عنوان و نام پديدآور:عوامل جذب جوانان و نوجوانان به مسجد / [تهیه و تنظیم] مرکز رسیدگی به امورمساجد، دفترمطالعات و پژوهش ها، گروه پژوهش های کاربردی.
مشخصات نشر:قم: ثقلین، 1386.
مشخصات ظاهری:[200] ص.
فروست:انتشارات ثقلین؛ 47.
شابک:978-964-9960-12-8
وضعیت فهرست نویسی:برون سپاری.
یادداشت:کتابنامه: ص. [200]؛ همچنین به صورت زیرنویس.
موضوع:جوانان مسلمان
مسجدها -- برنامه های فرهنگی
شناسه افزوده:مرکز رسیدگی به امور مساجد. دفتر مطالعات و پژوهش ها. گروه پژوهش های کاربردی
رده بندی کنگره:BP230/165/ع9 1386
رده بندی دیویی:297/483
شماره کتابشناسی ملی:1 2 0 0 3 8 5
اطلاعات رکورد کتابشناسی:فاپا
ص: 1
بسم الله الرحمن الرحیم
عوامل جذب نوجوانان و جوانان
به مسجد
ص: 2
ص: 3
عوامل جذب جوانان و نوجوانان
به مسجد
مركز رسيدگى به امور مساجد
دفتر مطالعات و پژوهش ها - گروه پژوهش هاى كاربردى
ص: 4
سخن ناشر··· 13
پيش گفتار··· 15
درآمد··· 19
گذرى بر پيشينه پژوهش··· 23
فصل اوّل: دوره نوجوانى و جوانى
دوران نوجوانى و جوانى··· 27
ويژگى هاى دوره نوجوانى··· 32
1 - رشد جسمانى سريع، ناگهانى و نامتوازن··· 32
2 - بلوغ··· 33
عوامل مؤثر بر بلوغ··· 34
الف) جنسيت··· 34
ب) وراثت··· 34
ج) عامل جغرافيايى و فرهنگى··· 34
د) ساختمان بدن··· 35
ص: 5
ه) وضعيت تغذيه و سلامت··· 35
و) روابط عاطفى و اجتماعى··· 36
مشكل بلوغ زودرس و ديررس··· 36
واكنش نوجوان نسبت به بلوغ··· 37
3 - رشد توان معرفتى و شناختى··· 38
تحولات مهم معرفتى و شناختى··· 39
الف) درك كليات و امور معنوى··· 39
ب) فرضيه سازى··· 39
ج) استدلال منطقى و قياسى··· 40
د) استدلال اخلاقى··· 41
ه) شناخت خود و تفكر درباره آن··· 43
و) رشد قدرت تصيم گيرى··· 44
تكوين نگرش··· 46
4 - رشد اخلاقى و هنجارى··· 47
مطلق بودن ارزش هاى اخلاقى دين··· 51
5 - رشد اجتماعى··· 51
الف) نقش خانواده در رشد اجتماعى··· 52
تداوم نقش خانواده در دوره جوانى··· 52
خطر آسيب رسانى خانواده به هويت اجتماعى··· 53
ب) نقش مدرسه در رشد اجتماعى··· 55
ج) نقش گروه همسالان در رشد اجتماعى··· 56
د) نقش پذيرى و رشد اجتماعى··· 58
ص: 6
نقش و انتظارات··· 59
حقوق و تكاليف··· 60
تعارض نقش ها··· 61
اختلال شخصيت اجتماعى··· 64
تغيير رفتار اجتماعى··· 66
نقش امام جماعت در تغيير رفتار اجتماعى··· 67
6 - رشد گرايش مذهبى··· 69
7 - رشد روانى··· 71
تعريف خود و شكل گيرى هويت··· 71
هويت ثابت و متغير··· 75
عوامل شكل گيرى و تغيير شخصيت··· 76
عامل اول: والدين··· 77
عامل دوم: گروه هم سالان··· 77
عامل سوم: الگوها··· 79
عامل چهارم: محيط و فضاى اجتماعى··· 84
عامل پنجم: ارزش و هنجارهاى اجتماعى··· 86
عامل ششم: خودباختگى و از خودبيگانگى··· 88
مراحل شكل گيرى هويت اجتماعى··· 89
ويژگى هاى شخصيتى نوجوان··· 91
1 - تحول گرايى··· 91
2 - انرژى و نيروى فراوان··· 92
3 - شادابى··· 92
ص: 7
4 - لطافت روحى و حساسيت زياد··· 92
5 - شجاعت و تهور··· 92
6 - هم گرايى و فعاليت جمعى··· 93
7 - احساس از خود بيگانگى و ناامنى··· 93
هويت دينى··· 94
بحران هويت··· 95
فصل دوّم: راه كارهاى جذب نسل جوان به مسجد
جذب و علل آن··· 99
نيازهاى نسل جوان··· 100
1 - نيازهاى معرفتى و شناختى··· 101
نياز به داشتن نگرش صحيح··· 101
عوامل تكوين يافتن نگرش ها··· 102
الف) نيازهاى شخصى··· 102
ب) كسب اطلاعات··· 103
ج) تعلق گروهى··· 103
د) شخصيت فرد··· 104
ه) عزت نفس··· 104
نظريه هاى تغيير نگرش··· 105
نگرش ها و تغيير رفتار··· 105
راه هاى تغيير نگرش··· 106
تذكر لازم··· 107
ص: 8
2 - نيازهاى اجتماعى··· 108
3 - نيازهاى روانى··· 109
الف) هويت يابى··· 110
شكل دهى هويت دينى··· 110
ب) امنيت··· 112
ج) محبت··· 112
د) خود شكوفايى··· 113
نقش مساجد در برآوردن نيازها··· 113
زمينه هاى جذب نسل جوان به مسجد··· 113
انواع جاذبه··· 114
عوامل جذب نسل جوان به مسجد··· 114
1 - عوامل بيرونى··· 115
2 - عوامل درونى··· 116
1 - احياى معنويت و كاركردهاى مسجد··· 117
2 - شخصيت و ويژگى هاى امام جماعت··· 124
الف) دانش گسترده و توانايى علمى··· 124
ب) آراستگى ظاهرى··· 126
ج) ثبات و نظم امام جماعت··· 126
د) احترام و تواضع··· 127
ه) ارتباط و دوستى به ويژه با نوجوانان و جوانان··· 127
و) درك موقعيت سنى نوجوانان··· 128
ز) اهتمام به مسايل نوجوانان و جوانان··· 128
ص: 9
ح) روانى و شيوايى گفتار··· 129
ط) بيان فلسفه احكام و قوانين اسلامى··· 129
ى) ابتكار و خلاقيت··· 130
ك) اعتدال در آموزش و عبادت··· 131
ل) انعطاف پذيرى··· 132
م) ارايه خدمات مشاوره··· 133
ن) توانايى جسمى و جوانى··· 134
س) انطباق گفتار و عمل يا ارايه الگوى عملى··· 134
تأكيد بر شناسايى وظايف و تكاليف سنگين روحانى··· 140
3 - بهسازى برنامه هاى تبليغى فرهنگى مسجد··· 141
عوامل مؤثر در برنامه هاى تبليغى··· 141
الف) شخصيت رساننده پيام··· 142
ب) مخاطب (نسل جوان)··· 145
ج) موقعيت پيام رسان و مخاطب··· 146
توجه به تأثير الگوى قضاوت اجتماعى··· 152
4 - به روز بودن و استفاده از شيوه و ابزارهاى مختلف··· 156
روش هاى جذب گروه همسالان··· 158
الف) مرحله شناسايى··· 158
ب) مرحله نفوذ و جذب··· 159
ج) واگذارى نقش و مسئوليت به نوجوانان در مسجد··· 159
د) فضاسازى عمومى··· 160
ص: 10
فصل سوم: زمينه وعوامل بازدارنده از گرايش به مسجد
و راه مقابله با آن
1 - موانع بيرونى و راه هاى مقابله··· 165
الف) فضاى نامناسب اجتماعى··· 165
ب) عملكرد نادرست يا ناقص نهادهاى جامعه··· 166
ج) پديد آمدن نهادهاى موازى و سازمان هاى جايگزين··· 168
پيدايش منابع جديد··· 170
د) مقطعى بودن بعضى از نيازها··· 172
راه مقابله با موانع خارجى··· 172
1 - توجه به وظيفه اساسى مسجد··· 172
2 - استفاده از امامان جماعت توانا و افزايش نقش آنان··· 172
3 - افزايش كاركردهاى مساجد··· 1734 -
تلاش براى بهسازى فضاى اجتماعى··· 174
2 - موانع درونى··· 174
الف) موانع مربوط به نسل جوان··· 174
نقش مسجد در حل بحران··· 177
ب) موانع مربوط به مديريت و برنامه هاى مسجد··· 190
لزوم به روز كردن اطلاعات··· 190
ضرورت بازسازى پايگاه اجتماعى و محبوبيت روحانى··· 197
منابع و مأخذ··· 200
ص: 11
ص: 12
خداوند سبحان را سپاس كه آدمى را بيافريد و وجود او را با فطرت الهى و عقل و خرد ناب مزيّن ساخت و راه او را به سوى خويش آسان قرار داد و با هدايت درون و برون او را راهنمايى نمود.
درود بر پيامبر خاتم و اهل بيت مطهرش باد. پس از هبوط آدمى از بهشت نخستين و آرزوى هميشگى او براى رجعت به آن، طراحى خداوند چنين بوده است كه قطعه هايى از بهشت رضوان الهى تحت عنوان معبد و «مسجد» در زمين ايجاد شود.
بدون ترديد فطرت پاك و تكامل گراى انسان و هدايت ويژه الهى نوعى مطلوبيت و جاذبه معنوى براى مساجد را فراهم ساخته است ولى وجود غرايز در هستى تركيبى انسان، فرهنگ رايج، فضاى اجتماعى، تكاثرطلبى و نفس مدارى و تبليغات منفى دشمنان اسلام گاه چشمان آدميان را از شهود مطلوبيت ذاتى مساجد باز مى دارد و گاه وجود موانعى واقعى يا پندارى موجب واگرايى افراد و به ويژه نوجوان و جوانان از حضور در مسجد مى شود.
شناخت نيازهاى گوناگون و ساختار روانى - ذهنى گروه سنى نوجوان و جوان و برطرف كردن چالش هاى عارضى مى تواند جذابيت مسجد و برنامه هاى آن را بهتر آشكار سازد.
ص: 13
كتابى كه پيش رو داريد، متن آموزشى يكى از دروس دوره آموزشى
ائمه معظم جماعت است كه از سوى مركز رسيدگى به امور مساجد اجرامى گردد.
انتشارات ثقلين نيز كه هدف خود را گسترش فرهنگ قرآن و اهل بيت عليهم السلام قرار داده است، انتشار اين اثر را به عهده گرفته است. اميدواريم كه خداوند متعال اين تلاش علمى را از همگان بپذيرد.
انتشارات ثقلين
ذيحجه الحرام 1428
ص: 14
دين، نه تنها فلسفه و چرايى زندگى را توضيح مى دهد، بلكه راه درست زندگى را نيز آموزش مى دهد و روشن است كه جز راهى كه آفريدگار يكتا به انسان ارائه كرده است، همه راه ها، ناقص بوده و خواهند بود.
در تحليل بسيارى از روان شناسان مانند ويليام جيمز، اريك فروم و يونگ نيز اين حقيقت آمده است؛ به طور مثال، فروم (1950) در كتاب روانكاوى و دين مى نويسد:
«نياز دينى يعنى نياز به يك الگوى جهت گيرى
و مرجعى براى اعتقاد و ايمان؛ هيچ كس را نمى توان
يافت كه فاقد اين نياز باشد».
فروم همانند يونگ در تحليل عوارض ناشى از پيروى از مكاتب غيرخدايى اعتقاد دارد كه جامعه صنعتى غرب، انسان را از فطرت خود دور كرده و پيدايش بسيارى از مشكلات را كه ساليوان آن ها را مشكلات زندگى مى نامد، ناشى از نپرداختن به دين الهى مى داند.
امروز بيش از هر زمان ديگر، بشر نيازمند تفكر، انديشه، اخلاق و رفتار
ص: 15
دينى است. بسيارى از انديشمندان و صاحب نظران براين باورند كه مذهب تأثير انكارناپذيرى بر سلامت روح و جسم و ديگر ابعاد زندگى بشر دارد.مسئوليت پذيرى فردى و اجتماعى يكى از آثار مبارك هويت دينى است؛ هرچه هويت دينى يك شخص افزايش يابد، مسئوليت پذيرى او نيز به همان اندازه تقويت مى گردد.
بدون شك دستورهاى اسلام كامل ترين برنامه زندگى و داراى آثار و مواهب فراوانى به ويژه در مسائل اجتماعى، عاطفى، روحى و رفتارى است.
از نظر اسلام طبقه بندى رفتار متأثر از مفاهيم بهنجار و نابهنجار است و تا زمانى كه سلامت و بهنجارى اعتقادى حاصل نشود، سلامت روانى هم حاصل نمى شود ولى سلامتى اعتقادى و روانى، رفتار سالم و بهنجار با تمامى معانى آن را در پى خواهد داشت.
از سوى ديگر نقش الگوها در رشد و انسجام شخصيت انسان انكارناپذير و يكى از ابزارهاى مهم تربيتى است زيرا انسان الگوطلب مى باشد و به دنبال الگوها حركت مى كند، به آن ها دل مى بندد و از آنها تقليد مى كند و بدين گونه است كه راه زندگى را مى آموزد و چگونه بودن خود را رقم مى زند.
الگوها نقش تربيتى مهمى دارند؛ الگوهاى سالم، كامل و پويا در رشد صحيح روانى، اخلاقى، رفتارى و شخصيتى انسان نقشى به سزا دارند. چنان كه الگوهاى دروغين، منحرف و ضعيف، نقش تخريبى غيرقابل انكارى را در ساختار روانى و شكل گيرى شخصيت انسان بر جاى خواهند گذاشت.
ص: 16
در روايتى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود:
«عليكم بالشبّان خيرا فانهّم ارقّ افئدة انّ اللّه بعثنى بشيرا و نذيرا فحالفنى الشبان و خالفنى الشيوخ».(1)
«بر شما باد به جوانان كه قلب آنان رقيق تر و آماده پذيرش خيرند؛ وقتى خداوند مرا براى بشارت و انذار مردمان برانگيخت، سالخوردگان با من مخالفت كردند؛ اما جوانان با من پيمان بستند».
ريشه بحران هويت كنونى نسل جوان را مى بايست در تضاد ميان امور و مسايل درون و برون شخصيتى و الگوهاى انتخابى آنان جست؛ هرگاه فرد نتواند ميان خود، الگوهايش و ارزش هاى پذيرفته شده دينى، رابطه درست، منطقى و عاطفى ايجاد كند، گرفتار بحران و اختلال در هويت دينى مى گردد. عوامل متعددى موجب مى شود تا شخص نتواند ميان ارزش هاى پذيرفته شده دينى و خود و الگوهايش رابطه درستى برقرار كند.
براين اساس مسجد نبايد تنها به برآوردن نيازهاى آموزشى و عبادى نوجوان و جوان اكتفا كند؛ بلكه مسجد بايد در اين دوره براى نوجوان به عنوان منبع ارضاى عواطف و احساسات معنوى و روحانى در كنار منبع رشد شناختى و اجتماعى عمل كند. اگر مسجد اين مسئوليت را به درستى انجام ندهد، تبعات آن دامن گير دين، جامعه دينى و نسل جوان مى شود. بزهكارى
ص: 17
و نابهنجارى رفتار، نخستين برآيند و نتيجه ناديده گرفتن شرايط و مقتضياتى است كه نوجوان در آن قرار گرفته است.
در اين نوشتار كه به عنوان متن آموزشى براى امامان جماعت تدوين شده، تلاش برآن است كه ضمن شناخت گروه سنى نوجوان و جوان و خواسته ها و نيازهاى آنان، زمينه و عوامل گرايش و واگرايى آنان نسبت به مسجد شناسايى و تبيين گردد و راه كارهايى براى حل مشكلات موجود ارايه گردد.در اينجا لازم است ازپديدآورندگان اين اثر گرانسنگ حجج اسلام خليل پورمنصورى و على محمدى آشنانى تشكر و سپاسگزارى نماييم و توفيقات روز افزونشان را از درگاه حضرت احديت جل وعلا خواستاريم.
مركز رسيدگى به امور مساجد
دفتر مطالعات و تحقيقات - گروه پژوهش هاى كاربردى
على رضايى بيرجندى
ص: 18
از آنجا كه درك و تبيين دقيق وظايف مسجد، انتظارات ما را نسبت به مسجد و كاركردهاى آن تصحيح مى كند، قبل از بحث، وظيفه و كاركرد اصلى مسجد بيان مى گردد.
بدون شك تحديد، تعيين و مشخص كردن وظايف مسجد به عنوان يك نهاد دينى جز با آيات و روايات ممكن نيست. خوشبختانه كار ويژه و مأموريت اساسى مسجد در آيات قرآنى و سنت معتبر به خوبى تبيين و مشخص شده است.
مسجد در بينش قرآنى و آموزه هاى وحيانى، جايگاه تعالى جمعى بشر است. اين مكان با اين نام و اسم خاص، در اصطلاح دينى مكانى است كه مردمانى بدون توجه به هيچ اختلاف سنى، جنسيتى، نژادى و طبقاتى و اجتماعى گرد هم مى آيند و به پرستش خدا آن سرچشمه كمال و زيبايى ها مى پردازند. اين خانه عمومى، خانه مردمان و به تعبير زيباى قرآن خانه توده مردم و ناس است نه خانه شخص و يا گروه يا آيين و شريعتى خاص؛ از اين روست كه در آموزه هاى قرآنى از مسجدالحرام به «اوّل بيت وضع للناس» ياد مى شود.
ص: 19
افزون برآن، از مسجد به عنوان پايگاه عبادت و تجمع عبادت كنندگان و مركزى براى دست يابى اشخاص به توحيد، معنويت، ياد خدا(1) و تقوا، تزكيهو طهارت نفس(2) سخن به ميان آمده است؛ قرآن مساجد را به عنوان پايگاهى ضدستم و ظلم معرفى مى كند(3) و يكى از مهم ترين دلايل تشريع جهاد در قرآن پايدارى از حريم مقدس مساجد دانسته شده است:
«اگر خدا بعضى از مردم را به بعضى ديگر دفع نمى كرد، ديرها، كليساها، كنشت ها و مساجدى كه در آن ها ياد خدا بسيار برده مى شود، ويران مى شد».(4)
همچنين مساجد در برخى از روايات، به عنوان مكانى براى آموزش هاى دينى و بستر و زمينه ساز پرورش انسان هاى پاك و فعال در امور اجتماعى و سياسى و فرهنگى جامعه نيز مطرح شده است. پيامبر صلى الله عليه و آله مساجد را جايگاهى براى آموزش دانش دينى دانسته، مى فرمايد:
«ما جلس قوم فى مسجد من مساجد اللّه تعالى يتلون كتاب اللّه و يتدارسونه بينهم الاّ تنزلت السكينة و تشملهم الرحمة و ذكرهم اللّه فيمن عنده».(5)
ص: 20
«گروهى در مسجدى از مساجد خداوند متعال براى
تلاوت قرآن و آموختن آن با يك ديگر ننشستنند مگر آن كه آرامش بر ايشان فرود آيد و رحمت الهى آنان را در برگيرد و خدا از ايشان در ميان كسانى كه نزد او هستند، به بزرگى ياد كند».آن حضرت صلى الله عليه و آله هم چنين مى افزايد:
«انما نصبت المساجد للقرآن».(1)
«مساجد براى قرآن بنياد نهاده شده است».
و نيز مى فرمايد:
«اگر شخصى بامدادان و شبانگاهان راه مسجد را در پيش گيرد و تنها هدف او فراگيرى راه خير و نيك بختى باشد يا بخواهد آن را به ديگرى ياد دهد، همانند مجاهدى است كه در راه خدا جهاد كرده و با غنيمت باز گشته است».(2)
رسول خدا حلقات آموزشى را مى پسنديد و در آن شركت مى كرد. تاريخ بسيارى از موارد آن را نقل كرده است. در كتاب زندگى نامه ياران و اصحاب ايشان آمده است:
ص: 21
«كنا فى مسجد رسول اللّه حلقا اتحدث فاذا خرج علينا رسول اللّه من بعض حجره فنظر الى الحلق. ثم جلس الى اصحاب القرآن فقال: بهذا المجلس امرت».(1)
«ما در مسجد رسول اللّه به صورت حلقه هايى نشسته بوديم و سخن مى گفتيم كه رسول خدا از يكى از اتاق هايش بيرون آمد و پس از نگاهى به حلقه ها، در گروه قاريان قرآن نشست و فرمود: من به حضور دراين حلقه مأمور شده ام».
در روايتى ديگر آمده است كه؛ آن حضرت دو گروه ديد كه يكى نماز مى گذاشتند و خدا را به ادعيه و نماز مى خواندند و گروه ديگرى تعليم دين مى ديدند، آن حضرت درباره آنان گفت:
«هر دو مجلس نيك است آن گروه خدا را مى خوانند و آن گروه ديگر دانش مى آموزند و مطالب را به نادانان مى فهمانند. سپس افزود: اين گروه دوم برترند و من براى تعليم و آموزش فرستاده شده ام».(2)
ص: 22
در خارج و داخل كشور در مورد جذب و دفع نسبت به مسجد پژوهش هاى تئوريك و ميدانى نسبتا خوبى صورت پذيرفته است؛ به عنوان نمونه در كشورهاى ديگر جهان، «ايوان يازبك» و «آديرث لوميس» در سال 1983 مطالعه اى در باره مساجد آمريكا انجام داده اند. در اين تحقيق كه فعاليت هاى مسجد سه ناحيه از آمريكا شامل نيويورك، ميدوست و سواحل شرقى را مورد مطالعه قرار داده اند و گزارش آن در قالب كتابى تحت عنوان «گسترش ارزش هاى اسلامى در ايالات متحده آمريكا» (1371) منتشر شده است، نشان مى دهد كه ميان سن و ميزان مشاركت در فعاليت هاى مسجد، رابطه معنادارى وجود دارد؛ بدين معنا كه جوانان بيشتر از افراد مسن به مسجد مى روند، هم چنين افراد متاهل بيش تر از مجردين در مسجد حضور مى يابند.(1)در درون كشور نيز مراكز فرهنگى بر مبانى مختلف نظرى به بررسى علل كاهش حضور مردم در مساجد پرداخته اند؛ اين پژوهش ها، تغيير نيازهاى مردم، عدم تناسب كاركردهاى مسجد با نيازهاى كنونى مردم، سن و افزايش ميزان تحصيلات، حضور يا نرفتن والدين به مسجد، جنسيت، نحوه نگرش نسبت به استفاده از مسجد، نحوه دين دارى، جو اجتماعى - فرهنگى حاكم بر مساجد، ارتباط يا عدم ارتباط با نهادهايى كه ما از آنها به عنوان نهادهاى رقيب مسجد ياد مى كنيم همچون حسينيه، نمازخانه، كتابخانه، مهديه، فرهنگ سراها و مانند آن، نحوه مديريت برنامه هاى آموزشى و پرورشى مسجد.
ص: 23
براساس اين پژوهش ها افزايش جاذبه هاى معنوى مساجد كه خلاهاى زندگى در دنياى مدرن را به خوبى پر مى كنند، توسعه و ارتقاى كاركرد آموزشى و پرورشى مساجد، تغيير هنجارها و الگوهاى رفتارى اهل مسجد نسبت به گروه سنى نوجوان و جوان، مى تواند در جلب و جذب آنها مفيد باشد، آرى اگر جوان، جاذبه هاى لازم را در مسجد بيابد، به مسجد علاقمند مى شود و به مراكز نامطمئن نمى رود.
ويژگى هاى امام جماعت، وضعيت ظاهرى مسجد (نظافت، ساختمان و امكانات رفاهى مورد نياز)، هيأت امنا، كتابخانه مسجد، كانون هاى فرهنگى و هنرى، كوتاه يا طولانى شدن نماز جماعت، از مهم ترين عوامل جذب است.
ص: 24
ص: 25
ص: 26
شناخت دوره نوجوانى و جوانى براى همه مسئولان به ويژه امامان جماعت يك ضرورت است، زيرا اين امكان را فراهم مى آورد تا نخبگان، مديران و رهبران دينى، با برنامه ريزى مناسب، جامعه اى سالم و به دور از كژ روى ها و ناهنجارى ها پديد آورند.
تذكر اين نكته لازم است كه ويژگى هاى دوره نوجوانى و جوانى را نبايد امرى ضدارزشى و منفى، تلقى نمود؛ بلكه بايد آن را ظرفيت مناسبى براى رشد و تعالى فرد و جامعه دانست كه مى تواند تهديدهاى احتمالى را به فرصت هاى يقينى تبديل كند.
معمولاً سنين ميان 12 تا 20 سالگى را دوره نوجوانى مى نامند. در اين دوره، نوجوان، با تحولات گسترده فيزيولوژيك، شناختى، هيجانى و اجتماعى روبه رو مى شود. دوره نوجوانى، از نظر علمى داراى نقاط ابهام فراوانى است و هنوز بسيارى از ابعاد و جوانب اين دوره شناخته نشده است.
نوجوانى دورانى مهم و تأثيرگذار است و آثار و برآيند آن بر زندگى آدمى، در آينده هر فردى خود را نشان مى دهد. آشنا شدن ويژگى ها
ص: 27
و پيچيدگى هاى شخصيت اين گروه سنى، چگونگى تعامل با اين گروه عظيم اجتماعى و مؤثر و آينده ساز را به ما نشان مى دهد.
روان شناسان دوره نوجوانى را به دو مرحله پيش از بلوغ و پس از آنتقسيم كرده اند:
1 - سال هاى پيش از بلوغ را مرحله نگرانى ها و بحران هاى جسمى و روانى مى دانند كه همراه با تغييرات و دگرگونى هاى چند گانه و ژرفى است كه ميان كودكى و نوجوانى، تمايز محسوس و قابل توجهى به جاى مى گذارد.
2 - ساليان پس از بلوغ جنسى و جسمى، مرحله وجد و شور و شباب و جوانى است.
بيشترين تغييرات و دگرگونى هاى دوره زندگى انسان در دوره بلوغ و آغازين روزهاى نوجوانى يعنى از يازده تا چهارده سالگى رخ مى دهد. جهش رشدى با يك تصور ذهنى كمال طلبانه از بدن و جسم آغاز مى شود و نوجوانان با اين نگرانى دست به گريبان هستند كه آيا به آن چه اميدش را دارند، تبديل مى شوند؟ آنان گرايش به استقلال طلبى دارند و مى خواهند از وابستگى شديد دوران كودكى به پدر و مادر رهايى يابند و از سوى همسالان پذيرفته شوند. بسيارى از آنان در نگرانى به سر مى برند زيرا مى ترسند به چشم ديگران متفاوت بيايند و طرد شوند.
نوجوانان در سايه ى نوجوانى و در سال هاى پانزده تا هفده سالگى معمولاً دوره ى اوج جهش رشدى را پشت سر مى گذارند. آنان در پايان نوجوانى يعنى هفده سالگى تا بيست سالگى سازگارى پيدا مى كنند و تجربياتى را به دست مى آورند كه تعامل با محيط بيرونى و مسئوليت پذيرى را در ايشان تقويت مى كند.
ص: 28
«هدفيلد» مرحله بلوغ را از 12 تا 15 سالگى و مرحله نوجوانى را از 15 تا 18 سالگى دانسته و اين مرحله را آغاز تخصص و تكميل معلومات عمومى برشمرده است و مى نويسد:
«گرايش نوجوان به امور معنوى و دينى، امرى خطيرىاست كه مى بايست شكوفا گردد».(1)
تغييرات مختلف بيولوژيكى، فيزيكى و جسمى، نوجوانى را به عنوان دوره دشوار زندگى و يكى از بحرانى ترين مراحل شكل گيرى شخصيت انسان تبديل كرده است. تغييرات و دگرگونى هاى اين دوره تنها در يك جنبه خلاصه نمى شود، بلكه در ابعاد مختلف عاطفى، جسمى و روانى و نيز ارزش هاى مختلف آن ايجاد مى شود.
اگرچه گاهى فرآيند دوره رشد ممكن است، براى نوجوان بسيار مشكل و دشوار باشد، اما همه انسان ها به شكلى اين تجربه را تحمل مى كنند و از سر مى گذارنند.
تغييرات محسوس و بسيار دوره نوجوانى، آن چنان شديد و مهم است كه «ارسطو» نوجوانى را دوره تندمزاجى و تسليم در برابر غرايز توصيف مى كند و «ژان ژاك روسو» آن را «تولد دوم» مى نامد.
«استانلى هال» دوره نوجوانى را به دوره توفان يا جهش ناگهانى تعبير مى كند و «موريس دوبس» از آن، به انقلاب، سركشى و نوآورى ياد مى كند.
ص: 29
«كورت لوين» با اشاره به دشوارى هاى دوره نوجوانى بر اين باور است كه كودك و يا بزرگسالان، هركدام بار يك دوره كودكى يا بزرگسالى را به دوش مى كشند؛ ولى نوجوان مجبور است هر دو را يكباره تحمل كند؛ زيرا به دو جهان متفاوت تعلق دارد، از يك سو كودكى است كه وضع خاص خود را دارد و از سوى ديگر همچون بزرگسالى است كه تعهد و مسئوليت بر دوشش سنگينى مى كند.
«فرويد» با تأكيد بر اهميت غرايز جنسى و تقويت و شكوفايى آن در دورهنوجوانى، اين دوره را دوره بيدارى غريزه جنسى و تجديد عقده «اوديپ» مى نامند.
«اريكسون» با نگاهى به واكنش هاى شديد نوجوانى از اين دوره، به عنوان رشد انحلال وابستگى و بحران هويت و شكل گيرى آن در قالب تضادهاى دوگانه درونى و بيرونى ياد مى كند كه بيانگر دشوارى هاى است كه نوجوان را با خود درگير مى سازد و امان و آرامش را از وى سلب مى كند.
«لورنس كهلبرگ»، دوره نوجوانى را، دوران درون سازى اصول اخلاقى فراتر از قرار دادهاى سنتى و تحميلى مى نامد و «پياژه» اين دوره را با هويت، نفى، تقابل و همبستگى متمايز مى كند.
«الن» مى گويد: ايجاد بحران در شخصيت نوجوان، مشابه بحران دوره سه سالگى است. هم چنين «گزل» دوره نوجوانى را سن شيفتگى و شگفتگى در امور
ص: 30
عقلانى، مذهبى و هنرى توصيف مى كند.(1)
بنابراين، دوره نوجوانى از مهم ترين دورهاى رشد آدمى به شمار مى آيد، اين دوره واجد چهار تحول و انقلاب بزرگ است كه دوره هاى بعدى زندگى بشر را هويت مى بخشد:
1 . انقلاب هورمونى و يا تحول زيست شناختى.
2 . انقلاب و تحول عقلانى و يا دوره پديد آيى تفكر انتزاعى.
3 . تحول عاطفى يا ظهور عواطف و هيجانات متنوع نوين.
4 . تحول ارزشى، اخلاقى و دست يابى به استقلال اخلاقى.
براساس نظر روان شناسان، همزمان با دگرگونى هاى دوران بلوغ و پيدايش تمايلات غريزى، احساس روحى خاص و متفاوتى در جوانان پديد مى آيدكه اين احساس ويژه، تمايل او را جهت حركت به سوى مسايل دينى و سير و سلوك، شدت مى بخشد. اين ارتباط و دگرگونى به گونه اى است كه اين دوره را دوره گرايش به «ماوراء الطبيعه» نيز ناميده اند. بنابراين در صورتى كه خانواده، دوستان، مدرسه، محيط اجتماعى مسجد، روحانيت و ديگر عوامل مرتبط با جوان، نتوانند اين احساس نياز را به مسيرى كه شايسته است و موجبات تكامل معنوى و بلوغ فكرى وى را در پى خواهد داشت، هدايت نمايند، آن گاه به مرور زمان و در طى سال هاى بعد همين شخص تبديل به شخصيتى بى هويت و فاقد اصول و خاستگاه فكرى، معنوى و اجتماعى خواهد شد و غريزه هايى هم چون
ص: 31
تهاجم، تخريب، شرآفرينى، آزار رسانى، مال دوستى و شهرت طلبى مى توانند، وى را از راه اخلاق و انسانيت منحرف و كژ سازند.
ويژگى هاى مهم تحول و رشد در دوره نوجوانى چنين است:
يكى از ويژگى هاى دوره نوجوانى، رشد جسمانى سريع و ناگهانى است؛ يعنى اندازه بدن به سرعت افزايش پيدا مى كند و تناسب بدنى به سرعت تغيير مى كند. اين افزايش ناگهانى معمولاً ناهماهنگ و به نوعى غيرقابل پيش بينى، تقريبا در همه اجزاى بدن اتفاق مى افتد. مثلا انگشت ها و كف پاى نوجوان بيش از ساق پا و بازوهاى او رشد مى كنند. در حالى كه بالا تنه، آخرين بخش بدن است كه رشد مى كند.
اين عدم تناسب رشد يعنى رشد نامتوازن در ميان اعضاى مختلف بدنسبب مى شود كه نوجوان به طور موقت داراى پاى بزرگ و كمر باريك شود. هم زمان با كشيده شدن و دراز شدن استخوان ها وزن نوجوان نيز به سرعت افزايش پيدا مى كند. پس از آن افزايش قد هم شروع مى شود. در حدود يك سال پس از افزايش وزن و قد، ماهيچه ها هم رو به رشد مى گذارند. پيش از دوره نوجوانى، تفاوت هاى جسمانى ميان دختران و پسران زياد نيست؛ ولى بلوغ و رشد جنسى سبب مى شود تغييرات عمده جسمانى پى درپى و قابل
ص: 32
مشاهده اى در ميان دختران و پسران پديد آيد.
در مجموع از سن 10 تا 14 سالگى يك دختر متوسط حدود 17 كيلوگرم به وزن و 24 سانتى متر به قد او اضافه مى شود؛ در حالى كه به يك پسر متوسط از 12 تا 16 سالگى، حدود 19 كيلوگرم به وزن و 25 سانتى متر به قدش اضافه مى گردد.
اين تغييرات جسمى، پيامدهايى نيز در رفتار فردى و اجتماعى نوجوانان به دنبال دارد و گاه حساسيت بيش از اندازه آنان را در پى دارد؛ زيرا برخى از آنها از عدم تناسب در برخى از اعضا ناخرسند شده، به خود به عنوان يك ساختار و اندام نامناسب مى نگرند. نتيجه اين نگرش، كناره گيرى از جامعه در بخشى از زمان نوجوانى است.
يكى از مهم ترين تحولات اين دوران، بلوغ جنسى است؛ زيرا دوره ى كودكى را پايان مى دهد.
تشديد فعاليت هاى هورمونى متفاوت در پسر (تستوسترون) و دختر
(استروژن و پروژسترن) به منزله اعلام شروع دوره بلوغ است. به نظر دانشمندان،در كشورها، نژادها و نيز گروه هاى جنسيتى دختر و پسر مختلف، شروع سن بلوغ مى تواند ميان سال هاى 8 تا 14 سالگى در تغيير باشد.
ص: 33
تفاوت زمان بلوغ كه از 8 تا 14 سالگى به طول مى انجامد، به عوامل مختلف زير بستگى دارد:
تغييرات بدنى براى دختران، در مقايسه با پسران، يك تا پنج سال زودتر اتفاق مى افتد. بدين ترتيب دختران و پسران، در سال هاى يكسان، تحولات و تغييرات بدنى متفاوتى را تجربه مى كند.
اگرچه غالبا دختران ميان 11 تا 14 سالگى به مرحله بلوغ مى رسند، ولى سن شروع عادت ماهانه در بعضى از آنان مى تواند از 9 تا 18 سالگى در تغيير باشد كه عامل وارثت در اين بلوغ زود يا ديرتر نوجوانان دختر تأثير دارد.
سن متوسط بلوغ، در كشورها و گروه هاى نژادى متفاوت است. مثلاً در اروپا شروع بلوغ براى بلژيكى ها ديرتر و براى لهستانى ها زودتر اتفاق مى افتد. در آمريكا، آمريكايى هاى آفريقايى تبار، بلوغ را زودتر و آمريكايى هاى آسيايى تبار، ديرتر از آمريكايى ها و اروپايى ها، بلوغ را شروع مى كنند.
اين تفاوت به تغييرات فرهنگى نيز بستگى دارد، در كشورهايى كه ارتباط
ص: 34
جنسى آزادتر و فيلم هاى سكسى به فراوانى در دسترس كودكان و نوجوانان قرار مى گيرد و يا آموزش هاى جنسى در مدارس داده مى شود، سن رشد بلوغ جنسى زودتر از كشورهايى است كه در اين حوزه با محدوديت بيشترى مواجه هستند. از اين رو مباحث فرهنگى نيز در اين مسئله، نقشى مهم و كليدى را بازى مى كند.
در افراد كوتاه و چاق، دوره بلوغ زودتر از افراد بلند و لاغر شروع مى شود. به ويژه شروع عادت ماهانه به تراكم مقدار معينى از چربى در بدن بستگى دارد. زيرا وزن دختر بايد به حدود 45 كيلوگرم برسد، بنابراين دخترانى كه چربى بدن آن ها كم تر است مانند دختران دونده و يا ساير ورزشكاران، ديرتر و نامنظم تر از متوسط دختران، عادات ماهانه را شروع مى كنند، بر عكس كسانى كه به طور عموم غيرفعال هستند، بلوغ شان زودتر از متوسط دختران شروع مى شود.
چون وضعيت تغذيه بشر نسبت به گذشته بهتر شده است، همين امر سبب شده كه نسل هاى جديد، تجربه بلوغ را يك تا دو سال زودتر از نسل قبلى شروع كند. البته ميان كشورهاى توسعه يافته و در حال توسعه نيز تفاوت هايى مشاهده مى شود.
در كشورهاى توسعه يافته معمولاً سن بلوغ نوجوانان، زودتر از كشورهاى در حال توسعه شروع مى شود.
ص: 35
مطالعات نشان مى دهد كه ميان بلوغ زودرس نوجوان، خصوصا در دختران و تعارض هاى خانوادگى او همبستگى معنادارى وجود دارد؛ يعنى هرچه روابط عاطفى سردتر، فشارهاى روانى خانوادگى بيش تر و فاصله عاطفى ميان نوجوان و والدين بيش تر باشد، بلوغ جنسى زودتر اتفاق مى افتد.
عوامل پيش گفته كه در بلوغ مؤثر بود، ممكن است موجبات زودرسى يا ديررسى بلوغ خصوصا در پسران را به وجود آورد. هرچند كه زودرسى و ديررسى بلوغ به شرايط و عوامل ديگرى از جمله عوامل فيزيولوژيكى و به ويژه به عوامل شناختى نيز بستگى دارد، به اين معنا كه شناخت اشخاص نسبت به مسايل جنسى و تمايلات جنسى، عامل مهمى در زود يا ديررسى بلوغ است. براين اساس، نوجوانانى كه از مسايل جنسى و روابط مرد و زن آگاهى دارند، تمايلات بيش ترى از خود در اين زمينه نشان مى دهند و اين مسئله، در زودرسى بلوغ آنان نقش مهمّى ايفا مى كند.
