عظمت زیارت و عزاداری امام حسین علیه السلام
تأليف : سیّد مرتضی مجتهدی سیستانی
ناشر : مؤلّف
نوبت چاپ : اوّل، تابستان 1401
قطع و صفحه : رقعی/ 272
خیراندیش دیجیتالی: کانون فرهنگی اندیشه اصفهان
ویراستار کتاب : خانم نرگس قمی
ص: 1
عظمت زیارت و عزاداری امام حسین علیه السلام
تأليف : سیّد مرتضی مجتهدی سیستانی
ناشر : مؤلّف
نوبت چاپ : اوّل، تابستان 1401
قطع و صفحه : رقعی/ 272
تیراژ : 2000 جلد
تلفن مرکز پخش :
02532613823
09386542459
سایت مؤلف : پایگاه علمی المنجی www.almonji.com
پست الكترونيكي: Email:info@almonji.com
ص: 2
بسم الله الرحمن الرحیم
ص: 3
ص: 4
مقدمه 11
بخش اول : عظمت زیارت امام حسین علیه السلام (92 - 15)
معنای زیارت 17
اهمیت زیارت 18
اجر رسالت جهانی 20
زیارت در ادیان دیگر 21
زیارت منافقین و کفّار از نظر قرآن 25
زیارت معصومین علیهم السلام و سایر اولیاء خدا از نظر قرآن 29
زیارت امامان شیعه و عزاداری امام حسین علیه السلام 33
زیارت امام حسین علیه السلام عاد و ثواب آن 34
هدف زائرین از زیارت 38
نکته دربارۀ زیارت و تفاوت زائرین از نظر معرفت 40
ص: 5
زیارت با معرفت به مقام امام حسین علیه السلام 41
روایت جالبی دربارهٔ معرفت اهل بیت علیهم السلام 43
دعای امام صادق علیه السلام برای زائرین حضرت امام حسین علیه السلام 45
توجه شدید به امام حسین علیه السلام 47
کلامی از مرحوم شیخ جعفر شوشتری در عظمت زیارت امام حسین علیه السلام 48
یک نمونه مهم از زائرین با معرفت 49
یک نمونه مهم از آثار زیارت با معرفت 51
گرفتن کاغذ برای چاپ الغدیر 54
علامه امینی از نظر آقا بزرگ تهرانی 55
آثار عجیب محبّت خدا 60
برداشت مهمی از قرآن 62
درباره عظمت حرم های معصومین علیهم السلام 62
صندوق یهودیان 62
صندوق های مطهر شیعیان 67
حرم های پاک و مطهر اهل بیت علیهم السلام 69
تحقیقی مهم و خواندنی 71
حاکمیت معنوی در حرم امام رضا علیه السلام و سایر اهل بیت علیهم السلام 74
یک نکته قابل دقت 76
ویروس چند ساعت روی سطوح دوام می آورد؟ 77
خاصیت ضد میکروبی نقره 78
نتیجه گیری از آنچه گفتیم 80
خاطره ای از طاعون در شام 84
ص: 6
وبا در ایران و نقش اضطراب و وحشت مردم در مرگ آن ها 87
افکار خوب و سازنده 88
ایجاد امید و اطمینان به جای ترس و دلهره 89
بخش دوّم: عظمت عزاداری برای امام حسین علیه السلام (224 - 93)
عزاداری برای امام حسین علیه السلام قبل از خلقت آن حضرت 95
قرآن و گریه آسمان و زمین 97
گریه آسمان و زمین برای امام حسین علیه السلام 100
سابقه طولانی عزاداری برای امام حسین علیه السلام 103
1 - عزاداری رسول خدا صلی الله علیه وآله 107
امام حسین علیه السلام یا باب نجات امت 114
ضجه رسول خدا صلی الله علیه وآله برای امام حسین علیه السلام 115
2- عزاداری امام حسین علیه السلام در روز عاشورا 117
توضیحی دربارۀ کلام امام حسین علیه السلام 121
سلام امام حسین علیه السلام و پیام آن حضرت به شیعیان در روز عاشورا 122
دقت در دو نکته 123
3- عزاداری امام سجاد علیه السلام برای امام حسین علیه السلام هنگام دفن آن حضرت 126
4- مجلس عزاداری امام حسین علیه السلام در ایام محرم در منزل امام رضا علیه السلام 130
کعبه و کربلای امام حسین علیه السلام 135
صحنه های مجسم کربلا؛ نیزه شکسته های روز عاشورا را پیدا کردیم 136
وقتی آب در حرم امام حسین علیه السلام به مرخصی می رود 137
ص: 7
اشک اجازه ورود به حرم امام حسین علیه السلام 139
اشک یک راه کلیدی و بسیار مؤثر 139
اشک یا اکسیر اعظم 140
درود خدا بر گریه کنندگان امام حسین علیه السلام 141
فرمایش مهم امام صادق علیه السلام درباره اشک و بیتابی برای ائمه علیهم السلام 145
توضیحی درباره فرمایش امام صادق علیه السلام 148
به صورت کوبیدن و سینه زدن در کلام اهل بیت علیهم السلام 149
1- سینه زنی عزاداران 150
2- لطم زنی عزاداران 152
توجه به یک نکته مهم در انواع عزاداری ها 154
شور و هیجان در اقامه 156
مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام 156
عزاداری همه موجودات برای امام حسین علیه السلام 160
یک جریان جالب و بسیار مهم 162
آغاز ماجرای بسیار عجیب 165
جریانات قبل از وقوع حادثه 175
جریانات هنگام وقوع حادثه 176
جریانات بعد از وقوع حادثه 177
نتیجه توهین به امام حسین علیه السلام و به عزاداری برای آن حضرت 179
گریه دشمنان امام حسین علیه السلام برای آن حضرت در روز عاشورا 187
نصیحت های حضرت اباالفضل العباس علیه السلام در روز عاشورا 188
گریه لشکریان یزید بر اثر نصیحت های حضرت اباالفضل علیه السلام 190
ص: 8
شدّت عطش در روز عاشورا 191
چرا افرادی که گریه کردند دو مرتبه از شمر و سنان پیروی نمودند 192
اهمیت شرکت در مجالس عزاداری 193
نقش تفکر در مصائب اهل بیت علیهم السلام در عالم 197
معرفت در عزاداری 199
عزاداری با توجه به امر عظیم شهادت و اندیشه درباره آثار آن در عالم 199
مهم ترین مجلس عزاداری چگونه مجلسی است! 203
1- عموم مجالس عزاداری مورد توجه هستند 203
2- مجالسی که مورد توجه و عنایت خاص هستند 204
3- مجلس عزاداری در حضور اهل بیت علیهم السلام 207
مجلس عزاداری در محضر امام حسین علیه السلام 208
عزاداری یا جایگزین زیارت 211
اقامه مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام و خدمت گزاری در آن ها 216
آل بویه و عزاداری امام حسین علیه السلام 216
پیشگویی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دربارۀ آل بویه 217
بخش سوم: مخالفت با زیارت و عزاداری (272- 225)
مخالفت با زیارت و عزاداری 227
گزارش منابع تاریخی دربارهٔ مخالفت با عزاداری امام حسین علیه السلام 228
از سوزاندن شیعیان در عزاداری محرم تا کشتار آنان در زیارت اربعین 229
اربعین های خونین در عراق معاصر 230
ص: 9
کشتار شیعیان در جشن ها و موالید ائمه علیهم السلام 234
ازدحام شیعیان با پای پیاده به سوی نجف در عید غدیر 236
نکته ای که قلب شیفتگان مقام ولایت را جریحه دار می کند 237
اعترافات شاهزاده سعودی درباره خرج های میلیاردها دلاری برای
نابودی شیعیان 238
فتاوای قتل و کشتار 240
عزاداری امام حسین علیه السلام و سازمان سیا آمریکا 245
طرح شوم سازمان سیا علیه تشیّع و عزاداری 246
آثار عزاداری 249
جهانی شدن تشیّع بر اثر عزاداری و زیارت اربعین 251
واتیکان اعلام کرد؛ گرایش به اسلام از سایر ادیان بیشتر است 251
آماری از شیعیان جهان 252
کتابخانه «واتیکان» و امام حسین علیه السلام 253
تمثال تمام قد از امام حسین علیه السلام در سازمان سیا ! 255
امام حسین علیه السلام باب نجات امت هستند 257
به این مطلب توجه کنید 258
اعتراف دشمنان به شکست نهایی خود 260
آغاز ظهور با یاد امام حسین علیه السلام 260
توجه به یک نکته حیاتی یا راز پیام امام حسین علیه السلام در روز عاشورا به شیعیان 269
ص: 10
بسم الله الرحمن الرحيم
در میان دستورات دینی، وظیفه هایی وجود دارد که بیش از برنامه های دیگر، در تحوّل انسان ها و شکست شیاطین تأثیر دارد و دوستداران و شیعیان اهل بیت علیهم السلام می توانند با انجام دادن آن ها کمر شیاطین را بشکنند. به این جهت شیفتگان و شیعیان خاندان وحی علیهم السلام باید با آن ها آشنا باشند و با انجام دادن آن ها تقرب خود را به خداوند و آل الله افزایش دهند.
در میان دستورات و فرمان های اهل بیت علیهم السلام دو عنوان از آن ها تأثیر بسیار فراوانی در تقرب به خداوند و اهل بیت علیهم السلام دارد ؛ یکی زیارت و دیگری عزاداری امام حسین علیه السلام ، در صورتی که آن دو همراه با معرفت انجام شوند.
زیارت و عزاداری امام حسین علیه السلام برای زائران و عزاداران قدرت معنوی ایجاد می کند، و نیروی اراده آنان را تقویت می نماید، و برای آنان شخصیتی ایجاد می کند که از مقربان درگاه
ص: 11
الهی می شوند.
آنچه گفتیم در صورتی واقع می شود که دوستداران و شیعیان اهل بیت علیهم السلام از چگونگی زیارت و عزاداری بزرگان شیعه برای امام حسین علیه السلام آگاه باشند و بدانند زیارت های آنان چگونه بوده و عزاداری هایی که بزرگان شیعه انجام داده اند و به سبب آن ها به مراحل عالی روحی و معنوی دست یافته اند چگونه بوده است.
از تحقیق و جستجو در روایات و کلمات اهل بیت علیهم السلام و همچنین در رفتار، کردار و زندگی بعضی از بزرگان شیعه، چنین استفاده می کنیم که زیارت ها و عزاداری های مهمی که آنان با معرفت انجام داده اند نقش بسیار مهمی برای رسیدن آنان به مراحل عالی علمی و معنوی داشته است.
اگر دوستداران و شیعیان اهل بیت علیهم السلام ، زیارت ها و عزاداری های خود را همچون بزرگان خود انجام دهند و آنچه را آنان در زیارت ها و عزاداری ها رعایت کرده اند، عموم دوستداران اهل بیت علیهم السلام هم، همچون بزرگان خود انجام دهند، بدون تردید حالات و مقاماتی که بزرگان شیعه به آن مراحل راه یافته اند، آنان نیز آن حالات را به دست می آورند و از زیارت ها و عزاداری ها چنان بهره مند می شوند که همچون بزرگان خود از نعمت تقرب به درگاه الهی برخوردار می شوند و در نتیجه مورد توجه خاص اهل
ص: 12
بیت علیهم السلام قرار می گیرند.
بدیهی است هر چه با رسوم و شرایط زیارت و عزاداری برای اهل بیت علیهم السلام بالاخص حضرت امام حسین علیه السلام بیشتر آشنا باشیم، تأثیر آن ها در ما بیشتر می شود و تحول در ما با سرعت بیشتری انجام می گیرد.
و هر چه معرفت انسان در زیارت و عزاداری بیشتر باشد سایر وظیفه های دینی را بهتر انجام می دهد.
***
اگر از صدر اسلام تاکنون، مخالفان به مخالفت با زیارت و عزاداری پرداخته اند و هر روزی بهانه ای را برای کار خود عنوان کرده اند، به خاطر این است که می دانند تا دوستداران اهل بیت علیهم السلام از زیارت آن خاندان و عزاداری برای آن بزرگواران دست برندارند، از آنان دور نخواهند شد؛ بلکه به وسیله زیارت و عزاداری تا مرز فداکاری پیش می روند و مال و جان خود را فدای آنان می کنند و در نتیجه نقشه های شیطانی مخالفین را نقش بر می سازند .
چون مخالفان می خواهند مردم را از اهل بیت علیهم السلام دور سازند و دین را به نابودی کشانده و از اندیشهٔ حکومت جهانی آنان بازدارند، به این جهت به هر عنوان که بتوانند علیه زیارت و
ص: 13
عزاداری دوستداران اهل بیت علیهم السلام نقشه می کشند.
***
ما در این کتاب - تا حدودی - به بیان «عظمت زیارت و عزاداری امام حسین علیه السلام» می پردازیم و نکاتی را درباره علت ممانعت و مخالفت مخالفان با آن دو، بیان می کنیم.
اگر چه این کتاب درباره عظمت زیارت و عزاداری امام حسین علیه السلام نوشته شده، اما گاهی به مناسبت، درباره زیارت و عزاداری سایر اهل بیت علیهم السلام نیز سخن گفته ایم.
اگر ما از «عظمت زیارت و عزاداری» آگاهی داشته باشیم و به آن عمل کنیم، می توانیم پر و بال سوخته و شکسته خود را اصلاح نموده و در مسیر مردان خدا قدم بگذاریم؛ به خدا نزدیک شویم و مورد توجه اهل بیت علیهم السلام قرار گیریم و به آنان خدمت کنیم .
مرتضی مجتهدی سیستانی
ص: 14
ص: 15
ص: 16
زیارت در لغت به معنای میل و قصد ( آهنگ) چیزی یا شخصی است و در عرف، زیارتِ کسی، عبارت است از آمدن نزد او به قصد تکریم و تعظیم و انس گرفتن با وی. (1)
زیارت معصومین علیهم السلام و غیر آنان با حضور در محل دفن آنان به قصد گرامی داشت ایشان و سلام دادن بر آنان تحقق می یابد. علاوه بر آن به زیارت معصومان علیهم السلام از راه دور و نیز زیارت امام زمان عجل الله تعالی فرجه با توجه کردن و سلام دادن به ایشان زیارت اطلاق شده است. به زیارت کننده «زائر»، به زیارت شونده «مزور» و به زیارت و نیز مکان و محل دفن مزور «مزار» گویند؛ چنان که به کلماتی که معصومان علیهم السلام بدان ها زیارت می شوند، همچون زیارت جامعه
ص: 17
کبیره و عاشورا، «زیارت» اطلاق می شود. (1)
زیارت یک منبع بسیار مهم برای حل مشکلات مادی و همچنین راه یافتن به حیات معنوی و گشوده شدن راه های بسته شده روحی است. انسان ها می توانند با انجام زيارت ها قلب تیره خود را صفا بخشیده و با فاصله گرفتن از عالم ظلمانی به عالم نور و روشنایی راه یابند. زیارت چنان در اعماق وجود زائران اثر می گذارد که آن ها را به خداوند نزدیک نموده و مقرب درگاه اهل بیت علیهم السلام می نماید.
پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله می فرمایند :
الزيارة تنبت المودة (2)
زیارت، مودت را در وجود انسان می رویاند.
با توجه به معنای مودّت اهمیت زیارت آشکار می شود؛ زیرا مودت، به معنای محبت شدیدی است که انسان را به شخصی که محبوب اوست مقرب و نزدیک می کند.
چون مودت انسان را به محبوب نزدیک می کند، خداوند اجر
ص: 18
رسالت رسول خدا صلی الله علیه وآله را «مودّت» قرار داده و فرموده است :
﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾ (1)
«بگو در برابر رسالت اجری از شما نمی خواهم مگر مودت ذوی القربی را» .
از آنچه گفتیم چنین نتیجه می گیریم که می توانیم با زیارت نمودن اهل بیت علیهم السلام مودت را که اجر رسالت است در وجود خودمان ایجاد نموده و افزایش دهیم؛ زیرا معنای جمله - تنبت المودة - در روایت، رویاندن مودّت است که در صورت وجود مودت، زیارت سبب رشد و افزایش آن می شود.
پس با زیارت اهل بیت علیهم السلام می توانیم مودت آن بزرگواران را در خودمان ایجاد نموده و آن را افزایش دهیم.
بنابراین یکی از راه های به ثمر رساندن اجر رسالت که مودت است، زیارت اهل بیت علیهم السلام می باشد.
بدیهی است که زیارت باید به گونه ای واقع شود که به وسیلهٔ آن محبت شدید اهل بیت علیهم السلام در قلب زائر جای گیرد.
با توجه به عظمتی که زیارت اهل بیت علیهم السلام دارد، باید قدر این نعمت بزرگ را دانسته و با حضور در حرم آن بزرگواران ، مودت و محبت شدید آنان را در قلب خود جای دهیم، و به این صورت
ص: 19
آماده برای حکومت الهی آن بزرگواران باشیم و از دل و جان برای هر چه زودتر فرا رسیدن دولت حضرت مهدی عجل الله تعالى فرجه دعا کنیم؛ تا اجر رسالت جهانی پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله سراسر جهان را فرا گیرد .
بر همه مردمان جهان لازم است اجر رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را اداء کنند، زیرا دین اسلام، آیین جهانی است و بر همه مردمان جهان لازم است به آن ایمان آورند. و چون مودت ذوی القربی و معصومین علیهم السلام اجر رسالت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله است، پس مودت ذوی القربی بر جن و انس لازم می باشد و در حکومت الهی حضرت بقية الله الاعظم ارواحنا فداه که دین اسلام جهانی می شود و هیچ دینی از ادیان جهان باقی نمی ماند، همه مردمان جهان اجر رسالت را ادا نموده و همگان محبت شدید و مودت اهل بیت علیهم السلام را پذیرا می شوند.
همانگونه که می دانیم مراسم میلیونی اربعین و پیاده روی های شیعیان - که بسیاری از پیروان ادیان دیگر به آن ها می پیوندند - نام امام حسین علیه السلام را جهانی کرده است.
و آغاز پذیرش جهانی مودّت اهل بیت علیهم السلام به جهت آشنایی جهانیان با حضرت امام حسین علیه السلام است؛ زیرا قبل از ظهور امام
ص: 20
زمان عجل الله تعالی فرجه مردم جهان با نام حضرت امام حسین علیه السلام آشنا شده و از مظلومیت و شهادت امام حسین علیه السلام و یاران بزرگوارشان آگاه هستند، و در نتیجه در آغاز ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه با معرفی خودشان که منتقم خون امام حسین علیه السلام هستند مردم جهان را با شخصیت خود آشنا می سازند. و سرانجام با تسخیر جهان، مردم سراسر عالم به پذیرش اسلام و آگاه شدن از حقائق آن، مودت و محبت شدید خاندان وحی را در قلب خود جای می دهند.
لازم است این نکته را بدانیم که زیارت در ادیان دیگر مرسوم است، و اختصاص به شیعه ندارد و پیروان ادیان و مذاهب دیگر نیز به زیارت بزرگان خود میروند. بنابراین کسانی که با زیارت مخالف هستند، در واقع با پیروان همه ادیان و مذاهب مخالفت می کنند .
«زیارت در همه ادیان و مذاهب وجود دارد، فقط شکل آن و اماکن و اشخاصی که زیارت می شوند فرق می کند، ولی نقش حضور در مکان های مقدس و نوعی احترام در آنجاها عمومی و جهانی است، در دائرة المعارف مصاحب می نویسد:
در این مقاله می بینیم که از زیارت میان بابلیان قدیم و رسوم و
ص: 21
تشریفات آنان بحث می کند، و آداب سفر زیارت را و رسم هایی که در داخل زیارتگاه اجرا می شود - و خالی از جنبه های اخلاقی و روحانی نمی باشد - شرح می دهد .
در باب زیارت اقوام آشور و بابل به ایام زیارتی و داستان های زیارت اماکن مقدسه بر می خوریم، و در می یابیم که در دو هزار سال قبل از میلاد مسیح در شهرهای «اور»، «نی پور»، «سوسا» «آنسا» زیارتگاه های بزرگی بوده است.
مسأله وقتی در دین بودا مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد جنبه احترام و تقدّس آن به روشنی معلوم می گردد؛ زیرا در بودائیسم زیارت اماکن مقدسه و بودا و پیشوایان مذهبی جنبه پرستش آفریدگار ندارد، بلکه فقط به عنوان احترام و بزرگداشت کسی است که زیارت می شود زیارتگاه های بزرگ در چین، تبت، سیلان، هند، برمه و کره همگی از گسترش و عمومیت زیارت حکایت می کند. شگفت آور آنکه در هند رودهایی است که مردم نسبت به آن ها احترام قائلند و با آن ها راز و نیاز می کنند مانند رود گنگ (1) و برهما پوترا (2).
اما نباید گمان شود که سنت زیارت تنها به کشورهای آسیائی یا
ص: 22
نژادهای خاص اختصاص دارد زیرا یکی از آداب مذهبی مهم در مسیحیت زیارت اماکن مقدسه می باشد. اوّلین زیارتگاه مسیحیان فلسطین بود. در قرون وسطی کاروان های عظیمی از قلب اروپا برای زیارت بیت المقدس (1) به راه می افتادند که با شدائد و مشکلات مسافت زیادی را طی میکردند تا خود را به اورشلیم برسانند .
اگر دقیقاً به فلسفه زیارت مقابر و اماکن مقدسه در دنیای مسیحیت توجه شود در می یابیم که هم اکنون دنیای به اصطلاح متمدن نه تنها خود را بی نیاز از زیارت نمی داند، بلکه فطرتاً ستایش و زیارت قبور مقدس را برای تشفی آلام دنیوی ضروری می داند. جایی که انسان خالی از گرفتاری های تمدن جدید بتواند با کسی راز و نیاز کند و «درد دل» خویش را با او در میان نهد و چون
ص: 23
دوستی خالص بی ریا مکنونات قلبی خود را بیان نماید.
درک این واقعیت و نیاز فطری باعث شده است که در کشورهای انگلستان، فرانسه، ایتالیا زیارتگاه های بزرگ که هر یک به نام خاصی معروفند وجود داشته باشد. رم که پس از بیت المقدس بزرگترین زیارتگاه های مسیحیت را در خود جا داده همه ساله زائران بیشماری را به خود جلب می نماید، که با نذر و نیازها و اوراد و دعاهای خاص شکل ویژه ای به زیارت می دهند.
پیچیده ترین شکل زیارت در مذهب هندو می باشد ، که از آداب و تشریفات خاص برخوردار است هند و برای زیارت حتماً باید قبل از زیارت بدن را شستشو داده غسل کرده باشد، و تمیز و پاک به زیارت برود زائر بایستی گل یا گلاب همراه داشته باشد که در موقع زیارت با نثار گل فضای زیارتگاه را عطرآگین نماید. نقاط مختلف زیارتگاه با آیینه های بلند شفاف - که پرتو شمع ها در آن زیبائی خاصی به وجود آورده - تزیین شده است. فضای زیارتگاه با بوهای خوش مشک و عنبر عود و کندر پر شده است. زائر بایستی حتماً هنگام زیارت با سر پوشیده یا بهتر بگوئیم با حجاب وارد زیارتگاه شود. این عمل درباره زنان در هر سن و سالی که هستند الزامی است ولی مردان می توانند از همان گل هائی که نثار
ص: 24
می شود طوقی بر گردن اندازند یا دسته ای بر سر نهند.» (1)
نتیجه مطالبی که نقل کردیم این است که زیارت ، اختصاص به شیعه ندارد و در ادیان و مذاهب دیگر نیز وجود دارد. پس مخالفت با اصل زیارت مخالفت با همه ادیان و مذاهب است .
اکنون ببینیم آیا از نظر قرآن کریم هر گونه زیارتی جایز است یا نه؟
اگر جایز نیست، زیارت چه کسانی جایز و پسندیده است.
چون زیارت از نزدیک به معنای دیدار شخص یا حضور در نزد قبر کسی برای بزرگداشت احترام و تکریم اوست ؛ حضور در کنار قبر کفار و مخالفان و زیارت نمودن آن ها جایز نیست همانگونه که نماز خواندن بر جنازه منافقان و کافران حرام است.
خداوند در قرآن می فرماید:
﴿وَلا تُصَلِّ عَلى أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ ...﴾ (2)
هرگز بر مرده آنان نماز نخوان و در کنار قبرش نایست، زیرا
ص: 25
آن ها به خدا و رسولش کافر شدند و در حالی که فاسق بودند ، مردند.
يوسف بن ثابت دربارۀ این آیه شریفه از امام صادق علیه السلام روایت می کند :
عَنْ أَبِي أُمَيَّةً يُوسُفِ بْنِ ثَابِتِ بْنِ أَبِي سَعِيدَةَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام ... ثُمَّ قَالَ : وَاللَّهِ لَوْ أَنَّ رَجُلًا صَامَ النَّهَارَ وَقَامَ اللَّيْلَ ثُمَّ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ بِغَيْرِ وَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَلَقِيَهُ وَهُوَ عَنْهُ غَيْرُ رَاضٍ أَوْ سَاخِطْ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ وَذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ ﴿وَلا تُصَلِّ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَداً وَلَا تَقُمْ عَلَىٰ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ * وَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَأَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ﴾. (1)
ابواميه يوسف بن ثابت بن ابی سعیده از امام صادق علیه السلام روایت می کند: ... فرمود: «به خدا قسم ! اگر مردی روز را روزه بدارد و شب را به عبادت به سر برده سپس خدای عزّوجلّ را بدون ولایت و دوستی ما خاندان دیدار کند، در حالی او را دیدار کرده که از او خشنود نیست و بلکه بر او خشمناک
ص: 26
است». سپس فرمود: «و این است گفتار خدای عزّوجلّ : هرگز بر مرده هیچ یک از آنان ، نماز نخوان! و برکنار قبرش ، [برای دعا و طلب آمرزش] نایست! چرا که آن ها به خدا و رسولش کافر شدند و در حالی که فاسق بودند از دنیا رفتند! مبادا اموال و فرزندانشان، مایه شگفتی تو گردد این برای آن ها نعمت نیست بلکه ] خدا می خواهد آن ها را به این وسیله در دنیا عذاب کند، و جانشان برآید در حالی که کافرند ! (1)
حنان بن سدیر این روایت را در پیرامون آیه شریفه ﴿ولا تصل ...﴾ از امام باقر علیه السلام نقل کرده است:
تَوَفَّى رَجُلٌ مِنَ الْمُنَافِقِينَ فَأَرْسَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إِلَى ابْنِهِ: إِذَا أَرَدْتُمْ أَنْ تُخْرِجُوا فَأَعْلِمُونِي. فَلَمَّا حَضَرَ أَمْرُهُ أَرْسَلُوا إِلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم فَأَقْبَلَ علیه السلام نَحْوَهُمْ حَتَّى أَخَذَ بِيَدِ ابْنِهِ فِي الْجِنَازَهُ فَمَضَى قَالَ فَتَصَدَّي لَهُ عُمَرُ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَمَا نَهَاكَ رَبُّكَ عَنْ هَذَا أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَداً أَوْ تَقُومَ عَلَىٰ قَبْرِهِ؟ فَلَمْ يُجِبْهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم قَالَ: فَلَمَّا كَانَ قَبْلَ أَنْ يَنْتَهُوا بِهِ إِلَي قَبْرِهِ قَالَ عُمَرُ أَيْضاً لِرَسُولِ اللهِ صلی الله علیه وآله : أَمَا نَهَاكَ اللَّهُ عَنْ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَداً أَوْ تَقُومَ عَلَىٰ قَبْرِهِ ذِلِكَ
ص: 27
بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ كَافِرُونَ؟ فَقَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم لِعُمَرَ عِنْدَ ذَلِكَ : مَا رَأَيْتَنَا صَلَّيْنَا لَهُ عَلَىٰ جَنَازَتِهِ وَلَا قُمْنَا لَهُ عَلى قَبْرِهِ. ثُمَّ قَالَ : إِنَّ ابْنَهُ رَجُلٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَكَانَ يَحِقُ عَلَيْنَا أَدَاءَ حَقِّهِ. فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ وَسَخَطِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ.
حنان بن سدیر، از پدرش از امام باقر علیه السلام روایت است که ؛ مردی از منافقان از دنیا رفت رسول خدا به دنبال پسرش فرستاد و فرمود: «هرگاه خواستید برای تشییع جنازه بیرون آیید، به اطلاع من برسانید» هنگامی که زمان تشییع جنازه اش فرا رسید، به دنبال پیامبر صلی الله علیه وآله فرستادند . ایشان به سوی آنان آمد تا اینکه دست پسرش را در تشییع جنازه گرفت و حرکت کرد عمر راه را بر او بست و گفت : «ای رسول خدا! مگر پروردگارت تو را از این کار نهی نکرده است که بر جنازه کسی از آنان نماز بخوانی یا بر سر قبرش حاضر
شوی»؟! پیامبر صلی الله علیه وآله به وی جوابی نداد. عمر قبل از رسیدن به قبر ، باز هم به رسول خدا صلی الله علیه وآله گفت: «مگر خدا شما را از نماز گزاردن بر مرده آنان یا حضور بر سر قبرشان نهی نکرده است؟ آن ها به خدا و پیامبرش کافر شدند.» و مردند در حالی که کافر بودند . آنگاه پیامبر صلی الله علیه وآله ، به عمر فرمود: «تو ما را در حال نماز بر جنازه اش و بر سر قبرش ندیدی». سپس فرمود: «پسرش مردی از مؤمنان است و شایسته بود که حقش را ادا
ص: 28
کنیم». پس عمر گفت: «به خدا پناه می برم از خشم خدا و خشم تو ، ای رسول خدا». (1)
عمر به پیامبر اکرم صلى الله عليه وسلم اعتراض کرد و به آن حضرت ایراد گرفت؛ ولی چون اعتراضش درست نبود رسول خدا صلی الله علیه وآله به او اعتناء نکرده و به او پاسخ ندارد؛ اما چون دو مرتبه اعتراض کرد رسول خدا صلی الله علیه وآله به او فرمودند: تو ما را در حال نماز خواندن بر جنازه او و بر قبر او ندیدی .
یعنی رسول خدا صلی الله علیه وآله در کنار فرزند آن میت که از مؤمنین بوده قرار گرفته بودند نه در کنار قبر آن میت که از کفار بوده است، بنابراین عمل رسول خدا صلی الله علیه وآله بزرگداشت و ادای حق آن فرد مؤمن بوده نه پدرش که از کفار بوده است.
همانگونه که دیدید آیه شریفه: ﴿وَلاَ تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُم مَاتَ أَبَداً وَلَا تَقُمْ...﴾ (2) صریحاً دلالت می کند که خداوند از نماز خواندن بر کفار و ایستادن کنار قبور آنان نهی کرده است. مفهوم آن این
ص: 29
است که نماز خواندن و یا رفتن کنار قبر مؤمنين بالاخص معصومین علیهم السلام مورد نهی خداوند نیست، بلکه جایز و پسندیده است و به دلالت ادله دیگر زیارت اولیاء خدا از شعائر دین است.
بعضی از علماء کلمه لا تصل در آیه شریفه را به معنای نماز نخوان ترجمه نکرده اند و گفته اند مقصود از «ولا تصل» یعنی کنار قبر کفار صلوات و درود نفرست؛ بنابراین مفهوم آیه شریفه این است که مقصود از صلاة در کنار قبور مؤمنین ، مطلق طلب رحمت است نه خصوص نماز میت برای روشن شدن مطلب به این گفتار توجه کنید:
«رفتن به قبرستان و ایستادن بر سر قبر مؤمینن و صلوات فرستادن بر آنان، یعنی طلب رحمت از خدا برای آنان، با دلالت قرآن، جزء سیره پیغمبر صلی الله علیه وآله بوده است، زیرا در آیه شریفه: ﴿وَلاً تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَداً وَلا تَقُمْ عَلَىٰ قَبْرِهِ﴾ (1) آن حضرت صلی الله علیه وآله را از این کار در خصوص منافقین نهی می فرماید که معلوم می شود سیره پیامبر صلی الله علیه وآله در خصوص مؤمنین ایستادن بر سر قبر آنان و دعاء و صلوات فرستادن بر آنان بوده است . اگر کسی بگوید که منظور از ایستادن بر سر قبر، همان ایستادن در مقام دفن
ص: 30
است نه ایستادن بعد از دفن برای زیارت ؛ در جواب می گوییم:
اوّلاً : لفظ «وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ» مطلق است، و تقیید و تخصیص دلیل می خواهد.
ثانياً: جملۀ «وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ» به جهت (واو) عاطفه لفظ «ابداً» برای آن مقدر شده و معنایش چنین می شود: (ابداً بر سر قبر او نایست)، یعنی در هیچ زمانی نایست پس ایستادن به جهت زیارت بعد از دفن (چنانچه مرسوم است در هفته یک مرتبه یا در اربعین میت یا سر سال یا سایر اوقات) را نیز شامل می شود. چنانچه اگر کسی به غلام خود بگوید: «لا تطعم زيداً ابداً ولا تسقه» معنای آن به حکم (واو) عاطفه چنین می شود: «ولاتسقه ابداً» یعنی: (هرگز زید را طعام مده و هرگز او را سیراب مکن در هیچ زمانی). شاید برای همین دو جهت که ما گفتیم، در تفسیر جلالین در توضیح آیه شریفه گفته است: «خواه برای دفن خواه برای زیارت (نایست)» (1) و نیز، همان طور که منظور از قیام، مطلب ایستادن است منظور از صلوات، طلب رحمت است نه خصوص نماز میّت، زیرا اگر تنها نماز میت مراد باشد، لفظ «ابداً» لغو می شود به دلیل اینکه بدیهی است نماز میت یک مرتبه است و در
ص: 31
تمام عمر تکرار نمی شود تا به لفظ «ابدأ» احتیاج باشد .....» (1)
آیات دیگری از قرآن کریم دلالت بر تشویق مردم برای زیارت معصومین علیهم السلام و سایر اولیاء الهی می کند مانند آیه شریفه ﴿وَمَ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوب﴾ (2) «و هر کس شعائر خداوند را بزرگ شمارد پس آن از پرهیزکاری قلب ها است». و آيه شريفه ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ﴾ (3) «در خانه هایی که خداوند اذن داد که برافراشته شود و نام او در آن ها یاد شود».
بدیهی است بزرگداشت حرم معصومین علیهم السلام و سایر اولیاء الهی، تعظیم به بزرگترین شعائر الهی، حرم آنان نشانه های خداوند و بیوتی است که خداوند اذن داده در آنجاها نام او برده شود.
***
علاوه بر آیاتی که دلالت بر زیارت ائمه اطهار علیهم السلام و سایر اولیاء الهی می کند، صدها روایت وجود دارد که دلالت بر نیکو بودن زیارت آنان می نماید و آثار حیاتبخش دنیوی و اخروی زیارت آن بزرگواران را بیان می کند.
ص: 32
در کتاب «جهان مذهبی» می نویسد:
آنان (شیعیان) برای این گونه احادیث و روایات (امامان) اهمیت خاصی قائل بوده و آن را بخشی از سنت می دانند . به اعتقاد ایشان، سنت، علاوه بر قول و فعل پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ، قول و فعل امامان معصوم شیعه را نیز شامل می شود. همه این منابع دست به دست داده ، منشأ به وجود آمدن یک مکتب خاص فقهى اثنی عشری گردیده است. اخلاص و سرسپردگی شیعیان نسبت به ائمه علیهم السلام و زیارت قبور ایشان نیز حائز اهمیت است. اماکن مقدسی مثل نجف و کربلا در عراق ، قم و مشهد در ایران و مکان های مشابه با اینها نقش مهمی در حیات دینی شیعیان دارند.
اما آیین و مراسمی که از همه چشمگیرتر است مراسم عزاداری شیعیان به مناسبت حادثه شهادت امام حسین علیه السلام در روز عاشورا است. این حادثه غم انگیز، در خلال ماه محرم ، به صورت وعظ و منبر، خواندن اشعار مذهبی و انجام مراسم تعزیه تصویر می گردد . (1)
ص: 33
ابن قولویه رحمه الله در کتاب «کامل الزیارات» از هشام بن سالم و او از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که: مردی خدمت امام علیه السلام شرفیاب شد و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا، آیا پدر بزرگوار شما زیارت شود؟ امام علیه السلام فرمودند:
آری، و نزد آن حضرت نماز نیز خوانده شود و البته نماز را باید پشت قبر آن حضرت خواند و نباید بر امام مقدم شد.
عرض کرد: چه پاداشی است برای کسی که به زیارت آن حضرت رود؟ امام فرمود:
پاداش زیارت آن حضرت بهشت است در صورتی که از ایشان پیروی نموده باشد.
عرض کرد: کسی که از روی بی اعتنایی و بی میلی زیارت آن حضرت را ترک کند چه کیفری دارد؟ امام علیه السلام فرمود :
در قیامت که یکی از نامهای آن یوم الحسرة است دچار حسرت و ندامت خواهد شد.
عرض کرد: کسی که نزد آن حضرت اقامت نماید چه پاداشی دارد؟ امام علیه السلام فرمود:
هر روزی که آنجا اقامت می گزیند پاداش هزار ماه به او داده شود.
عرض کرد: کسی که در راه زیارت و در کنار قبر مطهر پولی خرج کند چه پاداشی دارد؟ امام علیه السلام فرمود:
ص: 34
هر در همی از آن را هزار درهم پاداش دهند.
عرض کرد: کسی که در راه زیارت از دنیا رود چه پاداشی دارد؟ امام علیه السلام فرمود:
فرشتگان او را تشییع کنند و برای او حنوط و لباس از بهشت آورند و چون کفن شد بر او نماز گزارند و روی کفنی که بر او پوشیده اند کفنی دیگر به او بپوشند و زیر پای او را با ریحان فرش کنند و زمین را برانند و دور گردانند تا به نظر آید که پیشاپیش او مسیر سه میل و پشت سر او مسیر سه میل و از بالای سرش و پایین پایش همان مقدار فاصله است و دری از بهشت به روی او گشوده شود و نسیم دل انگیز و بوی خوش آن به قبر او داخل شود و تا قیامت به همین شکل ادامه یابد.
عرض کرد: کسی که نزد آن حضرت نماز بجای آورد چه پاداشی دارد؟ امام علیه السلام فرمود:
کسی که نزد آن حضرت دو رکعت نماز بخواند چیزی از خدا درخواست نمی کند مگر آنکه به او عطا فرماید.
عرض کرد: کسی که از آب فرات غسل کند و آنگاه به زیارت رود چه پاداشی دارد؟ فرمود:
هنگامی که از فرات غسل کند و اراده زیارت نماید تمام خطاها و گناهان او از دوش او فرو ریزد مانند روزی که مادرش او را به دنیا آورده است .
عرض کرد: کسی که دیگری را با ساز و برگ سفر روانه سازد و
ص: 35
خودش به خاطر علتی نتواند برود چ-ه پاداشی دارد؟ امام علیه السلام فرمود:
خداوند به هر درهمی که انفاق کرده مثل کوه احد به او حسنه دهد و چندین برابر آنچه خرج کرده برای او جایگزین فرماید، و بلاهایی که نازل شده تا به او اصابت کند از او دور گرداند و ثروت و دارایی او را حفظ کند.
راوی گوید: عرض کردم: کسی که نزد آن حضرت کشته شود، سلطانی بر او ستم کند و او را بکشد چه پاداشی خواهد داشت؟ امام علیه السلام فرمود:
با اولین قطره خونی که از او ریخته شود تمام گناهان او آمرزیده شود و طینتی را که از آن آفریده شده فرشتگان غسل دهند تا از آلودگیها پاک گردد و همچون انبیاء خالص شود و آنچه از طینت اهل کفر با طینت او مخلوط شده زدوده گردد، و نیز قلب او را شستشو داده و سینهاش را گشاده گردانند و سرشار از ایمان سازند، پس خدا را ملاقات کند در حالی که از آنچه بدن ها و قلب ها با آن مخلوط هستند پاک و منزه باشد ، و برای او نوشته شود که در مورد اهل بیتش و هزار نفر از برادران ایمانی خود بتواند شفاعت کند، و نماز بر او را ملائکه به همراه جبرئیل و ملک الموت عهده دار شوند و کفن و حنوط او از بهشت آورده شود، و قبرش توسعه داده شود و چراغ هایی در آن قرار داده شود و دری از بهشت برای او گشوده شود و
ص: 36
فرشتگان برایش تحفه هایی از بهشت آورند، و بعد از هجده روز به حظيرة القدس بالا برده شود، پس پیوسته در آن جا با اولیاء الهی باشد تا آن نفخهای که با دمیدن آن چیزی باقی نماند دمیده شود، در نفخه دوم که از قبر بیرون آید اول کسی که با او مصافحه کند رسول خدا صلی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السلام و اوصیاء هستند که به او بشارت دهند و به او بگویند: همراه با ما باش ، و سپس او را در کنار حوض آورند و از آن به او بیاشامند و هر کس را که دوست بدارد از آن سیراب سازد.
عرض کردم: کسی که به خاطر زیارت گرفتار زندان شود چه پاداشی دارد؟ امام علیه السلام فرمود:
به تعداد هر روزی که زندان کشیده و غمناک بوده ، یک شادی و سرور تا قیامت به او داده شود و اگر اضافه بر زندان رفتن کتک نیز خورده، و در مقابل هر ضربه ای که به او زده شده یک حوریه و در مقابل هر دردی که بر پیکرش وارده شده هزار هزار حسنه به او داده شود، هزار هزار گناه از او محو شود و هزار هزار مرتبه درجه اش بالا رود، و از کسانی باشد که با رسول خدا گفتگو کند تا از حساب فارغ گردد و حاملان عرش با او مصافحه کنند و به او بگویند: آنچه دوست داری درخواست کن.
آنگاه کتک زننده او برای حساب آورده شود، پس بدون اینکه سؤالی از او پرسیده شود و به حسابش رسیدگی شود دو بازوی
ص: 37
او را گرفته و او را به فرشته ای تحویل دهند، و آن فرشته به او شربتی از حمیم یعنی آب سوزنده و داغ جهنم و شربتی از غسلین (آب چرک و کثافتی که از دوزخیان جاری است) می چشاند ، آنگاه بر قطعه ای از آتش قرار داده شود و به او گفته شود: بچش آنچه را که پیشاپیش فرستادی با کتکی که به آن شخص زدی .
و آن کتک خورده را کنار جهنّم آورند و به او گفته شود: به کتک زننده خود نگاه کن و ببین چه بر سر او آمده و آیا سینه ات شفا یافت با این قصاصی که به خاطر تو از او شد؟ می گوید: حمد و ثنا خداوند را که برای من و فرزند رسول خدا از او انتقام گرفت . (1)
کسانی که به زیارت اهل بیت علیهم السلام شرفیاب می شوند از جهت ایمان و اعتقاد و معرفت و یقین تفاوتهای بسیار زیادی دارند. هدف بعضی از زائران که به بارگاه ملکوتی اهل بیت علیهم السلام شرفیاب می شوند، بر آورده شدن حاجتهای شخصی خودشان می باشد. این گونه افراد هر چند مانند عده ای دیگر که قصدشان از سفر به اماکن مقدسه فقط تفریح است، نمی باشند زیرا هدف آن ها از
ص: 38
مسافرت، زیارت است نه تفریح ؛ ولی زیارت را به خاطر انجام وظیفه نسبت به اهل بیت علیهم السلام انجام نمی دهند، بلکه به جهت گرفتن حاجت های شخصی خودشان و گشوده شدن گره هایی که در زندگی آن ها وجود دارد به زیارت می روند.
توسّل این گونه افراد در حرم های مطهر به اهل بیت علیهم السلام ، دلالت بر آن دارد که آن ها معرفت نسبی به مقام عظيم ولایت خاندان وحی علیهم السلام دارند.
این اعتقاد قلبی، انگیزۀ آنان برای تشرّف به بارگاه ملکوتی اهل بیت علیهم السلام و توسل به آن بزرگواران می شود. اعتقاد این دسته از زوّار به قدرت اهل بیت علیهم السلام در گره گشایی از مشکل آنان ، سبب می شود که آن ها دست به توسّل زده و به امید نگاه کیمیا اثر آن بزرگواران، گره مشکل آنان باز شده و گرفتاری آن ها برطرف شده و حاجت هایشان روا گردد.
این گونه زائران بر اثر اعتقاد نسبی آن ها به مقام ولایت، بی بهره از ثواب زیارت نمی مانند و انوار پر فروغ مقام ولایت بر آن ها می تابد و در جان و روح آنان تأثیر می گذارد، هر چند آن ها متوجه به این نعمت بزرگ نشوند.
