛
5) نوشتن اقرار و شهادت به خداوند و پيامبر گرامى اسلام و ائمه - عليهم السّلام - و نيز اقرار به اعتقادات حق بر روى كفن مستحب است.
1307. پس از اتمام غسل و كفن اگر كفن نجس شود و غسّال نسبت به اين مطلب بى توجهى كند، اطرافيان و يا شاهدان چه وظيفه اى بر عهده دارند؟
ج. در اين صورت شستن، بريدن و يا عوض كردن كفن، - بنا بر تفصيلى كه در مسئله ى 503 رساله ذكر شده است - وظيفه همه است.
ص: 370
1308. گذاشتن چوب تر با ميّت چه حكمى دارد و نحوه آن چگونه است ؟
ج. از مستحبات مورد تأكيد نزد شيعيان، گذاشتن دو چوب تر به همراه ميّت است كه به آن «جريدتين» اطلاق مى شود، ميّت مرد باشد يا زن، نيكوكار باشد يا گناهكار، و چه احتمال عذاب قبر او برود يا خير و بهتر است يكى از آن ها را بالاى دست راست، به سمت بالاى استخوان ميان گلو و شانه گذاشت، به گونه اى كه به بدن و پوست ميّت چسبيده باشد و ديگرى را در سمت چپ از روى پيراهن و زير سرتاسرى از استخوان ميان گلو و شانه ها هر جا كه برسد، قرار داد.
1309. ميتى را بعد از اين كه در قبر گذاشتند به جاى اين كه چوب در دو طرف ميّت بگذارند يكى گذاشتند، آيا بايد نبش قبر كرد و چوب ديگر را در طرف ديگر گذاشت ؟
ج. خير، جايز نيست و اصل آن مستحبّ است.
1310. آيا به جاى دو چوب تازه مى شود دو چوب خشك همراه ميّت گذاشت ؟
ج. خير.
ص: 371
1311. نماز خواندن بر جنازه ى اشخاصى كه به وسيله ى سم يا با وسايل ديگر خودكشى مى كنند، چه صورت دارد؟
ج. اگر مسلمان بوده اند، واجب است.
1312. شخصى در آتش سوزى كاملاً سوخته و خاكستر شده و خاكستر او با خاكستر بقيه اى اشيا قابل تفكيك نيست. آيا نماز خواندن بر او واجب است و به چه نحوه ؟
ج. اگر واجب باشد، اختلاط اثرى ندارد.
1313. اگر در نماز ميّت وقت گفتن «اللهمّ اغفر للمؤمنين و المؤمنات» ماعداى دشمنان خود را قصد كند اشكال در نماز ايجاد مى كند؟
ج. انسان مؤمن با مؤمنين در جهت ايمان آن ها دشمنى ندارد.
1314. شخصى در يكى از روستاهاى شهرستانى به عنوان اين كه مُلّا است نماز ميّت
ص: 372
مى خواند. ولى به تازگى برايش شبهه اى پيش آمده است، زيرا پاى او يك وجب كوتاه است. آيا مى تواند نماز ميّت بخواند؟ حدود 20 سال با جماعت، نماز ميّت خوانده است. نمازهايى كه خوانده، چه حكمى دارد؟
ج. جماعت و فرادا در نماز ميّت وظيفه شان تقريباً يكى است و لذا ممكن است كه خيلى از آن ها واجد شرايط نماز بر ميّت بوده اند، و لو فرض شود كه شرايط نماز جماعت را نداشته اند، با اين كه ممكن است بگوييم شرط جماعت را هم اين گونه عذرها دارند و خصوص اين عذر شايد احتياط هم نداشته باشد.
1315. فردى كه نماز ميّت برخى اموات را مى خوانده است، متوجه مى شود نماز ميّت را گاهى اشتباه مى خوانده است؛ مثلاً به جاى «اَشْهَدُ اَنَّ محمداً»، «محمدٍ» مى خوانده است؛ چه سهواً، چه عمداً. وى احتمال مى دهد كه چنين اشتباهى را كرده باشد. تكليف چيست ؟
ج. اگر به طورى است كه اشتباهش را مى فهمد و اعاده مى كند كه مانعى ندارد، و نمازهايى را كه احتمال مى دهد اين گونه بوده است، حكم به صحت آن ها مى كند و اگر طورى است كه نمى تواند بر آن ها محافظه كارى بكند، با وجود افرادى كه توانايى خواندن نماز ميّت صحيح را دارند، احتياط در ترك است.
1316. شخصى شيعه است و به بلوغ هم رسيده، آيا مى تواند نماز ميّت را بخواند؟
ج. بله، مى تواند بخواند و به مسئله ى 518 و مسائل بعد آن در رساله رجوع شود.
ص: 373
1317. شخصى پا برهنه نمى شود و نماز ميّت را مى خواند، آيا نماز صحيح است ؟
ج. بله.
1318. نمازگزار ميتى بدون اين كه دست ها را بالا ببرد نماز ميّت را مى خواند، آيا نمازش صحيح است ؟
ج. بله.
1319. اگر شخصى آن قدر به ميّت نزديك شود كه لباسش به ميّت بخورد، حكمش چيست ؟
ج. اشكال ندارد.
1320. امام جماعت در نماز به مؤمنين هم دعا مى كند اين دعا كردن چه تأثيرى براى ميت دارد؟
ج. تأثير دارد، زيرا او سبب شده است كه به مؤمنين دعا شود و در غير جماعت هم دعا براى مؤمنين هست.
1321. من به جاى 3 مرتبه «الصلاة» گفتن، 1 مرتبه گفتم و 2 مرتبه تكبير گفتم، صحت و سقم نماز را برايم توضيح بفرماييد؟
ج. اگر سهواً بوده، مانعى ندارد و اگر دو مرتبه تكبير را به جاى دو مرتبه ى «الصلاة» و تكبير واجب را جداگانه گفته ايد، مطلقاً مانعى ندارد.
ص: 374
1322. به دليل استحباب نماز خواندن در جايى كه بيشتر مردم مى آيند، به ميتى در وسط خيابان نماز خواندند، آيا اين نماز به دليل سدّ معبر كردن صحيح است ؟
ج. اگر چه سدّ معبر هم جايز نباشد، ولى نماز صحيح است.
1323. آيا در حال حيض يا جنابت، مى توان نماز ميّت خواند؟
ج. بله، مى توان.
1324. اگر كسى نماز ميّت را بدون قصد قربت بخواند، صحيح است يا نه ؟
ج. قصد قربت شرط است.
1325. شخصى به دليل پا درد، به صورت نشسته بر ميتى نماز خوانده است، آيا صحيح است ؟ و اگر كسى به دليل عدم توانايى به صورت نشسته بر ميّت نماز خوانده و كسى هم نبوده كه ايستاده نماز بخواند و در وسط نماز يك شخص ديگرى كه مى توانست ايستاده نماز بخواند رسيده است آيا بايد او نماز را اعاده كند يا همين نماز كافى است ؟
ج. اگر كسى نباشد كه ايستاده نماز بخواند، مى شود نشسته بر او نماز خواند و چنان چه بعد از خواندن نماز و يا بعد از خواندن قسمتى از آن، فردى كه قادر به خواندن نماز به صورت ايستاده است پيدا شود، بنا بر احتياط واجب بايد نماز اعاده شود.