زودرسى و يا ديررسى بلوغ، آثار و پيامدهايى دارد و مى تواند فشار روانى ايجاد كرده و نوجوان را با هيجان هاى خاصى روبه رو سازد. البته آثار بلوغ زودرس و يا ديررس براى دختران و پسران متفاوت است؛ براى دختران، بلوغ زودرس، دشوارتر از بلوغ ديررس است؛ زيرا انتظارات و توقعات اجتماعى بيش ترى بر آنان تحميل مى شود. اين در حالى است كه اگرچه آنان
ص: 36
با بلوغ جنسى زودترى روبه رو مى شوند؛ ولى به لحاظ روانى - اجتماعى هنوز به رشد كافى دست نيافته اند تا واكنش درستى در موقعيت جديد خود نشانبدهند و با سطح انتظارات اجتماعى خود را تطبيق دهند.
در مقابل، براى پسران بلوغ ديررس دشوارتر از بلوغ زودرس است؛ زيرا يكى از معيارهاى مهم در پذيرش گروه هم سالان و روابط دوستان با يكديگر، قدرت جسمانى و رشد جنسى است، هر چند كه يك نوجوان به لحاظ روان شناختى و از نظر روانى شناختى اجتماعى از رشد مناسبى برخوردار باشد؛ ولى گروه به مسئله بلوغ جنسى حساسيت دارد و در جذب وى در گروه و جامعه خود، برخورد و واكنشى منفى از خود بروز مى دهد.
از اين رو لازم است نوجوانانى كه بلوغ ديررس يا زودرس دارند، تحت حمايت هاى روانى و اجتماعى بيش ترى قرار گيرند و به آنان كمك شود تا پذيرش اجتماعى مناسب را نزد گروه هم سالان خود پيدا كنند.
تلاش خود نوجوان نيز در اين مورد بسيار مهم مى باشد و لازم است اعتماد به نفس خود را از دست ندهند و به اين مسئله واقف باشند كه اين فاصله يا تفاوت، دوره و زمانى كوتاه و موقتى دارد و به زودى با هم سالان خود به لحاظ رشدى مشابهت پيدا خواهند كرد.
چگونگى واكنش نوجوان در مقابل تغييرات مهم بدنى و جنسى متفاوت است و بستگى به شناخت نوجوان از خود و بلوغ دارد. زيرا درك و فهم نوجوان از اين
ص: 37
تغييرات، واكنش او را تحت تأثير قرار دهد؛ قابل ذكر است كه اگر تغييرات مهم جنسى با رشد شناختى و اخلاقى همراه نباشد، نوجوان تنها به جنبه جسمى اين تغييرات متوجه مى شود و از تغييرات مهم ديگر شناختى، عاطفى و اجتماعى دوران نوجوانى باز مى ماند؛ از اين رو ضرورى است تا نوجوانان افزونبر شناخت به مسايل رشد و تغييرات طبيعى، آگاهى هايى در اين زمينه ها بياموزند تا واكنش هايى متعادل تر و طبيعى تر از خود بروز دهند.
در دوره ى نوجوانى، نه تنها همه توانايى هاى شناختى مربوط به تفكر، يادگيرى و يادآورى كه در سال هاى دبستان پديد مى آيند، به رشد و پيشرفت خود ادامه مى دهند يعنى توجه انتخابى، ماهرانه تر شده، مهارت هاى حافظه و دانش پايه نوجوان گسترده تر مى شود، تسلط بر زبان و خزانه واژگان او دامنه بيشترى مى يابد. نوجوان در گفتار و نوشتار و مباحثات، توانايى هاى ويژه اى كسب مى كند؛ بلكه از سوى ديگر توانايى هاى شناختى جديدى در نوجوان پديد مى آيد به گونه اى كه قدرت تفكر و پردازش اطلاعات وى در سطح شناخت بالاتر و عالى ترى، نسبت به كودكان دبستانى قرار مى گيرد. نوجوان در اين دوره نه تنها به لحاظ كمّى، دچار تحولات شناختى مى شود، بلكه تحولات كيفى شناختى نيز پيدا مى كند و مهم تر از اين ها، توانايى هاى فراشناختى او (تفكر در باره تفكر) گسترش مى يابد.
ص: 38
مهم ترين تحولات شناختى كه در نوجوانى و جوانى روى مى دهد عبارتند از:
در اين دوره تصوراتى كه در سطح كليات قرار مى گيرند، به ذهن نوجوان
رو مى آورند همچنين اين امكان براى او فراهم مى شود كه در امور مجرد چونخدا و مباحث معنوى بينديشد و در باره موجودات بيرون از فضاى مادى، تصوراتى داشته باشد. از اين رو امكان انديشيدن درباره خدا، فرشتگان و امور دينى ديگر براى وى فراهم مى شود.
گفتنى است در شناخت امور معنوى و معرفت مسايل دينى و چگونگى تعامل با مبانى و اصول و آيين هاى نمادين مذهبى، نوجوان متأثر از بزرگسالان راه درست يا غلط تعامل با دين را مى آموزند و واكنش مثبت و گرم يا سرد و منفى از خود نسبت به دين و آموزه هاى آن نشان مى دهند. نقش بسيار مهم والدين و ديگر اولياى نوجوانان و مساجد به عنوان بخشى از جامعه بزرگسالان بايد در اين مرحله مورد توجه قرار گيرد.
كودك دبستانى به امورى فكر مى كند كه با زندگى روزانه و واقعى او گره خورده است يعنى او به مسايل عينى مى انديشد در حالى كه امكانات فكرى نوجوان به مكان و زمان حال و زندگى عين؟ او محدود نيست و تصور زمان و مكان به صورت فرضى هم برايش امكان پذير است.
ص: 39
فرضيه سازى اين امكان را براى نوجوان فراهم مى كند كه هر امر فرضى را در نظر بگيرد و آن را بيازمايد حتى اگر به آن فكر و نظر، باور نداشته باشد و يا آن فكر، با واقعيت منطبق نباشد.
فرضيه سازى به نوجوان امكان مى دهد كه زندگى را نوع ديگر تعريف كند، شرايط كنونى را مورد تجزيه و تحليل قرار دهد، به همين جهت ممكن است احساس ها و انگيزه هاى متعارضى را نسبت به والدين، مدرسه و دوستان نزديكش در ذهن خود بپروراند و در باره آن ها فكر كند و با تفكر انتقادىبه محيط پيرامون خود نگاه كند و فرضيه هاى جديدى را بسازد.
با رشد فرضيه سازى در دوره نوجوانى، امكان استدلال منطقى و قياسى نيز در نوجوان پديد مى آيد؛ يعنى نوجوان مى تواند از قضيه و تئورى كلى شروع كند و از آن استنباط منطقى داشته باشد او مى كوشد كه درستى و اعتبار اين استنباط را نيز مورد آزمون قرار دهد.
مباحث دينى به ويژه اصول عقايد كه در حوزه علوم عقلى و منطقى قرار مى گيرند و از فضاى فلسفى و انتزاعى برخوردار مى باشند، در اين دوران براى او معنا و مفهوم مى يابد و مى تواند در باره خدا و صفات او به استدلال بپردازد و يا استدلال هاى منطقى و فلسفى ديگران را فهم نموده و از آن بهره مند شود.
ص: 40
رشد شناختى به نوجوان اين اجازه را مى دهد كه به طور عميق و انتزاعى درباره مسايل مختلف فكر كند و رشد روانى - اجتماعى او در معرض انواع گوناگونى از ارزش هاى اخلاقى و اجتماعى قرار گيرد.
همچنين رشد زيستى و فيريولوژيك نيز تمايلات جنسى را بيدار مى كند و نوجوان را با پرسش هاى اخلاقى مربوط به فعاليت هاى جنسى مواجه مى كند. بنابراين مسايل اخلاقى جديد به طور گسترده مطرح مى شوند و شخص با آن درگير مى شود به همين جهت استدلال اخلاقى در دوره نوجوانى با تغييرات گسترده اى روبه رو مى شود.از سوى ديگر نوجوان به نگرشى فراتر از خواسته ها و تمايلات شخصى خويش، توجه پيدا مى كند و به فراتر از علايق شخصى محدود خود مى نگرد؛ ارزش هاى اجتماعى، فرهنگى و جهانى را درنظر مى گيرد و با توجه به اين ارزش هاى فرا شخصى، كنش و واكنش هاى خويش را سامان مى دهد.
«لورسن كلبرگ» كه بيش از ديگر روان شناسان، رشد اخلاقى كودكان و نوجوانان را مورد مطالعه قرار داده است، در رشد استدلال اخلاقى كودكان تا رسيدن به جوانى سه مرحله را پيشنهاد مى كند:
1 - مرحله قبل از قراردادى: در اين مرحله استدلال اخلاقى بر مبناى منفعت شخصى صورت مى گيرد و رفتار اخلاقى از تشويق و جايزه و اجتناب از تنبيه تأثير مى پذيرد، كودكان در دوره قبل از دبستان معمولاً در اين مرحله قرار دارند.
ص: 41
2 - مرحله قراردادى: در اين مرحله، فرد استانداردها و حقوق اجتماعى را در ارزش هاى اخلاقى در نظر مى گيرد، از اين رو استدلال اخلاقى بر مبناى منفعت اجتماعى است. در اين مرحله رفتار اخلاقى بر مبناى قوانين اجتماعى مى باشد. كودكان در ميان سال هاى 7 تا 15 سالگى در اين مرحله اخلاقى قرار مى گيرند.
3 - مرحله فرا قراردادى: در اين مرحله (از شانزده، هفده سالگى به بعد) كه بالاترين مرحله رشد استدلال اخلاقى است، اصول اخلاقى به خودى خود مهم هستند، هرچند كه ممكن است با استانداردهاى رايج فردى و اجتماعى هم مطابقت نداشته باشد. بنابراين فرد مى كوشد بر پايه اصول اخلاقى رفتار كند. اين مرحله از رشد اخلاقى زمانى در فرد رشد پيدا مى كند كه فرد قبلاً به رشد شناختى نوجوانى دسترسى پيدا كرده باشد.گفتنى است شايد به دليل فضاى اخلاقى خاص مغرب زمين، سخن «كلبرگ» در باره اكثريت و بيشتر مردم غرب صادق باشد ولى بايد توجه داشت كه يك نوجوان در كشورهاى شرق و به ويژه كشورهاى اسلامى به دليل فضاى اخلاقى و نزديك بودن به عهد فطرت، از كشش هاى اخلاقى بسيار خوبى برخوردار است و از مراحل و سنين پيشنهادى لورسن بسيار پيشتر است، همچنان كه مى توان در كشورهاى مختلف بزرگ سالانى را پيدا كرد كه هنوز در مراحل اول و دوم استدلال اخلاق باقى مانده و به مرحله سوم وارد نشده باشند.
بايد در نظر داشت كه ممكن است ميان دختران و پسران در رابطه با رشد استدلال اخلاقى، تفاوت وجود داشته باشد؛ از اين رو طبقه بندى «كلبرگ» را
ص: 42
به طور كامل نمى توان در مورد تفاوت هاى جنسى به كار برد به اين معنا كه در نزد دختران، روابط انسانى و احساس همدردى و مراقبت از ديگران بيش تر از پسران اهميت دارد و اين امر، بيانگر آن است كه رشد عاطفى دختران بيش از پسران است.
از اين رو مى توان براين نكته پا فشرد كه نوع كنش و واكنش ميان گروه هاى نوجوانى با تفاوت در درجه شناختى و استدلال اخلاقى آنان و نيز جنسيت مى تواند تفاوت داشته باشد. به همين جهت در برنامه ريزى ها و نوع تعامل با هر يك از گروه هاى سنى و جنسى مى بايست اين تفاوت ها در نظر گرفته شود.
نوجوانان نسبت به اصول اخلاقى دين در زمان هاى مختلف، واكنش هاى مخلتفى از خود بروز و ظهور مى دهند و واكنش هاى عاطفى در دختران نسبت به پسران در حوزه اصول اخلاقى دينى با تفاوت هاى چشمگيرى روبه رو است كه نمى توان آن ها را ناديده گرفت.
وجود قدرت فرضيه سازى و استدلال قياسى به نوجوان امكان مى دهد كه درباره «خود» به تامل و تفكر بپردازد و به طور عميق به زندگى آينده خود فكر كند و به كسب تجربياتى بپردازد كه به خود آگاهى بيش تر نياز دارد.
همچنين او مى تواند به درون خود بنگرد اين درون نگرى در رشد و توسعه خود آگاهى او اهميت زيادى دارد؛ زيرا ويژگى خود مركزى را براى او پديد مى آورد؛ يعنى خود را مهم و در مركز امور مى بيند.
ص: 43
گفتنى است ويژگى درون نگرى و خود مركزى گرچه خود آگاهى نوجوان را بيش تر مى كند ولى خطرات زير را نيز مى تواند به همراه داشته باشد:
1 - ويژگى شكست ناپذيرى: ممكن است نوجوان احساس كند هرگز قربانى خطرپذيرى ها نخواهد شد و اين ديگران هستند كه در مقابل خطرپذيرى ها، آسيب پذيرند. بنابراين به غلط خود را در حاشيه امن قرار دهد و به كارهاى خطرناك دست بزند.
2 - ويژگى قهرمان سازى: ممكن است برخى از نوجوانان، خودشان را از ديگران متفاوت ببينند و زندگى قهرمانانه و دور از واقعيتى را براى خود تصور كنند.
بدينسان توانايى هاى شناختى جديدى كه براى نوجوان در اين دوره به وجود مى آيد، على رغم آثار مثبتى كه مى تواند براى نوجوان داشته باشد، مى تواند داراى جنبه هاى منفى نيز باشد. از اين رو، بايد توجه داشت كه اگرچه خيالپردازى و جدا شدن از واقعيات و ملموسات عينى محيط پيرامون، براى رشد شناختى نوجوانان امرى ضرورى و لازم است، در عين حال نبايد از اين روحيه، به طور نابه جا و نادرست استفاده كرد، بلكه بايد با تربيت صحيح، شناخت،آن را هدايت نمود و قوه خيال نوجوان را به درستى پرورش داد.
رشد تفكر، فرضيه سازى و اخلاقى، فرصت تصميم گيرى و انتخاب شخصى و ارزشى جديدى را براى نوجوان فراهم مى كند كه پيامدهاى مهمى در زندگى و آينده او در بردارد.
ص: 44
از جمله اين تصميم هاى مهم و سرنوشت ساز در فضاى كنونى جامعه، تصميم گيرى براى درس خواندن جدى و پيشتاز شدن در كلاس، تداوم تحصيل، ورود به دانشگاه، انتخاب دوستان صميمى و نزديك اشاره كرد.
پرسش اين است كه آيا پيشرفت هاى معرفتى و شناختى دوران نوجوانى، مى تواند آنان را قادر سازد تا به تنهايى تصميم مناسبى در موضوعات مهم زندگى خود داشته باشند؟
مطالعات نشان مى دهد كه نوجوانان در يك سطح نيستند؛ هم تصميم گيرى هاى مناسب و نيكويى از نوجوانان ديده شده است و حتى در برخى از موارد، تصميم گيرى نوجوانان بر بزرگسالان برترى داشته است و هم تصميم گيرى هاى نامناسب و سستى از برخى نوجوانان مثل استفاده از مواد مخدر، سوء استفاده هاى اخلاقى و جنسى ديده شده است.
در اين راستا بايد توجه داشت كه از يك سو نوجوانان بيش از بزرگسالان، خود را در معرض خطرپذيرى قرار مى دهند و از سوى ديگر توانايى شناختى و فرضيه سازى اين امكان را به آنان مى دهد كه خود را از واقعيت هاى عينى و ملموس جدا سازند و دنياى فرضى و غيرواقعى براى خود تصوير كنند و خيالپردازانه تصميم بگيرند، به همين دليل احتمال خطاپذيرى در نوجوانانبيش از بزرگسالان است.
مطالعات نشان مى دهد كه نوجوانانى كه در سال هاى پايين ترى قرار دارند و از تحصيلات و دانش كم ترى برخوردارند و از هم نشينى بزرگسالان با تجربه اى برخودار نمى باشند، در تصميم گيرى هاى خود، ناپختگى و عدم كفايت بيش ترى را نشان مى دهند.
ص: 45
بدينسان نوجوانان همانند بزرگسالان در تصميم گيرى هاى خود به مشورت و راهنمايى نياز دارند. به ديگر سخن، راهنمايى و مشورت با ديگران، هرچند براى همه امرى ضرورى و لازم است، ولى براى نوجوانان حتى در عين برخوردارى از توانايى تصميم گيرى و شناخت خوب و بد و مسئوليت پذيرى، نياز به مشورت و همراهى بزرگسالان لازم تر است و راهنمايى بزرگسالان مى تواند در تصميم گيرى هاى مهم راهگشاى آنان باشد.
نگرش، حالتى روانى و ذهنى است كه آثار، پيامد و برآيند آن در گرايش و حالت عملى انسان ظاهر مى شود.
دوران نوجوانى، دوران تكوين بينش و نگرش است. نگرش داراى سه مؤلفه؛ عنصر شناختى و بينشى شامل اعتقادات و باورهاى شخصى، عنصر احساسى و عاطفى و عنصر تمايل به عمل و آمادگى پاسخ گويى به شيوه خاص است.
از ويژگى هاى نگرش نيز مى توان به ارزشى بودن و ثبات و دوام آن اشاره كرد. عنصر بينشى و ويژگى ارزشى بودن آن، موجب مى شود تا فرآيند تغيير نگرش را بسيار پيچيده كند؛ زيرا هنگامى فرد داراى بينش و شناختى خاصنسبت به جهان بيرونى است و يا براى نگرش خود، ارزشى برابر با واقعيت مى بيند، براى نگرش خود ارزش و اهميت خاصى قايل مى شود كه تغيير آن را دشوار و آن نگرش را پايدار مى سازد.
نگرش، كاركردهاى گوناگونى دارد:
ص: 46
الف) كاركرد دفاعى: به اين معنا كه نگرش در فرد ايجاد مى شود تا فرد را در برابر واقعيت ها و يا موقعيت هاى تلخ، حمايت كند مانند واكنش هاى گروه هاى اقليت قومى در برابر فشارهاى اكثريت.
ب) كاركرد دانشى: به اين معنا كه نگرش ها ممكن است شكل بگيرند يا تغيير كنند تا به آن چه بى نظم و بى معناست، نظم و مفهوم و معنايى تازه بخشند.
ج) ابراز ارزش ها: از آنجا كه مردم از ابراز وجود خود به وسيله نگرش هاى خود رضايت خاطر كسب مى كنند، نگرش ها به آنان در هويت بخشى كمك مى كند. البته نگرش ها مى تواند بازتاب الگوى درونى تر و نهفته تر فرد باشد، به اين معنا كه در خدمت كار كرد خاصى نيست، بلكه صرفا بازتابى از جنبه هاى كلى تر شخصيت آدمى است.
با آن كه فرآيند تغيير نگرش ها بعضى اوقات بسيار دشوار است، از آن جايى كه موقعيت هاى مختلف ممكن است نگرش هاى متفاوتى را برانگيزد يا اطلاعات تازه، كاركرد دانشى فرد را تغيير دهد، هم چنين چون ممكن است وعده تأثير اجتماعى از سوى گروه همسالان تغييرى در نگرش فرد ايجاد كند. از اين رو، روحانى و هر كسى كه در مقام تغيير نگرش ها و يا تعديل يا تحكيم آن است بايست به نكات پيش گفته توجه كند؛ زيرا عدم شناخت آنها مى تواند تأثير مستقيمى در گريز از منبع تغيير نگرش ها پديد آورد.
به نظر «پياژه» رشد اخلاقى و هنجارى در كودك دو مرحله مشخص را طى
ص: 47
مى كند كه يكى مربوط به سال هاى 6 تا 9 سالگى بوده و به «مرحله تابعيت» يا پذيرش و بايد و نبايد و بكن و نكن هاى بزرگ ترها معروف است.
در اين دوره در نظر كودك، نتايج عينى كارها، مهم تر و قابل درك تر است و انگيزه و نيت اعمال اهميتى ندارد. همچنين كودك به نوعى عدالت طبيعى قايل است و در انتخاب تنبيه كسى كه مرتكب خطا شده به رابطه ميان جرم و تنبيه و يا تناسب و ميزان آن نسبت به جرم توجهى ندارند و چون از درك ماهيت جبران تنبيه عاجزند و در پى مجازات هاى كيفرى هستند و تنبيهات بدنى و كيفرى را تنها مجازات درست و كامل بر مى شمارند.
مرحله دوم كه از نظر سنى، سال هاى 9 تا 12 سالگى را در برمى گيرد، «مرحله استقلال» يا خود مختارى اخلاقى ناميده مى شود. در اين مرحله، نوجوان قدرت ارزيابى صحيح از ماهيت اعمال و رفتارها، توجه به انگيزه اعمال، برخورد منطقى و عقلايى با پديده ها و لزوم عادلانه بودن تنبيه و تناسب ميان محتواى جرم و تنبيه را پيدا مى كند. در اين مرحله بازى و گروه همسال كمك مى كند تا جامعه پذيرى در نوجوان تقويت شود و نظم و انضباط و احترام به قوانين در او رشد كند.
لورنس كلبرگ مراحل رشد اخلاقى انسان را در سه دوره و شش مرحله دسته بندى مى كند؛ دوره اول، دوره پيش اخلاقى است كه سال هاى 4 تا 13 سالگى را در برمى گيرد. در اين دوره، رفتار كودك به وسيله فرآينده هاى بيرونى كنترل و مهار مى شود.
ص: 48
اين دوره داراى دو مرحله است:
در مرحله يك (4 تا 10 سالگى) تمكين بدون چون و چرا، براى اجتناب از تنبيه و نه براى برقرارى نظم اخلاقى، صورت مى گيرد. در مرحله دوم (10 تا 13 سالگى): عمل اخلاقى متضمن ارضاى نيازهاى شخصى، نفع پرستى و لذت طلبى است.
دوره دوم كه از 13 تا 20 سالگى است، دوره تسليم به قوانين و مقررات و رسوم اخلاقى عرفى است كه رعايت قواعد و برآوردن انتظارات ديگران از قبيل خانواده، گروه يا مليت به منظور كسب و جلب رضايت آنان صورت مى گيرد.
اين دوره، مراحل سوم و چهارم را پوشش مى دهد: مرحله سوم: در اين مرحله گرايش به پسر خوب يا دختر ناز بودن با برقرارى روابط مطلوب با ديگران و جلب تأييد و حمايت آنان صورت مى گيرد. مرحله چهارم: مرحله گرايش به قانون و نظم و وظيفه شناسى به وجود مى آيد و رعايت قانون، حفظ نظم و انسجام اجتماعى، انجام وظايف محوله، رعايت بدون چون و چراى قانون و نشان دادن احترام به مسئولان امر و اولياى امور به خاطر خود قانون صورت مى پذيرد.
دوره سوم كه از 20 تا 25 سالگى و بالاتر مى باشد: دوره پس عرفى است كه اصول اخلاقى پذيرفته شده، از روى فهم و درك، به صورت مستقل و اصول اخلاقى جهانى است و كنترل و مهار رفتار، جنبه درونى پيدا مى كند. اين دوره، شامل مراحل پنجم و ششم است: مرحله پنجم، مرحله جهت گيرى به سوى
ص: 49
قراردادهاى اجتماعى و قوانين پذيرفته شده آزاد است كه حقوق فردى و اجتماعى را تضمين كند. مرحله ششم، گرايش و احترام به اصول اخلاق جهانىو اعتماد متقابل براى انتخاب رفتار اخلاقى و مهار و كنترل از درون است.
با پژوهش در ديدگاه مختلف روان شناسان، مى توان در باره رشد اخلاقى و هنجارى به نتايج زير دست يافت:
1 - اخلاق در كودكان، نوجوانان و جوانان طى مراحل متوالى شكل مى گيرد و رشد مى كند.
2 - رشد اخلاق به صورت جايگزينى كامل يك مرحله، به جاى مرحله قبلى صورت مى گيرد.
3 - اين مراحل، ارتباط نزديكى باهم دارند و با رشد عقلى و جسمى كودكان ارتباط دارند.
4 - فرآيند رشد اخلاق، فرآيندى همگانى است و كودكان و نوجوانان در همه جاى دنيا مراحل متوالى آن را مى پيمايند.
5 - در نظريه هاى روان شناختى رشد اخلاقى، ماهيت تكاملى دارد و تجربه و آموزش، اين خصلت ذاتى را شكل داده و به رشد و نمو آن كمك مى كند.
6 - همه افراد در فرآيند رشد اخلاق از مراحل مشابه و يكسانى مى گذرند ولى اين سخن بدين معنا نيست كه همه به بالاترين مرحله رشد اخلاقى مى رسند.(1)
ص: 50
ارزش هاى اخلاقى مذهبى، برخلاف آداب عرفى هر ملت كه نسبى، محدود
و مخصوص به يك كشور است، مطلق بوده و تابع زمان و مكان و شرايط خاص فرهنگى و اجتماعى نيست؛ بنابراين توافق يا مخالفت عمومى مردم در تعيينهنجار يا ناهنجارى يك عمل همچون «هم جنس گرايى» هيچ نقشى ندارد.
افزون برآن، هدف اخلاق دينى، تكامل بشر و فراهم كردن شرايط مناسب جهت زندگى اخروى است نه ارضاى نيازهاى فردى يا جلب رضايت ديگران و رعايت نزاكت اجتماعى بلكه در اخلاق دينى، هدف چيرگى و مهار هوس ها و خواسته هاى نفسانى است.
از سوى ديگر در نظر دين، رشد اخلاقى محدود به دوره مشخص و معينى همچون نوجوانى و جوانى نيست و انسان در همه ى دوره زندگى خود در حال رشد و تكامل است و بايد باشد؛ هر چند كه در آيات قرآن و روايات از رشد و بلوغ عقلى در سال هاى 30 تا 40 سالگى سخن رفته است.
5 - رشد اجتماعى
يكى از ابعاد رشد و تحول در نوجوانى و جوانى، رشد اجتماعى است. اين رشد به استقلال از والدين، صميمت با دوستان، تعهدات و مسئوليت و نقش پذيرى نسبت به جامعه مى انجامد و براى نوجوانان در ميان همسالان و بزرگسالان پايگاه اجتماعى فراهم مى كند. در رشد اجتماعى خانواده، مدرسه و گروه همسالان نقش زيادى دارند كه بدان مى پردازيم:
ص: 51
خانواده بر شكل گيرى شخصيت فرد به عنوان عضوى از اجتماع و موجودى
متفكر و داراى اراده و شناخت اجتماعى تأثير زيادى دارد؛ زيرا با رشد جسمانى كودك، روان او نيز در ارتباط با محيط و انسان هاى ديگر شكل مى گيرد و رشد مى يابد. خانواده نخستين محيط اجتماعى است كه فرد در آن قرار مى گيرد و والدين و اطرافيان كودك نيز نخستين انسان هايى هستند كه با وى ارتباط برقرارمى كنند. نوع رفتار آن ها در اعمال، انديشه ها و احساسات و به طور كلى شخصيت فرد تأثيرات عمده اى دارد. فردى كه در بزرگسالى در تصميم گيرى مشكل دارد، مى تواند ريشه هاى اين ترديد و مشكل را در تعارض هاى رفتارى و گفتارى بزرگ ترها در دوران كودكى خويش جست وجو كند.
آن چه به عنوان وجدان در فرد شكل مى گيرد و از درون، رفتار او را مهار و كنترل مى كند، عمدتا حاصل عمل و گفتار والدين و اعضاى خانواده در كودكى است. بنابراين نه تنها فرد از نظر جسمى مديون خانواده است، بلكه مهم تر از آن، از نظر شخصيت اجتماعى نيز تحت تأثير خانواده قرار دارد.
نقش خانواده به دوره كودكى و نوجوانى فرد محدود و در امورى كه بيان شد، خلاصه نمى شود؛ با كمى تأمل مى توانيد نقش خانواده را از دوره اى كه فرد آموزش رسمى را در مدرسه آغاز مى كند تا دوره جوانى و حتى در امر ازدواج و تشكيل خانواده و پس از تشكيل خانواده نيز دريابيد.
ص: 52
با عنايت به اين كه انسان به محبت، صميميت، عشق و آرامش روانى نياز دارد و خانواده اولين زمينه اجتماعى است كه اين نيازهاى عاطفى و اساسى در آن برآورده مى شود، فرد حتى پس از ازدواج نيز به شكلى ديگر، مديون خانواده است. با تشكيل خانواده فرد از نظر عاطفى آرامش مى يابد و از سر در گمى ها، خستگى ها و تلاطم هاى روانى او كاسته مى شود؛ تا آن جا كه خانه براى وى به صورت مأمنى در مى آيد كه پس از فراغت از كار و درگيرهاى روزمره در آن به آسودگى خاطر دست مى يابد. بنابراين بخش عمده اى از نيازهاى نوجوانان به ويژه در حوزه عواطف و احساسات، در خانواده تأمين مى شود.
در سال هاى نوجوانى و جوانى گاه ميان جوانان و والدين آنان اختلافاتى پيش مى آيد. تجربه اين گونه اختلافات را شايد خود شما هم داشته باشيد؛ جملاتى چون «پدر و مادر مرا درك نمى كنند»، «هنوز مرا جدى نمى گيرند» را گاهى اوقات از نوجوانان و جوانان مى شنويم نان كه از والدين جملاتى مانند «جوانان، خود سر و پر توقع هستند» و «جوانان، حقوق ما را نمى شناسند» شنيده مى شود.
وجه مشترك اين اختلافات را نيز مى توان در «تفاوت انتظارات» والدين و نوجوان يافت. اكنون اين پرسش مطرح است كه تفاوت انتظارات والدين و فرزندان از كجا ناشى مى شود؟ براى پاسخ گويى به اين پرسش بايد به موارد زير توجه كنيم:
ص: 53
1 - تغيير نقش كودكى به نوجوانى: فرزند يك خانواه را درنظر بگيريد كه تاكنون در نقش كودك قرار داشته و الگوهاى عمل مربوط به كودكى در مورد وى رعايت مى شده است. اكنون با توجه به رشد جسمى و ذهنى، در آستانه پذيرش نقش جوانى و بزرگ سالى است كه الگوهاى عملى خاص خود را دارد.
روان شناسان براستقلال خواهى نوجوان انگشت مى گذارند، يعنى نوجوان تلاش مى كند كه مستقل شود. او در حال تغيير نقش از كودكى به بزرگ سالى است و همراه با آن مى خواهد از وابستگى به بزرگ ترها و والدين و تبعيت از آنان رها شود و به خود متكى گردد. او بيش تر در انديشه، احساس، عمل و در مجموع، در درون خود به دنبال مبنايى جديد مى گردد نه نظريه هاى والدين و بزرگ ترها.
2 - نياز به تعلق به گروه: همراه با استقلال طلبى، ويژگى ديگرى هم در نوجوان ظاهر مى شود و آن گرايش شديد به عضويت در گروه همسالان است. اين گرايش در واقع راهى است كه به واسطه آن، نوجوان استقلال خويش را از خانواه عملى مى سازد. عدم توجه والدين و فرزندان به خصوصيات نقش جديد و رعايت نكردن الگوهاى مربوط به آن، موجب بروز اختلافات ميان فرزندان و والدين و نارضايتى آنان مى شود.
3 - گونه هاى مختلف اجتماعى شدن: علاوه بر تفاوتى كه ميان انتظارات والدين و فرزندان وجود دارد، گاه نحوه اجتماعى شدن نوجوان نيز اختلاف برانگيز است؛ بدين صورت كه به تفاوت در ارزش هايى برمى گردد كه نتيجه اجتماعى شدن آن هاست، مانند اختلاف ميان فرزندان و والدين درباره
ص: 54
سن ازدواج و يا انتخاب دوستان كه بيش تر اين اختلافات به جهت تفاوت هاى نسلى است كه همه جوامع با آن روبه رو هستند.
اگر خانواده در مورد اين اختلافات به خوبى عمل نكند، ممكن است در رشد اجتماعى نوجوان، اخلال ايجاد كند.
پس از خانواده، دومين مرحله اجتماعى شدن فرد، در مدرسه و نظام آموزشى انجام مى شود؛ بنابراين بخش ديگرى از شخصيت، گرايش ها و ارزش هاى فرد در اين مرحله و در مدرسه شكل مى گيرد. افزون براين، مهارت يافتن براى انجام اعمال سياسى نيز در مدرسه محقق مى شود.
قرار گرفتن آموزگاران در كنار پدر و مادر به عنوان راهنمايان كودك و نوجوان، كسانى كه نوجوان آن ها را سرمشق زندگى خويش به شمار مى آيدو سخنان آنان را معمولاً بدون چون و چرا امرى مطلوب تلقى مى كند، اين توانايى را به مدرسه و نظام آموزشى مى دهد كه فرد را در خانواده و جامعه قرار دهد يا اين كه او را به اجتماع و خانواده علاقه مند سازد.
افزون برآن، نقش آموزگاران در هويت بخشى و نيز هويت دينى نوجوانان بسيار مهم است. از اين رو بخشى از گرايش و واگرايى نوجوانان به دين و هويت دينى عمومى را مى بايست در مدرسه و نقش آموزگاران جست. آموزگارى كه بر پايه ارزش هاى دينى با نوجوان برخورد ملاطفت آميزى دارد در جذب و جلب آن ها به دين و ارزش هاى دينى و نيز مسجد بسيار مؤثر و تأثيرگذار است.
ص: 55
اگرچه شخص در تمام مراحل زندگى در گروه زندگى مى كند، ولى در دوره هايى از زندگى، گروه براى او اهميت بيشترى مى يابد. يكى از اين دوره ها، دوره نوجوانى است كه طى آن فرد با عضويت در گروه هايى غير از خانواده، نقطه اتكايى براى عمل مستقل خود مى يابد و با پذيرفتن نقش هاى مختلف در گروه، در مسير شكل دادن به شخصيتى متكى به خود، گام برمى دارد؛ نوجوان با اين كار براى پذيرفتن نقش هاى آينده در جامعه آماده مى شود و به طور كلى، با جهان اجتماعى بيرون از خانواده بيشتر آشنا مى شود و آن را مى آزمايد.
آرمان هايى كه در جوانى سر برمى آورند، او را به سوى يافتن هم فكر و همراه و تشكيل گروه سوق مى دهد. زندگى در گروه براساس آرمان ها و اعتقادات خويش و رها از امر و نهى خانواده، تجربه اى جديد است كه جوان به ن دست مى يابد. در اين مرحله، عضويت گروه گامى اساسى و مهم در جهت استقلال جوان و رشد و تكامل وى به شمار مى آيد. گروه، واسطه اى ميان زندگى فرد در خانواده و زندگى وى در جامعه است.شخص در سنين كودكى بيش تر نقش انفعالى دارد؛ اما در دوره نوجوانى و جوانى فعال مى شود؛ انديشه ها و احساس هايى او را از درون برمى انگيزاند. كشش به عمل مستقل او را به سوى افراد هم فكر و همراه فرا مى خواند؛ بنابراين تا حد زيادى به صورت هدف دار به تشكيل گروه مى پردازد. در اين حالت به گروه تنها مجرايى براى اجتماعى شدن او نيست، بلكه پايگاهى است كه از آن جهت گيرى، برخورد و عمل را آغاز مى كند. در حقيقت گروه همسالان
ص: 56
واسطه اى مهم در زندگى فرد براى گسست از خانواده و وابستگى شديد به آن براى پيوست به جامعه است و گروه همسالان به عنوان عامل اصلى جامعه پذيرى نقش ايفا مى كند. او مى كوشد تا در گروه از يك نقش انفعالى به نقش فعال تبديل گردد. اين گروه است كه به وى امكان اين را مى بخشد تا فعال باشد و نقشى را برعهده گيرد. مسئله نقش در ميان نوجوانان بسيار اهميت دارد. از اين رو، براى خود نقش هايى و لو خيالى مى سازند. عناوين نقش ها براى ايشان از اهميت خاصى برخوردار است. به عبارت ديگر، فرد با زندگى گروهى به ميدان رقابت، سازش و برخورد با گروه هاى ديگر پا مى گذارد و زندگى در اجتماع بزرگ تر را تجربه مى كند. از اين مرحله به بعد، فرد براساس عقايد، علايق و منافع خويش به گروه ها مى پيوندد، از آنان جدا مى شود و در قالب گروه ها عمل مى كند.
با عنايت به اين كه گروه، نقش سازنده و فعالى براى جامعه پذيرى نوجوانان ايفا مى كند، مى توان با بهره گيرى از اين شرايط و مقتضيات سنى، نوجوانان را در گروه هاى مثبت و سازنده قرار داد و كمك كرد تا جامعه پذيرى را در شرايط مساعد و مطلوبى تجربه كند. گروه هاى دينى مختلف مى تواند اين نقش را به شكل مطلوبى ايفا كنند و نوجوانان را به سوى هنجارها و ارزش هاى دينى و اجتماعى سوق دهند.به هر حال همسالان و نحوه تعامل آنها با او و چگونگى پذيرفتن و مسئوليت و مشاركت دادن يك نوجوان در گروه و تشويق و تاييد يا تكذيب و سرزنش هاى گروه همسالان نيز در رشد اجتماعى يا انزوا و كناره گيرى فرد از جامعه بسيار تأثير دارد.
ص: 57
گفتنى است چون دوستان و گروه هاى همسالان، بيشترين تعامل ارتباطى و دوستى را با هم ديگر دارند و به نسبت مدت زمان بيشترى با يك ديگر به سر مى برند، تأثيرگزارى بيش ترى نيز دارند.
يكى از عوامل رشد شخصيت اجتماعى، پذيرفتن نقش است. هركس در جامعه نقشى را برعهده مى گيرد. شما در هر نقشى، ملزم به انجام رفتار و رعايت الگوهاى عمل خاصى هستيد كه ديگران از شما انتظار دارند.
نقش عبارت است از مجموعه اى از رفتارها يا كاركردهايى كه براى فردى با يك موقعيت خاص و در يك زمينه اجتماعى خاص مناسب باشد، به عنوان مثال يك نوجوان وقتى به عنوان يك دانش آموز عمل مى كند، رفتارهاى خاصى دارد، مانند حضور در كلاس، انجام تكاليف. مردم هنگام تعامل با چنين فردى به عنوان دانش آموز انتظارات ويژه اى از او دارند. اين گونه انتظارات به «انتظارات نقش» شهرت يافته است.
البته هنجارهاى اجتماعى، انتظارات كلى ترى هستند و به رفتارهايى اطلاق مى شوند كه در يك زمينه اجتماعى براى همه افراد مناسب شناخته مى شوند مثلاً از هر كسى انتظار مى رود كه در يك مجلس عزادارى از قهقه زدن خودارى كند.نقش ها و هنجارهاى اجتماعى تأثير به سزايى در زندگى اجتماعى انسان دارد. از اين رو مى بايست در رشد شخصيت اجتماعى به آن نيز توجه داشت.
ص: 58
نوجوانان در دوره اى زندگى مى كنند كه مى بايست نقش هاى متفاوت خود را بشناسند و با هنجارهاى اجتماعى آشنا شوند و در زندگى به كار گيرند. شناخت نقش در انتظام بخشى عمل تأثير به سزايى دارد. افراد در شرايط مختلف وظايف متفاوتى دارد كه مى بايست به عنوان نقش خود انجام دهند ولى آن را نمى شناسد. نامشخص بودن وظيفه به نوبه خود عامل ناهماهنگى و احتمالاً انجام نشدن فعاليت هاست. اختلاف ميان بزرگسالان و نوجوانان و جوانان گاه به دليل عدم شناخت و گاه به دليل مشخص نبودن نقش و وظيفه از سوى نوجوانان و جوانان رخ مى دهد؛ از اين رو مى بايست نقش جوان و نوجوان به خوبى توضيح و تبيين گردد و بر پايه آن از آنان انتظار عمل داشته باشيم.