ص: 39
درباره زیارت به دو امر اساسی باید توجه داشته باشیم:
1 - مقام ولایت شخصیت بزرگواری که زیارت می شود.
2 - میزان معرفت زائری که آن بزرگوار را زیارت می کند.
معرفت و شناخت زائر به مقام شخصی که زیارت می کند و درجه آگاهی او نسبت به مقام شخصیتی که زیارت می شود، در زیارت او بسیار اثر دارد.
توجه به این دو نکته در کسب آثار زیارت بسیار مؤثر است.
شخصیتی که زیارت میشود چه امام باشد و دارای مقام عظیم ولایت و امامت ، و یا یکی از اولیاء و پیامبران الهی باشد، کسی که به زیارت آن بزرگواران میرود باید توجه داشته باشد با چه مقامی صحبت می کند؟ چه کسی را زیارت می کند؟ و با چه شخصیتی درد دل می کند؟
بدیهی است توجه زائرین به این دو نکته، متفاوت است.
توجه داشتن به این دو نکته، خیلی از مطالب را روشن می کند و چه بسا زائر با دقت در آنچه گفتیم متوجه شود، چرا از زیارت خود نتیجه کاملی نگرفته و چرا حاجتش روا نشده است؟
ص: 40
همانگونه که قبلاً گفتیم یکی از مطالب مهمی که روایات متعدد دربارهٔ آن وارد شده و در کتابهای معروف علمای شیعه به آن تصریح شده است، گریه آسمان و زمین برای امام حسین علیه السلام است .
توجه به این واقعیت، تأثیر بسیار زیادی در معرفت و در کیفیت زیارت زائرین دارد به این جهت در اینجا به ادامه در پیرامون این مطلب می پردازیم:
هر چند گریه آسمان و زمین برای شهادت امام حسین علیه السلام بسیار مهم است ولی آنچه مهم تر از آن می باشد، این است که عرش الهی به سبب شهادت آن بزرگوار به لرزه در آمده و نه تنها آسمان و زمین ؛ بلکه شهادت امام حسین علیه السلام در عرش خداوند نیز اثر گذارده است. در زیارت آن حضرت می خوانیم:
اقشعرت له اظلة العرش (1)
اظله عرش خداوند برای او به لرزه در آمد.
این جمله گواه بر این است که مصائبی که بر وجود ظاهری و جسد امام حسین علیه السلام واقع شده به دلیل عدم جدایی وجود ظاهری از وجود باطنی آن حضرت، اینگونه در عرش الهی، و آسمان ها و
ص: 41
زمین و اهل آن ها اثر گزارده است.
بنابراین کسی که به زیارت امام حسین علیه السلام شرفیاب می شود و توفیق حضور در آن مکان باصفا را پیدا می کند ، اگر توجه به عظمت وجود ظاهری آن حضرت که جدا از وجود باطنی ایشان نیست - داشته باشد، نتیجه بسیار بیشتری از زیارتی که انجام می دهد به دست می آورد.
این یک حقیقت واضح و آشکار است که کسی که خود را در حضور پیکری خونین می بیند که تا بر عرش الهی تأثیر گذار است، به خوبی می تواند این حقیقت را در قلب خود جای دهد و یقین کند که امام حسین علیه السلام قدرت دارند و می توانند بزرگ ترین حاجت ها و خواسته های او را عنایت کنند.
بدیهی است چنین یقین و ایمان و اعتقادی در مستجاب شدن دعای آنان در آن حرم نورانی اثر بسیاری دارد.
نکته دیگری که سزاوار است به آن توجه داشته باشیم، این است زائری که با توجه به آنچه گفتیم امام حسین علیه السلام را زیارت می کند، علاوه بر ازدیاد یقین و ایمان؛ معرفت و مودت او نیز به امام حسین علیه السلام بیشتر می شود و محبت شدیدی را که اجر رسالت است به دست می آورد.
کلام رسول خدا صلى الله عليه وسلم که قبلاً نقل کردیم: «الزيارة تنبت المودة»
ص: 42
«زیارت سبب ایجاد مودت می شود» برای چنین زائری تحقق پیدا می کند .
در باب معرفت به مقام اهل بیت علیهم السلام روایات زیادی وجود دارد. در اینجا یکی از آن ها را نقل می کنیم، زائر امام حسین علیه السلام یا هر یک از معصومین علیهم السلام می تواند با اعتقاد و توجه به این روایت هر یک از آن بزرگواران را زیارت کند .
اکنون روایت جالبی را که امام صادق علیه السلام به یکی از اصحاب خاص خود یعنی جناب مفضّل درباره معرفت به مقام اهل بیت علیهم السلام فرموده اند نقل می کنیم :
در کتاب «مصباح الأنوار» از مفضّل نقل کرده است که گفت : روزی خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم، آن حضرت به من فرمود:
ای مفضّل ؛ آیا محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام را آن طور که باید شناخته ای و به حقیقت معرفت آن ها رسیده ای؟
عرض کردم: ای سرور من، حقیقت معرفت آن ها چگونه است؟ فرمود:
یا مفضّل ؛ من عرفهم كنه معرفتهم كان مؤمناً في السنام الأعلى.
ای مفضّل ؛ هر کس آن ها را به حقیقت معرفت بشناسد مؤمن
ص: 43
است و در درجات بالای ایمان قرار دارد.
مفضّل می گوید: عرض کردم: ای سرور من، آن را به من بشناسان .
فرمود: یا مفضّل ؛ تعلم أنّهم علموا ما خلق الله عزّوجلّ وذرأه وبرأه وأنّهم كلمة التقوى، وخزان السماوات والأرضين والجبال والرمال والبحار، وعلموا كم في السماء من نجم وملك، ووزن الجبال وكيل ماء البحار وأنهارها وعيونها؛ وما تسقط من ورقة إلا علموها، ولا حبة في ظلمات الأرض ولا رطب ولا يابس إلا في کتاب مبين وهو في علمهم وقد علموا ذلك.
ای مفضّل ؛ بدانی آن ها آنچه را که خداوند آفریده و از عدم و نیستی به وجود آورده است می دانند، آن ها مظهر تقوا و خزانه دار آسمان ها و زمین ها و کوه ها و صحراها و دریاها هستند، و می دانند چه مقدار ستاره و چه اندازه فرشته در آسمان است، وزن کوه ها و اندازه آب دریاها و رودخانه ها و چشمه ها را می دانند، هر برگی از درختی میافتد آن را خبر دارند، هر دانه ای که در تاریکی های زمین قرار گرفته آن را می دانند، و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتاب مبین یعنی در علم آن ها نقش بسته و آن را می دانند.
عرض کردم: ای سرور من ؛ آن را فهمیدم و اقرار کرده و به آن ایمان آوردم.
حضرت فرمود: بلی درست گفتی ای مفصل ، ای بزرگوار، ای
ص: 44
نعمت داده شده و ای پاکمرد، پاک شدی و بهشت برای تو و دیگر اشخاصی که چنین ایمانی داشته باشند گوارا باد . (1)
در هنگام زیارت توجه به حقایقی که در این روایت بیان شده است، قلب انسان را از انوار درخشان اهل بیت علیهم السلام بیشتر روشن می کند؛ زیرا اعتقاد به حقایقی که در این روایت ذکر شده ایمان زائر را بالا می برد و همانگونه که امام صادق علیه السلام در ابتدای فرمایش خود فرموده اند: کسی که آنان را به حقیقت معرفت بشناسد مؤمن است و در درجات بالای ایمان قرار دارد.
با این بیان روشن میشود اگر کسی این گونه امام حسین علیه السلام یا یکی از ائمه علیهم السلام را زیارت کند روایت «من زاره عارفاً بحقه» «کسی که آن حضرت را با معرفت به حق ایشان زیارت کند» شامل حال او می شود.
امام صادق علیه السلام در مصلای خود نماز خواندند و چون نمازشان تمام شد این گونه دعا کردند:
... أَللَّهُمَّ إِنَّ أَعْدَاءَنَا عَابُوا عَلَيْهِمْ خُرُوجَهُمْ فَلَمْ يَنْهَهُمْ
ص: 45
ذَلِكَ عَنِ النُّهُوضِ وَالشُّخُوصِ إِلَيْنَا خِلافاً عَلَيْهِمْ، فَارْحَمْ تِلْكَ الْوُجُوهَ الَّتِي غَيَّرَتْهَا الشَّمْسُ وَارْحَمْ تِلْكَ الْخُدُودَ الَّتِي تَقَلَّبَ عَلَى قَبْرِ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامِ، وَارْحَمْ تِلْكَ الْأَعْيُنَ الَّتِي جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا، وَارْحَمْ تِلْكَ الْقُلُوبَ الَّتِي جَزِعَتْ وَاحْتَرَقَتْ لَنَا، وَارْحَمْ تِلْكَ الصَّرْخَةَ الَّتِي كَانَتْ لَنَا. أَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَوْدِعُكَ تِلْكَ الْأَنْفُسَ وَتِلْكَ الْأَبْدَانَ حَتَّى تُرَوِّيَهُمْ مِنَ الْحَوْضِ يَوْمَ الْعَطَش.
... خدایا دشمنان ما خروج ایشان را مورد ملامت و سرزنش خویش قرار دادند ولی مانع آن ها از این حرکت نشد و با آن ها مخالفت کرده و به سوی ما سفر نمودند، پس تو این چهره ها را که تابش آفتاب آن ها را تغییر داده مورد ترحم قرار بده ، این گونه ها را که بر روی قبر ابی عبدالله علیه السلام گذاشته می شود و برداشته می شود مورد ترحم قرار بده، این دیدگانی را که از روی محبت بر ما اشک آن ها جاری گشته مورد ترحم خویش قرار بده، این دل هایی را که به جزع افتاده و به خاطر ما سوخته اند مورد ترحّم خویش قرار بده، این ناله ها و فریادها را که به خاطر ما بلند شده مورد ترحم خویش قرار بده، خدايا من این بدن ها و این ارواح را نزد تو به ودیعه قرار می دهم تا در روز عطش از حوض کوثر سیراب فرمایی.
ص: 46
پیوسته امام علیه السلام این گونه دعا می کرد در حالی که در سجده بود. (1)
هر کس از زائرین دارای او صافی باشد که در دعا ذکر شده، ودیعه امام صادق علیه السلام نزد خداوند خواهد بود تا خداوند او را از حوض کوثر سیراب گرداند. و همچنین از دعا استفاده می کنیم که اشک ریختن و بی تابی کردن و سوزش دل و ناله و فریاد از اسباب نزول رحمت الهی به سوی زائران است.
بنابر گفتار امام صادق علیه السلام در این دعا بی تابی و فریاد زدن در هنگام زیارت نه تنها اشکالی ندارد، بلکه سبب نازل شدن رحمت خداوند می شود.
نکته جالبی که از این دعا استفاده می کنیم این است که زائرین در حال زیارت باید به گونه ای باشند که توجه شدید به امام حسین علیه السلام داشته باشند به قدری که بی تابی و فریاد زدن بعضی از زائرین، توجه آن ها را به امام حسین علیه السلام کم نکند و سعی کنند قلب خود را متوجه به فریاد زدن یا بی تابی سایر زائرین نکنند و حالت حضور خود را از دست ندهند.
ص: 47
بنابراین زائرین کربلا باید به عظمت امام حسین علیه السلام توجه داشته باشند و بدانند مکانی که موجودات عوالم هستی از عرش تا فرش آرزوی تشرف به آن مکان مقدس را دارند، باید شدیداً در حفظ احترام آن بکوشند؛ و سعی کنند فکرشان در آن حرم شریف متوجّه به امور دیگر نشود.
«زیارت آن حضرت الآن افضل است از زیارت ائمه علیهم السلام در حیاتشان، مثلاً هر گاه حضرت صادق علیه السلام در حیات بود، و تو به زیارت او می رفتی ، و با او سخن می گفتی ، و او با تو سخن می گفت به فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام در این زمان نمی رسید؛ چنانکه ابن ابی یعفور روایت نموده که عرض کردم به حضرت صادق علیه السلام ، چون به زیارتش رفتم که شوق زیارت تو مرا به این زحمت و مشقت انداخت، که به خدمت آمدم، فرمود: شکایت از خدا نکن، چرا به زیارت کسی که حق او بر تو عظیم تر است از حق من نرفتی؟ راوی می گوید: این کلام بر من سخت تر آمد از آنکه فرمود: به خدا شکایت مکن، عرض کردم: کیست که حق او عظیم تر است بر من از حق شما؟ فرمود: حسین بن علی علیهما السلام ، اگر به زیارت او رفته بودی، و دعا می کردی و شکایت از حال خود
ص: 48
این مطلب را که مرحوم شیخ جعفر شوشتری نقل کرده اند و به فرمایش امام صادق علیه السلام مستند نموده اند بسیار با اهمیت است. هرچند این گونه مطالب بالاتر از سطح درک ما می باشد؛ ولی بزرگانی همچون مرحوم آیة الله شیخ جعفر شوشتری و علامه امینی این گونه مطالب مهم را درک می کنند و به آن اهمیت می دهند.
بدون شک یکی از زائرین با معرفت امام حسين علیه السلام ، مرحوم علامه امینی است .
نتیجه هایی که ایشان از زیارت های ائمه علیهم السلام به دست آورده اند، گواه بر این است که ایشان از زائرین با معرفت بوده اند، به جریانی که نقل می کنیم توجه کنید. پس از نقل این جریان ما به توضیح آن می پردازیم .
فرزند علامه می گوید: «شبی ایشان را در خواب دیدم، دست ایشان را بوسیدم و عرض کردم: پدر جان! باعث نجات شما چه
ص: 49
بود؟ ایشان می خواست مرا آزمایش کنند. فرمود: چه می گویی؟ عرض کردم: آقا جان! باعث نجات شما در آنجا چه بود؟! باز هم تأملی کرده، فرمودند: چه می گویی؟ عرض کردم: آقا جان! شما الان بین ما نیستید، به عالم دیگری منتقل شده اید، باعث نجات شما در آنجا «الغدیر» بود؟ «شهداء الفضيله»، «كامل الزيارات»، «ادب الزائر»، «تفسیر سوره الفاتحه»، «سیرتنا و سنتنا»، کدام بود؟ ایشان متوجه شد. تأملی کرده سپس فرمود: زيارة الحسين علیه السلام ، زيارة الحسين علیه السلام ، زيارة الحسين علیه السلام . عرض کردم: آقا، روابط ایران و عراق، تیره است، به زیارت حرم مقدس امام حسين علیه السلام دسترسی نداریم. فرمود: در تهران، همین مجالسی که می گیرید و به ابی عبدالله متوسل می شوید، همین ثواب را در نامه اعمال تو قید می کنند. پسرم، زیارت عاشورا را فراموش نکن، زیارت عاشورا، زيارت عاشورا. (1) عرض کردم: آقا! سی سال، چهل سال است روزی سه یا چهار مرتبه زیارت عاشورا می خوانم. فرمود: با این
ص: 50
همه، زیارت عاشورا را ترک مکن». (1)
مرحوم علامه امینی چگونه توانستند کتاب الغدیر را بنویسند، تصمیم و اراده ایشان برای تألیف الغدیر از کجا شروع شد. در پاسخ به این سؤال می گوییم. زیارت های علامه امینی الهام بخش ایشان برای نگارش کتاب الغدیر شد و به این جهت اصل توفیق ایشان به نوشتن این کتاب زیارت های ایشان بوده است. پس زیارت های ایشان عامل نوشتن کتاب الغدیر شده است. اکنون به این مطلب در کلام مرحوم علامه امینی توجه کنید:
رئيس محترم بنیاد بین المللی نهج البلاغه می نویسد:
«توفیق بزرگی برای صاحب این قلم دست داد تا که دو جلسه تقریباً سه ساعته در خدمت علامه امینی بودم. علامه در طی این مدت راز دل بگشاد و از سینه سوخته و قلب پر التهابش در بیان آنچه بدان عشق می ورزید و زندگی شریفش را در آن صرف کرد، نکات مهم و برجسته ای ابراز داشت.
آغاز سخن از اینجا بود که از ایشان پرسیدم چه شد که جنابعالی به فکر تالیف کتاب نفیس الغدیر افتادید و از بین موضوعات متنوع
ص: 51
و متعدد این موضوع را انتخاب کردید؟ ایشان در جواب فرمود: روزی به حرم حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام مشرف شدم و در کنار ضريح عرض کردم من سال ها است که در خدمت شما و در حوزه علمیه نجف اشرف درس خواندم و درس دادم ولی درخواست دارم که کاری را به من واگذار فرمایید تا انجام دهم.
خواسته پر معنی و پرانگیزه ای بود، یعنی آن همه تلاش علمی در حوزه علم و فقاهت و دیگر علوم اسلامی، ایشان را قانع نکرده بود و روح پل التهاب و استعداد وافر و دانش گرانبهایی که به دست آورده بود باید در آوردگاهی عظیم به کار گرفته شود که ثمره آن در سطوح گسترده منتشر و مورد استفاده قرار گرفته و خلأ مهمی را پر نماید. در هر صورت ایشان فرمود پس از خروج از حرم مطهر علوی این فکر در ذهن درخشید که درباره واقعه تاریخی غدیر خم و فرهنگ برخاسته از آن که رشته امامت و ولایت است، وارد شوم و این واقعیت اساسی و مظلوم را به گوش جهانیان برسانم.
در واقع می توان گفت: تألیف کتاب گرانقدر الغدير الهامی از سوى صاحب ولایت و القایی از آن مرکز نور و معنویت بود و همان پشتوانه ای قوی برای علامه امینی شد که از هیچ تلاشی مضایقه نکند.
وی اوّلین عنایت علوی را اینگونه شرح دادند: جلد نخست
ص: 52
الغدیر که چاپ شد طبق موازین دولت عراق باید هفت اداره نظر خود را درباره آن می دادند تا مجوز نشر صادر گردد کتاب که به آن ادارات داده شد مورد تصویب قرار نگرفت و طی نامه ای که برای من ارسال شد با صراحت بیان کرده بودند که مجوز و حق نشر این کتاب را ندارید. این نامه روی میز بود و من در فکر چاره بودم، بعد از مدتی مجدداً نامه را خواندم و متوجه شدم تغییری در متن نامه تایپ شده حاصل گشته، بدون آنکه کسی در آن دست برده باشد. آن هم دقیقا همان تغییر مهم و اساسی بود که نشر کتاب را ممنوع کرده بود. بعد از دقت زیاد متوجه شدم گویا حشره ای روی آن حرف، نقطه ای ایجاد کرده بود و عیناً مطابق حروف دیگر نامه است که درست معنا را 180 درجه عوض کرده و مفهوم تغییر نامه، مجوز کتاب بود. ایشان فرمود من خوشحال شدم و دستور انتشار کتاب را دادم. بلافاصله پس از انتشار جلد اوّل الغدير ادارات مربوطه به جنب و جوش افتاده و مرا احضار کردند، من هم نامه را بردم و ارائه کردم و گفتم خود شما این مجوز را داده اید آن ها با کمال تعجب دیدند که نامه اصالت دارد و دستکاری نشده و سرانجام مجبور شدند، بپذیرند که خودشان مجوز نشر را صادر کردند.» (1)
ص: 53
پس از القایی که در ذهن مرحوم علامه امینی بعد از زیارت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام ایجاد شده، در نوشتن کتاب الغدیر نیز بارها مورد توجه خاص حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام شدند تا توانستند کتاب عظیم الغدیر را بنویسند و آن را منتشر نمایند.
محقق طباطبایی نقل کرده است: آن زمان که بعد از جنگ بود و کاغذ کوپنی بود تهیه کاغذ خیلی سخت بود. ایشان فرمودند: «من برای تهیه کاغذ به بغداد رفتم و با مرحوم شيخ محمدرضا مظفر ملاقات کردم، به من گفت: برای چه آمدی؟ گفتم: برای کاغذ. گفت: چقدر کاغذ می خواهی؟ گفتم: سیصد بند کاغذ می خواهم. ایشان فرمود: من با همۀ روابطم پانزده بند کاغذ می خواهم برای السقيفة ، - السقيفة را ایشان میخواست چاپ کند - و الان یک ماه است که دارم دوندگی می کنم و هنوز دستم به جایی نرسیده است!»
ایشان (مرحوم علامه) فرمودند: «من فردا می روم. ما ارباب داریم» .
ایشان فرمودند: «من رفتم مرکز این کار. مسئول آنجا از من پرسید: چقدر کاغذ می خواهی؟ گفتم: سیصد بند. گفت اینجا تحویل می گیری یا به نجف بفرستیم؟ گفتم: اگر به نجف بفرستید
ص: 54
که خیلی بهتر است. من آدرس چاپخانه را دادم و پولش را پرداختم و بیرون آمدم. بعد به آن آقا اعتراض شده بود که سیصد بند یک ج چطور کاغذ دادی؟ او گفته بود که این آقا وقتى جلوى من قرار گرفت، به من حالتی دست داد که اگر هر چه کاغذ می خواست ، من بایستی می دادم و ایشان سیصد بند خواست و من هم سيصد بند دادم» . (1)
شیخ آقا بزرگ تهرانی از علمای نامی شیعه است و صاحب تألیفات متعددی می باشد ، ایشان می فرماید:
بعد از اینکه به محتوی و عظمت علمی کتاب الغدیر علامه پی بردم، دست به دعا برداشته و از خدا طلب نمودم که بقیه عمر مرا به علامه امینی ببخشد، تا ایشان صورت واقع به الغدیر دهد، و این تقریظ را به علامه امینی نوشتم:
من از وصف این کتاب قیم قاصر هستم، و شأن «الغدیر» بالاتر از این است که بشود آن را توصیف نمود؛ تنها عملی که از دست بنده می آید این است که از خدا می خواهم عمر مؤلّف را طول دهد و عاقبت ایشان را ختم به خیر نموده و با خلوص نیت از خدا
ص: 55
می خواهم که بقیه عمر مرا به عمر شریف مؤلّف اضافه کند.
ایشان در وصف علامه می نویسد: از خصوصیات علامه ، محبّت و ارادت کامل به آل محمد صلى الله عليه وسلم می باشد که زبان زد همه است و می توان گفت: الغدیر اثری از آثار آن محبت ها می باشد و به خاطر همین علاقه به اهل بیت علیهم السلام است که ایشان، علاقه خاصی به شنیدن مصائب امام حسین علیه السلام و اصحابش دارند و بر مصائب امام حسین علیه السلام با صدای بلند گریه می کند و خطبا و حاضرین مشاهده می کنند که در حین ذکر مصیبت ، حال ایشان متغیر می شود و از گریه ایشان همه متأثر می شوند و به گریه ایشان ، گریه می کنند. به حقیقت می توان گفت: مجلسی که ایشان در آن مجلس حاضر است و ذکر مصیبت آل محمد علیهم السلام می شود، گویا یکی از آل محمد علیهم السلام در آن مجلس حاضر می باشد، و این حالت در ایشان به اوج خود می رسد، زمانی که خطیب، مصیبت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله عليها را بیان می کند، در این زمان صورت ایشان سرخ می شود و گریه می کند، همانند کسی که به ناموس او اهانت شده باشد ...(1)» (2)
در عبارت شیخ آغا بزرگ تهرانی - که از بزرگ ترین و
ص: 56
معروف ترین علمای شیعه است - دربارهٔ علامه امینی دقت کنید که ایشان می فرماید به حقیقت می توان گفت: «مجلسی که ایشان در آن مجلس حاضر است و ذکر مصائب آل محمد علیهم السلام می شود، گویا یکی از آل محمّد علیهم السلام در آن مجلس حاضر می باشند» همانگونه که مجلس عزایی که ایشان در آن شرکت می کنند با مجالس عادی فرق دارد ، زیارت ایشان هم با زیارت افراد عادی متفاوت است . و همانگونه که زیارت آن ها با زیارت افراد عادی فرق می کند، آثار زیارت آن ها نیز با آثار زیارت دیگران فرق می کند. و کتاب «الغدیر» یکی از آثار همان زیارت هایی است که با زیارت دیگران فرق دارد.
و برخی از افراد از اینکه زیارت امام حسین علیه السلام علت نجات مرحوم علامه امینی باشد تعجب می نمایند و درباره آن سئوال کنند و می گویند کسی که کتابی همچون الغدیر نوشته است، چگونه ممکن است زيارة الحسين علیه السلام سبب نجات او باشد و کتاب الغدیر با آن همه عظمتش وسیله نجات ایشان نباشد، مگر عظمت زيارة الحسين علیه السلام بیشتر از عظمت کتاب الغدیر است؟
برای روشن شدن این مطلب تذکر نکاتی لازم است، تا روشن شود، چرا مرحوم علامه امینی درباره چگونگی نجات خود، زیارة الحسين علیه السلام را بیان فرموده اند.
اگر محبّ در مقام محبّت به مراحل عالی راه یافت و قلب خود
ص: 57
را که حرم الله است، سرشار از محبّت خداوند و اهل بیت عصمت علیهم السلام نمود؛ تا وقتی که محبت شدید آنان را در دل دارد، امکان تنزّل در او وجود ندارد.
تنها موردی که برای محبّین امکان استبدال وجود دارد، موردی است که آنان اصل محبّت را یا شدّت آن را از دست بدهند و گرنه تا وقتی که محبت در قلب محب ریشه دوانده است ، او در مسیر ترقی و تکامل قرار دارد نه تنزّل و سقوط.
راز این نکته آن است که، تا وقتی محبّت و شوق شديد وجود دارد، محبّ را به سوی محبوب جذب می کند و آن گاه که او مجذوب محبوب شد، ظرفیت در او پیدا می شود و آثار و صفات محبوب در محبّ آشکار می شود.
از این جهت در روایت محبّت خدا و اولیاء خدا را، بهترین راه و بی خطرترین سیر برای افرادی که مایل به سیر و سلوک هستند، معرفی نموده اند.
در بعضی از روایات محبّین مقدّم بر همه افراد دیگر ذکر شده اند؛ همان طور که در اخبار حضرت داود آمده است که خداوند می فرماید:
ما أَحَبَّنِي أَحَدٌ أَعْلَمُ ذلِكَ يَقيناً مِنْ قَلْبِهِ إِلا قَبِلْتُهُ لِنَفْسِي وَأَحْبَبْتُهُ حُبّاً لا يَتَقَدَّمُهُ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِي مَنْ
ص: 58
طَلَبَنِي بِالْحَقِّ وَجَدَنِي وَمَنْ طَلَبَ غَيْرِي لَمْ يَجِدْني... (1)
دوست ندارد مرا احدی که بدانم واقعاً این محبّت از قلب او سرچشمه می گیرد، مگر آن که او را برای خود می پذیرم و دوست دار او می شوم؛ بطوری که احدی از خلق من، بر او مقدم نمی شود. کسی که حقیقتاً مرا طلب کند ، می جوید مرا و کسی که غیر مرا طلب کند ، مرا نمی یابد.
از این حدیث قدسی متوجه می شویم، کسانی را که امام زمان عجل الله تعالى له الفرج - که جانشین و نماینده خداوند می باشند - به عنوان خدمتگزار خود قبول فرموده اند و آنان را از میان مردم به نعمت مصاحبت خود مشرف ساخته و بر دیگران مقدم نموده اند، کسانی هستند که در راه محبّت از همه مردم پیشقدم تر و به عالی ترین مراحل محبّت نائل شده اند.
حضرت امام صادق علیه السلام در ضمن روایت مهمی درباره کسانی که به کمال محبت رسیده اند، می فرمایند:
«جعل شهوته و محبّته فى خالقه» (2)
یعنی میل و محبّت خودش را در خالق خودش قرار می دهد.
حضرت امام صادق علیه السلام یکی از صفات جناب سلمان را - که به
ص: 59
كمال محبت و مودت رسیده بود - اینگونه بیان می فرمایند :
«ایثاره هوى اميرالمؤمنين علیه السلام على هوى نفسه» (1)
او میل و خواسته امیرالمؤمنین علیه السلام را بر میل خود ایثار می نمود.
به همین جهت به نقطۀ علم راه یافته بود و دارای اراده و قدرت شده بود.
درباره آثار محبت شدید روایتی بسیار مهم از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند:
حبّ الله اذا اضاء على سرّ عبد اخلاه عن كلّ شاغل .... (2)
هرگاه محبت خداوند بر سر و باطن بنده ای بتابد و روشن کند ، باطن او را از هر چیزی که او را به غیر مشغول می کند خالی می نماید .
بنابراین نباید عموم افراد زیارت خود را قیاس کند با زیارت شخصیت هایی که محبّت خداوند و اهل بیت علیهم السلام تمام وجودشان را فرا گرفته است
شخصیت هایی همچون علامه امینی قلب خود را پاک نموده و
ص: 60
وجود خود را از اموری که آن ها را به غیر، متوجه می سازد، دور نموده اند. و به همین جهت به این بزرگواران در زیارت ها عنایت هایی می شود که برای ما قابل درک نیست.
زائرین بزرگواری که سوخته اند و خود را ساخته اند وقتی به حرم های اهل بیت علیهم السلام و شرفیاب می شوند چون خداوند باطن آن ها را از هر فکری که بازدارنده باشد خالی می کند، وجود جسمی و باطنی آنان در آن مکان های مقدس وجود دارد، بر خلاف بعضی از زوّار که ممکن است در زیارت هایی که انجام می دهند جسم آن ها در حرم و فکر آن ها در خارج از حرم است.
علت آن یکی این است که معرفت ما نسبت اهل بيت علیهم السلام كم است و مطلب مهم دیگر این است که ما در هنگام زیارت به عظمت حرم هایی که شرفیاب می شویم درست توجه نمی کنیم. به این جهت به جای این که قلب و فکر ما جذب آن مکان های مقدس شود، حواس ما به امور دیگر متوجه می شود. هر چه قدر معرفت ما به حرم های مطهر اهل بیت علیهم السلام بیشتر باشد، قلب ما در هنگام تشرف بیشتر جذب آن مکان های با عظمت می شود و بهتر می توانیم با فکر متمرکز و توجه بیشتر، زیارت را انجام دهیم.
به این جهت سزاوار است پس از آن که مقداری درباره آثار معرفت اهل بیت علیهم السلام سخن گفتیم درباره عظمت آن مکان های
ص: 61
مقدس نیز مطالبی را بیان کنیم.
برای آگاهی و شناخت عظمت حرم های معصومین علیهم السلام و امام زادگان والامقام، جریانی را از بنی اسرائل که در قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام وارد شده نقل می کنیم و بعد از توضیح و نتیجه گیری از آن ، به بیان عظمت حرم های مطهر و نتیجه شوم بی اعتنایی به آن مکان های مقدس می پردازیم.
اکنون به نقل اصل جریان می پردازیم تا با دقت در آن، به نتیجه گیری مهمی درباره احترام حرمهای اهل بیت علیهم السلام و نتیجه شوم بی اعتنایی به آن ها دست یابیم :
در بنی اسرائیل صندوقی وجود داشته است که در قرآن کریم از آن، به عنوان تابوت یاد شده است، در میان آن صندوق، شکسته های الواح تورات، عصای حضرت موسی و کفشهای او و مقداری دیگر از بازمانده آل موسی و آل هارون وجود داشته است و همچنین در آن شیئی از سوی خداوند قرار داشته که آرام بخش بنی اسرائیل بوده است. آن صندوق در هر خاندانی بود نبوّت و
ص: 62
حکومت بنی اسرائیل در اختیار او قرار می گرفت.
چون بنی اسرائیل شرارت ورزیدند و به شرک و بت پرستی گرویدند و به آن صندوق و سایر مقدسات دینی استخفاف نمودند خداوند عمالقه را بر بنی اسرائیل مسلّط نموده بسیاری از آن ها را کشتند و اموال آن ها را غارت نموده و صندوق را هم بردند.
بنی اسرائیل همچنان زیر بار ظلم و ستم عمالقه می سوختند، تا به پیامبر خود پناه بردند و از او کمک خواستند.
هنگامی که طالوت به پادشاهی منصوب شد برای اثبات سلطنت او ملائکه مأمور شدند که آن صندوق را نزد بنی اسرائیل ببرند. و این معجزه از جانب پیغمبر آنان بود برای اثبات اینکه طالوت منصوب از جانب پروردگار است. (1)
امام صادق علیه السلام در این باره می فرمایند :
وَكَانَ التَّابُوتُ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ ﴿فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ﴾ (2) وَقَدْ كَانَ رُفِعَ بَعْدَ مُوسَى علیه السلام إِلَى السَّمَاءِ لَمَّا عَمِلَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ بِالْمَعَاصِي فَلَمَّا غَلَبَهُمْ جَالُوتُ وَسَأَلُوا النَّبِيَّ أَنْ يَبْعَثَ إِلَيْهِمْ مَلِكاً يُقَاتِلُ
ص: 63
فِي سَبِيلِ اللَّهِ تَقَدَّسَ وَجْهُهُ بَعَثَ إِلَيْهِمْ طَالُوتَ علیه السلام وَأَنْزَلَ عَلَيْهِمُ التَّابُوتَ وَكَانَ التَّابُوتُ إِذَا وُضِعَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَيْنَ أَعْدَائِهِمْ وَرَجَعَ عَنِ التَّابُوتِ إِنْسَانٌ كُفِّرَ وَقُتِلَ وَلَا يَرْجِعُ أَحَدٌ عَنْهُ إِنَّا وَيُقْتَلُ .
صندوق در بین بنی اسرائیل بود همان طور که خدای عزّوجلّ فرمود: ﴿فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ﴾ و پس از موسی علیه السلام زمانی که بنی اسرائیل آلوده گناه شدند، به آسمان برده شد. و هنگامی که جالوت ایشان را شکست داد و از پیامبر صلی الله علیه وآله تقاضا کردند که امیری نیک سیرت برای جنگ در راه خدا بر ایشان بگمارد، خداوند طالوت علیه السلام را و [دوباره] صندوق را به سوی آن ها فرستاد. صندوق، میان بنی اسرائیل و دشمنانشان گذاشته می شد و هر کسی که به صندوق پشت می کرد [و از اعتقاد به آن بر می گشت ] کافر می شد و باید کشته می شد و [ دشمنان نیز که به سمت صندوق می رفتند] احدی از سوی صندوق باز نمی گشت مگر آنکه به قتل می رسید. (1)
امام صادق علیه السلام در روایتی دیگر می فرمایند:
بنی اسرائیل به پیامبرشان گفتند اگر طالوت بر حق است و از جانب خدا می باشد باید نشانه ای داشته باشد.
ص: 64
امام صادق علیه السلام می فرمایند پیامبر بنی اسرائیل به آن ها گفت:
﴿إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ﴾ (1) وَهُوَ الَّذِي كُنْتُمْ تَهْزِمُونَ بِهِ مَنْ لَقِيتُمْ فَقَالُوا إِنْ جَاءَ التَّابُوتُ رَضِينَا وَسَلَّمْنَا.
(نشانه امیری او «طالوت علیه السلام» آن است که آن صندوق از جانب خداوند به سوی شما باز میگردد و فرشتگان آن را حمل می کنند. درون آن تسکین خاطری برای شما از سوی پروردگار و یادگاری از میراث خاندان موسی علیه السلام و هارون علیه السلام نهفته است) و او همان چیزی است که شما می توانید به وسیله ی او ، دشمنانی را که با شما مقابله می کنند شکست دهید. آن ها گفتند: «ما با آمدن صندوق ، راضی و تسلیم (و مطيع طالوت علیه السلام ) خواهیم شد». (2)
به این روایت نیز توجه کنید:
صفوان می گوید: امام رضا علیه السلام فرمودند: که امام باقر علیه السلام چنین می فرمودند:
إِنَّمَا مَثَلُ السِّلَاحَ فِينَا مَثَلُ التَّابُوتِ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ
ص: 65
حَيْتُمَا دَارَ التَّابُوتُ أُوتُوا النُّبُوَّةً وَحَيْثُمَا دَارَ السِّلَاحُ فِينَا فَثَمَ الْأَمْرُ. قُلْتُ: فَيَكُونُ السِّلَاحُ مُزَائِلًا لِلْعِلْمِ؟ قَالَ: لا.
مَثَل سلاح - ذوالفقار - در خاندان ما، مثل داستان صندوق است در بنی اسرائیل ؛ هر کجا صندوق دور می زد، نبوت عطا می شد (صندوق به هر که به ارث می رسید، او به نبوّت نیز می رسید) و در میان ما هر کجا سلاح دور زند، امر امامت آنجاست. عرض کردم: «سلاح از علم جدا می شود»؟ [ممکن است سلاح به دست کسی افتد که علم امامت نداشته باشد] فرمود: نه ! (1)
روایات درباره تابوت یا صندوق بنی اسرائیل زیاد است و ما به نقل همین مقدار اکتفا می کنیم. از مجموع آنچه بیان شد استفاده می شود، تا هنگامی که یهود به آن صندوق احترام می گذاردند از بسیاری از بلاها در امان بودند و به خوبی زندگی می کردند، اما از زمانی که صندوق بنی اسرائیل عظمت خود را در نزد آنان از دست داد و به آن توهین نموده و بی اثر دانستند خداوند دشمن را بر آنان مسلّط کرد و به انواع گرفتاری ها و بیچارگی ها مبتلا شدند و آن گاه که از کردار خود پشیمان شدند خداوند پیامبر خود طالوت را به سوی آنان فرستاد و صندوق بنی اسرائیل به آنان بازگشت و طالوت، دشمن آنان جالوت را شکست داد و بنی اسرائیل را از
ص: 66
دست او و لشکریانش نجات بخشید.
اکنون آن صندوق و میراث و آثار بازمانده پیامبران الهی در نزد حضرت بقيّة الله الاعظم امام زمان ارواحنا فداه می باشد و روزگاری که سراسر جهان با ظهور آن حضرت نورانی و عطرآگین می شود، میراث پیامبران الهی بر مردم عرضه می شود.
اکنون باید از آیات و روایاتی که درباره صندوق بنی اسرائیل نقل کردیم نتیجه گیری کنیم. نتیجه ای که باید از آنچه گفتیم بگیریم این است که یهود و بنی اسرائیل فقط یک صندوق و یا تابوت داشتند که در آن پیکر حضرت موسی و هارون نبود، بلکه عصا و زره حضرت موسی و کفش های او و بازمانده ای از حضرت هارون و چند لوح شکسته از قسمتی از تورات وجود داشت و بنی اسرائیل نمیدانند که آن صندوق اکنون در کجاست؟
ولی شیعیان نه یک صندوق، بلکه صندوق هایی دارند که نه تنها برای شیعیان جهان، بلکه برای ملائکه و موجودات آسمانی نیز مقدس، محترم و مطهرند.
تاکنون هزاران هزار نفر از سراسر جهان خود را به نزدیک این صندوق ها رسانده اند و از غم ها و غصه های کشنده به آرامش و آسایش رسیده اند، از فقر و تنگدستی و قرض نجات یافته و
ص: 67
بی نیاز شده اند، از بیماری های مزمن و مرض های هلاک کننده روحی و جسمی رها شده و به صحت و سلامتی دست یافته اند.
نه تنها انسان ها، بلکه ملائکه هفت آسمان و فراتر از آن و مخلوقات دیگر در آسمانها در اشتیاق زیارت جایگاه هایی هستند که این صندوق ها در آنجاها قرار دارند.
در آن صندوق ها نه کفش های حضرت موسی وجود دارد و نه لوح های شکسته قسمتی از تورات.
در آن صندوق ها نه از عصای حضرت موسی خبری هست و نه از زره آن بزرگوار؛ ولی در آن صندوق ها نیرویی وجود دارد که به بیماری ها پایان می دهد، فقر و تنگ دستی ها را برطرف می کند، دشمنی ها را به دوستی تبدیل می کند و به نیستی ها و کمبودهای روحی، هستی و کمال می بخشد.
این صندوق ها بر فراز قبرهایی قرار دارند که در هر یک از آن ها بدن پاک یکی از امامان و یا امامزادگان والامقام قرار دارد. انوار نامرئی آن بدن های مطهر آن چنان زیاد است که نه تنها صندوق ها را ، بلکه ضریح هایی را که صندوق ها را در بر گرفته اند را نیز احاطه کرده است. علاقه فراوان زائرینی که دوست دارند با بوسیدن ضریح ها و دست کشیدن به آن ها خود را متبرک کنند ، به خاطر درخشش همین انوار نامرئی و جاذبه های معنوی است. عده ای دیگر از زوّار که توانایی شرکت در ازدحام جمعیت را ندارند، با
ص: 68
نگاه کردن به ضریح های مطهر آن بزرگواران قلب خود را جلا می دهند .
این انوار پرقدرت معنوی نه تنها ضریح های مطهر ؛ بلکه حرم ها را احاطه کرده و حتی تا شعاع زیادی خارج از حرم ها را نیز فرا گرفته است .
همانگونه که می دانیم حرم ائمه اطهار علیهم السلام جایگاهی معنوی و پاک و مطهر است که شعاع آن تا فاصله زیادی را در بر می گیرد و همچون نورافکنی است که نور آن نه تنها محدوده خود؛ بلکه همانگونه که نورافکن هر چه قوی تر باشد، نور آن قسمت های بیشتری از اطراف خود را روشن می کند. وجود ائمه اطهار علیهم السلام در حرم ها نیز؛ نه تنها اطراف ضریح و نزدیک آن را درخشندگی معنوی می بخشد، بلکه محدوده فراوانی را درخشان می سازد.
در حرم های ائمه اطهار علیهم السلام نه تنها وجود امام علیه السلام در حرم، تأثیر فراوان دارد، بلکه رفت و آمد ملائکه و موجودات معنوی دیگر از آسمان به حرم و از حرم به آسمان در زیادتر شدن معنویت این مکان ها اثر دارد همانگونه که در زیارت جامعه می خوانیم:
ومختلف الملائكة
حرم معصومین علیهم السلام محلّ رفت و آمد ملائکه است.
ص: 69
و از آن مهم تر رفت و آمد، ائمه اطهار علیهم السلام و امامزادگان عظیم الشأن به حرم های یک دیگر، نقش زیادی در طاهر و مطهر بودن آن مکان ها دارد. و این پاکی و مطهر بودن در زائرینی که با قلبی آکنده از محبّت و معرفت به زیارت مشرف می شوند، نیرو و انرژی معنوی می دهد. و وجود آنان را به قدر محبت و مودتشان از آثار منفی دور می سازد.
این تأثیر پذیری در حرم های معصومین علیهم السلام و امامزادگان عظیم الشأن نه تنها در زائرانی که از مقربین هستند و خود از اولیاء الهی می باشند وجود دارد؛ بلکه بسیاری از زائرانی که افرادی معمولی از نظر معنوی می باشند، در این حرم های پاک و پاک کننده، تحت تأثیر معنوی قرار گرفته و حتی از نظر جسمی نیز از مرض ها نجات یافته و از میکروب ها و ویروس ها پاک می گردند.
شاهد ما درباره آنچه گفتیم یکی و دو تا نیست، بلکه هزاران جریان شفایابی در حرمهای ائمه اطهار علیهم السلام و امام زادگان والامقام بر صحت آن گواهی می دهد .
معجزه های بی شماری که در حرم های مطهر واقع شده گواهی می دهند، بیمارانی که بر اثر ویروس و میکروب ها لحظه ای آرامش نداشته اند، چگونه با شفا گرفتن همۀ میکروب ها و ویروس هایی که در وجود آن ها بوده، ریشه کن و ناپدید گردیده و دو مرتبه به
ص: 70
زندگی سالم و آرام بازگشته و از آسایش کامل بهره مند شده اند به گونه ای که گویا هیچ گونه مرضی در آنان وجود نداشته و هیچگونه ویروس و میکروبی در بدن آنان، آن ها را در دوران مریضی از ادامهٔ
زندگی ناامید نکرده است.
علاوه بر همه اینها روایاتی وجود دارد که صریحاً می گوید که حرم ائمه اطهار علیهم السلام امکان امن و طاهر و مطهر می باشد.
خوشبختانه تحقیقات علمی ویژه و همه جانبه ای درباره حرم مطهر امام رضا علیه السلام انجام شد که ثابت می کند میکروب ها هر چند در سطح شهر وجود دارند؛ اما هر چه به طرف حرم امام رضا علیه السلام نزدیک تر شویم، تعداد آن ها کمتر می شود به گونه ای که در اطراف ضریح امام رضا علیه السلام تعداد آن ها نزدیک به صفر می رسد.
