عنوان قراردادی : زیارتنامه ناحیه .فارسی - عربی
عنوان و نام پدیدآور : سلام او: ترجمان تازه از زیارت ناحیه مقدسه/ محمدرضا زائری.
مشخصات نشر : قم : موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشرسازمان اوقاف و امور خیریه اسوه، 1391.
مشخصات ظاهری : 32 ص.؛ 11×17 س م.
شابک : 8000 ریال : 978-964-493-645-6
وضعیت فهرست نویسی : فاپا
موضوع : زیارتنامه ناحیه
شناسه افزوده : زائری، محمدرضا، 1349 -
رده بندی کنگره : BP271/7 /ن2041 1391پ
رده بندی دیویی : 297/777
شماره کتابشناسی ملی : 2995059
خیراندیش دیجیتالی: کانون فرهنگی اندیشه اصفهان
ویراستار کتاب: نرگس قربانی
ص: 1
بسم الله الرحمن الرحيم
ص: 2
سلام او
ترجمانی تازه از زیارت ناحیه مقدسه
ص: 3
سلام او
ترجمانی تازه از زیارت ناحیه مقدسه
ناشر: معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه
مولف: محمد رضا زائری
لیتو گرافی چاپ و صحافی: اسوه
قطع: جیبی
نوبت چاپ: اول 1391
شمارگان: 5000 نسخه
سایت سازمان: www.awqaf.ir
سایت معاونت: www.mfso.ir
سایت مجتمع: www.mfpo.ir
آدرس: تهران، خیابان نوفل لوشاتو، سازمان اوقاف و امور خیریه معاونت فرهنگی و اجتماعی
آدرس مجتمع: قم، خیابان صفاییه، کوچه ممتاز، کوی 7، پلاک 32 مجتمع فرهنگی پژوهشی معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه
تلفن: 77٤٦٤٣١ - 0251 نمابر: 77371318-021
قیمت: 1000 تومان
ص: 4
نام و یاد معطر امام حسین (علیه السّلام)، از کودکی تا بزرگ سالی بر لب و جان ما ایرانیان مسلمان جاری است؛ و این فضای دل پذیر و نورانی، به ویژه در ماه محرم و صفر، رونقی دیگر می گیرد.
این امام عزیز، درمیان شیعیان، مسلمانان و حتی سایر مردم، بیشتر با حادثه عاشورا شناخته شده است - حادثه ای که درخشان ترین بخش زندگی ایشان است -.
معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه با بررسی کتاب های موجود پیرامون امام حسین (علیه السّلام) کتابی چهار ده جلدی با نام دانش نامه امام حسین (علیه السّلام) که نتیجه تلاش ده ساله آیت الله ری شهری و جمعی از محققان موسسه علمی - فرهنگی دار الحدیث را انتخاب و به صورت چکیده در دوره ای هفت جلدی منتشر می نماید.
ص: 5
این اثر دست اورد جست جوی علمی در بیش از پانصد منبع تاریخی، حدیثی، فقهی، تفسیری و کلامی می باشد. در این کتاب، درباره همه دوران های حیات حضرت ابا عبد الله الحسين (علیه السّلام) تحقیق شده است.
از آن جا که مخاطبان این اثر ارزشمند، عموم مردم نیستند، بر آن شدیم تا امسال برای همه اعضای یک خانواده، اعم از زن و مرد؛ و کودک و جوان و بزرگ سال را با پشتوانه آن کتاب تحقیقی، ولی به زبانی ساده و شیوا و قالبی هنرمندانه آماده و تقدیم شما کنیم. دست اورد کار، بسته ای فرهنگی است که پیش روی تان قرار دارد.
در پایان ضمن تشکر از هم کاری موسسه علمی - فرهنگی دار الحديث توفیقات محققان این موسسه را از خداوند سبحان مسئلت داریم.
امید واریم به لطف خداوند مهربان، درس آموزی ها و عزا داری های مان در مکتب سید و سالار آزادگان جهان، امام حسین (علیه السّلام) روز به روز خالصانه تر و عمیق تر گردد.
معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه
ص: 6
... سلام ما بی طمع نیست!
سلام ما بی طمع نیست؛ از سوز است یا از عشق، از داغ است یا از درد، فرقی نمی کند. هر وقت دست به سینه می گذاریم و سر خم می کنیم و در میان شوری و گرمی قطرات اشک، زبان در کام می گردانیم که: "سلام..." طمع داريم ﴿ و إِنَّ طَمَعُنا فِیکَ كَبِيرَ﴾ و اميد واريم ﴿و اِنَّ رَجآءَنا فيك عَظِيمِ﴾ طمع مان هم بزرگ است و امید مان عظیم.
همه دنیا را گشته ایم و آخر به این جا رسیده ایم؛ همه مردم را دیده ایم و آخر اینان را پسندیده ایم؛ از همه بریده ایم و به این خانه پیوسته ایم که ﴿اللَّهُمَّ إِنِّی لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَیْکَ مِنْ مُحَمَّدٍ و ال مُحَمَّدٍ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِی﴾ خدایا اگر از پیامبر و خاندانش، شفیعانی نزدیک تر به تو می یافتم آن ها را واسطه می کردم....
