نوشته : حضرت آیت الله مجاهد
آقای حاج سید محمد شیرازی
ترجمه:استاد محترم آقای علی کاظمی
نقش مدیریت در پیشرفت ملتها
ص: 1
نقش مدیریت در پیشرفت ملتها
نوشتهٴ حضرت آیت الله مجاهد سید محمد شیرازی
ترجمهٴ استاد علی کاظمی
گروه پخش کتاب های مذهبی
مرکز پخش:تهران - ناصر خسرو – ساختمان خاتمی
دفتر نشر میثم
ص: 2
روان تابناک آن مرجع مدبری که فرمود : ( مرجعیت اگر یکصد جزء داشته باشد یک جزء آن علم
و دانش و یک جزء دیگرش عدالت و نود و هشت جزء دیگر آن مدیریت است ) و آن مرجع نامش مرحوم آیت الله مجدد میرزا محمد حسن شیرازی بود .
ص: 3
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»
پس از حمد و ثنای خداوند عظیم ، و درود و تحیّت بر محمد و آل اطهارش .
چندی پیش سمیناری درباره مسائل مدیریت در تهران تشکیل شد و مانند سمینارها و کنفرانس ها وسمپوزیوم های دیگر چندان ثمر بخش واقع نگشت .
حقیقت اینست که مدیر یک اداره یا سرپرست یک کارخانه یا وزیر یک وزارتخانه و حتی رهبر سیاسی یا دینی یک ملت ،کنفرانس و سمینار دردش را دوا نمی کند و مشکلات مدیریت را از سر راهش بر نمی دارد، مدیر یک دستور العمل یا یک آئین نامه ای می خواهد که در صبحگاه هر روز نگاهی به آن بکند و بسوی کار خود روانه گردد. او به یک سلسله امورعینی و تجربه شده ای نیازمند است تا هنگام بروز مشکلات اداری کشو میزخود را کشیده ، یا گلیم زیر پای خویش را کنار بزند ، و نگاهی به آن سلسله راه حل ها بنماید و مشکل خود را حل کند.
ص: 4
و از طرفی دیگر :
به نظر شما علت اساسی عقب گرد مسلمین چه بوده است؟
شاید بتوانیم بگوئیم که علت اساسی،نبودن وحدت،و رهبری کامل بوده است،ولی آنچه می توان با قاطعیت تمام گفت اینکه علت عقب گرد مسلمین علاوه بر تفرقهٔ مسلمین و بی دینی برخی از رهبران،آشنا نبودن آنان باصول مدیریت بوده است.
مقام عظیم رهبری،به دست کسانی افتاد که از رهبری کردن چیزی جز روی تخت یا پشت میز نشستن نمی دانستند و لذا در هنگام برخورد با مسائل بغرنج داخلی یا خارجی همانند یک دزد ترسویه این در و آن در می زدند و در نتیجه خود و کشور و ملت را به سقوط و تباهی می کشاندند.
و اینک که شاید بتوان گفت مسلمانان کم و بیش سر از بالین خواب چند صد سالهٔ خود برداشته یا بر می دارند، لازم است که از تاریخ خود پند گرفته و راه آیندهٔ خویش را واقعبینانه ترسیم کنند.
و منظور ما از رهبری و مدیریت - همانگونه که مؤلف در مقدمه اش یادآور شده است - تنها مدیریت در سطح عالی نیست. بلکه برای هر کس در محیط کار خود...تا آنجا که
ص: 5
نوبت به مدیر یک کودکستان یا کدخدای یک دهکدهٔ کوچک نیز برسد.
با پیاده کردن اصول مسلم و شرایط آزمایش شده مدیریت است که یک کشور یا یک ملت سیر صعودی خود را طی می کند،و بسوی کمال پیش می تازد .
و این کتاب همانگونه که از اسمش پیدا است موضوع حیاتی مدیریت و شرایط آن را مورد بررسی قرار داده است.البته باید دانست که این کتاب با کتاب های دیگری که در همین موضوع نگاشته شده است فرقی بسیار دارد،کتاب های دیگر که درباره مدیریت نوشته شده است بحث هایی می باشد که مدیریت را از نقطه نظر جامعه شناسی یا روانی یا تاریخی مورد بررسی و مطالعه قرار داده است.
خواننده وقتی که آن کتاب ها با تمام ضخامتشان را می خواند ، در پایان چیزی که او را در این راه پر فراز و نشیب رهبری کند بدست نمی آورد، و دوباره برای جستجوی گمشدهٔ خود می گردد و به بحث و کنجکاوی ادامه می دهد .
ولی این کتاب با کوچکی و مختصر بودنش به روح مطلب دست انداخته وبی آنکه پای مفاهیم منطقی یا اصول علمی روانشناسی و جامعه شناسی را پیش بکشد ، و خواننده را بیش از پیش سرگردان سازد، از نخست راه را با سبکی
6
ص: 6
روان برای تمام طبقات نمایان ساخته و عوامل پیشرفت در مدیریت را بر شمرده است.
این کتاب در حقیقت آئین نامه یا دستور العملی است برای یک مدیر دلسوز و وظیفه شناس.
آرزویم این بود که همهٴ آن کسانیکه دلشان برای وضع آشفتهٴ مسلمانان و کشورهای اسلامی می سوزد و آنانکه در راه ترویج اسلام در هر جای دنیا کوشش می کنند ، و بخصوص روحانیت شیعه ، آرزویم این بود که ساعتی پای سخنان این راد مرد می نشستند و از او درس دین و علم و تقوی و فضیلت و جهاد و صبر و استقامت و پس از همهٴ این ها درس چگونه کارکردن؟ و از کجا شروع کردن؟ و به کجا رسیدن ؟ را می آموختند
شاید برخی این آرزوی مرا بی جهت بدانند، من هم به آنان حق می دهم ، زیرا که چنین افراد حتما " او را ازنزدیک ندیده اند و با افکار بلند او آشنائی ندارند .
ساعتی پیش از اذان صبح سر از بالین خواب برمی دارد و تا نیمه شب آینده کار می کند ... کار یک رهبر خداپرست دلسوز و آگاه
ص: 7
می خواند، می نویسد ، درس می گوید،کتاب های فقهی و که به اصولی و فلسفی و اجتماعی می نگارد،با همهٴ مردمی دیدنش می آیند از کوچک و بزرگ صحبت می کند،مبلغ مذهبی می فرستد، نامه های راهنما به مسلمانان این کشور و آن کشور می نویسد،از نیازمندی های مذهبی آنان می پرسد،مدرسه و مسجد و بیمارستان و کتابخانه و باشگاه اسلامی می سازد،روحانیت و حوزه های علمی را اداره و رهبری می کند،با مفاسد مبارزه می کند،در هر کار خیری که دیگران شروع کرده اند همگام می شود،در پیشرفت و بالا بردن سطح کشاورزی وصنعت و فرهنگ مسلمانان می کوشد ، به زبان نسل جوان دهها کتاب می نویسد،در امر ازدواج جوانان اصرار می ورزد،به دیدن تمام شخصیت های ملی و مذهبی میرود ، به همه کسانی که به دیدنش می آیند هر کدام در سطح خود به رایگان کتاب می دهد . . و در هنگام صحبت کردن با آنان با تمام امور آنان کاردارد. از کشور و شهر و مدرسه و دکان و خانه و حال و احوال آنان تا اینکه آیا برای اسلام فعالیت می کنند یا نه می پرسد ؟
با تمام مسائل جهانی سر و کار دارد، و روزنامه های صبح و ش و شب و مجله های کشورهای مختلف را مورد مطالعه قرار می دهد ، با یک طرح ریزی اساسی کارهایش را انجام می دهد ، همیشه کار خود و کار تمام مسلمانانرا در برابر وظیفه ای که
ص: 8
دارند کوچک می داند،زهد و پارسائی یکی از برنامه های معنوی خاص او است، با پیروان ادیان و مذاهب دیگر که به دیدنش می آیند از زن و مرد به مناظره و بحث می نشیند،و در عرض چند ساعت آنان را بسوی حق رهنمون می گرداند،با تمام گرفتاری هائی که دارد هیچگاه لبخند از لبانش جدا نمی شود،روح شجاعت و جهاد سرتا پای او را فرا گرفته است،در کارهایش با دیگران مشورت می کند،به تمام شئون مسلمانان جهان توجه داشته و رسیدگی می کند ، تنها راه پیشرفت تبلیغات اسلامی را از طریق وسائل روز از روزنامه و مجله و رادیو و تلویزیون گرفته تا سینما و تآتر و برنامه های تبلیغی دیگر می داند ، مجلسش بقدری پر فایده و در عین حال پر طراوت است که انسان را به این آرزو می کشاند که ایکاش همیشه با او می بود، در پاکیزگی و نظافت دقت عجیبی دارد، و با تمام کمبود وقتش به مستحبات اسلامی و تهجد و عبادت نیز خو گرفته است، و در پایان باید بگویم که شناختن او تنها با دیدن او و صحبت کردن با او میسر است .
و پس از دیدن و ساعتی پای سخنانش نشستن ،شعله ای در نهاد انسان روشن می گردد و او را وادار می سازد تا خویشتن و افکار و اعمال پیشین خود را رها ساخته و بسوی خدا ،دین، اسلام ، فضیلت ، تبلیغ ، جهاد وبالاخره سعادت آخرت روی
ص: 9
آورد .
مرجع تقلیدی چنین ... و رهبری چنین ... باید آرزوی دیدن و بهره گیری از اصالت و عظمتش را در دل برای خود و دیگران پروراند .
در سال گذشته مسئولیت دینی و مقام مرجعیت او چنین تقاضا کرد که :
آرام ننشیند و کارش به اینجا کشید که او را از عراق تبعید کردند.
و اواکنون در کویت بسر می برد و دوباره کار را در آنجا از صفر آغاز کرده است .
و این کتاب تراوشی است از افکار عمیق او در جنبه ای از مسائل اجتماعی امت اسلامی که در اثر مطالعهٴ فراوان و مشورت و تفکر بسیار به آنها رسیده و در معرض مطالعه آنانکه برای آینده ای درخشانتر می کوشند گذارده است.
و در ردیف این کتاب و برای کامل کردن این هدف راهنمائی و رهبری دلسوزان جامعه مسلمان - کتاب دیگری جهت تعیین وظائف و مسئولیت های روحانیت در 80 ماده و قانون نگارده است که ترجمه فارسی آن بنام ( پیام به نمایندگان مذهبی) می باشد .
و در پایان این مقدمه،به خواننده عزیز دو سفارش
ص: 10
میکنم: نخست اینکه برای شناختن بیشتر این مرجع تقلید آگاه و با هدف کتاب های او را که برخی از آنها به فارسی ترجمه شده است بخصوص کتاب (پیام به نمایندگان مذهبی ) را بخواند، و دیگر اینکه از خدا بخواهد ستمگران را نابود سازد ، تا هر چه زودتر یوسف مسلمین به کربلای خویش باز گردد ، تا همگی بتوانند از جمال دل آرایش بهره گیرند.
آمین یا رب العالمین
جمادی الاخره 1392 ھ
حوزه علمیه قم - مترجم
ص: 11
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
سپاس خدای بزرگ را که آفرینندهٔ جهان و جهانیان است
درود به پیشگاه پیامبر اسلام و آل اطهارش
نفرین بر دشمنان آل محمد تا قیام قیامت.
این کتاب بخاطر وضع اجتماعی ما مسلمین که در این نیمهٔ دوم قرن از قرن چهاردهم هجری زیست می کنیم نوشته شده است. مدت ها بود که درباره اوضاع مسلمین فکر می کردم و دنبال چاره ای بودم، و با دوستان مشورت ها می نمودم علاجی پیدا کنیم،عاقبت برخی از علل انحطاط و عقب افتادگی مسلمین را بدست آوردیم.
در این کتاب گوشه ای از آن چاره ها و علاج هائی را که مشورت و تفکرات ما بدان رسیده است بیان می گردد . من نمی دانم کتابم در واقع و متن حقیقت تا چه اندازه حائز ارزش و اعتبار است .
ص: 12
اما کوشش ما در این کتاب آنست که آن مقدار از علل انحطاطو اسباب عقب افتادگی مسلمین را که با مطالعه و تفکر بسیار بدست آورده ایم بیان کنیم.
و همانگونه که از اسم کتاب فهمیده می شود بحثهائی است پیرامون مدیریت برای افرادی که اداره اموری را بعهده دارند، و یا در مسیری قرار گرفته اند که روزی اداره کارهائی را بعهده خواهند گرفت.
ما مسلمانان که عقیدهٔ خود را صد در صد حق می دانیم و در ظاهرهم همگی مسلمان هستیم... سرزمین های ما هم سرچشمهٔ مواد اقتصادی است . . . و از نظر موقعیت جغرافیائی هم نسبتا " در وسط قرار داریم که قهرا " تمام جهانیان به ما احتیاج دارند ... و برنامه و قوانين - اسلام - ما هم بهترین برنامه ها و قوانین است که تاکنون بدست بشررسیده است ،یا خواهد رسید، پس سبب عقب افتادگی ما از چیست؟ و چرا دچار انحطاط و سقوط شده ایم ؟
اساب و علل عقب افتادگی مسلمین فراوان است ، اما یکی از مهمترین علل انحطاط نداشتن شرایط مدیریت است،زیرا ما مسلمین از اداره امور بطریقه ای نیک عاجز هستیم مانند کسی که از بنائی عاجز باشد این شخص هر قدر هم عالیترین مصالح و مواد را در اختیار داشته باشد نمی تواند.
ص: 13
ساختمانی بنا کند.
از درگاه خداوند بزرگ مسئلت می نمایم که این خدمت را قبول کند، و این کتاب را منشاء اثر قرار داده برای خودم و برادران دینیم سودمند افتد ، و امیدوارم این نوشته قدم مؤثری باشد و موجب بیداری افرادی گرد دکه از عقب افتادگی مسلمین رنج می برند ، خداوند یاری کند.
سید محمد حسینی شیرازی
ص: 14
می گویند: مرحوم آیت الله مجدد حاج سید میرزا محمد حسن شیرازی فرموده اند: " ریاست - منظور مرجعیت دینی بوده است - نیازمند به یک صد جزء است که یک جزء آن علم و جزء دیگرش عدالت است . . . و نودو هشت جزء دیگر آن ( مدیریت ) است " .
این سخن جدا " بسیار درست است زیرا ما مشاهده می کنیم افرادی که بسیار عالم و بسیار عادل هستند ، اما می بینیم که در اداره امور مسلمین مرجعیتی ندارند ، در این قبیل افراد چه چیز کسر بود که عقب افتادند ؟ کسری آنان در قسمت " مدیریت" بوده است.
و اینکه فرموده اند:" نود و هشت جزء آن مدیریت است " بخاطر اهمیت فوق العادهٴ این موضوع است . و باید بدانیم که احتیاج بصفت ( مدیریت ) مخصوص مرجع تقلید نیست، بلکه هر کس کاری بعهده داشته باشد،یا بعدا "بخواهد کاری را بعهده بگیرد باید دارای شرائط اداره امور باشد.
ص: 15
از پادشاه و رئیس جمهور گرفته تا وزیر،مدیر مدرسه،رئیس بهداری،پیشنماز،مدیر مجله،واعظ و ... تا نامه رسان پست و آشپز همه و همه باید طریقه اداره نمودن کار خود را بدانند،هر کدام از افراد که در اداره کار خود خوب وارد بود می تواند با سلامتی و پیشرفت کار خود را انجام دهد وگرنه در جا زدن است و انحطاط تا اینکه به جمود ابدی کشیده شود.
اگر انسان در اداره امور مربوطه بخود وارد باشد پله به پله ترقی خواهد نمود و بالاخره بآخرین پله می رسد همانگونه که یک طلبه مبتدی با نظم و ترتیب شروع می کند تا هنگامی که به مرجعیت عامه مسلمین می رسد،و یا اگر در رشته های علمی دیگر کوشش کرد بآخرین مراحل خط سیر خود خواهد رسید،و مانند یک دانش آموز کوچک در کلاس اول که با رعایت نظم و ترتیب در درس به ریاست آموزش و پرورش می رسد،این در مورد سیر طبیعی و ترقی تدریجی .