1326. شخصى مى خواهد چندين ميّت نماز بخواند، آيا بايد براى هر كدام جدا نماز
ص: 375
بخواند يا مى شود براى همه يك نماز خواند؟
ج. مى توان براى همه يك نماز خواند، ولى در دعاهايى كه بعد از تكبير چهارم خوانده مى شود، بايد ضماير به صورت جمع گفته شود.
1327. شخصى مى خواهد براى يك ميّت چند بار نماز بخواند تا ثواب بيشترى عايد او گردد، آيا جايز است ؟
ج. اگر هر دو نماز از هر جهت مثل هم باشند، مكروه است چند نماز بر ميّت خوانده شود. (جهت اطلاع بيشتر به مسئله ى 530 رساله رجوع شود.)
1328. ميتى را بدون اين كه بر او نماز بخوانند دفن كرده اند، آيا براى نماز خواندن بر او بايد نبش قبر كرد؟
ج. اگر خارج كردن ميّت از قبر ممكن نيست يا موجب بى احترامى به او مى شود، واجب است به قبر او نماز بخوانند وگرنه احتمال دارد مثل غسل دادن و كفن كردن ميّت، بيرون آوردن ميّت و خواندن نماز بر او واجب باشد.
1329. ميتى را دفن كردند، بعد از انجام نماز و غسل و كفن مشخص شد كه نماز نمازگزار، باطل بوده است وظيفه چيست ؟
ج. به پاسخ سؤال قبلى و نيز به مسئله 531 رساله رجوع شود.
1330. ميتى را بدون خواندن نماز دفن كرده اند و فردى آمده و بر قبر ميّت نماز را خوانده،
ص: 376
آيا صحيح است ؟ و اگر بعد از مدتى به دليل آمدن سيل، بدن او از قبر بيرون بيايد، آن نماز ميّت را بايد اعاده كرد؟
ج. صحيح است، ولى اگر بدن او به سببى مثل سيل و نظير آن خارج شد، بنا بر احتياط واجب اين نماز اعاده شود.
1331. اگر در زمانى كه نماز فريضه شخصى مى خواهد قضا شود و در تأخير دفن ميّت هم خوف بر ميّت وجود دارد، بايد نماز ميّت را بخواند يا فريضه را؟
ج. اظهر تقديم فريضه و نماز خواندن بر قبر ميّت، بعد از دفن او است.
1332. آيا مى شود تكبيرات را به صورت فارسى گفت ؟
ج. خير، بايد عربى گفت.
1333. اگر كسى پيدا نشود كه نماز ميّت را به عربى بخواند، آيا مى توان نماز را به فارسى يا زبان ديگرى به جاى آورد؟ و آيا در چنين مواردى پنج تكبير كفايت مى كند؟
ج. كسى كه نتواند كمتر از مقدار واجب نماز ميّت را كه در رساله مذكور است بخواند، نادر است و در چنين مواردى مى تواند همين مقدار كم را از روى نوشته بخواند.
1334. اگر شخصى عبارات عربى را نمى تواند درست تلفظ كند، آيا مى تواند نماز ميّت بخواند يا خير؟
ج. ديگران نبايد به نماز او اكتفا كنند.
ص: 377
1335. شخصى تكبيرات نماز ميّت را به صورت مرتب نخوانده است - يعنى تكبير اوّل و سوم و دوم و پنجم را جا به جا خوانده -، آيا نمازش صحيح است ؟
ج. احتياطاً بايد اعاده كند.
1336. شخصى در موقع خواندن تكبيرات در ميّت زن، به جاى «هذه» گفته «هذا» آيا اشكال دارد؟
ج. خير، اشكال ندارد.
1337. شخصى به اندازه اى آهسته تكبيرها و دعاها را مى گويد كه ممكن است نماز از صورت خود خارج شود، آيا اشكالى دارد؟
ج. آهسته خواندن، سبب خروج از صورت نماز نمى شود.
1338. فردى وضو نداشته است و آب هم در اختيار او بوده امّا تيمم كرده، آيا نماز ميّت را مى تواند بخواند؟
ج. بله، مى تواند.
1339. فردى در حال جنابت بوده است و آب هم موجود بوده ولى تيمم كرده است، آيا مى تواند نماز ميّت بخواند و استحباب آن در اين صورت جارى است ؟
ج. مى تواند نماز را بخواند، هر چند مستحب است غسل كند.
1340. شخصى كه مى خواهد بر ميّت زن يا مرد نماز اقامه كند، بهتر است رو به روى ميت
ص: 378
بايستد يا بالاى سر ميّت ؟
ج. اگر ميّت مرد است امام جماعت يا كسى كه فرادا بر او نماز مى خواند، مقابل وسط قامت يا سينه او بايستد، و اگر ميّت زن است، مقابل سينه يا سر او بايستد.
1341. فردى لباسى را دزديده است و در راه از او مى خواهند كه نماز ميتى را بخواند، آيا اين نماز صحيح بوده است ؟
ج. بله، صحيح است با تمشّى قصد قربت.
1342. آيا زن مى تواند بر ميّت نماز بخواند؟
ج. بله مى تواند.
1343. شخصى روى يك تالار دو مترى (پله) و ميّت روى زمين بوده و نماز را بر ميّت خوانده، آيا بايد نماز اعاده شود يا صحيح است ؟
ج. مكان نمازگزار نبايد از جاى ميّت به قدرى پست تر يا بلندتر باشد كه عرفاً نماز بر اين ميّت صدق نكند، ولى پستى و بلندى مختصر اشكال ندارد.
1344. شخصى در فاصلۀ 5 الى 6 مترى ميّت، نماز ميّت را خوانده است، آيا نماز صحيح بوده است ؟ و فاصله بين نمازگزار و ميّت چه مقدار بايد باشد؟
ج. نمازگزار نبايد به قدرى دور باشد كه عرفاً نماز بر اين ميّت صدق نكند؛ ولى در نماز جماعت اگر صف ها به يكديگر پيوسته باشند، اشكال ندارد.
ص: 379
1345. ميّت در جايى گذاشته شده بوده كه يك پرده آويزان بوده و به دليل حركت پرده به وسيله باد، پرده دائم بين نمازگزار و ميّت حايل مى شد، آيا نماز ميّت صحيح است يا بايد اعاده شود؟
ج. اگر عرفاً نماز بر آن ميّت صدق مى كرده است، نماز صحيح بوده است.
1346. آيا تابوت ميّت و نمازگزار حايل محسوب مى شود؟
ج. خير.
1347. ميتى به دليل اين كه نمى شد او را كفن كرد كفن نشده و عورتش هم مشخص است، در چنين مواردى وظيفه چيست، آيا همين گونه مى شود بر او نماز خواند؟
ج. در چنين مواردى لازم است عورت ميّت را با تخته و آجر و مانند اينها بپوشانند.
1348. شخصى بر ميتى نماز خوانده ولى مشخص نكرده كه بر اين ميّت «قربة الى اللّٰه» نماز مى خواند، آيا نمازش صحيح است ؟
ج. هنگام نماز لازم است قصد قربت كرده و ميّت را معيّن كند و مقصود از نيّت و تعيين همان قصد است و مرور قصد و نيّت در ذهن يا تلفظ لازم نيست.
1349. بر چه كسانى واجب است نماز ميّت خوانده شود و كسى كه نماز نمى خوانده، مى شود بر او نماز خواند؟
ج. اگر مسلمان بوده، نماز بر او واجب است.
ص: 380
1350. فردى كه گوينده شهادتين باشد، و چيزى كه منافات با شهادتين باشد از او سر نزده، ولى احكام الهى را عمل نمى كند، آيا بر او نماز ميّت واجب است ؟
ج. بله، واجب است (جهت توضيح بيشتر به مسئله ى 514 رساله رجوع شود.)
