سرشناسه:رضایی، علی
عنوان و نام پديدآور:جایگاه مساجد در فرهنگ اسلامی/ تهیه و تنظیم زیرنظر علی رضایی
مشخصات نشر:قم: ثقلین، 1382.
مشخصات ظاهری:ص 383
فروست:(انتشارات ثقلین 26)
شابک:964-94842-2-1 ؛ 964-94842-2-1
وضعیت فهرست نویسی:فهرستنویسی قبلی
یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس
موضوع:مسجدها
رده بندی کنگره:BP261/ر6ج 2
رده بندی دیویی:297/75
شماره کتابشناسی ملی:م 82-6265
اطلاعات رکورد کتابشناسی:فهرست قبلی
ص: 1
بسم الله الرحمن الرحیم
جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى
ص: 2
ص: 3
جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى
تهيه و تنظيم
زيرنظر حجه الاسلام والمسلمين على رضايى
ص: 4
سخن ناشر··· 13
پيشگفتار··· 15
بخش اول: جايگاه مساجد
واژه شناسى··· 19
واژه مسجد در قرآن··· 22
1 - جايگاه مسجد در متون دينى··· 23
نخستين خانه توحيد··· 23
پرستش هدف مسجد··· 26
تقوا، اساس مسجد··· 28
آباد كردن مساجد ويرانى شرك··· 31
كانون هدايت··· 34
پايگاه ضد ستم··· 36
خانه خدا در زمين··· 37
محبوب ترين مكان··· 38
حرمت مسجد··· 39
بنياد مسجد··· 40
جايگاه دانش··· 40
رفتن به مسجد··· 42
حضور مستمر در مسجد··· 43
نشستن در مسجد··· 44
همسايگان مسجد··· 45
نظافت مسجد··· 46
روشنايى مسجد··· 47
خوشبو كردن مسجد··· 48
ص: 5
آداب مسجد··· 49
آداب ورود به مسجد··· 49
1 - طهارت··· 50
2 - زينت كردن··· 51
3 - مقدم داشتن پاى راست··· 52
4 - دعا··· 52
5 - نماز تحيّت··· 53
كارهاى ناروا در مسجد··· 53
1 - بردن شى ء نجس··· 53
2 - تزيين و تصوير··· 55
3 - خريد و فروش··· 56
4 - شعر خواندن··· 57
5 - سخن گفتن··· 58
6 - فرياد زدن··· 58
7 - آلوده كردن··· 59
8 - خوابيدن··· 59
2 - جايگاه و اهميّت مساجد در فرهنگ اسلام··· 61
مسجد كانون ارتباطات··· 62
مساجد در ادوار تاريخ··· 65
صدر اسلام··· 65
عصر فتوحات··· 66
قبل از انقلاب اسلامى··· 69
در انقلاب اسلامى··· 70
3 - مسجد پايگاه اجتماعى··· 72
نخستين پايگاه عبادى - سياسى··· 72
نخستين كانون همدلى··· 73
نخستين جايگاه دانش··· 74
نخستين نهاد سياسى··· 82
نخستين پايگاه تبليغاتى··· 85
مركز خدمات··· 87
مسجد و ديگر عبادتگاه ها··· 88
نقش ها و عملكردها··· 89
ساختمان··· 93
ص: 6
4 - معمار انقلاب اسلامى و مساجد··· 97
مساجد در صدر اسلام··· 97مساجد در رژيم طاغوت··· 100
مسجد به مثابه سنگر··· 103
مسجد محل تربيت··· 105
لزوم توجه به جماعت··· 105
حضور در مساجد··· 107
بخش دوّم: نقش مساجد در جوامع
1 - نقش مسجد در تاريخ··· 113
اولين مسجد در تاريخ اسلام··· 113
قداست مسجد··· 114
سادگى و آراستگى مسجد··· 115
رشد ساخت مسجد بعد از صدر اسلام··· 116
ويژگى هاى مسجد··· 118
1 - خانه مردم··· 118
2 - پايگاه قضايى··· 119
3 - جايگاه حسبه··· 120
4 - خانه خبر··· 120
5 - محل رفع مشكلات··· 121
6 - پايگاه جهاد و نهضت··· 121
7 - مركز آموزش··· 122
2 - نقش مسجد در فرهنگ اسلام··· 127
3 - مركز سازماندهى نهضت هاى جهانى اسلام··· 137
الف) قيام سربداران··· 139
ب) نهضت مشروطه در ايران··· 142
ج) انقلاب اسلامى ايران··· 146
4 - نقش مساجد در انقلاب اسلامى··· 149
5 - نقش مساجد در توسعه··· 157
1 - تعريف ارتباطات··· 158
2 - رسانه هاى ارتباط جمعى··· 159
3 - مسجد پايگاه ارتباطى متناسب با جوامع اسلامى··· 160
4- ويژگى هاى ارتباطى مسجد در سازماندهى حركت هاى اجتماعى و... 162
نتيجه گيرى··· 164
ص: 7
بخش سوم: مساجد و تعالى انسان
1 - مهد ارتباط با خدا··· 167
سكوى پرش به آسمان··· 170اهل مسجد··· 174
بناى مسجد··· 177
قصد قربت··· 178
اولين مسجد··· 180
بناى مسجد نبوى··· 181
فلسفه بناى مسجد··· 182
كارگر مسجد شهيد ولايت··· 183
غبار مسجد··· 184
ويژگى هاى ساختمان مسجد··· 185
وسعت مسجد··· 188
عمران مسجد··· 190
تبديل كليسا به مسجد··· 195
2 - مسجد، مركز انسان سازى··· 197
پيام مسجد··· 197
مسجد خانه خدا براى انسان··· 198
پشتوانه اخوت اسلامى··· 200
خانه رشد··· 201
سالم سازى جامعه··· 201
عامل پيشگيرى از فساد··· 202
بانيان مسجد··· 202
خانه عدالت··· 203
محبوب ترين بندگان خدا··· 203
3 - مسجد، پايگاه آزادگى و آزادى··· 207
«مسجد» متعلق به كيست؟··· 207
محدوديّت دينى··· 208
ورود كفار به مساجد··· 214
محدوديت طبقاتى··· 219
محدوديت سياسى··· 224
ص: 8
بخش چهارم: مساجد و جوانان
1 - عوامل اصلى جذب جوانان··· 231
الف) امام جماعت··· 231
1 - ثابت بودن··· 2312 - توانايى علمى··· 231
3 - نظم··· 232
4 - بيان ساده و شيوا··· 232
5 - ابتكار خلاقيت··· 232
6 - دوستى با جوانان و نوجوانان··· 233
7 - احترام و تواضع··· 233
8 - آراستگى ظاهرى··· 233
9 - توانايى جسمى··· 234
10 - دارا بودن دانش لازم··· 234
11 - درك موقعيت سنى جوانان··· 234
12 - تهيه امكانات مالى··· 234
ب) مسجد··· 235
1 - فضاى مناسب و ظواهر خوب آن··· 235
2 - نظافت··· 235
3 - وسايل صوتى، گرمازا و سرمازا··· 235
4 - تصميم گيرى متمركز··· 236
5 - ايجاد امكانات فرهنگى ورزشى··· 236
6 - استفاده از افراد خوش صدا··· 236
ج) هيئت امناى مسجد··· 237
1 - همكارى جدى··· 237
2 - تقسيم كار··· 237
3 - علاقه به كار··· 237
4 - تأمين بودجه··· 238
5 - توجيه جوانان و نوجوانان··· 238
6 - اهتمام به مسئله جوانان و نوجوانان··· 238
7 - استفاده از تخصص هاى گوناگون··· 239
ص: 9
د) ساير عوامل··· 239
1 - ترجمه و توضيح دعاها و اذكار··· 239
2 - آشنا كردن جوانان به فلسفه اعمال عبادى··· 240
3 - اخلاق و رفتار نمازگزاران··· 240
5 - جذب از طريق دوستان··· 2406 - انعكاس فعاليت ها··· 241
7 - رفع مشكلات··· 241
8 - خادم··· 241
2 - راهكارهاى جذب جوانان به مساجد··· 243
معرفى الگو··· 245
رعايت اختصار··· 247
معرفى آثار مادى··· 247
تبيين لذائذ معنوى··· 249
تشويق··· 250
نمايش··· 251
اردو··· 252
مسابقات··· 253
نوار··· 254
نمايشگاه··· 254
رعايت ادب··· 254
كتب درسى··· 255
3 - روش هاى تربيتى··· 257
دوران بحران··· 257
استقلال طلبى··· 259
نوگرايى··· 259
رشد عقلانى··· 260
خود ميان بينى··· 261
ويژگى هاى مربيان تربيتى مساجد··· 262
1 - عشق به آرمان ها··· 262
2 - دانش گسترده··· 263
3 - جذاب بودن مربيان··· 263
4 - حفظ اعتدال در آموزشهاى مذهبى··· 264
توصيه هايى براى رفتار با نوجوانان و جوانان در مساجد··· 264
ص: 10
4 - موانع جذب جوانان به مساجد··· 267
الف) درونى··· 267
1 - خانواده··· 267
2 - محيط هاى آموزشى··· 269
3 - جامعه··· 270
4 - خود فرد··· 2725 - مسجد··· 274
ب) بيرونى··· 277
5 - مسجد و تعليم و تربيت··· 279
كاركردهاى آموزشى مساجد··· 281
1 - مسجد، نهادى آموزشى··· 281
2 - مسجد و مدرسه··· 284
3 - ويژگى هاى آموزش در مساجد··· 287
4 - مسجد و آموزش هاى اصلاح گرايان··· 289
5 - ظهور مدارس جديد··· 290
6 - نتيجه··· 291
6 - رابطه مسجد و مراكز آموزشى··· 293
تاريخچه··· 293
حلقه هاى علمى در مساجد··· 297
نظام آموزشى در مساجد··· 299
1 - آداب آموزش··· 300
2 - زمان آموزش··· 300
3 - شيوه آموزش··· 301
4 - شيوه ارزيابى··· 303
5 - موضوعات درسى··· 303
6 - انتخاب استاد··· 304
7 - گواهينامه علمى··· 305
8 - شيوه كاريابى··· 306
9 - معاش استادان··· 306
10 - هزينه دانشجويان··· 307
موقعيت علما در جامعه··· 308
مسجد و علوم جديد··· 309
ص: 11
بخش پنجم: هنر در مساجد
1 - معمارى مساجد··· 313
مسجد، عالى ترين جلوه معمارى اسلامى··· 314
مسجد كبود، به عنوان نمونه··· 319
2 - تجلى هنر اسلامى در مساجد··· 323
الف - تعريف هنر··· 323
1 - هنر شهوى··· 3232 - هنر شهودى··· 323
ب - توصيف هنر··· 324
مساجد نمايشگاه آثار هنرى اسلام··· 325
بخش ششم: احياى مساجد
الف) ضرورت ها··· 335
1 - مديريت··· 337
الف: مدير و عوامل مؤثر در جاذبه مديريتى··· 339
ب: برنامه هاى مدير··· 345
ج: ضرورت شوراى سياستگذارى··· 348
د: ضرورت تأمين آگاهى هاى سياسى،اجتماعى،فرهنگى ائمه محترم جماعات··· 348
ه- - ضرورت ارزشيابى··· 349
و: توسعه شهرها و نقشه جامع آنها با محورى بودن مسجد··· 350
ز: روابط عمومى··· 352
ح: مديريت سياسى، اجتماعى امام جماعت مسجد··· 355
ب) راهبردهاى اجرايى به منظور احياى مساجد··· 359
2 - كتاب شناسى مسجد··· 363
ص: 12
مسجد در هر نقطه جهان خانه خدا و عظيم ترين پايگاه فرهنگى و معنوى است و محلى براى نياز و سجود به درگاه قادر متعال است.
مسجد آزادترين و پاكيزه ترين مكان در پهنه گيتى است كه در بند كردن و آلوده كردنش حرام است، پس جايگاه آزادگان و پاكان است چه آن كه الطيبات للطيبين.
مسجد مهمانسراى حضرت كريم است، محل انس با حضرت حق و تكميل ايمان و تصفيه روح و مصافحه با صالحان و معانقه با فرشتگان و بيعت با ثقلين است. بيعتى كه نقض و شكستن آن خسران ابدى را در پى دارد زيرا در روز قيامت مسجد از خالى بودن، قرآن از مهجور بودن اهل بيت عليهم السلام از مظلوم بودن خويش شكايت خواهند كرد و بدا به حال متشاكى اى كه شاكى آنان اين سه باشند آن هم در دادگاه عدل الهى.
خدايا توفيق حضور در مسجد و گسترش فرهنگ آن عمل به قرآن و اشاعه حقايق متعالى آن و پيروى از پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت طاهرينش و دفاع از حريم آنان را به ما عنايت فرما.
مؤسسه فرهنگى ثقلين همه همت و توان خويش را در راستاى نشر معارف اسلامى و گسترش فرهنگ قرآن و اهل بيت عليهم السلام قرار داده است و با عنايت
ص: 13
حضرت حق تاكنون در اين راه قدم هاى استوارى برداشته است و آثار گرانقدرى را منتشر كرده است.در همين راستا مجموعه حاضر را كه محصول انديشه ده ها نفر از متفكران و پيروان مخلص و صديق قرآن و عترت مى باشد و با بيان و بنان به هدف احياى مساجد در نظام اسلامى ارائه نموده اند و فاضل ارجمند جناب حجه الاسلام والمسلمين آقاى رضايى زيد عزه آن را تهيه و تنظيم نموده اند به پيشگاه فرهيختگان و انديشمندان تقديم مى نمايد.
و از محضر ربّ العالمين درخواست مى نماييم در دنيا به ما توفيق خدمت به ساحت مقدس و منور مسجد، قرآن و اهل بيت عليهم السلام عنايت فرمايد و در روز قيامت ما را مشمول شفاعت - نه شكايت - آنان قرار دهد.
مؤسسه فرهنگى ثقلين
ص: 14
مسجد مهمان خانه خدا در زمين(1) جايگاه نزول بركات و خيرات آسمانى(2) خانه آگاهى و عبادت، عشق و محبت، صفا و صميميت، ايثار و رحمت، تجلّى بهشت خدا در زمين(3) تفريحگاه موحدان است.
چه كسى گمان مى كرد يك چهار ديوارى ساده كوچك يك صد مترى بى سقف روزى قلب تپنده ميليون ها انسان شود و قرن ها به تأسى از آن پايگاه فكرى و فرهنگى جوامع بشرى و منادى توحيد شود.
سخن از طلوع اسلام و مطلع آن و فجر صادق آيين محمدى صلى الله عليه و آله و مركز اشاعه آن، يعنى مسجد است؛ مركزى كه همچنان ابعاد وسيع روحانى و معنوى آن، چه بسا در زير حجاب قصور و تقصيرها مخفى مانده است و قلم را ياراى شرح و تفصيل آن نيست.
همين قدر بدانيم كه در هر دوره و زمانى و به هر صورت مسجد نقش عظيم در گسترش تعاليم انسان ساز اسلامى بروز داده و به عنوان مكانى مقدس و ملجئى شايسته محل عبادت و نيايش جهاد و اجتهاد و نشر و تعليم علم و دانش
ص: 15
بوده است.
مسجد النبى در مدينه نخستين پايگاه علمى، سياسى، اجتماعى و حكومتى اسلام به شمار مى رفت و مسجد در اسلام هيچ گاه تنها محل عبادت و نماز نبودهبلكه همواره مركز آموزش و انسان سازى، سياست و حكومت نيز بوده است. چرا كه تعليم و تربيت، اقامه قسط و عدل و رشد و تكامل انسان ها وظيفه اصلى و اساسى پيامبران الهى بوده است.
با عنايت به نقش عظيم و منحصر به فرد مساجد در طول تاريخ اسلام و نيز در پيدايش و تداوم انقلاب شكوهمند اسلامى ايران با عنايت مقام معظم رهبرى دامت بركاته حركتى جديد در راستاى تحقق اهداف عاليه مساجد آغاز شده است محتواى مجموعه حاضر كه در پى تبيين جايگاه و اهميت و نقش مساجد در متون دينى و فرهنگ اسلامى و نيز راهكارها و راهبردها و شيوه هاى احياى مساجد و نيز بررسى موانع موجود است نتيجه تلاش جمعى از نخبگان است كه با نهايت اخلاص آنچه در توان داشتند با بيان و بنان به پيشگاه حضرت حق هديه نموده اند كه بعد از تنظيم و تلخيص و غنى سازى به محضر شما تقديم مى شود.
در پايان برخود لازم مى دانم از همه كسانى كه در تحقيق و تدوين اين مجموعه عظيم زحمت كشيده اند بالاخص از الطاف بى دريغ رياست محترم سازمان مساجد حضرت حجه الاسلام والمسلمين ابراهيمى زيدعزه كه با ابراز محبت هاى خويش ما را به ادامه راه تشويق و ترغيب نمودند و زمينه هاى چاپ و نشر آن را فراهم نمودند تشكر و قدردانى نمايم.
والسلام عليكم و رحمه اللّه و بركاته
على رضايى
عيد قربان 1423
ص: 16
1 - جايگاه و اهميت مساجد در متون دينى
2 - جايگاه و اهميت مساجد در فرهنگ اسلام
3 - مسجد پايگاه اجتماعى
4 - معمار انقلاب اسلامى و مساجد
ص: 17
ص: 18
واژه مسجد در لغت، اسم مكان از فعل «سَجَدَ يَسْجُدُ» به معناى جايگاه سجده و محل عبادت است و از قاعده معروف اسم زمان و مكان در فعل ثلاثى مجرد مضموم العين مستثناست. البته، لغت دانان بزرگى مانند «فرّاء» برآنند كه مسجد به فتح عين الفعل نيز جايز است، اگرچه با اين تلفظ تاكنون استعمال نشده است (1)؛ به گفته «سيبويه» هرگاه فعل و عمل در اين واژه مورد نظر نباشد، طبق قياس، مفتوح خوانده مى شود.(2)
در تعريف لغوى مسجد در معاجم و فرهنگ هاى لغت تعابير گوناگون وجود دارد كه در واقع، تمامى آنها به يك معنا بازگش مى كند. «زجاج» در تعريف مسجد مى گويد:
«كُلُ موضعِ يُتَعَبّدُ فيه فَهُوَ مَسجد».(3)
ص: 19
و «ابن اعرابى» گفته است.
«الْمَسْجَدُ يَفتح الجيم، محرابُ البُيُوت وَ مُصلّى الجَماعات».(1)و در مفردات «راغب اصفهانى» آمده است:
«اَلْمَسْجِدُ مَوضَعُ الصّلاة اعتباراً بِالسّجُودِ».(2)
به اين ترتيب، مسجد كه در زبان عربى اسم مكان مشتق از ريشه ثلاثى مجرد «سَجَدَ» است، در زبان فارسى به معناى جايگاه نماز و محل عبادت به كار رفته است. در اينكه چرا كلمه مسجد براى مكان عبادت و محل نماز استعمال شده است، گفته اند: از آنجا كه سجود، شريفترين و مهمترين اركان نماز است، در آن بيش از ديگر افعال نماز انسان به خداوند نزديك مى شود، لذا اسم مكان را از اين فعل اتخاذ و بر محل عبادت و نماز اطلاق كرده اند.(3)
در اصطلاح عرفى، مسجد عبادتگاه خاص مسلمانان است، ولى در قرآن كريم بر معابد اهل كتاب نيز اطلاق شده است:
«قال الذين غَلَبوا على امرهم لَنَتّخَذَنَ عَلَيهم مسجدا».(4)
آنان كه به واقع احوال اصحاب كهف اطلاع يافتند، گفتند: به يادگار آنان برايشان مسجدى مى سازيم؛ و:
«سبحان الَّذى اَسرى بعبدِهِ لَيلاً مِنَ الْمَسجِدِ الحَرام اِلَى
ص: 20
الْمَسجِدِ الاقصى الِّذى بارَكنا حولَهُ لِنُرَيَهُ مِن آياتِنا...».(1)
«پاك و منزه است خداى كه شبى بنده خود - محمّد صلى الله عليه و آله - ، را از مسجد حرام به مسجد اقصى كه پيرامونش را مبارك و پرنعمت ساخت، سير داد تا آياتمان را به او بنمايانيم».
اصطلاح شرعى، مسجد به مكان معين و موقوف براى نماز اطلاق شده،چنانكه در متون فقهى در اين باب آمده است:
«اَلمرادُ بِالمَسجد المكانُ المُوقوفُ على كافَّة المسلمينَ لِلصّلاة».(2)
گذشته از واژه مسجد، گاه «جامع» نيز بر اين مكان اطلاق شده است. در واقع «جامع» صفت براى مسجد بزرگى است كه در آن نماز جمعه برپا مى شود.
گفته مى شود، اين واژه را نخستين بار خليفه دوم، هنگامى كه دستور بناى مساجد جامع را براى برگزارى نماز جمعه به واليان و استانداران شهرهاى اسلامى صادر كرد، به كار برد. بنابر روايات تاريخى، «عمر» ضمن بخشنامه اى از كارگزاران خود در سرزمين هاى گشوده شده و ديگر شهرهاى نوبنياد خواست كه «مسجدى مخصوص نماز جمعه و مساجد ديگرى براى برگزارى نمازهاى يوميه در ميان قبايل بنا نهند و هنگامى كه روز جمعه فرا رسيد، مردم در مسجد الجماعه براى اداى نماز جمعه گرد هم آيند».(3)
ولى به گفته مؤرخان، خود مردم اين اصطلاح را از آغاز به كار گرفتند و به مساجدى كه محل اقامه نماز جمعه بود، مسجد جامع يا جامع اطلاق كردند؛
ص: 21
به تدريج كه حكومت اسلامى گسترش و شمار مسلمانان افزايش يافت، شمار مساجد نيز در سرزمين هاى اسلامى رو به فزونى گذاشت، همچنين الفاظى كه براى مكان هاى عبادت به كار مى رفت بيشتر شد، به طورى كه با گذشت زمان به هر مسجدى كه در آن نماز خوانده مى شد، «جامع» يا «مسجد جامع» گفتند.(1)
واژه مسجد، جمعا 28 بار در قرآن كريم ذكر شده كه در 22 مورد به صورتمفرد(2) و در 6 مورد ديگر، به صورت جمع آمده است.(3)
در اين آيات، به اهميت و جايگاه رفيع مسجد در اسلام، پاره اى از احكام مسجد و مسجدالحرام و احكام خاص آن، مسجدالاقصى و مسجد اصحاب كهف، اشاراتى شده است.
البته، آيه هاى ديگرى نيز در قرآن درباره مسجد و اهميت آن آمده است كه هر چند لفظ مسجد در آنها نيامده است، ولى بنابر مفهوم اين آيات و گفته تمامى مفسران، مى توان در مورد مساجد، اين آيات را نيز ذكر كرد.
از آنجا كه در اين كتاب بر آن نيستيم تا به تفسير و تبيين تمامى اين آيات بپردازيم، تنها به ذكر آياتى كه بيانگر ابعاد گوناگون مسجد در جامعه اسلامى است، بسنده مى كنيم.
ص: 22
«انَّ اوّلَ بَيتً وُضِعَ لِلنّاسِ لَلّذى ببكّة مباركاً و هدىً للعالمين».
«همانا نخستين خانه اى كه براى عمومى مردم قرار داده شد، همان است كه در مكه قرار دارد، و مايه بركت و هدايت جهانيان است».
« وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلّىً وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِي لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ ».(1)
«به خاطر بياوريد هنگامى كه ما خانه كعبه را مركز امن و امان براى مردم قرار داديم، و (فرمان داديم) از مقام ابراهيم، نماز گاهى براى خود انتخاب كنيد و ما به ابراهيم و اسماعيل عليه السلام امر كرديم كه خانه مرا براى طواف كنندگان
ص: 23
و مجاوران و سجده كنندگان پاك و پاكيزه كنيد».
همان گونه كه از اين دو آيه شريفه برمى آيد، خانه كعبه در مكه نخستين خانه توحيد و يكتاپرستى و اول جايگاه و مركزى است كه براى پرستش خداى يگانه ساخته شده است.
در اينكه آيا اين خانه از زمان حضرت آدم عليه السلام برپا شده يا حضرت ابراهيم عليه السلام آن را بنيان كرده، ميان مفسران اختلاف است. بعضى برآنند كه بنيانگذار اين خانه از ابتدا، حضرت ابراهيم عليه السلام بوده و در زمان آدم عليه السلام اين خانه اصلاً وجود نداشته است.(1)
برخى ديگر بر اين عقيده اند كه خانه كعبه نخست به دست آدم عليه السلام ساخته شد و بر اثر مرور زمان از بين رفت، لكن حضرت ابراهيم عليه السلام آن را تجديد بنا كرد.(2)
با شواهدى كه از آيات مختلف قرآن و روايات در اين زمينه موجود است، نظريه دوّم تأييد مى شود. در قرآن به نقل از ابراهيم عليه السلام آمده است:
« رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ...».(3)
«پروردگارا بعضى از فرزندانم را در سرزمين خشك و سوزانى، در كنار خانه حرامت سكنى دادم».
از اين آيه شريفه چنين برمى آيد كه اثرى از خانه كعبه به هنگام ورود ابراهيم عليه السلام با فرزندش اسماعيل عليه السلام و همسرش هاجر، در سرزمين مكه وجود داشته است.
ص: 24
همچنين در آيه ديگرى آمده است:
« وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنْ الْبَيْتِ وَ إِسْمَاعِيلُ ».(1)
«و هنگامى كه ابراهيم و اسماعيل پايه هاى خانه را برافراشتند».بايد توجه داشت تعبير بالا بردن قواعد (پايه ها) در اين آيه، اشارتى است به اينكه شالوده خانه كعبه، پيش از ابراهيم عليه السلام وجود داشته و ابراهيم و فرزندش، آن پايه ها را بالا برده اند. امام على عليه السلام در اين مورد مى فرمايند:
«الا ترون انّ اللّه سبحانه اختبر الاوّلين، من لدن آدم صلوات اللّه عليه الى الآخرين من هذا العالم باحجار... فجعلها بيته الحرام ثمّ امر آدم عليه السلام و ولده ان يثنوا أعطافهم نحوه».(2)
«آيا نمى بينيد كه خداوند سبحان، مردم جهان را از زمان آدم عليه السلام تا امروز وسيله قطعات سنگى... امتحان كرده و اين سنگ ها روى هم چيده را خانه محترم خود قرار داده است؛ سپس، به آدم و فرزندانش فرمان داد كه به گرد آن طواف كنند».
بنابراين، خانه كعبه را نخست حضرت آدم عليه السلام بنا نهاد و سپس بر اثر مرور زمان فرو ريخت و بعد به دست ابراهيم عليه السلام تجديد بنا شد. در هر صورت نكته مهمى كه از اين دو آيه مورد بحث، به خوبى برمى آيد و آيات ديگر و روايات نيز آن را تأييد مى كند، اين است كه مسجد نخستين مركز و پايگاهى است كه به منظور عبادت و پرستش خداى يگانه در زمين نهاده شد و پيش از آن، عبادتگاه ديگرى كه كانون عبادت و نيايش موحدان و خداپرستان باشد، وجود نداشته است، از ابوذر روايت شده است كه از رسول اكرم صلى الله عليه و آله راجع به نخستين مسجدى كه در زمين بنياد
ص: 25
شده، سؤال كرد. حضرت صلى الله عليه و آله فرمودند:
مسجدالحرام و پس از آن مسجدالاقصى بنا نهاد شده است».(1)
از اميرالمؤمنان على عليه السلام روايتى نقل شده است كه مردى از آن حضرت پرسيد: «آيا خانه كعبه، اول خانه اى است كه در زمين ساخته شده است؟».امام عليه السلام فرمود:
«خير، پيش از آن هم خانه هايى بود، لكن خانه كعبه نخستين خانه مباركى است كه براى پرستش و عبادت مردمان درست بنا شده است».(2)
« وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ للّه فَلاَ تَدْعُوا مَعَ اللّه أَحَدا ».(3)
«مساجد از آن خداست، پس بايد احدى جز او را نخوانيد».
در اين آيه شريفه، مراد از دعا، عبادت و پرستش است، زيرا در جاى ديگر دعا به معناى عبادت آمده است:
« وَ قَالَ رَبُّكُمْ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ
ص: 26
عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ».(1)
«پروردگارتان گفت مرا بخوانيد تا دعايتان را مستجاب بكنم، كسانى كه از عبادت من سركشى كنند بزودى با كمال خوارى داخل جهنّم خواهند شد».
در اينكه منظور از كلمه مساجد در اين آيه چيست، ميان مفسران اختلاف است، برخى برآنند كه منظور از مساجد تمام مكانهايى است كه در آنجا براى خدا سجده مى شود و از مصاديق آن، «مسجدالحرام» و ساير مساجد است.(2) برخى مساجد را اعضاى هفتگانه سجده دانسته اند. اين گروه در تأييد ادعاى خود، روايتى از امام محمد تقى عليه السلام نقل مى كنند كه مراد از مسجد، عضوهاى هفتگانه بدنآدمى است كه در هنگام سجده بايد روى زمين قرار گيرد.(3) «مبيدى» نيز گفته است:
«مراد از مساجد، مكان هايى است كه براى نماز و ذكر خدا بنا شده است و از «قتاده» در تفسير اين آيه روايت كرده است كه: يهوديان و مسيحيان هنگامى كه وارد معابد خود مى شدند، به خداوند شرك مى ورزيدند. از اين رو خداوند مؤمنان را فرمود: «هنگامى كه وارد مساجد مى شويد خدا را با خلوص نيت بخوانيد».(4)
از مجموع آراى مفسران در اين زمينه چنين استفاده مى شود كه مراد از مساجد، همان مكان هايى است كه براى عبادت خداوند بنا شده است و از مصاديق
ص: 27
آن، «مسجدالحرام» و ديگر مساجد است. تفسيرى كه مساجد را عضوهاى هفتگانه سجده دانسته، ممكن است از قبيل توسعه در مفهوم آيه باشد كه اين معنا نيز در اين آيه منظوره شده است.
نكته جالب توجه اينكه، خداوند به جهت اهميت و فضيلت مساجد بر ديگر مكان ها، مسجد را به خود منسوب كرده و متعلق به خود دانسته است تا مزيت آن برديگر مكان ها روشن شود.
اختصاص مساجد به خداوند كه منزه از صفات حسّى است، جنبه سمبليك دارد و اشارتى است بر اينكه مساجد مورد توجه خاص ذات اقدس اوست، بنابراين، در مساجد جز كار خدايى نبايد كار ديگرى صورت پذيرد و جز مصالح مسلمانان، امر ديگرى نبايد مطرح شود؛ با اين توضيح در تأسيس مساجد هم نمى توان نيتى بجز خدا، و هدفى غير از اعتلاى كلمه توحيد داشت.
« وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدا ضِرَارا وَكُفْرا وَتَفْرِيقا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادا لِمَنْ حَارَبَ اللّه وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ الْحُسْنَى وَاللّه يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ * لاَ تَقُمْ فِيهِ أَبَدا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللّه يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ».(1)
«منافقان كسانى هستند كه مسجدى ساختند به قصد زيان رساندن بر پيامبر و مؤمنان و تقويت كفر و ايجاد جدايى ميان مؤمنان و كمين گاه براى كسانى كه با خدا و پيامبرش از پيش مبارزه كرده بودند. آنان سوگند ياد مى كنند كه نظرى جز نيكى
ص: 28
نداشته ايم، اما خداوند گواهى مى دهد كه آنان دروغ مى گويند، هرگز در آن به نماز نايستاد، آن مسجدى كه از روز نخست براساس تقوا بنا شده شايسته تر است كه در آن به نماز قيام كنى؛ چه، در اين مسجد، مردانى هستند كه دوست دارند پاك و منزه باشند و خداوند پاكيزگان را دوست دارد».
اين آيات در شأن گروهى از منافقان است كه با توطئه هاى «ابو عامر» مسيحى و براى تحقق بخشيدن به اهداف شوم و نقشه هاى شيطانى خود، به ساختن مسجدى در مدينه اقدام كردند كه بعداً به نام «مسجد ضرار» معروف شد؛ ماجرا از اين قرار است كه به هنگام ظهور قدرتمند اسلام در مدينه، «ابوعامر» به شدت ناراحت شد، وى براى مبارزه با اسلام با منافقان «اوس» و «خزرج» همكارى صميمانه اى آغاز كرد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هنگامى كه از نقشه ها و اهداف وى آگاه شد، درصدد تعقيب وى برآمد، «ابوعامر» از مدينه گريخت و به مكه آمد و از آنجا به طائف و سرانجام به شام رفت و در آنجا رهبرى منافقان مدينه را بر عهده گرفت؛ او در نامه اى به منافقان مدينه نوشت كه لشكرى از سپاهيان رم به كمكشان خواهد آمد تا محمد صلى الله عليه و آله و يارانش را از مدينه خارج سازند.همچنين از آنان خواست براى خود مسجدى نزديك مسجد قبا بسازند و در موقع نماز، آنجا گرد آيند و زير نقاب مسجد، برنامه هاى خود را عملى كنند.
هنگامى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله عازم غزوه «تبوك» بود، گروهى از اين منافقان به نزد آن حضرت آمدند و به بهانه اينكه افراد ناتوان و بيمار و پيرمردان از كار افتاده نمى توانند در شب هاى بارانى و سرد زمستانى به مسجد قبا بيايند، از پيامبر صلى الله عليه و آله خواستند تا اجازه دهد كه مسجدى در ميان قبيله خود (بنى سالم) بسازند؛ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
«اكنون آماده نبردم و اگر به خواست خداوند متعال بازگشتم، پيش شما خواهم آمد و با شما در آن نماز خواهم گذارد».
ص: 29
منافقان در غياب پيامبر صلى الله عليه و آله ساختمان مسجد را به پايان رساندند، پس از جنگ تبوك، نزد حضرت صلى الله عليه و آله آمدند و گفتند: دوست داريم كه پيش ما بياييد و با ما در آن مسجد نماز گذاريد؛ حضرت فرمود: «لباس مرا بياوريد تا بپوشم و با آنان بروم».
در اين هنگام آيات فوق نازل شد و پرده از نقشه پليد آنان برداشت؛ بى درنگ پيامبر صلى الله عليه و آله گروهى از اصحاب را خواندند و به آنان دستور دادند كه مسجد را آتش بزنند و بقاياى آن را ويران كنند و جاى آن براى مدتى محل زباله شد.(1)
همان گونه كه از اين آيات برمى آيد، بنيانگذران اين مسجد در زير نقاب اين نام مقدس، اهداف شومى را دنبال مى كردند. بر اين اساس، خداوند به پيامبرش دستور مى دهد كه در چنين مسجدى كه براى زيان رساندن به مسلمانان و گستردن كفر و الحاد در جامعه اسلامى بنا شده است هرگز قيام به عبادت نكند و به جاى آن شايسته است پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجدى به نماز ايستد كه اساس تقوا و هدفى الهى بنياد شده است. به اعتقاد مفسران و تأييد روايات معصومان عليهم السلام، مراد از اين مسجد،همان مسجد «قبا» است كه در مقايسه با مسجد «ضرار» آمده است.(2) هر چند بنابر روايات كه از رسول اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است(3)، اين احتمال نيز وجود دارد كه مراد، مسجد رسول اكرم صلى الله عليه و آله باشد؛ اما با توجه به تعبير «اوّل يوم» در اين آيه شريفه و با توجه به اينكه مسجد قبا نخستين مسجدى بود كه پس از هجرت نبوى ساخته شد، احتمال اول، مناسبتر به نظر مى رسد.
سپس قرآن به ويژگى ديگر اين مسجد اشاره كرد، فرموده است:
ص: 30
«فيه رجالٌ يحبّون ان يتطّهروا...».
در اينكه مراد از طهارت در اين آيه، پاكيزگى صورى و اجتناب از پليدى هاى ظاهرى است يا پاك شدن از گناهان و طهارت معنوى، در ميان مفسران اختلاف است(1). پاره اى از روايات طهارت ظاهرى را تأييد مى كند(2). البته اين روايات دليل بر منحصر بودن مفهوم آيه به اين مصداق نيست، يعنى ممكن است منظور از طهارت در اينجا هرگونه پاكيزگى از صورى و معنوى باشد.
در هر صورت، از اين بحث چنين برمى آيد: مسجد كه كانون ايمان و تقوا و محيط پاكى و قداست و مركز تبلور عبوديت و نيايش در برابر پروردگار جهان است، بايسته است كه شالوده و اساس آن بر تقوا و پاكى بنا شده باشد و پاسداران و دست اندركاران آن افرادى مؤمن، پرهيزكار و مصمم باشند و هرگاه بنايى براى اغراض ناپاك با نام مقدس مسجد به وجود آيد، بايد در هدم و از بين بردن آن كوشيد، چنانكه رسول خدا صلى الله عليه و آله دستور ويران كردن و به آتش كشيدن مسجد «ضرار» را صادر فرمودند.
« مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللّه شَاهِدِينَ عَلَى أَنفُسِهِمْ بِالْكُفْرِ أُوْلَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِي النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ * إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّه مَنْ آمَنَ بِاللّه وَالْيَوْمِ الاْخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللّه فَعَسَى أُوْلَئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنْ الْمُهْتَدِينَ ».(3)
ص: 31
«مشركان را نرسد كه مساجد خدا را بنياد كنند، با آنكه خود شاهد كفر خويشتن اند، چه، ايشان اعمالشان بى اجر و باطل است و خود در جهنم جاودانند. مسجدهاى خدا را تنها كسى عمارت مى كند كه به خدا و روز جزا ايمان داشته، نماز بپا دارد، زكات دهد و جز از خدا نترسد، باشد كه آنان از هدايت يافتگان باشند».
بعضى از مفسران در سبب نزول اين آيه گفته اند، آيه نخست در شأن «بنى عبدالدار» واليان و پرده داران كعبه نازل شده است، هنگام ظهور اسلام، با اينكه به آيين حق ايمان نياورده بودند، بر آن بودند كه همچنان در سمت خود باقى باشند كه خداوند اين آيه را فرو فرستاد.(1)
برخى ديگر بر آنند كه اين آيه در شأن «عباس بن عبدالمطلب» نازل شده است؛ جريان آن، چنين بود كه در روز بدر مسلمانان «عباس بن عبدالمطلب» را كه هنوز ايمان نياورده بود، به سبب كفرى كه داشت سرزنش مى كردند، عباس گفت: چرا «بدى هاى ما را ياد مى كنيد و از خوبى هاى ماسخنى نمى گوييد؟» على عليه السلام فرمود: «مگر شما نيكيهايى هم داريد؟».
عباس گفت: «بلى ما مسجد الحرام را تعمير مى كنيم و پرده دارى كعبه و سقايت حجاج را بر عهده داريم.» در اين هنگام، آيه شريفه ياد شده نازل شد.(2)در هر صورت، اين آيه بيانگر اين حكم كلى است كه مشركان و مخالفان اساس اسلام نمى توانند با اين نيت پليد به عمارت مسجد بپردازند، بلكه اين وظيفه كسانى است كه به خدا و رسولش ايمان داشته باشند.
ص: 32
همچنين، در مورد آيه دوم، گروهى از مفسران معتقدند كه مراد از تعمير، تنها تعمير حسى و ظاهرى نيست، بلكه اين واژه بر تعمير معنوى، كه همانا آباد نگاه داشتن مساجد و حضور در آنها براى اداى نماز و كارهاى سودمند است، دلالت دارد، چنانكه «ميبدى» گفته است:
«عمارة المسجد دخوله و القعود فيه و قيل: عمارته رفع بنائه و اصلاح مااستلزم منه و قيل: عمارته التعبد فيه و الصلوة و الطواف».(1)
«عمارت مسجد وارد شدن ونشستن درآن است و به قولى، بالا بردن بناى مسجد و نيكو كردن آن و به قولى، عمارت مسجد عبادت كردن، نماز خواندن و طواف در آن است».
«زمخشرى» نيز در تفسير اين كلمه گفته است:
«و العمارة تتناول رمّ ما استرم منها و قمها و تنظيفها و تنويرها بالمصابيح و تعظيمها و اعتيادها للعبادة و الذّكرو من الذّكر درس العلم بل هو اجلّه و اعظمه و صيانتها معّالم تبن له المساجد من احاديث الدّنيا».(2)
«كلمه عمارت (در اين آيه) شامل ساختن و مرمت ويرانى هاى مساجد، جارو، تنظيف و روشن كردن آنها مى شود. همچنين احترام نهادن به مساجد و بزرگداشت آنها رفت و آمد در آنها براى عبادت و ذكر خدا و مهم تر و ارزشمندتر ازهمه، فراگيرى دانش است. سپس «زمخشرى» روايتى از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه بر تعمير معنوى در اين آيه دلالت دارد؛ در بخشى از اين روايت آمده است:
ص: 33
«ان بيوتى فى الارض المساجد، و ان زوارى فيها عمارها...»(1).
«مساجد خانه هاى من در زمين است و آباد كنندگان مساجد، زائران من در آنهايند».
در حديث ديگرى كه از رسول اكرم صلى الله عليه و آله ذيل اين آيه شريفه نقل شده است، «عمارت» به حضور پى در پى در مساجد تفسير شده است:
«اذ ارايتم الرجل يعتاد المسجد او يتعاهد المسجد فاشهدوا و عليه بالايمان».(2)
«هر گاه كسى راديديد كه پيوسته به مسجد رفت و آمد يا سركشى مى كند، به ايمان وى گواهى دهيد».
به اين ترتيب، كلمه تعمير در اينجا ناظر به هر دو معناى صورى و باطنى است، لذا، تنها كسانى در تأسيس مساجد و آباد نگاه داشتن آنها كوشا هستند كه ايمان به خدا و روز واپسين دارند، نماز به پا مى دارند و زكات مى دهند و جز از خدا نمى ترسند، كه اينان ره يافتگان حقيقى خواهند بود.
« فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللّه أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالاْصَالِ».(3)
«در خانه هايى كه خداوند اجازه داده است كه رفعت يا بند
ص: 34
و در آنها نام او به بزرگى ياد شود، در اين خانه ها هر صبحو شام مردان با ايمان به تسبيح او مشغولند».
«زمخشرى» در ذيل اين آيه كريمه گفته است: «كلمه فى بيوت» در اين آيه به كلمه «كمشكاه» در آيه قبل:
« اللّه نُورُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ...».
وابسته است و مراد از «بيوت» در اينجا مساجد است.(1)
«علاّمه طباطبايى»(2) كلمه «فى بيوت» را به «كمشكاة» يا به جمله «يهدى» در آيه بعد متعلق دانسته است و بازگشت هر دو را به يك معنا مى داند، كه از مصاديق يقينى اين بيوت، مساجدند كه صرفا براى اين كار ساخته شده اند. همچنان كه فرمود:
«و مساجد يذكر فيها اسم اللّه كثيرا».(3)
«و مساجدى كه نام خدا در آنها بسيار برده مى شود».
در «كشف الاسرار» در ذيل اين آيه آمده است كه «ابن عباس» گفت:
«المساجد بيوت اللّه فى الارض و هى تضى ء لاهل السماء كما تضى النجوم لأهل الأرض».(4)
«مساجد خانه هاى خدا در زمين است. همان گونه كه ستارگان براى اهل زمين مى درخشند، مساجد نيز براى ملكوتيان نورافشانى مى كنند».
ص: 35
سپس ميبدى در تفسير كلمه رفع در اين آيه مى گويد:
«مراد از ترفع رفع اقدار است نه رفع ابنيه، زيرا در شرع، ديوار مسجد بلند كردن و بالا بردن مكروه است. در خبر آمدهاست كه: مساجد را بزرگ دارند و سخن بيهوده در آن نگويند و جز نام خدا، ديگرى را نخوانند، چنانكه در جاى ديگرى مى فرمايد: و يذكر فيها اسمه...».(1)
بنابراين، از مصاديق بارز اين بيوت، مساجدند كه چنين ويژگى هايى دارند.
« وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللّه أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ سَعَى فِي خَرَابِهَا...».(2)
«و كيست ستمكارتر از آن كه منع كرد و باز داشت مردم را از مساجد و در خرابى آنها كوشيد، تا نام خدا را در آنجا بر زبان نيايد و بزرگ نشود».
بعضى از مفسران، نزول اين آيه را در پيشامد «حديبيه» دانسته اند كه مشركان عرب نگذاشتند رسول اكرم صلى الله عليه و آله و اصحابش به مكه وارد شوند.(3) برخى ديگر گفته اند كه اين آيه اشاره به خرابى بيت المقدس (70 سال بعد از ميلاد مسيح) به دست سپاه «تيطس» رومى دارد، كه شهر و مجسمه سليمان را بكلى ويران كرد و آثار يهود و اوراق تورات را سوزاند.(4) در هر صورت، ظاهر آيه را نمى توان ناظر
ص: 36
به واقعه مخصوصى دانست و هيچ قرينه اى براى چنين تطبيقى در ميان نيست؛ اين آيه بيان حقيقتى كلى است كه حوادث گذشته را مانند خرابى هاى «بيت المقدس»، حال را (زمان نزول آيه) مانند واقعه حديبيه و رخدادهاى پس از آن مانند خرابى هاى مساجد، توسط صليب هاى «قرامطه»، شامل مى شود، بنابراين از مضمون اين آيه چنين استفاده مى شود كه چون مساجد در طول تاريخ هموارهپايگاه هاى وحدت و همدلى و سنگرهاى مبارزه عليه طاغوت و فساد بوده است، كافران و اهل شرك و نفاق با ترس از اين مراكز آنها را براى خويش خطرى جدى به حساب آورده اند لذا، به گواهى تاريخ، دشمنان خدا همواره كوشيده اند كه با برنامه ها و نقشه هاى گوناگون خود، مساجد را از رونق و گرمى بيندازند، براين اساس، قرآن كريم يكى از مهم ترين دلايل تشريع جهاد را پاسدارى از حريم مقدس مساجد دانسته است:
« وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّه النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَ بِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللّه كَثِيرا وَلَيَنصُرَنَّ اللّه مَنْ يَنصُرُهُ إِنَّ اللّه لَقَوِىٌّ عَزِيزٌ ».(1)
«اگر خدا بعضى از مردم را به بعضى ديگر دفع نمى كرد ديرها، كليساها، كنشت ها و مسجدها كه در آنها نام خدا بسيار برده مى شود، ويران مى شد، خدا كسانى را كه او را يارى كنند، يارى مى كند، كه خدا توانا و نيرومند است».
از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است كه خداوند فرمود:
«الا ان بيوتى فى الارض، المساجد، تضى ء لِأهل السماء كما
ص: 37
تضى ء النجوم لِأهل الارض».(1)
«مساجد خانه هاى من در زمينند، همان گونه كه ستارگان براى اهل زمين مى درخشند، مساجد نيز براى اهل آسمان نور افشانى مى كنند».
رسول گرامى اسلام فرمود:
«المساجد مجالس الأنبيا».(2)
«مساجد، جايگاه پيامبران است».
در خبرى ديگر، پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايند:
«المساجد بيوت المّتقين، و من كانت المساجد بيته ضمن اللّه له بالروح و الراحة و الجواز على الصراط».(3)
«مساجد خانه پرهيزكاران است و كسى كه مسجد خانه اش باشد خداوند آسايش، آرامش و عبور از صراط را براى او تضمين مى كند».
همچنين فرمودند:
«خير البقاع المساجد».
«بهترين مكانها مساجدند».
ص: 38
امام صادق عليه السلام خطاب به «يونس بن يعقوب» فرمودند:
«ملعون ملعون من لم يوقر المسجد، اتدرى يا يونس لم عظّم اللّه تعالى حقّ المساجد و انزل هذه الأية: «و انّ المساجد للّه فلا تدعوا مع اللّه احداً كانت اليهود و النّصارى اذا دخلوا كنائسهم اشركوا باللّه تعالى، فامر اللّه سبحانه نبيّه ان يوحّد اللّه تعالى فيها و يعبده».(1)
«ملعون است و ملعون است كسى كه مسجد را گرامىندارد. اى يونس آيا مى دانى چرا خداوند حق مساجد را بزرگ داشته و آيه «ان المساجد للّه فلا تدعوا مع اللّه احداً» را نازل فرموده است، زيرا، يهود و نصارى هنگامى كه داخل كليساهاى خود مى شدند، به خداوند متعال شرك مى ورزيدند؛ پس، خداوند سبحان پيامبرش را فرمود كه در مساجد، خداوند را به يگانگى و تنها او را پرستش كنند».
در كلام ارزشمند ديگرى از حضرت امام صادق عليه السلام آمده است:
«انّما امرنا بتعظيم المساجد لانّها بيوت اللّه فى الارض».(2)
«همانا به بزرگداشت مساجد امر شده ايم، زيرا مساجد خانه هاى خدا در روى زمين است».
ص: 39
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:
«من بنى مسجداً و لو مفحص قطاة بنى اللّه له بيتا فى الجنّة».(1)
«هر كس مسجدى را بنا نهاد اگر چه به اندازه خوابگاه مرغ سنگخواره اى باشد، خداوند براى او در بهشت خانه بنا كند».
و در جاى ديگرى فرمود:
«من بنى مسجداً فى الدّنيا اعطاه اللّه بكلّ شبر منه، او قال بكل ذراع منه مسيرة اربعين الف عام مدينه من ذهب و فضّة و درّ و ياقوت و زمّرد و زبرجد و لؤلؤ».(2)«هر كس در دنيا مسجدى بنا كند، خداوند در برابر هر وجب يا ذراع از آن به او مسير چهل هزار سال شهر از طلا، نقره، درّ، ياقوت، زمرّد، زبرجد و مرواريد عطا فرمايد».
رسول گرامى اسلام فرمود:
«ما جلس قوم فى مسجد من مساجد اللّه تعالى يتلون كتاب اللّه يتد ارسونه بينهم الّا تنزّلت السّكينة و غشيتهم الرّحمة و ذكرهم اللّه فيمن عنده».(3)
ص: 40
«قومى در مسجدى از مساجد خداوند متعال براى تلاوت قرآن و آموختن آن به يكديگر ننشيند، مگر آنكه آرامشى برايشان نازل و رحمت الهى شامل حالشان شود و خدا از ايشان در ميان كسانى كه نزد او هستند، به بزرگى ياد كند».
در كلام ديگرى از آن حضرت آمده است:
«انّما نصبت المساجد للقرآن».(1)
«همانا مساجد براى قرآن بنياد گرديده است».
در متون حديثى از اهل سنت است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
«من غدا اوراح الى المسجد لا يريد غيره ليعلم خيراً و يعلّمه ثمّ رجع الى بيته الّذى خرج منه كان كالمجاهد فى سبيل اللّه رجع غانما».(2)
«اگر شخصى بامدادان يا شبانگاه راه مسجد را در پيش گيرد و صرفاً هدف او فراگيرى راه خير و نيكبختى باشد يا بخواهدآن را به ديگران تعليم دهد، همانند مجاهدى است كه در راه خدا به جهاد پرداخته و با غنيمت بازگردد».
از اصحاب رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است كه گفتند:
«كنّا فى مسجد رسول اللّه صلى الله عليه و آله حلقا نتحدث اذا خرج علينا رسول اللّه من بعض حجره فنظر الى الحلق، ثمّ جلس الى اصحاب القرآن فقال: بهذا المجلس امرت».(3)
ص: 41
«ما در مسجد رسول اللّه به صورت حلقه هايى نشسته بوديم و سخن مى گفتيم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد مسجد شد و پس از نگاهى كه به اين حلقه ها كرد، در گروه قاريان قرآن نشست و گفت من به حضور در اين مجالس مأمور شده ام».
همچنين، روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از خانه بيرون آمد، در مسجد دو مجلس ديد كه در يك مجلس در مورد امور دينى بحث و بررسى مى شود و در مجلس ديگر، گروهى مشغول درخواست از خدا بودند. حضرت فرمودند:
«كلا المجلسين الى خير اما هؤلاء فيدعون الله و اما هؤلاء فيتعلمون و يفقهون الجاهل هؤلاء افضل بالتعليم ارسلت».(1)
«هر دو مجلس نيك است. آن گروه خدا را مى خوانند و آن گروه مى آموزند و مطالب را به نادانان مى فهمانند، كه اين گروه برترند. من براى تعليم فرستاده شده ام».
از رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است:
«من مشى الى مسجد من مساجد اللّه تعالى فله بكلّ خطوة خطاها حتّى يرجع الى منزله عشر حسنات و محى عنه عشرسيّئات و رفع له عشر درجات».(2)
«هر كس راهى را به سوى مسجدى از مساجد خداوند متعال در پيش گيرد، در برابر هر گامى كه از هنگام رفتن
ص: 42
برمى دارد تا زمانى كه به منزلش بازگردد، براى او پاداش ده كار نيك نوشته شود، و ده گناه از او محو گردد و ده درجه رفعت يابد».
همچنين در كلام با ارزش ديگرى از آن حضرت است:
«بشّر المشّائين الى المساجد فى ظلم اللّيل بنور ساطع يوم القيامه».(1)
«بشارت باد كسانى را كه در شبهاى تاريك آهنگ رفتن به مساجد كنند، كه اينان در روز قيامت از نورى درخشان برخوردار خواهند بود».
از امام صادق عليه السلام روايت شده:
«من مشى الى المسجد لم يضع رجلاً على رطب ولا يابس الاّ سبّحت له الارض الى الارضين السّابعه».(2)
«هر كس به سوى مسجدى حركت كند در برابر هر گامى كه برتر و خشك نهد، زمين تا طبقات هفتگانه اش براى او تسبيح خداوند را خواهد گفت».
از امام على عليه السلام روايت شده است:
«من اختلف الى المساجد اصاب احدى الثّمان: اخا مستفادفى اللّه او علماً مستطرفا اواية محكمة او يسمع كلمة تدلّ على
ص: 43
هدى، او رحمة منتظرة او كلمة تردّه عن ردى، او يترك ذنبا خشية أو حياة».(1)
«هر كس پى در پى به مسجد رود به يكى از هشت چيز دست خواهد يافت؛ برادرى كه در راه خدا از وى بهره گيرد، دانشى كه نو و سودمند باشد، نشانه محكمى كه او را راهنما باشد، شنيدن جمله اى كه او را به نيكى رهنمون شود، رحمتى از خداوند كه منتظرش باشد، سخنى كه او را از بدى باز دارد، گناهى را بر اثر خوف و خشيت ترك كند يا از گناهى از روى شرم و حيا خوددارى ورزد».
از اميرالمؤمنين على عليه السلام است:
«الجلسة فى الجامع خير لى من الجلسة فى الجنة لان الجنة فيها رضى نفسى و الجامع فيه رضى ربّى».(2)
«نشستن در مسجد براى من بهتر از نشستن در بهشت است، زيرا در بهشت خود را خشنود مى سازم و در مسجد پروردگارم را».
همچنين، روايت شده است كه عثمان بن مظعون به رسول خدا گفت:
«مى خواهم رهبانيت اختيار كنم».
ص: 44
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«لاتفعل يا عثمان فانّ ترهّب امّتى القعود فى المساجد انتظار الصّلوة بعد الصّلوة».(1)
«اى عثمان چنين كارى مكن كه رهبانيت امّت من، نشستن در مسجد به انتظار نماز پس از نماز است».
امام على عليه السلام مى فرمايند:
«لاصلاة لجار المسجد الاّ فى المسجد الاّ ان يكون له عذرا و به علّة فقيل من جار المسجد يا اميرالمؤمنين؟ فقال: من سمع النّداء».(2)
«كسى كه همسايه مسجد است و براى نماز در مسجد حضور نمى يابد، از اجر و ثواب معنوى نماز برخوردار نيست، مگر كسى كه بيمارى يا عذرى او را از اين كار بازدارد؛ آنگاه از آن حضرت پرسيده شد كه همسايه مسجد كيست؟ فرمودند: كسى كه صداى اذان مسجد را بشنود».
هنگامى كه به آن حضرت خبر دادند كه در كوفه قومى هستند در همسايگى مسجد كه در جماعت مسلمانان حاضر نمى شوند، امام عليه السلام بشدت عصبانى شدند و فرمودند:
ص: 45
«و ليحضرن معنا صلوتنا جماعة او ليحولن عنّا و لا يجاورونا و لا نجاورهم».(1)
«بايد به نماز جماعت با ما در مسجد حاضر شوند،و گرنه بايد از ما چشم بپوشند و با ما همسايه و همجوار نباشند و ما نيز با آنان مجاور نباشيم».
از امام صادق عليه السلام نيز روايت شده است:
«شكت المساجد الى اللّه تعالى الّذين لا يشهدونها من جيرآنها فاوحى اللّه اليها و عزّتى و جلالى لا قبلت لهم صلاة واحدة و لا اظهرون لهم فى النّاس عدالة و لا نالتهم رحمتى و لا جارونى فى جنتى».(2)
«مساجد از همسايگانش كه از آن زيارت نكردند در نزد خدا شكايت بردند. پس خداوند به آنها وحى كرد: به عزت و جلالم سوگند كه نمازشان را نپذيرم و عدالتشان را در ميان مردم آشكار نسازم و رحمت من به آنان نخواهد رسيد و در بهشتم در جوار خويش قرارشان نخواهم داد».
در آباد كردن معنوى و صورى مساجد، رواياتى از پيشوايان گرامى اسلام به ما رسيده است كه از هر مورد، به نمونه اى بسنده مى كنيم.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به ابوذر سفارش كرد: كسى كه به نيكى مساجد خدا را آباد
ص: 46
كند، ثوابش از جانب خداوند بهشت است. ابوذر گفت از پيامبر پرسيدم، چگونه مساجد خدا آباد مى شود؟ فرمودند:
«لاترفع الاصوات فيها و لايخاض فيها بالباطل و لايشترى فيها و لايباع و اترك اللغو ما دمت فيها».(1)
«صداها در آن بلند نشود، و در آن باطلى انجام نگيرد و از خريد و فروش خوددارى شود و تا وقتى كه در مسجد هستى،از كار لغو و بيهوده دورى كن».
درباره پاكيزه نگاه داشتن مسجد از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است:
«من قم مسجدا كتب اللّه له عتق رقبة و من اخرج منه ما يقذى عينا كتب اللّه عزّوجلّ له كفلين من رحمته».(2)
«هر كس مسجدى را جارو كند خداوند براى او پاداش آزاد كردن يك بنده را مى نويسد، و كسى كه خاشاكى را كه به چشم مى رود، از مسجد خارج كند، خداوند براى او بهره و نصيبى دو چندان از رحمتش قرار مى دهد».
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
«من اسرج فى مسجد من مساجد اللّه سراجا لم تزل الملائكة و حملة العرش يستغفرون له مادام فى ذلك المسجد ضوء من
ص: 47
ذلك السّراج».(1)
«هر كس در مسجدى از مساجد خدا چراغى افروزد، پيوسته فرشتگان الهى و حاملان عرش تا هنگامى كه آن چراغ روشنايى دارد، براى او طلب آمرزش مى كنند».
و در جاى ديگر فرمود:
«من احبّ ان لا يظلم لحده فلينوّر المساجد».(2)
«هر كس دوست دارد قبرش تاريك نباشد، مساجد را نورانى سازد».
از امام على عليه السلام به نقل از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است:
«جنّبوا مساجدكم مجانينكم... الى ان قال و جمّروها فى كل سبعة ايّام...».(3)
«ديوانگان را از مساجد خود دور داريد... در هر روز هفته، آنها را خوشبو كنيد».
در خبر ديگرى از رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده است:
«و جمّروها فى الجُمَع».(4)
«مساجد خود را جمعه ها خوشبو كنيد».
ص: 48
فقه اسلامى به منظور حفظ قداست و حرمت خاص مساجد براى مسلمانان وظايفى را لازم دانسته است و احكام و مقرراتى وضع كرده است؛ اين دستورها در متون فقهى با عنوان «احكام مسجد» در سه محور مستحبّات، مكروهات و محرمات از سوى فقهاى اسلامى به طور مبسوط و مستدل مورد بحث و بررسى قرار گرفته است كه قسمتى از آنها در باب كيفيت بنا و ساختمان مسجد، بخشى ديگر در باب آداب ورود به مسجد و بعضى درباره كارهايى است كه بايد در مسجد از آنها اجتناب كرد.
از آنجا كه ذكر تمامى اين احكام و بحث و بررسى فقهى آنها مستلزم تحقيق و تأليفى جداگانه است، ناگزير به اختصار در اين كتاب بيان مى شود:
لازم است هنگامى كه آهنگ رفتن به مسجد و قصد احرام حضور خانه خدا را مى كند، به اندازه توانايى اش در شناخت آداب حضور، كوشا باشد، زيرا هرچهمعرفت بيشتر باشد، عمل با ارزش تر و مراعات ادب سبب تقرب بنده به خدا مى شود؛ در خبرى از امام صادق عليه السلام است:
«هرگاه به در مسجد رسيدى، پس بدان كه تو آهنگ سلطان بزرگ و ملكى عظيم كرده اى كه بر بساطش، جز پاكيزگان كسى پا ننهد و براى مجالست با او، جز به راستگويان و راست كرداران اجازه داده نشود؛ آنگاه كه بر بساط او قدم نهى، بدان كه اگر اندك غفلتى از تو سر بزند، در خطرى عظيم و پرتگاهى سهمگين قرار گرفته اى؛ پس در پيشگاه او به ناتوانى و تقصير خود اعتراف كن، زيرا كه قصد عبادت و انس با او
ص: 49
كرده اى، و اسرارت را بر او عرضه كن و بدان كه او پنهان و آشكار همه آفريده ها را مى داند، و در حضور او بسان فقيرترين بندگان باش و قلبت را از آنچه تو را از او باز مى دارد و به خود مشغول مى كند، خالى كن، زيرااو، جز پاكيزه ترين و خالص ترين دل ها را نپذيرد و نيك بنگر نام تو از كدامين دفتر خارج مى شود؛ پس اگر حلاوت مناجات با او را چشيدى و لذت سخن گفتن با او را احساس كردى و از جام رحمت و كرامت او نوشيدى، اين نشانه حسن اقبال او به تو و اجابت دعوت از سوى اوست و بدان كه براى خدمت او شايسته هستى، پس، داخل مسجد شو كه اذن و امان به تو داده است».(1)
بنابراين، لازم است انسان تا آنجا كه مى تواند در تحصيل آداب باطنى بكوشد تا آمادگى حضور در اين محفل انس را در خود بيابد و براى اينكه از هر جهت بتواند از اين توفيق بهره مند شود، گذشته از آداب باطنى، بايسته است كهآداب ظاهرى مسجد را نيز رعايت كند؛ از جمله اين آداب است:
از رسول گرامى اسلام است كه خداوند مى فرمايد:
«الا ان بيوتى فى الارض المساجد... الا طوبى لعبد توضا فى بيته ثمّ زارنى فى بيتى الا انّ على المزور كرامة الزائر».(2)
«همانا، مساجد خانه هاى من در زمين است.. همانا خوشا
ص: 50
به حال كسى كه در خانه اش وضو بگيرد، سپس مرا در خانه ام زيارت كند، همانا بر زيارت شده است كه زائرش را گرامى دارد».
در خبر ديگرى از آن حضرت آمده است:
«لاتدخل المساجد الاّ بالطّهارة».(1)
«با طهارت به مساجد وارد شو».
از امام صادق عليه السلام در تفسير آيه شريفه:
«و خذوا زينتكم عند كلّ مسجد».
«و برگيريد زينت هايتان را در هر مسجدى».
روايت شده است كه فرمودند:
«اى خذوا ثيابكم الّتى تزيّنون بها للصّلاة فى الجمعات و الاعياد».(2)
«برگيريد لباس هايى را كه با آنها خود را براى حضور درنمازهاى جمعه و عيد زينت مى كنيد».
همچنين در روايتى آمده است: در شب سردى، يكى از غلامان امام سجاد عليه السلام در حالى كه آن حضرت لباس هاى زيبايى بر تن داشت و خود را معطر كرده بود، با او روبرو شد. وى از آن حضرت پرسيد: در اين ساعت و با چنين هيبتى،
ص: 51
آهنگ كجا داريد؟ امام فرمود: «الى مسجد جدّى رسول اللّه».(1) «به طرف مسجد جدّم، رسول خدا».
از رسول اكرم صلى الله عليه و آله است كه:
«تعاهدوا تعالكم عند ابواب مسجدكم».(2)
«كفش هاى خود را نزديك در مسجد بازرسى كنيد».
و امام صادق عليه السلاممى فرمايند:
«اذا دخلت المسجد فادخل رجلك اليمنى و صلّ على النّبى و آله».(3)
«به هنگام ورود به مسجد پاى راست را مقدم بدار و بر پيامبر و خاندانش درود فرصت».
از رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده كه به هنگام ورود به مسجد، اين دعا خوانده شود:
«بسم اللّه و على اللّه توكلّت و لاحول ولا قوّة الاّ باللّه ».(4)از حضرت فاطمه عليهاالسلام است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه مى خواست وارد
ص: 52
مسجد شود، اين دعا را مى خواند:
«اللّهمّ اغفرلى ذنوبى و افتح لى ابواب رحمتك».(1)
«خدايا بيامرز گناهان مرا و درهاى رحمتت را به رويم بگشا».
از ديگر آداب ورود به مسجد خواندن نماز تحيّت است، از «ابوذر» روايت شده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
«يا اباذر انّ للمسجد تحيّه... ركعتان تركعهما».(2)
«اى اباذر براى مسجد تحيّتى است... كه به دو ركعت گذارده مى شود».
از آنجا كه مسجد خانه خداست، نبايد امورى را كه جنبه حرمت يا كراهت دارند انجام داد. اينك، مهمترين احكام اين باب را در دو محور محرمات و مكروهات به اختصار از نظر مى گذرانيم:
بردن چيزهاى نجس در صورتى كه موجب هتك حرمت مسجد شود، حرام است و بر حرمت آن، گذشته از اجماع فقها به اين آيه شريفه نيز استدلال شده است:
ص: 53
«انّما المشركون نجس فلا يقربوا المسجد الحرام».(1)چنانكه از اين آيه كريمه برمى آيد، راه دادن كفّار و مشركان به مساجد جايز نيست؛ همچنين نجس كردن زمين، سقف، ديوارها و وسايل مسجد حرام و تطهير شرعى آن، واجب فورى است(2) و بر وجوب آن، به اين آيه شريف استدلال شده است(3):
« وَ عَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِي لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ».(4)
«و از ابراهيم و اسماعيل پيمان گرفتيم كه حرم خدا را از بت بپردازند و از هر پليدى پاكيزه داريد تا اهل ايمان به طواف و اعتكاف حرم بيايند و در آن، نماز و اطاعت خداوند را بجا آورند».
همچنين، توقف جنب و حائض نيز در مسجد با استناد به اين آيه و روايتى كه در زير مى آيد، حرام است:
«يا ايّها الذين آمنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى حتّى تعلموا ما تقولون و لا جنبا الاّ عابرى سبيل حتى تغتسلوا...».(5)
«جميل» مى گويد: از ابا عبداللّه عليه السلام در مورد جنبى كه در مساجد مى نشيند،
ص: 54
پرسيدم، ايشان فرمودند:
«لا ولكن يمّرفيها كلّها الاّ المسجد الحرام و مسجد رسول اللّه صلى الله عليه و آله».(1)
«نه، لكن از آن مى تواند عبور كند، بجز مسجد حرام و مسجدرسول خدا صلى الله عليه و آله».
«علامه حلى» سبب حرام بودن طلاكارى و تذهيب مساجد را چنين بيان داشته است:
«لانّ ذلك لم يفعل فى زمن النّبى صلى الله عليه و آله ولا فى زمن الصّحابة فيكون احداثه بدعة».(2)
چنانكه از گفته علامه برمى آيد، حرمت اين امر به اين لحاظ است كه در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و صحابه نبوده اجراى آن نوعى بدعت است. در اين زمينه رواياتى نيز از طرق عامه نقل شده است كه برخى از فقها در حرمت اين امر، بدان استدلال كرده اند(3) و در باب نقش بستن در مسجد به صور، اكثر فقها قائل به تحريم شده اند، «محقق حلّى» در اين باب گفته است:
«و يحرم زخرفتها و نقشها بالصّور».(4)
همچنين شهيد ثانى در اين باره گفته است:
ص: 55
«و لاريب فى تحريم تصوير ذى الرّوح فى غير المساجد ففيها اولى».(1)
بعضى از فقها در نقش بستن مسجد به تصوير جانداران قايل به احتياط شده اند، چنان كه در عروة الوثقى آمده است:
«بل الاحوط ترك نقه بالصّور».(2)بايد يادآور شد كه به جز احكام مذكور، احكام ديگرى نيز تحت عنوان محرّمات مساجد در نصوص فقهى آمده است كه به منظور اجتناب از اطاله كلام، از ذكر آنها در اينجا خوددارى مى شود.
از كارهايى كه شايسته است در مسجد از آن اجتناب كرد، خريد و فروش است. در روايتى از امام على عليه السلام به نقل از رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده است كه:
«جنّبوا مساجدكم مجانينكم و صبيانكم الى ان قال و بيعكم و شرائكم».(3)
«مساجد خود را از ورود ديوانگان و بچه ها... و خريد و فروش بركنار داريد».
از امام صادق عليه السلام است:
«جنّبوا مساجدكم الشّراء و البيع...».(4)
ص: 56
در متون فقهى نيز بر كراهت اين امر تصريح شده، چنانكه «علامه حلى» در اين باره گفته است:
«فمحلّ البيع و الشّراء و سائر المعاملات الا سواق لا المساجد لانّها بنيت للعبادة لا غير».(1)
از ديگر مكروهات مسجد، خواند شعر در آن است؛ چنانكه از رسول خدا روايت شده است:
«من سمعتموه ينشد الشعر فى المساجد فقولوا اللّه فاك انّمانصبت المساجد للقرآن».(2)
«اگر از كسى شنيديد كه در مسجد شعر مى خواند، به او بگوييد، خدا دهانت را خرد كند؛ همانا، مساجد براى خواندن قرآن بنياد شده است».
البته خواندن اشعار آموزنده كه در باب موعظه، حكمت پند و اندرز و امثال آن باشد، بلامانع است و از چنين كراهتى برخوردار نيست، چنانكه شهيد ثانى به نقل از شهيد اول گفته است:
«وليس ببعيد حمل اباحة انشاء الشّعر على ما يقلّ منه و تكثر منفعته كبيت حكمة او شاهد على لغة فى كتاب اللّه تعالى و سنة نبيّه صلى الله عليه و آله و شبهه لأنّه من المعلوم انّ النّبى صلى الله عليه و آله و اله كان ينشد بين يديه البيت و الابيات من الشّعر فى المسجد و لم ينكر ذلك».(3)
ص: 57
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است:
«يأتى فى آخر الزّمان قوم يأتون المساجد فيقعدون حلقا ذكرهم للّدنيا و حبّ الدّنيا لاتجالسوهم فليس للّه فيهم حاجة».(1)
«در آخرالزمان گروهى از مردم به مساجد مى آيند و حلقه وار به گرد يكديگر مى نشينند، ذكر آنان فقط درباره دنيا و دوستى آن است؛ پس با آنان منشينيد كه خداوند به آنان نيازى (توجهى) ندارد».
در روايت ديگرى است كه:
«الحديث للبغى فى المسجد يأكل الحسنات كما يأكل البهمية الحشيش».(2)«سخن ناروا در مسجد، حسنات و كارهاى نيك را از ميان مى برد، همان گونه كه گوسفند علف مى خورد».
در متون فقهى نيز بر مكروه بودن اين كار تصريح شده، چنانكه در عروه الوثقى آمده است:
«و يكره التكلم بامور الدنيا».(3)
از ديگر مكروهات مسجد، فرياد زدن در آن است كه تمامى فقها بر كراهت آن اتفاق كرده اند؛ صاحب عروة در اين باب گفته است:
ص: 58
«و يكره رفع الصّورت الاّ فى الاذان و نحوه».(1)
بر كراهت اين امر، به رواياتى استناد شده كه از آن جمله روايتى است از ابوذر كه گفته است: از رسول خدا پرسيدم مساجد چگونه آباد مى شود، آن حضرت فرمود:
«لا ترفع فيها الاصوات ولايخاض فيها بالباطل...».(2)
«صدا در آنها بالا نرود و سخنان باطل در آنها رد و بدل نشود».
از رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است:
«من وقّر المسجدين نحامه لقى اللّه تعالى يوم القيامة ضاحكا قد اعطى كتابه بيمينه...».(3)
«هر كس مسجد را گرامى دارد و از افكندن آب دهان و بينىدر آن خوددارى كند، در روز قيامت به لقاى الهى نائل خواهد شد. در حالى كه شادمان است و نامه اعمالش به دست راستش داده مى شود».
از ديگر مكروهات مسجد، خوابيدن در آن است. اكثر فقها به كراهت اين امر قايل شده اند، زيرا با وجوب تعظيم مساجد كه در روايات بدان اشاره شده است،
ص: 59
منافات دارد و از طرفى، موجب نقص حرمت مسجد مى شود.
از رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است:
«من نام فى المسجد بغير عذر ابتلاه اللّه بلاء لا زوال له».(1)
«هر كس بون هيچ عذرى در مسجد بخواد، خداوند او را به گرفتارى مبتلا مى كند كه از بين رفتنى نيست».
همچنين، از امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه شريفه:
«لاتقربوا الصّلوة و انتم سكارى...».
روايت شده كه مراد از «سكر»، خوابيدن است(2) از آنجا كه بنابر قرينه معنوى در اين آيه و بنا بر مفاد روايات و گفته اكثر مفسّران در اين زمينه، مراد از «صلوة» در اين آيه، مسجد است.(3)
بنابراين از آيه مورد بحث چنين استنباط مى شود كه خوابيدن در مسجد مورد نهى قرار گرفته است.
ص: 60
مسجد مهم ترين پايگاه عقيدتى، فكرى و معنوى اسلام و پيوسته كانون هدايت و مبارزه عليه كفر و الحاد و ملجأ و مأمن دلباختگان حق و فضيلت بوده است.
چشمه زلال مبارزه و نهضت عليه باطل در طول تاريخ از مسجد جوشيده و پژمرده جامعه اسلامى را سيراب كرده است. قيام مقدس مردم ايران كه به برقرارى حكومت عدل اسلامى انجاميده در طول حيات خويش نيرو و توان خود را از مساجد يافته و تمام نقشه هاى شوم دشمنان اسلام را كه كمر همت به نابودى اسلام ناب بسته اند، خنثى كرده است.
به فرموده امام راحل قدس سره :
«مساجد در انقلاب اسلامى ايران، مركز انقلاب و مركز آشنايى مردم با اسلام و وظايف شرعى آنان در جهت پاسدارى از ارزش هاى والاى اسلام بوده است».
«مسجد محلى است كه از آن بايد امور اداره بشود اين مساجد بوده كه اين پيروزى را براى ملت ما درست كرد، اين مراكز حساسى است كه ملت بايد به آن توجه داشته باشند، اين طور نباشد كه خيال كنيم حالا ديگر ما پيروز شديم،
ص: 61
ديگر مسجد مى خواهيم چه كنيم؟ پيروزى ما براى اداره مسجد است».(1)مقابله با هجوم فرهنگى كه با تمام امكانات به جنگ عليه ارزش هاى اصيل اسلامى ما پرداخته است، بايد به گستردگى مقابله با هجوم نظامى باشد، اگر به فرموده رهبر كبير انقلاب اسلامى، در زمان جنگ تحميلى، جنگ در راس امور بود، اكنون توجه و هشيارى و تجهيز تمام قواى مادى و معنوى عليه هجوم فرهنگى كه هستى معنوى ما را هدف قرار داده، در رأس امور است و هشدار و بيدار باش رهبر انقلاب اسلامى در خصوص ضرورت مبارزه با تهاجمات فرهنگى غرب نداى مسئوليت سازى بود بر جان سربازان آن قائد عظيم الشأن در سنگر مساجد، كه ترفندهاى آنان را ناكام گذاشت؛ مخصوصا نيروهاى فعال و كارآمد و آينده ساز كشور و اسلام يعنى جوانان و نوجوانان بايد آن را دريابند.
از سوى ديگر براى برقرارى امنيت اجتماعى و داشتن جامعه اى سالم، توجه به مسجد و شناسايى جايگاه آن، ضرورى است، مقايسه ميزان جرائم در جوامع اسلامى و جهان كفر و الحاد، مبيّن آن است كه در آن جوامع به علت حاكميت فرهنگ مادى معضلات فرهنگى و اجتماعى زيادى وجود دارد كه در جامعه اسلامى از آنها اثرى نيست، لذا مساجد مى توانند با اشاعه فرهنگ اسلامى، جرائم و بزهكارى ها را در جامعه اسلامى هر چه بيشتر كاهش دهند و امنيت اجتماعى را به ارمغان آورند.
مسجد از جمله معدود پديده هاى اجتماعى است كه با تمام قشرهاى مردم به نوعى در ارتباط است.
ص: 62
مسجد اگر پاسخگوى نيازهاى جامعه خويش نباشد به هيچ وجه نمى تواند جايگاه مقدس خود را در ميان اقشار مردم حفظ كند. شهيد مطهرى قدس سره مى فرمايد:
«مسجد مدينه در صدر اسلام تنها براى اداى فريضه نمازنبود، بلكه مركز جنب و جوش و فعاليت هاى دينى و اجتماعى مسلمانان، همان مسجد بود. هر وقت لازم مى شد اجتماعى صورت بگيرد مردم را به حضور در مسجد دعوت مى كردند... از ساخت نخستين عبادتگاه مسلمانان تاكنون بيش از دوازده قرن مى گذرد، در طول اين مدت، مسجد در دوره هاى گوناگون حكومت هاى اسلامى در عربستان و ايران در مناسبات سياسى و تصميم گيرى هاى عموى جامعه نقش اساسى و زيربنايى ايفا مى كرده است. تمام امور مربوط به جامعه اسلامى در مسجد مورد بررسى قرار مى گرفت و حتى محل درس و مدرسه در روزگار پس از ظهور اسلام تا دوران حكومت بنى اميه عبارت از مساجد و احياناً برخى از اماكن عمومى و خصوصى بوده است؛ علما و دانشمندان در «مسجد نبوى» و «مسجد الحرام» و ساير مساجد ديگر، علوم دينى و ادبى آموزش مى دادند و حتى مراكزى كه بعدها به عنوان مدارس پيشرفته در كشورهاى اسلامى تأسيس شد، از نظر معمارى، تحت تاثير شكل و فرم مساجد به وجود آمد.
