گوهری در صدف (حجاب)

مشخصات کتاب

سرشناسه:ملکیان اصفهانی، رسول، 1344-

عنوان و نام پديدآور:گوهری در صدف (حجاب)/نویسنده رسول ملکیان اصفهانی.

مشخصات نشر:اصفهان: پیام عترت، 1386.

مشخصات ظاهری:242 ص.

شابک:978-964-5636-20-1

وضعیت فهرست نویسی:فیپا

موضوع:حجاب.

رده بندی کنگره:BP230/17/م74گ9

رده بندی دیویی:297/636

شماره کتابشناسی ملی:1 0 7 3 5 4 4

ص: 1

مقدمه

1 - قرن معاصر مشكلات و ناهنجاريهاى زيادى دارد و افت معنويت و شكست انسانيت و قداست انسانها از موضوعى است كه همه بدان معترف هستند.

2 - اگر قرار باشد ليستى از معضلات اخلاقى جوامع معاصر بشريت حتى در كشورهاى اسلامى بدهيم، مطمئن هستيم كه آمار از نظر كمى و كيفى بسيار تأسف انگيز و نااميدكننده است.

3 - علتها و ريشه هاى آن زياد است و شايد برگشت به خلقت انسان بكند شما نگاه كنيد به كتاب آسمانى ما مسلمانها در سوره اعراف آيات 20 تا :22

«آنگاه شيطان آدم و حوّا هر دو را به وسوسه فريب داد تا زشتيهاى پوشيده آنان پديدار شود و به دروغ گفت: خدا شما را از اين نهى نكرد جز براى اينكه مبادا در بهشت دو پادشاه شويد يا عمر جاويدان يابيد. و بر آن سوگند ياد كرد كه من خيرخواه شما هستم شما را به خير (وصلاح) دلالت مى كنم. پس راهنمايى به فريب و دروغ كرد تا چون از آن درخت تناول كردند زشتيهايشان (مانند عورات و ساير زشتيهاى پنهان) آشكار گرديد و بر آن شدند كه از برگ درختان بهشت خود را بپوشانند و خدا ندا كرد كه آيا شما را از اين درخت منع نكردم و نگفتم كه شيطان سخت دشمن شماست؟ (با وى مخالفت كنيد)».

4 - مطلبى كه بايد همه بدان اعتراف كنيم اين است كه با اين همه وسايل و ابزار آموزشى و پرورشى كه در زمان ما موجود است، و اين همه فضاها و سازمانها و مراكز فرهنگى و آموزشى كه هست بشر معاصر در تربيت انسانها موفق نبوده است.

5 - يكى از مهمترين ريشه تمامى گناهان و مشكلات و ناهنجاريهاى اخلاقى «برهنگى» انسان زمان ما است، و حجم انواع تبليغات نوشتارى - شنيدارى - و ديدارى براساس برهنگى در جهان روز به روز بيشتر مى شود.

ص: 2

6 - در جامعه ما كتابها و مقالات خوبى در زمينه «فرهنگ عفت و عفاف» يا «ستر و پوشيده گى» نوشته شده است، ولكن هنوز كمبودهاى زيادى در اين راستا به چشم مى خورد. اميد است كه انديشمندان و صاحب نظران و افراد متعهد به اسلام و جامعه، مسلمانان را با اين فريضه و امر الهى واجب آشناتر سازند و نقشه ها و توطئه هاى شيطان صفتان را از بين ببرند.

7 - از خود سؤال كنيم، چرا ما دستورات الهى را درباره عفت و پوشيده گى خوب و در حد عالى رعايت نمى كنيم؟ عيب ما كجا است؟

آيا ضعفهاى عقيدتى و جهان بينى داريم؟ و يا هواهاى نفسانى ما را مطيع خود كرده است؟

چرا دشمنان سرمايه گزارى زيادى براى برهنگى ملت مسلمان انجام مى دهند؟ از اين راه چه سودى بدست مى آورند؟

آيا قرآن و پيغمبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و ائمه معصومين(علیه السلام ) و پيشوايان دينى ما را در اين زمينه راهنمائى نكرده اند؟!

آيا داشتن انتقاد به متدينان و يا حكومت و نظام اسلامى و يا افراد دليل قابل قبولى براى برهنگى است؟

اين معصيت چه سودى و نتايجى براى ما به همراه دارد و پايان راه به كجا ختم مى شود.

8 - همه افراد يكسان به صورت طبيعى در انجام وظايف و تكاليف عمل نمى كنند، لكن همه ما بايد سعى كنيم كه در حد كمال و ايده آل و مطلوب دستورات الهى را انجام بدهيم.

9 - هر فردى روز قيامت مسئول اعمال خويش است و بايد پاسخگو باشد و اگر بيشتر از نيمى كره زمين را فسق و فجور بگيرد دليل گناه و همراهى ما نمى شود. و البته كه ما بايد وظايف اجتماعى اسلامى را نيز انجام بدهيم و مسئولين هم بايد شاخص اعتدال را پيدا كنند تا مردم و جامعه دچار افراط و تفريط مخاطب نشوند.

10 - در اين كتاب ما سعى كرديم عموم جامعه را مخاطب قرار دهيم و با زاويه هاى گوناگون «عفت و حجاب» شما را آشنا كنيم.

مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو *** يادم از كشته خويش آمد و هنگام درو

گفتم اى بخت بخفتيدى و خورشيد دميد *** گفت با اين همه از سابقه نوميد مشو

رسول ملكيان - اصفهان

بهار - 83

ص: 3

فصل اول

مقدمات - مبانى - فلسفهمقدمات - مبانى - فلسفه

ص: 4

حجاب فرهنگ همه ملل

اگرچه حجاب در طول تاريخ فراز و نشيبهاى زيادى را طى كرده است ولى وجود حجاب در بين زنان قبل از اسلام قابل انكار نيست. وجود حجاب در بعضى ملل جهان در كتب تاريخى ثبت گرديده است. اينك به بعضى از موارد آن اشاره مى گردد:

فريد وجدى در اين باره مى نويسد:

«حجاب گرفتن زنان قدمتى طولانى دارد آنگاه به نقل از دائرة المعارف كاروس چنين ادامه مى دهد، زنان يونانى در دوره هاى گذشته صورتها و اندامشان را تا روى پا مى پوشاندند اين نوع حجاب شفاف و بسيار زيبا بود.

زنهاى فنيقى نيز داراى حجابهاى قرمز رنگ بودند.

سخن در مورد حجاب در لابلاى كلمات قديمى ترين مؤلفين يونانى نيز به چشم مى خورد. زنان شهرهايى داراى حجاب خاصى بودند، بدين صورت كه حتى صورتشان را نيز با پارچه مى پوشاندند. اين پارچه داراى دو سوراخ بود كه جلو دو چشمان قرار مى گرفت تا بتوانند به خوبى ببينند، در بعضى، از مواقع ازدواج حجاب را رعايت مى كردند نقش هايى كه بر جاى مانده حكايت مى كند كه زنان سر را مى پوشانده ولى صورتهايشان باز بوده است، آنها وقتى به بازار مى رفتند صورتهايشان را نيز مى پوشانده اند.

حجاب در بين زنان سيبرى و ساكنان آسياى صغير و زنان فارس و عرب وجود داشته، زنان رومانى از حجاب شديدترى برخوردار بوده اند.

ص: 5

ويل دورانت نيز چنين مى نويسد:

«در بريتانياى جديد والدين ثروتمند در مدت پنج سال بحرانى جوانى، دختران خود را در كلبه هائى زندانى مى كنند و پير زنان پاكدامنى را به زندانبانى مى گمارند، دختران حق خروج از اين كلبه ها را ندارند و تنها اقارب نزديك مى توانند آنان را ببينند.

بعضى از قبايل ديگر عمل مشابهى دارند ميان اين كارها و چادرى كه مسلمانان و هندوان به سر زنان مى كنند بيش از يك گام فاصله نيست.»(1)

راسل نيز با اعتراف به اينكه زنان كاملا خويش را از بيگانگان مى پوشاندند چنين مى نويسد:

«در عصر ملكه ويكتوريا كافى بود مردها از ديدن ساق يا قوزك پاى زنان تحريك شوند اين امر صرفآ با مسئله مد لباس مربوط مى باشد اگر برهنگى مد روز مى شد مسلمآ مردها از ديدن بدن برهنه يك زن نيز دچار تحريك نمى شوند.»(2)

البته نقل اين كلمات به معناى تأييد بينش نگارنده يا مضمون آن نيست و صرفآ به منظور نمونه اى از مواردى كه حجاب زنان در بين ملتها ثبت گرديده است آورده شده است.

مهدى قلى هدايت مى نويسد:

«علاوه بر ايران زمين در چين تا چهل سال قبل كه مسافرتى اتفاق افتاد زن در معابر ديده نشد مگر در ملحفه، و پرده، اندرونى و بيرونى داشتند.»(3)

ص: 6


1- . تاريخ تمدن - ج 1، ص 72.
2- . زناشويى و اخلاق، ص 134.
3- . خاطرات و خطرات، ص 405.

بى حجابى و سقوط شخصيت

پوشش و حجاب شخصيت فرد را مى رساند و يكى از ضروريات دين است، امروزه با رواج بى حجابى شخصيت انسانى زن به فراموشى سپرده شده و تنها به زيبائيهاى جسمى او توجّه مى شود در استخدام او بيشتر از صلاحيتهاى تخصصى زيبائى جسمش مورد دقت قرار مى گيرد.

چاپ تصوير برهنه او به منظور تبليغ بر روى بى ارزشترين اجناس امرى عادى شده، زن از نظر آنان موجودى است با هويت صرفآ جنسى و نه داراى يك شخصيت انسانى، بدين صورت ارزش زن را تا حد يك «كالاى لوكس» نظير اجناس ديگر تنزل داده اند و با اين نگرش توهين آميز به زن است كه هر ساله با جار و جنجال فراوانى انتخاب «ملكه زيبايى» صورت مى پذيرد. زن را وسيله اى براى كاميابى قلمداد كرده اند كه بعد از مدّتى ملال آور مى گردد و هر چند گاه يك بار بايد به او تنوع بخشيد در همين راستا روابط آزاد جنسى مورد حمايت قرار مى گيرد.

به قول گاندى : زن با اينكه به ظاهر درصدد آزادى برآمده ولى در خطر جديدى قرار گرفته و آن خطر بازيچه و وسيله هوسرانيهاى مرد قرار گرفتن است.(1)

وى اضافه مى كند من ترجيح مى دهم كه نسل انسان نابود شود تا اينكه بماند و با تبديل زن يا ظريف ترين مخلوق الهى (به يك وسيله اى عياشى و شهوترانى مرد) از هر حيوانى پست تر گردد ... .

اگر من زن بودم عليه دعوى مرد دائر بر اينكه زن بدنيا آمد تا بازيچه او باشد سخت عصيان مى كردم اى زنان اگر آرايش كردن شما تنها به خاطر جلب شهوت

ص: 7


1- . روح بشر، ص 211.

مردهاست از اين كار خوددارى كنيد و زير بار ننگ چنين خفتّى نرويد.(1)

ولى اين اقدامات غرب جز مزاحمت و تجاوز نتيجه ديگرى براى زنان به همراه نداشته، طبق آمارگيرى در 63 شهر آمريكا 91% زنان دامان كوتاه و نيمه عريان هر روز در معرض تهديد و تجاوز جنسى قرار دارند.(2)

طبق اين آمار تنها 9% از آنان از اين تهديدات مصون مانده اند.

اميد آنكه زنان جهان با روى آوردن به حجاب ارزش و شخصيت از دست رفته خويش را به چنگ آورند، و هر ساله به جاى انتخاب ملكه زيبائى شاهد انتخاب ملكه علمى و هنرى يا ملكه اخلاقى و عاطفى زنان باشيم.

حجاب و روان جامعه

همان طور كه حرص براى تحصيل ثروت بيمارى، و بيمارى زاست در كشف حجاب نيز همين مسئله صدق مى كند، يعنى بى ترديد اگر زنان متين و موقر باشند و با پوشش مناسب ظاهر شوند و تحريكى صورت نگيرد همسرانشان و ديگر افراد جامعه از آرامش روانى برخوردار خواهند بود. امّا اگر حضور زنان در جامعه به صورتى تحريك آميز باشد التهاب و هيجان روحى بيننده هر لحظه با ديدن صحنه اى تازه افزايش پيدا خواهد كرد و از آنجا كه ارضاى غريزه جنسى در تمامى موارد دلخواه ممكن نيست باعث بر هم خوردن تعادل روحى آنان مى گردد اين تأثيرات منفى روانى نه تنها بينندگان اين مناظر را تهديد مى كند بلكه همسران اين زنان بى حجاب را نيز در معرض بيماريهاى روانى قرار مى دهد زيرا اين مردان

ص: 8


1- . به نقل از مجموعه مقالات محمود حكيمى، ص 22.
2- . اطلاعات - شماره 13365.

دائمآ با نگاههاى هوس آلود ديگران به زن و دختران خود مواجه هستند كه مانند نيشى زهرآگين آنان را مورد آزار و اذّيت قرار مى دهد. و متأسفانه در بسيارى از موارد نمى توانند به آن اعتراض كنند و در برخى از موارد مجبورند عليرغم فطرت انسانى و اعتقادات مذهبى خود سكوت كرده و بدين وسيله آن را تاييد كنند و يا خود نسبت به تهيه آن لباسها و كفشهاى مبتذل كه توجّه ديگران را جلب مى كند اقدام نمايند و با دست خود عامل بيمارى روانى خود را فراهم سازند.

حتى مى توان گفت زنان بى حجاب ديگرى كه قادر به تهيه آن نوع لباس و كفش نيستند نيز دچار فشارهاى روانى گرديده و تعادل روحى خود را از دست خواهند داد.

به هم خوردن تعادل روحى در بينندگان اين مناظر و همسران بدبخت آنان يا زنان بى حجاب ديگر بيماريهاى جسمى و روانى را بوجود مى آورد كه از زبان متخصصان به آن اشاره مى نماييم:

دكتر الكسيس كارل نويسنده معروف كتاب انسان موجود ناشناخته مى گويد:

«فكر و هيجان مى تواند سبب ضايعات عضوى و احشائى شود.»

وى در جاى ديگر مى گويد:

«عدم تعادل دستگاههاى عصبى و نقص دستگاه هاضمه در اثر هيجان عامل بيمارى هاى معده و روده است.»

دكتر ديل كارنگى به نقل از دكتر ژوزف در كتاب آيين زندگى مى گويد:

«عصبانيت و هيجان عامل زخم معده است.»

قرآن مجيد حجاب را عامل طهارت قلب و روح معرفى مى كند :

«و اِذا سَألتُموهنَّ مَتاعاً فَسْئَلوُهُنَّ مِنْ وَرآء حِجابٍ ذلِكُم اَطهر لِقلوبكم وَ قُلوُبِهِنَّ» (احزاب - 53)

ص: 9

و هرگاه از زنان پيامبر متاعى را مى خواهيد پس آن را از پس پرده بخواهيد اين كار براى طهارت و پاكى شما و ايشان بهتر است.

در كشورهايى كه قانون حجاب رعايت نمى گردد افزايش روزافزون بيماريهاى روانى به خوبى مشهود است.

پروفسور سيمور هالك مدير قسمت روانى دانشگاه ويسكوسين مى گويد:

«فقط در اين دانشگاه سالانه بيش از 800 دانشجو به كلينيك بيماريهاى روانى مراجعه مى كنند نه تنها من و همكارانم بلكه اكثر روان شناسان دانشگاهاى آمريكا از وضع روحى نسل جديد آمريكا دچار وحشت شده اند.»

توماس مى گويد :

«لذت هاى جسمانى در اول كار به ما لبخند مى زند ولى عاقبت نيش زهرآلود خود را در روح ما فرو برده هلاكمان مى كند.»

غنچه به باغ ايمن است تا بود اندر حجاب *** آفت جان و دل است، چهره عيان داشتن

حجاب و سلامت جسمانى

حجاب زمينه فساد را كه عامل اصلى بيماريهاى مقاربتى است از بين مى برد و از اين طريق نقش خود را در سلامت جسمانى افراد جامعه ايفاء مى نمايد.

به آمار ذيل توجّه نماييد، اگرچه بعضى از آنها از زمان انتشار آن مدتها گذشته است ولى به خوبى گوياى عوارض فساد مى باشد.

الف - دائرة المعارف بريتانيا، ج 23، ص 45 - بلاهاى اجتماعى، ص 14 چنين مى آورد:

«طبق تحقيقاتى كه در ايالات متحده به عمل آمده، روى هم رفته نود درصد مردم

ص: 10

اين كشور به بيماريهاى مقاربتى مبتلا مى شوند و از اين رقم عده اى كه در بيمارستانهاى رسمى آمريكا معالجه مى شوند بالغ بر 360 هزار نفر مى باشند. از تمام بيمارستانهاى ايالات متحده 650 بيمارستان تنها به امراض مقاربتى اختصاص داده شده در حالى كه معادل يك و نيم برابر افرادى كه در اين بيمارستانها معالجه مى شوند به پزشكهاى خانوادگى و خصوصى مراجعه مى نمايند.»

ب - قوانين جنسى، ص 304 چنين آورده است

«سالانه 30 الى 40 هزار كودك بر اثر بيماريهاى مقاربتى موروثى مى ميرند و ميزان تلفاتى كه از اين بيماريها در ايالات متحده واقع مى شود از مجموع كليه امراض مختلف غير از سل بيشتر است.»

آيا حجاب مخالف آزادى است؟

بديهى است كه ادامه حيات بشر در گرو رعايت قوانين فردى نظير قوانين بهداشتى و رعايت قوانين اجتماعى نظير قوانين راهنمايى و رانندگى مى باشد اين قوانين براى انسان محدوديت هايى را ايجاد مى كند طبق اين قوانين انسان نمى تواند هر چه مى خواهد در هر شرايطى و بهر صورتى بخورد يا هر مسيرى را كه مى خواهد با اتومبيل خود طى كند ... .

آيا مى توان رعايت قوانين بهداشتى يا راهنمايى و رانندگى را مغاير آزادى دانست؟ و بى توجّهى به آن را آزادى ناميد؟

بى ترديد هيچ كس نمى تواند رعايت اين قوانين كه سلامت انسان يا سهولت ترافيك را به دنبال دارد مخالف آزادى بنامد. بدون شك قوانين فردى و اجتماعى محدوديتهايى را با خود به همراه دارد ولى كسى آن را مخالف آزادى اسم گذارى

ص: 11

نخواهد كرد.

قانون الهى حجاب مانند قوانين ديگر از قوانين ضرورى فردى و اجتماعى است كه سلامت روحى و جسمى فرد و جامعه در گرو رعايت آن مى باشد. تنها در صورتى كه بتوان همه قوانين فردى و اجتماعى را مخالف آزادى قلمداد كرد خواهيم توانست قانون حجاب را كه يكى از اين قوانين است مخالف آزادى بناميم. بنابراين حجاب اگرچه محدوديتهايى را نظير ديگر قوانين به دنبال دارد ولى آزادى فكرى و فرهنگى و روحى و روانى جامعه بشرى را تضمين مى كند زيرا با رعايت اين قانون فكر و روان از بردگى مد و هوى وهوس آزاد مى گردد و بى حجابى اگرچه بظاهر فرار از محدوديت پوشش است ولى بردگى فكرى و فرهنگى كه زمينه سلطه سياسى استعمارگران و تاراج اقتصادى آنان مى باشد را به ارمغان خواهد آورد به عبارت ديگر: حجاب محدوديت ظاهرى تن است كه آزادى روان و فكر انسان را به همراه دارد و بى حجابى آزادى ظاهرى تن است كه بردگى فكرى و روانى انسان را موجب خواهد شد.

خانم ليدى دانشمند انگليسى مى گويد :

اگر بگويم زنهاى اسلامى از زنهاى اروپا بيشتر آزادند گزاف نگفته ام زيرا زن مسلمان فهميده يگانه زنى است كه به معنى حقيقى آزادى پى برده و مى داند آزادى يعنى چه ولى امروز اروپائيان با افراط در اين آزادى دچار سيه روزى شده اند.(1)

پس حجاب نه تنها با آزادى مخالفتى ندارد بلكه آزادى آفرين است و بى حجابى نه تنها آزادى نيست بلكه بردگى آفرين است.

ص: 12


1- . حجاب مقدس ترين وسيله، ص 18.

عوامل بى حجابى

بى حجابى يا ناشى از غفلت و بى خبرى است يا هدفدار و با سوءنيت همراه است. در بررسى عوامل بى حجابى به جز سه مورد اول بقيه موارد گروهى خاص را در برمى گيرد و عموميت ندارد.

1 - عدم شناخت نسبت به خود و عدم تزكيه نفس

2 - عدم شناخت واقعى خداوند و ضعف ايمان و عدم پذيرش معاد

3 - عدم شناخت تكليف الهى، وظيفه اجتماعى و هدف زندگى

4 - خودخواهى و حسادت: خودخواهى سرچشمه همه صفات زشت اخلاقى است.

بنيانگذار جمهورى اسلامى فرمودند: «تا از اين بت رها نشويم موجوداتى هستيم به حسب واقع بت پرست.»

از طرفى يكى از خصوصيات دوران جوانى، رشد سريع و تقريبآ ناگهانى خودخواهى است و توجّه انسان به خود جلب مى شود همچنين انسان حسود كسى است كه جز خود كسى را نمى پسندد انگيزه اش تنها توجّه به خود است و چون نمى تواند برترى ديگران را ببيند سعى مى كند با خودنمايى و خود آرايى تا حدى توجّه ديگران را به خود جلب كند.

5 - هدف انسان: ازدواج يك تكليف الهى و وظيفه اجتماعى است ولى هدف واقعى زندگى انسان نيست.

6 - بدست آوردن جايگاه برتر در جامعه و جلب توجّه ديگران: وقتى زنان ببينند كه هدف زندگى برخى مردان شده اند و آنها در برابرشان ضعف نشان مى دهند تعدادى از آنها با خودنمايى سعى مى كنند به موقعيت اجتماعى بهترى دست يابند وليكن انسان متقى و با ايمان خود را شريفتر از آن مى داند كه به جسمش شناخته

ص: 13

شود كسى كه با خودنمايى در جامعه ظاهر مى شود در اصل اعلام مى كند كه آن چه برايش مهم است جنسيت اوست نه انسانيتش وليكن خودآرايى شخصيت آفرين نيست بلكه ارزش انسان را زائل مى كند برخى افراد ارزش خود را به ميزان توجّه ديگران به خويش مى دانند و با خودنمايى خود مى خواهند به ميزان اين توجّه بيفزايند.

7 - كمبود عاطفى و عقده هاى روانى: برخى از انسانها كه در دوران كودكى و حتى جوانى با كمبود محبت از طرف والدين خويش مواجه بوده اند سعى مى كنند با خودنمايى محبت ديگران را به خود جلب نمايند.

8 - عادت كردن به بى حجابى: كودكى كه توسط والدينش همواره در جامعه بى حجاب آمده حياء و شرم او زائل شده و به بى حجابى عادت مى كند و همچنين كودكى كه همواره شاهد است كه مادرش بى حجاب در جامعه ظاهر مى شود به بى حجابى عادت مى كند از طرفى وقتى والدين پوشش لازم را در خانواده رعايت نكنند حياء و شرم فرزندان نيز زائل شده و به بى حجابى عادت مى كند.

كودكى هر آئينه دارد از آغوش مادر است *** گر زشتخويى باشد و گر نيك محضر است

رفتار مادر از پى سرمشق كودكان *** بهتر ز هر كتاب و ز هر دفتر است

در دست مادران خردمند با هنر *** خوشبختى و سعادت ابناى كشور است

(حبيب اللهى)

9 - پرهيز از نگاه آلوده و عدم برخورد سرد و جدى مردان با بى حجابى: يكى از مفاهيم متعالى حجاب پرهيز از نگاه آلوده است.

ص: 14

حضرت امام جعفرصادق(علیه السلام ) فرموده اند: «چشم چرانى مردان، زنان ناآگاه و ضعيف النفس را بيشتر به خودآرايى و خودنمايى وا مى دارد.»

10 - بى حجابى در اثر محيط ناسالم اجتماعى: در جامعه اى مثل جوامع غربى كه اكثر زنان بى حجابند غالبآ نسل نوپا نيز به تبعيت از آنان بى حجاب مى گردند.

11 - تبعيت از دوستان بى حجاب و تلقينات از آنان: چه بسا دختران به واسطه همنشينى با دوستان بى حجاب خود و يا تمسخر آنان، بى حجاب مى شوند.

12 - افزايش تورم، سرمايه دارى خاص و محدود (فقر عمومى): هنگامى كه تورم بالا رود و فقر عمومى بر جامعه حاكم شود آنگاه امكان ازدواج كاهش يافته و دختران ضعيف النفس سعى مى كنند محدود كسانى كه امكان ازدواج برايشان فراهم مى باشد را جذب نمايند و اين كار را با خودنمايى و خودآرايى انجام مى دهند.

13 - غفلت از سرنوشت جوانان: يكى از مهمترين علتهاى نفوذ تهاجم فرهنگى غرب همين است كه اقدامى وسيع براى رفع نياز جوانان از راه مشروع و احياء سنت نبوى انجام نگيرد و البته در اين راه مى توان از مشاركت مردم خصوصآ خود جوانان استفاده نمود.

14 - تجمل گرايى: موجب كاهش ازدواج، افزايش طلاق و رشد بى حجابى است، پرداختن بيش از حد به ظواهر مادى زندگى سدى در برابر ازدواج جوانان ايجاد مى كند و پيوندهاى خانوادگى را سست مى كند و بى حجابى را رشد مى دهد و بايد فرهنگ قناعت را جايگزين اسراف و تجمل گرايى نمود و اين سنت را احياء كرد.

15 - در اثر تماسهاى غير ضرورى و عدم رعايت شئونات اخلاقى - انسانى - اجتماعى و اسلامى: اختلاط كودكان دختر و پسر در مهد كودكها و كودكستانها در آينده رشد بى حجابى را در پى دارد.

ص: 15

16 - آپارتمان سازى: آپارتمان سازى به سبك اروپايى كه موجب برخوردهاى مكرر و برخلاف شئونات اسلامى است حياء و عفت عمومى را از بين مى برد كه اين مورد وسيله اى در خدمت تهاجم فرهنگى غرب است نمونه هاى از آن شهركهاى مختلف در اطراف شهر مى باشد، كه ظاهرآ راه گريزى از آن نيست.

17 - كمبود كار نسبت به جمعيت: اين مورد رابطه مستقيم با افزايش ولگردهاى خيابانى دارد و از طرفى باعث كاهش ازدواج و افزايش بى حجابى مى شود.

18 - بى حجابى براى تبليغات تجارى، فروش و سود بيشتر: از طريق تلويزيون، جرايد نشريات و پوسترها تصاوير زنان بى حجاب را با تبليغات تجارى اجناس توليدى خود و روى بسته بندى اجناس خود همراه مى كنند تا مشترى بيشترى جذب كنند و كارگردانهاى غربى نيز براى فروش بهتر فيلمهاى خود از اين روش استفاده مى كنند و گاهى نيز زنان بى حجاب را در مغازه ها و سوپرماركتها براى جذب مشترى بيشتر به كار مى گيرند.

19 - بى حجابى براى ايجاد بى حجابى: گاهى افراد بى حجابى را در جامعه اى وارد مى سازند تا بى حجابى ايجاد كرده و آن را گسترش دهند و به اهداف شوم خود برسند.

20 - بى حجابى براى جذب نيروهاى متخصص: اين مورد نيز خاص جوامع غربى است كه دانشجويان كشورهاى مختلف كه در اروپا و آمريكا به تحصيل مشغول هستند گاهى عده اى از آنان با زنان آن جا ازدواج نموده و بعضآ مقيم اروپا و يا آمريكا مى شوند و به واسطه اين زنان نيروهاى متخصص جذب اين كشورها مى شوند.

21 - بى حجابى در خدمت جاسوسى: اين مورد نيز خاص جوامع غربى است چه بسا دانشجويانى كه با زنان اروپايى يا آمريكايى ازدواج كرده اند پس از اتمام

ص: 16

تحصيلاتشان به كشورشان بازمى گردند و پس از مدّتى در سازمانها يا ادارات مشغول كار مى شوند و گاهى زنان آنان به واسطه همسران خويش اطلاعاتى كسب كرده و از طرفى چه بسا با مراكز جاسوسى اروپا و آمريكا نيز در ارتباط باشند.

اهداف استعمار از ترويج بى حجابى:

1 - براى از بين بردن فرهنگ يك ملت (ملل جهان)

2 - براى از بين بردن مكتب، شريعت و مذهب خصوصآ اسلام به عنوان سدى در برابر مقاصدشان

3 - براى استعمار بيشتر و بهتر ملتها

4 - براى جلوگيرى از رشد و پويايى و پيشرفت ملتها

5 - براى افزايش وابستگى ملتها و مصرف بيشتر كالاهاى غربى

6 - براى ادامه حكومت: حكومتهاى استكبارى سعى كردند كه مردم را سرگرم نفسانيات نمانيد تا بتوانند به حكومت خود ادامه دهند وليكن از انتقام الهى غافلند.

وقتى در جامعه اى مثل جوامع غربى عامه غالبآ به هوسرانى خو گرفته باشند از توجّه به ارزشهاى انسانى و معنوى دور مى شوند و كمتر مى توانند شرف انسانى و استقلال فكرى و سياسى خود را حفظ كنند.

نتايج بى حجابى در غرب

1 - ايجاد لامذهب و زائل شدن ايمان

2 - زائل شدن عاطفه و انسانيت

3 - سست شدن پيوند خانوادگى

4 - افزايش طلاق و جدايى و بى توجّهى نسبت به فرزندان

ص: 17

5 - افزايش بچه هاى بى سرپرست

6 - افزايش ولگردهاى خيابانى

7 - افزايش فرار كودكان از كانون خانواده

8 - افزايش انحرافات اخلاقى به خصوص در جوانان و نوجوانان

9 - ايجاد بى تفاوتى نسبت به ديگران و ايجاد خودپرستى و از بين رفتن وحدت اجتماعى

10 - زائل شدن ارزش و منزلت واقعى زنان و پايمان شدن حقوق آنان

11 - از بين رفتن امنيت فردى و اجتماعى با افزايش تخلفات (جنايت، قتل، دزدى و روابط نامشروع)

12 - افزايش آمار خودكشى

13 - زائل شدن فعاليت فردى و اجتماعى

14 - افزايش مخارج زندگى به علت مدپرستى ها و مصرف انواع لوازم آرايشى

گرچه دارد شيوه هاى رنگ رنگ *** من به جز عبرت نگيرم از فرنگ

اى به تقليدش اسير! آزاد شو *** دامن قرآن بگير، آزاد شو

قوت مغرب نه از چنگ و رباب *** نى ز رقص دختران بى حجاب

محكمى او را نه از لادينى است *** نى فروغش از خط لاتينى است

قوت افرنگ از علم و فن است *** از همين آتش چراغش روشن است

ص: 18

علم و فن را اى جوان شوخ و شنگ *** مغز مى بايد نه ملبوس فرنگ

مؤمن خود، كافر افرنگ شو

اى امين دولت تهذيب دين *** آن يد بيضا برآر از آستين

خيز و از كار امم بگشا گره *** نقشه افرنگ را از سر بنه

نقشى از جمعيت خاور فكن *** وا ستان خود را ز دست اهرمن

اى اسير رنگ! پاك از رنگ شو *** مؤمن خود، كافر افرنگ شو

رشته سود و زيان در دست توست *** آبروى خاوران در دست توست

اهل حق را زندگى از قوّت است *** قوت هر ملّت از جمعيت است

گر تو مى دانى حسابش را درست *** از حريرش نرمتر، كرباس توست

هوشمندى از خم او، مى نخورد *** هر كه خورد، اندر همين ميخانه مرد

(اقبال لاهورى)

ص: 19

تاريخچه جهان

زمينه ها و عللى كه منجر به پديده بى حجابى در دنياى متمدن كنونى شده است به شرح زير مى باشد :

1 - اولين زمينه و عامل براى پديده بى حجابى در ميادين فعاليتهاى اجتماعى زن در دنياى كنونى برداشت و تفسير غلطى است كه از آزادى به عمل آمده است، دنيا براساس يك تفسير غلط زن را به بى حجابى كشانده و پديده بى حجابى را به زن تحميل كرد، تفسير غلط از آزادى موجب آن شد كه روابط فيما بين مرد و زن به نحو بى سابقه و نامحدودى بازگذاشته بشود.

2 - ديگر از علل و عواملى كه زمينه پديده بى حجابى را در دنياى غرب بوجود آورد بازتاب تحقير زن و محروميت مضاعف زن در جوامع غربى بوده است.

3 - رشد نظام سرمايه دارى حاكم، توأم با رقابتها در كليه «زمينه هاى» بهره گيرى و استثمار جمعى و ايجاد بازارهاى جديد مصرف جز از طريق به خدمت گرفتن ارزش و شخصيت زنان امكان پذير نبود، پديده بى حجابى را دنياى استثماركننده بوجود آورد و زن را به عنوان يك وسيله تنها و در حد يك وسيله بى ارزش در جهت ايجاد بازارهاى جديد مصرف پايين آورد.

4 - رشد روز افزون صنعت و گسترش بازار كار در دنياى سرمايه دارى موجب شد كه از همه نيروهاى كار استفاده بشود. با كشف حجاب زن و زمينه سازى براى پديده بى حجابى، نيروى خلاق زنان در خدمت استثمار قرار گرفت. خطا و نادرست است و جفا و خلاف واقع است اگر كسى بگويد بى حجابى پديده تمدن و پيشرفت بشر بوده است، اين جنايت استثمارگران بوده است كه براى استفاده از نيروى كار، زنان را به اين ورطه كشانيده اند.

5 - عامل جنگ، به دنبال جنگهاى بزرگ مانند جنگ جهانى اول و جنگ جهانى

ص: 20

دوم بعد از كاهش چشمگير در قشر مردان زنان جايگزين آنان در فعاليتهاى اجتماعى شدند و حجاب مانع بود و پديده بى حجابى بوجود آمد امّا قانون حجاب براى اسلام عبارتست از يك نظم عادلانه اى كه براساس نيازهاى طبيعى و اجتماعى ناشى شده است، در قانون حجاب اسلامى، هم نيازهاى طبيعى مؤثر است و هم نيازهاى برخواسته از روابط اجتماعى مؤثر است.

اگر انسانها واقعآ پاى بند به تمدن و پيشرفت بشر باشند بايد قانون حجاب را به عنوان يك نظم عادلانه براساس نيازهايى كه گفته شده است بپذيرند.

حساسيتى كه اسلام در زمينه حجاب دارد دلايل خاصى دارد البته حساسيت به معنى تأكيد اسلام در زمينه حجاب به خاطر مقام اجتماعى زن و حفظ موقعيت زن است.

تعدادى از دلايل به قرار ذيل مى باشد :

الف - هيچ برنامه و حركتى و فعاليتى بدون در ميان بودن پاى زن به نتيجه مطلوب نمى رسد حتّى مسئله نبوت و امامت با يك زن به هم پيوند مى خورد يعنى فاطمه(علیها السلام) بانوى نمونه اسلام، تنها دختر بازمانده پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) در ميان دختران او كه حافظ همه ميراثها و پيامهاى اسلام و پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) است، پاى ايشان اگر در ميان نبود مسئله رسالت و امامت به گونه نتيجه بخش تحقق پيدا نمى كرد امّا زن براى آنكه شخصيت و استقلال خود را حفظ كند بايد باحجاب حضور داشته باشد.

ب - زن انتقال دهنده ارزشهاى اوليه براى هر انسانى است، زن كانال بشريت است بنابراين اسلام نمى تواند از اين مسئله به آسانى بگذرد، با مسئله حجاب در حفظ شخصيت زن و ارزشهاى آن تأكيد مى ورزد و هر نوع فعاليتى كه روى زن انجام بگيرد بازتاب وسيعى در جامعه دارد براى اين كه كار روى زن نتيجه فراوانى

ص: 21

ومضاعفى عايد جامعه بگرداند و موقعيت اجتماعى آن بالاتر برود، زن در جامعه احتياج مبرم به حجاب دارد.

فوايد حجاب

1 - پاره اى از مسئوليتهاى زنان به حجاب آنها بستگى دارد، و زنان مى توانند با رعايت حجاب بار اين گونه مسئوليتها را به دوش بگيرند و مانع تضييع حقوق خويش گرداند و با رعايت اين موضوع شخصيت و عظمتشان بالا برود.

و امّا اگر جامه مقدس حجاب را از تن درآورند از عهده انجام اين گونه مسؤليتها برنمى آيند و به مسئوليتهاى مادرى و همسريش نيز لطمه وارد مى شود.

اگر قدرى مفهوم حجاب را توسعه بدهيم متوجّه مى شويم كه اقتضاى محجبه بودن زنان اين است كه به هيچ وجه عهده دار تعليم و تربيت در مدارس پسرانه نشوند و همچنين به هيچ وجه مردها عهده دار تعليم و تربيت در مدارس دخترانه نشوند بلكه بايد كار تعليم و تربيت در مدارس پسرانه به مردها و در مدارس دخترانه به زنها سپرده شود، مسئوليتهاى زن و مرد يكى در امر خانوادگى و ديگرى در امر اجتماعى مى باشد. بى حجابى هم به مسئوليتهاى خانوادگى زن و مرد لطمه مى زند و هم به مسئوليتهاى اجتماعى آنها، زن بدون حجاب هم مسئوليت خانوادگيش متزلزل مى شود و هم مسئوليت اجتماعى اش، به علاوه مسئوليتهاى خانوادگى و اجتماعى مرد را هم متزلزل مى كند، خانه دارى براى زن لازم است امّا كافى نيست، جامعه به خدمات زنان به همان اندازه نياز دارد كه به خدمات مردان، تبليغات دشمنان حجاب هم بر همين محور دور مى زند آنها مى گويند حجاب براى محدود كردن زن در امر خانه دارى است و براى اين كه او را از اين محدوديت نجات دهيم بايد او را از قيد و بند حجاب نجات دهيم و آزاد سازيم، ما نمى گوييم زن

ص: 22

مسئوليت اجتماعى ندارد، بلكه در كنار مسئوليت خانوادگى بايد به مسئوليت اجتماعى هم بپردازد، حجاب محدوديت نيست بلكه ضامن سلامت كار و شخصيت و استحكام مسؤليت خانوادگى اوست، بى حجابى تمتعات جنسى زن و مرد را از چارچوب زناشويى شرعى و قانونى خارج مى كند و محيط كار و معاشرت را آلوده و فاسد مى سازد و در نتيجه استحكام خانواده به سستى و تزلزل مى گرايد و به دنبال آن تربيت و اخلاق خانواده به خطر مى افتد، بى حجابى و بى بندوبارى عامل اختلال خانواده ها و محروميت كودكان از سرچشمه زلال محبت والدين و تربيت صحيح آنها مى شود.

منطق ما اين است كه بى حجابى فساد جنسى را افزايش مى دهد و به زنها و مردها فرصت مى دهد كه در خارج از چارچوب زناشويى از يكديگر تمتع ببرند و پيوند زناشويى را سست گردانند و منطق ما منطق درستى است.

2 - همواره بايد هر چه به سلامت اخلاق جامعه لطمه مى زند ريشه كن شود و هر چه سلامت اخلاق جامعه را تضمين مى كند تقويت گردد، امروزه در جوامعى كه حجاب نيست، چنان چه شاهد اثرات نامطلوب آن در كشورهاى غربى هستيم، اخلاق جامعه به شدت آسيب ديده و براى ترميم و اصلاح اخلاق جامعه چاره اى جز بازگشت به ارزش بنيادين حجاب وجود ندارد.

زنان باحجاب مظهر عفافند و در دامن خود اهل عفاف مى پرورانند و براى فرزندان و والدين و كسان خود موجب افتخارند امّا زنانى كه به گوهر عفاف آراسته نيستند براى اعضاء خانواده خود موجب سرافكندگى هستند و هرگز نمى توانند ميراث پربهاى عفاف را به فرزندان خويش منتقل نمايند، ممكن است گفته شود بى حجابى و بى بند و بارى دو مقوله جداى از هم است و اگر زنى بى حجاب باشد لزومآ بى بند و بار نيست چنان چه اگر زنى بى بند و بار باشد حتمآ لازم نيست كه

ص: 23

بى حجاب هم باشد.

البته اين مطلب تا حدودى مورد قبول است امّا سخن اين است كه بى حجابى مقدمه بى بندوبارى است و خود زمينه ساز تمتعات شهوانى در غير چارچوب ازدواج است بنابراين بايد آن را از سرچشمه هايى كه موجب انحراف و سقوط است خشكانيد و همچنين براى اينكه عفاف جامعه و خانواده ها جريحه دار نشود لذا چاره اى جز اين نيست كه ارزش والاى حجاب پاسدارى بشود، و براى اينكه زن در بُعد خدماتى حد اعلاى توفيق را بدست آورده محيط مقدس خدماتيش به هرزگيهاى شهوانى آلوده نشود بايد حجاب را حفظ كرد.

حجاب زن به نصّ قرآن كريم عفاف اوست و عفاف او خدمتى است به سلامت اخلاق جامعه، زنان باحجاب خدمتگزار واقعى دين و اخلاق هستند، و زنان بدحجاب عامل براندازى و بنيان كنى دين و اخلاق مى باشند.

3 - شخصيت يك انسان شايسته و كامل شخصيتى مطلوب و ممدوح است، اگر زن حجاب نداشته باشد هرگونه توجّهى كه به او بشود جنبه شهوانى دارد و در نتيجه ارزشهاى واقعى او هم فراموش مى گردد و به همين خاطر وقتى جاذبه ظاهرى از بين رفت احساس غربت و پريشانى مى كند. بى حجابى ارزشهاى واقعى و شخصيت يك زن را از بين مى برد و نمى گذارد همان گونه كه هست مطرح بشود و سبب مى شود كه ارزشهاى او تحت الشعاع ظواهر جسميش بشود و او را فداى هرزگى ها و طمع ها و آزمنديها مى نمايد.

به چه دليلى زنان بى حجاب هم در سنگر خانواده شكست خورده و هم در سنگر اجتماع پيروزيهاى كمترى كسب مى كنند؟

علت اين شكستها و ناكاميها بى حجابى آنها مى باشد، آنها اگر واقعآ مى خواستند داراى رشد شخصيت و حقيقت وجودى خويش باشند، و اگر آنهايى كه به

ص: 24

اصطلاح دايه مهربانتر از مادر هستند، قصد داشتند به او خدمتى كنند بايد بر حجاب او تكيه مى كردند، و با ياد دادن حفظ حجاب و وظايف مربوط به آن مقدمات پيشرفت و ترقى او را در سعادتهاى انسانى و اسلامى فراهم مى كردند.

امروز زن بى حجاب واقعآ تنها و ذليل است و در جامعه هاى خود پايگاهى ندارد و اگر هم داشته باشد براى سوء استفاده هاى ديگران مى باشد، زيرا هم زندگى خانوادگيش به سردى گراييده و هم در جامعه به كارها و شغلهاى پست و بى ارزش در بعضى از مراحل گماشته شده است. ما تنها راه بالا بردن شخصيت زن را حجاب او مى دانيم، اگر او به حجاب روى آورد پايگاه خانوادگيش قوى مى شود و استعدادهاى واقعيش هدر نمى رود، آن وقت است كه مى تواند در مشاغل عالى بيشتر از آن چه هم اكنون بدست آورده است، بدست بياورد و در اين راه توفيقات بيشترى عايدش بگردد.

4 - حجاب و استحكام خانواده، باحجاب و بى حجابى رابطه نزديك به هم دارد، زنهاى باحجاب، با پوشش مناسب خود هم در تحكيم خانواده شخصى خود نقش دارند و هم در تحكيم خانواده ديگران، البته حجاب شرط لازم استحكام خانواده است و نه شرط كافى آن، بنابراين آنها كه مى خواهند بنيان خانواده تزلزل نيابد بايد به شرايط ديگر توجّه كنند امّا در عين حال مى توان گفت حجاب از مؤثرترين عوامل تحكيم روابط خانوادگى و بى حجابى از مخرّبترين عوامل تزلزل در خانواده است.

5 - زنان باحجاب در فعاليتها و رفت و آمدهاى خود آزادترند (آزادى در كنار حجاب) زيرا مردان بوالهوس اطمينان دارند كه اينها طعمه و ملعبه نمى شوند و بنابراين كمتر زحمت براى آنها ايجاد مى كنند، امّا زنان بى حجاب آزادى كمترى دارند. زيرا در معرض ديد هستند و چشمهاى هرزه را به سوى خود مى كشانند و

ص: 25

هوسها را تحريك مى كنند و در نتيجه مورد طمع گرگان شهوت مى شوند.

6 - قطعآ خانه براى اهل خانه بهترين حجاب است، و اگر به اين حجاب هتك و بى احترامى بشود طهارت پاكى افراد در معرض تهديد و خطر قرار مى گيرد، پرده درب منزل و اطاق هم حجاب است، لباس زن و مرد هم حجاب است اگر اين پرده ها دريده شود از پاكيها اثرى و نشانى باقى نمى ماند، پاكى و طهارت زن رمز موفقيت او در خانواده و اجتماع است، چنين زنى براى شوهر همسرى ايده آل و براى فرزندان مادرى نمونه و براى جامعه خدمتگزارى قهرمان است و به تعبير روايات ما زن ريحانه است، گل تا وقتى كه در كاسبرك خود مستور است و تا وقتى كه دامن نگسترده شاداب و با طراوت و زنده است، امّا همين كه از پوشش كاسبرگ خود بيرون آمده و دامن گسترد، پايان گل، براى خود را اعلام كرده است، زنى كه از بستر و پوشش بيرون آيد و دامن بگسترد خزان وجود خود را اعلام كرده و ارزش زنانگى خود را از دست داده است امّا اگر در بستر و پوشش خود باقى بماند همواره شكوه دارد و بدست بدخواهان حريص پرپر و تباه نمى شود، و البته نياز به توضيح زياد ندارد كه مراد ما ارتباطات غير مشروع است، و الّا متأسفانه بعضى از زنان جامعه دچار تفريط مى شوند و از لذّتهاى مشروع و انسانى چشم پوشى مى كنند كه با سيره انبياء سازگارى ندارد. شما نگاه كنيد به دستورات اسلام كه براى هر زنى مجرد با هر شرايطى (مطلقه، بيوه، باكره، و ... ) ازدواج را تجويز مى كند.

فلسفه حجاب

بدون شك در عصر ما كه بعضى نام آن را عصر برهنگى و آزادى جنسى گذارده اند و افراد غربزده، بى بند و بارى زنان را جزئى از آزادى او مى دانند سخن از حجاب گفتن براى اين دسته ناخوشايند و گاه افسانه اى است متعلق به زمانهاى گذشته!

ص: 26

ولى مفاسد بى حساب و مشكلات و گرفتاريهاى روزافزونى كه از اين آزاديهاى بى قيد و شرط به وجود آمده سبب شده كه تدريجآ گوش شنوائى براى اين سخن پيدا شود.

البته در محيطهاى اسلامى و مذهبى، مخصوصآ در محيط ايران بعد از انقلاب جمهورى اسلامى، بسيارى از مسائل حل شده، و به بسيارى از اين سؤالات عملا پاسخ كافى و قانع كننده داده شده است، ولى باز اهميت موضوع ايجاب مى كند كه اين مسأله به طور گسترده تر مورد بحث قرار گيرد.

مسأله اين است كه آيا زنان (با نهايت معذرت) بايد براى بهره كشى از طريق سمع و بصر و لمس (جز آميزش جنسى) در اختيار همه مردان باشند و يا بايد اين امور مخصوص همسرانشان گردد.

بحث در اين است كه آيا زنان در يك مسابقه بى پايان در نشان دادن اندام خود و تحريك شهوات و هوسهاى آلوده مردان درگير باشند و يا بايد اين مسائل از محيط اجتماع برچيده شود، و به محيط خانواده و زندگى زناشويى اختصاص يابد؟

اسلام طرفدار برنامه دوم است و حجاب جزئى از اين برنامه محسوب مى شود، در حالى كه غربيها و غرب زده هاى هوسباز طرفدار برنامه اولند!

اسلام مى گويد كاميابيهاى جنسى اعم از آميزش و لذت گيريهاى سمعى و بصرى و لمسى مخصوص به همسران است و غير از آن گناه، و مايه آلودگى و ناپاكى جامعه مى باشد.

فلسفه حجاب چيز مكتوم و پنهانى نيست زيرا:

1 - برهنگى زنان طبعآ پيامدهايى همچون آرايش و عشوه گرى و امثال آن همراه دارد مردان مخصوصآ جوانان را در يك حال تحريك دائم قرار مى دهد تحريكى كه سبب كوبيدن اعصاب آنها و ايجاد هيجانهاى بيمارگونه عصبى و گاه سرچشمه

ص: 27

امراض روانى مى گردد، مگر اعصاب انسان چقدر مى تواند بار هيجان را بر خود حمل كند؟ مگر همه پزشكان روانى نمى گويند هيجان مستمر عامل بيمارى است؟

مخصوصآ توجّه به اين نكته كه غريزه جنسى نيرومندترين و ريشه دارترين غريزه آدمى است و در طول تاريخ سرچشمه حوادث مرگبار و جنايات هولناكى شده، تا آنجا كه گفته اند: «هيچ حادثه مهمى را پيدا نمى كنيد مگر اينكه پاى زنى در آن در ميان است»!

آيا دامن زدن مستمر از طريق برهنگى به اين غريزه و شعله ور ساختن آن بازى با آتش نيست؟ آيا اين كار عاقلانه اى است؟

اسلام مى خواهد مردان و زنان مسلمان روحى آرام و اعصابى سالم و چشم و گوشى پاك داشته باشند، و اين يكى از فلسفه هاى حجاب است.

2 - آمارهاى قطعى و مستند نشان مى دهد كه با افزايش برهنگى در جهان طلاق و از هم گسيتختگى زندگى زناشويى در دنيا به طور مداوم بالا رفته است، چرا كه«هر چه ديده بيند دل كند ياد» و هر چه «دل» در اينجا يعنى هوسهاى سركش بخواهد به هر قيمتى باشد به دنبال آن مى رود، و به اين ترتيب هر روز دل به دلبرى مى بندد و با ديگرى وداع مى گويد. در محيطى كه حجاب است (و شرائط ديگر اسلامى رعايت مى شود) دو همسر تعلق به يكديگر دارند، و احساساتشان و عشق و عواطفشان مخصوص يكديگر است.

ولى در «بازار آزاد برهنگى» كه عملا زنان به صورت كالاى مشتركى (لااقل در مرحله غير آميزش جنسى) درآمده اند ديگر قداست پيمان زناشويى مفهومى نمى تواند داشته باشد و خانواده ها همچون تار عنكبوت به سرعت متلاشى مى شوند و كودكان بى سرپرست مى مانند.

3 - گسترش دامنه فحشا، و افزايش فرزندان نامشروع، از دردناكترين پيامدهاى

ص: 28

بى حجابى است كه فكر مى كنيم نيازى به ارقام و آمار در اينجا ندارد و دلائل آن مخصوصآ در جوامع غربى كاملا نمايان است، آن قدر عيان است كه حاجتى به بيان ندارد.

نمى گوييم عامل اصلى فحشاء و فرزندان نامشروع منحصرآ بى حجابى است، نمى گوييم استعمار ننگين و مسائل سياسى مخرب در آن مؤثر نيست، بلكه مى گوييم يكى از عوامل مؤثر آن مسأله برهنگى و بى حجابى محسوب مى شود.

و با توجّه به اينكه «فحشاء» و از آن بدتر «فرزندان نامشروع» سرچشمه انواع جنايتها در جوامع انسانى بوده و هستند، ابعاد خطرناك اين مسأله روشن تر مى شود.

هنگامى كه مى شنويم در انگلستان، در هر سال - طبق آمار - پانصدهزار نوزاد نامشروع به دنيا مى آيد، و هنگامى كه مى شنويم جمعى از دانشمندان انگليس در اين رابطه به مقامات آن كشور اعلام خطر كرده اند - نه به خاطر مسائل اخلاقى و مذهبى - بلكه به خاطر خطراتى كه فرزندان نامشروع براى امنيت جامعه به وجود آورده اند، به گونه اى كه در بسيارى از پرونده هاى جنائى پاى آنها در ميان است، به اهميت اين مسأله كاملا پى مى بريم، و مى دانيم كه مسأله گسترش فحشا حتى براى آنها كه هيچ اهميتى براى مذهب و برنامه هاى اخلاقى قائل نيستند فاجعه آفرين است؛ بنابراين هر چيز كه دامنه فساد جنسى را در جوامع انسانى گسترده تر سازد تهديدى براى امنيت جامعه ها محسوب مى شود، و پى آمدهاى آن را هر گونه كه حساب كنيم به زيان آن جامعه است.

مطالعات دانشمندان تربيتى نيز نشان داده، مدارسى كه در آن دختر و پسر با هم درس مى خوانند، و مراكزى كه مرد و زن در آن كار مى كنند و بى بند و بارى در آموزش آنها حكمفرما است، كم كارى، عقب افتادگى، و عدم مسئوليت به خوبى

ص: 29

مشاهده شده است.

4 - مسأله «ابتذال زن» و «سقوط شخصيت او» در اين ميان نيز حائز اهميت فراوان است كه نيازى به ارقام و آمار ندارد، هنگامى كه جامعه زن را با اندام برهنه بخواهد، طبيعى است روز بروز تقاضاى آرايش بيشتر و خودنمايى افزونتر از او دارد، و هنگامى كه زن را از طريق جاذبه جنسيش وسيله تبليغ كالاها و دكور اطاقهاى انتظار، و عاملى براى جلب جهانگردان و سياحان و مانند اينها قرار بدهند، در چنين جامعه اى شخصيت زن تا سر حد يك عروسك، يا يك كالاى بى ارزش سقوط مى كند، و ارزشهاى والاى انسانى او به كلى به دست فراموشى سپرده مى شود، و تنها افتخار او جوانى و زيبايى و خودنماييش مى شود.

و به اين ترتيب مبدل به وسيله اى خواهد شد براى اشباع هوسهاى سركش يك مشت آلوده فريبكار و انسان نماهاى ديو صفت!

در چنين جامعه اى چگونه يك زن مى تواند با ويژگيهاى اخلاقيش، علم و آگاهى و دانائيش جلوه كند، و حائز مقام والائى گردد؟!

براستى دردآور است كه در كشورهاى غربى، و غرب زده، و در كشور ما قبل از انقلاب اسلامى بيشتر اسم و شهرت و آوازه و پول و درآمد و موقعيت براى زنان آلوده و بى بند و بارى بود كه به نام «هنرمند و هنرپيشه»، معروف شده بودند، و هر جا قدم مى نهادند گردانندگان اين محيط آلوده براى آنها سر و دست مى شكستند و قدمشان را خير مقدم مى دانستند!

شكر خدا را كه آن بساط برچيده شد، و زن از صورت ابتذال سابق و موقعيت يك عروسك فرنگى و كالاى بى ارزش درآمد و شخصيت خود را باز يافت، حجاب برخود پوشيد امّا بى آنكه منزوى شود و در تمام صحنه هاى مفيد و سازنده اجتماعى حتى در صحنه جنگ با همان حجاب اسلاميش ظاهر شد.

ص: 30

حجاب از ديدگاه روانشناسى

انسان بالقوه داراى دو نوع غريزه است :

نوع اول | غرائز بايولوژيك هستند مانند غريزه علاقه به غذا خوردن و يا غريزه جنسى و ...

نوع دوم | غرائز غير بايولوژيك هستند مثل علم دوستى، شهرت طلبى، قدرت طلبى، حس دينى و عرفانى.

دين اسلام كه تبيين كامل انسان است هر دو نوع غريزه را در انسان ها به رسميّت شناخته و اصولى را براى نحوه زندگى تعيين كرده است كه منجر به ارضاء تمام غرائز انسان در حدود خود مى گردد به آن سان كه تكامل انسان را نتيجه مى دهد.

براى مثال گفته است:

1 - كلوا و اشربوا ...

2 - واستبقوا الخيرات ...

3 - وانكحوا ...