ص: 7
چقدر درمانده ایم، فرقی نمی کند... چه اندازه پریشانیم، تفاوتی ندارد... چه مایه آشفته ایم، مهم نیست... این جا هر که باشی و از هر جا بیایی، مقصد یکی است: سلام!
فرقی نمی کند پای توفیقت چقدر ناتوان است؛ فرقی نمی کند دست تقاضایت چقدر بسته است؛ فرقی نمی کند کاسه تمنایت چقدر شکسته است... همین که با این پای به این جا رسیده ای کافی است تا دست تقاضایت را بر نگردانند و کاسه تمنایت را سلام خود شان پر کنند.
این جا حتی کلید سلام را هم خود شان به تو می دهند تا سخت ترین قفل های سرنوشت را به کلید سلام خود شان بگشایی! سلام خود شان، سلام او.
اگر به خود مان باشد - هر که باشیم - ما کجا و سلام او؟ اگر دست گیری و عنایت خود شان نباشد، ما کجا و سلام او؟ اگر گوشهٔ چشم مادر شان نباشد، کاسه های آلوده و شکسته و خالي بضاعت نفسانی و معرفتی ما کجا و زیارت آن ناحیه مبارکه و مقدّسه؟
اما اگر عنایت و لطف و کرامت آنان باشد، ما خانه زادانِ پدر در پدر که هیچ، حتی از بذر خشکیده بختِ غریبه ای از آن سوی دیار
ص: 8
و روزگار، نهال سبز و سایه گستری خواهد رویید که در سایه سارش، تا روزگاران دور بیایند و بنشینند و بیارامند.
این جا هیچ چیز عجیب نیست، نه اعجاز کرامت و لطف بزرگ وارانی چون ایشان، و نه سعادتمندی رو سیاهی درمانده چون من. این جا هیچ چیز عجیب نیست، حتی این که زلال پاکیزه و تازه سلام را خود شان در کاسه زبان گدایی چون من بریزند.
این شد که "سلام او" به محضر تان تقدیم می شود؛ ترجمه ای از زيارت ناحيه مقدسه، سوگ سرودی از زبان امام عصر در رثای نیای بزرگ وار شان، آمیزه ای از معارف و تاریخ و ذکر مصائب تلخ و سوزناک، که کمتر نمونه ای در زیارت و نقل های روایی مشابه آن یافت می - شود.
در بر گردان این اثر، کوشیده ام تا در عین وفا داری کامل به متن، مخاطب فارسی زبان امروز را در نظر داشته باشم و از همین رو گاه به دشواری افتاده ام؛ چون از سویی باید متن اصلی را مراعات می کردم و از سوی دیگر باید روانی خوانش و فهم بر گردانده فارسی را به شکل مستقل در نظر می داشتم.
ص: 9
در این کار بنا را بر متن مورد اعتماد مؤسسه دار الحديث و منقول از مزار کبیر در دانش نامه امام حسین علیه السّلام (اثر استاد محمدی ری شهری و ترجمه روان و دقیق عبد الهادی مسعودی) گذاشتم و جز یکی دو مورد معدود در حد یکی دو کلمه که به متن منقول بحار الانوار نزدیک شدم، از آن تخطی نکردم و در عین حال ترجمه زیبا و عمیق استاد بزرگ وار، حضرت آقای حسین استاد ولی (منتشر شده توسط انتشارات منیر) را نیز دیدم.
امید وار و طمع کارم که از همین بهانه کوچک، با سلام خونین و شکسته تان به آستان قدسی سرور شهیدان و پیشوای آزادگان هم سفر باشم تا روزی که همه با هم به دیدار و شفاعت مبارکش رستگار شویم و از دست او که در دنیا به اشک دیده، آب روی مان بخشیده حیات جاوید و نجات و سعادت بستانیم.
ص: 10
سلام... بر "آدم“؛ آن که خدا او را از میان آفریدگانش بر گزید. سلام... بر "شیث“ آن که یار خدا و بر گزیده اش بود. سلام... بر "إدريس“، آن که حجت الهی را بر پا داشت.
سلام... بر "نوح“، آن که تمنای دعایش پاسخ اجابت می گرفت. سلام... بر "هود“، آن که دست یاری و کمک خداوند همراهش بود. سلام.... بر "صالح“ آن که خدا تاج کرامت بر سرش گذاشت..
سلام.... بر "إبراهيم“، آن که خداوند دوستی خود را به او عطا فرمود. سلام... بر "إسماعيل“، آن که خدا جانش را به ذبح عظیم بهشتی اش خرید. سلام... بر "إسحاق“، آن که خداوند بذر نبوت را در زمین خاندانش کاشت..
ص: 11
سلام... بر ”يعقوب“، آن که خدا از مهربانی خود، چشمش را دوباره روشن ساخت. سلام... بر ”یوسف“، آن که خداوند به بزرگی خویش از چاه نجاتش بخشید.
سلام... بر ”موسی“ آن که خدا دریا را به قدرت خود برایش شکافت. سلام... بر ”هارون“، آن که خداوند جامه نبوت بر قامت جانش بافت.
