سرشناسه : وطن دوست ، رضا، 1339 -
عنوان و نام پدیدآور : گذری بر سیره عملی امام رضا علیه السلام/ رضا وطن دوست.
مشخصات نشر : مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی، 1392.
مشخصات ظاهری : 259 ص.
شابک : 78000 ریال: 978-964-971-677-0
وضعیت فهرست نویسی : فاپا
یادداشت : کتابنامه : ص. [251] - 259؛ همچنین به صورت زیرنویس .
موضوع : علی بن موسی (علیه السلام)، امام هشتم، 153؟ - 203ق.
شناسه افزوده : بنیاد پژوهش های اسلامی
رده بندی کنگره : BP47/و6گ4 1392
رده بندی دیویی: 297/957
شماره کتابشناسی ملی : 3253537
گذری بر سیرۀ عملی امام رضا علیه السلام
رضا وطن دوست
ص: 1
وطن دوست، رضا 1339 -
گذری بر سیره عملی امام رضا علیه السلام / رضا وطن دوست - مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی، 1392.
260ص. فیپا. 1392 4 گ 6 و 47 BP
1. علی بن موسی علیه السلام، امام هشتم، 153؟- 202 ق.
الف بنیاد پژوهش های اسلامی
ب. عنوان.
کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران
ISBN 978-964-971-677-0
297 / 957
3253537
گذری بر سیره عملی امام رضا علیه السلام
رضا وطن دوست
ويراستار: اصغر ارشاد سرابی
چاپ اول: 1392 / 3000 نسخه، وزیری / قیمت 78000 ریال
چاپ و صحافی: مؤسسهٔ چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی
بنیاد پژوهش های اسلامی، مشهد: صندوق پستی 366-91735
مراکز توزیع:
تلفن و دورنگار واحد فروش بنیاد پژوهش های اسلامی: 2230803
فروشگاه های کتاب بنیاد پژوهش های اسلامی، مشهد 2233923، قم: 7733029
www.islamic-rf.ir info @islamic-rf.ir
حق چاپ محفوظ است
خیراندیش دیجیتالی: کانون فرهنگی اندیشه اصفهان
ویراستار کتاب: شهناز محققیان
ص: 2
مقدمه...11
فصل اول: کلیات
15 -29
1. مفهوم شناسی...15
2. ضرورت و اهمیت...18
3. پیشینه...20
4. اهداف و انگیزه ها...21
یک: بازخوانی شخصیت و اندیشه رهبران الهی...21
دو: الگو پذیری...21
سه: دستیابی به تفسیر درست از زندگی پیشوایان...22
چهار: تجلی بخش فرهنگ دینی...22
پنج: توسعۀ شناخت...22
شش: عبرت و درس آموزی...23
هفت: تجربه اندوزی...23
هشت: دین پژوهی و تعمیق نگاه...24
نه: فهم درست قرآن کریم...24
ده: تحلیل و آسیب شناسی...24
5. اصول سیره شناسی...25
یک: مستند بودن...25
دو: معقول بودن...25
سه: مفید و مؤثر بودن..26
چهار: رویکردی جامع گرایانه...26
ص: 3
پنج: کاربردی نمودن سیره...26
شش: نگاه پویا به سیره...27
هفت: تفکیک زمان...28
فصل دوم: نگاهی به زندگانی امام رضا علیه السلام
30- 44
نام و القاب...30
کنیه...32
پدر و مادر...33
تولد...35
فرزندان...35
همسران...37
دوران امامت...38
دلایل امامت...38
شهادت و محل دفن...42
فصل سوم: اخلاق عبادی و معنوی امام رضا علیه السلام
1. نماز...46
آداب نماز...48
نماز اول وقت...49
نمازهای مستحبی...53
نماز جماعت...55
نماز جمعه...58
وظائف امام و مأموم...59
نماز باران...59
ارزش لباس نمازگزار...61
2. روزه...62
انس با قرآن...64
ص: 4
تلاوت صبحگاهی قرآن...66
ضرورت پیروی از قرآن...66
آثار و برکات تلاوت قرآن...67
4. دعا...69
امید اجابت دعا...70
حل مشکل با دعا...71
دعا برای دفع سوء قصد...71
حرز امام رضا علیه السلام...72
دعای طلب روزی...75
دعای شفای بیماران...76
دعای امام رضا علیه السلام در هنگام پذیرش ولایتعهدی...77
دعا برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله...77
اهمیت دادن به ذکر صلوات...78
5. اهمیت دادن به حدیث...80
ضرورت غربالگری حدیث...81
6. دیگر معصومان علیهم السلام در نگاه امام رضا علیه السلام...82
توصیه به انتخاب نام فاطمه علیها السلام و محمد صلی الله علیه و آله...83
بزرگی امام حسین علیه السلام در نزد امام رضا علیه السلام...84
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)...86
علائم و نشانه های امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)...87
انتظار فرج...89
ص: 5
فصل چهارم: اخلاق فردی و ویژگی های شخصیتی امام رضا علیه السلام
90 -168
1. برخورداری از تربیت الهی...90
2. عصمت...92
ضرورت عصمت برای امام...93
الف: دلایل عقلی...93
ب: دلایل نقلی...94
یک: آیات قرآن...94
دو: روایات...95
3. ثبات شخصیّت...96
4. مقام علمی...97
منابع علم امام...99
1) قرآن...99
2) الهام از عالم غیب...100
3) فراگیری از پیامبر و امامان پیشین...101
4) استفاده از سخنان اسلاف...102
5) اجتهاد امام...102
زمینه بروز علم امام...102
مقام علمی امام از زبان دیگران...106
اقرار مأمون به مقام علمی امام رضا علیه السلام...108
علم به غیب...109
آگاهی به ذهن افراد...111
آگاهی از مرگ افراد...112
آگاهی از آینده...113
چیرگی در مناظرات...114
آشنایی به دیگر زبان ها...114
آشنایی به زبان حیوانات...115
آثار منسوب به امام رضا علیه السلام...116
یک: طبّ الرضا يا رسالة ذهبية...116
ص: 6
دو: فقه الرضا...117
سه: صحيفة الرضا...118
چهار: جوامع الشريعه...118
5. زهد و ساده زیستی...119
6. تواضع و فروتنی...121
7. سخاوت و گشاده دستی...123
8. حلم و بردباری...126
9. عزت نفس...127
10. شجاعت...128
11. آداب غذا خوردن...129
آغاز کردن غذا با نمک...130
دست شستن...131
پرهیز از خوردن غذای داغ...132
پرهیز از پرخوری...132
مصرف باقی مانده غذا...133
مصرف نرمه نان ها...133
پرهیز از اسراف...134
مصرف سبزی...134
مصرف خرما...135
12. رهنمودهای بهداشتی امام رضا علیه السلام در باب غذا خوردن...135
خوردن غذای سبک پیش از غذای دیر هضم...136
پرهیز از نوشیدن آب در میان غذا...136
توصیه به صبحانه کامل و شام سبک...137
کم خوری ضامن سلامت...139
جوشانیدن آب...139
مصرف گوشت...140
خواص عسل...142
منافع زيتون...143
خواص خوردن سیر...144
ص: 7
توصیه به خوردن انجیر...145
خواص کشمش...145
13. آداب لباس پوشیدن...146
14. رعایت بهداشت فردی...148
الف: بهداشت تن...149
استحمام...149
بهداشت دست و صورت...151
بهداشت دهان و دندان...154
بهداشت مو و ناخن...156
بهداشت خواب...157
بهداشت تخلّی...158
ب: بهداشت روان...159
شادی و تفریح سالم...160
سکوت و خردمندی...163
ذکر و انس با قرآن...164
توكل و سلامت روان...165
دوری از حسادت...167
پرهیز از بخل و خساست...167
فصل پنجم: اخلاق و سیرۀ اجتماعی امام رضا علیه السلام
169 -236
1. تمیزی و آراستگی...170
2. برابری و برادری...174
3. رابطه عاطفی با شیعیان...175
الف: خيرخواهی به شیعیان...175
ب: عنایت به جنازه دوستان...176
ج: رابطه عاطفی در قیامت...177
4. صله رحم...178
گستره صله رحم...179
ص: 8
آداب صله رحم...180
آثار و فواید صله رحم...181
5. اخلاق در خانواده...182
ضرورت تشکیل خانواده...182
طلاق یا ضرورت تداوم زندگی زناشویی...184
حسن رفتار در خانواده...184
ضرورت آراستگی در منزل...185
مهرورزی به دختر...187
احترام به پدر و مادر...187
مقام معلم و برادر بزرگ...190
6. مهمانی و مهمانداری...191
هماهنگی با خانواده...192
وسیلهٔ رفت و برگشت...193
تأمین نیازمندی های مهمان...193
عدم توقع کار از مهمان...194
بدرقه مهمان...194
رعایت حقوق همسایگان...195
8. حسن رابطه با بینوایان...197
کمک به نیازمندان...197
مهربانی با زیر دستان...200
رعایت حقوق کارگران...201
الف: منزلت کارگران...201
ب: قرارداد میان کارگر و کارفرما با تعیین مزد...202
ج: میزان ساعت کار...203
9. موضع گیری در برابر نا اهلان...204
الف: اقدامهای امام علیه مأمون...204
سیاست امام در پذیرش دعوت مأمون...208
ب: موضع گیری در مقابله با انحرافات فکری...210
(1) واقفيه...211
ص: 9
2) مشبّهه و مجسّمه...214
3) غلات...216
4) متصوّفه...219
5) معتزله...221
(6 جبریون...223
7) مفوّضه...225
8) موضع گیری در برابر جعل کنندگان حدیث...226
ج: موضع گیری در برابر مدعیان دروغگو...227
مجازات زينب كذّابه...228
مجازات حاجب عباسی...229
د: رفتار کریمانه با خطاکاران...230
ه: موضع گیری در برابر بستگان فاسد...232
و: تعامل منصفانه با اقلیت ها...234
فصل ششم: سیره امام رضا علیه السلام در تعامل با دنیا
237- 250
الف: استفاده از مواهب دنیایی...240
اهمیت دادن به آب و نان...240
استفاده درست از مواهب الهی...240
مدیریت هزینه های زندگی...242
خودداری از بخل و خساست...242
اعتدال در مصرف...243
ب: پاسداشت طبیعت و حفظ محیط زیست...244
عمران و آبادانی زمین...245
درخت کاری...248
حمایت از حیوانات...249
کتاب نامه
259-251
ص: 10
همان گونه که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای بشر اسوه بوده و هست، $ ﴿لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾، احزاب (33): 21. $ امامان معصوم علیهم السلام نیز در تمام عرصه های زندگی، اسوه و الگو بوده و هستند، از این رو هرکس، شیوه زندگانی این خاندان را سرمشق و معیار زندگی خود قرار دهد و به آنان اقتدا نماید، در زندگی، موفق و در قیامت رستگار خواهد بود. سخن امام على علیه السلام دلیل بر همین واقعیت است که در ضرورت الگوگیری از این خاندان فرمود:
﴿اُنْظُرُوا أَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَ اِتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ فَلَنْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ هُدًی وَ لَنْ یُعِیدُوکُمْ فِی رَدًی فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا ، وَ إِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا وَ لاَ تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا وَ لاَ تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِکُوا﴾؛ $ نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، خطبه 96، ص 286 $ به خاندان پیامبرتان بنگرید و با آنان همسو شوید؛ و پی آنان را بگیرید که هرگز شما را از راه رستگاری بیرون نخواهند کرد و شما را به پستی و گمراهی بر نمی گردانند اگر از قیام باز ایستادند شما هم آرام گیرید و اگر قیام کردند شما هم قیام کنید بر آنان پیشی مگیرید که گمراه می شوید و از آنان پس نمانید که تباه می گردید.
ص: 11
امام علی بن موسی الرضا علیه السلام از جمله این خاندان است که الگوهای رفتاری و رهنمودهایی نویدبخش بی شماری از خود به جای گذاشته است که آشنایی با رهنمودهای آن حضرت پویایی و رشدیافتگی را در پی دارد و عمل به سیره آن حضرت سعادت را به ارمغان می.آورد از این رو مطالعه و کنکاش در این باره و آشنایی با سیره عملی و رهنمودهای آن امام همام امری بایسته است و ضرورتی دو چندان دارد.
این اثر که با هدف آشنایی با سیره امام رضا علیه السلام سامان یافته، پاسخی به این نیاز و ضرورت است. از این رو بعد از اشاره ای گذرا بر مفهوم شناسی سیره ،پیشینه اهداف اصول سیره شناسی و شرح حال آن حضرت که در فصل اول و دوم مطرح شده است به طرح چند فصل اساسی همت گمارده است
در فصل سوم که به شخصیت معنوی امام رضا علیه السلام اختصاص یافته است، از بندگی و عبودیت و چگونگی رابطهٔ آن حضرت با خدا گفتگو می کند.
در فصل چهارم که از خصوصیت های فردی و ویژگی های شخصیتی آن امام گفتگو می کند، به بیان مهمترین این ویژگی ها می پردازد.
در فصل پنجم که از اخلاق و حیات اجتماعی امام رضا علیه السلام بحث می کند تبیین نوع رفتار و تعامل آن حضرت را با دیگران در سطوح مختلف جامعه مطرح می کند.
و فصل ششم که فصل پایانی است به چگونگی برداشت و استفاده آن حضرت از مواهب الهی و پاسداشت حفظ محیط زیست اختصاص دارد.
لازم به توضیح آن چه در این فصول، آمده تنها قطره ای از اقیانوس
كمالات وجودی و گوشه ای از فضایل آن امام عزیز است؛ زیرا ابعاد شخصیت حضرت چیزی نیست که بتوان در کتاب و جزوه ای مطرح کرد. سخن آن حضرت گواه این مطلب است که شامل خود آن حضرت نیز می شود که فرمود:
ص: 12
عقل ها گمراه گشته و افکار دچار ضلالت شده اند خردمندان حیران گشته و دیده ها در روشنایی او خیره گشته اند بزرگان در برابر او احساس کوچکی می کنند حکیمان در برابر دانش او وامانده اند، خطیبان در بیان عظمت او در تنگنا واقع شده و صاحبان خرد در برابر او احساس نادانی می کنند صاحبان بلاغت ناتوان شده اند و هیچ کس نمی تواند وصفی از اوصاف امام و فضیلتی از فضایل او بیاورد و همه به عجز و ناتوانی خود اعتراف دارند. چگونه چنین نباشد در حالی که امام همچون ثریاست که نه دست جویندگان به او می رسد و نه در توصیف توصیف کنندگان می گنجد. $ ابن شعبة حرانی، حسن بن على، تحف العقول، ص 439؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 25، ص 171. $
در اقرار به این حقیقت که قلم و سخن از بازگویی فضایل و معارف امام رضا علیه السلام ناتوان است، سخن معروف ابونواس شاعر نامدار عصر امام رضا علیه السلام را یادآور می شویم که در پاسخ این سؤال که چرا تا کنون شعری در مدح امام رضا علیه السلام نسروده ای؟ گفت: چگونه فردی چون من در مدح او شعری بسرایم که جبرئیل خادم پدر اوست. $ ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص454 $
اما هر چند، قلم از بیان وصف آن حضرت ناتوان است و هرگز نمی تواند کمالات وجودی و فضایل بی شمار آن امام عزیز را بازگو کند، ولی به حکم جمله حکیمانه المَيسُور لا يُترَكُ بالمَعسُور و یا این بیت زیبای مولوی که گفت:
آب جیحون را اگر نتوان کشید *** هم ز قدر تشنگی نتوان برید. $ مولوی، محمد بن محمد، مثنوی معنوی، دفتر ششم، ص894، بیت 66. $
باید تلاش کرد تا در حد توان و به میزان معرفت خود، با سیره نظری و عملی آن حضرت آشنا شد و آن را در زندگی خود به کار بست.
ص: 13
امید که به یاری خداوند سبحان و به مدد این امام وادی رضوان، بتوانیم با قلم تحقیق این کتاب را به انجام رسانیم و با تبیین معارف رضوی، مشمول عنایت و دعای آن امام رئوف قرار گیریم که خود فرمود:
﴿رَحِمَ اللّهُ عَبْداً اَحْیا أمْرَنا، فَقُلْتُ لَهُ: وَکَیْفَ یُحْیِىِ أمْرَکُمْ؟ قالَ: یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا و یُعَلِّمُها النَّاسَ، فَاِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا﴾؛ $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص 180 $ خداى رحمت کند بنده ای را که امر ما را زنده گرداند به او گفتم: چگونه امر شما را زنده گرداند؟ فرمود: علوم ما خاندان را فرا گیرد و آن را به دیگر مردمان تعلیم دهد که البته اگر مردم به زیبایی کلام ما آگاه گردند از ما پیروی خواهند کرد.
ص: 14
هر چند بحث و موضوع گفتگو در این کتاب سیره عملی و بیان رهنمودهای امام رضا علیه السلام است؛ اما آن گاه که از امام معصوم سیره و تعالیم او سخن به میان می آید، ناگریز از مباحثی چند مانند مفهوم شناسی، ضرورت و اهمیت اهداف و انگیزه ها، اصول سیره شناسی و شرح حال آن حضرت است که در این فصل، به اختصار و به تفکیک به بیان آن می پردازیم.
با نگاهی اجمالی به منابع لغت و موارد کاربرد سیره در متون گوناگون، در می یابیم «سیره» مصدر نوعی از «سار یسیر» و مصدر آن «سَیر» و جمع آن «سِیَر» است و سیره در لغت، به معنای طریقه، روش، سنت، مذهب، خو، عادت و خُلق آمده است، ولی در اصطلاح به تاریخ و نوع زندگی پیامبر اسلام و امامان معصوم علیهم السلام و شیوه رفتار و سبک اخلاقیات آنان در عرصه های مختلف حیات فردی، اجتماعی، سیاسی و عبادی اطلاق می گردد.
بنابراین «سیر» در لغت به معنی حرکت و رفتن است، ولی «سیره» که بر وزن
ص: 15
«فِعلَه» است بر نوع رفتن و سبک حرکت دلالت می کند، مانند «جِلسَه» که نوع نشستن را معلوم می کند. بنابراین، سیر یعنی رفتار و سیره یعنی شیوه و سبک رفتار.
توضیح مطلب آن که، همان طور که هر یک از عالمان و اندیشمندان در رشته تخصصی خود اعم از شعر، ادبیات، هنر، حکمت، فلسفه، عرفان، اخلاق و تفسير، سبک و روش مخصوص به خود را دارند، تاریخ نویسان نیز در نگارش و پردازش زندگانی پیشوایان معصوم علیهم السلام و بزرگان دینی، بر مبنای سبک و شیوه خاص خود عمل می کنند.
بنابراین، منظور از سیره، تنها سیر در زندگی شخصیت های الهی و مذهبی نیست، بلکه آن چه مهم است شناخت سبک رفتار آنان است. بر این اساس، بسیاری از کتاب هایی که به نام سیره خوانده می شوند؛ سَیر است نه سیره، یعنی آنان تنها رفتار پیغمبر صلی الله علیه و آله و دیگر پیشوایان معصوم علیهم السلام را نوشته اند نه سبک و متد رفتار آنان را. $ نک: مطهری، مرتضی، سیره نبوی، ص 47 $
راغب اصفهانی که کلمات قرآنی را ریشه یابی و معنی کرده است، سیره را طریقه و روشی می داند که نهاد وجود هر انسانی بر آن قرار دارد، اعم از آن که آن حالت، غریزی یا اکتسابی باشد، چنان که گفته می شود فلانی روشی نیکو یا زشت دارد. $ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 247. $
طریحی نیز در کتاب مجمع البحرین، سیره را طریقه، هیئت و حالت معنا کرده است. $ طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرين، ج3، ذيل كلمه سیره $
در روایات نیز سیره به معنای حالت روش و طریقه آمده است، مانند سخن
ص: 16
امام علی علیه السلام که در توصیف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: ﴿سِیرَتُهُ اَلْقَصْدُ وَ سُنَّتُهُ اَلرُّشْدُ وَ کَلاَمُهُ اَلْفَصْلُ وَ حُکْمُهُ اَلْعَدْلُ﴾، راه و رسم او بر میانه روی، سنتش بر رشد و پویایی، کلامش روشنگر حق و باطل و حکمش بر عدالت و دادگری است. $ نهج البلاغه، شرح و ترجمۀ فیض الاسلام، خطبۀ 93، ص279 $
سخن امام حسین علیه السلام که در آغاز قیام تاریخی اش فرمود: ﴿أَسِيرُ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ سِيرَةِ أَبِي﴾، $ ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص241 $ و نيز سخن امام صادق علیه السلام که در تطبیق سیره و منطق عملی امام علی علیه السلام با سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ﴿کَانَ عَلِیٌّ- عَلَیْهِ السَّلاَمُ- أَشْبَهَ اَلنَّاسِ طِعْمَهً وَ سِیرَهً بِرَسُولِ اَللَّهِ﴾ $ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 8، ص165 $ از جمله این موارد است.
جای دور نرویم، بحث و گفتگو در خصوص سیره و تعالیم امام رضا علیه السلام است که باید دید آن حضرت در زندگی فردی، سیاسی، اجتماعی و مدیریتی خود چه شیوه ای در پیش گرفته و به چه نوع رفتاری توصیه کمرده است؟.
آن گونه که در مباحث آینده روشن خواهد شد سیره امام رضا علیه السلام مانند اجداد گرامی اش بر صفا و صمیمیت راستی و درستی نوع دوستی و حفظ کرامت هاست. این از آن روست که امام رضا علیه السلام رأفت و مهربانی با مردم و رعیت را از وظائف و ویژگی های زمامداران اسلامی شمرده است. درباره این شیوه که نشان دهنده آرمانی ترین رابطهٔ حاکم اسلامی با مردم است از زبان خود آن حضرت بشنویم که فرمود:
﴿الْإِمَامُ، الْأَمِینُ الرَّفِیقُ، وَ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ، وَ الْأَخُ الشَّقِیقُ، وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِی الدَّاهِیةِ﴾؛ $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ص 97. $ امام امینی غمگسار پدری مهربان و برادری دلسوز است، و او پناه مردمان به
ص: 17
هنگام پیشامدهای ناگوار است.
همان طور که ملاحظه می شود، امام با به کار بردن واژه هایی همچون: «الأمين الرفيق»، «الوالدُ الشفيقُ» و «الأخُ الشّقيقُ» و «مَفزَعُ العِباد»، نوع رابطه حاکم را با رعیت در حد عالی بیان کرده است.
انسان به گونه ای آفریده شده است که گویا تأثیر پذیری در خلقت او سرشته شده است او این توانایی را دارد که از شخصیت دیگران هنرها و ارزش های آنان متأثر گردد به سبک آنان لباس بپوشد مانند آنان سخن بگوید و از خلق و خوی آنان تقلید کند.
دین که مرام برخاسته از فطرت آدمی است برای جذب جان ها و دعوت به حق، افزون بر گفتار، به معرفی الگوها نیز می پردازد تا بیشترین تأثیر را بر فطرت جان های آگاه بگذارد به همین دلیل قرآن کریم در توجه به این حالت روانی ،انسان از همگان می خواهد تا مردان بزرگ الهی را که تجسم عقیده و ایمان اند الگوی خود قرار دهند و مانند آنان رفتار نمایند از این رو در زیباترین و استوارترین سخن خود چهره فرشته خوی آنان را می ستاید و سیمای ملکوتی آن ها را به نمایش می گذارد و تمام انسان های آگاه و آزاده را به پیروی از سیره آنان فرا می خواند:
﴿وكانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾؛ $ احزاب (33): 21 $ مسلّم برای شما در [پیروی] از رسول خدا صلی الله علیه و آله سر مشقی نیکو است.
﴿وقَدْ كَانَتْ لَكُمْ أَسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ﴾؛ $ ممتحنه (60): 40 $ مسلّم برای شما در [پیروی] از
ص: 18
ابراهیم سرمشقی نیکو است.
شایان توجه این که قرآن کریم آن گاه که از ضرورت پیروی از شخصیت های برتر سخن می گوید پویایی و رشد یافتگی را امری طبیعی می داند که در پی الگوپذیری از این انسان های خدا نما، حاصل می گردد. حضرت موسی از معلمی بزرگ که از علم الهی برخوردار بود، $ نک: ﴿وَ عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْماً﴾ كهف (18): 65 $ تقاضا کرد تا اجازه همراهی با او را به موسی بدهد تا با پیروی و همراهی با او آن چه صلاح و مایه رشد اوست از وی بیاموزد: ﴿هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمْتَ رُشْداً﴾؛ $ کهف (18): 66. $ آیا از شما پیروی کنم تا از آن چه به تو تعلیم داده شده و مایه صلاح و رشد است، به من بیاموزی؟
قرآن همان طور که همراهی با الگوهای رشد یافته را مایه رشد و تعالی می داند همراهی و پیروی الگوهای منحط را نیز عامل انحطاط شخصیت معرفی کرده است چنان که در مورد پیروی از فردی مانند فرعون می فرماید: ﴿اتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ﴾؛ $ هود (11): 97 $ از فرمان فرعون پیروی کردند در حالی که فرمان فرعون رشد و تعالی در پی نداشت.
این نکته روشن است که الگو بودن مردان بزرگ الهی در وجود پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و جناب ابراهيم علیه السلام خلاصه نمی شود بلکه تمام انبیا و اولیای خاص الهی و از جمله امامان نور علیهم السلام که عقیده و ایمان در وجودشان تبلور یافته است نیز الگوی بشریت اند.
تاریخچه سیره نگاری به صدر اسلام باز می گردد. معاصران و اصحاب پیامبر
ص: 19
اکرم صلی الله علیه و اله، توجه و اهتمام خاصی به حفظ و ثبت سیره و شرح زندگانی و نیز صفات آن حضرت داشتند بعدها این سیره نگاری به شکل جزئی تری دربارهٔ خلفا، سلاطین و علما و حتی سایر طبقات نیز در شکل «شرح حال نویسی» رایج گردید.
هرچند مسئله منع کتابت حدیث از طرف برخی خلفای بنی امیه در گندی نگارش سیره تأثیر داشت ولی پس از آن که در اواخر قرن اول هجری در زمان عمر بن عبدالعزیز این منع برداشته شد نگارش سیره نیز به صورت جدی آغاز گردید. نخستین سیره نگار مسلمان، محمد بن اسحاق بن يسار مطلبی است که در زمان خود جامع ترین سیره را به رشته تحریر درآورده است. هرچند این کتاب از و مسامحه خالی نیست و مؤلّف نیز مورد طعن بعضی از بزرگان عصر خویش واقع شده است اما در عین حال مورد توجه بزرگان قرار گرفت و چندین بار تلخیص و تهذیب گردیده است که مشهورتر از همه سیره ابن هشام است که هم اینک مهمترین مأخذ سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله به شمار می آید.
این رویه بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دربارۀ دیگر پشوایان معصوم علیهم السلام و از جمله امام رضا علیه السلام تداوم یافت و تا کنون ده ها بلکه صدها عنوان كتاب پیرامون شخصیت معنوی علمی و سیاسی امام رضا علیه السلام، اخلاق عملی، مناظرات و مانند آن نوشته شده است و هر کدام گوشه ای از شخصیت این امام رئوف را به نمایش گذاشته اند.
مطالعه هدف از تدوین و ،سیره آن نیست که تنها به شماری از وقایع تاریخی و چگونگی رفتار پیشوایان معصوم علیهم السلام آگاه شویم بلکه هدف این است که رفتار معنوی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی آنان را بشناسیم و سپس از آن ها الگو بگیریم
ص: 20
و در زندگی خود به کار بندیم بنابراین سزاوار است که «سیره شناسی» را گامی فراتر از تحقیقات و بررسی های تاریخی بدانیم که تنها به انسان آگاهی می دهد و بس.
غرض از این کتاب که از سیره عملی و نظری امام رضا علیه السلام گفتگو می کند تاریخ نگاری محض نیست بلکه مقصود آن است که در ضمن توصیف رفتار و گفتار این امام همام سیمای ملکوتیاش ترسیم گشته و راه و رسم زندگی آن حضرت در عرصه های اعتقادی، اجتماعی، علمی و سیاسی تبیین و تحلیل گردد.
اگر بخواهیم «سیره» را تجزیه و با بیانی تفصیلی تر ارائه دهیم باید به این موارد اشاره کنیم.
آشنایی با سیره و زندگی فردی و اجتماعی پیشوایان معصوم علیهم السلام انسان را در فهم و بازخوانی شخصیت آنان کمک می کند همان طوری که آشنایی با سیره این خاندان نیز ما را در کشف اصول و قواعد حاکم بر اندیشه آنان در عرصه های مختلف زندگی کمک می می کند؛ چرا که رفتار آدمی جلوه ای از اندیشه اوست.
شناخت منطق نظری و عملی پیشوایان معصوم علیهم السلام، به ویژه در حوزهٔ اجتماعی و ،مدیریتی نه تنها ما را با شخصیت آنان آشنا می سازد بلکه در عرصه زندگی فردی و اجتماعی ما کاربرد عملی می یابد که ضرورتی بایسته است از این رو باید با سیره و رهنمودهای آنان آشنا شد تا بتوان زندگی خود را با زندگی آن ها تطبیق داد.
همه انسان ها می توانند در تمام مراحل ،زندگی اعم از جوانی میان سالی و پیری، از سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و چگونگی زندگانی دیگر پیشوایان معصوم علیهم السلام
ص: 21
درس زندگی بیاموزند و حتی زمامداران و فرمانروایان می توانند با آگاهی از چگونگی تدبیر و نحوه مدیریت و رهبری این خاندان در مقاطع مختلف زندگی، مانند آنان رفتار کنند.
همان گونه که سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و دیگر امامان معصوم پر معنا و معناو شایسته تفسیر و تحلیل است، رفتار آنان نیز پر معنا و نیازمند تعمق و تفسیر می باشد؛ زیرا رفتار آنان به گونه ای است که از جزئی ترین رفتار آنان می توان قوانینی فراگیر و سازنده برای زندگی بشر استخراج کرد. $ نک: مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی، ص44 تا 47 $
شناخت سیره پیشوایان معصوم علیهم السلام تجلی فرهنگ و معارف اسلامی است؛ چرا که سیره بخش اعظمی از فرهنگ اسلامی و تفکر شیعی را در خود ذخیره کرده است بنابراین، مطالعه و شناخت در این گستره انسان را به بخشی از فرهنگ و معارف ناب اسلامی آگاه می سازد.
از آن رو که در اسلام سیرهٔ اولیا و پیشوایان معصوم علیهم السلام مانند سیره منطقی آنان، از منابع شناخت انسان به شمار می آید آشنایی با سیره عملی آنان امری اساسی و ضروری است؛ چرا که آشنایی با سیره این خاندان، توسعه شناخت آدمی را به ارمغان می آورد.
یکی از اهداف مهم آشنایی با سیره پیشوایان معصوم علیهم السلام، عبرت آموزی
ص: 22
است. با این توضیح که انسان با آشنایی به سیره پیشوایان و آگاهی از سرنوشت تلخ یا شیرین کسانی که با این خاندان معاصر بوده اند و با آنان رفتاری درست یا نادرست داشته اند به نکات قوت و ضعف آنان پی می برد و نکات قوت را می گیرد و عملی می سازد و نکات ضعف را از خود دور می کند.
هر چند انسان از عمری کوتاه برخوردار است اما کسی که سرگذشت پیشینیان را می داند در حقیقت از عمری بلند و تجاربی فراوان برخوردار می گردد. سیره نگاری و مطالعه سیره پیشوایان سیره پیشوایان معصوم علیهم السلام از جمله عوامل کسب تجارب از زندگی پیشینیان است، چرا که این کار راهی به اعماق تاریخ است و عمر آدمی را تا زمان های گذشته و بسیار دور تاریخ امتداد می دهد سخن نورانی و حکمت آمیز امام علی علیه السلام دلیلی روشن بر این مدعاست که فرمود:
﴿يا بُنَیَّ! إِنِّی وَ إِنْ لَمْ أَکُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کَانَ قَبْلِی فَقَدْ نَظَرْتُ فِی أَعْمَالِهِمْ وَ فَکَّرْتُ فِی أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِی آثَارِهِمْ حَتَّی عُدْتُ کَأَحَدِهِمْ بَلْ کَأَنِّی بِمَا انْتَهَی إِلَیَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَی آخِرِهِمْ فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِکَ مِنْ کَدَرِهِ﴾؛ $ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص 70. $ پسرم درست است که من به اندازهٔ پیشینیان عمر نکرده ام اما در کردار آن ها نظر افکندم و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم تا آن جا که گویا یکی از آن ها شده ام، بلکه با مطالعهٔ تاریخ آنان گویا از اول تا پایان عمرشان با آنان بوده ام. پس قسمت های شیرین زندگی آنان را از دوران تیرگی شناختم.
بدیهی است که بازخوانی سیره پیشوایان معصوم علیهم السلام به شناخت عمیق اندیشه ناب اسلامی یاری می رساند و به گسترش دین پژوهی و دین شناسی می انجامد.
ص: 23
شناخت و فهم درست سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و آشنایی با زندگانی دیگر خاندان عصمت و طهارت انسان را در فهم درست مقاصد قرآن کریم کمک می کند، زیرا رفتار و سیره عملی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و دیگر حوادثی که در طول نزول قرآن روی داده است تفسیر آیات قرآن را آسان می کند؛ برخی حوادث مربوط به غزوه بدر و احد، فتح مکه و خیبر و نیز اقدام شجاعانه امام علی علیه السلام در لیلة المبیت، کمک آن حضرت به سائل در حال رکوع، ایثار به مسکین و یتیم و مانند آن، نمونه ای از این موارد است که تنها به استناد این حوادث می توان آیاتی که در خصوص این مناسبت ها نازل شده است را به درستی فهمید و آن را تفسیر نمود.
این واقعیت که برخی وقایع در زندگانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سیره پیشوایان معصوم علیهم السلام، مورد تحریف قرار گرفته امری انکار ناپذیر است. شهید مطهری در اشاره به گوشه ای از این واقعیت تلخ می گوید:
امام حسین علیه السلام سه گونه شهادت دارد؛ یکی شهادت تن» که به دست یزیدیان به وقوع پیوست شهادت دیگر «شهادت شهرت و شخصیت» است که توسط خلفای اموی و برخی عباسیان صورت گرفت. و شهادت سوم آن حضرت «شهادت هدف امام حسین علیه السلام» است که متأسفانه به دست برخی مداحان و اهل منبر صورت گرفته و می گیرد.
بدیهی است که شناخت سیره پیشوایان و تحقیق عالمانه در ارائه تصویری روشن از گفتار و رفتار آنان جامعه را در شناخت سره از ناسره های تاریخ و مبارزه با تحریفات کمک می کند.
ص: 24
باید هرکاری از اصول و چارچوبی خاص برخوردار باشد تا نتایجی مطلوب و آثاری درخشان عاید گردد. سیره شناسی و سیره نگاری نیز اصولی دارد که رعایت آن ها، به شناخت صحیح می انجامد. مهمترین آن ها به شرح زیر است:
با توجه به تحریفات تاریخی که متأثر از افراط و تفریط و حب و بغض برخی افراد و تاریخ نگاران است تحقیق و تتبع در منابع برای شناخت سره از ناسره در سیره اهل بیت علیهم السلام امری بایسته است چرا که قراین و شواهدی حاکی از آن است که در نقل تاریخ، افراط و تفریط هایی صورت گرفته است که نمی توان به تمام آن چه که در تاریخ آمده اعتماد کرد.
بنابراین از آن رو که سیره معصومین علیهم السلام، نوعی نقل تاریخ است، باید هر گفتار و رفتاری که از آنان نقل می گردد مستند باشد؛ زیرا مستند بودن، هم به آن چه که نقل می شود اعتبار می بخشد و هم از تحریف و سوء برداشت ها جلوگیری می انجامد.
یکی از اصول سیره نگاری و سیره شناسی، معقول و منطقی بودن آن است از این رو، اگر مطلبی نامعقول و دور از منطق باشد، بهتر است که از نقل آن آن پرهیز شود؛ زیرا نقل این گونه مطالب، نه تنها سودی در پی ندارد که ممکن است سؤال هایی را در پی داشته باشد که پاسخ به آن ها، امری بی حاصل و سبب اتلاف وقت است.
از جمله اصولی که در سیره نگاری و نقل آن باید مد نظر باشد، مفید و مؤثر
ص: 25
بودن آن است، این در صورتی امکان پذیر است که:
اولاً: جهت گیری یک جریان در خصوص صاحب سیره و این که چرا او این جریان را ایجاد نموده است روشن گردد.
ثانیاً: معلوم گردد که اگر بر خلاف جریان اتفاق افتاده، جریان دیگری خلق می شد چه اتفاقی می افتاد. فی المثل اگر در خصوص حیات سیاسی امام رضا علیه السلام گفته می شود: امام خلافت را نپذیرفت باید تذکر داد که اگر پیشنهاد مأمون را قبول می کرد چه اتفاقی می افتاد یا اگر ولایتعهدی را نمی پذیرفت چه اتفاقات ناگواری رخ نمی داد.
و ثالثاً: نقل سیرۀ مورد نظر برای مخاطبان و تعیین سرنوشت آنان نیز مفید و مؤثر باشد. بنابراین باید از نقل آنچه که مبهم بوده و جهت گیری آن را برای صاحب سیره روشن نمی کند خودداری کرد؛ چرا که نقل آن برای مخاطبان نیز عبث و بی فایده خواهد بود.
از جمله اصولی که در نقل سیره باید مد نظر سیره نگاران و ناقلان آن باشد، رویکردی جامع گرایانه به سیره باشد که ترکیبی از نگاه عقلانی و عرفانی است در این رویکرد صاحبان سیره که همان پیشوایان معصوم علیهم السلام هستند، نه به عنوان اسلام شناسان کارکشته و کارشناسان دینی در حد مجتهدان برجسته بلکه به عنوان قرآن ناطق و بازوان شریعت که از جانب خدا معرفی گشته اند مد نظر باشند به گونه ای که مخاطبان آنان را به عنوان الگو، رفتارشان را به عنوان معیار و گفتارشان را به عنوان حج حجت الهى بپذیرند.
از آن رو که سیره در برابر منطق نظری، به منطق عملی تفسیر می شود،
ص: 26
لازم است به بُعد کاربردی بودن سیره توجه شود؛ زیرا سیره پیشوایان معصوم علیهم السلام برای همگان قابلیت کاربردی دارد؛ به این صورت که سیره آنان در دوران جوانی برای جوانان، در دوران میان سالی برای میان سالان سیره معنوی آنان برای عارفان برای عارفان، سیره اجتماعی آنان برای جامعه شناسان، سیره مدیریتی و حکومتی آنان برای سیاست مداران سیرۀ آنان در تعامل با دوستان و دشمنان برای چگونگی دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان و مانند آن برای همگان قابل استفاده است.
چه خوب است در رعایت این اصل نوع ورود شهید مطهری به سیره را الگوی خود قرار دهیم که در بیان سیره پیامبر و امامان ، تنها به ذکر و نقل وقایع نمی پردازد بلکه رویکرد کاربردی به سیره دارد. او تلاش می کند با تحلیل ابعاد زندگی این خاندان، مخاطبان خود را به اصولی راهنمایی کند که هر کسی در زمان مخصوص خود بتواند از آن ها راهکارهایی عملی برای زندگی خود و موقعیتی که دارد، به دست آورد.
نگاه سیره نویس به زندگی و سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان نور علیهم السلام، باید نگاهی پویا و زنده باشد نه نگاهی ایستا و ثابت. چرا که زنده ترین امواج اجتماعی، امواج جنبش های دینی است که در رأس آن ها خاندان عصمت و طهارت قرار دارند تاریخ اسلام از این نظر تأثیر گذار و تکان دهنده است. اسلام در ابتدا به صورت یک موج بسیار کوچک پدید آمد. آن روز که حضرت محمد صلی الله علیه و آله پس از دریافت وحی، از کوه حرا به زیر آمد تنها بود ولی طولی نکشید که به پشتوانهٔ قدرتی نیرومند به نام وحی، دنیا را دگرگون ساخت و تحولی بزرگ ایجاد نمود.
بنابراین، یکی از اصول سیره نگاری، توجه به بعد معنوی حرکت پرشتاب
ص: 27
پیامبر اسلام عله است که موتوری درونی به نام وحی دارد. از این رو نباید سیره نبوی یا امامی معصوم را تنها از زاویهٔ ابعاد محض انسانی، منهای جنبهٔ نبوت یا امامت مورد مطالعه قرار داد بلکه لازم است با توجه به نبوت و امامت سیره این خاندان را مورد مطالعه قرار داد. $ نک: مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی، ص 64 تا 70 $
شهید مطهری در اشاره به این اصل معتقد است که اولاً: نهضت اسلام و تحولات آن سرچشمۀ موجی عظیم و نیرومند در طول تاریخ بوده و هست، ثانیا: این موج همچنان سرزنده و پویاست و از زایش و رشد کافی برخوردار می باشد ثالثا: در مقابله با دیگر مرام ها پر قدرت و باصلابت ظاهر شده است.
ایشان در تبیین زنده و پویا بودن حرکت اسلام چنین نوشته است:
اکنون نیز که نیمۀ دوم قرن بیستم است و دوران جنگ ایدئولوژی ها و عقاید است. اسلام رقیب سرسختی برای آن ها به شمار می رود و آن ها را یا به خدمت خود می گمارد و یا پیروزمندانه با آن ها دست و پنجه نرم می کند چه نشانی برای پایداری و پویایی و جاویدان ماندن بهتر از این؟! $ همان، ص28. $
در نقل تاریخ و بیان سیره شخصیت مورد نظر برای تحلیل درست و افزایش تأثیر پذیری آن در مخاطبان لازم است سیرهٔ آنان را به تفکیک زمان و توجه به شرایط حاکم بر آن عصر و زمان صدور سیره تدوین نمود. از این رو اگر امامی، تحت شرایطی خاص در زمانی تن به صلح می دهد و همان امام در زمانی دیگر صلح را کنار می گذارد و قیام را جایگزین آن
ص: 28
می کند، و یا اگر امامی با ملاحظه شرایط و اوضاع سیاسی زمان خود، پای میز مذاکره و صلح با دشمن می نشیند و امامی دیگری علیه دشمن، دست به قیام و جهاد می زند و یکی دیگر از امامان اشک دیده را بر هر چیزی ترجیح می دهد، همه و همه لازم است در مقایسه با زمان خود مطالعه شود و بر اساس شرایط حاکم بر آن زمان برداشت ها صورت پذیرد.
ص: 29
پیش از ورود به مباحث اصلی و بیان سیره و الگوهای رفتاری امام رضا علیه السلام در عرصه های مختلف زندگی نگاهی گذرا به شرح حال امام رضا علیه السلام امری بایسته به نظر می رسد که در این مجال بدان اشاره می.گردد
امام رضا علیه السلام الان یک نام بیشتر ندارد و آن هم نام مبارک «علی» است، اما تاریخ نویسان، القابی بسیار برای آن حضرت ذکر نموده اند که مشهورترین آن ها عبارت اند: از رضا، رئوف، ثامن الأئمه، غريب الغرباء، معين الضعفاء، عالم آل محمد. $ نک: شریف قرشی، باقر پژوهشی دقیق در زندگانی امام علی علیه السلام بن موسى الرضا، ج 1، ص 45-43 رجبی، محسن، آیینه مهر، نگاهی به القاب على بن موسى الرضا. $
یادآور می شود که هر یک از نام و القاب امامان معصوم علیهم السلام وجه تسميه خاص خود را دارد که گویای پیامی خاص است القاب امام رضا علیه السلام نیز این
ص: 30
گونه بوده است اما در این میان، کلمۀ «رضا» معروف ترین لقب از القاب آن حضرت است.
