سرشناسه: رجائی، محمدرضا، 1341 -
عنوان و نام پديدآور: فرهنگ الفبایی امام حسن عسکری علیه السلام/محمدرضا رجائی.
مشخصات نشر: اصفهان، آیینه هستی، 1402.
مشخصات ظاهری: 336 ص؛
شابک: 978-622-7607-78-9
وضعیت فهرست نویسی: فیپا
یادداشت: کتابنامه: ص. 298- 305؛ همچنین به صورت زیرنویس.
موضوع:حسن بن علی (علیه السلام)، امام یازدهم، 232 - 260 ق.
موضوع:Hasan ibn Ali, Imam XI, 846 - 873
رده بندی کنگره: BP50
رده بندی دیویی: 297/9584
شماره کتابشناسی ملی: 9423554
خیر اندیش دیجیتالی: موسسه مددکاری و خیریه ایتام امام زمان (عج) شهرستان بروجن
ویراستار دیجیتالی: سمانه جاوید
ص: 1
بسم الله الرحمن الرحیم
سرشناسه: رجائی، محمدرضا، 1341 -
عنوان و نام پديدآور: فرهنگ الفبایی امام حسن عسکری علیه السلام/محمدرضا رجائی.
مشخصات نشر: اصفهان، آیینه هستی، 1402.
مشخصات ظاهری: 336 ص؛
شابک: 978-622-7607-78-9
وضعیت فهرست نویسی: فیپا
یادداشت: کتابنامه: ص. 298- 305؛ همچنین به صورت زیرنویس.
موضوع:حسن بن علی (علیه السلام)، امام یازدهم، 232 - 260 ق.
موضوع:Hasan ibn Ali, Imam XI, 846 - 873
رده بندی کنگره: BP50
رده بندی دیویی: 297/9584
شماره کتابشناسی ملی: 9423554
اطلاعات رکورد کتابشناسی: فیپا
انتشارات آیینه هستی
فرهنگ الفبایی امام حسن عسکری 7
نویسنده: محمد رضا رجائی.
انتشارات: آیینه هستی
شمارگان: 1000 نسخه * نوبت چاپ: اوّل 1402
قطع: رقعی * تعداد صفحات: 336 صفحه
مدیر تولید: سید محسن موسوی
شابک 9-78-7907-12-978
حق چاپ و نشر محفوظ است.
قیمت:
تومان:
اصفهان - انتشارات آیینه هستی - تلفن: 09133005754
ص: 2
فرهنگ الفبایی امام حسن عسکری علیه السلام.
محمد رضا رجائی.
ص: 3
ص: 4
ص: 5
ص: 6
ص: 7
ص: 8
ص: 9
ص: 10
ص: 11
ص: 12
ص: 13
ص: 14
ص: 15
ص: 16
ص: 17
ص: 18
ص: 19
ص: 20
ص: 21
ص: 22
ص: 23
ص: 24
ص: 25
ص: 26
ص: 27
ص: 28
محمد رضا رجائی در سال 1341 ه.ش در حومه شهر اصفهان متولد شد و تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در اصفهان گذراند.
در سال 1359 از هنرستان شماره یک اصفهان فارغ التحصیل شد و دیپلم متوسط را اخذ نمود.
سپس راهی حوزه علمیه اصفهان شد و طی چند سال ادبیات عرب و دروس دیگر را در حوزه علمیه تکمیل نمود و طی سال های 1370 تا 1385 در مدارس راهنمایی غیر انتفاعی و دبیرستان و نیز به طور خصوصی دروس عربی، قرآن و انگلیسی تدریس نمود.
در سال 1378 در رشته روانشناسی عمومی در دانشگاه به تحصیل پرداخت ولی باز هم به عللی از تحصیلات بازماند.
در سال 1381 در رشته مترجمی زبان انگلیسی در دانشگاه پذیرفته شد و در سال 1385 از دانشگاه فارغ التحصیل شد.
او کتاب هایی از انگلیسی به فارسی ترجمه نموده است که هنوز به چاپ نرسیده است.
او طی سال های نویسندگی، کتاب «ویژگی های دعا» را بعداز پژوهشی یک ساله تألیف نمود و پس از آن تاکنون حدود سی کتاب تألیف نموده که -
ص: 29
بعضی از آنها چاپ و منتشر شده است و بعضی از آنها به زودی چاپ و منتشر می گردد و بعضی از آن کتاب ها در همایش های مختلف برگزیده و لوح سپاس و جایزه ویژه دریافت نموده است.
تعدادی از کتاب های وی عبارتند از:
1. راههای رسیدن به موفقیت و خوشبختی، جلد اول و دوم کتاب برگزیده سال 1388 در همایش کتاب و دریافت لوح سپاس از همایش اهل قلم.
2. راز خوشبخبتی زن و شوهر، کتاب برگزیده در سال 1392 در رشته روان شناسی.
3. فرهنگ الفبایی غدیر.
4. ویژگی های دعا، با دریافت لوح سپاس برای شرکت در همایش اهل قلم.
5. شناخت امام زمان علیه السلام.
6. پرواز به سوی آبرو (اصول و روش ها).
7. آزادی.
8. تحلیل بر زندگی امام رضا علیه السلام.
9. تحلیل بر زندگی امام حسین علیه السلام.
10. راز خوشبختی دختران و پسران.
11. کشکول رجائی
12. سخنان بزرگان (با ویژگی های جدید).
13. ویژگی های نماز.
14. راز طلایی.
15. فرهنگ الفبایی امام محمد تقی علیه السلام.
ص: 30
خداوند بزرگ را ستایش می کنم که بر من منّت نهاده است تا گامی دیگر در راه ترویج عقاید اسلامی بردارم. او که هدایت کننده انسان هاست و با هدایت تکوینی به همه موجودات و با هدایت تشریعی به بشر زندگی می بخشد و پیامبران را برای نجات و راهنمایی بشر فرستاده است. قرآن کریم کلام اوست و بشر را از بدبختی و فلاکت به سوی سعادت و نیکبختی رهنمون نموده است. فرهنگ الفبایی امام حسن عسکری علیه السلام برای اهداف زیر تألیف شده است:
1. شناخت هرچه بیشتر آن امام همام.
2. رفع ابهاماتی که در این زمینه برای مخاطبان عزیز وجود دارد.
3. الگوگیری و الهام گرفتن از آن حضرت.
4. به کارگیری آن درس ها برای حرکت در جهت قرب الهی.
بنابراین توصیه ما این است که خوانندگان عزیز از آن استفاده کامل نمایند.
محمد رضا رجائی
1400/6/25
ص: 31
ص: 32
چنان که در کتب تاریخی مذکور است، در مدت شصت سالی که شهر سامرا مرکز مملکت پهناور و با عظمت اسلامی بود، یعنی در طول زمانی که هشت نفر از خلفای بنی عباس یکی پس از دیگری در این شهر سلطنت و ریاست کردند، هرکدام بر عظمت و آبادانی آن به قدر وسع و طاقت خویش افزودند و قصرهای متعدّد و خیابان های فراوان برای آن تهیه کردند. (1)
ن.ک ← آستان امام حسن عسکری علیه السلام.
امام هادی علیه السلام خانه خود را به عنوان آرامگاه خود و دیگر افراد خانواده اش آماده ساخته بود؛ به همین جهت جنازه مطهّر او را در هاله ای از تکبیر و تعظیم به آنجا انتقال دادند.
امام حسن عسکری علیه السلام با چشمانی اشکبار او را در قبرش مدفون ساخت و با دفن او همۀ دانش و بردباری و پارسایی مدفون شد. بعداز دفن حضرت -
ص: 33
هادی علیه السلام، تشیع کنندگان به امام عسکری علیه السلام تسلیت گفتند و امام علیه السلام و دیگر افرادِ دودمان امامت از آنها تشکر کردند. (1)
شهر تاریخی سامرا در تاریخ به عنوان شهر مذهبی ثبت گردیده است. تلاش و همت قابل تقدیر و تحسین خلیفه ها و حکمرانان دوره های اسلامی و دوره های بزرگ مردان دینی و سیاسی برای احیاء و توسعه حرم مطهر آن شهر را زنده نگه داشته است.
بر اساس منابع پیکر امام هادی علیه السلام را وسط حیاط خانه اش دفن کردند و چندی بعد فرزندش حسن بن علی علیه السلام ملقب به عسکری (ف 260 ق) را کنار قبر او به خاک سپردند.
این خانه در حلقه پادگان نظامی قرار داشت و زائران و دوستداران آن دو بزرگوار از پنجره ای که به سمت خیابان باز شده بود آنان را زیارت می کردند و در مسجد مقابل که اکنون رواق پشت سر مطهر است، نماز زیارت می خواندند. تولیت حفظ و نگهداری این مکان در دست شیعیان بود.
امام حسن علیه السلام خادمی داشت که در این خانه ساکن بود و هرگاه قسمتی از آن خراب می شد آن را ترمیم می کرد. این امر تا 328 ق، پایان عصر غیبت صغری ادامه داشت.
ن.ک ← ضریح، صندوق. ن.ک ← گنبد و مناره ها.
ص: 34
ابوسفیان بن حرب بزرگ طایفه بنی امیه بود خودش و دودمانش با بنی هاشم و دودمان رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم و با دین اسلام دشمنی داشتند.
ابوسفیان در لشکرکشی ها برضد اسلام شرکت داشت. پسرش معاویه با علی عليه السلام و امام حسن عليه السلام جنگید نوه اش یزید، حسین بن علی عليه السلام را در کربلا کشت.
نسل ابوسفیان ضد توحید بودند؛ از این رو پیامبر صلی الله علیه واله وسلم فرموده بود: خلافت بر آل ابوسفیان حرام است. (1)
این شجره خبیثه در طول تاریخ و در قرن و اعصار، به ویژه در عصر امام حسن عسکری عليه السلام و در زمان امام مهدی عليه السلام نیز ظلم های زیادی مرتکب شدند و خیانت های بزرگی انجام دادند.
فرهنگ لغت، لغت «آل» را به معنای خاندان و دودمان معنی کرده است.
واژه «آل الله» برای اهل بیت پیامبر صلی الله علیه واله وسلم به کار رفته است و اهل بیت پیامبر را آل الله می نامند.
آية الله العظمی وحید خراسانی (حفظه الله تعالی) در این باره می فرماید: آل الله به معنای وابستگی فامیلی نسبی به خداوند متعال نیست (سبحان الله -
ص: 35
عما يصفون)، بلکه به این معناست که اهل بیت علیهم السلام خاندانی هستند که در بالاترین درجات قرب به خداوند تعالی قرار دارند و بنابراین به خداوند بزرگ منتسب شده اند مانند کلمه «بیت الله»؛ همان طور که خداوند جسم نیست و نیاز به خانه ندارد ولی در عین حال گفته می شود «مسجد خانه خداست» یا «كعبه بیت الله است».
مراد از این تعابیر این است که مسجد و یا کعبه، خانه ای است که منتسب به خدای تعالی می باشد.
بنی عباس، که پس از بنی امیه با زور و تزویر به حکومت دست یافتند، برای مردم چیزی جز وحشت، اختناق و ستم به ارمغان نیاوردند آنها جنگیدند، غارت کردند و مردم را در بیچارگی، فقر و اندوه فرو بردند. امویان آشکارا و کفرآمیز به اسلام ضربه می زدند ولی عباسیان پنهانی و منافق صفت. فرزندان عباس در پی آن بودند که با رنگ دین به نظام سیاسی خویش تقدّس بخشند اما تفكّر اهل بیت سدی استوار در برابر هواهای نفسانیشان پدید آورده بود. آنها در ظاهر خویش را جانشینان رسول خدا صلى الله عليه واله وسلم معرفی می کردند.
با عوام فریبی، به نام دین از مردم بهره می کشیدند و اهداف خود را پیش می بردند ستمگران بنی عباس در سایه زور و تزویر از کیسه بیت المال کاخ های با شکوه می ساختند مأموران و چاپلوسان را ثروتمند می ساختند و بی خبر از وضعیت دشوار زندگی مردم، به خوشگذرانی می پرداختند. فاصله طبقات فقیر و غنی هر روز بیشتر می شد و سرنیزه های حکومت برای خاموش -
ص: 36
ساختن فریاد اعتراض مردم تیزتر. (1)
ابوهاشم جعفری روایت کرده است و می گوید: از امام حسن عسکری علیه السلام دربارۀ آيه (ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمُ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدُ وَ مِنْهُمْ سَابِقُ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللهِ)؛ سپس این کتاب (آسمانی) را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم (اما) از میان آنها عده ای بر خود ستم کردند و عده ای میانه رو بودند و گروهی به اذن خدا در نیکی ها (از همه) پیشی گرفتند؛ سؤال کردم امام علیه السلام فرمودند:
«هر سه گروه از آل محمد علیهم السلام هستند؛ ظالم به نفس از آنها کسی است که به امام معتقد نیست. مقتصد کسی است که عارف به امام باشد سابق به خیرات هم خود امام است».
من پیش خودم دربارهٔ مکرمتی که به آل محمد علیهم السلام داده شده فکر می کردم (ناگهان) گریه ام گرفت.
امام علیه السلام به من نگاه کردند و فرمودند: «عظمت و شأن آل محمد علیهم السلام بزرگ تر از آن است که به نظرت آمده است. خداوند (متعال) را حمد و سپاس گذاری کن که تو را به ولایت (ما آل محمد علیهم السلام) معتقد و متمسّک کرده است. (تو) روز قیامت (با ما آل محمد علیهم السلام) خوانده خواهی شد (در آن) زمانی که هر جمعیتی به امامش خوانده می شود و تو بر خیر هستی». (2)
ص: 37
از آنجا که غائب شدن امام و رهبر هر جمعیتی، یک حادثه غیر طبیعی و نامأنوس است و باور کردن آن و نیز تحمل مشکلات ناشی از آن برای نوع مردم دشوار می باشد پیامبر اسلام و امامان پیشین، به تدریج مردم را با این موضوع آشنا ساخته و افکار را برای پذیرش آن آماده می کردند.
این تلاش در عصر امام هادی و امام عسکری علیهما السلام که زمان غیبت نزدیک می شد، به صورت محسوس تری به چشم می خورد و در زمان امام عسکری علیه السلام جلوه بیشتری یافت؛ زیرا امام از یک طرف با وجود تأکید بر تولد حضرت مهدی علیه السلام او را تنها به شیعیان خاص و بسیار نزدیک نشان می داد و از طرف دیگر تماس مستقیم شیعیان با خود آن حضرت روزبه روز محدودتر و کمتر می شد به طوری که حتی در خود شهر سامرا به مراجعات و مسائل شیعیان از طریق نامه یا توسط نمایندگان خویش پاسخ می داد و بدین ترتیب آنان را برای تحمل اوضاع و شرایط و تکالیف عصر غیبت و ارتباط غیر مستقیم با امام آماده می ساخت و چنان که خواهیم دید این همان روشی است که بعداً امام دوازدهم در زمان غیبت صغری در پیش گرفت و شیعیان را به تدریج برای دوران غیبت کبری آماده ساخت. (1)
یکی از مسائلی که آن حضرت در آغاز دوران تصدّی امامت با آن دست به -
ص: 38
گریبان بودند وجود افرادی بود که در مورد ایشان شک و تردید داشتند و گاه با نامه و پیغام و گاه با سؤالات ایشان را آزمایش می کردند؛ به گونه ای که ایشان از کثرت سؤالات وارده، ناراحت و خسته می شدند.
مرحوم حرانی کلامی از آن حضرت نقل کرده که بیانگر این وضع می باشد: «هیچ یک از پدرانم به چیزی همانند آنچه من بدان مبتلا شدم دچار نگردیدند اگر آنچه بدان اعتقاد پیدا کرده و بدان ایمان آورده اید زمانی منقطع گردد شک شما جای دارد و اگر همواره امتداد دارد دیگر شک شما بی معنی است». (1) (2)
مسعودی از هارون بن مسلم نقل می کند که گفت: بعداز درگذشت امام هادى علیه السلام من و گروهی از اصحاب به امام عسکری علیه السلام نامه نوشتیم و از او در مورد وصی پدرش سؤال نمودیم، امام در جواب نوشت:
«گفتار شما را دانستم. اگر تا این زمان هنوز در شک به سر می برید این مصیبتی بزرگ است من وصی پدرم هستم و امام شما بعداز او من می باشم و پدرم حضوری این معنا را بیان داشته خداوند، فرشتگان و اولیائش را بر این معنا گواه می گیرم اگر بعداز دیدن خطّم و شنیدن سخنم در زمینهٔ وصایت و جانشینی من باز شک می کنید در بهره وری به خطا رفته و از راه منحرف گردیده اید». (3)
ن.ک ← علل شک در امامت آن حضرت.
ص: 39
ص: 40
اسم این صحابی بزرگ، ابراهیم بن ابی حفص بود و کنیه اش ابواسحاق کاتب و از اصحاب بزرگ امام حسن عسکری علیه السلام به شمار می رود و مردی ثقه و موجه است و همچنین او کتابی در رد اهل غلو و ابی الخطاب نوشت.
شیخ طوسی او را از اصحاب امام هادی علیه السلام شمرده است.
زنجانی در «جامع في الرجال» ذکر کرده و گفته است: من در بعضی طرق رجاليه دیدم که این مرد ابراهیم بن ادریس صاحب خرج ابی محمد «امام حسن علیه السلام» بوده است.
اهوازی را شیخ از اصحاب امام جواد علیه السلام و امام هادی علیه السلام شمرده است.
نجاشی گفته است: ابراهیم بن مهزیار ابواسحاق اهوازی برای او کتاب «بشارات» است و برای علمای رجال، اقوالی است در حال این مرد بین اعتماد و اسناد سفارت و وکالت او و اعتماد بر او و بین تضعیف این امور.
ص: 41
از امام عسکری علیه السلام روایت است کما اینکه در «کافی» از محمدبن یحیی از کسی که حدیث کرده است از ابراهیم بن مهزیار گفت: به ابی محمد علیه السلام را نوشتم:
اینکه غلامت علی بن مهزیار وصیت کرده است حج انجام بدهند از زمینی که یک چهارم آن را برای تو قرار داده است و اینکه در هر سال حجی به بیست دینار انجام دهند و اینکه از طریق بصره می روند هزینه آن بر مردم زیاد می شود؛ بیست دینار کافی نیست و همین طور عده ای از موالیان تو در حجشان همین مشکل را دارند.
پس نوشت: «سه حج را دو حج قرار بده انشاءالله». (1)
یعنی هرکس حج انجام می دهد به جای بیست دینار به او سی دینار بده. بلی شیخ طوسی مانند این حدیث را در «تهذیب» از علی بن مهزیار روایت کرده است، و خدا می داند. (2)
و برای ابراهیم مهزیار قصهٔ مفصلی است پیرامون ملاقات با امام مهدی علیه السلام در اطراف مکه و چون آن قصه در ارتباط با امام عسکری علیه السلام. نیست از ذکر آن خودداری کردیم.
امام عسکری علیه السلام، با وجود همۀ فشارها، کنترل ها و مراقبت های بی وقفه حکومت عباسی، یک سلسله فعالیت های سیاسی، اجتماعی و علمی در جهت حفظ اسلام و مبارزه با افکار ضد اسلامی انجام می داد که می توان آنها را -
ص: 42
بدین گونه خلاصه کرد:
1. کوشش های علمی در دفاع از آیین اسلام و ردّ اشکال ها و شبهات مخالفان و نیز تبیین اندیشه صحیح اسلامی.
2. فعالیت های سرّی سیاسی بر رغم تمامی کنترل ها و مراقبت های حکومت عباسی.
3. حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان، به ویژه یاران خاص خود.
4. تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهم شیعه در برابر مشکلات.
5. استفاده گسترده از آگاهی غیبی برای جلب منکران امامت و دلگرمی شیعیان.
6. آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت فرزند خود امام دوازدهم. (1)
نام کامل: محمدبن حسین بن ابی الخطاب زید زیات همدانی کوفی.
خویشاوندان: عبدالعزیز اشعرى القمی.
وفات: 262 ه.ق
از یاران: امام جواد علیه السلام امام هادی علیه السلام و امام عسکری علیه السلام.
آثار: كتاب التوحيد، كتاب المعرفة و البداء، كتاب الرد على اهل -
ص: 43
القدر، كتاب الامامة، كتاب اللؤلؤة، كتاب وصايا الائمة علیهم السلام، كتاب النوادر. (1)
محمّدبن حسين بن ابی الخطاب زید زیات همدانی کوفی معروف به ابن ابی الخطاب (د 262 ق) از محدثین و اصحاب سه تن از امامان شیعه به شمار می آید.
کلینی رحمه الله (د 328 یا 329 ق) نام او را در مواضع مختلف از «اصول کافی» «محمدبن الحسین» و ابن قولويه «محمّدبن الحسین بن ابی خطاب» آورده اند.
نجاشی نام و عنوان و کنیه او را و پدرش و نیز نسبت وی را بدین گونه یاد کرده است: «محمدبن الحسین بن ابى الخطاب ابو جعفر الزيات الهمداني». (2)
علامه حلّی رحمه الله نیز نام او را به همین صورت آورده؛ جز اینکه به جای «الحسین» «ابی الحسین» آورده است. (3)
به نوشته مامقانی محمدبن حسین از اصحاب امام جواد علیه السلام، امام هادی علیه السلام و امام حسن عسکری علیه السلام بوده است و سلسله راویان وی گاه با سه واسطه و گاه با شش واسطه به امامان پیشین شیعه و سرانجام به اميرالمؤمنین علی علیه السلام رسیده است. (4)
ص: 44
نجاشی در پی اسم و عنوان او می افزاید از اجله محدثان شیعه كثير الروايه، ثقه و سرشناس و دارای تصانیف نیکو بود. (1)
به ملاحظه کثرت روایات و احادیث ابن ابی الخطاب و درک حضور سه امام شیعه، در پاره ای از منابع وی را از سالخوردگان عصر خود به شمار آورده اند. آقا بزرگ تهرانی طول عمر ابن ابی الخطاب را حدود یکصد سال برآورد کرده بود. (2)
امام حسن عسکری و پدرشان امام هادی و پدر بزرگشان امام جواد علیهم السلام هرکدام در عصر خود معروف به ابن الرضا بوده اند.
او درباره امام حسن عسکری علیه السلام و علم و عظمت او چنین می گوید:
«او آقای مردم عصرش و امام روزگارش بود سخنان او محکم کارهایش پسندیده بود. اگر افاضل زمان او قصیده باشند، او در خانه و معدن قصید قرار دارد. اگر گردنبندی از درّ را به نظم کشند رابط و تنظیم کننده او خواهد بود. سوار بر علومی است که همسان ندارد و بیان کننده غوامض آن است که کسی -
ص: 45
با او مجادله نتواند. کشف کننده حقایق است با نظر صائب خود اظهار کننده دقایق است با فکر ژرف اندیش خود بیان کنندۀ امور غیبی در (جلسات) پنهانی بود. او دارای بزرگواری ریشه دار و روح و ذات کریم بود خدای او را مورد رحمت فراوان خویش قرار داده در بهشت جایش دهد». (1)
از امامیه بغداد و بزرگ طایفهٔ نوبختیه در زمان خود بود جلالت و بزرگی در دین و دنیا داشت و جاری مجرای وزرا بود کتب بسیار تصنیف کرده، از جمله کتاب «انوار در تواریخ ائمه اطهار علیهم السلام».
ثقه رفيع القدر، از اجلای اهل قم است و خانواده و خویشان او از اصحاب ائمه علیهم السلام و از محدثین کبارند.
احمدبن اسحاق روایت کرده از امام جواد و امام هادی علیهما السلام، و از خواص اصحاب حضرت امام حسن عسکری علیه السلام بوده و به شرف ملاقات حضرت صاحب الزمان علیه السلام نایل شد.
محمدبن یعقوب کلینی رحمه الله از محمّدبن ربیع شیبانی (2) نقل کرده است که -
ص: 46
گفت: با یکی از مشرکین و دوگانه پرستان در اهواز برخورد کردم، سپس به سامرا رفتم؛ درحالی که بعضی از گفتار او به دلم نشسته بود. در کنار خانه احمدبن خضیب نشسته بودم که امام عسکری علیه السلام از دارالخلافه به طرف من آمد. نگاهی به من نمود و با انگشت سبابه اشاره کرد و فرمود:
«أحد احده فوحده»؛ یگانه است، یکتا بدان خدا را. وقتی امام علیه السلام این جمله را فرمود من از هیبت گفتارش بیهوش گشته و بر زمین افتادم. (1)
یکی از نوادگان امام صادق علیه السلام به نام حسین بن ساکن در قم مبتلا به شراب خواری بود روزی برای حاجتی نزد احمدبن اسحق وکیل اوقاف در شهر قم رفت؛ ولی احمد او را راه نداد و با غم و اندوه برگشت.
در همان سال احمدبن اسحق به حج رفت و در میان راه به سامرا رسید اجازه خواست تا خدمت امام عسکری علیه السلام برسد؛ ولی امام به او اجازه نداد.
احمد بسیار گریه کرد تا امام اجازه داد همین که علت را جویا شد امام فرمود: چرا تو پسر عموی ما را راه ندادی؟ گفت: به خدا قسم! او را رد نکردم مگر به سبب گناه او. حضرت فرمود: راست می گویی، اما چاره ای نیست جز آن که به سادات احترام بگذاری. احمدبن موسی به قم برگشت و مردم به دیدن او آمدند حسین بن ساکن نیز همراه آنان بود تا چشم احمدبن اسحاق به او افتاد، او را در آغوش گرفت و او را بسیار احترام کرد حسین از او پرسید: چرا -
ص: 47
روش تو درباره من عوض شده است؟
احمدبن اسحق داستان دیدارش با امام عسکری علیه السلام را بیان کرد؛ از این رو، حسین نیز توبه کرد و از گناه خود دست برداشت. (1) (2)
ابوهاشم جعفری هنگامی که زندانی شد، مخفیانه نامه ای به امام عسکری علیه السلام نوشت و از وضع شکنجه در زندان به حضرت شکایت کرد.
حضرت در پاسخ او نوشتند: تو امروز آزاد می شوی و نماز ظهرت را منزل خودت می خوانی. همان گونه که امام علیه السلام فرموده بود وی همان روز آزاد شده و نماز ظهرش را در منزل خواند.
ابوهاشم می گوید: پس از رهایی از زندان از نظر تأمین هزینه های زندگی در تنگنا بودم. از این رو تصمیم گرفتم که در ضمن نامه ای، چند دینار از امام علیه السلام درخواست کنم؛ ولی شرم کردم. طولی نکشید که امام علیه السلام صد دینار برایم فرستاد و برایم :نوشت هرگاه محتاج شدی، خجالت نکش و پروا مکن، از من بخواه که به خواست الهی به خواسته ات می رسی. (3)
حضرت امام حسن عسکری علیه السلام درباره احکام نیز احادیث فراوانی بیان فرموده اند. دربارهٔ طهارت، نماز، روزه و احکام دیگری که همگی آنها در -
ص: 48
فرهنگ جامع سخنان آن امام همام و کتاب های دیگری که سخنان آن امام را نگاشته اند در دسترس شیعیان، مؤمنین و مؤمنات قرار گرفته است ما نیز بعضی از احکام مانند نماز، امر به معروف و نهی از منکر و... را در این کتاب آورده ایم که امیدواریم مخاطبان عزیز از آن بهره برداری نمایند.
احمد عامل جمع آوری خراج و مالیات در منطقه قم بود. پدرش عبیدالله بن خاقان وزیر معتمد عباسی بود خود احمد از دشمنان سرسخت اهل بیت علیهم السلام به حساب می آمد او مأمور شد که گزارش کسانی از آل ابی طالب را که مقیم سامرا هستند و جایگاه و منزلت آنان را نسبت به سلطان بنویسد. پس او چنین گزارش داد:
«در سامرا ندیدم و نشناختم مردی از خاندان علی را به مانند حسن بن على بن محمدبن الرضا علیه السلام، و نشنیدم جز سکوت و عزّت و بزرگی و کرم او در نزد اهل بیتش و تمام بنی هاشم و همین طور همه او را مقدم می داشتند بر بزرگان، پیرمردان، رهبران و وزراء و... بعداز این، ارزش و مقام وی در نظرم بزرگ آمد و فهمیدم که دوست و دشمن او را به دیده احترام می نگرند». (1) (2)
شیخ صدوق رحمه الله از او به «صاحب ابی محمد علیه السلام» تعبیر کرده است. شیخ ما -
ص: 49
در خاتمه مستدرک فرموده: مراد از صاحب آن نیست که از اصحاب حضرت عسکری علیه السلام باشد و بس؛ بلکه آنچه ظاهر شده برای ما آن است که او قائم بر امور آن حضرت بود و رسیدگی در کارهای آن جناب داشت و این کاشف از مرتبه ای است، که فوق عدالت می باشد.
ثقه ثبت على بن الحسين مسعودی، در اثبات الوصیه از حمیری از احمدبن اسحاق روایت کرده و گفته است بر حضرت امام حسن عسکری علیه السلام داخل شدم به من فرمود: احمد چگونه بود حال شما در چیزی که مردم در آن شک و ریب کردند؟
گفتم: آقای من! وقتی کاغذی که در آن خبر سیّد ما و ولادت او (حضرت حجت علیه السلام) بود به ما رسید، مرد، زن و پسری از من نماند که دارای فهم باشد؛ مگر آن که قائل به حق شدند.
حضرت عسکری علیه السلام فرمود: آیا نمی دانستید که زمین از حجتی از جانب خدا خالی نمی ماند؟ پس امر کرد حضرت عسکری علیه السلام والدۀ خود را به حج در سال دویست و پنجاه و نه و خبر داد او را به آنچه به او می رسد در سال شصت (خبر فوت خود را در سال دویست و شصت به والده اش داد). حضرت صاحب الامر علیه السلام را حاضر کرد و به او وصیت نمود و اسم اعظم و مواریث و سلاح را به آن حضرت تسلیم کرد.
والده حضرت عسکری علیه السلام با حضرت صاحب علیه السلام به سوی مکه بیرون رفتند. ابو علی احمدبن محمدبن مطهّر، متولی کارهای ایشان بود چون به بعضی از منازل رسیدند، قافله هایی از اعراب را ملاقات کردند آن گاه ایشان را به شدّتِ خوف و کمی آب خبر دادند پس بیشتر مردم برگشتند؛ مگر آنهایی -
ص: 50
که در ناحیه (1) بودند که ایشان رفتند و سالم ماندند.
و روایت شده که امر حضرت عسکری علیه السلام بر ایشان وارد شد به آن که: بروند و برنگردند. ظاهر است آن کسی را که امام علیه السلام قائم بر امور اهل خود قرار می دهد - که در ایشان است مادر خود و کسی که مثل اوست در این سفر بزرگ طولانی - لابد باید در مقامی رفیع باشد از وثاقت امانت و فطانت.
احمدبن هلال عَبَرتائی بغدادی (180 - 267 ق) معروف به احمدبن هلال کرخی از اصحاب امام هادی علیه السلام و امام عسکری علیه السلام بود که نیابت محمّدبن عثمان را منکر شد و بدین جهت در توقیع منسوب به امام زمان علیه السلام لعن شده است.
محدث قمی رحمه الله می فرماید: از روایات ظاهر می شود آن حضرت بیشتر اوقات محبوس و ممنوع از معاشرت بود و پیوسته مشغول به عبادت بود. مسعودی روایت کرده که حضرت امام علی النقی علیه السلام خودش را از بسیاری از شیعیان خویش به جز تعداد اندکی از خواص پنهان می کرد و چون امر منتهی شد به حضرت امام حسن علیه السلام، از پشت پرده با خواص و غیر خواص تکلّم می فرمود؛ مگر در آن اوقات که سوار می شد برای رفتن به خانه سلطان، و این عمل از آن جناب و از پدر بزرگوارش پیش از او مقدمه بود برای غیبت -
ص: 51
حضرت صاحب الزمان علیه السلام که شیعه به این مألوف شوند و از غیبت وحشت نکنند و عادت جاری شود در احتجاب و اختفا. (1)
احوال امام حسن عسکری علیه السلام در زندان ن.ک ← زندان.
اسحاق کندی فیلسوف عراقی در زمان امام عسکری علیه السلام عمر خود را صرف رو کردن تناقض های قرآن نمود روزی یکی از شاگردان وی نزد حسن بن علی علیه السلام حضور یافت. امام به وی فرمود: آیا ممکن نیست این فرد را از این کار زشت باز دارید؟ شاگرد اظهار داشت: چگونه و با چه جرأتی؟
امام به وی فرمود: به ایشان بگویید آیا این تناقض هایی که شما می گویی، احتمال ندارد مراد خدا در این موارد غیر از آنچه شما برداشت نموده اید باشد؟
این سخن را وقتی به اسحاق کندی گفتند، پرسید: این سخن از کیست؟
(شاگرد) گفت: از خودم. گفت: نه، این سخن از تو نیست.
در آخر شاگرد اعتراف کرد سخن از ابومحمد حسن بن علی علیه السلام است.
اسحاق کندی بعداز مقداری اندیشه، سخن حضرت را صواب یافت تمام نوشته های خود را آتش زد و اظهار داشت: این گونه سخن، تنها از این خانه برون می نهد. (2)
ن.ک ← فتنه خلق قرآن.
ص: 52
سیدبن طاووس رحمه الله با سند خود از ابوهاشم جعفری نقل می کند که گوید: از امام عسکری علیه السلام را شنیدم که می فرمود: «بسم الله الرّحمن الرّحيم» به اسم اعظم خدا، نزدیک تر است از سیاهی چشم به سفیدی آن. (1)
این مقاله دربارهٔ اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام است. برای آشنایی با امام یازدهم امام حسن عسکری علیه السلام و یارانش با هم می خوانیم:
فهرست اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام، کسانی که در منابع شیعه از آنها به عنوان راوی، وکیل و صحابی امام حسن عسکری علیه السلام، یازدهمین امام شیعیان یاد شده است. در منابع شیعه تعداد آنها از 104 تن تا 149 تن ذکر شده است.
در رجال طوسی از 104 نفر به عنوان اصحاب امام عسکری علیه السلام یاد شده است. باقر شریف قرشی در کتاب «حياة الإمام العسكری علیه السلام»، 106 تن و عزیزالله عطاردی در «مسند الإمام العسكرى علیه السلام»، 149 تن را به عنوان اصحاب امام یازدهم شیعیان معرفی کرده اند. (2)
ص: 53
شیخ طوسی رحمه الله در کتاب «رجال» اسامی زیر را تحت عنوان «اصحاب ابی محمد حسن بن محمدبن علی الرّضا علیهم السلام» فهرست کرده است.
1. احمدبن محمد حضینی
2. احمدبن محمد سیاری بصری.
3. احمدبن ابراهيم بن اسماعیل بن داودبن حمدون.
4. احمدبن عبدالله بن مروان انباری.
5. ابراهيم بن عبدة نیشابوری.
6. احمدبن حماد محمودی ابوعلی.
7. احمدبن حسن بن علی بن فضال.
8. ابراهیم بن محمدبن فارس نیشابوری.
9. اسحق بن محمد بصری ابویعقوب.
10. ابراهیم بن یزی.
11. احمدبن یزید.
12. احمدبن هلال.
13. احمدبن ابراهیم یکنی ابوحامد مراغی.
14. احمدبن ادریس قمی.
15. اسماعیل بن محمدبن علی بن اسماعیل هاشمی عباسی.
16. ابراهمی بن علی.
17. ابراهیم بن حصیب انباری.
18. جعفربن سهيل صيقل، وکیل امام هادی علیه السلام.
ص: 54
19. جعفربن ابراهيم بن نوح.
20. جابربن یزید فارسی، ابوقاسم.
21. حسین بن اشکیب مروزی.
22. حسن بن جعفر فافانی.
23. حسن بن احمد مالکی.
24. حمدان بن سلیمان نیشابوری.
25. حسن بن موسی خشاب.
26. حسن بن علی بن نعمان کوفی.
27. حفص بن عمرو عمری.
28. حسین بن حسن بن ابان.
29. حسن بن نضر ابوعون ابرش.
30. حسن بن محمدبن بابا غالی.
31. حمزة بن محمد.
32. داودبن عامر اشعری قمی.
33. سهل بن زیاد.
34. سعدبن عبدالله قمی.
35. شاهویه بن عبدالله جلاب.
36. صالح بن ابی حماد.
37. صالح بن عبدالله جلاب.
38. علی بن محمد صیمری.
39. على بن بلال.
ص: 55
40. عبدالله بن حمدويه بيهقی.
41. عمرو بن سوید مداینی.
42. عمرکی بن علی بن محمد بوفکی نیشابوری.
43. علی بن شجاع نیشابوری.
44. عبدوس عطار.
45. علی بن سلیمان بن داود رقی.
46. عبدالله بن محمدبن خالد طیالسی کوفی.
47. علی بن حسن بن فضال.
48. علی بن عبدالله بن مروان بغدادی.
49. علی بن ریان.
50. عروة قمي.
51. علی بن رميس.
52. عمر بن ابی مسلم.
53. علی بن زید بن علی علوی.
54. علی بن محمد بن الياس.
55. عبدالعظيم بن عبدالله الحسنى رضى الله عنه.
56. عبدالله بن محمد ابو محمد شامی دمشقی.
57. علی بن جعفر بن عباس خزاعی واقفی مروزی.
58. عمر بن ابی مسلم.
59. فضل بن حارث.
60. فضل بن شاذان نیشابوری.
ص: 56
61. قاسم بن هشام لؤلؤي.
62. محمّدبن احمد بن مطهر بغدادی یونسی.
63. محمدبن علی تستری.
64. محمّدبن عیسى بن عبيد يقطيني.
65. محمّدبن على كاتب.
66. محمّدبن حسین بن ابی خطاب کوفی زیات.
67. محمدبن علی قسری.
68. محمدبن عبدالحمید عطار کوفی.
69. محمّدبن يحيى معاذى.
70. محمدبن یزداد رازی.
71. محمدبن احمد بن ،نعیم ابو عبدالله شادانی نیشابوری.
72. محمّدبن حفص بن عمر بن عمری.
73. محمّدبن ابراهیم مهزیار.
74. محمّدبن حسن صفار.
75. محمّدبن احمد جعفری قمی، وکیل.
76. محمدبن صالح بن محمد همدانی، وکیل.
77. محمدبن موسی سریعی، غالی.
78. محمدبن نصير.
79. محمّدبن حسن بن شمون غالی.
80. محمدبن یحیی بن زیاد.
81. محمّدبن على ذراع.
ص: 57
82. محمدبن صالح ارمنی
83. محمدبن ربیع بن سوید سائی.
84. محمّدبن موسی بن فرات.
85. محمّدبن صالح خثعمی.
86. هارون بن مسلم بن سعدان.
87. يعقوب بن منقوش.
88. یوسف بن سخت، ابویعقوب بصری.
89. يعقوب بن اسحق برقی.
90. يحيى بصرى.
91. ابوخلف عجلی.
92. ابو محمد اسکافی الاصل هو على بن بلال.
93. ابوالبختری مؤدب. (1)
ن.ک ← ثقه وکیلان.
القاب امام ن.ک ← لقب و کنیه.
احمدبن متوكل، متولد 22 محرّم سال 229 و متوفی رجب سال 279 در بغداد است. این خلیفه نیز مانند پدرش متوکل، مردی خبیث و با قساوت قلب و خونخوار و زشت سیرت بود. سیوطی در «تاریخ الخلفا» نوشته: این خلیفهٔ -
ص: 58
خونخوار یک روز در بصره سیصد هزار نفر را به قتل رسانید.
این خلیفه، قاتل حضرت امام حسن عسکری علیه السلام است. (1)
چهاردهمین خلفای عباسی، محمدبن واثق، متولد پنجم ربیع المولود سال 219 و متوفی رجب سال 256 می باشد.
این خلیفه فدای ترکان شد؛ زیرا می خواست بر آنها که مردمی خشن بودند حکومت کند که یکی از آنها که به ظلم و ستم مشهور بود، مسموم گشت؛ ترکان هم هجوم بردند و او را کشتند.
این خلیفه از میان بنی عباس چون عمربن عبدالعزیز در میان بنی مروان بود، به زهد و ورع و تقوی شهرت داشت. او ترکی را به قصاص قتل یکی از شهدا کشت و در امر به معروف و نهی از منکر جدی بود.
او ظروف طلا و نقره که در خزانه عباسی بود را در هم شکست و مردم را از شراب خوارگی و غنا و لهو و لعب منع کرد.
مهتدی کارها را به دست صالح بن وصیف داد. موسی پسر بغای کبیر ترک دری والی بود که مأمور جنگ با امام زیدی طبرستان شد.
پس از چندی خلیفه توسط ترک ها و مخالفان دستگیر و زندانی شد و در زندان به قتل رسید. (2)
ص: 59
طبق روایات مهتدی با امام حسن عسکری علیه السلام بدرفتاری کرد و آن حضرت را به زندان انداخت و قصد کشتن او را داشت که خداوند ریشه عمر او را قطع کرد. (1)
امامت امام حسن عسکری علیه السلام ن.ک ← دلایل امامت آن امام علیه السلام.
شیخ طوسی به سند خود، روایت کرده از ابو سلیمان داودبن غسان بحرانی که گفت: خواندم نزد ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی که شیخ متکلّمین از اصحاب ما بوده در بغداد و صاحب جلالت بود در دین و دنیا و کتبی تصنیف کرده از جمله کتاب «الأنوار در تواریخ ائمه اطهار» - که فرمود:
ولادت با سعادت حضرت حجة بن الحسن علیه السلام در سال دویست و پنجاه و شش به سامرا واقع شد. والده آن حضرت نامش صیغل و کنیه آن حضرت ابوالقاسم بوده و به همین کنیه وصیت کرده بود رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود: «اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است. لقب او مهدیست و اوست حجت و امام منتظر و صاحب الزمان علیه السلام» .
ن.ک ← تولّد طفل برومند امام عسکری علیه السلام.
ن.ک ← طفل بزرگوار امام علیه السلام.
پیروان امیرالمؤمنین علیه السلام و یازده فرزندش را «امامیه» می نامند؛ کسانی که -
ص: 60
خداوند بزرگ را به وحدانیت ستایش می کنند و او را عادل دانسته و از هر ظلمی مبرا و منزّه می دانند و عقیده دارند که یکصدو بیست و چهار هزار پیامبر از جانب او برای راهنمایی بشر آمده است که اول آنها حضرت آدم علیه السلام و آخر آنها خاتم النّبيّين حضرت محمد صلی الله علیه واله وسلم می باشد که تمامی دستورات آن حضرت از جانب خداوند بزرگ است. پیروان امامیه آنچه که حلال و طیب و طاهر است را به آن جامه عمل می پوشانند و از محرّمات دوری کرده و پرهیز می کنند؛ زیرا جماعت شیعه معتقدند که: «حلال محمد تا روز قیامت حلال است و حرام آن حضرت هم تا روز قیامت حرام است و شریعت او هم تا روز قیامت مستمر و باقی است». (1)
از دیگر القاب امام علیه السلام امین است. خزّاز قمی به سند خود از جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده است: «جندل بن جناده یهودی که از مردم خیبر بود خدمت رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم شرفیاب شد و عرض کرد: ای محمد، مرا از [نام] اوصیای پس از خود آگاه نما و [ایشان را به من بشناسان]... تا از آنان پیروی نمایم. حضرت فرمود: ای جندل، اوصیای پس از من به تعداد نقبای بنی اسرائیل اند، آن گاه که روزگار علی [النقی] سرآمد، پس از او پسرش حسن که امین نامیده می شود زمام امور را به دست خواهد گرفت». (2)
ن.ک ← لقب های امام.
ص: 61
انتظارت و توقعات امام حسن عسکری علیه السلام به عنوان آخرین امامی که در جامعه، حضور عینی داشته و بعداز او غیبت صغری و کبرای فرزندش مهدی موعود علیه السلام آغاز می گردد و برای مدت مدیدی مردم و جامعه از درک حضور او محروم خواهند بود قابل اهمیت و دقت است و می تواند رهنمودهای گرانبها و ارزشمندی باشد برای دوران غربت تشیّع و دورانی که غبار غم هجرت مولا و محبوبشان بر دلها و پیشانی آنها سایه افکنده است. اینک به تعدادی از انتظارات حضرتش اشاره می کنیم:
1. اندیشه و تفکر.
2. ایمان گرایی و سود رسانی.
3. به یاد خدا و قیامت بودن.
4. حسابرسی اعمال و پاسخ گویی وجدان.
5. تقوا و پاکی، راستی و امانتداری.
6. جزء بهترین ها باشید نه بدترین ها.
7. عزّت نفس و دوری از ذلّت.
8. افتخار ما باشید نه باعث سرشکستگی ما.
9. از ریاست طلبی پرهیز کنید.
10. استواری بر دین و ولایت در دوران غیبت. (1)
امام حسن عسکری علیه السلام در تفسیرشان فرمود: رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود: ای -
ص: 62
گروه شیعیان! از خداوند بترسید؛ بهشت از دست شما نمی رود اگرچه گناهان شما موجب شود که شما از ورود در آن تأخیر داشته باشید. اکنون برای به دست آوردن درجات بهشت با هم مسابقه دهید.
گفته شد: آیا یکی از دوستان شما و یا دوستان علی علیه السلام وارد جهنم خواهد شد؟ فرمودند: هرکس نفس خود را با مخالفت محمّد و علی علیهما السلام چرکین کند و دنبال کارهای حرام برود و به مؤمنان ظلم کند و با احکام شریعت مخالفت نماید، روز قیامت گناهکار و آلوده خواهد آمد. محمد و علی علیهما السلام می گویند: تو کثیف و آلوده هستی و صلاحیت همنشینی صالحان و نیکان را نداری و شایسته نیستی که با حوران هم آغوش و با فرشتگان مقرّب همنشین گردی تو نمی توانی خود را با آنها قرین سازی، مگر این که از گناهان پاک گردی؛ زیرا برای پاره ای از گناهان عذاب می شود. عده ای دیگر از آنها برای بعضی از گناهان در محشر گرفتار شدائد و سختی دوستان گناهکار خود می باشند و مانند مرغی که دانه ها را از زمین بر می دارد آنها هم دوستان خود را پیدا می کنند و آنها را از اطراف جمع آوری می کنند و از آنها شفاعت می نمایند. دسته ای از آنها گناهانشان کمتر و سبک تر است گناهان این گروه با شدائد و سختی هایی که در دنیا از سلاطین و حکام مشاهده می کنند و با بیماری هایی که در بدن آنها پدید می آید پاک می شود و بدون گناه وارد قبر می گردند.
گروهی از آنها گناهانشان در هنگام مرگ با شدّتِ جان کندن پاک می شود و گروهی گناهکار در وقت احتضار حالتی بر آنها پیش می آید که موجب خواری و ذلت او می شود. خداوند به این سبب گناهان او را مورد آمرزش قرار می دهد جماعتی هم گناهانشان باقی می ماند و در هنگام دفن -
ص: 63
آمرزیده می گردند و پاک می شوند اما اگر گناهش بزرگ باشد با شدائد و سختی های روز قیامت پاک می گردد و اگر گناهانش بزرگ تر بود او را در طبقه اول دوزخ نگه می دارند. این گروه بیشتر از همه شیعیان ما عذاب می کشند. این گروه شیعیان ما نیستند بلکه دوستان ما به حساب می آیند و با دوستان ما دوست هستند و با دشمنان ما دشمن می باشند. شیعیان ما کسانی هستند که از ما پیروی کنند و از آثار ما تبعیت نمایند و به کارهای ما اقتداء نمایند. (1)
شيخ حرّ عاملی رحمه الله، از دانشوران قرن دوازدهم می نویسد: سیدبن طاوس رحمه الله در کتاب «مهج الدعوات» گفته است:
در عصر امام عسکری علیه السلام، سه تن از خلفا (مستعین، معتز و مهتدی) اندیشه قتل حضرت را در سر می پروراندند؛ چون شنیده بودند که امام مهدی علیه السلام از نسل اوست. آنها چندین بار امام را به زندان افکندند. حضرت برخی از آنها را نفرین کرد و آن ستمگران به زودی هلاک شدند.
شیخ طوسی رحمه الله، در کتاب «غیبت» می نویسد: معتز اراده کرد حضرت را به قتل برساند ولی سه روز بعد، از خلافت برکنار شد. البته حضرت، پیش از برکناری خلیفه، یارانش را از این امر آگاه کرده بود.
علی بن محمدبن زیاد صیمری در کتاب «اوصیاء» چنین می نویسد: مهتدی می خواست حضرت را به شهادت برساند؛ امام به یارانش فرمودند: تا پنج روز دیگر می میرد، البته چنان شد که حضرت فرموده بود. با پایان یافتن پنج روز -
ص: 64
مهتدی به قتل رسید.
شیخ حر عاملی می گوید: از عمربن محمدبن زیاد صیمری نقل شده است که گفت: به منزل عبدالله بن طاهر وارد شدم در برابرش نامه ای از امام عسکری علیه السلام یافتم که در آن نوشته بود: «من برای این سرکش از خداوند مرگ خواستم ام؛ تا سه روز دیگر خداوند او را نابود می کند». روز سوم مستعین از خلافت برکنار شد در دام بلاها گرفتار آمد و سرانجام به هلاکت رسید.
شیخ همچنین از احمدبن حسین بن عمر چنین نقل می کند: هنگامی که معتز فرمان داد حضرت را به سعید حاجب بسپارند تا به کوفه برده در قصر ابن هبیره به قتل رساند، ابوالهیثم بن سبانه برای حضرت نوشت: خدای مرا فدایتان سازد خبری به ما رسیده و ما را اندوهگین و مضطرب ساخته است! حضرت در پاسخ نوشت: پس از سه روز برای شما گشایش است. روز سوم معتز برکنار شد.