1351. آيا افرادى مانند غلاة، خوارج، نواصب و كسانى كه محكوم به كفر هستند، جايز است بر آن ها نماز خواند يا خير؟
ج. جايز نيست. (مسئله ى 514 رساله)
1352. بچه اى كمتر از 5 سال داشته فوت كرده، آيا نماز ميّت بر او واجب است ؟
ج. اگر عارف به نماز بوده، احتياطاً واجب است كه بر او نماز خوانده شود.
(مسئله ى 514 رساله)
1353. مرده اى در شهرهاى اسلامى پيدا شده، آيا بايد بر او نماز خواند؟
ج. بله، (مسئله ى 515 رساله).
1354. مرده اى در بلاد كفر پيدا شده است كه در آنجا مسلمانان هم زندگى مى كنند، آيا بايد بر او نماز ميّت خواند؟
ج. در صورتى كه احتمال برود اين ميّت مسلمان است و يا از مسلمانى متولد شده، واجب است بر او نماز خوانده شود.
ص: 381
1355. يك فردى مرده است و ما يقين نداريم كه كسى نمازش را خوانده يا نه وظيفه چيست ؟
ج. بايد نماز بر او خواند.
1356. شخصى قبل از حنوط ميّت نماز ميّت را خوانده، آيا صحيح است ؟
ج. خير. (مسئله ى 516 رساله).
1357. شخصى تصادف كرده و مرده است و يك نفر در محل حادثه حاضر شده و نمازش را قبل از غسل و كفن خوانده است، آيا لازم است بعد از غسل و كفن هم نماز خوانده شود؟
ج. بله، لازم است. (مسئله ى 517 رساله).
1358. فردى قبل از اين كه وضو بگيرد و يا غسل كند نماز ميّتى را خوانده، آيا نماز صحيح بوده است ؟
ج. بله.
1359. اگر ميّت وصيت كرده باشد كه فرد خاصى بر وى نماز بخواند، آيا او بايد از ولىّ ميت اجازه بگيرد؟
ج. بله، بنا بر احوط لازم است.
1360. اگر هنگام نماز بر ميّت، ولىّ ميّت در دسترس نبود، آيا بايد تا دسترسى به وى و
ص: 382
اجازه گرفتن از او صبر كرد يا مى توان نماز بر ميّت را اقامه نمود؟
ج. اگر در صبر كردن محذورى است، با اجازه ى حاكم شرع مى توان نماز را اقامه كرد.
1361. نماز خواندن بر زنازاده چه حكمى دارد؟
ج. اگر محكوم به اسلام بوده و از مسلمين بوده است، واجب است.
1362. آيا نماز خواندن بر مسلمانان غير شيعه اثنى عشرى واجب است ؟
ج. بله، واجب است.
1363. آيا نماز خواندن بر بچه اى كه مرده به دنيا آمده است، مستحب است ؟
ج. خير.
1364. اگر در اثر حادثه اى بدن ميّت قطعه قطعه شود و برخى از قسمت هاى آن يافت شود، نماز خواندن بر آن قسمت ها واجب است ؟
ج. اگر آن قسمت سينه ى ميّت باشد - كلاً يا بعض از سينه كه محلّ قلب است - نماز بر آن واجب است.
1365. گاهى براى نماز خواندن بر ميتى كه نمى شناسيم دعوت مى شويم، خواندن عبارت
ص: 383
«اللهم انا لا نعلم منه الا خيراً» در مورد او آيا دروغ محسوب مى شود؟
ج. ممكن است از خير، اصل ايمان را قصد كنيد.
1366. اگر فرد شرور و فاسقى از دنيا برود، آيا مى توان عبارت «اللهم انا لا نعلم منه الّا خيراً» را در مورد او به كار بريم ؟
ج. اگر مراد از خير، ايمان به خدا و پيامبر - صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم - و اهل بيت - عليهم السّلام - باشد، مانعى ندارد.
1367. در نماز ميّت آمده: «اللّهمّ انّا لا نعلم منه الّا خيراً»، آيا مى شود بر غير عادل اين جمله را خواند و با چه قصدى ؟
ج. معلوم شد كه علم به خير، علم به ايمان او مى تواند باشد.
1368. آيا به جماعت خواندن نماز ميّت واجب است ؟
ج. مستحب است.
1369. بيش از دو نفر براى نماز خواندن براى ميّت حاضر نيستند، آيا مى شود به جماعت خواند؟
ج. بله، مى شود.
1370. كسى به امام جماعت اقتدا كرده است، ولى تكبيرها و دعاها را نگفته است، آيا نمازش صحيح است ؟
ج. خير، صحيح نيست.
ص: 384
1371. شخصى در تكبير اوّل از امام جلو افتاده است، آيا نمازش را مى تواند ادامه دهد يا بايد تكبير را اعاده كند؟ هم چنين فردى در حال خواندن نماز ميّت، در تكبير 2 و 3 از امام جلو افتاده، ولى صبر كرده تا تكبير 4 و 5 را با امام بخواند، آيا نمازش صحيح است ؟
ج. نماز او صحيح است، اما مستحب است همان تكبير را با امام اعاده نمايد.
1372. شخصى وقتى به جماعت مى رسد كه بعضى از تكبيرات نماز ميّت گفته شده است، وظيفه اش چيست ؟
ج. مى تواند اقتدا كند، ولى بايد در هر تكبير به وظيفه خود عمل كند، يعنى دعاى مربوط به همان تكبير را خودش بخواند و بعد از فراغ امام بقيه تكبيرات را تمام كند.
1373. آيا تمام شرايط امام جماعت، در نماز ميتى كه به جماعت خوانده مى شود شرط است ؟
ج. احوط، اعتبار جميع شرايط امام جماعت است.
1374. آيا در نماز ميّت، زن مى تواند امام جماعت شود؟
ج. اگر واجد تمام شرايط بوده و عادل باشد، فقط براى زن ها مى تواند امامت كند.
ص: 385
1375. مستحباتى كه در هنگام تشييع جنازه بهتر است رعايت شود چيست ؟
ج. 1) پياده تشييع كردن جنازه؛ 2) حمل جنازه بر دوش، مگر در مواردى هم چون دورى مسافت؛ 3) تفكّر تشييع كننده در مرگ خود؛ 4) حركت از پشت جنازه؛ 5) حمل جنازه از چهار طرف؛ 6) حركت صاحب مصيبت با حالت عزادارى و...
1376. آنچه در تشييع جنازه بهتر است ترك شود چيست ؟
ج. 1) خنديدن و شوخى و لهو در هنگام تشييع؛ 2) سخن گفتن و مشغول شدن به غير ياد خدا و دعا و ذكر و استغفار در هنگام تشييع جنازه مكروه است، به حدّى كه در روايت از سلام كردن بر تشييع كننده نهى شده است؛ 3) راه رفتن از جلوى جنازه؛ 4) تند بردن جنازه؛ 5) دست بر دست ديگر زدن و نيز دست بر ران زدن.
1377. كسى كه با حريق از بين رفته و فقط مقدارى خاكستر از او باقى مانده، آيا دفن او واجب است ؟
ج. به هر حال احترام مؤمن لازم است.