هر چند برخی از تاریخ دانان بر این عقیده اند که انتخاب این لقب به زمان ولایتعهدی امام رضا علیه السلام بر می گردد که مأمون آن را برگزیده است، $ نک: طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج 7، ص 139؛ ابن اثیر، على بن محمد، الكامل فی التاریخ، ج6، ص326 $ اما شیخ صدوق به نقل از احمد بن ابی نصر بزنطی از امام جواد علیه السلام آورده است که فرمود: خدا این لقب را برای آن حضرت تعیین نموده است. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عيون اخبار، الرضا، ج 2، ص 22؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 49، ص4 $
او در جای دیگر به نقل از سلیمان بن حفص می گوید: امام کاظم علیه السلام خود فرزندش علی را به این لقب نامید و توصیه کرد که همگان نیز وی را به این لقب بخوانند. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، همان، ج 2، ص 23. $
علامه مجلسی به نقل از شیخ صدوق، آورده که وقتی امام کاظم علیه السلام، خود فرزندش رضا علیه السلام را صدا می زد او را با کنیهٔ «یا ابا الحسن» خطاب می کرد و آن گاه که در غیاب او با کسی صحبت می کرد از او با لقب و جمله «ولدی الرضا» نام می برد. $ نک: مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 49، ص4 $
اسنادی در دست است که حاکی از تأیید قول شیخ صدوق و انتخاب لقب رضا پیش از تصدی ولایتعهدی برای آن حضرت است از جمله این اسناد نامه فضل بن سهل به آن امام است که به دستور مأمون برای دعوت آن حضرت به خراسان نوشت و برای او به مدینه ارسال کرد، در آن نامه چنین آمده است:
ص: 31
﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ لِعَلَىَ بنِ مُوسَى الرِّضا... مِنْ وَلِیِّهِ الْفَضْلِ بن سهل....﴾. $ شوشتری، نور الله بن شریف الدین، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج 12، ص 381. $
این خبر نیز که به نقل از امام جواد علیه السلام رسیده است تأییدی بر این مطلب است که در وجه تسمیه آن حضرت به «رضا» فرمود خداوند پدرم را رضا نامید، زیرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و دیگر ائمه علیهم السلام از او خشنود هستند. راوی پرسید: مگر دیگر امامان این طور نبودند؟ آن حضرت فرمود چرا؛ اما پدرم ویژگی دیگری نیز داشت و آن این بود که حتی مخالفان نیز مانند موافقان از او راضی بودند. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، همان، ج 2، ص 22. $
امام رضا علیه السلام الان دارای دو کنیۀ عام و خاص می باشد کنیۀ عام که در میان مردم معروف بود «ابوالحسن» و کنیه خاص آن حضرت که تنها خواص او را به آن کنیه می شناختند «ابو محمد» است. $ طبری، محمد بن جریر، دلايل الإمامه، ص 359 $
با آن که اغلب، کنیه هر امامی از اسم پسر بزرگ آن امام گرفته شده است، ولی کنیه معروف و عام امام رضا علیه السلام بر حسب نام فرزند نیست، بلکه پدرش موسى بن جعفر علیه السلام، کنیه آن حضرت را برای وی انتخاب کرده و یا کنیۀ خویش را به وی هدیه فرموده است.
علی بن یقطین می گوید: با تنی چند از دوستان امام کاظم علیه السلام در خدمت آن حضرت نشسته بودیم که فرزندش على الرضا علیه السلام وارد شد. آن حضرت به من فرمود: ﴿یَا عَلِیَّ بْنَ یَقْطِینٍ! هَذَا عَلِیٌّ سَیِّدُ وُلْدِی أَمَا إِنَّهُ قَدْ نَحَلْتُهُ کُنْیَتِی﴾؛ ای علی پسر يقطين! این علی سرور فرزندان من است آگاه باشید که من کنیه ام را به او
ص: 32
بخشیدم. $ مفيد، محمد بن محمد، الارشاد، ج2، ص 249 $
شاید این اقدام امام کاظم علیه السلام به دلیل علاقه زیاد به فرزندش امام رضا علیه السلام بوده است و یا به موجب این که امام رضا علیه السلام تا 47 سالگی صاحب فرزند نشده بود تا بتوانند به استناد نام فرزندش کنیه ای را برای آن حضرت انتخاب نمایند.
نکته قابل توجه دربارۀ کنیه امام رضا علیه السلام این است که گاه آن حضرت را «ابوالحسن الثانی» می خوانند. این تعبیر از آن روست که کنیۀ آن حضرت با برخی دیگر از ائمه معصومین مانند امام علی، امام کاظم و امام هادی علیه السلام مشترک است. برای آن که معلوم گردد، منظور از ابوالحسن، کنیهٔ کدام یک از چهار امام یاد شده است، کنیه امام علی علیه السلام را بدون قید می آورند و امام کاظم علیه السلام را «ابوالحسن الاول»، امام رضا را «ابوالحسن الثانی» و امام هادی را «ابوالحسن الثالث» می خوانند.
و نیز با توجه به این که امام رضا علیه السلام معاصر امام کاظم علیه السلام بوده و فاصله ای میان آن دو نبوده است، امام کاظم علیه السلام را «ابوالحسن الماضي» و امام رضا علیه السلام «ابوالحسن الثانی» نامیده اند.
پدر امام رضا علیه السلام امام موسى الكاظم بن جعفر الصادق علیه السلام می باشد که هفتمین امام و نهمین معصوم است و مادر آن حضرت بانویی عفیف و خردمند به نام تکتم از اهالی نوبه در مغرب بود. ولی به سفارش حمیده خاتون مادر امام كاظم علیه السلام، خریداری شد و به خاندان عصمت و طهارت پیوست. پس از آن که به همسری امام کاظم علیه السلام در آمد و به منزل آن حضرت راه یافت به دلیلی نورانیتی که داشت به نام «نجمه» خوانده شد و از آن پس که امام رضا علیه السلام تولد یافت او
ص: 33
را طاهره نامیدند. $ همو، الاختصاص، ص196 $
هشام بن احمد می گوید امام کاظم علیه السلام به من فرمود: خبر یافتیم که برده فروشی، از مغرب برده آورده است، بیا تا نزد او رویم و برده ای خریداری نماییم. به اتفاق آن حضرت به محل فروش بردگان رفتیم دیدیم که مردی هفت کنیز برای فروش آورده بود. امام که هیچ کدام را نپسندید از آن مرد پرسید: آیا کنیزی دیگر داری؟ گفت: دارم اما مریض است و قادر به راه رفتن نیست. از این رو بدون آن که کنیزی را خریداری کرده باشیم به منزل بازگشتیم.
او می گوید: فردای آن ،روز امام مبلغی به من داد و فرمود: پیش آن برده فروش برو و با هر مبلغی که گفت همان کنیز بیمار را خریداری کن. من نزد او رفتم و تقاضا کردم که همان کنیز مریض را خریدارم. او گفت: آن کنیز را به کمتر از فلان مبلغ نمی فروشم شگفت آن که مبلغ پیشنهادی همان مبلغی بود که امام به من داده بود.
هرچند شواهد تاریخی حاکی از آن است که امام کاظم علیه السلام، آن کنیزک را برای مادرش حمیده خریداری کرد ولی طولی نکشید که حمیده رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دید که به او فرمود:
﴿یَا حَمِیدَة! هَبِی نَجْمَهَ لاِبْنِکَ مُوسَی فَإِنَّهُ سَیُولَدُ لَهُ مِنْهَا خَیْرُ أَهْلِ اَلْأَرْضِ﴾؛ اى حميده! نجمه را به فرزندت موسی ببخش چرا که در این صورت از او فرزندی متولد می گردد که بهترین انسان ها در روی زمین خواهد بود. $ قمی، عباس، الانوار البهيه، ص 210. $
حمیده نیز بر حسب دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله کنیز خود را به فرزندش موسی هدیه نمود در عیون اخبار الرضا آمده است که حمیده به فرزندش موسی
ص: 34
گفت: ﴿یا بُنَیَّ! إِنَّ تُکْتَمُ جارِیَهٌ ما رَأَیتُ جارِیَهً قَطُّ أَفْضَلَ مِنْها و ... قَدْ وَهَبْتُهَا لَكَ فَاسْتَوْصِ خَيْراً بِهَا﴾؛ ای پسرم! نجمه خوب جاریه ای است که هرگز جاریه ای بهتر از او ندیدم من او را به تو بخشیدم و سفارش او را به تو می کنم. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 25. $
امام رضا علیه السلام در روز پنجشنبه یا روز جمعه 11 ماه ذی قعدة الحرام سال 148ق، در شهر مدینه، خانه امام موسی بن جعفر علیه السلام، چشم به دنیا گشود و مایه چشم روشنی پدر گردید.
هرچند بسیاری از تاریخ نویسان و محدثان مانند ابن شهر آشوب، $ ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 367. $ ابن جرير طبری، $ طبری، محمد بن جریر دلایل الامامه، ص 359 $ شیخ مفید $ مفيد، محمد بن محمد، الارشاد، ج 2، ص263. $ و طبرسی $ طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن اعلام الورى بأعلام الهدى، ص329. $ بر این باورند که امام رضا علیه السلام تنها یک فرزند به نام محمد تقی یعنی امام جواد علیه السلام داشته است اما برخی، دو فرزند $ قمی، عباس، منتهی الأمال، ص 352 $ و برخی تا پنج پسر و یک دختر برای آن حضرت نقل کرده اند. $ اربلی، علی بن عیسی، كشف الغُمَه في معرفة الأئمه، ج3، ص89 $
اگر این نظر مشهور را بپذیریم که امام رضا علیه السلام تنها یک فرزند داشته است، این پرسش مطرح می شود که آرامگاه منسوب به فرزند آن حضرت در شهر
ص: 35
قزوین به نام شاه زاده حسین، چه توجیهی دارد؟
در اینباره که آیا این انتساب صحت دارد یا خیر جای تأمّل است، چرا که در این انتساب سه دیدگاه وجود دارد برخی او را از نوادگان جعفر طیار دانسته اند، $ نک: ابن عنبه، احمد بن علی، عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، ص59 $ همان طور که برخی دیگر او را برادر امام رضا علیه السلام و از فرزندان موسى بن جعفر علیه السلام معرفی کرده اند و در این میان فردی مانند شیخ عبد الجليل رازی او را فرزند امام رضا علیه السلام خوانده است. $ نک: مدرسی طباطبایی، حسین برگی از تاریخ قزوین، ص 9 -12. $
اکنون که سخن از فرزند و یا فرزندان امام رضا علیه السلام است، نیازمند تذکری بایسته است و آن تأخیر در ولادت باسعادت پاره تن امام رضا علیه السلام یعنی جواد الأئمه علیه السلام است. با آن که بیش از چهل سال از عمر آن حضرت می گذشت و بیش از ده سال از دوران امامت آن امام سپری می شد اما در عین حال راجع به جانشینی پس از او در اذهان مردم، ظن و گمان هایی وجود داشت.
این ابهامات از یک سو اصحاب و دوستان امامت را سخت نگران و متحیر ساخته که مسئلۀ امامت چه سرانجامی خواهد داشت؟ آیا امامت در امام رضا علیه السلام متوقف خواهد شد؟! آیا یکی از عموهای آن حضرت یا کسی از میان برادران آن حضرت برای جانشینی معرفی خواهد گشت یا این که بر حسب مشیت الهی در این باره اتفاقی دیگر رخ خواهد داد؟.
از سویی دیگر، فرزند نداشتن امام دشمنان امامت را سخت شاد کرده بود، و این بهانه ای بود تا به امام رضا علیه السلام زخم زبان بزنند و گاه وقاحت را از حد بیرون برده و آن امام عزیز را متهم و یا دروغ گو خوانند شخصی به نام ابن قیاما که از سران گروه واقفیه بود، روزی با تمسخر از امام رضا علیه السلام پرسید: آیا به راستی تو امامی؟ من خدا را گواه می گیرم که تو امام نیستی اما امام با کمال خون سردی از
ص: 36
او پرسید: دلیل شما چیست که من امام نیستم؟! او گفت: از امام صادق علیه السلام روایت شده که امام بدون فرزند نخواهد بود در حالی که شما به این سن رسیده اید و هنوز از وجود فرزند محروم می باشید.
امام رضا علیه السلام که از نا آگاهی و برداشت ابن قیاما سخت ناراحت بود، اندکی سر به زیر انداخت و سپس سر بلند کرد و فرمود: ﴿وَاللَّهِ لَيَجْعَلَنَّ اللَّهُ مِنِّي مَا يُثْبِتُ بِهِ الْحَقَّ وَأَهْلَهُ وَيَمْحَقُ بِهِ الْبَاطِلَ وَأَهْلَهُ﴾؛ سو گند به خدا که او از من چیزی قرار خواهد داد که به وسیلهٔ آن، حق و اهل آن را ثابت و استوار خواهد ساخت و باطل و اهل آن را محو و نابود خواهد نمود.
راوی گوید: بعد از این ،صحنه هنوز یک سال سپری نشده بود که خداوند منان، چشمان امام رضا علیه السلام را به وجود فرزندش جواد الأئمه علیه السلام روشن ساخت. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 49، ص68 $
همین مشکلات و ابهامات بود که ولادت با سعادت امام جواد علیه السلام را به مبارک ترین ولادت ها تبدیل کرد. شخصی به نام یحیی صنعانی می گوید: من در محضر امام رضا علیه السلام بودم که ناگاه کودکی آورده به آن حضرت دادند. از امام پرسیدم: آیا این کودک همان مولود مبارک است؟ فرمود: ﴿هَذَا اَلْمَوْلُودُ اَلَّذِی لَمْ یُولَدْ مَوْلُودٌ أَعْظَمُ بَرَکَهً عَلَی شِیعَتِنَا مِنْهُ﴾؛ این است آن مولودی که در اسلام با برکت تر از او برای شیعیان ما متولد نشده است. $ کلینی، محمد بن يعقوب، الکافی، ج 1، ص321. $
همسر امام رضا علیه السلام، کنیزی به نام سبیکه بود که از او صاحب فرزندی به نام محمد تقى علیه السلام شد. نقل است که این بانو از خاندان ماریه قبطیه، همسر پیامبر و
ص: 37
مادر ابراهیم بن رسول الله بوده است. $ فتال نیشابوری، محمد بن احمد روضة الواعظين، ص 243. $ و نیز گفته شده که مأمون، دختر خود، ام حبیبه را با انگیزه سیاسی، به عقد امام درآورد، $ نک: ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلى، تذكرة الخواص، ص 316؛ طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، اعلام الوری، ج 3، ص 32؛ طبری، محمد بن جریر، دلایل الامامه، ص177؛ سپهر، عباسقلی خان، ناسخ التواريخ، ج14، ص 380. $ اما آن حضرت هرگز با وی رابطه زناشویی نداشت. $ امامی خاتون آبادی، محمدرضا جنات الخلود، ص32. $
امام رضا علیه السلام 55 سال عمر کرد. این مدت را می توان به سه دوره تقسیم کرد.
1- دوران پیش از امامت که 35 سال به طول انجامید.
2- دوران امامت پیش از هجرت که بالغ بر 17 سال است.
3- دوران امامت پس از هجرت که حدود 3 سال بود و در ایران حضور داشت.
از دوران امامت امام رضا علیه السلام که بیست سال به طول انجامید، ده سال با خلافت هارون پنج سال با خلافت امین و حدود پنج سال با خلافت مأمون بود.
امامت که به معنای زعامت و رهبری در همۀ امور دینی، سیاسی و اجتماعی است تنها از سوی خدا و انبیا، به افراد واگذار می شود. امامت به این معنا اصلی مسلم و غیر قابل انکار است که جز خوارج و برخی معتزله، تمامی فرق اسلامی
ص: 38
قائل به ضرورت امامت می باشند.
خوب است بدانیم، امامت به امامت عامه و خاصه تقسیم می شود. در امامت عامه بدون در نظر گرفتن امامی خاص از ضرورت اصل امامت بحث و گفتگو می شود ولی در امامت خاصه از امامت تک تک امامان معصوم و یا به طور مشخص از امامت امامی خاص گفتگو به عمل می آید. در این مجال به برخی از دلایلی که به امامت امام رضا علیه السلام صراحت و یا دلالت دارد، می پردازیم.
1. روایتی معروف به نقل جابر بن عبد الله انصاری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در دست است که در آن بر اسامی ائمه دوازده گانه و از جمله امام رضا علیه السلام تصریح شده است.
او می گوید آن گاه که آیه ﴿یَا أَیُّهَا الّذین آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ﴾ $ «ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید ...». نساء (4): 59 $ نازل شد، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عرض کردم: خدا و رسول را می شناسیم اما نمی دانیم «اولو الامر» چه کسانی هستند که خدا اطاعت آنان را بر اهل ایمان واجب نموده است؟ فرمود:
آنان جانشینان من و امامان مسلمانان هستند که اول ایشان علی بن ابیطالب سپس حسن، حسین، علی بن حسین، محمد بن علی که در تورات معروف به باقر است - و تو او را ملاقات خواهی کرد سلام مرا به او برسان - و پس از او صادق جعفر بن محمد موسی بن جعفر علی بن موسی محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و سپس هم نام و هم کنیۀ من حجت خدا و بقیة الله در روی زمین برای بندگانش است که خداوند به دست او مشارق و مغارب زمین را می گشاید... . $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 36، ص 250 $
ص: 39
2. جابر جعفی که از اصحاب امام باقر علیه السلام است می گوید: از آن حضرت، تفسير و معناى آية ﴿إِنَّ عِدَةَ الشُّهورِ عِندَ اللهِ اثنا عَشَرَ شَهراً﴾ را پرسیدم، $ «در حقیقت شماره ماه ها در نزد خدا دوازده ماه است». توبه (9): 36 $ آن حضرت فرمود:
مقصود خداوند از سال جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله ست که دوازده ماه دارد از امیرالمؤمنین تا من و از فرزندم جعفر، پسرش موسی، فرزند او علی فرزند او محمد، فرزند او علی فرزند او حسن، فرزند او مهدی که دوازده امام و حجت خدا در بین مردم و نگهبانان وحی و علم خدای اند. $ طوسی، محمد بن حسن الغیبه، ص45 $
3. روایاتی از امام کاظم علیه السلام درباره امام پس از او رسیده است که در آن ها به امامت امام رضا علیه السلام تصریح شده است.
الف: شیخ صدوق به نقل از احمد بن حسن میثمی می گوید: من خدمت موسی بن جعفر علیه السلام رسیدم در حالی که آن حضرت سخت بیمار بود، گفتم: اگر امر الهی رخ دهد - که البته ما از خداوند می خواهیم که چنین چیزی را شاهد نباشیم - امر امامت با که خواهد بود؟ فرمود: امامت بعد از من به فرزندم على منتقل خواهد شد، او وصی و خلیفه من و نوشته او نوشته من است. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 21 $
ب: کلینی به نقل از داود رقی آورده است که گفت در محضر امام کاظم علیه السلام بودم و به آن حضرت گفتم: می دانید که سِنّم بالا رفته است، استدعا دارم دستم را بگیر و از آتش نجاتم ده و بفرما که امام پس از شما کیست؟ آن حضرت به فرزندش ابوالحسن الرضا اشاره کرد و فرمود امام شما پس از من ایشان است. $ همان، ص92. $
ج: سلیمان مروزی گفت: بر امام موسی بن جعفر وارد شدم و خواستم از امامِ
ص: 40
پس از او سؤال کنم ولی آن حضرت پیش از آن که من چیزی بپرسم، فرمود:
ای سلیمان! پسرم علی وصی من است و پس از من، حجت خدا بر مردم است و او در میان فرزندانم با فضیلت ترین است. اگر بعد از من، زنده بودی به این حقیقت در نزد شیعیانم و دیگر کسانی که ولایتم را قبول دارند و همچنین در نزد کسانی که از جانشین من می پرسند گواهی ده. $ همان، ص 26 $
د: امام کاظم علیه السلام به فرزندانش می فرمود: این برادرتان على بن موسى عالم آل محمد است دینتان را از او جویا شوید و هر آن چه که به شما می گوید حفظ کنید زیرا بارها شنیده ام که پدرم امام صادق علیه السلام می فرمود: بی گمان عالم آل محمد از فرزندان توست کاش من او را درک می کرد م او هم نام امیر مؤمنان علی علیه السلام است. $ طبرسی، ابو على فضل بن حسن إعلام الورى بأعلام الهدی، ج 2، ص64. $
لازم به یادآوری است که علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار، حدود پنجاه حدیث از امام کاظم علیه السلام نقل کرده است که تمام آن ها بر امامت امام رضا علیه السلام صراحت و یا دلالت دارند. $ نک: مجلسی محمد باقر، بحار الانوار، ج 49، ص11 - 28. $
4. مطلب زیر که از خود امام رضا علیه السلام نقل شده است، دلیلی دیگر بر امامت آن حضرت است.
امام رضا علیه السلام بی درنگ پس از شهادت پدرش امامت خود را آشکار ساخت. محمد بن سنان می گوید: به آن حضرت گفتم: صلاح نیست امامت خود را آشکار کنی؛ زیرا می ترسم از سوی هارون زیانی به شما برسد. امام فرمود:
همان طور که جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من شما را شاهد می گیرم که ابوجهل، در صورتی که بتواند یک تار مو از سرم کم ،کند من پیغمبر نباشم؛ من نیز شما
ص: 41
را شاهد می گیرم که اگر هارون، یک تار مو از سرم کم کند، من امام نباشم. $ کلینی، محمد بن يعقوب الروضة من الکافی، ص257؛ مجلسی، همان، ج 49، ص115. $
امام رضا علیه السلام سرانجام پس از 55 سال در آخر ماه صفر 203 با زهری که به دستور مأمون به آن حضرت خوراندند به شهادت رسید.
آن حضرت به طور مکرر از چگونگی شهادت خود و محل دفن و این که توسط چه کسی کشته خواهد شد خبر داده بود.
راوی می گوید: پس از دعوت مأمون از امام رضا علیه السلام آن حضرت برای زیارت رسول صلى الله خدا و وداع با آن حضرت به حرم آمده بود. هنگامی که واست از حرم بیرون برود چند بار به طرف قبر پیامبر برگشت و با صدای بلند گریه کرد. در این هنگام به خدمت آن حضرت رسیدم و بر او سلام کرده و تسلی دادم. آن حضرت فرمود: چگونه ناراحت نباشم که مرا به زور از کنار قبر جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله بیرون می برند و مرا در غربت شهید می کنند و جنازه مرا در کنار هارون دفن خواهند کرد. $ نک: عطاردی، عزیز الله، آثار و اخبار حضرت امام رضا علیه السلام، ص77 $
هنگامی که مأمون، به ظاهر خلافت را به امام رضا علیه السلام پیشنهاد کرد و از امامت آن حضرت دفاع نمود آن حضرت به دوستان خود فرمود مأمون با سخنان خود شما را فریب ندهد به خدا سوگند او مرا خواهد کشت و جنازه ام را در کنار قبر پدرش دفن خواهد کرد.
در جایی دیگر راوی می گوید روزی در مکه دیدم که هارون الرشید، از یک در مسجدالحرام و امام رضا علیه السلام از در دیگر آن بیرون شدند. این جا بود که امام فرمود: ﴿مَا أَبْعَدَ اَلدَّارَ وَ أَقْرَبَ اَللِّقَاءَ بِطُوسَ یَا طُوسُ یَا طُوسُ سَتَجْمَعُنِی وَ إِیَّاهُ﴾؛ چقدر خانه ها از هم دورند، ولى لقاء در طوس نزدیک است ای طوس ای طوس، به زودی مرا با او در یک جا
ص: 42
خواهی کرد. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 234؛ طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدی، ج 2، ص 60. $
موسى بن عمران می گوید: در یک نوبت که هارون الرشید در مسجدالنبی خطبه می خواند من در کنار امام رضا علیه السلام بودم امام به من فرمود: ﴿تَروْني وَإِيَّاهُ تُدْفَنُ في بَيْتِ وَاحِدٍ﴾؛ مرا خواهید دید که با او [هارون] در یک جا دفن خواهیم شد. $ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه في معرفة الائمه، ج3، ص69 $
از اباصلت هروی نیز نقل است که گفت: از امام رضا علیه السلام شنیدم که فرمود:
﴿وَ اَللَّهِ مَا مِنَّا إِلاَّ مَقْتُولٌ شَهِیدٌ فَقِیلَ لَهُ وَ مَنْ یَقْتُلُکَ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ قَالَ شَرُّ خَلْقِ اَللَّهِ فِی زَمَانِی یَقْتُلُنِی بِالسَّمِّ ثُمَّ یَدْفِنُنِی فِی دَارٍ مُضَیَّقَهٍ وَ بِلاَدِ غُرْبَهٍ﴾؛ به خدا سوگند از ما هیچ کس نیست جز آن که کشته و شهید خواهد شد از او پرسیدم: چه کسی شما را خواهد کشت؟ فرمود: بدترین خلق خدا در زمان خودش او مرا با سم خواهد کشت و سپس در خانه ای تنگ و شهری دور دست به خاک خواهد سپرد. $ ابن بابویه، محمد بن علی شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 287 $
از دیگر مواردی که امام رضا علیه السلام از مرگ و محل شهادت خود خبر داده بود، هنگام حضور دعبل خزاعی و قرائت اشعار خود در نزد آن حضرت است.
اباصلت هروی می گوید: روزی دعبل خزاعی که شاعر معروف اهل بیت علیهم السلام است، در شهر مرو به خدمت امام رضا علیه السلام رسید و عرضه داشت یا ابن رسول الله! من درباره شما قصیده ای سروده ام و سوگند یاد کرده ام که آن را قبل از شما نزد هیچ کس نخوانم، اکنون اگر اجازه فرمایید آن را قرائت کنم او پس از اجازۀ آن حضرت، قصیده طولانی خود را آغاز نمود تا به این بیت رسید که گفت:
أَرَی فَیْئَهُمْ فِی غَیْرِهِمْ مُتَقَسِّماً *** وَ أَیْدِیَهُمْ مِنْ فَیْئِهِمْ صَفِرَاتٍ
ص: 43
می بینم که اموال آنان در میان گروهی غیر از آن ها تقسیم شده و دست آن ها از حق خودشان خالی و کوتاه گشته است.
امام رضا علیه السلام با شنیدن این مصیبت بر مظلومیت آل محمد علیهم السلام گریه کرد و فرمود: چه راست می گویی ای دعبل!
او در ادامه قرائت قصیده خود، مصیبت پراکندگی قبور ائمه را یادآور شد تا به این بیت رسید و گفت:
وقبرٌ ببغدادٍ لنفس زكيّةٍ *** تضمَّنها الرحمنُ في الغُرُفاتِ
و قبری از خانواده رسول خدا صلی الله علیه و آله در بغداد است و در آن فردی همچون موسی بن جعفر است که خداوند او را در غرفه های بهشتی جای داده است.
وقتی اشعار دعبل به این جا رسید امام رو به دعبل کرد و فرمود: با اجازه شما دو بیت به قصیده ات اضافه می کنم تا اشعارت کامل گردد و سپس فرمود:
وَ قَبْرٌ بِطُوسٍ یَا لَهَا مِنْ مُصِیبَهٍ *** تَوَقَّدَ فِی الأحْشَاءِ بِالْحَرَقَاتِ
إِلَی الْحَشْرِ حَتَّی یَبْعَثَ اللَّهُ قَائِماً *** یُفَرِّجُ عَنَّا الْهَمَّ وَ الْکُرُبَاتِ $ همان، ج 1، ص295؛ قیومی، جواد، صحيفة الرضا، ص76. $
و قبری در طوس است چه مصیبتی که در دل ها آتش می زند، آتشی که تا قیامت بر افروخته است تا مگر این که خداوند قائم را بر انگیزد (اذن ظهور دهد) و او ما را از غم و غصه ها برهاند.
دعبل پرسید: یا ابن رسول الله! من در طوس چنین قبری سراغ ندارم آن قبر از کیست؟ حضرت فرمود آن جا قبر من است، روزها و شبها نمی گذرد مگر آن که که طوس محل رفت و آمد شیعیان و زائران من خواهد شد هر کس مرا در این غربت زیارت کند روز قیامت خداوند او را خواهد بخشید.
ص: 44
انسان در مقایسه با دیگر ،موجودات از ویژگی های خاصی برخوردار است یکی از این ویژگی ها، برخورداری از چند نوع رابطه است که عبارتند از:
1) رابطه انسان با خدا که در خدا شناسی، خداباوری، خدا پروایی، سپاسگزاری پرستش و عبودیت در قالب نماز، روزه، انس با قرآن و دعا و مانند آن نمود پیدا می کند.
2) ارتباط انسان با خویشتن خویش که مواردی همچون حق جویی، خرد ورزی، خود سازی، علم خواهی، عزت طلبی، خود شناسی، خود انتقادی، اتصاف به فضائل نفسانی و مانند آن را در بر می گیرد.
3) رابطۀ انسان با همنوع که شامل محبت، عدالت، تواضع، ایثار، احسان، نوع دوستی، اخلاق زمامداری، اخلاق شهروندی، اخلاق تعلیم و تربیت، اخلاق خانوادگی و مانند آن می شود.
4) ارتباط انسان با دنیای پیرامونی و زندگی مادی. زمین و آسمان کوه و دشت، جنگل و بیابان، دریا و خشکی و گونه هایی از حیوانات وحشی و اهلی از زمرۀ دنیای پیرامونی انسان می باشند که ارتباط با این موارد اجتناب ناپذیر است.
ص: 45
سخن نورانی امام صادق علیه السلام گویای این روابط چهارگانه است که فرمود:
﴿اُصُولُ المُعامَلاتِ تَقَعُ علي اَرْبَعَةِ اَوْجِهٍ مُعامَلَةُ اللهِ وَ مُعامَلَةُ النَّفْسِ وَ مُعامَلَةُ الْخَلقِ ، مُعامَلَةُ الدُّنيا﴾؛ اساس تعامل انسان بر چهار پایه استوار است، تعامل با خدا، تعامل با خود، تعامل با همنوع و تعامل با دنیا. $ جعفر بن محمد امام ،ششم مصباح الشريعه، ص 5. ص5 $
از آن رو که این کتاب در صدد تبیین سیره عملی و الگوهایی از رفتار امام رضا علیه السلام است، سزامند است که سیره و الگوهای رفتاری آن حضرت، بر اساس اصول یاد شده در چهار فصل تنظیم و مورد مطالعه قرار گیرد. اینک در این فصل به اخلاق و رهنمودهای معنوی آن حضرت می پردازیم.
از جمله عواملی که به رشد معنوی انسان می انجامد بندگی، برای معبود یگانه است، زیرا عبادت گذرگاهی نجات بخش است که آدمی را از حصار تنگ دنیا و زندگی مادی عبور می دهد و به عالم قدس معنوی می رساند و رابطهٔ فطری او را با مبدأ آفرینش، تجدید و تقویت می کند.
اگر پیامبر اسلام به مقامی والا مانند مقام رسالت می رسد، دلیلش این است که ایشان پیش از آن که رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد، عبد و بنده اوست. همان طور که ما مسلمانان به این واقعیت گواهی داده و می گوییم ﴿أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ﴾.
در بیان این واقعیت که بندگی خدا آدمی را به مقامی والا عروج می دهد، از معبود یگانه بشنویم که در حدیث قدسی فرمود: ﴿عَبْدی اَطِعْنی حَتّی اَجْعَلَکَ مِثْلی﴾؛ بنده من از من اطاعت کن تا شما را مظهر خود قرار دهم. $ حر عاملی، محمد بن حسن الجواهر السنية فى الأحاديث القدسية، ص 361 $
در این میان نماز یکی از بارزترین نموده ای عبادت و بندگی انسان به درگاه
ص: 46
خداست، زیرا این نماز است که رکن ایمان، ستون خیمه اسلام $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 82، ص218 $ و معراج مؤمنان معرفی شده است، $ نمازی شاهرودی، على، مستدرک سفینة البحار، ج 6، ص343. $ این نماز است که آدمی را از کژی ها و ناراستی ها باز داشته و زمینه شکوفایی راستی و درستی را در انسان فراهم می آورد $ عنکبوت (19): 45 $ و آرامش درون و امنیت بیرون را به فرد و جامعه هدیه می کند. $ آمدی عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الكلم، ج 2، ص166. $
به این دلیل که نماز از اهمیت ویژه ای برخوردار است، امام رضا علیه السلام علی رغم مراجعات اشتغالات و گرفتاری های فراوان توجه و عنایت آن حضرت به نماز مثال زدنی است اهمیت دادن به نماز اول وقت، نماز جماعت و نمازهای مستحبى از جمله این موارد است. این از آن رو بود که آن امام نماز را هدیه ای از سوی خداوند می دانست $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 84 ص 246 $ و بر این باور بود که نماز بعد از معرفت به خدا با ارزش ترین چیز در زندگی معنوی انسان است. $ نوری حسین، مستدرک الوسائل، ج 1، ص 175 $ از این رو سجده های آن حضرت بسیار طولانی بود به طوری که گاه پس از نماز صبح به سجده می افتاد تا دمیدن آفتاب در سجده می ماند. $ مجلسی، همان، ج 49، ص90 $ این به آن دلیل بود که آن حضرت سجده در برابر خداوند را نزدیک ترین حالت بنده به معبود خود می دانست چنان که فرمود:
﴿أَقْرَبُ مَا یَکُونُ اَلْعَبْدُ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ سَاجِدٌ، وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ اُسْجُدْ وَ اِقْتَرِبْ)﴾؛ $ علق (96): 19 $ نزدیک ترین حالت بنده به خدای بزرگ زمانی است که او در حال
ص: 47
سجده است، این همان سخن خدای بزرگ است که فرمود خدا را سجده کن و خود را به او نزدیک گردان. $ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 3، ص 265 $
نماز که فریضه ای بزرگ است و آثار و برکاتی سازنده دارد، در صورتی مورد پذیرش معبود یگانه قرار می گیرد و آثار و برکات آن عاید می گردد که تحت شرایط و با رعایت آداب خاص خود خوانده شود برخی آداب را از زبان امام رضا علیه السلام بشنویم که فرمود:
﴿إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَقُومَ إِلَى الصَّلَاةِ فَلَا تَقُمْ إِلَيْهَا مُتَكَاسِلًا وَ لَا مُتَنَاعِساً وَ لَا مُسْتَعْجِلًا وَ لَا مُتَلَاهِياً وَ لَكِنْ تَأْتِيهَا عَلَى السُّكُونِ وَ الْوَقَارِ وَ التُّؤَدَةِ وَ عَلَيْكَ الْخُشُوعُ وَ الْخُضُوعُ مُتَوَاضِعاً لِلَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ مُتَخَاشِعاً عَلَيْكَ الْخَشْيَةُ وَ سِيمَاءُ الْخَوْفِ رَاجِياً خَائِفاً بِالطُّمَأْنِينَةِ عَلَى الْوَجَلِ وَ الْحَذَرِ فَقِفْ بَيْنَ يَدَيْهِ كَالْعَبْدِ الْآبِقِ الْمُذْنِبِ بَيْنَ يَدَيْ مَوْلَاهُ فَصُفَّ قَدَمَيْكَ وَ انْصِبْ نَفْسَكَ وَ لَا تَلْتَفِتْ يَمِيناً وَ شِمَالًا وَ تَحْسَبُ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ وَ لَا تَعْبَثْ بِلِحْيَتِكَ وَ لَا بِشَيْ ءٍ مِنْ جَوَارِحِكَ وَ لَا تُفَرْقِعْ أَصَابِعَكَ وَ لَا تَحُكَّ بَدَنَكَ وَ لَا تَوْلَعْ بِأَنْفِكَ وَ لَا بِثَوْبِكَ﴾؛ آن گاه که خواستی نماز گزاری، با حالت کسالت و سستی، خواب آلودگی شتاب زدگی و بازی نباشد؛ بلکه آن را با آرامش، وقار و قوت به جای آور و بر تو باد که در نماز خشوع و خضوع داشته باشی و برای خداوند بزرگ فروتنی و خشوع نمایی، خشیت و خوف را بر خود هموار سازی در آن حال که بین بیم و امید ایستاده ای و پیوسته با طمأنینه و نگران باشی در برابر او همانند بندهای گریخته و گنه کار بایست که در محضر مولایش ایستاده باشد در محضر او پاهای خود را کنار هم بگذار و قامتت را راست نگهدار و به راست و چپ توجه نکن و چنان باش که گویی خدا را می بینی اگر تو او را نمی بینی او
ص: 48
تو را می بیند؛ با موی صورتت و با هیچ چیز دیگری از اعضای بدنت بازی نکن انگشتانت را نشکن و بدنت را نخاران نه با بینی خود بازی کن و نه با لباست. $ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج 4، ص88 $
امام رضا علیه السلام در پاسخ به این سؤال که آداب نماز چیست؟ فرمود:
﴿حُضُورُ اَلْقَلْبِ وَ إِفْرَاغُ اَلْجَوَارِحِ وَ ذُلُّ اَلْمُقَامِ بَیْنَ یَدَیِ اَللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی...وَ یَجْعَلُ اَلْجَنَّهَ عَنْ یَمِینِهِ وَ اَلنَّارَ یَرَاهَا عَنْ یَسَارِهِ وَ اَلصِّرَاطَ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ اَللَّهَ أَمَامَهُ﴾؛ در هنگام نماز از حضور قلب برخوردار باشد اعضای بدنش از هر چیزی جز نماز فارغ باشد، در برابر خداوند بزرگ خوار باشد بهشت را در طرف راست خود و دوزخ را در سوی چپش ببیند صراط را پیش روی خود و خدا را پیشاپیش خود ببیند. $ نوری، حسین، همان، ج 4، ص 98. $
نماز که در زندگی معنوی انسان نقشی بسزا دارد در صورتی مؤثر و مطلوب است که در اول وقت ادا شود. امام رضا علیه السلام در اهمیت نماز اول وقت فرمود:
شیطان همواره از مؤمن در حال ترس و وحشت است تا آن گاه که نمازهای پنج گانه خویش را در اول وقت به جای آورد و اگر نماز را ضایع ساخته آن را در اول وقت نخواند شیطان، جرأت کرده، او را به گناهانی بزرگ وا می دارد. $ ابن بابویه، محمد بن على، عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 28. $ آن حضرت در سخنی دیگر فرمود:
﴿إعلم - يَرحَمُكَ اللهُ - أَنَّ لِکُلِّ صَلاَهٍ وَقْتَیْنِ أَوَّلٌ وَ آخِرٌ فَأَوَّلُ اَلْوَقْتِ رِضْوَانُ اَللَّهِ وَ آخِرُهُ عَفْوُ اَللَّهِ﴾؛ $ ابن بابویه، علی بن حسین (والد شیخ صدوق)، فقه الرضا، ص71؛ بروجردی، حسین، جامع احاديث الشيعه، ج 4، ص126. $ بدان خدا رحمتت کند که برای هر نمازی دو وقت است، اول و
ص: 49
آخر، اول وقت خوشنودی خدا را در پی دارد و آخرش عفو و بخشایش او را.
لازم به یادآوری است که کلمۀ «عفو» در حدیث یاد شده، کنایه از گناه در تأخیر نماز است، زیرا عفو و بخشودگی زمانی معنی می دهد که گناهی صورت گرفته باشد سخن علامه حلی گواه این مطلب است که در کتاب منتهى المطالب چنین نگاشته است: ﴿وَالْعَفْو لَا يَكُونُ إِلَّا مِنْ ذَنْبٍ﴾؛ عفو جز با گناه تصور ندارد. $ علامه حلی، حسن بن يوسف منتهى المطلب، ج 1، ص 298 $
امام رضا علیه السلام در تفسير آية ﴿فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَن صَلاتِهِمْ سَاهُونَ﴾ $ ماعون (92): 4 و 5. $ آنان را به کسانی تفسیر نموده است که از نماز اول غفلت کنند ﴿أي عَنْ وَقْتِهِمْ یَتَغَافَلُونَ﴾. $ مجلسی، همان، ج 80 ص 20. $
آن حضرت در توصیه به نماز اول وقت می فرماید: در هنگام نماز، به نماز نگویید کار دارم بلکه به کار بگویید نماز دارم چنان که فرمود:
﴿إِذَا کُنْتَ فِی تِجَارَتِکَ وَ حَضَرَتِ اَلصَّلاَهُ فَلاَ یَشْغَلْکَ عَنْهَا مَتْجَرُکَ فَإِنَّ اَللَّهَ وَصَفَ قَوْماً وَ مَدَحَهُمْ فَقَالَ: ﴿رِجَالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاةِ﴾ وکانَ هؤلاءِ القَومُ یَتَّجِرونَ، فإذا حَضَرَتِ الصّلاهُ تَرَکوا تِجارَتَهُم و قاموا إلی صَلاتِهِم﴾ هرگاه در حال کسب و کار باشی و گاه نماز فرا رسد کسبت تو را از نماز باز ندارد؛ زیرا خداوند در توصیف و ستایش گروهی می فرماید: «مردانی که نه تجارت و نه معامله ای آنان را از یاد خدا و نماز غافل نمی کند»، آنان گروهی بودند که به تجارت می پرداختند ولی آن گاه که زمان نماز فرا می رسید تجارتشان را رها می کردند و به نماز می ایستادند. $ ابن بابویه قمی، علی بن حسین (والد شیخ صدوق)، فقه الرضا، ص 251 $
ص: 50
به دلیل اهمیت و فضیلت نماز اول وقت است که پیشوایان معصوم علیهم السلام سلام هرگز در سخت ترین شرایط از نماز اول وقت غفلت نمی کردند. نماز امام على علیه السلام در ظهر روز جنگ صفین و نماز امام حسین علیه السلام در ظهر عاشورا، نمونه هایی بر این واقعیت انکار ناپذیر است.
امام رضا علیه السلام نیز در سیره خود، توجهی خاص به نماز اول وقت داشت؛ موارد زیر نمونه هایی از این واقعیت است.
1) ابراهیم بن موسی می گوید: روزی در خدمت امام رضا علیه السلام بودم، آن حضرت به منظور استقبال از برخی علویان به بیرون شهر رفته بود. آن گاه که زمان نماز فرا رسید امام به من فرمود اذان بگو تا نماز بخوانیم. عرض کردم: منتظر بمانیم تا دیگر دوستان برسند با هم نماز بخوانیم امام فرمود: ﴿غَفَرَ اَللَّهُ لَکَ لاَ تُؤَخِّرَنَّ صَلاَهً عَنْ أَوَّلِ وَقْتِهَا إِلَی آخِرِ وَقْتِهَا مِنْ غَیْرِ عِلَّهٍ عَلَیْکَ اِبْدَأْ بِأَوَّلِ اَلْوَقْتِ﴾؛ خدا شما را بیامرزد، هرگز بدون علت نمازتان را از اول وقت به تأخیر نیندازید، شما باد نماز اول وقت. $ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج 3، ص101 $
2) امام رضا علیه السلام در آن ایام که با عالمان بزرگ ادیان و مکاتب به مناظره می پرداخت، عمران صابی که از متکلمان بنام روزگار خود بود، بدون آن که خود را معرفی کند به آن حضرت گفت: من به کوفه بصره، شام و جزيرة العرب رفته ام و با متکلمان و دانایان زمان، دیدار داشته و پرسش های زیادی مطرح ساخته ام، اگر اجازه فرمایید از شما نیز سؤال هایی بپرسم.
آن حضرت فرمود: اگر در میان این جمع کسی به نام عمران صابی باشد، آن هم تو هستی او پس از تصدیق به این که عمران صابی است از آن حضرت سؤال هایی پرسید و امام جواب داد تا آن که وقت نماز فرا رسید، همین که امام
ص: 51
متوجه شد وقت نماز است حرکت کرد و برای نماز اول وقت مجلس را ترک کرد و فرمود گاه نماز است، اگر خواستید بعد از نماز دوباره به بحث بر می گردیم. ﴿الصَّلاةُ قَدْ حَضَرَتْ﴾.