اکنون گزیده گزارش مهمّی را در این باره نقل می کنیم که ثابت می کند در ضریح امام رضا علیه السلام او و اطراف آن هیچگونه میکروبی وجود ندارد؛ بنابراین دور نگاه داشتن مردم از ضریح دلیل بر بی توجهی به مقام ولایت اهل بیت علیهم السلام، و یا نادیده گرفتن آنست. اکنون به گزیده ای از این گزارش توجه کنید :
در کتاب «چگونه عقل ما کامل شود» می نویسد:
«شاید این مطلب نه از نظر اعتقادی - که عین اعتقاد ما این است
ص: 71
- بلکه از نظر تجربی تازگی داشته باشد که بدانیم حتى هر چه نزدیک تر به ضریح مقدس حضرت رضا علیه السلام می شویم میزان آلودگی و میکروب های موجود در هوا و در و دیوارهای حرم مطهرش به صفر نزدیک می شود.
ما کتاب خود را با درج عین تحقیقی که تحت عنوان «طرح بررسی میکروبی حرم مطهر امام رضا علیه آلاف التحية والثناء» در سال 1369 هجری شمسی صورت گرفت خاتمه می دهیم تا کوردلان مخالف ولایت مطلقهاش بدانند نه تنها خود عین عصمت و تعلیماتش معصوم پرور است، بلکه هر چه به دیواره های حرم و ضریح مقدسش نزدیکتر می شویم درصد آلودگی ها و میکروب ها کمتر می شود تا به حداقل ممکن می رسد.
در سال 1369 از طرف «وزارت فرهنگ و آموزش عالی، سازمان پژوهش های علمی و صنعتی ایران» طی نامه ای به شمارهٔ 1454/79/301 سه پژوهشگر معرفی شدند تا در مورد: «احتمال پراکندگی میکروبی در حرم مطهر امام رضا علیه السلام تحقيق نمایند و از آستان قدس رضوی در آن نامه تقاضا شده بود نسبت به نمونه برداری از نقاط مختلف ، على الخصوص خاک مرقد مطهر با ایشان همکاری های لازم معمول شود.
.. در این مقاله به این مطلب تصریح می کند:
ص: 72
از لحاظ اعتقادی مذهبی بدنهای معصومین علیهم السلام و افراد پاک و برجسته از هر گونه آلودگی به دور بوده و فساد در آن ها راه نمی یابد بدین لحاظ حتی پس از مرگ نیز به فرمان باری تعالی فساد نعشی از ایشان دور بوده و بدن مطهرشان همچنان سالم باقی می ماند . بدن سالم حرّ بن ریاحی و ابن بابویه که اتفاقاً در قرون معاصر سالم از قبر خارج شده اند مؤید این ادعا است.
از سوی دیگر از نظر مکانی نیز، محل دفن برخی از بزرگان دین صراحتاً از خاک بهشت یا امثال آن ذکر شده و شفابخش بودن آن و
همین طور دارای کرامات دیگر بودنشان با استفاده از روایات مزبور محرز است. مانند خاک کربلا یا خاک طوس .
چنان که از امام محمد تقی علیه السلام نقل شده است که :
در میان دو کوه طوس قطعه ای از زمین است که از بهشت برداشته شده و هر که در آن داخل شود روز قیامت از آتش جهنّم ایمن خواهد بود ...
هر چند که میان مقوله متافیزیک مافوق الطبیعه و علوم تجربی تفاوت بسیار است لیکن بر آن شدیم لااقل از باب تحقیق، مسئله را از جهت میکروبیولوژی مورد بررسی قرار دهیم لذا به تهیه و تنظیم طرحی به شکل زیر پرداختیم.
بر اساس این طرح ابتدا نقشه کاملی از حرم مطهر تهیه نموده و
ص: 73
سپس با مرکز قرار دادن ضریح مطهر دوایر متحدالمرکزی از اطراف فلکه حرم تا مرکز (یعنی ضریح) رسم نمودیم و سپس بر روی دوایر مزبور نقاطی را تعیین نمودیم و در ساعات مختلف شبانه روز و در فصول گوناگون سال به نمونه برداری میکروبی از آن نقاط پرداختیم ... نتیجه آزمایش این شد که هر چه به ضریح مقدس نزدیک تر می شویم درصد میکروب ها تقلیل می یابد . (1)
بنابراین تجربه و تحقیق علمی ضریح مطهر امام رضا علیه السلام نه تنها منشأ آلودگی به میکروب نیست، بلکه قسمت وسیعی از اطراف حرم را تحت تأثیر قرار می دهد و هر مکانی نسبت به نزدیک تر بودن آن به حرم مطهر حضرت امام رضا علیه السلام از آلودگی به میکروب پاک تر است .
بنابراین بستن حرم مطهر و یا باز گزاردن آن و بستن اطراف ضریح مطهر امام رضا علیه السلام ، نه دلیل معنوی دارد و نه دلیل علمی.
با این بیان واضح شد که حاکمیت معنوی که در ضریح مقدس و همچنین حرم مطهر امام رضا علیه السلام موجود است شعاع گسترده ای از
ص: 74
اطراف حرم مطهر را تحت تأثیر قرار می دهد و از آلودگی اطراف حرم امام رضا علیه السلام می کاهد.
این حاکمیت معنوی در حرم امام رضا علیه السلام در حرم های معصومین دیگر علیهم السلام نیز وجود دارد.
این حاکمیت معنوی برای آنان که دارای مودت و محبت شدید نسبت به اهل بیت علیهم السلام می باشند، واضح است، اگر چه تحقیقی همانند آنچه درباره حرم امام رضا علیه السلام واقع شده، درباره حرم های معصومین دیگر علیهم السلام ، انجام نگرفته است؛ ولی اجتماعات میلیونی به مناسبت های گوناگون در حرم های مطهر نجف اشرف، کربلا، کاظمین و سامرا، و آسیب ندیدن هیچ یک از میلیون ها زائری که به زیارت در آن مکان های عظیم معنوی می روند ، گواه بر وجود چنین حاکمیت معنوی در همه حرم های ائمه اطهار علیهم السلام می باشد.
این واقعیتی است که با فکر و اندیشه درباره آن و کنار گزاردن طرفداری از این و آن ؛ برای همۀ حقیقت جویان، واضح و آشکار می شود.
نتیجه آنچه گفتیم این است که آزمایشهای علمی و تجربی نیز حاکمیت معنوی در حرم امام رضا علیه السلام این را ثابت کرده است. و بدیهی است حرم های مطهر دیگر نیز دارای این حاکمیت معنوی می باشند.
ص: 75
مطلب بسیار مهم دیگر این است که اگر در حرم های ائمه علیهم السلام ویروس وجود داشته باشد، ضریح مطهر از همه قسمت های دیگر حرم پاک تر از ویروس است ؛ زیرا ضریح های مطهر از نقره است و نقره حتی از مس در نابود کردن باکتری ها قوی تر است.
اگر ویروس روی پلاستیک و اشیاء دیگر چند روز باقی می ماند، بر فرض که ویروس در سطح مسی قرار بگیرد تا چند ساعت از بین می رود. و در سطح نقره ای کمتر از آن زمان باقی می ماند .
به همین جهت در بعضی از کشورهای پیشرفته، تخت های بیمارستان ها را از مس می سازند، تا بیمارانی که در تخت های بیمارستان ها - که مرکز میکروب ها است - بستری هستند، از سرایت باکتری ها و میکروب ها در امان باشند.
به گزارش مشرق، در بررسی های جدید، دانشمندان درباره ماندگاری ویروس کووید 19 روی سطوح مختلف ، به نتایج جالبی دست یافتند.
طبق این تحقیقات ویروس روی سطوح پلاستیکی و فولادی تا سه روز باقی میماند اما روی سطوح مسی پس از 4 ساعت از بین می رود، زیرا فلز مس خاصیت آنتی باکتریایی دارد.
ص: 76
DNA یکی از مهم ترین اجزای ویروس است و با از بین رفتن آن، ویروس کاملا نابود میشود بنابراین هنگامی که ویروس روی فلز مس فرود می آید، یون های این فلز به غشای لیپید ویروس حمله کرده و DNA این ویروس را از بین می برند.
پروفسور ویلیام کیویل، میکروبیولوژیست ارشد دانشگاه ساوتهمپتون انگلستان بیش از دو دهه است که در حال مطالعه در مورد اثرات ضد میکروبی مس است، ضمن پیشنهاد استفاده از مس در فروشگاه ها، حمل و نقل عمومی و باشگاه ها می گوید: انگلیس از سایر کشورهای دیگر در استفاده کردن از مس در مکان های عمومی عقب مانده است.
او افزود: برای مثال اتوبوس های لهستان مجهز به دستگیره های مسی هستند، همچین فرودگاه های شیلی و کیوسک های مهاجرت برزیل با این فلز پوشیده شده اند. در باشگاه های ورزشی آمریکا نیز هالترها و دیگر تجهیزات دارای رویه مسی هستند .
تحقیقاتی که در ماه نوامبر گذشته در آمریکا صورت گرفت، نشان داد که تخت خواب های مسی در بخش های مراقبت ویژه
ص: 77
بیمارستان به طور متوسط 95 درصد کمتر از تخت بیمارستان معمولی باکتری ها را در خود جای داده است. (1)
* خاصيت ضد میکروبی نقره(2)
با توجه به تأثیر مس در نابود ساختن باکتری ها و اینکه نقره قوی ترین فلز در ضد باکتری بودن می باشد، به این مطالب توجّه کنید :
«داستان خاصیت ضد میکروبی نقره، داستان معاصری نیست، بلکه این خاصیت از دیرباز شناخته شده و به کار می رفته است. تاکنون دانشمندان مکانیسم های متفاوتی را برای تبیین اثرگذاری نقره بر میکروب ها یافته اند و در واقع به دلیل همین تعدد مکانیسم هاست که میکروب ها نمی توانند نسبت به نقره سازگار شوند یا مقاومت پیدا کنند. امروزه به مدد فناوری نانو ساخت ذرات نقره در ابعاد نانو میسر شده است. در این ابعاد، ذرّات نانو نقره به ما این امکان را می دهند که با کم ترین غلظت، خاصیت ضد میکروبی بسیار قوی را از فلز نقره شاهد باشیم.
ص: 78
نانو فناوری، دستیابی به فناوری کار بر روی ذراتی با ابعاد 10 - 9 متر ( نانو متر) است که به نانو ذرات موسوم هستند. دلیل انتخاب این مقیاس برای کار روی ،مواد خواص خارق العاده ای است که در ذراتی با این سایز ظاهر میشود و امروزه بشدت مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است، مثل فلز نقره.
نقره در واقع یکی از قدیمیترین فلزات مورد استفاده بشر بوده است و براساس مستندات تاریخی از مدت ها پیش مردم کشورهای مختلف جهان از خواص میکروب کشی نقره استفاده می کردند. برای مثال در جنگ ها روی زخم سربازان سکه ای از جنس نقره قرار می دادند و سپس محل زخم را می بستند یا برای نگهداری مواد غذایی از ظروف نقره ای استفاده می کردند.
... در این میان هر چند استفاده از خاصیت ضد میکروبی نقره طی سالیان متمادی و در جوامع مختلف مرسوم بود، اما علم امروز بشر نیز تأثیر آن ها را در ضد عفونی و از بین رفتن میکروب ها به اثبات رسانده است. در واقع هم اکنون با وجود رشد فناوری نانو و اطلاع از خواص نانو ذرات و مقایسه آن با مواد توده ای، توجه زیادی به سنتز نانو ذرات نقره شده است که به نظر می رسد این توجه ویژه به دلیل خواص منحصر به فرد نقره از جمله خاصیت ضد میکروبی این فلز در مقیاس نانو باشد. تحقیقات متنوعی روی انواع میکروب ها از نظر اثرگذاری ذرات نانو نقره صورت گرفته
ص: 79
است و تاکنون بیش از 600 نوع میکروب اثر پذیر شناخته شده اند که از آن جمله می توان حتی به ویروس ایدز نیز اشاره کرد.
به طور کلی نانو ذرات سطح زیادی دارد. این افزایش سطح باعث می شود تا یک گرم از نانو ذرات نقره برای ضد باکتری کردن یکصد متر مربع از سطح یک ماده کافی باشد ، اما در این میان از آنجا که پوشش دادن وسایل مصرفی با نقره خالص برای ضد باکتری کردن آن ها دارای قیمت تمام شده زیادی است، بنابراین محققان دریافته اند که استفاده از نانو ذرات نقره می تواند یک راه عملی برای استفاده از خاصیت میکروب کشی آن باشد.
... به گفتۀ مهندس چاوشی از آنجایی که نقره ذاتاً خاصیت ضد باکتری، ضد کپک و ضد قارچ دارد با استفاده از این ظروف در مقایسه با ظروف معمولی در 24 ساعت اولیه میزان رشد باکتری ها 98 درصد کاهش یافته است . » (1)
با توجه به آنچه گفتیم: هم به دلیل حاکمیت معنوی که در حرم های اهل بیت علیهم السلام وجود دارد باید بدانیم که ضریح های ائمه اطهار علیهم السلام و امامزادگان والامقام علیهم السلام پاک ترین و مطهرترین نقطهٔ
ص: 80
است هم از نظر حاکمیت معنوی و هم از نظر علمی .
بنابراین باز گزاردن حرم ها و بستن اطراف ضریح ها از هیچگونه دلیل معنوی و علمی برخوردار نیست.
همانگونه که بستن حرم ها نه دارای دلیل معنوی است و نه دلیل علمی . علاوه بر آنکه بستن حرم ها یا مانع شدن از تبرک جستن به ضریح ها خلاف تجربه است.
باز بودن حرم ها و اجتماعات میلیونی در ایام اربعین در کربلا و نجف و ... ثابت می کند که ایمان و اعتقاد مردم به آن مکان های مقدس و عنایات اهل بیت علیهم السلام به زوّارشان، فوق آن چیزی است که سازمان بهداشت جهانی می گوید.
آنان که با تاریخ سر و کار دارند و از مسائل تاریخی آگاهی دارند، می دانند در طول تاریخ بیماری هایی مردمان جهان را به خود گرفتار ساخته است مانند بیماری و با و طاعون که کرونا با آن ها قابل مقایسه نیست .
در سال 749 که بیماری طاعون بسیاری از شهرها را فرا گرفته بود در هر روز چند هزار نفر جان خود را از دست می دادند؛ با اینکه جمعیت انسان ها در آن زمان نسبت به زمان ما بسیار اندک بوده است.
در آن زمان نه مردم را از اجتماع در مساجد ترساندند و نه از
ص: 81
حرم های اهل بیت علیهم السلام ، بلکه مردم را به اجتماع هزاران نفری در مسجد و بیابان فرامی خواندند تا برای برطرف شدن بیماری طاعون دعا کنند. این واقعیت را ابن بطوطه در سفرنامه خود نوشته است.
ما قبل از نقل کلام ابن بطوطه توجه شما را به این حقیقت جلب می کنیم که از صدر اسلام و از زمان حضور ائمه علیهم السلام، هرگاه بیماری های طاعون و و با گریبانگیر مردم شده و آن ها را به خود مبتلا ساخته است، حتی یک مورد وجود نداشته است که اجتماعات مردم را در حرمها و یا مساجد ممنوع کنند و درب حرم ها و مساجد را ببندند.
ما این واقعیت را از کتاب «کرونا در دایره پرسمان» نقل می کنیم:
«تا جایی که بررسی کردیم، به سندی دست نیافتیم که تصریح کند در دوران حضور ائمه علیهم السلام بر اثر بیماری های مسری ، تجمعاتی مانند نماز جمعه و جماعت مساجد و مراقد تعطیل شده باشند. پس با صرف نظر از برخی اشارات اندک که در ادامه خواهیم گفت، به نظر می رسد که منع مردم از حضور در مساجد و مراقد برای مقابله با یک بیماری واگیر، پدیده نادری بوده و این شاید، ریشه در نوع نگاه مردم به اینگونه بیماری ها داشته باشد که گاه با پندارهای خرافی آمیخته بوده است. در این باره، توجه به تاریخ پزشکی بیماری های فراگیری مانند و با و طاعون، سودمند است. برای
ص: 82
نمونه، در منابع طب سنتی ، موقعیت ستارگان و سیارات، وضعیت جوی منطقه از جهت غلظت و رطوبت هوا، تعفّن هوا و استعداد بدنی افراد، در پیدایش بیماری طاعون مؤثر دانسته شده و حتی ترس و وهم و خوف را نیز از اسباب سرایت آن می دانستند . طبیعی است که چنین نگرش هایی، در شیوع مقابله با بیماری نیز تأثیر داشته است ؛ و حتی با اعتقاد به اثرگذاری ترس و وهم، نه تنها انگیزه ای برای تعطیلی مساجد و مراقد ایجاد نمی شود، بلکه میل به حضور در این گونه اماکن افزایش نیز می یابد.
مطالعات متعدّد صورت گرفته در این باره نشان می دهد که پزشکان مسلمان از دیرباز به مُسری بودن این بیماری ها اذعان داشته اند؛ ولی در روشهای درمانی که در منابع طب سنتی ثبت شده است، اشاره ای به قطع ارتباط با افراد مبتلا از طریق تعطیلی مساجد و مانند آن به چشم نمی خورد. البته ترک سرزمینی که دچار طاعون شده، در منابع طبّى قديم سفارش شده و در روایات اسلامی نیز توصیه به ترک مناطق آلوده وجود دارد؛ ولی این غیر از تعطیلی مساجد و مراکز مذهبی است .» (1)
ص: 83
«ابن بطوطه» در سفرنامه خود، داستانی درباره طاعون بزرگ دمشق نقل می کند که خود شاهد آن بوده و نشان می دهد که مردم نه تنها از اجتماع در مسجد منع نشدند، بلکه برای دعا و انابه دسته جمعی ، به مسجد نیز فراخوانده شدند. وی می گوید:
«در اواخر ربیع الثانی سال 749 هنگام شیوع طاعون بزرگ، من در دمشق بودم و داستانی شگفت از احترام و اعتقاد دمشقیان درباره این مسجد (مسجد الأقدام در دو میلی جنوب دمشق) دیدم . بدین تفصیل که نایب سلطان ملک الامرا ارغون شاه، منادی در شهر فرستاد که مردم سه روز روزه بدارند و تمام خوراک فروشی های بازار روزها تعطیل باشند. اتفاقاً بیشتر مردم در دمشق در بازار غذا می خورند. مردم سه روز متوالی روزه گرفتند و آخرین روز که مصادف با پنجشنبه بود، امرا و سادات و قضات و فقها و دیگر طبقات، در مسجد جامع گرد آمدند، چندان که مسجد گنجایش جمعیت را نداشت. این مردم شب جمعه را به نماز و ذکر و دعا به سر بردند و پس از نماز صبح به اتفاق امیران که پابرهنه بودند، مصحف ها بر سردست، از مسجد بیرون آمدند. تمام اهل شهر نیز از صغیر و کبیر به دنبال آنان راه افتادند. یهود و نصاری، زن و مرد، تورات و انجیل برداشته، به حال گریه و تضرع بیرون
ص: 84
آمدند و رو به سوی مسجد الاقدام نهادند و در آنجا تا نیم روز، همگان به خدا پناهنده شده، کتب آسمانی و انبیاء را به شفاعت یاد کردند. آنگاه به شهر بازگشته نماز آدینه را به جای آوردند. در نتیجه این عمل، خداوند بلا را بر اهل شهر تخفیف داد. عده متوفیان در دمشق روزانه به دو هزار تن می رسید؛ ولی در قاهره و مصر عده تلفات در یک روز تا بیست و چهار هزار تن رسید». (1)
این خاطره نشان می دهد که در هنگام بروز بیماری فراگیر، حاکمان شام هر چند با هدف تشویق مردم به روزه داری به ایجاد محدودیت هایی برای استفاده از اغذیه فروشی های عمومی پرداخته اند و در عین حال، از تجمع در مسجد برای نیایش گروهی ابا نداشتند. البته عبارت پایانی ابن بطوطه نشان می دهد که بعد از آن توسلات نیز طاعون همچنان وجود داشته ولی از شدت تلفات آن کاسته شده است.
نکته دیگری که در این خاطره قابل توجه است ، مسجدی است که برای این توسّل همگانی انتخاب شده بوده است . «اقدام» یعنی «گام ها» و از توضیحات قبلی ابن بطوطه دانسته می شود که علت این نامگذاری، وجود قدمگاه (جای پا) بر روی سنگی در آن مسجد بوده که مردم معتقد بودند جای پای حضرت موسی علیه السلام
ص: 85
است. وی همچنین می گوید: «در همین مسجد اتاق کوچکی هست که سنگ نبشته ای در آن وجود دارد مشعر بر آن که یکی از صلحا حضرت رسول صلی الله علیه وآله را به خواب دیده که می فرماید قبر برادرم موسی در همین جا است». بر این اساس، مسجد الأقدام، فقط مورد توجه مسلمانان نبوده و برای یهود و نصاری نیز مقدس بوده است و ظاهراً به همین دلیل هم دعای همگانی را در آنجا برگزار کردند تا غیر مسلمانان نیز در این آیین شرکت کنند؛ چنانکه به گزارش وی، «یهود و نصاری، زن و مرد، تورات و انجیل برداشته به حال گریه و تضرع رو به سوی مسجد الاقدام نهادند و آنجا تا نیم روز، همگان به خدا پناهنده شده، کتب آسمانی و انبیاء را به شفاعت یاد کردند». (1)
همانگونه که مشاهده کردید بیماری طاعون در سال 749 قمری در کشورهای سوریه مصر و ... جان افراد بی شماری از انسان ها را گرفته است .
در آن زمان نه مردم را از مسجد ترساندند و نه از همدیگر ؛ بلکه مسلمانان و یهود و نصاری به کتاب های آسمانی خود، قرآن و تورات و انجیل پناه برده و به دعا و نیایش عمومی پرداختند.
اجتماع آنان نه تنها اثری در افزایش بیماری طاعون نداشت،
ص: 86
بلکه باعث کم شدن طاعون شد.
بدیهی است اگر زمامداران مردم در آن زمان آنان را از تشکیل اجتماع و مسری بودن طاعون می ترساندند، نه تنها مبتلا شدن آنان به طاعون کم تر نمی شد، بلکه سبب ازدیاد مبتلا شدن به آن می شد، زیرا ترس و وحشت و دلهره یکی از عوامل مهمّ گرفتار شدن به مرض ها می باشد.
در قرن گذشته در سال 1310 قمری و با شهر تهران را فرا گرفته بود. مرگ و میر مردم تهران در آن زمان که تعدادشان نسبت به این زمان بسیار کم بوده به 1500 نفر در هر روز می رسید.
میرزا یحیی دولت آبادی در جلد اوّل كتاب «حيات يحيى» مطالبی دربارهٔ فراگیر شدن و با در تهران نوشته است که چند سطر آن را برای شما نقل می کنیم :
او درباره وبا در محرم سال 1310 قمری می نویسد: «در نیمه ماه روز به روز بر طغیان و با افزوده شد. اضطراب مردم به حد کمال رسید هر کسی بیشتر می ترسد، زودتر می میرد.
شمار مردگان در تهران به روزی 1500 نفر می رسد، اموات را در تابوت ، و تابوت را بر پشت الاغ به قبرستان می برند و هیچ گونه
ص: 87
تشریفات برای هیچ مرده ای از هر خانواده ای باشد، به جا آورده نمی شود.
با این سادگی و آسانی باز یک روز و دو روز، جنازه های عزیزان در برابر پدران و مادران و ارحام و نزدیکان بر زمین مانده است و وسایل کفن و دفن آن ها فراهم نمی شود.» (1)
میرزا یحیی دولت آبادی خودش از افرادی بوده که به و با مبتلا شده و سپس نجات یافته است.
بنابراین مردم هیچگاه نباید خود را تسلیم شایعات کنند.
«توجه به شایعات و افکار منفی، ناامیدی و یأس را در پی خواهد داشت. ترس افراطی و توجه به افکار منفی سبب بروز اختلال در عملکرد جسم می شود. این موضوع به خوبی در کتاب های معتبر طب قدیم در بخش اعراض نفسانی ، بحث شده است».
توجه به افکار مثبت، مثبت اندیشی و شادی به صورت طبیعی و نه افراطی، نوعی قوت نفسانی است که سبب پدید آمدن آثار مثبت در جسم می شود از این رو بسیار اهمیت دارد؛ البته مثبت
ص: 88
اندیشی غیر از خیال بافی های بیهوده است؛ بلکه در واقع، تصور و تصدیق صحیح، از مبادی و ریشه های پدید آمدن اراده ها، برای رسیدن به مطلوب است گاهی یک نفر بدون تلاش و در نظر گرفتن واقعیت ها و محدودیت ها مدام خیال بافی می کند چون به نتیجه نمی رسد ناامید می شود ولی اگر مثبت اندیشی ، تصوّرات خوب افکار مثبت توأم با تلاش، توکل، در نظر گرفتن محدودیت ها و واقعیت ها باشد، بسیار کارایی دارد.
نتیجه :
از توضیحات بالا معلوم شد در شرایط بحرانی و سخت، می توان با فکرهای مثبت و انتشار آن البته به صورت عقلایی و نه افراطی و خیال بافی مذموم نوعی واکسینه و سپر دفاعی در برابر بلاها و بیماری ها ایجاد نمود همچنین با عدم توجه به افکار و حرف های منفی و جلوگیری از ترس افراطی ، می توان در پیشگیری و بهبود درمان ، قدم های مؤثری برداشت.» (1)
سزاوار است افرادی که مسئولیت اداره مردم را به عهده می گیرند، در موارد گوناگون به جای آنکه مردم را بترسانند و
ص: 89
استرس بر آن ها وارد کنند، واقعیت را بیان کنند، آنان را به حقیقت مطلب آشنا سازند و از ایجاد ترس و وحشت در میان مردم بپرهیزند؛ بلکه علاوه بر این که نباید در مردم ترس و دلهره ایجاد کنند، باید بذر امید و افکار مثبت را در قلب مردم بیفشانند. چه بسیار افرادی که به خاطر ترس و وحشت از بیماری خاص، سرانجام به آن مبتلا شده و جان خود را از دست داده اند و چه بسیار افرادی که به خاطر عوامل گوناگون مبتلا به مرض های کشنده شده ولی به خاطر امید و اطمینان سرانجام از آن مریضی نجات یافته و شفا گرفته اند .
بنابراین؛ آیا سزاوار نیست مسئولین به جای ایجاد ترس و وحشت در قلب مردم، آنان را امیدوار ساخته و زمینه گرفتار شدن آن ها را به بیماری های هلاک کننده فراهم نکنند
متأسفانه اکنون ترس و وحشت بسیاری از مردم جهان را فرا گرفته و این عامل مهمی برای گرفتار شدن آن ها به آنچه که از آن می ترسند، شده است این حقیقتی است که در روایات خاندان وحی علیهم السلام به آن تأکید شده است. اهل بیت علیهم السلام همیشه مردم را از ناامیدی ، تفأل به شر و امثال آن نهی کرده و همه را به داشتن امید و اطمینان و ایمان و یقین فراخوانده اند.
چه بسیار افرادی بوده اند که بر اثر امید و اطمینان قلب، با
ص: 90
مناجات با خداوند بزرگ و توسل به اهل بیت عصمت علیهم السلام ، خود را از بزرگ ترین گرفتاری ها نجات بخشیده اند .
چه بسیار افرادی بوده اند که حتی پس از تحمل سال ها رنج و گرفتاری های شدید به خاطر مرض های بی علاج، سرانجام با امید و اطمینان به درگاه اهل بیت علیهم السلام متوسل شده اند و خود را از دردهای جانکاه و گرفتاریهای مهم نجات بخشیده اند .
چه بسیار افرادی بودهاند که مبتلا به بدترین مرض ها مانند سرطان، وبا و طاعون شده اند و سرانجام با دعا و نیایش به درگاه خداوند مهربان یا توسل به اهل بیت عصمت علیهم السلام خود را از بدترین مرض ها نجات داده و سلامت خود را بازیافته اند.
امام زمان عجل الله تعالی فرجه بارها و بارها مردم را از راه های نجات از گرفتاری های خانمان سوز آگاه نموده و وسیلهٔ رهایی آن ها را به آنان تعلیم نموده اند.
یکی از دستوراتی که از حضرت مهدی عجل الله تعالى فرجه صادر شده و بسیاری از شیعیان با انجام دادن آن از گرفتاری های شدید نجات یافته اند، نماز و دعای فرج است.
این دستور که در کتاب های علمای شیعه آورده شده و شاید بی نظیرترین دستوری باشد که از سوی آن امام مهربان برای رهایی از سختی ها نقل شده، سبب نجات بسیاری از مردم از
ص: 91
گرفتاری های بزرگ شده است، در روزگاری که و با شهر نجف را فرا گرفته بود و افراد زیادی جان خود را به خاطر این مرض از دست دادند ، با خواندن نماز و دعای فرج که از سوی حضرت ولی عصر عجل الله تعالى فرجه صادر شده و با در شهر نجف ریشه کن شد. (1)
با توجه به این مطالب چقدر پسندیده است که مردم در مریضی ها و گرفتاری ها به جای ترس و دلهره و اضطراب، امید و اطمینان را در قلب های خود بارور کنند و با یقین به دعا و نیایش پرداخته و متوسل به اهل بیت علیهم السلام شوند تا از سختی های گوناگون نجات پیدا کنند . (2)
ص: 92
ص: 93
ص: 94
* عزاداری (1) برای امام حسین علیه السلام قبل از خلقت آن حضرت
در بعضی از روایات تصریح شده است که زمین و آسمان و آنچه در آن ها است قبل از خلقت امام حسین علیه السلام و پیش از ورود آن
ص: 95
حضرت به این دنیا برای آن حضرت گریه کرده اند.
مرحوم شیخ جعفر شوشتری میگوید بنابر بعضی از روایات اولین چیزی که خلق شده نور امام حسین علیه السلام و سایر معصومین علیهم السلام می باشد، و می افزاید:
همه مخلوقات بر آن حضرت گریه کرده اند. ایشان روایتی از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل می کند که آن حضرت فرمودند:
«حسين منّى وأنا من حسين». (1)
(حسین از من است و من از او هستم).
و همچنین روایت دیگری که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند:
«أنا من حسین و حسین منی» (2)
(من از حسین هستم و حسین از من است).
گفتار رسول خدا صلی الله علیه وآله: حسین از من و من از حسینم و همچنین: من از حسین و حسین از من است در این دو روایت، به جهت خلقت واحد نوری رسول خدا صلی الله علیه وآله و امام حسین علیه السلام است.
روایت دوّم، دلالت بیشتری بر عظمت نور امام حسین علیه السلام دارد .
ایشان می فرماید نه تنها این عالم بلکه موجودات همه عوالم بر آن حضرت گریه کرده اند و می افزاید:
ص: 96
گریه این عوالم نه تنها بعد از قتل آن سرور است، بلکه پیش از تحقق آن بوده، چنانکه در زیارت سوّم شعبان از حضرت حجت غائب عجل الله تعالی فرجه الشریف مأثور است:
«بكته السماء ومن فيها والأرض ومن عليها ولما يطاء لابتيها» (1)
(آسمان و زمین و آنچه در آن ها است بر آن جناب گریه کردند و حال این که هنوز قدم به عرصه دنیا ننهاده بود). (2)
یکی از مطالبی که در روایات اهل بیت علیهم السلام وارد شده گریه آسمان و زمین برای شهادت امام حسین علیه السلام است .
این واقعیت، در کلمات اهل بیت علیهم السلام به تعبیرهای مختلف وارد شده است.
ما قبل از آنکه به نقل برخی از این روایات بپردازیم، اصل گریه آسمان و زمین از نظر قرآن را بیان می کنیم .
آیا از نظر قرآن گریه کردن آسمان و زمین ممکن است؟ آیا در قرآن به این نکته تصریح شده است؟ آیا از نظر قرآن، گریه کردن
ص: 97
آسمان و زمین صحت دارد؟
بدیهی است اگر از نظر قرآن، آسمان و زمین برای شخصی و یا جریانی گریه کرده باشند، سزاوارترین شخص و مهم ترین جریان ، برای گریه کردن آسمان و زمین امام حسين علیه السلام و شهادت آن حضرت در روز عاشورا است.
با دقت نمودن در آیات قرآن کریم به این نتیجه می رسیم که بدون تردید قرآن بر گریه کردن آسمان و زمین دلالت می کند.
خداوند در قرآن میفرماید:
﴿فما بكت عليهم السماء والأرض وما كانوا منظرین﴾ (1)
پس گریه نکرد بر آنان آسمان و زمین و نه به آنان مهلت داده شد.
خداوند در این آیه شریفه اقوامی را سرزنش کرده به این جهت که به خاطر مردن آن ها آسمان و زمین بر آن ها گریه نمی کنند.
مفهوم این آیه شریفه به خوبی دلالت می کند که آسمان و زمین گریه می کنند، وگرنه سرزنش نمودن خداوند اقوامی را به خاطر گریه نکردن آسمان و زمین بر آن ها، معنی نداشت.
درباره این آیه شریفه به قسمتی از روایتی که از حضرت
ص: 98
امیرالمؤمنين علیه السلام نقل شده توجه کنید:
وَقَدْ أَدْبَرَتِ الْحِيلَةُ وَأَقْبَلَتِ الْغِيلَةُ وَلَاتَ حِينَ مَنَاصٍ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ قَدْ فَاتَ مَا فَاتَ وَذَهَبَ مَا ذَهَبَ وَمَضَتِ الدُّنْيَا لِحَالِ بَالِهَا ﴿فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا كَانُوا مُنْظَرِينَ﴾. (1)
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام [در بیان اقسام دنیاپرستان] بعضی از دام هلاکت رسته ولی از دنیا زخمکاری خورده اند ، گروهی با بدن پاره و پوست کنده شده، عده ای سر بریده و دسته ای دیگر خونشان به زمین ریخته است، عده ای انگشت به دهن می گزند و برخی از شدّت حسرت دست به هم می مالند ، جمعی سر در گریبان فکرت فرو برده اند و جمعیتی بر اشتباهات گذشته افسوس می خورند و پاره ای از نیت خود برگشته اند، ولی راه چاره بر آنان بسته و مرگ ناگهانی فرا رسیده است ، و وقت نجات گذشته دریغا ! دریغا ! آنچه از دست رفت ، گذشت و آنچه سپری شد رفت و دنیا آنگونه که خود می خواست به پایان رسید؛ فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا كَانُوا مُنْظَرِينَ.
پس گریه نکرد بر آن ها آسمان و زمین و نه به آنان مهلت داده شد. (2)
ص: 99
مفهوم این آیه شریفه دلالت میکند که آسمان و زمین بر بعضی گریه کرده اند .
و همانگونه که گفتیم سزاوارترین فرد برای گریه کردن آسمان و زمین بر او امام حسین علیه السلام می باشد.
روایتی که اکنون نقل می کنیم دلالت دارد که آسمان و زمین برای آن حضرت گریه کرده اند .
ابراهیم نخعی از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام روایتی نقل کرده است که آن حضرت به امام حسین علیه السلام می فرمایند خداوند در قرآن اقوامی را سرزنش نموده است و به آیه ای که ذکر کردیم استدلال فرمودند و سپس بعد از سوگندی که یاد کردند به امام حسین علیه السلام فرمودند: تو را حتماً شهید خواهند کرد و سپس زمین و آسمان بر تو گریه می کنند. به این روایت توجه کنید:
عَنْ إِبْرَاهِيمَ النَّخَعِيِّ قَالَ: خَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَجَلَسَ فِي الْمَسْجِدِ وَاجْتَمَعَ أَصْحَابُهُ حَوْلَهُ وَجَاءَ الْحُسَيْنُ علیه السلام حَتَّى قَامَ بَيْنَ يَدَيْهِ فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَىٰ رَأْسِهِ فَقَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ اللَّهَ عَيَّرَ أَقْوَامًا فِي الْقُرْآنِ فَقَالَ ﴿فما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا كَانُوا
ص: 100
مُنْظَرِينَ﴾ (1) وَايْمُ اللهِ لَيَقْتُلَنَّكَ ثُمَّ تَبْكِيكَ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ.
از ابراهیم نخعی نقل شده که گفت: امیرالمؤمنین علیه السلام از خانه خارج شد و به مسجد رفته و در آنجا نشست و یاران حضرت دور ایشان حلقه زدند. [اندکی بعد] حسین علیه السلام آمده و در مقابل حضرت ایستاد ؛ امیرالمؤمنین علیه السلام دستش را بر سر حسین علیه السلام گذاشته و فرمود: «فرزندم! خداوند در قرآن ، اقوامی را سرزنش کرده و فرموده: فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءِ والأَرْضُ وَمَا كَانُوا مُنظَرِينَ؛ به خدا سوگند! تو را خواهند کشت و آسمان و زمین برایت خواهند گریست». (2)
شبیه این روایت با سندی دیگر نیز نقل شده است. (3)
در این روایت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام سوگند یاد کرده اند که آسمان و زمین بر امام حسین علیه السلام گریه می کنند .
در روایات دیگری نیز وارد شده است که آسمانها و زمین برای امام حسین علیه السلام خواهند گریست.
در روایتی حضرت زین العابدین علیه السلام به گریه آسمان ها و زمین و همچنین به گریه اهل آسمان ها تصریح کرده اند :
ص: 101
أَيُّهَا النَّاسُ فَأَيُّ رِجَالاتٍ مِنْكُمْ يُسَرُّونَ بَعْدَ قَتْلِهِ أَمْ أَيَّهُ عَيْنٍ مِنْكُمْ تَحْبِسُ دَمْعَهَا وَتَضَنُّ عَنِ انْهَمَالِهَا فَلَقَدْ بَكَتِ السَّبْعُ الشَّدَادُ لِقَتْلِهِ وَبَكَتِ الْبِحَارُ بِأَمْوَاجِهَا وَالسَّمَاوَاتُ بِأَرْكَانِهَا وَالْأَرْضُ بِأَرْجَائِهَا وَالْأَشْجَارُ بِأَغْصَانِهَا وَالْحِيتَانُ وَلُجَجُ الْبِحَارِ وَالْمَلَائِكَهُ الْمُقَرَّبُونَ وَأَهْلُ السَّمَاوَاتِ أَجْمَعُونَ أَيُّهَا النَّاسُ أَيُّ قَلْبِ لَا يَنْصَدِعُ لِقَتْلِهِ أَمْ أَيُّ فَوَّادٍ لَا يَحِنُّ إِلَيْهِ أَمْ أَيُّ سَمْع يَسْمَعُ هَذِهِ الثُّلْمَةُ الَّتِي تُلِمَتْ فِي الْإِسْلَامِ.
امام سجاد علیه السلام : [خطاب به مردم مدینه] فرمودند: ای مردم! کدام یک از مردان شما می تواند پس از کشته شدن امام حسین علیه السلام شاد و خرم باشد؟ یا چشم کدام یک از شما می تواند اشک خویش را بازداشته و از جاری شدنش جلوگیری کند؟ با این که هفت آسمان محکم، دریاها با موج هایشان، آسمان ها با ستون هایشان، زمین با کناره ها و اطرافش ، درختان با شاخه های خود، ماهیان و ژرفای دریاها، فرشتگان مقرَّب درگاه الهی و اهل آسمان ها همه و همه برای کشته شدنش گریه کردند! ای مردم! کدامین قلب است که برای کشته شدنش شکافته نشود؟ و یا کدامین دل است که برای او ناله نکند؟ یا کدامین گوش می تواند این شکافی را که در
ص: 102
اسلام پدیدار گشت بشنود؟ (1)
روایات دیگری نیز وارد شده که در آن ها به گریه آسمان ها و زمین و اهل آسمان و زمین تصریح شده است.
روایاتی که در این باره نقل کردیم ثابت می کند که گریه برای امام علیه السلام اختصاص به انسان ها ندارد بلکه موجودات عالم هستی بر آن حضرت گریسته اند .
گریستن موجودات در عالم هستی و به لرزه درآمدن عرش الهی به خاطر شهادت آن بزرگوار دلیل بر عظمت مقام امام حسین علیه السلام است . نه تنها بر عظمت مقام امام حسین علیه السلام دلالت دارد ؛ بلکه دلیل بر بی شمار بودن گریه کنندگان برای امام حسین علیه السلام و سابقه طولانی عزاداری برای آن حضرت می باشد.
همانگونه که گفتیم عزاداری امام حسین علیه السلام سابقه ای بس طولانی دارد و اختصاص به سوگواری پس از شهادت آن بزرگوار ندارد.
جبرائیل مصیبت های روز عاشورا را برای حضرت آدم خوانده و ایشان به گریه و زاری پرداخته است. همهٔ پیامبران خدا کربلا را
ص: 103
زیارت نموده و بزرگ ترین پیامبران الهی که به سرزمین کربلا رسیده اند از مصائب امام حسین علیه السلام آگاه شده و به گریه و عزاداری برای آن حضرت پرداخته اند. پیغمبر اکرم صلى الله عليه وسلم بارها شهادت امام حسین علیه السلام را به نزدیکان و اصحاب خود بیان کرده اند و برای مصیبت هایی که بر امام حسین علیه السلام وارد شده اشک ریخته اند.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام هنگام رفتن به جنگ صفین از کربلا عبور کردند و برای سیدالشهداء علیه السلام گریه کردند.
علمای شیعه پیشگویی هایی را که پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام درباره شهادت امام حسین علیه السلام بیان نموده اند، و نوحه سرایی و گریه اهل بیت علیهم السلام را در کتاب های خود نقل کرده اند .
هیچ گونه شک و تردیدی درباره اهمیت گریه و عزاداری برای امام حسین علیه السلام وجود ندارد. هر چند برخی از مزدوران وهابی در اصل گریه و عزاداری تشکیک نموده و آن را رد کرده و به انکار آن پرداخته اند؛ اما برای همۀ آگاهان از دستورات اسلام آشکار است که انکار آنان جنبه سیاسی دارد و آن ها می خواسته اند با این کار، بزرگ ترین حربه و وسیلهٔ گسترش شیعه را نابود سازند و به این وسیله از پیشرفت تشیع جلوگیری کنند .
بهترین دلیل بر جواز عزاداری، سوگواری پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله
ص: 104
برای حضرت حمزه سیدالشهداء علیه السلام و همچنین گریه آن حضرت برای مصائب حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا علیها السلام و... است .
تأیید عزاداری ها توسط رسول خدا صلی الله علیه وآله را نه تنها علمای شیعه بلکه علمای اهل تسنن نیز در کتاب های خود نقل کرده اند .
بارها رسول خدا صلی الله علیه وآله گریه و عزاداری را مورد تأیید قرار داده اند. این روایات در مهم ترین کتاب های شیعه و اهل تسنن وجود دارد.
احمد حنبل که رئیس یکی از چهار فرقه اهل تسنن است در کتاب خود این روایت را از محمّد بن عمرو بن عطاء نقل کرده است:
«در یکی از روزها با عبدالله بن عمر در بازار نشسته بودیم ناگهان جنازه ای را از آنجا عبور دادند که بازماندگانش بر وی می گریستند. عبدالله آنان را به خاطر گریه مورد نکوهش قرار داد، سلمه به عبدالله گفت: این سخن را نگو، چرا که از ابو هریره شنیدم جنازه ای را از کنار پیامبر صلی الله علیه وآله عبور دادند ، من و عمر نیز همراه آن حضرت بودیم و زنان زیادی بر آن جنازه گریه می کردند، عمر آنان را مورد تعرض قرار داده و از گریه بازداشت. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: آنان را رها کن؛ چرا که چشم می گرید و حادثه و مصیبت
ص: 105
تازه است. عبدالله پرسید آیا تو خود این حدیث را از ابو هریره شنیدی؟ گفتم: آری شنیدم. در این هنگام عبدالله بن عمر اظهار داشت: خدا و رسولش داناترند. (1)
بنابراین روایت، «عزاداری» مورد تأیید رسول خدا صلی الله علیه وآله است و مخالفت با آن حضرت، هیچ ارزشی ندارد.
***
عزاداری های پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله برای مصائبی که بر حضرت زهرا علیها السلام و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و همچنین بر امام حسن و امام حسین علیهما السلام وارد شده بسیار زیاد است.
سوگواری ها و گریه ها و نقل مصیبت هایی که بر عترت و
ص: 106
خاندان آن بزرگوار شده، به هیچ وجه قابل انکار نیست و در کتاب های روایی و تاریخی شیعه و اهل تسنن نقل شده است و به جهت کثرت آن ها این کتاب گنجایش نقل همه آن ها را ندارد.
بنابراین اگر گروهی از افراد به نام وهابی، پس از گذشت قرن ها به انکار آن ها پرداخته اند چیزی جز علت سیاسی در آن وجود ندارد.