ص: 386
1378. آن چه كه در غسل ميّت فرموده اند: غسّال بايد مماثل باشد و در نبود مماثل محارم و...، آيا در باب دفن ميّت هم بايد مراعات شود يا وظيفه ى خاصّى وجود دارد؟
ج. مستحبّ است مباشر دفن زن، شوهر او يا محارم او باشد و با عدم آن ها، اقرب ارحام از مردان و پس از آن زنان و پس از آن اجانب و بيگانگان باشد.
1379. شخصى فوت نموده و او را در قبرى دفن كرده اند كه ورثه خريده اند و بعد از علم يا اطمينان به خاك شدن ميّت و باقى نماندن جنازه ى او، مى خواهند فرزند يا همسر او را دفن كنند. آيا اجازه ى همه ى ورثه لازم است ؟
ج. در فرض موقوفه نبودن زمين، چون ملك ورثه بوده، نياز به اجازه ى همه ى آن ها دارد، مگر اين كه يكى از ورثه خريده باشد كه اجازه شخص او كافى است.
1380. شخصى وصيّت نموده كه از ثلث مال او قبرى بخرند و او را در آن دفن كنند؛ و بعد از علم يا اطمينان به باقى نماندن جنازه ى او، آيا قبر مذكور، ملك ورثه او است، يا براى او بايد خيرات شود؟ و اگر بخواهند شخصى را در آن دفن كنند، چه كسى بايد اجازه دهد؟
ج. در اين صورت كه موضوع باقى نمانده است، مربوط به ورثه مى باشد. مگر آن كه وصيّت به نحو كلّى داشته باشد كه بايد در آن صرف گردد.
1381. شخصى وصيّت كرده كه بعد از فوتم مرا در قبر پدرم يا مادرم بگذاريد. در صورتى كه ايشان هم چهل سال پيش فوت كرده اند. آيا اين وصيّت صحيح است ؟
ج. در فرض مذكور - يعنى بعد از چهل سال - مانعى ندارد.
ص: 387
1382. اگر فردى احتمال دهد قبور قديمى در اثر زمان خالى شده و ميّت خاك شده است، اما بعد از شكافتن ببيند كه ميّت به همان حال باقى است و يا استخوان هاى او باقى است، تكليف چيست آيا بايد قبر را بپوشاند و يا مى تواند استخوان ها را كنار زده و ميّت را در آن دفن كند؟
ج. اگر اندراس صادق نيست يا مشكوك است، بايد آن را بپوشانند و حرام است ميّت ديگرى را دفن كنند.
1383. اگر در قبرستان عمومى شخصى قبرى را براى خود حفر و آماده نمايد يا مقبره اى بسازد، آيا براى او حقّى ايجاد مى نمايد يا خير؟ و آيا ديگران مى توانند بدون اجازه ى او، ميّتى را در آن دفن كنند؟
ج. اگر براى او جايز بوده، احتياط آن است كه ديگرى را دفن نكنند؛ مگر با اجازه او، يا آن كه مصرف و استفاده از آن قبر توسط سازنده ى آن منتفى شود.
1384. نبش قبر غير مسلمان براى تشريح بدن وى چه حكمى دارد؟
ج. اگر كافر غير كتابى باشد كه احترامى ندارد و جايز است و اگر كافر كافر كتابى و در زمان هُدنه(1) باشد، در حكم مسلمان است و جايز نيست. البته در قبرستان مسلمين نبايد دفن شود.
1385. ميّتى را در غير محلّ دفنى كه وصيّت كرده بود، دفن كرده اند، چه حكمى دارد؟
ص: 388
ج. اگر هتك حرمت ميّت نباشد، بايد او را نبش قبر كنند و در مكان مورد وصيت دفن كنند.
1386. آيا گذاشتن قرآن و ادعيه و تربت به همراه ميّت در قبر خواه ميّت وصيّت كرده باشد و خواه وصيّت نكرده باشد جايز است يا نه ؟ اگر جايز است، چه شرايطى بايد مراعات شود؟
ج. در صورتى كه هتك نباشد و جايى نگذارند كه نجس شود اشكال ندارد.
1387. در بعضى از مناطق رسم است تلقين ميّت را بعد از سنگ چينى و پوشاندن لحد مى خوانند؛ به اين ترتيب كه اوّل با سنگ هاى ضخيم قبر پوشانده مى شود و تنها بالاى سر يا قسمتى از قبر بازمى ماند، به حدّى كه ارتفاع به وجود مى آيد به نحوى كه در وقت گفتن كلمات افتتاحيه تلقين، امكان اين كه دست بر كتف ميّت زده و دهان نزديك گوش او ببرند وجود ندارد، لذا بعضى اوقات با چوب شانه ى ميّت را فشار مى دهند.
ج. خود تلقين واجب نيست چه رسد به تكان دادن. پس در فرض سؤال به نحوى نباشد كه هتك ميّت به حساب آيد.
1388. حكم ميتى كه يقين به باطل بودن غسل يا كفن يا نماز يا دفن او پيدا شده است چيست ؟
ج. به مسئله ى 531 و مورد سوّم از مسئله ى 550 رساله رجوع شود.
ص: 389
1389. ميت تا چه اندازه بايد زير خاك دفن شود؟
ج. واجب است به مقدارى در زمين دفن شود كه بوى او بيرون نيايد و درندگان نيز نتوانند بدنش را بيرون آورند.
1390. ناخن و دندانى كه از انسان هاى زنده جدا مى شود، آيا لازم است دفن بشود؟
ج. خير، دفن و اعمال قبل از آن اگر چه متصل به مقدارى از گوشت باشد لازم نيست، هر چند احتياط خوب است.
1391. افرادى كه به هر دليل اعدام شده اند، آيا مى توان در قبرستان مسلمانان دفن كرد؟
ج. اگر مسلمان بوده اند، جايز است.
1392. اگر كارگران در هنگام كار در معدن، چاه يا قنات بميرند و بيرون آوردن جسد آن ها دشوار باشد، چه بايد كرد؟
ج. بايد همان مقدار را كه بدن ميّت در آن قرار گرفته مسدود نمايند و اگر ممكن نيست بايد درب چاه يا... را ببندند و همان محل را قبر او قرار دهند و در صورتى كه آن محل مال غير باشد بايد به نحوى او را راضى كنند، اگر چه با پرداخت قيمت آن محل باشد.
1393. اگر در هنگام دفن جهت قبله مشخص نشود و تأخير در دفن نيز ممكن نباشد
ص: 390
وظيفه چيست ؟
ج. به هر طرفى كه شد دفن كنند و اگر به يك طرف ظن وجود دارد كه قبله است همان را اختيار كنند.
1394. آيا دفن اموات در قبرهايى كه بر روى هم و به صورت چند طبقه ساخته مى شود، جايز است ؟
ج. بله، جايز است.
1395. آيا دفن ميّت در مسجد جايز است ؟
ج. با ضرر نرساندن به مسلمين و عدم مزاحمت با نمازگزاران و عدم آلوده شدن باطن مسجد، جايز است اگر چه احتياط در ترك آن است.
ص: 391
1396. آيا مراسم هفتم، چهلم و سال اموات داخل عنوان احسان، خيرات و مبرّات براى اموات مى باشد؟
ج. بلى.
1397. رسم است كه پس از دفن و... شركت كنندگان در مراسم، در منزل يا تالار، از طرف صاحب عزا پذيرايى مى شوند؛ غذا خوردن در چنين مراسم چه حكمى دارد؟ و اگر غذا نخوردن، ناراحتى و گلايه ى صاحب عزا را به دنبال داشته باشد چه حكمى دارد؟
ج. غذا خوردن اشكال ندارد.