4 - قل ربّ زدنى علما

5 - خذوا زينتكم عند كل مسجد

6 - قل انظروا فى السموات و الأرض و ...

كه در اولى اباحه خوردن و آشاميدن، و در دومى لزوم تلاش اجتماعى (در جهت اعمال صالح) و رقابت در اين راه، و در فقره سوم اصل لزوم ازدواج، و در مورد چهارم تأكيد بر علم دوستى انسان و در مورد پنجم علاقه انسان به زينت ها، و در اصل ششم لزوم تلاش علمى براى كشف واقعيات را مورد تأكيد قرار داده است.

امّا از مجموعه آيات قرآن كريم برمى آيد كه غرائز انسان داراى يك سطح و يك ارزش نيستند بلكه پاره اى مقدّمى بوده و در خدمت پاره اى ديگرند.

ص: 31

اين مطلب يك واقعيت است كه ما از اوان زندگى به طور يكسان و مساوى با غرائز مختلف خود روبرو نيستيم، بعضى از غرائز ما زودتر و آشكارتر خودنمايى مى كنند و بعضى پنهانند و براى كشف و ظهور آنها احتياج به زمان و بعضآ احتياج به تربيت هاى شاق دارند.

براى مثال حبّ خوردن يا مالكيت از همان اوان زندگى در هر طفل ديده مى شود امّا ظهور غريزه علم دوستى يا خدايابى و عرفان احتياج به زمان دارد و همراه با تربيت است.

در قرآن كريم از ما خواسته شده است كه زمينه هاى تربيت فردى و اجتماعى را چنان تنظيم كنيم كه غرائز بايولوژيك و دم دست چنان ارضاء شوند كه منجر به ظهور غرائز عالى و برتر و اصيل در وجود ما گردند، در واقع اين غرائز خدمتكار غرائز عالى انسان هستند، به همين جهت اگر ما تمام هم خويش را صرف ارضاء غرائز دم دست (غرائز بايولوژيك) خودنماييم قرآن كريم اين را معادل با حيوانيت دانسته است.

علت اين امر آن است كه غرائز متعالى در ما براى ظهور و بروز احتياج به تعليم و تربيت دارند چرا كه بطور كلى تأكيد و تأييد بيش از حد يك غريزه ساير غرائز را به محاق فراموشى مى برد و از باليدن و رشد آنها جلوگيرى مى كند.

نظام تربيتى صحيح آن است كه تمام غرائز انسان را تا حدّى ارضاء نمايد كه ديگر غرائز را تحت الشعاع قرار ندهد و مخصوصآ باعث كشف غرائز پنهان در وجود انسان گردد.

از طرف ديگر انسان هم از بكار گرفتن غرائزش و از بكار گرفتن نيروهاى پنهانش در فعاليتهاى خود لذّت مى برد. يعنى هر انسان تمايل دارد تمام قواى ظاهرى و باطنى خويش را بكار اندازد و در جهت خلاقيت ها بكار برد.

ص: 32

در مورد هر كدام از قواى انسان، عدم موفقيت در بكارگيرى آن در خلاقيت هاى انسانى همواره با يك نوع احساس محروميت و پوچى و سرخوردگى همراه او است.

بنابراين اگر زندگى فردى - خانوادگى و اجتماعى جايى براى شناسايى و ظهور قواى درونى انسان و كشف غرائز عالى انسانى و پرورش آنها نداشته باشد و آن نيروها و غرائز در جهت خلاقيت فرد بكار گرفته نشوند، چند غريزه دم دست كه معمولا غرائز بايولوژيك يك انسان نيستند از اهميت و ظهور زيادى برخوردار گشته و تمام توجّه انسان را به خود جلب مى كنند و بنابراين انسان اشتباهآ وجود خود را مساوى با وجود آن غرائز دانسته و تمام هم و غمّ خويش را براى ارضاى آنها صرف مى كند.

براى مثال فرزندان پسر و يا دختر يك خانواده فرهنگى (به مفهوم واقعى كلمه) كه در آن خانواده زمينه ظهور خلاقيت هاى هنرى (مثل نقاشى - خط و ... ) و زمينه ظهور كارهاى فنى مورد علاقه جوانان (مثل طراحى الكترونيك و ... ) وجود دارد، از نظر نابسامانيهاى جنسى قابل قياس با يك خانواده عامى نيستند.

چه بسيار افرادى كه در دامن اين خانواده ها حتى به بلوغ جنسى كه مى رسند بواسطه وجود زمينه هاى قوى ديگرى براى بروز ساير قواى درونى شان به هيچ روى در معرض فساد جنسى قرار نمى گيرند و دامن عفت خويش را به بدى نمى آلايند.

اكنون اگر ما درصدد هستيم كه علت تمايل به بدحجابى - بى حجابى و بى بند و بارى جنسى را بدست آوريم، لازم است حداقل به سؤالهاى زير از سر انصاف پاسخ دهيم.

1 - در خانواده هاى ما كه محل رشد اوليه كودكان ما است كدام زمينه هاى تربيتى

ص: 33

وجود دارد كه جوانان ما را متوجّه غرائز عالى تر وجود خويش نمايد. (براى مثال انواع هنرها و انواع خلاقيت هاى علمى و تكنيكى)

2 - در اجتماع ما كدام زمينه واقعى براى رشد علمى و خلاقيت در مقابل صدها هزار جوان فراهم آمده است. يعنى براى مثال مؤسسات آموزش حرفه اى دانشگاهها - باشگاههاى هنرى و ورزشى، مؤسسه هاى تحقيقاتى، كارخانه ها و غيره، چه تعداد از جوانان ما را جذب مى كنند و چند درصد را ناديده مى انگارند؟!

3 - آيا در اجتماع ما الگوى رشد چيست؟ يعنى يك جوان به چه انسانى رشد يافته مى گويد. مثلا الگوى رشد در اجتماع ما يك مهندس فارغ التحصيل يك دانشگاه خوب است و يا يك دلال خريد و فروش ماشين، و يا يك هنرمند و يا يك ورزشكار و ...

به عبارت ديگر كدامند الگوهايى از انسانهاى متعالى كه بتوانند در عمل هادى جوانان ما براى انتخاب نوع فعاليتشان گردند.

نتيجه مختصرى كه مى توان با پاسخ به سؤالهاى فوق بدست آورد اين است كه تا زمينه هاى شناخت و تربيت غرائز متعالى انسانها در اجتماع و خانواده فراهم نشود ما دائمآ با تأكيد بر روى غرائز دم دست روبرو خواهيم بود.

و مسئله بدحجابى و بى بندو بارى جنسى هم از اين امر مستثنى نيست، البته اين به مفهوم آن نيست كه بخواهيم روشهاى برخورد صحيح با افراد خاطى را نفى كنيم و تلاشهاى اجتماعى براى تذكر به بى بندوبارها را بى ارزش بدانيم بلكه منظور آن است كه بيان كنيم كه اين روشها ريشه اى نبوده و مشكل را حل نخواهد نمود.

در اينجا ذكر يك نكته ديگر نيز لازم است كه در خصوص غريزه جنسى اجتماع ما به دلائل اجتماعى تاريخى از الگوى قرآن كريم استفاده نمى كند كه اين خود محل بحث ديگرى است. الگوى مزبور به طور خلاصه تأكيد بر اين مطلب دارد كه

ص: 34

امكان ندارد بتوانيم در يك اجتماع مسئله جنسى را با ازدواج دائم حل كنيم بلكه حتمآ بايد ازدواج موقت (متعه) به رسميت شناخته شود و بدان عمل شود، كه بايد بطور جداگانه، مورد بحث قرار گيرد.

حجاب از ديدگاه ها

1 - پاسخى است به نداى درونى فطرت

2 - نشانه تمدن است نه ارتجاع

3 - در همه ملل رواج داشته و فرهنگ ملى ماست.

4 - شخصيت و احترام زن را فزونى مى بخشد.

5 - مايه سلامت جسم و آرامش روانى است.

6 - مجوز ورود زن به جامعه است نه مانع آن

7 - باعث استحكام و افزايش نهاد خانواده مى باشد.

8 - عامل استوارى جامعه و زمينه ساز ترقى آن مى باشد.

9 - احياگر ارزشهاى متعالى است.

10 - جاذبه زن را بالا برده و استعدادهاى ادبى را شكوفا مى سازد.

11 - اجراى قانون الهى است و رضايت خداوند را به همراه دارد.

بى حجابى از ديدگاه ما

1 - با فطرت و تمايلات درونى انسان تناقض دارد.

2 - زمينه ساز تسلط همه جانبه بيگانگان مى باشد.

3 - مايه سقوط ارزش و جاذبه جنس زن مى باشد.

4 - زير پا نهادن قانون واجب الهى است كه عواقب خطرناكى را به دنبال دارد.

5 - شخصيت انسانى زن را به فراموشى سپرده و تنها اذهان را به زيباييهاى

ص: 35

جسمى او متوجّه مى سازد.

6 - زن را تا حد يك كالا تنزل داده و او را ابزارى براى تبليغ كالاهاى مصرفى قرار مى دهد.

7 - يكى از نمودهاى عقده حقارت بوده و موجب بسيارى از بيماريهاى جسمى و التهابات روانى مى باشد.

8 - فرهنگ برهنگى، برهنگى فرهنگ را به همراه دارد و از علائم توحش محسوب مى شود.

9 - باعث فرسايش استعدادها و مانع استفاده از نيروى زنان است.

10 - اذهان و افكار را به شهوترانى متوجّه و از ارزشهاى متعالى و تربيت صحيح منحرف مى سازد.

11 - بنيان خانواده را سست كرده و آمار طلاق را افزايش مى دهد.

12 - از حربه هاى خطرناك استعمار است و بارها براى سقوط جامعه ها از آن استفاده شده است.

ص: 36

فصل دوم

سؤالات مطرح شده درباره حجاب

ص: 37

سؤالات مطرح شده درباره حجاب

1 - مى گويند حجاب مانع پيشرفت زنان جامعه و مانع پيشرفت كشور است؟ پاسخ چيست؟

بايد ديد منظور از پيشرفت كشور يا پيشرفت زنان چيست؟ آن گاه مى توان بررسى كرد آيا حجاب مانع پيشرفت است يا نه. اگر منظور تقليد از زندگى بى بند و بار غربى و ترويج فساد و فحشا و زير پا نهادن ارزشهاى اخلاقى باشد صحيح است، حجاب با اين گونه پيشرفت؛ منافات دارد و اگر منظور پيشرفت مادى در بُعد علم و صنعت و اقتصاد و ... باشد، حجاب هيچ گونه تعارضى با آن ندارد. نه تنها امروز بلكه در طول تاريخ جهان اسلام، زنان بسيارى بوده اند كه نقش ارزنده خويش را در پيشبرد تمدّن جامعه به خوبى ايفاء كرده اند در عين حال كه حجاب و ساير ارزشهاى اسلامى را كاملا رعايت نموده اند. هم اكنون در جامعه اسلامى ما زن نقش فعال سياسى و اجتماعى و اقتصادى خود را با رعايت حجاب دارد، بلكه حجاب در انجام اين مهم نه تنها مضر نيست بلكه مفيد است. زيرا سلامت روانى و اخلاقى جوانان را تا حد زيادى تضمين مى كند كه اين خود سهم بزرگى در پيشرفت و تكامل مادى جامعه دارد و برعكس بى بند و بارى و فساد و فحشا مانع پيشرفت جامعه است. بدون شك بى حجابى زمينه فساد را در جامعه گسترش مى دهد. داستان شكست تمدن اسلامى در اندلس را نبايد فراموش كرد كه غربيان از راه وارد ساختن زنان هرزه و مشروب و قمار در جامعه اسلامى توانستند بر آنها چيره شوند و حكومت و تمدن چندين ساله اسلامى را در آن سرزمين نابود سازند.

و امّا اگر منظور پيشرفت واقعى و تكامل انسان در آن مسيرى كه خداوند براى او

ص: 38

ترسيم نموده و در رسيدن به هدف نهايى خلقت كه همان شناخت خداوند و كرنش در برابر او و دل بستن به او و تحصيل رضاى او باشد كه واضح است حفظ حجاب همانند هرگونه تكليف شرعى ديگر تنها رسيدن به آن مقصود است.

خداوند مى فرمايد: «قل ان كنتم تحبّون اللّه فاتبعونى يحببكم اللّه».

بگو اى پيامبر اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا نيز شما را دوست داشته باشد.

انسان به فطرت خود مجذوب كمال و جمال الهى است و به پروردگارى كه او را آفريده و در پناه خويش نگاه داشته و از اين همه نعمتهاى مادى و معنوى بهره مند ساخته عشق مى ورزد. و اين عشق و جذبه خط سير انسان است به سوى كمال. خداوند در اين آيه مباركه مى فرمايد اگر شما خدا را دوست داريد - كه حتمآ داريد - پس حتمآ مى خواهيد كه خدا نيز شما را دوست بدارد و از الطاف خفيّه خويش بهره مند سازد پس بدانيد اين هدف به دست نمى آيد مگر با پيروى از سنّت و روش پيامبر(صلي الله عليه و آله) كه همان احكام شرع مقدس اسلام است.

بنابراين پيشرفت واقعى دست يافتن به زيباترين مسكنها و مدرنترين اتومبيلها و شيكترين لباسها و مجهزترين وسائل زندگى و آسوده ترين نظام زندگى مادى و امثال آن نيست، بلكه پيشرفت واقعى كسب سجاياى اخلاقى و فضيلتهاى انسانى نيز نيست، گرچه اين در تحصيل هدف اصلى مفيد است ولى هدف واقعى كه با رسيدن به آن پيشرفت حقيقى و واقعى به دست مى آيد، تحصيل رضا و محبت الهى است.

خداوند مى فرمايد: «ما خلقت الجن و الأنس الّا ليعبدون».

انسانها و اجنّه را نيافريدم مگر براى اين كه مرا عبادت كنند.

البته اين هدف در نظام خلقت مفيد و لازم است و هيچ سودى براى خداى متعال

ص: 39

ندارد. سرلوحه تعاليم تمامى انبيا كه كاملترين انسانها هستند تقوى و عبادت خداوند است. متأسفانه جامعه بشرى امروز چنان غرق ماديات شده است كه حتى آنان كه معتقد به خدا و روز قيامت اند عبادت و پرستش خداوند و اطاعت اوامر الهى را در درجه اول اهميت نمى دانند و كسب زندگى بهتر و مرفه تر را بسيار مهمتر از آن مى دانند.

گذشته از اين، ما اگر براى انسان فقط زندگى دنيا را قائل بوديم و معتقد بوديم كه پس از مرگ انسان تبديل به مشتى خاك مى شود شايد براى اين گونه افكار جايى باشد ولى ما كه زندگى دنيا را مقدمه و پيش درآمدى براى زندگى ابدى پس از مرگ مى دانيم و براى انسان سعادت و بدبختى ابدى قائليم نبايد چيزى را مانع پيشرفت بدانيم به جز آن چه در آن زندگى زيانبخش است. و شكى نيست كه انجام تكاليف الهى، از جمله حجاب براى كسب سعادت اخروى لازم و ضرورى است.

همين ايراد را بعضى ها به شكل ديگرى اين طور مطرح كرده اند كه حجاب يك لباس دست و پاگير است و با فعاليتهاى اجتماعى مخصوصآ در عصر ماشينهاى مدرن سازگار نيست، يك زن حجاب دار خودش را حفظ كند يا چادرش را و يا كودك و يا برنامه اش را؟!

ولى اين ايرادكنندگان از يك نكته غافلند و آن اينكه حجاب هميشه به معنى چادر نيست، بلكه به معنى پوشش زن است، حال آنجا كه با چادر امكان پذير است چه بهتر و آنجا كه نشد به پوشش قناعت مى شود.

زنان كشاورز و روستايى ما، مخصوصآ زنانى كه در برنجزارها مهمترين و مشكلترين كار كشت و برداشت محصول برنج را برعهده دارند عملا به اين پندارها پاسخ گفته اند، و نشان داده اند كه يك زن روستايى با داشتن حجاب اسلامى در بسيارى از موارد حتى بيشتر و بهتر از مرد كار مى كند، بى آنكه حجابش مانع كارش

ص: 40

شود.

2 - چرا در اسلام خانمها بايد حجاب داشته باشند؟

يك نكته مهم در مورد اين گونه چراها، اين است كه سؤال «چرا» فقط در مورد احكام و قوانين ساخته دست بشر جا دارد و در حكم خداوند جاى سؤال نيست.

«لايسأل عما يفعل و هم يسألون» خداوند مورد پرسش در آن چه كه انجام مى دهد نيست و آنها هستند كه در مقابل اعمال خود مسؤلند.

اصولا اسلام به معناى تسليم است و كسى كه خدا را مى شناسد بايد در مقابل احكام او بدون چون و چرا تسليم باشد. و اگر از دليل حكمى بپرسد و مصلحت و مفسده آن را بداند و براساس آن مصلحت و مفسده عمل كند اين تسليم حكم خدا بودن و كرنش در برابر او نمودن نيست بلكه اين پيروى از خواسته هاى فردى و اجتماعى خويش و تبعيت از مصالح و مفاسد است.

هر انسانى اگر بداند كه مثلا روزه براى معالجه درد او مفيد است به انگيزه شخصى و مادّى اقدام به آن مى كند و اين گونه عمل هيچ ارزش الهى و معنوى ندارد. هر كافر و مشركى هم چنين است كه كارهاى خود را براساس تشخيص خود از مصالح فردى و اجتماعى تنظيم مى كند.

و فرق واقعى مسلمان و كافر و مؤمن و منافق در صورت ظاهر اعمال نيست گرچه در اين جهت نيز فاصله زياد است ولى فرق اساسى در نيت و انگيزه است. مؤمن برخلاف كافر و منافق، هميشه رضاى خدا را در نظر دارد و براى دستيابى به آن مى كوشد و در اين راه از هرگونه فداكارى و گذشت و چشم پوشى از مصالح خويش دريغ نمى كند و هرگز مصلحت شخصى خويش را چه مادى باشد و چه معنوى بر رضاى خداوند ترجيح نمى دهد اين است كه او هرگز در پى تشخيص فلسفه

ص: 41

احكام شرع و مصالح و مفاسد آنها نيست بلكه حتى اگر به طور قطع بداند كه مصلحت شخصى او در مخالفت حكم شرع است هرگز مخالفت نمى كند، و همين كه معلوم شود حكمى و دستورى از خداوند صادر شده است، يا بداند كارى موجب تحصيل رضاى خداوند است ديگر منتظر امرى ديگرى نيست.

گذشته از اين، مصلحت تشريع قانون حجاب در اسلام، بسيار واضح و روشن است. حجاب در محيطى بى معنى است كه روابط جنسى در آن هيچ گونه تقيدى ندارد و فساد و فحشا و بى بند و بارى تمدّن و پيشرفت به حساب مى آيد. ولى اسلام، جامعه اى مى خواهد كه افراد در آن پاك و منزه و با تقوى باشند تا لايق توجهات و الطاف و عنايات خاص خداوند شوند و تا به كمال معنوى انسانى برسند و تا به سعادت ابدى در جهان جاويد نائل آيند و اين هدف اصلى مسير انسانيّت است. و با توجّه به چنين جامعه اى كه ايده شريعت اسلام و همه شرايع آسمانى است (و همه آنها اسلام اند) طبيعى است كه وقار و متانت زن در جامعه از مهمترين عوامل سازنده به حساب آيد. همچنان كه بى بند و بارى زن منشأ بيشترين فسادها و موجب سقوط و انحطاط معنوى جامعه است و به جرأت مى توان گفت هيچ عاملى به اندازه فحشا و بى بند و بارى جنسى جامعه را از خدا و كمال معنوى انسان دور نمى سازد.

3 - وظايف دينى بايد در چه حدى باشد كه عقل انسان اجازه مى دهد؟

وظايف دينى، دستورات و احكامى است كه خداوند انسان را به انجام آنها و تعهد و پاى بندى نسبت به آنها مكلف دانسته و آنها را هدايتهاى آسمانى قرار داده است و توجّه انسان را از اولين روزى كه همراه با شيطان در اين كره خالى يا در عالم ماده

ص: 42

ساكن شد به سوى آنها جلب كرده و فرموده است اگر از اين هدايتها پيروى كنى گمراه و بدبخت نخواهى شد وگرنه به عذاب دردناك و ابدى گرفتار خواهى گشت.

اين احكام و قوانين كه هدايتهاى الهى است به وسيله پيامبران در جامعه بشرى منتشر شده است و چيزى نيست كه بشر با عقل و كاوش به آن دست يابد.

بزرگترين فيلسوفان و دانشمندان هرگز نمى توانند به اين گونه احكام و قوانين دست يابند و تنها راه دست يابى به آن وحى و كتاب آسمانى است كه به وسيله پيامبر و اوصياى او به ما ابلاغ شده است. بنابراين محدوده شريعت جاى به كار بردن عقل نيست مگر براى فهم كلام خدا و احاديث رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و ائمه معصومين(:). البته اگر انسان به كمالات بسيار بالاى عقلانى دسترسى پيدا كند متوجّه خواهد شد كه تمام دستورات الهى مبناى عقلانى و حكيمانه دارد و براى بهبود و كمال و پيشرفت دنيا و آخرت او مفيد است.

4 - آيا حجاب سبب انزواى جمعيت عظيم زنان مى گردد؟

مهمترين چيزى كه همه آنان در آن متفقند و به عنوان يك ايراد اساسى بر مسأله حجاب ذكر مى كنند اين است كه زنان نيمى از جامعه را تشكيل مى دهند امّا حجاب سبب انزواى اين جمعيت عظيم مى گردد، و طبعآ آنها را از نظر فكرى و فرهنگى به عقب مى راند، مخصوصآ در دوران شكوفايى اقتصاد كه احتياج زيادى به نيروى فعال انسانى است از نيروى زنان در حركت اقتصادى هيچ گونه بهره گيرى نخواهد شد، و جاى آنها در مراكز فرهنگى و اجتماعى نيز خالى است!، به اين ترتيب آنها به صورت يك موجود مصرف كننده و سربار اجتماع درمى آيند.

امّا آنها كه به اين منطق متوسل مى شوند از چند امر به كلى غافل شده يا تغافل كرده اند.

ص: 43

زيرا:

اولا | چه كسى گفته است كه حجاب اسلامى زن را منزوى مى كند، و از صحنه اجتماع دور مى سازد؟ اگر در گذشته لازم بود ما زحمت استدلال در اين موضوع را بر خود هموار كنيم امروز بعد از انقلاب اسلامى هيچ نيازى به استدلال نيست، زيرا با چشم خود گروه گروه زنانى را مى بينيم كه با داشتن حجاب اسلامى در همه جا حاضرند، در اداره ها، در كارگاهها، در راهپيمائيها و تظاهرات سياسى، در راديو و تلويزيون، در بيمارستانها و مراكز بهداشتى، مخصوصآ در مراقبتهاى پزشكى براى مجروحين جنگى در زمان جنگ، در فرهنگ و دانشگاه، و بالاخره در صحنه جنگ و پيكار با دشمن.

كوتاه سخن اينكه وضع موجود پاسخ دندان شكنى است براى همه اين ايرادها و اگر ما در سابق سخن از «امكان» چنين وضعى مى گفتيم امروز در برابر «وقوع» آن قرار گرفته ايم، و فلاسفه گفته اند بهترين دليل بر امكان چيزى وقوع آن است و اين عيانى است كه نياز به بيان ندارد.

ثانيآ | از اين كه بگذريم آيا اداره خانه و تربيت فرزندان برومند و ساختن انسانهايى كه در آينده بتوانند با بازوان تواناى خويش چرخهاى عظيم جامعه را به حركت درآورند، كار نيست؟

آنها كه اين رسالت عظيم زن را كار مثبت محسوب نمى كنند از نقش خانواده و تربيت، در ساختن يك اجتماع سالم و آباد و پرحركت بى خبرند، آنها گمان مى كنند راه اين است كه زن و مرد ما همانند زنان و مردان غربى اول صبح خانه را به قصد ادارات و كارخانه ها و مانند آن ترك كنند، و بچه هاى خود را به شيرخوارگاهها بسپارند، و يا در اطاق بگذارند و در را بر روى آنها ببندند، و طعم تلخ زندان را از همان زمان كه غنچه ناشكفته اى هستند به آنها بچشانند.

ص: 44

غافل از اينكه با اين عمل شخصيت آنها را درهم مى كوبند و كودكانى بى روح و فاقد عواطف انسانى بارمى آورند كه آينده جامعه را به خطر خواهند انداخت.

5 - آيا اگر انسان دلش پاك باشد احتياجى به نماز و حجاب وغيره نيست؟

اين سخن كه اگر انسان دلش پاك باشد نيازى به رعايت ظواهر شرع و احكام دين نيست، از سخنان نامربوط بعضى از صوفى مسلكان است و مخالف با ضرورت دين اسلام است.

و منشاء اين اشتباه و شيوع آن ميان مردم اين است كه بسيار مشاهده مى شود افراد منحرف كه ظاهرى آراسته دارند و تظاهر به ايمان تقوى و صلاح مى نمايند ولى در پنهانى از هرگونه خيانت و جنايت باك ندارند اينان رياكار و منافق اند و خود آن تظاهر به ايمان و درستكارى خيانت و نفاق است و نزد خدا از بدترين گناهان است و از بعضى آيات قرآن استفاده مى شود كه منافق عذابى بدتر از عذاب كافر دارد. «ان المنافقين فى الدرك الأسفل من النار» منافقان در پايين ترين و پست ترين موضع جهنم قرار دارند.

افراد ساده دل يا بهانه جو كه اين منافقان را حتى گاهى در مقدسترين طبقات جامعه مى بينند اين نتيجه غلط را مى گيرند كه تظاهر به صلاح و تقوى و اظهار ديانت و تعهد و پايبندى به احكام شرع يك خصلت منفى در انسان است و او را در زمره رياكاران قرار مى دهد و معيار فقط پاكى و سلامت قلب است، غافل از اين كه سلامت قلب مستلزم درستكارى است. گرچه ظاهر آراسته و پاك، علامت پاكى قلب نيست ولى سلامت قلب بدون عمل صالح ممكن نيست و عمل بد و نادرست، علامت قلب مريض است.

ص: 45

مثلا اگر كسى را ديديد كه در نماز خشوع و خضوع فراوانى از خود نشان مى دهد دليل نيست كه قلب او نيز متوجّه عظمت خدا باشد و خاشع باشد. ممكن است رياكار و منافق باشد در روايت است كه اگر خشوع جسم بيش از خشوع قلب بود اين يك بخش از نفاق است. ولى از سوى ديگر ممكن نيست قلب خاشع و متوجّه باشد و بر اعضا و جوارح انسان خشوع ظاهر نشود و لذا در روايت است كه هرگاه قلب انسان خاشع باشد اعضا و جوارح انسان نيز خاشع خواهد بود. پس اگر كسى در نماز هيچ حالت خشوعى از خود نشان نداد اين دليل بر عدم توجّه و حضور قلب است گرچه خشوع جسم دليل بر خشوع قلب نيست.

نتيجه اين كه قلب سليم كه تنها وسيله نجات در قيامت معرفى شده است مستلزم عمل به دستور خداوند است. بلكه مستلزم احتياط و ورع است و كسى كه رعايت ظواهر شرع را نكند هرگز نمى تواند ادعا كند كه قلب پاكى دارد. منظور از قلب پاك آن نيست كه با مردم مهربان است و تزوير و فريب ندارد گرچه اين صفات خوب است بلكه قلب پاك، قلبى است كه پر از ايمان به خدا و تسليم در برابر فرمان او است و اين گونه قلبى هرگز نمى تواند اجازه دهد كه انسان از دستور خداوند تخلف نمايد.

6 - آيا حجاب حريص كردن شهوت مردان است؟

بعضى ها مى گويند حجاب از اين نظر كه ميان زنان و مردان فاصله مى افكند طبع حريص مردان را آزمندتر مى كند، و به جاى اينكه خاموش كننده باشد آتش حرص آنها را شعله ورتر مى سازد كه «الانسان حريص على ما منع»!

پاسخ اين ايراد يا صحيح تر سفسطه و مغلطه را مقايسه جامعه امروز ما كه حجاب در آن تقريبآ در همه مراكز بدون استثناء حكمفرما است با دوران رژيم طاغوت كه

ص: 46

زنان را مجبور به كشف حجاب مى كردند مى دهد.

آن روز هر كوى و برزن مركز فساد بود، در خانواده ها بى بندو بارى عجيبى حكمفرما بود، آمار طلاق فوق العاده زياد بود، سطح تولد فرزندان نامشروع بالا بود و هزاران بدبختى ديگر.

نمى گوييم امروز همه اينها ريشه كن شده امّا بدون شك بسيار كاهش يافته و جامعه ما از اين نظر سلامت خود را بازيافته، و اگر به خواست خدا وضع به همين صورت ادامه يابد و ساير نابسامانيها نيز سامان پيدا كند، جامعه ما از نظر پاكى خانواده ها و حفظ ارزش زن به مرحله مطلوب خواهد رسيد.

ص: 47

فصل سوم

نظريه هاى زنان خارجى

ص: 48

نظريه هاى زنان خارجى

نظرات يك خواهر مسلمان آلمانى

يك خواهر مسلمان آلمانى به دنبال خوددارى مقامات اجرايى آلمان از الصاق عكس با پوشش اسلامى به پاسپورتش، پس از يك سال تلاش از دادگاه ادارى شهر گيبسن تقاضاى تشكيل جلسه نمود، وى در جلسه دادگاه به دفاع از درخواست خود و لزوم رعايت حجاب براى زنان مسلمان پرداخت و دادگاه را متقاعد ساخت كه اين امر هيچ گونه ممنوعيتى از نظر قوانين موجود آلمان نمى تواند داشته باشد. وى كه پس از مسلمان شدن نام «منصوره توتونچى» را برگزيده و همسر يكى از دانشجويان مسلمان ايرانى مقيم آلمان است هفت سال پيش به دين مبين اسلام گرويد و پوشش و حجاب اسلامى را به عنوان يك اصل مسلم اسلامى پذيرفت.

«صفحه خانواده» روزنامه جمهورى اسلامى با اين خواهر مسلمان كه سفرى به ايران اسلامى داشته مصاحبه اى انجام داده است كه از نظر خوانندگان مى گذرد.

خواهر توتونچى در اين مصاحبه به ارائه ديدگاههاى خود پيرامون حجاب، ارزشهاى معنوى زن از ديدگاه اسلام و نقش مخرب و خانمانسوز بى حجابى در جوامع غربى مى پردازد.

1 - لطفآ خودتان را معرفى نموده و بفرماييد چگونه مسلمان شديد؟

اسم من منصوره توتونچى است و هفت سال پيش توسط آشنايى با شوهرم در آلمان مسلمان شدم. وى كه در آلمان دانشجو بود براى تحقيق و بررسى ديدگاههاى مسيحيت در جلسات مسيحيان شركت مى كرد و در آنجا به ارائه

ص: 49

عقايد مسلمانان مى پرداخت، در يكى از همين جلسات كه من نيز شركت داشتم وى در مورد مسيحيت مطالبى عنوان كرد كه من نتوانستم در مقابل استدلالات او پاسخى بگويم، چون به راستى براى خود من نيز روشن نبود، به همين دليل بعدآ به صحبتهاى او در مورد اسلام گوش دادم و بيشتر بحث نموديم تا من اندك اندك با اسلام آشنا شدم و فهميدم اين تصويرى كه از اسلام داشتم غلط است چون غرب تصويرى غلط و نادرست ازاسلام براى ما ترسيم كرده بود. با تحقيق و تشخيص بيشتر به عقايد نادرست مسيحيت پى بردم و سرانجام مسلمان شدم و با شوهرم ازدواج كردم.

2 - ماجراى درخواست شما براى الصادق عكس با پوشش اسلامى بر روى پاسپورت خود و عدم موافقت مقامات آلمانى با اين درخواست چه بود؟ و شما چه عكس العملى نشان داديد؟

ماجرا از آنجا آغاز شد كه من درخواست صدور پاسپورت با عكس حجاب اسلامى نمودم كه اين امر با مخالفت مقامات آلمانى روبرو شد، امّا چون براى من اين مسئله بسيار مهم بود و معتقد بودم كه حجاب براى زن در اسلام امرى بسيار با ارزش است و بدون آن زن خود را مانند يك عروسك احساس مى كند و از سوى ديگر چون ممكن بود پاسپورت با عكس بدون حجاب در كشورهاى ديگر به دست يك مرد نامحرم بيفتد و اين براى من يك گناه به شمار مى رفت بر روى اين مسئله اصرار كردم، ولى آنها همچنان به من مى گفتند اين كار برخلاف قوانين آلمان است، من نيز بعدآيك شكايتى براى قوه قضائيه آلمان نوشتم و وكيلى را نيز انتخاب نمودم ولى متأسفانه پس از يك سال از گذشت آن شكايت، بواسطه اينكه وكيلم مسلمان نبود و اعتقاد قلبى به كارش نداشت و از سوى ديگر دلسوز نبود، به كار من رسيدگى نكرد و مسئله لاينحل باقى ماند تا اينكه نمونه اى مانند پرونده من

ص: 50

در برلين اتفاق افتاد و مقامات آنجا با الصاق عكس با پوشش اسلامى يك خانم آلمانى كه شوهرش ايرانى بود موافقت كردند، آن خانم مدارك خود را براى من فرستاد و من مدارك را براى طرح در دادگاه به وكيلم تحويل دادم.

در دادگاه مقامات قضايى آنجا سؤالاتى از من نمودند و من نيز پاسخ دادم كه چون من مسلمانم و بى حجابى براى من گناه است نمى توانم با نظر شما موافقت نمايم و از سوى ديگر مطرح كردم كه چون در قانون اساسى آلمان نوشته شده كه يك فرد از نظر دين و انديشه آزاد است پس شما نمى توانيد در اين مورد ادعائى داشته باشيد، دادگاه نيز در مقابل استدلالات من دلايل ضعيفى را ذكر كرد ولى به هر حال با اين كار موافقت كرد كه عكس پاسپورت من باحجاب اسلامى باشد ولى متأسفانه اين موافقت هنوز در مراحل ادارى است و به نظر مى رسد هنوز سنگ اندازيهايى مى شود بهر حال من با يك پاسپورت ايرانى به جمهورى اسلامى آمدم.

3 - نظر شما راجع به حجاب زنان در اسلام چيست و ملاكهاى ارزش زن در جهان غرب چيست؟

البته در كشورهاى اروپايى و آمريكايى زنان اين گونه تربيت مى شوند كه ارزش زن هنگامى بالاست كه مانند مرد باشد يعنى نه فقط با بى حجابى خود را مانند يك كالا عرضه كند بلكه كارهاى مرد را نيز انجام دهد، مانند يك مرد كارمند باشد، در كارخانه كارگر باشد و ... مى گويند اين ارزش زن است و بى حجابى مكمل آن، و در همان حال براى اشتغال زنان از آنها مى خواهند آرايش كنند و به بهترين وضع ظاهرى در محل كار حاضر شوند، ولى نظر اسلام اين است كه ارزشهاى يك زن به ظواهر مادى بستگى ندارد بلكه به ارزشهاى معنوى اوست، اسلام مى گويد زن بايد ارزش خود را بداند و در حفظ آن كوشا باشد، خود و ارزشهاى والاى خود را به محيط و اداره و اجتماع نفروشد و حجاب براى اين است كه زن اين ارزشهاى

ص: 51

معنوى والا را نگه دارد و قدر و منزلت آن را بشناسد.

4 - عقيده و برخورد جوامع غربى در مورد حجاب چيست؟

آنها به زن باحجاب مانند يك زن تحقير شده نگاه مى كنند، آنها به من مى گويند تو چون مسلمانى ارزشت كم شده است، البته من سعى مى كنم به آنها حقايق را بفهمانم، بسيار با آنها صحبت مى كنم. پيشنهاد مى دهم قوانين اسلام را مطالعه كنند، در مورد عقايد و اهداف آن سؤال نمايند و كتابهايى را از شهيد مطهرى براى مطالعه به آنها ارائه مى دهم ولى تبليغات سوء در غرب زياد است و رسانه هاى گروهى نمى گذارند تصوير درستى از اسلام و دستورات آن در ذهن مردم ترسيم شود، اين گونه القاء مى كنند كه رژيم، رژيم ضد مردمى است و در آن زن برده مرد است و كلا آزادى وجود ندارد.

5 - حجاب اسلامى زنان در ايران و تأثير پيروزى انقلاب اسلامى در گسترش آن را چگونه مى بينيد؟

خوشبختانه وضع حجاب اسلامى در ايران بسيار خوب و دلپذير است، كلا خانواده هاى دينى و اصيل حجاب را به طور كامل رعايت مى نمايند ولى هنوز يك عده قليلى هستند كه به طور كامل آن را مراعات نمى نمايند و به نظر مى رسد بايد ابتداء با آنها بيشتر صحبت شود و ارشاد و راهنمايى بيشترى گردند، دلايل رعايت حجاب بر آنها روشن گردد و آنها را به مطالعه و تحقق و تفحص پيرامون ضرورت رعايت اين اصل مسلم اسلامى فراخواند و سپس در صورت عدم رعايت آن برخورد قاطعانه ترى نمود. اكنون پس از گذشت چند سال از پيروزى انقلاب مى گذرد و اتمام حجت ها براى كسانى كه از ابتداى انقلاب به استدلالات گوش فرا نداده اند شده است، به هر حال عقيده و ايمان يك ملت مسلمان به مسئله حجاب بزرگتر و مهمتر از خواسته هاى يك عده قليل است كه فكر مى كنند هنوز بايد

ص: 52

بى حجاب باشند. اين عده بايد بدانند كه آثار وخيم بى حجابى در غرب روز بروز خود را آشكارتر مى نمايد.

اكنون آمار تجاوز در جوامع غرب فوق العاده زياد است. از هم پاشيدگى خانواده ها روز بروز زيادتر مى شود، آثار بد و بى حجابى زنان حتى در مهد كودكها و مدارس ابتدايى به صورت زشتى آشكار مى شود كه حتى براى من تعجب انگيز است، ترك خانواده ها توسط مردها و معاشرت و برقرارى روابط نامشروع با زنان ديگر، از هم گسيختگى خانواده ها مستقيمآ از نتايج نامطلوب بى حجابى زنان است، اين عوارض بر روى بچه ها بسيار اثر گذارده است و بيمارستانهاى روانى در اروپا از اين كودكان بى گناه مملو است، ضمنآ اين فسادهاى اخلاقى مستقيمآ بر روى بچه ها اثر مى گذارد و آنها را از همان اوان نوجوانى به انحطاط مى كشاند.

به هر حال در شرايط فعلى ايران بايد با كسانى كه حاضر به قبول رعايت پوشش اسلامى در جامعه نيستند، قاطعانه برخورد نمود.

دانشجويان مسلمان و محجبه تركيه

مقدمه

پس از رواج حجاب در كشورهاى اسلامى مسائل مهمى در اين مورد براى زنان مسلمان و باحجاب به وجود آمد، چنان چه بسيارى از دولتمردان كشورهاى اسلامى از هيچ ترفندى براى مقابله با اين پديده فروگذار نكردند و از هر فرصتى استفاده مى كنند تا زنان باحجاب را به ارتجاع متهم نمايند.

امروزه زن باحجاب مورد هجوم تبليغات رسمى و نظريات مغرضانه قرار گرفته است كه صلاحيت حضور وى را در دانشگاهها و مراكز كار و حتى خيابانها زير سؤال مى برد.

ص: 53

بعضى از دولتها منطقه تلاش مى كنند با به كار بردن عناوينى چون كهنه گرايى بر پوشش اسلامى و اضمحلال آن در طول زمان، خود را از بكارگيرى روشهاى سخت در برابر آن معاف كنند.

برخى ديگر با جانبدارى از اين ادعا كه حجاب در اسلام واجب نبوده و اين افراطيها هستند كه سعى در تحميل آن به مردم دارند، به سختى با پوشش اسلامى مبارزه مى كنند.

بعضى دولتها نيز هستند كه قوانينى در منع حجاب صادر كرده و از اين رو مشكلات زيادى را پيش روى زنان باحجاب قرار مى دهند تا آنان را از رفتن به دانشگاهها و مراكز كار، كه از ساده ترين حقوق يك شهروند به شمار مى رود، محروم نمايند.

تركيه در رديف اين كشورها قرار دارد و دولتمردان آن سعى دارند وانمود كنند كه زن باحجاب خارج از مسير تاريخ قرار گرفته و ضد پيشرفت و ارزشهاى تمدن حاضر است.

نشريه العالم با جمعى از خواهران دانشجو كه به دليل تمايلات دينى و رعايت حجاب به مدت چند سال از ادامه تحصيل محروم شدند و نيز با چند تن از خانمها به بهانه اينكه ظاهرشان مناسب نيست، كار خود را از دست داده اند، گفتگويى را ترتيب داده است كه طى آن، اين خواهران از تجربه هاى شخصى خود سخن گفته اند.

مطالب ذيل حاصل اين گفتگو است و بدون هيچ تفسيرى، نشانگر رنجى است كه زنان مسلمان در تركيه با آن روبرو هستند.

1 - «كوثر عمر اوغلو» دانشجوى رشته تاريخ در دانشگاه استانبول

من به نمايندگى از تمام خواهران همدوره خويش تأكيد مى كنم كه دختران

ص: 54

باحجاب نمى توانند با استاد و ديگر دختران همكلاس خود صحبت كنند. در صورتى كه يك دانشجو براى تكميل مطالعات و رفع اشكالات خود بايد با استاد در تماس، بحث و گفتگو باشد، به علت موضع خصمانه استاد در برابر دانشجويان باحجاب و در نتيجه ترديد دانشجويان در پرسش و پاسخ با استاد خود، اين رابطه بسيار ضعيف گرديده است.

علاوه بر اين، به دليل تبليغات گسترده اى كه جهت بى اعتبار كردن دختران باحجاب در دانشگاه صورت گرفته است، اين رابطه بسيار غير عادى گشته و باعث گرديده كه يك دانشجوى باحجاب از اهتمام و توجّه منصفانه اى در دوران تحصيل خود در دانشگاه برخوردار نباشد.

البته گاهى از جانب اساتيد مسلمان همكاريهاى مختصرى صورت مى گيرد امّا چون آنها نيز به اين دليل كه در اين نظام تحميلى زندگى كرده اند، به بهانه هاى واهى مايل به اعتراض و طغيان بر عليه اين نظام نيستند، لذا همكارى آنان مثمر ثمر واقع نمى شود.

برقرارى ارتباط با دانشجويان بى حجاب نيز به همين ترتيب است، زيرا آنان نيز تحت فشار تبليغات رسمى زندگى كرده و نگرش آنها نسبت به خواهران باحجابشان منفى است و حتى گاهى به نوعى دشمنى تبديل مى گردد بدون توجّه به اين مسئله كه ما همكلاسانى هستيم كه انسانيت وجه مشترك ماست.

از سوى ديگر روابط خواهران محجبه با يكديگر نيز به دليل اختلاف نظرها بسيار ضعيف است و اين موضوع باعث عدم هماهنگى و ضعف در اتخاذ موضعى واحد گرديده است.

آنها به نسبت دركى كه از وقايع موجود دارند، ديدگاهشان نيز متفاوت است و اضافه بر اين، احزاب و جنبش هاى اسلامى نيز اين مشكلات را پيچيده تر كرده اند

ص: 55

زيرا دانشجو سعى مى كند با عقل ديگران بينديشد و به دلخواه گروهش رفتار كند، نه به مقتضاى مشكلات موجود.

2 - «اِما هيوكيا لوچ» دانشجوى جامعه شناسى در دانشگاه «معمارسنان»

عدم اعتماد به نفس مشكلى است كه اكثر خواهران باحجاب با آن مواجه هستند كه از دلايل مهم آن مى توان به انزواى آنها و عدم تبادل نظر در مسائل مختلف اجتماعى اشاره كرد.

اين مسئله گاهى چنان وسعت مى يابد كه دانشجو حتى از طرح كردن سؤال در كلاس درس نيز هراس دارد و همواره احساس مى كند كه مرتكب عملى نابخشودنى گشته است به عنوان مثالى يكى از خواهران جرئت ندارد تنها به رستوران دانشگاه برود مگر اينكه همراه عده اى از خواهران باشد.

من معتقدم كه براى جبران اين حالت، دانشجو بايد خود را براساس ارزشها و معيارهاى اسلامى پرورش دهد و از تجارب ديگران نيز بهره بگيرد. بايد درتماس مداوم با محيط خود باشد و فعاليتهاى گروهى برعهده گيرد تا عنصر كشش و تمايل به ديگران در وى تقويت گردد.

3 - «نور جان اشك» دانشجوى دانشكده حقوق دانشگاه استانبول

يكى از مشكلاتى كه مديريت دانشكده براى ما به وجود آورده اين است كه براى كارت شناسايى و يا تقاضانامه دانشجويى و يا هر مورد ديگرى كه به عكس نياز داشته باشد، از ما درخواست عكس بى حجاب مى كنند. يكى از فوائد افزايش تعداد خواهران باحجاب در دانشگاهها اين است كه ما مى توانيم با تشكل خود قدرتى به وجود آوريم كه با فشار آوردن بر مديريت دانشگاه آنها را وادار به چشم پوشى از اين گونه تقاضاها نماييم و بحمدالله نشانه هاى اين افزايش جلوه گر شده است.

ص: 56

به طور مثال قبلا مكانى براى تجمع خواهران دانشجوى باحجاب وجود نداشت امّا امروزه و به خصوص پس از سال 1984 اين مورد قابل مشاهده است.

با اين حال هنوز هم فعاليت دانشجويان مسلمان درگير مشكلات بسيارى است كه يك نمونه از آنها متهم كردن دانشجويان به انحراف است، زيرا به ادعاى برخى افراد، اسلام اجازه كار و فعاليت را در خارج از منزل به زن نمى دهد. البته اين گونه شايعات در روزهاى اخير كمتر شده است.

4 - «صبيحه اونلو» فارغ التحصيل رشته بيولوژى

من و جمعى از خواهران باحجاب در آزمايشگاه يك بيمارستان مشغول به كار بوديم ولى پس از فشارهايى كه از جانب مديريت بيمارستان براى كشف حجاب به ما وارد ساختند، استعفا داديم. در سال 1980 زمانى كه حكومت وقت حجاب را ممنوع اعلام كرد، ما را وادار به كشف حجاب كردند. براى شروع به كار سوگندنامه خاصى وجود دارد كه مربوط به قوانين آتاتورك است و يك مبتدى بايستى سوگندياد كند كه قوانين آن را اجرا كند.

آخرين بند اين سوگندنامه در رابطه با كشف حجاب اوست ما آن را نپذيرفتيم به اين ترتيب مديريت بيمارستان ما را مستعفى تلقى كرد. بازرسانى كه از آنكارا آمده بودند به اين بهانه ها كه «ايمان قلبى به تنهايى كافى است» و يا «مردانى كه در بيمارستان كار مى كنند همگى برادران ما هستند» سعى داشتند ما را قانع كنند تا از حجاب خود چشم پوشى كنيم.

5 - «راضيه دمير» فارغ التحصيل در رشته حقوق از دانشگاه استانبول

با وجود اينكه قانون در سال 1982 حجاب را ممنوع اعلام كرد، من به تحصيلات خود ادامه دادم امّا در سال 1987 اين وضعيت شدت يافت و در سال سوم تحصيلى بودم كه مرا از دادن امتحان نهايى محروم كردند. به همراه عده اى از

ص: 57

خواهران شروع به اعتراض كرديم و اين موضوع باعث اخراج من از دانشگاه شد. براى دفاع از خود وكيلى را انتخاب كرديم امّا بى فايده بود زيرا اين دستور از سوى مقامات بالا صادر شده بود. به آنان گفتيم شما در دانشكده حقوق به ما قانون را مى آموزيد ولى خودتان قانون را زيرپا مى گذاريد. امّا آنها ما را از دفاع از خويشتن منع كردند و به ما اجازه وارد شدن به دادگاه را باحجاب شرعى ندادند. يكى از خواهران كه مقنعه را به عنوان سمبل از عقايد مذهبى بر درب دانشگاه نصب كرده بود، دستگير و به مدت يك سال زندانى شد. به هر حال پس از كاهش يافتن فشارها، مجددآ به تدريس پرداختيم، زيرا قانون صريحى در ممنوعيت حجاب در دانشگاه وجود نداشت. اينك كه تحصيلات دانشگاهيم را به پايان رسانده ام اجازه كار كردن ندارم. همچنين قادر به اقامه دعوا در دادگاه نيستم چون در اين صورت بايستى كشف حجاب كنم و يا به قوانين آتاتورك سوگندياد كنم و اين در حالى است كه دهها خواهر ديگر نيز وجود دارند كه بنا به همين دلايل قادر به پيگيرى كار خود در دادگاه نيستند.

6 - «اليف يولدوز» فارغ التحصيل از دانشكده داروسازى در آنكارا

در سال 1981 از سوى مديريت دانشكده پزشكى و داروسازى به اين دليل كه دختران محجبه در دانشكده رو به افزايش بودند، حجاب اسلامى ممنوع اعلام شد. از اين رو به مدت يك سال از ادامه تحصيل محروم شدم و پس از آن نيز بعضى از استادان مرا از سالن درس اخراج مى كردند و هر بار كه اعتراض مى كردم دستهايم را مى گرفتند و مرا از محل خارج مى كردند. با اين حال من مقاومت كردم و تحصيلاتم را به پايان رساندم و بعد براى اخذ دكترا، پيشقدم شدم كه در مرحله مصاحبه مرا رد كردند. بعد از آن يك داروخانه باز كردم و تصوير باحجاب خود را بر پروانه كار قرار دادم و آن را در داروخانه نصب كردم كه اين موضوع باعث شد

ص: 58

از سوى مقامات قضايى و بعضى از ساكنان غير مذهبى منطقه مورد تعقيب و تهديد قرار گيرم و حتى كار به جايى رسيد كه برخى از آنان به هنگام عبور از خيابان مرا كتك زدند.

7 - «اسيل طاش تبه» فارغ التحصيل دانشكده ادبيات در رشته زبان تركى از دانشگاه استانبول

من در مدارس امام خطيب كه مدارس دينى هستند، درس خواندم. در طول اين سالها حفظ حجاب كار مشكلى بود تا اينكه در سال 1987 كار طاقت فرسايى شد و نمى توانستم وارد جلسات امتحانى شوم. ما سعى كرديم وضعيت خود را به حكومت اعلام كنيم و تلاشهايمان در بعضى موارد نيز مفيد واقع شد. بالاخره فارغ التحصيل شدم امّا با مشكل الصاق عكس بر مدرك پايان تحصيلى برخورد كردم. به هر حال اكنون اجازه كار كردن و يا ادامه تحصيل ندارم.

8 - «نوراى بوزدومان» فارغ التحصيل در رشته كتابدارى از دانشگاه استانبول

وقتى كه حجاب در دانشكده ما ممنوع اعلام شد، قادر به ادامه تحصيل نبودم و به علت حضور غير مستمر در كلاسها اخراج شدم. و پس از صادر شدن عفو عمومى به دانشگاه بازگشتم. و بالاخره تحصيلاتم را به پايان رساندم امّا نمى توانم كار كنم.

9 - «ژاكليان عمر اوسطه اوغلو» دانشجوى تاريخ و فرهنگ تركيه در دانشگاه استانبول

در سالهاى 1968 تا 1970 مشكلى مطرح شد كه همگى ما از آن رنج مى برديم، در اين دوره خانواده هاى مسلمان، دختران خود را به مدارس و دانشگاهها نمى فرستادند. خديجه باباجان را كه اولين دانشجوى باحجاب در سال 1970 - 1971 در دانشگاه آنكارا به شمار مى رفت به دليل باحجاب بودن از دانشگاه اخراج كردند ولى وقتى كه توسط خواهران و دوستان خود، همراهى شد به تدريس

ص: 59

خود ادامه داد. مسئله حجاب در سال 1970 با سرعت تمام به پديده بارزى تبديل شد و خانواده هاى آناتولى فرستادن دختران خود را به دانشگاهها آغاز كردند و اين از نتايج اسلام در دهه هاى اخير بود كه انقلاب اسلامى ايران در اين زمينه تأثير زيادى داشت.

البته عوامل مؤثر ديگرى هم در تمايل دختران جوان در بازگشت به هويت اسلامى وجود داشت كه از آن جمله مى توان به شكست فلسفه غير مذهبى آتاتورك و نيز بن بست نظريه هاى كمونيستى و ديگر نظرات غربى در زمينه ارائه تحليهاى مفيد براى حل مشكلات جوانان در تمام ابعاد، اشاره كرد.

در سال 1982 كه حكومت وقت حجاب را در دانشگاههاى تركيه ممنوع اعلام كرد، تا سال 1987 كه زنان محجبه در ماه مبارك رمضان در برابر ساختمان مركزى دانشگاه استانبول تجمع كردند، اين اولين واكنش جدى زنان باحجاب بر عليه نظام بود و ملت تركيه را با اين سؤال مواجه كرد كه: «مگر حجاب امرى الهى نيست كه در قرآن نيز عنوان شده است؟.»

10 - «ياسمين كوك» دانشجوى سال آخر رشته دندانپزشكى در دانشگاه استانبول

تحصيلاتم را در آلمان شروع كردم، آنجا روابط صميمانه اى ميان استاد و دانشجو برقرار بود امّا اين ارتباط در تركيه وجود ندارد. من به برخى از استادان احترام مى گذاشتم و درسشان را و فداكارى آنها را در راه دانشجويان دوست داشتم و انتظار داشتم كه در سختيها در كنار ما قرار گيرند ولى آنها نيز همچون ديگران در حق ما ستم روا داشتند.

خواستيم با مدير دانشكده صحبت كنيم ولى ما را نپذيرفت و گفت: «هيچ كمكى از دست من برنمى آيد و شما بايد نزد رئيس جمهور برويد» وقتى نزد رئيس جمهور رفتيم، وى گفت: «تا حل شدن مشكلاتتان به دانشگاه بازگرديد.»

ص: 60

در دوره منع حجاب ما را از تحصيل بازداشتند و دوباره بر سر جاى خود بازگشتيم و وضع به همين شكل ادامه داشت. اين ممنوعيتها بر ما تأثير منفى گذاشت و باعث شد كه شوق و انگيزه درس خواندن را از دست داده و دچار ضعف و سستى گرديم. از سوى ديگر با خانواده هاى خود مشكلات زيادى داشتيم بعضى خانواده ها دخترانشان را براى اينكه درس بخوانند و مدرك بگيرند وادار به بى حجابى مى كردند، گاهى ما را متهم به تأثيرپذيرى از «ايران» مى كردند و براى اينكه از دانشگاه اخراج نشويم بارها دروغ گفتيم و عقيده خود را از آنها پنهان كرديم و گفتيم ما فقط به دانشگاه مى رويم و با هيچ كسى كارى نداريم.

بعضى از خواهران توسط خانواده هايشان در اتاقها محبوس شدند زيرا بى حجابى و دانشگاه رفتن را نپذيرفتند. اين است كه موقعيت ما در جامعه، همچون موجودى عجيب و وصله اى نامناسب احساس مى شود.

روسرى چه تأثيرى بر تحصيلات آينده دختران خواهدگذاشت؟

«حجاب به عنوان عامل تهييج كننده اى براى پيروان ديگر اديان خواهد شد، روسرى هايى كه مزاحم كلاس درس هستند.

رعايت اصول اعتقادى اسلام، بحث جديدى را در فرانسه درباره جدايى مدرسه و مذهب ايجاد كرده است.»

تفسيرى از هانز - هاگز برمر روزنامه باديش زايتونك

پاريس: تا سن 18 سالگى سوآن فليان (Souan fliyan) دانش آموزى بود همچون ساير دانش آموزان، تنها سياه بودنش او را از ديگر همكلاسهايش در مدرسه اى واقع در «لاكالاد»Lacalade شمال شهر پاريس متمايز مى كرد.

از زمانى كه اين دختر متولد شده در يك خانواده مهاجر تونسى كه به تازگى

ص: 61

درخواست تابعيت در فرانسه را نيز داده اند، به سن قانونى رسيده، به شكلى خود را از ساير هم سن و سالهايش متمايز مى كند.

سوآن فليان تصميم گرفته زندگيش را براساس قوانين اسلامى پايه گزارى نمايد.