عمران صابی که از دانش سرشار امام رضا علیه السلام بهره های وافی برده و به حقایقی شیرین دست یافته بود با التماس گفت: ﴿یَا سَیِّدِی! لَا تَقْطَعْ عَلَیَّ مَسْأَلَتِی فَقَدْ رَقَّ قَلْبِی﴾؛ سرور من! گفتگو و پاسخ های خود را قطع مکن، دلم نرم گشته و آماده پذیرش سخنان شما می باشد. $ ابن بابویه، قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 154 مجلسی، همان، ج 10، ص299. $ اما امام بدون آن که تحت تأثیر سخنان احساسی او قرار گیرید به نماز مشغول شد و پس از نماز دوباره به ادامه بحث پرداختند. $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق) التوحيد، ص 434؛ شريف قرشی، باقر، حياة الامام الرضا، ج 1، ص 110 $
خوب است این خاطره از امام خمینی را یادآور شویم که او نیز مانند امام رضا علیه السلام به نماز اول وقت اهمیت می داد و آن را با هیچ چیزی عوض نمی کرد. جریان زیر گواه این مدعاست که سید احمد فرزند امام می گوید:
روزی که محمد رضا پهلوی طاغوت ایران، از کشور فرار کرد ما در نوفل لوشاتوی فرانسه شاهد روزی استثنایی بودیم روزی بود که پلیس، خیابان اصلی را بسته بود و خبرنگاران کشورهای مختلف آن جا بودند تا بزرگ ترین خبر یعنی رفتن شاه را مخابره کنند چیزی در حدود 150 خبرنگار در حال تصویربرداری و ضبط سخنان امام بودند و می خواستند بدانند که نظر و تصمیم امام در این باره چیست، اما امام پس از آن که چند دقیقه صحبت کرد و به برخی سؤال های خبرنگاران جواب داد، یک لحظه سخنش را قطع کرد و از من که در کنارش
ص: 52
ایستاده بودم. پرسید: احمد! ظهر شده؟ گفتم بله آقا، الآن ظهر است. امام بی درنگ به سخنانش پایان داد و برای اقامه نماز اول وقت مصاحبه را نا تمام گذاشت و رفت. $ نک: روزنامهٔ کیهان، شماره 3659 $
اکنون که در ادامه نماز در سیره امام رضا علیه السلام سخن از نماز و نقش آن در زندگی معنوی انسان به میان آمد باید یادآور شد در میان نمازها، نمازهای مستحبی تأثیر شگرفی در رشد و بالندگی معنوی انسان ایفا می کنند، همچنان که در این حدیث قدسی خداوند سبحان می فرماید:
﴿... وإنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إلَیَّ بِالنّافِلَهِ حَتّی احِبَّهُ، فَإِذا أحبَبتُهُ کُنتُ سَمعَهُ الَّذی یَسمَعُ بِهِ، و بَصَرَهُ الَّذی یُبصِرُ بِهِ، و لِسانَهُ الَّذی یَنطِقُ بِهِ، و یَدَهُ الَّتی یَبطِشُ بِها، إن دَعانی أجَبتُهُ، و إن سَأَلَنی أعطَیتُهُ﴾؛ بنده من با خواندن نافله خود را به من نزدیک می کند تا آن جا که او را دوست بدارم و چون او را دوست داشتم گوش او می شوم که با آن بشنود چشم او می شوم که با آن ببیند زبان او می شوم که با آن سخن گوید و دست او می شوم که با آن ضربه زند. $ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 352. $
در میان نمازهای مستحبی نافلهٔ شب از ویژگی خاصی برخوردار بوده و در اوج گیری و کمال یابی انسان تأثیری بسزا دارد. این واقعیت را از قرآن کریم بیاموزیم که دستیابی پیامبر اسلام به مقام «محمود را وامدار پرستش و نیایش شبانه او دانسته می فرماید
﴿وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَّحْمُوداً﴾؛ پاسی از شب را به نیایش برخیز که این وظیفه ای اضافی بر توست، امید که پروردگارت
ص: 53
تو را به مقامی درخور ستایش بر انگیزد. $ اسراء (17): 79 $
امام رضا علیه السلام که به جایگاه نماز شب و نقش آن در رشد و بالندگی انسان آگاه بود، هم خود مقید به انجام آن بود و هم پیروان خود را بدان سفارش می کرد چنان که خود آن حضرت فرمود: ﴿رِضوانُ الله تعالى الصّلاةُ بِاللَّيْلِ﴾؛ نماز شب، خوشنودی خدا را در پی دارد. $ ابن بابویه، قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، من لا يحضره الفقیه، ج 1، ص412. $
رجاء ابن ابی ضحاک $ رجاء بن ضحاک از کارگزاران دولت عباسی بود و در زمان حکومت مأمون، ریاست ديوان عالی مالیاتی را بر عهده داشت. $ که مأمور آوردن امام رضا علیه السلام از مدینه به مرو بود، می گوید: ندیدم که در طول سفر، نماز شب آن حضرت، فوت شود و آن حضرت، افزون بر نوافل یومیه و نماز شب نماز جعفر طیار را نیز می خواند. $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 195. $
امام رضا علیه السلام برای تشویق به نماز شب برخی آثار و برکات آن را گوش زد کرده و در سخنی جامع، چنین فرموده است:
﴿عَلَیْکُمْ بِصَلاَهِ اَللَّیْلِ فَمَا مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ یَقُومُ آخِرَ اَللَّیْلِ فَیُصَلِّی ثَمَانِیَ رَکَعَاتٍ وَ رَکْعَتَیِ اَلشَّفْعِ وَ رَکْعَهَ اَلْوَتْرِ وَ اِسْتَغْفَرَ اَللَّهَ فِی قُنُوتِهِ سَبْعِینَ مَرَّهً إِلاَّ أُجِیرَ مِنْ عَذَابِ اَلْقَبْرِ وَ مِنْ عَذَابِ اَلنَّارِ وَ مُدَّ لَهُ فِی عُمُرِهِ وَ وُسِّعَ عَلَیْهِ فِی مَعِیشَتِهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اَلْبُیُوتَ اَلَّتِی یُصَلَّی فِیهَا اَللَّیْلَ یَزْهَرُ نُورُهَا لِأَهْلِ اَلسَّمَاءِ کَمَا یَزْهَرُ نُورُ اَلْکَوَاکِبِ لِأَهْلِ اَلْأَرْضِ﴾؛ بر شما باد به نماز شب، هیچ بنده ای نیست که در آخر شب به عبادت قیام کند و هشت رکعت نافله شب، دو رکعت نافله شفع و یک رکعت نافله وتر بخواند و در قنوت آن هفتاد بار خدا را استغفار کند مگر آن که خداوند او را از عذاب قبر و آتش پناه
ص: 54
می دهد، عمر را طولانی کرده و به زندگی او گشایش خواهد داد. سپس امام فرمود: خانه هایی که در آن نماز شب خوانده می شود نورش برای اهل آسمان می درخشد، همان طور که نور ستارگان برای مردم زمین می درخشد. $ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج 6، ص332. $
مکتب اسلام که جامع ترین مکتب هاست، به زندگی اجتماعی انسان و جمع گرایی او اهمیتی ویژه قائل شده و برای تحکیم پیوندهای اجتماعی راهکارها و دستوراتی سازنده ارائه داده است یکی از این راهکارها به کاربردن برخی فرازهایی مانند ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ﴾، ﴿إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾، ﴿اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ﴾، ﴿السَّلام عَلَينا ﴾ و ﴿عَلَي عِبادِ اللّه الصّالِحِين﴾ در نماز است. این فرازها نمازگزار را به میان جمع می برد و رابطهٔ او را با دیگر برادران ایمانی استحکام می بخشد. این حاکی از آن است که هر چند نماز عملی فردی است اما نمازگزار از زبان جمع سخن می گوید.
بنابراین، از آن رو که اجتماعی زیستن ضرورتی انسانی و غیر قابل اجتناب است، بر همه لازم است از گوشه گیری و جمع گریزی پرهیز کرده و گرایش به زندگی اجتماعی را در خود تقویت نمایند؛ زیرا تنها در اجتماع است که روحیه تعاون و برادری پرورش می یابد و استعدادهای فردی انسان شکوفا می گردد. امام صادق علیه السلام در جمع گرایی فرمود:
﴿اِنَّهُ لابُدَّ لَکُم مِنَ النّاسِ، اِنَّ اَحَداً لاَ یسْتَغْنی عَنِ النّاسِ حَیاتَهُ، وَ النّاسُ لابُدَّ لِبَعضِهِم مِنْ بَعضٍ﴾؛ $ حر عاملی، محمد بن حسن وسائل الشيعه، ج 11، ص 399 $ نیاز شما به مردم امری اجتناب ناپذیر است چرا که هیچ کس در زندگی بی نیاز از دیگران نیست و مردم به یکدیگر وابسته اند.
ص: 55
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز در این باره که زندگی اجتماعی ضرورتی غیر قابل اجتناب است. جمع گرایی را از ویژگی های اهل ایمان دانسته و می فرماید: ﴿المُؤمِنُ يَأْلَفُ و يُؤلَفُ و لا خير فيمَن لا يَأْلَفُ ولا يُؤلَفُ﴾؛ $ متقى، على بن حسام، كنز العمال في سنن الاقوال و الافعال، ج 1، ص142. $ مؤمن کسی است که هم الفت می گیرد و هم به او الفت گیرند در کسی که نه الفت گیری است و نه الفت پذیری خیری نیست.
از جمله این راهکارها نماز جماعت است با آن که نماز حکمی فردی است و می توان آن را فرادا خواند اما توصیه و تأکید شده است که با جماعت خوانده شود.
در این باره که نماز جماعت چه فوایدی دارد از زبان امام رضا علیه السلام بشنویم که فرمود:
﴿ إِنَّمَا جُعِلَتِ اَلْجَمَاعَهُ لِئَلاَّ یَکُونَ اَلْإِخْلاَصُ وَ اَلتَّوْحِیدُ وَ اَلْإِسْلاَمُ وَ اَلْعِبَادَهُ لِلَّهِ إِلاَّ ظَاهِراً مَکْشُوفاً مَشْهُوراً لِأَنَّ فِی إِظْهَارِهِ حُجَّهً عَلَی أَهْلِ اَلشَّرْقِ وَ اَلْغَرْبِ لِلَّهِ وَحْدَهُ وَ لِیَکُونَ اَلْمُنَافِقُ وَ اَلْمُسْتَخِفُّ مُؤَدِّیاً لِمَا أَقَرَّ بِهِ یُظْهِرُ اَلْإِسْلاَمَ وَ اَلْمُرَاقَبَهَ وَ لِیَکُونَ شَهَادَاتُ اَلنَّاسِ بِالْإِسْلاَمِ بَعْضِهِمْ لِبَعْضٍ جَائِزَهً مُمْکِنَهً مَعَ مَا فِیهِ مِنَ اَلْمُسَاعَدَهِ عَلَی اَلْبِرِّ وَ اَلتَّقْوَی وَ اَلزَّجْرِ عَنْ کَثِیرٍ مِنْ مَعَاصِی اَللَّه - عَزَّ و جلّ﴾؛ $ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج 5، ص 372. $ نماز جماعت به این دلیل مقرر گردید که شعائر الهی مانند اخلاص، توحید، اسلام، عبادت و نیایش برای خدا، آشکار، ظاهر بی پرده و مشهور گردند؛ چرا که در علنی بودن این اعمال حجت خداوند بر مردم شرق و غرب عالم تمام می.شود دیگر آن که اشخاص دو چهره و منافق و کسانی که دستورات اسلام را سبک می شمارند، به انجام دستورات الهی وادار گردند و نیز برای این که گواهی افراد نسبت به عدالت و صلاح همدیگر
ص: 56
جایز و ممکن شود افزون بر آن چه گذشت نماز جماعت، نیکی و تقوا را به ارمغان می آورد و از گناهان بسیار باز می دارد.
امام رضا علیه السلام در این سخن نورانی چند فایده برای نماز جماعت ذکر نموده است که قابل توجه و شایسته یادآوری است برخی از این نکات عبارت اند:
1) نماز جماعت این زمینه را فراهم می آورد که شعائر الهی اعم از مسائل اعتقادی و عبادی آشکار و در منظر دیگران صورت پذیرد تا زمینه ای برای تبلیغ و ترویج ارزش های اسلامی و شعائر الهی فراهم آید.
2) برگزاری نماز جماعت موجب می شود تا بر انسان های بی تفاوت که بی هیچ عذری از شرکت در نماز خودداری می کنند حجت تمام شود.
3) برگزار شدن نماز جماعت نسبت به انسان های دو چهره و کسانی که تکالیف الهی را سبک می شمارند، از دو حال بیرون نیست یا به ناچار، آنان نیز به صف جماعت می پیوندند و مانند دیگران این فریضه را ادا می کنند که در این صورت مطلوب حاصل است و یا با وجود برگزاری جماعت، از مشارکت در آن خود داری می کنند که در این صورت نحوۀ تفکر و شخصیت پنهانی آنان، بر ملا شده و همگان به شخصیت قاب گرفتهٔ آنان آگاه خواهند شد.
4) از آن رو که نماز از بارزترین و مهمترین مصادیق بِرّ بوده و به استناد آیه ﴿وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ ﴾، $ عنکبوت (29): 45 $ آدمی را از فحشا و منکر باز می دارد؛ هرکس که به این فریضه اهمیت دهد به عنوان فردی نیک رفتار شناخته می شود بی شک آن که اهل نماز باشد، از فحشا و فساد دوری می کند و نماز این امکان را به او می دهد تا در مواقعی که نیاز باشد به خوبی و سلامتش گواهی دهند.
5) نماز جماعت نیز مانند حج، این فرصت فراهم می آورد تا مسلمانان با دیگر
ص: 57
هم کیشان خود آشنا شده از مشکلات یکدیگر آگاه گردند.
یکی از برنامه های عبادی قابل توجه و پر اهمیت نماز سیاسی - عبادی جمعه است این نماز که در روز تعطیلی هفتگی مسلمانان برگزار می گردد وسیله ای آسان و مؤثر در امر اطلاع رسانی تحلیل و تجزیۀ مسائل جاری کشور، منطقه و جهان است اما باید یادآور شد، از آن رو که نماز جمعه امری حکومتی و از وظائف حاکم به شمار می آید امام رضا علیه السلام در طول حیات خود - چه پیش از ولا يتعهدی و چه پس از آن - نماز جمعه را امامت نفرمود؛ زیرا آن حضرت هر چند از مقام والای امامت برخوردار بود ولی به ظاهر از مقام خلافت و حاکمیت برخوردار نبود تا بتواند به استناد این منصب به اقامه نماز جمعه بپردازد.
آن حضرت هرچند خود نماز جمعه را اقامه نکرد ولی در بیان حکمت اقامه آن سخنی جامع دارد و می فرماید:
﴿إِنَّمَا جُعِلَتِ الْخُطْبَةُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ لِأَنَّ الْجُمُعَةَ مَشْهَدٌ عَامٌّ فَأَرَادَ أَنْ يَكُونَ لِلْأَمِيرِ سَبَبٌ إِلَى مَوْعِظَتِهِمْ و تَرْغِيبِهِمْ في الطَّاعَةِ و تَرْهِيبِهِمْ مِنَ الْمَعْصِيَةِ، و تَوْقِيفِهِمْ عَلَى مَا أَرَادَ مِنْ مَصْلَحَةِ دِينِهِمْ ودُنْيَاهُمْ، و يُخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْآفَاقِ مِنَ الْأَهْوَالِ الّتي لَهُمْ فِيهَا الْمَضَرَّةُ والْمَنْفَعَةُ﴾؛ $ حر عاملی، محمد بن حسن وسائل الشيعه، ج 5، ص 40 $ نماز جمعه میعادگاهی برای عموم مردم بوده و خدا خواسته است تا فرصتی برای حاکم اسلامی باشد که بتواند مردم را اندرز دهد و آنان را به اطاعت وا داشته و از معصیت بر حذر دارد آن ها را به رعایت مصلحت دینی و دنیای خویش تشویق کند و از زیان هایی که بر آن ها وارد شده و از وقایعی که بر ایشان سود یا زیان دارد آگاهشان سازد.
ص: 58
پایان بخش نماز جمعه و جماعت یادآوری دو نکته است که با استفاده از سخنان امام رضا علیه السلام امری بایسته است. نکته اول به امامان جماعت مربوط می شود و نکته دوم به مأمومین. امام رضا علیه السلام در اشاره به یکی از وظائف امام جماعت فرمود:
﴿فَإِنْ أَنْتَ تَؤُمُّ بِالنَّاسِ فَلاَ تُطَوِّلْ فِي صَلاَتِكَ وَ خَفِّفْ فَإِذَا كُنْتَ وَحْدَكَ فَقُلْ مَا شِئْتَ﴾؛ $ ابن بابویه قمی، علی بن حسین (والد شیخ صدوق)، فقه الرضا، ص113. $ هرگاه جماعت را امامت می کنی نمازت را طولانی نکن و سبک به جای آور، و هنگامی که فرادا نماز می خوانی، هر طور که خواستی عمل کن.
آن حضرت در اشاره به یکی از وظائف دیگر نمازگزاران فرمود:
﴿فَإِنْ كُنْتَ خَلْفَ الْإِمَامِ فَلاَ تَقُمْ فِي الصَّفِّ الثَّانِي إِذَا وَجَدْتَ فِي الْأَوَّلِ مَوْضِعاً﴾؛ اگر خواستی در پشت سر امام در صف جماعت قرار گیری چنان چه در صف اول جای خالی یافتی، در صف دوم قرار مگیر. $ همان، ص 144. $
در ایامی که امام رضا علیه السلام در مرو اقامت داشت، مدتی باران نیامد و خشک سالی پدیدار گشت عده ای از منافقان و حاشیه نشینان مجلس مأمون از این حادثه سوء استفاده کرده، شایع نمودند که چون، مأمون، على بن موسى علیه السلام را به ولیعهدی خود منصوب کرده و خداوند به این امر رضایت ندارد باران را از مردم دریغ کرده و برکات خود را از آنان برداشته است.
به این سبب، مأمون از امام تقاضا کرد تا برای نزول باران و رحمت الهى دعا کند. هرچند تقاضای مأمون از امام رضا علیه السلام در روز جمعه بود، اما آن حضرت
ص: 59
وعده روز دوشنبه داد و فرمود در روز دوشنبه برای اقامه نماز استسقاء بیرون خواهم رفت.
روز دوشنبه، امام به صحرا رفت و مردم نیز از خانه های خود بیرون آمده به گرد او جمع شدند و چشم به حرکات و سکنات آن حضرت دوختند. امام ابتدا دو رکعت نماز به نام استسقاء خواند و سپس برای ایراد خطبه در جایگاه مخصوص قرار گرفت و بعد از حمد و ثنای الهی فرمود:
﴿اَللَّهُمَّ يا ربّ أَنتَ عَظَمتَ حَقَّنا أَهْلَ الْبَيتِ، فَتَوَسَلُوا بِنا كَمَا أَمَرتَ، وَ أَمَّلُوا فَضْلَكَ وَ رَحْمَتَكَ، وَ تَوَقَّعوا إحسانَكَ وَ نِعْمَتَكَ، فَاسْقِهِم سَقيًا نافِعًا عامًّا غَيْرَ رائثٍ وَ لا صَائِرِ، وَ لْيَكْنِ ابْتِدَاءُ مَطَرِهِم بَعدَ انْصِرافِهِم مِن مَشْهَدِهِم هذا إلى مَنازِلِهِم وَ مَقارِّهِم﴾؛ $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص179؛ طبری، محمد بن جریر، دلائل الإمامه، ص 377 $ بار الها! ای پروردگار من! تو حق ما اهل بیت علیهم السلام را بزرگ شمرده ای همچنان که خودت فرموده ای این مردم به ما متوسل شده اند و به فضل و رحمت تو امید دارند و چشم انتظار احسان و لطف تواند این ها را از باران سودمند و فراوان و بی ضرر و زیان خود سیراب گردان و این باران را پس از بازگشت آنان به خانه هایشان نازل فرما.
یکی از حاضران در آن اجتماع می گوید به خدا سوگند همان لحظه، حرکت ابرها در هوا شروع شد و رعد و برق پدید آمد مردم به جنب و جوش افتادند که تا باران نیامده به خانه های خود برگردند اما آن حضرت به آنان فرمود آرام !باشید این ابر برای این منطقه نخواهد بارید بلکه برای فلان ناحیه مأموریت دارد. آن ابر رفت و ابر دیگری به همراه رعد و برق ،آمد، مردم دوباره خواستند حرکت کنند، امام فرمود این ابر نیز به فلان جا خواهد رفت، در حدود ده ابر به
ص: 60
همین ترتیب آمد و از فضای منطقه عبور کرد و هر بار امام فرمود: این ابر برای شما نیست. یازدهمین ابر از راه رسید امام فرمود این ابر را خداوند متعال برای شما فرستاده است در برابر فضل و کرم خداوند شکر کرده و به سوی منازل خویش بازگردید تا شما به خانه نرسیده اید باران نخواهد بارید. آن گاه امام از فراز جایگاه پائین آمد و مردم نیز به خانه هایشان رفتند در همین هنگام بود که بارانی شدید نازل شد و تمام گودی ها و نهرها را پر کرد و زمین را سیراب ساخت و مردم با خوشحالی تمام می گفتند کرامت ها و الطاف الهی بر فرزند رسول گرامی اسلام له مبارک باد.
بعد از نزول باران و سیراب شدن زمین و خوشحالی مردم حضرت رضا علیه السلام به میان جمعیت آمد و آنان را موعظه کرد و به شکرگزاری به درگاه الهی دعوت نمود. $ نک: ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 165 $
این جاست که باید از عمق جان، خطاب به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام، این جملات را زمزمه کرد و عرضه داشت:
﴿وَبِكُمْ يَكْشِفُ اللّهُ الْكَرْبَ، وَبِكُمْ يُنَزِّلُ اللّهُ الْغَيْثَ... إِرَادَهُ الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ اِلَیْکُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیُوتِکُمْ﴾؛ $ ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، 366 $ به وسیلهٔ شما خاندان است که خدا ناراحتی ها را دور می کند و ابری پربار را فرو می فرستد...، اراده و مشیت پروردگار در تدبیر امور جهان به سوی شما می آید و از خانه های شما به دیگر جاها سرایت می کند.
از منظر امام رضا علیه السلام نه تنها خودِ نماز ارزش است و نمازگزار ارزشی مضاعف و امتیازی ویژه دارد، حتی لباس نمازگزار نیز ارزش معنوی مخصوص
ص: 61
به خود دارد این مطلب را از اسماعیل بن علی برادر دعبل خزاعی بشنویم که به نقل از امام رضا علیه السلام می گوید:
آن حضرت به برادرم دعبل پیراهنی هدیه داد و فرمود: ﴿اِحْتَفِظْ بِهَذَا اَلْقَمِیصِ فَقَدْ صَلَّیْتُ فِیهِ أَلْفَ لَیْلَهٍ أَلْفَ رَکْعَهٍ وَ خَتَمْتُ فِیهِ اَلْقُرْآنَ أَلْفَ خَتْمَهٍ﴾؛ $ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 79، ص 309 $ قدر این پیراهن را بدان که من در آن هزار شب نماز خوانده ام و در آن هزار ختم قرآن کرده ام.
در میان اعمال عبادی، روزه از جایگاهی بس رفیع برخوردار بوده و از دیگر فرایض برتر معرفی شده است تا جایی که در حدیث قدسی این فریضه از آنِ خدا معرفی شده است ﴿الصَّوم لی وأنا أجْزِی به﴾؛ روزه برای من است و خود، پاداش آن را خواهم داد. $ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ص 247 $
این که روزه بر دیگر فرایض برتر است و خداوند آن را در میان دیگر فرایض، ویژه خود ساخته می فرماید: ﴿الصَّوم لی﴾ به این دلیل است که روزه بر خلاف دیگر اعمال عبادی امری پنهانی است و امر پنهانی ریا بردار نبوده و مختص خداست.
مقایسه روزه با دیگر فرایض مانند مقايسه ذكر ﴿لا إله إلّا الله﴾ با ديگر ذکرهاست که امر پنهانی بوده و بدون استفاده از لب ادا می شود از این رو این ذکر از فضیلت بیشتری برخوردار است.
امام رضا علیه السلام در اشاره به بزرگی ماه رمضان و ویژگی های آن، فرمود:
﴿الحَسَناتُ فی شَهرِ رَمَضانَ مَقبولَهٌ، وَالسَّیِّئاتُ فیهِ مَغفورَهٌ مَن قَرَأَ فی شَهرِ رَمَضانَ آیَهً مِن کِتابِ اللّهِ عزّ و جلّ - کانَ کَمَن خَتَمَ القُرآنَ فی غَیرِهِ مِنَ الشُّهورِ، و مَن ضَحِکَ
ص: 62
فیهِ فی وَجهِ أخیهِ المُؤمِنِ لَم یَلقَهُ یَومَ القِیامَهِ إلاّ ضَحِکَ فی وَجهِهِ و بَشَّرَهُ بِالجَنَّهِ، و مَن أعانَ فیهِ مُؤمِنا أعانَهُ اللّهُ تَعالی عَلَی الجَوازِ عَلَی الصِّراطِ یَومَ تَزِلُّ فیهِ الأَقدامُ، و مَن کَفَّ فیهِ غَضَبَهُ کَفَّ اللّهُ عَنهُ غَضَبَهُ یَومَ القِیامَهِ...، شَهْرُ...رَمَضَانَ شَهْرُ اَلْبَرَکَهِ وَ شَهْرُ اَلرَّحْمَهِ وَ شَهْرُ اَلْمَغْفِرَهِ وَ شَهْرُ اَلتَّوْبَهِ وَ اَلْإِنَابَهِ مَنْ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَفِی أَیِّ شَهْرٍ یُغْفَرُ لَهُ فَاسْأَلُوا اَللَّهَ أَنْ یَتَقَبَّلَ مِنْکُمْ فِیهِ اَلصِّیَامَ وَ لاَ یَجْعَلَهُ آخِرَ اَلْعَهْدِ مِنْکُمْ وَ أَنْ یُوَفِّقَکُمْ فِیهِ لِطَاعَتِهِ وَ یَعْصِمَکُمْ مِنْ مَعْصِیَتِهِ إِنَّهُ خَیْرُ مَسْئُولٍ﴾؛ $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق) فضائل الاشهر الثلاثه، ص 97. $ در ماه رمضان، نیکی ها پذیرفته و بدی ها آمرزیده است هرکس در این ماه آیه ای از کتاب خدا را تلاوت کند، مانند کسی است که قرآن را در دیگر ماه ها ختم کرده باشد. و هر که در این ماه، به روی برادر دینی اش لبخند زند، در قیامت خدا را ملاقات نمی کند مگر آن که بر روی او لبخند می زند و او را به بهشت نوید می دهد و هرکس مؤمنی را کمک کند خدا او را در عبور از صراط کمک خواهد کرد، روزی که در آن قدم ها می لغزند و هرکس در ماه رمضان خشم خویش را کنترل نماید، خداوند در قیامت خشم خود را از او بر می دارد... ماه رمضان ماه برکت، ماه رحمت، ماه مغفرت ماه توبه و بازگشت به سوی خداست هر که در این ماه آمرزیده نشود در کدام ماه دیگر آمرزیده خواهد شد. پس از خدا بخواهید تا روزه را از شما قبول کند و آن را آخرین ماه عمرتان قرار ندهد و این که شما را برای فرمان برداری اش توفیق دهد و از معصیت خود مصون بدارد چرا که او بهترین سؤال شوندگان است.
امام رضا علیه السلام افزون بر روزه واجب، به روزۀ مستحبی نیز اهمیت می داد. از این رو، پیوسته روز اول، وسط و آخر هر ماه روزه می گرفت. اهمیت این سه روز روزه در نظر آن حضرت به حدی بود که می فرمود هر کس این سه روز را روزه
ص: 63
بگیرد به منزله این است که گویا در طول عمرش روزه گرفته است ﴿ذَلِکَ صَوْمُ اَلدَّهْرِ﴾. $ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج 1، ص68؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 49، ص 91 $
این فراز از سخنان آن امام که سه روز روزه در هر ماه را با روزه دهر یکسان دانسته است از آن روست که به استناد آیه ﴿مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمثالِها﴾ $ انعام(6): 160. $ برای هر یک روز روزه ده روز نوشته می شود.
در پایان یادآور می گردد امام رضا علیه السلام هنگامی که در کنار سفره افطار می نشست پیش از افطار این دعا را می خواند:
﴿اَللَّهُمَّ لَکَ صُمْنَا بِتَوْفِیقِکَ وَ عَلَی رِزْقِکَ أَفْطَرْنَا بِأَمْرِکَ فَتَقَبَّلْهُ مِنَّا وَ اِغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ أَنْتَ اَلْغَفُورُ اَلرَّحِیمُ﴾؛ $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، فضائل الاشهر الثلاثه، ص 96 $ بار الها! به توفیقی که تو عنایت کردی برای خودت روزه گرفتم و با فرمان خودت، به روزی که مرحمت نمودی روزه ام را باز کردم پس آن را از ما قبول نما و ما را مورد رحمت خویش قرار ده که تو آمرزنده و صاحب رحمت هستی.
قرآن کتابی آسمانی است که باید آن را خواند در آن تدبر کرد و به آن عمل نمود زیرا قرآن کتاب هدایت، $ بقره(2): 185. $ کتاب دانش و حکمت $ پس (36): 2 $ و کتاب ذکر و یاد
ص: 64
خداست. $ تکویر (81): 27 $ قرآن کتابی الهی و بزرگ است $ حجر (15): 78 $ که همه چیز را آشکار ساخته $ نحل (16): 89 $ و مایه شفا و رحمت برای عالمیان است؛ $ اسراء (17): 82 $ کتابی که نور هدایت و معارفش تا ابد روشن و از مرز زمان و مکان گذشته است.
قرآن کتابی است که هر کس آن را مطالعه کند و از عهده فهم آن برآید، بی اختیار سر تعظیم و تسلیم در برابر آن فرود می آورد و در برابر معارف و حقایق آن، زانوی ادب بر زمین می نهد چرا که معارفش را بر پایهٔ علم و استدلال قرار و همگان را به تعقل تفکر و تدبر دعوت کرده است. پس باید طبق این فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله عمل کرد که فرمود:
﴿إذَا التَبَسَت عَلَیکُمُ الفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیلِ المُظلِمِ فعَلَیکُم بِالقُرآنِ.... مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَی اَلْجَنَّهِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَی اَلنَّارِ، وَ هُوَ اَلدَّلِیلُ یَدُلُّ عَلَی خَیْرِ سَبِیلٍ﴾؛ $ کلینی، محمد بن يعقوب، الکافی، ج 2، ص 599 $ آن گاه که فتنه ها همچون تاریکی شب شما را با مشکل گرفتار کند، به قرآن روی آورید، ... هرکس قرآن را پیش روی خود قرار دهد، قرآن او را به سوی بهشت می برد. و هر کس آن را به پشت سر اندازد، او را به دوزخ خواهد راند. قرآن راهنمایی است که انسان را به بهترین راه هدایت می کند.
امام رضا علیه السلام مانند دیگر امامان با گفتار و روش عملی خود، عظمت قرآن را به پیروان قرآن، گوشزد کرده است. آن حضرت در توصیف قرآن کریم و اشاره به جایگاه بلند این کتاب آسمانی می فرماید:
﴿هُوَ حَبلُ اللّهِ المَتينُ، و عُروَتُهُ الوُثقى، و طَريقَتُهُ المُثلى، المُؤَدّي إلَى الجَنَّةِ، وَالمُنجي
ص: 65
مِنَ اَلنَّارِ ، لاَ یَخْلَقُ عَلَی اَلْأَزْمِنَهِ، وَ لاَ یَغِثُّ عَلَی اَلْأَلْسِنَهِ، لِأَنَّهُ لَمْ یُجْعَلْ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ، بَلْ جُعِلَ دَلِیلَ اَلْبُرْهَانِ، وَ اَلْحُجَّهَ عَلَی کُلِّ إِنْسَانٍ لا یَأْتِیهِ اَلْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ﴾؛ $ عطاردی، عزیز الله، مسند امام رضا علیه السلام ، ج 1، ص 309 $ قرآن ریسمان محکم خدا دستگیره مطمئن و راه برتر اوست که به بهشت می انجامد و از دوزخ می رهاند قرآن با گذر زمان نه کهنه می شود و نه زبان های گوناگون آن را به انحطاط و تباهی می کشاند؛ چرا که قرآن برای زمانی خاص قرار داده نشده است؛ بلکه به عنوان راهنما به سوی برهان و حجت بر هر انسانی در نظر گرفته شده است نه از پیشرو و نه از پشت سرش باطل به آن راه نیافته است، فرود آمده از سوی حکیمی ستوده است.
یکی از توصیه های همیشگی خاندان عصمت و از جمله امام رضا علیه السلام مواظبت بر تلاوت قرآن بعد از نماز صبح است که به عنوان تعقیب نماز خوانده شود، چنان که آن حضرت در این باره فرمود: ﴿یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ إِذَا أَصْبَحَ أَنْ یَقْرَأَ بَعْدَ اَلتَّعْقِیبِ خَمْسِینَ آیَهً﴾؛ $ بروجردی حسین جامع احادیث شیعه، ج 5، ص 430 $ سزاوار است که مردم بعد از نماز صبح، پنجاه آیه از قرآن را تلاوت کنند.
امام رضا علیه السلام این در ضرورت پیروی از قرآن در پاسخ این سؤال که نظر شما درباره قرآن چیست؟ فرمود: ﴿کَلاَمُ اَللَّهِ لاَ تَتَجَاوَزُوهُ وَ لاَ تَطْلُبُوا اَلْهُدَی فِی غَیْرِهِ فَتَضِلُّوا﴾؛ $ ابن بابویه قمی محمد بن علی (شیخ صدوق)، التوحيد، ص224. $ قرآن کلام خداست از آن جلو نیفتید و هدایت را در غیر آن نجویید که گمراه خواهید شد.
ص: 66
ضرورت پیروی از قرآن از آن روست که این کتاب کتابی زنده و جاودان است و هرکس در هر عصر و زمانی می تواند با پیروی از آن، بهره هایی معنوی فراوان ببرد امام رضا علیه السلام در این باره فرمود:
﴿إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَی لَمْ یَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لاَ لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ، فَهُوَ فِی کُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ، وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَی یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ﴾؛ $ طوسی، محمد بن حسن الامالى، ص 581 $ خداوند قرآن را برای زمانی خاص و مردمی خاص قرار نداده است بلکه قرآن در هر زمانی تازه و نزد هر گروهی تا روز قیامت با طراوت است.
امام رضا علیه السلام در اشاره به برخی آثار تلاوت قرآن به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
﴿إِجْعَلُوا لِبُیُوُتِکُمْ نِصِیباً مِنَ الْقُرآنِ، فَإِنَّ الْبَیْتَ إِذا قُرِی ءَ فِیهِ تَیَسَّرَ عَلی أَهْلِهِ، و کَثُرَ خَیْرُهُ وَ کانَ سُکّانُهُ فِی زِیادَهٍ﴾؛ $ ابن فهد الحلى، احمد بن محمد، عدة الداعى، ص 269 $ برای خانه هایتان سهمی از قرآن قرار دهید؛ زیرا آن گاه که در خانه قرآن تلاوت ،شود آن خانه بر اهلش آسان می گیرد، خیر و برکتش رو به فزونی خواهد نهاد و ساکنان آن نیز افزایش خواهند یافت.
به دلیل پاداش زیاد در تلاوت قرآن بود که امام رضا علیه السلام هر صبح و شام در بستر، قرآن می خواند و هر سه روز آن را ختم می کرد این را از زبان ابراهیم بن عباس بشنویم که در میزان قرآن تلاوت کردن امام رضا علیه السلام می گوید:
﴿... و كَانَ الرِّضَا - عليه السلام - یَخْتِمُ الْقُرْآنَ فِی كُلِّ ثَلَاثٍ وَ یَقُولُ لَوْ أَرَدْتُ أَنْ أَخْتِمَهُ فِی أَقَلَّ مِنْ ثَلَاثٍ لَخَتَمْتُهُ وَ لَكِنْ مَا مَرَرْتُ بِآیَةٍ قَطُّ إِلَّا فَكَّرْتُ فِیهَا وَ فِی أَیِّ شَیْءٍ
ص: 67
أُنْزِلَتْ وَ فِی أَیِّ وَقْتٍ فَلِذَلِكَ صِرْتُ أَخْتِمُ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ﴾؛ $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، الامالی، ص 758 $ امام رضا علیه السلام قرآن را در سه روز ختم می کرد و می فرمود: اگر بخواهم قرآن را در کمتر از سه روز ختم می کنم ولی به هر آیه ای که می رسم در آن می اندیشم که درباره چه چیزی و در چه زمانی نازل شده است از این رو آن را در سه روز ختم می کنم.
رجاء بن ضحاک که در طول سفر امام رضا علیه السلام آن حضرت را همراهی می کرد می گوید:
﴿کانَ الرِّضا- عليه السلام - فی طَریقِ خُراسانَ، یُکثِرُ بِاللَّیلِ فی فِراشِهِ مِن تِلاوَهِ القُرآنِ، فَإِذا مَرَّ بِآیَهٍ فیها ذِکرُ جَنَّهٍ أو نارٍ بَکی، وسَأَلَ اللّهَ الجَنَّهَ وتَعَوَّذَ بِهِ مِنَ النّارِ﴾؛ $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 89 ص 210. $ امام رضا علیه السلام در راه سفر به خراسان شب ها در بسترش قرآن بسیار می خواند، هرگاه به آیه ای که در آن بهشت و یا دوزخ آمده است می رسید، می گریست و بهشت را از خدا طلب می کرد و از آتش دوزخ به خدا پناه می برد.
انس امام به قرآن به حدی بود که پاسخ های آن حضرت به پرسش های دیگران به قرآن بود چنان که تمثیل های آن حضرت نیز قرآنی بود. $ نک: ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق*، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 180. $
ابراهیم بن عباس در اشاره به توانایی امام رضا علیه السلام در پاسخگویی به وسیله قرآن می گوید:
﴿... کَانَ اَلْمَأْمُونُ یَمْتَحِنُهُ بِالسُّؤَالِ عَنْ کُلِّ شَیْءٍ فَیُجِیبُ فِیهِ وَ کَانَ کَلاَمُهُ کُلُّهُ وَ جَوَابُهُ وَ تَمْثِیلُهُ بِآیَاتٍ مِنَ اَلْقُرْآنِ﴾؛ $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، الامالی، ص 758 $ ... مأمون همواره آن حضرت را با سؤال از هر چیزی می آزمود و او جواب می داد، تمام سخنان، پاسخ ها و تمثیل آن حضرت از
ص: 68
آیات قرآن بود.
وجود غريزه تکامل معنوی و میل به ترقی در نهاد انسان، مورد قبول همگان است، زیرا این امر مسلّم است که تکامل انسان، تنها در مادیات نیست و جهان طبیعت آخرین مرحلهٔ کمال واقعی او نمی باشد. بی تردید، یکی از عواملی که آدمی را در این حرکت تکاملی یاری می دهد دعاست. این دعاست که آدمی را به مبدأ کمال متصل می کند.
اهمیت و ارزش دعا را باید در تعالیم پیشوایان معصوم علیهم السلام جستجو کرد که عالی ترین و اصولی ترین مسائل توحیدی، تربیتی، سیاسی و اخلاقی و نیز نیازهای فردی و اجتماعی را در آن جای دادند و با زبان دعا راه بهزیستی مادی و تكامل معنوی را به انسان های حقیقت جو آموختند کتاب هایی همچون جامع الزيارات، صحيفة علوى صحيفه سجادية، صحيفة الرضوية الكاملة و ديگر منابع دعایی گواه این واقعیت است.
این که دعا چیست و چه نقشی در زندگی مادی و معنوی انسان ایفا می کند از زبان امام رضا علیه السلام بشنویم که فرمود: ﴿اَلدُّعَاءُ سِلاَحُ اَلْمُؤْمِنِ وَ عِمَادُ اَلدِّینِ وَ نُورُ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ﴾؛ $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 37 و 95 $ دعا سلاح مؤمن، ستون دین، روشنایی آسمان ها و زمین ست.
آن حضرت در جای دیگر فرمود: ﴿عَلَيْكُمْ بِسِلاَحِ اَلْأَنْبِيَاءِ فَقِيلَ: وَ مَا سِلاَحُ اَلْأَنْبِيَاءِ قَالَ اَلدُّعَاءُ﴾؛ $ کلینی، محمد بن يعقوب، الکافی، ج 2، ص468 $ بر شما لازم است که سلاح پیامبران را به دست آورید، پرسیده شد: سلاح پیامبران چیست؟ فرمود: دعا.
ص: 69
آن گونه که از آموزه های اسلامی به دست می آید هر دعایی که با آداب و شرایط مخصوص خود صورت می گیرد مستجاب می شود، هر چند که اجابت آن محسوس نباشد و یا به کندی صورت پذیرد این واقعیت را از زبان امام رضا علیه السلام بشنویم که در پاسخ به سؤال بزنطی مطرح شده است. او می گوید: به امام رضا علیه السلام گفتم: برایم پیش آمده که حاجتی را از خدا خواسته ام، ولی سال ها از آن گذشته، اما هنوز اجابت نشده است و این مایۀ نگرانی من شده است امام فرمود:
﴿أَخْبِرْنِی عَنْكَ لَوْ أَنِّی قُلْتُ قَوْلًا كُنْتَ تَثِقُ بِهِ مِنِّی قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ إِذَا لَمْ أَثِقْ بِقَوْلِكَ فَبِمَنْ أَثِقُ وَ أَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی عَلَی خَلْقِهِ قَالَ فَكُنْ بِاللَّهِ أَوْثَقَ فَإِنَّكَ عَلَی مَوْعِدٍ مِنَ اللَّهِ أَ لَیْسَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی یَقُولُ: ﴿وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ﴾ $ بقره (2): 186 $ و ﴿لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ﴾، $ زمر (39): 73 $ فَكُنْ بِاللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ أَوْثَقَ مِنْكَ بِغَيْرِهِ﴾؛ $ حمیری قمی، عبدالله بن جعفر، قرب الأسناد، ص 386؛ حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلين، ج 1، ص 171 $ از خودت برایم بگو اگر من به شما قولی بدهم آیا به آن اطمینان پیدا می کنی یا خیر؟ گفتم: فدایت شوم اگر به وعده شما اطمينان حاصل نکنم پس به چه کسی اعتماد کنم امام فرمود: پس باید اطمینان شما به خدا بیشتر باشد؛ چرا که خدا به وعده داده است مگر غیر از این است که او فرمود: «هرگاه بندگان من از شما چیزی بپرسند، بگو که من به آنان نزدیکم، چون مرا بخوانند دعایشان را مستجاب می کنم». و نیز فرمود: «هرگز از رحمت خدا ناامید نباشید».
ص: 70
امام رضا علیه السلام که نیک به نقش دعا در سازندگی انسان آگاه بود، همواره ذکر خدا را بر لب داشت $ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 49، ص 92 و 98 $ و بسیاری از مشکلات خویش را با دعا حل می کرد. آن گاه که خشک سالی می شد به صحرا می رفت و دعا می کرد تا باران بیاید. $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 172. $ مجلسی در بحار الانوار آورده است، آن گاه که امام رضا علیه السلام با خشم و غضب مأمون مواجه می شد، با خواندن دعای زیر، خشم او را از خود دور می کرد:
﴿بِاللّه اَسْتَفْتِحُ وَ بِاللّه اَسْتَنْجِحُ، وَ بِمُحَمَّدٍ - صلی الله علیه و آله- أَتَوَجَّهُ، اللّهُمَّ سَهِّلْ لی حُزُونَةَ اَمْری کُلِّه، وَ یَسِّرْ لی صُعُوبَتَهُ اِنَّکَ تَمْحُو ما تَشاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَکَ اُمُّ الْکِتابُ﴾؛ $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 91، ص315 $ از خدا فتح و پیروزی می خواهم از خدا رستگاری می طلبم به وسیله حضرت محمد به خدا روی می آورم بارخدایا تمام دشواری های کارم را هموار فرما، و سختی های آن را آسان گردان، تو هر آن چه که بخواهی نابود می کنی و هر آن چه که بخواهی استوار می سازی و لوح محفوظ در نزد توست.
در سال هایی که امام رضا علیه السلام در ایران حضور داشت و در ظاهر به دستگاه خلافت مأمون راه یافته بود چند بار مورد سوء قصد واقع گردید، اما خوشبختانه آن سوء قصدها با دعای امام خنثی گردید موارد زیر از آن جمله است.
