عنوان و نام پديدآور : کلید بدی ها
مشخصات نشر : تهران: معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه، [1391].
مشخصات ظاهری : 55 ص؛ 10×19 س م.
وضعیت فهرست نویسی : در انتظار فهرستنویسی (اطلاعات ثبت)
يادداشت : چاپ اول.
شماره کتابشناسی ملی : 5276623
خیراندیش دیجیتالی: کانون فرهنگی اندیشه اصفهان
ویراستار کتاب: مریم محققیان
ص: 1
تصویر

ص: 2
کلید بدي ها
ص: 3
کلید بدی ها
از سری کتاب های اخلاق اسلامی
ناشر: معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه
لیتوگرافی، چاپ و صحافی سازمان چاپ و انتشارات
قطع: پالتویی
نوبت چاپ: اول
شمارگان: 10000
سایت سازمان: www.awqaf.ir سایت معاونت : www.mfso.ir سایت مجتمع: www.mfpo.ir
آدرس: تهران، خ نوفل لوشاتو سازمان اوقاف و امور خیریه معاونت فرهنگی و اجتماعی
آدرس مجتمع: قم، خ صفاییه، کوی ممتاز، کوی 7، پلاک 32، مجتمع فرهنگی پژوهشی معاونت فرهنگی و اجتماعی
سازمان اوقاف و امور خیریه
تلفن: 7746431 -021
نمابر: 7737131 -021
ص: 4
پیش گفتار...6
مقدمه...8
چرا راست گویی؟...9
آثار و برکات صداقت...18
جایگاه دروغ در فرهنگ دین...31
مفاسد دروغ گویی...32
دروغ های فراگیر...36
انواع دروغ...37
مراتب دروغ...39
قسم دروغ...40
شهادت دروغ...41
علت های دروغ گویی...42
علل دروغ گویی در کودکان...46
تذکرات پایانی...51
منابع مطالعاتی...52
فهرست منابع...53
ص: 5
اخلاق آن هوای لطیفی است که در جامعه بشری اگر وجود داشت انسان ها می توانند با تنفس او زندگی سالمی داشته باشند؛ اخلاق که نبود، بی اخلاقی وقتی حاکم شد، حرص ها، هوای نفس ها، جهالت ها، دنیا طلبی ها، بغض های شخصی، حسادت ها، بخل ها، سوءظن به یک دیگر وارد شد، وقتی این رذائل اخلاقی به میان آمد، زندگی سخت خواهد شد. فضا تنگ خواهد شد. قدرت تنفس سالم از انسان گرفته خواهد شد.
حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای (دام ظله)
تاکیدات مکرر امام خامنه ای بر لزوم رعایت مسائل اخلاقی، در طول سال های گذشته نشان از این دارد که توجه و دقت به امر اخلاق، یک مسئله راهبردی و حیاتی برای جامعه اسلامی است. در واقع رهبری معظم انقلاب به عنوان ناخدای کشتی انقلاب، همواره با تیزبینی و دقت نظر داهیانه ی خود، تلاش نموده تا آفت ها و آسیب های موجود برسر راه تعالی و پیشرفت نظام را شناسایی کرده و آن ها را برطرف نماید. تذکرات پیاپی معظم له در باب اخلاق، دقیقا از همین سنخ و به منظور جلوگیری از بروز انحراف در حرکت تاریخی ملت ایران است.
ص: 6
دبیرخانه گسترش اخلاق اسلامی به عنوان پاسخی به فرمایشات امام خامنه ای (مدظله العالی) در معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه استقرار یافته و تلاش دارد تا گام هایی در مسیر ترویج اخلاق در جامعه بردارد. یکی از این اقدامات تهیه و تولید کتاب های کم حجم با موضوع رذائل و فضائل اخلاقی است که نمونه ای از آن پیش روی شما قرار دارد در این اثر سعی شده تا با تکیه بر آیات و روایات و کلمات بزرگان دین، و در عین حال با رعایت اختصار، یک موضوع مهم اخلاقی، بررسی شود. در این جا لازم است از پژوهشگران موسسه فرهنگی دار الهدی که در تهیه این آثار، دبیرخانه را یاری داده اند تشکر نماییم. ضمنا از خوانندگان محترم درخواست می شود که با انتقادات و پیشنهادهای خود، ما را در تهیه آثار بهتر یاری نمایند.
دبیرخانه گسترش اخلاق اسلامی
معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه
ص: 7
«حقیقت ماجرا را نگو؛ اگر بگویی آبرویت می رود! راستش را نگو؛ اگر بگویی ضرر می کنی! بگو فلان تخصص را دارم تا دخترشان را به تو بدهند! بگو درآمدم بالا است تا نظرشان جلب شود! بگو من هم این را قبلاً داشتم تا از دیگران کم نیاوری! هر چند میل زیادی داری، اما به پذیرایی دست نزن تا نشان دهی انسان با شخصیتی هستی. نگو این جنس را چقدر خریدی. اگر واقعیتش را بگویی، نمی توانی جنست را با سود بالا بفروشی....». این ها نداهایی است که هر روز در درون ما انسان ها، ما را به گفتن دروغ دعوت می کنند؛ اما در برابر این دعوت ها چه باید کرد؟ آیا باید به آن ها پاسخ مثبت داد یا این که طور دیگری اندیشید؟ در صداقت چه برکاتی نهفته است؟ دروغ چه ضررهای فردی و اجتماعی دارد؟ انواع دروغی که ممکن است به آن مبتلا باشیم، چیست؟ برای درمان دروغ گویی چه باید کرد؟ بر آنیم تا با لطف حضرت حق، این سؤالات و چند سؤال اساسی دیگر در این زمینه را به همراه پاسخ هایشان با هم مرور کنیم.
ص: 8
تمام ادیان و آیین ها، انسان را به راست گویی دعوت می کنند. بدی دروغ و زیبایی راست گویی، امری فطری و درونی است. عقل همه انسان ها، حتی کافرانی که منکر بزرگ ترین حقیقت هستی هستند، به زشتی و ناپسندی دروغ گویی حکم می کند. ساکنان کره زمین، با همه اختلافاتی که در زمینه های مختلف با هم دارند، در بدی دروغ با هم متحد هستند.
علاوه بر آن، در متون دینی، برکات و نتایج بزرگی را برای صداقت و درستی و هم چنین ضررها و مفاسد فراوانی را برای دروغ گویی بیان نموده اند که خود دلیل دیگری بر ترک دروغ و آراسته شدن به لباس زیبای صداقت است. در ادامه، به برخی از این بیانات شریف اشاره می کنیم.
در روایاتی که در ادامه ملاحظه می نمایید دروغ کلید هم بدی ها و صداقت اصلاح کننده همه امور معرفی شده است. از این رو اصلاح مشکل دروغ گویی موجب اصلاح همه معایب انسان و بسیاری از ناهنجاری های جامعه خواهد شد.
در قرآن کریم ده ها آیه بر صداقت و پاکی گفتار تأکید دارد که فقط به چند نمونه اشاره می کنیم.
در سوره مبارکه توبه به ما سفارش شده که با «صادق علیه السلامین» باشیم:
ص: 9
﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا الله وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ (1)
ای کسانی که ایمان آورده اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و با صادق علیه السلامان باشید!»
روایات متعددی در ذیل این آیه شریفه وارد شده که بیان می کند صادق علیه السلامین در مرتبه اول، حضرات معصومین علیهم السلام هستند. (2)
بدون شک اهل بیت علیهم السلام دارای صدها و هزاران صفت نیکو و زیبا هستند؛ اما این که قرآن از بین همه صفات این بزرگواران، صداقت ایشان را انتخاب و آنان را با این وصف یاد می کند، بیانگر اهمیت والای این صفت است. گویا با صادقین بودن، خود علت و راهکار مهمی برای رسیدن به کمالات معنوی محسوب می شود. (3)
﴿إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَ الْمُؤمِنِينَ وَ الْمُؤمِنَاتِ وَ الْقَانِتِينَ وَ القانتات و الصَّادِقِينَ َو الصَّادِقات و الصَّابِرِينَ وَ الصَّابِراتِ و الْخاشِعِينَ وَ الْخاشَعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقَاتِ وَ الصَّائِمِينَ وَ الصَّائِمَاتِ وَ الْحافِظينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً؛﴾ (4)
به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راست گو و زنان راست گو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان
ص: 10
انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن، و مردانی که بسیار به یاد خدا هستند و زنانی که بسیار یاد خدا می کنند، خداوند برای همه آنان مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است.
چنان که ملاحظه نمودید، خداوند متعال در این آیه کریمه، مژده می دهد که برای مردان و زنانی که اهل صداقت هستند و دیگر شرایط بندگی را رعایت کنند، مغفرت عظیم و اجر بزرگی آماده نموده است. (1)
﴿الصَّابِرِينَ وَ الصَّادِقِينَ وَ الْقَانِتِينَ وَ الْمُنفِقِينَ وَ الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ؛﴾ (2)
شکیبایان و راست گویان و فرمانبرداران و انفاق کنندگان و آنان که در سحرگاهان آمرزش می طلبند».