اساساً تأسيس حلقه هاى مساجد براى تعليم و تعلم از ابتكارهاى فرهنگ غنى اسلامى است، به گونه اى كه اين شيوه كار تحت هيچ يك از فرهنگ ها و تمدن هاى موجود، همزمان با ظهور اسلام، نبوده است؛ تمامى اين مساجد با سادگى خاص خود به وجود آمده بودند و به هيچ وجه اثرى از معمارى معابد و كليساهاى ايران و مصر و روم در آن به چشم
ص: 63
نمى خورد. در زمان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و دوره بعد، از مساجد به عنوان پايگاه تعليم و تعلم و آموزش معارف اسلامى بوده است و هدف اساسى مجالس كه در مساجد داير مى شد، عبارت از تعليمات دينى و تفسير قرآن و تدريس حديث بود،اين گونه معلمان و يا گويندگان داراى كرسى و منبرى بودند كه بر روى آن جلوس مى كردند و براى شاگردان كلاس ها، فقه و حديث و تفسير تدريس مى كردند. در «مسجد نبوى» و مساجد اوليه اسلام، در كنار اجتماع دينى و مذهبى، حلقه هاى علمى داير مى شد، نخستين كسى كه در «مسجد نبوى» قصه هاى آموزنده به مردم تعليم مى داد، سخنور گويا و فصيح و صحابى پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله، «تميم دارى» بود. بعدها در مساجد، مانند مدارس، حجره هايى براى طلاب و دانشجويان ساخته شد كه هنوز نمونه بسيارى از اين گونه مساجد در ايران و ساير كشورهاى اسلامى به چشم مى خورد، لذا مدرسه و مسجد، على رغم اختلاف در مفهوم لغوى آن، غالباً از نظر مصداق، مترادف بوده اند، حتى مراكز علمى مانند «جامع الازهر» مصر از جهت مذهبى عبادى و علمى به صورت كانون عظيمى براى تعليم و تعلم شناخته شد و متقابلاً مدارس نيز داراى مسجدى بود كه نماز جماعت در آن اقامه مى شد و به هر حال صبغه و رنگ مذهبى و عبادى خود را حفظ مى كرد؛ امروزه نيز از مساجد چه در حوزه هاى بزرگ علمى و چه در شهرهاى ديگر، به عنوان مدرسه و مركز تعليم معارف دينى، استفاده مى شود و بسيارى از مراجع و مدرسان جلسه هاى درسى خود را در مساجد داير مى كردند».
ص: 64
به طور اجمال مى توان ادوار ذيل را مطرح ساخت:
1 - جايگاه مساجد در صدر اسلام.
2 - جايگاه مساجد تا قبل از انقلاب اسلامى.
3 - جايگاه مساجد در عصر انقلاب اسلامى.
در صدر اسلام امور عبادى، سياسى و قضايى در مسجد انجام مى شد. مسجد مركز فراگيرى علوم، حل و فصل خصومات، توجه به محرومان، اعلام بسيج عمومى، آشنايى با اوضاع سياسى و اجتماعى و تصميم گيرى و وعظ و خطابه بود. مساجد اين دوره ساده و به دور از تجملات با كاركردى بسيار و داراى جايگاهى محورى در جامعه اسلامى بودند.
پيامبر عظيم الشأن اسلام صلى الله عليه و آله در زمان حيات خويش، 9 مسجد بنا كردند؛ اولين آنها مسجد قبا است كه آيه:
«لمسجد اسّس عل التّقوى من اول يوم احق ان تقوم فيه».
در شأن آن نازل شد و در بناى آن شخص رسول اكرم صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين على عليه السلام و اصحاب شركت داشتند، چنان كه نقل شده «ابن ابى اوفى» در سوگوارى براى همسرش مى گفت:
«او شب ها سنگ براى ساخت مسجد قبا جمع مى كرد و ما روز چنين مى كرديم».
درباره سادگى و دورى از تجملات مساجد اين دوره، يكى از مستشرقين مى نويسد:
«مسجد ساده اى كه پيامبر در مدينه بنا كرد سرمشقى بود
ص: 65
كه در قرن اول اسلام براى ساختمان مسجدهاى عمومى به كار مى رفت، مسجد فضاى بازى بود كه اطراف آن را ديوارهاى خشتى احاطه كرده بود، بعدها پيامبر دستور داد با اتكا به بناى مجاور، طاق مسطح بسازند تا همه فضاى باز را بپوشاند و از آفتاب جلوگيرى كند، سقف از تنه هاى نخل بود كه بر آن برگ خرما و گل مى ريختند، پيامبر صلى الله عليه و آله يك تنه خرما را كه به زمين استوار شده بود، تكيه گاه خود كرد كه پهلوى آن مى ايستادو براى جماعت خطبه مى خواند؛ بعدها منبر سه پله اى از چوب «سدر» ساختند، «بلال حبشى» بالاى بام آن مى رفت و با صداى گرم خود اذان مى گفت و مردم را به نماز فرا مى خواند».
از اين توصيف وضع مسجد را به صورتى بسيار ساده، صحنى براى نماز و سقفى براى محافظت نمازگزاران كه منبرى براى خطابه داشت، مى توان شناخت.
مساجد اين عصر همه زير لواى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بود؛ مسجد «ضرار» كه در خلاف جهت گيرى اسلام قرار گرفت و به قصد تفرقه و نفاق بنا شد، تخريب و به آتش كشيده شد.
فتوحات و كشورگشايى هاى مسلمين، آنها را با تمدن و فرهنگ كشورها آشنا كرد. به چنگ آوردن كاخ ها و ابنيه، آنها را به سوى زندگى اشرافى و تجملى سوق داد، مخصوصا در زمان خلفاى بنى اميه دلبستگى به زر و زيور دنيا فزونى گرفت و بالطبع مساجد از جايگاه اصلى و مهم خود، در قالب كانون هدايت و رهبرى جامعه در ابعاد سياسى و اجتماعى، كم فروغ شد و به جاى آن كاخ ها و دارالحكومه ها سر برافراشت.
ص: 66
البته اهميت و نقش مساجد و توجه مسلمين به آنها، مانع از آن بود كه منجر به محو اين جايگاه عظيم شود، از طرف ديگر حكّام نالايق مى توانستند از اين كانون در جهت اهداف شخصى و دنيوى خود استفاده كنند، مضافاً، آشنا شدن مسلمين با فرهنگ و هنر و تمدن كشورهاى مفتوحه، آنان را به سوى توجه به هنر و معمارى مساجد سوق مى داد، اين عوامل دست به دست هم داد و هنر و معمارى در مساجد، سادگى و بى آلايشى آن را با كاركردى عظيم از مساجد گرفت و اهتمام مسلمين صرف تزئين و سنگ و كاشى مناره و محراب مساجد شد.
نخستين مسجد كه در نواحى مفتوح، بنا شد مسجدى بود كه «عتبة بن غزوان» در بصره بنيان كرد كه از گل و خشت ساخته شده و طاقش از علفپوشانده شده بود، مسجد كوفه را كه به شيوه ساده بنا شده بود، «زياد بن ابيه» حاكم معاويه از نو به شيوه ساسانى ستون نهاد و در آفريقا و مصر نيز در ابتدا مساجد ساده بنا شد، اما بعدها «عمرو عاص»، منبرى كه پادشاه مسيحى به او ارمغان داده بود، در مسجد مصر قرار داد. در ايران نيز «سعد بن ابى وقاص»، ايوان شاهنشاهى ايران را محل عبادت قرار داد؛ در دمشق «وليد اول» كليساى «قديس يوحنّا» را از نو ساخت و آن را مسجد ناميد. در «حمص» ساختمانى بود كه هم به صورت مسجد و هم كليسا از آن استفاده مى شد.
در اين دوره، حاكمانى كه با القاب «خليفه» و اميرمؤمنان اداره مسلمين را بر عهده داشتند، كم كم از مكارم اخلاق اسلامى دور و بيگانه شدند و با سرمستى از فتوحات، كه هدايا و غنايمى فراوان براى آنها به ارمغان آورد به خوشگذرانى و تجمل گرايى روى آوردند و به آراستن مظاهر حكومت خود مشغول شدند. از ديد آنها مساجد، جايگاه معارف و علوم سرنوشت ساز انسان نبود تا با هوشيارى و بيدارى و بينش عميق، نقش خود را ايفا كنند، افتخارات با ترازوى معمارى و هنر مساجد، ارزيابى مى شد؛ مساجد آراسته به معمارى، نشانه اقتدار و شوكت حكام به شمار رفت، در تاريخ مى خوانيم:
ص: 67
«معاويه بدعتى ناپسند نهاد و «مقصوره» را به مساجد افزود كه به سبب آن ملامت بسيار شد، مقصوره مكانى در داخل مسجد بود كه اطراف آن حصارى بود و به خليفه اختصاص داشت، مقصوره براى حفظ جان خليفه ساخته شد.
عبدالملك مى خواست مسجدى بسازد كه رونق آن از كليسا بيشتر باشد، به اين لحاظ به آراستن آن كوشيد. «ابن ابى عامر» از خلفاى اموى اندلس (400 - 366 ه ق) در سال 387 ه ق كليساى «سنتياگو» را كه زيارتگران از اقطار اروپا به آنجا مى آمدند، ويران كرد و آنگاه در حالى كه گروه فراوان اسيران مسيحى درها و ناقوس هاى كليسا را پيشاپيش اوحمل مى كردند، مظفّرانه به «قرطبه» بازگشت، درهايى كه از كليساى «سنتياگو» آورده بود، به مسجد بزرگ پايتخت نصب شد و ناقوسها را در بناهاى اسلامى به جاى چراغ، به كار بردند و مسيحيان را به همان حال كه زنجير به پاى داشتند، به تعمير مسجد گرفتند».
از نكاتى كه در اين دوره شايان توجه است، توافق بين حكام (حتى با غيرمسلمانان) است كه اسم آنان در خطبه هاى نماز جمعه به عظمت ياد شود.
در دوره «عثمان» بر مساحت «مسجد النبى» صلى الله عليه و آله افزوده شد. در اين دوره مسجد را سفيدكارى كردند و سنگ هاى منقوش در عمارت آن به كار بردند و به جز از طرف شرقى، از جهات ديگر، آن را توسعه دادند و ستون هاى سنگى در آن كار گذاشتند و سقف آن را با چوب ساج پوشانيدند، محرابى هم براى مسجد ترتيب دادند، لكن برخى گفته اند اولين محراب را در اسلام، مروان بنا كرد و برخى ديگر اين ابتكار را به «عمر بن عبدالعزيز» نسبت داده اند كه در زمان خلافت «وليد» دست به بناى محراب زده است، «وليد» به پادشاه روم پيغام داد كه من مى خواهم مسجد
ص: 68
پيامبر خودمان را تعمير كنم و تو مرا در اين كار يارى كن، پادشاه روم، گروهى با هشتاد هزار مثقال طلا براى اين منظور به مدينه فرستاد. همچنين «عمر بن عبدالعزيز» در چهار گوشه مسجد چهار مناره ساخت و محرابى نيز براى مسجد بنا كرد.»، «جامع دمشقى»، معروف به مسجد بنى اميه، باشكوهترين مساجد دنيا و از حيث زيبايى و دلگشايى بى نظير بود كه «وليد بن عبدالملك بن مروان» آن را ساخت؛ وى از امپراتور روم در قسطنطنيه درخواست كرد كه صنعت گران آنجا را براى او بفرستند، كه در نتيجه، دوازده هزار صنعتگر از روم به دمشق آمدند و بناى مسجد را بر عهده گرفتند.
وليد، اين مسجد را با صفحه هاى طلاى معروف به نسيفاء و موزائيك، كه با رنگ هاى گوناگون غريب و زيبا تزئين كرد.
گذشته از اين مساجد، ساير مساجد، مساجد اصلى و جامع به حسابمى آمدند، از سوى ديگر مساجد ديگر نيز بودند كه به همت مردم ساخته مى شد؛ در مجموع، مساجد در جنبه عبادى و علمى فعال بودند و عمدتا فرقى بين مدرسه و مسجد در اين دوره نمى توان قائل شد. مساجد، مركز علمى به روى طالبان علم گشوده بود و بين فراگيرى علوم و علوم دينى تمايز و تفاوتى نبود، همه دانشمندان پرورش يافتگان مساجد بودند. آموزش، همراه و همزاد با پرورش و تربيت اسلامى بود.
حاكمان نالايق كه هستى خود را در تفرقه ميان مسلمين و ناآگاهى آنها و بيگانگى از فرهنگ اسلامى مى ديدند، به انحاى گوناگون سعى كردند هويت واقعى مساجد را محو سازند و آنها را جايگاه عبادتى كه حرف از دنيا و سياست و مشكلات جامعه با آن منافات دارد، مطرح كردند؛ در قرون اخير با بيشرفت علم، صنعت و بدبينى به كليسا و دستگاه پاپ، روشن فكران غربزده نيز به يارى حاكمان
ص: 69
نالايق شتافتند و بدون در نظر گرفتن تفاوت كليسا و مسجد و دستگاه پاپ با عالمان دينى، جنگى ظالمانه عليه دين آغاز كردند و با تقسيم علوم به جديد و قديم، تمام مساعى خود را براى منزوى كردن علوم اسلامى به كار گرفتند؛ در اين ميان انزواى مسجد و كاهش نقش آن در جامعه، نياز به تبيين ندارد؛ در عين حال مساجد پايگاه و جايگاه نهضت هاى مقدس بسيارى در دو قرن اخير بوده و صفحات سفيدى در تاريخ گشوده است.
رژيم گذشته نيز چون اسلاف خويش با توجه به اهميت مساجد، سال ها تلاش كرد تا اين مراكز مهم سياسى - عقيدتى را همچون ساير ارزش هاى اسلامى از درون مسخ و بى محتوا كند و مساجد را جز براى مجالس فاتحه خوانى و تجمع مشتى بيكار تن پرور نزد مردم، نشان ندهد و در نهايت مردم را از مسجد گريزان كند، از جمله شيوه هاى اين رژيم انتخاب مهره هاى دست نشانده و مزدور تحت نام «هيئت امناء» براى مساجد بود كه در برابر حركت هاى مردمى موضعمى گرفتند.
نيروهاى فعال در مساجد به طور مستقيم در متن انقلاب شركت جستند، به گونه اى كه از آن پس، مساجد نقش پايگاه ارتباطى مردم را به عهده داشتند و در وضعى كه نهضت اسلامى فاقد هرگونه تشكيلات منطبق با معيارهاى معمولى بود، مساجد توانستند اين نارسايى مهم را جبران كنند و به انسجام نيروهاى مردمى بپردازند، مساجد محتواى اصيل خود را كه همان عامل تشكل و انسجام امت مسلمان و همچنين تربيت كادرهاى اصيل اسلامى بود، باز يافتند؛ تاريخ، به آتش كشيدن مساجد كشور از جمله مسجد جامع كرمان را كه توسط عوامل مزدور و رژيم منحوس پهلوى در زمان اوج گيرى انقلاب، انجام گرفت، هرگز فراموش نخواهد كرد، امت مسلمان ايران در آن روزها بخوبى به اين مهم واقف بود كه مساجد،
ص: 70
ميراث گران بهاى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله است و بايد با همه وجود در برابر آن احساس مسئوليت كرد.
پس از انقلاب اسلامى نيز بسيارى از برنامه هاى انقلاب، مانند رفراندوم، شوراهاى محلى، كانون هاى بسيج اقتصادى و ديگر ضرورت هاى زمان در مساجد تشكيل شد، در آغاز جنگ تحميلى، مساجد اصلى ترين پايگاه نيروهاى پيشرو و انقلاب به گردآورى جوانان و سازماندهى تشكيل نيروهاى رزمى و مردمى همت گماشت و همه روزه شمار بسيارى از نيروهاى جنگى را به ميدان نبرد گسيل مى كرد.
امام جماعت مساجد در محله هاى گوناگون، جوانان پرشور و مؤمن رزمنده را پيرامون خود جمع مى كرد و بسيارى از نوجوانان كشورمان حساس ترين دوران زندگى خود را در مساجد گذراندند. با صدور فرمان امام خمينى قدس سره براى تشكيل ارتش بيست ميليونى نيز تنها جايى كه ظرفيت و قابليت جذب و آموزش و سازماندهى نيروهاى بسيج را دارا بود، مساجد محله ها بودند كه توانستند در مدتى كوتاه جوانان غيور را در چارچوب تشكيلات مردمى «بسيج»، گرد آورند.
ص: 71
ص: 72
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پس از هجرت به مدينه به منظور تشكيل جامعه اسلامى و استقرار نظام اعتقادى و اجتماعى اسلام، رسماً دولت اسلامى را در اين شهر بنياد نهاد؛ طبيعى است ايجاد چنين دولتى، پرداختن به امور نوين و بنيانگذارى مؤسسات و طرح مسائلى جديد را ضرورى مى نمود، كه از جمله آنها تأسيس نهادى اجتماعى براى تجمع نيروها و مركزى براى رسيدگى به مسائل مردمى و تبيين سياست اسلام بود.
بر اين اساس، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، مسجد را به عنوان نخستين پايگاه و مجمع مسلمانان براى پرداختن به چنين امورى برگزيد. به دستور آن حضرت، زمينى خريدارى و بناى مسجد آغاز شد؛ رسول خدا صلى الله عليه و آله همراه با مهاجران و انصار با حركتى بنيادين و اجتماعى به كار ساختن مسجد پرداختند و بر اثر كوشش و اهتمام ايشان، ساختمان مسجد در مدتى كوتاه به اتمام رسيد. اين مسجد، ساده و بى پيرايه و بسيار ابتدايى بود، زمينش از ريگ، ديوارهايش از خشت، منبرش از چوب و سقفش از شاخ و برگ درختان (1)، اما چون جايگاه عبادت و نيايش
ص: 73
رسول خدا صلى الله عليه و آله و مؤمنان راستين بود، فضايش آكنده از معنويت، خلوص، صفا، صميميت، ايمان و عشق به پروردگار بود.مسجد نه تنها به صورت جايگاه اصلى اجتماع مؤمنان براى برگزارى مراسم عبادى مورد استفاده بود، بلكه كانون معارف و احكام اسلامى، مركز جهاد تبليغاتى و ارشادى، قرارگاه سياسى و اداره دولت نيز به شمار مى رفت. به اين ترتيب، مسجد در آن روزگار از نظر عملكرد نهادى با چندين نقش بود.
دربينش اعتقادى مسلمانان، مسجد از آغاز به عنوان خانه خدا و محبوب ترين مكان ها، از ارزش و قداست خاصى برخوردار بود. استفاده از اين مكان مقدس، مستلزم مراعات آدابى خاص و احكامى ويژه بود، كه مسلمانان از طريق قرآن كريم و رهنمودهاى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با آنها آشنا شده بودند.
اهتمام خاص رسول خدا صلى الله عليه و آله به برگزارى نمازجماعت در مسجد، سبب مى شد كه مسلمانان، جملگى در هر شبانه روز پنج بار براى شركت در اين آيين عبادى سياسى در مسجد حضور يابند و با برپايى صفهايى منظم، همه با هم به عبادت خدا بپردازند.
بديهى است، چنين اجتماع و گردهمايى كه در آن افراد كوچك و بزرگ، ضعيف و نيرومند، فقير و غنى در كنار يكديگر به نماز مى ايستادند، تا چه حد نفاق ها و كينه ها، بدبينى ها و بدخواهى ها، و همچنين اختلافات طبقاتى را از ميان مى برد و جاى خود را به مهر و صفا و برادرى و برابرى مى داد و تا چه اندازه اين صفوف به هم فشرده مؤمنان، سبب ايجاد وحشت و هراس در دلهاى منافقان و ديگر مخالفان آيين نوين مى شد.
در پرتو اين گونه اجتماعات، مسلمانان مى توانستند به فراگيرى دانش هاى
ص: 74
سودمند و نيز حل و فصل بسيارى از مشكلات سياسى، اقتصادى و اجتماعى جامعه خويش بپردازند، به اين ترتيب، مسجد، در قالب نخستين كانون عبادى، نقشى بسيار مؤثر در تحقق سازندگى فردى و اجتماعى مسلمانان و بالطّبع پيدايش جامعه اى هماهنگ، متحد، نيرومند و مقاوم در آن روزگار، بر عهده داشت.
زمانى اسلام در «جزيرة العرب» ظهور كرد كه جهل و بى خبرى، بخش گسترده اى از جهان آن روز را فرا گرفته بود و امواج ظلمت، حتى محيط هاى نيمه درخشان را سخت مى كوبيد. حجاز - كه به مهبط وحى مفتخر شد - چنان در شرك، خرافه پرستى و سنت هاى زشت جاهلى غوطه ور بود كه چيزى به نام دانش و كسب آگاهى در آن محيط مفهومى نداشت؛ امام على عليه السلام كه شاهد چنين روزگارى بود، آن را بدين گونه توصيف مى كند:
«به هنگامى پيامبرش را برانگيخت كه مردم جهان در وادى حيرت، گمراه و در ميان امواج فتنه ها سرگردان بودند. هوس هاى كشنده، عقل هاى آنها را ربوده بود و در ميان اضطراب و جهل، سرگردانى گرفتار بودند».(1)
اعراب جزيره تا آن حد در بيسوادى و دورى از علم و آگاهى به سر مى بردند كه قرآن كريم با تعبير «اميين» (بى سوادان) از آنان ياد كرده است.(2) به شهادت تاريخ هنگامى فروغ اسلام در اين محيط تاريك تابيدن گرفت كه جز هفده نفر در ميان ايشان، عموماً خواندن و نوشتن نمى دانستند.(3) در چنين محيط تيره اى،
ص: 75
اسلام دعوت خود را با علم آغاز كرد. در نخستين آياتى كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد، اولويت دانش و معرفت مورد تأييد قرار گرفت.
« اقراً باِسْمِ رَبّكَ الَّذى خَلَقْ، خَلَقَ الْاِنسانَ مِنْ عَلَقْ. اِقْرأ وَ رَبُّكَ الْاَكْرم اَلَذى عَلَّمَ بِالْقَلَمْ عَلَّمَ الْاِنسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ».(1)
«بخوان به نام پروردگارت كه تو را آفريد، آدمى را از خونبسته آفريد؛ بخوان و پروردگار تو گرامى است؛ آن پروردگارى كه انسان را به وسيله قلم آموخت، آموخت، آنچه را نمى دانست). و از خداوند براى اول بار با نام «ربّ» كه از مادّه «تربيت» است، ياد شد».
در آياتى ديگر امر تعليم از مهمترين اهداف رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله و وظايف اصلى آن حضرت برشمرده شد:
« هُوَ الَّذى بَعَثَ فِى الْاُميّيّن رَسُولاً مِنْهُم يَتْلوا عَلَيْهِم آياتِهِ وَ يُزَكّيهِم وَ يُعَلّمُهُمُ الْكتابَ و الْحِكْمه».(2)
براساس اين ديدگاه، اين آيين الهى فراگيرى دانش را پيشاپيش هر كارى قرار داده و نشر علم را از مهمترين اهداف خود دانسته است، آيات قرآن راكه پيوسته فرود آمد، مسلمانان را با بيانات گوناگون، به انديشيدن و بهره جستن از خرد خويش به منظور كسب آگاهى فرا خواند، به انديشيدن و بهره جستن از خرد خويش به منظور كسب آگاهى فرا خواند، كه از آن جمله است: «اَفَلا تَعْقِلونَ»، «لَعَلّهُم يَتَذَكّرون»، «اَفَلا يَتَذَكّرون»، «فَانظُروا» و نظاير فراوان اين آيات كه در همه آنها افراد مسلمان را به تعقل و آزادانديشى فرا مى خواند و روحيه دانش اندوزى
ص: 76
و انديشه ورزى را در ايشان تقويت مى كرد.
سخنان رسول اكرم صلى الله عليه و آله و رهنمودهاى آن حضرت نيز آكنده از ارج گذارى بر دانش و دانشمندان و تشويق به فراگيرى علم و تحصيل و معرفت بود، كه از آن همه است:
«طَلَبُ الْعِلم فَريضَةٌ عَلى كُلّ مُسلم وَ مُسْلِمَة».
«فرا گرفتن دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است».
«مَن سَلَكَ طَريقاًيَطْلُبُ فيه علماً سَلَكَ اللّهُ بِهِ طَريقاً اِلى الجَنة، و اَنّ المَلائِكةَ لَتَضَعُ اَجْنَتَها الطالب العلَمَ رِضاً به و اِنّهُ يَسْتَغفِرُلَطالبِ الْعِلْم مَن فِى السَّماءَ وَ مَن فِى الْاَرضِ حتّى الْحُوتَ فِى الْبَحرِ وَ فَضْلُ الْعالَم عَلَى العابَد كَفَضلَ القَمَرٍ عَلى سائِر النّجوم لَيلةَ الْبَدرِ وَ اَنَّ الْعُلَماء وَرَثَهُ الْاَنبياء».(1)
«كسى كه به راهى رود براى دانش جويى، خداوند او را به راهى سوى بهشت رود. همانا فرشتگان با خرسندى بال هاى خويش براى دانشجو فرو نهند و اهل زمين و آسمان حتى ماهيان دريا براى دانشجو آمرزش طلبند و برترى عالم بر عابد مانند برترى ماه شب چهارده است بر ستارگان ديگر و دانشمندان وارث پيغمبرانند».
« اُطْلِبُو العِلمَ وَلَو بِالصّين ».(2)
«طلب كنيد دانش را اگر چه در چين باشد».
ص: 77
با پيدايش چنين زمينه اى كه اسلام در آن روزگار جاهلى به وجود آورد، دانش و تحصيل آگاهى در ميان پيروان اين آيين رواج يافت و چونان فريضه اى دينى و واجبى عينى شد، در پرتو اين مكتب بود كه مساجد، جايگاه هاى اصلى عبادت شد و در قالب نخستين كانون هاى دانش، مورد استفاده قرار گرفت.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، مسجد بزرگ مدينه را پايگاه اصلى علوم و معارف اسلامى قرار داد و خود به عنوان نخستين معلم در اين دانشگاه اسلامى، عرب آن روزگار را براى كسب دانش در يك حلقه به گرد وجود خود فرا خواند و در پرتو آيات قرآن كريم و افاضات آموزنده خويش به تعليم و تربيت ايشان پرداخت.
در «صحيح بخارى» آمده است: روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته بود، گروهى از اصحاب نزد او حضور داشتند، در اين هنگام سه نفر وارد شدند.دو تن از ايشان به سوى پيامبر صلى الله عليه و آله رفتند، و در خدمت آن حضرت ايستادند، يكى از آن دو، جايى براى خود در حلقه اصحاب پيدا كرد و همانجا نشست و ديگرى در پشت سر حضار، جاى گرفت. نفر سوم در حالى كه از حاضران روى برتافته بود، از مسجد بيرون رفت. پيامبر صلى الله عليه و آلهفرمود: آيا شما رااز حال اين سه نفر آگاه كنم؟ امّا يكى از ايشان به خدا پناه برد، پس خداوند او را جاى داد، دومى شرمگين شد، پس خداوند از وى شرم كرد، و اما سومى اعراض كرد، پس خدا نيز از وى اعراض كرد.(1)
همچنين پيامبر صلى الله عليه و آله به منظور تعميم خواندن و نوشتن در ميان مسلمانان فردى به نام «عبداللّه بن سعيد» را مأمور كرد تا خواندن و نوشتن را به ديگران بياموزد.(2) پس از آنكه وى مدتى به امر سوادآموزى مردم مدينه مشغول بود،
ص: 78
عده اى خواندن و نوشتن قرآن را فرا گرفتنند. پس از جنگ بدر نيز پيامبر صلى الله عليه و آله مقرر كرد اسيران با سواد جنگ مى توانند براى آزادى خود ده كودك را خواندن و نوشتن بياموزند(1)، به اين ترتيب از آنجا كه سواد خواندن و نوشتن جنبه دينى و تقدس داشت، مساجد به صورت نخستين كانون هاى سواد آموزى نيز مورد استفاده قرار گرفت.
مسجد مدينه و ديگر مساجد اين شهر به روزگار پيامبر صلى الله عليه و آله رسماً به صورت مراكز تعليم و تعلم قرآن و بحث و بررسى مسائل دينى درآمد. مسلمانان پس از اداى فرايض دينى يا در فرصت هاى ديگر، در حلقه هاى علمى كه از سوى بعضى بزرگان صحابه همچون امام على عليه السلام و ديگران تشكيل مى شد، با شور و شوقى فراوان شركت مى جستند و به فراگيرى قرآن و فقه اسلامى مى پرداختند؛ گاه رسول خدا صلى الله عليه و آله خود نيز به منظور تشويق اصحاب در اين حلقه ها و نشست هاىعلمى حضور مى يافت و با اين كار مقام دانش و دانشمندان را ارج مى نهاد. «ابن عبد البر» به نقل از يكى از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله به نام «ابى القمراء» آورده است: «ما در مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آلهحلقه هايى داشتيم. وقتى، آن حضرت از حجره اش بيرون آمد، به حلقه هاى داخل مسجد نگريست. آنگاه در كنار اصحاب قرآن نشست و فرمود:
«بِهذَا الْمَجْلِسِ اُمِرتُ».(2)
چنانكه پيش از اين اشاره كرديم، تشكيل حلقه هاى علمى منحصر به مسجد النبى نبود، بلكه در ديگر مساجد مدينه نيز نشستهاى بحث و بررسى مسائل دينى
ص: 79
برپا مى شد، چنانكه مكحول گفته است:
«ده تن از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله مراگفتند كه ما در مسجد «قبا» درس مى خوانديم، چون پيامبر بيرون مى رفت فرمود: «آنچه مى خواهيد بدانيد فرا گيريد و خدا شما را پاداشى ندهد، مگر آنچه فرا گرفته ايد به كار بنديد».(1)
بايد دانست فعاليت هاى آموزشى در مسجد در آن روزگار تنها در زمينه فراگيرى قرآن و مسائل دينى نبود، بلكه جلسات ادبى نيز در مسجد تشكيل مى شد؛ شاعران، سروده هاى خود را در مسجد در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله مى خواندند و گاه از سوى آن حضرت به دريافت جايزه مفتخر مى شدند. «كعب بن زهير» قصيده معروف خود «بانتَ سُعاد و قَلبى اليومَ مَبْتُوُلُ» را كه در مدح رسول خدا صلى الله عليه و آله سروده بود، در مسجد مدينه در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله خواند و از آن حضرت جايزه دريافت كرد(2) و نيز گفته اند: پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا در مسجد براى«حسان بن ثابت» منبرى نهادند و او اشعارش را بالاى منبر مى خواند.(3)
به جز روايات مزبور، گزارشهاى فراوان ديگرى در متون تاريخى موجود است كه بر فعاليت هاى ادبى در مسجد به روزگار رسول اكرم صلى الله عليه و آله دلالت دارد، كه از آن همه به ذكر نمونه اى ديگر در اينجا اكتفا مى شود.
در ذيل گزارش اسلام آوردن «وفد تميم» در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله آمده است:
ص: 80
«عطارد بن حاجب» كه رئيس و پيشواى قوم بنى تميم بود، با جماعتى از اقوام خود كه از جمله ايشان «اقرع بن حايس» و «زبرقان بن بدر» بودند به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجد رسيدند و گفتند:
«يا محمد آمده ايم با تو مفاخرت كنيم و مفاخر و مآثر خود برشمريم».
پيامبر صلى الله عليه و آلهفرمود:
«برخيزيد و بگوييد تا چه خواهيد».
آنگاه «عطارد بن حاجب» كه پيشوا و خطيب ايشان بود، برخاست و اين خطبه فرو خواند:
«اَلْحَمدُ لِلّهِ الّذى عَلَينا الفَصلُ و هُوَ اَهْلُهُ، اَلّذى جَعَلنا مُلُوكاً وَ وَهَب لَنا اَموالاً عِظاماً».
چون اين بخواند به زمين نشست.
آنگاه سيد، «ثابت بن قيس» را بخواند و گفت: برخيز وى را جواب ده. پس گفت: «ثابت بن قيس» بر پاى خاست و گفت:
«الحمدللّه الذى خلق السموات و الارض خَلَقَه قُضى فيهنّ اَمرَهُ و سَمِعَ كُرسيّهُ علمُهُ».
و چون از اين فارغ شده بود، ديگر شاعر ايشان برخاست و اشعار بگفت، چون زبرقان كه شاعر ايشان بود اين شعر بگفت، «حسان بن ثابت» نه حاضر بود.سيد كس بفرستاد و او را بخواند و حسان به مسجد آمد و اشعارى بخواند.(1)
در آن روز پس از اينكه حسان اشعارش را به پايان برد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند حسان را تا زمانى كه از رسول خدا دفاع كند، به روح القدس تأييد مى كند،
ص: 81
در آن روز پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان از خطبه ثابت و شعر حسان شادمان شدند.(1)
به اين ترتيب: مسجد به عنوان نخستين پايگاه علمى در جامعه نوخاسته اسلامى رسالت خود را در انتشار علم و دانش و گسترش فرهنگ اسلامى آغاز و در اين زمينه نقش بسيار مؤثرى ايفا كرد. با گذشت زمان بتدريج موجبات علمى آن فراهم شد و همواره مسير رشد و ترقى را پيمود، بدانسان كه تا سده چهارم هجرى قمرى، مسجد به عنوان مهم ترين جايگاه دانش در جهان اسلامى همچنان فعال بود.
از آنجا كه در حكومت اسلامى ميان مقامات مسئول و توده هاى مردم جدايى نيست و مسلمانان مى توانند بر مسير و جهت گيرى هاى حكومت و بر پيشرفت امور جامعه نظارت كنند و مواضع خود را در مسائل سياسى به طور آشكار اعلام نمايند و با ارائه برنامه ها، طرح ها و پيشنهادهاى سازنده حكومت را يارى دهند، براين اساس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پس از بنيان گذارى نظام نوين اسلامى در مدينه به منظور مداخله مسلمانان در شيوه حكومت و آگاه ساختن آنان با اهداف سياسى اسلام، مسجد را كه مركزى عمومى و محل تجمع مسلمانان براى اداى فرايض دينى بود، به عنوان پايگاه حكومت و نهاد سياسى اسلام برگزيد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مسجد اصول سياسى اسلام را، بويژه در امورى كه مى دانست مسلمانان از نظريات و تجربيات مفيدى برخوردارند، به شورا گذاشت؛ در متون تاريخى آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله براى اتخاذ مواضع مناسب در جنگ بدر،در يكى از مساجد اطراف مدينه به نام مسجد «عِرقُ الظُّبيه» با اصحاب به مشورت
ص: 82
پرداخت(1) همچنين براى رفتن به جنگ «احد» در مسجد مدينه با مسلمانان تبادل نظر كرد.(2)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مقدمات فكرى و اجتماعى بيشتر غزوات را در مسجد فراهم مى كرد، آن حضرت با ايراد خطبه هاى گرم و پرشور، مسلمانان را براى نبرد با دشمنان اسلام بسيج و از همانجا جنگجويان مسلمان را به جبهه هاى نبرد اعزام مى كرد. به گفته «ابن هشام»، پيامبر صلى الله عليه و آله و اصحاب براى حضور در غزوه احد روز جمعه پس از پايان نماز از مسجد حركت كردند.(3)
در مغازى واقدى آمده است كه: پيامبر صلى الله عليه و آله براى شركت در جنگ «حمراء الاسد» در حالى كه بشدت مجروح شده بود (از جنگ احد) وارد مسجد شد و دو ركعت نماز گزارد. مردم جمع شده بودند و اهالى بالاى مدينه هم وقتى فرمان را شنيدند خود را به مسجد رساندند؛ سپس پيامبر صلى الله عليه و آله دو ركعت نماز گذارد و فرمود كه اسبش را بر در مسجد حاضر كنند؟ آن حضرت زره پوشيده و مغفر برروى سر انداخته بود، به طورى كه تنها چشمانش ديده مى شد(4). با اين ترتيب، مسجد به عنوان پايگاه جهاد و نهضت نيز نقش عمده اى در آن روزگار داشت.
فرستادگان قبايل و سران اقوام مختلف آن روز كه گاه براى برخى از مذاكرات با پيامبر صلى الله عليه و آله به مدينه مى آمدند، در مسجد، با آن حضرت ديدار مى كردند.(5)
ص: 83
جريان ملاقات آن حضرت با نمايندگان قبيله «ثقيف» در مسجد مدينه از جمله رويدادهاى مهم عصر مدنى است كه اكثر مورخان به تفصيل به ذكر آنپرداخته اند.
چنانكه واقد مى گويد: «پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دستور داد سه سايبان از شاخ و برگ درخت خرما در مسجد بسازند و ايشان در آن سايبان ها شب ها تلاوت قرآن اصحاب را مى شنيدند و شاهد عبادت آنان بودند. همچنين هنگام نمازهاى واجب، شاهد صفوف نماز مسلمانان بودند نمايندگان، چند روزى در آنجا ماندند تا به دعوت رسول خدا صلى الله عليه و آله اسلام آوردند».(1)
فعاليت هاى قضايى، فصل خصومات، اجراى حدود بر بزهكاران و حبس و تأديب ايشان نيز در مسجد انجام مى گرفت؛ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به حكم « فَاحْكُم بَيْنَهُم بِما اَنْزَلَ اللّهُ...».(2)
و نيز كريمه قرآنى:
« فَلا وَ رَبَّك لا يُؤمنون حَتّى يُحَكّموكَ فيما شَجَرَ بَينَهم ثُمّ لا يَجِدوا فى اَنفُسهم حَرَجاً معّاقَضَيتَ...».(3)
«به پروردگارت سوگند كه ايمان نمى آورند مگر اينكه تو را حكم قرار دهند در آنچه ميان ايشان اختلاف است، سپس در خود احساس گرفتارى نمى كنند در آنچه قضاوت كنى...».
شخصا به امر قضاوت در ميان مسلمانان مى پرداخت و مشكلات ايشان را حل و فصل مى كرد(4). اگر متهمى به زندان و يا جارى شدن حد محكوم مى شد،
ص: 84
اجراى اين حدود در مسجد صورت مى گرفت. همچنين، اسيران را پس از جنگ به مسجد مى آوردند تا پيامبر صلى الله عليه و آله در باره آنها حكم صادر كند.(1) به اين ترتيب،مسجد در آن روزگار يك دادگسترى به تمام معنا نيز بود كه كليه امور قضايى در آن حل و فصل مى شد.
بايد يادآور شد كه مسجد از نظر عملكردهاى سياسى در دوره هاى بعد نيز همچنان فعال بود و همان گونه كه در جاى خود خواهد آمد، بيشتر امور سياسى آن روز همچون معرفى خليفه، مراسم بيعت با وى، عزل و نصب استانداران و ديگر كارگزاران و مسئولان مملكتى، نشست هاى مشورتى، تحريض و ترغيب مسلمانان براى جهاد با كفار، اعزام نيرو به جبهه هاى نبرد و نيز امور قضايى، مانند دادرسى، بازداشت، حبس و اجراى حدود، همگى در مسجد صورت مى گرفت. به اين ترتيب، مسجد از آغاز حيات سياسى در زمان رسول اكرم صلى الله عليه و آله تا اوايل عصر عباسى، مركز كل فعاليت هاى سياسى نهضت جهانى اسلام به شمار مى رفت.
بى شك انگيزه و هدف اصلى از هجرت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به مدينه، به گونه اى كه تاريخ گواهى مى دهد، يافتن محيطى مناسب و آرام و دست يابى به وسايل و امكانات لازم براى تبليغ و گستردن آيين اسلام بود؛ براين اساس، پس از استقرار رسول خدا صلى الله عليه و آله در مدينه، مسجد كه تنها مركز عمومى و كانون ارتباط جمعى در جامعه نوخاسته اسلامى به شمار مى رفت، به عنوان پايگاه اساسى كل فعاليت هاى تبليغاتى مسلمانان، مورد استفاده قرار گرفت.
ص: 85
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين پايگاه بزرگ تبليغى در پرتو تعاليم آسمانى اسلام و از طريق تدريس، وعظ،ارشاد، وايراد خطبه هاى نماز جمعه وديگر سخنرانى ها به نشر فرهنگ عظيم اسلامى پرداخت و با برپايى آيين هاى باشكوه جمعه و جماعات و تشكيل حلقه هاى علمى در اين مكان، مجد و عظمت آيين خويش را به نمايش گذاشت.
برپايى صفوف به هم فشرده مؤمنان براى اداى فرايض روزانه و نيز تلاوتدلنشين آيات قرآن كه به همت بعضى از صحابه همچون «عبداللّه بن مسعود»، «زيد بن ثابت»، «ابىّ بن كعب» و ديگران انجام مى شد، در افراد و گروه هايى كه گه گاه به مدينه آمدند تأثير بسيار چشم گيرى داشت. چنانكه فرستادگان قبيله «ثقيف» كه به منظور مذاكره با رسول خدا صلى الله عليه و آله به مدينه آمد بودند، با ديدن چنين مناظرى سخت تحت تأثير مسلمانان قرار گرفتند و به آيين اسلام گرويدند.(1)
بدين سان بر اثر كوشش هاى تبليغى مسلمانان در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله، زمينه هاى مناسبى براى پذيرش اسلام و ديگر افراد به وجود آمد، به طورى كه هرگاه نماينده اى از سوى يكى از قبايل و اقوام براى كسب اطلاع از آيين جديد به مسجد مدينه مى آمد، بى درنگ اسلام را پذيرا مى شد و به آن گردن مى نهاد.
همچنين، مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله در مدينه، دانشگاه بزرگ تبليغى را مى مانست كه در آن رسول خدا صلى الله عليه و آله در پرتو افاضات آموزنده خويش به تربيت مبلغان ورزيده اى همت گماشت و آنان را پس از آگاهى از قرآن و فقه اسلامى، به نقاط مختلف جزيره العرب اعزام كرد تا در پرتو هدايت و تعليم، مردم آن بلاد را از ظلمت جهل و شرك برهانند و به آغوش اسلام فرا خوانند؛ چنانكه تاريخ گوياى آن است، بر اثر فعاليت هاى تبليغى اين گروه از دانش آموختگان مكتب وحى و مدرسه رسالت بود كه نه تنها اسلام در سراسر جزيره العرب راه يافت، بلكه در فاصله
ص: 86
كوتاهى پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله، اين آيين آسمانى بخش گسترده اى از جهان آن روزگار را فرا گرفت، در نتيجه اين فتح فرهنگى و ايدئولوژيكى بود كه مسجدها، منبرها، مجالس درس فقه، حديث، ادبيات، كلام تفسير، اخلاق و ديگر دانش هاى اسلامى در سرتاسر سرزمين هاى قلمرو اسلام نمودار شد.
بدين گونه، بر اثر موج علمى و فرهنگى كه اين مبلغان مسلمان در نخستين سده هاى اسلامى در اين نقاط ايجاد كرده بودند، مسجدها در تمام شهرهاى بزرگ و حتى روستاها به صورت كانون هاى دانش و نشر فرهنگ و تمدن اسلامى درآمد.
از همان آغاز، مسجد علاوه بر نقش هاى علمى، سياسى و تبليغى در زمينه فعاليت هاى امدادى و خدمات اجتماعى نيز نقشى عمده داشت، گروهى از مستمندان مسلمان در مسجد زندگى مى كردند و از كمك هاى مالى پيامبر صلى الله عليه و آله و ديگر مسلمانان بهره مند مى شدند. اين گروه كه قريب به چهارصد تن از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله را تشكيل مى دادند، به دستور آن حضرت در بخشى از مسجد كه مسقف بود، سكنى گزيده بودند و ضمن اقامت در آنجا، قرآن مى آموختند، روزه مى داشتند و به جنگ مى رفتند.(1)
در «طبقات ابن سعد» آمده است: شب ها رسول خدا صلى الله عليه و آله اصحاب صفه را فرا مى خواند و هر چند تن از ايشان را براى صرف شام به منزل يكى از انصار مى فرستاد و گروهى نيز با خود به منزل مى برد و در آنجا از ايشان پذيرايى مى كرد.(2)
خدمات پزشكى و درمانى مجروحان جنگ نيز در مسجد صورت مى گرفت،
ص: 87
به گفته «واقدى»، مجروحان جنگ احد در مسجد معالجه مى شدند، مردم در مسجد، چراغ و آتش برافروخته بودند و مجروحان را مداوا مى كردند(1). همچنين در جنگ خندق به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله، خيمه اى در مسجد برپا شد و «سعد بن عباده» كه در اين جنگ مجروح شده و در آنجا بسترى بود، مردم براى عيادت او به مسجد مى آمدند.(2)
«احمد عيسى» در كتابى كه در باب بيمارستان ها نوشته، معتقد است كه نخستين بيمارستان در اسلام، همان خيمه اى بوده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام جنگ خندق براى درمان زخميان در مسجد مدينه برپا كرد و زنى «رفيده» نام را براىرسيدگى به حال مجروحان برگماشت.(3) به اين ترتيب، مى توان گفت كه مسجد در آن روزگار و در مواردى، نقش بيمارستان امروز را نيز ايفا مى كرد.
از خدمات اجتماعى ديگرى كه در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله در مسجد صورت مى گرفت، پخش كمك هاى مالى ميان مسلمانان بود؛ در آن زمان هرگاه مالى از ناحيه اى به مدينه مى رسيد، آن را به مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله مى آوردند و با نظر آن حضرت ميان مردم تقسيم مى شد، اين رسم در مدت خلافت ابوبكر نيز باقى بود.(4)
همزمان با ظهوراسلام، اقوام وملل مختلف جهان آن روز، برحسب ديانت ها،
ص: 88
معابد و پرستشگاه هايى كه داشتند، از قبيل: كليساهاى مسيحيان در مناطق روم، آتشكده هاى ايرانيان و نيز عبادتگاه هاى اعراب جاهلى در جزيره العرب، با سيرى در تاريخ اديان و با نگاهى به وضع موجود پاره اى از اين معابد كه تاكنون باقى است، مى توان به تفاوت هاى ميان مسجد و ديگر عبادتگاه هاى موجود آن زمان به خوبى پى برد.
در اين كتاب بر آن نيستيم كه به بحث و بررسى تفصيلى درباره تفاوت هاى مسجد با هر يك از معابد بپردازيم، بلكه تنها اهم اين تفاوت ها را از دو نظر نقش ها و عملكردها، و تركيب و نماى ساختمان، مورد بررسى قرار خواهيم داد.
مسجد از آغاز، تنها در قالب معبدى ساده براى برگزارى مراسم عبادى بنيان نشده بود، بلكه از بدو تأسيس علاوه بر اينكه جايگاه عبادت و محل اداى فرايضدينى مسلمانان بوده به صورت كانونى فراگير، مركز تمام فعاليت هاى آموزشى، سياسى و اجتماعى آنان نيز به شمار مى آمد، امّا هيچ يك از معابد موجود آن زمان چنين عملكردهايى نداشت و فعاليت هاى رايج در آنها به مراسم مذهبى بى روح و بى محتوا محدود مى شد.
براى نمونه بجاست به گوشه اى از مراسم و اعمال مذهبى مسيحيان در كليسا و سپس مراسم و تشريفات خاص زرتشتيان كه در آتشكده هاى آنان از آغاز تاكنون معمول بوده است، نگاهى كوتاه داشته باشيم.
عبادت در كليسا برخلاف نيايش در مساجد كه به صورت جماعت و از شكوه و عظمت خاصى برخوردار است و موجب پيوند مسلمانان با حضرت حق و نيز موجب تحكيم روابط و تحقق وحدت در جامعه اسلامى مى شود. تنها به رفتن مسيحيان به كليسا براى گوش دادن به سخنان كشيشان و هم آهنگ شدن در
ص: 89
خواندن سرودهاى مذهبى خلاصه مى شود. اين نوع نيايش هم اگر صددرصد درست مى بود، تنها به حضور در كليسا، آن هم هفته اى يك روز و يك ساعت محدود مى شد.(1)
به هنگام نيايش، كشيش مسيحى عباراتى از انجيل نقل مى كرد و ديگر مسيحيان با وى به زمزمه مى پرداختند.
سخنانى كه مجموعه نيايش مسيحيان را تشكيل مى داد، چنين بود:
«اى پدر ما كه در آسمان هستى و نام تو مقدس باد، و ملكوت تو ببايد، اراده تو چنانكه در آسمان است در زمين هم حكمفرما باشد. امروز نان كفاف ما را بده، قصور ما را ببخش، همچنان كه ما قصور ديگران را درباره خود مى بخشيم؛ ما را هرگز به كارهاى ناروا مكشان، ولى ما را از تبهكاران رهايى بخش، زيرا فرمانروايى و قدرت و پيروزى براى ابد از آنتوست، آمين».(2)
به جز اين نيايش، يكى ديگر از اعمال مذهبى مسيحيان كه در شب ميلاد مسيح عليه السلام در كليسا برگزار مى شده است، مراسم «عشاى ربانى» است؛ در اين مراسم، كشيش بزرگ، پيشكاران خود را فرمان مى دهد تا آرد بسيار خوبى خمير كنند و نان فطيرى بپزند و پيش او بياورند، آنگاه پدر روحانى نان را با شيشه شراب به كليسا مى برد و پس از زدن ناقوس، مسيحيان را براى اجراى اين سنت آماده مى كند، پس از اينكه كشيش از مقابل صف مسيحيان عبور كرد، رو به مشرق مى ايستد، وى در حالى كه آن نان را در دست دارد اوراد و ازكارى مى خواند و سپس به آن نان سجده مى كند و جميع حضار نيز از او تبعيت مى كنند؛ سپس، پدر روحانى
ص: 90
جام شراب را به دست مى گيرد و همگى بر آن شراب سجده مى كنند.
كشيش نان را خرد مى كند و هر قسمتى از آن را در دهان يكى از مسيحيان مى گذارد، آنگاه همگى از ظرف شراب جرعه اى مى نوشند و با اين عمل، يعنى خوردن نان و نوشيدن شراب تمامى گناهانشان آمرزيده مى شود.(1)
حال بايد ديد تفاوت ميان آن گونه اعمال مرسوم در كليسا و مراسم رايج در مسجد مانند نمازهاى جماعت، آيين هاى جمعه، اذان، ذكرها، اوراد و تسبيح هاى اسلامى تا چه اندازه است.
درباره مراسم عبادى در آتشكده ها نيز بايد دانست كه اين مراسم به يك سرى تشريفات و اعمال مذهبى خاص محدود مى شد،كه به هيچ روى با فعاليت هاى رايج در مساجد شايسته مقايسه نيست. به گفته «دكتر معين» در آيين «مزديسنا»، مانند مذهب كاتوليك مسيحى و برخلاف اسلام كه مساجد آن ساده و بى تشريفات، و وعاظ اسلام داراى لباس عادى روحانى هستند، آلات و ادوات فراوان و تشريفات مذهبى بسيار معمول است، اين تشريفات در آتشكده ها نيزجارى است، در هر آتشكده كانون ويژه اى براى بر افروختن آتش هست كه جز موبد، نگهبان آتش، احدى حق ورود به آن محدوده را ندارد. موبدان كه به سوى آتش مى روند، «پنام» (دهن بند) بر روى مى بندند تا از دم ايشان آتش مقدس آلوده نشود.(2)
در «يزشن گاه» (محل برگزارى تشريفات عبادت) آلات و ادوات ويژه اى به كار گرفته مى شود، از جمله هاون و دسته هاون است كه به منزله ناقوس مسيحيان
ص: 91
به شمار مى رفت و براى فشردن «هوم» (گياه مقدس) استعمال مى شد «برسم» كه از چوب درختان مقدس مانند انار تهيه مى شد، «برسدان»، «برسمچين»، چند پياله كوچك براى هوم و پر اهوم (تشت نه سوراخه)، و «ورس» كه ريسمانى است و از موى گاو بافته مى شود، بود. بايد توجه داشت كه تهيه و تصفيه آتش نيز براى آتشكده ها مستلزم تشريفات گوناگون است، كه در «ونديدار» يكى از اجزاى اوستاى ساسانى توضيح داده شده است:(1)
به اين ترتيب مى توان دريافت كه فعاليت هاى رايج در اين معابد به همين گونه آداب و تشريفات خاص، خلاصه مى شد و از عملكردهاى آموزشى، سياسى و اجتماعى مساجد در اين عبادتگاه ها خبرى نبود؛ براى نمونه مى توان مقايسه اى ميان نقش آموزشى مساجد و تأثير چشمگير آن در شكوفايى و رشد فرهنگى مسلمانان و نيز عملكرد و نقش آتشكده ها در اين زمينه در ايران آن روزه داشت.
با سيرى در تاريخ مردم ايران در آن روزگار، در مى يابيم كه مسئله تعليمات عمومى پيش از ظهور اسلام در ايران وجود نداشت و براى نخستين بار به وسيله اسلام مطرح و فعاليت آن از مساجد به عنوان جايگاه هاى اصلى دانش آغاز شد. به گفته «استاد نفيسى»، پيش از اسلام، تعليم و تربيت و فرا گرفتن علوم متداول،اول به موبدزادگان و نجيب زادگان اختصاص داشت(2)، اغلب نزديك به اتفاق مردم ايران از آن محروم بودند؛ به اين ترتيب با وجود آن همه آتشكده كه در شهرها، بخش ها و ديگر نقاط ايران فعاليت داشت، وضع آموزش عمومى بدين گونه بود، امّا پس از ظهور اسلام و تابش فروغ دامن گستر آن بر سرزمين ايران، تحصيل دانش چونان وظيفه اى مقدس مورد توجه نو مسلمانان قرار گرفت و ديرى نپاييد كه در
ص: 92
پرتو عملكردهاى علمى مساجد، زمينه مساعدى براى ظهور نوابغ بزرگ به وجود آمد و تمدنى اساسى پايه گذارى شد.
با توجه به نكات پيش گفته، مى توان به تفاوت بين نقش ها و عملكردهاى مسجد و فعاليت هاى رايج در ديگر معابد و پرستشگاه هاى موجود آن زمان پى برد.
همان گونه كه قبلاً اشاره شد، مساجد عصر رسول خدا صلى الله عليه و آله بناهايى بسيار ساده و ابتدايى بود، اين مساجد محدوده هايى بودند كه يك سوى آنها براى پرهيز از باد و باران با شاخ و برگ درختان پوشيده شده بود و قسمت ديگر آن بدون سقف بود. بر سقف مسجد هم بام گلينى نبود كه جلوى باران را بگيرد، هنگامى كه باران مى آمد، مسجد پر از گل و لاى مى شد.(1)
زمين مسجد هم شنزارى بيش نبود كه مسلمانان بر روى آن نماز مى خواندند.
خلاصه مساجد آن روزگار ساده و بى پيرايه بود، امّا برخلاف مساجد ساختمان هاى بسيار مجلل و با شكوه به معابد اختصاص داشت. در آنها ابزار و آلات فراوان و اشيايى از قبيل مجسمه، جواهرات و سنگ هاى قيمتى بسيارى وجود داشت.
در اين جا براى نمونه، تركيب ساختمانى پاره اى از اين عبادتگاه ها را موردبررسى قرار مى دهيم.
«ابن رسته»، اطلاعات بسيار جالبى در باب كيفيت بناى بعضى از كليساهاى قسطيطنيه به دست مى دهد كه در اينجا به نقل بخشى از آن مى پردازيم:
ص: 93
«كليساى سلطان داراى ده در است كه چهار در آن از طلا و شش در ديگر از نقره ساخته اند، در كليسا جايگاهى است كه سلطان در آن مى نشيند؛ مساحت و اندازه آن چهار ذراع است كه آن را از ياقوت و مرواريد زينت كرده اند. ساير سقف هاى كليسا از طلا و نقره مزين شده است».(1)
همچنين در وصف يكى از كليساهاى روميه گويد:
«در وسط شهر كليساى بزرگى واقع شده كه صد ذراع ارتفاع دارد، بر سر آن برج، گنبدى از جنس سرب ساخته اند، ديوارهاى اين كليسا با طلا پوشيده و درهاى آن از مس چينى ساخته شده است. درهاى داخلى كه به نمازگاهشان باز مى شود، همه پوشيده از طلاست. جايگاه هايى را كه كاهنان در آنها مى نشينند، از طلا پوشانده اند. در آن كليسا هزار بابزن طلايى وجود دارد كه در وسط هر صليب، مرواريدى نشانده اند».(2)
«مسعودى» نيز در باب معابد يونانيان و مردم شام قديم به تفصيل سخن گفته و يادآور شده است كه بيشتر آنها بناهاى بسيار مرتفع با سنگ هاى تراشيده و نقش هاى عجيب داشتند و در خود، بتها، مجسمه هاى طلا و نقره و اقسام جواهرات داشته است.(3)
ص: 94
اينك جاى آن دارد كه نگاهى هم به شكل و نماى ساختمانى آتشكده هاى ايرانيان پيش از اسلام داشته باشيم، در كتاب «مزديسنا» و «ادب پارسى» در اين باب آمده است:
«آتشگاه را در محلى قرار مى دهند كه اطراف آن حتما باز باشد، در هر آتشكده كانون ويژه اى براى بر افروختن آتش هست، در سمت راست مقر آتش، اتاقى است وسيع و چهار گوشه كه به قسمت هاى متعدد مساوى تقسيم شده و هر يك را براى وظيفه اى معين اختصاص داده اند، اين اتاق را «يزشن گا» (محل برگزارى تشريفات عبادى) مى نامند. در شريعت رزتشت اين قاعده مقرر بود كه آفتاب بر آتش نتابد، بنابراين سبك جديدى در ساختمان آتشكده معمول شد، يعنى اتاقى معمولا تاريك در وسط مى ساختند كه مكان افروختن آتش در آتشدان بود».(1)
«كريستين سن» نيز درباره ساختمان آتشكده ها نوشته است:
«شكل بناى آتشكده ها در هر جا يكسان بود، آتشدان در وسط معبد قرار داشت و پيوسته آن آذر مقدس در آن مى سوخته است. معمولا هر آتشكده هشت درگاه و چند اتاق هشت گوشه داشته است».(2)
در متون تاريخ نيز از تركيب ساختمانى برخى از آتشكده ها سخن به ميان آمده است، چنانكه «مسعودى» در وصف خرابه آتشكده قديم استخر،
ص: 95
چنين نوشته است:«بنايى عجيب و معبدى بزرگ است و ستون هاى سنگى شگفت انگيز دارد. سر ستون ها مجسمه هاى سنگى زيبا به شكل اسب و حيوانات تنومند ديگر ساخته شده است و محوطه اى با يك باروى بلند سنگى اطراف آن هست، و تصوير اشخاص را با نهايت دقت تراشيده اند».(1)
از مجموعه آنچه گذشت، مى توان به تفاوت آشكار ميان مسجد و ديگر معابد موجود آن زمان، چه از لحاظ عملكردها و نقش هاى هر يك در جوامع آن روز، و چه از حيث سادگى و بى پيرايگى مسجد و تشريفات آنچنانى در آن عبادتگاه ها، پى برد.
ص: 96
بى ترديد در انديشه امام خمينى قدس سره، مسجد مقام و جايگاه ويژه اى دارد و اهميت آن شايسته مقايسه با هيچ مركز و محل ديگرى نيست، به عقيده آن حضرت، مسجد سنگرى است كه هيچ يك از سنگرهاى اسلام به اندازه آن توانايى دفاع و حمايت از اسلام و انقلاب را ندارند.
اهتمام ايشان به مسجد مربوط به اواخر عمر پر بركت شان نبود، بلكه ايشان از شروع نهضت - و چه بسا قبل از آن - به مسجد و اهميت آن سفارش و نصيحت مى كردند؛ سعى ما در اين بخش آن است كه اندكى از توجه و اهتمام بسيار آن عزيز امام راحل قدس سره را براى خوانندگان كتاب بازگوييم.
مسجد النبى واقع در مدينه منوره، هم محل عبادت و اداى فرايض دينى، و هم مكانى براى مشورت و تصميم گيرى در امور سياسى، جنگ و صلح، بهداشت و بهزيستى، آموزش و فراگيرى علوم گوناگون بود.
همچنين پناهگاه و ملجأ غريبان، بى كسان و ابن السّبيل (در راه ماندگان) و محل توزيع و تقسيم صدقات و زكات و...، ميان آنان بود.
حضرت امام قدس سره در اهميت مساجد در صدر اسلام مى فرمايند:
ص: 97
«در صدر اسلام هر وقت مسلمين مى خواستند به جنگ عزيمت كنند از مساجد تجهيز مى شدند و هر وقت كه كارمهمى داشتند، در مساجد آن را مطرح مى ساختند و درباره مسائل سياسى به بحث و گفتگو مى نشستند... سعى كنيد كه مساجد ما به حال مساجد صدر اسلام برگردد و توجه داشته باشيد كه عزلت و كناره گيرى در اسلام نيست».(1)
حضرت امام قدس سره در جاى ديگرى با اشاره به فعاليت گسترده مسجد اظهار مى دارند:
«از مسجد راه مى انداختند لشكر را به جنگى كه بايد بكنند و به آنجايى كه بايد بفرستند؛ از مسجد مسائل سياسى طرح ريزى مى شد؟ از مسجد، مسجد محل اين بود كه مسائل سياسى در آن طرح بشود. مع الاسف مساجد را ما كارى كرديم كه بكلى از مصالح مسلمين دور باشد و با دست ما آن طرح هايى كه براى ما ريخته بودند، با دست خود ما پياده شد».(2)
«مسجد در اسلام و در صدر اسلام هميشه مركز جنبش حركت هاى اسلامى بوده. از مسجد تبليغات اسلامى شروع مى شده است و از مسجد حركت قواى اسلامى براى سركوبى كفّار و وارد كردن آنها در بيرق اسلام بوده است. هميشه در
ص: 98
صدر اسلام مسجد مركز حركات و جنبش بوده است».(1)
موارد فراوانى از اين قبيل سخنان در كلام امام راحل قدس سره به چشم مى خورد كه مجال بحث مى خواهد، براى نمونه دو مورد ديگر از فرمايش هاى حضرت امام قدس سرهبيان مى شود:
«مسيحيون خيال نكنند كه اسلام هم، مسجد هم، مثل كليساست. مسجد وقتى در آن نماز برپا مى شده است، تكليف معين مى كرده اند؛ جنگ ها از آن شالوده اش ريخته مى شده است، تدبير ممالك از مسجد، شالوده اش ريخته مى شده است. مسجد مثل كليسا نيست.
كليسا يك رابطه فردى ما بين افراد و خداى تبارك و تعالى - على زعمهم - است، لكن مسجد مسلمين در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و در زمان خلفايى كه بودند... مسجد مركز سياست اسلام بوده است. در روز جمعه با خطبه جمعه مطالب سياسى، مطالب مربوط به جنگ ها، مربوط به سياست مدون، اين ها همه در مسجد درست مى شده است. شالوده اش در مسجد ريخته مى شده است، در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و در زمان ديگران و در زمان حضرت امير عليه السلام».(2)
«ما يك چنين سلطانى ديده ايم كه چراغ را خاموش مى كند كه آن چراغ به قدر دو دقيقه كه با اين شخص مى خواهد
ص: 99
صحبت عادى بكند، صحبت رفاقتى مثلاً بكند، اين ديگر روشن نباشد؛ خودش هم دستگاه و بارگاهش اين مسجد است؛ توى اين مسجد مى آيد مى نشيند، همه مى آيند حرف هايشان را به او مى زنند؛ از مسجد هم لشكر درست مى كند و مى فرستد به اين طرف و آن طرف».(1)از مجموع بيانات و فرمايش هاى امام راحل قدس سره درمى يابيم كه در صدر اسلام مسجد مركز تصميم گيرى فرماندهى و اعزام نيرو به جنگ بوده و اصول سياست اسلام و تصميمات مهم حكومتى و سياسى با تجمع در مساجد و مشورت و همفكرى با مسلمانان گرفته مى شده است.
از جمله ترفندهاى استعمار براى محو اسلام، خاموش كردن چراغ و رونق مساجد بوده است، اين حيله خائنانه در رژيم هاى گذشته تا حد زيادى مؤثر افتاد و دولت هاى حاكم نيز در بسيارى موارد از اين ترفند خائنانه استقبال كردند.
يكى از موضوعاتى كه حضرت امام قدس سره به كرّات به آن اشاره كرده اند، همين وضع اسفبار مساجد در رژيم هاى گذشته بوده است:
«اسلام منزوى در مساجد بود؛ با اسم اسلام، اسلام را منزوى كردند؛ در چهار ديوار مساجد، مساجد بى تحرك. اين مسجدالحرام ومساجد درزمان رسول اكرم صلى الله عليه و آلهمركزجنگ ها و مركز سياست ها و مركز امور اجتماعى و سياسى بوده. اين طور نبوده است كه در مسجد پيغمبر صلى الله عليه و آله همان مسائل
ص: 100
عبادى نماز و روزه باشد، مسائل سياسى اش بيشتر بوده. هر وقت مى خواستند به جنگ بفرستند اشخاص را بسيج كنند مردم را براى جنگ ها، از مسجد شروع مى كردند اين امور را».
«مع الاسف در دنبال تبليغات از صدر اسلام يعنى بعد از يك مدتى تا زمان ما مساجد يك مساجدى شده بود كه اسلام در آنجا محكوم مى شد؛ محكوم كردن اسلام به اين نيست كه كسى بگويد: من اسلام را محكوم مى كنم. محكوم كردن اسلام به اين است كه از چيزى كه اسلام مى خواهد، در مسجد زير پاگذاشته شود».(1)
حضرت امام خمينى قدس سره در يكى از سخنرانى هاى سال 43 كه درباره نقش هاى استعمار براى غارت ممالك اسلامى ايراد كردند، در باره سران رژيم منحوس پهلوى فرمودند:
«آنجا (غرب) رؤساى بزرگ جمهور يكشنبه مى روند آن طورى كه گفته مى شود سراغ مراسم مذهبى شان؛ اينجا شما يك نفر از اين ها را توى مسجد مى بينيد؟ بله، گاهى وقت ها پدرش مى ميرد، برادرش مى ميرد، چه مى شود يك عبورى هم از اينجا مى كند يا تمسخر و كذا، اما مسجد نيست اين كه در نماز (سلاطين ما) حاضر مى شوند».(2)
«مع الاسف تبليغات زيادى كه شايد از 300 سال پيش شده
ص: 101
است، يعنى از آن وقتى كه غرب به اينجا راه پيدا كرده و مطالعات در حال مردم مشرق عموما كرده اند و رسيدگى به اوضاع و احوال سياسى و اجتماعى و اخلاقى مردم شرق آنها كرده اند. همه اين ها را مطالعه كردند و به آن نتيجه رسيدند كه مسجد و محراب را و دانشگاه را بايد به يك وضعى درست كرد كه نتيجه نداشته باشد. يعنى آن نتيجه اى كه از مسجد و محراب و منبر و از دانشگاه بايد حاصل بشود خنثى كنند، چه بكنند، مأمورشان كه رضاخان آمد و شايد (اگر) شما يادتان نباشد كه چه كرد. تمام منابر تعطيل شد، تمام مساجد نيمه تعطيل، تمام مجالس روضه خوانى همه ازبين رفت...».(1)
حضرت امام قدس سره در جايى ديگر فرمودند:
«ما كه هنوز شاهد صدمات جانكاه شاه به اسلام بزرگ و كشورهاى اسلامى هستيم، جشنى نداريم. ما كه در هر فرصت مدارس و مساجد و دانشگاه هايمان مورد هجوم مأمورين شاه است، چطور ممكن است چراغانى كنيم».(2)
با توجه به سخنان بنيانگذار جمهورى اسلامى، منظور رژيم گذشته اين بوده است كه مساجد را از رونق بيندازند و جوانان را كه نيروى انسانى فعال جامعه اسلامى هستند، از مساجد به محافل فساد و بى بند و بارى بكشانند و مسجد را به محل عبادت يك مشت پيرمرد و پيرزن اختصاص دهند، اما سياست مدبّرانه
ص: 102
رهبر كبير انقلاب حضرت امام خمينى قدس سره به گونه اى بود كه هرگاه احساس خطرى براى اسلام مى كرد، صريحا با اعلام خطر خود، مردم را از حيله و مكر دشمنان اسلام آگاه مى ساخت كه نمونه بارز آن در سخنان اخيرالذّكر ايشان راجع به اعياد مذهبى و لزوم تداوم نهضت و هوشيارى ملت در برابر مردم فريب هاى شاه خائن ديده مى شود.
از همان ابتدا، حضرت امام به اين نكته عنايت داشتند كه مسجد در اسلام يك سنگر است و به مسجد بايد به عنوان يك سنگر توجه و عنايت داشت، سنگر محلى است كه نيروهاى انسانى را از شبيخون و حمله دشمن درامان نگه مى دارد و نيز در سنگر بايد نيروها را تجهيز كرد تا براى حمله سنگين به دشمن آماده شوند. از اين رو نقش مسجد فقط يك تهاجم عليه استبداد و فساد و بى بند و بارىو اين قبيل توطئه ها را پى ريزى كرد.
حضرت امام قدس سره در سال 47 در نامه اى خطاب به شهيد حجت الاسلام «سعيدى» مى فرمايند:
«در هر صورت سنگرها را حتى الامكان نبايد از دست داد».(1)
ايشان در پيامى خطاب به ملت ايران ابراز داشتند:
«مساجد و محافل دينيه را كه سنگرهاى اسلام در مقابل شياطين است، هر چه بيشتر گرم و مجهز نگه داريد».(2)
ص: 103
حضرت امام قدس سره در جمع روحانيون تهران فرمودند:
«اين مسجدها را سنگر قرار بدهيد براى اسلام. در صدر اسلام از اين مسجدها همه چيز بيرون مى رفت. مسجد محل قضاوت بود. مسجد محل چه بود، مسجد محل بسيج بود، بسيج سپاه بود؛ اين مسجدها را شما بايد محكم نگه داريد، و اين مساجد سنگرهاى اسلام است. محراب، محل حرب است؛ اين ها سنگرند براى اسلام حفظ كنيد اينها را».(1)
و در جمع طبقات ديگر مردم فرمودند:
«اين ها از مسجد بد ديدند خصوصا دراين دوسه سال اخير؛ در اين دو سه سال اخير مسجد يك محلى بود كه مردم را به نهضت و به قيام بر ضد ظلم تهييج مى كرد؛اين ها مى خواهند اين سنگر را بگيرند».(2)
حضرت امام قدس سره همين سفارش را به دانشجويان كرده اند:
«اينها از مسجد مى ترسند... شما دانشگاهى ها، شما دانشجويان، همه تان مساجد را برويد پر كنيد، سنگر هست اينجا، سنگرها را بايد پر كرد».(3)
ص: 104
«اين مساجد بايد مركز تربيت صحيح باشد، و مساجد بحمدللّه اكثراً اين طورى است. اشخاصى كه در مسجد مى روند، بايد تربيت بشوند، تربيت هاى اسلامى مساجد را خالى نگذاريد؛ آنهايى كه مى خواهند نقشه بكشند و شما را دور كنند از مساجد، دور كنند از مراكز تعليم و تربيت، آنها دشمن هاى شما هستند.
بايد در ماه مبارك رمضان تربيت و تعليم به تمام معنا در همه بعدهايش در مساجد باشد، در محافل ديگر باشد؛ مساجد را خالى نگذاريد... انقلاب از مساجد پيدا مى شود؛ از مساجد اين طور امور تحقق پيدا مى كند. هم دانشگاه ها را حفظ كنيد، هم مساجد را حفظ كنيد، منافات با هم ندارند.
دانشگاهى باشيد، مسجد هم برويد، مساجد را هم تعمير كنيد، مساجد را هم آباد كنيد از رفتن خودتان».(1)
بديهى مى نمايد كه اهميت مسجد از اين لحاظ است كه جماعتى در آن تشكيل مى شود و همه كارهاى آنان در مسجد صورت مى پذيرد؛ يعنى در كنار نماز جماعت رسيدگى به ديگر امور نيز به صورت جماعت صورت مى پذيرد،پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين باره فرمودند:
«يد اللّه مع الجماعه».
«دست خدا همراه جماعت است».
ص: 105
«نماز را در جماعت بخوانيد، اجتماع بايد باشد».(1)
«اجتماعاتتان را حفظ كنيد. مساجدتان را محكم نگه داريد».(2)
«اجتماع كنيد نمازهاى جمعه را با شكوه بجا آوريد و نمازهاى غير جمعه را هم كه شيطان ها از نماز مى ترسند، از مسجد هم مى ترسند».(3)
«مع الاسف، ما استفاده نتوانستيم بكنيم از اين اجتماعاتمان، نه از آن اجتماعات بزرگمان و نه از اين اجتماعات كوچكمان؛ اين براى اين بود كه تبليغات اسباب اين شده بود كه مسجدى ها را در آن مسجد محصور كرده بود؛ مسجد مركز تبليغ است؛ در صدر اسلام از همين مسجدها جيش ها، ارتش ها راه مى افتاد. مركز تبليغ احكام سياسى و اسلامى بوده هر وقت يك گرفتارى را طرح مى كردند، صدا مى كردند كه «الصّلوة مع الجماعة»، اجتماع مى كردند، اين گرفتارى را طرح مى كردند، صحبتها را مى كردند مسجد مركز اجتماع سياسى است و از يك قدرى وسعتش زيادتر مى شود نمازجمعه بايد در هر فرصت و براى هر حادثه،
ص: 106
اجتماعات خود را هر چه بيشتر در مساجد و محافل و فضاهاى باز عمومى برپا نماييد، و از قرآن كريم و عدالت اسلامى دفاع كنيد».(1)
با توجه به مجموع سخنان پيامبرگونه امام راحل قدس سره در مورد نقش مهم و سرنوشت ساز مساجد در جامعه اسلامى، بجاست در بخش آخر اين بحث به سفارشات و نصايح امام راحل عظيم الشأن قدس سره توجه كنيم و در ضمن، مسائل ضرورى قابل طرح در مساجد را از كلام ايشان بشنويم.
«اين مساجد است كه اين بساط را درست كرد، اين مساجد است كه نهضت را درست كرد؛ در عهد رسول اللّه صلى الله عليه و آله هم و بعد از آن هم، تا مدت ها مسجد مركز اجتماع سياسى بود؛ مركز تجييش جيوش بود. محراب يعنى مكان حرب، مكان جنگ، هم جنگ با شيطان و هم جنگ با طاغوت. از محراب ها بايد جنگ پيدا شود، چنانچه بيشتر، از محراب ها و از مسجدها پيدا مى شد».
«اى ملت، مسجدهاى خودتان را حفظ كنيد. اى روشنفكران، مسجدها را حفظ كنيد، روشنفكر غربى نباشيد، روشن فكر وارداتى نباشيد؛ اى حقوقدان ها مسجدها را حفظ كنيد؛ برويد به مسجد... تا اين نهضت به ثمر برسد،
ص: 107
مملكت شما نجات پيدا كند».(1)
امام راحل در سال 57 فرمودند:«گويندگان محترم در مجامع و مساجد وظيفه دارند كه مصايب وارده بر ملت ايران را در اين 50 سال سلطنت پهلوى، خصوصاً در اين چند ماه اخير و كشتار اخير شهر مقدس مشهد در جوار حضرت ثامن الأئمه عليه السلام و در رفسنجان به سمع مردم برسانند و آنان را از مسائلى كه مفيد براى اسلام و مصالح مسلمين است، آگاه گردانند».(2)
ايشان در سال 52 يعنى در اوج اختناق رژيم ستمشاهى ابراز داشتند:
«وظيفه علماى اعلام و مبلغين است كه جرائم اسرائيل را در مساجد و محافل دينى به مردم گوشزد كنند».(3)
اين تأكيد و سفارش فقط مخصوص دوران قبل از انقلاب نبود، بلكه در سال هاى پس از پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى نيز به آن سفارش مى كردند؛ به طورى كه در فرازى از پيام برائت به زائران بيت اللّه الحرام در سال 66 چنين فرمودند:
«مساجد بهترين سنگرها و جمعه و جماعات مناسب ترين ميدان تشكل و بيان مصالح مسلمين مى باشند؛ امروز دولت ها و سرسپردگان ابرقدرت ها اگرچه به جنگ جدى با مسلمانان برخاسته اند و همچون دولت هند مسلمانان بى گناه و بى پناه
ص: 108
آزاده را قتل عام مى كنند، ولى هرگز جرئت و قدرت تعطيل مساجد و معابد مسلمين را براى هميشه ندارند و نور عشق و معرفت ميليون ها مسلمان را نمى توانند خاموش كنند. در عين حال اگر آنان مساجد و محافل مذهبى و سياسى علماى اسلام را به تعطيلى بكشانند و حتى علماى اسلام را درملأعام به دار كشند، خود، دليل مظلوميت اسلام و موجب توجه بيشتر مسلمانان به روحانيت و پيروى از آنان مى شود».(1)
سخن را با دو فراز ديگر از سخنان گهربار آن امام عظيم القدر قدس سره به پايان مى بريم، با اذعان به اين نكته كه آنچه اشاره شد مجموع بيانات حضرت امام قدس سره درباره مساجد نبود، حتى اگر بتوانيم همه مواردى كه آن حضرت درباره مساجد و اهميت آن فرموده اند بازگو كنيم، از بيان توجهات قلبى و عنايات ذهنى و فكرى ايشان عاجز و قاصريم.
«من اميدواريم كه همه آقايان در اين ماه مبارك همّتشان را صرف كنند به اينكه مردم را مهيا نگه دارند و مردم را مجهز نگه دارند، اسلام را با دست مردم نگه داريد و خودتان هم در مساجد، در منابر، مردم را دعوت به صلاح بكنيد، و دعوت به اينكه دنبال مسائل باشند و بگوييد به آنها كه «فاستقم كما امرت و من تاب معك»، آنى كه پيغمبر را نگران كرده است(2). مسجد محلى است كه از مسجد بايد امور اداره بشود، اين مساجد بود كه اين پيروزى را با رأى ملت ما درست كرد؛
ص: 109
اين مراكز حساسى است كه ملت بايد به آن توجه داشته باشند؛ اين طور نباشد كه خيال كنند كه حال ما ديگر ما پيروز شديم، ديگر مسجد مى خواهيم چه كنيم؛ پيروزى ما براى اداره مسجد است، مراكزى كه مراكز بسط حقيقت اسلام است، بسط فقه اسلامى است و آن مساجد است. اين ها را خالى نگذاريد. اين يك توطئه است كه مى خواهند مسجدها را كم كم خالى كنند... اينكه مى آيند مسجدها را مى خواهندخلوت كنند و بيچاره جوان ها و متدينين ما هم اشتباها به خطا مى روند، اين است كه مسجدها كم كم امسال يك قدرى ماه رمضانش كمتر باشد، سال ديگر يك خرده كمتر، بعد از ده سال، پانزده سال ديگر چه بشود. آنها عجله ندارند، به تدريج هر چه شد؛ شما بايد هشيار باشيد كه مسجدهايتان و محراب هايتان و منبرهاى تان را حفظ كنيد و بيشتر از سابق، شمايى كه اين معجزه را از مسجد ديديد كه هم قدرتها را در هم شكست... نبايد سستى كنيد... مسجدها را محكم نگه داريد و پرجمعيت كنيد.