شیخ طوسی رحمه الله در کتاب «ارشاد» می نویسد: احمدبن محمد می گوید: هنگامی که مهتدی کشتن شیعیان را آغاز کرد، به امام عسکری علیه السلام نوشتم: خدای را سپاس که وی را از آزارها منحرف ساخته است؛ زیرا به من خبر رسیده که شما را تهدید می کند و می گوید: «به خدا سوگند اینها (آل محمد صلی الله علیه واله وسلم) را از روی زمین برمی اندازم». حضرت به خط خویش چنین پاسخ داد:
«این عمرش (از آن که بتواند به مرادش دست یابد) زودتر به پایان می رسد از امروز تا پنج روز بشمار؛ روز ششم با خواری به هلاکت خواهد رسید». چنان شد که حضرت نوشته بود. (1)
ص: 65
یکی از کتاب های ارزشمند محدّث عالی مقام مرحوم حجة الاسلام و المسلمین حاج شيخ عباس قمی رحمه الله، کتاب شریف «الأنوار البهية في تواريخ الحجج الإلهية» است که خلاصه ای از زندگی چهارده معصوم علیهم السلام می باشد. این کتاب با حجم کوچک (نسبت به موضوعش) به طور شگفت انگیزی جامعیت خود را حفظ کرده که گویی زندگی نامه کامل چهارده معصوم علیهم السلام را بازگو نموده است و این از هنرها و امتیازات این کتاب است. فصل سیزدهم این کتاب راجع به زندگی نامه امام حسن عسکری علیه السلام می باشد.
خلفای عباسی از هر گونه اعمال فشار و محدودیت نسبت به امامان دریغ نمی کردند و این فشارها در عصر امام جواد و امام هادی و امام عسکری علیهم السلام در سامرا به اوج خود رسید. شدّت این فشارها به قدری بود که سه پیشوای بزرگ شیعه که در مرکز حکومت آنها (سامرا) می زیستند با عمر کوتاهی جام شهادت نوشیدند: امام جواد علیه السلام در سن 25 سالگی، امام هادی علیه السلام را در سن 41 سالگی و امام عسکری علیه السلام در سن 28 سالگی که جمعاً 92 سال می شود. این شدّت فشارها و محدودیت ها در زمان امام عسکری علیه السلام به دو علت از دو پیشوای دیگر بیشتر بود.
الف) در زمان امام عسکری علیه السلام شیعه به صورت یک قدرت عظیم در عراق درآمده بود و همۀ مردم می دانستند که این گروه به خلفای وقت معترض بوده -
ص: 66
و حکومت هیچ یک از عباسیان را مشروع و قانونی نمی داند؛ بلکه معتقد است امامت الهی در فرزندان علی علیه السلام باقی است و در آن زمان شخصیت ممتاز این خانواده، امام حسن عسکری علیه السلام بود.
گواه قدرت شیعیان، اعتراف «عبیدالله» وزیر «معتمد» عباسی به این موضوع است. توضیح این که پس از شهادت حضرت عسکری علیه السلام، برادرش «جعفر کذاب» نزد عبیدالله رفت و گفت منصب برادرم را به من واگذار؛ من در برابر آن سالیانه بیست هزار دینار به تو می دهم وزیر به او پرخاش کرد و گفت: احمق! خلیفه آن قدر به روی کسانی که پدر و مادر تو را امام می دانند شمشیر کشید تا بلکه بتواند آنان را از این عقیده برگرداند، ولی نتوانست و با تمام کوشش هایی که کرد توفیقی به دست نیاورد. اینک اگر تو در نظر شیعیان امام باشی، نیازی به خلیفه و غیر خلیفه نداری و اگر در نظر آنان چنین مقامی نداشته باشی کوشش ما در این راه کوچک ترین فایده ای نخواهد داشت.
ب) خاندان عباسی و پیروان آنان، طبق روایات و اخبار متواتر می دانستند مهدی موعود که تار و مارکننده کلیه حکومت های خودکامه است از نسل حضرت عسکری علیه السلام خواهد بود به همین جهت پیوسته مراقب وضع زندگی او بودند تا بلکه بتوانند فرزند او را به چنگ آورده و نابود کنند (همچون تلاش بیهوده فرعونیان برای نابودی موسی!).
به دلائل یاد شده در بالا، فشار در مورد پیشوای یازدهم فوق العاده شدید بود و از هر طرف او را تحت کنترل و نظارت داشتند. حکومت عباسی به قدری از نفوذ و موقعیت مهم اجتماعی امام نگران بود که امام را ناگزیر کرده بود هر هفته روزهای دوشنبه و پنج شنبه در دربار حاضر شود. دربار عباسی به -
ص: 67
قدری وحشت داشت که به این مقدار کفایت نکرد، بلکه «معتز» امام را بازداشت و زندانی کرد و حتی به «سعید حاجب» دستور داد امام را به سمت كوفه حرکت داده و در راه او را به قتل برساند؛ ولی پس از سه روز ترکان، خود او را به هلاکت رساندند.
پس از او «مهتدی» نیز امام را بازداشت و زندانی کرد و تصمیم به قتل حضرت داشت که خداوند مهلت نداد و ترکان بر ضد او شوریدند و وی را به قتل رساندند. (1)
ص: 68
علی بن احمدبن حماد می گوید: روزی امام حسن عسکری علیه السلام در روز تابستانی خارج شدند درحالی که لباس بارانی بر تن داشتند و دیگران لباس نازک پوشیده بودند؛ زیرا هوا بسیار گرم و سوزان بود.
قبل از اینکه به مقصد برسند باران شدیدی بارید و همه همراهان امام علیه السلام خیس شدند جز امام حسن عسکری علیه السلام، گویا ایشان می دانستند که در این وقت باران می آید. (1) (2)
«بحار الأنوار» یکی از جامع ترین کتاب های حدیثی - روایی شیعه است که توسط علامه محمد باقر مجلسی و یارانش تألیف و جمع آوری شده است.
این عالم ربانی در سال 1037 ق متولد و در سال 1111 ق رحلت نموده -
ص: 69
است. او در اصفهان می زیسته و منزل او اکنون به حوزه علمیه تبدیل شده و مزار شریفش در مسجد جامع اصفهان محلّ آمد و شد زائران او است.
بحارالأنوار در صدو ده جلد تدوین شده که از جلد 23 تا 34 مربوط به امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام و مناقب ایشان از جمله امام حسن عسکری علیه السلام است.
در مجلدهای دیگر بحارالأنوار نیز روایت هایی درباره امام حسن عسکری علیه السلام از جمله جلد 2 ،3، 36 و 50 وجود دارد.
حضرت ابو محمد علیه السلام در جود و بخشش نیز معروف و مشهور بود و هیچ گاه سائل را بدون بذل و عطاء برنمی گردانید.
حمیری در کتاب «دلائل» از ابویوسف شاعر روایت می کند که: مرا پسری ولادت یافت و من از نظر مالی بسیار در مضیقه بودم. نامه هایی به اشخاصی نوشتم و از آنها طلب کمک مالی نمودم ولی نا امید برگشتم با خود گفتم: می روم در اطراف خانه ابو محمد می گردم شاید خداوند فرجی در کار من دهد. پس راه افتادم و تا در خانه آن حضرت رفتم، ناگاه ابوحمزه (خادم امام) از خانه خارج شد و با او کیسه سیاهی بود که داخل آن چهارصد درهم بود، گفت: مولایم به تو می گوید این پول را برای آن مولود خرج کن و خدا او را بر تو مبارک گرداند.
در مورد جود و بخشش امام حسن عسکری علیه السلام روایات زیادی وارد شده است که بعضی از آن روایات در فصل های بعدی این کتاب بیان شده است.
ص: 70
امام عسکری علیه السلام برادری به نام جعفر داشت که نزد شیعیان به جعفر کذاب معروف است؛ زیرا او پس از شهادت امام عسکری علیه السلام ادعای امامت کرد و با انکار تولد فرزندی برای ایشان به عنوان تنها وارث مدعی میراث آن حضرت شد. سید محمد و حسین دیگر برادران آن امام همام بوده اند.
ن.ک ← سید محمد.
ن.ک ← جعفر کذاب.
برطبق خبر مشهور امام هادی علیه السلام ما در روز سوم از ماه رجب در سال 254 هجری به دلیل مسمومیت به شهادت رسید؛ مورّخان و محدثان فراوانی به این مسئله تصریح کرده اند از جمله:
1. مسعودی در «مروج الذهب» که گفته: به درستی که وی مسموم از دنیا رفت. (1)
2. شبلنجی در «نور الأبصار» می گوید: به درستی که وی مسموم از دنیا رفت. (2)
3. ابن صباغ مالکی در «فصول المهمه» می گوید: به درستی که وی مسموم از دنیا رفت. (3)
ص: 71
4. طبری در «دلائل الإمامة» می گوید: و در اواخر حکومت معتز، ولی خدا به صورت مسموم، شهید شد. (1)
و راوندی در «خرائج» به سند خودش از ابی هاشم جعفری روایت کرده است که گفت: چون ابوالحسن [هادی علیه السلام] درگذشت، فرزندش ابو محمد (امام حسن عسکری علیه السلام) کارهای دفن را انجام داد و بعضی خدمتکاران به سرقت اشیایی مانند لباس و پول که احتمال می دادند در آنجا باشد شتاب کردند.... . (2)
ن.ک ← شهادت پدرشان.
آخرین ضربه ای که از بنی عباس نسبت به خاندان علوی وارد شد، به شهادت رساندن امام ابو محمد حسن بن علی العسکری علیه السلام بود که او را مانند جد و پدرش از مدینه به سامرا آوردند و تحت نظر بودند و به هر عنوانی میسّر می شد، به آنها ضربات زبانی، جانی و مالی وارد می نمودند تا بالاخره او را مسموم کردند. (3)
ن.ک ← آل عباس.
شاید وی پدر تمیم باشد. او از ابی الحسن عبدی از سلیمان بن مهران از -
ص: 72
امام صادق علیه السلام روایت می کند که ممکن است معاصر با امام عسکری علیه السلام باشد.
آن گونه که ابن حجر در «صواعق المحرقه» ذکرش می کند: واقعه ای میان بهلول و امام حسن عسکری علیه السلام- زمانی که کودک بود - اتفاق افتاد بهلول دید [امام] حسن عسکری علیه السلام گریه می کند درحالی که کودکان بازی می کنند. پس گمان برد گریه اش به سبب حسرت بر آن چیزی است است که در دستان بچه هاست. گفت برای تو آنچه را کودکان با آن بازی می کنند می خرم.
امام علیه السلام فرمود: «ای کم عقل! ما برای بازی خلق نشده ایم!» پس به وی عرض کرد: برای چه خلق شده ایم؟ امام علیه السلام پاسخ داد: «برای علم و عبادت!».
عرض کرد: از کجا این را می گویی؟ فرمود: «از سخن خدای تعالی (أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنَا لا تُرْجَعُونَ)؛ آیا گمان کردید که شما را بیهوده خلق کردیم و شما به سوی ما باز نمی گردید». (1)
پس از امام خواست تا پندش دهد. امام او را با ابیاتی پند داد ناگهان [حسن عسکری علیه السلام] غش کرد چون به هوش آمد، بهلول به ایشان عرض کرد: تو کودکی هستی و گناهی نداری! حسن [عسکری علیه السلام] فرمود: «ای بهلول، از من دور شو به درستی که من دیده ام هنگامی که مادرم با هیزم های بزرگ آتش روشن می کند نخست هیزم های کوچک را آتش می زند؛ به راستی که من می ترسم از اینکه از هیزم های کوچک جهنم باشم». (2)
ص: 73
ص: 74
پدر امام حسن عسکری علیه السلام، امام هادی علیه السلام، امام دهم شیعیان جهان است.
راوندی نقل کرده که ابو هاشم می گفت: پیش خودم دوست دارم بدانم امام عسکری علیه السلام درباره قرآن چه می گوید. آیا آن آفریده است یا غیر آفریده؟ آیا قرآن غیر از خداست؟
رو به من نمود و فرمود: آیا این روایت به تو نرسیده که امام صادق علیه السلام فرمود: چون آیه (قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدُ) نازل شد، خداوند چهار هزار بال برای آن آفرید، پس هرگاه به گروهی از فرشتگان می گذشت خشوع و فروتنی می کردند و می گفتند: این نسب پروردگار متعال است.
ابن شهر آشوب آورده است که ابوهاشم گفت:
بر دلم گذشت که آیا قرآن آفریده است یا غیر آفریده؟
امام عسکری علیه السلام فرمود: ای ابوهاشم! خداوند، آفریدگار هر چیز است و هر چیز جز اوست آفریده است. (1)
ص: 75
اربلی از حسن بن ظریف نقل میکند به امام عسکری علیه السلام نامه نوشتم و معنای سخن پیامبر خدا صلی الله علیه واله وسلم را به امیر مؤمنان علیه السلام که فرمود: «هر کس را که من مولا باشم، این مولای اوست». پرسیدم.
فرمود: بدین سخن خواست او را نشانه و پرچمی قرار دهد که هنگام تفرقه حزب خدا به وسیلهٔ آن شناخته شود. (1)
اعضای خانواده امام هادی علیه السلام، به استقبال مولودی پاک و پُر از قداست رفت؛ در فضایی پر از انوار الهی، معطر به بوی خوش ملائکه مقربین همان هایی که در استقبال مولود جدید اهل بیت شرکت می کردند و مولود چشم خود را در خانه ای که محاط به روحانیت و نورانیت بود، گشود. خانه ای که دیوارهای آن تلاوت قرآن را جذب کرده و صدای عبادت در فضای آن منتشر شده است چون آن خانه از آن خانه هایی بود که خدا اجازه داده بود نام او در آنجا ذکر شود.
در خانه ای که از هر شائبه ای پاک است و از هر چیزی که با قداست آن سازگار نیست، مبراست و چگونه آن طور نباشد؟ و آنجا محل فرود آمدن ملائکه آسمان های رفیع و مرکز ثقل کره زمین و از شریف ترین بقعه هاست.
در این خانه چنین فرزندی پرورش یافت که به هاله بالایی از شرف مزیّن -
ص: 76
بود و در دامن پدر مقدّس و مطهرش رشد کرد که نسیم امامت کبری را می بوئید و قلب او به انوار ولایت عظمی منور بود و از سینه مادرش که پاک ترین مادرهای آن زمان بود شیر می نوشید و به انواع حکمت و معرفت متغدّی می شد.
خدا عقل و ادراک او را کامل نمود و علم او را به جمیع معنی کلمه کامل کرد و از زمانی که خدا او را خلق کرد به اوج عظمت رسید و به فضائل و فواضل او از فرزندان زمانش ممتاز شد.
و او را در امتداد خط اسلام صحیح قرار داد و او را برای حمل شریعتش انتخاب کرد و او را برای حفظ دینش و کتابش و امام و نور برای مردمش و پناه برای بندگان و کشورش برگزید. (1)
شهید اول رحمه الله در کتاب «دروس» از ابوهاشم جعفری روایت کرده که گفت: امام حسن عسکری علیه السلام به من فرمود: «قبر من در سامراء مایه امنیت برای دو جانب (دوست و دشمن) است».
شیخ مفید رحمه الله می گوید: «باید مرقد امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام را در پشت شبکه ها زیارت کرد و از ورود به خانه منع شده است».
شیخ ابوجعفر می گوید: «احتیاط هم همین است؛ زیرا آن خانه ملک غیر است و تصرف در آن بدون اذن مالکش جایز نمی باشد». سپس گوید: اگر کسی داخل خانه شد، گناه نکرده است مخصوصاً اگر روایتی را که از -
ص: 77
امامان علیهم السلام رسیده در این مورد تأویل گردد که: «امامان علیهم السلام اموال خود را برای شیعیان خود، حلال نموده اند». (1)
پوشاک امام حسن عسکری علیه السلام .ن.ک ← لباس امام علیه السلام.
شیخ مفید رحمه الله و دیگران از احمدبن محمد روایت کرده اند که گفت: مهتدی عباسی دست به کشتار موالیان ترک و وابستگان خود زد. من نامه به حضرت عسکری علیه السلام نوشتم که: «سپاس خدای را که او را از ما به خود مشغول ساخت؛ زیرا من شنیده بودم شما را تهدید کرده و گفته است که من ایشان را از روی زمین برمی دارم».
حضرت عسکری علیه السلام به من نوشت: «این سخن عمر او را کوتاه تر کرد؛ از امروز پنج روز بشمار و روز ششم پس از خواری و ذلتی که به او برسد، کشته خواهد شد». و چنان هم شد. (2)
1. محمّدبن اسماعیل بن ابراهیم بن موسی بن جعفر علیهما السلام می گوید: ده روز قبل از کشته شدن پسر محمدبن داوود عبدالله، امام علیه السلام به مردی دیگر نامه نوشت و از کشته شدن او خبر داد روز دهم پس از ارسال نامه بود که او کشته شد. (3)
ص: 78
2. حضرت عبدالعظيم علیه السلام با سند خود از عبدالله نقل کرده است که امام عسکری علیه السلام نوشتند:
«من این طاغی زبیربن جعفر را نفرین کرده ام و خدا او را بعد از سه روز هلاک خواهد کرد». روز سوم بود که نفرین امام مستجاب شد. (1)
3. محمّدبن بلبل روایت نموده که معتز عباسی به سعید حاجب دستور داد که امام عسکری علیه السلام را به سمت کوفه ببرد و در راه گردنش را بزند. نامه ای از امام علیه السلام به دست ما رسید که در آن نوشته بود: «آنچه شنیده اید اتفاق نمی افتد!». سه روز بعد، معتز عباسی از خلافت عزل شد و به قتل رسید. (2)
محمدبن اسماعیل بن ابراهیم بن موسی بن جعفر علیه السلام می گوید: امام عسکری علیه السلام بیست روز قبل از مرگ مُعتَزّ عباسی نامه ای به ابوالقاسم اسحاق بن جعفر زبیری نوشتند و فرمودند: «از خانه ات بیرون نیا تا اتفاقی که قرار است بیفتد به وقوع بپیوندد». وقتی بریحه کشته شد، اسحاق به امام علیه السلام نامه نوشت که آن اتفاق افتاد؛ الآن چه فرمانی می دهید؟ حضرت علیه السلام در پاسخ نوشت: «این اتفاق، آن نیست که گفته بودم» تا این که چند روز بعد معتزّ عباسی کشته شد. (3)
ص: 79
روایت شده روزی امام حسن عسکری علیه السلام به مادرش فرمود: «در سال 260 ه.ق سوزشی در دل من به وجود می آید؛ ترس آن دارم که بر اثر آن رنج و سختی به من برسد»، مادرش با شنیدن این سخن بی تابی و گریه کرد.
امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: «به ناچار امر خداوند واقع می شود، بی تابی نکن».
و در روایت دیگر آمده: امام حسن عسکری علیه السلام در سال 259 ه.ق مادرش را برای انجام حج امر کرد و از حادثه سال 260 ه-.ق که برایش رخ می دهد به مادر خبر داد. مادر آن حضرت، آن سال (259 ه.ق) به مکه برای انجام حجّ رفت. نیز روایت شده آن حضرت فرمود: «در سال 260 ه.ق، شیعیان من پراکنده می شوند» در آن سال از دنیا رفت و شیعیان پراکنده شدند. (1)
ص: 80
امام حسن عسکری علیه السلام در کنار کارهای علمی، مجموعه هایی از تفسیر، روایات، معارف اسلامی و عقاید را تألیف نمودند بعضی از این مجموعه ها به صورت نامه های طولانی بود که برای اشخاص می فرستاد؛ به علاوه، روایات بسیار در ابواب فقه و سایر علوم اسلامی توسط افراد مختلف از ایشان نقل شده است.
علامه سید محسن امین، پنج مجموعه را تحت عنوان «تألیفات امام حسن عسکری علیه السلام» ذکر نموده است:
الف) تفسیر معروف منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام.
ب) نامه آن حضرت به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری مذکور در «تحف العقول».
ج) مواعظ قصار مذکور در «تحف العقول».
د) رسالة المنقبة، مشتمل بر اکثر احکام حلال و حرام
ه) مكاتبات الرجال.
ص: 81
«تاج المواليد» خلاصه زندگی چهارده معصوم علیهم السلام می باشد که توسط علّامه طبرسی صاحب تفسیر «مجمع البیان» به رشته تحریر در آمده و از زبان عربی به فارسی توسط ابوفاضل رضوی اردکانی ترجمه شده است این کتاب بسیار خلاصه است و با قیمت نازلی خریداری می شود.
علی بن محمّد، امام هادى الزكي العسکری علیه السلام پدر ابو محمد حسن بن علی العسكرى علیه السلام می باشد. پدرش از نسل رسول الله صلى الله عليه واله وسلم علوی تبار و فاطمی نسب است این نسب، شفاف ترین و برترین تبار در بین انسانهاست پدر فردی معصوم از هر آلودگی و برترین انسان روی زمین و افتخار عترت است. این گونه نسب را در هیچ تیره و تباری نمی توان جستجو کرد.
برای تجهیز و تشییع امام معصوم حکومت عباسیان که دست پنهان در قتل امام عسکری علیه السلام داشت، تظاهر به همدردی می نمود و خود را عزادار معرفی می کرد همانند سیاست مأمون که در مرگ علی بن موسی الرضا علیه السلامبیش از همه گریه می کرد و گریبان چاک می نمود.
بعداز شهادت حسن بن علی نیز حاکم عباسی (معتمد) ابی عیسی بن متوکل را برای خواندن نماز و تشییع حضرت اعزام می دارد. ابی عیسی مأموریت دارد که مرگ حسن بن علی علیه السلام را عادی جلوه دهد. بدین خاطر -
ص: 82
پارچه کفن را از صورت حضرت می گشاید و صورت حضرت را به حاضران که جمع زیادی از علویان، عباسیان، نیروهای ارتشی، قضات، نویسندگان، فقها، طبیبان و دیگر سران حکومتی حضور داشتند نمایان می سازد و اعلام می دارد که هیچ گونه آثار شکنجه و یا خفگی در جنازه مشاهده نمی شود و شخص به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. آن گاه وی بر جنازه حضرت به فقه شیعه - که پنج تکبیر در نماز میت می خوانند - نماز می گزارد و سپس دستور حمل جنازه را صادر می نماید.
این اقدام در واقع یک نوع تأییدیه پزشکی قانونی است که به صورت رسمی تأیید نمایند که مرگ طبیعی است.
از جانب دیگر این اقدام ها شک برانگیز است که اگر مرگ طبیعی است و مردم بر این باورند نیازی به این اقدام ها نبوده است. این تشریفات این شاهدان و این تأیید طبیبان، این باور را تثبیت می کند که پشت ظاهر قضایا دستانی پلید پنهان هستند که این جنایت را به بار آورده اند.
باور شیعه بر این است که امام را جز امام معصوم تجهیز نمی کند؛ از این رو گزارش طبق باور شیعه این است که بعداز رحلت و شهادت حسن بن علیه السلام، برادرش جعفر (معروف به جعفر کذاب) آماده شد بر حضرت نماز گزارد که در این هنگام کودک با هیبتی ظاهر شد و بر حسن بن علی علیه السلام نماز گزارد. (1)
صدوق این گونه گزارش می دهد که ابوالادیان یکی از خادمان حضرت که نامه رسان حسن بن علی علیه السلام بوده، به محضر حضرت می رسد حضرت نامه ای نگاشته به وی سپرده تا به مداین برساند به وی می گوید: پانزده روز طول -
ص: 83
می کشد تا تو برگردی هنگامی که برگشتی مرا در غسال خانه خواهی دید و صدای شیون از خانه من بلند است.
وی می پرسد: امام بعداز شما کیست؟ جواب می دهد: آن که از تو جواب نامه ها را درخواست کند و کسی که بر من نماز گزارد و کسی که از درون محتوای همیان خبر می دهد. وی می گوید: من بعداز پانزده روز برگشتم، دیدم شیون از خانه حضرت بلند است؛ جعفر در کنار در ایستاده، مردم به وی تسلیت و سر سلامتی می گویند. هنگامی که جعفر خواست به جنازه نماز بخواند کودکی با هیبت آمد و جعفر را کنار زد و گفت: من سزاوارتر هستم که بر جنازه نماز بخوانم آن گاه بر جنازه نماز خواند. (1)
ن.ک ← تشییع.
اسناد و شواهدی در دست است که از یک سو عمق شیطنت و وسعت نقشه های خائنانه دربار عباسی در مورد امام و یارانش را نشان می دهد و از سوی دیگر هشیاری و تدابیر امنیتی امام را به خوبی جلوه گر می سازد که از آن جمله چند مورد یاد شده در زیر را می توان نام برد:
1. «ابوهاشم داود بن قاسم جعفری» می گوید: ما چند نفر در زندان بودیم که «امام عسکری علیه السلام» و برادرش «جعفر» را وارد زندان کردند برای عرض ادب و خدمت، به سوی حضرت شتافتیم و گرد ایشان جمع شدیم در زندان مردی «جمحی» (خ.ل عجمی) بود و ادعا می کرد که از علویان است. امام -
ص: 84
متوجه حضور وی شد و گفت: اگر در جمع شما فردی که از شما نیست نمی بود، می گفتم کی آزاد می شوید آن گاه به مرد «جمحی» اشاره کرد که بیرون رود و او بیرون رفت. سپس فرمود: این مرد از شما نیست از او بر حذر باشید، او گزارشی از آنچه گفته اید برای خلیفه تهیه کرده که هم اکنون در میان لباس های اوست یکی از حاضران او را تفتیش کرد و گزارش را که در لای لباس پنهان کرده بود کشف کرد مطالب مهم و خطرناکی درباره ما نوشته بود.
این حادثه نشان می دهد که حتی در زندان هم برای کنترل امام و شیعیان مأمور مخفی گماشته بودند.
2. یکی از یاران امام به نام «احمدبن اسحاق» می گوید: به حضور امام رسیدم و از او درخواست کردم که چیزی بنویسد و من خط او را ببینم تا اگر نامه ای از او رسید، خطش را بشناسم (و دشمن نتواند به نام امام نامه جعل کند). امام فرمود: خط ،من گاهی با قلم باریک است و گاهی با قلم پهن است اگر چنین تفاوتی مشاهده کردی نگران نباش... .
3. یکی از یاران امام می گوید ما گروهی بودیم که وارد سامرا شدیم و مترصد روزی بودیم که امام از منزل خارج شود تا بتوانیم او را در کوچه و خیابان ببینیم. در این هنگام نامه ای به این مضمون از طرف امام به ما رسید: هیچ کدام بر من سلام نکنید. هیچ کس از شما به سوی من اشاره نکند؛ زیرا برای شما خطر جانی دارد.
4. «عبد العزيز بلخی» می گوید: روزی در خیابان منتهی به بازار گوسفند فروش ها نشسته بودم، ناگهان امام حسن عسکری علیه السلام را دیدم که به سوی دروازه شهر حرکت می کرد. در دلم گفتم: خوب است فریاد کنم که -
ص: 85
«مردم! این حجت خدا است، او را بشناسید»؛ ولی با خود گفتم در این صورت مرا می کشند امام وقتی به کنار من رسید و من به او نگریستم، انگشت سبابه را بر دهان گذاشت و اشاره کرد که سکوت من به سرعت پیش رفتم و بوسه بر پاهای او زدم فرمود: مواظب باش، اگر فاش کنی هلاک می شوی! شب آن روز به حضور امام رسیدم. فرمود: باید راز داری کنید و گرنه کشته می شوید خود را به خطر نیندازید.
5. در زمان امام عسکری علیه السلام شخصی از علویان به عزم کسب و کار از سامرا بیرون آمد و به سوی بلاد جبل (قسمت های کوهستانی غرب ایران تا همدان و قزوین) رفت. شخصی از دوستداران امام از مردم «حلوان» (پل ذهاب) به او برخورد کرد و پرسید:
- از کجا آمده ای؟
- از سامرا.
- آیا فلان محله و فلان کوچه را می شناسی؟
- آری.
- از حسن بن علی خبری داری؟
- نه.
- برای چه به جبل آمده ای؟
- برای کسب و کار.
- من پنجاه دینار دارم. آن را بگیر و با هم به سامرا برویم و مرا به خانه حسن بن علی (عسکری علیه السلام) برسان.
علوی پذیرفت و او را به خانه امام برد.
ص: 86
این ماجرا به خوبی نشان می دهد که به واسطهٔ کنترل بسیار شدید حکومتی، دسترسی به امام تا چه حد دشوار بوده است. (1)
بعداز تشییع باشکوه از جنازهٔ امام عسکری علیه السلام جنازه حضرت در کنار پدرش امام هادی در همان خانه ای که محل زندگی آنان بوده است به خاک سپرده می شود این گونه در این محل دو امام همام نقاب از تیره خاک به رخسار سبزینه خویش می کشند. (2)
ن.ک ← تشییع.
نقش پدر و مادر در تربیت و رشد فرزند نقشی برجسته و پایدار است پدر و مادر هم از لحاظ جسم و اندام و هم روحیات و باورها نقش اول را ایفا می نمایند؛ به همین سبب ویژگی های جسمی و روحی آنان به فرزندان انتقال می یابد. هنگامی که پدر فردی پاک، معصوم و برخوردار از دانش لدنی است و مادر فردی پاکدامن درحد معصوم با اندیشهٔ توحیدی و زلال باشد؛ تربیت یافتگان دامن آنان جز فرزانگانی معصوم مانند حسن بن علی علیه السلام نمی تواند باشد. (3)
ص: 87
تسبیح امام عسکری علیه السلام، روز شانزدهم و هفدهم ماه است.
تسبیح آن حضرت چنین است: «سُبْحَانَ مَنْ هُوَ فِي عُلُوِّهِ دَانٍ، وَفِي ذُنُوِّهِ عَالٍ، وَفِي إِشْرَاقِهِ مُنِيرِ، وَ فِى سُلْطَانِهِ قَوِيٌّ، سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ».
هنگامی که به تجهیز جنازهٔ امام حسن عسکری علیه السلام پرداخته شد بازارها تعطیل گردید پدرم (عبیدالله بن خاقان) سوار شد و همراه بنی هاشم و سپاهیان و نویسندگان و سایر مردم، برای تشییع جنازه امام حسن عسکری علیه السلام به خانه آن حضرت سرازیر شدند وضع شهر سامرا آن چنان دگرگون شد که شبیه به قیامت گردید وقتی که تجهیز جنازه تمام شد و جنازه برای تشییع آماده گردید خلیفه برای ابوعیسی متوکل پیام داد که بر جنازه نماز بخوان وقتی که جنازه را برای نماز به زمین نهادند، ابوعیسی کنار جنازه آمد و کفن را از روی امام حسن عسکری علیه السلام کنار زد و آن را به بنی هاشم از علویان و عبّاسیان و به سپاهیان و قاضیان و فقها و معتمدین عادل نشان داد و گفت: بنگرید که این «حسن بن علی بن محمدبن الرضا علیه السلام» است که با مرگِ مقدر در بستر خود وفات کرده و هنگام وفاتش، خدمتکاران خلیفه مانند فلان و فلان و... و از پزشکان مانند فلان و فلان... و از قاضیان فلانی و فلانی و... حاضر بودند. (1)
ص: 88
تصریح امام عسکری علیه السلام به امام بعداز خود و وکیل ایشان شیخ علی اسدآبادی در کتاب «المُقْنَع» نقل می کند امام حسن عسکری علیه السلام به امامت فرزندش خَلَف صالح، حضرت مهدی علیه السلام تصریح فرمود و «عثمان بن سعید عَمْری» را که واسطه بین خود و شیعیانش در حیاتش بود وکیل خود قرار داد پس از آن که آن حضرت در ساعات آخر عمرقرار گرفت به عثمان بن سعید دستور داد تا شیعیان را جمع کند شیعیان در حضور امام حسن عسکری علیه السلام اجتماع کردند امام حسن عسکری علیه السلام به آنها فرمود: «همانا فرزندم، پس از من صاحب امر امامت است و ابومحمد عثمان بن سعید وکیل و با او (حضرت مهدی علیه السلام) و سفیر بین او و شیعیان می باشد؛ هرکس سؤال و نیازی دارد، نزد عثمان بن سعید برود» چنان که در زمان حیات آن حضرت، به نزد او می رفت و امام حسن عسکری در آن هنگام، کنیزان خود را به او سپرد. (1)
در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی، جنبش علمی خاصی را تجدید کرد و فرهنگ شیعی که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته های دیگر نیز مانند کلام، باعث ظهور مردان بزرگی گردید.
ص: 89
هنوز لحظاتی از رحلت امام عسکری علیه السلام نگذشته بود که از سوی معتمد خانهٔ آن حضرت را محاصره کرده و به تفتیش اتاق ها و زوایای آن پرداختند.
احمدبن عبید می گوید: «خلیفه، مأموران خود را به خانه حضرت فرستاد تا خانه و اتاق های آن را تفتیش کنند و تمام اثاثیه ای که در آن وجود داشت لاک و مهر کردند، سپس به جست و جوی فرزندش پرداختند زنان قابله ای را احضار کردند و آنان را نزد کنیزکان فرستادند تا آنان که باردارند مشخص کنند. یکی از آنها گفت: فلان کنیزک باردار است دستور دستگیری وی صادر و او را در اتاقی بازداشت کردند و تحریر خادم و هوادارانش و جمعی از زنان را بر آن کنیزک گماردند آنگاه در صدد تجهیز حضرت برآمدند». (1) (2)
ن.ک ← یورش به خانه امام علیه السلام.
تفسیر قرآن کریم ن.ک ← مفسر قرآن کریم، امام عسکری علیه السلام؛ کمال و علم امام عسکری علیه السلام.
المفسّر استرآبادى، الجرجانی؛ کنیه اش ابا الحسن است. وی همان کسی است که تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام را از دو تن از اصحاب امام روایت می کند.
علامه قزوینی دربارهٔ این تفسیر می گوید:
ص: 90
تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام، مورد اختلاف و بحث محدّثان و مفسران و فقیهان و عالمان علم رجال بوده است. می دانیم که از این تفسیر فقط تفسیر سوره حمد و مقداری از سوره بقره مانده است و بقیه آن موجود نیست این تفسیر از حسن بن خالد برقی از امام عسکری علیه السلام روایت شده است. همین طور از محمد بن قاسم استرآبادی جرجانی و او از یوسف بن محمد و علی بن محمّدبن یسار (یا سیار) از امام عسکری علیه السلام روایت کرده است.
بعضی از عالمان رجالی و حدیث این تفسیر را از جهت سند و بعضی از جهب متن و بعضی هم از جهت سند و متن ضعیف شمرده اند. بعضی نیز تفسیر را معتبر شمرده و بر سند و متن آن اعتماد کرده.اند هر گروه هم دلایل خود را دارند. به راستی این مسئله ای علمی میان بزرگان علم و معرفت است.
علامه قزوینی در ادامه این مطلب می گوید: اولین کسی که این تفسیر را از جهت سند و متن ضعیف شمرده است احمدبن حسین غضائری است که در کتابش «الضعفاء» می گوید محمدبن قاسم مفسّر استرآبادی که ابوجعفر ابن بابویه [صدوق رحمه الله] از او روایت کرده است ضعیف و دروغگوست. صدوق رحمه الله از محمدبن قاسم تفسیری را از دو مرد مجهول روایت کرده است که یکیشان یوسف بن محمدبن زیاد و دیگری علی بن محمدبن یسار است و از پدرانشان از اباالحسن سوّم [امام هادی علیه السلام] روایت می کند. تفسیر جعلی است و از سهل دیباجی از پدرش با احادیثی ناشناخته نقل شده است.
به نظر علامه قزوینی این سخنان به هم ریخته و سست است؛ زیرا:
1. میان عالمان رجال معروف است که نسبت دادن کتاب به ابن غضائری ثابت نیست؛ بنابراین هر مطلبی در کتاب ابن غضائری مشکوک است؛ زیرا در -
ص: 91
اینکه آن کتاب از اوست شک وجود دارد پس اعتمادی بر آنچه از او در رد یا اثبات مطلبی می آید، نیست.
2. به درستی که این تفسیر از سهل دیباجی از پدرش نقل نشده است و سهل دیباجی در سندِ حدیث وجود ندارد تا از این نظر بر حدیث خدشه ای وارد شود.
3. این تفسیر، منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام است نه به اباالحسن سوّم [امام هادی علیه السلام] آنچنان که در کتاب منسوب به ابن غضائری آمده است. ای کاش دلیل و مرجع این سخن که محمدبن قاسم مفسّر، ضعیف و کذاب است - مشخص می شد؛ زیرا می دانیم که در کتاب های رجال، سخنی در ضعیف یا مورد اعتماد شمردن او نیست و آخرین مطلبی که درباره او گفته اند، این است که «او ناشناخته است». پس چگونه انسانی ناشناخته! ضعیف و كذاب شمرده می شود؟ بیشتر عالمان رجال معاصر نیز در این مورد سخن ابن غضائری را پذیرفته اند؛ مانند علامه حلّی در «الخلاصه» و تفرشی در «نقد الرجال» و محقق داماد در «شارع النجاة» و استرآبادی در «منهج المقال» و اردبیلی در «جامع الرواة» و قهبائی در «مجمع الرّجال» و شیخ جواد بلاغی در رساله خاصی که درباره این تفسیر دارد و تستری معاصر در «الاخبار الدخيلة» و سید خوئی در معجم رجال الحدیث و غیر ایشان.
آری بیشتر این بزرگان در ضعیف شمردن سند و متن این تفسیر از سخن ابن غضائری تبعیت کرده اند و هرکدام در کتاب هایشان سخنان مفصلی آورده اند که جای ذکر آن در این مجال نیست.
اما قائلان به درستی این تفسیر هم از جهت سند و هم متن اولین ایشان -
ص: 92
شیخ صدوق رحمه الله در بسیاری از کتاب هایش؛ به درستی که او از این تفسیر بسیار روایت می کند؛ زیرا او بر این تفسیر اعتماد دارد و ضعفی در آن نمی بیند.
همچنین بیشتر افراد بعد از شیخ صدوق رحمه الله بر این تفسیر - با پیروی از صدوق که مورد اعتماد است - اعتماد کرده اند؛ مانند قطب راوندی، ابن شهرآشوب، محقق کرکی، شهید ثانی، مجلسی اوّل و دوم حرّ عاملی فیض کاشانی بحرانی صاحب «البرهان» و صاحب کتاب «الذریعة » و غیر ایشان از عالمان رجالی.
میان این دو گروه - قائلان به صحت تفسیر و عدم صحت تفسیر - سخنان و بحث های فراوانی وجود دارد شاید بهترین و درست ترین سخن این باشد که بگوییم در این تفسیر ضعیف و قوی و درست و نادرست و مقبول و مردود وجود دارد و نه می توان همۀ آن را درست شمرد و نه همه آن را ضعیف هر حدیثی که در تفسیر وجود دارد اگر مطابق با احادیث صحیح است یا تأییدی بر آن وجود دارد به آن عمل می شود و بهتر است از احادیث خاصی که به آن شک داریم احتیاط کنیم. (1)
عملکرد حضرت در عصر خویش نیز فضای خفقان آن روزگار را نشان می دهد مسعودی از محمدبن عبدالعزیز بلخی چنین نقل می کند روزی صبحگاهان در خیابان غنم نشسته بودم امام عسکری علیه السلام از خانه بیرون آمده می خواست به «باب العامه» برود با خود گفتم اگر فریاد کشم و بگویم: «ای مردم! این حجت خدا بر شماست او را بشناسید»؛ مرا خواهند کشت. وقتی -
ص: 93
نزدیک من رسید، با انگشت سبابه به من اشاره فرمود و سپس بر دهانش قرار داد؛ یعنی خاموش باش من پیش شتافتم و بر پایش بوسه زدم فرمودند: اگر آشکارا بگویی کشته می شوی همان شب خدمتش رسیدم فرمود: [دو راه بیشتر نیست]: یا کتمان یا مرگ؛ پس خود را حفظ کنید.
داودبن اسود یکی از خادمان امام عسکری علیه السلام که وظیفه هیزم کشی را بر عهده داشت می گوید روزی حضرت تکه چوبی مدور، بلند و کلفت به من دادو فرمود: این را به عثمان بن مسعود عمری برسان در کوچه، استر سقایی راه را بر من بست. سقا از من خواست حیوان را کنار بزنم من با همان تکه چوب بر پشت استر زدم تا کنار برود؛ ولی ناگهان چوب شکست و نامه های حضرت که در میان آن بود، آشکار شد شتابان آنها را در آستین پنهان کردم و سقا نیز بد گفتن به من و حضرت را آغاز کرد وقتی خدمت حضرت رسیدم فرمودند: چرا با چوب به استر زدی؟ آن گاه سفارش کرد اگر کسی به ما اهانت کرد اعتنا نکن... ما در دیار بدی می باشیم تو تنها به کار خویش بپرداز و بدان که گزارش کردارت به ما می رسد. (1)
امام عسکری علیه السلام فرمود: هرکس به جایی کمتر از صدر مجلس رضایت دهد و بنشیند تا زمانی که نشسته است خداوند و فرشتگانش بر او درود فرستند. (2)
ص: 94
امام حسن عسکری علیه السلام، روز دهم یا هشتم ماه ربیع الثانی و به گفتهٔ بعضی در چهارم آن ماه، در سال 232 ه.ق در مدینه دیده به جهان گشود. (1) (2)
شیخ حُرّ عاملی در تاریخ خود می گوید:
مَوْلِدُهُ شَهْرُ رَبِيعِ الْآخِر *** وَ ذَاكَ فِي الْيَوْمِ الشَّرِيفِ الْعَاشِرِ
فِي يَوْمِ الْاِثْنَيْنِ وَقِيلَ الرَّابِعُ *** وَقِيلَ فِي الثَّامِن وَهُوَ شَايع
یعنی زاد روز امام حسن عسکری علیه السلام در روز شریف دهم ماه ربیع الآخر، در روز دوشنبه بوده است به گفته بعضی در روز چهارم آن ماه و به قول دیگر، در روز هشتم ماه ربیع الآخر به دنیا آمد، و این قول مشهور است. (3)
شیخ مفید رحمه الله گفته است: تولد امام حسن عسکری علیه السلام در مدینه و در روز دهم ماه ربیع الآخر سال 232 هجری قمری بوده است. (4) و همچنین روز دهم 5 ماه ربیع الآخر سال 232 هم گفته شده است. (5) بعضی هم سال 231 ه.ق گفته اند. (6)
ص: 95
مسعودی گفته است مادرش وی را در مدینه باردار شد و در همان جا هم متولد گردید و رشدش همانند پدرانش بود و در سال 231 ه.ق زاده شد. (1)
کلینی رحمه الله نیز گفته است وی در ماه رمضان (و در نسخه دیگرش در ماه ربيع الآخر) سال 232 ه.ق متولد شده است. (2)
کفعمی نیز گفته است: امام علیه السلام او در روز دوشنبه چهارم ربیع الثانی سال 232 ه.ق به دنیا آمده است و در دهم ربیع الثانی هم گفته شده است. (3) و حافظ عبد العزيز الجنابذی گفته: سال تولدشان 231 ه.ق بوده است. (4)
ن.ک ← محل ولادت.
ن.ک ← طفل بزرگوار.
ص: 96
مقش: امام یازدهم شیعیان.
نام: حسن بن علی بن محمد.
كنيه: ابو محمد.
زادروز: 8 ربیع الثانی 232 ه.ق.
زادگاه: مدينه
مدت امامت: 6 سال (از254 تا 260 ه.ق).
شهادت: 8 ربیع الاول 260 ه.ق.
سبب قتل: مسمومیّت.
مدفن: سامرا عراق (حرم عسکریین).
محل زندگی: سامرا.
لقب (ها): ابن الرّضا، صامت، هادی، رفیق، زکی، نقی و عسکری.
پدر: امام هادی علیه السلام، علی بن محمد.
مادر: حدیث یا سلیل یا سوسن.
همسر: نرجس خاتون.
ص: 97
فرزند: امام مهدی علیه السلام.
طول عمر: 28 سال.
خلفای معاصر: معتز، مهتدی، معتمد.
قاتل: معتمد.
پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله علیه واله وسلم فرمود: «إنّي تارك فيكم الثّقلين: كتاب الله و عترتی؛ من دو چیز گرانمایه را میان شما به امانت می گذارم کتاب خدا و اهل بیتم».
امام حسن عسکری علیه السلام از اهل بیت پیامبر گرامی اسلام است؛ بنابراین در هر شرایطی باید مایهٔ آبروی امام حسن عسکری علیه السلام و فرزند برومند او (قائم آل محمد علیهم السلام) هم باشیم.
ما در هر آن و لحظه ای نباید مایه ننگ و عار امامان خویش به ویژه امام حسن عسکری علیه السلام و امام زمان علیه السلام شده و زندگی نکبت بار و تیره بخشی را تجربه کنیم؛ چرا که امام زمان علیه السلام ما را رها خواهد کرد و خداوند تعالی ما را به حال خود واگذاشته و در دنیا و آخرت زیانکار خواهیم بود.
برخی از اصحاب امام عسکری علیه السلام، در رجال طوسی با لفظ ثقه توثیق -
ص: 98
شده اند که در فهرست اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام بیان می کنیم:
1. احمدبن اسحاق بن سعد اشعری قمی.
2. داودبن قاسم جعفری.
3. اسحق بن اسماعیل نیشابوری.
4. داودبن ابی زید نیشابوری.
5. سندی بن ربیع.
6. عثمان بن سعید عمری.
7. علی بن جعفر.
8. عبدالله بن جعفر حمیری قمی.
9. محمد بن علی بن بلال.
10. محمّدبن ابی صهبان قمی.
11. محمّدبن بلال.
یکی از مذاهب ابداعی که در زمان امام عسکری علیه السلام استمرار داشت مكتب ثنویه بود. خلفای وقت، به جهت مسائل سیاسی، مسلمانان را درگیر این مسائل اعتقادی می کردند تا مردم از مسائل اصلی حکومت باز مانند، و هر از گاهی خود آنان از گردانندگان اصلی چنین محافلی بودند. در تاریخ دوران عباسی آمده است که هرگاه خلیفه ای به یک مسلک اعتقادی می پیوست مخالفان اعتقادی او با انحای مختلف در حبس و شکنجه قرار می گرفتند و یا حتى حکم قتل آنها صادر می شد؛ اما امام عسکری علیه السلام، بسیار دقیق این -
ص: 99
مسائل را می نگرد و متفکرانه در برابر آنها موضع می گیرد. (1)
محمدبن ربیع بن سوید سائی می گوید من در اهواز به شخصی برخوردم که باور به ثنویت داشت. آن گاه به سامرا رفتم و در قلبم رشحاتی از گفتار آن مرد ثنوی بود من بر درب خانهٔ احمدبن خضیب نشسته بودم که ناگاه امام عسکری علیه السلام وارد شد و سپس به من نظر کرد و با انگشت شهادتش اشاره کرد: احد، احد! امام بدین وسیله به من فهماند که ثنویت امری باطل و باور به آن کفر است؛ زیرا ثنویت عدول از توحید و باور به شریک برای خداوند است وخداوند منزه از این مقولات است که خلق برایش قائل می شوند. (2)
ص: 100
کنیه اش ابا القاسم است. شیخ طوسی رحمه الله، وی را از اصحاب امام عسکری علیه السلام برشمره است.
مادر امام حسن عسکری علیه السلام «حدیث» یا «سلیل» نامیده می شد و به او «جَدَّه» [به مناسب اینکه جدّه امام عصر علیه السلام است] می گفتند. او از بانوان شایسته و با معرفت بود و در ارجمندی مقام او همین بس که بعداز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام، پناه و مرجع شیعیان بود.
حضرت هادی در دورهٔ زندگانی زن عقدی نداشت و اولاد آن حضرت همگی از ام ولدها می باشند. (1) آن امام همام یک همسر داشته و پنج پسر آورده است. (2)
ص: 101
پس از دفن جنازه، مردم پراکنده شدند خلیفه و درباریان از هر سو برای یافتن فرزند امام حسن عسکری علیه السلام بسیج شدند و خانه ها و منزل ها را بازرسی می کردند و کنیز نامبرده را بیش از دو سال تحت نظر و کنترل نگه داشتند تا معلوم شد که حامله نیست، آن گاه رهایش کردند.
اموال امام حسن عسکری علیه السلام را رسیدگی کردند و آن را بین مادرش (سلیل یا حُدَيْث) و برادرش جعفر (کذاب) تقسیم نمودند. مادرش ادعا کرد که من وصی پسرم امام حسن عسکری علیه السلام هستم و این ادعا نزد قاضی ثابت گردید و در تمام این اوقات، خلیفه همچنان در جستجوی فرزند امام حسن عسکری علیه السلام بود. (1)
شیخ طوسی رحمه الله، وی را از وکیلان امام هادی و امام عسکری و امام مهدی علیهم السلام برشمرده است.
«جعفربن علی» (معروف به جعفر کذاب) برادر امام حسن عسکری علیه السلام متصدی ضبط ارث او شد و در حبس کنیزان آن حضرت و گرفتاری زنان او کوشید، و به اصحاب آن جناب - که انتظار دیدار فرزندش را داشتند و اظهار -
ص: 102
می کردند ما یقین به وجود چنین فرزندی که او امام است داریم - دشنام می داد و بدگوئی می کرد و آغاز دشمنی با ایشان نمود تا آنجا که ایشان را ترسانده و پراکنده ساخت و به خاطر سماجتی که در این مورد کرد گرفتاری های بزرگی برای بازماندگان حضرت عسکری علیه السلام فراهم شد؛ چراکه آنها را به زندان افکندند یا به زنجیر کشیدند یا تهدید کرده و اهانت و خواری دادند و با این همه تلاش (دربارهٔ آن مولود مسعود) دسترسی به جائی پیدا نکرد، و در ظاهر جعفر ارثیهٔ امام حسن عسکری علیه السلام را برای خود ضبط کرد و تلاش بسیار نمود که در نزد شیعیان خود را جانشین امام حسن عسکری علیه السلام معرفی کند؛ ولی هیچ کدام از شیعیان نپذیرفتند و چنین عقیده ای دربارهٔ او پیدا نکردند به ناچار جعفر نزد خلیفهٔ وقت رفت و از او خواست تا مقام برادرش (امام حسن عسکری علیه السلام) را به او بدهند و در برابر مال زیادی برای این کار داد و برای تقرّب دستگاه خلافت به هر وسیله ای چنگ زد؛ ولی کوچک ترین سودی از این تلاش ها نبرد. (1)
ن.ک ← برادران امام عسکری علیه السلام.