قرآن در سوره مبارکه آل عمران، خصوصیات کسانی را بیان می کند که به مقام منیع و رفیع بندگی رسیده اند.
برای بندگان خدا شش خصوصیت را ذکر می نماید که از جمله این خصوصیات، صداقت در گفتار و رفتار است. از نظر قرآن کسانی که دروغ گفتن عادت روزانه آن ها شده است، از دایره بندگان خدا خارج و بنده نفس پلید و شیطان لعین هستند.
در بیانات نجات بخش اهل بیت علیهم السلام به تأکیدات فراوانی در مورد راست گویی برخورد می کنیم که بعضی از آن ها را مرور می کنیم.
ص: 11
امیر راستگویان، عالم حضرت علی علیه السلام، صداقت را ستون و ملاک اسلام می دانند. (1) هم چنان که اگر ستونی نداشته باشیم، برپا نمودن خیمه ممکن نیست، اگر صداقت در رفتار و گفتار افراد جامعه نباشد، نمی توان جامعه اسلامی را بنا نمود.
ما معمولاً زیاد نماز خواندن و رکوع و سجده طولانی را معیار دینداری افراد می دانیم. اما باید دانست هر چند نماز خواندن و طول دادن سجده و رکوع، چنان چه با شرایط باشد، توفیق بزرگی است، از نظر دین ملاک دینداری محسوب نمی شود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
﴿لا تَنْظُرُوا إِلَى طُول رُكُوعِ الرَّجُل وَ سُجُودِهِ فَإِنْ ذَلِكَ شَيْءٌ اعْتَادَهُ فَلَوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ لِذَلِكَ وَ لَكِنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقٍ حَدِيثه وَ أَدَاء أَمَانَته؛﴾ (2)
به زیادی نماز و روزه و حج و احسان و ذکر شبانه مردم منگرید، چون که با انجام آن ها عادت نموده که اگر آن ها را ترک نماید به وحشت می افتد بلکه به راست گویی و امانت داری آن ها توجه کنید.
اگر انسان آن گاه که منافع مادی یا آبرویش به خطر می افتد یا زمانی که با گفتن یک دروغ می تواند میلیون ها بلکه میلیاردها تومان به جیب بزند، پا بر نفس خود گذاشت و صداقت از خود نشان داد، دیندار واقعی است.
ص: 12
نکته روان شناسانه این حدیث شریف این است که گاهی انجام برخی امور پسندیده مانند عبادات و اذکار، عادت شخص می شود. به این معنی که دیگر از روی معرفت و علاقه آن را انجام نمی دهد؛ بلکه صرفا از روی عادت به این عبادات مبادرت می ورزد که در این صورت این اعمال آثار کمتری خواهند داشت. در واقع شخص آن چنان به این اعمال عادت نموده که اگر آن ها را ترک کند، دچار وحشت و استرس می شود. گویا انجام این اعمال جزئی از شخصیت او شده که با ترک آن دچار بحران شخصیت می شود. در حالی که انسان باید هر عملی را با نیت و شناخت و اشتیاق قلبی انجام دهد؛ نه از باب عادت و تکرار. چنان که حضرت امیر علیه السلام عادت را یکی از آفات خودسازی معرفی می نمایند. (1)
ایمان، تمام سرمایه یک انسان برای سعادتمند شدن و مایه خوشبختی، آرامش و احساس موفقیت است. ایمان تنها و بهترین توشه انسانی است که سفر بلند آخرت را در پیش دارد. اگر این توشه را با خود همراه نداشته باشد، سالیانی در عذاب رنج و سختی غیر قابل وصف خواهد بود. از این رو بسیار مهم است که آفات ایمان را بشناسیم.
حضرت علی علیه السلام که به خوبی انسان و قواعد حاکم بر هستی را می شناسد، چنین می فرمایند:
﴿لا يَجِدُ عَبدُ طَعمَ الإيمانِ حتَّى يَترُكَ الكذبَ هَزِلَهُ و جِدَّهُ؛﴾ (2)
«انسان تا وقتی دروغ را چه شوخی باشد و چه جدی ترک نکند هرگز طعم ایمان را نخواهد چشید».
ص: 13
آری، ایمان طعمی شیرین و آرام بخش دارد. آن ها که طعمش چشیده اند حاضر نیستند آن را با هیچ چیز عوض کنند. حاضر هستند ضرر مادی بکنند، اما از بهشت ایمان خارج نشوند. حاضر هستند در نظر برخی به ظاهر کم آبرو بشوند، اما صفای ایمان را از دست ندهند.
حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
«ایمان آن است که راستی را بر دروغ ترجیح دهی؛ هر چند راستی به زیانت باشد و دروغ ظاهراً به سودت باشد». (1)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
﴿إِنَّ أَقْرَبَكُمْ مِنّى غَداً وَ أَوْجَبَكُمْ عَلَيَّ شَفَاعَةً أَصْدَقُكُمْ لِسَاناً وَ آدَاكُمْ لِلأَمَانَهُ وَ أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً وَ أَقْرَبُكُمْ مِنَ النَّاسِ؛﴾ (2)
فردای قیامت کسی از همه به من نزدیک تر است که زبان راست گوتری داشته باشد و امانات دیگران را بیش تر ادا کند و اخلاق نیکوتری داشته و مردم دارتر باشد».
حضرت محمد صلی الله علیه و آله در دنیا و آخرت، مرکز و سرچشمه همه نعمت ها، لذت ها و انوار هستند. هر کس به ایشان نزدیک تر باشد، از نعمت های بیش تری برخوردار است و هر کس از ایشان دور باشد، از همه خوبی ها و بهره ها دور است. در این بین دروغ گوها از حضرت دور و به همه بدی ها نزدیک هستند.
صداقت به قدری ارزش دارد که یکی از شروط نبوت معرفی شده
ص: 14
است. امام صادق علیه السلام فرمودند:
﴿إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً إِلَّا بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَهُ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِر؛﴾ (1)
«حضرت حق هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر به علت راست گویی و امانت داری برای انسان های خوب و گنهکار».
آیات متعددی در قرآن، انبیای الهی را مدح و ستایش کرده است. قرآن در بین همه صفات خوب انبیا علیهم السلام، چند صفت را برجسته می کند. گویا این چند صفت از همه مهم تر است. یکی از آن ها صداقت است؛ مثلا دربارۀ حضرت ابراهیم علیه السلام می فرماید:
﴿وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا؛ ﴾ (2) «در این کتاب، ابراهیم را یاد کن، که او بسیار راست گو و پیامبر (خدا) بود!»
یکی از مواردی که پای بسیاری می لغزد و در پرتگاه دروغ می افتند، فضای کسب و کار و تجارت است. از زمان های قدیم بوده اند کاسبانی که با دروغ و فریب، جنس خود را می فروخته اند و به گمان خود با این کار، سود به دست می آورده اند. البته صداقت در کسب سخت است؛ چون ممکن است مشتری از دست برود؛ اما در عوض صداقت در کسب از فضیلت و ارزش مضاعفی برخوردار است. کاسب صادق علیه السلام ممکن است سود مادی کمتری به دست آورد،
اما اجر و پاداش اخروی فراوانی نصیبش می شود. در بیانات اهل بیت عليهم السلام، بشارت های فراوانی به کاسبان راست گو داده شده است.
ص: 15
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در احادیثی می فرمایند:
تاجر درستکار، راست گو و مسلمان، در قیامت با شهیدان است.
تاجر راستگو در روز قیامت زیر سایه عرش است. درهای بهشت به روی تاجر راستگو بسته نمی شود. تاجر راستگو و درستکار، در کنار پیامبران و صدیقان و شهیدان است. خداوند سه نفر را بدون حسابرسی وارد بهشت می کند: پیشوای دادگر، تاجر راست گو و پیری که عمر خود را در طاعت خدا گذرانده باشد. (1)
با بعضی از دوستان تصمیم گرفت که به شهری دیگر برای تجارت برود امیدش به خدا بود. مثل هر تاجر دیگری به دنبال سود بیشتر و با برکت تر بود. هر چه فکر کرد، دید همه خیرات به دست امام زمانش است. این قدر معرفت داشت که بداند امام آبروی زیادی نزد خدا دارد و اگر دستی بر آسمان بلند کند، جبران همه کمبودها و گناهانی را می نماید که رزقش را کم نموده است از این رو با خود گفت:
«باید به محضر حضرت صادق علیه السلام برسم تا ضمن عرض ادب و درخواست دعا، با ایشان در امر تجارت مشورت بکنم». خود را به امام رساند و به ایشان عرض کرد: «یا بن رسول الله! من قصد مسافرت برای تجارت دارم و بر خود واجب کردم که تا شما را زیارت نکنم و با شما مشورت نکنم، به این سفر نروم». حضرت در جوابش فرمودند:
بر تو باد که در گفتارت صداقت داشته باشی و عیب کالایت
ص: 16
را مخفی ننمایی و به کسی که به تو اعتماد می نماید، ضرر نزنی؛ چرا که ضرر زدن به او حرام است. و برای مردم همان را بخواهی که برای خود می خواهی. هم در دادن و هم در گرفتن، رعایت حق را بکنی. نترس و خیانت نکن؛ زیرا تاجری که صداقت داشته باشد، روز قیامت با انبیای گرامی محشور می شود.(1)
حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
﴿الصَّدقُ رُوحُ الكلام؛ (2) صداقت روح و جان کلام است﴾.