مسجد و مديريت آن هم در تبيين برخى از نقش ها و بسيارى از هنجارهاى اجتماعى نقش مهم و خاصى را ايفا مى كند. از اين رو شناخت اين نقش ها و هنجارها براى نوجوانان از طريق مسجد و مديريت آن يكى از بهترين راه هاى رشد اجتماعى نوجوانان است.
جامعه از نوجوان و جوان انتظاراتى دارد كه با نقش وى ارتباطى تنگاتنگ دارد. دوره نوجوانى از يك سو، مرحله تمرين و بازى نقش جوانى است. در اين مرحله، فرد نقش يا نقش هايى را كه مى خواهد برعهده گيرد، بازى مى كند، در واقع در موقعيت هايى، مشابه موقعيت واقعى قرار مى گيرد و آن نقش را اجرا مى كند. جوانى هم از يك جهت دوره اى براى بازى نقش بزرگسالى است.
ص: 59
معمولاً افراد تا سنين جوانى، كودك يا نوجوان محسوب مى شوند. در اين دوره از آن ها انتظار نمى رود كه مانند بزرگ سالان رفتار كنند و براى آنها حقوق بزرگ سالى هم قايل نمى شوند، اما در جوانى كه استقلال سر برمى آورد و جوان نيز مى خواهد با او به عنوان فردى مستقل و داراى انديشه، فكر و اراده ى مستقل برخورد شود، ولى چون با نحوه اظهارنظر در يك جمع، ارايه استدلال قابل قبول آشنايى كافى نداشته باشد، مرتكب خطا و اشتباه مى شود، اما اين بدان معنا نيست كه او نبايد مانند بزرگ سالان مورد مشورت قرار گيرد، بلكه اين مرحله از جوانى بايد مرحله بازى نقش بزرگ سالى تلقى شود و بزرگ سالان در جهت اصلاح اشتباهات جوان تلاش كنند. جوان هم بايد بداند كه فعاليت هاى او بازى نقش است نه ايفاى نقش؛ از اين رو نه از اين شكست ها سرخورده شوند و پرخاشگرى پيشه كند و نه از راهنمايى بزرگسالان برنجند.
پذيرفتن هر نقشى براى انسان، حقوقى را موجب مى شود يعنى با توجه به انتظاراتى كه از نقش وى مى رود، حقوقى براى او ثابت مى گردد. مسئله تناسب تكاليف و حقوق يكى از مهم ترين مباحث در اين حوزه است.
اگر جامعه از نوجوان انتظار دارد تا در نقش دانش آموز به تحصيل بپردازد و رفتارى هنجارى در پيش گيرد كه ما از آن به انتظارات نقش و كار ويژه هر نقش تعبير مى كنيم؛ هم چنين براى شخص اين حق را اثبات مى كند تا براى وى امكان بهره بردارى از موقعيت و نقش را بيابد و به عنوان نمونه، امكاناتى در اختيار وى
ص: 60
قرار دهد تا بتواند نقش خود را ايفا كند. هر وظيفه و تكليفى حقوقى با خود به همراه دارد و از اين جاست كه نسبتى استوار و محكم ميان نقش از سوىو حقوق و تكاليف پديد مى آيد.
بدينسان تكاليف يا وظايف يك نقش، يعنى مجموعه رفتارها و الگوهاى عملى كه از فردى كه آن نقش را پذيرفته يا نقش به او نسبت داده شده است، انتظار مى رود انجام دهد و حقوق يك نقش يعنى مجموعه الگوهاى عملى كه فرد در نقش خاص خود، انتظار دارد ديگران نسبت به او انجام دهند.
دروه نوجوانى همان طور كه تكاليف متعددى را به عنوان وظيفه برعهده او مى گذارد، حقوقى را نيز براى او ايجاد مى كند و نوجوان دوست دارد كه جامعه آنها را رعايت كنند، انتظاراتى كه خانواده از نوجوان دارند يك سوى قضيه اى است كه در سوى ديگر آن نيز حقوق او قرار دارد كه انتظار برآورده شدن آن امرى درست و به جايى است.
همين مسئله نسبت به دين و نوجوانى كه به تكليف رسيده است، صادق است؛ همان گونه كه دين از او انتظاراتى دارد، نوجوان نيز از دين و اولياى دين انتظاراتى دارد كه مى بايست مراعات گردد و حقوق وى در نظر گرفته شود.
در مسئله نقش و شكل گيرى آن در نوجوانان، خانواده، مدرسه، مساجد و جامعه مؤثر هستند.
نوجوانان گاه با مشكلى مهم در مسئله هنجارها و نقش ها روبه رو مى شوند
ص: 61
كه به برخى از بحران هاى روحى و روانى آنان دامن مى زند. اين مشكل را در اصطلاح تعارض نقش ها مى گويند. تعارض نقش ها در دو صورت به وجود مى آيد:
1 - آن گاه كه يك شخص چند موقعيت را همزمان داراست كه با يكديگرنامتجانس هستند.
2 - هنگامى كه فردى در يك موقعيت خاص داراى انتظاراتى است كه نامتجانس هستند اين همان تعارض درون نقشى است. به عنوان نمونه دانش آموزى كه براى آماده شدن جهت گذراندن امتحانى سخت درس مى خواند، همزمان يك پيام تلفنى از مادرش دريافت مى كند كه مستلزم بحثى طولانى در مورد مسئله خانوادگى است. انتظارات در مورد نقش او به عنوان دانش آموز و نقش او به عنوان يك عضو خانواده با هم نامتجانس هستند و بنابراين تعارض ميان نقشى ايجاد مى شود.
مثلاً اگر دانش آموز ديگرى ميان مطالعه براى امتحان رياضى و آماده كردن يك گزارش كه هر دو تاريخ شان فردا باشد مجبور به انتخاب باشد، در او تعارض درون نقشى ايجاد خواهد شد.
بزرگسالان با مساله تعارض نقش ها كنار مى آيند و قدرت توجيه و تحليل آنان به ايشان اين امكان را مى دهد كه انتخاب درستى داشته باشند و اهم و مهم كنند. آنان مى توانند انتخاب خويش را نيز توجيه معقول و يا مقبولى كنند. اما نوجوانان به جهت ظرفيت و شرايطى اداركى كم تر نمى توانند ميان نقش ها جمع كنند لذا با خود درگير مى شوند. اين مسئله را مى توان در موضوع انتخاب
ص: 62
ميان رفتن به نماز جمعه و آماده شدن براى درس و امتحان مشاهده كرد. خانواده اى مذهبى انتظار همراهى نوجوان براى نماز جمعه را دارد و دانش خود را با مشكل امتحان روبه رو مى بيند.
واقعيت آن است كه گروه همسالان در تصميم گيرى ها و انتخاب و تقديم يك نقش بر نقش ديگر تأثير بسيار زيادى مى گذارند و نوجوانان رفتارهاى همسانى را نشان مى دهند. اين همسانى تا آن اندازه است كه گاه رفتارهاى خطرساز آنان، براى خودشان و جامعه مشكلاتى را نيز فراهم مى آورد؛ اين در حالى است كه رفتارهاى فردى وى بسيار طبيعى تر و كم خطر سازتر است؛ زيرا فرد در گروه، شخصيت ديگرى پيدا مى كند كه با شخصيت او وقتى تنهاست، متفاوت است.
تحقيقات روان شناسان اجتماعى نشان مى دهد كه برخلاف تصور عمومى كه معتقدند تصميم هاى گروهى محافظه كارانه تر و عاقلانه تر است، اين گروه ها هستند كه تصميم هاى افراطى ترى مى گيرند. اين بدان معناست كه نوجوانان در صورت انفرادى معتدل تر و بر پايه معيارهاى در حد انتظار از آنان، عمل مى كنند تا وقتى كه به طور گروهى تصميم بگيرند و يا عمل كنند.
علت تغيير شخصيت فردى در گروه و تفاوت تصميم فردى در گروه از اين روست كه فرد وقتى در گروه قرار مى گيرد از مزاياى گمنامى استفاده مى كند و احساس خطر كم ترى دارد تا هنگامى كه لازم است به تنهايى تصميم بگيرد و مجبور باشد مخاطرات احتمالى تصميم خود را تحمل كند و همين امتياز به شخص جرأت بيشترى در گرفتن تصميم هاى خطرساز و حادتر مى بخشد.
ص: 63
مخالفت با هنجارهاى اجتماعى مانند ارزش هاى مذهبى و اخلاقى، نوجوان را به سوى عدم تعادل شخصيتى سوق مى دهد بدين رو نوجوانانى كه از هماهنگى خود با هنجار و ارزش هاى اجتماعى ناتوان و از آنها كناره مى گيرند و يا با آنها درگير هستند و به مبارزه برمى خيزد، به نوعى دچار اختلال شخصيتى هستند.
افراد مبتلا به اختلال شخصيت معمولاً با جامعه ناسازگار، هنجارستيز، فاقد حس مسئوليت و درك و وجدان اخلاقى، بى توجه به حقوق ديگران و فاقد انگيزه براى تغيير رفتار خود هستند.در بيش تر مواقع، فرد جامعه ستيز در دسته هاى بزهكارى وارد شده تا بهتر بتواند به اعمال ضد اجتماعى خود جامه عمل بپوشاند. اغلب اين افراد فاقد دغدغه نسبت به اعمال خود و به دور از احساس گناه و پشيمانى هستند و با به كارگيرى هوش و استعدادهاى خود، به راحتى ديگران را بازى مى دهند.
رفتار اجتماعى هرگاه به عنوان ناهنجار تلقى شود، مى بايست تغيير يابد. آن چه در تغيير رفتار اجتماعى مؤثر است عامل ناميده مى شود؛ عامل تغيير، اشخاصى هستند كه در برنامه ريزى و كاربرد روش هاى تغيير در جامعه شركت دارند. تغيير مى تواند از راه به كار گرفتن خط مشى هايى گوناگون اجرا شود.
سه نوع خط مشى تغيير در روان شناسى اجتماعى مطرح است:
1 - خط مشى عقلانى تجربى.
2 - خط مشى هنجارى و دوباره آموزى.
3 - خط مشى قهرى اجبارى يا اعمال قدرت.
ص: 64
الف) خط مشى عقلايى تجربى مبتنى براين فرض است كه مردم،
عقلايى هستند و بر مبناى بهترى اطلاعات موجود دست به عمل مى زنند. بنابراين جهت بهبود بخشيدن توانايى مردم به تصميم گيرى يا تغيير رفتار اجتماعى آنان تنها لازم است اطلاعات و واقعيت هاى بيشترى به آنان ارايه شود. اين خط مشى با بسيارى از ارزش هاى غالب هر اجتماعى نظير ميل به قدرت و قابليت آموزش داشتن افراد مطابق است؛ از اين رو مدارس ايجاد شد؛ اما بايد اذعان داشت كه اين روش از كارآيى بالايى در همه جا و هم عرصه ها برخوردار نيست؛ زيرا ما با علم و آگاهى گاه كارهاى غير معقولى مانند رانندگى با سرعت بالا و يا بيرون از حد مجاز و يا امتناع از ورزش را نيز انجام مى دهيم. بنابراين بايد
گفت كه آموزش حقايق و واقعيت ها و آگاهى از آن، قدرت محدودى در تغييررفتار دارند. اين مسئله درباره نوجوانان به دليل گرايش عاطفى شديد، بيشتر است و آنان از محدوديت بالاترى برخوردار مى باشند.
ب) خط مشى دوباره آموزى مبتنى بر موضوعات متفاوتى درباره ماهيت انسان است. فرض براين است كه مردم با هوش و عقلايى هستند كه در همان حال در محدوده فرهنگ خاص خود محصور بوده و در چارچوب آن عمل مى كنند. در نتيجه آنان پاسخ ها و الگوهاى رفتارى معينى را دارند كه مبتنى بر نگرش ها و ارزش ها و سنت ها و روابط با ديگران است. پيش از كوشش براى تغيير دادن يك شخص يا گروه يا جامعه، عامل تغيير بايد اين تعيين كننده هاى هنجارى فرهنگى را به حساب آورد. خط مشى هنجارى و دوباره كارى حركت كندى دارد. ميزان تغيير بستگى زيادى به ميزان موافقت و هم كارى ميان عوامل تغيير
ص: 65
مردم دارد هرچند كه نتيجه اين تغيير ارزش مند است، از ويژگى هاى محورى اين روش قابليت پيش بينى تغيير در جهت مطلوب است.
ج) خط مشى اعمال قدرت؛ اين خط مشى بر عنصر زور و قدرت تأكيد مى ورزد؛ از اين رو بر به كارگيرى قدرت اقتصادى، سياسى و اجتماعى براى اعمال فشار در راستاى ايجاد تغيير تأكيد مى كند. در كاربرد خط مشى اعمال قدرت، عوامل تغيير اصولاً به خط مشى هاى خشونت آميز و تنبيهى بر تغيير مبتنى است. اين روش هرچند در كوتاه مدت اثر بخشى به نسبت زيادى دارد ولى در بلند مدت اثر منفى به جاى مى گذارد؛ بلكه اين روش به جهت عدم قابليت پيش بينى به مراتب خطرسازتر است. كاربرد آن نسبت به نوجوانان در بلند مدت نه تنها آثار مطلوبى به جا نمى گذارد بلكه باعث واكنش منفى و تندى مى شود. به هرحال اين روش هرگز به تنهايى نمى تواند عامل تغييرات جدى و سازنده اى باشد.
اگر برخى از رفتارهاى اجتماعى نوجوانان را نابهنجار تلقى مى كنيم مى توانيم با تغيير الگو و روش هاى ديگر به بازسازى آن اقدام كنيم. واقعيت اين است كه اين افراد نياز به روان درمانى در قالب هاى بينشى، رفتارى و پزشك زيستى دارند.
اين واقعيت مسئوليت جمعى همه مسئولان و اولياى امور از پدر و مادر و مدرسه و دولت و نهادهاى اجتماعى و فرهنگى و آموزشى را دو چندان مى كند.
ص: 66
امام جماعت و مديريت مساجد نيز مى توانند در اين بخش فعالانه با استفاده از روش هاى مناسب به بازسازى رفتار اجتماعى آنان اقدام و آنان را به سوى ارزش هاى دينى و اخلاقى و اجتماعى سوق دهند.
به نظر مى رسد كه روحانى به عنوان عامل تأثيرگذار مى تواند به سه شكل در فرآيند تغيير و جامعه پذيرى نوجوانان نقش مهمى را ايفا كند:
1 - به عنوان رابطه تخصصى.
2 - به عنوان تشريك مساعى.
3 - به عنوان عنصر پشتيبانى كننده.
الف) روحانى به عنوان يك متخصص مؤثر بر تغيير رفتار اجتماعى
و جامعه پذيرى نوجوانان مى تواند در حوزه برنامه ريزى هاى كلان نهادهاى اجتماعى مانند آموزش و پرورش مشاركت فعال و سازنده اى داشته باشد.اين زمانى است كه سازندگان خط مشى هاى تغيير رفتار اجتماعى به روحانيان در ايجاد تغيير رفتار و جامعه پذيرى احساس نياز كنند و از راه حل هاى پيشنهادى آنان در چارچوب و محدوده هاى قابل قبولى در برنامه ريزى بهره برند و راه كارهاى آنان را مدنظر قرار دهند.
ب) روحانى به عنوان عالم دين و تأثيرگذار در روند تغيير رفتار جامعه خود نيز مى بايست با استفاده از مهارت هاى ارتباطى و فنون تغيير رفتار نقش مستقيمى را در حوزه فرآيند تغيير و جامعه پذيرى نوجوانان ايفا كند و افزون در برنامه ريزى در حوزه عمل نيز وارد شود و به طور مستقيم دخالت كند.
ص: 67
ج) روحانى و عالم دينى و ديگر نهادهاى اجتماعى زمانى سازمانى موفق خواهند شد كه تغيير رفتار اجتماعى را در راستاى اهداف هنجارى جامعه موجب شوند و اين زمانى است كه همگى در يك برنامه مدون و مشخص كلان حركت كنند و تضادها و تقابل هاى ميان خود را در حد امكان كاهش دهند.
همچنين امام جماعت مسجد مى تواند در نقش درمانگر بينشى و رفتارى عمل كند. درمان بينشى در واقع يك نوع صحبت درمانى است. در اين روش نوجوان مبتلا، از راه روابط و تعاملاتى كه با درمانگر پيدا مى كند، در طول درمان، بينش لازم را نسبت به توانايى ها و استعدادهاى خود پيدا مى كند و به درك درستى در مورد محدوديت هايش رسيده و از اين راه، ميزان سازگارى او با جامعه افزايش پيدا مى كند.
هدف يك نوع از اين درمان كه «مُراجع محورى» نام دارد، فراهم كردن يك جو حمايتى عاطفى و هيجانى براى مراجعه كننده است كه در اين جو آرام بتواند به نيازهاى واقعى روانى خود، بينش و شناخت درستى پيدا كرده و از طريق آن به سازگارى نسبى نايل آيد.نوع ديگر از اين درمان كه مبتنى بر «شناخت درمانى» است، بر بازسازى فرآيند شناختى براى دامنه گسترده اى از اختلالات روانى در آن تأكيد مى شود و بيش ترين كاربرد آن براى درمان افسردگى است. لازم به ذكر است استفاده از اين روش ها از سوى روحانيون مساجد، بسيار مؤثرتر از متخصصان است.
افزون بر درمان بينشى، درمان رفتارى نيز بر مبناى اصول يادگيرى از راه هاى تقويت رفتارهاى مناسب نيز انجام مى پذيرد. در اين راستا بهترين روشى
ص: 68
كه روحانيون مى توانند از آن بهره گيرند، حساسيت زدايى تدريجى است كه پاسخ هاى اضطرابى نوجوانان را كاهش داده و از ميان مى برند.
در اين روش با توجه به اين كه بيش تر اضطراب ها و رفتارهاى ناهنجار نوجوان از راه يادگيرى و تقويت در دوران كودكى به دست آمده، بايستى نوجوان را در موقعيت هاى قرار داد تا از اضطراب و ناهنجارى ها تقويت شده، دور گردد و به تدريج هنجارهاى مناسب جايگزين گردد و گذشته پر از اشتباهات و شكست هاى پياپى و سرخوردگى هاى پيشين را به دست فراموشى بسپارد.
در دوران نوجوانى چون رشد فكرى و عقلى نوجوان افزايش يافته و آگاهى و جهان بينى او نسبتا وسيع تر شده است، اصولاً توجه نوجوان به مسائل ماوراءطبيعى بيشتر جلب شده و علاقمند مى شود كه از مسائل آن سوى پرده طبيعت، آگاهى پيدا كرده و از دنياى معنويات، جهان آخرت و ايده آل هاى دينى با خبر شود. از نظر قلبى و احساسى نيز، تمايل او بيش از پيش متوجه زيبايى هاى معنوى مى شود. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين رابطه مى فرمايند:«به شما درباره نوجوانان به نيكى سفارش مى كنم كه آن ها دلى رقيق تر و قلبى فضيلت پذيرتر دارند».
به عقيده محققان، خانواده و اجتماع در تثبيت اعتقادات مذهبى نقش بسيار مهمى به عهده دارند و نوجوانان به شدت تحت تأثير خصوصيات اخلاقى خانواده، محيط و گروه همسالان قرار مى گيرند.
ص: 69
داشتن معنا و هدف در زندگى، احساس تعلق داشتن به منبعى والا، اميدوارى به كمك به يارى خداوند در شرايط مشكل زاى زندگى، احساس برخوردارى از حمايت هاى اجتماعى و حمايت روحانى، همگى از جمله منابعى هستند كه افراد مذهبى با برخوردارى از آن ها مى توانند در مواجهه با حوادث فشارزاى زندگى، آسيب كمترى را متحمل شوند. به همين جهت مذهب در برابر تمام عوامل استرس زا از قبيل ارزيابى موقعيت، ارزيابى شناختى خود فرد، فعاليت هاى مقابله و منابع حمايتى، نقش كاهش دهنده دارد.
براين اساس اگر متخصصان بخواهند در بهداشت روانى انسان و در جهت كمك به آسايش، آرامش و خوشبختى او قدمى مثبت بردارند، راهى جز يارى گرفتن از دين، در پيش رو ندارند.
متأسفانه رشد و پيشرفت علم و تكنولوژى بر وحشت، اضطراب و نگرانى هاى انسان افزوده و بى اعتمادى، بدبينى، ضعف روحى و شخصيت، انسان معاصر را در عذاب و شكنجه هاى روانى قرار داده است و بشر بدون رشد ايمان مذهبى روى آرامش و خوشبختى را نخواهد ديد.
روانشناسان اينك به خوبى اين حقيقت را دريافته اند؛ كوئينگ (Koening) معتقد است: دين دارى درونى و قلبى در هنگام اضطراب و افسردگى به كمك آدمى مى شتابد.فضيلت دوستى و خيرخواهى نوجوانان گاه دامنه گسترده ترى پيدا مى كند و ميل به اصلاح جهان در آنان افزايش مى يابد. دراين هنگام ايده آل هاى اخلاقى تمام وجود نوجوانان را مسخر مى كند. اگر اين اراده و تمايل اخلاقى در جهت مطلوب هدايت شود زمينه ساز رشد و حركت نوجوان مى گردد.
ص: 70
پژوهش ها نشان داده است كه نوجوانان بيش از جوانان به مذهب علاقه دارند موريس دبس (M.Debes) روان شناس و مربى معروف فرانسوى مى گويد: در حدود 15 تا 17 سالگى جوانان با نداى تقديس به لرزه درمى آيند و آرزو دارند كه جهان را از نو تشكيل داده و عدالت مطلق را حكمفرا نمايند.
به نظر وى سن 16 سالگى سنى است كه معمولاً آدمى در آن يا ايمان خود را از دست مى دهد و يا آن را نگاه مى دارد.
تحقيقات كوهن (Kohen) و آرنولد (Arnold) نشان داد كه ميزان اعتقادات مذهب در سنين 12 تا 15 سالگى بيشتر است و در سن 18 سالگى كاهش مى يابد.
در بررسى از 623 خانواده تهرانى نيز نتيجه اى همانند تحقيقات كوهن و آرنولد به دست آمد.
نوجوان از نظر روانى نيز رشد مى يابد؛ مهم ترين ويژگى رشد روانى در دوره نوجوانى دسترسى به تعريفى از خود يافتن پاسخى به پرسش مهم «من كيستم؟» و تشكيل شخصيت و شكل گيرى هويت خود است.
آن چه از اهميت به سزايى در دوره نوجوانى برخوردار است، يافتن «خود» و شكل گيرى شخصيت مى باشد.
ص: 71
تعيين هويت مناسب و تعريف خود در دوره نوجوانى بدان معنا نيست كه نوجوان به طور دربست خواسته ها و تمايلات بزرگسالان را اجرا كند و يا برعكس با آنها به مخالفت بپردازد، بلكه بدين معناست كه نوجوان در ميان اين انتظارات و توقعات به انتخاب آگاهانه و خردمندانه دست بزند و خودى را انتخاب كند كه با توانايى ها و انتظارات واقعى او سازگارى داشته باشد.
نوجوانانى كه در پايان اين دوره به تعريف خود و هويت واقعى خود دسترسى پيدا كرده اند، افرادى هدف مند و با هويت مثبت در زندگى خواهند بود. آن ها داراى اضطرابى متوسط يا كم، احساس عشق به والدين و حمايت از آن ها، عزت نفس، هويت اخلاقى قوى، پيش داورى و تعصب كم، استدلال اخلاقى مافوق قراردادى هستند.
در فرآيند تلاش براى يافتن خود حقيقى، نوجوان ممكن است «خود و هويت هاى» متعددى بيابد و حتى ممكن است فرهنگ هاى غلط رايج در يك جامعه براى او يك خودپندارى و غيرمتناسب با فطرت الهى ايجاد كند؛ از اين رو، او در معرض تجربه و تغيير و كشمكش خودها حقيقى و ساختگى و تلقينى است و گاه نوجوان به اين تشخيص مى رسد كه بايد در شرايط و موقعيت هاى گوناگون نقش هاى گوناگونى مانند محافظه كارى، جسارت، همكارى، مخالفت دوستانه و صميمى، يا مخالفت غيردوستانه و نامهربان را ايفا كند و از اين رو رفتارهاى او ممكن است در موقعيت هاى گوناگون حتى با هم متضاد باشند و نوجوان همواره از خود مى پرسد كه من واقعا كدام يك از اين «خودها» هستم؟
ص: 72
گاهى ممكن است نوجوان از «خود كاذب» استفاده كند يعنى به گونه اى رفتار كند كه با احساس يا افكار او هم خوانى نداشته باشد. استفاده از خود كاذب در نوجوان به دلايل مختلفى مى تواند صورت گيرد:
1 - اين كه «خود واقعى» او مورد پذيرش ديگران نباشد.
2 - اين كه خشنودى ديگران را به دست آورد.
3 - اين كه خودهاى مختلف را مورد آزمايش قرار دهد تا خود واقعى و مناسبى را براى خود پيدا كند.
تكليف مشخص نوجوان در اين دوره آن است كه به تعريفى از خود دست يابد كه منحصر به فرد و مجزاى از ديگران باشد و سازگارى شخصى و اجتماعى را براى او فراهم كند و با تمايلات فطرى او همسو و هم جهت باشد.
بايد توجه داشته باشيم كه نوجوانان در تلاش براى كسب هويت و تعريف خود، گاه خودشان را از راه رقابت هاى آموزشگاهى، مهارت هاى شغلى، توانايى هاى ورزشى، حالات عاطفى و هيجانى و شاعرانه و رفتارهاى اخلاقى و اجتماعى از ديگرى متمايز و جدا مى سازند.
هويت، ويژگى هايى است كه انسان براى خودش در پاسخ سؤال كيستى برمى شمرد و خود را با آن مى شناسد و از آن جايى كه فرد خود را در آينه ديگران مى بيند، تصورى كه هر كس از خودش دارد تا حد زيادى با تصور ديگران از او همسان است؛ بنابراين مى توان گفت: هويت، در تعامل با ديگران شكل مى گيرد.
نوجوانان و جوانان دغدغه هاى متفاوتى دارند. دغدغه چگونگى پوشش،
ص: 73
كلام و رفتار از مهم ترين آنهاست. علت دغدغه آنان درباره نوع پوشش، نحوه برخورد با ديگران و مانند آن به شناخت جايگاه خود در جامعه و چشمديگران بستگى دارد. نگرانى پسر يا دختر در يك مجلس مهمانى و بازخوانى آن پس از بازگشت، در اين كه آيا ديگران «خود مطلوب» او را پذيرفتند يا رفتارش، او را به شكل غير از آن چه مدنظرش بود به ديگران نشان داد؟ در چه مواردى اشتباه كرده است و كدام رفتارش را بايد تغيير دهد تا چنان كه مى خواهد، بنمايد؟
بروز رفتارهايى چون افراد زرنگ، پهلوان و قهرمان، مدروز بودن، لهجه و كلمات و تكيه كلام ها، تلاشى است براى اثبات و نشان دادن هويتى كه آن را مطلوب مى داند و مى پسندد.
نوجوان كسى است كه از يك سو از هويتى مى گريزد و از سوى ديگر در جستجوى هويت جديد و تثبيت آن است. از اين رو تا تثبيت هويت جديد، دغدغه ها و نگرانى هاى زياد وى را احاطه مى كند. نگران نگاه و رفتار ديگران است و از اين روست كه با دو هويت متفاوت از خود روبه روست؛ هويتى كه تاكنون داشته و با آن شناخته مى شد و هويتى كه در جهت كسب و يا نشان دادن آن به ديگران است. نوجوان مى كوشد تا هويتى را نشان دهد كه برخاسته از ارزيابى خود است نه ارزيابى ديگران كه گاه به نظرش نادرست و برخلاف هويت واقعى است. اين گونه است كه مسئله هويت ثابت و متغير مطرح مى شود.
ص: 74
هويت هر كسى به دو شيوه ارزيابى مى شود؛ گاه خود فرد است كه آينه خود مى شود و به ارزيابى هويت خويش مى پردازد و گاه ارزيابى ديگران است كه او را مورد نقد و بررسى قرار مى دهد. از اين رو هر كسى، گويا برخوردار از دوشخصيت و هويت است؛ هويتى كه ارزيابى مى كند و هويتى كه ارزيابى مى شود. گويا هر انسانى، داراى دو خود است؛ خودى كه مى شناسد و خودى كه شناخته مى شود. بدينسان هر شخصى با آن كه در طول زمان و موقعيت هاى مختلف يكى است، در هر لحظه دو وجه متفاوت دارد: خود ارزياب و شناساگر كه همواره در تكاپو و تحول و تغيير است و خود ارزيابى شونده، شناخته شده شكل گرفته و تثبيت شده كه ثابت و برقرار است.
شما در يك لحظه خود را ارزيابى مى كنيد و تغيير مى دهيد. پس از تغيير همان خود تغيير يافته، مجددا به خودش مى نگرد و ارزيابى مى كند و اگر از آن تغيير هم ناخرسند بود، آن را تغيير مى دهد. بنابراين هر كس خود را شناسايى مى كند و مى كوشد تا با ارزيابى، آن را تغيير دهد، در عين آن كه از يك وحدت شخصى پايدار و ثابتى نيز برخوردار است.
نوجوان نيز تلاش مى كند كه با توجه به رفتارها و نگاه ديگران خود را ارزيابى كند و به تغيير هويت خود اقدام كند؛ از اين رو مى توان به نقش ديگران در هويت سازى توجه داد. ديگرانى كه با نگاه و رفتارهاى خويش نوجوان را همواره به ارزياب و تغيير در هويت خود وادار مى سازند و به طور مستقيم شخصيت او را تغيير مى دهند. رفتار و نگاه ديگران با توجه به نقش افراد است.
ص: 75
نقش متوجه آن دسته از صفاتى است كه فرد در جامعه به عهده مى گيرد و امرى اكتسابى است و از ويژگى هاى فردى باز شناسانده مى شود.
در گفت وگوهاى روزانه شنيده ايد كه گاهى افراد را «از خود راضى» توصيف مى كند و مى گويند: فلانى «از خود ممنون» است. در مقابل افراد ديگرى چنين نيستند و از خود انتظار بيش ترى دارند.
شخص هنگامى كه به ارزيابى خويش مى پردازد يا ارزيابى ديگران را درمورد خود مى شنود، ممكن است از آن چه هست راضى باشد. در اين صورت به تغيير خود نيازى نمى بينيد اما اگر در ارزيابى خود از آن چه هست احساس نارضايتى و ناخشنودى كند، در جهت تغيير خود دست به عمل مى زند.
هويت جوان تحت تأثير عوامل و مؤلفه هاى فراوان شناخته و ناشناخته درونى و بيرونى شكل مى گيرد. عواملى چون وراثت، خانواده، جامعه، مليت، زيست بوم، طبقه اجتماعى، فرهنگ عصرى ملى و جهانى، ميزان تحصيلات، نوع تخصص، ديانت، گرايش هاى سياسى و بسيارى از مؤلفه هاى ناشناخته ديگر، منشأ و عامل تغييرات و ظهور مقتضياتى است كه در شكل گيرى هويت جوان تأثير گذارند. عوامل پيش گفته به دو صورت مستقيم و غيرمستقيم در شكل گيرى هويت عمومى و دينى شخص، نقش دارند؛ يا هويت ساز هستند يا در ايجاد و تكامل و تغيير هويت تاثير زيادى دارند. اين عوامل مهم عبارتند از:
ص: 76
در با تعريف خود و شكل گيرى هويت در نوجوانان، والدين و گروه همسالان بيش از عوامل اجتماعى ديگر نقش ايفا مى كنند، برخلاف تصور رايج، مطالعات نشان مى دهد كه ميان والدين و نوجوانان، توافق زيادى در مسايل سياسى، مذهبى، تربيتى و عقايد شغلى و زمينه هاى منفى وجود دارد.
اگرچه نوجوانان و والدين آنان به دو نسل متفاوت تعلق دارند، ولى آن چه كه باعث تعارض ميان اين دو نسل مى شود آن است كه والدين تفاوت هاى ميان خود و فرزندانشان را كوچك بشمارند و نوجوانان، تفاوت ها را بيش از اندازهبزرگ كنند. والدينى كه در عين اقتدار و برقرارى محدوديت ها براى نوجوانان، با آنان ارتباط برقرار مى كنند و به خواسته ها و تفاوت هاى آنان توجه مى كنند، از والدينى كه به طور كامل فرزندان خود را آزاد مى گذراند و يا به طور كامل با سلطه طلبى و خشونت با آنان رفتار مى كنند، در ايجاد عزت نفس و تعريف خود و شكل دادن هويت نوجوان موفق ترند.
همراهى با نوجوان و در عين حال ايجاد گرايش در تمايلات مذهبى از مهم ترين امورى است كه والدين نقش مهمى در آن ايفا مى كنند.
گروه هم سالان نيز در تعريف خود و شكل گيرى هويت نوجوانان نقش مهمى ايفا مى كند. نوجوان با عضويت در گروه همسالان در جستجوى نقطه اتكايى بيرون از خانواده در ميان محيط اجتماعى است و با پذيرش نقش هاى مختلف در
ص: 77
گروه، در مسير شكل بخشى به شخصيت متكى به خود گام برمى دارد. وى در جامعه و در گروه همسالان مى كوشد تا نقش خود را بيازمايد؛ از اين رو، از گروه بيش تر از هر گروه و يا شخص و يا شخصيت ديگر تأثير مى پذيرد. آرمان هاى گروه او را به هر سوى سوق مى دهد و هنجارهاى گروه همسالان است كه ارزش هاى واقعى او را شكل مى بخشد.
گروه همسالان، انديشه و احساسات نوجوان را مهار مى كند و يا برمى انگيزاند. از سويى، كشش براى استقلال و رهايى از انفعال را در او تقويت مى كند و از سوى ديگر او را به همراهى با گروه و وابستگى شديد به آرمان هاى گروه فرا مى خوانند. بنابراين گروه نه تنها راهى براى جامعه پذيرى و استقلال خواهى، بلكه پايگاهى براى جهت گيرى هاى انديشه اى، بينشى،نگرشى و هنجارى اوست. فرد براساس علايق و منافع گروه همسالان عمل مى كند و از آن اطاعت و پيروى مى نمايد. از اين روست كه گروه همسالان مى بايست به دقت انتخاب و گزينش شوند و خانواده در اين مسئله مى تواند نقش مهم و سازنده اى ايفا كند.
گفتنى است در دوره كودكى، دوستى ها به طور دسته جمعى و گروهى مى باشد ولى در دوره ى نوجوانى دوستى ها محدود به دو يا سه نفر مى شود و ارتباط نيز بسيار صميمى تر و نزديك تر و فراتر از مسايل تحصيلى و امور مدرسه است.
همچنين لازم است بدانيم كه گروه هم سالان فشارهاى گروهى خاصى را در جهت مثبت (رقابت تحصيلى، ورزشى) يا منفى (كارهاى غيراخلاقى
ص: 78
و خطر پذيرى) بر نوجوانان تحميل مى كنند. البته اين فشارهاى گروهى تا سال هاى 14 و 15 سالگى افزايش پيدا مى كند، ولى به تدريج از آن كاسته مى شود. از اين رو بايد بزرگ سالان به طريق نامحسوسى نوجوان را از فشارهاى گروه هم سالان در امان قرار دهند و همراه با مهار و كنترل محسوس و نامحسوس، براى افزايش عزت و اعتماد به نفس در تصميم گيرى ها، فرصت مناسبى براى او فراهم سازند.
مى دانيم كه نوجوانان و جوانان نسبت به بزرگسالان براى همانند شدن با هويت هاى مختلف توانايى بيش ترى دارند. در جوانى، فرد الگوهاى مختلفى را برمى گزيند و در جهت همانند شدن با آنان تلاش مى كند؛ در حالى بزرگسالان در اين زمينه توانايى محدودى دارند و در اصطلاح گفته مى شود كه «شخصيتآنان ديگر شكل گرفته است». معمولاً بزرگسالان مى گويند كه ديگر از ما توقع تغيير نداشته باشيد. «از ما گذشته است».
علت اين امر آن است كه با شكل گيرى خود و هويت يابى ثابت و پايدار، به تدريج امكان تغيير آن محدود مى شود.
در دوره نوجوانى و جوانى كه دوره ى هويت يابى است، گاه با تماشاى فيلمى و يا خواندن داستانى يا شنيدن سرگذشت فرد مهمى، اين گرايش در نوجوان پديد مى آيد كه ويژگى ها و خصايص او را در خود ايجاد كند.
در دوره نوجوانى و جوان چون فرد با اين سؤال مواجه است: خوب است
ص: 79
چه كسى باشم؟ شاعر، نويسنده، نقاش، ورزشكار و يا هنرمند؟ ممكن است بارها در اين موارد تأمل كند و بالاخره يكى از الگوها و (ديگرهاى نوعى) را برگزيند؛ شروع به همانندى سازى خود با آنان كند و پس از مدتى احساس كند كه نمى تواند شاعر يا نويسنده ى خوبى باشد و مجددا به ديگرى دل ببندد. علت اين ترديدها آن است كه شخص بيش از آن كه به امكان تحقق آن ها بينديشد، شيفته ى ويژگى هاى مثبت الگو و ديگران مهم و نوعى شده است.
البته اين ترديد و آزمايش و خطا در دوره ى نوجوانى و جوانى تا اندازه اى طبيعى است؛ اما اگر طولانى شود، ضمن اين كه فرصت هاى بسيار خودسازى را از ميان مى برد، موجب عدم تثبيت خود يا تأخير در آن مى شود كه با نوعى بى اطمينانى به خود، عدم اعتماد به نفس و حتى احساس كمترى همراه است؛ زيرا هر آزمايش و عدم توفيق در آن، ميزان اعتماد به نفس فرد را كاهش مى دهد. از سوى ديگر، همانندسازى هاى متنوع و ناپايدار فرد با ديگران مهم و نوعى سبب مى شود تا تصوير ما در نزد ديگران تثبيت نشود و ديگران و اطرافيان، ما را دمدمى مزاج و متلون و غيرقابل اعتماد به حساب آورند. اين امرنيز در بى ثباتى شخص مؤثر است و نمره اى منفى براى اين امر به شمار مى آيد.
انسان متناسب با رشد و توانايى هايش در تعامل با ديگران قرار مى گيرد و از ميان آنها كسانى كه بيش تر او را تحت تأثير قرار مى دهند، برايش مهم مى شوند. افرادى كه فرد، آنان را مهم تلقى مى كند «ديگرى مهم» مى نامند.
«ديگران مهم»، كسانى هستند كه فرد مى كوشد تا خود را شبيه و همانند آنها بسازد و به ريخت و قيافه آنان درآيد و در راستاى هويت آنان، خود را تغيير
ص: 80
دهد. «ديگران مهم»، نمونه ها، سرمشق، اسوه و الگوى او هستند. شخصيت هاى علمى، فرهنگى، ورزشى و سياسى و مذهبى «ديگران مهم» تلقى مى شوند كه الگوى رفتارها را تشكيل مى دهند.
«ديگران مهم»، لزوما افراد هم عصر ما نيستند، بلكه شخصيت هاى تاريخى، رمانى و داستانى و حتى افسانه اى هم مى توانند ديگران مهم يك شخص باشند.
زمانى كه فرد به ارزيابى خود مى پردازد، معمولاً خود را با ديگران مهم مقايسه مى كند و به ميزانى كه ميان خود و اين شخصيت فاصله و تفاوت مى بيند، از هويت كنونى اش احساس ناخرسندى مى كند و در جهت تغيير آن مى كوشد.