1398. پذيرايى از شركت كنندگان در مراسم عزا از اموال ميّت كه هنوز تقسيم نشده، چه حكمى دارد؟ و در صورت وجود افراد صغير در ورّاث، اصل عمل و شركت در آن مراسم چه حكمى دارد؟
ج. تقسيم شدن ميزان نيست، بلكه شاهد حال بر رضايت صاحبان حق كافى است و با وجود وارث صغير، بايد با اذن ولىّ يا قيّم شرعى آن ها باشد.
ص: 392
1399. اگر ميتى ثلث دارايى اش، از جمله منزل مسكونى خود را وصيت كرده باشد، اجراى مراسم ترحيم و تصرّف در آن منزل، قبل از اجراى وصيت چه حكمى دارد؟
ج. در حدّ متعارف كه مورد نظر وصيت كننده هم بوده است، اشكال ندارد و اگر غير متعارف است، در تصرفات بايد اجرت و مال الاجاره ى ثلث را براى مصرف در وصيت كنار بگذارند.
1400. چند روز جايز است كه عزادارى ادامه يابد؟ و ادامه آن تا شب هفت يا چهلم جايز است ؟
ج. اولىٰ اين است كه اهل ميّت بيش از سه روز براى تعزيه و عزادارى ننشينند.
1401. اسلام چه روش هايى را جهت عرض تسليت به بازماندگان ارايه كرده است ؟
ج. آن ها را با ذكر هر چه سبب تخفيف حزن آن ها شود تسلى بدهد و روايات وارده در اجر مصيبت ديده را براى آن ها نقل كند و مجرّد حضور نزد صاحبان مصيبت كه او را ببينند در تعزيه ى او كافى است.
1402. هديه دسته هاى گل به صاحب عزا - كه گاهى قيمت آن ها بسيار زياد است - جهت عرض تسليت، جايز است ؟
ج. اينها تسليت دادن هاى شرعى نيست؛ ولى منع شرعى هم ندارد و مى تواند در بعض موارد مصداق بعض عناوين راجحه باشد.
ص: 393
1403. در برخى مناطق پارچه نوشته هايى جهت عرض تسليت از طرف اطرافيان به مصيبت زدگان هديه مى شود كه اطراف منزل صاحب عزا نصب مى شود، آيا چنين عملى مشروع است ؟ و آيا اين عمل مصداق اسراف در پارچه و... نيست ؟
ج. اينها عمل خلاف شرع نيست و اسراف هم نيست.
1404. آيا شركت در مجالس ترحيمى كه همراه با تشريفات و اسراف و تبذير بسيار است، جايز است ؟
ج. حرام نيست.
1405. آيا پاره كردن لباس در سوگ عزيزان از دست رفته، جايز است و در صورت عدم جواز آيا بايد كفاره پرداخت ؟
ج. جايز نيست بدون فرق بين پدر و برادر و بين غير آن دو بنا بر احوط و در مرگ همسر يا اولاد، كفاره اش اطعام ده مسكين يا لباس پوشاندن به آن ها يا بنده آزاد كردن است و اگر نداشت، سه روز روزه بگيرد.
1406. در برخى از مناطق براى تجليل از ميّت همراه با ساز و ادوات مشترك يا مختص موسيقى نوحه سرايى انجام مى شود، استعمال و شركت و نيز شنيدن چنين نوحه هايى، با توجه به عدم طرب در آن چه حكمى دارد؟
ج. در نوحه سرايى اگر غنا يعنى مطرب باشد، حرام است و در موسيقى حزن آور هم طرب است و استعمال آلات مختصّه ى به لهو در غير لهو هم جايز نيست
ص: 394
بنا بر احوط و شنيدن آن هم به حكم استعمال آن است و بنا بر احتياط جايز نيست.
1407. در برخى از مناطق رسم است كه پس از مرگ يكى از عزيزان، صورت خود را با دست خراشيده يا سيلى مى زنند و يا موهاى خود را مى كَنند، آيا اين گونه اعمال شرعاً جايز است ؟
ج. جايز نيست.
1408. خواندن آية الكرسى در نماز وحشت و بر سر قبر ميّت تا كجا خوانده شود؟ تا «هم فيها خالدون» يا تا: «و هو العلى العظيم»؟
ج. احتياطاً تا «هم فيها خالدون» است.
1409. از چه زمانى احكام ميّت هم چون (ارث، وصيت، عدّه وفات، برداشتن عضو و....) بر ميّت مترتب مى گردد؟ آيا زمان مرگ مغزى كه به لحاظ پزشكى ميّت تلقى مى شود يا زمان توقف ضربان قلب ملاك است ؟
ج. از زمانى كه مرگ از جميع جهات حاصل شود، بايد محاسبه گردد.
1410. بافضيلت ترين عملى كه مى توان براى ميّت انجام داد چيست ؟
ج. كارى در ترويج مذهب حق، از قبيل نشر كتب و... انجام دهد و ثواب آن را به او هديه كند.
ص: 395
1411. اگر كسى عمل مستحب خود را به تمام اموات هديه كند، آيا ثواب اين عمل خير به تمام آن ها مى رسد يا بين آن ها تقسيم مى شود؟ و آيا خود او نيز از اين عمل بهره اى مى برد؟
ج. همه از آن بهره مى برند.
1412. اگر كسى براى ميّت صدقه مى دهد، بهتر است به نيّت صدقه مستحبى بدهد يا به نيت ردّ مظالم، كه احياناً بر عهده ميّت بوده است ؟
ج. دومى بهتر است.
ص: 396
1413. در بين قبرستان زمينى است كه راه عبور عدّه اى است و به آن ها اختصاص دارد.
مى خواهند آن زمين را جزو قبرستان كنند و راه عبور آن ها را از جاى ديگر قرار دهند، امّا يكى از آن ها راضى نمى شود؛ حكم شرعى را بيان نماييد.
ج. حق او باقى است و تا او را راضى نكنند، نمى توانند آن را جزو قبرستان كنند.
1414. در سال هاى اخير تزيين قبور در گورستان ها به يك امر تشريفاتى تبديل شده و قبرها با سنگ ها و مدل هاى گوناگون منقّش مى گردند، اين عمل از نظر شرعى چه حكمى دارد؟
ج. مانعى ندارد ولى مكروه است.
1415. معمولاً در قبرستان هاى قديمى مرده ها در قبرهايى دفن مى شوند كه قبلاً قبر ديگرى بوده و مقدارى استخوان در آنجا يافت مى شود، با توجه به اين كه ممكن است قبر قديمى توسط اولياى ميّت خريده شده باشد، آيا دفن در آن صحيح است ؟
ج. قبرهايى را كه خريده اند، ملك خريدارها است و در قبور ديگر هم نبش قبر قبل از پوسيدگى كامل جايز نيست.
ص: 397
1416. حك كردن آيات قرآن و اسماى متبركه بر روى قبرها چه حكمى دارد؟ و در صورت علم به راه رفتن عابرين از روى آن ها، آيا مسئولين قبرستان مى توانند بدون اجازه از اولياى ميّت، آن اسماء را محو نمايند؟
ج. اگر در محلى است كه معرضيّت نوعيه براى هتك دارد، جايز نيست و مسئول قبرستان با اجازه، رفع هتك مى نمايد و اگر دسترسى ندارد مسير عبور را تغيير مى دهد و مادامى كه در معرض هتك بالفعل مستمر نيست، تصرّف در آن نمى كند.