از اين رو خود را موظف مى بيند موهايش به جز قسمتى از صورت را با روسرى «حجاب» كه طبق دستورات قرآن زنان و دختران بايد موهاى خود را با آن مخفى نگاه دارند، بپوشاند. خدا ارجحيت دارد. براى اين دختر 18 ساله قابل پيش بينى نبود كه به سر كردن روسرى چه تأثيرى بر تحصيلات آينده دختران خواهد گذاشت؟

پس از تعطيلات تابستانى به منظور يادگيرى خياطى به آموزشگاه دولتى مراجعه مى كند امّا با كمال تعجب پاسخ مى شنود كه تمامى كلاسهاى آموزشى پر شده است. مشابه اين پاسخ را نيز از يك آموزشگاه خصوصى ديگر دريافت مى كند.

نهايتآ در سومين مدرسه يك محل آموزشى براى اوائل ماه اكتبر مى يابد؛ امّا اولين روز مدرسه پيش از شروع به حضورش خاتمه دادند، چون كه او نمى خواست روسرى خود را بردارد و از حضور در كلاس محروم مى شود. و از آن هنگام تا به امروز ديگر به مدرسه نمى رود. پيشنهاد گذاشتن روسرى در زنگ تفريح و برداشتن آن به هنگام حضور در كلاس، از جانب او رد مى شود، مى گويد:«اگر از من بخواهند كه روسريم را بردارم هرگز به مدرسه نخواهم رفت» او مى گويد: «امام گفته كه قرآن خانمها را موظف به گذاشتن روسرى نموده و من سخن خدا را ترجيح مى دهم.»

مسئولين مدرسه در تصميم گيرى خود مبنى بر محروميت اين دختر مادام كه او روسرى بگذارد از شركت در كلاس درس، با استناد به قانونى از سال 1937 مى كنند كه براساس نظرات ژول فرى (Jules ferry)پايه گذار علوم تربيتى در

ص: 62

فرانسه كه بيش از صد سال پيش عقيده جدايى مدرسه از كليسا را تبليغ مى كرد، بنا نهاده شده است.

طبق اين ماده قانونى سيستم آزاد تحصيلى بايستى از «تبليغات مذهبى» به دور بماند و هرگونه «تمايلات شديد مذهبى» ممنوع شده است.

از «تبليغات مذهبى» و «تمايلات شديد مذهبى» چه استنباط مى شود، غير از آنچه در مدارس عمومى فرانسه هيچ مذهبى تدريس نمى شود و در اين ماده كه متعلق به 60 سال پيش است اين موضوع دقيق تر مشخص نشده است.

سازمان حركت ضدنژاد پرستى و دوستى ملتها (Marp) كه از طريق خانواده دختر از اين جريان مطلع شده بود موضوع را افشاء نموده در اين تصميم اعضاى مدرسه نشانه اى از تعصب در تعليمات آزادى مذهب مى بيند كه وجودش اصولا براى آن است كه تحمل نكردن را اشاعه دهد.

كسى نمى تواند خانمهاى مسلمان را از گذاشتن روسرى منع كند، در حالى كه به يهوديها اجازه بدهد كالوته (Kalotte) بگذارند و مسيحى ها صليب به گردن آويزان كنند. با اين عبارات منشى كل (Marp) ژان لوك (Jean luc) اعتراض خود را بيان مى دارد، هنوز بدون خط روشن اتهامى كه وكيل (G. Collrd) گيلبرت كلارد به مكتب آزادى مذهبى، مبتنى بر اينكه وظيفه خود را كه نزديكى فرهنگها و فلسفه هاى مختلف بوده، انجام نمى دهد، وارد مى كند، از طرف وزير تعليم و تربيت، ليونل يسپين (Jospin Lionel) پذيرفته نيست.

ادعاى وزير به اينكه، هدف مدرسه آن است كه بچه ها را نپذيرد نه اينكه رد كند، هيچ خط روشنى را براى مسئولين مدرسه اين ناحيه به همراه ندارد اينها در مقابل تمايل افزاينده به اسلام در مدرسه، بى دفاع هستند. نماينده مسئولين مدرسه اى در ليكل واقع در شمال فرانسه بيان مى كند: از يك سال قبل ما اين تمايل را مشاهده

ص: 63

مى كنيم.

مدير يك مدرسه در منطقه Rouboln كه 80% دانش آموزانش از خانواده هاى مهاجر هستند مى گويند: «اگر من روسرى گذاشتن را ممنوع نكرده بودم، امروز تنها كسى كه در بعضى كلاسها موهايش را نمى پوشاند، معلم مدرسه بود. در Crail كرايل واقع در حومه پاريس، دختر 13 ساله دانش آموزى كه راضى نشده بود حداقل در سر كلاس درس از روسرى صرفنظر كند، از تحصيل محروم شده.

مكتب مذهب آزاد در فرانسه، كه اينك دويستمين سال تولد انقلاب 1789 را جشن مى گيرد و هنوز يكى از بهترين ثمرات اين انقلاب است، مى باشد. احترام به اصل آزادى مذهب، كه آموزش و پرورش فرانسه در اواخر قرن گذشته در مقابل ادعاهاى كليساى كاتوليك خود را به آن مقيد نموده است، كار را براى سازمانهايى نظير Marp يا حركت ضد نژادپرستى Sos، در بيان نظر خود در رابطه با اين ادعاى مدرسه اى مشكل مى نمايد. زيرا خطر آن است كه از طرف دست راستى هاى ژان لوئى مارى لوپن مورد تأييد قرار بگيرند.

Cheniere مدير مدرسه بيان مى كند: در اغلب موارد مسئله خود روسرى نيست بلكه نحوه سركردن آن است، در رفتار و عمل اين نوع محصلين يك حالت تهييج كننده اى وجود دارد كه من مجاز نيستم در مورد آن قضاوت نادرست نمايم. همچنين نويسنده و سردبير سابق روزنامه فرهنگى معتبر اسپريت Esprit ، ژان مارى دونهاخ (Doungch Jean marie) معتقد است كه نبايست اين را اشتباهآ بشكل جديدى از جنگ مدرسه اى صد سال پيش بدانيم. از نظراو فرانسه امروز كشورى است كه در آن آزادى مذهب حاكم است، ولى پديده تحت تأثير فرهنگ حاكم مسيحى است. او مى گويد مسيحيت يك اصل اساسى در فرانسه از قرن پنجم تا هجدهم ميلادى است و همه جا و همه راهها و سر دو راهى ها، صليب

ص: 64

هست نه هلال ماه و از همه مهمتر روسرى گذاشتن را با يك صليب معادل دانستن هم مجاز نيست.

هم كلاسى هاى سابق (سوآن فيليان) در مارسى، در واقع موضوع را طور ديگرى مى بينند پاسخ آنها در مقابل سؤال خبرنگاران اين است كه، آنها از روسرى يك دختر مسلمان به همان اندازه كه از صليب آويخته در گردن يك مسيحى است نمى ترسند و كمترين اثرى بر آنها ندارد.

ص: 65

فصل چهارم

فاجعه كشف حجاب رضاخان پهلوى

ص: 66

فاجعه كشف حجاب رضاخان پهلوى

فاجعه كشف حجاب رضاخان

يكى از حوادث مهم تاريخ كشور ما فاجعه كشف حجاب توسط رضاخان بود كه ما مطالب اين قسمت را از مؤلف و محقق ارجمند جناب آقاى توانا بطور اختصار مى آوريم.

مقدمه

در 17 دى ماه 1314 به دستور رضاخان دولت وقت مأمور گرديد تا با شدت هر چه تمامتر و با تمام امكانات عليه حجاب زنان مقابله نموده و كشف حجاب را در تمام سطوح به مرحله اجرا درآورد. با نگاهى به كارنامه استعمار در ايران مشخص مى شود كه از سالها قبل كشف حجاب در دستور كار استعمارگران قرار داشته و تنها منتظر فرصت مناسب بوده اند و ظاهرآ اين فرصت، چند سال پس از شروع سلطنت رضاخان به دست آمد.

اين نوشتار به بررسى روند مبارزه استعمار و عوامل آن عليه شخصيت زن مسلمان در تاريخ معاصر ايران پرداخته است، كه بسيار قابل توجّه مى باشد.

كشف حجاب، توطئه اى خزنده

ظهور اسلام و گسترش آن تا سرزمنيهاى مركزى و جنوبى اروپا كه از طريق آسياى صغير و شمال آفريقا صورت گرفت موجب هراس امپراطوران اروپايى عمومآ و رهبران واتيكان خصوصآ گرديد.

لذا آنان تصميم گرفتند به هر نحو ممكن مانع پيشرفت اسلام كه بسيار سريع و اعجاب انگيز مرزها را در مى نورديد و پيش مى رفت، شوند. تحريك مغول براى

ص: 67

حمله به سرزمينهاى اسلامى و بخصوص ايران و نيز جنگهاى صليبى كه چند نسل و عصر طول كشيد و تلاشهايى از قبيل تشديد اختلاف بين مذاهب اسلامى و به ويژه شيعه و سنى و توطئه هاى بسيار ديگر كه خارج از اين مقوله مى باشد، در همين راستا بوده است.

در اين ميان جنگهاى صليبى اگرچه به طور مقطعى به نفع مسلمين تمام شد امّا در دراز مدت در نتيجه تماس اروپاييان با مسلمين منجر به رنسانس يا تجديد حيات علوم، ادبيات و هنر در غرب گرديد كه انقلاب عظيم صنعتى و اختراعات و اكتشافات در زمينه هاى مختلف نتيجه آن بود. ممالك غرب از يك طرف براى تهيه مواد خام اوليه صنايع و از طرف ديگر براى تأمين بازار مصرف توليدات مازاد بر مصرف خود، متوجّه كشورهاى آسيايى و آفريقايى و از جمله ايران شدند.

كشور ما، هم به خاطر داشتن منابع غنى و متنوع و هم به جهت موقعيت سوق الجيشى از مقام ويژه اى برخوردار بود، مع الأسف وجود حكومت ضعيفى چون قاجاريه زمينه را براى ورود قدرتهاى استعمارى به ايران آماده مى كرد. مع ذالك استعمار به زودى متوجّه شد كه اسلام مانع بزرگى بر سر راه اوست. اين بار با استفاده از تجربيات گذشته تصميم گرفته شد به طور كلى در تمام سطوح جامعه ما اسلام زدايى شود. اقداماتى از قبيل مبارزه با نفوذ روحانيت به عنوان كسانى كه مبلغ و مروج اسلام بودند و حتى ترور فيزيكى و يا شخصيتى آنان، ايجاد مذاهب دست نشانده در جهت انشقاق جامعه، نمونه هايى از سياست اسلام زدايى توسط استعمار است. از ميان همه برنامه هايى كه در اين رابطه اعمال و اجرا شد اصولى ترين و مؤثرترين آنها اقدام عليه شخصيت زن مسلمان از طريق بيرون آوردن او از حجاب و ملعبه فساد قرار دادنش بود.

يكى از جاسوسان انگليس مشهور به مستر همفر در اوايل قرن 12 ه- .ق به عنوان

ص: 68

پيشنهاد به وزارت مستعمرات انگليس در اين رابطه مى نويسد:

«لازم است با اين توجيه كه حجاب از عادات دوره خلفاى بنى عباس بوده و ريشه در اسلام ندارد زنان مسلمان را تشويق كنيم از حجاب دست بردارند در اين رابطه مى توانيم استناد كنيم كه مردم همسران پيامبر(صلي الله عليه و آله) را مى ديدند. زنان در عصر پيامبر(صلي الله عليه و آله) در تمام كارها شركت مى كردند. بعد از آنكه زنان مسلمان از حجاب بيرون آمدند جوانان را نسبت به آنها تشويق و تحريك كنيم تا بين آنان فساد ايجاد شود. براى اين كار لازم است نخست زنان غير مسلمان را به كشف حجاب واداريم تا بعد زنان مسلمان از آنها پيروى كنند.»(1)

توطئه هاى استعمارى براى اسارت زنان

در آغاز تاريخ معاصر ايران از حدود دو قرن پيش به اين طرف، توطئه هاى استعمارى براى اسارت زنان ايران آغاز شد و با استفاده از شيوه هاى مختلف توسعه يافت. كما اينكه حضرت امام خمينى(1) با اشاره به همين دوره مى فرمايند :

«ابر جنايتكاران كه ادامه حيات خويش را در اسارت ملتها به ويژه ملتهاى اسلامى مى دانند در اين سده هاى اخير كه راهشان به كشورهاى اسلامى نفت خيز و ثروتمند باز شد، دريافتند كه تنها قشر مذهبى است كه مى تواند خار راهى در راه استعمار و استثمار آنان باشد و ديدند كه حكم نيم سطره يك مرجع مذهبى مورد علاقه مردم داراى چنان قدرتى است كه دولت انگلستان و دربار قدرتمند قاجار را به زانو

ص: 69


1- . مذاكرات مسترهمفر، الجاسوس البريطانى فى البلاد الأسلاميه، نقله الى العربيه،الدكتور ج. خ، ص 17.

درآورد و نيز دريافتند كه زنان در آن نهضت نقش اساسى داشتند و متوجّه شدند كه در مشروطه و پس از آن نيز زنان به ويژه قشر متوسط محروم آنان هستند كه مى توانند با قيام خود، مردان را به ميدان بكشند و احساس كردند تا اين عوامل به قوت خود باقى هستند نقشه هاى آنان نقش بر آب است و لازم ديدند براى دست يافتن به اين كشورها و مخازن سرشار آنها پايه هاى مذهبى و رهبرى مذهبى و قشرهاى مذهبى سست شود و از همان زمان به فكر اين نقشه و عملى نمودن آن افتادند و توفيقهايى هم به دست آوردند.»(1)

كشف حجاب يا مسخ هويت زن

از آنجا كه حجاب يكى از عوامل مهم حفظ زن در مقابل بيگانه است و تا اين سنگر سقوط نكند، سنگرهاى ديگر را نمى ش--ود از او گ--رفت، اولين اقدام براى اس--ارت زن از همين جا شروع شد و اين مهم در سالهاى 1227 ه- .ش و در مدخل تاريخ معاصر ايران به عهده زنى به نام «زرين تاج» و ملقب به قرة العين از اعضاى فعال فرقه استعمار ساخته بابيه گذاشته شد. وى اولين زنى بود كه بدون حجاب در اجتماع مردان حاضر شد و حتى اعلام نمود كه هر كه او را مس نمايد از آتش درامان خواهد بود. يكى از نويسندگان بهائى راجع به حضور بى پرده او در اجتماع مردان مى نويسد :

« ... ناگهان مشاهده نمودند كه جناب طاهره - قرة العين - با نهايت سكون و وقار بدون حجاب به طرف جمع پيش مى آيند تا به آن محل رسيده بود و در مقابل جناب قدوس قرار گرفته. از اين وضعيت چنان رعب و دهشتى بر حاضرين روى

ص: 70


1- . صحيفه نور، مجموعه رهنمودهاى امام خمينى ( 1)، ج 16، صص 126-125.

داد كه جمعى در حال تحير سرها را به زير انداختند و عده اى از اصحاب به امتحان شديد مبتلا گرديدند چنان چه عده اى از آن جمع كنار گرفته و اضطراب به حدى شديد بود كه يكى از آنها موسوم به عبدالخالق اصفهانى گلوى خود را بريده به اطراف مى دويد ولى حضرت طاهره بدون اندك توجّه و اعتنايى به آن احوال ابيات جذبيه به لسان، «كه دور قديم منتهى و عصر جديدى ظاهر شده و كلمات خود را به اين آيه ختم نموده «انّ المتقين فى جنات و نهر فى مقعد صدق عند مليك مقتدر» و در حين تلاوت اين آيه با دست اشاره به طرف حضرت بهاءالله و جناب قدوس نمودند ... آنگاه فرمود من آن كلمه اى هستم كه در احاديث و اخبار مذكور است كه چون قائم به آن نطق كند نقبا و نجبا از اطرافش فرار كنند ... »(1)

قرة العين نه تنها به كشف حجاب تشويق مى كرد بلكه اعلام نمود در روابط بين مردان و زنان هيچ رادع و مانع و حد و تكليفى وجود ندارد. از سخنان اوست كه مى گويد:

«اى احباب گوش كنيد، اى اغيار بدانيد ... به زودى مولاى ما باب، بلاد را فتح مى كند. عباد را مسخر مى سازد. به زودى تعاليم هفتگانه مسكون روى زمين در مقابل وى تسليم مى شوند ... از حال تنهايى به حال اجتماع بيرون بياييد و اين حجابى را كه ميان شما و زنان مانع از استفاده و استمتاع است پاره كنيد، آنان را در كارهاى خودتان شريك سازيد و كارها را در ميان خودتان و زنان بعد از آنكه كام

ص: 71


1- . حضرت بهاءالله، محمّد على فيضى، صص 42-41. مؤسسه ملى مطبوعات امرى وابسته به تشكيلات بهائيت به نقل از قرة العين، درآمدى بر تاريخ بى حجابى ايرا ن، نويسنده سينا واحد، ناشر مؤسسه تحقيقاتى و انتشاراتى نور، تهران، زمستان1363، ص 18.

دل از آنها برداشتيد تقسيم كنيد، با آنها آميزش داشته باشيد، آنها را از خانه به انجمن ها ببريد. زنان گلهاى زندگى دنيا مى باشند. گل را بايد از شاخ بچينيد و ببوييد.

زيرا گل براى چيدن و بوئيدن آفريده شده و شايسته نيست كه آن را آماده بداريد و بدان نيك نظر نداريد، آنها را به لذت تمام ببوييد. گل و شكوفه را بايد چيد و براى دوستان به ارمغان فرستاد ... زنان خود را از دوستانتان دريغ مداريد زيرا اكنون رادع و مانع و حد و تكليفى وجود ندارد و كسى نمى تواند جلوى كسى را بگيرد. پس حظ و نصيب خود را از اين حيات و زندگى برداريد زيرا بعد از مردن خبرى نيست.»(1)

قرة العين تجربه موفقى در جهت توطئه كشف حجاب و به اسارت درآوردن زن نبود. زيرا در زمانى كه حتى زنان دربار شاه عليا مخدره بوده و در انظار ظاهر نمى شدند و پوشش زن و پوشيده ماندن او از ضروريات شرعى و عرفى تلقى مى گرديد معلوم بود كه اقدام گستاخانه قرة العين نه تنها زمينه ساز آن توطئه نشد بلكه با عكس العمل و حتى تنفر شديد عمومى مواجه گشت به نحوى كه سرانجام به قيمت جان او تمام شد.

پس از اين واقعه اگرچه استعمار از هدف خود دست بردار نبود ولى به علت عدم آمادگى شرايط اجتماعى و سياسى اين طرح قريب صد سال به تعويق افتاد.

بدين ترتيب ما تا سالهاى پايانى حكومت قاجار حركتى مؤثر در سطح اجتماع در

ص: 72


1- . مفتاح باب الابواب يا تاريخ باب و بهاء، تأليف ميرزا محمّد مهدى خان زعيمالدوله تبريزى، ترجمه شيخ حسن فريده گلپايگانى، انتشارات فراهانى، تهران،فروردين 1346، ص 134.

اين راستا مشاهده نمى كنيم. البته ناصرالدين شاه پس از بازگشت از اروپا و مشاهده وضع ظاهرى زنان آن ديار دستور داد كه زنان دربارى همچون بالرينهاى اروپايى كه مورد توجّه شاه قرار گرفته بودند لباس بپوشند كه بعدآ با تغييراتى كه به شكل آن لباسها داده شد به تدريج رواج بيشترى يافت و نيز چند بار اتفاق افتاد كه وى احيانآ تحت تأثير همان سفرهاى فرنگ به بعضى از زنان حرمسراى خود اجازه داد تا در ملاء عام بدون پرده و پوشش ظاهر شوند. اين گونه موارد با آنكه در طول 50 ساله سلطنت ناصرالدين شاه كمتر اتفاق افتاد نه تنها مورد انزجار عمومى بلكه حتى موجب خشم درباريان شد به نحوى كه يكى از نزديكان شاه مى نويسد :

«امروز شنيدم كه افواج مشق مى كردند، اهل حرم بى پرده بالاى پشت بام ايستاده بودند. تماشا مى كردند و مردم هم آنها را ديده بودند. خدايا آن غيرت كه من ديده بودم چه شد؟ هر شب ده نفر قلندر به اسم، مليجك به اندرون مى برند كه ساز بزنند. پناه بر خدا از وضع دولت، ديگر كسى مى تواند زن داشته باشد و حفظ ناموس كند.»(1)

اين گونه اظهار نظرها روشن مى سازد كه هنوز شرايط ذهنى و عينى لازم در جامعه براى زنان آن گونه كه استعمار مى خواست فراهم نبوده است.

جنبش مشروطه و تأثير آن بر روى زنان

قيامت مشروطه خواهى كه نخست تحت عنوان نهضت عدالتخانه و با هدايت و حمايت روحانيون و هويت مذهبى شروع شده بود با توطئه حساب شده به تدريج

ص: 73


1- . روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه به نقل از حجاب و كشف حجاب در ايران،نويسنده فاطمه استاد ملك، مؤسسه مطبوعاتى عطايى، تهران، 1367، ص 81.

از نظارت روحانيت فاصله گرفت و از ماهيت مذهبى خالى شد. در اين راستا همان دستهاى پنهانى كه نهضت را به سوى اهداف از پيش تعيين شده خود سوق مى دادند برنامه هايى را كه براى زنان تهيه كرده بودند با دقت و احتياط شروع به اجرا نمودند و در اين رابطه دست به اقدامات گوناگونى زدند.

درست يك ماه پس از پيروزى مشروطيت، اولين گردهم آيى زنان در 15 شهريور 1285 ه- .ش در تهران به طور رسمى و علنى تشكيل گرديد كه مقرر شد هفته اى يكبار ادامه يابد. در اين جلسات از زنان مصرانه خواسته مى شد تا در مسائل اجتماعى شركت نمايند. از آن پس به طور مرتب و روزافزون شاهد برنامه هاى مختلفى جهت شركت بانوان در جامعه هستيم. كه از آن جمله تأسيس مدارس جديد براى طبقه نسوان بود. اولين مدرسه توسط مبلغين مسيحى آمريكايى در سال 1214 ه- .ش و به صورت مختلط در اروميه تأسيس گرديده بود، اين گروه آمريكايى موفق شد بعدها اجازه تأسيس مدرسه دخترانه اى را در تهران نيز بگيرد، مشروط بر اينكه از دختران مسلمان ثبت نام نكند معذالك مدتى بعد وزير مختار آمريكا از ناصرالدين شاه تقاضا كرد تا اجازه دهد دختران مسلمان هم به آن مدرسه بروند كه مورد موافقت شاه قرار گرفت.

خانم صديقه دولت آبادى و مهرتاج رخشان كه به ترتيب انجمن بانوان اصفهان را در سال 1288 ه- .ش در اصفهان و انجمن نهضت بانوان را در سال 1307 ه- .ش در تهران با هدف آزادى زنان از قيود اجتماعى و مذهبى از جمله حجاب تأسيس نمودند، از فارغ التحيلان همين مدرسه بودند. در سال 1265 ه- .ش مدرسه «سن ژوزف» توسط مبلغين كاتوليك فرانسوى در تهران گشايش يافت كه پس از چندى بنام منوچهرى و سپس به نام مدرسه «ژاندارك» فعاليت داشت.

بسيارى از زنان فعال در امر مبارزه با حجاب از فارغ التحصيلان اين مدرسه بودند.

ص: 74

و بالاخره سومين مدرسه دخترانه توسط اقليت زردشتى تأسيس گرديد. سرانجام با رهنمود عملى بيگانگان راه براى تأسيس مدارس دخترانه با آن انگيزه هايى كه ذكر گرديد، باز شد و اولين مدرسه دخترانه به نام «ناموس» در سال 1286 ه- .ش يك سال پس از پيروزى مشروطه به وسيله خود ايرانيها بنا گذاشته شد.

البته مردم به اين مدارس اعتماد نداشتند و معتقد بودند تحصيل دختران در آنجا موجب بى تقوايى و بى بند و بارى آنان خواهد شد لذا خانم طوبى آزموده مديره اين مدرسه براى جلب اعتماد مردان هر ساله در مدرسه مراسم روضه خوانى برقرار مى كرد. و با استناد به آيات و روايات اولياء كودكان را تشويق مى كرد تا فرزندان خود را براى تحصيل به اين مدرسه بفرستند.

در سال 1287 ه- .ش مدرسه دخترانه «فرانكو پرسان» توسط يك مسيحى بنام مسيو يوسف خان ريشارد نخست به صورت خصوصى در منزل وى و سپس به طور عمومى گشايش يافت. در سال 1288 ه- .ش اولين نشريه ويژه بانوان به نام دانش به صورت هفتگى منتشر شد. صاحب امتياز آن خانم دكتر كحال دختر يك يهودى تازه مسلمان به نام يعقوب همدانى بود. در سال 1289 ه- .ش خانم صفيه يزدى مدرسه دخترانه عفتيه را در تهران بوجود آورد (دكتر مرتضى يزدى كه يكى از سران حزب توده بود، فرزند همين خانم مى باشد). در سال 1291ه-.ش نشريه ديگرى به مديريت خانم مزين السلطنه انتشار يافت. در سال 1296 ه- .ش دبستان دخترانه اى به نام «فرحيه نوباوگان» توسط خانم فرح الملوك در تهران تأسيس شد. و در همان سال مكتب خانه شرعيات به وسيله خانم صديقه دولت آبادى در اصفهان تأسيس گرديد. در سال 1297 ه- .ش خانم سكينه شهرت به تشويق ميرزا حسن رشديه كه يكى از فعالين فراماسونى در ايران و بنيانگذار مدارس جديد در كشور ما بود مدرسه دخترانه «حسنات» كه بعدآ به «ژاله» تغيير نام

ص: 75

يافت را در تهران تأسيس نمود.

از اقدامات ديگر در اين سال تشكيل جمعيتى به نام شركت خواتين اصفهان به ابتكار خانم صديقه دولت آبادى در آن شهر بود. مدارسى كه تا اين تاريخ توسط افراد مختلف و با انگيزه هاى سياسى بوجود آمده بود غير دولتى بوده و از هدايت و حمايت تشكيلات فراماسونرى برخوردار بود. هدف فراماسونرى در ايران، اشاعه و ترويج فرهنگ غرب بود به نحوى كه به قول سيّدحسن تقى زاده فراماسون معروف، ايرانى مى بايست از سر تا ناخن پا فرنگى شود. براى رسيدن به اين هدف مدارس جديد و تربيت ايرانيان از همان آغاز كودكى بهترين و مؤثرترين شيوه اى بود كه انتخاب شد.

در سال 1297 ه- .ش وثوق الدوله كه يكى از عوامل فراماسونى و تحت الحمايه انگليس بود و در آن تاريخ رياست دولت را به عهده داشت به وزير معارف كابينه خود دستور داد تا علاوه بر تشكيل اداره تعليمات نسوان، ده مدرسه دخترانه در ده منطقه تهران و يك مدرسه تربيت معلم به نام دارالمعلمات در اين شهر تأسيس نمايد. مدرسه تربيت معلم كه توسط مسيو ريشارد اداره مى شد پس از چندى توسط وى ضميمه مدرسه آمريكايى كه مبلغين مسيحى از گردانندگان ديگر آن بودند، گرديد.

پس از آن تأسيس و توسعه اين گونه مدارس سرلوحه برنامه دولتها و يا جريانات سياسى كه كارگزاران سياست بيگانه و مبلغان فرهنگ غرب در ايران بودند قرار گرفت، به نحوى كه سعى شد تمام دختران تحت پوشش اين مدارس و آموزشهاى آن قرار گيرند.

در سال 1298 ه- .ش نشريه «زبان زنان» توسط خانم صديقه دولت آبادى نخست در اصفهان و سپس در تهران منتشر گرديد و در همان سال جمعيت نسوان

ص: 76

وطن خوان به وسيله خانم محترم اسكندرى و عده اى ديگر در تهران تأسيس شد. سعيد نفيسى كه با اين جمعيت در ارتباط بوده مى نويسد:

«پس از جنگ بين الملل اول دختران مرحوم جمشيدخان مجدالسلطنه افشار ساباتوى او كه مدتى از عمر خود را در تفليس گذارنده بود و چهار دختر متجدد تربيت شده داشت، مرحوم مستوره خانم و بانوان توران و آلجاى و هايده جمعيتى براى آزادى زنان به نام جمعيت «نسوان وطن خواه» تشكيل دادند.

و تنها مردى كه طرف اعتمادشان بود و در اين راه كوشش بسيار كرده و زنان متجدد همه او را مى شناختند من بودم و در جلسات هيأت مديره اين جمعيت البته با ترس و لرز حاضر مى شدم و اگر مردم آن روزگار مى دانستند كه من چه امتيازى داشتم مطلقآ همه چشم چرانان اين كشور به من رشك مى بردند.»(1)

وى در جاى ديگر راجع به فعاليت و اهداف چنين جمعيتهايى مى نويسد:

«از همان اوان جمعيتى از زنان درس خوانده و فهميده تهران دسته تئاترى از خود تشكيل داده بودند و از من خواستند نمايش نامه اى كه بدبختى دختران ايرانى و معايب حجاب را نشان بدهد بنويسم. من هم نمايشنامه اى نوشتم به عنوان «آخرين قربانى يك دختر» كه در سالن معبد زرتشتيان در خيابان استالين بازى مى كردند ... كم كم معمول شده بود كه جوانان آن روزگار، مرد و زن با هم معاشرت داشتيم. اما پيداست كه چگونه با احتياط زنان با چادر سياه به خانه ديگرى مى رفتند و در اندرون خانه چادر را از سر برمى داشتند. مى توانم به جرأت بگويم كه من بيش از سى سال در آرزو و حسرت ديدن دختر خاله هاى متعددى كه داشته ام نشسته ام و شايد هنوز كسانى در اين آرزو باشند، به همين جهت رفت و

ص: 77


1- . خواندينها سال 15، شماره 101، شنبه 18 شهريور ماه 1334، ص 35.

آمد خانوادگى هم محدود و قيود بسيار بود. مكرر شد خاله هاى من با دختران خود به ديدن مادرم آمدند به محض اينكه وارد اطاق مى شدم دختر خاله ها يا رو مى گرفتند و يا از اطاق مى گريختند.»(1)

با اين نوشته ها و اعترافات اهداف واقعى آزادى زنان و مبارزه با حجاب مشخص مى شود. چشم چرانى و حسرت ديدار دخترخاله از مواردى بوده است كه آقاى نفيسى توانسته اند به قلم بياورند. در 37 سال پيش كه ايشان اين خاطرات را نوشتند ظاهرآ جامعه ما به آن اندازه از رشد و آزادى و آگاهى نرسيده بود كه آقاى نفيسى و يا همكاران و همفكران او همه فعاليتهايى را كه در داخل اين جمعيتها در جريان بوده به قلم بياورند! عجيب است با آن همه زحمتهايى كه متحمل شده بودند كه ايرانى سر تا پا فرنگى شود، هنوز آقايان و خانم ها مجبور بودند «حدود و قيود» را به هنگام نگارش خود رعايت كنند. خوانندگان توجّه دارند كه كوششهاى آقا نفيسى و همفكرانش در جهت طرح معايب حجاب و اختلاط و معاشرت جوانان مرد و زن دقيقآ مطابق همان نظراتى است كه مسترهمفر جاسوس مجرب انگليس به وزارت مستعمرات اين كشور ارائه داده بود. بالاخره آن رهنمودها و اين فعاليتها در همان دوره در مواردى نتيجه داد. كما اينكه نويسنده مزبور در بخش ديگرى از خاطرات خود مى نويسد :

«در عروسى ها هميشه به فراخور استطاعت خود يكدسته مطرب زنانه و مردانه هم دعوت مى كردند در آغاز دسته مطرب يا تنها شامل مردها و يا تنها شامل زنها بود ولى در اين اواخر معمول شده بود كه نوازنده مرد و آوازخوان گاهى مرد و گاهى زن و رقاصها هميشه زنها بودند. گاهى اين زنان رقصهاى شهوت انگيز مى كردند و در

ص: 78


1- . خواندنيها سال 15، شماره ، سه شنبه 2 شهريور ماه 1334، ص 30.

حين رقص و آواز تدريجآ لباسهاى خود را از خود جدا مى كردند.»(1)

در سال 1299 جمعيت ديگرى به نام «شركت آزمايش بانوان» توسط صديقه دولت آبادى در تهران به وجود آمد و در همان سال نشريه «نامه بانوان» در تهران به وسيله دختر ميرزاحسن رشديه از عوامل فراماسونى و بنيانگذار مدارس جديد در ايران، منتشر شد ولى پس از چندى به علت آنكه مدير نشريه و همسرش وقت خود را به تشكيل مجالس اختصاصى براى كشف حجاب تخصيص داده بودند و نمى توانستند به آن بپردازند، تعطيل شد. و نيز در آن سال «جمعيت ايران جوان» به وسيله عده اى از آقايانى كه تازه از تحصيلات خارج برگشته و كشف حجاب را هدف اصلى خود قرار داده بودند، بوجود آمد. دكتر على اكبر سياسى يكى از بينانگذاران اين جمعيت در اين باره مى نويسد:

«اواخر جنگ اول جهانى بود، تازه از نخستين سفر فرنگستان برگشته بودم. سرى پرشور و دلى پر از احساسات داشتم، نمى توانستم وضع و حال اروپائيان كه چندين سال با آنها در تماس بودم مقايسه نكنم و از اختلاف وحشت انگيزى كه در ميان بود آزرده خاطر نشوم. چون علت اصلى عقب افتادگى خودمان را جهل و بى سوادى مى دانستيم با عشقى سرشار به خدمت فرهنگ كمر بستيم ... ولى چيزى نگذشت كه دريافتيم با يك گل بهار نمى شود و تعليم و تربيت معدودى جوان نمى تواند كشتى شكست برداشته كشور را به سرعتى كه آرزو داشتم به ساحل نجات برساند. در خلال اين احوال بود كه با كمال خوشوقتى به تنى چند از جوانان فرنگ رفته ديگر برخوردم و آنان را هم درد خود يافتم ... انجمن تشكيل داديم و نام آن را نخست «سروش دانش» و اندكى بعد «ايران جوان» گذاشتيم و عضويت آن را

ص: 79


1- . خواندينها، سال 15، شماره 104، سه شنبه 28 شهريور ماه 1347 ص 35.

در آغاز كار به جوانانى اختصاص داديم كه در فرنگستان تحصيل كرده و به طرز فكر اروپايى آشنايى كافى داشته باشند ... مرام جمعيت ايرانى جوان در برج حمل (فروردين) 1300 ... نشر گرديد و اسم «ايران جوان» را بر سر زبانها انداخت. اعليحضرت فقيد كه در آن هنگام سردار سپه نام داشتند نمايندگان جمعيت را به اقامتگاه خود ... احضار كردند ... و گفتند مقصود شما از تشكيل انجمن ايران جوان چيست؟ در پاسخ پس از بيان توضيح مختصر يك نسخه از مرامينامه جمعيت را تقديم كرديم ... گفتند ... ضرر ندارد كه با ترويج مرام خودتان چشم و گوشها را باز كنيد و مردم را با اين مطالب آشنا سازيد. حرف از شما ولى عمل از من خواهد بود. به شما قول مى دهم كه همه اين آرزوها را برآورم و مرام شما را از اول تا آخر اجرا كنم ... اينك چند ماده آن مرامنامه، عينآ نقل مى شود ...

ماده دوم - استقرار حكومت عرفى در ايران و تجزيه امور مدنى از مسايل روحانى ...

ماده بيست و دوم - توجّه مخصوص به معارف مملكت مطابق ترتيب ذيل:

الف - تهيه وسايل اجراى تعليمات ابتدايى مجانى و اجبارى در تمامى مملكت براى پسران و دختران.

ب - تأسيس مدارس متوسطه پسرانه و دخترانه در شهرهاى بزرگ و مدارس عاليه مردانه و زنانه درسى ايالات.

ت - ... اعزام عده زيادى محصلين و محصلات به ممالك خارجه براى تكميل تحصيلات و كسب فنون و صنايع مستظرفه

ث - تغيير خط فارسى

ج - تأسيس كلاسهاى اكابر مردانه و زنانه ...

ماده بيست و پنجم - رفع موانع ترقى و آزادى نسوان.

ص: 80

ماده سى ام - سعى در تجديد روح اجتماعى و اقتباس و ترويج قسمت خوب تمدن غرب.

ما از همان آغاز تأسيس جمعيت با شور و نشاطى كه نظيرش را فقط در پيروان متعصب مذاهب و اديان نوظهور مى توان سراغ كرد، به ترويج افكار خود پرداختيم. مجالس سخنرانى و نمايشها و شب نشينى هاى هنرى ايران جوان مورد استقبال شايان عموم ترقى خواهان قرار گرفت ... همين كه از اين نمايشها مختصر درآمدى بدست آمد روزنامه ارگان جمعيت به نام «روزنامه ايران جوان» تأسيس گرديد و وسيله مؤثر و پايدارى براى ترويج افكار انقلابى مادر سياست داخلى و سياست خارجى و امور اجتماعى و فرهنگى و جز آن گرديد و خوانندگان فراوان پيدا كرد. خانواده هاى تجدد خواه آن را مشترك بودند ... در اين روزنامه مخصوصآ مبارزه پى گير و شديد ضد حجاب تحت عنوان «نامه هاى بانوان» با يك سرلوحه كه خانمى را در حال قرائت نامه اى نشان مى داد آغاز گرديد. بيشتر اين نامه ها به امضاى يك بانوى فرضى فرانسوى مقيم تهران بود كه براى دوست خود به پاريس فرستاده مى شد.»(1)

با اين وصف، طبق نوشته نويسنده مزبور مردان نيز كارهاى ديگر خود را كنار گذاشته و با دلگرمى از حمايت سردار سپه «مبارزه پى گير و شديد ضد حجاب» را مستقيمآ آغاز كردند. در سال 1300 گروهى به نام «پيك سعادت بانوان» در رشت تشكيل گرديد و در همان سال دو مجله به نامهاى «جهان زن» و «عالم نسوان» به ترتيب با مديريت خانم فخرآفاق پارسا و نوابه صفوى در تهران منتشر شد.

در سال 1301 جمعيت زنان وطن خواه به وجود آمد و نيز جمعيت ديگرى به

ص: 81


1- . سالنامه دنيا، سال هفدهم، صص 59 - 58.

رياست خانم صفيه فيروز در همان سال تشكيل شد. در سال 1303 روزنامه «آفتاب شرق» توسط خانم نرجس آموزگار نشر يافت. در آن سال اولين نمايش با شركت 300 نفر تماشاچى، توسط عده اى از زنان تحت پوشش جشن عروسى، اجراء شد ولى عليرغم مخفى كارى، مورد حمله قرار گرفت و در حين اجراء از هم پاشيد.

در سال 1305 ه- .ش مجله «دختران ايران» در شيراز به طبع رسيد و در همان تاريخ جمعيت «بيدارى نسوان» در تهران اعلام موجويت كرد.

در سال 1307 براى آمادگى و عادت اذهان عمومى ملكه پهلوى به همراه دخترانش بدون حجاب و با وضع زننده اى وارد حرم حضرت معصومه (علیها السلام) شد. البته اين جسارت مورد اعتراض روحانى مبارز مرحوم آية الله شيخ محمّد تقى بافقى قرار گرفت وى خطاب به آنها گفت: «اگر مسلمانيد چرا بدون حجاب به اينجا آمده ايد و اگر مسلمان نيستيد چون ورود غير مسلمان به حرم مطهر ممنوع است باز هم نبايد بدين جا مى آمديد.»

ملكه كه شديدآ از اين برخورد غير منتظره وحشت كرده بود و احساس امنيت نمى كرد فورآ تلفنى با رضاشاه در تهران تماس گرفته و جريان را به او گفته و كمك خواست. شاه براى ايجاد رعب و وحشت و نيز براى اينكه ديگر كسى جرأت اعتراض در اين گونه موارد را نداشته باشد، شخصآ با عده اى نظامى بلافاصله خود را به قم رسانده با عربده جويى و فحاشى دستور داد مرحوم بافقى را حاضر كنند. بعد از آنكه در همان داخل صحن وى را مضروب و مجروح نمود ايشان را از قم تبعيد كرد. اين بود پاسخ حكومت به كسانى كه به بى حجابى آنها داخل صحن حرم حضرت معصومه(علیها السلام) اعتراض كرده بودند.

ص: 82

كشف حجاب و مقلدان غرب

رضاخان با ابراز خوشحالى از اقدام خانم هاجر تربيت گفت:

«بى نهايت مسرورم كه مى بينم خانمها در نتيجه دانايى و معرفت به وضعيت خود آشنا شده و پى به حقوق و مزاياى خود برده اند. سابق بر اين، زنهاى اين كشور به واسطه خارج بودن از اجتماع نمى توانستند حق خود را نسبت به كشور و ميهن عزيز ادا نمايند، خدمات و فداكارى خود را آن طور كه شايسته است انجام دهند ولى حالا به مقامى رسيده اند كه علاوه بر امتياز برجسته مادرى كه دارا مى باشند، از مزاياى ديگر اجتماع هم مى توانند بهره مند گردند. ما نبايد از نظر دور بداريم كه سابقآ نصف جمعيت كشور ما به حساب نمى آمد، يعنى نصف قواى عامله مملكت بيكار بوده.»(1)

البته هم خانم تربيت و هم رضاخان مى دانستند كه حجاب مانع اصلى سياست اسلام زدايى و غرب گرايى است و نه مشكل پيشرفت زنان، وگرنه تغييرى كه از آن پس در زندگى چنين زنانى به وجود آمد چه بود، جز آن كه با كشف حجاب رفع حجب و حيا نيز شد؟ اگر قبلا در داخل خانه و خارج از آن در جامعه همدوش با مرد به تربيت فرزند مى پرداخت و يا با كار و كوشش مستقيم و غير مستقيم به اقتصاد و اداره زندگى و جامعه كمك مى كرد پس از آن مجبور شد با زن اروپايى آن هم تنها به عنوان مصرف كننده كالا و كالاى مصرفى همدوش و همگام شود. اينكه بنابر مدعيان آزادى زن كشف حجاب موجب شد «درهاى علم و معرفت و آزادى و هنرمندى» به روى زنان ايرانى گشوده شود و توانستند مانند ساير همجنسان خود در ممالك مترقى قدم بردارند آيا از ميان چنين زنان آزاده اى كه غربيها را اسوه

ص: 83


1- . حجاب و كشف حجاب در ايران، فاطمه استاد ملك، ص 132.

خود قرار داده بودند در طول بيش از چهار دهه پس از كشف حجاب يك «مادام كورى» يا «فلورانس ناتينگل» يا يك «ژاندارك» به وجود آمد؟

جز اينكه سرانجام چون كلاغ هم راه رفتن خود را فراموش كردند و هم نتوانستند راه رفتن كبك را بياموزند؟ به قول مخبرالسلطنه هدايت كه يكى از سردمداران همان حكومت بود تمدن بلوارى را ياد گرفتند و حتى از غربيها پيش افتادند، اما تمدن لابراتورى را هرگز. وى كه در اوج قدرت رضاخان در محدوده سالهاى 1306 تا 1312 رئيس الوزرا بود، مى نويسد :

«مجالس نشاط لوليدن مرد و زن در بساط، انبساط مى آورد و نفس را انتعاش مى دهد. ليكن شب شراب نيرزد به بامداد خمار. معروف است جوجه را آخر پاييز مى شمرند. فكر تشبه به اروپايى از آنجا به سر پهلوى آمد. صورت بلى آراسته است و بيشتر معايب كه امروز گريبانگير ملل است از طرز زندگى برخاسته، در شرق فقط زنها در چادر نبودند، زندگى اعيانى تا درجه اى در پرده بود، تجملات در برزن و بازار ظهور نداشت و كمتر تحريك به رشك و رقابت مى كرد ... تقليد اروپايى به صورت خوش مى نمايد به معنى دشوار است و ترقى اروپا در افزارسازى است نه در اسكى و فوتبال بازى ... لازمه امداد به زندگانى اگر رفع حجاب باشد، رفع حجب و حيا زندگانى را خراب كرد. در اروپا عفت و ناموس را فداى تجارت كرده اند، زن را مضطر مى خواهند كه اجرت كمتر بدهند ...

كلاه اجنبى مليت را از بين برد و برداشتن چادر عفت را ... پليس دستور يافت روسرى را از زنها بكشد، روسرى ها پاره شد و اگر ارزش داشت تصاحب.

مدتى زد و خورد بين پليس و زنها دوام داشت، بسيارى زنها را شنيدم كه از خانه بيرون نيامدند. امر شد مبرزين محل، مجالس ترتيب بدهند. زن و مرد محل را دعوت كنند كه اختلاط عادى شود. وثوق الدوله از پيش قدمها بود. در كافه بلديه

ص: 84

شب نشينى مرتب شد منهم دعوت داشتم، نوشتم خانمى مجلس آرا ندارم و تنها آمدن خلاف نزاكت است ...

نظميه به من اطلاع داد كه در گوشه دروس چنان مجلسى فراهم كنم. خوشبختانه رعاياى دروس ارمنى اند و چند پيرزن كه با چادر، روى نيمه باز آمدند. آنچه اجبارى بود به جاى خود، مردان بى ناموس و متملقان چاپلوس، زنهاى خودشان را به مجالس رقص بردند و به الدنگها سپردند. ميرزا ابوطالب صاحب حمام پاك را كه در منطقه ارگ است از نظميه خواستند كه در حوزه خود مجلس آشتى كنان ترتيب بدهد، برخاست و به راه افتاد. گفتند: كجا؟ گفت: (زندان) قصر. مى دانم كه من اين خلاف اخلاق را نخواهم كرد و محكوم به حبس خواهم شد. نگفته خودم مى روم. عقد صورت را به زيرپستان و روى ناف رساندند. كفين را به بالاى بازو و زير بغل و ساق پا را تا كفل. جاى شكرش باقى است كه سر تا پا برهنه در كوچه آمدن را در پاريس و برلن پليس منع كرده بود و الا در حرارت تقليد، بانوان ما مستعد تقليد بودند و آنچه پرده داشتند، مى نمودند، اگر چه به رنگ لباسهاى تنگ اينك هم پيداست ... به واسطه رفع حجاب، در حقيقت حجب، و قبول رسوم ناباب و تقليد هرزه گردان پاريس تكلف در لباس به جايى كشيده كه عايدات مشروع و حلال هشتاد درصد وفا به ايفاى مد نمى كند. لباس صبح، لباس ظهر، لباس عصر، لباس شب، كفش و جوراب و كلاه هم رنگ دامن ...

سابق وسمه مى كشيدند، سر انگشتان را حنا مى بستند چون پول به خارج نمى رفت وحشيگيرى بود! حال كه مبلغى گزاف به بهاى ماتيك مى رود نشانه ترقى و تمدن است.»(1)

بعد از كشف حجاب

توطئه كشف حجاب فتنه بزرگى بود كه براى جامعه مذهبى ما بسيار سنگين و غير قابل تحمل بود. مرحوم شيخ عبدالكريم حائرى مرجع تقليد وقت از غصه آن بيمار شد و چندى بعد از همان بيمارى فوت كرد. حاج آقاحسين قمى كه در مشهد ساكن بود و از علماى طراز اول به شمار مى رفت گفته بود مى روم پاى شاه را مى بوسم و نمى گذارم اين كار را انجام شود. اما كارى كه استعمار قريب به يك قرن آن را در سرلوحه برنامه هاى خود قرار داده و در حكومت دست نشانده رضاخان فرصت انجام آن را يافته بود با خواهش و التماس اين و آن قابل تغيير نبود. لذا به آن مرحوم حتى اجازه ديدار با شاه را ندادند و او كه تحمل ديدن فساد و منكرات علنى را در جامعه نداشت، به عراق مهاجرت نمود. مرحوم ميرزا محمود خراسانى فرزند صاحب كفايه خواست دنباله كار او را بگيرد و با اين توطئه مقابله نمايد، در مشهد دستگير و تحت الحفظ برده شد و زندانى گرديد تا در آنجا فوت نمود يا به روايتى به شهادتش رساندند. مع الوصف علما نااميد نشده و مخفيانه به مبارزه ادامه داده و به روشنگرى مى پرداختند. در جريان اين فتنه عده اى از متدينين از اندوه سكته كردند. بعضى زنان خود را طلاق دادند. كثيرى از زنان مؤمنه خود را در خانه محبوس كردند و تنها پس از سقوط ديكتاتورى در شهريور 1320 فرصت بيرون رفتن از منزل پيدا كردند و چه بسيارى كه در محبس خانه مردند و روى آزادى نديدند.

برخى نيز عملا و به نحو ديگر با پوشيدن پالتوهاى بلند و كلاههاى بزرگ و يا روسرى به نحوى كه موها معلوم نبود با اين اقدام مخالفت كردند. عده اى دختران

ص: 85


1- . خاطرات و خطرات، نوشته مهديقلى خان هدايت(مخبرالسلطنه)، كتابفروشىزوار، تهران 1344، صص 405 الى 408 و 493.

خود را از مدارس جديد بيرون آوردند تا مجبور نشوند بدون حجاب به مدرسه بروند.

مع الأسف عده اى كه از آنها انتظار نمى رفت به علت ضعف عقايد دينى و يا عدم توجّه به عمق توطئه در گفتار يا كردار از كشف حجاب حمايت كردند.

از جمله پروين اعتصامى شاعر معروف در قطعه شعرى گفت:

زن در ايران، پيش از اين گويى كه ايرانى نبود *** پيشه اش جز تيره روزى و پريشانى نبود

زندگى و مرگش، اندر كُنج عزلت مى گذشت *** زن چه بود آن روزها، گر زانكه زندانى نبود؟

كسى چو زن، اندر سياهى قرنها منزل نكرد *** كسى چو زن، در معبد سالوس قربانى نبود ...

و يا ملك الشعراى بهار با صراحت زننده اى چنين سروده است:

دخترا پرده ز رخ بر كش و بر قلب فكن *** كز حجابى رخ زن حافظ اسرار نشد

چهره بگشاى وز چشم بد اغيار مترس *** كه گل آزرده دل از چشم بد خار نشد

در پس پرده ناموس نهان شو زيرا *** چادر و پيچه حجاب زن بدكار نشد ...

و نيز دكتر مصدق بعدها اظهار داشت:

«اگر به تدريج كه دختران از مدارس خارج مى شدند، حجاب رفع مى شد چه مى شد؟ رفع حجاب از زنان پيرو بى تدبير چه نفعى براى ما داشت؟ ... حالا البته خانم ها به بنده اعتراض نكنند زيرا قبل از اينكه بانوان محترم كشف حجاب كنند،

ص: 86

من در اروپا با خانواده خودم كشف حجاب كردم و هيچ كس با كشف حجاب مخالف نبود ولى من مخالف بودم چون معتقد بودم كه كشف حجاب بايد به واسطه اوليسيون (اصلاحات) و به واسطه تكامل اهل مملكت باشد نه به واسطه يكى كسى كه يك قدرتى پيدا كرده.»(1)

بهر حال مبارزه با حجاب درصدر برنامه هاى دولت قرار گرفت. البته تا پايان سال 1314 برنامه دولت حفظ امنيت زنان بى حجاب در برابر مخالفين و برگزارى مجالس مختلط زنانه مردانه به طور متعدد و مكرر در نقاط مختلف بود. مطبوعات تحت سانسور نيز اجبارآ مضار حجاب و فوائد بى حجابى را تبليغ مى كردند و با معرفى چهره هايى از زنان هرزه غربى زنان ايران را تشويق مى كردند از آنها تقليد كنند تا متمدن به حساب آيند.

زنان متجدد طبق دستورالعملهاى پى درپى مجبور بودند به جاى سنن مذهبى و ملى از آداب اروپايى تقليد كنند و چون در عمل ناشى بوده و تجربه كافى نداشتند بعضآ اتفاقات مضحكى واقع مى شد. از جمله مى نويسند:

«در جريان كشف حجاب چون زنان تازه چادر برداشته بودند و از طرز لباس پوشيدن و رسوم معاشرت آزاد بى اطلاع بودند، گذشته از آنكه ريخت و قيافه بانوان فوق العاده مضحك مى نمود گاهى هم اتفاقات مضحك و خنده آورى رخ مى داد ... مثلا در همان اوان در تهران روز جشن مجلس شوراى ملى زن يكى از وزراء به اتفاق شوهرش به مجلس جشن مجلس شوراى ملى مى آيد و مرحوم داور هم كه آن موقع وزير و همه كاره بود شركت مى نمايد و از نظر رعايت اتيكت مى خواهد بر

ص: 87


1- . سياست موازنه منفى در مجلس چهاردهم، نگارش حسين كمى استوان، ج اولو دوم، صص 34 و 78 و 79.

دست زن همكار خود بوسه بزند، زن آن وزير ابتدا ابا نموده ولى چون مرحوم داور را مصر مى بيند مى گويد اختيار داريد اجازه بدهيد روى ماهتان را ببوسم.»(1)

چون عده اى از زنها بضاعت خريد لباسهاى جديد را نداشتند شهردارى ها موظف شدند با جمع اعانه براى آنان لباس و بخصوص كلاه تهيه كنند. از سال 1315 مبارزه با حجاب ابعاد گسترده ترى يافت. زيرا اكثريت زنان روال سابق را ادامه مى دادند و حاضر نبودند از پوشش خود دست بردارند. لذا حكومت با بسيج نيروهاى نظامى و انتظامى با كوچكترين نشانه هاى حجاب در شهرها و روستاها و حتى در كوچه ها و پس كوچه ها با خشونت تمام مقابله مى كرد. به حمامى ها دستور داده شد زنان محجبه را راه ندهند. مأمورين مخفى از حمامها مواظبت مى كردند تا مبادا از اين دستور تخلف كنند. از رانندگان تعهد گرفتند تا زنان چادرى را سوار نكنند در اماكن عمومى از قبيل زيارتگاهها، گردشگاهها و غير آن مأمورينى مستقر شدند تا از ورود زنان باحجاب جلوگيرى كنند. به اصناف دستور اكيد داده شد بود خانمهاى چادرى را به فروشگاهها و دكاكين راه نداده و به آنها چيزى نفروشند. حتى در دهات كدخداها را مكلف كرده بودند تا مواظب باشند زنان باحجاب ظاهر نشوند. در مقابل به رؤساى دواير دولتى دستور داده شد هر روز همراه با همسران خود در حالى كه بايد لباس جديد پوشيده و كلاه بر سر داشته باشند، براى گردش به خيابانها و اماكن عمومى بروند تا به تدريج ديگران از آنها تأسى نمايند. تا زمانى كه ديكتاتورى رضاخان برقرار بود اين برنامه ها با شدت ادامه داشت.

هيأت حاكمه چنين وانمود مى كرد كه با رفع حجاب تمام مشكلات كشور حل مى شود. لذا شاه به طور مداوم به نخست وزير و او به حكّام ايالات و آنها به حكام

ص: 88


1- . خواندينها، سال 15، شماره 31، هيجدهم دى ماه 1333.

ولايات و آنان نيز به مأمورين زير دست فشار مى آوردند تا كسانى را كه همچون سابق از پوشش سنتى مذهبى استفاده مى كنند مورد تعقيب و بازخواست و مجازات قرار دهند. در يك نمونه از اين دستور كه از طرف والى خراسان به حكّام ولايات آن منطقه ابلاغ شده آمده است :

«حكومت ولايت ثلاث با دستور اكيدى كه راجع به پيشرفت نهضت نسوان و اتحاد شكل صادر شده مع هذا طبق اطلاع صحيحى كه رسيده در اجراى امر از طرف آن حكومت اقدامى به عمل نيامده.

مثلا آخوندهاى حكم آباد همه در لباس آخوندى و زنها در چادر و ساير اشخاص با لباس قديمى هستند به طورى كه اگر شخصى به محل مزبور وارد شود گمان مى كند اهالى آنجا ايرانى نيستند.