سلام... بر ”شعیب“، آن که خدا او را بر مردمانش پیروز گرداند. سلام... بر ”داوود“، آن که خداوند خطایش را بخشود. سلام... بر ”سلیمان“، آن که از عزّت او جن به فرمانش بود..
سلام... بر ”أيوب“ آن که خدا دردش را درمان کرد. سلام... بر ”یونس“، آن که خداوند وفای به وعده اش را بر او عیان کرد. سلام... بر ”عُزير“، آن که خدا پس از مردن، زنده اش گرداند..
سلام... بر ”زكريا“ آن که در اندوهش شکیبا بود. سلام... بر ”یحیی“، آن که خدایش با شهادت به خود نزدیک ساخت. سلام... بر ”عیسی“ آن که روح خدا و کلمه اش بود..
سلام... بر ”محمد“، دوست خدا و بر گزیده اش، سلام... بر امیر مؤمنان - علی بن أبی طالب - برادر ویژه اش، سلام... بر ”فاطمه زهرا“ دخترش.
ص: 12
سلام... بر ”أبو محمد حسن“، وصی پدرش و جانشین او.
سلام... بر حسین، او که خون خود را ارزانی داشت. سلام بر او که در نهان و عیان، از خدا فرمان برد. سلام بر او که درمان درد ها در خاکش گذاشته شد. سلام بر او که پاسخ خداوند در زیر گنبدش قرار گرفت. سلام بر او که پیشوایان دین، از فرزندان اویند.
سلام... بر فرزند آخرین پیامبران. سلام... بر پسر سرور جانشینان. سلام بر پسر فاطمه زهرا. سلام... بر فرزند خدیجه کبری، سلام بر پسر سدرة المنتهی، سلام ... بر فرزند جنة المأوی، سلام... بر پسر زمزم و صفا.
سلام... بر آن که در خون خویش غلتید. سلام بر او که دشمن، خیمه اش را درید. سلام بر پنجمین از اصحاب کساء. سلام بر غريب الغرباء. سلام بر شهیدِ شهیدان. سلام بر او که نا کسانش کشتند. سلام بر او که در کربلایش گذاشتند.
سلام... بر او که فرشتگان آسمان برایش گریستند. سلام بر او که فرزندانش پاکیزه زیستند. سلام بر سرورِ دین. سلام بر منزل گاه حجت ها و براهین.
سلام بر پیشوایان و سروران. سلام... بر گریبان های چاک خورده. سلام... بر لب های خشک شده. سلام... بر جان های از هم گسسته. سلام... بر روح های به خدا پیوسته.
ص: 13
سلام... بر تن های برهنه. سلام... بر بدن های رنگ پریده. سلام... بر خون های جاری. سلام... بر اعضای قطعه قطعه. سلام... بر سر های بر نیزه بر کشیده. سلام... بر زنان از پرده بیرون دویده.
سلام بر حجت خداوند. سلام بر تو و بر پدران بزرگوارت. سلام بر تو و بر پسران شهیدت. سلام بر تو و بر فرزندان هم سنگر. سلام بر تو و بر فرشتگان هم بال و پر.
سلام بر کشته مظلوم. سلام بر آن برادر مسموم. سلام بر علی كبير، سلام بر شیر خوار صغیر.
سلام... بر بدن های برهنه شده. سلام بر خویشان و نزدیکان. سلام بر رها شدگان در دشت ها. سلام بر آوارگان دور از وطن. سلام بر مدفونان بی کفن. سلام بر سر های جدا از بدن. سلام بر صبور خدا باور. سلام بر مظلوم بی یاور.
سلام بر ساکن خاک پاک. سلام بر صاحب گنبد افلاک. سلام بر پاک شده خداوند جلیل. سلام بر افتخار حضرت جبرئیل. سلام بر او که میکائیل در گه واره هم زبانی اش می کرد.
سلام بر او که عهدش را شکستند و پرده حرمتش دریدند. سلام بر او که به ستم، خونش ریختند. سلام بر او که به خونِ زخم های تنش غسل داده شد. سلام بر او که از پیمانه نیزه ها سیراب گردید.
ص: 14
سلام بر او که تاراج و جفایش را روا شمردند. سلام بر او که روستائیان آمدند و به خاکش سپردند. سلام بر او که شاه رگش بریده شد. سلام بر یاری گری که تنهایی و بی یاوری اش دیده شد.
سلام... بر ریش خون آلود. سلام... بر گونه خاک سود. سلام... بر بدنی که جامه اش را غارت کردند. سلام بر دندان هایی که با چوب دست بدان ها اهانت کردند.
سلام... بر رگ های گردنی که بریدند. سلام... بر سری که بر نیزه بر کشیدند.
سلام... بر آن تن های برهنه که در بیابان ها رها شده بود، زیر دست و پای گرگ های درنده و چنگ و دندان حیوانات وحشی.
سلام بر تو ای سرور من!
و بر فرشتگانی که گردا گرد گنبدت بال می گشایند و بر خاک پاکت حلقه می زنند و در آستانت می گردند و به دیدارت می آیند.
سلام بر تو، از منی که آهنگ تو کرده ام و دست تمنای رستگاری به درگاه اجابت تو بر آورده ام.