اما در مورد کسانی که در اثر یک پیش آمد،و یک تصادف در راس کاری قرار می گیرند، ولی در اداره آن کار وارد نیستند، این مورد از دو صورت خارج نیست:
1-یا اینکه این اشخاص دارای قدرت و نیرو هم نیستند، در نتیجه مردم از دور و برشان پراکنده خواهند شد،و موقعیت
ص: 16
را از دست خواهند داد.
2 -یا اینکه دارای قدرت و نیرو می باشند،این اشخاص هم از موقعیت و پست خود بر کنار خواهند شد،اما نه به سادگی بلکه با قدرتی که در مقابل قدرت آنان می تراشند،زیرا کسانی که از بی تدبیری این اشخاص زیانهائی دیده اند ناراحت شده به فکر می افتند و در برابر قدرتشان نیروئی تهیه می نمایند.
برای گفتار خود نمونه هائی داشتیم که شاهد صدق گفتار ما بود اما بخاطر اختصار از ذکر آن صرف نظر نمودیم.
ص: 17
صفات روحی همانند اعضاء بدن مواد خامی هستند که قابل رشد می باشند،همانگونه که دست کودک کم کم رشد می نماید،تا به میزان معین خود در طول و عرض و کیفیت وسایر مزایا برسد... به همین ترتیب علم کودک هم قابل رشد است تا جائی که بدرجه یکی از دانشمندان بزرگ برسد.
همچنین نسبت به صفات و غرائز دیگر .
صفت نیز در این دو جهت مانند عضو است:
1-در اینکه رشد عضو بستگی به غذا دارد،همانگونه که دست انسان اگر غذا از آن قطع شد رشد آن متوقف خواهد شد،انسان هم اگر در تحصیل علم نکوشد دانش او از رشد باز خواهد ماند.
2-و در اینکه هر یک از اعضاء بدن انسان به میزان معینی رشد خواهد نمود،و نهایتی دارد که هر وقت رشد عضو به آنجا رسید باز خواهد ایستاد، بنابراین همانگونه که دست انسان بوسیله تغذیه چندین متر طولانی نخواهد شد،
ص: 18
رشد علم و دانش هم میزانی دارد،که هر اندازه عمر دانش طلب طولانی باشد و هر قدر در تحصیل دانش جدیت به خرج بدهد،نمی تواند بیش از میزان استعداد بشری خود بدانش های دیگری برسد.
اما یک اختلاف میان صفات روحی و اعضاء بدن انسان است: و آن اینکه ممکن است یک صفت در یک حالت معین متوقف گردد بدون آنکه بطورکلی از بین رود . کسی که تحصیل دانش نکرد همان معلومات محدود برایش باقی خواهد ماند.برخلاف عضو بدن که اگر غذای معین به آن عضو نرسد فاسد گشته از بین خواهد رفت،و مهارت در اداره امور هم یکی از صفات روحی است.
و این صفت در حدود خود مقداری ذاتی است،و همانگونه که زیرکی و کودنی افراد ذاتا "مختلف است،مهارت در ادارهٴ امور هم در افراد از نظر ذاتی اختلاف دارد.
صفت مدیریت از همان مراحل ابتدائی تا مراحل رشد امکانی آن اکتسابی است،اما اکتساب این صفت احتیاج به جدیت و کوشش فراوان ، و یادگیری و ممارست بسیار دارد، وگرنه در همان مراحل ابتدائی رشد آن متوقف خواهد شد. همانگونه که علم و دانش اگر على الدوام بکار افتاد قابل امتداد و رشد است، و چنانچه در اواسط کار در کسب
ص: 19
دانش کوتاهی شد دانش انسان به همان میزان متوقف خواهد شد.
و اینک:
دراین کتاب یادآوری های لازمی برای کسانی که بخواهند راه و رسم مدیریت را بیاموزند جمع آوری شده است،بهر اندازه که این امور رعایت شود به همان میزان اداره امور بهتر خواهد شد همانگونه که بهر اندازه در این امور سهل انگاری شود ادارهٴ امور لنگ خواهد شد، بنابراین کسانی که بخواهند در امر مدیریت وارد شوند باید مدتی طولانی با کمال دقت باین نکات توجه داشته آنها را بکار برند تا مدیریت برای آنان همانند سایر امور ملکه شود،بطوری که از آن پس در هر مناسبتی بطور طبیعی و خود کار شرایط مدیریت را بکار بندد همانگونه که مشاهده می کنیم "مثلا " حفظ مطالب در ابتداکاری بس دشوار است، اما اگر انسان همیشه در خواندن و تکرار مطلبی کوشش به خرج داد پس از مدتی مطالب حفظ شده برای او ملکه خواهد شد بطوری که هر وقت بخواهد می تواند آن محفوظات را بدون زحمت و بصورت طبیعی از حفظ بخواند گاهی می شود یک مطلب آنقدر برای انسان ملکه می شود که بدون توجه بلکه با توجه و سرگرمی بکارهای دیگر می تواند آن محفوظات را قرائت کند .
ص: 20
اگر انسان در تمرین نکات مدیریت به این درجه رسید برای او خویشتن داری و نیک اداره نمودن امور کار سختی نخواهد بود، بلکه هر کاری را بدون تکلف و زحمت از عهدهٴ ادارهٴ آن برمیآید، تا حدی که برخلاف آن (عدم اداره) برای انسان سخت خواهد شد،اینک به نکات مدیریت بصورت مسلسل توجه فرمائید.
ص: 21
یک فرد که ادارهٴ اموری را بعهده دارد قهرا " برای او ناملایماتی چه از ناحیهٴ روسا و مافوق و چه از ناحیه دوستان همکاران، و چه از ناحیه مرئوسین و زیر دستان و یا از ناحیهٴ کارهای مربوطه پیش خواهد آمد. روی این حساب بدون صبر و بردباری انسان نمی تواند بخوبی از عهده اداره امور مربوطه بر بیاید.
اکثر اوقات رؤساء و افراد ما فوق انسان از او توقعاتی دارند که برای او امکان بر آوردن آنها نیست،اگر بردباری کند،و اظهار زجر و خستگی از توقعات آنان ننماید ، عاقبت خواسته های روساء از بین می رود و انسان بخاطر بردباری و صبری که در ادارهٴ کار خود انجام داده است محبوبیت خاصی برای خود کسب خواهد نمود. به همین ترتیب همکاران و هم قطاران اکثر درباره انسان حسادت می ورزند،و بیشتر به حساب اشتباهات انسان و بزرگ ساختن آن می رسند ، اگر انسان درباره آنان صبر و تحمل
ص: 22
داشته باشد،تلاش های آنان علیه انسان پایان خواهد یافت،و انسان بخاطر مدیریت خوبی که داشته است سربلند خواهد ماند.
مرئوسین و زیر دستان انسان هم بیشتر اوقات از او امر و نواهی انسان اطاعت نمی نمایند، و این امر باعث ناراحتی اعصاب،و ناقص ماندن و یا تعطیل شدن برخی از کارها خواهد شد،اگر انسان بر این ناملایمات نیز صبر کند می تواند با کمال فتح و پیروزی به هدف خود برسد،وگرنه از عهده اداره بر نخواهد آمد،و به ضعف مدیریت متصف خواهد شد.
اما صبر دربارهٴ اصل کار، برخی از کارها است که انسان باید انجام دهد اما گاهی به آسانی انجام نخواهد گرفت،ولی اگر انسان صبر کرد تا کار را به پایان رساند ترقی خواهد کرد،اما در اثر بی صبری و نداشتن تحمل در کارها انسان با شکست روبرو شده دچار عقب افتادگی خواهد شد،و این معنی دلیل بر آنست که قدرت ادارهٴ او ضعیف است،اگر دلیل بر انسان در وضع مدیرهائیکه در زندگی پیروز شده اند دقت کند آنان را دارای صفت " صبر و بردباری " در اداره امور خواهد یافت.
ص: 23
یکی از اموری که در مدیریت بسیار موٴثر است " کم حرفی" است، زیرا همیشه نتیجه در پی کار و کوشش بدست می آید نه با پرحرفی و گفتار بی جا،بلکه بیشتر اوقات پر حرفی و سخن بی مورد موجب شکست خواهد شد.
باید از چند چیز سکوت کرد:
1-از انتقاد و خورده گیری چه در مورد کسانی که در کار او شرکت دارند، یا کسانی که بکار او ربطی هم ندارند، خورده گیری از کسانی که مربوط به کار او هستند - هر چند- انتقاد حق باشد طرف را بر می انگیزد بطوری که موجب سستی در کار و یا قیام بر ضد انتقاد کننده خواهد شد.
اما انتقاد از کسانی که بکار او ربطی ندارند،آنها نیز با این اعتقاد علیه او تحریک می شوند، زیرا انتقاد در اعصاب طرف اثر گذاشته او را ناراحت می کند،و در هر حال چه انتقاد از کسانی باشد که مربوط به کار او هستند یا از کسانی باشد که بکار او ربطی ندارند در هر دو صورت خورده گیری
ص: 24
از دیگران به مدیریت انسان لطمه وارد خواهد ساخت.
2-دومین مورد یکه انسان باید سکوت کند. در گفتارهای بیهوده است،که افراد کار بدست بیشتر بآن مبتلا هستند. شعار یکی از احزاب بزرگ "اندونزی" این جمله بود : " کم حرفی و پر کاری" راستی که این شعار چه شعار زیبائی است؟ تا جائیکه این معنی ضرب المثل شده است می گویند: "کار کردن با سکوت و آرامش نشانهٴ پیروزی است "
اما اگر انسان برای کارهای لازم خود به مقدار احتیاج حرف بزند،این اندازه سخن گفتن در اینگونه موارد ضروری است،و منظور ما از کم حرفی که آنرا جزء شرایط مدیریت قرار داده ایم آن نیست که از اینگونه سخن گفتن های لازم منع کنیم
ص: 25
یکی از چیزهائیکه در مدیریت بسیار لازم است (شناسائی بر راه ورود و خروج در هر کاری ) است،زیرا خداوند برای هرچیزی سببی،و برای هر مشکلی راه حلی قرار داده است، و برای هر گرفتاری راه خروجی است، انسان در اداره امور مربوطهٴ خود هدفی دارد که آنرا دنبال می کند ، و گاهی مشکلاتی در کار پیش آمد می کند که انسان در فکر راه حل آنست،اگر برای رسیدن به هدف وسائل لازمه آنرا فراهم ساخت به آن هدف خواهد رسید و در کار خود با موفقیت پیروز خواهد شد ، و نیز همینطور اگر برای حل مشکلاتی که در کارها پیش آمد می کند راه حل درستی برای خلاصی از آن مشکله انتخاب کرد،از آن گرفتاری هم با سربلندی و موفقیت نجات خواهد یافت.
اما اگر آشنا براه ورود در کارها ، و خروج از مشکلات نبود به هدف نخواهد رسید،و مشکلات خود را نمی تواندحل نماید، و بدین ترتیب با شکست مواجه خواهد شد ، برای روشن شدن مطلب برای شما در این باره مثالی بیاوریم:
ص: 26
اگر شما قصد مسافرتی دارید،اگر دانستید که باید چگونه ماشین کرایه کنی؟ و از چه کسی و یا چه گاراژی ماشین کرایه کنی ؟ به مقصد خود خواهی رسید وگرنه سفر نخواهید رفت و همانجا خواهید ماند ... و چهاچه در بین راه ماشین شما از کار افتاد، اگر با صلاح ماشین وارد بودی ؟ به مقصد خواهی رسید، وگرنه در بیابان خواهی ماند .
اما ناگفته نماند که شناسائی راه ورود و خروج کارها چیز ساده ای نیست،بلکه این نکته از نکات حساس (مدیریت ) است که احتیاج به دانش و تجربه اندوزی و فهم و مشورت بسیاری دارد.
و چه بسا در راه رسیدن به یک هدف وسائل گوناگون و فراوانی باشد و یا برای نجات از یک مشکله و حل آن راه حل های فراوانی باشد، اما بر انسان لازم است که بهترین وسیله و بهترین راه حل را انتخاب نماید ، وگرنه از مدیریت بهره ای نخواهد داشت ، مثلا" اگر برای رسیدن به یک مقصد راه های متعددی در پیش است،باید انسان آسانترین و نزدیکترین راه را انتخاب نماید، و اگر برای حل یک مسئله راه های بسیاری هست، باید آسانترین و بهترین راه حل را انتخاب نمود.
ص: 27
یکی از اموریکه در مدیریت بسیار حائز اهمیت است مطالعات پی گیر در حالات اداره کنندگان بزرگ است،زیرا زندگی آنان همانند نور افکنی قوی راه های مدیریت را به انسان میآموزد،و همانگونه که تجربیات خود انسان درآینده راه را برای او روشن می سازد،به همین ترتیب تجربیاتی که دیگران بکار بسته اند برای زندگی انسان بسیار موثر است ، زیرا اموری که در زندگی انسان پیش می آید همانند همان امور گذشته است ، و راه حل هائی که هم اکنون بکار می رود همانند همان راه حل هائی است که در گذشته از آن استفاده می شده است.
بنابراین اگر انسان حالات شخصیت ها و بزرگان گذشته را مطالعه نماید،چگونگی اداره امور را از آنان خواهد آموخت، و راه حل های صحیح و مفید را از آنان یاد می گیرد،اما اگر حالات بزرگان را مطالعه نکرد و به خویشتن اعتماد نمود مانند کسی است که می خواهد بدون آنکه از استادی آموخته باشد
ص: 28
ساختمانی را بسازد ، آیا چنین کسی می تواند با اعتماد به ذوق خود ساختمانی زیبا بنا کند ؟ .
و از جملهٴ ملحقات به این فصل مطالعهٴ کتاب های مفید است،زیرا مدیریت همانند نهر آبی است که قطره قطره جمع می شود،وقطرات مدیریت نیز از هزاران قطره حکمت و صدها قطره تجربه جمع آوری می گردد.
اما این مطالعه باید دائم و پیگیر باشد ، زیرا از مطالعه دست برداشتن همانند بریدن آب از یک درخت سر سبز و خرم است، همانگونه که در بقاء حیات یک درخت مدت،محدودی آب دادن کافی نیست،و هرگاه آب درخت قطع شد درخت خشک خواهد شد ، به همین طریق یاد گرفتن هم احتیاج به مطالعه دائم و پیگیر دارد ،همانگونه که با قطع آب درخت می خشکد اینجا هم با قطع مطالعه بی تدبیری و شکست پیش خواهد آمد.
ص: 29
أهم بر مهم
یکی از اموری که در مدیریت لازم است:" ترجیح اهم بر مهم " می باشد، زیرا در بسیاری از مواقع مصالح با یکدیگر معارضه می نمایند،اینجا کدامیک باید ترجیح داده شود ؟
یا اینکه گاهی مفاسد با یکدیگر معارض خواهد شد به ناچار بایستی تن به کدامیک از آنان داد؟ در این قبیل موارد انسان باید مصلحت بیشتر و مفسده کمتر را در نظر بگیرد، وگرنه مصلحت را از دست داده در مفسده بزرگ خواهد افتاد،و هر دو موجب ضعف مدیریت خواهد شد.
برای نمونه،دریک کارگاه که عده ای کارگر کار می کنند یک نفر از این کارگران بسیار خوب و با نشاط کار می کند،وکار او برای کارگاه بسیار مفید است اما خود او خالی از عیب نیست،اینجا وظیفه مدیر است که دقت کند و ببیند کدامیک بهتر است.
آیا بخاطر کار خوبی که کارگر دارد در کارگاه بماند؟ یا بخاطر بی نزاکتی و عیبی که دارد اخراج شود ؟ مدیر باید
ص: 30
با دقت و سنجش و تعقل و تفکر هر چه بیشتر اقدام کند.