من امروز بايد بگويم كه تكليف است براى مسلمان ها، حفظ مساجد امروز جزء امورى است كه اسلام به او وابسته است».(1)
ص: 110
1 - نقش مسجد در تاريخ
2 - نقش مسجد در فرهنگ اسلام
3 - مركز سازماندهى نهضت هاى جهانى اسلام
4 - نقش مساجد در انقلاب اسلامى
5 - نقش مساجد در توسعه
ص: 111
ص: 112
ظهر روز دوشنبه 12 ربيع الاول، رسول خدا صلى الله عليه و آله با همراهان خود به قبا - كه واحه اى نزديك مدينه است - وارد شدند، چهار روز در آنجا ماندند و مسجد قبا را بنيان نهادند.
هنگام ورود ايشان به مدينه، هر يك از بزرگان قبيله از پيامبر صلى الله عليه و آله دعوت كردند كه در محله آنان فرود آيند و مى گفتند: هر چه اسلحه، مردان جنگجو، مال و آذوقه بخواهى در دفاع از تو آماده است. حضرت صلى الله عليه و آله فرمودند:
«شتر را رها و راه او را باز كنيد، كه او مأمور است».
شترمحله ها رايكى بعد ازديگرى پشت سرنهاد تابه محله «بنى مالك بن نجار» رسيد و در جايى كه هم اكنون مسجد نبوى قرار دارد، زانو زد و خوابيد.
زمين مزبور متعلق به دو كودك يتيم به نام هاى «سهل» و «سهيل» بود كه تحت سرپرستى «معاذبن عضراء»، در آن زمين، خرما خشك مى كردند. شتر رسول خدا صلى الله عليه و آله در آن زمين خوابيد، ولى آن حضرت پياده نشدند، از اين رو برخاست و چند قدمى برداشت، ولى مجدداً به پشت سر خود نگاه كرد به همان جاى اول بازگشت، همانجا زانو زد، خوابيد و گردن و سينه خود را نيز به زمين چسباند. در اين وقت، رسول خدا صلى الله عليه و آله از شتر پياده شدند و پرسيدند: «اين زمين كيست؟» «معاذبن عضراء» عرض كرد: «اينجا متعلق به فرزندان يتيم عمرو،
ص: 113
سهل و سهيل است كه تحت سرپرستى من هستند». من آن دو را راضى مى كنم تا آن را به شما واگذار كنند و شما در اينجا مسجدى بنا كنيد.پس از جلب رضايت دو كودك، رسول خدا صلى الله عليه و آله دستور داد كه در آنجا مسجدى بنا كنند و خود شخصا دست به كار ساختن بنا شدند تا مسلمانان نيز ترغيب شوند؛ از همين رو، عموم مهاجر و انصار با كوشش فراوان در بناى مزبور شركت جستند.
به اين ترتيب، مكانى كه در واقع پايه هاى اساسى حكومت اسلامى در آن بنيانگذارى شد و كانون فعاليت هاى مهم نهضت جهانى اسلام به شمار مى رفت، تأسيس شد.
مسجد در نزد مسلمانان قداست خاصى دارد، تا آنجا كه از جانب شرع مقدس اسلام، براى آن احكام ويژه اى صادر شده است.
نجس كردن زمين، سقف، بام و طرف داخل مسجد حرام است، هر كس بفهمد كه نجس شده است، بايد فوراً نجاست آن را برطرف كند.
تميز كردن مسجد و روشن كردن چراغ در آن مستحب است.
كسى كه مى خواهد به مسجد برود، مستحب است خود را خوشبو كند و لباس پاكيزه و قيمتى بپوشد.
همچنين مستحب است پس از وارد شدن به مسجد دو ركعت نماز به قصد تحيت و احترام بخواند.
چنانكه ديده مى شود، مسجد مكان مورد احترام مسلمانان است.(1)
ص: 114
با تأملى در روايات، به اهميت بناى مسجد از نظر شارع مقدس پى مى بريم. احاديث فراوانى از طرق اهل بيت و اهل سنت و سيره است كه اهميت فوق العاده اين امر را نشان مى دهد.
در نتيجه اين توصيه ها، مسلمانان شروع به ساختن مساجد در سراسر عالم اسلام كردند؛ به طورى كه ساختن مسجد در خارج از حوزه شبه جزيره به سرعت انجام گرفت؛چنانكه مسجدبصره حدود سال 14 ه ق و مسجد كوفه در سال 17 ه ق بنا شد.(1)
در زمان رسول اكرم صلى الله عليه و آله و خلفاى صدر اسلام مساجد در نهايت سادگى بنا مى شد؛ براى مثال، مسجد قبا در فضايى تقريبا مربعى شكل و با اضلاعى حدود 7 متر، با خشت و سنگ لاشه ساخته مى شد؛ در وسط آن نيز تنه درخت نخلى قرار داشت كه پايه اى براى پوشش مسجد با شاخه و برگ نخل مى بود.(2)
بعد از آنكه امويان زمام امور را در دست گرفتند و حكومت موروثى، فاسد و تجمّل خواه خود را مستقر و پايتخت را از مدينه به دمشق منتقل كردند، آنان تحت تأثير فرهنگ «بيزانس»، به ساختن بناهاى مجلل اقدام و آدات و رسوم گذشته را تجديد بنا كردند؛ براى نمونه مى توان از «وليد بن عبدالملك» نام برد(3). او پيش از همه به توسعه بناهاى تجملى مانند «مسجد مكه»، «مسجد مدينه» و بناى آثار جديد توجه داشت. اولين و مهم ترين اين آثار، «مسجد دمشق» است كه با هزينه زياد و شكوه فراوانى ساخته و آراسته شد.
ص: 115
درباره هزينه آن گفته اند كه خراج هفت سال بلاد اسلامى را صرف آن كرد، در پايان كار نيز دفترهاى صورتحساب و مخارج را بار 18 شتر كردند و نزد او بردند؛ همچنين بناى اين مسجد، مدت نه سال - كه هر روز 9 هزار مرد به سنگ بريدن اشتغال داشتند - طول كشيد.(1)
مسجدسازى ازهمان سال هاى اول هجرت، رشد صعودى داشت؛ البته رشد و گسترش جغرافيايى مساجد به منزله تابعى از كيفيت اعتقادى، سياسى و اجتماعى جوامع مسلمان در برابر زمان شمار مى آيد.
هرگاه وضع پيروان اسلام از نظر اعتقادى و اقتصادى به هنجار رود دولت به صورت باطنى يا ظاهرى با گسترش اسلام موافق بوده است، مساجد از نظر كمى و كيفى در حال رشد بوده اند، به عكس، زمانى كه دولت ها سرستيز با اسلام داشته اند، در آغاز با ترفندهاى بسيار، مانع از ايفاى نقش مسجد مى شدند و سپس از بن به بركندن آنها مى پرداختند.(2)
اگر اين مسئله كه سلاطين جاه طلب براى استحكام بخشيدن و تداوم حكومت خود در جاى جاى دنيا، در ساختن مساجد باشكوه، اهتمام مى ورزيدند و يا به سبب حفظ شئون سياسى و اجتماعى خود دست به چنين كارهايى مى زدند، بگذريم، باز هم تعداد مساجد قرن هاى اوليه اسلام نشاندهنده اهتمام بسيار زياد مسلمانان به اين امر بوده است.(3)
مسجد نبوى (اول ه ق)، مسجد جامع كوفه (17 ه ق)، مسجد جامع قسطاط
ص: 116
(جامع عمر) (21 ه ق)، مسجد جامع بصره (14 ه ق)، مسجدالاقصى و قبه الصخره در بيت المقدس، مسجد جامع فيروزان (50 ه ق)، مسجد اموى دمشق (88 - 96 ه ق)، مسجد جامع زيتونه در تونس (114 ه ق)، مسجد جامع منصور در بغداد (146 ه ق)، مسجد جامع اعظم در قرطبه (170 ه ق)، مسجد جامع ابن طولون (265 ه ق) و مسجد جامع الازهرا (361 ه ق) از جمله اين نمونه هاست.(1)برخى از مؤرخان شمار مساجد قاهره را تا 36 هزار، مساجد اسكندريه را تا 12 هزار و بغداد را تا 3 هزار در قرن هاى 5 تا 6 ه ق متذكر شده اند.(2)
طبق گفته يعقوبى، در قرن 3 ه ق، تعداد مساجد در بغداد 3 هزار باب بوده است.(3) چنانچه ياقوت حموى (266 ه ق) تعداد مساجد بغداد را همان 3 هزار برشمرده است.(4)
گرچه حمله مغول به بلاد اسلامى موجب از بين رفتن آثار اسلامى، بويژه مسجد شد و به قول «ويل دورانت»:
«شهر زيباى رى با 300 مسجد و كارگاه هاى سفال معروف ويران شد و پس از دوران فترت و ركود، ساختن مساجد باشكوه بيشترى توسط جانشينان چنگيز و تيمور از سر گرفته شد كه مسجد على شاه (711 - 724 ه ق)، مسجد جامع ورامين (722 ه ق)، مسجد گوهرشاد (821 هق)،
ص: 117
مسجد 72 تن مشهد (800 هق) از اين جمله است».
اگرچه ممكن است ارقام آمده در تعداد مساجد كمى اغراق آميز باشد، ولى به هر حال نشان دهنده فراوانى مساجد در اين شهرهاست.(1)
با توجه به مطالب پيش گفته اين سؤال مطرح مى شود كه مسجد چگونه جايگاهى است كه تا اين حد شارع مقدس به آن توجه دارد با تعابير مختلفى از آن تمجيد شده است.
پيامبر صلى الله عليه و آله درباره آن فرمودند:«سياحت امت من در مساجد است».(2)
در پاسخ به اين سؤال فعاليت هاى مختلفى كه از همان اول بناى مسجد در اسلام به بعد مشاهده شد، اهميت اين مكان مقدس آشكار مى شود.
در اينجا به اختصار نقش هاى مختلف مسجد در طول تاريخ مورد بررسى قرار مى گيرد.
ابتداى اذان و اقامه تا انجام نماز و سرانجام آن، نشان مى دهد كه اساس عبادت، بويژه نماز بر پايه جمع و جماعت است و بنده بهنگام راز و نياز هم بايد خود را ميان جمع و جماعت ببيند، بنابراين هرگونه فردگرايى و مانند آن از نظر قرآن
ص: 118
و اسلام مفاهيمى مردود شناخته مى شود.(1)
اهميت جماعت در اسلام به حدى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله اشاره دارد خانه كسانى را كه بدون عذر شرعى در منزل هايشان نماز مى خوانند و در جماعت مسلمانان شركت نمى كنند، آتش بزنند.
در زمان رسول اكرم صلى الله عليه و آله، مسجد نقش عمده اى در امور قضايى داشت و بسيارى از مسائل حقوقى مردم با همت آن حضرت صلى الله عليه و آله در مسجد رسيدگى مى شد.
در دوره خلفاى راشدين اين شيوه همچنان معمول بود، چنانكه در گوشه اى از مسجد كوفه، به نام «دكة القضا» حضرت على عليه السلام براى رسيدگى به كارهاى حقوقى و قشايى مردم بر محكمه قضاوت مى نشستند.
از آنجا كه در سرزمين هاى اسلامى داورى مبنايى داشت، و قضاوت مذهبى عهده دار اين مهم بودند و تشكيلات خاص و مكان ممتازى بجز مسجد، براى قضاوت ضرورتى نداشت.
در دوره خلفاى فاطمى، ساختمان ضميمه شمال شرقى مسجد عمر براى سكونت قاضى القضات اختصاص يافت. روزهاى شنبه و دوشنبه قاضى القضات در ملأعام به قضاوت مى پرداخت. در زمان ياقوت، قاضى القضات شهر بغداد نيز احكام قضايى اش در در مسجد صادر مى كرد.
همچنين قاضى شهر دمشق در مسجد اموى رواق مخصوصى براى قضاوت
ص: 119
داشت. چنين روشى در بسيارى از شهرهاى مهم كشورهاى اسلامى معمول بود.(1)
همان گونه كه مسجد به منزله پايگاه قضايى مورد استفاده قرار مى گرفت، جايگاه مناسبى براى حسبه - از ديدگاه سازمان هاى ادارى جديد بخشى از وظايف شهردارى، شهربانى و دادستانى را در برمى گيرد - به شمار مى آمد. براى مثال، محتسب در قاهره يك روز درميان و در يكى از دو مسجد جامع آن شهر، براى رسيدگى به امور شهرى حضور مى يافت.(2)
مسجد، محل تجمع مردم، مركزى براى اطلاع رسانى و پخش اخبار مهم، نقش ويژه اى را از زمان هاى گذشته تا حال ايفا كرده است كه مصداق بارز آن در جريان انقلاب شكوهمند اسلامى ايران ديده شد. اصولاً دين مقدس اسلام از اين جهت كه به مناسبت هاى مختلف مردم را فرا مى خواند، در ميان اديان ديگر برجستگى خاصى دارد.
اهميت اين مركز، بويژه در زمان صدر اسلام كه از جهت اطلاع رسانى فاقدرسانه هاى گروهى بود، اهميت بسيارى داشت، زيرا در همين اجتماعات، رهبران دينى فرصت را مغتنم مى شمرند و به مناسبت هاى گوناگون راهنمايى هاى لازم به اطلاع عموم مى رسد.
هم اكنون نيز در بسيارى از كشورهاى اسلامى مساجد از جهت پخش
ص: 120
خبرهاى مربوط به جنبش هاى مردم و نهضت اسلامى نقش چشمگيرى دارند.(1)
از زمان هاى گذشته، افراد ضعيف و كسانى كه به نوعى مشكلات شخصى و اجتماعى داشتند، به مسجد مراجعه مى كردند. در سيره حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله مى بينيم كه مؤمنان براى رفع نيازشان، به حضرت روى مى آورند، و آن حضرت نيز با بذل مساعدت هاى لازم، نياز آنان را تا حدّ امكان برطرف مى كردند؛ به اين ترتيب، مسجد مكانى بود كه مى توانست محل ارتباط مستقيم رهبر و مردم باشد.(2)
در زمان رسول اكرم صلى الله عليه و آله، يكى از مهم ترين نقش هاى مسجد اين بود كه آن حضرت مقدمات فكرى و بسيج عمومى مسلمانان را به منظور جهاد با كفار در آنجا تدارك مى ديد. عيناً همين نقش در جريان نهضت روحانيون شيعه به رهبرى امام خمينى قدس سره، در سال 1342 ش و پس از آن در جريان پيروزى انقلاب اسلامى ايران، مشاهده شد. در كشورهاى اسلامى همواره مساجد پايگاه نهضت هاى اسلامى عليه حكام جور و ستم پيشه مطرح بوده و هستند.(3)
هم اكنون در كشور اسلامى ايران مسجد در قالب پايگاه نيروهاى بسيج مقاومت فعال است؛ در طول 8 سال دفاع مقدس، مساجد به عنوان مكان هاىجذب نيروهاى رزمنده بسيجى و پشتيبانى و فعاليت هاى پشت جبهه، نقشى بسيار مؤثر و سرنوشت ساز ايفا كردند.
ص: 121
در اهميت علم و آگاهى همين بس كه يكى از اهداف بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله تعليم و تعلّم بوده است.
روزى رسول اكرم صلى الله عليه و آله وارد مسجد شد و در آنجا با دو گروه مواجه شد. در يك قسمت، مردم سرگرم علم آموزى و در قسمت ديگر مسجد دسته اى مشغول راز و نياز با خدا بودند. پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمودند:
«اين دو نشست و گردهمايى با خير و سعادت اند، زيرا گروه دوم خدا را مى خوانند و گروه اوّل نيز سرگرم فراگيرى بينش و دانش اند و مى خواهند دانش و آگاهى دينى خود را از رهگذر تعليم، به ديگران منتقل سازند. اما گروه اوّل بر گروه دوّم مزيت دارند.
سپس، حضرت صلى الله عليه و آله در جمع گروهى كه سرگرم دانش اندوزى و تعليم بودند، نشست.(1)
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نخستين كسى بود كه (نومسلمانان) عرب را براى كسب دانش، در يك حلقه گرد خود فراخواند.(2)
آموزش اسلامى با دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله نخستين مربى و معلم مسلمانان و از مسجد كه در واقع اين پايگاه تعليماتى بود، آغاز شد؛ مسجد كه در عصر نبوت و دوره خلفاى راشدين بناى بسيار ساده و ابتدايى داشت، مجمع نومسلمانانى شد كه براى حل و فصل مسائل جديد، در آن آمد و شد داشتند. اقامه نماز، استماع سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله در باب آياتى كه وحى مى شد، تبليغ دين و ابلاغ احكام شرع، اعلان جنگ و جهاد و عقد صلح، تقسيم غنايم جنگى، ارسال نامه ها،تشييع جنازه و مسائلى از اين قبيل كه بيشتر آنها با هجرت رسول خدا به مدينه
ص: 122
جارى شد، «مسجد» در واقع كهن ترين دانشگاه اسلامى و پايگاه اساسى ترين تعليمات در تاريخ اسلامى به شمار رفته و مى رود.(1)
تا روزگار خليفه دوم كه مرزهاى اسلامى از حدود جزيره العرب فرا رفته بود، مراكز فعال تعليمات اسلامى «مسجدالنبى» در مدينه و «مسجدالحرام» در مكه و گاه خانه اصحاب در آن ديار بود.
از اواخر دهه دوم هجرى قمرى و با افزايش چشمگير دامنه فتوحات مسلمانان مرزهاى اسلام از سوى شرق وغرب گسترش يافت و جمع كثيرى به آيين اسلام گرويدند كه در زبان و نژاد، با اعراب مسلمان مغايرت داشتند. از اين زمان، آموزش زبان عربى براى درك معانى آيات قرآن و تعاليم اسلام در سرزمين هاى فتح شده آغاز شد و آن دسته از اصحاب پيامبر و تابعان ايشان كه دعوت به اسلام و تعليم مبانى دين را بر حضور در صحنه هاى پيكار ترجيح مى دادند، در مساجد نوبنياد به آموزش پرداختند. اين مساجد ابتدا در شهرهاى كوفه، بصره، حيره و مدائن، بنيان شد و به دستور خليفه دوم، برخى از صحابه رسول اللّه صلى الله عليه و آله مأمور اقامه نماز و آموزش قرآن و مسائل دين شدند.(2)
«عبداللّه بن عباس» يكى از اين اصحاب بود كه در حياط خانه كعبه مى نشست و مردم وى را در ميان مى گرفتند و در تفسير آيات قرآنى مسائلى را از وى مى پرسيدند و مسلمانان از نقاط دوردست اسلام آهنگ وى مى كردند و از وى در باب حلال و حرام (دين خود) پرسش مى كردند.(3)
از مشهورترين تابعان «ربيعه الرأى» بود كه در مسجد نبوى نشست علمى داشت و افرادى نظير «مالك بن انس» و «حسن بصرى» و بزرگان مدينه بر وى وارد مى شدند و بدين سان حلقه انبوهى (از طالبان مسائل دين و حديث) گرد وى
ص: 123
تشكيل مى شد.(1)حسن بصرى (110 ه ق) در مسجد جامع بصره حلقه بزرگى از طالبان وعظ داشت و به تعليم مردم مى پرداخت.(2)
مراكز علمى و آموزشى شيعه در عصر اختناق حكام اموى و عباسى، خانه هاى ائمه و پيشوايان مذهب و يا مساجد بود. از آن بعد، مدفن امامان و اهل البيت از جمله نجف اشرف و شهرهاى كاظمين و سامّرا در عراق، و شهرهاى قم و مشهد در ايران، مركز معارف و شيعى در دنياى اسلام شد.(3)
پس از پيروزى پردامنه اسلام و پراكنده شدن امت واحد عربى در اقطار دور دست جهان، و ايجاد پيوند با ملل غيرعرب از قبيل ايرانى، رومى، بربر و غيره، مشكلاتى بروز كرد كه پيش از آن سابقه نداشت. در نتيجه اين پيوندها علوم جديدى جاى خود را براى تدريس در مساجد باز كردند. از آنجا كه عده اى در بين عرب ها پيدا شده بودند كه زبان عربى را بخوبى نمى دانستند و نيز عده اى با رغبت كامل به سبب درك آيين جديد، با نزديك شدن به دولت حاكم، اقدام به فراگيرى زبان عربى نموده بودند، تشكيل كلاس هاى نحو و مطالعات لغوى مانند قواعد زبان را موجب شدند و ديرى نگذشت كه اصول نحو همچون يكى از رشته هاى علوم اسلامى در مسجد تدريس شد و بحث هايى در علم الهيات پديد آمد كه نتيجه اش علم كلام بود.(4)
فاصله زمانى آغاز سده دوم تا پايان سده سوم هجرى را به تقريب، مى توان از درخشان ترين دوره هاى تعليمات مسجدى دانست، زيرا دستاوردهاى مسلمانان در مسائل مختلف علمى و ترقيات فكرى در اين دوره از تاريخ اسلام و نيز
ص: 124
پيشرفت هاى اقتصادى، اجتماعى و عمرانى كه پس از استيلاى عباسيان به وجود آمد، تأثير زيادى در هوشيارى و جنبش علمى در مساجد داشت.
توجه دقيق به اجتماعات و تشكيل جلسات علمى در مساجد بزرگو مشهور آن زمان كه با شركت متفكران و دست اندركاران مسائل تعليماتى در آن مراكز برپا مى شد، دلايل آشكارى بر ميزان پويايى و جنبش و بارورى فكرى و علمى فراوان در آن دوره از تاريخ اسلام است، چنانكه مسجد نبوى در مدينه به مجالس درس وبحث امام (پيشوا) درالهجر، يعنى «مالك بن انس اصبحى» (95 - 179 ه ق) صاحب الموطاء و مؤسس مذهب مالكى اختصاص داشت، و جامع فسطاط مخصوص به عالم قريش، ابوعبداللّه محمد بن ادريس شافعى (150 - 204 ه ق) بود كه خود شاگرد مالك و بنيانگذار مذهبى به نام خود وى بود. مجالس درسى كوفه و بغداد كه وسيله ابوحنيفه نعمان بن ثابت (150 ه ق) پيشواى اهل قياس در فقه برپا مى شد و نيز مجلس ديگرى در بغداد كه به استاد بزرگ اهل سنت، امام احمد بن حنبل شيبانى (164 - 241 ه ق) اختصاص داشت.(1)
با توجه به مطالب پيش گفته، مشخص مى شود كه مساجد تا پيش از پيدايش دارالحكمه، درالعلم و مدارس چه نقش مهمى در امر آموزش داشته و اين كانون هاى فرهنگى چه تأثير ارزنده اى در رشد و گسترش فرهنگ اسلامى از قرون اوليه تا بعد ايفا كرده اند.
امروزه، على رغم هر يك از نقشهاى مساجد، جايگاه خاصى در نظام حكومتى كشورهاى اسلامى به خود اختصاص داده اند، قدمت زمانى نيز از ارزش اين مكان مقدس نكاسته و همواره در طول تاريخ، زمينه ساز تحولات و دگرگونى هاى اساسى و فكرى و فرهنگى بوده است.
ص: 125
ص: 126
در اصطلاح روايى، تمام روى زمين، مسجد و سجده گاه انسان است. رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
«جعلت لى الارض مسجدا و طهورا».(1)
«زمين براى من سجده گاه و پاك كننده است».
«قاضى عياض» گفته است مسجد بودن كل زمين از خصايص امت مسلمان است، زيرا امت هاى پيشين جز در مكانى كه يقين به طهارت و پاكى آن داشتند نمى توانستند در جاى ديگر نماز بگذارند، لكن امت مسلمان در همه نقاط زمين مى توانند نماز بگذارند، جز در مكان و جايى كه به نجاست و ناپاكى آن يقين و جزم داشته باشند.(2)
«قرطبى» گفته است: مسجد و عبادتگاه بودن همه نقاط روى زمين،
ص: 127
از ويژگى هاى دوران رسول اكرم صلى الله عليه و آله است، زيرا پيامبران پيشين، فقط در صومعه ها و كليسه ها مى توانستند به عبادت بايستند و نماز بگذارند، لكن براى حضرت محمّد صلى الله عليه و آله گستره زمين، مسجد بوده و آن حضرت در هر مكان كه وقت نماز فرا مى رسيد، به نماز مى ايستاد.(1)واژه «مسجد» در عرف و اصطلاح مرم دنياى امروز، فقط بر معبد و مكان نماز مسلمانان اطلاق مى شود، اما مراكز عبادى پيروان ديگر اديان توحيدى با نام و عنوان ديگرى مانند: صومعه، كليسا، كنيسه، دير و امثال آنها خوانده و شناخته مى شوند. با وجود اين، بر اين نكته تأكيد است كه در بنيان اعتقادى و فكرى و عملى اسلام هر چند عبادات و فرايض يوميه و جز آنها وقتى معين دارند و برگزارى آنها در مساجد، فضيلت و اجر و پاداش فراوان دارد، اما به طور كلى براى ارتباط با خداوند هستى و اداى نماز و دعا و نيايش به درگاه الهى مكان و زمان خاصى لازم نيست، بلكه انسانى كه خود را بنده مطيع در برابر خدا مى داند، همه جا و همه وقت به دنبال رضاى پروردگار و در پى طاعت و فرمانبردارى حضرت حق تعالى است انسان مؤمن و پارسا همواره براى تحصيل رضاى الهى تلاش و جهاد مى كند و با گام سپردن در مسير كمال مطلوب و ممكن انسانى، عمر خود را سپرى مى سازد.
شاهد اين سخن حديث نبوى است:
«جعلت لى الارض مسجدا و ترابها طهورا اينما ادركتنى الصلوة صلّيت».(2)
«زمين براى من سجده گاه و خاكش پاك كننده است؛ هر كجا وقت نماز فرا رسد همانجا به نماز مى ايستيم».
ص: 128
اما در بسيارى از اديان، عرف و رسم چنان است كه نماز و نيايش و پرستش، و به طور كلى ارتباط با خدا را فقط در صومعه و كليسا و يا اماكن مشابه ميسر مى دانند و در جايها و وقت هاى ديگر ارتباط انسان با خدا قطع است، كه همين مسئله حالت عبوديت و تسليم در برابر حق تعالى را از بين مى برد؛ گويى افراد بشر در اماكن و اوقات عادى، يله ورها و از سيطره و قدرت پروردگار متعال خارج اند.
اين پندار، افزون بر آنكه از عبادت و پرستش و نماز، مفهومى خشكو بى جان عرضه مى كند، انسان در بيشتر اوقات و اماكن زندگى، موجودى بى قيد و يله ورها از قيود عبوديت و بندگى خدا قلمداد مى كند و از او براى خود او و ديگر همنوعانش عنصرى خطرناك مى سازد.
پس، با آنكه در آيين مقدس اسلام براى نماز، دعا، نيايش و پرستش خدا، جا و مكان خاصى ضرورت ندارد و همه جا پرستشگاه، و همه زمان ها وقت ارتباط و پيوند با خالق يكتاست، لكن مسجد با مفهوم مقدس و معناى والاى خود در فرهنگ اسلامى جايگاهى خاص دارد و در قرآن كريم و احاديث نبوى و روايات معصومين، نكات آموزنده و اساسى در آن باره وارد شده است.
مسجد، همانند ستاد مقدسى است براى تعليم و تربيت شايسته. مسجد، سنگرى است براى ترويج اسلام و دفاع از حريم عقيده و ايدئولوژى حق. مسجد، آموزشگاهى است براى يادگيرى اصول عبوديت و بندگى و مهدى است براى آموزش راه و رسم صحيح زندگى اجتماعى فردى. مسجد، دانشگاه انسان ساز و بسترى است براى تربيت عنصر صالح انسانى. مسجد، پايگاه يكتاپرستى، و مكانى است براى ايجاد زمينه وحدت و يكپارچگى جامعه موحدّ و يكتاپرست. مسجد خانه ارشاد و هدايت است و نهاد تحكيم بخش روابط عقيدتى و عاطفى آحاد انسان و سرانجام، مسجد، مكانى است براى تمرين و ممارست خلق و خوى و رفتار و كردار پسنديده انسانى و محل مناسبى است براى پياده كردن و عملى ساختن ارزش هاى والاى اخلاقى و رفتارى در ابعاد گوناگون زندگانى و سكّوى پرواز
ص: 129
است به ملكوت، پس از خودسازى فردى و اجتماعى:
«فيه رجال يحبّون ان يتطهّروا».(1)
«در مسجد تأسيس شده، بر اساس تقوا و پارسايى، مردمانى هستند كه دوست مى دارند پاك و پاكيزه باشند و خداوند پاكان و پاكيزگان را دوست مى دارد».بنابراين، مسجد تنها مكان عبادت هاى رمزى و نيايش و پرستش هاى ويژه نيست، بلكه در عين مركزى عبادى بودن، محلّ خاص فرهنگى و تحقق آرمان هاى والاى انسانى است.
مسجد پايگاهى است فرهنگى كه انسان موحد و مسلمان در آنجا در ابعاد مختلف حيات فردى و در مسائل سياسى، اجتماعى، اعتقادى، اقتصادى، علمى، فرهنگى، و حتى نظامى و دفاعى و ديگر ابعاد حيات سليم بشرى، آموزش مى بيند، آن هم آموزش هاى اوّلى و پايه اى كه براساس آن پرورده مى شود، مى بالد، مجال ورود به عرصه پرجنجال زندگى را پيدا مى كند و با سلاح تقوا و پارسايى به معناى كامل و صحيح كلمه و با نوعى مصونيت فكرى و عقيدتى و با پيراستگى و وارستگى هاى لازم با اشتغال در هر سمت و مقامى در صراط مستقيم تكامل انسانى قرار مى گيرد.
اين سخن مورد اتفاق همگان است كه مسجد در قرون نخستين اسلامى با اين خصوصيت و ويژگى بوده است؛ در بينش مكتب اسلام عبادت، سياست، اقتصاد، اجتماع، اخلاق، علم، فرهنگ، جنگ و دفاع و ده ها مقوله ديگر - كه شكل دهنده زندگانى در بعد كامل انسانى هستند - امور به هم پيوسته اند و طرح تنها يكى از آنها نارساست و فرهنگى ويرانگر به بار خواهد آورد. هر اسلام شناس محقق و ژرف انديش، بايد به اين حقيقت اعتراف كند و در ارتباط تنگاتنگ مقوله هاى ياد
ص: 130
شده نبايد شك و ترديد به خود راه دهد، زيرا آن مجموعه به هم پيوسته، فرهنگ الهى و شريعت ناب اسلامى و آيين محمدى صلى الله عليه و آله را تشكيل مى دهد.
البته در زمان هاى بعد، بر اثر غفلت مسلمانان و شيطنت و ترفند دشمنان اسلام وضع، دگرگون شد و هم اكنون استكبار جهانى در ستيزى بى امان با فرهنگ اصيل اسلامى است. آنان وحشت زده و شتابزده با عنوان مبارزه با بنيادگرايى به ميدان آمده و دست آموزان داخلى و خارجى خود را براى اين پيكار و هجوم فرهنگى بسيج كرده اند، اين به اصطلاح «بنيادگرايى» و جهاد و تلاش بر پايه اصول شناخته شده كه جهانخواران و عاملان خود فروخته آنان را سخت عصبانى كردههمان است كه از مساجد نشأت گرفته است.
«سرتوماس آرنولد» مى نويسد: «مسجد تنها يك عبادتگاه نبوده، بلكه مركزى براى حيات سياسى - اجتماعى بوده است. پيامبر صلى الله عليه و آله سفيران را در مسجد به حضور مى پذيرفت، شؤون دولت را از مسجد اداره مى كرد و براى مردم در امور سياسى و دينى از فراز منبر پيام مى فرستاد.(1)
سوگمندانه بايد اعتراف كرد كه انديشه باطل تفكيك دين از سياست، تصوير واهى جدايى عبادت و بندگى خدا از مسائل معمولى زندگانى، سرآغاز دوره انحطاط در محيط هاى كشورهاى اسلامى، بلكه در سطح جهانى به شمار مى رود، زيرا در عين حال كه مستكبران و جهانخواران عملا در همه مسائل و شؤون حيات مردم جهان مداخله مى كنند و در عملكرد ايشان تمام مسائل به يكديگر مربوط است، لكن براى ديگران و بخصوص پيروان صديق پيامبران و بالاخص براى مسلمانان جهان، چنين حقى را نمى شناسند و در نتيجه آشتفگى فرهنگى و هرج و مرج عملى شگفت آورى در دنيا ايجاد كرده اند.
به نظر مى رسد اگر همزمان با پيشرفت مادّى كه نصيب بشر امروز شده است،
ص: 131
در بُعد روحانى و معنوى هم واقع نگرى و حقيقت گرايى وجود مى داشت و به كل مسائل به ديده انصاف نگريسته مى شد و تعصب باطل و خودكاملى ويرانگر حاكم نمى بود، براستى چهره زندگانى در جهان در هر دو بعد مادى و معنوى، دگرگون مى شد و زندگى براى همه ملت ها و آحاد بشر، لذتى خاص مى يافت.
به اعتراف تحليل گران تاريخ - اعم از مسلمان و غيرمسلمان - مسجد پس از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز با شؤون حكومت و دولت و مديريت اجتماعى توأم بوده است، خليفه دوم از فراز منبر دستور عقب نشينى مسلمانان را از عراق صادر كرد و از همان موضع و جايگاه مقدس حركت و فتح بلاد را فرمان داد.(1)
بدون ترديد اين معنا از جنبه هاى مثبت و مفيد حكومت هاى پس از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است، و قطع نظر از نقاط منفى حكومت هاى خلافت شعار كه اندك هم نبوده و زمينه هاى انحطاط و غلتيدن در سراشيبى ديكتاتورى و سفاكى و سلطنت هاى كاملاً دنيوى را فراهم آورده است، مركزيت مسجد در حكومت هاى قرون اوليه آثار مثبت و درخورد توجهى داشته، كه تدريجا با استبداد و ستم پيشگى سلاطين جور اموى و اخلاف ايشان به بوته فراموشى سپرده شد و فرمانروايى مسجد به فرمانروايى كاخ هاى پرزرق و برق بدل شده است. مسجد بزرگترين آموزشگاه قرآن، حديث، فقه، لغت، و ديگر علوم بوده و بيشترين مساجد در ابتداى تاريخ اسلامى مراكز نهضت هاى علمى و فرهنگى محسوب مى شده اند. برخى مسلمانان تهى دست در صفّه و سكّوى مسجدالنّبى در مدينه به كسب دانش مى پرداختند، آنجا محل سرپوشيده اى در شمال مسجد بوده كه مسلمانان فقير و بينوا در آن جا پناه مى گرفته اند.
مسجد، علاوه بر اعتبار و شأن عبادى خود كه خليفه مسلمين در آنجا نماز به جماعت مى گذارد، مركز و مقر شؤون دولتى و حكومتى بود. منبر مسجد،
ص: 132
حكم تخت شاهى دوره هاى بعدى را در كشورهاى غيراسلامى داشت كه فراز آن، سياست حكومت تبيين و خطبه ها ايراد مى شد.
خليفه - مانند پيامبر - سفرا را در مسجد به حضور مى پذيرفت و قراردادهاى مهم دولتى و جهانى مرتبط با مصالح عمومى، در مسجد منعقد مى شد و از آن پس به اجراء درمى آمد.
مسجد مقرّ عالمان تفسير و حديث بود و اطفال مسلمين در آنجا دانش هاى مقدماتى و آداب و اصول مى آموختند.
مسجد، جايگاه قاضيان و داوران مسلمان، و حتى براى عده اى از مظلومان پناهگاه سياسى بود كه احيانا با التجاى به آن از شر دشمن در امان بودند، يا حتى دشمنان را از پاى درمى آوردند.
«مسجد الازهر» مصر در عهد خلفاى فاطمى مركز مهم فرهنگى و مجمع علمى دانشمندان، بويژه فقهاى شيعه به شمار مى رفت و هر چند در ابتداى امر،مسجدى ساده بود، لكن بعدها به صورت دانشگاهى درآمد كه دانشجويان و طالبان علم از اطراف و اكتاف جهان اسلام به آنجا روى مى آوردند.
مسجد «قروييّن فاس»، در نيمه قرن سوم هجرى قمرى تأسيس شد و سپس به يكى از مراكز مهم فرهنگى و علمى درآمد؛ فارغ التحصيلان اين مسجد با تبحّرى كه در علوم و فنون مختلف داشتند به اقطار اسلامى سرازير شدند.
مسجد «قرطبه»،اروپاييان را به خود جذب كرد و آنان را براى تحصيل دانش و كسب آگاهى بيشتر از اسلام به سوى خود كشيد و عده كثيرى از فقيهان، دانشمندان، شاعران، اديبان، فلاسفه و مترجمان آثار از آن مساجد فارغ التحصيل شدند.
حوزه علميه نجف اشرف به دست «شيخ الطايفه محمد بن حسن طوسى» در مسجد يا مساجد كنار حرم اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام پايه گذارى شد
ص: 133
و اين مركز علمى، با سابقه اى هزار ساله، تاكنون فقها و دانشمندان برجسته اى به جامعه بشرى تحويل داده كه به اقرار و اعتراف برخى حقوقدانان معاصر و صاحب اثر، نظريه بعضى از فقهاى فارغ التحصيل آن حوزه مقدس بر نظريه مشهورترين دانشمندان و حقوقدان مغرب زمين در زمينه حقوق تطبيقى رجحان داشته و از عمق ودقت بيشترى برخوردار است.(1)
افزون بر بعد علمى، بعد سياسى و مركزيت مبارزاتى اين حوزه شيعى - بويژه در دو قرن اخير - اظهر من الشّمس است. همچون رهبرى نهضت ضدانگليس استعمارگر در جنگ هاى عراق و رهبرى نهضت مشروطيت ايران در دوره قاجار، و جنبش تنباكو و سرانجام قيام اسلامى و حركت بى نظير امام خمينى قدس سره در براندازى سلطه استعمارى آمريكا و طرد رژيم دست نشانده پهلوى جز آن.
حوزه علميه قم نيز در مساجد اطراف مرقد مطهر فاطمه معصومه عليهاالسلام بنيان نهاده شده و توسعه پيدا كرده است؛ افاضات علمى و انتشار فرهنگ اصيل اسلامىاز اين مركز مقدس علمى - دينى، بر همگان روشن است و آثار آن نياز به اقامه دليل و برهان ندارد.
با اين همه آثار شگرف و درخور توجهى كه مساجد براى جامعه اسلامى و انسانى به همراه داشته است موجب شده تا استعمارگران مخّرب فرهنگ، به قصد سلطه يابى بر كشورهاى اسلامى زرخيز شرق و دست اندازى به چاه هاى نفت منطقه خاورى مسلمان نشين، به توطئه چينى بپردازند و با شيطنت و استشراق علمى در تضعيف اين مراكز بكوشند؛ كه در نتيجه به تغيير اوضاع سياسى اجتماعى آن كشورها دست يافتند و با اجراى سياست هاى موذيانه و اعمال شيوه هاى استعمارى نو و كهنه نظامى و فرهنگى و گماردن نوكران بومى و دست آموز و كاملاً مطيع خود، وضع مساجد را دگرگون ساختند و به وضعى نابهنجار راندند كه امروزه
ص: 134
شاهديم:
اولاً: مسجد به صورت محلى براى برگزارى نمازهاى پنجگانه و تشكيل مجالس عزا و ترحيم درآمد رفته رفته از نمازگزار خالى شد.
ثانيا: دانشگاه ها را در مقابل حوزه هاى علميه قرار دادند و با تقسيم قشرهاى مردم به متقدم و متجدد و جوسازى و تبليغات واهى كه در حوزه ها تنها علوم قديمه و دانش هاى اسلامى تدريس مى شود، دانشمندان متعهد مسلمان را دور كردند و آن مراكز را از رونق انداختند و با خيال راحت به افساد فرهنگى و چپاول ثروت هاى ملى پرداختند، در حالى كه آن دو نهاد علمى نه تنها در تضاد و تقابل نيستند، بلكه در كنار يكديگر مى توانند در تكامل علمى و فرهنگ جامعه نقشى عمده ايفا كنند.
دردمندانه بايد اعتراف كرد كه غرب سلطه گر و ايادى قسم خورده اش در سايه تكنولوژى و صنعت، به پيشرفت هايى نايل آمدند و ترقى خيره كننده مادى حاصل از اختراع ماشين، زمينه چنان موفقيت نسبى را به نام تجدد براى پرچمداران كفر و الحاد فراهم ساخت.
خوشبختانه نسل متعهد و آگاه، امروزه مى تواند به داورى صحيح بنشيندو به اين نتيجه برسد كه نه روى آوردن به مساجد و تعميم فرهنگ مسجد، عامل عقب ماندگى است و نه روى برتافتن از مساجد، موجب پشرفت واقعى است، زيرا چه عقب ماندگى و چه پيشرفت و ترقى هر يك اسباب و عوامل خود را دارند؛ اثر مساجد به شرط توجه به ارزش ها مثبت و سازنده است. بر مسلمانان عصر حاضر - كه عصر بيدارى و بازگشت به خويش است - فرض و لازم است كه فرهنگ مسجد را احيا و زنده كنند و اين مراكز روحانى و فرهنگى و عبادى را با همان منزلت واقعى و ماموريت اصلى و فلسفه حقيقى اش مطرح سازند، و نيز حوزه هاى علميه و دانشگاه هاى ممالك اسلامى را با روح توحيدى، و تفكر مبتنى بر خداپرستى و عقيده به مبدأ و معاد و نه بر اساس شرك و كفر و الحاد و انديشه
ص: 135
صرفا مادى، تجديد سازمان كنند؛ در غير اين صورت، مساجد ما خلوت تر و بى رونق تر و دانشگاه هاى ما بى محتواتر خواهد شد و در نتيجه دشمنان اسلام و مسلمين و ايادى پست و جيره خوار آنان به اغراض پليد و شيطانى خود بيش از گذشته دست خواهند يافت و ملل مسلمان را پيش از پيش به خاك سياه خواهند نشاند.
ص: 136
در اسلام مسجد جايگاهى به وسعت مكتب جامع و زنده و موقعى به پهنه آرمان هاى رسالت جهانى، و ظرفيتى به فراخى جهان انسانى و مقامى به بلنداى تكبير و تسبيح خدا دارد؛ طبق نصوص اسلامى، مساجد خانه هاى خدا در زمين اند(1) و مسلمانان در مسجد مهمان خدا هستند.(2)
جايگاه مؤمن و نشست او براى سخن، جهان گردى و جهان نگرى او در ملازمت، مسجد انجام مى گيرد.(3)
بهترين نقطه هر شهر، مسجد جامع آن شهر است و گذرگاه مساجد، معبر رحمت و بركات و نيز جايگاه فرشتگان است(4) در بينش اسلامى تفكر و درنگ در مسجد، سودمندتر از آرميدن در بهشت است.(5)
مسلمان تا در مسجد است، در حال عبادت و پرستش خداست(6)
ص: 137
مساجد را بايد بر ويرانه هاى كاخ هاى ستم طاغوت ها برافراشت.(1)
اسلام به همان اندازه كه قداست و جايگاهى به مسجد بخشيده احكام و آدابى نيز بر آن مقرر داشته است، از آن جمله نبايد فضاى معنوى و ارزش والاى مساجد را با سخنان دنيايى و كارهاى بى ارزش آلوده، كرد، چنين رفتارهايى مى تواند نشانه سقوط جامعه و در نتيجه موجب سلب رحمت الهى باشد.(2)
از آنجا كه عبادت بحق و شايسته خدا، جز از طريق برپايى عدالت اجتماعى و قسط، امكانپذير نيست، در بينش اسلامى، دنيا و آخرت ارتباط مستقيم دارد و عبادت خدا و خدمت به خلق به صورت هدفى مزدوج درآمده است.
«مسجدالحرام» نمونه مسجدى است كه قبله گاه است «فولّ وجهك شطر المسجد الحرام»(3) و «مسجد النبى» صلى الله عليه و آله در مدينه نمونه ديگرى از مسجد است كه پايگاه سياسى و عمليات نظامى يك حكومت بوده است، و «مسجد كوفه» الگوى ديگرى كه شاهد باشكوه ترين پرستش هاى خالصانه و پاك ترين دل هاى عاشق خدا و سوز و گداز و مناجات نياز انسان به غناى بى نهايت بارى تعالى است.
«مسجدكوفه» در خود حماسه هاى خودسازى و جهاد با نفس را شگفتى هاى پيكار در راه خدا، و جهاد با دشمن را به منظور گسستن اسارت ها و از ميان برداشتن عواملى كه دنياى اسلام رابه دوران جاهليت بازمى گرداند، يكجا پرورانده است.
در جامعه اسلامى نقش مساجد در حدى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
«مساجد كانون هاى هميشه بيدار است كه مسلمانان آگاه، دل به درياى علم و حكمت بى كران خدا زده، على رغم تاريكى هاى شب، در آن زنده دل و بيدارند و تاريكى ها را با نور
ص: 138
دل بيدار خود مى زدايند و نورافشانى مى كنند و سرانجام با نورانيت كامل محشور مى شوند».(1)
«گام هايى كه به سوى مساجد برداشته مى شود دنياساز و آخرت آباد و آگاهى آفرين و وحدت زاست».(2)مساجد فعالى چون نمونه هاى ياد شده، حرز و پناهگاه جامعه در برابر نفوذ شياطين و دژ محكم در برابر توطئه گران است.(3)
به اين ترتيب، مسجد، ابزارى تاكتيكى و موقت تلقى نمى شد، بلكه رابطه حركت نهضت انقلاب اسلامى با مسجد، پيوندى استوار و جاودانه و استراتژيك بود كه هيچ جايگاهى نتوانسته و نخواهد توانست جايگزين آن شود «انّ بيوتى فى الارض المساجد».(4)
با الهام از اين تفكر بنيادين اسلامى، ملت هاى مسلمان همواره حركت هاى انقلابى و نهضت هاى رهايى بخش خود را از مساجد آغاز كرده اند؛ مساجد همواره كانون هاى الهام بخش براى مردم ظلم ستيز بوده است، بخصوص در تاريخ نهضت هاى اسلامى كه در ايران شكل گرفته است به طور قطع هسته مركزى همه آنها در مساجد تكوين يافته است. اينك به ذكر چند نمونه مى پردازيم:
در نيمه اوّل قرن هشتم هجرى قمرى كه حكومت مغول پس از قتل عام هاى وسيع چنگيز و هولاكو مردم ايران را به يأس و ذلّت و ضعف تسليم كرده بود
ص: 139
و خواسته هاى چنگيز، قانون بود و شمشير دژخيمى مجرى قانون، خان هاى مغولى و صحراگردان و افسران و روساى طوايف محلى، هر يك منطقه اى را به صورت اقطاع يا تيول در چنگ خود گرفته با قساوت هولناكى دهقانان را برده وار به بند كشيده بودند و در شهرها نيز علماى مذهب يا در خدمت حكام مغول درآمده بودند و يا لباس زهد و تصوف پوشيده به انزواى خانقاه ها خزيده بودند و غيرمستقيم جاده صاف كن تجاوز و زمينه ساز جنايت شمرده مى شدند و مردم را در زير تازيانه جلادان و چپاولگران مغولى تنها گذاشته بودند، در اين هنگام يك فقيه انقلابىبه نام «شيخ خليفه»، مسلمان وار، در جستجوى حقيقت برمى خيزد و از همه مدّعيان معروف آن عصر، سراغ مى گيرد، نخست نزد «بالوى زاهد» مى رود تا راه نجات را در مكتب پارسايى و آزادى او بيابد، زهد را سكوت در برابر ظلم مى بيند و چه بى شرمى و بى رحمى و خودخواهى زشتى كه انسانى در پيرامونش ضجه اسيران و نعره جلادان و فقر گرسنگان و تازيانه هاى ستم را بر كرده بيچارگان ببيند و بشنود و به جاى آنكه به نجات آنان برخيزد، خود به تنهايى، در طلب نجات خود و كسب بهشت باشد.
«شيخ خليفه»آن چيزى كه به دنبالش بود، در محضر «شيخ بالوى» زاهدآملى، نمى يابد و با نفرت از او مى گريزد و نزد «شيخ زكى الدين علاءالدوله سمنانى» مى رود كه آوازه معرفت و پيشوايى طريقت او در تصوف، همه جا پيچيده بود، تصوف را نيز چون زهد، مذهب فرار از واقعيت ها و مسئوليت ها و پشت كردن به سرنوشت مردم و ناديده گرفتن ستم ها و قساوت ها مى يابد؛ او را مى بيند كه دلى نازك و احساسى لطيف وروحى متعادل دارد، اما چگونه است كه سيل خونى كه مغول بر اين ملك جارى كرده است و زوالى كه اسلام و مردم را تهديد مى كند، آرامش روح و صفاى دل او را اندكى كدر نساخته است. گمشده خود را نزد او نيز نمى يابد، چنانكه روزى شيخ «علاء الدوله سمنانى» از وى مى پرسد: «اى شيخ آنچه
ص: 140
من مى طلبم از اين مذهب ها بالاتر است».(1) از او نيز به نفرت مى گريزد و به خدمت «شيخ الاسلام امام غياث الدين حموى» به «بحرآباد» مى رود ولى در بحرآباد نيز به خواسته خود نمى رسد و لذا رخت سفر مى بندد و در لباس «درويش» ساده، تنها و غريب به سبزوار مى آيد. در «مسجد جامع» شهر خانه مى كند و آنجا به وعظ مى پردازد، سخنانش خلق كثيرى را به سوى او مى كشاند و بسيارى از افراد مريد و پيرو او مى شوند؛ به اين ترتيب، آوازه شهرتش در اطراف و كنار مى پيچد و صاحبان قدرت را به وحشت مى اندازد؛ از اين رو صاحبان قدرت در دو بعدسياسى و عقيدتى به مبارزه با او برمى خيزند، لكن «شيخ خليفه» همچنان به كار خود مشغول و به تعليم و تعاليم خود كه عمدتاً قيام عليه ستمگران بود مى پردازد و سرانجام علماى دربارى كه دست در دست حكام مغول داشتند، فتوايى صادر مى كنند، با اين مضمون كه: «شخصى در مسجد ساكن است و حديث دنيا مى گويد و چون منعش مى كنند، منزجر نمى شود و اصرار مى نمايد. اين چنين كسى واجب القتل باشد يا نى؟ و اكثر فقهاى رسمى زمان جواب مى دهند كه: باشد».(2)
صورت فتوا را به نزد سلطان «ابوسعيد» مى فرستند تا بر آن صحه بگذارد. لكن ايلخان از اين كار سرباز مى زند و جواب مى دهد: «من دست به خون درويشان نمى آلايم، حكام خراسان به موجب شرع شريف عمل نمايند».(3)
حكام و عمال آنها در كار خود شدت عمل نشان مى دهند و درصدد قتل شيخ برمى آيند، ولى مريدان «شيخ» مانع از اين كار مى شوند، از سوى ديگر آوازه تعاليم شيخ مردم را به سوى او مى كشد و هر روز بر عدّه پيروان او افزوده مى شود. ارادت «شيخ حسن جورى» كه به هر حال خود وزنه اى در منطقه محسوب مى شد
ص: 141
به اعتبار «شيخ خليفه» و عدّه پيروان او مى افزايد؛ امّا صاحبان قدرت دست از او برنمى دارند و هر لحظه براى از بين بردن وى به طرح نقشه اى مى پردازند و سرانجام در خفا دسيسه كرده و يك روز قصد خود را عملى مى سازند.
«و در اين اثنا ناگاه بامدادى به مسجدى كه شيخ خليفه مى بود درآمدند ريسمانى بر ستون بسته ديدند و شيخ «خليفه» از آن به حلق آويخته خشتى چند در پاى ستون بر يكديگر نهاده، چنانكه پاى بر آن خشتها نهند و گردن به آن ريسمان رسد. بعضى را ظن آن شد كه شيخ قصد خود كرده و اتباع او گفتند: منازعان، او را قصد كرده اند. فى الجمله كيفيت آن معلوم نشد».(1)
لكن كيفيت معلوم بود، كار، كار معاندان و دشمنان سياسى و عقيدتى«شيخ خليفه» بود كه سرانجام پس از كوشش هاى فراوان به اهداف خود رسيدند.
پس از او بيدرنگ شاگرد وى «شيخ حسن جورى» كارش را ادامه داد. وى ابتدا اعلام بسيج سپس سازماندهى كرد و مبارزه را مخفى ساخت و خود در شهرها گرديد و دست به هجرت زد همه جا بذر آگاهى و انقلاب را بر مبناى تشيع پاشيد.
در نهضت مشروطه نيز «مساجد» نقش بسيار حساسى در انسجام و حركت مردم داشت. روحانيت مبارز و انقلابى با سخنان دلنشين و افشاگرانه خود مردم را در صفوف متحد از مساجد به سوى ميادين مبارزه و انقلاب رهبرى كردند، مساجد كانون هاى آگاهى بخش و ايام محرّم و عاشورا و ماه مبارك رمضان نقطه عطفى در تاريخ مبارزات مردم بوده است. مؤلف كتاب «انقلاب مشروطه» مى نويسد:
در وسط بازار امير كه از بازارهاى معروف تهران در آن زمان بود،
ص: 142
قبرستان كهنه اى وجود داشت كه سال ها مرده در آن دفن نمى شد، در جوار قبرستان مدرسه اى بود كه آنجا نيز به حال خراب و ويران افتاده بود. به مرور زمان مردم زمين هاى اطراف قبرستان را تصرف كرده خانه ساخته بودند، علما و مجتهدين در فروش زمين هاى مدرسه و قبرستان به منظور تبديل به احسن اشكالى نمى ديدند، بنابراين هر كس زمينى تصرف كرده خانه اى ساخته، سند مالكيتى نيز به امضاى يكى از علما به دست آورده بود.
در چنين اوضاعى بانك استقراض روس نيز مصمّم شد در مركز بازار تهران ساختمانى بسازد و براى تحقق اين منظور بهتر ديد كه از مدرسه و قبرستان بلاصاحب استفاده كند؛ نخست منازل اطراف را از مالكين خريدارى، آنگاه براى خريد مدرسه اقدام كرد و شروع به ساختمان نمود، از جمله چاهى حفر نمودند تا استخوان مردگان را در آن بريزند، ضمن درآوردن استخوآنها جسد زن تازه درگذشته اى، پيدا شد كه با بى اعتنايى به درون چاه سرازير شد.در جريان وباى سال قبل كه تلفات زياد بود، مردم فرصت اين را نيافته بودند كه مردگان خود را به قبرستان عمومى ببرند، ناچار تنى از عزيزان خود را دور از چشم مأموران دولت، به خاك تيره اين قبرستان سپرده بودند كه از جمله جنازه اين زن بينوا بود كه اكنون به فرمان روس ها به چاه انداخته مى شد.
خبر اين حادثه غم انگيز به گوش انقلابيون و مخالفان دولت رسيد، مرحوم «آيه اللّه طباطبايى»، نخست با پيغام، رئيس بانك را از تملك آن زمين برحذر داشت، سپس به وزير داخله و خارجه نامه اى نوشت و استدلال كرد كه جا گرفتن كفّار در مركز بازار مسلمانان كار درستى نيست، زيرا كارهاى خلاف شرع آنان ممكن است ايجاد فتنه كند، پس از اقدام به اين دو كار راه هرگونه گله را بر دولتيان بست به آخرالدّوا، يعنى تحريك احساسات مردم توسل جست.
ص: 143
روز شنبه چهارم آذر (27 رمضان)(1) مرحوم شيخ محمّد واعظ، از سخنوران برجسته عهد انقلاب در مسجد مرحوم حاج ميرزا محمدحسن آشتيانى بالاى منبر رفت، ابتدا شمه اى از حرمت رباخوارى كه كار اساسى بانك هاست و سپس از حرمت اعانت به كفّار سخن گفت، آنگاه گريز به داستان قبرستان و بيرون آمدن جنازه و كار بانك استقراضى زد، وقتى كه خون در رگ هاى مستمعان به جوش آمد و احساسات غليان پيدا كرد و اشك در چشم ها حلقه زد، گفت: «آقايان علما براى جلوگيرى از اين زشت كارى ها به هر درى زده اند، نتيجه اى نگرفته اند فعلاً كارى كه از ما ساخته است، اين است كه زحمت دو قدم راه بر خود گذارده زيارتى از اموات و اجداد خود بكنيم، بلكه يك وداع آخرين از قبور و استخوان هاى آنان بنماييد و فاتحه بر آنها بخوانيد و روح آنها را شاد كنيد كه همين امروز و فردا اين قبور لگدكوب روس ها خواهد شد».(2)
آنگاه از منبر به زير آمد و به سمت قبرستان روانه شد، مردم نيز با ناراحتى شديد و عصبانيت كامل در پى او به راه افتادند، با فراهم آمدن چنين مقدمه اىمى توان نتيجه را پيش بينى كرد، مردم چون به محل ساختمان رسيدند به يك باره حمله بردند و در مدت يكى دو ساعت آنچه روس ها عمارت كرده بودند ويران كردند و جز توده اى آجر و مصالح ساختمانى چيزى به جاى نگذاشتند.(3)
ماه رمضان آن سال، مقطعى نيست كه بتوان از آن به سادگى گذشت؛ نابسامانى دستگاه استبداد و بى تدبيرى رجال دولت قاجار به قدر كافى خوراك تبليغاتى به دست علماى انقلابى و سخنوران و وعاظ آزاديخواه داده بود، كارهاى نارواى «مسيو نوز» بلژيكى، چوب خوردن «مجتهد كرمانى»،
ص: 144
«واقعه عسگرگاريچى»، داستان بانك، همه مسائلى(1) بود كه در مجالس عزاى مولاى متقيان عليه السلام در شب هاى قدر از ناحيه وعاظ باشور و سوز خاصى عنوان مى شد و احساسات مردم ستمديده را برمى انگيخت: علاوه بر اين حوادث، حكومت «شعاع السلطنه» در فارس و ستمگريهاى او كار مردم فارس را به طغيان و عصيان كشانده بود. مردم خراسان از دست ستمگريهاى «آصف الدوله» به جان آمده بودند «وزير اكرم» حاكم قزوين به «سيد جمال الدين قزوينى» از علماى بزرگ قزوين اهانت كرده بود. اين ستمگريها و امثال آنها زمينه مساعدى براى سخنوران مذهبى و انقلابى فراهم كرده بود. در ميان سخنوران ماه مبارك، آنكه از همه شيرين سخن بود «سيدجمال الدين صدرالمحققين اصفهانى» مشهور به «سيدجمال واعظ» بود، سخنان اين سيد اصفهانى به سبكى روح و روانى آب در اعماق عروق و اعصاب مردم نفوذ مى كرد و به آنان جانى تازه و فكرى نو مى بخشيد. سخنان او چنان دلنشين و مطلوب خاص و عام قرار گرفته بود كه بعدها روزنامه اى به نام: «الجمال» به وجود آمد كه اختصاص به نشر وعظ او داشت (شماره اوّل اين روزنامه روز دوشنبه 26 محرم 1325 ه ق انتشار يافت). در ميان سخنوران عهد انقلاب هيچ يك اين مقام را كسب نكرده است كه براى درج مواعظ او روزنامه اى منتشر شود.
لهجه شيرين اصفهانى وقتى با كلمات و عبارات خوبى تعديل شود و از آيات قرآنى و اخبار و احاديث آل محمد صلى الله عليه و آله زيب و زيور پذيرد، آنگاه از دل هم برآيد لاجرم دلپذير مى شود و اين هر سه مورد هنر در وجود سيدجمال، به حد اعلى جمع بود، وى كه در روان شناسى اجتماعى درس نخوانده، استاد بود، علاوه بر اينكه باعوام، زبان عاميانه مى گشود، با همان مهارت و تردستى نقال هاى قهوه خانه اى اصفهان، قصه پردازى نيز مى كرد، از آن جمله است قصه كدخدا نوروز و ملا صفرعلى كه در شماره هاى يك و دو و سه روزنامه «الجمال» از او به يادگار
ص: 145
مانده در لطيفه گويى نيز از هيچ يك از اصفهانى ها عقب نمى ماند.
«سيد جمال» در بزرگترين مجالس آن روز تهران، يعنى مسجد شاه (مسجد امام امروز) به منبر رفت و بى پروا به دستگاه استبداد بد مى گفت. حتى از جمله به امام جمعه نوه شاه سابق كه پاى منبر او نشسته بود، ابايى نداشت؛ امام جمعه در تنگناى عجيبى افتاده بود زيرا اگر سيد را از منبر منع مى كرد، مسجد او خالى مى شد و به مقام رياست او لطمه وارد مى آمد و اگر منع نمى كرد، نمى دانست چگونه حملات كوبنده او را به خود و دستگاه دولت تحمل كند؟ سرانجام «عين الدوله»، «سيد جمال» را به قم تبعيد كرد.
به طورى كه اشاره شد، در صدر اسلام، حركت ها از مسجد آغاز و در مسجد سازماندهى مى شد و نيروها از مسجد بسيج مى شدند، به اين ترتيب نهضت و انقلاب همواره با مسجد، پيوندى استوار و جاودانه دارد.
با الهام از اين تفكر بنيادى اسلامى، ملت مسلمان ايران در جريان «انقلاب اسلامى، بويژه در سال قبل و بعد از پيروزى شكوهمند انقلاب، با تأكيد رهبر عظيم الشأن انقلاب، يعنى امام خمينى رضوان اللّه تعالى عليه بر حضور فعّال در مساجد، مسجدها حالتى پرتحرك و سرنوشت ساز يافت و به دوران صدر اسلام بازگردانيده شد و روحانيت مبارز در سنگر محراب و منبر به تعيين تفكر سياسى اسلام و نشر اهداف نهضت و افشاگرى در زمينه فجايع رژيم ستمشاهى و آثار شومسلطه خارجى و توطئه هاى استكبار جهانى به ويژه آمريكا و صهونيسم پرداخت، و با بازگو كردن بيانيه ها و اعلاميه ها و سخنان رهبر اسلام، آگاهى مردم را درباره آرمان هاى اسلامى و فجايع رژيم شاه رشد و تعميق بخشيد.
مساجد در سراسر ايران موقعى سازنده و جايگاهى مقدس پيدا كرد
ص: 146
و جاذبيت و مركزيت سياسى و عبادى خود را بازيافت، با اين تحول عميق، كه خود بازگشتى به دوران شكوهمند صدر اسلام و سيره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين على عليه السلام بود، نقش سرنوشت سازى در ايجاد وحدت و يك پارچگى طبقات گوناگون ملت و همدلى نيروهاى انقلابى در مسير اهداف و آرمان هاى مقدس انقلاب اسلامى، ايفا كرد.
مساجد در سراسر ايران در طول مبارزات و فعاليت هاى انقلابى به كليه مبارزان و انقلابيون و هواداران مؤمن انقلاب اسلامى كه هر لحظه در معرض افتادن به چنگ مزدوران رژيم ستمشاهى و دژخيمان ساواك بودند، امكان داد كه در پناه امن مساجد و جو آكنده از وحدت و اخوّت و معنويت اين مكان مقدس، با سرعت عمل هر چه بيشتر و ضربه پذيرى هر چه كمتر، در جهت بيدارى و آگاهى بخشى به توده هاى وسيع و گروه هاى مردم، رسالت خويش را متحقق سازند.
در يك جمله، مساجد در اين مقطع زمانى به مراكز نيرومند پشتيبانى انقلاب و ستاد عملياتى رهبر انقلاب اسلامى تبديل شد.
مساجد با كسب چنين جايگاه رفيعى كه طيف وسيعى از مردم و توده هاى ميليونى را در برگرفت، در پيشبرد انقلاب اسلامى پيشاپيش حوزه علميه قم و دانشگاه قرار گرفت، و به فعاليت هاى آن دوران نيز نيرو و سرعت بخشيد و همگام با يكديگر رسالت به پيروزى رساندن انقلاب اسلامى را متحقق ساخت.(1)
به همين دليل مساجد يكى از مراكز عمده اى بود كه بارها آماج حملات دژخيمان رژيم قرار گرفت، و مسجدهاى متعددى به اين ترتيب، به آتش و خونكشيده شد، نخستين گروه هاى مقاومت اسلامى در مساجد شكل گرفت و ضربه نهايى را بر پيكر پوسيده و در حال زوال آن وارد كرد و رسالت و پاسدارى از حريم انقلاب اسلامى و اجراى رهنمودهاى رهبرى انقلاب اسلامى و اجراى فرمان هاى
ص: 147
رهبرى انقلاب را بر عهده گرفت.
تولّد جمهورى اسلامى ايران توسط آراى مردم در مسجد صورت گرفت و رفراندمها و انتخابات متعدد سرنوشت ساز براى راه اندازى نظام نوين سياسى در كشور، در فضاى پر از نور، صفا، معنويت، يكدلى و وحدت انجام پذيرفت.(1)
در برابر خطر جدايى انقلاب از مساجد كه توطئه جديد دشمنان انقلاب اسلامى بود، امام فرمود:
«از هواپيماهاى دشمن نهراسيد، از آن بترسيد كه مساجد خلوت شود».
حال، چكار بايد كرد كه مساجد خلوت نشود و همانند دوران انقلاب مملو از جوانان پرشور و انقلابى شود و اين سنگر «بنيان مرصوص» همواره فعّال باشد، بر عهده ائمه محترم جمعه و جماعات است كه طرح برنامه هاى مفيد و آموزنده براى جذب، جوانان، اين سرمايه هاى ارزنده كشور را كه بالقوه اداره كننده آينده كشور اسلامى ما هستند، بريزند و نگذارند كه آنان به دامان ناپاك ايسم هاى گوناگون و گروه هاى الحادى بيفتند. امروزه دشمن انگشت روى نقطه حسّاسى گذاشته و حملات وحشيانه فرهنگى خود را به سوى جوانان هدف گرفته و با توپخانه دور برد، يعنى رسانه هاى همگانى، غرايز آنان را هدفگيرى كرده و مى خواهد با هجوم فرهنگى كه به مراتب از تهاجم نظامى، خطرناكتر است، قشر جوان كشور را منحرف سازد.
ص: 148
در اسلام، «مسجد» جايگاهى به وسعت يك مكتب جامع و زنده، و متناسب با هدف ها و آرمان هاى يك رسالت جهانى، ظرفيتى فراگير، به فراخى تمامى انسان ها و همه بشريت دارد.
مساجد خانه هاى خدا در زمين است:
«انّ بيوتى فى الارض المساجد».(1)
مسلمان در مسجد مهمان خداست:
«المساجد بيوت اللّه فى الارض و حقّ على المزوران يخدم زائره».(2)
جايگاه مؤمن و نشست او براى سخن، مسجد است:
«المؤمن مجلسة المسجد».(3)
جهانگردى و جهانگرى مسلمان در ملازمت مسجد انجام مى گيرد:
ص: 149
«السياحة فى امّتى لزوم المساجد».(1)
بهترين نقطه هر شهر مسجد آن است:
«احبّ البلاد الى اللّه مساجد».(2)
«مساجد مكان اوج تعالى معنوى و بهترين نقطه بهشت برين است».
«و ما رياض الجنّة؟ قال: المساجد».(3)
«ساختمان مسجد معادل بقاى آخرت و بناهاى بهشت است».
«من بنى مسجدا بنى اللّه له بيتا فى الجنة».(4)
«و سادگى آن رمز جاودانه اصالت معنويت است».(5)
گذرگاه مساجد گذرگاه رحمت و بركات است و خيرات و نيز جايگاه فرشتگان است:
«و تقعد الملائكة على أبواب المساجد».(6)
در تفكر اسلامى درنگ نمودن در مسجد سودمندتر از نشستن و آرميدن در بهشت است:
«الجلسة فى المسجد خير من الجلسة فى الجنة فان الجنة
ص: 150
فيها رضى نفسى و الجامع فيها رضى ربى».(1)
مسلمانان تا در مسجد است در حال نماز و پرستش خداست:
«خرج علينا على عليه السلام و فقال: ما تنتظرون؟ قلنا: الصلوة فقال: انكم فى الصلوة».(2)
مساجد بايد جايگزين مراكز طاغوت ها گردد و در همانجا بنا شود كه كاخ ظلم برافراشته بوده است:«انّ رسول اللّه امره ان يجعل مسجد الطائف حيث كان طاغيتهم».(3)
مساجد مركز خير و بركت است و هيچ مسلمانى بى بهره از مسجد باز نمى گردد:
«لايرجع صاحب المسجد بأقل من احدى ثلاث خصال: اماد عايد عويه يدخله اللّه به الجنة و امّاد عايد عوبه فيصرف اللّه عنه به بلاء الدنيا و اما اخ يستفيده فى اللّه ».(4)
بهترين توشه اى كه از مسجد گرفته مى شود آموزش و آگاهى حياتبخشى است كه على عليه السلام در اين سخن بيان فرموده است:
«من اختلف الى المسجد أصاب احدى الثمان اخا مستفاد فى اللّه ، او علماً مستطرفاً او آية محكمة او يسمع كلمة تدل على هدى، او رحمة منتظره، او كلمة تردّه عن ردى، او يترك ذنبا
ص: 151
خشية اوحياء».(1)
وابستگى به مسجد مسلمان را در سايه حمايت خدا قرار مى دهد:
«ستة يجعلهم اللّه فى ظلّه يوم لا ظل الا ظله... رجل قلبه متعلق بالمسجد اذا خرج منه حتى يعود اليه».(2)
زمين با فرود آمدن گام هايى كه به سوى مسجد برداشته مى ود، تسبيح حق را نثار صاحب قدم مى كند:
«من مشى الى المسجد لم يضع رجله على رطب و لا يابس الا سبحّت له الارض».(3)
مساجد مظاهر نعمت هاى الهى هستند و كفران اين نعمت و بهره نبردن ازبركات آنها مايه خسران است و موجب آن مى گردد كه مساجد نزد خدا شكوه نمايند، و در اين مورد مسجد و عالم و قرآن يكسان آمده است:
«ثلاثه يشكون الى اللّه عزوجل: مسجد خراب لا يصلى فيه اهله، و عالم بين جهال و مصحف معلق قد وقع عليه غبار لا يقرا فيه».(4)
در حديث ديگرى مسجد در كنار قرآن و عترت از مظلوميت خود و جفايى كه از مسلمين بر آن رفته، شكايت مى كند:
«يجى، يوم القيامة ثلاثه يشكون الى اللّه عزوجل: المصحف و المسجد و العترة، يقول المصحف: يا رب حرّقونى و مزقونى، و بقول المسجد يا رب عطلونى و ضيعونى، و تقول العترة يا رب
ص: 152
قتلونا و طردونا و شردونا...».(1)
براى آنكه به قداست و فضا معنوى و ارزش والاى مساجد خدشه اى وارد نشود نبايد آن را با سخن دنيا و كارهاى بى ارزش آلوده نمود، و چنين عملى مى تواند نشانه انحطاط جامعه مسلمين باشد و براى احياى قداست مسجد طرد جاهلان و مغرضائى كه با اين عمل مسجد را بى اعتبار و بى اثر و از رسالتش منحرف مى كنند لازم است.
«يأتى فى آخر الزّمان قوم يأتون المساجد فيقعدون حلقاً ذكرهم الدّنيا و حبّ الدنيا لاتجالسوهم فليس اللّه فيهم حاجة».(2)
در حديث ديگر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمود:
«جنبوا مساجدكم صبيائكم و مجانينكم و شرائكم و بيعكم».(3)
تأكيدى كه در اسلام بر نگهدارى و خدمت و نظافت مسجد شده، روشن گر ميزان اهتمام شرع است در دور داشتن مسجد از عواملى كه احتمالاً جاذبيت آن را خدشه دار مى كنند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بر پاكيزه نگهداشتن مساجد و معطر كردن آن امر مى فرمود:
«انّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله امر بالمسجد ان تهطرو تطّيب».(4)
چنين جايگاهى براى مسجد ايجاب مى كند كه همه مسلمين در بزرگداشت و توقير آن بكوشد. در اسلام عملى كه موجب هتك حرمت مسجد شود،
ص: 153
عاملش مستوجب لعنت خداست.
عن الصادق عليه السلام قال:
«ملعون ملعون من لم يوقّر المسجد».(1)
وقتى مسجد آماده برگزارى پرستش خدا و انجام دادن رسالت خويش و بهره بردارى است، ديگر ترك مسجد شايسته مؤمن نيست، اين منافقان هستند كه همواره در نيمه راه از اداى وظايفشان شانه خالى مى كنند و مساجد را خالى مى گذارند:
«قال النبى صلى الله عليه و آله من سمع الندا فى المسجد مخرج من غير علّة فهو منافق الا ان يريد الرجوع اليه».(2)
قرآن براى مساجد چنان كرامتى قائل است كه جز دعوت خدا و خداجويى را شايسته آن نمى شمارد:
« وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ للّه فَلاَ تَدْعُوا مَعَ اللّه أَحَدا».(3)
به اين ترتيب قرآن مسلمين را از ياد دنيا و گفتگوهاى دنيوى و مذاكرات و حل و فصل امور مربوط به مقاصد مادى و كم بها و آنچه كه انسان را از ياد خداغافل و به اسارت دنياى منهاى آخرت جدا از اهداف متعاليه خدايى مى كشاند باز مى دارد و آن را شايسته يك انسان در حال تعالى و ارتقا نمى داند، همچنان كه آن را در جهت خلاف اهداف مسجد و عملى مذموم و مكروه مى شمارد، ولى از آنجا كه مسائل زندگى انسان و امور جامعه ارتباط پيچيده و تنگاتنگ با اهداف معنوى و تعالى و تكامل انسان دارد، و عبادت بحق و شايسته خدا جز از طريق برپايى عدالت اجتماعى و قسط امكان پذير نيست و ارتباط مستقيم دنيا و آخرت عبادت
ص: 154
خدا و خدمت به خلق را به صورت يك هدف مزدوج قرار داده، پيامبران از پى چنين هدف مركب و پيچيده اى از جانب خدا مبعوث شده اند.
قرآن يك جزء اين هدف را چنين ترسيم مى كند:
«يا ايها النّبى انّا ارسلناك شاهداً و مبشّراً و نذيراً و داعياً الى اللّه باذنه و سراجاً منيرا».
و در آيه ديگر، عنصر ديگر آن را به اين صورت بيان مى نمايد:
«لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط».
وقتى به اوج و عظمت مقام مسجد مى رسيم، يكباره مى بينيم كه قرآن مسجد را تا جايگاه قبله بالا مى برد و آن را كانون همه توجهات و تمركز سمت گيرى ها و قبله گاه همه دل هاى خداجو معرفى مى كند. بهترين نقطه هر شهر مسجد آن است.
قرآن براى مساجد چنان كرامتى قايل است كه جز دعوت خدا و خداجويى را شايسته آن نمى شمارد.
گذرگاه مساجد، گذرگاه رحمت و بركات و خيرات و نيز جايگاه فرشتگان است به دليل نقشى كه مسجد در تربيت دليران ايثارگر و مجاهدان مبارز و جان بركف داشت، محرابش نام گرفت و جايگاه حرب يافت و به اين نام مشهور شد.
«مسجد قبا» و «مسجد النبى»، هم كانون عبادت و عشق به خدا و طنين خالصانه ترين راز و نيازها و عبوديت ها و پاك ترين نواهاى شورانگيز در فضاى پرمعنويت آنها منعكس بود، و هم مركز مهر و شفقت و عشق به مردم و رسيدگىبه مسائل جامعه بودند.
حركت ها و فعاليت هاى سياسى پيوسته از اين مراكز آغاز و در آنجا طرح و برنامه ريزى مى شد. و براى رهايى مسلمين و نجات انسان ها و مبارزه با دشمنان خدا و خلق ارتش ها بسيج و نقشه جنگ ها بررسى و جهاد در راه خدا شكل
ص: 155
مى گرفت، در مسجد پيامبر شيوه دو حركت موازى و دو جهاد رهايى بخش يكجا آموخته مى شد، مسلمانان با فنون پيچيده جهاد اكبر و جهاد اصغر آشنا مى شدند و تعليم و ارشاد و تربيت در همه ابعاد آن و در تمامى زمينه هاى حركت و مبارزه و جهاد عرضه مى شد و دين و سياست به مثابه دو روى يك حقيقت مطرح و تحليل مى شد.
از يكسو مردم به خدا نزديك مى شدند و صفات جلال و جمال خدا در قالب هاى وجودى بشرى آنها متجلى مى شد و از سوى ديگر، به اتحاد و پيوستگى و فشردگى صفوف و تعاون و عمل مشترك مى رسيدند و راه آخرت و تكامل و تعالى را با راهيابى به دنيايى مستقل و آزاد و به دور از شياطين و دشمنان خدا و خلق خدا مى پيمودند.
بارها بى از قيد و بند اسارت هاى درونى و گسستن همه قيودى كه انسان را از درون زمين گير و از پرواز به ملكوت باز مى داشت و به اوج بندگى خدا مى رسيدند و از اين جايگاه پاك و منزه به اجراى حاكميت خدا بر بندگانش همّت مى گماشتند.
مسلمانان بر گرد شمع وجود پيامبر صلى الله عليه و آله به بركت جايگاه تعليمى مسجد آموخته بودند كه تا حاكميت خدا بر درون و دل هاى گروهى پيشتاز استقرار نيابد و آنها را آزاد و پاك نسازد، برپايى حاكميت خدا بر ديگر توده هاى مردم امكان پذير نيست، همچنانكه تا رسالت حاكميت خدا بر زمين و بر جامعه بشريت، جامه عمل نپوشد سازندگى تعاليم اسلام و عبادت و بندگى راستين خدا و خودسازى و دعوت به سوى حقيقت عينى نخواهد يافت و راه بندگى توأم با امنيت مردم و سرانجام راه جهاداكبر هموار نخواهد شد و اين هدف بزرگ و نهايى پيامبران تحقق نخواهد يافت.
ص: 156
از جارزنى ها و خبركردن هاى انسانى گرفته تا دنياى شگفت انگيز انقلاب ارتباطات كه هم اكنون آن را سپرى مى كنيم، عوامل اصلى و ابزارهاى مهم رسانه اى ما، نقشى مهم در حفظ، احيا و ماندگارى ميراث سترگ تشيع خونرنگ علوى ايفا كرده است.
اگرچه نظريه پردازان و محققان بزرگ اسلامى، يكى از عمده ترين عوامل ماندگارى و استمرار فرهنگ اسلامى در طى قرون و اعصار را در غناى درونى اين فرهنگ و مكتب حياتبخش مى دانند، ولى چه كسى است كه نداند در عصر تحولات شگرف ارتباطى و با بروز تكنيكهاى نوين اطلاع رسانى، در ايران سال 1357 ه ش، اين مساجد درآمدند و بار ديگر نشان دادند كه «انسان»، «انسان» است نه ابزار.