1417. قبرستان هاى قديمى كه امروزه كسى در آن دفن نمى شود و موجب جمع زباله يا تجمع افراد لا ابالى گرديده است، آيا مى شود تبديل به فضاى سبز و يا بازار و... شود؟ آيا موقوفه بودن يا نبودن زمين براى قبرستان در حكم فوق تأثير دارد؟
ج. در جاهايى كه موقوفه باشد، تبديل آن به غير قبرستان جايز نيست و در غير موقوفه هم اگر مالك دارد، هر گونه تصرف در آن مربوط به مالك آن است و در غير مملوكه هم امر آن راجع به حاكم شرع جامع شرايط است.
1418. زيارت، نذر و پول ريختن براى امام زادگانى كه شجره نامه مشخص و سند معتبرى از آنان در دست نيست، چه حكمى دارد؟ و آيا لازم است مردم را از رفتن و زيارت به چنين مكان هايى نهى كرد؟
ج. نهى مردم در اين امور جا ندارد و زيارت و نذورات هم به قصد رجا مانعى ندارد.
ص: 398
1419. قبرستان قديمى - كه به گفته مطّلعين محل، دفن بسيارى از علما و بزرگان بوده است - تخريب و تبديل به بازار و پاساژ گرديده است، آيا خريدوفروش جنس و ساير تصرّفات در آن و نيز اجاره و خريد مغازه هاى چنين بازارى جايز است ؟
ج. اگر به حاكم شرع مراجعه و اجاره پرداخت كنند؛ با فرض خروج از حيّز انتفاع در خصوص دفن و عدم امكان عود و بازگرداندن به قبرستان مانعى ندارد.
1420. كسانى كه به قبور ائمه بقيع مشرف مى شوند مقدارى از خاك آنجا را براى تبرّك آورده و گاهى بر آن نماز مى گذراند، با توجه به وقف بودن بقيع جهت قبرستان، آن ها نسبت به اين مقدار خاك ضامن هستند و آيا نمازهاى آنان كه بر اين خاك خوانده اند باطل است ؟
ج. ظاهراً گرفتن و برداشتن تربت از قبور ساير معصومين - عليهم السّلام - با تربت امام حسين - عليه السّلام - تفاوتى ندارد كه اشاره به آن در مسئله 2112 رساله آمده است.
1421. زمين هاى قبرستان موقوفه اى كه سازمان اوقاف آن را به صاحبانش مى فروشد، آيا ملك آنان محسوب مى شود؟ و در صورت دفن فرد ديگر در آن قبر، بدون اجازه اولياى ميّت اوّل قبر غصبى به شمار مى رود؟
ج. زمين موقوفه قابل معامله و خريدوفروش نيست و در بعضى موارد اختصاص دادن حق از طرف متولّى شرعى ممكن است، مثل اين كه داراى نوعى بنا است كه احكام شرعى هم بر آن مترتب است.
ص: 399
1422. حك و يا راه رفتن بر قبرهايى كه نام صاحبان آن عبد الله، عبد الرضا، عبد الرحمن و غلام رضا، غلام حسين و... است اشكال دارد؟
ج. بلى، مضاف اليه (اللّٰه، الرضا، الرحمن، رضا و...) نبايد هتك شود.
1423. رفتن به قبرستان در شب چه حكمى دارد؟
ج. ظاهراً كراهت دارد.
1424. آيا اگر ميتى را بدون غسل دفن كرده باشند، نبش قبر او جايز است ؟
ج. جايز است، ولى احوط اين است كه اگر موجب هتك و بى احترامى ميّت شود نبش قبر نشود.
1425. ملاك در حرمت نبش قبر چيست ؟
ج. ملاك آن هتك حرمت و بى احترامى ميّت است كه در اين صورت اگر چه طفل يا ديوانه باشد، نبش قبر حرام است.
1426. آيا نبش قبر مسلمان براى تشريح بدن وى، جهت تعيين كيفيّت قتل و نجات فرد متّهم به قتل، چه حكمى دارد؟
ج. در مورد ضرورت جايز است.
ص: 400
1.1427) آيا مى توان براى تشريح، جهت آموزش، به علت كمبود جسد و استخوان (كه بدون آن ها آموزش امكان پذير نيست) اقدام به نبش قبر غير مسلمان نمود؟
ج. جايى كه نبش قبر مسلمان حرام است، نبش قبر غير مسلمانى كه در ذمّه اسلام است نيز حرام است. در غير آن ها با توقّف آموزش بر نبش قبر و عدم محذور ديگر، جواز بعيد نيست.
2) در فرض فوق اگر دانسته نشود اين قبر متعلق به مسلمان يا غير مسلمان است، نبش قبر مجاز است ؟
ج. با امارات (نشانه هاى معتبر) كه تفحص از آن ها مى شود، تعيين مى شود كه اينها محكوم به حكم مسلمان اند يا نه (امارات مثل شهر اسلام و محلّه ى مسلمين و امثال آن). در صورت عدم اماره با شروط ذكر شده جوازش دور نيست.
1428. در صورت كمبود جسد و استخوان، آيا مى توان استخوان هايى را كه در بيابان ها و قبرستان ها مى يابيم و يا به وسيله ى عمليات حفارى شهردارى ها در سطح خاك ظاهر مى شوند، (چه متعلق به مسلمانان و چه غير مسلمانان) مدتى جهت آموزش استفاده كرده و بعد از اتمام كار، به يك مركز آموزشى هديه يا دفن كرد؟
ج. در صورتى كه اماره اى بر اسلام پيدا شود، در حكم مسلمان ها هستند، چه اسلام حقيقى چه اسلام حكمى، در غير اين صورت با شروط ذكر شده اشكالى ندارد.
1429. فردى پدر خود را در ملك شخصى خود دفن نموده است. اكنون با گذشت ده سال
ص: 401
از اين قضيه متوجه شده اند كه قبر را آب فرا گرفته است. آيا مى توانند نبش قبر كنند و در قبرستان دفن نمايند؟
ج. اگر سدّ آب و منع ورود آن به قبر ممكن است، همان را انجام دهند و اگر ممكن نيست و هتك ميّت نباشد، نبش قبر و انتقال آن به مكان مناسب تر، مانعى ندارد.
1430. قبرهايى كه سه طبقه است، اگر جنازه پايينى با كفن مغصوب دفن شده باشد يا به جهتى ضرورت نبش قبر جنازه پايينى پديد آيد، شرعاً چه بايد كرد؟
ج. اگر ممكن باشد با صاحب كفن مصالحه كنند و قبرها را نبش نكنند و اگر ممكن نشد يا براى جهات ديگر بخواهند نبش كنند، بايد به گونه اى از كنار بشكافند كه قبرهاى رويى نبش نشود.
1431. حسينيه اى را در كنار قبرستان موقوفه اى ساخته اند؛ پايه هاى حسينيه در قبرستان بر بدنه قبرها ساخته شده است، حكم شرعى چيست ؟
ج. بايد آن پايه ها را درآورند، اين گونه تصرف در قبرستان جايز نيست؛ ولى تصرف در فضا اشكال ندارد، زيرا مزاحمت با دفن ندارد و لذا جايز است پايه ها را در خارج از آن زمين قرار دهند هر چند قسمتى از بناى حسينيه در فضاى آن واقع شود.