زیرا ممکن است گاهی بی نزاکتی کارگر برای کارگاه عیب بزرگی به حساب بیاید،یا عیب اخلاقی این کارگر به دیگر کارگران سرایت کند،یا آنکه با خیانت خود موجب نقص بزرگی در سود کارگاه گردد،در اینجا یک مدیر لایق اخراج این کارگر را بهتر از باقی ماندن او می داند،و نیز ممکن است بی نزاکتی کارگر زیانش تنها متوجه خود او گردد، در این مورد مدیر، ماندن این کارگر را از اخراج او بهتر می داند، و از این قبیل سنجش ها در هر قدمی ممکن است برای مدیر پیش آمدکند،که اگر در این موارد نتواند تصمیم قاطع بگیرد، و کار بهتر را انتخاب نماید مدیریت او سست گشته و چه بسا رو به سقوط و شکست خواهد رفت.
ص: 31
یکی از اموری که در مدیریت بسیار مهم است "گذشت " است، زیرا انسان هر اندازه رتبه اش بیشتر باشد - غیر از معصوم (علیه السلام) - در معرض اشتباه و خطا می باشد،و چه بسا از انسان اشتباهات بزرگی هم سر بزند .
اگر شخص مدیر از خطاهای مردم گذشت نداشته باشد در مدیریت خود شکست خواهد خورد ، شاعر گوید :
ولست بمستبق اخا " لاتلمه
علی شعث اى الرجال المهذب ؟
ترجمه:و تو از برادرت پیش تر نیستی ... او را بر لغزشش ملامت مکن،چه کسی است که واقعا " بی عیب باشد؟ چه بسا در نظر بعضی افراد که گرفتار مدیریت نشده اند این شرط بسیار لازم و مهم شمرده نشود،اما کسی که مبتلابه مدیریت شده است خوب می داند که این شرط تا چه پایه ارزش دارد .
بی جهت نیست که خداوند بزرگ به پیامبر خود فرمان
ص: 32
"عفو و گذشت داده میفرماید:عفو و بخشش را پیشهٴ خودساز، و به نیکی فرمان ده، و از نادانان دوری نما ".(1)
اما منظور ما از عفو و بخشش این نیست که از هر نوع جرم و خیانتی صرف نظر شود،تا جائی که مرئوس از گذشت های رئیس و مدیر خود سوء استفاده نموده به فساد و کوتاهی در انجام وظیفه گراید،بلکه مراد ما از گذشت در حدود امکانات و مواردی است که چندان ضرری بکار نمی زند،زیرا برخی از افراد که مدیریت جامعه یا موسسه ای را به عهده دارند دارای یکنوع تندی و خشونت هستند و از کوچکترین خطای زیردست خود گذشت ندارند، و این صفت موجب خلل در مدیریت آنان خواهد شد،و چه بسیار است که به خشودن خطاهای کوچک موجب پیروزی و پیشرفت مدیر خواهد شد،و اگر مدیر بخواهد طرف را بخاطراینگونه خطاها مجازات کند این پیروزی نصیبش نخواهد شد.
اینک به فرمودهٴ امیرالمومنین (علیه السلام) توجه بفرمایید:
" عاتب اخاك بالأحسان اليه " .
ص: 33
یعنی " برادر دینی خود را بخاطر لغزشی که نموده است بوسیله احسان نمودن سرزنش نما ) ".
ص: 34
یکی از اموری که جزء شرائط مدیریت است آنکه "مدیر خود عهده دار کارهای مهمتر شده و کارهای جزئی و کوچکتر را به مرئوسین و زیر دستان خود واگذار نماید" .
زیرا در ادارهٴ هر پست و موٴسسه ای هم کارهای مهمی هست و هم کارهائی جزئی و کوچک، مثلا" دربارهٴ یک مرجع تقليد ، تعيين ، تعیین نماینده در یک منطقه و یک استان از کارهای مهم به حساب می آید،اما پرداخت چند تومان پول به فقیر و مستمندی که مراجعه میکند از کارهای کوچک است .
بنابراین از شرائط مدیریت برای یک مرجع تقلید آن است که برای تعیین نماینده خود شخصا " نظر بدهد ، اما تعیین کم و زیاد مبلغی را که باید به فقیر پرداخت شود به عهدهٴ یک نفر از مرئوسین مورد اعتماد خود بگذارد .
اما اگر مدیر اصرار داشته باشد که خود شخصاً " همه کارها را از کوچک و بزرگ انجام دهد نوعی اهانت به تدبیر و نظر مرئوسین کرده موجب دلسردی و ناراحتی آنان خواهد
ص: 35
شد، و اگر کارهای بزرگ را هم بخواهد به مرئوسین واگذار نماید باعث خرابی کار و شکست در مدیریت خواهد شد ، بنابر این شرط مدیریت تقسیم کارها به ترتیب مذکور است .
اگر انسان در زندگانی و رفتار پیامبر اسلام (صلی الله) مطالعه نماید این مطلب را به خوبی درک خواهد نمود ، حضرت در کارهای بزرگ نظر حکیمانه خود را بکار می بست ، اما درکار های کوچک که بهر نحوی ممکن است انجام گیرد ، این قبیل کارها را حضرت به اصحاب خود واگذار می فرمود ، و روی همین حساب درجریان (تجدید معاهده) شفاعت ابی سفیان را نپذیرفت اما در جریان ( فتح مکه) شفاعت عموی خود عباس را در مورد ابی سفیان پذیرفت، وهمچنین در جریانات و پیش آمدهای بسیار دیگر...
ص: 36
یکی از شرائطمهم مدیریت تنظیم و تقسیم امور است ، حضرت امیر المومنين على عليه السلام میفرماید: " الله الله فی نظم امركم " یعنی : " شما را بخدا سوگند در تنظیم کار خود بکوشید" زیرا اگر زیردستان وظیفه خود را شناختند و انجام دادند،به آنان پاداش نیک داده ، تشویق می شوند و اگر هم به وظیفه عمل ننمودند به مجازات کردار خود برسند.
اما اگر در کارها نظم و ترتیبی نباشد و هر کس وظیفهٴ خود را نشناسد،کارها راکد مانده از هدف های خود دور می افتیم و این نحوه شکست از بدترین و رسواترین انواع شکست در مدیریت است .
گرچه در ابتدای امر در تنظیم و توزیع کارها شخص مدیروناظم با سختی ها و ناراحتی های بسیاری روبرو می شود
اما نتیجه های عالی که انسان از این نظم و ترتيب بعدا " مشاهده می کند فوق العاده با ارزش است .
ملاحظه کنید در کار یک ساختمان ، معمار چگونه کارهای
ص: 37
ساختمان را میان شاگردان و کارگران خود توزیع می نماید ؟
مدیر یک مدرسه چگونه کلاس های مختلف و درس های گوناگون را میان آموزگاران توزیع می نماید ؟
مدیریک هتل چگونه کارگران خود را منظم ساخته بهر کدام یک شغل می دهد ؟
این عمل د را داره تمام شئون جریان دارد،و بهترین و پیروز ترین مدیر آن کس است که تنظیم و توزیع امور را با دقت و استحکام هر چه بیشتر انجام دهد.
مدیر پس از آنکه کارها را منظم ساخت، میان افراد خود توزیع نمود باید بطور مداوم مراقب افراد باشد تا هر فرد قسمت مربوط به خود را انجام دهد ، وگرنه مدیر فقط کارش دستور دادن و طرح نقشه باشد در کار پیشرفتی حاصل نخواهد شد .
ص: 38
یکی از چیزهائی که در مدیریت بسیار لازم است آنکه مدیر همیشه در تفکر باشد، و راه های گوناگون و تجربیات مختلف را در فکر خود مورد بررسی قرار دهد ، و در کارها عمیقانه وارد شده ، و همیشه پیش از هر کاری در فکر نتیجه و پایان آن باشد ، امیر المومنین علی علیه السلام در باره اهمیت نقش تفکر در زندگی می فرماید :
"التفكر مرآت صافیه " (یعنی اندیشه و تفکر درهر کاری همانند آئینه مصفائی است " .
چه بسا انسان در امری سرگردان است ، و راه بجائی نمی برد اما اگر به تفکر پردازد، و فکر خود را بکار بندد راه درست و صحیحی پیدا می کند.
انسان در اثر تفکر مدام بطریقه و راه تفکر دست یافته تفکر برای او ملکه می گردد ، و بدین ترتیب دارای نظریات درست و قاطعی خواهد شد، معلوم است برای شخص مدیر بسیاری از اوقات امور مشکل های پیش آمد می کند ، و راه های
ص: 39
گوناگونی بنظرش می رسد، اگر مدیر از کسانی باشد که همیشه برای حل مشکلات تفکر می کرده است ، می تواند بر مشکلات خود پیروز شده بهترین راه را انتخاب کند، و بدین ترتیب در اجتماع هم به حسن عمل و مدیریت صحیح شهرت یافته از این راه مشکلات بزرگی را بر خود حل می سازد.
ص: 40
یکی از امور مهمه ای که در مدیریت اهمیت فوق العاده ای دارد " نقشه کشی و طرح ریزی است" زیرا همان گونه که یک مهندس در ساختن یک بنا قبل از هر چیز باید نقشه و طرح ساختمان را تهیه کرده سپس آن را پیاده کند ، و همانگونه که صاحب یک کارگاه پیش از نصب دستگاه و موتور و آلات باید نقشه ای طرح کند.
کسانیکه مدیریت قسمتی را به عهده دارند بایستی پیش از شروع به کار نقشه ای برای کار خود تهیه نموده سپس دست بکارشوند ، اگر مدیر مسئول در کار خود با نقشه و برنامه وارد عمل شد مشکلات فراوانی را بر خود حل نموده ، کارش منظم و مطلوب خواهد شد.
وگرنه با مشکلات بسیاری روبرو شده ، نتیجه درستی هم تحویل نمیگیرد .
البته این هم روشن است که نقشه و طرح هر کاری به تناسب همان کار باید باشد ، همان گونه که نقشه فرماندهی وحکومت
ص: 41
بر اجتماع بیک طریق است، نقشه و طرح ادارهٴ یک مدرسه به طریق ، دیگر است ، و همچنین طرح اداره امور دینی دارای شکل دیگری است و طرح های جنگی به گونه ای دیگر است .
ص: 42
و از جمله شرائطی که در مدیریت اهمیت فراوانی دارد " اخلاق نیک " است،زیرا اخلاق نیک عبارتست از بردباری در مقابل هر ناملایمی،و بیش از هر کس شخص مدیراحتیاج به این بردباری دارد،زیرا مدیر می خواهد جامعه خود را پیشرفت دهد،و این معنی جز با اخلاق نیک امکان ندارد،زیرا انسان از گوشت و خون و قلب و روح ترکیب یافته،وتمام اجزاء وجودی انسان با خلاق نیک و سازش و عاطفه و تبسم و مسالمت و ... احتیاج دارد .
چه مثال زیبائی برای این مطلب زده اند،می گویند دو برادر بودند که هر یک جداگانه برای خود کار و کسب و زن و زندگی داشتند،یکی از آن دو سرکه انگور،و دیگری شیره انگور می فروخت،برادری که سرکه می فروخت زندگی مرتب وخوشی داشت،اما بر عکس آن برا دری که شیره می فروخت زندگی فلاکت باری داشت،روزی زن شیره فروش خواست ببیند علت چیست که این برا در کسبش خوب نیست
ص: 43
اما برا در سرکه فروش کارش رو براه است؟ آمد مقداری جلوی دکان شوهرش ایستاد دید شوهرش با مشتری ها با بد اخلاقی معامله می کند ، و همین موجب شده است که مشتری ها از او،رم می کنند، از آن طرف سری بدگان برا در سرکه فروش زد دید آن برادر با روی باز و اخلاق نیک با مشتریان خود معامله کرده آنان را بیشتر جلب می کند و با این اخلاق روز بروز مشتریش بیشتر خواهد شد.
همین که ظهر شد و شوهرش به خانه بازگشت زن با و گفت : ( تو شیرهٴ شیرین را با ترشروئی می فروشی ...اما برادرت سرکه ترش را با شیرین زبانی و اخلاق نیک می فروشد" چه بسیار شده است که اداره پیشرفته ای بدست مدیر بد اخلاقی می افتد و مدیر با اخلاق زشت خود موجب رکود و عقب افتادگی آن اداره می شود .
در حالی که بسیار هم دیده شده است که اداره راکد و عقب افتاده ای را بدست مدیر نیک اخلاقی سپرده اند و مدیر با اخلاق و رفتار نیک خود آن اداره را پیشرفت داده است. قال رسول الله صلى الله عليه و آله :" الخلق الحسن يذيب الخطايا كما يذيب الماء الجليد، و الخلق السوء يفسد العمل كما يفسد الخل العسل " .
یعنی:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
ص: 44
(اخلاق نیکوگناهان انسان را از بین می برد همانگونه که آب یخ را ذوب می نماید، و اخلاق زشت عمل انسان را از بین می برد همانگونه که سرکه عسل را فاسد می سازد ) .
ص: 45
یکی از شرائط مهم مدیریت آنست که مدیر از حالات افراد با روحی آزاد و کنجکا و اطلاع پیدا کند، اما اگر نقایصی و عیوبی در کسی یافت ترتیب اثر نداده ، نادیده بگیرد مگر آنکه عیب مربوط به مدیریت او باشد زیرا هر موسسه ای با فرادی نیازمند است ، و اگر مدیر افراد را نشناسد نمی تواند به خوبی موسسه را اداره کند.
مثلا "، رئیس یک بانک ، به ناچار باید افراد را بشناسد که چه کسی پول او را پس خواهد داد، و چه کسی مال مردم را می خورد ، و چه کسی اموال غیر قابل تصرف نزدش دارد،و چه کسی این گونه اموال نزدش نیست ؟
و مرجع مذهبی هم باید علمای با تقوا را که صلاحیت نمایندگی یا امامت جماعت را دارند از دیگران تشخیص بدهد مدیر مدرسه باید آموزگاران با صلاحیت را بشناسد تا بتواند آنان را برای مدرسه خود استخدام نموده، افراد
ص: 46
ناصالح را ترک نماید.
این نسبت به قسمت اول این فصل،که مدیر باید با روحی آزاد و کنجکاو از حالات افراد اطلاع پیدا کند.
و منظور ما از آزادی روح و کنجکاوی مدیر آن است که مدیر نباید در اطلاع خود جمود داشته باشد ، و نیز نباید کوتاهی و یا زیاده روی در این باره نماید،مثل اینکه در کنجکاوی از حالات افراد آنقدر دقیق شود که خارج از حد لازم باشد،و یا در موردی که احتیاج به اطلاعات بیشتری هست بدون کنجکاوی با روحی آزاد رفتار کند بلکه همیشه حد وسط را اختیار نماید .
ا ما قسمت دوم این فصل که مدیر نباید عیب و نقص هایی را که ضمن کنجکاوی به آن پی برده به آن ترتیب اثر بدهد، مگر آنکه عیب و نقص آن فرد با اداره موسسه ارتباط داشته باشد. زیرا در میان مردم عیب هایی وجود دارد که اگر انسان کنجکاوی کند بآن عیب ها دسترسی پیدا می کند.
بعضی افراد تا از کسی عیبی یافتند زبان به عیب گوئی آن شخص گشوده همه جا می خواهند او را رسوا کنند، ولی این طرز رفتار برخلاف شئون مدیریت است بلکه مدیر باید اطلاع خود را وسیله ای برای دور کردن اداره از آن نقص و عیب قرار دهد، نه آنکه از اطلاع خود سوء استفاده کرده زبان به عیب
ص: 47
گوئی افراد باز کند.
جمع بین این دو قسمت همان عنوان فصل است که تذکر دادیم :( آگاهی از عیوب ، بدون ترتیب اثر) و این طرز رفتار یکی از نکات مهمی است که در مدیریت ارزش فراوانی دارد .
