پرتوی از فضائل امیر مؤمنان على(علیه السلام)
در 110 حدیث از کتب اهل سنت
حضرت آیه البطان صافی گلپایگانی
سرشناسه: صافی گلپایگانی، لطف اللّه.
عنوان و نام پدیدآور : پرتوی از فضائل امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در 110( حدیث از کتب اهل سنت) لطف اللّه صافی گلپایگانی.
مشخصات نشر: قم: دفتر تنظیم و نشر آثار حضرت آیت اللّه العظمی صافی گلپایگانی مدظله العالی . 1396
مشخصات ظاهری : 200 ص.
شابک :3-22-5105-600-987
وضعیت فهرست نویسی : فیپا.
یادداشت : کتابنامه، همچنین به صورت زیرنویس.
موضوع : علی بن ابی طالب امام ،اول 23 قبل هجرت - 40 ق.
موضوع : فضائل، حديث .
شناسه افزوده: : دفتر تنظیم و نشر آثار حضرت آیت اللّه العظمی صافی گلپایگانی مدظله العالی .
4رده بندی کنگره: پ 2 ص /BP37/4
رده بندی دیویی :297/951 :
ص: 1
بسم اللّه الرحمن الرحیم
دفتر تنظیم و نشر آثار
حضرت آیة اللّه العظمی صافی گلپایگانی(مد ظله الشریف)
نام :کتاب پرتوی ازفضائل امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در (110 حدیث از کتب اهل سنت)
مؤلف: حضرت آیت اللّه العظمی لطف اللّه صافی گلپایگانی (مد ظله الوارف)
مترجم :ناصر باقری بیدهندی
چاپ دوم :رجب المرجب 1438 / بهار 1396
شمارگان: 3000
بها :7000 تومان
شابک: 3-22-5105-600-978
• سایت الکترونیکی :- www.safi.ir www.saafi.net
پست الکترونیکی: saafi@saafi.net
• آدرس پستی: قم / انقلاب 6 / پلاک 181 -
تلفن:37755543 (025)
ص: 2
قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه وآله) :
«عَلى وَشِيعَتُهُ هُمُ الْفَائِرُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»
پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه وآله) فرمودند:
«علی و پیروانش در روز قیامت رستگاران اند»
ص: 3
ص: 4
سخن .مترجم...11
مقدمه مؤلف...15
1. على (علیه السلام) امیر غدیر...25
2. على (علیه السلام) هادی امت...27
3. ورود به شهر علم پیامبر (صلی اللّه علیه وآله)...29
4. علی (علیه السلام) دو کفه ترازوی علم پیامبر(صلی اللّه علیه وآله) ...32
5. یاد على (علیه السلام) عبادت است....33
6. پیغمبر و علی ( علیهما السلام) از یک ریشه اند...34
7. کارزار علی (علیه السلام) بر تأویل قرآن....35
8. من به درختی مانم که ...37
9. على (علیه السلام) حجّت خدا بر بندگان...38
10. افتخار به علی(علیه السلام)...39
11. بشارت به علی (علیه السلام)....40
12. جواز عبور از صراط...41
13 همراه با پیامبر (صلی اللّه علیه وآله) در بهشت ...42
14. دشمنی علی (علیه السلام) و خاندان رسول خدا (صلی اللّه علیه وآله)...43
15. بهشت آرزوی دیدار علی (علیه السلام) را دارد...44
ص: 5
16. حق على (علیه السلام) بر عهده مسلمانان ...45
17. محبت على (علیه السلام)، نابود کننده گناهان...46
18. دوستی علی (علیه السلام) برائت از آتش ...47
19. محبت على (علیه السلام) عمل صالح است....48
20. على (علیه السلام) دوست رسول خدا(صلی اللّه علیه وآله)...52
21. محبوبترین مردم نزد رسول اکرم (صلی اللّه علیه وآله)...52
22. کامروایان رستاخیز ...54
23 .محرّم اسرار پیامبر (صلی اللّه علیه وآله)...56
24. بهترین راستگویان (صدّیق اعظم)...57
25. حامل لوای حمد...59
26. منزلت علی (علیه السلام) نزد پیامبر(صلی اللّه علیه وآله)...61
27. همانند هارون(علیه السلام) نسبت به موسی(علیه السلام)....62
28. عینیت با پیامبر (صلی اللّه علیه وآله)....64
29. چون ستاره صبح میدرخشد...65
30. على (علیه السلام) در آمرزش الهی...66
31. تقسیمگر آتش دوزخ ....68
32. نخستین گروه .بهشتی ...69
33. خدایا دوستش بدار...70
34. پیشوای اهل تقوا ...72
35. علی(علیه السلام) در بهشت ....74
ص: 6
36. سهم على (علیه السلام) از حکمت الهی...75
37. على (علیه السلام) و قرآن ...76
38. معیار ایمان و نفاق ...77
39. پیامبر و علی (علیه السلام) از یک نورند...78
40 نامیده شدن علی (علیه السلام)به امیرمؤمنان...80
41. برتری ایمان علی (علیه السلام) بر هر ایمانی ....82
42. عبادت بدون ولایت امیرمؤمنان (علیه السلام) اثری ندارد...83
43. پیام رسان برائت ...84
44. سفارش پیامبر (صلی اللّه علیه وآله) به ولایت پذیری....85
45. على (علیه السلام) كفو(همتای) فاطمه (سلام اللّه علیها) ...87
46. اگر در دل همه، مهرعلى (علیه السلام)....89
47. علی (علیه السلام) جداکننده بین حقّ و باطل....91
48. ارزش مبارزه علی (علیه السلام)....93
49. دشمن علی (علیه السلام) غیر مسلمان است....94
50. سزای توهین به علی(علیه السلام)....96
51. نام علی (علیه السلام) بر سردَر بهشت ...98
52. علی (علیه السلام) همانند سورۀ اخلاص است ...99
53. نظر به ماه رخسار علی (علیه السلام) عبادت است...100
54. افضل امامان (علیهم السلام)...102
55 حدیث جواز ...103
ص: 7
56. اسلام و ایمان علی (علیه السلام)...105
57. مواسات على (علیه السلام) ...106
58. امارت امیرمؤمنان (علیه السلام)...107
59. دوستدار علی (علیه السلام)دوستدار رسول خدا(صلی اللّه علیه وآله) است....108
60. دور ساختن منافقان از حوض کوثر... 109
61. راه رفتن در زمین بر دشمن علی (علیه السلام) حرام است..... 110
62. هدیه فرشتگان به شیعیان علی (علیه السلام)... 111
63. آزردن علی(علیه السلام) اذیت پیامبر(صلی اللّه علیه وآله) است....112
64. همه درها جز در خانه علی (علیه السلام) را ببندید.... 114
65. پرچمدار رسول خدا(صلی اللّه علیه وآله) در هر دو سرا...116
66. قاتل علی (علیه السلام) تیره بخت ترین امت ..... 118
67. زینت علی(علیه السلام)... 120
68. صاحب حوض کوثر... 122
69. نخستین مسلمان ...123
70. علی (علیه السلام) برادر پیامبر(صلی اللّه علیه وآله).... 125
71. برادر و وزیر پیامبر(صلی اللّه علیه وآله)... 127
72. راه علی(علیه السلام) حق است.... 129
73. کینه های پنهان.... 131
74. پدرم فدای شهید تنها!...133
75. هم درجه پیامبر(صلی اللّه علیه وآله).... 134
ص: 8
76. پرسش در قیامت ...135
77. دوست علی (علیه السلام) مؤمن و دشمنش منافق است.....137
78. به دوستی علی (علیه السلام) فرزندانتان را بشناسید.... 139
79. راهنمایی پیامبر(صلی اللّه علیه وآله)...141
80. بیت رفیع علی (علیه السلام) و فاطمه(سلام اللّه علیها) ....143
81. توصیه درباره علی (علیه السلام)...145
82. خداوند دل علی(علیه السلام) را به ایمان آزموده است....147
83. علم على (علیه السلام)....149
84. حکمت علی (علیه السلام)150...
85. رسول خدا (صلی اللّه علیه وآله)در مبارزه است با دشمن علی (علیه السلام)...151
86. اوّلین از اولوا الامر... 153
87. وصی رسول خدا(صلی اللّه علیه وآله)... 155
88.پیشی گیرندگان ...156
89. برترین انسانها ....157
90. بهترین انسان ...158
91. نخستین مسلمان 159...
92. هم نشینان پیامبر(صلی اللّه علیه وآله) دربهشت ...160
93. اطاعت على (علیه السلام)، اطاعت پیامبر(صلی اللّه علیه وآله)....161
94. خصال سه گانه.... 162
95. حديث كساء.... 164
ص: 9
96. علی و فاطمه (علیهم السلام)از من هستند....166
97. فضائل ویژه علی (علیه السلام)...167
98. خاندان پیامبر (صلی اللّه علیه وآله)...170
99 .معلّم و مربی علی (علیه السلام)...171
100. قرین قرآن ....172
101. على(علیهه السلام) بهترین امت.... 174
102. سرانجام ما و شیعیان ...175
103. خدا با علی (علیه السلام) رازگفت... 176
104. مهرورزی به علی (علیه السلام)...178
105. همانند انبیاء(علیهم السلام) .... 179
106. جوانمردی جز علی(علیه السلام) نیست....180
107. امام اولیای خدا....181
108. امیر نیکوکاران ....183
109. پیروان علی (علیه السلام)... 185
110. خداوند او را بیشتر دوست دارد ...186
کتاب نامه ...189
آثار حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی مدظله الوارف در یک نگاه... 201
ص: 10
بسم الله الرّحمن الرّحيم
وَإِيَّاهُ نَسْتَعِينُ
گفتن و نوشتن درباره شخصیّتی که برتر از وصف، بالاتر از اندیشه و والاتر از جوهر کلام است و فضائل و مناقب ارزنده اش به قدری زیاد و فراوان است که قابل احصا و احاطه نیست، کاری بسی دشوار، بلکه بدون هدایت خداوند سبحان غیرممکن است.
در حدیثی از پیامبر اکرم(صلی اللّه علیه وآله) به امیرمؤمنان علی (علیه السلام) آمده است:
«ای علی! جز خدا و من کسی تو را آن سان که شایسته است، نشناخت». (1)
ابعاد مختلف و به ظاهر متضادّ وجود ذی جود آن حضرت را کسی می تواند درک و توصیف کند که از او بالاتر باشد یا همتای او و به مصداق کلام معروف: «معرِّف باید اجلی از معرَّف باشد» چه می تواند بگوید انسان ملکی درباره انسانی ملکوتی که «فضائلش به شماره نمی آید؟» (2) و بنا بر این فرموده رسول خدا(صلی اللّه علیه وآله):
ص: 11
«اگر جنگلها همه قلم و دریاها همه مرکب و پریان شمارشگر و انسان ها نگارگر شوند، نمی توانند فضائل علی بن ابی طالب را برشمرند» (1)از این رو، بی تردید بهترین و مستندترین منبع برای شناخت علی (علیه السلام)، قرآن مجید و سخنان نغز و شیرین رسول خدا (صلی اللّه علیه وآله) است.
با توجّه به آنچه گفته شد بسیاری از نویسندگان بهتر آن دیده اند که سیمای درخشنده امیرمؤمنان (علیه السلام) را در آینه احادیث نبوی به نظاره بنشینند و بنگرند معلّم و مربّی امیرمؤمنان (علیه السلام) آن حضرت را چگونه معرّفی و توصیف می کند.
یکی از عالمان برجسته که بیان فضائل، ویژگی ها و برجستگی های امام امیرمؤمنان علی (علیه السلام) را مدّنظر داشته و به بازشماری قطره ای از دریای بیکران فضائل امام (علیه السلام)از لسان گهربار نبیّ مکرّم از کتب و منابع عامّه پرداخته است، آیت اللّه العظمی حاج شیخ لطف اللّه صافی گلپایگانی (دام ظله الوارف) است.
چون ترجمه این گونه کتاب های پرارج برای شیعیانی که
ص: 12
نمی توانند از منابع عربی استفاده کنند، سودبخش خواهد بود؛ زیرا مایه استواری ساختارهای اعتقادی و اعتماد آنان شده و به جانشان نورانیّت و به دلشان صفا و به اندیشه شان روشنایی و به خود آنان آگاهی می بخشد، صاحب این قلم از سر عشق و ارادتی که به سرور پرهیزکاران و امیر جان مؤمنان داشت ،و برحسب وظیفه، با استمداد از عنایت ایزدی به ترجمه آن پرداخت تا آن عدّه از برادران و خواهران ایمانی که بهره کافی از زبان عربی ندارند از این کتاب ارزشمند بی نصیب نمانند.
علاوه بر ترجمه برای احادیث کتاب، تیتر گذاشته و فهرست منابع را به طور مستقل در پایان کتاب افزودیم. در موارد معدودی توضیحاتی را در متن یا پانوشت داخل [] آورده ایم.
امید است این خدمت ناچیز در پیشگاه باعظمت حضرت بقية اللّه الاعظم امام زمان (علیه السلام) مقبول افتد و مؤلف محترم، مترجم و ناشر مشمول رحمت بیکران حق تعالی و عنایات خاصّه ولیّ او قرار گیرند. بمنّه وكرمه. ،قم، آشیانه آل محمد (صلی اللّه علیه وآله). ناصر باقری بیدهندی
ص: 13
ص: 14
به نام خداوند بخشنده مهرورز
وَمَاذَا يَقُولُ النَّاسُ في مَدْح مَنْ أَتَتْ ***مَدَائِحُهُ الغَرّاء في مُحْكَم الذكر الذِّكْرِ
چه می توان گفت در مدح شخصیّتی که مدح و منقبت بلندش در قرآن کریم آمده است.
سکوت معنادار فصحا و بلغا و علما و حكما و عرفا و اولیاء ازذکرمناقب امام امیرالمؤمنین (علیه السلام)- برادر رسول خدا، همسر فاطمه زهرا(سلام اللّه علیها)، داناترین مردم، کسی که در خداشناسی و عبادت پس از پیامبر اکرم (صلی اللّه علیه وآله) برترین شخصیّت است - گویاتر از مدیحت سرایی و ذکر فضائل و مناقب و مراتب رفیع و مقامات والا و حضور شکوهمند او در صحنه های مختلف و معجزات آشکار و عجائب زندگی اوست.
از این رو اعتراف به عجز در پیشگاه مقدس و باعظمت آن حضرت برای همگان بهتر است، سروری که رسول خدا (صلی اللّه علیه وآله)در خطابی درباره اش فرمود: «اگر انسانها نویسنده و پریان حسابگر شوند، نمی توانند فضائلت را بنگارند». (1)
ص: 15
امير المؤمنين (علیه السلام) شخصیتی است که خداوند متعال فضائلی غیر قابل شمارش برایش قرار داد. فرزانه ای که پروردگار سبحان در شب معراج با پیامبرش با صدای دلربای حضرت امام علی(علیه السلام) تکلم کرد. (1)
همو که بعضی اصحاب در فراوانی فضائلش گفته اند: «علی سوابق درخشانی دارد که اگر سابقه ای از آن را بین همه آفریدگان توزیع کنند همه به خیر می رسند». (2)آن حضرت بزرگترین نشانه خدای متعال و علم و قدرت و سایر صفات برجسته اوست و در عالم امکان مانندی جز پسر عمش رسول خدا(صلی اللّه علیه وآله) ندارد همو که حضرت رسول(صلی اللّه علیه وآله) حامی بی نظیر او بود. آن سَرور اسوه جانفشانی و در نصرت حقّ و اقامه عدل ،یگانه و در اعتلای کلمة اللّه فوق العاده بود. با ضعفا ترحّم و با فقرا مواساتی عظیم داشت. از خدای متعال خوفی فراوان بر دل داشت و افصح و ابلغ همگان بود و در خوراک و پوشاک و در تمامی احوال و افعال باعظمت بود.
ص: 16
بلندمرتبه است خدای علی مرتبۀ ،عظیم ،آفرینندهء چنین انسانی و ودیعت گذارنده این عظمتها و کمالات در این آفریده.
بزرگ است خدایی که چنین انسانی در مقابل عظمتش کرنش می کند و در مقابل جلال و جبروت و عظمتش خود را کوچک می داند و از کبریایی اش خائف و ترسان است و در مقابل ذات پاکش به عجز و فقر اعتراف دارد و اوست کسی که گفت: «إِلَهِي كَفَى لِي عِزَّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً، وَكَفَى لِي فَخْراً أَنْ تكونَ لِي رَبّا»؛ (1)
«خدای من همین عزّت مرا بس که بندهء تو باشم و برای من افتخار همین بس که تو خدای منی». اوست ممسوس در ذات حقّ، و بسیار گریان از خشیت الهی و مجاهد در راه خدا .اوست صراط مستقیم و عروة الوثقى و حبل اللّه متین ،و میزان اعمال ،و تقسیم گر بهشت و دوزخ، و دست باز خداوندی و دیدهء بینای حقّ و حجت بالغه اش.
حضرت امیر (علیه السلام) در نامه ای که به معاویه نوشت فرمود: «فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبَّنَا وَالنَّاسُ بَعْدُ صَنائِعُ لَنَا» ؛ (2)
ص: 17
«ما ساخته و تربیت یافتهٔ مستقیم پروردگاریم و مردم تربیت شدهء ما هستند».
ابن ابی الحدید در ذیل آن می نویسد: این سخن بزرگ و برترین سخن است و معنایش سرآمد معانی، و ساخته و پرداختهء خداوندگاری که خدایش صانع اوست و منزلتش را رفیع و سرآمد مصنوعات نمود.
حضرت می فرماید: «احدی از انسانها بر ما نعمت نداد، تنها خداست که بر ما نعمت داده است. بین ما و بین او واسطه ای در کار نیست .دیگران به وسیلهء ما تربیت شده اند ما واسطهء بین خدا و آنان هستیم و این مقام بلندی است. ظاهرش این است که شنیدی ،و باطنش آن است که آنان بندگان خدا هستند و مردم بندهء آنان . (1)و از سوی دیگر صاحب این مفاخر عظیم را می بینیم که از خوف خدا چون مارگزیده به خود می پیچد!