سلام بر تو، سلام آن که شناسای حرمت و شکوه و احترام و حشمت شماست؛ آن که مخلصانه و صادقانه، ولایت شما را پذیرفته است؛ آن که با مهر و دوستی شما، به خدا نزدیک می شود؛ آن که از دشمنان شما بی زار است.
ص: 15
این سلام، سلام کسی است که در سوگ شما دلی خون بار و چشمی اشک ریز دارد.
این سلام، سلام داغ داری است اندوهگین و پریشان و درمانده.
این سلام، سلام کسی است که اگر آن روز در آن سرزمین بود، جسم خود را سپر شمشیر ها می کرد و جان خود را در پای تو می ریخت و پیشا روی تو می جنگید و تو را در برابر دشمنانت یاری می کرد و با جان و تن و مال و فرزندش، برای تو فدا کاری می کرد؛ کسی که جانش قربانی جان توست و خاندانش فدایی خاندان تو.
هر چند که گردش روزگار، مرا از شما عقب انداخته و تقدیر پروردگار، مرا از یاری تان محروم ساخته؛ هر چند که آن روز، آن جا نبودم تا با دشمنان تان پیکار کنم و با ستیزه جویانت بستیزم، اما اینک، این جا... صبح و شب، دریغ گویان در ماجرای تو مویه می کنم و افسوس کنان... نه اشک، که خون می گریم؛ چنان که سرانجام، از داغ سوگ واری و رنج اندوه بمیرم.
من گواهی می دهم که تو نماز را بر پا داشتی و حقوق مالی الهی را پرداخت کردی، به نیکی فرمان دادی و از بدی و ستم کاری نهی فرمودی، خدا را اطاعت کردی و از او سر پیچی ننمودی، به خدا و ریسمان او آویختی و راضی اش کردی، از خدا بیم بردی و او را در
ص: 16
نظر داشتی، ندایش را پاسخ گفتی و آئین ها را بر پای کردی، فتنه ها را فرو نشاندی و به راستی و درستی فرا خواندی، راه های استواری و پایداری را آشکار ساختی و چنان که باید، به پیکار در راه خدا تاختی؛
فرمان از خدا بردی و در پی نیای خویش، محمد - که درود خدا بر او و خاندانش باد - ره سپردی، سخن پدرت را شنیدی و در پی سفارش برادرت دویدی، ستون دین را بر افراختی و قامت سر کشی را بر انداختی، سر کشان را بر کوفتی و امّت را خیر خواهی آموختی، در گرداب های مرگ غوطه ور شدی و بر تبه کاران حمله ور گشتی، به برهان های خداوند بر پا بودی و در دل سوزی اسلام و مسلمین نیاسودی، حق را یاری کردی و در بلا شکیبایی نمودی، در نگهبانی مرز دین جان باختی و در پاسداری حریم آئین، تیر انداختی؛
دست به یاری و همراهی هدایت بر آوردی و سفره عدل و داد را گستردی، دین را یاری کردی و آشکار ساختی و بازیگران با دین را راندی و برای شان تاختی، حق فرو دستان را از فرا دستان ستاندی و در داوری میان قوی و ضعیف تفاوت ننهادی؛
ص: 17
تو بهار خوش یتیمان بودی و پناه سر گشتگی مردمان؛ عزّت اسلام بودی و معدن احکام؛ نعمت گستر بودی و مهر پرور؛ پا جای پای نیا و پدر خویش گذاشتی و در وصیت، به برادر خود شباهت داشتی؛
راست پیمان بودی و پسندیده خوی، کرامت آشکار و شب زنده دار، شیوه هایت استوار بود و اخلاقت بزرگ وارانه، پیشینه ات عظیم بود و تبار و خاندانت والا، جای گاه تو بلند و فضائل تو بسیار است، بخشش ها و بهره هایت ستوده و توانمندی ها و شایستگی هایت سترگ، بردبار بودی و ره یافته، خدا رو و بخشنده، دانا و با صلابت، پیشوای شهید و دل سوخته، خدا جوی و محبوب پر هیبت؛
فرزند رسول خدا بودی و نجات بخش کتاب خدا، بازوی امت بودی و کوشنده در طاعت، عهد و پیمان را پاس داشتی و گام از راه نا پاکان باز داشتی، با همۀ توان خود در کوشش و تلاش باقی ماندی و رکوع و سجده های خود را به درازا کشاندی؛
از دنیا چون مسافری که ترکش می کند روی گرداندی و چون آنان که وحشت زده از چیزی می گریزند نگاهش کردی، آرزو هایت را از آن بر گرفتی و توان خود را به آراستنش نخواستی، گوشه چشمی هم به زر و زیورش نینداختی و رغبتت به آخرت را شهره ساختی...
ص: 18
...تا آن گاه که بیداد، دست خود را پیش آورد و ستم چهره گشود و گمراهی، پیروان خود را فرا خواند...