گاهى به جاى اين كه فرد خاصى، ديگرى مهم يك نفر باشد، ديگران به صورت نامشخص الگوى او قرار مى گيرند. زمانى كه فرد از پوشيدن يك نوع لباس طفره مى رود و آن را بد مى داند، معمولاً استدلال او اين است كه مردم چه مى گويند؟ در اين جا مردم، يك ديگرى مهم نامشخص است كه فرد آنان را نمونه و اسوه خود قرار داده است. هم چنين هنگامى كه فرد در پى آن است كه ويژگى ها و رفتار ديگران را به صورت كلى در خود ايجاد كند و نمى خواهد از شخص خاصى پيروى كند، در اين مورد هم الگويى او كلى و نامشخص است.
در اين گونه موارد به اين ديگرى نامشخص كه براى فرد مهم تلقى مى شود و فرد مى كوشد خود را شبيه و همانند او سازد، ديگرى نوعى مى گويند. يكى از اين «ديگرى نوعى»، مردم هستند. كلمه مردم، به فرد يا افراد خاصى اشاره ندارد، بلكه هر فردى متناسب با شرايط خود، ديگرى نامشخص و مهمى كه رفتارش را
ص: 81
مطابق با سليقه و انتظارات او شكل مى دهد و خود را با او همانند مى سازد، مردم مى نامد.
ايفاكنندگان نقش هاى مختلف هم مى توانند ديگرى نوعى افراد باشند. كلمه بازارى هم به شغل و هم به صفات مشترك و كلى اى اشاره مى كند كه نقش بازارى را با آن مى شناسند. اشخاصى دوست دارند كه بازارى يا فرهنگى باشند و خود را همانند آنان سازند. به نظر چنين شخصى، بازارى يا فرهنگى بودن، آن چنان مهم است كه شخص مى تواند هويت خويش را همانند آنان بازسازى كند.
در بسيارى موارد، شخص هنگام ارزيابى خويش، خود را با ديگرى نوعى مقايسه مى كند و به ميزانى كه ميان خود و تصويرى كه از ديگرى نوعى دارد فاصله و تفاوت ببنيد، احساس ناخشنودى مى كند و براى تغيير دادن «خود» اقدام مى كند.
از جمله عواملى كه به سبب آن ها، ديگران، مهم تلقى مى شوند، ارزش ها و مزايا هستند. ارزش ها و مزايا امورى هستند كه براى فرد مهم و مطلوب تلقى مى شوند. به همين دليل، كسانى هم كه از مزايا برخوردارند يا توانسته اند ارزش ها را در خود متجلى سازند، مهم به شمار مى آيند.
تعلق خاطر شيعيان به امام حسين عليه السلام و اميرمؤمنان عليه السلام و يا ابوالفضل عباس و يا تعلق ايرانيان به رستم دستان و الگو بودن و تبديل شدن آنها به «ديگرى مهم»به دليل برخوردارى از سجاياى اخلاقى، گذشت و قدرت پهلوانى و مانند آن است. اين در حالى است كه آرزوى افراد براى «سرمايه دار بزرگ شدن» بيش تر به دليل جاذبه مزيت ثروت است.
ص: 82
قرآن به توجه به اين خصيصه مهم در انسان كه گرايش ذاتى به الگوپذيرى دارد، به نمونه هاى مهمى در آيات قرآن اشاره مى كند. بيان بسيارى از داستان هاى پيامبران براى الگودهى به شخص مؤمن است. گاه به صراحت از الگو بودن برخى براى مؤمنان ياد مى كند و گاه ديگر به نمونه هاى خاص در حوزه مردان و زنان اشاره مى كند. گاه مريم دختر عمران و گاه آسيه همسر فرعون را به نام الگوى زنان سرمشق قرار مى دهد.
قرآن براى هشدارباش به الگوهاى منفى و آثار و پيامدهاى پيروى از چنين الگوهايى نيز اشاره مى كند كه مى توان به مواردى چون بلعم باعورا در علم و دانش، قارون در ثروت اندوزى و زن نوح و لوط در انحرافات خانوادگى اشاره كرد.
گفتنى است نوجوانان و جوانى كه در انتخاب ديگرى مهم يا نوعى خود، واقع بين هستند و الگوهايشان با شرايط و امكاناتشان تناسب بيشترى دارند و در انتخاب كم تر دچار ترديد مى شوند و در زندگى موفق ترند.
اين امر به نوجوانان و جوانان محدود نمى شود و بزرگسالان نيز تحت تأثير جاذبه هاى برخى از الگوها به همانندسازى مى پردازند.
همانندسازى نشان مى دهد كه تبليغات تا چه اندازه مى توان تأثير داشته باشد. اگر جامعه به طور نامتعادل امورى را مهم و ارزشى جلوه دهد مانند فوتباليست ها و يا هنرمندان، شخص بدون توجه به ظرفيت هاى محدود خود مى كوشد تا همانندسازى كند و دچار شكست شود.البته در همانندسازى نوجوانان به كسانى مى انديشند كه در نظر بيشترى
ص: 83
آشنايان و يا جامعه مهم جلوه مى كند. از اين رو گفتارها و سخنان مستقيم و تعريف و تمجيدهاى غيرمستقيم مى تواند در انتخاب الگو و ديگرى مهم اثر بگذارد. از اين رو، جامعه مى بايست در تبليغات خود واقع بينانه تر عمل كند تا نوجوانان دچار كژى در انتخاب الگو نشوند.
داستان هايى كه از اولياى دين به ويژه اهل كمالات در منابر و مساجد و رسانه هاى ديدارى و شنيدارى نوشته و گفته مى شود، اگر به اندازه باشد كه مهم جلوه كند، خود عاملى براى انتخاب ناخواسته نوجوانان مى شود.
گفته شد كه نوجوانى و جوانى دوره استقلال خواهى از والدين است. در اين دوره وابستگى به بزرگ ترها، آسوده بودن و بى مسئوليتى به كنارى نهاده مى شود. نوجوان در آستانه دوره ى جديد است كه بايد بينديشد، تصميم گيرى كند و مسئوليت زندگى خود و حتى ديگران را به عهده گيرد. در اين دوره براى او پرسش هاى زيادى مطرح مى شود!
از آن جايى كه انسان به علت گرايش طبيعى مى خواهد با ديگران رابطه و تعامل برقرار كند، آن را به شكل تعامل اجتماعى بروز مى دهد. تعامل اجتماعى موجب مى شود تا انسان نكات مشترك و مشابهت هايى ميان خود و ديگرى بيابد و آن را تقويت كند. هرچه مشابهت و مشتركات افزايش يابد، به تدريج مجموعه واحدى به نام «ما» شكل مى گيرد. اين «ما» كه در برابر «من» قرار دارد، گاه ممكن است بسيار سطحى و محدود باشد، اما گاه ديگر اين مشابهت چنان زياد مى شود
ص: 84
و افزايش مى يابد كه عمق و معناى بيشترى نيز مى يابد و تعامل با ديگران به شكل پايدارترى در مى آيد. در چنين حالتى گروه اجتماعى شكل مى گيرد.
آينده هر كسى به ميزان چشم گيرى به شناختى بستگى دارد كه در اين مرحله زندگى خود از محيط اجتماعى به دست مى آورد. شناخت ناقص كه برپايه احساسات قرار گيرد و از واقعيت هاى زندگى دور باشد مى تواند آثار زيان بارى بر زندگى آينده نوجوان داشته باشد.
گروه هاى اجتماعى افرادى هستند كه خود را «ما» تلقى مى كند و به صورتى به نسبت پايدار و منظم با يك ديگر تعامل دارند. از اين رو، بايد به مسئله گروه و تعامل اجتماعى به عنوان، عامل مهم در شكل گيرى هويت اشخاص توجه داشت.
جامعه با تشويق و تنبيه ها به نوجوان ياد مى دهد كه چه كسانى مهم هستند و چه هويتى مطلوب به شمار مى آيد. از اين روست كه نمى توان در شكل گيرى هويت به جامعه و فشارهاى آن بى توجه بود. فشارهاى جامعه در جهت دهى هويت تا آن اندازه مهم و اساسى است كه حضرت نوح عليه السلام در باره قوم خود و فشارهايى كه جامعه بر نوجوانان و شكل دهى و هويت بخشى آنان ايجاد مى كند، چنين مى گويد:
« لايلدوا الا فجارا كفارا».(1)
يعنى اين محيط اجتماعى و فشارهاى آن به گونه اى است كه فرزندانى كه
ص: 85
در آن رشد مى كنند بزهكار و كافر مى شوند. گويى آنان به جاى آن كه فرزندانى پاك و بر فطرت سالم به دنيا آورند، هماره فرزندانى كافر و بزهكار مى زايند. آرى انسان ها به طور طبيعى بر فطرت سالم به دنيا مى آيند و جامعه است كه آنان را يهودى و مسيحى و بزهكار مى سازد، به اين معنا كه جامعه بسته و تبليغات آن،مى تواند فرزندان سالم و طبيعى را با هويت اين گونه مسخ شده، به دنيا آورده و به فساد و تباهى بكشاند.
زندگى فرد در گروه و اجتماع در عين اين كه مطلوب و مفيد است، محدويت هايى را پديد مى آورد. فردى كه در گروه و اجتماع زندگى مى كند، نمى تواند آزادانه و هر طورى كه مى خواهد عمل كند و «بايد» براى بقاى گروه و اجتماع كارهاى خاصى را انجام دهد. به رفتارهايى كه شخص با عضويت در گروه بايد آنها را انجام دهد و در صورت رعايت نكردن آن ها با مجازات روبه رو مى شود، «الگوى عمل» يا «هنجار» مى گويند.
با تداوم زندگى گروهى، به تدريج امور خاص براى همه يا بيشتر افراد گروه مهم تلقى مى شود. آنان از تحقق اين امور احساس خشنودى مى كنند و حاضرند بارى تحقق آنها گاهى جان خويش را به خطر اندازند، توهين به اين امور مهم يا جلوگيرى از تحقق آنها، موجب ناخشنودى و واكنش افراد گروه مى شود. اين ها، ارزش هاى گروه و اجتماع كوچك آنهاست.
ارزش ها و الگوهاى عمل اين گروه، گاهى با هم هماهنگ و سازگار
ص: 86
و گاهى متضاد است. براى نمونه ممكن است خانواده در زمينه پوشش و نوع آرايش سر و صورت نحوه عملى را بخواهد كه مدرسه، شما را از آن نهى مى كند؛ در خانواده امورى چون تجمل و تفاخر مهم باشد كه گروه بزرگ تر مانند كشور آن را ناپسند بداند. خانواده چيزى را با ارزش نداند در حالى كه جامعه بزرگ تر مانند كشور آن را مهم تلقى مى كند. از اين رو، گروه بزرگ تر يعنى گروه ملت به مقابله با ارزش هايى برمى خيزد كه با ارزش هاى خانواده در تضاد باشد.بنابراين حد هماهنگى و تعارض در جامعه را گروه ملت مشخص مى سازد، نه گروه هاى كوچكى چون خانواده و يا گروه همسالان.
با اين همه، نوجوانان به جهاتى همواره با ارزش هاى جمعى گروه بزرگ تر به مقابله برمى خيزند. نوگرايى و استقلال طلبى و فشار گروه آنان را به مقابله با ارزش هاى چون سنت هاى دينى و عرفى اجتماعى مى كشاند. در اين جا لازم است با شناخت درست از رفتار نوجوانان، زمينه هاى تقابل و تضاد را كاهش داده و آنان را به سوى ارزش ها و هنجارهاى اجتماعى و دينى سوق داد. نقش روحانى و عالم دينى در اين جا نيز ظاهر مى شود؛ زيرا بيشترين ارزش ها و هنجارها از سوى دين مورد تأكيد قرار مى گيرد و اصولاً دين مجموعه اى از هنجارهاست كه مى بايست رعايت شود و يا محرمات و مقدساتى است كه مى بايست از سوى همگان مراعات شده و شكسته نشود.
عالم دينى مى تواند الگوهاى عمل را به طورى سامان دهد كه كم ترين تضاد را با دين و گروه بزرگ تر يعنى كشور داشته باشد.
دوره نوجوانى و جوانى اقتضائاتى دارد زيرا هر كسى در فضايى رشد
ص: 87
مى يابد و در دوره و زمانى خاص شخصيتش شكل مى گيرد و در اين شخصيت يابى با مشكلات و فضاى خاصى درگير مى شود كه به آن اقتضائات سنى و دوره اى گفته اى مى شود كه بايد روحانى بدان توجه نمايد.
همان گونه كه اشاره شد «ديگران مهم» در ما جاذبه و شيفتگى پديد مى آورند و همين شيفتگى به صورت انگيزه در مى آيد و ما را وادار مى كند كه خود را تغيير دهيم. متأسفانه گاهى ميزان شيفتگى به اندازه اى است كه فردوضع كنونى خود را فراموش مى كند و تنها به آن ديگرى مى انديشد. چنين حالتى نه تنها موجب رشد خود نمى شود، بلكه نوعى اختلال هم به حساب مى آيد كه از آن با عناوينى چون از «خود بيگانگى و خود باختگى و كم كردن خود» ياد مى كنند.
متأسفانه غرب در سده هاى جديد خود را يك ديگرى مهم و نوعى براى كشورهاى اسلامى مطرح ساخته است. كسانى هم كه شخصيت هاى غربى براى آنان الگوى مطلوب قرار مى گيرد، ابتدا به تقليد و همانندسازى با ظاهر، قيافه و رفتار مشهود غربى ها مى پردازد و در ادامه مى كوشند تا در هر زمينه اى همانند غربيان شوند و هويت غربى يابند.
اين همان از خود بيگانگى است كه تقى زاده آشكارا خواستار آن شد تا ايرانيان از سر تا پا فرنگى شوند. پيامد طبيعى اين گونه خودباختگى، خود باختگى دينى و خود كم بينى در فكر و انديشه و عمل است. هماهنگى با مهم ديگرى در همه چيز ظاهر و نمودار مى شود.
ص: 88
بنابراين در ساختن هويت، پس از انتخاب الگو، همانندسازى با ظاهر و قيافه و رفتار نيز مشهود است. گام بعدى، همانندى در نوع فكر و انديشه و احساس و تغيير دادن آن ها متناسب با الگو است. در اين حالت فراتر از تقليد از ظواهر فردى كه خود را همانند او مى سازند، با او احساس يگانگى مى كند و به نوعى هم پندارى شخصيتى با نمونه هاى و الگوها مى رسد.
روان شناسان براى تحول شخصيت نوجوان و جوان از نظر شكل گيرى هويت، سه مرحله را مورد توجه قرار مى دهند. هريك از اين مراحل، اقتضائاتى داردكه در ايجاد ارتباط و تخاطب و تعامل با اين گروه سنى مى بايست مدنظر قرار گيرد:
1 - ترديد: نوجوان در مرحله نخست، نسبت به وضعيت كنونى خود دچار ترديد مى گردد و واكنش انكارى نسبت به عواملى كه شخصيت كنونى او را شكل و هويت بخشيده اند، از خود بروز مى دهد. در اين مرحله شخص به گونه اى از هويت موجود گريزان و نسبت به عوامل شكل دهنده با ترديد برخورد مى كند. ترديد در همه چيز و شك گرايى نسبت به امورى كه نسبت به آنها يقين و قطع داشته، از نشانه هاى بحران اين دوره سنى است. اين مرحله را مرحله «بحران هويت» بر شمرده اند.
اين مرحله با تظاهرات روانى جزيى در سن نوجوانى آغاز مى شود. نوجوان هنوز كاملاً باورها و تلقيات ذهنى خود را به جهت سازش يافتگى دوره
ص: 89
كودكى، نگسسته، ولى گسست پاره اى از آنها را آغاز كرده است. همين آغاز گسست، نخسين تكانش هاى روانى را موجب مى شود. زود رنجى، پرخاشگرى، ناآرامى، افسردگى، درون گرايى و نوسانات اخلاقى و روحى از جلمه تظاهرات اين دوره است.
2 - همگرايى: در اين مرحله همگرايى و كنش هاى ارتباطى در او تقويت مى شود. جوان مى كوشد تا با بيرون از خود، ارتباط و تعادل سازنده اى را برقرار كند. اين همگرايى و اجتماعى گرايى به اشكال مختلف در وى تظاهر مى كند. همگرايى، تظاهرات متعدد، پايه هاى سازمان يافته و نيز ذهنيت هاى تازه اى را در او پديد مى آورد. نوجوان در برابر محيط خود، وضع مشخص و معين به خود مى گيرد و براى روش زندگى خود، شيوه رفتارى معين و ثابتى را اتخاذ مى كند.
اين مرحله، از يك سو، مرحله در خود فرو رفتن و به درون خزيدن است؛زيرا نوجوان به بازكاوى ساخت هاى ذهنى و تحليل پديده ها و رخدادهاى زندگى خود در تعامل با ديگرى و جهان بيرونى مى پردازد و از سوى ديگر مى كوشد تا نخست جايگاه خود را در اجتماع و جهان بشناسد و شيوه تعامل با بيرون را در تصوير ذهنى ترسيم و بازسازى كند و آن گاه بر پايه شناخت خود، قدرت و توان و نيز ظرفيت ها كنش ها و واكنش هاى بيرونى، تعامل خود را با ديگرى و بيرون، سازمان دهى نمايد.
3 - تعامل: مرحله سوم، آغاز تعامل حقيقى و عملى با جامعه و بيرون است. در اين مرحله نوجوان به نقطه اى از باور مى رسد كه مى تواند به عنوان يك بازيگر وارد صحنه اجتماع شود. به تدريج نوعى گشايش در تمركز
ص: 90
و درون گرايى پيشين وى پديد مى آيد و از خود به بيرون مى خزد.
نوجوان در اين مرحله شخصى فعال و مثبت است. اين تحول به مفهوم از خود بيرون آمدن و پايان بحران است. در اين دوره شخصيت و سازمان روانى او ثبات يافته، يكپارچه شده و استقرارى به نسبت كامل مى يابد و تحت تأثير شرايط و كنش هاى بيرونى و درونى به سادگى فرو نمى ريزد.
ويژگى هاى شخصيتى نوجوان و جوان از نظر شخصيتى داراى ويژگى هايى است كه بايد آنها را شناخت و مورد توجه قرار داد:
جوهره وجودى نوجوان و جوان، تحول خواهى و تحول گرايى است. ايجاد و تحول مثبت، رشد و حركت به پيش، از ويژگى هاى ذاتى آنان مى باشد.حضور آنان در برنامه ريزى و برنامه سازى به جهت انگيزشى مى تواند در شخصيت سازى مثبت آنان مؤثر باشد. همين مسئله عاملى براى واكنش هاى سرد آنان نسبت مسايل كهنه و تكرارى است.
قرآن از حضرت ابراهيم عليه السلام و اصحاب كهف به عنوان جوانانى نام مى برد كه خواستار تحول جامعه اى بودند كه خداوند را به دست فراموشى سپرده بود و در اين راه نيز به تلاش و مبارزه برخاستند.
ص: 91
نوجوانى و جوانى دوره برخوردارى از نيرو و انرژى فزاينده است. از نظر جسمى و روانى در مقطعى قرار دارند كه قواى جسمى و جنسى آنان در حال رشد و بالندگى مضاعف است. اين ظرفيت به آنان فرصت حضور جدى در همه صحنه هاى اجتماعى را مى بخشد. بهره گيرى درست از نيروى جوانى نيازمند برنامه ريزى و هدايت آن به سوى فعاليت هاى سازنده و مفيد است.
نشاط سرشار به نوجوان و جوان شادابى و طراوت خاصى مى بخشد؛ نيروهاى آزاد شده بسيار جوانى، موجب مى شود تا آنان از سرزندگى و شادابى ويژه اى برخوردار باشند. بنابراين شادى طلبى را مى بايست از ويژگى هاى طبيعى اين دوره دانست.
روح و روان نوجوان و جوان نسبت به سنين ديگر، لطيف تر، پاك تر و حساس تراست. كنش ها و واكنش هاى آنان بر پايه اين اصل شكل مى گيرد به همين جهت از حركت هاى عاطفى بيش تر از عقلى متأثر مى شوند.
از خصيصه هاى دوره نوجوانى و به ويژه جوانى، شجاعت و تهور است.
ص: 92
فقدان و عدم عمق دلبستگى به دنيا و مسايل دنيوى و مادى، روح آزادگى را در ايشان تقويت نموده، لذا در برخوردها و كنش ها، تهور و شجاعت شگفتى از خود بروز مى دهند و از محافظه كارى به دور مى باشند.
از ديگر ويژگى هاى شخصيت دوره نوجوانى و جوانى نياز به تعلق به گروه هاى اجتماعى است. نشاط و قدرت روزافزون از يك سو و انگيزه و تمايل درونى به خود اظهارى و رقابت با همسالان، آنان را به درون جمع و گروه هدايت مى كند.
تشكيل گروه همسالان با انگيزه هاى متفاوت اجتماعى و فرهنگى، برآيند اين ويژگى دوره سنى نوجوانى و جوانى است.
جوان با آن كه در ميان اعضاى خانواده، همسالان، خويشان و جامعه انسانى زندگى مى كند و با آنان ارتباط دارد، از نوعى گسست عاطفى و ناهمزيستى روانى رنج مى برد كه از آن، به احساس بيگانگى از خود يا احساس ناخود بودن، تعبير مى شود.نتيجه طبيعى از خود بيگانگى، احساس بى هويتى است. اين مسئله زمانى تشديد مى شود كه از كودكى بريده و ارتباط درست و منطقى با جامعه بزرگسالان و حتى همسالان برقرار نكرده باشد.
ص: 93
فقدان امنيت روانى نتيجه ديگر از خود بيگانگى و بى هويتى در نوجوانان مى باشد زيرا از آن جايى كه وضعيت خود را نسبت به بيرون مشخص نكرده و در سر درگمى به سر مى برد، نوعى احساس ناامانى به سراغ او مى آيد و گسستى ميان خود و ديگران و حتى اشياى پيرامونى مى بيند.
با توجه به گستردگى مفهوم هويت، هر فرد هويت هاى گوناگونى دارد كه هويت دينى يكى از آنهاست. هر انسانى به هويت دينى نياز دارد؛ چون گرايش به پرستش از نيازهاى فطرى اوست. به اين معنا كه فرد، مستقل از هرگونه يادگيرى، در درونش تمايل به عبادت و بندگى خدا را احساس مى كند. تجلى چنين احساس و تمايلى، در اعمال و رفتار دينى، آشكار مى شود.(1)
هويت دينى، رابطه ميان آدمى و دين را تبيين مى كند و پيامد تدوين آن، احساس تعهد و مسئوليت در قبال ارزش ها و باورهاى آن مكتب است. برخى صاحب نظران «تعهد» را به عنوان سنگ بناى هويت تلقى مى نمايند.(2)
با توجه به آن چه هويت دينى به نسل جوان مى دهد، اختلال و آشفتگى هويت دينى سبب ضعف ديندارى در ميان جوانان مى گردد؛ چرا كه تعهد
ص: 94
و مسئوليت پذيرى شخص را در قبال گزاره هاى دينى كاهش مى دهد و به اين ترتيب ضمانت اجرايى احكام دينى كاهش مى يابد. اختلال در هويت دينى سبب مى شود، شخصى نتواند ارزش هاى دينى گذشته خود را ارزيابى نمايد و يا صاحب ارزش هايى شود كه به كمك آنها بتواند آزادانه براى آينده طرح ريزى كند.
بحران هويت از سال هاى نوجوانى آغاز مى شود و بخشى از ساليان نخستين جوانى را نيز در برمى گيرد. هويتى كه نوجوان درصدد است تا به طور روشن با آن روبه رو شود اين است كه او كيست؟ و نقشى كه بايد در جامعه ايفا كند، چيست؟ آيا از نظر مردمى كه ارزش هاى ملى و هويت او را كم ارزش جلوه مى دهند، احساس اعتماد به نفس دارد؟
بحران هويت واژه اى است كه براى توصيف عدم توانايى نوجوان در قبول نقشى كه جامعه از او انتظار دارد، به كار مى رود(1) و همين نيز سبب مشغوليت بى هدف، هيجانات جانشين ناپذير و ايجاد شخصيت منفعل در نوجوان مى شود.(2)
ص: 95
ص: 96
ص: 97
ص: 98
معناى لغوى «جذب»، كشش، كشيدن و به سوى خود كشيدن است و واژه دفع ضد آن است. جذب به معناى ايجاد كشش و ارتباط عاطفى است كه موجب شود شخص به جاى اين كه از طريق عوامل بيرونى و تحت فشارهاى ظاهرى با انگيزه اى درونى به موقعيت يا شخصى رو آورند. از اين رو جذب در واقع به معناى تقويت ارتباط عاطفى و روحى و كشش درونى است.
قدرت جذب كنندگى و كشش هر مكان يا موقعيت به ميزان ارضاكنندگى آن مكان و موقعيت، در رابطه با نيازهاى انسان بستگى دارد. هر موقعيتى ممكن است به دو جهت مورد توجه قرار گيرد:
1 - كشش و جذابيت ذاتى بدون آن كه نيازى را برآورده سازد؛ به اين معنا كه داراى ويژگى هايى باشد كه به نظر بينندگانش زيبا و ارزشمند به نظر آيد.
2 - كشش به جهت ارزش هاى بيرونى؛ بدان معنا كه به واسطه آن موقعيت، بخشى از نيازهاى روحى و جسمى آدمى تأمين مى شود.
مساجد نيز مى بايست با توجه به اين الگو، تحليل شده، جذابيت هاى خود را حفظ و يا افزايش دهند.
ص: 99
اگرچه به دليل فطرت خداجوى آدمى، مسجد داراى يك كشش ذاتى
است ولى چون فعليت و شكوفايى فطرت به امور بسيارى بستگى دارد، به همينجهت براى جذب و جلب نوجوانان و جوانان به مسجد مى بايست نيازهاى آنان را شناخت و با توجه به شخصيت و نيازهايشان برنامه ريزى كرد. بدون شك تأثيرگذارى هر برنامه اى مبتنى بر شناخت و توجه درست گروه مخاطب است. به اين معنا كه شناخت دقيق خصوصيات مخاطب و توجه به تمام زواياى شخصيتى و رفتارى وى از عناصر مهم در برنامه ريزى فرهنگى است.
آدمى بر پايه وجود انسانى خود نيازهاى متفاوتى دارد ولى نيازهاى ضرورى هر انسان را مى توان به چهار دسته تقسيم كرد:
1 - نيازهاى جسمى مثل تغذيه و ورزش.
2 - نيازهاى شناختى همانند كسب نگرش و كشف مجهولات.
3 - نيازهاى روانى و عاطفى مثل آرامش، امنيت، محبت و احترام.
4 - نيازهاى اجتماعى مثل تعلق به گروه و ايفاى نقش.
نيازهاى نوجوانان همانند بزرگسالان از تنوع و تعدد بسيارى برخوردار است. اين نيازها همانند نياز بزرگ سالان در حوزه هاى جسمى، شناختى و نگرشى، روانى و عاطفى و اجتماعى دسته بندى مى شود با اين تفاوت كه در نوجوانان هريك به صورت شديدترى بروز و ظهور مى كند؛ زيرا نوجوانان از آن جايى كه در مرحله رشد و بالندگى در همه ابعاد هستند، نيازهايشان در اين حوزه ها تشديد مى شود.
ص: 100
نيازهاى جسمى در دوره هاى مختلف تحت تأثير عوامل بيرونى و درونى تشديد و تضعيف مى گردد و درجه اولويت آن كاهش مى يابد. اين كه انسان به جهت جنبه قوى علمى و روان شناختى اش برخلاف جانوران ديگر، نيازو تعلق شديدى براى برآوردن نيازهاى معرفتى و روان شناختى عاطفى دارد ولى به اين سخن به اين معنا نيست كه نيازهاى جسمى و جنسى، در مراحل و دوره هاى زندگى، از ارزش و اعتبار خود فرو خواهد افتاد.
بنابراين مهم ترين نيازهاى نوجوانان و جوانان كه مى توان در مساجد بدان پاسخ داد، عبارتند از:
نوجوان و جوان در حوزه شناخت، به تعليم و تربيت، فراگيرى دانش هاى هستى شناسى، جهان بينى، دين شناسى و معنويت، احكام شرعى و حقوق و وظايف متقابل انسان و خدا و نيز انسان و انسان نيازمند است.
يكى از نيازهاى معرفتى، پيدا نمودن نگرشى صحيح است؛ نگرش، مجموعه اى از شناخت ها، باورها، عقايد و دانسته هايى است كه حاوى ارزشيابى هاى مثبت و منفى همراه با عنصر احساس و عاطفه است و باعث ايجاد رفتارهاى معينى در انسان مى شود.
نگرش ها به همان طريقى كسب مى شود كه ما واقعيات، دانش ها يا باورها
ص: 101
را مى آموزيم. كودك باورها و رفتارهاى خود را ابتدا از والدين از راه تقليد و همانندسازى ياد مى گيرد. در اين اكتساب، تداعى، تقويت و تقليد، نقش اساسى را بازى مى كنند. نخست يك فرد در معرض برخى اطلاعات در باره جهان پيرامون خود قرار مى گيرد و با كسب نگرش ويژه اى نسبت به آن و شايد هم با انجام عملى در ارتباط با آن، آن اطلاعات، مورد تقويت و تأييدقرار مى گيرد و به اين ترتيب آن ها را مى آموزد.
فرد در جريان فعاليت هاى خود براى رفع نيازها با موانع و مشكلاتى روبه رو مى شود كه نگرش ويژه اى را براى او پديد مى آورد. او نسبت به عواملى كه او را در جهت رساندن به نيازهايش كمك و يارى كرده اند، نگرش مثبت و موافق مى يابد.
اصولاً مردم نگرش هايى را حفظ مى كنند كه با نيازهاى آنان جور در مى آيد و هماهنگ است. براى تغيير دادن آن نگرش ها ما بايد بدانيم كه آن نيازهاى چه نيازهايى هستند.
يك شخص نسبت به اشيايى نگرش مثبت پيدا مى كند كه در برآوردن نيازهاى او يا در جلوگيرى از رويدادهاى منفى براى او مؤثر باشند. اگر كسى يا چيزى با نيازهاى شخص مخالفت كرده يا مانع شود در وى نسبت به آن شخص يا چيز، نگرش منفى شكل خواهد گرفت.
ص: 102
بنابراين اگر روحانى مسجدى در برآوردن نيازهاى روحى و معنوى نوجوانى را كمك كند و يا از افسردگى و مشكلات روانى ديگر باز دارد، او نسبت به دين به طور كلى احساس خوشايندى خواهد داشت و دين را عنصر مهم و اساسى در زندگى بشر به حساب مى آورد. چنان كه اگر برخورد نادرستى از سوى عالم دينى نسبت به مشكلات خويش ببيند آن را تعميم و گسترش داده و به دين و ارزش هاى آن، واكنش منفى پيدا مى كند.
اطلاعاتى كه از كس يا منبعى همانند مسجد و روزنامه ها و اشخاص كسب مى شود، از عوامل اصلى ايجاد نگرش است. تنها با تغيير در بينش شخصى مى توان تغييراتى را در نگرش او پديد آورد؛ زيرا عنصر عاطفى و ارزشى نمى گذارد تا از راه ديگر در نگرش اشخاص تغييرات دلخواهى را پديد آورد.
نگرش شخصى، نماينده اعتقادات و سنت هاى گروه هايى است كه نوجوان با آنان همكارى و همراهى مى كند. انتخاب نوع مدرسه و محيط اجتماعى كه نوجوان در آن پرورش مى يابد، اقوام و آشنايانى كه والدين با آنان ارتباط دارند، زمينه اى مناسب براى انتخاب گروه دوستان مناسب را فراهم مى آورد. در جهان امروز شبكه جهانى اينترنت نيز ابزارى براى ايجاد گروه و انتخاب دوستان است.
ص: 103
گروه هاى مذهبى و مسجد مى توانند هم گروه مناسب خود را يافته و گروه هاى خاص خود را تشكيل دهند.
عمل و رفتار، زاييده گرايش است كه آن نيز زاييده نگرش و بينش مى باشد بدينسان نگرش، آينه تمام نماى شخصيت انسان است. قرآن مى فرمايد:
«كُلٌّ يَعمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ».(1)
«هر كسى بر اساس شخصيت خود عمل مى كند».در ميان گروه، اشخاص، با هم تفاوت دارند. اين تفاوت برخاسته و انگيخته از شخصيت هر فردى است. از اين روست كه هر شخصى با توجه به علايق خود مى تواند در گروه هاى مختلفى عضو شود.
نگرش ها ممكن است بدان جهت كه صاحبان آن نگرش مى خواهند از ساده لوح قلمداد شدن پيشگيرى كنند، حتى پيش از اين كه پيام و استدلال متقاعد كننده اى دريافت شود، تشكيل شوند يا تغيير كنند.
ص: 104
در روان شناسى اجتماعى موضوع تغيير نگرش در چارچوب چهار الگو مورد بحث قرار گرفته است. اين چهار دسته عبارتند از: الگوهاى يادگيرى با جهت گيرى محرك پاسخى، الگوهاى شناختى شامل الگوى قضاوت اجتماعى، الگوهاى هماهنگى شناختى و بالاخره الگوهاى كاركردى كه تا حدودى جنبه بينابين الگوهاى يادگيرى محرك پاسخى و شناختى را مورد توجه قرار داده است.
مى توان گفت كه تقريبا هر روز نگرش هاى ما از سوى ديگران يا حتى به وسيله خود ما مورد پرسش واقع مى شوند. اين مورد سؤال قرار گرفتن مى تواند از راه هاى مختلف انجام شود.در روان شناسى اجتماعى، موضوع تغيير نگرش با مفروضاتى در باره ماهيت انسان آغاز مى شود. در يك الگوى محرك پاسخى، در تغيير نگرش بر مسئله پاداش ها تأكيد زيادى مى شود. در تبيينى، هر تغيير نگرش زمانى رخ مى دهد كه مشوق هاى ارايه شده براى تغيير نگرش قوى تر از مشوق هايى باشند كه وضعيت موجود را حفظ مى كنند.
در هر تغيير نگرشى سه متغيير مهم وجود دارد:
1 - توجه؛ زيرا همه پيام هاى محرك مورد توجه قرار نمى گيرند تا پاسخى به آن ها داده شود.
ص: 105
2 - ادراك؛ ممكن است برخى از پيام ها بسيار پيچيده يا بسيار مبهم باشند به طورى كه گيرندگان مورد نظر از آن سر درنياورند.
3 - پذيرش؛ پيش از آن كه هيچ تغيير نگرشى ايجاد شود ما بايد تصميم بگيريم كه پيام را مى پذيريم يا نمى پذيريم؟ ميزان پذيرش به طور عمده بستگى به استدلال و مشوق ها دارد: پيام دريافتى ممكن است حاوى دلايل و يا استدلال هايى براى پذيرش ديدگاه موردنظر باشد، يا اين كه انتظار دريافت پاداشى با تجربه خوشايند ديگرى در آن نهفته باشد.
به نظر روان شناسان اجتماعى نگرش هاى شما هنگامى تغيير مى كند كه مشوق هاى ارايه شده براى نشان دادن رفتار تازه بيش از مشوق هاى موجود در پاسخ قديمى باشد.
نوجوانان به برخى از پيام اصولاً توجه ندارند و يا برخى از پيام ها را درك نمى كنند با آن به آنها توجه دارند زيرا در اندازه و حدى بيان نمى شود كه آنان بتوانند آن ر درك كنند و يا مشوق هايى كه بيان مى شود به گونه و اندازه اى نيست كه آنان را ترغيب به تغيير نگرش و رفتار كنند. بنابراين بر روحانى است تا درآموزش و پرورش نوجوانانى كه به مساجد مى آيند پيام ها را به گونه اى بيان كنند كه عناصر و عوامل پيش گفته به نحوى تأمين گردد.
گاه ممكن است نياز به تغيير نگرش نوجوان و جوان داشته باشيم. مهمترين راه تغيير نگرش، راه مركزى و پيرامونى است:
ص: 106
1 - در روش روش مركزى مردم ترغيب مى شوند تا در باره موضوعى بينديشند. با اين روش استدلال هاى موجود در يك پيام، درك و آموخته مى شوند و افراد به شكل منطقى و عقلايى كار بردهاى يك موضع را ارزيابى مى كنند.
2 - راه پيرامونى؛ در اين راه تصويرى ناپايدارتر از تغيير، عرضه مى شود و در تغيير نگرش، درباره خود پيام، انديشه چندانى صورت نمى گيرد. در عوض تمايل به تغيير بيشتر از سوى ويژگى هاى بيرونى نظير جذابيت پيام رسان يا پاداشى كه با موضع نگرش همراه است، اعمال مى شود.
راه پيرامونى، تغيير نگرش را به صورت آسان امكان پذير مى كند، گرچه عمر كوتاهى داشته باشد ولى راه مركزى نشان مى دهد كه تغيير نگرش كارى نه چندان آسان است، ثبات و دوام بيشترى خواهد داشت.
1 - اگرچه نگرش ها داراى ثبات و دوام قابل توجهى هستند، اما به هر حال امكان تغيير آنها وجود دارد.
2 - براى تغيير نگرش مى شود و شخصيت گيرنده پيام مى بايست در تعاملباشند.
3 - مهم ترين عامل مؤثر موضوعى است كه مى خواهد به پيام گيرنده القا كند. وضعيت ظاهرى روحانى، تخصص و شخصيت اجتماعى او مانند بايد به گونه اى باشد كه براى گيرنده پيام قابل قبول باشد.
ص: 107
4 - پيام مورد توجه قرار گيرد. از جمله آن كه پيام در ايجاد هيجان مانند ترس و شوق بايد به گونه باشد كه بتواند در گيرنده پيام، اثرگذار باشد.
5 - زمان و وسيله پيام نيز از عوامل مؤثر در پذيرش و يا وازنش پيام نقش مهمى را ايفا مى كنند.
6 - پيام بايد در زمينه اى مناسب و در حالى كه پيام گيرنده بتواند در بهترين وضعيت آن را دريافت كند، ارسال شود و گرنه توجه پيام گير اصولاً بدان جلب نخواهد شد.
7 - جنسيت دختر و پسر تأثير چندانى در گرفتن پيام ندارد، ولى عزت نفس و هوش گيرنده عامل تأثيرگذارى در پذيرش يك پيام دارد.
8 - پذيرش شخص از يك پيام تحت تأثير معيارهاى درونى نيز مى باشد.
9 - پيام هايى از سوى گيرنده زودتر پذيرفته مى شود و نگرش وى را تغيير مى دهد كه در گستره پذيرش و يا گستره التزام شخص واقع شوند.
10 - انسان بيشتر پذيرنده پيام اطلاعاتى است كه با نگرش او هماهنگى داشته باشد. بنابراين پيام هاى نامتجانس از يك منبع يا دو منبع، فرد را دچار ناهماهنگى شناختى مى سازد. در اين حالت شخص بدون تغيير در نگرش، غالبا دست به توجيه رفتار خود مى زند.
تربيت اجتماعى، جامعه پذيرى و فراگيرى آداب معاشرت اجتماعى و ايجاد حس تعاون همكارى و هميارى و مشاركت اجتماعى و سياسى بخش ديگرى از نيازهاى نوجوانان است.