در این کتاب مطالبی عنوان شده است که این واقعیت را برای شما به خوبی ثابت می کند.
اکنون به نقل چند نمونه از عزاداری های معصومین علیهم السلام می پردازیم :
ابن عبّاس نقل کرده :
صلى الله عليه واله وسلم
روزی رسول خدا صلی الله علیه وآله نشسته بودند که امام حسن علیه السلام آمدند؛ پیامبر وقتی ایشان را دیدند، گریستند و سپس فرمودند: پسر عزیزم! پسر عزیزم! جلو بیا، جلو بیا. ایشان را نزدیک خود کردند و روی پای راستشان نشاندند. سپس امام حسین علیه السلام آمدند؛ وقتی ایشان را دیدند نیز گریستند و بعد فرمودند: پسر عزیزم! پسر عزیزم! جلو بیا، جلو بیا. ایشان را نزدیک خود کردند و روی پای چپ خویش نشاندند. سپس حضرت فاطمه علیها السلام آمدند؛ وقتی ایشان را دیدند، گریستند و
ص: 107
بعد فرمودند: دختر عزیزم! جلو بیا، جلو بیا. ایشان را رو به روی خود نشاندند. سپس امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند؛ وقتی ایشان را دیدند گریستند و بعد فرمودند: برادرم! جلو بیا، جلو بیا. و ایشان را در سمت راست خویش نشاندند .
اصحاب به ایشان عرض کردند: ای رسول خدا صلی الله علیه وآله ! هر کدام از اینان را که دیدید گریستید، آیا در بین آن ها کسی نبود که شما با دیدنش شادمان شوید؟ ایشان فرمودند: سوگند به خدایی که مرا به پیامبری مبعوث نمود و بر تمامی انسان ها برگزید، من و ایشان، گرامی ترین خلایق در پیشگاه خداوند عزّوجلّ هستیم و در روی زمین هیچ کسی نزد من محبوب تر از این ها نیست. اما علی بن ابی طالب علیه السلام ؛ برادر و همسان من بوده و صاحب الامر پس از من، و صاحب لوای من در دنیا و آخرت ، و صاحب حوض و شفاعت من است. او مولای هر فرد مسلمان و امام هر مؤمن و پیشوای هر فرد با تقوا و وصی و جانشین من بر اهل بیت و امّتم، چه در حیات و چه پس از وفات من است. دوستدار او دوستدار من، و دشمن او دشمن من است. و با ولایت اوست که امّت من مورد رحمت قرار می گیرند، و با دشمنی با اوست که مخالفینش از امت من لعنت می شوند. وقتی او آمد، من بدان جهت گریستم که به یاد نیرنگ امتم پس از من در حق وی افتادم که با اینکه خداوند او را جانشین پس از من قرار داده، از جای خویش کنار زده می شود و سپس کارش به جایی می رسد که در بهترین ماه ها که ؛
ص: 108
﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدَى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدى وَالْفُرْقَانِ﴾. (1)
ماه رمضان [همان ماه] است که در آن، قرآن فرو فرستاده شده است، [کتابی] که مردم را راهبر، و [متضمّن] دلایل آشکار هدایت، و [میزان] تشخیص حق از باطل است.
ضربتی بر سرش می زنند که ریش او از آن ضربت خون آلود می شود.
اما دخترم فاطمه؛ که سالار همه زنان جهانیان از اوّل تا آخر است و پاره قلب من و نور چشم من و میوه دل من و روح بین دو پهلویم است و حوریهای انسانی است که هرگاه در محراب ، در پیشگاه پروردگارش - جلّ جلاله - می ایستد، نور او برای فرشتگان آسمان می درخشد، چنانچه نور ستارگان برای اهل زمین می درخشد و خداوند عزّوجلّ به فرشتگان خویش می فرماید: «ای فرشتگان من! به بندهٔ من فاطمه ، سیده زنان مؤمنه بنگرید که در پیشگاه من ایستاده و استخوان هایش از خوف من می لرزد و با قلب خویش به عبادت من آمده است؛ شما را گواه می گیرم که پیروان او را از آتش امان دادم.» وقتی که او را دیدم، به یاد اتفاقاتی افتادم که پس از من بر او روا می دارند؛ گویی من هستم که خواری به خانه او وارد شده و حرمتش زیر پا گذاشته شده و حقوقش غصب شده و از ارتش
ص: 109
محروم شده و پهلویش شکسته و جنینش سقط شده و او فریاد می زند وا محمداه! و جوابی نمی شنود و استغاثه میکند و کسی به دادش نمی رسد. او پس از من همواره غمگین و مصیبت زده و گریان خواهد بود و در یاد انقطاع وحی از خانه خود، که یک باره اتفاق افتاده می باشد و فراق مرا به یاد می آورد و شب ها از این که صدای تلاوت قرآن مرا نمی شنود احساس وحشت می کند و خود را ذلیل می بیند، در حالی که در زمان پدرش عزیز بود. و خداوند متعال در آن هنگام خاطر او را با فرشتگان مأنوس می کند و فرشتگان او را همانگونه که مریم دختر عمران را مورد خطاب قرار دادند، مورد خطاب قرار داده و می گویند: ای فاطمه!
﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعالَمِينَ﴾. (1)
خداوند تو را برگزیده و پاک ساخته و تو را بر زنان جهان برتری داده است .
ای فاطمه !
﴿اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ ﴾ . (2)
فرمانبر پروردگار خود باش و سجده کن و با رکوع کنندگان
ص: 110
ركوع نما.
سپس درد او آغاز می شود و مریض می گردد. پس خداوند عزّ و جل مریم دختر عمران را به پرستاری او می فرستد تا در هنگام مریضی مونس او باشد، و او در آن زمان می گوید: پروردگارا ! دیگر از زندگی ملول شده ام و از اهل دنیا خسته شده ام ؛ مرا به پدرم ملحق نما! و خداوند عزّوجلّ وی را به من ملحق می سازد و او اولین کسی است که از میان اهل بیتم به من می پیوندد و با حالی غمگین و مصیبت زده و غمدیده و غصب شده از حق و کشته شده پیش من می آید و آنگاه من می گویم: خدایا بر کسی که به وی ظلم کرده لعنت فرست و کسی که حقش را غصب کرده عقوبت فرما و کسی که او را ذلیل نموده خوار گردان و آن کسی که پهلوی وی را شکسته و موجب سقط بچه او شده تا ابد در آتش جهنّم گرفتار کن! در آن هنگام فرشتگان آمین می گویند.
اما حسن علیه السلام؛ او پسر من و فرزند من و از من است و نور چشمم و روشنی قلبم و میوه دلم است. او سرور جوانان اهل بهشت و حجت خداوند در میان امت است که امر او ، امر من و گفتار او ، گفتار من می باشد. هر کس از او پیروی نماید از من بوده و هرکس با او مخالفت ورزد از من نیست. زمانی که او را دیدم، به یاد ذلّتی که پس از من بر او خواهد رفت ، افتادم. تا جایی که در نهایت از سر ظلم و عداوت ، به وسیله سم کشته می شود و فرشتگان و آسمان های هفتگانه برایش می گریند و
ص: 111
تمامی موجودات، حتی پرندگان در آسمان و ماهیان در دل آب نیز بر او گریه می کنند؛ هر کس بر او گریه کند، چشمان او در روزی که همه چشم ها نابینا می شوند، نابینا نخواهد شد و هر کسی که دلش بر او محزون شود، در روزی که همه دل ها در آن محزون خواهند شد، محزون نخواهد بود و هر کس که در بقیعش او را زیارت کند، در روزی که گام ها بر پل صراط می لغزند، ثابت قدم خواهد بود.
اما حسين علیه السلام (1) ؛ او از من است و پسر من و فرزند من است. او برترین خلق بعد از برادرش بوده و امام مسلمانان و مولای مؤمنان و جانشین خداوند جهانیان و فریادرس درماندگان و پناه پناهندگان و حجت خداوند بر همه مخلوقات است. او سرور جوانان بهشت و باب نجات امّت است. امر او امر
ص: 112
من ، اطاعت از او اطاعت از من است هر که از او پیروی کند از من است و هر که با او مخالفت ورزد، از من نیست. وقتی او را دیدم، به یاد آن چه افتادم که پس از من با او می کنند ؛ گویی من آن جا هستم که برای حرم و خویشاوندان من پناه می طلبد ، ولی پناه داده نمی شود. من در خوابم او را در آغوش می گیرم و او را به کوچ از مدینه امر می کنم و شهادت را بر وی بشارت می دهم. او نیز حرکت می کند و به قتلگاه و محلّ به زمین افتادن خویش، سرزمین کرب و بلا و قتل و فناء می رود و گروهی از مسلمانان نیز که سروران شهیدان امت من در روز قیامت خواهند بود، او را یاری می کنند. گویا هم اکنون دارم او را می بینم که به سمتش تیری پرتاب شده و او از اسب بر زمین می افتد سپس سر او را با حالتی مظلومانه مانند گوسفند، از تن جدا می کنند. رسول خدا صلی الله علیه وآله و اطرافیان او پس از این سخنان گریه کردند و صدای ضجه آن ها بلند شد. سپس حضرت برخاسته و فرمودند: بارخدایا! از آنچه که پس از من بر سر اهل بیتم می آید به تو شکایت می کنم. و بعد وارد خانه خود شدند. (1)
در گفتار رسول خدا صلی الله علیه وآله نکته های مهمّی وجود دارد، که یکی از آن ها آشنا بودن همه مخلوقات با اهل بیت علیهم السلام است.
در اینجا ما فقط به توضیح دو نکته از نکته های مهمی که در
ص: 113
گفتار رسول خدا صلی الله علیه وآله وجود دارد ، می پردازیم:
1- در این گفتار رسول خدا صلی الله علیه وآله امام حسین علیه السلام را باب نجاة الامة می خوانند.
یعنی تمام امت اگر بخواهند از انواع گرفتاری ها و بدبختی ها و گمراهی ها رهایی یابند، باب نجات آن ها ، امام حسین علیه السلام هستند. باید از راه امام حسین علیه السلام وارد شده و از باب آن بزرگوار از همهٔ گرفتاری ها و ... نجات یافته و در امن و امان قرار گیرند. همانگونه که سرانجام تمامی مردمان جهان از طریق امام حسین علیه السلام از فتنه ها و کشتارهای آخر الزمان نجات یافته و وارد عصر ظهور شده و انوار پر فروغ حضرت مهدی عجل الله تعالى فرجه الشریف بر عالمیان می تابد .
امام حسین علیه السلام و همچنین یاوران بزرگوار آن حضرت که به تعبیر رسول خدا صلی الله علیه وآله - سرور شهیدان امّت من در روز قیامت هستند - نقش مهمی در آشنا شدن مردم جهان با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دارند. در واقع شهادت اصحاب امام حسین علیه السلام در روز عاشورا نه تنها یاری نمودن آنان به امام حسین علیه السلام بوده است،
بلکه یاری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ظهور امام زمان و تسخیر جهان نیز می باشد.
در این باره در صفحات آینده این کتاب مطالبی را عنوان می کنیم.
ص: 114
2- نكته مهم دیگری که پسندیده است در عزاداری ها به آن توجه کنیم، «ضجّه» است.
ضجّه به معنای شیون و غوغا می باشد که یکی از انواع مهم عزاداری برای امام حسین علیه السلام است .
می توان گفت در مجالسی که شیون و غوغا می شود و عموم افراد خالصانه ضجّه و فریاد می زنند، مجلس مورد توجه خاص اهل بیت علیهم السلام و یا تشریف فرمایی آنان در مجلس می شود. حضور اهل بیت علیهم السلام در مجلس، حال و هوایی دیگر به مجلس می دهد هر چند عموم افرادی که در مجلس روضه شرکت می کنند متوجه این حقیقت نباشند.
به این جهت اگر در مجلسی حالت فوق العاده ، ایجاد شد نباید دربارهٔ آن و یا دربارهٔ افرادی که ضجه می زنند و شیون می کنند، قضاوت کنیم و به رفتار آنان ایراد بگیریم، زیرا ما حالات واقعی و باطنی مجالس را نمی بینیم. به این جهت نباید کسی را به خاطر اینکه ضجه زده و شیون نموده، مورد انتقاد قرار دهیم.
در این باره جریان جالبی را از مرحوم علامه مداح نقل می کنیم .
ایشان می گوید: عده ای از اهل دل در تهران مجلس عجیبی داشتند و خودشان را از گریه هلاک می کردند.
ص: 115
کسانی چون حاج شیخ مرتضی زاهد، حاج شیخ مهدی معز الدوله ای، حاج مقدّس، حاج سید مهدی کشفی ، حاج ملاً آقاجان زنجانی، و حاج شیخ ابراهیم خ-راس-ان-ی ب-ه ای-ن روضه می آمدند. این روضه، روضهٔ تشریفاتی نبود که ببینند چه کسی آمده و چه کسی رفته است.
مرحوم حجّة الاسلام و المسلمين حاج شيخ يحيى طالقانی، امام جماعت مسجد ظهیرالاسلام، نقل کرد: یک روز، من برای روضه رفته بودم و حاج ملا آقاجان منبر بود. او، به عادت ، چشم بسته روضه می خواند و مستمعان، از شدت تأثر خودشان را می زدند. من پیش خود گفتم: چرا مثل بچه آدم گریه نمی کنند؟! ناگهان حاج ملا آقاجان - همان طور که چشمش بسته بود - گفت: کجا رفتی؟! مگر نمی بینی خود آقا این جا تشریف دارند؟!
من پشیمان شدم و بی اختیار گفتم: استغفر الله ! استغفر الله ! دو مرتبه دیدم حاج ملا آقاجان گفت: خوب شد اقلاً استغفار کردی و آمدی سر جایت! (1)
با توجه به آنچه گفتیم به این دلیل که شخص رسول خدا صلی الله علیه وآله و افرادی که در اطراف آن حضرت بودند برای امام حسین علیه السلام به ضجه و شیون می پرداختند، ضجه زدن برای حضرت
ص: 116
سیدالشهداء علیه السلام یکی از انواع مهم عزاداری است
سخنانی که امام حسین علیه السلام در آخرین ساعات عمر خود به زبان آورده اند آن چنان سوزناک و غم انگیز است که هر کس از شیعیان آن حضرت درباره آن دقت کند، غم و اندوه سراسر وجودش را فرا می گیرد و آن چنان می سوزد که اشک او بی اختیار جاری می شود. در کتاب «تاریخ امام حسین علیه السلام » می نویسد:
... چون حضرت سیدالشهدا به خیمه زین العابدين علیه السلام وارد شد، آن بیمار را بر بساطی از پوست افتاده ، و عمه اش زینب خاتون را در حال پرستاریش دید. علی بن الحسین چون پدرش را دید، خواست برخیزد. قدرت نداشت.
به عمه اش فرمود: «مرا بر سینه خود بدار . همانا پسر رسول خدا می آید . »
پس زینب پشت سر آن حضرت نشست و او را به سینه خود تکیه داد. جناب سيّد الشهداء صلوات الله علیه از رنجوری پسرش پرسش کرد و امام زین العابدین حمد خدای را به جای آورد. آنگاه عرض کرد: ای پدر! امروز با این گروه منافق ملعون چه کردی؟»
فرمود: «ای فرزند! قد استحوذ عليهم الشيطان فأنساهم ذكر الله الملك المنّان»؛ شیطان بر این جماعت چنگ افکند و یاد
ص: 117
خدای را فراموش کردند و آتش جنگ میان ما و آن ها افروخته شد؛ چندان که زمین از خون ما و ایشان رنگین شد.»
علی بن الحسين عرض کرد: «ای پدر! کجاست عمم عبّاس؟» چون این سؤال کرد، گریه در گلوی جناب زینب خاتون گره گشت، و در چهرهٔ مبارک برادرش نظر می کرد تا چه پاسخ فرماید؛ زیرا از بیم این که مرض آن حضرت شدید گردد، از شهادت عمّش عبّاس خبر نداده بودند.
پس حضرت سیدالشهداء ارواحنا و مهجنا له الفداء فرمود: «ای فرزند! عمویت را در کنار نهر فرات شهید کردند.»
على بن الحسين علیهما السلام چنان بگریست که بیهوش افتاد ؛ چون به حال آمد، از دیگر عموها پرسید و آن حضرت فرمود: کشته شدند .»
از برادرش علی و حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه و زهیر بن قین پرسید. امام علیه السلام فرمود: «ای پسر! دانسته باش که در این خیمه ها جز من و تو مردی زنده نیست و این جماعت که تو از ایشان سئوال میکنی همه روی خاک افتاده اند.»
امام زین العابدین بسیار گریست و به عمه اش زینب فرمود: «ای عمّه ! شمشیری و عصایی به من بده .»
پدرش فرمود: «با این ها چه می کنی؟»
عرض کرد: «بر عصا تکیه کنم و با شمشیر در پیش روی فرزند رسول خدا جنگ نمایم. چه بعد از وی ، خیری در زندگی نیست .»
ص: 118
امام علیه السلام آن حضرت را منع کرد و او را در بغل گرفت و فرمود: «ای فرزند! تو اطیب ذريّه من هستی و افضل عترت من می باشی، و تو خلیفه من بر این عیال و اطفالی . چه ایشان همه غریب و تنها و بی یار هستند و به درد ذلّت و یتیمی و شماتت دشمنان و نوائب زمان دچارند. همیشه فریاد ایشان را آرام کن و چون پریشان شوند، با آن ها انس بگیر و با سخن نرم خاطرهای ایشان را تسلی ده! چه از مردان ایشان کسی که ایشان به او انس گیرند، غیر از تو باقی نیست و هیچ کس را ندارند که غم و اندوه خویش را به او شکایت کنند ، مگر تو. ایشان را بگذار تا تو را ببویند و تو ایشان را ببوی و ایشان بر تو بگریند و تو بر ایشان گریه کن ».
آن گاه دست او را بگرفت و به اعلی صوت خود صیحه زد: «ای زینب! ای ام کلثوم! ای سکینه! ای رقیه! ای فاطمه! سخن مرا گوش کنید و بدانید که این پسر من، خلیفه من شما و او امام مفترض الطاعه است.»
آنگاه فرمود: «ای فرزند من! سلامم را به شیعیانم برسان و به آن ها بگو که پدرم غریب از دنیا رفت. بر او ندبه کنید و شهید شد بر او گریه کنید.»
در آن کتاب نیز نوشته است که امام علیه السلام به ایشان فرمود:
«ای ستمدیدگان و غریبان! با این همه حال به مصیبت من مبتلا خواهید شد و بعد از آن شما را اسیر و غارت خواهند کرد
ص: 119
و شهر به شهر و دیار به دیار خواهند گردانید و سر مرا با سرهای برادران و فرزندان و خویشان و یاوران به هدیه از بهر یزید مرتد می برند.»
چون جناب زینب خاتون و امّ کلثوم و سکینه این سخن را شنیدند ، بی تاب شدند و چنان گریستند که ساکنین آسمان ها را به فریاد و ناله درآوردند (1). (2)
ص: 120
در مطالبی که امام حسین علیه السلام روز عاشورا به امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب علیها السلام فرمودند، نکته های مهمی وجود دارد که باید به آن ها توجه داشته باشیم. ما در اینجا دو نکته از آنچه را که حضرت امام حسین علیه السلام فرموده اند توضیح می دهیم.
اگر دوستداران، شیفتگان و شیعیان امام حسین علیه السلام تاکنون به این گونه گفتارهای امام حسین علیه السلام توجه می داشتند ، نه تنها زندگی آن ها را تغییر می داد، بلکه در جهان تأثیر می گذاشت.
متأسفانه خو گرفتن دوستداران و شیعیان به وضع موجود و
ص: 121
معتاد شدن و عادت گرفتن به زندگانی بی معنی، راه را برای حاکمیت شیاطین بر جهان باز گذارده و آن ها انسان ها را از مدار توجه به اهل بیت علیهم السلام باز داشته است.
و در نتیجه غفلت، مردم را از توجّه به اهل بیت علیهم السلام و نقش آنان در عالم هستی دور کرده است.
اگر مردم آن گونه که باید، توجه به امیران عالم می داشتند و از قدرت و ولایت آنان آگاه بودند و به آنان پناه می بردند، این گونه مردم جهان در خسارت و زیان عالم گیر قرار نمی گرفتند.
نکته ای که می خواهیم اندکی به توضیح آن در پیرامون گفتار امام حسین علیه السلام بپردازیم سلام امام حسین علیه السلام به شیعیان در روز عاشورا و پیام آن حضرت به شیعیان است .
حضرت امام حسین علیه السلام در روز عاشورا پس از بیان شهادت همه اصحاب و همۀ بنی هاشم به امام سجاد علیه السلام فرمودند:
يا ولدي بلّغ شيعتي عنّي السّلام، فقل لهم: انّ أبي مات غريباً فاندبوه ومضى شهيداً فابكوه.
ای فرزندم سلامم را به شیعیانم برسان و به آن ها بگو که پدرم غریب از دنیا رفت بر او ندبه کنید و شهید شد بر او گریه کنید .
ص: 122
درک عظمت فرمایش امام حسین علیه السلام نیاز به توضیح دارد به این جهت به ترجمه آن اکتفاء نکرده تا حدودی که مقدور است آن را توضیح می دهیم.
دقت در دو نکته، عظمت فرمایش امام حسین علیه السلام را آشکار می کند :
1 - توجه به شرایطی که امام حسین علیه السلام فرمایش خود را بیان فرموده اند.
اگر ما در شرایط و موقعیت و زمانی که امام حسین علیه السلام این سخنان را بیان فرموده اند، دقت کنیم تا حدی متوجه می شویم آن حضرت در چه حال و در چه شرایطی بوده اند که این سلام و پیام را به شیعیان خود ابلاغ فرموده اند.
برای اینکه تا حدی از موقعیت و شرایطی که امام حسین (,) به شیعیان سلام رسانده و پیام داده اند آگاه شویم به این نکته توجّه کنید.
شدت علاقه امام حسین علیه السلام به شیعیانشان آن قدر زیاد است که وقتی خبر شهادت قیس بن مسهر صیداوی به آن حضرت رسید در حالی که گریه می کردند اینگونه برای اهل بیت علیهم السلام و شیعیان دعا کردند :
ص: 123
«اللهم اجعل لنا ولشيعتنا عندك منزلاً كريماً واجمع بيننا وبينهم في مستقرّ من رحمتك إنك على كلّ شيءٍ قدیر» (1)
خداوندا برای ما و شیعیان ما نزد خودت منزلی با کرامت قرار ده و میان ما و آنان در جایگاهی که رحمت تو در آن مستقر است جمع فرما که یقیناً تو بر هر چیزی قادر هستی.
شدت علاقه و مهربانی امام حسین علیه السلام به شیعیان در روز عاشورا پس از وداع آن حضرت با اهل بیت خود بیشتر آشکار شد.
سلام و پیام امام حسین علیه السلام به شیعیان پس از وداع آن حضرت با امام سجاد علیه السلام و اهل حرم بوده است و وداع امام حسین علیه السلام پس از شهادت حضرت اباالفضل علیه السلام و حضرت علی اکبر علیه السلام و همه بنی هاشم و اصحاب و یاران آن حضرت بوده است یعنی شهادت آن بزرگواران را شاهد بوده اند و پیکر غرق به خون جوانان بنی هاشم و اصحاب خود را دیده اند و پس از آنکه آن همه دیده بودند و هنگامی که یک نفر یاور نداشتند با کمر شکسته و جگر آتش گرفته از داغ ها و از شدّت عطش با چشمانی که همه جا را تار می دیده است برای وداع با اهل حرم به خیمه ها رفته اند و با امام سجاد علیه السلام و اهل حرم وداع نموده اند یعنی در سخت ترین
ص: 124
شرایط و حالات که وداع با اهل حرم بوده است امام حسین علیه السلام و شیعیان خود سلام رسانده اند و به امام سجاد علیه السلام فرمودند:
بلغ شيعتي عنّي السّلام فقل لهم ان أبي مات غريباً فاندبوه ومضى شهيداً فابكوه.
سلام مرا به شیعیانم برسان پس به آنان بگو که پدرم غریب از دنیا رفت بر او ندبه کنید و شهید شد پس بر او گریه کنید .
این مطالب را امام حسین علیه السلام در سخت ترین شرایط که در عالم هستی برای غیر امام حسین علیه السلام واقع نشده، فرموده اند.
2 - اینک با دقت در آنچه گفتیم به این نکته نیز توجه کنید که هر کسی در آخرین لحظات و ساعات عمر خود، مهم ترین مطالبی را که در در نظر دارد به اطرافیانش می گوید و امام حسین علیه السلام در آن لحظه ها به شیعیان سلام فرستاده و پیام داده اند.
حال با توجه به اینکه امام حسین علیه السلام در سخت ترین شرایط در عالم هستی بودند در آخرین ساعات عمر ، چرا به شیعیان سلام رسانده اند و چرا دستور داده اند که برای آن حضرت نوحه سرایی و گریه کنند؟!
آیا ما و شما در برابر این سلام و این پیام چه کرده ایم؟ و چه قدر به آن اهمیت داده ایم؟
چرا دشمنان می خواهند عزاداری هایی را که در گوشه و کنار
ص: 125
جهان واقع می شود از شیعیان بگیرند. ما در بخش آخر کتاب به توضیح این نکته می پردازیم.
چون امام سجاد علیه السلام به کربلا وارد شدند، بنی اسد را نزد شهداء متحیر مشاهده نمودند که به لحاظ بی سر بودن پیکرها نمی دانستند چه کنند.
حضرت سجاد علیه السلام شهداء را به اسم معرّفی کردند. صدای گریه و فریاد بلند گشت و زنان بنی اسد موها را پریشان نمودند و بر صورت سیلی زدند. (1)
سپس زین العابدین علیه السلام به سوی پیکر پدر مظلومش رفت و بعد از آن که او را در آغوش کشید و با صدای بلند به گریه پرداخت، بدن را به موضع قبر برد و مقداری خاک برداشت که ناگاه قبری آماده و قبری سرباز مشاهده گشت. دست در زیر
ص: 126
پیکر گذاشت و فرمود:
بِسْمِ اللَّهِ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَعَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ ما شَاءَ اللَّهُ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ.
و آن را به تنهایی وارد قبر نمود و کسی از بنی اسد در تدفین امام شهید با ایشان شرکت نجست و فرمود: «با من کسی هست که یاریم کند.»
چون پیکر را در قبر نهاد، لب های شریفش را بر آن رگ های بریده نهاد و فرمود:
طُوبى لِأَرْضِ تَضَمَّنَتْ جَسَدَكَ الطَّاهِرَ، أَمَّا اللَّيْلُ فَمُسَهَّدٌ وَالْحُزْنُ سَرْمَدٌ اَوْ يَخْتارُ اللَّهُ لِأَهْلِ بَيْتِكَ دَارَكَ الَّتِي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ، وَعَلَيْكَ مِنِّي السَّلَامُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكَاتُهُ.
خوشا آن زمینی که جسد مطهرت را در بر گیرد. از شب بگویم که دیگر خواب به چشمانم راه نیابد، یا از حزنم که دیگر پایانی ندارد؟ تا آن هنگام که خاندان تو هم در آن جا که اقامت گزیده ای ، وارد شوند. از من بر تو درود ای فرزند رسول خدا و رحمت و برکات خداوند بر تو باد.
و بر قبر حضرتش نوشت:
ص: 127
هذا قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبِ الَّذِي قَتَلُوهُ عَطشاناً غَرِيباً.
این قبر حسین فرزند على بن أبى طالب است که تشنه و غریب او را کشتند.
سپس به سوی عمویش عباس رفت و او را در آن حالتی مشاهده نمود که ملائکه آسمان را وحشت زده و حوریان بهشت را گریان ساخته گریان ساخته بود. امام خم شد و رگ های بریده گردن عمو را
رسید و فرمود:
عَلَى الدُّنْيا بَعْدَكَ الْعَفا يا قَمَرَ بَنِي هَاشِمٍ وَعَلَيْكَ مِنِّي السَّلامُ مِنْ شَهِيدٍ مُحْتَسِبٍ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ .
بعد از تو ای ماه بنی هاشم، خاک بر سر دنیا! از من بر تو ای شهید با اخلاص سلام باد و رحمت و برکات الهی شامل حالت باد.
و قبری برای حضرت عبّاس حفر نمود و او را نیز چون پدرش تنها وارد قبر ساخت و فرمود: «با من یاورانی - برای دفن آن حضرت - هستند.»
سپس به بنی اسد دستور فرمود تا دو حفره حفر نمایند و در یکی، بنی هاشم را نهند و در دیگری اصحاب را . (1)
ص: 128
در این جریان بسیار عجیب نکته های زیادی وجود دارد که دقت نمودن در آن ها مطالبی را روشن می سازد، به این جهت سزاوار است، پس از نقل این جریان مهم چند نکته را به عنوان توضیح آن بیان کنیم :
1 - از این جریان استفاده می شود که چقدر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام دارای عظمت و مقام رفیع هستند، زیرا امام سجاد علیه السلام پس از دفن نمودن حضرت امام حسین علیه السلام ، قبل از دفن بنی هاشم و اصحاب به سوی علقمه رفتند، تا پس از دفن نمودن حضرت امام حسین علیه السلام ، حضرت اباالفضل علیه السلام را دفن نمایند و سپس به سوی امام حسین علیه السلام برگشتند و به بنی اسد دستور دادند، دو حفره بکنند و در یکی بنی هاشم و در دیگری سایر اصحاب امام حسین علیه السلام را دفن نمایند.
2 - نکته دیگر این است که در هنگام دفن امام حسین علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام از بنی اسد کمک نخواستند و فرمودند کسی هست که مرا در تدفین امام حسین علیه السلام و همچنین حضرت ابا الفضل العباس علیه السلام یاری کند. به این تعبیر که فرمودند: «با من یاورانی هستند».
3 - نكته سوّم این است که هنگام دفن امام حسین علیه السلام لب های مبارک را به رگ های بریده امام حسین علیه السلام نهادند و همچنین هنگام
ص: 129
دفن حضرت اباالفضل علیه السلام لب ها را به رگ های بریده حضرت ابا الفضل العبّاس علیه السلام نهاده و می بوسیدند، ولی در این نقل برای سایر شهداء چنین کاری وارد نشده است .
علامه مجلسی ؛ از دعبل خزاعی نقل می کند که او می گوید: در مثل چنین ایامی - ایام محرم - برسید و مولایم علی بن موسى الرضا علیهما السلام داخل شدم و دیدم که ایشان با هیأت شخص محزون و اندوهگین نشسته است و یارانش در اطراف او هستند وقتی مرا دید که می آیم، به من فرمود: خوش آمد به تو ای دعبل! مرحبا به کسی که ما را با دست و زبانش یاری می کند! سپس از جای خود به من جای نشستن داد و مرا کنار خود نشاند! سپس به من فرمود: ای دعبل! دوست دارم برایم شعری بخوانی! چرا که این روزها ایام حزنی است که بر ما اهل بیت می گذرد و ایام سرور دشمنان ما مخصوصا بنی امیه است. ای دعبل ! کسی که بگرید و یک نفر را بر مصائب ما بگریاند ، اجر او بر عهده خداست. ای دعبل ! کسی که چشمانش بر مصائب ما گریان شود و به خاطر مصیباتی که از دشمنان ما وارد شد بگرید، خدا او را با ما و در زمره ما محشور می کند. ای دعبل! کسی که بر مصیبت جدّم
ص: 130
حسین علیه السلام بگرید، حتماً خدا گناهانش را می بخشد!
سپس امام علیه السلام برخاست و پرده ای بین ما و حرم خود زد و اهل بیت خود را پشت پرده نشاند تا بر مصائب جدشان حسین علیه السلام بگریند. سپس متوجه من شد و فرمود: ای دعبل ! برای حسین علیه السلام مرثیه بخوان که تو یاور ما و مداح ما هستی مادامی که زنده باشی! پس هر قدر می توانی از یاری ما کوتاهی مکن! دعبل می گوید: من گریستم و اشکم جاری شد و شروع به خواندن این اشعار کردم: (1)
ص: 131
ای فاطمه! اگر حسین را به خاک افتاده تصوّر کنی که در کنار شط فرات تشنه جان داده است،
ای فاطمه! در این صورت نزد او بر گونه خود لطمه خواهی زد و اشک چشم بر گونه های خود جاری خواهی ساخت!
ای فاطمه! ای دختر نیکی ها! برخیز و ندبه کن بر ستارگان آسمان که در زمین بیابانی افتاده اند!
قبوری در کوفه و قبور دیگری در مدینه و قبور دیگری در سرزمین فخّ هستند که صلوات و درود من به آنان برسد! قبوری در کنار رودخانه در سرزمین کربلا واقع شده که محل نزول آنان کنار شط فرات است!
با لب تشنه در بیابان جان دادند و ای کاش من قبل از زمان وفاتم بودم و با آنان جان می دادم؛
من از آتش اندوهم به خدا شکایت می برم، وقتی آنان را یاد می کنم که مرا جام عزا و شدت مصیبت می نوشاند؛
روزی که بخواهند بزرگ شوند، محمد صلی الله علیه وآله و جبرئیل و قرآن و سوره های آن را می آورند و علی علیه السلام را صاحب مناقب و برتری ها
ص: 132
می شمارند و فاطمه زهرا علیها السلام را بهترین دختران می دانند!
و حمزه و عباس را صاحب دین و تقوا می شمرند و جعفر طیار این خاندان را در پرده های بهشت می بینند.
آنان هند و حرب از بنی امیه را شوم می دانند و سمیه را از احمقان و پلیدها بر می شمرند.
اینان پدران اهل بیت را از گرفتن حقشان منع نمودند و آنان فرزندان اهل بیت را گرو امور متفرق قرار دادند!
تا زمانی که سواری برای خدا حج کند و پرنده قمری بر درختان نوحه سرایی کند، من برای آنان گریه خواهم کرد.
پس ای دیده! بر آنان گریه کن و اشک بریز که وقت ریزش اشک و زیاد گریستن فرا رسیده است!
دختران زیاد در کاخ ها مصون و محفوظ از چشم نامحرمان هستند و آل رسول خدا صلی الله علیه وآله حرمتشان هتک گردیده است .
و آل زیاد در دژهای بلند هستند و دختران رسول خدا در بیابان ها سرگردان شده اند؛
خانه های رسول خدا خالی است و آل زیاد در حجره ها ساکن گشته اند؛ آل رسول خدا صلی الله علیه وآله جسم های نحیف دارند، ولی آل زیاد گردن هایی ضخیم دارند.
آل رسول خدا صلی الله علیه وآله خون از گلویشان جاری است در حالی که آل زیاد پرده نشین هستند.
ص: 133
حرم آل رسول خدا صلى الله عليه وسلم به اسارت برده می شوند، در حالی که آل زیاد اموالشان در امان است.
وقتی خونخواهی کنند، دستانی را که از خونخواهی بازداشته شده و بسته گردیده به سمت ظالمانشان دراز خواهند کرد!
مادامی که خورشید بر زمین نور بپراکند و مؤذن که منادی خیر است ندای اذان برای نماز سر دهد بر آنان خواهم گریست!
و مادامی که خورشید طالع شود و غروب آن فرا برسد، در صبحگاهان و شامگاهان بر آنان خواهم گریست . (1)
تمام قصیده را مرحوم علامه مجلسی رحمه الله ابواب تاریخ امام رضا علیه السلام آورده است .
اکنون که با نمونه هایی از عزاداری های معصومین علیهم السلام برای امام حسین علیه السلام آشنا شدیم مطالبی را درباره اهمیت گریه و اشک بیان می کنیم. برای آشکار شدن عظمت گریه و اشک مقدمه ای کوتاه درباره عظمت کربلای امام حسین علیه السلام که اسرار آمیزترین نقطهٔ جهان است ذکر می کنیم و سپس به بیان تأثیر عجیب اشک و اهمیت آن می پردازیم:
ص: 134
کعبه علاوه بر مزایا و امتیازات معنوی، مغناطیس ظاهری و مادی زمین است، و کربلا علاوه بر حرارت معنوی و جاذبه ای که خداوند در قلب های مؤمنین در رابطه با امام حسین علیه السلام قرار داده است، دارای جاذبه و مغناطیس معنوی و روحی مؤمنان جهان است و برتری جاذبه معنوی بر جاذبۀ مادی انکارناپذیر است هر چند مردم از جاذبه و مغناطیس کعبه و همچنین جاذبه و کشش روحی و معنوی کربلا آگاه نباشند .
بدون شک کربلا، حرم امام حسین علیه السلام و بقعه آن حضرت، اسرارآمیزترین مکان در کره زمین است. کربلا قسمتی از خاک بهشت است که در زمین قرار گرفته و سرانجام در روز قیامت به جایگاه اصلی خود که بهشت است برده می شود.
آنچه گفتیم حقیقتی است که در روایات اهل بیت علیهم السلام وارد شده است؛ همانگونه که در روایت وارد شده، دعای هر دعا کننده در زیر قبه امام حسین علیه السلام به اجابت می رسد و به دعای هر کس که در آن مکان با عظمت دعا کند و خداوند را بخواند، خدا دعای او را بی پاسخ نمی گذارد و دعای او را به اجابت می رساند.
جریان هایی که نقل می کنیم نمونه کوچکی است از واقعیتی بزرگ ، که کربلا سرزمینی اسرارآمیز است.
ص: 135
«پلارک» رئیس ستاد بازسازی عتبات عالیات گفت: دکتر ساحلی، استاد دانشگاه و دارای سه دکترا از کشور آمریکا است. وی در رشته های ژئوفیزیک، باستان شناسی و تاریخ تحصیل کرده و برای گمانه زنی در کربلا در بحث ژئوفیزیک با ما همکاری دارد و متبرع نیز هست .
كربلا؛ تنها جایی در جهان که آب سربالا حرکت می کند
ایشان با محاسبات ژئوتکنیک می گفت که تنها نکته ای از جهان که آب در آن باز می گردد و برعکس حرکت می کند کربلا است (آب رو به بالا حرکت می کند). آب از طرف خیمه گاه تا جلوی حرم آقا ابوالفضل علیه السلام می آید و از آنجا می چرخد و به حالت سرگردان به شدت رو به بالا حرکت می کند. چون آب نمی خواهد به حرم وارد شده و باعث تخریب حرم شود اگر چه سطح آب در خود حرم بالا است . (1)
«پلارک» می گوید: در کف العبّاس در عمق هفت تا هشت متری در حفاری به فلزات اکسیده ( تجمعی از فلزات اکسیده در خاک )
ص: 136
رسیدیم که بدون شک همان نیزه شکسته ها بوده است. اینجا صحنه های کربلا کاملاً برای ما مجسم است.
در حرم امام حسین علیه السلام برای ترفیع گنبد ناچار بودیم 200 تن بار بر گنبد فعلی اضافه کنیم که طبیعتاً باید ستون ها تقویت می شد تا این بار را تحمل کنند. همزمان با این کار تصمیم گرفتیم دور ستون ها را باریک کنیم تا فضای اطراف ضریح بیشتر شود. طرح های مختلفی برای این مسئله ارائه شد و ما برای اطمینان از موفقیت طرح ها نمونه ستون های حرم را ساختیم و همان اندازه وزن بر روی آن گذاشتیم و امتحان کردیم تا در نهایت به طرح فعلی که با تکنیک های برتر دنیا طراحی شده است رسیدیم که توسط دو شیعه متعهد ایرانی مدرّس در آمریکا (دو برادر پروفسور بنان) ارائه شده بود .
اما یکی از مشکلات اساسی ما بعد از دو سال مطالعه بالا بودن سطح آب های زیرزمینی در حرم امام حسین علیه السلام بود، یعنی یک متر و نیم از بالای ستون های حرم حضرت سيدالشهدا علیه السلام وقتى حفاری می شد به آب می رسیدیم و این مشکل بزرگی برای انجام
ص: 137
پروژه بود اما به محض شروع عملیات تا هشت متر حفاری ، ذره ای با آب بر نخوردیم انگار آب یک دفعه مرخصی رفته است تا ما کارمان را انجام دهیم و دوباره بازگردد. همین باعث شده زمان بندی ساخت هر ستون که شش ماه پیش بینی شده بود به سه ماه کاهش پیدا کند چون دیگر آب مزاحمتی برای ما ندارد.
جالب این که وقتی چند سال پیش سنگ حرم را عوض می کردیم حتی در عمق یک متری هم به آب می خوردیم اما اکنون خبری از آب نیست که نیست و این ها از معجزاتی است که اکنون در کارمان مشاهده می کنیم. البته افرادی که مخلصانه کار می کنند کراماتی را مشاهده می کنند و نصیبشان می شود. (1)
آنچه نقل کردیم نمونه ای است کوچک از واقعیتی بزرگ.
در روزگاری که جهان با ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالى فرجه همچون بهشت برین شود اسرار سرزمین کربلا که قطعه ای از بهشت است آشکار می شود، و همگان از عظمت کربلا و قبه و بارگاه و حرم حضرت امام حسین علیه السلام آشنا می شوند.
ص: 138
اکنون برای آگاه شدن از اهمیت اشک به این مطلب بسیار مهم توجه کنید که چه کسانی می توانند وارد حرم امام حسین علیه السلام بشوند و در زیر قبه آن حضرت دعا کنند؟
آیا برای ورود به حرم مطهر امام حسین 0ع) شرطی وجود دارد؟
می دانیم امور زیادی در پیشرفت و تکامل معنوی انسان مؤثر است. مسایلی همچون خدمت به امام زمان ارواحنا فداه، خدمت به خلق ، زهد، تقوی، علم و دانش، تهذیب نفس و قلب پاک، اخلاص ، ایمان کامل و صفات ارزنده دیگری که در تحول و تکامل روحی انسان نقش فراوانی دارد؛ ولی با این همه، هیچ کدام از این ها دلیل بر جواز ورود به حرم امام حسین علیه السلام نیستند ، آنچه دلیل بر اجازه ورود به حرم امام حسین علیه السلام می شود اشک ریختن برای آن حضرت در هنگام ورود به حرم است.
اشک یک راه کلیدی برای نزدیک شدن و تقرب به خداوند و امام زمان عجل الله تعالی فرجه است . انسان می تواند با تحمل سختی ها و کوشش فراوان برای نزدیک شدن به امام زمان ارواحنا فداه به این هدف نزدیک شود یا به مقصود خود برسد.
برنامه های عبادی زنگار تاریکی و ظلمتِ قلب را صیقل می دهد
ص: 139
و در آن صفا و نورانیت ایجاد می کند .
بدیهی است تفاوت برنامه های عملی برای رسیدن به این هدف بزرگ ، سبب می شود که از نظر سرعت برای رسیدن به آن مختلف باشد، به گونه ای که برخی از آن ها نسبت به دیگر برنامه های سازنده، راه کلیدی به شمار می آیند.
شکی نیست که اشک و سوختن از اعماق جان و دل برای حضرت امام حسین علیه السلام ، اکسیر اعظم و یک راه کلیدی و بسیار مؤثر برای جلب توجه امام عصر عجل الله تعالی فرجه می باشد .
برای برخی از کسانی که ده ها سال به تلاش ها و کوشش های فراوان پرداخته اند و سرانجام به راه وصال دست یافته اند، در میان انواع کارهایی که انجام داده اند، اشک و گریه و سوختن با تمام وجود برای حضرت امام حسین علیه السلام را، راه کلیدی و هموار می دانند . این گونه سوختن سبب مودت و محبت شدید و تقرّب به امام زمان عجل الله تعالی فرجه می شود.
اگر کسی بتواند جسد مطهر و پر جراحت امام حسین علیه السلام در قتلگاه را تصوّر کند و در فکر خود به پیکر مقدس آن حضرت نگاه کند و توجه کند که نزدیک هزار و چهارصد سال از شهادت آن حضرت گذشته و هنوز از خون به زمین ریخته شده آن حضرت، از
ص: 140
دشمنان اهل بیت علیهم السلام انتقام گرفته نشده آن چنان او را جذب می کند و حرارتی را که خداوند برای امام حسین در قلب هر مؤمن ایجاد کرده، به جوش می آورد، که دل او از توجه به امور دنیایی جدا می شود و جذبه های مادی او را به سوی خود نمی تواند بکشاند. به این جهت به راحتی می تواند خود را در محضر آن پیکر مقدس ببیند و با تمام وجود بسوزد و با قلب سوخته اشک بریزد و گریه کند و خود را آماده برای خدمتگزاری به دین کند.