کلامی که صادق نباشد روح ندارد؛ از این رو نباید از آن انتظار تأثیر و برکت و خوش یمنی داشت.
ص: 17
قال على علیه السلام: ﴿الصِّدقُ صَلاحُ كُلِّ شيءٍ، الكذبُ فَسادُ كُلِّ شَيء؛﴾ (1)
«صداقت اصلاح کننده همه چیز و دروغ فاسد کننده همه چیز است»
چهار گناه بزرگ را خیلی دوست می داشت. گویا به آن عادت کرده بود. روزی توفیق شرفیابی به محضر حبیب و بهترین مخلوق خدا، حضرت محمد صلی الله علیه و آله را پیدا نمود. در محضر نورانی رسول خدا صلی الله علیه و آله نشست. بعد از مدتی که به صورت نورانی او نگاه کرد و به صحبت های ایشان گوش داد، به شدت تحت تأثیر نورانیت و معنویت حضرت قرار گرفت. به همین علت رو به حضرت کرد و عرض نمود:
«ای رسول خدا! چهار گناه را خیلی دوست دارم: ارتباط جنسی نامشروع، شراب خواری، دزدی و دروغ. اما هر کدام را که بفرمایید به خاطر شما ترک می کنم.»
حضرت فرمود: «دروغ را رها کن» مرد رفت و تصمیم به رابطه نامشروع گرفت؛ اما با خود گفت: اگر پیامبر از من بپرسد [که زنا کرده ای یا نه؟] اگر انکار کنم، قولی را که به ایشان داده ام شکسته ام و اگر هم اقرار کنم حد می خورم». تصمیم گرفت دزدی کند، بعد تصمیم گرفت شراب بخورد؛ اما هر بار همین فکر را با خود کرد.
لذا نزد رسول خدا برگشت و عرض کرد: «شما راه را بکلی بر من
ص: 18
بستید؛ من همه این کارها را رها کردم.» (1)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
﴿الصِّدقُ مُبارَك والكذبُ مَشؤوم؛﴾ (2)
«صدق مایه برکت و دروغ باعث شومی و بدعاقبتی می شود».
برکتی که صداقت در زندگی و کسب و کار ایجاد می کند، از تأثیرات خیالی و زودگذر هر نوع دروغی بیشتر است.
امام باقر علیه السلام فرمودند:
﴿ألا فَاصدُقُوا؛ فإنَّ الله مَعَ مَن صَدَقَ؛﴾ (3)
صداقت داشته باشید؛ چراکه دست عنایت الهی با کسی است که راست بگوید».
آیا دست عنایت الهی در موفقیت در امور مؤثرتر است یا فریب و نیرنگ؟
انسانی که در روابط اجتماعی خود به دیگران دروغ می گوید، همیشه نگران فاش شدن دروغ خویش است. می ترسد که مبادا حقیقت را بفهمند و آبرویش برود و.... از طرفی به واسطه برخورداری از فطرت الهی، همواره با خود درگیر و از دست خویش ناراحت و عصبانی است که چرا من دو رو و دروغگو هستم. به همین علت روی
ص: 19
آرامش و آسایش را نخواهد دید. جوانی که با گفتن دروغ نظر طرف مقابل خود را برای ازدواج جلب نموده، همیشه حتی در بهترین و شیرین ترین لحظات زندگی اش به فکر این است که نکند همسرش واقعیت را بفهمد و زندگی اش از دست برود. روزی نیست که در جراید نخوانیم فلان آقا یا خانم به خاطر این که طرف مقابلش هنگام خواستگاری به او دروغ گفته، درخواست طلاق کرده است. وقتی هم به ادامه زندگی سفارش می شود، جواب می دهد من با کسی که به من خیانت کرده و احساسات و شخصیت مرا به بازی گرفته، نمی توانم زیر یک سقف زندگی کنم. آیا ارزش دارد که یک عمر در استرس و فشار زندگی کنیم؟!
حضرت علی علیه السلام کذب را مایه هلاکت می دانند و می فرمایند:
﴿دَعْ مَا يُرِيبُكَ إِلَى مَا لَا يُرِيبُكَ فَإِنَّ الْكَذِبَ رِيبَةُ وَ إِنَّ الصَّدْقَ طُمَأْنِينَةُ؛﴾ (1)
«آن چه مایه هلاکت تو می شود، رها کن و به آن چه تو را هلاک کند پناه ببر. همانا کذب مایه هلاکت و راست گویی مایه آرامش است».
انسان صادق و یک رو همیشه راحت و آزاد است و از این که چیزی از او منتشر شود، نگران نیست. از طرفی در درون او بین وجدان و عقلش همیشه جنگ و درگیری نیست و از نحوه زندگی اش رضایت دارد. فرد دروغ گو همیشه به دیگران و وقایع اطرافش بد گمان است و نگران این که آیا طرف مقابل به او دروغ گفت یا نه؟ لذا در زندگی از آرامش کمتری برخوردار است به این داستان زیبا توجه نمایید:
پسر و دختری کوچک با هم بازی می کردند. سر کوچولو یک سری تیله داشت و دختر کوچولو چند تایی شیرینی با
ص: 20
خودش داشت. پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه تیله هام را به تو می دهم؛ تو همه شیرینیات را به من بده. دختر کوچولو قبول کرد.
پسر کوچولو بزرگ ترین و قشنگ ترین تیله را یواشکی برای خودش کنار گذاشت و بقیه را به دختر کوچولو داد. اما دختر کوچولو همون جوری که قول داده بود تمام شیرینی ها را به پسرک داد.
همون شب دختر کوچولو با آرامش تمام خوابید و خوابش برد. ولی پسر کوچولو نمی توانست بخوابد. چون به این فکر می کرد که همان طوری خودش بهترین تیله را یواشکی پنهان کرده، شاید دختر کوچولو هم مثل او یک خورده از شیرینی ها را پنهان کرده و همه شیرینی ها رو به او نداده است.
یکی از عنایاتی که حضرت حق در مسیر رشد و تعالی انسان مومن به او می کند، دیدن رویاهای صادق است بسیاری از تذکرات و هشدارها یا بشارت ها در خواب به انسان مومن داده می شود. اگر این خواب ها تعبیر صحیح شوند و از نوع شیطانی و خیالی نباشند، می توانند راه حل مشکلات زیادی را نشان دهند اما شرط دیدن رویای صادق چیست؟ حضرت آیت الله جوادی آملی حفظه الله در این رابطه می فرمایند:
«سخن لطیفی از ابوعلی سینا رسیده است که آن را خواجه [نصیر طوسی] و بزرگان دیگر هم گفته اند آن سخن این است که اگر کسی در گفتار و نوشتار و به طور کلی در همه بخش های سنت و سیرتش، راست گو باشد خواب های راست می بیند. روح انسان دروغ گو مانند
ص: 21
چشم «اَحْوَل» (1) است و حقیقت را درست نمی بیند. در عالم رؤيا حقيقت را به انسان نشان می دهند؛ ولی کسانی که در بیداری خیال پرداز و پرحرف هستند و مرز حلال و حرام را نمی شناسند، به رؤیاهایی می رسند که مُعبّر را از تعبیر عاجز می کند که این گونه خواب ها به «أضغاث أحلام» موسوم است. ولی روح انسان راست گو، صادق است و روح صادق هنگامی که سخن می گوید، درست می گوید و این نشان می دهد هم درست می بیند و هم درست خبر می دهد و خبری را هم که می دهد، واقع می شود. چون او آن چه را که باید اتفاق بیفتد دیده و درست هم دیده است. پس راست گویی نشانه هایی دارد که یکی از آن ها، بررسی خواب است؛ »(2)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
﴿علَيكُم بالصدق فإِنَّهُ بابُ مِن أبوابِ الجَنَّةِ؛﴾ (3)
«بر شما باد به صداقت، زیرا دری از درهای بهشت است».
ایشان در روایتی دیگر فرمودند:
«من برای سه دسته، یک خانه در پایین بهشت و یک خانه در وسط بهشت و یک خانه در بالاترین مراتب بهشت ضمانت می کنم: برای کسی که از بحث و جدل بیهوده بپرهیزد، هر چند حق با او باشد. برای کسی که از دروغ دوری کند، هر چند به شوخی باشد و برای کسی که اخلاق نیکویی داشته باشد». (4)
شخصی از حضرت پرسید: «یا رسول الله، کدام عمل ما را به بهشت
ص: 22
می رساند؟ حضرت فرمودند: «راست گویی؛ چراکه هر کس صادق شود، اهل نیکوکاری می شود و هر کس نیکوکار شد، توفیق ایمان پیدا می نماید و هر کس که مؤمن شد، وارد بهشت می شود».