با اين توضيح، ما در اين مجموعه كوشيده ايم تا جنبه هايى از نقش رسانه اى مسجد و خطابه را در مقايسه با تحول ارتباطى دنياى امروزه، مورد بررسى قرار دهيم و در اين بررسى، البته مقصد، آن نيست كه منكر تحولات ارتباطى جهان شويم، بلكه بيشتر به دنبال تأكيد اين نكته هستيم كه نمى بايد نقش رسانه اى مسجد و خطابه را در رشد و ارتقاى فرهنگ عمومى - بويژه در جوامعى كه از فرهنگ شنيدارى برخوردارند - ناديده انگاشت و يكسره مرعوب نظريه پردازان انقلاب
ص: 157
ارتباطات امروز دنياى معاصر شد؛ واقعيت اين است كه «بشر معاصر» يك بار ديگر دچار اين اشتباه تاريخى مى شود كه به پديده ارتباطات باز هم نگرشى ابزارىبيندازد، غافل از آنكه اولين اصل بديهى رسانه ارتباطى، توفيق در برقرارى ارتباط با مخاطبى چون «انسان» است و اين ارتباط و پيوند، جز از راه طرح پيامى قوى و فرهنگ حياتبخش - كه نياز انسان را برطرف سازد - امكانپذير نخواهد بود.
به همين سبب، ما ابتدا با تعريفى كه از «پديده ارتباطات» و «مخاطبان» آن، مى كنيم به سراغ نظريه هاى معروف تحول ارتباطى دنياى امروز مى رويم و در اين ميان نقبى به وظيفه و نقش اصلى وسايل ارتباطى در برقرارى ارتباط با انسان مى زنيم، و سپس ميزان توفيق پيام وسايل ارتباطى در نگاه واكنش «رفتار جمعى» افراد بشر را مورد بررسى قرار مى دهيم، در نهايت با بررسى نظريه «ماروين زديتس» و حوزه هايى كه او براى مطالعه هر انقلاب ضرورى مى داند، تنها به بحث سازماندهى مى پردازيم و از رهگذر آن، نقش رسانه اى مسجد را در اين راستا مورد ارزيابى و تحليل قرار مى دهيم.
پيش از پرداختن به مسائل سابق الذكر، ضرورى است تصور خويش را از پديده ارتباطات روشن سازيم، علم ارتباطات به دانشى اطلاق مى شود كه چگونگى هاى برقرارى ارتباط و اطلاع رسانى را با مخاطب بررسى مى كند و به كيفيت پيام رسانه ارتباط جمعى و تكنيك هاى ارسال پيام به مخاطب، مى پردازد.(1)
در عصر حاضر «مك لوهان» يكى از نويسندگان و نظريه پردازان غربى در زمينه ارتباطات معتقد است كه منشأ تغييرات اجتماعى، رسانه هاى ارتباط جمعى
ص: 158
هستند؛ چنانكه ديگر نظريه پردازان اقتصادى و فرهنگى، هر يك به طور جداگانه به اقتصاد و نهادهاى فرهنگى به عنوان منشأ تغييرات اجتماعى اعتقاد داشتند؛ اما امروزه كه اين عصر، به عصر و حاكميت اراده ملت ها، «بيدارى ملت ها و بيدارى اسلامى»، «قرن غلبه مستضعفين بر مستكبران»(1) و عصر«دهكده جهانى»(2) ياد مى كنند، از نقش انكارناپذير و قدرتمند افكار عمومى در عرضه تحولات اجتماعى و فرهنگ ملت ها غافل نيستند، فرهيختگان و فرزانگان ملت هاى جهان اسلام، امروزه نمى توانند و نبايد از كنار انقلاب شگرف تكنولوژيك در عرصه ارتباطات بى تفاوت بگذرند و مسئله را به حال خود بگذارند، افكار عمومى و فرهنگ ملى و ايدئولوژيك، پايه اى اقتدار حكومت ها را تشكيل مى دهند، بديهى است در جوامع اسلامى، فرهنگ و نظام اسلامى، براى ماندگارى و تداوم، به مدافعانى آگاه نيازمند است كه پديده ارتباطات و رسانه هاى جمعى بخوبى مى توانند از عهده اين مهم برآيند.
انتقال پيام فرهنگى، در مراحل ابتدايى، دهان به دهان و سينه به سينه و شفاهى بود. حتى اگر متنى بر روى پوست حيوانات نوشته مى شد و يا خبرى را حكام به اطلاع مردم مى رساندند، با صداى بلند خوانده و يا جارچيها به اين امر مبادرت مى ورزيدند. با ورود جوامع بشرى به دنياى چاپ (گوتنبرگ) تمدن شفاهى بشرى، بيشتر شكل كتابت به خود گرفت و تمدن كتبى بر دستاوردهاى فرهنگ بشرى افزوده شد، فرهنگ كتبى و جستجوهاى بى امان بشر براى دستيابى به تازه هاى علم و دانش، بر اهميت ارتباطات و علم اطلاع رسانى افزود و فرهنگ كتابت را در جايگاه تازه اى قرار داده است. «مك لوهان»، شايد جزو اولين كسانى
ص: 159
بود كه به اهميت وسايل ارتباط جمعى، اعم از مطبوعات، راديو، تلويزيون، تئاتر، سينما و مجلات و نشريات پى برد، وى معتقد بود كه پس از انقلاب صنعتى، جهان به سمت تمركز گرايى در همه عرصه هاى اجتماعى؛ اقتصادى، فرهنگى و سياسى روى مى آورد؛ اين تحول سبب شد كه اطلاعات يك جور و يكنواخت به دست انسان برسد و در اختيار جامعه قرار گيرد، وى نام اين تحول را «دهكده جهانى»گذاشت. به اعتقاد او، جهان به اين دليل به دهكده اى تشبيه شده است كه اخبار با سرعتى زايدالوصف، توسط وسايل ارتباطى منتشر مى شود و با سرعت به تمامى جوامع دنياى امروزى مى رسد؛ اين امر، سبب كوتاه شدن فاصله ملتها از لحاظ خبرى شده است، به گونه اى كه مى توانيم نام «دهكده جهانى» بر آن بگذاريم.(1)
اما كاركرد وسايل ارتباط جمعى در تاريخچه كوتاه ذكر شده، خلاصه مى شود؛ مهم اين است كه ما، چه نگاهى را به وسايل ارتباط جمعى بيفكنيم؟ آيا بجز وسايل ارتباط جمعى مورد اشاره، نمى توان هيچ نقش رسانه اى براى ديگر وسايل و پايگاه هاى ارتباطى - بويژه در جوامع اسلامى - قائل شد؟
بخوبى مى دانيم كه كاركرد وسايل ارتباط جمعى در برقرارى هر چه عميق تر ارتباط با انسان - به صورت مهمترين مخاطب - خلاصه و متمركز مى شود. اگر چنين باشد، بايد ببينيم مسجد، به عنوان پايگاهى ارتباطى و بسيار مهم، چه نقشى در افزايش پيوندهاى انسانى و توسعه فرهنگ اسلامى ايفا كرده است.
در تبيين اين قسم از اين نوشتار به ذكر نكاتى تأمل زا به اين شرح مى پردازيم:
1) اصولاً تمامى وسايل ارتباط جمعى، نوعى ارتباط غيرحضورى را با مخاطب برقرار مى سازند و اين ارتباط غيرحضورى، على رغم جذابيتهاى فراوانش
ص: 160
حالتى تصنعى داشته و لزوما داراى ارتباطى عميق با مخاطبان نيست.
2) در تمامى نظريه هاى ارتباطى تاكنون، رسانه هاى جمعى، وظيفه اطلاع رسانى و ارسال پيام داشته اند؛ در اين بينش، مى بايد افكار عمومى به سمتى خاص، كه نهادهاى سياسى و حكومت هاى قدرتمند و غالب دنيا طالبند، سوق داده شود و رفتار جمعى براساس الگوهايى كه عرضه مى شود، شكل گيرد و نهايتا ثبات اجتماعى در تحقق اهداف سرمايه دارى جهانى حفظ شود.بديهى است در اين نظريه ها، انسان، ابزارى بيش نيست ولى ديدگاه رسانه اى اسلام انسان را نه تنها به عنوان مخاطبى كه پيامى به اطلاع او مى رسد، بلكه به منزله مخاطبى كه آگاهى و بويژه تعالى او همواره مطمح نظر است، مى نگرد، پس، فرق است ميان تعالى آموزش و تربيت انسان تا به دست گرفتن تنها افكار عمومى او.
3) نفوذ در قلب ها و در افكار، به مراتب اقتدارى افزون تر در افكار مى سازد.
رسانه هاى جمعى مورد تأكيد فرهنگ اسلامى، كه عمدتا بر نقش رسانه اى مسجد و خطابه و ارتباط ها و پيوندهاى حضورى (و تشكل هاى ارتباطى خاص) انگشت مى گذارد و البته وسايل و تكنيك هاى نوين را هم نفى نمى كند و مى پذيرد، در اين نكته حكمت آميز هدايتى خلاصه مى شود، زيرا در اين مدل ارتباطى، انسان با انسان حضورا در ارتباط است و اين شيوه ارتباط، در تصرف قلب ها و تسخير افكار به مراتب مؤثرتر است.
4) مسجد و خطابه، بر فرهنگ شنيدارى تأكيد دارد، بديهى است در جوامع اسلامى كه كماكان از تحولات فرهنگ ديدارى آثار مهمى ديده نمى شود، مؤثرترين پيام است. ضمن آنكه مسجد به عنوان پايگاه و رسانه ارتباطى مهم، از هر دو حالت مى تواند به طور بالقوه برخوردار باشد. براى نمونه اگر مساجد در زمانى كه درصد جامعه مورد نظر باسواد ما به حدى رسيد كه به ناچار مى بايد پاسخگوى نيازهاى فرهنگى آنان، بويژه در زمينه كتاب و رسانه هاى ديدارى مثل سينما، تئاتر و امثال آن باشد، به سهولت مى توان كتابخانه و كانون هاى فرهنگى را
ص: 161
در مساجد تشكيل داد و تقويت كرد، ولى نكته جالب اين است كه مخاطب آمده است و مسجد چون كانون هدايت انسان در بستر اجتماع و از جاذبه هاى معنوى فروانى برخوردار است، اثر خود را بر مخاطبانش مى گذارد.
نظريه «ماروين زديتس» - جامعه شناس فرانسوى - در باره مطالعه انقلاب ها نكات جالبى به دست مى دهد.(1)
وى معتقد است براى مطالعه انقلابها، بايد چهارحوزه زير را بررسى كرد:
1 - رهبرى.
2 - سازماندهى.
3 - توده هاى مردم.
4 - واكنش سيستم سياسى (حكومت).
در اين چهار حوزه اگر بخواهيم به نقش سازمان دهنده و تشكيلات ارتباطى كه انقلاب ها را ايجاد و حفظ مى كنند، توجه كنيم، در باره انقلاب اسلامى ايران به نكته جالب توجهى دست خواهيم يافت.
اصولاً در انقلاب ما، ميان رهبران انقلاب و پيروان انقلاب، احزاب و تشكل هاى سياسى (كه مرسوم همه انقلاب هاست) قرار نداشتند؛ هدايت انقلاب اسلامى مستقيما به همت رهبرى و با واسطه روحانيان (خطبا) و در ميدان هاى برقرارى ارتباط با مردم (مساجد) صورت گرفت، در واقع حلقه واسط ميان رهبرى انقلاب اسلامى و مردم - در انقلاب ما - مساجد بودند و نقش ارتباطى را هم مساجد
ص: 162
ايفا كردند. البته صدور اعلاميه و چاپ و توزيع آن نيز، نقش عمده اى در اين فرايند ايفا كرد.
اينك به سراغ ويژگى ارتباطى مسجد در سازماندهى حركتهاى اجتماعى و تداوم فرهنگ اسلامى به اين شرح مى رويم:
1 - مسجد، غير گروهى و سازمانى است. (سازمان در شكل مصطلح آن).
2 - در عين حال مسجد، حالتى تشكيلاتى دارد و مخاطبان آن با همه امكان، ارتباط تشكيلاتى مى يابند.
3 - اين ارتباط به دليل غيرسازمانى و غيرگروهى خود، به نحو بازرسى، مردمى است كه ويژگى عمده به شمار آمده و امكان بهره بردارى دشمن را در جوامع بسته ديكتاتورى (مانند مصر امروز) به حداقل مى رساند.
4 - مسجد، پايگاهى ارتباطى - دينى است و اين عملاً جهت ارتباطات را روشن مى سازد و در ماندگارى فرهنگ اسلامى نقشى عمده ايفا مى نمايد.
5 - كاركرد ارتباطى و رسانه اى مسجد عميقتر است، زيرا چنانچه بيشتر گفته شد، با دل ها و افكار هماهنگ با يكديگر سر و كار دارند.
6 - مسجد، پايگاهى ارتباطى و سهل الوصول و در عين حال، رسانه اى قابل دسترسى براى كليه مخاطبان و علاقه مندان است.
7 - مقابله با مسجد از ناحيه حكام جور از نظر سياسى بايد شكل علنى داشته باشد؛ اين مسئله در ابتداى امر، به افشاى چهره غيردينى حكومت هاى سلطه (كه اتفاقا در كشورهاى اسلامى، به اسلام پناهى دست مى زنند) مى انجامد؛ اگر مبارزه حكومت با مسجد حالتى مخفى داشته باشد، كاربرد چندانى نخواهد داشت.
8 - مسجد، جدا از نقش رسانه اى و ارتباطى خود، از طريق خطبا و علما، ايجاد انگيزش در مخاطبان مى كند و اينجاست كه علاوه بر نقش اطلاع رسانى، نقش هدايتى را نيز بر دوش مى گيرد.
ص: 163
در عصر تحول شگرف ارتباطات قرار گرفته ايم، عصرى كه از آن به «دهكده جهانى» ياد مى شود. نه مى بايست يكسره مرعوب اين تحولات شد و نه از كار فرهنگى تبليغى و ارتباطى عظيمى كه در اين مقطع حساس تاريخى بر دوش مبلغان و علما و خطبا و عناصر فرهنگى نهاده شده است، غفلت ورزيد. ماندگارى فرهنگ اسلامى به حفظ اين تلاش و افزوده تر شدن بستگى تام پيدا كرده است.
در دنياى ارتباطات، تحولات تكنيكى يك پايه اين تحول محسوب مى شوند، ولى دنيا با فروپاشى مكتب ها و بحران فرهنگى و انحطاط اجتماعى، پيام و فرهنگى درست براى رفع نيازهاى انسان معاصر در دست ندارد. اهميت اسلام و فرهنگ آن و توجه يكجا به نقش رسانه هاى امروزى و مساجد به عنوان مدل ارتباطى و رسانه اى سنتى در جوامع اسلامى، نبايد ناديدهانگاشته شود.
كاركرد رسانه ارتباط جمعى، با همه تحولات تكنيكى، زمانى قرين توفيق قلمداد مى شود كه بتواند عميق ترين ارتباط و پيوند را با مخاطب خود برقرار سازد. مساجد در پيشرفت و پيروزى انقلاب اسلامى سال 57، نشان دادند كه مى توانند چنين ارتباطى را برقرار ساخته و نقش هدايتى و رسانه اى خود را ايفا كنند.
ويژگى هاى منحصر به فرد مسجد، در قالب پايگاه هاى ارتباطى مهم به هيچ وجه نبايد در دنياى امروز فراموش شود، بلكه اين پايگاه همواره مى تواند در تقويت فرهنگ شنيدارى و ديدارى مردم و مخاطبانش بسيار مؤثر باشد؛ ماندگارى فرهنگ اسلامى تاكنون به لحاظ پويايى و تحرك اين كانون هاى سازماندهى حركت هاى اجتماعى و توده اى مردم بوده است. در آينده هم يكى از عوامل و متغيرهاى مهم اين ماندگارى ما تحرك همين پايگاه هاست.
ص: 164
1 - مهد ارتباط با خدا
2 - مسجد، مركز انسان سازى
3 - مسجد، پايگاه آزادگى و آزادى
ص: 165
ص: 166
مسجد، محل سجده در پيشگاه باعظمت ذات بارى و مكانى است براى ابراز بندگى و عرض تشكر و سپاس به درگاه پروردگار عالميان، به لحاظ نعمت ها و موهبت هاى مادى و معنوى خداوندى.
مسجد، جايگاهى است براى اداى فرايض دينى و موضعى است براى ساييدن پيشانى بر خاك، به نشان عبوديت و بندگى در پيشگاه خالق يكتا، بنابراين، ارزش و منزلت هر مسجد و ارج و مكانت هر عبادتگاهى در همان روح عبوديت و بندگى انسان و تسليم وى در برابر خالق و آفريدگار خويش در كليه اوامر و نواحى و اطاعت و انقياد كامل از ذات اقدس الهى است كه زمينه ساز رشد و تكامل انسانى به شمار مى رود.
بدون شك، سبب قداست مساجد و معابد در اديان آسمانى همين است و ارزش و حرمت آنان نيز در همين يك نكته خلاصه مى شود؛ مطالعه و بررسى آيات قرآنى و روايات اسلامى درباره مسجد، اين حقيقت را آشكار مى سازد كه عمران و آبادانى معابد و مساجد، با ايمان و عقيده مردمان مؤمن و متدين ارتباط تنگاتنگ دارد، همچنانكه شرك، كفر، الحاد و نفاق با فرهنگ مسجد، كاملاً در تضاد است و خرابى ظاهرى و باطنى در آن را به دنبال دارد.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
ص: 167
«المسجد بيت كلّ مؤمن».(1)
«مسجد، خانه هر انسان باايمان است».
همچنين در حديث ديگر فرمود:
«انّ المساجد بيوت المتّقين...».(2)
«مسجدها، خانه هاى پارسايان و پرواپيشگان است».
هر كه مسجد خانه وى باشد، خداوند پايان عمر او را رفاه و آسايش قرار مى دهد و او را از پل صراط به سوى بهشت مى گذراند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در حديثى به زبان تمثيل فرمود:
«رياض الجنة المساجد».(3)
«مسجدها، باغ ها و بستان هاى بهشتى اند».
و در سخنى ديگر در مقام بيان عظمت و اهميت مسجد، فرمود:
«كل بناء و بال على صاحبه يوم القيامة الاّ المسجد».(4)
«در روز رستخيز همه بناها و ساختمان ها براى مالك و سازنده آن، و زر و بال و دردسر خواهد بود، جز مسجد».
به عقيده برخى، اين حديث نكته ظريف و دقيقى در بردارد و خلاصه آن اين است كه علاقه انسان به مال و منال مادى و دلبستگى او به كاخ و بناهاى دنيوى احيانا او را از خدا باز مى دارد و موجب فراموشى ارزش هاى معنوى مى شود، چنين انسان غافلى، رفته رفته از خدا دورتر مى شود و هر لحظه بر ابتلاهاى دنيوى
ص: 168
و گرفتارى هاى مادى خود مى افزايد، به خلاف مسجد كه علاقه و وابستگى به آن - از آن جا كه به قصد قربت و رضاى الهى است - نه تنها براى انسان ايجاد گرفتارى نمى كند و وبال نمى شود، بلكه سبب سبكبارى، راحتى و آزادى روح و روان وى نيز مى شود.
ناگفته نماند كسانى كه مسجد را - چنانكه درباره مسجد ضرار مطرح بودهاست - وسيله دنياخوارى و ابزارى براى هدف هاى پست دنيوى و نفسانى خود قرار مى دهند، وضعى ديگر دارند، چرا كه آن چنان بنايى مسجد نيست، بل دام شيطانى است و بانيان آن اهل مسجد نيستند بلكه منافق يا منافقانى هستند.
حضرت محمد مصطفى صلى الله عليه و آله فرمود:
«لاتقوم السّاعة حتّى يتباهى النّاس فى المساجد».(1)
«قيامت به پا نمى شود مگر اينكه مردم در مسجدها مباهات كرده و بر يكديگر فخر و ناز مى فروشد».
صاحب نظران در تفسير و توضيح اين حديث شريف دو احتمال مى دهند:
1 - اهل مسجد در آخرالزمان، گرفتار تظاهر و فخرفروشى مى شوند و از معنويت فاصله مى گيرند و اين، عملى ضدارزش است.
2 - افراد بشر قبل از فرارسيدن قيامت، بر اثر تزكيه نفسانى و رشد و كمال عقلانى و بالندگى فكرى و ايمانى به مرحله و مقامى مى رسند كه حضور در مساجد و آمد و شد مستمر به خانه هاى خدا و عبادت مرتّب منظّم در آن اماكن مقدس را از مفاخر خود مى دانند و به آنها مى بالند، بر خلاف اهل فساد ولااباليان، كه آمد و شد به مسجد را براى خود كسر شأن مى دانند و تا مى توانند از آن مى پرهيزند.
در حديثى در زمينه ارج و منزلت مسجد آمده است:
ص: 169
«تذهب الارضون كلّها يوم القيمة الاّ المساجد فانّها تنضمّ بعضها الى بعض».(1)
«در روز رستاخيز، همه زمين ها از بين مى روند، جز مساجد كه پيوسته باقى مى مانند».
شايد از جمله معانى تأويلى حديث مزبور آن باشد كه چون بقاى هر شى ء با آثار آن است و زمين و اهل آن در نظام طبيعت جملگى فانى اند و از سويى كمال انسان در عبوديت خدا و معرفت پروردگار است، پس مساجد در ارتباط با بندگىانسان با قصد تقرّب و رضاى خدا باقى مى مانند و بس و بقيه، يعنى هر چه دنيا و دنيايى صرف است از بين مى رود و فانى مى شود.
« كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ ».(2)
«همه چيز جز او فانى است».
« كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ * وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلاَلِ وَالاْءِكْرَامِ».(3)
«هر آنچه بر بستر زمين است فناپذير و از بين رفتنى است جز وجه باجلالت و كرامت پروردگارت كه او باقى و ماندگار است».
از بحث گذشته چنين نتيجه مى شود كه حرمت و قداست مساجد و معابد
ص: 170
با عبوديت و بندگى انسان در برابر حق تعالى معنا و مفهوم پيدا مى كنند و با ارزش مى شوند، به همين سبب، در احاديث شريف نبوى و روايات اولياى معصوم عليه السلام گاه مساجد، خانه هاى مؤمنان و پارسايان معرفى شده(1) و ديگر گاه خانه هاى خداوند متعالى.(2)
راستى بيان اين همه ويژگى براى مساجد چيست؟ آيا جز ان است كه انسان مؤمن در مسجد وجهه الهى پيدا كند و با الهام و رهنمود انبياء و فرستادگان الهى در سكّوى پرش به بلنداى انسانيت قرار گيرد و در نتيجه ارزش وجودى تمام عيار يابد و به مقام قرب و حبّ و رضوان برسد؟
نبى مكرم و رسول خاتم صلى الله عليه و آله فرموده اند:«بأحبّ البلاد الى اللّه مساجدها و ابغض البلاد، الى اللّه أسواقها».(3)
«محبوب ترين سرزمين ها نزد خاوند مسجدها، ناخوشايندترين آنها بازارهاى آنهاست».
پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله در يك حديث نسبتاً طولانى راز محبوبت مساجد را نزد خداوند چنين بيان فرموده است:
«هر كس خدا را دوست مى دارد بايد مرا دوست بدارد و هر كه من را دوست بدارد عترت و خاندان مرا بايد دوست بدارد، و هر كس خاندان مرا دوست بدارد بايد قرآن را دوست بدارد و هر كس قرآن را دوست بدارد، بايد مساجد را دوست بدارد، زيرا مساجد آستان هاى الهى و بناهاى پاكيزه اى هستند كه
ص: 171
خداوند اذن داده كه بلند و مرتفع شوند و داراى خير و بركت باشند؛ مساجد مكان هايى ميمنتند و اهل آنها نيز مردمانى سعيد و خوشبختند. مساجد و اهل آنها، هر دو آراسته به جمال و كمال معنوى و روحانى اند، آنها محافظت شده اند، چون در نمازند و خداوند درصدد برآوردن نيازمندى هاى ايشان است؛ آنان در مسجدند و خداوند به دنبال مشكل گشايى از ايشان».(1)
در اين حديث كه با زبان كنايه و تمثيل، سخن به ميان آمده نكاتى در خور توجه است.
1 - علت محبوبيت و قداست و ارج مساجد، اين است كه مردم در آنها با معارف قرآن آشنا مى شوند و با حضور مستمر خود سخنان عترت و خاندان نبوت را كه حافظان شريعت و پاسداران آيين اسلام و شارحان كتاب خدا هستند،را مى شنوند و در نتيجه را ه و رسم صحيح زندگى را مى يابند و عنصرى صالح به بار مى آيند و به كليد رمز خوشبختى دست مى يازند و ديگران را هم به سرمنزل مقصود ره مى نمايند، كه معناى دوستى خدا و رسول نيز همين است.
2 - خوشبختى و موفقيت اصلى را بايد در آستانهاى الهى (مساجد) جستجو كرد؛ كسانى كه خوشبختى را در نافرمانى خدا و آلوده شدن به گناه و انواع فساد و تباهى مى پندارند، سخت در اشتباهند و هرگز گمشده خود را نخواهند يافت.
3 - آرايش حقيقى براى انسان، تنها به جامه نووگران نيست، بلكه به تقوا و آراستگى خلقى و رفتارى است؛ به عبارت ديگر، زينت و آراستگى حقيقى و باارزش، تنها در پرتو بندگى خدا و عبوديت و نيايش در مساجد ميسر است.
4 - انسانى كه از پروردگار خويش گسسته است، موجودى بى پشتوانه
ص: 172
و بى پناه است، لكن مساجد به سبب انتسابشان به خدا، پناهگاهى مطمئن و پشتوانه اى محكم براى مردم مؤمن و متدين محسوب مى شوند.
آن حضرت صلى الله عليه و آله درباره همين معناى ژرف و پرارزش، در روايتى ديگر چنين فرموده اند:
«المساجد سوق من اسواق الآخرة قراها المغفرة و تحفتها الجنّة».(1)
«مساجد بازارى از بازارى هاى آخرتند، مادّه پذيرايى و مهمان نوازى در آنها بخشش و آمرزش الهى است و تحفه و هديه تقديمى در آنها بهشت است».
اين حقيقت را كه مسجد جاى كسب معالى اخلاق و محل تحصيل ثواب و كلاسى براى آموزش درس هاى انسانيت و ميدانى براى پروراندن روح و روان آدمى است، از تقابلى كه ميان بازار و مسجد در برخى احاديث وجود دارد مى توان استفاده كرد، زيرا مسجد در ميان آن همه مكان ها و سرزمين ها نزد خداوند دوستداشتنى ترين و محبوب ترين به شمار مى رود، همچنانكه بازارها مبغوض ترين هستند.
حال بايد ديد كه چرا مساجد محبوب ترين و بازارها مبغوض ترين هستند؟ آيا جز اين است كه بازارها - غالبانه كلا و هميشه - محل تحصيل مال و منالند و افراد بشر در آنجا فقط به جمع پول و ثروت بيشتر مى انديشند و حرص مى ورزند و با يكديگر به رقابت برمى خيزند و احياناً و دور از رحم و مروت به جان هم مى افتند وچنين امرى، خواه ناخواه، آنان را از كمالات معنوى بازمى دارد و دنباله رو هوا و هوسشان مى سازد و سرانجام فرصت هاى طلايى را در تحصيل كمالات روحى از بين مى برد.
ص: 173
از سوى ديگر، شكى نيست كه اگر انسان مؤمن در بازار و مغازه خود با توكل به خدا و در چارچوب امر و نهى الهى به دنبال روزى حلال و در پى تجارت و كسب شرعى باشد، حبيب خداست و مغازه و تجارتخانه اش نيز حكم عبادتگاه را دارد، بنابراين روايات وارد شده در مذمّت بازار هرگز ناظر به چنين مواردى نيست و اصولاً بايد لحن احاديث و آهنگ روايات و زبان قرآن و سنت را نيك فهميد و موارد را بدرستى تشخيص داد.
و اما مساجد، به طور كلى ميدان كسب فضايل و ارزش هاى والا و معنوى اند و انسانى كه ساعاتى از عمر خود را در آن مى گذراند به كمالاتى دست پيدا مى كند و يا بايد دست پيدا كند كه هستى را بر وى معنى دارتر، و وجود او را باارزش تر و پايدارتر مى گرداند، زيرا مال و منال دنيوى زوال پذير و فانى اند و اگر هم موقتاً بمانند، از آن ديگران است، در حالى كه فضايل و كمالات جزو جدايى ناپذير وجود انسان است و باقى به بقاى اويند، البته منافاتى ندارد كه گاهى همين مسجد به صورت مسجد ضرار و وسيله اى براى رسيدن به مطامع مادى دنيوى درآيد كه در حقيقت چنين مكانى براى مسجد نيست، بلكه دامى شيطانى و كمينگاهى ابليسى است و انسان را به مراتب بيش از بازار گرفتار و نگون بخت مى كند.
بنابراين، جمله هاى «المساجد انوار اللّه»(1) و نظاير آن بيانگر جنبه روحانىو معنوى مساجد واقعى اند.
آنچه ذكر شد، نكاتى بود عمدتاً درباره مسجد و ارزش آن، مطالبى بود راجع به حرمت و قداست مسجد و بقاى آثار آن و اشاره اى بود به سند جاودانگى عبادت برگزار شده در محيط مسجد، چنانكه در ضمن نقل برخى اخبار يادآورد شديم،
ص: 174
بيانات در آن گونه روايات، تمثيلى است، از قبيل تشبيه معقول به محسوس كه به قصد مجسم ساختن جنبه هاى معنوى و روحانى مسجد عنوان شده اند؛ اين نوع تعبيرات كنايى و جمله هاى تمثيلى، در مجاورت و گفتگوهاى عادى مردم هر كشور و در عرف و عادت هر قوم، و زبان و لغت هر ملتى متعارف و شناخته است.
آيا يك سنگ نفيس و گرانقدر با يك در باارزش و آيا طلا و نقره در تمثيلات عادى ما، مورد مقايسه و سنجش قرار نمى گيرد و گاهى امور معنوى به آنها تشبيه نمى شوند تازه، آن همه تعبيرات كه در احاديث مزبور آمده درباره بنا و ساختمان مسجد وارد است؛ اما راجع به اهل مسجد و افراد مسجدى، نكته باريك تر و مهم تر است.
حضور در مساجد و اداى فرايض دينى و نمازهاى پنجگانه در آن جا، به قدرى بزرگ و با ارزش است كه در مقام بيان عظمت آن، باز در قالب مثال و تمثيل فرموده اند:
«ما من يوم الاّ ينادى فى المقابر: من تغبطون؟ فيقولون اهل المساجد، يصلّون و لانقدر و يصومون و لانقدر».(1)
«فرشته اى هر روز در ميان قبرها ندا سر مى دهد و مى پرسد: شما اهل گورستان كه دستتان از دنيا كوتاه شده است، به حال چه كسانى غبطه مى خوريد و وضع كدام گروه را آرزو داريد؟آنان در پاسخ گويند: به حال مسجديان غبطه مى خوريم و وضع ايشان را آرزومنديم كه نماز مى خوانند و ما نمى توانيم، و روزه مى گيرند و ما نمى توانيم و به كلّى دستمان كوتاه شده است».
آرى، اهل مساجد و پويندگان راستين راه مستقيم توحيد، چنان مقام
ص: 175
ارجمندى دارند كه مردم در آخرت به حال ايشان غبطه مى خورند و داشتن وضع ايشان را آرزو مى كنند، زيرا با چشم بصيرتى كه پيدا كرده اند با از ميان رفتن حجاب و مانع مادى، آثار عبادت و بندگى و خلوص و پاكى را عيان مى بينند و حسرت مى خورند كه چرا در دنيا، بيش از آنچه انجام دادند، سعى و كوشش نكردند و از آن اعمال باارزش بهره كافى نبردند و توشه افزونتر نيندوختند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و اوصياى معصوم عليه السلام براى تشويق و ترغيب مردم به آن همه ثواب و كمال در سخنان و رهنمودهاى خود از هر شيوه معقول بهره جسته اند.
روزى رسول گرامى صلى الله عليه و آله، از جبرئيل عليه السلام سؤال فرمودند:
«كدام بقعه و مكان، بهترين است؟».
جبرئيل پاسخ داد:
«مساجد بهترين بقعه ها و اماكن است».
بعد رسول اللّه صلى الله عليه و آله پرسيدند:
«در ميان مسجديان چه كسانى دوست داشتنى تر و بهتر هستند؟».
جبرئيل گفت:
«آنان كه زودتر از همه وارد مسجد مى شوند و ديرتر از همه بيرون مى روند».(1)
ص: 176
اولياى دين، براى آنكه مؤمنان و مردمان متدين، تقويت روحى و روانى شوند و رنج و كار و كار و زحمت رادر اين زمينه ها بر خود هموار كنند، و عده هاى راست و نويدهاى مسرت بخش مطرح ساخته اند از جمله:
«من بنى اللّه مسجداً ولو كمفحص قطاة بنى اللّه له بيتا فى الجنّة».(1)
«هر كس براى رضاى خدا و تقرب به او مسجدى بسازد هر چند به كوچكى لانه مرغ قطا (سنگخوار)، خداوند برايش خانه اى در بهشت بنا فرمايد».
ناگفته پيداست كه حديث مزبور حديثى كاملا بلاغى و برانگيزاننده است و از شيوه مبالغه بهره گرفته است وگرنه مسجدى به وسعت و محدوديت لانه پرنده هاى كوچك چگونه مى تواند مورد استفاده باشد. و لذا اين تعبيرات كنايى و اين گونه وعده ثواب و پاداش در خصوص بناى مسجد آنجا كه ضرورت بيشترى احساس مى شود، شدت و تأكيد زيادترى پيدا مى كند.
«هاشم خلال» مى گويد: همراه «ابوصباح كنانى» به حضور امام ششم ابوعبداللّه جعفر بن محمد صادق عليه السلام رسيديم، درباره مساجدى كه برخى زائران و حاجيان خانه خدا در راه مكه سااخته اند صحبت شد، امام فرمود: «به به! آنها بهترين مساجدند».(2)
آيا علت بهتر بودن آن مساجد اين نيست كه مسافران و زائران كعبه در مسير مسجد، نياز مبرم پيدا مى كنند؟ ناگفته معلوم است كه وجود يك مسجد ميان دوشهر و دو آبادى براى مردم مسلمان و اشخاص متدّين بيشتر مورد نياز است تا در
ص: 177
داخل شهر و روستا، به هر حال، ملاك بهتر بودن مسجدى در قياس با مسجد ديگر احتمالاً نياز و احتياج شديد به آن است.
به استناد حديث معروف نزد فريقين، نيّت و قصد، اصل و پايه هر كارى است:
«انّما الاعمال بالنّيّات».(1)
«براستى كه اعمال و كارها بستگى كامل به نوع نيت و قصد دارند».
«ولكلّ امرء مانوى».(2)
«براى هر انسان آن مى ماند كه قصد كرده است».
بنابراين بايد ديد كه نيت و قصد پايه گذار مسجد چه بوده است، آنچه موجب استحقاق آن همه اجر و ثواب و سبب دريافت آن همه پاداش مى شود كار و بنايى است كه با نيت پاك براى رضاى خدا انجام مى يابد، نه هر بنايى كه احيانا با نيت ناپاك و مقصد آلوده ساخته شده باشد. در فرهنگ اسلامى ارزش هر عمل منوط به نيت عامل آن است و تنها اعمالى نيكو، پسنديده و پرارزش تلقى مى شود كه به قصد رضاى خالق و خدمت به مخلوق و دور از رياكارى و شهرت طلبى باشد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در برخى سخنانش افزون بر ذكر قيد «للّه » با بيان صريح ترى مى فرمايد:
ص: 178
«من بنى للّه مسجدا الا يريد به رياءً ولا سمعة بنى اللّه له بيتا فى الجنّة».(1)
«هر كس مسجدى براى خدا و دور از ريا، تظاهر وخودنمايى بسازد، خداوند خانه اى دربهشت براى او بنا كند».
و در حديثى ديگر با همين مضمون فرموده اند:
«من بنى مسجدا يبتغى به وجه اللّه بنى اللّه له مثله فى الجنّة».(2)
و در حديث سوم فرموده اند:
«من بنى للّه مسجدا صغيرا و كبيرا بنى اللّه له بيتا فى الجنّة».(3)
«هر كس براى رضاى خدا مسجدى - كوچك يا بزرگ - بنا كند، خداوند براى او خانه اى در بهشت مى سازد».
لازمه نيت پاك در بناى مساجد، درآمد حلال و بالحاظ اين شرط اصلى، بسيارى از اعمال افراد مورد سؤال قرار مى گيرد، زيرا تنها با پولى مى توان مسجد ساخت كه پاك و حلال و طيب باشد، پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده اند:
«من بنى للّه مسجدا يعبد اللّه فيه من مال حلال، بنى اللّه له بيتا فى الجنّة من درّ و ياقوت».(4)
«هر كه براى خدا مسجدى بسازد تا خدا در آن پرستش و عبادت شود و از مال حلال و دارايى پاكى باشد، خداوند
ص: 179
براى سازنده آن خانه اى در بهشت و از درّ و ياقوت بنا مى كند».
چنانكه ملاحظه مى كنيد هر چند در برخى احاديث بناى مسجد به طور مطلق ياد شده است، لكن در برخى احاديث ديگر با كمال صراحت سخن از ريا و تظاهر و مال حرام به ميان آمده و هرگونه ابهام را برطرف مى كند؛ زيرا بناى مسجدبه قصد ريا و شهرت و از مال و دارايى حرام، بلكه مشكوك، با روح مسجد و پارسايى در تضاد است و اصولاً چنان وضعى و آن گونه پولهايى هرگز نبايد در بناى مسجد به كار رود.
ناگفته پيداست كه اوّليّت، امرى نسبى است، چرا كه مقصود، گاهى آغاز آفرينش زمين و ابتداى خلقت انسان در بستر آن است.
گاهى نيز مقصود ظهور اسلام و آغاز شكل گيرى جامعه اسلامى پس از بعثت حضرت محمد صلى الله عليه و آله است.
«زركشى» مى نويسد نخستين مسجدى كه بر روى زمين بنا شده مسجدالحرام است، كه آن را مسجد شهر مكه خوانده اند.(1)
اين مطلب، افزون بر روايات اسلامى در آيه هاى قرآنى به وضوح و روشنى تمام مطرح است، احياناً در روايات نيز به آيات قرآن استناد شده است:
« إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكا وَهُدىً لِلْعَالَمِينَ ».(2)
«نخست خانه اى كه براى عبادت خلق بنا شد، همان خانه
ص: 180
مكه است كه در آن بركت و هدايت خلايق است».
«ابوذر غفارى» گويد: از رسول خدا پرسيدم: «كدام مسجد، اولين بار ساخته شده است؟». پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «مسجد الحرام». سؤال كردم: «پس از آن كدام مسجد؟» فرمود: «مسجد الاقصى».(1)
بنابراين «بدون شك» مراد از اوّليّت در آيه پيشين، آغاز پيدايى بشر و حضرت آدم بر روى زمين است، همچنانكه از آيه 108 توبه مشخص مى شود:« لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ ».
مقصود، اولين مسجدى است كه پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله در ورود به مدينه و تشكيل نظام اسلامى، بنا نهادند و خداوند آن را مسجد «تقوا» نام گذارى فرمود.(2)
نكته شايان ذكر ديگر، دوّمين مسجد از دو ديدگاه مزبور است. در سخن «ابو ذر» خوانديم كه دومين مسجد پس از هبوط آدم و استقرار اولاد او بر روى زمين، «مسجد الاقصى» است، همچنانكه دومين مسجد در جهان اسلام، همان «مسجد نبوى» است كه سال 1 ه ق در شهر مدينه به دست پيامبر صلى الله عليه و آله و يارانش ساخته شد و بسيارى از ارزش ها و ارزندگى ها را داراست.
بناى «مسجد النبى» در مدينه، از وقايع عبرت افزاى خواندنى تاريخ است؛ آورده اند كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله در ميان استقبال گرم و باشكوه اهل «يثرب» وارد آن شهر شدند و مردم با ابراز خوشحالى و شادى و خوش آمدگويى، پيشنهاد كردند كه آن
ص: 181
حضرت به منزل يكى از يثربيان وارد شوند، لكن پيامبر خدا در پاسخ فرمودند: مركب را آزاد گذاريد كه او مأمور است، كه از قضا شتر در جايگاه كنونى مسجد بر زمين نشست؛ در كتاب «سيرت رسول اللّه » آمده است: «سيد پرسيد: اين جايگاه كه اشتر من فرود آمد و بخفت ملك كيست؟» گفتند: دو يتيم.
بعد از آن، پيغمبر صلى الله عليه و آله ايشان را بخواند و آن ملك را از ايشان بخريد و مسجد خود آنجا بنا كرد. پس سيد در خانه «ابو ايوب» بود تا مسجد پرداخته شد...»، «چون سيد ما بفرمود كه آن مسجد از بهر وى بنا كردند، خود هر روز برفتى و ساعتى در آن كار كردى تا مسلمانان را زيادت رغبت افتادى در عمارت آن، بعد از آن مهاجرين و انصار در كار ايستادندى و كار همى كردندى و اين رجز همى گفتندى».
لئن قعدنا و النبى يعمل ***لذاك منا العمل الضلل
«هرگاه ما بنشينيم و پيامبر صلى الله عليه و آله كار كند، چنين رفتارى از ما عملى انحراف خواهد بود».
و ديگر، اين رجز همى گفتندى؛
لا عيش الاّ الاخره***اللهم ارحم الانصار و المهاجره
«زندگانى جز زندگانى اخروى نيست، خدايا بر انصار و مهاجران رحم آور».
سپس رسول خدا، به نثر و نه به نظم، مهاجران و انصار را دعا فرمود؟(1)
1 - مسجد نقطه مركزى شهر اسلامى است و بقيه نهادها و بناها اعم از محل زندگى و يا جاى كسب و كار و ديگر تلاش هاى عادى، بر محور مسجد و فرهنگ آن، بايد شكل بگيرد.
ص: 182
2 - روح و جان مسجد كه همان عبوديّت و بندگى خدا و پرستش تنها ذات احديت است. در ابعاد ديگر حيات مادى و فعاليت هاى روزمره بشرى بايد سارى و جارى باشد وگرنه مثل مسجد ضرار، ضدّ تقوا و پارسايى بوده است، هر چند نام مسجد بر خود داشته باشد، داراى ارزش معنوى نخواهد بود.
3 - اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله در مدينه، پيش از هر چيز مسجد ساخت به اين علت بود كه آن حضرت عبوديت و بندگى خدا را در سرلوحه برنامه هر مسلمان قرار دهند، زيرا اگر فرد مسلمان در مرتبه اوّل، بنده خدا باشد و نه بنده و تسليم هوا و هوس و مال و منال، چنين فردى، انسانى سالم و خدمتكار و مفيد براى خود و ديگران خواهد بود، و الاّ نه براى خود فردى سودمند، و نه براى ديگران شخصى خدمتگذار خواهد بود.
4 - معناى كار رسول خدا اين نيست كه با وجود نهادها و مراكز ادارى،اجتماعى اقتصادى و غيره، مسجد را محل فعاليت هاى عادى زندگى كنيم و در جامعه عملاً دوگانگى بيافرينيم، بلكه هدف رسول اكرم صلى الله عليه و آله آن بوده كه فرهنگ مسجد را كه همان عبوديّت و بندگى خداست تعميم و روح انسانى را جلا دهيم و هر لحظه گامى به پيش برداريم و از شيطان و عوامل او فاصله بگيريم.
سيره نگاران در همكارى و شركت «عمار ياسر» در بناى مسجد النبى صلى الله عليه و آله داستانى نقل كرده اند كه براى آينده مسلمانان مفيد واقع شد و در واقعه «صفّين» رستگارى و بيدارى فريب خوردگان را در پى داشت.
در سيرت رسول اللّه صلى الله عليه و آله آمده است: «و هم در آن روز عمار بن ياسر درآمد و خشت همى كشيد تا يك بار بسيار بروى نهادند، به ظرافت گفت: يا رسول اللّه : مرا كشتند. پس سيد دست بر پشت وى نهاد و فرو ماليد و خاك و غبار را از سر
ص: 183
و روى وى پاك بكرد و گفت: «ليسو بالّذين يقتلونك انما تقلتك الفئة الا باغية». «ايشان كسى نيستند كه تو را بكشند بدان كه گروه سركش و ستمكار تو را مى كشند».
همچنانكه سيد گفته بود عمّار به روزگار خلاف على عليه السلام با وى بود و لشكر معاويه وى را بكشتند، كه از معجزه هاى پيغمبر صلى الله عليه و آله يكى اين بود كه از احوال وى خبر داد.
على عليه السلام هم در حالى كه در مسجد كار مى كرد و رجز مى خواند:
لايستون من يعمر المساجد ***يداب فيه قائما و قاعدا
م--ن ي--رى ع--ن الغب--ار ح--ائ--د
«برابر نباشد ثواب و درجه كسى كه در مسجد كار كند و رنج بر خود گيرد و خسته شود، با كسى كه به نزديك نيايد و هيچ كار در آن نكند، از بهر آنكه مبادا غبار بر او بنشيند».مسجد «قبا» نخستين مسجدى است كه در عالم اسلام ساخته شده و «مسجد النبى» دومين مسجد جهان اسلام است و مسجد «ضرار» در حيات رسول اكرم صلى الله عليه و آله به وسيله منافقان در نزديكى مسجد «قبا» ساخته شد. در بحث قبلى درباره مسجد تقوا (قبا) و مسجد «ضرار» از بعد فرهنگى و اعتقادى سخن گفته شد؛ اينك موضوع را از بعد تاريخى پى مى گيريم هر چند تاريخ ما از فرهنگ تفكيك ناپذيرند.
امام صادق عليه السلام فرمود:
«مسجد قبا نخست مسجدى است كه بر مبناى تقوا و پارسايى بنا شده است».(1)
ص: 184
نكته اى كه از ديدگاه اخلاقى و تربيتى حائز اهميت و در خور دقت است و مؤمن و مسلمان را از هر گونه غرور و عجب باز مى دارد. تعبيرى است كه در آيه 108 سوره توبه درباره مسجد «قبا» آمده است.
مراد از طهارت و پاكيزگى در آيه كريمه، مطلق طهارت و پاكيزگى است، بنابراين مسجد از ديگاه پارسايان همچون كلاس تربيت و خودسازى و عاملى مهم در تهذيب نفس تلقى مى شود كه اگر با عامل هاى ديگر همسو نباشد كارساز نخواهد بود، به اين معنا مهم آن است كه از نيت خود در رفتن به مسجد آگاه باشيم، آيا براى اطاعت فرمان خدا و خودسازى است، يا براى اهداف و اغراض ديگر؟ در هر حال اهل مسجد «تقوا»، مصمم به اصلاح خويشند و در سر، سوداى تهذيب نفس دارند.
شاهد ديگر بر اين معنا، آيه 18 سوره توبه است كه فرمود:
« فَعَسَى أُوْلَئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنْ الْمُهْتَدِينَ ».
«شايد آنان از ره يافتگان باشند».
و چنانكه ملاحظه مى شود در تأثير اخلاقى و تربيتى مسجد به جزم سخن نيامده و معناى اين كلام آن است كه مسجد، اقامه نماز، اداى زكات و بالاتر از همهخوف و خشيت از خدا به شرطى عامل و سبب نجات و رستگارى هستند كه ادامه داشته و توأم با استقامت و پايدارى باشند، اگر سالك در نيمه راه، خود را ببازد و به اعمالش بنازد و گرفتار دام هاى خطرناك ابليس و نفس اماره شود، ممكن است با همان سجاده در درّه دوزخ سقوط كند.
از احاديث فراوانى كه در باب مسجد منقول است استفاده مى شود كه مساجد بايد ساده و بى تكلّف باشند، امّا در بعد معمارى نظر خاصى ابراز نشده
ص: 185
و بستگى به ذوق و سليقه هر قوم و ملتى دارد، با وجود اين تأكيد شده است كه مساجد نبايد همچون كليساها و صومعه هاى يهود و نصارى آرايش شود كه حواس نمازگزار و عبادت كننده را متوجه آن زرق و برق ها كند.
امام صادق عليه السلام به نقل از پدرانش، از اميرمؤمنان على عليه السلام روايت فرموده اند:
«المساجد تبنى جمالا تشرف».
«مساجد بايد همبسته ساخته شوند نه پراكنده و بسيار بلند و مشرف».
قطع نظر از برخى ويژگى هاى ساختمانى، كه بيانگر فرهنگ اصيل اسلامى است، نوع بناى مسجد و طرح و نقشه ساختمان آن به اقتضاى زمان و مكان متفاوت است و طرح كلى و يكنواخت نمى توان ارائه داد.
«حلبى» از امام ششم عليه السلام پرسيد: آيا نماز خواندن در مساجد سقف دار و سايباندار مكروه است؟ امام پاسخ فرمود:
«نعم و لكن لا يضّركم اليوم».
«آرى، لكن امروز ضرور و زيانى ندارد».
و در ادامه فرمود:
«ولو قد كان العدل لرايتم كيف يصنع فى ذالك...».
«اگر حكومت عدل به پا شود، او مى داند در اين خصوص چه كند؟».
آيا مفهوم حديث مزبور آن نيست كه سقفدار و يا بى سقف بودن مسجد و برخى ويژگى هاى ديگر امورى هستند كه با در نظر گرفتن آب و هواى هر منطقه و ديگر شرايط اقليمى، زمان و مكان متفاوتند و به اقتضاى اوضاع و احوال بايد بنايى مناسب و مسجدى درخور و شايسته احداث شود؟ به نظر مى رسد به اين علت در زمان هاى گذشته و اعصار دور مساجد را در مناطق گرمسير بى سقف
ص: 186
مى ساختند، زيرا خبرى از وسايل سرد كننده و تهويه مطبوع نبود و بهداشت عمومى نيز همچون امروز مراعات نمى شد؛ امّا امروز كه وسايل متنوع برقى فراوان است و سعى مى شود بهداشت مراعات شود چه ضرورتى است كه مساجد بى سقف ساخته شوند و نماز چنين اماكنى مكروه باشد؟ نكته شايان توجه ديگر اين است كه مسلمانان با حفظ آداب و سنن و فرهنگ اسلامى خود بايد هويت اسلامى خويش را كاملاً حفظ كنند و در ساختن مساجد، با استفاده از سبك هاى سنتى اسلامى، تقليد از طرح هاى معمارى صومعه ها و كليساها را كنار بگذارند. شايان توجه است كه در اين حديث امام عليه السلام به قيام آل محمد صلى الله عليه و آله و تشكيل حكومت مقتدر عادلانه اشاره دارد و اينكه آن حضرت در نحوه بناى مساجد نظر خواهند داد و در حفظ كيان مستقل جامعه موحّدان، عنايت خاصى خواهند داشت.
بنابر روايت امام جعفر صادق عليه السلام اميرمؤمنان على عليه السلام محراب هاى داخلى مساجد را در هم مى كوبيدند و مى فرمودند:
«كانّها مذابح اليهود».(1)
«گويى آنها سلاخ خانه هاى يهود است».
«شهيد اول» در ذكرى مى نويسد:
«از برخى فقهاى امامى نقل شده است كه مراد محراب هايى بوده كه درون بعضى مساجد با وضعى خاصوجود داشته است».(2)
در حديثى از امام حسن عسكرى عليه السلام آمده است:
«اذا خرج القائم امر بهدم المنار و المقاصر الّقى فى المساجد».
ص: 187
«چون امام قائم ظهور كند فرمان دهد مناره ها و مقصوره هاى مساجد را ويران كنند».
راوى گويد: با خود گفتم چرا؟ آنگاه امام رو به من كرد و فرمود:
«معنى هذا انّها محدثة مبتدعة لم يبنها نبّى حجّة».
«معناى كار امام قائم آن است كه چنان عملى بدعت است، پيامبر و يا هر حجت خدايى آن را نساخته است».(1)
يعنى ساخته و پرداخته طاغوت ها و بدعت گزاران است.
اگرچه در برخى احاديث براى بناى مسجد (كوچك يا بزرگ) به قصد رضاى خدا و طلب اجر و پاداش الهى، ارزش قائل شده اند، لكن مسلم آن است كه وسعت و گستردگى فضاى مسجد بر حسب نياز از نظر شارع مقدّس، مطلوب است و در صورت محدود بودن فضاى مسجد، به توسعه آن اذن داده شده است؛ در تاريخ اسلام نمونه هاى بسيارى از مساجد وجود دارد كه به مرور زمان توسعه يافته اند، مانند: «مسجدالحرام» و «مسجدالنبى» كه در حيات خود آن بزرگوار و با اجازه آن حضرت گسترش يافته است.
گويند: رسول اكرم صلى الله عليه و آله ديوار مسجد مدينه را با يك خشت ساخته بود؛ با افزايش شمار مسلمانان، ايشان از رسول خدا صلى الله عليه و آله اجازه خواستند تا بر آن بيفزايند و پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه فرمود و مسجد را با يك و نيم خشت ساختند و باز چون عرصه مسجد براى مسلمانان تنگ مى نمود و شمار مسلمانان فزونتر مى شد، از رسول خدا اجازه توسعه خواستند و آن حضرت اجازه فرمودند و اين بار ديوار مسجد را
ص: 188
به عرض دو خشت بنا كردند و به دستور پيامبر اكرم سقف و سايبان بر آن افزودند.(1)
درباره ثواب و فضيلت توسعه مسجد، احاديثى منقول است؛ رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
«من وسّع مسجدنا هذا بنى اللّه له بيتا فى الجنّة».(2)
«هر كس مسجد ما را وسعت بخشد، خداوند براى او خانه اى در بهشت سازد».
امام جعفر صادق عليه السلام در پاسخ كسانى كه پرسيدند: «آيا خانه و اتاقى را كه مسجد بوده مى توان خراب كرد و به جايش مسجدى نو و بزرگ ساخت» فرمودند: «اشكالى ندارد».(3)
و رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرموده اند:
«من زاد بيتا فى المسجد فله الجنّة».(4)
«هر كس خانه اى بر مسجد بيفزايد، بهشت از آن اوست».
بنابراين، با توجه به مضامين احاديث مذكور و ديگر روايات، رسول اكرم صلى الله عليه و آله آينده را پيش بينى فرموده و در مورد مسجدالنبى و هر مسجد ديگر، توسعه و گسترش را براساس فزونى جمعيت و افزايش زايران پسنديده، بل لازم دانسته و چنان توسعه اى را اذن فرموده اند.
ص: 189
عمران و آبادانى مساجد، معانى و مفاهيم متفاوتى دارد و هر معنى و مفهومى كه مراد باشد شايان توجه است، جز آبادانى فيزيكى و ظاهرى منهاى بعد فرهنگى معنوى و روحانى كه مردود و نامقبول است.
قرآن كريم مى فرمايد:
« أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللّه وَالْيَوْمِ الاْخِرِ وَ جَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللّه لاَ يَسْتَوُونَ...».(1)
«آيا رتبه سقّايت و سيراب كردن حاجيان و عمران مسجدالحرام را با مقام آن كس كه به خدا و به روز آخرت ايمان آورده و در راه خدا جهاد كرده است، يكسان مى دانيد، هرگز نزد خدا اين با آن يكسان نخواهد بود».
بنابراين برابر نص آيه شريفه، آباد كردن مساجد و تعمير آنها - اعم از مسجدالحرام يا ديگر مساجد - بدون ايمان به خدا و اعتقاد به روز جزا و جهاد و تلاش در راه ارزش هاى الهى و فضايل انسانى، فاقد اعتبار و قداست است.
از بررسى احاديث نيز چنين برمى آيد كه عمران و آبادانى مساجد به دو معناست:
1 - تعمير و بناى مادى، ظاهرى و ساختمانى.
2 - عمران و آبادانى معنوى، فرهنگى و روحانى.
البته در برخى احاديث، عمران به معناى مطلق كلمه آمده. لكن در برخى ديگر به صراحت تمام، بعد معنوى و روحانى عمران و آبادانى مورد توجّه است و به هر تقدير عمران به معناى نخست بدون مفهوم و معناى دوم فاقد ارزش است.
ص: 190
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
«انّ عمّار بيوت اللّه هم اهل اللّه عزّوجلّ».(1)
«آبادكنندگان خانه هاى خدا، خانواده الهى هستند».و امام رضا عليه السلام فرمود:
«نشانه مروت و جوانمردى در وطن سه چيز است: تلاوت قرآن، عمران مساجد و به دست آوردن دوستان خدايى».(2)
روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله خطاب به ابوذر فرمود:
«در تعمير و آبادانى مساجد نيكو بكوش كه ثواب آن از ناحيه پروردگار، بهشت است».
ابوذر پرسيد:
«مساجد را چگونه آباد كنيم؟».
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
«در آنها با صداى بلند سخن نگوييد. حرف باطل و سخن نادرست نزنيد و داد و ستد و خريد و فروش نكنيد. اى اباذر، تا در مسجد هستى بكوش ياوه و بيهوده نگويى و اگر اين چند دستور را رعايت نكردى، روز قيامت جز خويشتن را ملامت و سرزنش مكن».(3)
از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
ص: 191
«چون خداوند تبارك و تعالى ببيند كه اهل يك آبادى (شهر يا روستا) در نافرمانى او زياده روى كرده اند، ولى در ميان آنان سه تن مسلمان (واقعى) است، خطاب فرمايد: «اى گناه كاران و كسانى كه از فرمان هاى من سربرتافته ايد اگر در ميان شما مؤمنانى نبودند كه با يكديگر مهربانند و با نماز گزاردنشان زمين و مساجد مرا آباد كنند، و در سحرگاهان از خوف و خشيت من مستغفرانند، عذابم را بر شما فرودمى آوردم».(1)
مرحوم نورى در ذيل حديث مزبور مى نويسد:
«حديث به اين معنا صراحت دارد كه مراد از عمران مساجد، داير نگاه داشتن آنهاست با نماز، دعا، ياد خدا و تلاوت قرآن و جز اين ها، نه تعمير و ترميم سقف و ديوار آن».(2)
شاهد اين مدعا آيه قرآن كريم است كه فرمود:
« إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّه مَنْ آمَنَ بِاللّه وَالْيَوْمِ الاْخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللّه فَعَسَى أُوْلَئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنْ الْمُهْتَدِينَ ».(3)
«منحصرا تعمير مساجد خدا به دست كسانى است كه به خدا و روز آخرت ايمان آورده و از غير خدا نترسند، آنها اميدوار باشند كه از هدايت يافتگان راه خدا هستند».
ص: 192
شاهد شايان توجه ديگر اخطارى است كه در اين آيه شريفه، به مشركان و منحرفان شده است:
« مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللّه شَاهِدِينَ عَلَى أَنفُسِهِمْ بِالْكُفْرِ أُوْلَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَ فِي النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ».(1)
«مشركان خود حق ندارند مساجد خدا را آباد كنند در حالى كه بر كفر خود گواهند، اعمال اينان هيچ و پوچ است و در آتش جاودانند».نكته مهم ديگر در اين باره، هر چند در خصوص مسجدالحرام بوده، ارزش توليت و سرپرستى است كه آن را حقى براى پارسايان مى شناسند:
« وَ مَا كَانُوا أَوْلِيَاءَهُ إِنْ أَوْلِيَاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ ».(2)
«(آنان (مشركان)، متوليان و صاحبان مسجدالحرام نيستند، كه صاحبان و متوليان اصلى آن، جز پارسايان نباشند».
بعضى از علما فرموده اند:
«ممنوعيت مشركان از عمران و توليت مساجد اختصاص به مسجدالحرام دارد».
بعضى ديگر فرموده اند:
«مفهوم، عام است و همه مساجد را شامل مى شود».
شيخ طبرسى قدس سره مى نويسد:
«در معنا و مفهوم عمرانى كه بر مشركان ممنوع است،
ص: 193
اختلاف نظر وجود دارد».
1 - مراد، آمد و شد مشركان است كه بر رونق مسجد مى افزايد و خود نوعى عمران و آبادانى است.
2 - مراد، اصلاح، ترميم و تعمير خرابيهاى ناشى از حوادث است.
3 - مراد، سكونت و همجوارى است؛ با وجود اين ترديدى نيست كه آبادانى مساجد با آمد و شد، زيارت، نماز، دعا و حتى ترميم و تعمير، تنها كار مردمان معتقد و مؤمن است.(1)
شيخ طبرسى قدس سره در تفسير آيه:
« وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللّه أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ سَعَى فِي خَرَابِهَا ».(2)
«كيست ستمكارتر از آنكه مردم را از ذكر نام خدا منع كند و در ويرانى آن بكوشد».
مى نويسد:
«برخى گفته اند مراد از آيه، ممانعت از برگزارى نماز و ديگر طاعات است(3)، و اين گواه ديگرى است بر اين كه مراد از عمران در آيه شريفه، عمران معنوى و فرهنگى و اخلاقى است».
«محمد جواد مغنيه» مى نويسد: ظاهر آيه خطاب تهديدآميزى است به كسانى كه مساجد و يا به طور كلى معابد را، محترم نمى شمارند و از عمران آنها
ص: 194
جلوگيرى مى كنند و مردم را از اداى نماز و ديگر عبادات باز مى دارند و عملاً در ويرانى و بى رونقى آنها مى كوشند و با برگزارى شعائر اسلامى در آنجا مخالفت مى ورزند، در حالى كه هر انسان شريف وظيفه دارد مساجد و معابد را مقدس بشمارد و با احترام گام در آنها نهد و در برابر خداوند خاضع و خاشع و از عذاب الهى بيمناك باشد و به ثواب و پاداش حضرت حق دل ببندد.(1)
«علامه مجلسى» قدس سره درباره آيه مزبور چنين مى نويسد:
«واژه هاى مسجد، منع و ذكر، هر سه عامند و همه مساجد و هر نوع منع و هر قسم ذكر، دعا و نماز را شامل مى شود».(2)
«سيدقطب» مى نويسد:
«به هر حال، نصّ آيه مشعر بر آن است كه «حكم» عموميت دارد و تمام مساجد و همه نوع ممانعت و كارشكنى و هر قسم ذكر را شامل مى شود؛ آيه مزبور، همه نوع تلاش در تخريب مساجد را شامل مى شود و عامل آن را مستحق كيفرمى داند».(3)
از آنجا كه كليسا، صومعه، كنشت، دير و نظاير آنها همچون مسجد براى پرستش خداى يگانه ساخته شده اند، بنابراين كسى كه گذرش به آنها بيفتد مى تواند در آنها نماز بگذارد.
از امام صادق عليه السلام سؤال شد:
ص: 195
«آيا در معابد يهود و نصارا، مى توان نماز خواند؟».
امام فرمودند:
«آرى».(1)
و هرگاه كليسا و صومعه اى متروك شود و اهالى آن هجرت كنند و يا منقرض شوند و آن سرزمين در اختيار مسلمانان قرار گيرد، مى توان آن اماكن را به صورت مسجد درآورد و يا آن را منهدم كرد و به جايش مسجد ساخت؛ رواى گويد از امام ششم عليه السلام پرسيدند:
«آيا صومعه و كنشت را مى توان درهم كوبيد و به جايش مسجد ساخت؟».
امام فرمود:
«آرى».(2)
ص: 196
از آنجا كه مسجد پايگاه نشر آيات قرآنى و تفسير معارف الهى است؛ در نتيجه، پيام مسجد، دعوت به فراگيرى توأم علم و ايمان، دعوت به تفكّر و تعقّل در اسرار خلقت و نظام متقن جهان طبيعت، دعوت به توحيد و عبادت پروردگار، دعوت به اجراى قسط و عدالت، دعوت به پاكى و انسانيت و دعوت به حيات مذهبى و زندگى معنوى است.
از اين رهگذر، مسجد به عامل حيات فرهنگى جامعه هاى مذهبى مبدل مى شود و بازنده كردن روح ايمان و علم در كالبد امت مسلمان، نقش حياتى مى يابد.
خداوند متعال در باره پيام مسجد، مى فرمايد:
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا للّه وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّه يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ».(1)
«اى مؤمنان دعوت خدا و رسولش را اجابت كنيد و بدانيد
ص: 197
خداوند در ميان شخص و قلب او حايل است و همه به سوى او محشور خواهيد شد».به گفته صاحب الميزان و مجمع البيان، دعوت خدا و رسول صلى الله عليه و آله بر چند شاخه استوار است:
1 - دعوت به ايمان كه موجب حيات قلب است و در برابرش كفر قرار دارد كه موجب مرگ دل ها مى شود.
2 - دعوت به قرآن و علوم دينى كه عامل حيات و در برابرش جهل قرار دارد كه عامل مرگ است.
3 - دعوت به جهاد كه شهيدان به حيات جاودانه مى رسند.
4 - دعوت به بهشت كه حيات ابدى براى مؤمنان به شمار مى رود.
5 - دعوت به ولايت على مرتضى و اهل بيت عليهم السلام، كه ولايت روح ايمان و موجب قبولى اعمال است.
1 - فراخوانى همگانى براى اجراى قسط و حضور در مسجد:
« قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ».(1)
2 - مسجد فقط براى خداوند و عبادت او برپا شده است:
« وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ للّه فَلاَ تَدْعُوا مَعَ اللّه أَحَدا ».(2)
3 - مشركان اجازه ورود به مسجد ندارند:
ص: 198
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ ».(1)
« مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللّه ».(2)
4 - كسانى مجاز به ساختن، آبادانى و اداره امور مساجد هستند كه واجد اين صفات باشند:
« إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّه مَنْ آمَنَ بِاللّه وَالْيَوْمِ الاْخِرِ وَ أَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللّه فَعَسَى أُوْلَئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنْ الْمُهْتَدِينَ ».(3)
«كسانى كه مساجد را مى سازند و آباد مى دارند، مؤمن به خدا و روز جزا و برپا كنندگان نماز، دهندگان مال خود و ترسان از خدا هستند. اين گروه كه اصحاب و نسل مسجد هستند، راه خدا را يافته اند و از هدايت شدگان محسوب مى شوند».
5 - ستمكارترين افراد، آنانى هستند كه سدّ راه مسجدند و با تعطيلى مساجد، ياد خدا و جماعت در مسجد را به نابودى مى كشانند:
« وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللّه أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ سَعَى فِي خَرَابِهَا أُوْلَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوهَا إِلاَّ خَائِفِينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْىٌ وَ لَهُمْ فِي الاْخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ».(4)
«قدرتمندان و جبارانى كه به مؤمنان اجازه ندهند در
ص: 199
مسجدى براى عبادت پروردگار خود تجمع كنند و از اين جماعت مذهبى وحشت داشته باشند، محكوم به ذلت و نابودى در دنيا هستند و عذابى بزرگ در قيامت براى آنان تدارك ديده شده است».
6 - برخى مساجد، مسجد ضرار تلقى مى شوند كه عامل تفرقه و محل توطئه و نفاق اند و بانيان آن به دروغ ادعاى حسن نيت دارند، لذا خداوند گفته آنان را تكذيب مى كند و چنين مسجدى را تحريم و اعلام فرموده است كه مسجدى شايسته حضور و اقامه جماعت است كه با انگيزه اى خدايى و بر پايه تقوا و خلوص ساخته شده باشد، در چنين مكان مقدسى، همواره مؤمنانى جمع مى شوند كه دوست دارند خود را از آلودگى و تيرگى گناه شستشو دهند، و در مقابل، خداوند هم چنين كسانى را دوست مى دارد.
در پايان، خداوند پرسشى را مطرح مى كند و مى پرسد آيا كسى كه مسجدى را براى خدا و خشنودى او ساخته است، بهتر است يا آن كسى كه براى نفاق وتفرقه مسجد ساخته است؟ در پاسخ اين پرسش، خداوند اعلام مى كند كه بانيان مسجد ضرار و توطئه گران - كه عامل تفرقه در ميان جماعت اسلامى شده اند - قبل از رسيدن به نيات شوم و مقاصد شيطانى خود، محكوم به فنا هستند و در شعله آتش كينه و حسد نابود خواهند شد.
اهل مسجد با حذف تشريفات و الغاى امتيازهاى طبقاتى، نژادى و قومى، در صفوف به هم فشرده نماز جماعت در كنار يكديگر مى ايستند؛ پس از نماز جماعت همچون برادرى مهربان و صميمى دست يكديگر را مى فشرند، با هم مصافحه مى كنند و شبانه روز حداقل يك بار با هم ديدارى معنوى و روحانى دارند؛ به مرور زمان، اين ديدار موجب ارتباط محكمى مى شود كه روح اخوت و برادرى را
ص: 200
در جمع نمازگزاران تقويت مى كند، در نتيجه از كمبودها، گرفتارى ها و امكانات يكديگر آگاه مى شوند و به يارى يكديگر مشكلات و احتياجات افراد نيازمند را تأمين مى كنند.
اصلى ترين اتحاديه ها، اتحاديه اى است كه طبيعى و باپشتوانه معنوى در مسجد شكل مى گيرد؛ به اين وسيله، كمبودهاى محلى تا حد زيادى مرتفع مى شوند، فعاليت هاى عام المنفعه نيز، ثمره اتحاد و اخوت اسلامى است كه در مساجد تقويت مى شود.
مسجد كانون تقوا و پايگاه پرهيزكارى، محل تطهير روح و تصفيه قلب، جايگاه پرورش عقل و مكتب تهذيب و تزكيه اخلاق است، مسجد گناهكاران را به توبه و برگشت از راه شيطان و نفس اماره دعوت مى كند، فرزندان مسجد مؤمنان راستين جامعه مذهبى به شمار مى آيند.
مسجد مى تواند با تشكيل كلاس هاى دينى و علمى به صورت مدرسه اى كارا ظهور كند و با ارائه فيلم هاى آموزنده و نمايش هاى اخلاقى، جوانان و نوجوانان را جذب كند.
مسجد مى تواند با تشكيل اردو، گردش هاى علمى و تأمين امكانات ورزشى نوجوانان محل را به آغوش خود بكشد و استادان متعهد و معتقد در لابلاى فعاليت هاى فرهنگى، ورزشى و جز آن، جوانان را با اصول اعتقادى و مبانى اخلاقى اسلام آشنا سازند.
همان طور كه وزارت بهداشت با روش هاى گوناگون علمى، درصدد كنترل
ص: 201
و ريشه كنى بيمارى هاست، مسجد هم مى تواند در جامعه اسلامى عاملى قوى براى ريشه كن كردن گناه و مفاسد اخلاقى باشد، زيرا، مسجد با تقويت نيروى ايمان و بالا بردن سطح معرفت و بصيرت، افرادى صالح و پاكدامن مى سازد.
با تقويت برنامه هاى تربيتى در مساجد مى توان زمينه آلودگى و فساد را از بين برد. از آنجا كه دست پرورده هاى مسجد، صالحان و نيكان جامعه هستند با اجراى دو اصل اساسى امر به معروف و نهى از منكر، يكديگر را به كارهاى نيك دعوت و از اعمال زشت و ناپسند منع مى كنند، در نتيجه با تقويت روحيه مذهبى، از رهگذر مسجد، به نيروى انتظامى و دستگاه هاى عريض و طويل قضايىو زندان هاى گوناگون، نياز چندانى نخواهد بود، زيرا اهل مسجد مرتكب جرم و جنايت نمى شوند تا به اين موارد نيازى باشد.
چه خوب است دولتمردان حكومت اسلامى درصدى از بودجه خود را كه صرف تأسيس مراكز انتظامى، تشكيل دادگاه هاى متعدد و توسعه زندان ها مى كنند به مصرف تجهيز و تكميل مسجد و مراكز مذهبى برسانند، تا از اين طريق با واكسن ضد گناه از سرايت بيمارى فساد به جامعه و توسعه آلودگى روحى جلوگيرى به عمل آيد.
خداوند در قرآن مجيد (سوره توبه، آيه 19) از كسانى كه مسجد را برپا مى دارند و موجب عمران و آبادى آن مى شوند، به عنوان مؤمن ياد مى كند. كلمه حصر «انما» يادآورى مى كند كه تنها مؤمنان به خدا و روز جزا، مساجد را آباد مى كنند. در حديث آمده است كه اگر مؤمن نيكوكارى مسجدى را از خود به يادگار
ص: 202
بگذارد تا زمانى كه آن مسجد برپاست و در آن محل مقدس عبادت، دعا، قرآن و ديگر مراسم مذهبى برگزار مى شود، سازنده و واقف در ثواب آن اعمال خير شريك خواهد بود؛ پس از مرگ، نامه اعمال مختومه مى شود، اما از جمله كسانى كه پرونده او مفتوح مى ماند، سازنده مسجد است.
از ويژگى هاى صحت نمازجماعت، عدالت امام جماعت است؛ عدالت، ملكه عدالت يا اصرار نكردن بر گناه، هريك كه باشد، موجب اعتماد مردم به مسجد و رمز محبوبيتش است؛ چون اهل مسجد از او فسقى و گناهى سراغ ندارند، نصايح و گفته هاى او مى تواند منشأ اثر شود.
بهترين مربى كسى است كه گفته هاى او با كردارش و عملش و قولش تطبيق كند.
در بيان اين معنا و فضايل و ارزش ها آن براى حاضر شونده و شتابنده به سوى مساجد، ارزش هاى فراوانى نقل شده است كه براى نمونه به چند روايت اشاره مى شود:
1 - امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
«كسى كه به سويى مسجد برود، پاى خود را در هيچ تر و خشكى نمى گذارد، مگر اينكه زمين تا زمين هفتم براى آن شخص تسبيح مى كند».
2 - رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز مى فرمايد:
«كسى كه به سوى مسجدى از مساجد خداوند برود،
ص: 203
براى او در مقابل هر قدمى كه بر مى دارد تا زمانى كه به سوى خانه خود باز مى گردد، ده حسنه در نامه اعمالش ثبت مى گردد و همچنين ده سيّئه از سيّئات او محو مى گردد و به او ده درجه ترفيع داده مى شود».
3 - روايت شيخ طوسى در كتاب «مجالس» از ابوذر، در حديث مفصلى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله او را وصيت مى كند كه:
«اى ابوذر، خداوند تبارك و تعالى مادامى كه در مسجد نشسته باشى در مقابل هر نفسى كه مى كشى ده حسنه به تو عطا مى كند و ده سيئه از سيئات تو را محو مى كند.
اى ابوذر خداوند مى فرمايد: «محبوب ترين بندگان در پيشگاه من كسانى هستند كه به جلال من عشق مى ورزند، قلوب شان در گرو مساجد است، سحرگاهان اهل زمين تصميم به عذابشان مى گيرم، وقتى اينان را مى بينم، از عقوبت اهل زمين منصرف مى شوم».اين روايات و روايات بسيار ديگرى كه همگى تأكيد به حضور در مساجد دارند و ارزش هاى والاى آن را بيان مى كنند، جملگى حاكى از اهميت و اهتمام فوق العاده اى است كه اسلام براى حضور در مساجد قائل است.
در طرف مقابل، روايات بسيار داريم كه جمله آنها با كسانى كه از حضور در مساجد خوددارى مى ورزند، برخورد مى كند و ارزشهاى اجتماعى اين گونه افراد را مورد سؤال قرار مى دهد، كه براى نمونه به چند روايت اشاره مى شود:
1 - حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
«براى همسايه مسجد كه براى اداى نمازهاى واجب در مسجد در حالى كه هم فراغت دارد و هم سالم است حضور
ص: 204
پيدا نكند، نمازش، نماز نيست».
2 - روايت قرب الاسناد، كه ابوالبخترى از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه از پدرانش از حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
«براى همسايه مسجدى كه براى اداى نمازهاى واجبش در حالى كه فراغت و صحت دارد و در مسجد حضور پيدا نمى كند، نمازى نيست».
3 - روايت ديگرى از شيخ طوسى است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
«براى همسايه مسجد نمازى نيست مگر در مسجد».
اين روايات و امثال آن را فقها عظام اين گونه بيان كرده اند كه كلمه «لا صلواة» نفى صحت نمى كند، بلكه نفى كمال مى كند. به اين ترتيب كه «لا صلواة» يعنى «لا صلاة كاملة»، نمازى نيست يعنى نماز كامل نيست، نه اينكه جايز نيست در منزل نماز بخوانند. مجازند در منزل نماز بخوانند و نمازشان صحيح است، ولى از كمال برخوردار نيست و چنانچه بخواهند نماز كامل بخوانند بايد نماز خود را در مسجد به جاى آورند.
ص: 205
ص: 206
در فرهنگ اسلامى، مسجد خانه خداست و حضرت حق جل و علا آن را بيت خويش قلمداد كرده است:
«انّ بيوتى فى الارض المساجد».(1)
اين تعلّق است كه مسجد را عظمت بخشيده و ديگران را به تعظيم آن وا داشته است.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
«انّما أمر بتعظيم المساجد لأنّها بيوت اللّه فى الارض».(2)
و چون آنچه از آن خداست، براى بهره بردارى «مردم» است، از اين رو به همه افراد بشر تعلّق دارد، همان گونه كه خداوند از كعبه به عنوان اوّل خانه اى كه براى مردم بنا نهاده شده، ياد مى كند:
« إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكا ».(3)
ص: 207
و تعبير «اول خانه» اشاره به آن دارد كه ديگر خانه هاى خدا - مساجد - نيز «براى مردم»اند و همه افراد بايد از اين پايگاه هاى معنوى استفاده و در تحقق طهارت نفس و آراستگى روح براساس: «فيه رجال يحبّون أن يتطهّروا»(1) كه فلسفه وجودى مسجد است، گام بردارند.
دو نام «خانه خدا» و «خانه مردم» براى مسجد، آنگاه ظهور و تجلى مى كند كه نه رنگ خدايى از مسجد گرفته شود، و نه مسجد بااختصاص به صنف و گروه خاص، عام بودن خود را از دست بدهد، والّا مسجد از روح و حقيقت خود تهى مى شود و معناى واقعى خود را نخواهد داشت.
ما در اينجا درصدد هستيم برخى از عواملى كه مسجد را از جايگاه رفيع و منزلت واقعى خود ساقط مى كند تبيين نماييم.
اين عوامل عبارت اند از:
- محدوديّت دينى.
- محدوديّت طبقاتى.
- محدوديّت سياسى و دولتى.
مسجد در جامعه اسلامى و براى توده هاى مردم حقجو «پايگاه آزادى» است، حال آنكه چنين عواملى، مسجد را در «بند» قرار مى دهد و آزادى را از آن سلب مى كند.