به خاطر حرارت یا شعله محبتی که خداوند برای امام حسین علیه السلام در قلوب مؤمنین آفریده و قرار داده است، کسی که از اعماق وجود برای آن حضرت می سوزد و به گریه و زاری می پردازد، جذب عالم معنی می گردد و علاقه اش به امور مادی زدوده می شود. این یک راه هموار، سریع و کلیدی برای نابود کردن صفات نفسانی و رسیدن و پیوستن به عالم معنی است.
اکنون به گفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله درباره عظمت و اهمیت اشک و گریه توجه کنید:
رسول خدا صلی الله علیه وآله هنگامی که آيه شريفه ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا
ص: 141
مِيثَاقَكُمْ لَاتَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ ﴾ (1) ، «ای بنی اسرائیل، به یاد آورید هنگامی را که از شما عهد و پیمان گرفتیم که خون یکدیگر را نریزید» در مورد یهودیان - یهودیانی که عهد و پیمان خداوند را نقض کردند و شکستند و رسولان الهی را تکذیب نمودند و اولیای خداوند را به قتل رساندند - نازل شد فرمودند:
به شما خبر دهم از کسانی که مشابه آن ها هستند از یهود این امت؟
عرض کردند: آری، ای رسول خد،ا فرمود: گروهی از امت من به خود می بندند که از اهل آیین من هستند (خود را مسلمان می دانند) بهترین ذریه من و پاک ترین فرزندان مرا به قتل می رسانند، شریعت و سنت مرا تغییر می دهند و دو فرزندم حسن و حسین علیهما السلام را به شهادت می رسانند همان طور که گذشتگان این یهودیان حضرت زکریا و یحیی را کشتند. آگاه باشید که خدا این ها را لعنت می کند همان طور که آن ها را لعنت فرمود، و بر باقی مانده ذراری این ها پیش از قیامت، هدایت شده و هدایت کننده ای از فرزندان امام حسین مظلوم علیه السلام را مبعوث خواهد نمود و با شمشیر دوستانش آن ها را به جهنم خواهد فرستاد.
ص: 142
آگاه باشید، خداوند قاتلان امام حسین علیه السلام و دوستان و یاران آنان و کسانی را که بدون علّت و تقیه از لعن آنان ساكت اند لعنت خواهد نمود. .
ألا وصلّى الله على الباكين على الحسين رحمة وشفقة، واللاعنين لأعدائهم والممتلئين عليهم غيظاً وحنقاً ...
آگاه باشید، خداوند بر گریه کنندگان از روی محبّت و دلسوزی، بر امام حسين علیه السلام ، و لعن کنندگان بر دشمنان ایشان، درود می فرستد.
آگاه باشید و بدانید کسانی که به کشتن امام حسین علیه السلام رضایت دارند با قاتلان آن حضرت شریک هستند، بدانید قاتلان امام حسین علیه السلام و یاری کنندگان آنان و حامیان و پیروان آنان از دین خداوند خارج هستند .
خداوند تبارک و تعالی به ملائکه مقرّب خود دستور داده است که اشک های گریه کنندگان بر امام حسین علیه السلام را گرفته و به خازنان در بهشت تحویل دهند و آن ها را با آب حیات مخلوط کنند تا شیرینی و گوارایی آن هزار برابر گردد.
و نیز ملائکه گریه های کسانی را که به قتل امام حسین علیه السلام خوشحال و خندان هستند گرفته در هاویه ببرند و با حمیم بیامیزند تا هزار برابر به حرارت آن و شدت عذاب آن بیفزاید و به وسیله آن عذاب کسانی که به آنجا منتقل می شوند از
ص: 143
دشمنان آل محمد علیهم السلام شدید گردد . (1)
توجه به این نکته لازم است :
سزاوار است هر زن و مرد گریه کننده بداند که گریه بر مصائب سيّدالشهداء علیه السلام نه فقط به خاطر شدت مصیبت آن حضرت است، بلکه علاوه بر آن به خاطر آثار فراوانی است که مصائب وارده بر آن حضرت در آینده عالم ؛ داشته و دارد و موجب ادامه ظلم و جنایت و خیانت در عالم شده است.
کسی که بر مصائب سیدالشهداء علیه السلام گریه می کند اگر به آن چه گفتیم توجه کند این مطلب را درک میکند که این ظلم و ظلمت جز با ظهور حضرت بقيّة الله عجّل الله تعالى فرجه برطرف نخواهد شد و به این جهت برای تعجیل فرج و ظهور آن حضرت دعا می کند، و به خاطر اهمیت این مطلب در صدها دعا و زیارت، دعا برای فرج و ظهور آن حضرت وارد شده است، هر کس می خواهد آن دعاهای فراوان را ببیند به کتاب «الصحيفة المباركة المهديّة» مراجعه کند آن کتاب تمام دعاهای تعجیل ظهور مولایمان حضرت مهدی علیه السلام را در بردارد. (2)
ص: 144
في كامل الزيارات: عَنْ مِسْمَع كِرْدِينِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِاللَّهِ يَا مِسْمَعُ أَنْتَ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ أَمَا تَأْتِي قَبْرَ الْحُسَيْنِ قُلْتُ لَا أَنَا رَجُلٌ مَشْهُورٌ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَهِ وَعِنْدَنَا مَنْ يَتْبَعُ هَوَى هَذَا الْخَلِيفَهِ وَأَعْدَاؤُنَا كَثِيرَةٌ مِنْ أَهْلِ القَبَائِلِ مِنَ النُّصَّابِ وَغَيْرِهِمْ وَلَسْتُ آمَنُهُمْ أَنْ يَرْفَعُوا عَلَيَّ حَالِي عِنْدَ وُلْدِ سُلَيْمَانَ فَيُمَتِّلُونَ عَلَيَ قَالَ لِي أَفَمَا تَذْكُرُ مَا صُنِعَ بِهِ قُلْتُ بَلِي قَالَ فَتَجْزَعُ قُلْتُ إِي وَاللَّهِ وَأَسْتَعْبِرُ لِذَلِكَ حَتَّى يَرَى أَهْلِي أَثَرَ ذَلِكَ عَلَيَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّى يَسْتَبِينَ ذَلِكَ فِي وَجْهِي.
قَالَ رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَكَ أَمَا إِنَّكَ مِنَ الَّذِينَ يُعَدُّونَ فِي أَهْلِ الْجَزَع لَنَا وَالَّذِينَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَيَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَيَخَافُونَ لِخَوْفِنَا وَيَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا أَمَا إِنَّكَ سَتَرَي عِنْدَ مَوْتِكَ وَحُضُورِ آبَائِي لَكَ وَوَصِيَّتِهِمْ مَلَكَ الْمَوْتِ بِكَ وَمَا يَلْقَوْنَكَ بِهِ مِنَ الْبِشَارَهِ مَا تَقَرُّ بِهِ عَيْنَكَ قَبْلَ الْمَوْتِ فَمَلَكُ الْمَوْتِ أَرَقُ عَلَيْكَ وَأَشَدُّ رَحْمَةً لَكَ مِنَ الْأُمِّ الشَّفِيقَهِ عَلَي وَلَدِهَا.
قَالَ ثُمَّ اسْتَعْبَرَ وَاسْتَعْبَرْتُ مَعَهُ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي
ص: 145
فَضَّلَنَا عَلَى خَلْقِهِ بِالرَّحْمَهِ وَخَصَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ بِالرَّحْمَهِ يَا مِسْمَعُ إِنَّ الْأَرْضَ وَالسَّمَاءَ لَتَبْكِي مُنْذُ قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ رَحْمَهُ لَنَا وَمَا بَكَى لَنَا مِنَ الْمَلَائِكَهِ أَكْثَرُ وَمَا رَقَأَتْ دُمُوعُ الْمَلَائِكَةِ مُنْذُ قُتِلْنَا وَمَا بَكَىٰ أَحَدٌ رَحْمَةً لَنَا وَلِمَا لَقِينَا إِنَّا رَحِمَهُ اللَّهُ قَبْلَ أَنْ تَخْرُجَ الدَّمْعَهُ مِنْ عَيْنِهِ فَإِذَا سَالَ دُمُوعُهُ عَلى خَدِّهِ فَلَوْ أَنَّ قَطْرَهُ مِنْ دُمُوعِهِ سَقَطَتْ فِي جَهَنَّمَ لَأَطْفَأَتْ حَرَّهَا حَتَّى لَا يُوجَدَ لَهَا حَرٌّ وَإِنَّ الْمُوجَعَ قَلْبُهُ لَنَا لَيَفْرَحُ يَوْمَ يَرَانَا عِنْدَ مَوْتِهِ فَرْحَهُ - لَا تَزَالُ تِلْكَ الْفَرْحَهُ فِي قَلْبِهِ حَتَّى يَرِدَ عَلَيْنَا الْحَوْضَ وَإِنَّ الْكَوْثَرَ لَيَفْرَحُ بِمُحِبِّنَا إِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ حَتَّى إِنَّهُ لَيُذِيقَهُ مِنْ ضُرُوبِ الطَّعَامِ مَا لَا يَشْتَهِي أَنْ يَصْدُرَ عَنْهُ. (1)
«کامل الزیارات» از مسمع کردین نقل می کند که گفت : امام جعفر صادق علیه السلام به من فرمود: تو اهل عراق هستی، آیا به زیارت قبر امام حسین علیه السلام می روی؟ گفتم: نه زیرا من مردی مشهور از اهل بصره هستم، نزد ما گروهی هستند که طرفدار خلیفه می باشند. دشمنان ما که ناصبی ها و اهل قبایل و دیگران هستند زیادند. من از اینکه شکایت مرا به خلیفه بکنند و ضرری به من برسانند در امان نیستم.
ص: 146
امام صادق علیه السلام فرمود: آیا مصیبت امام حسین علیه السلام را به خاطر نمی آوری؟ گفتم: بله. فرمود: از مصیبت آن حضرت بیتابی می کنی؟ گفتم آری، به خدا قسم به قدری حال گریه به من دست می دهد که اهل و عیالم اثر آن را بر من مشاهده می کنند و من به نحوی از غذا خوردن بیزار می شوم که اثر آن در صورتم معلوم می گردد .
امام صادق علیه السلام فرمود: خدا اشک های تو را رحمت کند ، بدان که تو از افرادی هستی که برای مصیبت ما اهل بيت جزع می کنند، برای ترس ما می ترسند و برای امنیت ما ایمن خواهند بود. تو به زودی در هنگام مردن خود خواهی دید که پدرانم نزد تو حاضر میشوند و توصیه تو را به فرشته مرگ می کنند، بشاراتی به تو خواهند داد که قبل از مرگ چشم تو روشن خواهد شد و فرشته مرگ در آن هنگام از مادری که نسبت به فرزند خود مهربان است، با تو مهربان تر خواهد بود. مسمع می گوید: سپس امام صادق علیه السلام گریان شد و من هم گریان شدم آن گاه آن حضرت فرمود: سپاس مخصوص آن خدایی است که ما را با رحمت خود، بر خلق خویش فضیلت و برتری داد و رحمت خود را به ما اهل بیت علیهم السلام اختصاص داد. ای مسمع ، از آن زمان که امیرالمؤمنین علی علیه السلام شهید شده است، زمین و آسمان برای ما گریه می کنند و ملائکه بیشتر برای ما گریه کردند. گریه ملائکه برای ما، از آن هنگام که مردان ما شهید شدند، خاتمه نیافته است. هیچ شخصی بر
ص: 147
مصائب ما گریه نمی کند مگر اینکه قبل از ریزش اشک چشمش ، خدا او را می آمرزد، هنگامی که اشک وی بر گونه های صورتش جاری شود، اگر یک قطره از آن در آتش جهنّم بچکد به نحوی حرارت آن را خاموش می کند که حرارتی باقی نخواهد ماند.
کسی که دلش برای ما بسوزد، در هنگام جان دادن به قدری خوشحال می شود که تا وقتی نزد حوض کوثر بر ما وارد شود ، آن خوشحالی در قلبش خواهد بود. حوض کوثر از ورود او برای محبّتی که به ما دارد خوشحال می شود و به قدری از انواع و اقسام غذا به وی می دهد که دوست ندارد از آنجا خارج شود.
در این روایت امام صادق علیه السلام آثار مهمّی را برای گریه و اشک ریختن و همچنین برای جزع و بی تابی بیان فرموده اند.
برای روشن شدن اینکه معنای جزع و بی تابی چیست؟ کلامی را از مرحوم علامه مجلسی نقل می کنیم:
مرحوم علامه مجلسی می فرمایند : مرحوم شهید ثانی در کتاب «مسكن الفؤاد» از جابر از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمودند: سخت ترین جزع و بی تابی، فریاد همراه با واویلا و ناله کشیدن و سیلی زدن به صورت و کوبیدن به سینه و موی کندن
ص: 148
است .... (1)
در قاموس آمده: «الصرخة فرياد شدید است و «صراخ» بر وزن غراب به معنای صدا یا صدای شدید است و گفته: «أعوَلَ» یعنی صدایش را به گریه و فریاد بلند کرد و هم معنای «عوَّلَ» است و اسم آن «العول و العولة و العویل» است و گفته: «اللطم» یعنی زدن بر صورت و پهنای سینه با کف دست باز. (2)
بنابر معنایی که برای جزع و بی تابی نقل شد هر روایتی که در آن فضیلتی برای جزع و بی تابی نقل شده باشد مانند روایتی که از «کامل الزیارات» از امام صادق علیه السلام نقل کردیم که حضرت به راوی فرمودند تو از کسانی که برای مصیبت ما اهل بيت جزع می کنند، این روایت دلیل بر جواز سینه زنی و به صورت کوبیدن و ... می باشد .
ص: 149
نکته مهمی که باید به آن توجه داشته باشیم این است که امام صادق علیه السلام جزع و بی تابی یا به سر و سینه زدن و... را مخصوص برای امام حسین علیه السلام بیان نمی کنند و جزع و بی تابی را برای هر یک از اهل بیت علیهم السلام ذکر می کنند و به «مسمع» در این روایت می فرمایند :
«اما انك من الذين يعدون في أهل الجزع لنا»
آگاه باش تو یقیناً از کسانی شمرده می شوی که اهل جزع برای ما اهل بیت علیهم السلام هستند.
بنابراین روایت، سینه زدن و به صورت کوبیدن و هر چه بر آن جزع و بی تابی صدق می کند، نه تنها برای امام حسین علیه السلام ، بلکه برای همه اهل بیت علیهم السلام سزاوار و پسندیده است.
بی تابی و عزاداری برای امام حسین علیه السلام و همچنین سایر اهل بيت علیهم السلام انواع گوناگون و شکل های مختلف دارد.
ما دو نوع از آن ها را که مرحوم شیهد از امام باقر علیه السلام در روایت گذشته، نقل کرده، بیان می کنیم و به توضیح مختصری دربارهٔ آن می پردازیم :
یکی از انواع عزاداری که در میان شیعیان بالاخص جوانان، رایج است سینه زنی است.
ص: 150
در این آیین، عزاداران، به طور هماهنگ و با ریتمی مشخص، معمولاً همراه با نوحه خوانی، با دست بر سینه خود می کوبند. به کسی که سینه زنی می کند «سینه زن» گفته می شود. با توجه به نوحه و شرایط محل برگزاری، سینه زنان با نظر مداح می توانند در حالت ایستاده یا نشسته سینه زنی کنند.
شکل بالا بردن و فرود آوردن دست ها سینه ، دفعات آن و سرعت ضربات در موقعیت های مختلف بسته به نوحه ای که خوانده می شود، متفاوت است. در برخی مناطق ، هنگام سینه زنی ، عزاداران مرد بالا تنه خود را برهنه می کنند. این عمل به سینه زنی شور و نظم بیشتری می دهد. در مواردی نیز لباس هایی مخصوص سینه زنی طراحی و دوخته میشود که در آن ها امکان برهنه کردن قسمت جلوی سینه بدون درآوردن کامل لباس فراهم شده است.
سینه زنی مکان خاصی ندارد و در هر جا مجلس عزاداری برگزار شود، اعم از مسجد و حسینیه تا مکان های عمومی یا منازل شخصی، این آیین برگزار می شود. رایج ترین انواع سینه زنی، در فرهنگ اصطلاحات مرسوم مداحی ، عبارت است از:
* «واحد» : سینه زنی با ریتم کند، تک ضربه محکم با فاصله ای چند ثانیه ای میان ضربات .
* «سنگین»: سینه زنی با ریتم متوسط، ضربه ای محکم و با مکثی کوتاه میان ضربات .
ص: 151
* «شور»: سینه زنی با ریتم تند، ضربه آرام تر و بدون فاصله میان ضربات .
* «دو ضرب» یا «سه ضرب» یا «چهار ضرب»: دو یا سه یا چهار ضربه پشت سر هم با ریتم تند با مکثی کوتاه میان هر نوبت .
در یک مجلس نوحه خوانی کامل، همه این اشکال سینه زنی استفاده می شود و معمولاً سیر تغییر اشکال، با افزایش ریتم سینه زنی و نوحه خوانی ، از اشکال ملایم تر سنگین و واحد آغاز می شود و به اشکال پرشتاب تر سه ضرب و شور ختم می شود.....
نقطه اوج سینه زنی، در پایان سینه زنی شور است که گاه به «هروله» منتهی می شود. هروله اصطلاحاً به سر و سینه زدن جمعی توده عزاداران به صورت ممتد و بدون نظم و هماهنگی با هم، با ریتم تند و در حالتی شبیه دویدن و چرخیدن دور یک محور فرضی گفته می شود. در این حالت، سینه زنی شکلی بی قاعده دارد و سینه زنان حالت از خود بیخود شدگی دارند.» (1)
«لطم زنی» گونه ای از سوگواری شیعیان عرب است که در آن زنان همراه با خواندن دسته جمعی نوحه ، با ریتمی مشخص با کف
ص: 152
دست بر سر و صورت خود می زنند. در برخی مقاتل (از جمله لهوف) نقل شده است که زنان اهل بیت علیهم السلام ، روز عاشورا ب-ر صورت خود می زدند و گریه می کردند. در زیارت ناحیه مقدسه هم به این موضوع اشاره شده است. ظاهراً همین عمل زنان اهل بیت مستند لطم زنی به عنوان آیین مذهبی بوده است...
پایان بخش لطم زنی، مرحله سریع اجرای آن یعنی «هوسه» است که در صورت تقاضا و توانایی عزاداران انجام می شود. در غیر این صورت عزاداری در مرحلهٔ مربعه به پایان می رسد.
در مرحله هوسه، ملایه، ابتدا چهار بیت مصیبت را قرائت می کند و در ادامه یک بیت نوحه را با ریتم تند می خواند. عزاداران بر سر می زنند و همان بیت را تکرار می کنند. حدوداً چهار بیت، چهار بار خوانده می شود و عزاداران هر بار بیت نوحه را تکرار می کنند. در بیت آخر، نام امام حسین علیه السلام ذکر شده و عزاداران در همان حال که بر سر می زنند و به طرف بالا می پرند، این بیت را بارها تکرار می کنند. لطم زنی با دعا و سلام به امامان به پایان می رسد.
... امروزه لطم زنی در میان اعراب شيعة عراقي ، اعراب خوزستان ایران و همچنین اعراب مهاجر در تهران ، با تفاوت هایی برگزار می شود. لطم زنی اغلب در عزاداری عاشورا و گاه در
ص: 153
روزهای شهادت دیگر معصوین علیهم السلام برگزار می شود. (1)
آنچه دربارهٔ «سینه زنی» و «لطم زنی» گفتیم، بهانه ای است برای بیان یک مطلب مهم و بسیار لازم و مؤثر که در صورت توجه و عمل به آن در انواع عزاداری ها، می تواند در اعتقاد و زندگانی افراد تحوّل ایجاد کند :
سزاوار است همه کسانی که در سوگواری ها و سینه زنی ها و ... شرکت می کنند و به شور عزاداری می رسند و همچنین همه زنانی که با شور و شتاب و هیجان به یاد حضرت زینب کبری و اهل بیت امام حسین علیه السلام موهای خود را پریشان می کنند و یا حسین یا حسین می گویند .
به این نکته توجه کنید:
یکی از اموری که در دعاها و توسلات نقش بسیار مهمی دارد حالت «انقطاع» است. یعنی انسان در هنگام دعا به حالتی برسد که امیدش از همه وسایل ظاهری قطع شود و یقین داشته باشد که خداوند قدرت بر همه امور دارد و می تواند سخت ترین گرفتاری ها و مشکلات را برطرف نماید. کسی که دعا می کند اگر به این حالت
ص: 154
برسد و با تمام وجود - نه با زبان - متوجّه خداوند شود، دعای او مؤثر واقع می شود حالت اضطرار و انقطاع اگر چه آداب و شرایط دعا مانند طهارت و تقوا در آن وجود نداشته باشد؛ ولی بسیار مؤثر است و بسیاری از افراد با انقطاع و قطع امید از هرگونه وسیلهٔ ظاهری دعا نموده و حاجت خود را از خداوند گرفته اند.
***
در عزاداری ها نیز شبیه این حالت به وجود می آید که عزاداران باید به آن توجه داشته باشند.
مهم ترین حالت در انواع عزاداری ها: سینه زنی ها، لطم زنی ها و ... حالت شور است، آنگاه که در مجالس عزاداری می شود و غوغا به پا می شود، بهترین حالتی است که عزاداران در سینه زنیها لطم زنی ها و ... باید آن را از دست ندهند.
هنگامی که در مجالس، شور و غوغا ایجاد می شود و وسایل ظاهری نقشی در آن ندارند - عنایت الهی و توجه خاص امام زمان عجل الله تعالی فرجه به آن مجالس می شود.
در هنگامی که عزاداران با تمام وجود اشک می ریزند و به یاد امام حسین علیه السلام می گریند و یا با شور و هیجان تمام به صورت و سینه می زنند و یا حسین یا حسین و یا عباس یا عباس می گویند، در این حالت توجه عزاداران از همۀ امور منقطع می شود و هوش و
ص: 155
حواسشان متمرکز و متوجّه به عزای امام حسین علیه السلام است.
حالت شور و هیجان که ناخودآگاه مجالس توسل ، و عزاداری ها را فرا می گیرد، همچون حالت انقطاع در خواندن دعاها می باشد که افراد باید هر چه بیشتر این حالات را زیادتر نموده و سعی کنند آن را از دست ندهند.
در این حالت باید سعی کنند مهم ترین خواسته قلبی آنان از خداوند ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه و انتقام از خون به ناحق ریخته امام حسین علیه السلام باشد .
به دلیل روایاتی که درباره اهمیت اقامه مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام از اهل بیت علیهم السلام وارد شده و همچنین روایاتی که از آن بزرگواران درباره فضیلت عزاداری وارد شده است، با اینکه قرن ها از شهادت حضرت امام حسین علیه السلام می گذرد؛ ولی با فرا رسیدن ماه محرّم هنوز مراسم عزاداری و سوگواری آن بزرگوار در نقاط مختلف جهان با شور فراوان برگزار می شود.
در مجالس عزاداری و مراسم سوگواری امام حسین علیه السلام نه تنها شیعیان جهان؛ بلکه بسیاری از اهل تسنن و پیروان ادیان دیگر نیز
در آن شرکت نموده و علاقه خود را به سالار شهیدان حضرت امام
ص: 156
حسین علیه السلام آشکار می نمایند.
معجزاتی که در این مجالس واقع می شود و حاجت هایی که در این مراسم روا می شود بر علاقه و اشتیاق مردم جهان به این سوگواری ها می افزاید و هر سال با شور و گداز بیشتری در این مراسم شرکت می کنند .
کتاب ها و نشریات در ایران، عراق، پاکستان و کشورهای دیگر، بحث های جالب و مؤثری را در این باره در بردارند و به این وسیله به علاقه و انگیزۀ آنان برای شرکت در این گونه مجالس می افزایند.
به خاطر آگاه شدن مردم از مقام و عظمت حضرت امام حسین علیه السلام و اهمیت جریان کربلا، استقبال مردم و روی آوردن آنان به مجالس و محافل حسینی رو به افزایش است.
روی آوردن مردم به مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام ، گوشه ای از عمل نمودن مسلمانان به روایت بسیار مهمی است که علمای معروف شیعه و اهل تسنن آن را در کتابهای خود از پیامبر اکرم صلى الله عليه وسلم نقل کرده اند :
إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي. (1)
من دو شیء سنگین (یا گران بها) را میان شما را می گذارم:
ص: 157
کتاب خداوند و عترت خودم را .
مردمی که خود را امت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و پیرو سنت و دستور آن حضرت می دانند، چگونه می توانند با توجه به این حدیث که مورد قبول و پذیرش همۀ علمای مسلمانان است، از شهادت امام حسین علیه السلام که سبط رسول الله و از عترت آن بزرگوار است غافل مانده و به خاطر آن، اندوهگین و عزادار نباشند؟!
با توجه به این نکته که رسول گرامی خداوند، تنها پیامبر زمان خود نیستند، بلکه پیامبر خدا برای همه قرن ها و زمان های پس از آن حضرت، می باشند، هرچند خطاب آن حضرت برای مردم آن زمان باشد ولی مقصود از آن همۀ مردمان همه قرون و اعصار می باشند .
بنابراین ما باید به کتاب خداوند و عترت پیامبر اکرم صلى الله عليه وسلم ارج نهاده و در تجلیل از مقام آنان بکوشیم.
بدیهی است عزاداری و سوگواری برای امام حسین علیه السلام ، نوعی تجلیل و بزرگداشت از مقام عترت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اظهار برائت و دشمنی با دشمنان اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه وآله می باشد .
سوختن از اعماق جان و ریختن اشک از دیدگان برای شهادت آن بزرگوار، نیرو و انرژی ما را علیه دشمنان دین سرشار و متراکم می سازد و آماده انتقام و خونخواهی سرور شهیدان امام حسین علیه السلام
ص: 158
در تحت لواء حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه می سازد.
در روایت دیگری که آن را نیز علمای بزرگ شیعه و سنی در کتاب های فراوان نقل کرده اند پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند:
من مات وهو لا يعرف امامه مات ميتة جاهلية. (1)
هر کس بمیرد و امام خودش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.
ما باید بدانیم در این زمان، امام ما حضرت مهدى حجة بن الحسن علیهما السلام می باشند که نام آن بزرگوار در روایات بسیاری که علمای شیعه و سنی در کتاب های خود نقل کرده اند ، آمده است.
ما با اشک ریختن و عزاداری برای امام حسین علیه السلام نه تنها به مقام آن حضرت ارج می نهیم، بلکه خود را آماده برای فداکاری و انتقام گیری خون امام حسین علیه السلام در زیر پرچم منتقم آل محمد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه می نماییم .
در روزگار پرشکوه حکومت آن حضرت ، از دشمنان دین انتقام گرفته می شود و جهان سرشار از عدالت می گردد.
در آن زمان انسان ها به اوج تکامل رسیده و همه توانایی های عظیم آنان شکوفا می شود. به امید فرا رسیدن آن روز باشکوه .
ص: 159
با توجه به آنچه گفتیم شیعیان در سراسر جهان برای امام حسین علیه السلام عزاداری می کنند و همانگونه که گفتیم گاهی پیروان ادیان دیگر نیز در این مراسم شرکت می کنند.
مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام و آثار عجیب و معجزاتی که مردم در آن ها دیده اند، آن قدر زیاد است که گاهی بعضی از پیروان ادیان دیگر مانند هندوها، زرتشتی ها و ... در مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام شرکت می کنند و یا خودشان آن را تشکیل داده و در آن شرکت می نمایند .
از آنجا که امام حسین علیه السلام و سایر معصومین علیهم السلام حجّت خداوند بر خلایق و همۀ آفریدگان او هستند، همانگونه که گفتیم شهادت امام حسینعلیه السلام نه تنها در انسان ها، بلکه در سایر موجودات نیر آثار فراوانی داشته است. به گونه ای که در همه موجودات عالم تأثیر گذارده و آنان را به گریه انداخته است.
در گفتار اهل بیت علیهم السلام روایاتی وجود دارد که در آن ها به این حقیقت تصریح شده و در کتاب شریف «کامل الزیارات» ذکر شده است در آن کتاب روایتی از مفضّل و چند تن دیگر از اصحاب امام صادق علیه السلام نقل شده که همۀ آن ها از آن بزرگوار نقل کردند که:
«سمعنا ابا عبد الله علیه السلام يقول : ان اباعبدالله الحسين بن
ص: 160
علی علیهما السلام لما مضى بكت عليه السموات السبع والأرضون السبع وما فيهنّ وما بينهن ومن ينقلب عليهن ، والجنّة والنار ، وما خلق ربنا وما يرى وما لا يرى » .
شنیدیم حضرت ابو عبدالله علیه السلام می فرمودند:
هنگامی که حضرت حسین بن علی علیهما السلام به شهادت رسیدند آسمان های هفتگانه و طبقات هفتگانه زمین و آنچه در آن ها و بین آن ها بود و تمام موجودات و جنبنده گان بر روی آن ها و بهشت و دوزخ و بالأخره کلیه اشیائی که پروردگار ما آن ها را آفریده و موجودات مرئی و نامرئی کلاً بر آن حضرت گریستند. (1)
نکته ای که تذکر آن لازم می باشد این است که گریه موجودات عالم برای امام حسین علیه السلام اعم از موجودات مرئی و نامرئی اختصاص به هنگام شهادت آن حضرت ندارد، بلکه قبل از شهادت و بعد از آن نیز عزاداری نموده اند و همانگونه که شیعیان برای شهادت آن حضرت، قرنها اشک می ریزند موجودات دیگر نیز چه موجودات مرئی و چه نامرئی، برای آن حضرت گریه میک نند و همچون ما انسان ها به تشکیل مجالس عزاداری می پردازند .
ص: 161
در کتاب ها جریان های زیادی از مراسم سوگواری اجنه نقل شده که آن ها همچون ما مجالس روضه خوانی و گریه و زاری برای حضرت امام حسین علیه السلام تشکیل می دهند.
ملائکه و موجودات دیگری نیز هستند که همچنان برای مصیبت های حضرت امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا و اسرای اهل بیت علیهم السلام به گریه و زاری می پردازند .
در این جا جریان بسیار مهمی را که دلالت بر این حقیقت دارد نقل می کنیم:
در گوشه ای مردی که هر دو پایش از ران و هر دو دستش از بازو قطع شده بود و در عین حال خیلی چاق مانند توپی روی زمین افتاده و گدایی می کرد. مردم هم به حال او رقت می کردند و روی دستمالی که پهن کرده بود پول زیادی می ریختند. من در کناری ایستاده و منتظر شدم سرش خلوت شود تا چند دقیقه احوالش را بپرسم.
او متوجه من شد و با زبان عربی مرا صدا زد گفت: می دانم به چه فکر می کنی ، مایلی شرح حال مرا بدانی و من بدون استثناء هر که باشد اگر اصرار هم کند شرح حالم را برایش نمی گویم، نمی دانم چرا دلم خواست برای شما قصه ام را نقل کنم. در این بین یک نفر متوجه حرف زدن ما شد و طبعاً فهمید ما راجع به به علت
ص: 162
قطع شدن دست و پای آن مرد گدا حرف می زنیم او هم نزدیک آمد می خواست گوش بدهد که آن مرد گدا به من گفت اینجا نمی شود با هم حرف بزنیم چون مردم جمع می شوند بیا با هم به منزل برویم تا من جریان را برای شما نقل کنم.
من به دو علت از این پیشنهاد استقبال کردم:
1- بخاطر آنکه راست میگفت ممکن نبود کنار معبر عمومی با او حرف زد زیرا مردم جمع می شدند.
2- بخاطر آن که ببینم او چطور به خانه می رود زیرا او نه پا داشت و نه دست به این جهت موافقت نمودم؛ ولی به او گفتم:
الان زوار زیاد است اگر از اینجا بروی احسان مؤمنین از دستت می رود.
گفت: نه من هر روز به قدری که مخارج خودم و زن و بچه و خدمتگذارانم رو براه شود بیشتر پول از مردم نمی گیرم و وقتی آن
کنم. مقدار معین تهیه شد، به منزل میروم و استراحت می کنم.
گفتم : امروز آنقدر را بدست آوردی؟
گفت : بله .
گفتم : هنوز اوّل صبح است؟
گفت : هر روز همان اول در ظرف مدت دو ساعت آن پول می رسد ،
گفتم : ممکن است بگوئید در روز چقدر مخارج دارید و باید
ص: 163
چقدر پول برسد؟
خنده ای کرد و گفت: خواهش می کنم از اسرار ناگفتنی سئوال نکن و از طرفی هم شاید در ضمن نقل جریان خودم مجبور شوم این را هم برایتان بگویم.
گفتم : با شما می آیم! اگر مایلید برویم او اوّل با یک حرکت سریع و مخصوص بدنش را روی دستمال پول ها انداخت و آن چنان ماهرانه آن را جمع کرد و وارد جیبی که بر روی پیراهنش دوخته بودند نمود که خود این عمل به قدری شگفت انگیز بود که دیگر برای من مسئله رفتن به منزل حل شده بود ولی در عین حال حرکات ماهرانه او تماشائی بود او همانطور که نشسته بود مقعدش را روی زمین حرکت می داد و آنچنان سریع می رفت که گاهی من عقب می افتادم! در عین حال یک جوان قوی هیکلی هم که بعداً معلوم شد نوکرش است هوای او را داشت و آماده بود که اگر خسته بشود کولش کند؛ البته احتیاج نبود زیرا در همان نزدیکی ماشین شورلت بزرگی مهیا بود و نوکرش او را بغل کرد و در صندلی راست عقب ماشین نشاند و به من گفت:
از طرف چپ ماشین سوار شوید. من به همراهان گفتم:
شما به مدینه برگردید تا یکی دو ساعت دیگر من هم به شما ملحق می شوم و سوار ماشین آن ها شدم و به مدینه رفتم. خانه این مرد مفصل بود زندگی خوبی داشت و زن و فرزندان مؤدبی
ص: 164
داشت ؛ همه از او حساب می بردند او را زیاد احترام می گذاردند.
اوّل کاری که پس از ورود به منزل برای او انجام دادند زنش پیش او آمد و لباس هایش را عوض نمود و پیراهن تمیزی به تن او کرد بعد او را بغل کردند و به اطاق پذیرائی بردند و به من تعارف کردند که به آنجا بروم.
این اطاق مفروش به فرش های ایرانی و کاملاً مرتب و تزئین شده به لوسترهائی بود وقتی نشستم او قصه خود را این طور آغاز نمود.
من تا بیست سالگی یعنی بیست سال قبل هم دست داشتم و هم پا داشتم در همین خانه با همین زن که تازه ازدواج کرده بودم زندگی می کردم .
در نیمه های شب پشت در منزل ما صدای فریاد زنی که معلوم بود او را جمعی به قصد کشتن می زنند بلند شد، من لباسم را پوشیدم و به در منزل رفتم دیدم آن زن بر روی زمین افتاده و خون از سرش که شکافی برداشته بود جاریست و سه نفر جوان که او را می زدند وقتی مرا دیدند فرار کردند، و من از آن ها در تاریکی شبحی بیشتر ندیدم فوراً ماشینم را برداشتم و آن زن را به بیمارستان رساندم که شاید بتوانند او را از مرگ نجات دهند؛ ولی از همان ساعتی که روی زمین افتاده بود بیهوش بود که من هر چه
ص: 165
زیر چراغ ماشین خواستم او را بشناسم، نتوانستم قیافه اش را تشخیص دهم، به هر حال مسئله از نظر من مهم نبود زیرا من روی حس انسان دوستی این کار را انجام دادم و احتیاج به شناسائی او نداشتم. او را به بیمارستان تحویل دادم متصدی بیمارستان طبق معمول گزارشی از من سئوال کرد و من هم تمام جریان را از اوّل تا آخر برای او گفتم. او همه را نوشت و زیر آن گزارش آدرس کامل مرا هم نوشت و من از بیمارستان بیرون آمدم.
وقتی به منزل رسیدم دیدم در منزل باز است و زن جوانم که در منزل بوده از او خبری نیست ولی یک لنگه از کفش هایش آنجا افتاده است. فوراً باز سوار ماشین شدم و جریان را به شرطه (پلیس) خبر دادم او مرا به شهربانی برد و اجازه گرفت که با اسلحه همراه من بیاید و ما دو نفری سوار ماشین شدیم و در آن نیمه شب دور کوچه ها و خیابان ها می گشتیم.
من بی صبرانه گریه می کردم و اسم زنم را با فریاد صدا می زدم تا آنکه از عقب یک کوچه بن بست صدای ناله زنم را شنیدم که مرا به کمک می طلبید .
فوراً ماشین را متوقف کردم دیدم او بر روی زمین افتاده و از سر و صورتش خون می ریزد او را برداشتم و به داخل ماشین انداختم و آن شرطه هم کمک کرد تا او را به بیمارستان برسانیم که ناگاه در وسط راه سنگ محکمی به شیشه ماشینم خورد و شیشه ماشینم
ص: 166
خورد شد و روی زمین ریخت.
من باز ماشینم را در گوشه ای متوقف کردم و از ماشین بیرون آمدم که ببینم چه کسی آن سنگ را زده است سنگ دوم به سره خورد و من نقش زمین شدم.
شرطه متوحشانه در حالی که یک پایش را از ماشین بیرون گذاشته بود ولی جرأت نمی کرد که کاملاً پیاده شود اسلحه اش را کشید و به اطراف شلیک می کرد.
مردم صدای تیراندازی را که شنیدند از خانه ها بیرون آمدند و خیابان شلوغ شد یکی از میان جمع صدا زد که فعلاً مجروحین را به بیمارستان برسانید تا بعد ببینیم چه کسی به این کارها دست زده است.
یک نفر از اهالی همان خیابان پشت فرمان نشست و به شرطه گفتند تو تحقیق کن ببین آیا ضارب را پیدا می کنی یا نه؟ شرطه در واقع می ترسید که بماند و لذا بهانه آورد که دشمن ممکن است در تعقیب این ها باشد به این جهت باید تا بیمارستان محافظ این ها باشم. و بالاخره من و زنم را عقب ماشین انداختند و راننده و شرطه جلو ماشین شیشه شکسته نشستند و هر دوی ما را به بیمارستان رساندند.
زخم من سطحی بود چند تا بخیه ای بیشتر لازم نداشت؛ ولی زخم زنم عمیق بود او احتیاج به عمل پیدا کرد و علاوه بدنش در اثر کتک خوردن سخت کوبیده و کبود بود و احتیاج زیادی به
ص: 167
استراحت داشت .
رئیس بیمارستان در حالی که کاغذ و قلمی در دست گرفته بود برای تهیه گزارش پیش من آمد و اسم مرا پرسید وقتی من جواب دادم به من گفت: شما همان آقائی که دو ساعت قبل خانم جروحی را به اینجا آوردید نیستید؟
گفتم : چرا ،
گفت : ببخشید من شما را نشناختم سر و صورتت خون آلود بود و قیافه تان خوب مشخص نبود شناخته نمی شدید. من از رئیس بیمارستان سئوال کردم حال آن زن چطور است؟
گفت: اگر مایلید با او ملاقات کنید مانعی ندارد، گفتم: متشکرم و لذا با او رفتیم، وقتی شوهر آن زن مرا دید از من تشکر کرد و گفت:
اگر به او نمی رسیدید آن طور که این آقا (یعنی دکتر بیمارستان) می گفت زنم مرده بود. من ابتداء برای رئیس بیمارستان و شوهر آن زن جریان خودم را نقل کردم و بعد به شوهر آن زن گفتم جریان زن شما چه بوده است که آن سه نفر او را این طور کتک زدند و بعد به
خاطر کمکی که من به او کردم این بلا را سر من و زنم آوردند.
شوهر آن زن گفت من امشب دیرتر به منزل آمدم وقتی که وارد منزل شدم زنم را در منزل ندیدم و هیچ اطلاعی از جریان او نداشتم تا آنکه نیم ساعت قبل این آقا ( دکتر) به منزل ما تلفن زد و
ص: 168
مرا به اینجا احضار نمود و هنوز زنم حالی پیدا نکرده که بتواند جریان را نقل کند.
تا آنجا این موضوع برای افراد کاملاً بغرنج بود و تنها کسانی که از جریان اطلاع داشتند زن من و آن زن بود که متأسفانه آن ها حالی نداشتند که بتوانند جریان را نقل کنند به علاوه دکتر می گفت: چون به آن ها ضربه مغزی وارد شده هر چه دیرتر جریان را از آن ها سئوال کنید و دیرتر حرف بزنند بهتر است.
بالاخره آن شب گذشت و جریان در ابهام کامل باقی بود تا آن که من صبح فردای آن شب از زنم که نسبتاً حالش بهتر بود سئوال کردم که دیشب بعد از رفتن من چه شد که مجروح شدی و در آن کوچه بن بست افتاده بودی .
گفت وقتی که شما آن زن را به بیمارستان بردید من هنوز دم در ایستاده بودم ناگهان سه جوان نقابدار پیدا شدند اوّل یکی از آن ها در دهان مرا گرفت که فریاد نکنم ولی من تلاش می کردم که خودم را از دست آن ها نجات بدهم. یکی از آن ها با چیزی که در دست داشت به سر من زد من بیهوش شدم؛ دیگر نفهیمدم چه شد تا آنکه تازه قدری به هوش آمدم که شما مرا در آن کوچه پیدا کردید و به بیمارستان آوردید.
موضوع از ابهامش بیرون نیامد شوهر آن زن هم وقتی از زنش سؤال می کند که چه شد مجروح شدی و در میان آن کوچه افتادی
ص: 169
می گوید:
زنگ در منزل زده شد گمان کردم که شمائید در را باز کردم ناگهان مورد هجوم سه نفر نقابدار واقع شدم آن ها اوّل دهان مرا گرفتند و بعد مرا برداشتند و در کوچه بردند من نفهمیدم که چه می خواهند بکنند که دستشان از در دهان من كنار رفت من فرياد زدم آن ها با چیزی که در دستشان بود به سر من کوبیدند من بیهوش شدم و در بیمارستان به هوش آمدم.
در این بین رئیس بیمارستان نزد ما آمد و گفت: متوجه شدید بالاخره دیشب چه شد؟
گفتم: نه ، گفت: بعد از جریان شما پنج نفر زن جوان دیگر را به همین گونه زخمی کرده اند، و به این بیمارستان که مخصوص سوانح است آورده اند و ما به شرطه خبر داده ایم امروز رئیس شرطه با جمعی از متخصصین علل جرائم، بسیج شده اند و عجیب این است که از هر کدام از این مجروحین سئوال میشد چه بر سر شما آمده آن ها عین همین مطالبی را که زن های شما می گویند گفته اند!
بالاخره ما هفت نفر شوهرهای آن زن های مجروح دور هم نشستیم و هر چه افکارمان را روی هم ریختیم که ببینیم چرا این بلای مشترک به سر ما آمده چیزی متوجه نشدیم.
یکی از آن ها گفت من دلائلی دارم که این کار را اجنه کرده اند بقیه خندیدند و گفتند: اجنه چه دشمنی با ما داشته اند که هفت نفر
ص: 170
را انتخاب کنند؟
من گفتم: لطفاً دلائل خود را بفرمایید استفاده کنیم!
گفت: ببینید یک نواختی حوادث و یک گونه رفتار کردن با همه و نکشتن هیچکدام از آن ها و بیهوش شدن همه و با این سرعت بهبودی همه دلیل بر این است که این کار بشر نبوده.
من گفتم این دلیل نمی شود زیرا اولاً خیلی یک نواخت انجام نشده بلکه مختصراً اختلافی هم داشته ، ثانیاً از کجا معلوم که حتماً کار اجنه یکنواخت باشد و کار انسان نامنظم باشد و از طرف دیگر چه دشمنی با زن های ما داشتند این کار را بکنند! دیگری گفت من که مایلم هر چه زودتر خودم و زنم را از این جریان بیرون بکشم یکی دو نفر دیگر هم که از جمله شوهر آن زنی بود که من او را به بیمارستان آورده بودم از بس ترسیده بودند با او موافقت کردند. ولی من گفتم: باید ریشه این کار را به کمک پلیس در بیاورم و این سه جوان جانی را به کیفر برسانم، شما هم اگر با من موافقت کنید بهتر است چون زودتر به هدف می رسیم، ولی آن ها هر کدام اظهار بی میلی کردند حق هم داشتند زیرا دیده بودند که به خاطر رساندن یک مجروح به بیمارستان با من چه کردند، شیشه ماشینم را شکستند، خودم را مجروح کرده بودند و بالاخره ممکن بود که اگر آن ها هم وارد این کار شوند به آن ها هم صدمه وارد کنند. اما من این مسئله را تعقیب کردم حدود ده شب در کوچه هایی که آن ها این
ص: 171
عده را مجروح کرده بودند با اسلحه که از شهربانی گرفته بودم می گشتم ولی چیزی دستگیرم نشد بالاخره نزدیک بود مأیوس شوم که به فکرم رسید خوب است در این موضوع با آقای شیخ عبدالمجید که استاد دانشگاه در روان شناسی است مشورت کنم روز بعد نزد او رفتم و جریان را به او گفتم او به من گفت : آیا ممکن است من با مجروحین ملاقاتی داشته باشم؟
گفتم: ترتیبش را می دهم و لذا یکی دو روز معطل شدم تا توانستم از شوهرهای آن زن هایی که در آن شب دچار این جریان شده بودند دعوت کنم آن ها در یک جا با زن هایشان جمع شوند تا استاد از آن ها سؤالاتی کند. محل ملاقات همین منزل من بود در همین اطاق همه آن ها نشسته بودند.