ص: 108
جامعه پذيرى و ايجاد نسل سالم و سازنده از مهم ترين دغدغه هاى همه جوامع و كشورها است تا نسل جوان، هدايت و رهبرى كشور را بر پايه سنت ها و قوانين و اهداف و ارزش هاى پذيرفته شده در آينده در دست گرفته و اداره نمايد. جامعه پذيرى و فرهنگ پذيرى در اين دوره عامل مهمى براى حفظ جامعه و فرهنگ و سنت هاى آن است.
مسجد مى تواند در اين حوزه به عنوان يكى از مهم ترين مراكز و نهادهاى جامعه پذيرى وارد شود و به شكل دهى و هويت بخشى نوجوانان در حوزه ماموريت خود اقدام كند.
واگذارى نقش به نوجوان يكى از راه هاى رشد جنبه اجتماعى اوست؛ البته ناگفته نماند كه نقش و انتظارات هرگز نمى تواند يك سويه باشد. چنان كه در دين اسلام تكليف و حقوق يك سويه نيست و هر جايى كه حقى ثابت است مسئوليت و وظيفه اى نيز مشخص و ثابت است و هر جايى كه وظيفه تعيين شده است حقى نيز اثبات گرديده است. از اين رو ما همواره از وظيفه و حقوق با هم سخن مى گوييم و اگر درباره نقش نوجوان و انتظارات وى از سوى دين و جامعه سخن گفته مى شود، از حقوق نوجوان و انتظارات وى از دين و جامعه نيز سخن به ميان مى آيد.
نوجوان از نظر روانى به شكل گيرى هويت، مراقبت روحى، محيط آرام، عاطفه،محبت، احترام و شادابى نياز دارد.
ص: 109
هويت يابى عمومى و دينى از مهم ترين نيازهاى نوجوانان است كه مسجد و اولياى آن مى توانند در اين حوزه فعالانه نقش سازنده و مثبتى را ايفا كنند زيرا يكى از كاركردهاى اصلى و ذاتى مسجد است روشن گرى و هويت بخشى دينى است كه از اصلى ترين وظايف و تكاليف اولياى دين بوده و هست.
لازم و ضرورى است تا در هنگامى كه نوجوان در جست وجوى هويت شخصى است، زمينه ها و بسترهاى مناسبى فراهم آيد تا نوجوان هويت شخصى خود را با هويت دينى كامل كند. براى رسيدن به اين مقصد و هدف مى بايست همه عوامل و ابزارهاى مورد نياز شناسايى و به كار گرفته شود تا در هنگام شكل گيرى هويت و شخصيت، اين بخش از هويت نيز به درستى شكل گيرد. نقش تربيت و آموزش و پرورش و مسجد و روحانيت در اين جا به خوبى آشكار و هويدا مى گردد.
هويت دينى رابطه ميان آدمى و دين را تبيين مى كند. مسئوليت گريزى و بى تفاوتى از آثار بحران يا فقدان هويت است كه به شكل دين گريزى، بى توجهى به آموزه هاى دستورى آن، واگرايى از شعاير، مناسك و نمادهاى دينى بروز مى كند و از نظر روانى او را گرفتار افسردگى، زود رنجى، درون گرايى و اضطراب مى كند.
با درهم ريختگى نظام ارزشى شخص، مفاهيم دينى از ديدگاه جوان،
ص: 110
امر مثبت و خوبى نيست تا انگيزه اى براى انجام آن وجود داشته باشد؛ از اين رودچار بى تفاوتى و بى مسئوليتى مى گردد.
تخريب نظام ارزشى دينى سبب مى شود، بسيارى از اشخاص به دنبال هويت منفى بگردند و هويتى برخلاف آن چه اولياى دين درنظر گرفته اند، برگزينند. بسيارى از رفتارهاى ضد اجتماعى و ناسازگارى نوجوان را مى توان از اين ديدگاه توجيه نمود. مسئوليت گريزى، دلزدگى و بى تفاوتى هر كدام از آثار فقدان هويتى هستند كه در عرصه دينى در قالب هاى بى توجهى به اوامر و نواهى الهى، بى علاقگى نسبت به شعاير، گزاره ها، اماكن، مراسم و نمادهاى دينى بروز مى كند.
بايد نوجوان راه لذت بردن از نعمات دنيوى را بياموزد تا از اين طريق به لذايذ معنوى نيز معتقد گردد. به او كمك شود تا معتقدات دينى خود را با عمل همسو سازند و اين جمله بهترين راهنماى آنان باشد كه: انسان هاى سعادتمند افكار و كردارشان با هم همسو و هم جهت است و از تظاهر و ريا پرهيز مى كنند و ذليل ترين انسان ها كسانى مى باشند كه آن طور عمل مى كنند كه نيستند.
به نوجوان آموزش داده شود كه باور دينى يعنى شناخت كل عناصر دين و اعتقاد داشتن به مؤثر بودن قضا و قدر الهى در زندگى است. شرافت و كرامت انسان «لقد كرمنا بنى آدم) و ذخيره عميق معرفت فطرى و اين كه خداوند او را آفريد و راه سعادت و شقاوت را به وى الهام نمود «فالهمها فجورها و تقويها» و هم اين كه همه هستى و انسان را براى آن آفريد كه تسبيح او گويند و به عبادت او برخيزند؛ ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون. را بايد به نوجوان آموخت.
ص: 111
نوجوان بايد بفهمد كه باور دينى امرى نيست كه گوشه اى از وجود آدمى را پركند و ساير گوشه ها را خالى بگذارد. ايمان و باور دينى زمانى آثار و مواهب خود را نمايان مى سازد كه در سراسر زندگى بشر حضور داشته باشد. باور دينىيعنى حضور همه جانبه معنويت در زندگى فردى واجتماعى كه داراى دو نقش سلبى و ايجابى است. نقش سلبى آن يعنى اين كه انسان از لذات حرام و مكروه كناره گيرى كند و باور ايجابى آن اين كه به خود بقبولاند كه براى هدفى برتر خلق شده است.
امنيت از مهم ترين عناصر و مؤلفه هاى زندگى بشر است. امنيت در دو مؤلفه اساسى سعادت يعنى امنيت در كنار آسايش، نخستين مؤلفه و مهم ترين آن دو به شمار مى آيد. نوجوان نيز به اقتضاى انسانيت، خواستار آرامش در همه جنبه هاست.
غريزه عاطفى و نياز به محبت اگر در انسان و بزرگسالان طبيعى باشد، در نوجوانان در اوج و سرحد كمال آن است؛ از اين رو مى بايست به اين نياز توجه ويژه شود.
ص: 112
نياز به خود شكوفايى با آن كه نيازى در قلمروى نيازهاى روان شناختى است، اما به لحاظ ماهيت و موقعيت خاص خود بيشتر در قلمروى نيازهاى مطلوب، هنجارى و آرمانى قرار دارد. همه انسان ها براى رسيدن به جايگاهى غير از جايگاه موجود و براى ارضاى نيازى غير از نيازهاى جسمانى تلاش مى كنندو آرمان خواهى آدمى نيز اساسا ناظر بر تأكيد او بر ضرورت ارضاى نياز خود شكوفايى است.
تبيين درست جايگاه واقعى آدمى و اين كه انسان، به چه درجاتى مى تواند نايل آيد، نيز زمينه ارضاى و شكوفايى اين نياز را فراهم مى نمايد.
نوجوان در جست وجوى ارضاى نيازهاى پيش گفته به مساجد و اولياى آن رومى آورد. امام جماعت و برنامه هاى مسجد مى تواند به بخشى از اين نيازها پاسخ دهد؛ مساجد با توجه به كار ويژه و كاركرد ذاتى و اقتضايى اش مى تواند به بخش مهمى از نيازهاى شناختى، روانى عاطفى و اجتماعى نوجوانان و جوانان پاسخ دهد. چنين فضايى را مساجد مى توانند با ارتباط درست و پيوند استوار ميان خداوند و نوجوان برقرار و ايجاد كنند.
سازگارى اسلام با نهاد و سرشت انسان، تمايل و احساس نياز انسان به پرستش،
ص: 113
مذهبى بودن خانواده ها، كشش هاى روانى و اجتماعى دوران نوجوانى فضاى فرهنگى حاكم بر كشور، جهت گيرى كلى كشور، تلاش مسئولين زمينه هاى بسيار خوب؟ براى جذب نسل جوان به مسجد را فراهم آورده است و فرصت بسيار مناسبى را براى رهبران دينى جامعه به وجود آورده است كه بايد با برنامه ريزى مناسب از آن زمينه و فرصت ها، استفاده لازم را نمود و گرنه پيامدهاى نامطلوبى را در پى خواهد داشت.
جاذبه را مى توان به دوگونه باطنى و ظاهرى تقسيم كرد.
مساجد بايد هم از نظر ظاهرى، همانند نظافت، زيباسازى و آراستگى و مرتب بودن داراى جذابيت باشند و هم از نظر باطنى ولى به يقين محور اصلى جاذبه هاى مساجد جاذبه هاى معنوى مسجد است كه رابطه نزديكى با رسالت و وظيفه ذاتى مسجد دارد.
اگر اين وظيفه به خوبى شناخته و در عمل مورد تأكيد و اهتمام قرار گيرد، خود به خود جاذبه مورد انتظار حاصل مى شود و فضاى عمومى مسجد، زمينه لازم را براى جذب همگان به ويژه نوجوانان و جوانان پيدا خواهد كرد.
همان گونه كه اشاره شد جاذبه و دافعه موقعيت هايى چون مساجد به ميزان برآوردن نيازهاى نسل جوان و مردم بستگى دارد و به همين جهت با توجه
ص: 114
به تغيير موقعيت مسجد و نسبت آن در برآوردن نياز، جاذبه و دافعه مسجد هم متغير مى باشد، در زمانى مسجد به جهت بر آوردن نيازهاى اساسى و مختلف آدمى، از موقعيت كشش و جذابيت بسيار برخوردار و زمانى از جذابيت آن كاسته مى گردد.
برآوردن نيازهاى عاطفى و معنوى و شناختى و اجتماعى هر چند در جامعه امروز از راه نهادهاى جايگزين امكان پذير شده است ولى هنوز هم مساجد مهم ترين و اصلى ترين مركز برآورد نيازهاى معنوى و عاطفى انسان است.
گرايش روزافزون مردم به زيارت آستانه هاى امامان و امامزادگان خودگواه راستين اين باور و گفته است. از اين رو، مساجد مى بايست با توجه به كاركردهاى اصلى و اقتضايى خود به مسايل عاطفى و معنوى نوجوانان توجه كرده و به آن بپردازند؛ زيرا نوجوانان از نظر سنى در دوره اى قرار دارند كه نيازهاى عاطفى و روحى و معرفتى آنان بيش از نيازهاى ديگر است و همين مسئله موجب هدايت و يا گمراهى و نابودى آنان را فراهم مى آورد. بسيار ديده شده كه نوجوانان چگونه در دام عرفان ها و مكاتبى افتاده اند كه مدعى درمان و ارتباط عاطفى و معنوى با خدا هستند.
عوامل جذب نوجوانان به مساجد را مى توان به دو دسته اصلى تقسيم كرد:
محيط و فرهنگ اجتماعى پاك، فضاى سياسى مناسب و كاركرد درست
ص: 115
نهادهاى آموزشى و اجرايى موجب رو آوردن نسل جوان به مسجد مى گردد ولى چون دور از دسترس مديريت مساجد و اولياى آن است، عوامل بيرونى ناميده مى شوند كه در اين گونه از عوامل، مسئوليت اصلى متوجه مسجد نيست؛ زيرا از مساجد نمى توان انتظار داشت تا در همه عرصه هايى كه نيازهاى نوجوانان را برآورده مى سازد، وارد شود. برآوردن بسيارى از نيازهاى نوجوان را مراكزى ديگر و يا نهادهاى آموزشى يا همانند آن برعهده دارند، هر چند نمى توان شبكه اى بودن خواسته ها و نيازها و ارتباط تنگاتنگ آن را ناديده گرفت؛ از اين رو، كاركرد غلط يا سست ديگر نهادها چون نهاد مدرسه يا فرهنگ عمومى جامعه تأثير مثبت و يا منفى در انجام وظايف نهادهاى ديگر به جا مى گذارد؛ با اين همه هر نهادى وظيفه و مسئوليتى دارد كه مى بايست نقش ها و مسئوليت ها بر پايه آن، بررسى و نقد شود.آرى هر بخش از نهادهاى فرهنگى و اجتماعى و خانوادگى مى بايست وظيفه و مسئوليت خود را درست و كامل و به هنگام انجام دهند و انتظار نداشته باشند تا ديگرى فعاليت ها و نقش ها و كار ويژه آنان را بر عهده گيرد.
افزون بر زيباسازى و آراستگى كه مربوط به وضعيت ظاهرى مسجد است، عوامل درونى جذب خود بر دو قسم است:
الف) عوامل مربوط به نسل جوان مثل شخصيت، خانواده، مدرسه، گروه همسالان.
ص: 116
ب) عوامل مربوط به امام جماعت و برنامه هاى مسجد و توان و ميزان پاسخ گويى مسجد به نيازهاى نوجوانان.
براساس پژوهش ها به نظر مى رسد چهار عامل اساسى در جذب نسل جوان به مسجد نقش اساسى ايفا مى كنند:
1 - احياى معنويت و كاركردهاى ذاتى و اقتضائى مسجد.
2 - شخصيت و ويژگى هاى امام جماعت و مدير مسجد.
3 - برنامه هاى تبليغى و فرهنگى مسجد.
4 - به روز بودن و استفاده از ابزارهاى گوناگون.
اينك به تفصيل به بيان هريك از عوامل فوق مى پردازيم.
مسجد از به دليل انتساب به خداوند متعال از معنويت فراوانى برخوردار است كه نهاد و سرشت هر انسان بدان متمايل است و به تعبير ديگر محبوبيت ذاتىدارد.
همچنين مسجد داراى وظيفه ذاتى و كاركردهاى گوناگونى است كه نيازهاى مبرم معنوى آدمى را برآورده مى سازد و پاسخ مِى دهد. مهم ترين عامل جذب آن است كه اين محبوبيت ذاتى و كاركردى را احيا كنيم و از موانعى كه جلو بروز و ظهور يافتن اين محبوبيت ذاتى و كاركردى شده و مى شود، پيشگيرى نماييم.
ص: 117
الف) احياى وظيفه ذاتى مسجد: در نگرش توحيدى اسلام اگرچه همه اطراف زمين، مسجد و عبادتگاه انسان است، بنابراين از اين جهت تمايزى ميان مكان ها نيست و با آن كه بر محوريت كعبه و مسجدالحرام به عنوان قلبه گاه تأكيد شده ولى به هر كجا روى كنيم آن سمت و سو، وجه اللّه است:
«فاينما تولوا فثم وجه اللّه».(1)
ولى مسجد به عنوان خانه خدا و مكان اختصاص يافته براى اين مهم، داراى جايگاه ويژه اى است.
مسجد، مكانى خاص و ويژه براى پرستش و عبوديت خداى يگانه است، به همين جهت مسجد بايد بتواند با تقويت ايمان و معرفت مردم آنان را به سوى حقيقت بندگى خدا بكشاند و در سايه ى چنين توفيقى، رابطه مؤمنان را با خدا و اولياى دين تلطيف كند و دل ها را كانون تابش انوار الهى قرار دهد.
لازمه چنين حركتى اين است كه مؤمنان بياموزند تا به عبادت، رويكردى «معرفتى» و نه «عادتى» داشته باشند. نماز مى بايست به عنوان يك نياز روانى و عاطفى مورد اهتمام و توجه قرار گيرد و مساجد به عنوان پايگاهى جهتآرامش روحى و مركزى براى عروج روح و تعالى بشر به اين نياز انسانى پاسخى درخور بخشد. از اين رو، تأكيد بر حوزه هاى شناخت و احساسى، تأكيد بر پاسخ دهى به نياز طبيعى انسان است؛ نيازهايى كه هر چند در جايگاه ديگر نيز شايد برآورد شود؛ ولى مساجد مى بايست به عنوان بهترين و كامل ترين پايگاه اين نقش را متكفل شده و به خوبى انجام دهد.
ص: 118
هر چند چنين رويكردى به عبادت و مسجد در سطح عموم، كارى دشوار و سنگين است؛ اما بايد اذعان كرد كه مسجد بالقوه ظرفيت ايجاد چنين تحولى را دارا مى باشد.
افزون بر امور عبادى، آموزش معارف دينى و احكام الهى و تبليغ و ترويج ارزش هاى دينى و هر امرى كه در راستاى تقويت بندگى و عبوديت از وظايف ذاتى و اساسى مسجد است.
اگرچه وظيفه خانواده در آموزش اصول دين و مذهب بسيار خطير مى باشد و والدين بايد از دوران كودكى به كودك آموزش مذهبى دهند ولى مسجد بايد بكوشد تا نوجوان تصورات دقيق و صحيحى از خداوند داشته باشد؛ بدين صورت كه او نسبت به ما مهربان است و عين نيكى و لطف است. آموزش هاى متناسب دوره نوجوانى موجب افزايش آگاهى در فرد شده، قدرت تصميم گيرى و مقاومت در برابر ناهنجارى ها را در او ميسّر مى سازد. اريكسن معتقد است كه روان نوجوان، روانى عقيدتى است كه همواره در جستجوى وحدت بخشيدن به ايده ها و عقايد مختلف است. براى تربيت دينى نوجوانان بايد مساجد، جاذبه هاى دينى را تقويت و دين را بدون اوهام، خرافه و ترس به آنان معرفى نمايد تا فردا زنان و مردانى ديندار، با نشاط، اميدوار و مصمم داشته باشيم و از اين طريق بتوانيم آينده روشنى را ترسيم كنيم.اگر مسجد و فعاليت هاى آن در اين مسير قرار گيرد، بيشترين جاذبه را براى مؤمنان خواهد داشت. در آن صورت بى گمان جاذبه هاى ذاتى مساجد و كاركردهاى اساسى آن، مردم را از اطراف به سوى مساجد خواهد كشاند و مسجد جايگاه واقعى خود را پيدا خواهد كرد.
ص: 119
اينجاست كه مسئله تبليغ درست فرهنگى براى معرفى نماز و مسجد خودنمايى مى كند. بدون شك صدا و سيما و مطبوعات و هنرمندان در اين مورد مسئوليت اساسى دارند. پرسش اين است كه ما مسلمانان و مؤمنان تا چه اندازه در اين دنياى تبليغات، كالاى ارزشمند فرهنگى حضور در مسجد را تبليغ كرده ايم؟
ناديده گرفتن نقش تبليغ و دورى از فضاى تبليغ موجب مى شود تا زمينه و بستر براى تبليغ كالاهاى فرهنگى جعلى و بدلى فراهم آيد و نوجوانان در دام آن بيافتند اين گونه است كه ضرورت تبليغ براى حضور در مسجد خود را بيش از پيش نشان مى دهد.
ب) احياى كاركرد آموزشى مساجد: مساجد از همان آغاز به عنوان مركز اصلى آموزشى نظرى و عملى مورد توجه بوده و كار ويژه مساجد، آموزش مسايل دينى است؛ از آن جايى كه دين اسلام دين زندگى است و ميان دين و دنيا، دنيا و آخرت جدايى نمى افكند و سعادت و فلاح آخرت را مقارن سعادت و فلاح دنيوى مى داند و چون ميان زندگى مادى و معنوى، فردى و اجتماعى انسان، ارتباط غيرقابل گسستى وجود دارد، اسلام به آموزش همه جنبه هاى مرتبط به زندگى توجه مى دهد.
آموزش هايى كه در مساجد ارايه مى شود، بايد همواره بر محور توحيد و پرستش خداوندگار باشد؛ اغلب اين آموزش ها، آموزش هايى هستند كه در تقويت روحيه عبوديت و عبادت تأثير شگرفى به جا مى گذارند. تفكيك ميانآموزش ها به دو دسته دينى و غيردينى تنها زمانى معنا و مفهوم مى يابد كه در يكى عنصر عبوديت و عمل صالح وجود نداشته باشد و مسئله تقرب به خدا
ص: 120
ملاحظه و مورد نظر نباشد. از اين رو، هر آموزشى حتى آموزش رشته هاى فيزيك و شيمى كه در راستاى تقويت بنيه ايمان و زندگى سعادت آفرين بشرى و عمران و آبادانى زمين كه به عنوان هدف براى بشر در آموزه هاى قرآن وظيفه مردمان شمرده شده و دستور الهى درباره آن وارد شده است، از نظر قرآن، آموزش دينى تلقى مى شود.
با اين همه، هدف احياى آموزشى منحصر به كاركردهاى آموزشى هايى است كه مستقيم به حوزه دين و عبوديت به معناى خاصى آن ارتباط دارد. آموزش دين و مباحث دينى همانند هستى شناسى و انسان شناسى و برخى از علوم خاص بخشى از وظايف ذاتى مساجد است و به مسجد به عنوان يك نهاد اجتماعى در طول تاريخ چنين نقشى را به عهده داشته و از آن چنين انتظارى مى رفته است.
در گزارش هاى رسيده از عصر پيامبر صلى الله عليه و آله و دوره نخست اسلامى اين چنين ظاهر مى شود كه آموزش هاى دينى كه مجموعه اى از اصول عقايد و قوانين علمى و عملى را شامل مى شود، در مسجد انجام مى شد. در آيات و روايات به خوبى اين كاركرد مسجد آشكار است.
پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجد مدينه به آموزش دين مى پرداخت و به پرسش ها و شبهات آنان پاسخ مى داد. دانش هاى تفسير، حديث شناسى، معناشناسى، علوم قرآن، فقه، اصول فقه و حتى فلسفه و كلام اسلامى تلاش دينى از سوى دانشمندان و پژوهشگران اسلامى در راستاى فهم دين و يافتن روش هاى بهتر و آسان تر آموزش دين به ديگران بوده است كه در مساجد صورت مى پذيرفت.
ص: 121
ج) فعال ساختن كتابخانه مسجد: از آن جايى كه آموزش هاى دينى تنها از طريق بيانى منتقل نمى شود و آموزش هاى دينى همواره با كتاب و كتابخانه ارتباط محكمى داشته است، در بسيارى از مساجد مى توان كتابخانه هاى تأسيس مى نمود.
تاريخ اسلام نشان داده است كه كتاب هاى وقفى مساجد آن چنان زياد بود كه گاه جايى براى نگه دارى آن يافت نمى شد و به جهت كمبود و مكان به جاهايى ديگر چون مدارس و حوزه هاى دينى كه در كنار مساجد قرار داشت منتقل مى گشت.
برخى از كتابخانه هاى مساجد، چون مسجد ساوه در قرن پنجم هجرى به دليل دارا بودن كتاب هاى در جغرافيا و اسطرلاب كه در فقه اسلامى (قبله شناسى و مانند آن) كاربرد داشت، مشهور بوده اند. اين كتابخانه ها در اتاق مجزايى از صحن مسجد قرار داشت.
د) احياى ديگر كاركردهاى جنبى مسجد: از آن جايى كه در بينش و نگرش اسلام، دين و دنيا، سياست و ديانت، زندگى مادى و معنوى انسان ها از يك ديگر جدا نيست و به نوعى در هم آميخته است، مساجد افزون بركاركرد ذاتى و اصلى مى تواند و مى بايست به مجموعه اى از مسايل و امورى توجه داشته باشد كه در زندگى فرد و جامعه نقشى اساسى و مهم ايفا مى كند. بنابراين مى بايست متناسب با شرايط و نيازهاى روز جامعه، مساجد به عرصه هاى ديگر زندگى مردم نيز توجه كند.
مديريت مساجد بايد فرصت هايى را فراهم آورد تا ضمن آن كه جايگاه
ص: 122
واقعى مسجد هم چنان حفظ و به كار ويژه اصلى خود ادامه دهد، در هين حال به مسايل جانبى هم توجه داشته باشد. اين امر تا آن جا اهميت دارد كه در صدراسلام به دليل شرايط خاص حاكم بر زندگى مسلمانان، مسجد افزون براين كه مكانى عبادت بوده، مركز حكومت و قضاوت و... نيز بوده و شئونات مختلف زندگى سياسى، اجتماعى، اقتصادى، قضايى و نظامى جامعه و مردم در مسجد، مديريت مى شده است.
نكته مهم و اساسى كه بايد بدان توجه نمود اين است كه ظرفيت مسجد براى پرداختن به كارهاى جانبى يك ظرفيت متغير و تابعى از ضرورت ها است؛ از اين رو، در جهت گيرى مساجد، رسيدن به چنين ظرفيتى نبايد به عنوان يك اصل و راهبرد اساسى و اصلى براى مساجد مطرح شود. بر اين اساس، در شرايطى مثل امروز كه حكومت اسلامى استقرار يافته و همه بخش هاى حاكميتى از امكانات گسترده اى برخور دارند، ضرورتى براى پرداختن مستقيم مساجد به همه امورى نيست كه از شئون خاص حكومت است.
اين كه برخى با نگاه به آن چه در عصر نخست اسلامى اتفاق افتاده، آرزو كنند كه مساجد همانند آن زمان به همه عرصه هاى حكومتى و حاكميتى وارد شود تا به ظرفيت و قابليت حداكثرى دست يابد، از خلط نمودن وظايف و كاركرد ذاتى مساجد با وظايف و كاركردهاى اقتضايى و جانبى است كه گاه متأسفانه موجب فراموش شدن كار اصلى مسجد شده و مى شود.
بايد توجه داشت كه ورود مساجد و مديريت آن به عرصه هاى جانبى و اقتضائى تأثيرات منفى به جا نگذارد و مساجد را از كار كرد اصلى و ذاتى اش
ص: 123
دور نسازد. البته اين سخن به معناى دور شدن مسجد از عرصه سياست و حمايت از نهادهاى قانونى و شرعى، همچون دولت اسلامى نيست؛ بلكه مساجد مى توانند نقش حمايتى از حكومتى اسلامى را همچنان ايفا كرده و براى برقرارى مناسبات منطقى و حقوقى ميان مردم و بخش هاى مختلف حاكميت تلاش كنند.
از مهم ترين عوامل جذب نسل جوان به مسجد، امام جماعت است. چون در هر مسجدى مديريت اصلى بر عهده امام جماعت است؛ هر چند كه در بسيارى از مساجد، هيأت مديره اى نيز وجود دارد تا هماهنگى دقيق ترى ميان امور مسجد و محله انجام پذيرد؛ اما امام جماعت به عنوان استوانه اصلى ساختار تشكيلاتى مساجد مهم ترين نقش را در مديريت مساجد ايفا مى كند. از اين رو، شخصيت و ويژگى هاى امام جماعت هر مسجد مهم ترين عامل پيشرفت در جذب و جلب اقشار مختلف سنى و علمى به مساجد مى باشند.
مهم ترين ويژگى هاى امام جماعت محبوب نزد نسل جوان عبارتند از:
از عواملى كه مى تواند در جذابيت و گرايش نسل جوان مؤثر باشد، توانايى و اندوخته هاى علمى امام و روحانى مسجد است؛ چرا كه ممكن است، پرسش هايى از سوى نوجوانان و جوانان در حوزه ى مرتبط با مسايل دينى مطرح شود كه پاسخ گويى به آن ها نيازمند آگاهى و دانش در زمينه هاى مختلف از جمله جامعه شناسى و روان شناسى است.
ص: 124
شناخت علمى و آگاهى روحانى، اعتماد و اطمينان را در نوجوانان تقويت مى كند و زمينه ارتباط عاطفى و روانى با او را نيز فراهم مى آورد. به اين معنا كه دانش كافى روحانى موجب مى شود تا نوجوانان براى پاسخ گويى از مرجعيت مطمئن برخوردار شوند و مرجعيت پاسخ گويى روحانى در ميان نوجوانان تثبيت گردد.بايد توجه كرد كه افزايش رشد عقلى، استقلال طلبى، نوگرايى و ديگر ويژگى هاى دوره نوجوانى، پرسش ها و شبهات زيادى را دامن مى زند. به همين جهت نبايد از پرسش گرى آنها خسته شد يا برآشفت بلكه بايد توان پاسخ گويى به پرسش و شبهات نوجوانان را افزايش داد زيرا ناتوانى از پاسخ گويى به اين پرسش ها و شبهات و ديگر كنجكاوى هاى نوجوانان اعتماد نوحوانان را سلب مى كند. پاسخ به پرسش ها و شبهات جوانان در حوزه هاى مختلف علاوه بر برخوردارى از دانش گسترده، نيازمند آن است كه كلام مربيان در موضوع پرسش به گونه اى باشد كه نوجوانان را قانع كند و بعدها وى را دچار ترديد و شك نسازد. قرآن به مؤمنان سفارش مى كند كه گفتارى مستحكم و متين را در ارتباط خود با ديگران در پيش گيرند.
«قولوا قَولاً سَديدا».(1)
ص: 125
روحانى به عنوان الگو و نمونه عينى در رفتار و هنجارهاى عرفى و اجتماعى مورد توجه قرار مى گيرد. امام جماعت بايد نسبت به آراستگى ظاهر خود بكوشد و در حد امكان زيبايى، تميزى و پوشش ظاهرى مناسب چ خود را جذاب و گيرا كند.
شناخت، عاملى مهم براى ايجاد ارتباط است؛ هر كسى و لو در سال هاى ميانسالى و پيرى براى ورود به مكان يا جمعى ناشناخته با نوعى حجب و حيا روبه رو است به همين جهت ثبات امام جماعت آثار زيادى دارد؛ آشنايى امام جماعت نسبت به محيط و ارتباط آسان مخاطبان با او از آن جمله است؛ زيرا وقتى امام جماعت در محله و مسجدى مستقر شود، او براى مردم و مردم براى او آشنا به شمار مى آيند. اين مسئله نسبت به نوجوانان كه مى كوشند تا خود را در جمع و جامعه جا دهند، از اهميت بيش ترى برخوردار است.
افزون بر ثبات، امام جماعت مى بايست نظم را در درجه نخست اهميت قرار دهد. اميرمؤمنان على عليه السلام مى فرمايد:
«و نظم امركم».(1)
بنابراين ضرورى است كه در همه كارها مربوط به مسجد نظم و انضباط را
ص: 126
مراعات كند. نماز را در وقت خود به پا دارد و زمان بندى را در سخنرانى و ارشاد مردم رعايت كند و با توجه به وضعيت و شرايط زمان و مكان به بيان مطالب بپردازد و از ذكر مطالب تكرارى و طولانى خوددارى ورزد.
هميشه احترام به ديگران و داشتن حالت تواضع و فروتنى در برابر هم نوعان، نوعى ارادت قلبى ديگران را در حق خود برمى انگيزند. بدين رو اگر تواضع و احترام از سوى روحانى انجام پذيرد، افزايش ارادت نوجوانان را در پى خواهد داشت. اين روش از جمله راه هاى تبليغ عملى است كه نتايج بسيار خوبى هم در برخواهد داشت. در آموزه هاى اسلامى آمده است:
«كونوا دعاة الناس بغير السنتكم...».(1)
«مردمان را با اعمال خود به اسلام بخوانيد نه با زبان و صحبت».
امام جماعت مسجد با كنار گذاشتن بعضى از تشريفات و حريم هاى غيرضرورى ميان خود و جوانان، دل نمازگزاران را به سوى خود و مديريت مسجد جلب نمايد. ارتباط و نشست هاى دوستانه و هم نشينى با نوجوانان تأثير مثبتى در جلب و گرايش آنان دارد.
ص: 127
روان شناسان براين باورند كه نخستين امرى كه بر اثر پيوندهاى معنوى يا معنايى دوستى مى شكفد، محبت است و محبت زير بناى هر امر مستقل و فراگيرى است.(1)
موقعيت سنى نوجوانان و جوانان و نيازها و روحيات آنان در اين سال ها بايد مورد توجه قرار گيرد. نوجوانان گرايش به گروه همسالان داشته و تبعيت از رفتار گروهى را اصالت مى دهند. تحركات آنان بيشتر متأثر از عواطف و احساسات است؛ از اين رو امام جماعت مى بايست شرايط نوجوانان را درك كرده و شرايطى براى بروز تحركات سالم آنان فراهم آورد تا انرژى خود را در جهات هنجارى و مثبت صرف كنند. برپايى مراسم طولانى و سخنرانى هاى انتزاعى بدون توجه به تحركات آنان آثار مثبتى به دنبال نخواهد داشت.ز) اهتمام به مسايل نوجوانان و جوانان مسايل نوجوانان و جوانان غيرمسايل امام جماعت است؛ چيزى كه براى امام جماعت امرى ثابت و پيش پا افتاده است، براى نوجوانان مهم و حياتى است. از اين رو، گوش دادن و اهتمام به مسايل آنان و بيان دقيق و اقناعى پرسش هاى ايشان در جلب و جذب آنان به مسجد كارساز است.
ص: 128
عالم دينى مى بايست در بيان مطالب، روانى و شيوايى را رعايت كند و اصول و قواعد سخنرانى و سخندانى را به كار گيرد. از كاربرد واژگان نامانوس و كلمات و جملات عجيب و غريب بپرهيزد و دانش مخاطبان به ويژه گروه هدف را در نظر گيرد. از كاربرد اصطلاعات تخصصى اصولى و فقهى در حدّ امكان دورى كرده و با توجه به ادبيات و اصطلاحات عرفى به سخنرانى و توضيح مطالب بپردازد.
نوجوانى دوره رشد شناختى است. در اين دوره، تواناى هاى شناختى مربوط به تفكر، يادگيرى و يادآورى به رشد و پيشرفت چشم گيرى مى رسد. نوجوان نه تنها به لحاظ كمى دچار تحولات شناختى مى شود، بلكه تحولات شناختى كيفى نيز پيدا مى كند. از اين رو، تفكر فرضيه سازى و استدلال قياسى در اين دوره پديدار و تقويت مى گردد و امكان استدلال قياسى يعنى نتيجه گيرى از كل به جزء و استنباطات منطقى موجب مى شود تا پرسش هاى نوحوانان رنگ و رويى ديگر پيدا كند. بنابراين، خواهان دانستن فلسفه و حكمت احكام و قوانين اسلامىو عبادى هستند. نوجوانان همواره اين پرسش ها را طرح خواهد كرد كه چرا بايد عبادتى انجام گيرد و چرا عبادت با اين كيفيت صورت مى گيرد؟ اين پرسش ها و پرسش هايى از اين دست، پاسخ هاى در خورى را مى طلبد كه امام جماعت مى بايست خود را براى پاسخ دهى درست و منطقى به آن ها آماده سازد.
ص: 129
در روايات بسيارى، فلسفه و حكمت احكام بيان شده است. تبيين فلسفه احكام با توجه به اقتضاى نوجوانى و گرايش نوجوانان به آن مى تواند در ايجاد و يا افزايش علاقه مندى نوجوانان به يك امر عبادى و اخلاقى مفيد و سازنده باشد.
جوانى اقتضائاتى دارد كه مى بايست از سوى روحانيون مساجد مورد توجه قرار گيرد. شناخت اميال جوانى و انعطاف نشان دادن در برابر آن در حدّ معقول و مشروع، مى تواند در جذب جوانان و جلب انظار ايشان به سوى حق و درستى ابتكارهاى جديدى را به وجود آورد.
به عنوان نمونه جوان زيبايى و پوشش خاصى را مى پسندد، در سيره اميرمؤمنان عليه السلام آمده است كه روزى آن بزرگوار با خدمتكارش قنبر براى خريد لباس و جامه به بازار رفتند و يك پيراهن دو درهمى و يك سه درهمى خريدارى نمودند، امام عليه السلام پيراهن سه درهمى را به قنبر دادند. قنبر گفت: شما به آن سزاوارتر هستيد؛ چون شما بالاى منبر مى رويد و خطبه مى خوانيد. امام عليه السلامدر پاسخ وى فرمود:
«انت شابّ و لك شرة الشباب».(1)
«تو نوجوانى و ميل جوانى دارى».
ص: 130
در اين حديث درك شرايط جوانى به خوبى نمايان شده است و امام به اميال جوانى اشاره مى كند. براين اساس استفاده مناسب و درست از مثال ها، حكايات تاريخى، مطالب و كلمات قصار، لطيفه ها و داستان هاى شيرين براى انتقال مفاهيم بلند و انتزاعى و فلسفى به گونه اى كه نوجوان را جذب نمايد، مى تواند مفيد و سازنده باشد. همواره فهم مطالب و مباحث انتزاعى صرف و معقولات فلسفى براى دوره هاى سنى نوجوانى و حتى برخى از جوانان دشوار است. پس بايد با رعايت نكات روان شناسى هنگام بيان مطالب علمى و انتزاعى آنها را زيبا و جذاب نمود و مخاطب را به سوى منبر و مسجد كشاند.
نوجوان به جهت اقتضائات سنى و رشدى از انرژى و ترك بسيارى برخوردار است. انتظارات امام جماعت و مديريت مسجد از گروه هاى سنى متفاوت بايد متفاوت باشد. هرگز شما از نوجوان اميد آن را نداريد تا هم چون ميان سالان بينديشد و عمل كند. اگر حفظ اعتدال در آموزش نسبت به همگان امرى مثبت و سازنده است، نسبت به نوجوانان لازم و ضرورى است.
سياست گام به گام و افزايش روز به روز خواسته ها و انتظارات بهترين روش در تربيت و آموزش نوجوانان است. بنابراين در آموزش و اعلام خواسته ها و انتظارات مى بايست اعتدال رعايت شود؛ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
«ادعوا الناس و بشّر و تسّروا و لاتعسّروا».
بايد استعدادها و ظرفيت افراد را شناخت و بر پايه آن مردم را به راه حق
ص: 131
فرا خواند؛ زيرا ظرفيت و ميزان رشد مذهبى افراد گوناگون است. اين مهم نسبت به نوجوانان در حد ضرورت است و مى بايست به دقت رعايت شود.
روحيات نوجوانى اقتضاى آن را دارد تا اصل آسان گيرى و نيز تساهل و تسامح به شدت درباره آنان مراعات گردد. نوجوانان به دليل كم تجربگى، احساسات شديد و مشكلات بلوغ به طور طبيعى، خطاپذيرند و از سويى ديگر روحيه استقلال طلبى، نوگرايى و ستيزه جويى زمينه بروز چالش ها و تضادها را در ميان قشر نوجوان و بزرگ سالان پديد مى آورد. از اين رو، نحوه ى برخورد با جوانان و مسايل آنان نيازمند ظرافت و حساسيت فزون ترى است؛ از اين رو لازم است كه روحانى در برخورد با آنان از انعطاف پذيرى بيش ترى برخوردار باشد چون نوجوان و جوان در معرض خطا و لغزش بيشترى هستند؛ از اين رو اميرمؤمنان عليه السلام بر انعطاف در برابر آنان تأكيد كرده، مى فرمايد:
«جهل الشباب معذور و علمه محقور».(1)
«نادانى جوان پذيرفته و غيرقابل سرزنش و ملامت است؛ چنان كه علم و دانش وى محدود و اندك است».
انعطاف پذيرى نه تنها نياز ضرورى هم گرايى اجتماعى است، بلكه عامل جذب و جلب ديگران و تأليف دل هاست. خداوند با اشاره به ويژگى هاى انسانى
ص: 132
به مسئله انعطاف پذير بودن پيامبر صلى الله عليه و آله در برابر مردمان اشاره مى كند و اين كه ايشان با بزرگوارى حتى به سخنان ياوه برخى گوش مى دادند به طورى كه از سوى منافقان به «اُذُن» يعنى گوش شنونده و زود باور و ساده لوحى كه سخنانديگرى را گوش داده و مى پذيرد، متهم شد و خداوند نيز اين خصلت پيامبر را با اضافه كردن صفت «خير» مى ستايد و مى فرمايد:
«قل هو اذن خير لكم».(1)
انعطاف آن حضرت در برابر همگان به حد و اندازه اى بود كه خداوند درباره اخلاق عظيم اين مربى بزرگ بشريت مى فرمايد:
«ولَو كُنتَ فَظًّا غَليظَ القَلبِ لاَنفَضّوا مِن حَولِكَ».(2)
انعطاف پذيرى، ارتباط عاطفى را افزايش مى دهد و نوجوانان با جذب به سوى مربيان، سخنان و رفتار مربيان را پذيرفته و بدان عمل مى كنند.