در حالی که تو در حرم نیای خویش سکنی گزیده و از ستم کاران کناره گرفته بودی، همنشین خانه و محراب شده و از لذت ها و شهوت ها جدا گشته، به قدر توش و توان خود با دل و زبان از نا پسندی ها و زشتی ها باز می داشتی تا وقتی که آگاهی و اطلاع تو نا چارت ساخت که به میدان انکار قدم نهی و به پیکار تبه کاران بر خیزی، پس با کسان و فرزندانت و یاران و پیروانت به راه افتادی و حق و برهان را آشکار کردی و با منطق و اندرز نیکو به سوی خدا فرا خواندی و به بر پایی حدود الهی و اطاعت امر او فرمان دادی و از زشت کاری ها و سر کشی ها نهی کردی و آنان جوابت را با ظلم و تجاوز دادند
پس چون اندرز شان دادی و حجت را بر آنان تمام کردی، به پیکار شان رفتی و ایشان بیعت و عهد تو را شکستند و خدایت و نیایت را به خشم آوردند و تو در برابر نیزه ها و شمشیر ها بر جای ایستادی و لشکر ستم کاران را درهم پیچیدی و در گرد آشوب میدان فرو رفتی و چنان به ذو الفقار شمشیر زدی که گویی علی مختار هستی؛
ص: 19
پس چون تو را آهنین عزم و نا ترسان و بی هراس یافتند، برای نابود کردنت دام نیرنگ نهادند و به نا مردی و بد کاری با تو جنگیدند و لشکریان به دستور آن نفرین شده راه آب را بر تو بستند و به پیکار سخت و کار زار خونین تو آمدند و تو را سنگ و تیر و نیزه ها زدند و دست به کشتارت گشودند؛ نه عهد و پیمانی را دربارۀ تو مراعات کردند و نه از گناه و کیفر کشتار دوستانت و غارت خیمه گاهت ترسیدند؛ اما تو چنان در گرد و غبار کار زار پیش رو بودی و رنج ها را به جان خریدی که فرشتگان از شکیبایی ات به شگفت آمدند.
دشمنان از هر سو بر تو خیره شدند و به ضربه های پیاپی، زخمت زدند و مسیر حرکت بر تو بستند؛ هیچ یار و همراهی برایت باقی نماند و تو هم چنان خدا روی و شکیبا بودی و با همان حال، از زنان و فرزندانت حمایت می کردی تا آن گاه که از اسبت به زیر کشیدند و مجروح و خسته بر زمین افتادی، اسبان تو را به سم های شان می کوفتند و نا مردان به تیغ های بران بر تو فرود می آمدند.
عرق مرگ بر پیشانی خونینت نشسته بود و تن مجروحت به راست و چپ بر می آمد و می افتاد. از یک سو نگران خانمان و خاندانت بودی و از سوی دیگر پریشان بی سامانی خویش.
ص: 20
و اسب تو آسیمه سر به سوی خیمه گاهت آمد، بی زین و بی سوار شیهه می کشید و می گریست تا آن که زنان، اسب تو را پریشان دیدند و زین تو را واژگون یافتند، از پرده ها بیرون شدند و موی ها بر آشفتند، بر گونه ها می زدند و صورت ها برهنه می کردند. اینان را که صدا های شان به ضجّه و زاری بلند بود و به سوی قتل گاه تو می دویدند، دشمن پس از سال ها عزّت، خوار شان می خواست؛
و شمر بر سینه ات نشسته، تیغ بر گلویت می کشد...
محاسن تو را به دست گرفته تا به شمشیرش، سر از تن تو جدا کند...
چشم و گوش تو از کار افتاد و نفس هایت خاموش شد...
سرت بر نیزه بالا رفت و...
كسانت چون بردگان به اسیری افتادند و به زنجیر کشیده شدند، بر شتر های شان نشاندند و در زیر آفتاب سوزان، به بیابان ها و دشت ها کشاندند؛ دست های شان به گردن ها بسته و در بازار ها گردانده می شدند.
... ای وای بر آن بد کاران فاسق! ایشان به کشتن تو اسلام را کشتند و در های نماز و روزه را بستند و سنت ها و شریعت ها را
ص: 21
شکستند و بنیان های ایمان را ویران ساختند و آیات قرآن را واژگونه خواندند و یک سره در راه سر کشی و گمراهی راندند.
حق خون تو برای پیامبر ماند و کتاب خدا غریب گشت و با شکستن تو، به حق خیانت کردند و با رفتن تو الله اكبر و لا إله إلا الله از میان رفت و حرام و حلال خدا و تنزیل و تأویل قرآن از دست رفت و پس از رفتن تو دگرگونی و تحریف در دین آشکار شد و کفر و تعطیل شریعت عیان گشت و هوا و هوس ها و گمراهی ها و فتنه ها و باطل ها به میان آمد
پیام آور شهادتت به کنار قبر نیای تو، رسول خدا آمد اشک ریزان ناله سر داد و گفت: ای پیامبر خدا، نوه و جوان تو را کشتند و حرمت خاندان و کسانت را شکستند و فرزندانت را پس از تو به اسیری بردند و آن چه از آن بر اهل بیت و خاندانت بیم ناک بودی، روی داد. پیامبر به رنج آمد دل پریشانش گریست و و فرشتگان و پیامبران، او را در عزای تو تسلیت گفتند و مادرت زهرا سوگوار تو گشت؛
فرشتگان مقرب خدا گروه گروه به تسلیت گویی پدرت امیر المؤمنین شتافتند و در سرا پرده های عرش، مجالس عزای تو بر پا شد و حور العین
ص: 22
در ماتم تو بر سر و صورت زدند و آسمان و ساکنان آن و بهشت ها نگهبان های شان بر تو سوگ وار شدند و کوه های زمین و دامنه های شان و دریا ها و ماهیان شان و مکه و کعبه و بوستان ها و جوانان شان بر تو گریستند و خانه خدا و مقام ابراهیم و مشعر الحرام و حرم و غیر حرم بر تو اشک ریختند.