خداپرستان، هر يك بر طبق آيين و مرام خود «پايگاهى» دارند و نام خاصى بر آن نهاده اند، مانند: صومعه، بيعه، و مسجد، پايگاه عبادى مسلمانان مسجد
ص: 208
است، آنان به مساجد روى مى آورند، مراسم مذهبى خود را در آنجا ادا مى كنند و در بنا و تعظيم آن مى كوشند، ولى اين به آن معنا نيست كه پايگاه هاى ديگر عبادت از نظر مسلمانان ارج و اعتبار نداشته باشد، چرا كه آنها نيز به نوبه خود براى خدا و در تحقق منافع مردم شكل گرفته اند؛ از اين رو حق تعالى «جهاد» را براى حفظ كلّيه پايگاه هاى عبادت تشريع و اعلام فرموده است كه اگر اين فريضه تشريعنشده بود، همه معابد دينى منهدم مى شد.
« وَ لَوْلاَ دَفْعُ اللّه النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَ بِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللّه كَثِيرا ».(1)
«اگر خداوند رخصت جنگ نداده و دفع شرّ بعضى از مردم را با بعضى ديگر نكند، همانا صومعه هاى و بيعه ها و مساجدى كه ذرك خدا در آن بسيار مى شود، همه خراب و ويران مى شد».
«صومعه»، عبادتگاهى است كه بدور از مردم در كوه يا دشت ساخته مى شود، و «بيعه»، معبد يهوديان و نصاراست و «صلوات» محلّ برگزارى نماز و مراسم عبادى يهوديان است.(2)
البتّه پيوند و ارتباط پيروان هر يك از اديان با معبد خاص خويش، نوعى تقسيم طبيعى در اين معابد به وجود آورده و هر يك را به گروهى اختصاص داده است تا هر گروه، مراسم خاص خويش را بر اساس آيين خود، در معبدى ويژه، آزادانه به جاى آورد، ولى آيا چنين تقسيمى، مانع از حضور در معابد ديگر است و مسلمانان نبايد وارد ديگر معابد شوند، همان گونه كه پيروان اديان ديگر نيز اجازه ورود به مساجد را ندارند؟
ص: 209
پيشوايان اسلامى، حضور مسلمانان را در معابد ديگر مجاز مى دانند و اداى مراسم عبادى اسلام را در آنجا بلامانع اعلام كرده اند، مثلا در صحيحه «عيس بن قاسم» از امام صادق عليه السلام آمده است كه «نماز در بيع و كنائس اشكالى ندارد(1)، ولى از طرف ديگر برابر فتواى معروف در فقه شيعه، پيروان اديان الهى، چنين اجازه اى ندارند، بلكه مسلمانان وظيفه دارند كه از ورود آنها به مساجد، جلوگيرى كنند.مستندات اين نظريه فقهى - ندادن جواز ورود كفار به مساجد - از جهات گوناگون شايان بررسى است و تحليل جامع مسئله، خارج از حوصله چنين مجموعه اى است؛ قوى ترين پشتوانه اين فتوا كه بدان استناد جسته اند، نهى از ورود مشركان به مسجد الحرام به لحاظ نجاست آنهاست.
« إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ ».(2)
از اين آيه، با القاى خصوصيّت از «مسجدالحرام»، و تعميم «شرك» به «كفر»، نتيجه گرفته اند كه «همه كفّار نجس اند و اجازه ورود به مساجد ندارند.
توضيح آنكه نجاست مشركان، سبب نهى از ورود آنان به مسجدالحرام است. البتّه اين مسئله، بين مسجدالحرام و مساجد ديگر مشترك است و به اقتضاى تعظيم مساجد، به طور كلّى بايد از ورود اشخاص نجس و از آن جمله اهل كتاب به مسجد، جلوگيرى كرد.(3)
استدلال به اين آيه، به شكل ديگرى نيز در كتب قوم به چشم مى خورد، برخى مانند «شيخ الطايفه» تنها به صدر آيه «انما المشركون نجس» اشاره كرده اند و با ضميمه كردن مقدمه ديگر كه «ورود نجاست به مسجد ممنوع است» گفته اند:
ص: 210
«مشرك نجس است».
«ورود نجس به مسجد حرام است».
«پس ورود مشرك به مسجد حرام است».(1)
ولى چنين استدلالاتى، از جنبه هاى فقهى شايسته تأمل و مناقشه است، زيرا مبتنى بر مقدماتى است كه اثبات آنها دشوار است:
1 - مشرك در تعبير قرآنى شامل كفار و اهل كتاب نيز مى شود.
2 - آيه در صدد بيان نجاست ظاهرى مشركان است.
3 - وارد ساختن هرگونه نجاست به مسجد حرام است.در حالى كه اوّلا: هر چند مشرك داراى مراتبى است كه اهل كتاب نيز گرفتار برخى از مراتب آن هستند، چه اينكه اكثر قريب به اتفاق مسلمانان نيز از آن عارى نيستند، ولى يقيناً اين آيه حكم به نجاست همه مراتب مشرك نمى كند و بايد آن را مختص به گروه خاصى دانست. پس در اين آيه مشركان به معناى خاص آن - كه در برابر اهل كتاب قرار دارند - مراد است. به علاوه براى مشركان و اهل كتاب در قرآن كريم احكام خاصى وضع شده است. به عبارتى هر حكمى كه براى مشرك بيان شده باشد، نمى توان به هر كافر سرايت داد، مثلا اهل كتاب با پرداخت جزيه، از امنيّت جانى و مالى در جامعه اسلامى برخوردار مى شوند، در حالى كه قرارداد ذمّه با مشركان وجود ندارد، از اين رو قاعده اى كه با اعتماد به آن بتوان هر حكمى را از مشرك به كافر سرايت داد، در اختيار نداريم.
ثانيا: روشن نيست كه آيه شريفه درصدد بيان نجاست ظاهرى مشركان باشد، همان گونه كه عده اى از مفسّران مانند «علامه طباطبائى»(2)، و گروهى از فقها مانند
ص: 211
«شيخ انصارى»(1) توجه داده اند. پس اين احتمال كه آيه ناظر به پليد بودن آنان از نظر اعتقاد و عقيده باشد، شايان توجه است، اگر آن را معنى ظاهر آيه ندانيم.
ثالثا: ندادن جواز ورود نجاست به مسجد، يك اصل ثابت شده در فقه نيست، چرا كه بر طبق شهادت شهيد، از حديثى به اين مضمون كه «جنّبوا مساجدكم النجاسته» در مجموعه روايات، خبر و اثرى نيست، به علاوه فقها نيز ملزم به دادن چنين فتوايى نبوده اند و ورود «سلسل البول» و «مستحاضه» را به مسجد جايز مى شمارند و به طور كلى بزرگانى مانند «شهيد اوّل»، «محقق كركى» و «شهيد ثانى»، و عموم فقهاى اخير ورود نجاسة غير متعديه را به مسجد، بلااشكال مى دانند، مگر آنكه عنوان ديگرى مانند «هتك حرمت» مانع شود.
«علاّمه حلّى»، چهار استدلال ديگر نيز براى ندادن جواز ورود كفاربه مساجد نقل كرده(2) كه هيچ يك خالى از نقد نيست زيرا «سيد صاحب رياض»، پس از اشاره به آنها مى گويد: «لم اعرف فى شى ء منها دلالته»(3) از آن جمله «علاّمه حلّى» مى گويد: «ممنوعيت ورود كفار به مسجد در صدر اسلام، بين مسلمانان مشهور بوده است، زيرا وقتى «ابوموسى اشعرى» بر «عمر» وارد شد و دفتر حساب كارهايش را همراه داشت، «عمر» از او خواست كاتبش را احضار كند تا دفتر را بخواند، ولى «ابوموسى» جواب داد كاتب به مسجد وارد نمى شود، عمر پرسيد: «چرا؟» پاسخ داد: «چون مسيحى است.» «عمر» هم ساكت شد. اين جريان نشان مى دهد كه ندادن جواز ورود آنان به مساجد در صدر اسلام،
ص: 212
مسئله اى مسلم و مورد اتّفاق بوده است»(1)
در حالى كه علاوه بر شواهد تاريخى فراوانى كه بر خلاف اين استنتاج وجود دارد، اين نقل تاريخى، بر جواز ورود دلالت بهترى دارد، زيرا «ابوموسى» پاسخ نداد كه: او نصرانى است و نبايد وارد مسجد شود. بلكه گفت: او به مسجد وارد نمى شود. «انّه لا يدخل المسجد» اين تعبير گواياى آن است كه «نبايد و نتوانستن» مطرح نبوده است، به عبارت ديگر وارد نشدن يك شخص نصرانى ملازمه اى با حرمت ورود نصرانى به مسجد در شريعت ما ندارد.
البته چنين مناقشاتى از ديد عميق فقها، مخفى نبوده است، ولى تنها نكته اى كه مانع از فتوا به جواز شده است، ادعاى اجماع مسئله است، در حالى كه چنين ادعايى در كلمات اصحاب، بخصوص تا قرن دهم هجرى جايى ندارد، مثلاً «شيخ طوسى» كه در «خلاف» در بسيارى از موارد به اجماع تمسّك مى كند، در اينجا ذكرى از اجماع به ميان نمى آورد، بخصوص كه وى در مقدمّه «خلاف» تصريح كرده است كه اگر در مسئله اجماع موجود باشد، ذكر مى كنم، از اين رو مى توان به «شيخ طوسى» نسبت داد كه وى ندادن جواز را اجماعى نمى دانستهاست، همچنين در تفسير تبيان نيز تنها به ذكر فتواى اكتفا كرده است(2)
و نيز در بسيارى از متون فقهى قدما، مسئله مطرح نشده است، لذا «ادعاى اجماع» در كلمات بزرگان ديده نمى شود، حداكثر اين است كه صاحب رياض مى گويد: «ظاهر هم الاجماع»(3) و اينكه به «شهيد ثانى»، نسبت داده شده كه وى مسئله را اجماعى مى داند(4) با مراجعه به «مسالك»(5) بطلان آن آشكار مى شود، با اين
ص: 213
ملاحظه «آية اللّه خويى» مى گويد:
«اثبات ندادن جواز ورود همه كفار به كليه مساجد با آوردن دليل مشكل است».(1)
و امّا رواياتى مانند:
«ليمنّعن احدكم مساجدكم يهودكم و نصاريكم وصبيانكم و مجانينكم...».(2)
را فقها و در كتب استدلالى خود شايسته ذكر نمى دانند اخيرا از سوى «صاحب حدائق» استناد به آن شده است، نه سندى دارد و نه دلالت آن پذيرفتنى است، بلكه خود به وجهى شاهد بر جواز ورود است، مثل جواز ورود براى كودكان، مضافا كه در استظهار از كلمه «يهوديانشان و مسيحيانشان» بايد دقت كرد كه آيا مقصود اهل كتاب اند يا گروهى از مسلمانان، كه به واسطه برخى خصوصيات و انحرافات، تنزيلاً «يهودى اين است» ناميده شده اند كه در اين روايت به ندادن جواز ورود اهل كتاب ارتباطى نخواهد داشت.
مسئله ورود كفار به مساجد، از لحاظ تاريخى نيز شايان بررسى است، زيرا اطلاع از سابقه تاريخى اين موضوع، در كيفيت استنباط مؤثر است، متأسفانه جاى اين بررسى در بحث هاى فقهى خالى است.
شواهد متعدد تاريخى نشان مى دهد كه در صدر اسلام، كفار به مسجد آمد و شد داشته اند، زيرا «وفود» نمايندگان قبايل گوناگون عرب، قبل از قبول اسلام در
ص: 214
مسجد به محضر پيامبر شرفياب مى شدند. اعزام اين «وفود» نه در آغاز بعثت و دوران ضعف اسلام، بلكه عمدتا در اواخر عمر رسول خدا و سال هاى نهم و دهم هجرت بوده است.
به نقل طبرى از «واقدى» در سال نهم هجرت، «وفد بنى تميم» وارد مسجد پيامبر شدند و آن حضرت را به شكل بى ادبانه اى صدا كردند، آيه:
« إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ».
در باره رفتار جاهلانه اين گروه نازل شده است، آنها پس از گفتگوى مفصّل با رسول خدا، مسلمان شدند.(1)
همچنين به نقل مؤرخان، «ضيمام بن ثعلبه»،ازطرف طايفه «بنى سعد بن بكر» به مدينه آمد و وارد مسجد پيامبر شد، رسول خدا در جمع اصحاب خود بود، «ضيمام» پرسيد: كدام يك از شما «محمد» است؟ پيامبر خود را معرفى كرد و به سؤالات او پاسخ گفت «ضيمام بن ثعلبه»، در پايان اسلام اختيار كرد.(2)
نمايندگان مسيحيان «نجران» نيز در سال دهم هجرت، در پاسخ به دعوت رسول خدا، به مدينه آمده و در مسجد به پيامبر وارد شدند. آنان 60 تن از دانايان و هوشمندان «نجران» بودند كه براى بررسى دلايل نبوّت حضرت از طرف قوم خود، مأموريّت يافته بودند. اين گروه با لباسهاى فاخر و ابريشمى و انگشترهاى طلا، در مسجد، حضرت را ملاقات كرند، رسول خدا، از وضع لباس و تزيى آنها ناخشنود شدند و آثار اين ناخشنودى در چهره حضرت نمايان شد. مسيحيان پس ازآنكه از حضرت على علت اين ناخشنودى را سؤال كردند و به آن پى بردند، جامه هاى خود را تغيير دادند و بدون زيورآلات مجددا داخل مسجد شدند و مورد احترام رسول خدا قرار گرفتند، در همين ملاقات آنان از پيامبر اجازه گرفتند و نماز
ص: 215
و مراسم عبادى خود را در حالى كه رو به مشرق ايستاده بودند، انجام دادند. مذاكرات اين گروه مسيحى با رسول خدا در مسجد، در نهايت به ماجراى «مباهله» انجاميد(1) «وفد» كند نيز 60 تن بودند كه در مسجد با رسول خدا ملاقات كردند.(2)
آيا براى قضاوت درباره جواز يا ندادن جواز ورود كفار به مساجد، مى توان اين شواهد فراوان تاريخى را به طور كلى ناديده گرفت؟
علاوه بر اين كه «مسجد النبى»، پايگاه حكومت حضرت و مركز مراجعات عامه بوده است، كه البته در آن عصر، در مدينه و اطراف آن، غير مسلمانان نيز زندگى مى كردند و بناچار براى نيازهاى اجتماعى و دولتى خود به مسجد رفت و آمد داشته اند، چرا كه رتق و فتق امور اجتماعى، از قبيل قضاوت و فصل خصومت در مسجد انجام گرفته است. «شيخ طوسى» مى نويسد:
«لاخلاف ان النّبى كان يقضى فى المسجد».(3)
آيا اهل كتاب نمى بايد براى فصل خصومت به محكمه - مسجد - مراجعه كنند؟ در زمان حضرت على عليه السلام نيز وضع به همين منوال بوده است. «ابن ادريس» مى گويد:
«لاخلاف انّ اميرالمؤمنين كان يقضى فى المسجد الجامع فى الكوفه و دكة القضا معروفة الى اليوم».(4)
همچنين نبايد فراموش كرد در دهه هاى اول اسلام، كه تازه صيت اين شرع انور در جهان بلند شده بود،از اطراف و اكناف، پيوسته افرادى به مدينه مى آمدندتا درباره آيين جديد به تحقيق بپردازند، اين مراجعات بخصوص با فتوحات خلفا
ص: 216
پس از وفات رسول خدا شدّت يافت، پژوهشگرانى كه به قصد تفحّص از اسلام به مركز دولت اسلامى مى آمدند، معمولاً به مسجد وارد مى شدند تا سؤالات خود را با مسلمانان و بخصوص با رهبر آنان در ميان بگذارند.
در متون گوناگون روايى شيعه مانند «عيون اخبار الرضا» كمال الدين «احتجاج»، «خصال» و «غيبة نعمانى»، نقل شده است.
روزى عمر در مسجد بود، فردى وارد شد و گفت: من از علماى يهودم، اگر به سؤالاتم جواب دهى، مسلمان مى شوم و اگر مى خواهى مرا به داناتر از خود راهنمايى كن. خليفه با اشاره به على بن ابيطالب گفت: «به سراغ او برو»، عالم يهودى سؤالات متعددى در مسجد با اميرالمؤمنين در ميان گذاشت و حضرت پاسخ داد.(1)
و نيز در روايات آمده است كه بعد از ارتحال پيامبر صلى الله عليه و آله، يكى از شخصيت هاى يهودى وارد مدينه شد و شهر را خالى ديد، مردم همه در مسجد بودند، او نيز به مسجد آمد تا سؤالات خود را مطرح سازد، حاضران او را متوجه «ابى بكر» كردند، ولى خليفه او را به اميرالمؤمنين رجوع داد.(2)
در همان زمان گروهى از مردم روم به مدينه آمدند و يكى از راهبان مسيحى نيز آنان را همراهى مى كرد. آنها وارد مسجد شده در مجلس ابوبكر حاضر شدند؛ پس از سخنان مقدماتى، راهب به خليفه گفت: «و اللّه لا أفتح مالم تؤمنى من سطوتك و سطوة اصحابك» و خليفه به او اطمينان داد براى طرح مطالب و پرسش هاى خود در امنيت كامل قرار دارد و در نهايت چون از پاسخ به او عاجز ماندند، «سلمان فارسى» به سراغ حضرت على عليه السلام رفت و امام عليه السلام را براى
ص: 217
پاسخگويى به او حاضر كرد... وى در نهايت اسلام را پذيرفت.(1)
در زمان خليفه دوّم نيز اسقفى از «نجران»، براى پرداخت جزيه به مدينه آمد، خليفه او را به اسلام دعوت كرد و پرسيد: شما كه پهنه بهشت را آسمان ها و زمين مى دانيد «جنة عرضها السموات و الارض» پس چه جايى براى جهنم باقى مى ماند؟، خليفه ساكت ماند. حضرت على عليه السلام جلوى مسجد بود، از او خواستند كه به مسجد بيايد و پاسخ اسقف را بگويد.(2)
با توجه به اين موارد متعدد گفته اند: حضرت على عليه السلام، در زمان شيخين زياد به مسجد مى رفت تا به سؤالات دانشمندانى كه از گوشه و كنار مى آمدند، پاسخ گويد و گاه اصحاب خاص خود مثل «سلمان» و «ابوذر» را به مسجد مى فرستاد تا مراقب باشند و افراد تازه وارد را دريابند تا مبادا كسى با آنها مواجه شود كه از عهده پاسخ به سؤالاتشان برنيايد؛ آنان به مسجد مى آمدند، تا در موقع نياز حضرت را خبر كنند.
نتيجه آنكه، مسجد پايگاه اسلام است، در اين پايگاه همان گونه كه مسلمانان به سلاح علم و تقوا مجهز مى شوند، درهاى مسجد براى ورود افرادحق طلب ديگر كه در صدد يافتن راه هدايت و دستيابى به جرعه هاى زلال معرفت بوده اند، باز بوده است، چه، مسلمانان نيز از كسانى كه مسجد مى آمدند تا با اين مكتب جديد آشنا شوند، ابهامات خود را برطرف مى كردند و پاسخ هايى براى سؤالات خود مى يافتند و هرگز آن را بى احترامى و يا هتك حرمت مسجد تلقى نمى كردند.
مهم تر آنكه، پيروان اديان ديگر، براى طرح سؤالات خود كه در مسجد انجام مى گرفت، از آزادى و امنيّت كامل برخوردار بودند و آزادانه مسائل خود را مطرح مى كردند و مردم و دولتمردان هم تعرضى نمى كردند، حتى اين آزادى در مواردى
ص: 218
كه شخص خليفه را در بن بست قرار مى داد و او را از پاسخ دادن عاجز مى ساخت، براى افراد جامعه وجود داشت و دستگاه خلافت در برابر چنين سؤالاتى كه قهرا مشروعيت حكومت و شايستگى حاكمان را دچار ترديد مى كرد،تحمل و خويشتندارى خويش را حفظ مى كرد.
از آنجا كه مسجد خانه خدا و براى مردم است، هرگز نمى تواند رنگ طبقه اجتماعى خاصى به خود بگيرد و تحت سلطه كسى درآيد، چرا كه همه افراد طبقات جامعه به صورت يكسان به آن تعلق دارند. لذا هر گاه مسجد به شكل پايگاه طبقاتى درآيد، در واقع از مسير خود خارج شده است.
البته زراندوزان، سرمايه داران و تكاثرطلبان، پيوسته تلاش دارند تا مسجد را در قبضه خود نگاه دارند، زيرا خلق و خوى زياده طلبى و تكبّرشان اجازه نمى دهد كه در هيچ اجتماعى، در رديف ديگران قرار بگيرند، آنان پيوسته مى خواهند نظرشان يگانه معيار عمل باشد، از اين رو وقتى اعيان و اشراف با مسجد سر و كار پيدا مى كنند، چنين توقعاتى دارند:
امام مسجد و ديگر كارگزاران او مطيع آنان و مانند انگشترى در دستشان باشند. برنامه هاى مسجد با نظر آنان تدوين و اجرا شود.
هر بخشى از مسجد كه مى تواند امتيازى داشته باشد، مثل صف اوّل جماعت و يا صدر مجلس، به آنان اختصاص يابد.
هميشه و در همه جا نام آنان مطرح و از خدماتشان تقدير و تجليل شود.
به موازات اين توقعات، برايشان تحمل ناپذير است كه طبقات محروم در مسجد مداخله اى كنند، ايشان حضور ديگران را تنها براى پرشدن مسجد مى پسندند، به شرط آنكه امام جماعت به آنان اعتنايى نكند و نام آنان در جايى مطرح نشود.
ص: 219
در صدر اسلام «مؤلفة قلوبهم» كه با همان خصلت هاى جاهلى و خلق و خوى اشرافى گرى وارد اجتماعات اسلامى و مساجد شدند و عنايت خاص پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را به ضعفا و محرومان تماشا كردند، زبان اعتراض گشودند و درصدد آن برآمدند تا پيامبر را از محرومان جدا كنند و خود در كنار حضرت قرار گيرند، «امين الاسلام طبرسى» در تفسير خود مى نويسد:عده اى از «مؤلفة قلوبهم» به نزد پيامبر آمدند، از حضرت درخواست كردند كه ايشان در بالاى مجلس بنشيند و فقيران و خرقه پوشانى مانند «سلمان»، «ابوذر»، «صهيب» و «عمار» و «خباب» را از خود دور كند، تا آنان در كنار پيامبر باشند، زيرا حضور اين افراد و مجالست آنان با رسول خدا، مانع از شركت ايشان در محضر پيامبر و همنشينى با حضرت مى شد، با مطرح شدن اين درخواست، آيه 28 سوره كهف نازل شد كه:
« وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِىِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلاَ تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطا ».
«شكيبا ساز خويش را با آنان كه پروردگار خود را صبح و بامداد مى خوانند و رضاى او را مى طلبند و يك لحظه از آنان چشم مپوش كه به زينت هاى دنيا مايل شوى و هرگز با آنان كه دلهايشان را از ياد خود غافل كرده ايم و تابع هواى نفس خود شدند و به تبه كارى پرداختند، متابعت مكن».
با نزول اين آيه پيامبر درصدد پيدا كردن مستضعفانى كه خداوند آنان را ستوده بود، برآمد، و آنها را در مسجد در حالى كه مشغول ذكر و عبادت بودند، يافت. پيامبر فرمود:
«سپاس خداوند را كه پيش از رسيدن أجلم مرا به همراهى
ص: 220
با شما فرمان داد، من در زندگى و مرگ با شمايم».(1)
همين مفسّر بزرگ در ذيل آيه 52 نيز از سوره انعام مى نويسد:
گروهى از «مؤلفة قلوبهم» به نزد پيامبر آمدند و آن حضرت را در ميان «بلال»، «صهيب»، «خباب» و گروهى ديگر از محرومان ديدند، آنان ضمن تحقير و بى اعتنايى به همنشينان رسول خدا گفتند، اى پيامبر، اينان را از خود دور كنتا ما با تو باشيم، زيرا نمايندگان اقوام گوناگون عرب به اينجا مى آيند و باعث شرمندگى است كه ما را با بردگان در كنار يكديگر ببينند، البته وقتى ما رفتيم مى توانى دوباره آنان را به مجلس خود راه دهى(2) به سبب اين پيشنهاد، خداوند فرمود:
« وَلاَ تَطْرُدْ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِىِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَ مَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنْ الظَّالِمِينَ ».(3)
به اين وسيله حق تعالى، رسول اكرم را از قبول پيشنهاد آنان بر حذر داشت و با اخطارى شديد اللحن اين عمل را ظلم و ستم دانست.
ارباب مكنت و صاحبان زر و زور به قدرى روحيه مستكبرى دارند كه تا وقتى مسجد و محضر رسول خدا را منحصرا در قبضه خود نگيرند و تا زمانى كه رسول خدا را در انحصار خود نبينند، حاضر به شركت در مجلس آن حضرت و همنشينى با وى نيستند!! پر واضح است كه چنين عناصرى وقتى به سراغ امام جماعت معمولى بروند، از او چه توقعاتى دارند و چگونه برخورد مى كنند؟
حسّ زياده طلبى و سلطه جويى آنان ايجاب مى كند كه همه بله قربان گوى
ص: 221
آنان و ابزارى در دست ايشان باشند. قدرت طلبى آنان، به شكل برخوردهاى توام با تحكّم در برابر امام مسجد و خلق خدا، بروز مى كند؛ طبيعى است با چنين سلطه اى، امام مسجد هرگز نمى تواند استقلال رأى داشته باشد تا با تدبير خويش اداره كند، بلكه پيوسته بايد نگاهش به زبان آنان باشد، هر چه را آنان پسندند بگويد، هر كه را آنان مى پسندند دعوت كند و در مسائل سياسى مطابق ميل آنان نظر دهد و نه جز آن.
جلوه ديگر، برترى جويى ها و قدرت طلبى هاى شيطانى، به امتيازات قومى و قبيله اى مربوط مى شود، مثلاً خليفه دوم چون در خصوص به برترى قوم عربحساسيت خاص داشت، دستور داد هرگز عجم ها امام جماعت عرب ها نشوند و تا عرب در جماعت حضور دارند، صف اوّل به آنها اختصاص يابد و عجم ها در صف اوّل قرار نگيرند.(1)
مسجد هر چند واحد اجتماعى كوچك است، ولى سمبل يك جامعه اسلامى و نمونه عينى حاكميّت ارزش هاى اسلامى است، لذا تحقق ارزش هايى از قبيل: تقوا، علم، جهاد، برادرى و مساوات و عدالت، بايد از مسجد آغاز شود و اين سهم تنها در صورتى عملى است كه امام جماعت از بند قارون ها و قطب هاى اقتصادى آزاد باشد. آن كس كه خود طوق رقيّت به گردن دارد، چگونه مى تواند فضايى آزاد براى رشد و پرورش افراد باشخصيت و عزيز به وجود آورد؟
تعاليم اسلامى به امام مسجد مى آموزد كه روى گردانان از برادرى و مواسات اسلامى، «عباد الدينار»اند و چنين افرادى، هرگز از «عباد الرّحمن» نخواهند بود؛ به تعبير شيخ صدوق، دينارپرستان كه مورد لعن پيامبر قرار گرفته اند، همان كسانى اند كه زكات مال خود را نمى دهند و از مواسات با برادران خود بخل مى ورزند، آنان سرسپردگى به پول را به سرسپردگى در پيشگاه حق تعالى ترجيح
ص: 222
داده اند.(1)
از آنجا كه سودجويى و منفعت طلبى، ذهن و فكر سرمايه داران را فراگرفته است، اگر به مسجد هم بيايند، آن را شعبه اى از محل كسب خود در مى آورند و در مسجد هم فكر و ذكرى غير از دنيا ندارند.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
«در آخرالزمان گروهى به مساجد مى آيند و در آن حلقه مى زنند كه «ذكر»شان دنيا و محبت آن است، شما با آنان همنشين نشويد، و البته خدا هم نيازى به آنان ندارد».(2)شايد آنانى كه در برابر اين گروه، تعظيم مى كنند و ايشان را درصدر مسجد مورد احترام قرار مى دهند، بر اين باورند كه دين خدا نياز به آنان دارد.
مصيبت بزرگ تر، وقتى است كه عالم دين، در تعليم مسائل دينى طرح معارف، به اين گروه گرايش داشته باشد و تنها آنان را لايق درك مطالب بداند.
«برخى از عالمان، علم را براى ثروتمندان و اشراف مطرح مى كنند و محرومان را لايق معارف نمى دانند، چنين عالمايى، در طبقه سوم جهنم اند».(3)
در حالى كه عالم ربّانى كه از سرچشمه معارف اهل بيت سيراب شده است در ادعيه خود، مناجات امام سجاد عليه السلام را تكرار مى كند كه:
«بار خدايا مرا از اين گمان كه ناداران، پست و ثروتمندان با فضيلت اند، ايمن نگهدار».
«و اعصمنى من ان اظنّ بذى عدم خساسه اواظن بصاحب
ص: 223
ثروة فضلاً».(1)
و چون چنين «ظن و گمانى را» «خطرى» مى بيند كه بايد خود را از آن، ايمن: «ساخت لذا علاوه بر دعا، پيوسته مراقبت و هوشيارى دارد كه مبادا به اين پرتگاه نزديك و صاحبان ثروت را داراى امتياز و برترى بداند، در نتيجه اين انديشه در زندگى اش پديدار مى شود كه صاحبان سرمايه، برترى ندارند و رفتارش با اين طبقه، به گونه اى است كه اين پيام را به ديگران انتقال مى دهد كه: من درباره ثروتمندان گمان فضيلت ندارم».
با تعريفى كه اسلام از مسجد عرضه مى كند، مسجد نمى تواند پايگاه سياسى «يك حزب» باشد. مسجد از يك سو به «خدا» و از سوى ديگر به «مردم» تعلق دارد، از اين رو نبايد زير سيطره يك باند سياسى قرار بگيرد و از آن به صورت مركزفعاليت هاى تشكيلات گروهى، استفاده شود.
به علاوه گروه ها و احزاب، معمولاً در جهت تجزيه امت و رو در رو قرار دادن گرايش هاى مختلف عمل مى كنند و اين خصلت اگر به مسجد سرايت كند، پايگاه وحدت و الفت را به محل اختلاف و تفرقه بدل مى سازد، يعنى همان خصوصيتى كه قرآن براى «مسجد ضرار» برشمرده است، «مسجدا ضرارا و كفرا و تفريقا بين المؤمنين».
مسجد كه پيوند و ارتباط مسلمانان را استحكام مى بخشد، بايد به گونه اى عمل كند كه مسلمانان به ديده خانه خود، به آن بنگرند، لذا احزاب گوناگون، هر چند بر اصول و مبانى اسلامى هم تشكيل شده باشد، نبايد مسجد را به كنترل خويش درآورند، زيرا اين نكته را درباره ديگر مراكز اجتماع و تشكل امت اسلامى
ص: 224
نيز بايد مراعات كرد و گرنه چنانكه نماز جمعه به سنگر دفاع از يك جريان سياسى تبديل شود و تريبون آن در اختيار يك جناح قرار گيرد، طبعا هواداران جناح هاى ديگر از آن فاصله خواهند گرفت.
اساسا اجتماعاتى كه در برنامه هاى اسلامى پيش بينى شده، از جماعت گرفته تا جمعه و حج به منظور فرو ريختن اين گونه مرزها و درهم شكستن اين قبيل اختلافات است؛ ايفاى نقش وحدت آفرينى مسجد در گرو آن است به صورت پايگاهى فراجناحى در جامعه اسلامى، شناخته شود.
سيره پيشوايان معصوم نشان مى دهد كه آنان حتى در اوج قدرت و حاكميت خود، مسجد را در قبضه حكومت قرار نمى دادند تا آنان كه به نظام حاكم بى اعتنا و يا مخالف اند، از حضور در مسجد منعى داشته باشند. سيره اميراالمؤمنين در برابر مخالفان مانند خوارج چنان نبود كه آنان از حضور در مسجد، حتى مسجدى كه خود حضرت، امامت آن را داشت، ممنوع باشد و حضور در مسجد به پيروان آن حضرت اختصاص يابد، آنان نه تنها از سوى امام، بلكه از طرف شيفتگان ولايت نيز كاملاً آزاد بودند، حتى اجازه داشتند كه با كمال صراحت اعتراضات خود را در محضر زمامدار مسلمين، مطرح سازند. آنها گاه پارافراتر مى گذشتند، زبان به اهانتو ايذا مى گشودند، اما هم در برابر اهانت آنان اصحاب خويش را به خويشتندارى فرا مى خواند، تا مبادا به سزاى جسارتشان كسى متعرض آنان شود؛ «شهيد مطهرى» وقتى با عنوان «دمكراسى على» به بحث مى پردازد، مى گويد:
«خوارج به مسجد مى آمدند و هنگام سخنرانى و خطا به حضرت على عليه السلام ايجاد مزاحمت مى كردند، روزى اميرالمؤمنين بر منبر بود، مردى آمد و سؤالى كرد: على عليه السلام بالبداهه پاسخ گفت، يكى از خارجى ها، از بين مردم فرياد زد: «قاتله اللّه ما افقهه» ديگران خواستند متعرضش شوند، امام على عليه السلام فرمود: «رهايش كنيد او به من تنها دشنام داد».
خوارج در نمازجماعت به على عليه السلام اقتدا نمى كردند، زيرا او را كافر
ص: 225
مى پنداشتند، به مسجد مى آمدند اما با على عليه السلام نماز نمى گذاردند و احيانا او را مى آزردند، على به نماز ايستاده بود، «ابن كوّا» اين آيه را بلند به كنايه خواند: « وَلَقَدْ أُوحِىَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ»، حضرت سكوت كرد تا آيه را تمام كند.(1)
اين گونه برخورد آزاد منشانه از سوى حضرت، اختصاص به خوارج نداشت، گروه هايى ديگر نيز در مسجد براى طرح انديشه ها و افكار خود آزاد بودند، هر چند اين قبيل آزادى ها گاه به سوء استفاده افراد نيز منجر مى شد تا آنجا كه وقتى امام عليه السلام در مسجد فرمود: «سلّونى قبل ان تفقدونى»، فردى كه قيافه اش شبيه يهوديان عرب بود، از پاى منبر برخاست و گفت: «اى كسى كه ندانسته ادعا دارى و آنچه را نمى فهمى بر گردن گرفته اى، مى پرسم، جواب بده». اصحاب حضرت مى خواستند معترض شوند و تنبيهش كنند، ولى امام فرمود: «رهايش كنيد كه با خشونت نمى توان سخن حق را آشكار ساخت».(2)
اشخاص و گروه هاى قدرت طلب، چون به منافع آنى خود فكر مى كنند از قربانى كردن قداست مسجد به پاى اهداف جناحى خود ابايى ندارند و تا آنجا پيشمى روند كه «خانه خدا»، به «دفتر گروهشان» تبديل مى شود، ولى چنين رويّه اى بالمآل به تضعيف پايگاه مسجد مى انجامد، زيرا گروه هاى ديگر را به حساسيت و موضع گيرى وا مى دارد و چنانچه قدرت مقابله داشته باشند، مسجد را ميدان تنازع و تاخت و تاز مى سازند و اگر خود را از مقابله با جناح حاكم عاجز ببينند، به طور كلى از مسجد فاصله مى گيرند و يا مسجد ديگرى را براى فعاليت هاى گروهى خود، برمى گزينند و البتّه چنين پيامدهايى به تقويت جايگاه مسجد و تحكيم موقعيت آن در جامعه، صدمه اساسى وارد مى سازد، بخصوص اگر سلطه
ص: 226
سياسى يك جناج به شكل هماهنگ و سازمان يافته و با نام تشكيلات، در مساجد گوناگون انجام گيرد، آثار منفى آن بيشتر خواهد بود. از عوارض چنين رويّه اى، دورى گزيدن علمايى متعهد و در عين حال مستقل از مسئوليت پذيرى در مساجد، و بالا آمدن افراد سفله و كم مايه، بارى به هر جهت و بله قربان گو در قيوميت بر مساجد است، كه پيامدهاى اين آفت، واضح است.
به طور كلى بايد گفت: سرنوشت مساجد و هدايت و سامان دهى آنها بايد توسط مقام ولايت فقيه صورت گيرد و از هرگونه اعمال سليقه خاص و باندبازى و بدور نگه داشته شود تا به عنوان خانه خدا پايگاه خوبى براى خودسازى و ارتباط بين مردم و رهبرى و مردم با مردم باشد.
ص: 227
ص: 228
1 - عوامل اصلى جذب جوانان
2 - راهكارهاى جذب جوانان به مساجد
3 - روش هاى تربيتى
4 - موانع جذب جوانان به مساجد
5 - مسجد و تعليم و تربيت
6 - رابطه مسجد و مراكز آموزشى
ص: 229
ص: 230
امام جماعت در هر مسجد عاملى مهم در پيشرفت و ترقى مسجد به شمار مى رود و چنانچه داراى شرايط لازم باشد، تأثيرى بسزا در تحولات مثبت در جوانان و در نتيجه گرايش آنان به مساجد خواهد داشت؛ اين صفات از اين قرار است:
شناخت امام جماعت از مسجد، محل مؤمنان و نمازگزاران و غيره از جمله امورى است كه در عملكرد وى نقشى مهم دارد؛ خصوصيات و اوضاع خاص هر محل و اهالى آن باعث مى شود كه وى تصميم مقتضى اتخاذ كند و در راه اجراى آن گام بردارد كه ثابت بودن امام جماعت در مسجد محل اين مسأله را عملى مى سازد.
از عواملى كه مى تواند در جذابيت امام جماعت مؤثر باشد، توانايى و اندوخته هاى علمى اوست، چرا كه ممكن است سؤالى از طرف جوانان در حيطه تخصصى او مطرح شود تا او با استفاده از معلومات خود در زمينه هاى مختلف از
ص: 231
جمله جامعه شناسى، و روان شناسى جوانان و غيره، پاسخ دهد. طبيعتا قدرت علمى روحانى مسجد باعث اطمينان و اعتماد مردم، بخصوص جوانان مى شودو آنان نيز همواره سعى مى كنند در مواقع لزوم با او ارتباط برقرار سازند و با اطمينان خاطر و طيب نفس با وى معاشر باشند و از كمالات و معلومات او بهره مند شوند.
امام جماعت ضرورت دارد كه در كليه كارهاى مربوط به مسجد نظم و انظباط را مراعات كند، به موقع به مسجد بيايد، نماز را اقامه كند و اوقات سخنرانى و ارشاد مردم را تنظيم و با توجه به حال حضار مطالب خود را بيان كند و از ذكر مطالب اضافى و اطاله كلام خوددارى ورزد.
مطالبى كه امام جماعت بيان مى كند، بايد حتى المقدور ساده و شيوا باشد و از تلفظ كلمات و جملات عجيب و غريب و نامأنوس بپرهيزد؛ چرا كه عمده مخاطبان وى بى سواد، كم سواد و ناآشنا به كلمات تخصصى هستند، در غير اين صورت با توجه به روحيه جوانان و كم ظرفيت بودن آنان، خستگى و كسالت بر آنها عارض مى شود.
بعضى از وعاظ هنگام سخنرانى آموخته هاى علمى خود را به همان گونه كه فرا گرفته اند، بيان مى كنند، در حالى كه مى توانند با ذكر مثال ها و حكايت هاى تاريخى، مطالب و كلمات قصار، شوخ طبعى و داستان هاى شيرين را با رعايت نكات روانشناسى جوانان به گونه اى زيبا و جذاب تر عرضه كنند.
ص: 232
امام جماعت مسجد مى تواند با كنار گذاشتن بعضى از محدوديت هاى كاذب يا غير ضرور، بين خود و جوانان، دل آنها را به خود نزديك كند؛ به قدر معقول با آنان صحبت كند، احوال آنها را در حالت عادى و غير عادى جوياشود و حتى المقدور در همنشينى ها و مجالست ها همراه آنان باشد و از فرصت هاى مناسب به منظور بيان مقصود استفاده كند؛ در حالى كه بعضى از روحانيان با اتخاذ تدابير نامناسب و به خود گرفتن حالت هاى عالمانه، سنگين و رنگين حركت كردن بى حد، هم كلام نشدن با ديگران، خصوصا جوانان و غيره، بين خود و جوانان فاصله مى اندازند.
هميشه با احترام به ديگران و داشتن حالت تواضع در مقابل همنوعان، نوعى ارادت قلبى ديگران را در حق خود جذب مى كنيم، حال اگر تواضع و احترام از جانب روحانى و رهبر معنوى، آن هم با جوانان كه داراى قلبى پاك و جوياى صحبت هستند، صورت گيرد، قطعا پيروزيهاى چشمگيرى به دست خواهد آمد؛ اين روش از جمله طرق تبليغ عملى است كه در تاريخ صدر اسلام خصوصا در وصف پيامبر گرانقدر اسلام نقل شده است و نتايج بسيار خوبى هم دربرداشته است.
روحانى و رهبر معنوى در اجتماع بايد در قالب الگو و نمونه خوبى ها مطرح شود؛ بنابراين امام جماعت بايد به بهترين وجه ممكن لباس بپوشد، تميز باشد، محاسن مرتب داشته باشد و از عطر استفاده كند؛ مواظب نظافت دهان و دندان و احياناً بوى بد دهان خود باشد و كلاً مسئله نظافت ظاهرى را فراموش نكند.
ص: 233
در برگزارى نمازجماعت و سخنرانى ها لازم است مسائلى نظير وقت ديگران و كهولت سن حاضران مراعات شود؛ حال اگر امام جماعت سن بالايى داشته باشد، طبيعتا نماز طولانى مى شود و ممكن است مأمومان خسته شوند.
اگر امام جماعت صرفا به يك سرى اطلاعات علمى دست يافته باشد، انتقال آن به روش معمولى و بيان ساده آن مطالب ممكن نيست و با توفيق كمترى قرين است؛ لذا ضرورى است از علوم ديگر نظير روانشناسى جوانان و نوجوانان استفاده شود.
موقعيت سنّى جوانان و نيازها و روحيات آنان در اين سنين بايد مورد توجه قرار گيرد؛ لازم نيست هميشه از آنان بخواهيم در كليه مراسم ادعيه و زيارات شركت و گريه و زارى را پيشه كنند، زيرا جوانان و نوجوانان در كنار اين مسائل معنوى نياز به تفريحات سالم و ورزش و آموختن دانش روزدارند؛ تحرك و انرژى زياد از خصوصيات اين دوران است و جوانان به تنوع بيشترى نيازمندند.
امام جماعت مى تواند با نظارت كامل و سروسامان دادن به امور مالى مسجد و تخصيص بودجه هاى لازم در راه جذب جوانان، به اين مهم دست يابد.
ص: 234
خود مسجد و ويژگى هاى آن نيز مى تواند عامل جذابى به منظور گرايش جوانان و نوجوانان به مسجد باشد، اين ويژگى ها و خصوصيات عبارت اند از:
مسئولان ذى ربط در عصر كنونى بايد در احداث مساجد تا حد زيادى مداخله كنند، انتخاب محل احداث نقشه مورد نظر، امكانات و فضاى سبز آنو غيره بايد حساب شده و از روى اصول باشد؛ احداث مسجد در كوچه و پس كوچه ها و با مساحت كم و شبستان مسجد، بدون ديگر امكانات سوت و كور است و رغبتى در دل جوانان و ناآشنايان به مسجد ايجاد نخواهد كرد.
تميزى و پاك بودن از جمله عواملى به شمار مى رود كه باعث گرويدن جوانان به مسجد مى شود، لذا مسئولان مسجد بايد در خصوص غبارروبى، نظافت منظم روزانه يا هفتگى شستن فرشها و عطرافشانى اقدام كنند. نظافت دستشويى ها، ايجاد امكانات بهداشتى نظير صابون، مايع ضد عفونى كننده، آب گرم در زمستان ها و شستشوى مرتب و منظم محيط دستشويى ها و به كار بردن خوشبو كننده هاى مناسب از ضروريات مساجد است.
كسانى كه مناسبتى به مسجد راه مى يافتند چنانچه با مسائل ناخوشايندى از قبيل نامناسب بودن صداى بلندگوها و سرد يا گرم بودن بيش از حد مسجد روبرو شوند، تنفر در قلب آنان پديد مى آيد و سابقه ذهنى منفى در اذهان ايشان باقى مى گذارد، همچنين تنظيم نور كافى در خود مسجد از اهم مسائل است.
ص: 235
مؤمنان و نمازگزاران و مسئولان مربوط مى توانند به منظور تنظيم برنامه ها و امور مساجد و جلوگيرى از پراكندگى و تعدد تصميم گيرى ها، با انتخاب شمارى از افراد جوان و متعهد و حتى المقدور متخصص، همچنين ريش سفيدان با نظارت امام جماعت در قالب هيئت امنا، امور مساجد را با صلابت و برنامه ريزى منسجم اداره كنند.
مسئولان و گردانندگان مساجد مى توانند با تهيه و تخصيص امكانات فرهنگى از قبيل: كتابخانه، سالن مطالعه، تشكيل گروه هاى تواشيح، سرود، همخوانى قرآن و تشكيل جلسات آموزش قرآن در دوره هاى گوناگون، كلاس هاى تقويتى رايگان و كلاس هاى آموزشى ديگر، باعث جذب جوانان به مساجد شوند؛ در كنار اين مسائل تهيه امكانات ورزشى مرتبط با مسجد تا جايى كه حرمت آن به طور كامل محفوظ بماند نيز مى تواند در شمار عوامل جذب كننده محسوب شود.
بسيارى از اوقات مى بينيم در مساجد از قاريان قرآن و مؤذن هاى مسن و افراد بدصدا استفاده مى شود كه انسان به هنگام شنيدن صداى آنان ناگزير بايد گوش خود را بگيرد. طبيعى است كه اين موضوع باعث دفع جوانان از مساجد مى شود.
ص: 236
پيشبرد امور مسجد و آبادانى آن، هم به لحاظ معنوى و هم به لحاظ مادى، اشتراك مساعى و همت والاى اعضاى هيئت امنا را مى طلبد، آنان مى توانند با همفكرى و همدلى، از عهده اين وظيفه شرعى و داوطلبانه به خوبى برآيند و ذخيره اى براى آخرت خود بردارند؛ خصوصيات ضرورى كه مى بايد اين افراد داشته باشند، به قرار زير است:
اعضاى هيئت امناى مسجد مى بايد در اداى وظايف خود جديت داشته باشند و مصمم حركت كنند، در غير اين صورت اختلال در امور مسجدپيش مى آيد.
به نظر مى رسد كه امور مسجد مى بايد به تناسب سن، تخصص، علاقه و ديگر عوامل شخصى اعضاى آن هيئت، تقسيم شود تا فشار كار بر دوش فرد يا افراد معينى نباشد؛ از طرف ديگر اين اعضا مى توانند از افراد غير عضو كه علاقه به كار دارند كمك بجويند تا در تسريع كار مؤثر باشند، مراعات مجموعه امور ياد شده باعث بروز حركتى منسجم در امور مساجد مى شود كه براى افراد مرتبط با مسجد و خصوصاً جوانان دلپذير خواهد بود.
افرادى كه در قالب عضو اين هيئت به كار مشغول مى شوند بايد در برابر مسئوليت پذيرفته شده علاقه داشته باشند و از نيّت غير تقرب الى اللّه پرهيز كنند تا بتوانند بدون هيچ گونه دلسردى فعاليت كنند.
ص: 237
پيشرفت و بهبود كيفيت فعاليت هاى مساجد تا حد زيادى بستگى به مسائل مالى دارد؛ اعضاى گرداننده مساجد بايد در اين خصوص فكر اساسى كنند و مخارج متفاوت مسجد را در نظر بگيرند و به تناسب آن بودجه لازم را جذب كنند و از طرفى به مخارج معمولى مسجد از قبيل آب و برق و گاز اكتفا نكنند و هزينه جذب جوانان را نيز به صورت مسئله مهم محسوب دارند و در رديف هزينه هاى خود بگنجانند و از طرف ديگر به روش سنتى جمع آورى پول در مسجد اكتفا نكنند، بلكه با كمك گرفتن از افراد متمكن و خيّر، جمع آورى منظم ماهيانه وجوهات نقدى از منازل و عرضه قبض، در نظر گرفتن منابع درآمد از قبيل خريد مغازه و اجاره دادن آن، مشاركتهاى اقتصادى و غيره، مشكلات مالى مسجد را رفع كنند.
بيان حرمت و احترام مسجد مى تواند جنبه معنوى آن را تقويت كند و اين ذهنيت را كه صرفا مسجد به مجلس ختم و امثال آن منحصر است، محو كند، اين جلسات به صورت رسمى و غيررسمى و همچنين به شكل فردى يا جمعى مى تواند در موقع مناسبى انجام شود.
توجه كردن به جوانان و سرمايه گذارى براى آنها نيز از امور مهمى است كه سرپرستان و گردانندگان مسجد بايد به آن عنايت داشته باشند، گرداندن مسجد و اداره امور آن نبايد به شكل سنتى باشد، يعنى به شكلى كه گاهى اوقات مشاهده مى شود اكثر كودكان و نوجوانان را به دليل شلوغ كردن، حرف زدن و غيره از مسجد
ص: 238
بيرون مى كنند، يا نسبت به آنها بدرفتارى مى شود، بايد توجه داشته باشيم كه اين نوع برخورد با آنها سابقه بدى در اذهانشان باقى مى گذارد.
براى رفع مشكلات روزمره مساجد و تقليل هزينه هاى آن مى توان از افرادى كه در شغل هاى گوناگون مهارت دارند، استفاده كرد و در مواقع لزوم از آنها كمك گرفت. به كارگيرى اين تخصص ها هم در زمينه امور فنى و حرفه اى و اقتصادى و هم در امور فرهنگى و غيرمادى خواهد بود. البته در اينجا منظور اين نيست كه كلا مشكلات فوق رايگان انجام گيرد، بلكه هدف اين است كه در حد توان دركم كردن مخارج مسجد تلاش شود.
در اين زمينه مى توان به عوامل ديگرى اشاره كرد كه انتخاب عنوانو دسته بندى آنها چندان ضرورى به نظر نمى رسد، اين موارد را مى توان به شكل زير بيان كرد:
بسيار اتفاق مى افتد كه جوانان و نوجوانانى كه تجربه لازم ندارند، از عظمت و فلسفه قرائت ادعيه و زيارات مى پرسند، سؤالات اين است كه چرا يك سرى عبارات را به زبان عربى مى خوانيم، در حالى كه نمى دانيم مخاطب ما كيست، يا اگر اجمالاً مى دانيم مخاطبمان خداوند است، نمى دانيم كه به او چه بگوييم، يا چه چيزى از او درخواست مى كنيم، لذا براى رفع اين شبهه و ابهام حتى المقدور به همراه دعاها، ترجمه آنها را نيز به زبان روان و از هر گونه پيچدگى بيان كنيم، تا ارتباط بين خواننده دعا و مخاطب او، يعنى خداوند را محكمتر كنيم.
ص: 239
آنچه باعث شده است كه خداوند تبارك و تعالى از زبان پيامبر گرامى و ائمه هدى برگزارى نمازها را به جماعت توصيه مى فرمايد، بسيار والاست، چرا كه جماعت يك از مظاهر عظمت مسلمين و اتحاد و يگانگى آنهاست، اما اين فلسفه جماعت ها عمدتا در ميان مردم غريب و ناآشناست، چه بسا آشنايى جوانان با اين مفاهيم عظيم و درك فيض معنوى آن علاقه مندى مضاعف در آنها ايجاد كند.
متأسفانه برخورد بعضى از نمازگزاران با نوجوانان در مسجد به گونه اى است كه آنها را از هر چه مسجد و مسجدى است، متنفر مى سازد، چرا كه طريقه برخورد با آنها را نمى دانند و هميشه با خشونت و عصبانيت قصد تنظيم برنامه مساجد و برقرارى انظباط را دارند، در حالى كه مطمئنا شيوه هاى ديگرى از قبيل مسئوليت دادن و ايجاد شخصيت، بزرگ منشى و مراعات شخصيت آنان، مى تواند در جذب ايشان به مساجد بسيار مؤثر باشد.
بسيارى از نمازگزاران كه در سنين جوانى و نوجوانى قرار دارند مى توانند مبلّغ عملى مسجد و نمازجماعت باشند و با بيان لذايذ معنوى، همسالان خود را به اين امر ترغيب و تشويق كنند، چرا جوانان در موقع ورود به مسجد در ارزيابى اعمال خويش هستند و با ديدن همتايان خود در مسجد در تصميم خود مصمم تر مى شوند.
ص: 240
فعاليت هاى مسجد بايد در بين مردم منعكس شود تا از آن مطلع شوند، اين اطلاع و آگاهى از فعاليت هاى گوناگون باعث تشويق و دلگرمى مردم مى شود و سامان و نظم امور مسجد را نمايان مى سازد.
اگر مردم بويژه جوانان و نوجوانان بدانند كه بعضى از مشكلاتشان در مسجد رفع مى شود، طبيعتاً به مسجد روى مى آورند، مثلاً اگر كلاس هاى رفع اشكال تدريس خصوصى به شكل آسان در مسجد تشكيل شود با توجه به وضع مالى بعضى از افراد به شكل مثبتى جلوه مى كند.
مسئله خادم از جمله مشكلات عمده مساجد است، همانطور كه مى دانيم اكثر خدّام مساجد از افراد كهنسال و بازنشسته هستند، لذا اين گونه اشخاص روحيه برخورد با تمام طبقات اجتماع را ندارند و از آنجا كه خستگى روحى و پيرى در اعصاب و روان انسان تأثير مى گذارد، شايستگى لازم براى اداره مساجد ندارندو باعث گريز جوانان و نوجوانان از مسجد مى شوند؛ پس بايد خادمان مسجد از افراد جوان تر باشند تا اشكالات ياد شده پيش نيايد. لازمه جذب اين افراد نيز تأمين مسائل اقتصادى و امنيتى آنها است، چرا كه آنان بايد زندگى معمولى خود را بگذرانند و در برخورد با افراد نامنظم و بى تربيت و گاهى هم زورگو تأمين جانى و مالى داشته باشند و با خيال آسوده به اداى وظايف خود بپردازند.(1)
ص: 241
ص: 242
نماز از معدود عباداتى است كه سفارش هاى بسيار مؤكدى از طرف شريعت مقدسه در پى دارد و قرآن و حديث بر اهميت فوق العاده آن گواهى مى دهد.
خداوند متعال صريحا به محافظت و مراقبت از آن توصيه كرده(1) آن را بازدارنده گناهان و انحرافات ناميده(2)، خشوع و خضوع در آن را موجب فرح، نجات و رستگارى دانسته(3)، ضايع كردن نماز و سستى در آن را مورد نكوهش شديد قرار داده(4)، و ترك نماز و بى اعتنايى به آن را از عوامل دوزخى شدن انسان شمرده است.(5)
در روايات اسلامى از نماز با تعبيرات بخصوصى ياد شده كه درباره ساير عبادات اين گونه تعابير ديده نمى شود، بعضى از آن تعبيرات عبارت اند از:
ص: 243
مايه رضايت خداوند(1)، حصن و قلعه اى در برابر مكايد شيطان(2)، موجب نزول رحمت پروردگار(3)، محبوب ترين اعمال نزد خداوند(4)، روشنى چشمرسول خدا(5)موجب تقرب به خداوند(6)،بهترين عمل(7)،ستون خيمه دين(8)، بازدارنده از گناه(9)، اولين عمل مورد محاسبه در قيامت(10) و كفاره گناهان(11).
علاوه براين تعابير، عناوين خاصى نيز در روايات ديده مى شود كه هر يك سرفصلى براى بحثى عميق و گسترده است، همچون: اهتمام به نماز جماعت(12)، لزوم اداى كامل نماز(13)، پرهيز از سبك شمردن نماز(14)، پايبندى به خضوع و خشوع در برابر نماز(15)، نهى از ترك يا تضيع نماز(16)، سفارش به اقامه نماز
ص: 244
در اول وقت(1) و رعايت آداب نماز.(2)در اهميت نماز و مناجات با خداوند همين بس كه حضرت ابراهيم عليه السلام منادى بزرگ توحيد در گيتى و بناكننده قبله اى براى موحدان عالى و كعبه اى براى خداجويان جهان، فلسفه هجرت طاقت فرسا و سكونت دادن همسر و فرزند خردسالش را در بيابان خشك و بى آب و گياه و به دور از آبادانى مكه، تنها اقامه نماز و همه گير و جهان شمول شدن آن ذكر كرد و گفت:« رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلاَةَ ».(3)و اما سخن در اين است كه نماز با اين همه عظمت و اهميتى كه دارد، چگونه بايد همه گير شود؟ در پاسخ به اين سؤال مى توان نكاتى متعرض شد كه بعضى از مهم ترين آنها به اين شرح است.(4)
با توجه به توصيه هاى مكرر شارع مقدس و عقلاى عالم درباره نقش اساسى الگو و اسوه در زندگى بشر و كارآيى اين اصل مهم، جايگاه ويژه در مسائل تربيتى به صورت عام و در مسئله همه شمول كردن نماز به صورت خاص پيدا مى كند.
قرآن مجيد مى فرمايد:
ص: 245
« لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللّه أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللّه وَالْيَوْمَ الاْخِرَ ...».(1)
«به تحقيق كه رسول خدا براى شما الگو و اسوه نيكويى است براى هر كسى كه به خدا و آخرت ايمان دارد».
و در آيه ديگر، حضرت ابراهيم عليه السلام را مقتداى خداپرستان، حقجويان و هدايت طلبان معرفى كرده است.(2)
در بسيارى ديگر از آيات، به طور ضمنى بر الگوپذيرى مسلمانان تأكيد كرده و از آن به عنوان يكى از راه هاى صحيح هدايت و رستگارى نام برده است؛ در روايات و احاديث نيز در اين باره سخن هايى به ميان آمده و مطالب متعددى مورد تعرض قرار گرفته است.
در حديث جالب و هشدار دهنده اى از امام سجاد عليه السلام، آمده است:«مبغوض ترين مردم نزد خداوند كسى است كه به اعمال و رفتار امام، پيشوا، رهبر و اسوه خود اقتداء نكند».(3) كه گوياى نقش پراثر و بااهميت پيروى از الگوها و اسوه ها در زندگى بشر است.
ما نيز مى توانيم به عنوان بهترين راه جذب مردم، بويژه جوانان و نوجوانان به سوى نماز، از بيان لطافت ها و ظرافت هاى نمازهاى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله، ائمه اطهار عليهم السلام و اصحاب و الاتبارشان و علماى بزرگوار بهره زياد و مؤثرى ببريم.(4)
ص: 246
مختصر بودن نماز علاوه بر آنكه مطلوب است، مورد توصيه پيشوايان دينى نيز قرار گرفته و در حديثى آمده است كه:
«رسول خدا صلى الله عليه و آله كامل ترين نمازها را اقامه مى كردند، در حالى كه كوتاه ترين و مختصرترين نمازها همان نماز رسول خدا صلى الله عليه و آله بود».(1)
امام صادق عليه السلام فرمودند:
«كوتاه به جاى آوردن نمازهاى واجب و مخصوصا نماز جماعت و طولانى كردن نوافل و نمازهاى مستحبى، عبادت و مورد توصيه است».(2)
تبيين نعمت هاى پروردگار متعال فوايد تربيتى بسيارى دارد كه ترديد ناپذيراست، لذا خداى منّان در جاى جاى قرآن كريم، به مواهب و نعمت هايى كه بر بشر ارزانى داشته، اشاره فرموده است.
گاه از نعمت روز، روشنايى و خورشيد ياد مى كند(3)، گاه نعمت آب گوارا و مشروب را متذكر مى شود(4) گاهى از محصولات زراعى به عنوان نعمتى الهى نام
ص: 247
مى برد(1)، گاه نيز از مجموعه نعمت هاى الهى ياد مى كند.(2)
در نهايت در يك جمله رسا و گويا و پرمعنا از شمارش ناپذير بودن نعمت هاى الهى سخن گفته و مى فرمايد: «ان تعدوا نعمة اللّه لا تحصوها»(3) و براى آنكه تمامى مواهب و نعمت هاى ظاهر و باطن و مادى و معنوى را فقط از ذات بارى بدانيم و ديگر عوامل را در دستيابى به آنها دخيل و سهيم ندانيم، مى فرمايد:
«و ما بكم من نعمة فمن اللّه ».(4)
«هر نعمتى كه براى شماست از طرف خداوند است».
از سوى ديگر، علاوه بر آنكه خداوند متعال در قرآن مجيد، يكى از عوامل ازدياد نعمت ها را شكرگذارى و سپاس از آنها دانسته(5)، كفران و ناسپاسى نعمت ها را موجب سلب يا كم اثر و بى بركت شدن آنها معرفى كرده است و مى فرمايد:
« لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ ».(6)
عقل و وجدان آدمى نيز بر لزوم سپاسگذارى از كسى كه خبرى به آنان رسانده يا نعمتى به او داده است، تأكيد دارد.
بنابراين، شكرگزارى از خداوند بخشنده نعمت ها، از اوجب واجبات براىانسان، بويژه معتقدان به مكاتب آسمانى است و نماز عالى ترين، زيباترين و رساترين سپاس ها از پروردگار متعال است.(7)
ص: 248
بى شك، فطرت آدمى پاك و خداجوى است و گرايش ناخود آگاهى به معنويات و امور ماوراى طبيعى دارد و اين غبار ماديات است كه چون بر آن مى نشيند آن را بظاهر از مسير اصلى خود منحرف مى سازد؛ از اين رو با زدودن آن غبار مى توان انحراف ايجاد شده را نيز از بين برد و فطرت را به مسير اصلى معنوى خود بازگرداند.
از سوى ديگر انسانى به سوى معنويات سوق داده شود و توجه به مظاهر مادى ضعيف و كمرنگ گردد، قطعاً از جلوه هاى معنوى اعمال لذت بسيار مى برد و كم كم به جايى مى رسد كه تمام خوشى ها و لذت را در توجه به معنويات مى يابد و جز آن را لذت واقعى نمى انگارد.
از آنجا كه سرچشمه تمامى معنويات وجود مقدس خداوند متعالى است، چنين انسانى از مناجات، راز و نياز، تقرب به ذات لايزال او لذت ها مى برد و با حضرت حق انس فراوان مى گيرد.
پس بايد به هر وسيله ممكن سعى شود تا مؤمنان، بويژه جوانان جامعه ابتدا به سوى معنويات سوق داده شوند و اشتياق به معنويات در آنها زنده شود، آنگاه با ذكر آثار و فوايد معنوى نماز آنان را به سوى اين عبادت بى نظير معنوى مشتاق و علاقه مند كرد.
راه هاى سوق به معنويات عبارت است از بيان حقايق و بواطن عالم وجود، تبيين فطرت پاك خدا جوى انسان، اشاره به لذت هاى معنوى و نتايج آن و ذكر داستان هايى از عباديات و معنويات سلف صالح و نيز ذكر و توضيح اين مطلب كه تمام زندگى بشر در ماديات خلاصه نمى شود؛ زيرا اگر چنان بود و معنوياتجايگاهى در زندگى آدمى نداشت، نبايد بين زندگى افراد بشر و ساير حيوانات تفاوتى باشد، در حالى كه چنين نيست و امتياز انسان به معنويات و تعقل اوست.
ص: 249
سرانجام، بيان آثار معنوى نماز مانند اينكه: نماز، موجب روشنى چشم رسول خدا صلى الله عليه و آله بود(1). نماز، انسان را به خدا نزديك مى كند(2)؛ نماز، بهترين عبادت است(3)؛ نماز، ستون استوارى ايمان است(4)؛ نماز، باعث دورى انسان از فحشا و منكر و گناه و نافرمانى خداوند است(5)؛ نماز، كفاره گناهان گذشته است(6) و خشوع در نماز، داراى آثار باارزش است.(7)
تشويق و تحسين با جايگاه ويژه اى كه در تعليم و تربيت دارد، آثار بسيارى برآن مترتب است كه انكارناپذير است و همواره به عنوان يكى از اصول مهم تربيتى مورد توجه خاص و در تمامى اديان، مذاهب و مكاتب مطرح بوده است.
براى آنكه جوانان و نوجوانان به نماز علاقه مند شوند و به سوى آن گرايش يابند بايد از مسئله مهم تشويق غافل نباشيم و از اين نردبان صعود، بهترين بهره ها را بگيريم.
البتّه اين امر، اشكال مختلفى هم ممكن است دارا باشد كه يك نمونه آن را به عنوان مثال در اين جا معترض مى شويم.
مثلاً مى توان در مساجدى كه نماز جماعت در آنها برپا مى شود، يك شب در
ص: 250
هفته بدون اطلاع قبلى و به وسيله امام جماعت يا يك تن از هيئت امنا يا مسئولپايگاه بسيج، به هر يك از نوجوانان 10 الى 15 ساله حاضر جايزه اى تقديم و اعلام شود كه اين هديه به لحاظ حضور شما در مسجد و جماعت تقديم مى شود؛ در هفته بعد نيز در يك شب غير معين چنين برنامه اى درخصوص جوان هاى 15 تا 20 ساله حاضر اجرا شود. در هفته سوم جوايزى به نوجوان ها و كودكان (زير 10 سال) داده شود؛ همين برنامه درباره خواهران حاضر در مسجد به وسيله خانمى كه از قبل معين مى شود، در طول سه هفته انجام مى شود، به اين صورت كه يك هفته درباره پسران و يك هفته در خصوص دختران اجرا شود، و به اين طريق، 6 هفته يعنى يك ماه و نيم سپرى مى شود و در اين مدت باشور و حال خاصى كه در مسجد پديد مى آيد، حضور در مسجد مورد توجه خاص جوانان و نوجوانان قرار مى گيرد، پس از سپرى شدن اين 6 دوره، مى توان دوباره از اول شروع كرد و 6 دوره ديگر در همان مقاطع سنى را مورد نظر قرار داد.
شايان توضيح است كه اولا، در هر دوره مجدد بايد به همه جوانان و نوجوانان آن مقطع كه در مسجد حاضرند، جايزه داد، حتى اگر مرتبه قبل هم هديه گرفته باشند، تا حضور مستمر در مسجد و جماعت عملى شود. ثانياً، جوايز و هدايا متناسب با سنين مذكور باشد.
البتّه، اين كار، هزينه، لازم دارد و صرف هر گونه هزينه اى در اين راه اجر و پاداش دارد، اجراى اين طرح در نهايت موجب اشتياق دايمى جوانان و نوجوانان به نماز و مسجد مى شود.
يكى از طرق مؤثر در جذب جوانان و نوجوانان به مسجد، تهيه و پخش فيلم ها، سريال ها و نمايش نامه هاى جالب، پربار و جذاب است.
ص: 251
مثلاً مى توان يك سرى ميان پرده هاى كوتاه و جالب درباره مسجد و آداب و احكام آن از روى داستان هاى موجود تاريخى با داستان هاى ابداعى تهيه كردو در قبل از ساعات پخش فيلم هاى حساس و پربيننده تلويزيون پخش كرد، اگرچه هزينه بسيار داشته باشد.
توضيح اينكه، سيماى جمهورى اسلامى على رغم بعضى برنامه هاى مطلوب كه درباره مسجد داشته است كماكان وظيفه دشوارى در اين زمينه دارد و سرمايه گذارى بيشترى بايد اختصاص دهد.
بسيار بجاست كه در سيماى جمهورى اسلامى ايران يك واحدى مستقل به نام «واحد سيماى مسجد» تأسيس شود و امكانات لازم، نيروى انسانى ماهر، ابزار مناسب و بودجه كامل در اختيارش گذاشته شود تا جز تهيه و پخش برنامه هاى اختصاصى مسجد اشتغال ديگرى نداشته باشد.
كار ديگرى كه در اين زمينه مى توان انجام داد، تهيه و ساخت فيلم هاى سينمايى جالب و جذاب است كه پيام اصلى آن مسجد و اهتمام به آن باشد و در سينما و تلويزيون به نمايش درآيد، يا حتى از طريق ويدئو در مراكز علمى، دينى و اردو براى جوانان به نمايش گذاشته شود.
مناسب است در ايام تعطيلى مدارس به تشكيل اردوهاى مسجد توجه خاص مبذول شود تا ضمن فراهم آوردن وسايل و امكانات تفريحى براى نوجوانان و جوانان با روش هاى گوناگون انگيزه و علاقه به مسجد را در آنان بيشتر سازد.
اين كار، هم اثر تبليغى بسيارى در كل جامعه دارد، و هم در بين حاضران در اردو تأثيرات شگرفى بر جاى خواهد گذاشت.
ص: 252
طرح و برگزارى مسابقات درباره مسجد بسيار مفيد و پر تأثير خواهد بود؛ اين گونه مسابقات مى تواند در سه بخش انجام پذيرد:الف) مسابقات سراسرى و عمومى: سؤال هايى درباره مسجد و آداب و احكام آن از كتابهاى شخصى طرح شود و از طريق روزنامه هاى رسمى كشور در اختيار عموم قرار گيرد و جوايز ارزنده اى براى آن در نظر گرفته شود.
ب) مسابقات اختصاصى دانش آموزش: همين برنامه با همكارى جدى آموزش و پرورش در وقت مناسبى كه ايام امتحانات يا ايام تعطيلى مدارس نباشد، در مقطع راهنمايى و دبيرستان و حتى دبستان، انجام شود.
ج) مسابقات اختصاصى نظامى: همين برنامه ها در محيط هاى نظامى با همكارى سازمان هاى عقيدتى - سياسى نيروهاى نظامى و انتظامى براى سربازان وظيفه و در مقاطعى براى درجه داران انجام شود.
فايده و اثر اين كار آن است كه:
1 - كتب مختلف و متعددى با موضوع مسجد در اختيار شمار زيادى قرار مى گيرد.
2 - فرهنگ كتابخوانى در جامعه رواج مى يابد.
3 - طبقات عظيمى از جوان ها و نوجوان ها و نيز زن و مرد كشور با مسائل مسجد آشنا مى شوند.
توضيح اينكه، انتخاب زمان مناسب بسيار لازم و ضرورى است.
ص: 253
از آنجا كه به دلايل گوناگونى امكان فراگيرى بسيارى از احكام و آداب مسجد و نماز جماعت براى عده زيادى از زنان و مردان، بويژه جوانان و نوجوانان از طريق مطالعه مقدور نيست، تهيه نوارهاى كاست و توزيع و فروش آن به صورت گسترده مى تواند در تعليم احكام، آداب، شرايط، قرائت حمد و سوره، و هر مسئله اىكه مربوط به مسجد و نماز است، تأثير شگرفى در سوق جامعه به سوى مسجد داشته باشد.
تشكيل نمايشگاه هاى گسترده شهرستانى و استانى و حتى روستايى يك بار در سال و ارائه كتب مربوط به مسجد، نوار كاست نماز و حتى نوارهاى ويدئويى نمازجماعت، در كنار نمايش و اهداى جايزه به برندگان مى تواند آثار بسيارى در گرايش به مسجد و نماز داشته باشد و مسئله نماز را در بين مردم، بويژه جوانان و نوجوانان احيا كند.
رفع تمامى آنچه درباره مسجد تنفرآور است، مانند صداى غير متعارف بلندگوها در هنگام اذان و نماز، صداى زشت مؤذن و مكبّر، جمع آورى اعانات در مساجد، وجود مهرهاى كثيف و شكسته در مسجد و كثيف و متعفن بودن فرش ها و از طرفى توجه جدى داشتن به نظافت و نظم مساجد و نمازخانه ها و ايجاد هر آنچه جاذبه دار است، مى تواند نقش عمده اى در جذب همگان بويژه جوانان به سوى مساجد و نماز داشته باشد.
البته در اين باره اقدامهاى مطلوبى انجام شده، ولى همت بيشترى لازم است، نواقص زيادى موجود است.
ص: 254
در كتب درسى از مقطع ابتدايى تا پايان دانشگاه ها، مطلوب و حتى لازم است كه به سبك زيبا و گويا و جذاب و البته با رعايت اختصار، از آداب و اسرار نماز و مسجد بحث هايى گسترده تر از آنچه اينك صورت مى گيرد، گنجانيده شود، تا مسجد، حضورى دايمى در زندگى كودكان، نوجوانان و جوانان داشته باشد.
در خاتمه، نظر عزيزان را به اين نكته جلب مى كنم كه در يك نظرخواهى ازعده اى جوانان عزيز درباره نماز و جاذبه دار شدن مساجد، نكات جالبى به دست آورديم كه ذيلاً اهم آن ديدگاه ها را متذكر مى شويم: سؤال اين بود كه:
1 - چگونه مى توان نماز را در بين جوانان، داراى جاذبه كرد؟
2 - چه كنيم تا مساجد ما داراى جاذبه باشد؟
خلاصه پاسخ ها به اين شرح است؟
1 - تبليغات گسترده درباره نماز و توجيه فوايد و ارجمندى آن.
2 - اقامه نماز در مراكز پر رفت و آمد اجتماعى.
3 - ايجاد انگيزه و اشتياق در بين جوآنها به نماز به طرق مختلف.
4 - تقويت مسائل اعتقادى جوان ها.
5 - جذاب كردن محيط هاى اقامه نماز.
6 - آشنا كردن خانواده ها با نماز و احكام آن، كه محل رشد و نمو و شكل گيرى جسم و روح جوان هاست.
7 - سالم سازى محيط و رفع زمينه هاى گناه.
8 - ورود تكنولوژى جديد به مساجد از قبيل ويدئو و كامپيوتر.
9 - انتخاب مسئولان جوان و پرشور و نيز امام جماعت خوش ذوق و خوش خلق.
ص: 255
10 - مراعات بهداشت، نظافت و نظم در مساجد.
11 - ايجاد برنامه هاى متنوع در كنار نمازجماعت در مساجد.
12 - ايجاد كلاس هاى روان شناسى براى ائمه جماعات به منظور فراگيرى طريقه بهتر برخورد با مردم و جوانان.
13 - تسريع در اقامه جماعات.
14 - مراعات سه اصل:
- مكان (زيباسازى مساجد، و ساختن نمازخانه هاى شيشه اى در پارك ها كه جذاب است و هم تبليغى براى نمازخوانى).
- زمان (اقامه نمازها در اول وقت و با سرعت).- لباس (پوشيدن لباس هاى سفيد و متحدالشكل به هنگام جماعت).
ص: 256
دوران نوجوانى مرحله پركشمكش و گاه دشوارى در زندگى فرد است. در اين دوره تغييرات زيادى در نوجوان ايجاد مى شود؛ از آنجا كه نوجوانى مقطعى خاص بين كودكى و جوانى است، نوجوان دوران حساسى را مى گذراند؛ زيرا خود را با رشد سريع جسمانى، پيدايش صفات ثانوى جنسى و اداى تكليف هاى دينى به صورتى جدّى تر مواجه مى بيند؛ والدين و اولياى مدرسه از آنان توقع رفتارهايى پخته و سنجيده دارند و اينكه بايد خود را براى ورود به دانشگاه، بازار كار و ازدواج، مهيا سازند؛ بسيارى از انحرافات رفتارى، عقيدتى و دينى افراد از همين دوره آغاز و با افزايش سن فرد اصلاح آنها دشوارتر مى شود.
با توجه به اهميت دوران نوجوانى از بعد فردى و اجتماعى، لازم است در تشكيلات مساجد برنامه ريزيهاى علمى و دقيقى براى نوجوانان و جوانان انجام شود. براى نيل به اين هدف، اين گفتار به بررسى ويژگى هاى نوجوانان و روش هاى مناسب براى جذب و تربيت آنان در مساجد پرداخته است.
در يك نظر اجمالى، نوجوانى دورانى پر از تغييرات گوناگون است و مرحله اى انتقالى و مهم به شمار مى رود. در اين مرحله هر چه در زندگى گذشته
ص: 257
نوجوان (كودكى) رخ داده است، در وضع فعلى او اثر مى گذارد و اتفاقات و تربيت اين مرحله نيز در وضع زندگى آينده اش تأثيرات پايدارى خواهد داشت.بسيارى از بزرگسالان به فرصت هاى از دست رفته در دوران نوجوانى خويش براى ادامه تحصيل، كار، ازدواج، پيشرفت مذهبى و غيره افسوس مى خورند.
در زمانى كه نوجوان به سرعت با تغييرات جسمانى مواجه مى شود، اجتماع از او مى خواهد كه مستقل و مسئوليت پذير باشد و روابطش را با همسالان و بزرگسالان به نحوى مناسب، تنظيم كند و رفتارهايى بالغانه داشته باشد. در اين دوره از نوجوانان خواسته مى شود كه دروس خود را به خوبى مطالعه كنند، از سد دانشگاه بگذرند، تكليفهاى اسلامى را انجام دهند، وارد بازار كار شوند و برخى انتظارات ديگر كه تحقق آن براى نوجوانان و جوانان كار آسانى نيست. با توجه به موارد مذكور اهميت مسجد به منزله محيطى تربيت كننده نمايان مى شود.
ميزان سازگارى و توانايى كنار آمدن نوجوانان با بحران ها و مشكلات اين دوران متفاوت است و بستگى به عوامل زيادى دارد، چنانچه نوجوان به طور همزمان درگير چندين مشكل يا موضوع باشد امكان بروز بحران و ناسازگارى او افزايش مى يابد، مثلاً زمانى كه نوجوان دچار تغييرات جسمانى (بلوغ) شده و مجبور به انتخاب رشته در دبيرستان است امكان بروز بحران در او بيشتر مى شود. امل خانواده و محيط نيز نقشى مهم دارند؛ خانواده اى كه در آن ارتباط افراد با يكديگر مناسب و مثبت است، مدرسه اى كه مربيان آن افرادى دلسوز و با دانش و تجربه كافى اند و جامعه اى كه در آن برنامه ريزى امور، به نحوى مناسب اجرا مى شود و جوانان در آن احساس امنيت مى كنند و امكان بروز بحران را در نوجوانان و جوانان كاهش مى دهد. همچنين درگيرى كارى والدين، اختلافات آنها، مشكلات مالى، مدارس شلوغ و بسيارى موارد ديگر سبب ايجاد سردرگمى و تأخير در ايجاد هويتى مثبت در نوجوانان مى شود زمانى كه فرد به سنين نوجوانى مى رسد
ص: 258
تا حد زيادى شخصيت و ذهن او شكل گرفته است، اگر نيازهاى اوليه كودك؛ ميل نياز به عشق، احترام، امنيت، مهرورزى به ديگران و بازى و سرگرمى، به موقع ارضا شود دروه نوجوانى نيز با همه تغييراتش با سادگى و آسانى و نشاطسپرى خواهد شد.