یکی از صفات بارز امام حسن عسکری علیه السلام جود و جوانمردی اوست. او بخشنده ترین و سخاوتمندترین مردم بود و در این ویژگی به پدران بزرگوارش شباهت داشت که طعام مورد علاقه خود را به مسکین و یتیم و اسیر می دادند و آن قدر به تهیدستان غذا و لباس می بخشیدند که خانواده آنها دچار سختی -
ص: 103
گردید. امام صادق علیه السلام نمونه ای از آنها بود. او آن قدر به تهیدستان غذا و لباس بخشید که برای اهل و عیالش چیزی باقی نماند.
امام حسن عسکری علیه السلام نیز با فضیلت ترین، دانشمندترین، سخی ترین، خوش زبان ترین، عابدترین، خوش ذات ترین و خوش اخلاق ترین مردم زمان خود بود.
ص: 104
قطب الدین راوندی در کتاب «خرائج» می نویسد: از محمدبن عبدالله روایت شده است که گفت:
امام عسکری علیه السلام درحالی که طفل خردسالی بود، میان چاه افتاد و پدر بزرگوارش حضرت هادی علیه السلام مشغول نماز خواندن بود و زن ها از ترس فریاد می زدند همین که امام از نماز فارغ شد به آنها فرمود: چیزی نیست چرا فریاد می زنید! سپس اشاره ای فرمود و آب چاه بالا آمد به طوری که تا لبه چاه رسید، و همگی دیدند که ابو محمد یعنی امام عسکری روی آب نشسته و با آب بازی می کند. (1) (2)
برای عصمت امامان شیعه (از جمله امام حسن عسکری علیه السلام) که همگی اهل بیت پیامبرند دلایل متعدّدی موجود است و ما از میان آنها تنها یکی را -
ص: 105
یادآور می شویم.
بنابر نقل دانشمندان شیعه و سنی، پیامبر صلی الله علیه واله وسلم بر اساس حدیث ثقلین دو چیز را برای پیروان خویش به یادگار گذاشت که عبارتند از:
1. كتاب خدا.
2. اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام .
و فرمود: این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا روز رستاخیز در کنار حوض کوثر به من برسند. (1)
در اینجا نکته ای جالب وجود دارد و آن این که بدون شک قرآن مجید، از هرگونه انحراف و اشتباهی در امان است و چگونه ممکن است که خطا به وحی الهی راه یابد؛ درحالی که فرستنده آن خدا و آورندۀ آن فرشته وحی و دریافت کنندۀ آن پیامبر خدا صلی الله علیه واله وسلم است؟
زیرا عصمتِ هر سه به سان آفتاب روشن است و مسلمانان جهان پیامبر گرامی صلی الله علیه واله وسلم را در مقام اخذ وحی و حفظ و تبلیغ آن، مصون از اشتباه می دانند و روشن است هرگاه کتاب خدا از چنین عصمت راستین و استوار برخوردار باشد اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم نیز از هر لغزش و اشتباه مصون خواهند بود؛ چرا که در این حدیث، عترت پیامبر در جهت ارشاد و رهبری امت به عنوان قرین قرآن مجید قلمداد گردیده اند و به حکم «مقارنت» هردو از نظر عصمت یکنواخت می باشند.
به بیان دیگر جهت ندارد که فرد یا افراد غیر معصومی قرین کتاب خدا -
ص: 106
شمرده شوند روشن ترین شاهد عصمت ائمه علیهم السلام همان عبارت پیامبر صلی الله علیه واله وسلم است که در حدیث ثقلین فرمود: «این دو (در هدایت و رهبری) هرگز از هم جدا نمی گردند تا در کنار حوض کوثر، بر من وارد شوند». (1)
هرگاه اهل بیت پیامبر علیهم السلام از لغزش ها در امان نباشند و در مواردی به خطا روند، از قرآن که خطا در آن راه ندارد جدا گردیده و بیراهه می روند؛ درحالی که رسول گرامی صلی الله علیه واله وسلم آن را به شدت نفی فرموده است.
اما مقصود از اهل بیت علیهم السلام در سخن پیامبر صلی الله علیه واله وسلم، همه بستگان نسبی و سببی آن حضرت نیستند؛ زیرا شکی نیست که همهٔ آنان از لغزش ها مصون نبودند. (2) بلکه مقصود از معصومین، چهارده معصوم پاک هستند که معصوم سیزدهم امام عسکری علیه السلام می باشد.
شهید اوّل می گوید: به خط امام حسن عسکری علیه السلام به این نوشته یافت شده است که فرمود:
با گام های نبوت و ولایت بر قله های حقایق بالا رفتیم و راه های هفت گانه را با نشانه های جوانمردی و هدایت روشن ساختیم. پس ماییم شیران جنگ و ابرهای باران زا. شمشیر و قلم، اکنون در دست ماست و پرچم ستایش و دانش در آینده در دست ما خواهد بود. نوادگان ما جانشینان دین و جانشینان یقین و چراغ های امت ها و کلیدهای بزرگواری اند. کلیم را که جامه برگزیدگی -
ص: 107
پوشاندند چون ما از او وفا دیدیم و روح القدس در آسمان سوم از باغستان های ما خورد و شیعیان ما گروه نجات یافته و فرقه پاک اند، که برای ما پوشش و نگهدارنده اند و بر ضد ستمگران همدست و یاوراند و چشمه های زندگی برای آنان پس از شعله های آتش حفر خواهد شد.
این را حسن بن عسکری علیه السلام در سال 254 نوشت.
ن.ک ← ذوی القربی.
کلینی رحمه الله با سند خود از حسن بن ظریف چنین نقل می کند: دو مسئله در دلم می گذشت، خواستم دربارهٔ آن دو به امام عسکری علیه السلام نامه بنویسم. نامه نوشتم و پرسیدم: هرگاه قائم علیه السلام قیام کند، چگونه قضاوت می کند؟ و جای قضاوتش میان مردم کجاست؟ و خواستم از او دربارهٔ چیزی برای تب نوبه ای بپرسم موضوع تب از یادم رفت.
چنین جواب آمد: از قائم پرسیدی؛ چون قیام می کند با علم خود میان مردم داوری می کند؛ همچون حضرت داود علیه السلام و شاهد نمی خواهد. می خواستی برای تب نوبه ای چیزی بپرسی که فراموش کردی. پس بر ورقی بنویس و آن را بر تبدار بیاویز، اگر خدا بخواهد به اذن او خوب می شود: «يَا نَارُكُونِی بَرْداً وَسَلاماً عَلَى إِبْرَاهِيم»؛ (ای آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت باش). آنچه را امام عسکری علیه السلام فرمود، بر او آویختم و خوب شد. (1)
.ن.ک ← غیبت امام مهدی علیه السلام.
ص: 108
1. طبری امامی می گوید: «ولی خدا حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در سن 29 سالگی با سم به شهادت رسید». (1)
2. و کفعمی می گوید که معتمد عباسی آن حضرت را مسموم کرد. (2)
ن.ک ← مسمومیت امام.
صدوق رحمه الله از علی بن حسن بن علی بن محمد علوی روایت کرده است که «از ابوالحسن بن وجنا شنیدم که می گفت: پدرم از جدش برایمان روایت کرده که وی در خانه حسن بن علی بوده و اظهار داشت سواران خلیفه ما را در میان گرفتند و جعفر کذاب نیز میان آنان بود آنها به چپاول و غارت پرداختند و همه توجه من به مولایم حضرت قائم علیه السلام بود ناگهان دیدم حضرت وارد شد و از در بیرون رفت و من به او می نگریستم. وی [حدود] شش سال داشت کسی او را ندید تا این که از نظر ما پنهان شد». (3)
ن.ک ← یورش به خانه امام علیه السلام.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه واله وسلم و حضرت فاطمه دخت نبی اکرم صلی الله علیه واله وسلم و حضرت -
ص: 109
علی علیه السلام و یازده فرزندش که در مجموع چهارده نفر مقدس می باشند را چهارده معصوم علیهم السلام می نامند.
نور و معصوم سیزدهم امام حسن عسکری علیه السلام، و فرزند برومند و بزرگوار ایشان حضرت مهدی علیه السلام نور و معصوم چهاردهم می باشد.
چهره امام عسکری علیه السلام ن.ک ← شمایل امام حسن عسکری علیه السلام.
ص: 110
صدوق رحمه الله با سند خود از احمدبن اسحاق نقل می کند خدمت مولایمان حضرت امام حسن عسکری علیه السلام، رسیدم فرمود: ای احمد، در وضعیت شک تردیدی که مردم داشتند شما چه حالی داشتید؟
گفتم: سرور من چون نامه رسید هیچ مرد، زن و نوجوان فهمیده ای نبود مگر آن که به حق اعتقاد یافت. فرمود: احمد، خدا را بر این سپاس بگو. آیا ندانستید که زمین از حجّت خالی نمی ماند؟ و منم آن حجّت (یا فرمود: منم حجت).
نیز با سند خود از احمدبن اسحاق چنین نقل می کند از سوی امام عسکری علیه السلام در پاسخ به بعضی که سخن را به حضرتش رسانده بودند چنین نامه ای صادر شد:
هیچ یک از پدرانم دچار شک مردم نشدند، مثل آنچه من از سوی این جماعت دچارش شدم اگر امر امامت چیزی بود که به آن اعتقاد داشتید و تا زمانی که به آن باور داشتید و سپس آن رشته قطع شد، جایی برای شک باقی است و اگر رشته امامت به هم پیوسته بوده تا آن زمان که امور خدای متعال -
ص: 111
به هم متصل بوده است. پس این شک چه معنی دارد؟ (1)
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ يَا مَالِكَ الرِّقَابِ وَ يَا هَازِمَ الْأَحْزَابِ وَيَا مُفَتَّحَ الْأَبْوَابِ، يَا مُسَبِّبَ الْأَسْبَابِ سَبِّبُ لَنَا لَا تَسْتَطِيعُ لَهُ طَلباً بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا الله مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْهِ وَعَلَى آلِهِ أَجْمَعِينَ.
حسن بن موسی خشاب، راوی شیعی قرن دوم و سوم است. او با اینکه از اصحاب امام عسکری علیه السلام به شمار می آید اما مستقیماً از آن حضرت روایت نکرده است بیشتر روایات او فقهی است و به صورت با واسطه از امام صادق علیه السلام نقل شده است.
ابومحمد حسن شریعی یا سریعی (2) نخستین کسی است که به دروغ ادعای نیابت خاص از سوی امام زمان علیه السلام کرد. (3)
شیخ طوسی رحمه الله در «الغيبة» او را از اصحاب امام هادی علیه السلام و اصحاب امام عسکری علیه السلام شمرده و گفته او نخستین کسی بود که بر خدا و حجت های الهی دروغ بست و توقیعی در لعن و بیزاری از وی صادر شد شیعیان نیز او را لعن -
ص: 112
کردند و از او بیزاری جستند. سرانجام کار او به کفر و الحاد کشیده شد. (1)
متن توقیعی که در لعن شریعی صادر شده موجود نیست ولی در توقیعی که از سوی امام زمان علیه السلام در لعن شلمغانی صادر شده، آمده است:
«به مردم اعلام کن که ما از شلمغانی پرهیز می کنیم؛ چنان که پیش از او نیز از کسانی نظیر او همچون شریعی، نمیری، هلالی و بلالی پرهیز داشته ایم». (2)
برخی گفته اند گروهی به نام «شریعیه» منسوب به اوست. (3)
حسین بن حسن که از نوادگان امام صادق علیه السلام بود، در قم به طور علنی و آشکار شراب می نوشید روزی برای حاجتی به خانه احمدبن اسحاق که وکیل اوقاف بود رفت، ولی احمدبن اسحاق به او اجازه نداد و با غم و اندوه فراوان برگشت.
مدتی که از این قضیه گذشت، احمدبن اسحاق عازم حج گردید و از شهر خارج شد وقتی که به سامراء رسید، به خانه امام عسکری علیه السلام آمد و از آن حضرت اجازه خواست وارد شود؛ ولی امام علیه السلام به او اجازه نداد.
احمد از بی اعتنایی امام عسکری علیه السلام خیلی غمگین شد و گریه فراوانی کرد، و آن قدر التماس نمود تا آن حضرت اجازه اش داد. وقتی خدمت امام علیه السلام شرفیاب شد. عرض کرد: ای فرزند رسول خدا چرا مرا از شرفیابی به حضورت منع کردی؛ درحالی که من از شیعیان و ارادتمندان شما هستم؟
ص: 113
امام عسکری علیه السلام فرمود: زیرا تو پسر عموی ما را از در خانه ات راندی.
احمد گریه کرد و قسم یاد نمود که فقط به خاطر اینکه از آشامیدن شراب توبه کند، او را نپذیرفته است.
امام علیه السلام فرمود: راست می گویی، ولی در هرحال چاره ای جز گرامی داشتن و احترام آنها نیست. هرگز نباید آنها را به خاطر انتسابی که به ما دارند حقیر و کوچک شمرده و به آنها اهانت کنی تا از زیانکاران نباشی
وقتی احمد به قم برگشت، اشراف و بزرگان قم به دیدن او آمدند حسین هم همراه آنها بود همین که احمد او را دید از جا برخواست و به طرف او رفت و با احترام زیاد او را در بالای مجلس نشانید. این برخورد احمد و اظهار محبت او با آن سابقه ای که داشت در نظر حسین خیلی عجیب آمد؛ به همین خاطر از علت آن پرسش کرد.
احمد آنچه بین او و امام عسکری علیه السلام رخ داده بود تعریف کرد. همین که حسین گفتار او را شنید از اعمال خود شرمنده و پشیمان شد و در همان مجلس توبه کرد، و چون به خانه اش مراجعه کرد، همه شراب ها را بیرون ریخت و ظرف ها و وسایل دیگرش را شکست و از بین برد و بعد از آن تقوا پیشه کرد و از هر گناهی اجتناب کرد به طوری که از پارسایان گردید و در زمرۀ صلحا و عبادت پیشه گان قرار گرفت و همواره در مساجد اعتکاف می کرد و به عبادت می پرداخت تا اینکه وفات یافت و در کنار مزار حضرت فاطمه معصومه مدفون گردید. (1) (2)
ص: 114
لقب: نوبختی قمی، روحی.
محل زندگی: سامراء، بغداد.
وفات: 326 ق، بغداد.
مدفن: بغداد.
از یاران: امام حسن عسکری علیه السلام، امام مهدی علیه السلام.
آثار: التأديب.
حسین بن روح نوبختی (متوفای 326 ق) سومین نایب از نوّاب اربعه امام مهدی علیه السلام است که به مدت 21 سال (305 - 326 ق) نیابت خاصه را بر عهده داشت. او از اصحاب امام عسکری علیه السلام و از یاران نزدیک نایب دوم در بغداد بود. محمدبن عثمان در واپسین روزهای حیات خود، حسین بن روح را به دستور امام زمان علیه السلام، جانشین خود کرد. پس از مدتی در 5 شوال 305 ق اولین توقیع از سوی حضرت مهدی علیه السلام در تأیید حسین بن روح صادر شد. حسین بن روح در ابتدای نیابت خود در دستگاه عباسی دارای موقعیت و احترام ویژه بود. اما بعدها دچار مشکل شد و مدتی زندگی مخفیانه داشت و سپس پنج سال زندانی شد. از مهم ترین اتفاقات دوران حسین بن روح ماجرای شلمغانی است که وکیل مورد اعتماد او بود؛ اما دچار انحراف عقیده گردید و توقیعی از جانب امام زمان علیه السلام در لعن او صادر شد. موقعیت علمی -
ص: 115
حسین بن روح نوبختی به دلیل تألیف کتب فقهی و اشراف کافی در مناظرات علمی، ممتاز دانسته شده است. در منابع روایی، کراماتی از او نقل شده است.
سال ولادت حسین بن روح مشخص نیست. کنیه او ابوالقاسم است و در منابع، از او با القاب نوبختی، روحی (1) و قمی (2) یاد شده است. قمی بودن او را به دلیل سخن گفتن با گویش فارسی اهالی آبه نزدیک ساوه و مناسبات نزدیکش با مردم آنجا احتمال داده اند، (3) (4) (5) اما در بیشتر منابع مشهور به نوبختی است. گفته شده انتساب وی به خاندان نوبختی از سوی مادرش بوده است. (6) برخی نیز گفته اند او از شاخه بنو نوبخت قم بوده و در زمان نایب اوّل به بغداد مهاجرت کرده است. (7)
اینکه حسین بن روح از یاران امام حسن عسکری علیه السلام بوده، مورد اختلاف است. ابن شهر آشوب در «مناقب» وی را از اصحاب و همچنین دستیار خاص -
ص: 116
امام عسکری علیه السلام می داند؛ (1) اما دیگر علمای رجال سخنی در این باره نگفته اند. برخی هم قائلند پذیرفتن این خبر مشکل است؛ چون امام عسکری علیه السلام در سال 260 ق رحلت کرد و نوبختی در سال 326 ق درگذشت. (2)
شیخ طوسی رحمه الله در کتاب «الغیبة» گفته است حسین بن روح از عاقل ترین مردم عصر خود بود و در معاشرت با مخالفان تقیه می کرد؛ (3) تا آنجا که یکی از خدمتکارانش را به علت ناسزا گفتن به معاویه برکنار کرد. (4)
به گفتهٔ جاسم حسین در کتاب «تاریخ سیاسی غیبت»، آنچه حسین بن روح را به این مقام رساند، اوصاف، شایستگی ها و کارآیی های وی بود که او را مطلوب مقام نیابت ساخته بود. ام کلثوم دختر محمّدبن عثمان درباره روابط حسین با پدرش می گوید: حسین از خواص و نزدیکان او بود و پدرش مسائل خصوصی زندگی اش را به ابن روح نوبختی می گفته است. (5)
ابوسهل نوبختی درباره رازداری حسین بن روح گفته است: اگر او امام را زیر دامن خود پنهان دارد و بدنش را با قیچی قطعه قطعه کنند تا او را نشان دهد، هرگز چنین نخواهد کرد. (6)
ص: 117
حسین بن روح نوبختی در 18 شعبان سال 236 ق از دنیا رفت. قبر او در محله نوبختیه در بازار عطاران یا شورجه بغداد قرار دارد که هم اکنون به مقام حسین بن روح مشهور شده و زیارتگاه شیعیان است. (1)
حکیمه خاتون، از بانوان خاندان امامت و رسالت و زنی باکفایت و مؤمنه بود. وی دختر امام جواد علیه السلام خواهر امام هادی علیه السلام و عمه امام حسن عسکری علیه بود. امام هادی علیه السلام، نرجس خاتون را به خواهرش حکیمه خاتون سپرده تا احکام و دستورات اسلامی را به او بیاموزد. حکیمه خاتون شاهد ولادت امام زمان علیه السلام بود تاریخ و کیفیت ولادت حضرت مهدی علیه السلام را همه از حکیمه خاتون نقل کرده اند.
ن.ک ← خانم امام هادی علیه السلام.
یکی از موضع گیری های امام حسن عسکری علیه السلام حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان، به ویژه از یاران خاص و نزدیک خود بود. گاهی برخی از یاران امام حسن عسکری علیه السلام از تنگنای مالی در محضر ایشان شکایت می کردند و حضرت هم گرفتاری مالی آنان را برطرف می ساخت. گاهی حتی پیش از آن -
ص: 118
که آنها اظهار نیاز کنند، امام علیه السلام مشکل آنان را برطرف می کرد. این اقدام امام علیه السلام مانع از آن می شد که آنان زیر فشار مالی، جذب دستگاه حکومت ستمگر عباسی شوند. (1) به یک نمونه آن اشاره ای می شود:
ابوهاشم جعفری می گوید: من از نظر مالی در مضیقه بودم خواستم وضع خود را طی نامه ای خدمت امام حسن عسکری علیه السلام بنویسم ولی خجالت کشیدم و صرف نظر کردم. وقتی وارد منزل شدم امام علیه السلام صد دینار برای من فرستاده بودند و طی نامه ای نوشته بودند هر وقت احتیاج داشتی خجالت نکش و پروا مکن و از ما بخواه که به خواست خدا به مقصود خود می رسی. (2)
ص: 119
ص: 120
نام خادم امام حسن عسکری علیه السلام، مبارک می باشد.
قطب راوندی روایت کرده از جعفربن شریف جرجانی که حج گزاردم در سالی، پس خدمت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام رسیدم در سُرّ مَنْ رَأی و با من مقداری از اموال بود که شیعیان داده بودند که به امام برسانم. پس قصد کردم از آن حضرت بپرسم که مال ها را به چه کسی بدهم! پیش از آن که من تکلم کنم، فرمود: آنچه با توست، به مبارک (خادم من) بده. گفت: چنین کردم... . (1)
ن.ک ← دربان.
یکی از خادمان امام حسن عسکری علیه السلام عقید نام داشته است. او خادمی بوده سیاه از اهل نوبه و حضرت امام علی النقی علیه السلام را خدمت کرده بود و امام حسن علیه السلام را پروریده و بزرگ کرده بود.
یکی از راویان حدیث به نام جعفربن محمد بصری حکایت کند: روزی در -
ص: 121
محضر حضرت ابو محمد امام حسن عسکری علیه السلام بودیم، یکی از مأمورین خلیفه وارد شد و گفت: خلیفه پیام داد که چون انوش نصرانی یکی از بزرگان نصاری در شهر سامرا است و دو فرزند پسرش مریض و درحال مرگ هستند، تقاضا کرده اند که برویم و برای سلامتی ایشان دعا کنیم اکنون چنانچه مایل باشید نزد ایشان برویم تا در نتیجه به اسلام و خاندان نبوت خوش بین گردند.
امام علیه السلام اظهار داشت: شکر و سپاس خداوند متعال را که یهود و نصاری نسبت به ما خانواده اهل بیت از دیگر مسلمین عارف تر هستند.
سپس حضرت آماده حرکت شد، بنابراین شتری را مهیا کردند و امام علیه السلام سوار شتر شد و رهسپار منزل انوش گردید. همین که حضرت نزدیک منزل انوش نصرانی رسید، ناگهان متوجه شدیم انوش سر و پای برهنه به سوی امام علیه السلام می آید و کتاب انجیل را بر سینه چسبانده است. همچنین دیگر روحانیون نصاری و راهبان اطراف او درحال حرکت هستند چون جلوی منزل به یکدیگر رسیدند انوش گفت: ای سرورم! تو را به حق این کتاب که تو از ما نسبت به آن آگاه تر هستی و تو از درون ما و آئین ما مطلع هستی آنچه را که خلیفه پیشنهاد داده است انجام بده؛ همانا که تو در نزد خداوند همچون حضرت عیسی مسیح علیه السلام هستی.
یکی از روحانیون مسیحی، انوش را مخاطب قرار داد و گفت: ای انوش! تو چرا مسلمان نمی شوی؟ پاسخ داد: من اسلام را از قبل پذیرفته ام و نیز مولایم نسبت به من آگاهی کامل دارد.
امام حسن عسکری علیه السلام با شنیدن این سخنان حمدو ثنای خداوند را به جای آورد و سپس وارد منزل نصرانی شد و در گوشه ای از اتاق نشست.
ص: 122
جمعیت همگی سر پا ایستاده و محو تماشای جلال و عظمت فرزند رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم بودند. بعداز لحظاتی حضرت لب به سخن گشود و اشاره به یکی از دو فرزند مریض نمود و اظهار داشت این فرزندت باقی می ماند و ترسی بر آن نداشته باش و اما آن دیگری تا سه روز دیگر می میرد و آن فرزندت که زنده می ماند مسلمان خواهد شد و از مؤمنین و دوستداران ما اهل بیت قرار خواهد گرفت.
انوش نصرانی گفت: به خدا سوگند ای سرورم! آنچه فرمودی حق است و چون خبر دادی که یکی از فرزندانم زنده می ماند از مرگ دیگری واهمه ای ندارم و خوشحال هستم. از این پس اسلام می آورد و از علاقه مندان شما اهل بیت رسالت قرار می گیرد
یکی از روحانیون مسیحی، انوش را مخاطب قرار داد و گفت: ای انوش! چرا مسلمان نمی شوی؟ پاسخ داد: من اسلام را از قبل پذیرفته ام و نیز مولایم نسبت به من آگاهی کامل دارد.
در این موقع حضرت ابو محمد امام عسکری علیه السلام اظهار نمود:
چنانچه مردم برداشت های سوئی نمی کردند مطالبی را می گفتم و کاری می کردم که آن فرزندت نیز سالم و زنده بماند. انوش گفت: ای مولا و سرورم! آنچه که شما مایل باشید و صلاح بدانید، من نیز نسبت به آن راضی هستم. جعفر بصری گوید: یکی از پسران انوش نصرانی - همان که امام اشاره کرده بود - بعداز سه روز از دنیا رفت و آن دیگری پس از بهبودی مسلمان شد و جزو یکی از خادمین حضرت قرار گرفت.
ن.ک ← دربان آن حضرت.
ص: 123
حضرت هادی علیه السلام در دورهٔ زندگانی، زن عقدی نداشت و اولاد آن حضرت همگی از امّ ولدها می باشند. (1)
آن امام همام یک همسر داشته و پنج پسر آورده است. (2)
خانم امام هادی علیه السلام به نام «حدیث» یا «سلیل» نامیده می شد و به او «جده» [به مناسب اینکه جده امام عصر علیه السلام است] می گفتند او از بانوان شایسته و با معرفت بود و در ارجمندی مقام او، همین بس که او بعد از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام، پناه و مرجع شیعیان بود.
ن.ک ← جدّه.
ابن طاووس به سندی از جابربن یزید جعفی نقل کرده است که گفت: «امام باقر علیه السلام فرمود: کسی که در مدت عمر، یک بار به این دعا (دعای عهد) دعا کند نامش در طوماری ثبت شده و به دیوان قائم سپرده می شود و تو درحال پاکیزگی خدا را به نام او بخوان و بگو: یا الله یا واحد... و بالحسن بن على الطّاهر الزّكي خزانة الوصيين...». (3)
ص: 124
قطب راوندی رحمه الله می گوید: امام عسکری علیه السلام اخلاق شریفش مانند اخلاق جدش رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم بود. چهرهٔ مبارک او گندم گون و قامتی زیبا و بدنی مناسب داشت. سن و سال او کم بود ولی هیبت و عظمت بسیاری داشت. همگان او را تعظیم می کردند حتی مخالفین به خاطر فضل و دانشی که داشت به ناچار در مقابل او سر فرود می آوردند و به خاطر پاکی و پاکدامنی و زهد و عبادت و راستی و درستی و شایستگی، او را مقدم می داشتند.
و آن حضرت بسیار بزرگوار، شریف، دانشمند و بخشنده بود. بار سنگین مشکلات را به دوش می گرفت، و هرگز در برابر سختی ها از خود ضعف و سستی نشان نمی داد. (1)
روز ولادت امام دهم که معروف به هادی النقی علیه السلام می باشد، محل اختلاف است و بین دوم رجب یا 15 ذی الحجه در سال 212 یا 214 ق بوده است.
نام مبارک آن حضرت، علی علیه السلام و کنیه اش ابو جعفر و ابوالحسن ثالث و لقب مشهور آن امام، هادی علیه السلام است. پدرش امام محمد جواد و مادرش به نام های سوسن و سمانة بوده و از اهالی مغرب می باشد حضرت در سن سالگی بعداز شهادت پدر گرامیش در سال 220 ق به امامت رسید و مدت -
ص: 125
امامتش را 33 سال گفته اند.
حضرت در طول امامتش مورد ضرب و جرح و شکنجه های روحی و جسمی خلفای بنی العباس و جاسوسان آنان بود.
آن امام همام در سامرا به وسیله زهر، مسموم و به درجه شهادت رسید در تاریخ شهادت آن حضرت اختلاف است که در 26 جمادی الثانی یا دوم یا پنجم رجب در سال 254 گفته اند و در سامراء داخل منزل خود حضرت دفن گردید و عمر شریف امام دهم علیه السلام را 40 سال گفته اند. (1)
... و عمر شریفش 41 سال و چند ماه بود. (2)
امام حسن عسکری علیه السلام در دوران حیات خود با شش تن از خلفای عباسی هم عصر بود که روزگار هر شش تن از نظر انقلابات داخلی و اوضاع سیاسی آن روز، از دوران حکومت دیگر خلفای عباسی سیاه تر بود. این خلفا عبارت بودند از متوکل بانرون عرب، فرزند محمّد (فرزند هارون) که آغاز خلافت او سال 232 هجری بود و پایان کار او سال 247 هجری است و مدت خلافت او چهارده سال و نه ماه به طول انجامید. در عصر او فساد و تباهکاری دستگاه خلافت به اوج خود رسید و عداوت و دشمنی نسبت به خاندان رسالت به حدی افزایش یافت که با دستور وی زیارت نجف و کربلا ممنوع گردید و قبر مطهر سرور شهیدان با خاک یکسان شد و بر زائرین جریمه تعیین کردند.
ص: 126
شیعه در دوران او در محنت فراوان به سر می برد تا اینکه به دست اتراک خود کشته شد و حکومت به منتصر منتقل گردید.
منتصر، فرزند جعفر پس از متوکل به خلافت رسید و در سال 248 در سن 25 سالگی درگذشت و مدت حکومتش 9 ماه بود در دوران خلافت او زیارت قبر ابا عبدالله علیه السلام آزاد گردید و فدک برای سومین بار به فرزندان امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام بازگردانده شد. مستعین در سال 248 هجری پس از درگذشت برادرش منتصر به خلافت رسید و پس از سه سال و هشت ماه، خلافت به معتز واگذار گردید.
معتز، پس از وی به مدت چهار سال و شش ماه خلافت کرد و در دوران وی علویان و سادات با شدیدترین شکنجه ها در زندان ها به سر می بردند که یکی از معروف ترین آنها جعفر بن موسی بن جعفر علیه السلام بود.
پس از معتز، مهتدی فرزند هارون در 255 هجری به خلافت رسید و پس از یازده ماه در سن 38 سالگی کشته شد. پس از وی معتمد برای مدت 23 سال خلافت را در دست داشت بیشتر زندگی اجتماعی امام عسکری علیه السلام در عصر حکومت او بود و شهادت امام نیز در سامرا با دسیسه او انجام شد. مورّخین از کثرت قتل و کشتار عصر معتمد به تعجب واداشته شده اند. بنابر تخمین مسعودی، تعداد کشته شدگان دوران حکومت معتمد بیش از نیم میلیون نفر بوده است.
این که سه پیشوای بزرگ شیعه در سامرا و مرکز حکومت عباسی تحت نظارت سلطنت قرار می گیرند بیانگر شدت اختناق و فشار آن دوران است. فشارها و محدودیت های زمان امام عسکری علیه السلام به دو علت بیشتر بود:
ص: 127
1. در این زمان شیعه قدرت عظیم عراق شده بود و همه می دانستند این گروه، حکومتِ هیچ یک از عباسیان را مشروع نمی داند و معتقد است امامت الهی در فرزندان علی علیه السلام باقی است و امام حسن عسکری علیه السلام نیز شخصیت ممتاز این خانواده بود بدین سبب بیش از همه زیر نظر مأموران حکومت قرار داشت.
2. بر اساس روایات و اخبار متواتر خاندان عباسی و پیروان آنان می دانستند حضرت مهدی علیه السلام که همۀ حکومت های خودکامه را از بین می برد از نسل آن حضرت است بدین سبب پیوسته مراقب حضرت بودند تا فرزندش را به چنگ آورند و نابود سازند حکومت عباسی که از نفوذ و موقعیت مهم اجتماعی امام در نگرانی به سر می برد حضرت را مجبور کرده بود هر هفته روزهای دوشنبه و پنجشنبه در دربار حاضر شود. (1)
خلفایی که همزمان با امامت حضرت عسکری علیه السلام قدرت را در دست داشتند، عبارتند از:
1- متوکل، بیش از چهارده سال (232 - 247).
2- منتصر (فرزند متوکل)، 9 ماه (247 - 248).
3- مستعين (فرزند متوکل)، سه سال و اندی (248 - 252).
4- معتز (فرزند متوکل)، حدود چهار سال (252 - 255).
5- مهتدی، 11 ماه (255 - 256).
ص: 128
6- معتمد (فرزند متوکل)، 23 سال (256 - 279).
در زمان این جنایتکاران مظلومیت شیعه فزونی یافت و بسیاری از شیعیان به طرز فجیعی به شهادت رسیدند.
شدّت ستم چنان بود که خودکامگان گاه پیکرهای پاک شهیدان را نیز آماج بی حرمتی های خود قرار می دادند. در این زمان، کانون تفکرات ناب شیعه ای حضرت امام حسن عسکری علیه السلام نیز پیوسته مورد آزار و اهانت قرار می گرفت؛ هرچند آن بزرگوار نیز چون پدر گرانقدرش به رعایت احتیاط و تقیه پای می فشرد؛ ولی شمار جاسوسان به اندازه ای بود که گاه مراعات همه جوانب احتیاط نیز سودمند واقع نمی شد سبب اصلی این فشارها و سختگیری ها علاقه شدید مردم به اهل بیت علیهم السلام و نیز روایت های متواتر درباره قائم بودن فرزند امام عسکری علیه السلام بود. (1)
خوراک امام حسن عسکری علیه السلام ن.ک ← غذای امام حسن عسکری علیه السلام.
کتاب «خورشید سامرا» تحلیلی است از زندگانی امام حسن علیه السلام که توسط «محمدجواد طبسی» به رشته تحریر درآمده و توسط «عباس جلالی» به فارسی ترجمه شده است. و توسط بوستان کتاب، چاپ و منتشر شده است و برای گروه مخاطبان عمومی قابل استفاده می باشد.
این کتاب چاپ وزیری بوده و 344 صفحه دارد که در نوع خود کم نظیر است.
ص: 129
ص: 130
حسن بن ظریف می گوید: دو پرسش در ذهنم بود که می خواستم نامه ای به حضور امام حسن عسکری علیه السلام بنویسم و آنها را بپرسم نامه ای آماده کرده و (بدین مضمون) نوشتم:
هنگامی که حضرت قائم علیه السلام قیام کند، چگونه قضاوت می نماید و مجلس قضاوت او در میان مردم چگونه خواهد بود؟
وقتی نامه را ارسال کردم، متوجه شدم که می خواستم معالجه تب ربع را نیز بپرسم ولی فراموش کردم. پاسخی که آمد چنین بود:
سألت عن القائم (علیه السلام) فإذا قام يقضى بين النّاس بعلمه، كقضاء داود لا يسأل البيتة؛ دربارهٔ قضاوت حضرت قائم پرسیده بودی که چگونه است؟ هنگامی که او قیام کند، همانند حضرت داود علیه السلام با علم و یقین خود داوری می کند و از مردم شاهد نمی خواهد.
در ضمن می خواستی در مورد تب ربع بپرسی؛ ولی فراموش کردی برای معالجه آن، آیه شریفه: (یا نارُكُونِي بَرْداً وَسَلاماً على إِبْراهیم) (1) را در ورقه ای -
ص: 131
بنویس و در گردن شخص بیمار (تب دار) بياويز كه إن شاءالله به اذن خداوند بهبود می یابد.
حسن بن ظریف می گوید: (طبق فرمایش آن حضرت) این آیه را نوشته و به گردن بیمارمان آویختیم؛ بهبود یافت. (1)
ن.ک ← قدرت امام علیه السلام.
ولادت: قرن سوم هجری قمری.
وفات: قرن سوم هجری قمری.
از یاران امام هادی علیه السلام، امام عسکری علیه السلام.
آثار: الهدى.
داوودبن بو زید، راوی امامی قرن سوم از اصحاب امام هادی علیه السلام و امام عسکری علیه السلام است. در برخی منابع رجالی، نام او با نام داوودبن ابی یزید کوفی که از اصحاب امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام بوده، اشتباه شده است.
داوود را از راویان موثق و معروف به صدق لهجه برشمرده اند. شیخ طوسی، ابن ندیم و کشی از آثار داوود در کتاب های خود یاد کرده اند.
ص: 132
داوودبن زید با کنیهٔ ابوسلیمان از اهالی نیشابور بود و در جمع نجارها در محله طرخان نیشابور در منزل فردی به نام سختویه (1) می زیست. ظاهراً شغل داوود هم نجاری بود.
دربارهٔ نام پدر داوود اختلاف است. ابن ندیم (2) آن را بوزید نوشته و ظاهراً ابن بابویه نیز در مشیخه اش آن را به همین صورت ضبط کرده است. (3) با این حال، در دیگر کتب رجالی، نام این راوی ابی زید ضبط شده (4) و شیخ طوسی (5) نام ابوزید، پدر داوود را زنکان دانسته است. بنابراین قول، ابوزید کنیه پدر داوود است. (6) و جه جمع این دو رأی آن است که پدر داوود به کنیهٔ «ابوزید» مشهور بوده و این کنیه چونان اسم «بوزید» به کار رفته است. (7)
از تاریخ تولد و وفات وی هیچ اطلاعی در دست نیست؛ اما چون از اصحاب امام هادی علیه السلام و امام حسن عسکری علیه السلام بوده، بنابراین در قرن سوم هجری می زیسته است.
ص: 133
داوودبن قاسم بن اسحاق (درگذشت 261 ق) مشهور به ابوهاشم جعفری، و داوودبن قاسم جعفری از اصحاب چهار تن از امامان شیعه؛ از جمله امام رضا علیه السلام، امام جواد علیه السلام، امام هادی علیه السلام و امام حسن عسکری علیه السلام بوده و از راویان مورد اعتماد و نامدار امامیه به شمار می رود.
عثمان بن سعید عمری و بعد از او پسرش محمّدبن عثمان پیشکار و دربان آن حضرت نیز بوده اند.
ن.ک ← خادم امام علیه السلام.
ن.ک ← خادم نصرانی امام علیه السلام.
ن.ک ← غلام امام علیه السلام.
امام حسن عسکری علیه السلام، مظهر قرب الهی بوده و در هر شرایط و موقعیت و مکانی با خدای خود راز و نیاز و دعا می نموده است. او در زندگی کوتاه ولی پربار و والای خویش، دعاهای فراوانی داشته و در قرب الهی و سیر و سلوک از همگان پیشی گرفته است.
دعای خاصه و دعاهای دیگر که در صحیفهٔ عسکریه گردآوری شده و عظمت ارتباط امام علیه السلام را با خداوند متعال نشان می دهد، حاکی از آن است که -
ص: 134
در زندگی همچون جدّ والامقام خویش، امام سجاد علیه السلام، در مبارزات خویش عليه طاغوت از دعا نیز همچون اسلحه ای عالی و نغز کمک می گرفته است وبا یاری باری تعالی به جنگ خلفای عباسی می رفته است.
«سيف بن لیث گوید: من پسری داشتم بیمار بود در مصر بگذاشته بودم چون بیرون می آمدم پسر بزرگ ترم هم بود که مرا وصی بود و قیم. من خطّی نوشتم به ابا محمد عسکری علیه السلام که: دعا کن از بهر پسر رنجور. جواب نوشت: که بیمار صحت یافت و پسر بزرگ تر که وصی و قیم بوده، وفات یافت؛ خدای را شکر کن و جزع مکن که ناتوان و مُخَبَّط نشوی بعداز آن که مرد بیامد، بیمار صحت یافته بود و پسر بزرگ تر مرده؛ چنان که امام علیه السلام فرموده بود». (1)
دفاع از قرآن کریم ن.ک ← قرآن کریم.
1. ابن شهر آشوب می گوید: از راه عصمت و روایات، امامت ایشان اثبات می شود. همچنین دلایلی که جانشینی بی واسطه امیرالمؤمنین علیه السلام بعداز پیامبر صلی الله علیه واله وسلم را ثابت می کند امامت ایشان را هم ثابت می کند. هرکس به امامت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام یقین داشته باشد به طور یقین می داند که امام بعداز على بن محمّد النّقى علیه السلام، حسن عسکری علیه السلام است؛ چرا که بعداز امام رضا علیه السلام در میان شیعه فرقه ای به وجود نیامد. (2) شیعه و غیر شیعه روایاتی را که از -
ص: 135
طرف پدرانشان رسیده و امامت او را اثبات می کند صحیح دانسته اند. راویان زیادی از جمله: یحیی بن بشار القنبري، على بن عمرو النوفلي، عبدالله بن محمد الاصفهاني، على بن جعفر مروان الانباری، علی بن مهزیار، علی بن عمرو العطار، محمّدبن یحیی، ابوبکر الفهفکی، شاهویه بن عبدالله، ابوهاشم داوودبن القاسم الجعفری و عبدان بن محمّد الاصفهانی از امام هادی علیه السلام نقل کرده اند که امام پس از ایشان امام حسن عسکری علیه السلام می باشد. (1)
2. مرحوم کلینی نیز از یحیی بن یسار القنبری نقل می کند امام هادی علیه السلام چهار ماه قبل از وفات به پسرشان حسن علیه السلام وصیت نمودند و من را به همراه گروهی از دوستدارانشان بر این امر شاهد گرفتند. (2)
3. مرحوم کلینی در روایت دیگری از علی بن عمرو النوفلی نقل نموده در حیاط خانه امام هادی علیه السلام کنار ایشان بودم که پسرشان محمد از کنار ما رد شد. از امام علیه السلام سؤال کردم: فدایت شوم، امام ما بعداز شما محمد است؟ فرمود: «نه، امامتان بعداز من حسن علیه السلام است». (3)
دهمین اولاد امیرالمؤمنین علی علیه السلام، حسن عسکری علیه السلام است که زندگی او به سه دوره تقسیم می شود:
ص: 136
1. دوره اول، 13 سال در مدینه.
2. دوره دوم، 10 سال در سامرا در عراق قبل از امامت.
3. دوره سوم، زمان ولایت و تصرف او در امور بوده که بیش از شش سال نبود و در این مدت همان مرام، برنامه، خط سیر و هدفی که اجداد کبارش رفته بودند را تعقیب نمود.
در تاریخ تولد آن حضرت و مکان ولادت ایشان اختلافاتی وجود دارد. اما اکثر مورخین برآنند که ایشان در ربیع الآخر سال 232 هجری در مدینه تولّد یافته اند. (1)
بر این اساس عمر شریف آن حضرت در هنگام آمدن امام هادی علیه السلام به عراق چهار سال و چند ماه می باشد.
در حدود سن بیست سالگی آن حضرت، برادر بزرگ تر ایشان محمد دارفانی را وداع گفت و ایشان در غم او بسیار اندوهناک شدند.
در رجب سال 254 در شهر سامرا پدر آن حضرت در سن چهل سالگی بر اثر مسمومیت وفات یافت و نزد امام هادی علیه السلام جز فرزندش کسی حاضر نبود. (2) امام در پشت جنازه پدر پابرهنه راه می رفت. (3)
بر این اساس، امام چندین سال از خلافت متوکل و سایر خلفای عباسی بعداز او را درک کرده و در تمام سال ها در کنار پدر حاضر بوده است، اما تاریخ چیزی از عملکرد ایشان در این سال ها را نشان نمی دهد؛ گویا در پرتو ولی -
ص: 137
زمان خودش هیچ عملی را انجام نمی داده است.
دلیل اصلی که می توان بر این امر اقامه نمود آن است که خلفای عباسی شنیده بودند آخرین امام شیعه بنیان ظلم را در هم می کوبد و زمین را از عدل و داد پر می کند. برای جلوگیری از تولّد چنین فرزندی به هر اقدامی دست می زدند؛ از این رو امام از معرفی فرزندش در ملأ عام امتناع داشت و تنها برای افراد خاص چنین امری را ابراز می کرد. (1)
کلینی با سند خود از یعقوب بن اسحاق چنین نقل می کند به امام عسکری علیه السلام نامه نوشتم و پرسیدم بنده چگونه پروردگارش را می پرستد، درحالی که او را نمی بیند؟ حضرت چنین نوشت: ای ابویوسف! سرور مولا و ولی نعمت من و پدرانم برتر از آن است که دیده شود.
گوید: از آن حضرت پرسیدم: آیا پیامبر خدا صلی الله علیه واله وسلم پروردگارش را دید؟
حضرت نوشت: خداوند متعال آنچه دوست داشت از نور عظمتش را به قلب پیامبرش نشان داد.
در طول تاریخ، اندیشمندان متفکران و عالمان به وسعت دانش، تفوّق علمی، پایمردی بر اصول دین و تقوای بی مانند امام حسن عسکری علیه السلام اعتراف کرده اند؛ چه معاصران و چه غیر معاصران همواره با عباراتی گوناگون -
ص: 138
یک حقیقت را بیان داشته اند و آن عبارت است از: «برتری امام علیه السلام در تمام زمینه های فکری و علمی».
با هم دیدگاه امام علیه السلام و اندیشمندان و بزرگان معاصر و غیر معاصر امام عسکری علیه السلام را می خوانیم.
امام هادی علیه السلام فرزند گران قدر خود را چنین ستایش می کند:
«پسرم ابو محمد نیک ترین و درست ترین فرد خاندان نبوت و استوارترین حجت آنان است. او فرزند ارشد من و جانشین پس از من است. سلسله امامت و احکام ما به او می رسد...». (1) (2)
خلفای عباسی با اینکه از دشمنان امام بودند، ولی به دیده احترام به امام علیه السلام می نگریستند و احترام فوق العاده به او می گذاشتند و به تعریف و تمجید وی می پرداختند؛ همانند اینکه نقل شده است: «روزی خلیفۀ عباسی بر امام وارد شد و ملتمسانه از او خواست برایش دعا کند که بیست سال دیگر زنده بماند». (3)
ص: 139
امام عسکری علیه السلام نزد همگان عزیز بود؛ از خلفا و دست اندرکاران و وزیران آنها تا دوستان، یاران و اصحاب خویش همگی امام علیه السلام را دوست می داشتند.
بحرانی به نقل از تفسیر امام عسکری علیه السلام از ابویعقوب یوسف بن زیاد و علی بن زیاد روایت کرده است که گفتند: «در آن هنگام که امام عسکری علیه السلام از سوی حاکم وقت و اطرافیان مورد تکریم قرار می گرفت، شبی در اتاق حسن بن علی بن محمد علیهم السلام حضور داشتیم. فرمانروای شهر - حاکم جسرین - که فردی نابینا با او همراه بود از کنار ما گذشت. در این حال امام عسکری علیه السلام از پنجره اتاق دیده می شد. وقتی فرمانروا آن حضرت را دید، به احترام وی از مرکب خود پیاده شد حسن بن علی علیه السلام بدو فرمود: به جای خویش برگرد و او درحالی که آن حضرت را به عظمت یاد می کرد سوار مرکب شد». (1)
اهل کتاب نیز امام حسن عسکری علیه السلام را دوست می داشتند و به او احترام می گذاشتند؛ از طبیب نصرانی متوکل گرفته تا دانشمندان معاصر وی و مردم از هر صنف و دسته ای که امام همام را مظهر صفت های اخلاقی می دانستند و او را بدون ذره ای از رذیلت های اخلاقی دیده بودند و به همین دلیل گاهی به آن بزرگ مرد عشق می ورزیدند و عشق آنان در قالب کلماتی آشکار می شده است. (2)
ص: 140
در «تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام» و «احتجاج» آمده که امام حسن عسکری علیه السلام از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده است که فرمود: هرکه پیرو و شیعه بوده و عالم به دستورات ما باشد و پیروان ضعیف و ناتوان ما را از تاریکی جهل و نادانی به نور علم و دانشی که به او عطا نموده ایم خارج سازد، روز قیامت تاجی از نور بر سر دارد و تمامی اهل آن ساحت را روشن سازد و نیز جامه ای دارد که تمام دنیا با ذره ای از رشته و نخ آن برابری نمی کند. سپس ندا کنندهای فریاد برآورد: ای بندگان خدا، این فرد دانشمند یکی از شاگردان علمای آل محمد علیهم السلام است!!!. (1)
دشمنان اسلام به علت اینکه نقطه مقابل امامان شیعه به ویژه امام حسن عسکری علیه السلام ایستاده بودند نه تنها عزّتی در میان مردم نداشتند بلکه ذلیل و -
ص: 141
خوار بودند و از پشتیبانی مردم برخوردار نبودند. مسلمانان هرکسی که مقابل دین، قد علم کرده بود را با دشمن شناسی شناخته بودند و به او احترام گذاشتند و هرکسی با امامان شیعه در افتاده بود را ذلیل و خوار می نمودند. در زمان امام عسکری علیه السلام نیز وضع بر همین منوال بود؛ بنابراین پیروی از قوانين مكتب تشیّع عزّت آنان را دوچندان می کرد.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه واله وسلم فرمود: «از شما هیچ مزدی نمی خواهم جز دوست داشتن نزدیکانم»؛ بنابراین ائمه اطهار علیهم السلام که ذوی القربای پیامبر گرامی صلی الله علیه واله وسلم می باشند باید از طرف امت پیامبر و شیعیان آن حضرت مورد عشق و محبت قرار گیرند و در هر شرایطی، شیعیان، عملی انجام ندهند که موجب بی آبروگی باشد؛ بلکه باید شیعیان مایهٔ آبروی ذوی القربای پیامبر باشند و در تمامی زندگی برای همگان الگو باشند.
رجب برسی می گوید: به خط امام عسکری علیه السلام چنین یافت شد:
«به خدا پناه می برم از قومی که محکمات قرآن را حذف کردند خداوند را که پروردگار همه پروردگاران است از یاد بردند و پیامبر و ساقی کوثر را در جایگاه های حسابرسی و دوزخ و قیامت فراگیرنده و ریشه کن کننده را و نعمت روز قیامت را فراموش کردند ماییم آن قلهٔ بزرگ تر پیامبری و امامت و بزرگواری در خاندان ماست ما فروغ هدایت و دستگیرهٔ محکمیم. پیامبران از فروغ های ما برمی گرفتند و پیرو ما بودند، و به زودی خداوند مهدی ما را بر خلق پیروز می کند؛ آن شمشیر برکشیده برای آشکار ساختن حق را!
ص: 142
این به خط حسن بن علی بن محمّدبن علی بن موسی بن جعفربن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام است». (1)
امام حسن عسکری علیه السلام، فرزند امام هادی علیه السلام است که نسب او به امام حسین علیه السلام، فاطمه زهرا علیها السلام دخت گرامی رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم و امیرالمؤمنین علیه السلام می رسد، سلسله پر برکتی که دنیای اسلام را از آگاهی و شناخت و هدایت و جهاد، آکنده ساخته ... و کتاب های سیره و تاریخ و رجال از گفت وگو دربارهٔ آنها و معرفی شخصیت بزرگ آنان سرشار است. علاوه بر این کتاب های فراوانی در زمینه آثار جاویدان و کارهای نیک و نقش اصلاحی آنها پیرامون مسائل سیاسی و اجتماعی و تصحیح روش و مقابله با انحرافات فکری و سیاسی که جامعه اسلامی در برهه ای از تاریخ بدان مبتلا شده بود به رشته تحریر دارالبلاغ آمده است. (2)
ن.ک ← چراغ های فروزان.
امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: «اتَّقُوا اللهَ وَكُونُوا زَيْناً وَلا تَكُونُوا شَيْئاً جُرُّو إِلَيْنَا كُلُّ مَوَدَّةً وَادْفَعُوا عَنَّا كُلَّ قَبِيح».
از خدا پروا کنید و زینت (ما) باشید نه مایهٔ عار و ننگ هر محبّت و مهرورزی را به سوی ما بکشانید و هر زشتی را از ما دور کنید. (3)
از حدیث فوق نتیجه می گیریم که باید تابع اهل بیت علیهم السلام هم باشیم و مایه -
ص: 143
آبروی آنان بوده و از سویی به آنان بی احترامی نکنیم.
باید از اهل بیت علیهم السلام که یادگار گرانبهای پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه واله وسلم است به بهترین وجه محافظت نموده و سرباز و یاور آنان باشیم؛ تا آنجا که در دوران خودمان، به دلیل داشتن این محسنات فرزند زمان خویش بوده و الگوی همگان باشیم.
ص: 144
دانشمند و شیمی دان و طبیب بزرگ ایران در قرون سوم و چهارم قمری بود. تولد وی در شعبان سال 251 ق در «ری» اتفاق افتاد و مرگ او به سال 323 ق بود وی در طبیعیات نیز دست داشت. از مهم ترین آثار وی: «العلم الالهى»، «الحاوی»، «المنصوری»، «الفاخر الطب» و «الفصول فی الطب» را باید نام برد.
محدث قمی رحمه الله می فرماید:
در توسل به امام عسکری علیه السلام در دعای ساعت یازدهم روز می گوییم «وَ بِالْاِمَامِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلام الَّذِي طُرِحَ لِلسِّبَاعَ فَخَلَّصْتَهُ مِنْ مَرَابِضِهَا وَامْتُحِنَ بِالدَّوَابِّ الصِّعَابِ فَذَلَّلْتَ لَهُ مَرَاكِبها...».
«و با توسل به امام حسن بن علی همان کسی که برای درندگان افکنده شد و تو از محل آنها خلاصش نمودی و با حیوانات چموش مورد آزمایش -
ص: 145
قرار گرفت و تو آنها را در برابرش رام ساختی، از تو می خواهم خدایا که ...».
مستعين بالله خلیفه، استری داشت چموش و سرکش به حدی که احدی قدرت نداشت او را لگام کند یا زین بر پشت او گذارد یا او را سوار شود اتفاقاً روزی حضرت به دیدن خلیفه رفت خلیفه به آن حضرت گفت: خواهش می نمایم از شما که این استر را دهنه بر دهانش کنید؛ و غرضش آن بود که از این کار یا استر رام شود یا آن که چموشی کند و آن حضرت را بکشد! پس حضرت برخاست و دست مبارک خود را بر کفل استر گذاشت آن حیوان عرق کرد؛ به نحوی که عرق از او جاری شد و در نهایت آرامی و تذلّل شد. پس حضرت او را زین کرد و لجام بر دهنش زد و سوار گشت و قدری در منزل او را راه برد خلیفه از این کار تعجب کرده استر را به آن حضرت بخشید. (1)
در روایتی دیگر برای به شهادت رساندن امام عسکری علیه السلام، آن حضرت را در قفس شیرها انداختند که دیدند امام نماز می خواند و شیرها دور آن امام همام حلقه زده اند و رام گشته اند.
راویان احادیث امام ن.ک ← فرزندان و شاگردان امام حسن عسکری علیه السلام.
او از بزرگان مسیحیت و داناترین آنها بود هنگامی که کرامات امام حسن عسکری علیه السلام را شنیده و دید آنچه دید از کرامات با دست (مبارک) آن حضرت اسلام اختیار کرد لباس نصرانیت را از تن بیرون آورد و لباس سفیدی بر تن -
ص: 146
نمود و زمانی که پزشک معروفِ پیش گفته بختیشوع، از او درباره دست برداشتن از دینش (و مسیحیت) پرسید، در جواب گفت: او را همچون مسیح و مانند او یافتم؛ بنابراین به دست او (امام عسکری علیه السلام) مسلمان شدم.
(آری) او مانند عیسی است در نشانه ها و برهان هایش. آن گاه نزد حضرت عسکری علیه السلام رفت و ملازم او بود تا از دنیا رفت. (1)
ن.ک ← خادم نصرانی امام علیه السلام.
در زمان امام عسکری علیه السلام، تشیّع در مناطق مختلف و شهرهای متعدّدی گسترش و شیعیان در نقاط فراوانی تمرکز یافته بودند شهرها و مناطقی مانند: کوفه، بغداد، نیشابور، قم، آبه (آوه)، مدائن، خراسان، یمن، ری، آذربایجان، سامرا، جرجان و بصره از پایگاه های شیعیان به شمار می رفتند. در میان این مناطق، به دلائلی، سامرا، کوفه، بغداد، قم و نیشابور از اهمیت ویژه ای برخوردار بود.
گستردگی و پراکندگی مراکز تجمع شیعیان وجود سازمان ارتباطی منظمی را ایجاب می کرد تا پیوند شیعیان را با حوزۀ امامت از یک سو و ارتباط آنان را با همدیگر از سوی دیگر برقرار سازد و از این رهگذر آنان را از نظر دینی و سیاسی رهبری کند. این برنامه از زمان امام جواد علیه السلام و بعداز آن نیز تعقیب گردید. امام حسن عسکری علیه السلام نمایندگانی از میان چهره های درخشان و شخصیت های برجسته شیعیان برگزیده در مناطق متعدد منصوب کرده و با -
ص: 147
آنان در ارتباط بود و از این طریق پیروان تشیّع را در همه مناطق زیر نظر داشت و آنان را رهبری می کرد. (1)
این لقب از جمله القابی است که در لوح مقدّس بود و آن لوح نزد حضرت زهرا علیها السلام نگاهداری می شد و جابر عبدالله انصاری رحمه الله آن را نزد سرور زنان جهان علیها السلام دیده بود.
جابر می گوید: «من آن لوح را خواندم دیدم در آن نوشته بود ابو محمد حسن بن على الرفيق که مادرش کنیزی است و سمانه نام دارد». (2)
معتصم، امام جواد علیه السلام را از مدینه به بغداد منتقل کرد و درحالی که امام بیست و پنج ساله بود او را شهید کرد. امام عسکری علیه السلام نیز مانند پدرش مهمان بود و در دیار غربت شهید شد مهمان دعوت کردند و او را غریب گذاشتند. مهمان دعوت کردند و او را مسموم کردند!... به راستی عجب مهمان نوازی ایی! این همان رسم مهمان نوازی کوفیان است. آنها نیز نامه نوشتند و تشنه سر بریدند. مهمان دعوت کردند و با سنگ و خاکستر به استقبال او رفتند. مهمان دعوت کردند و او را در تنور جای دادند. (3)
ص: 148
شیخ طوسی رحمه الله در «تهذیب» به سندش از ریان بن صلت روایت کرده است که گفت: به ابا محمّد علیه السلام نوشتم: چه چیز بر من واجب است؟ از درآمد آسیاب در قطعه زمینی از خودم و پول ماهی و نی و پاپیروس که می فروشم از کل این قطعه زمین؟ نوشتند: «خمس آن بر تو واجب است؛ ان شاءالله تعالی». (1)
ص: 149
ص: 150
الکنجی؛ کنیه اش ابا القاسم است. شیخ طوسی رحمه الله ذکر کرده است که «به درستی که وی امام عسکری علیه السلام او را ملاقات کرده است و می گویند که او همان یحیی بن زکریا است». (1)
زکی لقبی است که شیخ صدوق رحمه الله آن را نقل کرده است. او به سند خود از پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم نقل می کند که آن حضرت فرمود: «جبرئیل از ناحیه پروردگار - جل جلاله - برایم نقل کرد که او فرمود: آن کس که بداند معبودی جز من نیست. جابربن عبدالله انصاری به پا خاست و پرسید: ای رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم پیشوایانی که از فرزندان علی هستند کیانند؟ فرمود: ... و سپس زکی حسن بن علی و سپس ....». (2)
ص: 151
شیخ رحمه الله مفید و غیره روایت کرده اند که بنی عباس بر صالح بن وصیف داخل شدند، در زمانی که حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را حبس کرده بود و با او گفتند که «بر او تنگ بگیر و او را وسعت مده» صالح گفت: من با او چه کنم؟ همانا او را به دست دو نفر که بدترین اشخاص می باشند سپرده ام. نام یکی از آنها علی بن یارمش و دیگری اقتامش است آن دو نفر اکنون اهل نماز و روزه گشته اند و در عبادت به مقامی عظیم رسیده اند پس امر کرد آن دو نفر را آوردند. آن گاه ایشان را عتاب کرد و گفت: وای بر شما شأن شما با این شخص چیست؟ گفتند: چه بگوییم در حق مردی که روزها را روزه می گیرد و شب ها را تا صبح به عبادت مشغول است و با کسی صحبت نمی کند و به کاری غیر از عبادت مشغول نمی شود و هر وقت بر ما می نگرد، بدن ما می لرزد و چنان می شویم که مالک نفس خود نیستیم و نمی توانیم خودمان را کنترل کنیم. آل عباس چون این را شنیدند از نزد صالح - در کمال ذلّت - به بدترین حال برگشتند.
از بارزترین ویژگی های شاخص های عترت زهد و بی رغبتی به دنیاست. آنان هیچ گاه به متاع دنیا دل نبستند و هیچ گاه با از دست دادن دنیا اندوهناک نشدند. امامان معصوم از زندگی و امکانات بس بالا بهره مند بودند هیچ گاه به
رفاه طلبی و تشریفاتِ زندگی روی نیاوردند از متاع دنیا به مقدار ضروری بهره می بردند و سرمایه های خویش را در راه سازندگی و بهبود زندگی دیگران -
ص: 152
به کار می گرفتند.
در واقع با مال و ثروت دنیای خویش، آخرت خود را آباد می ساختند. (1)
زیارت خاص امام حسن عسکری علیه السلام و زیارت آن حضرت در روز پنج شنبه و زیارت ائمه سرّ من رأی را محدث قمی رحمه الله در کتاب شریف «مفاتیح الجنان» بیان کرده است.
زیارت ائمه سرّ من رأی بعد از اذن دخول و گفتن صد مرتبه تکبیر با «السّلام عليك يا أباالحسن على بن محمّد بن الزَّكى الراشد» شروع می شود و با «إنّك ذو الفضل العظيم» پایان می یابد. زیارت امام حسن عسکری علیه السلام در روز پنج شنبه نیز زیارت کوتاهی است، ولی زیارت خاص امام حسن عسکری علیه السلام بزرگ تر است و با «أرحم الراحمین» خاتمه می یابد.
زیارت ائمهٔ سرّ من رأی، را بزرگانی چون شیخ مفید در «المزار» (2) و شیخ طوسی رحمه الله در «تهذیب الاحکام» (3) و شیخ صدوق رحمه الله در «من لایحضره الفقیه» (4) و دیگر مشایخ اصحاب، ذکر نموده اند و آن زیارتی است که به آن تکیه و اعتماد می شود.
ص: 153
ص: 154
همه ما می دانیم که امام حسن عسکری علیه السلام، امام یازدهم شیعیان جهان است و پیروان مکتب تشیّع با تمامی وجود به آن بزرگوار عشق می ورزند؛ ولی شاید در ذهن عده ای این سؤال پیش آید که تشیّع در چه زمانی پدید آمده است؟
تشیّع با اسلام تاریخ یکسان دارد در واقع تشیّع همان اسلامی است که پیامبر صلی الله علیه واله وسلم آورده و یکی از تعالیم آن، استمرار رهبری و امامت به وسیلهٔ فردی است که از جانب خدا تعیین و به وسیله پیامبر صلی الله علیه واله وسلم معرفی می شود.
تشیّع تاریخی جز اسلام و واقعیتی جز این آیین ندارد و این اصل یعنی تعیین رهبر و امام از جانب خداوند متعال جزئی از تعالیم اسلام بوده و در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه واله وسلم اعلام شده است. (1) به سخنان پیامبر گرامی اسلام دربارهٔ مكتب تشیّع و حضرت علی علیه السلام از منابع معتبر شیعه و سنی توجه نمایید: -
ص: 155
خوارزمی از جابر روایت کرده که جابر گفت: ما در خدمت پیامبر صلی الله علیه واله وسلم بودیم که علی بن ابیطالب علیه السلام وارد شد پیغمبر خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود: «برادرم به سوی شما آمد». سپس رو به کعبه کرد و دستش را بر کعبه زد و فرمود:
«قسم به کسی که جانم در دست اوست مسلّماً این علی و پیروان او، رستگاران در روز قیامت هستند». (1) (2)
امام صادق علیه السلام فرمود: همانا رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود: خدا امت مرا در عالم طبیعت برایم مجسم کرد و نام های ایشان را به من آموخت؛ چنان که همهٔ نام ها را به آدم آموخت و آن گاه پرچمداران (خلفاء و زمامداران) بر من گذشتند. من برای علی و شیعیانش آمرزش خواستم؛ پروردگارم یک مطلب را دربارهٔ شیعیان علی به من وعده داد.
عرض شد: یا رسول الله آن مطلب چیست؟
فرمود: آمرزش برای ایمان آورندگانشان و درگذشت از گناهان برای کوچک و بزرگشان و این که تبدیل گناه به حسنه و ثواب که در آیه شریفه (يبدّل الله سيئاتهم حسناب) است برای آنها باشد. (3)
ص: 156
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه واله وسلم در خطبه ای فرمود:
ای علی! هرکس تو را بکشد مرا کشته است و هرکس با تو دشمنی کند با من دشمنی کرده است و هرکس به تو ناسزا گوید به من ناسزا گفته است؛ زیرا تو همچون جان منی روحت از روح من و سرشتت از سرشت من است. (1)
رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود: ای علی! همان گونه که ستاره ها برای اهل زمین می درخشند شیعیان تو برای اهل آسمان نورافشانی می کنند. ملائک به ایشان فرحناک و شادمان می شوند و بهشت مشتاق ایشان است و شیطان از آنان در فرار است. (1) (2)
سخنان به یادگار مانده از امام عسکری علیه السلام، در موضوعات مختلف هریک به صورت مشعل فروزان تا ابدیت فراسوی راه انسان ها می درخشد و در بزرگراه کمال و سعادت حق را روشنی می بخشد سخنان آن حضرت دربارهٔ رسول خدا و ائمه اطهار و مادرش حضرت فاطمه زهرا و جدّش حضرت رضا علیهم السلام، نشانگر محبت و علاقه عمیق آن حضرت به این بزرگان می باشد. (3)
پیرامون شکوه مرقد امام حسن عسکری و پدرش علیهما السلام، علی بن عیسی اربلی (صاحب کشف الغُمَّه) می نویسد بعضی از اصحاب برای من حکایت کرد که: مستنصر سی و ششمین خلیفه عبّاسی [متوفی 640 ه.ق] یک بار به -
ص: 158
شهر سامرا رفت. در آنجا کنار قبر امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام برای زیارت، روانه شد. سپس از آنجا کنار قبر خلفای بنی عباس از پدران و خاندانش رفت؛ دید قبر آنها در زیر یک قبه ویران شده قرار دارد که باران بر آن می بارید و فضله پرندگان در هرجای آن دیده می شد (و من هم آنجا را به همین وضع دیده ام).
شخصی به خلیفه گفت: شما با این که خلفای روی زمین و شاهان دنیا هستید و همه امور در این جهان به دست شما است، ولی این قبرهای پدران شما با این وضع (کثیف و حقیر) است کسی به زیارتشان نمی رود و کسی از آن ها یاد نمی کند؛ ولی قبرهای علویان همان گونه است که می بینی با پرده ها و قندیل ها و چراغ ها و فرش ها و زیلوها آراسته گشته دارای خادم و فراش و شمع و عود و سایر چیزها است؟
خلیفه در پاسخ گفت: هذا اَمْرُ سَمَاوِيُّ لا يَحْصُلُ بِاجْتِهَادِنَا.... .
«این موضوع، یک امر آسمانی و ملکوتی است و با کوشش ما به دست نمی آید و اگر ما مردم را به توجه نمودن به قبور پدرانمان وادار کنیم نمی پذیرند و انجام نمی دهند».
آری، باید گفت که خلیفه، پاسخ درستی داد؛ زیرا اعتقادات، با تحمیل و اجبار، حاصل نمی گردد و کسی قادر نیست که عقاید قلبی را به مردم تحمیل نماید. (1)
احمدبن عبیدالله بن خاقان پس از آن که احترام و تکریم زیادی از پدرش -
ص: 159
نسبت به امام علیه السلام مشاهده کرد، از پدرش پرسید: این شخص کیست که این اندازه او را تکریم کردی؟
گفت: او حسن بن علی است. اگر خلافت از بنی عباس بیرون رود کسی جز او شایسته امامت نیست؛ زیرا دارای فضایل و کمالاتی فراوان است.
احمد می گوید: من از قُضات، نویسندگان، ارتشیان، بنی هاشم و... دربارهٔ امام علیه السلام سؤال می کردم و همه او را در نهایت بزرگی و عظمت و کمال علمی و عملی می ستودند؛ «فَعَظْمَ قَدْرُهُ عِنْدِي، إِذْ لَمْ أَرَ لَهُ وَلِيّاً وَلا عَدُوّاً وَهُوَ يُحْسِنُ الْقَوْلَ فِيهِ وَالثَّنَاءَ عَلَيْهِ»؛ از آن پس ارزش و مقام او در نظر من بزرگ شد؛ زیرا هیچ دوست و دشمنی نبود، مگر اینکه از آن حضرت به نیکی یاد می کرد و او را تمجید و تعریف می کرد. (1) (2)
حضرت ابو محمد عسکری علیه السلام مانند آباء و اجداد خود مناقب و فضائل بی شماری داشته و عالی ترین سجایای اخلاقی را دارا بوده است؛ زیرا از خصوصیات و امتیازات ائمه اطهار علیهم السلام، داشتن مکارم اخلاقی و فضائل نفسانی است که این خود یکی از دلائل امامت آنهاست و این خصوصیات و امتیازات حتی در دوران کودکی از ناحیهٔ آنها هویدا بوده است. (3)
ن.ک ← خصلت های اخلاقی.
ص: 160
روش خلفای عباسی این بود که از پیشوایان اهل بیت علیهم السلام درخواست کنند از مدینهٔ منوّره که مرکز علم و دین بود، به بغداد، سامراء و خراسان که پایتخت های دستگاه حاکمه بود منتقل شوند؛ برای اینکه تحت نظر مأمورین و جاسوسان قرار بگیرند و حکام خودکامه، به فعالیت های فکری آنها احاطه و آگاهی داشته باشند تا بلکه بتوانند آنها را از پایگاه ملی و مردمی و یاران علاقه مندشان جدا کنند.
هارون الرشید عباسی در همین راستا امام موسی بن جعفر علیه السلام را به زندان انداخت و آن قدر آن حضرت را در زندان نگه داشت تا به شهادت رسید... چنان که حکومت های عباسی، پدران او را تحت تعقیب قرار دادند و آنها را به زندان افکندند و پیرامون آنها جاسوس و مأمور گذاشتند. نسبت به امام حسن عسکری علیه السلام هم که او را تحت مراقبت قرار داده و برای آن حضرت گماشته گذاشته بود تا حرکات او را زیر نظر داشته و فعالیت فکری و سیاسی او را سست کنند و از ایفای نقش رهبری آن حضرت در میان امت، جلوگیری نمایند ... از همین رو امام عسکری علیه السلام به فعالیت پنهانی پرداخت و پیروان و -
ص: 161
هواداران خود را نیز سازماندهی کرد و به ایجاد تشکیلات مبادرت نمود و به فعالیت هایی سری دست زد. (1)
ن.ک ← شخصیت اجتماعی امام علیه السلام.
ن.ک ← ظلم خلفا و جهاد امام علیه السلام.
شیخ کلینی رحمه الله می گوید: «آن حضرت در روز جمعه هشتم ربیع الاول سال 260 هجری فوت کرد». (2)
و شیخ طوسی رحمه الله، وفات آن حضرت را در روز اول ربیع الاول نوشته است. (3)
و شیخ مفید رحمه الله می گوید: که آن حضرت، در اول ماه ربیع الاول سال 260 بیمار شد و در روز جمعه هشتم آن ماه از دنیا رفت. و مشهور نیز همین است. (4)
ن.ک ← شهادت امام علیه السلام.
ن.ک ← مسمومیت آن حضرت.
او می گوید: «حسن بن علی بن محمد... عالم و ثقه و مورد اطمینان بود و از پدر و جدّش روایت نقل نموده است». (5) البته جملات فوق خیلی کمتر از -
ص: 162
قامتِ بلندِ عظمتِ علمی و شخصیتی حضرت عسکری علیه السلام است؛ ولی از یک عالم سنّی به همین مقدار نیز می تواند قابل اهمیت باشد. (1)
نجاشی با سند خود از شیخ صدوق رحمه الله از ابوهاشم داوودبن قاسم جعفری چنین نقل می کند: کتاب یوم و لیلة (یک شب و روز) یونس را خدمت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام نشان دادم، حضرت پرسید: این نگاشته کیست؟ گفتم: نوشته یونس، مولای آل يقطين.
فرمود: خداوند در مقابل هر حرف آن، نوری در روز قیامت به او عطا کند. (2)
کراجکی به سندی از علی بن ابی طالب علیه السلام روایت کرده که حضرت فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود: من در کنار حوض کوثر بر شما وارد خواهم شد و حسن بن علی مشعل درخشان بهشتیان است که از نور و روشناییاش بهره مند می شوند». (3)
امام حسن عسکری علیه السلام با آن که بیش از 29 سال عمر نکرد ولی در مدت -
ص: 163
شش سال امامت روحانی اسلامی آثار مهمی از تفسیر قرآن و نشر احکام و بیان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی شیعیانی که از راه های دور برای کسب فیض به محضر امام علیه السلام می رسیدند، برجای گذاشت. در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی را تجدید کرد و فرهنگ شیعی که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته های دیگر نیز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگی چون یعقوب بن اسحاق کندی - که خود معاصر امام حسن عسکری علیه السلام بود و تحت تعلیمات آن امام قرار داشت گردید.
در قدرت علمی امام علیه السلام که از سرچشمه زلال ولایت و اهل بیت عصمت مایه گرفته بود نکته ها گفته اند؛ از جمله آن که کندی (ابو یوسف یعقوب بن اسحاق)، فیلسوف عراقی که ابونصر فارابی شاگرد مکتب وی بوده است - در زمان امام علیه السلام به زعم خود، پیرامون متناقضات قرآنی کتابی تدوین کرد. امام عسکری علیه السلام توسط بعضی از منسوبان به حوزه علمی او، با او تماس گرفت و کوشش وی را با شکست روبه رو کرد و کندی را قانع نمود که در اشتباه بوده است. کندی توبه کرد و اوراق خود را سوزانید و بعدها از دوستداران و در صف پیروان آن حضرت درآمد.
مواضع علمی امام عسکری علیه السلام در پاسخ های قاطع و استوار در مورد شبهه ها و افکار کفرآمیز و بیان کردن حق، با روش مناظره و گفت و گوهای موضوعی و مناقشه ها و بحث های علمی، روز به روز شخصیت آن حضرت را بارزتر نشان می داد و مؤمنان را به شخصیت مکتبی و فکری خود مجهز می نمود، و از سویی پایداری و ایستادگی آنان را در برابر جریان های فکری -
ص: 164
خطرناک تضمین می نمود.
امام علیه السلام بیانات علمی قابل توجهی در خصوص خلق قرآن برای ابوهاشم جعفری ایراد فرمود، و نیز مطالبی ارزشمند در باب تفسیر قرآن از او نقل شده است. در دوران امام عسکری علیه السلام، شالوده نظام مرجعیت، تحکیم یافت و نقش دانشمندان شیعه، بدین اعتبار که آنان وکلا و نوّاب و سفیران امام معصوم علیه السلام به شمار می روند برجستگی ویژه ای یافت و روایت های فراوانی از امام عسکری علیه السلام در خصوص نقش علمای دینی در بین مردم منتشر شد که یکی از آنها همان روایت معروفی است که امام عسکری علیه السلام از جد خویش امام صادق علیه السلام روایت کرده و در آن آمده است: «آن که از فقیهان خویشتن دار است و دین خویش را پاسدار و با هوا و هوس خود ستیزه کار و امر مولای خویش را فرمانبردار، پس بر عوام است که از او تقلید کنند» از همین رو دانشمندان هدایت یافته به نور اهل بیت علیهم السلام. امور امت را در دوران امام عهده دار شدند و با امام دربارهٔ مسائل دشواری که با آنها برخورد می کردند نامه می نگاشتند و امام هم پاسخ هایی به آنها می نوشت و نامه ها را به امضای خویش مهر می کرد. این نامه ها در نزد علما به «تواقیع» معروف شد و برخی از آنها از سوی امام عسکری علیه السلام شهرت خاصی کسب کردند. (1)
در شهرهای عراق که هوا در تابستان گرم می شود برای استراحت اهالی در هر خانه ای زیر زمینی تهیه می کنند که آن را «سرداب» می گویند و در آنجا -
ص: 165
زندگی می کنند. قبور منوّر امامین همامین در خانه مسکونی حضرت هادی علیه السلام واقع شده و صحن کنونی همان خانه حضرت است و سرداب مطهر نیز داخل در خانه بوده و مدت 17 سال محل عبادت و استراحت آن دو بزرگوار بوده است و در زمان غیبت جمعی از صلحا و بزرگان در آنجا به خدمت امام زمان علیه السلام مشرف شده اند.
محدث قمی رحمه الله در «هدية الزائرین» می نویسد: این سرداب در کتب مزارِ جمله ای از متأخّران معروف به «سرداب غیبت» است هرچند وجهی برای نامیدن آن به این اسم یافت نشده لکن بزرگان اهل سنت به امامیه نسبت داده اند که ایشان معتقدند امام زمان علیه السلام در کودکی داخل آن سرداب شده مادرش نرجس خاتون ایستاده و به او نگاه می کرد تا از نظرش غائب شد. (1)
برقی، وی را از اصحاب ابا محمّد الحسن العسکری علیه السلام برشمرده است.
شیخ طوسی رحمه الله، وی را از اصحاب امام رضا و امام عسکری علیهما السلام برشمرده است.
از حضرت عسکری علیه السلام که درود بی پایان بر ایشان باد پرسیدم چرا زن نصف مرد از ارث سهم می برد؟
ص: 166
مولای ما پاسخ داد: زیرا زن جهاد برعهده ندارد و انفاق دیه و غرامت هم نمی پردازد و این گونه کارها بر عهده مردان است.
در همین هنگام یادم آمد که ابن ابی العوجا نیز همین مسئله را از امام صادق علیه السلام پرسیده است و آن بزرگوار نیز همین پاسخ را به وی داده اند. در این اندیشه بودم که نگاه امام یازدهم را به سوی خویش دیدم و این سخن را از ایشان شنیدم که: «درست است. این پرسش ابن ابی العوجا را امام صادق علیه السلام نیز همین گونه پاسخ داده اند پاسخ های ما معمولاً یکی است؛ یعنی هرگاه پرسش یکی باشد پاسخ ما، خاندان پیامبر خدا صلی الله علیه واله وسلم هم یکی است. اولین و آخرین نفر ما از نظر دانایی یکسانیم به ویژه پیامبر خدا صلی الله علیه واله وسلم و امیر مؤمنان علی علیه السلام برتری های دیگری نیز دارند». (1)
کنیه اش ابا یحیی است. امام عسکری علیه السلام را ملاقات کرده است؛ کتابی به نام «النوادر» دارد. (2)
سید محمد ن.ک ← وفات سید محمد برادر امام عسکری علیه السلام.
همسر امام حسن عسکری علیه السلام و مادر امام مهدی علیه السلام را که خدا شرف دنیا و آخرت را نصیب او کرده و سعادت بزرگی که نصیب کسی نشد مگر صاحب -
ص: 167
شانسی بزرگ از قدرت عجیب خدای متعال و تدبیر او اینکه، دختری از تبار پادشاه روم مسیحی، جریان سعادت او را به سرزمین اسلامی و به پاک ترین و شریف ترین خانواده بر روی زمین وارد کند و موجب جذب شرف و اسباب عظمت شود و به خانه ای که خدا اجازه داده است صعود کند و نام خدا در آن برده شود و توفیق الهی در دگرگونی عقاید زندگی حاصل شود و مقدّرات ربّانی مقدمات زندگی زناشویی با خانواده ای که نظیر و مانند ندارد را فراهم کند.
محدّثون برای نرجس خاتون هشت اسم ذکر کرده اند: نرجس، سوسن، صيقل يا صقيل، حدیثه، حکیمه، ملیکه، ریحانه و خمط.
مشهورترین اسم های او نرجس و کنیه او ام محمد است.
ن.ک ← ملیکه خاتون علیها السلام.
قطب راوندی می نویسد: اخلاق امام حسن عسکری علیه السلام مانند اخلاق پیامبر صلی الله علیه واله وسلم بود. او مردی گندمگون، خوش قامت، زیبا چهره، خوش اندام و جوان بود. شکوه مخصوص و شکل نیکوئی داشت. شیعه و سنی به او احترام می کردند به او به خاطر کمالاتش به نظر عظمت می نگریستند و به خاطر خویشتن داری، پاکی، پارسائی، عبادت، شایستگی و اصلاحش، بر دیگران مقدّم می داشتند. او بزرگ مردی شریف، با کمال و بزرگوار بود بارهای سنگین را بر دوش می گرفت و در برابر حوادث سخت، اظهار ناتوانی نمی کرد و اخلاق او همانند اخلاق پدرانش، فوق العاده و ممتاز بود. (1)
ص: 168
در میان مسلمانان کسی نیست که مقام و منزلت اهل بیت علیهم السلام را نشناسد؛ بنابراین، آنچه در قرآن و سنّت برای برانگیختن مردم به تعظیم و اکرام آنان وارد شده است مسلمانان را وادار می کند که نسبت به آنها مهر ورزند و دوستدارشان باشند و به آنها احترام بگذارند امام حسن علیه السلام هم مثل پدر بزرگوارش، بسان شمعی فروزان، پرتو افشانی می کرد و شخصیت والای حضرتش به عنوان امام و رهبر، بر کسی پوشیده و پنهان نبود همگان نسبت به مقام حضرت آگاهی داشتند، او استاد دانشمندان و پیشوای عبادت کنندگان و رهبر سیاسی گروه های مخالف بود و کاملاً مشهور شده بود، تا جایی که روح ها به واسطه شدت علاقه و محبت به طرف او پرواز می کرد.
در زمان ترس و وحشت ناشی از ظلم حكّام ظالم و فشار سخت و طاقت فرسای آنان به راهبر و امام و رهروان باز هم نتوانستند امام عسکری علیه السلام را متوقف نمایند و آن امام بزرگ در هر شرایط و موقعیتی توانست به حرکت خود ادامه دهد و همچون خورشید تابان در تمامی ابعاد و زمینه های زندگی نورافشانی می کرد -
ص: 169
به خاطر شخصیت بزرگ او، و موضع سیاسیاش و قرار داشتن آن حضرت در رأس مخالفین حکومتِ وقت آن روز دستگاه حاکم اقامت اجباری را بر او تحمیل کرد؛ به این صورت که امام را مجبور ساختند روز دوشنبه و پنجشنبه هر هفته در دارالخلافه حضور پیدا کند و خود را معرفی نماید.
یکی از مستخدمین امام علیه السلام هنگام حرکت آن حضرت به دارالخلافه همیشه همراه ایشان بوده، شکل حرکت امام علیه السلام را بدین صورت ترسیم کرده و می گوید:
«استادم - یعنی امام حسن عسکری علیه السلام - مرد شایسته ای از علوی ها بود که من هرگز کسی را مثل او ندیدم و هر دوشنبه و پنجشنبه به دارالخلافه می رفت. هر روز که امام می خواست به طرف دار الخلافه حرکت کند انبوه عظیم جمعیت اجتماع می کردند. خیابان پر از استر الاغ و حیوانات بود و سر و صدا می شد جایی نبود که کسی راه برود و یا بین حاضرین وارد شود.
وقتی استادم (امام علیه السلام) می آمد، همه سکوت می کردند حتی شیهه اسب ها و صداى الاغ ها آرام می شد و حیوانات همه کنار می رفتند تا راه باز شود. امام علیه السلام وارد می شد و هنگامی که امام علیه السلام تصمیم می گرفت خارج شود دربان ها با صدای بلند می گفتند: «چهارپای سواری ابو محمد علیه السلام را بیاورید» مردم سکوت می کردند و شیهه اسب ها آرام می شد و حیوانات کنار می رفتند تا امام علیه السلام سوار شود». (1) (2)
یکی از اصحاب امام علیه السلام به نام علی بن ابراهیم هم به روز حضور در -
ص: 170
دار الخلافه، روز سوار شدن امام به طور مرتب - که بنی عباس بر او تحمیل کرده بود و همراه رعب و وحشت و مراقبت نیز بود اشاره کرده و می گوید:
«ما در محله لشکر جمع شده بودیم و در آن روز منتظر امام علیه السلام بودیم که دست خط آن حضرت را برای ما آوردند امام علیه السلام هشدار داده بود که: هیچ کس از شما به من سلام نکند و با دستش به من اشاره ننماید؛ زیرا تامین جانی ندارید». (1)
و باز هم این عبدالله بن خاقان است که گوشه ای از مقام و موقعیت اجتماعی امام علیه السلام و پیوند مردم با ایشان و نیز احترام آنها به حضرت را این چنین توصیف می کند: «هنگامی که خبر رحلت او پخش شد شهر سامرا یک پارچه ضجه و ناله شد، بازار تعطیل گردید، بنی هاشم و پیشتازان و نویسندگان و قضات و افراد موجه بلکه عموم طبقات در تشییع جنازه شرکت کردند و سامرا در آن روز مانند روز قیامت شده بود وقتی که تشییع تمام شد، حاکم به دنبال ابوعیسی پسر متوکل فرستاد که او بر امام علیه السلام نماز بخواند...». (2)
امام عسکری علیه السلام طی ماجرایی از شعبده گری راهبی که می خواست مسلمانان را گمراه کند پرده برداشت و شک آنان را برطرف کرد.
ن.ک ← راهب دير العاقول.
ص: 171
ویژگی های پدر و مادر از طریق ژن های وراثتی به فرزندان دور و نزدیک منتقل می شود چه بسا ژن ها فرصت شکوفایی در نسل های نزدیک را نداشته باشند؛ بعداز هفت نسل یا هفتاد نسل آن ویژگی بارز و شکوفا شود که در روحیات نیز این گونه است بدین خاطر طبیعی است که امام معصوم ویژگی پدر و مادر خویش را در شکل، اندام، روحیات و معنویات همراه داشته باشد. هنگامی که مادر، آفریقایی و رنگین پوست باشد، طبیعی است که فرزند نیز «اسمر اللون» و گندمگون باشد. این حقیقت در شکل اندام برخی امامان که مادرشان آفریقایی است مانند امام هادی علیه السلام و امام عسکری علیه السلام اجتناب ناپذیر است. با برخی کاوش ها هم نمی توان این گونه حقایق را انکار نمود نیازی هم به کاوش و تحقیق در این گونه موارد نیست؛ زیرا رنگ پوست بدن و شکل و اندام به فضیلت های انسانی بازگشت ندارد.
تمام انسان ها از عرب و عجم آفریقایی و آسیایی در نزد خدای سبحان یکسان می باشند تفاوت در این زمینه تفاوت در فضایل نیست تا کسی در صدد انکار برخی حقایق برآید به این نوع تفاوت ها با دید ارزشی نگاه کردن نوعی نگاه جاهلی خواهد بود.
از این روست که مشاهده می شود در منابع، این نکته فراوان به چشم می خورد که رنگ پوست حسن بن علی العسکری علیه السلام رنگین و اسمر اللون و به تعبیر اصطلاحی «گندمگون» بوده است.
در «کافی» محمدبن یعقوب این گونه آورده شده است: «فردی نوجوان -
ص: 172
داخل محفل شد که گندمگون بود قامتی سرو و رشید، صورتی زیبا و اندامی شکیل داشت». همین نکات را مفید در «ارشاد» می آورد. نیز طبرسی به همین ویژگی ها اشاره می کند.
در کتاب رجال مرحوم ابو عمرو کشی نیز این حقیقت آورده شده است. چهره گندمگون که از مادر خویش به ارث برده است.
در «مناقب» نیز آمده و همین نکته را در «القطره» نیز یادآور شده است. دیگر منابع نیز مانند ابن صباغ مالکی و نیز سویدی، همین حقیقت را تأیید می نمایند. (1)
ن.ک ← چهره امام عسکری علیه السلام.
ن.ک ← سیمای امام عسکری علیه السلام.
ابو جعفر محمدبن علی بن ابی العزاقر مشهور به «شلمغانی» از یاران امام حسن عسکری علیه السلام و از محدّثان شیعی در ایام غیبت صغرا در بغداد است. مدتی در غیاب حسین بن روح سومین نایب خاص امام مهدی علیه السلام، به بعضی از امور شیعیان رسیدگی می کرد؛ اما گفته اند حسادت بر مقام حسین بن روح وی را بر آن داشت تا مذهب امامیه را ترک کند او دستورهای امام دوازدهم را نادیده انگاشت و در پی دیگر گروه ها و فرق رفت. شلمغانی به دروغ ادعای نیابت امام زمان علیه السلام نمود و می گفت که روح خدا در جسم او حلول کرده و خود را روح القدس می نامید. او در نهایت مورد لعن امام مهدی علیه السلام قرار گرفت و بعد -
ص: 173
از مدتی به دستور حاکم عباسی به دار آویخته شد.
شلمغانی، متولد روستای شلمغان واقع در حومه شهر واسط و یکی از قاریان قرآن در آنجا بود او پس از مدتی به بغداد رفت و به دستگاه عباسیان پیوست و به عنوان دبیر (کاتب) به خدمت مشغول گشت. وی از فقهای امامیه بود و آثار متعددی دربارهٔ عقاید و فقه شیعه نوشت. آثار او قبل از روی گرداندن از تشیّع با احترام فراوان امامیه رو به رو بود. (1)
شمائل حضرت ن.ک ← سیمای امام حسن عسکری علیه السلام.
در روزگار امام اعلیه السلام افراد و گروه هایی که برخی از آنها مورد تایید حضرت نیز بودند آشکارا علیه حکومت فاسد شوریدند. مسعودی، مورّخ مشهور در تاریخ خویش به قیام های آن عصر چنین اشاره می کند:
1- قیام کوفه به رهبری یحیی بن عمر طالبی (از نوادگان جعفر طیار) که در سال 248 روی داد و سرانجام با شهادت یحیی فروکش کرد.
2- انقلاب حسن بن زید علوی (از نوادگان) امام علی علیه السلام) در طبرستان (گرگان و مازندران) حسن بن زید پس از نبردی شدید، حکومت منطقه را به دست گرفت و در سال 270 وفات یافت.
3- قیام ری به رهبری محمدبن جعفر که در سال 250 تحقق یافت. محمد سرانجام دستگیر شد.
4- قیام قزوین که در سال 250 به رهبری حسن بن اسماعیل کرکی -
ص: 174
به وقوع پیوست.
5- قیام کوفه سال 251 به رهبری ابن حمزه.
6- قیام بصره به رهبری صاحب زنج که در سال 255 شروع شد و 15 سال ادامه یافت.
7- قيام يعقوب لیث صفار در سیستان که در 262 آغاز شد. (1)
معتمد که امام عسکری علیه السلام را در برابر دستگاه ستم پیشه عباسیان سدی نفوذناپذیر می دید برآن شد آخرین ضربه را بر حضرت وارد آورد و راه را برای تحقق آرمان های پلیدش هموار کند. او امام را با زهر مسموم ساخت.
ابو سهل گفت: داخل شدم بر امام حسن عسکری علیه السلام در بیماری که به موجب همان از دنیا رحلت فرمود و نزد آن حضرت بودم که امر نمود خادم خود عقید را و فرمود:
ای عقید! بجوشان برای من آب را با مصطکی. پس جوشانید و صیغل جاریه - که مادر حضرت حجت علیه السلام باشد - آن آب را برای امام حسن علیه السلام آورد. پس همین که قدح را به دست آن جناب داد و خواست بیاشامد، دست مبارکش لرزید و قدح به دندان های ثنایای نازنینش خورد. پس قدح را از دست نهاد و به عقید فرمود: داخل این اتاق می شوی! می بینی کودکی را به حال -
ص: 175
سجده؛ او را بیاور نزد من ابو سهل گوید: عقید گفت: من داخل شدم جهت پیدا کردن آن طفل، ناگاه نظرم افتاد به کودکی که سر به سجده نهاده بود و انگشت سبابه را به سوی آسمان بلند کرده بود پس سلام کردم بر آن جناب، آن حضرت مختصر کرد نماز را و چون تمام کرد عرض کردم سیّد من می فرماید تو را که نزد او بروی، پس در این هنگام مادرش صیغل آمد و دستش را گرفت و او را نزد پدرش امام حسن علیه السلام برد.
ابو سهل می گوید: چون آن کودک به خدمت امام حسن علیه السلام رسید، سلام کرد. نگاه کردم بر او دیدم رنگ مبارکش روشنایی و تلألؤ دارد و موی سرش به هم پیچیده و مجعد است و ما بین دندان هایش گشاده است همین که امام حسن علیه السلام نگاهش به کودکش افتاد، بگریست و فرمود: ای سید اهل بیت خود! مرا آب بده؛ همانا من به سوی پروردگار خود می روم (وفاتم نزدیک شده). پس آن آقازاده قدح آب جوشانیده با مصطکی را گرفت به دست خویش و حرکت داد لب هایش را و سیرابش کرد چون امام حسن علیه السلام آب را آشامید، فرمود: مرا مهیا کنید برای نماز. پس در کنار آن حضرت دستمالی افکندند و آن طفل وضو داد پدر خود را به یک مرتبه (به اقل واجب) و مسح کرد بر سر و قدم های او. پس امام حسن علیه السلام، به وی فرمود: بشارت باد تو را ای پسرک من! تویی صاحب الزمان و تویی مهدی و حجت خدا بر روی زمین و تویی پسر من و کودک من و منم پدر تو. تویی محمدبن الحسن بن علی بن محمدبن علی بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن الحسين بن على بن ابی طالب علیه السلام و پدر توست رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم و تویی خاتم ائمه طاهرین و بشارت داد به تو رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم و نام و کنیه داد تو را و این عهدی است به سوی پدرم از پدران طاهر -
ص: 176
تو. «صَلّى الله على اهل البيت رَبِّنَا إِنَّهُ حَميدٌ مَجید». پس وفات کرد. امام حسن علیه السلام در همان وقت؛ صلوات الله عليهم اجمعين. (1)
ن.ک ← مسمومیت امام علیه السلام.
ن.ک ← سالروز شهادت آن حضرت.
شهادت حضرت امام هادی علیه السلام فاجعه بزرگی برای امام عسکری علیه السلام بود. فاجعه ای که غم و غصه فراوانی بر دل امام وارد آورد و زندگی مقدس وی را به درد و رنج مبتلا کرد. آن چیزی هایی که قلب امام عسکری علیه السلام را بیشتر به درد می آورد این موارد بود:
1. امام هادی علیه السلام را مسموم کردند.
2. مورد مهم تر این که امام عسکری علیه السلام به سبب ظلم حاکم آن زمان، نمی توانست دلیل شهادت پدرش را به دیگران بگوید ما مقداری درباره این موضوع در کتاب «فرهنگ الفبایی امام هادی علیه السلام» سخن گفتیم و در اینجا نیز لازم است برای رعایت اسلوب کتاب، همان ها را بیان کنیم.
امام هادی علیه السلام مسموم شد درحالی که چهل یا چهل و یک سال داشت و هنوز به سن سالمندی نرسیده بود.
روشن است که حکومت عباسیان که دست به چنین جنایت هایی می زد - تمام تلاش خود را می کرد تا جنایت هایش پنهان بماند؛ زیرا از دوستان امام که -
ص: 177
در دستگاه های حکومتی بودند، می ترسید.
آری، در دستگاه عباسیان مردانی بودند که دوستداران اهل بیت علیهم السلام بودند و این را حتی عباسیان هم می دانستند ولی چاره ای نداشتند؛ زیرا به وجود آنان در دستگاهشان نیاز داشتند و در امور مهم مملکتی از آنان کمک می گرفتند؛ چون آنان انسان هایی باکفایت و کاردان بودند به همین سبب و اسباب دیگر بود که جنایت در فضایی به شدّت پنهانی و مخفیانه و با تهدید شدید انجام می شد تا عملشان آشکار نشود.
چه ظلمی بالاتر از این که پدر کسی را به قتل برسانند و او نتواند سخنی بگوید، شکایتی بکند و حتی با کسی درد دلی نماید؟ و به همین دلیل است که چگونگی سم دادن به امام هادی علیه السلام بر ما مخفی است.
مسعودی گفته است: گروهی برای ما حکایت کردند که ایشان در روز شهادت امام هادی علیه السلام وارد خانه امام شدند و در آنجا جماعتی از بنی هاشم - از طالبیان و عباسیان - و همچنین گروهی از شیعیان جمع بودند و ایشان از جانشینی امام عسکری علیه السلام بر پدرشان خبری نداشتند؛ مگر گروهی از مورد اعتمادان ایشان که از سخن صریح امام هادی علیه السلام درباره امام عسکری علیه السلام با خبر بودند ایشان نقل می کنند که در عزا و حیرت بودند ناگهان خدمتکاری از داخل خانه خارج شد و به خدمتکار دیگر گفت: ای ریاش این نامه را بگیر و و به خانه امیرالمؤمنین ببر و به فلانی بده و به او بگو: این نامه حسن بن على (العسکری) علیه السلام است.
پس مردم به پا ایستادند از بالای ایوان دری باز شد و سیاهی خارج شد و بعداز او ابا محمد (امام حسن عسکری علیه السلام) بیرون آمدند درحالی که بدون -
ص: 178
عمامه و سر برهنه گریبان دریده و با لباس آستردار سفیدی بودند و چهره شان درست مانند پدر بود و هیچ تفاوتی با وی نداشت. در خانه فرزندان متوکل هم بودند و بعضیشان ولیعهد بودند پس همگان جلوی پای امام عسکری علیه السلام ایستادند در این حال ابا محمد [المؤفّق] به سوی امام رفت. پس امام هم رو به او کرد و در آغوشش کشید، سپس به او فرمود: «مرحبا به تو ای پسر عمو!» امام بین درهای ایوان نشست و همۀ جمعیت، مقابل وی بودند. خانه به سبب صحبت کردن بلند مردم با هم مانند بازار شده بود اما با آمدن امام هیچ صدایی به گوش نمی رسید مگر عطسه ای یا سرفه ای!.
در این هنگام کنیزی خارج شد و بر امام هادی علیه السلام ندبه و زاری می کرد. پس امام فرمود: «کسی نیست تا این جاهل را از این کار باز دارد؟». (1)
پس شیعیان او را داخل خانه کردند در این هنگام خدمتکاری خارج شد وکنار امام عسکری علیه السلام ایستاد.
پس امام علیه السلام به پا خاست و جنازه خارج شد و با آن می رفتند تا به خیابانی که مقابل خانه موسی بن بغا بود رسیدند. امام قبل از اینکه پیکر مقدّس را بیرون ببرند بر آن نماز خواند و وقتی پیکر مبارک خارج شد معتمد بر آن نماز خواند و سپس امام هادی علیه السلام را در یکی از خانه هایش دفن کردند.
گرما ابا محمد علیه السلام را اذیت می کرد و مردم بر ایشان فشار می آوردند. چون امام از نماز بازگشت پس در راه به دکان بقالی رسید. بقال آب پاشی کرده بود.
ص: 179
امام از وی اجازه خواست تا آنجا بنشیند بقال اجازه داد و امام نشست و مردم اطرافش ایستادند امام آن شب برای کارهایی که پدرشان امام هادی علیه السلام انجام می دادند خارج شد و تمام کارهایش را انجام داد و مردم متوجه شدند که با رفتن امام هادی علیه السلام مشکلی برایشان به وجود نخواهد آمد.
شیعیان دربارهٔ گریبان چاک کردن امام سخن می گفتند بعضی می گفتند آیا تا به حال کسی دیده است امامی در چنین مصیبتی، گریبان چاک کند؟.
پس امام به آن کسی که این را گفته بود نوشت: «ای نادان! تو از این کار چه می فهمی؟ به درستی که موسی [بن عمران] برای برادرش هارون علیه السلام گریبان درید».
در این میان، جوانی زیبارو، با لباسی پاکیزه، درحالی که بر روی استری خاکستری بود رسید پس از آن پیاده شد و از امام درخواست نمود تا سوار شود. امام سوار شد و تا خانه با آن رفت و سپس پیاده شد.
شاید کسی بپرسد: چرا امام هادی علیه السلام را در خانه دفن کردند نه در گورستان عمومی؟ جواب این پرسش را مورّخان و از جمله یعقوبی داده است به درستی که اجتماع مردم در داخل و خارج خانه امام هادی علیه السلام بسیار زیاد بود و جا برای نماز خواندن بر پیکر امام نبود. از این رو پیکر مبارک را به خیابان معروف به «شارع ابی محمد» بردند که از بزرگ ترین خیابان های سامرا بود تا جا برای نماز باز شود.