و آن گونه که بعضی از یارانش [ضرار پسر ضمره ضبابی] (2) او را توصیف کرده: دارای چشمی گریان ،و متفکّر بود. وقتی با خود خلوت می کرد به محاسبه نفس می پرداخت و می گفت: «آه از کمی زاد و توشه و دوری راه و کمی انس، علی را با نعمت های
ص: 18
فناپذیر و لذّت های زودگذر چه کار؟م و می فرمود: «بدان که امام شما از دنیای خود به دو پاره تن پوش و از خوردنی هایش به دو قرص نان، بسنده کرده است به خدا قسم! از دنیایتان شمش طلایی، و از غنایمش ثروتی نیندوخته ام و حتّی این پیراهنی را که پوشیده ام تن پوش دیگری فراهم نکرده ام» (1)چه بگوییم از نفس پیامبر (صلی اللّه علیه وآله)که رسول خدا(صلی اللّه علیه وآله) درباره اش فرموده بود: «تو می شنوی آنچه را که من می شنوم و می بینی آنچه را که من می بینم جز آنکه تو نبّی نیستی». (2)
از این رو آنچه ما درباره امیرالمؤمنین و مولی الموحّدین می گوییم چون قطره ای است در مقابل دریا و ذرّه ای است در مقابل خورشید. پس عقول جهانیان و زبان ستایش گران، کوچک تر و نارساتر از آن است که حقّ این امام همام را ادا کند. لکن از همان آغاز که خود را شناختم نسبت به یادمان آن حضرت و فرزندان گرامش حرص و ولع داشتم و این امر به مرور ایام و گذشت سالها فزونی می یافت و شوقم بیشتر می شد و قلبم به مطالعه احادیث و آثار و استماع مناقب و مدایح شان نورانی می گردید. وگویا شاعر، این اشعار را به زبان حال من سروده است:
ص: 19
حُبُّ آلِ الرَّسولِ خَالَطَ عَظمِی *** وَجَرَى فِي مَفَاصِلي فَاعْذِرُوني
انَّا وَاللّهُ مُغْرَمُ بِهَوَاهُمْ ***عَلُّلُوني ب ذِكْرِهِم عَلِّلُونی
لا عَذَّبَ اللّهُ أُمّي انَّها شَرِبَت ***حُبَّ الوَصِيَّ وَغَذَتْنِيهِ بِاللَّبَنِ
وَكَانَ لي وَالِدٌ يَوَى أَبَا حَسَن ***فَصِرْتُ مِنْ ذِي وَذَا أَهْوَى أَبَا حَسَنٍ
محبّت خاندان پیامبر با استخوانم در آمیخته و در مفاصلم جریان پیدا کرده، پس مرا معذور دارید. خدا را سوگند که من شیفته آنان هستم، با یاد آنان مرا از خود، بی خود کنید.
مادرم را عذاب خدا فرا نگیرد که جام عشق علی پیمود و از راه شیر به کامم فرو ریخت. و پدری داشتم شیفته ابوالحسن علی، و مرا شیفتگی علی از این پدر و مادر به ارث است. در این کتاب صد و ده (1) حدیث در مناقب حضرت از جوامع
ص: 20
حدیثی اهل سنّت از مسانید و صحاح ستّه و غیر آنها بِه گزین کردم و آن را قبس مِنْ مناقب امير المؤمنين (علیه السلام) ناميدم.
ناگفته نماند که احادیث وارده در کتابهای اهل سنّت دربارهٔ حضرت على (علیه السلام) فوق العاده فراوان .است به رعایت اختصار و اینکه گفته اند گاه مختصر مفید، انسان منصف بصیر را از مراجعه به موسوعه های بزرگ و مجلات متعدّد بی نیاز می کند؛ بر این تعداد بسنده کردم و اوست یاور و مددکار.
و حمد ویژه خدایی است که ما را بدین موهبت عظمی رهنمون شده و اگر هدایت الهی نبود ما بدین امر هدایت نمی شدیم. وَصَلَّى اللهُ عَلَى سَيِّدِ الْأَنْبِيَاءِ وَالْمُرْسَلِينَ أَبِي الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ .
و دوست دارم این مقدمه را به مُشک صلوات بر محمد و آل او با نقل این ابیات خاتمه بخشم:
يَا رَبِّ صَلِّ عَلَى النَّبيِّ وَآلِهِ *** أَزْكَى الصَّلَاةَ وَخَيْرَهَا وَالأَطيَبا
يَا رَبِّ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ وَآلِهِ *** مَا اهْتَزَّتِ الأَثَلَاثُ مِنْ نَفس الصبَا
يَا رَبِّ صَل عَل النَّبِيِّ وَآلِهِ *** مَا لاحَ بَرْقٌ فِي الأَباطِحِ أَوْ خَبَا
ص: 21
يَا رَبِّ صَلِّ عَلَى النَّبِيُّ وَآلِهِ *** ما قال ذو كَرَمٍ لِضَيْفِ مَرحَبَا
يَا رَبِّ صَل عَلَى النَّبِيِّ وَآلِه *** ما أمَّتِ الزُوَّارُ طَيِّبَةَ يَثرَبَا
يَا رَبِّ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ وَآلِهِ *** مَا غَرَّدَتْ فِي الأَيْكِ سَاجِعَةُ الرُّبَا
يَا رَبِّ صَلِّ عَلَى النَّبيِّ وَآلِهِ *** مَا كَوْكَبٌ فِي الْجَوِّ قَابَلَ كَوْكَبَا
يَا رَبِّ صَل عَل النَّبِيُّ وَآلِهِ *** سُفُنِ النَّجَاةِ الْغُرُّ أَصْحَابِ الْعَبَا
يَا رَبِّ صَلِّ عَلَى النَّبِي وَآلِهِ *** في الحشر إِذْ يَتَسَاءَلُونَ عَنِ النَّبَا (1)
بار الها! بر پیامبر و آلش درود فرست. پاکیزه ترین و بهترین و شایسته ترین درودها را.
پروردگارا! بر پیامبر و آلش درود فرست. مادامی که درخت اثلاث از نفس باد صبا در اهتزاز است. خداوندا! بر پیامبر و خاندانش درود فرست. تا زمانی که آذرخشی در زمین های هموار بدرخشد.
ص: 22
ایزدا ! بر پیامبر و آلش درود فرست. تا آنگاه که انسان کریمی به میهمان خود خوش آمد گوید. خداوندا! بر رسول خود و خاندانش درود فرست. تا موقعی که زائری هست که آهنگ یثرب کند. بار پروردگارا! بر پیامبر اعظم و خاندانش درود فرست. تا لحظه ای که پرندهء خوش خوان بر شاخسار درخت بخواند.
بار الها !بر حضرت رسول و عترتش درود فرست. مادام که در آسمان ستاره ای در مقابل ستاره ای قرار می گیرد.
خداوندا! بر پیامبر و آلش درود فرست [همان] کشتی های نجات و اصحاب عبا.
پروردگارا! بر پیامبر و آلش درود فرست و قرار بده آنان را شفیعان ما. در روز رستاخیز آنگاه که می پرسند از خبرها.
ص: 23
ص: 24
عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ وَجَمَاعَةٍ مِنَ الصَّحَابَةِ : قَالَ رَسُولُ (صلی اللّه علیه و اله):
مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَل مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ». (1)
ص: 25
زید بن ارقم و گروهی از صحابه روایت کرده اند که رسول خدا(صلی اللّه علیه وآله) فرمود: «هرکس که من مولای او هستم علی نیز مولای اوست خدایا یاران او را یاری و دشمنانش را دشمن بدار».
ص: 26
عَنْ ابْنِ عَبَّاس: قَالَ رَسُولُ اللّه(صلی اللّه علیه وآله) :
«أنَا الْمُنْذِرُ وَعَلَى الْهَادِي »- وَأَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى عَليَّ وَقَالَ : «بِكَ يَهْتَدِي الْمُهْتَدُونَ».
ص: 27
ابن عباس از رسول خدا(صلی اللّه علیه واله) روایت کرده که آن سرور فرمود: «من بیم دهنده ام و علی هدایت کننده - و با دستش به على (علیه السلام) اشاره کرده فرمودند - :به واسطه تو هدایت شوندگان راه می یابند و هدایت می شوند».
ص: 28
عَن عليّ (علیه السلام) وَابْنِ عَبَّاس وَجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ : قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه وآله) : «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلیٌ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَاتِ الْبَابَ». (1)
ص: 29
ص: 30
على (علیه السلام) و ابن عباس و جابر بن عبداللّه روایت کرده اند که پیامبر اکرم (صلی اللّه علیه وآله)فرمود: «من شهر علمم و على دروازه آن، پس هرکس طالب علم باشد از دروازه آن وارد شود».
ص: 31
عَنْ ابْنِ عَبَّاس: قَالَ رَسُولُ اللّه(صلی اللّه علیه واله) :
«أَنَا مِيزَانُ الْعِلْمِ وَعَلىٌ كَفَّتَاهُ، وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ خُيُوطُهُ، وَفَاطِمَةُ عَلَاقَتُهُ، وَالْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِي عَمُودُهُ، يُوزَنُ بِهِ أَعْمَالُ الْمُحِيِّينَ لَنَا وَالْمُبْغِضِينَ لَنَا». (1)
ابن عباس از رسول خدا (صلی اللّه علیه وآله) روایت کرده است که حضرت فرمود: «من میزان علمم ،و علی دو کفه اش، و حسن و حسین بندهایش و فاطمه آویزه (شاهینش) و امامان بعدی دستگیره آن هستند، که در آن کارهای محبّان و دشمنان ما وزن و سنجیده می شود».
ص: 32
عَنْ عُمَر ، قَالَ : سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ (صلى اللّه عليه واله) يَقُولُ لِعَليَّ : «يَا عَل يَدُكَ فِي يَدِي تَدْخُلُ مَعِيَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَيْثُ أَدخُلُ». (1)
از عمر بن خطاب نقل است که گفت :شنیدم پیامبر اکرم (صلی اللّه علیه وآله) به علی فرمود: «ای علی! روز قیامت در حالی که دست تو در دست من باشد وارد بهشت می شوی و من هر کجا که داخل شدم وارد خواهی شد.
ص: 33
عَنْ ابنِ عَبَّاس: قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه وآله): «أَنَا وَعَلِيٌّ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ، وَالنَّاسُ مِنْ أَشْجَارٍ شَتَّى». (1)
ابن عباس از رسول خدا(صلی اللّه علیه وآله) روایت می کند: «من و علی از یک درخت آفریده شدیم و مردم از درختان متعدد».
[توضیح: ریشه نسبی مقصود نیست. اشاره به نور نبوّت و ولایت است که از این دو از ازل یک جلوه می کردند؛ هنگامی که این نور نبوّت و ولایت به صلب عبدالمطلب رسید، از هم جدا شده، یکی به پشت ابوطالب منتقل گردید و دیگری در صلب عبداللّه.]
ص: 34
عَنْ وَهَبِ بْنِ صَيْفِي: قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه وآله): أَنَا أُقَاتِلُ عَلَى تَنْزِيلِ الْقُرْآنِ، وَعَلٌ يُقَاتِلُ عَلَى تَأْوِيل القُرْآنِ». (1)وهب بن صیفی از رسول خدا (صلی اللّه علیه وآله) روایت کرده است که حضرت فرمود: «من برای تنزیل قرآن کارزار می کنم و علی در ارتباط با تأویل آن نبرد می کند». [توضیح: یکی از معاصران در ذیل حدیث فوق این بیان را دارد: مراد از تنزیل قرآن، تصدیق به وحی بودن آن است که پیغمبر برای آن جهاد کرد؛ و مراد از تأویل قرآن، فهم صحيح آن و عمل
ص: 35
کردن به احکام آن است ،که علی در جنگ جمل و صفین و نهروان انجام داد. (1)
ص: 36
عَنْ ابْنِ عَبَّاس: قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه وآله): «أَنَا شَجَرَةٌ، وَفَاطِمَةُ خِلُهَا، وَعَيلٌ لِقَاحُهَا، وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ ثَمَرَتُهَا، وَالْمُحِبُّونَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَرَقُهَا مِنَ الْجَنَّةِ حقاً حقاً». (1)ابن عباس از رسول خدا (صلی اللّه علیه وآله ) روایت کرده که حضرت فرمود: «من به درختی مانم که فاطمه باردان آن و علی بارور سازنده آن ،حسن و حسین میوه آن و دوستداران خاندانم برگهای آن درخت اند که آن درخت و توابعش از بهشت اند».
ص: 37
عَنْ أَنَسٍ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی اللّه علیه وآله): «أَنَا وَعَلِيٌّ حُجَّةُ اللّه عَلَى عِبَادِهِ». (1)انس از رسول خدا (صلی اللّه علیه وآله)روایت کرده که حضرت فرمود: «من و علی حجت خدا بر بندگانش می باشیم».
ص: 38
عَنْ جَابِرٍ: قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله):
«إِنَّ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ يُبَاهِي بِعَليِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ كُلَّ يَومٍ عَلَى الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ حَتَّى يَقُولَ: بَخٍ بَخٍ هَنِيئًا لَكَ يَا عَلِیّ»/(1)
جابر از رسول خدا(صلی اللّه علیه واله) روایت کرده که حضرت فرمود: «خداوند باعزّت و جلال هر روز بر فرشتگان مقرّبش به علی بن ابی طالب افتخار می کند». تا آنجا که می گوید: «به به! ای علی گوارا باد بر تو» .
ص: 39
عَنْ شَرَاحِيل بْنِ مُرَّةَ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللّه (صلی اللّه علیه واله) :« أَبْشِرُ يَا عَلِيُّ حَيَاتُكَ مَعِي وَمَوْتُكَ مَعِي» (1)
شراحیل فرزند مره گوید: از رسول خدا (صلی اللّه علیه وآله) شنیدم که فرمود: «ای علی! بشارتت باد که زندگی و مرگ تو با من است».
ص: 40
عَنْ أَبِي بَكْرٍ قَالَ : سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ (صلی اللّه علیه وآله) يَقُولُ : «لَا يَجُوزُ أَحَدٌ الصَّرَاطَ إِلَّا مَنْ كَتَبَ لَه عَلَى الْجَوَاز». (1)
ابوبکر گوید: شنیدم رسول خدا (صلی اللّه علیه وآله) می فرمود: «احدی از پل صراط نمی گذرد جز کسی که از علی (علیه السلام ) جواز عبور داشته باشد».
ص: 41
عَنْ عُمَر ، قَالَ : سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ (صلى اللّه عليه واله) يَقُولُ لِعَليَّ : «يَا عَل يَدُكَ فِي يَدِي تَدْخُلُ مَعِيَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَيْثُ أَدخُلُ». (1)
از عمر بن خطاب نقل است که گفت :شنیدم پیامبر اکرم (صلی اللّه علیه وآله) به علی فرمود: «ای علی! روز قیامت در حالی که دست تو در دست من باشد وارد بهشت می شوی و من هر کجا که داخل شدم وارد خواهی شد.
ص: 42
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ رَسُولِ اللّه (صلی اللّه علیه واله):
«ثَلَاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَلَيْسَ مِنِّي وَلَا أَنَا مِنْهُ: بُغْضُ عَلِيَّ،، وَبُغْضُ أَهْلِ بَيْتِي، وَمَنْ قَالَ: الْإِيمَانُ كَلَامٌ».(1)
جابر بن عبداللّه از رسول خدا (صلی اللّه علیه وآله) روایت کرده که حضرت فرمود:
«سه چیز است در هر که باشد از من نیست و من از او بیزارم: دشمنی علی، بغض خاندانم و هرکس معتقد است که ایمان صرف گفتار می باشد»
ص: 43
عَنْ أَنَسٍ: قَالَ رَسُولُ اللَّهُ (صلی اللّه علیه واله) : «ثَلَاثَةٌ تَشْتَاقُ إِلَيْهِمُ الْجَنَّةُ : عَلَى وَعَمَّارٌ وَسَلْمانُ». (1)انس از رسول خدا(صلی اللّه علیه واله) روایت کرده است که حضرت فرمود: «بهشت در آرزوی دیدار سه تن به سر می برد علی(علیه السلام) ، عمار و سلمان».
ص: 44
عَنْ جَابِرٍ: قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه وآله) : «حَقُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ کَحَقُّ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ». (1)
جابر از رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) روایت کرده که حضرت فرمود: «حق علی بن ابی طالب (علیه السلام) بر مسلمانان چون حقّ پدر است بر فرزندش».
ص: 45
عَنْ ابْنِ عَبَّاس : قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله):«حُبُّ عَليٌ بنٍ أبي طَالِبٍ يَأْكُلُ الذُّنوبَ كما تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ». (1)از ابن عباس نقل شده که رسول اکرم (صلى اللّه عليه و اله) فرمود: «دوستی علی بن ابی طالب (علیه السلام)گناهان را می خورد چنانچه آتش هیزم را».
ص: 46
عَنْ عُمَرِ بنِ الخَطَاب : قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله): «حُبُّ عَلیٌ بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ». (1)
از عمر بن خطاب روایت است که: رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود: «محبت على (علیه السلام)مايه دوری از آتش دوزخ است».
ص: 47
عَنْ مَعَاذِ بْنِ جَبَل : قَالَ رَسُولُ اللّه(صلی اللّه علیه واله) : «حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ، وَبُغْضُهُ سَيِّئَةٌ لَا تَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَةٌ» . (1)
معاذ بن جبل از رسول خدا(صلی اللّه علیه واله) روایت می کند: که حضرت فرمود: «محبت علی بن ابی طالب (علیه السلام) حسنه ای است که با وجود آن گناه زیان نمی رساند، و دشمنی او گناهی است که با وجود آن هیچ عمل نیکی سودی نمی بخشد.»
[توضیح: زمخشری در توضیح این گونه احادیث می نویسد: زیرا دوستی علی (علیه السلام) ایمان کامل است و با ایمان کامل گناهان ضرری نمی زنند.]
ص: 48
عَنْ عَائِشَةَ: قَالَ رَسُولُ اللّه(صلی اللّه علیه واله) : وَهُوَ فِي بَيْتِي لَمَّا حَضَرَهُ المَوْتُ:
«أدْعُوا لي حبيبي، فَدَعَوتُ أَبَا بَكْرٍ، فَنَظَرَ إِلَيْهِ رَسُولُ اللّهِ ثُمَّ وَضَعَ رَأْسَهُ، ثُمَّ قَالَ: ادْعُوا لِي حَبِيبِي. فَقُلْتُ: وَيْلَكُمُ أَدْعُوا لَهُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ، فَوَاللَّهِ مَا يُرِيدُ غَيْرَهُ، فَلَمّا رَآهُ اسْتَوِي جَالِسًا، وَخَرَجَ التَّوْبَ الَّذِي كَانَ عَلَيْهِ، ثُمَّ أَدْخَلَهُ فِيهِ، فَلَمْ يَزَلْ يَحْتَضِنُهُ حَتَّى قُبِضَ وَيَدُهُ عَلَيْهِ». (1)
ص: 49
از عایشه نقل است که رسول خدا(صلی اللّه علیه وآله) در مرضی که بدان وفات یافت در خانه من بود که فرمود: «حبیب مرا به نزدم بیاورید. من (پدرم) ابوبکر را دعوت کردم پیامبر (صلی اللّه علیه واله) بدو نگریست و آنگاه سر خود را بر بالین نهاد و همان سخن را تکرار کرده و فرمود: «حبیب مرا به نزدم بیاورید. به حاضران گفتم: وای بر شما علی بن ابی طالب (علیه السلام) را نزد او آورید که به خدا سوگند جز او کسی را نمی طلبد! چون علی را مشاهده کرد از بستر جدا شد و پوششی را
ص: 50
که بر رویش بود عقب زد و علی (علیه السلام)را در زیر آن برد و همچنان او را در آغوش داشت تا از دنیا رحلت کرد در حالی که دستش بر بدن علی (علیه السلام) بود».