روحانى و مديريت مسجد مى تواند با ارايه خدمات مشاوره اى، نوجوانان و جوانان را به سوى مساجد جذب كند. ارايه خدمات مشاوره اى در زمينه هاى مشاوره تحصيلى، انتخاب رشته تحصيلى دبيرستانى و يا دانشگاهى و ساير مشكلات رفتارى روزانه يكى از راه هاى جذب نوجوانان به مساجد است كه به وسيله خود روحانى يا به كارگيرى برخى از متخصصان صورت پذيرد.
ص: 133
جوانى و برخوردارى از قدرت جسمى يكى از مهم ترين عوامل تداوم ارتباط ميان مديريت مسجد با جوانان و نوجوانان است زيرا ارتباط ميان هم سالان بهتر و آسان تر و تأثيرگذارتر است. هرچه ميان دو سوى ارتباط، تفاوت هاى سنى كاهش يابد، امكان بهترى براى تأثير و تأثر پديد مى آيد.افزايش سن ميان امام جماعت و گروه هدف و عدم تناسب، امكان درك متقابل را از ميان مى برد. هرچه تفاوت سنى ميان گروه هدف و امام جماعت افزايش مى يابد، تفاوت هاى نسلى نيز تشديد مى گردد و هرچه اين تفاوت هاى نسلى با تفاوت هاى سنى افزايش و تشديد شود، امكان ارتباط نيز محدودتر مى گردد. كهولت سن موجب مى شود تا از همراهى و همگامى با نوجوانان خسته و از پاسخ به پرسش ها و شبهات مداوم آنان سرباز زند. بدين رو امامان جماعت و مديران مساجد نمى بايست تفاوت هاى ميان خود و نوجوانان را كوچك شمارند. مديريتى كه بخواهد ضمن حفظ ارتباط سالم و منطقى، تأثيرات مثبت شناختى و رفتارى در نوجوانان به جا گذارد مى بايست ضمن حفظ انضباط و اقتدار منطقى، نوجوانان را همراهى كند. اين تعامل منطقى ميان دو نسل نوجوان و جوان امكان پذيرتر است تا ميان دو نسلى كه از نظر سنى و فرهنگى با هم تفاوت هاى جدى و ملموسى دارند.
مطلوب ترين الگوهاى رفتارى براى نوجوانان و جوانان، كسانى هستند
ص: 134
كه رفتارشان آميزه اى از محبت، عطوفت، ثبات منطق و عقلانيت است. اين ويژگى ها، جذابيت خاصى ايجاد مى كند و نوجوانان را جلب و جذب مى كند.
الگوهاى مطلوب براى نوجوانان و جوانان از لحاظ شخصيتى، افرادى فعال، مهربان و داراى دانش گسترده در زمينه هاى مختلف هستند. آنهايى كه در فراز و نشيب هاى زندگى به وعده هاى خود عمل مى كند و در هيچ وضعى، مخاطب خود را تهديد و تحقير نمى كنند، بلكه براى اصلاح رفتارهاى نامناسب نوجوانان از روش هاى روان شناختى بهره مى گيرند. اين گونه مربيان، الگوهاى مطلوب و جذاب نوجوانان هستند.
افزون بر آنها، آرمان گرايى روحانى نيز بسيار مهم است؛ زيرا از مهم ترين ويژگى مربيان محبوب نوجوانان، علاقه مندى به آرمان هاى است كه نوجوان بر پايه آن تربيت و پرورش يافته است. اين عشق و علاقه به آرمان هاى خاص، ارتباط ميان مربى و نوجوان را به ارتباطى هدفمند و آرمانى تبديل مى كند و مربى كوشش دلسوزانه اى را براى باز پرورى نوجوانان آغاز مى كند و از تمام ظرفيت و توانمندى هاى خود، هم چنين از همه شرايط و نيز ظرفيت هاى نوجوان بهره مى گيرد تا به آن آرمان هاى مقدس و ارزشى دست يابد.
بدينسان از عوامل گرايش نوجوانان و مردم، پاى بندى روحانى برارزش هاى اخلاقى و تطابق گفتار با كردار است؛ به ويژه امروزه كه حساسيت مردم نسبت به نوع و شكل عمل كرد روحانيان در مقايسه با پيش از انقلاب اسلامى به مراتب بيش تر شده است. ناسازگارى رفتار با گفتار از نظر اسلام
ص: 135
و قرآن امرى ناپسند شمرده و گناهى قابل مجازات دانسته شده است و خداوند در قرآن به روشنى و صراحت در اين باره هشدار داده، مى فرمايد:
«لم تقولون ما لاتفعلون كبر مقتا عنداللّه ان تقولوا مالاتفعلون».(1)
«چرا چيزى را مى گوييد كه خود بدان عمل نمى كنيد؟
در نزد خداوند گناه بسيار بزرگى است كه چيزى بگوييد و بدان عمل نكنيد».
با كمال تاسف گاه موج رفاه خواهى و تجمل گرايى كه در برخى ازروحانيان پيدا شده جوان را نسبت به روحانى بدبين مى سازد. عدم مطابقت عمل و گفتار روحانى در حوزه ى مفاهيمى چون ساده زيستى، تواضع، عدالت خواهى، و دنياگريزى در زندگى برخى روحانيان به ويژه برخى كه مسئوليت هاى اجتماعى نيز برعهده دارند، خطرى جدى است كه نمى توان به سادگى از كنار آن گذشت.
امام على عليه السلام مى فرمايد:
«ان اللّه تعالى فرض على ائمه الحق ان يقدروا انفسهم بضعفه الناس كيلا يتيبغ بالفقير فقره».(2)
«خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده است كه خود را
ص: 136
با مردمان ناتوان جامعه هم سطح كنند تا بينوايى تهى دستان بر آنان نشورد و آنان را از پاى در نياورد».
بنابراين اگر روحانى مى گويد: كسى كه از همسايه گرسنه اش خبر نداشته باشد و به وضعيت زندگى او رسيدگى نكند، مسلمان نيست. مى بايست خود نيز در عمل چنين باشد و گرفتار دنيا و زندگى رفاهى آن نگردد و از احوال گرسنگان به ويژه از همسايگان خويش آگاه و با خبر باشد.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
«رحم اللّه قوما كانوا سراجا منارا كانوا دعاه الينا باعمالهم و مجهود طاقتهم».(1)
«خداوند رحمت خويش را نصيب كسانى كند كه مانند
چراغ فروزان و مشعل سوزان، راه ديگران را روشنساختند و با كردار خويش، مردمان را به راه ما فرا
خواندند و با تمام توان و قدرت عملى خود، حق را
شناساندند».
روحانى بايد به اين عامل بيش از عوامل ديگر در زندگى اجتماعى خود توجه كند؛ زيرا نوجوانان به طور طبيعى به ظاهر و عمل بيش از باطن و يا مصلحت هاى ديگر مى نگرند.
آرى روحانى براى آن كه در دل هاى مردم حضور يابد، مى بايست در متن
ص: 137
زندگى مردم حضور پيدا كند و همانند آنان زيست كند و حتى به عنوان سرمشق چنان باشد كه رفتارى اخلاقى تر از آن نتوان تصور كرد.
اگر در قرآن به صرف انتساب زنانى به پيامبر صلى الله عليه و آله خواسته شده تا رفتار فراتر از ديگران در پيش گيرند و مسئوليت هاى سخت ترى را به عهده پذيرند،(1) اين براى كسانى كه از نظر معنوى و روحى جانشينان آن حضرت و ائمه عليهم السلام به شمار مى آيند به مراتب سخت تر و شديدتر خواهد بود و مسئوليت آنان در قبال دين و جامعه فزون تر مى شود. از اين رو، تهذيب نفس، قناعت طبع و هم دردى و هم دلى روحانى و عالم دينى بهترين شيوه زيست را ارايه مى دهد.
از آن جايى كه نوجوانان به تحليل ژرف نمى پردازند، قضاوت و داورى آن شتاب آلود است، رفتار و سفارش هاى بيانى در صورتى كه با رعايت نكات روان شناختى انجام گيرد، تأثيرى به سزا خواهد داشت؛ ولى عدم هماهنگى ميان قول و عمل تأثير كلام مربيان را كاهش داده و گاه بى اعتبار مى كند. امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
«هرگاه شخص عالم به مقتضاى علم خويش عمل نكند،اثر پند و اندرزش هم چون آب و باران بر روى سنگ صاف از قلب هاى مردم محو خواهد شد».(2)
علاوه برآن جوانان حساس و زود رنج هستند. ديدن فاصله ميان گفتار
ص: 138
و عمل، زمينه گريز جوانان را از روحانى فراهم مى آورد و بدين گونه است كه يكى از پيامدهاى تضاد ميان گفتار و عمل، ايجاد تنفر و بيزارى در آنان است.
امام على عليه السلام نيز مى فرمايد:
«كسى كه خود را پيشواى مردم قرار مى دهد، پيش از آن كه به آموزش ديگران بپردازد بايد خود را آموزش دهد و نيز بايد تربيت كردارش بر تربيت گفتارش پيشى داشته باشد».(1)
استاد سخن سعدى شيرازى نيز در باره عمل گرايى سروده است:
سعديا گرچه سخندان و مصالح گويى *** به عمل كار برآيد به سخندانى نيست
حتى فرزندان ما بيش از آن كه به گفتار ما نظر افكنند، اعمال ما را زيرنظر مى گيرند كه گفته اند: بچه هاى ما آن گونه مى شوند كه ما هستيم؛ نه آن گونه كه مى خواهيم باشند. در روان شناسى ثابت شده است كه بخش زيادى از يادگيرى انسان از راه چشم انجام مى شود. به اين معنا كه نوجوانان بيش از ديگران به ديده هاى خويش باور دارند تا به شنيده هاى خويش.
استاد مطهرى مى گويد:
«هيچ چيز بشر را بيش تر از عمل تحت تأثير قرار نمى دهد. شما مى بينيد مردم از انبيا و اوليا زياد پيروى مى كنند، ولى از حكما و فلاسفه آن قدر پيروى
ص: 139
نمى كنند، چرا؟ براى اين كه فلاسفه فقط مى گويند، فقط مكتب فكرى و نظرى دارند، فقط تئورى مى دهند، ولى انبيا و اوليا تنها تئورى و فرضيه ندارد، عمل هم دارند؛ آن چه مى گويند اول عمل مى كنند حتى اين طور نيست كه اول بگويند بعد عمل كنند؛ اول عمل مى كنند بعد مى گويند؛ وقتى انسان بعد از آن كه خودش عمل كرد، گفت، آن گفته اثرش چندين برابر است».(1)
مردم از يك روحانى انتظار دارند تا به رسالت خود در عرصه آموزشى، تربيتى و ترويج فرهنگ دينى بپردازد؛ مهم ترين عرصه براى حضور و تأثير روحانيت، تحول جامعه و انديشه سازى براى افراد آن است. وظيفه مهم روحانيت، ارايه ى الگوهاى مطلوب در عرصه هاى مختلف است.
روحانيت هنگامى مى تواند تأثيرگذار باشد كه به جامعه بپذيراند كه الگوى ارايه شده از سوى آنان الگوى مناسب و مفيدى است تا نسبت به آن واكنش مثبت نشان داده شود.
با توجه به تغييرات و فرآيند تكاملى و مقتضيات و شرايط زمان در جامعه، ضرورى و بايسته است نحوه رسيدن به اهداف به منظور مطلوب سازى مواضع و عملكردها مشخص شود.
ص: 140
امام جماعت مسجد نقش مهمى در برنامه هاى تبليغى و فرهنگى مسجد برعهده دارد. او بايد با ماهيت تبليغ و تكنيك و ابزارهاى آن به خوبى آشنا باشد و همه آنها را به كار بگيرد.
در گذشته، تبليغ در حدّ برانگيختن احساسات و عواطف و آماده سازى آنان براى پذيرش انديشه، علايق، سلايق و اتخاذ روش خامى از زندگى انجام مى شد؛ اما امروزه تبليغى كه با هدف خاص و براى قشر يا گروه خاصى و با هدف خاصى مثل افزايش دايره مخاطبان و جذب آنان صورت مى گيرد، از محدود ارتباط يك سويه و تلقينى فراتر رفته و به فرآيند دو سويه و تعاملى، ميان گيرنده و فرستنده تبديل شده است؛ تا آن جا كه مقوله تبليغ، متأثر از رويكردهاى نوين، در پهنه فن آورى، ارتباطات، روان شناسى، جامعه شناسى، مردم شناسى، ديگر علوم گسترده شده و كاركرد خود را توسعه داده است. براين اساس تبليغ، فرآيندى است كه محتواى، روش، ابزار و چسيتى و چگونگى آن در تعامل با دو قطب سيال گوينده و شنونده تعيين مى شود.
در تعامل پيچيده و چند جانبه تبليغ دست كم پنج عامل به صورت فعال دخالت دارند كه عبارتند از:
چه كسى؟ چه چيز را؟ به چه كسى؟ از چه طريقى؟ و در چه موقعيتى؟ تبليغ مى كند. به سخنى ديگر، عناصر مهم مؤثر در فعاليت هاى تبليغى عبارتند از:
ص: 141
1 - مخاطب شناسى (شناخت ويژگى هاى گيرنده و شنونده پيام).
2 - نيازشناسى (شناخت نيازها، رغبت ها و علايق مخاطب).
3 - روش شناسى (شناخت گزينش روش هاى مؤثر و كارآمد).
4 - موقعيت شناسى(شناخت فضاى روحى وروانى مخاطب و محيط وى).
5 - زبان شناسى و واژه گزينى (زبان آگاهى و هوشيارى بر ادبيات و گفتمان روز).
6 - زمان شناسى (زمان آگاهى و توجه به ضرورت ها و مقتضيات زمان).
7 - پيامدشناسى (ارزش يابى، بازخوردگيرى، ارزيابى اثربخشى فرآيند تبليغ).
اينك به تفصيل به عوامل مؤثر در تبليغ مى پردازيم:
شخصيت گوينده در تبليغ نقش مؤثرى را ايفا مى كند. رساننده پيام است به اندازه خود پيام حايز اهميت است. در زمانه ما اين كه گوينده از چه پايگاه و جايگاهى برخوردار مى باشد و نشان و خاستگاه اجتماعى او در چه حدّ و اندازه اى است، عامل و عنصر نخست تبليغ است. به ديگر سخن عامل ترغيب كننده، تأثير مهمى در تغيير نگرش ها دارد. اگر عامل ترغيب كننده سخت مورد قبول و احترام باشد، تغيير نگرش به احتمال قوى تر صورت مى گيرد. قابليت قبول منبع پيام، ادراك پيام از سوى مخاطبان را تحت تأثير قرار مى دهد و به اين ترتيب گستره پذيرش و عدم التزام شخص را وسعت مى بخشد و بدين وسيله تغيير نگرش را متحمل تر مى سازد.
ص: 142
پيام رسان دين مى بايست خود از ويژگى ها و صفاتى چون آگاهى و علم، اخلاص، راستى، تعهد و مانند آن برخوردار باشد؛ چون تبليغ دين حوزه اى گسترده است كه رفتار، گفتار و نوشتار را در برمى گيرد. بنابراين روحانى اى كه مبلغ دين است پيش از هر چيزى خود بايد به متن و محتواى پيام باور داشته باشدو بدان متخلق باشد. لذا در درجه اول هم مردم از پيام رسان انتظار دارند تا خود پاى بند پيام خويش باشد و به ارزش هاى اخلاقى و دينى در زندگى خود جامه عمل بپوشاند.
روان شناسان اجتماعى اظهار مى دارند كه مقبول بودن منبع پيام در مشوق هايى كه تغيير نگرش شخص و رفتار اجتماعى را تحت تأثير قرار مى دهند، اثر مى گذارد. بنابراين هر قدر منبع پيام قابل قبول تر باشد، احتمال تغيير نگرش و رفتار اجتماعى پيش تر خواهد بود.
تحقيقات و آزمون هاى ميدانى و پژوهش هاى علمى جنبه هاى ديگرى از مقبول بودن پيام رسان (روحانى) را مشخص كرده است. از اين ميان عواملى چون تخصص، مورد اعتماد بودن، جذابيت و شباهت پيام رسان به گيرندگان پيام، مردمى بودن نيز حايز اهميت است.
پيام هايى كه بازتاب منافع مشخص پيام رسان نباشد قابليت قبول بهترى داشته و بنابراين احتمال بسيار زيادترى دارند كه بتوانند نگرش و گرايش و رفتار مردم را تغيير دهند. هم چنين اثر يك پيام رسان وقتى بيش تر خواهد شد كه نوجوان معتقد باشد او عليه منافع خود حركت مى كند.
از سوى ديگر بى اعتمادى در دو صورت رخ خواهد داد: يكى سوگيرى
ص: 143
دانشى كه بر پايه آن ما تصور مى كنيم كه اطلاعات و دانش پيام رسان (روحانى) نادرست يا مغرضانه است؛ به عنوان نمونه ممكن است گمان ما اين باشد كه روحانى يا روشنفكران به عنوان نمونه از وضعيت عموم مردم بى خبر هستند و نمى توانند تصوير درستى از وضعيت داشته باشند.
ديگر سوگيرى گزارشى است كه بر پايه آن ما تصور مى كنيم كه پيام رسان در واقع مايل نيست حقايق دانسته خود را گزارش دهد. سياست مداران غالبامتهم به سوگيرى گزارشى هستند.
ظاهر جذاب پيام رسان و شباهت هاى به گيرندگان پيام نيز مى تواند در مؤثر
بودن پيام او نقش داشته باشد. در روايات اسلامى نيز بر اين نكته تأكيد شده است كه امام جماعت از نظر ظاهرى از زيبايى و جذابيت برخوردار باشد. ظاهر جذاب، توانايى برقرارى ارتباط را افزايش مى دهد و مى توان از آن به عنوان عامل متقاعدكننده ديگران نام برد.
هم چنين هم زبانى و هم نژادى همانند هم عقيده و هم نظر بودن با گيرندگان پيام اثر بخشى زياد در پيام رسانى و متقاعد كردن دارد و تأثيرگذارى پيام را افزايش مى دهد. تحقيقات ميدانى نيز اين مطلب را آشكار كرده است كه نژاد پيام رسان با گيرندگان پيام اثربخش است و به ويژه در مورد پيام گيرانى كه داراى عقايد مشتركى با پيام رسان باشند. اين عوامل تأثير زيادى در تغيير نگرش و رفتار دارد. قرآن اين مسئله به عنوان ما برادر قوم را به عنوان رسول برانگيختيم ياد مى كند.
ص: 144
دومين عنصر، قشر مخاطب و گروه هدف است؛ به اين معنا كه گروه هدف از نظر سن، جنس، قشر و طبقه اجتماعى و فرهنگى چه كسانى هستند؟ وظيفه اصلى روحانيت تبليغ به معناى رساندن پيام الهى به گوش مخاطبان و بشارت و انذار همه مردمان به ويژه نسل جوان است.
پيام مى بايست با توجه به فهم مخاطب تنظيم و بيان گردد. يكى از امتيازات روحانيون در طول تاريخ در امر تبليغ دين اين است كه معارف دين را به صورت طبقه بندى شده بيان مى كنند؛ چون به فرموده پيامبر صلى الله عليه و آله توجه دارند كه:
«نحن معاشر الانبياء امرنا ان نكلم الناس على قدر عقولهم».(1)«ما پيامبران ماموريم كه با مردم به اندازه عقل هاى شان سخن گوييم».
بنابراين با هر كسى كه حرف مى زنند، ظرفيت عقل و سطح فكرى شان را درنظر مى گيرند و متناسب عقل و فكر و سن و فهم آنان با او حرف مى زنند. از اين رو سخن از روش موعظه و پند و استدلال و جدال احسن است.
اهتمام به مخاطب و گيرندگان پيام نشان مى دهد كه مردم برحسب ماهيت شخصيت خود، از نظر تأثيرپذيرى، واكنش هاى دوگانه اى را بروز مى دهند؛ بنابراين ما بايد مدل يادگيرى سه مرحله اى (توجه، ادراك و پذيرش) را كه قبلاً توضيح داده شد، درنظر آوريم و بدانيم كه اين گونه نيست كه مخاطب تنها منفعل باشد، بلكه او نيز فعال است در واقع مسئله تبليغ و ايجاد نگرش در نوجوان مانند ارتباطات، يك فرايند فعال و پوياست.
ص: 145
موقعيت گيرنده و شنونده پيام چگونه است؟ زيرا وضعيت روحى و روانى و شرايط عاطفى و احساسى مخاطب و فضاى ميدانى ذهنى و خارجى هر دو طرف تبليغ تأثير شگرفى در انتقال پيام و تأثيرگذارى آن دارد. در اين راستا بايد به دو نكته توجه نمود:
الف) بهره گيرى از روش شباهت ميان پيام دهنده و گيرنده: يك عامل مهم جذب و جلب مخاطبان، بهره گيرى از شباهت ميان منبع پيام و مخاطبان است. مثلاً يك پيام رسان دانشجو مى تواند دانشجويان مخاطب را بيشتر تحت تأثير قرار دهد تا كسى كه دانشجو نيست و ارتباطى با اين گروه فرهنگى و قشر اجتماعى ندارد.
هم چنين، پيام رسان هم زبان و يا هم نژاد و هم قوميت، بيشتر امكان داردخويشان و بستگان خود را تحت تأثير قرار دهد تا كسى كه از قوم و نژاد و قبيله او نيست.
در قرآن پيامبران را به عنوان برادران قوم ياد كرده كه بيانگر هم خويشى ايشان با مخاطبان خود است؛ چنان كه درباره پيامبر صلى الله عليه و آله و قومش البته با نوعى سرزنش نسبت به تعصب بيش از اندازه و بيرون از منطق عرب ها مى فرمايد كه اگر قرآن به زبان غيرعربى نازل مى شد، هرگز ايشان ايمان نمى آورند؛ زيرا همزبانى تأثير شگرفى در گرويدن مخاطبان داشته و گرويش به پيام را در ميان مخاطبان همزبان برمى انگيزد.
در يك آموزه دستورى قرآن نيز مى خوانيم كه از هر قوم و قبيله اى، گروهى براى تحصيل و تفقه دين و آموزش اصول و عقايد و فرمان هاى الهى
ص: 146
به مراكز آموزشى رفته و پس از اكمال تحصيل براى انداز و پيام رسانى به ميان همشريان و اقوام خويش باز گردند.
ب) هم زبانى يا كاهش تفاوت نسلى: براى تأثيرگذارى بر روى نوجوانان نيز مى توان از روش همزبانى در اصطلاحات و كاربرد واژگان استفاده كرد. البته به اندازه اى كه مسئله را لوث و از حالت عادى بيرون نبرد.
ج) هم راهى و تدريج: يكى از روش هاى جلب آن است كه فرد را در موقعيت هاى مختلف همراهى كرد. يكى از موقعيت هايى كه نوجوان را وادار به پذيرش و تسليم در برابر خواسته هاى مهمى از سوى فرد ديگر مى كند، اين است كه در آغاز خواسته اى كوچك و كم اهميت را به نوجوان بقبولاند و پس از آن از وى بخواهد كه خواسته مهم ترى را بپذيرد.
اين روش كه در اصطلاح روان شناسى اجتماعى به گام به گام موسوم است. در روان شناسى اجتماعى ثابت شده است كه پذيرش تقاضاى كوچك اوليه، احتمال پذيرش تقاضاى بزرگ بعدى را بسيار بالا مى برد. از اين رو مى بايست ازنوجوان بخواهند كه هنجارهاى كوچك و پيش پا افتاده را پذيرفه و عمل كند و همين كه نوجوان به پذيرش و عمل به هنجارهاى كوچك عادت كرد، مسايل و مطالب مهم تر و اساس ترى از او خواسته شود.
د) عدالت ورزى و قدردانى: روش ديگرى كه با آن مى توان افزايش پذيرش هنجارهاى دينى و اطاعت از آن را افزايش داد، استفاده از هنجارهاى مربوط به عدالت اجتماعى و جبران خدمت است. مثلاً اگر نوجوانى خدمتى در مسجد انجام داده باشد، بايد از نظر هنجار اجتماعى خود را مديون او بدانيم و مترصد فرصتى براى جبران آن شويم تا خدمتى را براى او انجام دهيم.
ص: 147
همين احساس دين و پاداش در برابر خدمت اگر به شكل مادى و دنيوى و يا عاطفى باشد، احتمال پذيرش تقاضاهاى بالاتر از جانب وى را بالا مى برد. نوجوان هر چند پاداش اخروى را در نظر داشته باشد، پاداش نزديك و دنيوى را بهتر مى پذيرد و به آن واكنش نشان مى دهد.
اگرچه نوجوان بدون چشم داشت كارى را انجام مى دهد ولى پاداشى مناسب مى تواند وى را در جذب به كارهاى بالاتر و مهم تر تشويق و ترغيب كند. البته اگر خدمت اهل مسجد نسبت به نوجوانى پيش از خدمت و عمل هنجارى او باشد، در جذب او شايد تأثيرگذارتر باشد.
د) محتوا و ماهيت پيام: محتوا و ماهيت پيام و نيز جذابيت و كاركرد موضوع و مضمون پيام از عناصر اصلى جلب مخاطب است. در جهان امروز اگر پيام هاى دينى با گونه اى از اقناع عقلانى همراه نباشد، به درستى شنيده نمى شود و در جامعه كم تر مورد توجه واقع مى شوند؛ عالمان دينى در دنياى امروز بايد به صورت اقناع عقلانى سخن گويند و با ذكر منابع و دلايل، مردم را به رفتارى خاصى بخوانند و يا ترغيب كنند.
همچنين براى تداوم و استمرار حضور و ارايه پيام مى بايست، پيام هايى راارايه كند كه براى گروه بسيارى از مخاطبان قابل فهم باشد. بنابراين بايد در هر نشست و جلسه اى به شرايط حاضران و وضعيت سنى و نيازها آن ها توجه كند و پيام را با توجه به مخاطبان انتخاب و گزينش كند.
اگر مخاطبان درباره موضوع آگاهى كافى دارند بايد پيام دو جانبه اى ارايه كند و چنان چه سطح آگاهى مخاطبان از پيام چندان بالا نيست، پيام يك جانبه مؤثرتر است.
ص: 148
ه) روش پيام رسانى: روش هاى پيام رسانى نيز به عنوان عامل اصلى و تأثيرگذار نقش مهمى را ايفا مى كنند؛ زيرا روش تبليغ هر پيامى با پيام ديگر تفاوت و تمايز دارد؛ از اين رو، ابزار انتقال پيام و رسانه مورد استفاده، رهيافت هاى درونى و بيرونى و نيز روش هاى پيام رسانى از جهت روش مستقيم و غيرمستقيم بودن، از ديگر عناصر و مؤلفه هاى تأثير تبليغ و پيام رسانى درست و سازنده و تأثيرگذار است.
روحانى به عنوان يك پيام رسان مى بايست بكوشد تا توجه مخاطبان را به پيام هاى خود جلب كند. نكته قابل توجهى كه در اين موارد بايد ذكر شود آن است كه بيشتر شواهد حكايت از آن دارند كه كسانى كه كم ترين علاقه را به موضوع نشان مى دهند همان كسانى هستند كه بيشترين تغيير نگرشى در آنان ديده مى شود، به شرطى كه پيام رسان، پيام را به خوبى ارايه دهد. بنابراين نبايد به جهت آن كه اين مخاطب يا مخاطبان از پيام هاى دينى گريزان هستند، مخاطب پيام را تغيير داد پس واكنش سرد و يا احتمال واكنش منفى دليلى نمى شود كه مثلاً نوجوانان دين گريز مورد خطاب قرار نگيرند و طرف خطاب و پيام تنها افرادى باشند كه نگرش آنان نسبت به پيام مثبت است.
در قرآن در آيات زيادى كسانى مورد توجه و اهتمام پيام هستند كه به ظاهر كم ترين اميد را به تأثير در آن ها مى رود. اصولاً، هدف خطاب پيام ها،كسانى هستند كه به نظر مى رسد آنان از دور و هدف خطاب و پيام بيرون مى باشند.
در اين راستا بايد به نكات ذيل توجه نمود:
الف) بسترسازى براى ارايه پيام: تحقيقات نشان مى دهد انتقال زمانى
ص: 149
امكان مناسبى مى يابد كه گيرنده پيام از آگاهى هاى قبلى برخوردار باشد. پس اگر بتوانيم مثال ها، مطالب و محتواى پيام را با آگاهى گيرنده، پيوندى معنادارى دهيم، به امكان رسدن به هدف كمك كرده ايم. اين مطلب به معناى بقاى آگاهى ها و طولانى تر كردن اثر آن در مخاطب است كه موجب تغيير رفتار وى مى شود. آزوبل در تحقيقات خود نشان داده است كه اطلاعات جديد زمانى معنادار مى شود كه با آن چه فرد از پيش مى داند مرتبط شود. معنايى كه ما به اطلاعات مى دهيم، ادراك، توجه، حافظه كوتاه مدت، حافظه بلندمدت و سرانجام توانايى ما براى تركيب اين اجزا براى حل مسئله و خلاقيت سازمان آن است. بنابراين روحانى مى بايست در پيام خود همواره از اطلاعات مخاطب بهترين بهره را ببرد تا بتواند با كم ترين هزينه بيشترين سود را بردارد و پيام به گونه اى منتقل شود كه جذب مخاطب شده و تغيير در نگرش و رفتار وى را شاهد باشيم.
از سوى ديگر پيام در خلأ انجام نمى گيرد، بلكه در هنگام ارايه پيام خاص،گيرنده درگير چندين پيام گاه متضاد و متناقض است. اگر روحانى از خدا و بهشت سخن مى گويد، در همان زمان پيام هاى متضاد ديگرى وجود دارد كه از منابع ديگر تغذيه مى شوند. بنابراين عوامل تداخل كننده اى وجود دارد كه تأثير شگرفى در مؤثر بودن يك پيام و متقاعد كردن آن به جاى گذارد.
عامل تداخل كننده در تفكر و تكرار ذهنى مخاطبان، نقش بازدارندگى دارد. اگر پيام روحانى مسجد، پيامى باشد كه ما نسبت به آن همدلى داريم، عامل تداخل كننده، مانع مى شود كه ما استدلال هاى موافق با آن را مرور ذهنىكنيم. بنابراين پيام اثر كم ترى خواهد داشت تا وقتى كه در يك محيط بدون عوامل تداخل كننده اين پيام عرضه شود.
ص: 150
اما اگر پيام با عقايدها ما تضاد داشته باشد، عوامل، تداخل گر، توانايى ما را براى تنظيم استدلال مخالف آن كاهش خواهد داد. به عنوان نمونه در نظر بگيرد كه نوجوان از ما پيام عدالت اجتماعى را به عنوان يك اصل قرآنى مى شنود، در همان حال ماهواره ها، پيام متضاد ديگرى به عنوان اصل منفعت طلبى و اصالت فرديت را القا مى كند؛ در اين صورت، نوجوان به عنوان گيرنده چه واكنش نشان مى دهد؟
اين گونه اختلال موجبات حواس پرتى مخاطبان را فراهم مى كند كه عموما ميزان تأثيرى گذارى پيام را به شدت كاهش مى دهد. همين گونه است وقتى عوامل تداخل كننده در اصل پيام هاى مشاهده شود. اين گونه عوامل ميزان متقاعد كنندگى پيام را به ويژه در ميان شنوندگان و مخاطبان كه در آغاز بى طرف بوده يا در اصل پيام تشكيك دارند، كاهش مى دهد.
ايجاد تداخل در محيط آزاد و جهان ارتباطى امروز بسيار زياد است و نمى توان فضاى بسته اى را تصوير كرد كه عوامل تداخلى در آن وجود نداشته باشد. اين پيام هاى متضاد همانند آن است كه در سخنرانى روحانى اختلال ايجاد شود به اين صورت كه روحانى در حال سخنرانى است و گروهى در گوشه مسجد با ايجاد سر و صدا و گپ زدن، اختلال ايجاد كرده و نمى گذارند تا پيام و صداى سخنران به گوش مخاطبان و حاضران برسد. يك دليل در كاهش تأثيرگذارى اين مى تواند باشد كه فرد اخلال گر (مانند پرت كننده حواس) اطلاعات و موضع و ديدگاه مخالفى را عرضه كرده و ذهن مخاطب شما را مختل كرده باشد. وقتى گروهى از افراد مخاطب با استدلال مخالفى مواجه شوند، موضع گوينده بسيار سست تر از حالت عادى (بدون اخلال گر و تداخل كننده) خواهد شد.
ص: 151
برخلاف اين، اگر اين تداخل كننده از افرادى باشد كه هماهنگ با يك پيام دو جانبه عمل مى كند (مانند گوينده اى است كه با شيوه اى آرام و خونسرد) اخلال گر را پاسخ مى دهد. در اين صورت مى تواند تداخل را خنثى كنند.
علايق و عقايد و نگرش و بينش و هنجارهاى پذيرفته شده عرفى نيز تأثير گذارند؛ الگوى قضاوت اجتماعى اثبات مى كند كه وابستگى عاطفى به يك موضوع مى تواند، نگرش و تغيير نگرش نسبت به آن موضوع را تحت تأثير قرار دهد. پيام هايى كه نزديك به موضع گيرى خود شخص باشد، جذب مى شوند و پيام هايى كه كاملاً نقطه مخالف موضع گيرى شخص باشد احتمالاً در گستره طرد وى قرار مى گيرند و مورد پذيرش واقع نمى شوند و در نتيجه تغيير نگرشى پيش نمى آيد.
بنابراين روحانى و مخاطبان (نوجوانان) مى توانند به طور متقابل در يك ديگر تأثير داشته باشند. غالبا ديده شده است كه پيام رسانان در صورتى كه از موضع و ايستار مخاطبان خود با خبر باشند، كوششى را در جهت تغيير دادن پيام (تعديل در محتوا و يا جابه جاى پيام) انجام مى دهند، اين مسئله همانند روش قرآن است كه در احكام از آسان به سخت و در يك فرآيند زمانى 23 ساله صورت داد. اگر مخاطبان (نوجوانان) نسبت به يك پيام واكنش منفى نشان مى دهند، روحانى بايد از بيان آن در آن مقطع زمانى خاص پرهيز كند و يا همه محتواى پيام را انتقال ندهد و به وقت و شرايط مناسب ترى بگذارد. براى جلب و جذب مخاطب نياز نيست همه آن چه را كه آخر گفته شود در آغاز بيان گردد
ص: 152
بلكه با توجه به شرايط و ظرفيت و مقتضيات مخاطب پيام مى بايست تعديل شود.ب) تكرار پيام و تعدد پيام رسانان: شواهد عملى در الگوى هاى يادگيرى نشان مى دهد كه براى موفقيت يك پيام و تأثيرگذارى بيشتر آن، جلب توجه پيام گيران و نيز تكرار آن پيام، شانس اثر بخشى را بسيار بالا مى برد. از اين رو، در آگهى هاى تبليغاتى نيز از اين روش و اصول يادگيرى و تغيير نگرش در مخاطبان به خوبى و فراوانى به كار گرفته مى شود. در اين روش براى هرچه تأثيرگذارى يك پيام از شخصيت هاى مقبول و مورد اعتماد و كسانى كه به گونه اى الگو شناخته مى شوند، بهره گرفته مى شود و كوشش براين است تا با استفاده از مقبوليت و محبوبيت و مورد اعتماد بودن و يا جذابيت منبع پيام براى متقاعد كردن پيام عرضه شده، تأثير بيشترى بر روى مخاطبان به جا گذارد.
در اين جا دو نكته مورد تأكيد قرار گرفته است:
1 - تكرار پيام.
2 - تعدد پيام رسانان.
بنابراين روحانى مى تواند با تكرار پيام خاصى در فواصل زمانى مشخص و با بهره گيرى از شخصيت هاى معتبر و نقل گفتار از آنان و يا با استفاده از حضور چنين اشخاصى، پيام خود را هرچه تأثيرگذارتر به مخاطبان برساند و تغيير نگرشى آنان را شاهد باشد.
ج) دعوت از شخصيت هاى محبوب و الگو: انسان در مراحل مختلف زندگى خويش به الگو و نمونه هاى عينى و ملموس نياز دارد كه با افزايش سن و تجربه هاى ذهنى، تقليد به صورت آگاهانه صورت گرفته و در حيطه اراده قرار
ص: 153
مى گيرد. در اين حال فرد مى كوشد با شخصى يا اشخاص كه به نظرش شخصيتى قابل قبول دارند همانندسازى كند و نگرش ها و ويژگى هاى رفتارى و اخلاقى آن شخص يا اشخاص را براى خود سرمشق قرار دهد.
يكى از خواسته ها و نيازهاى طبيعى و اجتماعى نوجوان، الگوپذيرىاست. نوجوان در جامعه خواستار كسانى است كه در رفتار و گفتار براى او سرمشق باشد. ارتباط مستمر شخصيت هاى مثبت و محبوب جوانان و اجراى برنامه هاى سخنرانى در جلب نظر نوجوانان به مساجد مؤثر است.
د) تبيين سودمندى پيروى از دين: معمولاً هدف از تغيير يك نگرش و تثبيت نگرشى خاص، از سوى هركس و يا گروهى، بهره گيرى از مسئله ديگرى به نام اطاعت است. كوشش اين است تا با تغيير نگرش، اطاعت و پيروى جلب شود. همه در پيام هاى خويش نوعى اطاعت و همراهى را خواستار هستند حتى در تبليغات كالا نيز هدف جلب نظر و خريد بيشتر براى كسب فوايدى است كه براى پيام رسان به دنبال خواهد داشت. در پيام هاى دينى نيز اين خصلت و ويژگى نهفته است يعنى هدف جلب اطاعت و بندگى در برابر خداوند و دستورات حيات بخش اوست. اين اطاعت و پيروى براى خود فرد مفيد و سازنده است و در حقيقت براى فرد و تكامل وى انجام مى شود. در قرآن در باره وجوب دوستى اهل بيت عليهم السلام و ذوالقربى پيامبر صلى الله عليه و آله به اين نكته اشاره مى شود كه هدف از وجوب اطاعت و دوستى و ولايت ايشان، سودى است كه نصيب و بهره خود عاشقان و دوستداران مى شود.
ه) بهره گيرى از روش بشارت و انذار: قرآن از روش بشارت و انذار به خوبى براى جلب مخاطب استفاده و بهره گرفته است. البته لازم به ذكر است
ص: 154
كه تصويرسازى ناراحت كننده از دوزخ و وضعيت دوزخيان، اگرچه برخى از مخاطبان را به سوى اجراى وظايف مورد نظر هدايت مى كند و در غالب تحقيقات روان شناختى حتى در حوزه هايى چون بهداشت و تغذيه، موقعيت برانگيزنده ترس در تغيير نگرش و وادار كردن مخاطبان به اعمال خاص مؤثر است، ولى بايد بدانيم كه روش هاى احساس گناه و يا به مرگ به گير تا به تب راضى شود و حتى روش شوت كوتاه و مانند آن بيشتر در بزرگسالانو اطاعت پذيرى و هنجارگرايى آنان مؤثر است و در باره نوجوانان و جوانان در بيشتر مواقع ممكن است نتيجه عكس دهد.