لذا می بینیم حضرت صادق (علیه السلام) به فرزند خود اسماعیل دستور می دهد که در حالات افراد کنجکاو باشد و با کسانی که مردم آنان را شراب خوار می دانند رفت و آمد و داد و ستد نکند ، از طرفی هم می بینیم در روایت آمده است:"کذب سمعک و بصرك عن اخیک " یعنی :( گوش و چشم خود را درباره برا در دینی تکذیب کن ) بطوری که اگر هفتاد نفر عادل گواهی دادند که فلانی این حرف را زده ، اما خودش گفت : نگفته ام ، گفتار او را تصدیق کن ، و شهادت آن هفتاد نفر را نادیده بگیر و این جریان را مرحوم ( شیخ مرتضی انصاری ره ) در رسائل نقل کرده اند بنابراین روایت اسماعیلی اشاره به قسمت اول ، و روایت ( كذب ) . اشاره به قسمت دوم می کند.
ص: 48
یکی از اموری که در مدیریت اهمیت بسیاری دارد آن است که " مدیر نه اظهار ضعف کند، و نه اظهار قدرت" این مطلب نیاز به تشریح فراوانی دارد،و ما نظر به اختصار در تشریح این معنی به ذکر دو مثال اکتفا می کنیم.
1- برای نمونه اگر رئیس حکومت نسبت به قوای ارتش خود اظهار ضعف و ناتوانی کند، دوستان از اطرافش پراکنده شده دشمنان بر او جرأت پیدا می کنند،و چنانچه اظهار قدرت نموده مغرور شود و بخود ببالد حسادت دوستان را نسبت به خود تحریک نموده،دشمن نیز هر چه بیشتر خود را برای مقابله آماده می سازد.
بنابراین اگر جنگی پیش آمد کند،آن کس که اظهار قدرت می نموده است، در صورت پیروزی او چندان جالب و شیرین نخواهد بود، زیرا با آن غرور و اظهار قدرت جز این از او انتظار نمی رفت،و در صورتی که شکستی نصیبش شود مورد ملامت و سرزنش قرار خواهد گرفت، و به او خواهند گفت:
ص: 49
چرا به دروغی اظهار قدرت می کردی،و مردم را گول زدی ؟ و آن کس که اظهار ضعف می کرده است ، در صورت پیروزی در انظار مردم دروغگو معرفی خواهد شد، و در صورت شکست از او بازخواست می کنند که با علم به ضعف خود چرا اقدام به جنگ کردی؟ و چرا وسایل کافی برای مقابله با دشمن فراهم نساختی ؟
2– مدیر یک مدرسه اگر در اداره مدرسه اش اظهار ضعف نماید،اولیاء اطفال فرزندان خود را از مدرسه او بیرون می آورند،و قهرا " موجب شکست مدرسه خواهد شد،و اگر اظهار قدرت کند توقع مردم از او بیشتر خواهد شد،بطوری که بهر طرز هم که شاگردان را تربیت کند، باز کمتر از حد توقعات مردم خواهد شد.
بنابراین انسان باید تا می تواند در کارهای خود محکم کاری کند،اما از محکم کاری خود برای مردم توصیف ننماید،و لذا در مثل عربی وارد شده است :" اگر توانستی از همه کس محکم کار تر باشی باش،ولی محکم کاری خویشتن را برای مردم بازگو مکن "
و از همین قماش است (شادی و اندوه و بی نیازی و فقر ) و ( علم و جهل ) و ...اگر نقاط قوت خود را اظهار کنی ارباب توقع بسیار خواهند شد-و شما چه داعی بر این
ص: 50
کار داری-و اگر نقاط ضعف خود را اظهار کنی نسبت به تو تحقیر نموده تو را با چشم کوچکی خواهند دید، چرا کاری کنی که با چشم حقارت به تو نظر کنند؟
اگر اظهار شادی کنی درست است که دشمنانت را متأثر ساخته ای،اما دوستان را به حسادت وا داشته ای ،واگر اظهار اندوه کنی دوستانت را که اندوهناک کرده ای،دشمنانت را شاد خواهی کرد و همچنین در مورد سائر نقاط ضعف و قوت و براستی که خویشتن داری در این مورد چه بسیار مشکل است .
زیرا مردم بیشتر با رسیدن به قدرت و نیرو خود را گم کرده،اظهار قدرت می کنند،یا اینکه پاره ای از شکست ها آنان را زبون ساخته،شروع به اظهار ضعف می نمایند،این نکته ضعف برای یک فرد عادی هم زیان دارد، چه رسد به شخصی که مدیر باشد ؟
ص: 51
یکی از اموری که جزء شرایط مدیریت است آنکه اگر مصلحت در جدائی با شخصی بود با صلح و صفا و به نیکی از او جدا شود،در حدیث وارد شده است که:
" عاجزترین فرد کسی است که از فراهم ساختن دوستانی برای خویشتن عاجز باشد، و عاجز تر از آن کسی است که اگر دوستی برای خود گرفت نتواند او را حفظ کند".(1)
و این مطلب صددرصد درست و بسیار متین است،بنابر این انسان باید تا می تواند بکوشد که هر چه بیشتر برای خود دوستانی بگیرد،و با تمام قدرت و تمام امکانات در نگهداری آنان کوشش نماید،زیرا دوستان برای انسان به منزله بال و پر هستند که به وسیله آن به اوج عزت و درجات عالیه پرواز می نماید.
ص: 52
در مثل گویند:( هزار دوست کم و یک دشمن بسیار النار است ) .
اما در مدیریت و فعالیت ها طبعاً " انسان باید برخی دوستان را کنار بگذارد ، زیرا گاهی به واسطه خلافکاری و جرمی که شخص مدیر از دوست و همکار خود می بیند ناچار می شود که او را از کار برکنار نماید، و یا برعکس ممکن است رفقای مدیر تصور کنند که در او نقصی و یا خللی وجود دارد و یا از کارشان رضایت نداشته باشند و بدین واسطه از همکاری با او کناره گیری نمایند،البته این گونه پیش آمدها قهری است،و چاره ای برای جلوگیری از آن نیست.
اما آنچه که باید رعایت شود آنست که در هر دو صورت فوق اولا" سعی شود که رفاقت محفوظ بوده،جدایی ایجاد نشود،و در ثانی جدایی با این دو شرط انجام گیرد:
1 - مدیر علت بر کنار نمودن شخص متخلف را برای او کاملا" توضیح دهد،بطوری که طرف متوجه شود که موجب بر کناری او رفتار خودش بوده است،نه آن که مدیر نسبت به او ظلمی نموده است،گرچه مردم کمتر حاضر می شوند که به خطای خود اعتراف نمایند، اما در عین حال باید خطای آنان را به آنان خوب فهماند .
2 -جدایی به نیکی انجام گرفته با حفظ صلح و صفا
ص: 53
باشد. زیرا بیشتر مردم هنگامی که از شخصی یا مؤسسه ای کناره گرفتند، جدایی موجب مخالفت و بد گویی از کار یا شخصی می شود،در صورتی که شاید خودشان از کار یا مؤسسه کناره گرفته اند، اما در عین حال شروع به بدگویی می نمایند و گاهی هم دشمنانی که در پی فرصت هستند با این گونه افراد تماس گرفته با تحریکات و کوشش های خود به مؤسسه و یا مدیر حملاتی نموده در صدد عیب جویی بر می آیند.
و لذا شخص مدیر باید بسیار با حوصله و دور اندیش باشد،و این گونه عزل و نصب ها را با صلح و صفا انجام دهد ، بنابراین در برابر دشمنی مردم هر چند هم اوج بگیرند باید مقابله به دشمنی نماید، زیرا اگر انسان در برابر دشمنی طرف با او به ستیزه پردازد،مردم دو دسته خواهند شد، دسته ای با او و دسته ای در برابر او صف خواهند کشید،اما اگر در برابر بدیها و دشمنی های طرف سکوت کند مردم همه طرفدار او خواهند بود.
زیرا یکی از فواید حلم آنست که مردم طبعا " طرفدار حلم بوده با افراد عجول و نادان مخالفند،علاوه بر این شخصی را که مدیر از مؤسسه ای اخراج نموده و شروع به بدگویی و دشمنی نسبت به مدیر و یا مؤسسه کرده است ، اگر مدیردر برابر بدگویی های او سکوت نماید، سبب می گردد که طرف دست
ص: 54
از دشمنی و بدگویی بردارد،یا اصلا برگشته دوستی صدیق و مهربان شود.
این دستورالعمل را از قرآن مجید بشنویم که می فرماید:لسات نسبت به دشمن با رفتاری نیکو مقابله کن،تا در نتیجه همان شخصی که میان تو و او دشمنی است برگشته دوستی مهربان شود،و این طرز رفتار را جز مردان بردبارنخواهند داشت،و تنها کسانی این روش را پیش می گیرند که دارای بهره عظیمی از معنویت باشند"(1)
و نیز مدیر بایستی عیب و ایرادی که به سبب آن طرف را از مؤسسه برکنار ساخته است برای مردم افشا نسازد ، بلکه بر عکس از او و کارش تعریف نموده، به هیچ وجه حاضر نشود در انظار مردم نقص و عیبی برای او ثابت نماید،رعایت این قسمت نیازمند کاردانی و لیاقت وافری در شخص مدیر می باشد.
ص: 55
یکی از اموری که از شرایط مهم مدیریت است آن که انسان احترام خود را از بین نبرد،بدین معنی که خود را سبک و مبتذل نسازد،زیرا مدیریت شغلی است که احتیاج فراوانی به خویشتن داری و هیبت و شخصیت دارد،البته منظور از داشتن هیبت و شخصیت آن نیست که مدیر باید متکبر و خود خواه باشد و روشن است که عظمت و شخصیت برای انسان فراهم نمی شود مگر با حفظ احترام خویشتن.
اگر مدیر خود را سبک کرد هیبت و شخصیت خود را از بین برده، کنترل و اداره امور را از دست خواهد داد، زیرا مرئوسین و زیر دستان مدیر برای سخنان و دستورات او ارزش قائل نخواهند شد، و از همین جا شکست مدیر شروع خواهد شد.
و لذا در حدیث وارد شده است از فضائل مومن آنست که : " در عین حال که فروتن است سبک و مبتذل نباشد" البته شناختن فرق میان (احترام خویش) و ( تکبر)
ص: 56
احتیاج به دقت و فکر دارد،همان گونه که شناختن فرق میان ( تواضع ) و ( سبکی و ابتذال )احتیاج به مطالعه اوضاع و احوال و دقت در خصوصیات روحی افراد دارد.
ص: 57
دیگر از اموری که از شرایط مهم مدیریت است آنکه (مدیر خود را هم سطح افراد عقب افتاده انحطاط ندهد) زیرا در هر اجتماع افرادی نارس هستند که یا بخاطرکم سنی و جوانی ، یا بجهت بی اطلاعی از اوضاع ، یا بخاطر اغراضی که مانع رشد آنان شده است،رشد کافی ندارند و در میان این گونه افراد کم رشد چه بسا کسانی هستند که با روحی گرم و پر محبت با مردم معاشرت می نمایند.
بیشتر اوقات مدیر گرفتار این گونه افراد پر عاطفه و کم رشد خواهد شد ،و این نوع افراد هم چون دارای روحی گرم و با حرارت هستند و از طرفی هم کم رشد می باشند با مدیر به گفتگو پرداخته می خواهند او را هم سطح خود سازند. بنابراین بر مدیر لازم است که خویشتن را از این گونه افراد حفظ کند تا افکار آنان در او اثر نگذاشته ، حاضر نشود خود را از سطح عالی تنزل داده هم سطح آنان سازد، زیرا هم سطح شدن با این افراد کم رشد علاوه بر اینکه شخصیت8
ص: 58
مدیر را کاهش می دهد یکی از این دو ضرر هم پیش خواهد آمد:
1 - ضرر دشمنی این گونه افراد،اگر مدیر سخن آنان را نپذیرد ، و انتقادات آنان را قبول ننماید.
2- زیان دیگر آنکه مدیر از برنامهٴ صحیح خود منحرف شده که قهرا " به دنبال آن دچار شکست در مدیریت خواهد شد ، و این در صورتی است که مدیر با آنان مدارا کرده و از نظریات آنان پیروی نماید، و روشن است که پیروی نمودن از نظریات ناپخته و نارس که از روح افرادی نادان سرچشمه گرفته و عقب افتادگی ثمره ای نخواهد داشت.
ص: 59
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است آنکه مدیر در فکر توسعه باشد، زیرا انسان گاهی بر وظایف محدودی که با و سپرده شده است اکتفا می کند، این شخص هر چند هم کارهای مربوطه را بنحواتم و اکمل و احسن هم بجا آورد اما چون در فکر توسعهٴ فعالیت نیست شخصی است جامد .
اما گاهی انسان در اداره مؤسسه ای از مداری که به او سپرده شده پا فراتر گذاشته این طرف و آن طرف می زند،و تنها به فکر انجام وظایف محوله نیست، بلکه در فکر است که علاوه بر این مؤسسه مؤسسات دیگری از آن منشعب ساخته فعالیت های جدیدی آغاز نماید،و با روحی بزرگ و بلند پرواز ابتکارات جالبی به خرج می دهد. برای نمونه :
اگر مدیریت مدرسه ای را به شخصی سپردند، شخص مزبور گاهی تنها در اداره همین مدرسه و سرپرستی آموزگاران و رسیدگی به کلاس ها و ترقی دادن شاگردان می کوشد این مدیر هر چند هم در اداره مدرسه و تربیت شاگردان خوب کار
ص: 60
کند،باز هم مدیری است جامد زیرا که در فکر توسعهٴ مدرسه برنیامده است.
اما گاهی ممکن است مدیر مدرسه در فکر توسعهٴ مدرسه باشد. و از محدوده ای که به او سپرده شده است یا فراتر نهاده از میان محصلین عده ای پیش اهنگ تربیت کند،یا برای مدرسه کتابخانه ای تأسیس نماید،یا نشریه ای از طرف مدرسه منتشر سازد.
اینگونه افراد و مدیران لایق در پیشرفت جهان بشریت سهم بسزایی داشته،پیشرفت جامعه را از سطحی که پیشینیان به آن رسیده اند بالاتر می برند .
اما این نحوه توسعه دادن در اقسام گوناگون مدیریت ها نیاز بسیاری به مطالعات و تفکرات و تبادل نظر با افراد روشن و بررسی حوادث و تازه های عصری دارد.
ص: 61
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است اصلاح خطاهایی است که انسان به آنها پی می برد که مدیر باید پس از آنکه به خطای خود در موردی پی برد بلادرنگ در فکر اصلاح آن باشد،زیرا انسان از نظر درک و صحت عمل بهر پایه ای هم که برسد طبعا " ممکن است خطاها و اشتباهاتی از او سر زند ، و تنها معصومین علیهم السلام هستند که در برابر هر نوع اشتباه و خطایی مصونیت دارند .
برخی از افراد تصور می کنند که اقرار به خطا کردن و در صدد اصلاح آن بر آمدن یک نوع شکست و سستی و از دست دادن شخصیت است،ولذا براه خطایی که رفته اند ادامه می دهند و حاضر نیستند از خطای خود بر گردند!
اما افراد عاقل و دانا متوجه هستند که اصرار بر خطا خطای دیگری است،بنابراین اگر راننده ای راه را عوضی رفت،و در بین راه به خطای خود پی برد، می بایست هرچه زود تر بر گردد و به خطای خود اعتراف نماید،اما اگر با
ص: 62
اینکه پی به خطای خود برده است همچنان بر سرعت خود در راه عوضی بیفزاید،رفتار او جز گمراهی و هلاکت معنای دیگری ندارد.
بنابراین مدیر لایق کسی است که اگر در یک نقشه و رفتار پی به خطای خود برد،بدون معطلی از ادامه آن منصرف شود،وگرنه جز شکست و عقب افتادگی چیزی نصیبش نخواهد شد.