نياز نوجوان به استقلال و اثبات وجود، همراه با اين احساس كه او را نمى فهمند، يكى از خصوصيات مهم دوران نوجوانى است؛ نوجوان مى خواهد از ويژگى هاى دوران كودكى فاصله بگيرد و در جنبه هاى گوناگون به استقلال برسد. هرگاه والدين از اين حس استقلال طلبى نگران شوند و بخواهند او را زياده از حد تحت نظارت گيرند، درگيرى ايجاد مى شود، والدين و مربيان نوجوانان بايد اين نكته مهم را مد نظر قرار دهند كه جوان حق انتخاب دارد و برخى از رفتارهاى او كه در نظر آنها ناپسند مى آيد؛ اقتضاى سن نوجوانى است؛ به علاوه اختلاف سنى بين نوجوان و والدين با مربيان ناسازگارى را افزايش مى دهد.
همان گونه كه ذكر شد، نوجوان مايل است خود را فردى مستقل معرفى كند ويژگى هاى دوره كودكى خود را كنار گذارد؛ براى اين منظور نوجوان شروع به انتقاد از والدين و اطرافيانى مى كند كه در كودكى مورد پذيرش و احترام وى بوده اند در برخى موارد نوجوان معايب والدين و بزرگترها را چند برابر جلوه مى دهد و نقاط منفى در نظر او بيشتر جلوه مى كند؛ گاهى نوجوانى كه خانواده او از ديدگاه مالى در وضع نامناسبى هستند؛ مى كوشد اين موضوع را از دوستان خود مخفى سازد و بيش از حد از آشكار شدن اين موضوع نزد دوستانش خجالت مى كشد.
ص: 259
همچنين اكثر نوجوانان تمايل دارند، والدين و خانواده خود را از دريچه چشم ديگران، (به ويژه دوستان)، ببينند و درباره آنها قضاوت كنند.
بسيارى از نوجوان محبتها و رسيدگى هاى والدين را مداخله و فضولى مى دانند. موضوعى كه رابطه نزديكى با مطلب بالا دارد، جستجو و نياز به نو شدن، نزد نوجوانان است. اين امر نمايشگر نياز نوجوان به شكستن قالب هاى موجود،فاصله گرفتن از كودكى و نياز به فاصله گيرى از محيط است، به عبارت ديگر، نوجوان براى تغيير ويژگى هاى قبلى خود و كسب مهارت ها ويژگى هاى جديد مايل به شكستن الگوهاى سنتى موجود در خانواده يا اجتماع است؛ بر اثر اين عامل، نياز به نوگرايى در كليه امور در نوجوانان به وجود مى آيد، از جمله در موارد: لباس پوشيدن، آرايش مو و صورت، استعمال اصطلاحات و كلمات مخصوص و طرز رفتار و حركت هاى خاص، گروه همسالان نيز اين وضع را تشديد مى كند و نوجوان به پيروى از دوستانش تمايل مى يابد و حس مى كند كه از اين طريق به استقلال و هويت فردى دست يافته است.
ديد اقتصادى نوجوانان در جنبه هاى فردى به خانوادگى و اجتماعى، سياسى و غيره با توانايى آنها در تذكر عمليات صورى، ارتباط دارد. با توجه شديد نوجوان به معايب بزرگسالان، نظم اجتماعى و خلق نظام هاى جانشين، بيشتر حرف است تا عمل، اين پديده ممكن است نشاندهنده رشد شناختى ناقص و ادغام نشده با جنبه هاى رفتارى نوجوان باشد. آگاهى نوجوان از تفاوت بين وضع موجود و ممكن، به سركشى او كمك مى كند. نوجوان هميشه موجود و ممكن را مقايسه و كشف مى كند و غالباً تصور مى كند از آنچه موجود است؛ چيزى كم دارد.
تواناييهاى شناختى نوجوانان، هم از لحاظ كيفى و هم از لحاظ كمّى در سال هاى نوجوانى، رشد بيشترى پيدا مى كند و در فرايند عقلى نوجوانان كه براى
ص: 260
تشريح و استدلال درباره مسائل به كار مى رود، تغييرات مهمى به وجود مى آيد. به منظور شناخت بيشتر و ويژگى هاى شناختى دروان نوجوانى يكى از منابع غنى تحقيقات پرفسور «پياژه» است كه در اينجا اشاره اى به يافته هاى او مى شود:
تفكر كودكان متكى بر واقعيت ملموس، زمان حال و وضع كنونى است، ولى با رشد بيشتر، تفكر انتزاعى يا مرحله هوش عمليات صورى حاصل مى شود. با اين توانايى نوجوان اين قابليت را پيدا مى كند كه درباره گذشته، آينده مسائلممكن و مجرد بهتر بينديشد. به اين ترتيب افكار نوجوان ديگر به آنچه مى بيند اتفاق مى افتد و واقعيات ملموس محدود نيست. او مى تواند به طور منطقى و منظم به بررسى موضوعات و مسائل انتزاعى بپردازد. موضوعاتى كه نوجوانان درباره آنها فكر مى كنند و عقايد خود را براساس آنها شكل مى دهند، طيف وسيعى از مسائل اخلاقى، مذهبى، سياسى، علمى و غيره را شامل مى شود. احتمالاً نوجوان درباره اين موضوعات ديدگاه هايى دارد كه از لحاظ علمى و منطقى سست مى نمايد. اما همين ديدگاه ها در سال هاى آينده او را به رشد شناختى بيشترى رهنمون خواهد كرد.
در نوجوانى يك خودميان بينى (خود محورى) به وجود مى آيد كه مرحله اى گذرا در رشد شناختى نوجوان است. يكى از آثار اين پديده رفتارهاى جلف و با هدف جلب توجه و خودنمايى است كه در برابر جنس مخالف بيشتر ديده مى شود. بسيارى از نوجوانان كه وضع ظاهرى، رفتار و كلام جلف و نسنجيده اى دارند؛ مى خواهند به اين طريق خود را مطرح كنند و توانايى خود را با هويتى منفى نشان دهند. موضوع ديگر، احساس جلب توجه بوده است. نوجوانان احساس مى كنند ظاهر و رفتارشان مورد توجه و بررسى ديگران است. همان طور كه خودشان توجه زيادى به ديگران مى كنند، بسيارى از خجالت ها، دست پاچگى ها
ص: 261
و غيره به علت اين طرز تفكر است.
از ويژگى هاى ديگر خود ميان بينى نوجوانان، احساس قدرت براى انجام دادن كارهاى گوناگون و خطرناك است. نوجوان احساس مى كند، مى تواند بسيارى از كارها را حتى با نبودن مقدمات و توانايى انجام دهد، مثلاً ديده مى شود نوجوانى كه نمرات پايينى در درس رياضى گرفته است؛ هدفش انتخاب رشته معمارى يا مهندسى راه است. به اين وسيله نوجوان براى خود طرح ها و برنامه هايى بلند پرواز تنظيم مى كند. اغلب در نامه هاى محرمانه، در دفتر خاطرات و در گفته هاو آرزوهايش، آثار اين طرح ها و برنامه ها ديده مى شود. معمولاً نوعى جوشش و انرژى در فكر نوجوان وجود دارد كه مى خواهد اصلاحاتى بكند و همه چيز را تغيير دهد و از نو بسازد. البته اين جنبه اصلاح گرى هميشه جامه واقعيت نمى پوشد و نوجوان با ورود به ملك بزرگسالان از آنان تبعيّت مى كند. ممكن است كمال گرايى و انتخاب معيارهاى سطح بالا، ناشى از فشار خانواده، مدرسه و محيط باشد. در اين صورت ناتوانى در دستيابى اين اهداف ممكن است باعث احساس قضاوت در نوجوان شود. مربيان مساجد مى توانند در تعيين معيارها و اهداف زندگى نوجوانان، جنبه هاى اسلامى و واقع گرايى را به آنها تفهيم كنند.
از مهم ترين ويژگى هاى مربيان نوجوانان در مساجد و غير آن، علاقه مندى به آرمان هاى اسلامى و تربيت دلسوزانه نوجوانان است؛ اين عشق به اسلام و محبت به نوجوانان هنگامى كه با دانش و عمل صالح مربى، همراه باشد؛ همچون رود زلالى وجود نوجوانان را فرا مى گيرد و آثار آن از طريق نوجوانان متوجه جامعه مى شود. مربيان نوجوانان خود بايد صالح باشند و دلسوزانه در زمينه افزايش دانش و بهبود رفتار نوجوانان، بكوشند.
ص: 262
مربيان بايد بتوانند از عهده پاسخ گويى به سؤالات نوجوانان برآيند و كنجكاوى هاى مذهبى و علمى نوجوانان را پاسخ دهند. چنين مربيانى الگوهايى مناسب براى نوجوانان به شمار مى روند و همراهى دانش و عمل صالح در وجود مربيان مساجد باعث جذابيت آنها براى نوجوانان مى شود. نوجوانانى كه از وجود چنين مربيانى برخوردارند، در مقابل هجوم فرهنگى غرب، مقاوم خواهند بود و خود به اصلاح جامعه نيز مى پردازند.
بزرگسالانى كه مرتبط با امور نوجوانان و جوانان هستند، اعم از والدين، معلمان وساير افراد، هريك به نوعى در شكل گيرى آنها دخيل اند. هرگاه ويژگى هاى رفتارى و خصلت هاى اخلاقى اين بزرگسالان براى نوجوانان خوشايند و مطلوب باشد؛ تأثير بيشتر در آنها مى گذارد. مطلوب ترين الگوهاى رفتارى براى كودكان و نوجوانان، افرادى هستند كه رفتارهايشان آميزه اى از محبت، عطوفت، ثبات و منطق است، به بيان ديگر محبت و دوستى با نوجوانان نيازهاى عاطفى و امنيت آنها را ارضا مى كند و ثبات و منطق موجب رشد و گسترش تفكر منطقى در نوجوانان مى شود.
الگوهاى مطلوب براى نوجوانان و جوانان از لحاظ شخصيتى، افرادى فعال مهربان و داراى دانش وسيع در زمينه هاى مختلف هستند. آنها در فراز و نشيب هاى زندگى و در شكست ها و پيروزى ها همواره به ياد خدا و با صلابت هستند. الگوهاى مطلوب نوجوانان، به وعده هاى خود عمل مى كنند و در هيچ وضعى مخاطب خود را تهديد وتحقير نمى كنند بلكه براى اصلاح رفتارهاى نامناسب نوجوانان، از روش هاى روان شناختى استفاده مى كنند.
ص: 263
پيامبر و امامان ما، كه بزرگترين مربيان بشر بودند؛ هميشه روحيه اى منعطف و معتدل داشتند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمود:
«ادعو الناس و بشّر و يسّروا ولا تعسّروا».
«بايد استعدادها و ظرفيت افراد را شناخت و طبق آن مردم را به راه حق فرا خواند، زيرا ظرفيت و ميزان رشد مذهبى افراد گوناگون است».
آن حضرت در مقام آموزش و هدايت افراد مى فرمايد: «در مرحله هدايت، ميانه روى را پيش گيريد، «اين موضوع را سه مرتبه تكرار كرد و سپس فرمود: هر كس در مقام آموزش و ارشاد راه تند و سخت را در پيش گيرد، دين را مغلوبكرده و ضربه زده است». همه نوجوانان و جوانان در محيط و خانواده مذهبى تربيت نشده اند بلكه داراى روحيات و علاقه هاى مذهبى متفاوتى هستند. مربى باتجربه كسى است كه با هر فرد مطابق تفاوت هاى فردى وى برخورد مى كند.
1 - نوجوانان و جوانان به دليل ويژگى هاى روانى دوران بلوغ، كنجكاوى و شوق وافرى براى شناخت خود و جهان و نظام هاى اعتقادى گوناگون دارند. اگر مربيان دلسوز اطلاعات صحيحى در اختيار آنها نگذارند، ممكن است مطالب غلط و گمراه كننده، آنان را تحت تأثير قرار دهد. سهل انگارى والدين و مربيان در زمان آموزش هاى مناسب مى تواند باعث شكل گيرى نگرش هاى غلط و عادات ناپسند در نوجوانان شود. يكى از مكان هاى مناسب براى آموزش و راهنمايى نوجوانان و جوانان كانون هاى بسيج و كانون هاى فرهنگى مستقر در مساجد است. در اين كانون ها لازم است از مشاوران و روان شناسان بهره گيرى شود.
ص: 264
2 - در محيط مساجد آموزش هاى گوناگون مناسب با ويژگى هاى نوجوانان عرضه شود.
3 - روحانيون مساجد و مسئولان دفاتر فرهنگى مساجد بايد بين مراعات دستورها و نظم از يك سو، و عملكرد خود انگيخته و داوطلبانه نوجوان تعادلى بوجود آورند. نوجوانان و جوانان بايد در طرح برنامه هاى مربوط به خود در مساجد نقش فعال ايفا و با هيئت امنا رابطه اى صميمانه و نزديك برقرار كنند. با تأسف در برخى مساجد شاهد فاصله و اختلاف بين هيئت امنا و جوانان مساجد هستيم.
4 - مورد تأييد قرارگرفتن و مسئوليت داشتن نوجوانان و جوانان. زيرا نوجوانان و جوانان در سنينى هستند كه احتياج به روابط اجتماعى و فعاليت هاى گروهى با همسالان دارند.
در مساجد هر نوجوان مى تواند با توجه به علائق و توانايى هايى كه دارد اجراى كارى را عهده دار شود. آنها مى توانند با همسالان خود رابطه مناسبى برقراركنند و مسئوليت هاى متناسبى به عهده گيرند. اين تمرينى براى پذيرش بين آنها در مساجد است.
5 - فعاليت هاى مساجد شامل جنبه هاى متنوع فعاليت هاى علمى، دينى، تفريحى، هنرى و ورزشى است. يكنواختى موجب خستگى نوجوانان مى شود. ولى فعاليت هاى متنوع مكمّل يكديگرند.
ص: 265
ص: 266
خانواده نهادى است كه پايه سعادت يا شقاوت انسان در آن پى ريزى شده و از آن نشأت گرفته است؛ خوشبختى يا بدبختى آينده و سرنوشت افتخارآميز يا نكبت در خانواده رقم مى خورد؛ به همين سبب بخشى از عوامل و موانع جذب جوانان به مساجد، ريشه در كانون خانواده دارد كه از جمله موانع جذب جوانان به مساجد، مى توان اين موارد را نام برد:
الف) والدينى كه خود به ظاهر مسلمان اند ولى عملاً پايبند به احكام و تكليف هاى دين نيستند و در عمل بى اعتنا هستند اين والدين با مراكز مذهبى و برنامه هاى دينى و مساجد بيگانه اند و قهراً فرزندانشان هم برابر عملكرد و سيره آنها مشى مى كنند و نوعاً شخصيت فرزندان چنين خانواده هايى جداى از دين شكل مى گيرد.
ب) معاشرت ها و مهمانى هاى خانوادگى و خويشاوندى و دوستان، اختلاط هاى نامشروع و ضد اخلاق، بى بند وبارى و مراعات نكردن ضوابط و حدود شرعى در معاشرت هايى كه زمينه ساز فساد و آلودگى است. نوجوان و جوان در سنى است كه آزادى مطلق و لذت گرايى و بى بند و بارى و ارضاى غرايز،
ص: 267
موافق با طبع اوليه و طبيعت اوست و چون دين و مراعات اصول اخلاقى او را محدود و مقيد مى كند با طبع اوليه او سازگار نيست، پس قهراً تمايلى به ورودبه مسجد يا هر مركز دينى از خود نشان نمى دهد و اين گونه معاشرت ها در چنان خانواده هايى با نتايج تخريبى كه در پى دارد، راهنمايى ها و تلاش هاى عوامل سازنده بيرونى را هم خنثى و بى اثر مى كند.
ج) بى توجهى و حساسيت نداشتن والدين مسلمان و متدين درخصوص تربيت دينى و تكليف هاى الهى فرزندان. كه نه تنها از همان سنين پايين بچه ها را به انجام دادن فرايض و حدود الهى عادت نمى دهند و تشويق نمى كنند، چنانچه فرزندان نيز از ديگران يا جاهاى ديگر اثر پذيرفته باشند و در امر دين اهتمام ورزند، والدين از بى توجهى يا به بهانه اينكه الآن برايشان زود است و يا اكنون برآنها واجب نيست، فى المثل: با نماز، روزه، حجاب و غيره فرزندان، مخالفت مى كنند.
همين بى توجهى والدين در سنين پايين فرزندان و بى توجهى خانواده در پيوند دادن فرزندان خود به مسجد، و مأنوس كردن با بچه هاى مسجد و انجام ندادن تكليف هاى دينى از آغاز، سبب مى شود كه اين فرزندان در سنين بالا با مساجد و مسائل دينى بيگانه شوند، يا اگر تمايلى در آنها پديد آيد، عملاً براى آنها سخت است كه با مسجد انس گيرند و به تقيّدات دينى پايبند باشند اين گونه افراد فكر مى كنند در صورت تمسّك به مسائل دينى، در ميان دوستان شان خجل خواهندشد.
د) اختلاف والدينى كه خود را متدين و پايبند به قيود مذهبى و احكام دين مى دانند، ولى در محيط خانه، گاه نزد بچه ها دعوا و مشاجره و توهين و غيره به يكديگر روا مى دارند، پدر و مادر برخى احكام دين را بر سر هم چماق مى كنند و نتيجه اين گونه برخوردهاى منفى و نامناسب، علاوه بر آثار سوءعديده در روح و روان و اعصاب بچه ها، بدبينى و تنفر از مراكز دينى، از جمله مسجد را، در پى خواهد داشت.
ه-) زمينه سازى نكردن به منظور ايجاد آمادگى و پذيرش در نوجوان و جوان
ص: 268
كه گاه ممكن است جاذبه برنامه هاى تلويزيون يا بازى فوتبال و يا غيره، بيش از نماز اول وقت يا ورود به مسجد براى استفاده از برنامه هاى آن باشد.
و) تحميل ها در اداى تكاليف هاى دينى بى آنكه فرزندان توجيه شوند،آن هم بدون در نظر گرفتن استطاعت و ظرفيت جسمى و روانى يا حال و نشاط و وقت كافى آنها و سوء استفاده از حيا و رودربايستى ها در آن تحميل ها.
براى نمونه يك نويسنده ضد مذهب مسيحى علت بيزارى و تنفر خود را از مذهب مسيحيت و كليسا همين تحميل هاى نامعقول و غير منطقى ذكر مى كند.
ز) وجود تناقض در رفتار و كردار والدين كه الگوى فرزندانشان هستند.
ح) ممانعت از ورود فرزندان به مسجد و تبليغ سوء عليه روحانيون و دين و ايجاد حس بدبينى و القاى باورهاى غلط به جوانان و نوجوانان و دلسرد كردن آنها از حضور در مساجد و غيره.
الف) ناهماهنگى تربيتى بين خانه و مدرسه.
ب) تضاد در متن برنامه ها و ناهماهنگى در نظام آموزشى و محتويات كتب درسى و آنچه در كلاس ها مطرح مى شود.
ج) نبودن امكان لازم و مناسب مانند كتاب، نمازخانه مناسب، نماز جماعت، جلسات دينى و فوق برنامه هاى جذاب و مفيد و اقناع كننده با كمبود حضور مبلغان لايق و آگا به مناسبت هاى مختلف در محيط هاى آموزشى، جلسات پرسش و پاسخ و غيره.
د) منحصر بودن فعاليت ها و آموزش هاى دينى به معلمان و مربيان دينى يا گروه معارف دانشگاه ها.
ه-) ناتوانى علمى يا بى حوصلگى يا آشنا نبودن با شيوه هاى صحيح آموزشى
ص: 269
و هنر معلمى برخى معلمان و مربيان و استادان در محيط هاى آموزشى به ويژه در آموزش هاى دينى و پاسخ گو نبودن به نيازهاى فكرى و فرهنگى و فطرت حقيقت جويى، پى جويى و كنجكاوى نوجوانان و جوانان كه بتدريج حالت دين زدگى در دانش آموزان و دانشجويان پديد مى آورد.
از آن طرف جوانان ما اگر با وجود خلأ فكرى و مذهبى با متوليان مكتبو بينش مواجه شوند كه به گونه اى جذاب با برخوردهاى زيبا و عاطفى و... نياز او را به صورت ديگرى پاسخ دهند طبيعى است كه جذب ديگران خواهند شد.
و) القاى ناهماهنگى دين و علم و اصرار بر متضاد بودن آن دو از جانب برخى آموزگاران و استادان بى تعهد.
ز) بدآموزى، مغلطه كارى، تبليغات سوء و تلقينات ناصواب.
الف) دوستان ناباب و معاشران ناصالح.
ب) آلوده بودن جو عمومى حاكم بر جامعه و محيط ناامن فكرى و فرهنگى براى جوانان.
ج) فشار و تحصيل كارى نامعقول و توجيه نشدنى.
د) سوء عملكرد دستگاه هاى اجرايى و نيروهاى انتظامى در برخى از برخوردها با افراد خاطى و مسئله دار.
ه-) تناقض در گفتار و رفتار برخى مسئولان و كارگزاران نظام اسلامى.
و) آزادى هاى بى حد و حصر و سوء استفاده فرصت طلبان و مسامحه مسئولان در نظارت و برخورد قانونى با مسائل.
ز) كمرنگ شدن تدريجى معنويت در جامعه و گرايش شديد به مادّيات، حتى در ميان مسئولان و كارگزاران، ارزش بودن ماديات و بى توجهّى به معنويات كه
ص: 270
اين بيمارى با تأسف در ازدواج و انتخاب شغل و موقعيت هاى اجتماعى، به نحو بارزى نمايان مى شود و هيچ گاه به معنويات توجهى نمى شود.
ن) جشن هاى عروسى در منازل و تالارها كه گاه در خيابان هاى شهر هم به شكل زننده اى مشاهده مى شود.
ح) بى ضابطگى و نظارت نكردن جدى بر ورود ارمغان غرب: لباس هاى نامناسب و نوارهاى ويدئويى ضد اخلاق و فضيلت، مجلاتى با عكس هاى مستهجن، مسافرت به كشورهاى خارجى به ويژه غرب و تأثيرپذيرى از آنو گشت هاى سياحتى و رفت و آمدها.
ط) صف بندى هاى اجتماعى و احزاب سياسى، گروه هاى انحرافى مانند تكنو، متاليكا و غيره كه هر يك مرام و تفكر و برنامه ضد اخلاقى خاصى دارند و دام و تله اى براى شكار نوجوانان و جوانان معصوم بى خبر هستند. هدف اين گروه ها به انحراف و فساد كشاندن آنان است.
اين ها آزادانه در جامعه فعاليت مى كنند و سبب خودآزارى و ساديسم و مزاحمت و جنون و رشد فساد و برهم زدن امنيت جامعه و منكوب ساختن حيثيت اجتماعى و عفت عمومى مى شوند و با تأسف مسئولان امر نيز از آنها جلوگيرى نمى كنند.
اگر كسانى هم به لحاظ احساس مسئوليت، واكنش نشان مى دهند و با آن ها برخورد كنند، در محاكم قضايى نه تنها با آنها برخورد قانونى معقول و جدى نمى شود و محكوم نمى گردند، بلكه آمر به معروف و ناهى از منكر، خود دچار مشكل مى شود كه جداً جاى تأسف است كه گاه آن چنان بى اعتنا و ساكت و غافليم، چه دولت و چه مردم حزب اللّه متدّين، كه انگار افراد منحط و فاسد و مخالف در كشور وجود ندارند، ما ناخواسته در عمل آنها را تأييد و عملكردشان را ناديده مى گيريم و باعث مى شويم تا جوآنها به دام آنها گرفتار آيند، چگونه مى توان انتظار داشت جوان بى تجربه در سنى كه تمايلات و گرايش ها و خواسته ها،
ص: 271
به شدت در باطن او وجود دارد، پاك و سالم بماند و به فضيلت ها رو كند و در مجسد معتكف و در آنجا پرورده شود؛ حال آنكه در كوچه ها و خيابان ها به هر سو مى نگرد، شاهد صحنه ها و مظاهرى است كه به هيچ وجه درخور نظام و شئون اسلامى نيست.
الف) از جمله موانع جذب جوانان به مسجد و گريز از مراكز دينى و از مهمترين ادلّه بى علاقگى به امور مذهبى يا تنفر از دين و گرايش به پوچى و انحرافدر جوانان، فقدان جهان بينى مطلوب و نداشتن بينش صحيح است، اگر باورها در انسان منفى، سراب گونه و غلط باشد، طبيعى است كه اعمال و كردار مبتنى بر آن باورها، صحيح و متكامل و سعادت آفرين نخواهد بود، چون از حركات، سكنات، كردار، كنش هاى رفتارى و جلوه هاى عملى فرد كه نمودى از باورهاى درونى اوست و حتى از طرز لباس پوشيدن، سخن گفتن، ژست گرفتن و استخدام كردن واژه ها در محاورات روزمره فرد مى توان به سهولت به عقايد و باورهاى او پى برد؛ مثلاً كسى كه خدا و قيامت را باور داشته و در حقيقت انسانى وارسته و مؤمن است، ايمان و باورهاى دينى و مذهبى خود، حتّى در ظاهر اعمال، رفتار، حركات، سكنات، نگاه و برخورد و مراوده و معاشرت هاى او اثر مى گذارد؛ فى المثل از پوشش نامناسب و حضور در مجامع يا از ورود به مواضع اتهام و موارد احتمال لغزش و گناه پرهيز و خوددارى مى كند؛ چرا كه آنها را با شخصيت خود سازگار نمى بيند و تناسبى بين خود و آن نحو پوشيدن يا ورود در مكانهاى نامناسب و آلوده، احساس نمى كند. چه بسا ممكن است از لحاظ احساسات فردى و گرايش ذاتى و زيبايى گرايى، با آنكه به زيبايى مى انديشد و خودنمايى و زيبايى را دوست دارد، از وسائل زينتى و آرايش زننده و تبّرج صرف نظر و از پوشش نامناسب و دون شأن خود و مدگرايى پرهيز نمايد.
ص: 272
و يا بالعكس شخصى به دليل مدگرايى و تقليد، از چيزى كه مناسب شخصيت او نيست و براساس همان باورهاى غلط درونى اوست به گونه اى نامناسب لباس بپوشد و در كوچه و خيابان ظاهر شود و با زبان پوشش و لباس باورهاى غلط خود را به رخ ديگران بكشد و فخر و خودنمايى كند، زيرا آنچه براى او مهم است، مدگرايى بر اساس بينش و انديشه هاى غلط است.
فرض كنيد خانمى كه مانتوى بلند و مناسب مى پوشد ولى نه براى مراعات حجاب و حفظ گوهر عفاف يا مردى كه صورت خود را با تيغ نمى تراشد و ريش مى گذارد ولى نه به جهات شرعى و مانند آن، بنابراين عقايد و باورهاى درونى فرد، او را تعديل و كنترل يا افسار گسيخته و بى بند و بار مى سازد. اين است كه مى گوييمباورهاى صحيح و بينش مطابق با حقيقت مى تواند جوان را در مسير هدايت و تكامل قرار دهد و همان باورهاى صحيح و حق، پليس و محافظ درونى مطمئن براى او باشد و او را صيانت كند.
ب) شكست ها و سرخوردگى ها و كمبودها و عقده هاى روانى.
ج) اثرپذيرى از تبليغات سوء عليه اسلام و روحانيون.
د) برداشت غلط از دين و نداشتن بنيان و مايه علمى لازم (علم دين) و شناخت ناقص و غيراصولى از مذهب و فلسفه دين.
ه-) نداشتن معرفت لازم (ولو به اجمال) به فلسفه و رموز احكام دين و دستورهاى الهى؛ شخص با ديد سطحى و انديشه ابتدايى تصوّر مى كند دستورهاى دينى اعماق پوچ و بى فايده است پس نبايد به آنها عمل كرد.
اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايند:
«النّاس اعداء ما جهلوا».
با تأسف از اين لحاظ نيز انديشمندان آگاه و نويسندگان و محققان آثار مدون چندانى ارائه نكرده اند كه بتواند پاسخ گوى نفس نقاّد و ذهن پوياى نسل جوان تشنه
ص: 273
و تحصيل كرده جستجوگر باشد.
بى اطلاعى از مفاهيم ارزشى اسلام و روى آوردن به توهمات و تخيلات و رمان و مجلات و جرايد ورزشى و قهرمان پرستى و حقيقت گريز و خواند داستان هاى افسانه اى و فرار از مسئوليت و پركردن اوقات فراغت با آنها و خلاء فكرى و كمبودهاى روانى جوان را به ورطه فساد اخلاقى مى كشاند كه عاقبت او را با مسجد و آثار حسن آن و ارزش ها انسانى بيگانه مى شد و از او موجودى غيرآنچه در فلسفه آفرينش مطرح شده و مدنظر بوده بار مى آورد.
و اما موانع جذب جوانان به مساجد كه از خود مسجد ناشى مى شود عبارت است از:1 - متنوع نبودن برنامه هاى مساجد كه اغلب يكنواخت، كسالت آور و خسته كننده است و ناآشنا بودن گردانندگان آن با شيوه هاى جذب جوانان و فنون تبليغ در مقابل متنوع و جذاب بودن برنامه هاى بيرون نظير باشگاه هاى ورزشى، ويدئو، ماهواره و غيره؛ بايد اذعان داشت كه:
2 - منطبق نبودن برنامه هاى مساجد با نيازهاى فكرى و فرهنگى جوانان و مناسب نبودن وضع زمان و مسائل روز
3 - تكرارى بودن حرفها و سخنان روحانيان در موضوعاتى خاص كه جوان احساس مى كند اگر در مسجد حضور يابد بهره اى نخواهد برد.
4 - طرح نكردن مسائل جوانان و حلّ مشكلات آنان.
5 - عدم ارائه برنامه هاى مناسب و مطرح نكردن دو عامل مهم:
الف) آثار و فوايد مسجد و بركات آن و ويژگى هاى فرد اهل مسجد.
ب) آثار سوء و پيامدهاى منفى گريز از مساجد و دورى از آن و خصوصيات
ص: 274
فرد بيگانه با مساجد.
6 - اختصاصى شدن تدريجى برخى مساجد تنها براى قشر پيران و احساس غربت و حقارت براى جوان، كه اينجا ديگر جاى او نيست.
7 - گاه موانع حضور جوانان در مساجد، فصلى و مقطعى است؛ نظير همزمان بودن ايام ماه مبارك رمضان يا محرم و غيره با اوقات امتحانات و پايان ترم دانشگاه ها، كه بايد مسئولان آموزش و پرورش تمهيداتى به كار گرفته و چاره اى بينديشند.
9 - طولانى بودن نماز جماعت و سخنرانى، و به تأخير انداختن كارهاى واجب.
10 - برپايى فعاليت هاى فرهنگى مساجد در ايام خاصى از سال، نظير ماه مبارك رمضان يا ماه محرم با روزهاى عيد يا وفات امامان معصوم عليهم السلام و مجالس ختم؛ كه براى جوانان عادت هميشگى نمى شود.
11 - محل درآمد بودن مسجد براى بعضى از روحانيان كه سال هاامام جماعت مسجد خاصى بوده اند و حرف جديدى براى گفتن ندارند و زحمت تحقيق و مطالعه و بيان مطالب جديد به خود نمى دهند.
12 - وضع نامناسب لباس و شكل ظاهرى امام جماعت يا مبلّغ اسلامى كه از لحاظ روانى خود شايند جوانان نيست و ايجاد تنفر مى كند.
«ديل كارنگى» در كتاب «آئين سخنرانى» از جمله زمينه هاى مهم همين آراستگى ظاهر را ذكر مى كند.
چه اينكه سيره نبى اكرم صلى الله عليه و آله، امامان معصوم عليهم السلام و علماى بزرگ وارسته، علاوه بر پيراستگى باطن، مراعات نظافت و آراستگى قيافه و ظاهر نيز بوده است.
13 - وجود تناقض در گفتار و كردار و اعظان دين است كه در محراب و بالاى منبر يك طور و در خلوت طور ديگر عمل مى كنند.
ص: 275
14 - مشاهد ضعف ها در وابستگان درجه اوّل امام جماعت (همسر و فرزندان و مادر و پدر) و افراد تحت تكفل او؛ «و انذر عشيرتك الاقربين».
15 - وجود هيئت امنا و خادمان تند و خشن و بداخلاق و مستبد در مسجد كه دافعه قوى دارند.
اعمال روش هاى خشك و مستبدانه در آموزش هاى مذهبى و به كارگيرى شيوه هاى غلط تعليمى و درخواست اطاعت كوركورانه و بى قيد و شرط كه موجب بى علاقگى و دلسردى از دين و مراكز دينى مى شود.
17 - مراعات نكردن عفّت كلام و بكارگيرى واژه ها و كلمات نامناسب و سوء تفاهم برانگيز و دون شأن مبلّغ اسلام، در سخنرانى ها و مراعات نكردن ادب در گفتار و نگاه و نداشتن برخورد زيبا از لحاظ روانى در جذب مخاطب بسيار مؤثر است.
18 - وجود افسانه و اساطير و موهومات و خرافات و شبهات و تحريفات به اسم مذهب در تبليغات كه سبب بدنامى و كاستن جاذبه دين در اذهان مى شود.
19 - كج فهمى در دين و تبليغات ناقص و بد معرفى كردن دين به مردم و بدآموزى و افراط.20 - ناآشنايى با روان شناسى تبليغات، موقع نشناسى، نداشتن حسن انتخاب و كج سليقگى در طرح مطالب در برخورد؛ مردم
21 - وجود امامان جماعت در مساجد كه صلاحيت علمى و توان تبليغى، اخلاقى، سياسى و اجتماعى لازم را ندارند و كسانى كه خوشنام و خوش سابقه نيستند و تبليغ و امامتشان به دل نمى نشيند.
22 - تشخيص ندادن درد و نداشتن درك صحيح از روان شناسى دوره جوانى و بيگانه بودن با دنياى جوانان و ندانستن زبان آنها و ناتوانى در طرح ارزش ها و مجاب ساختن آنان و متقاعد كردن و پاسخگو بودن به سؤالات آنان، رمز موفقيت
ص: 276
استاد «شهيد مطهرى» در بيان و بنان و نفوذ در ميان قشر جوان و تحصيل كرده، همين دردشناسى و آشنا بودن با نياز و زبان مخاطبان خود بود.
23 - القاى ترك لذت و بهره نبردن از مواهب و نعمت هاى الهى و پرهيز از شيك پوشى و آراستگى به اسم دين و تلقين اينكه دين دار واقعى نبايد بخندد، لذّت ببرد و شيك بپوشد.
امّا آنچه به عنوان موانع مشترك جذب جوانان به مساجد، در خانه و مدرسه اجتماع است كه در خور توجه و جاى تأمل و تعمق و بازنگرى است، وجود دوگانگى و تناقض در گفتار و اعمال است.
يعنى اينكه نوجوان و جوان در معاشرت و مصاحبت با اعضاى خانواده، به ويژه والدين و در محيط هاى آموزشى به ويژه با رفتار كسانى كه مسئوليت دينى و پرورشى او را به عهده دارند، و با ورود به اجتماع ارتباط با مردم در جامعه و مظاهر و موقعيت هاى گوناگون آن و مخصوصا در مساجد و مراكز دينى نبايد شاهد اعمال و رفتارى باشد كه مغاير با تعاليم اخلاقى و دينى است و با عقايد و آموخته هاى اسلامى او منافات دارد، زيرا جوان با دقت آنان را زير نظر داشته و رفتار آنها را سرمشق و راهنماى خويش قرار مى دهد، آنگاه اگر ببيند رفتار پيرواندين به ويژه بانيان مذهب و ايدئولوگ هاى اسلامى با نقش و روش و سلوك اسلامى و ارزش هاى دينى كمتر ارتباط دارد بتدريج به مسائل اخلاقى و مقدمات مذهبى و مراكز دينى و حضور در مسجد دلسرد و بى اعتنا مى شود و اگر در خانه هم كه او تأثيرپذيرتر است شاهد نوعى هماهنگى با اجتماع باشد و در مدرسه و مسجد هم دو گانگى در رفتار وجود داشته باشد، طبيعى است كه آثار تربيت دينى در نوجوان و جوان بتدريج از بين مى رود و يا وقتى در جايى شاهد رهنمود خاصى است كه با ديگر محيط ها و موقعيت ها متناقض بوده و در تضاد است (چهار نوع تربيت
ص: 277
متفاوت و معارض هم كه به جنگ يكديگر برمى خيزند)، انصاف بدهيد در اين بين متحير و سرگردان باشد كه حق با كيست و كدام يك از آنها؛ حقيقت منطبق است، چه بسا ديرى نپاييد كه به همه پشت پا زند و به لائيكى و پوچ گرائى (نهليسم) گرايد زيرا در كشمكش اين همه انديشه ها و مظاهر مختلف اجتماعى عاقبت گمشده خود را نمى يابد و راهى كه رفتنى است و بايد برود، بر او نهان و بر سر چند راهى سرگردان مى ماند و وقتى به اطراف خود مى نگرد، كسانى مثل خود را مى بيند كه بى علاقه به دين يا متنفر از تقيّدات دينى و مقدسات مذهبى اند؛ آنگاه با حالت ترديد به مسائل مى نگرند، زيرا آنان نيز مثل او، فرصت مطالعه و بررسى نيافته اند يا قدرت تحليل و انتخاب صحيح ندارند و يا بى اعتنا به زندگى نازل حيوانى، سرگردان و جز خور و خواب و لذّات مادّى و غيره، غمى ندارند.
اين است كه اگر الگوها (اعم از والدين، معلمان، مربيان، استادان، امامان جمعه و جماعت، مبلغان اسلامى و علما و امراى نظام اسلامى، دچار دوگانگى در گفتار و كردار باشند و اعمال آنها گفته هايشان را تصديق نكند.
ص: 278
چنانچه اشتغال علماى دين نيز به امور دنيوى و غيره، تحت لواى دين باشد و دين وسيله اى براى رسيدن به اغراض دنيوى و مطامع مادى و حطام ناچيز دنيا يا اشغال پست ها و رسيدن به قدرت و حكومت باشد، معلوم است كه ضايعه و آثار سوء تخريبى به ويژه بر روى نسل جوان تا چه حد خواهد بود.
به لحاظ همين ضعفهاست كه در بسيارى از خانواده ها يا مراكز آموزشى و علمى و دينى وقتى كودكان يا نوجوانان به سن بلوغ و جوانى مى رسند و مراحلى از تحصيلات را پشت سر مى گذارند، بتدريج دچار طغيان شده و عاصى مى شوند و به آداب و سنن دينى پشت پا مى زنند و بى اعتنايى مى كنند و در نهايت پوچ گرا و هرهرى مذهب و متنفّر از دين و از خود بيگانه مى شوند؛ كه ريشه آن همين دوگانگى و تناقضات در كردار و گفتار است و از همين خلاف واقع گويى ها سرچشمه مى گيرد.
«دكتر فارتى» جامعه شناس و استاد دانشگاه كاليفرنيا، در اين باب مى گويد: در جوامع غربى، هيپى هاى نوجوان، عاصى و سركش نيستند، بلكه افرادى هستند كه احساس مى كنند جامعه به آنان دروغ گفته است، لذا آنها خود را فريب خورده از بزرگسالان مى دانند.
اگر توحيد عملى و فضيلت ها و ارزش هاى الهى و كرامت هاى اخلاقى در
ص: 279
آينه رفتار آنها متجّلى نباشد، سبب بدبينى نسل نوجوان و جوان به آنها و معتقدات آنان مى شود، زيرا گوياترين زبان زرين مقام ارشاد و تبليغ و هدايت، زبان عمل استو نه كلام البتّه واضح است كه:
«دو صد گفته چو نيم كردار نيست».
«به عمل كار برآيد به سخنرانى (سخندانى) نيست».
استاد عاليقدر آيه اللّه جوادى آملى مى فرمايند:
«تربيت قبل از آنكه يك تئورى علمى باشد، يك روش كاملاً عملى است».
امام صادق عليه السلام نيز مى فرمايند:
«كونوا دعاة النّاس بغير السنتكم».
در همين زمينه اميرالمؤمنين عليه السلام نيز فرموده اند:
«من نصب نفسه للناس اماما فليبدء بتعليم نفسه قبل تعليم غيره».
به همين سبب آمر به معروف بايد خود ابتدا مئتمر و ناهى از منكر بايد اوّل خود منتهى از آن باشد تا بتواند به اين دو فريضه عمل كند. و الا مشمول آيه ذيل خواهد بود:
« لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتا عِنْدَ اللّه أَنْ تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ ».
اگر اعمال زعماى دينى و علماى مرشد و عادى جامعه، برخلاف گفته هاى آنها باشد و در رفتار جامعه و عملكرد مسئولان نظام اسلامى با آنچه در تعاليم دينى است، تفاوتى مشاهده شود، آداب و تشريفات مذهبى، صرفا تظاهر و نمايش و تصنعى است، يا صرفا براى امرا معاش و تحصيل مال و كسب درآمد.
ص: 280
در اين مبحث، كيفيت كاركاردهاى آموزش در مساجد مورد بحث قرار مى گيرد؛ كه عبارت اند از: مسجد نهادى، آموزشى، مسجد و مدرسه، ويژگى هاى آموزش مذهبى در مساجد، مسجد و آموزش هاى اصلاح گرايان ظهور مدارسجديد و وضعيت منتج به آن.
همچنين به لحاظ موضوع، علاوه بر سير تاريخى آموزش هايى كه در مساجد و در جوامع مختلف اسلامى عرضه مى شود، مسائل اجتماعى و سياسى همراه با تحولاتى كه در موارد و سطح آموزش هاى دينى در مساجد صورت گرفته است، بررسى شده است.
مسجد علاوه بر محل نيايش، ذكر، وعظ و خطابه و تجمع مؤمنان در ساعاتى خاص، از آغاز؛ محل ابلاغ احكام، دستورها و آموزه هاى دينى و كاربرد آنها در زندگى روزمرّه بوده است؛ مسلمانان هيچ گاه نافى تلاش عقلى براى فهم تجربه و باورهاى دينى نبوده اند، از اين رو مبناى آموزش و پرورش دينى را منكر نبودند بلكه تلاش مى كردند كه با كمك عقل با يكديگر و پيروان ديگر اديان ارتباط برقرار كنند در برخى از فرق و نحله هاى اسلامى اين تلاش، پر رنگ تر و در برخى نحله ها كمرنگ تر است، اما هيچ نحله اى خود را در يك قفس نفوذناپذير زندانى نكرده و از گفتگو با ديگران سرباز نزده است؛ خود پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجد مدينه به تعليم دين به اصحاب مى پرداخت و به پرسش هاى آنان پاسخ مى گفت؛ در تاريخ اسلامى نيز مطالعات متنوع و متكثر دينى نشانگر اعتقاد به فهم پذيرى و قابليت انتقال فهم ها در حوزه هاى گوناگون دينى است.
در مساجد بسيارى كه در شبه جزيره عربستان و سپس در مناطق مفتوح
ص: 281
ساخته مى شدند، يادگيرى و درك آموزه ها عمدتاً در چارچوب دعوت اسلامى و تبليغ مطرح مى شد، اما كسانى كه با جديت بيشترى به اين موضوع مى پرداختند سعى مى كردند پايه اى علمى براى آنها ايجاد كرده، دانش هايى را تأسيس كنند.
دانش هاى تفسير يا حديث شناسى از دل اين تلاش ها بيرون آمد؛ مسلمانان كمتر به ذكر صرف آيات قرآن يا اقوال اوليا اكتفا مى كردند بلكه به توضيح آنها از جهات گوناگون مى پرداختن و همين تبيين و توضيح به شكل گيرى دانش هايى مثل«رجال»، «درايه» و انواع علوم قرآنى منجر شد.
در آغاز در جلساتى كه در مساجد تشكيل مى شد افراد (بالاخص كودكان) به حفظ آيات و احاديث تشويق مى شدند (تا اين متون در سينه ها بماند و از گزند روزگار حفظ شود) اما اندك اندك كارآموزش فراتر از به حافظه سپردن، كشيده شد و مناسب با نيزهاى آموزشى، هم دانش مربوط بسط يافت و هم محل مربوط به آن بوجود آمد؛ مكتب هاى آموزش قرآن و مدارس علوم و معارف دينى از دل اين توسعه بيرون آمد و عمدتاً در كنار مساجد تأسيس شد، در برخى مناطق اين مدرس و مكتب خانه ها در دل مساجد تشكيل مى شدند و زبان متون و نصوص (عربى) در جوامع عجم مانعى بر سر كار آموزش متون ايجاد نمى كرد.
تا پيش از شكل گيرى مؤسسات و مراكز تحقيقاتى دينى در دنياى جديد كه عمدتاً به دانشگاه ها و نهادهاى دولتى وابسته اند، كار تحقيق و مطالعه در خصوص باورها، رفتارها و متون دينى، در مساجد انجام مى شد. پايه اين مطالعات و مباحث، گفتگوها و مناظراتى بود كه عمدتاً در مسجد صورت مى گرفت، در قرون رونق تمدن اسلامى، اين گفتگوها در عرصه هاى گوناگون انديشه جريان داشت و كمتر پيش مى آمد كه گروهى انزوا طلبيده و محلى غير از مسجد راستاد فعاليت هاى خويش قرار دهند، مسجد در تمدن اسلامى جايى براى بررسى وجوه دينى امور بوده است، جايى كه مردم در آن مى توانستند حقايق، هنجارها و قواعد دينى را جستجو كنند و به معنايى كلى تر مورد هدايت دينى قرار گيرند.
ص: 282
در قرون اوليه هجرى اين امر، كم كم به يك سنت تبديل شد هر كسى اطلاعاتى در باره دين داشت و چنين اعتبار و منزلتى مى يافت، مى توانست دانش خود را به مخاطبان در مسجد انتقال دهد.(1) بخشى از اين آموزش به صورت شفاهى صورت مى گرفت و به اين ترتيب مباحث دينى به ديگران انتقال مى يافت تا آنها را سينه به سينه به ديگران انتقال دهند، اما اندك اندك (متن) نيز پا به ميدان گذاشت. نخست آيات قرآن و حديث و سپس توضيحات و تفاسير و پس از آن آثار مستقل در معارف گوناگون دينى، مبناى بحث و درس در مساجد قرار گرفت.
بنابراين، مساجد از آغاز شكل گيرى اسلام به صورت مراكزى براى آموزش دينى عمل كرده اند، اين آموزش، هم نقش تعليمى (انتقال آگاهى ها و اطلاعات) و هم نقش تربيتى (ساختن شخصيت اخلاقى و اجتماعى فرد براى ورود به جامعه) داشت اين آموزش، هر چند با روشهاى خاص مكانيكى و عقلانى، مفهوم تعلق به جامعه را ايجاد مى كرد و حقايقى كه انتقال مى داد موجب نوعى كسب هويت مى شد امّا به اين وسيله افراد مسلمان از ديگران شناخته مى شدند و اعتقادات و احكام انتقال يافته موجب تشخص آنها مى شد.
مسلمانان در قرن هاى اوليه اسلامى به ارتباط وثيقى ميان آنچه دين حقيقى پنداشته مى شد و نوع آموزشهايى كه براى انتقال ان صورت مى گرفت باور داشتند. آن نوع واسطه هاى معرفتى كه امروزه ما ميان دين و معرفت دينى يا نصوص و بازخوانى و تفسير آن مشاهده مى كنيم در آن دوران لحاظ نمى شد و آنچه مربيّان مسلمان مى گفتند، دين تلقى مى شد، از همين رو هيچ گونه مشكلى براى عرضه آنها در مسجد كه مى بايد خلوص دينى آن حفظ شود، به وجود نمى آمد. اما گروه هايى كه باورها و شعار آنها از دين جارى فاصله مى گرفت، ديگر نمى توانستند مسجد را
ص: 283
محل عرضه تعاليم خود قرار دهند؛ صوفيان به همين دليل مجبور بودند حلقات درس خويش را به خارج از مسجد انتقال دهند و مراكزى مستقل براى اين كار و اداى مراسم خود احداث كنند.
با نهادينه شدن اسلام به عنوان دين و شكل ثابت به خود گرفتن احكام و باورهاى آن، معرفت دينى، از يك سو با قرآن و حديث و از سوى ديگر با شريعت و فقه فاصله گرفت؛ اين دانش هاى تازه با رونق فكرى بسط و تعميق يافت و هرچه بيشتر تفاوت خويش را با بيان صرف آيات و احاديث يا احكام اسلامى آشكار كرد،همراه با اين فرآيند تمايز يابى و تخصص و معرفتى نهاد مدرسه كم كم تأسيس شد و از مسجد فاصله گرفت.(1)
مدرسه در اين حالت محل آموزش تخصصى افرادى است كه نقش هاى خاص دينى را مى خواهند بر عهده گيرند. (علما) اما مسجد هيچ گاه نقش آموزش عمومى خود را از دست نداده است.
معارف تازه شكل گرفته، كم كم مورد پذيرش واقع و هر يك صاحب متون و آموزگاران و نظريه هاى خاص خود شدند؛ مراكز فرهنگى و علمى نيز در جهان رو به گسترش اسلام هر يك در يك يا چند حوزه تخصصى نامدار شدند و دانشجويانى را از سراسر حوزه تمدن اسلامى به خود جلب كردند، اين امر نيز تقويت كننده جريان جدايى مدارس از مساجد شد؛ طلّابى كه كار آموختن و سپس آموزش دادن به حرفه آنها تبديل مى شد، به جايى براى استقرار و خوابگاه نياز
ص: 284
داشتند كه مسجد به دليل حرمت و تقدس آن نزد مسلمانان نمى توانست چنين نقشى برعهده گيرد، به اين ترتيب، مدارسى كه يك نهاد دنيويتر به شمار مى رفتند، عمدتا در جنب مساجد احداث شده؛در همين مدارس است كه دانش هاى گوناگون: كلام، فقه، حديث، قرآن، دانش هاى مقدماتى (مثل: منطق، صرف، نحو، معانى، بيان و بديع) و نيز دانش هاى فلسفى(1) رونق پيدا كرد و توسعه يافت؛ نسبت به مذهب مسلمانانى كه در اين مدارس حضور مى يافتند، محل علاقه هاى مدرسان، نظريه ها و نحله هاى گوناگونى شكل مى گرفتند يا تقويت مى شدند.
تأسيس مدارس نخست در قرن پنجم و توسط خلفاى بغداد و حاكمان ديگر بلاد بجدّ پى گيرى شد و در قرنهاى بعدى نيز ادامه پيدا كرد؛ يك نمونه،اسماعيليان فاطمى در مصر قرن دهم هجرى است كه پس از استقرار مؤسساتى را براى آموزش واعظان و مبلغان دين خود آغاز كردند؛ حاكمان رقيب در عكس العمل به اين گونه اقدامات و شايد به دليل مقتضيات گسترش حيطه تمدن اسلامى و حكومت بر آن از نيمه دوم قرن پنجم هجرى به تأسيس مؤسسات آموزشى خاص خود اقدام كردند؛ در اين مدارس بخش عمده اى از كاركردهاى آموزشى كه قبلاً مساجد متكفل آن بودند، انجام مى شد. اين مؤسسات آموزشى به ايجاد يك چشم انداز سازگار و منسجم به جهان انسان و دين در حوزه تمدن اسلامى يا حداقل در مراكز فرهنگى آن كمك بسيارى كردند، كارى كه مساجد به دليل مخاطب عمومى و كاركردهاى متنوع خويش از عهده آن برنمى آمدند.
در قرن هاى پنجم و ششم هجرى قمرى است كه بخش عمده اى از متون درسى معارف دينى مطابق با مذهب و نحله مدرسان و محققان شكل گرفت
ص: 285
و آموزش بيش از پيش به قرائت، آموختن و توضيح متون مقدس و درسى فراهم آمد و به همّت مفسران رسمى محدود شد؛ هرگونه نهادينه شدن و رسميت ياقتن، مستلزم چنين حدّ و حصرهايى است و طبعاً ديدگاههاى فرقه ها يا مذاهبى كه پيروان بى شمارى دارند ثبت و ضبط بيشترى مى كند. مدارس به دليل وابستگى به بودجه هاى عمومى و بيت المال بيش از مساجد تحت نظارت بودند، به همين لحاظ آموزش در مساجد بازتر، پراكنده تر و عمومى تر و آموزش در مدارس، تنظيم يافته تر، منسجم تر و خاص تر بود.
آنچه در مساجد و سپس در مدارس تدريس مى شد، عمدتاً ربط وثيق با متون و نصوص دينى و رفتار و اقوال اولياى دين داشت، به اين لحاظ دانش هايى مثل فلسفه (كه مانند منطق شأن مقدماتى نداشت) براى ورود به قلم و آموزش مشكل داشت. در نهايت نيز فلسفه در قالب ابزار و زرّادخانه اى براى دفاع از عقايد دينى، به حوزه هاى علوم دينى راه يافت و عمدتا به كلام استحاله يافت.
دانش هاى تجربى نيز عموما در برابر علوم ديگر شأن و مرتبت پايين ترى داشت و در مقايسه با دانش هاى هنجارى دينى (مثل فقه) كاركرد حاشيه اى و فرعىپيدا مى كرد. هر دانشى كه به بيان حقيقت دين بيشتر يارى مى كرد قدرش بيشتر شناخته مى شد.
اين كاركرد مدرسه و مسجد در انتقال فرهنگ دينى از يك نسل به نسل ديگر و بهره گيرى از همه علوم گذشته (تجربى و عقلى) براى اثبات حقيقت دين و دستورهاى آن تا قرن دوازدهم هجرى قمرى كه بتدريج دولت ها و كشورهاى مسلمان شكل گرفته و امپراتورى عثمانى افول پيدا كرد، ادامه يافت؛ در برخى از كشورها، سازماندهى مجدد آموزش زودتر انجام شد؛ در كشورهاى هند و پاكستان به دليل قوى تر بودن بخش خصوصى، مؤسسات خصوصى آموزشى (از جمله مؤسسات دينى) حضور داشتند كه امروزه از دامنه عمل آنها كاسته شده است.
ص: 286
در ادامه مطلب مى خواهيم آموزش هاى عرضه شده در مساجد بزرگ جهان اسلام را در دو قرن نوزدهم و بيستم ميلادى، يعنى زمانى كه بتدريج تجددخواهى در ميان مسلمانان رواج پيدا كرد بررسى كنيم.
اين مساجد بزرگ را مى توان مساجد مهم «مكه» و «مدينه»، مسجد «الازهر» در «قاهره»، مسجد «زيتونه» در تونس مسجد «قرويين» در فارس ذكر كرد. همچنين مى توان به مساجدى در دمشق، بخارا، لاهور، دهلى، نجف، قم، شيراز، اصفهان، مشهد و تهران اشاره كرد؛ در اين بحث مى توان آموزش هاى مذهبى عرضه شده در مدرسه ها «اعم از مدرسه هاى سنى و شيعى»، زاويه ها و خانقاه هاى صوفيان و مؤسسات خصوصى تأسيس شده در دو قرن مذكور كه به مطالعه قرآن و اسلام مى پرداختند، كنار گذاشت.
به دليل چند زبانى بودن مسلمانان و عربى بودن زبان متون دينى، اولين و مقدماتى ترين آموزش، آموختن زبان عربى (صرف و نحو) است؛ حداقلى كه از اين زبان ممكن است بدان اكتفا شود، يادگيرى قرائت قرآن است؛ تأكيدات بسيار اولياى دين بر قرائت قرآن به همت همه مسلمانان زمينه مهمى بر اين گونهآموزش هاست؛ آموزش هاى ديگر بر پايه متون ديگرى صورت مى گيرد كه عمدتاً متعلق به قرن هاى چهارم تا هفتم هجرى قمرى است (دوران شكوفايى تمدن اسلامى) و چهره كلاسيك اسلام به شمار مى آيند؛ اين متون عمدتاً با كمك مفسران رسمى آموخته مى شوند و علما و فقها در حلقات درس تدريس مى كنند.
حضور در اين حلقات كاملاً اختيارى است و به هيچ شرطى مقيد نيست؛ گذراندن دروس مقدماتى نيز پيش شرط علمى حضور در دروس بالاتر است، اما پيش شرط ضرورى و رسمى نيست، چون اصولاً سيستم آموزشى خاص با كمك سلسله مراتب ويژه وجود ندارد، تنها عنصر اعتبارى و منزلتى افراد، حضور در درس مدّرس يا عالم است كه گاه با يك سند خاص (اجازه) همراه
ص: 287
مى شود؛ حضور مرتب در درس يك استاد و به پايان رساندن آن خود به خود به اين معناست كه آن فرد مى تواند در مقام تدريس آن درس قرار گيرد؛ رونق گرفتن درس او ديگر به كيفيت درسى كه تدريس مى كند باز مى گردد، استادى كه از شهرت برخوردار شود با اقبال طلاب (حتى از مناطق بسيار دور) مواجه مى شود؛ در آموزش هاى عرضه شده در مساجد هيچ نوع اختصاصى وجود ندارد (اينكه فلان درس خاص بايد در فلان مسجد عرضه شود) و برنامه تحصيلى رسمى و درجات و مدارك خاصى در نظر گرفته نمى شود.
اعتبار اين آموزش ها از دو منبع حاصل مى شود: اعتبار متون مذهبى در ميان مسلمانان و اعتبار استادان گذشته و معلّمان امروز كه سلسله وار به اولياى دين اتصال پيدا مى كنند، اهميت دادن به حفظ كردن متون مذهبى از اعتبار ويژه و تقدس آنها ناشى مى شود (گرچه تا حدى نيز ناشى از فقدان صنعت چاپ بوده است)، اعتبار مدرّسان، اعتبارى سنتى است و با يك جنبش اجتماعى به اعتبار فرهمندانه تبديل مى شود، اما از اعتبار قانونى - عقلايى فاصله دارد، به همين لحاظ آموزش هاى مذهبى كمتر روح نقادى و گفتگو با ديگر اديان و مذاهب را داراست، يعنى سنت، كفايت را نيز در درون خود دارد.
براساس همين اعتبار ناشى از متون مذهبى و سلسله هدايت گران،در مساجد، هيچ نوع آموزش دنيوى عرضه نمى شود، در مساجد نه آموزش معارف مربوط به طبيعت، جامعه و تاريخ جريان دارد و نه آموزش هاى كاربردى مربوط به زندگى روزمرّه، اينها از علوم دنيوى به شمار مى روند و در مسجد جايى ندارند؛ مورد ايران در سه دهه اخير تا حدّى استثنايى است، انقلاب اجتماعى و سياسى در ايران، دين را به حوزه امور دنيوى پيوند زد و تا حدى آن را از آسمان به زمين آورد، در اين هبوط، بسيارى از امور دنيوى چهره و چشم انداز دينى پيدا كرد يا حداقل با مقدمه قرار گرفتن براى امور قدسى، رنگ قدسى پيدا كرد هنگامى كه كمك هاى اوليه پزشكى يا آموزش نظامى در خدمت جهاد قرار گيرند، طبيعتاً به سهولت
ص: 288
مى توانند به صحن مسجد راه پيدا كنند؛ ورود آموزش سينما، تئاتر و ديگر هنرها به صحن مسجد در ايران نيز برخوردار از اين انديشه است كه اين پديده ها را مى توان ابزار مقاصد مقدس قرار داد.
شكل ديگر از دينى جلوه دادن آموزشهاى دنيوى، اين توجيه است كه حضور افراد در مسجد به واسطه جذابيت هاى آموزش هاى كاربردى، واكسينه كردن افراد از انواع آسيب هاى اجتماعى ناشى از دوران جديد و زندگى شهرى است، منتقدان بر اين نكته تأكيد مى كنند كه حدى بر اين امر متصور نيست، با اين ديدگاه بايد همه امور را كه عاقبت هر يك جذابيتى خاص خود دارند به حوزه مسجد وارد كرد و اين از شأن قدسى و كاركرد نيايشى مسجد مى كاهد، اين بحث همچنان در دهه هشتاد نيز در ايران زنده است و در مساجد انواع آموزش ها عرضه مى شود.
به موازات تحولات واقعى در جوامع اسلامى كه تأثير زيادى بر مساجد داشته است، جنبش اصلاح گرايان دينى كه از اصلاح و پيرايش جامعه به اصلاح و پيرايش دين يا بالعكس مى رسيدند نيز به درون مساجد راه يافت، اصلاح گرايان دينى مثل «محمد عبده» در مصر، «سيد احمدخان» در هند و «سيد جمال الدين اسدآبادى» در ايران، آموزش هاى خود را مرتباً در مساجد به گوش مسلمانانمى رساندند، آنها به مسلمانان تذكر مى داده كه بايد با معارف و مشكلات دنياى جديد آشنا شوند و خود عملاً چنين آگاهى هايى عرضه مى كردند، از نگاه اصلاح گرايان آموزش مى توانست موتور محركه جوامع اسلامى براى خروج از انحطاط قرار گيرد.
اين اصلاح گرايان بسيار بيشتر از مسلمانان سنت گرا به نقش آموزش در تحول جامعه اعتقاد داشتند و تحولات اجتماعى را بيشتر ناشى از فعاليت هاى فرهنگى مى دانستند.
ص: 289
اصلاح گرايان اگرچه چندان نتوانستند آموزش هاى مورد نظر خود را نهادينه كنند، اما آموزش هاى سنتى را كمرنگ كردند، اين امر در كنار دو عامل ديگر يعنى رشد مدارس جديد و ساخت هاى در حال تغيير اقتصادى و اجتماعى جوامع اسلامى، از نقش آموزشى مساجد كاست و مساجد را صرفا به محل نيايش تبديل كرد كه بعداً كاركردهاى سياسى و اجتماعى به دليل ضعف نهادى اين جوامع به كاركرد نيايش افزوده شد.
با شكل گيرى دولت و ملت هاى جديد در جوامع اسلامى يا تحول در ساخت حكومتى ملت هاى كهن، حكومت ها به تأسيس نهادهاى آموزشى جديد پرداختند، «محمد على» در مصر «خيرالدين» در تونس، سلاطين عثمانى و برخى امراى اصلاح طلب در ايران (قائم مقام فراهانى، اميركبير) به تأسيس مؤسسات آموزشى جديد اقدام كردند، اين امر خود به خود بر آموزش در مدارس و مساجد تأثير گذاشت؛ اكثر جنبش هاى ملى گراى نيز بشدت ناقد شيوه هاى آموزش كهن بودند، دو واقعيت نيز در اين ميان خودنمايى مى كرد: توسعه اقتصادى (نياز به نيروهاى متخصصى كه آموزش سنتى نمى توانست چنين محصولاتى داشته باشد) و تحولات اجتماعى ناشى از ارتباط با غرب (ظهور نقش هاى جديد كه آموزش هاى تازه اى مى طلبيد)، اين مجموعه باعث ازدياد تأسيس مدارس جديدشد و همه آموزش گيرندگان را تحت نظارت قرار داد.
حكومت هاى جديد كه مبناى مشروعيت سياسى خويش را ايدئولژى هاى تازه و عمدتاً دنيوى قرار مى دادند، آموزش جديد را نوعى روند اجتماعى كردن و كنترل اجتماعى در خلاف مسير سنتى مى دانستند و به اين ترتيب مى توانستند از اثر نيروهاى سنت گرا در سياست بكاهند؛ در اين نظام آموزشى جديد، حتى آموزش هاى دينى تا حدّ تعليمات دانشگاهى پيش بينى شد تا مجموعه
ص: 290
آموزش هاى سنتى كاركرد داشته باشد، نتيجه اين عمل آن بود كه اوّلاً مدارس سنتى در نظام آموزشى خود تغييراتى به وجود آورند و ثانياً در رقابت با مدارس جديد عناوين تازه اى در آموزش هاى خود بگنجانند، علتى كه باعث تداوم آموزش سنتى مى شد آن بود كه تبليغ و دعوت به نيروهاى آموزش ديده اى نياز داشت كه موضوع هايى مثل وقف يا تمهيداتى مثل خمس، هزينه هاى آنان را تأمين مى كرد و مستقل از دولت بود.
تحول ديگر حضور آموزش گيرندگان سنتى در مدارس و دانشگاه هاى جديد به موازات حضور در مدارس علميه و مساجد به منظور كسب معارف دينى بود. اين امر باعث شد كه حلقات اتصالى ميان دو نوع آموزش به وجود آيد و نيروهاى سنتى بتوانند ايده هاى خويش را در نظام جديد مطرح سازد، اين نيروها همچنين ايده هاى تحول در آموزش سنتى را مطرح مى ساختند و پيش برده اند.
نتيجه مجموعه تحولات مذكور براى مساجد آن بود كه مساجد از حيث آموزشى، سه شكل كاملاً متمايز از يكديگر اتخاذ كنند، شكل اول آن بود كه بسيارى از مساجد با محدود كردن دايره آموزشى خويش به آموزش عمومى و ابتدايى در حد قرائت قرآن اكتفا كنند؛ مكتب هاى قرآنى سنتى در بسيارى از مساجد جهان اسلامى به فعاليت مشغول اند، شيوه هاى آموزشى در اين مكتب ها كاملاً سنتى است و مخاطبان آنها بيشتر كودكانى هستند كه والدين آنان از سر دغدغه هاى دينى،فرزندان شان را به آموزش قرآن ترغيب مى كنند.
شكل دوم مدرن است، به اين معنا كه محلى در مسجد به نام كتابخانه در نظر گرفته مى شود و جوانان و نوجوانان و كودكان مسلمان به شكل گروهى از آموزش هاى ابتدايى (كه از قرآن آغاز شده و به حديث، اعتقادات و احكام مى رسد) برخوردار مى شوند، در اين شكل ديگر حلقاتى از افراد كه بر گرد آموزش گر خويش
ص: 291
حلقه زنند، به چشم نمى خورد، بلكه مسجد كلاس هايى با صندلى و تخته سياه دارد و حتى از ابزارهاى نوين سمعى - بصرى براى آموزش در آنها استفاده مى شود.
شكل سوم ارتقاى مسجد تا حد دانشگاه؛ برخى از مساجد در جهان اسلام تعليم و تربيت دينى در سطوح عالى را نيز بر عهده گرفته اند، مسجد «زيتونه» در تونس و مسجد «قرويين» در فاس نهايت به دانشگاه اسلامى مبدّل شدند؛ در سال 1961 م. مسجد «الازهر» در قاهره به دانشگاه اسلامى تبديل شد كه همانند دانشگاه هاى جديد دانشكده هاى بسيارى دارد و از حيث دانشكده هاى فقه و كلام اسلامى مشهور است؛ «الازهر» داراى شبكه گسترده اى از آموزش هاى اسلامى در همه سطوح در سراسر مصر و يك دانشكده زنان (كليات البنات) است، در اكثر كشورهاى اسلامى، مدارس سنتى نيز بتدريج به مؤسسات آموزش عالى و مؤسسات تحقيقاتى تبديل شده اند.
در دو دهه اخير اين جريان در ايران نيز شدت گرفته است، در حوزه هاى علميه از يك طرف دانشگاههايى كه عمده تاكيد آنها بر علوم اسلامى است تأسيس شده و گسترش يافته اند و از طرف ديگر مدارس سنتى به كارهاى پژوهشى رو مى كنند، به اين ترتيب آموزش رسمى از مسجد به دانشگاه انتقال مى يابد. در كار مدارس نيز تحولاتى ايجاد شده است، اما هيچ يك صرفا نقش آموزش عالى را بر عهده نگرفته است يا حداقل اين نقش را به كمك مؤسسات ديگر ايفا مى كند؛ به دليل تحولات سريع اجتماعى در ايران به دشوارى مى توان به وضعيت ثابتى در دراز مدت اشاره كرد، نهاده هاى آموزشى دينى اعم از مدارس و مساجد در دوران گذر از سنتى به مدرن، همچنان تحول پذيرند.
ص: 292
از ابتداى آيين اسلام، آموزش با مسجد ارتباط تنگاتنگى داشت و كسب تحصيلاتى را كه اسلام مشوق يادگيرى آنها بود، بر عهده مساجد بود، حفظ و درك مطالب قرآن نقطه آغاز بود بعد از آن مطالعه و يادگيرى گفته هاى پيامبر صلى الله عليه و آله به نام «حديث» مطرح شده بر طبق آنها اصول آيين اسلام معلوم مى شد؛ از پيامبر صلى الله عليه و آله چه در مسجد و چه در خارج مسجد در مورد آيين جديد وجود داشت سؤال مى شد(1)؛ نويسنده اى مى گويد كه ارتباطى نزديك بين آموزش و مسجد وجود داشت: «چون آموزش در چند دهه اول آيين اسلام مربوط به دستورهاى مذهبى بود. لذا مساجد كه براى مقاصد عبادت ساخته شده بود، براى انجام دادن امور آموزشى نيز به كار مى رفت».(2)
على رغم سادگى اين نظريه، بايد گفت كه تبديل مسجد به اولين مدرسه مسلمانان فقط يك رويداد اتفاقى نبود، خود پيامبر صلى الله عليه و آله بر طبق مداركى كه در دست
ص: 293
است. مى خواست كه مسجد محل مهمى براى آموزش در جامعه اسلامى باشد، در واقع پيامبر صلى الله عليه و آله قبل از هجرت سعى مى كرد پيروان خود را در مسجدالحرام آموزش بدهد ولى از عهده اين كار برنمى آمد، مخالفان پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه اين كار را به اونمى دادند و در چندين مورد به او و پيروان ايشان توهين كردند و حتى صدمات جانى وارد ساختند؛ در نتيجه، حضرت محمد صلى الله عليه و آله با پيروان خود در خانه خود يا در خانه يكى از پيروان به نام «ابن ارقم» پنهانى ملاقات مى كرد.(1)
حضرت محمد صلى الله عليه و آله بعد ازهجرت به محيط امن مدينه و اتمام ساختمان مسجد، يكى از طرفداران استفاده از مسجد براى آموزش شد، پيامبر صلى الله عليه و آلهفرموده اند:
«كسى كه به منظور ياد دادن يا ياد گرفتن وارد مسجد مى شود مانند مجاهدى است كه در راه خدا نبرد مى كند».(2)
براساس اين گفته واضح، جاى تعجب نيست كه مسلمانان به مسجد نه تنها از لحاظ معنوى، بلكه از لحاظ يادگيرى و آموزش نيز نگاه مى كنند و به طور كلى مسجد براى بسيارى از مؤمنان بهترين محل آموزش بوده است. دانشمند مسلمانى به نام ابن الحاج مى گويد:
«بهتر است براى پيشرفت وتعالى در مسجد، در مدرسه يا در خانه به يادگيرى و آموزش پرداخت».(3)
مسلم اين است كه پشتيبانى حضرت محمد صلى الله عليه و آله از مسجد تنها با حرف به عنوان محل يادگيرى نبود، مدارك بيشمارى نشان مى دهند كه ايشان اغلب
ص: 294
اوقات خود را در مسجد صرف تعليم مردم مى كرد؛ پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجد مى نشست و مردم را به امور دينى و دنيوى هدايت مى كرد(1)؛ حميداللّه در اين باره چنين مى نويسد:
«پيامبر خود به تدريس مى پرداخت، عمر و ساير دوستان و همراهان نزديك به طور مرتب از جلسات درس بازديدمى كردند و اگر نقصى در آنها مشاهده مى كردند، فوراً آن را اصلاح مى كردند».(2)
مداركى در دست است كه دستورهاى صادره در مسجد فقط منحصر به مردان نبود بلكه زنان مسلمان نيز اجازه رفتن به مسجد داشتند آنان به سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله گوش مى دادند و در مواردى از وى سؤال مى كردند.(3)
باز مداركى در دست است كه پيامبر صلى الله عليه و آله به مساجد ديگرى نيز براى تدريس مراجعه مى كرد؛ مسجد قبا كه از مدينه چندان فاصله ندارد، محلى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله به آنجا مراجعه و از مجالس درس مسجد آن محل بازديد مى كرد.(4)
به طور كلى، پيامبر صلى الله عليه و آله آگاهانه و براى اينكه مسجد محل مهمى براى آموزش مسلمانان باشد راه را هموار كرد: در دوران حكومت پيامبر صلى الله عليه و آله بر مسلمانان مدينه، وى به امر تعليم و تربيت توجه فوق العاده اى مبذول مى داشت و در اين كار از نفوذ شخصيت خود استفاده مى كرد، پيامبر صلى الله عليه و آله وقت زيادى را به امر تدريس اختصاص داده بود و مداركى هستند كه نشان مى دهند وى مرتب براى همراهان و پيروان خود
ص: 295
صحبت مى كرد، جلسات صحبت بعد از اقامه نماز تشكيل مى شد و سخنان وى درباره مذهب و امور دنيوى بود.(1)
پيامبر صلى الله عليه و آله تنها معلم در مدينه نبود، فكرى با استفاده از نوشته هاى غزالى مى گويد كه چند نفر از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله در زمان حيات ايشان در مسجد قبا به تدريس اشتغال داشتند.(2)
مدارك نشان مى دهد كه در حدود نه مسجد در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله برپا بود،هر يك از اين مساجد فعالانه به عنوان مدرسه انجام وظيفه مى كردند(3) و بدون شك معلمان مخصوص به خود داشتند.
بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله نيز ارتباط مسجد و آموزش به قوت خود باقى ماند.
پس از مرگ پيامبر صلى الله عليه و آله شنوندگان مشتاق مسلمان، بعد از مراسم نماز به دور اصحاب او حلقه مى زدند و به مطالعه و گفته هاى آنان كه اعمال و كردار پيامبر صلى الله عليه و آله را بازگو مى كردند گوش فرا مى دادند و بعد از مدتى اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله، اولين معلمان جامعه مسلمانان شدند و مسجد كلاس درس آنان شد.(4)
از آن هنگام تاكنون، مسجد موقعيت مهم خود را به عنان مركز آموزش و مركز عبادت حفظ كرده است، اين نقش دوگانه مسجد در زمان امويان، عباسيان و ديگر
ص: 296
خاندان هاى حكومتى بدون تغيير باقى ماند(1). در واقع، با توسعه اسلام مساجد نيز توسعه يافتند و دستورهاى مربوط به مذهب و امور دنيوى در آنجا صادر مى شد. در سراسر دنياى اسلامى، آموزشهاى ابتدايى و مطالعات پيشرفته در مساجد برقرار بود(2)، بعضى از مساجد كه وظيفه مدرسه را ايفا مى كردند، به صورت مناطق آموزشى درآمدند و دانش پژوهان و دانشمندان بزرگى را به سوى خود جلب كردند: «مى بينيم كه ابوالزنيت از مسجد مدينه خارج مى شود و شاگردان او مانند قراولانى كه در اطراف سلطان خود گرد آمده اند او را احاطه و يكى درباره مذهب، ديگرى راجع به رياضيات و و سومى در مورد معناى يك شعر پرسش و نفر چهارم نيزدرباره سنت پيامبر يا مسئله و مشكل ديگرى مطلبى را عنوان مى كند».(3)
اساس آموزش مسجد را حلقه ها و دايره هاى درسى تشكيل مى داد كه در اسلام آنها را «حلقه العلم» يا دايره آموزشى مى ناميدند، كلمه حلقه به مفهوم شى ء كروى و گرد است، به اين ترتيب دستورهاى مسجد با سيستم «حلقه» اقتباس از جلسات حكومتى بود كه معمولاً به شكل حلقه وارد دور ميزى مى نشستند؛ در اين جلسات معلم بر روى پايه، بالش يا صندلى مى نشست. و بر ديوار يا ستونى تكيه
ص: 297
مى داد، از طرف ديگر، دانش آموزان در رديف هايى به شكل نيم دايره در جلوى استاد قرار مى گرفتند. به اين ترتيب، حلقه در واقع دايره كامل نبود، چون نمى توان قبول كرد كه شاگردان پشت سر معلم بنشينند؛ تعدادى از مساجد بيش از يك حلقه و بعضى ديگر، مخصوصاً مساجد بزرگ حلقه هاى زيادى داشتند.(1)
مقريزى در بيان اوضاع مصر مى نويسد كه قبل از طاعون 749 ه ق/ 1348 م، بيش از چهل «حلقه» آموزشى در مسجد عمرو وجود داشت(2). سياح مشهور به نام ابن بطوطه در مسافرت خود به دمشق مى نويسد كه پانصد دانش آموز و طلبه در مسجد امويه در حلقه هاى علمى شركت و از جيره هاى رايگان روزانه استفاده مى كردند.(3)
در سال 149 ه ق/ 766 م، مسجد «منصور» در بغداد به دست خليفه ابوجعفر المنصور بنا و بعدها توسط هارون الرشيد تزيين شد و توسعه يافت،اين مسجد يكى از مهم ترين مراكز آموزشى در خاورميانه بود، اين مسجد با دارا بودن بين چهل تا پنجاه حلقه علمى، مركز و مقصود دانشمندان و دانش پژوهان بود(4). دانشمندى به نام خطيب بغدادى از علماى قرن 4، نقل مى كند در زيارت مسجدالحرام از خداوند سه چيز طلب كرد كه يكى از آنها اين بود كه بتواند در
ص: 298
مسجد منصور به تدريس بپردازد(1).
تاريخ و همچنين تحقيقاتى كه از آموزش مسلمانان عمل آمده است نشان مى دهد كه حلقه هاى علمى چگونه بوده اند. در اكثر مساجد، حلقه هاى علمى در حياط مساجد تشكيل مى شدند و اين جلسات از محل عبادت دور بودند تا مزاحم مردم نشوند(2)، در نزديكى هر حلقه ستونى بود كه معلم نشسته يا ايستاده بر آن تكيه مى داد، ستون و اطراف آن كه به نامهى «زاويه» يا «رواق» ناميده مى شد، بزودى محل و مرجعى براى حلقه شد. بعد از مدتى اين نقاط به نام معلم خود ناميده مى شد به خصوص اگر او فرد مشهورى بود(3)؛ در مواردى نيز اين رواق ها به نام محل يا مملكتى كه طلبه ها از آنجا مى آمدند ناميده مى شد و اين نام ها در جامع الازهر مشاهده مى شود.(4)
نظام آموزشى در مساجد اعمال مى شد از نوع ساده آن بود، در اين قسمتبه اهمّ موارد اين نظام اشاره مى شود.
ص: 299
هيچ نوع شرطى براى دانش آموزان وجود نداشت(1) هر فرد تشويق به پيوستن به حلقه مورد انتخاب خود مى شد، اما در بعضى از مساجد، جلب رضايت استاد براى پيوستن لازم بود(2). هنگامى دانش آموز وارد مسجد مى شد، كفشهاى خود را درمى آورد، آنها را دم در قرار مى داد و سپس بر روى زمين كه معمولاً از حصير يا زيلو پوشانده مى شد، در حلقه مى نشست(3)، در اكثر اين دوايره ترتيب نشستن دانش آموزان به ترتيب مقام علمى آنان بود؛ دانش آموز هرچه پيشرفته تر بود، به همان اندازه نزديكتر، استاد مى نشست و پيشرفته ترين دانش آموزان پهلوى معلم مى نشست، دانش آموزان موقت نيز مجاز به نشستن پهلوى استاد بودند و در بعضى از مجالس درس محل مخصوصى براى دانش آموزان ميهمان اختصاص داشت.(4)
مجالس درس بعد از نمازصبح آغاز مى شد و تا نماز ظهر ادامه مى يافت و اگر معلم متصدى مجلس درس مى بود، قبل از نماز صبح و بعد از نماز ظهر نيز جلسات درس تشكيل مى يافت(5)؛ زمان درس از يك تا دو سال طول مى كشيد و هميشه در
ص: 300
مواقع نماز تعطيل مى شد و هيچ قانون مشخصى براى زنگ تفريح وجودنداشت(1)؛ جلسات درس در روزهاى تعطيل مذهبى تشكيل نمى شدند.