چون پیکر شریف را از خانه بیرون آوردند مردم صدا به ناله و زاری بلند کردند. ابو احمدبن هارون الرشید از سوی معتز عباسی برای نماز بر امام تعیین شده بود ولی چون جمعیت عظیم و ضجه هایشان را دید، دستور به برگرداندن -
ص: 180
پیکر مطهر به خانه داد تا همان جا دفن شود. (1)
همه این کارها از ترس مراسم تشییع و تجلیل مردم از جنازه و هیجان عاطفی و اعتقاد ایشان به ولایت امام بود. (2)
از دیدگاه امام یازدهم هرکس که به نام شیعه خوانده شود ولی اوصاف و ویژگی های یک شیعه حقیقی و واقعی را دارا نباشد، شیعه شمرده نمی شود. شیعهٔ واقعی کسانی هستند که هچون رهبران دینی خویش در نهضت خدمت رسانی به مردم و برادران دینی خویش فعال و کوشا باشند و به دستورات و نواهی الهی پایبند باشند؛ چنان که حضرت عسکری علیه السلام در کلام زیبا و دلنشین خود دربارهٔ تعریف شیعه می فرماید:
«پیروان و شیعیان علی علیه السلام کسانی هستند که برادران (دینی) خود را بر خویش مقدّم می دارند؛ گرچه خودشان نیازمند باشند و شیعیان علی علیه السلام کسانی هستند که از آنچه خداوند نهی کرده دوری می کنند و به آنچه امر نموده عمل می کنند و آنان در تکریم و احترام برادران مؤمن خود به علی علیه السلام اقتدا می نمایند».
و در جای دیگر دربارهٔ نشانه های شیعیان فرمود:
«نشانه های مؤمنان (شیعیان) پنج چیز است: خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در هر روز (17 رکعت واجب و 34 رکعت نافله)، زیارت اربعین امام -
ص: 181
حسین علیه السلام، داشتن انگشتر در دست راست و ساییدن پیشانی به خاک و بلند خواندن بسم الله الرّحمن الرّحیم (در نمازها). (1)
ص: 182
همان گونه که همۀ ما می دانیم امام حسن عسکری علیه السلام یکی از صاحبان حقیقی حکومت الهی و به تعبیر دیگر اولوا الأمر هستند.
ما معتقدیم طبقه «اولوا الأمر» که خدا به اطاعت از آنان فرمان داده، «امامان علیهم السلام» هستند به عقیده ما آنها هستند که در پیشگاه خدا شاهد بر اعمال مردمند آنها درها و راه ها و راهنمایان رسیدن به قرب خداوندی هستند گنجینه های علم الهی و بیان کنندگان وحی آسمانی اند، ارکان یکتاپرستی هستند و نگهبانان گنجینه خدا شناسی، فرمان امامان فرمان خدا، نهی شان نهی خدا و اطاعت یا سرپیچی از دستورشان، اطاعت و سرپیچی از دستور خداست.
دوستدار اینان دوستدار خدا است و دشمنشان دشمن خدا است.
بنابراین باید در برابر امر و دستور ایشان سر تسلیم فرود آورده و گفتارشان را (بدون چون و چرا) به کار بست. (1)
شیخ طوسی رحمه الله با سند خود از فضل بن حارث نقل می کند وقتی سرورم -
ص: 183
امام هادی علیه السلام خارج می شد، من در سامرا بودم. امام عسکری علیه السلام را دیدم که پیاده بود و جامۀ خود چاک زد من از حالت او و از شایستگی اش برای امامت و تیرگی و گندمگون بودن رنگش تعجب می کردم و از رنجی که داشت دلم به حالش می سوخت چون شب شد او را در خواب دیدم فرمود:
رنگی که از آن تعجب کردی گزینشی از سوی خداوند برای آفریدگان اوست که هرگونه بخواهد جاری می کند و مایهٔ پند در دیدگان است و آن که مورد آزمایش خدا قرار می گیرد، نکوهیده نیست. ما هم همچون دیگران نیستیم که مثل آنان رنجیده شویم از خداوند استواری و اندیشه در خلقت الهی می خواهم که در آن وسعت و گشایشی است و بدان که کلام ما در خواب همچون سخن ما در بیداری است. (1)
صاحب زنج یعنی علی بن محمدبن عبدالرحیم از طایفه عبد القیس و مادرش قرّه از بنی اسد است. وی در روستای ورزنین منطقه ری متولد شده و در همان منطقه هم بزرگ شده است. نام اصلی وی بهبود است.
وی علوی تبار و طالبی (یعنی از نسل علی بن ابی طالب علیه السلام) نیست گرچه هنگام خروج خود را منسوب به عباس بن علی بن ابی طالب عنوان می نماید. این گونه ادعاها بدین خاطر است که قیام هایی که از سوی طالبین رخ می داده، هواداران فراوانی پیدا می کرده و جمعیت انبوهی از رهبران قیام ها حمایت می نموده اند.
ص: 184
خروج وی در بصره در سال 256 است عده زیادی از وی حمایت می کنند. تعداد نیروهای وی را تا هشتصد هزار نام می برند در فتنه وی که به فتح بصره منجر می شود هزاران نفر کشته می شوند. آمار کشته ها را بیش از یک میلیون و پانصد هزار نفر می نگارند. در یک روز سیصد هزار نفر کشته می شوند.
در فتنه وی جنایات فراوانی رخ می دهد و به علویون سختگیری می شود. آنان را سخت تحقیر می کنند. زنان علوی را به خدمت گرفته برای هریک از هواداران خود ده زن اختصاص می دهد یک زن علوی به دو یا سه درهم به فروش می رفته است. رفتار وی همان رفتار فرعون مصر است که «یذبح أبناءهم ويستحيى نسائهم».
این رفتار وحشیانه و جنایت بار صاحب زنج است که برای رسیدن به دنیای خود، خود را منتسب به اهل بیت علیهم السلام عنوان می کرده است؛ اما اهل بیت علیهم السلام شفّاف از وی بیزاری می جویند. امام همام ابو محمد عسکری علیه السلام دربارهٔ وی می فرماید: «صاحب الزّنج ليس منا أهل البيت». (1)
صاحب زنج در سال 270 در زمان موفّق بالله بعداز 14 سال قتل و جنایت به قتل می رسد سرش را به بغداد نزد خلیفه می فرستند. (2)
«كفاية الاثر» به سندی از سلمان فارسی روایت کرده که گفت: «رسول -
ص: 185
خدا صلی الله علیه واله وسلم برایمان سخن می گفت و [ضمن سخنان خود] فرمود: «... اگر فَرْقدین را از دست دادید به ستارگان درخشان متمسّک شوید... و ستارگان درخشان همان پیشوایان نه گانه از نسل حسین بوده و... صادقان على [النقی] و حسن [عسکری] هستند...». (1)
ن.ک ← لقب های حضرت.
او کنیه اش ابا الخیر است. شیخ طوسی رحمه الله وی را از اصحاب امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیهم السلام بر شمرده است. (2)
کتاب صحیفۀ امام حسن عسکری علیه السلام مشتمل بر شش فصل است. فصل اول آن که دارای شش بخش است تمامی ادعیه هایی که امام حسن عسکری علیه السلام بیان فرموده اند را در خود جای داده است. فصل دوم آن نامه های آن حضرت. فصل سوم کلمات توحیدی آن امام همام علیه السلام و تفسیر «بسم الله الرّحمن الرّحیم»، فصل چهارم گزیده ای از گفتار حضرت. فصل پنجم اشعاری در مدح امام حسن عسکری علیه السلام است و در فصل ششم، فهرست های گوناگون کتاب ذکر گردیده است.
ص: 186
این کتاب توسط (جواد قیومی اصفهانی) ترجمه و تنظیم گردیده و در سال 1393 به واسطهٔ دفتر انتشارات اسلامی چاپ و منتشر گردیده است.
ن.ک ← دعاهای امام حسن عسکری علیه السلام.
صحیفهٔ عسکریه تمامی دعاهای امام حسن عسکری علیه السلام از جمله راز و نیاز و تسبیح خداوند بزرگ، حمد و ستایش او، درود بر پیامبر، ادعیه برای اوقات گوناگون، دعاهایی برای اعمال مختلف و طلب و درخواست برای جمیع مطالب را در بردارد این صحیفه کتابی است که به عربی نوشته شده است.
کلینی رحمه الله با سند خود از عبدالله بن عامر نقل می کند که راوی می گوید:
با هم دربارهٔ صعالیک سخن می گفتیم. عبدالله عامر گفت: این شخص (اشاره به اسحاق کرد) برایم نقل کرد که نامه به امام عسکری علیه السلام نوشت و دربارهٔ صعلوک ها و عیّاران از آن حضرت پرسید. امام چنین نوشت: آنان را به قتل برسان. (1)
ص: 187
قطب راوندی نقل کرده است احمد بن اسحاق نزد امام عسکری علیه السلام رفته بود تا از او درباره جانشین پس از خود بپرسد حضرت، پیش از آن که او بپرسد فرمود: مَثَل او مثل خضر است، مثل او مثل ذوالقرنین است. خضر از آب حیات نوشید و حیات جاوید یافت تا آن گاه که در صور دمیده شود. خضر همه ساله در موسم حج حضور می یابد و در عرفات وقوف می کند و دعای مؤمنان را آمین می گوید. خداوند به سبب او وحشت و تنهایی قائم ما را در دوران غیبتش به انس تبدیل می کند و تنهایی او را به وی پیوند می دهد.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَادِي الْبَرِّ التَّقِيِّ الصَّادِقِ الْوَفِيِّ النُّورِ الْمُضيئ خَازِنِ عِلْمِكَ وَالْمُذَكِّرِ بِتَوْحِيدِكَ وَ وَلِيٌّ أَمْرِكَ وَخَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّينِ الْهُدَاةِ الرَّاشِدِينَ وَالْحُجَّةِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا، فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِيَائِكَ وَحُجَجِكَ وَأَوْلَادِ رُسُلِكَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ. (1)
در زمان امام حسن عسکری علیه السلام، عده ای ادعای صوفی گری می نموده اند -
ص: 188
که امام علیه السلام آنان را طرد و نفرین نموده است و سران آنان را نزد خویش منزوی نموده است.
شیخ طوسی رحمه الله با سند خود از احمدبن ابراهیم مراغی (1) چنین نقل می کند: نسخه ای از آنچه دربارهٔ لعن ابن هلال صادر شده بود به قاسم بن علا رسید آغاز آن چنین بود که امام حسن عسکری علیه السلام به کارگزارانش در عراق نوشته بود: «از صوفی ریاکار بپرهیزید».
می گوید: وضع احمدبن هلال بر این گونه بود که پنجاه و چهار بار به حج رفته بود که بیست مرتبهٔ آن پیاده بود.
می گوید: راویان اصحاب ما در عراق به دیدارش می رفتند و از او حدیث می نوشتند و آنچه را در مذمّت او وارد شده بود انکار می کردند. قاسم بن علا را واداشتند که درباره او (با امام علیه السلام) مکاتبه کند. از سوی امام برای او چنین جوابی آمد:
«دستور ما دربارهٔ ابن هلال ظاهر ساز و ریاکار، پیشتر به تو رسیده بود. خدا رحمتش نکند! همان نظر که دانسته ای همچنان باقی است خداوند گناهش را نیامرزد و لغزشش را نپذیرد بدون اجازه و رضایت ما در کارها دخالت می کند، به رأی شخص خود عمل می کند، بدهی های ما را نمی دهد، فرمان ما را هم اجرا نمی کند مگر آنچه را دلش بخواهد. خداوند به سبب این کارش او را در آتش دوزخ سرنگون سازد ما بر او صبر کردیم تا آن که خداوند با نفرین ما عمرش را به پایان رساند ما وضع او را در دورانی که بود - که خدا -
ص: 189
نیامرزدش - به گروهی از دوستانمان هم شناساندیم و به آنان دستور دادیم که این مطلب را به دوستان خاص ما برسانند ما به درگاه خدا از ابن هلال بیزاری می جوییم؛ خدا او را و کسی را که از وی بیزاری نمی جوید رحمت نکند.
به اسحاقی - که خدا او و خانواده اش را سلامت بدارد - و به هرکس که شایستهٔ آن است که آگاه باشد آنچه را دربارۀ او برای تو بیان کردیم خبر بده هیچ یک از دوستان ما دربارهٔ آنچه افراد مورد اطمینان ما از طرف ما بیان می کنند حق ندارد شک کند؛ افراد مورد اطمینانی که شناخته شده اند و به این که ما در نهان با آنان گفت وگو می کنیم و اسرار خود را به آنان می سپاریم و آنچه را هست به آنان می شناسانیم، ان شاءالله تعالى».
ابوحامد گوید: گروهی همچنان آنچه را دربارهٔ او صادر شده بود، انکار می کردند. دوباره نامه نوشتند و از سوی حضرت چنین جواب آمد:
«خداوند پاداشش ندهد این شخص نگذاشت که خداوند پس از هدایتش دل او را از گمراهی باز دارد و نعمتی را که به او داد تداوم بخشد و آن را موقتی قرار ندهد از وضع دهقان - که لعنت خدا بر او باد - و از سابقه خدمت و همنشینی دراز مدتش آگاهید. وقتی آن کارها را کرد خداوند ایمانش را به کفر مبدل ساخت و در انتقام او تسریع کرد و به او مهلت نداد حمد خدایی را که بی شریک است و درود و سلام خدا بر محمد صلی الله علیه واله وسلم و خاندانش باد».
ص: 190
صندوق هایی از چوب ساج روی مزار دو امام همام نصب گردید که بعدها در آتش سوزی سال 640 ق سوخت و پس از آن قبر را با کاشی و گچ پوشاندند در اواخر قرن چهاردهم قمری، صندوقی نفیس و خاتمکاری شده بر روی قبرهای امام حسن عسکری علیه السلام و امام هادی علیه السلام نصب شد.
این اثر از کارهای استاد «محمّد صنیع خاتم» از هنرمندان اصفهانی بود در قرن چهارم، معزّالدوله دیلمی ضریحی از چوب بر روی این صندوق ها تعبیه کرد که در دوره های بعد، بازسازی و مرمت شد.
چندی بعد در عصر صفوی این ضریح چوبی در آتش سوخت و از بین رفت و از آن به بعد ضریحی فولادی که به دستور سلطان حسین صفوی در 1116 ق ساخته شده بود، جایگزین آن گردید و بر فراز چهار قبر نصب شد. چنان که می دانیم در داخل این ضریح و روضه منوّره غیر از دو امام بزرگوار، نرجس خاتون مادر حضرت مهدی علیه السلام و حکیمه خاتون، دختر امام جواد علیه السلام و عمه امام حسن عسکری علیه السلام دفن شده اند. قبر حلیمه یا حکیمه خاتون در پایین پای دو امام بزرگوار قرار دارد. امام هادی علیه السلام در قسمت قبله ضلع -
ص: 191
جنوبی و امام حسن عسکری علیه السلام پشت سر ایشان برابر ضلع شمالی ضریح کنونی دفن شده اند. ضریحی که به دستور سلطان حسین ساخته شده بود تا دوران فتحعلی شاه قاجار باقی بود؛ تا این که وی ضریحی از نقره با پایه ای چوبی به جای آن نصب کرد.
در 1360 ق اسماعیلیان هند برای مرقد امام حسین علیه السلام ضریحی از نقره ساختند و ضریح قبلی را که ناصرالدین شاه ساخته بود تعمیر کردند و به سامراء بردند. (1)
در سال 1375 ق / 1335 ش، هنرمندان اصفهانی ضریح بسیار زیبایی از طلا و نقره ساختند که استاد «محمد صنیع خاتم» از جمله آن هنرمندان بود. این ضریح روی چهار قبر مطهر نصب شد و امروزه همچنان بر روی آن قبرها قرار دارد.
طول این ضریح 5/3 و عرض شش گوشه آن 26 متر است. اطراف آن دارای هفده دهنه شبکه و دو در ورودی از طلا و نقره برای رهیابی به داخل است. روی ضریح شش گلدان طلا و میان آنها تاج های طلا قرار دارد.
در گوشه های بالای ضریح، اسماء الهی نوشته شده و حاوی سه ردیف کتیبه است؛ یک ردیف شعرهای شاعر معاصر اصفهانی «محمدحسین صغیر» در مدح امامان است ردیف دوم شامل احادیثی در فضیلت های اهل بیت علیهم السلام است و ردیف دیگر سوره «هل اتی» را به خط استاد «حبیب الله فضائلی» از خوشنویسان مشهور اصفهان در خود دارد که در دورۀ حاضر نوشته شده است. (2)
ص: 192
کلینی رحمه الله در «کافی» به سندش از ضوء بن علی عجلی از مردی از اهل فارس که نامش را برده روایت کرده که گفت:
به سامرا رفتم و ملازم در خانه ابا محمد علیه السلام شدم بدون این که اجازه خواهم، مرا خواست. چون داخل شدم و سلام کردم به من فرمود: «ای پسر فلانی! حالت چطور است؟» سپس ادامه دادند: «بنشین ای فلانی!» سپس دربارهٔ جمعی از خاندان من از مرد و زن - پرسید. سپس به من فرمود: «برای چه به اینجا آمده ای؟» عرض کردم: به شوق خدمت کردن به شما!.
امام فرمود: «در خانه بمان!» من در خانه با خدمتکاران بودم سپس به مقامی رسیدم که نیازمندی ها را از بازار تهیه می کردم و بدون اجازه - زمانی که مردانی خدمت امام بودند - نزد امام وارد می شدم. روزی در اتاق ملاقات های عمومی به خدمت ایشان وارد شدم؛ صدای حرکتی را در اتاق شنیدم! امام صدایم زد: «سر جای خود بمان! قدم فرا مگذار!».
جرئت نکردم تکان بخورم. پس کنیزی در برابر من از اتاق بیرون آمد و با او چیزی سرپوشیده بود. سپس امام صدایم زد: «داخل شو!» داخل اتاق شدم امام، کنیز را صدا زد و او بازگشت. امام فرمود: «از آنچه با خود داری پرده بردار» وی سرپوش را از روی کودکی سفید و زیبارو برداشت. همچنین پارچه را از شکم کودک برداشت؛ رسته موی سبزی - نه سیاه - از زیر گلو تا نافش کشیده شده بود! امام فرمود: «این صاحب شماست!» سپس دستور داد تا کودک را ببرد. دیگر آن کودک را ندیدم تا ابا محمد علیه السالام درگذشت.
ص: 193
ضوء بن علی می گوید: به آن مرد فارسی گفتم: آن کودک به نظرت چند ساله بود؟ ضوء پاسخ داد: دو ساله!.
روایت کننده از ضوء - عبدی - می گوید: به ضوء گفتم: اکنون به نظرت او چند ساله است؟ گفت چهارده ساله!.
همچنین ابوعلی و ابو عبدالله - روایت کنندگان از عبدی - می گویند: به نظر ما او اکنون بیست و یک ساله است!. (1)
ص: 194
در «الهدایة الکبری» آمده است که وی از وارد شدگان بر امام عسکری علیه السلام در سامراء بوده است. (1)
در «کافی» به سندش از عباس ناقد است که گفت:
آنچه داشتم از دست دادم و همکارانم از من جدا شدند، پس به ابا محمد علیه السلام شکایت بردم، به من فرمود: «میان دو نماز ظهر و عصر جمع کن؛ آنچه را دوست داری، می بینی». (2)
یکی از القاب شریف حضرت عسکری علیه السلام طاهر است. طاهر به معنی پاک، پاکیزه و با طهارت است.
ن.ک ← لقب های امام علیه السلام.
ص: 195
از معصوم روایت شده است که فرمود: «العلم علمان: علم الأديان و علم الأبدان» ؛ علم دو نوع است: 1- علم دین و 2- علم طبّ.
امام حسن عسکری علیه السلام که مظهر فضیلت های اخلاقی و علم و دانش الهی بوده اند در هر نوع علمی که نام برده شده تبحر داشته و مظهر آن بوده اند. بنابراین در علم طبّ، مهارت عجیبی داشته و شیعیان خویش را نیز طبابت می نموده اند. یک نمونه از طبابت امام حسن عسکری علیه السلام را با هم می خوانیم:
«کافی» به سند خود از محمّدبن یحیی روایت کرده که گفت: یکی از اصحاب ما به امام عسکری علیه السلام نامه نوشت و از بیماری خون و صفرا شکایت کرد و گفت هرگاه حجامت می کنم صفرا تحریک می شود و چون حجامت را به تأخیر می اندازم خون به من زیان می رساند چه مصلحت می بینی؟.
حضرت نوشت: «حجامت کن و در پی آن ماهی تازه کباب شده بخور».
گوید دوباره همان سوال را خدمت او نوشتم، نوشت: «حجامت کن و به دنبال آن کباب ماهی تازه با آب و نمک بخور».
گوید: چنان کردم و در عافیت و سلامتی بودم و این خوراک من شد.
سعدبن عبدالله قمی می گوید: مسائل مذهبی ای برایم پیش آمده بود و نمی توانستم حلّ کنم. با احمدبن اسحق قمی محضر مبارک امام حسن -
ص: 196
عسکری علیه السلام مشرف شدم تا جواب مسائلم را از امام بپرسم. وارد سامرا شدیم و به منزل امام علیه السلام رفتیم. چهرۀ نورانی امام علیه السلام در آن لحظه چنان درخشان بود که من نمی توانم به چیزی تشبیه کنم؛ جز این که بگویم مثل ماه شب چهارده بود. طفلی که سیمایش به ستاره درخشان می ماند روی زانوی راست امام علیه السلام نشسته بود. سلام کردیم، حضرت امر فرمودند نشستیم.
احمدبن اسحاق بسته های مُهر خورده را که حاوی کیسه های درهم و دینار بود، محضر امام گذاشت حضرت نگاهی به طفل (امام زمان علیه السلام) کرد و فرمود: فرزندم! مُهر هدایای دوستان و شیعیانت را باز کن. طفل گفت: آقاجان: آیا سزاوار است که دستی به این پاکی به سوی هدایایی آلوده و اموال مخلوط به حلال و حرام دراز شود؟
امام عسکری علیه السلام به احمدبن اسحاق فرمود: ای پسر اسحاق! آنچه در بسته است در بیاور تا فرزندم حلال و حرام آن را از هم جدا کند.
احمدبن اسحاق کیسه اول را در آورد بدون این که باز شود، طفل گفت: این کیسه فلانی پسر فلانی از فلان محله قم است و شصت و دو دینار در آن است. چهل و پنج دینار آن از پول زمین سنگلاخی است که صاحب آن از برادرش ارث برده فروخته است و چهارده دینارش از پول نه طاقه پارچه است و سه دینار هم از اجاره مغازه ها است.
امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: راست گفتی فرزندم؛ اکنون به این مرد بگو حرام آن چه قدر است.
طفل گفت: یک دیناری که سکه ری دارد و در فلان تاریخ ضرب شده و نقش یک روی آن پاک گردیده با یک قطعه طلا که وزن آن یک ربع دینار -
ص: 197
است، حرام است و علت حرام بودن آنها این است که صاحب آن در فلان ماه و فلان سال یک من و ربع پنبه ریسیده کشید و به یک نفر بافنده که همسایه او بود داد. پس از مدتی دزد آنها را از بافنده دزدید. بافنده هم قضیه را به صاحب پنبه اطلاع داد؛ ولی او گفت: دروغ می گویی. سپس در عوض آن، یک من و نیم پنبه ریسیده مرغوب تر از نخ خود را از بافنده گرفت با اینکه بافنده (تقصیر نداشت) و این دینار و قطعه طلا پول آن است؛ بنابراین حرام می باشد.
احمدبن اسحاق در آن کیسه را گشود نامه ای میان دینارها بود که نام فرستنده و مقدار آن را همان طور که طفل گفت در آن نوشته بود و آن قطعه طلا را با آن دینار به همان نشانی بیرون آورد.
آن گاه احمدبن اسحاق کیسهٔ دیگری از بسته بیرون آورد (پیش از آن که مهر آن بگشاید) طفل گفت: این کیسه مال فلانی پسر فلانی ساکن فلان محلهٔ قم است و پنجاه دینار در آن است که برای ما حلال نیست؛ دست به آن نمی زنیم.
حضرت فرمود: برای چه؟
طفل گفت: زیرا این پول آن گندمی است که صاحبش با یک کشاورزی شریک بود، هنگام تقسیم که می خواست سهم خود را بردارد پیمانه را پر می کرد چون نوبت به شریکش می رسید پیمانه را پر نمی کرد؛ بنابراین سهم خود را بیشتر از شریک بر می داشت.
امام عسکری علیه السلام فرمود: راست گفتی فرزندم. آن گاه حضرت فرمود: ای پسر اسحاق! تمام این پول ها را بردار به صاحبانشان برسان؛ ما احتیاجی به آنها نداریم، و فقط پارچه آن پیرزن را بیاور.
سعدبن عبدالله می گوید: احمدبن اسحاق گفت: آن پارچه را من در -
ص: 198
خورجین گذاشته بودم و اصلا فراموش کرده بودم. رفت آن پارچه را بیاورد، من مسائل مشکل مذهبی ام را از امام عسکری علیه السلام پرسیدم: حضرت محول به فرزند عزیزش نمود.
امام زمان علیه السلام همه را پاسخ گفتند و مسائل برایم حل شد. آن گاه امام عسکری علیه السلام با فرزند عزیزش به نماز ایستادند و من از محضرشان بیرون آمدم تا ببینم احمدبن اسحاق کجا رفت؛ در راه او را دیدم گریه می کند.
پرسیدم: چرا گریه می کنی؟
گفت: پارچه ای را که حضرت خواست گم کرده ام.
گفتم: طوری نیست برو به حضرت بگو. او هم خدمت امام علیه السلام رفت، طولی نکشید از خدمت حضرت بیرون آمد درحالی که تبسم بر لب داشت.
پرسیدم: ها! ماجرا چه شد؟
گفت: من خدمت آقا که شدم، دیدم پارچه گم شده زیر پای آن حضرت پهن است و امام روی آن نماز می خواند و من به خدا شکر کردم. (1) (2)
برفراز بقعه و مرقد مطهر دو امام گنبدی ساخته اند که از همه گنبدهای عتبات عالیات بزرگ تر و محکم تر است در ابتدای امر، در عصر ناصرالدین حمدانی، گنبد کوچکی از گچ و آجر برفراز مرقد ساخته شد. معزّ الدوله دیلمی -
ص: 199
نیز گنبد دیگری به جای آن ساخت چندی بعد، ارسلان بساسیری آن را خراب کرد و گنبد بهتری ساخت. گنبد کنونی ساختهٔ میرزا احمد خان دنبلی و فرزند اوست که با آجر ساخته شده و به کاشی های خاکستری مزین است. در زمان ناصرالدین شاه آن را از ثلث ثروت امیر کبیر تذهیب و طلایی کردند.
شیخ عبدالحسین تهرانی بر این کار نظارت داشت. محیط گنبد 68 متر است و 72 هزار کاشی طلا در آن به کار رفته است داخل گنبد آینه کاری و مزین به آیه های قرآنی و اسم های ائمه اطهار با کاشی های هفت رنگ است.
در دو طرف گنبد دو گلدسته بسیار دور به چشم می خورد.
برای نخستین بار الناصر، خلیفه عباسی در 606 ق دو مناره برای حرم ساخت. این دو مناره در دوره ناصرالدین شاه توسط شیخ عبدالحسین مجتهد تهرانی (شیخ العراقین) تعمیر و بازسازی شدند و قسمت های بالای آن را حاج على اصفهانی کهربایی در 1387 ق به طلا آراست. (1)
اما نظر مشهور همان 28 سال می باشد.
ن.ک ← دوران زندگی امام علیه السلام.
پسر جریر در کتاب «دلائل» نقل کرده است که گفت: به امام عسکری علیه السلام عرض کردم: معجزهٔ ویژه ای را به من نشان بده تا برای دیگران بازگو کنم، فرمود:
يابن جرير، لعلّك ترتد؟.
ای پسر جریر، گویا دچار شک و تردید شده ای؟
سه بار برای آن حضرت سوگند یاد کردم آن گاه دیدم امام علیه السلام از جایگاه نماز خود پایین رفت و در زمین ناپدید گردید و پس از مدتی برگشت و ماهی بزرگی در دست داشت و فرمود:
جئتك به من البحر السابع.
این ماهی را از دریای هفتم آوردم.
آن را گرفتم و با خود به مدینة السلام بردم، و با آن از دوستان و آشنایان خود پذیرائی کردم. (1) (2)
ص: 201
ص: 202
حکمرانان و خلفای عباسی در دوران امام حسن عسکری علیه السلام، ظلم های فراوانی به آن امام همام نمودند و امام بزرگوار در مدت عمر شریف خویش در پادگان نظامی یا همان عسکر، تحت نظر بوده اند و مدتی از عمر شریفشان را در زندان خلفای عباسی گذرانیده اند. از سوی دیگر آن بزرگوار، مظهر تمامی خصلت های اخلاقی به ویژه صبر و شکیبائی بوده و همیشه به دنبال هدایت عامه مردم به خصوص شیعیان خویش بوده اند.
ظلم خلفای عباسی در زمان امام حسن عسکری علیه السلام به اوج خود رسیده بود تا جائی که امام زمان علیه السلام به طور مخفیانه زندگی نموده اند و از سرداب مقدّس با معجزه از شر نظامیان آن روز غیب شده اند و سپس برای حفظ جان آن حضرت و علل دیگر، غیبت صغری و بعداز آن غیبت کبری به وجود آمده است.
ن.ک ← شهادت امام علیه السلام.
امام حسن عسکری علیه السلام مثل پدران بزرگوارش وارد جنگ شد تا با ظلم و -
ص: 203
ستم دستگاه حاکم مقابله نماید و جو رعب و وحشت را در هم شکند و نظام حاکم را از بازیچه قرار دادن حکومت و مصالح امت اسلامی باز دارد... چنان که این بزرگان در یک پیکار فکری و اعتقادی نیز به خاطر حفظ اصالت و طهارت آیین مقدّس اسلام و بقای اصول و ارزش های این مکتب الهی به مثابه رکن مهمی از ارکانِ خداداد رهبری و امامت، به مبارزه و رویارویی پرداختند. پیشوایان معصوم علیهم السلام برای دستیابی به این هدف والا و مهم رنج طولانی را تحمّل نموده، بهای سنگینی پرداختند آنان افتراها، زندان ها و بالاخره شهادت در راه آرمان های مقدّس خویش را با جان و دل پذیرا شدند.
این امام عسکری علیه السلام است که بنا به نقل روایات و کتاب های تاریخی، به زندان رفت و زندان آن حضرت چند بار هم تکرار شد، حتی نقشه قتل او را کشیدند. همان طور که اصحابش توسط زمامداران آن زمان، بازداشت و روانهٔ زندان شدند. (1)
ن. ک ← سازماندهی امام علیه السلام.
به طوری که مورّخین و اصحاب سیر نوشته اند دوران زندگانی و امامت ائمه اطهار علیهم السلام همزمان با حکومت غاصبانهٔ خلفای ستمگر اموی و عباسی بوده و حیات پرافتخار آنان از جانب طاغیان و جباران مزبور دچار مخاطره و مورد تهدید قرار می گرفت. چنان که حضرات معصومین علیهم السلام در آن دوران های -
ص: 204
تاریک و پر خفقان، مخصوصا در زمان حكّام عباسی، غالباً دور از موطن و دیار خود در حبس و تبعید به سر برده و یا لااقل تحت نظر مستقیم خلیفه وقت قرار می گرفتند تا از هرگونه فعالیت دینی و اجتماعی و سیاسی آنان که گاهی ممکن بود ارکان حکومت غاصبانه خلفا را متزلزل نماید، ممانعت به عمل آورند. دو تن از ائمه اطهار امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام در زمان خلفای ستمگر عباسی مانند متوکل و معتمد و امثال آنها به زور در سامرا که محل عساکر و لشکریان خلفای مزبور بود مدتی از عمر خود را در نهایت مشقت و محدودیت سپری نموده و بدین جهت آن دو امام به «عسکری» ملقب گردیده اند. (1)
ن.ک ← مظهر عبادت.
ص: 205
ص: 206
امام حسن عسکری علیه السلام مظهر عبادت بود و همیشه و در هر شرایطی با یاد خداوند متعال زندگی می کرد و خویش را در محضر خداوند منان می دید و فقط در پی خشنودی رب العالمین بود. او در نماز و دعا همه چیز را برای خدا می خواست نه برای مردم.
او برای رسیدن به قرب الهی سال ها در تبعید و زندان به سر برد و کارهای بزرگی برای او (خداوند بزرگ) انجام داد. بنابراین والاترین الگو برای زندگی و عبادت برای همگان می باشد که با پیروی از آن راهبر و پیشوای بزرگ می توانیم زندگی سعادت مندانه ای داشته باشیم.
امام حسن عسکری علیه السلام عابد ترین فرد زمان خود بود و بیش از همه به اطاعت خداوند و انجام دستورات الهی می پرداخت. شب ها را با تلاوت قرآن، نماز و سجود برای خدا تا بامداد سر می کرد.
محمد شاکری می گوید: «امام در محراب مینشست و به سجده می رفت و -
ص: 207
من می خوابیدم و بیدار می شدم اما ایشان در حال سجده بودند». (1)
لقب: عمری، سمان، زیات، عسکری.
خویشاوندان: محمد بن عثمان.
محل زندگی: سامرا، بغداد.
وفات: قبل از 267 ق بغداد.
مدفن: بغداد.
عثمان بن سعید عمری (متوفای قبل از 267 ق) مشهور به ابوعمرو، اوّلین نایب خاص از نوّاب اربعه امام زمان علیه السلام در دورۀ غیبت صغری است. او از اصحاب امام هادی علیه السلام، امام حسن عسکری علیه السلام و امام مهدی علیه السلام دانسته شده، امّا درباره این که از یاران امام جواد بوده، تردیدهایی وجود دارد.
عثمان بن سعید از شروع امامت امام مهدی علیه السلام (سال 260 ق) تا پایان عمرش حدود 6 یا 7 سال نائب خاص امام بود و پس از او پسرش محمدبن عثمان عهده دار نیابت شد. عثمان در زمان نیابت به بغداد رفت و دوران وکالت خود را در آنجا گذراند او در بغداد و سایر شهرهای عراق وکلایی داشته که وجوهات را از مردم اخذ کرده و سپس برای او می فرستادند حضرت مهدی علیه السلام -
ص: 208
به هنگام وفات او نامه تسلیتی برای فرزندش فرستاد. در متون روایی، از عثمان بن سعید با القاب متعدّدی همچون زَيَّات و عمری یاد شده است.
درباره تاریخ تولد عثمان، اطلاع دقیقی در دست نیست؛ گفته شده که از 11 سالگی خادم امام جواد علیه السلام بوده؛ (1) اما بنابر نقل شیخ طوسی او از 11 سالگی خادم امام هادی علیه السلام بوده است. (2) وی وکیل امام هادی و امام حسن عسکری و امام زمان علیهم السلام و همواره مورد اعتماد آنان بود. عثمان بن سعید ابتدا در سامرا زندگی می کرد و بعداز شهادت امام یازدهم، به بغداد رفت. در آن زمان، سامرا پایتخت و مقرّ لشکریان سلسلهٔ عباسی بود که از آغاز با امامان شیعه میانه خوبی نداشتند برخی گفته اند احتمالاً به همین دلیل عثمان بن سعید به بغداد مهاجرت کرد و در آنجا منطقه کرخ را که محل سكونت شیعیان بود، مرکز رهبری امامیه قرار داد. (3)
نام عثمان در منابع رجالی «عثمان بن سعید» آمده، اما در رجال کشی با نام «حفص بن عمرو» نیز یاد شده که شاید اسم مستعار وی در دیدارهای پنهانی با سایر وکلا باشد. کنیه اش در همۀ کتاب ها به اعتبار جد پدری -
ص: 209
«ابوعمرو» ذکر شده، اما در کتاب «بحار الأنوار» و «سفینة البحار»، «ابومحمد» نیز گفته شده چون پسری به نام محمد داشت. (1)
مهم ترین شهرت او عمری است و گفته شده او را به دو جهت به این لقب می خوانند؛ یکی این که امام عسکری علیه السلام اجازه نداد نام خلیفه سوم (عثمان) و لقب او (ابو عمرو) در عثمان بن سعید جمع شود و از آن پس او را عمری خواندند. دیگر آن که به «عمرو» جد پدری اش انتساب داشته و عمری خوانده شده است محدث قمی رحمه الله هم علّت عَمْری خواندن او را انتساب وی از طرف مادر به «عُمَربن أَطْرَف أَعْلی» دانسته است.
لقب عثمان را «سَمّان» و «زَيّات» گفته اند همچنین او را به دلیل انتساب به قبیله بنی اسد «اسدی» نیز خوانده اند» و «عسکری» هم گفته اند؛ چون ساکن محلهٔ «عسکر» در سامرا بوده است. (2)
برای عثمان بن سعید دو فرزند پسر نام برده اند:
1. محمدبن عثمان که پس از وفات پدر، دومین نائب امام زمان علیه السلام شد.
2. احمدبن عثمان که نامی از او در کتب و منابع نیامده است؛ اما در زمرهٔ مدعیان دروغین نیابت اسم فردی به نام «ابوبکر محمدبن احمد بن عثمان» آمده که تصریح شده برادرزاده محمدبن عثمان است. (3)
ص: 210
زمان وفات، عمری مانند ولادتش مشخص نیست اما دو قول در این باره نقل شده است:
1. قبل از سال 267 ق مورد اتفاق اکثر مورّخان و عالمان رجال است.
2. پس از سال 280 ق استناد این قول به توقیعی است که در سال 280 ق نقل شده است به تصریح شیخ طوسی رحمه الله راوی این حدیث روایت را در سال 280 ق شنیده و این نمی تواند زمان وفات عثمان را روشن کند.
پس از درگذشت عثمان بن سعید فرزندش محمد او را غسل داد و در غرب مدينة السلام در محلهٔ معروفی به نام الدرب در بغداد دفن نمود. شیخ طوسی رحمه الله گفته که از زمان ورودش به بغداد در سال 408 ق تا پس از 430 ق قبر عثمان بن سعید را در محل مذکور زیارت می کرده است. امروزه آرامگاه او در محلهٔ «رضافه» واقع در شرق بغداد و در منطقه ای به نام «بازار شورجه» معروف است. (1)
بنابر آنچه در کتب و منابع رجالی آمده، عثمان بن سعید وکیل سه امام معصوم (امام هادی، امام عسکری و امام زمان علیهم السلام) بوده است؛ با این حال برخی از متون دیگر او را در 11 سالگی خدمت گزار امام جواد علیه السلام هم دانسته اند که از اعتماد امام برخوردار بود و برخی مأموریت های مهم به او سپرده می شد. ابن شهر آشوب نیز او را باب امام جواد علیه السلام دانسته است. بعضی از عالمان -
ص: 211
شیعه قول اخیر را نپذیرفته و با تکیه بر سن عثمان، غیر قابل قبول دانسته اند که از اصحاب امام جواد علیه السلام بوده باشد و این نظر را اشتباه عنوان کرده اند. (1)
عثمان بن سعید در شمار اصحاب امام هادی علیه السلام بوده و به وکالت او از سوی امام هم تصریح شده است. در روایتی که احمدبن اسحاق قمی از امام هادی علیه السلام نقل کرده عثمان بن سعید مردی موثّق و امین معرفی شده که آنچه به امام نسبت می دهد و به مردم می رساند همگی از جانب امام هادی علیه السلام است. (2)
عثمان علاوه بر امام هادی علیه السلام از اعتماد امام حسن عسکری علیه السلام هم برخوردار بود. شیخ طوسی رحمه الله در رجال خود، عثمان بن سعید را وکیل امام عسکری علیه السلام معرفی کرده است. در روایات مختلفی نقل شده که امام عسکری علیه السلام عثمان را خطاب قرار داده و وکیل خود دانسته و در جای دیگر اطرافیان را شاهد می گیرد که عثمان بن سعيد وكيل من است. امام او را به عنوان رئیس وکلا معرفی کرد؛ به این معنا که تمام وجوهاتی که شیعیان توسط وکلا می فرستادند به عثمان می رسید و او آنها را به امام می رساند. (3)
پس از شهادت امام عسکری علیه السلام عثمان بن سعید، عهده دار مراسم کفن و -
ص: 212
دفن امام شد به اعتقاد امامیه، این نشانه ها بر نمایندگی او از امام زمان علیه السلام گواهی می دهد. (1)
شهر سامرا محل توقف سپاه خلفای عباسی بوده؛ زیرا از نظر آب و هوا یکی از بهترین شهرهای عراق است و از زمان معتصم، اندیشه انتقال محل ارتش و مرکز خلافت امپراطوری اسلام پیدا شد و آن قصرهای بسیار عالی که آثار آن هم اکنون هست، در زمان متوکل پدید آمد و سامرا مرکز امپراطوری اسلام شد و قشون (عسکر) هم آنجا متمرکز بوده و امام هادی علیه السلام را از مدینه به سامرا کوچ دادند و در میان این قشون منزل دادند تا مراقب آنها باشند؛ از این جهت به «عسکری» شهرت گرفته است. قاضی زنگنه زوزی می نویسد:
از این جهت آنها را عسکری گویند که از فشار ظلم و جور بنی عباس آنها را در میان عسکر جا دادند و بنابراین عسکری گویند. (2)
حضرت هادی و عسکری علیهما السلام هردو به عسکریین معروف هستند و شاید از این جهت باشد که آرامگاه دو امام، در محلهٔ عسکریه واقع شده است و بر این جهت هم بوده که امام عسکری علیه السلام 17 هزار نفر مسلمان ملازم او بودند و خود لشکری داشته است. (3)
ص: 213
يوسف بن محمدبن زیاد و علی بن محمدبن سیّار گفتند: به امام عسکری علیه السلام عرض کردیم: عده ای نزد ما می پندارند که هاروت و ماروت دو فرشته ای بودند که وقتی عصیان بنی آدم بسیار شد، ملائکه آن دو را برگزیدند و خداوند آن دو فرشته را با فرشته سومی به دنیا فرو فرستاد و آن دو مجذوب زهره شدند و خواستند با او زنا کنند و شراب خوردند و آدم کشی کردند و خداوند آنان را در بابل عذاب فرمود و جادوگران از آن دو سحر و جادو می آموختند و خداوند زن را به صورت همین ستاره زهره، مسخ کرده است.
امام فرمود: «مَعَاذَ اللَّهِ مِنْ ذَلِكَ ، إِنَّ مَلائِكَةَ اللهِ مَعْصُومُونَ مَحْفُوظُونَ مِنَ الْكُفْرِ وَالْقَبَائِحِ بِأَلْطَافِ اللَّهِ فَقَالَ عَزَّوَجَلَّ فِيهِم...».
پناه بر خدا از این سخنان! به تحقیق فرشتگان الهی در پرتو الطاف خداوند، معصوم و محفوظ از کفر و اعمال زشت اند. خود درباره شان فرمود:
(لا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ). (1)
از فرمان خداوند سرپیچی نمی کنند و آنچه امر شده اند انجام می دهند.
از دیگر القاب حضرت «علام» است که بحرانی آن را نقل کرده است. او به سندی از مجاهد روایت می کند که ابن عباس گفت: «از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم -
ص: 214
شنیدم که می فرمود: «خداوند فرشته ای به نام دردائیل دارد ... و پیشوایان پس از من عبارتند از: هادی، مهتدی، ناصر، منصور، شفّاع، نقاع، امین، مؤتمن، امام، فعّال، علّام و آن کس که عیسی بن مریم پشت سرش نماز می گزارد». (1)
او می گوید: یازدهمین امام، حسن خالص، ملقب به «عسکری» است. در شرف او همین بس که امام مهدی منتظر علیه السلام از اولاد اوست. خدا به این بیت (اهل بیت) خیر کثیر دهد که بیت شریفی است و نسب خالص و بلند مرتبه دارد و همین بس در افتخار این خانواده از علوّ و بلندی مقام... خوشا به حال حسن عسکری که از خانواده علی مرتبه و بلند مرتبه ای می باشد و به راستی در بلند مرتبگی غلبه یافته بر همه و رفعت یافته بر خورشید و قمر از نظر جایگاه وهمه کمالات، بدون استثناء در او جمع آمده و هیچ کمال با کلمه «غیر» و «الا» از او استثنا نشده است. همچون دّرُ و گوهر در مجد و عظمت، آن امامان به نظم آمده اند. اوّل آنها با آخر آنها یکسانند و چه بسیار کسانی که تلاش کردند مقام آنها را پایین آورند ولی خدا آنها را بالا برد. (2)
اثبات امامت، همانند اثبات نبوّت نیازمند آن است که از کسی که ادعای امامت یا نبوّت می کند دلیل قاطعی مشاهده شود و از این رو خداوند پیامبران -
ص: 215
را با معجزاتی همراه ساخته تا برای نبوت آنان دلیل قاطعی باشد امامت نیز همین گونه نیازمند اثبات است، اما امامت ائمه علیهم السلام همواره با تعیین امام گذشته انجام می گرفت و این تعیین نمودن خود مهم ترین دلیل برای اثبات امامت بود؛ اما افراد دیگری که به این تعیین آگاهی نداشتند یا آن را مخدوش می دانستند با وسایلی ائمه را مورد آزمایش قرار می دادند تا به یقین برسند. در مورد امام حسن عسکری علیه السلام، این شک در نهایت درجه بود که می توان دلائل زیر را از علل عمده آن به شمار آورد:
1- امام هادی علیه السلام همانند پدران خویش در مدینه ساکن بود اما خلیفهٔ عباسی برای تحت نظر قرار دادن ایشان، آن حضرت را به سامرا گسیل داشت تا زیر نظر مستقیم او باشد؛ از این رو امام هادی علیه السلام حدود بیست سال، دور از دیدگاه اغلب مردم در سامرا زندگی می کرد و ملاقات مردم با ایشان دارای محذوراتی بود؛ به همین جهت اکثریت شیعه از تعیین امامت در مورد ایشان آگاهی نداشتند.
2- از سوی پیامبر صلی الله علیه واله وسلم و ائمه علیهم السلام روایات بسیاری صادر شده بود مبنی بر این که دوازدهمین امام، بنیان ظلم را در هم خواهد کوبید و عدالت را در سراسر گیتی حکم فرما خواهد نمود؛ از این رو خلفای عباسی امام هادی علیه السلام و امام عسکری علیه السلام را در مقرّ خلافت و زیر نظر خود مستقر ساختند تا از تولد چنین فرزندی جلوگیری نمایند. امام هادی علیه السلام که اوضاع را چنین مشاهده فرمود، برای جلوگیری از قتل امام عسکری علیه السلام، از اعلام جانشینی ایشان تا آخرین سال های عمر خود اجتناب می ورزیدند و در سال های آخر برای عده ای خاص مطلب را بیان فرمود.
ص: 216
این معنا تا آن هنگامی بود که برادر بزرگ تر آن حضرت، محمدبن علی در زمان پدر بدرود حیات گفت. امام عسکری علیه السلام بسیار اظهار ناراحتی می کرد. حاضرین از نسبت او با امام هادی علیه السلام سوال می کردند و از فرزند امام بودن ایشان آگاهی نداشتند. این حالت ادامه داشت تا این که امام هادی علیه السلام به شهادت رسید و مردم برای تشییع ایشان حاضر شدند؛ درحالی که اکثر آنان امام عسکری علیه السلام را نشناخته و به جانشینی ایشان بعداز پدرشان آگاهی نداشتند.
مسعودی نقل می کند: بعداز شهادت امام هادی علیه السلام، فرزندشان داخل خانه شد درحالی که گروهی از علویان و بنی عباس و بسیاری از شیعیان در آنجا حضور داشتند، اما امر جانشینی آن حضرت و وصایت ایشان جز برای موثقین اصحاب امام هادی علیه السلام روشن نبود. (1) (2)
این امر در مورد امام صادق علیه السلام هم پیش آمد و ایشان برای حفظ جان فرزندش، جانشین خود را منصور دوانیقی و سپس حاکم مدینه معرفی کردند و امام حسن عسکری علیه السلام را نیز فرزندش را از انظار پنهان می نمود و این مسأله شاید مهم ترین دلیل برای شک در امامت ایشان باشد.
3- علت دیگر که می توان برای شک در امامت ایشان برشمرد اعتقاد به امامت برادرش محمدبن علی است بسیاری از شیعیان بر اساس این عقیده که امامت در پسر بزرگ امام متجلی می شود به امامت برادر بزرگ تر آن حضرت اعتقاد پیدا کردند؛ تا آنجا که در زمان حضور امام هادی علیه السلام، هرگاه در -
ص: 217
مجلس حضور می یافت برای احترامش از جا برمی خاستند و امام هادی علیه السلام آنان را از این کار منع کرده و به امام عسکری علیه السلام اشاره می نمود. با این که محمّد بن علی در زمان زندگی امام هادی علیه السلام بر این عقیده ثابت قدم ماندند تا با منحرف ساختن مردم بتوانند خود را نائب او معرفی کنند و از این طریق به منافع مادی و معنوی خود دست یابند. از این گروه می توان «ابن ماهویه» و اصحاب او را به شمار آورد و بعد از او «جعفر کذاب» ادعای نیابت او را مطرح ساخت. (1)
ن.ک ← آن حضرت و شک کنندگان در امامت.
کلینی رحمه الله با سند خود از ابو حمزه نصیر خادم روایت می کند:
بارها شنیدم که امام عسکری علیه السلام با غلامان خود به زبان خودشان صحبت می کرد. ترکی، رومی، صقالبی. من تعجب کردم و گفتم او در مدینه به دنیا آمده و برای کسی آشکار نشده، تا آن که امام هادی علیه السلام وفات یافته و کسی هم او را ندیده است؛ این چگونه است؟ این گونه با خود صحبت کردم.
حضرت روی به من کرد و فرمود: خداوند متعال حجّت خود را از سایر بندگانش با هر چیزی متمایز ساخته و به او علم زبان های مختلف و شناخت نسب ها و اجل ها و حوادث را عطا می کند و اگر چنین نبود، میان حجت و مردم دیگر تفاوتی نبود. (2)
ص: 218
على بن ریان بن صلت اشعری قمی، از عالمان و محدّثان برجسته شیعه در قرن سوم هجری قمری و از اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام بود. پدرش ریان بن صلت نیز از محدّثان بزرگ بود عالمان و محدثان بزرگی مانند احمدبن محمدبن خالد برقی، احمدبن ابی عبدالله برقی، احمدبن محمدبن عیسی، سهل بن زیاد آدمی و علی بن ابراهیم قمی شاگرد او بودند.