در میان خردمندان مشهور است که اعتراف به خطا برای انسان نوعی فضیلت است،اما منظور از اعتراف به خطا اعتراف لفظی نیست،بلکه بر عکس چه بسا گاهی از اوقات اعتراف لفظی به صلاح انسان نباشد،مراد از اعتراف به خطا اعتراف عملی است که انسان با پی بردن به خطای خود رفتار خود را عوض کرده "عملا از ادامهٴ راه خطا و اشتباه باز ایستد.
ص: 63
یکی از مسائل مهمی که رعایت آن در مدیریت بسیار لازم است تنظیم اوقات است،تا انسان حتی یک دقیقه هم وقت خود را بیهوده صرف نکرده باشد،زیرا به همان اندازه که مدیر وقت خود را تلف می کند گرچه یک دقیقه هم باشد به همان میزان در مدیریت او نقصان وارد شده مدیر به تنبلی موصوف خواهد شد، برای آنکه اوقات انسان محدود است،اما در مقابل کارهایی که برای مدیر ممکن است جهت پیشرفت مدیریت خود انجام دهد نامحدود می باشد،و لذا اگر فرض کنیم مدیر تمام دقایق و آنات خود را هم صرف پیشرفت کار کند باز هم کار تمام نمی شود! چه رسد به اینکه مدیر حتی-مقداری از وقت خود را هم بیهوده تلف نماید؟!
بنابراین بر مدیر لازم است وقت هر کاری را قبلا" بشناسد. برای نمونه اگر یک فرد فقیه که در نظر دارد کتابی تألیف کند،یا نمایندگانی برای خود تعیین نماید،یا مؤسساتی باز کند،یا کارهایی مانند این انجام دهد،باید
ص: 64
ایام تحصیلی را اختصاص به تألیف کتاب دهد،و ساعات فراغت در ایام تحصیلی را مانند ساعات بعد از نماز و را که در آن ساعات فرصت تألیف ندارد برای تعیین و نصب نمایندگان و نوشتن وکالت نامه های آنان قرار دهد،و ایام تعطیلی را برای تأسیس و افتتاح مؤسسات لازمه قرار دهد،تا کار تأسیس و افتتاح با تألیف و اشتغالات علمی او مزاحمتی نداشته باشد.
اما اگر کار را بر عکس کند و تألیفات خود را در ایام تعطیلی انجام دهد،و تأسیس و افتتاح مؤسسات را به ایام تحصیلی بیاندازد،موجب فساد و تضییع هر دو کار خواهد شد،زیرا همزمان با تدریس مطالبی اگر انسان مشغول تألیف در آن زمینه هم باشد موجب سهولت تألیف و تدریس هردو خواهد شد.
ص: 65
یکی از ا موری که جزء شرایط مهم مدیریت به حساب می آید تشویق و توصیف کارمندان در مؤسسه است،اما باید تشویق و تعریف به اندازه ای انجام گیرد که طرف استحقاق آن را دارد.
در این باره روایتی است که :
"پیامبر اکرم (صلی الله) یاران خود را احترام فرموده آنان را با کنیه صدا می زد"(1)
اینکه تشویق زیر دستان را یکی از شرایط مدیریت می شماریم برای آن که اگر به اندازه استحقاق شخص،او را تشویق نمایند موجب نشاط و امیدواری او شده با اخلاص بیشتری به فعالیت خود می افزاید و طبعا " نتیجهٴ بیشتری عائد مؤسسه خواهد شد و این معنا حقیقتی است که مدیران پخته و کار آزموده
ص: 66
از آن کاملا" واقفند،اما اگر مدیر تنها به قدرت و ثروت و نظم و ترتیب خود اعتماد کند و تشویقی در کارش نباشد موفقیت کمتری نصیبش خواهد شد،زیرا قدرت و ثروت و نظم مدیر موجب نشاط کارمندان و به دنبال آن ابتکارات و از خودگذشتگی ها نخواهد شد.
اما مدیر بایستی میزان تشویق و مدح هر فردی را وارد باشد،تا هرکس را به میزان استحقاقش تشویق و تعریف نماید، تا زیاده روی در تشویق و تعریف افراد موجب تجاوز از حق یا تکبر و غرور افراد نگردد. زیرا هر کس ظرفیتی محدود دارد که اگر بیش از حد ظرفیت او را تشویق نمایند خود را گم کرده و چه بسا دست از کار خود بردارد. برای آن که همان گونه که کوتاه آمدن از تشویق موجب ضعف و شکست خواهد شد،زیاده روی در تعریف و تشویق هم ناچار عواقب نامطلوبی در بردارد .
ص: 67
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است آن که شخص مدیر در عین حال که در کارهای خود محکم کاری می کند.کارها را با سرعت انجام دهد،البته سرعت در حد معقول.
البته این معنا درست است که مردم طبعا "بر دو دسته هستند یک دسته ذاتاً درکار" سریع و چالاک هستند،و دسته دیگر طبعه کند کار هستند،اما انسان هر چند هم کند کار باشد می تواند خود را به سرعت در کار عادت دهد،زیرا سرعت حالتی است نفسانی که قابل رشد و تکامل است،و عادت ( تندنویسی ) در نویسندگی و سرعت در گفتار یکنوع تربیت جدیدی است،که بسیار عالی و مفید می باشد.
و علت اینکه در مدیریت به سرعت احتیاج هست آنست که هر اندازه هم که عمر انسان طولانی باشد در مقابل کارهایی که می تواند انجام دهد وقتش بسیار تنگ و کوتاه است،زیرا کارها حد و حصری ندارد،بنابراین هرمدیری که توانست درفرصت کوتاه تر کار بیشتری را انجام دهد لیاقت او بیشتر
ص: 68
است.
و آیات بسیاری از قرآن مجید نظیر این موضوع را به ما فرمان داده است:
1 - "بسوی آمرزش الهی سرعت نمائید".(1) یعنی:کارهای نیک را که موجب آمرزش الهی است با سرعت انجام دهید .
2-"در کارهای نیک بر همدیگر سبقت گیرید" .(2)
ص: 69
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است میانه روی در طرز تفکر است،دسته ای از مردم هستند که دارای روح تردید و تشکیک می باشند،و هر چیزی در نظر آنان احتمالی است،و هر نهضتی و حرکتی بنظر آنان از یک جهت درست و از یک جهت نادرست است،این گونه افراد بی اراده که همیشه در حال تردید و دودلی هستند به طور کلی صلاحیت مدیریت هیچ کاری را نداشته سزاوار جمود و در جا زدن هستند.
دسته دیگر از مردم بر عکس این دسته با سرعت تمام همینطور گتره ای و بی آن که موازین و ادله امر تمام شود نسبت به چیزی جزم پیدا می کنند،این دسته نیز استحقاق شکست و ضعف در مدیریت دارند، زیرا این گونه افراد دچار اشتباهات فراوانی خواهند شد.
در جنگ جهانی دوم برخی از مردم بودند که در آن بحبوحه کشت و کشتارها دراصل وجود جنگ تشکیک می کردند
ص: 70
و خیال می کردند که این سر و صداها یک نوع تبلیغات است که روی اغراض خاصی از طرف دول بزرگ در جهان منتشر می شود ،در حالتی که دسته دیگر در همان هنگام گمان می کردند که دیگر به وسیله این جنگ زندگی در روی زمین از بین خواهد رفت،زیرا این دسته بر عکس تبلیغات بی اساسی را که دلیل درستی نداشت فوراً باورمی کردند.
افراد کم رشد و نارس جامعه اکثرا" از این دو دسته هستند،یا حالت شک و تردید دارند،یا حالت سرعت نظر و خوش باوری .
ما بنا بر این رعایت اعتدال و میانه روی در طرز تفکر یکی از شرائط بسیار مهم برای پیروزی در مدیریت است.
ص: 71
یکی از اموری که از شرایط مهم مدیریت است آن که مدیر به طور کلی به خود بالیدن و خود ستایی را کنار بگذارد،زیرا خود ستایی عادت زشتی است که موجب تنفر مردم و پراکنده شدن آنان از اطراف انسان می گردد، و مدیری که مردم از او متنفر باشند و کسی حاضر نشود با او همکاری کند جز شکست راهی در پیش ندارد، بنابراین مدیر نباید به فعالیت های خود ببالد و خود ستایی نماید.
و عجیب اینست که مردم هم طبعا " افرادی را دوست دارند که بیشتر کار می کنند و کمتر بخود ستایی می پردازند،و از افرادی که خود ستایی دارند هر چند هم که که پر کار باشند تنفر دارند. و این هم تجربه شده است که هر وقت انسان در باره فعالیت های خود سکوت کرد،مردم به ستایش او می پردازند و برعکس اگر انسان خودش به ستایش کارخود پرداخت،مردم شروع به بدگویی او خواهند نمود.نقل می کنند کارگری بود که درباره کار خود ساکت بود،
ص: 72
ولی مردم مرتب از او تعریف می کردند،از آن پس کارگر به ستایش کار خود پرداخت، مردم درباره اش دست از تعریف برداشتند، کارگر از سکوت مردم در تعجب شد که چه شده است با اینکه من همانند سابق کار می کنم مردم دیگر از کار من تعریف نمی کنند؟ ا از شخصی سبب پرسید؟ به او گفتند: هنگامی که تو درباره کار خودت ساکت بودی مردم از کارتو تعریف و تمجید می کردند،اما از وقتی که خودت شروع به ستایش و تعریف کارت کردی ، کار تو استحقاق دو ستایش ندارد و لذا مردم در باره تو سکوت کردند .
خود ستایی تنها با تصریح زبان و گفتار نیست،بلکه گاهی ممکن است شخصی با نگارش، یا اشاره ، یا کنایه ، یا انجام عملیاتی خود ستائی نماید ، مثل آنکه در راه رفتن قیافه بگیرد . و ... یا پس از انجام یک عمل به منظور خود ستایی قیافه خود را تغییر دهد.
بنابراین اگر مدیری بخواهد ادارهای نیک داشته باشد، و در مدیریت شکست نصیبش نشود باید از خود ستایی بپرهیزد، وگرنه شکست خواهد خورد.
گاهی هم افرادی از راه منفی بخود ستایی می پردازند، مثلا می گویند:من سوادی ندارم ... و با این گفتار می خواهد با کنایه مردم را از سواد و دانش خود با خبر سازد،یا می
ص: 73
:
گویند: من به احدی خدمت نکرده ام ... اما منظورشان آن است که با این گفتار خدمات خود را ثابت نمایند و...
ص: 74
دیگری از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است آن که مدیر همیشه به فکر عاقبت کارها باشد،زیرا برخی از کارها بستگی بسیاری به برخی دیگر از کارها دارد،و چه بسیار می شود که چندین امر دست به دست هم داده و نتیجه نیکو و یا غیر مطلوبی را به بار می آورند،اگر انسان در کاری بدون توجه به جوانب و اطراف و زمان و خصوصیات آن نظر کند،گاهی ممکن است آن عمل را نامطلوب بداند و اقدام نکند،یا آن که برعکس گاهی ممکن است آن کار را عمل خوبی دانسته اقدام کند،و حال آن که تصورش غلط باشد، و این نوع اقدامات که از روی عاقبت اندیشی انجام نمی گیرد موجب شکست انسان در اداره امور خواهد شد، اما اگر انسان در هر کاری جمیع جوانب و اطراف و احتمالات آنرا در نظر گرفت،امیدواری بیشتری به نتیجه مطلوب داشته،از ناراحتی و درد سربیشتر درامان خواهد بود.
و ضمن آثار اسلامی در حالات حضرت امیر (علیه السلام) وارد
ص: 75
شده است که:
"حضرت بسیار دور اندیش بوده است ".
برای نمونه: گاهی تاجری بازار متاعی را رواج می بیند، و فوراً با قرض" هم که شده از آن متاع مقدار بسیاری خریداری می کند،به خیال آن که چند روز دیگر استفاده فراوان خواهد برد،اما یکباره چشم باز می کند و می بیند خسارت مهمی بر او وارد شده است،و به دنبال آن ورشکستگی و آبروریزی پیش می آید و همه این ناراحتی ها برای آن بوده است که تاجر در ،این معامله دور اندیشی نداشته و تنها وضع همان روز بازار را در نظر گرفته ، و دیگر احتمال ارزانی بعدی،یا پایان یافتن بحران موجود کشور یا ورود اجناسی نظیر آن در بازار یا به علت گذشتن فصل آن جنس و بی رغبتی مردم نسبت به آن و ... توجه نکرده است .
و چه بسا دوستی با یک فرد،یا دشمنی با شخصی سر سلسلهٴ پاره ای از موفقیت ها و یا شکست ها خواهد شد،زیرا ممکن است آن فرد شاخ و برگ ها و ریشه هایی داشته باشد،که اگر انسان دور اندیش نباشد در دوستی و دشمنی با این گونه افراد ممکن است در اثر بی اطلاعی از شاخ و برگ و ریشه های آن فرد از عاقبت کار بی خبر بوده قهرا " با عجله نمودن در دشمنی و یا در اثرکندی در جلب رضایت آن شخص
ص: 76
با شکست هایی جبران ناپذیر مواجه شود و نظیر این گونه ملاحظات که شخص مدیر بایستی تمام این جهات و جوانب را در هر کاری در نظر داشته باشد .
ص: 77
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است آن که مدیر باید به سخنان مردم گوش دهد،و آنچه را از دیگران می شنود بدون اعتراض و رد و ایراد به آن گوش دهد.مگر در موارد ضروری که مجبور شود گفتار طرف را مورد انتقاد و اعتراض قرار دهد.
زیرا بیشتر مردم از پرگویی خوش داشته،دوست دارند از خود اظهار نظر کنند و درباره اموری به نقد و بررسی بپردازند ،و چون گفتگوهای پا در هوای مردم از هزار کلمه یک جمله آن هم برای مدیران ارزش ندارد،اگر مدیر بخواهد در گفتار آنان مرتب رد و ایراد کند،هم وقت خود را بیهوده از دست داده است و هم مردم را بی جهت بر ضد خود وادار نموده است.
برای آن که اگر گفتار طرف را تصدیق کند،افرادی را که مخالف این نوع سخنان هستند ناراحت کرده است،و اگر گفتار طرف را رد کند شخص گوینده را متأثر ساخته او را برضد
ص: 78
خود تحریک می نماید.
و لذا می بینیم در قرآن مجید خداوند بزرگ پیامبر خود را بدین طریق توصیف فرموده است:
" بگو: پیامبر،گوش خوبی است برای شما "(1)
یکی از عادت های مرحوم میرزای شیرازی رهبر انقلاب عراق این بود،هنگامی که پیرامون نظریات تازه ای با او گفتگو می شد در مقابل طرف سکوت می کرد،و اگر طرف از ایشان پاسخی مطالبه می کرد ،بازهم پاسخش سکوت بود،زیرا ایشان ناراحتی گوینده را از بی جوابی،بر ناراحتی او از پاسخی که در رد گفتارش می بایست بگوید ترجیح می داده است.
ص: 79
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است،مراقبت شدید اطرافیان و محدود ساختن آنان است،زیرا شخص مدیر طبق قاعده مورد اعتماد مردم بوده، ودارای رشد کافی می باشد اما اطرافیان او،اگر مدیر از وضع آنان غفلت کند،از دو راه
ذیل موجب شکست مدیر و باعث تضعیف او خواهند شد:
1-اگر اطرافیان در کنترل مدیر نباشد،ممکن است بر مدیر تسلط یافته او را تحت نفوذ خود قرار دهند،و مدیر را آلت دست قرار داده به وسیله اوهر فرمانی را صادر کرده ، و با و هر فرمانی که خواسته باشند بدهند،و دریچه فکر او را بسته،به جای مدیر خودشان ثروت و مقام و اداره امور را قبضه کنند،البته روشن است مدیری که در چنین وضعیتی قرار گیرد خسارت بزرگی بر او وارد آمده،و مدیریت و نام نیک خود را از دست داده است.