در برخی منابع آمده است که مأمون در یک نوبت به برخی غلامان خود مأموریت داد تا شبانه بر امام رضا علیه السلام الله حمله ،آورده وی را به شهادت برسانند. آن ها مأموریت خود را انجام دادند و نتیجه کار را به مأمون گزارش کردند. مأمون
ص: 71
پس از اطلاع از این گزارش جامۀ مشکی بر تن کرد و به عنوان سوگوار، سر و صورت خویش را آشفته ساخت و در میان مردم ظاهر شد، اما مدتی نگذشت که خبر سلامتی و زنده بودن امام به مأمون رسید، او که سخت از این خبر ناراحت شده بود، بی درنگ دستور داد تا در میان مردم شایعه کنند که آن حضرت بیهوش شده بود و اکنون بهبود یافته است. $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص215. $
دومین سوء قصدی که خنثی شد، جریانی مرموز و بسیار پیچیده است که کلینی در کافی به این مضمون نقل کرده می گوید:
زمانی که فضل بن سهل اداره حکومت مأمون را در اختیار داشت روزی از سوی برادرش حسن بن فضل نام های دریافت کرد که نوشته بود: من امسال در طالعتان دیدم که در روز چهارشنبه گرمی آهن و آتش را خواهید چشید اما من پیشنهاد می دهم برای این که نحوست این روز را از خود دور کرده باشید به همراه امام رضا علیه السلام و مأمون در همان روز وارد حمام شوید و حجامت کنید. او همین که نامه را دریافت کرد مأمون را در جریان گذاشت و او هم نامه ای به امام رضا علیه السلام نوشت تا در آن روز، به همراه او و فضل وارد حمام شود اما امام از درخواست وی سرباز زد مأمون چون دید امام از آمدن به حمام خودداری کرد او نیز به حمام نرفت و تنها فضل بود که به حمام رفت و در همان جا کشته شد. $ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 490 $
در آن زمان که امام رضا علیه السلام عالی در خراسان در منزل حمید بن قحطبه منزل کرده بود لباس های خود را برای شستشو به حمید داد اما بعد از دقایقی کنیزی که لباس های آن حضرت را می شست نزد حمید آمد و نوشته ای را به وی نشان داد
ص: 72
و گفت: آن را در جیب امام رضا علیه السلام یافتم، حمید آن را به امام تحویل داد و گفت: این نوشته چیست که کنیزم در جیب شما یافته است؟ آن حضرت فرمود: این حرزی است که هر کس همراه خود داشته باشد بلا از او دور خواهد شد. حمید که سخت شیفته آن دعا بود، از آن حضرت درخواست کرد تا آن را به وی نیز تعلیم دهد این جا بود که امام آن را املا فرمود و حمید $ بر اساس سند یاد شده باید حمید بن قحطبه، در زمان حضور امام رضا علیه السلام در ایران زنده باشد و حال آن که او مطابق با نقل طبری، در سال 159 فوت کرده است (تاریخ طبری، ج 6، ص 252) و دیگر آن که بر اساس سند شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا و سند مجلسی در بحار الانوار باید حمید بن قحطبه از شخصیتی مثبت برخوردار باشد در صورتی که برابر تاریخ، او شخصی خشن سفاک زیاده خواه و قلدر بوده و در طول حکومت عباسیان از فرماندهان و امرا بوده است او بود که در دورۀ منصور عباسی، «نفس زکیه» را به شهادت رسانيد (الكامل فى التاريخ، ج5، ص549) به همین دلیل آن گاه که ابو الفرج اصفهانی نام او را می برد او را لعن می کند. (مقاتل الطالبییّن ص 182) و نیز او بود که به فرمان هارون الرشید شصت تن از سادات و علویان را در زندان هارون به شهادت رسانید (عیون اخبار الرضا، ج 2، 100).
با توجه به منابع یاد شده آنچه صحیح به نظر می رسد این است که منظور از حمید که در سند پیشین یعنی عیون اخبار الرضا و بحار الانوار آمده است حمید بن قحطبه نباشد، بلکه «عبد الحمید» از نوادگان حمید بوده است، او بود که به عنوان حاجب عباسی امام را همراهی می کرد. $ نیز آن را به این صورت نوشت.
﴿ بِسْمِ اَللّهِ اَلرَّحْمنِ اَلرَّحِیمِ بِسْمِ اَللَّهِ: إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا أَوْ غَیْرَ تَقِیٍّ أَخَذْتُ بِاللَّهِ اَلسَّمِیعِ اَلْبَصِیرِ عَلَی سَمْعِکَ وَ بَصَرِکَ لاَ سُلْطَانَ لَکَ عَلَیَّ وَ لاَ عَلَی سَمْعِی وَ لاَ عَلَی بَصَرِی وَ لاَ عَلَی شَعْرِی وَ لاَ عَلَی بَشَرِی وَ لاَ عَلَی لَحْمِی وَ لاَ عَلَی دَمِی وَ لاَ عَلَی
ص: 73
مُخِّی وَ لاَ عَلَی عَصَبِی وَ لاَ عَلَی عِظَامِی وَ لاَ عَلَی مَالِی وَ لاَ عَلَی أَهْلِی وَ لاَ عَلَی مَا رَزَقَنِی رَبِّی سَتَرْتُ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بِسِتْرِ اَلنُّبُوَّهِ اَلَّذِی اِسْتَتَرَ بِهِ أَنْبِیَاءُ اَللَّهِ مِنْ سُلْطَانِ اَلْفَرَاعِنَهِ جَبْرَئِیلُ عَنْ یَمِینِی وَ مِیکَائِیلُ عَنْ یَسَارِی وَ إِسْرَافِیلُ مِنْ وَرَائِی وَ مُحَمَّدٌ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ- أَمَامِی وَ اَللَّهُ مُطَّلِعٌ عَلَیَّ یَمْنَعُکَ مِنِّی وَ یَمْنَعُ اَلشَّیْطَانَ مِنِّی اَللَّهُمَّ لاَ یَغْلِبُ جَهْلُهُ أَنَاتَکَ أَنْ یَسْتَفِزَّنِی وَ یَسْتَخِفَّنِی، أَلَّلهُمَّ إِلَیکَ إِلتَجَأتُ، أَلَّلهُمَّ إِلَیکَ إِلتَجَأتُ، أَلَّلهُمَّ إِلَیکَ إِلتَجَأتُ﴾.
به نام خداوند بخشایشگر و مهربان به نام خدا، من از تو چه پرهیزگاری باشی و چه نباشی، به خدای رحمان پناه می برم از خدای سمیع و بصیر، بر شنوایی تو و بینایی تو کمک می گیرم تو هیچ سلطه و قدرتی بر من نداری نه بر شنوایی من، نه بر بینایی من نه بر موی من بینایی من، نه بر موی من، نه بر پوست من نه بر گوشت من نه بر خون من، نه بر مخ من بر عصب من، نه بر استخوان های من نه بر مال ،من نه بر وابستگان من و نه بر آن چه که خدای من، مرا روزی کرده است سلطه ندارید. من با ستر نبوت، میان خود و تو پوشش ایجاد کردم پوششی که پیامبران الهی از سلطه فرعونیان ایجاد می کردند؛ جبرئیل را از سمت راستم به کمک می گیرم میکائیل را از سمت چپم اسرافیل را از پشت سرم و محمد - که درود خدا بر او و آلش باد از پیش رویم خدا بر آن چه که تو از من دریغ می کنی و بر آن چه که شیطان از من منع می کند آگاه است بار خدایا نادانی او بر حلم تو فائق نمی آید تا مرا به هلاکت رساند و خوارم گرداند؛ بار خدایا به تو پناه آورده ام، بار خدایا به تو پناه آورده ام بار خدایا به تو پناه آورده ام. $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 147؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 91، ص192. $
ص: 74
با نگاه به آیات قرآن و دیگر آموزه های اسلامی در می یابیم که مکتب اسلام هرگز پیروان خود را به چشم پوشی از مواهب الهی فرا نخوانده بلکه همواره به کار و کوشش و فعالیت های اقتصادی دعوت نموده است تا از این طریق به روزی حلال دست یابد: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلَالًا طَیِّبًا﴾؛ $ بقره (2): 168 $ اى مردم، از آن چه در زمین است حلال و پاکیزه بخورید.
پیشوایان ما نیز همواره با گفتار و رفتار خود، اهمیت روزی حلال را به گوش رسانده و همگان را به آن تشویق نموده اند در اهمیت روزی حلال همین بس که در سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با جهاد در راه خدا برابر شمرده شده است: ﴿طَلَبُ الحَلالِ جِهادٌ﴾. $ سيوطى، جلال الدين، الجامع الصغير، ج 2، ص133. $
امام رضا علیه السلام نیز در این باره فرمود:
﴿إنّ الذی یَطلُبُ مِن فَضلٍ یَکُفُّ بهِ عِیالَهُ أعظَمُ أجراً مِنَ المُجاهِدِ فی سبیلِ اللَّهِ﴾؛ $ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 88 $ آن کس که به اندازه کفایت خانواده خویش به جستجوى فضل الهي قيام می کند، پاداشی، بزرگ تر از مجاهدان در راه خدا دارد. هر چند در آموزه های اسلامی به کار و طلب روزی حلال توصیه و تأکید شده و هرکس به هر اندازه در به دست آوردن روزی حلال کوشش کند به همان اندازه، از مواهب الهی برخوردار خواهد شد اما نباید از دعا و درخواست روزی حلال از خدا در کنار کار و کوشش غفلت ،کرد چرا که تا خدا نخواهد کاری به ثمر نمی رسد و نانی به سفرۀ کسی نمی آید در این باره از امام رضا علیه السلام یاد بگیریم که در کنار تلاش برای روزی حلال همواره بعد از هر نمازی این دعا
ص: 75
را می خواند ﴿يا مَنْ يَمْلِكُ حَوائِجَ السَّائِلِينَ، وَ يَعْلَمُ ضَمير الصّامِتينَ، لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْكَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوابٌ عَتِيدٌ، وَ لِكُلِّ صامِتٍ مِنْكَ عِلْمٌ باطِنٌ مُحيط، أَسْأَلُكَ بِمَواعيدُكَ الصَّادِقَةِ، وَ أَياديكَ الْفَاضِلَةِ، وَ رَحْمَتِكَ الْواسِعَةِ، وَ سُلْطانِكَ الْقاهِرِ، وَ مُلْكِكَ الدّائِم، وَ كَلِماتِكَ النَّامَاتِ، يَا مَنْ لَا تَنْفَعُهُ طاعَةُ الْمُطيعينَ، وَلَا تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ الْعاصِينَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَارْزُقْني مِنْ فَضْلِكَ، وَأَعْطِني فيما تَرْزُقُني الْعافِيَةَ، بِرَحْمَتِكَ يا أَرْحَمَ الرّاحِمينَ﴾؛ $ شريف قرشی، باقر، حياة الامام الرضا، ج 1، ص 51. $ اى كسى که حاجت های نیازمندان را برآورده می سازی و باطن افراد ساکت را می دانی برای هر سؤالی که از تو می شود گوشی شنونده و جوابی آماده داری و نسبت به هر موجودی بیتكلم علم به باطن و احاطه کننده داری تو را به وعده های صادقت، دست های بخشنده ات، رحمت واسعه ات، قدرت پیروز گرت، پادشاهی پیوسته ات، کلمات تام و تمامت می خوانم ای کسی که نه طاعتِ طاعت کنندگان به تو سودی می دهد و نه معصیت معصیت کاران به تو زیانی می رساند، درود فرست بر محمد و آلش و مرا از فضلت روزی ده و همراه آن چه روزیم می کنی عافیتم ده به رحمت خودتای رحیم ترین رحیمان.
ذکریا بن آدم مقری که خادم امام رضا علیه السلام بود می گوید: امام رضا علیه السلام روزی به من دستور داد که این چنین برای شفای انواع بیمار یها دعا کنم:
﴿یَا مُنْزِلَ اَلشِّفَاءِ وَ مُذْهِبَ اَلدَّاءِ أَنْزِلْ عَلَی وَجَعِیَ اَلشِّفَاءَ﴾؛ $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 92، ص 55. $ ای عطابخش شفا و از بین برنده دردها، بیماری من را شفا عنایت فرما.
ص: 76
آن گاه که امام رضا علیه السلام مجبور به پذیرش ولایتعهدی مأمون شد این دعا را خواند:
﴿اَللّهُمَّ اِنَّکَ قَدْ نَهَیْتَنی عَنِ الاِْلْقاءِ بِیَدی اِلَی التَّهْلُکَهِ، وَقَدْ اَشْرَفْتُ مِنْ قِبَلِ عَبْدِ اللّه الْمَأْمُونِ عَلَی الْقَتْلِ مَتی لا اَقْبَلُ وِلایَهَ عَهْدِه، وَقَدْ اُ کْرِهْتُ وَاضْطُرِرْتُ کَما اضْطَرَّ یُوسُفُ وَ دانِیالُ، اِذْ قَبِلَ کُلُّ واحِدٍ مِنْهُمَا الْوِلایَهَ مِنْ طاغِیَهِ زَمانِه، اَللّهُمَّ لا عَهْدَ اِلاّ عَهْدُکَ، و لا ولاية إلّا مِن قِبَلِكَ، فَوَفِّقْني لِإِقَامَهِ دِینِکَ وَ إِحْیَاءِ سُنَّهِ نَبِیِّکَ. فَإِنَّکَ أَنْتَ اَلْمَوْلَی وَ اَلنَّصِیرُ وَ نِعْمَ اَلْمَوْلَی أَنْتَ وَ نِعْمَ اَلنَّصِیرُ﴾؛ $ حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلين، ج 1، ص 179؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 49، ص 131 $ پروردگارا! البته که تو مرا از این که خود را با دست خود به دام مرگ بسپارم منع نمودی، حال آن که از طرف مأمون در آستانه مرگ قرار گرفته ام اگر ولایتعهدی او را قبول نکنم من به پذیرش آن اکراه و اجبار گردیده ام همچنان که یوسف و دانیال مجبور شدند، چه این که این دو ولایت را از طرف طاغوت زمانشان پذیرفتند. پروردگارا! تنها عهد و پیمان تو محکم بوده و ولایت تنها از طرف تو اعتبار دارد پس مرا برای پا داشتن دینت و زنده نگاه داشتن سنت پیامبرت موفق گردان به درستی که مولا و یاور تویی و تویی بهترین مولا و بهترین یاور.
امام رضا علیه السلام پس از ادای نمازهای یومیه به طور مخصوص به جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله سلام می داد و در حق او به این صورت دعا می کرد.
﴿السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ- السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا خِیَرَةَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَفْوَةَ اللَّهِ السَّلَامُ
ص: 77
عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ نَصَحْتَ لِأُمَّتِکَ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ رَبِّکَ ، و عَبَدتَهُ حَتّی أتاکَ الیَقینُ ، فَجَزاکَ اللّهُ - یا رَسولَ اللّهِ - أفضَلَ ما جَزی نَبِیّا عَن اُمَّتِهِ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ أفضَلَ ما صَلَّیتَ عَلی إبراهیمَ و آلِ إبراهیمَ إنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ﴾؛ $ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج 4، ص 1047. $ رحمت و برکات الهی بر تو باد ای رسول خدا صلی الله علیه و آله ، سلام بر تو ای محمد بن عبد الله سلام بر تو ای برگزیده خدا، سلام بر تو ای دوست خدا، سلام بر تو ای برگزیده خدا سلام بر تو ای امین الهی گواهی می دهم که تو فرستاده خدایی و گواهی می دهم که تو محمد پسر عبد الله هستی گواهی می دهم که تو امتت را به خیر و نیکی فراخواندی و در راه پروردگارت تلاش نموده و او را بندگی کردی تا آن گاه که به یقین دستی یافتی، پس ای رسول خدا صلی الله علیه و آله خداوند تو را پاداش دهد برتر از پاداشی که به پیامبری در برابر امتش می دهد پروردگارا! بر محمد و خاندانش درود فرست برتر از درودی که بر ابراهیم و خاندانش فرستادی، تو ستوده و بزرگواری.
امام رضا علیه السلام در مناسبت ها، مواقع اذان و نماز قنوت نماز وتر و يوميه، موقع افطار در ماه رمضان، شفای بیماران دفع شر دشمن، دفع خطر مار و عقرب و مانند آن، دعاهای مخصوص دارد برای استفاده بیشتر به کتاب صحيفة الرضا علیه السلام $ نک: قیومی، جواد، صحيفة الرضا. $ مراجعه شود.
صلى الله از جمله دعاهای پر برکت ذکر شریف صلوات بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و خاندان آن حضرت است. امام رضا علیه السلام در اشاره به جایگاه این ذکر، آن را معادل تسبیح، تهلیل و تکبیر دانسته و می فرماید:
ص: 78
اَلصَّلاَهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ تَعْدِلُ عِنْدَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَلتَّسْبِیحَ وَ اَلتَّهْلِیلَ وَ اَلتَّکْبِیرَ﴾؛ $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، الأمالي، ص 132$
فرستادن صلوات و تحیّت بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و اهل بیت آن حضرت علیهم السلام در پیشگاه خداوند متعال برابری می کند با گفتن ﴿سُبْحَانَ اَللَّهِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ اَللَّهُ أَکْبَرُ﴾.
آن حضرت در جای دیگر در اشاره به تأثیر این دعا بر محو گناهان فرمود:
﴿مَنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَی مَا یُکَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ، فَلْیُکْثِرْ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فَإِنَّهَا تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْما﴾؛ $ همان؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 91، ص 47 $ کسی که توان جبران گناهانش را ندارد، بر حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و اهل بيتش علیهم السلام بسیار صلوات بفرستد که گناهان را نابود می کند.
آن حضرت در جای دیگر در اشاره به تأثیر ذکر صلوات بر روا شدن حاجت فرمود: هرکس بعد از نماز صبح و مغرب پیش از آن که از جای خود حرکت کند، بر پیامبر درود فرستد و بگوید: ﴿ إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً﴾ اللّهُمّ صَلِّ على محمّدٍ و ذُرِّيته؛ خداوند صد حاجت او را روا می سازد، هفتاد حاجت در دنیا و سی حاجت در آخرت. $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال، ص 334؛ حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلين، ج 4، ص 302. $
کسی در ذیل آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ ...﴾ $ احزاب (33): 56 $ از تفاوت صلوات خدا فرشتگان و مؤمنین سؤال کرد امام در جواب فرمود: ﴿صَلاَةُ اللهِ رَحْمَةٌ مِنَ اللهِ، وَ صَلاَةُ مَلاَئِكَتِهِ تَزْكِيَةٌ مِنْهُمْ لَهُ، وَ صَلاَةُ الْمُؤْمِنِينَ دُعَاءٌ مِنْهُمْ لَهُ﴾؛ $ عزيز الله، عطاردی، مسند امام رضا علیه السلام، ج 2، ص3. $ صلوات خداوند بر پیامبر رحمت است و صلوات از جانب فرشتگان درخواست پاکی
ص: 79
به یاد می آورد و آن ها را برای دیگران روایت می کرد، چنان که به نقل از جد بزرگوارش رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
﴿مَنْ حَفِظَ مِنْ أُمَّتِی أَرْبَعِینَ حَدِیثاً یَنْتَفِعُونَ بِهَا بَعَثَهُ اَللَّهُ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ فَقِیهاً عَالِماً﴾؛ $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 41. $ هرکس از امت من چهل حدیث را که دیگران از آن سود ببرند حفظ کند خداوند او را در قیامت، فقیهی عالم محشور می کند.
آن حضرت در اشاره به فضیلت راویان، این حدیث را از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده، فرمود:
﴿قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ- : اَللَّهُمَّ اِرْحَمْ خُلَفَائِی ثَلاَثَ مَرَّاتٍ فَقِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَنْ خُلَفَاؤُکَ قَالَ اَلَّذِینَ یَأْتُونَ مِنْ بَعْدِی وَ یَرْوُونَ عَنِّی أَحَادِیثِی وَ سُنَّتِی فَیُعَلِّمُونَهَا اَلنَّاسَ مِنْ بَعْدِی﴾؛ $ عطاردی، عزیز الله مسند امام رضا علیه السلام ، ج 1، ص5 $ خدايا! جانشینان مرا رحمت کن گفته شد: ای پیامبر جانشینان شما چه کسانی می باشند؟ فرمود کسانی که بعد از من می آیند حدیث و سنت مرا روایت کرده و به مردم یاد دهند.
امام رضا علیه السلام در ضرورت غربالگری حدیث گاه آن را دارای محکم و متشابه معرفی کرده اند و گاه برخی احادیث را جعلی و بر خلاف قرآن دانسته اند که قابل اجرا و عمل نمی باشند در هشدار به وجود احادیث متشابه و ضرورت ارجاع آن به محکم فرمود:
﴿إنَّ فی أخْبارِنا مُتَشابِهاً کمُتَشابِهِ القُرآنِ، و مُحْکَماً کمُحْکَمِ القُرآنِ، فَرُدّوا مُتَشابِهَها إلی مُحْکَمِها، ولا تَتَّبِعوا مُتَشابِهها دُونَ مُحْکَمِها فتَضِلّوا﴾؛ $ طبرسي، أحمد بن على، الاحتجاج، ج 2، ص192. $ در اخبار ما مانند قرآن،
ص: 80
آنان برای آن حضرت است و از طرف مؤمنان دعا در حق آن حضرت می باشد.
کسی درباره تفسیر آیه ﴿وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّي﴾ $ اعلی (87): 15 $ از امام رضا علیه السلام پرسید، امام در جواب فرمود مراد این است که هرگاه نام پروردگار متعال زبان آمد، بر محمد و آل محمد درود و صلوات تقدیم گردد. $ فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر صافی، ج 5، ص 318 $
درست به دلیل اهمیت و جایگاه بلند ذکر شریف صلوات است که در سیره عملی امام رضا علیه السلام آمده که آن حضرت گاه بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب بر سجاده خود می نشست و وقت شریف خود را به گفتن ذکر صلوات سپری می کرد. راوی این خبر رجاء بن ضحاک است که امام را از مدینه تا مرو همراهی می کرد او می گوید:
﴿کَانَ اَلرِّضَا- عليه السلام - إِذَا أَصْبَحَ صَلَّی اَلْغَدَاهَ فَإِذَا سَلَّمَ جَلَسَ فِی مُصَلاَّهُ یُسَبِّحُ اَللَّهَ وَ یُحَمِّدُهُ وَ یُکَبِّرُهُ وَ یُهَلِّلُهُ وَ یُصَلِّی عَلَی اَلنَّبِیِّ - صلى الله عليه و آله - حَتَّی تَطْلُعَ اَلشَّمْسُ﴾ $ مجلسی محمدباقر، بحار الانوار، ج 49، ص92. $ امام رضا علیه السلام الان آن گاه که صبح می کرد نماز صبح را ادا می کرد و پس از سلام نماز در جایگاه نماز می نشست و به تسبیح و حمد و تکبیر و تهلیل خدا مشغول می شد و به پیامبر و آل او صلوات می فرستاد تا این که خورشید طلوع می کرد.
همان طور که امام رضا علیه السلام به قرآن ارادت داشت و آن را تعظیم و تکریم می کرد و در مناظرات خود با آیات قرآن استدلال می کرد. نسبت به احادیث و سخنان رسیده از پدران بزرگوار خود نیز علاقه ای خاص داشت و همواره آن ها را
ص: 81
محکم و متشابه وجود دارد بنابراین، اخبار متشابه را به محکمات آن بازگردانید و بدون توجه به محکمات، به متشابه آن عمل نکنید که گمراه خواهید شد.
آن حضرت در عمل به احادیث، قرآن را معیار قرار داده می فرماید:
﴿لا تَقبَلوا عَلَينا خِلافَ القُرآنِ؛ فَإِنّا إن تَحَدَّثنا حَدَّثنا بِمُوافَقَةِ القُرآنِ و مُوافَقَةِ السُّنَّةِ، إنّا عَنِ اللّهِ و عَن رَسولِهِ نُحَدِّثُ، ولا نقول قال فلان و فلان؛ فإذا أتاكم مَن يُحَدِّثُكُم بِخِلافِ ذلك فرُدُّوه؛ إنّ لكلامنا حقيقةً، و إنّ عليه لَنوراً، فما لا حقيقةَ لَه و لا نورَ علَيه فذاكَ قَولُ الشّيطانِ﴾؛ $ مغنيه، محمد جواد، الشيعة فى الميزان، ص 43 $ اگر سخنی بر خلاف قرآن از ما نقل شد آن را نپذیرید؛ چرا که هرگاه ما سخن بگوییم سخنی که با قرآن و سنت سازگار باشد می گوییم. ما از خداوند و رسول او سخن می گوییم و از این و آن نمی گوییم بنابراین هرگاه کسی بر خلاف این سخنی روایت کند آن را رد کنید؛ چرا که در سخن ما حقیقتی نهفته و در آن نوری همراه است پس هر سخنی که فاقد حقیقت و فاقد نور باشد، آن کلام، سخن شیطان است.
خوب است در پایان این فصل که از شخصیت معنوی امام رضا علیه السلام و نوع ارتباط آن حضرت با خدا گفتگو می کند، از نوع رفتار آن حضرت با اجداد معصوم و طاهرینش علیهم السلام نیز نمونه هایی چند ارائه گردد.
امام رضا علیه السلام برای اجداد طاهرین خود و دیگر امامان نور علیهم السلام احترامی خاص قائل بود. این احترام به سبب قرابت و وابستگی نبود، بلکه به این دلیل بود که او رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و امامت امامان علیهم السلام را پایه و اساس اسلام و حیات بخش جامعه اسلامی می دانست. این را از زبان خود امام بشنویم که فرمود:
﴿اِنَّ الاِمامَةَ زِمامُ الدّينِ، وَ نِظامُ الْمُسْلِمينَ، وَ صَلاحُ الدُّنْيا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنينَ اِنَّ الاْمامَةُ
ص: 82
اُسَّ الاْسْلامِ النّامى وَ فَرْعُهُ السّامى﴾؛ $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، الامالی، ص 775 $ امامت سر رشته دین و نظم دهنده امور مسلمانان و صلاح دنیا و بزرگی مؤمنان است امامت ریشهٔ بالنده اسلام و شاخه برافراشته است. در این جا نمونه هایی از احترام آن امام به دیگر معصومان علیهم السلام یاد خواهیم کرد.
امام رضا علیه السلام درباره مهربانی های پیامبر رحمت صلی الله علیه و اله نسبت به مردم، فرمود: ﴿إِنَّ شَفَقَهَ النَّبِیِّ عَلَی أُمَّتِهِ شَفَقَهُ الْآبَاءِ عَلَی الْأَوْلَادِ﴾؛ $ ابن بابویه قمی محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 91. $ مهربانی پیامبر صلی الله علیه و اله به مردم، همانند مهربانی های پدران به فرزندان است.
از آن جا که امام رضا علیه السلام علاقه ای خاص به رسول خدا صلی الله علیه و آله داشت، نه تنها نام نیکوی «محمد» را بر فرزند دلبندش نهاد، بلکه در تشویق دیگران به استفاده از این نام فرمود:
﴿ اَلْبَیْتُ اَلَّذِی فِیهِ اِسْمُ مُحَمَّدٍ یُصْبِحُ أَهْلُهُ بِخَیْرٍ وَ یُمْسُونَ بِخَیْرٍ﴾؛ $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 101، ص 131 $ در هر خانه ای که نام محمد باشد، ساکنان آن خانه به خیر و نیکی شبشان را صبح می کنند و روزشان را به شب می رسانند.
آن حضرت در تأکید به انتخاب این نام زیبا فرمود:
﴿اَ یُولَدُ لَنَا مَوْلُودٌ إِلاَّ سَمَّیْنَاهُ مُحَمَّداً فَإِذَا مَضَی سَبْعَهُ أَیَّامٍ فَإِنْ شِئْنَا غَیَّرْنَا وَ إِلاَّ تَرَکْنَا﴾؛ $ ابن فهد حلی، احمد بن محمد، عدة الداعى، ص 78 $ هیچ نوزاد پسر در خاندان ما به دنیا نمی آید مگر آن که او را محمد می نامیم آن گاه که هفت روز از ولادتش سپری شود، اگر خواستیم به نامی دیگر
ص: 83
تغییر خواهیم داد و الا همان نام را برای او تثبیت می کنیم.
امام رضا علیه السلام در تأکید و تشویق به استفاده از نام مبارک فاطمه علیها السلام نیز فرمود: ﴿لاَ يَدْخُلُ الْفَقْرُ بَيْتا فِيهِ اسْمُ فَاطِمَهَ مِنَ اَلنِّسَاءِ﴾؛ $ حر عاملی، محمد بن حسن وسائل الشيعة، ج 15، ص 129. $ در خانه ای که نام یکی از زنان آن خانه فاطمه باشد محرومیت داخل نمی شود.
هر چند امام رضا علیه السلام به تمام ائمه علاقه ای خاص داشت، اما به دلیل مظلومیت امام حسین علیه السلام در حادثه تلخ کربلا و شهادت او و فرزندانش، علاقه امام رضا علیه السلام به آن حضرت استثنایی بود. از این رو روایات فراوانی از امام رضا علیه السلام دربارهٔ عظمت شخصیت امام حسین علیه السلام ماه محرم، داستان تلخ کربلا، ثواب عزاداری و گریه بر آن حضرت وارد شده است که در این مجال به نمونه هایی از آن اشاره می گردد.
1) امام رضا علیه السلام در توصیه و تأکید به زیارت امام حسین علیه السلام، به میزان ثواب زیارت قبر مطهر آن امام اشاره کرده، می فرماید:
﴿مَن زار قبر أبي عبد الله- عليه السلام - بِشَطُ الفُراتِ كَانَ كَمَن زارَ اللَّهَ فَوقَ عَرشِهِ﴾؛ $ ابن قولویه، جعفر بن محمد، كامل الزيارات، ص 278 $ هرکس قبر امام حسین را در کنار شط فرات زیارت کند همچون کسی خواهد بود که خدا را بالای عرش او زیارت کرده باشد.
آن حضرت در جای دیگری به نقل از محمد بن سنان فرمود: ﴿مَنْ أَتَی قَبْرَ اَلْحُسَیْنِ - عَلَیْهِ السَّلاَمُ - کَتَبَ اَللَّهُ لَهُ حَجَّهً مَبْرُورَهً﴾؛ $ همان، ص 294 $ ثواب کسی که قبر امام حسین علیه السلام را زیارت کند، یک حج مقبول است.
ص: 84
2) امام رضا علیه السلام در اشاره به بزرگی حادثه تلخ کربلا خطاب به پسر شبیب فرمود:
﴿يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ- عليه السلام - فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَما يُذْبَحُ الْكَبْشُ، وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلاً ما لَهُمْ فِي الْأَرْضِ شَبية﴾ ؛ $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، الامالی، ص192. $ ای پسر شبیب اگر می خواهی برای چیزی گریه کنی برای حسین پسر علی بن ابی طالب گریه کن؛ چرا که سر او چون سر قوچ بریده شد و با او هجده نفر از خاندانش که در زمین نظیر نداشتند کشته شدند.
3) امام رضا علیه السلام در توصیه به گریه برای امام حسین علیه السلام، به میزان ثواب گریه در مصیبت آن حضرت اشاره کرده، می فرماید:
﴿إن بَكَيت على الحسين عليه السلام - حَتَّی تَصِیرَ دُمُوعُکَ عَلَی خَدَّیْکَ غَفَرَ اللهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِیراً کَانَ أو کَبِیراً، قَلِیلاً کَانَ أو کَثِیراً﴾؛ $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 268 ص268. $ اگر بر حسین گریه کنی به طوری که اشک هایت بر گونه هایت جاری گردد، خداوند هر گناهی را که انجام داده ای کوچک باشد یا بزرگ کم باشد یا زیاد همه را می آمرزد.
4) امام رضا علیه السلام روز عاشورا را از شعائر اسلامی دانسته و در ضرورت حفظ آن فرمود:
﴿مَن تَرَکَ السَّعیَ فی حَوائِجِهِ یَومَ عاشوراءَ قَضَی اللّهُ لَهُ حَوائِجَ الدُّنیا وَالآخِرَهِ ، ومَن کانَ یَومُ عاشوراءَ یَومَ مُصیبَتِهِ و حُزنِهِ و بُکائِهِ یَجعَلُ اللّهُ عز و جل یَومَ القِیامَهِ یَومَ فَرَحِهِ و سُرورِهِ﴾؛ $ همو، علل الشرايع، ج 1، ص 277 $ هر کس در روز عاشورا در طلب نیازهای خود نرود، خداوند نیازهای دنیوی و اخروی وی را بر آورده می کند و هرکس روز عاشورا روز مصیبت،
ص: 85
اندوه و گریه او باشد، خداوند بزرگ روز قیامت را روز شادکامی و سُرور او قرار خواهد داد.
5) امام رضا علیه السلام در ابراز ناراحتی نسبت به آن چه که در ماه محرم واقع شده است می فرماید:
﴿ إِنَّ اَلْمُحَرَّمَ شَهْرٌ کَانَ أَهْلُ اَلْجَاهِلِیَّهِ یُحَرِّمُونَ فِیهِ اَلْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِیهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِکَتْ فِیهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِیَ فِیهِ ذَرَارِیُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ اَلنِّیرَانُ فِی مَضَارِبِنَا وَ اُنْتُهِبَ مَا فِیهَا مِنْ ثِقْلِنَا وَ لَمْ یُرْعَ لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حُرْمَهٌ فِی أَمْرِنَا إِنَّ یَوْمَ اَلْحُسَیْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِیزَنَا یَا أَرْضَ کَرْبَلاَءَ أَوْرَثْتِنَا اَلْکَرْبَ وَ الْبَلاءَ إِلی یَوْمِ الإِنْقِضاءِ﴾؛ $ همو، الامالى، ص191 $ محرم ماهی است که اهل جاهلیت، جنگ را در آن حرام می دانستند اما خون های ما در آن حلال دانسته شد و در آن حرمت ما هتک گردید فرزندان و زنان ما اسیر گشتند، به خیمه های ما آتش افکندند، اثاث ما را به یغما بردند و حرمت خاندان ما را به دلیل نسبت ما به پیامبر رعایت نکردند؛ روز امام حسین علیه السلام، پلک های ما را مجروح ساخت و اشک ما را سرازیر نمود، عزیز ما را در زمین کرب و بلا کوچک جلوه داد و برای ما تا روز قیامت غم و بلا به ارث گذاشت.
امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از جمله امامانی است که امام رضا علیه السلام بیش از دیگر امامان به آن حضرت توجه نموده است. این از آن روست که راجع به امام زمان سؤال ها و ابهاماتی وجود داشت که می طلبید امام رضا علیه السلام به آن ابهامات پاسخ دهد. آن حضرت راجع به ضرورت وجود امام در جامعه ولادت امام زمان علائم و نشانه های قائم آل محمد و مسألۀ انتظار سخنانی دارد که به اختصار برخی را
ص: 86
مورد اشاره قرار می دهیم.
امام رضا علیه السلام راجع به ضرورت امام در هر عصر و زمانی فرمود: ﴿لَوْ خَلَتِ اَلْأَرْضُ طَرْفَهَ عَیْنٍ مِنْ حُجَّهٍ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا ﴾؛ $ حلى، حسن بن يوسف، مختصر بصائر الدرجات، ص 9. $ چنان چه زمین لحظه ای خالی از حجت خداوند باشد، اهل خود را در خود فرو می برد.
امام رضا علیه السلام در پیشگیری از سوء برداشت و سوء استفاده از امام موعود و رد مدعیان مهدویت به چگونگی ولادت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نشانه های آن حضرت در هنگام ولادت اشاره کرده و می فرماید:
﴿وإذا وَقَعَ عَلَی الأَرضِ مِن بَطنِ امِّهِ وَقَعَ عَلی راحَتَیهِ رافِعاً صَوتَهُ بِالشَّهادَتَینِ﴾؛ $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، من لا يحضره الفقیه، ج 4، ص 418. $ آن گاه که او «امام زمان» از مادر متولّد شود، روی دو کف دست بر روی زمین قرار می گیرد و صدایش را به شهادتین بلند می کند.
جالب این است آن گونه که امام رضا علیه السلام خبر داده بود، امام زمان به همان صورت به دنیا آمد آن چه که از دو خانم به نام های نسیم و ماریه نقل شده دلیل بر این واقعیت است که می گویند:
موقع ولادت امام زمان نرجس خاتون را حاله ای از نوری فراگرفت به طوری که توان دیدن ایشان را نداشتیم بعد از لحظاتی نوزاد او را دیدیم که دو زانوی خود را بر زمین نهاده و به حالت سجده افتاده است و شنیدیم که در آن حال این ذکر را زمزمه می کرد:
﴿اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ اَلْعالَمِینَ وَ صَلَّی اَللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ عَبْداً دَاخِراً لِلَّهِ، غَیْرَ مُسْتَنْکِفٍ
ص: 87
وَ لاَ مُسْتَکْبِرٍ ثُمَّ قَالَ: زَعَمَتِ اَلظَّلَمَهُ أَنَّ حُجَّهَ اَللَّهِ دَاحِضَهٌ، وَ لَوْ أُذِنَ لَنَا فِی اَلْکَلاَمِ لَزَالَ اَلشَّکُّ﴾؛ $ همو، كمال الدين و تمام النعمة، ص 431؛ طوسی، محمد بن حسن الغيبة، ص 245 $ حمد و ستایش مخصوص خداوند است و بر پیامبر و آل ایشان درود فرست. ایشان بنده ذاکر خداست که نه از پرستش حق استنکاف می کند و نه کبر می ورزد ستمکاران پنداشته اند که حجت خدا از بین رفته است اگر به ما اجازه سخن گفتن داده شود هر گونه شک و تردید زایل می گردد.
امام رضا علیه السلام در اشاره به دیگر نشانه های امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جواب این سؤال که قائم از شما کیست؟ ﴿مَنِ اَلْقَائِمُ مِنْکُمْ أَهْلَ اَلْبَیْتِ؟﴾ او را نسل چهارم خود معرّفی کرد و فرمود:
﴿الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِی ابْنُ سَیِّدَهِ الْإِمَاءِ یُطَهِّرُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ مِنْ کُلِّ جَوْرٍ وَ یُقَدِّسُهَا مِنْ کُلِّ ظُلْمٍ وَ هُوَ الَّذِی یَشُکُّ النَّاسُ فِی وِلَادَتِهِ﴾؛ $ طبرسى، على مشكاة الانوار في غرر الاخبار، ص 90. $ او چهارمین فرزند من و پسر بهترین کنیزان است که خداوند به وسیله او زمین را از هر ظلم و ستمی پاک می گرداند. او کسی است که مردم در ولادتش شک و تردید می کنند.
همچنین حضرت رضا علیه السلام در آن هنگام که دعبل قصیده خود را در آن حضرت ایراد نمود، به بیان سلسله نسب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف پرداخت و فرمود:
﴿ یا دِعْبِلُ ، الْإِمَامُ بَعْدِي مُحَمَّدِ ابْنِي، وَ بَعْدُ مُحَمَّدُ ابْنِهِ عَلَيَّ، وَ بَعْدُ عَلِيِّ ابْنِهِ الْحَسَنِ، وَ بَعْدُ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْحُجَّةِ الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرُ فِي غَيْبَتِهِ ، الْمُطَاعِ فِي ظُهُورِهِ ، لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمُ وَاحِدُ لَطَوَّلَ اللَّهُ عزوجل ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ فَيَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً و ظُلماً﴾؛ $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 297 $ اي دعبل امام بعد از من پسرم محمد و پس از محمد فرزندش علی و بعد از علی فرزندش حسن و پس از حسن فرزندش حجّت قائم که در زمان غیبتش مورد انتظار و در زمان ظهورش مورد
ص: 88
اطاعت قرار می گیرد، اگر از عمر دنیا چیزی باقی نماند جز یک روز خدا آن روز را چنان طولانی می کند تا آن که او در آن روز قیام کند و زمین را پر از عدل و داد کند همان طور که از جور و ستم پیشگی پر شده است.
امام رضا علیه السلام در جواب سؤال اباصلت هروی که پرسید: علامت قائم چیست؟ فرمود:
﴿عَلاَمَتُهُ أَنْ یَکُونَ شَیْخَ اَلسِّنِّ شَابَّ اَلْمَنْظَرِ حَتَّی إِنَّ اَلنَّاظِرَ إِلَیْهِ لَیَحْسَبُهُ اِبْنَ أَرْبَعِینَ سَنَهً أَوْ دُونَهَا وَ إِنَّ مِنْ عَلاَمَتِهِ أَنْ لاَ یَهْرَمَ بِمُرُورِ اَلْأَیَّامِ وَ اَللَّیَالِی عَلَیْهِ حَتَّی یَأْتِیَ أَجَلُهُ﴾؛ $ همو، کمال الدین و تمام النعمة، ص 652؛ قطب راوندی، سعید بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، قم، ج 3، ص 1170. $ از نشانه های او سیمای جوانی در سنّ پیری است که هر بیننده ای او را فرد چهل ساله یا کمتر تصوّر می کند و از دیگر نشانه های او این است که گذشت زمان در او تأثیر ننهاده و تا فرا رسیدن ،اجلش آثار پیری در او نمایان نمی گردد.
به دلیل اهمیتی که انتظار فرج دارد این موضوع از دید امام رضا علیه السلام دور نمانده و راجع به ضرورت انتظار و پاداش آن می فرماید:
﴿ما اَحسَنَ الصَّبرُ وَ انتِظارُ الفَرَجِ اَما سَمِعتُم قَولَ اللهِ تَعالی ﴿وَارتَقِبوُا اِنّی مَعَکُم رَقیبٌ﴾ $ هود (11): 93 $ و ﴿فَانتَظِروُا اِنّی مَعَکُم مِنَ المُنتَظِرینَ﴾، $ اعراف (7): 71 $ فَعَلَیکُم بِالصَّبرِ فَاِنَّما یجیئُ الفَرَجُ بَعدَ الیأسِ﴾؛ $ اصفهانی، محمد تقی، مکیال المکارم، ج 2، ص 127. $ چه نیکوست صبر و انتظار فرج، مگر نشنیده اید گفتار خدا را که فرموده است: «انتظار بکشید، من هم با شما در انتظارم»، «منتظر باشید که من نیز همراه شما منتظرم» پس صبر و شکیبایی را پیشه خود سازید که فرج بعد از یأس و نا امیدی خواهد آمد.
ص: 89
سجایای اخلاقی و ملکات نفسانی امام رضا علیه السلام بیش از آن است که در قلم بیاید؛ چرا که آن حضرت مانند اجداد طاهرینش آینه تمام نما و جلوه گاه صفات جمال و کمال خداوندی است و هرگز نمی توان تمام کمالات را به قلم آورد ولی تا آن جا که مجال اجازه می دهد اندکی از سجایای اخلاق فردی و ویژگی های شخصیتی آن حضرت را یادآور می شویم:
یکی از ویژگی ها و تمایزهای مردان بزرگ خدا برخورداری از قدرت معنوی و حمایت های الهی است به همین سبب قادر به انجام مسئولیت سنگین خود در هدایت جامعه اند آیات زیر تأییدی بر این واقعیت است.
﴿قال إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً﴾؛ $ بقره (2): 124 $ خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم.
﴿إِنَّ اللهَ اصْطَفيه علَيكُم وزادَهُ بَسطَةً فِي العِلمِ﴾؛ $ بقره (2): 247 $ خداوند او (طالوت) را بر شما
ص: 90
برگزیده و او را در علم وسعت بخشیده است.
﴿ و أَنزلَ اللهُ عَلَيكَ الكِتابَ وَ الحِكمَةَ وَ عَلَّمَك مالَم تَكُنْ تَعْلَمُ، و كَانَ فَضلُ الله عَليكَ عَظِيماً﴾؛ $ نساء (4): 113 $ خداوند، کتاب و حکمت را بر تو نازل ساخت و آن چه که تو نمی دانستی به تو آموخت و فضل خدا همواره بر تو بزرگ بوده است.
﴿وَ جَعَلْناهُمْ اَئِمَّهً یَهْدُونَ بِاَمْرِنا وَ اَوْحَیْنا اِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ﴾؛ $ انبیاء (21): 73 $ آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم) را هدایت می کردند و انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آن ها وحی کردیم.
از این آیات و دیگر آیات مشابه، نکاتی دست می آید که برخی عبارت اند از:
- انتخاب امام، تنها از سوی خداوند صورت می گیرد و بس: ﴿إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً﴾، ﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً﴾.
- انتخاب امام، نوعی برگزیدگی است: ﴿إنَّ اللهَ اصْطَفیهُ عَلَیْکُمْ﴾.