از اين سهل انگارى و غفلتى كه در اجراى مقررات و دستورات صادره به عمل آورده ايد كاملا توبيخ مى شويد. لازم است براى پيشرفت نهضت بانوان فورآ اقدامات لازمه نموده اشخاصى هم كه تاكنون به لباس متحدالشكل ملبس نشده اند آنها را ملزم به پوشيدن لباس نماييد. نسبت به اشخاصى هم كه مطابق مقررات و دستورات صادره از پوشيدن لباس متحدالشكل معاف هستند مطابق دستورات صادره در اين باب اقدام نماييد. چنانچه اقدامات فورى به عمل نيايد شديدآ مؤاخذه خواهيد شد. والى ايالت خراسان

رونويس شرح فوق به اداره امنيه ناحيه شرق فرستاده مى شود كه دستور فورى و اكيد به امنيه محل صادر نماييد چنانچه از طرف امنيه محل در اين باب سهل انگارى شده، جدآ او را مورد تعقيب و بازخواست قرار داده نتيجه را اعلام داريد.

والى ايالت خراسان

ص: 89

رونويس براى استحضار رياست وزراء تقديم مى شود. والى ايالت خراسان.»(1)

گسترش مجدد حجاب پس از سقوط ديكتاتورى رضاخان

دراين دوره تنها به برداشتن چادر و حجاب اكتفا نشد بلكه هدف آن سياست، ترويج فرهنگ برهنگى بوده ابتدا در مجالس خصوصى و سپس در سطح جامعه شايع شد. مخبرالسلطنه هدايت از مراسم ازدواج محمّدرضا پهلوى كه در اواخر حكومت رضاخان در سال 1318 برگزار مى شد، خاطراتى دارد كه بيانگر نتايج اوليه اين شاهكار است. وى مى نويسد :

« ... در رقعه دعوت چاپى با مركب اكليل براى شب 4 ارديبهشت تصريح شده بود كه لباس خانمها بايد به رنگ سفيد و دكلته باشد بى آستين، در شب اول ارديبهشت به رنگ باز و با آستين قيد شده بود ... خواتين همه بهره ور از حقوق اجتماعى به مد آخر پاريس در مجالس جلوه گر شوند. در باشگاه وزارت خارجه خانمى را يا بانويى را ديدم كه تا زير ناف برهنه بود گويا ياد از مدحّوا نموده بود، خانم سبزه تند، صورتش ناموزون، اندام بى تناسب، اشبه به زاغ در خرام كبك «كاين منهم طاووس عليين شده» مدتى در آن هيكل موروس و جلوه منحوس به حيرت نگريستم. ياللعجب! كجاييم و چه مى بينيم؟ اين بود معرفت بانوان به وضعيت خود.»(2)

ص: 90


1- . گنجينه اسناد، سال اول، دفتر اول، بهار 1370، انتشارات سازمان اسناد ملىايران، ص 24.
2- . تاريخ بيست ساله ايران، ج 6، تأليف حسين مكى، نشر ناشر، تهران 1362، ص394.

بله به قول جلال آل احمد :

«از واجبات غربزدگى يا مستلزمات آن آزادى دادن به زنان است. ظاهرآ لابد احساس كرده بوديم كه به قدرت كار اين 50 درصد نيروى انسانى مملكت نيازمنديم كه گفتيم آب و جارو كنند و راه بندها را بردارند تا قافله نسوان برسد! امّا چه جور اين كار را كرده ايم؟ آيا در تمام مسائل حق زن و مرد يكسان است؟ ما فقط به اين قناعت كرديم كه به ضرب دگنگ حجاب را از سرشان برداريم و درِ عده اى از مدارس را به رويشان باز كنيم و بعد؟ ديگر هيچ، همين بسشان است ... پس در حقيقت چه كرده ايم؟ فقط تظاهر، زن را كه حافظ سنت و خانواده و نسل و خون است به ولنگارى كشيده ايم به كوچه آورده ايم. به خودنمايى و بى بند و بارى كه: سر و رو را صفا بدهد و هر روز ريخت يك مد تازه را به خود ببندد و ول بگردد. آخر كارى؟ وظيفه اى؟ مسئوليتى در اجتماع؟ شخصيتى؟ ابدا! همان افزون به خيل مصرف كنندگان پودر و ماتيك محصول صنايع غرب. همان غرب زدگى.»(1)

سقوط ديكتاتورى و نقش جديد زنان

با فرار رضاخان و فروپاشى ديكتاتورى، قدرت سلطنت و سلطه حكومت به شدت كاهش يافت. هيأت حاكمه مجبور بود تمام نيروى خود را در جهت تثبيت سلطنت و تحكيم پايه هاى متزلزل آن به كار برد و فرصت پى گيرى سياستهاى سابق را نداشت.

لذا مردم امكان يافتند به خويشتن خويش باز گردند و ارزشهاى اسلامى را كه قبلا

ص: 91


1- . غربزدگى، جلال آل احمد، تهران، مهرماه 1344، صص 51-50.

به اجبار از دست داده بودند بار ديگر احياء كنند. از آن جمله زنانى كه نمى توانستند با حجاب از خانه بيرون آيند و يا عده اى از آنان كه بر خلاف ميل خود مجبور بودند بدون حجاب بيرون بيايند، بار ديگر به حجاب روى آوردند. اين امر آن چنان عموميت داشت كه حكومت مقتضى نمى دانست در آن شرايط خود را با اين مسائل درگير نمايد. به نحوى كه بنابر تقاضاى وزير كشور و تصويب هيأت دولت موضوع مسكوت ماند. در اين پيشنهاد آمده است:

«تاريخ 10/10/1322، وزارت كشور، اداره سياسى و گذرنامه، محرمانه، جناب آقاى نخست وزير به طورى كه خاطر محترم مستحضر است مطابق قانون لباس متحدالشكل مصوب 6 دى ماه 1307 كليه اتباع ذكور ايران كه به موجب مشاغل دولتى داراى لباس مخصوص نيستند مكلفند لباس متحدالشكل بپوشند و متخلفين از اين قانون به جزاى نقدى و حبس از يك تا هفت روز محكوم مى شوند. تا شهريور 1320 اين تربيت كاملا رعايت شده و متخلفين به دادگاه صالحه احاله مى شوند ولى از آن تاريخ به بعد خصوصآ در اين اواخر عده زيادى مقررات قانون مذكور را مراعات ننموده عبا و عمامه هاى رنگارنگ و كلاه پوست و نمد و غيره استعمال مى كنند كه البته اين سير قهقرايى طبعآ در روحيات اهالى هم تأثير خواهد داشت و اگر به اين منوال بگذرد ترتيب سابق كه انواع و اقسام البسه مختلف الشكل جور و ناجور در تهران و شهرستانها ديده مى شد مجددآ معمول بشود. چون هر موقع كه مأمورين انتظاماتى به متخلفين از قانون تذكر مى دهند و يا آنها را به دادگاه صالحه مى فرستند مورد اعتراض سايرين و جرائد واقع مى شوند، مراتب معروض گرديد تا هر گاه مصلحت و مقتضى باشد اجازه فرمايند به شهربانى كل و استانداريهاى مربوط دستور داده شود متخلفين را طبق قانون جدا تعقيب و به كيفر خود برسانند. بديهى است اين ترتيب شامل حال مردان بوده و

ص: 92

مربوط به چادر نماز و چادر سياه نيست كه بنا به مقتضيات وقت فعلا به هيچ وجه جلوگيرى نمى شود. ضمنآ مناسب است در راديو بعضى محسنات اين كار اقلا هفته يك مرتبه صحبتهايى بشود.»(1)

محمّدرضا پهلوى در اسلام زدايى كمتر از رضاخان نبود ولى معذالك مجبور بود در اوايل سلطنت خود كوتاه آمده و غير مستقيم عمل نمايد. وى در يكى از كتابهايش مى نويسد:

«هنگامى كه پدر به تخت سلطنت نشست مصمم گشت كه زنان را از بار سنگين آداب و رسومى كه آنان را مقيد ساخته و اثر آن دامنگير ملت ايران نيز گشته است آزاد سازد ... اقداماتى كه پدرم براى ترقى و پيشرفت معنوى بانوان به عمل مى آورد طبعآ با مخالفتهايى مواجه مى گرديد ولى با آن شهامت و دورانديشى (بخوانيد با آن ديكتاتورى و بى دينى) فطرى كه داشت موانع را از پيش برداشته و راه را هموار مى ساخت ... پدرم بدوآ به رفع حجاب زنان اقدام كرد و در اثر تشويق و تحريض وى در سال 1309 نخستين بار بعضى از بانوان طبقه اول در خانه هاى خود و مجالس مهمانى به لباس زنان اروپايى درآمدند و عده كمى هم جرأت كرده بدون حجاب در خيابانها ظاهر مى شوند. در سال 1313 آموزگاران و دختران دانش آموز از داشتن حجاب ممنوع شدند و افسران ارتش با زنانى كه حجاب داشتند راه نمى رفتند. بالاخره روز 17 دى 1314 پدرم با اعلام كشف حجاب قدم نهايى را در اين راه برداشت و از مادر و خواهرانم خواست كه بدون حجاب همراه وى در يكى از جشنهاى مهم رسمى كشور حاضر شوند ... تا آنجايى كه اطلاع دارم، اين

ص: 93


1- . گنجينه اسناد، سال اول، دفتر اول، بهار 1370، انتشارات سازمان اسناد ملىايران، ص 25.

اولين بارى بود كه در تاريخ جديد ايران بانوان بدون حجاب در مراسم رسمى عمومى شركت مى جستند ... اقدام رضاشاه موفقيت كامل يافت و متعاقب آن پدرم دستور منع حجاب را صادر كرد. به موجب اين دستور هيچ زن و يا دوشيزه اى حق پوشيدن چادر و نقاب نداشت و اگر زنى با روبنده و چادر در كوچه پيدا مى شد پاسبان از وى تقاضا مى كرد كه روبند خود را بردارد و اگر امتناع مى كرد جبرآ چادر او را برمى داشتند و تا زمانى كه پدرم سلطنت مى كرد در سراسر كشور اين منع برقرار بود. بدين ترتيب ايران پس از تركيه دومين كشور مسلمانى بود كه رسمآ حجاب را ممنوع ساخت. در سال 1313 كه پدرم دانشگاه تهران را تأسيس نمود مقرر داشت كه دوشيزگان نيز حق ورود داشته باشند و همچنين بسيارى از دوشيزگان ايرانى به تشويق پدرم براى كسب علم و هنر به خارج از كشور عزيمت كردند و عده كثيرى به تشويق پدرم در وزارتخانه ها و ادارات دولتى و خصوصى براى منشى گرى و ساير مشاغل مشغول كار شدند و در امور اجتماعى و خدمات عمومى نيز علاقه روز افزون به منصه ظهور رساندند ... اشغال نظامى ايران در دوره جنگ دوم جهانى و مهاجرت پدرم طبعآ اجراى برنامه هاى وسيعى را كه او براى ترقى و تعالى زنان ايرانى طرح كرده بود متوقف ساخت و به علاوه كم كم در افكار و عقايد ترقى خواهان نيز تحولاتى پديد آمد.

رضاشاه اصلاحاتى را كه در وضع اجتماعى زنان ايران به وجود آورده بود با اعمال قدرت دنبال مى كرد و عاقلانه آن بود كه از آن پس اقدامات اصلاحى با رويه دموكراسى تعقيب شود تا نتايج عالى ترى عايد كشور گردد. مسأله كشف حجاب نمونه اى از همان اقدامات اصلاحى بود و همين كه پدرم از ايران خارج شد در اثر پاشيدگى اوضاع در دوران جنگ بعضى از زنان مجددآ به وضع اول خود برگشتند و از مقررات مربوط به كشف حجاب عدول كردند. ولى من و دولت من از اين

ص: 94

تخطى چشم پوشى كرديم و ترجيح داديم كه اين مسأله را به سير طبيعى خويش واگذاريم و براى اجراى آن به اعمال زور متوسل نشويم ... مى توان انتظار داشت كه چادر و لباسهاى بدقواره اى كه در كشورهاى متمدن و تربيت يافته مورد استعمال دارد و شخصيت پوشنده را آشكار نمى كند به تدريج از ميان برود و چشم بينندگان را آزار ندهد و شايد مردان بتوانند با اظهار سليقه خود به آن زودتر پايان بخشند.»(1)

البته عليرغم انتظار آقاى محمّدرضا پهلوى سير طبيعى حوادث نشان داد كه اگر تهديد و ارعاب و زندان و شكنجه و اعدام و قتل عام نباشد، چادر و لباسهاى خوش قواره اى كه در ميان مردم متدين و تربيت يافته مورد استعمال دارد و شخصيت پوشنده را آشكار نمى كند و نبايد هم آشكار كند به تدريج همچون گذشته رواج مى يابد ولو اينكه چادر و مانند آن چشم دشمنان عفت و عصمت را آزار دهد و مردانى پيدا شوند كه با اظهار سليقه خود باعث تداوم حجاب شدند. در اين رابطه مراجع، علما و ساير اقشار متدين جامعه نقش مهمى داشتند زيرا آنها از يك طرف با فتوا و نوشتن كتب و مقالات و يا تأسيس و توسعه مدارس اسلامى و هيأتهاى مذهبى اذهان عمومى را آگاه مى كردند و از طرف ديگر با فشار به حكومت آن را مجبور مى كردند تا شئونات دينى را حداقل در ظاهر رعايت نمايند. دو نمونه از فتواى مراجع كه در پى استفتاى عده اى از متشرعين صورت گرفته را مى خوانيم :

1 - «بسم الله الرحمن الرحيم

حضرت مستطاب حجة الأسلام آية الله فى الأنام آقاى حاج سيّدمحمّد تقى خوانسارى دامت بركاته متمنى است پاسخ پرسش زير را لطفآ مرقوم فرماييد.

ص: 95


1- . مأموريت براى وطنم، محمّدرضا پهلوى.

آيا از براى زنان حرمت كشف حجاب به نحوى كه در اين ايام متعارف است به ادله قطعيه در اسلام ثابت است يا خير؟ و نيز جلوگيرى و نهى اين منكر در صورت امكان بر هر فردى از افراد مسلمان واجب است يا نه؟

بسمه تعالى

جواب : حرمت كشف به نحوى كه امروزه در پايتخت تداول دارد علاوه بر آنكه ادله قطعيه دارد و مثل صاحب جواهر اعلى الله مقامه كه اول متبحر در فقه است دعوى ضرورت از دين كرده است كه منكرش كافر و نجس است و جلوگيرى از آن هم از باب نهى از منكر بر تمام افراد واجب است و تمام هم مقصر و مسئولند در اهمال نسبت به اين وظيفه فريضه.

الأحقر محمّد تقى الموسوى الخوانسارى.»

2 - «بسم الله الرحمن الرحيم

حضرت مستطاب حجة الأسلام آية الله فى الأنام آقاى حاج آقا حسين بروجردى دامت بركاته متمنى است پاسخ پرسش زير را لطفآ مرقوم فرماييد.

آيا از براى زنان حرمت تبرج و كشف حجاب به نحوى كه در اين ايام متعارف است به ادله قطعيه در اسلام ثابت است يا نه؟ و نيز جلوگيرى و نهى از اين منكر بر هر فردى از مسلمانان واجب است يا خير؟

بسمه تعالى

در مسايل عمليه مذكر است. حسين طباطبايى.»

و امّا رسائل عمليه آية الله آقاى بروجردى (مجمع الرسائل ص 342 چنين مضبوط است:

«بر زن واجب است بپوشاند خود را و نگاه كردن مرد بر زن اجنبيه حرام است.»

و ديگر در ص 424 مى گويد:

ص: 96

«امر كردن مردم را به واجب و نهى كردن مردم را از حرام واجب است با شرايط.»

از نحوه سؤالات مزبور چنين برمى آيد كه گويا بر اثر تبليغات مداوم و تحريف حقايق احكام اسلام در اذهان عوام شبهه اى به وجود آمده بود كه حجاب در اسلام ثابت نشده و ناشى از عرف اجتماعى است.

پيامد آزادى زنان

آزادى زن شعار عوام فريبانه اى بود كه زنان جامعه ما را از ارزشهاى اسلامى و انسانى آزاد كرد و به اسارت ضد ارزشها درآورد. از آن پس مبارزه بى امان در جهت تسليم تمام زنان شدت گرفت. در اسفند ماه 1342 خانم اشرف پهلوى افتخار پيدا كرد كنگره بين المللى زنان را در تهران تشكيل دهد تا تصميم زنان ايرانى را طبق اصول انقلاب سفيد به غرب اعلام نمايد. براى اين منظور لازم بود تشكيلاتى به وجود آيد تا تمام زنان را تحت پوشش و سيطره خود درآورد.

در اين راستا در سال 1345 سازمان زنان ايران جايگزين انجمن زنان ايران شد كه اشرف پهلوى رئيس و فريده ديبا (مادر فرح پهلوى) نايب رئيس آن بودند.

48 جمعيت و انجمنى كه در سازمان مزبور ادغام شده بودند به ترتيب تاريخ تأسيس عبارت بودند از:

1 - انجمن فارغ التحصيلان مدرسه آمريكايى به رياست خانم هورآسا شكوه تأسيس 1268.

2 - انجمن كل خيريه بانوان ارامنه به رياست استقيك شيشمانيان تأسيس 1302.

3 - كانون بانوان به رياست خانم قمر دولت آبادى تأسيس 1314.

4 - انجمن «هاى گين» به رياست خانم آرميك نرسيسان تأسيس 1318.

5 - جمعيت زنان صاحب شغل و حرفه به رياست خانم دكتر كچكينه كاظمى

ص: 97

تأسيس 1320.

6 - جمعيت ماماهاى ايران به رياست مژگان دقيق تأسيس 1323.

7 - جمعيت شوراى زنان ايران، به رياست صفيه فيروز تأسيس 1322.

8 - انجمن معاونت عمومى زنان شهر تهران به رياست خانم هاجر تربيت تأسيس 1324.

9 - سازمان بانوان يهود به رياست شمس حكمت تأسيس 1326.

10 - كميته بانوان ارت به رياست خانم شمس بنائيان تأسيس 1329.

11 - جمعيت پرستاران ايران به رياست خانم هرو آبادى تأسيس 1331.

12 - جمعيت راه نو به رياست خانم فاطمه مينوى تأسيس 1324.

13 - جمعيت بيدارى زنان به رياست خانم اعظم سپهر خادم تأسيس 1338.

14 - انجمن خيريه بانوان ارامنه تهران به رياست خانم برسا به هوسپيان تأسيس 1340.

15 - سنديكاى مديران آموزشگاههاى آزاد خياطى به رياست مهدخت اعتماد تأسيس 1340.

16 - انجمن زنان و دختران نارمك به رياست خانم زهرا طباطبائى تاسيس 1341.

17 - انجمن بانوان تهران پارس به رياست قدسيه صفاكيش تأسيس 1341.

18 - انجمن بانوان آشورى و كلدانى به رياست خانم ملك يونان تأسيس 1342.

19 - جمعيت بانوان صلح جو به رياست خانم طاهره اسكندرى تأسيس 1320.

20 - جمعيت زنان سازمان برنامه به رياست خانم منير آذرى تأسيس 1345.

21 - انجمن ملى حمايت از مستمندان و كهنسالان به رياست خانم منصوره ملكوتى تأسيس 1345.

ص: 98

22 - جمعيت زنان وزارت اطلاعات به رياست خانم طاهره فكور (اسكندرى) تأسيس 1346.

23 - جمعيت زنان كشاورزى به رياست خانم مرسده آذرخش تأسيس 1346.

24 - جمعيت زنان وزارت پست و تلگراف به رياست خانم تنومند تأسيس 1346.

25 - جمعيت سازمان امور ادارى و استخدامى كشور به رياست خانم هما محلل تأسيس 1346.

و بيش از 20 جمعيت و انجمن ديگر كه از كارمندان وزارتخانه ها و سازمانهاى دولتى تشكيل شده بود. در اين راستا در سال 1345 سازمان زنان ايران جايگزين انجمن زنان ايران شد.

از اعضاى فعال اين سازمان مى توان از خانم مهناز افخمى نام برد. وى عضوى از خانواده چهل فاميل حكومتگر ايران بود كه سلسله پهلوى در رأس آن قرار داشت. افخمى كه از مهره هاى اشرف به شمار مى رفت به حمايت او مدارج ترقى را طى كرد به نحوى كه رياست سازمان زنان به وى محول شد و بعدها وزير مشاور در امور زنان و قائم مقام حزب رستاخيز گرديد. از فعالين ديگر در اين زمينه ليلا اميرارجمند مدير عامل كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان را مى توان نام برد كه نديمه فرح پهلوى و از عوامل سازمان سيا بود. با اين وصف معلوم مى شود همسر و خواهر شاه كه هر يك سمبل خيانت، جنايت و فساد بودند توسط دو نيروى وفادار و فعال هدايت زنان جامعه را به سوى مطلوب غرب به عهده داشته اند.

به هر جهت بر اثر مساعى اين سازمان، زنان بيشترى در اين دوره وارد صحنه شدند تا اعلام شود بانوان ايران به درجه كمال مطلوب از آزادى رسيده اند.

ص: 99

تيمسار فردوست نمونه اى از حضور زنان در صحنه را در دوره محمّدرضا پهلوى اين گونه نوشته است: «در دوران محمّدرضا دعوت از زنان زيبا به مجالس ميهمانى مرسوم بود و در محافل ديپلماتيك تهران هميشه زنان زيبا در رأس ليست مدعوين سفارتخانه ها و ميهمانى هاى سفرا جا داشتند تا سبب جلب دلتمردان ايرانى شوند.»(1)

اين گروه از زنان براى آنكه ثابت كنند درسهاى خويش را از غرب به خوبى آموخته اند خود را از هر قيدى آزاد كردند. فردوست در قسمت ديگرى از خاطرات خود مى گويد:

«اشرف كه مى خواست از پول سازمان برنامه حداكثر استفاده را برد، با يك زن زيبا به نام آذرطرح دوستى ريخت كه شوهرش در سازمان برنامه يك كارمند جوان و عادى بود. آذر در عين جوانى و زيبايى دكتر دندان پزشك بود. در يك ميهمانى كه اشرف در هتل در بند تشكيل داده بود، من نيز دعوت شده بودم.

زمانى كه ميهمانان مشغول صرف مشروب بودند، اشرف من و آذر و ابتهاج (رئيس سازمان برنامه و بودجه آن وقت) را به يك اتاق برد و در حضور آذر و ابتهاج به من گفت: زن به اين زيبايى ديده بودى؟ دكتر هم هست. من گفتم: اگر دكتر هم نبود، زنى به اين زيبايى نديده بودم! گفت: حالا اين ابتهاج براى اين زن ناز مى كند. نظرم اين است كه ترتيب وصلتشان را بدهم. گفتم ابتهاج زن دارد! گفت: آن كه هيچ. گفتم آذر هم شوهر دارد! گفت: اين هم كه هيچ. (زن ابتهاج و شوهر آذر در سالن جزء مدعوين بودند.) سپس اشرف به ابتهاج گفت: حالا شما دو نفر را تنها

ص: 100


1- . ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج اول، خاطرات فردوست، انتشارات مؤسسهاطلاعات.

مى گذارم كه ترتيب كار را بدهيد. اشرف و من از اتاق خارج شديم و آن دو تنها ماندند.

بعدآ ابتهاج مرتب به خانه آذر مى رفت و روابط جنسى شديد داشتند. ابتهاج ساعاتى به خانه آذر مى رفت كه مى دانست شوهرش در سازمان برنامه كار دارد.

يكى از اين روزها كه ابتهاج به خانه آذر آمده بود، بدون اينكه ابتهاج بفهمد آذر به شوهرش تلفن مى كند كه زود به منزل بيا كار دارم. شوهر سريع خود را به منزل مى رساند. در اين فاصله آذر در تخت خوابش روابط را با ابتهاج به طور شديد و عاشقانه شروع مى كند.

شوهر وارد اتاق خواب مى شود و صحنه را مى بيند. ابتهاج به شوهر مى توپد كه تو كارمند قاچاق هستى و در اين موقع چرا به منزلت آمده اى! با اين صحنه سبب مى شود كه شوهر آذر را طلاق بدهد و ابتهاج مجبور شود با او ازدواج كند. ترديدى نيست كه طراح اصلى نقشه حضور بى موقع شوهر آذر، اشرف بوده است. امّا آذر به ابتهاج اكتفا نكرد و رفيق عبده شد. على عبده صاحب بولينگ معروف شميران بود و آذر ابتهاج هم يك بولينگ در ونك داشت. عبده زرنگى كرد و در موقع معاشقه با آذر زير تختخواب ضبط صوت گذاشت و گفته هاى عشقى آذر را ضبط كرد. او سپس آذر را تهديد كرد كه اگر بولينگ خود را تعطيل نكنى اين نوارها را به شوهرت (ابتهاج) خواهم داد. آذر نيز هفت نفر چاقوكش فرستاد و آنها زخمهاى شديدى به عبده وارد آوردند. عبد به دادگسترى شكايت كرد و آذر هم از طريق اشرف به محمّدرضا شكايت كرد. موضوع به من ارجاع شد كه دوستانه حل كنم. عبده را راضى كردم كه از شكايت خود صرفنظر كند كه كرد و موضوع خاتمه يافت. در همين جا بايد اضافه كنم كه آذر ... خواهرى داشت به نام مهين صنيع كه او نيز مانند خواهرش فاسد بود و از طريق جنسى نماينده مجلس شد. مهين در

ص: 101

محافل دربارى به شيك پوشى شهرت داشت.»(1)

به تدريج اين گونه آزاديهاى بى قيد و شرط از محافل خصوصى به مجالس عمومى نيز سرايت نمود زيرا هدف تمام جامعه بود، نه بخشى از آن، در محدوده سالهاى 1350 در يكى از مطبوعات خبرى را تحت عنوان جالب ترين پارتى در تهران چنين مى خوانيم:

«در تهران جالب ترين پارتى تشكيل شده، عده اى از شيك پوش ترين، خوش اندام ترين و جوان ترين خانمهاى تهران هفته اى يك شب با مايو بيكنى در پارتى كنار استخر به رقص مى پردازند اين پارتى را يكى از هتلهاى تهران با موزيك زنده برگزار مى كند. با همان لباسهاى مخصوص شنا با همراهانشان به رقص مى پردازند. اين جالب ترين پارتى است كه در تهران برگزار مى شود.»(2)

اينها نمونه هايى بود از آنچه كه در كشور ما رواج داشت، نويسنده اين سطور عليرغم ميل خود تنها به جهت آنكه بتواند اندكى از فضاى جامعه را در آن سالها براى خوانندگان ترسيم كند، اين موارد را به عنوان شاهد مثال آورده است. به هر حال براى فراگير شدن آزادى زنان، مقرر شد خدمت سربازى براى دختران اجبارى گردد.

بدين منظور شرط ورود به دانشگاهها و استخدام در ادارات و يا هر شغل ديگرى در جامعه ارائه كارت پايان خدمت بود و براى آنكه روستاييان كه به طور سنتى، مذهبى بودند از اين سياست بى بهره نباشند سپاهيان دانش كه براى باسواد كردن آنها اعزام شده بودند، موظف شدند دختران روستايى را از سنين كودكى به سوى

ص: 102


1- . خاطرات فردوست، صص 238-237.
2- . مجله خواندينها، 26 تيرماه 1350.

بى قيدى سوق دهند. در سال 1350 مقطع 6 ساله دبيرستان به دو دوره راهنمايى و دبيرستان تقسيم گرديد و مقرر شد مقطع راهنمايى به صورت مختلط از نوجوانان دختر و پسر اداره شود، احتمالا در سالهاى آينده نيز در نظر داشتند دوره دبيرستان را هم مختلط كنند كه انقلاب اسلامى بساط طاغوت را در هم پيچيده و مهلت چنين كارى را پيدا نكردند.

و مكروا و مكرالله

ظاهرآ از اوضاع و احوال سياسى و اجتماعى چنين برمى آمد كه بيگانه كردن زنان از ارزشهاى اسلامى بدون برخورد به مانعى تا تخريب آخرين سنگر و تسليم آخرين نفر پيش خواهد رفت. امّا درست در اوج قدرت رژيم شاه احساس شد با احياى اسلام انقلاب، اين سياست در حال شكست است. قيام امام عليه لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى، مقابله ايشان با طرح آمريكايى انقلاب سفيد و متعاقب آن حمله به برقرارى كاپيتولاسيون از طرف دولت آمريكا به ايران باعث شد چهره فاسد حكومت دست نشانده پهلوى بيش از پيش بر ملا شود و مذهب نقش دوباره خود را باز يابد.

بزرگانى چون بهشتى، باهنر، مفتح، مطهرى و ديگران كه از آموزش يافتگان مكتب امام بودند با انتشار كتب و نشريات و ارتباط با روشنفكران و به خصوص جوانان دانشگاهى و برگزارى مجالس و محافل درس و بحث با آنان، منطقه نفوذ مذهب را از حوزه ها و از ميان اقشار مذهبى سنتى جامعه به ميان منطقه تحت نفوذ بيگانه از مذهب، گسترش دادند. مدارس اسلامى دخترانه و پسرانه در تهران و شهرستانها توسعه پيدا كرد - مساجد، حسينيه ها و اماكن ديگر دينى به طور بى سابقه فعال شدند.

جلسات و هيئات مذهبى كوچك و بزرگ به صور مختلف كه در آن احكام شرعى،

ص: 103

تفسير، حديث، تاريخ اسلام و حتى مسائل سياسى بيان مى شد، تعداد زيادى از جوانان دختر و پسر را جذب كرد. اقشار مذهبى كه اعماد به نفس پيدا كرده بودند فرزندان خود را بر خلاف گذشته از رفتن به مدرسه و حتى دانشگاه منع نمى كردند.

جوانانى كه قبل از ورود به دانشگاه در آن محافل و مجالس دينى پرورش يافته بودند وارد دانشگاه مى شدند و فرهنگ مذهبى را با خود به آنجا مى بردند. اگر در سابق بر آن عده اى از جوانان دختر و پسر با دين به دانشگاه مى رفتند و در آنجا جذب مكتب الحادى ماركسيسم مى شدند كه با چهره كاذب انقلابى افكار بسيارى را به خود جلب نموده بود، در اين اواخر چه بسا بى دين به دانشگاه مى رفتند و با دين از آن خارج مى شدند. كه البته از سالهاى 1350 به بعد كه رشد ماركسيسم در دانشگاهها به كندى گراييد و مذهب شتاب بيشترى گرفت، نقش روشنفكرانى چون دكتر على شريعتى را كه از پرورش يافتگان همان جلسات دينى بودند نبايد از خاطر به دور داشت. تعداد دختران محجبه دانشجو در دانشگاه تهران در محدوده سالهاى 53 - 1352 از تعداد انگشتان دست تجاوز نمى كرد. امّا از آن سالها به بعد طى 4 سال تا پيروزى انقلاب اسلامى عده آنها از شمار بيرون بود. رژيم كه گويا تحمل ديدن زنان باحجاب را به خصوص در محيط دانشگاه نداشت در صدد مقابله برآمد و چون دانشجويان مذهبى كه در انجمنهاى اسلامى متشكل شده و به علت همبستگى با هم قدرتى به حساب مى آمدند، دولت خود را قادر به مقابله با آنها نمى ديد، از مقطع تحصيلى قبل از دانشگاه يعنى دبيرستان شروع نمود. طى بخشنامه اى كه از طرف فرخ رو پارسا وزير آموزش و پرورش وقت كه داراى مسلك بهائيت بود، خطاب به رؤساى تمام دبيرستانهاى دخترانه صادر شد، ضمن اظهار تأسف از رشد روز افزون دختران محجبه در دبيرستانها، گفته بود اين تلاشها مخالف اهداف انقلاب سفيد بوده و رؤساى دبيرستانها بايد اكيدآ از

ص: 104

آن جلوگيرى نمايند.

امّا آگاهى مذهبى و ايمان به مبانى دينى به درجه اى رسيده بود كه تحقق چنين دستوراتى مشكل مى نمود خاصه آنكه با پيروزى انقلاب اسلامى اين آرزوها براى هميشه به زباله دان تاريخ افكنده شد.

اينك بر نسل انقلاب است تا با بهره گيرى از تجربيات گرانبهاى اسلاف صالحه اى كه هشيارانه با توطئه ها مقابله نمودند، تا آخرين سنگر و تسليم آخرين نفر از دشمن در حفظ شخصيت زن اسلامى بكوشند.»

ص: 105

فصل پنجم

پيامدهاى شوم بى حجابى

ص: 106

پيامدهاى شوم بى حجابى

مقدمه

پس از جنگ دوم جهانى و دست يابى ابرقدرتها به صنعت و تكنولوژى پيشرفته و توسعه و گسترش روزافزون كارخانجات مختلف و متعدد، صاحبان صنايع، سرمايه داران و توليدكنندگان استعمارى با پر شدن انبار توليدات و كمبود بازار مصرف داخلى، درصدد بازاريابى جهانى برآمدند، ولى تحقق اين امر دو شرط اساسى داشت:

اول : محظورات سياسى وجود نداشته باشد و صاحبان صنايع بتوانند بدون هيچ مانعى كالاهاى خود را در بازارهاى جديد به فروش برسانند.

دوم: تقاضا وجود داشته باشد، يعنى كالاهاى توليد شده در كارخانجات و صنايع توليدى غرب در كشورهاى ديگر و به ويژه در جهان سوم خريدار داشته باشد.

استعمارگران و به دنبال آن صاحبان صنايع براى تحقق شرط اول به قدرت نظامى - سياسى متوسل شدند و با از ميان برداشتن موانع سياسى شرايط لازم را جهت سرازير نمودن كالاهاى بى فايده خود و به يغما بردن مواد اوليه و منابع طبيعى و زيرزمينى بازارهاى زياد فراهم ساختند.

و به منظور تحقق شرط دوم، وابستگى فرهنگى و غربزدگى را در كشورهاى مورد نظر تعميق نموده و با تحميل عادات و طرز تفكر و زندگى و قالبهاى غربى كوشيدند براى توليدات و مصنوعات كارخانه هاى خود تقاضا ايجاد نمايند.

در اين ميان اعتقادات ملى، مذهبى، ارزشها و گرايشهاى سنتى اين كشورها، به ويژه كشورهاى اسلامى سد و مانع بزرگى براى غارتگران و سوداگران استعمارى

ص: 107

محسوب مى شد، زيرا مسلمين با اعتقاداتى كه داشتند به آسانى مظاهر فريبنده فرهنگ غربى از قبيل قمار، ميگسارى، مصرف فرآورده هاى غربى و غيره را نمى پذيرفتند، از همين رو استعمارگران و توليدكنندگان غرب چاره را در آن ديدند كه اعتقادات اسلامى و تعصبات دينى و مذهبى مسلمانان را از بين ببرند يا متزلزل كنند.

براى انجام اين برنامه خطرناك و دراز مدت يكى از مؤثرترين گامها از بين بردن حجاب زنان مسلمان توسط حكام دست نشانده داخلى بود.

اين اقدام خيانتكارانه در افغانستان «توسط امان الله خان»، در تركيه «توسط آتاتورك» و در ايران «توسط رضاخان» انجام گرفت كه در هر سه كشور نيز پيامدهاى شوم فرهنگى، اقتصادى، سياسى و اجتماعى خاصى را به دنبال داشت كه به طور اجمال به گوشه هايى از اين پيامدها اشاره مى كنيم.

الف - پيامدهاى اجتماعى بى حجابى

عمده ترين پيامدهاى بى حجابى در اين زمينه ايجاد و افزايش فاصله تيپ جوان و قشر غربزده با كل جامعه و همچنين ايجاد تنشها و تضادهاى اجتماعى بود.

زنان و دخترانى كه «روسرى» و «چادر» را نفى مى كنند، در واقع بين آنان و افراد نسل گذشته ديوارى ايجاد مى شود و مقدمات فاصله گرفتن آنان از نسل پيشين، مانند مادر و مادر بزرگ و عمه و خاله خود آنها فراهم مى گردد.

از يك سو نسل پيشين، اين عده را منحرف، بى دين و لامذهب تلقى مى كند و از سوى ديگر اينان بزرگان خود را «عقب افتاده» و «مرتجع»، «جاهل» و «خرافاتى» مى پندارند، لذا فاصله نسلها بيشتر و تنشهاى اجتماعى ميان جامعه افزايش مى يابد. اين جو بدبينى موجب مى شود تا همراه با رفع «حجاب» دختران غربگرا،

ص: 108

در برابر كل ارزشها و طرز تفكر و شيوه زندگى بزرگان خود عقده دار شوند و بدين سان خود را در تعارض و تقابل با منشها، گرايشها و ارزشهاى اجتماعى و خانوادگى ديده و در نتيجه درصدد مقابله و يا فرار از سنتها و معيارهاى فوق برآيند.

جامعه اينان را نمايندگان فرهنگ بيگانه دانسته و اينها نيز به طور واكنشى وادار به مقابله و موضعگيرى عليه اصول و ضوابط حاكم بر جامعه و ارزشهاى فردى و اجتماعى و خانوادگى خود مى شوند، چرا كه نمى توانند هم «چادر» و «روسرى» و «مقنعه» را بردارند و هم به اصول و احكامى گرايش داشته باشند كه حجاب را لازم مى شمرد. لذا اين عده از زنان و دختران نسبت به جامعه و ملت خويش احساس تنفر و انزجار مى كنند و در عين حال ملل بيگانه و غربى را مورد ستايش و تمجيد و تجليل قرار مى دهند.

از آثار و پيامدهاى ديگر بى حجابى در اجتماع، سست شدن پيوند زناشويى و گسيختگى بنياد خانواده و در نتيجه افزايش ميزان طلاق از يك سو و گسترش فساد، فحشا، تباهى و همچنين شيوع بيماريهاى روانى و اخلاقى از سوى ديگر مى باشد.

اگر با نگاه عميق وضع خانواده هايى را كه متلاشى شده اند مورد مطالعه قرار دهيم به آسانى درمى يابيم كه عمده ترين عامل آن ضعف اصول اخلاقى، سرد و بى رونق بودن كانون خانوادگى، عدم وجود روابط عاطفى و صميمى و عدم توافق اخلاقى در زندگى زناشويى مى باشد كه اغلب از آزادى روابط جنسى و كشانيدن تمتعات جنسى به بيرون از خانواده نشئت گرفته اند. افزايش سرسام آور طلاق در ممالك پيشرفته و متمدن! حاكى از بالا رفتن آمار فساد، فحشا و بى بند و بارى در اين كشورها مى باشد، طبق داده هاى آمارى نسبت طلاق به ازدواج در چند كشور در

ص: 109

سال 1919 به اين شرح بوده است:

در ايالات متحده آمريكايك طلاقدر ازاء6/ 7ازدواج

در فرانسه" "" " 21"

در آلمان" "" " 24"

در سوئد" "" " 33"

كه اين نسبت روز بروز در حال افزايش است، به طورى كه در سال 1960، در برابر يك طلاق

در ايالات متحده آمريكا66/ 3ازدواج

در فرانسه49/ 11"

در سوئد6/ 5"

در انگلستان7/ 14"

در آلمان36/ 11" داشته اند.

يعنى در فاصله 41 سال در آمريكا و آلمان تعداد طلاق (در مقايسه ازدواج) بيش از دو برابر، در فرانسه كمتر از دو برابر، در سوئد تا 6 برابر و در انگلستان تا 7 برابر افزايش يافت.

اگر چه آمار فوق مربوط به سالها قبل مى باشد ولى در عين حال بيانگر اين واقعيت است كه همواره فساد و بى حجابى به طور چشمگيرى در افزايش طلاق نقش داشته است.

در رژيم پهلوى نيز يكى از علل و عوامل عمده افزايش طلاق و نابودى بنياد خانواده به جهت كشانيدن استمتاعات و التذاذهاى جنسى زن و مرد به خارج از محيط خانواده و برداشته شدن حجاب و عفاف از ميان زنان و دختران بوده است، افزايش روزافزون آمار و طلاق در آن زمان سند گويائى جهت اين مدعاست.

ص: 110

«وقايع ثبت شده ازدواج و طلاق كشور برحسب مناطق شهرى و روستايى»

عکس

همان طور كه در جدول فوق ملاحظه مى شود به جهت نفوذ فرهنگ بيگانه و در نتيجه رواج فساد و بى بند و بارى و عدم استحكام خانواده، در شهرها آمار طلاق بالاتر و در روستاها به علت پايبندى روستائيان به سنت و فرهنگ ملى و مذهبى و حفظ حجاب و عفاف در بين زنان روستايى آمار طلاق پائين تر مى باشد.

بلاشك افزايش ميزان طلاق در كشور، افزايش ميزان مفاسد جنبى نظير روى آوردن مردان و زنان و به دنبال آن فرزندان بى خانمان و بى سرپرست به فساد، اعتياد به موادمخدر و مشروبات الكلى، آلودگيهاى جنسى، بزهكارى، خودكشى و انحرفات فكرى و اخلاقى را در پى خواهد داشت.

اصولا از دير باز همبستگى ميان طلاق و بزهكارى وجود داشته است. اين تناسب به خصوص در دو كشور اروپايى انگلستان و سوئد به چشم مى خورد.

تبهكارى در اين دو كشور به موازات طلاق و تبهكارى را در دو كشور مزبور به

ص: 111

خوبى نمايش مى دهد.

انگلستان سوئد

سالشاخص جنائى طلاقشاخص جنائى طلاق

1921 3/ 2 40006/ 1 1400

1931 2/ 6 43009/ 1 2300

1941 4/ 7 70003/ 2 3000

1951 3/ 10 314008/ 2 8000

همچنين طبق گزارشات تهيه شده در فرانسه 66 درصد (از ميان 320 نفر) تبهكار بزرگسال كه چندين سابقه محكوميت كيفرى داشته اند متعلق به خانواده هاى از هم پاشيده بوده اند.

كودكان و جوانان دختر و پسر نيز از ديگر قربانيان خانواده هاى از هم گسيخته بوده اند، به طورى كه از آغاز سال 1955 رقم بزهكارى جوانان فرانسه تا سال 1965 حدود 25 درصد افزايش داشته است و اصولا بنا به گزارشات آمارى محققان و پژوهشگران در اين رابطه 90 درصد بزهكاران جوان 14 تا 25 ساله از ميان خانواده هاى از هم پاشيده بوده اند.

امروز در جهان 90 ميليون جوان زير 20 سال از خانواده ها طرد شده اند و بدون خانه و كاشانه حيران در خيابانها زندگى مى كنند.

علاوه بر اين سالانه 27000 كودك نامشروع تحويل جامعه داده مى شود. 70 درصد دختران قبل از ازدواج به طور نامشروع باردار مى شوند.

در آمريكا از هر 4 نوزادى كه متولد مى شوند يكى نامشروع است.

در سال 1979 بيش از 597000 كودك نامشروع در آمريكا متولد شد.

ص: 112

خوددارى جوانان از تشكيل خانواده و تقليل و تأخير ازدواج در جامعه (به دليل ايجاد روابط نامشروع با زنان فاسد و بى حجاب) و به دنبال آن اشاعه و گسترش فساد و فحشا و رواج عقده هاى روانى در بين جوانان ضعيف النفس و ناآگاه، ازدياد جرايم گوناگون جنسى و جنايى و افزايش متصاعد مراكز فساد و فحشا، همچنين عدم امنيت اجتماعى زنان و دختران بى حجاب (و بدحجاب) تحقير و تحميق آنان از طريق احترام و برخوردهاى آلوده به غرايز و اميال جنسى (از سوى مردان فاسد و لاابالى ... ) و متلاشى شدن كانون خانواده و از هم پاشيدگى زندگى زناشويى و بالاخره فلج شدن تمامى فعاليتهاى اجتماعى كه با عمل به ظاهر كوچك رفع حجاب و پوشش و كشانيدن تمتعات جنسى به خارج از محيط خانواده بوجود مى آيند.

استاد شهيد مرتضى مطهرى در اين باره مى فرمايند :

«كشانيدن تمتعات جنسى از محيط خانه به اجتماع نيروى كار و فعاليت اجتماع را ضعيف مى كند. برعكس آنچه كه مخالفين حجاب خرده گيرى كرده اند و گفته اند : حجاب موجب فلج كردن نيروى نيمى از افراد اجتماع است، بى حجاب و ترويج روابط آزاد جنسى موجب فلج كردن «تمامى» نيروى «اجتماعى» است.»

حجاب و عفاف براى دختران و زنان جوان (حتى غير مسلمان) به مثابه يك حايل و مانع ظاهرى و سلاح مؤثر در پيشگيرى از سرايت فساد و فحشا و لااباليگرى و مقابله با ناامنيهاى اجتماعى و ... به شمار مى آيد و دقيقآ به همين دليل رعايت حجاب و قائل شدن حايل بين زنان و مردان حتى قبل از ظهور اسلام در ميان قبايل، طوايف و اديان مختلف مورد توجّه و قبول بوده است.

استاد شهيد مطهرى در مبحث تاريخچه حجاب مى فرمايد:

«تا آنجا كه من در كتابهاى تاريخ خوانده ام در ايران باستان و نيز در ميان قوم يهود

ص: 113

و احتمالا در هند حجاب وجود داشته و (به مراتب) از آنچه كه در قانون اسلام آمده سخت تر بوده است.»

ويل دورانت در صفحه 30 جلد دوازدهم تاريخ تمدن راجع به قوم يهود و قانون «تلهور» مى نويسد:

«اگر زنى به نقض قانون يهود مى پرداخت چنان كه مثلا بى آنكه چيزى بر سرداشت به ميان مردم مى رفت و يا در شارع عام با هر سخنى از مردان درددل مى كرد يا صدايش آن قدر بلند بود كه چون در خانه اش تكلّم مى كرد همسايگانش مى توانستند سخنان او را بشنوند در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد.»

ب - پيامدهاى اقتصادى بى حجابى

همان طور كه اشاره شد، نظام سرمايه دارى غرب براى ايجاد بازار بيشتر و بدست آوردن مواد اوليه ارزانتر و در نتيجه تحصيل سود بيشتر نياز به گسترش هر چه افزونتر بازار مصرف دارد و از اين رو هر روز با كمك دانشمندان علوم مختلف و با مطالعه بر روى حالات درونى بشر و جوامع انسانى نيازهاى كاذب ايجاد مى كند و خود درصدد پاسخگويى به آنها برمى آيد.

«روژه گارودى» در كتاب «هشدار به زنده گان» در اين باره مى نويسد :

«برخلاف تبليغات اقتصاد كلاسيك يا به اصطلاح اقتصاد آزاد، تقليد در اين اقتصاد براى پاسخ دادن به نياز بازار نيست بلكه به عكس براى ايجاد بازار نياز است تااين بازار مصنوعى نياز با دروغ و ساختگى بودنش بتواند ادامه توليد را (و توليد هر چه بيشتر را به سود سرمايه داران و نه براى رفع نياز طبيعى مصرف كنندگان) تأمين و تضمين كند. به عبارت روشنتر: اقتصاد آزاد (به شيوه

ص: 114

غرب) براى رفع احتياج بازار نيست بلكه براى ايجاد بازار احتياج است! در سال 1960 مدير بزرگترين سازمان جهانى تبليغات و آگهيهاى بازرگانى (والتر تامسون) اعلام كرد كه آمريكائيان براى آنكه بتوانند با آهنگ شتابان توليد همگامى كنند، بايد سالى شانزده ميليارد دلار بر مصرف خود بيفزايند.»

در اين رهگذر صاحبان صنايع و توليدكنندگان غربى براى دستيابى به اهداف پليد خود سعى در بهره كشى از وجود «زن» كردند، امّا نه از نيروى بدنى و قدرت كار زن، بلكه از نيروى جاذبه و زيبايى او و با گرو گذاشتن شرافت و حيثيتش و از قدرت افسونگرى او در تسخير و تخدير انديشه ها و اراده ها در تحميل مصرف بر مصرف كننده و شاه كليد اين امر از ميان برداشتن حجاب و عفاف زنان بود تا بدين وسيله در ايفاى نقش خود يعنى در اشاعه، تبليغ و تحميل كالاهاى مصرفى و آرايشى و ... آزادتر و موفق تر باشد.

بدين ترتيب زنان (مسخ شده) كه بايستى نقش مربيان و معلمان و نقش پرستاران فكرى، روحى و اخلاقى جامعه را بازى كنند به برده هايى رام و مطيع و كنيزانى مدرن تبديل شدند كه مهمترين هنرشان خودآرايى و خودنمايى و به نمايش گذاردن مدهاى مختلف لباس و وسايل آرايشى و ... در كوچه و خيابانها و كاباره ها و ... بود.

به حكايت گزارشگر روزنامه رستاخيز مورخ 13 اسفند 1354، شماره 255، تعدادى از زنان ظاهرآ به عنوان پيشخدمت ياگارسون و باطنآ براى جلب مردان پولدار در دربارها به استخدام درمى آيند. اين زنان نقش تونل ارتباطى را دارند كه پول را از جيب مشترى از همه جا بى خبر به صندوق صاحب سودجو و طماع مى برند.»

پس از رفع حجاب در ايران ارزى كه بابت خريد و وارد نمودن لوازم آرايشى

ص: 115

صرف مى شد سير صعودى داشته و مصرف اين كالاها به طور تصاعدى بالا رفت، به طورى كه در سال 1316 (فقط دو سال بعد از كشف حجاب رضاخانى) ارزى كه بابت خريد لوازم آرايشى از كشور خارج شد حدود يك ميليون ريال بود و 40 سال بعد يعنى در سال 1355 ارز خارجى بابت اين نوع كالا 500 برابر يعنى به 535 ميليون ريال رسيد كه البته اين آمار مازاد بر توليدات داخلى بوده، تنها در تهران 180 فروشگاه مخصوص فروش لوازم آرايشى وجود داشت كه ميزان فروش متوسط آنها به صد هزار ريال در روز بالغ مى شد.

روزنامه اطلاعات در تاريخ 5 آذر 47 در اين باره نوشت :

«تنها در ظرف يك سال 210 هزار كيلو مواد و لوازم آرايشى از قبيل ماتيك، سرخاب، كرم، پودر و سايه چشم براى مصرف خانمها وارد شده است. از اين مقدار 181 هزار كيلوگرم آن انواع كرم بوده است و در اين مدت به 1650 قوطى و 2500 دوجين پودر صورت و 4604 عدد رژ لب و 2280 عدد صابون لاغرى، 2280 عدد آمپول آرايشى اجازه ورود داده شده است.»

روزنامه سپيد و سياه در شماره 1345 خود مى نويسد :

«در امسال بيش از يك ميليون و چهارصدهزار تومان براى جراحى پلاستيك بينى توسط خانمهاى خرج شده است.»

علاوه بر اين، فلج نمودن نيروهاى كار و فعاليت جامعه در سطح ادارات، كارخانجات، مؤسسات و مراكز علمى و فرهنگى و اقتصادى و تبديل نمودن محيط كار و تلاش به صحنه هاى شهوترانيها و شهوت پرستيهاى پست و مبتذل و تخدير و بى حس كردن اجتماعات انسانى و تبديل محيط كار و فعاليت به محافل لذت جوئيهاى جنسى و شهوانى ... همه و همه از آثار شوم بى حجابى «در زمينه اقتصادى» مى باشد.

ص: 116

استاد شهيد علامه مرتضى مطهرى در اين باره مى فرمايد :

«آيا اگر زن ساده و سنگين به دنبال كار خود برود براى اجتماع بهتر است يا آنكه براى يك بيرون رفتن چند ساعت پاى آئينه و ميز توالت وقت خود را تلف كند و زمانى هم كه بيرون رفت تمام سعيش اين باشد كه افكار مردان را متوجّه خود سازد و جوانان را كه بايد مظهر اراده و فعاليت و تصميم اجتماع باشند به موجوداتى هوسباز و چشم چران و بى اراده تبديل كند؟ عجبا! به بهانه اينكه حجاب، نيمى از افراد اجتماع را فلج كرده است با بى حجابى و بى بند و بارى تمام افراد زن و مرد را فلج كرده اند!»

خلاصه اينكه نقش اقتصادى و اجتماعى اين گروه از زنان عبارت است از : اسراف، تبذير و افراط در خريد و مصرف لوازم آرايش، كيف، كفش، لباس و كالاهاى غير ضرورى و همچنين رونق بخشيدن به بازار مصرف محصولات و توليدات كارخانجات سرمايه داران غربى و تقويت بنيه مالى زراندوزان و سرمايه پرستان داخلى و در نتيجه تضعيف و ركود فعاليتهاى اقتصادى و اجتماعى در كشور!

شايان ذكر است كه از نظر اسلام فعاليت اقتصادى زن در بيرون از محيط خانواده تا زمانى كه منجر به انهدام كرامت، شخصيت و منزلت والاى او نشده و احيانآ وسيله اشاعه و ترويج فساد و تباهى و ركود فعاليتهاى اجتماعى و اقتصادى در جامعه نشود، مقبول و شروع و در غير اين صورت مطرود و محكوم است.

ج - پيامدهاى فرهنگى و عقيدتى بى حجابى

به طور كلى نوع و سبك پوشش و لباس به نحوى بيانگر اعتقادات، بينش و نگرش و جهان بينى افراد بشر بوده و به عبارتى ديگر لباس هر انسان همچون پرچمى

ص: 117

است كه مليت، و مذهب، سنت و فرهنگ او را مشخص و معين مى نمايد.

جوامع مختلف متناسب با بينش و نگرشى كه نسبت به هستى دارند و ارزشى كه براى زندگى قائلند، سبك و اسلوب خاصى براى لباس پوشيدن انتخاب مى كنند، چرا كه اصولا لباس پوشيدن شأنى از شئون انسان در آن تمدن دارد. در تمدن غرب كه معنويات و دين و روح دينى از آن رخت بربسته است انسان نيز نوعى حيوان محسوب مى شود و زندگى انسان در همين چند سال عمر وى خلاصه مى شود و ديگر هيچ.

بديهى است كه هدف اصلى و نهايى در چنين جهان بينى اى «لذت طلبى» است و يكى از چيزهايى كه مى تواند به انسان لذت ببخشد «تن و جسم» انسان است.

در چنين تمدنى كه در آن انسانِ پوك و پوچ، از معنويات خالى است و هر چه هست همان جسم خاكى است پيدا است كه لباس نيز وسيله اى براى پوشيدن تن نيست بلكه براى آرايش آن است.

در بينش اسلامى و تمدنهاى شرقى انسان تنها در «تن» خلاصه نشده بلكه به مراتب والاتر از آن است.

انسان يك موجود «خداگونه» است كه هدفش تنها لذت طلبى نبوده بلكه كمال خواهى معنوى است.

بدينسان تفاوت لباس در واقع تفاوت دو جهان بينى است و تبديل و تغيير آن موكول به تغيير و تفويض! جهان بينى و فرهنگ مى باشد.

از همين رو، اين عمل به ظاهر كوچك و ساده يعنى برداشتن «چادر» و «روسرى» زنان و دختران متجدد و غربزده را ناچار به اتخاذ روش، منش، فرهنگ و مسلك ديگرى نموده و ايشان را در مقابل دين و عقيده و فرهنگ خودى قرار مى دهد.

شهيد بزرگوار مرتضى مطهرى در كتاب «علل گرايش به ماديگرى» مى نويسد :

ص: 118

«اگر انسان در عمل، شهوتران و ماده پرست و اسير شهوات گرديد تدريجآ افكار و انديشه هايش هم به حكم اصل انطباق با محيط، خود را با محيط روحى و اخلاقى او سازگار مى كنند، يعنى انديشه هاى متعالى خداشناسى و خداپرستى و خدا دوستى جاى خود را به افكار پست ماديگرى مى دهد ... چرا كه در ماديگرى گاهى اعتقادى است و گاهى اخلاقى، ماديت اخلاقى يعنى اينكه شخص هر چند از نظر اعتقاد معتقد به ماوراء طبيعت است وليكن از نظر اخلاق و عمل، مادى است و ماديت اخلاقى (شهوترانيها، افسار گسيختگيها و بى بند و باريها و بى عفتى ها ... ) يكى از علل موجبات ماديت اعتقادى است. لذا در نهايت يا اعتقاد فداى عمل مى شود يا عمل فداى اعتقاد. اين را نمى توان باور كرد كه كسى بتواند يك عمر زندگى كند كه فكرآ و ايمانآ الهى باشد ولى عملا مادى، عاقبت يكى از دو طرف غالب خواهد شد.»