تعطيلات دراز مدت بستگى به نتيجه تحصيلات دانش آموز داشت، بعضى معلمان همه روزه تدريس مى كردند و بعضيها هفته اى يك بار جلسه داشتند، «عنبرى» فقط در روزهاى جمعه درس زبان و لغت شناسى داشت در صورتى كه «براوى» روزانه بيش از يك مرتبه به تدريس مى پرداخت.(2)
بعضى معلمان موضوعات متعددى را تدريس مى كردند؛ شافعى بعد از نماز صبح قرآن، بعد از طلوع خورشيد حديث و بعد صرف و نحو، شعر و شاعرى و علوم تدريس مى كرد و ظهر به خانه برمى گشت.
تدريس در حلقه با مراسم ساده و همراه با نشان دادن تقوا و فضيلت كامل آغاز مى شد، معلم هميشه كار خود را با تمجيد و تكريم خدا وبا درخواست يارى و هدايت مردم آغاز مى كرد و سپس به درس خود مى پرداخت؛ او مطلب را از نوشته آماده اى كه توسط خود او يا معلم ديگرى آماده شده بود قرائت مى كرد و ضمن قرائت متن آن را شرح و توضيح مى داد؛ اين مراحل معمولا با توضيح مجلس از مطلب آغاز مى شد و سپس با ارتباط دادن مطلب تازه به درس قبلى نوعى مداومت به درس مى داد و نهايتاً به شرح نكات دشوارتر مى پرداخت.
معلم ضمن ارائه و تدريس مطلب، پى در پى و با احترام از نوشته ها و مطالب نويسندگان ديگر ياد مى كرد و هرگز از همكاران خود به بدى ياد نمى كرد، در واقع در تمام مجالس درس نوعى فضاى مشابه بود كه بر جلسات درس نظم و هماهنگى مى داد.
ص: 301
«توتا» با استفاده از نوشته هاى غزالى اين عناصر نظم دهنده را از طرف آن دانشمند مشهور چنين مى نويسد:الف) معلم بايد با دانش آموزان همدردى و با آنان طورى رفتار كند كه گويا فرزندان او هستند.
ب) اخلاق و روش پيغمبر صلى الله عليه و آله بايد مراعات شود و براى آموزش و ياد دادن نبايد متوقع اجرت و پاداش بود.
ج) با دانش آموزان بايد بى ريا بود و نبايد به آنان قبل از داشتن استحقاق، مقام و رتبه علمى داد.
د) دانش آموزان بايد نصيحت و ترغيب و براى رفتار بد توبيخ شوند.
ه-) نبايد به معلمان ديگر در مقابل دانش آموزان بى احترامى كرد.
و) نبايد به تدريس مطالبى پرداخت كه بيش از فهم و درك دانش آموزان است.
ز) عمل معلم بايد با گفته هاى او مطابقت داشته باشد و نبايد رفتار او مغاير گفته هايش باشد.
به علت نبودن كتاب، معلم مجبور بود با در نظر گرفتن اهميت متن تدريس شده، همه متن يا قسمتى از آن را براى دانش آموزان املا كند و زمانى كه املا گفتن ضرورى بود، معلم متن مورد نظر را تا حد ممكن آرام مى گفت تا دانش آموزان اشتباه ننويسند؛ دفترهاى دانش آموزان به طور مرتب از طرف معلم بازديد و اشتباههاى آنها اصلاح و استفاده از آن مطالب براى ياد دادن به ديگران تأييد مى شد، علاوه بر املا معلم به دانش آموزان توصيه مى كرد كه تمام يا قسمتى از مطالب بيان شده را حفظ كنند؛ در واقع در ميان اصولى كه براى قبولى و تأييد دانش آموزان لازم بود، اصل، حفظ كردن مطالب و بيان آنها بدون مراجعه به متن بود و كيفيت و طرزبيان نيز تأثير داشت.
ص: 302
به رغم نفوذ و احترامى كه معلمان در ميان دانش آموزان داشتند، مقام علمى آنان اغلب آزمايش مى شد و دانش آموزان مجاز به اين كار بودند و حتى تشويق مى شدند كه سؤال هايى مطرح كنند و درباره آنچه كه ياد گرفته اند به بحث و گفتگوبپردازند، به شرطى كه براى مخالفت خود مدرك و گواهى داشته باشند. اگر معلمى به بى اطلاعى خود اعتراف مى كرد، مورد احترام و تكريم بود. در كتابى آمده است: اگر كسى مطلبى را نداند و به ندانستن خود معترف باشد، در واقع نصف مطالب را آموخته است» در اين مورد بايد گفت كه اين گونه بحث و گفتگوهاى آزاد در نهايت منتهى به اين نتيجه مى شد كه بعضى از معلمان، به حرفه خود با دقت بيشترى توجه كنند؛ آيين و رسم گوش دادن معلمان به انتقادهاى دانش آموزان و بحث و گفتگو در موضوع مطرح شده، معلمان را مجبور كرد كه مطالب درسى را با دقت زياد بررسى كنند تا تأثير و نفوذ بيشترى بر دانش آموزان پيدا كنند، هر چند همه موضوعات علمى كه براى مسلمانان شناخته شده بودند در مساجد تدريس نمى شدند، ولى موضوعات درسى بسيار متنوع بود؛ در بسيارى از مجالس علاوه بر آموزش خواندن و نوشتن، يادگيرى اصول دين نيز از اهميت زيادى برخوردار بود؛ اين كار از طريق بررسى و مطالعه موضوعاتى مانند خواندن و تفسير قرآن، حديث يا سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله، توحيد و فقه انجام مى شد. به مطالعات ادبى و زبان شناسى نيز توجه زياد مى شد. علاوه بر شعر و ادبيات، مطالبى در مورد جنبه هاى مختلف زبان عربى مورد علاقه بسيارى از دانش آموزان بود. اين رشته شامل لغت شناسى، صرف و نحو، معانى و بيان، انشا و خط و نگارش (رسم الخط) بود.
علاوه بر وظايف مذكور، مسجد محلى بود كه مطالب علمى و مسائل اجتماعى نيز در آن تدريس مى شد و موضوعات تاريخ، جغرافى، اقتصاد و حتى
ص: 303
علوم سياسى در آنجا بحث مى شد؛ علم فلسفه موضوعى بود كه اغلب مورد توجه و انتخاب بسيارى از دانشجويان بود، در بين موضوعات مهم درسى مى توان: منطق، اخلاق، منطق مناظره و تصوف را نام برد. جلسات درس هاى شيمى،فيزيك، رياضيات، جبر و هندسه نيز داير بود اگر چه علوم عملى و تجربى يا در دانشكده هاى مخصوص يا در منازل معلمان خصوصى تدريس مى شد،ولى مداركى در دست هست كه اين گونه موضعات علمى در بعضى از مساجد بزرگ نيز داير بود. جلسات علم طب در جامع الازهر و جامع ابن تولون مصر داير بود. و در مسجد رويين مراكش نيز تدريس مى شد، در جامع الازهر كلاس هاى ستاره شناسى و مهندسى نيز داير بود و طبق نوشته هاى خولى درس هايى مانند طب، قارماكولوژى، مهندسى و ستاره شناسى در مساجد بغداد تدريس مى شد و دانشجويان از سوريه، ايران و هندوستان براى حضور در اين كلاس ها به بغداد مى آمدند.
در بين بسيارى از مسلمانان، مسافرت براى كسب علم و دانش نوعى روش زندگى بود و مسجد اين جا به جائى افراد را بر عهده داشت؛ اعتقاد عامه بر اين بود كه بريدن علاقه هاى دنيوى، تحصيل در غياب خانواده و انتخاب معلمان خوب و مفيد سه اصل اساسى براى تعليم و تربيت خوب است، به اين دليل انتخاب معلم خوب براى بسيارى از دانش آموزان قبل از اينكه صاحب حرفه اى شوند، از اهميت بسيارى برخوردار بود؛ در سراسر امپراتورى اسلامى، دانشجويان مسافرت هاى طولانى مى كردند كه ماه ها طول مى كشيد و چنانچه معلم يا استاد فوت مى كرد يا مطلب تازه ديگرى براى تعليم نداشت، دانشجو بار سفر را براى رفتن پيش استاد ديگر مى بست. «دانشجويان در جستجوى مؤسسه علمى نبودند، بلكه پى استاد
ص: 304
معروفى بودند، اين دانشجويان به اين استادان ارج مى نهادند و افتخار مى كردند كه گواهينامه خود را از آنان دريافت كرده بودند.» «هر كسى خود را مسئول اتفاق و اتحاد آموزش اسلامى مى دانست و خود را مقيد به حفظ قراردادهاى آن مى ديد هر دانشجو بر طبق فرمان «زگهواره تا گور دانش بجوى» در تمام طول عمر خود را طلبه مى دانست و از كشورى به كشور ديگر براى طلب علم سفر مى كرد؛ او هميشه خود را در ميان برادران دينى مى يافت كه برايش مسكن فراهم و از او در خانه هاىشخصى يا عمومى پذيرايى مى كردند، براى كارهايش تسهيلات فراهم مى آوردند، ترتيب حضور او را در كلاسها مى دادند يا خود به آموزش مى پرداختند.
موقعى كه دانشجو تحصيلات خود را با موفقيت به پايان مى رساند، به او گواهينامه اى داده مى شد كه «اجازه» نام داشت. گواهينامه از طرف مسجد تأييد نمى شد، بلكه خود استاد شخصا آن را صادر مى كرد؛ در گواهينامه قيد مى شد كه دانشجو علم مورد نظر را مطالعه كرده و آموخته است و مى تواند يافته هاى علمى را به ديگران نيز انتقال دهد؛ اين گواهينامه ها به خط خود استاد نوشته مى شد، بعضا شامل تعريف و تمجيد از دانشجو بود و به او اجازه تدريس مى داد، همچنين گواهينامه شامل نام استاد، مهر و امضاى او نيز بود و محل و تاريخ نگارش گواهينامه نيز قيد مى شد؛ در مواردى استاد نام و امضاى خود را در صفحه سفيد اول يا آخر كتابى كه خود آن را ياد داده بود مى نوشت، بنابراين معمولا هر فارغ التحصيل داراى گواهينامه از طرف استادى بود كه پيش او درس خوانده بود و تعدادى از كتاب هاى درسى او از طرف استادان مهر و امضا مى شد و اين كار علامت موفقيت و عامل افتخار و مباهات شخصى بود.
ص: 305
بعد از اين كه دانشجو تعدادى گواهى جمع آورى و درباره موضوع درسى خود تجربه كافى كسب مى كرد، در جستجوى كار در مسجد، دانشگاه، دادگاه قضايى، اداره دولتى يا هر جاى ديگرى كه از رشته درسى او استفاده مى شد، بر مى آمدند؛ اگر چنين دانشجويى تدريس در مسجد را انتخاب مى كرد، آزاد بود كه مجلس خود را تشكيل دهد؛ فكرى با استفاده از اطلاعات سيوطى مى نويسد كه تدريس در مسجد براى هر كسى كه مى خواست به اين كار بپردازد آزاد بود تاريخاسلام پر از نامهاى استادانى است كه حلقه هاى درسى خود را در مساجد تشكيل مى دادند و در مجلس درس آنان دانشجويان گرد مى آمدند. به اين ترتيب معلوم مى شود كه در اكثر مساجد افراد كارمند و تداركاتى براى اداره امور وجود نداشت و اگر كسى دانش آموزى داشت، مى توانست در موضوع انتخابى خود به تدريس بپردازد.
با گذشت زمان، جلسات درسى براى معلمان آرزومند تدريس تشكيل مى شد، در بسيارى از مساجد بزرگ، لازم بود كه از ساير استادان موجود در آن مسجد براى تشكيل حلقه اجازه نامه دريافت كرد. اما اگر استاد تازه وارد مى توانست طلاب زيادى را به دور خود جمع و احترام استادان ديگر را جلب كند، موقعيت او با تعيين محل مخصوص جهت ايجاد حلقه درسى تثبيت و در نتيجه، به او ساير تجهيزات داده مى شد. اين پول ها ياز از خزانه دولت يا از منابع ديگرى مانند بخشش ها و وقف ها پرداخت مى شد.بتدريج پرداخت اين گونه پول ها ضرورى شد و هر حلقه وقف مخصوصى داشت «براى هر مسجد چندين وقف براى هر يك از استادان اختصاص داشت كه اين وقفها زمينه به كار گماردن استادان بود؛ اما يك حاكم يا هر شخص قدرتمندى در دنيا مى توانست براى هر استادى
ص: 306
امكاناتى فراهم آورد و او را در مسجدى به تدريس بگمارد.
در اواخر قرن 11 م، پرداخت پول از طرف مسجد براى معلمان صورت بهترى به خود گرفت و در نقاط بيشترى اعمال مى شد، تا آن زمان امپراتورى اسلام از چهارصد سال سابقه خود برخوردار بود و از ثمرات آن بهره مند مى شد.
تدريس در بعضى از مساجد به صورت حرفه كامل العيارى درآمد و در بسيارى اجتماعات، مساجدى كه در آنها عمل آموزش انجام مى گرفت، حالت و شكل دانشكده يا حتى دانشگاه را داشت، در مسجدالحرام، الازهرقاهره، جامع اموى دمشق، مسجد منصور بغداد، مسجد قيروان تونس و مسجد قرويينمراكش هزاران طلبه در جلسات درس شركت مى كردند. در نتيجه، تامين معاش معلمان تنها وسيله نگهدارى حرفه آموزشى و دانشگاهى به نظر مى رسيد اما اين امر هرگز نمى توانست بدون كمك و يارى معلمانى كه مخالف هرگونه پاداش و اجرتى بودند و فقط رضاى خدا را مى خواستند، انجام شود؛ گولد زيهر در اين مورد به اختصار مى نويسد: «تصور مى شود كه در اسلام نيز مانند مذاهب و اديان ديگر، پيروان آن در اختيار دستورهاى مذهبى اين آيين قرار داشتند، اما با اينكه تعليم و تربيت مجانى مذهبى مى تواند عمل خوب و ايده آل باشد و با اينكه يك عده كوشيدند تا به اين فكر جامه عمل بپوشانند، ولى با گذشت زمان اين علم فراموش شد و عملاً قابل اجرا نبود...، در نتيجه، پرداخت اجرت به معلمان مطابق قانون مسلمانان ضرورى تشخيص داده شد.
علاوه بر استادان، دانشجويان مدارس نيز از دريافت پول و ساير لوازم زندگى برخوردار بودند. هر چند اكثر دانشجويان خود مسئوليت هزينه زندگى را بر عهده داشتند، ولى اكثر آنان بعد از رسيدن به مقصد از امكانات رايگان برخوردار مى شدند، ابن بطوطه، سياح مشهور، در بازديد خود از دمشق شاهد تسهيلات
ص: 307
بى شمارى براى دانشجويان خارجى در مسجد اموى بوده است؛ در مسجد قرويين مراكش، دانشجويان نه تنها از پرداخت شهريه معاف بودند، بلكه گاه پولى نيز دريافت مى كردند.
در سال 767 ه ق / 1365 م، شاهزاده مملوكى به نام «ايلبغاالعمرى» دستور داد كه به هر يك از دانشجويان مسجد ابن تولون در قاهره ماهيانه 40 دينار پول و مقدارى گندم داده شود؛ در جامع الازهر قاهره به هر دانشجو يك واحد مسكونى داده شده بود تا دانشجويان پسر را از بعضى محلات مصر دور نگه دارند و محيط كشور خارجى و سيستم قوانين آن براى ايشان سخت و غيرقابل تحمل نباشد.
حكام مسلمان و مردم عامى نيز به طلاب احترام مى گذاشتند؛ داشتن عنوان «عالم» كافى بود كه احترام همه را نسبت به شخص دارنده آن صفت برانگيزد كه اين احترام به دليل و كوششهاى وى براى كسب علم بود؛ موقعى كه دانشمند معروفى وارد شهر مى شد، دانشجويان و مردم عادى دور او جمع مى شدند و از جلسات درسى او بهره مند مى شدند. در اين مورد گفته اند كه هارون الرشيد خليفه عباسى، به دنبال دانشمندى به نام «مالك بن انس» فرستاد تا با او مجلس بحث ترتيب دهد، فرستاده خليفه بازگشت و جواب آورد كه: «فرد بايد در پى دانش باشد و به دنبال علم برود و خليفه خود به خانه مالك رفت.» اعتبار و احترامى كه بعضى از علما و دانشمندان داشتند، واقعاً تكان دهنده و تعجب آور است.
موقعى كه امام الحرمين (جوينى) در سال 478 ه ق / تابستان 1085 م وفات يافت در نيشابور نه تنها به خواندن اشعار خود در سوگ او پرداختند بلكه مردم مغازه هاى خود را بستند؛ علاوه بر اينها منبر مسجد را شكستند و شاگردان او قلم و دوات هاى خود را خرد كردند.
ص: 308
واضح است كه بسيارى از دانشمندان عالم اسلام، خود از دانشجويان و استادان مجالس درسى بودند، «شعيبى»، «حسن بصرى» و «احنف بن قيس» در مساجد عراق تدريس كرده بودند، در ميان فارغ التحصيلان مساجد اسپانيا، «ابن رشد»، «ابن سائق»، «ابن بسام»، «ابن باجه» و پزشك معروف به نام «ابوالعلاء زهر» بودند.
مى گويند كه خليل بن احمد» در مسجد بصره واقع در عراق درباره زبان و لغت صحبت مى كرد و يكى از شاگردان او «سيبويه» بود كه بعدها يكى از مشهورترين زبان شناسان و عربيدانان تمام ادوار شد. در بين افرادى كه در مسجد «قرويين» به تحصيل و تدريس اشتغال داشتند، مى توان از «ابن خلدون»، «ابن خطيب»، «البيتروجى»، «ابن حرزيم»، «ابن ميمون» و «ابن الوزن» نام برد.
گفته مى شود براى اولين بار در مسجد قرويين بود كه «ژيلبرت اورى»(كه بعدها به نام پاپ سيلوستر دوم معروف شد)، با اعداد عربى و استفاده از عدد صفر آشنا شد پيدا كرد و آنها را به اروپا معرفى كرد.
اگر چه مسجد به جلب دانشجويان زيادى ادامه داد ولى برنامه و موضوعات درسى آن بتدريج حالت انجمادى و اسكولاستيك قرنهاى وسطايى يافت كه در مقابل علوم تازه تاب مقاومت نداشت و نسبت به علوم دنيوى ترديد داشت. بتدريج آزادى فكر و اظهار عقيده شخصى از افراد صاحبنظر سلب شد. اين فساد و عقب ماندگى معنوى با فروكش كردن روح و عادت سنتى مسلمانان براى تحقيق و يادگيرى، سرعت بيشترى پيدا كرد و بعضى اوقات به علت تسلط نيروهاى استعمارى كه بعد از انقراض سلسله عباسى در 656 ه ق. 1358 م. شروع شد و تا قرن حاضر ادامه داشته است - از تحقيق و تتبع به شكل بسيار نامطلوبى جلوگيرى شد. به اين ترتيب، موقعى كه مؤسسات جديد آموزشى و افكار جديد
ص: 309
به دنياى مسلمانان معرفى شد، ارتباط نزديك بين مسجد، علم و آموزش قطع شده بود؛ مجالس درس تعداد معدودى از مساجد بزرگ مانند الازهر در مصر، مسجد قيروان و زيتون در تونس و مسجد قرويين در مراكش، منابع و امكاناتى داشتند كه براى موجوديت خود تلاش كنند، اما حتى اين مراكز درسى نيز نتوانستند موفقيت كاملى كسب كنند، تا اينكه به طور كامل قوانين و اصول آموزش عالى را پذيرا شدند؛ به اين ترتيب در عمل به صورت دانشگاههاى جديدى درآمدند و با مسجد - كه زمانى متعلق به آن بود -، ارتباط بسيار ضعيفى داشتند.(1)
ص: 310
1 - معمارى مساجد
2 - تجلى هنر اسلامى در مساجد
ص: 311
ص: 312
ايران، جايگاه خاص در معمارى جهان دارد. به طورى كه پاره اى از شاخه هاى معمارى بى همتاى ايران سبب ايجاد شيوه هاى ريشه اى در معمارى جهان شده است.
بدون شك معمارى، با هويت ايرانى - اسلامى در معمارى ساير ملل به ويژه كشورهاى - اسلامى تأثيرى فراوان بر جاى گذشته است، تا جايى كه در بسيارى موارد طرح آثار و به ويژه اجراى اصولى در اين مرز و بوم پر هنر كه چون گوهرى تابناك در فرهنگ و علوم معمارى جهان اسلام مى تابد، سهم بسزايى داشته، اساس و قانون و ضابطه شده است.
بى ترديد اصل نماسازى آثار ايران بحق جذب كننده قلوب انسان هاى هنرمند و هنر دوست و هنرشناسان عالم و به ويژه بندگان مخلص و مؤمن خداوند در مساجد بوده است. اين هنر جايگاه بسيار عميق، وسيع و گسترده داشته، به طورى كه دانشمندان و مشتاقان ايران شناس و مسلمان و غير مسلمان همه ساله از گوشه گوشه هاى گيتى بار سفر بر دوش كشيده و خستگى هاى فراوان را به جان خريده تا از نزديك در اعماق زيباترين انواع كاشى هاى هفت رنگى، جالب ترين كاشى كارى هاى معرق با نقوش بسيار دلنشين، مقرنس سازى موزون، طاسه سازى آونگ و دلفريب، گونه بندى هاى بس زيبا، رسمى بندى هاى بسيار پركار،
ص: 313
كاربندى هاى بسيار شگرف و متنوع و سرانجام پوشش هاى طاقى سر از پا نشناخته و از درياى بى كران معمارى بى همتاى ايران بهره هاى فلسفى، علمى، هنرىو اجرايى ببرند و از آن سيراب شوند كه بى شك نشأت گرفته از مبانى عميق عقيدتى اسلام عزيز است.
مسجد پرستشگاه مسلمانان، خانه محمد صلى الله عليه و آله در مدينه - سال يكم هجرى 622 - با صحن پيرامون و تالار ستوندارش مبدل به مثال اعلاى «مسجد» شد كه مؤمنان براى گزاردن نماز و نيايش در آن گرد مى آمدند. عناصر بنيانى مسجد عبارت است از محل كمابيش بزرگى براى اجتماع جماعت نمازگزاران، به ويژه در روز جمعه و برخوردار از چنان موقعيتى كه مؤمنان بتوانند رو به شهر مقدس مكه نماز بگزارند. ديوار رو به روى مكه ديوار «قبله» نام دارد و مشخص به محرابى است كه معمولاً آن را به شكل فرونشستگى مزين در مى آورند.
در روزگاران پسين، محراب را با آذين هاى مفصل و پيچيده مى آراستند. براى نمونه در مراكش با گره چينى چوبين، در سوريه و عراق با مرمر كنده كارى و شباك كارى شده و در ايران با كاشى هاى شفاف و در بردارنده آياتى از قرآن كريم، مسجد معمولا مشتمل است بر منبر، يا جايگاه وعظ كه از طريق پلكانى بر آن جلوس مى كنند و در كنار محراب قرار دارد. مقصوره يا محوطه اى در جلوى محراب كه معمولا به محجرى مشبك مخصوص مى شود و نمازگاه امام، سلطان يا والى است. مناره يا برج گونه اى كه معمولا در يك يا چند گوشه مسجد ساخته مى شود و از فراز آن مؤذن بانك فراخوان به نماز بر مى دارد، صحن يا حياط كه گرداگردش را رواق ها گرفته اند (رواق، ايوان متوندار يا طاقگاندرى با - وضوگاه است) و مدرسه، يا آموزشگاهى كه افزون بر مجالس درس، غالبا در بردارنده كتابخانه ها و حجره هايى براى زيستن مدرسان و طلبه هاى دانشجوست.
ص: 314
زينت كارى هاى پر تفصيل مايه فر و شكوه مسجدهاى جامع اند، ولى تقليد از آثار خداوند كه آفريدن نقش زندگان نمايان مى شود، جزو مهمات است، زينت كارى ها انتزاعى اند و صورت هاى هندسى گياهان چندان از اصلشان دورند كهباز نشناختن اند.
قبة الصخره (72 - 69 ه- ق / 692 - 691) در بيت المقدس، يادمان معمارى بى همتايى است با طرح بيزانسى هشت ضلعى و گنبدى يكسره چوبين، لكن تا حدود شش سده بعد ساختن مسجدهاى گنبددار رايج نبود. در 266ه- ق 879 به فرمان «ابن طولون» بنيانگذار خاندان طولونيان در مصر، مسجدى نزديك قسطاط از گچ و آجر و آراسته به گچبريهاى برجسته با نقش گل و گياه ساخته شد. در سده هشتم ه- ق ايرانيان طرحى نو در ساختمان مسجد در انداختند و آن اين بود كه چهار ايوان - نماهايى شكوهمند با طاق هاى قوسى تيره دار - بر گرداگرد صحن مركزى ساختند. با رويى كه به سوى مكه است، مهم تر و ژرف تر از باروهاى ديگر است و محراب را در بردارد، نمونه بسيار خوبى از اين ساختمان، مسجد جامع سلطان حسن در قاهره است. (757 ه- ق / 1356) ساختمان مسجد قرطبه (كوردووا) در اسپانيا، نمودار انحراف از سبك «چهار ايوان» است. بناى اين مسجد «پر ستون» در 164 ه- ق / 780 م آغاز شد و در سده چهارم ه- ق گسترش يافت تا آنكه شبستان آن با 16 رديف ستون و طاق محوطه اى بزرگتر از هر كليساى مسيحى را مى گرفت. كليساى جامع كوردووا در سال 1238 درست در ميانه محوطه مسجد ساخته شد.
مسجدهاى ايران سنت ساسانى طاقزنى و تزيين سطوح بنا با كاشى هاى خوش آب و رنگ را به ميراث بردند، به اين سان آنها خصلتى متمايز يافتند كه در گنبدهاى پيازى شكل تيزه دار، مدخلهاى تيزه دار رفيع و كاشيهاى هفت رنگ پر فرّو شكوه شان جلوه گر است. در سده نهم ه- ق/ پانزدهم ميلادى و دهم ه- ق / شانزدهم، به جاى شبستانهاى ستوندار، اندرونيهاى چهار گوش
ص: 315
پهناور و گنبددار نشستند كه گاهى گردشان را راهروهاى جانبى با گنبدهاى فروتر از گنبد اصلى گرفته بودند، چنانكه در مسجد كبود تبريز (73-841 ه- ق/ 68-1437 م) مى بينيم. ساختمان مسجد كبود كه طرحى ذاتابيزانسى دارد با كاشى كارى كبود بى مانند پوشيده شده است.براى كوتاه كردن اين مقال و به دست دادن نمونه به بحث كلى اين مقوله خاتمه مى دهيم و نمونه ارزنده مسجد كبود را كه شاهكار معمارى اسلامى است به بررسى مى گيريم.
بد نيست اشاره شود كه در زمان برگزارى اجلاس «نظام اسلامى و احياى مساجد» در تاريخ 19 خرداد ماه 76، يكى از دانشمندانى كه به ايران آمده بود، به نام پروفسور فضل اللّه رضا مقاله اى هم درباره استاد جلال همايى دارد. وى در اين مقاله كه در كتاب «مهجورى و مشتاقى» وى، چاپ پژوهشگاه است، مى گويد:
قطعه تكان دهنده «همايى» درباره «مسجد كبودتبريز» و خرابى آن، در ذهن من، همانند قصيده «هان اى دل عبرت بين» خاقانى اثر كرد... اين بناى تاريخى آذربايجان را، مانند بسيارى گنجينه هاى ديگر فرهنگ باستان، ما ناتوانان نتوانستيم نگاهدارى و پاسدارى كنيم. اينكه سهل است اگر باد و آفتاب و دور روزگار هم در كاز خرابى كوتاهى كردند، تيشه جهل ما چيزى فرو گذار نكرد و اين درست همان است كه با فرهنگ و سنت هاى ملى مى كنيم.
صورت پرستان و غرب زدگانيم كه چشم به كور چراغ هاى رنگارنگ دوخته ايم و آفتاب ها را چندان گل آلود كرده ايم كه كار تمييز مشكل شده است.
ز روى دوست دل دشمنان چه دريابد ***چراغ مرده كجا نور آفتاب كجا؟
قطعه بلند استاد همايى كه حوالى پنجاه سال بر آن مى گذرد چنين آغاز مى شود:
ص: 316
دوشم به حالتى كه نصيب عد و مباد ***جام روان زخون جگر مال مال بود
ساعت به ساعتم تن رنجور مى بكاست ***لحظه به لحظه غم و اندوه مى فزود
بعد از وصف بسيار توانايى از شب تيره و دل تنگ شاعر و نياز به تفرج و تماشا گوينده به خرابه هاى «مسجد كبود» مى رود و مى گويد:
اين دو بلند جاى كه بينى كنون خراب ***در روزگار پيش همانندشان نبود
آن يك به هشت كوشه فردوس طعنه زد ***و اين يك به هفت گنبد افلاك سر بسود
در پايان قطعه بلند، گوينده نفرينى بليغ و بسزا به متوليان فرهنگ ناشناس مى فرستد كه:
دست ستمگران كه ز دولت بريده باد ***با داس جهل كشته پيشنيان درود
زين توده جهل پيشه نا اهل العياز ***زين ديو مردمان ستمكار قل اعوذ
گر صرصر بلا رسد قوم را «سنا» ***گو آن كند كه آن كرد به عاد از دعاى هود
و اما «مسجد كبود» در ضلع شمالى خيابان امام خمينى شهر تبريز واقع شده است. اين عمارت كه به عمارت « مظفريه» نيز معروف بوده، به سعى و اهتمام «خاتون بيگم» همسر «ابوالمظفر جهانشاه، پادشاه بن قرايوسف بن توره مش خان بن بيرام خواجه تركمان» بنا شده است. جان بيگم و جهانشاه، كه در سال 872 ه- ق به دست اوزون حسن آق قويونلو كشته شدند، در عمارت مظفريه مدفون اند.
ساختمان مسجد در ربيع الاول سال 870 ه- ق به همت و نظارت «جان بيگم خاتون» همسر جهانشاه پايان يافته بود، ولى كار بناى ديگر عمارت هاى وابسته به آن، همچنان ادامه داشته است، اما در سال 872 ه- ق كه جهانشاه به قتل رسيده، كار تكميل بنا تا دوران سلطان يعقوب، فرزند اوزون حسن، متوقف شده است. در اين زمان تبريز روى به آبادانى نهاد و تكميل بناى عمارتهاى مظفريه نيز مورد توجه «ابوالمظفر يعقوب بهادر خان» قرار گرفت و با همت و نظارت «صالحه خاتون» دختر جهانشاه بناى سقف خانقاه و مرمت و تحكيم قسمت هاى
ص: 317
ناقص و فرو ريخته آن به پايان رسيد. كتيبه اى نيز به نام سلطان وقت نوشته شد كه نام «صالحه» نيز در آن درج شد.
در نيمه اول قرن يازدهم هجرى «كاتب چلبى» و «اوليا چلبى» جهانگردان ترك و در نيمه دوم همين قرن «تاورنيه» و «شاردن» دو جهانگرد فرانسوى از اين مسجد ديدن كرده اند.
«اوليا چلبى» وقتى مسجد كبود را ديده، ضمن شرح جوامع تبريز، از آن مسجد چنين ياد كرده است:
«درگاه مسجد جهانشاه بلندتر از طاق كسراست،بنايى عالى است كه با كاشى هاى زيبا آراسته شده، گنبدهاى بلند دارد، همه دور ديوار آن با كاشى هاى رنگارنگ زينت يافته و جوامع دل انگيزى است كه هر كس به درون آن داخل شود، دلش اجازه بيرون شدن نمى دهد. لكن شيعه ها غالبا از رفتن به مسجد خودارى مى كنند».
«تاورنيه» هشت سال بعد از «اوليا چلبى» يعنى تقريبا 335 سال پيش از اين، از مسجد كبود ديدن كرده است. او عظمت بناى آن را ستوده و مانند نقاشى چيره دست، به قلم بيان تصوير مسجد را ترسيم كرده است و تأسف خورده كه چهار، پنج جامع عظيم به علت اينكه بانى آنها سنى مذهب بوده، مورد توجه قرار نگرفته و رو به ويرانى نهاده است.
همان گونه كه اشاره شد مِن باب نمونه معمارى اسلامى و از ميان صدها مسجد ساخته شده به سبك معمارى اسلامى اين بنا به منظور تشريح انتخاب شد، لذا لازم است قدرى به هنر معمارى در خود بنا بپردازيم.
بدون شك بناى مسجد كبود حيرت آور است. اين مسجد حياط بزرگى با طاق نماهاى جالب توجه داشته و در مركز آن حوض بزرگى براى وضو ساختن قرار
ص: 318
داشته است. امروزه تمام اين بناى عالى خراب شده و زمين و مصالح فرو ريخته آن را نيز مردم تصرف كرده اند.
سر در اين مسجد در زمين مرتفعى بنا شده و در قسمت بالاى آن قوس بيضى شكلى ديده مى شود. در دو طرف آن ستون هايى متصل به بنا، به شكل مارپيچ بالا رفته و در قسمت بالايى، هلال بيضى شكلى تشكيل شده است. همه اين ستون ها از كاشى هاى نقيس فيروزه اى رنگ زيبا با نقش و نگارهاى خوش نما پوشيده شده است. سطوح داخلى رواق از كاشى هاى رنگارنگ مستور است؛ اين كاشى ها به صورت قطعات كوچك بريده شده و با مهارت تمام چنان به هم متصل شده اند كه گويى يكپارچه اند. در نقاشى و تركيب رنگ ها به اندازه اى لطف و ظرافت به كاررفته كه انسان، خود را در برابر تابلوى بسيار عالى پر از سبزه و گل مى بيند. رنگ كبود زمينه، يك نواختى نقاشى ها را از بين برده، بدون اينكه ذره اى از زيبايى و لطف مجموع آن بكاهد. شايد به همين مناسبت به «مسجد كبود» مشهور شده است. اين سبك كاشى كارى شايان مقايسه با تركيبات هندسى خاص صنايع زمان سلجوقى و مغولى نيست و برترى و مزيت زيادى بر آنها دارد. در كوتاهى از اين سر در اصلى، به عبادتگاه باز مى شود، عبادتگاه مركب از دو تالار بزرگ است كه از يكدير متمايز و هر دو سابقا داراى گنبد بوده است. تالار اول با كاشى كارى رنگارنگ زينت يافته و تالار دوم كه محراب در آن واقع شده است، با كاشى هاى هشت ضلعى كوچك تزيين شده است كه رنگ مينايى لاجوردى آنهابه شاخ و برگ طلايى و زمينه عاج مانند كتيبه ها، جان مى بخشد. كتيبه هايى به خط عربى نوشته شده كه با شاخ، برگ و گل ها آميخته است.
سنگفرش كف اين بنا، بسيار با شكوه و خوش منظره است. اين سنگ ها را از معادن مجاور درياچه اروميه استخراج كرده اند كه هنوز هم آسيبى نديده و سالم مانده اند.
مسجد بزرگ مركزى در جنوب دهليز واقع شده است. اين مسجد به شكل
ص: 319
مربع و طول هر ضلع آن 5/ 16 متر است. گنبد فيروزه اى بزرگ و معروف مسجد كبود در بالاى اين قسمت قرار دارد، اين گنبد بود كه مسجد را به «فيروزه اسلام» مشهور ساخت.
خوشبختانه اين گنبد به دست معماران سنتى و با نظارت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامى آذربايجان شرقى به طور كامل مرمت و بازسازى شده است.
طاق جناغى در ورودى مسجد در وسط ديوار جنوبى صفه كه دو متر از كوچه مقابل بلندتر است، تعبيه شده، در هر يك از ديوارهاى شرقى و غربى، طاقچه اى باند با طرحى بديع و كناره مارپيچى ظريف ساخته شده است.در نغول بالاى طاقچه مقابل آيه شريفه «سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين» و در نغول بالاى طاقچه غربى عبارت «قال اللّه تعالى ادخلوها بسلام آمنين» با خط كوفىتزيينى زيبا، كاشيكارى شده است.
انواع گوناگونى از اسليمى و ترنج و ختايى، اين مربع را احاطه كرده است، مربع بزرگى نيز از تركيب ده ترنج بيضى گونه به وجود آمده است:
«يا باعث يا وارث، يا مجيب يا قريب، يانور يا مدبر يا فرد، و يا مرسل يا مرشد، يا قديم يا قدير يا بارى، يارحيم، يا عزيز، يا خلاق يا وهاب، يا قدير يا ستار، يا غافر، يا وتر يا سبوح يا بر، يا شافى يا كافى و يا باقى. در ميان ترنج ها هشت مربع كوچك نيز طرح شده است كه نوشته آنها به خط كوفى و عبارت از اين قبيل نام هاى مبارك بارى تعالى است:
احد، خدا، مجيد، ستار، باقى، حميد، صمد، نور، در بيرون از رديف اين مربع بزرگ نيز چند ترنج و چند مربع ديگر موجود است كه از رديف اين مربع نيز چند ترنج و چند مربع ديگر وجود دارد كه نوشته هاى آنها هم نام هاى خداست.
شش مثلث نيز در حواشى تابلو ديده مى شود كه همه خط كوفى دارند و هر يك از دو «الحمدللّه » به وجود آمده است.
ص: 320
در بخشى ديگر از اين مسجد طرح جالب ترى نيز از چهار «الحمدللّه » با خط كوفى ديده مى شود، يك مثمّن و يك ستاره هشت پر نيز به طور متداخل در اين مربع قرار دارد. اين تزيين، شيوه تخميرى دارد و كاشيها در ميان آجرهاى ساده قرار گرفته اند. نوشته چهار كاشى ديگر كه هر يك در مقابل يكى از اضلاع مربع واقع شده است عبارت است از:
«يا رفيع الدرجات، يامجيب الدعوات، يا قاضى الحاجات، يا غافر السيئات».
طرح دل انگيزى نيز با خط كوفى از عبارت «حسبى اللّه و نعم الوكيل» ساخته شده است اين طرح در وسط دو ترنج متداخل قرار گرفته، نوشته شكل مربع دارد، تزيين داخل ترنج عبارت از اسليمى و ختايى چند نوع گل و بوته است.
اين كاشى دل انگيز نيز در وسط آجر معمولى جا داده شده و زيبايى شگرفى ايجاد كرده است. زيبايى و تزيينات اين مسجد كه انسان خوش ذوق را مبهوت و واله مى سازد، يكى دو تا نيست، در گوشه شمال غربى اين قسمت از مسجدخوشبختانه تابلويى كاملاً سالم قرار دارد. در وسط اين تابلو مربعى از تركيب چهار «سبحان اللّه » ايجاد شده است، شكل هاى هندسى گوناگون كه در درون اين مربع طراحى شده، به خوبى نماينگر ذوق معماران و هنرمندان آن روزگار است.
اكنون شانزده قطعه از مرمرهاى ازاره و يك قطعه از مرمرهاى محراب در اين مسجد باقى است ولى اغلب آنها آسيب ديده و شكسته است. نوشته حاشيه آنها، آياتى از سوره هاى نبأ، فجر و بينه است كه با ثلث جلى به رشته تحرير در آمده و يا اسليمى زيبا زينت يافته است. هنر حجارى و حكاكى اين سنگ هاى قيمتى دست كمى از هنر ارزنده خطاطى و نقاشى آنها ندارد، نقرآن كتيبه ها به اندازه اى دقيق صورت گرفته كه انسان را بى اختيار به اعجاب و تحسين وا مى دارد. دو تالار با شبستان شرقى و غربى مسجد كه در ضمن توصيف قسمت مركزى به آنها اشاره شد ازاره كاشى و تزيين تخميرى داشته است، اما اكنون اغلب از بين رفته و فقط نمونه هايى از آنها باقى مانده است.
ص: 321
معمارى قرون 8 و 9 هجرى قمرى در ادامه معمارى گذشته اين سرزمين است كه برخوردار از ويژگى ممتاز و مخصوص به خود است. در اين دوران، تزيينات موجب فراموش شدن معمارى نمى شود و معمارى از اهميت تزيينات نمى كاهد. بى دليل نيست كه معمارى اين دوره (معمارى قرون 8 و 9 ه- ق) از درخشان ترين دوران معمارى ايران به شمار مى رود.
آقاى «ديتوس اسميت» بحق با ديدن آن شگفت زده شد به گونه اى كه در سال 1338 ه- ش وقتى از اين مسجد بازديد كرد، گفت:
«شگفتا در قرنى كه آمريكا كشف شده، ايرانى چه عظمتى داشته است».
حال، بايد از خودمان بپرسيم تاكنون به همان اندازه كه به گالرى هاى نقاشى و خطاطى سركشى كرده ايم و به معرفى آثار نقاشان در رسانه ها پرداخته ايم، به همان ميزان به معرفى مساجد و معمارى آن، كه زبانزد جهانيان است، پرداخته ايم يا خير؟ حال آنكه معمارى مساجد شناسنامه پر ارج هنرمندان مسلمان در هر دوره است.(1)
ص: 322
هنر به لحاظ جوهرى و ذاتى - البته با اندكى تسامح - به دو قسم بخش پذير است:
1 - هنر شهوى؛
2 - هنر شهودى.
هنرى كه در خدمت شهوت و هوس ونفسانيت انسان است، يعنى منشأ آن نفسانيت و باز نماياندن هوس هاست و خواهش هاى نفسانى غرض اوست، هنر شهوى است.
هنرى كه منشأ آن شهود و معرفت است، عرفان و ادراك حق است، هنر اشراقى و شهودى است؛ هنر معنوى و مينوى است، زيرا متعالى ترين نمونه هاى اثر هنرى همان توصيف هايى است كه درباره مينو و بهشت و باغ برين در قرآن كريم باز گفته شده و ما براى كشف هنر دينى و هنر اسلامى بايد با اين نگاه، قرآن را مطالعه كنيم.
مجموعا درباره توصيف بهشت، آنچه بيان شده است، هنرى است و معمارى اسلامى هم عبارت از معماريى است كه بر توصيف بهشت منطبق باشد،
ص: 323
مسجد محل تجلى مجموعه اى از هنرهايى است كه مصداق مسلم هنر شهودى و هنر مينوى است.
به طور كلى «هنر» از سنخ خلقت، باز آفرينى و خلق دوباره است؛ به هر اندازه كه هنرمند قادر باشد در بازآفرينى معنى و شى ء را كما هى بيافريند، اثرش هنرمندانه تر خواهد بود، زيرا هنر نسخه دوم خلقت تلقى مى شود. نسخه اول وجود حق تعالى است.
هنر را صاحبنظران، اشك روح، چراغ جان آدمى، مسيحاى عشق و تجلى شيدايى شمرده اند و معتقدند آدميان را بيش از آنچه از زبانشان مى توان شناخت، در هنرشان جلوه گرند؛ براى هنرمند واقعى، همه هستى بانگ توحيد و نغمه آسمانى و صيقل ارواح است.
هنرمند آنگاه كه براى ارضاى غريزه زيبا دوستى و گرايش به جمال و كمال به هنر روى مى آورد، در واقع به نداى فطرت پاسخ گفته است.
هنرمند عدسى بزرگ كننده اى است كه حقايق حيات را بزرگ مى كند. حافظ مى گويد:
برهنگان طريقت به نيم جو نخرند ***قباى اطلس آن كس كه از هنر عارى است
* * *
گر در سرت هواى وصال است حافظا***بايد كه خاك درگه اهل هنر شوى
* * *
عشق مى ورزم و اميد كه اين فن شريف ***چون هنرهاى دگر موجب حرمان نشود
ص: 324
از طرفى «پيام هنرمند با لذت هنرى قرين است، لذت هنرى، ما را از جهان خاكى مى ربايد و با جلوه اى غنى تر، سرشارتر و پر هيجان تر از هستى آشنا مى سازد كه خود، هشيارانه يا ناهشيارانه در هواى آنيم. لذت هنرى وجود روحانى ما را پر مى كند و توقعات آن را هم بر ملا مى سازد. سير و تأمل هنرى داروى معجزه آفرينى است براى ملال زندگى است. نه آن ملال گذرا كه خاستگاهش شناخته و مرزهايش پيدا است. ملال محض كه با بهروزى و خجسته روزگارى نيز همبر مى شود و ريشه آن در خود زندگى است».(1)
حافظ باز هنر را اين گونه توصيف مى كند:
عاشق و رند و نظر بازم و مى گويم فاش ***تا بدانى كه به چندين هنر آراسته ام
در مساجد، نه تنها دين با هنر ملاقات مى كند، بلكه مهم ترين نمودهاى هنر اسلامى، معمارى مساجد و ويژگى هاى بارز آن است.
صرف نظر از نزهت معنوى، اين بناهاى با شكوه در چشم هر مورخ نيز در خور آن است كه «گالرى هاى هنر اسلامى» تلقى شود. هنرمندان بى نام و نشانى كه تمام هستى خويش را وقف ساختمان مساجد كرده اند، از شوق مقدسى بهره مند بوده اند. آنان با اشتياقى وصف ناپذير كوشيده اند تا بهترين تصور خود از زيبايى را دراين آثار مقدس جلوه و جلا بخشند.
حقيقت اين است كه معمار مسلمان در روزگاران گذشته هر زيبايى را كه در اطراف خويش مى ديده اگر آن را در خور عظمت و شايسته جلال و جمال خدا مى يافته، سعى مى كرده است تا به هنگام فرصت، براى آن در مسجد جايى باز كند.
ص: 325
در بناى بسيارى از مساجد، هنرهاى گوناگون با هم در آميخته است.
مجموعه اى از جلوه هاى هنرى را مى توان در مساجد مشاهده كرد كه از آن بايد به «هنر پرستشگاهى» يا «هنر قدسى» به تعبيرى، ياد كرد.
جلوه هاى هنر در مساجد فراوان است، همچون معمارى، مهندسى، گچبرى، آجر كارى، موزائيك سازى، كاشيكارى، سفالگرى، سنگ تراشى، مقرنس سارى، آئينه كارى، كنده كارى، منبت كارى، خاتم كارى، سنگاب سازى، نگارگرى، خوشنويسى، تذهيب، پرتوپردازى، آواپردازى، فضا آرايى، محوطه سازى، فرشبافى و گليم بافى.
در طول نسل ها و قرون و اعصار، در فاصله آفاق گوناگون، هنر اسلامى ملجئى پاك تر و نمايشگاهى امن تر از مسجد نشناخته است و اشتراك مساعى اقوام و امم گوناگون اسلامى در تكميل و تزيين مسجد با وجود حفظ خاصيت هاى ملى و محلى، نوعى بى تعلق را در معمارى اسلامى سبب شده است، كه البته با تمدن و فرهنگ اصيل اسلامى مناسبت تام و تمام دارد و از مفاخر معنوى مسلمين به شمار مى رود.
تركيب مناسب مجموعه همين عناصر است كه ابنيه اسلامى را در شام، مصر، هند، اندلس و در عراق و ايران و در همه جا، قدرت و جلالى افسانه آميز مى بخشد. همين مايه تناسب و هماهنگى است كه «قصر الحمراء» را در «غرناطه» از وراى غبار قرن ها هنوز چنان جلوه و شكوهى بخشيده است كه گويى به گفته «ويكتور هوگو» شاعر فرانسوى: «آن را جنى ها مثل رؤيايى زر اندود و آكنده از آهنگ ساخته اند.» يا بناى «تاج محل» را در «آگره» با چنان تناسبى از زيبايى و ظرافت سرشار كرده است كه هنوز هر مورخ تيز بين امروز مى تواند درباده اين رؤياىمرمرين كه به ياد مرگ و زندگى يك ملكه مسلمان هند بنا شده است، بگويد: «اگر زمانه عقل و هوش مى داشت، شايد هر چه جز تاج محل بود منهدم مى كرد و براى تيمار دل آدمى اين نشان گرانمايه شرافت انسانى را بر جاى مى نهاد».
ص: 326
از آنجا كه هنر با «نماد» آميخته است و نمادها ماهيت و جوهر هنر را تشكيل مى دهند، لذا مجموعه هايى از هنر كه در استخدام مسجد قرار گرفته، فراوان است و به نوبه خود پيام دارد، از اين رو نمادهاى معنى دار به شمار مى رود.
در هنر معمارى در مساجد، خطوط عمودى، افقى و منحنى، معنى دارند، ساخت گنبد، محراب، گلدسته ها، ستون ها، منبرها و مقرنس ها، همه و همه نوعى پيام را به مخاطب القا مى كنند، آنهم پيامهاى جاودانى، فضاهاى باز نيز نمادهاى ديگرى هستند كه در ساخت مسجد مد نظر بوده اند.
نوعا رنگ هاى كه در ساختمان مساجد نيز به كار رفته است، همسانى خاصى را نشان مى دهد، از قبيل: آبى، فيروزه اى، لاجوردى، كبود، سبز، پرتقالى و زرّين، كه اين رنگ ها بيشتر در هنر مسجد و نگارگر و تزهيب ها و ساير مقوله هاى هنرى به استخدام در آمده اند و صد البته كه پيام دارند.
همچنين خط نوشته ها، نوع آنها و نوع آنها و نوع خطوط برگزيده، خطوط كوفى، كه بيشتر در مساجد كهن استفاده شده و بعدها خط نسخ و ثلث ابداع شده و سرانجام خط نستعليق نيز به كار رفته است. از جمله نمادهاى ديگر، نماد نباتات گياهى است كه در تصوير سازى مسجد به كار رفته است و البته نقش ها و تمثال هاى ذى روح در مساجد اسلامى خلاف كليساها، كاربرد ندارند.
در گذشته، در اسپانيا، سبك معمارى متداول در ايران و شام، به نام «سبك مراكشى» شهرت يافت. بعدها فاتحان نصارى قسمتى از مساجد اندلس را كليسا كردند. قلعه الكازار - شكل فرنگى شده «القصر» - كه در اشبيليه به وسيله - «ابو يوسف يعقوب» بنا شده، مورد توجه و استفاده شارل پنجم و «ايزابلا» واقع شد.
«قصر الحمراء» كه مجموعه اى است زيبا از باغها، قصرها و حياط ها و استخرها و ايوان ها در كمال شكوه و زيبايى، در «غرناطه»، نمونه اى از افراط درتزيين تجمل برخى مسلمين است كه عاقبت آن در كلام «شارل پنجم» كه آن ايوان را ديده و با نظر عبرت نگريسته گفته بود: «بيچاره آنكه اين همه را از دست داده است».
ص: 327
در هند، اين معمارى باز چنان وحدت و اصالت خود را حفظ كرد كه به گفته بعضى مؤرخان، انسان وقتى بناى تاج محل را در آنجا مى بيند، نه در ايران يا اندلس، دچار حيرت مى شود، اما از حيرت وقتى بيرون مى آيد كه متوجه مى شود ديار اسلام است نه هند و اندلس، يعنى همه جاى آن وحدت است - وحدت اسلامى - چنانكه هنوز قطع منار دهلى با 250 پا ارتفاع بعد از هفت قرن حكايت از قدرت و عظمت اسلام دارد كه چگونه با طبيعت به مقابله برخاسته است و در سرزمين هند وان عظمت خود را به رخ مى كشد، گرچه گه گاه با خشونت و قساوت امثال «قطب الدين ايبك» همراه شده است.
هنر اسلامى در مساجد همچون فرهنگ اسلامى، هم از حيث مواد تنوع دارد، هم از حيث تكنيك، حتى نقاشى و مجسمه سازى و موسيقى هم با آنكه با كراهت، اگر نه حرمت تلقى مى شدند، در محيط تسامح آميز اسلامى، فرصتى براى نشو و نماى خويش پيدا كرده اند.
موسيقى درهنر مذهبى و دينى كليسا، سخن آخر را مى گويد، اما در هنر دينى و مكتبى مسجد چنين نيست، لكن ساير هنرها و نمادها در استخدام مسجدند.
نكته مهم اينكه هنر اسلامى در همه زواياى زندگى ما ريشه دوانده است. برخلاف برخى ملت ها و اديان كه در گوشه موزه ها و زوايه گالرى ها و نمايشگاه ها قرار داده شده تا برخى تماشاچى به ديدن آنها بروند.
هنر اسلامى نه تنها در مسجد بلكه در متن زندگى مردم جريان دارد، در خانه و مسكن، بازار و مدرسه و مسجد و منبر و محراب و قرآن و حديث و در قلمرو خطاطى آيات و ادعيه و قرائت قرآن و تعزيه و سوگوارى و مدح و مصيبت و كتابت و صحافى و تجليد و تذهيب و لباس و پرده و ظروف و فرش و كفش و شمشير و زره و در و ديوار و حتى غليان و قلمدان و سرانجام در همه جا رخنه كرده است. اين امر به آن سبب است كه هنر دينى از «حس اجتماعى فراگير» تغذيه مى شود كهآن: «اسلام» است و زمينه كارش هم گسترده و گستره اين حس اجتماعى است.
ص: 328
بديهى است اگر ما در حفظ مساجد و هنرهاى به كار رفته در آنها، كوتاهى كنيم آيندگان بر ما نفرين خواهند كرد كه چنين گوهرها و هنرهاى گران بهاى جوشيده از متن مردم و دين را به آسانى و بدتر از آن به تقليد از غرب از دست داده ايم.
«نيلوفر آبى» در ساخت مساجد زياد مشاهده مى شود، گو اينكه «نيلوفر آبى» جنبه سمبليك و نمادين جهانى دارد؛ به اين معنا كه كليه مذاهب نيلوفر آبى را مقدس مى شمارند، حتى در بودائيسم و هند وايسم نيز اين گونه است. دين هاى ساخته شده دست بشر و دينهاى جعلى همچون بهائيت و بابيت «نيلوفر آبى» را مقدس مى دانند. از اين رو بزرگترين معبدى كه بهايى ها در جهان دارند، يك «نيلوفر آبى» در دهلى نو است.
تاك و مونيز در هنر مسجد جايگاه ويژه اى دارد، گل بوته ها و اشجار نيز كه در لسان قرآن مفاهيم ويژه اى دارند، در هنر مسجد به كار رفته اند.
قدر مسلم آنجه هنرمندان مسلمان در طول تاريخ در زمينه هاى گوناگون هنر پديد آورده اند، نمى تواند هنر اسلامى تلقى شود و مهر اسلام بر پاى آن حك شود، اما به طور كلى هنر مسلمين كه زمينه اش حيات فردى و اجتماعى مردم بوده به اشكال گوناگون از جمله در معمارى و ساختمان مساجد بروز كرده است.
و اما نتيجه اى كه از اين مبحث مى توان گرفت اين است كه: تمدن اسلامى به طور اجمال هنرى پديد آورده است كه همواره جايگاهى مهم و مركزى داشته چشم انداز و نگرش اسلام مبتنى بر بُعد زيبايى در زندگى را تداعى كرده و بنابر همان حديث مشهور: «ان اللّه جميل يحب الجمال»، زيبايى و نيكى را به خود ذات بارى مربوط ساخته است. تأكيد بر مراعات آداب و پاكيزگى دينى و حيات روزمره و نيز دستورهاى صريح قرآن به درك زيباييهاى خلقت و همه آنچه خداوند آفريده است، به وضوح عنايت جدى اسلام را به زيبايى نشان مى دهد. اگر به پديده هاى تمدن اسلامى از معمارى و شهرسازى و ساختمان مساجد تا شعر و ساير صور ادبى، توجه كنيم اهميت هنر را در جهان اسلام خواهيم ديد.
ص: 329
شاهكارهاى بزرگ هنرى و هنر اسلامى همچون مساجد در اسپانيا، قاهره، سمرقند، استانبول، اصفهان و ساير جاها، ناشى از روح وحى اسلامى و طنين و جوهر همان روح است. اين بناها عينى ترين و روشن ترين پيام اسلام را در هماهنگى و تناسب و صفا و آرامش خود متبلور ساخته است.
هنر اسلامى در مساجد، در طول قرون و اعصار متمادى، محيطى فراهم آورده كه در آن مسلمين با به ياد داشتن دايمى خداوند و با عنايت و تأمل در باب زيبايى كه نهايتا فقط ناشى از خداوند است كه به مفهومى مطلق زيبا (الجميل) است، زندگى و كار كنند. هنر اسلامى مستقيما با روح قرآن و وحى اسلام مرتبط است، و اجتناب آن از عرضه هرگونه صورت شمايل سازانه يا تمثال پردازانه اى از الوهيت به همين دليل است.
اين هنر برنا پايدارى اين جهان و جاودانگى ماوراى آن تأكيد دارد. هنرى كه در معمارى مساجد به كار رفته در پى مربوط ساختن هنر با زندگى روزمره مردم بوده است.
رايج ترين تعابير و الفاظى كه در زبان عربى براى اطلاع بر مفهوم «هنر» به كار رفته است، يعنى تعابيرى همچون «صناعه» و «فن» نه تنها بر هنر به معناى غربى اين اصطلاح نيز دلالت مى كرده، بلكه معناى انجام دادن خوب و صحيح هر امرى را نيز مى رسانيده است. علاوه در اين اسلام همواره بر رابطه نزديك «هنر و دانش» تأكيد ورزيده و سفارش مكرر و پر سابقه بسيارى از استادان هنر و صنايع دستى در جهان اسلام بر اين كه هنر ناشى از ازدواج «فن» و «حكمت» است نيز همواره مؤيد اين معنا بوده است.
آنچه را كه هنر اسلامى از تمدن هاى گوناگون همچون «ايران باستان» و «بيزانس» وام گرفته است، در پرتو وحى قرآنى دگرگون ساخته و از آنها اشكال و صورت هاى هنرى كاملاً متمايزى پديد آورده است كه مظاهر و شواهد آن را مى توان در سرزمين هاى ديگر از شرق تا غرب، ديد.
ص: 330
متأسفانه جوان مسلمان امروز آگاهى زيادى از معمارى اسلامى و هنراسلامى در مساجد ندارد. نخستين گامى كه هر جوان مسلمان در اين زمينه بايد بردارد، اين است كه با سنت هنرى خاص خود كه بر مراتب ارزشى و فلسفه هنر خاصى، متفاوت از مراتب ارزش ها و فلسفه هنر موجود در غرب مبتنى است، آشنا شود. اين مهم نيز از وظايف همگانى است كه در مسير آشنا ساختن جوانان مسلمان گام هاى اساسى بردارند، چرا كه جوان مسلمان بايد غناى سنت هنرى سرشار اسلامى در معمارى مساجد را بشناسد تا بتواند انتقادات معتقدان متجددى را كه گمان مى كنند همه تمدن ها بايد هنرهاى يكسان يا سلسله مراتبى مشابه داشته باشند و مدعى اند اسلام هيچ گونه هنر تجسمى و موسيقى نداشته است، پاسخ گويند.
جوان مسلمان چنانچه از مواريث هنرى خود و اهميت و غناى آن آگاه باشد، مى تواند همواره مقابل چنان اعتقاداتى بايستد و بگويد كه اگر اسلام هنر پيكره سازى پديد نياورده يا همان اهميتى را براى نقاشى قائل نبوده كه غرب قائل است، در عوض ، هم نيل به ژرفا و شكوه هنر اسلامى و معمارى مساجد قاصر نمانده است. وانگهى به استثناى پيكره سازى كه در شرع اسلامى، مانند يهوديت، حرام است، اسلام در محدوده هنر غير شمايل نگارانه اى كه هر گونه تمثال سازى ونقاشى از صورتهاى خيالى الوهى را منع كرده است، عالى ترين شكل هنر را عملاً در همه مقولات متصور هنر، بخصوص در زمينه معمارى و بالاخص در مساجد پديد آورده است.(1)
ص: 331
ص: 332
1 - مديريت
الف) ضرورت ها
ب) راهبردهاى اجرايى به منظور احياى مساجد
2 - كتاب شناسى مسجد
ص: 333
ص: 334
انقلاب اسلامى ايران از مساجد شروع شد، مردم در مساجد ارزش ها را شناختند و وظايف خود را آموختند و با حكومت طاغوتى به مبارزه برخاستند. امام خمينى رضوان اللّه تعالى عليه به اين پايگاه عظيم اسلامى عنايات خاصى داشت و در مقاطعى ضرورت حفظ و بهره گيرى هرچه بيشتر از اين ستاد اسلام را يادآور مى شد.
«مساجد در انقلاب اسلامى ايران، مركز انقلاب ومركز آشنايى مردم با اسلام و وظايف شرعى آنان در جهت پاسدارى از ارزش هاى والاى اسلام بوده است».(1)
همان گونه كه مسجد مركز شروع انقلاب و هدايت آن بوده است، امروز براى حفظ و تداوم انقلاب ما نياز به حفظ مساجد داريم، هر چند از نظر امام خمينى قدس سره انقلاب و پيروزى ما براى اداره مسجد است.
«مسجد محلى است كه از مسجد بايد امور اداره شود. اين مساجد بود كه اين پيروزى را براى ما درست كرد. اين مراكز حساسى است كه ملت بايد به آن توجه داشته باشد. اين طور نباشد كه خيال كنند حالا كه ديگر ما پيروز شديم، ديگر مسجد مى خواهيم چه كار؟ پيروزى ما براى اداره مسجد
ص: 335
است».(1)
اگر اين مساجد ما قوى و جنبه هاى تبليغى و تعليمى در آن پر رونق و اين پايگاه معنويت و اخلاق و انقلاب جاذبه داشته باشد، هيچ نيروئى نمى تواند به ملت مسلمان ضربه بزند و چراغ حيات امت را خاموش كند.
«اگر اين مساجد و مركز ستاد اسلام قوى باشد، ترس از فانتوم ها نداشته باشيد. ترس از آمريكا و شوروى و اين ها نداشته باشيد. آن روز بايد ترس داشته باشيد كه شما پشت كنيد به اسلام، پشت كنيد به مساجد».(2)
مساجد همان گونه كه در شكل گيرى انقلاب اسلامى اولين نقش را داشته، در حفظ و حراست از دستاوردهاى انقلاب اسلامى نيز نقش مهمى بر عهده دارد.
مقام معظم رهبرى انقلاب با توجه به اين مطلب است كه مى فرمايند:
«مساجد از جمله عواملى است كه در پيروزى انقلاب و تداوم آن نقش تعيين كننده داشته است».(3)
همچنين مى فرمايند:
«اين جانب همه مردم، بخصوص جوانان را، به پر كردن مساجد و حضور در نمازهاى جمعه و جماعات توصيه مى كنم».(4)
بنابراين نظام اسلامى و مردم مسلمان بايد اهتمام خاصى به مساجد، كه مركز آزادگى از قيود و بردگى غير از خداست، داشته باشند.
ص: 336
با نگرشى اجمالى به تاريخ سرگذشت مساجد درمى يابيم كه مساجد تنها براى اداى فرايض دينى نبوده بلكه علاوه بر پايگاه تجمع طبقات گوناگون اجتماع براى اداى وظايف شرعى و دينى، همواره مهم ترين پايگاهى به شمار مى رفته كه مردم و بخصوص جوانان و افراد ذى نفوذ، از اين مكان مقدس استفاده مى كرده در آنجا جمع مى شده اند تا درباره مسائلى سياسى، اقتصادى، خدماتى و غيره به بحث و مذاكره بپردازند؛ از اين رو پيوسته از اين مكان مقدس به صورتى مردمى به منظور سياست گذارى هاى محلى استفاده مى شده است. از جمله در طول تاريخ، مساجد محل تصميم گيرى و شروع حركت هاى اسلامى و نهضت ها بوده و برعكس روزى كه ارتباط با دين و مساجد ضعيف و يا قطع شده، ضعف و ناتوانى و شكست و ناكامى نتيجه حركت و قيامى بوده است. براى نمونه مى توان از انقلاب شكوهمند اسلامى ياد كرد كه چگونه مساجد نقش سازنده و مؤثر خود را در تقويت ايمان به هدف و همچنين گردآورى طبقات گوناگون مردم، بخصوص جوانان هر ديار ايفا كردند؛ از طرفى نقش بسيار مؤثر و كارساز مساجد در دفاع مقدس، مهم ترين پايگاه هاى مردمى و ارتباط با مسئولان جنگ و دفاع مقدس، انكارناپذير است.
بر كسى پوشيده نيست كه مساجد مراكزى مهم براى تعليم و تربيت و روشن گرى افكار و ازهان عمومى مردم، تبيين مسائل سياسى روز و دادن آگاهى به هنگام حضور در اين مكان، ضمن حفظ وحدت و انسجام آحاد مردم، به شمار
ص: 337
مى روند، لذا از آخرين اخبار خاص عام مطلع مى شوند و نهايتا مردم هميشهبا شناخت از مسائل در صحنه هاى گوناگون حضور پيدا مى كنند و نتيجه اين مى شود كه امروز مساجد بعد از اتكا به قدرت لايزال الهى، حمايت هاى مردمى، از جمله تكيه گاه هاى اصلى نظام مقدس جمهورى اسلامى و محل تمركز قدرت مردمى به شمار مى روند. در جمعبندى اين مقدمه بايد گفت كه مسجد، هم مدرسه است، هم دانشگاه، هم مركز تفكر و تدبر و هم مركز تصفيه روح، هم مركز خلوص و مركز اتصال بنده با خداست، جايى است كه انسان خود را به منبغ لايزال فيض و قدرت وصل مى كند.
و اما شك نيست كه مساجد بايد داراى مديريتى قوى و توانمند باشند، يعنى ائمه جماعات بايد خود اوّلين برنامه ريز باشند تا بتوانند مساجد را هم به منظور تقويت بنيه دينى و مذهبى و هم به منظور بهره بردارى مسائل سياسى، اجتماعى و ارتقاى ميزان آگاهى آحاد مردم مهيا سازند، بنا به تعريف علمى مديريت: «مديريت، علم و هنر هماهنگى، برنامه ريزى سازماندهى، كنترل و نظارت، ابزار، افراد و منابع، به منظور نيل به هدف است».
لذا به منظور رسيدن به اهداف مذكور نياز به پيش بينى، برنامه ريزى سازماندهى امكانات و نيروها و نهايتا، كنترل و نظارت بر اجراى برنامه ريزى هاست. قدر مسلم همه اين ها اداره كننده اى مى طلبد كه با در نظر گرفن شرايط مكانى و زمانى مساجد، اعمال مديريت اصولى و اساسى كند، يعنى امكانات موجود مسجد را به خوبى و به دقت شناسايى و موقع مكانى مسجد را كاملاً تجزيه و تحليل نمايد و با در نظر گرفتن ابعاد گوناگون آن، شناخت دقيقى از آن داشته باشد و گروه هاى سنى متفاوت را كه با مسجد سر و كار دارند، شناسايى كند، گرايش جوانان و ميان سالانى كه با مسجد سر و كار دارند شناخته شوند، آنگاه با مد نظر قرار دادن كليه مواردى كه اشاره شد، برنامه هاى فرهنگى، تبليغى، علمى، هنرى و غيره خويش را پى ريزى و در حين اجرا، نقاط ضعف و قوت را بررسى كند، لكن براى فراهم كردن چنين زمينه اى توجه به مسائل ديگرى به شرح زير ضرورى است:
ص: 338
1 - موضوعات عام
متأسفانه قبل از پيروزى انقلاب اسلامى شكوهمند اسلامى با اشاعه فرهنگ هاى بيگانه و كم توجهى به تفكرات سياسى، اجتماعى، فرهنگى دين مقدس اسلام و مشغول كردن جوانان به برنامه هاى گوناگون تفريحى و اشباع بازار و محله ها حتى كوچه ها از وسايل و مراكز سرگرم كننده (كه بسيارى از آنان هم با شئون و شعاير مذهبى و اسلامى، سنخيتى نداشت)، مساجد رفته رفته به صورت مركزى كه صرفا به منظور برپايى نماز و مراسم ختم و خواندن روضه هاى سنتى، كارآيى پيدا كرده و اگر در گوشه و كنار، فراتر از اين موارد استفاده مى شد، عوامل رژيم، حركت و برنامه پيش بينى شده را در نطفه خفه مى كردند، ولى به فضل و عنايت خداوند منان و رهبرى پيامبرگونه امام راحل قدس سره و شروع انقلاب اسلامى به يك باره در همان روزهاى اوليه شروع نهضت، جرقه روشنى بخش در اذهان عمومى پيدا شد و توجهات به سوى مساجد جلب شد و قدرت جذابيت و ربايش ايمان و اعتقاد، آحاد گوناگون مردم را به سوى مساجد كشاند و خود به خود، مسجد به پايگاه هايى تبديل شدند كه محل تجمع وحدت و تصميم گيرى بودند و دوباره حال و هواى زمان نبى اكرم اسلام صلى الله عليه و آله و زمان حكومت حضرت على عليه السلام را كه مساجد محل تصميم گيرى جمع مسلمانان بود، به خود گرفت به طورى كه به لطف و عنايت پروردگار امروز جمعيت مراجعه كننده به مساجد، با جمعيت هايى كه در گذشته مراجعه مى كردند، هم از نظر كيفى و هم از نظر كمّى شايان قياس نيست و اين موضوع امروزه به شايستگى مورد عنايت و توجه مسئولان مربوط، قرار گرفته است و همگى متفق القولند كه بايد به اين فعاليت هايى كه در مسجد صورت مى گيرد جهت داد و مسجد را فعال تر كرد.
بنابراين در فعاليت هاى عمومى مسجد، بيان نقش مسجد در ترويج معارف اصيل اسلامى، از عوامل مؤثر است و تبيين اين مسئله كه مسجد چگونه مكانى
ص: 339
است؟ قداست و عظمت اين مكان چقدر و تا كجاست؟ اقوال پيامبران و ائمه اطهار عليهم السلام در خصوص مسجد تا چه حد است؟ مسجد چگونه مى تواند انسان را به سير الى اللّه سوق دهد، چگونه مى تواند انسان را از پليدى هاو نامردمى ها و جهالت نجات بخشد و سرانجام فضاى معنوى و ملكوتى مسجد چگونه مى تواند روح انسان را صيقل دهد و زنگار هر آنچه در شأن مخلوق شايسته خدا نيست، بزدايد، امروزه مطرح است.
از عوامل مؤثر دخيل در فعاليتهاى عمومى، بيان نقش مسجد در تبيين موضوعات اجتماعى و فرهنگى است، امروزه اگر چه به ظاهر جبهه اى نظامى در سرحدات كشور اسلامى ما به چشم نمى خورد تا نياز به حضور نظامى داشته باشد، لكن دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامى كه از وجود تفكر سياسى اجتماعى و معنوى انقلاب اسلامى بسيار وحشت دارند ناكام از توطئه نظامى، جبهه ديگرى را بر ضد نظام و انقلاب اسلامى گشوده اند، كه آن جبهه، فرهنگى است. آنان مى خواهند با فراهم آوردن وسايل لهو و لعب و سرگرمى هاى آنچنانى، لباس هاى نامناسب و غيره، جوانان، را از راه اصلى و از مسيرى كه در پيش گرفته اند، منحرف سازند و با سست كردن ايمان و اعتقاد آنان، بين ايشان و انقلاب جدايى بيندازند و فاصله ايجاد كنند كه مؤثرترين و كارسازترين راه مقابله با اين توطئه، مسلح كردن جوانان ما به مسائل اعتقادى و آگاه كردن آنان به مسائل سياسى، اجتماعى و فرهنگى است اجراى اين كار در محيط مسجد گيراتر از هر محيط ديگر و تأثيرگذارى آن بيشتر است و از طرفى بين جوانان و نوجوانان و طبقات گوناگون مردم رغبت بيشترى براى حضور در مساجد كه فكر مى كنند، مركز اطلاعات گيرى است، پيدا مى شود و لذا حضور افراد بيشتر مى شود.
عوامل ديگرى در فعاليت هاى عمومى كه مدير مسجد مى تواند به آن جذابيت ببخشد، بيان، تفسير، و تجزيه و تحليل مسائل اقتصادى، بهداشتى و كلاً مسائل روز است، هر شخصى در هر گروه سنى، لحظه اى كه به مسجد قدم
ص: 340
مى گذارد، درمى يابد كه در مسجد بعد از اداى فريضه دينى و راز و نياز و درد دل با خالق كه سرلوحه امور است، به منظور بالا بردن و ارتقاى سطح طبقات گوناگون مردم مسائل روز، اعم از اقتصادى، بهداشتى، اجتماعى و فرهنگى، مردم از اوضاع و احوال كلى كشور، منطقه و حتى مسائل بين المللى آگاهى پيدا مى كنند، جايگاهخود و كشور خود را بيشتر مى شناسند، در جريان فعاليت هاى كارگزاران نظام و خدمت گزاران به مردم قرار مى گيرند، در هر مقطعى به وظيفه خود در قبال مسائل انقلاب و نظام بيشتر آشنا مى شوند، روح تعاون و همكارى و از همه مهم تر وحدت و انسجام در همه امور بيشتر مى شود، كه هر يك در جذابيت ادره مسجد مؤثر است و بيشتر شور و شوق و هيجان را در بين جوانان و نوجوانان برمى انگيزد.
نكته مهم در فعاليت هاى عمومى اينكه، اجراى برنامه هايى كه ذكر شد به گونه اى پيش بينى و طراحى مى شوند كه مخل آسايش و آرامش و اوقات فراغت همسايگان مسجد نشوند، زيرا متأسفانه در بسيار موارد، مشاهده شده كه بى توجهى به اين مسائل، به همان ميزان كه در خدمت كردن افراد نقش دارند، در دفع افراد نيز مؤثرند و دست كم اينكه اگر زمينه رغبت و شوقى در وجود بعضى ها هست بى توجهى به اين مهم مانع از شكوفايى اين شور و شوق مى شود، اهمّيت و برد اين مسأله تا آنجاست كه متأسفانه در بسيارى از شهرها منازل و يا اماكنى كه نزديك مسجد، يا در جوار مسجد قرار گرفته اند، در مقايسه با اماكن مشابهى كه مسجد در كنار آنها نيست، ارزش ريالى پايين تر و مشترى كمترى دارند، در صورتى كه با توجه به فضاى ملكوتى و قداست و عظمت مسجد، قضيه دقيقاً بايد برعكس باشد، يعنى همجوارى با مسجد بايد به صورت افتخارى عظيم در بين مردم محسوب شود و اماكن مسكونى و تجارى هر چه به مسجد نزديك تر باشد؛ ارزش مادى آن افزون تر باشد. بديهى است اشاعه اين حركت كارى فرهنگى حساب شده و توأم با عمل، لازم دارد كه اگر نگوييم در سطح همه عوامل مؤثر در بالا بردن جذابيت برنامه هاى مدير «مسجد» است، تأثير آن كمتر از ساير مسائل هم نيست.
ص: 341
2 - موضوعات خاص
در خصوص فعاليت عمومى مدير مسجد كه همان امام جماعت است، مختصرا توضيحاتى داده شد، لكن در تبيين اين فعاليت، موضوعات خاص ديگرى هستند كه اداره مسجد را به وسيله امام جماعت آسان تر و موفق تر مى كند كه در زير به پاره اى از اين موضوعات اشاره مى شود:احترام به شخصيت جوانان در جذب جمعيت جوان و نوجوان به مسجد، بسيار مؤثر است، وقتى جوان و يا نوجوانى احساس كند كه حضورش در مسجد موجب ارتقاى شخصيتى وى است و توسط امام جماعت و اهل مسجد مورد احترام واقع مى شود، خود به خود حضور در مسجد و روى آوردن به مسجد و مراكز دينى و تبليغى را ارزش مى داند و سعى مى كند روز به روز بر اين حضور و فعاليت بيفزايد و بيشتر با روحانى و مؤمنان مأنوس شود، كه در نهايت از ميزان آسيب پذيرى اين جوان و تبليغات سوءفرهنگى دشمنان انقلاب، كاسته خواهد شد.
تشويق جوانان و نوجوانان به شركت در نمازهاى جمعه و جماعت از عواملى است كه در كاميابى برنامه هاى مديريتى مسجد مؤثر است، بعد از اينكه به جوان و نوجوانى كه در روزها و ساعات اوليه ورود به مسجد احترام و اكرام قايل شديم و جوان احساس كرد كه در پرتو حضور در مسجد و فضاى ملكوتى آن شخصيتش از گذشته شكوفاتر و بيش از گذشته مورد احترام واقع مى شود، نهايتا با مسجد انس مى گيرد و ارتباط برقرار مى سازد، آنگاه مى توان با برشمردن مزيت هاى نمازهاى جماعات و ارتقاى روحيات معنوى ناشى از آن، جوان و نوجوان را به شركت در نمازهاى جمعه و جماعات توصيه كرد. مسلما در چنين اوضاعى يقينا اين جوان با شناختى كه در خود احساس مى كند، با شور و شوق و رغبت درونى در صف نمازهاى جماعات جاى مى گيرد.
همچنين در طول سال شمار زيادى از جوانان و نوجوانان در مراكز آموزشى،
ص: 342
هنرى، فرهنگى، ورزشى و غيره شركت داده شوند و در مسابقات گوناگون حضور يابند و در هر محله به افراد ممتاز جوايزى اهدا شود. چنانچه مديريت مسجد هر منطقه با مجتمع هاى آموزشى، فرهنگى، ورزشى و غيره در محله خود، يا آموزش و پرورش منطقه از قبل هماهنگ كند، در پايان هر مسابقه فرهنگى، علمى، آموزشى و غيره جايزه فرد برتر و ممتاز ضمن مراسمى در مسجد محله به او اهدا شود، پر واضح است كه در طول سال عدّه زيادى از اين طريق به مسجد مراجعه مى كنندو چه بسا جوان و نوجوانى در همان لحظه ورود به مسجد، دلش بيشتر متوجه خدا شود و با مسجد مأنوس تر گردد و اگر تا قبل از آن لغزشى داشته، يا كمتر به امور دينى پرداخته است، با ورود به مسجد و تأثيرپذيرى از فضاى معنوى آن، منقلب شود و به اصلاح رفتارى خود بپردازد. حتى اهداى پايان نامه هاى تحصيلى و يا دوره هاى فنى و آموزشى و اهداى درجات مى تواند از طريق مسجد محل صورت گيرد، با اجراى اين برنامه، ضمن اينكه جوان و نوجوان و نيروى ميانسال جامعه ما بيشتر با مسجد ارتباط برقرار مى كنند و اين حركت نقطه عطف ارتباط مى شود، از طرفى به دليل ابهت، عظمت و قداست مسجد، چنين حركاتى بيشتر براى افراد جلوه پيدا مى كند و از سويى ارزش آن هديه و پايان نامه و يا گواهى آموزشى كه به جوان و يا نوجوان اهدا مى شود، نزد گيرنده افزون خواهد شد.