استاد دانشگاه که من تا آن تا آن روز نمی دانستم در علوم معنوی و روحی چقدر وارد است سئوالاتی را به ترتیب از اوّل کسی که دچار حادثه شده بود و منزلش هم در کنار شهر مدینه منوره بود و بعد به ترتیب از یک یک آن ها سئوال هایی کرد تا آنکه آخرین آن ها اتفاقاً زن من بود سئوالش این بود که باید به من بگوئید روز قبل از حادثه از اوّل صبح تا وقتی که جریان اتفاق افتاده چه می کردید؟ آن ها همه را برای او نقل کردند و او آنچه آن ها می گفتند می نوشت، سئوال دوّم او این بود که چگونه آن حادثه برای شما اتفاق افتاد و چند نفر در کار شرکت داشتند؟ آن ها هر کدام خصوصیاتی را برای
ص: 172
او نقل کردند و او آن ها را نوشت. سئوال سوّم او این بود که آیا بعد از این حادثه چه تغییر حالی پیدا کردید؟
آن ها هر کدام حالاتی را از خود نقل کردند که باز او آن ها را نوشت و بعد گفت: من باید در این مطالب که نوشته ام سه روز مطالعه کنم و سپس نتیجه را به شما بگویم. من که عجله داشتم و نمی خواستم موضوع این قدر طول بکشد به استاد گفتم: به این ترتیب آن ها دیگر فرار می کنند و ممکن است بخاطر طول زمان موفق به دستگیری آن ها نشویم.
استاد به من گفت: حالا هم موفق به دستگیری آن ها نمی شوی و اگر بیشتر از این در تعقیب آن ها کوشش کنی خودت هم دچار حادثه ای خواهی شد که جبران ناپذیر است!
گفتم: پس مطالعه سه روزه شما به چه درد می خورد ، گفت : اوّلاً از نظر علمی اهمیت زیادی دارد. ثانیاً احتمالاً شما کاری می کنید که ارواح خبیثه و یا اجنه با آن مخالفند و شما را اذیت کرده اند و اگر آن را ادامه دهید گرفتاری های بیشتری پیدا خواهید کرد.
من که آن وقت این حرف ها را خرافی می دانستم خنده تمسخرآمیزی کردم و گفتم: من که تا آخرین قطره خونم پای تحقیق از این موضوع ایستاده ام و خودم آن سه جوان را دیدم که فرار می کردند و لذا حتی احتمال هم نمی دهم که آن ها اجنه و یا چیز دیگری از این قبیل باشند.
ص: 173
استاد گفت: پس احتیاج به جواب ندارید؟ ولی من به شما توصیه می کنم که بیش از این کار را تعقیب نکنی که ناراحتت می کنند. دوستانی که زن هایشان مبتلا به آن جریان شده بودند همه متفقاً گفتند: ولی ما تقاضا داریم که جواب را به ما بدهید و حتی یکی دو نفر از آن ها هم او را در این که این کار ممکن است از اجنه صادر شده باشد تأیید کردند.
به هر حال آن روز آن مجلس به هم خورد و من از این که این استاد دانشگاه را برای تحقیق از این موضوع دعوت کرده بودم پشیمان بودم تا آن که سه روز گذشت.
استاد دانشگاه به من مراجعه کرد و گفت: حاضرم در جلسه دیگری که شوهرهای آن زن ها جمع شوند ولی زن ها و یا شخص غریبه ای در مجلس نباشد نتیجه مطالعاتم را برای آن ها و شما بگویم.
من گفتم: بسیار خوب، باز هم در منزل ما جلسه تشکیل شود ولی چون کار زیادی دارم چند روز دیگر آن ها را دعوت می کنم تا شما با آن ها حرف بزنید. گفت: دیر می شود اگر شما همین امروز اقدام نمی کنید که جلسه تشکیل شود من خودم آن ها را دعوت می کنم و مطلب را به آن ها می گویم گفتم نه من وقت ندارم خودتان این کار را بکنید (اما من وقت داشتم ولی نمی خواستم حرف های خرافی او را گوش کنم.)
ص: 174
او وقتی از من جدا شد آهی کشید و به من گفت: جوان تو حیفی
اهمیت خودت را به خاطر نادانی و سرسختی بی چاره می کنی . من ندادم او ظاهراً همان روز در منزل خودش جلسه ای تشکیل می دهد و طبق آنچه یکی از دوستان که زنش دچار جریان شده بود می گفت: او چند موضوع از حالات زن ها را قبل از حادثه و چند موضوع را در وقت حادثه و چند موضوع را بعد از حادثه مشترک می دانست اما موضوعات مشترک برای آن ها قبل از حادثه اتفاق افتاده بود این بود:
1- همۀ آن ها روز قبل از حادثه در منزل یا برای تفریح و یا برای سرگرمی و یا به خاطر عقاید خرافی وسائل سرور و شادی متجاوز از حد تشکیل داده بودند و از صبح تا شب می خندیدند.
2- آن ها آن روز نماز و اعمال عبادی خود را انجام نداده بودند و حتی هیچکدام یادشان نبود که حتی برای یک مرتبه بسم الرحمن الرحیم گفته باشند.
3- صبح آن روز عمل زناشوئی انجام داده و تا شب وقت حادثه غسل نکرده بودند.
4- غذای خوشمزه ای تهیه کرده بودند و زیاد خورده بودند و معده آن ها کاملاً سنگین بوده است .
ص: 175
5- به درب خانه آن ها فقیرهایی که بعضی از آن ها اظهار کرده بودند از اشراف (سادات) هستیم آمده بودند آن ها با آنکه امکانات داشتند جواب مثبتی به آن ها نداده بودند و بلکه جسارت هم کرده بودند.
6- آب جوش روی زمین ریخته و بسم الله نگفته بودند او معتقد بود که همه آن ها دست به دست هم به دست هم داده بودند و این حادثه را برای آن ها به وجود آورده بود و یا بعضی از اینها در جریانی که اتفاق افتاده مؤثر بوده است و حتماً این کار مربوط به اجنه است.
اما موضوعات مشترکی که بین آن ها در وقت حادثه بوده عبارتست از: 1- همه آن ها سه نفر جوان را می دیدند که نقابدارند و به آن ها حمله می کرده اند.
2- در اولین ضربه ای که به سر آن ها وارد می کردند آن ها را بیهوش می نمودند و بعد آن ها را به جای دور دست می انداختند.
3- با آنکه تقریباً ضربه هائی که به سر آن ها وارد شده عمیق بوده است آن ها دچار آسیب مهلکی نشدند.
4- همه آن ها اظهار می کردند که وقتی آن جوان ها به ما می رسیدند حرف نمی زدند و هیچ کدام از آن ها صدای آن جوان ها را نشنیده بودند.
ص: 176
5- همۀ آن ها اظهار می کردند که وقتی آن جوان ها با ما تماس می گرفتند و ما را بغل می کردند به قدری دست ها و بدنشان لطیف بود که ما احساس فشار بر بدنمان نمی کردیم.
6- با آن که زن ها جوان بودند و بیشتر از هر چیز احتمال بی عفتی از طرف جوان ها نسبت به آن ها می رفت در عین حال با هیچ یک از آن ها عمل منافی با عفت انجام نداده بودند.
او متعقد بود که این دلائل ثابت می کند که عاملین آن جریان ارواح یا اجنه بودند که به صورت هائی در آمدند اما موضوعاتی که بعد از حادثه برای آن ها اتقاق افتاده بود .
1- به همۀ آن ها یک حالت ضعف و رخوت عجیبی دست داده بود که خود آن ها آن را مربوط به خونی که از آن ها رفته بود می دانستند ولی از نظر طبیعی نباید از ده روز که از حادثه گذشته برای زن های جوانی که می توانند زودتر از این آن ضایعه را جبران کنند ادامه داشته باشد.
2- آن ها در حال حزن عجیبی بودند که در این مدت ده روز حتی یک تبسم هم نکرده بودند.
3- در حال خواب فریاد میزدند و گاهی بی جهت از خواب می پریدند.
ص: 177
4- حالت وحشت و ترس عجیبی به آن ها دست داده بود که با هر صدائی از جا می پریدند.
5- رنگ آن ها بیشتر از آنچه توقع می رفت زرد شده بود و روز به روز بدتر می شدند و لذا شوهرهای زنهایی که مبتلا به این حادثه بودند خیلی زیاد اصرار داشتند که اگر ممکن است این موضوع پیگیری شود تا زن هایشان از این حالات بیرون بیایند.
اما من با سرسختی عجیبی این ها را تصادفی تصوّر می کردم و می گفتم: این ها خرافات است هر کسی که ضربه مغزی می خورد ضعف دارد در خواب فریاد می زند رنگش زرد می شود ترس بر او مستولی میشود و خواهی نخواهی به خاطر این ناراحتی ها حال حزن خواهد داشت. به این جهت تصمیم گرفتم از پا ننشینم تا آن سه جوان را پیدا کنم حتی یک روز به شهربانی رفتم و به رئیس شهربانی پرخاش کردم که در مدینه منوره ناامنی نبوده شما چرا این سه جوان را که این طور با جمعی رفتار کرده اند پیدا نمی کنید تا آن ها را مجازات کنند. رئیس شهربانی به من گفت: ما در تعقیب آن ها بوده ایم حتی در روزنامه و مجلات اعلام کرده ایم که مردم آن ها را دستگیر کنند ولی چه کنیم که کوچک ترین رد پایی از آن ها مشاهده نمی شود. آن استاد دانشگاه که بعد معلوم شد تسخیر جن هم دارد به دوستان گفته بود که من جن هایم را احضار کرده ام و از آن ها درباره این موضوع تحقیق نموده ام
ص: 178
آن ها می گویند این عمل را سه نفر از جنهائی که شیعه بودند و با ما سنّی ها مخالفند انجام داده اند.
استاد دانشگاه از آن ها پرسیده بود: چرا آن ها این هفت نفر از زن های سنّی را انتخاب کرده اند و به بقیهٔ اهل سنت اذیت وارد نکرده اند؟ در جواب جنّ ها به استاد دانشگاه گفته بودند: چون آن روزی که شب بعدش آن جریان اتفاق می افتد روز عاشورا بوده است و شیعیان عزادار بوده اند و به خصوص شیعیان از اجنه مجلس عزا در آن مکان هایی که آن زنها زندگی می کردند داشته اند و چون آن ها آن روز زیادتر از دیگران خوشحال بوده اند و آن ها زياد می خندیدند به سه نفر جوان از اجنه مأموریت می دهند که آن ها را تنبیه کنند. استاد دانشگاه گفته بود: من به آن ها گفتم که تقصیری نداشتند ، اوّلاً عزاداری شیعیان اجنه را نمی دیدند و ثانیاً از عاشوراء خبری نداشتند (چون اهل سنّت به خصوص در مدینه از این موضوع غافلند) آن ها گفته بودند ما یک افرادی را به صورت فقراء به در خانه های آن ها فرستادیم. ولی آن ها عوض آن که از خنده و خوشحالی دست بردارند بعضی از آن ها با گفتار و بعضی عملاً به حضرت سیدالشهداء علیه السلام توهین هم کرده بودند و تا آن ها از این
ص: 179
عملشان توبه نکنند رنگشان رو به زردی می رود و این حالات مشترک آن ها را رنج می دهد. به این جهت استاد دانشگاه اصرار داشت که آن ها هر چه زودتر توبه کنند تا حالشان خوب شود بعضی از آن ها بدون آن که جریانشان را برای کسی نقل کنند نزد شیعیان در محله نخاوله رفته بودند و پولی برای عزاداری حضرت سیدالشهداء علیه السلام داده بودند و توبه کرده بودند. اما من همچنان این مسئله را توجیه می کردم و حتی به استاد دانشگاه یک روز گفتم: مثل این که تو شیعه هستی و با این کلک می خواستی از این موقعیت استفاده کنی و این عده را با شیعیان مرتبط نمایی؟! او به من گفت: به خدا من شیعه نیستم این آن چیزی بود که من فهمیده بودم و حالا تو هم خواهی فهمید مبادا جریان را به پلیس بگوئی که هم تو دیگر نمی توانی ضررها را جبران کنی و هم من با این همه محبتی که به شما بدون تقاضای مزدی کرده ام در ناراحتی می افتم. گفتم: شما که جن دارید می توانید از آن ها کمک بگیرید، او هر چه التماس كرد من توجه نکردم و چون در آن مدت با پلیس همکاری کرده بودم و آن ها به من اعتماد پیدا کرده بودند جریان را به آن ها گزارش کردم .
رئیس شهربانی مرا در خلوت خواست و گفت: تو بد کردی که مسئله را در حضور افسرها و به خصوص افسر نگهبان عنوان کردی
ص: 180
زیرا او خیلی متعصب است حالا من مجبورم آن استاد دانشگاه را تعقیب کنم. و اگر صبر می کردی تا ببینیم اگر حال زنان خوب شد و تنها زن تو مریض باقی ماند معلوم می شود جریان صحت داشته و چه اشکالی دارد که به خاطر رفع کسالت زنت پولی به شیعیان برای عزاداری حضرت حسین بن علی علیهما السلام بدهی !!
من عصبانی شدم گفتم : مثل این که شما هم از این بدعت ها بدتان نمی آید ، این اعتقادها با رژیم عربستان سعودی که مذهب رسمی آن وهابیت است منافات دارد !!
رئیس شهربانی زنگی زد یک نفر پلیس آمد اول به او دستور داد که فلان استاد دانشگاه را به اینجا دعوتش کنید و بعد گفت : اسلحه
این جوان را هم تحویل بگیرید و دیگر او را بدون اجازه به اینجا راه ندهید. بالاخره آن روز اسلحه مرا گرفتند و مرا از شهربانی بیرون نمودند من به منزل رفتم، شب تا صبح برای درد سر درست کردن استاد دانشگاه و رئیس شهربانی و آن عده که پول به شیعیان بودند نقشه می کشیدم، عاقبت فکرم به اینجا رسید که نزد قاضی القضات (بن باز) بروم از همه شکایت کنم و جریان را از اوّل تا به آخر به او بگویم او قدرت دارد حتی رئیس شهربانی را هم تعقیب کند به خصوص به خصوص که آن که آن روز وقتی شنیدم که استاد دانشگاه
داده مسافرت رفته و این دستور رئیس شهربانی برای نجات او از
ص: 181
محاکمه بوده بیشتر عصبانی شدم و مستقیماً به در خانه (بن باز) رفتم او تصادفاً در منزل نبود به خدمتکارانش گفتم: فردا به محضرشان مشرّف می شوم. دوباره شب را به منزل رفتم و در اطاق خواب استراحت کردم و از فکر اذیت این افراد بیرون نمی رفتم که ناگهان دیدم شخصی وارد اطاق خواب من شد اوّل فکر کردم زنم از اطاق بیرون رفته و حالا برگشته است، ولی وقتی به او نگاه کردم دیدم مرد قوی هیکلی است با حربه مخصوصی که در دست داشت می خواهد به من بزند، من فکر کردم این یکی از همان هائی است که آن زن ها را مجروح کرده از جا برخاستم و با فریاد به او گفتم: بدبخت امروز که اسلحه نداشتم از ترس به سراغم آمدی می دانم با تو چکار کنم، ولی او فقط یک دستش را دراز کرد و وقتی دستش نزدیک من آمد بزرگ شد به طوری که هر دو پای مرا با یک دست گرفت و به قدری فشار داد که از حال رفتم وقتی به هوش آمدم شده بود پاهایم درد شدیدی می کرد. زنم به من گفت: چه شده؟ جریان را به او گفتم. او گفت: خواب بدی دیده ای حالا از جا برخیز تا بشارتی به تو بدهم هر چه کردم در اثر درد پا نتوانستم برخیزم .
به او گفتم: بشارتت چیست بگو؟ گفت: من علت کسالت خود را پیدا کرده ام و آن این است که روز قبل از جریان آن شب سيد
ص: 182
فقیری به درخانه ما آمد و از من چیزی درخواست کرد من از رادیو آهنگ مخصوصی را گوش می دادم فوق العاده خوشحال بودم و حتی گاهی می رقصیدم و به او اعتنائی نکردم آن سید فقیر به من گفت: امروز عاشوراء است شیعیان برای حضرت حسین علیه السلام عزادرای می کنند چرا تو این قدر خوشحالی؟ به او گفتم: خفه شو و چند جمله جسارت به حسین بن علی علیهما السلام و شیعیان کردم او مرا نفرین کرد و رفت که شب آن اتفاق افتاد ولی دیروز غروب همان سید فقیر را دیدم از او عذر خواستم او به من گفت: اگر پولی به شیعیان نخاوله برای عزادرای سیدالشهداء علیه السلام بدهى شفا خواهی یافت.
من به گمانم آن دوستان به زنم کلک زده اند و او این دروغ را جعل کرده که مرا به آنچه استاد دانشگاه گفته معتقد کنند سیلی محکمی به صورت زنم زدم و به او گفتم: دیگر این دروغ ها را به من نگوئی ولی بعد پشیمان شدم به خصوص که آنچه استاد دانشگاه گفته بود از او پنهان می کردم. پاهایم هم به خاطر این عصبانیت دردش شدیدتر شد و من از طرفی فریاد می زدم و زنم به خاطر کتکی که خورده بود گریه می کرد بالاخره طاقت نیاوردم. به او گفتم: مرا هر چه زودتر به بیمارستان برسان، او مرا به بیمارستان برد دکتر گفت: مثل اینکه پاهای شما ضربه شدیدی خورده و
ص: 183
خون از جریان افتاده اگر موفق بشویم خون را به جریان بیندازیم با ماساژ دادن درد پای شما برطرف می شود. آن ها تا شب پاهای مرا ماساژ می دادند ولی نه خون به جریان افتاد و نه درد پای من بهتر شد دکتر معالجم گفت: شما اگر اصل جریان پایتان را بگوئید، ممکن است در معالجه اش مؤثر باشد. من جریان را برای او گفتم، او گفت: شما ترسیده اید، چیزی نیست خیالم را راحت کردی، ولی درد پا مرا بی طاقت کرده بود، قرص های مسکن ابداً تأثیری نداشت. آخرهای شب نمی دانم به خواب رفته بودم یا این که بیدار بودم دیدم در اطاق باز شد این دفعه سه نفر نقابدار وارد اطاق شدند پرستار هم ایستاده بود!!! اما مثل این که او آن ها را نمی دید اول یکی از آن ها صورتش را باز کرد دیدم همان مردیست که شب قبل پاهایم را فشار داده بود. به من گفت: تا به حال با شماها حرف نمی زدم چون مردمی که تا این حد نافهمند نباید با آن ها حرف زد ولی حالا مجبورم به تو چند چیز را بگویم: اوّلاً ما همان سه نفری هستیم که به خاطر جسارتی که آن هفت نفر زن به عاشوراء و حضرت حسین بن علی علیه السلام کرده بودند آن ها را تنبیه کردیم . ثانیاً بدان که پاهای تو ولو توبه کنی خوب نمی شود و اگر آن ها را قطع نکنند تو از بین می روی در این بین آن دو نفر هم نقاب ها را از صورت برداشتند و آن شخص که با من حرف می زد به یکی از آن ها گفت: حالا
ص: 184
خاطر اینکه زنش را سیلی زده و هم موضوع را درست باور نمی کند یک دستش را تو فشار بده و دست دیگرش را او فشار بدهد، تا دیگر پا نداشته دست هم نداشته باشد دنبال این کارها برود و دست هم نداشته باشد که سیلی به صورت زنش بزند آن ها دست مرا فشار دادند من داد کشیدم. پرستار با آنکه در تمام این مدت در مقابل من ایستاده بود مثل این که از خواب پریده گفت: چه شده و تا او نزدیک تخت من آمد من از حال رفته بودم. وقتی به هوش آمدم طبیب بالای سرم ایستاده و شانه های مرا ماساژ می داد و دست هایم هم مثل پاهایم درد می کرد وقتی جریان را به طبیب گفتم. پرستار گفت : پس چرا من کسی را ندیدم؟ من به طبیب اسرار کردم دست و پای مرا قطع کنید تا من از درد راحت شوم، طبیب گفت : ما حالا معالجات لازم را انجام می دهیم اگر فایده ای نکرد بعد آن کار را خواهیم کرد. به هر حال اطباء حدود بیست روز برای معالجه من تلاش کردند علاوه بر آنکه نتیجه ای نداشت روز به روز دست و پایم بدتر می شد کم کم مثل این که رگ های دست و پای مرا قطع کنند از همان جائی که ملاحظه می کنید سیاه شده و اطباء تجویز کردند که آن ها را یکی پس از دیگری قطع کنند و مرا به این روز بنشانند.
چند شب قبل از آنکه از بیمارستان بیرون بیایم و تقریباً جای
ص: 185
زخمم بهبود پیدا کرده بود خیلی نگران وضع خودم بودم که حالا وقتی با این وضع از بیمارستان بیرون بیایم چه بکنم، زنم به من گفت: من تو را تا این حد لجباز نمی دانستم بیا قبول کن که مقداری پول نذر عزاداری حسین بن علی علیهما السلام نمائی و آن را به شیعیان بدهی
شاید وضعت از این بدتر نشود. گفتم: مانعی ندارد پولی برای آن ها فرستادم و به آن ها پیغام دادم که مجلس عزاداری برای حضرت حسین بن علی علیهما السلام ترتیب بدهند و برای رفع کسالت من دعاء کنند. آن ها هم ظاهراً آن مجلس را برپا کرده بودند و متوسل به حضرت
ابا الفضل علیه السلام شده بودند من از این توسّل اطلاعی نداشتم. در عالم رؤيا حضرت اباالفضل علیه السلام را دیدم که به بالینم آمده اند به خاطر آن که آن ها برای من توسل کرده اند از درد نجات دادند و بحمدالله از آن روز تا به حال (درد ندارم و) همین زندگی خوبی را که می بینی دارم .
این بود قضيه من .
من به او گفتم: شما با این کراماتی که از عزاداری حضرت سیدالشهداء علیه السلام دیده اید چرا شیعه نمی شوید؟ گفت: هنوز حقانیت مذهب شیعه برایم ثابت نشده ولی به عزاداری برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام خیلی عقیده دارم و در ایام عاشورا خودم مجلس ذکر مصیبت تشکیل می دهم و از شیعیان دعوت
ص: 186
می کنم که در آن مجلس اجتماع کنند امید است که اگر حق با شیعه باشد از همین مجالس مستبصر شوم. و این که قصه ام را برای شما گفتم برای این است که به شیعیان علاقه دارم . (1)
جریانی که نقل کردیم دلیل بر این است که عزاداری امام حسین علیه السلام اختصاص به انسان ها ندارد؛ بلکه اجنه هم برای شهادت و مظلومیت آن حضرت سوگوار هستند و عزاداری می کنند. علاوه بر این، نه تنها انسان ها و اجنه برای امام حسین علیه السلام عزاداری می کنند بلکه همه موجودات عالم عزادار آن بزرگوار شده اند .
نکته ای را که می خواهیم در اینجا بیان کنیم، این است که نه تنها انسان ها و اجنه و سایر موجوداتی که ولایت اهل بیت علیهم السلام را پذیرفته اند به خاطر شهادت آن حضرت عزادار شده اند؛ بلکه گاهی سنگدل ترین افراد برای مظلومیت امام حسین علیه السلام غمناک شده و اشک ریخته اند.
جریان اشک ریختن مروان هنگامی که نوحه سرایی حضرت ام البنین علیها السلام را گوش داد، معروف است.
ص: 187
غیر از مروان افراد دیگری نیز که از دشمنان اهل بیت علیهم السلام بوده اند با شنیدن جریان شهادت امام حسین علیه السلام اشک ریخته اند.
حتی در جریان کربلا چند بار لشکر کوفه و شام برای امام حسین علیه السلام گریه کردند؛ ولی متأسفانه دست از جنایت خود برنداشتند .
در اینجا جریان گروهی از لشکریان کوفه و شام را که در کربلا بر اثر شنیدن نصیحت ها و سخنان حضرت اباالفضل العباس علیه السلام اشک ریختند نقل می کنیم.
یکی از برنامه های بسیار مؤثر در زندگانی حضرت ابا الفضل علیه السلام ، نصیحت به مردم و خیرخواهی برای آنان بوده است. پند و اندرزی که از زبان آن حضرت جاری می شد و نگاه های پر هیبتی که آن بزرگوار به این و آن می نمودند در دل و جان آنان نفوذ می کرد و افکار و اندیشه های آنان را دگرگون می ساخت.
در زیارت آن حضرت می خوانیم:
وَأَشْهَدُ أَنَّكَ بَالَغْتَ فِي النَّصِيحَة... (1)
ص: 188
و شهادت می دهم که شما نهایت تلاش را در نصیحت انجام دادید .
حضرت اباالفضل العباس علیه السلام آن چنان زیاد به نصیحت و خیرخواهی افراد می پرداختند، که هر کس به زیارت آن بزرگوار شرفیاب می شود، باید به این حقیقت که در زیارت نامه آن حضرت وارد شده، تصریح کند.
از این جمله، چنین استفاده می کنیم: حضرت اباالفضل علیه السلام زیاد مردم را پند و اندرز داده و آنان را نصیحت می نمودند، هر چند متن آن گفتارها - جز مقدار کمی - به ما نرسیده است .
بنابراین حضرت عباس علیه السلام با برخورداری از قدرت الهی نه تنها به خاطر دارا بودن نیروی جسمانی ؛ بلکه از قدرت روحی که از سرچشمه ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می جوشیده است بهره مند بودند و با قدرت فصاحت و بلاغتی که از پدر بزرگوارشان در ایشان وجود داشته، چنان سخن میگفته اند و چنان به نصیحت خواهی می پرداختند که همگان را تحت نفوذ گفتار و سخنان خود قرار می دادند . گاهی با سخنانی کوتاه آن چنان در افکار مردم موج ایجاد می کردند که آنان از اندیشه های موروثی خود دست برداشته و حق و حقیقت را در کلام حضرت عباس علیه السلام می یافتند .
اکنون نمونه ای از تأثیر کلام آن حضرت را که در روز عاشورا بیان فرموده اند نقل می کنیم.
ص: 189
حضرت اباالفضل علیه السلام در روز عاشورا از امام حسین علیه السلام اجازه خواستند که به میدان جنگ بروند و از منافقین خونخواهی نمایند امام حسین علیه السلام فرمودند حال که اراده میدان رفتن داری مقداری آب برای کودکان بیاور ...
حضرت اباالفضل علیه السلام به اسب نهیبی زده و به سوی قوم روان شدند تا به وسط میدان رسیدند. آن گاه ایستادند و به نصیحت آن قوم پرداختند و فرمودند: یابن سعد این حسین پسر دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله است که یاران او و برادران و پسر عموهای او را کشتید و با اولاد و عیالش تنها باقی مانده. آن ها همه تشنه اند که تشنگی قلب های آن ها را آتش زده است، پس مقداری آب به آن ها بدهید، زیرا که کودکان و عیالش نزدیک به مرگ رسیده اند. و او با این همه می گوید: مرا واگذارید تا به طرف روم، یا هند بروم و حجاز را برای شما خالی بگذارم و برای شما شرط می کنم که در روز قیامت نزد خداوند با شما مخاصمه نکنم تا هر چه را خدا می خواهد انجام دهد.
چون حضرت اباالفضل علیه السلام گفتار امام حسین علیه السلام را به آن ها رساند، بعضی ساکت شدند و جوابی ندادند و بعضی از آن ها نشستند و گریه کردند.
ص: 190
در این هنگام شمر که لعنت خدا بر او باد و شبث بن ربعی به نزد حضرت عباس علیه السلام آمدند و گفتند به برادرت بگو اگر بر روی تمام کره زمین آب باشد و در اختیار ما باشد به شما قطره ای از آن نمی آشامیم مگر آنکه با یزید بیعت کنید (1). (2)
در اینجا توجه شما را به دو نکته جلب می کنیم:
1- گفتار حضرت ابا الفضل علیه السلام دلیل آشکار و صریحی است بر شدّت عطش اهل بیت علیهم السلام در روز عاشورا، به طوری که حضرت ابا الفضل علیه السلام حال آنان را چنین بیان نموده اند که آنان به حالت مرگ رسیده اند.
اگر در کربلا به خیمه گاه امام حسین علیه السلام مشرف شوید احساس
ص: 191
می کنید در حرمی از حرم های اهل بیت علیهم السلام وارد شده اید جاذبه معنوی بسیار زیاد آن مکان مقدّس این مطلب را به ذهن نزدیک می کند که شاید در آن مکان باعظمت از اهل حرم دفن شده باشند.
بعضی از اهل بیت علیهم السلام یکی دو روز پس از عاشورا بیشتر زنده نماندند و شدّت عطش آن ها سبب شهادت آن ها شد.
حضرت خدیجه خاتون خواهر گرامی حضرت اباالفضل علیه السلام تا کوفه در اسارت بودند و در آنجا به خاطر آثار شدید تشنگی و عطش به شهادت رسیدند و همان جا دفن شدند. حرم و بارگاه آن حضرت در کنار مسجد کوفه زیارتگاه شیعیان است.
2- نکته دیگری که باید در آن دقت شود گریه عده ای از مردم کوفه و شام است که با شنیدن گفتارها و نصیحت های حضرت ابا الفضل علیه السلام به زمین نشسته و گریه کردند و اگر شمر و سنان نبودند شاید آن ها به حضرت اباالفضل علیه السلام آب می رساندند.
آن ها با اینکه از کار خود شرم سار بوده و گریه کرده بودند؛ چرا از شمر و سنان پیروی کردند؟
در این باره باید گفت : معمولاً بزرگ تران قوم هستند که آن ها را شستشوی مغزی داده و در دام بلا دچار می سازند.
ص: 192
و گاهی در واقع مردم حرف آن ها را نمی پذیرند؛ ولی از نظر روانشناسی از باب بازتاب شرطی گرفتار یک نوع تسخیر شدگی می شوند و از آنان پیروی می کنند.
آنچه بسیار مهم است و نباید از آن غفلت کرد، تأثیر لقمه های حرامی است که آنان به خورد مردم می دهند.
همانگونه که مجالسی که برای عزاداری امام حسین علیه السلام تشکیل می شود، از جهات مختلف با یکدیگر تفاوت دارد، کسانی که در آن مجالس شرکت می کنند، نیز با هم تفاوت دارد.
در زیارت امام حسین علیه السلام و سایر اهل بیت علیهم السلام نیز، افرادی که به زیارتشان می روند، از جهت درک معنویت زیارت، با یکدیگر فرق دارند. به این جهت ما نباید مرحوم علامه امینی را در زیارت هایی که انجام داده اند، یا مرحوم آیت الله خوانساری را در شرکت مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام با زیارت و شرکت خود در مجالس عزاداری، مقایسه کنیم. اگر مرحوم علامه امینی بزرگترین دستاورد زندگی خود را زیارت امام حسين علیه السلام بيان می کنند و یا اگر مرحوم آیت الله خوانساری مهم ترین لحظات زندگی خود را زمان شرکت در مجالس عزاداری می دانند ، به خاطر نتیجه های بسیار عظیمی است که آن بزرگواران و امثال آن ها از
ص: 193
زیارت و عزاداری به دست آورده اند.
بنابراین ما نباید به آنچه بزرگان ما آن را بیان کرده اند، به دیدهٔ انکار بنگریم؛ بلکه سزاوار است سخنان آنان را بشنویم و باور کنیم. و اگر دوست داریم ما نیز همچون آن بزرگواران اهمیت زیارت و عظمت عزاداری و آثار آن ها را درک کنیم، باید در برنامهٔ زندگی، همچون آنان باشیم و از امتحان های بزرگی که برای آن بزرگواران در طول زندگیشان برایشان پیش آمده و به خوبی از عهده آن برآمده اند، ما نیز در سختی ها و مشکلات و فتنه های آخرالزمان به خوبی از عهده آن ها براییم.
اشکال کار ما در این است که دوست داریم به هدف و مقصدی که بزرگان ما رسیده اند، برسیم، اما نمی خواهیم راهی را که آنان رفته اند طی کنیم.
برای آگاه شدن از عظمت مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام و اهمیت شرکت در آن ها به این جریان توجه کنید :
مرحوم علامه مداح در خاطرات خود می نویسد :
«یکی از علمای بزرگ تهران، مرجع بلندپایه شیعه آیت الله آقای حاج سید احمد خوانساری أعلى الله مقامه بود که از زمان مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری، بسیار مورد توجه بود و تمام مراجع نسبت به آن بزرگوار اظهار علاقه و عقیده می کردند.
ص: 194
من نیز به ایشان، بسیار علاقه داشتم. سال های سال (شاید به مدت 10 سال) ماه های جمادى الأوّل و جمادى الثانی و رجب، بعد از نماز در مسجد حاج سید عزیز الله که ایشان امام جماعت آن بودند منبر می رفتم. این باعث شد که من برای حضرت زهرا علیها السلام خیلی کار کنم و شعرهای زیاد حفظ کنم و با بضاعت کم خود و ناتوانی ام، دربارۀ زندگانی آن حضرت تا اندازه ای شعر بگویم. آن قدر به آن مجلس علاقه داشتم که حتی روزهای عاشورا، مجالس را رها می کردم و روضه ظهر عاشورا را در مسجد حاج سید عزیز الله می خواندم .
در ایامی که مریض بودم و حالم خیلی سخت بود، آقازاده محترم آن مرحوم (حضرت حجّة الاسلام والمسلمين حاج سيد جعفر خوانساری) صبح به عیادت من آمدند و گفتند: در همین حال و در بستر یک توسل به مادرم حضرت زهرا علیها السلام پیدا کن و یک روضهٔ خودمانی برای شفای خودت بخوان.
آن مرحوم آن قدر در مجلس حضرت سیدالشهدا علیه السلام به همه احترام می گذاشت که جلوی پای هر شخصی بلند می شد و اظهار ادب می کرد. در ایام مریضی آن مرد خدا، هر چند روز، یک بار، می رفتم عیادت و روضه ای خودمانی برای آن بزرگوار می خواندم. سه روز قبل از فوت آن بزرگوار رفتم. دستور فرمودند: خانم ها
ص: 195
بیایند پشت پرده. سپس عبای مبارک را به دوش انداختند و با ادب
نشستند. پس از سه روز، تلفن زدند که: آقا از دنیا رفت. من برای حضور در مراسم غسل، مشرّف شدم. پس از غسل ، آقازاده ایشان گریه کنان گفتند: وقتی تو رفتی، آقا مرا صدا زدند و گفتند: جعفر! من دارم دست خالی از دنیا می روم. فقط تنها چیزی که با خود می برم ، تشرّفم به مجالس امام حسین و اهل بیت علیهم السلام است .
کسی که بعضی از علما به تقوای کامل او نظر می دادند و خدا خواست تغییر ماه در عربستان سعودی با فتوای او مطابق باشد و وقتی در تهران بود، هیچ موشکی به شهر اصابت نکرد، می گوید: دست خالی می روم! پس وای بر ما !
خدایا، به فضل خودت - که اندازه ندارد - با ما معامله کن ؛ نه با عدلت. خدایا! این نوکر پیر را - با لطف بیکران که به اهل بیت علیهم السلام داری - به آن ها ببخش و با حُسن ظنّ مردم با این حقیر معامله کن و
در قیامت ما را شرمنده اهل بیت علیهم السلام و دوستانشان قرار مده؛ یا أرحم الراحمين . (1)
اکنون این سئوال به ذهن می رسد که مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام و سایر اهل بیت علیهم السلام دارای چه اسراری است که شخصیت هایی همچون مرحوم آیة الله خوانساری تنها سرمایه عمر
ص: 196
و زندگی خود را شرکت در آن مجالس می دانند؟
آثار عجیب عزاداری را که آن ها درک می کردند به چه خاطر بوده است؟
برای پاسخ به این سئوال یکی از اسرار مهم آن را که تفکر در نقش مصائب اهل بیت علیهم السلام در عالم است بیان می کنیم.
بعضی از مردم در عزاداری ها شرکت می کنند و با شنیدن عزاداری ها و مرثیه هایی که درباره اهل بیت علیهم السلام خوانده می شود با تمام وجود می سوزند و اشک می ریزند. واضح است که این سوختن ها و اشک ریختن ها در قلب آنان آثار عجیبی ایجاد می کند و به تقرب آن ها به اهل بیت علیهم السلام می افزاید. و این خود یک امر بزرگ و یک جریان مهم معنوی است؛ ولی همانگونه که می دانیم هر چه قدر معرفت انسان و تعقل و تفکر او دربارۀ امور بیشتر باشد از آثار بیشتری برخوردار می شود. به عنوان مثال کسی که برای شدّت عطش امام حسین علیه السلام و کثرت جراحات آن حضرت قلبش می سوزد و اشک از چشمانش جاری می شود ، با کسی که برای این امور اشک می ریزد و علاوه بر آن توجه دارد که بر اثر شهادت امام حسین علیه السلام به خاطر شدّت عطش و کثرت جراحات و... و... بر
ص: 197
عالم هستی چه مصیبت عظیمی وارد شده تفاوت دارد شهادت آن حضرت تا چه حدّ جهان هستی را از هزاران سال پیش - حتی قبل از شهادت آن حضرت - تا زمان های آینده تحت تأثیر قرار داده است؟ و بر اثر این جنایت بزرگی که بر حضرت ابی عبدالله الحسين علیه السلام وارد شده، در موجودات عالم هستی چه تأثیراتی ایجاد شده؟ و آنان را دچار چه محرومیتهای بزرگی نموده است؟ واضح است که معرفت و توجه به این نکته ها تا چه حد از جهت آثاری که به خاطر عزاداری معمولی است، تفاوت دارد.
عزاداری که همۀ مصیبت های امام حسین علیه السلام را در انحصار این عالم خاکی می پندارد، با کسی که از عزای آن حضرت در عرش الهی نیز باخبر است و به خوبی می داند به سبب شهادت مظلومانه آن حضرت، «اقشعرت له اظلّة العرش» (1)، و می داند اظله عرش الهی بر اثر شهادت امام حسین علیه السلام به لرزه در آمده تفاوت فراوان دارد.
بدیهی است عزاداری که میداند که مصایب گودال قتلگاه عرش الهی را به لرزه درآورده و از عظمت ولایت آن حضرت بر عالم هستی و بر ما سوی الله با خبر است، با عزاداری کسی که شهادت را منحصر در گودال قتلگاه می داند و چیزی بیش از آن نمی داند،
ص: 198
بسیار تفاوت دارد.
عزاداری هایی که واقع می شود و مصیبت هایی که خوانده می شود و اشک هایی که ریخته می شود بیشتر از نوع اوّل است و کم اتفاق می افتد کسی که گریه می کند و اشکش جاری می شود دربارهٔ اعماق این مصائب هم فکر کرده باشد و با توجه به عمق مصیبت و تأثیر آن در عالم برای آن اشک ریخته باشد.
به این نکته باید توجه داشته باشیم همانگونه که در زیارت هر چه زائر معرفتش بیشتر باشد زیارتش آثار بیشتری دارد در عزاداری هم هر چه عزادار معرفتش به عزاداری بیشتر باشد، عزاداریش آثار بیشتری دارد.
درک عظمت شهادت و توجه دربارهٔ آثار آن در عالم دلیل بر معرفت عزادار، در عزاداری او می باشد.
بعضی از بزرگان شیعه به هنگام عزاداری، به عظمت شهادت و آثار آن در عالم هستی توجه می کنند و این امر سبب تقرب زياد آنان به محضر مبارک حضرت بقيّة الله الأعظم عجل الله تعالى فرجه
ص: 199
می شود.
به این جهت اشک و عزاداری آنان با افراد دیگر تفاوت فراوان دارد. در اینجا جریانی را از مرحوم شیخ محمد کوفی اعلی الله مقامه - که بارها خدمت امام زمان ارواحنا فداه رسیده است - نقل می کنیم، ایشان می گوید در حدود سال هزار و سیصد و سی و پنج، شب هجدهم ماه رمضان قصد مسجد کوفه نمودم که در شب نوزدهم، شب ضربت خوردن حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و شب بیست و یکم ، شب شهادت آن جناب در آنجا بیتوته کنم و در این امر عظیم و حادثه بزرگ تفکر نمایم و عزاداری کنم.
فرمود: نماز مغرب و عشا را در مقام مشهور به مقام اميرالمؤمنين علیه السلام به جا آوردم، برخاستم به یک طرفی از اطراف مسجد بروم و افطار کنم، نان و خیار همراه داشتم.
پس به طرف شرقی مسجد متوجه شدم. چون از طاق اوّل گذشتم و به طاق دوم رسیدم ، دیدم بساطی فرش شده ، شخصی به خود عبا پیچیده و بر آن فرش خوابیده است و شخص معمّمی در لباس اهل علم نزد او نشسته. به او سلام کردم. جواب سلامم را داد و گفت: بنشین، نشستم .
آن گاه شروع کرد از حال یک یک علما و افاضل سؤال کرد و من می گفتم به خیر و عافیت است. سپس آن شخص خوابیده، کلمه ای
ص: 200
به او گفت که نفهمیدم چه گفت و آن شخص دیگر سؤالی نکرد.
سؤال کردم: این شخص که خوابیده است کیست؟
گفت: این سید عالم است - به فتح لام - کلام او را کلام بزرگی شمردم و گمان کردم میخواهد این شخص را بزرگ شمارد، در نفس خود گفتم ؛ سید عالم، آن حجّت منتظر - سلام الله عليه - است .
گفتم: این سید، عالم - به کسر لام - است .
گفت: نه! این سید عالم - به فتح - است به فتح - است . پس ساکت شدم و از ساکت شدم و از این آن کلام متحیر گردیدم و این که می دیدم بر دیوارها نور ساطع است، مثل نور چراغ ها و حال آن که شب تاریک و در اوّل های شب است و ملتفت نمی شدم به این نوری که ظاهر است و به معنی کلام این شخص که می گفت: این سید عالم (به فتح) است.
شيخ محمد فرمود: شخص جالس آب خواست. دیدم، شخصی با کاسه آبی در دست نمودار شد. کاسه آب را به او داد، آشامید و بقیه را به من داد، گفتم: تشنه نیستم. آن شخصی که آب آورده بود کاسه را گرفت و چند قدمی که رفت، غایب شد. پس به جهت نماز در مقام برخاستم و در مصیبت عظمای امیر المؤمنین علیه السلام تفکر نمودم.
آن شخص از مقصد من سؤال كرد مقصود خود را گفتم، به من مرحبا گفت و دعا کرد.
ص: 201
به مقام آمدم، چند رکعت نماز به جا آوردم و کسالت خواب آلودگی بر من غالب شد. به خواب رفتم و بیدار نشدم مگر این که دیدم هوا مثل روز روشن است. بنا گذاردم بر ملامت کردن خود بر فوت شدن قصد من از عبادت و بدحالی خود و محزون بودم به جهت مصیبت آن حضرت و این که چه چیز در این مقام مرا به خواب کرد و حال آن که فوز من در قیام در این مقام بود.
آن گاه در آن جا جماعتی دیدم که دو صف کشیده اند، اقامه نماز شده و یک نفر امام جماعت است. یکی از آن جماعت گفت : این جوان را با خود ببریم. امام جماعت گفت: دو امتحان از او باقی مانده است؛ یکی از آن در سال چهل ، و یکی در سال هفتاد.