2 -زیان دوم تسلط اطرافیان آن که با نظریات ناپخته و کم رشدی که دارند طبق هوا و هوس و میل خود امور را
ص: 80
می چرخانند،و معلوم است که این طرز رفتار موجب شکایت مردم شده آن را از اطراف آن مؤ سسه و مدیر پراکنده می سازد.
و لذا بر مدیر لازم است که از اول کار،با تمام قدرت،نیروی اطرافیان خود را محدود سازد،و این امر چه بسا گاهی هم موجب اخراج بعضی از اطرافیان باشد، و شاید مدیر هم از این پیشامد وحشت کند، اما همین پیشامد به نفع مدیر خواهد شد ،زیرا اعتماد مردم نسبت به او بیشتر جلب خواهد شد،و در ازای اخراج یک فرد مضر عده بسیاری از افراد مخلص،اطراف مدیر جمع شده و با اخلاص تمام و نزاهت کامل در اداره امور با او کمک خواهند نمود.
در فصل شانزدهم یاد آور شدیم که اخراج نمودن برخی افراد از یک مؤسسه،هر چند ممکن است با سر و صدا و داد و فریاد شخص اخراج شده همراه باشد،اما باید مدیر باکمال صلح و صفا اقدام به اخراج او نماید و ...
ص: 81
یکی از اموری که جزء شرایط بزرگ مدیریت است آنست که مدیر در معاشرت با مردم باید اخلاق نیک داشته باشد، زیرا مدیر بخاطر مقامی که دارد مورد حسادت دوست و دشمن قرار می گیرد،دوستان گرچه ممکن است حسادت خود را از انسان مخفی سازند،اما نمی توانند انقلاب درونی خود را خاموش سازند،و به ناچار روزی بعضی از دوستان هم که شده عقده درونی خود را منفجر خواهند ساخت،اما در مورد دشمن و کینه و حسادت او که روشن است و نیازی به توضیح ندارد.
معاشرت نیکو و اخلاق خوب،از جمله عواملی است که شعله حسادت را تا حدی سبک ساخته،و از شدت آن می کاهد، و به همین نسبت مدیر از شر حسادت و دشمنی های آنان درامان خواهد ماند و با تدابیر عالمانه ای که در مدیریت دارد .
آسوده از خطر حسودان می تواند به کار خود پیشرفت دهد،زیرا انسان هر چند هم که با تدبیر باشد در محیط اضطراب و نگرانی نمی تواند در کار خود آن طور که باید و شاید پیشرفت
ص: 82
نماید.
البته مدیر باید بیش از آن اندازه ای که از دشمن احتیاط می کند از دوست خود بر حذر باشد، زیرا انسان نسبت به دشمن هشیار است و اسرار داخلی و نقاط ضعف خود را در اختیار او نمی گذارد،و لذا دشمن نمی تواند از داخل او را
بکوبد، اما دوست انسان،روی اعتمادی که در بین هست بیشتر نقاط ضعف و عیوب انسان را ضمن گفتگو ها بدست می آورد، و هنگامی که دوست از انسان برگشته دشمن شود،راه کوبیدن انسان را خوب می داند،و لذا شاعر عرب اشعاری بدین مضمون گفته است:
از دشمن خود یکبار بترس*** اما از دوست خود هزار مرتبه بترس
زیرا چه بسا ممکن است دوست برگردد
اگر دوست انسان دشمن شود به زیان زدن دانا تر است (1) پیامبراکرم صلی الله علیه واله و سلم می فرماید: جبرئیل یک بار بر من نازل نشد مگر آن که به من سفارش می کرد که با مردم به مدارا رفتار کنم".
ص: 83
و نیز سعدی شاعر فارسی زبان گفته است :
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است***با دوستان مروت با دشمنان مدارا
ص: 84
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است آن که مدیر رخنه های کوچک را از اول تا بزرگ نشده اصلاح کند،زیرا هر فسادی که در کارها پیشامد می کند،از اول کوچک و بی اهمیت بنظر می رسد،اما در اثر سهل انگاری همان رخنه کوچک به حدی بزرگ می شود که دیگر نمیتوان آن را اصلاح نمود.
و در مثل است که:( دشمنی،آتش،ومرض،کوچک آن هم بزرگ است زیرا در این قسمت ها دشمنی کوچک آنقدر بزرگ می شود که دیگر راهی برای آشتی باقی نخواهد ماند،و آتش کم شعله ور شده تا جایی که همه چیز را می سوزاند ومرض ناچیز در اثر سهل انگاری در معالجه و پرهیز عاقبتش به مرگ منتهی می شود.
بنابراین بر مدیر لازم است که بسیار هشیار و با احتیاط باشد،و رخنه های کوچک و مفاسد جزیی را نادیده نگرفته از همان ابتدای پیدایش در فکر اصلاح آن باشد،و اگر از اول در اصلاح این گونه فسادهای جزیی کوتاهی کند، اکثر سر از
ص: 85
مفاسد بزرگی در می آورد که گاهی به طور کلی اساس موٴسسه را برهم میزند.
سعدی در این باره گفته است:
دیدی که چه گفت زال با رستم گرد؟ *** دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
دیدیم بسی آب ز سرچشمه خورد*** چون بیشتر آمد شتر و بار ببرد
این سخن گر چه دربارهٴ دشمن است، اما نسبت بهر مفسده ای که حتی برای افراد معمولی هم پیش می آید صادق است،چه رسد به مدیری که مسئولیت مؤسسه یا اداره مهمی را به عهده داشته باشد و بخواهد در کار خود هر چه بیشتر پیشرفت حاصل کند ؟
ص: 86
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است آن که از کارهایی که موجب تنفر مردم می شود اجتناب نماید،گرچه ممکن است به وسیله اموری جزئی و کوچک مردم تنفر پیدا کنند،اما تنفر مردم زیان بزرگی برای مدیریت دارد.
چیزهایی که موجب تنفر است بسیار می باشد ، که اینک قسمتی از آنرا یاد آوری نموده،بقیه را به تشخیص و درک شخص مدیر واگذار می نمائیم.
1-پیمان شکنی
2-اظهار استبداد
3-فروتنی زائد از حد که نزدیک به چاپلوسی شود
4-گوشه گیری از اجتماع و دوری از مردم
5-شرکت نکردن در مجالس جشن و سوگواری و...
6-به خود و یا بکار خود بالیدن
7-درکوچه و خیابان غذا خوردن
8-خنده بسیار بلند
9-انداختن آب دهان در انظار
ص: 87
است.
10-شوخی خارج از حد
11-نشستن در محلی از مجلس که بالاتر از مقام او است.
12-ترجیح برخی بر دیگری در معاشرت و دوستی
13-ناقص کردن حقوق افراد
14-ستیزه جویی با مردم
15-نقل مطالب باور نکردن از داستان ها و یا تاریخ گرچه حق باشد
16-دروغ گفتن
17-به جا آوردن کارهایی که از نظر عقلی یا شرعی و یا عرفی قبیح باشد،... از این قبیل امور فراوانی که موجب تنفر جامعه از مرتکبین آن می شود .
البته ناگفته نماند باید در درجه اول توجه به جنبه شرعی هر کاری نمود،اگر مانعی از نظر شرع در انجام آن نبود انجام دهد،و یا اشکالی در ترک آن از نظر شرع نبود ترک کند،و منظور ما این نیست که انسان صد درصد نظر مردم را ملاک عمل قرار دهد،به طوری که اگر مردم از انجام کار واجبی تنفر داشتند او هم آن عمل واجب را ترک نماید ؟ و یا به عکس اگر فعل حرامی در نظر مردم عادی بود آن را انجام دهد. پناه به خدا می بریم از چنین خیال باطلی !...
ص: 88
یکی از اموری که در مدیریت اهمیت بسیار دارد آن که مدیر باید اعتماد مردم را جلب کند،و این فصل با فصل سابق فرق دارد،زیرا که بعضی از مدیران کاری که موجب تنفر مردم باشد انجام نمی دهند،اما نمی تواند اعتماد مردم را نسبت به خود جلب کنند،با اینکه حفظ اعتماد مردم برای مدیر بسیار لازم است،زیرا هر فردی که متصدی کاری می باشد تا هنگامی می تواند به کار خود ادامه دهد که مردم با و اعتماد داشته باشند...
برای نمونه امام جماعت هنگامی که مردم نسبت به او بی اعتماد شدند،کسی در جماعت او حاضر نمی شود...
تاجر تا هنگامی قدرت تجارت و داد و ستد دارد که مردم به او اعتماد داشته باشند.
اگر اعتماد مردم نسبت به او سلب شد،مشتری ها از اطرافش پراکنده شده،معامله با او را ترک می کنند به همین قسم اگر مدیر با معاشرت نیکو و درست کاری خود
ص: 89
توانست اعتماد مردم را نسبت به خویشتن جلب کند،می تواند خود و مؤسسه را حفظ کرده،راه پیشرفت خود را هموار سازد، اما اگر نتوانست جلب اعتماد کند موٴسسه و تشکیلاتش به خطر افتاده ... عاقبت با شکست روبرو خواهد شد.
ص: 90
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است آن که مدیر در کار مؤسسه خود محکم کاری نموده، همیشه از اوضاع آن رسیدگی نماید،یک مؤسسه هر چند هم قوی باشد باید همیشه بیدار بوده با احتیاط باشد،وگرنه در گوشه و کنار آن مفاسدی راه یافته،کم کم مفاسد در اساس مؤسسه نفوذ کرده،موجب نابودی مؤسسه خواهد شد.
اداره کنندهٴ یک مملکت باید از احوال رعایای خود آگاه باشد،و از جریانات استان ها و شهرها با دقت اطلاع داشته باشد،تا بتواند مفاسد را همیشه بر طرف سازد،و به افرادی را که استحقاق ترفیع دارند مقام دهد
مرجع تقلید باید علی الدوام از حالات نمایندگان و حالات پیروان خود،و اوضاع کشورهای مذهبی وکشورهای مترقی با خبر باشد.
فرمانده یک لشکر باید از احوال لشگریان و سربازان خود و مسئولین لشکر، و حالات دشمنان خود همیشه به طور دقیق اطلاع داشته باشد.
ص: 91
یکی از شرایط مهم مدیریت آنست که مدیر همیشه کارهای کوچک و بزرگ خود را با مشورت قبلی انجام دهد،زیرا انسان هر قدر تجربه و دانش داشته باشد،شور با دیگران هر چند هم از نظر مقام و معلومات و تجربیات از او پائین تر باشند برای مدیر راه های تازه ای را باز می کند.
علاوه بر این نسان نباید به دانش خود مغرور شود زیرا از هر دانشمندی دانشمندتری وجود دارد و قرآن در این باره فرموده است:
"پیامبر با آنان در کارها مشورت کن " .
کسی که با دیگران مشورت کند همیشه یکی از این دو سود را خواهد برد :
1 -اگر در میان آراء و نظریات مشاورین ،بهتر از نظر خود نظری نیافت فایده مشورت آنست که نسبت به نظر خود اعتماد بیشتری پیدا می کند،و با تصمیم و اراده قاطعی دست بکار می شود.
ص: 92
2-و اگر در میان نظریات مشاورین خود نظری بهتر و محکم تر یافت چه بهتر که طبق آن نظر عمل خواهد کرد.
علاوه بر این دو سود که گفته شد،مشورت دو فایده مهم دیگر هم دارد:
1-اگر بعداً معلوم شد این عمل اشتباه بوده است بار خطا و اشتباه تنها به دوش مدیر نخواهد افتاد،و لبه تیز حملات مردم فقط متوجه مدیر نمی شود.
2-و اگر در کارش اشتباهی رخ نداده باشد کسی با او مخالفت نخواهد کرد،زیرا هر کس عملی را انجام دهد هر چندهم عملش درست و صحیح باشد با مخالفت کسانی روبرو خواهد شد،و افرادی هستند که ولو بخاطر خود نمائی هم شده با نظر مدیر مخالفت می نمایند،اما اگر مدیر با اطرافیان و نزدیکان خود قبلا" مشورت کند همان افراد که ممکن است بعدا" مخالفت کنند با او همراه و هم فکر خواهند شد.(1)
اما بر مدیر لازم است با کسانی مشورت کند که اگر نظرش
ص: 93
صحیح نبود و مدیر نظر او را رد کرد به مخالفت با مدیر بر نخیزد،و اگر چنین نباشد ضرر مشورت بیش از فایده آن خواهد بود،و یا دست کم زیان و نفعش برابر خواهد شد.
و نیز در مشورت باید طرف مشورت هم از افراد جوان و هم از افراد سالخورده باشند، زیرا جوان دارای تیز هوشی فوق العاده ای است، و پیران هم در کار واردتر و دارای رشد و تجربیات بیشتری هستند،اگر تیزهوشی با رشد و تجربه همراه گردد نتیجه مطلوبتر خواهد شد.
ص: 94
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است آن که مدیر رفتاری خشونت آمیز نداشته باشد،زیرا مدیران اکثر دارای شرکاء و همکارانی هستند،هر چند هم در سطح پائین تری از مدیر باشند باز دارای نظر و رأی هستند،و برطبق معمول در پایان مشاوره نظر مدیر باید اجراء شود.
اما همین که نظر مدیر معلوم شد،قهرا " کسی با رأی مدیر مخالفت خواهد کرد و چه بسا کسانی مخالف نظر او باشند،گاهی مدیر در برابر مخالفین خشونت به خرج می دهد،و می خواهد باتندی و سختی نظر خود را تحمیل کند،این طریقه اشتباه است و موجب عداوت و کدورت و از هم پاشیدگی موٴسسه خواهد شد،و گاهی نظر خود را با نرمی و آرامی اظهار میکند و این رفتار یکی از وسائل پیروزی و جلب دوستی و محبت اطرافیان برای مدیر و مؤسسه خواهد شد. برای نمونه مرجع تقلید دارای اطرافیانی است که این عده هر چند هم دارای تقوی و صلاحیت باشند،درباره تعیین نمایندگان و پرداخت
ص: 95
حقوق ماهیانه طلاب و ... نظرهایی دارند،و بیشتر اوقات ممکن است نظر مرجع تقلید در تعیین نماینده ای یا عزل نماینده ای یا کارهایی نظیر آن با اطرافیان خود مخالف باشد،بنابراین بر مرجع تقلید لازم است که نظر خود را بدون خشونت با نرمی اجرا کند،وگرنه اگر اطرافیان او _طبق مفروض_ هر چند هم صالح باشد از دور و بر او پراکنده خواهند شد،و او را تنها گذاشته ناراحتی ها خواهد دید.
یکی از شخصیت ها در این باره می گوید: " بسیاری از اوقات می خواستم شخص معینی را در محلی تعیین کنم، اما برای جلب موافقت اعضاء مؤسسه درباره تعیین شخصی که صلاحیت آن محل را داشته باشد بی آن که نامی از شخص مورد نظر را ببرم گفتگو می کردم،اگر مشاورین همان فرد مورد نظر مرا تعیین کردند، که چه بسیار خوب،و گرنه شخص تعیین شده از طرف آنان را در میان خودشان مورد بحث می انداختم آن که من خودم درباره او مناقشه ای کرده باشم،و طبیعی است در اطراف او گفتگوهایی می شد، تا در نتیجه شخص مورد نظر مرا آنان خود ا نتخاب می کردند، قهرا " سرانجام همان کسی را که من نظر داشتم اطرافیان دسته جمعی انتخاب می کردند،یا آن که مورد نظر من یکی از دو نفر بود که باز طرف آنان یکی از آنان تعیین می شد،و آخر کار با این که به صورت
ص: 96
ظاهر از طرف آنان تعیین شده بود اما نظر من تأمین می گشت .