اجراى خطبه عقد در مسجد نيز موردى است كه مى تواند در جذابيت بيشتر مؤثر باشد، مديريت مسجد با اهل محل از قبل ارتباط هايى داشته باشد تا مراسم عقد، بخصوص خطبه عقد، در مسجد محله خوانده شود.
با توجه به اعتقاد و تدين طبقات گوناگون مردم، اجراى اين امور به خوبى امكانپذير، است زيرا مردم قرائت خطبه عقد در مسجد براى شروع زندگى جديد را تبرك مى دانند و يقيناً استقبال مى كنند، همچنين با اين كار ضمن ارج نهادن به مسجد و سنّت رسول خدا صلى الله عليه و آله، موضوع و مكان در قالب خاطره اى خوش و فراموش نشدنى هميشه در ذهن زوجين باقى خواهد ماند و هر لحظه كه خاطرات
ص: 343
عقد و عروسى و ازدواج در اذهان تداعى كند، فضاى مسجد، معنويت و عظمت مسجد نيز بلافاصله در ذهن خطور خواهد كرد و در تربيت نسل جوان بسيار ثمربخش خواهد بود.
در مساجد، مراسم جشن ها و اعياد برگزار شود همچنانى كه در اعياد و جشنها بين خانواده ها رفت و آمد و ديد و بازديد صورت مى گيرد، امام جماعت مسجد در قالب مدير و اداره كننده مسجد، قبلاً در اين زمينه با افراد مورد نظر هماهنگ و با كار فرهنگى و تبليغى مسجد را براى ديد و بازديد مؤمنان با يكديگر،اعم از زن و مرد مهيا سازد و در آنجا ساعاتى را مسلمانان در كنار هم بگذرانند و جشن ها و اعياد را به يكديگر تبريك بگويند كه در سايه اين برنامه، وحدت، يكپارچگى و اخوت بين طبقات گوناگون مردم، به وجود مى آيد، از كينه ها، كدورت ها، نفاق و غيره كه باعث جدايى و ايجاد فاصله بين مسلمان مى شود، جلوگيرى به عمل مى آيد و اگر خلائى هست با اين كار پر مى شود.
از موارد ديگرى كه بسيار مى تواند در جذب افراد به مسجد و كاميابى برنامه هاى مدير مسجد، مؤثر باشد، ارتباط منظم و مستمر با نمازگزاران و سركشى به منازل نمازگزاران است، در واقع همان برخوردى كه در صدر اسلام از طرف رسول گرامى صلى الله عليه و آله و حضرت على عليه السلام صورت مى گرفت كه وقتى احدى از نمازگزاران يك يا دو جلسه نماز غيبت داشت، بلافاصله آن بزرگواران احوال او را جويا مى شدند و اگر مطلع مى شدند كه شخص مورد نظر گرفتارى دارد يا در بستر بيمارى افتاده است، بلافاصله به عيادت وى مى رفتند و در صورتى كه دچار گرفتارى بود، سعى مى كردند با مشاركت ساير مؤمنان، به رفع گرفتارى او اقدام كنند، يا اگر بيمار بود، دعا مى فرمودند كه خداوند شفا عنايت كند، در هر حال پر واضح است كه چنين برخوردى از نظر روانى روحيه مخاطب را قوت مى بخشد، نمازگزار احساس مى كند كه مأنوس شدن با مسجد و ارتباط با مسجد علاوه بر اجر معنوى و برقرارى ارتباط با خالق، نزد مخلوق و بندگان خدا هم عزّت دارد، احساس مى كند كه عزتش
ص: 344
در پرتو بركت ارتباط با مسجد است و پيوند او با مسجد محكمتر مى شود و از طرفى خود اين فرد هم مبلّغى خواهد شد و ديگران هم با ديدن چنين برخوردهايى، يقيناً شيفته مسجد و ارتباط با روحانى و مؤمنان و مخصوصاً ارتباط با پروردگار عالم مى شوند. ضمناً شركت در مراسم شادى و عزاى نمازگزاران نيز تأثير مشابه دارد و بر جذابيت بيشتر مسجد مى افزايد.
1 - مراعات اوقات نمازگزاران: سعى شود برنامه هاى اضافى، مثلسخنرانى ها يا دعاهاى طولانى بعد از اتمام نماز باشد، تا اگر كسى فرصت مناسبى به منظور بهره مندى از برنامه ها نداشت، بتواند نمازها را به جماعت بجا بياورد و به برنامه هاى خود برسد، زيرا بى توجهى به مسائل گاهى باعث كم شدن جمعيت نمازگزاران مى شود و از كيفيت ساير برنامه هاى مسجد نيز مى كاهد و دقيقا عكس موضوع نيز صادق است، به هر حال، توجه به اين مسائل و اجراى برنامه هاى مسجد با حساب و كتاب و براساس سيستم منظم باشد، به طورى كه وقت نمازگزاران گرفته نشود و نمازهاى جماعات در اوّل وقت شرعى بدون فوت وقت، ادا گردد، يقيناً اين امر به جذابيت برنامه مسجد مى افزايد و نمازگزاران بيشتر به حضور در مسجد رغبت مى كنند و نگرانى اين را ندارند كه شركت در نمازجماعت آن مسجد ممكن است وقت آنان را بگيرد و مانع رسيدگى به كارهاى روزمره شود.
2 - از انجام دادن و اجراى برنامه هاى اضافى در مسجد خوددارى شود: يعنى علاوه بر برپايى نماز جماعت، اجراى برنامه هايى مثل سخنرانى و يا قرائت دعاهاى طولانى كه از قبل اعلام و برنامه ريزى شده است، از برنامه هاى اضافى ديگر كه گاهى بدون پيش بينى در بعضى مساجد اجرا مى شود، خوددارى شود تا نمازگزاران بتوانند در برنامه هاى اعلام شده و فرصتهاى زمانى پيش بينى شده از
ص: 345
برنامه هاى مسجد بهره بگيرند، چه بسا در بسيارى موارد، مساجد برنامه هاى ويژه اى اعلام مى كنند و جمعيت زيادى هم به منظور بهره بردارى از برنامه اعلام شده در مسجد حضور پيدا مى كنند، لكن پس از شروع برنامه ها طرح مسائل حاشيه اى و جانبى باعث مى شود كه پس از گذشت يك ساعت از شروع مجلس، خستگى بر اهل مجلس چيره مى شود و شركت كنندگان يكى پس از ديگرى سعى در خروج از مسجد دارند؛ در صورتى كه برنامه هاى اصلى مسجد شروع نشده است، از طرفى در چنين وضعى حالت بى نظمى بر مسجد و مجلس مربوطه حاكم مى شود كه از كيفيت برنامه ها مى كاهد و نهايتاً اهدافى كه برگزارى مراسم در پى آن بود، حاصل نمى شود.
3 - اقامه نمازجماعت در سه وقت اول وقت شرعى در مسجد برگزار شود: گاهى در بعضى مسجدها كه نمازجماعت ندارند، يا نمازجماعت آنان مرتب، منظم و مستمر نيست، در فكر نمازگزارانى كه يك يا دو بار به مسجد مراجعه مى كنند و با اين وضع روبرو مى شوند، اين طور تداعى مى شود كه نمازجماعت در مسجد برگزار نمى شود، و لذا سعى مى كنند به مسجد ديگرى مراجعه كنند كه اين موضوع موجب كم جمعيت بودن نمازها در مسجد مى شود و آن نشاط و پويايى كه بايد در مساجد باشد، كمرنگ مى شود، در بعضى مساجد، بخصوص صبح ها نه تنها نمازجماعت برگزار نمى شود، بلكه در مسجد هم به روى نمازگزاران بسته است كه اين وضع آثار منفى زيادى در بر دارد و باعث مى شود كه مسجد رونقى نداشته باشد.
4 - پذيرايى مناسب در مسجد: پذيرايى در تثبيت جمعيت شركت كننده و رفع خستگى بسيار مؤثر است، متأسفانه اين مورد جز در بعضى مواقع استثنايى، در برنامه هاى مسجد مورد توجّه نيست و در بسيارى موارد به مناسبت هاى گوناگون، جلسات سخنرانى و يا دعاهاى طولانى بدون هيچ تنوعى از 2 الى 3 ساعت به طول مى انجامد، يا بعضاً چند استكان چاى، آنهم با كيفيت هاى آن چنانى
ص: 346
بسنده مى كنند، لكن ضرورت دارد مدير مسجد با هماهنگى با هيأت امنا، در هر مراسمى متناسب با موضوع مجلس در فرصت مناسبى، از شركت كنندگان پذيرايى شود. در اين صورت جمعيت احساس خستگى نمى كند و مجلس هم متنوع مى شود و شركت كننده، حوصله بيشترى به منظور استفاده برنامه هاى پيش بينى شده پيدا مى كند.
5 - به منظور جذابيت بيشتر برنامه هاى مسجد: بويژه مراسمى كه سخنرانى جزو برنامه اصلى مسجد است، ضرورى به نظر مى رسد كه مدير مسجد ترتيبى اتخاذ كند تا در مورد موضوعات خاص از افراد باصلاحيت نامى و متخصص در قالب سخنران دعوت شود كه جلسه بهره بيشترى داشته باشد و مستمعين اين باور را داشته باشند كه مراسم منعقد شده صرفاً براى رفع تكليف نيست، بلكه مراسمىهدف دارد و عمده آن ارتقاى سطح علمى، فرهنگى، سياسى، اجتماعى و غيره شركت كنندگان است و لذا در صورت ادامه اين برنامه ها و استفاده از وجود چنين اشخاصى يقيناً در هر مراسم در مقايسه با مراسم قبل، نه تنها جمعيت افت نمى كند، بلكه در هر مرحله جمعيت بيشتر در مراسم حضور مى يابند و از طرفى بهره دهى مجلس هم بالا مى رود.
6 - بيان و طرح خاطرات خوب علمى، هنرى و غيره: كه توفيق و ناكامى را دربردارد و در قالب برنامه هاى پيش بينى شده مسجد به وسيله جوانان و نوجوانان بر جذابيت و بالا بردن كيفيت برنامه هاى مسجد مى افزايد، ضمن اينكه دادن فرصت بحث و طرح مسائل به جوانان و نوجوانان تأثيرى مثبت در خود مجرى جوان دارد، ديگران نيز سعى مى كنند با كار و تلاش بيشتر در مجالس مسجد حضور فعال ترى داشته باشند و بهتر خود را معرفى كنند و به ديگران بشناسانند، از طرفى با اين برنامه ها استعدادها سنجيده مى شود و روحيات و برخورد افراد تا حدودى مشخص مى گردد و در مواقع لزوم، بخصوص در هنگام گزينش ها درباه افراد، قضاوت ساده تر و راحت تر صورت مى گيرد.
ص: 347
با توجه به اوصافى كه از شيوه برگزارى و اجراى برنامه هاى مساجد به ميان آمد و با عنايت به اينكه امام جماعت هر مسجد در قالب شخص روحانى جايگاه ويژه اى دارد و مردم نيز براى اين عزيزان احترام ويژه اى قايلند، بخصوص در وضع كنونى كه هر فردى از جامعه اسلامى درباره مسائل سياسى، اجتماعى، اقتصادى، و غيره كشور و منطقه تفكراتى دارد كه ناشى از رشد آگاهى و بينش افراد در پرتو بركت انقلاب اسلامى است، به منظور ايجاد وحدت، انسجام و پرهيز از هر گونه تنش و جدايى و ايجاد فاصله بين افراد و تعارض آرا و موضع گيرى ها و سوق جامعه اسلامى در جهت اهداف برنامه ها و سياست گذارى هاى نظام مقدس جمهورى اسلامى و توصيه هاى مقام ولايت لازم است در هر شهرستانى شوراى سياست گذارى ائمه جماعات مساجد تشكيل شود و مسائل گوناگون منطقه راتجزيه و تحليل كند و در خصوص مسائل متفاوت، تصميم واحدى اتخاذ كند. در برابر موضوعات خاص و عام همگن و هماهنگ عمل نمايند.
از طرفى وجود شوراى سياست گذارى ائمه جماعات مى تواند بعد نظارتى بر عملكرد ائمه محترم جماعات داشته باشد و در صورتى كه در پاره اى از مسائل دربر برخوردها و موضع گيريها يا اداره مساجد، نقاط ضعفى مطرح بود، شورا بتواند تا قبل از تبديل نقطه ضعف به مشكلات حادتر، جلوى آن را بگيرد و نواقص و نارسائى ها را اصلاح كند.
با عنايت به تحولى كه بعد از پيروزى انقلاب اسلامى در مساجد پيدا شده و انتظارى كه مردم از امام جماعت هر مسجد دارند، توقعى كه از برنامه هاى مسجد در اذهان عموم مردم موجود است، لازم است به منظور برپا كردن برنامه هاى مسجد و پويايى آن اقدام كرد.
ص: 348
ابتدا و قبل از هر چيز امام جماعت مسجد، مجهز به اطلاعات عمومى، حداقل در حد مراجعه نمازگزاران باشد و از سياست هاى دولت، موضع گيرى هاى نظام، ديدگاه هاى مقام معظم رهبرى و شخصيت هاى برجسته روحانى كشور و منطقه، برنامه ريزى هاى اقتصادى و غيره اطلاعات اجمالى داشته باشد تا بتواند هم در تحليها مورد استفاده قرار دهد و هم در موضع گيرى ها و اظهارنظرها صائب باشد. اين كار با تهيه بولتن هاى سياسى، اجتماعى، اقتصادى و غيره امكان پذير است و مى توان از اين طريق از ائمه محترم جماعات در مساجد پشتيبانى فكرى و عقيدتى و اطلاعاتى كرد، هر چه امام جماعت يك مسجد اطلاعات بيشترى و به مسائل روز آگاهى بيشترى داشته باشد، از طرفى اظهارنظر و موضع گيرى وى در بين طبقات گوناگون اجتماع خريدار بيشترى دارد.
مردم احساس مى كنند كه گفته و توصيه و حركت و مواضع او با بينش و آگاهى است و لذا جماعت، تأثيرپذيرى بيشترى از وى دارند.
ارزشيابى در كار و عملكرد مساجد كار بس دشوار و سنگينى است و اجر و پاداش فعاليتهاى انجام شده را تنها خداوند قادر مى تواند عنايت كند، لكن به لحاظ اينكه نظارتى بر كار ائمه محترم جماعات باشد و مديران مساجد هم احساس كنند علاوه بر اينكه شرعا بايد متعهد و احساس مسئوليت نمايند، عملكردشان مورد ارزيابى است، لذا سعى مى كنند به منظور تحقق امور گوناگون، چارچوب داشته باشند، در اين وضع، حالتى رقابتى بين مساجد پيش مى آيد و هر مسجد سعى مى كند بهترين و بامحتواترين برنامه ها را داشته باشد، پس از جمع بندى عملكرد مساجد مى توان به نقاط ضعف و قوت مساجد پى برد و همچنين هر مسجدى مى تواند از تجربه مديريت مسجد ديگر بهره بگيرد، خلاصه اينكه ارزشيابى عملكرد مساجد عامل بسيار مهمى در بالا بردن كيفيت
ص: 349
برنامه هاى مسجد، شتاب بخشيدن به فعاليت ها و غيره به شمار مى رود، از مواردى كه مى تواند ارزيابى شود اين است كه در هر مسجد اعضاى مسجد با بازار محدود، مسجد به گونه اى از قبل هماهنگ كرده باشند كه بلافاصله پس از بلند شدن صداى ملكوتى اذان، تمام فعاليت بازار تعطيل و افراد نيز به منظور اقامه نماز به مسجد مراجعه كنند. يعنى محدوده محله اى مسجد به گونه اى باشد كه به هنگام وقت شرعى نمازها يكپارچه تعطيل و از تجربيات امام و مأمومان مسجد موفق براى ساير مساجد استفاده شود.
با توجه به فرازهاى ياد شده كه به بيان شمه اى از نقش مساجد و محوريت آن در مسائل سياسى، اجتماعى، فرهنگى و بخصوص بعد از پيروزى انقلاب اسلامى پرداخته شد و با عنايت به نقش مساجد در پيشبرد اهداف مورد نظر مى طلبد كه در بحث توسعه شهرها، از جمله امكانات كافى براى احداث هر منطقهمسكونى يا شركت هاى كوچك و بزرگ در حاشيه شهرها به تناسب جمعيت و استعداد توسعه آن منطقه يا شهرك، مسجد وجود داشته باشد تا جماعت ساكن بتوانند علاوه بر اداى فرايض دينى ساير فعاليت هاى گروهى و جمعى خود را انجام دهند؛ عملى شدن اين برنامه توجه به مواردى را مى طلبد كه ذيلاً اشاره مى شود:
1 - لازم است به كليه دستگاه هاى اجرايى اعم از دولتى يا بخش خصوصى كه در خصوص شهرك سازى يا ساخت اماكن مسكونى به صورت انبوه فعالند موكدا تأكيد شود كه محل مناسبى با توجه به ابعاد توسعه محل، مورد نظر قرار گيرد تا در آن مسجد بنا شود و با مشاركت هاى مردمى همگام با ساخت ساير كاربرى ها و همزمان با شروع استفاده از واحدهاى مسكونى و اماكن از مسجد استفاده شود.
2 - در ساخت مساجد سعى شود به منظور بالا بردن جذابيت و زيبايى فضاى مسجد ضمن مراعات سبكهاى معمارى سنتى كه مورد استفاده اماكن
ص: 350
مذهبى است، فضاى سبز مناسب و مكان هاى مورد نياز به تناسب فعاليت هاى مسجد مثل حسينيه، خانه خادم، خانه عالم، اتاق صوتى، پايگاه مقاومت، نماى زيبا و مناسب و غيره مد نظر قرار گيرد، به طور خلاصه شيوه ساخت مساجد طورى باشد كه در بين هر منطقه جلوه خاص و زيباى خود را نمايان سازد و سنبل زيبايى هر منطقه باشد.
3 - در خصوص وضع فعلى مساجد موجود كه بسيارى از آنان قديمى است، لازم است مديريت هر مسجد با پيگيرى و جذب مشاركت هاى مردمى، در بازسازى، ترميم و توسعه مسجد، به تناسب منطقه اقدام شود، زيرا متأسفانه در بسيارى موارد در گوشه و كنار شهرها مشاهده مى شود كه ساخت اماكن مسكونى به طور متراكم جلو مى رود و نهايتاً افزايش جمعيت در حد چشم گيرى صورت مى گيرد، لكن مسجد تغييرى نكرده است، به اين دليل به هنگام ايام مذهبى و يا برگزارى مراسم و نمازهاى جماعات، عمدتاً مساجد با كمبود فضا براى پذيرش افراد روبرو هستند كه اقدام ياد شده گامى به منظور رفع اين مشكل خواهد بود.
4 - فعال كردن مراكز علمى از جمله كتابخانه در كنار مسجد، از موارد بسيارضرورى است كه بايد در ساختار مساجد به آنها توجه دقيق شود.
ناگفته پيداست به منظور پياده كردن پيشنهادهاى ياد شده، اولين نقش مؤثر را مديريت و امام جماعت مسجد ايفا مى نمايد كه بايد با برنامه ريزى هاى لازم زمينه توسعه را فراهم سازد و مشاركت هاى اجرايى و مردمى را جذب و جلب نمايد كه در اين خصوص نيز پيشنهاد مى شود:
1 - 4) ائمه محترم جماعات به طور مستمر و مرتب تناسب مسجد و منطقه را با محدوديتى معين، در دست بررسى و مطالعه داشته باشند و در هر مقطعى كه احساس نياز به توسعه پيدا شود، با هماهنگى با عوامل اجرايى اقدام كنند.
2 - 4) به منظور هماهنگى با بافت و سيستم شهرى و منطقه اى ائمه محترم جماعات هر شهر و ديار با مسؤولان منطقه، حداقل يك بار جلسات هماهنگى
ص: 351
منعقد كند؛ و مسائل و موارد اجرايى و توسعه مسجد را جمع بندى نمايند و درباره بخشى از مسائل كه مستلزم ديدگاه فنى و اجرايى و برنامه ريزى اجرايى است، به بحث بپردازند تا بعد از تجزيه و تحليل به نتيجه برسند.
3 - 4) ائمه محترم جماعات در قالب مديران مساجد از اعمال سليقه هاى شخصى در تغيير نما و فضاى مساجد به طور جدى خوددارى نمايند و قبل از انجام دادن عملياتى با صاحبان فن و صاحب نظران مشورت بكنند تا فعاليت هاى انجام شده بيشتر مورد بهره بردارى و استفاده باشد.
امروزه ساختار مساجد بخصوص مساجد قديمى و سنتى، از جمله مشكلاتى است كه باعث مى شود جوابگوى برنامه هاى پيش بينى شده فرهنگى، هنرى، آموزشى و غيره نباشند. در اين مساجد كه محلى براى انجام دادن فعاليت هاى اجتماعى عمومى در زمينه هاى ياد شده نيست و اگر هم به ناچار از صحن مساجد در قالب محل انجام دادن كار استفاده شود، بسيارى از علاقه مندان به علت بعضى مسايل شرعى از حضور در صحن مسجد بهنگام اجراى برنامه، اكراه دارند و احتياط مى كنند، برعكس، در مساجدى كه حسينيه يا محل جدايى در كنار مسجد براى و اجراى فعاليت ها و برنامه دارند جمعيت چشم گيرتر است.بنابراين از جمله وظايف مديريت مسجد توجه به اين قبيل مسايل است و بايد با مشورت صاحب نظران هر مسجد به تناسب فضايى كه در اختيار دارد در اين زمينه ها طراحى و اقدامات لازم داشته باشد، تا بتواند از اين طريق بر جذابيت مساجد بيفزايد.
عمدتاً بحث روابط عمومى نه تنها در مسجد، بلكه در هر تشكيلاتى در بهبود برنامه ها و حفظ و حراست از جايگاه هاى هر تشكيلات نقش عمده و حياتى دارد، هرچه روابط عمومى قوى باشد يعنى ارتباط بين مسئول و مدير يك دستگاه با
ص: 352
طبقات گوناگون محكمتر باشد، به همان ميزان كاميابى بيشتر مى شود، زيرا با داشتن ارتباط عمومى بر اطلاعات مسئولان افزوده مى شود. از اين اطلاعات مى توانند در برنامه ريزى ها استفاده كامل و وافر بكنند، بويژه اينكه مسجد نهادى مذهبى و عمومى است، متعلق به شخص و يا گروه خاص نيست، در شبانه روز هر كسى مى تواند به مسجد مراجعه نمايد، بنابراين مقوله ارتباط عمومى در اينجا نقش اساسى تر دارد، در مقايسه با ساير موارد حساس تر و نتيجه آن كار سازتر است، بنابراين ائمه محترم جماعات بايد در اين خصوص كاملاً مراقب باشند كه از ميزان اين ارتباط نه تنها كاسته نشود، بلكه روز به روز افزون تر گردد و ارتباط با نمازگزاران بيشتر شود. در اين راستا توجه به مسائل زير مؤثر خواهد بود:
1 - با توجه به تمايلات روحى نمازگزاران برنامه ها را تنظيم نمايد كه در چنين اوضاعى نمازگزار احساس كند نظرش در برنامه ها لحاظ مى شود و احساس تعهد و مسئوليت مى كند و در كارها مشاركت بيشترى دارد، با اين كار زمينه تقسيم وظايف و امور مسجد به گروه هاى كارى گوناگون فراهم مى شود، از قبيل بسيج، انجمن و يا گروه فرهنگى مسجد، انجمن ورزشى مسجد، انجمن خدمات اجتماعى و غيره.
2 - به گونه اى با نمازگزاران و مردم محله مسجد، برخورد نمايد كه طبقاتگوناگون خود را نزديك به او بدانند، تا حدى كه حتى به خود جرات دهند مسائل محرمانه شخصى خود را هم با امام جماعت محل در قالب مرجعى رازدار در ميان بگذارند، در ايامى مثل اعياد به خانواده هاى ساكن در محدوده مسجد سركشى شود. به منظور جذب جمعيت بيشتر به مسجد از طريق ارتباط عاطفى با مردم در ديدارها بيشتر كسانى را مورد توجه قرار دهد كه كمترين ارتباط با مساجد را دارند، به اين وسيله مى توان افراد و اشخاص بيشترى را با مسجد مانوس كرد.
3 - با نمازگزاران ابراز همدردى شود، بخصوص در گرفتارى ها، مساجد غمخوار و ياور آنان باشد.
ص: 353
4 - حضور در بين مردم، حضور ساده و مردمى باشد، از هرگونه تجمل گرايى پرهيز شود، زيرا مردم احساس مى كنند صميميت قلبى وجود ندارد و باعث دفع مردم مى شود.
5 - امام جماعت مسجد بايد در انتخاب و نصب نيروهاى خدمتگزار مسجد بخصوص خادم مسجد نهايت دقت را به خرج دهد و از افرادى استفاده نمايد كه اولاً مشهور به خوش نامى باشند، داراى خلق خوش باشد تا بتواند با نمازگزاران آن گونه كه توقع و انتظار هست، برخورد نمايد، به مسايل تا حدودى آگاه باشد، از ورود نوجوانان و خردسالان به مسجد جلوگيرى نكند، بلكه بالعكس جذابيت داشته باشد و داراى نيروى جسمى نسبى باشد كه در تنظيف مسجد بخوبى از عهده كار برآيد.
6 - امام جماعت بايد با نيروهاى باارزش انقلاب شكوهمند اسلامى، از جمله ايثارگران (بسيج و رزمندگان، خانواده هاى معظم شهدا، آزادگان، جانبازان) رابطه نزديك و تنگاتنگ برقرار سازد، هرچه در اين زمينه بيشتر با اين عزيزان و خانواده هاى محترم شان مأنوس شوند، در زمينه جذب، موفّق تر و ديگران هم از اين برخورد، تأثيرپذيرتر مى شوند.
7 - همان گونه كه از جايگاه امامت جماعت مسجد انتظار مى رود بايد مراعات مسائل اخلاقى، اجتماعى و معنوى بشود و امام جماعت از هر لحاظ الگوباشد. با عنايت و توجه به جايگاه شخصى امام جماعت در صورتى كه خداى ناكرده رفتارى خلاف شؤون اسلامى، عرفى و اجتماعى از او سرزند كه از ديدگاه عموم مردم نمود منفى داشته باشد، در دفع مردم از مسجد، بسيار مؤثر است، چه بسا در بعضى افراد اين برخوردها تأثير عميق تر بگذارد و براى هميشه از دين و مقدسات برى شوند.
8 - در ساخت مسجد دقت شود كه به هر طريق ممكن محلى براى كسب درآمد ثابت و دائم براى مسجد ايجاد شود، تا از جمع آورى كمكهاى مالى در
ص: 354
مسجد كه از عوامل بازدارنده است، خوددارى شود، در اين مورد امام جماعت مسجد لازم است به گونه اى برنامه ريزى كند كه بجز در موارد كلى و ضرورى، آنهم با برنامه ريزى كامل و دقيق از جمع آورى وجه در مساجد خوددارى گردد و مسجد حالت گداپرورى به خود نگيرد.
9 - در انتخاب هيئت امناى مسجد دقت لازم معمول شود تا اعضاى هيئت از افراد منطقى و باسواد باشند، همچنين از افراد مطلع و آگاه به مسائل به منظور عضويت دعوت شود كه هر عضوى خود مجرى برنامه هاى مسجد باشد، مهمتر اينكه در برنامه ريزى هاى مسجد نيز خود، نقش اصولى داشته باشد.
نكته مهم تر بحث مديريت سياسى اجتماعى امام جماعت مسجد اين است كه امام جماعت بايد ارزش هاى انقلاب را پاس دارد. خدمتگزاران به انقلاب را خادم باشد. مسائل گوناگون انقلابى با برنامه ريزيهاى پيش بينى شده، براى مردم و بخصوص قشر جوان، تجزيه و تحليل كنند، انگيزه ها و اهداف انقلاب را در ضمن دوره اى مناسب براى نمازگزاران تشريح نمايد و جوانان و نوجوانان را با موضوع انقلاب آشنا سازد.
پايبندى مخلصانه وى نظام اسلامى براى همگان آشكار باشد و در تمام سختى ها و مباحث جايگاه عظيم ولايت فقيه را كه مشروعيت نظام مقدس نظاممقدس جمهورى اسلامى در پرتو آن ممكن است، تشريح نمايد، رهنمودهاى رهبر عظيم الشأن انقلاب را نه تنها در تعريف و توضيح و تفسير بخوبى بيان نمايد، بلكه در عمل نيز از عاملان بى چون و چراى رهنمودها باشد كه طبيعتاً در افزايش جذابيت مديريت و مسجد تأثيرى ويژه خواهد داشت.
مديريت مسجد بايد داراى بينش سياسى و اجتماعى كافى و به مسائل آگاه باشد، زيرا مردم امام جماعت را مرجع خود مى دانند. ديدگاه و بينش او براى مردم
ص: 355
اسوه و الگو باشد تا بسيارى از وى تقليد كنند، چرا كه عمل او را حساب شده مى دانند، بنابراين مهم، او بايد برخوردش را با شناخت تنظيم كند.
امام جماعت مسجد بايد معتقد به اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله باشد تا بتواند با اين باور، اسلام را با همه جوانب و تفكرش به مردم بشناساند، در اين صورت كلامش براى مستمع نافذ و گيراست، برخوردهايش آنگونه كه لازم و كارساز باشد، تنظيم گردد، يقيناً در چنين وضعى جذابيت برنامه ها به حد ايده آل خود مى رسد و عكس اين مطلب هم صادق است.
موضع گيرى امام جماعت در قالب مدير مسجد بايد در راستاى سياست هاى نظام مقدس جمهورى اسلامى باشد كه هم از تفرقه و جدايى جلوگيرى شود و هم بر وحدت، انسجام و يك پارچگى بين طبقات گوناگون اجتماع مردم بيفزايد و هم از گمراه شدن افراد كم سواد و ناآگاه و بيگانه با مسائل پرهيز شود.
امام جماعت مسجد در قالب مدير و اداره كننده مسجد بايد قوى و امين باشد، در تصميم گيرى ها دقت شود و در تصميم خود استوار باشد، از تأثيرپذيرى هاى بى مورد شخصى به دور باشد، در امانتدارى زبانزد خاص و عام باشد در صورت وجود اين شروط، حرف و عملش نافذ است، در غير اين صورت، عامه مردم او را با چشم ديگرى مى نگرند، سخنش كم اثر و عملش غيرصواب در بين مردم جلوه مى دهد.
امام جماعت هر منطقه بايد برخوردهاى خوب و حساب شده با مردم داشته باشد در بين مردم و در واقع در دل و قلب مردم جايگاه داشته باشد،در بين طبقات گوناگون اجتماع نفوذ داشته باشد و در صورت وجود چنين اوضاعى امام جماعت مسجد رسالت مديريتى ديگر خود را كه رفع اختلاف بين نمازگزاران، رفع اختلاف خانوادگى آنان و فراتر از همه، رفع اختلاف شخصى و خانوادگى است، بخوبى انجام دهد. پس ميانجى گرى و پيشنهادهاى اصلاحى وى براى مردم اهميت دارد، زيرا مردم شناخت كلى از امام جماعت دارند، به يقين مى دانند
ص: 356
كه قضاوت او به منظور اصلاح و بهبود كار است، لذا با اين روند، امام جماعت به راحتى مى تواند نقش خوب و مثبتى را در حل مشكلات ايفا كند.
امام جماعت در قالب يك محور در هر منطقه در جريان هاى گروهى بايد كاملاً مستقل عمل نمايد و همه طبقات و گروه ها را زير چتر و پوشش خود داشته باشد، در جريانات گروهى پرواضح است كه امام جماعت محل و منطقه نبايد از ديدگاه خاصى حمايت و ديدگاه هاى ديگر را وارد و با افراد قطع ارتباط كند، و يا در مقابل آنان موضع بگيرد، يقيناً آنها هم بفكر مقابله و موضع گيرى خواهند افتاد. لذا در چنين اوضاعى به تجربه ثابت شده است كه محوريت امام جماعت رفته رفته كمرنگ مى شود و نقش اساسى خود را بخوبى نمى تواند ايفا نمايد. مثلاً در جريان انتخابات مجلس شوراى اسلامى بايد نقش خود را در قالب دعوت كلى و عمومى از مردم به منظور حضور در شعب اخذ رأى و ضرورت پشتيبانى از طبقات و گروه هاى گوناگون مردمى، ايفا كند و اكيداً از جانبدارى شخصى و گروهى خاص بپرهيزد، اگر هم ديدگاهش با يكى از طرفين هماهنگ بود، به گونه اى برخورد كند كه از حركتش، سخنش و حضورش در بين مردم استنباط نشود كه گروهى عمل مى كند، چرا كه اگر چنين شد، به طور طبيعى عدّه زيادى از مردم از دور و بر او پراكنده مى شوند و با او به مقابله برمى خيزند و طبعاً اين مهم در تمام امور مسجد و برنامه ريزى هاى تبليغى اثر سوء مى گذارد ،از همه مهم تر اينكه طرفدارى و جانبدارى يك طرفه امام جماعت به وحدت لطمه مى زند و موجب اختلاف و درگيرى مى شود، لذا توجه به اين امر ضرورى است كه مقام و جايگاه ائمه محترم جماعات بسيار والاتر و برتر از اين امور است و در حفظ و حراست از چنينجايگاهى بايد تمام توان و تلاش را به كار برد.(1)
ص: 357
ص: 358
1 - تقويت روحيه مشاركت مردم در فعاليت هاى جمعى مساجد، كه در اين زمينه لازم است. تبليغات صحيح و دامنه دارى به منظور نشان دادن قدرت مساجد و بهره بردارى هاى چند منظوره از آن صورت گيرد، البته سنّت بهره بردارى چند منظوره از مساجد، ابتكار حضرت رسول صلى الله عليه و آله در صدر اسلام بود كه براى پيشبرد اهداف اسلام، مسجد را تبديل به مركز سياستها و امور اجتماعى و تبليغات اسلامى كرده بودند، چنانكه خود حضرت رسول صلى الله عليه و آله در فضاى مسجد به حلّ و فصل مسائل مسلمين و تشكيل شوراهاى گوناگون اجتماعى، سياسى و فرهنگى و غيره اقدام مى كردند.
امروز نيز وظيفه اسلامى مسلمين حكم مى كند سيره حضرت رسول صلى الله عليه و آلهرا ادامه دهند و به مساجد در قالب پايگاه اسلام، اهميّت دهند.
در اين باره همان گونه كه بيان شد، لازم است كه تبليغات جدى تر و دامنه دارترى از سوى مسئولين ذى ربط با هدف نشان دادن قدرت روحى و معنوى مساجد و جايگاه اين پايگاه در اسلام اتّخاذ شود.
همچنين در اجراى اين هدف، لازم مى آيد كه مسئولين مساجد، برنامه هاى گوناگونى به منظور تقويت روحيه مشاركت مردم در مساجد به اجرا در آورند؛ از جمله تشكيل شوراهاى محلّى در مساجد با هدف حلّ و فصل مشكلات
ص: 359
اجتماعى - فرهنگى و سياسى و غيره در هر محله، نظر خواهى از مردم و مشورت با آنان؛ اين شوراها بايد در دوران مختلف سنّى در مساجد هر محلّه و با اهدافو سازماندهى معيّن و منظّم بر پا شود.
امام جماعت هر مسجد به صورتى فعال به برنامه ريزى امور مسجد مى پردازد و هر روز را به امرى خاص در مسجد اختصاص مى دهد؛ در اين زمينه حتّى مى توان از مشاوران امور خانوادگى نيز در مساجد بهره جست و با جذب خانواده ها در اين مجالس و محافل و دعوت از كارشناسان امر يا خود ائمه جماعت مساجد، بسيارى از مسائل خانوادگى در هر محلّه را حل كرد.
امام جماعت هر مسجد بايد با مردم همان محلّه زندگى كند و در مسائل و مشكلات آنان شريك باشد، علاوه بر اين، امام جماعت مسجد بايد اطلاعات كافى داشته باشد و اطلاعات خويش را نيز در زمينه هاى گوناگون علمى - احكام فرهنگى و سياسى و غيره تقويت كند.
2 - انتشار نشريه اى كاربردى كه حاوى مطالبى به منظور شناساندن فرهنگ اصيل اسلامى، هنر اسلامى، معرفى فعاليت هاى فرهنگى - سياسى و اجتماعى وغيره مساجددرسطح كشور و ديگر كشورهاى اسلامى و غير اسلامى جهان، باشد.
3 - انتخاب هر ساله مسجد نمونه و مديران نمونه مساجد و معرفى فعاليت هاى مساجد كشور از طريق رسانه هاى گروهى.
3 - ايجاد و گسترش كلاس هاى متفاوت در مساجد در زمينه هاى گوناگون اسلامى و فرهنگى به منظور جذب جوانان به مسجد.
4 - همكارى سازمان ها و ارگان هاى گوناگون كشور به منظور تأمين امكانات مورد نياز مساجد و كمك و همكارى با مساجد.
5 - تهيه امكانات و تجهيزات فرهنگى در مساجد از قبيل: تشكيل نوارخانه (حاوى نوارهاى كاست و ويدئويى آموزشى در زمينه هاى مذهبى، احكام، فرهنگى
ص: 360
و اجتماعى و غيره) وسايل صوتى و نيز لزوم تشكيل كتابخانه هاى مجهز در هر مسجد به منظور تغذيه فكرى، معنوى و فرهنگى همه گروه ها.
6 - لزوم آگاهى دادن به مردم و جوانان در زمينه هاى سياسى، اجتماعى و ارائه تحليل هاى منطقى در مساجد.7 - برنامه ريزى هاى طولانى و دراز مدت به منظور تقويت و رايج كردن ايمان در نوجوانان و جوانان.
8 - تشكيل كانون هاى گوناگون دانش آموزى، دانشجويى و صنفى جوانان در مساجد و برنامه ريزى هاى منظم به منظور اجراى فعاليّت ها و برنامه هاى متفاوت هنرى و فرهنگى و مذهبى به مناسبت هاى گوناگون.
9 - تشكيل نمايشگاه ها و نيز برگزارى مسابقات فرهنگى از قبيل نقّاشى، طراحى، خاطره نويسى، خوشنويسى، مفاهيم قرآنى و غيره در زمينه هاى متفاوت و مقاطع گوناگون سنّى، اين مسابقات مى تواند در چند مرحله برگزار شود. مرحله مقدماتى اين مسابقات در كليّه مساجد شهرستان ها برگزار شود و برگزيدگان اين مرحله به مرحله استانى و سپس كشورى راه يابند.
با اين كار مى توان علاوه بر جذب جوانان و نوجوانان به مساجد كشور، آنها را با آيات و مفاهيم متعالى قرآنى و اسلامى نيز آشنا كرد.
در اين زمينه لازم است كه تبليغات هدفدارى در سطح مساجد محله با مديريت مديران مساجد، صورت گيرد.
10 - شناساندن نقش و جايگاه مساجد به دانش آموزان در مدارس، برگزارى برنامه هاى فرهنگى در اين امتداد و ترغيب دانش آموزان به شركت در اين امور.
11 - تشكيل كلاس هاى تقويت درسى در مساجد و استفاده از معلمان و مربيان مؤمن، متعهد و متخصّص حزب اللّهى داوطلب در اين كلاس ها.
تعهد و ايمان معلمان در اين كلاس ها مهمترين عامل به شمار مى رود، زيرا از
ص: 361
اين طريق مى توان علاوه بر تقويت وضع علمى دانش آموزان، آنان را با فرهنگ اسلامى و قرآنى و ملى و فرهنگى كشورشان آشنا كرد و به حضور در مسجد ترغيب نمود.
12 - توجّه بيشتر به وضع امكانات رفاهى و بهداشتى مساجد.
13 - تكريم از خادمان مسجد.
14 - اقامه نماز صبح در مساجد.
15 - برپايى اردوهاى گوناگون فرهنگى و مذهبى از سوى مساجد.
16 - تشكيل اردوگاه هاى مسجد در شهرهاى گوناگون.
17 - گسترش برگزارى مجالس جشن و مولودى ائمه و غيره در مساجد.
18 - گسترش دفاتر قرض الحسنه در مساجد.
توجه به اين نكته لازم است كه هيچ چيز بيشتر از خالى شدن مساجد از نسل جوان باعث شادى دشمنان اسلام و انقلاب نمى شود، دشمنان اسلام با هزاران ترفند در آرزوى چنين روزى به سر مى برند كه مساجد از نسل جوان خالى شود.
بيائيد مسئوليت هاى خود را در قبال ترفندهاى شيطانى دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب بشناسيم و بشناسانيم و در پى عمل به آنها بر آييم و ارزش هاى اسلامى را آن گونه كه بايد در جامعه برپا داريم؛ تا ان شاء اللّه روزى را شاهد باشيم كه به بركت اين ارزش هاى اسلامى، حاكميّت خدا بر تمام ارض مستقر شود و راه بندگى توام با امنيّت تمام ملل جهان در سايه عمل به فرامين مقدس اسلام تحقّق يابد.
ص: 362
مجموعه پيوست، مشخصات حدود دويست عنوان كتاب و مقاله درباره «مسجد» و مباحث پيرامون آن است كه به عنوان حسن ختام و براى استفاده خوانندگان و محققان محترم درج شده است.
اينجانب اميدوارم كه اين مجموعه آخرين راهنما در اين زمينه نباشد و بتوانم در آثار بعدى مكتوب اين فهرست را كامل كنم و تقديم دانش پژوهان نمايم.
كتاب شناسى پيوست به صورت الفبايى ساده به نظم آمده است.
برعكس منابع و مآخذ معمول در كتاب ها و مقالات، اين مجموعه ابتدا با عنوان كتاب يا مقاله شروع شده، سپس نام نويسنده كتاب يا مقاله آمده و ساير مشخصات به دنبال آن ذكر شده است.
آ - الف
- آثار باستانى جى باستان (پيگردى مسجد جى): على اصغر مير فتاح، بررسى هاى تاريخى، ش 6 سال 1355، صص 193 - 240 .
- آشنايى با معمارى مساجد كهن ايران: عباس اميرى، مجله مسجد، سال چهارم، شماره 21، مرداد و شهريور 1374، صص 58 - 61 .
ص: 363
- ارك عليشاه تبريز: ...، هنر مردم، دوره يازدهم، شماره 123، آذرماه 1351، صص 41 - 46 .
- اسپيه مزگت يا مسجد جامع ديناچال: ...، آگاهينامه، شماره 34 ،مهرماه 1357 ، صص 22 - 23 .
- اطلاعات جديدى راجع به اصول ساختمانى معمول در مسجد جامع اصفهان: اوژينوگالديرى، فرهنگ معمارى ايران، شماره 1، فروردين ماه 1354، صص 11 و 19 .
- اطلاعاتى راجع به گنبد نظام الملك در مسجد جامع اصفهان: ...، فرهنگ معمارى ايران، شماره 2 و 3، بهار 1355 ، صص 33 و 49 .
ب
- بررسى اجمالى درباره سازه ها و گنبد در ايران، «مورد گنبد مسجد سپهسالار»: مهندس على اكبر سعيدى، مجموعه مقالات كنگره تاريخ معمارى و شهر سازى ايران، جلد دوم، تهران، سازمان ميراث فرهنگى كشور، 1374، صص 405 و 417 .
- بهداشت مسجد: محمد مهدى اصفهانى، تهران، طرح اقامه نماز، 1372، يكصد صفحه.
- پراكندگى مساجد در شهر تهران، مهرالزمان نوبان: مجموعه مقالات مردم شناسى (3) تهران، سازمان ميراث فرهنگى كشور، بهار 1361، صص 181 و 244 .
- بررسى اجمالى در منار مسجد جامع سمنان: محمد على مخلصى، ميراث فرهنگى، شماره 10 و 11، پاييز و زمستان 1372، صص 42 و 43 .
- بررسى مقدماتى مسجد جامع بروجرد: محمد مهريار، اثر شماره 10 و 11، بهمن ماه 1364، صص 77 و 165 .
ص: 364
پ
- پيدايش مناره در اسلام: محمود فاضل، هنر و مردم، دوره 7 و شماره 77 و 78، اسفند ماه 1347 و فروردين ماه 1348، صص 55 و 56 .
- پيگردى در مسجد رباط زيارت: رجبعلى لباف، ميراث فرهنگى، سال اول، شماره 1، تيرماه 1369، صص 16 و 18 .- پيوند معنوى مردم مسلمان و مسجد رانگسليم: ... منشور برادرى، دوره جديد، شماره 237، تير 1363 ، صص 1 و 4 .
ت
- تاريخ آموزش در مساجد: محمد مكى السباعى، ترجمه على شكويى، مسجد، سال سوم، شماره 16 مهر و آبان ماه 1373، صص 54 و 61 .
- تاريخ مساجد، مسجد الحرام:....، مسجد، شماره 1، بهمن ماه 1369، صص 50 و 59 .
- تاريخچه معمارى مساجد در ايران: احمد خوشنويس، دانشگاه انقلاب، شماره 34 ، فروردين 63 ، صص 7 و 8 ضميمه .
- تاريخچه معمارى مساجد در ايران: احمد خوشنويس، دانشگاه انقلاب، شماره 35 ، ارديبهشت 63 ، ص 6 ضميمه .
- تاريخچه معمارى مساجد در ايران: احمد خوشنويس، دانشگاه انقلاب، شماره 36 خرداد 1363، صص 10 و 13 ضميمه .
- تاريخچه بناى مسجد جمكران: محمد مقدسى (بى جا) مؤلف، 1373، ص 31.
- تاريخچه بناى مسجد جمكران: واحد فرهنگى مسجد مقدس جمكران، قم، نصايح، 1374، 80 صفحه.
ص: 365
- تاريخچه مسجد عتيق شيراز: على نقى بهروزى، شيراز، اداره كل فرهنگ و هنر استان فارس، سال 1349، 68 صفحه .
- تاريخچه و شرح آثار معمارى و هنرى مسجد جامع سلطانى وكيل: على نقى بهروزى، شيراز، اداره كل فرهنگ و هنر استان فارس، سال 1350، 59 صفحه .
- تأويل معمارى مسجد با تأملى در مناسك حج: سيد محمد بهشتى، در مجموعه مقالات كنگره تاريخ معمارى و شهر سازى ايران، جلد چهارم، تهران،سازمان ميراث فرهنگى كشور، 1375، صص 11 و 39 .
- تزئينات هنرى در معمارى مساجد: جواد محدثى، پيام انقلاب، سال پنجم، شماره 109، ارديبهشت ماه 1363، صص 60 و 63 و 65 .
- تطور مساجد روستايى در اصفهان: سيروماكسيم، ترجمه كرامت اللّه افسر، اثر، شماره 1، بهار 1359، صص 52 و 78.
- توضيح مختصر درباره تاريخ مسجد جامع گناباد: سيد محمد تقى مصطفوى، هنر و مردم، دوره 8 و 9 شماره 96 و 97، مهر و آبان 1349، ص 86.
ج
- جامع عتيق شيراز: على نقى بهروزى، بناهاى تاريخى و آثار هنرى، شيراز، ادارده كل فرهنگ و هنر استان فارس، چاپ دوم، سال 1354، صص 186 و 199.
- جمعه مسجد: چون نگينى بر انگشتر اردبيل، شهر عاشقان و دلاوران تاريخ، حبيب شهبازى، شيران، اردبيل و آرتا، 1372، 62 صفحه.
چ
- چگونه مسجد شاه از انهدام نجات يافت: پرويز ورجاوند، هنر و مردم، شماره 64، خرداد 1355، صص 2 - 9 .
ص: 366
- چهل حديث مسجد: جسين زينالى (تهران)، سازمان تبليغات اسلامى، مركز چاپ و نشر، 1372، 49 صحفه.
- چهل ستون مسجد ملا رستم مراغه: پرويز ورجاوند، بررسيهاى تاريخى، شماره 6، 1354، صص 13-43.
ح
- حريق مسجد جامع اصفهان در عصر سلجوقى: محمد حسين رياحى، فرهنگ اصفهان، سال اول، شماره 2 و3، بهار 1375، صص 18-23.- حضور در مساجد: مسجد، شماره 1، بهمن ماه 1369، صص 29 - 33 .
خ
- خانه هاى خدا در ايران زمين: محمد كريم پيرنيا، هنر و مردم، دوره 13، شماره 149، اسفند 1353، صص 2-8.
- خاطرات سياسى بهلول يا فاجعه مسجد گوهر شاد: محمد تقى بهلول، تهران، مؤسسه امام صادق عليه السلام ، 1370، 300 صفحه .
- خداى خانه يا دارالمصاحب در مسجد جامع عتيق شيراز: تلاش، شماره 48، 1354، صص 48 و 49.
د
- در مساجد ايران نقشه سبك بدوى عرب وجود ندارد: عباس زمانى، هنر و مردم، دوره دهم، شماره 116، خرداد 1351، صص 22 - 29 .
- در توصيف از مسجد جمكران: سلسله تأليفات فيض، در گنجينه آثار قم، جلد دوم، قم، 1350، صص 661 - 672 .
ص: 367
- در توصيف از مسجد قرمز ساوه: سلسله تأليفات فيض، در گنجينه آثار قم، جلد دوم، قم، 1350، صص 128 - 136 .
- در توصيف از مناره مسجد جامع ساوه: سلسله تأليفات فيض، در گنجينه آثار قم، جلد دوم، 1350، صص 128 - 136 .
- در توصيف گنبد مسجد اعظم قم: سلسله تأليفات فيض، در گنجينه آثار قم، جلد دوم، 1350، صص 711 - 734 .
- در توصيف مسجد امام و تاريخچه آن: سلسله تأليفات فيض، در گنجينه آثار قم، جلد دوم، سال 1350، صص 673 - 683 .
- در توصيف مسجد جامع و تاريخى ساوه: سلسله تأليفات فيض، در گنجينه آثار قم، جلد دوم، سال 1350، صص 111 - 124 .- در توصيف از مسجد بالا سر و تاريخچه تحولات آن: سلسله تأليفات فيض، گنجينه آثار قم، جلد اول، قم، 1349،صص 620 - 625 .
- دو مسجد زيبا از آثار تاريخى پادشاهان مغول: شيپور، شماره 18، مارس 1943، صص 6 - 7 .
- دو مسجد مشهور و زيباى شهر استانبول: دنيا، شماره 7، سال اول، ژوئن 1945، ص 9 .
ر
- رسالت مسجد در اسلام: محمد باقر مدرس، مجله مسجد، سال سوم، شماره 16، مهر و آبان 1373، صص 80 - 83 .
- روش مديريت در مساجد، روشهاى تحقيق و تبليغ منابع اسلامى: مجله مسجد، شماره صفر، آذرماه 1369، صص 35 - 39 .
- ره آورد مسجد در فرهنگ اسلامى: عبدالوهاب حموده، ترجمه مهدى اسفنديارى، مسجد سال سوم، شماره 16، مهر و آبان 1373، صص 50 - 53 .
ص: 368
س
- سپهسالار و مسجد سپهسالار: ارمغان، شماره 31، صص 305 - 308 .
- سند معين الدين اسفزارى درباره تاريخ عمران مسجد جامع هرات از نقاب حجاب بيرون خراميد: آريانا، ج 22، شماره 9 و 10، صص 1 - 5 .
- سنگاب هاى تاريخى اصفهان از دوره صفويه: لطف اللّه هنرفر، هنر و مردم، دوره پنجم، شماره 52، بهمن 1345، صص 16 - 20 .
- سنگ نوشته تاريخى مسجد جمعه اصفهان: لطف اللّه هنرفر، وحيد، جلد 2، شماره دوم، صص 44 - 46 .
- سير تحول محراب در معمارى اسلامى از آغاز تا حمله مغول: على سجادى، جلد اول، تهران سازمان ميراث فرهنگى كشور، 1370، 291 صفحه.
- سيماى ايوان غربى مسجد جامع ساوه: مهندس عادل فرهنگى، در مجموعه مقالات كنگره تاريخ معمادى و شهرسازى ايران، جلد دوم، تهران،سازمان ميراث فرهنگى كشور، 1374، صص 380 - 398 .
- سيماى مسجد: رحيم نوبهار، (قم) مؤلف، 1372 - 1373، دو جلد.
- شرايط مسجد سازى: جعفر شهرى (شهرى باف) در تهران قديم، جلد دوم، تهران، معين، 1371، صص 39 - 41 .
- صحن مسجد شاه، مسجد سپهسالار: جعفر شهرى (شهرى باف) در تهران قديم، جلد سوم، تهران، انتشارات معين، 1371، صص 339 - 350 .
- سيرى در معمارى اسلامى ايران: مسكن و انقلاب، سال دوم، شماره 20، مرداد 63، صص 48 - 49 .
ش
- شوخى بروقفنامه امير خمار تاش بن عبداللّه عمادى در مسجد جامع قزوين: احسان اللّه اشراقى بررسى هاى تاريخى، شماره 2، 1357، صص 53 - 76 .
ص: 369
ع
- عروس الفلك و مسجد غزنه: توچى، ترجمه سرور همايون، آريانا، جلد 20 ، شماره 6، صص 7 - 19 .
ق
- قديمى ترين سر در تاريخى مسجد جمعه اصفهان: لطف اللّه هنرفر، هنر و مردم، دوره سيزدهم شماره 145، آبان ماه 353، صص 26 - 31 .
ك
- كاوش در جمعه مسجد اردبيل: ميراث فرهنگى سال اول، شماره 1، تيرماه 1369، ص 30 .
- كاوش هاى هيئت باستان شناسى فرانسوى در شوش و مسجد سليمان در دو ساله اخير: رمان گيرشمن، ترجمه مسعود رجب نيا، هنر و مردم، دوره 6، شماره 67 و 68، ارديبهشت و خرداد 1347، صص 76 و 80 .- كتيبه فارسى مسجد هان چو در چين: غلامرضا ستوده، الهيات، مشهد، شماره 26 و 27، بهار 1357، صص 240 - 244 . - كتيبه هاى منار مسجد جامع دامغان: شهريار عدل، اثر، شماره 7 تا 9، بهمن 1361، صص 297 - 300 .
- كشف تاريخ جديد نقاشى گاوچاه مسجد جامع اصفهان: خانم بهرامى، اثر، شماره 22 و 23، بى تا، صص 185 - 195 .
- كتيبه كوفى مسجد جامع قزوين: باب اللّه زارعى (تهران)، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان چاپ و انتشارات، 1373 ، 48 صفحه .
- مجموعه شيخ صفى در اردبيل: حبيب شهبازى شيران، اردبيل، آرتا، 1372، 199 صفحه .
ص: 370
گ
- گراميداشت مسجد خندق آبادى: مجله مسجد، سال سوم، شماره 14، خرداد و تيرماه 73، صص 92 - 95 .
- گزارش مقدماتى درباره بررسى هاى باستان شناسى در مسجد جامع اصفهان: امبرتوشراتو، فرهنگ معمارى ايران، شماره 4، تابستان 1355، صص 39 - 46 .
- گزارشى كوتاه از مسجد جامع اصفهان و كتيبه نو يافته ايوان درويش: اثر، شماره 15 و 16، زمستان 1367، صص 173 - 179 .
- گنبد و محراب، طاق و رواق: جواد محدثى، پيام انقلاب، سال پنجم، شماره 111، خرداد 63، صص 58 - 61 و 65 .
- گنبد دو پوششى تزيينى در آثار تاريخى اسلامى ايران: عباس زمانى، هنر و مردم، دوره 11، ش 1341، شهريور ماه 1352، صص 43 - 53 .
- گوهر تابناك معمارى دوران صفويه در اصفهان: لطف اللّه هنرفر، هنر و مردم، دوره شانزدهم، شماره 183، دى 1356، صص 2 - 12 .
م
- ماهيت و رسالت مسجد: سيد ابراهيم سيد علوى، مسجد، سال سوم، شماره 13، فروردين و ارديبهشت ماه 1373، صص 66 - 70 .
- محراب زيباى مسجد دوره شاهرخ ميرزا: مايل هروى، مسجد، سال پنجم، شماره 27، مرداد و شهريور ماه 1375، صص 68 - 69 .
- مرورى در مسجد شاه تهران بناى 172 ساله: آگاهينامه، شماره 2، بهمن ماه 1354، صص 9 - 10 .
ص: 371
- مساجد بايد همچون گذشته قداستش حفظ شود و مركز نماز و عبادت، تبليغ اسلام و تبيين مسائل دينى و اخلاقى باشد، جمهورى اسلامى، 8 مرداد ماه 1363 ، ص 12 .
- مساجد تاريخى يمن: سيد محمد على ابطحى، مسجد، سال پنجم، شماره 26 ، خرداد و تيرماه 1375، صص 82 - 85 .
- مساجد خاورميانه: شيپور، شماره 28، فوريه 1944، صص 4 - 5 .
- مساحد مسلمانان در اروپاى غربى: جورجى نيلسن ترجمه سيد محمد رويين تن، مسجد، سال پنجم، شماره 26، خرداد و تيرماه 1375، صص 44 - 49 .
- مسجد استاد و شاگرد تبريز در زين المعابد فى بيان فضيله المساجد: محمد على قراچه داغى اوانسرى، مسجد، - سال 5، ش 27، مرداد و شهريور 1375، صص 61 - 69 .
- مسجد امام خمينى تهران: سعيد مير محمد صادق و مهدى رجبى: مسجد، سال 4، ش 21، مرداد و شهريور 74، صص 62 - 69 .
- مسجد بيرون ابركوه: جواد رياض كرمانى، آگاهينامه، ش 27، اسفند 1356، صص 11 - 13 .
- مسجد جاجرم: فائق توحيدى، اثر، ش 12 و 13 و 14، اسفند ماه 65، صص 102 - 106 .- مسجد جامع اردستان: باقر آية الله زاده شيرازى، اثر، ش 1، بهار 59، صص 5 - 51 .
- مسجد جامع اصفهان نمونه اى از تخريب ميراثهاى فرهنگى بر اثر جنگ: اثر، ش 10 و 11، بهمن 64، صص 3 - 15 .
- مسجد جامع افين در قهستان: حسين رايتى مقدم، آگاهينامه، ش 32، مرداد 1357، صص 19 - 20 .
ص: 372
- مسجد جامع اميربنده كلارچاى: آگاهينامه، ش 26، بهمن 56 ، ص 15.
- مسجد جامع شوشتر، تهران مصور، ش 726، 4 مرداد 1336 ، ص 39.
- مسجد جامع عتيق اصفهان: آندره كدار، ترجمه جلال ستارى، هنر و مردم دوره 6، ش 61 و 62، آبان و آذرماه 46، صص 65 - 67 .
- مسجد جامع قاين: بقراط نادرى، اثر، ش 1، بهار 59، صص 103 و 107 .
- مسجد جامع گناباد: عباس زمانى، هنر ومردم، دوره 8، ش 92، خرداد 49، صص 6 - 14 .
- مسجد جامع مرتد: بقراط نادرى، آگاهينامه، ش 28، فروردين 57، صص 11 .
- مسجد جامع نيريز: فصلنامه هنر، ش 4، پاييز 1362، صص 188 - 189 .
- مسجد جامع جمعه اردبيل: ماكسيم سيرو، ترجمه ناديه ايمانى، اثر، شماره 15 و 16، زمستان 67، صص 180 - 205 .
- مسجد جمعه نايين: محمد تقى مصطفوى، عامرى نامه، تهران، 1353، صص 114 - 119 .
- مسجد خادم الفقرا يادبود وزيرى مقتدر از دوران صفويه به نام ساروتقى: لطف اللّه هنرفر، هنر و مردم، دوره 7، شماره 77 و 78، اسفند ماه 47 و فروردين 48 ، صص 34 - 37 .
- مسجد خانم در زنجان: سيامك كشاورز، آگاهينامه، ش 31، تير 57، صص 24 - 25 .- مسجد رفيع البناى سلطانى: على جواهر كلام، نگين، جلد 1، ش 1، صص 28 - 30 .
- مسجد سپهسالار، دانشگاه روحانى: اطلاعات هفتگى، ش 437، 2 دى ماه 1328، صص 3 - 5 .
ص: 373
- مسجد سيد اصفهان: محمود ماهر النقش، موزه ها، سال اول، ش 1، فروردين ماه 1360، صص 28 - 41 .
- مسجد سيد اصفهان و وقفنامه آن: سيد محسن قائم فرد، ميرك جاويدان، سال 4، ش 1، بهاره 1375، صص 84 - 89 .
- مسجد شاه يا مقبره مير غياث الدين ملكشاه: عبدالحميد مولوى، هنر و مردم، دوره 7، ش 74 و 75، آذر و دى 1347، صص 75 - 93 .
- مسجد عبادتگاه و پايگاه اجتماعى اسلام: پليس انقلاب، سال 3، ش 34، آذر 63، صص 38 - 42 - 43 .
- مسجد عليشاه جيلانى: محمد جواد مشكور، هنر و مردم دوره 8، ش 91، ارديبهشت 1349، صص 23 - 28 .
- مسجد فرط يزد: سيد كاظم مدرسى، سال 5، ش 27، مرداد و شهريور ماه 1375، صص 70 - 73 .
- مسجد كبود ميعادگاه زائران و هنر دوستان: مهرالزمان نوبان، گردش، ش 11 و 12، بى تا، صص 15 - 16 .
- مسجد گالرى هنرهاى اسلامى: عبدالحسين زرين كوب، هنر و مردم، دوره جديد، ش 30 فروردين 44، صص 3 - 5 .
- مسجد نايين: اس فلارى ترجمه كلود كرباسى، اثر، ش 22 و 23، بى تا، صص 151 - 167 .
- مسجد نصير الملك شيراز: آگاهينامه، شماره 30، خرداد ماه 57، ص 25.
- مسجد و مدرسه آقا بزرگ (كاشان): آگاهينامه، ش 22، مهر 56، ص 1312.
- مسجد و مدرسه عالى سپهسالار: تلاش، ش 71، تيرماه 56، صص 24 - 28.
- معمارى و تزيينات اسلامى در كشورهاى جهان و ايران: منوچهر شيبانى، هنر و مردم دوره 1، ش 3، دى 1341، صص 14 - 17.
ص: 374
- ملكوت در رواق مساجد: جواد محدثى، پيام انقلاب، سال 5، ش 108، 25 فروردين ماه 63، صص 46 - 49 .
ن
- نقش چند كاشى از مسجد كبود: احمد دريانى، سرو، جلد 1، ش 1، صص 16 - 17 .
- نخستين مسجد رى: دكتر حسين كريمان، رى باستان، جلد اول، تهران، انجمن آثار ملى، 1345، ص 321.
- نقش مساجد در تبليغات: احمد رزاقى، اعتصام، ش 28، مرداد ماه 63، صص 60 - 62 .
- نقاشى ديوارى مسجد جامع خرمشهر: ناصر پلنگى (قم)، حوزه علميه قم، دفتر تبليغات اسلامى، بخش فرهنگى هنرى، 1364.
- نقش و نگار سقف هاى مساجد ايران: شيپور، ش 58، اوت 1947، صص 42 - 47 .
ه-
- هندسه پنهان در نماى مسجد شيخ لطف اللّه ، اصفهان، مهندس كامبيز حاجى قاسمى، مجموعه مقالات كنگره تاريخ معمارى و شهر سازى ايران، جلد دوم، تهران، سازمان ميراث فرهنگى كشور، 1374، صص 165 - 173 .
و
- وقفنامه مسجد دارالاحسان سنندج: ميراث جاويدان، سال سوم، ش 2، تابستان 1374، صص 117 - 119 .
ص: 375
ى
- يادداشتى برزوزن و مسجد و مدرسه آن: دكتر شهريار عدل، اثر، ش 15 و 16، سال 1367، صص 231 - 248 .
- يك فرمان تاريخى از شاه عباس كبير در مسجد شاه اصفهان: وحيد، جلد 2، ش 4، صص 41 - 43 .
- يك گردش علمى (مسجد جامع «قروه»، نزديك ابهر و مسجد جامع قريه سرآور گلپايگان): صادق صميمى، باستان شناسى، جلد 1، ش 3 و4، صص 37 - 49 .
- مساجد: در راهنماى قم، قم، دفتر آستانه، 1317، صص 14- 16.
- مساجد: سيد محمد تقى مصطفوى، در آثار تاريخى تهران، اماكن متبركه تهران، گروس و انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1375، صص 351-361، 409-415.
- مساجد: محمد يوسف كيانى، در معمارى ايران، دوره اسلامى، تهران، وزارت ارشاد اسلامى، 1364، صص 1 - 22 .
- مساجد اردبيل: سيد جمال ترابى طباطبايى، در آثار باستانى آذربايجان، جلد دوم، تهران، انجمن آثار ملى، 1355، صص 413 - 426 .
- مساجد اين شهر: ناصر نجمى، در ايران قديم و تهران قديم، تهران، جانزاده، 1362، ص 77.
- مساجد تاريخى ساوه: سيد محمد تقى مصطفوى، در آثار تاريخى تهران، اماكن متبركه، تهران، گروس و انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1375، صص 416 - 417 .
- مساجد تاريخى گلپايگان: سيد محمد تقى مصطفوى، در آثار تاريخى تهران، اماكن متبركه، تهران، گروس و انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1375، صص 419 - 420 .
ص: 376
- مساجد تاريخى و باستانى و تكايا و مصلى ها و كليساهاى تاريخى ايران: سيد محمد تقى مصطفوى، در آثار تاريخى تهران، اماكن متبركه، تهران،گروس و انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1375، صص 326 - 330 .
- مساجد تبريز: عبدالعلى كارنگ، در آثار باستانى آذربايجان، جلد اول، تهران، انجمن آثار ملى، 1351، صص 232 - 391 .
- مساجد دزفول: حسنعلى پورعلى، در دزفول، تهران، انتشارات افروز، 1374، صص 69 - 71 .
- مساجد سراب: سيد جمال ترابى طباطبايى، در آثار باستانى آذربايجان، جلد دوم، تهران، انجمن آثار ملى، 1355، صص 536 - 556 .
- مساجد قديمى شيراز: على سامى در شيراز، شهر جاويدان، شيراز، انتشارات لوكوس (نويد)، چاپ سوم، 1363، صص 572 - 573 .
- مساجد مهم همدان: منصور اكبر خانزاده، در همدان، مختصرى پيرامون آثار مذهبى تاريخى و ديدنيهاى استان همدان، همدان، انتشارات ادراه كل ارشاد اسلامى استان همدان، 1362، ص 36.
- مساجد و مدارس تاريخى كاشان: سيد محمد تقى مصطفوى، در آثار تاريخى تهران، اماكن متبركه، تهران، گروس و انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1375، ص 415.
- مسجد: استاد محمد كريم پيرنيا، در آشنايى با معمارى اسلامى ايران، ساختمان هاى درون شهرى و برون شهرى، تهران، دانشگاه علم و صنعت ايران، چاپ سوم، 1374، صص 37 - 90 .
- مسجد: حسين زينالى، (تهران)، سازمان تبليغات اسلامى، مركز چاپ و نشر، 1373 ، ص 56 .
- مسجد: دكتر محمد على احمديان، در جغرافياى شهرستان بيرجند، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس، 1374، صص 167 - 170 .
ص: 377
- مسجد آقانور: ابوالقاسم رفيعى مهر آبادى، در آثار ملى اصفهان، تهران، انتشارات انجمن آثار ملى، 1352،513 - 516 .
- مسجد اعظم قم: محمد حسين ناصرالشريعه قمى، در تاريخ قم، قم، دارلعلم، 1340، صص 287 - 290 .
- مسجد اوليه ساوه: اسكندر مختارى طالقانى، در مجموعه مقالات كنگره تاريخ معمارى و شهرسازى ايران، جلد سوم، تهران، سازمان ميراث فرهنگى كشور، 1374، صص 157 - 187 .
- مسجد بالا سر: مدرس طباطبايى، در تربت پاكان، جلد اول، قم، 1352، ص 61.
- مسجد پامنار: لطف اللّه هنرفر، در گنجينه آثار تاريخى اصفهان، اصفهان، كتابفروشى ثقفى، چاپ دوم، 1350، صص 171 - 174 .
- مسجد ترك ها - مسجد آذربايجانى هاى: جعفر شهرى (شهرى باف)، در تهران قديم، جلد دوم، تهران، معين، 1371، صص 37 - 39، 42 - 44 .
- مسجد جامع: يونس مرواريد، در مراغه (افرازه رود)، تهران، مؤلف، چاپ دوم، 1372، صص 384 - 387 .
- مسجد جامع: محمد على مخلصى، در آثار تاريخى سمنان، تهران، انجمن آثار ملى 1356، صص 77 - 88 .
- مسجد جامع آمل: عباس شايان، در مازندران، جفرافياى تاريخى و اقتصادى، جلد اول، تهران، علمى، 1336، ص 294 .
- مسجد جامع اردبيل: دكتر محمد جواد مشكور، در نظرى به تاريخ آذربايجان و آثار باستانى و جمعيت شناسى آن، تهران، انجمن آثار ملى، 1349، صص 384 - 385 .
ص: 378
- مسجد جامع اردستان: لطف اللّه هنرفر، در گنجينه آثار تاريخى اصفهان، اصفهان، كتابفروشى ثقفى، چاپ دوم، 1350، صص 210 - 219 .
- مسجد جامع اشترجان: لطف اللّه هنرفر، در گنجينه آثار تاريخى اصفهان، اصفهان، كتابفروشى ثقفى، چاپ دوم، 1350، صص 279 - 267 .
- مسجد جامع اصفهان: گالرى اوژن، ترجمه عبداللّه جبل عاملى، اصفهان، مركز ميراث فرهنگى اصفهان، 1370.
- مسجد جامع بزرگ قزوين: ناصر نجمى، در ايران قديم و تهران قديم، تهران، جانزاده، 1362، صص 146 - 149 .
- مسجد جامع دزفول و تاريخچه آن: سيد محمد على امام، دزفول، 1348، 64 صفحه.
- مسجد جامع رضائيه: دكتر محمد جواد مشكور، در نظرى به تاريخ آذربايجان و آثار باستانى و جمعيت شناسى آن، تهران، انجمن آثار ملى، 1349، صص 413 - 414 .
- مسجد جامع رضوى: محمد اسماعيل مقيمى، در جغرافياى تاريخى شيروان، مشهد، معاونت فرهنگى آستان قدس رضوى، 1370، صص 189 - 190.
- مسجد جامع سارى: عباس شايان، در مازندران جغرافياى تاريخى و اقتصادى، ج اول، تهران، علمى، 1336، ص 305 .
- مسجد جامع شهر خوانسار: حميد رضا مير محمدى، در جغرافياى خوانسار، جلد اول مشهد، مؤلف، 1372، صص 93 - 95 .
- مسجد جامع عتيق: على سامى، در شيراز شهر جاويدان، شيراز، انتشارات لوكوس (نويد)، چاپ سوم، 1363، صص 558 - 569 .
- مسجد جامع عتيق: على نقى بهروزى، در بناهاى تاريخى و آثار هنرى جلگه شيراز، شيراز، اداره كل فرهنگ و هنر استان فارس، چاپ دوم، 1354، ص 275.
ص: 379
- مسجد جامع كرمان و كاركردهاى مذهبى آن: على زنگى آبادى در جغرافيا و برنامه ريزى شهرى كرمان، جلد اول و دوم، كرمان، مؤلّف، 1370، صص 166 - 169 .
- مسجد جمعه اردبيل: بيوك جامعى، در نگاهى به آثر و ابنيه تاريخى اردبيل، تهران ع انتشارات على و فرهنگى، چاپ دوم، 1372، صص 16 - 69 .
- مسجد جمعه اصفهان: لطف اللّه هنرفر، در گنجينه آثار تاريخى اصفهان، كتابفروشى ثقفى، 1350، صص 67 - 168 .
- مسجد جمعه نايين: سيد محمد تقى مصطفوى، در آثار تاريخى، اماكن متبركه، تهران، گروس و انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1375، صص 323 - 324 .
- مسجد جنت سرا: بابا صفرى، در اردبيل در گذرگاه تاريخ، جلد دوم، تهران، 1353، صص 282 - 285 .
- مسجد چهل ستون:على زنگى آبادى، در جغرافيا و برنامه ريزى شهرى كرمان، ج اول و دوم، مؤلف 1370، ص 128.
- مسجد سپهسالار: على نقى بهروزى، در بناهاى تاريخى و آثار هنرى جلگه شيراز، شيراز، اداره كل فرهنگ و هنر استان فارس، چاپ دوم، 1354، ص 277.
- مسجد شيخ بابا: يونس مرواريد در مراغه (افرازه رود)، تهران، مؤلف، چاپ دوم 1373، صص 389 - 393 .
- مسجد شيخ لطف اللّه هنرفر، در گنجينه آثار تاريخى اصفهان، اصفهان، كتابفروشى ثقفى، چاپ دوم، 1350، صص 401 - 415 .
- مسجد شير: على نقى بهروزى، در بناهاى تاريخى و آثار هنرى جلگه شيراز، شيراز، اداره كل فرهنگ و هنر استان فارس، چاپ دوم، 1354، صص 186 - 199 .
ص: 380
- مسجد صحن موزه: محمد حسين ناصرالشريعه، در تاريخ قم، قم، دارالعلم، 1340، صص 305 - 311 .
- مسجد گنجعلى خان: على زنگى آبادى، در جغرافيا و برنامه ريزى شهرى كرمان، جلد اول و دوم، كرمان، مؤلف، 1370، ص 158.
- مسجد گوهر شاد: ناصر نجفى، در ايران قديم و تهران قديم، تهران، خانزاده، 1362، ص 130.
- مسجد مصطفى: مرتضى امين، تهران، مركز نشر فرهنگى رجاء، 1364، 24 صفحه.
- مسجد معزالدين: يونس مرواريد، در مراغه (افرازه رود)، تهران، مؤلف،چاپ دوم، 1372، ص 374 تا 383 .
- مسجد قدس جمكران: تجلى گاه صاحب الزمان روحى و ارواح العالمين له الفداء، جعفر مير عظيمى، قم، رسالت، 1372، يك جلد.
- مسجد موزه: حسين مدرسى طباطبايى، در تربت پاكان، جلد اول، قم، 1355، ص 61.
- مسجد مهرآباد: يونس مرواريد، در مراغه (افرازه رود)، تهران، مؤلف، چاپ دوم، 1372، صص 408 - 411 .
- مسجد نو: دكتر بهمن كريمى، در راهنماى آثار تاريخى شيراز، اقبال، چاپ دوم، 1344، صص 87 - 90 .
- مسجد نو: على سامى، در شيراز، شهر جاويدان، شيراز، انتشارات لوكس (نويد)، چاپ سوم، 1363، صص 569 - 561 .
- مسجد نو: على نقى بهروزى، در بناهاى تاريخى و آثار هنرى جلگه شيراز، شيراز، اداره كل فرهنگ و هنر استان فارس، 1349، صص 199 - 204 ، 276 .
- مسجد وكيل: دكتر بهمن كريمى، در راهنماى آثار تاريخى شيراز، اقبال، چاپ دوم، 1344، صص 70 - 76 .
ص: 381
- مسجد وكيل: على سامى، در شيراز شهر جاويدان، شيراز، انتشارات لوكس (نويد) چاپ سوم، 1363، صص 579 - 598 .
- مسجد وكيل: على نقى بهروزى، در بناهاى تاريخى و آثار هنرى جلگه شيراز، شيراز، اداره كل فرهنگ و هنر استان فارس، 1349، صص 134 -139، 275.
- مسجد و مدرسه آقا بزرگ كاشان: حسين فرخ يار، در نگاهى به بناهاى تاريخى (كاشان)، كاشان، اداره ميراث فرهنگى كاشان، 1370، صص 25 - 26 .
- مسجد و مناره برسيان: لطف اللّه هنرفر، در گنجينه آثار تاريخى اصفهان، اصفهان، كتابفروشى ثقفى، چاپ دوم، 1350، صص 174 - 178 .
- مسجد و مناره گار: لطف اللّه هنرفر، در گنجينه آثار تاريخى اصفهان، اصفهان، كتابفروشى ثقفى، چاپ دوم، 1350، صص 182 - 186 .- مسجدها: ايرج افشار سيستانى، در خوزستان و تمدن ديرينه آن، جلد اول، تهران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1373، صص 373 - 375، 341 - 343 .
- معمارى خانه كعبه و مسجدالحرام به روايت سفرنامه حكيم ناصر خسرو قباديانى: عقيل عابدى، در مجموعه مقالات كنگره تاريخ معمارى و شهرسازى ايران، جلد سوم، تهران، سازمان ميراث فرهنگى كشور، 1374، صص 13 - 52 .
- منار و مسجد علاء: محمد على مخلصى، در آثار تاريخى سمنان، تهران، انجمن آثار ملى، 1356، صص 90 - 91 .
ساير منابع و مآخذ
1 - مجموعه مقالات مركز رسيدگى به امور مساجد، خردادماه 75، (تهران 1376). (مقالات برادران مهدى ظهيريان، ستادعالى احياى مساجد، محمد سروش محلاتى، رشاد، تبريزى، ابوالفضل عابدينى، الهيه هاديان رسنانى و مهرالزّمان نوبان).
ص: 382
2 - مجله مسجد، سال اول، شماره دوم، ارديبهشت ماه 71 .
3 - مجله مسجد: سال اول، شماره سوم، خرداد ماه 71 .
4 - مجله مسجد، سال اول، شماره ششم، آذرماه 71 .
5 - مجله مسجد، سال سوم، شماره چهاردهم، خرداد و تيرماه 73 .
6 - مجله مسجد، سال سوم، شماره پانزدهم، مرداد و شهريورماه 73 .
7 - مجله مسجد، سال سوم، شماره شانزدهم، مهر و آبان ماه 73 .
8 - مجله مسجد، سال سوم، شماره هفدهم، آذر و دى ماه 73 .
9 - مجله مسجد، سال سوم، شماره هيجدهم، بهمن و اسفند ماه 73 .
10 - مجله مسجد، سال چهارم، شماره نوزدهم، فروردين و ارديبهشت ماه 1374.
11 - مجله مسجد، سال چهارم، شماره بيست و دوم، مهر و آبان ماه 74 .
12 - كيهان، شماره 14439، فروردين 71، ص 6، مقاله «اهل مساجدمحبوبترين بندگان نزد خداوند».
ص: 383