... خداوندا به احترام این مکان والا مقدار، بر محمد و خاندان او درود فرست و مرا با ایشان بر انگیز و با شفاعت آنان به بهشت وارد کن.
بار الها، ای در حساب گران سریع ترین، ای در بزرگ واران بزرگ وار ترین، ای در حکم کنندگان حکم کننده ترین، من محمد، آخرین پیامبر تو و فرستاده ات به سوی همۀ مردم جهان را به در گاه تو واسطه می کنم و نیز برادر و پسر عمویش امیر مؤمنان علی، دانشور توانمند و فاطمه، سرور زنان جهان و حسن پاکیزه، پناه گاه پرهیز گاران و ابو عبد الله حسین، گرامی ترین شهیدان و فرزندان شهید و خاندان ستمدیده اش و علی پسر حسین، زینت سجده کنندگان و محمد پسر علی، قبله خدا رویان و جعفر پسر محمد، راست ترین راستان و موسی پسر جعفر، آشکار کننده دلیل ها و علی پسر موسی، یاری گر دین، و محمد
ص: 23
پسر علی، الگوی ره یابان، و علی پسر محمد، پارسا ترین پارسایان و حسن پسر علی، میراث دار جانشینان و حجت الهی بر همه آفریدگان... خدایا به نام اینان به درگاهت توسل کردم تا بر محمد و آل محمد، آن راستان درست کار و خاندان طاها و یاسین، درود فرستی و مرا در قیامت از امان یافتگان و آسوده خاطران و رستگاران و شادان و بشارت دیدگان بداری.
خداوندا، نام مرا در میان مسلمانان بنویس و مرا به صالحان پیوند ده و در میان آیندگانم نیک نام ساز و مرا بر ستم کاران یاری بخش و نیرنگ حسودان را از من باز گیر و مکر حیله گران را از من بگردان و دست های ظالمان را از من بدار؛
... و به رحمت خود، ای مهربان ترین مهربانان، مرا با آن سروران خجسته، در بالا ترین جای گاه بهشت همراه ساز، با پیامبران و صدیقان و شهیدانی که به آنان نعمت داده ای .
خداوندا، من تو را به پیامبر معصومت و داوری قطعی ات و نهی پوشیده ات و این قبری که بدان رو کرده ام و امام معصومِ مقتول مظلوم در آن آرمیده است، سوگند می دهم که هر چه غم و غصه دارم بر طرف کنی و بدی های تقدیر حتمی ام را از من بگردانی و مرا از آتش سوزنده پناه دهی.
ص: 24
بار الها، مرا به نعمت خود در بر گیر و به نصیبم خشنود بدار و به بخشش و بزرگ واری ات بپوشان و مرا از مکر و عقوبت خود دور کن.
خدایا، مرا از لغزش ها حفظ کن و در گفتار و کردار استواری ام بخش و عمرم را دراز گردان و از درد ها و بیماری ها عافیت ده و مرا به حق سرورانم و به فضل خودت به بالا ترین آرزو ها برسان.
خداوندا، بر محمد و آل محمد درود فرست و توبه ام را بپذیر و بر اشک من ترحم کن و از خطا هایم درگذر و اندوهم را بر طرف ساز و گناهم را ببخش و فرزندانم را به صلاح و درستی بدار.
پروردگارا، در این شهادت گاه با عظمت و این مکان گرامی، هیچ گناهی از من مگذار جز آن که بخشوده باشی و عیبی، جز آن که پوشانده باشی و اندوهی، جز آن که زدوده باشی و روزی و رزقی، جز آن که گسترده باشی و نه اعتباری، جز آن که آبادش سازی و نه تباهی ای، جز آن که سامانش بخشی و آرزویی، جز آن که مرا به آن برسانی و دعایی، مگر این که اجابت کنی و تنگ نایی، جز آن که گشایش دهی و پریشانی ای، مگر آن که سامانش بخشی و کاری، جز آن که به پایانش رسانی و مالی، جز آن که فراوانش کنی و خویی، مگر آن که بهبودش بخشی و بخششی، مگر آن که جایش را پر کنی و حالتی، جز آن که رو به راهش کنی و حسودی، جز آن که از سر راهم
ص: 25
بر داری و دشمنی مگر آن که خوارش سازی و بدی ای، جز آن که مرا از آن محافظت نمایی و بیماری ای، جز آن که درمانش کنی و دور افتاده ای، جز آن که نزدیکش سازی و پراکندگی ای، جز آن که گرد آوری و نه خواهشی، جز آن که عطا کنی.