على بن محمّد سمری یا سَمُری (متوفای 329 ه.ق) چهارمین نائب از نواب اربعه امام زمان علیه السلام که پس از حسین بن روح نوبختی، سه سال (326 - 339 ق) عهده دار مقام نیابت بود وی در زمان نیابت، رابط میان حضرت مهدى علیه السلام و شیعیان بود و مردم وجوه شرعی را در اختیار او می گذاردند او را از اصحاب امام عسکری علیه السلام هم شمرده اند که مکاتباتی با آن امام داشته است.
دوران نیابت سمری کوتاه و نسبت به سه نائب خاص دیگر کمتر بود و تفصیلی از آن گزارش نشده است.
ص: 219
ص: 220
حسن بن ظریف به امام عسکری علایه السلام نامه ای نوشت و معنای «مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاه». را سؤال .کرد حضرت در جواب او فرمودند:
«پیامبر اکرم صلى الله عليه واله وسلم می خواست با این کلام او را علامت و نشانه ای قرار دهد که هنگام تفرقه و اختلافات حزب خداوند با او شناخته شوند». (1)
با هم شعرای غدیر عهد حضرت عسکری علیه السلام را می خوانیم:
بقراط فرزند اشوط، وامق ارمنی مسیحی، یکی از بطریق های ارمنی و پیشوای بزرگ ارامنه و رهبر و فرمانده پیشتاز ایشان در قرن سوم ق است.
ابن شهر آشوب در «معالم العلماء» او را در ردیف مدح گویان معتدل -
ص: 221
اهل بیت علیه السلام شمرده است.
زمستان فرا رسید برف می بارید درنگ کردند تا برف فرو نشست قصد او کردند؛ درحالی که او در شهر طرون، یکی از شهرهای ارمنیه بود. شهر را محاصره کردند او از حصار خارج شده با آنان جنگید تا خود و آنان که به همراهش می جنگیدند کشته شدند او از غدیر سرایان سده سوم ق است. (1)
غدیریه سرای معاصر امام عسکری علیه السلام شاعر ما ابوالحسن على بن عبّاس بن جریح مولای عبیدالله بن عیسی بن جعفر بغدادی، مشهور به «ابن رومی» یکی از مفاخر عالم تشیع و مردی فوق العاده و دارای ویژگی های ممتاز در امت اسلامی است زیبایی و ظرافت اشعار طلایی اش که بسیار فراوان هم می باشد رونق بخش بلاغت عربی است.
او را در دوستی خاندان پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم هدف های بلندی منظور است. اصولاً ویژگی او بدان خاندان و مدیحه سراییاش برای آنان و دفاع از ایشان در برابر حملات مخالفان، از حقایق آشکار زندگی اوست. ابن صباغ مالکی (م 855) و شبلنجی او را از شعرای امام عسکری علیه السلام شمرده اند. (2)
او از غدیریه سرایان سدهٔ سوم قمری است. ابوالحسين علی بن محمدبن -
ص: 222
جعفربن محمدبن محمدبن زیدبن علی بن الحسين بن علی بن ابی طالب علیه السلام از مردم حمان کوفه معروف به «افوه حمانی» است و در «لباب الأنساب» آمده که او و پدرش محمّد لقب حمّال داشته اند و به فرزندان آنها «بنو حمال» می گویند و حمّان (به کسر حاء و تشدید میم) نام یکی از محلات کوفه است حمانی نسبت به حمان نام قبیله ای است که از تمیم که آنها فرزندان حمان بن عبدالعزيزبن كعب بن سعدبن زيد مناة بن تمیم اند و نام حمان عبد العزی است و در این محله کسانی ساکن شده اند که منسوب به حمان ،هستند ولی از آن قبیله نیستند.
شاعر ما از پیشتازان فقهای عترت و مدرّسان آنها در مرکز تشیع عراق (كوفه)، در قرن اول است. او یکی از بزرگ ترین خطبا و شعرای نوآور بنی هاشم است که نام او و شعر او، معروفِ خاص و عام گشت و همه او را به حُسن سبک و حُسن تلفیق می شناسند گذشته از اینها علم فراوان عظمت خانواده، بزرگواری و شخصیت بارز و نسب علوی پر برکت او تا برسد به فضائل بسیار دیگر او را به بلندترین قلۀ عظمت رسانده است. (1)
یکی از خدمتکاران امام حسن عسکری علیه السلام می گوید: مولای من صالح ترین فردی بود که دیده بودم. او هیچ گاه شراب نمی نوشید در محراب عبادت می نشست و سجده می کرد من می خوابیدم و بیدار می شدم ولی او همچنان در سجده بود.
ص: 223
امام عسکری علیه السلام بسیار کم غذا بود. برایش انجیر و انگور و میوه های خوش طعم می آوردند و او تنها یکی یا دو تا میل می کرد و به من می فرمود: «این میوه ها را برای فرزندات ببر».
من با تعجب می گفتم همهٔ اینها را؟ و امام می فرمود: «همه را بردار».
من نیکوکارتر از او ندیده بودم. (1)
ابو هاشم می گوید: امام حسن عسکری علیه السلام روزه می گرفت وقت افطار آن چه غلامش برای او غذا می آورد ما هم با آن حضرت از آن غذا می خوردیم و من با آن حضرت روزه می گرفتم. در یکی از روزها ضعف بر من چیره شد. اتاق دیگر رفتم و روزه خود را با مقداری نان خشک قندی شکستم. (2) سوگند به خدا هیچ کس از این جریان با خبر نبود. سپس به محضر امام حسن عسکری علیه السلام آمدم و نشستم حضرت به غلام خود فرمود: چرا می خندی؟
هرگاه خواستی نیرومند شوی، گوشت بخور؛ نان خشک قندی قوّت ندارد.
گفتم: خدا و پیامبرش و شما راست می فرمایید (درود بر شما باد که به اسرار آگاهید) آن گاه غذا خوردم... . (3) (4)
نام غلام امام حسن عسکری علیه السلام «کافور» می باشد.
ابوسلیمان غلام ابالحسن العسكرى علیه السلام :
ص: 224
در «علل الشرائع» به سندش از ابا سلیمان، غلام ابا الحسن العسكري علیه السلام نقل می کند که گفت: در مجلسی حاضر بودم که یکی از شیعیان امام از ایشان پرسید: آیا نماز قطع می شود اگر چیزی از مقابل نمازگزار بگذرد؟
امام فرمود: «خیر! نماز با این صورت باطل نمی شود به درستی که نمازش کارهای بدش را جبران می کند». (1)
ن.ک ← خادم امام علیه السلام، خادم نصرانی امام عسکری علیه السلام.
صدوق رحمه الله با سند خویش از ابوعلی بن همام نقل می کند که گفت:
شنیدم محمّدبن عثمان عمری که روحش بلند باد - می گفت پدرم می گفت: درحالی که خدمت امام حسن عسکری علیه السلام بودم از او درباره حدیثی پرسیدند که از پدران آن حضرت روایت شده است که: «زمین تا روز قیامت از حجت خدا بر مردم خالی نمی ماند و هرکه بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است».
حضرت فرمود: این حق است، همان گونه که روز، حق است. گفتند: ای پسر پیامبر خدا! پس از تو حجت و امام کیست؟
فرمود: پسرم محمّد پس از من امام و حجّت است؛ هرکس بمیرد و او را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. آگاه باش که او را غیبتی خواهد بود که جاهلان در آن مدت سرگردان خواهند شد و پیروان باطل هلاک خواهند -
ص: 225
گشت و تعیین کنندگان وقت در آن مدت دروغ می گویند. سپس خروج می کند، گویا می بینم که پرچم های سفید بالای سر او در نجف کوفه در اهتزاز است.
نیز صدوق رحمه الله با سند خویش از موسی بن جعفربن وهب بغدادی چنین نقل کرده است: شنیدم حضرت امام عسکری علیه السلام می فرمود:
«گویا می بینم که پس از من دربارهٔ جانشینم اختلاف کرده اید آگاه باشید آن که پس از پیامبر صلی الله علیه واله وسلم به امامان اعتراف کند، اما منکر فرزندم شود همچون کسی است که همۀ پیامبران و فرستادگان خدا را قبول کند اما نبوّت پیامبر خدا صلی الله علیه واله وسلم را انکار کند منکر رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم همچون کسی است که همه پیامبران خدا را انکار کند؛ چرا که اطاعتِ آخرين ما مثل اطاعتِ اوّلین ماست و منکر آخرین ما، منکر اولین ماست. آگاه باش که فرزندم غیبتی خواهد داشت که در آن مدت، مردم به شک می افتند؛ مگر آن که خدای تعالی نگاهش بدارد». (1)
ن.ک ← چگونگی حکومت مهدی علیه السلام.
ص: 226
شیخ طوسی رحمه الله در کتاب «الغيبة» به سندی از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم در شب رحلت خود به علی علیه السلام فرمود: ای ابوالحسن، ورق و دواتی برایم بیاور و سپس رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم وصیت خویش را املا فرمود تا این که فرمود: ای علی، پس از من دوازده پیشوا خواهند آمد... و آن گاه که زمان وفاتت فرا رسید آن را به پسرم حسن تسلیم کن... و زمانی که وقت رحلت وی فرا رسید آن را به پسرش حسن فاضل تسلیم نماید...». (1)
یکی از مسائل زمان امامت امام عسکری علیه السلام، مسأله فتنه خلق قرآن است خلفای عباسی در این زمان نیز بحث قدم قرآن و خلق آن را به میان آوردند؛ برای این که مردم را به آن مشغول کنند.
ص: 227
مسأله خلق قرآن، از زمان مأمون عباسی رواج داشت و حتی به خشونت میان معتزله و اهل حدیث انجامیده بود اولین کسی که این مسأله را مطرح کرد، احمدبن ابی دؤاد بود. (1) پس از آن مأمون و به دنبال وی معتصم آن را دنبال کرده و سخت کوشیدند تا علما و محدثان را بر قبول مسأله خلق قرآن وا دارند.
امامان شیعه در مورد خلق قرآن معتقدند که قرآن سخن حضرت حق است؛ خالق و مخلوق نیست.
امام عسکری علیه السلام در این باره فرمود: «الله خَالِقَ كُلِّ شَيْءٍ وَمَا سِوَاهُ مَخْلُوق »؛ (2) (3) خدواند خالق همه چیز است و جز او همه مخلوقند.
این موضع گیری سبب شد تا شیعیان، گرفتار این بحث بی حاصل نشوند. (4)
تنها فرزند امام عسکری علیه السلام، پسرشان است که همنام و همکنیه رسول خدا صلى الله عليه واله وسلم می باشند و او همان حجّت منتظر است. خداوند فرجش را نزدیک ظهورش را آسان و ما را از شیعیان و منتظرینش قرار دهد! (5) امام حسن -
ص: 228
عسکری علیه السلام جز امام زمان علیه السلام فرزند دیگری نداشته و فرزندی غیر از وجود مقدس امام عصر علیه السلام برای وی ظاهراً و باطناً نبوده است. (1)
در مورد اصحاب حضرت هم شیخ طوسی رحمه الله در کتاب رجالش اصحاب امام عسکری علیه السلام را نام برده که تعدادشان نود و سه نفر است. از این نود و سه نفر برخی امام رضا علیه السلام و امامان پس از او را برخی امام جواد علیه السلام و پسرش امام هادی علیه السلام را و برخی امام هادی علیه السلام را درک کرده بودند. برخی از اصحاب حضرت علیه السلام هم افتخار وکالت امام زمان علیه السلام را به دست آوردند.
ن.ک ← فهرست اصحاب امام علیه السلام.
تمامی سخنان امام عسکری علیه السلام در مدت عمر آن جناب از کودکی تا به امامت رسیدن، و از آن زمان تا پایان عمر پربار و گرانبهای آن حضرت، در موضوعات گوناگون همچون نامه ها، فقه، دعا و... که بیان گردیده در این کتاب گردآوری شده و توسط «گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم» تدوین شده است. این کتاب به زبان عربی به رشته تحریر درآمده و توسط استاد عزیز جواد محدّثی به فارسی ترجمه گردیده است.
حضرت امام حسن عسکری علیه السلام به جود و سخاوت معروف بود هرکس تهی دست و بینوا می شد به حضور امام حسن عسکری علیه السلام می رسید و -
ص: 229
حوائجش مرتفع می گردید. آن حضرت مانند سایر ائمه، از منبع فیوضات الهی سیراب گشته و دارای فضائل اخلاقی و نفسانی بود و فضیلت و کرامت او اعجاز آور بود او در کشف اسرار حقایق کلام الهی و تفسیر قرآن، گویی امیرالمؤمنین علیه السلام است. شخصیت امام حسن عسکری علیه السلام بر محور این مطلب که پدر مهدی موعود علیه السلام است، دور می زد و با این توجه، نهضت علمی دنیای اسلام را مواجه با گسترش معارف دین گردانید و به آنها حقایق پنهان شده و متروک مانده را بیان فرمود، و از راز بزرگی که در روانشناسی بسیار اهمیت داشت، سخن گفت. نهایت آن که این سخن را با خردمندان و اولوالالباب در میان گذاشت تا از نابخردی حسودان و دشمنان مصون بمانند حضرت امام عسکری علیه السلام، کم می گفت و بسیار می شنید گوش به حوائج مردم می داد و بسیار به آنها می بخشید. (1)
یکی از فضائل و کرامات امام حسن عسکری و پدر بزرگوارش علیهما السلام این بود که آن بزرگواران در قبرستان خلفای بنی عباس به خاک سپرده شده بودند و هر روز تعداد کثیری از خفاش ها کبوترها و گنجشک ها می آمدند و در آنجا پرسه می زدند و روی قبرهای خلفای عباسی فضولات زیادی می ریختند و قبر خلفای عباسی پر از فضولات آن پرندگان شده بود؛ در حالی که روی گنبد آن دو امام بزگوار و حرم و سر در حرم آن بزرگواران هیچ اثری از فضولات نبود، و این به خاطر آن است که پرندگان و غیره به ولایت و امامت آن دو بزرگوار -
ص: 230
ایمان داشته و احترام خاصی به آن بزرگواران دارند و این به خاطر شأن منزلت و بزرگی و عظمت آن دو امام معصوم علیهما السلام است. (1)
شیخ طوسی رحمه الله فضل بن شاذان نیشابوری را از اصحاب امام هادی علیه السلام آن گاه امام عسکری علیه السلام می شمارد. شیخ از وی به عنوان متکلّم و نویسندهٔ جلیل القدر یاد می کند. (2)
نجاشی وی را متکلّم، فقیه و بی نیاز از توصیف می داند. نجاشی از کنجی گزارش می دهد که وی 180 عنوان کتاب نگاشته است. آن گاه 48 عنوان آن را نام می برد.
در میان آن کتاب ها، افزون بر کتاب های فقهی در موضوعات گوناگون، عنوان هایی به چشم می خورد؛ از آن جمله رد بر جبریه رد به ثنویه، رد بر فلاسفه، رد بر مرجئه، رد بر قرامطه، رد بر حشویه، رد بر غالیه محمدیه، رد بر اهل تعطیل کتاب سنن، کتاب محنة الاسلام، كتاب القائم و کتاب فضل امیرالمؤمنین علیه السلام را می توان نام برد. (3)
شیخ نیز بسیاری از تألیفات وی را مانند الاعراض و الجواهر، کتاب العلل، كتاب ردّ على الغلات و... نام می برد. فضل بن شاذان در سال 260 رحلت می کند. (4)
ص: 231
امام عسکری علیه السلام به رغم تمامی محدودیت ها و کنترل هایی که از طرف دستگاه خلافت به عمل می آمد یک سلسله فعالیت های سرّی سیاسی را رهبری می کرد که با گزینش شیوه های بسیار ظریف پنهان کاری از چشم بیدار و مراقب جاسوسان دربار به دور می ماند. (1)
در این زمینه به یک مورد آن در زیر اشاره شده است:
«عثمان بن سعيد عمری» که از نزدیک ترین و صمیمی ترین یاران امام بوده، زیر پوشش روغن فروشی فعالیت می کرد. شیعیان و پیروان حضرت عسکری علیه السلام اموال و وجوهی را که می خواستند به امام تحویل دهند، به او می رساندند و او آنها را در ظرف ها و مشک های روغن قرار داده و به حضور امام می رساند. (2)
در «بحار الأنوار» از محمدبن حسن نقل کرده است که گفت: به آن حضرت نامه ای نوشتم و در آن از فقر و ناداری شکایت کردم. سپس با خود گفتم: آیا امام صادق علیه السلام نفرموده است که: «فقر و ناداری با ما از ثروت و بی نیازی با غیر ما بهتر است، (3) و جان دادن در راه اهل بیت از زندگی کردن با -
ص: 232
دشمنان ما بهتر است».
امام علیه السلام در جواب نامه اش نوشت:
خداوند تبارک و تعالی دوستان ما را وقتی که گناهان انبوهی مرتکب شده باشند، مبتلا به فقر می کند و این را وسیلهٔ پاک شدن آنها قرار می دهد یا آن که بسیاری از گناهان آنها را می بخشد همان طور که با خودت گفتی فقر و ناداری با ما از ثروت و بی نیازی با غیر ما بهتر است و کشته شدن در راه ما از زندگی کردن با دشمنان ما بهتر است و ما پناه کسانی هستیم که به ما پناهنده شوند و نور و روشنایی هستیم برای کسانی که از ما بینش و آگاهی بخواهند و هرکه به ما متوسل شود و به رشتهٔ ولایت ما چنگ زند، او را حفظ می کنیم. کسی که ما را دوست بدارد در مراتب عالی بهشت با ما خواهد بود و کسی که از ما روی بگرداند و از راه ما منحرف گردد، سرانجام او آتش است. (1)
فقه ن.ک ← مفسر قرآن کریم.
حضرت امام عسکری علیه السلام فرمودند:
«مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ ، حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لأَمْرِ مَوْلَاهُ، فَلِلْعَوَامِ أَنْ يُقَلِّدُوهُ».
هرکس از فقها که خویشتندار باشد، دینش را نگهبان باشد، با هوای نفس -
ص: 233
خود مخالف باشد، فرمانبردار مولایش باشد، بر عموم مردم است که از او تقلید کنند. (1)
در عصر غیبت کبری و دسترسی نداشتن به امام معصوم، وظیفه مردم رجوع به فقهاست.
شناخت دین و درک احکام خدا و نظر اسلام در امور شرعی کاری علمی و دشوار است و تنها از عهده کسانی بر می آید که سال ها در حوزه های علمیه به فراگیری علوم دینی مشغولند و در آیات و روایات و کتاب های فقهی بررسی های عمیق می کنند و به مرتبه ای از علم می رسند که به آنان «فقیه» و «مجتهد» گفته می شود. مثل همه اموری که به کارشناسان آن رجوع می کنند. کارشناس مسائل فقهی و دینی هم، مجتهدان و فقهایند. رجوع مردم به آنان را «تقلید» گویند.
اما یک نکته ظریف و مهم وجود دارد و آن این که تنها تخصص فقهی و داشتن علم و قوۀ اجتهاد کافی نیست، بلکه باید از نظر اخلاق و تقوا و پارسایی هم شایستگی مرجعیت داشته باشند.
از کسی می توان تقلید کرد که علاوه بر مجتهد بودن، متقی و خالی از هوا و هوس، نگهبان دین و خویشتن دار و خودساخته باشد این ها معیارهای صلاحیّتِ مرجعیت در علمای دین است این شرط، تضمینی بر سلامت فکر و روح آن عالم دینی است اگر عالم دینی، اهل تقوا و خدا ترسی و پارسایی نباشد چه بسا نتواند حقیقت دین را بگوید یا از احکام الهی پاسداری کند. (2)
ص: 234
امام خمینی رحمه الله درباره نقش علمای دین می فرماید:
«اگر فقهای اسلام، از صدر اسلام تا حالا نبودند، الآن ما از اسلام هیچ نمی دانستیم. این فقها بودند که اسلام را به ما شناساندند و فقه اسلام را تدریس کردند و نوشتند و زحمت کشیدند و به ما تحویل دادند و ما باید همین جهت را حفظ کنیم». (1)
ص: 235
ص: 236
شیخ صدوق رحمه الله نقل می کند که احمدبن اسحاق رحمه الله وکیل قمی گوید: به محضر مولایم امام حسن عسکری علیه السلام شرفیاب شده، عرض کردم: قربانت گردم، مطلبی در دلم هست که مرا غمگین کرده، می خواستم این را از پدر بزرگوارت بپرسم ولی ممکن نشد.
فرمود: آن مطلب چیست؟
عرض کردم: آقای من، از پدر بزرگوارتان علیه السلام چنین روایت شده: «همواره پیامبران بر پشت می خوابند، مؤمنان به طرف راست می خوابند و منافقان به طرف چپ و شیاطین به رو می خوابند».
فرمود: آری، (همین گونه است).
عرض کردم: آقای من، هرچه سعی می کنم به طرف راستم بخوابم، نمی توانم و خوابم نمی برد.
امام علیه السلام لحظاتی سکوت نمود، آن گاه فرمود: ای احمد، نزدیک من بیا.
من نزدیک حضرتش رفتم، فرمود: ای احمد، دستت را زیر لباست ببر. من چنین کردم.
حضرت دست خود را از زیر لباسش بیرون آورده و زیر -
ص: 237
لباس من نمود، و دست راست خود را به طرف چپ من و دست چپش را به طرف راست من کشید و این کار را سه مرتبه تکرار کرد.
از آن روز به بعد دیگر نمی توانم به طرف چپ بخوابم و در آن حال اصلاً خوابم نمی برد. (1)
ن.ک ← دانش الهی امام علیه السلام.
در قدرت علمی امام علیه السلام - که از سرچشمه زلال ولایت و اهل بیت عصمت مایه ور بود - نکته ها گفته اند؛ از جمله همین یعقوب بن اسحاق کندی فیلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ایرانی، ابونصر فارابی، شاگرد مکتب وی بوده است در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابی را که بر رد قرآن نوشته بود، سوزانید و بعدها از دوستداران و در صف پیروان آن حضرت درآمد. (2)
ابن شهر آشوب از کتاب تبدیل ابوالقاسم کوفی نقل کرده که اسحاق کندی که فیلسوف عراق بود در زمان خود، شروع کرد در تألیف کتابی در تناقض قرآن و مشغول کرد خود را به آن امر به حدی که از مردم کناره کرده و در منزل بود و پیوسته به این کار اهتمام داشت؛ تا آن که یکی از شاگردان او خدمت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام رسید. حضرت به او فرمود: آیا نیست -
ص: 238
در میان شما مرد رشیدی که برگرداند استاد شما کندی را از این شغلی که برای خود قرار داده؟
آن شاگرد گفت: چگونه ما می توانیم اعتراض کنیم بر او در این امر یا در غیر این امر که این کار نسبت به او از ما شایسته نیست.
حضرت فرمود اگر من چیزی به تو القا کنم تو به او می رسانی؟ عرض کرد: آری. فرمود: برو نزد او و با وی انس بگیر و لطف و مدارا کن در دوستی و همدمی با او. پس چون انس بین شما پدید آمد با وی بگو.
مسأله ایی به نظرم رسیده، می خواهم آن را از تو بپرسم آن گاه بگو اگر بیاید نزد تو متکلّم به قرآن و بگوید که آیا جایز است حق تعالی اراده فرموده باشد از آن کلامی که در قرآن است غیر آن معنی که تو گمان کرده ای و آن را معنی آن گرفته ای؟
او در جواب گوید: «جایز است»؛ زیرا او مردی است که فهم می کند چیزی را که شنید. پس به او بگو: شاید که خداوند اراده فرموده باشد در قرآن غیر آن معنی که تو برای آن نموده ای و آن را مراد حق تعالی گرفته ای، «فَتَكُونَ واضِعاً لِغَيْرِ مَعَانِيه».
پس آن شاگرد رفت نزد کندی و ملاطفت کرد با او تا آن که القا کرد بر او آن مسأله را که حضرت به او تعلیم فرموده بود. کندی گفت: این مسأله را اعاده کن بر من اعاده کرد دربارهٔ آن فکری کرد؛ دانست که برحسب لغت و نظر معنی دیگری جایز و متحمّل است گفت: قسم می دهم تو را که خبر دهی به من که این را چه کسی به تو آموخته؟
گفت: به قلبم عارض شد! گفت: چنین نیست که تو می گویی؛ زیرا این -
ص: 239
کلامی نیست که از مانند تو سر زند و تو هنوز به آن مرتبه نرسیده ای که فهم چنین مطلبی کنی. با من بگو از کجا گفتی آن را؟
گفت: حضرت امام حسن عسکری علیه السلام مرا به آن امر فرمود. کندی گفت: اکنون حقیقت حال را بیان کردی. این نحو مطالب بیرون نمی آید مگر از این خاندان. پس آتش طلبید و آنچه را در این باب تألیف کرده بود، سوزانید. (1)
ابوطاهر سلیمان قرمطی در سال 310 حاکم بحرین بود این دسته از خوارج منشعب شدند و از سال 41 هجری به بعد، فتنه های زیادی برپا نمودند و در این راه عده ای از آنها کشته شدند و عده ای نیز به بحرین فرار کردند.
شیخی در زمان خلافت معتمد عباسی بود که امام حسن عسکری علیه السلام را در منزل آن مرد زندانی کرده بودند و او امام حسن عسکری علیه السلام را بسیار آزار و اذیت می کرد. روزی زنش به او گفت: تقوا داشته باش؛ این زندانی را اذیت و آزار نده می ترسم که ضرری از او به تو برسد.
آن مرد به زنش گفت: به خدا قسم! او را داخل قفس شیرهای گرسنه خواهم انداخت تا آن شیرها او را تکه پاره کنند.
پس آن مرد از معتمد عباسی اجازه گرفت تا چنین کاری انجام دهد. معتمد نیز می خواست از دست امام حسن عسکری علیه السلام راحت شود؛ به آن مرد اجازه -
ص: 240
داد که امام حسن عسکری علیه السلام را در قفس شیرها بیندازد.
پس به رضایت معتمد عباسی، خلیفهٔ وقت، امام حسن عسکری علیه السلام را در قفس شیرها انداختند.
امام حسن عسکری علیه السلام می دانستند که این شیرهای عظیم الجثه و گرسنه کاری به کارش ندارند؛ با اطمینان خاطر پا در قفس شیران گذاشت.
وقتی امام حسن عسکری علیه السلام در قفس شیران قرار گرفت با تعجب دیدند به جای این که به ایشان حمله کنند و ایشان را تکه تکه کنند، وقتی هیبت و بزرگی امام حسن عسکری علیه السلام را دیدند مانند سگ، نزد آن بزرگوار آرام شدند و کنار ایشان زانو زده و خوابیدند.
پس امام حسن عسکری علیه السلام مشغول نماز خواندن شدند؛ درحالی که آن شیرها دور ایشان خوابیده بودند چند روز در آن قفس امام را زندانی کردند تا این که در روز سوم آن مرد همراه مسیحیان از آنجا گذشتند و ایشان را با تعجب دیدند که وسط قفس شیرها ایستاده و درحال نماز خواندن است وشیرها دور ایشان خوابیده اند. پس یک فیل را در قفس انداختند وقتی شیرها فیل را دیدند بر او حمله کردند و کمتر از یک چشم بر هم زدن آن فیل را تکه پاره کردند و خوردند.
سپس امام حسن عسکری علیه السلام را از آن قفس بیرون آوردند و آن شخص نزد معتمد عباسی رفت و جریان را برای او تعریف کرد وقتی معتمد چنین شنید، وحشت تمام وجودش را فرا گرفت با وحشت، ترس و لرز نزد امام حسن عسکری علیه السلام رفت و عرضه داشت برایم دعا کنید تا خداوند به من طول عمر دهد و بیست سال در خلافت بمانم -
ص: 241
امام حسن عسکری علیه السلام به او فرمود: آنچه می خواهی خداوند به تو داده است.
نقل شده که معتمد عباسی بیست سال خلافت کرد و در اواخر سال بیستم به هلاکت رسید. (1)
ص: 242
از ابی جعفر احمد القيصر البصری نقل شده است که ما نزد آقایمان ابی محمد در عسکر (سامرا) بودیم پس خادم معتمد وارد شد. عرض کرد امیر مؤمنان به شما سلام رسانده و گفته است: کاتب (دربار) ما «انوش نی» می خواهد دو پسر خود را پاکیزه کند در خواست می کنیم از شما که به نزد او بروی و برای سلامتی و بقای فرزندان او دعا فرمایی.
پس من دوست دارم اکنون شما سوار اسب شده نزد او بروی و این کار را انجام دهی. البته این زحمت را برای آن به شما تحمیل کردیم که او (نصرانی) خود گفته است: ما دوست داریم با دعای بقایای نبوّت و رسالت متبرک شویم.
پس آنگاه آقای ما (حسن عسکری علیه السلام) فرمود:
(الحمدلله الّذى جعل النّصارى أعرف بحقنا من المسلمين)؛ «ستایش خدای را که نصاری را آگاه تر به حق ما از مسلمین (این زمان) قرار داد». (1)
ص: 243
یوسف بن محمّد و علی بن محمدبن سیّار به عنوان دو شاگرد، به محضر امام حسن عسکری علیه السلام آمدند و آماده شدند تا از علم و کمال ایشان بهره مند شوند و مذاکره آنها با امام علیه السلام به این ترتیب شروع شد.
شاگردان پرسیدند گروهی در نزد ما زندگی می کنند و معتقدند که هاروت و ماروت (1) دو فرشته ای هستند که فرشتگان آن دو فرشته را به هنگام افزایش گناه در بین انسان ها برگزیدند و خداوند آنها را با فرشته دیگری به دنیا فرستاد. این دو فرشته، ستارهٔ زهره را فریفتند و خواستند که با آن ستاره زنا کنند و همچنین می گویند که این دو فرشته شراب می خورند و آدم می کشند و خداوند آنها را در سرزمین بابل عذاب می کند. ساحران از آن دو فرشته فن سحر و جادو را فراگرفتند و خداوند ستاره زهره را مسخ کرد.
امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: به خداوند (متعال) پناه می برم از چنین نسبت های ناروا! فرشتگان در پرتو الطاف خداوند (متعال) معصوم و محفوظ از کفر و زشتی ها هستند. خداوند در قرآن می فرماید:
(لا يَعْصُونَ اللهَ ما أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ)؛ (2) «آنها هرگز فرمان خدا را مخالفت نمی کنند و آنچه را فرمان داده شده اند (به طور کامل) اجرا می کنند».
ص: 244
سپس ایشان چند آیه دیگر مانند آیه 19، 20، 27 و 28 سوره انبیاء و 109 سوره یوسف را خواندند که همۀ آنها بیانگر عصمت فرشتگان است. آن گاه فرمودند: خداوند این فرشتگان را جانشین خود در زمین قرار داد. آنها در دنیا همانند پیامبران و امامان هستند آیا هیچ کدام از پیامبران و امامان آدم می کشند و یا زنا می کنند و یا شراب می نوشند؟ (خیر اینها پاک هستند و هرگز به این گناهان آلوده نمی شوند).
آیا نمی دانید که خداوند دنیا را خالی از پیامبر یا امام از جنس بشر نکرده است. مگر خداوند نمی فرماید: (وَ ما أَرْسَلْنَا مِنْ قَبلِكَ إِلَّا رِجَالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى)؛ (1) «ما قبل از تو نفرستادیم جز مردانی از آبادی ها را که به آنها وحی می کردیم».
خداوند (متعال) در این آیه خبر می دهد که فرشتگان را به سوی زمین به عنوان این که پیشوایان و حاکمان زمین شوند، نفرستاده، بلکه آنها را به سوی پیامبران (برای رساندن وحی) فرستاده است.
شاگردان گفتند: بنابراین ابلیس فرشته نیست. امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند: نه بلکه او از جنّیان است، آیا نشنیده اید که خداوند می فرماید: (وَ إِذْ قَالَ لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنَّ)؛ (2) «به یاد آرید زمانی را که به فرشتگان گفتیم: بر آدم سجده کنید. آنها همگی سجده کردند، جز ابلیس که از جنّ بود».
جدم از امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ایشان هم از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم نقل کرد که فرمودند: خداوند آل محمد صلی الله علیه واله وسلم و پیامبران و فرشتگان مقرّب را برگزید و -
ص: 245
گزینش خداوند نبود مگر بعداز آن که به حال آنها آگاهی داشت که از ولایت و سیطره فرمان خداوند خارج نمی گردند و از حریم عصمت بیرون نمی روند و به آنان که سزوار عذاب الهی هستند، نمی پیوندند.
شاگردان پرسیدند: برای ما روایت کرده اند هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم به امامت امیرالمؤمنین علی علیه السلام تصریح کردند امامت ایشان را بر جماعت های گوناگون از فرشتگان عرضه نمود (بعضی از) آنها امامت ایشان را نپذیرفتند و بر اثر این گناه به صورت قورباغه مسخ شدند.
امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: به خداوند پناه می برم که چنین دروغ هایی را به ما نسبت می دهند. فرشتگان مانند پیامبران خدا هستند و فرشتگان رسولان خدایند، آیا در این صورت از پیامبران کفر به خداوند سر می زند؟ شاگردان گفتند: نه امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: همچنین از فرشتگان هم کفر سر نمی زند. شأن فرشتگان عظیم و مقامشان ارجمند است و از این نسبت های ناروا به دور می باشند. (1)
ن.ک ← مفسر قرآن.
[احمد بن عبیدالله بن خاقان، از قول پدرش (عبیدالله) چنین می گوید:] خلیفه از وفات حسن بن علی آگاه شد چند نفر را برای تفتیش و بازرسی خانه های آن حضرت فرستاد. آنها به بازرسی پرداختند و آنچه یافتند مهر کردند و به جستجوی فرزند آن حضرت (امام مهدی علیه السلام) پرداختند و زنانی را -
ص: 246
که در تشخیص زنان باردار مهارت داشتند، مأمور کردند تا همه کنیزان را آزمایش کنند و هرکدام حامله بود اطلاع دهند. بعضی گزارش دادند که آثار حمل در یک کنیز دیده می شود آن کنیز را در حجره ای جا دادند و تحریر خادم و یاران او و چند زن را بر آن کنیز گماشتند تا روشن شود که آیا او حامله است یا نه؟ آن زن تا دو سال تحت نظر بود تا فهمیدند که او حامله نیست. (1)
کنیه امام حسن عسکری علیه السلام ابا محمد ابوالقاسم می باشد. (2) (3) کنیه او ابو محمد است. (4)
همان گونه که خدای سبحان مظهر اسماء الحسنی و لقب های زیبا است و هر صفت زیبایی زیبنده اوست و هر زیبایی مظهر زیبایی او می باشد بندگان خاص خدا یعنی پیامبران و امامان معصوم نیز بر صفاتی از اوصاف پسندیده مزین اند. در عین حال برخی ویژگی های آنان برجسته تر از دیگر ویژگی ها خودنمایی می کند.
کنیه حسن بن علی علیه السلام به خاطر فرزند برومندش امام محمد المهدى علیه السلام «ابومحمد» است. «ابوالحسن» نیز دیگر کنیه وی می باشد. (5)
ص: 247
امام عسکری علیه السلام در دوران کودکی شاهد اهانت های متوکل عباسی به اهل بیت عصمت علیهم السلام به ویژه پدر بزرگوارش امام هادی علیه السلام بود. او می دید دشمن، زیارت جدش امام حسین علیه السلام را ممنوع و حتی مزار مقدسش را با خاک یکسان کرده است متوکل به خاطر احساس ترس از گرایش مردم به اهل بيت علیهم السلام فرمان داد امام هادی علیه السلام و خاندانش را دستگیر و از مدینه به سامرا منتقل کنند. امام عسکری علیه السلام یورش های ناجوانمردانه و دور از ادب مأموران حکومت به خانه پدرش را مشاهده کرد و سرانجام در شهادت مظلومانه پدر ارجمندش به سوگ نشست. (1)
گرچه امام عسکری علیه السلام به حکم شرائط نامساعد و محدودیت بسیار شدیدی که حکومت عباسی برقرار کرده بود موفق به گسترش دانش دامنه دار خود در سطح کل جامعه نشد، اما در عین حال با همان فشار شاگردانی تربیت کرد که هرکدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان، نقش مؤثر داشتند.
علاوه بر تربیت شاگردان، گاهی چنان مشکلات و تنگناهایی برای مسلمانان پیش می آمد که جز حضرت عسکری علیه السلام یا کسی از عهده حل آنها برنمی آمد و آن امام همام با علم امامت، گرهٔ آن مشکلات را می گشود. (2)
ص: 248
از ابوهاشم جعفری روایت شده که :گفت شنیدم از امام حسن عسکری علیه السلام که فرمودند: از گناهانی که آمرزیده نمی شود حرف و قول آدمی است که می گوید: ای کاش من مؤاخذه نمی شدم مگر به همین یک گناه؛ یعنی ای کاش گناه من فقط همین همین یک گناه کوچک بود.
من در دل خودم گفتم: این مطلب دقیق و مهمی است و شایسته است که آدمی در نفس خود هر چیزی را جستجو کند تا این مطلب در دلم گذشت امام علیه السلام رو به من کردند و فرمودند: ای ابوهاشم! راست گفتی. به آنچه که در دل خود گذراندی عمل کن؛ پس همان شرک در میان مردم پنهان تر از جنبیدن مورچه بر سنگ خارا در شب تاریک و پنهان تر از جنبیدن مورچه بر پلاس سیاه است.
پس انسان نباید هیچ گناه را کوچک بداند و یا به سبب کوچکی گناه از آن دوری نکند و آن گناه را انجام دهد؛ بلکه انسان باید نگاه کند که انجام هر گناهی، چه کوچک و چه گناه کبیره سرپیچی و تعدّی از دستور خداوند متعال -
ص: 249
به حساب می آید؛ یعنی با انجام حتی یک گناه کوچک، انسان در مقابل پروردگار متعال خود بی ادبی کرده و در برابر خداوند متعال ایستاده است.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:
شدیدترین گناهان آن گناهی است که صاحبش آن را سبک بشمرد. (1)
ص: 250
کامل بن ابراهیم مدنی می گوید: از طرف عده ای از اصحاب امام، به دیدن امام حسن عسکری علیه السلام رفتم. چون خدمت ایشان مشرف شدم نگاهم به لباس مجلل امام افتاد و پیش خود گفتم: «ولی خدا لباس مجلل می پوشد، در حالی که ما را فرمان به مواسات با برادران دینی می دهد و از پوشیدن لباس های قیمتی نهی می کند».
در این هنگام امام تبسّمی کرد و آستین لباسش را بالا زد لباس سیاه خشن و ارزان قیمتی در زیر آن لباس قیمتی به تن داشت. امام علیه السلام به من فرمود:
«این لباس زمخت و خشن برای خداست و این لباس نرم و قیمتی برای مردم». (1) (2)
ن.ک ← غذای امام علیه السلام.
ص: 251
شیخ صدوق رحمه الله می گوید: در بعضی کتاب های نوشته شده در زمینهٔ تاریخ دیده و فقط از محمدبن عباد شنیده ام که حضرت عسکری علیه السلام، شب جمعه، نامه های بسیاری را به دست خود نوشتند تا به مدینه بفرستند و صبح گاه جمعه، هنگام نماز از دنیا رفتند.
آن روز، هشتم ربیع الاول 260 هجری بود در آن زمان فقط صیقل، کنیز و عقید خدمتکار حضرت و شخص سومی که خدا می دانست و نه کسی دیگر نزد آن حضرت بودند. (1)
ن.ک ← شهادت امام عسکری علیه السلام و مسمومیت امام.
ابن شهرآشوب می گوید: «لقب های آن حضرت، صامت، هادی، رفیق، زکی، سراج، مضیء، شافی، مرضیء و حسن عسکری علیه السلام است. و نیز آن حضرت، پدر و جدش هریک در زمان خودشان، مشهور به «ابن الرضا» بودند». (1)
ن.ک ← نام حضرت.
ص: 253
ص: 254
مادر امام عسکری علیه السلام کنیز بود و «حدیث» یا «حدیثه» نام داشت. برخی دیگر از منابع او را «سوسن»، «عسفان» و «سلیل» گفته اند.
شیخ کلینی رحمه الله می گوید: «مادرش کنیزی بود که او را «حدیث» - یا «سوسن» - می گفتند». (1)
حسین بن عبدالوهاب می گوید: نام مادر آن حضرت، سلیل است و حدیث نیز نقل شده است؛ ولی سلیل درست است». (2)
اربلی می گوید: که مادر او کنیزی به نام «سوسن» بود. (3)
ن.ک ← خانم امام هادی علیه السلام.
در هر صورت تبار مادر امام عسکری علیه السلام، همانند چهار امام پیش از خود به قاره آفریقا بازگشت دارد. مادران امامان بعداز امام صادق علیه السلام دو ویژگی -
ص: 255
.دارند نخست این که همگی ام ولد یعنی کنیزند. و دوم این که به غیر مادر محمّدبن الحسن المهدی علیه السلام که اروپایی می باشد. بقیهٔ مادران امامان، همگی آفریقایی اند. بسی افتخار برای قاره آفریقا که مادران پنج امام معصوم از این خطه می باشند بسی افتخار برای کنیزان پاکدامن و سیه چهره و سفید بخت که دامنشان مهد ولادت و پرورش امامان معصوم قرار گرفته است.
امام عسکری علیه السلام با فرقه ها و عقاید انحرافی از راه مبارزه و غیر آن به مبارزه می پرداخت؛ فتنهٔ خلق قرآن، راهنمایی شاگرد اسحاق کندی دربارهٔ تناقض قرآن رفع شک و تردید از عقاید برخی شیعیان درباره نماز باران و مقابله با راهب نصرانی از نمونه های آن است.
ن.ک ← اسحاق کندی فتنه خلق قرآن.
برخی نگاشته اند امام عسکری علیه السلام در سامرا متولد شده است. (1) اما بیشتر آثار، محل ولادت را مدینه، پیش از تبعید امام هادی علیه السلام به سامرا می نگارند. (2) مسعودی می نویسد: هنگام ولادت امام عسکری علیه السلام، امام هادی علیه السلام شانزده ساله بوده است. آن گاه بعداز چهار سال از ولادت فرزندش به سامرا فرا خوانده می شود. (3)
ن.ک ← تولد امام علیه السلام.
ص: 256
محمدبن ابراهیم بن مهزیار اهوازی از اصحاب امام حسن عسکری علیه السلاموکیل امام زمان علیه السلام در اهواز است که توقیعی از سوی امام زمان علیه السلام خطاب به وی صادر شده است.
پدر او ابراهیم بن مهزیار از محدّثان شیعه قرن سوم هجری و از اصحاب امام جواد علیه السلام و امام هادی علیه السلام بوده و وکیل امام عسکری علیه السلام در اهواز به شماره می آمده است.
او از وکیلان و دستیاران خاص نایب اوّل و نایب دوم امام زمان علیه السلام دورۀ غیبت صغراست. شیخ طوسی رحمه الله او را جزو اصحاب امام عسکری علیه السلام شمرده که محضر امام هادی علیه السلام را نیز درک کرده و به نقل شیخ صدوق رحمه الله موفق به دیدار امام زمان علیه السلام نیز شده است.
از اصحاب حضرت امام حسن عسکری علیه السلام و از وکلای ناحیه مقدّسه است. شیخ مفید رحمه الله روایت کرده از او که گفت: چون پدرم وفات یافت و امر راجع به من شد، برای پدرم، بر مردم دستکی بود از مال غریم (شیخ مفید رحمه الله فرموده: این رمزی بود که شیعه در قدیم آن را می شناختند میان خود، خطاب ایشان حضرت را به آن، برای تقیه بود) پس من بعداز وفات پدر عریضه ای خدمت حضرت نوشتم در باب آن مال ها حضرت در جواب نوشت: آنها را -
ص: 257
مطالبه کن از آنها که می خواهی. من آنها را مطالبه کردم.
همه ادا کردند مگر یک مرد که در تمسّک او نوشته بود که چهارصد اشرفی باید بدهد. من نزد او رفتم و آن مال را از او طلب کردم. او در دادن تأخیر می کرد و پسر او به من استخفاف و سفاهت نمود. شکایت او را به پدرش کردم، گفت: چه شده؟ (یعنی استخفاف به تو سهل است و چیزی نیست). پس من چنگ زدم به ریش او، پای او را گرفتم و کشیدم او را تا وسط خانه. پسر او در آن حال از خانه بیرون رفت و استغاثه کرد به اهل بغداد؛ پسر می گفت: قمی رافضی پدر مرا کشت. پس گروه بسیاری از ایشان دور من جمع شدند. من بر مرکب خود سوار شدم و گفتم: احسنتم! ای اهل بغداد! خوب کاری کردید. طرفداری ظالم را می کنید. او را مسلط می گردانید بر غریب مظلوم که طلب از او دارد؟ من مردی می باشم از اهل همدان و از اهل سنت این مرد مرا نسبت به قم می دهد و می گوید رافضیست و می خواهد که حق مرا ضایع گرداند و به من ندهد.
چون اهل بغداد این را شنیدند بر او هجوم آوردند و خواستند داخل دکانش شوند من ایشان را ساکن گردانیدم. پس آن مرد طلبید تمسّک و صورت طلب را. آن گاه سوگند یاد کرد به طلاق که آن مال را درحال ادا کند. پس من مال را از او گرفتم.
او درباره امام حسن عسکری علیه السلام می گوید: «بدان منقبتِ عالی و مزیّتِ بزرگی که خداوند او را به آن اختصاص داده است و گوهر آن را به گردن او آویخته است و آن را صفتِ دائمی که روزگار تازگی آن را کهنه نمی کند و -
ص: 258
زبان ها خواندن و نشر آن را فراموش نمی کند این است که مهدی محمد علیه السلام از نسل اوست و از او آفریده شده و فرزند و پاره تن او می باشد». (1)
نسل پیامبر اسلام صلی الله علیه واله وسلم، از فاطمه علیها السلام و حضرت علی علیه السلام بارور شده است و این شجره طیبه هر روز بارورتر و شکوفاتر گردیده است که نام نامی آنان را با هم می خوانیم:
پیامبر اسلام صلی الله علیه واله وسلم.
↓
حضرت فاطمه و علی علیهما السلام.
↓
امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام.
↓
امام زین العابدین علیه السلام.
↓
امام محمد باقر علیه السلام.
↓
امام جعفر صادق علیه السلام.
ص: 259
امام موسی بن جعفر علیه السلام.
↓
امام على بن موسى الرضا علیه السلام.
↓
امام محمّد بن على الجواد علیه السلام.
↓
امام عليّ بن محمّد النقى علیه السلام.
↓
امام حسن عسکری علیه السلام.
↓
امام قائم آل محمد علیه السلام.
مدرسه امام عسکری علیه السلام، بزرگ ترین مدرسهٔ اعتقادی، علمی و تربیتی است؛ با این که دوره ایشان، خفقان، استبداد و مبارزه با نور هدایت اهل بیت علیهم السلام، به نهایت رسیده بود.
امام عسکری علیه السلام، منتقل کننده ولایت خاتم الأنبياء صلی الله علیه واله وسلم به خاتم الأوصياء یعنی حضرت بقیة الله الأعظم علیه السلام بوده و مسائل حسّاسی هم چون ایجاد شبکه ارتباطی بین شیعیان و زمینه سازی اعتقادی برای دوران غیبت به دوش آن جناب بوده است.
ص: 260
شک و تردید در دین، در زمان امام عسکری علیه السلام به اوج خود رسیده بود ولی امام علیه السلام با تعلیم و تربیت شاگردان و آشکار ساختن معجزات و اقدامات خارق العاده یعنی هم از راه برهان و استدلال و هم از راه شهود راستین، در برابر کفر، نفاق، ستم و انحراف ایستاد.
امام علیه السلام در بعد زمینه سازی غیبت و بیان وظائف علماء در این دوران، به ترغیب آنها به بیدار نمودن مردم و تشویق آنان به مقابله با شبکه های ابلیسی و تبلیغات شیطانی پرداخت.
توجه امام به اساسی ترین وظیفه الهی یعنی حفظ و حراست قرآن و سنّت نبوی صلی الله علیه واله وسلم، ایشان را از بیان جزئی ترین مسئولیت باز نمی داشت.
آن حضرت همان طور که در پنهان و آشکار یک معلم بزرگ اعتقادات بودند، یک مربی اخلاق و عمل نیز به حساب می آمدند.
امام عسکری علیه السلام می فرمایند: «مَا أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغَبَةٌ تُذِلُّهُ».
و این همان درس دوری از ذلت و پستی است که مکتب عاشورا قرن هاست عهده دار تعلیم آن است.
و نیز می فرمایند: «جُعِلَتِ الْخَبَائِتُ فِی بَيْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الْكَذِبُ».
و اینست نقش امام در جامعه بشری، که در آن وضعیتی که استبداد و ظلم حاکم بود یک جمله کوتاه، بزرگ ترین و کلیدی ترین زشتی را نشان داده و مردم را به بلندترین قلهٔ سعادت اعتقادی و اخلاقی رهنمون می گردد. (1)
مرقد امام حسن عسکری علیه السلام ن.ک ← پناهگاه دوست و دشمن.
ص: 261
تولد امام با سرود مقدس «الله اكبر» و «لا اله الا الله» مواجه شد و پدر فرزند را در آغوش گرفته در گوش راستشان «اذان» و در گوش چپ «اقامه» گفتند تا از همان هنگام امام با نور الهی و كلمات حق منوّر شود. در روز هفتم ولادتِ حضرت نیز امام هادی علیه السلام موهای سرشان را تراشیدند و همسنگ آن طلا - یا نقره - به فقرا صدقه دادند و گوسفندی به عنوان عقیقه ذبح کردند. امام هادی علیه السلام تمام دستورات و مستحبات اسلامی را که حق فرزند بر پدرش است به جا آوردند. (1)
ن.ک ← تولد امام.
در «كفاية الأثر» به سندی از عایشه نقل کرده است که گفت: «ما اتاقی داشتیم و هرگاه رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم را مقصد ملاقات و دیدار با جبرئیل داشت در آن مکان او را دیدار می کرد...» روزی حسین بن علی علیهما السلام بر پیامبر وارد شد جبرئیل پرسید: این کودک کیست؟
رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود: او فرزند من است. آن گاه او را بر زانوی خود نشانید. سپس فرمود: حبیب من، جبرئيل! قائم ما اهل بیت کیست؟
عرضه داشت: «وی نهمین فرزند حسین است پروردگار - جلّ جلاله - به من چنین خبر داده که از نسل حسین فرزندی به وجود خواهد آورد که در -
ص: 262
پیشگاه خود او را علی نامیده است... و سپس از او فرزندی به وجود خواهد آورد که او را "حسن مؤمن بالله مرشد الى الله" نامیده و از او کلمة الحق [صاحب الزمان علیه السلام] را به وجود خواهد آورد...». (1)
ن.ک ← لقب های حضرت.