آن فرد از حضرت سؤال کرد: «یا رسول الله، چه عملی ما را وارد جهنم کند؟» حضرت فرمودند: «دروغ گویی؛ زیرا هرگاه شخص دروغ گو شد، اهل فسق و فجور می گردد و هر کس اهل گناه و فسق شد، در نهایت کافر می شود و هر کس کافر گردید، حتماً وارد جهنم خواهد شد». (1)
همه انسان ها با هر آیین و مرام، فطرتاً از دروغ و دروغ گو بی زار و متنفر هستند و انسان با صداقت را دوست دارند. خیلی اوقات دزد را فقط به علت صداقت و شجاعتی که از خود بروز داده و اقرار و طلب حلالیتش، می بخشند؛ چون صداقت دوست داشتنی است، هر چند به ضرر انسان باشد از این رو انسانی که چه بسا کمالات مادی و اخلاقی بسیاری ندارد، اما صداقت در رفتار و گفتار دارد، پیش همه عزیز است. امام صادق علیه السلام می فرمایند: ﴿الصِّدقُ عِزّ﴾؛ (2) «صداقت مایه عزت و آبرو است».
حضرت امیر علیه السلام نیز می فرمایند:
«بر تو باد به صداقت؛ چرا که هر کس در گفتارش صداقت داشته باشد، قدر و منزلتش بالا خواهد رفت». (3)
ص: 23
انسان برای این که بتواند در اجتماع زندگی کند و در زندگی خود موفق باشد، نیاز دارد تا اجتماع او را بپذیرد و به او اعتماد نماید. اعتماد اجتماعی سرمایه مهم انسان برای زندگی است؛ سرمایه ای که آن را نمی توان با هیچ پول و قیمتی خرید. فقط با صداقت و درستی در رفتار و گفتار است که اجتماع به ما اعتماد می کند و به محض این که چند مرتبه از یک نفر دروغ بشنود، به سرعت و بدون هیچ ملاحظه ای اعتماد خود را به او از دست می دهد. انسانی که با گفتار و رفتار خود صداقت و پاکی خویش را ثابت نماید، نزد همه منزلت دارد و در مال همه شریک است.
حضرت امیر علیه السلام چنین مژده می دهند که:
﴿یَکْتَسِبُ اَلصَّادِقُ بِصِدْقِهِ ثَلاَثاً: حُسْنَ اَلثِّقَهِ بِهِ، وَ اَلْمَحَبَّهَ لَهُ، وَ اَلْمَهَابَهَ مِنْهُ؛﴾ (1)
انسان صادق به واسطه صداقتش سه چیز به دست می آورد: اعتماد نیکوی دیگران به او، محبت و علاقه دیگران، هیبت عظمت در دل دیگران».
اوضاع کسب پدرش از هم پاشید و طلبکاران در فشارش گذاشتند. فرزند آن تاجر که جوان فهمیده و با فراستی بود، از سرگذشت تلخ پدر درس عبرت گرفت و از آن واقعه دردناک، تجربه آموخت و متوجه شد که ممکن است تنها یک خیانت، حیثیت و شرف آدمی را بر باد دهد و زندگی
ص: 24
آبرومند و با عزتی را به بدنامی و ذلت تبدیل کند. تصمیم گرفت هرگز پیرامون خیانت و گناه نگردد و همواره پاکی و تقوا را پیشه خود سازد. رفتار پسندیده پسر، مایۀ محبوبیت و عزتش شد. اتفاقاً در همسایگی آنان افسر ارشدی بود که از طرف عبدالملک مروان مأموریت یافت که همراه سربازان مسلمان به جبهه جنگ روم برود. آن افسر قبل از حرکت آن پسر را طلبید و تمام سرمایه نقد خود را که ده هزار دینار طلا بود به او سپرد و گفت: این طلاها نزد تو امانت باشد، من به جبهه جنگ می روم. اگر به سلامت برگشتم، شخصاً آن ها را دریافت می کنم و حق العمل امانت داری تو را می پردازم. اگر کشته شدم، مراقب باش. هر وقت دیدی زن و فرزندان من در فشار قرار گرفتند، یک دهم آن را برای خود بردار و بقیه را در اختیار آن ها بگذار تا آبرومندانه زندگی کنند. آن افسر به سفر رفت و در جنگ کشته شد پدر آن جوان همان تاجر شکست خورده وقتی از کشته شدن همسایه خود آگاه شد، به پسر گفت: هیچ کس از طلاهایی که نزد تو امانت است، خبر ندارد من اکنون در مضیقه و تنگ دستی هستم. مقداری از آن را به من بده، هر وقت در زندگی ام گشایشی پیدا شد، به تو بر می گردانم. جوان گفت: پدر، تو از خیانت و نادرستی بهاین روزگار گرفتار شدی. به خدا قسم اگر اعضای بدنم را قطعه قطعه کنند در امانت خیانت نخواهم کرد و اشتباه تو را تکرار نمی کنم و موجبات بدبختی خود را فراهم نمی آورم. مدتی گذشت. بازماندگان افسر مقتول پریشان احوال شدند. نزد آن جوان آمدند و از وی خواستند که نامه ای از زبان آنان برای عبدالملک مروان بنویسد و فقر و تهیدستی آن ها را به اطلاع
ص: 25
خلیفه مسلمانان برساند، شاید مؤثر واقع شود و به آن ها کمکی کند. نامه را نوشت و تسلیم آنان کرد؛ ولی نتیجه ای نداشت؛ زیرا عبدالملک پاسخ داده بود که هر کس کشته شود، نامش از دیوان بیت المال حذف می شود. وقتی جوان از جواب عبدالملک و ناامیدی بازماندگان افسر مقتول آگاه شد، با خود گفت: اکنون هنگام آن رسیده است که طلاها را در اختیار آنان بگذارم و از فقر و تنگدستی رهاشان سازم. فرزندان افسر را به منزل خود طلبید و گفت: پدر شما نزد من مقداری سکه طلا به امانت گذارده و سفارش کرده است که در روز تنگدستی آن را در اختیارتان بگذارم و یک دهمش را برای خود بردارم فرزندان از شنیدن این خبر مسرت بخش خوشحال شدند و گفتند: هر قدر پدر ما برای شما وصیت کرده دو برابر خواهیم داد. جوان پول ها را آورد. آن ها دو هزار دینار به وی دادند و هشت هزار دینار را با خود بردند. چند روزی از این قضیه گذشت. عبدالملک بازماندگان افسر مقتول را به علت نامه ای که نوشته بودند به دربار خود احضار کرد و از وضع زندگی آنان پرسش نمود. داستان جوان را به اطلاع خلیفه رساندند. عبدالملک بی درنگ جوان را احضار کرد و از مراتب درستکاری و امانت وی تجلیل بسیار کرد و مقام خزانه داری کشور را به او سپرد و گفت: من هیچ کس را نمی شناسم که مانند تو شرط درستی و امانت را به جای آورده باشد. (1)
نقطه مقابل دروغ گویی برخی چه بسا باعث شود دیگران نه تنها
ص: 26
نسبت به دروغ گو بلکه حتی نسبت به کیش و آیین او بی اعتماد شوند. گاهی دروغ یک دروغ گو آسیب های جبران ناپذیری دارد. به این داستان تکان دهنده توجه نمایید:
شخصی که در یکی از مراکز اسلامی لندن کار می کرد تعریف می کرد کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که بر می گرداند 20 سنت اضافه تر می دهد. می گفت: چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه. آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم: آقا این را زیاد دادی...
گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم. پرسیدم بابت چی؟؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم. فردا خدمت می رسیم تعریف می کرد: تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد. من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم. (1)
بر خلاف خیلی ها که تصور می کنند اگر واقعیت را مطرح کنند، هلاک می شوند، صداقت مایه نجات انسان است. ممکن است انسان با راست گویی در کوتاه مدت متحمل ضرری بشود، اما در دراز مدت برد
ص: 27
با راستگویان است. مثل کاسبی که در جواب مشتری که از او می پرسد این جنس خوب است؟ با صداقت می گوید نه. در این جا ممکن است این شخص این جنس را نخرد، ولی دفعه بعد باز به او مراجعه می نماید و چنان چه کاسب جنس خوبی را به او معرفی کند، به حرف او اعتماد می کند کند علاوه بر این که این گونه مشتری ها تبلیغ کننده خوبی برای چنین کاسبی می شوند که از هر پوستر و تابلوی تبلیغاتی مؤثرتر هستند.
خوب است این حدیث کوتاه و شریف را در حافظه خود ثبت و پیوسته با خود مرور نماییم که:
﴿النّجاةُ مَع الصَّدق؛ (1) نجات در صداقت است﴾.