همچنين به رخ كشيدن خطاها و تأكيد بر ناهنجارى هايى كه از نوجوان سر مى زند و سرزنش آنان، نوجوان را نه تنها به سوى هنجارها سوق نمى دهد، بلكه در افزايش ناهنجارى و دور شدن آنان تأثير به سزايى خواهد گذاشت.
حتى اين كه از نوجوان تقاضاى بزرگ و غيرمعقولى شود و سپس تقاضاى كوچك تر مطرح گردد تا به اين تقاضاى دوم عمل كند، در مورد نوجوانان نتيجه عكس مى دهد.
افزون برآن بايد بدانيم كه گاه مقاومت در برابر متقاعدسازى وجود دارد؛ برخى از اطلاعات و پيش آگاهى ها كه از سوى منابع ديگر دريافت مى شود، احتمال دارد كه مقاومتى را در برابر كوشش هاى متقاعدسازى برانگيزد.
فرض كنيد كه از پيش به نوجوان اعلام مى شود كه روحانى مى كوشد تا چنين نگرش خاصى را در شما برانگيزد، اين امر و آگاهى از پيش داده شده منفى موجب مى شود تا مقاومت در نوجوان ايجاد شود و حاضر به پذيرش پيام عالم دينى نشود و با پيام به عنوان پيام متضاد برخورد كند.
ص: 155
شيوه هاى تبليغ و ترويج ارزش ها و معارف دينى با توجه به ابزارهاى روز تغيير مى كند. اگر تا ديروز روش و شيوه آموزشى و پرورشى دينى افراد جامعه منحصر در شيوه هاى شنيدنى و خوانشى بود، امروزه با گسترش فن آورى و ابزارهاى جديد و نوين مى توان بلكه مى بايست از ديگر فن آورى هاى روز در راستاى اين هدف بهره گرفت و به شيوه هاى و روش هاى گذشته و پيشين بسنده نكرد.
الف) بهره گيرى از عامل خانواده: اولين و مهم ترين پايگاه يادگيرى، كانون خانواده است؛ خميرمايه شخصيت انسان در خانواده تكوين مى يابد ونگرش ها، رغبت ها، رفتارهاى خوشايند و ناخوشايند به پديده هاى مختلف از خانه سرچشمه مى گيرد.(1)
جان لاك فيلسوف انگليسى مى گويد:
«كودك از دوران كودكى بايد تصورات دقيق و صحيحى از خداوندى داشته باشد كه نسبت به ما مهربان است و همه نيازهاى ما را برآورده مى سازد و لطف و نيكى مى كند. هرگز نبايد از خدا و موجودات ناشناخته بترسد. كودك و نوجوان به علت اين كه خدا نسبت به او مهربان است، خدا را دوست خواهد داشت و به زودى ياد خواهد گرفت كه دست نياز به سوى او دراز كند».
ص: 156
اگر پدر و مادر نگرش مثبتى نسبت به مساجد داشته باشند و آموزش دين فرزندان خود را به عنوان يك وظيفه اساسى تلقى كنند، به طور قطع اين گونه برخورد تأثير زيادى در رفتار كودك و نوجوان خواهد داشت. حضور مرتب پدر و مادر در مساجد، باعث تقويت رويكرد مسجدگرايى در نوجوانان مى شود.
ب) جذب از طريق گروه همسالان: استفاده از گروه همسالان از مهم ترين راهكارهايى جذب و جلب نوجوانان به مسجد است؛ بهره گيرى از روش تبليغات و استفاده از گروه همسالان و تأثيرگذارى در ميان ايشان به ويژه رهبران گروه همسالان بقيه افراد گروه را به مسجد مى كشاند.
مى دانيم كه در دوره نوجوانى دوستى ها محدود به گروه چند نفره استكه ارتباط بسيار صميمى با يك ديگر دارند. گروه همسالان و دوستان به عنوان مهم ترين منبع اطلاعاتى نوجوان به شمار مى آيد.
مديريت مساجد براى آن كه بتواند تعامل آسان تر و ارتباط منطقى و معقولى با نوجوانان برقرار كنند، بايد به گروه سازى بپردازد و با استفاده از شرايط و متقضيات سنى، گروه هاى همسال با تنوع كاركردها ايجاد كند؛ از اين رو، تشكيل گروه هاى كوچك هم فكر مانند گروه هاى هم خوانى قرآن، تواشيح، گروه هنرى، خطاطى و مانند آن مى تواند مفيد باشد.
از آنجا كه طرز نگرش دوستان و گروه همسالان نسبت به نماز و مسجد و ارزش هاى دينى، در واگرايى يا روگرايى آنان نقش مهمى دارد؛ هرگاه ارزش هاى دينى ميان گروه قوى باشد، احتمال گرايش فرد به مسجد و ارزش هاى دينى نيز تشديد مى شود. اهميت دادن به نظر گروه هر چند كه گاه
ص: 157
حالت افراطى مى گيرد؛ ولى درميان نوجوانان امرى طبيعى است و كم ترين توجه به استقلال راى فردى در ميان نوجوانان نسبت به جمع و گروه ديده مى شود. با توجه به اين امر طبيعى در نوجوانان مى بايست در انتخاب دوستان و گروه در اين دوره توجه بيشترى از سوى اوليا و مربيان انجام پذيرد. رفت و آمدهاى خانواده با خانواده هاى ارزشى مى تواند ارتباط را با گروهى از همسالان را فراهم آورد كه از ارزش هاى دينى برخور دارند.
نتيجه اين مى شود كه هرچه گروه همسالان از ارزش ها و هنجارهاى دينى پيروى كنند، فرد نيز بر پايه آن به سوى هنجارهاى دينى و ارزش كشيده مى شود.
يكى از ضرورى ترين و بديهى ترين روش جذب و تأثير در گروه هاى همسالان است كه مى تواند از سوى مديريت مساجد انجام پذيرد. براى دست يابى به اينمهم دو مرحله را بايد در نظر گرفت:
در مرحله اول چند كار بايد انجام پذيرد:
1 - شناسايى گروه هاى موجود و بررسى زمينه هاى نفوذ، تعامل و جذب آنان به مسجد و ارزش هاى دينى.
2 - شناسايى اهداف و انگيزه هاى تشكيل گروه؛ زيرا هر يك از گروهاى همسالان به هدف خاصى شكل مى گيرد، مانند گروه هاى كوهنوردى، رزمى، كتابخوانى، ورزشى، هنرى.
ص: 158
3 - شناسايى محورهاى اولويت دار گروه.
4 - شناسايى محورهاى حساسيت زا و چالش برانگيز گروه.
5 - شناسايى تفكرات و نگرش هاى غالب گروه.
6 - شناسايى اعضاى گروه.
7 - شناسايى رهبر گروه.
پس از آن كه گروه ها را شناسايى كرديم، در مرحله دوم يعنى مرحله جذب و نفوذ نيز فعاليت هاى زير صورت مى پذيرد:
1 - ارتباط با رهبر گروه و تعامل سازنده و مثبت با او.
2 - تغيير نگرش رهبر با استفاده از الگو و مدل تغيير روش در نگرش ها.
3 - برنامه ريزى در جهت ايجاد ارتباط ميان رهبر و مسجد.
4 - نفوذ آرام براى هدايت گروه به سوى مسجد.
5 - حفظ و پشتيبانى از گروه پس از موفقيت با اجراى برنامه جديد و متنوع.
6 - تشكيل گروه هاى همسالان با توجه به انگيزه هاى مذهبى مانند گروه تواشيح، گروه قرائت، گروه روزنامه نگاران جوان، گروه داستان نويسان دينى.
7 - اختصاص مكان هاى خاص براى گروه هاى مسجدى.
يكى از راه هاى جذب نوجوانان و بها دادن به آنها واگذارى نقش به آنان است.
ص: 159
از اين رو، نقش آفرينى را به عنوان يك از روش هاى جذب مورد توجه قرار مى دهيم.
نوجوانان روحيه خاصى دارند كه ستايش خواهى و جلب توجه ديگران دو دسته از خواسته هاى عاطفى آنان را شكل مى بخشد. اين گونه از اقدامات در سطح معقول و منطقى، سبب ايجاد در رقابت سالم و سازنده ميان جوانان و جامعه پذيرى آنان مى شود. به عنوان نمونه نظرخواهى از نوجوانان و بها دادن به نظريات در صورت امكان اجرا، سبب باورپذيرى و احساس شخصيت در جوانان مى شود. آنان از اين كه مى بينند به نظر آنان در تصميم گيرى هاى مسجد توجه مى شود، خوشحالند.
برخى از كارهاى مسجد را مى توان به طور كلى يا جزيى به جوانان واگذار نمود. اين اقدام با روحيه پرشور و نشاط جوانان تناسب دارد و سبب ايجاد وابستگى به مسجد در جوانان مى شود.
فضاى عمومى كشور را بايد براى حضور در مسجد آماده ساخت. به نظر استاد شهيد مرتضى مطهرى حضور در جمع، مشوّق انسان است. حتى بزرگ ترها نيز در حضور جمع، رويكرد مثبت ترى به عبادت به عنوان يك عمل جمعىخواهند داشت؛ از اين رو، همراهى بزرگ ترها مشوق مهمى براى حضور نوجوانان و موجب مى شود تا بچه ها با مساجد و معابد آشنا شوند.(1)
ص: 160
هدف از فضاسازى عمومى، عادت سازى مثبت است. وقتى انسان عملى را به طور مستمر تكرار كند به تدريج با آن خو مى گيرد و حالتى در نفس به وجود مى آيد كه در اصطلاح عادت ناميده مى شود.(1)
كودك و نوجوان با كسب عادت به عبادت همواره در جهت اهداف
جامعه حركت خواهد كرد و رفتار نابهنجارى نسبت به دين و ارزش هاى دينى و آيين هاى آن بروز و ظهور نمى دهد، بلكه همواره مى كوشد تا با حضور در مساجد و جمع مؤمنان خود از فوايد و آثار عاطفى و معنوى آن بهره برد. براى فضاسازى مى توان از شيوه هاى ذيل استفاده نمود:
1 - ايجاد احساس خوشايند نسبت به نماز: اولين گام اين است كه تلاش كنيم تا نوجوان احساس خوشايندى نسبت به نماز پيدا كند؛ زيرا اگر احساس خوبى به نماز داشته باشد، خود به دنبال كسب اطلاعات و شناخت بيشتر نسبت به آن برمى آيد و به ايجاد گرايش مثبت و به جاى آوردن نماز در او منجر خواهد شد.
2 - بيان خاطره هاى زيبا در اهميت و عظمت نماز: در مناسبت هاى مختلف از خاطرات زيبا و اثربخش نماز كه خود تجربه كرده و يا از ديگران شنيده و يا خوانده ايم براى فرزندانمان نقل نماييم.
مثلاً: برخورد حضرت امام خمينى قدس سره با اطرافيان در بيمارستان كه به علت استفاده از داروى مسكن و آرام بخش او را براى اقامه نماز از خواب بيدار نكردند.
ص: 161
برخورد شهيد رجايى كه هنگام اذان و نماز، غذا آوردند، و ايشان گفت: عهد كرده ام هيچ وقت قبل از نماز، ناهار نخورم و... .
شيوه نماز خواندن شهيد مطهرى كه هيچگاه با لباس خانه نماز نمى خواند حتى نماز صبح و... .
3 - روش هاى رغبت برانگيز: بايد از روش هايى استفاده نماييم كه مطابق رغبت ها و انگيزه هاى خود آگاهانه و درونى نوجوانان باشد از به كارگيرى جبر و فشار در فرزندان براى انجام فريضه نماز اكيدا پرهيز كنيم.
4 - استفاده از الگوهاى رفتارى: همانندسازى با الگوى محبوب امرى طبيعى و فطرى است، مشاهده والدين، دوستان، نزديكان، خويشان و ديگر الگوها در حين اقامه نماز ، اثر خوشايندى در جذب نوجوانان به فريضه هاى مهم دينى همانند نماز خواهد داشت. از اين رو، ضمن تعظيم و تكريم نماز از جانب پدران و مادران خصوصا در سفر، ميهمانى، مجالس عروسى، اردو و مانند آن ها زمينه ى ديدار فرزندانمان با الگوهاى محبوب را فراهم آوريم.
ص: 162
ص: 163
ص: 164
مهم ترين موانع گرايش به مسجد را مى توان به دو دسته موانع درونى و بيرونى دسته بندى كرد كه به تفصيل به هر يك مى پردازيم:
همان طور كه در فصل پيشين اشاره شد برخى از عوامل جذب و دفع بيرونى هستند كه راه مقابله با آن تقديم مى گردد:
يكى از علل دفع نوجوانان و جوانان از مسجد فضاى نامناسب سياسى اجتماعى و احساس بى داد و بى عدالتى در آن است.
اين فضا ممكن است پندارى و براساس تبليغات پديد آمده باشد ولى به هر حال اين احساس معمولاً با نارضايتى نسبت به ديگران همراه است. نارضايتى و ناخشنودى از بهره مندى، به اشكال مختلفى بر رفتار و برخورد افراد تأثير مى گذارد. در صورتى كه شرايط مساعد باشد، افراد ممكن است نسبت به آن چه بى عدالتى اعتراض كنند به گفت وگو بپردازند و در مورد آن استدلال كنند ولى اگر براى افراد امكان گفت وگو و استدلال وجود نداشته باشد يا با وجود
ص: 165
اعتراض، پاسخ قانع كننده اى دريافت نكنند، بدبينى و بى اعتمادى در آنان ايجاد مى شود. نوجوانى كه خود را در معرض بى عدالتى مى بيند، به تدريج احساس فاصله مى كند، فاصل هاى كه با نوعى احساس خصومت و دشمنى آميخته است و به معناى شروع از هم پاشيدگى در يك محيط اجتماعى است.
به هر حال بخشى از علل واگرايى جوانان از مساجد به مسايل اجتماعى و يا به انتظارات به جا و يا بى جا و يا امور و خواسته هايى برمى گردد كه فراتر از نقش و كار ويژه مسجد مى باشد و مسئولان فرهنگى جامعه بايد آن را مورد بررسى قرار دهند و براى چالش هاى آن تدبير لازم را مقرر سازند.
كاستى هاى نظام آموزشى يا عملكرد نادرست و ناقص آموزش و پرورش، معلمين و آموزگاران و نهادهاى ديگر تربيتى چون خانواده، مهد كودك همچنين فضاى نامناسب سياسى و اجتماعى در كشور موجب كاهش اقبال نسل جوان به مسجد مى گردد. به عنوان مثل اگر رسانه عمومى كه مسئول شكل گيرى صحيح فرهنگ عمومى جامعه است، نادرست يا ناقص يا سست و يا ضدفرهنگى عمل كند و آثار مخرب آن در گرايش يا واگريى نوجوانان به مساجد مؤثر مى باشد، نمى توان و نبايد از مساجد و مديريت آن انتظار داشت تا اين وظيفه و كار ويژه نهاد ديگرى را به عهده گيرد و در هنگام داورى و تحليل، نهاد مسجد را عامل و يا مسئول دفع جوانان و افراد جامعه از مسجد دانست.
در تحقيقاتى كه در 4 منطقه آموزش و پروش شهر تهران در سال تحصيلى 83 - 82 تعداد 609 دانش آموز دختر در پايه هاى تحصيلى مختلف (اول تا سوم)
ص: 166
انجام شده، نشان داد كه تعارضات موجود بين آموزش و تربيت دينى خانواده ها با جامعه بزرگ تر (مدرسه، صدا و سيما و سينما) سبب تغيير نگرش و بعضا سبب فاصله گرفتن و يا بيراهه رفتن دانش آموزان مى گردد.
منطبق و همسو شدن تربيت دينى خانواده ها با جامعه بزرگ تر براىهمرنگ شدن با جامعه در بسيارى اوقات موجبات سردرگمى نوجوان را فراهم مى سازد؛ زيرا نوجوان و خانواده او معتقدند نبايد از اجتماع فاصله بگيرند؛ چرا كه در غير اين صورت جزء اقليت مى شوند. در همين زمينه پيشنهاد مى گردد اطلاع رسانى صورت گيرد و سعى شود تا جايى كه ممكن است از ارائه شيوه هاى دوگانه و متضاد پرهيز گردد.
بنابراين، نوجوانى كه قادر به يافتن ارزش هاى مثبت پايدار در فرهنگ، مذهب يا ايدئولوژى خود نيست ايده آل هايش به هم مى ريزد و كسى كه از درهم ريختگى هويت رنج مى برد نه قادر به ارزيابى ارزش هاى گذشته است و نه مى تواند آزادانه به انتخاب ارزش هاى جديد بپردازد، از اين رو، دچار فروريختگى مى شود و به تدريج به سوى ضد ارزش ها گرايش مى يابد. پس برعهده همه نهادهاى مسئول و خواهان رشد و تعالى نوجوانان است كه به آنان كمك نمايند اعتماد به نفس، شجاعت، توفيق، سرزندگى و پيشتازى، را از آن خود سازند و از قبول پستى، ضعف، شكست، نااميدى، يأس و تسليم بپرهيزند.
وظيفه همه مسئولان تربيتى اين است كه نسل جوان را دريافته و از منحرف شدن آنان به سمت و سوى ديگر جلوگيرى به عمل آورند؛ زيرا نگرش مذهبى عامل اعتماد متقابل بين فرد و خانواده و رشته مؤثر پيوند بين افراد جامعه است.
ص: 167
آرى خانواده مذهبى، مدرسه مذهبى و به طور كلى جامعه مذهبى، از انسجام بهترى برخوردار است و به افراد خود اطمينان لازم را دارد و از اعضاى خود حمايت به عمل مى آورد و اين رمز نگهدارى و حمايت از نوجوان و جوان است. خانواده و مدرسه اى كه از بينش مذهبى درست برخوردار باشد براى واقعيت وجودى نوجوان و جوان خود تعريف درستى ارائه مى دهد و سعى مى كند تجربياتى را براى آنان فراهم سازد كه متناسب با ظرفيت وجودى آن هاباشد. از اين طريق به پويايى فكرى و عملى آنان كمك مى نمايد تا ديگر نوجوان احساس خلأ و تهى شدگى نكند.
راه مقابله اساسى با اين مشكل، توجه دادن مسئولان و ارايه هرگونه مساعدت ممكن به مسئولان نهادهاى اجتماعى براى انجام صحيح مسئوليت هايشان است. بدون ترديد مسجد و امام جماعت مى تواند با برقرارى ارتباط با اين گونه مراكز در منطقه مسجد خود با آنان هميارى داشته باشد.
دگرگونى در شيوه ارضاى نيازهاى انسانى، يكى از عوامل اساسى كاهش يا افزايش حضور در مسجد مى باشد؛ به اين معنا كه اگر به جاى مساجد، راه هاى ديگرى براى تأمين بخشى از نيازهاى معنوى و شناختى مردم پيدا شود، زمينه كاهش پديد مى آيد. تغيير در شيوه ى ارضاى نيازها با پيدايش سازمان هاى جايگزين و كاهش حضور، يك فرآيند عادى است كه همراه با پيچيده و تكامل يافتن جوامع اتفاق مى افتد.
در هر دوره ى زمانى به جهت شرايط و مقتضيات از مساجد، كاركردها
ص: 168
و انتظارات متفاوتى خواسته و از طريق آن برآورده مى شد. مثلاً در دوره اى به عنوان مركز حكومت يا نهاد داورى و قضاوت و در دوره اى به عنوان نهاد آموزشى و در دورهاى به عنوان پايگاه بسيج نظامى و انتظامى عمل مى كرد. در اين دوره ها مسجد، افزون تر بر نقش ذاتى و كاركرد عبادى، نقش هاى ديگرى را ايفا مى كرد.
بدون ترديد اشتياق يا واگرايى مردم به مسجد با افزايش و يا كاهش نقش هاى مساجد، تشديد يا تضعيف مى شود زيرا عمل انسان برخاسته از انگيزه هاى متعدد و متفاوتى است كه ضعيف شدن يك يا چند انگيزه، تمايلبه انجام آن عمل را كاهش مى دهد. حضور در مسجد نيز از همين قاعده عمومى پيروى مى كند؛ يعنى با ايجاد سازمان هاى جايگزين و انتقال همه يا بخشى از كاركردهاى فرهنگى، سياسى و رفاهى مساجد به نهادهاى جايگزين، تمايل افراد براى حضور در مسجد كاهش مى يابد.
وجود رقيبان جديد و جدى در سطوح مختلف كه از آغاز دشمن و يا ضد نيستند يا دست كم موجب كاهش شنوندگان سخن روحانيون نمى گردند؛ بلكه خود مجريان روحانيت هستند ولى تبعات كار آنان به چنين چيزى منجر خواهد شد، را نيز نبايد ناديده گرفت.
همچنين جديدگرايى مخاطبان مى تواند يكى از علل كاهش حضور مردم در مساجد و فاصله گيرى از روحانيت و تهديدى براى پيام رسانى باشد. پس اگر روحانيت به مطالب و علوم روز آگاه و بيان خود را با مسايلى چنين درآميزد با كاهش مواجه نمى شود و اگر چنين نكرد دچار مشكل خواهند شد.
ص: 169
بى توجهى به منابع تأثيرگذار يكى از آسيب هاى جدى در جلب و جذب
نوجوانان به مساجد است. در جامعه ما منابع پيام رسان تغييرات جدى پيدا كرده اند زمانى بود كه مرجع جامعه براى پاسخ گويى به پرسش هاى مردم در حوزه هاى مختلف به ويژه حوزه دين، تنها روحانيون بودند. اكنون گروه هاى جديد مرجع حتى در حوزه اختصاصى روحانيون يعنى در حوزه دين و اعتقادات پديدار شده اند. به عنوان نمونه استادان و دانشگاه ها، مرجع هاى جايگزين در حوزه دين شده اند. پاسخ ها و روش تعاملى اين گروه هاى جديد مرجع با نوجوانان و جوانان تفاوت آشكارى دارد؛ از اين رو شناخت اين گروه هاى مرجع و نحوه تعامل آنان مى تواند تأثير شگرفى در جذبنوجوانان به مساجد به جا گذارد.
حتى نمى بايست مراجع ديگرى چون ستارگان فرهنگى و ورزشى و هنرى را ناديده گرفت؛ اين ها نيز مى توانند نقش مفيد و سازنده اى در نشر تفكر دينى داشته باشند و روحانى مسجد با استفاده از آنان مى تواند گروه هدف را به مساجد بكشاند و در توزيع و نشر پيام از حضور آنان يارى گيرد.
امروزه در كنار نهاد حوزه روحانيت و مسجد كه در گذشته تنها نهاد توليد كننده معرفت دينى بود نهادهاى چون دانشگاه شكل گرفته است كه مدعى توليد علم و معرفت دينى هستند هر چند كه چنين ادعايى را در دايره خاص علم به صورت صريح ابراز نمى كنند ولى چنين گرايشى در توليد علم در همه حوزه ها در ميان دانشجويان وجود دارد و دانشگاه هاى در عمل چنين مى كنند. اكنون جامعه به يك معنا چند صدايى است همان گونه كه در گذشته رقيبان قوى
ص: 170
براى اهل شريعت و شريعت مداران چون اهل تصوف و عارفان وجود داشتند، اكنون نيز به شكل قوى تر و جدى تر و با شمار بيش تر رقيبان جدى به صحنه آمده اند، آنان قرائت هاى جديدى را ارايه مى دهند، منابع توليد مى كنند و اين منابع در جامعه مصرف مى شود و هواداران و طرفدارانى براى خود كسب مى كند.
بنابراين امروزه ديگر توليد كالاى دينى در درست روحانيت و حوزه ها نيست. بسيارى امروز ديگر نياز دينى خود را از منابع ديگرى تأمين مى كنند. بنابراين روحانيت با رقيبى سرسخت و جدى مواجه است كه بايد آنان را وارد صحنه كرده و در فهم دينى با خود همراه كند و گرنه كه خود نوعى تهديد است. بايد بدانيم كه اگرچه هنوز هم دين مهم ترين، فراگيرترين و بزرگ ترين عامل معنابخش و هم چنين بزرگ ترين عامل هويت بخش عمومى است؛ اما نقش روحانيت در توليد و آموزش دين كم رنگ شده است.برخى چنين پنداشته اند كه نهاد روحانيت و تفكر سنتى آن، ظرفيت انطباق پذيرى با محيط داخلى و خارجى را ندارد و نمى تواند منطق خود را در نسل نو، باز توليد كند، از اين رو قدرت اقناعى خود را از دست داده و در نتيجه ميان آنان و محيط يا نسل جديد شكاف ايجاد مى شود؛ در نتيجه نسل جديد به گروه يا مرجع جديدى اظهار علاقه مى كند! ولى حقيقت آن است كه روحانيت توان اداره فكرى و روانى نسل جوان را داراست البته براى اين هدف بايد خود را تجهيز كند و براى آن برنامه ريزى نمايد.
ص: 171
دوره اى بودن بعضى از نيازها در كاركرد مساجد زمينه حضور يا عدم حضور را رقم مى زند. كاهش حضور مردم در مساجد كه در اثر كاهش كاركردهاى جنبى يا مقطعى مساجد ايجاد شده است، امرى عادى است و دلالت بر خلأ و كاستى ندارد كه بايد به دنبال رفع و برطرف كردن آن ها بود.
راه مقابله با موانع خارجى پيش گفته چنين است:
تمركز بر ايفاى كاركردهاى اختصاصى ويژه مساجد كه از عهده سازمان ها
و نهادهاى رقيب برنمى آيد، اولين راه مقابله است. مساجد با برخوردارى از معنويت خاص و كاركردهاى ويژه و انحصارى و غيرقابل رقابت و به ويژه در زمينه هاى عبادى و تربيتى مى توانند در جلب و جذب و افزايش حضور مردم درمساجد مؤثر باشند.
بهترين و مؤثرترين عامل در افزايش توان كاركردى مساجد يارى خواستن از امامان جماعت شايسته، كارآمد، اهل خلوص، فعال، خوش رفتار، فروتن و داراى سعه صدر و توانمند در برقرارى ارتباط صميمى با قشرهاى مختلف به ويژه گروه نوجوان و جوان است.
ص: 172
البته بايد نقش روحانى مساجد را تقويت كرده و افزايش دهيم. از آن جايى كه روحانى و عالم مسجد در حكم پدر اخلاقى امت به شمار مى آيند، مى بايست در حوزه هاى علم و عملى با افزايش شناخت خود نسبت به مخاطب و خواسته و نيازهاى آنان خود را براى اين مسئوليت آماده سازند. روحانى مى بايست به عنوان عالم دين به آموزش دينى بلكه به آموزش و پرورش كسانى كه به مسجد مى آيند توجه داشته باشد. ارتباط علمى و عاطفى و احساسى مى تواند اين نقش را چنان كه بايد و شايد تقويت كند.
به نظر مى رسد اكنون كه انقلاب اسلامى به پيروزى رسيده و جمهورى اسلامى تشكيل شده مساجد مى توانند بيش از پيش به نقش آفرينى و تحول سازى در سطوح جامعه بپردازند؛ از اين رو هر اندازه مسجد فعاليت ها و كاركردهاى متنوع تر بيشترى ارايه دهد، مسلما از زمينه جذابيت و اقبال بيش ترى برخوردار خواهد بود. البته اين نه به آن معناست كه كاركردهاى ذاتى آن فراموش يا ناديده گرفته شود.
بايد بدانيم كه هر چند اقبال به جهات كاركردهاى اقتضايى و جنبى درحقيقت به معناى اقبال به مسجد تلقى نمى شود، ولى از آن جايى كه بسترى براى ارتباط گروه ها و اقشار مختلف سنى به مساجد مى شود، مى تواند مهم و ارزش مند تلقى شود. بديهى است براى دست يابى به اين هدف، مساجد بايد بر فعاليت هاى فرهنگى و ديگر جاذبه هاى خود بيافزايند.
ص: 173
مساجد مى توانند با برنامه ريزى مناسب و تعامل با نهادها مختلف در همسازى فضاى عمومى نقش داشته باشند.
موانع درونى گرايش به مسجد به دو بخش تقسيم مى شود:
مقصود ما از اين موانع، موانع و عوامل شخصيتى جوانان به عنوان يك قشر و يا يك گروه سنى با شرايط و مقتصيات دوره اى خاص آنها است. دوران نوجوانى مرحله پر كشمكش و دشوارى در زندگى شخص است. از آن جايى كه نوجوانى، مقطع ميان كودكى و جوانى است، نوجوان دوران حساسى را مى گذراند؛ زيرا خود را با رشد سريع جسمانى، پيدايش صفات ثانوى جنسى و اداى مسئوليت اجتماعى و تكليف هاى دينى به صورتى جدى تر مواجه مى بيند. از طرفى والدين و اولياى مدرسه از آنان توقع رفتارهاى پخته و سنجيده دارند و هم اين كه بايد خود را براى ورود به دانشگاه، بازار كار و ازدواج مهيا سازند؛ از سوى ديگر دام ها و زمينه بسيارى از انحرافات و ناهنجارى هاى رفتارى، عقيدتى و دينى نيز وجود دارد كه در صورت ابتلا به آن اصلاحو تصحيح آن ها دشوار و سخت مى شود.
بحران هويت، شخصيت در دوران گذار، واگرايى اجتماعى و گوشه نشينى به جهات تغييرات خاص جسمانى مثل تغييرات محسوس صدا و لحن نوجوانان
ص: 174
و جوانان هنگام بلوغ، رفتارهاى ناسازگار از قبيل اضطراب، پرخاش گرى و ترس ها يا عوامل شناختى، تأثير انگيزه هاى ناهشيار كه به علل سركوب بسيارى از نيازها و خواسته هاى فردى به شيوه ها و گونه هاى مختلف خود را نشان مى دهد و ديگر اقتضائات اين دوره سنى به گونه اى است كه نمى توان از نوجوان خواست و انتظار داشت تا همان رفتارى را از خود بروز و ظهور دهد كه در جوانى و يا ميان سالى و كهن سالى نشان مى دهد، اين سن و دوره، به طور طبيعى از نظر روانى اقتضائاتى دارد كه گاه آنها موجب واگرايى از دين و مسجد مى شود.
بحران نوجوانى و جوانى به عنوان عامل درونى از سويى و فقدان ارتباط منطقى و سالم ميان خواسته ها، انتظارات و ارزش هاى دينى مى تواند نقش مؤثرى در دفع نسل جوان از مسجد ايفا مى كند.
1 - مشكلات دوران تحول: مهم ترين مشكلاتى كه نوجوان با آن رو به رو مى شود، عبارتند از:
الف) بحران هاى روانى شخصيتى: از آنجا كه از يك سو هرچه در كودكى رخ داده در وضعيت كنونى نوجوان اثر مى گذارد و از سوى ديگر از او انتظاراتى مى رود، اين دورات، دوران بحران است.
در زمانى كه نوجوان به سرعت با تغييرات جسمانى مواجه مى شود، اجتماع از او مى خواهد كه مستقل و مسئوليت پذير و داراى روابط مسالمت آميز با همسالانش باشد. دروس خود را به خوبى مطالعه و با نمراتى خوب قبول شود و سپس وارد دانشگاه و مدارس عالى شود. در كنار فعاليت هاى علمى و اجتماعى در حوزه فرهنگى و دينى نيز به تكاليف دينى خود عمل و وظايفشرعى را به خوبى انجام دهد.
ص: 175
تحقق برخى از انتظارات براى نوجوانان و جوانان با توجه به وضعيت جسمانى و روانى و مرحله گذر از سويى و تحمل واقعيت ها و فشارهاى جامعه و تلاش و آمادگى براى ورود به بازار كار، آسان نيست و گاه موجب مى شود كه واكنش هاى سرد و تا اندازه متناقضى از خود بروز دهند.
ميزان سازگارى و تواناى كنار آمدن نوجوانان با بحران ها و مشكلات اين دوران متفاوت است و بستگى به عوامل بسيارى دارد. چنان كه نوجوان به طور همزمان درگير چندين مشكل يا موضوع باشد، امكان بروز بحران و ناسازگارى در او افزايش مى يابد؛ مثلاً زمانى كه نوجوان دچار تغييرات جسمانى (بلوغ) شده و مجبور به انتخاب رشته اى در دبيرستان است، امكان بروز بحران در او بيشتر مى شود.
خانواده و محيط اجتماعى نيز نقشى مهم در شكل گيرى شخصيت نوجوان ايفا مى كند و در ايجاد سازگارى و گذر از بحران وى را يارى مى رساند. خانواده اى كه ميان اعضاى آن ارتباطى مناسب و مثبت است يا مدرسه اى كه برخوردار از مربيان آموزشى دلسوز و با تجربه اى مى باشد و يا جامعه اى كه در آن برنامه ريزى به نحوى مناسب انجام و اجرا مى شود و نوجوانان و جوانان در آن احساس امنيت مى كند، امكان بروز بحران را در نوجوان و جوانان كاهش مى دهد.
درگيرى كارى والدين، اختلاف آنان، مشكلات مالى، مدارس شلوغ و بسيارى موارد ديگر سبب ايجاد سر در گمى در نوجوانان شده و بحران نوجوانى و ناسازگارى را تشديد كرده و افزايش مى دهد.
پاره اى از مسايل موجب مى شود تا ايجاد هويت مثبت در نوجوانان
ص: 176
با تأخير همراه شود؛ زمانى كه شخص به سن نوجوانى مى رسد تا اندازه بسيارى،شخصيت و ذهن او شكل گرفته است. اگر نيازهاى نخستين كودك، گرايش و ميل شديد به عشق و محبت، احترام، امنيت، مهرورزى، به ديگران و بازى و سرگرمى به هنگام و درست ارضا شود، دوره نوجوانى مى تواند با همه تغييراتش با سادگى و نشاط سپرى شود.
مديريت مسجد زمانى مى تواند تعامل درستى با نوجوانان داشته باشد كه ارتباط روحى و عاطفى قوى با آنان برقرار كند. اين ارتباط مى بايست در يك دوره زمانى بلند مدت صورت گيرد.
به هرحال هريك از ديدگاه و رويكردهاى روان شناسى راهى را نشان مى دهند ولى آن چه مهم است آن كه نوجوانان نيازهاى دارند كه به نقش آنان باز مى گردد. نقش همان گونه كه براى آنان مسئوليت هايى را پديد مى آورد، حقوق و انتظاراتى را نيز سبب مى شود. نگاه روحانى مى بايست دو جنبه فوق را در نظر داشته باشد. هم نگاه به انتظارات جامعه از نقش يك نوجوان و هم انتظارات نوجوان از اين كه نقشى را به عهده گرفته است. اين جاست كه مسئله حقوق و تكليف دوباره خودنمايى مى كند.
مسجد در اين دوره مى تواند در ايجاد زمينه هاى مناسب براى گذار نوجوان از دوره بحران نوجوانى نقش سازنده و مثبتى را ايفا كند. توصيه به والدين و مشاركت با آنان در جهت ايجاد وابستگى به قدرتى برتر كه منشا و سرچشمه همه كمالات و خوبى هاست و پرورش روحيه اعتماد به خداى
ص: 177
يگانه، مى تواند پذيرش شرايط و تحميلات بيرونى را براى نوجوان آسان كند.
باور به اين كه جهان با همه مشكلاتش زيباست، نوجوان را در مواجهه با دشوارى هاى موجود يارى مى رساند و محيط شلوغ و مشكلات مالى را قابلتحمل مى سازد به گونه اى كه نوجوان به آسانى مى تواند با آنها كنار آمده و تعامل مثبت و سازنده اى را در محيط بيرون آغاز كند.
از نظر روحى و روانى نيز دريافت حضور دايم و تأثيرگذار خدا در همه چيز از كلى و جزيى، مى تواند طمانينه و آرامش خاصى به نوجوان بخشد.
ب) استقلال طلبى: نياز نوجوان به استقلال و اثبات وجود، همراه با اين احساس كه او را نمى فهمند، يكى از خصوصيات مهم دوران نوجوانى است. نوجوان مى كوشد تا از دوران كودكى و وابستگى شديد به والدين و ويژگى هاى اين دوره رهايى يابد و در جنبه هايى خاص، به استقلال برسد. هرگاه والدين از اين حس استقلال طلبى نگران شوند و بخواهند او را زياده از حدّ تحت نظارت گيرند، درگيرى ايجاد مى شود. والدين و مربيان بايد اين نكته را مدنظر قرار دهند كه نوجوان حق انتخاب دارد و برخى از رفتارهاى او كه در نظر آنان ناپسند مى آيد، به اقتضاى سن نوجوانى است.
والدين مى بايست با درك درست نوجوانى كه خود آن را از سر گذرانده اند، به استقلال طلبى نوجوان پاسخى در خور و شايسته دهند.
استقلال طلبى نوجوانان به مسايل پيرامونى نيز سرايت مى كند. بايد و نبايدهايى كه از سوى دين و عالمان دينى انجام مى شود براى نوجوان در حكم ادامه روند تعامل با كودك ارزيابى مى شود و نسبت به دين و دستورها و بايد و نبايدهاى آن همان واكنشى را نشان مى دهد كه نسبت به برخوردهاى والدين
ص: 178
انجام مى دهد. از اين رو عالم دينى مى بايست در برخورد با نوجوانان به عامل استقلال طلبى آنان توجه داشته و در تعامل از شيوه بايد و نبايد و دستورهاى مستقيم پرهيز كند. يكى از عوامل روگردانى از مسجد و دين و عالم دينى عدم توجه به حس استقلال طلبى نوجوانان است كه در صورت بى توجهى، از سوى مسجد و دين سلب مى شود.ج) نوگرايى و اختلاف با والدين: گرايش نوجوانان به استقلال طلبى و دورى از وابستگى و برخى از ويژگى هاى دوران كودكى موجب مى شود تا نوجوان نسبت به وضعيت كنونى و ويژگى هاى دوران كودكى با نگاهى انتقادى برخورد كند و از روش ها و شيوه هاى رفتارى والدين نسبت به خود، به انتقاد كند.
به نظر نوجوانان، رفتار والدين كه بر پايه ى دوره ى كودكى و وابستگى شديد كودك به والدين شكل گرفته و هنوز ادامه دارد، رفتارى نادرست است و نوجوان در شرايط نوجوانى نمى تواند آن را فهم و هضم كند و به عنوان رفتارى مناسب بپذيرد.
در برخى موارد، نوجوان معايب والدين و بزرگ ترها را چند برابر جلوه مى دهد و نقاط منفى در نظر او بيشتر جلوه مى كند. گاهى نوجوانى كه خانواده او از ديدگاه مالى در وضع نامناسبى هستند، مى كوشد اين موضوع را از دوستان خود مخفى سازد و از آشكار شدن اين موضوع نزد دوستانش خجالت مى كشد.
هم چنين بيشتر نوجوانان تمايل دارند والدين و خانواده خود را از دريچه چشم ديگران و به ويژه دوستان ببينند و در باره آنان قضاوت كنند.
بسيارى از نوجوانان محبت و رسيدگى هاى والدين را مداخله و فضولى برمى شمارند چرا كه كه ضداستقلال خواهى آنان است. موضوعى كه ارتباط
ص: 179
تنگاتنگى با استقلال طلبى نوجوانان دارد، جست وجو و نياز به نو شدن است. اين امر نمايانگر نياز نوجوان به شكستن قالب هاى موجود، فاصله گرفتن از كودكى و نياز به فاصله گيرى از محيط است. به سخن ديگر، نوجوان مايل به شكستن الگوهاى سنتى موجود در خانواده يا اجتماع است. بدين رو نوگرايى در همه امور نوجوانان پديد مى آيد. نوگرايى را مى توان در شيوه پوشش، آرايش، كاربرد اصطلاحات و واژگان مخصوص و طرز رفتار و حركت هاى خاص يافت. گروه هاى همسالان نيز اين وضع را تشديد مى كند و نوجوانبه پيروى از دوستانش تمايل مى يابد رفتارى مشابه انجام دهد و حس مى كند كه از اين طريق به استقلال و هويت شخصى دست يافته است.