چون منتصر (فرزند متوکل) مُرد بعضی از مسیحیان که در دستگاه حضور داشتند و تُرک ها که فرماندهان لشکری بودند و بر مقام های دولتی و امور مردم تسلّط داشتند - قرار گذاشتند که نگذارند هیچ کدام از فرزندان متوکل بر تخت خلافت بنشیند؛ زیرا ممکن بود از ایشان خون خواهی پدرش را بنماید. پس احمدبن معتصم را برگزیدند و «به المستعين بالله» ملقبش کردند.
در این هنگام در میان ترک ها اختلافاتی به وجود آمد و هرکدام علیه هم توطئه نموده، یکدیگر را به نیرنگ علیه خلیفه متهم می کردند.
در این میان باغُر ترکی - که متوکل را کشته بود - قدرت فراوانی پیدا کرده بود پس عده ای از ترک ها تصمیم گرفتند او را از مقامش برکنار کنند باغر چون این را فهمید، تصمیم به قتل مستعین و بعضی از رئیسان ترک گرفت؛ ولی ترک ها قبل از آن وی را کشتند. پس آشوب مملکت را فراگرفت و ترک ها به شور و هیجان آمدند در این هنگام مستعین به همراه اصحاب تُرک خاصش با کشتی از سامراء به سوی بغداد رفت.
چون صبح شد و این خبر منتشر گردید، تُرک ها به خانه های مسیحیانِ -
ص: 263
حکومتی حمله بردند و به قتل، غارت و فساد مشغول شدند.
اما بقیه رئیسان تُرک به بغداد رفتند و نزد مستعين حاضر شدند و از ستم ها و نافرمانی هایشان عذرخواهی کردند مستعین ایشان را سرزنش کرد اما بخشیدشان.
پس، از مستعین خواستند تا به سامراء بازگردد اما وی جوابی نداد. پس مأیوس شدند و به سامرا بازگشتند و قرار گذاشتند تا مستعین را خلع کرده با محمدبن جعفر المتوكل - المعتز - بیعت کنند.
در آن هنگام معتز و برادرش در زندان بودند پس آزادشان ساختند و با معتز برای خلافت بیعت نمودند و ابراهیم مؤید را ولایت عهد کردند و از مردم سامراء برای این دو بیعت گرفتند.
چون خبر در بغداد به مستعین رسید، وی به محمّدبن عبدالله بن طاهر دستور داد تا تدبیری بیندیشد سپس به سایر شهرها نامه نوشتند تا برای حفظ بغداد، لشکر و سرباز آماده کنند ارسال مواد غذایی به سامرا را نیز قطع کردند. شروع به کندن خندق ها نمودند و ابزار دفاعی آن زمان را نیز آماده ساختند و بر دری از درهای شهر، دیواری بنا ساختند. آنها برای این کارها صدها هزاران دینار خرج کردند سربازان بر ورودی های شهر گماشتند و نیز منجنیق بر هر دروازه ای از شهر نصب کردند سپس به ترک های سامرا نوشتند که به اطاعت مستعین تن دهند و بیعت خود با معتز را نقض نمایند.
مستعین و معتز هردو به شهرها نامه ها نوشتند تا با آنها بیعت کنند و با دیگری بیعت ننمایند. پس شرایط و احوال مضطرب شده بود و کارها در هم پیچیده بود و در این میان عده ای به غارت و چپاول و تخریب خانه ها روی -
ص: 264
آوردند؛ زیرا حکومت ضعیف شده بود.
لشکری از سامرا به سوی بغداد به حرکت درآمد چون لشکر به بغداد نزدیک شد آتش جنگ شعله ور شد. لشکریان بغداد با انواع سلاح و ابزار از بغداد دفاع می کردند و لشکریان سامرا شروع به سوزاندن خیمه و مکان های دیگر سپاهیان بغداد نمودند اوضاع به همین منوال می گذشت و هر روزه عده ای از دو طرف کشته می شد.
اما سامرا: چون لشکر از سامرا به سوی بغداد رفت جایگاه معتز ضعیف شد و عده ای پست به غارت بازارها و مغازه های طلا فروشی و غیره روی آوردند؛ و این گونه هرج و مرج شد و امنیت از میان رفت.
در آن سوی محمدبن عبدالله طاهر کوشید تا با معتز صلح کند ولی تلاش هایش به شکست انجامید. پس مستعین را مجبور کردند تا خود را از خلافت خلع کند و او چنین کرد و خواست که به مکه برود اما نگذاشتند و او را به سوی بصره فرستادند از مستعین سنگ های قیمتی ای چون جواهر و یاقوت و امثال آن به دست آمد. همچنین از او لباسی و انگشتری به دست آمد که گمان می کردند از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم است. سرانجام مستعین را به همراه چهارصد مرد به شهر واسط فرستادند و زمینه را برای معتز مهیا ساختند. شاعران معتز را مدح و مستعین را به زشت ترین شکل نکوهش کردند.
پس از مدتی معتز برادرش ابراهیم مؤید را کشت، سپس امر کرد تا مستعین را بگیرند و به سامرا ببرند و در بین راه او را بعد از شکنجه بکشند. سر مستعین را برای معتز آوردند در حالی که او مشغول بازی شطرنج بود. چون بازی اش تمام شد به سر مستعین نگاه کرد و دستور به دفنش داد و به -
ص: 265
قاتل او پنجاه هزار درهم جایزه داد.
معتز، چهار سال و شش ماه و چند روز حکومت کرد. سپس او را خلع کردند و کشتند و علت آن هم آن چنان که طبری نوشته است، این بود که مادر معتز و گروهی از اطرافیانش اموالی که از شهرها به عنوان مالیات و غنیمت و هدیه می رسید را تحویل گرفته به خانه های خود می بردند. از جمله ایشان احمدبن اسرائیل و حسن بن مخلد و ابو نوح عیسی بن ابراهیم بودند. از این اموال برای مادر معتز، بهرهٔ فراوانی از طلا و کالاهای نفیس و جواهرات گرانبها و درهم و دینار و غیره وجود داشت. اسم مادر وی قبیحه بود و او این اموال را در زیرزمین خانه اش قرار می داد.
در این میان لشکریان حقوقشان را می خواستند اما در بیت المال چیزی نبود. لشکریان فهمیدند که اموال بیت المال نزد افراد مذکور است. پس آن سه مرد را دستگیر نموده، شکنجه کردند تا اعتراف کنند، اما ایشان چیزی نگفتند.
پس سپاهیان ترک به در خانه معتز رفته، درخواست حقوق نمودند. معتز کسی را نزد مادر فرستاد و درخواست پنجاه هزار دینار کرد تا به سپاهیان بپردازد و او را آگاه کرد که زندگی اش در خطر است، ولی مادرش جواب داد: چیزی نزد من نیست! سرانجام سپاهیان به خانه معتز هجوم بردند و او را پابرهنه به در خانه آوردند و کتکش زدند و لباسش را پاره کردند و آسیبش زدند. سپس قاضی آوردند و معتز را مجبور کردند تا خود را خلع کند.
معتز خود را خلع کرد پس نامۀ خلع شدن او را نوشتند و او را به کسی سپردند تا شکنجه اش کند و سه روز به او آب و غذا ندادند. بعد او را در سردابی انداختند و درش را مسدود کردند معتز مرد، درحالی که بیست و چهار سال -
ص: 266
داشت. مردم با محمدبن واثق بیعت کردند و او را «المهتدی بالله» نامیدند. (1)
ن.ک ← المهتدى بالله.
امام حسن عسکری علیه السلام در روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول (2) (3) سال 260 ه.ق در عصر خلافت معتمد [پانزدهمین خلیفهٔ عبّاسی] در 28 سالگی، به شهادت رسید (4) و در خانه خود کنار مرقد شریف پدرش (امام هادی علیه السلام) در سامرا به خاک سپرده شد. علامه طبرسی میگوید بسیاری از اصحاب ما قائلند که آن حضرت بر اثر زهری که به او ،خوراندند به شهادت رسید و هم چنین پدر و جدش و همهٔ امامان علیهم السلام شهید شدند، و سند او برای این موضوع، روایتی است که از امام صادق علیه السلام نقل شده، آنجا که فرمود: «مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولُ اَوْ شَهِيدٌ؛ هیچ یک از ما از دنیا نرود، مگر این که کشته شود و یا شهید گردد».خداوند به حقیقت این موضوع آگاه تر است. (5)
امام حسن مجتبی علیه السلام در ساعات آخر عمر به «جنادة بن اميّه» فرمود: «مَا مِنَّا إِلَّا مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولُ ؛ هیچ یک از ما از دنیا نرود، مگر مسموم (به زهر جفا) یا کشته شده (به شمشیر)».
ص: 267
عالم بزرگ کفعمی و غیر او گفته اند: «امام حسن عسکری علیه السلام را معتمد عباسی مسموم نمود». (1)
ن.ک ← شهادت امام علیه السلام.
آن حضرت در عبادت خدا مانند اجداد طاهرین خود، سجده های طولانی می نمود. محمد شاکری می گوید امام حسن عسکری علیه السلام در محراب عبادت می نشست و سجده می کرد و من می خوابیدم و بیدار می شدم و او هنوز در حال سجده بود.
همچنین ابوهاشم جعفری می گوید امام حسن عسکری علیه السلام در زندان روزه می گرفت و موقع افطار، غلامش غذای او را در ظرفی برایش می آورد. معتمد عباسی که آن حضرت را زندانی کرده بود دائماً از مأمور زندان از حال وی جویا می شد و زندانبان همیشه می گفت: امام حسن عسکری علیه السلام این روزها را روزه می گیرد و شب ها را نماز می خواند.
ن.ک ← ظلم خلفای عباسی.
ابوهاشم می گوید: دست تنگ بودم خواستم که خطی بنویسم و از ابا محمد علیه السلام چیزی طلبم، شرم داشتم. چون به خانه رفتم غلامی از پی من فرستاد با صد دینار زر و خطّی نوشت که: «چون تو را حاجت شود بطلب و -
ص: 268
شرم مدار که به تو برسد هرچه خواهی». (1)
شیخ کلینی رحمه الله روایت کرده از این کردی از محمدبن علی بن ابراهيم بن موسی بن جعفر که گفت: امر معاش بر ما تنگ شد پدرم به من گفت: بیا برویم نزد این مرد (ابومحمد عسکری علیه السلام)؛ زیرا نقل شده که آن جناب دارای صفت سخاوت است. گفتم می شناسی او را؟ گفت: می شناسم و ندیده ام او را هرگز. پس به قصد آن جناب حرکت کردیم پدرم در بین راه گفت: چه بسیار محتاجیم به آن که حضرت پانصد درهم به ما بدهد که دویست درهم آن را خرج کسوه و جامه کنیم، و دویست درهم آن را در دین خود صرف کنیم و صد درهم آن را در نفقه خود صرف کنیم. من هم در دل خود گفتم: کاش سیصد درهم به من مرحمت کند که صد در هم آن را حماری بخرم و صد درهم آن را صرف نفقه کنم و صد درهم خرج جامه و لباس کنم و بروم به بلاد جبل.
پس چون رسیدیم به در خانه آن حضرت، غلام آن حضرت بیرون آمد و گفت: علی بن ابراهیم و محمّد پسرش داخل شوند پس چون بر آن حضرت وارد شدیم و سلام کردیم، به پدرم فرمود: یا علی چه باز داشت تو را از آمدن نزد ما تا این زمان؟
پدرم گفت: ای آقای من! خجالت می کشیدم که تو را ملاقات کنم با این حال. چون از خدمت آن حضرت بیرون آمدیم. غلام آن حضرت آمد و یک -
ص: 269
کیسه پول به پدرم داد و گفت این پانصد درهم است؛ دویست درهم آن برای کسوه است، دویست درهم برای دین و صد درهم برای نفقه. و عطا کرد به من هم کیسه ای و گفت این هم سیصد درهم است؛ صد درهم آن را پول حمار قرار بده صد درهم برای کسوه و صد درهم برای نفقه. و مرو به سوی جبل و برو به سوی سوراء و چنان کرد که آن حضرت فرموده بود؛ به سوراء رفت و تزویج کرد زنی را و دارایی چندانی به دست آورد که دخل او امروز هزار دینار است و با این علامت باهره، باز قائل به وقف بود. ابن کردی می گوید: گفتم به او که: وای بر تو آیا می خواهی امری را که واضح تر و روشن تر از این باشد؟
گفت: «هذا أَمْرُ قَدْ جَرَيْنَا عَلَيْهِ»؛ ما به مذهب وقف تا به حال بوده ایم و حالا هم به همان حال باقی می باشیم. (1)
محمدبن حجر می گوید: خطی نوشتم به عسکری علیه السلام و شکایت کردم از عبدالعزیزبن خلیفه (2) و یزیدبن عبدالله. جواب نوشت که: «شر عبدالعزیز را از تو کفایت کردم؛ اما یزید تو را و او را مقامی باشد نزد خدای تعالی؛ تو را بهشت و
او را دوزخ» عبدالعزیز مرد و یزیدبن عبدالله محمدبن حجر را بکشت و قاتل را دوزخ مقرّ شد و مقتول را بهشت؛ چنان که امام علیه السلام فرمود. (3)
ص: 270
امام حسن عسکری علیه السلام در تفسیر آیه (88 و 89) سوره بقره می فرماید:
خداوند در این آیه ها علمای یهود و عوام آنها را مذمّت می کند.
امام علیه السلام پس از بیان رفتار علمای یهود و عوامشان (که علمای یهود حقیقت ها را کتمان نموده و باطل ها را به آنها تلقین می کردند و عوام نیز ندانسته پیرو آنان بودند) می فرماید: مردی از مسلمانان به امام صادق علیه السلام گفت: هنگامی که عوام یهود کتاب آسمانی خود تورات را نمی فهمند مگر این که علمایشان به آنها یاد بدهند و عوام یهود جز پیروی و تقلید از علمایشان راه دیگری ندارند و عوام ما نیز احکام دینشان را به وسیلهٔ تقلید یاد می گیرند چرا خداوند عوام آنها را به خاطر تقلید از علمایشان سرزنش می کند، ولی عوام ما را سرزنش نمی کند؟ عوام یهود با عوام ما در مورد تقلید چه فرقی دارند؟ عوام ما نیز از علمایشان تقلید می کنند؛ بنابراین همان طور که عوام ما در تقلید از علمایشان گناهکار نیستند آنها نیز نباید گناهکار باشند؛ چون برای تحصیل احکام، راهی جز تقلید از علما نیست. اگر تقلید از علما برای عوام یهود جایز نباشد، برای عوام ما نیز جایز نیست.
امام صادق علیه السلام در جواب فرمود: عوام و علمای ما با عوام و علمای یهود از یک جهت فرق دارند و از جهت دیگر مساوی هستند.
اما بدین جهت مساوی هستند که خداوند عوام ما را نیز مذمّت کرده که چرا از علمای ناصالح تقلید می کنید همچنان که عوام یهود را مذمّت نموده است.
ص: 271
و امّا از این که عوام و علمای ما با عوام و علمای یهود فرقی دارند از این رو است که عوام ما پیرو علمای صالح هستند و به دنبال آنها می روند، ولی عوام یهود چنین نیست؛ آنها از علمای غیر صالح پیروی می کنند.
امام حسن عسکری علیه السلام پس از بیان جواب امام صادق علیه السلام می فرماید: «فَمَنْ قَلَّدَ مِنْ عَوَامِنَا مِثْلَ هَؤُلَاءِ الْفُقَهَاءِ فَهُمْ مِثْلُ الْيَهُودِ الَّذِينَ ذَمَّهُمُ اللهُ بِالتَّقْلِيدِ لفَسَقَةِ فُقَهَائِهِمْ»
اگر افرادی از عوام ما از علمای ناصالح تقلید کنند همانند یهودیانی است که خداوند آنها را به خاطر تقلید از علمای ناصالحشان مذمت نموده است؛ بنابراین باید از فقها و علمای صالح تقلید نمود فقیهان صالح آنانند که:
1- نفس خود را مصون از گناه نگه داشته.
2- نگاهبان دین خود است.
3- مخالف هوس های نفسش می باشد.
4- مطیع مولای خود می باشد.
بر همه عوام لازم است از چنین شخصیتی تقلید کنند و این صفات در بعضی فقهای شیعه است نه در همۀ آنها.
امام حسن عسکری علیه السلام پس از توضیح دربارهٔ فقهای صالح و ناصالح به عوام هشدار می دهد که مواظب باشند و از علمای صالح تقلید کنند و از علمای گمراه دوری بجویند. (1) (2)
ن.ک ← نقش عالم دینی (1) و (2).
ص: 272
مفوّضه. (1)
شیخ طوسی رحمه الله با سند خود از ابونعیم محمدبن احمد انصاری نقل می کند: گروهی از مُفوّضه و مقصره کامل بن ابراهیم مدنی را نزد امام حسن عسکری علیه السلام فرستادند کامل گوید: پیش خود گفتم: در این باره از او سؤال کنم که هرکس با من هم عقیده باشد، وارد بهشت می شود.
چون به حضور امام عسکری علیه السلام رسیدم و نگاهم به جامه سفید و نرم آن حضرت افتاد، پیش خود گفتم: این ولی و حجّت خدا این گونه لباس های نرم می پوشد و به ما دستور می دهد که با برادرانمان مواسات داشته باشیم و از پوشیدن چنین چیزی ما را نهی می کند.
امام عسکری علیه السلام با لبخندی فرمود: ای کامل! [درحالی که حضرت آستین های خود را بالا زد و لباس سیاه و خشنی بر بدن او بود فرمود:] این برای خدای متعال است و این به خاطر شما.
سلام دادم و کنار دری که پرده ای از آن آویخته بود نشستم. بادی وزید و پرده را کنار زد پسری را دیدم که مثل پارهٔ ماه بود و حدود چهار سال داشت. به من گفت: ای کامل بن ابراهیم!.
از سخن او لرزیدم و به دلم افتاد که بگویم: بله سرورم!
گفت: نزد ولی خدا و حجت الهی و باب او آمده ای تا بپرسی که آیا تنها کسانی که بر مذهب و عقیده تواند، وارد بهشت می شوند؟
ص: 273
گفتم: آری به خدا قسم.
فرمود: پس به خدا قسم در این صورت بهشتیان کم خواهند بود! به خدا قسم کسانی وارد بهشت می شوند که به آنان «حقیه» گفته می شود.
گفتم: سرورم آنان کیانند؟
فرمود: گروهی که به خاطر محبّتشان به علی علیه السلام به حق او سوگند می خورند، ولی حق او و فضیلتش را نمی شناسند. سپس آن حضرت مدتی سکوت کرد، سپس فرمود: نیز آمده ای دربارۀ عقیدهٔ مفوّضه بپرسی. آنان دروغ می گویند، خدا لعنتشان کند؛ بلکه دل های ما ظرف مشیت و خواست خداوند است. هرگاه که خدا بخواهد ما هم می خواهیم. خداوند متعال می فرماید: «و نمی خواهید مگر آن که خدا بخواهد». (1)
بُشر می گوید: پس از توقف کوتاه، از بغداد به سامراء حرکت کردیم هنگامی که او را خدمت امام علی النقی علیه السلام بردم حضرت پس از احوال پرسی مختصر فرمود: چگونه خدا عزّت اسلام و ذلّت نصارا و عظمت حضرت محمد صلی الله علیه واله وسلم و خاندان او را به شما نشان داد؟
پاسخ داد: ای پسر پیغمبر! چه بگویم دربارۀ چیزی که شما به آن از من آگاه ترید. سپس حضرت فرمود: به عنوان احترام، می خواهم هدیه ای به تو بدهم. ده هزار سکه طلا یا مژدۀ مسرت بخشی که مایه شرافتِ همیشگی و افتخار ابدی توست؛ کدامش را انتخاب می کنی؟
ص: 274
عرض کرد: مژدهٔ فرزندی به من بدهید.
فرمود: تو را بشارت باد به فرزندی که به خاور و باختر، فرمانروا گردد و زمین را پر از عدل و داد کند، پس از آن که با ظلم و جور پر شده باشد.
ملیکه عرض کرد: پدر این فرزند کیست؟
حضرت فرمود: پدر این فرزندِ شایسته، همین شخصیتی است که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم در فلان وقت در عالم خواب، تو را برای او خواستگاری نمود.
سپس امام هادی علیه السلام پرسید در آن شب، حضرت مسیح و جانشینش تو را به چه کسی تزویج کردند؟
عرض کرد: به فرزند شما امام حسن عسکری علیه السلام.
فرمود :او را می شناسی؟
عرض کرد: از آن شبی که به وسیلهٔ حضرت فاطمه زهرا علیها السلام مسلمان شدم شبی نبود که آن حضرت به دیدارم نیامده باشد.
سخن که به اینجا رسید، امام علی النقی علیه السلام (به کافور) خادم خود فرمود: خواهرم حکیمه نزد من بیاید.
چون حکیمه خاتون محضر امام رسید، حضرت فرمود: خواهرم! این است آن بانوی گرامی که در انتظارش بودم. تا حکیمه خاتون این جمله را شنید ملیکه را در آغوش گرفت روبوسی کرد و خیلی خوشحال شد.
آن گاه امام علیه السلام فرمود: خواهرم این بانو را به خانه ببر و مسائل دینی را به او یاد بده. این نو عروس، همسر امام حسن عسکری علیه السلام و مادر قائم آل محمد علیهم السلام است. (1)
ص: 275
امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: «بِئسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ يَكُونُ ذَا وَجْهَيْنِ وَذَا لِسَانَيْنِ، يُطْرِى أَخَاهُ شَاهِداً وَيَأْكُلُهُ غَائِباً إِنْ أعْطِيَ حَسَدَهُ وَإِنْ ابْتُلِيَ خَانَهُ؛ بنده بدی است آن که دو رو و دو زبان باشد در مقابل از برادرش تعریف کند و پشت سر، او را بخورد. اگر برادرش بهره مند باشد به او حسد ورزد و اگر گرفتار شود، به او خیانت کند». (1)
بنده صالح و شایسته خداوند بزرگ، در هر شرایط و موقعیت و مکانی، یک رنگ و یک رو است و اگر بنده ای روبَه صفت و چند رنگ باشد باید بداند منافق بوده و از کفار بدتر است؛ بنابراین منافقین در بین مؤمنین وانمود می کنند که با ایمان هستند و در میان کفار نیز وانمود می کنند که با آنها هستند. بنابر این، دوروئی و نفاق آنان بسیار تعیین کننده و مهم است و آنان با این عمل ناشایست خویش (دوروئی و چند رنگی) در بین مسلمانان خوار و ذلیل اند.
امام عسکری علیه السلام اگر چه بسیار جوان بود ولی به دلیل موقعیت بلند علمی، اخلاقی و اعتقادِ بی شائبه شیعیان به ایشان و احترام فوق العاده مردم از وی شهرت فراوانی پیدا کرده بود. همچنین به دلیل آن که مورد توجه عام و خاص بود، حاکمیت عباسی، در ظاهر رفتار احترام آمیزی از خود نسبت به آن حضرت نشان می داد. (2)
ص: 276
موسوعه امام حسن عسکری علیه السلام با تصحیح محمّد حسینی قزوینی و دیگران، توسط مؤسسه ولی عصر علیه السلام، در قم به چاپ رسیده است.
این موسوعه به زبان عربی می باشد و شش جلد است و تمامی آنچه که مربوط به امام یازدهم، امام حسن عسکری علیه السلام است در آن یافت می شود و هیئت مؤلّفین آن را تألیف نموده اند.
ابوجعفر طبری با سند خویش از امام حسن عسکری علیه السلام امام یازدهم روایت می کند:
امام حسن مجتبی علیه السلام روز نیمه ماه رمضان سال سوم از هجرت در سالی که جنگ بدر اتفاق افتاد به دنیا آمد. پنجاه شب پس از تولد حسن علیه السلام، حضرت فاطمه به حسین علیه السلام باردار شد. پیامبر خدا صلی الله علیه واله وسلم برای امام حسن علیه السلام قوچی را عقیقه و ذبح کرد، سر وی را تراشید و دستور داد هم وزن موی وی نقره صدقه دهند. چون ولادت یافت، جبرئیل نام او را در دیبای بهشتی هدیه آورد. نام حسین نیز از نام حسن مشتق شده است. امام حسن از سینه تا سر شبیه ترین افراد به پیامبر بود. (1)
ص: 277
امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: حسین علیه السلام در مدینه، روز سه شنبه پنجم (1) جمادى الأولى در سال سوم هجرت به دنیا آمد. مادرش پنجاه شب پس از ولادت حسن علیه السلام در سال سوم هجری به حسین علیه السلام باردار شد و شش ماه دوران بارداری طول کشید و او را به دنیا آورد و جز آن حضرت، کسی شش ماهه به دنیا نیامده است. مگر عیسی بن مریم و نیز یحیی بن زکریا. (2)
امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: علی بن الحسین علیه السلام در مدینه در مسجد خانه فاطمه، در سال 38 هجری قبل از درگذشت جدش امیر مؤمنان علیه السلام به دنيا آمد. (3)
امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: امام محمد باقر علیه السلام در مدینه روز جمعه اول ماه رجب سال 57 هجری، سه سال قبل از شهادت امام حسین علیه السلام به دنیا آمد. (4)
ص: 278
ص: 280
در «کفایة الأثر» به سندی از ابوهریره منقول است که گفت: «من به اتفاق ابوبکر و عمر و فضل بن عبّاس و زید بن حارثه و عبدالله بن مسعود خدمت رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم بودیم که حسین بن علی علیهما السلام وارد شد. رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم او را در آغوش گرفته و بوسید ... و فرمود: بار خدایا من او را دوست می دارم تو هم او را دوست داشته باش و من دوستداران وی را نیز دوست دارم.
ای حسین تو امام و فرزند امام و پدر پیشوایان هستی. نه تن از فرزندانت پیشوایان نیک سیرتند و از نسل علی (امام هادی علیه السلام)، حسن نقی، طاهر، ناطق عن الله و پدر حجّت خدا به وجود خواهد آمد». (1)
ن.ک ← لقب های امام علیه السلام.
حسین بن عبدالوهاب رحمه الله در کتاب «عیون المعجزات» از ابوهاشم نقل می کند که گفت: -
ص: 281
خدمت امام عسکری علیه السلام رسیدم آن حضرت مشغول نوشتن نامه ای بود، همین که وقت نماز فرا رسید، نامه را رها کرد و به نماز پرداخت؛ دیدم قلم خود به خود روی آن کاغذ حرکت کرد و بقیهٔ نامه را نوشت تا به آخر رسید من از مشاهدهٔ این معجزه به سجده افتادم و امام علیه السلام وقتی نماز را به پایان رسانید، قلم را به دست گرفت و به مردم اجازه ملاقات داد. (1)
نامۀ آن حضرت به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری. (2)
خداوند ما و شما را در پردهٔ خویش پوشانده و تحت توجهات خود در تمام امور، عهده دار تو باشد نامه ات را دریافتم - خدا تو را رحمت کند - و ما به شکر خدا و نعمت او خاندانی هستیم که بر دوستان خود دلسوز بوده و از [دیدن] احسان و فضلِ پیاپی خداوند بر آنان شادان و خرسندیم و هر نعمتی که خداوند تبارک و تعالی بدیشان می دهد به شمار آریم، پس امیدوارم که خداوند نعمت خود را بر تو و امثال تو - آنان که خدا ایشان را مورد رحمت خود قرار داده و همچون تو بینایشان ساخته - به کمال رسانده و کمال نعمت خود را، ورود به بهشت مقدّر فرماید، و هیچ نعمتی هرچه والا و ارجمند باشد نیست جز آن که ادای شکر آن «الحمدلله» است - نام هایش مقدّس باد - و من خدای را تا ابد و همیشه و والاتر و برتر از حمدِ هر ستایشگری حمدو سپاس می گویم؛ زیرا رحمتش را بر تو ارزانی داشته و از هلاکت نجات داده و راهت را -
ص: 282
در عبور از آن گردنه هموار ساخته و سوگند به خدا که آن گردنه ای است دشوار گذر کارش سخت و راهش دشوار و گرفتاریش بزرگ باشد که ذکر و یاد در نوشته های پیشینیان هست، و بی شک برخی از شما زمان امام پیشین علیه السلام تا وقتی که درگذشت و تا همین روزگار که من در آنم کارهائی داشتید که نزد من در آن امور نه پسندیده بودند و نه توفیق یافته.
پس ای اسحاق به یقین بدان؛ هرکس که از این جهان کور خارج شود در آن جهان نیز کور است و گمراه تر ای اسحاق، منظور نه کوری چشم است بلکه کوری دل هائی که در سینه ها است و این همان سخن خداوند در کتاب محکم او است که در بیان زبان حال فرد ستمگر گوید: ﴿رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَىٰ وَقَدْ كُنْتُ بَصِيراً * قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَها وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى)؛ «پروردگارا، چرا مرا نابینا برانگیختی و حال آن که بینا بودم؟! گوید: بدین گونه [محشور شدی، زیرا] آیات ما به تو رسید و تو آنها را به فراموشی سپردی و همچنان امروز فراموش می شوی». (1) و [در رسید آن آیات] کدام آیه بزرگ تر از حجت خدا است بر خلقش و امین او در شهرهایش و گواه و شاهد او بر بندگانش - پس از پدران گذشته اش پیامبران، و نیاکانش اوصیا که سلام و رحمت و برکات خدا بر تمامشان باد - ؟! پس کجا گمتان نمودند؟ و همچون چارپایان به کجا می روید؟ آیا از حق روگردان و به باطل مایلید؟ و به نعمت خدا کافر شده اید؟ یا از شمار کسانی هستید که به برخی از کتاب ایمان آورده و به برخی دیگر کافر می شوند؟
پس سزای برخی از شما یا دیگران که چنین کند جز خواری در دنیا و -
ص: 283
عذاب طولانی در آخرت جاوید نخواهد بود؟ و سوگند به خدا که آن رسوائی بزرگ است به راستی که خداوند وقتی واجبات را از سر بخشش و رحمت خود بر شما واجب فرمود، نه برای حاجت و نیاز بود، بلکه از سر رحمت و مهرورزی خود - که جز او معبودی نیست - بر شما بوده تا آلوده را از پاک جدا کند و نیات درونتان را بیازماید و آنچه را در دل دارید خالص و پاک سازد تا در رسیدن به رحمت او بر هم سبقت گرفته و پیشی گیرید، و در بهشت او جایگاه هرکدامتان بر دیگری [با توجه به اعمال] برتر آید. بنابراین فریضه حج و عمره و برپائی نماز، و پرداخت زکات و روزه و ولایت را بر شما واجب فرمود و بر شما دری گشود تا در فهم فرائض از آن یاری طلبید و تا کلیدی در تحصیل آن باشد. اگر محمد صلی الله علیه واله وسلم نبود و نیز اوصیای از فرزندانش نبودند شما سرگردان و حیران همچون چارپایان هیچ یک از واجبات را نمی شناختید و راه ورود به هر شهر جز از درب آن است؟ پس آن گاه که خداوند پس از پیامبرتان با نصب امامان بر شما منت نهاد در قرآن فرمود: (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً)؛ «امروز دین شما را به کمال رساندم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما پسندیدم». (1)
بنابراین حقوقی را برای امامان خود بر شما واجب ساخته و به رعایت آن امر فرموده است تا هرچه از زن و مال و خوردنی و نوشیدنی که دارید برایتان حلال و شرعی گردد خداوند فرمود: (قُلْ لا تَسْتَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبی)؛ «بگو برای آن [رساندن پیام] هیچ مزدی از شما نمی خواهم، مگر دوستی دربارۀ خویشاوندان [نزدیکم]»، (2) و بدانید هرکس که [در ادای این -
ص: 284
حق] دریغ ورزد، به خود بخل ورزیده و خداوند بی نیاز و توانگر است، و شمائید که فقیر و نیازمندید هیچ معبودی جز او نیست، و بی گمان این بحث با تمام آنچه برای شما و بر عهدهٔ شما بود، به درازا کشید.
و اگر نبود که خداوند می خواهد نعمت خود را بر شما تمام کند - پس از وفات امام سابق - دیگر نه از من خطّی دیده و نه کلامی می شنیدید و شما [هنوز] در کار آخرت خود غافلید و پس از آن که ابراهیم بن عبده را برای شما منصوب داشتم و نامه ای که توسط محمد بن موسی نیشابوری به سویتان ارسال کرده ام که خداوند هرحال یاور ما است - مبادا دربارۀ خود کوتاهی کنید که از زیانکاران محسوب خواهید شد پس دوری و هلاکت باد آنان را که از اطاعت خدا روی برتافته و اندرز امامان را نپذیرفتند که محققاً خداوند شما را به طاعت خود و پیامبرش و صاحبان امر فرمان داده، امیدوارم خداوند به سستی و بی توجهیتان رحم کند، و شما را بر اعتقادتان پایدار سازد پس دیگر چه چیز آدمی را به پروردگارش فریفته؟ و اگر سنگ های سخت و محکم، بخشی از مطالب این نامه را دریافته بود از شدت بیم و نگرانی و ترس از خدا؛ از هم شکافته شده و به طاعت خدا باز می گشت. هرچه می خواهید انجام دهید «که خدا و پیامبرش و مؤمنان کردار شما را خواهند دید و به زودی به سوی دانای نهان و آشکار بازگردانده می شوید. پس شما را بدان چه کرده اید آگاه خواهد کرد»، (1) وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين وَصَلَّى اللهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ أَجْمَعِين. (2)
ص: 285
به نام خداوند بخشنده مهربان
سپاس و ستایش سزاوار خداوندی است که پروردگار جهانیان است و عاقبت از آن پرهیزگاران و بهشت مخصوص یکتاپرستان، و دوزخ برای منکرین و منحرفین است و هیچ ستم آشکاری جز بر ستمگران نیست و معبودی جز خداوند که نیکوترین آفریننده است، نمی باشد و تحیّت و درود بر بهترین آفریده های او محمد و اهل بیت پاک او باد.
امّا بعد تو را سفارش می کنم که خداوند برای جلب رضایت و خشنودی خود توفیقت دهد، و از نسل تو فرزندان صالح و درستکار قرار دهد - به پیشه کردن تقوی، و برپا داشتن نماز و پرداختن زکات؛ زیرا نماز از شخصی که زکات نپردازد، پذیرفته نمی شود.
و سفارش می کنم تو را به بخشش گناه و فرونشاندن خشم و احسان به خویشاوندان و همدردی کردن با برادران و تلاش کردن در برآوردن حوائج و خواسته های ایشان در حال سختی و آسانی، و بردباری در هنگام جهل و نادانی و فهم و آگاهی پیدا کردن در دین و تأمل و درنگ کردن در کارها و هم پیمان شدن با قرآن، و داشتن اخلاق نیکو، و به کارهای نیک فرمان دادن و از کارهای زشت باز داشتن و از همه زشتی ها خودداری کردن.
خداوند تبارک و تعالی فرموده است: (و لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحِ بَيْنَ النَّاسِ)؛ (1) «در بسیاری از گفت وگوهای پنهانی -
ص: 286
ایشان خبری و فایده ای نیست؛ مگر کسی که به احسان کردن یا کارهای نیکو دستور دهد یا میان مردم را اصلاح نماید».
و عليك بصلاة الليل، فإنّ النّبي صلی الله علیه واله وسلم أوصى عليّاً فقال:
يا على، عليك بصلاة الليل، عليك بصلاة الليل، عليك بصلاة الليل ومر استخف بصلاة الليل فليس منا.
و بر تو باد به نماز شب همانا پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم امیرالمؤمنین علیه السلام را به آن سفارش کرد و فرمود:
ای علی بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب و کسی که نماز شب را سبک شمارد از ما نیست.
پس به این سفارشات من عمل کن و تمام شیعیانم را دستور بده که آنچه را به تو دستور داده ام عمل نمایند.
و عليك بالصبر وانتظار الفرج، فإنّ النبي صلى الله عليه واله وسلم قال : «أفضل أعمال أُمتى انتظار الفرج».
و لا تزال شيعتنا في حزن حتّى يظهر ولدى الّذى بَشَّر به النبيي صلی الله علیه واله وسلم أنّه يملأ الأرض قسطاً وعدلاً كما ملئت ظلما وجوراً.
و بر تو باد که صبر پیشه خود سازی و منتظر فرج و گشایش باشی، همانا رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرموده است: «برترین و با ارزش ترین اعمال امّت من انتظار فرج است». و همواره شیعیان من دچار غم و اندوه باشند تا فرزند من که پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم به آمدن او مژده داه و درباره اش فرموده است: «او زمین را پر از عدل و داد کند، همان طور که پر از جور و ستم شده باشد»، ظاهر گردد. پس صبر و شکیبایی را پیشه کن و تمام شیعیانم را به آن سفارش کن و بدان که: -
ص: 287
(إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ). (1)
«زمین از آن خداوند است به هرکس از بندگان خود که خواهد به ارث بخشد، و عاقبت از آن پرهیزکاران است».
و سلام بر تو و تمام شیعیان، و رحمت خداوند و برکات او بر آنها باد، و خداوند ما را کفایت می کند و خوب پشتیبانی است و او مولا و یاور خوبی است. (2)
یکی از شیعیان به نام «محمودی» گفته است: خط امام حسن عسکری علیه السلام را دیدم که در زندان معتمد عباسی نوشته بود و خارج شده و در آن نامه این آیه را ثبت فرموده بودند: (يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ). (3)
«آنها [دشمنان] می خواهند نور خدا را با پف کردن دهان خود خاموش کنند؛ ولی خداوند نور خود را کامل می کند اگر چه کافران آن را نپسندند».
امام با ذکر این آیه در زندان، به شیعیان بیرون از زندان روحیه می داد و طاغوتیان را کافر می خواند و به شیعیان امید و اطمینان می بخشید که نور خدا با پف دهان خاموش نمی گردد؛ (4) زیرا:
چراغی را که ایزد برفروزد *** هر آن کس پف کند ریشش بسوزد.
ص: 288
نام امام عسکری علیه السلام، «حسن» و «عبدالله» است. (1) در منابع معتبر دیگر، نام آن حضرت را «حسن» ذکر نموده اند. اربلی می گوید: «اسم آن حضرت "حسن"، کنیه اش "ابومحمد" و لقبش "خالص" است». (2)
آن حضرت، امام حسن بن علی بن محمدبن علی بن موسی بن جعفر بن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام است.
ن.ک ← لقب امام علیه السلام.
امام علیه السلام نامه زیر را به گروهی از شیعیان نوشت و در آن از اختلافات تفرقه و انحراف از دین با خبر کرد و بر حذر داشت:
«بسم الله الرحمن الرحيم. خداوند زهد در دنیا و توفیق اعمال پسندیده حق عطا کند و توانی بدهد تا او را اطاعت کنید و از گناهان اجتناب ورزیده و از گمراهی و انحراف باز دارد و بی نیازتان گرداند و برای ما و دوستانمان نیکی دنیا و آخرت را فراهم سازد.
ص: 289
اما بعداز اختلافات، دوگانگی، پراکندگی و چیرگی شیطان بر دل هایتان که منجر به تفرقه و الحادِ در دین و تلاش در جهت نابود کردن آنچه پدران نیک رفتار شما برای استواری دین خدا و اثبات حق اولیائش انجام دادند با خبر گشتم. ابلیش شما را از حق بازداشت و رهسپار وادی گمراهی کرد؛ تا آن جا که اکثر شما عقب گرد کردید و به حقیقت پشت نمودید گویی نه کلام خدا را خوانده اید و نه از امر و نهی الهی با خبرید.
به جانم سوگند اگر همچنان نابخردان شما بر افسانه های خودبافته تکیه کنند و سخنان باطل میان خود رایج سازند، عذاب الهی بر آنان فرود خواهد آمد، و اگر شما آنان را با دل و زبان و دست و نیت باز ندارید، در گناهان آنان و افترا بستن بر خدا و رسول و اولوالامر پس از او شریک خواهید بود و اگر کار چنین پیش برود «زیدیه»، «مغیّره»، «کیسانیه» و دیگر فرقه های منحرف که نام اسلام بر خود می نهند در ادعای خود از شما راستگوتر خواهند بود، بلکه شما از آنان بدتر و پر خطر ترید... .
باطل میان شما پا گرفته و بر صفحه حق نمایان هستید که انتظار بازگشت نیرویشان را می کشند - اکثر آنان بر اثر فرمان خداوند شتافته اند جز گروهی که اگر بخواهم نام خواهم برد شیطان بر آنان چیره شده و از یاد خدا غافلشان ساخته است. هرکس یاد خدا را فراموش ،کند، خداوند از او بیزاری جسته به جهنم که بد فرجامی است - دچارش خواهد ساخت.
این نامه حجتی است بر شما - حاضر و غایبتان - جز آن که بخواند و امانت را ادا نماید از خداوند می خواهم تا دل هایتان را بر راه هدایت گرد آورد و با تقوا شما را از گناهان دور دارد و برای انجام اعمال پسندیده حق، موفّقتان کند و -
ص: 290
علیکم السلام و رحمة الله و بركاته...». (1)
امام علیه السلام نامه زیر را به عبدالله بن حمدویه بیهقی نگاشت:
«و بعد: ابراهیم بن عبده را فرستادم تا اهل نواحی و ناحیه تو حقوق شرعیه خود را به او بپردازند او امانتدار و مورد اعتماد من نزد دوستانم می باشد. پس از خدا پروا کنند و مراقب باشند و حقوق واجب را بپردازند که هیچ عذری در ترک با تأخیر آن پذیرفته نیست خداوند آنان را بر اثر عصیان اولیائش به شقاوت دچار نکند و تو و آنان را به خاطر مهری که به آنان دارم، مشمول رحمت قرار دهد که خداوند بزرگوار و بخشنده روزی است...». (2)
امام حسن عسکری علیه السلام در مناطق شیعه نشین وکلای صالح، دانا و کاردان گمارده بود تا حقوق شرعیه را وصول کنند و آن را یا به حضرت برسانند و یا در راه های نیکی و صلاح خرج کنند. (3)
«نامه ای که همراه ابراهیم به دست شما رسید مبنی بر آن که او وکیل من در قبض حقوق شرعیه از شیعیان است به خط خودم می باشد. من او را به حق بدان صوب فرستادم، پس باید به نیکی پروای احکام الهی را داشته باشد.
ص: 291
و تقوای حقیقی را رعایت کند شیعیان نیز باید حقوق مرا بپردازند و به او بدهند. من به او اجازه داده ام تا حقوق واجبه را در هر راهی که صلاح می داند خرج کند خداوند او را توفیق دهد و با سلامتی از کوتاهی و تقصیر، بر او منّت گذارد...». (1)
امام وکالت ابراهیم را تأیید و تثبیت می کند و او را به تقوای خدا و اطاعت او سفارش می نماید و از شیعیان می خواهد تا حقوق واجبه را به او بپردازند. (2)
آبه که امروزه به آن «آوه» می گویند شهری در نزدیکی ساوه می باشد. در عصر امام حسن عسکری علیه السلام مردم آن غالباً شیعه بودند؛ قم نیز مرکز شیعیان و رفت و آمد آنها بود امام حسن عسکری علیه السلام در ضمن نامه ای (که می توان آن را نامۀ بیدار باش و تشکر نامید) به مردم قم و آوه چنین نوشتند:
خداوند متعال با وجود لطف و عنایاتش با فرستادن پیامبر صلی الله علیه واله وسلم به عنوان مژده بخش و هشدار دهنده بر مردم منّت نهاد و شما را به پذیرفتن دینش توفیق داد و با هدایتش گرامی داشت و محبّت و دوستی خاندان پاک پیامبر صلی الله علیه واله وسلم را در قلوب گذشتگان و آیندگان شما در سرزمین اطاعتش کاشت؛ آنها که از دنیا کوچ کردند (و از دنیا رفتند) درحالی که در راه هدایت و رشد و صداقت بودند، رفتند و به صف رستگاران پیوستند و میوه های کردار نیک خود را چیدند و به پاداش اعمال از پیش فرستاده خود نایل شدند.
ص: 292
ای مردم! همواره اراده و نیّت ما استوار و محکم است و روان ما به افکار نیک و پاک شما آرام است و پیوند قرابت بین ما و شما پر توان است، که چنین پیوندی از سفارش های گذشتگان ما و شما بود پیمانی است که بر عهدهٔ جوانان ما و پیران شما برقرار است و همواره با اعتقادِ واحد و به هم پیوستگی محکم هستیم؛ چرا که خداوند (متعال) این ارتباط تنگاتنگ و ناگسستنی را بين ما برقرار نموده است.
چنانکه عالم (اشاره به امام صادق علیه السلام و یا امام کاظم علیه السلام)، سلام خدا بر او، می فرماید: الْمُؤْمِنُ أَخُ الْمُؤْمِنِ لِأُمِّهِ وَ أَبِيهِ؛ مؤمن، برادر پدر و مادر مؤمن است. (1)
ن.ک ← یادی از پیک ها و نامه ها.
نرجس خاتون علیها السلام ن.ک ← ملیکه خاتون علیها السلام، سیده نرجس.
یکی از شیعیان طی نامه ای دربارهٔ اختلاف شیعه، امام را با خبر کرد و حضرت در پاسخ نامه ای نگاشت: که بخشی از آن را با هم می خوانیم:
«خداوند متعال خردمند را مخاطب میسازد. مردم درباره من چند دسته هستند:
1- گروهی بینا و راه یافته متمسک به ،حق پیوسته به فرع برخاسته از اصل نبوّت که کم ترین تردیدی دربارهٔ من ندارند و مرا پناهگاه خود می ردانند.
2- گروهی نیز حق را از اهل آن نگرفته اند و مانند دریانوردی هستند که -
ص: 293
موج زدن آب جابه جا می شوند و با آرامش آن آرام می گیرند.
3- سومین گروه اسیر دست شیطان شده و بر اثر حسد اهل حق را انکار کرده به کمک باطل، حق و حقیقت را به کنار می زنند آنان را که به چپ و راست رفته اند، واگذار شبان هنگامی که می خواهد گلّه خود را جمع کند از آسان ترین شیوه استفاده می کند. «از افشای اسرار امامت خودداری کن و از قدرت طلبی و ریاست جویی بپرهیز که این دو آدمی را به هلاکت می اندازند...». (1) (2)
امام علیه السلام در این نامه از اختلاف مردم درباره امامت ایشان سخن می گوید و آنان را در سه دسته جای می دهد:
الف) گروه مؤمن و بینای در امور دینی و آگاه به اهداف امامت. این گروه به امام حسن عسکری علیه السلام مانند پدرانش اعتقاد دارد و کم ترین شبهه ای دربارهٔ امامت ایشان ندارد.
ب) گروه ناتوان و نا آگاه که بینش دینی ندارد و حق را از اهل آن نگرفته است. این گروه که اکثریت قاطع جامعه را تشکیل می دهد، اسیر عواطف است و متأثر از جریانات اجتماعی رنگ پذیری این گروه زیاد است و در برابر حوادث، یارای ایستادگی ندارد و به رنگ پیشامدها در می آید.
ج) گروه منحرف و گمراه از صراط مستقیم که شیطان بر آنان چیره شده و آنان را از یاد خدا غافل کرده است. این گروه همان گونه که با پدران امام، سرِ ستیز داشت با حضرت نیز در جنگ است و به اغوای مردم مشغول.
ص: 294
سپس امام مخاطب را به استقامت و پایداری فرا می خواند و از انحراف به چپ و راست بر حذر می دارد و بر کتمان امر امامت تأکید می کند؛ زیرا عباسیان کمر به جنگ و نابودی حضرت و یاران ایشان بسته اند.
در پایان نامه حضرت از ریاست طلبی بر حذر می دارد؛ زیرا موجب هلاکت و نابودی جوینده آنست.
امام در نامه ای به یکی از شیعیان از غوغای نابخردان موسوم به شیعه که از راه اهل بیت منحرف گشته و در جهت مخالفِ امام حرکت می کنند اظهار تأسف و نگرانی می کند. قسمتی از نامه به شرح زیر است:
«هیچ یک از پدرانم محنتی را که من از شک و تردید این گروه می کشم نکشیده است. اگر امامت محدود و موقت تا این زمان بود سپس کسی شک می کرد، عذرش قبول بود؛ لیکن فرمان خداوند، مبنی بر استمرار امر امامت است. پس شک دیگر چه معنی دارد...». (1) (2)
امام علیه السلام از دست این گروه کور دل که اسیر شیطان بودند و از یاد خدا غافل، رنج بی شماری کشید آنان در امامت حضرت شک کرده بودند، حال آن که جایی برای شک نبود.
اگر - همان گونه که امام می گوید - امامت موقت و محدود بود و فرضاً تا زمان امام حسن عسکری علیه السلام ادامه داشت محلی برای تردید بود؛ لیکن اخبار بی شماری فصل الخطاب امامت را مهدی موعود علیه السلام معرفی کرده بود.
ص: 295
بنابراین راه هر عذر و بهانه ای بسته بود و دیگر مجالی برای تشکیک باقی نمی ماند رخنه دشمنان اهل بیت علیهم السلام در صفوف شیعیان، عامل این تزلزل و تنش عقیدتی در میان برخی از سست عنصران بود.
یکی از شیعیان نامه ای به امام علیه السلام نوشت و در آن از ستمگری های ظالمی شکایت نمود و گفت که به حقوقش تجاوز شده است. حضرت در پاسخ، نامه زیر را به او نوشت:
«ما در این روز از هر ستمگر، متجاوز و حسودی، از خدا توان و کفایت می خواهیم و او ما را نگهبان است. وای بر آن که می گوید: «خداوند متعال را با من کاری نیست (و از من انتقام نخواهد گرفت)» چنین کسی از مالک روز جزا چه خواهد دید خداوند عزّوجلّ یاور و پشتیبان مظلومان است؛ پس به او - ستایشش پایدار باد - اعتماد کن و از او کمک بخواه که محنت و رنجت را برطرف خواهد کرد و شرّ هر شروری را از تو دور می دارد خداوند این نیکی را در حق تو انجام دهد و دربارهٔ تو بر ما منت نهد که او بر هر کاری تواناست.