1432. زمينى وقف قبرستان بوده و در آن، ميّت دفن كرده اند ولى فعلاً اهل محلّ به دفن اموات در آن رغبت ندارند و در محلّ ديگرى دفن مى كنند، آيا مى توان آن را به فروش
ص: 402
رساند و در مسجد مصرف نمود؟
ج. با ثبوت وقفيّت، فروش آن جايز نيست، مگر اينكه بهره ورى از آن مقدور نباشد.
1433. ملكى براى قبرستان عمومى خريدارى شده و دو نفر در آنجا دفن شده اند، چون اين ملك در زمين شيب قرار گرفته، اهالى حاضر نشده اند اموات خود را در آنجا دفن كنند، آيا اجازه مى فرماييد هيئت امنا، اين زمين را بفروشند و در كنار قبرستان قديمى، زمينى را خريدارى نمايند؟
ج. در صورتى كه از حيّز انتفاع خارج شده باشد و قابل استفاده نباشد و هتك به آن دو ميّت نباشد، با محافظت از آن، بعيد نيست جايز باشد.
- عليه السّلام -
1434. قبرستان قديمى وقف امام حسين - عليه السّلام - بوده و اهالى آن منطقه، به خاطر عدم آگاهى از حكم شرع، اموات خود را در زمين وقف امام حسين - عليه السّلام - دفن نموده اند، حال متوجّه شده اند كه در طول صد سال كار اشتباهى انجام داده اند، آيا مى توانند از متولّى، زمين را پنجاه سال اجاره كنند و اجاره زمين را براى امام حسين - عليه السّلام - مصرف نمايند؟
ج. در صورتى كه مصرف خاصّى براى زمين تعيين نشده باشد، مى توانند به بالاترين قيمت اجاره نمايند و اجاره را به مصرف امام حسين - عليه السّلام - برسانند.
1435. اشخاصى زمينى را جهت قبرستان هبه كرده اند به شرط اين كه در اين زمين ميّت
ص: 403
دفن شود؛ حال با توجه به اين كه اهالى آن محلّ راضى نمى شوند اموات خود را در آنجا دفن كنند، آيا واهب (فرد بخشنده زمين) مى تواند زمين خود را پس بگيرد؟
ج. در صورتى كه وقف شده باشد و تحويل گرفتن متناسب با وقف صورت گرفته باشد، حقّ رجوع ندارند امّا در صورتى كه مورد استفاده براى اموات قرار نگرفته باشد و واگذارى ابتدايى بوده، مانعى ندارد.
1436. عده اى از مسلمانان در يكى از كشورهاى بيگانه، يك قسمت از قبرستان كفّار را خريده اند كه آنجا را قبرستان مسلمين قرار دهند، با اينكه در آنجا چند قبر از كافران هم هست. آيا اين كار اشكال دارد؟ آيا اين زمين قابل فروش مى باشد؟
ج. اشكالى ندارد، زيرا ديگر مقبره ى كفّار بر آن صادق نيست و اگر آنجا را وقف قبرستان كردند، ديگر قابل فروش نيست؛ مگر بناهاى آن را بفروشند.
1437. زمينى سابقاً وقف قبرستان بوده ولى فعلاً از عنوان قبرستان خارج شده و بخشى از آن تبديل به بازار و غيره شده است. تكليف چيست ؟
ج. اگر تبديل آن به قبرستان ممكن نيست، بايد متصرّفين در آن اجرة المثل زمين را بپردازند تا صرف در خيرات شود، در غير اين صورت غاصب زمين هستند و هنگامى كه دفن ميّت در آن ممكن شد، بايد براى دفن اموات از آن استفاده شود.
1438. عدّه اى آرامگاه و مقبره ى خانوادگى خريده اند. آيا مى توان آن را تخريب كرد؟
ج. بدون اذن آن ها نمى توان تخريب كرد، چه اينكه آن قبور ملك آن ها باشد يا وقف باشد، زيرا تخريب وقف هم مجوّز مى خواهد.
ص: 404
1439. قبرستانى در مركز شهر و كنار پارك واقع شده و متأسفانه محل تجمّع اراذل و اوباش و سلب آسايش همسايگان گرديده است. آيا جايز است ديوارهاى اطراف و اطاقك هاى متروكه حاشيه قبرستان را به گونه اى كه آسيبى به قبرستان وارد نشود، تخريب نمود تا از حالت امن بودن براى افراد خاطى، خارج شود؟
ج. تا ممكن است تصرّفات غير مرضيّه واقف يا مالك نشود، و اللّٰه العالم.
1440. قبرهايى در قبرستانى وجود دارد كه به وسيله اداره اوقاف و امور خيريه به فروش مى رسد. اداره مذكور اظهار مى دارد اين قبرها حد اقل 50 و حد اكثر 100 سال از آخرين دفن آن مى گذرد و در زمان دفن هم چون قبرستان وقف بوده، پولى بابت قبر دريافت نمى شده است. و در حال حاضر مدّعى و صاحبى ندارد؛ آيا خريد آن قبرها اشكال دارد؟
ج. با فرض آنكه زمين وقف براى دفن است، خريدوفروش آن جايز نيست. بلى اگر نبش قبر صدق نكند و بخواهيد براى رفع منع از دفن مبلغى با رضايت بدهيد، مانع ندارد.
1441. قطعه زمينى - كه هم اكنون در مقابل صحن مطهر حضرت معصومه - عليها السّلام - به عنوان ميدان آستانه مشهور است - طبق اسناد تاريخى از حدود 1200 سال قبل به دفن اموات مسلمين اختصاص داشته است كه به تدريج در زمان طاغوت به پارك، پاساژ، ساختمان شهردارى و آتش نشانى و فرماندارى تبديل شده است و غير از قطعه كوچكى كه به قبرستان شيخان مشهور است، كلاً از عنوان قبرستان بودن خارج شده
ص: 405
است و در دو سال اخير جهت طرح بهسازى حرم مطهر حضرت معصومه - عليها السّلام - توسط شهردارى، بخش عمده اى از آن تبديل به بازار سه طبقه شده و مبالغى سنگين هزينه گرديده است. طبق احكام دادگاه هاى صالحه جمهورى اسلامى ايران حكم به وقفيّت كل زمين و ابطال اسناد مالكيت صادر شده است. از سوى ديگر قانون گورستان ها و مقررات بهداشتى حكومتى، مانع دفن اموات در مركز شهر بوده و هست.
نظر به تبديل و تبدّل عنوان از زمان غصب و عدم امكان اعاده آن به صورت قبرستان و اينكه از آن زمان تاكنون محل مورد نظر به صورت پاساژ و واحدهاى تجارى درآمده و مورد استفاده قرار مى گيرد، متصرّفين تحت چه عنوان فقهى از دَين خارج و برىء الذمّه مى گردند؟
آيا اداره اوقاف مى تواند مبناى اخذ وجه را به قيمت زمان تصرف (زمان سابق)، با قيمت كارشناسى قرار داده و احقاق حق موقوفه نمايد.
ج. اجرة المثل زمين را تا وقتى كه قابل دفن نيست، بايد بپردازند.
1442. اين جانبان شاغل در يكى از نهادها و ساكن در منازل سازمانى آن نهاد مى باشيم.
اخيراً مطلع شده ايم زمين هايى كه اين نهاد در آن، منازل سازمانى ساخته است، قبل از انقلاب متعلّق به زرتشتيان بوده و اين زمين ها جهت قبرستان به انجمن زرتشتيان ايران وقف شده است، ليكن نهاد، آن ها را تصاحب نموده است. پس از شكايت انجمن زرتشتيان، قرار شد آن ها را راضى و اجاره آن ها را پرداخت نمايد. ولى چندى است اجاره اى پرداخت نمى شود و دو تن از اعضاى انجمن در صحبتى كه با كارگران خود (كه مسلمان و ساكنان منطقه هستند) داشته اند اكيداً عدم رضايت خود را از اين عمل نهاد مذكور اعلام كرده اند. اينك با عنايت به مسائل فوق حكم موارد ذيل را بفرماييد.