حضرت علی علیه السلام فرمایند:
﴿الصِّدقُ یُنْجِیکَ وَ إنْ خِفْتَهُ، اَلْکِذْبُ یُردیکَ وَ إنْ أمِنْتَهُ﴾ (2)
صدق تو را نجات خواهد داد، هر چند تو از گفتن آن بترسی و دروغ تو را هلاک خواهد کرد، هر چند تو آن را مایه ایمنی خود بدانی».
در نظر داشته باشیم این کلام را کسی می فرماید که از همه قواعد حاکم بر نظام هستی و وجود ما خبر دارد.
یکی از تجّار شکر در بصره به کار و کسب مشغول بود. او غلامی داشت که به شوش دانیال مسافرت کرده بود تا برایش شکر خریداری کند روزی آن تاجر نامه ای از غلامش دریافت کرد که در آن نوشته بود: امسال شکرها را آفت زده و شکر گران خواهد شد؛ پس هر چه می توانی شکر خریداری کن. آن
ص: 28
تاجر هم مقدار زیادی شکر از تاجر دیگری خریداری کرد و انبار نمود. پس از مدتی کوتاه شکر گران شد و او با فروش شکرها مبلغ سی هزار دینار یا (درهم) سود برد. اما شب که به خانه رفت، متوجه شد که کارش اشتباه بوده است. با خود گفت: سود بسیاری بردم، اما کلاه بر سر مسلمانی گذاشتم و در حقیقت این ضرر بزرگی است که متوجه من شده است. صبح نزد آن تاجر آمد و همه منافعی که برده بود، به او داد و گفت: این ها متعلق به تو است. آن تاجر گفت: از کجا این اموال متعلق به من شد؟ گفت: من حقیقت را از تو پنهان کردم و تو را از گران شدن شکر مطلع نساختم و به قیمت ارزان شکرهایت را خریداری نمودم و این سود را بردم. در حالی که باید تو این سود را برده باشی. تاجر اولی گفت: اینک که جریان را گفتی، من همه این پول ها را حلال کرده و به تو بخشیدم. (1)
آیت الله بهلول (رحمه الله) که بیش از صد سال عمر کرد، از تجارب خود چنین می گوید:
من در تمام عمرم یک عمل را ترک کرده ام و اصلاً انجام نداده ام و یک عمل را اصلا ترک نکرده ام و تحت هر شرایطی به جا آورده ام و از این دو کار هم برکات زیادی دیده ام که آن را به همه شما سفارش می کنم آن که ترک کرده ام دروغ است و آن که ترک نکرده ام، نماز شب است. (2)
ص: 29
اگر افراد یک جامعه با یکدیگر با صداقت رفتار نکنند و دروغ گفتن، زرنگی و لازمه زندگی تلقی شود، آن گاه حاکمان مجبورند برای جلوگیری از رفتارهای غلط، قوانینی سخت برقرار کنند. هر روز بروکراسی اداری، بیشتر و پر مرحله تر می شود تا جلوی حقه و کلک افراد گرفته شود. اما در مقابل، صداقت و پاکی باعث می شود افراد به یکدیگر اعتماد بیشتری داشته و در نتیجه راحت تر و سریع تر با هم تعامل داشته باشند.
ص: 30
امام باقر علیه السلام در روایتی بسیار جالب توجه فرمودند: «خداوند برای کارهای شر قفل هایی نهاده که کلید همه این قفل ها شراب خواری است و دروغ از شراب خواری بدتر است». (1) چرا که دروغ در صاحب خود بسیاری از رذائل مانند غش، نفاق، تملق، حیله، خیانت، ریا، بدقولی و پیمان شکنی را به وجود می آورد. بسیاری از درگیری ها، قتل ها، طلاق ها و... از یک دروغ شروع شده است.
*دروغ بزرگ ترین گناه زبان (2)
دروغ بزرگ ترین گناه کبیره است. حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند: «آیا شما را به بزرگ ترین گناه کبیره خبر دهم؟ شرک به خدا و عاق والدین و سخن دروغ». (3)
از فرمایش های رسول خدا است که فرمودند: ﴿أَرْبَی اَلرِّبَا اَلْکَذِبُ؛﴾ (4) «بدترين ربا دروغ گویی است.»
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: خیانت بزرگی است که برادرت تو را راست گو بداند در حالی که تو به او خبر دروغی بدهی». (5)
ص: 31
دروغ و نفاق دو روی یک سکه هستند. «چرا که راست گویی یعنی هماهنگی زبان و دل، و دروغ ناهماهنگی این دو است. و نفاق نیز چیزی جز تفاوت ظاهر و باطن نیست.
در آیه 77 سوره توبه می خوانیم: ﴿فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلى يَوْم يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَ بما كانُوا يَكذِبُون؛﴾ اعمال آن ها نفاقی در دل هایشان تا روز قیامت ایجاد کرد، به خاطر این که عهد خدا را شکستند و به خاطر این که دروغ می گفتند.» (1)
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «سه خصلت است که در هر کس باشد منافق است، هر چند روزه بگیرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بداند: در امانت خیانت کند. در سخن دروغ بگوید. در وعده تخلف کند». (2)
حضرت حق در قرآن می فرماید:
﴿إِنَّ اللهَ لا يَهْدِى مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارُ؛﴾ (3) خداوند هرگز آن کس را که دروغ گو و کفران کننده است، هدایت نمی کند».
حضرت رسول صلی الله علیه و آله که باطن همه انسان ها را می بینند، می فرمایند: «دروغ صورت انسان را سیاه می نماید» و به حضرت علی علیه السلام
ص: 32
این گونه سفارش می کنند که: «علی جان! دروغ نگو که نورانیت تو را از بین می برد». (1)
برخلاف اعتقاد برخی که معتقدند با دروغ درآمد بیشتری دارند، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: ﴿الْكَذِبِ يُورِثُ الْفَقْرِ؛﴾ (2) دروغ فقر را به همراه دارد.» در این جا روایتی کارگشا را نقل می نماییم.
امام صادق علیه السلام فرمودند: «رزق هر کسی از حلال مقدر و تقسیم شده است [که به هر ترتیب به او هم خواهد رسید.] حال اگر کسی از راه حرام رزقی را به دست آورد، از رزق حلال او کم می گذارند، علاوه بر این که باید پاسخ گوی این رزق حرام هم باشد». (3)
پس با دروغگویی چیزی به رزق ما اضافه نمی شود؛ بلکه فقط حلال را حرام می نماییم.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در حدیثی هشدار دهنده فرمودند:
«هر گاه بنده دروغ بگوید، از بوی گندی که پدید آورده است، فرشته یک میل از او دور می شود». (4) کسی که فرشته با او نباشد، محافظ ندارد و از نورانیت و آرامش محروم می شود. آن حضرت در حدیث بسیار تکان دهنده دیگری فرمودند: «هر گاه مؤمنی بدون عذر شرعی، دروغ بگوید، هفتاد هزار فرشته او را لعنت می کنند و از دل او تعفّن و گندی بلند می شود و بالا می رود تا به عرش می رسد». (5)
ص: 33
نکته: این اختلاف جزائی که در این دو روایت دیده می شود، شاید به علت اختلافی باشد که دروغ ها با هم دارند. همه دروغ ها یک سان نیستند و برخی فجیع تر و فاسد کننده تر هستند؛ چنان که در ادامه خواهد آمد.
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«از جمله کارهای خداوند بر ضد دروغ گویان، فراموشی است». (1) لذا خیلی زود فراموش می کنند که قبلاً چه گفته و در نتیجه خود را رسوا می کنند.
حضرت نبی اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
سه کس هستند که روز قیامت خداوند با آن ها سخن نگوید و به آن ها ننگرد و آن ها را پاک نگرداند: کسی که با بخشش خود منت گذارد، و کسی که قسم دروغ خورد که جنس خود را بیش تر از قیمت واقعی خریده است، و کسی که جامه خویش را [از روی تکبر] چندان دراز کند که وقتی راه رود به زمین برسد. (2)
افراد بسیاری هستند که به نماز شب علاقه دارند، اما توفیق آن را پیدا نمی کنند. امام صادق علیه السلام یکی از دلایل این بی توفیقی را چنین برشمردند: «همانا فرد دروغی می گوید و به سبب آن، از نماز شب محروم می شود». (3)
ص: 34
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
گویا مردی به نزد من آمد و گفت: برخیز. برخاستم و با او روانه شدم. تا رسیدم به دو نفر، یکی نشسته بود و دیگری ایستاده. در دست او قلابی از آهن بود. آن را فرو می برد به یک طرف سر او و می کشید تا به شانه او می رسید. بعد از آن بیرون می آورد و به طرفی دیگر فرو می برد. من گفتم: این چه عمل است؟ گفت: این مرد نشسته دروغ گویی بوده است که تا روز قیامت به این نحو در قبرش، عذاب می شود. (1)
«اکنون با این همه اخبار و تشدیدات رسول خدا و ائمه هدى علیهم السلام خیلی جرئت و شقاوت می خواهد که انسان اقدام به این امر بزرگ و خطیئه مهمه نماید». (2)
در شرح احوال مرحوم حاج شیخ عباس قمی (رحمه الله) آورده اند:
کسی در حضور او جرئت غیبت نداشت؛ هر کس و از هر طبقه ای که بود. خود نیز چنان از گناهان و غیبت و دروغ احتراز داشت که فوق تصور است. در ایام بیماری اش - که منجر به وفاتش شد - یکی از علمای تهران برای عیادت به حضورش رسید. حاج شیخ عباس آن روز بسیار ناراحت و غرق در فکر بود. آن عالم بزرگ پرسید: از چه چیزی ناراحت هستید؟ شیخ پاسخ داد: در سفری که به حج رفتم، در
ص: 35
مکه معظمه خواستم به روش محدثان که از یکدیگر برای نقل حدیث اجازه می گیرند، از یکی از محدثان عامّه اجازه حدیث بگیرم. وقتی این منظور را با وی در میان نهادم، عالم سنی مطلبی گفت و من روی مصالحی، به دروغ، آن را انکار کردم. اکنون در این فکرم که فردای قیامت، چگونه این دروغ را در محضر عدل الهی توجیه کنم. (1)
برخی افراد ناخواسته و با کم توجهی دچار دروغ گویی می شوند، در حالی که خود را انسان صادق می دانند. در این جا برخی از مواردی را بر می شمریم که افراد از روی غفلت در آن ها دچار دروغ گویی می شوند.