ص: 51
عَنْ مَعَاذَةِ الْغِفَارِيَةِ : كُنْتُ أَنيساً لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی اللّه علیه واله) أَخْرُجُ مَعَهُ فِي الْأَسْفَارِ، أَقُومُ عَلَى الْمُرْضَى، وَأَدَاوِي الْجُرْحَى ،فَدَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللّهِ(صلی اللّه علیه واله) بِبَيْتِ عَائِشَةَ وَعَلِيٌّ خَارِجٌ مِنْ عِنْدِهَا، فَسَمِعْتُهُ يَقولُ لِعَائِشَةَ: «إِنَّ هَذَا أَحَبُّ الرِّجَالِ إِلَيَّ وَأَكْرَمَهُمْ عَلَيَّ، فَاعْرِفِي فِي حَقَّهُ، وَأَكْرِمِي مَثْوَاهُ». (1)
از معاذه غفاری روایت است که گفت :من انيس و همدم رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) بودم به طوری که با ایشان به سفرها می رفتم و از سوی آن جناب بر بالای سر مریضها حاضر می شدم، و جراحت زخم خوردگان را مداوا می کردم. روزی به دیدار پیامبر که در بیت عایشه بود رفتم؛ در این هنگام علی در خارج از منزل حضور داشت. شنیدم حضرت، سفارش علی را به عایشه می کرد و
ص: 52
فرمود:« این محبوب ترین مردان نزد من و گرامی ترین آنها برای من ،است، پس به خاطر من حق او را بشناس و جایگاه او را گرامی بدار».
ص: 53
عَنْ أُمِّ سَلَمَة : قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله)
«عَلِيُّ وَشِيعَتُهُ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ». (1)
از امّ سلمه روایت شده که پیامبر اکرم (صلی اللّه علیه واله) فرمود:علی(علیه السلام) و پیروانش در روز قیامت رستگاران اند. [نکته: از این گونه احادیث که کلمه «شیعه» به زبان مبارک
ص: 54
پیامبر اعظم (صلی اللّه علیه واله) صادر شده می توان فهمید که نخستین کسی که بذر تشیع را در سرزمین اسلام ،پاشیده شخص رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) بوده است.]
ص: 55
عَنْ سَلْمَانَ : قَالَ رَسُولُ اللّه(صلی اللّه علیه واله):
صَاحِبُ سِرِّي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ». (1)
از سلمان روایت است که رسول خدا(صلی اللّه علیه واله) فرمود: صاحب سرّ من علی بن ابی طالب (علیه السلام)است».
ص: 56
عَنْ دَاوُدَ بْنِ بَلَالِ بْنِ أَجْنِحَة : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی اللّه علیه واله) :
«الصِّدِّيقُونَ ثَلَاثَةٌ : حَبِيبُ النَّجَّارُ، وَحِزْقِيلُ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ، وَعَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ، وَالثَّالِثُ أَفْضَلُهُمْ». (1)داود بن بلال بن اجنحه روایت کرده که رسول اکرم (صلى اللّه عليه واله) فرمود: صدّیقین سه نفرند: حبیب نجّار، حزقيل مؤمن آل فرعون، على بن ابی طالب که از همه آنها با فضیلت تر است. [توضیح :حبیب ،فردی است که از جای دوردست شهر با شتاب آمد و مردم انطاکیه را پند داد که از فرشتگان خدا پیروی کنید. داستانش در سوره مبارکه یس است.
ص: 57
مؤمن آل فرعون همان است که ایمانش را از فرعونیان پنهان داشت و آنان را از مخالفت با موسی (علیه السلام) باز می داشت و می گفت: آیا مردی را می کشید که می گوید پروردگارم خداست؟]
ص: 58
عَنْ مَحدُوجِ بْنِ زَيْدِ الذَّهِلِي - فِي حَدِيثٍ - : قَالَ النَّبِيُّ. (صلی اللّه علیه واله)لِعَلِّي :
«أَلَا وَإِنْ أُخْبِرُكَ يَا عَلى أَنَّ أُمَّتِي أَوَّلُ الْأُمَمِ يُحَاسَبُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، ثُمَّ أُبَشِّرُكَ بِأَنَّكَ أَوَّلُ مَنْ يُدْعَى لِقَرَابَتِكَ مِنِّي وَمَنْزِلَتِكَ عِنْدِي فَيُدْفَعُ إِلَيْكَ لِوَائِي لِوَاءُ الْحَمْدِ، وَهُوَ أَوَّلُ لِوَاءِ يُسَارُ بِهِ بَيْنَ السَّمَاطَيْنِ؛ آدمُ وَجَمِيعُ خَلْقِ اللَّهَ يَسْتَظِلُّونَ بِظِلٍّ لِوَائِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ».
محدوج بن زید ذهلی درضمن حدیثی نقل می کند که رسول خدا که درود خدا بر او و خاندانش باد ، به علی (علیه السلام) فرموده است:
«آگاه باش امّتم نخستین امتهاست که در رستاخیز محاسبه می شوند بشارت باد که تو به لحاظ قرابت و خویشاوندی که با من داری و به جهت موقعیت و منزلتی که پیش من ،داری اولین کس هستی که خوانده می شوی و پرچم حمد من در اختیارت
ص: 59
گذاشته می شود و آن نخستین پرچمی است که در بین دو گروه به اهتزاز در می آید. همۀ آفریدگان ،روز رستاخیز در سایه پرچم من اند».
ص: 60
عَنْ عِمْرَانِ بْنِ حَصِين: قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه وآله) : «عَلیٌ مِنِّي وَأَنَا مِنْهُ، وَهُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِي».(1) از عمران بن حصین روایت شده است که پیامبر خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود: علی (علیه السلام) از من است و من از او هستم، و او سرپرست هر مؤمنی بعد از من است
ص: 61
عَنْ عُمَر وَأَنَسٍ وَجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَغَيْرِهِمْ: قَالَ رَسُول اللّه (صلی اللّه علیه وآله) :
«عَلیٌ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ (بَعدي)».
ص: 62
از عمر و انس و جابر بن عبدالله و غیر آنان روایت است که پیامبر(صلی اللّه علیه واله) فرمود: «نسبت علی(علیه السلام) به من همان نسبتی است که هارون به موسی داشت منهای نبوت».
ص: 63
عَنْ ابْنِ عَبَّاس: قَالَ رَسُولُ اللّه(صلی اللّه علیه واله): عليٌّ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ رَأْسِي مِنْ بَدَني». (1)از ابن عبّاس روایت شده که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود: «علی، به منزله سر از جسدم است». [علامه مناوی در شرح آن می نویسد: این سخن مبالغه در شدت اتصال و پیوند آنها با یکدیگر است.]
ص: 64
عنْ أَنس: قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله): عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ يَزْهَرُ فِي الْجَنَّةِ كَكَوْكَبِ الصُّبْحِ لِأَهْلِ الدُّنْيا». (1)
از انس روایت شده که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود: «علی بن ابی طالب در بهشت می درخشد چنان که ستاره صبحگاهی بر اهل دنیا می درخشد».
ص: 65
عَنْ ابْنِ عَبَّاس: قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله) : عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ بَابُ حِطَّةٍ، مَنْ دَخَلَ مِنْهُ كَانَ مُؤْمِناً، وَمَنْ خَرَجَ مِنْهُ كَانَ كَافِراً». (1)
از ابن عباس روایت است که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود: «علی بن ابیطالب (علیه السلام)باب حطهٔ بنی اسرائیل است کسی که از آن در وارد شود مؤمن است و کسی که از او خارج گردد کافر است».
[توضيح: لفظ حطّه دو بار در قرآن به کار رفته است: سوره بقره، آیه 58 و سوره اعراف، آیه 161 و هر دو درباره بنی اسرائیل است. باب حطه آن دری بود که بنی اسرائیل با وارد شدن از آن، در امان بودند. شاید وجه شبه در حدیث چنین باشد که آن باب مظهر فروتنی در مقابل ذات لایزال الهی و قوانین اوست. انقیاد از علی(علیه السلام) هم، چنین است.
ص: 66
مقصود از «خَرَجَ مِنْهُ»، «خَرَجَ عَلَيْهِ» است. یعنی کسی که بر او خروج کند.
ص: 67
عَنْ حُذَيْفَة : قَالَ رَسُولُ اللّه(صلی اللّه علیه واله) :
«عَلِيُّ قَسيمُ النَّارِ». (1)
از حذیفه روایت است که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله)فرمود: «علی تقسیم گر آتش دوزخ است».
ص: 68
عَنْ عَلى (علیه السلام) قَالَ : أَخْبَرَنِي رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله):
«إِنَّ أَوَّلَ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ أَنَا وَفَاطِمَةُ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ». فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللّه فَمُحِبُّونا؟». قَالَ: «مِنْ وَرَائِكُمْ». (1)
از علی (علیه السلام) نقل است که فرمود: رسول خدا(صلی اللّه علیه واله) به من فرمود: «همانا نخستین گروهی که به بهشت در آیند من و فاطمه و حسن و حسین می باشیم.
پرسیدم: «دوستداران ما چه موقعیتی دارند؟». فرمود: «ایشان به دنبال سر شما وارد بهشت می شوند.»
ص: 69
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكَ أُهْدِي لِرَسُولِ اللَّهِ (صلى اللّه عليه واله) طَيْرٌ فَقَالَ: «اللَّهُمَّ التي بِرَجُلٍ يُحِبُّهُ اللّه وَيُحِبُّهُ رَسُولُهُ». «قَالَ أَنس : فَأَتَى عَلِيٌّ فَقَرَعَ الْبَابَ، فَقُلْتُ: إِنَّ رَسُولَ اللّه (صَلَّى اللّه عَلَيْهِ وَآلِهِ) مَشْغُولٌ وَكُنْتُ أُحِبُّ أَنْ يَكُونَ رَجُلاً مِنَ الْأَنْصَارِ، ثُمَّ ، إِنَّ عَلِيّاً فَعَلَ مِثْلَ ذَلِكَ، ثُمَّ أَتَى الثَّالِثَةَ،
فَقَالَ رَسُولُ اللّه ( صَلَّى الله عَلَيْهِ وَ آلِهِ ) «يَا أَنَسُ! أَدْخِلْهُ فَقَدْ عَنَيْتُهُ» ، فَلَمَّا أَقْبَلَ قَالَ: «اللَّهُمَّ وَالِ، اَللَّهُمَّ وَالِ ».(1)
ص: 70
از انس بن مالک روایت شده پرنده کباب شده ای برای رسول خدا(صلی اللّه علیه واله) هدیه آوردند، حضرت فرمود: «خدایا مردی را برسان که خدا او را دوست می دارد و پیامبر نیز او را دوست می دارد تا با من در خوردن این مرغ بریان شریک شود».
انس گوید ناگهان علی در را کوفته تا برپیامبر(صلی اللّه علیه واله) وارد شود. گفتم: رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) سرگرم کاری است و دوست داشتم شخصی که می آید از (انصار مردم مدینه) باشد. طولی نکشید بار دیگر علی در را به صدا درآورد، سومین بار نیز علی در را زد در این هنگام پیامبر فرمود: «در را باز کن که من در دعایم او را قصد کردم. چون علی به نزد رسول خدا رسید ،پیامبر فرمود: «خداوندا! دوستش ،بدار خداوندا! دوستش بدار».
ص: 71
عَن عَبْدِ اللهِ بْنِ حَكِيمِ الجُهَنِي: قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله) : إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ أَوْحَى إِلَى فِي عَلى ثَلَاثَةَ أَشْيَاءَ لَيْلَةَ أُسري بي: إِنَّهُ سَيِّدُ المُؤْمِنِينَ، وَإِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَقَائِدُ الْغُرُ الْمُحَجَّلِينَ». (1)
ص: 72
از عبداللّه بن حکیم جهنی روایت شده که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود: «خداوند در مورد علی در شب معراج سه نکته را وحی فرمود: اینکه او سید و سرور مؤمنان وپیشوای پرواپیشگان و فرمانده سپید جبینان است».
ص: 73
قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله): «فَاطِمَةُ وَعَلَى وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ فِي حَظِيرَةِ القُدْسِ فِي قُبَّةِ بَيْضَاءَ سَقْفُهَا عَرْشُ الرَّحْمَانِ عَزَّ وَجَلَّ». (1)
رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود: «فاطمه و علی و حسن و حسین در حظیره قدس (جایگاه قدس) در گنبد سفیدرنگی که سقفش به عرش خداوندی منتهی می شود جای داده شده اند».
ص: 74
عَنْ ابْنِ مَسْعُود : قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللبه علیه واله): «قُسْمَتِ الْحِكْمَةُ عَشْرَةَ أَجْزَاءَ فَأُعْطِيَ عَلِيٌّ تِسْعَةً وَأُعْطِيَ النَّاسُ جُزْءاً وَاحِداً». (1)از ابن مسعود روایت شده است که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود: «حکمت به ده بخش تقسیم شده که نه جزء آن به على اختصاص یافته است و یک بخش باقی مانده به بقیه مردم موهبت گردیده است».
ص: 75
عَنْ أَمْ سَلَمَةَ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی اللّه علیه واله) :
«عَلى مَعَ القُرْآنِ، وَالقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ، لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَى الْحَوْضَ». (1)ام سلمه نقل می کند: که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود: «علی با قرآن است ،و قرآن با علی است و از یکدیگر جدا نمی شوند تا آنکه در روز قیامت کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.»
ص: 76
عَنْ أَبي ذَرٍ: قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله) :
عَلِيُّ بَابُ عِلْمِي، وَمُبيِّنٌ لِأُمَّتِي مَا أُرْسِلْتُ بِهِ مِنْ بَعْدِي. حُبُّهُ إِيمَانٌ، وَبُغْضُهُ نِفَاقُ، وَالنَّظَرُ إِلَيْهِ رَأْفَةٌ وَمَوَدَّتُهُ عِبَادَةٌ». (1)
از ابوذر روایت است که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود:
«علی دروازه دانش من است، و پس از من، تبیین کنندهء رسالتم (دین خدا) برای امّتم خواهد بود؛ دوستی اش ایمان و دشمنی اش نفاق و دورویی است، و نگریستن به رخسارش از روی رأفت و مودت عبادت است.»
ص: 77
عَنْ سَلْمَانَ: قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله) :
«كُنتُ أَنَا وَعَلىٌ نُوراً بَيْنَ يَدَيِ اللّه عَزَّ وَجَلَّ مُعَلَّقاً، يُسَبِّحُ اللّه ذلِكَ النُّورُ وَيُقَدِّسُهُ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ آدَمَ بِأَرْبَعَةَ (عَشْرَ) أَلْفِ عَامٍ، فَلَمَّا خَلَقَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ آدَمَ رَكَّبَ ذَلِكَ النُّورَ فِي صُلْبِهِ، فَلَمْ نَزَلْ فِي شَيْءٍ وَاحِدٍ حَتَّى افْتَرَفْنَا فِي صُلْب عَبْدِ المطلب فَجُزءٌ أَنَا وَجُزءٌ عَلَىٌ». (1)
از سلمان فارسی روایت شده که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود: «من و علی در پیشگاه الهی به صورت نوری معلّق بودیم؛ آن نور، تسبیح و تقدیس خدا را می کرد. (2)چهار (ده) هزار سال پیش از آنکه آدم را بیافریند. چون حضرت آدم را خلق کرد، آن نور را در صلب
ص: 78
او قرار داد، ما پیوسته با هم در یک چیز بودیم تا آنکه در پشت عبدالمطلب از یکدیگر جدا شدیم؛ یک جزء آن من من و جزء دیگر آن علی شد. [من در نبّوت بروز کردم و علی در خلافت]».
ص: 79
عَنْ حُذَيْفَةَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی اللّه علیه واله) مَّا :«لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَتَى سُمِّيَ عَلِيٌّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ مَا أَنْكَرُوا فَضْلَهُ، سُمِّيَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَآدَمُ بَيْنَ الرُّوحِ وَالْجَسَدِ. قَالَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ: (وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ )قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ: بَلَى. فَقَالَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى:أنَا رَبُّكُمْ وَمُحَمَّدٌ نَبِيِّكُمْ وَعَليٌ أَمِيرُكُمْ». (1)
از حذیفه روایت شده که رسول خدا (صلی اللّه علیه وآله) فرمود: «اگر مردم می دانستند از چه وقت علی، امیرمؤمنان نام گذاری شده است، فضل و برتری اش را انکار نمی کردند.» پس افزود: «او امیرالمؤمنین نامیده شد در حالی که آدم در هنگامه دمیدن روح در جسدش بود». خداوند فرمود و«چون پروردگارت از پشت فرزندان آدم ،پیمان گرفت و آنان را بر خودشان
ص: 80
گواه کرد که: آیا من پروردگار شما نیستم؟»(1) فرشتگان گفتند: بلی. پس خداوند متعال فرمود: من پروردگار شما و محمد پیامبرتان و علی امیر شماست».
ص: 81
عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ : قَالَ رَسُولُ اللّه(صلی اللّه علیه واله) : «لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وُضِعَنَا فِي كَفَّةٍ وَإِيمَانُ عَلِيٍّ فِي كَفَّةٍ لرجُحَ إِيمَانُ عَلی» .(1) از عمر بن خطاب روایت شده که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود:
«اگر آسمانها و زمین را در یک کفه ترازو بگذارند و ایمان علی را در کفۀ دیگر، بی شک ایمان علی از آن سنگین تر خواهد بود».
[توضیح :ایمان امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حدی است که خود فرموده: «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً».] (2)
ص: 82
عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبِ(علیه السلام) : قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله): «لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللّهَ مِثْلَ مَا قَامَ نُوحٌ فِي قَوْمِهِ، وَكَانَ لَهُ مِثْلُ أحَدٍ ذَهَباً فَأَنْفَقَهُ فِي سَبِيلِ اللّهِ، وَمُدَّ فِي عُمْرِهِ حَتَّى يَحجَّ أَلْفَ عَامٍ عَلَى قَدَمَيْهِ، ثُمَّ قُتِلَ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ مَظْلُوماً، ثُمَّ لَمَّ يُوَالِكَ يَا عَلِيُّ، لَمْ يَسمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ وَلَمْ يَدْخُلْهَا». (1)
از علی بن ابی طالب (علیه السلام)روایت شده که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله)فرمود:
«هرگاه بنده های خدا را به مدّت عمر نوح که در میان قومش قیام کرد (نهصد و پنجاه) سال به عبادت خدا بپردازد، و به مقدار کوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق کند، و بر فرض به قدری عمر کند تا بتواند با پای پیاده هزار سال حج به جا آورد، و (بعد در بهترین مکان) بین صفا و مروه به ناحق کشته شود، اما ولایت تو را قبول نداشته باشد، بوی بهشت به مشام او نمی رسد و داخل آن نمی شود».