از اين رو يكى ديگر از پيامدهاى شوم بى حجابى (و بدحجابى) بوجود آمدن عقده و كينه اى شديد نسبت به دين و اعتقادات مذهبى و نظامى است كه حجاب را براى زنان لازم و واجب دانسته است و (همان طور كه ذكر آن گذشت) هدف اصلى و اساسى استكبار جهانى و حكام دست نشانده آنان در كشورهاى تحت سلطه از ابداع و اشاعه برهنگى و بدحجابى در بين زنان ناآگاه و غربزده، در همين جا معنى و مفهوم پيدا مى كند.

حجاب و يا بى حجابى زنان و دختران براى استعمارگران هيچ ضرر و يا ثمرى ندارد مگر نفى اصالتهاى مذهبى و ارزشهاى فرهنگى و نابودى سنتهاى ملى و مذهبى در كشورهاى اسلامى و در نتيجه غارت منابع مادى و معنوى مسلمانان.

ص: 119

د - پيامدهاى سياسى بى حجابى

همان طور كه گفته شد با رفع حجاب و محو ارزشها و معيارهاى دينى، تاريخى و فرهنگى و در نتيجه كرنش و تواضع زنانى كه حجاب را كنار گذاشته اند در برابر ره آوردهاى فرهنگ بيگانه، خواه ناخواه، ايشان وادار به پشتيبانى و حمايت از سلطه گران و استعمارگرانى مى شوند كه مبتكر و ابداع كننده بى حجابى و بى بند و بارى هستند و در مقابل نظام حاكم (كه خواهان رعايت مقررات و قوانين اخلاقى و اجتماعى از جمله حجاب در جامعه مى باشد) اقدام به عناد و ايستادگى و مخالفت مى كنند.

چنان كه در اوان انقلاب شاهد راهپيمايى و تظاهرات زنان بى حجاب به حمايت از برهنگى و بى حجابى بوديم و در طى انقلاب نيز شاهد حركتهاى مضحك و مسخره اين قشر كه از سوى ستون پنجم، منافقين و سلطنت طلبها رهبرى و هدايت مى شوند بوده ايم. چرا كه قشر غربزده و مرفه و زنان بى حجاب و بى بند و بار همچون اهرم فشار براى اهداف سياسى گروهكهاى فوق بوده اند، خصوصآ اينكه اخيرآ نيز تاكتيك مبارزاتى احزاب و دستجات وابسته و ضد انقلاب رنگ فرهنگى و اخلاقى به خود گرفته است و دست پليد ايشان را در بهره كشى از زنان بى حجاب و ته مانده هاى دوران جاهليت ستم شاهى در رابطه با اشاعه و ترويج فساد و فحشا و فرهنگ برهنگى و آموزشهاى سمعى و بصرى با ويدئوكاست و وارد كردن لباسها، فيلمهاى مستهجن و مبتذل به وضوح ديده ايم و اخيراآ از طريق اينترنت و ماهواره.

لازم به توضيح نيست كه بيان تاريخچه سوءاستفاده و بهره كشى سياستمداران و حكومتهاى وابسته به استكبار جهانى از شيفتگان ديار فرنگ و زنان بى حجاب و هرزه و غرب زده (به عنوان پايگاههاى داخلى خود) در اين مختصر نمى گنجد.

ص: 120

ليكن به جاست كه به عنوان نمونه يك مورد از سياستهاى استكبارى شيطان بزرگ در اين رابطه را مورد توجّه قرار دهيم.

در يك دستور هفت ماده اى كه مأمورين سيا يا سفارت آمريكا به شاه مى دهند و به گفته «حسين هيكل» متن انگليسى آن از آرشيو كاخ مرمر بعد از پيروزى انقلاب بدست آمده است، به وضوح بر اين نكته تأكيد مى شود كه:«از هرگونه وسايل تبليغاتى مى بايستى براى بالا بردن حيثيت سلطنت و شاه استفاده كرد در اين رابطه بايد از يك زمينه حاضر و آماده كه در كشور وجود دارد بهره گرفت، اين زمينه مساعد زنان هستند، بيش از نيمى از جمعيت ايران شامل زنان مى شود. اگر چه ممكن است مفاهيم جديد باشند! «رهايى»! زنان باعث مى شود تا شاه در هر خانه يك پايگاه براى خود بدست آورد.»

البته مطالعه پيامدهاى شوم سياسى بدحجابى و لااباليگرى در ديگر كشورهاى اسلامى به ويژه تركيه، افغانستان، مصر، اندلس، الجزاير ... ما را در درك و تفهيم اين توطئه استعمارى بيشتر و بهتر يارى خواهد نمود.

امّا آنچه در اين مختصر مى توان بيان كرد اين است كه در تمامى كشورهاى ياد شده از رهايى ، و بى عفتى و بى انگيزه گى و بى هويتى زنان مسخ شده در جهت استحكام و استمرار حكومتهاى استعمارى و حكام وابسته استفاده شده و متأسفانه در غالب اين كشورها نيز در پياده نمودن اين نقشه شوم و پليد موفق بوده اند.

به جاست كه در اينجا به گوشه اى از ديدگاههاى زنان بدحجاب و لاقيد پيرامون عمده ترين مسئله سياسى كشورمان (جنگ تحميلى) كه در مجله زن روز مورخ 2/7/62 به چاپ رسيده است اشاره نماييم تا به ميزان وابستگى و همبستگى آنان با استكبار جهانى و ضد انقلابيون بيش از پيش پى ببريم.

يكى از آنان در رابطه با صلح تحميلى خطاب به گزارشگر مجله مى گويد: «همه

ص: 121

خواهان صلح هستند حال ... اگر شما منتظريد كه صدام برود بايد بدانيد كه او نمى رود! پس يك جورى بايد صلح كرد»!!

ديگرى مى گويد:«در حقيقتش اين جنگ و اين انقلاب براى ما نه تنها هيچ ثمرى نداشته، بلكه همه اش ضرر بوده و بس.»

و سومى مى گويد: «ما خوشبختانه هيچ ناراحتى نداشته ايم، چون از ابتداء به جنگ و جريان آن معتقد نبوده ايم هر چيزى را كه با كوپن بدست نياورديم از بازار آزاد تهيه مى كنيم»!

ص: 122

فصل ششم

حجاب و سيره حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و حضرت سكينه خاتون(علیها السلام)

ص: 123

حجاب و سيره حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و حضرت سكينه خاتون (علیها السلام)

حجاب و سيره حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و حضرت سكينه خاتون (علیها السلام)

1 - ترجيح رضاى پيامبر(صلي الله عليه و آله) بر زينت دنيا

زينت هاى زنانه مركب است از گردنبند و النگو و انگشتر و غيره كه بعضى از زنان از تمام اين زينت ها بهره مندند و هيچ اشكال شرعى و عرفى هم ندارد، و بعضى از زنان كه دستشان از اموال دنيا تهى است از زينت هم محرومند.

درصدر اسلام اكثر مردم دستشان از ماديات دنيا كوتاه بود مگر آنكه گاهى در فتوحات جنگى به غنائم مى رسيدند.

حضرت على(علیه السلام ) گردنبندى را از همين راه به دست آورده و براى حضرت فاطمه(علیها السلام) گردنبندى تهيه كرده بود كه گاهى به گردن مى آويخت، اتفاقآ حضرت رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) روزى آن را در گردن دخترش ديد ولى دوست نداشت كه فاطمه از آن استفاده كند، حديث ذيل در همين رابطه است كه مى خوانيد :

«از حضرت زين العابدين (علیه السلام ) روايت شده كه فرمود: اسماء بنت عميس گفته: من روزى نزد حضرت فاطمه (علیها السلام) بودم ناگاه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) وارد شد در حالى كه بگردن حضرت فاطمه (علیها السلام) گردنبند طلا بود كه على(علیه السلام ) از غنائم جنگى برايش خريده بود.

حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) فرمود: اى فاطمه: مردم نگويند كه دختر محمّد لباس ستمگران و جبابره را پوشيده است.

فاطمه(علیها السلام) آن گردنبند را از گردن خود درآورد و فروخت و برده اى خريد و آزادش

ص: 124

كرد. حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) از اين عمل خوشحال گرديد.(1)

2- حجاب فاطمه(علیها السلام) از مرد نابينا

حجاب يا پوشش اسلامى يك عمل واجبى است كه اختصاص به زنان دارد، و معناى حجاب هم اين است كه هر زنى هنگام برخورد با مرد اجنبى خود را بپوشاند و آيه شريفه:

«قُلْ لِلْمُوْمِناتِ ... » سوره نور - آيه 31.

و همچنين آيات ديگر در سوره هاى مختلفه قرآن اشاره به همين مطلب است كه در تفاسير و كتب مربوطه به تفصيل درباره آن بحث كرده اند.

ولى حضرت فاطمه(علیها السلام) كه در تمام امور نمونه است خود را در يك مورد از مرد نابينا هم پوشاند، چنان چه در حديث مى خوانيم :

حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام ) از پدران خود(سلام الله عليهم اجمعين) نقل كرده كه حضرت على(علیه السلام ) فرمود: مردى نابينا از حضرت فاطمه(علیها السلام) اجازه خواست كه به خانه او وارد شود، حضرت فاطمه(علیها السلام) خود را پوشاند. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) پرسيد چرا از او حجاب كردى؟ او كه تو را نمى بيند؟ عرض كرد: اگر او مرا نمى بيند من او را مى بينم و علاوه اين مرد نابينا بو را استشمام مى كند. حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) فرمود : من گواهى مى دهم كه تو پاره تن منى.(2)

3 - حضرت فاطمه(علیها السلام) هنگام برخورد با نامحرم

از روزگار قبل تاكنون زنان دنيا از نظر حجاب و پوشش بر چند دسته بودند، گروهى توجّه به حجاب نداشتند، بعضى ها بدحجاب بودند و عده اى نهايت دقّت

ص: 125


1- . بحارالأنوار، ج 43، ص 81.
2- . بحارالأنوار، ج 43، ص 91، ح 16.

را در حفظ حجاب مى نمودند و به هيچ وجه حاضر نبودند كه با سر و يا صورت باز با نامحرم برخورد كنند.

حضرت فاطمه(علیها السلام) در تمام امور اخلاقى و اسلامى اسوه و نمونه بود، مخصوصآ در همين رابطه كه مى خوانيد :

از عمران بن حصين نقل شده كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود:آيا مى آيى كه با هم از فاطمه عيادت كنيم؟ گفتم: بلى، پس با هم حركت كرديم وقتى كه به در خانه آن حضرت رسيديم حضرت سلام داد و اجازه ورود خواست و فرمود: آيا من و همراهم داخل شويم؟ گفت: بلى شما و همراهت وارد شويد ولى اى پدر من چيزى جز عبائه (نوعى از گليم و پلاس) ندارم، فرمود: خودت را اين چنين و آن چنان بپوشان، پس يادش داد كه چگونه خود را بپوشاند. بعدآ گفت پدر: من سربرهنه ام، حضرت پارچه نرمى همراه خود داشت بوى داد و فرمود با اين خودت را بپوشان، آنگاه به ما دو نفر اجازه ورود داد ... تا آخر روايت.(1)

4 - بهترين زينت زنان از نظر حضرت فاطمه(علیها السلام)

سليقه ها و نظريه ها در تمام امور مختلف است و گاهى ممكن است در بعضى از امور عادى هم نظريه ها متفاوت باشد.

مثلا اگر ما بخواهيم اين مطلب را در معرض همه پرسى قرار دهيم كه بهترين چيزها براى زنان چيست، مسلم ده ها نظريه وجود دارد، ولى نظر حضرت فاطمه(علیها السلام) درباره مطلب ياد شده فوق همه سليقه ها و نظريه ها است كه مى خوانيد :

از حضرت على(علیه السلام ) روايت شده كه ما روزى خدمت حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) نشسته

ص: 126


1- . فضائل الخمسه، ج 3، ص 140، به نقل از حلية الأولياء، ج 2، ص 42.

بوديم، فرمود :

بهترين زينت از براى زنان چيست؟ هيچ كدام از اهل مجلس جواب ندادند و از هم متفرق شدند.

من به نزد فاطمه آمدم و جريان سؤال پيامبر را براى او نقل كردم و در ضمن گفتم هيچكدام از ما جواب رسول الله(صلي الله عليه و آله) را نمى دانستيم، حضرت فاطمه (علیها السلام) فرمود :

من جواب اين سؤال را مى دانم.

«بهترين زينت از براى زنان آن است كه هيچ مردى او را نبيند و او هم هيچ مردى را نبيند».

من به نزد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) برگشتم و گفتم يا رسول الله(صلي الله عليه و آله) بهترين زينت زنان اين است كه هيچ مردى او را نبيند و او هم هيچ مردى را نبيند.

حضرت با تعجب فرمود: شما كه قبلا اينجا بوديد چيزى نگفتيد، اين جواب را از كجا آوردى؟

گفتم: اين جواب از فاطمه است.

حضرت تعجب كرد و فرمود: براستى كه فاطمه پاره تن من است.(1)

5 - نمونه هايى از حياء حضرت فاطمه(علیها السلام)

الف - يقين به آخرت يكى از نشانه هاى پرهيزكاران است كه در اوائل سوره بقره مى خوانيم :

«ذلك الكِتابُ لارَيْبَ فيüه هُدىً لِلْمُتَّقيüنَ الذّين ... و هم يُوقِنوُنَ»

قرآن كتاب هدايت است براى پرهيزكاران، و پرهيزكاران كسانى هستند كه ايمان به

ص: 127


1- . بحارالأنوار، ج 43، ص 54.

غيب داشته باشند و ... يقين به آخرت هم داشته باشند.

ناگفته نماند كسانى كه به اين روز هولناك مى انديشند از ابعاد مختلفه آن در هراسند يكى از ابعاد ترسناك قيامت فضاحت و برهنگى آنجا است.

گرچه شدت گرفتارى به كسى فرصت نمى دهد كه در فكر چشم چرانى باشد ولى در عين حال براى اولياء خدا ناگوار است كه برهنه وارد صحنه محشر شوند. لذا حضرت فاطمه در اين رابطه به شدت نگران بود.

«حضرت فاطمه فرمود: به پدرم گفتم آيا اهل دنيا روز قيامت برهنه اند؟ فرمود: بلى اى دخترم، گفتم: آيا منهم برهنه ام؟ فرمود بلى شما هم، ولى آنجا كسى به كسى توجّه ندارد.

گفتم چقدر جاى خجالت است آن روز مقابل خداى متعال. هنوز خارج نشده بودم كه فرمود: اكنون جبرئيل آمده و به من مى گويد اى محمّد به فاطمه سلام برسان و بگو به جهت حيا و شرمت از خدا، خدا وعده فرموده كه او را روز قيامت به دو حله از نور بپوشاند.

حضرت على(علیه السلام ) به فاطمه گفت: آيا درباره پسر عمويت نپرسيدى؟ فرمود چرا سؤال كردم، رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: على در پيشگاه خدا بالاتر از اين است كه روز قيامت او را لخت و عريان محشور كنند.»(1)

ب - اسماء بنت عميس يكى از زنان برجسته صدر اسلام است، او همسر جعفر بن ابى طالب بود كه به همراه همسرش از مكه به حبشه هجرت كرد تا از آزار كفار و بى دينان در امان بمانند و سال ششم هجرى به همراهى شوهرش از حبشه به مدينه آمد و حضرت نبى اكرم(صلي الله عليه و آله) از آمدن جعفر بسيار خوشحال شد.

ص: 128


1- . بحارالأنوار، ج 43، ص 55.

اسماء بنت عميس بعد از وفات جعفر بن ابى طالب به همسرى ابوبكر درآمده و محمّد بن ابى بكر از او است و پس از ابوبكر به همسرى حضرت على(علیه السلام ) درآمد.

و يكى از افتخارات اسماء بنت عميس اين است كه در زمان ابوبكر گاهى به خدمتگزارى حضرت فاطمه توفيق پيدا مى كرد، در يكى از روزها كه حضرت فاطمه(علیها السلام) در بستر بيمارى بود بوى چنين فرمود :

«اى اسماء من زشت مى پندارم آنچه را كه با جنازه زنان انجام مى دهند (فقط پارچه اى بر روى زن مى كشند).

اسماء گفت در حبشه چيزى ديدم كه مايلم به شما نشان بدهم، آنگاه چند جريده (چوب تر و تازه) طلب كرد و آنها را خم نمود و پارچه اى برويش كشيد، حضرت فاطمه فرمود: چقدر خوب است، وقتى كه من مُردم شما و على مرا غسل بدهيد و هيچ كس را كنار جنازه ام راه ندهيد.

وقتى كه حضرت فاطمه(علیها السلام) وفات يافت عايشه آمد، اسماء از آمدن وى جلوگيرى كرد، عايشه نزد پدرش ابوبكر رفت و از اين جريان شكايت كرد، ابوبكر نزديك در خانه على و فاطمه آمد و گفت: اى اسماء چه باعث شد كه از زنان پيامبر جلوگيرى مى كنى و آنها را مانع از ورود به خانه دختر رسول الله(صلي الله عليه و آله) مى شوى؟ اين هودج چيست كه درست كرده اى؟

اسماء گفت: فاطمه امر كرد كه هيچ كس را كنار جنازه اش راه ندهم و هم او امر كرد كه اين تابوت را برايش بسازم، ابوبكر گفت آنچه وصيت كرد انجام بده، على(علیه السلام ) و اسماء او را غسل دادند، اين اولين نعشى است كه در اسلام به اين نحو پوشانده شد.»(1)

ص: 129


1- . اسدالغابه، ج 5، ص 524.

ج - آنچه آورديم از اسماء عميس كه از چگونگى حمل جنازه در حبشه براى حضرت فاطمه(علیها السلام) شرح داد و حضرت خوشحال شد و از حضرت على(علیه السلام ) خواست كه جنازه اش را آن چنان بردارد كه اسماء بيان كرده است.

حديث ذيل هم نظير مطلبى است كه گذشت، كه مى خوانيد:

«اى پسر عموى بزرگوارم سفارش مى كنم كه برايم نعش (همان تابوتى كه مرده را در آن مى گذارند و حمل مى كنند) درست كنى، زيرا ديدم فرشتگان آن را تصوير كرده اند.

فرمود: چگونگى آن را توصيف كن. فاطمه توصيف كرد و على(علیه السلام ) انجام داد و اين اول نعشى بود روى زمين كه انجام شد نه كسى ديد و نه كسى ساخت.»(1)

6 - حجاب و حضرت سكينه خاتون دختر حضرت امام حسين(علیه السلام )

- حسين بن على را مى گويى؟ همان حسين؟

- بلى همان حسين پسر على را مى گويم.

عمر سعد گفت: اى ابن زياد تو استاندارى من هم استاندارم تو از يزيد فرمان حكومت كوفه و بصره دارى، من هم از همان كس فرمان حكومت رى را! تو نمى توانى به من دستور بدهى.

هرگاه امر مهمى در پيش بود يزيد هم مانند پدرش معاويه نامه يا نامه هايى سفيد را مهر و امضاء مى كرد و به شخص مورد اعتمادش مى داد و اينك امر بسيار مهم:

بيعت گرفتن از حسين يا كشتنش و ابن زياد يكى از نامه هاى سفيد مهر را كه از يزيد بود برداشت و بر آن فرمان بدين مضمون نوشت:

ص: 130


1- . بحارالأنوار، ج 43، ص 192.

«به عمر فرزند سعد وقاص مأموريت داده مى شود به كربلا برود و بر سپاه سالار باشد تا كار حسين يكسره كند بديهى است پس از پايان مأموريت و انجام وظيفه مى تواند به محل فرمانروايى خود رى عزيمت نمايد والسلام.»

عمر به كوفه آمده تا كارهاى ولايت خود مرتب كند، از دوستان خداحافظى نمايد، زن و فرزند برداشته به رى برود كه ابن زياد اطلاع حاصل نموده وى را احضار و دستور عزيمت به كربلا را مقدم بر حكومت رى بوى پيشنهاد نمود.

ابن سعد، كدام يك را انتخاب مى كنى: حكومت رى يا جنگ با حسين؟ پاسخش را به فردا موكول كرد و سرانجام: نور و ظلمت، علم و جهل، ايمان و كفر، جوانمردان، و نامردان حسينيان و يزيديان در برابر يكديگر قرار مى گيرند و تا عصر عاشورا واقعه كربلا به پايان مى رسد و مرحله ديگرى آغاز مى گردد، اسارت هشتاد و چهار زن و كودك از سه ساله تا قريب هفتاد ساله.

آنچه را حسينيان داشتند به چپاول بردند حتى اگر اندك ارزشى داشت. از لباس خون آلود شهيدان و گوشواره اى كه دريده شد، دختركى كوچك و ناتوان مى دود و از لاله گوشش خون مى چكد كه آن را كشيده و دريده و برده بودند.

چپاول هم تمام شد، فرمان مى رسد سوارشان كنيد، از راه قتلگاه عبورشان دهيد تا جهانيان بدانند معنى مخالفت با خليفه پيامبر، يزيد يعنى حتى بر كشتگانشان نماز نخواندن و دفنشان هم نكردن و ... .

كاروان اسارت به قتلگاه رسيد، هر كس از مركبش به زير جست و به سوى جسدى شتافت و با آن به درد دل و راز و نياز پرداخت.

چه كسى با بدن بى سر امام سخن گفت؟ هميشه و همه جا نام حسين و زينب همراه است، همين كه امام وارد عمل يا مطلب مى شود چه در حياتش و چه وفاتش سرآغاز تبليغ است و با نام امام، اسلام و اخلاق و هدايت همراه و اينك در اين

ص: 131

تماس مكتب تازه اى، درسى، بحثى، هدايتى، نورى، حقى، حقيقتى، ...

آرى با آنكه همه جا نام حسين با نام زينب همراه و عملشان مكمل و مكتب ساز بود اينجا درس عملى ديگرى بايد داده شود كه دخالت و شركت زن جوان در آن لازم مى باشد و سكينه خاتون دختر حضرت سيّدالشهداء(علیه السلام ) از شتر به زير جست و بر جسد بى سر پدر آمد و با آه و سوز به درد دل نمودن (مكتب باز كردن) پرداخت كه جملگى در بسيارى از كتب ثبت شده است، آرى تاريخ بايد سخن امام را نگهدار و باطل را بزدايد:

آيا مى دانيد دختر جوان با پدر چه گفت؟

انتظار دارم شما حدس بزنيد آن سخن چه بوده است، يقين به ذهنتان رسيد كه اولين درد دلش از سخت ترين مصيبت هايى بوده كه بر وى وارد شده است و قطعآ حدستان درست است ولى آيا براى دختر امام كدام عمل مصيبت بارتر و رنج آورتر و دردناكترين آنها بوده است؟

و اينك من جملاتى چند كه تصور مى كنم بر اهل بيت بسيار رنج آور و سخت بوده مى نويسم شما آن يكى را كه احتمال بيشترى مى دهيد دختر امام با پدر در ميان گذاشته و عنوان درد دلش بوده انتخاب كنيد:

پدر جان چه كسى سرت را از بدن جدا ساخته است؟

پدر قربان دل پردردت پس از ديدن داغ چند برادر و چند فرزند و عموزاده ها و ياران و دوستان ترا با لب تشنه كشتند!

پدر به قربانت كه شير خوارت را براى طلب آب بردى به گلويش تير زدند و بر دستت پرپر زد و جان تسليم كرد!

پدر قربان دل پر از اندوهت كه چون براى خداحافظى آمدى از خدمتگزاران معذرت خواستى كه بر آنان سخت گذشته است!

ص: 132

پدر جان يادم نمى رود كه شب گذشته با نوك خنجر خارهاى اطراف خيام را از زمين بيرون مى آوردى و چون عمه ام زينب سبب پرسيد گفتى فردا بچه هايم بايد بر اين خارها بدوند

امّا بابا جان باز هم خار فراوان بود.

پدر به قربان آن قلب آكنده از غصه ات كه خودت خون از لب و دندان على اكبر جوانت پاك كردى و خودت عباس برادرت را كه قطعه قطعه اش كرده بودند به چشم ديدى و چون بر بالين ميهمان تازه واردت حر رياحى رسيدى سفره «انت حرُ فى الدنيا و الآخرة» برايش گستردى.

پدر به ما بنگر چه گرسنگى ها و تشنگى ها كه نداشتيم.

باباجان پس از تو خيمه هاى ما را به آتش كشيده كودكان را زدند و گوشواره هايشان را از گوش دريدند آن قدر آتش و تازيانه و نعره و وحشيگرى بود كه كودكان مضطرب به اطراف مى دويدند دو تاى از آنها زير بوته خارى در آغوش يكديگر جان به جان آفرين تسليم كرده بودند.

پدر به ما بنگر چگونه و با چه شكوه و جلالى كاروان داشتيم و اينك ما را با چه وضعى به اسيرى مى برند.

شما مى گوييد سكينه كداميك از سخنان بالا را به پدر عرض كرد؟ يقين آن را گفت كه بر وى سنگين تر و نارحت كننده تر از همه بود. آيا توانستيد آن جمله را پيدا كنيد؟

اگر اشكى چشمتان را يا اندوهى دلتان را يا فكرى پيشانى تان را فرو نمى گذارد، فارغ شويد و آنچه را تصور مى كنيد دختر به پدر شكايت كرده بيابيد حتمآ سعى كنيد انتخاب بفرماييد آيا برگزيديد؟ كدام جمله بود.

به شما عرض مى كنم: دختر جوان همين كه بدن مطهر بى سر امام پدر عزيزش را

ص: 133

ديد فرياد برآورد پدر جان ببين چگونه سرهاى ما را برهنه كرده اند :

«يا ابتا انظر الى رؤسنا المكشوفه ... .»(1)

پس اين از همه بر او جانگذازتر بوده لاحول و لاقوة الا بالله.

اين بود عكس العمل دخترى از خاندان نبود و رسالت در برابر برهنه شدن سرش و اينكه موهايش را مردان بيگانه خواهند ديد.

ص: 134


1- . در كتاب «تظلم الزهراء»، تأليف رضى بن نبى قزوينى اين گونه ذكر شده است: «انظر الى رؤسنا المكشفه و الى اكبادنا الملتهفه و الى عمتى المضروبه ... »، و برخىكشف صورت گفته اند مقصود است نه كشف سر.

فصل هفتم

رابطه حجاب با انحراف و جرم، گناه و معصيت، حلال و حرام

ص: 135

رابطه حجاب با انحراف و جرم، گناه و معصيت، حلال وحرام

مقدمه

سؤال بسيار مهمى كه در اينجا جلب توجّه مى كند اين است كه آيا بى حجابى و بدحجابى يك معصيت است، يا جرم، و يا اينكه حرام شرعى و فقهى محسوب مى شود؟

زيرا هر كدام از اينها كه مطرح باشد قضيه آن از ديدگاه يك مرجع علمى مشخص مى شود، و بحث و نظر پيرامون آن از علوم مختلف سرچشمه مى گيرد، و اين به خاطر اين است كه هر كدام از اينها تا حدى مبانيش مختلف است.

بخش اول: انحراف و جرم

انحراف از ديدگاه دانشمندان روانشناس، علماى اخلاق، مذهب، حقوقدانان، جامعه شناسان و غيره تعريف شده است، كه به ترتيب براى هر كدام نمونه هايى از تعاريف زيادى كه در اين باب شده است را مى آوريم.

انحراف از نظر روانشناسان به معنى كجروى يا خروج از حالت تعادل روانى و رفتارى، و يا فقدان همسازى و وحدت بين اجزاء شخصيت و داشتن رفتارى منحرفانه مى باشد.

انحراف از نظر علماى اخلاق اين مى باشد كه در جامعه انسانى قواعد و ضوابطى براى روابط و طرز برخوردها و معاشرتها وجود دارد كه افراد ملزم به تبعيت از آن هستند.

عدم تبعيت و يا تخطى از نظام اخلاقى نوعى انحراف يا كجروى به حساب مى آيد

ص: 136

كه رفتارى ناپسند است و بر اين اساس منحرف كسى است كه نتوانسته است خود را با ضوابط و ارزشهاى اخلاقى تطابق دهد و از اين ديدگاه، انحراف عبارت است از شكستن و ناديده گرفتن ضوابط اخلاقى جامعه، و يا ناديده گرفتن مشى گروهى و افكار و ارزشهاى عمومى و يا تخطى از افكار پسنديده قواعد سلوك اجتماعى و اصول نزديكى و صميميت.

و بر اين اساس هر جامعه اى ضوابط و قواعدى حاكم بر رفتار وجود دارد كه اعضاى آن براى حفظ و سلامت و ارزش خود و امنيت جامعه بايد بدان گردن نهند، فرار از اين قواعد تحميلى يا فطرى انحراف است.

مذهب در اين رابطه نظراتى دارد كه مباين با طرز فكر جامعه شناسان و حتى روانشناسان است، مذهب انحراف را عبارت مى داند از: تخطى از جنبه هاى اعتقادى و تعاليم مذهبى، و يا سرپيچى و طغيان در برابر اوامر و نواهى پروردگار.

و معمولا اين قاعده درباره افرادى صادق است كه عاقل، بالغ، مختار و داراى اراده باشند هم در آن جنبه فاعلى و اختيارى مطرح است و هم جنبه سنى و عقلى. بر اين اساس در آن مسئله اكثريت و هنجار جمعى مطرح نيست، ممكن است واكنشى حتى مورد قبول اكثريت باشد و در مذهب جرم يا انحراف به حساب آيد مثل روابط معاشرتى آزاد مرد و زن و ...

اظهار نظر حقوق دانان در زمينه انحراف يا جرم كه محور كجروى هاست بسيار وسيع و پر دامنه و رأيها متعدد و مختلف است. اغلب آنها انحراف را نوعى عدم تبعيت از قانون و مقرارت مصوبه ذكر مى كنند. از نظر آنها آنچه كه مهم است قوانين و مقررات است كه هنجارهاى اجتماعى را تعيين مى كنند و به آدمى در يك جامعه انسانى تفهيم مى كنند چه بكند؟ چه بگويد؟ و چگونه بينديشد؟

از نظر آنها در مواردى كه رفتار انسان از هنجارهاى اجتماعى و نظم آن، از قواعد و

ص: 137

قوانين جامعه فاصله مى گيرد مى گويند او منحرف و دچار كجروى شده است، برخى از تعاريف آنها عبارت است از: انجام عملى كه به صورت قانون شكنى و سرپيچى از آن باشد، و يا عمل كسى است كه مرتكب جرمى شود و يا كارى خلاف قانون انجام دهد و يا هرگونه عمل يا رفتارى است كه قانون آن را انحراف بداند و براى آن مجازات قائل باشد.

بر اين اساس انحراف يا جرم عبارت خواهد شد از فعل يا ترك فعلى كه قانون آن را منع كرده و براى آن اقدامات كيفرى خاصى معين كرده است.

رفتار منحرفانه خلاف رفتار شرافتمندانه است، نوعى نقض قانون و مقررات اجتماعى، عدم انطباق فرد خاطى با محيط اجتماعى، بى اعتنايى به ارزشهاى خاص و مورد قبول است.

عده اى از حقوق دانان نيز معتقدند كه نقض قانون هر كشورى در اثر عمل خارجى، در صورتى كه انجام وظيفه يا اعمال حقى آن را تجويز نكند مستوجب مجازات هم باشد جرم ناميده مى شود.

برخى ديگر هر فعل يا ترك فعلى را كه نظم، صلح و آرامش اجتماعى را مختل سازد و قانون نيز براى آن مجازاتى تعيين كرده باشد جرم مى دانند.

و يا اينكه پيروان مكتب عدالت مطلق، هر عملى را كه بر خلاف اخلاق و عدالت باشد جرم ناميده اند. و امّا معنى و مفهوم و نيز تعريف انحراف از نظر جامعه شناسان، مختلف و متفاوت با آن چيزى است كه ديگران دارند مى گويند. انحراف رفتارى است تبهكارانه، خلاف موازين اجتماعى مورد قبول، كه وجودش براى دوام نظام و ايجاد عدالت زيانبخش است، و يا رفتار كسى است كه با رفتار حد متوسط افراد اجتماع مباينت داشته باشد، خواه آن رفتار بهتر باشد و خواه بدتر.

ص: 138

و بالاخره گفته اند رفتارى است كه در آن آرزوها، ارضاى نيازها، گرايشها و انگاره هاى شخصيت با چشمداشت اجتماعى مطابقت نداشته باشد.

بر اين اساس اين تعاريف انحراف عملى خلاف موازين جامعه، و دور از رفتار حد متوسط، و مخالف و مباين با هنجارهاى اجتماعى يا الگوهاى عرضه شده است.

از طرف ديگر جامعه شناسان معتقدند كه جرم يك پديده طبيعى و دائمى است در هر زمان و مكان اتفاق مى افتد، با تحولات اجتماعى تغيير نمى يابد و نزد وجدان قاطبه مردم زشت و ناپسند است و احساسات اجتماعى را متأثر مى سازد و مجرم در انظار عمومى خوار و پست مى باشد هر چند كه ممكن است حسن و قبح بعضى از اعمال به اعتبار ادوار متفاوت شود، چنان كه بعضى از اعمال در دوره توحش مجاز بوده امّا در دوره تمدن غير قابل اغماض و قابل مجازات گرديده است، سير تكاملى ملل و اخلاق اجتماعى، مستلزم تغيير مفهوم جرم و كيفيت آن است.

دوركيم (جامعه شناس فرانسوى) مى نويسد :

«جرم پديده طبيعى اجتماعى است و از فرهنگ و تمدن هر اجتماعى ناشى مى گردد و هر عملى كه وجدان عمومى را جريحه دار كند جرم محسوب مى شود.»

از مطالب مذكور چنين مستفاد مى شود كه ارتكاب جرم يك پديده طبيعى است و علل استثنايى در بروز پيدايش آن تأثيرى ندارد. جرم ناشى از نظام و فرهنگ و تمدن هر اجتماع است تا اجتماع و نظام آن باقى است جرم نيز داراى خصوصيت دائمى خواهد بود.

نظريه دوركيم راجع به رابطه جرائم و فرهنگ، در جامعه شناسى كيفرى مورد قبول است لكن نظريه پديده طبيعى و ثابت بودن جرم در اجتماع، مورد ترديد مى باشد.

جرم شناسان ناسازگارى افراد را در اجتماع، عمل ضد اجتماعى و جرم مى نامند.

برخى ديگر عقيده دارند كه تعدّى و تجاوز به شرايط زندگى، عمل ضد اجتماعى

ص: 139

است.

در بررسى تعريف مذكور اين سؤال پيش مى آيد، چرا بايد براى عملى مجازات تعيين گردد؟ وقتى گفته مى شود كه فردى عمل ضد اجتماعى انجام داده است و بايد مجازات شود مفهوم عمل ضد اجتماعى چيست؟ در جرم شناسى نه تنها فعل يا ترك فعل را كه در قانون براى آن مجازات پيش بينى شده جرم مى نامند بلكه هر عملى را كه مضر به وضع اجتماعى باشد و اعمالى را كه در قوانين كيفرى مجازاتى پيش بينى نشده است مورد بررسى و پژوهشى قرار مى دهند.

به طور كلى به عقيده جرم شناسان، هر فعل يا ترك فعل كه براى اكثريت افراد يك جامعه خطرناك باشد بايد جرم ناميده شود.

آنچه آورديم چند نكته در آن حائز اهميّت است:

الف - ما در اينجا قصد تحليل تعريفها را نداريم، و نمى خواهيم صحت و يا سقم و كذب آن را مشخص كنيم، بلكه فقط بيشتر هدفمان اين بود كه ذهنيتى نسبت به جرم و انحراف ايجاد شود، و با عناوين فوق آشنايى مختصرى پيدا كنيم.

ب - مسئله ديگرى كه بايستى به آن دقت كرد اين است كه بعضيها بين انحراف و جرم فرق گذاشته اند و دسته ايى ديگر اعتقاد بر اين دارند كه اينها همراه با عناوين ديگرى از يك مقوله هستند كه بحث پيرامون آن از بحث ما خارج مى باشد، ولى بايد توجّه داشت كه بحث انحراف در بسيارى از علوم مطرح است و قابل بحث و نظر ولكن بحث جرم بيشتر و در درجه اول جنبه حقوقى و يا جرم شناسى، و يا در رشته آسيب شناسى در جامعه شناسى مطرح مى شود. و هدف ما در اينجا بيشتر جنبه حقوقى آن مى باشد.

ج - مباحث زيادى پيرامون جرم و انحراف مطرح مى باشد كه به عنوان نمونه مى توان از موارد ذيل ياد كرد:

ص: 140

1- درجات انحراف كه به سه دسته تخلفات، جرائم، جنايات تقسيم كرده اند.

2 - انواع جنايات و انحرافات كه از نظر سابقه ارتكاب، اجراء، از لحاظ نوع انحراف بحث كرده اند.

3 - از نظر ديدگاههاى مختلف بررسى كرده اند، از لحاظ نوع، حد و اندازه، محيط و منطقه، افراد، كيفر و مجازات و منطق و اخلاق.

4 - دسته بندى منحرفان و انواع منحرفان و رابطه بين جرم و سازگارى، ويژگيهاى رفتار آنان، باندهاى منحرفان،و غيره.

كه هر كدام از اينها مباحث بسيار پر دامنه و وسيعى را مى طلبد.

رابطه جرم و انحراف با حجاب و قوانين مربوطه به آن

آيا حجاب داشتن يك عدم انحراف و عدم جرم تلقى مى شود و بدحجابى و بى حجابى جرم و انحراف محسوب مى شود؟

جوابى كه به اين سؤال مى دهيم اين است كه بله بى حجابى و بدحجابى و مخالف حجاب رفتارى اين چنين كردن يك عمل خلاف قانون و مقررات اسلامى محسوب مى شود و در جامعه اسلامى ما رفتارى اين چنين كردن مخالف قانون مى باشد، زيرا بعضيها فقط خواسته بودنند بگويند كه بى حجابى و بدحجابى صرفآ يك گناه و معصيت است مثل دروغ گفتن و غيبت كردن، زيرا اينها گناه و معصيت محسوب مى شود ولى مرتكب آن را كسى مجرم و، متهم و منحرف تلقى نمى كند، و قوانين و مقررات كسى را كه دروغ بگويد و يا غيبت بكند نه شلاق مى زنند و نه زندان مى برند و نه مجازات ديگرى را درباره آن اعمال مى كنند، ولى بى حجابى و بدحجابى علاوه بر اينكه گناه و معصيت محسوب مى شود و مرتكب آن را در روز قيامت مجازات مى كنند از نظر جامعه و قوانين و مقررات نيز آنها را متهّم و، مجرم

ص: 141

و منحرف تلقى مى كنند و در قوانين جزائى مجازاتى را براى مرتكبين آنها در نظر گرفته اند.

مادر اينجا مقدمتآ تعداد مجازاتها را مى آوريم و بعدآ دو دسته از قوانينى را كه براى بى حجابها آورده اند مى آوريم.

اقسام مجازاتها

مجازاتها در قانون پنج قسم است:

1- حدود 2- قصاص 3- ديات 4- تعزيزات 5- مجازاتهاى بازدارنده

1 - حد، به مجازاتى گفته مى شود كه نوع و ميزان و كيفيت آن در شرع تعيين شده است.

2 - قصاص، كيفرى است كه جانى به آن محكوم مى شود و بايد با جنايت او برابر باشد.

3 - ديه، مالى است كه از طرف شارع براى جنايت تعيين شده است.

4 - تعزير، تأديب و يا عقوبتى است كه نوع و مقدار آن در شرع تعيين نشده و به نظر حاكم واگذار شده است از قبيل حبس و جزاى نقدى و شلاق كه ميزان شلاق بايستى از مقدار حد كمتر باشد.

5 - مجازات بازدارنده، تأديب يا عقوبتى است كه از طرف حكومت به منظور حفظ نظم و مراعات مصلحت اجتماع در قبال تخلف از مقررات و نظامات حكومتى تعيين مى گردد از قبيل حبس، جزاى نقدى، تعطيل محل كسب، لغو پروانه و محروميت از حقوق اجتماعى و اقامت در نقطه يا نقاط معين و منع از اقامت در نقطه يا نقاط معين و مانند آن.

جرائم بر ضد عفت و اخلاق عمومى و تكاليف خانوادگى

ماده 101 - «هر گاه مرد و زنى كه بين آنها علقه زوجيت نباشد، مرتكب عمل منافى

ص: 142

عفت غير از زنا از قبيل تقبيل يا مضاجعه شوند، به شلاق تا نود و نه ضربه محكوم خواهند شد و اگر عمل با عنف و اكراه باشد، فقط اكراه كننده تعزير مى شود.»

ماده 102 - «هر كس علنآ در انظار و اماكن عمومى و معابر تظاهر به عمل حرامى نمايد علاوه بر كيفر عمل تا 74 ضربه شلاق محكوم مى گردد و در صورتى كه مرتكب عملى شود كه نفس عمل داراى كيفر نمى باشد ولى عفت عمومى را جريحه دار نمايد، فقط تا 74 ضربه شلاق محكوم مى گردد.»

تبصره - «زنانى كه بدون حجاب شرعى در معابر و انظار عمومى ظاهر شوند، به تعزير تا 74 ضربه شلاق محكوم خواهند شد.»

ماده 103 - «افراد زير به حبس از يك سال تا ده سال و شلاق تا 74 ضربه محكوم مى شوند.

1 - كسى كه مركز فساد يا فحشاء دائر يا اداره كند كه مردم را به فساد يا فحشاء بكشاند.

2 - كسى كه مردم را به فساد يا فحشاء تشويق نموده يا موجبات آن را فراهم نمايد.

تبصره - در صورتى كه عمل فوق سببيت از براى فساد عفت عامه داشته باشد و با علم به سببيت آن را مرتكب شود مجازات مفسد فى الأرض را خواهد داشت.

ماده 104 - «اشخاص ذيل به حبس از يك ماه تا يك سال محكوم خواهند شد :

1 - هر كس نوشته و يا طرح يا گراور يا نقاشى يا تصاوير يا مطبوعات يا اعلانات يا علائم يا فيلم يا نوار سينما و يا به طور كلى هر شيئ ديگر را كه عفت و اخلاق عمومى را جريحه دار نمايد براى تجارت يا توزيع و يا به نمايش و انظار عمومى گذاردن بسازد يا نگاهدارد.

2 - هر كس اشياء مذكور فوق را شخصآ يا به وسيله ديگرى وارد يا صادر

ص: 143

كند و يا به نحوى از انحاء متصدى يا واسطه تجارت يا هر قسم معامله ديگر شود يا از كرايه دادن آنها تحصيل مال نمايد.

3 - هر كس اشياء فوق را به نحوى از انحاء منتشر نمايد و يا آنها را به معرض انظار عمومى بگذارد.

4 - هر كس براى تشويق به معامله اشياء مذكور در فوق و يا ترويج آن اشياء به نحوى از انحاء اعلان يا اعلام نمايد كه فلان شخص فاعل يكى از اعمال ممنوعه فوقى مى باشد و همچنين هر كس اعلان يا اعلام نمايد كه چگونه يا به وسيله چه اشخاصى يكى از اشياء مذكور در فوق را مى توان مستقيمآ يا به طور غير مستقيم بدست آورد.

تبصره - مفاد اين ماده شامل اشيائى نخواهد بود كه جنبه علمى داشته و براى مقاصد علمى و يا هر مصلحت حلال عقلائى ديگر تهيه يا خريد و فروش يا به نمايش گذاشته شده باشد.»

قانون نحوه رسيدگى به تخلفات و مجازات

قانون نحوه رسيدگى به تخلفات و مجازات فروشندگان لباسهايى كه استفاده از آنها در ملاء عام خلاف شرع است و يا عفت عمومى را جريحه دار مى كند.

ماده 1 - «كسانى كه عالمآ لباسها و نشانه هايى كه علامت مشخصه گروههاى ضد اسلام يا انقلاب است توليدكنند يا وارد كنند و يا بفروشند و يا در ملاء عام و انظار عمومى از آنها استفاده نمايند مجرم شناخته مى شوند و البسه و اشياء مذكور در حكم قاچاق محسوب مى شود.

تبصره - نشانه هاى مذهبى اقليتهاى دينى رسمى براى پيروان اين اديان از شمول اين قانون مستثنى است.»

ماده 2 - «مجازات تعزيرى توليدكنندگان داخلى و واردكنندگان و فروشندگان و

ص: 144

استفاده البسه و نشانه هاى مذكور در ماده 1 به شرح زير خواهد بود:

1 - تذكر و ارشاد

2 - توبيخ و سرزنش

3 - تهديد

4 - تعطيل محل كسب به مدت سه ماه تا شش ماه در مورد فروشندگان و جريمه نقدى از 500 هزارريال تا يك ميليون ريال در مورد واردكننده و توليدكننده 10 تا 20 ضربه شلاق يا جريمه نقدى از 20 تا 200 هزار ريال در مورد استفاده كننده.

5 - لغو پروانه كسب در مورد فروشنده و 20 تا 40 ضربه شلاق يا جريمه نقدى از 20 تا 200 هزار ريال در مورد استفاده كننده.

دادگاه با توجّه به شرايط و حالات مجرم دفعات و زمان و مكان وقوع جرم و ديگر مقتضيات، مجرم را به يكى از مجازاتهاى مذكور محكوم مى نمايد.

تبصره 1- دادگاه، توليدكننده را ملزم به تعطيل خط توليد مخصوص و انطباق آن با ضوابط اسلامى مى نمايد.

تبصره 2- در صورتى كه مجرم كارمند دولت باشد علاوه بر يكى از مجازاتهاى فوق به يكى از مجازاتهاى زير محكوم مى شود:

1 - انفصال موقت تا دو سال

2 - اخراج و انفصال از خدمات دولتى

3 - محروميت از استخدام به مدت پنج سال در كليه وزارتخانه ها و شركتها و نهادها و ارگانهاى دولتى و عمومى.»

ماده 3 - «دستفروشانى كه به توزيع و فروش البسه و نشانه هاى موضوع ماده 1 مى پردازند مجرم شناخته مى شوند و براى بار اول كالاهايى كه در اختيار دارند ضبط و طبق بند الف ماده 2 عمل مى شود، در صورتى كه تكرار جرم بار اول

ص: 145

دويست و پنجاه هزار تا پانصد هزار ريال و دفعات بعد پانصد هزار ريال تا يك ميليون جريمه خواهند شد.»

ماده 4 - «كسانى كه در انظار عمومى وضع پوشيدن لباس و آرايش آنان خلاف شرع و يا موجب ترويج فساد و يا هتك عفت عمومى باشد، توقيف و خارج از نوبت در دادگاه صالح محاكمه و حسب مورد به يكى از مجازاتهاى مذكور در ماده 2 محكوم مى گردد.»

ماده 5 - «فيلم و عكس و پوستر و چيزهايى كه شبيه آنها هستند موضوع ماده 104 قانون مجازات اسلامى معدوم خواهد شد.

تبصره 1- وسائل ضبط و تكثير نوار (ويدئو - وسايل تكثير نوار ... ) پس از پاك كردن صدا و تصاوير مبتذل به عنوان جريمه ضبط مى شود و توسط دادستان در اختيار دولت قرار مى گيرد تا مطابق آئين نامه اى كه به تصويب هيأت دولت مى رسد در اختيار مراكز علمى و آموزشى و فرهنگى قرار گيرد.

تبصره 2- اشياء موضوع اين ماده كه مصارف علمى و آموزشى دارند، در صورتى كه توسط سازمانهاى علمى و آموزشى رسمى كشور وارد يا تهيه شوند و مورد استفاده قرار گيرند، از حكم اين ماده مستثنى هستند.»

ماده 6 - «در كليه مواردى كه به موجب اين قانون تخلفات توسط شركتها يا سازمانها و يا بنگاههايى صورت گرفته است كه داراى شخصيت حقوقى مى باشند مدير عامل يا مدير مسئول شخصيت حقوقى مجرم محسوب مى شود. و به حبس از 1 سال تا 3 سال محكوم مى شود.

در مورد مؤسسات دولتى مدير عامل يا مدير مسئول علاوه بر حبس از خدمت نيز منفصل مى شود.

تبصره - در صورتى كه چند نفر متشركآ شركت يا سازمان و يا بنگاه و نظير اينها

ص: 146

را اداره نمايند، هر يك از آنها به مجازات فوق محكوم مى گردد.»

ماده 7 - «رسيدگى به جرائم موضوع اين قانون در صلاحيت دادگاههاى انقلاب اسلامى است.»

ماده 8 - «آئين نامه اجرايى اين قانون با پيشنهاد شوراى عالى قضايى به تصويب هيأت دولت خواهد رسيد.»

قانون فوق مشتمل بر هشت ماده و شش تبصره در جلسه روز پنجشنبه بيست و هشتم اسفندماه يكهزاروسيصدو شصت وپنج با حضور شوراى محترم نگهبان به تصويب مجلس شوراى اسلامى رسيد.

بايد توجّه داشت كه اولا مفهوم حجاب كه ما به كار مى بريم صرفآ در پوشش خلاصه نمى شود شامل بلكه هرگونه اقدامى مى شود كه سبب مى شود عفت عمومى حفظ شود و مصلحت ناموسى مردم محفوظ بماند و مردم در جامعه اسلامى در امنيت ناموسى و عفتى بسر برند و كسى جرأت تجاوز را حتى در سر نپروراند.

ثانيآ از قوانين فوق متوجّه مى شويم كه قانون گذار تا توانسته سعى كرده است كه تمام جوانب مسئله را در نظر بگيرد و مقامات قواى مقننه و قضائيه و اجرائيه در آن دخالت تام داشته اند و اين به خاطر اهميّت مسئله مى باشد.

ثالثآ بايستى دقّت كرد كه مردم مى بايستى در درجه اول نسبت به مطالب حقوقى جامعه آموزش لازم را ببينند تا دچار آسيب پذيرى كمترى شوند و بدانند كه لازم است كه اين قوانين را رعايت كنند، هر چند كه اعتقاد دينى و مذهبى و اسلامى هم نداشته باشند.

رابعآ اگر كسى بگويد چرا اين قانون آن طور كه شايد و بايد در جامعه رعايت و اجراء نمى شود پس بى اعتبار است؟ در جواب اين دسته از افراد خواهيم گفت كه آنچه مهّم است اين است كه براى مسئله حجاب ما قانون داريم و همچنين مردم

ص: 147

مى بايستى از آن اطلاع داشته باشند و اين مثل عبور از چراغ قرمز است، هر چند كه همه افراد جامعه كه از چراغ قرمز عبور مى كنند جريمه نمى شوند و اين به خاطر عدم حضور و يا عدم وجود مأمور انتظامى است، ولى مأمور به آن تعدادى كه برخورد بكند و قدرت و توانائيش را داشته باشد قطعآ به عنوان وظيفه بايستى برخورد بكند، البته با هماهنگى قوه قضائيه، و مشاهده مى شود كه اين كار را انجام مى دهند، هر چند كه برخورد كردن با اين جرائم بدحجابى و بى حجابى بسيار كار حساس و ظريفى است كه با جرائم و انحرافات ديگر قابل قياس نيست و نيروهايى كه در اين زمينه فعاليت مى كنند بايستى تواناييهاى بالايى را براى برخورد با آن داشته باشند.

مسئله ديگرى كه مى بايستى به آن دقت كرد خيلى از جرائم ديگرى كه بوجود مى آيد نظير زنا، لواط، مساحقه، ايجاد مزاحمت، روابط نامشروع، تقبيل، مضاجعه و غيره همه آنها ريشه اش عدم رعايت حجاب و عفت و شئونات اسلامى است كه مى بايستى به آن دقت كرد، كه اهميت حجاب تا چه حد مى باشد، و اگر ما اين همه اصرار داريم كه حجاب و عفت در جامعه رعايت شود و افراد بدان پايبند باشند سواى از مسئله گناه و، معصيت و، انحراف و جرم آن، اين است كه خود افراد درجه تأمين امنيتشان بسيار بالا مى رود و دچار انحرافات ديگر نخواهند شد و از آسيب پذيرى به دور خواهند ماند، زيرا بى حجابى و بدحجابى مقدمه است براى تجاوز افراد ارازل و اوباش و شرور جامعه به آنها، و شايد آنها فقط قصدشان صرفآ خودآرايى و جلوه گرى بوده است و هيچ گاه نخواسته اند كه وارد مسائل گناهان كبيره و جرمهاى مختلف شوند ولى به صورت ناخواسته خود را در معرض خطر و تجاوز قرار داده اند.

ص: 148

چرا فقط در ايران حفاظ و پوشش زن الزامى است؟

جز ممالكى كه حكّام آنها براى سلطه بر مردم سعى در تخدير افكار دارند، در ساير جوامع پوشش و حفاظ به فراخور سنن بومى، آزاد است امّا الزامى نيست.

امّا در ايران نظام ما اسلامى است يعنى حكومت ما بر مبناى شرع مقدس اسلام پايه گذارى و قوانين آن توسط نمايندگان مجلس شوراى اسلامى تدوين مى گردد.

پس مبناى حكومت و قوانين آن براساس قوانين اسلام است و لذا كليه افراد ايرانى ملزم به اطاعت از قوانين مى باشند. (كه يكى از آن قوانين رعايت حجاب و پوشش اسلامى است).

به طور كلى هر انسانى ملزم به اجراء و احترام به قوانين اجتماعى جامعه خود مى باشد و اين امرى است بديهى و اجتناب ناپذير. زيرا شرط بوجود آمدن نظم اجتماعى احترام به قوانين اجتماعى است.

پوشش و حفاظ براى اقليت هاى غير مسلمان هم الزامى است

اگر در جامعه قانونى وضع شود كه فلان خيابان يك طرفه است و يا فلان تخلف راهنمايى و رانندگى به اين ميزان جريمه دارد كليه حاضرين در آن جامعه اعم از بومى يا بيگانه، موافق يا مخالف ملزم به اطاعت محض از آن قانون هستند، حجاب و پوشش هم همين طور است زيرا ضمن آنكه پوشش يك امر فطرى و شرعى است در ماده 102 قانون تعزيرات نيز مقرر شده است و احترام به قانون براى كليه افراد جامعه الزامى است و استثناء بر نمى دارد، و همه كشورهاى دنيا هم اين الزام را رعايت مى كنند.

اتباع بيگانه و رعايت عفاف

طبق مفاد قانون اتباع بيگانه و بند 3 ماده 8 قانونِ استرداد مجرمين، و بند1 ماده 41 قرارداد بين المللىِ وين مصوب 18/4/:1961

ص: 149

«خارجيانى كه از مصونيتها بهره مندند، مكلفند قوانين و مقررات كشورپذيرنده را محترم شمارند و لذا اتباع بيگانه مكلف به رعايت قوانين عفاف و پوشش اسلامى بوده، و تخلف آنان از قوانين مستوجب كيفر مى باشد.

بخش دوم: گناه و معصيت

مطلبى كه بايستى بدان پرداخت اين است كه گناه و معصيت از ديدگاه اسلام چيست؟ تا بتوان رابطه آن را با حجاب بررسى كرد، البته خيلى از افراد مى دانند بحث پيرامون آن خود رشته تخصصى خاصى را داراست ولى ما در اينجا به طور اجمال به آن اشاره مى كنيم تا بتوانيم بعد براى مقصودمان از آن استفاده كنيم.

گناه از ديدگاه اسلام مخصوصآ علماى اخلاق و فقهاء بر دو قسم است: كبيره و صغيره. اينك به بيان مراد از گناه كبيره و عدد آن مى پردازيم:

در اين موضوع علما داراى اقوال مختلفى هستند كه ذكر آن و نقض و ايرادهايى كه شده است از وضع اين كتاب بيرون است، چون غرض اختصار و نفع عمومى است، البته طالبينى كه قصد تحقيق دارند مى توانند به كتابهايى نظير شروح كافى و اربعين شيخ بهايى مراجعه كنند.

و چون قول جامع در اين مسأله كه موافق با تحقيق و تصويب نوع علما اعلام و مراجع تقليد است فرمايش مرحوم سيّد در عروة الوثقى در باب شرائط امام جماعت است به همين جمله اكتفا مى شود.

خلاصه فرمايش سيّد اين است كه براى تعيين گناه كبيره چهار راه است.

1 - هر گناهى كه در قرآن و حديث به كبيره بودن آن تصريح شده است (اين قسم متجاوز از چهل گناه است كه در اخبار اهلبيت (علیه السلام ) تصريح شده است).