تکیه کلامی است که برخی دارند. این افراد خیلی وقت ها در حالی که کلامشان واقعیت ندارد، می گویند: «خدا می داند» که این نوعی دروغ گویی است. حضرت عیسی علیه السلام می فرمایند: «از بزرگ ترین گناهان در پیشگاه خدا این است که بنده بگوید: خدا می داند؛ در حالی که دروغ می گوید» (2) در بعضی روایات آمده است: «چون بنده، خدا را بر امر خلاف واقعی گواه گیرد، خداوند عالم گوید: از من ضعیف تری نیافتی که مرا بر این امر دروغ، شاهد آوردی». (3)
خیلی اوقات ما را به خوردن غذا یا نوشیدنی دعوت می نمایند و ما
ص: 36
هم با آن که در باطن میل داریم، اظهار بی میلی می کنیم. در این حالت علاوه بر محرومیت از آن غذا یا نوشیدنی، دچار دروغ گویی نیز می شویم.
گاهی افراد درباره این که چرا نمی توانند با هم باشند، دروغ می گویند. مثلاً می گویند: «سرم خیلی شلوغ است، کارهای زیادی دارم، در حال حاضر وقت ندارم».
خیلی از افراد در عین این که درآمد متوسط یا نسبتا خوبی دارند اما با این حال اظهار کم درآمدی و بی پولی می کنند.
گاهی فردی به دیگری اصلاً علاقه ندارد، اما اظهار اخلاص و محبت می کند.
دروغ گویی فقط در گفتار اتفاق نمی افتد؛ بلکه انواع دیگری هم دارد:
مثل بسیاری از اخبار دروغ که در جراید یا در فضای اینترنت منتشر می شود.
مثل این که طوری عکس برداری می کنند یا تصاویر را طوری دست کاری می نمایند که واقعیت به نحو دیگری منعکس شود.
ص: 37
مثل این که با سر تکان دادن به طرف مقابل نشان می دهد که کلام او را فهمیده یا حرف او را تأیید کرده، در حالی که این طور نیست.
مثلاً لباس پزشک بپوشد در حالی که پزشک نیست یا مغازه فنی بزند و تابلو بالا ببرد، در حالی که تخصص ندارد. یا این که کسی کتابخانه بزرگی در منزل تهیه کند تا دیگران او را اهل مطالعه تصور کنند، در حالی که اصلا اهل مطالعه نیست.
روزی پادشاهی سال خورده که دو پسرش را در جنگ با دشمن از دست داده بود، تصمیم گرفت برای خود جانشینی انتخاب کند.
پادشاه تمام جوانان شهر را جمع کرد و به هر کدام دانه گیاهی داد و از آن ها خواست، دانه را در یک گلدان بکارند و گیاه رشد کرده را در روز معینی نزد او بیاورند. یکی از آن جوان ها بود که تصمیم داشت تمام تلاش خود را برای پادشاه شدن بکار گیرد، بنابراین با تمام جدیت تلاش کرد تا دانه را پرورش دهد ولی موفق نشد به این فکر افتاد که دانه را در آب و هوای دیگری پرورش دهد. به همین دلیل به کوهستان رفت و خاک آن جا را هم آزمایش کرد ولی موفق نشد حتی با کشاورزان دهکده های اطراف شهر مشورت کرد ولی همه این کارها بی فایده بود و نتوانست گیاه را پرورش دهد. بالاخره روز موعود فرا رسید. همه جوان ها
ص: 38
در قصر پادشاه جمع شده و گیاه کوچک خودشان را در گلدان برای پادشاه آورده بودند.
پادشاه به همه گلدان ها نگاه کرد. وقتی نوبت به آن جوان رسید پادشاه از او پرسید: «پس گیاه تو کو؟» آن جوان ماجرا را برای پادشاه تعریف کرد.
در این هنگام پادشاه دست آن جوان را بالا برد و او را جانشین خود اعلام کرد. همه جوانان اعتراض کردند.
پادشاه روی تخت نشست و گفت: «این جوان درست کارترین جوان شهر است. من قبلاً همه دانه ها را در آب جوشانده بودم، بنابراین هیچ یک از دانه ها نمی بایست رشد می کردند.»
پادشاه ادامه داد: « مردم به پادشاهی نیاز دارند که با آن ها صادق باشد، نه پادشاهی که برای رسیدن به قدرت و حفظ آن به هر کار خلافی دست بزند.»
دروغ بر خدا و حضرت رسول صلی الله علیه و آله
همه دروغ ها در بدی و پلیدی یکسان نیستند بلکه برخی بدتر و فاسد کننده تر هستند. بدترین نوع دروغ، دروغ بستن به خداوند متعال و اهل بیت علیهم السلام است. چنان که در قرآن می فرماید:
﴿وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَ مَنْ قَالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ مَا أَنْزَلَ اللهُ؛﴾ (1) چه کسی ستم کارتر است از کسی که دروغی به خدا ببندد، یا بگوید: بر من، وحی فرستاده شده، در حالی که به او وحی نشده است، و کسی که بگوید: من نیز همانند آن چه خدا نازل کرده است، نازل می کنم؟!!
ص: 39
ملا احمد نراقی (رحمه الله) در این باره نویسند:
مخفی نماند که بدترین انواع دروغ، دروغ بر خدا و رسول و ائمه علیهم السلام است، یعنی کسی مسئله ای گوید که مطابق با واقع نباشد، یا حدیثی دروغ نقل کند و امثال این ها. و همین قدر در مذمت دروغ بر ایشان کافی است که روزه را باطل می کند و باعث وجوب قضا و کفاره می شود بنابر اقوی.(1)
یکی از این نوع دروغ ها، روضه های بی اساس و دروغی است که متأسفانه گاهی برخی مداحان می خوانند. این در حالی است که ندانسته به جای ثواب، دچار گناه و معصیتی بزرگ شده و زمینه تحریف دین را فراهم می سازند.
امام باقر علیه السلام فرمودند: «ای ابا نعمان! از دروغ بستن به ما بپرهیز که از دایره اسلام خارج خواهی شد».(2)
یکی از بدترین و فاجعه آمیزترین دروغ ها، قسم دروغ است؛ یعنی شخص علاوه بر دروغ، بر دروغ خود قسم می خورد گناه این نوع دروغ بیشتر و بدتر است؛ تا جایی که امام صادق علیه السلام می فرمایند: «هر که سوگندی بخورد و بداند که دروغ می گوید، به جنگ خدا رفته است». (3)
در نصیحتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، آثار این نوع دروغ را چنین بیان می نمایند: «ای علی! چنان چه ضرورتی در میان نباشد، نه به راست و نه به دروغ، به خدا سوگند مخور و خدا را دستاویز سوگند خود قرار مده؛ زیرا خداوند به کسی که به نام او سوگند دروغ بخورد،
ص: 40
رحم نمی کند و از او مراقبت نمی نماید». (1) امام علی علیه السلام می فرمایند: «چگونه از عذاب خدا در امان مانَد، کسی که بی محابا سوگند دروغ می خورد؟!» (2)
حضرت امیر علیه السلام به فروشندگان چنین توصیه فرمودند:
«هنگام کسب و کار کمتر قسم بخورید؛ چرا که قسم خوردن هر چند باعث می شود کالای شما به فروش برود، سود واقعی شما را کم می کند». (3) نکته جالب این حدیث این است که حضرت نفرمودند قسم دروغ نخورید، بلکه فرمودند قسم نخورید؛ چه دروغ باشد چه راست. یعنی قسم، راست هم که باشد، سود کسب را کم می کند. وقتی قسم راست این گونه باشد، قسم دروغ با کسب و کار چه می کند؟
چقدر بی ادبی است که انسان برای هر چیزی اسم مبارک و مقدس مالک و پادشاه هستی، حضرت رب العالمین یا یکی از اولیای الهی را بیاورد تا چند ریال سود بیشتر به دست آورد!