مرحوم شیخ محمد گفت: به جهت وضو به خارج مسجد رفتم و چون برگشتم، دیدم هوا تاریک است و اثری از آن جماعت نیست. بعد متنبه شدم که آن سید عالم، همان حجت منتظر بود که استراحت نموده بود و نوری که بر دیوارها ساطع بود، نور امامت بوده و او در مرتبه دوم امام جماعت بود و هوا به انوار متجلی آن حضرت، روشن و منجلی شده بود، آن جماعت، خواص آن حضرت بودند و آب آوردن آن شخص و برگشتنش از اعجاز آن حضرت علیه السلام بوده است . (1)
ص: 202
آری افرادی که راه رفته و راه یافته اند و همچون مرحوم شیخ محمد کوفی اول در امر عظیم و حادثه بزرگ مصیبت تفکر می کنند و سپس عزاداری می نمایند.
بسیاری از افراد دوست دارند بدانند کدام یک از مجالس عزاداری امتیاز بیشتری دارد، آیا مجالسی که سال های سال سابقه عزاداری دارد؟ یا مجالسی که دارای جمعیت بیشتری باشد، یا مجالسی که اموال زیادی در آن ها مصرف می شود؟ و یا مجالسی که ...
در پاسخ به این سئوال باید گفت :
مواردی که ذکر شد مؤثر در ازدیاد توجه امام حسين علیه السلام
می باشد، ولی می توان به طور کلی بگوییم مجالس عزاداری سه گونه اند ؛
عموم مجالسی که برای عزاداری و سوگواری امام حسین علیه السلام برگزار می شود مورد توجه امام حسین علیه السلام است .
ص: 203
برخی از مجالس مورد نظر و توجه خاص آن بزرگواران است.
از مهم ترین مجالس عزاداری مجلسی است که توجه خاص اهل بیت علیهم السلام را به خود جلب کند زیرا ملاک در برتری مجالس روضه خوانی و عزاداری، توجه و عنایت خاص اهل بیت علیهم السلام به آن مجالس است.
آنچه مهم می باشد این است که انسان کوشش کند مجلسی را که برای عزاداری امام حسین علیه السلام برگزار می کند با عموم مجالسی که مورد توجه است از نظر معنوی فرق داشته باشد یعنی مورد توجه خاص آن حضرت باشد به این معنی که دارای خصوصیاتی باشد که سبب شود آن مجلس نه تنها مورد عنایت باشد؛ بلکه از توجه خاص برخوردار باشد.
بدیهی است مجلسی که مورد توجه خاص امام حسین علیه السلام و سایر اهل بیت علیهم السلام باشد از مزایای زیادی برخوردار می باشد که یکی از آن ها توجه امام زمان عجل الله تعالى له الفرج به افرادی می باشد که در آن مجلس شرکت کرده اند.
ما در اینجا یک مجلس از مجالسی را که مورد توجه خاص امام حسین علیه السلام بوده است نقل می کنیم هر چند آن مجلس از جهات
ص: 204
ظاهری مورد توجه مردم نبوده؛ ولی مورد عنایت خاص امام حسین علیه السلام بوده است:
یکی از علمای بزرگ تهران شبی امام حسین علیه السلام را خواب دید. از ایشان سؤال کرد که در این مجالس تهران، شما به کدام یک از آن ها بیشتر علاقه دارید؟ فرمودند: «به همه آن ها علاقه دارم».
آن شخص حضرتش را به حضرت علی اکبر علیه السلام قسم داد که موردی را ذکر کنند. فرمود :
«صابون پزخانه، کوچۀ خالو قنبر، درب پنجم، منزل پیرزنی است. به این منزل خیلی علاقه دارم.»
این مرد بزرگوار حرکت کرد. آن موقع هم مثل حالا تاکسی تلفنی یا تاکسی سرویس نبود؛ پیاده حرکت کرد تا منزل پیرزن را یافت. گفت: مادر جان! روضه دارید؟ گفت : بله؛ اما از دست روضه خوان ها ناراحت ام. گاهی روضه خوان آمده است؛ مستمع ندارم. گاهی مستمع ! است؛ روضه خوان ندارم. شما بلدی روضه بخوانی؟ فرمود: بله. گفت: برایم روضه می خوانی؟ گفت : افتخار می کنم که برای شما روضه بخوانم. پیرزن - که نمی دانست این آقا کیست - گفت: باید صبر کنی تا مستمع را خبر کنم. آن زن همسایه ها را خبر کرد و آن عالم هم روضه خواند.
بعد از روضه، پیرزن گفت: فردا هم می آیی؟ ایشان گفت: آری ،
ص: 205
فردای آن روز هم آمد و گفت: تا آخر روضه، می آیم، افراد دیگر منبر می رفتند مجلس رونق گرفت و جمعیت زیادی می آمدند.
شبی که فردایش روز آخر مجلس توسل این پیرزن بود، آقا به این زن گفت: من از شما یک خواهش دارم؛ اجازه بده فردا پول منبری هایت را من بدهم. یک مرتبه پیرزن شروع کرد به گریه کردن و گفت: خیلی زرنگی؟! یک سال من در خانه مردم رخت شویی کرده ام و کهنه و کثافت زمستان و تابستان خانه ها را شسته ام؛ به این امید که سالی ده روز برای امام حسين علیه السلام روضه دارم. شما می خواهی این مجلس را از من بگیری؟ من هرگز چنین اجازه ای به شما نخواهم داد. آری، در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس ... (1)
شدت علاقه آن پیرزن و اخلاص او سبب شد که با همهٔ تنگدستی و تنهایی مجلس عزاداری را اقامه کند.
در این گونه مجالس ممکن است بعضی از اهل بیت علیهم السلام و یا سایر اولیاء الهی شرکت کنند هر چند کسی متوجه حضور آن بزرگواران نشود.
آنچه مسلّم می باشد این است که هر کس این چنین باشد لطف امام حسین علیه السلام و نظر خاص آن حضرت به او، آنچنان خواهد بود
ص: 206
که به آن پیرزن داشتند .
مهم تر از مجالسی که مورد توجه خاص اهل بیت علیهم السلام می باشد ، مجالسی است که آن بزرگواران در آن ها حاضر می شوند، و ذاکر یا بعضی از عزاداران متوجه حضور آن بزرگواران می شوند.
اینگونه مجالس از قرن اوّل اسلام وجود داشته و در بعضی از روایات وارد شده که حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در مجالس عزای امام حسين علیه السلام حاضر می شوند. و روایتی نقل شده است که حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در مجلس یکی از شیعیان امام صادق علیه السلام حاضر شده اند. از آن زمان تاکنون نیز اینگونه مجالس وجود داشته است و آنان که اهل هوی و هوس نبوده اند از حضور اهل بیت علیهم السلام آگاه شده و بلکه آن بزرگواران را مشاهده کرده اند ؛ اما اینگونه موارد نادر است و ما از باب وصف العيش نصف العيش و همچنین به خاطر اینکه سئوال را جواب داده باشیم این مورد را که حضور حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه یا سایر اهل بیت علیهم السلام در مجالس عزاداری می باشد نقل می کنیم. جریان تشریف فرمایی حضرت بقيّة الله الاعظم ارواحنا فداه و مشاهده بعضی از افراد، در کتاب هایی که جریان های تشرّف خدمت آن حضرت را نوشته اند، نقل شده است به عنوان نمونه می توانید به کتاب «العبقرى الحسان» رجوع
ص: 207
کنید. ما در اینجا یک نمونه از حضور اهل بیت علیهم السلام در مجلس عزای امام حسین علیه السلام را که برخی از اولیاء خدا آن را دیده اند نقل می کنیم:
استاد جليل القدر، عالم ربّانی مرحوم آقای حاج شیخ محمود نگارنده می فرمودند:
مرحوم شیخ غلام رضا تولایی (1) از ذاکرین مهم حضرت امام حسین علیه السلام بودند ایشان با اینکه لکنت زبان داشتند، هر وقت روی صندلی یا منبر برای خواندن روضه می نشستند، از اوّل تا آخر روضه را بدون هیچگونه لکنت زبان می خواندند. در آن زمان ذاکرینی که معروف بودند مرکب سواری داشتند تا ایامی که برای روضه خوانی زیاد دعوت می شدند ، بتوانند خود را به همه مجالس برسانند .
در یکی از روزهای ماه محرم که ایشان مجالس زیادی داشتند، پس از خواندن نماز ظهر و عصر و تناول غذا مرکب خود را آماده می کنند و سوار بر آن می شوند تا با عجله خود را به اوّلین مجلسی که برای روضه خوانی دعوت بودند برسانند، ولی هر چه سعی و
ص: 208
تلاش می کنند مرکب ایشان از راهی که باید به سوی آن مجلسبروند، از آن راه نمی رود و به راهی دیگر می رفته است و چون سعی و تلاششان برای رفتن از مسیری که مجلس روضه خوانی ایشان در آن راه، بی نتیجه می ماند، او را به حال خود وا می گذارند تا اگر سری در کار است مانع آن نشوند.
در این هنگام مرکب سواری با عجله تمام کوچه پس کوچه ها را طی می کند تا به دالانی می رسد و مقابل آن دالان می ایستد.
ایشان نگاه می کنند، می بینند در آخر دالان درب منزلی باز است و گویا افرادی در آنجا هستند. با خود می گویند شاید امروز باید در این منزل روضه بخوانم، از مرکب پیاده شده و وارد آن خانه می شوند، متوجه می شوند گویا افرادی که در آن منزل هستند منتظر ایشان بوده اند. صاحب منزل ایشان را تعارف می کند که روضه بخوانند .
ایشان مانند همیشه بدون هیچ لکنتی روضه می خوانند و مجلس منقلب می شود. پس از تمام شدن روضه از منبر پایین می آیند و وقتی که می خواهند از مجلس خارج شوند صاحب منزل پاکتی را به ایشان می دهد؛ ولی آن بزرگوار قبول نمی کند و پاکت را نمی گیرد و می گوید چون من بدون دعوت به این مجلس آمده ام چیزی قبول نمی کنم.
ص: 209
نکته مهم جریان اینجا است که وقتی ایشان می گوید من بدون دعوت به مجلس آمده ام ، صاحب منزل به ایشان می گوید: چطور شما بدون دعوت آمده اید و حال آن که امام حسین علیه السلام خودشان به
شما دستور دادند به این مجلس بیایید؟
مرحوم حاج شیخ غلام رضا بسیار تعجب می کنند، زیرا اطلاعی از دعوت امام حسین علیه السلام نداشتند .
صاحب منزل به ایشان می گوید: یادتان هست امروز صبح در فلان مجلس شرکت کردید و همین روضه ای را که الان خواندید آنجا خواندید و مجلس بسیار منقلب شد؟ حضرت امام حسین علیه السلام آن مجلس بودند، روضهٔ شما در من بسیار اثر کرد. من در مجلس از امام حسین علیه السلام تقاضا کردم به شما امر کنند امروز در این مجلس شرکت کنید و همان روضه ای را که آنجا خواندید در اینجا نیز بخوانید . امام حسین علیه السلام تقاضای مرا پذیرفتتند و به شما فرمودند امروز در این مجلس شرکت کنید و همان روضه را بخوانید. شما دعوت امام حسین علیه السلام اینجا آمده اید چطور می گویید بدون دعوت آمده ام؟!
این جریان دلیل بر این می باشد که ممکن است امام حسین علیه السلام و یا امام زمان عجل الله تعالی فرجه و یا سایر اهل بیت علیهم السلام در مجلسی حاضر شوند، هر چند افراد متوجه نشوند. و همچنین دلیل بر
ص: 210
آنست که گاهی آن بزرگواران به دوستان خود مأموریت هایی می دهند و آنان آن را انجام می دهند، هر چند متوجه نشوند که آن کار را بر اساس مأموریتی که به ایشان محول کرده بودند، انجام داده اند.
در صورتی که در کشورها و شهرهایی زندگی می کنیم که به هیچ وجه امکان تشرّف به حرم های ائمه اطهار علیهم السلام برای ما ممکن نیست، می توانیم با خواندن زیارت هایی که از راه دور خوانده می شوند این کمبود را جبران کنیم و یا با اقامه عزاداری، عدم تشرف به زیارتگاه های اهل بیت علیهم السلام را جبران کنیم؛ زیرا بر فرض دشمنان برخی از زیارتگاه ها را تصرف کنند... همانگونه که بيت الله الحرام و مسجد النبی صلی الله علیه وآله و بقیع را در اختیار گرفته اند و ما از زیارت آن ها محروم هستیم، اما قلب دوستان اهل بیت علیهم السلام در اختیار آنان نیست، و به این جهت دوستان و شیعیان آن بزرگواران ، می توانند، در صورت از دست دادن زیارت حرم های اهل بیت علیهم السلام ، با اقامه مجالس عزاداری و شرکت در آن ها کمبود معنوی خود را تا حدی جبران کنند .
اگر در بعضی از کشورها مانند عربستان افرادی علاوه بر زیارت حرم های مطهر، در اقامه عزاداری ها نیز کارشکنی کردند و برای به
ص: 211
پا داشتن آن ها شرایطی قرار دادند - در صورت عدم امکان عزاداری به نحوی که مرسوم بوده دوستان اهل بیت علیهم السلام تا می توانند حتی با جمعیت های کم به اقامه عزاداری بپردازند و هیچ گاه نعمت تشکیل عزاداری و همچنین شرکت در آن مجالس را از دست ندهند.
اگر افرادی با اقامه مجالس پرشور عمومی مخالفت می کنند و مانع برگزاری آن می شوند، دوستان اهل بیت علیهم السلام می توانند با مجالس پرشور خصوصی، قلب های خود را سرشار از محبت اهل بیت علیهم السلام نموده و قلب خود را متوجه به عظمت آن بزرگواران بنمایند.
بنابراین، عزاداری می تواند برای ما همچون زیارت کارساز باشد و با ایجاد حیات قلبی ما را به خداوند و اهل بیت رسالت علیهم السلام نزدیک نموده و ریشه های مودّت را در دل ما بارور سازد.
بنابراین از آنجا که گاهی شرایط زیارت برای انسان فراهم نیست و نمی تواند به زیارت اهل بیت علیهم السلام برود و اعماق جان خود را با زیارت آن بزرگواران آکنده از شور و شوق و محبّت نماید، در این صورت می تواند ، عزاداری را جایگزین زیارت نموده و با اقامه مجالس عزاداری و با شرکت در آن، آثاری از زیارت را در قلب خود به وجود آورد. یعنی چون شرایط زیارت برای او فراهم نیست، عزاداری را جایگزین زیارت نماید و با ریختن اشک،
ص: 212
محبت اهل بیت علیهم السلام را در قلب خود بیشتر نموده و آن را محکم تر و شدیدتر نماید.
دلیل هایی وجود دارد که ما می توانیم در صورتی که قدرت به انجام زیارت نداریم، عزاداری را جایگزین زیارت نماییم و به جای زیارت، به عزاداری بپردازیم. در میان دلیل های متعدد، آنچه که برای ما از اهمیت بیشتری برخوردار است روایتی است که درباره زیارت امام حسین علیه السلام در روز عاشورا وارد شده است. در این روایت امام باقر علیه السلام به یکی از اصحاب خود که امکان زیارت امام حسین علیه السلام در روز عاشورا برای او نبوده، می فرمایند چون زیارت در روز عاشورا برایت ممکن نیست، در آن روز عزاداری کن. اکنون به متن این روایت توجه کنید:
صالح بن عقبه از پدرش از امام باقر علیه السلام روایت می کند که فرمود:
آن کس که در دهمین روز محرّم ، حسین بن علی علیهما السلام را زیارت کند و تمام روز را نزد قبر مطهّرش گریان باشد؛ روزی که خدا را ملاقات می کند ثواب دو هزار حج و دو هزار عمره و دو هزار غزوه (جهاد) دارد که ثواب هر غزوه و حج و عمره آن ، مانند ثواب کسی است که با پیامبر و امامان هدایتگر، حج و عمره بجای آورده و جهاد کند.
گفتم: فدایت شوم، اگر کسی در نقطه ای دور دست بود که
ص: 213
امکان رسیدن به قبر امام حسین علیه السلام را در این روز نداشت چه کند؟
فرمود: اگر آن گونه بود، به صحرایی برود و یا به مکان بلندی در خانه اش رود و با اشاره (به حضرت امام حسین علیه السلام) سلام کند و در لعن و نفرین بر قاتلانش، تلاش کند و پس از آن دو رکعت نماز بگزارد؛ و باید این اعمال را در آغاز روز قبل از زوال خورشید انجام دهد.
سپس بر امام حسین علیه السلام گریه و ندبه کند و به هر کس که در خانه اش حضور دارد (جز کسی که از او تقیّه می کند) امر کند که بر آن حضرت بگریند و با اظهار جزع و بی تابی، بر این مصیبت در خانه اش عزاداری بپا نماید و به یکدیگر تعزیت بگویند. اگر این کارها را انجام دهد من ضمانت کنم که همه آن اجرها را نزد خداوند بلند مرتبه ، داشته باشد.
گفتم: فدایت گردم، آیا شما برای ایشان این گونه ضمانت می کنی؟
فرمود: آری، من ضامن هستم و عهده دار برای کسی که آن را انجام دهد.
گفتم: چگونه به یکدیگر تعزیت بگوییم؟
فرمود: بگویید:
أَعْظَمَ اللَّهُ اُجُورَنا بِمُصابِنا بِالْحُسَيْنِ، وَجَعَلَنا وَإِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَارِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الْإِمَامِ الْمَهْدِي مِنْ آلِ
ص: 214
مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلامُ . (1)
خداوند اجرهای ما را بر مصیبتمان بر حسین ، بزرگ گرداند ، و ما و شما را از انتقام جویان خونش همراه با ولیش، امام و پیشوای هدایت شده از آل محمد - که سلام بر آنان باد - قرار دهد .
همانگونه که این روایت با صراحت اعلام می کند، می توان عزاداری امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا که از مهم ترین روزهای زیارتی آن حضرت است، جایگزین زیارت نمود.
روایات بسیاری درباره آثار عجیب زیارت اهل بيت علیهم السلام مخصوصاً حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام وجود دارد، همانگونه روایات بسیاری درباره آثار عجیب عزاداری حضرت سيّد الشهداء علیه السلام وجود دارد. در میان این روایات، روایاتی وجود دارد - مانند روایتی که نقل کردیم - که دلالت می کند زیارت امام حسین علیه السلام در روز عاشورا برتر از عزاداری آن حضرت است، به گونه ای که باید عزاداری در آن روز را اگر زیارت ممکن نبود جایگزین زیارت نمود. به این معنی که اگر زیارت در روز عاشورا ممکن باشد دارای فضیلت بیشتری است.
ص: 215
نکته ای که لازم است بیان کنیم، این است که همانگونه که عزاداران و کسانی که مجالس عزاداری را تشکیل می دهند، از الطاف و عنایات امام حسین علیه السلام برخوردار می شوند، کسانی که این مجالس را تشکیل می دهند و یا در آن ها به خدمت گزاری می پردازند از عنایات خاصه آن حضرت برخوردار می شوند، همانگونه که در زیارت ها کسانی که به خدمت گزاری زوّار می پردازند، از اجر و پاداش والایی بهره مند می شوند. و گاهی خدمت گزاران به عزاداران و زائران، از عنایات بیشتر و ویژه ای برخوردار می شوند.
اهمیت عزاداری از نظر اهل بیت علیهم السلام آن قدر زیاد است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از آل بویه که احیاگران مراسم عزاداری بوده اند نام برده اند و به حکومت رسیدن آنان را بشارت داده اند.
به این جهت سزاوار است در اینجا نامی از آل بویه که در احیای مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام نقش بسیار مهمی داشته اند ببریم و با یاد آن ها - که حضرت امیرالمؤمنين علیه السلام بشارت به حکومت رسیدن آل بویه را داده اند - به زحمات فراوان آن ها در تقویت
ص: 216
شیعه، ارج نهیم.
مرحوم حاج شیخ عباس قمی در «سفینة البحار» (1) از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره حکومت دیلمیان روایتی نقل کرده که چنین است:
«يخرج من ديلمان بنو الصياد ثمّ يستقوى أمرهم حتّى يملك الزوراء ويخلع الخلفاء فقال له قائل: فكم مدتهم يا أمير المؤمنين فقال : مائة أو تزيد قليلاً؛
فرزندان صیادی از دیلمان قیام خواهند کرد ، آنگاه حکومتشان آن چنان قوی خواهد شد که زوراء را به دست آورند. در این هنگام شخصی از امام علیه السلام پرسید: یا امیرالمؤمنین؟ آیا چند سال حکومت خواهند کرد، فرمود: صد سال یا کمی بیشتر ...
معز الدوله احمد در سال 334 مرکز خلافت عباسیان یعنی بغداد را به دست آورد و کلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام را که حدود سیصد سال پیش از این واقعه فرموده بودند به واقعیت مبدل ساخت، معز الدوله به دلیل تشیّع برای خلیفۀ عباسی احترامی قایل نبود،
ص: 217
چنانکه پس از یک ماه و نیم از فتح بغداد، روزی دو تن از رؤسای دیلمی، عمامه مستکفی را به گردنش انداخته و او را کشان کشان به پای تخت جلوس معز الدوله انداختند، معز الدوله مستکفی را کور کرده به زندان انداخت و جانشین وی به نام (المطیع الله) را خلیفه نمود، ولی این خلیفۀ جدید نیز اختیاری نداشت.
معز الدوله از سال 334 تا سال 356 که سال درگذشت اوست یعنی به مدت 22 سال با قدرت تمام بر بغداد و عراق تسلط داشت. وی در این مدت 22 سال چندین لشکرکشی به نواحی مختلفی چون آذربایجان و الجزیره در شمال عراق و سواحل خلیج فارس انجام داد که در تمامی آن ها فاتح بود.
مهم ترین فتح معز الدوله، فتح ناحیه عمان است که آن را با یاری برادرزاده خود به نام عضدالدوله به دست آورد و بر قلمرو حکومت دیالمه افزود.
در مدت 22 سال حکومت معز الدوله، مذهب شیعه در عراق رواج کلی یافت، به طوری که شیعیان از حالت عزلت سابق بیرون آمده و مصدر کارها شدند.
معز الدوله اولین عزاداری سیدالشهداء حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را در بغداد به راه انداخت. پیش از این در بغداد اوّل محرم به عنوان آغاز سال جدید جشن و چراغانی برپا می شد که
ص: 218
معزالدوله دستور داد از روز اوّل محرم بغداد را برای عزای امام حسین علیه السلام سیاه پوش کنند و جشن غدیر را برای اولین بار عمومی کرد و نیز دستور داد بر بالای مساجد شهر لعن معاویه و دیگر غاصبان حق ولایت را بنویسند . (1)
در کتاب «تاریخ تشیع» می نویسد: «اقدامات این خاندان از زمان به قدرت رسیدن بر ایران و عراق علاوه بر اینکه موجب رشد و گسترش تشیع در مناطق تحت نفوذ آنان شد، حکایت از شیعه بودنشان دارد.
از جمله این اقدامات، احیای شعائر مذهبی شیعه بود که تا آن موقع، شیعیان یا نمی توانستند انجام دهند و یا اگر می توانستند، به طور پنهانی و بسیار ضعیف و معمولاً با جنگ و خونریزی همراه بود.
مهم ترین شعار مذهبی شیعه که خلفای عباسی، به خصوص متوکل با آن شدیداً مخالفت و مبارزه می کردند، (2) مراسم سوگواری در روز عاشورا بود که به دستور معزّالدوله، به طور رسمی از سال 352 ق ، (3) تا انقراض آل تا انقراض آل بویه (448 ق) در بغداد، مرکز خلافت
ص: 219
عباسی ، انجام می گرفت. در این روز، بازارها تعطیل می شد و شیعیان به صورت دسته جمعی به عزاداری می پرداختند . (1)
شیعیان، چنان در این مراسم شرکت می کردند که به تعبیر ابن اثیر و ابن کثیر، به سبب ازدیاد شیعیان و حمایت سلطان (معز الدوله) ، اهل سنّت بغداد نمی توانستند از آن جلوگیری کنند . (2)
با این حال، این مراسم با توجه به وجود سنّیان متعصب بغداد، همیشه به آرامی برگزار نمی شد و گاه شیعیان مورد تهاجم سنّیان حنبلي مذهب محله باب البصره و محله نهر قلابتی قرار می گرفتند . (3)
بر اثر همین درگیری های مذهبی بود که در سال 416 ق، منزل سيد مرتضی در محله کرخ و منزل شیخ طوسی در سال 448 ق، آتش گرفت و بر اثر آن، تمام کتاب های وی سوخت و شیخ، ناگزیر به نجف هجرت کرد. (4)
مراسم دیگری که باعث تشدید این نزاع ها شد، برقراری جشن
ص: 220
و سرور در عید غدیر (هجدهم ذى الحجّه) 352 ق، به دستور معز الدوله بود. (1)
این دو موضوع، باعث شد تا اهل تسنن در بغداد، دست به مقابله با شیعیان بزنند و مراسمی مشابه روز عاشورا و عید غدیر برگزار کنند. آنان در معارضه با عاشورا، مراسمی به مناسبت کشته شدن معصب بن زبیر در روز هیجدهم محرم بر سر مزارش در مسکن برگزار کردند و در برابر عید غدیر به مناسبت «روز غار» در بیست و ششم ذى الحجه ، مراسم جشن و سرور برپا کردند! (2)
از جمله اقدامات دیگری که به دستور معز الدوله در سال 351 ق ، صورت گرفت و به خوبی حکایت از تشیع وی دارد، نوشته شدن برخی از شعارهای شیعی بر سر در مساجد بغداد که یکی از آن شعارها چنین بود:
لعن الله ... ، ولعن من غصب فاطمه (علیها السلام) فدكاً، ومن منع أن يدفن الحسن علیه السلام عند قبر جدّه ، ومن نفى أباذر الغفاري ومن
ص: 221
أخرج العباس من الشورى. (1)
ناگفته پیداست که این شعارها - به جز جمله آخر که برای به دست آوردن دلِ خلیفه عباسی اضافه شده بود – مخالفت اهل سنت را بر می انگیخت و به همین دلیل، طولی نکشید که این شعارها پاک شد و چون معزّ الدوله خواست دستور به دوباره نوشتن آن جملات بدهد وزیرش مهلبی او را از این کار، بازداشت. لذا به نوشتن جمله «لعن الله الظالمين لآل رسول الله صلی الله علیه وآله من الأوّلين والآخرين اكتفا کرد و تنها به لعن بر معاویه تصریح شد. (2)
این نیز از آن جهت بود که لعن بر معاویه، اختصاص به شیعه نداشت و پیش از این تاریخ به لعن او بر سر منابر، اقدام شده بود. مأمون، معتز و معتضد، از جمله کسانی بودند که معاویه را بر منابر لعن می کردند. (3)
همچنین در سال 321 ق ، علی بن تلبق (از امرای ترک دربار خليفه) و كاتب او حسن بن هارون، به این کار اقدام کرده بودند. (4)
از بارزترین شعارهای مذهبی شیعه، جملات «أشهد أن عليّاً ولى
ص: 222
الله» و «حيَّ علیٰ خیر العمل» است که آل بویه تا پایان حکومت خود، در اذان آن ها را احیا کردند . (1)
از سال 448 ق ، یعنی زمانی که طغرل بیک سلجوقی وارد بغداد شد و حکومت آل بویه را منقرض کرد تا زمان شاه اسماعیل صفوی، به مدت 528 سال گفتن این ذکرها از اذان در بلاد اسلام حذف شد تا اینکه در زمان شاه اسماعیل صفوی، به دستور او این دو جمله در ایران در اذان گفته شد (2)». (3)
بنابراین آل بویه که حضرت امیرالمؤمنين على علیه السلام سيصد سال قبل از به قدرت رسیدن آن ها حکومت آنان را پیشگویی کرده بودند، بزرگ ترین خدمت ها را به شیعه انجام داده اند :
1 - آن ها «أشهد أنّ عليّاً وليّ الله» و «حيّ على خير العمل» را در اذان احیا کردند. بنابراین کسانی که می گویند صفویه برای اولین بار شهادت ثالثه را در اذان احیاء کردند و شیعه را شیعه صفوی می نامند صحیح نیست زیرا قبل از صفویه، آل بویه شهادت ثالثه
ص: 223
را در اذان احیاء کردند .
2 - بازسازی حرم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام ،
3 - بازسازی حرم حضرت امام حسین علیه السلام ؛
4- برقراری جشن و سرور در عید غدیر در سال 352 به دستور معز الدولة ؛
5 - احياء مراسم سوگواری امام حسین علیه السلام در روز عاشورا از سال 352 تا پایان حکومت آل بویه. در این روز در بغداد بازارها تعطیل می شد و شیعیان دسته جمعی عزاداری می کردند.
آل بویه خدمت های دیگری نیز به شیعه نموده اند که در کتب تاریخی ذکر شده است . (1)
ص: 224
ص: 225
ص: 226
چرا مخالفان شیعه با زیارت و عزاداری مخالفت می کنند؟
چرا آن ها زائران اهل بیت علیهم السلام را می کشند؟
چرا از عزاداری شیعیان برای امام حسین علیه السلام ترس و وحشت دارند؟
چرا در برخی از کشورها از تشکیل مجالس عزاداری ممانعت می کنند؟
چرا در برابر این عزاداری ها، دست به کارشکنی های غیر انسانی می زنند؟
این ها سئوالاتی است که بسیاری از افراد دوست دارند از پاسخ آن ها آگاه باشند .
بدیهی است جریان بسیار مهمی در پشت پرده قرار دارد، که دست های پنهان نمی خواهند آن را آشکار کنند.
ما قبل از آن که به پاسخگویی به این مطلب بپردازیم، توجه شما را به این واقعیت جلب می کنیم، که مخالفت و ممانعت از برگزاری
ص: 227
عزاداری هایی که شیعیان جهان انجام می دهند، مخصوص این زمان نیست و مخالفت با عزاداری از همان اوّل وجود داشته است و همانگونه در قرنهای بعد و تا این زمان ادامه داشته است. گاهی به خاطر زد و خورد و مخالفت و ممانعت از عزاداری، هزاران نفر از شیعیان و مخالفین آن ها کشته شده اند ؛ ولی باز هم شیعیان دست از عزاداری بر نداشته و با تشکیل مجالس و مراسم عزاداری راه خود را ادامه دادند.
«به گزارش منابع تاریخی، نخستین تنازعات بر سر برگزاری مراسم عزاداری عاشورا به اواخر قرن چهارم هجری بر می گردد. مورّخانی مانند ابن اثیر و ابن کثیر در کتاب های خود، تلاش عده ای از سنیان حنبلی برای بر هم زدن عزاداری شیعیان محله کرخ بغداد را (از جمله در سال های 353، 361، 362 و 363 ق) گزارش کرده اند. یکی از شدیدترین این درگیری ها در سال 362 ق - درست 10 سال پس از برگزاری نخستین عزاداری علنی در بغداد به دستور معز الدوله رخ داد. به گزارش ابن اثیر در الکامل در محرّم آن سال آشوبی در بغداد به راه افتاد که در آن قریب 17 هزار نفر در آتش سوزانده شدند و 300 دگان و 33 مسجد تخریب شد و اموال
ص: 228
بسیاری به غارت رفت. ثمره این تنازعات، ارتقای جایگاه عزاداری نزد شیعیان و اصرار بیشتر آن ها بر برگزاری آن بود با روی کار آمدن سلجوقیان و به ویژه از دورهٔ سلطان محمود غزنوی به بعد، این تنازعات به موازات اعلام ممنوعیت عزاداری توسط حکومت شدت گرفت. به عنوان نمونه می توان به درگیری های سال های 406 ، 407 ، 408 ، 417، 422، 441، 443، 445، 458 ق اشاره کرد. در قرن ششم نیز این اختلافات ادامه داشت .» (1)
کشتن عزاداران و زائران امام حسین علیه السلام منحصر به قرن های گذشته نیست، بلکه در روزگار ما مخالفان زیارت و عزاداری امام حسین علیه السلام نقشه های بسیار گسترده ای را برای از میان برداشتن آن طرح نموده و انجام می دهند.
به شهادت رساندن عزاداران به وسیلهٔ قتل یا آتش زدن در قرن چهارم نه تنها مانع شیعیان از عزاداری نشد، بلکه سبب شد شیعیان هر چه بیشتر به عزاداری حضرت سیّدالشهداء علیه السلام مشغول شوند و آن را همچنان ادامه دهند .
این عزاداری ها قرن ها همچنان ادامه یافت، تا سرانجام به
ص: 229
زیارت میلیونی شیعیان در ایام اربعین امام حسين علیه السلام رسيد. دشمنان که ادامه عزاداری ها، آنان را همچنان به هراس انداخته به مخالفت با زیارت شیعیان نیز در ایام اربعین پرداختند و با به شهادت رساندن زائرین، از مخالفت و ممانعت خود از زیارت میلیونی زائرین در ایام اربعین دست برنداشتند.
آن ها سال های سال در ایام اربعین زائرین عزادار را به شهادت رساندند. به دو گزارش از اربعین های خونین سال 1290 تا 1397 ه- . ق و همچنین اربعین های خونین 1425 تا 1434 ه-. ق در عراق برای شما نقل می کنیم.
دقت در این دو گزارش روشنگر این واقعیت است که کارشکنی ها و دشمنی های دشمنان عزاداری و زیارت نه تنها هیچگونه اثر منفی در زائرین و عزاداران نداشت؛ بلکه جهانیان اجتماع زائران و عزاداران در ایام اربعین امام حسین علیه السلام را که بزرگ ترین اجتماع بشر در طول تاریخ است ، مشاهده کردند . اکنون به این دو گزارش توجه کنید :
1) اربعین های خونین 1390 تا 1397 ه-. ق
از گذشته های دور در عراق، روز اربعین صدها هزار زوّار به سوی حرم امام حسین علیه السلام آمده و می آیند که اکنون تعداد آن ها به
ص: 230
میلیون ها نفر می رسد. دکتر علی الوردی می نویسد:
همزیستی مسالمت آمیز در منطقه دیاله بین شیعه و سنی مشاهده می گردد و بسیار دیده می شود که محله سنی ها در برخی دسته های عزاداری و مجالس حسینی شرکت می کنند و برخی از آنان دسته های مخصوص به خودشان را بیرون می آورند و این وضع در شهرهایی چون ناصریه دیده می شود. (1)
اما با تسلط بعثی ها در زمان احمد حسن البكر، روند خشونت آمیز علیه شیعیان شدت یافت و این حرکت مقدّس، چندین بار از طرف رژیم بعثی عراق، به خاک و خون کشیده شد. یکی از این نوبت ها در سال 1397 ه- . ق بود؛ به طوری که حکومت بعث ، راهپیمایان را در طول راه، از آسمان و زمین به گلوله بست. از تعداد شهدای حادثه سال 1397 ه- . ق ( 1356 ه- . ش) اطلاع دقیقی در دست نیست، اما می توان گفت هزاران شیعه بی گناه به خاک و خون کشیده شدند.
2- اربعین های خونین 1425 تا 1434 ه- . ق در عراق
صدام در دوران حاکمیت بیش از سی ساله خود، کلیه مراسم عزاداری اهل بیت علیهم السلام را تعطیل کرد اما بعد از کشته شدن وی، عقده های چندین ساله مردم عراق سر باز کرد و انفجاری از حضور
ص: 231
محبان اهل بيت علیهم السلام در حرم های ائمه علیهم السلام رخ داد. از این رو راسم پیاده روی اربعین به بزرگترین و باشکوه ترین تجمع جهانی شیعیان تبدیل شد.
امروزه اربعین امام حسین علیه السلام ، بیش از مناسبت های دیگر، شاهد حضور فعال مسلمانان است؛ به طوری که تعداد زائران بارگاه ملکوتی امام حسین علیه السلام ، در سال های 2009 و 2010 م ، بین 10 تا 14 میلیون نفر بود. همچنین آمارها گویای آن است که مراسم زیارت اربعین سال 1434 ه- . ش (2013 م) که با حضور حدود بیست میلیون نفر برگزار شد، بزرگترین تجمع بشری در جهان محسوب می شود. علاوه بر آن، هر سال، خیل عظیمی از پیروان سایر ادیان نیز برای شرکت در مراسم اربعین وارد کربلا می شوند.
به جرئت می توان گفت با اربعین حسینی، بزرگ ترین همایش انسانی دنیا اکنون در اختیار شیعیان است و از نظر جمعیت شرکت کننده در کنگره عظیم حج که با حضور حداکثر چهار میلیون مسلمان برگزار می شود پیشی گرفته است. چند سالی است که جمعیتی چهار برابر حج تمتع در زیارت اربعین امام حسين علیه السلام گرد هم می آیند .
برتری اجتماع اربعین در فهرست بزرگ ترین اجتماعات مسالمت آمیز جهان .
ص: 232
1 - اجتماع 20 میلیون نفری شیعیان در کربلا در دسامبر 2013 م در روز اربعین ( 1435 ه- . ق ) ؛
2- اجتماع 15 تا 18 میلیون نفری شیعیان در کربلا در ژانویه 2013 م در روز اربعین (1434 ه-. ق)؛
3- اجتماع 15 تا 18 میلیون نفری شیعیان در کربلا در سال 2012 م در روز اربعین؛
4- اجتماع 15 میلیون نفری شیعیان در کربلا در سال 2011 م در روز اربعین ؛ ... » (1)
این نکته جالب توجه است که اجتماع 20 میلیونی زائران و عزاداران در اربعین 1435 ه- . ق ، در سال های بعد افزایش یافت و توجه جهانیان را بیشتر به خود متوجه ساخت و در نتیجه قلب هزاران نفر به آئین تشیّع گرایش یافته و متمایل شد. اجتماع زائرین عزادار در کربلا به چند برابر جمعیت حاجیان در مکه رسید و خشم و غضب و همچنین هراس و وحشت سیاستمداران جهان را برانگیخت، این همان واقعیتی است که بزرگ ترین سازمان های سیاسی جهان از آن وحشت دارند. ترس و وحشت آنان را در صفحات آینده برای شما نقل می کنیم و علت هراس آنان را برای شما بیان می کنیم.
ص: 233
این نکته قابل توجه است که دشمنی دشمنان منحصر به عزاداری و زیارت نیست، بلکه آنان حتی از اجتماع شیعیان در ایام سرور و شادی آنان به مخالفت پرداخته و بارها و بارها در کشورهای مختلف به اجتماعات شیعی حمله ور شده و تعدادی از شیعیان را به شهادت رساندند.
حمله ور شدن گروهای تروریستی که مخالف با شیعیان و اجتماعات سرور آفرین آنان هستند بیشتر از همه در ایام برگزاری جشن های جاویدان عید غدیر واقع شده است.
توجه شما را به این واقعیت جلب می کنیم :
«حمله به مراسم مذهبی شیعیان منحصر به عزاداری ها نیست، بلکه جشن های شیعیان نیز در طول تاریخ بارها مورد حمله متعصبان قرار گرفته است. در دوره معاصر نیز مراسم جشن شیعیان در عید غدیر و موالید ائمه علیهم السلام مورد حمله تروریستی قرار می گیرد و شیعیان قتل عام می شوند؛ از جمله در شرق ایران دو انفجار تروریستی هنگام برگزاری مراسم میلاد حضرت امام حسین علیه السلام و حضرت ابو الفضل علیه السلام و مراسم دعای کمیل در مقابل
ص: 234
مسجد جامع شهر زاهدان به وقوع پیوست که طبق آخرین آمارمنتشر شده، 27 تن کشته و بیش از 160 تن زخمی شدند. (1) همچنین در عید غدیر خم سال 1434ه- . ق بیش از سی کیلوگرم مواد منفجره در جنوب عراق کشف شد که تروریست ها قصد داشتند آن را در روز عید غدیر منفجر کنند. علاوه بر آن در بحرین نیز نیروهای امنیتی رژیم آل خلیفه به مراسم جشن میلاد پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در روستای سنابس یورش بردند و با شلیک گاز اشک آور و گلوله های ساچمه ای شمار زیادی از شرکت کنندگان مراسم را زخمی کردند. پایگاه های حقوق بشری، تصاویری از شهروندان بحرینی زخمی شده بر اثر حمله مزدوران آل خلیفه را منتشر کردند که در مراسم بزرگداشت میلاد پیامبر صلی الله علیه وآله هدف قرار گرفته بودند.» (2)
به این جریان نیز توجه کنید: اجتماعات زائران و عزاداران در ایام محرم و صفر و ایام دیگر برای زیارت و عزاداری و همچنین اجتماعات شیعیان برای مراسم سرور و شادی در عید غدیر منحصر به زمان ما نیست؛ بلکه قبل از حکومت بعثی عراق پیاده روی های هزاران نفری در ایام سوگواری به سوی کربلا و
ص: 235
همچنین پیاده روی های هزاران نفری از شهرهای مختلف عراق به سوی نجف اشرف برای برپایی جشن و سرور در عید جاودانه غدیر، وجود داشته است بعضی از سفرنامه ها پیاده روی های شیعیان را به سوی نجف اشرف به گونه ای بیان کرده اند که با توجه به کم بودن جمعیت عراق در آن زمان بسیار شگفت انگیز است .
این جریان را که در یکی از سفرنامه ها درباره پیاده روی شیعیان به سوی نجف اشرف برای درک عید غدیر نقل کرده است، بسیار عجیب است و دلالت بر این واقعیت می کند که از زمان های دور شیعیان پایبند به این گونه پیاده روی ها بوده اند و از جان و دل در آن ها شرکت کرده اند، به این گزارش توجه کنید:
صبح روز پانزدهم ذیحجه: بعد از نائل شدن به فیض زیارت، عزم حرکت به طرف نجف اشرف نمودیم و در بین راه به ملاحظه زیارتی مخصوص عید غدیر به قدری جمعیت بود که اگر کاسهٔ آب به دست یکدیگر می دادند از کربلا تا نجف اشرف می رسید! یعنی تمامی زائرین کربلا و دو ثلث از اهالی آن زن و مرد روانهٔ نجف اشرف بودند. و نیز از بغداد و کاظمین و اطراف دیگر، آنچه اهالی شیعه بودند از اعراب و غیره به طرف نجف اشرف
ص: 236
حرکت می نمودند که آن انبوه جمعیت و ازدحام زیاد بین راه به عقل نمی گنجد. (1)
اگر صفحات تاریخ را ورق بزنید و در زندگانی بزرگ ترین شخصیت های جهان دقت کنید، از بزرگ ترین پادشاهان از بزرگ ترین دانشمندان از بزرگ ترین انبیاء الهی، هیچکس به مظلومیت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام وجود ندارد برای کس در قرن ها و قرن ها همچون حضرت اميرالمؤمنين على علیه السلام مخالفت وجود نداشته است که علیه او در طول قرن ها کارشکنی کنند.
در تمام عالم چه کسی وجود دارد که از حضرت امیرالمؤمنین
دشمنانی که علیه او علی علیه السلام بیشتر دشمن داشته باشد؟ آن دست به فعالیت های گسترده بزنند.
عظمت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام که برای ما امکان تصوّر آن وجود ندارد و هیچکس جز خدا و پیامبرش نمی تواند آن حضرت را بشناسد چرا این همه مخالف داشته اند؟
ص: 237
این همه مخالفان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، کی می توانند تحمل کنند که میلیون ها نفر به زیارت آن حضرت می روند، آن هم پس از قرن ها اشاعه تهمت و افترا و ناسزا به آن حضرت، انوار تابناک آن بزرگوار درخشان تر شده و دشمنانش خوار و زبون گشته اند.
به این جهت دشمنان بی حیا به دشمنی با شیعیان و پیروان آن حضرت پرداخته اند تا شاید بتوانند زیارت و عزاداری آنان را برچینند تا جایی که نامی از مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام و شیعیان آن حضرت باقی نماند. آن ها برای رسیدن به این هدف میلیاردها دلار خرج کرده و می کنند .
«اعترافات شاهزاده سعودی درباره بودجه حیرت آور برای نابودی شیعیان :
ترکی بن بندر بن محمد بن عبدالرحمان، شاهزاده مخالف سعودی که در پایتخت فرانسه به سر می برد، با حضور تعدادی از روشنفکران، روزنامه نگاران و سیاستمداران عرب، اطلاعات مهمی درباره تلاش های ضد شیعی آل سعود افشا کرد. ترکی بن بندر در اظهاراتی گفت:
ص: 238
مسلمان شیعی بهتر از مسلمان سلفی است؛ زیرا مسلمان شیعی با زیارت حسین علیه السلام تقرّب به خداوند را می طلبد، اما مسلمان سلفی با اعمال خود، تقرّب به شیطان را ؛ علی رغم اینکه ادعا می کند قصد نزدیک شدن به خدا را دارد. شیعه کار حرامی که اسلام از آن نهی کرده، یعنی قتل نفس را انجام نمی دهد ؛ کاری که سلفی به راحتی آن را مرتکب می شود.