بدین ترتیب هم به منظور خود می رسیدم،و هم رضایت دوستانم را جلب کرده،بلکه به خاطر آن که بنظر آنان عمل کرده ام مورد مدح و ستایش آنان هم قرار می گرفتم".
و از این قبیل است ملاحظه احترام مردم، چه درباره خواسته های خود و چه درباره خواسته های آنان،که مدیر بایستی با مردم طوری روبرو نشود که به شخصیت آنان بر خورد کند.
ص: 97
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است اینکه مدیر خود خواهی نداشته باشد، زیرا خود خواهی به تمام معنی با مدیریت مخالفت دارد .
برای آن که شخص خود خواه هدفش خودش می باشد،نه آن هدفی که مؤسسه بخاطر آن تأسیس گردیده است،بنابراین شخص خودخواه در مسیر خود پرستی بسیر خود ادامه می دهد. و موسسه در مسیر هدف گام بر میدارد،و روی این حساب چنین مؤسسه ای که اسیر دست افراد خود خواه باشد به سرعت رو به نیستی می رود .
جالب اینجا است در عین حال که مردم با تمام قدرت می خواهند شخص خودخواه را سرکوب کنند، او از مردم انتظار دارد که با تمام امکانات از او قدردانی کنند!
این صفت زشت موجب سقوط دادن یک فرد عادی خواهد شد چه رسد به مدیر که این صفت بیش از هر کس برای او زیان آور است ؟
ص: 98
و اگر در یک مؤسسه شخص خود خواهی را در رأس آن را یافتی نباید بگویی چطور شده است که مدیریت با خودخواهی در یک جا جمع شده است ؟
بلکه باید میان آن نفر خودخواه و یک فرد سالم مقایسه کنی که اگر به جای این فرد خود خواه یک فرد سالم می بود پیشرفت موسسه چقدر بیشتر از حال می شد؟
برای نمونه اگر مدیر خود خواهی که فعلا" مدرسه ای را با یک صد محصل به طور متوسط اداره می کند،اگر به جای او یک فرد متواضع و فروتن می بود می توانست مدرسه را با هزار محصل به طرزی بسیار عالی و سبکی بسیار مترقی اداره کند و همینطور ...
ص: 99
یکی از امور مهمی که جزء شرایط مدیریت است دقت و مراقبت فوق العاده است که مدیر علل و عوامل پیشرفت کار را به خوبی شناخته،به طور دقیق مراقب امور باشد،و در عاقبت هرکاری فکر کند،و باید طوری دقت و مراقبت به خرج دهد که زود بتواند از مقدمات به نتیجه ها برسد، و از هر فرصتی برای پیشرفت کار خود استفاده کند و ...
کسی که درمیان دشمنان بسیاری زندگی می کند که هر ساعت انتظار حمله آنان را دارد،چگونه باید زندگی کند ؟ چنین شخصی باید چقدر با احتیاط باشد،و چقدر باید گوش و چشم حافظه و اعصاب خود را برای شناسایی و مقابله با دشمن بسیج کند؟ و از تمام امکانات خود از مال و اسلحه و افراد برای دفاع از خویشتن استفاده نماید؟
رعایت همه این ها برای آن شخص لازم است،و اگر از یک موضوع که مربوط به نیروی دفاعی است غفلت کند هر چند هم آن موضوع کوچک باشد، به همان میزان زیانش را
ص: 100
خواهد دید.
به همین ترتیب در اداره هر مؤسسه ای،چه مدرسه باشد چه امور دینی،چه تجارتخانه ، و چه کشور داری ، رعایت این امر برای مدیر لازم است.
ص: 101
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است نیروی تبلیغی است،زیرا در هر موسسه ای مدیر آن دارای هدفی است،که باید افکار مردم را به سوی هدف خود و کارهای سودمندی که انجام داده است متوجه سازد،اگر مدیر بتواند افکار مردم را نسبت به کار خود جلب کند پیشرفت بیشتری داشته بهتر می تواند به هدف خود برسد.
مثلا" شما عده ای را به سوی قرآن دعوت می کنید،و می خواهید یک ( انجمن قرائت قرآن )را ترویج نمائید،که مردم را وادار کنید هم خواندن قرآن را بیاموزند،و هم به آیات آن عمل کنند،اجرای این برنامه بدون تبلیغات وسیع و پیگیر ممکن نیست،و شما به هدف خود نخواهید رسید.
مقداری در تعلیمات مختلف اسلامی دقت کنید که دین مقدس سلام چگونه برای حفظارکان خود تبلیغاتی مقررداشته است؟!
اذان تبلیغات و دعوتی است برای نماز و اعلان و
ص: 102
تبلیغ مسائل اساسی اسلام است،به همین ترتیب روزه،حج و ...که همگی راه تبلیغ و انتشار احکام است،و مردم به وسیله این تبلیغات بسوی هدفی که دین برای آن آمده است دعوت می شوند.
اما مدیر در تبلیغات خود باید میان تبلیغ و خدعه و نیرنگ فرق بگذارد،و خارج از واقعیت چیزی را تبلیغ نکند،و نیز در تبلیغات خود بایستی مراقب باشد که در صورت معقول خارج نشود،و موجب نفرت مردم نگردد،و در تبلیغاتش عیب جویی از دیگران و خود فروشی بکار نبندد.
ص: 103
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است آنکه مدیر همیشه رضایت الهی را بر هر چیز ترجیح دهد،و در هرکار و قدمی رضایت خدا را در نظر داشته باشد،به این معنی در همه کارها انسان اخلاص شدیدی داشته باشد،و از درگاه الهی آرزوی رسیدن به هدف را بنماید،و همیشه بخدا اعتماد کند و توکل بر او نماید.
زیرا اولا" رعایت رضایت الهی موجب پیشرفت کارخواهد شد،برای آن که همه کارها به دست خدا است،هنگامی خدا بنده خود را دید از همه کس بریده و با او پیوسته است او را با نیروی خود تایید فرموده،در کار او برکت می اندازد، به طوری که هم در واقع و هم در نظر مردم بهترین مدیر خواهد شد،همان گونه که در حدیث آمده است:
ص: 104
"با یکی بساز که به جای همه کافی باشد "(1)
و در حدیث دیگر آمده :" آنچه که برای خدا باشد رشد خواهد داشت". (2)
در ثانی__اگر کارها را به خاطر خدا انجام دهیم از اجر و پاداش الهی بهره مند خواهیم شد،در صورتی که اگر کاری را برای خدا انجام ندهیم نباید انتظار پاداش اخروی داشته باشیم.
در ثالث __دنیا سرای فانی است،انسان هر قدر هم عمر کند،به ناچار روزی فرا خواهد رسید که عمرش و عمران و آبادانی هایش به پایان خواهد رسید،اما اگر کارهای ما به رضایت الهی پیوست یافت،باقی خواهد ماند،و پاداش عمل ما بهشت جاویدان خواهد بود که نعمت های آن زوال و تحولی ندارد،و در آنجا هر چه دل انسان بخواهد و چشم انسان لذت برد موجود است،و آیا انسان عاقل از چیزی که با این اهمیت و ارزش،همیشگی و جاودان است صرف نظر خواهد کرد؟ و این موقعیت ها و پاداش های عظیم را با سودهای زود گذردنیا
ص: 105
که با درد و رنج و کدورت ها همراه است مبادله می کند؟!
این فصل از مهم ترین فصل های این کتاب است، بنابراین بر مدیر لازم است که به این مطلب توجه کافی داشته باشد،و آن را با دقت هرچه بیشتر و احاطه هر چه تمام تر رعایت کند به طوری که در اثر مداومت این معنی در روحیهٴ او ملکه شده به صورت خود کار برعایت آن پردازد.
اما اگر مدیر در کارهای خود رعایت این مطلب را نکند از مصادیق این فرموده الهی خواهد شد:
"نمی نگری کسانی را که در زندگی دنیا کوشش آنان بر باد رفته، و گمان می کنند که رفتار نیکو دارند"(1)
و مصداق فرمودهٴ دیگر خواهد شد:
"بگو روز قیامت زیان کاران کسانی هستند که به خود و اهل خود زیان می زنند".(2)
ص: 106
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است ( پاکیزه بودن اطرافیان مدیر )است،و مدیر بایداهمیت فراوانی به این قسمت بدهد،زیرا انحراف اطرافیان موجب سستی موسسه شکست آن خواهد شد، علاوه بر این ناپاکی و آلودگی اطرافی دو زیان بزرگ برای مدیر خواهد داشت.
1 -همین افراد وقتی کنترل نشوند کم و بیش در افکار مدیر تأثیر می گذارند،و هر چند هم مدیرهشیار و زیرک باشد مستقیم و یا غیر مستقیم تحت تأثیر اطرافیان آلوده خود قرار خواهد گرفت.
2-مردم آلودگی آنان را از چشم مدیر می بینند، و به همان چشم که آنان را می بینند به مدیر نگاه می کنند، و بدین ترتیب مدیر هر چند هم که خود پاکیزه باشد رفته رفته نام نیک خود را از دست داده تا جایی که دیگر جز بد نامی چیزی برای او باقی نخواهد ماند،و البته باید گفت که در این گونه موارد مردم حق دارند چنین قضاوت کنند . زیرا وضع این
ص: 107
مدیر از دو حال خارج نیست:
1-یا از فساد اطرافیان خود خبر ندارد،که در این صورت صلاحیت مدیریت را نخواهد داشت ، چگونه چنین شخص صلاحیت مدیریت داشته باشد با اینکه نمی تواند از حالات نزدیک ترین افراد خود با اطلاع باشد ؟
2-یا اینکه مدیر از فساد اطرافیان خود با خبر است اما اقدام به اصلاح نمی کند،اگر قدرت اصلاح اطرافیان خود را ندارد،باز هم تا هنگامی که از عهده اصلاح آنان برنیامده است حق مدیریت ندارد، بنابراین اگر با این نقص بکارخود ادامه دهد با اطرافیان فاسد خود شریک جرم خواهد بود،همانطوری که شاعر عرب گفته است:
اگر نمی دانی، که ندانستنت مصیبتی است
واگر می دانی که مصیبت بس بزرگتر است (1)
آری ممکن است گاهی مدیر به اطرافیانی هر چند هم که فاسد باشند احتیاج داشته باشد،در این صورت لازم است مدیر به مردم بگوید که ناچار است با این اطرافیان کار کند،البته اگر از تصریح به این مطلب خوف و خطری برای او و یا
ص: 108
کارش در بین نباشد.
اما اگر از تصریح به این امر ترس داشته باشد باید خصوصی و به نحو اشاره و کنایه این جریان را به مردم بفهماند.
و علت اینکه می بینیم در بین اطرافیان پیامبران و امامان افراد فاسدی وجود داشته همین بوده است ،و نیز می بینیم درباره اطرافیان فاسد خود که از پذیرفتن آنان ناگزیر بوده اند تصریحات و اشاراتی بیان فرموده اند و مردم را از جریان با خبر نموده اند.
زیرا در موارد بسیاری پیامبر اکرم برخی از اطرافیان فاسد خود را نفرین و لعنت فرموده اند،و در مواردی از اعمال برخی دیگر بیزاری جسته اند و ... از این قبیل که در تاریخ ثبت شده است ،و در این مورد تفصیل آن را به هوش و ذکاوت مدیر واگذار می کنیم .
ص: 109
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است آن که مدیر از کارمندان و زیر دستان خود انتظار کار صد در صد نداشته باشد زیرا افراد بشر دارای طبیعت های گوناگونی هستند،برخی دارای روح اطاعت و شنوائی هستند،برخی تنبل هستند، برخی با احرارتند، و برخی سرد و ... اگر مدیر از همه افراد خود انتظار کار جدی و صددر صد درست داشته باشد، اولا" خود را خسته کرده، به هدف خود هم نخواهد رسید، علاوه بر این برای خود دشمنانی فراهم می سازد که دشمنی آنان عاقبت موجب شکست مدیریت او خواهد شد.
بنابراین باید رعایت ضعف افراد و اختلافات طبیعی آنان را در نظر داشته باشد،و با خود بگوید که: اگر فلانی این مرتبه فرمان نبرد بار دیگر فرمان مرا خواهد برد، واگر این دفعه آنطوری که من می خواستم کار را انجام نداده است دفعات بعدی کارهای دیگری را طبق نظر من انجام خواهد
ص: 110
داد... پس بهتر آنست که این افراد را همچنان سر کارشان باقی بگذارم به امید آن که در آینده اصلاح شوند.
ناگفته نماند که منظور ما از چشم پوشی نسبت به افراد وابسته به موسسه این نیست که مدیر عیب و نقص کار افراد را به آنان تذکر ندهد،بلکه منظور ما آنست که مدیر اختلاف طبیعی افراد را از نظر قدرت و ضعف و زرنگی و تنبلی در نظر داشته باشد،و از هر کس بیش از حد ظرفیتش انتظار نداشته باشد.
البته بهتر آنست که مدیر عیب و نقص کار افراد خود را به طرز کنایه و اشاره به آنان بفهماند، تا صفای قلبی و خلوص و محبت آنان از بین نرود،و اگر انسان در تاریخ پیامبر اسلام دقت کند بهترین نمونه ها از این نوع اصلاح را خواهد یافت .
ص: 111
یکی از اموری که جزء شرایط مدیریت است آن که مدیر در نظر به حالات مردم رعایت اعتدال کند، به این معنی که به همه کس خوش بین نباشد،و نیز نسبت به همه کس هم سوء ظن نداشته باشد، بلکه در حسن ظن در حد وسط باشد...
به مجرد ملاقات با کسی فورا نسبت به او خوش گمان نباشد،و بدون اختیار نسبت به او نیز بدگمان نشود.
زیرا حسن ظن نسبت به همه کس نوعی ضعف و سستی است که موجب راه یافتن افرادی شرور و ناپاک در موسسه خواهد شد.
بدگمانی هم نوعی سختگیری است که لزومی ندارد،و موجب پراکندگی نیکان از اطراف موسسه خواهد شد،قهرا " این دو صفت هر دو اگر تعدیل نشوند باعث شکست و نابودی موسسه خواهند شد .
و منشاء انحراف در هر یک از این دو صفت جهل نادانی است،همان گونه که در مثل وارد شده است:
"جاهل یا افراط گر است،یا تفریط گر"(1)
ص: 112
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است "استقامت در مقابل حوادث و پیشامدها است" هر موٴسسه ای طبعا " در معرض حوادث و پیشامدهای سختی هست،و هر اندازه که موٴسسه وسیع تر باشد حوادث و ناملایمات آن بیشتر و سخت تر است!
برخی از مدیران خود را آماده حوادث نکرده اند،هنگامی که پیشامدی در کارشان رخ می دهد از میدان بدر می روند،و این خود نوعی شکست است،بنابراین لازم است یک مدیر دور اندیش: اولا" پیش از هر چیز خود را برای حوادث احتمالی آماده کند،که هرگاه مصیبتی وارد شد،دست و پای خود را گم نکند و بتواند از شدت و سختی مصیبت کاسته، آثار آن را نیز با سرعت از بین ببرد.
_در ثانی از نظر روحی در برابر پیشامدها خود را نیرومند ساخته تا در اثر یک ناملایم روحیه اش هضم نشده
ص: 113
دچار شکست روحی نگردد،زیرا استقامت روحی خود از وقوع حوادث جلوگیری نموده،از شدت آن می کاهد.
دانشمندان روانشناس می گویند: آن قسمت ناراحتی که انسان در اثر برخی پیشامدها می بیند گاهی سخت تر از اصل مصیبت است.
اما اگر انسان برای مقابله با مصیبت های احتمالی قبلا" خود را آماده کند،همین آمادگی مقدار بسیاری از مصیبت را کم می کند،و باقیمانده نیز در اثر مرور زمان از بین می رود.
برعکس اگر انسان احتمال این گونه پیشامدها را ندهد و خود را آماده نکند،با وقوع حوادث از نظر روحی و اداره امور شکست های غیر قابل جبرانی بر او وارد خواهد شد.