2 - هر معصيتى كه در قرآن مجيد يا سنت معتبره وعده آتش بر ارتكاب آن رسيده

ص: 150

باشد، يا اينكه ضمنآ باشد مثل فرمايش پيغمبر(صلي الله عليه و آله): «من ترك الصلوة متعمداً فقد برء من ذمة الله و ذمة رسوله» كه وعده عذاب در اين روايت به كنايه است و نه به صراحت، و دليل اين مطلب روايات كثيره اى است كه حضرت امام محمّد باقر و حضرت صادق(علیه السلام ) فرموده اند: «گناه كبيره هر گناهى است كه خداى تعالى وعده آتش بر آن داده باشد»، و از صحيفه حضرت عبدالعظيم نيز معلوم مى گردد كه وعده عذاب چه در قرآن مى باشد يا در سنت و اخبار فرقى نمى كند.

3 - هر گناهى كه در قرآن يا سنت معتبره از گناهى كه كبيره بودنش مسلم است بزرگتر شمرده شود آن هم كبيره است. مثلا قتل نفس از جمله گناهانى است كه كبيره بودنش به هر دو راه گذشته ثابت گرديده است. در حديث صحيح ابن محبوب به كبيره بودنش تصريح شده و در قرآن مجيد، در آيه اى كه به آن اشاره شده است «من قتل مؤمناً متعمداً فجزاءه جهنم خالداً فيها ... » (سوره نساء آيه 93) وعده عذاب بر آن داده شده است.

پس اگر در قرآن مجيد يا سنتى كه معتبر است تصريح شود كه فلان گناه از قتل نفس بزرگتر است آن گناه هم كبيره مى شود مانند فتنه كردن كه در قرآن مجيد مى فرمايد از قتل نفس بزرگتر است (والفتنة اكبر من القتل)، پس يقينآ فتنه هم از گناهان كبيره است.

4 - هر گناهى كه نزد متدينين و متشرعين بزرگ شمرده شود به طورى كه يقين حاصل شود كه بزرگى آن منتهى به زمان معصوم مى گردد، مانند نجس نمودن مسجد از روى علم و عمد و به قصد هتك احترام خانه خدا، يا پرتاب كردن و انداختن قرآن مجيد به قصد هتك آن، و غيره.

عبارت سيّد در عروة الوثقى چنين است:

«المعصية الكبيرة هى كل معصية و رد النص بكونه كبيرة كجملة من

ص: 151

المعاصى المذكورة فى محلها أو ورد التوعيد بالنار عليها فى كتاب اوالسنة صريحاً أو ضمناً أو ورد فى الكتاب أو النسة كونه اعظم من احدى الكبائر المنصوصة أو الموعود عليها بالنار أو كان عظيمة فى انفس اهل الشرع.»

حكمت تعيين نكردن بعضى از گناهان كبيره

تعيين نكردن گناهان كبيره در قرآن و احاديث منصوص حكمتهاى بسيارى دارد كه مى توان از آن جمله به موارد زير اشاره كرد:

1 - در ابهام بودن گناهان كبيره و تعيين نكردن آن در قرآن مجيد حكمتى عظيم و لطفى بزرگ از طرف پروردگار عالم به بندگانش مى باشد زيرا كه هر گاه تعيين مى گرديد مردم سعى مى كردند فقط از آنها اجتناب كنند و از روى جهالت و هواى نفس بر اقدام به ساير گناهان جرأت مى نمودند به خيال اينكه ساير گناهان به ايشان صدمه اى نمى زند آن گاه در مفاسد كثيره اى كه از آن جمله جرأت نمودن بر مخالفت نواهى الهى است مى افتادند.

2 - اين مطلب مانند بسيارى از مطالب ديگر در قرآن مجيد به نحو اجمال ذكر شده و بيان شرح آن را به پيغمبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و ائمه اطهار(علیه السلام ) كه قلوبشان خزينه علم و مهبط وحى اوست. واگذار فرموده و خلق را به ايشان ارجاع داده است چنان چه خودش در قرآن مى فرمايد:

«فرستاديم به سوى تو قرآنى كه ذكر است تا اينكه براى مردم آنچه را به ايشان نازل شده بيان نمايى.»

و همچنين نسبت به اهل بيت(علیه السلام ) و لزوم رجوع خلق به ايشان در بيان قرآن شريف مى فرمايد: (سوره 16 - آيه46) «از اهل ذكر بپرسيد اگر نمى دانيد.»

فهرست كبائر قطعى

عکس

ص: 152

عکس

ص: 153

فهرست گناهانى كه محتمل است كبيره باشد.

1 - خوردن و آشاميدن چيزى كه نجس شده باشد.

2 - كشف عورت جايى كه نگاه كننده تمييز مى دهد.

3 - نگاه كردن به عورت ديگرى هم جنس يا غير همچنس (زن به زن يا به مرد، و مرد به مرد يا به زن جز زن و شوهر)

4 - رو به قبله يا پشت به قبله ادرار يا قضاى حاجت نمودن

5 - توقف در مساجد در حال حيض يا نفاس يا جنابت

6 - لباس ابريشمين خالص و طلا

7 - تشبه مردان به زنان و زنان به مردان

8 - نظر كرده به ريبه و شهوت به ديگرى (خواه مرد باشد يا زن به جز زن و شوهر)

ص: 154

9 - نظر كردن در نامه ديگرى بدون رضايتش

10 - نظر كردن در خانه ديگرى بدون رضايتش

11 - نگاهدارى كتابها و مجله هاى گمراه كننده كه از بين بردن آنها واجب است.

12 - مجسمه سازى

13 - مس كردن بدن اجنبى

14 - ستايش ستمگر مگر براى تقيه و به طور كلى مدح كسى كه سزاوار مدح نيست و ذم كسى كه سزاوار سرزنش نيست

15 - توقف در مجلس معصيت

16 - استعمال ظروف طلا و نقره

17 - حاضر نشدن به نماز جماعت از روى اعراض و روگردانى

18 - محرمات بى شمار ديگرى كه در ابواب طهارت و نماز و روزه و غيره ذكر شده است

با اين مختصر كه آشنايى نسبت به گناهان و معاصى پيدا كرديم، چند نكته را در ذيل مى آوريم:

الف - آنچه كه به عنوان فهرست گناهان قطعى و محتمل آورديم، شايد نظرياتى ديگرى هم پيرامون آن باشد، ولى نوعآ علما به همين فهرست پايبند و معتقد هستند، و ديگر اينكه آنچه در اينجا آورده شد نمونه هايى از آنها بود كه قطعى و تحمل بودن آنها مشهور و معروف است و گناهان ديگرى كه در اينجا گفته نشده و به همان حالت ابهام و ترديد باقى ماند محتمل است كبيره باشد چنان چه صغيره بودنش نيز محتمل است.

ب - با بيانى كه در فوق آورديم، منظور شارع مقدس از ابهام كبائر يعنى ترك هر گناهى باحتمال كبيره بودنش تأمين مى شود.

ص: 155

ج - بعضى از كبائر قطعى، تمام مراتب آن كبيره مسلم است مانند شرك كه تمام درجات آن كبيره مى باشد، ولكن بعضى ديگر پاره اى از مراتب آن كبيره قطعى و پاره ديگر مردود است مانند دروغ كه بعضى از مراتب آن كبيره است و بعضى خير.

د - گناهان كبيره دانستنش بر هر مسلمانى واجب است تا از آنها پرهيز نمايد، و همچنين دانستن ساير محرمات كه ممكن است مورد ابتلاء واقع شود ضرورى است.

ه- - بعضى از گناهان فوق صرفآ در علم اخلاق مطرح مى شود و بعضى در علم فقه و پاره اى از آنها مشتركآ در علم اخلاق و هم فقه مطرح مى شود با توجه به مبانى كه هر كدام نسبت به آن دارند.

رابطه گناه و معصيت با حجاب و مسائل آن

يكى از اعمالى كه در گناه و معصيت او هيچ عالمى در اسلام شكى ندارد و از مسائلى است كه در سرتاسر جهان اسلام تمام مسلمانان و علما و دانشمندان مذاهب مختلف اسلامى به آن اعتقاد دارند مسئله حجاب و پوشش است هر چند كه در كيفيت و نحوه پوششها در كشورهاى مختلف اسلامى فرق مى كند.

و در اين رابطه مطالب و احاديثى از پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه اطهار (علیه السلام ) رسيده است كه اهميت مسئله را مى رساند و به گناه و معصيت بودن آن اشاره دارد، زيرا براى آن عذابهايى در روز قيامت در نظر گرفته شده است.

احوال زنان بدحجاب در روز قيامت

حضرت على (علیه السلام ) مى فرمايد:

«من و فاطمه بر حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) وارد شديم و ديديم كه حضرت رسول بسيار زياد گريه مى كردند، گفتم پدر و مادر فداى شما يا رسول الله(صلي الله عليه و آله) چه چيزى

ص: 156

باعث گريه شما شده است؟ پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود يا على(علیه السلام )در شب معراج عده اى از زنان اُمتم را در عذاب بسيار شديد مشاهده نمودم و من نه حالا بلكه در معراج هم به حال آنها گريه كردم.

ديدم زنى را كه به موهايش آويزان كرده بودند به ديوار جهنم و مغز سرش در حال جوشيدن و غَليان بود و آن زنى بود كه موهايش را ولو به قدر كمى جلوى سر از مرد بيگانه نمى پوشانيد.

و ديدم زنى را كه با زبانش آويزانش كرده بودند و آهن و سرب ذوب شده و داغ در دهان او مى ريختند و آن زنى بود كه شوهرش را با زبانش اذيت و آزار مى كرد و تحقير مى نمود.

و ديدم زنى را كه با سينه هايش به جهنم آويزان كرده بودند و آن زنى بود كه غريزه شهوت شوهر خود را جواب نمى داده و ناشزه بود.

و ديدم زنى را كه گوشتهاى بدنش را مى خورد و آتش از پشت او شعله مى كشيد و آن زنى بود كه بدن خود را براى مردان بيگانه تزئين كرده بود.

و ديدم زنى كه دستان او را به مچ پاهاى او بسته بودند و تعداد زيادى عقرب و مار كه قابل شمارش نبود به جان او ريخته بودند كه اگر يكى از اين عقربها زهرش را در جهنم بريزد براى همه اهل جهنم بس است و آن زنى بود كه از نجاسات پرهيز نداشت و از جنابت و حيض غسل نمى كرد و نماز را سُست مى شمرده است.

و ديدم زنى را كه كر و كور و لال بود و در تابوتى از آتش خوابيده بود و مغز سرش از دهان و بينى او خارج مى شد و گوشتهاى بدنش مثل جذام، مدام مى ريخت و آن زنى را كه با دو پايش در تنورى از آتش جهنم (كه انتها و ابتداى او پيدا نيست) حلق آويز كرده بودند و آن زنى بود كه بدون اجازه شوهرش از خانه بيرون رفته بود.

و ديدم زنى را كه مى كَند گوشت بدنش را از جلو و عقب به وسيله قيچيهايى كه از

ص: 157

آتش جهنم ساخته شده بود و آن زنى بود كه در جامعه خودش را به معرض نمايش گذاشته بود و خود را به مردان ارائه مى داد.

و ديدم زنى را كه صورت و دستانش آتش گرفته و در حال سوختن بود و با دستهاى خود روده و معده و ديگر اعضاى شكمش را مى خورد و آن زنى بود كه دلّال زنا شده و دلّالى مى كرد.

و ديدم زنى را كه سرش سرِ خوك و بدنش بدن خر بود و بر او يك ميليون رشته عذاب متفاوت بود و آن زنى بود كه دروغگو و سخن چين بوده و بين مردم را به هم مى زده است.

و ديدم زنى كه صورت سگ داشت و آتش داخل پشت او مى شد و از دهان او خارج مى گشت و ملائكه با پُك هايى از آتش بر سر و بدن او مى زدند و آن زنى بود كه در مجالس مردانه تصنيف و ترانه مى خوانده و حسود بوده.

بعد پيامبر گرامى(صلي الله عليه و آله) فرمودند:

واى بر زنى كه شوهرش را عصبانى كند و خوشا به حال زنى كه شوهرش از او راضى باشد.»(1)

از آداب زيارت رعايت حجاب مى باشد

در كتاب مفاتيح الجنان در بخشى كه آداب زيارت را برمى شمارد، در آداب بيست و هفتم آن چنين آورده است:

«شيخ شهيد فرموده است كه از جمله آداب، تعجيل كردن در بيرون رفتن است در وقتى كه درك كرد حظّ خود را از زيارت براى مزيد تعظيم و احترام و شدّت شوق برجوع، و نيز فرموده است:

ص: 158


1- . عيون الأخبار، ج 2، ص 10.

در وقتى كه زنها مى خواهند زيارت كنند بايست كه خود را جدا كنند از مردان و تنها زيارت كنند، و اگر در شب زيارت كنند اولى است و بايد كه تغيير وضع كنند يعنى لباس خوب و عالى را به لباس پست بدل كنند كه شناخته نشوند و مخفى و پنهان بيرون آيند كه كسى كمتر ايشان را بيند و شناسد و اگر با مردان زيارت كنند نيز جايز است اگرچه مكروه است.

مؤلف گويد (حاج شيخ عباس قمى) :

از اين كلمات معلوم شد كثرت قبح و شناخت آنچه متعارف شده فعلا كه زنها به اسم تشرّف به زيارت خود را آرايش نموده با لباسهاى نفيس از خانه بيرون مى آيند و در حرمهاى مطّهره مزاحمت با نامحرمان نموده و فشار به بدنهاى ايشان داده يا خود را متّصل به ضرايح مطّهره نموده يا در قبله مردمان نشسته مشغول به زيارت خواندن شده و حواسّ مردم را پريشان نموده عبادان محلّ را از زائرين و نمازگذارندگان و متضّرعين و گريه كنندگان از كار خود بازداشته و داخل در زمره سادّين عن سبيل الله شده الى غير ذلك و فى الحقيقة بايست اين زيارت از آن زنها از منكرات شرع شمرده شود نه عبادات و داخل در موبقات شود نه قربات.

(لازم به تذكر است كه به حمدالله در سايه نظام حكومت اسلامى قسمت مردان را از زنان جدا كرده اند و از اختلاط و آميزش نا بجاى آنان جلوگيرى شده است).

از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام ) منقول است كه حضرت اميرالمؤمنين على (علیه السلام ) به اهل عراق فرمود:

«يا أَهْلَ الْعِراقِ نُبِّئْتُ اَنَّ نِساءَكُمْ يُوافيüنَ الرِّجالَ فىِ الطرَّيقِ اَما تَسْتَحْيُوْنَ»

اى اهل عراق به من خبر رسيده كه زنهاى شما مى رسند به مردها در راه يعنى برمى خورند به نامحرمان در كوچه و بازار آيا حيا نمى كنيد شماها؟!

«وَ قالَ لَعَنَ الله مَنْ لايُغارُ»

ص: 159

و فرمودند: لعنت كند خدا به كسى حيا نمى كند.

و فى الفقيه آمده است:

«رَوَى الاَْصْبَغُ بن نُباتَه عَن اَميüرالْمُؤْمنيüنَ (علیه السلام ): قالَ سَمِعْتُهْ يَقُولُ يَظْهَرُ فىü آخِرِ الزَّمانِ وَ اقْتِرابِ السَّاعَةِ وَ هُوَ شَرُّ الاَْزْمِنَةِ نِسْوَةٌ كاشِفاتٌ عارياتٌ مُتَبَرِّجاتٌ مِنَ الدِّينِ داخِلاتٌ فى الْفِتَنِ ما يِلاتٌ إِلىَ الشَّهَواتِ مُسْرِعاتٌ اِلىَ الْلَذّاتِ مُسْتَحِلّاتُ الْمُحَرَّماتِ فىِ جَهَنَّم خالدِاتٌ.»

ترجمه: در فقيه روايت كرده است كه «اصبغ بن نباته» از حضرت اميرالمؤمنين على(علیه السلام ) گفت، شنيدم مى فرمود:

آشكار مى شود در آخرالزّمان و نزديكى ساعت و آن شرّ زمانها است زنان مكشّفه و بى حجاب خارج شدگان از دين داخل شدگان در فتنه مايل به شهوات، شتاب كنان به سوى لذّات، حلال كننده حرامها در جهنّم هميشگى هستند.»

كه مقصود از مطالب بالا همه اش برمى گردد به جمله اخير در اين حديث شريف از حضرت على(علیه السلام ) كه در كتاب «الفقيه» آمده است.

انواع مجازات

مجازات بر سه گونه است:

1- مجازات قراردادى (تنبيه و عبرت)

اين نوع مجازات همان كيفرها و مقررات جزايى است كه در جوامع بشرى به وسيله مقننين وضع شده است، فايده اين گونه مجازاتها دو چيز است :

يكى جلوگيرى از تكرار جرم به وسيله خود مجرم يا ديگران از طريق رعبى كه كيفر دادن ايجاد مى كند، و به همين لحاظ مى توان اين نوع از مجازات را تنبيه ناميد.

و فايده ديگر تشفى و تسلى خاطر ستمديده است، و اين در مواردى است كه از

ص: 160

نوع جنايت و تجاوز به ديگران باشد. البته لازم است وضع كنندگان مقررات جزايى تناسب جرم و مجازات را رعايت كنند. اين گونه مجازاتها در جهان آخرت معقول نيست، زيرا در آنخانه جلوگيرى از تكرار جرم مطرح است، نه تشفى. نه آخرت جاى عمل است تا عقوبت كردن انسان به اين منظور باشد كه دوباره مرتكب كردار زشت نشود و نه خدا العياذبالله حس انتقامجويى دارد كه بخواهد براى خالى كردن عقده دل خود انتقام بگيرد، و همه عذابها مربوط به حقوق مردم نيست تا گفته شود عذاب براى تشفى خاطر ستمديده هاست.

2 - مجازاتى كه با گناه رابطه تكوينى و طبيعى دارد (مكافات دنيوى)

دومين نوع مجازاتها كيفرهايى است كه رابطه علِّى و معلولى با جرم دارند، يعنى معلول جرم و نتيجه طبيعى آن است، اين كيفرها را مكافات عمل يا اثر وضعى گناه مى نامند.

بسيارى از گناهان اثر وضعى ناگوارى در همين جهان براى ارتكاب كننده به وجود مى آورد، مثلا شرابخوارى علاوه بر اينكه زيانهاى اجتماعى به بار مى آورد صدمه هايى بر روان و جسم شرابخوار وارد مى سازد. شرابخوارى موجب اختلال اعصاب و تصلب شرايين و ناراحتى هاى كبدى مى شود، و فحشا ممكن است بيماريهاى مقاربتى توليد كند و نابسامانيها و فسادهاى اجتماعى.

اينها اثر ذاتى گناه است و كيفر قانونى نيست تا گفته شود كه بايد تناسب جرم و مجازات در آن رعايت شود. اگر كسى سمىّ كشنده را بنوشد و به اندرز نصيحت گو اعتنا نكند خواهد مرد، مردن نتيجه طبيعى و اثر وضعى نوشيدن سم است، چنين آدم خيره سرى قطعآ مى ميرد و غلط است كسى بگويد اين بيچاره فقط پنج دقيقه مرتكب جرم شده چرا به كيفر مرگ مبتلا شد و هستى خود را از دست داد؟!

3 - مجازاتى كه تجسم خود جرم است و چيزى جدا از آن نيست (عذاب اخروى)

ص: 161

امّا سومين نوع مجازات و كيفر، مجازاتهاى جهان ديگر است كه رابطه تكوينى قويترى با گناهان دارند. رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اول قراردادى است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه على و معلولى، بلكه از آن هم يك درجه بالاتر است، در اينجا رابطه عينيت و اتحاد حكمفرماست يعنى آنچه در آخرت به عنوان پاداش يا كيفر به نيكوكاران و بدكاران داده مى شود تجسم عمل خود آنها است. قرآن كريم مى فرمايد:

«يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوْءٍ تَوَدُّ لَوْ اَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ اَمَداً بَعيداً»(3/30)

«وَ وَجدُوا ما عَمِلوُا حاضِراً و لايَظْلِمُ رَبُّك اَحَداً»(18/49)

«فَمَنْ يَعْمَلْ مثْقالَ ذَرَّةٍ خَيَراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَه»(99/8-7)

«يا أَيُّها الذَّيüنَ آمَنُوا اتَّقوا اللهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ»(59/18).

و در حديث است : «الدنيا مزرعة الآخرة» (دنيا كشتزار آخرت است).

و نيز در حديث است: «إِنّما هِىَ اَعمالُكُم رُدَّتْ إِلَيْكُمْ» (اين عذابها همان اعمال و كردارهاى شما است كه به شما برگردانيده شده است)!

پس اگر كسى بگويد مجازاتهايى كه در آخرت مطرح است و براى گناهانى مثل حجاب و نگاه به نامحرم و لواط و زنان و غيره مجازاتهاى سنگينى در نظر گرفته شده است و تناسبى بين جرم و جريمه وجود ندارد و مجازاتها به نحو غير عادلانه اى اجرا مى شود، به صورت خلاصه خواهيم گفت كه: رعايت تناسب بحثى است كه در مورد كيفرهاى اجتماعى و قراردادى قابل طرح است و در اين گونه كيفرها حتمآ قانونگذار بايد متناسب بودن كيفر را با جرم در نظر بگيرد، امّا در كيفرهايى كه رابطه تكوينى با عمل دارد يعنى معلول واقعى و اثر حقيقى كردار است يا كيفرى كه با گناه رابطه عينيت و وحدت دارد يعنى در حقيقت خود عمل

ص: 162

است كه مجسم شده و به انسان مى رسد و ديگر مجالى براى بحث تناسب داشتن و نداشتن نيست.

شاگردان مكتب قرآن اين حقيقت را نيك آموخته اند كه جزاى آخرت عين كردار دنيا است و چيزى جداى از عمل نيست:

اى دريده پوستين يوسفان *** گرگ برخيزى از اين خواب گران

ز آنچه مى بافى همه روزه بپوش *** ز آنچه مى كارى همه روزه بنوش

گر ز خارى خسته اى خود كِشته اى *** ور حرير و قُزّ درى خود رشته اى

اين سخنهاى چو مار و كژدمت *** مار و كژدم گردد و گيرد دمت(1)

بخش سوم: حلال و حرام

علم فقه در بخشهاى مختلف آن كه همه زمينه هاى زندگى فردى و اجتماعى و سياسى و اقتصادى و دينى و دنيوى انسان را فرامى گيرد، هدفى جز اصلاح و تربيت و تزكيه فرد و جامعه را در برندارد، در عين حال كه بسيارى از احكام عبادى آن براى پرورش و سازندگى فرد و روحيات او قانونگذارى شده است.

بسيارى از احكام ديگر آن براى اصلاح جامعه و ايجاد عدالت اجتماعى، و حفظ حقوق امت اسلامى است.

ص: 163


1- . مولوى، مثنوى، دفتر چهارم، ص 421.

همواره مصلحت هاى فردى و اجتماعى در احكام فقهى مراعات شده و هر گاه اين دو مصلحت در يك جا با هم اصطكاك و برخورد پيدا كنند مصالح عمومى بر مصالح فردى ترجيح دارد تا جايى كه بايد فرد فداى جامعه بشود.

سراسر فقه را كه از نظر بگذارنيد، همه احكام و مقررات آن ضامن حفظ و بقاى مصلحت دين، نفس، عقل، ناموس و مال است.

هيچ قانونى را در جهان نمى توان يافت كه اين همه فراگيرى و گستردگى داشته باشد، نه در اديان ديگر مى توان از آن سراغ گرفت، و نه در حقوقهاى عرفى كشورها.

اگر حديث شريف مروى از حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) را شنيده ايد كه فرمايد : برادرم موسى(علیه السلام ) با چشم چپ خود به دنيا مى نگريست و برادرم عيسى(علیه السلام ) با چشم راست خود نگاه مى كرد و من داراى دو چشم هستم ناظر به جنبه هاى مختلف و كامل و شامل احكام و قوانين اسلامى است كه در هيچ قانون و دين ديگرى سابقه نداشته و هرگز تحقق نخواهد يافت، چرا كه اين احكام با اين گستردگى و كمال و قابليت انعطاف كه داراست مى تواند با نيازهاى جوامع بشرى در هر دوره و زمان، خود را سازگار سازد.

موضوع علم فقه فعل مكلّف يا موضوع خارجى است، از حيث ثبوت حكمى از احكام شرعى براى آن، زيرا احكام و مسائل فقهى بر محور افعال مكلفين يا موضوعات خارجى دور مى زند، و راجع است به اعمال و اقوال هر مكلف، از صلوة و صوم و زكوة و حج، تا بيع و اجاره و رهن و وكالت تا حدود و تعزيرات و قصاص و ديات و غيره راجع است به موضوعات خارجى مثل اين كه گفته مى شود خمر حرام است، آب انگور جوشيده حرام و نجس است و ساير احكام نجاسات و مطهرات كه گاه ارتباط با فعل مكلّف پيدا مى كند و گاه نمى كند.

ص: 164

فقيه از ادله تفصيلى در پرتو ملكه اجتهاد، حكم فعل مكلف را به دست مى آورد از وجوب و حرمت و حليت و صحت و بطلان و ساير احكام تكليفى و وضعى و مى توان گفت موضوع علم فقه، فعل مكلّف يا موضوع خارجى و محمول آن حكم شارع است كه مسائل فقهى را تشكيل مى دهد.(1)

در اصطلاح قرآن و سنت «فقه» علم وسيع و عميق به معارف و دستورهاى اسلامى است و اختصاص به قسمت خاص ندارد. ولى تدريجآ در اصطلاح علماء اين كلمه اختصاص يافت به فقه الاحكام.

توضيح اينكه علماء اسلام، تعاليم اسلامى را منقسم كردند به سه قسمت:

الف - معارف و اعتقادات، يعنى امورى كه هدف از آنها شناخت و ايمان و اعتقاد است كه به قلب و دل و فكر مربوط است مانند مسايل مربوط به مبدأ و معاد و نبوت و وحى و ملائكه و امامت.

ب - اخلاقيات و امور تربيتى، يعنى امورى كه هدف از آنها اين است كه انسان از نظر خصلتهاى روحى چگونه باشد و چگونه نباشد، مانند تقوا، عدالت، جود و سخا، شجاعت، صبر و رضاء استقامت و غيره.

ج - احكام و مسائل عملى، يعنى امورى كه هدف از آنها اين است كه انسان در خارج عمل خاصى انجام دهد، و يا عملى كه انجام مى دهد چگونه باشد و چگونه نباشد. و به عبارت ديگر قوانين و مقررات موضوعه.

فقهاء اسلام، كلمه فقه را در مورد قسم اخير اصطلاح كردند، شايد از آن نظر كه از صدر اسلام آنچه بيشتر مورد توجّه و پرسش مردم بود مسائل عملى بود. از اين رو

ص: 165


1- .الف - اصطلاحات الاصول - آقاى مشكينى.ب - مباحث الحكم عندالاصوليين، چاپ دوم، صص 39-38.

كسانى كه تخصصشان در اين رشته بود به عنوان «فقها» شناخته شدند.

بعد از آنكه در اينجا جايگاه علم فقه را در علوم اسلامى مشخص كرديم و در ضمن جايگاه علم اخلاق كه مربوط به گناهان نيز مى شد مشخص شد، مى پردازيم به اين مسئله در علم فقه كه چه مسائلى حلال است و كدام مسائل حرام و منظور از اينها چيست؟ براى روشن شدن همين منظور لازم است بعضى از اصطلاحات خاص فقهاء را در اين باره توضيح بدهيم.

حكم تكليفى و حكم وضعى

فقهاء احكام را، يعنى مقررات موضوعه الهى را به دو قسم تقسيم مى كنند:

الف - حكم تكليفى

حكم تكليفى، حكم شرعى است كه مستقيمآ به افعال انسان (مكلف) تعلق مى گيرد، و رفتار انسان را در جوانب مختلف زندگانى شخصى، عبادى، خانوادگى، اجتماعى، اقتصادى و سياسى تصحيح و توجيه مى كند و همه را سر و سامان مى بخشد مثل حرمت شرب خمر، وجوب نماز، لزوم انفاق بر برخى از خويشاوندان، اباحه احياء زمين مرده، يعنى داير كردن زمين باير.

ب - حكم وضعى

حكم وضعى قسم ديگرى است از احكام شرعى كه مستقيمآ به انسان و رفتار و گفتار او مربوط نمى شود بلكه وضع مشخص و معينى را قانونگذارى مى كند كه به طور غير مستقيم بر اعمال و رفتار انسان اثر مى گذارد، از قبيل احكامى كه پيوند زناشويى را نظم و انضباط مى بخشد زيرا آن احكام مستقيمآ رابطه معين و صحيح بين زن و مرد را قانونگذارى مى كند ولى به طور نامستقيم، بر اعمال و رفتار آن دو اثر مى گذارد زيرا آن زن و مرد كه پيوند زناشويى بستند هر يك نسبت به ديگرى تكاليفى پيدا مى كند.

ص: 166

در «الاصول العامه للفقه المقارن» از استاد محمّدتقى حكيم آمده است:

«حكم وضعى عبارت است از اعتبار شرعى يا هر حكم مجعول شرعى كه متضمن اقتضاء و تخيير نيست.»

انواع آن را بعضيها اين طور شمرده اند: سببيت، شرطيت، مانعيت، عليت، علامت، صحت، و فساد، رخصت، و عزيمت شمرده اند، ولى حق آن است كه عدد معينى ندارد.

احكام وضعى از اين قبيل هستند: صحت، فساد، بطلان، سببيت، شرطيت، مانعيت، علامت، يا تعيين اندازه چون كريت، و مسافت و نيز حجيت، بدليت، حريت، رقيت، وكالت، زوجيت، ملكيت، كليت، جزئيت، قضا، اداء، نيابت، توليت و غيره.

رابطه ميان احكام تكليفى و احكام وضعى، رابطه اى ناگسستنى است، زيرا هيچ حكم وضعى يافته نمى شود، كه در جنب آن حكم يا احكامى تكليفى وجود نداشته باشد، مثلا زوجيت حكم شرعى وضعى است كه در جنب آن احكام تكليفى چندى ديده مى شود از قبيل: وجوب انفاق شوهر بر زن، وجوب تمكين زن نسبت به شوهر و غيره، همچنين ملكيت حكم شرعى وضعى است كه در رديف آن، احكام تكليفى متعددى وجود دارد، از جمله: حرمت تصرف ديگرى در آن مگر با اذن مالك، حرمت غضب آن و غيره.

اقسام حكم تكليفى

حكم تكليفى به پنج نوع تقسيم مى شود :

1 - وجوب، وجوب حكم تكليفى شرعى است كه در آن قانونگذار الزامآ انجام متعلق آن را خواسته است مثل وجوب نماز، وجوب حجاب، و به طور خلاصه، واجب عبارت است از آنچه كه ترك آن جايز نيست.

ص: 167

2 - حرمت، و آن نوعى ديگر از حكم تكليفى شرعى است كه قانونگذار الزاما عدم انجام، و ترك متعلق آن را از مكلف خواسته است، و به طور خلاصه، حرام عبارت است از آنچه فعل آن جايز نيست.

3 - ندب، يا استحباب نوعى از حكم شرعى تكليفى است كه مكلف را به سوى انجام دادن متعلق آن تشويق و تحريض مى كند بى آنكه در آن الزامى وجود داشته باشد، و به طور خلاصه مندوب عبارتست از آنچه فعل آن برترى دارد.

4 - كراهت، نوعى از حكم شرعى تكليفى است، كه در آن مكلف را از انجام دادن متعلق آن به طور غيرالزامى بازمى دارد، و به طور خلاصه كراهت عبارتست از آنچه ترك آن برترى دارد.

5 - اباحه، نوعى از حكم شرعى تكليفى است كه در آن، راه بروى مكلف باز نگاهداشته شده، و به او آزادى و اختيار داده اند كه هر چه مى خواهد، برگزيند، و انتخاب هر يك از فعل، يا ترك، از نظر مولى يكسان است، و به طور خلاصه، مباح عبارت است از آنچه، فعل و ترك آن جايز و برابر است.

از آنچه كه به طور اختصار آورديم، مطالب ذيل قابل توجّه مى باشد :

الف - علم فقه، يكى از علوم بسياربسيار گسترده در علوم اسلامى مى باشد كه مباحث آن بسيارى از مسائل فردى و اجتماعى را به خود اختصاص داده است، و به خصوص درباره رفتار يك مسلمان به صورت قوانين شرعى الهى اظهار نظر كرده است، كه خواندن موضوعات علم فقه و تاريخچه پيشرفت و تكامل آن و علماء و فقهاء و دانشمندانى كه در اين رشته كار و زحمت كشيده اند و همچنين كتبى كه در اين زمينه تدوين كرده اند و حلال و حرام را مشخص كرده اند، واقعآ مباحث بسيار زياد و زمان و مدت زيادى را مى طلبد.

ب - آنچه در اينجا درباره علم فقه و موضوع آن و كلمه فقه و تقسيمات علوم

ص: 168

اسلامى و احكام تكليفى و وضعى، گفته شد مباحثى است كه در علم فقه به صورت مقدمه و بعضى از آنها در علم اصول فقه مطرح مى شود.

ج - رساله هاى علميه ايى كه مراجع تقليد مى نويسند، همين دستورهايى است كه از علم فقه استنباط و استخراج كرده اند و به عنوان دستورات شرعى در كتابها، رساله هاى علميه براى مقلدينشان بصورت تدوين درمى آورند، و حلال و حرام را مشخص مى كنند و استفتاءاتى كه نيز از مراجع مى شود نيز در همين باب است، و مجتهد هم به كسى مى گويند كه علاوه بر علوم ديگرى كه بصورت مقدمه براى آمادگى فراگيرى علم فقه مى بايستى ياد بگيرد مثل اينها (صرف، نحو، معانى، بيان، بديع، منطق، اصول فقه و غيره)، مى بايستى در علم فقه صاحب نظر و متخصص باشد.

د - بعضى از موضوعات است كه صرفآ در علم فقه بحث مى شود مثل طهارة، نجاسات، حدود، ديات و قصاص، و بعضى هم متشركآ در علم اخلاق بحث مى شود با توجه به مبانى هر يك.

ه- - در فصل هشتم احكامى از مباحث حجاب را از ديدگاه فقهى مى آوريم.

ص: 169

فصل هشتم

احكام حجاب از ديدگاه حضرت امام خمينى (رحمه الله)

ص: 170

احكام حجاب از ديدگاه حضرت امام خمينى (رحمه الله)

محارم چه كسانى هستند؟

1- محارم نَسَبى

هفت دسته از بانوان بر هفت دسته از مردان محرمند:

عکس

محرم نسبى بر دوگونه است:

الف - شرعى، كه بين افرادى است كه خود با پدر و مادرانشان از يك پدر يا مادر از راه حلال و شرعى به دنيا آمده باشند.

ب - غير شرعى، كه بين افرادى است كه خود يا پدر و مادرانشان از يك پدر يا مادر از راه نامشروع و زنا به دنيا آمده

ص: 171

باشند.

در هر دو صورت محرمند و ازدواج آنها با يكديگر حرام است، و احكام حجاب و نگاه و غيره درباره آنها رعايتش الزامى نيست.

2- محارم رضاعى

ص: 172

كسانى كه از راه شيرخوارگى با آنها محرميّت پيدا مى شود، با شرايط زير است كه محارم رضاعى محسوب مى شوند و ازدواج با آنها حرام است:

1 - شير مادر محصول آميزش حلال و شرعى باشد.

2 - كودك شير را از راه مكيدن پستان بنوشد.

3 - بانوى شيرده زنده باشد.

4 - كودك شيرخوار در اثناى دو سال از هنگام تولدش شيرخورده باشد، يعنى قبل از اينكه دو سال از تولدش بگذرد. منظور از دو سال 24 ماه قمرى است.

5 - مقدار شيرخوارگى به اندازه اى باشد كه باعث رويش گوشت و محكم شدن استخوان كودك گردد و يا از نظر مدّت، يك شبانه روز پشت سر هم و يا از نظر تعداد، پانزده مرتبه كامل شير بنوشد.

اگر يكى از اين پنج شرط حاصل نگردد، محرميّت رضاعى تحقق نخواهد يافت.

چند مسئله

1 - هرگاه با شرايط بالا كودكى شيرزنى را بنوشد، آن زن و شوهر پدر و مادر رضاعى آن كودك محسوب مى شوند، و تمام عناوين هفتگانه نسبى كه در جدول پيشين آمده است، هر گاه مانند آن به طور رضاعى باشد، محرم خواهد بود.

2 - ميان دو نفر در صورتى برادرى يا خواهرى يا عمو يا دايى بودن رضاعى ايجاد مى شود كه هر دو شير متعلق به يك شوهر باشد. بنابراين اگر پدر يا مادر كسى با دختر زنى هم شير بوده اند، كه هر دو شير از يك شوهر بوده است، آن دختر، عمه يا خاله رضاعى شخص مى شود.

3 - اگر در شيرخوارگى يا در شرايط آن از نظر كميّت و كيفيّت ترديد حاصل شود، بايد گفت كه محرميّت رضاعى صورت نگرفته است.

در مواردى كه انسان بداند شيرخوارگى با شرايط صورت گرفته ولى نداند در دو

ص: 173

سال و بعد از آن بوده است و نيز در موردى كه زمان شيرخوارگى معلوم ولى تاريخ تولد مجهول باشد، نبايد احتياط ترك شود.

4 - اگر زنى به كودكى شير دهد، نه خودش و نه خويشانش به برادران و پدر كودك محرم نمى شوند.

عکس

ص: 174

عکس

ص: 175

3 - محارم سببى

پيوند زناشويى موجب حرام شدن ازدواج هر يك از زن و شوهر نسبت به خويشاوندانى است كه در جدول زير از نظر مى گذرد :(1)

عکس

احكام نگاه

احكام نگاه اقسام مختلفى دارد كه از نظرتان مى گذرد:

الف - نگاه زن و شوهر

زن و شوهر مى توانند به هر يك از اعضاى بدن حتّى به عورت يكديگر بنگرند.

ب - نگاه مرد

1 - نگاه كردن مرد به بدن مرد به جز عورت جايز است، مشروط بر اينكه توأم بالذّت و ريبه نباشد، و نگاه كردن به عورت يكديگر حرام است.

2 - مرد مى تواند به بدن محارم خود به جز عورت نگاه كند در صورتى كه توأم بالذّت نباشد. (تمام اقسام محارم منظور است)

3 - مرد نمى تواند به بدن زن اجنبى نگاه كند - خواه توأم بالذّت يا بدون لذّت - به

ص: 176


1- . در صورتى كه مرد با همسر خود آميزش كرده باشد، بنابراين تنها اجراى عقدبراى محرميت كافى نيست.

جز صورت و دست، و احوط نگاه نكردن است.

4 - نگاه كردن مرد به صورت و دو دست زن نامحرم، در صورتى كه توأم بالذّت باشد، حرام است.

5 - مرد مى تواند به اندام دختر نابالغ - در صورتى كه توأم بالذّت و شهوت نباشد - نگاه كند، و احوط اين است به نقاطى كه عادتآ با لباس پوشيده نمى شود مانند صورت، دستها، موى سر و پاها اكتفا شود و سزاوار نيست كه در مورد نقاطى مثل رانها، پشت، سينه و پستانها احتياط ترك شود. و نيز احوط اين است كه دختر وقتى به سن شش سال رسيد او را نبوسند و روى زانو ننشانند.

6 - به بانوان غير مسلمانى كه در پناه اسلام به سر مى برند، بلكه مطلقِ كفّار نگاه كردن جايز است در صورتى كه توأم بالذّت و ترس از افتادن در عمل حرام نباشد، و احوط اكتفا به نقاطى است كه معمولا آنها را نمى پوشانند (مانند صورت، دستها، پاها و موى سر).

7 - پسران كوچك كه خوب و بد را تميز نمى دهند از احكام نگاه و لمس كردن بدون شهوت خارجند.

8 - احوط ترك نگاه كردن به موى جدا شده از نامحرم است، ولى ظاهرآ نگاه كردن به دندان و ناخن جدا از بدن اشكال ندارد.

9 - نظر به عكس و فيلم در حكم نظر به شخص نيست، اگر مفسده بر آن مترّتب نباشد، بدون قصد ريبه مانع ندارد.

10 - احوط آن است كه از نگاه كردن به آنچه نظر به آن جايز نيست مانند بدن و موى زن اجنبى (نامحرم) در تلويزيون خوددارى شود.

ج - نگاه زن

1 - زنان مى توانند به محارم خود به جز عورت نگاه كنند، البته در صورتى كه توأم

ص: 177

بالذت نباشد.

2 - نگاه كردن زن به بدن زن، به جز عورت جايز است، مشروط بر اينكه توأم بالذّت و ريبه نباشد، و نگاه كردن به عورت يكديگر حرام است.

3 - زن نبايد به بدن مرد اجنبى (نامحرم) به جز صورت و دو دست نگاه كند.

4 - زن مى تواند به پسر مميزى كه به سن بلوغ نرسيده است، نظر كند، و واجب نيست كه خود را از وى بپوشاند مادامى كه نگاه كردن موجب برانگيخته شدن شهوت نباشد.

5 - دختران كوچك كه خوب و بد را تمييز نمى دهند، از احكام نگاه و لمس كردن بدون شهوت خارج اند.

د - نگاه خواستگار

كسى كه قصد ازدواج با زنى را دارد، مى تواند به او نظر كند مشروط بر اينكه:

1 - به قصد لذّت بردن نباشد و هدف، ازدواج باشد، ولى اگر بداند كه به طور قهرى با نگاه كردن لذت برايش حاصل مى شود، اشكال ندارد.

2 - احتمال مى دهد كه با نگاه كردن، شناخت نسبت به وى افزوده خواهد شد.

3 - به هنگام خواستگارى امكان ازدواج با وى باشد، نه اينكه شوهردار يا در عدّه باشد.

4 - احتمال موافقت با ازدواج باشد، نه اينكه بداند طرف با ازدواج موافقت نمى كند.

5 - احوط اكتفا كردن به ديدن صورت، دستها، مو و نقاط زيباى زن است هر چند كه به طور اقوى جايز است ساير نقاط بدن وى را به استنثاء عورت بنگرد، و احوط اين است كه از پشت لباس نازك نگاه كند.

6 - احوط اين است كه هدفش ازدواج با زن مورد نظر باشد، و چنان چه قصدش

ص: 178

تنها ازدواج بوده و در صدد تعيين همسر يا ديدن و آزمودن (چند نفر) است، حكم جواز نخواهد داشت.

7 - چنان چه با نگاه اول اطلاع بر حال وى حاصل نگردد، مى تواند نگاه را تكرار كند.

احكام مشترك نگاه و لمس كردن

1 - تماس بدنى با كسانى كه نگاه كردن به آنان حرام است جايز نيست، بنابراين دست دادن زن و مرد بيگانه با هم جايز نيست، ولى دست دادن از زير لباس (يا با دستكش) اشكالى ندارد، ولى نبايد دست همديگر را بفشارند.

2 - نگاه و لمس كردن بدن زن يا مرد بيگانه به هنگام معالجه در صورتى كه توسط همجنس امكان نداشته باشد، مانند گرفتن نبض چنان چه با دستگاه و درجه ممكن نباشد و شكسته بندى و نجات غريق، يا كسى كه در آتش افتاده، مورد استنثاء است و مى توان به مقدار ضرورت نگاه يا لمس كرد ولى تجاوز از مقدار لزوم جايز نيست.

3 - عكس برداشتن مرد از زن نامحرم حرام نيست ولى اگر براى عكس برداشتن مجبور شود كه حرام ديگرى انجام دهد مثلا دست به بدن او بزند نبايد عكس او را بردارد و اگر زن نامحرمى را بشناسد در صورتى كه آن زن متهتك نباشد نبايد به عكس او نگاه كند.

4 - اگر در حال ناچارى زن بخواهد زن ديگر، يا مردى غير از شوهر خود را تنقيه كند، يا عورت او را آب بكشد، بايد چيرى در دست كند كه دست او به عورت آنها نرسد و همچنين است اگر مرد بخواهد مرد ديگر، يا زنى غير زن خود را تنقيه كند، يا عورت او را آب بكشد.

ص: 179

5 - اگر انسان براى معالجه كسى ناچار شود كه به عورت او نگاه كند، بنابر احتياط واجب بايد آئينه را در مقابل گذاشته و در آن نگاه كند ولى اگر چاره اى جز نگاه كردن به عورت نباشد اشكال ندارد.

6 - اگر مرد براى معالجه زن نامحرم ناچار باشد كه او را نگاه كند و دست به بدن او بزند اشكال ندارد، ولى اگر با نگاه كردن بتواند معالجه كند نبايد دست به بدن او بزند و اگر با دست زدن بتواند معالجه كند، نبايد او را نگاه كند.

احكام حجاب

1 - سؤال : آيا حجاب از ضروريات اسلام است و منكر آن و كسانى كه به اين دستورالهى مخصوصآ در جامعه اسلامى بى اعتنايى مى كنند چه حكمى دارد؟

جواب:

«اصل حكم حجاب از ضروريات است و منكر آن حكم منكر ضرورى را دارد و منكر ضرورى محكوم به كفر است مگر اينكه معلوم باشد كه منكر خدا يا رسول نيست.»

2 - سؤال : حدود حجاب اسلامى براى بانوان چيست و براى اين منظور پوشيدن لباس بلند آزاد و شلوار و روسرى كفايت مى كند و اصولا چه كيفيتى در لباس و پوشش زن در برابر افراد نامحرم بايد رعايت شود؟

جواب:

«واجب است تمام بدن زن به جز قرص صورت و دستها تا مچ، از نامحرم پوشيده شود و لباس مذكور اگر مقدار واجب را بپوشاند مانع ندارد ولى پوشيدن چادر بهتر است و از لباسهايى كه توجّه نامحرم را جلب كند بايد اجتناب شود.»

3 - سؤال: حد حجاب واجب براى بانوان چيست؟

ص: 180

جواب :

«پوشاندن تمام بدن به جز وجه و كفين براى زن واجب است.»

4 - سؤال: آيا ظاهر كردن عكس هاى خانوادگى توسط مرد نامحرم جايز است؟

جواب:

«اگر صاحب عكس را نشناسد و موجب مفسده نشود اشكال ندارد.»

5 - سؤال: رانندگى اتومبيل براى بانوان چه صورت دارد؟

جواب :

«با حفظ حجاب و وظايف شرعيه مانع ندارد.»

6 - سؤال: آيا مدرسه رفتن و تحصيل كردن دختر، در اين زمان مانعى دارد يا خير؟

و در صورتى كه پدر اجازه ندهد چه بايد كرد؟

جواب:

«اگر از نظر حجاب و غير آن مراعات وظيفه شرعى را بكنيد مانع ندارد، ولى خوب است رضايت پدر خود را تحصيل نماييد.»

7 - همچنان كه نگاه كردن مرد به زن بيگانه حرام است، بر بانوان نيز واجب است كه خود را از مردان بيگانه بپوشانند، ولى بر مردان واجب نيست كه خود را بپوشانند هر چند كه بر بانوان نگاه كردن به اندام مرد به جز آنچه استثناء شده، حرام است، و چنان چه مردان بدانند كه زنان عمدآ آنان را نگاه مى كنند، احوط اين است كه خود را بپوشانند هر چند كه اقوى، عدم وجوب است.

8 - زن بايد بدن و موى خود را از مرد نامحرم بپوشاند، بلكه احتياط واجب آن است كه بدن و موى خود را از پسرى هم كه بالغ نشده ولى خوب و بد را مى فهمد و بحدى رسيده كه مورد نظر شهوانى است بپوشاند.

9 - رفت و آمد در دهكده ها، بازار و خيابانها كه محل رفت و آمد و معامله بانوان

ص: 181

بى حجاب است، جايز مى باشد. هر چند بداند كه نگاهش به آنان مى افتد.

و در اين اماكن بستن چشم واجب نيست مگر بيم آن رود كه به فساد كشانده شود، كه در اين صورت بايد از رفتن خوددارى نمايد.

10 - سؤال : عكس زنهاى بى حجاب خارجى و داخلى از تلويزيون براى مردم نامحرم چه حكمى دارد؟

جواب :

«اگر آنها را نمى شناسيد و فساد ندارد نظر جايز است.»

11 - سؤال: در رابطه با انقلاب فرهنگى، جهاد دانشگاهى اقدام به ترجمه تعداد زيادى كتب علمى نموده است. در بعضى از اين كتب براى توضيح بيشتر مطالب، عكسهايى چه به صورت نقاشى و چه به صورت عكس واقعى وجود دارد كه در آنها تصاوير زنان بى حجاب ديده مى شود. با توجّه به اينكه حذف چنين تصاويرى، گويايى مطالب كتاب را تا حدّى كاهش مى دهد، خواهشمند است تكليف شرعى را در مورد قرار دادن يا قرار ندادن اين عكسها و يا نقاشيها در كتب ترجمه شده بيان فرماييد:

جواب:

«وجود عكسها و نقاشيها اگر موجب مفسده نباشد، حذف آن لازم نيست.»

احكام حجاب و پوشانيدن در نماز

1- مرد بايد در حال نماز، اگرچه كسى او را نمى بيند عورتين خود را بپوشاند و بهتر است از ناف تا زانو را هم بپوشاند.

2- زن بايد در موقع نماز، تمام بدن حتى سر و موى خود را بپوشاند ولى پوشاندن صورت به مقدارى كه در وضو شسته مى شود و دستها تا مچ و پاها تا مچ پا لازم

ص: 182

نيست.

امّا براى آنكه مطمئن شود مقدار واجب را پوشانده است، بايد مقدارى از اطراف صورت و قدرى پايين تر مچ را هم بپوشاند.

3- موقعى كه انسان قضاى سجده فراموش شده يا تشهد فراموش شده را به جا مى آورد، بلكه بنابر احتياط واجب در موقع سجده سهو هم، بايد خود را مثل موقع نماز بپوشاند.

4 - اگر انسان عمدآ، در نماز عورتش را نپوشاند، نمازش باطل است، بلكه اگر از روى ندانستن مسأله هم باشد بنابر احتياط واجب بايد نمازش را دوباره بخواند.

5 - اگر در بين نماز بفهمد كه عورتش پيدا است، بايد آن را بپوشاند و چنان چه پوشاندن عورت زياد طول بكشد احتياط واجب آن است كه نماز را تمام كند و دوباره بخواند، ولى اگر بعد از نماز بفهمد كه در نماز عورت او پيدا بوده، نمازش صحيح است.

6 - اگر در حال ايستاده لباسش عورت او را مى پوشاند ولى ممكن است در حال ديگر، مثلا در حال ركوع و سجود نپوشاند، چنان چه موقعى كه عورت او پيدا مى شود، به وسيله اى آن را بپوشاند، نماز او صحيح است، ولى احتياط مستحب است، آن است كه با آن لباس نماز نخواند.

7 - انسان مى تواند در نماز خود را به علف و برگ درختان بپوشاند ولى احتياط مستحب آن است كه موقعى خود را با اينها بپوشاند كه چيز ديگر نداشته باشد.

8 - اگر غير از گل هيچ چيز ندارد كه در نماز خود را بپوشاند، گل ساتر نيست و مى تواند برهنه نماز بخواند.

9- اگر چيزى ندارد كه در نماز خود را با آن بپوشاند چنان چه احتمال دهد كه پيدا مى كند، بنابر احتياط واجب بايد نماز را تأخير بيندازد، و اگر چيزى پيدا نكرد، در

ص: 183

آخر وقت مطابق وظيفه اش نماز بخواند.

10 - كسى كه مى خواهد نماز بخواند، اگر براى پوشاندن خود حتى برگ درخت و علف نداشته باشد و احتمال ندهد، كه تا آخر وقت چيزى پيدا كند كه خود را با آن بپوشاند، در صورتى كه نامحرم او را مى بيند بايد نشسته نماز بخواند و عورت خود را با ران خود بپوشاند.

و اگر كسى او را نمى بيند، ايستاده نماز بخواند و جلو خود را با دست بپوشاند و در هر صورت ركوع و سجود را با اشاره انجام مى دهد و براى سجود سر را قدرى پايين تر مى آورد.

شرايط لباس

لباس نمازگزار شش شرط دارد :

1- لباس نمازگزار بايد پاك باشد و اگر كسى عمدآ با بدن يا لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل است.

2 - لباس نمازگزار بايد مباح باشد و كسى كه مى داند پوشيدن لباس غصبى حرام است، اگر عمدآ در لباس غصبى نماز بخواند باطل است و همچنين در لباسى كه نخ يا تكمه يا چيز ديگر آن غصبى است نماز بخواند بنابر احتياط واجب بايد آن نماز را دوباره با لباس غير غصبى بخواند.

3- لباس نمازگزار بايد از اجزاء حيوان مرده اى كه خون جهنده دارد، يعنى حيوانى كه اگر رگش را ببرند خون از آن جستن مى كند، نباشد. بلكه اگر از حيوان مرده اى كه مانند ماهى و مار، خون جهنده ندارد لباس تهيه كند، احتياط واجب آن است كه با آن نماز نخواند.

4 - لباس نمازگزار بايد از حيوان حرام گوشت نباشد و اگر مويى از آن هم همراه

ص: 184

نمازگزار باشد، نماز او باطل است.

5 - الف - پوشيدن لباس طلاباف براى مرد حرام و نماز با آن باطل است، ولى براى زن در نماز و غير نماز اشكال ندارد.

ب - زينت كردن به طلا مثل آويختن زنجير طلا به سينه و انگشتر طلا بدست كردن و بستن ساعت مچى طلا بدست براى مرد حرام و نماز خواندن با آنها باطل است.

و احتياط واجب آن است كه از استعمال عينك طلا هم خوددارى كند، ولى زينت كردن به طلا، براى زن در نماز و غير نماز اشكال ندارد.

ج - اگر مردى نداند يا فراموش كند كه انگشترى يا لباسش از طلاست و با آن نماز بخواند نمازش صحيح است.

6 - الف - لباس مرد نمازگزار بايد ابريشم خالص نباشد و همچنين بنابر احتياط واجب چيزهايى مانند عرقچين و بندشلوار كه به تنهايى ساتر عورتين نيستند در غير نماز هم پوشيدن آن براى مرد حرام است.

ب - اگر آستر تمام لباس يا آستر مقدارى از آن ابريشم خالص باشد پوشيدن آن براى مرد حرام و نماز در آن باطل است.

ج - لباسى كه نمى داند از ابريشم خالص است يا چيز ديگر، پوشيدن آن اشكال ندارد، و نماز با آن صحيح است.

د - دستمال ابريشمى و مانند آن اگر در جيب مرد باشد اشكال ندارد و نماز را باطل نمى كند.

ه- - پوشيدن لباس ابريشمى براى زن در نماز و غير نماز اشكال ندارد.

و - بنابر احتياط واجب بايد انسان از پوشيدن لباس شهرت كه پارچه يا رنگ يا دوخت آن براى كسى كه مى خواهد آن را بپوشد معمول نيست، خوددارى كند، ولى اگر با آن لباس نماز بخواند اشكال ندارد.

ص: 185

ز - احتياط واجب آن است كه مرد لباس زنانه و زن لباس مردانه نپوشد، ولى اگر با آن لباس نماز بخواند اشكال ندارد.

احكام گفتگوى زن با مرد نامحرم

1 - آنچه قوى تر به نظر مى رسد شنيدن صداى بانوى نامحرم تا مادامى كه موجب لذّت بردن نباشد جايز است، و همچنين زن مى تواند صداى خود را به گوش مردان بيگانه برساند در صورتى كه بيم فساد نرود. گرچه احتياط آن است كه در مقام غير ضرورى ترك شود مخصوصآ براى دختران جوان.

جمعى شنيدن و شنواندن صداى زن را حرام دانسته اند و اين نظريه اى ضعيف است.

آرى، مكالمه و گفتگوى بانوان با مردان با حالت تهييج كننده مثل نازك كردن گفتار و نرم كردم كلام و زيبا ساختن صدا، به طورى كه شخص بيمار دل را به طمع افكند، حرام است.

2 - سؤال : هنگامى كه در مراسم صبحگاهى مدرسه يكى از خواهران قرآن را با صوت تلاوت مى كنند، دبيران مرد صداى وى را مى شنوند. آيا بطور كلى تلاوت قرآن در صورت شنيدن نامحرم توسط خواهران گناه است؟

جواب:

«اشكال ندارد مگر آنكه موجب تحريك و مفسده باشد.»