1) سكونت در آن منطقه چه حكمى دارد؟
ص: 406
2) ادامه كار، تردد و انجام فرايض دينى در آن منطقه جايز است ؟
3) حكم نمازهايى كه تاكنون در آن منطقه خوانده ايم چيست ؟
ج. سكونت در آن منطقه جايز نيست و تصرّفاتى كه تاكنون كرده اند به آن ها اعلام كنند كه مربوط به ما نبوده و نمازهايى كه سابقاً خوانده اند صحيح بوده و قضا ندارد، و اللّٰه العالم.
1443. زمينى است كه سال ها در آن آجرپزى مى شده و به همين نام معروف است. در همين زمين اطفال ميّت نيز دفن مى شده اند، بدون اينكه نام قبرستان بر آن گذاشته باشند. اين زمين هم جوار قبرستان است و الآن مدّتى است - شايد نزديك به 10-15 سال يا بيشتر - كه ديگر در آن، طفل ميّتى دفن نشده است، با اينكه افرادى داعيه ى ملكيّت آن را دارند، قسمتى از آن براى شركت نفت روستا زيربنا رفته و قسمتى هم براى نانوايى و قسمتى هم به عنوان مغازه در نظر گرفته شده و قسمت قابل توجهى هم باقى مانده است، آيا مى توانيم آن قسمت اخير را كه باقى مانده، براى مصارف عامّ المنفعة چون خانه روحانى يا ساير مصارف تصرّف كنيم، يا اگر شخصى حاضر شود آن را بخرد و پولش را اهالى روستا صرف امور عامّ المنفعه بنمايند، اين كار را انجام دهيم ؟ البته در صورتى كه مدّعيان ملكيت هم راضى باشند يا نتواند مدّعاى خود را ثابت كنند.
ج. وقفيّت به صِرف دفن ثابت نمى شود، پس هزينه نمودن آن - بعد از فراغ از آن چه مربوط به مدّعى مالكيت است - براى امور مذكور اشكال ندارد.
1444. شخصى زمين بايرى كه در اطراف قبرستان قديمى بوده خريدارى كرده و وقف
ص: 407
قبرستان نموده است. و پس از مدتى، واقف فوت كرده است چند نفر از اهالى تصميم گرفته اند آن زمين را تبديل به زمين زراعى نمايند تا مقدارى از سود حاصله را صرف مسجد كنند. حكم شرعى را مرقوم فرماييد.
ج. در صورتى كه وقف براى قبرستان شده است، جايز نيست.
1445. شخصى مدّت بيست سال است يك جريب زمين توتون كارى واقع در روستاى...
را وقف مؤبّد و حبس مخلّد نموده است كه قبرستان شود. ولى تاكنون براى قبرستان از آن زمين مذكور استفاده نكرده اند چون فعلاً نيازى به قبرستان ندارند حال مى شود با تعهّد، زمين نامبرده را با شرايطى اجاره داد كه از آن استفاده شود و هر وقت نياز شد، خلع يد شود يا خير؟
ج. مادامى كه مورد نياز دفن اموات نباشد با نظر متولّى اشكال ندارد و درآمد بايد صرف قبرستان شود.
1446. آيا مى توان دور قبرستان عمومى را حصار كشيد به نحوى كه حصار در زمين قبرستان واقع مى شود؟
ج. اگر قبرستان وقف باشد و حصار مانع دفن اموات - و لو در مقدارى كه حصار دارد - جايز نيست.
ص: 408
ص: 409
ص: 410
1447. گرفتن اجرت در برابر تعليم قرآن، چه حكمى دارد؟
ج. اشكال ندارد.
1448. اگر تلاوت قرآن براى چشم كسى ضرر داشته باشد، آيا جايز است هر روز مقدارى از قرآن را تلاوت نمايد؟
ج. موارد مختلف مى شود.
1449. لطفاً موارد و نحوه استخاره ى با قرآن را بيان فرماييد.
ج. به كتب معتبر - مثل مفاتيح الجنان - رجوع شود.
1450. در بسيارى از شهرها و روستاها مجالسى به عنوان ختم انعام برگزار مى شود كه در وسط، آيه هاى سوره انعام، دعا و ذكرهايى خوانده مى شود، آيا چنين ذكرها و دعاهايى مأثور است ؟ و خواندن چنين چيزهايى وسط قرائت قرآن مطلوب است يا خير؟
ج. به قصد خصوصيّت اگر باشد، بايد مأثور باشد.
ص: 411
1451. لطفاً فرق استخاره با تفأل را ذكر كرده و بفرماييد كه مورد استفاده هر يك چيست ؟
ج. استخاره براى انتخاب است و تفأل براى اطلاع. (جهت آگاهى بيشتر به باب مفصّلى در بحار الأنوار مراجعه شود.)
1452. كسى كه از شنيدن قرآن با صداى نيكو لذت بيشتر و توجه افزون ترى نسبت به خواندن آن دارد، مى تواند شنيدن تلاوت قرآن را جايگزين خواندن قرآن نمايد؟
ج. همراه با شنيدن، خود نيز قرآن بخواند تا ثواب قرائت را هم ببرد و هم چنين مى تواند از باب «فاستمعوا و انصتوا» رفتار كند.
1453. اگر كسى قرآن بخواند براى اين كه به ديگران قرائت يا صداى خوب خود را بفهماند، عمل او ريا و حرام است ؟
ج. اگر از باب ايجاد انگيزه در ديگران نباشد، ريا مى شود.
1454. اگر كسى خواندن قرآن را نذر كرده باشد، مى تواند معانى قرآن را در قلب بگذراند بدون آن كه به زبان تلفظ كند؟ و اگر تلفظ به زبان باشد ولى سرعت تلفظ زياد و غير قابل فهم باشد چه طور؟ و آيا كثرت تلاوت و ختم قرآن در مدت اندك را كه از اوليا و بزرگان دين نقل شده، مى توان حمل بر تلفظ زبانى كرد يا آن هم مرور دادن معانى در قلب بوده است ؟
ج. تلاوت قرآن به خواندن آن است به زبان البته هر چه با تأنّى و دقت خوانده شود مطلوب تر است و كسى كه نذر خواندن كرده، بايد به طور صحيح آن را به زبان بخواند.
ص: 412
1455. خوابيده قرآن خواندن، چه حكمى دارد؟
ج. اگر فقط خواندن قرآن باشد، اشكال ندارد.
1456. آيا رفتن به كلاس قرآن استادى كه دوست دارم با وى ازدواج كنم، گناه است ؟
ج. اگر خوف وقوع در حرام و مفسده باشد، گناه است.
1457. آيا فراگرفتن صوت قرآن كريم از نامحرم درست است ؟
ج. خير، درست نيست.
1458. قرائت قرآن نزد نامحرم چه حكمى دارد؟
ج. اگر با صوتِ بلند باشد بلكه مطلقاً اشكال دارد.
1459. آيا جايز است معلّمين، قرآن را در اختيار دانش آموزان بهايى، يا اهل كتاب قرار دهند؟
ج. اشكال دارد.
ص: 413