ص: 83
عَنْ أَبِي سَعِيدِ الْخِدْرِيِّ : قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله) (فِي قِصَّةِ إِعْلَانِ الْبَرَاءَةِ):
«يَا عَلِيُّ ! إِنَّهُ لَا يُؤَدِّي عَنِّي إِلَّا أَنَا أَوْ أَنْتَ». (1)
از ابوسعید خدری روایت است که پیامبر اکرم (صلی اللّه علیه واله)(در ارتباط با اعلام برائت از مشرکان) فرمود: «ای علی! (آنچه وظیفه بر عهده من است) را ادا نمی کند جز خودم یا تو» [توضیح :پیامبر (صلی اللّه علیه واله) در سال نهم هجرت برای منع مشرکان از ورود به مسجدالحرام و رفع هر نوع پیمان از آنها، ابوبکر را با شانزده آیه از آغاز سوره برائت به مکه اعزام کرد تا در موسم حج آیات را بر حاضران بخواند. ابوبکر در نیمه راه بود که جبرئیل بر پیامبر نازل شد و فرمود: «امر الهی آن است که این آیات را یا خودت یا مردی از اهل بیت تو بر مردم ابلاغ کند».]
ص: 84
عَنْ عَمّار بن ياسر: قَالَ رَسُولُ اللّه(صلی اللّه علیه واله) :
«أُوصِي مَنْ آمَنَ بِي وَصَدَّقَنِي بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، فَمَنْ تَوَلَّاهُ فَقَدْ تَوَلَّانِي وَمَنْ تَوَلَّانِي فَقَدْ تَولَّى اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ، وَمَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّنِي، وَمَنْ أَحَبَّنِي فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ تَعَالَى وَمَنْ أَبْغَضَهُ فَقَدْ أَبْغَضَنِي وَمَنْ أَبْغَضَنِي فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ.» (1)
از عمار بن یاسر نقل است که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله)فرمود:
«به آن کس که به من ایمان آورده و مرا تصدیق سفارش پیامبر به ولایت پذیری نموده سفارش می کنم به ولایت علی بن ابی طالب. هركس ولایت او را بپذیرد در حقیقت ولایت مرا پذیرفته و معتقد به ولایت من ولایت الهی را پذیرفته، و هرکس او را دوست بدارد در حقیقت مرا دوست داشته و کسی که مرا دوست داشته
ص: 85
باشد در حقیقت، خدا را دوست داشته، و هرکس او را دشمن بدارد حقیقتاً مرا دشمن داشته و هرکس با من دشمنی ورزد در واقع با خداوند، دشمنی ورزیده است».
ص: 86
عَن أُمِّ سَلَمَة: قَالَ رَسُولُ اللّه(صلی اللّه علیه واله) :
لَوْ لَمْ يُخْلَقْ عَلِيٌّ مَا كَانَ لِفَاطِمَةَ كُفْو» . (1)
از ام سلمه روایت است که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود: «اگر خداوند علی را برای فاطمه نیافریده بود کفو (همتایی) برای فاطمه نبود».
[توضیح: به طور مسلّم مقصود از کفویّت و همتایی مهین دخت رسول اکرم (صلى اللّه عليه واله) که سیده نساء عالمين است با امیرالمؤمنین (علیه السلام)که سیّدِ وصیین است ،در عصمت و دانش و
ص: 87
بینش و نكات والای اخلاقی و مقام قرب و فنا و آگاهی از اسرار قدسی و اسما و صفات خداوند است نه همتایی از جهت خویشاوندی و امثال آن.]
ص: 88
عَنْ ابْنِ عَبَّاسِ : قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله): لَوِ اجْتَمَعَ النَّاسُ عَلَى حُبِّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ لَمَا خَلَقَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ النَّارَ». (1)
از ابن عباس روایت شده که رسول خدا(علیه السلام) فرمود: اگر مردم بر محبت علی بن ابیطالب اتفاق داشتند خدای بزرگ ،آتش دوزخ را نمی آفرید».
[توضيح: علی بن عیسی اربلی در شرح این روایت می نویسد: راز مطلب این است که محبّت علی (علیه السلام) فرع محبّت پیامبر است و محبّت پیامبر(صلی اللّه علیه واله) فرع محبّت خدا و توحید او و عمل به تکالیف اطاعت از اوامر و نواهی الهی و التزام به کتاب و سنّت نبوی است. بدیهی است اگر مردم همگی بر این فطرت مبارک پایبند بودند، خداوند دوزخ را نمی آفرید. »(2)عالم دیگری در ذیل حدیث فوق می گوید: از این حدیث
ص: 89
شریف فهمیده می شود که عذاب و آتش فقط برای مخالفان (یعنی دشمنان امیر و فرزندانش علیهم السلام)، آفریده شده است.]
ص: 90
«عَنْ أَبي ذَرٍ وَسَلَمَانَ: أَخَذَ النَّبِيُّ اللّه(صلی اللّه علیه واله) بِيَدِ عَلىٌّ فَقَالَ: «إِنَّ هَذَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بي وَهَذَا أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَهَذَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ، وَهَذَا فَارُوقُ هَذِهِ الْأُمَّةِ يَفْرُقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ، وَهَذَا يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَالْمَالُ يَعْسُوبُ الظَّالِمِينَ». (1)
از ابوذر و سلمان روایت شده که رسول خدا(صلی اللّه علیه واله) دست على (علیه السلام) را گرفت و فرمود: «به درستی که این مرد اولین کس از امّت است که به من ایمان آورد و نخستین کس است که در روز رستاخیز با من مصافحه کند و اوست صدّیق اکبر (بزرگترین راستگو) و فاروق امت که حقّ و باطل
ص: 91
را از هم جدا و متمایز می سازد؛ و این است خسرو مؤمنان و مال خسرو ستمکاران می باشد».
ص: 92
عَنْ مُعَاوِيَةِ بْنِ حَيْدَة: قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله):
«لَمُبَارَزَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ لِعَمْرِو بْنِ عَبْدِ وُدَّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ أَعْمَالِ أُمَّتِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ». (1)
از معاوية بن حیده روایت است که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله)فرمود: «بی شک مبارزه علی بن ابیطالب با عمرو بن عبدود در روز (احزاب) و جنگ خندق از اعمال امتم تا روز رستاخیز برتر است».
ص: 93
عَنْ مُعَاوِيَةِ بْنِ حَيْدَة : قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله): «مَنْ مَاتَ وَفِي قَلْبِهِ بُغْضُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَلْيَمُتْ يَهُودِيَاً أَوْ نَصْرَانِياً». (1)
از معاوية بن حيده روایت است که رسول خدا (صلی الله علیه واله)فرمود:
ص: 94
«هر که بدرود حیات گوید و در دلش دشمنی علی بن ابی طالب باشد پس بایست یهودی یا نصرانی از دنیا رخت بربندد.»
ص: 95
عَنْ ابْنِ عَبَّاس : قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله):
مَنْ سَبَّ عَلِيّاً فَقَدْ سَبَّنِي، وَمَنْ سَبَّنِي فَقَدْ سَبَّ اللَّهَ، وَمَنْ سَبَّ اللّهَ أَدْخَلَهُ اللّهُ نارَ جَهَنَّمَ وَلَهُ عَذَابٌ مُقِيمٌ . (1)
ص: 96
از ابن عباس روایت است که رسول خدا(صلی اللّه علیه واله) فرمود: «کسی که به علی دشنام دهد، به من دشنام داده است و کسی که به من دشنام دهد، در حقیقت به خدا دشنام داده است و هر کس به خدا ناسزا گوید خداوند او را در آتش دوزخ می افکند و هماره دچار عذاب خواهد بود».
ص: 97
عَنْ جَابِرِ بْن عَبدِ الله: قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله) : «مَكْتُوبٌ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ إِلا إِلَهَ إِلَّا اللّه)، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّه، علي بن أَبِي طَالِبٍ أَخُو رَسُولِ اللّه قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ [اللّه] السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِأَلْفَيْ عَامِ». (1)
از جابر بن عبداللّه روایت است که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود:
«بر سَردر بهشت نوشته شد [خدایی جز اللّه نیست] محمد فرستاده خداست، و علی برادر فرستاده خداست پیش از دوهزار سال از آنکه خداوند آسمان و زمین را بیافریند.»
ص: 98
عَنْ حُذَيْفَة : قَالَ رَسُولُ اللّه(صلی اللّه علیه واله) :
«مَثَلُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فِي النَّاسِ مَثَلُ «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» فِي القُرآنِ». (1)
از حذیفه نقل شده که رسول اکرم (صلی اللّه علیه واله)فرمود: مثل علی بن ابی طالب (علیه السلام)در میان مردم مثل «قل هو اللّه احد» در قرآن است».
ص: 99
عَنْ عَائِشَةَ وَأَبِي بَكْرٍ وَعُمَر وَعُثْمَان وَابْنِ مَسْعُودٍ وَثَوْبَانَ وَأَبِي ذَر وَجَابِرٍ وَأَنَس وَ مَعَاذِ بْنِ جَبَل وَعِمْرَانَ بْنِ الْحَصِينَ: قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله):النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ عَلِيٌّ عِبَادَةٌ». (1)
ص: 100
از عایشه و ابوبکر و عمر و عثمان و ابن مسعود و ثوبان و أبوذر و جابر و انس و عمران بن حصین روایت شده که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود: «نگاه کردن به سیمای علی، عبادت است».
ص: 101
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكِ: قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله) :
«هَبَطَ عَلَيَّ الْمَلِكَانِ لَمْ يَهْبِطَا مُنْذُ كَانَتِ الْأَرْضُ، فَبَشَّرَانِي أَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ سَيِّدَا أَهْلِ الْجَنَّةِ. فَقُلْتُ: أَبُوهُمَا خَيْرٌ مِنْهُما». (1)
انس بن مالک نقل کرده که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله)فرمود:
«دو ملک بر من نازل شدند که از آغاز آفرینش زمین تا آن زمان فرود نیامده بودند. آن دو به من بشارت دادند که حسن و حسین سرور و آقای بهشتیان اند. من افزودم :پدرشان از آن دو، بهتر است».
ص: 102
عَنْ عَلیٌّ (علیه السلام) : قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله) :
إِذَا جَمَعَ اللَّهُ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَنَصَبَ الصِّرَاطَ عَلَى جِسْرِ جَهَنَّمَ، مَا جَازَهَا أَحَدٌ حَتَّى كَانَ مَعَهُ بَرَاءَةٌ بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ». (1)
از علی (علیه السلام) نقل است که رسول خدا(صلی اللّه علیه واله) فرمود:
«چون ،خداوند اولین و آخرین را در روز رستاخیز جمع آورد و صراط را بر روی پل دوزخ، نصب
ص: 103
کند، احدی از آن عبور نکند مگر کسی که سند رهایی از آتش به واسطهٔ ولایت علی بن ابی طالب را در دست داشته باشد. »
ص: 104
عَنْ عُمَر بْنِ الْخَطَّابِ : قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله) :
يَا عَلُ، أَنْتَ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ إِسْلَاماً، وَأَنْتَ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ». (1)
از عمر بن خطاب روایت است که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله)فرمود: «ای علی! تو اولین فردی که اسلام را پذیرفتی و تو نخستین فرد از مؤمنان می باشی»
ص: 105
لَمَّا قَتَلَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلامُ يَوْمَ أُحُدٍ أَصْحَابَ الْأَلْوِيَةِ، قَالَ جَبْرِيلُ :
يَا رَسُولَ اللّه ! إِنَّ هَذِهِ لَهِيَ الْمُوَاسَاةُ». فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ: «إِنَّهُ مِنِّي وَأَنَا مِنْهُ».
قَالَ جِبْرَئِيلُ: «وَأَنَا مِنْكُمَا يَا رَسُولَ اللّه !». (1)
هنگامی که علی در جنگ احد پرچمداران سپاه کفر را به قتل رساند، جبرئیل (علیه السلام) به رسول خدا (صلی اللّه علیه واله)حقاً این است معنای مواسات».
رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود: «آخر او از من است و من از اویم». جبرئیل (علیه السلام) :گفت «من هم از شمایم ای رسول خدا».
ص: 106
عَنْ بُرَيْدَة قَالَ: أَمَرَنَا رَسُولُ اللّه - (صَلَّى اللّه عَلَيْهِ وَ آلِهِ)- أَنْ نُسَلَّمَ عَلَى عَلِيٌّ - (عَلَيْهِ السَّلامُ) - ب- «إِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ». (1)
از بریده نقل است که گفت:
«پیامبر اکرم (صلی اللّه علیه واله) به ما امر کرد به علی (علیه السلام) به عنوان فرمانده اهل ایمان و امیرمؤمنان سلام کنیم »
ص: 107
عَنْ سَلْمَانِ الْفَارِسِيّ : قَالَ رَسُولُ اللّه(صلی اللّه علیه واله) :
«يَا عَلِيُّ، مُحِبُّكَ مُحِبِّي، وَمُبْغِضُكَ مُبْغِضِي» (1)
سلمان فارسی نقل کرده که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله)فرمود: «ای علی! محب تودوستدار من است و دشمن تو دشمن من خواهد بود.»
ص: 108
عَنْ أَبِي سَعِيدٍ: قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله) :
يَا عَلِيُّ، مَعَكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَصا مِنْ عُصِيُّ الْجَنَّةِ تَلُودُ بِهَا الْمُنَافِقِينَ عَنْ حَوْضِي». (1)
ابوسعید گوید: رسول خدا (صلی اللّه علیه واله)فرمود: «ای علی در رستاخیز عصایی از عصاهای بهشتی در اختیار داری که به وسیلهٔ آن منافقان را از حوضم خواهی راند».
ص: 109
عَن ابْنِ عَبَّاس: قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله):
«يَا عَلِيُّ، إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ زَوَّجَكَ فَاطِمَةً وَجَعَلَ صِدَاقَهَا الْأَرْضَ ، فَمَنْ مَشَى عَلَيْهَا مُبْغِضاً لَكَ يَمْشِي حَرَاماً». (1)
از ابن عباس روایت شده که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود: «یا علی! به درستی که خداوند با عزّ و جلال فاطمه را به ازدواج تو درآورد و زمین را مهریه او قرار پس هر کسی که روی زمین راه برود داد؛ در حالی که دشمن تو باشد و بغض تو را داشته باشد، این راه رفتن او حرام است».
ص: 110
عَنْ أَبي بكرٍ: قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله): «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ مِنْ نُورٍ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ مَلَائِكَةٌ يُسَبِّحُونَ وَيُقَدِّسُونَ وَيَكْتُبُونَ ثَوَابَ ذَلِكَ لِمُحِبيهِ وَمُحِبّي وُلْدِهِ». (1)
از ابوبکر نقل شده که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود:
«همانا خدا از نور علی بن ابی طالب فرشتگانی آفرید که خداوند را تسبیح گویند و تقدیس نمایند و ثواب آن را برای دوستان على و دوستان فرزندانش ثبت و ضبط کنند.
ص: 111
عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ قَالَ: كُنْتُ أَجْفُو عَلِيّاً، فَلَقِيَني رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله) فَقَالَ:
«إِنَّكَ آذَيْتَنِي يَا عُمَر» ! فَقُلْتُ : أَعُوذُ بِاللّه مِمَّنْ أَذَى رَسُولَهُ! قَالَ: «إِنَّكَ قَدْ آذَيْتَ عَلِيّا، وَمَنْ آذَى عَلِيّاً فَقَدْ آذَانِي». (1)
از عمر بن خطاب نقل است که گفت :هماره به علی جفا و اذیت روا می داشتم روزی پیامبر (صلی اللّه علیه واله) مرا دید و فرمود: ای عمر! مرا آزار دادی». گفتم: به خدا پناهنده میشوم از کسی که رسولش را بیازارد.
ص: 112
فرمود: «تو علی را اذیّت کردی و هرکس علی را آزرده و اذیّت کند، در حقیقت مرا اذیّت
نموده است».
ص: 113
عَنْ سَعْدِ بْنِ مَالِكِ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی اللّه علیه واله) بِسَدَّ الْأَبْوَابِ الشَّارِعَةِ فِي الْمَسْجِدِ وَتَرَكَ بَابَ عَلَيَّ (قَالَ الْهَيْثَمِيُّ: رَوَاهُ أَحْمَدُ وَأَبُو يَعْلَى وَالْبَزَّازُ وَالطَّبَرَانِيُّ فِي الْأَوْسَطِ، وَزَادَ: قَالُوا: يَا رَسُولَ اللّهِ، سَدَدْتَ أَبْوَابَنَا كُلَّهَا إِلَّا بَابَ عَلِيَّ؟ قَالَ: «مَا أَنَا سَدَدْتُ أَبْوَابَكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ سَدَّهَا». (1)
سعد بن مالک گفت :رسول اکرم(صلی اللّه علیه واله) فرمان داد تمام درهای خانه هایی را که به داخل مسجد، باز می شد ببندیم و در خانه علی را وا نهاد.
هیثمی می نویسد :این حقیقت را احمد، و ابویعلی، بزار و طبراني در الأوسط روایت کرده اند و افزوده که ایشان گفتند: ای رسول خدا! درهای ما را بستی و در خانه علی (علیه السلام) را وا نهادی.
ص: 114
حضرت فرمود: «درهای شما را من نبستم، خداوند آنها را بست».
ص: 115
عَنْ جَابِرٍ، قَالَ: قَالُوا: يَا رَسُولَ اللّه! مَنْ يَحْمِلُ رَايَنَكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؟ قَالَ: «مَنْ يَحْسُنُ أَنْ يَحْمِلَهَا إِلَّا مَنْ حَمَلَهَا فِي الدُّنْيَا؟ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طالب.» (1) از جابر روایت است که گفت:اصحاب از رسول خدل (صلی اللّه علیه واله)
ص: 116
پرسیدند: آن کس که پرچم شما را در روز قیامت حمل خواهد کرد کیست؟ حضرت فرمود: «چه فردی جز همان که آن را در دنیا در دست داشت ،شایستگی حمل آن را خواهد داشت؟ (علی بن ابی طالب)».
ص: 117
عَنْ جَابِرِ بنِ عَبْدِ اللّه، قَالَ: رَسُولُ اللّه(صلی اللّه علیه واله) لِعَليَّ ( علیه السلام): «مَنْ أَشْقَى الشَّمُودِ؟ قالَ: مَن عَقَرَ النَّاقَةَ ،قَالَ: فَمَنْ أَشْقَى هَذِهِ الْأُمَّةِ؟ قَالَ : اللَّهُ أَعْلَمُ. قَالَ : قَاتِلُكَ». (1)
از جابر بن عبدالله نقل است که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) به على (علیه السلام) فرمود: «می دانی تیره بخت ترین کسی که در قوم ثمود بود کیست؟ :گفت: آنکه پای ناقه صالح (علیه السلام) را قطع کرد. حضرت پرسید تیره بخت ترین امت من
ص: 118
کیست؟ گفت :خدا داناتر است .فرمود: کسی که تو را به قتل می رساند».