خداوند در این ساعت هر ظالمی را فرو گیرد هرگز متجاوز و ستمگر رستگار نخواهد شد وای بر آن که سر انگشتان مظلومان بگیردش پس اندوهگین مباش و به خداوند اعتماد کن و بر او توکل نما که چه زود باشد تا گشایشی برایت حاصل شود خداوند عزّوجلّ همراه کسانی است که صبر می کنند و همراه نیکوکاران است...». (1) (2)
ص: 296
امام علیه السلام در نامه خود، ظلم، تجاوز و حسد را محکوم می کند و از خداوند نابودی عاملان آنها را خواستار می گردد؛ زیرا خداوند یاور و پشتوانه مظلومان است و بر نابودی ظلم و ظالم و کیفر دادن ستمگران و از حق گذرندگان قدرت کامل دارد. (1)
امام علیه السلام نامه زیر را به یکی از شیعیان و موالی خود نگاشت:
«بسم الله الرحيم الرحيم. هرآنچه مقدر شده موجود است؛ پس بر خداوند عزّوجلّ توکل کن که تو را بی نیاز می کند و به او اعتماد داشته باش که تو را سرافکنده نخواهد کرد از برادرت شکایت کرده بودی؛ پس به یقین بدان که خداوند متعال به قطع پیوند خویشی یاری نخواهد کرد و بر هر ستمگری و ظلم او چیره است و هرکس ستم ببیند، خداوند یاورش خواهد بود و او را کمک خواهد نمود که خداوند نیرومند و عزیز است.
خواسته بودی برایت دعا کنم؛ خداوند - جل و علا - نگهبان یاور و پوشاننده توست و از خداوند کریم که حقیقت را بر تو آشکار ساخت و تو را عارفِ حق امامان که دیگران از آن دور و کور هستند - قرار داد می خواهم تا نعمتش را که به تو داده از تو باز ندارد (و بر تو فراوان کند) که اوست سرپرست و ستوده...». (2)
زنی که خدمتگزار حضرت بود و به شرف دیدن امام مهدی علیه السلام نایل شد. در «کافی» نیز حدیثی از وی نقل شده است و از آن استفاده می شود که نسیم -
ص: 297
نام مردی است. اما شیخ صدوق رحمه الله در «اکمال الدین» این گونه روایت کرده است: ... نسیم، خادمه ابا محمد علیه السلام مرا حدیث کرد و گفت: یک شب بعداز تولد صاحب الأمر علیه السلام بر ایشان وارد شدم پس نزد ایشان عطسه ای کردم. نوزاد فرمود: «يَرْحَمُكِ الله»؛ (خداوند تو را رحمت کند).
خوشحال شدم. نوزاد علیه السلام به من فرمود: آگاه باش تو را بشارتی در عطسه بدهم؟ عرض کردم بله، فرمود: «آن امان از مرگ است تا سه روز!». (1)
ن.ک ← نصیر الخادم خادم امام علیه السلام، خادم نصرانی امام علیه السلام.
نص از امام سابق برای امام لاحق ضروری است برای اتمام حجت و بیان حقیقت و برای نجات مردم از نادانی و حیرت در گمراهی و طبیعی است که این نصوص از حیث اعلان و اسرار و اجمال و تفصیل اختلاف پیدا می کند برحسب ظروف گاهی ظروف آشکارا مجاز به نص برای امامت به طور علنی نیست، برای حفظ زندگی او و جلوگیری از ریختن خونش.
پس هر امامی به دقت این ظروف را مراعات می کند وقتی می خواهد امام بعداز خود را به صراحت معرفی کند و این نیز از آثار فشار بود که ائمهٔ طاهرین علیهم السلام با آن از طریق طاغوتیان زمانشان مواجه بودند.
امام هادی علیه السلام - آن کسی که بهرهٔ زیاد و حظ بیشتری از خشونت و رقابت سخت بر گفته ها و افعالش داشت - نیز مواجه با این درد و رنج بود؛ پس بر -
ص: 298
امامت فرزندش امام حسن عسکری علیه السلام یا هر وقت فرصتی پیدا می شد و زمینه مساعد بود تصریح می کرد؛ به تعبیرهای متعدّد و کلمات مختلف که مضمون و مفهوم آن یکی بود.
از صقر بن دلف نقل است که گفت: شنیدم از علی الهادي بن محمدبن على الرّضا علیه السلام که می گوید: «امام بعداز من، حسن فرزند من است و بعداز حسن، قائم پسر اوست؛ آن کسی که زمین را پر از عدل و داد می کند آن گونه که پر از ظلم و جور شده است». (1)
از ابی هاشم داودبن القاسم الجعفری است که گفت: شنیدم اباالحسن الهادی صاحب عسكرى علیه السلام می گوید: «خلف بعداز من، فرزندم حسن است، پس چگونه خواهد بود برای شما از خلف بعداز خلف؟» پس گفتم: برای چه فدایت شوم؟ پس گفت: «چون شما شخص او را نمی بینید برای شما ذکر اسم او جائز نیست». پس گفتم: چگونه او را ذکر کنیم؟
گفت: «بگویید: حجت از آل محمد صلی الله علیه واله وسلم». (2)
کلینی رحمه الله با سند خود از عمرو اهوازی نقل کرده است که گفت: امام حسن عسکری علیه السلام پسرش را به من نشان داد و فرمود: پس از من امام شما این است. (3)
کلینی رحمه الله با سند خود از ابوهاشم جعفری چنین روایت کرده است: به امام -
ص: 299
عسکری علیه السلام گفتم: شکوه و عظمت تو نمی گذارد از تو بپرسم آیا اجازه می دهی از تو سؤال کنم؟
فرمود: بپرس. گفتم: سرورم آیا فرزندی داری؟
فرمود: آری، گفتم: اگر برای تو حادثه ای پیش آمد، او را کجا بجویم؟
فرمود: در مدینه. (1)
کنیه اش ابا حمزه است. در «کافی» به سندش از احمدبن افزع آمده است که گفت: ابو حمزه نصیر خادم مرا حدیث کرد و گفت: بارها شنیدم ابا محمد علیه السلام با غلامانشان با زبان خودشان سخن می گوید؛ ترک، روم و صقالبه. پس، از این امر تعجب کردم و گفتم: این مرد در مدینه متولد شده است و تا ابو الحسن (یعنی امام هادی علیه السلام) فوت کرد، بر کسی ظاهر نشد و کسی هم او را ندید. پس چگونه این زبان ها را می داند؟ با خود در این اندیشه ها بودم که ایشان به سمت من آمد و فرمود: «به درستی که خداوند تبارک و تعالی حجتش را در میان سایر مخلوقات آشکار می کند و زبان ها را به او می بخشد و همچنین معرفت اسباب و مرگ ها و حوادث را! و اگر چنین نباشد میان حجت و سایر مردم فرقی نیست». (2)
ن.ک ← نسیم الخادم.
ص: 300
در «تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام» و «احتجاج» آمده که امام حسن عسکری علیه السلام را از امام کاظم علیه السلام را نقل کرده که فرمود: فقیهی که در پی نجات یتیمی از ایتام ما که نه ما را دیده و نه به ما دسترسی دارد - برآید و او را در حد نیازش آموزش دهد [تحمّل این برای ولی فقیه] بر ابلیس سخت تر از هزار عابد است؛ زیرا فرد عابد فقط برای نجات خودش تلاش می کند. ولی فقیه علاوه بر خود به فکر تمام بندگان خدا می باشد تا آنان را از دست ابلیس و یارانش نجات دهد؛ به همین خاطر [مقام او] نزد خداوند از هزار هزار زن و مرد عابد برتر است. (1)
در «تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام» و «احتجاج» آمده که امام حسن عسکری علیه السلام از امام رضا علیه السلام نقل کرده که فرمود: روز قیامت به عابد گویند: «آفرین چه آدمی خوبی! خودت را نجات دادی و هیچ کاری به دیگران نداشتی؛ پس داخل بهشت شو آگاه باشید که فقیه کسی است که خیرش را به همه مردم می رساند و از دست دشمنانشان می رهاند.
و آنان نعمت های بهشت خدایی را تمام و کمال دریافت می کنند و رضوان الهی را به دست می آورند.
و به فقیه گفته شود: ای سرپرست ایتام آل محمد؛ دوستدار ضُعفای شیعه -
ص: 301
و موالی آنان بایست تا شفاعتت را مشمول هرکه از تو تحصیل کرده و دانشی آموخته، بنمایی. پس می ایستد و گروه گروه تا ده گروه صد هزار نفری را وارد بهشت می کند. و ایشان همان افراد علم آموخته و شاگرد او تا روز قیامتند حال تفاوت میان دو جایگاه [عابد و فقیه] را بنگرید». (1)
شیخ کفعمی رحمه الله گفته است که نقش نگین انگشتر امام عسکری علیه السلام، «انا لله شهید» بوده است.
الحسن بن على من كانت له حكمة حسنت محبته.
ابن صباغ مالکی گفته است نقش خاتم امام حسن عسکری علیه السلام، «سُبْحَانَ مَنْ لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» بود. (2)
ابوهاشم گوید: پیش امام حسن عسکری علیه السلام رفتم تا پاره ای نقره از وی طلبم جهت انگشتری و از خاطر من برفت چون وداع کرده، بیرون آمدم، آواز داد که: «نقره جهت انگشتری می خواستی».
انگشتری انداخت و گفت: «انگشتری به تو دادم تا از مؤونَتِ ساختن و نگین آن خلاص باشی». گفتم: گواهی می دهم که تو امامی و طاعت تو بر ثقلين فرض است. گفت: «خدای تعالی تو را مزد دهد و جمیع موالیان ما را». (3)
ص: 302
چهار رکعت است. در دو رکعت اول بعداز حمد پانزده مرتبه سوره «إذا زلزلت» و در دو رکعت دوم بعداز حمد پانزده مرتبه سوره توحید خوانده شود، و سپس دعائی از حضرت است که بعداز نماز خوانده می شود.
دعایی در «مفاتیح الجنان» در قسمت نمازهای ائمه اطهار علیهم السلام نوشته شده است.
نماز ایام هفته که چگونگی برپای داشتن آن را امام حسن عسکری علیه السلام بیان فرموده اند و در کتاب «فرهنگ جامع سخنان امام حسن عسکری علیه السلام» آمده است.
ن.ک ← دعا و راز و نیاز.
نماز ایام هفته از امام حسن عسکری علیه السلام را با هم می خوانیم:
سیدبن طاووس با سند خود از عبدالله بن محمد قرشی روایت می کند از ابو الحسن علوی شنیدم که می گفت: از حضرت امام حسن عسکری علیه السلام - که شیعیان به او «مؤدّی» می گویند - شنیدم که می فرمود:
در نوشته های پدرانم چنین خواندم که هرکس روز شنبه چهار رکعت نماز بخواند و در هر رکعت سورهٔ «فاتحة الكتاب» و «قل هو الله احد» و -
ص: 303
«آیة الکرسی» [را قرائت نماید]، خدای متعال او را در رتبه پیامبران و شهیدان و صالحان می نویسد و چه خوب رفیقانی اند اینان!
نیز سید بن طاووس با سند خویش از امام حسن عسکری علیه السلام روایت می کند که فرمود:
هرکس روز یکشنبه، چهار رکعت نماز بخواند در هر رکعت سوره «فاتحة الکتاب» و سورۀ «مُلک [تبارك الذي بيده الملك]» بخواند خداوند او را در بهشت - هرجا که بخواهد - جای می دهد.
نیز با همان سند روایت کرده است که آن حضرت فرمود:
هرکس روز دوشنبه ده رکعت نماز بخواند و در هر ركعت «فاتحة الكتاب» و ده بار «قل هو الله احد» [را قرائت نماید] خداوند روز قیامت برای او نوری قرار می دهد که از فروغ آن، محشر روشن می شود؛ تا آن که همۀ آفریدگان خدا آن روز بر او رشک می برند.
نیز با همان سند روایت کرده است که امام عسکری علیه السلام فرمود:
هرکس روز سه شنبه شش رکعت نماز بخواند و در هر رکعت «فاتحة الكتاب» و آیهٔ «آمن الرّسول» - تا آخر آیه - و یک بار سورهٔ «اذا -
ص: 304
زلزلت» [را قرائت نماید]. خداوند گناهانش را می آمرزد؛ تا آن که از گناهانش بیرون می آید مثل روزی که مادرش او را زاده است.
نیز با همان سند از حضرت عسکری علیه السلام روایت کرده که فرمود:
هرکس روز چهارشنبه چهار رکعت نماز بخواند و در هر رکعت یک بار سوره «حمد» و «اخلاص» و سورۀ «قدر» [را قرائت نماید] خداوند او را می آمرزد و به او همسری از حوریان بهشتی تزویج می کند.
نیز با همان سندِ یاد شده از امام عسکری علیه السلام روایت می کند که فرمود:
هرکس روز پنجشنبه ده رکعت نماز بخواند و در هر رکعت «فاتحة الكتاب» و ده بار «قل هوالله احد» [را قرائت نماید] فرشتگان به او می گویند بخواه تا به تو عطا شود.
نیز با همان سند از سرورمان امام حسن عسکری علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
هرکس روز جمعه چهار رکعت نماز بخواند و در هر رکعت «فاتحة الكتاب» و «تبارك الذي بيده الملك» و «حم سجده» را بخواند خداوند او را به بهشت وارد می کند و شفاعت او را دربارهٔ خانواده اش می پذیرد و او را از فشار قبر و -
ص: 305
هراس های روز قیامت حفظ می کند.
گوید: به امام حسن عسکری علیه السلام گفتم: این نمازها را چه هنگام بخوانم؟
فرمود: بین طلوع خورشید تا زوال آن (ظهر).
نماز بر آن حضرت (امام) عسکری علیه السلام) ن.ک ← تجهیز.
امام حسن عسکری علیه السلام هنگامی که به نماز می پرداخت با تمام وجود غرق در نیایش می شد و تا وقتی که از نماز فارغ نشده بود هیچ مسأله دیگری توجه ایشان را معطوف خود نمی کرد. نماز معراج مؤمن است و ایشان روح و جانشان به حق متصل می شد و عارفانه و با انابه کامل با خالق هستی به نیایش می پرداخت.
حضرت آیة الله جوادی آملی می گوید: نماز شب توصیه امام حسن عسکری علیه السلام برای وصول الی الله است... .
«شهید اول با سند خود از ابراهیم بن سبّابه نقل می کند که گفت:
بعضی از اهل خانواده ام به امام حسن عسکری علیه السلام درباره نماز شب خواندن مسافر، در اول شب پرسید.
حضرت چنین نوشت: فضیلت نماز شب مسافر در اوّل شب، مثل فضیلت نماز مقیم در شهر خود در آخر شب است». (1)
ص: 306
قطب راوندی رحمه الله در کتاب «خرائج» از خدمتکار امام عسکری علیه السلام نقل کرده است که گفت:
همواره می دیدم نوری بالای سر حضرت را فراگرفته که به طرف آسمان می درخشید؛ درحالی که امام علیه السلام خوابیده بود. (1)
ص: 307
ص: 308
گروهک واقفیه، معتقد به هفت امام می باشند؛ یعنی تا امام کاظم علیه السلام و امامان بعدی را قبول نداشتند یکی از اصحاب از اهل جبل (بلاد کوهستانی غرب ایران) در ضمن نامه ای به امام حسن عسکری علیه السلام نوشت: نظر شما درباره واقفیه چیست؟ آیا آنها را از خودتان می دانید و یا از آنها بیزاری می جویید؟
امام حسن عسکری علیه السلام در پاسخ نوشتند: آیا به عمویت ترحم می کنی خدا او را رحمت نکند. تو از او بیزاری بجوی و من در پیشگاه خداوند متعال از گروه واقفیه بیزارم و از آنها دوری می کنم (تو) با آنها دوست نشو از بیماران آنها نیز عیادت نکن و برای تشییع جنازهٔ آن ها هم نرو و هرگز بر جنازهٔ آنها نماز نخوان، خواه (آن ها) امامی را که از طرف خداوند منصوب شده است را انکار کنند و یا خواه امامی از نزد خودشان اضافه کنند آن کسی که یکی از ما امامان آخر را انکار کند مانند این است که امامان نخستین را انکار کرده است و کسی که یک نفری را که از طرف خداوند متعال به عنوان امام تعیین نشده است را (از طرف خودشان) اضافه کند، مانند نقض کننده و -
ص: 309
منکر امامت ما می باشد.
امام حسن عسکری علیه السلام در برابر گروهک مفوّضه که گروهی از غلات بودند نیز همین روش را داشتند و به طور کلی با هیچ گروهکی مماشات نمی کردند و در برابر آنها کوتاه نمی آمدند و با کمال قاطعیت با آنها برخورد می کردند و از آنها دوری می کردند. (1)
ن.ک ← مفوّضه.
ابوجعفر محمد علیه السلام فرزند امام هادی علیه السلام معروف به سید محمد بزرگ ترین فرزند امام هادی علیه السلام بود و شیعیان برحسب دلایل محکمی که نزدشان بود گمان می کردند که وی امام بعداز پدرش می باشد؛ امامت در فرزند بزرگ تر است. وقتی در وی عیبی نباشد. اما سید محمّد در زمان حیات پدرشان امام هادی علیه السلام فوت کرد. فاجعه رحلت او خانوادۀ پاک امام را به طور عام و قلب مقدس امام عسکری علیه السلام را به طور خاص عزادار کرد.
در روز وفات سیّد محمّد بیش از یک صد و پنجاه مرد از بنی هاشم و غیر ایشان، جمع شده بودند پس برای امام هادی علیه السلام صندلی ای در صحن خانه گذاشته بودند تا بر روی آن بنشیند.
امام حسن عسکری علیه السلام از داخل خانه بیرون آمد، درحالی که گریبان چاک کرده و به سبب این فاجعه می گریست؛ زیرا او برادری - که در عنفوان جوانی و بهار عمر بود - از دست داده بود.
ص: 310
ما دلیل فوت سیّد محمّد را در سن جوانی نمی دانیم شاید این توطئه ای از جانب دشمنان بود که منتظر فرصت بودند تا خط امامت را قطع کنند وسيّد محمّد هم که فرزند بزرگ تر بود شاید گمان می کردند جانشین امام هادی علیه السلام او می باشد؛ همان گونه که پدران او را پیش از این و پدرش را نیز بعدتر گشتند.
در این هنگام امام هادی علیه السلام فرصتی پیدا کرد تا سخن صریحی مبنی بر امامت امام حسن عسکری علیه السلام بگوید درحالی که مردم فراوانی حاضر بودند؛ پس فرمودند: «ای پسرم! شکر خدای را به جای آور پس به درستی که امر دربارۀ تو حادث شد». (1)
در کتاب سازمان وکالت، 21 نفر به عنوان وکیلان امام عسکری علیه السلام بیان شده است، که با هم می خوانیم:
1- عثمان بن سعید عمری.
2- محمدبن عثمان عمری.
3- احمدبن اسحاق قمی.
4- محمدبن احمد بن جعفر قطان قمی.
5- قاسم بن علاء آذربایجانی.
6- علی بن جعفر همانی.
7- ابراهيم بن عبده.
8- ایوب بن ناب.
ص: 311
9- حسین بن نضر قمی.
10- ابا صدام.
11- خیران خادم قراطیسی.
12- ایوب بن نوح.
13- عروة بن یحیی دهقان.
14- محمدبن علی بن بلال.
15- ابراهیم بن مهزیار اهوازی.
16- علی بن مهزیار اهوازی.
17- ابراهیم بن محمد همدانی.
18- محمدبن صالح همدانی.
19- محمّدبن جعفر اسدی رازی.
20- احمدبن هلال کرخی عبرتائی.
21- محمّدبن احمدبن حماد مروزی محمودی.
ن.ک ← اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام.
ولادت امام حسن عسکری علیه السلام ن.ک ← تولد آن امام علیه السلام.
حضرت حجة بن الحسن امام عصر علیه السلام در پانزده شعبان سال دویست و پنجاه و پنج هجری در شهر سامرا دیده به جهان گشود.
حکیمه دختر امام محمد تقی علیه السلام نقل می کند که امام حسن عسکری علیه السلام -
ص: 312
مرا خواست و فرمود: عمه امشب نیمه شعبان است، نزد ما افطار کن! خداوند در این شب فرخنده حجت خود را به زودی آشکار خواهد کرد.
عرض کردم: مادر نوزاد کیست؟
فرمود: نرجس.
گفتم: فدایت شوم! من که اثری از حاملگی در این بانوی گرامی نمی بینم!.
فرمود: مصلحت این است؛ همان طور که گفتم خواهد شد.
وارد خانه شدم سلام کردم و نشستم نرجس خاتون آمد، کفش ها را از پایم درآورد و گفت: بانوی من شب بخیر.
گفتم: بانوی من و خاندان ما تویی!
گفت: نه من کجا و این مقام بزرگ؟
گفتم: دخترم امشب خداوند فرزندی به تو عنایت می فرماید که سرور دنیا و آخرت خواهد بود.
تا این سخن را از من شنید، در کمال حجب و حیا نشست من نماز شام را خواندم و افطار کردم و خوابیدم.
نصف شب بیدار شدم و نماز شب را خواندم دیدم نرجس خوابیده و از وضع حمل در او اثری نیست پس از تعقیب نماز به خواب رفتم. مدتی نگذشت که با اضطراب بیدار شدم دیدم نرجس هم بیدار است و نمازش را می خواند؛ ولی هیچ گونه آثار وضع حمل در او دیده نمی شود از وعده امام کمی شک به دلم راه یافت در این هنگام امام حسن عسکری علیه السلام از محل خود با صدای بلند مرا صدا زد و فرمود:
«لَا تَعْجَلِي يَا عَمَّةِ فَإِنَّ الْأَمْرَ قَدْ قَرُبَ»؛ عمه! عجله نکن که وقت ولادت -
ص: 313
نزدیک است.
پس از شنیدن صدای امام علیه السلام مشغول خواندن سوره «الم سجده» و «یس» شدم. ناگاه نرجس با اضطراب از خواب بیدار شد و برخاست من به او نزدیک شدم و نام خدا بر زبان جاری کردم پرسیدم آیا در خود چیزی احساس می کنی؟
گفت: بلی عمه!.
گفتم: نگران نباش و قدرتِ قلب داشته باش؛ این همان مژده ای است که به تو دادم.
سپس من و نرجس را چند لحظه خواب گرفت بیدار شدم ناگاه مشاهده کردم که آن نور دیده متولد شده و با اعضای هفت گانه، روی زمین درحال سجده است. او را در آغوش گرفتم دیدم از آلایش ولادت پاک و پاکیزه است. در این هنگام امام حسن عسکری علیه السلاک مرا صدا زد:
«عمه! پسرم را نزد من بیاور».
من آن مولود را به نزد وی بردم. امام علیه السلام او را به سینه چسبانید و زبان خود را به دهان وی گذاشت و دست بر چشم و گوش او کشید و فرمود:
«تَكَلَّمْ يَا بُنَيَّ»؛ فرزندم با من حرف بزن.
آن نوزادِ پاک گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ».
سپس صلواتی به امیرالمؤمنین علیه السلام و سایر ائمه تا پدرش امام حسن عسکری علیه السلام، فرستاد سپس ساکت شد امام علیه السلام فرمود: عمه او را نزد مادرش ببر تا به او نیز سلام کند و باز نزد من بیاور.
ص: 314
او را پیش مادرش بردم. سلام کرد و مادرش جواب سلامش را داد. بار دیگر او را نزد پدرش برگردانیدم. (1)
ن.ک ← طفل بزرگوار.
شیخ حُرّ عاملی رحمه الله از «مصباح» شیخ طوسی رحمه الله به سند خود از عاصم بن حمید نقل کرده است امام صادق علیه السلام فرمود:
«اگر کسی از شما حاجتی داشت باید روز چهارشنبه را روزه بدارد... سپس دو رکعت نماز بگذارد و آن گاه دست به سوی آسمان بلند کند و بگوید... وَأَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِوَلِيِّكَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِى...». (2)
ن.ک ← لقب های حضرت.
شیخ طوسی رحمه الله با سند خود از فضل بن حارث نقل می کند:
وقتی سرورم امام هادی علیه السلام خارج می شد و من در سامرا بودم، امام عسکری علیه السلام را دیدیم که پیاده بود و جامۀ خود چاک زد من از حالت او و از شایستگی اش برای امامت و تیرگی و گندمگون بودن رنگش تعجب می کردم و از رنجی که داشت دلم به حالش می سوخت. چون شب شد او را در خواب دیدم، فرمود: رنگی که از آن تعجب کردی گزینشی از سوی خداوند برای -
ص: 315
آفریدگان اوست که هرگونه بخواهد جاری می کند و مایهٔ پند در دیدگان است و آن که مورد آزمایش خدا قرار می گیرد نکوهیده نیست. ما هم همچون دیگران نیستیم که مثل آنان رنجیده شویم از خداوند استواری و اندیشه در خلقتِ الهی می خواهم که در آن وسعت و گشایشی است و بدان که کلام ما در خواب همچون سخن ما در بیداری است.
ص: 316
نجاشی وی را از اصحاب امام هادی و امام عسکری علیهما السلام برشمرده است. در «كشف الغمّه» آمده است:
هارون بن مسلم حدیث کرد و گفت: برای پسرم احمد، فرزندی به دنیا آمد پس در روز دوم تولد فرزند نامه ای به ابا محمد علیه السلام - که در سامرا بود - نوشتم و درخواست کردم تا فرزند را نام گذاری کند و کنیه ای بر او نهد خودم دوست داشتم نام فرزند جعفر و کنیه اش ابا عبدالله باشد. فرستاده امام در صبح گاهان روز هفتم تولد فرزند به من رسید و با او این نامه بود: «نامش را جعفر بگذار و کنیه اش را اباعبدالله و امام علیه السلام در نامه مرا دعا کرده بود». (1) (2)
مسعودی می گوید: امام عسکری علیه السلام به دستور متوکل در سال دویست و سی و شش به همراه پدرشان درحالی که چهار سال و چند ماه سن داشت به -
ص: 317
عراق احضار شدند. (1)
حضرت علیه السلام به همراه پدرشان امام هادی علیه السلام تا آخر عمر در سامرا زندگی نمودند. پدر ایشان در سال دویست و پنجاه و چهار در زمان معتز عباسی دعوت حق را لبیک گفت.
پس از شهادت پدر در سن بیست و دو سالگی امامت را به دست گرفته شش سال بعداز پدرشان زندگی نمودند.
یک سال یا کمتر از آن همزمان با معتز عباسی بودند؛ تا این که ترک ها علیه او شورش کرده از خلافت عزلش نموده و او را کشتند. یک سال با یازده ماه از آن شش سال هم در زمان مهتدی عباسی که ترک ها علیه او هم شورش کرده و به قتلش رساندند، بوده و چهار سال و چند ماه هم در زمان معتمد عباسی زندگی نمودند. (2)
حکومت عباسی به شدت از به خطر افتادن سلامتی حضرت عسکری علیه السلام بیمناک شد معتمد به پنج تن از افراد مورد اعتماد و دولت مردان از جمله: «نحریر» دستور داد وسته در خانه امام باشد و او را در جریان تمام رویدادها قرار دهند و هر اتفاقی می افتد به او برسانند.
همچنین یک تیم از پزشکان را مسؤول بازدید صبح و عصر از حضرت کرد تا از حال جسمانی ایشان با خبر گردد دو روز بعد بر اثر سخت شدن حال -
ص: 318
حضرت به پزشکان دستور داد ایشان را ترک نکنند و در خانه ایشان بمانند. (1)
ن.ک ← چگونگی یورش، تفتیش خانه امام علیه السلام.
امام حسن عسكرى علیه السلام فرمود: «أوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللهِ وَالْوَرَع فِي دِينِكُمْ، وَالْإِجْتِهَادِ فِي اللهِ، وَصِدْقِ الْحَدِيثِ وَأَدَاءِ الْأَمَانَة إِلى مَنِ التَمَنَكُمْ مِنْ بِر أَوْ فَاجِرٍ وَطُولِ السُّجُودِ وَحُسْنِ الْجَوَارِ».
«شما را سفارش می کنم به تقوای الهی پرهیزگاری در دینتان تلاش در راه خدا راستگویی و امانتداری نسبت به کسی که شما را امین شمرده است چه نیکوکار باشد چه بدکار و به سجود طولانی و معاشرت خوب با همسایه». (2)
امام عسکری علیه السلام در آن دوران و به همۀ عصرها و نسل ها هفت توصیه مهم نموده و هفت اصل و نمود را جهت حرکت آنان برای رسیدن به مقصود فرموده اند.
حضرت سفارش به پرهیزگاری را اوّل اصل برشمرده که به واسطه تقوی تمامی انسان های جوامع، می توانند جامعه خویش را از بلاها و فساد و تباهی بر حذر داشته و آحاد ملّت ها را از اسفل سافلین به اعلا علیین ترقّی داده و به تکامل برسانند.
سعی و تلاش در راه خدا نیز اصل دوّم از اصول هفت گانه فوق است. جهد و -
ص: 319
کوشش و حرکت در راه دین و نزدیکی به خدا بسیار پسندیده است و آدمی را به مقامات عالی و قرب الهی می رساند که از جهات معنوی بسیار پر ارزش است.
راستگویی و امانتداری دو اصل دیگر آن است که در همهٔ همه عصرها و دوران ها از ارزش ها به شمار می رود و با آن دو اصل، آحاد ملّت ها به سعادت دارین می رسند.
نمود و اصل دیگر آن سجود طولانی و راز و نیاز با محبوب خویش، باری تعالی است، که در این دنیای مادی و فانی، بسیار ارزشمند است. آخرین اصل آن نیز نیکی نمودن به همسایه است و سفارش آن امام همام برای سعادت تمامی مردم که خیر و صلاح خویش را نمی دانند و همسایه آزار هستند؛ بنابراین به آنان توصیه می نمایند که خوبی نمودن به همسایه، سعادت آفرین است.
تَفْسِيرُ الْإِمَامِ علیه السلام عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَ: قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام: مَنْ لَمْ يَكُنْ عَقْلُهُ أَكْمَلَ مَا فِيهِ، كَانَ هَلَاكُهُ مِنْ أَيْسَرِ مَا فِيهِ.
در تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام آمده که آن حضرت فرمود: هرکه عقلش کامل نباشد آسان ترین چیزی که در او هست هلاکتش می باشد. (1)
کنیه اش ابابکر است و او پدر محمد ثقه است. شیخ طوسی رحمه الله دربارهٔ وی -
ص: 320
گفته است: همام، کنیه اش ابابکر است و جلیل القدر و مورد اعتماد است.
تلعکبری از او روایت می کند: نجاشی از هارون بن موسی روایت کرده است که، ابوعلی محمدبن همام گفت:
پدرم نامه ای به ابا محمد الحسن العسکری علیه السلام نوشت و به امام عرض کرد که همسرم باردار است: و درخواست دعا برای سلامتی و صحت و پسر شدن و شیعه نجیب بودن فرزند کرده بود. امام بر بالای آن نامه به خط خود نوشتند:
«خداوند چنین کناد» پسر به سلامتی به دنیا آمد.
هارون بن موسی می گوید: ابوعلی بن همام نامه و خط امام را نشان من داد و راست می گفت. (1) تولّد محمدبن همام در سال 258 ه.ق بوده است و بعضی احتمال داده اند فرزندی که امام برایش دعا کرده همو بوده است. (2)
همسر امام حسن عسکری علیه السلام ن.ک ← ملیکه خاتون همسر امام علیه السلام.
ن.ک ← سیده نرجس.
عبیدالله خاقان، وزیر معتمد عباسی با همۀ غروری که داشت وقتی با حضرت عسکری علیه السلام ملاقات می کرد به احترام آن حضرت بر می خواست و آن حضرت را بر مسند خود می نشانید و پیوسته می گفت: در سامره کسی را مانند آن حضرت ندیده ام وی زاهدترین و داناترین مردم روزگار است.
پسر عبیدالله خاقان می گفت: من پیوسته احوال آن حضرت را از مردم -
ص: 321
می پرسیدم مردم را نسبت به او متواضع می یافتم. می دیدم همه مردم به بزرگواریش معترفند و دوستدار او می باشند. (1)
ص: 322
علاوه بر شبکه ارتباطی وکالت امام از طریق اعزام پیک ها نیز با شیعیان و پیروان خود ارتباط برقرار می ساخت و از این رهگذر، مشکلات آنان را برطرف می کرد در این زمینه به عنوان نمونه، می توان از فعالیت های «ابو الادیان» یکی از نزدیک ترین یاران امام یاد کرد. (1) او نامه ها و پیام های امام را به پیروان آن حضرت می رساند و متقابلاً، نامه ها، سؤال ها، مشکلات، خمس و دیگر وجوه ارسالی شیعیان را دریافت نموده و در سامراء به محضر امام عسکری علیه السلام می رساند. (2)
ن.ک ← نامه ها.
ص: 323
امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند: دو زن که در یکی از مباحث دینی با اختلاف داشتند به خدمت حضرت زهرا علیها السلام رسیدند. بحث آن دو به نزاع و دعوا کشید یکی از آنها زن با ایمانی بود و دیگری معاند (دشمن) و مخالف اسلام بود. حضرت زهرا علیها السلام به آن زن مسلمان در جواب دادن و گفتن دلایل و ادله خود، کمک کرد تا بتواند مطالب حق خود را ثابت کند. وقتی (آن زن مسلمان) توانست حرف خود را ثابت کند، خیلی خوشحال شد.
حضرت زهرا علیها السلام به او فرمودند: خشنودی فرشتگان از پیروزی تو بر او، بیش از خشنودی تو (ای زن مسلمان) می باشد؛ چنان که غمگین شدن شیطان و پیروانش (از شکست آن زن غیر مسلمان) بیشتر از ناراحتی و حزن آن زن می باشد. (1)
از جالب ترین فعالیت های سیاسی امام عسکری علیه السلام، تقویت و توجیه سياسي رجال مهم شیعه در برابر فشارها و شخصیت های مبارز ،سیاسی در جهت حمایت از آرمان های بلند تشیّع بود. از آنجا که شخصیت های بزرگ شیعه در فشار بیشتری بودند. امام علیه السلام به تناسب مورد، هریک از آنان را به نحوی دلگرم و راهنمایی می کرد و روحیه آنان را بالا می برد تا میزان تحمل و صبر و آگاهی آنان در برابر فشارها تنگناها و فقر و تنگ دستی ها فزونی یابد و -
ص: 324
بتوانند مسؤولیت بزرگ اجتماعی و سیاسی و وظایف دینی خود را به خوبی انجام دهند. (1)
در «تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام» و «احتجاج» آمده که امام حسن عسکری علیه السلام از پدران گرامیش از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم نقل کرده که آن حضرت فرمودند: «ناگوارتر از یتیمی فردِ بیمادر و پدر یتیمی آن کسی است که از امامش دور افتاده و توان وصول به او را ندارد و پاسخ مسائل مورد نیازش را نمی داند پس بدانید که شیعه ما دانا به علوم ما ،است و افرادی که به دلیل عدم دیدار - از علم ما بی خبر مانده اند همچون یتیمی در کنف حمایت ایشانند. بدانید، جایگاه کسی که آنها را هدایت و ارشاد نموده و دستورات و شرایع ما را به آنان تعلیم می کند همراه ما در گروه انبیاء در اعلی علیین خواهد بود». (2)
شیخ طوسی رحمه الله وی را از اصحاب امام عسکری علیه السلام بر می شمارد.
او از روایت کنندگان نص امام هادی علیه السلام بر امامت امام عسکری علیه السلام می باشد.
ص: 325
شیخ طوسی رحمه الله وی را از اصحاب امام هادی و امام عسکری علیهما السلام بر می شمارد وی به دیدار امام مهدی علیه السلام مشرف شده است. شیخ صدوق رحمه الله در «اکمال الدین» به سندش از یعقوب بن منقوش روایت می کند که گفت:
ابا محمد حسن بن علی علیه السلام وارد شدم و ایشان بر سکوی خانه شان بر نشسته بودند سمت راست خانه اتاقی بود که پرده ای بر آن آویزان بود به امام علیه السلام عرض کرد: ای آقای من! صاحب این امر [امامت] کیست؟ امام فرمود: «پرده را کنار بزن!» آن را کنار زدم؛ نوجوانی با پنج، ده یا هشت وجب قد - یا همین حدود - بیرون آمد پیشانی اش روشن، صورتش سپید، چشمانش چون دُرّ با دستانی ستبر و دو زانو نشسته، با خالی در گونه راست و بر سرش زلفی بود. نوجوان بر دامن ابا محمد علیه السلام نشست.
ابا محمد علیه السلام به من فرمود: «این صاحب شماست!» نوجوان برخاست. ابا محمد علیه السلام به او فرمود: «پسرکم! تا وقت معلوم به داخل اتاق برو!» نوجوان به اتاق رفت و من نگاه کردم. سپس ابا محمّد علیه السلام به من فرمود: «ای یعقوب! ببین چه کسی در اتاق است؟!» داخل اتاق رفتم و کسی را آنجا ندیدم!. (1) (2)
آنچه از گفته احمدبن عبید استفاده می شود یورش به خانه امام علیه السلام، قبل -
ص: 326
از اعلانِ خبر رحلت ایشان به مردم و قبل از تجهیز بدن مبارک آن حضرت بوده است؛ ولی از ظاهر سخن ابو الأديان بصری و ماجرای کشمکش و درگیری میان جعفر و مادر امام عسکری علیه السلام، چنین برمی آید که حمله به خانهٔ امام علیه السلام زمانی صورت گرفته که جعفر آنها را در جریان آنچه دیده بود (دیدن صاحب الزمان علیه السلام قرار داد).
ابو الادیان می گوید: «سپس نزد جعفر رفتم و او آه و ناله می کرد "حاجز وشا" گفت: سرور من آن کودک که بود تا با او احتجاج کنیم؟ جعفر گفت: من هرگز او را ندیده و نمی شناسم... .
جعفر نزد معتمد رفت و جریان را برای او بازگو کرد معتمد مأموران خویش را فرستاد و صیقل کنیز را دستگیر کردند و کودک را از او خواستند او وجود کودک را انکار کرد و برای این که پوششی بر وجود آن کودک بنهد، مدعی شد که به آن طفل مورد نظر باردار است او را به ابو شوارب قاضی سپردند. زمانی نگذشت که مرگ عبیدالله بن یحیی بن خاقان و شورش رهبر زنگیان در بصره آنها را غافلگیر کرد و بدین وسیله آنها سرگرم شده و کنیزک را از یاد بردند و او از دست آنها رهایی یافت». (1)
ن.ک ← تفتیش خانه امام علیه السلام.
ص: 327
ص: 328
1. قرآن کریم.
2. آینه کمال؛ دهقان، اکبر، نشر: زائر، آستانه مقدسه قم، سال 1393.
3. ازدواج چهارده معصومعلیهم السلام، میر اشرفی، نشر: پیام حجت، 1389، چاپ پنجم.
4. اصول دین؛ مقدس اردبیل، احمدبن محمد، تحقیق صادقی، محسن، نشر: بوستان کتاب، 1379، چاپ اول.
5. اصول دین و احکام برای خانواده؛ باهنر، محمد جواد و برقعی، رضا، نشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1358.
6. اصول کافی؛ ج 3، کلینی، مترجم: مصطفوی، جواد، نشر: چهارده معصوم علیهم السلام، چاپ اول.
7. اعجاز امیران عالم؛ متوسّل، احمد، نشر: طوبای محبت.
8. امالی طوسی؛ شیخ طوسی، ج 2، نشر: اندیشه هادی، 1388.
9. امام حسن بن علی عسکری علیه السلام؛ جمعی از نویسندگان، نشر: خاکیان، 1394.
10. امام حسن عسکری علیه السلام از منظر دیگران، حسینی، سید جواد، نشریه:
ص: 329
پاسدار اسلام، شمارهٔ 293، سال 1385.
11. امام حسن عسکری علیه السلام را چقدر می شناسیم؟؛ حسینی میلانی، محمدهادی، مترجم: جابری، محمد علی، نشر: خاکیان، سال 1394، چاپ اول.
12. امام حسن عسکری علیه السلام، نعیمی، جواد، نشر: به نشر، سال 1398.
13. امام عسکری علیه السلام الگوی زندگی؛ احمدی، حبیب الله، نشر: فاطیما، 1393.
14. امام عسکری علیه السلام جلوه بدیع انسان کامل؛ حسینی، عزیزالله، مقاله الکترونیکی.
15. أنوارالإلهيّه؛ مؤمن آبادی، علی، نظر، نشر: کانون، چاپ اول.
16. أنوار البهيه؛ قمی، شیخ عباس، مترجم: محمدی اشتهاردی، محمد، نشر: تهذيب.
17. با خورشید سامرا (تحلیلی از زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام)؛ طبسی، محمد جواد، ترجمه: جلالی، عباس، نشر: بوستان کتاب، 1379.
18. بحار الأنوار؛ مجلسی رحمه الله، علامه محمد باقر، چاپ وفا، بیروت - لبنان.
19. برخی انتظارات امام حسن عسکری علیه السلام از شیعیان حسینی، جواد، مقاله الکترونیکی، مؤسسه فرهنگی تبیان.
20. پیامبر صلی الله علیه واله وسلم پایه گذار تشیّع؛ مهدی پور، علی اکبر، نشر: دلیل ما، چاپ اول.
21. تاج المواليد؛ علامه طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه: رضوی، ابو فاضل، نشر: دفتر انتشارات اسلامی، 1396، چاپ سوم.
22. تاریخ چهارده معصوم علیهم السلام، امیری پور، احمد، نشر: راز توگل، سال 1398.
23. تاریخچه شهر سامرا؛ مهدوی، مصلح الدین، نشر: فردوسی، 1381 ق.
24. تاریخ مفصل ایران و اسلام؛ عماد زاده، حسین، نشر: اسلام، چاپ هفتم،
ص: 330
سال 1385.
25. تحف العقول؛ حرّانی، ابن شعبه، مترجم: جعفری، بهراد، نشر: آل علی، سال 1386.
26. تحلیلی از زندگانی امام رضا علیه السلام، رجائی، محمد رضا، نشر: کیا راد، 1394.
27. حسن بن علی امام عسکری علیه السلام؛ محمد زاده، مرضیه، ناشر: دلیل ما، سال 1400.
28. حکمت های عسکری علیه السلام، محدثی، جواد، ناشر: آستان قدس رضوی، سال 1396.
29. داستان های بحار الأنوار، ج 1، 2 و 7؛ مترجم: ناصری، محمود، نشر: دارالهدی، سال 1386.
30. دانستنی های امام حسن عسکری علیه السلام؛ مرکز تحقیقات رایانه ای.
31. الدرالنظيم ؛ شامى، يوسف بن حاتم، نشر: جامعه مدرسین، قم، 1420 ق، چاپ اوّل.
32. درس هایی از اصول عقاید اسلام؛ موسوی، محمد باقر، نشر: دارالعلوم 1357.
33. دورنمایی از عصر امام عسکری علیه السلام؛ جعفری، علی رضا، مقاله الکترونیکی، مؤسسه فرهنگی تبیان.
34. زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام، شریف القرشی، باقر، نشر: دفتر انتشارات اسلامی، 1390، چاپ ششم.
35. زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام از ولادت تا شهادت؛ علامه قزوینی، محمد کاظم، مترجم: صالحی، سید محمد، نشر: یاس بهشت، سال -
ص: 331
1400.
36. زندگانی امام هادی علیه السلام؛ شریف القرشی، محمد باقر، نشر: بین الملل، 1430 ق.
37.زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام، احمدی، یوسف، نشر: ارمغان یوسف، سال 1391.
38. زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام، رصدی، فرخ، نشر: جهان آرا، چاپ چهارم 1387.
39. زندگانی چهارده معصوم و پیامبران؛ حجازی زاده، محسن، نشر: فراگفت، سال 1386.
40. زندگی نامه امام حسن عسکری علیه السلام؛ جعفری نیکو، فاطمه، نشر: ساحل، 1389، چاپ اول.
41. زندگی نامه چهارده معصوم علیهم السلام، قمی، شیخ عباس، ترجمه: فیضی تبریزی، کریم، 1391.
42. زن موجود ناشناخته؛ نشر: مکتب معصومه، 1372.
43. سیره پیشوایان؛ پیشوایی، مهدی، نشر: مؤسسه امام صادق علیه السلام، 1372.
44. سیری در زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام؛ زارعی، محمد حسین، نشر: مسجد جمکران، 1388.
45. شب های پیشاور؛ شیرازی، سلطان الواعظین، نشر: اسلامیه، چاپ چهل و سوم.
46. شناخت امام زمان علیه السلام، رجائی، محمد رضا، نشر: مرغ سلیمان، 1390 چاپ اول.
ص: 332
47. شیعه پاسخ می دهد؛ سبحانی، جعفر، نشر: مشعر، چاپ سوم.
48. صحیفۀ امام حسن عسکری علیه السلام؛ ترجمه و تنظیم: اصفهانی، جواد قیومی، نشر: دفتر انتشارات اسلامی، سال 1393، چاپ دوم.
49. عتبات عالیات عراق، قائدان، اصغر، نشر: مشعر، سال 1391.
50. عقاید و تعالیم شیعه؛ مظفر، شیخ محمد رضا، نشر: عطر عترت، سال 1386.
51. عقیده و تربیت و اخلاق در مکتب عسکریین؛ بحرالعلوم میردامادی، محمود، ناشر: بهار قلوب، سال 1393.
52. غدیر، آخرین جایگاه اعلام عمومی؛ آیة الله میلانی، نشر: حقایق، چاپ چهارم.
53. الغدير؛ ج سوم، امینی، علامه عبدالحسین، نشر: بنیاد بعثت، سال 1386.
54. فرازهایی از زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام؛ مؤسسه دارالبلاغ به اهتمام شریفی، محمود، نشر: نور السّجاد، سال 1389.
55. فرهنگ الفبایی امام محمد تقی علیه السلام؛ رجائی، محمد رضا، نشر: سلام سپاهان، 1400.
56. فرهنگ الفبایی امام هادی علیه السلام؛ رجائی، محمد رضا، نشر: آشیانه برتر، 1394.
57. فرهنگ الفبایی مهدویت (موعود نامه) نشر: مشهور، 1393.
58. فرهنگ جامع سخنان امام حسن عسکری علیه السلام؛ پژوهشکده باقرالعلوم، ترجمه: محدّثی، جواد، نشر: معروف، سال 1384.
59. فرهنگ جامع شهادت معصومین علیهم السلام؛ گروه حدیث پژوهشکده -
ص: 333
باقر العلوم، نشر: بین الملل تهران، سال 1396.
60. فرهنگ عاشورا؛ محدثی، جواد.
61. فرهنگ غدیریه؛ رجائی، محمد رضا، نشر: مرغ سلیمان، چاپ اول.
62. فرهنگ مهدویت؛ سلیمیان، خدامراد، نشر: بنیاد حضرت مهدی علیه السلام، چاپ اول.
63. فوحات القدس؛ حسینی استرآبادی، میریوسف علی بن محمد، نشر: حبيب، قم، 1390ش، چاپ اول.
64. القطره؛ مستنبط، احمد، ج 1، مترجم: ظریف، نشر: حاذق، سال 1384.
65. کامل الزیارات؛ قولویه قمی، ابی القاسم، نشر: دفتر انتشارات، 1385، چاپ اول.
66. کمال الدین و تمام النّعمه؛ شیخ صدوق، نشر دار الحدیث، 1387، چاپ سوم.
67. گزیده راهنمای حقیقت؛ سبحانی، جعفر، نشر: مشعر، 1390 چاپ سوم.
68. گنجینه معارف (ج 1 و 2 )؛ رحمتی، محمد، نشر: پیام علمدار، سال 1390.
69. مجموعه زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام، عماد زاده، حسین، نشر: طلوع، سال 1367.
70. مدينة المعاجز؛ بحراني، هاشم بن سلیمان، نشر: ارمغان، یوسف، چاپ دوم.
71. مدينة المعاجز؛ بحرانی، هاشم بن سلیمان، مترجم: غریب عساکره مجد، جلد 5، 1389.
72. مدينة المعاجز؛ بحرانی، هاشم بن سلیمان، نشر: ارمغان یوسف، 1389،
ص: 334
چاپ اول.
73. مرآة الأبرار؛ آقادادی، احمد رضا، ترجمه مرکز فرهنگی امام علی علیه السلام، نشر: دلیل ما، 1389، چاپ دوم.
74. مشارق أنوار اليقين؛ رجب البرسی، حافظ، نشر: ذوی القربی، 1390.
75. مقتل معصومین علیهم السلام، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم، نشر: معروف، 1390، چاپ سوم.
76. مكارم الأخلاق؛ طبرسی رحمه الله، رضی الدین، نشر: صبح پیروزی، 1389، چاپ اوّل.
77. مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، محمد بن علی، نشر: علامه قم، 1379 ق، چاپ اوّل.
78. منتهى الأمال؛ قمی، شیخ عباس، نشر ائمه، 1392.
79. منظور البيان؛ منظوری، اکبر، نشر: میراث ماندگار، 1391.
80. موسوعه اهل بیت علیهم السلام، عاشور سیّد علی، نشر: دار نظیر، چاپ بیروت - لبنان.
81. ميزان الحكمه ؛ ج 2، محمدی ری شهری، محمد، ترجمه: شیخ حمید رضا، نشر: دار الحدیث، چاپ پنجم.
82. نهج الشهادة، سخنان امام حسین علیه السلام؛ مترجم: فرزانه، احمد، نشر: مؤلف، 1362.
83. نهج الفصاحه؛ مصحح: شریعتی و پیمانی، نشر: خاتم الأنبیاء، 1385.
84. ویژگیهای دعا؛ رجائی، محمد رضا، نشر: اقیانوس معرفت، چاپ اول.
85. یک حرف از هزاران؛ شیاسی، امیر، نشر: عطر عترت، چاپ اول.
ص: 335
تحقیق از سایت های معتبر از جمله:
86. Ahlolbayt.
87. Haram Askariyin.
88. Hozeh.
89. Jamea.
90. Viki fegh.
91. Viki shiae.
92. bajestan Hozeh.
ص: 336