ص: 114
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است "بالا بردن سطح رتبه و مسئولیت افراد موسسه می باشد،زیرا در زندگی بشر برای هر قسمتی از شئون آن مدیرانی لازم است ، مدیر لایق و مهم آن مدیری است که بتواند مدیران بسیاری تربیت نموده تحویل اجتماع دهد.
به وجود آوردن مدیران علاوه بر آنکه خدمتی به آنان و به زندگانی بشریت محسوب می گردد_ و به راستی هم بسیار خدمت خوبی است – برای شخص مدیر هم برای شخص مدیر هم نشانه قدرت مدیریت و نیک نفسی او است،که همین خود موجب نام نیک و شهرت خوبی برای او خواهد بود.
البته ترفیع زیردستان احتیاج به یک روح تربیتی مناسب دارد که مدیر با چنین روحیه و با فراهم ساختن وسایل تربیتی لازم که در بالا بردن سطح معلومات افراد دخالت دارد می تواند راه مدیریت را به افراد خود بیاموزد،مثلا " راهنمایی های مدیر،کتب مربوطه، نقشه های کار،از وسایل مهمی است که
ص: 115
مدیر باید در اختیار افراد خود بگذارد،و با مراقبت ورهبری درست آنان را با فنون اداره امور آشنا سازد، و معلوم است که هر موسسه ای دارای شرایطی خاصی است که وسایل مناسب وتربیت مناسبی لازم دارد،که مدیر باید طبق لیاقت و درک خود احتیاجات خود را برای اجرای این هدف بر طرف سازد.
ص: 116
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است آن که مدیر نباید روحیه خود را در اثر کار و کوشش مداوم خسته کند،و برای رفع خستگی و تجدید نشاط وقتی تعیین کند " زیرا اداره موسسه کاری سخت و سنگین است ، بخصوص که موسسه دارای وسعتی بوده، کارهای آن مشکل هم باشد زیرا روح انسان دارای نیرو و نشاط محدودی است ، و اگر انسان بوسیله استراحت ، نشاط و نیروی روانی خود را تجدید نسازد از کار خسته شده نیروی فعالیت خود را از دست میدهد، و بدنبال آن به مدیریت و موسسه زیان وارد میسازد ، همانگونه که اگر بیک چراغ خوراکپزی و یا روشنائی سوخت کافی نرسد از حرارت و نور آن کاسته میشود ، روح انسان هم همین حالت را دارد.
روی این حساب اگر مدیر بخواهد نیرو و نشاط خود را حفظ کند، باید از استراحت کافی برخوردار باشد ، و در احادیث در این مورد این تعبیر وارد شده است : " لذتی
ص: 117
از طریق مشروع"(1).
و نیز وارد است که :"امام علیه السلام به منظور تفریح و گردش از مدینه بیرون می رفتند"(2)
اما انواع و اقسام تفریح مشروع زن و فرزند،زیارت مشاهد مشرفه،مسافرت،شناوری،راه پیمائی، مطالعه تاریخ و داستان های شیرین و مفید مانند جنگ ها و قهرمانی ها،و فکاهیات سودمند و ...
ص: 118
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است (تازیانه پیشرفت است)زیرا مدیر به تازیانه ای نیازمند است که هر گاه بخواهد کسالت و یا انحرافی در او ایجاد شود این تازیانه او را بیدار کند،و در مسیر هدف پیشروی دهد.از یادآوری بهشت و جهنم برای مدیران و مسئولین اموری که ایمان داشته باشند تازیانه ای بهتر وجود ندارد،البته بشرطی که تفاصیل نعیم بهشتی و عذاب های جهنمی را که درقرآن و روایات بیان شده است به دقت مطالعه کنند،و به قدرت عظیم خداوند،و عظمت آفرینش و زیبایی عالم توجه کنند،و در عین حال که با انجام وظائف،خود را به پاداش های آن جهان خوش دل می سازند،متوجه باشند که در اثر کوتاهی از انجام وظیفه،آن عذاب ها را نیز در پی خواهد داشت...
ص: 119
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است" اهمیت دادن به کارهای کوچک همانند کارهای بزرگ است "زیرا هر کاری از کوچک تا بزرگ آن در زندگی بشر مدخلیت دارد، و کارهای بزرگ از کارهای کوچک تشکیل می شوند.
انسان خود از سلولهای بسیار کوچکی ترکیب یافته ، جهان آفرینش با این عظمت از اتمهای ریز ذره بینی تشکیل یافته است،بنابر این کسی که به کارهای کوچک اهمیت ندهد،کارهای بزرگ از او فوت خواهد شد،زیرا کارهای بزرگ از کارهای کوچک تشکیل می یابد.
روی این حساب بر مدیر لازم است همان اندازه که به کارهای بزرگ خود اهمیت می دهد، به کارهای کوچک خود هم اهمیت بدهد. بیشتر اوقات انسان کارهای جزئی را با نظر سطحی نگاه می کند و به آن اهمیت نمی دهد اما یک بار که چشم باز می کند،خود را در مقابل کارهای بس سنگین مشاهده می کند که از عهده آن بر نخواهد آمد.
ص: 120
البته در این باره آنچه مهم است آنست که مدیر خود را عادت بدهد که به کارهای کوچک اهمیت دهد،تا حدی که این مطلب برای او ملکه شود،تا بتواند به خوبی کارهای خود را اداره کرده به موٴسسه و زندگی بشر پیشرفت دهد.
ص: 121
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است آن که "مدیر مواد خام اولیه را به اجناس مناسب تبدیل کند " حالا فرقی نیست چه اینکه این مواد اولیه مواد خام انسانی باشد،و چه اینکه مواد خام معدنی باشد،و یا مواد خام عملی باشد مدیر باید برای رشد افراد بکوشد تا افراد او صلاحیت کار پیدا کنند، و باید اجناس را به اجناس سود بخشی تبدیل کند،مثلا اگر مدیر در رشته صنایع باشد آهن را تبدیل به ماشین و هواپیما کند،و اگر در قسمت علم و دانش باشد سعی کند تا معلومات ابتدایی افراد را به معلومات عالیه و سود بخشی تبدیل نماید،زیرا علم و دانش به تدریج رشد می کند، و مدیران لایق در پیشرفت دانش سهم به سزایی دارند.منظور ما از مدیر در این فصل مدیر ادارهٴ مخصوصی نیست،بلکه هر مدیری چه آنک ه مدیر تشکیلات علمی باشد،یا مدیر یک کارگاه،یا و یکی از اقسام تبدیل مواد خام به اجناس،ترکیب مواد اولیه است که پس از ترتیب مخصوصی
ص: 122
آن مواد اولیه تبدیل به جنس خواهد شد که در زندگی انسان مفید باشد،مانند بنا که آجر را روی آجر می گذارد،تا از آن مواد یک ساختمان کامل تهیه می کند.ومانند کتابداری که کتاب هایی را کنار هم قرار می دهد و پس از مدتی کتابخانه با ارزشی تهیه می شود.
و مانند نویسنده ای که موضوعی را در کنار موضوعی قرار می دهد،تا به صورت کتاب ارزشمندی در می آیدو ... مدیر در هر موسسه و هر اداره ای که باشد در قسمت کارهای مربوط به خود این اندازه اختیارات دارد، اگر این طریقه را عملی کرد در پیشرفت زندگی سهم به سزایی خواهد داشت ،و علاوه بر این شهرت و نام نیکی هم برای خود کسب کرده است.
ص: 123
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است آن که مدیر از چنگال مشکلات بتواند با زیرکی فرار کند زیرا در اداره هر کاری مشکلاتی پیش می آید که ممکن است مدیرگرفتار آن شود،و یکبار چشم باز کند و خود را در برابر مشکلات فراوان ببیند.
یک نمونه از این قبیل مشکلات که متوجه مؤسسات خواهد بود و برای مدیر لازم است که از چنگ آن فرار کند این است که گاهی ممکن است مدیر بعضی از افراد خود را روی مصالحی از مؤسسه اخراج کند،اگر از مدیر درباره علت اخراج آن فرد بپرسند؟ مدیر نباید در پاسخ سوٴال کننده،عیب شخص اخراج شده را بگوید،زیرا موجب عداوت شخص مطرود خواهد شد و شاید دشمنی او ایجاد مشکلاتی برای او بنماید،درصورتیکه برای مدیر افشای عیب آن شخص ضرورت نداشته است از طرفی هم اگر بگوید : شخص اخراج شده عیبی نداشته باز هم از او دست بردار نیستند.
ص: 124
بنابراین در این گونه موارد مدیر چاره ای جز این ندارد
که از پاسخ دادن به این قبیل پرسش ها فرار کند،یا سکوت کند، یا مجرای سخن را عوض کند،و یا کار دیگری پیش آورد...!
پیامبر خدا (صلی الله) به برخی از پرسش ها پاسخ نمیداد تا این آیه نازل شد :
"ای کسانی که ایمان آورده اید از چیزهایی نپرسید که اگر برایتان آشکار شد ناراحت شوید"(1)
البته راه فرار از مشکلات تنها منحصر به چنین کلماتی نیست،بلکه بیشتر اوقات انسان احتیاج پیدا می کند به یک فرار عملی،در این باره یک جریان جالب نقل می کنند:
( یکی از علما برای خواندن نماز بر جنازه پادشاهی دعوت می شود، چون عالم وضع را ناجور می بیند، زیرا دراثر اشتهار آن سلطان متوفی به مخالفت با دین نمی خواسته است بر جنازه اش نماز بخواند،از طرفی هم نمیخواسته بارد دعوت آنان میانهٴ خود را با فرزندان سلطان تیره کند،زیرا رد دعوت،ارتباطاتی را که به منظور خدمت بدین داشته است قطع می کند،لذا برای فرار از هر دو مشکل دستور می دهد مرکب
ص: 125
سواری برایش فراهم می سازند،سوار می شودو در انظار مردم خود را از روی مرکب بزیر می اندازد بطوری که مردم خیال کنند بی اختیار افتاده است،بطوری که دست و پایش می شکند و مجروح می شود،قهرا" او را با حالت دست و پا شکستگی به منزلش باز می گردانند،عالم برای فرار از آن دو مشکل بزرگ حاضر شد این همه درد و ناراحتی را تحمل کند،تا موازین شرعی را حفظ کند ) .
ص: 126
یکی از اموری که جزء شرایط مهم مدیریت است آنست که مدیر خویشتن را از خود فریبی حفظ کند و خود فریبی دارای انواع و اقسامی است:
1 - فریب از قسمت های جالب،زیرا طبیعت انسان مایل به استراحت و آسایش است،اما زندگی به جز کار جدی و مدام چیزدیگری نمی خواهد،بیشتر اوقات دیده می شود که مدیران با توجه به قسمت های جالب کار خود تمایل به استراحت پیدا می کنند،یا از نام نیک خود فریب خورده در کار خود وضبط موسسه کسل شده دست از کار جدی و مدام خود برمی دارد . و بدین ترتیب مدیریت او رو به ضعف و زبونی رفته،بعد از آن که مدت ها موجب پیشرفت زندگی و اجتماع بوده،یکباره موٴسسه او و بال گردن اجتماع و زندگی خواهد شد.
مدیرانی که دچار چنین فریبی می شوند،موجب انحطاط سطح موٴسسه خواهند بود،و با انحطاط سطح مؤسسات یک ملت،جامعه آنان دچار انحطاطو عقب افتادگی خواهد شد،
ص: 127
رفته رفته خموشی و عقب افتادگی بر سر آن ملت سایه افکنده کم کم ملت های دیگری بر آنان سبقت خواهند گرفت...
اینست هسته مرکزی پیشرفت ها و عقب افتادگی ها،زیرا دوراندیشی و فریب نخوردن و مغرور نشدن شرط اساسی هر پیشرفتی است،و در رأس هر عقب افتادگی،تنبلی و غرور و فریب به قسمت های جالب است.
2-فریب تعریف و ستایش خوردن،بیشتر اوقات همین که انسان می بیند،او را ستایش می کنند در کار خود تنبل شده تمایل به کسالت و یا انحراف پیدا می کند.
3-فریب بدگویی و مذمت مردم،و چه بسیار می شود که انسان از ترس بدگویی و مذمت مردم،راه درستی را که دارد از دست می دهد،و به بیراهه می افتد.
4-فریب تحریکات:بیشتر مردم با تحریک و تشجیع افراد فریب خورده با اینکه به زیان آن اقدام علم دارند،اما تحریکات افراد اعصاب آنان را برانگیخته با خیره سری فوق العاده ای خود را به هلاکت می اندازند.
تمام این اقسام فریب به زیان موسسه و مدیریت آنست،و موجب انحطاط و بدنامی مدیر و مؤسسه خواهد شد،وعاقبت به شکست مدیر تمام می شود.
و منطق گویندهٴ جمله معروف ( النار و لاالعار) یعنی:
ص: 128
(آتش را بر جان خود می پذیرم،اما ننگ را نخواهم پذیرفت )همین بود.
و قرآن مجید هم درباره این قسم فریب فرموده است:
"عزت یافتن او را وادار به گناه نمود" (1)
بنابراین بر مدیر لازم است که در است که در حفاظت و کنترل خود کاملا " کوشش نماید،تا دچار این گونه فریب ها نشود.
و ناگفته نماند که مدیر باید در این باره،و درباره عمل به فصل های گذشته از خداوند سبحان مدد بخواهد،و شبانه روز به یاد خدا باشد و بر او توکل نماید،زیرا خداوند بهترین یار و مددکار افرادی است که بر او توکل نمایند، و دست آنان را گرفته از هلاکت نجات می بخشد.
سبحان ربک رب العزه عما يصفون،و سلام على المرسلين والحمدلله رب العالمين، والصلاة والسلام على محمد وآله الطيبين الطاهرين.
كربلاء المقدسه
سید محمد حسینی شیرازی
ص: 129
مقدمهٴ مترجم
مقدمهٴ مولف
1-اهمیت مدیریت
2-آیا مدیریت ذاتی است یا اکتسابی ؟
3-عادت به صبر در ناملایمات
4-کم حرفی و پر کاری
5-شناسایی راه ورود و خروج در هر کار
6-مطالعه حالات شخصیت های بزرگ
7-سنگین و سبک و ترجیح اهم بر مهم
8-گذشت در پاره ای از موارد
9-واگذار نمودن امور جزئی
10-تنظیم و تقسیم امور
11-همیشه در تفکر
12-طرح ریزی
13-اخلاق نیک
ص: 130
14-آگاهی از عیوب،بدون ترتیب اثر
15-نه خود باختگی،نه غرور
16-به نیکی جدایی نمودن
17-وقار و هیبت نه تکبر
18-از انحطاط به سطح پائین تر پرهیز کند
19-در فکر توسعه فعالیت باشد
20-اصلاح خطاها و اشتباهات
21- تنظیم اوقات
22- تشویق و ترغیب زیر دستان
23-سرعت در کارها
24-میانه روی در تفکر
25-خودستایی غلط است
26-دور اندیشی
27-اعتراض بیهوده نکنید
28-کنترل شدید اطرافیان
29-اخلاق و معاشرت نیکو
30-سد رخنه های کوچک
31-مردم را از خود متنفر نسازد
32-جلب اعتماد مردم
33-رسیدگی مدام
ص: 131
34-هر کاری با مشورت قبلی
35-در اعمال نظر نباید خشونت به خرج داد
36-خود خواهی ممنوع
37-دقت و مراقبت شدید
38-نیروی تبلیغات
39-ترجیح رضایت الهی
40-پاکیزگی اطرافیان
41-توقع بیش از حد نداشته باش
42-در خوش گمانی حد وسط
43-استقامت در برابر حوادث
44-ترفیع زیردستان
45-وقتی برای تفریحات سالم
46-تازیانه پیشرفت
47-اهمیت دادن به کارهای کوچک
48-تبدیل مواد اولیه به اجناس
49-فرار از مشکلات
50-خطر بزرگ خود فریبی
ص: 132