خداوندا، من از تو خیر دنیا و ثواب آخرت را خواهانم. خدایا مرا به حلال خویش از حرام، و به عنایت خود از همه مردمان بی نیاز کن. خدایا، من از تو دانشی می خواهم سودمند، و دلی می خواهم فرو تن، و یقینی می خواهم شفا بخش، و عملی می خواهم پاک، و صبری می خواهم زیبا، و پاداشی می خواهم فراوان.
خداوندا، مرا سپاس نعمت هایی که به من داده ای روزی کن، و بر لطف و بزرگ واری ات نسبت به من بیفزای و سخنم را در میان مردم شنیدنی، و کارم را در در گاه خودت پذیرفتنی، و کار خیرم را ادامه دار و دشمنم را زبون و خوار ساز.
خدایا، در نیمه های شب و میانه های روز، بر محمد و خاندان نیک کردار محمد درود فرست و مرا از بد خواهی بدان در امان دار و از پلیدی و گرفتاری گناهان پاک کن و از آتش جهنم پناهم ده و مرا به خانه ماندگاری وارد ساز و من و همۀ برادران و خواهران مؤمن مرا به رحمت خویش ببخشای، ای مهربان ترین مهربانان.
ص: 26
سپس رو به قبله کن و دو رکعت نماز بخوان (در رکعت اول، سوره انبیاء و در رکعت دوم سوره حشر) و در قنوت نماز بگو:
خدایی جز الله، آن خدای بردبار بزرگوار نیست؛ خدایی جز الله، آن خدای بزرگ والا نیست؛ خدایی جز الله نیست، پروردگار هفت آسمان و هفت زمین و آن چه در آن ها و در میان آن هاست. این گواهی را بر خلاف دشمنان او و در تکذیب مشرکان و برای اقرار به بندگی اش و فرو تنی در برابر اقتدارش اظهار می کنم؛
آن نخستین، بی آن که آغازش باشد و آخرین، بی آن که پایانش بود؛ آن که بر هر چیز به قدرت خود آشکار و به دانش و لطفش در همه چیز پنهان است؛ عقل ها به اندرونِ عظمتش ره ندارند و خاطر ها حقیقت ماهیتش را در نمی یابند و جان ها معنای چگونگی اش را گمان نمی توانند؛ آن که بر درون ها آگاه است و از نهان ها با خبر، آن که چشم های خیانت کار را می شناسد و به آن چه سینه ها می پوشانند آگاه است.
خداوندا، تو را گواه می گیرم که پیام آورت را باور کردم و به او ایمان آوردم و منزلت و مقامش را دانستم و شهادت می دهم که او
ص: 27
همان پیام آوری است که حکمت، زبان به فضلش گشوده و پیامبران، به آمدنش مژده داده اند و به اقرار به آن چه عرضه کرده، فرا خوانده اند و به تصدیق او بر انگیخته اند، چنان که خداوند، خود فرمود: "آن که نزد خود در تورات و انجیل نوشته می یابند، به نیکی فرمان شان می دهد و از زشتی باز شان می دارد و پاکیزه ها را بر ایشان حلال، و نا پاکی ها را برای شان حرام می کند و بار سنگین شان و زنجیر هایی که برای شان است از آن ها بر می گیرد."
پس بر محمد، فرستاده ات به سوی انسان و جن، و سرور انبیای بر گزیده، و برادر و پسر عمویش که هرگز حتی برای چشم برهم زدنی به تو شرک نور زیدند، درود فرست و بر فاطمه، سرور زنان جهان و بر حسن و حسین، سروران جوانان بهشتی، درود و سلامی پایا و ماندگار، به شمار قطره های باران و سنگینی کوه ها و گستردگی بیشه زاران، تا هر زمان که برگی بر درختی بروید و روزی شب شود؛
و بر خاندان پاکیزه اش، پیشوایان ره یافته که از دین حمایت کردند: علی و محمد و جعفر و موسی و علی و محمد و علی و حسن و حجت تو، آن بر پا دارندگان عدالت و فرزندان نوه پیامبر.
خدايا، من به حق این امام، گشایشی نزدیک می خواهم و شکیبایی ای زیبا و یاری ای شکوهمند و بی نیازی ای از مردم و
ص: 28
پایداری ای در راه هدایت، و توفیق در آن چه تو دوست می داری و می پسندی، و رزقی گسترده و حلال و پاکیزه و گوارا و روان و فراوان و بیشتر و افزون تر، که بی رنج و کاستی و بی منتِ این و آن بر سر و روی زندگی ام بریزد، و عافیت از هر بلا و درد و بیماری، و سپاس عافیت و نعمت هایت می خواهم؛
و از تو می خواهم چون مرگ فرا رسد، جان ما را در حالی بستانی که بهترین وضعیت برای فرمان برداری تو و پاسداری از دستورات تو باشد، تا این که ما را به بهشت های نعمتت برسانی، به رحمتت ای مهربان ترین مهربانان.
خداوندا، بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا از دنیا هراسان و به آخرت دل بسته ساز، که به راستی جز ترس تو از دنیا نمی هراساند و جز امید تو، به آخرت دل بسته نمی کند.