نگرش اقتصادى نوجوانان در جنبه هاى فردى و مسايل خانوادگى، اجتماعى، سياسى و مانند آن ارتباط نزديكى با تواناى هاى آنان در به يادآورى عمليات صورى دارد.
به نظر مى رسد كه توجه شديد نوجوانان به معايب بزرگسالان و نظم اجتماعى و خلق و ايجاد نظام هاى جانشين، بيشتر در حوزه حرف باقى مى ماند تا عمل. اين پديده ممكن است نشان دهنده رشد شناختى ناقص و ادغام نشده با جنبه هاى رفتارى نوجوان باشد.
آگاهى نوجوان از تفاوت ميان وضعيت موجود و مطلوب، به سركشى او كمك مى كند. نوجوان هميشه وضعيت موجود را با وضعيت مطلوب مقايسه مى كند و تمايز ميان آن دو را كشف مى كند. در بيشتر موارد تصور مى كند آن چه موجود است، چيزى كم دارد و نظام موجود پاسخ گوى نيازهاى او نيست؛ از اين رو، در قالب سركشى نسبت به وضعيت موجود، ناراضى و ناخشنودى خود را ابزار مى دارد.
ص: 180
توانايى هاى شناختن نوجوانان هم از لحاظ كيفى و هم از لحاظ كمى در سال هاى نوجوانى رشد بيشترى پيدا مى كند و در فرآيند عقلى نوجوانان كه براى تشريح و استدلال درباره مسايل به كار مى رود، تغييرات مهمى به وجود مى آيد.
نوگرايى موجب مى شود تا درباره بسيارى از مسايل پيرامونى قضاوت و داورى هاى نادرستى انجام دهد. يكى از اين داورى ها نسبت به مسايل دينى و سنت هاى مذهبى و آيينى است. از آن جا كه همواره در پى و جست وجوى امر نوينى است، بر باورها و به ويژه آيين هاى دينى و مذهبى خرده مى گيرد. اين گونه است كه نوگرايى خود عاملى براى واكنش سرد نوجوانان نسبت به آيين هاىمذهبى مى شود. به نظر وى هرگونه تغيير و نوآورى در هر زمينه مفيد و سازنده است.
با توجه به اين مسئله، مى توان به آنان تفهيم كرد كه هرگونه نوگرايى خوب و يا هر سنتى لزوما بد نيست؛ بلكه در داورى مى بايست به سود و زيان هر امر كهنه و سنتى و يا نوينى توجه داشت.
د) رشد ذهنى: تفكر كودكان متكى بر واقعيت ملموس زمان حال و وضعيت كنونى است. با افزايش رشد، تفكر حسى و مبتنى بر حواس، جاى خود را به تفكر انتزاعى مى دهد. تفكرات انتزاعى ظرفيت بهترى را براى شخص فراهم مى آورد. با اين توانايى جديد، نوجوان مى تواند در باره گذشته و آينده موضوعات و مسايل پيش رو به صورت درست و دقيق ترى بينديشد. بدين ترتيب، افكار نوجوانان ديگر به محسوسات و ملموسات مبتنى و متكى نيست و در دايره واقعيات ملموس محدود نمى شود. از اين رو، مى تواند به طور منطقى و منظم به بررسى موضوعات و مسايل انتزاعى بپردازد. موضوعاتى كه
ص: 181
نوجوانان درباره آنها فكر مى كنند و عقايد خود را براساس آنها شكل مى دهند، طيف گسترده اى از مسايل اخلاقى، سياسى و علمى را شامل مى شود.
چالش قابل توجه ديدگاه هايى است كه نوجوان در باره اين موضوعات دارد كه به احتمال قوى از لحاظ علمى و منطقى سست مى نمايد يا مطالب غلطى است كه به دلايل احساسى مى پذيرد، اما همين ديدگاه ها در صورت هدايت و ارايه استدلال مناسب به او، در سال هاى آينده به رشد شناختى بيشترى رهنمون خواهد شد.
رشد تفكر انتزاعى در اين دوره اين امكان را براى عالم دينى فراهم مى آورد تا مباحثى خاص در باره توحيد و هدفمندى و فلسفه آفرينش و دين و انتظارات دو سويه مطرح سازد و نوجوان با مسئله انتزاعى دين ارتباط درستو منطقى برقرار كند. بنابراين مى بايست والدين و اولياى آموزشى و پرورشى با توجه به فرآيند رشد عقلانى عمل كنند و امكان آموزش مستقيم امور دينى را كه بيش تر در حوزه امور انتزاعى است به نوجوانى منتقل كنند كه در اين فضا قرار گرفته است. با آزمون هاى پياپى مى توان ارزيابى درستى از وضعيت نوجوان به دست آورد و زمينه را براى آموزش هاى دينى فراهم آورد. هر چند كه ممكن است كه در حوزه بايد و نبايدهاى دينى هنوز با واكنش سرد روبه رو باشد؛ و يا در حوزه سنت هاى آيينى رفتار و واكنش مثبتى دريافت نشود؛ ولى در حوزه شناخت، اين امر به آسانى انجام مى پذيرد و واكنش ها تا اندازه اى معقول و مقبول مى نمايد.
ه) خود محورى: در نوجوانى نوعى خود مركزى، خودبينى و خودمحورى پديد مى آيد كه مرحله ى گذار، رشد شناختى نوجوان را شكل
ص: 182
مى بخشد. يكى از آثار و پيامدهاى اين پديده، رفتارهاى جلف با هدف جلب توجه و خودنمايى است كه بيشتر در برابر جنس مخالف بروز و ظهور مى كند.
بسيارى از نوجوانان كه وضع ظاهرى، رفتار و كلام جلف و نسنجيده اى دارند، مى كوشند به اين شيوه خود را مطرح سازند و توانايى خود را با هويتى منفى نشان دهند.
مورد توجه بودن، احساسى است كه در اين دوره در نوجوانان ظاهر مى شود. به اين معنا كه نوجوان احساس مى كند ظاهر و چگونگى رفتارشان مورد توجه ديگران است. بنابراين همان گونه كه نوجوان توجه به رفتار و كنش ها و واكنش هاى ديگران دارد، احساس مى كند كه مورد توجه ديگران هم هست و ديگران او را زيرنظر دارند. پيامد طبيعى چنين احساسى، دست پاچگى، خجالتى شدن و شتابزدگى و واكنش هاى تند و عجيب آنان است. ريشه برخى از رفتارهايى از اين دست را بايد در چنين احساس و تفكرى جست.از پيامدهاى ديگر خودمحورى و خودبينى نوجوانان، احساس قدرت براى انجام كارهاى گوناگون و خطرناك است كه بيشتر براى جلب نظر ديگران صورت مى گيرد. نوجوان احساس مى كند، مى تواند بسيارى از كارها را بدون توجه به ظرفيت، توانايى و فراهم شدن مقدمات انجام دهد. نوجوانى كه نمرات پايينى در درس رياضى گرفته، هدفش انتخاب رشته معمارى يا مهندسى راه است، با اين روش براى خود طرح ها و برنامه هاى بلند پروازانه تنظيم كند و دچار بحران هاى متعدد ديگر مى گردد.
در نوشته ها و نامه هاى محرمانه، دفترچه خاطرات، يادداشت هاى روزانه و گفته ها و آرزوهايش، بسيار مى توان آثار اين طرح ها و برنامه هاى بلند پروازانه
ص: 183
را ديد. به طور معمولى، نوعى جوشش و انرژى در انديشه و فكر نوجوان وجود دارد كه مى خواهد اصلاحات اساسى را به انجام برساند و همه چيز را تغيير دهد. در اين صورت ناتوانى در دست يابى به اين اهداف و آرزوهاى بلندپروازانه ممكن است باعث احساس قضاوتى نوميدانه نسبت به خود جامعه و محيط گردد و نوعى سرخوردگى در وى تقويت گردد و تا آخر عمر با وى بماند.
براى ارضاى احساس خودبينى و خودنمايى گاه نوجوان به سوى رفتارى كشيده مى شود كه بيرون از هنجارهاى شرعى و عرفى اجتماعى است و حتى گاه به سوى بزهكارى سوق داده مى شود. اين ها همه براى جلب كسانى است كه محبت ايشان را مى جويد.
تغيير در انديشه و باورها و هماهنگى با هدف موجب مى شود كه گاه از باورهاى دينى و اجتماعى خويش دست بشويد. از اين رو مى بايست با توجه به شيوه هاى درست آموزشى و تربيتى و نحوه تعامل با دوره نوجوانى، رفتارهاى نوجوان را مهار و هدايت كرد.
عالم دينى مى تواند اين احساس رضايت را به گونه اى هدايت كندتا در طريق درست قرار گيرد و چون علايق نوجوانى متفاوت و متعدد است و مى توان حس خودنمايى را از راه مشروع و درستى ارضا كرد. برگزارى مسابقات و معرفى افراد برتر و تشويق و ترغيب در جمع و يا در مراسمى رسمى مى تواند اين حس خودنمايى را برطرف سازد.
و) دوران شك و شدن: دوران نوجوانى دوره شك و شدن است. از يك سو نوجوانان تمايل درونى دارند كه هرچه را بالقوه مى توانند باشند، بشوند و استعدادهاى درونى خود را شكوفا سازند كه پيامد آن احساس رشد، بلوغ و سلامت روان خواهد بود.
ص: 184
هرچند ممكن است در اين مرحله موفقيت چندانى در خود شكوفايى نداشته باشند، اما نياز به آن را در خود احساس مى كنند كه اگر بهره بردارى كاملى از ظرفيت و توانايى هاى خود بنمايند، به كمالات شايسته برسند و هركارى را به بهترين نحو ممكن انجام دهند.
بنابراين هر يك از عوامل پيش گفته كه مى تواند عاملى براى بحران و يا بزهكارى باشد، در صورت مديريت درست مى تواند به عاملى براى رشد و بالندگى نوجوان تبديل شود.
نوجوان يا جوانى كه سر تسليم در برابر هيچ كس فرود نمى آورد و ضد همه قدرت ها برمى خيزد، در درون، متوجه ضعف ها و حقارت هاى خود مى باشد. از اين رو، در پى عزت و عظمت واقعى مى رود و عظمت، قدرت و بقا و دوام خود را در خدا و مذهبى مى بيند كه همه هستى را آفريده و مديريت مى كند. پس فلسفه ى زندگى و حيات خود را در مذهب جست وجو مى كند و در آن هدف اصيل و اصلى براى زندگى خويش را مى جويد. گرايش به دين و مذهب در دوره اى از نوجوانى تشديد مى شود. سرخوردگى از محيط از يك سو و گرايش به امور و مسايل انتزاعى و بيرون از ماده و محيط مادى از سوىديگر و نيز تكيه بر عنصر قوى و فراتر از تكيه گاه هاى آشنا و ناتوان وى را به سوى خدا و قدرت برتر سوق مى دهد.
با اين همه، نوجوان مى خواهد مذهب و مفاهيم مذهبى را شخصا با نيروى عقل خود بررسى كند و حقايق آن را دريابد؛ بنابراين بسيارى از شك هاى مذهبى نيز در همين مرحله براى او ايجاد مى شود كه با يافتن پاسخ هاى مناسب راه تكامل خود را نيز طى مى كند.
ص: 185
جوانانى كه در زندگى هدف هاى مشخص ندارند و يا هدف بسيار كوچكى را دنبال مى كنند، غالبا در تزلزل و ناامنى به سر مى برند؛ زندگى آن ها فاقد ارزش بوده، دائما در حال افسردگى، يأس و نااميدى هستند و احساس تنهايى و پوچى و بيچارگى به آنان دست مى دهد.(1)
اين مشكلات و كمبودها از سويى هم باعث اثرپذيرى نسل جوان از تبليغات سوء و نارواى دشمنان شده و ميان آن ها، انقلاب و دين و روحانيت فاصله مى اندازد. به طور طبيعى اين گروه متأثر از تبليغات سنگين و ناتوى فرهنگى دشمنان كه از راه راديوها و ماهواره ها به جنگ جامعه اسلامى و اشغال سرزمين اسلام آمده است، از مساجد به عنوان پايگاه انقلاب و دين و روحانيت فاصله مى گيرند.
از سوى ديگر هم با توجه به نبود شناخت كافى از اسلام و احكام دين و وجود زمينه نامناسب در گروه و بخشى از افراد دولتى و حكومتى و يا روحانيت منحرف، باعث برداشت غلط نوجوانان و جوانان از دين و انقلاب اسلامى و اهداف آن گشته و به گروهى از نوجوانان و جوانان تحت تأثير اين عوامل و عوامل ديگر به انحراف كشيده مى شوند.
وقتى نوجوان يا جوان در محيط هاى مختلف اجتماع در مقابل شبهات و القائات فكرى مكاتب و فلسفه هاى مختلف و افراد گوناگون قرار بگيرد و پاسخى منطقى و مستدل نداشته باشد، براى حفظ غرورش ناگزير است خود را بيگانه با مذهب و مسجد و اولياى آن معرفى كند و با اين روش بر احساس
ص: 186
حقارت خود به خاطر اين ناتوانى ها در مقابل ديگران سرپوش گذاشته و اندك اندك به نفى مذهب كشيده شود.(1)
2 - آسيب زايى گروه همسالان: گروه با وجود اهميتى كه براى فرد دارد، گاه پايگاهى مى شود كه او در آن به ستيزه با ارزش هاى اجتماع و گروه بزرگ تر برمى خيزد و به سوى تخريب نظم و ارزش هاى اجتماعى مى كشاند. پس گروه هم مى تواند نظم را تحكيم بخشد و هم تخريب كند. گروه با انحراف از اهداف جامعه، گاه تا مرز نابودى افراد و جامعه پيش مى رود و از اين عمل خود نيز احساس خشنودى و رضايت مى كند. گروه به جاى اين كه از اعضاى خويش، شخصيتى مستقل بسازد، وى را دچار سرگردانى مى كند وگاه به بحران هويت او دامن مى زند.
جوانى كه در خانواده اى مذهبى بزرگ و سپس به گروه بى اعتنا به اعتقادات مذهبى گرويده است، اگر اين جوان نخواهد با هر دو گروه (خانواده و گروه جديد) باقى بماند، حالت و رفتارهاى ناشى از اين دوگانگى ارزشى در وى پديد مى آيد؛ زيرا خانواده به معاد و حسابرسى اعتقاد دارد و گروه تنها زندگى را محدود به دنيا مى داند. دراين حالت شخص در مورد هستى و هدف زندگى دچار سرگردانى و ترديد مى گردد.
هرگاه فرد ارزش هاى گروه را برارزش هاى جامعه و ملت برترى دهد،در اين حالت، شخص با جامعه ى خويش بيگانه مى شود. در واقع گروه به جاى اين كه او را به شهروندى سالم تبديل كند كه حافظ ارزش هاى جامعه و اجتماع
ص: 187
است، به شخصى تبديل كرده است كه با جامعه خويش ستيز دارد. در اين جا گروه به جاى آن كه نقش سازنده اى در جامعه پذيرى ايفا كند، به تخريب جامعه دامن مى زند.
فرد در گروه تنها ارزش هاى خود و گروه را درست مى داند. از اين رو، هيچ انتقادى را نسبت به ارزش هاى گروه نمى پذيرد و در مقابل انتقاد ديگران واكنش شديد و اغلب خشونت آميز نشان مى دهد. تعصب شديد به ارزش هاى گروه و هر چيز منسوب به گروه، چشم او را بر حقايق مى بندد و اعمال زور و مطلق گرايى در او تقويت مى شود. در چنين حالتى، نوجوان به عدم انعطاف و تحجر دچار مى شود. گروه به جاى آن كه از او در زندگى اجتماعى، فردى فعال و خلاق بسازد. او را به عنصرى ناسازگار، پرخاش جو و مخرّب تبديل مى كند.
گروه آسيب هاى ديگرى نيز به شخص مى زند. از آن جمله تبعيت بى چون و چرا در گروه و ايجاد شخصيت تابع و وابسته است. در گروه هايى كه انتقاد و پرسش، نابهنجار شناخته مى شود، شخص به جاى اين كه با زندگى گروهى به شخصيتى مستقل و خود آگاه تبديل گردد، به موجودى تابع بدون انديشه و وسيله اى براى تحقق اهداف رهبران گروه تبديل مى شود.
گروه در حقيقت گاه به بحران هويت شخص دامن مى زند و نمى گذارد تا شخص هويت ثابت و مستقل پيدا كند. نوجوانى كه در گروه هاى خاص و تشكيلاتى مسنجم و منضبط قرار مى گيرند تا آخر عمر خويش افراد تابع و غيرمستقل مى باشند. از اين رو برخى از احزاب و تشكيلات سياسى براى آن كه افراد و اعضاى پيرو و تابع داشته باشند از همان آغازين روزهاى نوجوانى به سراغ آنان مى روند تا با جذب و آموزش، اعضاى پيرو و تابع براى تشكيلات
ص: 188
خود بسازند. در گذشته احزاب كمونيستى و مليشيايى از اين شيوه بهره مى جستند و با توجه به فضا و اقتضائات دوره نوجوانى آنان را در تشكيلات خود سازمان دهى مى كردند.
به هر روى، گروه مى تواند بسيار آسيب زا و خطرناك باشد. مهم ترين عامل آسيب پذيرى نوجوانان را شايد در گروه جست وجو و ردگيرى كرد كه از جمله آن ها بحران هويت دينى فرد است.
در اين جا نيز مى توان بر نقش همسالان در شك ها و شدن ها توجه داد. نوجوانان بيشتر از خانواده و يا مسجد و مدرسه، تحت تأثير گروه هم سالان هستند. اگر در پژوهش ها و تحقيقات ميدانى، از تبليغات و تأثيرى پذيرى نوجوانان از آن، سخن رفته است، در حقيقت متأثر از همسالان مى باشد و تاثيرپذيرى از ديگر افراد يا كم و يا بسيار كم است؛ زيرا تأثير تبليغات از طريق گروه همسالان خود را در تمامى تحقيقات و پژوهش هاى به خوبى نشان مى دهد.
بنابراين براى مقابله با تهاجم فرهنگى شديد دشمنان بر دين و اهداف اسلام و انقلاب بر مساجد و اولياى دينى است تا با بهره گيرى از گروه هاى همسالان به مقابله با دشمنان بروند. تحقيقات و نيز برخى از طرح هاى اجرا شده در مساجدى از كشور نشان داده است كه چگونه مى توان با بهره گيرى از گروه همسالان نه تنها به مقابله با تبليغات ناتوى فرهنگى رفت، بلكه گروه هاى دينى را بسيج كرد. در اين روش با تشويق گروه هاى همسالان به طرق مختلف آنان را به مساجد كشانده و گروه هاى متعدد و مختلف با علايق و سلايق چندى را در مسجد ايجاد كرد. با ايجاد گروه هايى چون تواشيح، خطاطى، قرائت قرآن و
ص: 189
تشويق گروه هاى همسالان براى جذب و جلب افراد بيرون از گروه مى توان، بخشى بزرگى از نوجوانان و جوانان را به سوى مسجد كشانده و به هدايتو رهبرى آنان اقدام كرد.
نحوه مديريت و چگونگى ارايه كاركردهاى ذاتى و اقتضايى و جنبى مسجد، شخصيت و ويژگى هاى امام جماعت و ناديده گرفتن نيازهاى مردم و نسل جوان موجب مى شود كه مسجد از جذب و نقش آفرينى باز بماند و نتواند آن چنان كه شايسته و سزاوار آن است، عمل كند و در نتيجه مانع گرايش نسل جوان به آن گردد.
مهمترين موانع مربوط به برنامه هاى مسجد به شرح ذيل است:
1 - فقدان اطلاعات و كارآمدى لازم: يكى از شرايط بسيار ضرورى جهت ايفاى مطلوب كاركردهاى معنوى، فرهنگى، سياسى در مساجد، آگاهى از مقتضيات زمان و شرايط است. كاهش توان كاركردى مساجد در جامعه بى ارتباط با نقش و مسئوليت مسئولان، كارگزاران و امامان مساجد نيست زيرا كشف نيازها و مقتضيات هر زمان، تأثير مستقيم و ارتباط تنگاتنگى با كاهش و افزايش حضور دارد. در مقابل شناخت نيازها و علايق مخاطبان از اصلى ترين علل در گرايش يا دورى از مسجد است.
اگر آموزش، به معناى انتقال اطلاعات و دانش هاى نظرى و تجربى به ديگرى
ص: 190
تعريف مى شود و اگر پرورش به معناى تربيت انسان بر پايه هدف خاص و با بهره گيرى از دانش و اطلاعات روز است، پس همواره پرورش دشوارتر از آموزش بوده است، زيرا پرورش نيازمند دو هنر ظريف دانش گسترده همراه با خلاقيت علمى و عملى است.براى آن كه روحانى در مقام آموزش و پرورش نوجوانان در راستاى اهداف خاص بتواند موفق باشد مى بايست مخاطب را بشناسد و در وضعيت دانشى و علمى او قرار گيرد. ماهيت پويايى علم و تجديدنظر در اطلاعات موجب مى شود تا نوجوان با شمارى از اطلاعات و دانش هايى كه از طرق مختلف كسب مى كنند، مواجه باشند. اطلاعاتى كه تأثير شگرفى در نگرش و رفتارهاى آنان برجا مى گذارد. از اين رو روحانى مى بايست خود را با مخاطب خود از اين نظر همراه و همگام سازد و از دانش هاى روز بى اطلاع نماند.
اگر روحانى بخواهد از سوى نوجوانان و جوانان پذيرفته و درك شوند، بايد اين وضعيت جديد را نظر گيرند و اطلاعات و دانش خود را به روز نمايند.
مسايل دينى به دليل پيوستگى با ابعاد روحى و جسمى انسان، دانش وسيع و گسترده اى را مى طلبد. هر روز يافته هاى جديدى در حوزه هاى مختلف علوم از رياضى گرفته تا روان شناسى، جامعه شناسى، فيزيك و شيمى به دست مى آيد كه به جهت ارتباط با هستى و انسان، به نحوى با مباحث اعتقادى مرتبط مى شود. برخى از نظريات علوم جديد با جهان برزخ و يا بهشت و دوزخ كه در برخى از آيات و روايات از وجود كنونى آن خبر مى دهد، ارتباط مى يابد و نوجوان را وامى دارد تا برپايه اين نظريات، به پرسش هاى اعتقادى بپردازد كه بايد پاسخ مناسب داده شود؛ همان گونه كه پيشينيان ما با استفاده از نظريات فيزيك زمان
ص: 191
خود به توضيح و تفسير مسايل اعتقادى مى پرداختند، اين انتظار امروز نيز وجود دارد.
اگر نوجوان امروز در كلاس هاى آموزشى خود با نظريات مختلف
و متعددى در روان شناسى اجتماعى روبه روست حال از او بخواهيم با نظريات و يا اصطلاحات گذشتگان مسايل را برايش توضيح دهيم نه تنها نمى تواند چنان كه بايد و شايد با دين ارتباط برقرار كند بلكه از موضوعات مطرح شده مى گريزدو تمايلى به گرفتن پيام هر چند با ارزش و مهم، نخواهد داشت.
به عنوان نمونه يافته هاى فيزيك در مباحث بنيادين مانند مسئله عليت و اختيار انسان تأثير مى گذارد. حال اگر پرسش هاى دانش آموز نوجوانى را كه با اصل عدم قطعيت «هايزنبرگ» در فيزيك و يا فرضيات مختلف زيست شناسى در تبيين جريان خلقت انسان و مانند آن آشناست را بخواهيم با همان اصطلاحات و اصول پيشينيان پاسخ دهيم نه تنها با مسئله ارتباط پيدا نمى كند و دركى درست از آن به دست نمى آورد، بلكه با واكنش منفى برخورد مى كند.
نمونه ديگر هنگامى كه روحانى از مسئله برهان نظم در خداشناسى سخن مى گويد و در ارتباط با خلقت انسان و جهان مثال هايى را ذكر مى كند، مى بايست از نظريات موجود در كتاب هاى درسى مانند نظريه هاى ترانسفورميسم آگاهى اجمالى داشته باشد و گرنه نمى تواند با نوجوان و جوانى كه با اين نظريات در علوم فيزيك و يا زيست شناسى آشنا شده اند، ارتباط منطقى و مقعولى داشته باشد و نوجوان نه تنها دراين مسئله به سخن او گوش نمى دهد و نمى پذيرد بلكه نمى تواند با محتواى كلام و پيام ارتباط برقرار كند چنان كه در مسايل ديگر نيز كه از سوى روحانى مطرح مى شود يا در درستى آن تشكيك
ص: 192
مى كند و يا اصولاً به جهت اختلاف در ادبيات گفتارى، از درك آن عاجز خواهد ماند. پس اگر در مسجد حضور هم يابد به سخنان وى، دل نمى سپارد و يا سخنان را مستند و معتبر نمى شمارد و در نهايت روحانى از ديدگاه چنين نوجوانى از مرجعيت پاسخ گويى به پرسش هاى كلان اعتقادى و علمى بيرون مى رود.
معناى اين سخن آن نيست كه روحانى مى بايست در علوم تخصصى وارد شود؛ بلكه مقصود آن است كه نبايد از اصطلاحات و دانش هاى نوجوانان و ادبيات آنان بى خبر باشد. روحانى كه با اين اصطلاحات و يا دستاوردهاى علمى ناآشناست و يا آنها را نابه جا به كار مى برد، موجب واگرايى نوجوانان ازمساجد مى شود.
برخى همواره اين اشكال را مطرح مى سازند كه اصطلاحات و ادبياتى كه روحانى به كار مى برد غير از اصطلاحات و ادبياتى است كه نوجوان و جوان از طريق كتب درسى آموزشى خود در مدارس و دانشگاه ها با آن آشنا شده است. پس چه نيكو است روحانى دست كم با اين ادبيات و اصطلاحات آشنا شود زيرا غفلت از ادبيات نوين در عرصه مباحث اعتقادى، با وجود اتقان و استحكام مبانى آن، قابليت ايجاد ارتباط ميان آموزه هاى دينى و انديشه هاى نوجوان را كاهش مى دهد.
2 - عدم انطباق با نياز و انگيزه نسل جوان: در گذشته انسان ها با معنويت ارتباط تنگاتنگى داشته اند و حيات معنوى اين انسان در حيات دينى يا توسط دين تعريف مى شده است. اما انسان امروزى، انسانى مستقل و خودبنياد با ويژگى هاى خاص دنياى امروز است. انسان امروزى كم تر احساس مى كند كه به معنويت به عنوان پايه زندگى نياز دارد و متأسفانه با تبليغات چنين
ص: 193
باورى در او ايجاد شده است!!؛ به همين جهت احساس به طور طبيعى نياز به روحانيت و مسجد در او وجود ندارد.
تبيين نشدن معرفت دينى براساس نظام فكرى و نقش اجتماعى فرد و عدم انطباق كاركرد اعمال عبادى با نيازها و انگيزه ها نيز يكى از آسيب هاست، به اين معنا كه چون برخى افراد نه بر مبناى تعهد قلبى و رفتار فطرى درونى شده، بلكه بر پايه عرف اجتماعى تن به برخى از آداب و مناسك عبادى مى دهند، بنابراين ايجاد ارتباط شناختى با نگرش و گرايش مى تواند در ايجاد انگيزه و نيز عمل به مناسك عبادى و هم چنين بازگشت به مساجد مؤثر باشد.
3 - ايجاد دلزدگى: اجبار و الزام جهت شركت در برنامه هاى آيينى و مذهبى مدارس يكى از علل واگرايى نوجوانان از مسجد است؛ شركت اجبارىافراد بدون ايجاد انگيزه شناختى، عاطفى و درونى، آثار خود را در واگرايى نوجوان از مساجد نشان مى دهد. يكى از خصوصيات بارز نوجوانان اين است كه از اجبار و تحكم گريزان هستند، بلكه دوست دارند بر پايه افكار و عقايد خود آن چه را كه مشاهده مى كنند يا مى شنوند و يا تجربه مى كنند، عمل كنند. بنابراين پيام هايى را كه به صورت اشاره و گذرا مى آيد تا زمانى كه بر پايه تجربيات قبلى و پردازى هاى ذهنى و تمايلات قلبى آنان، باز توليد نشود نمى پذيرند.(1)
اصولاً در سال هاى نوجوانى اجبار و فشار نتيجه عكس مى دهد. به همين جهت هرگونه پافشارى و سخت گيرى بيش از اندازه برانجام مناسك عبادى به ويژه مستحبات در سال هاى نوجوانى يا اجبار او به گوش دادن به سخنرانى هاى طولانى، موجب دلزدگى نوجوان مى شود.
ص: 194
برنامه هاى معنوى و شركت در آن ها بايد به گونه باشد كه نوجوان فشارى را احساس نكند كه در هنگام رهايى از اين فشار، در دوره هاى بالاتر به طور كلى از گرايش و حضور در مساجد سر باز زند.
به كارگيرى روش هاى خشونت آميز و قهرآگين توسط والدين كه گاه همراه با تنبيه بدنى و ناسزا و سرزنش در آغازين سال هاى تكليف مى باشد، زمينه هاى نافرمانى، دلزدگى و واگرايى از مساجد را در آنان تقويت مى كند.
به جاى آن كه فشار بيرونى براى حضور در مساجد صورت گيرد، بايد با ايجاد انگيزه و بيدار كردن وجدان همراه با تشويق و انذار يعنى روشى كه قرآن در پيش گرفته است، مى توان زمينه حضور خود انگيخته نوجوانان در مساجد را فراهم آورد و تكاليفى مناسب با سن نوجوانى از او انتظار داشت و از هرگونه سخت گيرى بيهوده اجتناب كرد.
تربيت دينى بايد با ملاطفت و نرمش و نه خشونت و اجبار صورت بگيرد.سعى شود تا دانش آموز و نوجوان از خاطرات و تجارب خوب و مثبتى در زمينه تربيت و آموزش دينى برخوردار گردد، به علايق نوجوان توجه و احترام كافى شود و در موقع مناسب به اصلاح طرز تفكر و نگرش او پرداخته شود، ابتدا طرز تفكر او مورد پذيرش قرار گيرد و سپس در صورت نياز، به اصلاح و يا نفى نگرش او پرداخته شود.
4 - فقدان ارزيابى برنامه ها: بدون شك كاركردهاى نهادهاى اجتماعى بايد ارزيابى شود و در اين امر به اين نكته توجه شود كه اين نهادها چه نقشى در حوزه معارف دينى داشته و تا چه اندازه در عمل كرد خود موفق بوده اند. بايد مشخص شود آن دسته از نهادهاى اجتماعى كه موجب جامعه پذيرى افراد
ص: 195
مى شوند و به آنان سمت و سو و شخصيت مى دهند تا چه اندازه در چارچوب تفكر دينى شكل گرفته و تا چه اندازه توانسته است معارف دينى را در قالب شيوه هاى خود ارايه دهد و مديران اين مراكز هم بايد ارزيابى شوند بايد ارزيابى نمود كه يا روحانى مسجد تا چه اندازه توانسته و توفيق يافته تا به گونه اى سازمان يافته در عرصه هاى مختلف تأثيرگذار باشد و دين را در ساحت اجتماعى از درون نهادينه كند؟
هر چند بر پايه تصورى كه مردم از روحانى و عالمان دينى دارند،
به ارزيابى عمل كرد و نقد آنان مى پردازند و در اين مسايل به گونه اى داورى مى كنند؛ ولى فقدان مركزى كه هم توانمندى هاى امامان جماعت را بشناسد و عملكرد مثبت و موفق را تشويق كند در صورت بى كفايتى در جهت وظايف اصلى و ذاتى، بى پروا آنان را از كار بركنار كند و بر عمل كرد آنان نظارت داشته باشد، يكى از مسايل مهم در حوزه عمل كردى مسجد و روحانيان است؛ زيرا فقدان مركز ارزيابى و هدايت نيروهاى انسانى در حوزه دين و روحانيت و عدم نظارت بر عملكرد آنان زمينه آسيب پذيرى را افزايش مى دهد. از اين رو، ضرورى است تا در مركز امور مساجد مركزى براى اعمال نظارت و هدايتپديد آيد و به ارزيابى مداوم روحانيون در حوزه عمل و نقش اجتماعى آنان بپردازد.
گفتنى است ارزشيابى كار و عملكرد مساجد و مديريت آن، كارى بس دشوار و سنگين است؛ اما از آن جا كه آثار مثبت و سازنده اى در گرايش نوجوانان و حضور بيشتر مردم خواهد گذاشت و بهره گيرى و استفاده درست و به هنگام از مساجد را به دنبال خواهد داشت و در بالا بردن كيفيت برنامه هاى مساجد نيز تأثير دارد، يك ضرورت است.
ص: 196
به سخنى ديگر راه حل علمى و مناسب به مشكلات موجود در صورتى امكان پذير است كه همواره به طور مستمر ارزيابى و مطالعات دقيقى در مورد مساجد انجام شود. بايد بدانيم كه تنها توجه پيام روشن، گويا و يا نيت پاك در قلب مبلغان كافى نيست؛ بلكه با توجه به گستردگى فضاى فرهنگى جامعه و گوناگونى طبقات مختلف اجتماعى از لحاظ سن، جنس و تحصيل لازم است روش هاى موجود را به دقت ارزش يابى كنيم و با ارزيابى، براى يافتن روش هاى جديد نيز تلاش كنيم.
اين راهبرد كمك مى كند تا به دست آوريم كه برنامه هايى كه براى جلب و جذب نوجوانان به مسجد اتخاذ شده تا چه اندازه تأثيرگذار بوده است.
البته بايد پژوهش هاى ارزش يابى را به صورت كمى و عددى از طريق مصاحبه ها و پرسش نامه ها، مشاهده، بررسى مدارك و اسناد و راه هاى ديگر مشخص به دست آورد تا ارزش يابى ها از حالت توصيفى صرف و كيفى بيرون آيد و قابل بررسى و تحقيق جدى باشد.
يكى از مهم ترين علل واگرايى نوجوانان از مساجد، عملكرد اجتماعى برخى ازروحانيون است. در بسيارى از شبهاتى كه از سوى نوجوانان مطرح مى شود مى توان عاملى از رفتار اجتماعى شخصيت هاى روحانى را يافت به اين معنا كه شبهات آنها گاه برخاسته از عمل كرد برخى از روحانيان است نه برخاسته از شك در امور دين. بنابراين با تصحيح رفتار مى توان جلوى بسيار از شبهات به ظاهر دينى را گرفته كه عاملى جهت واگرايى دينى و نيز گريز از مسجد است. به همين
ص: 197
جهت كاستن هرچه بيش تر رفتار ناپسند و يا موارد حساس مى تواند عاملى مهم در جذب جوانان باشد. آرى بازسازى رفتار اجتماعى، از تخريب وجاهت و شخصيت روحانيان مى كاهد.
سعدى گفت وگوى پسرى را با پدرش در باره علت بى اثرى گفتار عالمان بى عمل چنين مى نويسد:
فقيهى پدر را گفت: هيچ از اين سخنان رنگين دلاويز متكلمان در من اثر نمى كند. سبب آن است كه نمى بينم از ايشان كردارى موافق گفت:
ترك دنيا به مردم آموزند*** خويشتن سيم و غله اندوزند
عالم آن كس بود كه بد نكند *** نه بگويد به خلق و خود نكند
در اين حكايت سعدى پسرى را نشان مى دهد كه منطق وى آن است كه مردم پيش از گفتار به كردار شخص مى نگرند و دو صد گفته چون نيم كردار نيست؛ را اصل قرار مى دهد، اما پدر نظر ديگرى دارد و براين باور است كه مى توان و بلكه بايد رفتار مردمان را از گفتارشان جدا كرد و آن چه را به صلاح است پذيرفت.
پدر با اين منطق چنين پاسخ مى دهد: اى پسر! به مجرد اين خيال باطل، نشايد روى از تربيت نصحيت كنندگان بگرداند و عالمان را به ضلالت و گمراهى نسبت دهد و در جست وجوى عالم معصوم و پاك از فوايد علم و دانش محروم ماند؛ از اين رو مى گويد:
گفت عالم به گوش جان بشنو *** ور نماند به گفتنش كردار
باطل است آن چه مدعى گويد *** خفته را كى خفته كى كند بيدار
مرد بايد گيرد اندر گوش *** ور نشسته است پند بر ديوار
ص: 198
اين پاسخ سعدى با اصول روان شناسى ارتباطات انسانى و اصول تربيت ناسازگار است زيرا هر چند پاسخ پدر به نظر منطقى مى آيد و اعتراض آدمى را خاموش مى سازد ولى دل يك نوجوان به اين پاسخ آرام نمى شود به اين معنا كه در علوم اخلاق و مسايل دينى نمى توان شخصيت گوينده را از گفتار او جدا كرد و تجربيات تاريخى و روانشناسى نيز خلاف آن را نشان مى دهد چون از نظر مردم به ويژه نوجوانان و جوانان مى بايست ميان گفتار و رفتار هماهنگى و سازگارى باشد.
آرى برخى از شبهاتى كه در جامعه رواج مى يابد و نوجوانان نسبت به آن حساسيت بيش ترى از خود بروز مى دهند، شبهه تضاد رفتارى است كه بدون بازسازى در رفتار اجتماعى برخى از روحانيان از ميان نخواهد رفت.
ص: 199
1 - رضا ناظميان، انسان و دين، تهران، سازمان تبليغات اسلامى، 1369 .
2 - طاهره سهرابيان، بررسى تأثير نگرش مذهبى بر سازگارى فردى و اجتماعى دانش آموزان استان لرستان، دانشگاه الزهراء، 1379 .
3 - فريبا جمالى، بررسى رابطه بين نگرش مذهبى و احساس معنابخشى در دانشجويان دانشگاه، پايان نامه كارشناسى ارشد دانشگاه الزهرا، 1381 .
4 - زهرا رازفر، بررسى نقش باورهاى دينى در خويشتندارى نوجوانان تهران، دانشگاه الزهرا، 1379 .
5 - على اصغر صباغ پور، بررسى نگرش مذهبى جوانان ذكور تهران (1722ساله) و عوامل مؤثر برشكل گيرى آن، دانشگاه تربيت مدرس، 1379 .
6 - محمد خدايارى فر، تهيه پرسشنامه نگرش سنج مذهبى در بين دانشجويان دانشگاه، 1378 .
7 - ويليام جيمز، دين و روان، ترجمه مهدى قائمى، انتشارات آموزش وپرورش انقلاب اسلامى، 1372 .
8 - مهرى محمودى، رابطه قشربندى اجتماعى و رفتارهاى مذهبى، دانشگاه تربيت مدرس، 1378 .
9 - يوسف كريمى، روان شناسى اجتماعى، چ چهارم، دانشگاه پيام نور، 1372 .
10 - نيما قربانى، روان شناسى دين، يك رويكرد عملى چند تبارى، فصلنامه قبسات، سال سوم، ش 2 ، تابستان و پاييز 1377 .
11 - عبدالعظيم كريمى، رويكردنمادين به تربيت دينى باتأكيد برروش هاى اكتسابى، انتشارات قربانى، 1374 .
12 - فصلنامه انديشه و رفتار، شماره 8، زمستان 80 .
13 - غلام عباس توسلى، نظريه هاى جامعه شناسى، چ اول، تهران، سمت، 1369 .
ص: 200