- خداوند مردان بزرگ الهی را از علم خود برخوردار می سازد: ﴿وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ ﴾، ﴿وَ عَلَّمَكَ مَالَمْ تَكُن تَعْلَمُ﴾.
- خداوند این انسان های وارسته را مورد فضل ویژه خود قرار داده است: ﴿وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً﴾.
- خداوند این گونه افراد را مُلهم به انجام فعل خیر نموده است: ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ﴾.
از آن رو که علی بن موسی الرضا علیه السلام امام است و در قبال آحاد جامعه مسئولیتی سنگین بر عهده دارد آن حضرت نیز باید مانند دیگر مردان بزرگ خدا، از تربیت و حمایت الهی برخوردار باشد تا با پشتیبانی تربیت و امداد الهی بتواند نقش خود را در ابلاغ پیام الهی و هدایت دیگران ایفا نماید.
ص: 91
عصمت ملکه ای نفسانی است که معصوم را از ارتکاب هر گونه گناه کوچک و بزرگ و لغزش باز می دارد چنان که امام علی علیه السلام فرمود: ﴿مَنْ أُلْهِمَ اَلْعِصْمَهَ أَمِنَ اَلزَّلَلَ﴾؛ $ آمدی، عبدالواحد بن محمد غرر الحکم و درر الكلم، ج 5، ص 300 $ هرکس ملهم به خصیصه عصمت باشد از هر نوع لغزشی در امان خواهد بود.
هر چند معصوم بشر بوده و از خواسته ها و غرایز بشری برخوردار است ولی او در افقی برتر قرار داشته و شعاع دید او با دیگران تفاوتی بسیار دارد. او با جهان غیب ارتباط داشته و با چشم باطن ملکوت جهان هستی و حقیقت عالم وجود را می بیند و آن چه دیگران با حدس و گمان به آن ها دست می یابند، معصوم با شهود عینی به آن می رسد آن چه دیگران می دانند تنها علم است در حالی که علم معصوم، يقين است و یقین برتر از علم است بسیار اتفاق افتاده و می افتد که عالِم بر خلاف علم خود عمل می کند در حالی که اهل یقین که به آن دست یافته اند، بر خلاف يقين خود عمل نمی کنند.
کسی از هشام بن حکم پرسید چطور می شود که معصوم علیه السلام را مصون از گناه دانست؟ او در جواب گفت: منشأ بسیاری از گناهان، حرص و حسادت است. ناگفته روشن است که معصوم هرگز حرص به دنیا ندارد؛ چرا که او هر چه بخواهد در اختیار اوست پس چرا او حرص بورزد؟! همچنین او حسادت نیز نمی کند زیرا حسادت در جایی متصور است که انسان، فاقد چیزی باشد که دیگران، آن را در اختیار دارند اما امام چیزی کم ندارد بلکه او از نعمت و مقامی برخوردار است که بالاترین نعمت ها و مقام هاست. $ امینی، ابراهیم بررسی مسائل کلی امامت، ص 175 $
ص: 92
به دلایلی که گفته خواهد شد عصمت برای امام ضرورتی بایسته است. این واقعیت انکار ناپذیر را از زبان شیخ مفید بشنویم که در این باره ادعای اجماع کرده و می گوید: ﴿اتّفقت الإماميّة على أنّ إمامَ الدِّين لا يَكونُ إِلَّا مَعصوماً مِن الخِلافِ لِلّه تعالى﴾؛ $ مفيد، محمد بن محمد، اوائل المقالات، ص 39 $ شیعیان دوازده امامی همه اتفاق نظر دارند که پیشوای دین جز کسی که معصوم از مخالفت با پروردگار باشد نخواهد بود.
دلایلی که بر ضرورت عصمت برای امام دلالت و یا اشاره دارد به دلایل عقلی و نقلی تقسیم می شود که در این جا به تفکیک و به اختصار برخی از این دلایل را یادآور می شویم.
دلایل عقلی که بر ضرورت عصمت برای امام دلالت می کند فراوان اند که تنها به چند مورد بسنده می شود.
1- از آن رو که امام، حافظ شرع مقدس و تفسیر کننده احکام دین است، باید به حكم عقل معصوم باشد، زیرا اگر معصوم نباشد اطمینان مردم به او به حداقل می رسد در این صورت است که نه به رفتار او عمل می کنند و نه به راهی می روند که او نشان می دهد بدیهی است که این با ضرورت انقیاد و تسلیم در برابر دستورات او ناسازگار است
2- اگر امام، معصوم نباشد، معنایش این است که او نیز مانند دیگران در معرض لغزش و خطاست در این صورت به این خاطر که ممکن است او مانند دیگران خطا و اشتباه کرده باشد یا در بیان احکام الهی دچار دروغ و نوعی غرض ورزی شود گفتار و رفتار او برای دیگران قابل قبول نخواهد بود و این با
ص: 93
ضرورت پیروی که مفاد آية ﴿أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ﴾ $ نساء (4): 59 $ است، منافات دارد.
3- اگر امام معصوم نباشد و از او لغزشی سر زند، باید فضیلت او از دیگران کمتر باشد؛ زیرا با این فرض که عقل و معرفت او به خدا از همه بیشتر است اگر خطا کند از همه پست تر خواهد بود و این با مقام امام که باید افضل از امت باشد سازگار نخواهد بود.
آیات و روایاتی که بر عصمت و ضرورت آن برای امام دلالت و یا اشاره دارند بسیارند که تنها به چند آیه و روایت بسنده می شود.
1- ﴿وإِذِ ابْتَلَی إِبراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمات فَأتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنّاسِ إِمَاماً قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ﴾؛ $ بقره (2): 124 $ و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود و وی آن همه را به انجام رسانید [خدا به او] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم. او پرسید: از دودمانم چطور؟ فرمود: پیمان من به بیداد گران نمی رسد.
این آیه از دو جهت بر ضرورت عصمت دلالت دارد: نخست آن که کسی به مقام امامت می رسد که که پیش از آن از امتحان الهی سربلند بیرون آمده و نمره قبولی گرفته باشد ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ﴾. دوم آن که از هرگونه گناه و معصیتی، مصون باشد ﴿لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ﴾.
ص: 94
2- ﴿و جَعَلنا مِنهُم أَئِمَّةً يَهْدُونَ بأمرِنَا لَمَّا صَبَرُوا و كَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ﴾؛ $ سجده (32:) 24 $ و چون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت کنند.
این آیه نیز دارای نکاتی چند است که بایسته توجه می باشد. نخست آن که به امامت، عهد و پیمانی الهی است و تنها با جعل و انتخاب خدا تحقق می یابد بنابراین، نه آرا و عقاید مردم و نه شورا در انتخاب امام هیچ دخالتی ندارند: ﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً﴾.
دوم آن که در صورتی امام، مقام امامت را احراز می کند که در مقابل حوادث تلخ و پیش آمدهای ناگوار صبور باشد: ﴿وَجَعَلْنا هُمْ ائمَّةً... لَمَّا صَبَرُوا﴾.
و دیگر آن که تا انسان به مرتبه ای از یقین نرسد و با حقایق و عوالم غیب ارتباطی معنوی برقرار نکند و تا با چشم دل، ملکوت عالم هستی را مشاهده نکند، به مقام امامت نمی رسد ﴿وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ﴾.
3- ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لَيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَيتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطهيراً﴾ $ احزاب (33): 33 $ خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.
در این باره که امام، معصوم است، احادیثی فراوان رسیده که تنها به موارد زیر بسنده می گردد.
1- ﴿عن الرسول - صلى الله عليه و آله-: أنَا وعَلِیٌّ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ و تِسعَهٌ وُلدٍ مِن
ص: 95
وُلْدِ اَلْحُسَیْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ﴾؛ $ قندوزی، سليمان بن ابراهيم، ينابيع المودّة لذوى القربى، ص 534. $ از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل است که فرمود: من، علی، حسن و حسین و نُه فرزند از فرزندان حسین علیهم السلام، پاک و معصوم هستیم.
2- ﴿عن الرضا- عليه السلام-: الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ، وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُيُوب﴾؛ $ ابن شعبة حرانی، حسین بن على، تحف العقول عن آل الرسول، ص 439 $ از امام رضا علیه السلام نقل است که فرمود: امام از هر گناهی پاک و از هر گونه عیبی به دور است.
3- ﴿عن الهادي- عليه السلام-: عَصَمَكُم اللهُ مِن الزَّلَل و آمَنَكُم مِن الفِتَن و طَهَّرَكُم مِنَ الدَّنَس﴾؛ $ مشهدی، محمد المزار، ص248. $ امام هادی علیه السلام فرمود: خداوند شما را از هر گونه لغزشی حفظ کرد و از فتنه انحراف در امان داشت و از آلودگی ها پاک ساخت.
اولیای الهی و انسان های کمال یافته دارای خط فکری واحداند و در طول زندگی خود از روشی هدفمند پیروی می کنند. در تنهایی و اجتماع در ظاهر و باطن، در درون و برون در فکر و عمل و در همه جا و همه حال یک جور می اندیشند و یک جور رفتار می کنند و هرگونه دوگانگی شخصیت را امر تحمیلی و بر خلاف اقتضای حال خود می دانند.
حضرت یوسف علیه السلام که نمونه ای از این انسان هاست چه آن گاه که به چاه $ نک: یوسف (12): 15. $ و زندان افتاد $ نک: همان: 33 $ یا در بازار برده فروشان با ثمنی بخس فروخته شد. $ نک: همان: 20 $ و چه آن گاه که به جاه و مقام دست یافت و به عنوان مدیر ارشد و صاحب اختیار، به تشکیلات دولت مصر راه
ص: 96
یافت، $ نک: همان: 54 $ در تمام این شرایط از اندیشه و سیرتی واحد برخوردار بود و هرگز، گونه گونی شرایط، او را دگرگون نکرد و ثبات شخصیت او را متزلزل نساخت.
پیشوایان معصوم علیهم السلام ما نیز، همه به خاطر تربیت الهی، از وحدت شخصیت برخوردار بوده اند، آنان چه پیش از امامت و چه در زمان امامت چه در زندان و چه بیرون از آن چه در حال سختی و مصیبت و چه به هنگام شادی در هیچ زمانی، جز به حق نمی اندیشیدند و جز به حق سخن نمی گفتند و تنها طبق موازین دینی و شرعی قدم بر می داشتند آنان همواره طرفدار عدالت، و در تعامل با دیگران جز با اصول انسانی رفتار نمی کردند.
در این میان وحدت و ثبات شخصیت امام رضا علیه السلام مثال زدنی است؛ زیرا او با این که چند سال از مقام سیاسی و ولایتعهدی خلیفه وقت عباسی برخوردار ،بود اما در عین حال نسبت به حق گویی، عدالت خواهی، پای بندی به اصول و موازین اسلامی، صراحت لهجه خیرخواهی و نوع دوستی، حسن معاشرت و ساده زیستی هیچ تفاوتی نکرد و رفتارش همان گونه بود که پیش از پذیرش ولایتعهدی داشت.
با آن که امامان ما هرگز به مکتب نرفته و پای درس هیچ استادی ننشسته اند، اما با این حال به خواست و اراده الهی از تمام علوم و مجهولات عالم آفرینش اطلاع و آگاهی دارند. این دانایی و اطلاع از است که علم آنان از اقیانوس بیکران علم الهی سرچشمه گرفته و سرشار از فیض الهی می باشند و آن را با جان آسمانی خویش دریافت نموده اند.
درست به این دلیل است که این خاندان در طول تاریخ بشر، به عنوان
ص: 97
آگاه ترین انسان ها شناخته شده اند و همواره مرجع مراجعه دانشمندان و اندیشمندان بوده و هستند آنان نه تنها با علم الهی خود، مشتاقان و شیفتگان علم و ایمان را مجذوب خود ساخته، به سر منزل سعادت رهنمون بودند بلکه مخالفان خود را نیز مجاب می ساختند و با دلایلی عقلی، آنان را به اشتباهات خود آگاه ساخته از گمراهی به جاده حق راهنمایی می کردند.
ضرورت برخورداری امامان شیعه از چنین علمی به حدی است که اندیشمندان شیعه آن را پس از تصریح به انتصاب الهی زیربنای عقاید خود در امامت می دانند. این از آن روست که اگر امام سرآمد دیگران و اعلم نباشد، تقدم مفضول بر فاضل پیش می آید و آن امری قبیح و ناپسند است. شیخ مفید در این باره می گوید:
﴿و اتفقت الإمامية على أن إمامَ الدِّين لا يكونُ إِلَّا ... عالِماً بِجَميعِ عُلومِ الدِّين، کامِلاً في الفضل، بايناً مِن الكُلِّ بالفَضلِ﴾؛ شیعیان دوازده امامی همه اتفاق نظر دارند که پیشوای دین، جز کسی که ... به تمام علوم دین آگاه بوده و در فضیلت کامل باشد و با همگان به دلیل برتریش متفاوت باشد، نخواهد بود. $ مفيد، محمد بن محمد، اوائل المقالات، ص 39 $
امامان شیعه نه تنها در باور پیروانشان اعلم و افضل بر دیگران اند، بلکه در نزد علمای اهل سنت نیز از نظر علم عصمت و تقوا به عنوان چهره هایی ممتاز و برتر شناخته شده اند. تمجید ابن خلکان از امام سجاد، $ نک: ابن خلکان، احمد بن محمد، وفيات الاعيان، ص 247 $ امام باقر، $ نک: همان، ج 4، ص 175 $ امام صادق $ نک: همان، ج 1، ص 327 $ و امام موسی کاظم علیهم السلام، $ نک: همان، ج 5، ص 308 $ و اقرار به علم و دانش فراوان آنان، تجلیل ابن حجر $ نک: ابن حجر عسقلانی، احمد بن على، تهذيب التهذيب، ج 2، ص 89 ص89. $ و
ص: 98
شهرستانی از امام صادق علیه السلام $ شهرستانی، محمد بن عبد الكريم، ملل و نحل، ج 1، ص166. $ به بزرگی یاد کردن ابن ابی حاتم رازی از امام کاظم علیه السلام $ ابن ابی حاتم، عبد الرحمن بن محمد، الجرح والتعديل، ج 8، ص139. $ و نیز تجلیل فخر رازی از امام باقر علیه السلام، امام صادق علیه السلام، امام کاظم علیه السلام، امام رضا علیه السلام گواهی بر این حقیقت انکار ناپذیر است.
با این که ائمه علیهم السلام مانند دیگران به مکتب نرفتند و برای کسی شاگردی نکردند، اما در عین حال عالم ترین انسان ها به شمار می روند. سؤالی که ممکن است به ذهن ،برسد این که آنان علم خود را از کجا و از چه منبعی کسب نمودند؟ در پاسخ باید گفت برای علم امام چند منبع وجود دارد که به اختصار یادآور می شویم.
یکی از مهمترین منابع علم این خاندان قرآن است زیرا قرآن که ﴿أحسَنُ الحَدیثِ و أبلَغُ المَوعِظَهِ﴾ $ نک: ابن شعبه حرانی، حسن بن على، تحف العقول، ص 150 $ است، حاوی علم زمین و آسمان $ ﴿عن الصادق - عليه السلام-: فيه (القرآن) خَبَرُکُمْ وَ خَبَرُ مَنْ قَبْلَکُمْ وَ خَبَرُ مَنْ بَعْدَکُمْ، وَ خَبَرُ اَلسَّمَاءِ وَ اَلْأَرْضِ﴾، كليني، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 599 $ و علم اولین و آخرین است $ ﴿قال رسول الله- صلى الله عليه و آله-: مَنْ اَرَادَ عِلْمَ الْاَوَّلیِنَ وَالْآخَرینَ، فَلْیُثَوِّرِ الْقُرْآنَ﴾، متقى، على بن حسام الدين، كنز العمال، ج 1، ص 548، ردیف 2454 $ و هرکس اهل دل و اهل فهم باشد علم و حکم هر چیز را از این کتاب آسمانی استخراج می کند و وجود خویش را از علم آن سیر آب می سازد. امامان نور علیهم السلام از جمله کسانیاند که قرآن بسیار می خواندند و در آن تدبر
ص: 99
می کردند و از علم قرآنی بهره های فراوان بردند.
یکی دیگر از منابع علم امام معصوم علیه السلام، از عالم غیب است دلیل بر این واقعیت مطلبی است که کلینی در کتاب الکافی آورده است او ابوابی ذکر کرده و در یک باب متعرض احادیثی شده است که به تفاوت میان رسول و محدث پرداخته می گویند محدث کسی است که سخن فرشته را می شنود، ولی او را نمی بیند در بابی دیگر احادیثی را آورده است که می گویند ائمه علیهم السلام نیز محدث می باشند چنان که امام رضا علیه السلام در این باره فرمود: ﴿اَلْأَئِمَّهُ عُلَمَاءُ صَادِقُونَ، مُفَهَّمُونَ، مُحَدَّثُونَ﴾ امامان، عالمانی راست گفتار، اهل فهم و حدیث می باشند. $ کلینی، محمد بن یعقوب همان، ج 1، ص 268؛ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص245 $
حدیث زیر که پاسخی به سؤال ابی بصیر است نیز بر بهره مندی امامان معصوم علیه السلام، از الهام و روح الهی دلالت دارد:
﴿عن أبي بصير قال: سألت أبا عبد الله - عليه السلام - عن قول الله عَزّ وجَلَّ: ﴿و يسألونك عن الرُّوح قُل الرّوحُ مِن أمر ربي﴾ $ اسراء (17): 85 $ قال: خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ کَانَ مَعَ رَسُولِ اللهِ - صلی الله علیه وآله - وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّهِ﴾؛ ابو بصير می گوید: از امام صادق علیه السلام از معنی این آیه سؤال کردم «از شما درباره روح می پرسند بگو روح به امر پروردگار است» فرمود: روح آفریده ای است که از برئیل و میکائیل بزرگ تر و آن با رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، ولی هم اینک با امامان است. $ کلینی، محمد بن يعقوب، الکافی، ج 1، ص 273. $
ص: 100
منبع سوم که امامان نور از آن، سرشار می گردند، ارث بردن آن از دانش پیامبران به ویژه پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و از امامان علیهم السلام است. این مطلب را در کتاب گران سنگ اصول کافی می خوانیم که کلینی در آن بابی با عنوان ﴿أَنَّ الْأَئِمَّةَ وَرِثُوا عِلْمَ النَّبِيِّ وَ جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾ $ همان، ص 223 $ گشوده و در آن احادیثی ذکر نموده است که بر مطلب یاد شده دلالت دارند.
عن زرارة والفضيل عَن أبي جعفرٍ- عليه السلام - قال: ﴿إنَّ العِلمَ الَّذی نَزَلَ مَعَ آدَمَ علیه السلام لَم یُرفَع وَالعِلمُ یُتَوارثُ، و کانَ عَلِیٌّ علیه السلام عالِمُ هذِهِ الاُمَّهِ، و إنَّهُ لَم یَهلِک مِنّا عالِمٌ قَطُّ إلّا خَلَفَهُ مِن أهلِهِ مَن عَلِمَ مِثلَ عِلمِهِ﴾؛ $ همان، ص 222 $ زراره و فضیل از امام باقر علیه السلام نقل کرده اند که فرمود: علمی که با آدم نازل شد برداشته نشد و علم چیزی است که میان افراد به ارث گذاشته می شود امام علی علیه السلام این امت بود و هرگز عالمی از ما خاندان نمی میرد مگر آن که علم خود را به جانشینی که او نیز مانند خود او علم دارد به جای می نهد.
امام صادق علیه السلام نیز در حدیثی دیگر فرمود:
﴿إنّ داود وَرَثَ عِلمَ الأنبياء، وإن سُليمان ورث داود، وإنّ محمّد - صلي الله عليه وآله و سلّم - وَرِثَ سُلَیمانَ ، وإنّا وَرِثنا مُحَمَّدا ، وَ إِنَّ عِنْدَنَا صُحُفَ إِبْرَاهِیمَ. فَقَالَ لَهُ أَبُو بَصِیرٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ اَلْعِلْمُ﴾؛ $ بحرانی، هاشم بن سلیمان مدينة المعاجز، ص 39. $ جناب داوود علیه السلام علم پیامبران را به ارث برد و حضرت سلیمان علیه السلام نیز آن را از داوود علیه السلام به ارث برد و حضرت محمد صلی الله علیه و اله نیز آن را از سلیمان و ما آن را از آن حضرت به ارث بردیم و صحف ابراهيم و ألواح موسى
ص: 101
در نزد ماست، ابوبصیر گفت: علم همین است.
از جمله منابع علم امام معصوم بهره گیری از احادیث و سخنان به جا مانده از پیامبران الهی و دیگر امامان پیش از خود است که برای هر یک از ائمه مواردی را می توان ذکر نمود. حدیث سلسله الذهب که امام رضا علیه السلام آن را در هنگام ورود به شهر نیشابور ایراد فرمود نمونه ای از این احادیث است که امام رضا علیه السلام از یکایک پدرانش و آنان از پیامبر صلی الله علیه و آله و او از خدا نقل نموده است.
در خصوص علم امام رضا علیه السلام که زبان زد عام و خاص بود تا آن جا که به «عالم آل محمد» معروف شد جای این سؤال است که آیا علم آن حضرت بیش از علم دیگر امامان معصوم علیهم السلام است؟
در جواب باید گفت این که امام رضا علیه السلام به عالم آل محمد شهرت دارد، به این معنی نیست که آن حضرت در مقایسه با دیگر امامان نور، از علمی بیشتر
ص: 102
برخوردار است، بلکه امامان شیعه به لحاظ داشتن علم مانند برخورداری از مقام عصمت، برابراند؛ چرا که علم این خاندان علمی حضوری است نه حصولی و هر آن چه که دارند از جنس دریافتنی است نه آموختنی و در این باره میان آنان هیچ تفاوتی وجود نداشته و ندارد اگر در میان این خاندان امامانی چون امام باقر علیه السلام امام صادق علیه السلام و امام رضا علیه السلام توفیق می یابند تا علم خود را بروز داده و تشنگان علم و دانش را از دریای بی ساحل علم خود سیراب کنند به خاطر فرصت ها و شرایط خاص سیاسی و اجتماعی بوده است.
اگر امام باقر علیه السلام به باقرالعلوم شهرت یافت و امام صادق علیه السلام در نشر علم و تربیت شاگردان تا آن جا پیش رفت که مکتب اثنا عشری به نام زیبای آن حضرت موسوم گشت به این دلیل است که آن دو بزرگوار در یک مقطع زمانی خاص قرار داشتند شرایط حاکم بر آن زمان، این فرصت را در اختیار آن ها گذاشت تا علم خویش را بروز داد به نشر معارف اهل بیت علیهم السلام بپردازند چنین فرصتی به سبب کشمکش خاندان بنی امیه و بنی عباس بر سر حکومت و قدرت سیاسی به دست آمد. تنازع آنان بر سر تصاحب قدرت موجب شد تا از این دو امام فراموش کنند و آنان از فرصت و آزادی پیش آمده بیشترین استفاده را بکنند و به نشر دین حق و معارف اهل بیت علیهم السلام بپردازند.
در زمان امام رضا علیه السلام نیز چند جریان رخ داد که هرکدام دلیل و بهانه ای شد تا علم امام ظهور و بروز پیدا کند و سیل دانش آن ،حضرت به سوی جامعه اسلامی سرازیر گردد.
جریان نخست فتنه واقفیه بود با آن که سران آن فتنه از شیعیان و اصحاب امام کاظم علیه السلام بودند، اما با انگیزه های مادی و دنیایی، شهادت امام کاظم علیه السلام را انکار کردند و جانشینی امام رضا علیه السلام را پس از پدرش با مشکلاتی مواجه ساختند و القائاتي شیطانی، اذهان مردم را نسبت به امر امامت مسموم ساخته نسبت به
ص: 103
امامت امام رضا علیه السلام و امامان بعد از او دچار تردید کردند.
امام رضا علیه السلام که متوجه این فتنه شده بود و جایگاه منصب الهی امامت را نسبت به امامت خود و امامان پس از خود در معرض خطر می دید در پاسخ به این القائات شیطانی به تبیین حقایق و از جمله موضوع امامت پرداخت و به تمام سؤال ها و ابهامات پاسخ داد و این به بروز علم آن امام انجامید.
مسئله دیگری که در زمان امامت امام رضا علیه السلام رخ داد پاکسازی دستگاه خلافت عباسی از لوث وجود برمکیان و هلاکت آنان توسط هارون الرشيد بود که به آن حضرت و شاگردان و اصحابش فرصت داد تا به نشر معارف اسلام ناب و تبیین معارف اهل البیت بپردازند.
برمکیان که در حکومت عباسیان نفوذ کرده مناصب عالی حکومتی را از آن خود ساخته بودند همواره به سعایت و تحریک عباسیان علیه خاندان آل ابی طالب و سختگیری نسبت به آنان می پرداختند شیطنت و افراط گری آنان به حدی رسید که هارون در اواخر عمر تحمل خود را از دست داد و سرانجام به تصفية حکومت از لوث آنان پرداخت این پاکسازی که در سال چهارم امامت امام رضا علیه السلام رخ داد به آزادی علویان و از جمله امام رضا علیه السلام انجامید.
جریان سوم که از همه مؤثرتر است موضوع ولایتعهدی امام رضا علیه السلام است فرصتی طلایی که بعد از خلافت امام علی علیه السلام تنها برای امام رضا علیه السلام پیش آمد. این موضوع، پلی مناسب بود که ارتباط امام را با عموم مردم برقرار ساخت و به آن حضرت فرصت داد تا معارف الهی و گنجینه های اهل بیت علیهم السلام را تبیین نماید. این جریان بلندگویی مناسب بود که سبب شد تا آن حضرت سخنان روشنگرانه خویش را به گوش همگان در اقصی نقاط کشور بزرگ اسلامی آن روزگار و حتی به گوش اندیشمندان غیر مسلمان نیز برساند گسیل شدن جمع زیادی از دانشمندان برجسته یهود، نصاری، زرتشتی و صائبی ها به محضر امام
ص: 104
رضا علیه السلام و شرکت در حلقه های مناظره با آن امام، همه و همه از برکات این پیشامد بود.
سه جریان یاد شده به ویژه موضوع ولایتعهدی امام رضا علیه السلام، زمینه ظهور و بروز علم امام را فراهم آورد تا جایی که آن حضرت در میان مردم به «عالم آل محمد» معروف شد.
لازم به یادآوری است به دلیل موقعیت علمی امام رضا علیه السلام، برای اولین بار امام صادق علیه السلام و بعد از او امام کاظم علیه السلام برای آن حضرت، تعبیر «عالم آل محمد» را به زبان آوردند این خبر را اسحاق بن موسی برادر امام رضا علیه السلام، از پدرش امام کاظم علیه السلام نقل کرده که آن حضرت در اشاره به مقام علمی امام رضا علیه السلام و توصیه به پیروی از آن حضرت به ما فرزندانش فرمود:
﴿هَذَا أَخُوکُمْ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی عَالِمُ آلِ مُحَمَّدٍ فَاسْأَلُوهُ عَنْ أَدْیَانِکُمْ وَ اِحْفَظُوا مَا یَقُولُ لَکُمْ فَإِنِّی سَمِعْتُ أَبِی جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ غَیْرَ مَرَّهٍ یَقُولُ لِی إِنَّ عَالِمَ آلِ مُحَمَّدٍ لَفِی صُلْبِکَ وَ لَیْتَنِی أَدْرَکْتُهُ فَإِنَّهُ سَمِیُّ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیٍّ - عليه السلام-﴾؛ $ طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدی، ج 2، ص 65 $ این برادر شما على، عالم آل محمد است، مسائل خود را از او بپرسید و آن چه که او برای شما می گوید به خاطر بسپارید من از پدرم جعفر فرزند محمد شنیدم که به طور مکرر می فرمود: عالم آل محمد در صلب تو، است کاش او را می دیدم، وی همنام امیر مؤمنان علی علیه السلام است.
علم آن امام در حدی بود که تمامی اندیشمندان معاصر و غیر معاصر آن حضرت، به آن اقرار داشتند جملاتی که از اندیشمندان شیعه و سنی به یادگار مانده است گواهی بر این واقعیت است.
ص: 105
1. على بن موسی واقدی به نقل از پدرش می گوید:
و كان علي بن موسي الرضا عليه السلام ثقة يفتي بمسجد رسول الله- صلى الله عليه و آله- و هو ابن نيف و عشرين سنة؛ على فرزند موسى کاظم، مردی مورد اعتماد بود که در مسجد رسول خدا می نشست و فتوا می داد، در حالی که تنها بیست و اندی سال از عمرش سپری شده بود. $ سبحانی، جعفر، اضواء على عقائد الشيعة الامامية، ص193. $
2. بیهقی به نقل از ابراهیم بن عباس آورده است که گفت:
﴿مَا رَأَیْتُ اَلرِّضَا - عليه السلام - سُئِلَ عَنْ شَیْءٍ قَطُّ إِلاَّ عَلِمَهُ وَ لاَ رَأَیْتُ أَعْلَمَ مِنْهُ بِمَا کَانَ فِی اَلزَّمَانِ إِلَی وَقْتِهِ وَ عَصْرِهِ، وکَانَ اَلْمَأْمُونُ یَمْتَحِنُهُ بِالسُّؤَالِ عَنْ کُلِّ شَیْءٍ فَیُجِیبُ فِیهِ وَ کَانَ کَلاَمُهُ کُلُّهُ وَ جَوَابُهُ وَ تَمْثِیلُهُ بِآیَاتٍ مِنَ اَلْقُرْآنِ﴾؛ $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، الأمالي، ص 758 $ ندیدم که چیزی را از امام رضا علیه السلام بپرسند مگر این که آن را می دانست، هیچ کس را تا زمان و روزگارش عالم تر از او نیافتم، مأمون همواره آن حضرت را با سؤال از هر چیزی می آزمود و او جواب می داد.
3. اباصلت هروی از جمله افرادی است که بیش از دیگران محضر امام رضا علیه السلام را درک کرده و از نزدیک شاهد ظهور و بروز علم آن عالم آل محمد بوده است او در اقرار به مقام علمی امام می گوید:
من از امام علی بن موسی الرضا علیه السلام دانشمندتر و عالم تر ندیده ام و هیچ عالمی او را دیدار نکرد مگر آن که او نیز مانند من به این مطلب شهادت می دهد. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 49، ص 100. $
4. اقرار رجاء بن ابی ضحاک که مأمور آوردن آن حضرت از مدینه به مرو بود، نمونه ای دیگر از اقرار دیگران بر میزان علم آن حضرت است. او می گوید:
ص: 106
آن حضرت به هر شهری که وارد می شد مردم از هر سو به او روی می آوردند و مسائل دین را از آن حضرت می پرسیدند و او به تمامی سؤال های آنان پاسخ می داد. $ ابن بابویه قمی محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 163 $
5. دانش آن حضرت به حدی بود که برخی او را پیامبر می پنداشتند، سلیمان جعفری می گوید: در خدمت امام رضا علیه السلام بودم، خانه ایشان پر از مردم بود و هر یک پرسش هایی از آن حضرت می پرسیدند و پاسخ های مناسبی می شنیدند. من که این گستردگی دانش را از آن حضرت دیدم، با خود گفتم: شایسته است ایشان از پیامبران الهی باشد، در این هنگام آن حضرت به من رو کرد و فرمود: ای سلیمان، خاندان عصمت همه دانا و بردبارند و مردم نادان ایشان را پیغمبر می دانند، حال آن که آنان پیغمبر نیستند. $ ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص363 $
6. شیخ یوسف اسماعیل شافعی در اشاره به بزرگی و فضل امام رضا علیه السلام می گوید:
﴿علي الرضا ابن موسي الكاظم عليه السلام - أحد أكابر الأئمة، و مَصابيح الأمة مِن أهل بَيتِ النُّبُوَّة و مَعادِنِ العِلمِ والعِرفانِ﴾؛ $ شريف قرشی، باقر، حياة الامام الرضا، ج 1، ص63 $ على بن موسی الرضا فرزند امام كاظم علیه السلام، یکی از بزرگان پیشوایان و از مشعل های فروزان امت از اهل بیت نبوت و معدن علم و عرفان است.
گستردگی علم امام رضا علیه السلام به حدی بود که افزون بر دنیای اسلام و مسلمانان و نیز افزون بر دانشمندان دیگر مکاتب غیر ،مسلمان برای دشمنانش
ص: 107
مانند مأمون نیز مبرهن و غیر قابل انکار بود او که از گستردگی دانش و دانایی امام به شگفت آمده بود به طور مکرر و در مواقع مختلف، اختیار خود را از دست می داد و به فضل و دانش امام اقرار می کرد موارد زیر بخشی از این موارد است:
1. على بن جهم جلسات مناظره امام رضا علیه السلام حضور داشته است، می گوید: مأمون در یک جلسه پس از گفتگوی علمی با امام رضا علیه السلام و ترک جلسه از محمد بن جعفر عموی امام رضا علیه السلام پرسید: پسر برادرت را چگونه یافتید؟ او گفت با این که او استاد ندیده است و تا کنون ندیدم که او نزد اهل علم رفت و آمد کند، اما با این وجود استاد و دانشمندی زبردست است.
مأمون که از دریای علم فراوان امام، شگفت زده شده بود، در تأیید گفته محمد بن جعفر گفت:
﴿إِنَّ اِبْنَ أَخِیکَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ اَلنُّبُوَّةِ اَلَّذِینَ قَالَ فِیهِمْ اَلنَّبِیُّ- صلى الله عليه و آله-: اَلا اِنَّ اَبْرارَ عِتْرَتی و اَطائِبَ أرومتی اَحْلَمُ النَّاسِ صِغاراً و اَعْلَمُ النَّاسِ کِباراً فَلا تُعَلِّمُوهُم فَاِنَّهُمُ اَعْلَمُ مِنْکُم﴾؛ $ طبرسي، أحمد بن على، الاحتجاج، ص 224 $ پسر برادرت از خاندانی است که پیامبر صلی الله علیه و آله درباره آنان فرمود: آگاه باشید، نیکان فرزندان من و پاکیزگان نسل من، در کوچکی خردمندترین مردم و در بزرگی داناترین مردمند؛ به آنان علم نیاموزید چرا که آنان از شما داناترند.
2. مأمون در پاسخ به اعتراض عباسیان که چرا خلافت را به آل علی پیشنهاد کردی و در نهایت ولایتعهدی خود را به امام رضا علیه السلام تفویض کردی گفت:
﴿إِنِّی عَاهَدْتُ اللَّهَ أَنَّنِی إِنْ ظَفِرْتُ بِالْمَخْلُوعِ أَخْرَجْتُ الْخِلَافَةَ إِلَی أَفْضَلِ آلِ أَبِی طَالِبٍ
ص: 108
وَ مَا أَعْلَمُ أَحَداً أَفْضَلَ مِنْ هَذَا الرَّجُلِ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ﴾؛ $ مفيد، محمد بن محمد، الارشاد، ج2، ص261؛ ابن اثیر، علی بن محمد الكامل في التاريخ، ج6، ص 326؛ طبری، محمد بن جرير تاريخ الامم و الملوک، ج 7، ص 139 $ با خدا عهد کردم که اگر بر برادر خلع شده ام امین، پیروز شوم، خلافت را به افضل فرزندان آل ابی طالب تفویض کنم و من هیچ کس را در روی زمین عالم تر از این مرد (امام رضا علیه السلام) ندیدم.
لازم به ذکر است مأمون تنها در میان موافقان امام رضا علیه السلام و یا حداقل موافقان خود اقرار به گسترگی علم امام نکرد بلکه در حضور 33 هزار نفر از زنان و مردان عباسی به این موضوع اعتراف کرد. بدیهی است، در آن جمع، افرادی حضور داشتند که هم با امام رضا علیه السلام کینه و دشمنی داشتند و هم، با تصمیم مأمون مبنی بر تفویض خلافت و یا ولایتعهدی به امام رضا علیه السلام، سخت مخالف بودند اما در عین حال نسبت به اقرار یادشده مأمون هیچ اعتراضی نداشتد این عدم اعتراض حاکی از آن است که علم و فضیلت امام حتی برای مخالفان نیز غیر قابل انکار بوده است و گرنه آن ها لب به اعتراض می گشودند و به جای امام رضا علیه السلام چند شخصیت مشابه را پیشنهاد می کردند.
دامنه علم امام تنها به دانش های بشری منحصر نمی شود، بلکه غیب و جهان ناپیدا را نیز در بر می گیرد.
علم غیب بر دو گونه است، اول علم به حقایقی که پیش از این در عالم خارج تحقق یافته است و برای انسان راهی به دانستن آن نباشد. این آیه قرآن که به برخی قضایای مرتبط به حضرت نوح اشاره دارد حاکی از این نوع غیب است که فرمود: ﴿تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ
ص: 109
قَبْلِ﴾؛ $ هود (11): 49 $ آن ها (قضایای نوح) از خبرهای غیبی است که بر تو وحی می کنیم که پیش از این نه تو بر آن آگاه بودی و نه قوم تو.
قسم دوم از علم غیب علم به وقایعی است که هنوز به وقوع نپیوسته است، بلکه ممکن است در آینده رخ دهد اموری از این دست که هنوز محقق نشده است، نسبت آن به وجود و عدم یکسان است. اثبات وجود و نفى آن مستلزم احراز علت تامه آن است که اگر آن علت احراز شود آن موجود نیز تحقق خواهد یافت و اگر احراز نشود آن موجود تحقق نخواهد یافت.
از آن رو که هیچ علتی جز به اراده خدا تام و تمام نیست احراز علت نیازمند احراز اراده الهی است که آیا ارادۀ الهی به آن تعلق گرفته است یا نه؟ نا گفته روشن است که هیچ کس جز خدا آگاه به ارادۀ او نیست، مگر آن که خود او کسی را به اراده خویش آگاه سازد چنان که خود او فرمود: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلاَ يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾؛ $ جنّ (72): 26-27 $ خدا عالم الغيب است و او غیب خود را بر احدی جز رسولی که مورد رضای او باشد، اظهار نمی کند.
امام رضا علیه السلام مانند دیگر امامان معصوم علیهم السلام با توجه به مقام امامت و عصمتی که داشت از ارتباط ویژه ای با خدای متعال و جهان غیب برخوردار بود و مانند پیامبران الهی معجزات و کراماتی داشت که در مواقع لازم نمونه هایی از آن ها را بروز می داد تا دلیلی آشکار بر حقانیتش باشد و موجب پرورش و اطمینان خاطر پیروانش گردد. اینک در این مجال چند نمونه از کرامات و معجزات امام رضا علیه السلام را یادآور می شویم:
ص: 110
1. ريان بن صلت می گوید: مدتی در ایران در خدمت امام رضا علیه السلام بودم و پس از مدتی که خواستم به عراق برگردم تصمیم داشتم برای خدا حافظی به محضرم امام رضا علیه السلام بروم در بین راه با خود گفتم خوب است از امام بخواهم به رسم یادبود یکی از پیراهن های خود را به من هدیه کند تا به عنوان تبرک در کفن خود قرار دهم و دیگر آن که چند در همی از آقا مطالبه کنم تا بتوانم برای دخترانم، از خراسان انگشتر هدیه ببرم.
اما آن گاه که خدمت امام رسیدم و از او خداحافظی کردم، چنان حالم منقلب شد که خواسته هایم را فراموش کردم همین که از محضر آن امام بیرون آمدم مرا صدا زد و فرمود بازگرد وقتی دوباره به خدمتش رسیدم، فرمود: آیا مایل نیستی یکی از پیراهن هایم را به تو هدیه دهم؟ و آیا تمایل نداری چند درهمی به شما بدهم تا بتوانی از خراسان برای دخترانت انگشتر هدیه ببری؟ سپس امام هم پیراهنی به من هدیه کرد و هم مقدار سی درهم عنایت نمود. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 49، ص 35 $
2. احمد بن محمد بزنطی می گوید من با سه تن دیگر از دوستان، خدمت امام رضا علیه السلام شرفیاب شدیم بعد از ساعتی که خواستیم از محضر امام خدا حافظی کنیم امام به من فرمود ای احمد تو بنشین.... چون پاسی از شب گذشت، خواستم مرخص شوم آن حضرت فرمود می روی یا می مانی؟ عرض کردم: بستگی به نظر شما دارد فرمود بمان و این هم رختخواب آن گاه امام برخاست و به اتاق خود رفت من از شوق به سجده افتادم و با خود گفتم: سپاس خدای را که حجت او و وارث علوم انبیاء از میان ما چند تن به من تا این حد لطف و عنایت فرمود.
هنوز در سجده بودم که امام بازگشت برخاستم حضرت دست مرا گرفت و
ص: 111
فرمود: ای احمد! امیر مؤمنان به عیادت صعصعة بن صوحان رفت؛ به هنگام بازگشت فرمود: ای صعصعه! از این که به عیادت تو آمده ام به برادران خود افتخار مکن؛ از خدا بترس و پرهیزکار باش. $ خویی، ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 19 و 20. $
همان طور که روشن است امام در این خبر ضمن اعلام آگاهی از نیت احمد به وی هشدار داد که این عنایت و لطف نباید وسیله ای برای فخر و مباهات و احساس برتری تو نسبت به دیگران گردد.
یکی دیگر از جلوه های علم امام رضا علیه السلام آگاهی از مرگ افراد بود که گاه به مناستی از مرگ برخی خبر می داد خبر قتل امین توسط برادرش مأمون از آن جمله است.
یکی دیگر از این موارد خبر محمد بن داوود است که گفت در جلسه ای که من و برادرم خدمت امام رضا علیه السلام بودیم این خبر را به آن حضرت دادند و گفتند، عموی شما «محمد بن جعفر» در حال احتضار است. امام به قصد عیادت به منزل او رفت و ما نیز او را همراهی کردیم همین که امام بالای سر عمویش رسید در حضور فرزندان او لبخند زد و پس از دقایقی خانه عمویش را ترک .نمود در بین ،راه علت خندۀ امام را بر بالین بیمار در حال احتضار و در حضور فرزندان غم دیدۀ او پرسیدیم فرمود: خنده من به این دلیل بود که دیدم عموی دیگرم اسحاق بر بالین برادرش گریه می کند در حالی که اسحاق زودتر از جعفر خواهد مرد و همین مردی که در حال احتضار ،است بر جنازه اسحاق گریه خواهد کرد زمانی طول نکشید که محمد بن جعفر بهبود یافت و پس از مدتی برادرش اسحاق بیمار شد و سرانجام از دار دنیا رفت و دیدیم که محمد
ص: 112
بن جعفر بر جنازه برادرش، اسحاق گریه می کند. $ مجلسی محمدباقر، بحار الانوار، ج 49، ص31 $
از جمله جلوه های علم امام رضا علیه السلام علم و آگاهی به آینده افراد است موارد زیر نمونه هایی از آن هاست.
1) برامکه که نزدیک ترین افراد به هارون در دستگاه خلافت بودند، عامل تحریک او در قتل امام کاظم علیه السلام بودند. از این رو آنان همواره مورد خشم امام رضا علیه السلام بودند و آن حضرت آرزوی سرنگونی و نابودی آنان را داشت. این بود تا آن که در مراسم حج، در مِنی چشم مبارک آن حضرت به صورت غبار آلود يحيى بن خالد برمکی افتاد و فرمود: این بیچاره ها خبر ندارند که امسال چه بلایی بر سرشان می آید. $ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 491 $
2) حسین بن موسی برادر حضرت رضا علیه السلام گفت: روزی با برخی از دوستان در محضر امام رضا علیه السلام بودیم که شخصی به نام جعفر بن عمر علوی، در حالی که لباسی مندرس و پاره پوشیده بود از کنار ما عبور کرد همین که چشم ما به او افتاد، اختیار خندیدیم این جا بود که امام رضا علیه السلام فرمود: ﴿لِتَرَوْنَهُ عَنْ قَرِيبٍ كَثِيرَ الْمَالِ كَثيرَ التَّبَع﴾؛ او را به زودی ثروتمند و با قدرت خواهید دید.