خدایا، تو بر همگان حجت داری و هیچ کس مدعی تو نتواند بود، و شکایت این و آن به درگاهت توان آورد، نه شکوه تو را؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا در رویا رویی با نفس ستم کار و خیره و شهوت چیره یاری کن و کار مرا با بخشایش و عافیت پایان بخش.
ص: 29
خداوندا، اگر با اصرارم بر آن چه نهی کرده ای از تو آمرزش بخواهم، کم حیایی کرده ام؛ و اگر با آگاهی ام از گستره بردباری ات آمرزش نخواهم، حق امید واری را پاس نداشته ام.
خدایا، از یک سو گناهانم مرا از امید تو مأیوس می سازد و از سوی دیگر، آگاهی ام از گستردگی رحمتت، مرا از ترس تو باز می دارد؛ پس بر محمد و خاندان محمد درود فرست و نشانم بده که امیدم به تو درست بوده و ترسم از تو جایی نداشته است و برای من چنان باش که بهتر از آن نتوانم گمان برد، ای بزرگ وار ترین بزرگ واران.
خداوندا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و مرا با دور داری ات از گناه پشتبانی کن و زبانم را به حکمت گویا ساز و مرا چنان بدار که هم از کردار دیروزم پشیمان باشم، و هم از بهره امروزم بی نصیب نمانم، و هم به روزی فردایم اندوه خوار نگردم.
بار الها، توان گر کسی است که تو را داشته باشد و به تو احساس نیاز کند؛ و تهیدست کسی است که به بندگانت محتاج شود و کاری به تو نداشته باشد؛ پس بر محمد و خاندان محمد درود فرست و من را با نیازمندی به در گاه خود از احتیاج به آفریدگانت بی نیاز کن و مرا از کسانی قرار ده که دست، پیش غیر تو دراز نمی کنند.
پروردگارا، بدبخت کسی است که با وجود توبه در پیش رو و رحمت در پشت سر نا امید شود. من اگرچه دستم از عمل پر نیست،
ص: 30
اما دلم از امید به رحمت تو آکنده است؛ پس به خاطر امید سنگینم، سبکی عملم را نا دیده بگیر.
خداوندا، تو اگر بگویی که بنده ای سنگ دل تر و رو سیاه تر و گنه کار تر از من سراغ نداری، من نیز خواهم گفت که مولایی بخشنده تر و بخشاینده تر و مهربان تر از تو سراغ ندارم. پس ای کسی که در رحمت یگانه ای، ببخشای کسی را که در گناه تنها نیست [و بندگانی سنگ دل تر و گنه کار تر از او نیز هستند]
بار خدایا، تو فرمانمان دادی و ما نا فرمانی کردیم، و ما را بر حذر داشتی و خود داری نکردیم، یاد آوری کردی و از یاد بردیم و به چشممان آوردی و نا دیده گرفتیم مرز کشیدی و از آن گذشتیم و این همه سزای لطف و احسان تو نبود، و تو به آن چه در آشکار و نهان کردیم آگاه تری و از آن چه می آریم و آورده ایم با خبر تر؛ پس بر محمد و خاندان محمد درود فرست و آن چه بدی کردیم و از یاد بردیم بر ما مگیر و ببخشای و حقوقی را که بر گردن ما داری ببخش و نیکو کاری خود به ما را کامل کن و رحمت خویش را بر ما فرو ریز.
خداوندا، ما به این پیشوای راستین، به درگاهت توسل می جوییم و به حقی که برای او و جدش پیامبر و پدر و مادرش علی و فاطمه، خاندان رحمت، قرار داده ای، از تو می خواهیم روزی ما را که بنیان زندگی ما و سامان وضعیت کسان ماست، بر ما پیاپی و فراوان
ص: 31
برسانی؛ چرا که تو بزرگ واری هستی که از دارندگی می بخشی و از اقتدار باز می داری و ما این رزق و روزی را برای آن می خواهیم که در دنیا سامان مان دهد و ما را به آخرت برساند. پروردگارا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و ما و پدر و مادران مان و همۀ مردان و زنان مؤمن و مسلمان، زنده ها و مرده های شان را بیامرز و در دنیا و آخرت، به ما نیکی عطا کن و ما را از عذاب آتش باز دار.
سپس به رکوع و سجده برو و بنشین و تشهد و سلام بخوان و پس از گفتن تسبیحات، گونه هایت را به خاک بسای و چهل بار بگو: خدا پاک و منزه است و ستایش از آنِ خداست و جز الله خدایی نیست و خدا بزرگ ترین است
و از خدا بر کناری از گناه، و نجات و آمرزش توفیق درست کاری طلب کن و بخواه آن چه برای نزدیک شدن به خدا و به خاطر او انجام می دهی.
از تو بپذیرد، و در بالای سر قبر حضرت بایست و آن جا دو رکعت نماز به همین ترتیب که گفته شد بخوان، سپس خود را به روی قبر بینداز و آن را ببوس و بگو:
خداوند بر شرافت شما بیفزاید و سلام بر شما و رحمت خدا و برکات او بر شما باد.
و برای خود و پدر و مادرت و هر که می خواهی دعا کن و برو، که به اراده خداوند [اجابت خواهد گردید ]
ص: 32