3 - سؤال : آيا گوش دادن به اخبار زنان گوينده راديو و تلويزيون و همچنين نگاه كردن به آنها جايز است يا خير؟

جواب:

«بدون ريبه اشكال ندارد.»

ص: 186

احكام دفاع از خود و خانواده

1 - بدون اشكال هر انسانى در برابر دشمن محارب (كسى كه اعلان جنگ كرده است) و دشمن مهاجم و دزد و مانند آن، حق دفاع از خود و خانواده و دارايى خود را دارد.

2 - اگر دزد يا مهاجمى به شخص يا خانواده اش، حمله بَرَد تا وى يا خانواده اش را در خانه يا خارج از خانه بكشد و يا به ناموسش تجاوز كند، واجب است به هر وسيله كه امكان داشته باشد، از جان خود و خانواده دفاع كند هر چند كه منجر به كشته شدن مهاجم گردد. و خود را تسليم كردن و تن به ظلم دادن در مورد تجاوز به جان و ناموس جايز نيست.

3 - در تمام موارد فوق بنابر احتياط واجب، مراعات مراحل دفاع لازم است. مثلا اگر با سر و صدا بتواند دشمن را دفع كند، بايد به همان اندازه اكتفا نمايد و چنان كه مؤثر واقع نشد، با فرياد و تهديد و اگر نشد، با دست و مشت و لگد و اگر نشد، با زدن و مجروح ساختن و دست آخر، با كشتن به هر وسيله اى كه امكان داشته باشد. البته مراعات اين ترتيب در صورتى واجب است كه فرصت و مهلت داشته باشد و در صورت اتلاف وقت و فرصت و تسلط دشمن، بايد به هر ترتيبى كه علاج قطعى كند دست بزند.

4 - در صورت تجاوز نكردن از حدود و مراحل دفاع، چنان چه نقص مالى يا جانى بر مهاجم وارد آيد يا كشته شود، دفاع كننده ضامن و مسئول نيست.

5 - اگر از مقدار لازم تجاوز كرد، بنابر احتياط، ضامن و مسئول مقدارى است كه تجاوز نموده است.

6 - هرگونه خسارتى چه جانى و چه مالى، چه مستقيم و چه غير مستقيم، كه از طرف مهاجم به دفاع كننده وارد شود، مهاجم ضامن است.

ص: 187

7 - اگر دشمن حمله كند تا شخص يا خانواده شخصى را بكشد (و يا به ناموسش تجاوز كند) دفاع واجب است هر چند بداند كه كشته يا مجروح مى شود، امّا در صورتى كه مال مورد تجاوز قرار گيرد، دفاع واجب نيست و در صورت احتمال قتل، احتياط اين است كه مال را تسليم كند چه رسد به اينكه يقين به كشته شدن داشته باشد.

8 - اگر بتواند با فرار و مانند آن خود را از جنگ و كشته شدن نجات دهد، احتياط در فرار است.

9 - اگر به كسى حمله كنند يا او را بكشند يا به ناموسش تجاوز كنند، بايد با دشمن بجنگد هر چند بداند كه فايده اى ندارد، و جايز نيست كه خود را تسليم (متجاوز) كند، امّا در خطر مالى جنگيدن واجب نيست بلكه احتياط در ترك آن است.

10- دفاع وقتى جايز است كه از قرائن يا هر راه مطمئنى معلوم شود كه مهاجم قصد حمله دارد.

وگرنه در صورت مصون بودن از ضرر دشمن به صرف گمان حمله يا احتمال خطر، ظاهرآ دفاع قبل از حمله دشمن جايز نيست. همچنين اگر به نحو ديگرى از زيان دشمن در امان بوده و يا دشمن قصد حمله و تجاوز نداشته باشد، معلوم نيست كه دفاع (قبل از حمله دشمن) جايز باشد، چرا كه خالى از اشكال نيست.

11 - اگر به نظر شخصى مسلّم شد كه دشمن قصد خطرناكى براى جان و ناموس يا مالش نموده است و از خود دفاع كرد و در اثر اين دفاع طرف مجروح يا زخمى گرديد و بعد معلوم شد كه اشتباه كرده و طرف چنين قصدى نداشته است، ضامن خسارتى است كه به او وارد آورده هر چند كه گنهكار نيست.

12 - اگر دزد يا دشمن با سوء قصد به جانب كسى برود و او با اعتقاد بر اينكه طرف سوء قصد ندارد به منظور ديگر نه به قصد دفاع به وى حمله كند و وى را

ص: 188

مجروح يا مقتول سازد و معلوم شود كه طرف سوء قصد داشته، ضامن نيست هر چند كه جرأت بر معصيت كرده است.

13 - اگر دزد يا دشمنى بر شخصى حمله كند و شخص بداند كه مانعى جلوى راه متجاوز هست مانند نهر آب يا ديوار و يا ضعيف بودن كه نمى تواند كارى انجام دهد، بايد از دفاع خوددارى كند، و جايز نيست كه ضررى به وى وارد سازد و در صورتى كه چنين كند، ضامن و مسئول است.

14 - همچنين اگر دشمنى به كسى حمله كند، ولى قبل از رسيدن و انجام كارى پشيمان شود و اظهار پشيمانى كند، جايز نيست كه به او ضررى وارد ساخت. و اگر چنين كند، ضامن و مسئول است، آرى، اگر بيم آن برود كه اظهار پشيمانى دشمن حيله اى براى اغفال او است و اگر اهمال ورزد تا حقيقت روشن شود، فرصت از دست برود، بعيد نيست كه دفاع از خود جايز باشد. امّا اگر دست به كارى بزند (و خسارتى بر وى وارد آورد) و بعد معلوم شود كه حيله اى در كار نبوده ضامن و مسئول است.

15 - اگر دشمن رو به پيش باشد، دفاع كردن - با رعايت ترتيب و مراحلى كه قبلا گفته شد - جايز است و در صورت فرار و عقب نشينى، ضرر زدن به وى جايز نيست، بلكه بايد دست نگاه دارد و اگر دست به عملى بزند، ضامن و مسئول خواهد بود.

16 - اگر فرار و عقب نشينى دشمن تاكتيكى و براى تجديد قوا باشد، دفعش جايز است.

در صورتى كه از راه مطمئنى پى به اين مقصود برده باشد، و اگر بعدآ معلوم شود كه قصد دشمن اين نبوده، هر چند به او ضرر وارد كرده ضامن و مسئول است.

17 - اگر گمان كند يا احتمال (عقلانى) دهد كه فرار دشمن براى تهيه و تدارك نيرو

ص: 189

است و براى خود يا ناموسش بيم داشته باشد كه اگر مهلتش دهد، فرصت از دست برود و او مسلط شود، در اين صورت - با مراعات ترتيب و مراحل - دفاع جايز است. و اگر معلوم شود كه دشمن درصدد جمع آورى نيرو نبوده (و قصدى جز فرار نداشته) هرگونه خسارتى به او وارد ساخته باشد ضامن است. و در صورت ترس و بيم از مال، احتياط در ترك دفاع است مخصوصآ در موردى كه مجروح شدن و يا كشته شدن در كار باشد.

18- اگر شخص، دزد يا دشمن مهاجم را دستگير و بازداشت كرد و او را از مقصدش باز داشت ديگر حق زدن، كشتن يا مجروح ساختن وى را ندارد، و چنان چه صدمه اى بر او وارد آوَرَد، ضامن است.

19 - اگر كسى نتواند شخصآ دشمن را دفع كند و جان و ناموسش در خطر باشد، واجب است از ديگران استمداد كند هر چند ظالم يا كافر باشند، و در صورت خطر مالى جايز است (و واجب نيست).

20- اگر بداند ظالمى را كه به كمك مى طلبد بيش از حدّلزوم به تجاوز مى پردازد، باز هم استمداد جايز بلكه واجب است، و در صورتى كه شرايط امر به معروف و نهى از منكر جمع باشد، بايد متجاوز را از تجاوز منع كند، و اگر آن ظالم در دفاع تجاوز كرد، خود آن ظالم، ضامن است. البته اگر دفع دشمن بدون استمداد از ظالم ممكن باشد، نبايد از او استمداد كرد.

21- اگر در حالى كه دزد رو به سوى شخصى آورده است، آن شخص دزد را بزند و عضوى از اعضاى او را قطع كند، ضامن نيست در صورتى كه در مقام دفاع چاره اى غير از آن نداشته باشد. همچنين اگر زخمى كه بر وى وارد ساخته است، پيشروى كند هر چند به مرگ منجر شود، باز هم ضامن نيست. ولى اگر دزد بعد از خوردن ضربه به قصد نجات خود فرار كند، بايد دست از او برداشت و در اين

ص: 190

صورت اگر او را بزند، مجروح كند، يا عضوى از اعضاى وى را قطع نمايد و يا او را بكشد، ضامن خواهد بود.

22 - اگر كسى يك دست دشمن را در حال مقابله براى دفاع از خود قطع كند و دست ديگرش را در حال فرار وى، و جاى هر دو زخم خوب شود، براى قطع دست دوّم بايد قصاص شود. و اگر جاى دست دوم خوب شود و جاى دست اول خوب نشود و جراحت به نقاط ديگر بدن سرايت كند، ضامن نيست، و اگر در مورد دست دوم چنين شود و جراحت شدت يابد و طرف بميرد، قصاص مى شود.

23 - اگر شخصى، كسى را با يكى از افراد خانواده اش مانند زن، دختر و يا پسرش و مانند آنها، در حال زنا ببيند، هر چند به مرحله نزديكى نرسيده باشد مى تواند از آنها دفاع كند مشروط بر اينكه مراحل دفاع را رعايت نمايد. و اگر كار به كشته شدن متجاوز رسيد، كسى ضامن نيست و خونش هدر است. حتّى اگر كسى را با يك نفر غير از خانواده خود ببيند و دريابد كه قصد تجاوز به وى را دارد، مى تواند از او دفاع كند و هر خسارتى بر تجاوزگر وارد سازد، ضامن نيست.

24 - اگر شخص، همسرش را در حال زنا با مردى ببيند و دريابد كه زن با رضايت خود تن به اين خيانت داده است، مى تواند هر دو را بكشد و گناه و قصاصى بر او نيست.

25 - در مواردى كه كتك زدن، مجروح ساختن و كشتن جايز است، بايد توجّه داشت كه اين حكمى است بين خود و خدا و روى حساب واقع چيزى بر او نيست، ولى در ظاهر هر چه براى قاضى از روى موازين شرعى ثابت شود، حجت است. بنابراين اگر به عنوان مثال شخصى، كسى را بكشد و ادّعا كند كه او را در رابطه جنسى با ناموسش ديده است و بر طبق دستور شرعى نتواند چهار شاهد بياورد، قاضى وى را قصاص مى كند.

ص: 191

احكام سركشيدن به خانه ديگران

1- اگر كسى به خانه ديگرى سربكشد تا از داخل خانه وى با خبر شود و به چيزهايى كه بر وى حرام است (مانند زن و دختر مردم) نگاه كند، اهل خانه مى توانند از او جلوگيرى به عمل آورند، بلكه واجب است كه او را از اين عمل بازدارند و اگر با نهى و اظهار انزجار دست از اين عمل برنداشت، مى توان با تنبيه به دفع وى پرداخت و اگر باز هم به عمل خود ادامه داد و اهل خانه بر وى بتازند و چيزى بر او پرت كنند و در اثر آن زخمى يا كشته شود، كسى ضامن نخواهد بود، ولى اگر قبل از نهى و اظهار انزجار دست به تنبيه يا حمله بزنند، بنابر احتياط ضامن و مسئولند.

2 - اگر شخص سركش، از خويشاوندان زن صاحبخانه باشد و نگاهش شهوتناك نباشد و بيم خطر فتنه و فساد در آن نرود و تنها به جاهايى كه نظر كردن جايز است، نگاه كند، جايز نيست كه چيزى به وى پرتاب كنند و در صورت پرتاب و وارد ساختن صدمه بر وى، ضامن و مسئولند.

3- اگر شخص سركش كه از خويشاوندان زن صاحبخانه است، به نقاط ممنوع مانند عورت نگاه كند يا از روى شهوت نگاه بيندازد، او هم مثل بيگانگان خواهد بود.

4 - اگر كسى كه مشرف بر خانه است نابينا باشد، يا نتواند دور را ببيند، يا آن قدر فاصله داشته باشد كه نتواند چيزهايى را كه ديدنش حرام است، ببيند و يا نتواند تشخيص دهد، نبايد او را منع كرد يا مورد تنبيه قرار داد.

5 - اگر كسى به خانه اى سر بكشد و زن نامحرم در آن خانه نباشد، نبايد چيزى به سوى وى پرتاب كرد و اگر چيزى به سويش انداخته شود و طرف مصدوم گردد، شخص پرت كننده ضامن خواهد بود.

ص: 192

6 - اگر كسى به داخل خانه ديگرى سربكشد و به چيزهايى كه نگاه كردن به آنها جايز نيست، نظر افكند و صاحبخانه او را منع كند و مؤثر واقع نشود، در اين صورت اگر چيزى به سويش پرت شود و صدمه اى بر وى وارد آيد و مدّعى شود كه قصد نظر كردن نداشته و يا چيزى را نديده است، ادّعايش پذيرفته نمى شود و صاحبخانه ضامن نيست.

7 - اگر نظركننده از راه دور توسط دوربين به چيزهايى كه ديدن آن جايز نيست نگاه كند، مى توان به همان ترتيب كه ذكر شد وى را دفع كند و كسى هم ضامن نخواهد بود.

8 - اگر كسى توسط آئينه چيزهايى را كه نبايد ببيند نظاره كند، همان حكم در حقّ وى جارى است، ولى احتياط اين است كه چيزى به سوى او پرت نكنند و حتى الأمكان او را از راه ديگر از اين عمل باز دارند.

9 - هر چند زنها بتوانند در خانه خود را بپوشانند و يا خود را در جايى پنهان كنند، باز كسى حق ندارد به آن خانه نگاه كند و در صورت نگاه كردن، احكام فوق بر وى جارى است.

10 - انسان مى تواند براى حفظ جان خود يا ديگرى و همچنين براى حفظ مال خود حيوان موذى را دفع كند و اگر صدمه اى بر حيوان وارد آيد، مسئوليت و ضمانى بر عهده او نيست در صورتى كه چاره اى جز اين عمل نداشته باشد. بنابراين اگر بتواند با فرار، جان خود يا ديگرى را نجات دهد، نبايد به حيوان صدمه اى بزند، و چنان چه بر آن صدمه اى وارد سازد، ضامن است.

ص: 193

فصل نهم

آيات حجاب در قرآن كريم

ص: 194

آيات حجاب در قرآن كريم

الف - سوره نور - آيات 30 و 31

«قُلْ لِلْمُؤمنيِنَ يَغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُروُجَهُمْ ذلِكَ اَزْكى لَهُمْ اِنَّ الله خَبيüرٌ بِما يَصْنَعُونَ»

«وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ اَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُروُجَهُنَّ وَ لايُبْدينَ زيَنتَهُنَّ اِلّا ما ظَهَرَ مِنْها وَليَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ وَ لايُبْديüنَ زيüنَتَهُنَّ اِلّا لِبُعُولَتِهِنَّ اَوْ آبائِهِنَّ اَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ اَوْ اَبْنائِهِنَّ اَوْ اَبْناءِ بُعوُلَتِهَنَّ اَوْ اِخْوانِهِنَّ اَوْ بَنىü اِخْوانِهِنَّ اَوْ بْنىِ اَخْواتِهِنَّ اَوْ نِسائِهِنَّ اَوْ ما مَلَكَتْ اَيْمانُهُنَّ اَوِ التّابِعيüنَ غَيْرِ اوُلىِ الاِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ اَوِ الطِّفْلِ الذّيüنَ لَمْيَظْهَروُا عَلى عَوْراتِ النِّساء وَ لايَضْرِبْنَ بِاَرْجُلهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفيüنَ مِنْ زيِنَتِهِنَّ وَ تُوبُوا اِلىَ الله جَميüعاً اَيُّهَ المُؤْمِنوُنَ لَعَلَكُمْ تُفْلِحُونَ»

(سوره نور - آيه 31 - 30)

ترجمه:

«به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگيرند، و فروج خود را حفظ كنند، اين براى آنها پاكيزه تر است، خداوند از آنچه انجام مى دهيد آگاه است.

و به زنان با ايمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس آلود) فروگيرند، و دامان خويش را حفظ كنند، و زينت خود را جز آن مقدار كه ظاهر است آشكار ننمايند، و (اطراف) روسرهاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود) و زينت خود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان يا پدرانشان يا پدر شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران همسرانشان يا برادرانشان يا پسر برادرانشان، يا

ص: 195

پسر خواهرانشان، يا زنان هم كيششان يا بردگانشان (كنيزانشان) يا افراد سفيه كه تمايلى به زن ندارند يا كودكانى كه از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نيستند، آنها هنگام راه رفتن پاى هاى خود را به زمين نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود. (و صداى زنگال كه بر پا دارند به گوش رسد) و همگى به سوى خدا باز گرديد اى مؤمنان تا رستگار شويد.»

شأن نزول آيات

در كتاب شريف كافى در شأن نزول نخستين آيه از آيات فوق از حضرت امام محمّدباقر(علیه السلام ) چنين نقل شده است كه جوانى از انصار در مسير خود با زنى روبرو شد - و در آن روز زنان مقنعه خود را در پشت گوشها قرار مى دادند - و (طبعآ گردن و مقدارى از سينه آن نمايان مى شد) چهره آن زن نظر آن جوان را به خود جلب كرد و چشم خود را به او دوخت هنگامى كه زن گذشت جوان همچنان با چشمان خود او را بدرقه مى كرد در حالى كه راه خود را ادامه مى داد تا اينكه وارد كوچه تنگى شد و باز همچنان به پشت سر خود نگاه مى كرد ناگهان صورتش به ديوار خورد و تيزى استخوان يا قطعه شيشه اى كه در ديوار بود صورتش را شكافت! هنگامى كه زن گذشت جوان به خود آمد و ديد خون از صورتش جارى است و به لباس و سينه اش ريخته! (سخت ناراحت شد) با خود گفت به خدا سوگند من خدمت پيامبر مى روم و اين ماجرا را بازگو مى كنم، هنگامى كه چشم رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به او افتاد فرمود چه شده است؟

و جوان ماجرا را نقل كرد، در اين هنگام جبرئيل، پيك وحى خدا نازل شد و آيه فوق را آورد.

مبارزه با چشم چرانى و ترك حجاب

اين سوره نور كه در حقيقت سوره عفت و پاكدامنى و پاكسازى از انحرافات

ص: 196

جنسى است، و بحثهاى مختلف آن از اين نظر انسجام روشنى دارد، آيات مورد بحث كه احكام نگاه كردن و چشم چرانى و حجاب را بيان مى دارد نيز كاملا به اين امر مربوط است و نيز ارتباط اين بحث با بحثهاى مربوط به اتهامات ناموسى بر كسى مخفى نيست.

نخست مى گويد : «به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه كردن به زنان نامحرم و آنچه نظر افكندن بر آن حرام است) فروگيرند، و دامان خود را حفظ كنند»

«قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم ويحفظوا فروجهم)

«يغضوا» از ماده «غض» (بر وزن خز) در اصل به معنى كم كردن و نقصان است و در بسيارى از موارد در كوتاه كردن صدا يا كم كردن نگاه گفته مى شود، بنابراين آيه نمى گويد مؤمنان بايد چشماشان را فروبندند، بلكه مى گويد بايد نگاه خود را كم و كوتاه كنند، و اين تعبير لطيفى است به اين منظور كه اگر انسان به راستى هنگامى كه با زن نامحرمى روبرو مى شود بخواهد چشم خود را به كلى ببندد ادامه راه رفتن و مانند آن براى او ممكن نيست، امّا اگر نگاه را از صورت و اندام او برگيرد و چشم خود را پايين اندازد گويى از نگاه خويش كاسته است و آن صحنه اى را كه ممنوع است از منطقه ديد خود به كلى حذف كرده.

قابل توجّه اينكه قرآن نمى گويد از چه چيز چشمان خود را فروگيرند (و به اصطلاح متعلق آن فعل را حذف كرده) تا دليل بر عموم باشد، يعنى از مشاهده تمام آنچه نگاه به آنها حرام است چشم برگيرند.

امّا با توجّه به سياق آيات مخصوصآ آيه بعد كه سخن از مسأله حجاب به ميان آمده به خوبى روشن مى شود كه منظور نگاه نكردن به زنان نامحرم است، شأن

ص: 197

نزولى را كه در بالا آورديم نيز اين مطلب را تأييد مى كند.(1)

از آنچه گفتيم اين نكته روشن مى شود كه مفهوم آيه فوق اين نيست كه مردان در صورت زنان خيره نشوند تا بعضى از آن چنين استفاده كنند كه نگاههاى غير خيره مجاز است، بلكه منظور اين است كه انسان به هنگام نگاه كردن معمولا منطقه وسيعى را زير نظر مى گيرد، هرگاه زن نامحرمى در حوزه ديد او قرار گرفت چشم را چنان فروگيرد كه آن زن از منطقه ديد او خارج شود يعنى به او نگاه نكند امّا راه و چاه خود را ببيند و اينكه «غض» را به معنى كاهش گفته اند منظور همين است.

دومين دستور در آيه فوق همان مسأله حفظ «فروج» است.

«فرج» در اصل به معنى «شكاف» و فاصله ميان دو چيز است، ولى در اين گونه موارد كنايه از عورت مى باشد و ما براى حفظ معنى كنايى آن در فارسى كلمه «دامان» را به جاى آن مى گذاريم.

منظور از «حفظ فرج» به طورى كه روايات وارد شده است پوشانيدن آن را از نگاه كردن ديگران است.

در حديثى از حضرت امام جعفرصادق(علیه السلام ) مى خوانيم:

«كل آية فى القرآن فيها ذكر الفروج فهى من الزنا الّا هذه الآية فانّها من النظر»

هر آيه اى كه در قرآن سخن از حفظ فروج مى گويد، منظور حفظ كردن از زنا است

ص: 198


1- . در اينكه «من» در جمله «يغضوا من ابصارهم» چه معنى دارد، مفسران احتمالاتمختلفى داده اند بعضى آن را براى «تبعيض» و بعضى «زائده» و بعضى «ابتدائيه»دانسته اند، ولى ظاهر همان معنى اول است.

جز اين آيه كه منظور از آن حفظ كردن از نگاه ديگران است.(1)

و از آنجا كه گاه به نظر مى رسد كه چرا اسلام از اين كار كه با شهوت و خواست دل بسيارى هماهنگ است نهى كرده، در پايان آيه مى فرمايد: «اين براى آنها بهتر و پاكيزه تر است.»

سپس به عنوان اخطار براى كسانى كه نگاه هوس آلود و آگاهانه به زنان نامحرم مى افكنند و گاه آن را غير اختيارى قلمداد مى كنند مى گويد: «خداوند از آنچه انجام مى دهيد مسلمآ آگاه است.» (ان الله خبير بما تصنعون).

* * *

در آيه بعد به شرح وظائف زنان در اين زمينه مى پردازد، نخست به وظايفى كه مشابه مردان دارند اشاره كرده مى گويد: «به زنان با ايمان بگو چشمهاى خود را فرو گيرند (و از نگاه كردن به مردان نامحرم خوددارى كنند) و دامان خود را حفظ نمايند.» (و قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن).

و به اين ترتيب «چشم چرانى» همان گونه كه بر مردان حرام است بر زنان نيز حرام مى باشد، و پوشانيدن عورت از نگاه ديگران، چه از مرد و چه از زن براى زنان نيز همانند مردان واجب است.

سپس به مسأله حجاب كه از ويژگى زنان است ضمن سه جمله اشاره فرموده:

1 - «آنها نبايد زينت خود را آشكار سازند جز آن مقدار كه طبيعتآ ظاهر است» (و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها).

در اينكه منظور از زينتى كه زنان بايد آن را بپوشانند و همچنين زينت آشكارى كه

ص: 199


1- . اصول كافى و تفسير على بن ابراهيم، طبق نقل از نورالثقلين، ج 3، صص 588-587.

در اظهار آن مجازند چيست؟ در ميان مفسران سخن بسيار است:

الف - بعضى زينت پنهان را به معنى زينت طبيعى (اندام زيباى زن) گرفته اند، در حالى كه كلمه «زينت» به اين معنى كمتر اطلاق مى شود.

ب - بعضى ديگر آن را به معنى «محل زينت» گرفته اند، زيرا آشكار كردن خود زينت مانند گوشواره و دستبند و بازوبند به تنهايى مانعى ندارد، اگر ممنوعيتى باشد مربوط به محل اين زينتها است، يعنى گوشها و گردن و دستها و بازوان.

ج - بعضى ديگر آن را به معنى خود «زينت آلات» گرفته اند. منتهى در حالى كه روى بدن قرار گرفته، و طبيعى است كه آشكار كردن چنين زينتى توأم با آشكار كردن اندامى است كه زينت بر آن قرار دارد.

(اين دو تفسير اخير (ب و ج) از نظر نتيجه يكسان است هر چند از دو راه مسأله تعقيب مى شود).

حق اين است كه ما آيه را بدون پيشداورى و طبق ظاهر آن تفسير كنيم كه ظاهر آن همان معنى سوم است و بنابراين زنان حق ندارند زينتهايى كه معمولا پنهانى است آشكار سازند هر چند اندامشان نمايان شود و به اين ترتيب آشكار كردن لباسهاى زينتى مخصوصى را كه در زير لباس عادى يا چادر مى پوشند مجاز نيست، چرا كه قرآن از ظاهر ساختن چنين زينتهايى نهى كرده است.

در روايات متعددى كه از ائمه اهلبيت (علیه السلام ) نقل شده نيز همين معنى ديده مى شود كه زينت باطن را به «قلاده» (گردنبند) «دملج» (بازوبند) «خلخال» (پاى بند همان زينتى كه زنان عرب در مچ پاها مى كردند) تفسير شده است.(1)

2- دومين حكمى كه در آيه بيان شده است اين است كه: «آنها بايد خمارهاى

ص: 200


1- . تفسير على بن ابراهيم، ذيل آيه مورد بحث.

خودرا بر سينه هاى خود بيفكنند» (و ليضربن بخمرهن على جيوبهن).

«خمر» جمع «خمار» (بر وزن حجاب) در اصل به معنى پوشش است، ولى معمولا به چيزى گفته مى شود كه زنان با آن سر خود را مى پوشانند(روسرى).

«جيوب» جمع «جيب»(بر وزن غيب) به معنى يقه پيراهن است كه از آن تعبير به گريبان مى شود و گاه به قسمت بالاى سينه به تناسب مجاورت با آن نيز اطلاق مى گردد.

از اين جمله استفاده مى شود كه زنان قبل از نزول آيه، دامنه روسرى خود را به شانه ها يا پشت سر مى افكندند، به طورى كه گردن و كمى از سينه آنها نمايان مى شد، قرآن دستور مى دهد روسرى خود را بر گريبان خود بيفكنند تا هم گردن و هم آن قسمت از سينه كه بيرون است مستور گردد. (از شأن نزول آيه كه قبلا آورديم نيز اين معنى به خوبى استفاده مى شود).

3 - در سومين حكم مواردى را كه زنان مى توانند در آنجا حجاب خود را برگيرند و زينت پنهان خود را آشكار سازند با اين عبارت شرح مى دهد:

آنها نبايد زينت خود را آشكار سازند (و لايبدين زينتهن).

مگر (در دوازده مورد):

1- براى شوهرانشان (الا لبعولتهن).

2- يا پدرانشان (اوآبائهن).

3 - يا پدران شوهرانشان (او آباءبعولتهن).

4 - يا پسرانشان (او بنائهن).

5 - يا پسران همسرانشان (او ابناء بهولتهن).

6 - يا برادرانشان (او اخوانهن).

7 - يا پسران برادرانشان (او بنى اخوانهن).

ص: 201

8 - يا پسران خواهرانشان (او بنى اخواتهن).

9 - يا زنان هم كيششان (اونسائهن).

10- يا بردگانشان (كنيزانشان) (او ما ملكت ايمانهن).

11 - يا پيروان و طفيليانى كه تمايلى به زن ندارند (افراد سفيه و ابلهى كه ميل جنسى در آنها وجود ندارد) (اوالتابعين غير اولى الأربة من الرجال).

12 - يا كودكانى كه از عورات زنان (امور جنسى) آگاه نيستند (اوالطفل الذين لم يظهروا على عورات النساء).

4 - و بالاخره چهارمين حكم را چنين بيان مى كند: «آنها به هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود» (و لايضربن بارجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن).

آنها در رعايت عفت و دورى از امورى كه آتش شهوت را در دل مردان شعله ور مى سازد و ممكن است منتهى به انحراف از جاده عفت شود، آن چنان بايد دقيق و سختگير باشند كه حتى از رساندن صداى «خلخالى» كه در پاى دارند به گوش مردان بيگانه خوددارى كنند، و اين گواه باريك بينى اسلام در اين زمينه است.

و سرانجام با دعوت عمومى همه مؤمنان اعم از مرد و زن به توبه و بازگشت به سوى خدا آيه را پايان مى دهد، مى گويد: «همگى به سوى خدا بازگرديد اى مؤمنان تا رستگار شويد» (و توبوا الى الله جميعاً ايها المؤمنون لعلكم تفلحون).

و اگر در گذشته كارهاى خلافى در اين زمينه انجام داده ايد اكنون كه حقايق احكام اسلام براى شما تبيين شد از خطاهاى خود توبه كنيد و براى نجات و فلاح به سوى خدا آييد كه رستگارى تنها بر در خانه او است، و بر سر راه شما لغزشگاههاى خطرناكى وجود دارد كه جز به لطف او، نجات ممكن نيست، خود را به او بسپاريد.

ص: 202

درست است كه قبل از نزول اين احكام، گناه و عصيان نسبت به اين امور مفهومى نداشت، ولى مى دانيم قسمتى از مسائل مربوط به آلودگيهاى جنسى جنبه عقلانى دارد و به تعبير مصطلح از «مستقلات عقليه» است كه حكم عقل در آنجا به تنهايى براى ايجاد مسئوليت كافى است.

وظايف چهارگانه زنان

از آيه 31 سوره نور چند وظيفه را براى صنف زن تعيين مى فرمايد و آنها را به رعايت اين وظايف دعوت مى كند و در ضمن بر فوائد و منافع رعايت آنها نيز اشاره مى نمايد.

1 - زنان بايد چشم خود را از نامحرمان بپوشانند، يعنى به سوى آنها نظر نيندازند و دامن خود را از فساد و آلودگى حفظ نمايند.

2 - بايد زينت خود را ظاهر نسازند مگر براى عده اى كه در خود آيه استثناء شده و محارم ناميده مى شوند.

3 - بايد گلو و سينه و گردن خود را با مقنعه (يعنى چارقد) بپوشانند كه از نظر نامحرمان محفوظ باشند.

4 - بايد در هنگام راه رفتن در خارج از منزل، به طور ملايم و آهسته قدم بردارند و آرام راه بروند، تا صداى زينت پنهان آنها معلوم نگردد و مردها نشنوند.

اكنون روى سخن ما به شما اى گروه هوشمندان و روشن فكران جامعه به خصوص عده علاقمند بدين و آيين از دانشمندان و تحصيل كرده هاى زنان اجتماع كنونى كه مايه افتخار نوع انسان به طور عموم و باعث سربلندى جمعيت دينداران مى باشيد، صميمانه يادآورى مى كنيم كه پس از روشن شدن اين تكاليف چهارگانه فوق و بعد از اينكه معلوم گشت كه اين چهار وظيفه، اساس وظايف زنان و پايه روش پاك آنان در اجتماع از نظر دين و آيين است ديگر جاى كمترين ترديد و تزلزل در اصل

ص: 203

موضوع حجاب و لزوم و ضرورت آن باقى نمى ماند.

به خاطر اينكه حجاب غير از خلاصه آن تكاليف نامبرده عنوان ديگرى ندارد، و حقيقت و واقعيت آن غير از اين مقدار تصور نمى شود گرچه از نظر عنوان و نام به عنوان آنها و نامشان گفته نشده است.

دين مقدس اسلام همين وظايف را كه آيه مباركه اعلام مى دارد از طايفه زنان مطالبه مى كند، و نيز پيشوايان دينى از ابتداء دعوت به حق جز همين مقدار را در موضوع حجاب دنبال نكرده اند.

بنابراين اگر آيات و اخبارى را كه راجع به حجاب بر ما وارد شده است مورد ملاحظه قرار ندهيم و بر مضامينش رسيدگى نكنيم، تنها خود همين آيه براى تعيين وظيفه و بيان تكليف كافى است، و حال آنكه مسلّم است كه مى بايستى احاديث و آيات ديگر را نيز در كنار آيه فوق قرار داده و به آنها عمل كرد.

يعنى اين آيه مباركه افراد با ايمان و حقيقت پرست را مى تواند به حق و واقع راهنمايى كند و براى آنها حجت محكم و پا برجايى بشود هر چند بر غير اين افراد تأثيرى نكند و چيزى بر آنها نيافزايد و هيچ گونه سودى بر آنها ندهد.

زيرا بديهى است اولين شرط بررسى به موضوعات دينى و مطالب مذهبى و اخذ نتيجه هاى مثبت از بحثهاى معنوى همانا اعتراف بر اصل مبدأ و دين و اقرار بر حقيقت كيش و آيين بوده و از آن سرچشمه مى گيرد.

از اين جاست كه روى سخن ما مخصوصآ با افراد علاقمند بدين مى باشد، از افرادى كه در اساس عقائد و اصول مبانى دين مردد و متحيرند يا به طور لجاج و عناد پرده بر روى حقيقت مى گسترند و خود را به هيچ وجه به وظيفه لازم آشنا نمى كنند، كوچكترين انتظار همراهى با دين و حركت بر طبق مطالب صحيح را نبايد داشت.

ص: 204

استثناء وجه و كفين

در اينكه آيا حجاب صورت و دستها حتى از مچ به پايين را نيز شامل مى شود يا نه، در ميان فقها، بحث فراوان است، بسيارى عقيده دارند كه پوشاندن اين دو (وجه و كفين) از حكم حجاب مستثنى است، در حالى كه جمعى فتوا به وجوب پوشاندن داده، يا حداقل احتياط مى كنند، البته آن دسته كه پوشاندن اين دو را واجب نمى دانند نيز آن را مقيد به صورتى مى كنند كه منشأ فساد و انحرافى نگردد، و گرنه واجب است.

* * *

در آيه فوق قرائتى بر اين استثناء و تأييد قول اول وجود دارد از جمله:

الف - استنثاء «زينت ظاهر» در آيه فوق خواه به معنى محل زينت باشد يا خود زينت دليل روشنى است بر اينكه پوشاندن صورت و كفين لازم نيست.

ب - دستورى كه آيه فوق در مورد انداختن گوشه مقنعه به روى گريبان مى دهد كه مفهومش پوشانيدن تمام سر و گردن و سينه است و سخنى از پوشانيدن صورت در آن نيست قرينه ديگرى به اين مدعا است.

توضيح اينكه : همان گونه كه در شأن نزول نيز گفته ايم عربها در آن زمان روسرى و مقنعه اى مى پوشيدند كه دنباله آن را روى شانه ها و پشت سر مى انداختند به طورى كه مقنعه پشت گوش آنها قرار مى گرفت و تنها سر و پشت گردن را مى پوشاند، ولى قسمت زير گلو و كمى از سينه كه بالاى گريبان قرار داشت نمايان بود. اسلام آمد و اين وضع را اصلاح كرد و دستور داد دنباله مقنعه را از پشت گوش يا پشت سر جلو بياورند و به روى گريبان و سينه بيندازند و نتيجه آن اين بود كه تنها گردى صورت باقى مى ماند و بقيه پوشانده مى شد.

ج - روايات متعددى نيز در اين زمينه در منابع اسلامى و كتب حديث وارد شده

ص: 205

است كه شاهد زنده اى بر مدعا است.

(كتاب وسائل الشيعه جلد چهاردهم صفحه يكصد و چهل و پنج، باب يكصد و نهم از ابواب مقدمات النكاح.)

هر چند روايات معارضى نيز دارد كه در اين حد از صراحت نيست، و جمع ميان آنها از طريق استحباب پوشاندن وجه و كفين، و يا حمل بر مواردى كه منشاء فساد و انحراف است كاملا ممكن است.

شواهد تاريخى نيز نشان مى دهد كه نقاب زدن بر صورت در صدر اسلام جنبه عمومى نداشت.

ولى باز تأكيد و تكرار مى شود كه اين حكم در صورتى است كه سبب سوء استفاده و انحراف نگردد.

ذكر اين نكته نيز لازم است كه استثناء وجه و كفين از حكم حجاب مفهومش اين نيست كه جائز است ديگران عمدآ نگاه كنند، بلكه در واقع اين يك نوع تسهيل براى زنان در امر زندگى است.

منظور از «نسائهن» چيست؟

چنانكه در تفسير آيه خوانديم نهمين گروهى كه مستثنى شده اند و زن حق دارد زينت باطن خود را در برابر آنها آشكار كند زنان هستند، منتهى با توجّه به تعبير «نسائهم» (زنان خودشان) چنين استفاده مى شود كه زنهاى مسلمان تنها مى توانند در برابر زنان مسلمان حجاب را برگيرند، ولى در برابر زنان غير مسلمان بايد با حجاب اسلامى باشند و فلسفه اين موضوع چنانكه در روايات آمده اين است كه ممكن است آنها بروند و آنچه را ديده اند براى همسرانشان توصيف كنند و اين براى زنان مسلمان صحيح نيست.

در روايتى كه در كتاب «من لايحضره الفقيه» آمده از حضرت امام جعفرصادق (علیه السلام )

ص: 206

چنين مى خوانيم:

«لاينبغى للمرأة ان تنكشف بين يدى اليهودية و النصرانية، فانهن يصفن ذلك لأزواجهن»

يعنى : سزاوار نيست زن مسلمان در برابر زن يهودى يا نصرانى برهنه شود، چرا كه آنها آنچه را كه ديده اند براى شوهرانشان توصيف مى كنند.(1)

موقعيت چشم و وظيفه آن از نظر دين

قوه بينايى كه در يك عضو لطيف بنام «چشم» قرار دارد، يكى از بزرگترين آثار حسن صنعت و كمال قدرت خداى توانا و دانا مى باشد، و چون قوه نامبرده در اندازه خود قسمت مهمى از خصوصيات تعيش و زندگى انسان را در جهات معنوى و مادى تأمين كرده و به سهم خود نتايج محسوس قابل ملاحظه اى به جاى مى گذارد.

از اين نظر چشم در ميان اندامهاى انسان موقعيت بسزايى در بردارد، و تكليف و مسئوليت هر عضو از اعضاء انسان از نظر عقل و وجدان و غيره به ميزان موقعيت و اهميت او است.

روى اين خاطر است كه هر فردى از افراد عاقل و هوشمند بشر، بايد در بدست آوردن فوائد اين عضو پر ارزش و تحصيل آن مقدار از ايمان كه به عضو نامبرده بستگى دارد سعى فراوان داشته و در مصونيت و نجات از مهالك و زيانهاى معنوى و مادى كه از بكار بردن آن در غير محلش توليد مى شود، حداكثر مراعات و مواظبت را به عمل آورد.

عمده وظيفه اى كه براى چشم از منطق دين و قرآن مجيد كتاب آسمانى كه با

ص: 207


1- . «من لايحضره الفقيه»، طبق نقل از تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 593.

موازين عقل نيز مطابقت دارد معلوم مى گردد در دو قسمت مى توان خلاصه كرد :

الف - نظر و عبرت

بر هر فردى لازم و واجب است كه بر كليه آنچه در موضوعات عالم هستى و چگونگى ترغيب آن كه باعث عبرت و تنبّه و بيدارى آدمى مى باشد بنگرد، تا بر وضع حاضر و آينده خود خاطره هاى نيك و روشهاى زيبايى اخذ كرده، با بكار بردن آنها سعادت و خوشبختى خود را در تمام جنبه هاى هستى و شئون زندگى دريابد.

قرآن مجيد در آيات زيادى به مورد فوق اشاره دارد از جمله به موارد ذيل دقت كنيد:

1 - «بگو اى پيغمبر بنگريد و ببينيد كه در آسمانها و زمين چه حكمتها و عبرتها موجود است، امّا كفايت نمى كند( و سود نمى دهد) آيات الهى و بيم دهندگان و ترسانندگان (يعنى پيغمبران) به حال كسى كه ايمان ندارند.» (سوره يونس -آيه 101)

2 - «آيا نديدند كه چگونه مى آفريند خدا خلق را پس آن خلق را بعد از موت بازمى گرداند به درستى كه اين موضوع (يعنى خلق كردن و بازگردانيدن بعد از مرگ) براى خدا سهل و آسان است، بگو به مردم سير كنيد در زمين پس بنگريد از راه تفكر كه چگونه آفريده است خداى متعال خلق را (بر اختلاف اجناس و اشكال و افعال و احوال) پس خدا ظاهر سازد و پديد آورد آفريدن ديگر را بعد از آفريدن اول، به درستى كه خدا بر همه چيز از ابداء خلق و اعاده آن و ساير امور توانا است.» (سوره عنكبوت - آيات 19 - 20)

3 - «آشكار شد تباهى و فساد در بيابان (به خشك سالى) و در دريا (به طوفان و غرق) به سبب آنچه كرده دستها آدميان (از معاصى و قبايح) تا بچشاند ايشان را

ص: 208

پاره اى از جزا و كيفر آنچه كرده اند، تا شايد آنها با چشيدن اين بعض از جزا و كيفر اعمال قبيح خود، بازگردند به طرف حق و توحيد، بگو (اى پيغمبر) به مشركان و منحرفان كه سير كنيد در زمين و ببينيد كه چگونه بود سرانجام آنان كه پيش از ايشان بوده اند بيشتر آن امم سابقه كه هلاك شدند شرك آورندگان بودند.» (سوره روم - آيات 41 - 42).

4 - «هر آينه ما به تحقيق فرستاديم در ميان هر گروه پيغمبرى را (بر آنها بگويد) اينكه بپرستيد خداى را و اجتناب نمائيد و پرهيز كنيد از طاغوت (يعنى شيطان) پس بعضى از آن گروههاى گذشته كسى بود كه به وسيله الطاف و راهنمايى خدا هدايت شده بود و بعضى از ايشان كسى بود كه به جهت كثرت عناد و انكار آيات پروردگار واجب شده بر او خذلان، پس سير كنيد اى مشركان در زمين پس بنگريد عاقبت كار تكذيب كنندگان را.» (سوره نحل - آيه 36).

5 - «به درستى كه گذشته پيش از شما واقعه ها از غم و شادى و راحت و محنت و دولت و نكبت و غنيمت، پس سير كنيد در زمين پس بنگريد به نظر عبرت كه چگونه بوده است عاقبت تكذيب كنندگان پيغمبران.» (سوره آل عمران -آيه 137)

6 - «بگو كه سير كنيد در زمين و بنگريد كه چگونه بوده است عاقبت كار گناهكاران.» (سوره نمل - آيه 69).

اين وظيفه يعنى نگريستن بر خصوصيات موجودات جهان و دستگاه آفرينش و موضوعات گوناگون عالم و صفحات عبرت انگيز زندگى گذشتگان و حاضرين كه از مضامين رويهمرفته آيات شريفه استفاده مى گردد، وسيله بزرگيست كه تحصيل حقيقت و بدست آوردن هرگونه رويه خير و صلاح را سهل و آسان مى كند.

صفت عبرت گيرى و رويه سنجى يكى از مهمترين حالات پسنديده انسان بوده و در رديف وسائل خوشبختى و سرانجام نيك به شمار مى رود.

ص: 209

البته پاره اى از گمراهى و زيانكارى و بدسرشتى آدمى از اين است، كه به واسطه چشم اين وظيفه نامبرده را انجام نمى دهد، و از نظر كردن و ملاحظه اسباب عبرت كه به طرزهاى گوناگون موجود و فراهم است كوتاهى مى ورزد، و در اثر دور افتادگى از انجام آن وظيفه، غفلت و تاريكى معنوى روآور شده و انسان را به پرتگاه هلاك و روزگار سختى مى كشاند، و خواه ناخواه به تبه كارى و فساد مبتلا مى سازد.

چنانكه قرآن مجيد جريان حال طايفه بنى نظير را كه در مدينه ساكن بودند و سپس به طرف شام متوارى شدند يادآورى كرده و سوء عاقبت آنها را بيان مى نمايد و بر ديگران نيز اعلان خطر مى كند كه غافل نباشيد، در آيه دوم از سوره حشر مى فرمايد:

«خدا همان است كه بيرون كرد كسانى را كه نگرويدند از اهل كتاب (يعنى اهل توراة كه عبارت از طايفه بنى النظير بودند) از منزلهاى آنها (كه در مدينه داشتند) در اول راندن ايشان از جزيزه عرب به طرف شام، گمان نداشتيد اى اهل ايمان كه آن طايفه بيرون روند از مدينه (به خاطر بسيارى عددشان و زيادى شجاعت و شوكتشان) و آن طايفه گمان بردند كه حصارهاى آنها از رسيدن عذاب خدا بر آنان مانع مى شود، پس عذاب خدا بيامد بر آنها از آنجايى كه گمان نمى بردند، و خدا در دلهاى آنها ترس و بيم انداخت (و به جهت آن دل بر جلا و بيرون رفتن از وطن خود نهادند) خراب مى كردند منزلهاى خود را بدست خودشان (باطن منزلها را) و بدست مؤمنين (ظاهر منزل ها را) پس اى صاحبان چشم (با ديدن احوال اين قوم) شما هم عبرت بگيريد و تفكر نماييد.»

ب - پاكدامنى و چشم پوشى

دستور عملى دوم نسبت به چشم عبارت است از ترك نظر به آنچه خدا حرام كرده

ص: 210

و به واسطه كتاب آسمانى و گماشتگان ارجمندش زيان و خطرات آن را بر جهانيان اعلام داشته است.

چشم پوشى و ترك نظر انسان در مواردى كه خدا صلاح و نافع ندانسته است باعث خوشبختى و سلامتى او و مايه حسن عاقبت و سعادتش مى باشد.

اولين فائده اى كه با اين عمل همراه است پاكدامنى و عفت آدمى است كه كاملا مورد اهميت و شايان مراعات و قابل ملاحظه بوده و در سهم خود حيات حقيقى و زندگى آبرومند انسان را تأمين مى كند.

نظر به سوى حرام و پليد، هزاران مفاسد و اخلاق زشت را پايه گذارى مى نمايد، چنان كه اكثريت آن را در خارج به طور محسوس و آشكار مى بينيم.

قرآن مجيد كتاب مقدس آسمانى يك مورد را بيشتر اهميت داده و درباره آن بصراحت تأكيد دارد و امر بر اجتناب و پرهيز مى كند، و آن عبارت از نظر هر يك از مرد و زن نامحرم نسبت به يكديگر است.

اين وظيفه كه به نوع افراد مكلفين از بشر متوجّه است، رعايت آن با پاكدامنى و عفت نفس ارتباط كامل دارد.

همچنان كه در آيات 30 و 31 سوره نور مشاهده كرديد، آن آيات شريفه برنامه مهمى راجع به طرز رفتار مردان و زنان نسبت به هم ديگر كه مورد بزرگى از موضوع سخن مى باشد بيان كرده و تكليف آنها را از اين نظر روشن مى سازد، هر مرد و زن گرويده به حقيقت را از چشم اندازى و نظر افكنى به سوى اجنبى و نامحرم بازمى دارد، و بر چشم پوشى از غير كسانى كه خدا حلال فرموده دستور مى دهد، و نيز امر مى كند كه هر مرد و زن عورت و دامن خود را از فساد و آلودگى حفظ نمايد و در تحت تأثير هر عامل ناپسند و ناروا قرار نگيرد.

البته اين دستور بزرگ يگانه راهى است براى نجات از مهالك و آنچه كه باعث

ص: 211

فناى شئون و حيثيت بشر مى باشد.

عظمت و اهميت اين دستور با علم هر عصر ثابت شده و روز به روز روشنتر مى گردد، روى اصل اينكه در ميانه كليه موجودات عالم اعم از انسان و حيوان و غير اينها به طور كلى رابطه هاى مغناطيسى و الكتريكى (يا قوه جاذبه) وجود دارد كه به واسطه آن به يكديگر نزديك مى شوند.

البته اين رابطه و جاذبه هم از جهت شدت و ضعف مختلف است، هر چه قدر بيشتر و شديدتر باشد به همان اندازه اثرش (يعنى اتصال در جذب كننده و جذب شونده و قطع فاصله در ميان آنها يا كوتاهى آن) ظاهر و سريع خواهد بود.

يكى از روابط مسلم و يقينى رابطه جنسى ميان نر و ماده از موجودات جاندار (يعنى حيوانات و انسان) مى باشد كه آنها را به سوى يكديگر جلب و جذب مى كند.

قوه جاذبه يا مغناطيس در انسان به وسيله آثارش پيدا و معلوم است و در هر دو جانب به وسيله همان آثار بوجود آن قوه حكم مى شود.

الكتريسته و جاذبه مثبت كه در مرد و جنس نر به طور كلى موجود مى باشد، جنس مقابل خود را كه داراى الكتريسته منفى است به طرف خود مى خواند و جذب مى نمايد و اين كشش نامبرده موضوعى است كه چيزى نمى تواند از آن جلوگيرى كند، زيرا يكى از بزرگترين نواميس طبيعى به شمار مى رود، و يگانه وسيله اى است براى دوام و بقاى نسل و نژاد.

اكنون بايد توجّه فرمايند بر اينكه، الكتريسته و قوه مغناطيسى و جاذبه، كه در پيرامونش به طور كلى سخن رانده شد، تأثير و فعاليتش با وسائل و شرايطى صورت مى پذيرد، و هر چه آن وسائل كاملتر باشد نتيجه اش واضحتر مى شود.

يكى از چيزهايى كه جاذبه را بكار وا مى دارد، نظر و چشم افكنى مى باشد،

ص: 212

هنگامى كه چشم مرد و زن به همديگر افتاد ممكن است هر يك ديگرى را جذب كند و او را شيفته خود سازد يا خود شيفته او گردد، و چون جذب با نظر و به وسيله چشم افكنى، در ميان بشر با كمال سرعت جريان دارد، و بالاخره گروهى به اين خاطر دل از دست داده و گرفتار معاشقه و هوس بازى مى شوند، خداى بزرگ و دانا انسان را تحت نظم و برنامه قرار داده و درباره نظر دستور اساسى اعلام داشته است خلاصه اينكه بشر را از نظر و چشم افكندن به نامحرم و اجنبى نهى فرموده تا او را از زيانهاى فراوان و مهالك گوناگون كه از آزادى نظر سرچشمه مى گيرد، نجات دهد، و از خطرها و نگرانيهاى گوناگون مادى و معنوى، جانى و مالى در تمام جنبه هاى شخصى و اجتماعى فردى و نوعى آسوده سازد.

گرچه شايد افراد كوته نظر و دور از حقيقت و يا روشنفكران غرب گرا آسودگى جامعه را در بى قيد و بى بند و بارى تصور كنند، و يا به خاطر جلب توجّه ديگران و تحصيل هواى نفسشان چيز ديگرى تفسير نمانيد و مردم را در عالم تاريكى و بدبختى باقى بگذارند، تا راه استفاده و بهره بردارى افراد نامبرده از وسائل مادى از بين نرود و بر ايشان سهل الوصول باشد.

بى بند و بارى و بى قيدى در اين مورد، تنها نمونه جهل و نادانى بوده و انسان را با هزاران پيش آمد ننگين و شرم آور روبرو مى كند و او را بر انجام و عاقبت زشت و نامناسب برمى گرداند.

اگر افراد پاك طينت و نيك منش جامعه، مطلب را از روى اعتدال و انصاف ملاحظه نمايند، اهميت و عظمت راهنمايى پروردگار عزيز را در اين خصوص روشن و واضح خواهند يافت، و نيز خواهند دانست كه چگونه بى عفتى و آلودگى دامن با آزادى نظر مربوط است، و چگونه بايد دستور خدايى و وظيفه اى كه در قسمت چشم و نظر معين گرديده رعايت شود و به چه طرز بايد صورت گيرد، تا

ص: 213

پاكدامنى انسان تأمين گردد.

ب - سوره نور - آيه 60

«وَالْقواعِدُ مَنَ النِّساءِ الّلاتىü لايَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ اَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزيüنَةٍ وَ اَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللهُ سَميعٌ عَليüمٌ.» (سوره نور - آيه 60)

ترجمه :

«زنان از كار افتاده اى كه اميد به ازدواج ندارند گناهى بر آنها نيست كه لباسهاى (روئين) خود را بر زمين بگذارند به شرط اينكه در برابر مردم خودآرايى نكنند و اگر خود را بپوشانند براى آنها بهتر است. و خداوند شنوا و دانا است.»

تفسير آيه

در اين آيه استثنايى براى حكم زنان را بيان مى كند و زنان پير و سالخورده را از اين حكم مستثنى مى شمرد و مى گويد: «زنان از كار افتاده اى كه اميدى به ازدواج ندارند گناهى بر آنان نيست كه لباسهاى (روئين) خود را بر زمين بگذارند در حالى كه در برابر مردم خودآرايى نكنند.

در واقع براى اين استنثاء دو شرط وجود دارد:

نخست اينكه به سن و سالى برسند كه معمولا اميدى به ازدواج ندارند، و به تعبير ديگر جاذبه جنسى را كاملا از دست داده اند.

ديگر اينكه در حال برداشتن حجاب خود را زينت ننمايند.

روشن است كه با اين دو قيد مفاسد كشف حجاب در مورد آنان وجود نخواهد داشت و به همين دليل اسلام اين حكم را از آنان برداشته است.

روشن است كه منظور برهنه شدن و بيرون آوردن همه لباسها نيست بلكه تنها كنار

ص: 214

گذاشتن لباسهاى رو است كه بعضى روايات از آن تعبير به چادر و روسرى كرده است، (الجلباب و الخمار).

در حديثى از امام جعفر صادق(علیه السلام ) در ذيل همين آيه مى خوانيم كه فرمود: «الخمار و الجلباب، قلت بين يدى من كان؟ قال: بين يدى من كان غير متبرجة بزينة»

«منظور روسرى و چادر است، راوى مى گويد از امام پرسيدم: در برابر هر كسى كه باشد؟

فرمود: در برابر هر كس باشد، امّا خودآرايى و زينت نكند.»(1) روايات ديگرى نيز

به همين مضمون يا نزديك به آن از ائمه(علیه السلام ) نقل شده است.

در پايان آيه اضافه مى كند كه با همه احوال «اگر آنها تعفف كنند و خويشتن را بپوشانند بر آنها بهتر است»(و ان يستعففن خيرٌلهن).

چرا كه از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و حجاب را رعايت كند پسنديده تر و به تقوا و پاكى نزديكتر است.

و از آنجا كه ممكن است بعضى از زنان سالخورده از اين آزادى حساب شده و مشروع سوء استفاده كنند، و احيانآ با مردان به گفتگوهاى نامناسب بپردازند و يا طرفين در دل افكار آلوده اى داشته باشند در آخر آيه به عنوان يك اخطار مى فرمايد:

«خداوند شنوا و دانا است» (والله سميع عليم).

آنچه را مى گوييد مى شنود و آنچه را در دل داريد و يا در سر مى پروانيد مى داند.

حكم حجاب براى زنان سالخورده

اصل استثناء اين گروه از حكم حجاب در ميان علماى اسلام محل بحث و گفتگو

ص: 215


1- . وسائل الشيعه، ج 14، كتاب النكاح، ص 147، باب 110.

نيست، چرا كه قرآن ناطق به آن است، ولى در خصوصيات آن گفتگوهايى وجود دارد از جمله اينكه:

در مورد سن اين زنان و اين كه تا چه حد برسند حكم «قواعد» را دارند گفتگو است، در بعضى از روايات اسلامى تعبير به «مسنه» شده (زنان سالخورده).(1)

در حالى كه در بعضى ديگر تعبير به «قواعد از نكاح» (بازنشستگى از ازدواج) آمده است.(2)

امّا جمعى از فقهاء و مفسرين، آن را به معنى «پايان دوران قاعدگى و رسيدن به حد نازائى و عدم رغبت كسى به ازدواج با آنها» دانسته اند.