[توضيح: قوم ثمود افرادی سرکش و مغرور بودند؛ پیامبر آنها حضرت صالح (علیه السلام) هر چه آنها را نصیحت کرد، اثر نبخشید. از آن حضرت معجزه خواستند او به اذن خدا در دل کوه ناقه ای (شتر مادهای بیرون آورد؛ آنها به جای اینکه معجزه الهی را بپذیرند، آن ناقه را پی کردند و کشتند آنها برای پی کردن و کشتن ناقه، فردی شقاوتمند و بی رحم به نام «قدار بن سالف» را بدین کار گماشتند و او با یک ضربت شمشیر، شتر را پی کرد، و به عنوان «شقی ترین فرد گذشتگان لقب گرفت و سه روز پس از این ماجرا، بر اثر عذاب الهی، به هلاکت رسیدند».
ص: 119
عَنْ عَمارِ بْنِ يَاسِر : قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله) :
«يَا عَلِيُّ، إِنَّ اللهَ تَعَالَى قَدْ زَيَّنَكَ بِزِينَةٍ لَمْ تُزَيَّنُ الْعِبَادُ بِزِينَةٍ أَحَبُّ إِلَى اللّه تَعَالَى مِنْهَا، هِيَ زِينَةُ الْأَبْرَارِ عِنْدَ اللّه عَزَّ وَجَلَّ: الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا، فَجَعَلَكَ لا تَزْرَأُ مِنَ الدُّنْيَا شَيْئًا وَلَا تَزْرَأُ الدُّنْيا مِنْكَ شَيْئاً وَوَهَبَ لَكَ حُبَّ الْمَسَاكِينَ، فَجَعَلَكَ تَرْضَى بِهِمْ أَنْبَاعاً، وَيَرْضُونَ بِكَ إِمَاماً».
ص: 120
از عمار بن یاسر روایت شده که رسول خدا(صلی اللّه علیه واله) فرمود:
«ای علی !خدای متعال تو را به زینتی آراسته است که هیچ بنده ای به زیوری چنین مزّین نگشته و خدا آن را بیش از هر زینت دیگری دوست دارد و آن زهد در دنیاست که زینت نیکوکاران در نزد خدای با عزت و جلال است.
پس تو را طوری قرار داده که نه از دنیا دست تو را می گیرد و نه دنیا چیزی از تو به دست می آورد. خدا در وجود تو علاقه به مساکین را عطا کرد، پس تو را طوری قرار داده که راضی شدی که رهبر آنها باشی و آنان نیز به پیشوایی چون تو خشنودند.»
ص: 121
عَنْ أَبِي هُرَيْرَة وَجَابِر بنْ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَا: قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله) :
«عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ صَاحِبُ حَوْضِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ». (1)
از ابوهریره و جابر بن عبدالله نقل شده است که گفتند: رسول خدا(صلی اللّه علیه واله) فرمود: «در روز قیامت صاحب حوض من على بن ابی طالب خواهد بود».
ص: 122
عَنْ أَنَسٍ، عَنْ رَسُولِ اللّهِ (صلی اللّه علیه واله) :
«صَلَّتِ الْمَلَائِكَةُ عَلَيَّ وَعَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ سَبْعَ سِنِينَ، وَذَلِكَ أَنَّهُ لَمْ تَرْتَفِعُ شَهادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِلَى السَّمَاءِ إِلَّا مِنِّي وَمِنْ عَليَّ». (1)انس نقل کرده که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود:
ص: 123
«فرشتگان الهی مدّت هفت سال بر من و علی بن ابی طالب درود می فرستادند و این در زمانی بود که هنوز شعار توحيد و كلمه لا اله الا اللّه جز از من و علی به آسمان بر نمی خاست».
ص: 124
عَنْ عَبدِ اللّه بن عُمَر، قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله) :« عَلى أَخِي فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ».
ص: 125
از عبداللّه بن عمر روایت است که :گفت رسول خدا (صلی اللّه علیه واله)فرمود: «علی برادر من است در این جهان و سرای دیگر»
ص: 126
قَالَ رَسُولُ اللّه(صلی اللّه علیه واله) :«أَخِي وَوَزِيرِي، وَخَيْرُ مَنْ أَتْرُكُ بَعْدِي، يَقْضِي دَيْنِي، وَيُنْجِزُ
وَعْدِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ .» (1)
ص: 127
رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود:«برادر و وزیر ،و بهترین شخصی که بعد از خود می گذارم و دین مرا تأدیه کرده و وعده هایم را عملی می سازد، علی بن ابی طالب است».
ص: 128
عَنْ عَمَّارِ بْنِ يَاسِر : سَمِعنَا رَسُولَ اللّهِ (صلی اللّه علیه واله)لا يَقُولُ : «عَلیٌ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِي، لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَى الْحَوْضَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ». (1)
ص: 129
عمّار بن یاسر :گفت شنیدم رسول خدا(صلی اللّه علیه واله) فرمود: «علی با حقّ است و حقّ با علی است؛ این دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا در رستاخیز در کنار حوض کوثر بر من درآیند».
ص: 130
عَنْ عَلِيَّ (علیه السلام) قَالَ:
بَيْنَها رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله) آخِذٌ بِيَدِي، وَنَحْنُ نَمْشِي فِي بَعْضِ سِكَكِ الْمَدِينَةِ، إِذْ أَتَيْنَا عَلَى حَدِيقَةٍ، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ ! مَا أَحْسَنَهَا مِنْ حَدِيقَةٍ! قَالَ: لَكَ فِي الْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا. ثُمَّ مَرَرْنا بِأُخْرَى فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا أَحْسَنَهَا مِنْ حَدِيقَةٍ ! قَالَ: لَكَ فِي الْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا، حَتَّى مَرَرْنَا بِسَبْعَ حَدَائِقَ ،كُلُّ ذَلِكَ أَقُولُ : مَا أَحْسَنَهَا !وَيَقُول : لَكَ فِي الْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا.
فَلَمَّا خَلَا لَهُ الطَّرِيقُ اعْتَنَقَنِي، ثُمَّ أَجْهَشَ بَاكِياً. قَالَ: قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللّه ! مَا يُبْكِيكَ؟ قَالَ: ضَغَائِنُ فِي صُدُورِ أَقْوامٍ لَا يُبْدُونَهَا لَكَ إِلَّا مِنْ بَعْدِي. قَالَ : قُلْتُ : يَا رَسُولَ اللَّهِ! فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي؟ قَالَ: فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِكَ. (1)
ص: 131
روزی به اتفاق رسول خدا(صلی اللّه علیه واله) اول در حالی که دست مرا در دست خود داشت در بعضی از کوچه های مدینه می رفتیم .از کنار باغی گذشتیم. عرضه داشتم یا رسول اللّه! این باغ چه زیبا است! فرمود: باغی که در بهشت برای تو مهیا شده از این زیباتر است. سپس قدم زنان به باغ دیگری رسیدیم، گفتم: ای پیامبر خدا (صلی اللّه علیه واله) این باغ نیز زیبا است!
فرمود: باغ تو در بهشت زیباتر از آن است. تا اینکه از هفت باغ گذشتیم در همه آنها من همان سخن پیشین را و آن حضرت (صلی اللّه علیه واله) همان پاسخ را تکرار کردیم .هنگامی که به پایان راه رسیدیم پیامبر مرا در آغوش گرفت و سخت بگریست. عرضه داشتم ای پیامبر خدا (صلی اللّه علیه واله)، چرا می گریی؟
صله فرمود: از کینه هایی که در سینه گروهی علیه تو نهفته شده و آشکار نمی کنند مگر پس از آنکه مرا از دست بدهند. پرسیدم: آیا من بر سلامت دینم خواهم بود؟ فرمود: بله، در سلامت دینت می مانی».
ص: 132
عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ : رَأَيْتُ النَّبِيَّ (صلی اللّه علیه واله) الْتَزَمَ عَلِيّاً وَقَبَّلَهُ وَيَقُولُ : «بِأَبِي الْوَحِيدَ الشَّهِيدَ، بِأَبِي الْوَحِيدَ الشَّهِيدَ».(1)
از عایشه نقل شده است که گفت :رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) را دیدم که علی را به خود چسبانده و می بوسید و می فرمود: پدرم فدای آن شهید تنها باد، پدرم فدای شهید تنها باد».
ص: 133
عَن عَليَّ : إِنَّ رَسُولَ اللّهُ (صلی اللّه علیه واله) أَخَذَ بِيَدِ حَسَنٍ وَحُسَيْنٍ فَقَالَ:
«مَنْ أَحَبَّنِي وَأَحَبَّ هَذَيْنِ وَأَبَاهُمَا وَأُمَّهُمَا كَانَ مَعِيَ فِي دَرَجَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ». (1)
از علی (علیه السلام) روایت است که رسول اکرم(صلی اللّه علیه واله) دست حسن و حسین را گرفت و فرمود: «هر کس مرا و این دو نفر و پدر و مادرشان را دوست داشته باشد در روز قیامت با من در یک رتبه خواهد بود».
[توضیح: این بدان جهت است که هر کس مردمی را دوست داشته باشد با آنها محشور می شود.]
ص: 134
عَن أَبِي بَرْزَة قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله):
«لَا تَزُولُ قَدَمَا عَبْدٍ حَتَى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعَةٍ : عَنْ جَسَدِهِ فِيمَا أَبْلَاهُ ، وَعُمرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ، وَمَالِهِ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَهُ وَفِيمَا أَنْفَقَهُ، وَعَنْ حُبُّ أَهْلِ الْبَيْتِ». (1)فَقِيلَ: يَا رَسُولَ اللّه، فَما عَلَامَةُ حُبِّكُمْ؟ فَضَرَبَ - صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ - بِيَدِهِ عَلَى مِنْكَبِ عَلِیّ(علیه السلام)
ابی برزه روایت کرده که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود:
«هیچ بنده ای [روز قیامت ]گام از گام بر نمی دارد تا از چهار چیز بازخواست شود: از جسدش که در چه راهی آن را فرسوده، از عمرش که آن را در چه راهی صرف نموده، از مالش که از کجا آورده و در چه راهی خرج کرده، و از دوستی با ما اهل بیت [که در دل پرورده یا نه؟]
ص: 135
سؤال شد: ای رسول خدا نشانه دوستی با شما [ پس از شما] چیست؟
پیامبر خدا (صلی اللّه علیه واله)دست خود را بر شانه علی (علیه السلام) [که کنارش ایستاده بود] زد.
ص: 136
عَنْ أَبِي ذَرٍ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ( صلى اللّه عليه واله) يَقُولُ لِعَلَيَّ (علیه السلام) : «إِنَّ اللَّهَ أَخَذَ مِيثَاقَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى حُبِّكَ، وَأَخَذَ مِيثَاقَ الْمُنَافِقِينَ عَلَى بُغْضِكَ. وَلَوْ ضَرَبْتَ خَيْشُومَ الْمُؤْمِنِ مَا أَبْغَضَكَ، وَلَوْ نَثَرْتَ الدَّنَانِيرَ عَلَى الْمُنَافِقِ مَا أَحَبَّكَ. يَا عَليُّ، لَا يُحِبُّكَ إِلَّا مُؤْمِنٌ، وَلَا يُبْغِضُكَ إِلَّا مُنَافِقٌ». (1)
ص: 137
از ابوذر روایت است که :گفت شنیدم رسول خدا(صلی اللّه علیه واله)فرمود:
«خداوند به دوستی تو از مؤمنان پیمان گرفته و نیز بر دشمنی تو از منافقان پیمان گرفته و اگر (تو با شمشیرت) بر بینی مؤمنی ضربه وارد کنی تو را دشمن نخواهد داشت و دل آزرده، نخواهد شد. و چنانچه دینارها را به پای منافق بریزی تو را دوست نخواهد داشت. ای علی !تو را دوست نمی دارد مگر مؤمن (به خدا و رسول) و با تو دشمنی نمی کند مگر دورو و منافق »
ص: 138
قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله) في صِفَةِ عَليّ (علیه السلام) :
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ !امْتَحِنُوا أَوْلَادَكُمْ بِحُبِّهِ، فَإِنَّ عَلِيًّا لَا يَدْعُو إِلَى ضَلَالَةٍ وَلَا يُبَعدُ عَنْ هُدَى، فَمَنْ أَحَبَّهُ فَهُوَ مِنْكُمْ، وَمَنْ أَبْغَضَهُ فَهُوَ لَيْسَ مِنْكُمْ». (1)
رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) در صفت على (علیه السلام) فرمود: «ای مردم !فرزندانتان را به دوستی علی (علیه السلام)
ص: 139
آزمایش کنید، زیرا علی به گمراهی نمی خواند، و کسی را از هدایت دور نمی نماید، هر فرزندی او را دوست داشت از شماست (حلال زاده است) هر فرزندی او را دشمن داشت، از آن شما نیست (نامشروع است)».
ص: 140
قَالَ الْإِمَامُ الْحَسَنُ (علیه السلام) :
أَرْسَلَ رَسُولُ اللّه - صَلَّى اللّه عَلَيْهِ وَآلِهِ إِلَى الْأَنْصَارِ فَأَتَوْهُ ،فَقَالَ لَهُمْ: يَا مَعْشَرَ الأَنْصَارِ! أَلَا أَدُلُّكُمْ عَلَى مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ؟». قَالُوا: بَلَى يَا رَسُولَ اللّه !
قَالَ: «هَذَا عَليَّ، فَأَحِبُوهُ بِحُبِّي وَكَرْمُوهُ لِكَرَامَتِي، فَإِنَّ جِبْرَئِيلَ - عَلَيْهِ السَّلامُ - أَمَرَنِي بِالَّذِي قُلْتُ لَكُمْ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وجل.» (1)امام حسن (علیه السلام) فرمود:
ص: 141
»رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) پیکی به سوی انصار فرستاد و آنان را فرا خواند، انصار اجابت کردند. حضرت به آنان فرمود: ای گروه انصار! آیا میخواهید شما را به چیزی راهنمایی کنم که اگر به آنان چنگ زنید، هرگز گمراه نشوید؟ گفتند یا رسول اللّه بفرمایید. فرمود: این شخص (علی بن ابی طالب) است، او را به سبب محبّت و دوستی با من ،دوست بدارید و او را به گرامی داشت من، گرامی بدارید؛ زیرا گفته را خدای عزوجل به من فرمان داد تا به این شما بگویم.»
ص: 142
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكِ وَبُرَيْدَة: قَرَأَ رَسُولُ اللّه - صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ - هَذِهِ الْآيَةَ : «في بُيُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ »(1)فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ: أَيُّ بُيُوتٍ هَذِهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «بُيُوتُ الْأَنْبِيَاءِ». فَقامَ إِلَيْهِ أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ : يَا رَسُولَ اللّه ! هَذَا الْبَيْتُ مِنْهَا؟ لَبَيْتِ عَلِيٌّ وَفَاطِمَةَ قَالَ: «نَعَمْ مِنْ أَفَاضِلِهَا». (2)از انس بن مالک و بریده نقل شده است ک گفتند:
ص: 143
پیامبر اکرم (صلی اللّه علیه واله) این آیه شريفه «في بُيُوتٍ أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ» را در جمع یاران تلاوت فرمود، یکی از آن میان برخاست و گفت :کدامین خانه ها مورد نظر است یا رسول اللّه؟ حضرت پاسخ داد: «خانه های انبیای الهی».
ابوبکر برخاست و اشاره به خانه علی و فاطمه کرد و گفت: ای رسول خدا! آیا این هم شامل خانه بیوت می باشد؟ حضرت جواب فرمود: «بلی، این خانه جزء شرافتمندترین و با فضیلت ترین آن خانه ها می باشد».
ص: 144
قَالَ رَسُولُ اللّه(صلی اللّه علیه واله) :
«مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَحْيَا حَيَاتِي وَيَمُوتَ مَمَاتِي وَيَسْكُنَ جَنَّةَ عَدْنٍ غَرَسَهَا رَبِّي فَلْيُوالِ عَلِيّاً مِنْ بَعْدِي وَلْيُوَالِ وَلِيَّهُ، وَلْيَقْتَدِ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِي، فَإِنَّهُمْ عِتْرَتِ، خُلِقُوا مِنْ طِينَتِي، رُزِقُوا فَها وَعِلْمًا، وَوَيْلٌ لِلْمُكَذِّبِينَ بِفَضْلِهِمْ مِنْ أُمَّتِي، الْقَاطِعِينَ فِيهِمْ صِلَتِي، لَا أَنَالَهُمُ اللّهُ شَفَاعَتِي». (1)
رسول خدا(صلی اللّه علیه واله) فرمود:
«هر که بدین دلشاد است که چون من زیست کند، و چون من بمیرد ،و در بهشت عدن که پروردگار درختان آن را غرس کرده است جای گیرد، بایستی بعد از من از علی هواداری کند و هوادار هواداران او
ص: 145
باشد، و از امامان از من پیروی کند؛ زیرا آنان عترت من هستند، از سرشت من آفریده شده اند وفهم و علم روزی آنان ساخته اند. پس بدا بر تکذیب کنندگان از امت من که پیوند مرا درباره آنان بگسلد، خداوند شفاعت مرا شامل حالشان نگرداند».
ص: 146
عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) : «جَاءَ سُهَيْلُ بنُ عَمْرِهِ إِلَى رَسُولِ اللّهِ( صلى اللّه عليه واله) فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ، إِنَّهُ قَدْ خَرَجَ إِلَيْكَ أُنَاسٌ مِنْ أَرقَاتِنَا لَيْسَ بِهِمْ لِلدِّينِ تَعَبدُ فَارْدُدْهُمْ عَلَيْنَا.
فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ : صَدَقَ يَا رَسُولَ اللّه ! فَقَالَ النَّبِيُّ (صلی اللّه علیه واله): لَنْ تَنْتَهُوا يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ ! حَتَّى يَبْعَثَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ رَجُلاً مِنِّي امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ يَضْرِبُ رِقَابَكُمْ عَلَى الدِّينِ وَأَنْتُمْ مُتَجَفِّلُونَ عَنْهُ إِجْفَالَ النَّعَمِ. فَقَالَ أَبُوبَكرٍ: أَنَا هُوَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟
قَالَ : لَا. قَالَ عُمَرُ : أَنَا هُوَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ : لَا ، وَلِكَنَّهُ خَاصِفُ النَّعْلِ.