راوی می گوید: از آن تاریخ چیزی در حدود یک ماه گذشته بود که او را به فرمانداری مدینه منصوب کردند پس از آن بود که او هرگاه از خیابان های مدینه عبور می کرد جمعی از غلامان و نوکران او را در احاطه خود داشتند و او با شکوه تمام عبور می کرد. $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 226 $
ص: 113
بی تردید عصر امام رضا علیه السلام از جمله زمان هایی است که بحث های اعتقادی و کلامی رونقی مضاعف یافته بود و آن حضرت هر چند گاهی به خاطر ناتوانی علمی عموم مردم، پاسخی ساده و دور از پیچ و خم های علمی به سؤال آنان می داد؛ لکن در مناظره با آن دست از حکما و متکلمان اسلامی و غیر اسلامی که به مباحث کلامی دامن می زدند آن چنان عقل و منطق را در قالب قضایای علمی به کار می برد که به راحتی مخاطبان خویش را هر چند زبردست بودند مجاب می کرد و به زانو در می آورد مناظره با افرادی چون عمران صابی بزرگ ستاره پرستان؛ رأس الجالوت، بزرگ یهودیان؛ جاثلیق، بزرگ مسیحیان؛ هربذ اکبر، بزرگ زرتشتیان؛ سلیمان مروزی، متکلم برجسته خراسان و نستاط رومی دلیل بر این واقعیت است.
یکی دیگر از جلوه های دانش آن حضرت، آشنایی به زبان های رایج آن زمان بود. آن حضرت بدون آن که در یادگیری زبان ها، استادی دیده باشد، با دیگر زبان ها آشنا که موارد زیر گواهی بر این ادعاست.
1. ابو اسماعیل هندی گفت: از قبل شنیده بودم که در روی زمین حجت و امامی هست من که سخت مایل بودم او را از نزدیک ببینم، نشان او را جویا شدم تا آن که به محضر امام رضا علیه السلام رسیدم. به زبان هندی بر او سلام کرده و جریان خود را در نزد آن حضرت بازگو کردم او با زبان هندی سلامم را جواب داد و فرمود: آنی که در پی او بودی منم، هر چه می خواهی بپرس. من آن چه را لازم دانستم با زبان هندی از او پرسیدم و او با همین زبان به سؤال های من جواب
ص: 114
داد. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج29، ص 50. $
2. در شهر بصره وقتی یکی از مخالفان امامت، به نام عمرو بن هذاب، از امام رضا علیه السلام خواست تا ادعای خود را در مورد دانستن هر زبانی ثابت کند وبا رومیان فارسیان و هندیان با زبان آنان سخن بگوید امام فرمود: آنان را بیاورید تا اگر سؤالی دارند با زبان خود بپرسند و من به سؤال های آنان به زبان خودشان پاسخ دهم عده ای از آنان را آوردند امام با تک تک آنان با زبان خودشان سخن گفت. $ نک: ابن حمزه، محمد بن علی، الثاقب في المناقب، ص 188. $
3. اباصلت هروی می گوید وقتی دیدم امام رضا علیه السلام علیه السلام با فصاحت تمام به زبان دیگران سخن می گوید به شگفت آمده به آن حضرت عرض کردم: از آشنایی شما به زبان ها در شگفتم امام فرمود:
﴿یَا أَبَا اَلصَّلْتِ أَنَا حُجَّهُ اَللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ مَا کَانَ اَللَّهُ لِیَتَّخِذَ حُجَّهً عَلَی قَوْمٍ وَ هُوَ لاَ یَعْرِفُ لُغَاتَهُمْ أَ وَ مَا بَلَغَکَ قَوْلُ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ- عَلَیْهِ السَّلاَمُ- (أُوتِینَا فَصْلَ اَلْخِطابِ)، فَهَلْ فصلُ الخِطاب إِلاَّ مَعْرِفَتُهُ لِلُّغَاتِ﴾؛ ای اباصلت! من حجت خداوند بر خلق او هستم نمی شود که خدا کسی را حجت بر قومی قرار دهد و او بر زبان ایشان آگاه نباشد آیا تا کنون نشنیدی که امیر المؤمنین فرمود به ما خاندان فصل الخطاب عطا شده است آیا فصل الخطاب چیزی غیر از آگاهی به زبان هاست. $ بحرانی، هاشم بن سليمان، مدينة المعاجز، ج 7، ص124. $
آن حضرت، افزون بر آشنایی با زبان های مختلف مردم، با زبان حیوانات نیز آشنا بود. شخصی به نام سلیمان که از نوادگان جعفر بن ابی طالب بود، می گوید:
ص: 115
در باغی در خدمت امام رضا علیه السلام بودم، در این هنگام پرنده ای به حضور آن حضرت آمد و سخت بی تابی می کرد. امام به من فرمود: میدانی این حیوان چه می گوید؟ گفتم: نه. فرمود: می گوید ماری به لانه من حمله آورده و در خواست کمک می کند. طبق فرمان آن حضرت، عصا را برداشتم و وارد اتاقکی شدم که لانه آن پرنده در پرنده در آن جا بود دیدم ماری می خواهد به لانه او نزدیک شود و جوجه هایش را تلف کند. من با کمک عصا آن مار را از پای در آوردم. $ همان، ص 100؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 49، ص 88 $
تاریخ نگاران برای امام رضا علیه السلام آثار و تألیفاتی فراوان ذکر کرده اند که موارد زیر از زمرهٔ این آثار است:
امام رضا علیه السلام این رساله را به سفارش مأمون درباره صحت مزاج، خواص خوردنی ها، نوشیدنی ها و داروها نوشته است. این رساله را به این سبب ذهبیه خوانده اند که مأمون، چون از آن کتاب خوشش آمد دستور داد آن را به آب طلا بنویسند.
ماجرای این کتاب چنین است که هارون بن موسی از حسن بن محمد بن جمهور نقل کرده است که گفت: پدرم که در ایران ملازم امام رضا علیه السلام بود، برایم نقل کرد: گروهی از پزشکان و فلاسفه مانند يوحنا بن ماسويه، جبرئيل بن يختيشوع، صالح بن بلهمۀ هندی و عده ای دیگر از دانشمندان و پژوهشگران در مجلس مأمون حضور داشتند. در آن مجلس از طب و آن چه که صلاح و قوام جسم بدان وابسته است سخن به میان آمد مأمون و حاضران در این باره که چگونه خداوند، طبایع چهارگانه، علت بیماری ها، مضار و منافع غذاها را در بدن
ص: 116
انسان ترکیب کرده است سخن بسیار گفتند در این میان، مأمون به امام رضا علیه السلام رو کرد و گفت: ای ابوالحسن! دربارهٔ مطالبی که امروز در مورد آن سخن بسیار ،رفت چه نظری داری؟
آن حضرت فرمود: من نیز مطابق آنچه تجربه کرده و صحت آن ها را از نیاکانم فرا گرفته ام و نیز مواردی که انسان نمیتواند نسبت به آن ها بی اطلاع باشد، چیزهایی می دانم سپس امام به توضیح و شرح برخی مسائل طبی و بهداشتی پرداخت.
مأمون که سخت تحت تأثیر سخنان آن حضرت قرار گرفته بود، پس از مدتی نامه ای به آن حضرت نوشت و از آن حضرت خواست درباره شناخت خوردنی ها و نوشیدنی ها داروها و نیز در مورد رگ زدن و حجامت مسواک کردن و فواید حمام و نوره و دیگر اموری که صحت بدن به آن ها وابسته است وی را آگاه کند. امام در اجابت خواسته مأمون، مطالبی را نوشت و برای مأمون ارسال کرد. مأمون که از محتوای آن رساله سخت خوشنود شده ،بود دستور داد آن را با آب طلا بنویسند. پس از آن بود که آن مطالب تنظیم از آن بود که آن مطالب تنظیم و نگارش یافته، به رساله ذهبیه معروف شد.
این کتاب در خصوص ابواب فقهی، مشتمل بر فتاوا و برخی احادیث فقهی است. هر چند این کتاب تا زمان مجلسی اول (محمد تقی) شهرت چندانی نداشته، اما از روزگار وی تا امروز معروف است علت اشتهار این کتاب آن بود که وقتی گروهی از مردم قم قصد حج کردند کتابی قدیمی را که تاریخ آن با تاریخ عصر امام رضا علیه السلام موافقت داشت، با خود به مکه بردند.
در مکه آن کتاب را به رؤیت قاضی امیر سید حسین اصفهانی رساندند، او پس از مطالعه آن کتاب، یقین کرد که از تألیفات امام رضا علیه السلام است. او نسخه ای
ص: 117
از روی آن تهیه کرد و با خود به اصفهان آورد و به مجلسی اول نشان داد او نیز پس از مطالعه، صحت نسبت کتاب اثر فقهی را به امام رضا علیه السلام تأیید نمود. پس از وی نیز فرزندش مجلسی دوم (محمد باقر)، صحت انتساب آن را به امام رضا علیه السلام تأیید و احادیث آن را در مجلدات گوناگون بحار الانوار پخش نمود و آن را یکی از منابع اصلی بحار الانوار قرار داد. $ نک: مجلسی محمدباقر، بحار الانوار، ج 1، ص 11. $ به این ترتیب، فقه الرضا از آن روزگار تا به امروز معروف و مشهور است.
از جمله کسانی که به صحت انتساب این کتاب اعتقاد پیدا کرده اند سید مهدى بحر العلوم طباطبایی در فوائد الرجالية و ميرزا حسين نوری در مستدرک الوسائل است، از این رو روایات آن را در طی ابواب مختلف کتاب های خود بازگو کرده اند.
این کتاب شامل حدود 216 حدیث است که امام رضا علیه السلام از آباء و اجداد گرامیش نقل کرده است و شامل موضوعاتی همچون توحيد، علم، عبادات، احکام، تفسیر، فضایل پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام، اخلاق و مانند آن است. $ نک: ناجی، محمدرضا، امام رضا علیه السلام ، ص 87 $
این کتاب که حاوی فرایض برجسته مذهبی و مشتمل بر مسائل اصلی فقه است گفته شده است که امام رضا علیه السلام آن را به وزیر اعظم مأمون يعنى فضل بن سهل املا فرموده است.
هر چند برخی از اعاظم شیعه مانند شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا $ نک: ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 129. $ و ابن
ص: 118
شعبه حرانی در تحف العقول $ ابن شعبۀ حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص 437 $ انتساب این رساله به امام رضا علیه السلام را تأیید کرده اند اما برخی مانند محمد جواد فضل الله به دلیل تعبیرات ناموزون و ساختار ناهماهنگ متن و نیز ناهمخوانی برخی احکام با فقه شیعه مانند وجوب قنوت در نمازهای یومیه در انتساب این رساله به امام رضا علیه السلام تردید کرده اند. $ نک: فضل الله، محمد جواد، تحلیلی از زندگانی امام رضا، ص 198. $
لازم به یادآوری است این کتاب با نام هایی همچون «محض الاسلام» و «شرایع الدین» نیز خوانده شده است.
زهد مفهومی گسترده دارد و صرفا به پوشیدن لباس ژنده یا خوردن غذایی ساده نیست بلکه زهد واقعی رفتاری است که بر پایۀ درک اعتقادی و بینش الهی و نیز ارج گذاری به لذت ها و مظاهر زندگی با ملاک دقیق ایمان استوار باشد. این همان است که قرآن در این باره فرمود: ﴿لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی مَافَاتَکُمْ وَلا تَفرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ﴾؛ برای آن چه که از دست داده اید تأسف نخورید، و به آن چه به شما داده شده است دلبسته و شادمان نباشید. $ حدید (57): 23 $
با توجه به مفهوم این آیه شریفه و دیگر آموزه های اسلامی باید گفت: مفهوم زهد دو مرحله قلبی و عملی دارد مرحله قلبی آن، نداشتن دل در گرو دنیا و مرحله عملی آن دوری از تجملات و تشریفات و بسنده کردن به حداقل امکانات است این معنی از زهد، شیوۀ انبیا و ائمه اطهار علیهم السلام در زندگی بوده است، زیرا ساده زیستی و دل در گرو دنیا نداشتن راهی مؤثر برای آزاد بودن از تعلقات مادی است و آن مهمترین راز موفقیت رهبران الهی برای نفوذ در قلب
ص: 119
توده های مردم است.
امام علی بن موسى الرضا علیه السلام از زمره این رهبران است. او به رغم این که امکاناتی فراوان در اختیار داشت و در سال های پایانی عمرش از مقام ولایتعهدی و قدرت سیاسی برخوردار بود اما هرگز به چنگ تجملات و تشریفات گرفتار نشد، بلکه همواره، زهد و ساده زیستی را برای خود یک اصل می دانست و در هیچ شرایطی از آن اصل غفلت نکرد نه در منزل او آثاری از مظاهر اشرافی به چشم می خورد و نه در دفتر کارش. $ کافی، حسن امام رضا اسوۂ صراط مستقیم، ص 74 $
عون بن محمد به نقل از أبى عُبّاد می گوید: ﴿کَانَ جُلُوسُ اَلرِّضَا عليه السلام- فِی اَلصَّیْفِ عَلَی حَصِیرٍ وَ فِی اَلشِّتَاءِ عَلَی مِسْحٍ وَ لُبْسُهُ اَلْغَلِیظَ مِنَ اَلثِّیَابِ حَتَّی إِذَا بَرَزَ لِلنَّاسِ تَزَیَّنَ لَهُمْ ﴾؛ امام رضا علیه السلام در تابستان بر حصیری از بوریا و در زمستان بر روی نمد می نشست آن چه که می پوشید از پارچه های زبر و درشت فراهم آمده بود، ولی آن گاه نزد دیگران می رفت خود را برای آنان می آراست. $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 192؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 49، ص 89 $
آن حضرت در پاسخ به مأمون که گفته بود: تو را با ورع و زهد شناختم فرمود: ﴿بِالزُّهدِ فِی الدُّنیا أرجُو النَّجاهَ مِن شَرِّ الدُّنیا﴾؛ به وسیله زهد ورزی در دنیا، نجات از بدی دنیا را امید دارم. $ همان، ج 49 ص 128. $
آن حضرت، افزون بر این که خود زندگی زاهدانه داشت، گاه برای تبیین معنای زهد و نهادینه شدن این خصلت پسندیده، به رفتار اولیای الهی نیز اشاره می کرد، و به نقل خاطره هایی از آنان می پرداخت داستان زیر از جمله این خاطره هاست
ص: 120
که فرمود:
روزی جناب ابوذر بر حضرت سلمان مهمان شد و سلمان از او به نان خشکی که در داخل سفره با آب خیسانده بود پذیرایی نمود. ابوذر هنگام تناول غذا نمک طلب ،کرد سلمان که نمک نداشت برای تهیه آن کوزه خود را گرو گذاشت و مقداری نمک تهیه کرد و در سفره نهاد بعد از صرف غذا ابوذر گفت: حمد و شکر خدای را سزاست که ما را از قناعت پیشگان قرارداد سلمان به شوخی گفت: اگر قناعتی در کار بود کوزه ای به گرو نمی رفت. $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 53 $
از آن رو که انسان موجودی اجتماعی بوده و ناگزیر از زندگی با دیگران است ناگزیر به رعایت سنن و آداب اجتماعی است. از جمله این آداب ضرورت حرمت گذاری متقابل و تعامل توأم با فروتنی است. امام علی علیه السلام در اشاره به اهمیت فروتنی و پسندیده بودن آن در جامعه فرمود: ﴿عَلَیْکَ بِالتَّوَاضُعِ فَإِنَّهُ مِنْ أَعْظَمِ اَلْعِبَادَهِ﴾؛ بر شما باد تواضع چرا که آن از بزرگترین عبادت ها به شمار می آید. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 72، ص 119، ح 5. $
اما این که تواضع چیست و چگونه باید باشد، امام رضا علیه السلام فرمود: ﴿ التَّوَاضُعُ أَنْ تُعْطِیَ النَّاسَ مَا تُحِبُّ أَنْ تُعْطَي﴾؛ فروتنی آن است که با مردم چنان رفتار کنی که دوست داری با شما چنان رفتار شود. $ کلینی، محمد بن یعقوب الکافی، ج 2، ص124. $
از آن رو که تواضع خصلتی بزرگ و خوی بزرگان است، هر جا سخن از مردان بزرگ الهی است سخن از تواضع نیز هست؛ چرا که این خصلت نردبانی
ص: 121
رو به بلندی است و هرکس آن را بپیماید رفعت و بزرگی می یابد و به درجه او افزوده می شود، چنان که خداوند بزرگ در حدیث قدسی فرمود: ﴿إِنّی وَضَعْتُ الرَّفْعَۀَ وَالدَّرَجَۀَ فِی التَّوَاضُعِ﴾؛ بزرگی و بلندی را در تواضع قرار دادم. $ حائری، محمد مهدی، شجره طوبی، ص 384. $
امامان معصوم علیهم السلام همواره در تعامل با دیگران مشی و مرامشان بر تواضع بود از این رو امام علی علیه السلام با آن که خليفة الله و امام المسلمين بود، آب روی دست مهمان می ریخت و با فروتنی تمام، دست او را می شست $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 72، صص 117-118. $ و امام حسین علیه السلام دعوت بینوایان را می پذیرفت و دور از هر گونه تکبری در کنار آنان می نشست و از غذای آنان تناول می کرد و سپس در دعوتی متقابل آنان را برای صرف غذا به منزل خود دعوت می کرد. $ امین، محسن، اعیان الشیعه، ج 1، ص 580 $
و امام رضا علیه السلام، نیز با آن که از مقام رفیع امامت و قدرت سیاسی ولایتعهدی برخوردار بود نه تنها برای خود هیچ گونه حریمی قائل نبود بلکه در زندگی خویش با طبقات مختلف مردم حتى خدمتکاران و زیردستان معاشرت داشت و با فروتنی رفتار می کرد.
او با آن که در ظاهر عهده دار مقام ولایتعهدی خلیفه وقت عباسی بود، اما بی آن که حمام را برای او خلوت کنند، به حمام عمومی می رفت و حتی مانند فردی عادی، پشت دیگران را کیسه می کشید:
﴿دَخَلَ الرِّضا عليه السلام - الحَمّامَ فَقالَ لَهُ بَعضُ النّاسِ دَلِّكني يا رَجُلُ! فَجَعَلَ يُدَلِّكُهُ فَعَرفُوهُ فَجَعَلَ الرَّجُلُ يَعتَذِرُ مِنهُ و هُوَ -عليه السلام- یُطَیِّبُ قَلْبَهُ وَ یُدَلِّکُهُ ﴾؛ امام رضا علیه السلام به حمام درآمد مردی به آن حضرت گفت: ای مرد! پشتم را کیسه
ص: 122
بکش، امام درخواست او را پذیرفت. در حالی که داشت پشت آن مرد را کیسه می کشید دیگران امام را به آن مرد معرفی کردند. او با آن که از حضرت عذرخواهی می کرد امام همچنان به کار خود مشغول بود و آن مرد را که شرمنده شده بود دلداری می داد. $ نک: ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 362؛ موسوی یزدی، محمدرضا، التشيع من رأى التسنن، ص 387 $
انفاق و بخشش همانند دیگر مکارم اخلاقی از خصلت های نیک و از مفاهیم ارزشی و انسانی به شمار می آید و در تمام ادیان الهی و مکاتب بشری از آن ستایش شده است انفاق در قرآن نیز از جایگاهی ویژه برخوردار است تا آن جا که همپای ایمان به خدا و مکمل دین آمده است، چنان که فرمود:
﴿آمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ﴾؛ به خدا و پیامبرش ایمان آورید و از آن چه شما را نماینده خود قرار داده انفاق کنید کسانی از شما که ایمان آورند و انفاق کنند پاداشی بزرگ خواهند داشت. $ حدید (57): 7 $
در بیان بزرگی انفاق در این آیه همین بس که اولاً: عطف «انفقوا» بر «آمنوا» با واو صورت گرفته است که به معنای هم ردیفی انفاق با ایمان است و ثانیاً: ایمان در صورتی پاداش بزرگ «اجر کبیر» در پی خواهد داشت که همراه با انفاق در راه خدا باشد.
احسان و کرم در تعالیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سخنان امام معصوم علیه السلام نیز جلوه ای خاص یافته است که نه تنها در گفتار بلکه در رفتار آنان نیز نمود پیدا کرده است.
ص: 123
این همان است که در زیارت جامعه، احسان و کرم از سجایا و عادت های این خاندان به شمار آمده است: ﴿عادَتُكُمُ الإِحْسانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ﴾. در این میان سخاوت امام رضا علیه السلام مانند هر خصلت خوب آن حضرت زبانزد عام و خاص است او، هم به انفاق و بخشش توصیه می کرد و هم خود بخشنده بود. در این مجال ابتدا نمونه هایی چند از گفتار آن حضرت درباره سخاوت و انفاق در راه خدا یاد خواهیم کرد و سپس به برخی بخشش های خود آن حضرت اقدام نموده اند اشاره خواهیم کرد.
آن حضرت دربارهٔ ارزش سخاوت و جایگاه سخاوتمندی فرمود:
﴿أَلسَّخِیُّ قَرِیبٌ مِنَ اللّه قَرِیبٌ مِنَ الجَنَّهِ قَرِیبٌ مِنَ النّاسِ بَعِیدٌ مِنَ النّارِ وَالبَخِیلُ بَعِیدٌ مِنَ اللّه بَعِیدٌ مِنَ الجَنَّهِ بَعِیدٌ مِنَ النّاسِ﴾ شخص بخشنده، به خدا بهشت و مردم نزدیک و از آتش دور است ولی شخص بخیل از خدا بهشت و مردم دور است. $ ابن بابویه، قمی محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 15؛ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج 7، ص16. $
آن حضرت در جای دیگر فرمود: ﴿اَلسَّخَاءُ شَجَرَهٌ فِی اَلْجَنَّهِ أَغْصَانُهَا فِی اَلدُّنْیَا مَنْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا دَخَلَ اَلْجَنَّهَ﴾؛ سخاوت درختی است در بهشت که شاخه های آن در دنیاست و هرکس به شاخه ای از آن چنگ زند به بهشت در می آید. $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، همان، ج 1، ص 15 $
نقل است که آن حضرت در روز عرفه در خراسان تمامی دارایی خود را میان افراد کم درآمد تقسیم کرد فضل بن سهل که نمی توانست سخاوت آن حضرت را ببیند گفت: این اقدام امام رضا علیه السلام خسارتی بزرگ است. آن حضرت فرمود:
ص: 124
بَلْ هُوَ اَلْمَغْنَمُ لاَ تَعُدَنَّ مَغْرَماً مَا اِبْتَغَیْتَ بِهِ أَجْراً وَ کَرَماً﴾؛ بلکه این کار غنیمت و سود است آن چه را که برای دستیابی به پاداش الهی و کرامت انسانی بخشیدی خسارت و زیان مشمار. $ ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 470؛ عطاردی، عزیز الله، مسند امام رضا علیه السلام، ج 1، ص48 $
همچنین آورده اند که مردی خدمت آن حضرت آمد و تقاضای کمک کرد و به آن حضرت گفت: به مقدار مروت و سخاوت خود به من کمک کن. آن حضرت فرمود: این شدنی نیست، آن مرد گفت: به مقدار مروت و لیاقت من كمكم كن. حضرت فرمود این شدنی است و سپس مبلغ دویست دینار به او عطا کرد. $ ابن شهر آشوب، همان، ج 1، ص 360. $
يسع بن حمزه گوید: جمع زیادی در محضر امام رضا علیه السلام بودیم از حلال و حرام و هر موضوع دیگری از آن حضرت سؤال می کردیم. در این وقت مردی وارد شد و سلام داد و گفت: یابن رسول الله مردی خراسانی ام از حج بر می گردم و به خراسان می روم ولی پولم گم شده چیزی ندارم مبلغی کمک کن وقتی به وطن خود رسیدم آن را از سوی شما صدقه می دهم امام فرمود چند لحظه بنشین و سپس به پاسخ سؤالات ما ادامه داد.
آن حضرت پس از چند لحظه برخاست و به اندرون رفت و پس از لحظه ای پشت در آمد و دست خود را بیرون آورد و بدون آن که آن مرد را ببیند فرمود بیا این مبلغ را بگیر و در سفر خود خرج کن و لازم نیست از طرف من صدقه بدهی پس از آن که آن مرد رفت، دو باره امام به نزد ما آمد، از آن حضرت پرسیدم: شما که شما که به آن مرد احسان کردید چرا از پشت در دست خود را بیرون آوردید و خود بیرون نیامدید؟ آن حضرت فرمود: ﴿نَحْنُ أَهْلُ بَیْتٍ لاَ نَرَی ذُلَّ اَلسُّؤَالِ
ص: 125
فلانی! سؤال و شبهه ای که در سر داری مطرح کن، اگر در برابر آن پاسخی قانع کننده شنیدی آن خنجری را که همراه داری و در آستین خود پنهان نموده ای بشکن و به دور انداز:
آن فرد پس از شنیدن سخنان بردبارانه امام، از کرده خود پشیمان شد و خنجر خود را شکست و دور انداخت و از آن حضرت عذر خواهی کرد و گفت: شهادت می دهم که تو فرزند پیامبری و در گفتارت راستگو هستی. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 49، ص 55 - 56 $
یکی از اهداف شوم مأمون در موضوع دعوت امام رضا علیه السلام به مرو و تفويض ولایتعهدی به آن حضرت این بود که با نزدیک کردن آن حضرت به دستگاه خلافت و قدرت سیاسی او را به جاه طلبی و دنیا پرستی متهم کند ولی مناعت طبع و عزت نفس آن امام، نقشه مأمون را نقش بر آب ساخت آن حضرت با بی اعتنایی به زرق و برق دنیا و تشکیلات سلطنتی مأمون به زندگی بی آلایش دوران پیش از ولایتعهدی خود ادامه داد و در برابر سیاست مأمون که تلاش می کرد آن حضرت را وارد کارهای حکومتی کند، فرمود:
دعوت به ایران و تفویض ولایتعهدی هرگز نعمتی برایم نیفزوده است هنگامی که در مدینه بودم دست نوشته ام در شرق و غرب نفوذ و احترام داشت در آن زمان بر استرم سوار می شدم و با آرامی و آزادی کوچه های مدینه را می پیمودم و این حالت از همه چیز برایم گواراتر و مطلوب تر بود. $ همان، ص 155 $
ص: 126
في وجهِ السائل﴾؛ ما خاندانی هستیم که نمی توانیم خواری سؤال را در چهره متقاضی کمک بنگریم.
آن حضرت ادامه داد و فرمود: نشنیده ای سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله را که فرمود: ﴿الْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ يَعْدِلُ سَبْعِينَ حِجَّةً وَ الْمُذِيعُ بِالسَّيِّئَةِ مَخْذُولٌ وَ الْمُسْتَتِرُ بِهَا مَغْفُورٌ لَهُ﴾؛ کسی که کار نیک را پنهانی انجام دهد، پاداشش با هفتاد حج برابر است. $ کلینی، محمد بن يعقوب، الکافی، ج 4، ص24. $
حلم و بردباری خصلتی ارزشمند و از ویژگی های مردان بزرگ الهی است که در مصائب روزگار و حتی در مواجه با مردم نابخرد و گمراه از خود نشان می دهند. امام رضا علیه السلام از جملهٔ این مردان بزرگ است که این خصلت را از اجداد بزرگوار خود به ارث برده بود او در برابر با ملایمت های روزگار بردبار بود و تا جایی که مصلحت ایجاب می کرد با دشمنان و گستاخی افراد جاهل بردباری می کرد.
روزی یکی از افرادی که تحت تأثیر تعلیمات صوفی گری قرار داشت و مقام ولايتعهدی را منافی با شئون و حیثیت امام می دانست خنجری زهرآلود در آستین خود پنهان کرد و گفت می روم با علی بن موسی علیه السلام درباره ولایتعهدی بحث کنم. اگر او بر پذیرش ولایتعهدی مأمون حجتی داشت چه بهتر وگرنه با این خنجر او را خواهم کشت.
او همین که به حضور امام رسید در گوشه ای نشست بدون آن که با کسی صحبتى کند. امام پرده از نیت او برداشت و با نرمی و بردباری با وی رفتار کرد. با آرامش و خون سردی فرمود:
ص: 127
شجاعت از اوصاف پسندیده انسان هاست که بین ترس و تهور قرار دارد. ترس نوعی زبونی و گریز از مسئولیت و خطر است که انسان ضعیف النفس گرفتار آن می.شود در مقابل ترس، تهور قرار دارد که به معنای خطر پذیری بیباکانه و عدم رعایت احتیاط در اقدام به کارهای پر خطر است همان گونه که ترس بی جا انسان را زمین گیر می کند و باعث محرومیت از تعالی و رشد می شود، تهور نیز موجب نابودی و هدر رفتن نیرو، جان و مال بدون نتیجه مطلوب می گردد.
اما شجاعت خصلتی پسندیده میان این دو حالت است، شجاع به کسی گفته می شود که جسور بوده و با روحیه خطر پذیری، ارزش های الهی و انسانی را جلوه گر .نماید .بنابراین تنها برخورداری از جسارت و روحیه شجاعت ارزش به حساب نمی.آید بلکه داشتن این روحیه در صورتی ارزش است که در مسیری درست و سودمند به کار گرفته شود.
در شجاعت على بن موسى الرضا علیه السلام هر دو ویژگی آشکار است آن حضرت، هم از شجاعت و روحیه خطر پذیری در حد عالی برخوردار بود و هم این روحیه را در دفاع از امامت و ارزش های توحیدی به کار می گرفت و آن را صرف اعتلای ارزش های الهی می نمود.
امام رضا علیه السلام پس از شهادت پدرش عهده دار مسئولیت سنگین امامت شد و با این که شرایط و اوضاع سیاسی عصر هارون بسیار سخت بود، امامت خود را آشکار ساخت و مسئولیت هدایت مردم را بر عهده گرفت.
محمد بن سنان، یکی از شیعیان و اصحاب امام رضا علیه السلام می گوید: به آن حضرت عرض کردم: شما چگونه جرأت کردید که بعد از پدرتان امامت خود را آشکار کنید با این که از شمشیر هارون خون می چکد؟ در پاسخ فرمود:
ص: 128
﴿جَرَّأَنِی عَلَی هَذَا مَا قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ- صلى الله عليه و آله-: إِنْ أَخَذَ أَبُو جَهْلٍ مِنْ رَأْسِی شَعْرَهً فَاشْهَدُوا أَنِّی لَسْتُ بِنَبِیٍّ، وَ أَنَا أَقُولُ لَکُمْ إِنْ أَخَذَ هَارُونُ مِنْ رَأْسِی شَعْرَهً فَاشْهَدُوا أَنِّی لَسْتُ بِإِمَامٍ﴾؛ این گفته رسول خدا صلی الله علیه و آله به من جرأت داد که فرمود: اگر ابوجهل یک تار مو از سرم بردارد گواهی دهید که من پیامبر نیستم. من نیز می گویم: اگر هارون الرشید از سرم یک تار مو بگیرد گواهی دهید که من امام نباشم. $ شريف قرشی، باقر حياة الامام الرضا، ج 2، ص 227. $
يونس بن عبدالرحمن که از جان امام رضا علیه السلام در برابر خطر دستگاه خلافت عباسی بیمناک بود بعد از آن که شنید آن حضرت بی هیچ واهمه ای امامت خود را علنی ساخته است در ابراز نگرانی از این موضوع اقدام به نوشتن نامه به آن حضرت کرد و در بخشی از آن نامه چنین نوشت: ﴿إِنَّکَ قَدْ أَظْهَرْتَ أَمْراً عَظِیماً وَ إِنَّا نَخَافُ عَلَیْکَ هَذَا اَلطَّاغِیَة﴾؛ شما امری بزرگ را آشکار نمودید و ما بر شما از این طاغوت (هارون) بيمناكيم.
امام در جواب نامه یونس فرمود: ﴿لِیَجْهَدْ جَهْدَهُ فَلاَ سَبِیلَ لَهُ عَلَیَّ﴾؛ بگذار او (هارون) کارش را بکند او نمی تواند بر من سلطه داشته باشد. $ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، ص 60 $
یکی از مواردی که از اخلاق فردی به شمار آمده و لازم است در این فصل مورد توجه قرار گیرد آداب غذا خوردن است؛ زیرا آداب غذا خوردن بهره برداری درست از نعمات الهی است قرآن کریم در خصوص بهره برداری درست از مواد غذایی حدود 160 آیه را به مواد غذایی و چگونگی استفاده از آن
ص: 129
اختصاص داده است. دقت در انتخاب غذا، $ ﴿فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ﴾، عبس (80): 24 $ دوری از غذاهای ناپاک و حرام، $ ﴿وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ﴾، اعرف (7): 157. $ رعایت میانه روی و نهی از پرخوری، $ ﴿كُلُوا وَ اِشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا﴾، اعراف (7): 31 $ استفاده از میوه گوشت $ ﴿وَ اَمْدَدْناهُمْ بِفاکِهَهٍ وَ لَحْمٍ﴾، طور (52): 22. $ و ماهی، $ ﴿أُحِلَّ لَكُم صَيدُ البَحر﴾، مائده (5): 96 $ از جمله این موارد است.
اینک در این مجال، ابتدا برخی آداب غذا خوردن که در سیره عملی امام رضا علیه السلام وجود دارد یادآور می شویم و سپس نمونه هایی از رهنمودهای بهداشتی آن حضرت در این باب را بر می شماریم.
امام رضا علیه السلام همواره غذا را با نمک آغاز می کرد $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 66، ص 394-400. $ و از قول جد بزرگوارش، علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: هر کس غذا را با خوردن نمک شروع کند، خداوند هفتاد بیماری را از او دور می کند:
﴿عن أبي الحَسَن الرضا عليه السلام - عَن آبائِه عَن رسول الله صلّى اللهُ عَلَيه و آله - قَالَ: یَا عَلِیُّ اِفْتَتِحْ طَعَامَکَ بِالْمِلْحِ فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ سَبْعِینَ دَاءً مِنْهَا اَلْجُنُونُ وَ اَلْجُذَامُ وَ اَلْبَرَصُ وَ وَجَعُ اَلْحَلْقِ وَ اَلْأَضْرَاسِ وَ وَجَعُ اَلْبَطْنِ.﴾؛ امام رضا علیه السلام از پدرانش و آن ها از رسول خدا صلی الله علیه و آله آورده اند که فرمود: یا علی! غذا را با نمک آغاز کن؛ چرا که در آن درمان هفتاد درد نهفته است، دیوانگی، جزام، پیسی، گلو درد، دندان
ص: 130
درد و شکم درد، از جمله این دردهاست. $ ابن خالد برقي، أحمد بن محمد المحاسن، ج 2 ص 593 $
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جای دیگر در اشاره به چرایی خوردن نمک در آغاز و پایان غذا فرمود: ﴿ مَنِ اِفْتَتَحَ طَعَامَهُ بِالْمِلْحِ وَ خَتَمَ بِهِ عُوفِیَ مِنِ اِثْنَیْنِ وَ سَبْعِینَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ اَلْبَلاَءِ﴾؛ هرکس غذایش را با نمک آغاز کند و آن را با نمک پایان دهد، از هفتاد و دو نوع بیماری در امان خواهد بود. $ زين الدين، محمد أمين، كلمة التقوى، ج 6، ص391. $
امام رضا علیه السلام تا پیش از صرف غذا دست های خود را می شست و با چیزی خشک نمی کرد، اما پس از طعام آن ها را می شست و با حوله خشک می کرد. $ حرّ عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج16، ص 476 $
آن حضرت در تشویق به این کار برخی فواید دست شستن قبل و بعد از طعام گوشزد می کرد و فرمود: ﴿غَسْلُ اَلْیَدَیْنِ قَبْلَ اَلطَّعَامِ وَ بَعْدَهُ یَنْفِی اَلْفَقْرَ وَ یَجْلِبُ اَلرِّزْقَ﴾؛ شستن دست ها پیش از غذا و پس از آن فقر را دور می کند و روزی را فزونی می بخشد. $ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج16، ص269. $
ابراهیم بن هاشم از برخی اصحاب امام رضا علیه السلام نقل کرده که می گویند ما در محضر امام رضا علیه السلام بودیم که سخن از شستن دست پیش که سخن از شستن دست پیش از غذا به میان آمد امام در شایستگی این کار فرمود ﴿ذَلِکَ شَیْءٌ أَحْدَثَتْهُ اَلْمُلُوکُ﴾؛ شستن دست ها قبل از غذا چیزی است که پادشاهان آن را انجام می دهند. $ ابن خالد برقی، احمد، المحاسن، ج 2، ص 425 $
ص: 131
یکی از آداب امام رضا علیه السلام به هنگام غذا خوردن پرهیز از غذای داغ بود. $ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 66، ص 400 - 403 $ این از آن روست که غذا و نوشیدنی داغ به سرعت تولید و افزایش سلول ها در بدن می انجامد و این احتمال سرطانی شدن آن ها را زیادتر می کند و به تولید تومور منجر می شود.
رئیس گروه سرطان مرکز تحقیقات بیماری های گوارشی و کبدی اعلام کرد تحقیقات انجام شده در جهان حاکی از این است که ایران و مغولستان دو کشوری هستند که بیشترین آمار مبتلایان به سرطان را دارند و عامل آن مصرف چای داغ است که در میان این دو ملت شایع است. $ نک: روزنامه خراسان، مورخه 89/8/3 $
از آن رو که پرخوری به چاقی می انجامد و چاقی احتمال ابتلا به بیماری های مزمن مانند بیماری های قلبی، عروقی، افزایش چربی خون، فشار خون، دیابت، ناراحتی مفاصل را افزایش می دهد شریعت اسلام انسان را از پرخوری نهی کرده و به اعتدال در خوردن غذا توصیه نموده است. امام رضا علیه السلام نیز نه تنها از پرخوری پرهیز می کرد، $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص136. $ بلکه دیگران را نیز از پرخوری نهی می کرد.
آن حضرت در ضرورت پرهیز از افراط و تفریط در غذا خوردن بدن آدمی را به زمینی زراعی تشبیه کرده می فرماید بدن همانند زمین پاک و آماده برای زراعت است که در آب دادن به آن نباید افراط و تفریط کرد؛ چرا که غرق آب کردن زمین، آن را تباه می سازد همان طور که کم آب دادن آن را به خشکی غیر
ص: 132
قابل کشت گرفتار می کند. بدن انسان نیز چنین حکایتی دارد که باید به اندازه خورد. $ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج 16، ص455؛ مجلسی محمد باقر، بحار الانوار، ج 62 ص 310 $
﴿فَإِنَّ صَلَاحَ الْبَدَنِ وَ قِوَامَهُ يَكُونُ بِالطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ فَسَادَهُ يَكُونُ بِهِمَا فَإِنْ أَصْلَحْتَهُمَا صَلَحَ الْبَدَنُ وَ إِنْ أَفْسَدْتَهُمَا فَسَدَ الْبَدَن﴾؛ صلاح بدن و پایداری آن وامدار غذا و نوشیدنی هاست همچنان که فساد بدن نیز وابسته به آن دو است. از این رو، اگر اندازه غذا و نوشیدنی را اصلاح کردی بدن سالم می گردد و اگر آن دو را تباه ساختی، بدن نیز فاسد خواهد شد. $ مجلسی همان، ج 59، ص 316 $
آن حضرت در جایی دیگر در ضرورت پرهیز از پرخوری فرمود: ﴿لَوْ أَنَّ اَلنَّاسَ قَصَدُوا فِی اَلطَّعَامِ لاَسْتَقَامَتْ أَبْدَانُهُمْ ﴾؛ چنان چه مردم خوراک خویش را کم کنند و پرخوری ننمایند، بدن های آن ها دچار امراض مختلف نمی شود. $ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج 2، ص 155 $
امام رضا علیه السلام هرگز به دور ریختن باقی مانده غذا رضایت نمی داد بلکه آن را در ظرفی تمیز و جایی مناسب نگه می داشت تا در نوبتی دیگر تناول نماید و اگر به هر علت امکان نگهداری وجود نداشت دستور می داد تا آن را به شخصی نیازمند هدیه نمایند. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 49، ص 97. $
امام رضا علیه السلام غذا و نرمه نان هایی که کنار سفره می ریخت جمع می کرد و
ص: 133
می خورد و در تشویق این کار، به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمود: ﴿اَلَّذِی یَسْقُطُ مِنَ اَلْمَائِدَهِ مُهُورُ اَلْحُورِ اَلْعِینِ﴾؛ آن چه از نان و غذا کنار سفره می ریزد بخورید که آن مهریه حورالعین است. $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص34 $
امام رضا علیه السلام الله نه خود اسراف می کرد و نه به اطرافیانش چنین اجازه ای می داد. کلینی از قول یاسر خادم آورده است که روزی، غلام آن حضرت میوه ای را خورد و باقی ماندۀ آن را دور ریخت آن حضرت که این اسراف کاری را دید بر آشفت و فرمود:
﴿سُبحانَ الله! إِنْ کُنْتُمْ اِسْتَغْنَیْتُمْ فَإِنَّ اَلنَّاسَ لَمْ یَسْتَغْنُوا أَطْعِمُوهُ مَنْ یَحْتَاجُ إِلَیْهِ﴾؛ سبحان الله! اگر شما سیر هستید و از این میوه بی نیاز شده اید، مردمانی هستند که از آن بی نیاز نگشته اند این میوه ها را به آن ها که محتاج هستند بخورانید. $ کلینی، محمد به یعقوب، الکافی، ج 6، ص 297؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 49، ص 102. $
به دلیل فواید زیاد و خاصیت ضد سرطانی سبزی تازه شریعت اسلام به خوردن سبزی سفارش کرده است تا جایی که امام صادق علیه السلام، سبزی را زینت سفره دانسته و می فرماید: ﴿لِکُلِّ شَیْءٍ حِلْیَهٌ وَ حِلْیَهُ اَلْخِوَانِ اَلْبَقْلُ﴾؛ برای هر چیز زینتی است و زینت سفره سبزی است است. $ طبرسی، ابو علی فضل بن حسن مکارم الاخلاق، چاپ ششم، 1392ق، ص 176. $
امام رضا علیه السلام به مصرف سبزی آن چنان اهمیت می داد که بر سر سفره فاقد سبزی نمی نشست شخصی به نام أحمد بن هارون می گوید: من در محضر امام
ص: 134
رضا علیه السلام بودم که غلامش سفرۀ آن حضرت را گستراند و بر آن غذا نهاد، وقتی امام خواست غذا میل کند جای سبزی را خالی دید، به این سبب از تناول غذا خودداری کرد و به غلامش فرمود:
﴿یَا غُلاَمُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنِّی لاَ آکُلُ عَلَی مَائِدَهٍ لَیْسَ عَلَیْهَا خَضْرَاءُ فَائْتِ بِهَا قَالَ فَذَهَبَ وَ أَتَی بِالْبَقْلِ فَمَدَّ یَدَهُ فَأَکَلَ وَ أَکَلْتُ مَعَهُ﴾؛ ای غلام مگر نمی دانی که من بر سفره ای که در آن سبزی نباشد غذا نمی خورم، سبزی بیاور او رفت و سبزی آورد آن گاه آن حضرت دست به غذا برد و من نیز با او غذا خوردم. $ همان. $
یکی از خوراکی هایی که امام رضا علیه السلام سخت به آن علاقه داشت خرما بود و آن را با اشتها تناول می کرد. آن حضرت در پاسخ به این که چرا این همه به خرما علاقه دارید؟ فرمود: ﴿كانَ رسولُ الله صلّى الله عليه و آله - امير المؤمنين- عليه السلام- تَمْرِیّاً وَ کَانَ أَبِی تَمْرِیّاً وَ أَنَا تَمْرِیٌّ وَ شِیعَتُنَا یُحِبُّونَ اَلتَّمْرَ لِأَنَّهُمْ خُلِقُوا مِنْ طِینَتِنَا﴾؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله به خرما علاقه داشت امیر مؤمنان علی علیه السلام به خرما علاقه داشت پدرم به خرما علاقه داشت و من هم به خرما علاقه دارم و شیعیان ما نیز به خرما علاقه دارند؛ چرا که آنان از گِل وجود ما آفریده شده اند. $ کلینی، محمد بن یعقوب الکافی، ج 2، ص 345؛ مجلسی محمد باقر، بحار الانوار، ج 49، ص 102-103. $
اکنون که سخن در آداب غذا خوردن امام رضا علیه السلام است شایسته است چند نمونه از رهنمودهای بهداشتی آن حضرت را در این باره یادآور شویم.