یکی دیگر از بدترین انواع دروغ شهادت دروغ است. یعنی شخص در دادگاه به چیزی شهادت دهد که واقعیت ندارد؛ گناه بزرگی که هشدارهای سنگینی در مورد آن داده شده است. در ادامه چند نمونه از آن ها را که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بیان کرده اند، مطرح می کنیم:
هر که درباره مردی مسلمان یا ذمی یا هر انسانی شهادت دروغ دهد، در روز قیامت به زبانش آویزان می شود و با منافقان، در پایین ترین طبقه دوزخ باشد. (4) روز قیامت شهادت دهنده به دروغ، در حالی برانگیخته
ص: 41
می شود که همانند سگ که ظرف غذا را زبان می زند، آتش را زبان می زند. (1) شاهد دروغ، مانند بت پرست است. (2)
تمام افعال انسان، ریشه در یک خصوصیت روحی و روانی دارد. در واقع اعمال انسان نتیجه افکار و ویژگی های روحی او هستند. فعل معیوب از شخصیت و روح معیوب صادر می شود. از این رو علت دروغ گویی افراد را باید در خصوصیات روحی و روانی آن ها جست وجو نمود. دروغ گویی افراد عمدتاً از یکی از موارد زیر نشئت می گیرد.
انسانی که به آثار مخرب دنیایی و آخرتی و هچنین آثار زیان بار فردی و اجتماعی دروغ آگاهی ندارد و قبح این گناه در نظرش ریخته شده، به راحتی دروغ می گوید.
از آن جا که برخی به خدا و قدرت و وعده های او ایمان لازم را ندارند، از قدرت دیگران بیشتر می ترسند یا برای توجه دیگران بیش از توجه خدا ارزش قائل هستند یا به مؤثر بودن دروغ در نجات پیدا نمودن بیشتر از توان خدا ایمان دارند. از این رو به راحتی دروغ می گویند. (3)
عشق و علاقه زیاد برای رسیدن به مال، مقام، شهرت و... باعث می شود تا عده ای به هر وسیله ای، حتی دروغ، آن را به دست بیاورند.
ص: 42
ترس از دست دادن چیزی مثل آبرو یا مال یا شخص مورد علاقه، باعث می شود تا انسان دروغ بگوید.
دروغ گو چون در خود احساس کمبود شخصیت می کند، سعی دارد با گفتن دروغ بر کمبودهای خویش سرپوش گذاشته، خود را انسان کامل و بی عیبی جلوه دهد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «دروغگو دروغ نمی گوید، مگر به خاطر حقارت نفسی که در خود احساس می کند». (1)
«دروغ گو چنین می پندارد که بی ارزش بودن خود را می تواند به وسیله سخن دروغ جبران کند! دانا احتیاج به دروغگویی ندارد؛ چون دارای دانش است. شایستگان، احتیاج به دروغگویی ندارند؛ چون شایستگی دارند. عطر خودش می بوید؛ نیازی به ستودن عطار نیست. وقتی به ستودن عطار، نیازمند می باشد که فاقد بوی خوش باشد».
گاهی والدین خودشان به فرزندانشان دروغ گفتن را یاد می دهند. برای مثال مادر یا پدر به فرزندش می گوید: «بگو من نیستم یا بگو فلان چیز را نداریم». ما خودمان فرزندانمان را به گفتن دروغ تشویق می کنیم و بعد که آن ها در این کار خبره می شوند و به راحتی دروغ می گویند، از آن ها گله می کنیم.
وقتی دروغ گویی در جامعه ای زرنگی و رمز موفقیت تلقی گردد، آن گاه افراد این جامعه در دروغ گویی از هم سبقت می گیرند؛ لذا
ص: 43
باید هرچه بیشتر با فرهنگ سازی و تبلیغات پرحجم رسانه ای، دروغ گویی را تقبیح نمود.
خودشیفتگی یکی از بیماری های روانی است که در فرهنگ دینی به آن «عُجب» می گویند. یعنی شخص خود را بزرگ و خیلی مهم تصور می کند و شیفته خود است. چنین کسی به راحتی دروغ می گوید تا این بزرگی خیالی را به رخ دیگران بکشاند یا مواردی را بپوشاند که خلاف این بزرگی را نشان می دهد.
گاهی برخی نسبت به کسی یا چیزی تعصب شدید دارند. از این رو برای حفظ عظمت و بزرگی او و پوشاندن معایبش دروغ می گویند یا به زیان کسی که مورد نفرت و کینه آن ها است، بر خلاف واقع سخن می گویند.
بسیاری از اوقات افراد برای این که جرئت و شجاعت قبول خطای خود و به عهده گرفتن مسئولیت اشتباه خویش را ندارند، به دروغ متوسل می شوند.
گاهی برخی به قدری در صدد دست یابی به اطلاعات زندگی دیگران هستند که افراد را مجبور به دروغگویی می رکنند.
ص: 44
علاوه بر موارد فوق کودکان به خاطر دلایلی اقدام به دروغ گویی می نمایند:
تا سن 4- 5 سالگی کودک تفاوت میان دنیای تخیلی و دنیای واقعی را نمی شناسد از این رو اگر در این سنین سخنی را به دروغ بگوید جای نگرانی نیست زیرا از دنیای تخیلی خویش سخن می راند و نمی توان آن را دروغ خواند. اما از 5 سالگی به بعد، اندک اندک می تواند درک کند که می توان به تبعیت از والدین برنامه های تلویزیونی محیط مهد کودک و محیط جامعه راست و ناراست را با یک دیگر مخلوط کرد و فرد مقابل را فریب داد. این حالت با چند دروغ ساده شروع می شود و چنان چه در بستر مناسب رشد بیفتد، به یک بیماری شخصیتی در وی تبدیل می شود. از این رو والدین ابتدا باید انگیزه های دروغ گویی را در کودک خود کشف کنند و سپس به درمان آن بپردازند تا از ایجاد این بیماری شخصیتی که موجب مسخ شخصیت کودکشان و آسیب رساندن به دیگران می شود جلوگیری کنند.
گاهی تنبیه های شدید ما برای امور کم اهمیت باعث می شود کودکانمان برای فرار از این تنبیه ها به دروغ گویی پناه ببرند. در واقع این خودمان هستیم که با برخورد ناصحیح فرزندمان را به دامن دروغ گویی رانده ایم.
زیاده روی در تشویق فرزندان و انتخاب مشوق هایی که برای آن ها خیلی زود و بزرگ است باعث می شود شوق فراوان برای به دست
ص: 45
آوردن آن ها پیدا کنند و سعی نمایند با دروغ گویی خود را به آن برسانند.
تامین ننمودن نیازهای ابتدایی فرزندان باعث می شود بچه هایمان تلاش کنند تا با گفتن دروغ به آن چه علاقه یا نیاز شدید دارند برسند.
همان طور که ملاحظه نمودید دلایل دروغ گویی متعدد است که پرداختن به راهکار درمان همۀ علل فوق، در این اوراق نمی گنجد. لازم است هر شخصی که مبتلا به پدیدۀ زشت اخلاقی است، با دقت در حالات خود یا فرزندان خود، علت آن را پیدا کند و با مطالعه و مراجعه به مشاوران شایسته و مورد اطمینان، برای درمان آن راهکاری ویژه بیابد. ما در این جا به چند راهکار اساسی می پردازیم برای درمان اکثر علت های فوق مؤثر هستند.
اگر شخص هر روز یا حداقل هر هفته، آثار و برکات عظیم راستگویی و مفاسد هلاک کننده دروغ را که ذکر شد، مطالعه کند، طبیعتاً از دروغ گویی منزجر و در پرهیز از دروغ مصمم می شود. چرا که نفس انسان منفعت طلب و ضرر گریز است. فقط کافی است با تلقین و تکرار، مفید بودن صداقت و ضرر بخش بودن دروغ را باور کند.
همه مشکلات اخلاقی ما ریشه در ضعف ایمانمان دارد اگر ما به خدا و صفات او ایمان کافی داشتیم، از بسیاری از آفات و بلاها از جمله دروغ گویی در امان می ماندیم اگر به قدرت خدا ایمان داشتیم، دیگر
ص: 46
از گفتن حقیقت ترس نداشتیم. اگر لذت مؤانست با او و زیبایی او را چشیده بودیم، دیگر برای جلب رضایت دیگران و از دست ندادن دیگران، خدای هستی را ناراضی نمی کردیم. اگر به عذاب های اخروی که برای گناهان از جمله دروغ تعیین نموده، اعتقاد می داشتیم به این راحتی گناه نمی کردیم.