قَالَ : وَكَانَ فِي كَفَّ عَلِيٌّ نَعْلٌ يَخْصِفُهَا لِرَسُولِ اللّه (صلی اللّه علیه واله) . (1)
از علی (علیه السلام) نقل شده که فرمود:
ص: 147
سهيل بن عمرو [همراه عدّه ای از قریشیان مکه نزد رسول خدا (صلی اللّه علیه واله)آمد و عرض کرد: یا محمد! گروهی از فرزندان، برادران و بردگان ما نزد تو آمده اند. آنان نه به دلیل علاقه به دین و نه برای فهم و اندیشه آمده اند (به عبارت دیگر) نسبت به دین هیچ التزام و تعبّدی ندارند آنان را به سوی ما بازگردان.
ابوبکر و عمر بر سخنان او صحّه گذاشتند، اما نبّی اکرم(صلی اللّه علیه واله) فرمود: ای گروه قریش شما هرگز به اصلاح نمی رسید تا آنکه کسی را به سویتان گسیل دارم که خداوند، دلش را به ایمان آزموده است تا شما را بر اساس آموزه های دینی گردن زند و شما
همچون شتر مرغ سرکش از او فرار می کنید و طغیان می ورزید. ابوبکر گفت: آیا آن مرد که می گویید منم ای پیامبر خدا (صلی اللّه علیه واله)؟
فرمود: خیر. عمر :گفت آن کس منم ای پیامبر خدا؟ فرمود: آن مرد همان اصلاح کننده ءکفش است. سهيل بن عمر :گوید در دست على كفش رسول خدا(صلی اللّه علیه واله) بود که آن را وصله می کرد.
ص: 148
قَالَ أَبو سَعِيدِ الْخدرِي : سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلى اللّه عليه واله) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: ﴿وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِهِ ) (1) ؟ قَالَ: «ذَاكَ أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ». (2)
از ابوسعید خدری روایت شده که گفت :من درباره آیه شریفه( وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ) و (کسی که علم کتاب نزد اوست) از پیامبراکرم (صلى اللّه عليه واله) سؤال کردم، حضرت فرمود: «آن شخص، برادرم علی بن ابیطالب است».
ص: 149
عَنْ حَمِيدِ بْنِ عَبْدِ اللّه بْنِ يَزِيدِ الْمَدَنِيِّ: ذكر عِنْدَ النَّبِيِّ. (صلی اللّه علیه واله)قَضَاءُ قَضَى بِهِ عَلِيُّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، فَأَعْجَبَ النَّبِيُّ (صلی اللّه علیه واله)فَقَالَ: «الْحَمْدُ للّه الَّذِي جَعَلَ فِينَا الْحِكْمَةَ أَهْلَ الْبَيْتِ». (1)
از حمید بن عبداللّه بن یزید مدنی روایت شده: علی قضاوتی کرده بود و در نزد رسول خدا(صلی اللّه علیه واله) سخن از آن قضاوت رفت، رسول اکرم (صلى اللّه عليه و اله) بسیار خوشحال شد و فرمود: «حمد و سپاس ویژه خداوندی است که حکمت را در ما خاندان قرار داد.»
ص: 150
عَنْ أَبِي هُرَيْرَة : نَظَرَ النَّبِيُّ مَّا إِلَى عَلَيَّ وَحَسَنٍ وَحُسَيْنٍ
وَفَاطِمَةَ ال ، فَقَالَ:
«أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ، وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ».
احمد بن حنبل، مسند، ج 2، ص 442؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج3، ص149؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 7، ص 144؛ طبرانی، المعجم الكبير، ج 3، ص 40؛ ابن كثير، البداية والنهايه، ج 8، ص223؛ متقی هندی کنز العمال، ج 12، ص 97. از زید بن ارقم نقل است که :گفت رسول خدا در بیماری ای که به رحلتش
منجر شد با مهربانی رو به سوی علی و فاطمه و حسن و حسین کرد و فرمود: من در جنگم با کسی که با شما بجنگد و در صلحم با کس--ی ک-ه ب-ا شما از در
آشتی در آید. ابن عساکر، تاريخ مدينة دمشق، ج14، ص157. نیز رجوع فرمایید به الجامع الصحيح ترمذى، ج 5، ص 360) و سنن ابن ماجه (ج 1، ص52 از ابوسعید خدری نقل است که :گفت بعد از ازدواج عل-ی ب--ا فاطمه، نبی مکرم مه چهل روز صبحگاهان به در خانه فاطم-ه م-ی آم-د و می فرمود: «من سرا پا جنگم با هر که با شما بجنگد و سرا پا دوستم با فردی که با شما دوستی نماید ابن ،شاهین فضائل سيدة النساء، ص 29. و در کنزالعمال، از زید بن ارقم نقل است که پیامبر اعظم به فاطمه و علی و حسن و حسین فرمود: «من در نبردم با کسی که با شما بستیزد و در صلح و آشتیام با کسی که با شما در صلح و صفا باشد».
متقی هندی این روایت را از شماری از کتابهای عامه نقل کرده است. ر.ک: کنز العمال، ج13، ص 640.
ص: 151
از ابوهریره روایت است که :گفت رسول خدا (صلی اللّه علیه واله)به علی(علیه السلام) و
حسن و حسین و فاطمه (سلام اللّه علیها) - که بر آنان درود خدا باد نگریست و فرمود:
«من در جنگم با کسی که با شما در جنگ باشد و آشتی هستم با هرکه با شما در صلح و سلامت باشد».
152
پرتوی از فضائل امیرمؤمنان علیه در 110 حدیث از کتب اهل سنت
153
اولین از اولوا الامر
86
ص: 152
قَالَ أَمِيرُ المُؤْمِنِينَ (علیه السلام): قَالَ رَسُولُ اللّه(صلی اللّه علیه واله) .
«شُرَكَائِيَ الَّذِينَ قَرَتَهُمُ اللَّهِ بِنَفْسِهِ وَبِي وَأَنْزَلَ فِيهِمْ: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ )(1)الْآيَةَ، فَإِنْ خِفْتُمْ تَنَازُعاً فِي أَمْرٍ فَأَرْجِعُوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ وَأُولِي الْأَمْرِ. قُلْتُ: يَا نَبِّيَ اللّه مَنْ هُمْ؟
قَالَ : أَنْتَ أَوَّلُهُمْ».
امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود: نبیّ مکرّم (صلى اللّه عليه وآله) فرمود: «شرکای من آنان اند که پروردگار به خود و من، نزدیکشان ساخته و در خصوص ایشان این آیت را فرو فرستاده ای) ایمان آورندگان از خدا اطاعت
. حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج 1، ص189. میگویم ایشان نخستین امام از امامان دوازده گانه است و دومین آنها حسن و حسین تا امام دوازدهم حضرت مهدی (علیه السلام)که زمین را آکنده از عدل و داد خواهد کرد پس از آن که پر از ظلم و جور شده باشد.
ائمه دوازده گانه همانان هستند که رسول خدا(صلی اللّه علیه واله) در نصوص معتبر به امامتشان تصریح فرموده اند. برای دریافت اطلاع گسترده به کتاب منتخب الاثر، تألیف نگارنده، ج 1، مراجعه فرمایید.
ص: 153
کنید و از رسول خدا نیز فرمانبرداری نمایید) تا آخر آیه. پس اگر از درگیری و کشمکش بیمناک شدید آن را به خدا و رسول و اولوالامر ارجاع دهید.
گفتم ای رسول خدا (صلی اللّه علیه واله)اولوالامر کیاناند؟». فرمود: تو اولین شان هستی.
ص: 154
عَنْ ابْنِ عَبَّاس : قَالَ رَسُولُ اللّهُ(صلی اللّه علیه واله) لِعَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ ,عَوف:
«يَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ ! أَنْتُمْ أَصْحَابِي وَعَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ مِنِّي وَأَنَا مِنْ عَلیٌ، فَهُوَ بَابُ عِلْمي وَوَصِيّ، وَهُوَ وَفَاطِمَةُ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ هُمْ خَيْرُ الْأَرْضِ عُنْصُرا وَشَرَفًا وَكَرَماً». (1)
از ابن عباس ،روایت شده که :گفت رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) به عبدالرحمن بن عوف فرمود: «ای عبدالرحمن! شما ملازمان و همراهان من هستید و علی بن ابی طالب از من است. و من از او هستم. او باب علم من و وصیّ من است. او و فاطمه و حسن و حسین بهترین اهل زمین هستند در اصالت و شرافت و کرامت».
ص: 155
عَنْ ابْنِ عَبَّاس عَنِ النَّبِيِّ (صلى اللّه عليه واله) قَالَ: «السبق ثَلَاثَةٌ: السَّابِقُ إِلَى مُوسَى يُوشَعُ بْنُ نُون، وَالسَّابِقُ إِلَى عِيسَى، صَاحِبُ يَاسِينَ، وَالسَّابِقُ إِلَى مُحَمَّدٍ - صَلَّى اللّه عَلَيْهِ وَآلِهِ - عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ». (1)
ابن عباس از رسول اعظم (صلی اللّه علیه واله) نقل کرده است که حضرت فرمود:
سبقت جویان [خلق در ایمان به پیامبران] سه نفرند: کسی که به سوی موسی سبقت گرفت و او یوشع بن نون است؛ و پیشی گیرنده در امّت عیسی صاحب یاسین است؛ و سبقت گیرنده در امّت محمد (صلی اللّه علیه واله)، علی بن ابیطالب است.
[نکته1: مراد از سابقون: کسانی هستند که در پذیرش دین حقّ از دیگران پیشی گرفتند.
نکته 2: مناوی گفته: راستی این چه فضیلت بزرگی برای على (علیه السلام) است و چه بسیار صفات برجسته ای است که در او وجود داشت و دیگران از آن برخوردار نبودند.]
ص: 156
قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله) :
«خَيْرُ رِجَالِكُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ، وَخَيْرُ شَبَابِكُمْ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ، وَخَيْرُ نِسَائِكُمْ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ - صَلَّى اللهُ عَلَيْهِمْ - » .(1)
رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود: «بهترین مردان شما علی بن ابی طالب ،و بهترین جوانانتان حسن و حسین هستند، و بهترین بانوان شما دخت محمد (صلی اللّه علیه واله) است».
ص: 157
عَنْ حُذَيْفَة: قَالَ رَسُولُ اللَّهُ (صلی اللّه علیه واله) : «عَلي خَيْرُ الْبَشَرِ، فَمَنْ أَبَى فَقَدْ كَفَرَ». (1)
از حذیفه نقل است که :گفت رسول خدا (صلی اللّه علیه واله)فرمود: «علی، برترین انسان است؛ هر که نپذیرد، کافر است».
ص: 158
عَنْ سَلْمَانِ الْفَارِسيٌ قَالَ رَسُولُ اللّه(صلی اللّه علیه واله):«أَوَّلُكُمْ وَارِداً عَلَىٌ الْحَوْضَ أَوَّلُكُمْ إِسْلَامَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب». (1)
از سلمان فارسی نقل شده است که :گفت رسول خدا (صلی اللّه علیه واله)فرمود:
«اولین فردی که در کنار حوض کوثر بر من وارد می شود نخستین کسی است که اسلام آورد و اوعلی بن ابیطالب است».
ص: 159
عَنْ ابن مُرْدُويه : قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله) :
«فِي الْجَنَّةِ دَرَجَةٌ تُدْعَى «الْوَسِيلَة» فَإِذَا سَأَلْتُمُ اللَّهَ فَاسْأَلُوا لي الْوَسِيلَةَ». قالوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَنْ يَسْكُنُ مَعَكَ فِيهَا؟ قَالَ: «عَلِيُّ وَفَاطِمَةُ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ». (1)
از ابن مردویه نقل است که :گفت: نبی مکرم (صلی اللّه علیه واله) فرمود: در بهشت درجه ای «وسیله» نام است. پس وقتی که از خداوند چیزی برای من می خواهید، «وسیله» را درخواست کنید».
افراد حاضر پرسیدند: چه کسی در جوار شما در آن درجه سکونت خواهد گزید؟ فرمود: «علی و فاطمه و حسن و حسین».
ص: 160
قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله): «مَنْ أَطَاعَني فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ عَصَانِي فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، وَمَنْ أَطَاعَ عَلِيّاً فَقَدْ أَطَاعَنِي، وَمَنْ عَصَى عَلِيّاً فَقَدْ عَصَانِي». (1)
رسول خدا(صلی اللّه علیه واله) فرمود: «هر کس از من پیروی نماید در حقیقت از خدا
فرمان بری کرده است و هر کس نافرمانی من کند در واقع نافرمانی خدا کرده است و هرکس از علی اطاعت کند ،در حقیقت از من پیروی کرده و هرکس از علی نافرمانی کند از من نافرمانی کرده است».
ص: 161
عَنْ سَعْدٍ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللّه (صلى اللّه عليه وآله ) يَقُولُ لِعَلي - عليه السلام - «ثَلَاثُ خِصَالِ لِأَنْ يَكُونَ لي وَاحِدَةٌ مِنْهَا أَحَبُّ إِلى مِنَ الدُّنْيَا وَمَا فِيهَا»، سَمِعْتُهُ يَقُولُ: «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي» ؛ وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: «لَأعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَداً رَجُلاً يُحِبُّ اللّهَ وَالرَّسُولَ وَيُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ لَيْسَ بِفَرَّارٍ ؛ وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ». (1)
از سعد نقل است که گفت: سه جمله (خصلت) است که اگر یکی از آنها در من بود از دنیا
و آنچه در آن است بیشترش ارج می نهادم. شنیدم پیامبر(صلی اللّه علیه واله) به علی می گوید:
«منزلت تو نسبت به من همان منزلت هارون نسبت به موسی است با این تفاوت که دیگر بعد از من نبوت نیست».
ص: 162
و شنیدم در روز فتح خیبر درباره او فرمود: «فردا بیرق جنگ را به کسی خواهم سپرد که
خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند و هیچگاه به دشمن پشت
نمی کند و نمی گریزد». و شنیدم فرمود: هر کس که من مولای اویم، علی مولای اوست».
ص: 163
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) : «جَمَعَنَا رَسُولُ اللّهُ(صلی اللّه علیه واله) فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ، أَنَا وَفَاطِمَةَ وَحَسَناً وَحُسَيْناً، ثُمَّ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی اللّه علیه واله) فِي كِسَاءٍ لَهُ، وَأَدْخَلْنَا مَعَهُ، ثُمَّ ضَمَّنَا، ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْنِي، فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطهيراً . فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ : يَا رَسُولَ اللّه ! فَأَنا؟ - وَدَنَتْ مِنْه - . فَقَالَ : أَنْتِ مِمَّنْ أَنْتِ مِنْهُ، وَأَنْتِ عَلَى خَيْرٍ. أَعَادَ رَسُولُ اللّهِ ، ثَلَاثَاً يَصْنَعُ ذَلِكَ». (1)
امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: «رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) من و فاطمه و حسن و حسین را در بیت ام سلمه گرد آورد و زیر ردای خود رفت؛
ص: 164
ما را هم به زیر عبا برد و در آغوش خود جای داده آن گاه فرمود :خدایا ! اهل بیت من اینها هستند؛ رجس و ناپاکی را از ایشان زائل فرما و طهارت و پاکی را نصیب آنان قرار ده.
امّ سلمه :گفت یا نبی اللّه! پس من چه؟ - و او نزدیک رسول خدا واقع شده بود. پیامبر فرمود: تو از همانی که تو از آنی و تو در مسیر خیر هستی [اما از ما اهل بیت و این جماعت پنج تن نیستی]. رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) این کار را سه بار تکرار نمود.
ص: 165
عَنْ ابْنِ عَبَّاسِ فِي حَدِيثِ زَوَاجِ فَاطِمَةَ وَعَلِيَّ (علیهما السلام) ، ثُمَّ التَزَمَهُمَا [ رَسُولُ اللّهِ (صلى اللّه عليه واله)] فَقَالَ:«اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا مِنِّي وَأَنَا مِنْهُمَا، اللَّهُمَّ كَمَا أَذْهَبْتَ عَنِّي الرِّجْسَ وَطَهَّرْتَنِي فَطَهِّرْهُمَا» (1)
از ابن عباس درضمن روایت ماجرای ازدواج علی و فاطمه (سلام اللّه علیها) آمده است:
رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) زوجین را در بغل گرفت و فرمود: «بار الها این دو تن از من هستند و من از ایشان هستم همچنان که رجس و پلیدی را از من زدودی، این دو را نیز پاک گردان».
ص: 166
عَنْ عَمْرِو بْنِ مَيْمُون : إِنِّي لَجَالِسٌ إِلَى ابْنِ عَبَّاسِ إِذْ أَتَاهُ يَسْعَةُ رَهْطٍ فَقَالُوا: يَا ابْنَ عَبَّاسِ، إِمَّا أَنْ تَقومَ مَعَنَا وَإِمَّا أَنْ تَخْلُو بِنَا مِنْ بَيْنِ هَؤُلَاءِ. فَقَالَ ابْنُ عَبَّاس : بَلْ أَنَا أَقُومُ مَعَكُمْ، وَهُوَ يَوْمَئِذٍ صَحِيحٌ قَبْلَ أَنْ يُعْمَى. قَالَ: فَابْتَدَلُّوا فَتَحَدَّثُوا ،فَلَا تَدْرِي مَا قَالُوا، قَالَ: فَجَاءَ يَنْفَضُ ثَوْبَهُ وَيَقُولُ: أُفٍّ وَتُفٌ ! وَقَعُوا فِي رَجُلٍ لَهُ بِضْعُ عَشْرَةَ فَضَائِلَ لَيْسَتْ لِأَحَدٍ غَيْرُهُ، وَقَعُوا فِي رَجُلٍ قَالَ لَهُ النبي (صلی اللّه علیه واله): «لَأَبْعَثَنَّ رَجُلاً لَا يُخْزِيهِ اللهُ أَبَداً، يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ - إِلَى أَنْ قَالَ: وَأَخَذَ رَسُولُ اللّه - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ - ثَوْبَهُ فَوَضَعَهُ عَلَى عَلِيٌّ وَفَاطِمَةَ وَحَسَنٍ وَحُسَيْنٍ وَقَالَ: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تطهيرا )». (1)
ص: 167
عمرو بن میمون گوید: در حضور ابن عباس بودم که هفت تن (1) نزد او آمدند و گفتند: یا قیام کن و از مجلس فاصله بگیر (تا درجای خلوت با هم گفتگو)کنیم یا از همنشینان خود کناره گیر و با ما خلوت کن. ابن عباس گفت: با شما هستم . (راوی گوید) وقوع این جریان در ایامی بود که ابن عباس هنوز نابینا نشده بود.
ابن میمون گوید: آنها به گوشه ای رفته و سخن آغاز کردند. ما نفهمیدیم چه سخنانی بین آنان رد و بدل شد. ابن عباس در حالی که ناراحت به نظر می رسید و جامه هایش را می تکاند
می گفت: اف و تف بر شما! به مردی ناسزا می گویند که ده ها فضائل ویژه دارد. به شخصیتی بدبیناند و بدگویی می کنند که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) [در جنگ خیبر که دیگران رفتند و عاجزانه برگشتند] درباره او فرمود: «کسی را برای مبارزه می فرستم که خداوند هرگز
او را خوار و ذلیل نکرد؛ او دوستدار خداوند و رسول است تا جایی که ابن عباس گفت: رسول
خدا جامه خویش را روی علی و فاطمه و حسن و حسین قرار داد و فرمود:
ص: 168
جز این نیست که خداوند اراده کرده تا آلودگی را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک گرداند
پاک گرداندنی...».