وی در سخنی که برای اولین بار است افشا می شود، می گوید:
زمانی که در وزارت کشور و در اطلاعات سعودی مشغول بودم، شعبه ای خاص به نام «شعبه روافض» وجود داشت. بودجه این گروه به اندازه کل بودجۀ سه کشور تونس، اردن و یمن بود! از جمله وظایف این شعبه اجرای توطئه هایی علیه شیعه و بدنام کردن و بد جلوه دادن آن ها از طریق کتاب های جعلی پر از دروغ و تقلب برای پخش آن ها در ایام حج میان حجاج بود تا به این وسيله، حجاج را به قتل شیعه تحریک کنند.
وی می افزاید: «در همان زمان اشتغالم در اطلاعات، سعودی یک روحانی نمای شیعی را به خدمت گرفته بود. وی از برجسته ترین افراد اطلاعات سعودی بود و فقط یکبار هفت میلیون دلار برای بازگشایی یک شبکه، مجله و رادیو خاص از سعودی دریافت کرد. در مقابل این پشتیبانی ها سعودی از وی
ص: 239
خواسته بود اوامرش را اجرا کند؛ از جمله اینکه به مردم بگوید زوّار حسین علیه السلام سگ هستند، عزاداری های حسینی از بدعت های فارس و هند است و .... پس از مرگ این روحانی، سعودی روحانی نماهای دیگری را به خدمت گرفت. برخی از آن ها در حال حاضر در عراق هستند و از طریق واسطه گری افسر سابق اطلاعات عراق جذب شده اند؛ از جمله این افراد می توان از الصرخي، الحسني و ... نام برد؛ کسانی که میلیون ها دلار از سعودی دریافت می کنند، اما ثمری نخواهند داشت؛ زیرا این افراد نزد شیعه مهره سوخته هستند و به غیر از عده ای ساده لوح ، کسی از آن ها پیروی نمی کند». (1)
یکی از مؤثرترین راه های قتل و کشتار و به شهادت رساندن شیعیان، استفاده از فتواهای مفتی های وهابی است.
مفتی های وهابی گاه به تنهایی و گاهی دسته جمعی فتوی به قتل شیعیان داده و آنان را گروهی کافر شمرده اند.
برخی از مفتی های وهابی کشتن یهودیان را حرام اعلام می کنند اما کشتن شیعیان را حلال و جایز می شمارند و وجود آنان را
ص: 240
خطرناکتر از یهود و نصاری می دانند. برای آگاه شدن از فتواهای مفتی های وهابی به این مطلب توجه کنید:
«یکی از علل مهم در کشتار بی رحمانه شیعیان، فتوای تکفیر است؛ به طور مثال شیخ ناصرالدین الألبانی یکی از مفتیان مشهور وهابی فتوا داده است کشتن شیعیان، حلال ؛ اما يهوديان ، حرام است!» (1) این در حالی است که در سال های اخیر به جای برخورد معقولانه با پدیده تکفیر، اعلام برائت از اقدامات خشن مذهبی، مجدداً در آذر ماه 1385 ه- . ش ، سی و هشت نفر از علمای سلفی عربستان سعودی، در بیانیه ای، هواداران خود را به قتل شیعیان ترغیب کردند.
ذیلاً به برخی فتاوای شرم آور مفتیان وهابی سعودی در خصوص قتل عام شیعیان اشاره می کنیم:
1. «سعد الدريهم»: وی در فتوایی چنین می نویسد: «مجاهدین (تروریست ها) باید تلاش کنند حتی زنان و کودکان رافضی (شیعه) را به قتل برسانند تا از این طریق بتوانند ترس و وحشت را در دل آنان بیندازند».
ص: 241
2. ناصر العمر چندی پیش سؤالی جهت دار از این مفتی وهابی به این مضمون شد که: «همان طور که می دانید، خطر رافضی ها از خطر یهودی ها و نصرانی ها برای اسلام بیشتر است ، ما چگونه می توانیم برای نجات اسلام، خطر رافضی ها را کنترل نماییم؟!!»
ناصر العمر در جواب این سؤال، جملات موحشی را ارائه کرد که خلاصه آن، چنین است: «در ابتدا باید بدانیم که شیعیان جز با یک حکومت اسلامی جهادی ریشه کن نمی شوند. شیعیان بعد از برپایی حکومت اسلامی دو راه دارند یا اینکه اسلام را بپذیرند! یا اینکه سر بریده شوند. اگر اصرار کردند بر مذهب خود باقی بمانند با آن ها باید این چنین برخورد کنید:
اوّل: همۀ شیعیان را چون گوسفند، سر ببرید تا خون سراپای آن ها را فرا بگیرد و چه منظره بدیعی است زمانی که می بینی اجساد شیعیان در دریایی از خون شناورند و صدای امواج خون رافضی گوش هایت را نوازش می دهد و جنازه هایشان، چشم هایت را به وجد می آورد.
دوم: زنان آن ها را به اسارت ببرید و میان رزمندگان به صورت عادلانه تقسیم کنید .
سوم: کودکان شیعه را به فراگیری تعلیمات اسلامي صحيح
ص: 242
وادارید و توحید و عقیده را به آن ها آموزش دهید و به آن ها آموزش های نظامی دهید تا در فتوحات اسلامی از آن ها استفاده شود.
چهارم: معابد و ضریح های شرک آلود شیعه را نابود و ویران کنید.
پنجم: خانه های آن ها را تفتیش کنید و کتاب های شرک آلود آن ها را از بین ببرید.
ششم: روز عاشورا را جشن بگیرید و شیعیان را مجبور کنید در آن شرکت کنند .
هفتم: آن ها را مجبور کنید کودکان خود را به اسم هایی مانند معاویه، یزید، عایشه حفصه و ... نامگذاری کنند ؛ ... » . (1)
همانگونه که مشاهده کردید ناصر العمر شیعیان را از یهودی ها و نصرانی ها خطرناک تر برای خودشان می داند.
او راه هایی را برای نابودی شیعیان ذکر کرده است که مهمترین آن ها یکی خراب کردن حرم ها و ضریح های اهل بیت علیهم السلام می باشد و دیگری نه تنها ممانعت و مخالفت با عزاداری شیعیان در روز عاشورا بلکه جشن گرفتن در روز عاشورای حسینی (2) و مجبور
ص: 243
کردن شیعیان به شرکت در آن مجالس می باشد.
از گفته های این فرد وهابی به خوبی روشن می شود که دشمنان شیعه تا چه حد با «زیارت» و «عزاداری» مخالف هستند و آن دو را از مهم ترین عوامل بقاء شیعه و شیعه را خطرناک تر از یهود و نصاری برای خودشان می دانند.
بدیهی است این همه تندروی علیه شیعیان و این همه دشمنی با برنامه های زیارت و عزاداری آنان نیاز به کمک های میلیارد دلاری کشورهای خارجی و سیاستمداران جهانی دارد.
ص: 244
سازمان سیا و قدرت های مهم سیاسی جهان ، این گونه اعمال و رفتار مفتیان وهابی را طراحی می کنند و با داشتن بودجه های میلیارد دلاری و خرج آن ها در این راه، پشتیبان آنان می باشند.
آن ها اگر از نام شیعه می هراسند، اگر از زیارت و عزاداری شیعیان می هراسند ، اگر معتقد هستند که شیعیان در تمام جهان باید نابود شود به خاطر ترس و وحشت از مقام عظيم ولایت اولیاء شیعیان است. آن ها از عظمت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، از مقام امام حسین علیه السلام از وجود امام زمان ارواحنا فداه می ترسند.
آن ها می دانند با آن همه فعالیت در طول تاریخ برای نابودی شیعه و در واقع از میان برداشتن نام رسول خدا صلی الله علیه وآله و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام ، گرایش جهانیان به سوی تشیّع هر روز بیشتر می شود و زیارت ها و عزاداری های میلیونی ، دو عامل مهم آن می باشند. به همین جهت سازمان سیا سرمایه گزاری های گزافی برای نابودی شیعیان و از بین بردن زیارت و عزاداری آن ها، تعیین کرده است.
سازمان جاسوسی و اطلاعات آمریکا برنامه های مفصلی برای براندازی تشیّع دارد.
ص: 245
آن ها با جستجو و تحقیق دربارهٔ تشیّع و عوامل پیشرفت آن آشنا هستند و برای نابود نمودن تشیّع دست به فعالیت های گسترده ای زده اند.
آن ها مهم ترین عامل پیشرفت تشیّع را عزاداری امام حسین علیه السلام می دانند .
عزاداری چه به صورت مجالس در مساجد و خانه ها و یا به صورت هیئت های سینه زنی در خیابان ها و به ویژه عزاداری به صورت پیاده روی در اربعین امام حسین علیه السلام ، آن چنان عظمت دارد که دشمنان دین، هیچ گاه نمی توانند آن را تحمل کنند.
به این جهت سازمان های اطلاعات در کشورهای بزرگ به مقابله با آن برخاسته اند تا از شوکت و عظمت تشیّع بکاهند و پیشرفت آن را کنترل نموده و بلکه تشیع را در صورت امکان از میان براندازند!
مجله «مبلغان» می نویسد:
«یکی از مقامات سابق سازمان اطلاعات و جاسوسی آمریکا (سیا) در اظهاراتی افشاگرانه تصریح کرد: سیا صدها میلیون دلار برای نابودی تشیّع اختصاص داده و هزینه کرده است.
ص: 246
به گزارش رجانیوز، اخیراً در آمریکا کتابی با عنوان «طرح تفرقه و منزوی کردن دین» به چاپ رسیده است. در بخشی از این کتاب، مصاحبه ای از دکتر مایکل برانت ( Michael Brant ) به چاپ رسیده است. وی در این مصاحبه از اقدامات سازمان سیا برای مبارزه با تشیّع پرده برداشته است. مایکل برانت از کارشناسان برجسته دفتر شیعه شناسی سازمان سیا و معاون باب وودوردز ( Bob Woodwords) از مقامات سابق سیا است.
بر اساس گفته های مایکل برانت، سازمان سیا 900 میلیون دلار برای سازماندهی جریان های تخریب و نابودی تشیّع اختصاص داده است. گفتنی است سازمان سیا در اقدامی هدفمند، به فیلتر کردن مطالب بیان شده از سوی این کارشناس سابق خود مبادرت کرده است؛ به طوری که یافتن مطالب مصاحبه وی در شبکه جهانی اینترنت که غرب مدعی جریان آزاد اطلاعات در آن است، بسیار دشوار می باشد و با جستجوهای گسترده و سنجیده در این خصوص تنها مطالبی را به صورت پراکنده می توان یافت. بخش هایی از این مصاحبه که از منابع مختلف در اینترنت جمع آوری شده، به قرار ذیل است :
پروژه شیعه ستیزی با اختصاص 40 میلیون دلار آغاز شد. در گردهمایی بزرگ مقامات سیا تصویب شد که برای مطالعه مذهب
ص: 247
تشیع در اسلام و برنامه ریزی برای هدف قرار دادن آن، گروهی ویژه با عنوان دفتر شیعه شناسی در این سازمان آغاز به کار کند و برای شروع کار این دفتر 40 میلیون دلار اختصاص یافت .....
«مایکل برانت» در بخش دیگری از این گفتگو به اهمیت موضوع عزاداری برای امام حسین علیه السلام و عاشورا در تعالیم شیعی پرداخته است. به گفته این مقام سابق سازمان سیا، عزاداری برای امام حسین علیه السلام احساسات شیعیان را به شدت تحریک می کند. شیعیان گرد هم جمع می شوند تا یاد امام حسین علیه السلام را گرامی بدارند و به یاد واقعه کربلا باشند. در این تجمع یک نفر درباره این فاجعه سخنرانی می کند و چهره ای روشن از واقعه کربلا ارائه می نماید. در این مراسم، همۀ مردم اعم از پیر و جوان برای امام حسین علیه السلام و خاندان وی عزاداری و گریه می کنند. سخنران این مراسم و کسانی که در آن حضور پیدا می کنند، اهمیت خاصی دارند و باید به آن ها توجه شود. به خاطر همین تجمع و سخنرانی ، احساسات شیعیان به گونه ای تحریک می شود که آن ها را آماده قیام برای دفاع از حق و راستی بر ضد ناراستی و بدی می کند. حتی اگر این اقدام به بهای از دست رفتن زندگیشان تمام شود؛ بنابراین، باید میلیاردها دلار هزینه شود تا نه تنها این سخنرانان، بلکه توده های شیعی ربوده
ص: 248
شوند!» (1)
بنابراین گزارش سازمان سیا مصمم است شیعیان را در کشورهای مختلف نابود کند و حاضر است میلیاردها دلار صرف این کار نماید. به این جهت در سراسر جهان به شیعه ستیزی پرداخته تا به گمان خود شیعیان را نابود کند، ولی خداوند نور خود را در سراسر جهان گسترش می دهد .
«مسیو ماربین» آلمانی می نویسد: «امور روحانی که امروزه مروّج در میان مسلمانان است، هیچ یک مانند تعزیه داری حسین علیه السلام حس پلیتکی در مسلمانان ندارد و هرگاه یکی، دو قرن در مسلمانان به این قسم تعزیه داری شیوع و کسب عمومیت کند حیات سیاسی تازه در مسلمانان پیدا خواهد شد.» (2)
«جوزف» فرانسوی نیز در مورد نقش مجالس عزاداری در توسعه تشیّع می نویسد: «از پیشرفتی که این طایفه بدون هیچ اقدام جبری در زمانی کوتاه کرده اند می توان گفت که در یکی دو قرن
ص: 249
دیگر از روی عدد غلبه بر سایر فرق مسلمانان خواهد نمود و علّت، همین تعزیه داری است که فرد فرد این فرقه را (مشتری) مذهب خود ساخته است». (1)
«گاسپار دروویل که در زمان فتحعلی شاه به ایران آمده و مراسم عزاداری محرم را از نزدیک مشاهده کرده، در مورد تأثیر این مراسم در ایجاد شور و هیجان در میان مردم می نویسد: «این مراسم اشک هایی را که از اندوه واقعی سرچشمه می گیرد سرازیر می کند و پیروان غیور علی علیه السلام را که بر آن ناظر هستند، شدیداً به هیجان می آورد.» (2)
«اظهارات فوق از این جهت حائز اهمیت است که واضعان آن، شیعه و ایرانی نیستند که بتوان به آن ها اتهام احساساتی و جانبدارانه زد و این حقیقت انکار ناپذیری است که مورد توجه اکثر مستشرقان و سیاحانی قرار گرفته که مسائل ایران و تشیع را به دقت دنبال می کردند (3)» (4)
ص: 250
تشیع بر اثر حقیقتی که در آن وجود دارد - با همه مخالفت هایی که در طول تاریخ علیه آن شده است - در جهان مطرح شده و گسترش آن جهان کفر و سیاست را به لرزه درآورده است؛ به همین جهت دشمنان در مناطق گوناگون جهان دست به شیعه کشی زده، تا از گسترش عقاید شیعه در میان جهانیان بکاهند و آنان را که بر اثر تحقیق و پژوهش به حقانیت تشیع پی برده اند - از گرویدن به این دین که سرانجام تمام جهان را در بر خواهد گرفت - دلسرد کنند.
دولت واتیکان (Vatican) (در بیانیه ای اعلام کرد ک-ه آم-ار مسلمانان در جهان بیشتر از مسیحی ها است.
دولت واتیکان ضمن بیان اینکه تلاش دولتمردان غرب در تخریب چهره اسلام، دلیل گرایش غربی ها به اسلام است عنوان کرد: «در حالی که تعداد مسلمانان جهان از جمعیت مسیحیان بیشتر است تا پایان سال میلادی این اختلاف بیشتر خواهد شد.»
واتیکان همچنین اعلام کرد: «اسلام دینی است که در سراسر جهان گسترش پیدا کرده است و بر اساس آمار، 22 درصد از
ص: 251
ساکنان جهان، مسلمان هستند، این در حالی است که مسیحیان
21.5 درصد از مردم جهان را تشکیل می دهند.» در این بیانیه آمده است که در سال های اخیر بسیاری از شهروندان غربی اعم از مسیحی و پیروان سایر ادیان با وجود سرمایه گذاری غربی ها برای جلوگیری از گسترش دین اسلام، به دین اسلام روی آورده اند .
لازم به ذکر است که طبق آمارهای رسمی و موثق بسیاری از مراکز آماردهی همچون مؤسسۀ آماری پیو آمریکا، جمعیت مسلمانان جهان بیش از دو میلیارد نفر بوده که در سال 2020 از مرز دو میلیارد و پانصد میلیون نفر نیز عبور خواهد کرد. (1)
از تحقیقاتی که انجام گرفته استفاده می شود گرایش ادیان دیگر به اسلام بیشتر به خاطر آئین تشیّع است و طبق تحقیقات مؤسسه «لیوفورم» اگر جریان سقیفه رخ نمی داد همه مسلمانان جهان، شیعه بودند و لازمه آن این است که همه کسانی که از ادیان دیگر به آئین اسلام روی می آورند شیعه می شدند .
«مؤسسۀ «لیوفورم» که در زمینه مسائل دینی و عمومی در سراسر جهان فعالیت می کند و بیش از 222 دفتر در نقاط مختلف
ص: 252
جهان دارد، در جدیدترین گزارش خود در سال 1393 اعلام کرد که جمعیت مسلمانان شیعه در جهان از چهارصد میلیون نفر گذشت. این مؤسسه که مقر اصلی آن در منطقه «ویستمنستر» در مرکز لندن قرار دارد، در گزارش خود نوشت: «در حال حاضر، در مجموع، یک میلیارد و 600 میلیون مسلمان در سراسر جهان زندگی می کنند که چهارصد میلیون آن را شیعیان تشکیل می دخند». گفتنی است این گزارش که نزدیک به ده سال روی آن کار شده، توسط صد پژوهشگر تهیه و تألیف شده است. در بخشی از این گزارش، پرفسور «جیمز کریهام» که از پژوهش گران سرشناس مؤسسة «ليوفورم» است، آمده است: «اگر ماجرای سقیفه رخ نمی داد، اکنون یک میلیارد و 600 میلیون مسلمان جهان، همگی شیعه بودند». (1)
مؤلف كتاب «دور المنبر الحسيني علیه السلام في التوعية الاسلامية» می نویسد:
شیخ زهیر حسون برای من چنین نقل کرد: روزی از «کتابخانه واتیکان» دیدن می کردم. در قسمت ویژه کتاب های اسلامی، چشمم
ص: 253
به بیش از هزار کتاب خطی و چاپی دربارۀ امام حسین علیه السلام افتاد.
با تعجب از مدیر کتابخانه علت را پرسیدم و او گفت: علمای واتیکان دیدند که تشیّع در سال های اخیر رو به گسترش نهاده، روز به روز بر تعداد کسانی که در دنیا به مکتب اهل بیت علیهم السلام می گروند ، افزوده می شود. پس به این نتیجه رسیدند که علت این امر، مظلومیت امام حسین علیه السلام است که شیعه آن را در مجالس سوگواری و ماتم و با به راه انداختن دسته های سینه زنی ، زنده نگاه می دارد ؛ عده ای از سوی واتیکان مأمور شدند که در دنیای اسلام بگردند و هر کتاب خطی و چاپی را درباره امام حسین علیه السلام گردآوری کنند و به واتیکان منتقل نمایند تا ایشان نیز با استفاده از روش شیعیان در یاد کرد شهادت مظلومانه امام حسین علیه السلام ، به بیان مظلومیت حضرت مسیح علیه السلام که به باور آن ها بر دار و مظلومانه کشته شده بپردازند و از این طریق آیین مسیحیت را گسترش دهند. (1)
یک کشیش مسیحی می گوید: «اگر حسین علیه السلام از آن ما بود ، برای او در هر شهر پرچمی می افراشتیم و در هر روستا منبری نصب می کردیم و مردم را به اسم حسین به مسیحیت می خواندیم.» (2)
ص: 254
با ورود بخش جدید ایران در سازمان سیا آنچه در نخستین نگاه جلب توجه می کند، پوستری بزرگ و تمام قد از (تمثال) امام حسین علیه السلام است
همان طور که میان کارشناسان و مقامات امنیتی حوزۀ خاورمیانه در آمریکا مشهور شده است، «خانه پرشیا» بخش جدید عملیات سازمان سیا است. این دفتر با توجه به اولویت بالای ایران برای کاخ سفید، در اواخر دوران ریاست جمهوری بوش پسر برای جمع آوری بیشتر و منسجم تر اطلاعات از ایران در حوزه های هسته ای و حوزه های تخصصی دیگر ایجاد شده است.
دیوید ایگناتیوس ، خبرنگار «واشنگتن پست» که سال ها اخبار حوزه سازمان سیا را پوشش داده است در گزارشی می نویسد: «با ورود بخش جدید ایران در سازمان سیا آنچه در نخستین نگاه جلب توجه می کند، پوستری بزرگ و تمام قد از (تمثال) امام حسین علیه السلام است.
وی در ادامه گزارش خود در «واشنگتن پست» می نویسد: «مقامات آمریکا در توجیه دلیل تأسیس این دفتر اینگونه بیان کرده اند که تجربه تلخ شکست در عراق که به دلیل خطای محاسباتی
ص: 255
درباره وجود تسلیحات کشتار جمعی در این کشور رقم خورد، قائم مقام شورای امنیت ملی آمریکا را بر آن داشت تا در تحلیل های صورت گرفته در این دفتر تجدید نظر جدّی کند. این شکست باعث شد توماس فینگار دستور دهد تا اطلاعات بیشتری در اختیار تحلیل گران قرار گیرد و آنان به جای تلاش برای گنجاندن اطلاعات در قالب های فکری موجود و اثبات یک مسأله، تلاش کنند اطلاعات را تحلیل کرده و توضیح دهند که این اطلاعات چه معنایی دارد؟». (1)
نصب تمثال تمام قد امام حسین علیه السلام در سازمان سیا از این واقعیت پرده بر می دارد که آنان شکست خود را در عراق به خاطر امام حسین علیه السلام می دانند و نصب تمثال امام حسین علیه السلام در دفتر خود همانگونه که قبلاً نقل کردیم، به خاطر تحقیق درباره شخصیت امام حسین علیه السلام و علت توجه شگفت انگیز مردم به آن حضرت می باشد.
ص: 256
یکی از صفات مهم امام حسین علیه السلام این است که آن حضرت باب نجات امت هستند. راه هایی وجود دارد که شیعیان آن حضرت باید با پیمودن آن ها خود را به امام حسین علیه السلام برسانند تا نجات یابند.
زیارت و عزاداری امام حسین علیه السلام دو وسیله از بهترین وسیله های رسیدن مردم به باب نجات که امام حسین علیه السلام هستند می باشند.
هر کسی می تواند به تنهایی با زیارت و عزاداری و سوگواری برای آن حضرت خود را به باب نجات برساند و از گرداب های گمراهی و دام های شیطانی و تسلّط شیاطین نجات دهد. همان گونه که برای نجات عمومی تمامی افراد امت و همه شیعیان می توانند خود را به باب نجات امّت برسانند و از راه زیارت و عزاداری و با وسیله های دیگر نجات تمامی امت را که جز با ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه محقق نمی شود، به دست آورند.
چون زیارت و سوگواری برای امام حسین علیه السلام از راه های استوار و محکم برای فراهم شدن و فرا رسیدن حکومت عدل جهانی امام عصر عجل الله تعالی فرجه می باشد، دشمنان به مخالفت با زیارت و عزاداری امام حسین علیه السلام پرداخته و به کارشکنی در این جهت
ص: 257
مشغول شده اند، و پیوسته مردم را به هر وسیله و حربه ای که بتوانند از آن استفاده کنند، از زیارت و عزاداری برای امام حسین علیه السلام باز می دارند .
همه مخالفان و دشمنان باید بدانند اگر چه با تشکیل سقیفه، حکومت عدل علوی و منصب ظاهری خلافت حضرت امیرالمؤمنين علیه السلام اجرا نشد؛ ولی سرانجام با نام جهانی امام حسین علیه السلام حکومت امام عصر عجل الله تعالى فرجه آغاز می گردد و حکومت عدل علوی جهانی می شود.
اکنون عزاداری و سوگواری برای امام حسین علیه السلام در بسیاری از شهرهای جهان برپا می شود و زیارت های میلیونی آن حضرت در ایام اربعین و زمانهای دیگر مردمان جهان را با نام امام حسین علیه السلام آشنا ساخته است.
ما باید تلاش کنیم این زیارت ها و عزاداری ها همیشه افزایش پیدا کند و هر چه بیشتر، آن ها را با معرفت و محبّت کامل انجام دهند تا به ظهور امام زمان ارواحنا فداه متصل شود.
بدیهی است افرادی با فرا رسیدن آن روزگار مهم مخالف هستند و کارشکنی می کنند. ما باید از گذشته ها درس بیاموزیم و از تجربه های گذشتگان در طول تاریخ استفاده کنیم و نگذاریم آنان که
ص: 258
می خواهند نور خدا را با تعطیل کردن عزاداری ها و زیارت ها خاموش کنند، به راه خود ادامه دهند یقیناً که خداوند پشتیبان ما خواهد بود و ما را در این راه کمک نموده و سرانجام جهان را با نور خود روشن می سازد.
﴿يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ﴾ (1)
می خواهند خاموش کنند نور خداوند را با دهان هایشان ولی خداوند تمام کننده نور خود است هر چند کافران کراهت دارند.
همانگونه که در زمان ائمه علیهم السلام با همه سختی ها و کارشکنی هایی که دشمنان علیه اقامه عزاداری می نمودند، این مراسم - برای مدتی - به صورت مخفیانه انجام می شد، دوستان اهل بیت علیهم السلام نیز در هر نقطه ای از نقاط جهان که حکومت در دست مخالفین باشد، باید به هر صورت که شده هر چند مخفیانه این مراسم را انجام دهند و سعی کنند به خاطر وسوسه و تشکیک شیاطین، آن مراسم را ترک ننموده و با توکل به خداوند آن ها را انجام دهند ، بدیهی است که خداوند پشتیبان آنان خواهد بود.
ص: 259
دشمنان به خوبی می دانند سرانجام یک نیروی عظیم و مقتدر آنان را به کام مرگ و نیستی می کشاند و هیچگونه راه فرار برای آنان باقی نمی گذارد و هیچگونه تاب مقاومت در برابر آن نیروی الهی ندارند و بی چون و چرا ستمگران جهان خوار و ذلیل شده و به سزای کردار ننگین خود می رسند. اما دشمنان معتقدند که هر چند نمی توانند با آن قدرت عظیم به مقابله بپردازند ولی می توانند فرارسیدن روز انتقام را به تأخیر بیندازند. سیاستمداران جهان به آنچه گفتیم تصریح کرده اند.
برای روشن شدن این مطلب توجه شما را به گفتار بعضی از سیاستمداران خارجی جلب می کنیم:
« به زودی قدرت بزرگ اسلام واقعی، سراسر جهان را تسخیر خواهد کرد و ما در برابر آن هیچگونه تاب مقاومت نداریم ، اما می توانیم فرا رسیدن آن روز را به تأخیر بیندازیم.» (1)
نه تنها سازمان سیا بلکه بسیاری از سیاستمداران جهان می دانند قیام امام زمان عجل الله تعالی فرجه با یاد امام حسین علیه السلام آغاز می شود و
ص: 260
شعار یاوران قدرتمند آن حضرت یا لثارات الحسین است، از آنجا که نام امام حسین علیه السلام در سراسر جهان محبوبیت ویژه دارد و بسیاری از مردمان جهان حتى - غیر شیعیان - آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام و شرکت در پیاده روی به سوی کربلا را دارند، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه از آغاز ظهور، امام حسین علیه السلام را جد خود و خود را از نسل آن حضرت به مردم جهان معرفی می کنند؛ زیرا مردم جهان بر اثر عزاداری های شیعیان و زیارت های میلیونی، با نام امام حسین علیه السلام آشنا هستند و می دانند آن حضرت در غربت و مظلومیت و تشنه شهید شده اند .
حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه در آغاز ظهور این ندا را به سراسر جهان ابلاغ می کنند :
«ألا يا أهل العالم اعلموا إنّ جدّي الحسين علیه السلام قتلوه عطشانا...» (1)
ای اهل جهان آگاه باشید و بدانید که حسین علیه السلام جد مرا تشنه کشتند ...
ندای حضرت ولی عصر عجل الله تعالى فرجه ظهور در نکته هایی دارد که توجه شما را به چند نمونه از آن ها جلب می کنیم :
1 - خطاب آن حضرت در حالی که به خانه خدا تکیه داده اند : ألا
ص: 261
يا أهل العالم است یعنی سخن آن حضرت با تمام مردم جهان است نه فقط با اهل مکه. بنابراین هر چند ندای آن حضرت از مکه و از کنار خانه خدا است ولی ظاهر آن این است که همه مردم در سراسر جهان آن صدا را می شنوند. همانگونه که ندای جبرائیل را قبل از ظهور تمام مردمان جهان می شنوند.
2 - نكته مهم دیگر این است که صدای آن حضرت را تمامی مردمان جهان به زبان خود می شنوند همانگونه که ندای جبرائیل را نیز در سراسر جهان همۀ مردم به زبان خود می شنوند و گرنه خطاب حضرت را فقط کسانی که با زبان عربی آشنا هستند درک می کنند ؛ ولی همانگونه که قیام آن حضرت ، یک قیام جهانی است ، ندای آن بزرگوار نیز جهانی و برای همه مردم جهان است.
3- ندای امام زمان عجل الله تعالی فرجه از کنار خانه خدا است، اما تمام مردمان جهان آن صدا را یکسان می شنوند، نه اینکه هر کس به مرکز صدا نزدیک تر است آن را بسیار بسیار بلند بشنود و سایر مردم جهان هر چه دورتر باشند ضعیف تر بشنوند.
در صداهای عادی هر چه انسان به مرکز صدا نزدیک تر باشد آن را بلندتر می شنود و هر چه دورتر باشد ضعیف تر می شنود تا به جایی که صدا محو می شود و کسی آن را نمی شود. و این یک معجزه بزرگ امام زمان صلوات الله و سلامه علیه است که در همان آغاز
ص: 262
ظهور واقع می شود؛ زیرا صدای آن بزرگوار در هیچ جای عالم محو نمی شود مردم در سراسر جهان چه دور باشند یا نزدیک صدای آن حضرت را یک سان می شنوند.
4 - نكته مهم دیگر این است که یکی از علل قیام حضرت بقیة الله الاعظم عجل الله تعالى فرجه ، انتقام از دشمنان دین است، و مهم ترین دشمنان دین غاصبان حق ولایت هستند، نه تنها باید از ستمگران موجود در عصر ظهور انتقام گرفته شود؛ بلکه کسانی که باعث ایجاد ستم و ستمگری در جهان شدند باید زنده شوند و از آنان انتقام گرفته شود و از آنجا که افراد اصلی در شهادت امام حسین علیه السلام و اسارت اهل بیت آن حضرت در روز عاشورا اوّلی و دومی هستند، باید با زنده نمودن آنان از آن ها انتقام گرفته شود.
برای همه کسانی که اهل تحقیق و دقت هستند می دانند ، اگر جریان سقیفه پیش نمی آمد هیچگاه امام حسین علیه السلام در روز عاشورا به شهادت نمی رسیدند.
امام حسین علیه السلام در روز عاشورا به این واقعیت تصریح کرده اند و در آن روز فرمودند قتلني فلان و فلان.
جالب توجه است که این روایت را علمای اهل تسنن نیز نقل کرده اند و به این عبارت امام حسین علیه السلام که «قتلني فلان و فلان» تصریح کرده اند :
ص: 263
خوارزمی یکی از علمای اهل سنت در کتاب مقتل الحسین علیه السلام خود چنین اعتراف می کند:
چون بر بدن مبارک امام حسین علیه السلام زخم های زیادی وارد شد ایستادند تا اندکی استراحت کنند ضعف بر بدنشان غالب شده بود، به طوری که دیگر توان جنگ را نداشت، در این هنگام ناگاه سنگی آمد و بر پیشانیش خورد و خون جاری شد، پس پیراهنش را بالا گرفت تا خون را از پیشانیش پاک کند که ناگاه تیر تیز سه شعبه و مسمومی آمد و بر قلب حضرت نشست. امام حسین علیه السلام گفت : بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله. آنگاه سر به آسمان بلند کرد و عرضه داشت: خدای من! تو می دانی که اینان کسی را می کشند که کشند که روی زمین فرزند پیامبری جز او نیست. امام تیر را از پشت سر بیرون آورد و خون مانند ناودان جاری شد دستش را زیر محل زخم گرفت و چون پر از خون شد به آسمان پاشیدند . که قطره ای از این خون به زمین بازنگشت و پیش از آن سرخی در آسمان دیده نشده بود. دو مرتبه دست مبارک را زیر زخم گرفت و چون از خون پر شد به صورت و محاسنش مالید و فرمود : اینگونه به خون خضاب خواهم بود تا جدّم محمد صلی الله علیه وآله را دیدار کنم و بگویم ای رسول خدا فلانی و فلانی مرا کشتند . (1)
ص: 264
با توجه به آنچه گفتیم ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه با یاد و نام امام حسین علیه السلام آغاز می شود، و آن گاه قیام و نبرد امام زمان
عجل الله تعالی فرجه شروع می شود، یاوران و ارتش الهی آن حضرت شعار يا لثارات الحسین سر می دهند. بدیهی است علت این نکته که آغاز ظهور و همچنین در طول قیام آن حضرت که شعار یا لثارات الحسین علیه السلام بر زبان اصحاب و یاوران آن حضرت جاری می شود، آشنا بودن مردم با نام امام حسین علیه السلام است .
بنابراین نقش زیارت های میلیونی و عزاداری ها در قیام امام زمان ارواحنا فداه واضح شد. این نکته نیز آشکار شد که چرا ستمگران نه تنها در این زمان؛ بلکه از زمان های دور با زیارت ها و عزاداری های شیعیان به مخالفت می پرداختند و حتی دست به قتل و کشتار و شهادت شیعیان عزادار می زدند، و اکنون نیز آن را ادامه می دهند ؟!
امید است هر چه زودتر روزی فرا رسد که از دشمنان و غاصبان حق ولایت، انتقام گرفته شود. آنان که باعث شدند در روز عاشورا خون امام حسین علیه السلام که ثار الله است به زمین بریزد و خون پاک و مطهر امام حسین علیه السلام از حنجر بریده شده آن بزرگوار به زمین بریزد. و همچنین از کسانی که سبب شدند خون از چشمان پاک امام زمان عجل الله تعالی فرجه جاری شود انتقام گرفته شود.
ص: 265
به فرمایش آن حضرت اگر اشک چشمم خشک شود؛
لاندبن عليك بدل الدموع دما؛ (1)
امام زمان عجل الله تعالی فرجه با تأکید فراوان (لام) و نون تأكيد لاندبن) می فرمایند به جای اشک ریختن بر تو خون گریه می کنم.
هر چند ما نمی توانیم برای امام حسین علیه السلام خون بگرییم؛ ولی ممکن است صبح و شام برای آن حضرت گریه کنیم و امام زمان صلوات الله علیه را اسوهٔ خود قرار داده و با آن حضرت همدردی کنیم و سپس برای تعجیل ظهور آن حضرت دعا کنیم. این یک راه بسیار مهم و مؤثر برای تقرب به امام زمان ارواحنا فداه می باشد .
«در کتاب «نورالعین» می گوید: سکینه دختر امام حسین علیهما السلام می فرماید: در خیمه خویش بودم. بانگ گریه شنیدم. نخواستم از زنان کسی آگاه شود. برخاستم و به نزد پدر آمدم. او را گریان دیدم که به اصحاب می فرمود:
يا قوم إعلموا خرجتم معي بعلمكم أني أقدم على قوم بايعونا بألسنتهم وقلوبهم وقد انعكس العلم - واستحوذ عليهم الشَّيطان وأنساهم ذكر الله. والآن لم يكن لهم مقصد إلّا قتلى وقتل من يجاهد بين يديّ وسبي حريمي بعد سلبهم وأخشي أنكم ما تعلمون أو
ص: 266
تعلمون وتستحيون والخدع عندنا أهل البيت محرّم، فمن كره منكم ذلك فلينصرف، فالليل ستير والسبيل غير خطير والوقت ليس بهجير ومن آسانا بنفسه كان معنا في الجنان نجيًا من غضب الرّحمن. وقد قال جدي رسول الله صلى الله عليه وآله: ولدي حسين يقتل بطفّ كربلاء غريباً وحيداً عطشاناً، فمن نصره فقد نصرني ونصر ولده القائم ولو نصرنا بلسانه فهو في حزبنا يوم القيامة.
فرمود: «ای جماعت! گاهی که با من بیرون شدید، چنان دانستید که به میان قومی می روم که با دل و زبان با من بیعت کرده اند. آن اندیشه دگرگون شد. شیطان ایشان را بفریفت تا خدای را فراموش کردند و اکنون همت ایشان مقصور است بر قتل من و قتل آنان که در راه من جهاد کنند و حریم مرا از پس غارت اسیر کنند و من بیمناکم که شما پایان این امر را ندانید و اگر دانید از اظهار آن آزرم دارید. همانا خدعه و مکر در نزد ما اهل بیت حرام است. پس هرکس از این سفر کراهتی دارد، برگردد. شب تاریک است و راه روشن و وقت شایسته و آن کس که با ما به بذل جان تأسی جوید، با ما در بهشت خدا خواهد بود. و بدانید که جدّ من رسول خدا فرمود: فرزند من حسین در طف کربلا غریب و تنها و تشنه کشته می شود و کسی که او را یاری کند، مرا یاری کرده است و یاری کرده فرزند او قائم آل محمّد را و آن کس که به زبان ما را
ص: 267
نصرت کند در قیامت از حزب ما شمرده شود.» (1)
بر اساس استفاده از روایتی که نقل کردیم، نه تنها شهادت امام حسين علیه السلام ، و آشنایی مردم جهان با نام آن حضرت، بلکه شهادت یاران امام حسین علیه السلام نیز پشتوانه بسیار محکمی برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه می باشد .
شهادت امام حسین علیه السلام ، نه تنها سبب بقاء دین گردیده؛ بلکه عامل مهم در فراگیر شدن دین در سراسر جهان به وسیله قيام حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه می باشد. به همین جهت در شب عاشورا امام حسین علیه السلام به اصحاب و یارانشان فرمودند که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده اند:
«فرزندم حسین در سرزمین کربلا غریب و تنها و تشنه ، کشته می شود و کسی که او را یاری کند مرا یاری کرده و فرزند او قائم آل محمد (عجل الله تعالى فرجه) را یاری کرده است.»
فرمایش رسول خدا صلی الله علیه وآله گواه بر آن است که یاری نمودن امام حسین علیه السلام در روز عاشورا، هم باعث یاری رسول خدا صلی الله علیه وآله و هم یاری امام حسین علیه السلام و هم سبب نصرت و یاری امام زمان عجل الله تعالی فرجه می باشد .
ص: 268
از آن جا که دشمنان دین مهمترین عامل پیروزی حضرت مهدی عجل الله تعالى فرجه را نام و یاد امام حسین علیه السلام و زیارت و عزاداری برای آن حضرت می دانند، به مخالفت با آن پرداخته و تا می توانند از انجام زیارت و عزاداری ممانعت می کنند.
این واقعیتی است که برخی از سیاستمداران جهان به آن اعتراف کرده اند .
بنابراین بر همه شیعیان جهان لازم است همانگونه که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا پیام داده اند، برای شهادت و غربت آن حضرت، نوحه سرایی و عزاداری کنند.
ما باید به این نکته توجه داشته باشیم که پس از نمازها، عزاداری ها، زیارت ها و ... برای تعجیل ظهور امام زمان عجل الله تعالى فرجه دعا کنیم، و از خداوند بخواهیم که با عافیت و تسلیم و رضا، ظهور آن بزرگوار را درک نموده و در صف یاران و اصحاب حضرتش باشیم.
در این کتاب در بخش عظمت عزاداری گفتیم : امام حسین علیه السلام در سخت ترین شرایط و در آخرین لحظه های عمر به شیعیان خود
ص: 269
سلام رساندند و پیام دادند (1) که برای غربت امام حسین علیه السلام ندبه و نوحه سرایی کنند و برای شهادت حضرتش گریه کنند.
این پیام دلیل بر آنست که ادامه راه شهادت امام حسين علیه السلام همراه نوحه سرایی و گریه است. نوحه سرایی و گریه ای که از سویدای دل باشد و از معرفت و محبت شدید برخوردار باشد.
شیعیان با سوگواری و اشک ریختن برای امام حسین علیه السلام راه آن حضرت را ادامه می دهند تا شهادت آن حضرت به دست فراموشی سپرده نشود و انتقام از دشمنان و ستمگرانی که حضرت را به شهادت رساندند گرفته شود.
اکنون دشمنان دین می دانند این عزاداری ها و این زیارت های میلیونی در روز اربعین و غیر آن اگر همچنان ادامه پیدا کند شیعیان با اتحاد در عزاداری در سراسر جهان و زیارت های میلیونی در عاشورا و غیر آن، جهان را متوجه خود نموده است و سرانجام همهٔ آزادمردان در سراسر دنیا طرف دار قیام شخصیتی خواهند شد که از دشمنان به خاطر خون بناحق ریخته امام حسین علیه السلام و یاران آن بزرگوار انتقام بگیرد. و کسانی را که راه دشمنان امام حسین علیه السلام را ادامه می دهند، نابود سازد.
به این جهت مخالفان شیعه به مخالفت با عزاداری های میلیونی
ص: 270
پرداخته و مصمم هستند عزاداری ها را در سراسر جهان ریشه کن کنند .
دشمنان می خواهند نه تنها شیعیان از زیارت ها و عزاداری ها دست بردارند؛ بلکه نام امام حسین علیه السلام به دست فراموشی سپرده شود؛ ولی آنان همه چیز را از بعد مادّی می نگرند و از همین بعد ماده گرایی، اقدام می کنند، هر چند می دانند قدرت های مادی در برابر نیروهای عظیم ولایی و مافوق الطبیعه بسیار ناچیز است. متأسفانه آن ها به جای اینکه از قدرتهای شیطانی دست برداشته و به قدرت های الهی روی آورند به مقابله با آن پرداخته و سرانجام خود و بسیاری از مردم جهان را به هلاکت و نابودی می کشانند.
خوانندگان محترم دربارۀ آن چه از سیاستمداران خارجی ، سازمان سیا، واتیکان و شخصیت های مهم ضد شیعی نقل کردیم، دقت کنید .
آن ها کاملاً متوجه شده اند زیارت ها و بالاخص عزاداری امام حسین علیه السلام سبب گرایش جهانیان به آئین شیعه شده است؛ و از راه های مهم آمادگی مردم جهان برای پذیرش ظهور مصلح جهان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه می باشد، که پایان بخش حکومت ستمگرانه همه ستمگران جهان است. این حقیقتی است
سیاستمداران بزرگ جهان سخت از آن در هراس و وحشت هستند
و به همین جهت تا می توانند برای از میان برداشتن عزاداری ها نقشه
ص: 271
می کشند .
نابودی شیعیان مهم ترین آرزوی آنانست . برای این که دربارهٔ آن چه گفتیم تردیدی نداشته باشید ، باز هم گفته های دشمنان دین را که در این بخش نقل کردیم، بخوانید و در آن دقت کنید .
با توجه به آن چه گفتیم راز سلام و پیام امام حسین علیه السلام در روز عاشورا، که در آخرین لحظات زندگی و در سخت ترین شرایط فرموده اند، روشن می شود. و واضح می شود که چرا امام حسین علیه السلام در آن لحظه های حسّاس به شیعیان دستور داده اند که برای آن حضرت نوحه سرایی و گریه کنند. هر چه نوحه سرائی ها ، گریه ها و عزاداری ها با معرفت بیشتر، کامل تر و با جمعیت های زیادتر انجام شود، در شکست دشمنان انسی و جنّی مؤثرتر است.
بدیهی است اگر شیعیان از زمان های گذشته به گونه ای عزاداری می کردند که سراسر جهان را متوجه می کردند، گرایش جهانیان به آیین تشیع زودتر عملی می شد. بنابراین تا می توانیم باید زیارت ها و عزاداری ها را افزایش دهیم.
خواننده گرامی ، شما یکی از کسانی هستید که امام حسین علیه السلام برای شما سلام و پیام فرستاده اند هر چه قدر به این سلام و پیام اهمیت دهید، و به آن عمل کنید دنیا و آخرت خود را بیشتر متحوّل می کنید.
ص: 272