ص: 135
امام رضا علیه السلام می فرماید در آغاز خوردن طعام ابتدا غذاهای سبک و زود هضم و سپس غذای دیر هضم را بخورید. $ عسگری، مرتضی، رساله ذهبیه معروف به الطب الرضا، ص 15. $
این دستور امام از آن رو است که اگر ترتیب یاد شده رعایت شود، بدن از هر دو غذای استفاده شده تغذیه خواهد کرد ولی اگر ابتدا غذای دیر هضم خورده شود، تا وقتی آن غذا در داخل معده هضم شود و نوبت به غذای زود هضم برسد آن غذا فاسد شده و بدون آن که جذب بدن شود دفع می گردد.
شاید بتوان گفت: این آیه شریفه که اشاره ای به توصیف بهشتیان و خوراک آنان کرده است به نکته یاد شده دلالت دارد؛ زیرا خوردن میوه که زود هضم است بر خوردن گوشت مقدم داشته شده است چنان که فرمود: ﴿وَ اَمْدَدْناهُمْ بِفاکِهَهٍ وَ لَحْمٍ مِمّا یَشْتَهُونَوَ اَمْدَدْناهُمْ﴾؛ آنان (بهشتیان) را با میوه و گوشت از هر نوع که به خوردن آن اشتها داشته باشند برای ایشان فراهم می آوریم. $ طور (52): 21 $
از آن جا که نوشیدن آب در اثنای غذا به تباهی غذا می انجامد و مشکلاتی را برای معده فراهم می آورد امام رضا علیه السلام از خوردن ،آب در بین غذا و بلا فاصله پس از آن نهی نموده است، چنان که فرمود:
﴿مَن أَرادَ أَلّا تُؤذیَهُ مَعِدَتُهُ فَلا یَشرَب عَلی طَعامِهِ ماءً حَتَّی یَفرُغَ مِنهُ ، وَ مَن فَعَلَ ذلِکَ رَطِبَ بَدَنُهُ وَ ضَعُفَ مَعِدَتُهُ، وَ لَم تَأخُذِ العُروقَ قُوَّهَ الطَّعامِ ؛ لِأَنَّه یَصیرُ فی المَعِدَهِ فِجَّا إِذا صُبَّ الماءُ عَلی الطَّعامِ﴾؛ هر کس می خواهد معده اش او را آزار ندهد، میان غذا، آب ننوشد تا آن را به پایان رساند؛ هر کس چنین کند، رطوبت در بدنش
ص: 136
می نشیند و معده اش ضعیف می شود و رگ ها نمی توانند نیروی موجود در غذا را بگیرند؛ زیرا در صورتی که بر روی غذا آب ریخته (نوشیده) شود، غذا خام می ماند و جذب بدن نمی شود. $ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج 17، ص 7. $
در توضیح این مطلب باید یادآور شد نوشیدن آب در میان غذا باعث رقيق شدن آنزیم های گوارشی و اختلال در عمل هضم و جذب مواد غذایی می شود. این از آن است که به گفته کارشناسان تغذیه نوشیدن آب بین غذا، به رقیق شدن شیره معده می انجامد و در نتیجه سبب ایجاد نفخ، سنگینی در دستگاه گوارش، التهاب معده و اختلال در هضم غذا و جذب نشدن مواد غذایی به بدن خواهد می گردد.
در پایان این بحث این را نیز بیفزاییم که امام رضا علیه السلام از نوشیدن آب سرد بعد از خوردن چیز گرم نهی کرده می فرماید: ﴿شُربُ الماءِ البارِدِ عَقیبَ الشَّیءِ الحارِّ و عَقیبَ الحَلاوَهِ؛ یَذهَبُ بِالأَسنانِ﴾؛ آشامیدن آب سرد، پس از خوردن چیز گرم و خوردن شیرینی دندان ها را از بین می برد. $ محمدی ری شهری، محمد، موسوعۀ احادیث طبی، ج 2، ص 472 $
صبحانه و شام به ترتیب از مهمترین وعده های غذایی است که برای سلامتی بشر امری ضروری است، با بررسی روایات متعدد و هم چنین آیه ﴿وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیها بُکْرَهً وَ عَشِیًّا﴾؛ $ «و آنان، صبحگاهان و شامگاهان روزی ویژه خویش را دارند» مریم (19): 62 $ که دربارۀ بهشتیان آمده است این گونه استنباط می شود که صبحانه و شام جزو وعده های اصلی غذایی بهشتیان است.
به دلیل اهمیتی که این دو وعده غذایی در سلامتی انسان دارند در آموزه های
ص: 137
اسلامی، به خوردن این دو وعده سفارش شده است، با این تفاوت که صبحانه به طور کامل و شام مختصر صرف گردد.
امام رضا علیه السلام در ضرورت صبحانه به نقل از امام علی علیه السلام فرمود: هر کس دوام و عمر زیاد می خواهد، صبحانه بخورد. $ على بن موسی الرضا امام هشتم، صحيفة الرضا، ص 78 $
آن حضرت در ضرورت خوردن شام سبک نیز فرمود:
﴿مَنْ أَرَادَ أَنْ يَكُونَ صَالِحاً خَفِيفَ الْجِسْمِ وَ اللَّحْمِ فَلْيُقَلِّلْ مِنْ عَشَائِهِ بِاللَّيْلِ﴾؛ کسی که می خواهد همیشه سرحال و با نشاط باشد تا می تواند از شام خود بکاهد و شب ها سبک بار به خواب برود؛ $ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج16، ص 458 $
آن حضرت در تأکید بر خوردن شام در جای دیگر فرمود: ﴿لا یَدَعَنَّ أحَدُکُمُ العَشاءَ ولَو بِلُقمَهٍ مِن خُبزٍ أو شَربَهٍ مِن ماءٍ﴾؛ هیچ یک از شما شام را واننهد، هر چند که لقمه ای نان و یا جرعه ای آب باشد. $ کلینی، محمد بن يعقوب، الکافی، ج 6، ص 289. $
امام رضا علیه السلام در اشاره به دلیل ضرورت خوردن شام فرمود:
﴿إِنَّ فِی اَلْجَسَدِ عِرْقاً یُقَالُ لَهُ اَلْعَشَاءُ فَإِنْ تَرَکَ اَلرَّجُلُ اَلْعَشَاءَ لَمْ یَزَلْ یَدْعُو عَلَیْهِ ذَلِکَ اَلْعِرْقُ إِلَی أَنْ یُصْبِحَ، یَقُولُ أَجَاعَکَ اَللَّهُ کَمَا أَجَعْتَنِی وَ أَظْمَأَکَ اَللَّهُ کَمَا أَظْمَأْتَنِی﴾؛ در بدن انسان رگی است که آن را «عَشاء» گویند اگر کسی خوردن شام را وانهد، آن رگ همواره تا صبح، او را نفرین کرده، می گوید: خدا تو را گرسنه بدارد چنان که تو مرا گرسنه گذاشتی و خدا تو را تشنه گرداند که مرا تشنه گذاشتی. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 3، ص 347؛ محمدی ری شهری، محمد، دانشنامه احادیث پزشکی، ترجمه دکتر حسین صابری، ص 25 $
ص: 138
علامه مجلسی در ذیل این حدیث می گوید: مضمون این حدیث نوعی تمثیل است برای بیان این مطلب که اگر انسان بدون شام بخوابد، از طریق این رگ آسیب خواهد دید. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 63، ص 347 $
جالب این است، بر خلاف برداشت عموم مردم که در میان سالی از خوردن شام صرف نظر می کنند از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: ﴿الشَّيْخُ لاَ يَدَعُ الْعَشَاءَ وَلَوْ بِلُقْمَةٍ﴾؛ شخص ميان سال خوردن شام را ترک نکند هر چند که یک لقمه باشد. $ کلینی، محمد بن یعقوب الکافی، ج 6، ص 289. $
روشن است که هدف از خوردن و آشامیدن حفظ سلامتی و امکان تداوم حیات است نه آن که هدف از زندگی، خوردن و آشامیدن باشد از این رو باید هر آن چه که سلامتی آدمی را به خطر می اندازد واگذاشت و از هر نوع خوراکی و نوشیدنی که زیان بار است صرف نظر کرد افراط و تفریط در خوردن از جمله این عوامل است که لازم به تعدیل است. در این باره امام رضا علیه السلام فرمود:
﴿لوَ أَنَّ الناسَ قَصَّدوا في الطعامِ لَاستَقامَتْ أبدانُهُم﴾؛ چنان چه مردم خوراک خود را کم کنند و پرخوری ننمایند، بدن هایشان سالم و استوار می ماند. $ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج 2، ص155. $
هرچند آب مایۀ زندگانی و طعم الحياة بوده $ ﴿اَلْمَاءُ طَعْمُ اَلْحَیَاهِ﴾ ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص463 $ و هرگز نمی توان بدون آب زندگی کرد اما باید دانست آبی مطلوب است که از هر جهت سالم باشد. از
ص: 139
این رو تا اطمینان به سلامت آب نباشد، نمی توان آن را نوشید. یکی از راه های حصول اطمینان به سلامت آب، تصفیه آن پیش از مصرف است این راه راهی آسان و کم هزینه است که همگان می توانند به سلامت آب اطمینان حاصل کنند.
امام رضا علیه السلام الان در اشاره به ضرورت تصفیه آب و تعلیم راهی آسان و قابل دسترسی برای همگان فرمود: ﴿الماءُ المَغلِيُّ يَنفَعُ مِن كُلِّ شيءٍ و لا يَضُرٌ مِن شَيءٍ﴾؛ آب جوشیده از هر جهت سودمند بوده و هیچ ضرری ندارد. $ طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، مكارم الأخلاق، ص 157. $
آن حضرت در اشاره به شفا بخش بودن آب جوشیده و این که چه مدتی و یا چند بار بجوشد و نیز اشاره به آثار و فواید آن فرمود:
﴿لْمآءُ الْمُسَخَّنُ إِذا غَلَیْتَهُ سَبْعَ غَلَیاتٍ وَ قَلَبْتَهُ مِنْ اِناءٍ إِلی إِناءٍ فَهُوَ یَذْهَبُ بِالْحُمّی وَ یُنْزِلُ الْقُوَّهَ فِی السّاقَیْنِ وَالْقَدَمَیْنِ﴾؛ آن گاه که آب گرم هفت مرتبه جوشانده شود (و یا هفت غل بزند) و سپس از ظرفی به ظرف دیگر جابه جا شود چنین آبی تب را می زداید و به ساق و پاها نیرو می بخشد. $ همان $
گوشت سرشار از مواد پروتئینی است که جنبۀ غذای بالایی دارد از جمله وجود املاح معدنی مانند آهن، روی، سدیم، کلر، منیزیم، است که ارزش غذایی گوشت را چند چندان می کند.
جالب این است چربی حیوانی که در بافت گوشت حیوانات قرار گرفته است، منبعی مهم و انرژی بخش برای بدن به شمار می آید.
با توجه به ضرورت مصرف گوشت و نیاز بدن به آن امام رضا علیه السلام به نقل از امام علی علیه السلام فرمود:
ص: 140
عَلَیْکُمْ بِاللَّحْمِ فَإِنَّهُ یُنْبِتُ اَللَّحْمَ وَ مَنْ تَرَکَ اَللَّحْمَ أَرْبَعِینَ یَوْماً سَاءَ خُلُقُهُ﴾؛ بر شما باد خوردن گوشت، چرا که گوشت، گوشت می رویاند و هرکس به مدت چهل روز از خوردن گوشت خودداری کند بد اخلاق خواهد شد. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 44 $
جالب این است همان طور که ملاحظه می شود خوردن گوشت هم اثر مادی و جسمی دارد و هم روحی و روانی آن جا که فرمود: ﴿عَلَیْکُمْ بِاللَّحْمِ فَإِنَّهُ یُنْبِتُ اَللَّحْمَ﴾ منظور اثر جسمی است و آن جا که فرمود: ﴿مَنْ تَرَکَ اَللَّحْمَ أَرْبَعِینَ یَوْماً سَاءَ خُلُقُهُ ﴾ منظور تأثیر گوشت بر روح و روان است.
امام رضا علیه السلام تنها به خوردن گوشت سفارش نکرده است، بلکه به ریزه کاری های آن نیز توجه داشته است و لذا راجع به ضرورت پخته شدن گوشت و این که نباید ناجوش مصرف شود گوشت نجوشیده را مایه پدید آمدن کرم معده دانسته است، چنان که فرمود: ﴿أَكْلُ اللَّحْمَ النَّيِّءِ يُوَلِّدُ الدّودَ فى الْبَطْنِ﴾؛ خوردن گوشت نپخته، باعث تولید کرم در معده می شود. $ شريف قرشی باقر، حياة الامام الرضا، ج 1، ص 223 $
هرچند امام رضا علیه السلام به خوردن گوشت توصیه نموده است و ترک آن را تا بیش از چهل روز جایز نمی داند اما در عین حال از افراط در استفاده از برخی گوشت های قرمز نهی کرده، فرمود:
﴿الْإِكْثَارُ مِنْ أَكْلِ لُحُومِ الْوَحْشِ وَ الْبَقَرِ يُورِثُ تَغَيُّرَ الْعَقْلِ وَ تَحَيُّرَ الْفَهْمِ وَ تَبَلُّدَ الذِّهْنِ وَ كَثْرَةَ النِّسْيَانِ﴾؛ زیاده روی در خوردن گوشت شکار و گوشت گاو به بهم ریختگی عقل، سرگردانی فهم کندی ذهن و زیادی فراموشی می شود.
آن حضرت در این باره که چه بخشی از لاشه، سالم تر و سودمندتر است، بخش جلو لاشه را سالمترین قسمت لاشه دانسته است از این رو به غلام خود
ص: 141
چنین سفارش کرد و فرمود:
﴿اِشْتَرِ لَنَا مِنَ اَللَّحْمِ اَلْمَقَادِیمَ وَ لاَ تَشْتَرِ اَلْمَآخِیرَ فَإِنَّ اَلْمَقَادِیمَ أَقْرَبُ مِنَ اَلْمَرْعَی وَ أَبْعَدُ مِنَ اَلْأَذَی﴾؛ گوشتی که برای ما می خرید از بخش جلو لاشه باشد و از بخش های عقب لاشه نخرید؛ چرا که بخش های جلو به چراگاه نزدیک تر و از آفت دورتر است. $ قطب راوندی، سعید بن هبة الله، الدعوات، ص 40 $
یکی از پیام های بهداشتی امام رضا علیه السلام توصیه مؤکد به خوردن عسل است. این از آن رو است که عسل دارای بسیاری از املاح، فلزات و حاوی تمام ویتامین های مؤثر در سلامت بدن است آهنی که در عسل وجود دارد، کم خونی را معالجه می کند فسفر و کلسیم آن، امراض استخوانی را مداوا می کند، قند آن در رشد بدن اثری معجزه آسا دارد قلب را تقویت و فشار خون را منظم می کند این مادۀ شفابخش به کسانی که به امراض ریه، کبد، زخم روده و معده، صفرا، یرقان، اختلال در کلیه و مجاری ادرار و مانند آن مبتلا هستند خدمتی بزرگ و وصف ناشدنی می کند. $ نک: علی بن موسی الرضا، امام هشتم، رسالة ذهبيه معروف به الطب الرضا، ترجمه امير صادقی، ص264 $
این واقعیت را از زبان امام رضا علیه السلام بشنویم که گاه به طور کلی به فواید عسل را اشاره کرده است و گاه در موردی خاص به درمان بیماری با این مایع شفابخش دستور داده است. آن حضرت در اشاره ای کلی به سودمندی عسل به نقل از پيامبر خدا فرمود: ﴿إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ اَلْبَرَکَهَ فِی اَلْعَسَلِ وَ فِیهِ شِفَاءٌ مِنَ اَلْأَوْجَاعِ﴾؛ همانا خدای متعال در عسل برکت قرار داده است و در آن شفاء و درمان
ص: 142
بیماری ها وجود دارد. $ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 66، ص294 $
آن حضرت در جایی دیگر در جلوگیری از بیماری زکام می فرماید:
﴿ مَنْ أَرَادَ رَدْعَ اَلزُّکَامِ مُدَّهَ أَیَّامِ اَلشِّتَاءِ فَلْیَأْکُلْ کُلَّ یَوْمٍ ثَلاَثَ لُقَمٍ مِنَ اَلشَّهْدِ﴾؛ هركس می خواهد در زمستان زکام را از خود دور کند هر روز سه لقمه عسل میل نماید. $ بارَ، محمد علی امام على الرضا و رسالته فى الطبّ النبوى، ص 70 $
اکنون که سخن از مداوای زکام است این توصیه امام رضا علیه السلام نیز یادآور شویم که در جلوگیری از آن فرمود: ﴿ولا تُؤَخِّر شَمَّ النرجس، فإنّه يَمْنَعُ الزَّكامَ في مُدّة أيام الشتاء﴾؛ بوییدن گل نرگس را در فصل زمستان به تأخیر نیندازید؛ چرا که استشمام آن زکام را برطرف می کند. $ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج 1، ص 439 $
زیتون افزون بر این که مصرف زیادی در تغذیه دارد تمام بخش های مختلف این درختچه از میوۀ آن گرفته تا برگ و ساقه خاصیت درمانی نیز دارد درمان ،رماتیسم کاهش کلسترول خون دفع سنگهای صفراوی، درمان یبوستها، علاج قولنج های ناشی از ورم ،کلیه کاهش خطر سرطان سینه در زنان نرم کردن عضلات ،بدن لطافت و شادابی پوست صورت درمان ترک ،پا درمان شوره سر و ریزش مو تسکین دهنده سوزش سوختگی ها درمان آفتاب زدگی و سرمازدگی علاج گزش حشرات مار و عقرب و مانند آن از جمله خواص درمانی زیتون است.
از آن رو که امام رضا علیه السلام به خواص این میوه آگاهی داشت، به استفاده از این
ص: 143
ماده غذایی توصیه کرده می فرماید:
﴿نِعْمَ اَلطَّعَامُ اَلزَّیْتُ یُطَیِّبُ اَلنَّکْهَهَ وَ یُذْهِبُ اَلْبَلْغَمَ وَ یُصَفِّی اَللَّوْنَ وَ یَشُدُّ اَلْعَصَبَ وَ یَذْهَبُ بِالْوَصَبِ وَ یُطْفِئُ اَلْغَضَبَ﴾؛ زیتون غذای خوبی است، دهان را خوشبو می کند، بلغم را می زداید رنگ چهره را روشن می گرداند اعصاب را محکم می سازد خشم و غضب را فرو می نشاند. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 63، ص 183. $
سیر هر چند گیاهی تند و بدبو است ولی خواص فراوان دارد تنظیم قند و گردش خون پاک نمودن مجاری تنفس جلوگیری از تنگی نفس ضد عفونی کردن معده و روده ها حل رسوبات خون درمان رماتیسم، ازدیاد ادرار و کاهش فشار خون به نشاط آوردن عضلات قلب، روشن شدن رنگ پوست درمان مسمومیت و اسهال معالجه رعشه اندام درمان بی خوابی و مانند آن از جمله این خواص است.
در هر پانصد گرم سیر چیزی در حدود 200 کالری حرارت، 5 گرم پروتئین، 1 گرم چربی، 40 گرم مواد قندی، 102 میلی گرم کلسیم، 196 میلی گرم فسفر، و 2/1 میلی گرم آهن وجود دارد. $ نورانی اردبیلی، مصطفی طب اسلامی، ج 2، ص 276 $
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با آن که به دلیل موقعیت اجتماعی و به علت ملاقات با فرشتگان، از خوردن سیر صرف نظر می کرد اما در عین حال در توصیه به استفاده از آن فرمود: ﴿کُلُوا الثُّومَ وتَداوَوا بِهِ ؛ فَإِنَّ فیهِ شِفاءً مِن سَبعینَ داءً﴾؛ سير بخوريد و با آن بیماری های خود را درمان کنید که در آن شفای هفتاد بیماری نهفته
ص: 144
است. $ طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، مكارم الاخلاق، ص 182 $
با توجه به فواید فراوان این ماده نباتی، امام رضا علیه السلام به مداومت بر خوردن سیر حداقل هفته ای یک بار توصیه نموده است.
انجیر میوه ای شیرین و مقوی است که افزون بر جنبۀ غذایی، جنبه دارویی نیز دارد دفع اوره و چربی خون درمان نقرس ضعف کبد و رماتیسم از جمله خواص دارویی انجیر است. $ نورانی اردبیلی، مصطفی همان، ج 2، ص 70 $ این میوه به حدی مهم است که قرآن کریم به آن سوگند یاد نموده است. $ نک: تین (95): 1 $ امام رضا علیه السلام ضمن توصیه و تشویق به استفاده از آن، برخی خواص آن را یاد کرده است، چنان که فرمود:
﴿اَلتِّینُ یَذْهَبُ بِالْبَخَرِ وَ یَشُدُّ اَلْعَظْمَ وَ یُنْبِتُ اَلشَّعْرَ وَ یَذْهَبُ بِالدَّاءِ حَتَّی لاَ یُحْتَاجُ مَعَهُ إِلَی دَوَاءٍ وَ قَالَ اَلتِّینُ أَشْبَهُ شَیْءٍ بِنَبَاتِ اَلْجَنَّهِ﴾؛ انجیر بوی بد دهان را برطرف می سازد استخوان ها را محکم می کند باعث رویش مو بر بدن گشته و بیماری را بدون نیاز به دارو برطرف می سازد و فرمود: انجیر شبیه ترین گیاه به گیاه بهشتی است. $ حر عاملی، محمد بن حسن وسائل الشيعه، ج 17، ص133. $
کشمش در عین کم حجم بودن آن، بسیار مغذی و پر انرژی می باشد، این مادهٔ غذایی که همان خشک شدی انگور است تمام خواص انگور را در خود حفظ کرده و بسیار زود هضم است؛ زیرا بر خلاف دیگر مواد قندی قند آن بدون
ص: 145
تغییر و تبدیل وارد خون شده بدون هیچ زحمتی هضم می گردد. $ همان، ص 267 $ به همین سبب در طول سال به ویژه فصل زمستان به مصرف آن توصیه می شود.
کشمش افزون بر جنبه غذایی، جنبهٔ دارویی نیز دارد، درمان بیماری های معده، تسکین درد سینه $ سرورالدین، محمد، طب الكبير يا فرشته نجات، ص 264 $، فرو نشاندن جوشش صفرا، تنظیم ضربان قلب، تقویت اعصاب، رفع خستگی، تصفیه دستگاه تنفس و مانند آن از جمله فواید دارویی کشمش است. $ نک: همان ص 309 $
با توجه به فواید فراوان کشمش امام رضا علیه السلام به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همگان را به خوردن کشمش تشویق و برخی آثار آن را گوشزد نموده است:
﴿عَلَیْکُمْ بِالزَّبِیبِ فَإِنَّهُ یَکْشِفُ اَلْمِرَّهَ وَ یَذْهَبُ بِالْبَلْغَمِ وَ یَشُدُّ اَلْعَصَبَ وَ یَذْهَبُ بِالْإِعْیَاءِ وَ یُحَسِّنُ اَلْخُلُقَ وَ یُطَیِّبُ اَلنَّفْسَ وَ یَذْهَبُ بِالْغَمِّ. ﴾؛ به کشمش اهمیت دهید؛ زیرا کشمش صفرا را به مرحله بروز می رساند بلغم را زایل می کند اعصاب را تقویت کرده و خستگی را زایل می سازد انسان را خوش اخلاق و نفس آدمی را پاک می کند و اندوه را از او دور می گرداند. $ حر عاملی، محمد بن حسن وسائل الشيعه، ج 17، ص 119 $
هر چند پوشیدن لباس کاری ساده و عادی است ولی از آن رو که لباس نشان دهنده وضع ظاهری انسان است نمی توان نسبت به آن بی تفاوت بود. به همین سبب برای آن در آموزه های اسلامی دستور و آدابی خاص ذکر شده است. جنس، رنگ، دوخت، چگونه پوشیدن، پرهیز از تجمل گرایی و لباس شهرت از
ص: 146
جمله این دستور و آداب است. در این باره به چند مورد از آدابی که امام رضا علیه السلام رعایت می کرد اشاره می گردد:
1. امام رضا علیه السلام در تأسی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که هرگاه لباس می پوشید از سمت راست لباس را بر تن می کرد و هرگاه جامه را از تن در می آورد از سمت چپ بیرون می کرد، $ طباطبایی، محمد حسین، سنن النبى، ص 174 $ آن حضرت نیز لباس را همیشه از طرف راست می پوشید. $ حر عاملی، محمد بن حسن وسائل الشيعه، ج 3، ص 372 $
2. در خلوت و محیط خانه لباس خشن و ارزان قیمت می پوشید و هیچ گاه از لباس نرم و ابریشمی استفاده نمی کرد اما آن گاه که در میان مردم ظاهر می شد، $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 178 $ لباسی بهتر و گران قیمت می پوشید به طوری که گاه مورد اعتراض برخی صوفیان قرار می گرفت که چرا بر خلاف سیرۀ جدت علی علیه السلام رفتار می کنید؟!
3. هر وقت می خواست لباس نو بپوشد ابتدا ظرفی آب تهیه می کرد و هر یک از سوره های توحید، قدر و کافرون را ده بار بر آب می خواند و آن آب را به لباس خود می پاشید و سپس آن را می پوشید حضرت در حکمت این کار فرمود: این عمل، باعث پاکی زندگی می شود. $ حر عاملی، ج 3، ص 372 $
4. آن حضرت توصیه فرمودند که در هنگام پوشیدن لباس نو، این دعا را بخوانید:
﴿اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی کَسَانِی مِنَ اَلرِّیَاشِ مَا أُوَارِی بِهِ عَوْرَتِی وَ أَتَجَمَّلُ بِهِ عِنْدَ اَلنَّاسِ اَللَّهُمَّ اِجْعَلْهُ لِبَاسَ اَلتَّقْوَی وَ لِبَاسَ اَلْعَافِیَهِ وَ اِجْعَلْهُ لِبَاساً أَسْعَی فِیهَا لِمَرْضَاتِکَ وَ أَعْمُرُ فِیهَا مَسَاجِدَکَ﴾؛ سپاس خدایی را که لباسی بر تن من کرد تا بتوانم به وسیله آن شرمگاهم را می پوشانم و خودم را نزد مردم بیارایم. پروردگارا! این لباس را لباس
ص: 147
پرهیزگاری و سلامتی قرار ده و آن را لباسی قرار ده که بتوانم در آن برای رضای تو تلاش کنم و به وسیله آن مسجدهایت را آباد سازم. $ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج3، ص263 $
رعایت بهداشت یکی از مهمترین اصول در زندگی انسان است؛ زیرا با رعایت بهداشت فردی و نظافت بدن است که می توان انواع بیماری ها را از خود دور ساخت و سلامت جسمی و روانی خویش را تضمین نمود.
دین مبین اسلام که همواره در اندیشه سلامت جسم و روان انسان ها ست نظافت را از وظایف عقلی و دینی هر فرد دانسته و دستوراتی کارآمد بیان نموده است. آراستگی ظاهر، پوشیدن لباس تمیز در مراسم رسمی و اعیاد، استفاده از بوی خوش شستن دست قبل و بعد از غذا استراحت بعد از غذا استحمام و انواع غسل های واجب و مستحب استفاده از وسایل شخصی حدود روابط زناشویی و ممنوع بودن آن در شرایط خاص و مانند آن از جمله دستورات اسلام است که در صورت رعایت آن سلامتی جسم و روان آدمی تأمین می گردد.
در این جا خوب است از نظر کارشناسان سازمان بهداشت جهانی یاد کنیم که می گویند: هزینه کردن برای سلامتی نوعی سرمایه گذاری است نه هدر دادن سرمایه.
به جرأت می توان گفت این نظر همان است که امام صادق علیه السلام فرمود: ﴿لَيْسَ فيما أَصْلَحَ الْبَدَنَ إِسْرافٌ، إِنَّمَا الْإسْرافُ فيما أَتْلَفَ المال، وَأَضَرَّ الْبَدَنَ﴾؛ در آن چه به سلامتی بدن می انجامد اسراف نیست؛ بلکه اسراف در چیزی است که مال را تلف کند و به بدن زیان برساند. $ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج 1، ص 397. $
ص: 148
بهداشت فردی که سخت مورد توجه امام رضا علیه السلام است، به دو بخش «بهداشت تن» و «بهداشت روان» قابل تقسیم است که برای هر کدام نمونه هایی از رهنمودها و الگوهای رفتاری آن حضرت را یادآور می شویم.
در بحث بهداشت تن، مباحث زیادی می توان مطرح کرد. در این مجال با استفاده از پیام های بهداشتی امام رضا علیه السلام و الگوهای رفتاری آن حضرت در این باره برخی موارد را به اختصار یادآور می شویم.
از نکات مهمی که رعایت آن در بهداشت فردی ضروری است استحمام است که در تضمین سلامت و تندرستی انسان تأثیری بسزا دارد؛ از این رو در آموزه های اسلامی به این موضوع توجهی خاص شده و درباره شستشوی تن و استحمام تأکید فراوان شده است. دستور به انواع غسل های مستحب و واجب دلیل بر اهمیت پاکیزگی است. سخن امام رضا علیه السلام گواهی بر این مطلب است که در بیان فلسفه غسل فرمود:
﴿عِلَّةً غُسْل الْجَنابَةِ النَّظافَةُ، وَ تَطْهِيرُ الْإِنْسانِ نَفْسَهُ مِمَّا أَصَابَ مِنْ أَذَاهُ، وَ تَطْهِيرُ سَائِرِ جَسَدِهِ...﴾؛ علت غسل جنابت تمیزی و تطهیر نفس انسان از آلودگی و پاکی جسد از قذارت و خباثت می باشد. $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج 1، ص888، باب 195. $
آن حضرت در تأکید به حمام رفتن و پاکیزه کردن تن، برخی منافع آن را گوشزد کرده، می فرماید:
﴿مَنفَعَةُ الْحَمَّامِ مَنفَعَةٌ عَظِیمَةٌ یُؤَدِّی إِلَی الِاعْتِدَالِ وَ یُنَقِّی الدَّرَنَ وَ یُلَیِّنُ الْعَصَبَ وَ الْعُرُوقَ وَ یُقَوِّی الْأَعْضَاءَ الْكِبَارَ وَ یُذِیبُ الْفُضُولَ وَ یُذْهِبُ الْعَفَنَ﴾؛ منفعت استحمام این است
ص: 149
که مزاج آدمی را معتدل می گرداند چرک بدن را پاک، رگ و پی را ملایم می کند اعضای بزرگ بدن را تقویت کرده فضولات و عفونت های بدن را از بین می برد. $ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج 1، ص 375؛ محمدی ری شهری، محمد موسوعة الطبيه، ج 1، ص 162 $
از فواید دیگر آن که امام رضا علیه السلام اشاره فرموده رویش گوشت جدید در بدن است. شخصی به سلیمان جعفری می گوید: من به بیماری سختی گرفتار شده بودم به حدی که گوشت در بدنم نمانده بود بعد از بهبودی از آن مرض، توفیق تشرف به محضر امام رضا علیه السلام را یافتم همین که آن حضرت مرا به این حال دید فرمود:
﴿أيَسُرُّك أن يَعُودَ إليك لَحمُكَ؟ قُلتُ: بَلى، قال: إلزمِ الحَمَامَ غِبَاً فَإِنَّه يَعُودُ إِليكَ لَحمُكَ؟﴾ از این که گوشتت سر جایش برگردد، خوشحال خواهی شد؟ گفتم بلی فرمود: حتماً روز در میان حمام کن؛ چرا که با این کار گوشت از بین رفته ات دو باره بر می گردد. $ صاحب معالم، حسن، منتقى الجمان، ج1، ص111. $
هر چند حمام کردن سلامتی آدمی را تضمین می کند ولی محدودیت هایی نیز دارد که باید رعایت گردد امام رضا علیه السلام ضمن تشویق مردم به پاکیزگی و حمام کردن، محدودیت های آن را نیز گوش زد نموده است از جمله، حمام کردن با معده پر است، چنان که آن حضرت فرمود: ﴿دُخولُ الحَمامِ عَلى البِطْنَةِ يُوَلِّدُ القَوْلَنْجَ﴾؛ حمام رفتن با شکم پُر، باعث قولنج می گردد. $ شریف قرشی، باقر، حیات الامام الرضا، ج 1، ص 223 $
از دیگر محدودیت های حمام کردن، حمام پیش از حجامت و پس از آن است که فرمود:
ص: 150
وإِيَّاكَ وَالْحَمَامَ إِذا احْتَجَمْتَ ، فَإِنَّ الْحُمّى الدّائِمَةَ تَكونُ فيهِ﴾؛ زنهار بعد از آن که حجامت کردی حمام کنی؛ چرا که حمام بعد از حجامت منجر به تب مداوم می شود. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 59، ص 320 $
از دیگر نکاتی که باید در حمام رعایت شود، پرهیز از شانه کردن مو و مسواک زدن در حمام است. امام رضا علیه السلام در این باره می فرماید:
﴿إِیَّاکَ وَ اَلتَّمَشُّطَ فِی اَلْحَمَّامِ فَإِنَّهُ یُورِثُ اَلْوَبَاءَ فِی اَلشَّعْرِ وَ إِیَّاکَ وَ اَلسِّوَاکَ فِی اَلْحَمَّامِ فَإِنَّهُ یُورِثُ اَلْوَبَاءَ فِی اَلْأَسْنَانِ وَ إِیَّاکَ أَنْ تُدَلِّکَ رَأْسَکَ وَ وَجْهَکَ بِمِئْزَرِکَ﴾؛ زنهار که در حمام موی خود را شانه کنی؛ چرا که شانه کردن در حمام بیماری وبا در را به ارمغان می آورد زنهار که در حمام مسواک بزنی؛ چرا که مسواک زدن در حمام بیماری وبا در مو را برای دندان ها اجتناب ناپذیر می کند. زنهار که با لُنگ خود، صورت و سر خود را کیسه بکشی. $ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج 1، ص 382. $
از آن رو که دست ها یگانه وسیلهٔ ارتباط محیط خارجی با چشم گوش بینی دهان و سایر اعضای بدن می باشد رعایت بهداشت دست امری لازم و ضروری است؛ زیرا در صورت کوتاهی در این باره ممکن است لای ناخن ها و میان خطوط پوست دست چرک و کثافات جمع شود و از منافذ وارد بدن گردد و از این طریق سلامت بدن را به خطر اندازد از این رو در اسلام به صورت های مختلف به شستن دست و صورت سفارش شده است دستور به وضو، توصیه به شستن دست و صورت پس از بیدار شدن از خواب و نیز توصیه به شستن دست پیش از غذا و پس و پس از آن، دلیل از آن دلیل بر اهمیت بهداشت است.
ص: 151
امام رضا علیه السلام در اشاره به اهمیت بهداشت دست، در پاسخ این سؤال که آیا انسان پس از بیدار شدن از خواب و پیش از شستن دست می توان دست را داخل ظرف برد یا خیر؟ فرمود: ﴿لاَ لِأَنَّهُ لاَ یَدْرِی أَیْنَ بَاتَتْ یَدُهُ فَیَغْسِلُهَا﴾؛ خیر، چرا که او نمی داند در طول شب دستش کجا بوده است و لذا باید دست هایش را بشوید. $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج 1، ص 890، باب 196. $
آن حضرت در توصیه و تشویق به شستن دست پیش از غذا آن را از صفات بزرگان و پادشاهان معرفی کرده است. آن گاه در نزد او از شستن دست پیش از غذا به میان آمد فرمود: ﴿ذلك شَيْءٌ أحدثتْه المُلُوكُ﴾؛ $ ابن خالد برقی، احمد بن محمد المحاسن، ج 2، ص 425. $
امام رضا علیه السلام در اشاره به حکمت و فلسفۀ وضو، تمیزی بدن را از فواید وضو ،دانسته در این باره می فرماید:
﴿إِنَّمَا أُمِرَ بِالْوُضُوءِ لأَنْ یکُونَ الْعَبْدُ طَاهِراً إِذَا قَامَ بَینَ یدَی الْجَبَّارِ عِنْدَ مُنَاجَاتِهِ إِیاهُ مُطِیعاً لَهُ فِیمَا أَمَرَهُ نَقِیاً مِنَ الأَدْنَاسِ وَ النَّجَاسَهِ مَعَ مَا فِیهِ مِنْ ذَهَابِ الْکَسَلِ وَ طَرْدِ النُّعَاسِ﴾؛ از این رو به وضو امر شده است که بنده آن گاه که در پیشگاه خداوند به مناجات با او می ایستد پاکیزه گردد و در آن چه که خدا به او فرمان داده است فرمان بردار باشد از هر نوع چرک و نجاست تمیز گردد و افزون بر این ها، در وضو، از بین رفتن کسالت و دور شدن چرت نیز وجود دارد. $ ابن بابویه قمی، محمد بن علی شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 2 ص 103. $
این سخن امام رضا علیه السلام تأکیدی دیگر بر رعایت بهداشت تن است که فرمود: به هر قیمتی که شده آب برای وضو تهیه شود.
﴿سُئِل أبو الحسن الرضا عليه السلام - عَنْ رَجُلٍ احْتَاجَ إِلَی الْوُضُوءِ لِلصَّلَاةِ وَ لَمْ یَقْدِرْ عَلَی الْمَاءِ فَوَجَدَ مَاءً بِقَدْرِ مَا یَتَوَضَّأُ بِهِ بِمِائَةِ دِرْهَمٍ هَلْ یَجِبُ عَلَیْهِ أَنْ یَشْتَرِیَهُ وَ
ص: 152
يَتَوَضَّأُ به أو يَتَيَمَّمُ؟ فَقَالَ بَلْ یَشْتَرِی قَدْ أَصَابَنِی مِثْلُ ذَلِکَ فَاشْتَرَیْتُ وَ تَوَضَّأْتُ وَ مَا یَسُوؤُنِی بِذَلِکَ مَالٌ کَثِیرٌ﴾؛ از امام رضا علیه السلام درباره مردی که برای وضوی نماز، آب نداشت جز این که باید آن مقدار آب را به قیمت صد درهم بخرد، آیا باید آب را به همان قیمت بخرد و یا این که به جای وضو تیمم کند؟ امام فرمود: آب بخرد و وضو بگیرد و برای من چنین وضعی پیش آمد و من آن مقدار آب را خریداری کرده، با آن وضو گرفتم و از این بابت ضرر سنگینی متوجه من نشد. $ همو، من لا يحضره الفقیه، ج 1، ص 35 $
ممکن است کسی بعد از آگاهی از احکام غسل و وضو، این سؤال در ذهنش نقش ببندد و از خود بپرسد با این که در جنابت و در ادرار یک عضو مشترک آلوده می گردد پس چرا در هنگام غسل باید تمام بدن شسته شود، در حالی که در وضو، تنها موضع نجس تطهیر و بخشی از اعضای بدن شسته می شود؟
امام رضا علیه السلام به این تفاوت توجه داشته و در ادامهٔ حديث ﴿عِلَّهُ غُسْلِ اَلْجَنَابَهِ النَّظافةُ ...﴾ که در بحث غسل گذشت، به این سؤال پاسخ داده است و آن، این است که بر خلاف بول و دیگر زوائد خروج منی از انسان، تنها به یک موضع اختصاص ندارد بلکه به ارگانیسم تمام بدن مربوط می شود و اثر آن در کل بدن آشکار می گردد، سستی و رخوت مخصوص که پس از جنابت تمام بدن را فرا می گیرد و تمام سلول های تن را در یک حالت قرار می دهد دلیل بر این ادعاست.
این سخن امام رضا علیه السلام به این مطلب اشاره دارد که فرمود: ﴿أَنَّ اَلْجَنَابَهَ خَارِجَهٌ مِنْ کُلِّ جَسَدِهِ فَلِذَلِکَ وَجَبَ عَلَیْهِ تَطْهِیرُ جَسَدِهِ کُلِّهِ﴾؛ منی در جنابت از تمام بدن خارج می گردد؛ از این رو بر مکلف واجب است که تمام بدنش را تطهیر کند. $ همو، علل الشرايع، ج1، ص 888، باب 195 $
ص: 153
بهداشت و پاکیزگی به ویژه بهداشت دهان و دندان پیش از آن که امری اسلامی باشد امری حیاتی و انسانی است که لازم است در طول حیات آدمی رعایت گردد. در این میان توصیه اسلام به بهداشت دهان و دندان و مسواک زدن مثال زدنی است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مسواک زدن را تا مرز واجب بالا برده می فرماید: ﴿لَولا أنْ أَشُقَّ عَلی أُمَّتي لَأمَرتُهُمْ بالسِّواكِ عِنْدَ كلِّ صَلاةٍ﴾؛ اگر بر امتم دشوار نمی گشت مسواک زدن را در هر نماز بر آنان واجب می ساختم. $ ابن خالد برقى، أحمد بن محمد، المحاسن، ج 2، ص561 $
آن حضرت در ضرورت خلال کردن دندان و فواید آن می فرماید: ﴿تَخَلَّلُوا فَإِنَّهُ یُنَقِّی اَلْفَمَ وَ مَصْلَحَهٌ لِلِّثَهِ﴾؛ دندان ها را خلال نمایید؛ چرا که خلال دهان را پاک نموده و لثه را ترمیم می نماید. $ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج 16، ص 532 $
امام رضا علیه السلام که تربیت یافتهٔ مکتب اسلام است در خصوص بهداشت دهان و دندان رفتار و رهنمودهایی شنیدنی دارند که در این مجال، به نمونه هایی چند اشاره می گردد.
یک: عن الرضا- عليه السلام- قال: قال رسول الله- صلّى الله عليه و آله-: ﴿أَفْوَاهُکُمْ طُرُقٌ مِنْ طُرُقِ رَبِّکُمْ فَنَظِّفُوهَا﴾ امام رضا علیه السلام به نقل از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود دهان های شما راه هایی از راه های پروردگارتان است، پس آن را پاکیزه نمایید. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج73، ص 130 $
دو: قال علي بن موسى الرضا-عليه السلام-: ﴿اَلسِّوَاکُ یَجْلُو اَلْبَصَرَ وَ یُنْبِتُ اَلشَّعْرَ وَ یَذْهَبُ بِالدَّمْعَهِ﴾؛ مسواک زدن نور چشم را زیاد می کند مو را می رویاند و آبریزش
ص: 154
چشم را از بین می برد. $ طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، مكارم الاخلاق، ص 50 $
سه: كان للرضا- عليه السلام -: ﴿خَرِیطَهٌ فِیهَا خَمْسُ مَسَاوِیکَ مَکْتُوبٌ عَلَی کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهَا اِسْمُ صَلاَهٍ مِنَ اَلصَّلَوَاتِ اَلْخَمْسِ یَسْتَاکُ بِهِ عِنْدَ تِلْکَ اَلصَّلاَهِ﴾؛ برای امام رضا علیه السلام جعبه ای مخصوص بود که در آن پنج مسواک بود و بر روی هر کدام اسم یکی از نمازهای پنجگانه نوشته بود که در هنگام هر نمازی از مسواک مخصوص همان نماز استفاده می کرد. $ همان $
چهار: عن الرضا-عليه السلام-: ﴿مَنْ أَرَادَ أَنْ لا يَفْسُدَ أَسْنَانُهُ فَلا يَأْكُلْ حُلُوا إِلَّا أَكَلَ بَعْدَهُ كِسْرَةَ خُبْزِ﴾؛ هر که بخواهد دندان هایش فاسد نگردد، هرگز شیرینی مصرف نشود، مگر آن که پیش از آن لقمه ای نان خورده شود. $ نمازی شاهرودی، علی، مستدرک سفینة البحار، ج 5، ص186؛ عسگری، مرتضی، الطب الرضا، ص 115 $
روشن است این توصیه از آن روست که ذرات نان میان دندان ها و منافذ احتمالی آن ها رفته پر می کند و نمی گذارد مواد قندی به دندان آسیب برساند.