ص: 169
عَنْ سَعْدِ بْنِ أَي وَقَاص: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ: (فَقُلْ تَعَالُوا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُم) (1)دَعَا رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله)عَليّاً وَفاطِمَةَ وَحَسَنا وَحُسَيْنَا، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي». (2)
از سعد بن ابی وقاص نقل است که: وقتی آیه (فَقُلْ تَعَالَوانَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُم)؛ یعنی بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم و شما فرزندان خود را نازل شد پیامبر اکرم(صلی اللّه علیه واله) علی و فاطمه حسن و حسین را صدا زد و به درگاه الهی عرضه داشت: «بارالها! اینان اهل و خانواده من هستند».
ص: 170
عَن أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ رَسُولُ (صلی اللّه علیه واله) : «إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي أَنْ أُدْنِيَكَ وَلَا أُقْصِبَكَ وَأَنْ أَعْلَمَكَ، وَأَنْ تَعِيَ وَحَقٌّ لَكَ أَنْ تَعِيَ. قَالَ: فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَهُ: (وَنَعِيهَا أُذُنُ وَاعِيَةٌ). (1)(2)
از امیر مؤمنان(علیه السلام) روایت است که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) به من فرمود:
«خداوند مرا امر کرده که تو را نزدیک کنم و [ازخود] دورت نسازم و اینکه بیاموزم تو را، و تو نیز فراگیری و سزاوار توست که بیاموزی و حفظ نمایی. ایشان گفت: پس این آیه نازل شده (وَتَعِيها أُذُن وَاعِيَة)؛ [ و بدینسان اذن واعيه را گوش تو قرار داد.]»
ص: 171
قَالَ رَسُولُ اللَّهُ (صلی اللّه علیه واله) فِي مَرَضِ مَوْتِهِ : «أيُّهَا النَّاسُ ! يُوشَكُ أَنْ أَقْبَضَ قَبْضاً سَرِيعا فَيَنْطَلِقُ بِي، وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمُ الْقَوْلَ مَعْذِرَةً إِلَيْكُمْ: أَلَا إِنَّ مُخْلِفٌ فِيكُمْ كِتَابَ رَبِّ عَزَّ وَجَلَّ وَعِتْرَي أَهْلَ بَيْنِي ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِیٌ فَرَفَعَها فَقَالَ: هَذَا عَلیٌ مَعَ الْقُرآنِ وَالقُرْآنُ مَعَ عَلیٌ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَاسْأَلْهُمَا مَا خَلَّفْتُ فيهما». (1)
ص: 172
رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) در مرض موتش فرمود: «ای مردم احتمال دارد به زودی قبض روح شوم و مرا ببرند. من از این سخن در این حال به شما می گویم تا دیگر عذری نداشته باشید. آگاه باشید که من کتاب خدای با عزت و جلال و عترتم را جانشین خود در بین شما می گذارم. آنگاه دست علی را گرفته بلند کرد و فرمود: این علی با قرآن است و قرآن با علی است؛ هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا کنار حوض بر من در آیند، آنگاه از آن دو می پرسم
درباره عمل به توصیه ام درباره دو جانشینم».
ص: 173
قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله): «أَنْتَ خَيْرُ أُمَّتِي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ». (1)
رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) به علی (علیه السلام) فرمود: «تو بهترین امتم در هر دو سرا می باشی»
ص: 174
قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله) :
«إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أَخَذْتُ بِحُجْزَةِ اللّهِ وَأَخَذْتَ أَنْتَ بِحُجْزَتِي وَأَخَذَ وُلْدُكَ بِحُجْزَتِكَ، وَأَخَذَتْ شِيعَةُ وُلْدِكَ بِحُجْزَتِهِمْ فَتَرَى أَيْنَ يُؤْمَرُ بِنَا». (1)
رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود: «چون رستاخیز برپا شد به خدا متوسل خواهم شد
و تو به من متوسل می شوی و فرزندانت به تو متوسل می شوند و پیروان ذریه ات به آنها متوسل
می شوند و خواهی دید که ما را به کجا هدایت خواهند کرد».
ص: 175
عَنْ جُنْدَبِ بْنِ نَاجِيَة (أَوْ نَاجِيةِ بْنِ جُنْدَب): لَمَّا كَانَ يَوْمُ غَزْوَةِ الطَّائِفِ قَامَ النَّبِيُّ - صلى اللّه عليه وآله - مَعَ عَليٌ - عليه السلام - مَلِيّاً ثُمَّ مَرَّ فَقَالَ لَهُ أَبُو بَكْرٍ: يَا رَسُولَ اللّهِ ، لَقَدْ طَالَتْ مُنَاجَاتُكُ عَلِيّاً مُنْذُ الْيَوْمِ، فَقَالَ - صلى اللّه عليه وآله - «مَا أَنَا انْتَجَيْتُهُ وَلَكِنَّ اللَّهَ انْتَجَاهُ». (1)
از جندب بن ناجيه (يا ناجية بن جندب) نقل است که در روز جنگ طائف رسول خدا(صلی اللّه علیه واله)] مدتی با علی (علیه السلام) به راز سخن گفت
ص: 176
و چون گفتگوها طولانی شد، ابوبکر به حضرت گفت: ای رسول خدا !گفتمان و رازگویی تان به درازا کشید. حضرت فرمود: «من با او راز نمی گفتم بلکه خداوند با او راز می گفت».
ص: 177
عَنْ سَلْمَانَ قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله) : «مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً فَقَدْ أَحَبَّنِي وَمَنْ أَبْغَضَ عَلِيّاً فَقَدْ أَبْغَضَنِي». (1)
از سلمان فارسی نقل است که :گفت رسول خدا(صلی اللّه علیه واله) فرمود:
«کسی که به علی مهر بورزد و محبت کند چنان است که به من محبّت ورزیده ، وکسی که به او کینه توزی نماید در حقیقت با من دشمنی کرده است».
ص: 178
عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَر: أَنَّ النَّبِيَّ - صلى اللّه عليه وآله - قَالَ: «مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى آدَمَ فِي عِلْمِهِ، وَنُوحٍ فِي فَهْمِهِ، وَإِبْرَاهِيمَ فِي حِلْمِهِ، وَيَحْيَى فِي زُهْدِهِ، وَمُوسَى فِي بَطْشِهِ، فَلْيَنْظُرْ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ». (1)
از حارث اعور نقل است که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود: «هر کس دوست می دارد که مشاهده کند علم آدم ابوالبشر (علیه السلام) را، و فهم نوح (علیه السلام) را و حلم ابراهيم(علیه السلام) را و زهد یحیی (علیه السلام) را و دلاوری موسی (علیه السلام) را، پس
به سوی علی بن ابیطالب بنگرد».
ص: 179
عَنْ جَابِرٍ: قَالَ رَسُولُ اللّهِ (صلى اللّه عليه وآله) يَوْمَ بَدْرٍ: «هَذَا رِضْوَانُ مَلَكٌ مِنْ مَلَائِكَةِ اللَّهِ يُنَادِي: لَا سَيْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ، وَلَا فَتَى إِلَّا عَلِيٌّ». (1)
از جابر بن عبداللّه نقل است که رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) در جنگ بدر(2) فرمود:
«این رضوان ، یکی از فرشتگان خداست که از آسمان ندا می دهد: هیچ شمشیر (برنده ای) جز
ذوالفقار و جوانمردی جز علی نیست. »
ص: 180
عَنْ أَنَسٍ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی اللّه علیه واله) :
«إِنَّ رَبَّ الْعَالَمِينَ عَهِدَ إِلَيَّ عَهْداً فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَ: إِنَّهُ رَايَةُ الْهُدَى، وَمَنَارُ الْإِيمَانِ وَإِمَامُ أَوْلِيَائِي، وَنُورُ جَمِيعِ مَنْ أَطَاعَنِي. يَا أَبَا بَرْزَةِ، عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَمِينِي غَداً فِي الْقِيَامَةِ وَصَاحِبُ
رَايَتِي فِي الْقِيَامَةِ عَلَى مَفَاتِيحٍ خَزَائِنِ رَحَمَةِ رَبِّي». (1)
از انس نقل است که رسول خدا(صلی االّه علیه واله) فرمود: «پروردگار جهان درباره علی بن ابی طالب عهدى بسته است که او عَلَم ،هدایت، منار ایمان و امام دوستان و پیروان من است او روشنایی کسانی است که مرا اطاعت کنند. ای ابوبرزه !علی بن ابی طالب در روز رستاخیز امین
ص: 181
من خواهد بود و او در قیامت صاحب علم و پرچم دار من است [و امین] بر کلیدهای گنجینه های رحمت (1)پروردگارم».
پرتوی از فضائل امیرمؤمنان علیه در 110 حدیث از کتب اهل سنت
ص: 182
عَنْ حُذَيْفَة: قَالَ رَسُولُ اللّه (صلی اللّه علیه واله):«عَلِيٌّ أَمِيرُ الْبَرَرَةِ، وَقَاتِلُ الفَجَرَةِ، مَنْصُورُ مَنْ نَصَرَهُ، مَخْذُولُ مَنْ خَذَلَهُ، أَلَا وَإِنَّ الْحَقِّ مَعَهُ وَيَتْبَعُهُ، أَلَا فَمِيلُوا مَعَهُ». (1)
از حذیفه نقل است که رسول اکرم (صلى اللّه عليه واله) فرمود: «علی فرمانروای ،نیکان و کشنده بدان و پست فطرتان است؛ کسی که یاریش کند، پیروز و کسی که به او پشت کند و خوارش نماید مخذول و خوار خواهد شد به هوش باشید که حقّ با اوست
ص: 183
و او را دنبال میکند آگاه باشید که گرایش و حرکتتان با محوریت او باشد».
ص: 184
عَنْ ابْنِ عَبَّاس : قَالَ رَسُولُ اللّه (علیه السلام): «إِنَّكَ سَتَقْدِمُ عَلَى اللّهِ وَشِيعَتُكَ رَاضِينَ مَرْضِيِّينَ». (1)
از ابن عباس نقل است که :گفت نبی مکرم (صلی اللّه علیه واله) به علی (علیه السلام) فرمود:
«تو در پیشگاه خدا حاضر خواهی شد و شیعیانت خرسند (از پیشواییات) و مورد رضایت حق تعالی خواهند بود».
ص: 185
قَالَ ابْنُ عَبَّاس: كُنْتُ أَنَا وَأَبِيَ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَلْبِ جَالِسَيْنِ عِنْدَ رَسُولِ اللهُ (صلی اللّه علیه واله) إِذْ دَخَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَسَلَّمَ فَرَدَّ عَلَيْهِ رَسُولُ اللّهِ - صلى اللّه عليه وآله - وَبَشِّرَ بِهِ
وَقامَ إِلَيْهِ وَاعْتَنَقَهُ وَقَبَّلَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَأَجْلَسَهُ عَنْ يَمِينِهِ. فَقالَ الْعَبّاسُ : يَا رَسُولَ اللّه ! أَتُحِبُّ هَذَا؟
فَقَالَ النَّبِيُّ (صلی اللّه علیه واله) :«يَا عَمَّ رَسُولِ اللّه ! واللّه للّه أَشَدُّ حُبّاً لَهُ مِنِّي، إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ ذُرِّيَّةً
كُلُ نَبِيٌ في صُلْبِهِ وَجَعَلَ ذُريَّتِي فِي صُلْب هَذَا». (1)
ص: 186
ابن عباس گفت: من و پدرم (عباس بن عبدالمطلب) در حضور رسول خدا(صلی اللّه علیه واله) شرفیاب بودیم ،در این هنگام علی بن ابی طالب وارد شد و سلام داد. پیامبر (صلی اللّه علیه واله) بعد از جواب سلام با چهره ای گشاده در حالی که خوشحال به نظر می رسید برخاست؛
او را در بغل گرفت و پیشانیاش را بوسه داد و او را در طرف راست خود نشانید.
عباس (که ناظر جریان بود) گفت :ای رسول خدا ! آیا او را دوست می داری؟
رسول خدا (صلی اللّه علیه واله) فرمود: «عموجان! به خدا سوگند خدا او را از من بیشتر دوست دارد؛ خداوند نسل هر پیامبری را از پشت همان پیامبر قرار داد و نسل مرا در صلب این شخص نهاده است».
187
خاندان رسالت باشیم و آنان را اسوه و الگویی شایسته برای خود بدانیم.
آلُ النَّبِیٌ ذَرِیعَتِی *** وَهُمْ إِلَيْهِ وَسِیلَتِی
أَرْجُوا بِهِمْ اعطَی غَداً *** بِیَدِی الیَمِینِ صَحِیفَتی
(قندوزی، ینابیع الموده، ج 2، ص468)
خاندان پیامبر(صلی اللّه علیه واله) دست آویز من هستند و آنان وسیله (تقرّب) من به خدا هستند.
آرزو می کنم به خاطر آنها، فردای قیامت نامه عملم را به دست راستم بدهند. بفضله وكرمه]
ص: 187
ص: 188
1. القرآن الكريم.
2. نهج البلاغه الشريف الرضى الامام علی بن ابیطالب (علیه السلام) تحقیق و شرح محمد عبده ،بیروت، دارالمعرفة، 1412ق.
3.ارشاد طلاب الحقائق الى معرفة سنن خيرالخلائق،نووی، محيى الدين بن شرف (م.676ق.).
4. اساس البلاغه، زمخشری محمود بن عمر(م.538ق)، القاهرة، دارو مطابع الشعب، 1960م.
5. اسباب النزول، واحدى، على بن احمد (م. 468ق.)، القاهرة، وسسة الحلبي، 1388ق.
6.الاستيعاب في معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر، يوسف بن عبدالله قرطبی .م (463ق.) ، بیروت، دار الجيل، 1412ق.
7. اسدالغابة في معرفة الصحابه، ابن اثیر جزری، علی بن محمد 630ق.)، تهران، انتشارات اسماعيليان.
8.الاصابة في تمييز الصحابه ،ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق.) ، بيروت، دار الكتب العلمية، 1415ق.
9. الامالی، طوسی، محمد بن حسن (م. 460ق.)، قم، دار الثقافة، 1414ق.
ص: 189
10. الامالى الخميسة (امالی ،الشجری) ،شجری، يحيى بن حسين (م 499ق.).
11. الامامة و السياسه ابن قتیبه ،دینوری عبدالله بن مسلم (م. 276ق.)، مؤسسة الحلبي و شركاه.
12. امان الامة من الضلال و الاختلاف، صافی گلپایگانی، لطف اللّه، قم، المطبعة العلمية، 1397ق.
13. الانباء المستطابة في مناقب الصحابه و القرابه، ابن سید الكل، هبة الله بن عبدالله قفطی (م. 697ق.).
14. انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن يحيى .(م 279ق.)، بیروت، دار الفکر، 1417ق.
15. بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار علاّمه مجلسی، محمدباقر (م 1111ق.) ، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق.
16. البداية والنهايه، ابن كثير، اسماعيل بن عمر (م. 774ق.)، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
17. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، احمد بن علی (م. 463ق.)، بيروت، دار الكتب العلمية، 1417ق.
18. تاريخ مدينة دمشق ابن عساکر علی بن حسن (م. 571ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
ص: 190
19 تاریخ الاسلام و وفيات المشاهير و الاعلام، ذهبی، محمد بن احمد (م. 748ق.) ، بیروت، دار الكتاب العربي، 1407ق.
20. تاریخ الخلفاء، سیوطی، جلال الدین (م. 911ق.).
21. التدوين في اخبار قزوین رافعی قزوینی، عبدالکریم بن محمد (م) ،قرن (6)، بیروت، دار الكتب العلمية، 1408ق.
22. تذكرة الخواص، سبط ابن جوزی، یوسف بن حسام الدين (م. 654ق.)، قم، الشريف الرضي، 1418ق.
23. تراثنا (الاربعين المنقى من مناقب المرتضى عليه رضوان العلى الاعلى)، طالقانی ،قزوینی احمد بن اسماعیل (م. ق.) قم مؤسسة آل البيت علي لاحياء التراث (فصلنامه)، سال اول، شماره اول تابستان 1405ق.
24. تفسير القرآن العظيم (تفسير ابن كثير)، ابن كثير، اسماعيل بن (م. 774ق.) ، بیروت، دار و مكتبة الهلال، 1410ق.
25. التمهيد، ابن عبدالبر، يوسف بن عبد الله قرطبی (م. 463ق.)، مغرب، وزارة عموم الاوقاف و الشؤون الاسلامية، 1387ق.
26. تنزيه الشريعة المرفوعه، کنانی علی بن محمد (م. 936ق.)، دار الكتب العلمية، 1981م.
27. توضیح الدلائل ،ایجی عبدالرحمن بن احمد (م. 756ق.)
28. تهذيب الكمال فى اسماء الرجال ،مزی، جمال الدين يوسف (م. 742ق.) ، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1406ق.
ص: 191
29. الجامع الكبير، سيوطى، عبدالرحمن (م. 911ق.).
30. الجامع لاحكام القرآن تفسیر قرطبی)، قرطبی، محمد بن احمد (م. 671ق.) ،تهران انتشارات ناصر خسرو، 1364ش.
31 جامع البيان في تفسير القرآن، طبری، محمد بن جرير (م. 310ق.)، بیروت، دار المعرفة، 1412ق.
32. الجامع الصحيح (سنن الترمذي)، محمد بن عيسى (م. 279ق.)، بيروت، دارالفکر، 1403ق.
33. الجامع الصغير في احاديث البشير النذیر، سیوطی، جلال الدین (م. 911ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق.
34. جمع الجوامع في الاصول القواطع، سبکی، تاج الدین، عبدالوهاب بن على (م. 771ق.).
35. جواهر المطالب في مناقب الامام علي بن ابي طالب ر، ابن دمشقی، محمد بن احمد (م 871ق.) ، قم، مجمع احياء الثقافة الاسلامیة، 1415ق.
36. حلیة الاولیاء و طبقات الاصفياء، ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله (م. 430 ق)، بیروت، دار الكتاب العربی، 1405ق.
37. الخصال، صدوق، محمد بن علی (م. 381ق.)، قم، نشر اسلامی، 1403ق.
38. خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام)، نسائی، احمد بن شعیب (م 303ق.) ،تهران، مكتبة نينوى الحديثه.
ص: 192
39. خصائص الائمه ال سید رضی محمد بن حسين (م. 406ق.)، مشهد، آستان قدس رضوی، 1406ق.
45.الدر المنثور في التفسیر بالماثور، سیوطی، جلال الدین (م. 911 ق.)، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، 1404ق.