رجوع بفرماييد به مدارك ذيل:

الف - جواهر جلد بيست و نهم صفحه هشتاد و پنج.

ب - كنزالعرفان جلد دوم صفحه دويست و بيست و شش.

ولى ظاهر اين است كه همه اين تعبيرات به يك واقعيت اشاره مى كند و آن اينكه به سن و سالى برسند كه معمولا در آن سن و سال كسى ازدواج نمى كند، هر چند ممكن است به طور نادر چنين زنانى اقدام به ازدواج بنمايند.

و نيز در مورد مقدارى از بدن كه جايز است آنها آشكار كنند، در احاديث اسلامى تعبيرات مختلفى آمده، در حالى كه قرآن به طور سربسته گفته است مانعى ندارد كه لباسهاى خود را فرونهند كه البته اين تعبير ظاهر در لباس رو است.

در بعضى از روايات در پاسخ اين سؤال كه كداميك از لباسهايشان را مى توانند

ص: 216


1- . وسائل الشيعه، ج 14، كتاب النكاح، باب، 110، حديث 4.
2- . همان مدرك فوق، حديث 5.

فرونهند؟ حضرت امام جعفرصادق(علیه السلام ) مى فرمايد: «الجلباب»(چادر)(1)

در حالى كه در روايت ديگرى تعبير به «جلباب و خمار» شده است (خمار به معنى روسرى است)(2)

ولى ظاهر اين است كه اين گونه احاديث نيز با هم منافاتى ندارند، منظور اين است كه مانعى ندارد آنها سر خود را برهنه كنند و موها و گردن و صورت خود را نپوشانند و حتى در بعضى از احاديث و كلمات فقهاء، مچ دستها نيز استثناء شده است، امّا بيش از اين مقدار، دليلى درباره استثناء آن نداريم.

و به هر حال همه اينها در صورتى است كه آنها خودآرايى نكنند(غير متبرجات بزنية) و زينتهاى پنهانى خود را كه ديگران هم واجب است بپوشانند بايد مستور دارند، و همچنين لباسهاى زينتى كه جلب توجّه مى كند در تن نكنند و به تعبير ديگر آنها مجازند بدون چادر و روسرى با لباس ساده و بدون آرايش بيرون آيند.

امّا با همه اينها اين يك حكم الزامى نيست، بلكه اگر آنها مانند زنان ديگر پوشش را رعايت كنند ترجيح دارد، چنانكه در ذيل آيه فوق صريحآ آمده است، زيرا به هر حال احتمال لغزش - هر چند به صورت نادر - در مورد اين گونه افراد نيز هست.

توجّه قرآن به ريشه كن كردن مفاسد

براى ريشه كن ساختن يك مفسده اجتماعى مانند اعمال منافى عفت تنها توسل به اجراى حدود و تازيانه زدن منحرفان كافى نيست، در هيچ يك از مسائل اجتماعى چنين برخوردى نتيجه مطلوب را نخواهد داد، بلكه بايد مجموعه اى ترتيب داد از

ص: 217


1- . وسائل الشيعه، كتاب النكاح، باب 110، ح 1.
2- . وسائل الشيعه، كتاب النكاح، باب 110، ح 2 و 4.

آموزش فكرى و فرهنگى آميخته با آداب اخلاقى و عاطفى، و همچنين آموزشهاى صحيح اسلامى، و ايجاد يك محيط اجتماعى سالم، سپس مجازات را به عنوان يك عامل در كنار اين عوامل در نظر گرفت.

به همين دليل در سوره نور كه در واقع سوره عفت است از مجازات تازيانه مردان وزنان زناكار شروع مى كند، و به مسائل ديگر مانند فراهم آوردن وسائل ازدواج سالم، رعايت حجاب اسلامى، نهى از چشم چرانى، تحريم متهم ساختن افراد به آلودگى ناموس، و بالاخره اجازه گرفتن فرزندان به هنگام ورود به خلوتگاه پدران و مادران، گسترش مى دهد.

اين نشان مى دهد كه اسلام از هيچ يك از ريزه كاريهاى مربوطه به اين مسئله غفلت نكرده است.

مثلا مى گويد: خدمتكاران موظفند به هنگام ورود در اطاقى كه دو همسر قرار دارند اجازه بگيرند.

يا كودكان بالغ نيز موظفند در هر وقت بدون اجازه وارد نشوند، حتى كودكان نابالغ كه مرتبآ نزد پدر و مادر هستند نيز آموزش داده شوند كه لااقل در سه وقت (قبل از نماز صبح و بعد از نماز عشاء و هنگام ظهر كه پدران و مادران به استراحت مى پردازند) بدون اجازه وارد نشوند.

اين يك نوع ادب اسلامى است هر چند متأسفانه امروز كمتر رعايت مى شود و با اينكه قرآن صريحآ آن را بيان كرده است، در نوشته ها و سخنرانيها و بيان احكام نيز كمتر ديده مى شود كه پيرامون اين حكم اسلامى و فلسفه آن بحث شود، و معلوم نيست به چه دليل اين حكم قطعى قرآن مورد غفلت و بى توجهّى قرار گرفته؟!

ص: 218

ج - سوره احزاب - آيات 53 - 54 - 55

«يا أيها الذّيüنَ آمَنوُا لاتَدْخُلوُا بُيُوتَ النَّبِىِّ إلّا اَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ اِلى طَعامٍ غَيْرَ ناظِريüنَ اِنهُ وَلَكِنْ إذا دُعيüتُمْ فَادْخُلوُا فَاِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِروُا وَ لامُسْتَأنِسيüنَ لِحَديِثٍ اِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِى النَّبِىَّ فَيَسْتَحْيüى مِنْكُمْ وَاللهُ لايَسْتَحيüى مِنَ الَحّقِ وَ اِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعاً فَسْئَلوُهُنَّ مِنْ وَراء حِجابٍ ذلِكُمْ اَطْهَرُ لِقُلوُبِكُمْ وَ قُلوُبِهِنَّ وَ ما كانَ لَكُمْ اَنْ تُؤْذوُا رَسُولَاللهِ وَ لا اَنْ تَنْكِحوُا اَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ اَبَداً اِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَاللهِ عَظيüماً.»

«اِنْ تُبْدوُا شَيْئاً اَوْ تُخْفُوهُ فَاِنَّ اللهَ كان بِكُلِّ شئِ عَليüماً»

«لاجُناحَ عَلَيْهِنَّ فىü آبائِهِنَّ وَ لااَبْنائِهِنَّ وَ لااِخْوانِهِنَّ وَ لااَبْناءِ اِخْوانِهِنَّ وَ لااَبْناءَ اَخَواتَهِنَّ وَ لانِسائِهِنَّ وَ لا مامَلَكَتْ اَيْمانُهُنَّ وَ اتَّقيِنَ اللهَ اِنَّ اللهَ كانَ عَلى كُلِّ شَئٍ شَهيِداً.»

(سوره الأحزاب - آيات 53 - 54 - 55)

ترجمه:

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! در بيوت پيامبر داخل نشويد مگر به شما اجازه براى صرف غذا داده شود (مشروط بر اينكه قبل از موعد نيائيد) و در انتظار وقت غذا ننشينيد، امّا هنگامى كه دعوت شديد داخل شويد و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشينيد، اين عمل پيامبر را ناراحت مى كرد ولى او از شما شرم مى كند، امّا خداوند از (بيان) حق شرم ندارد، و هنگامى كه چيزى از وسائل زندگى (به عنوان عاريت) از آنها (همسران پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله)) مى خواهيد از پشت پرده بخواهيد، اين كار دلهاى شما و آنها را پاكتر مى دارد، و شما حق نداريد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را آزار دهيد و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود درآوريد كه اين كار نزد خدا عظيم است.»

ص: 219

«اگر چيزى را آشكار كنيد يا پنهان داريد خداوند از همه چيز آگاه است.»

«بر آنها (همسران پيامبر) گناهى نيست كه با پدران، و فرزندان، و برداران، و فرزندان برادران، و فرزندان خواهران خود، و زنان مسلمان و بردگان خويش (بدون حجاب و پرده تماس بگيرند) و تقواى الهى را پيشه كنيد كه خداوند بر هر چيزى آگاه است.»

شأن نزول

در شأن نزول آيات (53 و 54) مفسران چنين آورده اند:

هنگامى كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) با «زينب بنت جحش» ازدواج كرد، وليمه نسبتآ مفصلى به مردم داد. (لازم به توضيح است كه اين احكام مفصل شايد به خاطر آن بوده است كه شكستن سنت جاهليت در زمينه تحريم «همسران مطلقه پسر خوانده» با قاطعيت هر چه بيشتر صورت گيرد، و بازتاب گسترده اى در محيط داشته باشد، و نيز اين سنت جاهلى كه ازدواج با «بيوه هاى بردگان آزاد شده» عيب و ننگ محسوب مى شد از ميان برود).

انس كه خادم مخصوص پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) بود مى گويد:

پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) به من دستور داد كه اصحابش را به غذا دعوت كنم، من همه را دعوت كردم، دسته دسته مى آمدند و غذا مى خوردند و از اطاق خارج مى شدند، تا اينكه عرض كردم اى پيامبرخدا(صلي الله عليه و آله)! كسى باقى نمانده كه من او را دعوت نكرده باشم، فرمود: اكنون كه چنين است سفره را جمع كنيد، سفره را برداشتند و جمعيت پراكنده شدند، امّا سه نفر همچنان در اطاق پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) ماندند و مشغول بحث و گفتگو بودند.

هنگامى كه سخنان آنها به طول انجاميد پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) برخاست، و من نيز همراه او برخاستم شايد آنها متوجّه شوند و پى كار خود بروند، پيامبر بيرون آمد تا به

ص: 220

حجره عايشه رسيد بار ديگر برگشت من هم در خدمتش آمدم باز ديدم همچنان نشسته اند آيه فوق نازل شد و دستورات لازم را در برخورد با اين مسائل به آنها تفهيم كرد.(1)

در روايت ديگرى آمده است كه بعضى از مخالفان پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) گفتند:

چگونه پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) بعضى از زنان بيوه ما را به ازدواج خود درآورده به خدا سوگند هرگاه او چشم از جهان بپوشد ما با همسران او ازدواج خواهيم كرد!!

آيه فوق نازل شد و ازدواج با زنان پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) را بعد از او به كلى ممنوع ساخت، و به اين توطئه نيز پايان داد.(2)

تفسير آيه پنجاه و سه

باز روى سخن در اين آيه به مؤمنان است و بخشى ديگر از احكام اسلام مخصوصآ آنچه مربوط به آداب معاشرت با پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) و خانواده نبوت بوده است ضمن جمله هاى كوتاه و گويا صريح بيان مى كند.

نخست مى گويد : «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هرگز در اطاقهاى پيامبر سر زده داخل نشويد، مگر اينكه براى صرف غذا به شما اجازه داده شود، آن هم مشروط به اينكه به موقع وارد شويد، نه اينكه از مدتى قبل بيائيد و در انتظار وقت غذا بنشنيد.»

(«اناه»از ماده «أنى يأنى» به معنى فرارسيدن وقت چيزى است و در اينجا به معنى آمادگى غذا براى تناول نمودن است).

و به اين ترتيب يكى از آداب مهم معاشرت را در آن محيطى كه اين آداب كمتر

ص: 221


1- . مجمع البيان، ج 8، ص 366، ذيل آيه مورد بحث.
2- . مجمع البيان، ج 8، صص 368 - 366.

رعايت مى شد بيان مى كند، گرچه سخن درباره خانه پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) است، ولى مسلمآ اين حكم اختصاص به او ندارد، در هيچ مورد بدون اجازه نبايد وارد خانه كسى شد، چنان كه در سوره نور آيه بيست و هفت نيز آمده است، حتى در حالات پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) مى خوانيم كه وقتى مى خواست وارد خانه دخترش فاطمه (علیها السلام) شود بيرون درمى ايستاد و اجازه مى گرفت، يكروز «جابربن عبدالله» با او بود پس از آنكه براى خود اجازه گرفت براى «جابر» نيز اجازه گرفت.(1)

به علاوه به هنگامى كه دعوت به طعام مى شوند بايد وقت شناس باشند و مزاحمت بى موقع براى صاحبخانه فراهم نكنند. از اين نكته مى توان به اهميت خانواده ها و نقش عفت و حجاب و دور از دسترس بودن آنها از دست بيگانگان و نامحرمان هم پى برد، كه در معاشرت ها سرزده وارد نشوند تا خانواده ها آمادگى حجاب و عفت را بنمايند.

سپس به دومين حكم پرداخته مى گويد : «ولى هنگامى كه دعوت شديد وارد شويد، و هنگامى كه غذا خورديد پراكنده شويد.»

اين حكم در حقيقت تأكيد و تكميلى بر حكم گذشته است، نه بى موقع به خانه اى كه دعوت شده ايد وارد شويد، و نه اجابت دعوت را ناديده بگيريد، و نه پس از صرف غذا براى مدتى طولانى درنگ كنيد.

بديهى است تخلف از اين امور موجب زحمت و دردسر براى ميزبان است و با اصول اخلاقى سازگار نيست.

در سومين حكم مى فرمايد: «پس از صرف غذا مجلس انس و گفتگو در خانه پيامبر(صلي الله عليه و آله) (و هيچ ميزبان ديگرى) تشكيل ندهيد.»

ص: 222


1- . كافى، ج 5، ص 528.

البته ممكن است ميزبان خواهان چنين مجلس انسى باشد در اين صورت مستثنى است، سخن از جايى است كه تنها دعوت به صرف غذا شده، نه تشكيل مجلس انس، در چنين جايى بايد پس از صرف غذا مجلس را ترك گفت، به خصوص اينكه خانه خانه اى همچون بيت پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) باشد كه كانون انجام بزرگترين رسالتهاى الهى است و بايد امور مزاحم، وقت او را اشغال نكند.

سپس علت اين حكم را چنين بيان مى كند: «اين كار پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) را آزار مى داد، امّا او از شما شرم مى كرد، ولى خداوند از بيان حق شرم نمى كند و ابا ندارد.»

البته پيامبر خدا نيز از بيان حق در مواردى كه جنبه شخصى و خصوصى نداشت هيچ ابا نمى كرد ولى بيان حق اشخاص از ناحيه خودشان زيبا نيست امّا از ناحيه كسان ديگر جالب و زيباست، و مورد آيه نيز از اين قبيل است، اصول اخلاقى ايجاب مى كرد پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) به دفاع از خود نپردازد، بلكه خداوند به دفاع از او پردازد.

سپس چهارمين حكم را در زمينه «حجاب» چنين بيان مى دارد: «هنگامى كه چيزى از متاع و وسائل زندگى از همسران پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) بخواهيد از پشت حجاب (پرده) بخواهيد.»

گفتيم اين امر در ميان اعراب و بسيارى مردم ديگر معمول بوده و هست كه به هنگام نياز به بعضى از وسائل زندگى موقتآ از همسايه به عاريت مى گيرند، خانه پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) نيز از اين قانون مستثنى نبوده، و گاه و بيگاه مى آمدند و چيزى از همسران پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) به عاريت مى خواستند روشن است قرار گرفتن همسران پيامبر(صلي الله عليه و آله) در معرض ديد مردم (هر چند با حجاب اسلامى باشد) كار خوبى نبود لذا دستور داده شده كه از پشت پرده يا پشت دربگيرند.

ص: 223

نكته اى كه در اينجا بايد مورد توجّه قرار گيرد اين است كه منظور از «حجاب» در اين آيه پوشش زنان نيست، بلكه حكمى اضافه بر آن است كه مخصوص همسران پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) بوده و آن اينكه مردم موظف بودند به خاطر شرائط خاص همسران پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) هر گاه مى خواهند چيزى از آنان بگيرند از پشت پرده باشد، و آنها حتى با پوشش اسلامى در برابر مردم در اين گونه موارد ظاهر نشوند، البته اين حكم درباره زنان ديگر وارد نشده، و در آنها تنها رعايت پوشش كافى است.

شاهد اين سخن آنكه كلمه «حجاب» هر چند در استعمالهاى روزمره به معنى پوشش زن به كار مى رود، ولى نه در لغت چنين مفهومى را دارد، و نه در تعبيرات فقهاى ما.

«حجاب» در لغت به معنى چيزى است كه در ميان دو شئ حائل مى شود (لسان العرب ماده «حجب»)، به همين جهت پرده اى كه در ميان امعاء و قلب و ريه كشيده شده «حجاب جاجز» ناميده شده است.

در قرآن مجيد نيز اين كلمه همه جا به معنى پرده يا حائل به كار رفته است، مانند آيه چهل و پنج سوره اسراء:

«جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالاخرة حجاباً مستوراً»

يعنى: ما در ميان تو و كسانى كه ايمان به آخرت نمى آورند پرده پوشيده اى قرار داديم.

در آيه سوره سى و دوم سوره «ص» نيز مى خوانيم:

«حتى تورات بالحجاب»

يعنى : تا موقعى كه خورشيد در پشت پرده افق پنهان شد.

و در آيه پنجاه و يك، سوره شورى آمده است:

ص: 224

«و ما كان لبشر ان يكلمه الله الّا و حيا او من وراء حجاب»

يعنى : براى هيچ انسانى ممكن نيست كه خداوند با او سخن بگويد مگر از طريق وحى يا از پشت پرده (غيب).

در كلمات فقهاء از قديمترين ايام تاكنون نيز در مورد پوشش زنان معمولا كلمه «ستر» به كار رفته، و در روايات اسلامى نيز همين تعبير يا شبيه آن وارد شده است، و به كار رفتن كلمه «حجاب» در پوشش زنان اصطلاحى است كه بيشتر در عصر ما پيدا شده و اگر در تواريخ و روايات پيدا شود بسيار كم است.

گواه ديگر اينكه در حديثى از «انس بن مالك» خادم مخصوص پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) مى خوانيم كه مى گويد: «من از همه آگاهتر به اين آيه حجابم، هنگامى كه زينب با پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) ازدواج كرد و با او در خانه بود غذايى درست فرمود و مردم را دعوت به ميهمانى نمود، امّا جمعى پس از صرف غذا همچنان نشسته بودند و سخن مى گفتند، در اين هنگام آيه «يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبى - تا - من وراء حجاب نازل شد، در اين هنگام پرده اى افكنده شد و جمعيت برخاستند.(1)

در روايت ديگرى مى خوانيم كه «انس» مى گويد:

«ارخى الستر بينى و بينه»

يعنى : پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) پرده را در ميان من و خود افكند و جمعيت هنگامى كه چنين ديدند برخاستند و متفرق شدند.(2)

بنابراين اسلام به زنان مسلمان دستور پرده نشينى نداده، و تعبير «پردگيان» در مورد زنان و تعبيراتى شبيه به اين جنبه اسلامى ندارد، آنچه درباره زن مسلمان لازم

ص: 225


1- . صحيح بخارى، ج 6، ص 149.
2- . همان.

است داشتن همان پوشش اسلامى است، ولى زنان پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) به خاطر وجود دشمنان فراوان و عيب جويان مغرض چون ممكن بود در معرض تهمتها قرار گيرند و دستاويزى به دست سياه دلان بيفتد اين دستور خاص به آنها داده شد و يا به تعبير ديگر به مردم داده شد كه به هنگام تقاضاى چيزى از آنها از پشت پرده تقاضاى خود را مطرح كنند.

مخصوصآ تعبير به «وراء» (پشت) گواه اين معنى است.

لذا قرآن بعد از اين دستور فلسفه آن را چنين بيان مى فرمايد: «اين براى پاكى دلهاى شما و آنان بهتر است» (ذلك اطهر لقلوبكم و قلوبهن).

گرچه اين نوع تعليل با حكم استحبابى منافات ندارد ولى ظهور امر در جلمه «فاسئلوهن» در وجوب متزلزل نمى شود چرا كه اين نوع تعليل در موارد احكام واجب ديگر نيز احيانآ آمده است.

پنجمين حكم را به اين صورت بيان مى فرمايد : «شما حق نداريد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را آزار دهيد.»

گرچه عمل ايذايى در خود اين آيه منعكس است و آن بى موقع به خانه پيامبر رفتن و پس از صرف غذا نشستن و مزاحم شدن، و در روايات شأن نزول نيز آمده كه بعضى از كوردلان سوگند ياد كرده بودند كه بعد از پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) با همسران او ازدواج كنند، اين سخن نيز ايذاء ديگرى بود، ولى بهر حال مفهوم آيه عام است و هرگونه اذيت و آزار را شامل مى شود.

سرانجام ششمين و آخرين حكم را در زمينه ازدواج با همسران پيامبر بعد از او چنين بيان مى كند: «شما هرگز حق نداريد كه همسران او را بعد از او به همسرى خويش درآوريد كه اين كار در نزد خدا عظيم است.»

در اينجا سؤالى پيش مى آيد كه چگونه خداوند همسران پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) را كه

ص: 226

بعضى به هنگام وفات او نسبتآ جوان بودند از حق انتخاب همسر محروم ساخته است؟

پاسخ اين سؤال با توجه به فلسفه اين تحريم روشن است.

زيرا اولا چنانكه از شأن نزول آيه دانستيم، بعضى به عنوان انتقامجويى و توهين به ساحت مقدس پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) چنين تصميمى را گرفته بودند و از اين راه مى خواستند ضربه اى بر حيثيت آن حضرت وارد كنند.

ثانيآ اگر اين مسأله مجاز بود جمعى به عنوان اينكه همسر پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) را بعد از او در اختيار خود گرفته اند ممكن بود اين كار را وسيله سوء استفاده قرار دهند، و به اين بهانه موقعيت اجتماعى براى خويش دست و پا كنند، و يا به عنوان اينكه آگاهى خاص از دورن خانه پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) و تعليمات و مكتب او دارند به تحريف اسلام پردازند، و يا منافقين مطالبى را از اين طريق در ميان مردم نشر دهند كه مخالف مقام پيامبر(صلي الله عليه و آله) باشد.

اين خطر هنگامى مملوس تر مى شود كه بدانيد گروهى خود را براى اين كار آماده ساخته بودند بعضى آن را به زبان آورده و بعضى شايد تنها در دل داشتند.

از جمله كسانى را كه بعضى از مفسران اهل سنت در اينجا نام برده اند طلحه است.(1)

خداوندى كه بر اسرار نهان و آشكار آگاه است براى بر هم زدن اين توطئه زشت يك حكم قاطع صادر فرمود و جلو اين امور را به كلى گرفت، و براى تحكيم پايه هاى آن به همسران پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) لقب ام المؤمنين داد تا بدانند ازدواج با آنها همچون ازدواج با مادر خويش است!

ص: 227


1- . تفسير قرطبى، ج 8، ص 5310.

با توجّه به آنچه گفته شد روشن مى شود كه چرا همسران پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) لازم بود از اين محروميت استقبال كنند؟

در طول زندگى انسان گاه مسائل مهمى مطرح مى شود كه به خاطر آنها بايد فداكارى و از خودگذشتگى نشان داد، و از بعضى از حقوق حقه خود چشم پوشيد، به خصوص اينكه هميشه افتخارات بزرگ مسئوليتهاى سنگينى نيز همراه دارد، بدون شك همسران پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) افتخار عظيمى از طريق ازدواجشان با پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) كسب كردند، داشتن چنين افتخارى نياز به چنين فداكارى هم دارد.

به همين دليل زنان پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) بعد از او در ميان امت اسلامى بسيار محترم مى زيستند، و از وضع خود بسيار راضى و خشنود بودند، و آن محروميت را در برابر اين افتخارات ناچيز مى شمردند.

تفسير آيه پنجاه و چهار

دومين آيه مورد بحث به مردم شديدآ هشدار داده، مى گويد: «اگر چيزى را آشكار كنيد يا پنهان داريد خداوند از همه امور آگاه است.»

گمان نكنيد خدا از برنامه هاى ايذايى شما نسبت به پيامبرش با خبر نيست، چه آنها كه بر زبان جارى كردند و چه آنها كه در دل تصميم داشتند همه را به خوبى مى داند، و با هر كس متناسب كار و نيتش رفتار مى كند.

شأن نزول آيه پنجاه و پنج

بعضى از مفسران چنين نقل كرده كه بعد از نزول آيه حجاب (آيه گذشته) پدران و فرزندان و بستگان همسران پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) خدمتش عرض كردند اى رسول خدا(صلي الله عليه و آله)! ما نيز با آنها از پشت پرده سخن گوييم؟ آيه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت كه اين حكم شامل شما نمى شود.

ص: 228

تفسير مواردى كه از اين قانون حجاب مستثنى است

از آنجا كه در اين آيه گذشت حكم مطلقى درباره حجاب در مورد همسران پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) آمده بود و اطلاق اين حكم اين توهم را به وجود مى آورد كه محارم آنها نيز موظف به اجراى آن هستند و تنها از پشت پرده بايد با آنها تماس بگيرند، آيه فوق نازل شده و حكم اين مسأله را شرح داد.

مى فرمايد: «بر همسران پيامبر گناهى نيست كه با پدران، فرزندان، برادران، فرزندان، برداران، فرزندان خواهران خود، و زنان مسلمان، و بردگان خود بدون حجاب تماس داشته باشند.» و به تعبير ديگر محارم آنها كه منحصر در اين شش گروهند مستثنى مى باشند، و اگر گفته شود افراد ديگرى نيز جزء محارم هستند كه در اين شش گروه نامى از آنها به ميان نيامده مانند عموها و دائيها در پاسخ بايد گفت:

از آنجا كه قرآن فصاحت و بلاغت را در عالى ترين شكلش رعايت مى كند و يكى از اصول فصاحت اين است كه هيچ كلمه اضافى در سخن نباشد لذا در اينجا از ذكر «عموها» و «دائيها» خوددارى كرده، چرا كه با ذكر فرزندان برادر، و فرزندان خواهر، محرميت عموها و دائيها روشن مى شود، زيرا محرميت همواره دو جانبه است، همان گونه كه فرزند برادر نسبت به انسان محرم است، او هم نسبت به فرزند برادرش محرم خواهد بود (و مى دانيم چنين زنى عمه محسوب مى شود) و نيز همان گونه كه فرزند خواهر بر او محرم است او نيز به فرزند خواهر محرم مى باشد (و مى دانيم چنين زنى خاله حساب مى شود).

هنگامى كه عمه و خاله نسبت به پسر برادر و پسر خواهر محرم باشد عمو و دائى نيز نسبت به دختر برادر و دختر خواهر محرم خواهد بود (چرا كه ميان «عمو» و «عمه»، و نيز «دائى» و «خاله» هيچ تفاوتى نيست) و اين يكى از ريزه كاريهاى قرآن

ص: 229

است.

در اينجا سؤال ديگرى مطرح مى شود كه «پدرشوهر» و «پسر شوهر» نيز جزء محارم زن محسوب مى شود، چرا ذكرى از اينها در اينجا به ميان نيامده؟ در حالى كه در آيه 31 سوره «نور» آنها نيز به عنوان محارم مطرح شده اند.

پاسخ اين سؤال نيز روشن است، زيرا در اين آيه منحصرآ سخن از حكم همسران پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) در ميان است، و مى دانيم پيغمبراكرم(صلي الله عليه و آله) در زمان نزول اين آيات نه پدرش در حيات بود، و نه اجدادش و نه فرزند پسرى داشت.(1)

عدم ذكر برادران و خواهران «رضاعى» و مانند آن نيز به خاطر آن است كه آنها در حكم برادر و خواهر و ساير محارم محسوب مى شوند و نياز به ذكر مستقل ندارند.

و در پايان آيه لحن سخن را از «غائب» به «خطاب» تغيير داده، همسران پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) را مخاطب ساخته مى گويد: «تقوا را پيشه كنيد كه خداوند بر هر چيزى آگاه است»، و هيچ چيز بر او مخفى و پنهان نيست.

چه اينكه حجاب و پرده، و مانند اينها همه وسائلى براى حفظ از گناه بيش نيست، ريشه اصلى همان تقوا است كه اگر نباشد حتى اين وسائل نيز سودى نخواهد بخشيد.

ص: 230


1- . مورخان براى پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) سه پسر ذكر كرده اند: «قاسم» و «عبدالله» (ملقب بهطيب و طاهر) كه از «خديجه» بودند، و هر دو در طفوليت در مكه بدرود حياتگفتند، و «ابراهيم» كه در سال هشتم هجرت متولد گرديد و بيش از 18 يا 16 ماهزندگى نكرد، و به هر حال هيچكدام به هنگان نزول سوره احزاب وجود نداشتند وابراهيم هم بعد از اين ماجرا متولد شد و در طفوليت چشم از جهان بربست. (بهاسدالغابه و ساير كتب تاريخ و رجال مراجعه شود).

ذكر اين نكته نيز در اينجا لازم به نظر مى رسد كه «نسائهن» (زنان آنها) اشاره به زنان هم كيش و مسلمان است، زيرا همان گونه كه در تفسير سوره «نور» گفتيم براى زنان مسلمان شايسته نيست كه در برابر زنان غير مسلمان بدون پوشش باشند، چرا كه آنها ممكن است مطالب را براى شوهرانشان توصيف كنند.

و امّا جمله «او ما ملكت ايمانهن» همان گونه كه در تفسير سوره «نور» نيز گفتيم مفهوم وسيعى دارد هم كنيزان را شامل مى شود و هم غلامان را، امّا طبق بعضى از روايات اسلامى اختصاص به كنيزان دارد، و بنابراين ذكر آنها بعد از ذكر زنان به طور كلى ممكن است از اين نظر باشد كه كنيزان غير مسلمان را نيز شامل مى شود.

د - سوره احزاب - آيه 59

«يا اَيُّها الذِّينَ قُلْ لاَِزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنيüنَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابِيِبهِنَّ ذلِكَ اَدْنى اَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللهُ غَفوُراً رحيماً» (سوره احزاب - آيه 59)

ترجمه : اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلبابها (روسرى هاى بلند) خود را بر خويش فروافكنند، اين كار براى اينكه (از كنيزان و آلودگان) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است و (اگر تاكنون خطا و كوتاهى از آنها سرزده) خداوند همواره غفور و رحيم است.

شأن نزول

در تفسير على بن ابراهيم چنين آمده است:

آن ايام زنان مسلمان به مسجد مى رفتند و پشت سر پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) نماز مى گذاردند، هنگام شب موقعى كه براى نماز مغرب و عشا مى رفتند بعضى از جوانان هزره و اوباش بر سر راه آنها مى نشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را

ص: 231

آزار مى دادند و مزاحم آنان مى شدند، آيه فوق نازل شد و به آنها دستور داد حجاب خود را به طور كامل رعايت كنند تا به خوبى شناخته شوند و كسى بهانه مزاحمت پيدا نكند.(1)

اخطار شديد به مزاحمان

به دنبال نهى از ايذاء رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و مؤمنان در آياتى كه قبل از اين آيه نازل شده است، در اينجا روى يكى از موارد ايذاء تكيه كرده و براى پيشگيرى از آن، از دو طريق اقدام مى كند:

نخست به زنان با ايمان دستور مى دهد كه هرگونه بهانه و مستمسكى را از دست مفسده جويان بگيرند، سپس با شديدترين تهديدى كه در آيات قرآن كم نظير است منافقان و مزاحمان و شايعه پراكنان را مورد حمله قرار مى دهد.

در قسمت اول مى گويد: «اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنين بگو روسرى هاى بلند خود را بر خويش فروافكنند تا شناخته نشوند و مورد آزار قرار نگيرند.»

در اينكه منظور از شناخته شدن چيست؟ دو نظر در ميان مفسران وجود دارد كه منافاتى با هم ندارند.

نخست اينكه در آن زمان معمول بوده است كه كنيزان بدون پوشيدن سر و گردن از منزل بيرون مى آمدند، و از آنجا كه از نظر اخلاقى وضع خوبى نداشتند گاهى بعضى از جوانان هرزه مزاحم آنها مى شوند، در اينجا به زنان آزاد مسلمان دستور داده شد كه حجاب اسلامى را كاملا رعايت كنند تا از كنيزان شناخته شوند و بهانه اى براى مزاحمت به دست هرزه گان ندهند.

ص: 232


1- . تفسير على بن ابراهيم، طبق نقل «نورالثقلين»، ج 4، ص 307.

بديهى است مفهوم اين سخن آن نيست كه اوباش حق داشتند مزاحم كنيزان شوند، بلكه منظور اين است كه بهانه را از دست افراد فاسد بگيرند.

ديگر اينكه هدف اين است كه زنان مسلمان در پوشيدن حجاب سهل انگار و بى اعتنا نباشند مثل بعضى از زنان بى بند و بار كه در عين داشتن حجاب آن چنان بى پروا و لاابالى هستند كه غالبآ قسمتهايى از بدنهاى آنان نمايان است و همين معنى توجّه افراد هرزه را به آنها جلب مى كند.

توضيح و تفسيرى آزاد پيرامون آيه (59) از سوره احزاب

اين آيه مباركه به طرز واضح وظيفه طايفه زنان را به طور كلى (اعم از عيالات پيغمبراكرم(صلي الله عليه و آله) و زنان ديگر مسلمان) بيان مى كند، و علاوه بر اين، علت و فائده دستور نامبرده را نيز تعرض دارد.

آيه شريفه مى رساند كه لزوم رعايت حجاب به خاطر محفوظ بودن از چشمان مردان ناپاك و مصونيت از شبهه و تهمت است، و همين مطلب يكى از فوائد بزرگ حجاب به شمار مى رود.

زن با حجاب هدف هرزه گران و هوسرانان نمى شود، به جهت اينكه نظر به سوى او نگاه كننده را هيجان نمى دهد و باعث جنبش او نمى گردد، تا او را به دنبال خود كشاند و مورد آزارش قرار بگيرد.

بى حجابى يگانه وسيله يارى از افراد حيوان صفت و وحشى سيرت و تنها راه كمك به مردان گمراه و هرزه مى باشد.

از اينجا است كه اكثريت مفاسد اجتماع مربوط به اين موضوع، غالبآ به خرابى و نادرستى هر دو طرف يعنى مردان و زنان بستگى دارد، بسيار كم است كه فساد از ناحيه يكى از آن دو پيشرفت كند.

چنان كه كليه اينها در خارج پيداست و چگونگى وضع براى همگان پوشيده

ص: 233

نيست، به خصوص در عصر كنونى آلودگى اجتماع و جلوه هاى ناموزون و زننده آن را كه از راه بى حجابى پديد آمده است نمى توان انكار كرد.

طرفداران كشف حجاب و عاملين اين رويه زشت، آينده خطرناك و عاقبت خالى از هر فضيلت و سعادت، براى جامعه توليد ساخته اند، يعنى به طور خلاصه از پيروى صريح آيات قرآنى و دستور آسمانى سركشى كرده و طبق هوا و هوس و نظرهاى شوم خود، رشته حيا و عفت و نظم و آرامش را قطع نموده و با يك سلسله حرفهاى غلط خود و ديگران را سرگرم ساخته اند.

اكنون بايد شما را به مدد طلبيد و از سبك سران و زيان كاران، درباره اين جنايات دامنه دار كه تا موقع نامعلومى باعث از هم گسيختگى رشته عصمت و پاكدامنى و مايه برهم ريختگى اساس آداب و شئون انسانيت مى باشد بايد توضيح خواست. بايد رسيدگى كرد و صاف و بى پرده حدود موضوع را بدست آورد كه اينها چه مقصود دارند و فعلا در چه نظرند و چه مى گويند؟

هدف حقيقى آنان چيست؟

آيا نواقصى بوسيله حجاب بر جامعه متوجّه است كه مى خواهند آن نواقص را برطرف سازند؟

آيا از حقوق و فضائل گوناگون دور افتاده اند كه مى خواهند با كشف حجاب به آنها برسند؟

آيا باعث اين افسار گسيختگى جهاتى از قبيل ... است، يا تنها آزادى به معنى وحشيت و بى بند و بارى كه حجاب مانع و جلوگير او است منشأ اين اقدامات نابهنگام شده است.

پاكدلان عزيز!! نواقص ما چيست كه دين از آن غفلت كرده و كشف حجاب آن را تدارك مى كند؟

ص: 234

كشف حجاب كدام از نواقص ما را تا به حال تكميل كرده و تا چه اندازه تدارك نموده است؟

علاوه بر كشف حجاب كه به بهانه تكميل نواقص و يا بدست آوردن از دست رفته ها و يا باز يافتن گمشده ها از آن طرفدارى مى شود، اين تجاوز و افراطى كه هر روز بلاهاى خانمان سوزى در محيط دين و دينداران توليد مى سازد و مردم بدبخت را به فلاكت و بيچارگى مى كشاند چيست؟

اگر كشف حجاب وسيله و مقدمه براى گمراهيهاى فراوان نموده است پس اين اختلاطهاى ناصحيح و آميزشهاى نامرتب و نابهنگام و هزاران فسادهايى كه وجود يافته و مى يابد و روز به روز دامنه دار مى شود چيست؟

مُدپرستى و پيروى از وحشيان نقاط مختلف جهان به چه علت است و به كدام جانب عقل پسند استناد دارد و از كدام مورد و منشاء صحيح تأييد مى گردد؟

ص: 235

فصل دهم

منابع تحقيقى درباره حجاب و زن

منابع تحقيقى درباره «حجاب و زن»

الف - كتاب ها

1 - پوشش زن در اسلام (به ضميمه مقاله اى از قرائتى)، محمّد اشتهاردى، قم، انتشارات ناصر، بى تا، صفحه 94.

2 - حجاب مايه زحمت يا آيه رحمت، عليرضا حليم زاده، تهران، مفيد، 1358، صفحه 26.

3 - پيام حجاب زن مسلمان، زهرا رهنورد، تهران، عفاف، 1357، صفحه 46.

4 - حجاب و جامعه، محمّد امين زين الدين، ترجمه زهرا حسينى موسوى، مشهد، انتشارات نداى اسلام، 1355،صفحه 136.

5 - نامه اى به بازرگان، بحثى درباره حجاب، س. م. م، قم، انتشارات شهيد، 1360، صفحه 57.

6 - زنان مسلمان و خودآرايى، نعمت صدقى، ترجمه جواد هشترودى، بى م، بى نا، صفحه 135.

7 - آيه حجاب، محمود طالقانى، تهران، ناس، 1358، صفحه 24.

8 - شخصيت و حجاب زن از ديدگاه اسلام، قم، بى نا، 1353 صفحه 79.

9 - الجزاير و مسئله حجاب، فرانتس فانون، ترجمه تابنده، تهران، شهدا، 1358، صفحه 46.

10 - اصالت حجاب در اسلام، حسن قاضى، تحرير و تنظيم سعيد بشير، تهران اسلامى، 1358، صفحه 108.

11 - مسئله حجاب، مرتضى مطهرى، نشريه انجمن اسلامى پزشكان با همكاراى انتشار، 1348،صفحه 263.

12 - زن ريحانه آفرينش، مجموعه ديدگاههاى مقام معظم رهبرى پيرامون زن، تهيه و تنظيم: دفتر نشر آثار مقام معظم رهبرى، تابستان 1381، صفحه 211.

13 - جايگاه زن در انديشه امام خمينى( 1)، تبيان، دفتر هشتم، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى( 1)، تابستان 78، صفحه 312.

14 - مسايل زنان بين سنت هاى كهن و جديد، ترجمه مجيد احمدى، نشر احسان، تهران 1379.

15 - رسائل حجابيه، ششصت سال تلاش علمى در برابر بدعت كشف حجاب، رسول جعفريان، 2 جلد، چاپ اول، دليل ما، قم 1380 ش.

در اين كتاب 38 رساله و مقاله در اثبات حجاب و رد بى حجابى آمده است.

ب - مقالات

1 - «اخطار فرماندار شيراز در نماز جمعه درباره هشدار به اصناف و زنان بى حجاب»، خبر جنوب، سال 3، ش 642، (9

ص: 236

مرداد 1361): ص 7.

2 - «آزادى را كه اسلام به بانوان اعطا كرده حفظ حجاب و ناموس و خدمت همراه با مردان به كشور و اسلام است. » اطلاعات (7 اسفند 1361)، ص 4.

(سخنان آية الله مشكينى در نماز جمعه پيرامون مسأله حجاب و وفات حضرت فاطمه (علیها السلام).)

3 - «از مسئولان و صاحبنظران پرسيده ايم حجاب را چگونه به ادارات ببريم»، كيهان، (16 تير، 1359)، صص 2 و 16.

4 - «اظهارات دادستان كل انقلاب اسلامى درباره گروهكها و مسأله خانمهاى بى حجاب»، اطلاعات (8 فروردين 1362)، ص 9.

5 - «با اين گونه اعمال، انقلاب نه تنها ركودى پيدا نكرد بلكه قوى تر شد و ملت مقاوم تر شدند.»، صبح آزادگان، (15 تير 1361)، ص 11.

6 - «بر اساس قانون، بى حجابى جرم است»، جمهورى اسلامى، 27 مرداد 1362، ص 14.

7 - «برهنگى و خودنمايى، ستيز آشكار با جامعه»، اطلاعات (31خرداد 1361)، ص 6.

8 - «بى حجابى ميراث فرهنگ مصرفى است»، اطلاعات (11 خرداد 1361)، ص 15 و 1.

9 - «بى حجابى نيرنگ استعمار»، پيام هاجر، سال 3، ش 50، (25 دى 1361)، صص 6 و 2 و 1.

10 - پشتوانه اصلى رزمندگان ما در جبهه ها ... »، منشور برادرى، سال 4، ش 175، (28 اسفند 1361)، صص 5 و1.

11 - «پوشش زن در اسلام»، صبح آزادگان، (26 فروردين 1361)، ص 16.

12 - «پوشش زن وجدان بيدار جامعه»، شاهد، ش 38( 15 خرداد 1362)، صص 12، 13، 14 شاهد بانوان.

13 - «تحليل تازه اى از حجاب»، خانواده، سال 2، ش 14، (تير 1361)، صص 3، 5.

14 - «تمام ابعاد پيام امام را دريابيد»، اطلاعات، (12 تير 1359)، ص 2.

15 - «جامعه روحانيت بايد از روحانى نما تصفيه شود»، اطلاعات (22 تير 1359)، ص 2.

16 - «چگونگى برخورد با توطئه هاى شيطان بزرگ»، پيام انقلاب، سال 4، ش 82، (27 فروردين 1362)، صص 77 و 76.

17 - «حجاب»، پاسدار اسلام، ش 18 (خرداد 1362)، صص 51 و 50.

18 - «حجاب از ديدگان قرآن» اعتصام، ش 11 (اسفند 1361)، صص 18 و 14.

19 - «حجاب امرى اجتماعى، نه مسأله اى شخصى»، كيهان، (26 تير 1359)، ص 14.

20 - «حجاب بانوان، عفو و بخشودگى، روابط سه قوه و ديوان عدالت ادارى»، جمهورى اسلامى، (5 ارديبهشت 1361)، ص 12.

21 - «حجاب را به پايگاه مبارزه با امپرياليسم تبديل كنيم»، اطلاعات (15 تير 1359)، صص 1 و 2.

22 - «حجاب، سنگر زن مسلمان»، اطلاعات (15تير 1359)، ص 5.

23 - «حجاب فريضه دينى»، صبح آزادگان، (12 تير 1361)، ص 5.

24 - «حجاب و حدود آزادى در جامعه اسلامى» جمهورى اسلامى، (7 فروردين 1362)، ص 8.

25 - «برهنگى و خودنمايى و ستيز آشكار با جامعه»، غلامعلى حداد عادل، اطلاعات(31 خرداد 1361)، ص 6.

ص: 237

26 - «حفظ لباس غربى، حفظ منابع غرب»، غلامعلى حداد عادل، اطلاعات ( 30 خرداد 1361)، ص 6.

27 - «زن مظلومترين قربانى سرمايه دارى»، غلامعلى حداد عادل، اطلاعات ( 24 خرداد 1361)، ص 6.

28 - «فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى»، غلامعلى حداد عادل، اطلاعات (1 و 2 تير 1361)، ص 6.

29 - «كشف حجاب مبارزه اى بود با اسلام»، غلامعلى حداد عادل، اطلاعات ( 26 خرداد 1361)، ص 6.

30 - « «دادسراى تهران در مورد بى بند و بارى ساكت نخواهد نشست»، اطلاعات (21 فروردين 1362)، ص 2.

31 - «درود بر حجاب»، اطلاعات (10 خرداد 1361)، صص 1 و 2.

32 - «رعايت حجاب اسلامى و مبارزه با گرانفروشى از زبان دادستان كل انقلاب»، اطلاعات (28 فروردين 1361)، ص 4.

33 - «حجاب، مكتب و روش»، انقلاب اسلامى، (28 تير 1359)، ص 10.

34 - «ريشه هاى استعمارى كشف حجاب»، اطلاعات (14، 15، 16، 18 تير 1359)، صص 11 و 2.

35 - «ريشه انقلاب اسلامى» حسين خوش نيت، منشور برادرى، سال 33، ش 157 (22 آبان 1361)، صص 1 و 6.

36 - «اصالت و رسالت زن» محمّد على زم، اعتصام، ش 7 (آبان 1361)، صص 54 - 55 - 57.

37 - «زن در گذرگاه سنت و حجاب»، اطلاعات (24 تير 1359)، صص 7 و 8.

38 - «زن و فعاليتهاى اجتماعى و تركيب انسانها»، سروش، سال 4، ش 185، (14 فروردين 1362)، صص 25 - 28.

39 - «زن و حجاب»، خانواده، ش 7 (آذر 1360).

40 - «زير بناها و زمينه ها»، صبح آزادگان، (20 شهريور 1359)، ص 6.

41 - «سخنى با خواهران و مسئولين»، پيام هاجر، سال 3، ش 55 (25 فروردين 1362)، صص 1 و 2.

42 - «سرفرازى ملت ايران را رزمندگان ما تحصيل كرده اند»، اطلاعات ( 23 خرداد 1361)، ص 4.

43 - «عفاف، روح حجاب»، سيّد ابراهيم سيّدعلوى، جوانان امروز، ش 795، (27 ارديبهشت 1361)، ص 39.

44 - «زنان ما كه خودشان هم از آرايش خسته اند، در ادارات سنگين و باوقار مسئوليتشان را انجام دهند»، زن روز، ش 933، (19 شهريور 1362)، صص 9 و 8، 44 و 4.

45 - «هيچكس زنان را به داشتن حجاب مجبور نمى كند»، محمود طالقانى، كيهان (20 اسفند 1357)، ص 3.

46 - «عفاف، روح حجاب»، جوانان امرور، 795 (ارديبهشت 1631)، ص 39.

47 - «حجاب، مكتب و روش»، انقلاب اسلامى، (30 تير 1359)، ص 6.

48 - «پوشش بانوان و حكم فقهى آن»، پاسدار اسلام، ش 5، (ارديبهشت 1631)، صص 8 و 9 و 6.

49 - «كشف حجاب، يكى از ابعاد توطئه»، جمهورى اسلامى، (26 فروردين 1361)، صص 10، 11، 16.

50 - «كشف حجاب مبارزه اى بود با اسلام» اطلاعات (29 خرداد 1361)، ص 6.51 - «حجاب، مكتب و روش»، انقلاب اسلامى، (2 مرداد 1359)، صص 6 و 7.

52 - «متخلّف از امر دولت، متخلّف از امر خدا و رسول است»، جمهورى اسلامى، (18 دى 1361)، صص 5 و 10.

53 - «حجاب، مكتب و روش» انقلاب اسلامى، (31 تير 1359)، محمّد مجتهد شبسترى، صص 6 و 1،

54 - «محصول 27 سال آزادى»، مكتب اسلام، سال 23، ش 1 (فروردين 1362)، ص 25.

ص: 238

55 - «مسئله حجاب»، اطلاعات (8 و 9 خرداد 1361)، صص 1 و 2.

56 - «مسئله حجاب و وظايف ما»، كيهان (23 و 24 اسفند 1361)، صص 1 و 2.

57 - «مصاحبه با آية الله صانعى دادستان كل كشور در زمينه جلوگيرى از فساد»، زن روز، ش 911 (20 فروردين 1362)، صص 14و15.

58 - «مصاحبه خبرنگار زن روز با حجت الأسلام هاشمى رفسنجانى در زمينه اصل دهم قانون اساسى»، زن روز، ش 911، (20 فروردين 1362)، ص 6.

59 - «حجاب و ايرادهاى مخالفين»، پاسدار اسلام، ش 20 (مرداد 1362)، صص 17 و 15.

60 - «فلسفه حجاب» صبح آزادگان، (3 ارديبهشت 1359)، ص 8.

61 - «مظلوميت زن» صبح آزادگان، (10 و 11 شهريور 1361)، ص 5.

62 - «فلسفه حدود و تعزيرات در اسلام»، مكتب اسلام، سال 23، ش 5، (مرداد 1362)، صص 15 و 12.

63 - «منتظر بهانه هاى ديگر باشيم»، اطلاعات (28 اسفند 1357)، ص 5.

64 - «حجاب، مكتب و روش» موسوى اردبيلى، انقلاب اسلامى، (25 تير 1359)، ص 6.

65 - «نظرات دادستان كل كشور درباره دادگاهها، قوانين، زندانها و حجاب اسلامى»، كيهان، (30 ارديبهشت 1361)، ص 5.

66 - «خواهران كارمند مسأله حجاب»، فرشته هاشمى، اطلاعات (30 تير 1359)، ص 7.

67 - «هشدار كه دوباره معيارهاى فاسد غربى رواج نيابد»، زن روز، ش 903، ( 16 بهمن 1360)، ص 3، 55.

68 - «هفده دى و آزادى زن»، خانواده، ش 8، (دى 1360)، ص 3.

فهرست مطالب

مقدمه ... 1

فصل اول

مقدمات - مبانى - فلسفه ... 5

حجاب فرهنگ همه ملل ... 5

بى حجابى و سقوط شخصيت ... 7

حجاب و روان جامعه ... 8

حجاب و سلامت جسمانى ... 10

آيا حجاب مخالف آزادى است؟ ... 11

عوامل بى حجابى ... 13

نتايج بى حجابى در غرب ... 17

فوايد حجاب ... 22

ص: 239

فلسفه حجاب ... 26

حجاب از ديدگاه روانشناسى ... 31

حجاب از ديدگاه ها ... 35

بى حجابى از ديدگاه ما ... 35

فصل دوم

سؤالات مطرح شده درباره حجاب ... 38

1 - مى گويند حجاب مانع پيشرفت زنان جامعه و مانع پيشرفت كشور ... 38

است؟ پاسخ چيست؟ ... 38

2 - چرا در اسلام خانمها بايد حجاب داشته باشند؟ ... 41

3 - وظايف دينى بايد در چه حدى باشد كه عقل انسان ... 42

اجازه مى دهد؟ 42

4 - آيا حجاب سبب انزواى جمعيت عظيم زنان مى گردد؟ ... 43

5 - آيا اگر انسان دلش پاك باشد احتياجى به نماز و حجاب نيست ... 45

6 - آيا حجاب حريص كردن شهوت مردان است؟ ... 46

فصل سوم

نظريه هاى زنان خارجى ... 49

نظرات يك خواهر مسلمان آلمانى ... 49

دانشجويان مسلمان و محجبه تركيه ... 53

روسرى چه تأثيرى بر تحصيلات آينده دختران خواهدگذاشت؟ ... 61

فصل چهارم

فاجعه كشف حجاب رضاخان پهلوى ... 67

فاجعه كشف حجاب رضاخان ... 67

كشف حجاب، توطئه اى خزنده ... 67

توطئه هاى استعمارى براى اسارت زنان ... 69

كشف حجاب يا مسخ هويت زن ... 70

جنبش مشروطه و تأثير آن بر روى زنان ... 73

كشف حجاب و مقلدان غرب ... 83

بعد از كشف حجاب ... 86

گسترش مجدد حجاب پس از سقوط ديكتاتورى رضاخان ... 91

سقوط ديكتاتورى و نقش جديد زنان ... 92

ص: 240

پيامد آزادى زنان ... 98

فصل پنجم

پيامدهاى شوم بى حجابى ... 108

مقدمه ... 108

الف - پيامدهاى اجتماعى بى حجابى ... 109

ب - پيامدهاى اقتصادى بى حجابى ... 115

ج - پيامدهاى فرهنگى و عقيدتى بى حجابى ... 118

د - پيامدهاى سياسى بى حجابى ... 121

فصل ششم

حجاب و سيره حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و حضرت سكينه خاتون (علیها السلام) ... 125

2- حجاب فاطمه(علیها السلام) از مرد نابينا ... 126

3 - حضرت فاطمه(علیها السلام) هنگام برخورد با نامحرم ... 126

4 - بهترين زينت زنان از نظر حضرت فاطمه(علیها السلام) ... 127

5 - نمونه هايى از حياء حضرت فاطمه(علیها السلام) ... 128

6 - حجاب و حضرت سكينه خاتون دختر حضرت امام حسين(علیه السلام ) ... 131

فصل هفتم

رابطه حجاب با انحراف و جرم، گناه و معصيت، حلال و حرام ... 137

مقدمه ... 137

بخش اول: انحراف و جرم ... 137

رابطه جرم و انحراف با حجاب و قوانين مربوطه به آن ... 142

اقس--ام مجازاتها ... 143

جرائم بر ضد عفت و اخلاق عمومى و تكاليف خانوادگى ... 143

قانون نحوه رسيدگى به تخلفات و مجازات ... 145

چرا فقط در ايران حفاظ و پوشش زن الزامى است؟ ... 150

پوشش و حفاظ براى اقليت هاى غير مسلمان هم الزامى است ... 150

اتباع بيگانه و رعايت عفاف ... 150

بخش دوم: گناه و معصيت ... 151

حكمت تعيين نكردن بعضى از گناهان كبيره ... 153

فهرست كبائر قطعى ... 153

فهرست گناهانى كه محتمل است كبيره باشد. ... 155

ص: 241

رابطه گناه و معصيت با حجاب و مسائل آن ... 157

احوال زنان بدحجاب در روز قيامت ... 157

از آداب زيارت رعايت حجاب مى باشد ... 159

انواع مجازات ... 161

بخش سوم: حلال و حرام ... 164

حكم تكليفى و حكم وضعى ... 167

اقسام حكم تكليفى ... 168

فصل هشتم

احكام حجاب از ديدگاه حضرت امام خمينى (رحمه الله) ... 172

محارم چه كسانى هستند؟ ... 172

احكام نگاه ... 175

احكام مشترك نگاه و لمس كردن ... 178

احكام حجاب ... 179

احكام حجاب و پوشانيدن در نماز ... 181

شرايط لباس ... 183

احكام گفتگوى زن با مرد نامحرم ... 185

احكام دفاع از خود و خانواده ... 186

احكام سركشيدن به خانه ديگران ... 191

فصل نهم

آيات حجاب در قرآن كريم ... 194

الف - سوره نور - آيات ... 30 و 31 ... 194

شأن نزول آيات ... 195

مبارزه با چشم چرانى و ترك حجاب ... 195

وظايف چهارگانه زنان ... 202

استثناء وجه و كفين ... 204

منظور از «نسائهن» چيست؟ ... 205

موقعيت چشم و وظيفه آن از نظر دين ... 206

ب - سوره نور - آيه 60 ... 213

تفسير آيه ... 213

حكم حجاب براى زنان سالخورده ... 214

ص: 242

توجّه قرآن به ريشه كن كردن مفاسد ... 216

ج - سوره احزاب - آيات 53 - 54 - 55 ... 218

شأن نزول ... 219

تفسير آيه پنجاه و سه ... 220

تفسير آيه پنجاه و چهار ... 227

شأن نزول آيه پنجاه و پنج ... 227

تفسير مواردى كه از اين قانون حجاب مستثنى است ... 228

د - سوره احزاب - آيه 59 ... 230

شأن نزول ... 230

اخطار شديد به مزاحمان ... 231

توضيح و تفسيرى آزاد پيرامون آيه (59) از سوره احزاب ... 232

فصل دهم

منابع تحقيقى درباره «حجاب و زن» ... 236

الف - كتاب ها ... 236

ب - مقالات ... 237

ص: 243

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109