چه زیباست انسان همیشه خود را در همه حال در محضر خدا بداند و در حضور دوست رعایت حرمت او که بر درون و برون ما ناظر است را بنماید. لذا لازم است با مطالعه کتب اعتقادی و تحقیق در این زمینه، از جمله مطالعه دربارۀ برزخ و قیامت، اعتقاد خود را تقویت کنیم تا از این مشکلات نجات یابیم.
از جمله عواملی که اطلاعات و دانش مذهبی را تبدیل به یقین و باور می کند، عبادت و ذکر خدا است. ذکر «الله» شفای همه دردهای روحی و روانی و حتی جسمی است. اگر هر روز برای خلوت با خدا ساعتی را مشخص کنیم و در آن ساعت، در به روی دنیا ببندیم و بر درگاه الهی سر بگذاریم و این عمل را مدتی تکرار کنیم، آن چنان لذت و آرامشی پیدا می کنیم که حاضر نیستیم آن را با هیچ لذتی عوض کنیم. آن چنان اعتقادی به حضور و قدرت خدا و دیگر صفات او پیدا می کردیم که دیگر بی نیاز توجه دیگران و بی توجه واکنش دیگران می شدیم.
پس به نماز اول وقت، تعقیبات نماز، تلاوت قرآن، استغفار روزانه، دائم الوضو بودن و حضور در اماکن مقدس مثل مسجد و حرم امامان و امامزاده ها اهمیت بیشتری بدهیم تا فضای زندگی و شخصیت ما عوض شود و به آرامش و معنویت برسیم.
ص: 47
انسان بر دین و مرام کسانی رفتار می کند که با آن ها دوست، رفیق و همنشین است. لذا باید سعی کند با انسان های دروغ گو که قبح و زشتی گناه در نظرشان کم شده، نشست و برخاست نداشته باشد و از خدا دوستانی پاک و متقی بخواهد.
هر گاه اشتباهی نمودیم، با گفتن دروغ برای پوشاندن آن، کار را بدتر نکنیم. در نظر داشته باشیم که اغلب انسان ها دارای عیب هستند و هیچ کس از ما انتظار ندارد که کاملاً بی عیب و نقص باشیم. مهم این است که ما عیب های خود را بپذیریم و از آن ها دفاع نکنیم. اگر چه عیب ها زشت هستند و ارزش انسان را کم می کنند، اما اگر شخص صداقت نشان داد و به عیبش اعتراف کرد، البته در مواقعی که جایز است، چنین فردی زیبا و دوست داشتنی می شود.
انسان معیوب با صداقت، دوست داشتنی تر از انسان به ظاهر بی عیب ولی دروغ گو است. پس بدانیم با یک عذرخواهی ساده (اگر کار اشتباهی انجام داده باشیم) و اقدام به جبران اشتباه، خیلی زود همه چیز رفع خواهد شد و دیگر لازم نیست مدام نگران فاش شدن دروغمان باشیم. خیلی ساده با گفتن حقیقت ماجرا و به گردن گرفتن مسئولیت کارهایمان، احترام دیگران را به دست می آوریم و حتی ممکن است دیگران حمایتمان هم بکنند.
یکی دیگر از مؤثرترین راه های درمان دروغ، پرورش شخصیت در افراد است؛ زیرا همان طور که دانستیم، یکی از عوامل مهم روانی
ص: 48
دروغ، احساس حقارت و کمبود شخصیت است. در حقیقت دروغ گفتن نوعی عکس العمل برای جبران این موضوع است. اگر مبتلایان به دروغ احساس کنند صاحب نیروها و استعدادهایی در درون خود هستند که با پرورش آن ها می توانند ارزش و شخصیت خود را بالا ببرند، نیازی به توسل جستن به دروغ برای ایجاد شخصیت قلابی در خود نمی بینند.
به علاوه باید این گونه افراد را متوجه ساخت که ارزش اجتماعی یک انسان راست گو بالاتر است از هر سرمایه مادی و چیزی با آن برابری نمی کند. در این بین، اطرافیان و جامعه هم وظیفه دارند به این گونه افراد احترام لازم را گذاشته و به آنان شخصیت بدهند تا لازم نباشد فرد برای به دست آوردن شخصیت و جایگاه اجتماعی، دروغ بگوید.
با خود تصمیم بگیرید که از امروز دیگر دروغ نگویید. به خدا و قدرت بی انتهای او توکل کنید و در طول روز مواظب رفتار و گفتار خود باشید تا دروغ نگویید آخر روز اعمال روزانه خود را بررسی کنید که آیا دروغ گفته اید یا نه.
اگر خدای نکرده از شما باز دروغی سرزده، استغفار و توبه نمایید و دوباره تصمیم بگیرید که این عمل زشت را ترک کنید. مطمئن باشید با لطف الهی بعد از مدت کوتاهی با عمل به راه کارهای قبل می توانید خود را از این مشکل نجات دهید.
ص: 49
حال که متوجه شدیم دروغ ریشه بسیاری از گناهان و معایب است هر روز و هر شب با دعا به درگاه الهی و توسل به اهل بیت علیهم السلام از ایشان مدد بگیریم تا هر چه سریع تر از همه مراتب و انواع دروغ نجات پیدا نماییم.
ص: 50
جایز گفتن هر دروغی حرام نیست و برخی دروغ ها هستند که گفتن آن ها جایز است؛ مثل دروغ برای آشتی دادن دیگران. حتی گفتن برخی دروغ ها واجب است؛ مثل دروغ در میدان جنگ به دشمن یا دروغ گفتن به ظالم یا دزد برای حفظ جان و مال خود یا دیگران.
گفتن هر سخن راستی جایز نیست، بلکه در برخی موارد راستگویی حرام است؛ مثل سخن چینی. انسان سخن چین کلام راستی را پیش دیگران می گوید و باعث اختلاف آن ها می شود. یا مثل غیبت که در واقع سخن راستی است که گفتن آن باعث ناراحتی غیبت شونده می شود. بحث های مفصل و مفیدی در این باره در آثار بزرگان وجود دارد که لازم است به این آثار مراجعه نمود.
ص: 51
راه روشن، ترجمه کتاب محجه البيضاء فیض کاشانی؛
معراج السعاده، ملا احمد نراقی؛
قلب سلیم، آیت الله شهید دستغیب؛
دروغ مصلحت آمیز، سید حسن اسلامی. ناشر بوستان کتاب قم
احکام فقهی غیبت و دروغ، (مطابق با فتاوای ده تن از مراجع معظم تقلید)، صبوری فیروزآبادی، محسن، ناشر دارالتفسیر قم
ص: 52
1 قرآن كريم.
2 شیخ طوسی، التهذيب، 10 جلد، دار الكتب الإسلاميه تهران، 1365 ش
3. شیخ طوسی، الأمالی، یک جلد، انتشارات دارالثقافة قم، 1414 ق
4. حسن بن ابى الحسن ديلمي، إرشاد القلوب، دو جلد در یک مجلد، انتشارات شریف رضی، 1412 ق
5. شیخ مفید، الاختصاص، یک جلد، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید قم، 1413 ق
6. اطيب سيد عبد الحسين، اطيب البيان فى تفسير القرآن، انتشارات اسلام - تهران، چاپ دوم، 1378 ش.
7. شیخ صدوق، الأمالی، یک جلد، انتشارات کتابخانه اسلامیه، 1362 ش
8. طباطبایی سید محمد حسین، الميزان في تفسير القرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم- قم، چاپ پنجم، 1417 ق.
9. علامه مجلسی، بحار الأنوار، 110 جلد، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 ق
10. شيخ صدوق، الخصال، دو جلد در یک مجلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1403 ق
ص: 53
11. حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول یک جلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1404 ق
12. حضرت امام خمینی(سلام الله علیه)، شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، 1 جلد، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (سلام الله علیه) – تهران، چاپ: چهارم، 1388ش.
13. ابن ابى الحديد معتزلی، شرح نهج البلاغه، 20 جلد در 10 مجلد، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی قم، 1404 ق
14. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، نسخه نرم افزاری.
15. عبدالله جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، نسخه نرم افزاری
16. ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، 2 جلد در یک مجلد، انتشارات مكتبة الفقيه، قم
17. شیخ صدوق، من يحضره الفقیه، 4 جلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1413 ق
18. رضی الدین حسن بن فضل طبرسی، مکارم الأخلاق، یک جلد، انتشارات شریف رضی قم، 1412 هجری قمر
19. ملا محسن فیض کاشانی، المحجة البيضاء في تهذيب الإحياء، مؤسسه انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، قم، چاپ چهارم، 1417 ق
20. ملا احمد نراقی، معراج السعادة، هجرت، قم، پنجم، 1377 ش
21. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، غرر الحكم و درر الكلم، یک جلد، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، 1366 ش
ص: 54
22. ثقه الاسلام کلینی، الکافی، 8 جلد، دار الكتب الإسلامیه تهران، 1365 ش
23. مکارم شیرازی ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ اول، 1374 ش.
24. شیخ حر عاملی، وسائل الشيعه، 29 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام قم، 1409 ق
ص: 55