41. ذخائر العقبي في مناقب ذوى القربي، طبری، احمد بن (م. 694ق.)، القاهرة، مكتبة القدسي، 1356ق.
42. ذکر اخبار اصبهان ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله (م. 430 ق.)، ليدن المحروسة، مطبعة بريل، 1934م.
43. ربیع الابرار و نصوص الاخبار، زمخشری، محمود بن عمر (م. 538ق)، بيروت، مؤسسة الاعلمی، 1412ق.
44. رشفة الصادي في بحر فضائل بنى النبي الهادي، علوى حضرمی، ابوبکر بن عبد الرحمن ،بیروت، دار الكتب العلمية، 1418ق.
45. روح المعاني في تفسير القرآن العظیم، آلوسی، سیدمحمود (1270ق.) ، بيروت، دار الكتب العلمية، 1415ق.
46. روضة الواعظین و بصيرة المتعظين فتال نیشابوری، محمد بن حسن (م. 508 ق.) ، قم ، الشريف الرضي، 1375ش.
47. الرياض النضرة في مناقب العشره ، طبری، احمد بن عبدالله (م. 694ق)، بیروت، دار الكتب العلميه.
48. زهر الفردوس ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م. 852ق.).
ص: 193
49 سبل الهدى والرشاد في سيرة خير العباد، صالحی شامی محمد بن يوسف (م 942 ق.) ، بیروت، دار الكتب العلمية 1414ق.
50. سنن ابن ماجه، ابن ماجه ،قزوینی محمد بن یزید (م. 275ق.)، دار الفكر.
51. السنن الكبرى، بیهقی احمد بن حسین (م. 458ق.)، بیروت، دار الفکر، 1416ق.
52. السنن الکبری نسائی احمد بن شعیب .(م. 303ق.)، بیروت، دار الكتب العلمية، 1411ق.
53. سنن النسائی، نسائی، احمد بن شعیب (م. 303ق.)، بیروت، دار الفکر، 1348ق.
54. سیر اعلام النبلاء، ذهبي محمد بن احمد (م. 748ق.)، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1413ق.
55. السيرة النبويه ، ابن هشام عبدالملک حمیری (م. 2138ق.)، القاهرة، مكتبة محمد على صبیح و اولاده، 1383ق.
56. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، عز الدين (م. 656ق.)، قم، دار الكتب العلمية، 1404ق.
57. شرح المقاصد فی علم الکلام تفتازانی، سعدالدین مسعود بن عمر (م. 793ق.)، قم، الشريف الرضي، 1409ق.
ص: 194
58. شواهد التنزیل حاکم حسکانی، عبیدالله بن عبدالله (م. 506ق.)، تهران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1411ق.
59. صحیح مسلم، مسلم ،نیشابوری مسلم بن حجاج (م. 261ق.)، بيروت، دار الفكر.
60. الصواعق المحرقه ابن حجر هیتمی احمد (م. 974ق)، القاهرة، مكتبة القاهرة، 1385ق.
61. طبقات الحنابله ،ابو یعلی، محمد (م. 526ق.).
62. عبقات الانوار فی اثبات امامة الائمة الاطهار عا، لكنهوى، میر حامد حسین (م. 1306 ق.) ،اصفهان، مكتبة الامام امير المؤمنين على (علیه السلام) العامة، 1366ش.
63. عترت ثقل كبیر ،کمالی ،سیدعلی تهران انتشارات اسوه 1376ش.
64. العلل المتناهيه ابن جوزی عبدالرحمن بن علی (م. 597 ق.) بيروت، دار الكتب العلمية، 1403ق.
65. العلل الوارده في الاحاديث النبويه، دارقطنی، علی بن عمر (م. 385ق.).
66. غاية المرام و حجة الخصام، بحرانی، سیدهاشم (م. 1107ق.). حسيني
67. فتح الباری شرح صحيح البخاری، ابن حجر عسقلانی (م. 852ق.)، بيروت، دار المعرفه.
ص: 195
68. فتح القدیر، شوکانی محمد بن علی (م. 1250ق)، عالم الكتب.
69. فتح الملک العلی بصحة حديث باب مدينة العلم على، مغربي، احمد بن محمد بن صديق (م. 1380ق.) ، اصفهان، مكتبة الامام امير المؤمنين (علیه السلام) العامة، 1403ق.
70. فرائد السمطین، جوینی ابراهیم بن محمد خراسانی (م. 730ق.)، بيروت، مؤسسة المحمودی، 1398ق.
71. فردوس الاخبار بماثور الخطاب المخرج على كتاب الشهاب، دیلمی، شیرویه بن شهردار بن شیرویه همدانی (م. 509ق.)، بیروت، دار الكتاب العربی، 1407ق.
72. فضائل امیرالمؤمنين (علیه السلام) ابن عقده کوفی، احمد بن محمد (م. 333ق.) ، قم، انتشارات دلیل ما، 1424ق.
73. فضائل سيدة النساء ابن شاهين عمر بن شاهين (م. 385ق.)، القاهرة مكتبة التربية الاسلامية، 1411ق.
74. فضائل الصحابه، احمد بن حنبل شیبانی (م. 241ق) بيروت، مؤسسة الرسالة، 1403ق.
75 الفوائد المجموعة فى احاديث الموضوعه، شوکانی، محمد بن علی (م. 1250 ق.) ، بيروت، المكتب الاسلامی، 1407ق.
76. فيض القدير شرح الجامع الصغير من احاديث البشير النذير مناوى محمد بن علی (م.1031ق) بیروت دار الكتب العلمية، 1415ق.
ص: 196
77. القول الجلى ابن تیمیه احمد بن عبد الحليم (م. 728ق.).
78. الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل وعيون الاقاويل في وجوه التأويل، زمخشری محمود بن عمر (م. 538ق.)، بيروت، دار الكتاب العربی، 1407ق.
79. کشف الخفاء عجلونی، اسماعیل بن محمد (م. 1162ق.) بيروت، دار الكتب العلمية، 1408ق.
80. كشف الغمة في معرفة الائمه ، ،اربلی، على بن عيسى (م. ،693ق.) ، بیروت، دار الاضواء، 1405ق.
81. كفاية الطالب في مناقب على بن ابيطالب الله، گنجی شافعی، محمد بن يوسف، (م. 658 ق) ،تهران، دار احياء تراث اهل البيت ، 1404ق.
82.كنز العمال في سنن الاقوال و الافعال، متقی هندی، علی (م. 975 ق.) ، صفوة ،السقا، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1409ق.
83. کنز الفوائد، کراجکی، محمد بن علی (م. 449ق.)، قم، مكتبة المصطفوی، 1369ش.
84. کنوز الحقائق في حديث خير الخلائق، مناوی، محمد (م. 1031ق.).
85. اللآلي المصنوعة في الاحاديث الموضوعه، سیوطی، عبدالرحمن (م. 911 ق.).
ص: 197
86. لباب النقول في اسباب النزول، سیوطی، جلال الدین (م. 911ق.)، ، بیروت، دار الكتب العلميه.
87. لسان الميزان، ابن حجر عسقلانی احمد بن علی (م. 852ق.)، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1390ق.
88. مجمع الزوائد و منبع الفوائد هیثمی، علی بن ابی بکر (م. 807ق.)، بيروت، دار الكتب العلمية، 1408ق.
89. المستدرك على الصحيحين، حاكم نيشابوری، محمد بن عبدالله (م. 405ق.)، بيروت، دار المعرفه.
90. مسند ابویعلى الموصلي، ابویعلی موصلی، اسماعيل ب-ن محمد (م. 307ق.)، دمشق، دار المأمون للتراث.
91. مسند احمد بن حنبل، احمد بن حنبل، شیبانی (م. 241ق.)، بیروت، دار صادر.
92. مسند علی بن ابی طالب ، سیوطی، جلال الدین (م. 911ق.).
93. مسند فاطمة الزهراء ، سیوطی، جلال الدین (م. 911ق.)، بیروت، مؤسسة الكتب الثقافية، 1413ق.
94. المصنف في الاحاديث والآثار، ابن ابی شیبه کوفی، عبدالله بن محمد (م ،235 ق.) ،بیروت، دار الفکر، 1409ق. 235ق.)،
95. المصنف، صنعانی عبدالرزاق بن همام (م. 211ق.)، منشورات المجلس العلمي.
96. المعجم الاوسط، طبرانی سلیمان بن احمد (م. 360ق.)، دار الحرمين، 1415ق.
ص: 198
97. المعجم الصغير، طبرانی سلیمان بن احمد (م. 360ق.)، بیروت، دار الكتب العلميه.
98. المعجم الكبير، طبرانی سلیمان بن احمد (م. 360ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربی، 1404ق.
99. المعيار و الموازنة في فضائل الامام اميرالمؤمنين على بن ابی طالب (علیه السلام)، اسکافی، محمد بن عبدالله (م. 240ق.)، 1402ق.
100. مقتل الحسين (علیه السلام) خوارزمی، موفق بن احمد (م. 568ق.)، قم،
مكتبة المفيد.
101. ملحقات احقاق الحق مرعشی ،نجفی سیدش د شهاب الدین (م. 1411ق.).
102 مناقب آل ابی طالب ابن شهر آشوب، محمد بن علی (م. 588ق.) ، النجف الاشرف المكتبة الحيدرية، 1376ق.
103 مناقب سيدنا على (علیه السلام) عيني، فقير.
104. مناقب على بن ابى ،طالب ابن مغازلی، علی بن محمد (م.483ق)، انتشارات سبط النبی، 1426ق.
105. مناقب علی بن ابی طالب (علیه السلام)، ابن مردویه اصفهانی، احمد بن موسی (م. 410 ق.) ، قم، انتشارات دار الحدیث، 1424ق.
106. المناقب، خوارزمی، موفق بن احمد (م. 568ق.)، قم، نشر اسلامی، 1411ق.
ص: 199
107. منتخب الاثر في الامام الثاني عشر اللّه، صافی گلپایگانی، لطف الله، قم، دفتر تنظیم و نشر آثار حضرت آیت اللّه العظمی صافی گلپایگانی مدظله العالی، 1430ق.
108. المواقف في علم الكلام ،ایجی عبدالرحمن بن احمد (م. 756ق.) ، بیروت، دار الجیل، 1417ق.
109 موضح اوهام الجمع و التفريق، خطیب بغدادی، احمد بن 109. علی (م. 483ق.).
110. ميزان الاعتدال في نقد الرجال ذهبي، محمد بن احمد (م. 748ق.) ، بيروت، دار المعرفه.
111. نظم در رالسمطين في فضائل المصطفى و المرتضى و البتول و السبطين ال زرندی، محمد بن يوسف (م. 750ق.)، ،اصفهان، مكتبة الامام امير المؤمنين الله العامة، 1377ق.
112. نوادر الاثر في على (علیه السلام) خير البشر، راضی، جعفر بن (م. قرن 4).
113. النهاية في غريب الحديث والاثر ابن اثیر مبارک بن محمد (م) ،606ق.) ، قم، انتشارات اسماعیلیان، 1364ش.
114. نهج الايمان ابن جبر، على بن يوسف (م. قرن 7)، مشهد، مجتمع امام هادی ، 1418ق.
115. ينابيع المودة لذوي القربى قندوزي، سليمان بن ابراهيم (م. 1294ق.)، دار الاسوة، 1416ق.
ص: 200
قران وتفسیر
1-تفسیر آیه فطرت ... فارسی
2 -القرآن مصون عن التحريف... عربی
3-تفسير آية التطهير... عربی
4- تفسير آية الانذار... عربی
5 -پیام های قرآنی... فارسی
حدیث
6 -منتخب الأثر في الامام الثاني عشر(علیه السلام)در 3جلد عربی/ اردو/انگلیسی/فارسی
7-غيبة المنتظر... عربی
8-قبس من مناقب امير المؤمنين (علیه السلام) مئة وعشر حديث من كتب عامة)...عربی
9-پرتوی از فضائل امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حدیث ...فارسی
10-احاديث الأئمة الاثني عشر،اسنادها والفاظها ...عربی
ص: 201
11-احاديث الفضائل ...عربی
فقه
12-توضيح المسائل...فارسی
13-منتخب الاحكام ...فارسی
14-احکام نوجوانان ...فارسی /انگلیسی
15-جامع الاحکام در 2 جلد ...فارسی
16-استفتائات قضایی ...فارسی
17-استفتائات پزشکی ...فارسی
18-مناسک حج...فارسی /عربی
19مناسک عمره مفرده ...فارسی /عربی
20-هزار سؤال پیرامون حج ...فارسی
21-پاسخ کوتاه به 300 پرسش در 2 جلد ...فارسی /آذری
22-احکام خمس ...فارسی
23-اعتبار قصد قربت در وقف ...فارسی
24-رساله در احکام ثانویه ...فارسی
25-فقه الحج در 4 جلد ...عربی
26-هداية العباد در 2 جلد ...عربی
27-هداية السائل ...عربی
28-حواشی على العروة الوثقى ...عربی
29-القول الفاخر في صلاة المسافر ...عربی
30-فقه الخمس ...عربی
31-أوقات الصلوة ...عربی
ص: 202
32-التعزير (احکامه وملحقاته) ...عربی
33-ضرورة وجود الحكومة ...عربی /فارسی
34-رسالة في معاملات المستحدثة ...عربی
35-التداعي في مال من دون بينة و لا يد ...عربی
36-رسالة في المال المعيّن المشتبه ملیکة ...عربی
37-حكم نكول المدعى عليه عن اليمين ...عربی
38-ارث الزوجة ...عربی
39-مع الشيخ جاد الحق في ارث العصبة ...عربی
40-حول دیات ظریف ابن ناصح ...عربی
41-بحث حول الاستسقام بالازلام(مشروعية الاستخارة) ...عربی
42-الرسائل الخمس ...عربی
43-الشعائر الحسينية ...عربی
44-آنچه هر مسلمان باید بداند ...*آذری
45-الرسائل الفقهية من فقه الاماميه ...عربی
46-الاتقان في احكام الخلل والنقصان ...عربی
اصول فقه
47-بيان الاصول در 3 جلد ...عربی
48-رسالة في الشهرة ...عربی
49-رسالة في حكم الاقل والاكثر في الشبهة الحكمية...عربی
ص: 203
50-رسالة في الشروط...عربی
عقاید و کلام
51-عرض... دین فارسی
52-به سوی آفریدگار... فارسی
53-الهیات در نهج البلاغه ...فارسی
54-معارف دین در 3 جلد ...فارسی
55-پیرامون روز تاریخی غدیر ...فارسی
56-ندای اسلام از اروپا ...فارسی
57-صبح صادق ...فارسی
58-نگرشی بر فلسفه و عرفان ...فارسی
59-نیایش در عرفات ...فارسی
60-سفرنامه حج ...فارسی
61-شهید آگاه ...فارسی
62-امامت و مهدویت ...فارسی
63-نوید امن و امان/1 ...فارسی
64-فروغ ولایت در دعای ندبه/2 ...فارسی /عربی
65-ولایت تکوینی و ولایت تشریعی/3 ...فارسی
66-معرفت حجت خدا/4 ...فارسی
67-عقیده نجات بخش /5 ...فارسی
68-نظام امامت و رهبری/6 ...فارسی
69-اصالت مهدویت /7 ...فارسی
70-پیرامون معرفت امام/8 ...فارسی
ص: 204
71-پاسخ به ده پرسش /9 ...فارسی /آذری
72-انتظار، عامل مقاومت و حرکت/10 ...فارسی
73-وابستگی جهان به امام زمان 11 ...فارسی
74-تجلی توحید در نظام امامت 12 ...فارسی
75-باورداشت مهدویت/13 ...فارسی
76-به سوی دولت کریمه/14 ...فارسی /انگلیسی
77-گفتمان مهدویت 15 ...فارسی
78-پیامهای مهدوی/16 ...فارسی
79-توضیحات پیرامون کتاب عقیده مهدویت در تشیع امامیه ...فارسی /انگلیسی
80-گفتمان عاشورایی ...فارسی
81-مقالات کلامی ...فارسی
82-صراط مستقیم ...فارسی
83-الى هدى كتاب اللّه ...عربی
84-ایران تسمع فتجيب ...عربی
85-رسالة حول عصمة الانبياء والائمة ...عربی
86-تعليقات على رسالة الجبر والقدر ...عربی
87-لمحات في الكتاب والحديث والمذهب ...عربی
88-صوت الحق ودعوة الصدق ...عربی
89-رد اكذوبة خطبة الامام على (علیه السلام) على الزهراء (سلام اللّه علیها )...عربی
ص: 205
90-مع الخطيب في خطوطه العريضة ...عربی /اردو/ فرانسه
91-رسالة في البداء ...عربی
92-جلاء البصر لمن يتولى الأئمة الاثنى عشر(علیهم السلام)... عربی
93-حدیث افتراق المسلمين على ثلاث وسبعين فرقة...عربی
94-من لهذا العالم؟...عربی
95-بين العلمين الشيخ الصدوق والشيخ المفيد...عربی
96-داوری میان شیخ صدوق و شیخ مفید...فارسی
97-مقدمات مفصلة على مقتضب الاثر و «مكيال المكارم» و «منتقى الجمان» ...عربی
98-امان الامة من الضلال والاختلاف ...عربی
99-البكاء على الامام الحسين السلالة ...عربی
100-النقود اللطيفة على الكتاب المسمى ...عربی
101-بالاخبار الدخيلة پیام غدیر...فارسی
تربیتی
102-عالی ترین مکتب تربیت و اخلاق یا ماه مبارک رمضان...فارسی
103-بهار بندگی...فارسی
104-راه اصلاح (امر به معروف و نهی از منكر)...فارسی
ص: 206
105 -با جوانان ...فارسی
تاریخ
106 -سیر حوزه های علمی شیعه ...فارسی
107- رمضان در تاریخ (حوادث تاریخی) ...فارسی
سیره
108-پرتوی از عظمت امام حسین(علیه السلام) ...فارسی
109-آینه جمال ...فارسی
110-از نگاه آفتاب ...فارسی
111-اشک و عبرت ...فارسی
تراجم
112-زندگانی آیت الله آخوندملا محمد جواد صافی گلپایگانی ...فارسی
113-زندگانی جابر بن حیان ...فارسی
114-زندگانی بود اسف ...فارسی
115-فخر دوران ...فارسی
شعر
116-دیوان اشعار ...فارسی
117-بزم حضور ...فارسی
118-آفتاب مشرقین ...فارسی
119-صحيفة المؤمن ...فارسی
120-سبط المصطفى ...فارسی
ص: 207
121-در آرزوی وصال ...فارسی
مقاله ها و خطابه ها
122-حدیث بیداری مجموعه پیامها ...فارسی
123-شب پرگان و آفتاب ...فارسی
124-شب عاشورا ...فارسی
125-صبح عاشورا ...فارسی
126-با عاشوراییان ...فارسی
127-رسالت عاشورایی ...فارسی
ص: 208