پنج: هر چند امام رضا علیه السلام پیش از گرفتن وضو با آب تمیز و بهداشتی، استنشاق و مضمضه می کرد اما در هنگام شستن صورت، لب ها را در هم می فشرد تا آب وارد دهانش نشود. $ مجلسی محمد باقر، بحار الانوار، ج 59، ص 236 76 $
شش: امام رضا علیه السلام پس از صرف غذا با آبی که در آن «اشنان» $ بوته ای دارای شاخه های باریک و ساقه ای نسبتاً ضخیم است طعم آن شور و از خاکستر آن شخار به دست می آید، آن را در فارسی آذربو یا آذربویه می گویند. نک: فرهنگ عمید. $ ریخته بود،
ص: 155
دهان خود را خوشبو می ساخت. $ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج16، ص 537 $
هفت: هر روز صبح بعد از مسواک زدن، دهان خود را با جویدن «کندر» خوشبو می ساخت. $ عطاردی، عزیز الله، مسند امام رضا، ج 1، ص 39. $
هشت: یکی از سفارشاتی که در طب الرضا علیه السلام آمده است این است که هر کس می خواهد دندان هایی سفید داشته باشد خوب است مقداری «نمک ترکی» و به همان اندازه «کف دریا» کوبیده شود و هر روز با آن مسواک زده شود که به سفیدی دندان می انجامد.
از نکات بسیار مهمی که باید همواره مد نظر باشد و مورد غفلت قرار نگیرد بهداشت مو و ناخن است کوتاه کردن مو و ناخن تمیز نگه داشتن آن شانه کردن مو از زمرهٔ این دستورات بهداشتی است در ضرورت رعایت بهداشت مو و ناخن از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بیاموزیم که همواره محاسن خود را شانه و ناخن ها را کوتاه می کرد: ﴿کان رسول الله-صلى الله عليه و آله - یُقَلِّمُ أَظْفَارَهُ وَ یَقُصُّ شَارِبَهُ یَوْمَ اَلْجُمُعَهِ قَبْلَ أَنْ یَخْرُجَ إِلَی اَلصَّلاَهِ﴾؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روز جمعه پیش از آن که منزل را برای نماز ترک کند، ناخن هایش را می گرفت و شاربش را کوتاه می کرد. $ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج 6، ص46 $
امام رضا علیه السلام در توصیه به رعایت بهداشت مو و ناخن فرمود: ﴿عَلَیْکُمْ بِالسُّنَنِ یَوْمَ اَلْجُمُعَهِ وَ هِیَ سَبْعَهٌ، ... غَسْلُ اَلرَّأْسِ وَ اَللِّحْیَهِ بِالْخِطْمِیِّ وَ أَخْذُ اَلشَّارِبِ وَ تَقْلِیمُ اَلْأَظَافِیرِ وَ تَغْیِیرُ اَلثِّیَابِ وَ مَسُّ اَلطِّیبِ﴾؛ بر شما باد رعایت سنت های روز جمعه که عبارتند از ... شستن موی سر و صورت با گل خطمی، کوتاه کردن موی شارب،
ص: 156
گرفتن ناخن، پوشیدن لباس تمیز به جای لباس چرکین و استفاده از بوی خوش. $ ابن بابویه علی بن حسین (والد شیخ صدوق)، فقه الرضا، ص128. $
امام رضا علیه السلام در ذیل آیه ﴿خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ﴾ $ «زینت های خود را هنگام رفتن به مسجد برای نماز برگیرید»، اعراف(7): 31 . $ شانه کردن موی سر و صورت را از زمرهٔ دستورات این آیه دانسته می فرماید: ﴿و مِنْ ذَلِکَ اَلتَّمَشُّطُ عِنْدَ کُلِّ صَلاَةٍٍ﴾. $ ابن بابویه، محمد بن علی شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص128. $
خواب که یکی از نشانه های خداوند متعال به شمار می آید و رازهایی گوناگون در آن نهان است، $ روم (30): 23؛ زمر (39): 42 $ به لحاظ اقتضای قوانین حاکم بر آن این زمینه را برای انسان فراهم می آورد تا به طور موقت از بدن مادی خود منصرف گردد و به استراحت بپردازد اما باید دانست خواب نیز آداب مخصوص خود دارد که از آن به بهداشت خواب تعبیر می شود.
بهداشت خواب مجموعه اقداماتی است که به افراد کمک می کند تا خوابی راحت و مؤثر داشته باشند یکی از این اقدامات همراهی با ساعت زیستی بدن است؛ چرا که بسیاری از فرایندهای بدن انسان مانند دما و ترشح هورمون ها با یک دورۀ 24 ساعته تنظیم می گردد. بنابراین شرط لازم برای داشتن یک خواب مفید، همراهی با این ساعت زیستی است به موقع خوابیدن و بیدار شدن به اندازه خوابیدن چگونگی قرار گرفتن بدن هنگام خواب و پرهیز از خواب بعد از غذا از جمله این ساعت های زیستی .است چنین خوابی است که بدن خسته را توان دوباره می بخشد و به تندرستی و شادابی فرد کمک می کند.
ص: 157
در آموزه های دینی نیز به خواب راحت و کارآمد اشاره شده است، روایت زیر که از امام رضا علیه السلام نقل شده است از جملهٔ این اشاره هاست که فرمود:
﴿أَنَّ النَّوْمَ سُلْطَانُ الدِّمَاغِ وَ هُوَ قِوَامُ الْجَسَدِ وَ قُوَّتُهُ فَإِذَا أَرَدْتَ النَّوْمَ فَلْیَکُنْ اضْطِجَاعُکَ أَوَّلًا عَلَی شِقِّکَ الْأَیْمَنِ ثُمَّ انْقَلِبْ عَلَی الْأَیْسَرِ وَ کَذَلِکَ فَقُمْ مِنْ مَضْجَعِکَ عَلَی شِقِّکَ الْأَیْمَنِ کَمَا بَدَأْتَ بِهِ عِنْدَ نَوْمِکَ﴾؛ خواب شهریار مغز و مایه قوام و نیروی بدن است، آن گاه که خواستی بخوابی ابتدا بر پهلوی راست بخواب و سپس بعد از مدتی به پهلوی چپ بچرخ و همچنین آن گاه که خواستی از بستر حرکت کنی به پهلوی راست برگرد و از پهلوی راست حرکت کن همچنان که خوابت را با همان پهلو آغاز کردی. $ نمازی شاهرودی، على، مستدرک سفينة البحار، ج 10، ص196. $
برخی در پاسخ به این سؤال که چرا باید بر پهلوی راست خوابید گفته اند این از آن روست که در این حال کبد روی معده قرار می گیرد و این حالت باعث حرارت بیشتر معده خواهد شد و به هر اندازه که حرارت آن بالا رود، هضم غذا سرعت می گیرد. $ بارَ، محمد علی، امام على الرضا و رسالته فى الطب النبوى، ص153. $
از جمله اموری که همگان از آن ناگزیرند، موضوع تخلی و قضای حاجت است که آن نیز آداب مخصوص به خود دارد پرهیز از نشستن رو به قبله و یا پشت به آن، $ حرّ عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج 1، ص301. $ پوشانیدن سر در هنگام تخلی، $ پاک نژاد، رضا، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 2، ص14. $ قرار گرفتن سنگینی بدن بر روی
ص: 158
پای چپ، $ یزدی، محمد کاظم، عروة الوثقى، ص 57 $ پرهیز از ادرار کردن در حالت ایستاده، $ حرّ عاملی، محمد بن حسن وسائل الشيعه، ج 1، ص 352 $ استبرا و تخلیه مجرای ادرار رسوب مواد اسیدی، $ همان، ص 320 $ پرهیز از طول دادن و توقف زیاد در مستراح، $ نک: پاک نژاد، رضا، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 12، ص 90 و 91 $ از جمله این آداب است. امام رضا علیه السلام در اشاره به برخی از این آداب، به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: ﴿نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ يُجِيبَ الرَّجُلُ آخَرَ وَ هُوَ عَلَى الْغَائِطِ أَوْ يُكَلِّمَهُ حَتَّى يَفْرُغَ﴾؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از این که انسان در حال قضای حاجت جواب دیگری را بدهد و یا با او صحبت کند پیش از آن که کارش پایان یابد نهی کرده است. $ حرّ عاملی، محمد بن حسن وسائل الشيعه، ج 1، ص 308 $
آن حضرت در جای دیگر در ضرورت دفع سریع ادرار می فرماید: ﴿وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ لاَ یَشْتَکِیَ مَثَانَتَهُ فَلاَ یَحْبِسِ اَلْبَوْلَ وَ لَوْ عَلَی ظَهْرِ دَابَّتِهِ﴾؛ هر که بخواهد از درد مثانه به ستوه نیاید ادرار را در خود حبس نکند، هر چند که در پشت مرکب بوده باشد. $ بروجردی، حسین جامع احادیث الشیعه، ج 2، ص 225؛ کافی حسن، امام رضا علیه السلام اسوه صراط مستقيم، ص 222 $
از اموری که در زندگی انسان حیاتی بوده و از اهمیتی ویژه برخوردار است برخورداری انسان از امنیت و سلامت روان است اگر فرد از امنیت روانی محروم باشد، زندگی برایش بی معنا خواهد شد. امنیت و سلامت روان به معنای داشتن روح و روان عاری از ترس و هراس است بنابراین کسی از امنیت و سلامت
ص: 159
روان برخوردار است که بتواند دور از هر دغدغه ای و عاری از هر ترسی فعالیت روزمره خود را به خوبی انجام دهد و با افراد خانواده و جامعه ارتباطی معقول و سالم برقرار کند و از زندگی خود لذت ببرد در این مجال با استفاده از سخنان امام رضا علیه السلام به نمونه هایی چند از بهداشت روان و یا آن چه که به امنیت و سلامت روان می انجامد اشاره می گردد.
یکی از موارد بهداشت روانی شادی و تفریح سالم است؛ چرا که شادی و تفریح سالم از نیازهای مهم روحی و روانی انسان به شمار می آید اما سوگمندانه بسیاری از انسان ها به دلیل مشغله های زیاد و دغدغه های معیشتی از این بخش زندگی غافل اند. مدیریت زمان و برنامه ریزی درست می تواند انسان را در این امر حیاتی یاری دهد اگر زمان مدیریت نشود و تمام وقت انسان صرف کسب درآمد و امرار معاش گردد، به دلیل روزمرگی و یک نواختی زندگی، نوعی رخوت و سستی بر زندگی انسان حاکم می گردد و روح او را خسته و آزرده می سازد.
امام رضا علیه السلام در اشاره به مدیریت زمان، توصیه ای کار گشا دارد که می فرماید:
﴿اِجتَهِدُوا اَنْ یَکُونَ زَمانُکُم اربَعَ ساعاتٍ ساعهً لِلّهِ لِمُناجاتِهِ وَ ساعهً لِأَمْرِ المَعَاشِ وَ ساعهً لِمُعاشَرَهِ الاِخْوانِ الثِّقاتِ و الذّین یَعرفُونَ عُیُوبَکُم وَ یُخْلِصُونَ لَکُم فی الباطِنِ وَ ساعهً تَخْلوُنَ فیها لِلَّذاتِکُم﴾؛ تلاش کنید که وقت شما به چهار بخش تقسیم شود. بخشی به نیایش و خلوت با خدای اختصاص یابد بخشی دیگر برای کسب معاش و تأمین هزینه های زندگی منظور گردد و بخشی دیگری از وقتتان در راه معاشرت و مؤانست با برادران قابل اعتماد صرف شود، برادرانی که به عیب های شما آشنایی دارند و در نهان با شما خلوص دارند و بخش چهارم را به تفریح
ص: 160
سالم و لذت های مباح و حلال اختصاص دهید. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 75، ص346 $
جالب این است که امام رضا علیه السلام در ذیل حدیث یاد شده، بخش چهارم را که درباره تفریح و لذت های مباح است بسیار مهم دانسته و آن را پایه و اساس برای بخش های دیگر معرفی کرده می فرماید و بهذه الساعة تَقْدِرُونَ على الثَّلاث ساعات با همین بخش از وقت شماست که می توانی در دیگر بخش های زندگیتان را مدیریت کنید.
امام رضا علیه السلام در ضرورت خنده و شادی در زندگی می فرماید:
﴿کَانَ عِیسَی یَبْکِی وَ یَضْحَکُ وَ کَانَ یَحْیَی یَبْکِی وَ لاَ یَضْحَکُ وَ کَانَ اَلَّذِی یَفْعَلُ عِیسَی أَفْضَلَ﴾؛ حضرت عیسی هم گریه می کرد و هم می خندید و جناب یحیی تنها گریه می کرد و نمی خندید آن چه که حضرت عیسی رفتار می کرد، بهتر است. $ محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج 7، ص3228 $
یکی از راه های شادی و خنده مزاح و لطیفه گویی است که بسیار مورد توجه پیشوایان معصوم علیهم السلام بوده است چنان که امام صادق علیه السلام یکی از ویژگی های انسان های مؤمن را شوخ طبعی دانسته می فرماید: ﴿مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلاَّ وَ فِیهِ دُعَابَهٌ قُلْتُ وَ مَا اَلدُّعَابَهُ؟ قَالَ: اَلْمِزَاحُ﴾؛ هیچ مؤمنی نیست جز آن که در او «دعابه» هست. راوی پرسید دعابه چیست؟ امام فرمود: شوخ طبعی. $ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 663 $
البته باید یادآور شد مزاح و شوخی تا زمانی پسندیده و قابل قبول است که به سبکی و دلقکی خود انسان و نیز به تمسخر و تحقیر دیگران نینجامد. امام رضا علیه السلام در اشاره به حدود مزاح و شوخی فرمود:
﴿مَن مازَحَ الناسَ اسْتَخَفُّوا به كانَ مَذْمُوماً على مِزْحَتِه﴾؛ هرکس با مزاحی که به
ص: 161
تحقیر مردم می انجامد شوخی کند به سبب این شوخی نکوهش می گردد.
امام رضا علیه السلام در ضرورت شاد بودن تنها به شادی خود انسان توجه نکرده، بلکه توصیه نموده است تا با دستگیری از کسانی که نیاز به کمک دارند زمینه شادی آنان نیز فراهم شود؛ چرا که فراهم آوردن زمینه شادی در جامعه و شاد ساختن دیگران، کاری خداپسندانه و از اخلاق انسانی و اسلامی به شمار می آید. آن حضرت در این باره فرمود:
﴿احْرِصُوا عَلَى قَضَاءِ حَوَائِجِ الْمُؤْمِنِينَ، وَإِدْخَالِ السُّرُورِ عَلَيْهِمْ، وَدَفْعِ الْمَكْرُوهِ عَنْهُمْ؛ فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ مِنَ الأَعْمَالِ عِنْدَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ بَعْدَ الْفَرَائِضِ أَفْضَلَ مِنْ إِدْخَالِ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ﴾؛ در برآوردن خواسته حاجتمندان شاد ساختن و دور کردن ناگواری ها از آنان اصرار ورزید؛ چرا که در نزد خداوند بزرگ بعد از ادای واجبات هیچ کاری برتر از خرسند کردن مؤمن نیست. $ ابن بابویه علی بن حسین (والد شیخ صدوق)، فقه الرضا، ص 339 $
آن حضرت در خصوص شایستگی شاد کردن دیگر برادران ایمانی به نقل از امام باقر علیه السلام فرمود:
﴿عَن أبي جعفر عليه السلام - فِیمَا نَاجَی اَللَّهُ مُوسَی- عليه السلام- أَنْ قَالَ إِنَّ لِی عِبَاداً أُبِیحُهُمْ جَنَّتِی وَ أُحَکِّمُهُمْ فِیهَا قَالَ مُوسَی-عليه السلام-: مَنْ هَؤُلاَءِ اَلَّذِینَ تُبِیحُهُمْ جَنَّتَکَ وَ تُحَکِّمُهُمْ فِیهَا قَالَ مَنْ أَدْخَلَ عَلَی مُؤْمِنٍ سُرُوراً ﴾؛ از امام باقر علیه السلام نقل است که در هنگام مناجات موسی با خداوند متعال خدا به وی فرمود: بندگانی دارم که بهشت خود را برای آنان مباح ساخته آنان را در بهشت صاحب اختیار قرار داده ام حضرت موسی علیه السلام پرسید: آنان چه کسانی هستند که بهشت را به آنان مباح کرده و ایشان را صاحب اختیار کرده ای؟ فرمود: آن ها کسانی هستند که دیگر
ص: 162
مؤمنان را شاد می گردانند. $ بروجردی، حسین، جامع احاديث الشيعه، ج 15، ص 534 $
این فرازهای نورانی ما را به یاد مناسبت هایی در کشورمان ایران می اندازد که هر سال در آستانه آغاز حلول سال جدید سال تحصیلی و عید فطر انجام می گیرد به این صورت که مردم نوع دوست در آستانه تحویل سال جدید و سال تحصیلی در جشن هایی با شکوه و سراسری با نام های «جشن نیکوکاری» و «جشن عاطفه ها» شرکت می کنند و با اهدای کفش، لباس نو و لوازم تحریر به خانواده های کم بضاعت و دانش آموزان بی سرپرست شادی خودشان را با آنان تقسیم می کنند. همان طور که مردم مسلمان و خداجو در ماه رمضان و در آستانه عید سعید فطر برای پرداخت جرایم مالی و بدهی های زندانیان ورشکسته و آزادی آنان در جشنی معنوی با نام «جشن گلریزان» شرکت می کنند و با پرداخت مبالغی زمینۀ آزادی آنان را فراهم می آورند تا این زندانیان در شب عید فطر به خانواده و فرزندان خود ملحق گردند
هر چند زبان و قدرت نطق از نعمت های بزرگ خدا به شمار می آید که انسان ها را بدان مفتخر و از دیگر موجودات متمایز ساخته است اما همین نعمت بزرگ به لحاظ کمی و کیفی در معرض آفاتی پر خطر و آسیب هایی گوناگون است. بی شک در صورت عدم آسیب شناسی و کوتاهی در علاج آن، شخصیت انسان را دچار نوعی تزلزل و انحطاط می کند.
به این دلیل است که شریعت اسلام هم آسیب های سخن، مانند: پرگویی، کم گویی، زشت گویی، نازگویی، تناقض گویی، رازگویی، بلندگویی و مانند آن را گوشزد کرده و زیان های آن را بازگو نموده است و هم، ضرورت ها و آداب
ص: 163
سخن گفتن مانند میانه گویی، گزیده گویی، کوتاه گویی، نرم گویی، زیباگویی و مانند آن را به یادآورده است.
آن چه از امام رضا علیه السلام در خصوص فضیلت سکوت آمده، بخشی از تعالیم اسلام در این باره است. آن حضرت در اشاره به فضیلت سکوت می فرماید:
﴿الصَّمْتُ باب من أبواب الحِكمة، إنّ الصَمْت يَكسِبُ المَحَبَّةَ، إنّه دليلٌ على كُلِّ خَير﴾؛ خاموشی دری از درهای حکمت و دانایی است، خاموشی مهر و محبت را در پی دارد؛ چرا که سکوت راهنمایی بر هر امر نیک است. $ ابن شعبهٔ حرانی، حسن بن على تحف العقول، ص 442 $
و در سخنی دیگر فرمود: زمانی بر مردم خواهد آمد که در آن زمان عافیت ده جزء است که نه جزء آن در کناره گیری از مردم و جزء دیگر آن در خاموشی است. $ همان ص 470 $
از جمله آموزه هایی که در بهداشت و سلامت روان، اهمیت دارد و در سیره پیشوایان معصوم علیهم السلام و از جمله امام رضا علیه السلام بر آن تأکید شده، ذکر و انس با قرآن است حديث معروف سلسلة الذهب، از جمله سخنان آن حضرت است که امنیت یافتگی و آرامش را از آثار کلمۀ ﴿لا إله الا الله﴾ دانسته می فرماید: ﴿لا إلهَ إلاّ اللهُ حِصنِی فَمَن دَخَلَ حِصنِی أَمِنَ مِن عَذَابِی﴾ كلمة لا إله الا الله دژ مستحکم من است هر کس در آن داخل گردد از عذاب من در امان خواهد بود. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 144 $
از جمله چیزهایی که امام رضا علیه السلام آن را مایه آرامش انسان می داند، قرآن
ص: 164
است زیرا قرآن که شفاست، $ ﴿تَعَلَّمُوا اَلْقُرْآنَ فَإِنَّهُ رَبِیعُ اَلْقُلُوبِ وَ اِسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ اَلصُّدُورِ﴾ حر عاملی، محمد بن حسن، الفصول المهمة في اصول الأئمة، ج3، 317. $ خرد آدمی را از بی راهگی باز می دارد و صفحه دل او را از انواع مرض ها و انحرافات فکری پاک می کند و زمینه را برای جای دادن فضایل آماده می سازد و برنامه درست زیستن را به وی می آموزد.
امام رضا علیه السلام در اشاره به این تأثیر قرآن در پاسخ به این سؤال که نظرتان درباره قرآن چیست؟ فرمود: ﴿کَلَامُ اللَّهِ لا تَتَجَاوَزُوهُ، وَلَا تَطلُبُوا الهُدَی فِی غَیرِهِ فَتَضِلُّوا﴾؛ قرآن کلام خداست و از دستورات آن تخطی نکنید و در غیر آن هدایت نجویید که گمراه خواهید شد. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 62 $
توکل که ریشه در ایمان به خدا دارد آثار و برکاتی بسیار دارد، $ نک: آل عمران (3): 122؛ مائده (5): 23 $ که نصیب انسان های توکل کننده می گردد. رشد شناخت فرد نسبت به خدا، $ ﴿أَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ تَوَکُّلَ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ﴾، ابن بابويه، محمد بن على(شيخ صدوق)، الامالی، ص 327 $ افزایش یقین و باور، $ ﴿اَلتَّوَکُّلُ مِنْ قُوَّهِ اَلْیَقِینِ﴾، ليثى واسطى، علی بن محمد، عيون الحكم والمواعظ، ص24. $ احساس به و جود پشتیبان، $ ﴿إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ﴾، آل عمران (3): 159 $ احساس خوش بینی نسبت به توان انجام کار، $ ﴿مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَکُونَ أَقْوَی اَلنَّاسِ فَلْیَتَوَکَّلْ عَلَی اَللَّهِ﴾ ابن شعبه حرانی، حسن بن على، تحف العقول، ص 27. $ حصول بی نیازی از
ص: 165
ص: 166
اخلاق اجتماعی انسان که کاشف از ایمان و روحیات انسان می باشد یکی از عناصری مهماست که شخصیت انسان را شکل می دهد پیشوایان دین و از جمله امام رضا علیه السلام در حسن رابطه با مردم از عالی ترین نوع معاشرت برخوردار بودند.
در این جا ابتدا حدیثی که تصویری کلی از اخلاق اجتماعی امام رضا علیه السلام را به دست می دهد نقل می کنیم و سپس برای آشنایی بیشتر برخی موارد از اخلاق آن حضرت را می شماریم. شیخ صدوق به نقل از ابراهیم بن عباس دربارۀ معاشرت امام رضا علیه السلام با مردم چنین آورده است:
﴿عن إبراهیمَ بنِ العبّاسِ قال: ما رأيت أبا الحسن الرضا- عليه السلام - جَفا أحَداً بِکَلِمَهٍ قَطُّ وَلا رَأیتُهُ قَطَعَ عَلی أحَدٍ کَلامَهُ حَتَّی یَفرُغَ مِنهُ، وَ مارَدَّ أحَداً عَن حاجَهٍ یَقدِرُ عَلَیها وَلا حَدَّ رِجلَهُ بَینَ یَدَی جَلیسٍ لَهُ قَطُّ وَلا اتَّکی بَینَ یَدَی جَلیسٍ لَهُ قَطُّ ، وَلا رَأیتُهُ شَتَمَ أحَداً مِن مَوالیهِ وَ مَمالیکِهِ قَطُّ ، وَلا رَأیتُهُ تَفَلَ وَلا رَأیتُهُ یُقَهقِهُ فی ضِحکِهِ قَطُّ بَل کانَ ضِحکُهُ التَّبَسُّمُ، وَکانَ إذا خَلا وَ نَصَبَ مائِدَتَهُ أجلَسَ مَعَهُ عَلی مائِدَتِهِ مَمالیکَهُ﴾
ص: 167
شخصیت انسان تأثیر می گذارد بخل صفتی نکوهیده است که پیامدهایی زیانبار در پی دارد. پشت پا زدن به تعهدات وجدانی، بی اعتنایی به اصول انسانی، تنگ نظری و محدودیت افق فکر، ایجاد حس تنفر در افکار عمومی و مانند آن از جمله این پیامدهاست. بدیهی است که این پیامدها روان آدمی را دچار نوعی اختلال می کند. امام رضا علیه السلام در اشاره به پاره ای از پیامدهای بخل می فرماید: ﴿إیّاکُم وَالبُخلَ فَإِنَّهُ عاهَهٌ لا یَکونُ فی حُرٍّ ولا مُؤمِنٍ ، إنَّهُ خِلافُ الإِیمانِ﴾؛ از بخل پروا کنید که هیچ آزاده و مؤمنی گرفتار بخل نمی شود؛ چرا که بخل با ایمان ناسازگار است. $ بياتي، جعفر، أدب الضيافة، ص61 $
امام رضا علیه السلام در این باره که بخل و خساست، به انزوای انسان بخیل می انجامد، فرمود:
﴿السَّخِيُّ يَأْكُلُ طَعَامَ النَّاسِ لِيَأْكُلُوا مِنْ طَعَامِهِ وَ الْبَخِيلُ لَا يَأْكُلُ مِنْ طَعَامِ النَّاسِ لِئَلَّا يَأْكُلُوا مِنْ طَعَامِهِ﴾؛ فرد سخی از غذای دیگران می خورد تا دیگران نیز از غذای او بخورند، ولی فرد بخیل از غذای دیگران نمی خورد تا دیگران هم از غذای او نخورند. $ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج 15، ص 258 $
ص: 168
ص: 169
و مَوالِيَه حَتَّى البَوَابَ البَوَابَ ... و كان- عليه السلام- کَثِیرَ اَلْمَعْرُوفِ وَ اَلصَّدَقَهِ فِی اَلسِّرِّ وَ أَکْثَرُ ذَلِکَ یَکُونُ مِنْهُ فِی اَللَّیَالِی اَلْمُظْلِمَهِ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّهُ رَأَی مِثْلَهُ فِی فَضْلِهِ فَلاَ تُصَدِّقْهُ .﴾؛ از ابراهیم پسر عباس نقل است که گفت: هیچ گاه ندیدم امام رضا علیه السلام در سخن خود با دیگران درشتی کند؛ هیچ گاه ندیدم که امام رضا علیه السلام سخن کسی را قطع کرده باشد تا مگر آن که از سخنش فراغت حاصل کرده باشد؛ هرگز درخواست کسی را که قادر به انجام آن بود، رد نکرد؛ هرگز پای خود را در حضور دیگر هم نشینانش دراز نکرد؛ هرگز در حضور همنشینان خود تکیه نکرد؛ هرگز امام را ندیدم که با غلامان و بردگان خود تندی کند؛ هیچ گاه در حضور دیگران آب دهان نینداخت؛ او را ندیدم که قهقهه کند، بلکه خنده او تبسم بود؛ هرگاه به خلوت می رفت و سفرۀ غذایش را می گستراند تمام کارکنان و غلامان و حتی دربانان را بر سفره می نشاند ... او بسیار احسان می کرد و صدقه در نهان می داد اغلب این کار را در شب های تاریک انجام می داد هر کس گمان برد که در فضیلت فردی همانند او دیده تصدیقش نکنید. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 197- 198. $
نمونه های اخلاق اجتماعی امام رضا علیه السلام بسیارند که نه این نوشته وسعت آن را دارد و نه این مجال فرصت آن را از این رو ناگزیز از گزیدگی است که تنها برخی از سیره اجتماعی آن حضرت را بازگو می کنیم.
از آن رو که انسان موجودی اجتماعی است و اساس زندگی او بر آمیزش و معاشرت نهاده شده است؛ شریعت اسلام به این بخش از زندگی انسان توجهی خاص دارد و به جاذبه هایی که موجب تحکیم پیوند اجتماعی می گردد سفارش نموده است. خوش رفتاری، خوش رویی، مهرورزی، حفظ کرامت دیگران و مانند
ص: 170
آن از جمله این جاذبه هاست.
یکی از این جاذبه ها که در تعالیم اسلامی و سیره پیشوایان ما مورد توجه واقع شده و باید در زندگی اجتماعی و در آمیزش با دیگران رعایت گردد، رعایت تمیزی، آراستگی و خود آرایی در حد معمول است. اگر شخصی به فکر آسایش و آبروی خود نیست، باید به فکر آن هایی باشد که با آنان آمیزش داشته و قرار است با آنان مصافحه یا روبوسی نمایند.
آن دسته از آموزه های اسلامی که بر ضرورت نظافت و تمیزی مطلوبیت آراستگی و زیبایی، استفاده از بوی خوش و لباس زینتی، تعویض لباس و زدودن بوی عرق از تن و نیز آن دسته از روایاتی که بر زشتی شلختگی دلالت یا اشاره دارند، همه و همه تأکیدی بر آراستگی در جامعه است.
بایستگی رعایت این اصل را از امام رضا علیه السلام بیاموزیم که استعمال بوی خوش را امری لازم و غیر قابل ترک می داند چنان که فرمود: ﴿لاَ تَتْرُکُوا اَلطِّیبَ فِی کُلِّ یَوْمٍ فَإِنْ لَمْ تَقْدِرُوا فَیَوْمٌ وَ یَوْمٌ فَإِنْ لَمْ تَقْدِرُوا فَفِی کُلِّ جُمُعَهٍ﴾؛ هر روز از بوی خوش استفاده کنید و آن را ترک نکنید و اگر مقدورتان نبود روز در میان و اگر باز هم نتوانستید حد اقل هر روز جمعه خود را خوشبو گردانید. $ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج 6، ص 49 $
امام رضا علیه السلام در تشویق به رعایت آراستگی در اجتماع، از یک سو، تمیزی و استعمال بوی خوش را از اخلاق پیامبران دانسته است چنان که فرمود: ﴿مِنْ أَخْلاَقِ اَلْأَنْبِیَاءِ اَلتَّنَظُّفُ﴾؛ نظافت و تميزی از اخلاق پیامبران است. $ کلینی، محمد بن یعقوب الکافی، ج 5، ص 567 $ و در جای دیگر فرمود: ﴿اَلطِّیبُ مِنْ اَخْلاقِ الْاَنبِیاء﴾؛ استعمال بوی خوش از اخلاق پیامبران است. $ همان، ج 6، ص 510 $
ص: 171
و از سوی دیگر در اهمیت زیبایی و آراستگی و ناخرسندی از زشتی پلشتی فرمود: ﴿أَنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یُحِبُّ اَلْجَمَالَ وَ اَلتَّجَمُّلَ وَ یُبْغِضُ اَلْبُؤْسَ وَ اَلتَّبَاؤُسَ﴾؛ خداوند بزرگ، زیبایی و آراستگی را دوست دارد و فقر و فقر نمایی را دشمن دارد. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 79، ص303 $
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز در تأکید به اصل آراستگی، به پاکی و پاکیزگی دستور داده است ﴿تَنَظَّفُوا بِكُلِّ مَا اسْتَطَعْتُم، فإنَّ اللهَ تَعالى بَنى الإسلامَ علي النظافة ولَن يَدخُلَ الجَنَّةَ إِلّا كُلُّ نَظیف﴾؛ به هر آن چه می توانید، نظافت نمایید. چرا که خداوند بزرگ دین اسلام را بر نظافت بنا نهاده و جز فرد پاکیزه، وارد بهشت نخواهد شد. $ سیوطی، جلال الدين، الجامع الصغير، ج 1، ص 517 $
همچنین آلودگی و شلختگی را امری زشت دانسته و از آن نهی فرموده است: ﴿بِئْسَ اَلْعَبْدُ اَلْقَاذُورَهُ﴾؛ بد بنده ای است آن که آلوده است. $ کلینی، محمد بن یعقوب الکافی، ج 6، ص439 $ به همین سبب بود که آن حضرت، زمانی که مردی ژولیده و با لباسی نامرتب دید فرمود: ﴿مِنَ الدِّينِ الْمُتْعَةُ وَإِظْهَارُ النِّعْمَةِ﴾؛ بهره مندی از نعمت ها و نمایاندن آن، بخشی از دین است. $ همان $
نظافت و تمیزی در هر زمان و در هر مکان، امری خوب و شایسته است اما در مساجد و اماکن زیارتی شایسته تر است زیرا انسان در هنگام عبادت با خدا و در هنگام زیارت با مزور خود می باید با جامه ای تمیز، بدنی پاکیزه و با آراسته ترین سیما ظاهر شود این از آن روست که افزون بر قوای معنوی و فرشتگان الهی که در این اماکن به سر می برند دیگر انسان ها نیز برای بهره مندی از فیوضات معنوی در این اماکن حضور می یابند و این می طلبد که انسان در این
ص: 172
مکان ها، از آراستگی لازم برخوردار باشد این همان است که خداوند در قرآن فرمود: ﴿يَا بَنِي آَدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ﴾؛ اى فرزندان آدم! زینت خود را در هر نمازی برگیرید. $ اعراف (7): 31 $
،بنابراین از آن که رو در مناسبت ها و در اماکن مذهبی مانند اعیاد اسلامی و مساجد ارتباط با دیگر برادران ایمانی بیشتر می یابد به آراستگی و خودآرایی تأكيد بیشتری شده است. برای نمونه در مورد عید غدیر از امام رضا علیه السلام چنین رسیده است که می فرماید: ﴿... فَمَنْ تَزَيَّنَ لِيَوْمَ الْغَدِيرِ غَفَرَ اللّه﴾؛ هر که خود را برای روز غدیر زینت نماید، خداوند او را می بخشاید. $ ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج 2، ص262 $
امام رضا علیه السلام نه تنها دیگران را به حفظ آراستگی لازم در اجتماع توصیه می کرد، بلکه خود در این باره سرآمد همگان بود در سیره آن حضرت می خوانیم که خود را می آراست و همواره خود را خوشبو می ساخت $ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 76، ص 97. $ و حتی سرمه می کشید. $ همان، ص 77 $ او عادت بر این داشت که هرگاه به میان مردم می رفت خود را برای آنان می آراست: ﴿إِذَا بَرَزَ لِلنَّاسِ تَزَیَّنَ لَهُمْ﴾. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 192 $
زیبایی و آراستگی ظاهری آن حضرت در اجتماع به حدی بود که حتی مورد اعتراض برخی صوفیان زهد زده، واقع گردید که چرا بر خلاف اجداد و اسلاف خویش از چنین لباسی استفاده می کنی؟! $ عطاردی، عزیز الله، مسند الامام الرضا، ج 1، ص 304 $
هر چند امام رضا علیه السلام در ظاهر و در ملاقات با مردم از آراستگی خاصی
ص: 173
برخوردار بود، ولی از هر گونه اسراف آسایش طلبی و اشرافی گری پرهیز می کرد و در خلوت به تأدیب نفس می پرداخت. ابن عباد می گوید: امام رضا علیه السلام در تابستان به روی حصیر و در زمستان بر پلاس می نشست، جامه ای خشن می پوشید و هنگامی که در میان مردم ظاهر می شد خود را می آراست. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 21 ، ص 178 . $
برابری و برادری در جوامع بشری آرزویی دیرینه همه انسان های بیدار به ویژه مصلحان و چاره اندیشان دردهای جامعه است نا گفته روشن است که رهبران و اولیای الهی پیشگامان این می دانند، این پیشگامی را در وجود امامی مهربان و رئوف همچون امام رضا علیه السلام می بینیم که در تعامل با دیگران حتی با غلامان و زیردستان رفتاری برابر و برادرانه دارد.
به روایت عبد الله بن صلت، مردی از اهل بلخ می گوید به هنگام هجرت امام رضا علیه السلام به مرو همراه آن حضرت بودم روزی همگان را بر سفره فراخواند و غلامان از سیاه و غیر سیاه آمدند و بر سفره نشستند به آن حضرت گفتم فدایت شوم آیا بهتر نیست که برای اینان سفرهای جداگانه بیندازند؟ فرمود:
﴿مَهْ! إِنَّ الرَّبَّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَاحِدٌ وَ الْأُمَّ وَاحِدَهٌ وَ الْأَبَ وَاحِدٌ وَ الْجَزَاءَ بِالْأَعْمَالِ﴾؛ خاموش باش خداوند بزرگ یکی است، پدر همه یکی است مادر همه یکی است و پاداش هر کسی بسته به کردار اوست. $ کلینی، محمد بن يعقوب الكافى، ج 8، ص230. $
از این سخن امام رضا علیه السلام این نتیجه را می توان گرفت که اگر امروزه در جوامع بشری مشکلی اساسی به نام تبعیض وجود دارد اما امام رضا علیه السلام با رفتار خود و جوابی که به آن مرد بلخی داد، تبعیض را مردود و امری ناروا دانسته است.
ص: 174
امامان معصوم علیه السلام رهبرانی راستین اند که همواره در فکر مردم بوده و در اندیشه آسایش و سلامت زندگی مردم به سر می بردند امام رضا علیه السلام از جمله این پیشوایان است که محبت خاصی به مردم و شیعیانش داشت. این از آن روست که آن حضرت محبت به مؤمن را سبب عنایت بیشتر خداوند می دانست. چنان که خود آن حضرت فرمود:
﴿مَنْ فَرَّجَ عَنْ مُؤْمِنٍ فَرَّجَ اَللَّهُ عَنْ قَلْبِهِ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ﴾؛ هرکس که اندوهی از فردی مؤمن برطرف نماید خداوند در قیامت اندوه را از قلب او دور می گرداند. $ همان، ج 2، ص 200 $
آن حضرت که به حق امامی رئوف بود رابطه ای توأم با رأفت و مهربانی با دوستان و شیعیان خود داشت و دارد اینک در این مجال، برخی موارد از مهربانی های آن حضرت را یادآور می شویم.
همان طور که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای همگان رحمت بود ﴿و ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ رَحْمَهً عليه واله لِلْعالَمِینَ﴾، $ انبیاء (21): 107 $ امام رضا علیه السلام نیز مایۀ رحمت برای همگان بوده و هست. این به آن دلیل بود که حضرت امام را همدمی مهربان پدری دلسوز، برادری صمیمی و مادری خیر خواه برای فرزند کوچک خود می دانست، $ ﴿اَلاِمامُ الاَنيسُ الرَّفيقُ وَ الْوالِدُ الشَّفيقُ وَ الاَخُ الشَّقيقُ وَ الاُمُّ الْبَرَّةُ بِالوَلَدِ الصَّغيرِ﴾، کلینی، محمد بن يعقوب، ج 1، ص 200. $ از این رو برای همگان و سعادت تمامی شیعیان دعا می کرد چنان که در دعای سجده می فرمود:
﴿یَا کَرِیمُ! اِغْفِرْ لِمَنْ فِی مَشَارِقِ اَلْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ اَلْمُؤْمِنَاتِ﴾؛ اى
ص: 175
خدای بزرگوار! تمام زنان و مردان مؤمن را که در شرق و غرب عالم زندگی می کنند مورد رحمت خویش قرار بده. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 223 $
آن حضرت در جای دیگر، در عنایت و توجه به تمام شیعیان بدون هیچ تفاوتی میان آنان، فرمود:
﴿مَنْ عَادَی شِیعَتَنَا فَقَدْ عَادَانَا وَ مَنْ وَالاَهُمْ فَقَدْ وَالاَنَا لِأَنَّهُمْ مِنَّا خُلِقُوا مِنْ طِینَتِنَا مَنْ أَحَبَّهُمْ فَهُوَ مِنَّا وَ مَنْ أَبْغَضَهُمْ فَلَیْسَ مِنَّا ... مَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ شِیعَتِنَا یَمْرَضُ إِلَّا مَرِضْنَا لِمَرَضِهِ وَ لَا اغْتَمَّ إِلَّا اغْتَمَمْنَا لِغَمِّهِ وَ لَا یَفْرَحُ إِلَّا فَرِحْنَا لِفَرَحِهِ وَ لَا یَغِیبُ عَنَّا أَحَدٌ مِنْ شِیعَتِنَا أَیْنَ کَانَ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ أَوْ غَرْبِهَا﴾؛ هر که با شیعیان ما دشمنی کند با ما دشمنی کرده و هر که آنان را دوست بدارد ما را دوست داشته است چرا که آنان از ما خاندان بوده و از طینت ما آفریده شده اند هر که آنان را دوست بدارد از ماست و هرکس کینۀ آنان را به دل گیرد از ما نیست ... هیچ شیعه ای از شیعیان ما مریض نمی شود مگر آن که ما به خاطر بیماری او بیمار می گردیم و محزون نمی گردد جز آن که ما به حزن او محزون می شویم هیچ یک از شیعیان ما هر جا که باشند در شرق و یا در غرب زمین باشند از ما دور نیستند. $ همو، فضائل الأشهر الثلاثة، ص 150 $
لازم به یادآوری است که رأفت امام و رابطه عاطفی آن حضرت با دوستانشان به زمان حیات آنان منحصر نمی شود بلکه بعد از مرگ ،نیز شاملشان می گردد.
موسی بن سیّار گوید: در خدمت امام رضا علیه السلام بودم که ناگاه صدای شیون به گوش رسید بی درنگ امام حرکت کرد و به سمتی رفت که شیون به گوش
ص: 176
می رسید. در آن جا جنازه ای یافت که بستگانش در کنار آن جنازه شیون می کردند. آن حضرت مانند مادری که فرزند خویش را در بغل می گیرد، آن جنازه را در بغل گرفت و سپس فرمود:
﴿مَنْ شَيَّعَ جَنَازَةَ وَلِيٍّ مِنْ أَوْلِيَائِنَا خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَيَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ لَا ذَنْبَ له﴾؛ هر كس ذَنْبَ جنازه دوستی از دوستان ما را تشییع کند چنان از گناهانش فاصله گیرد که گویا مادرش او را تازه به دنیا آورده است و هیچ گناهی بر او نیست. $ نوری، حسین مستدرک الوسائل، ج 2، ص 294. $
حضرت در مراسم تشیع آن جنازه شرکت کرد و آن را تا کنار قبر همراهی کرد و سپس دست مبارک خود را بر سینهٔ جنازه گذاشت و فرمود: ﴿یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَنٍ أَبْشِرْ بِالْجَنَّهِ فَلاَ خَوْفَ عَلَیْکَ بَعْدَ هَذِهِ اَلسَّاعَهِ﴾؛ اى فلانى فرزند فلانی بشارت
باد بهشت بر شما و از این پس هیچ خوفی و هراسی بر شما نیست. راوی می گوید از آن حضرت پرسیدم آیا این مرد را می شناختی؟ فرمود: ﴿يَا مُوسَى بْنَ سَيَّارٍ! أَمَا عَلِمْتَ أَنَّا مَعَاشِرَ الْأَئِمَّةِ تُعْرَضُ عَلَيْنَا أَعْمَالُ شِيعَتِنَا صَبَاحاً وَ مَسَاءً فَمَا كَانَ مِنَ التَّقْصِيرِ فِي أَعْمَالِهِمْ سَأَلْنَا اللَّهَ تَعَالَى الصَّفْحَ لِصَاحِبِهِ وَ مَا كَانَ مِنَ الْعُلُوِّ سَأَلْنَا اللَّهَ الشُّكْرَ لِصَاحِبِه﴾؛ ای موسی پسر سیار! آیا نمی دانی که اعمال شیعیان ما هر صبحگاهان و شامگاهان بر ما امامان عرضه می شود؟ هر جا که در اعمالشان قصور باشد خدا را مسألت می کنیم که از آنان در گذرد و در هر موردی که پیشرفتی در عملشان باشد برای صاحبان آن طلب پاداش می کنیم. $ ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 341 $
دوستان امام رضا علیه السلام در قیامت نیز از رابطه عاطفی و دوستی توأم با رأفت آن امام برخوردارند این سخن نورانی و نوید بخش آن امام، دلیل بر این واقعیت
ص: 177
است که فرمود:
﴿مَن زارَنِی عَلَی بُعدِ دارِی، أتَیتُهُ یَومَ القِیامَهِ فی ثلاثِ مَواطِنَ حتّی اُخَلِّصَهُ مِن أهوالِها: إذا تَطایَرَتِ الکُتُبُ یَمیناً و شِمالاً، و عِندَ الصِّراطِ و عِندَ المِیزانِ﴾؛ هر کس از راه دور به زیارتم بیاید، روز قیامت در سه موقف به نزد او خواهم رفت و او را از دهشت های آن موقف ها رها خواهم ساخت هنگامی که نامه های اعمال به دست راست و چپ افراد داده شود در هنگام عبور از پل صراط و در هنگام سنجش اعمال. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، الامالی، ص168. $
در رهنمودهای اجتماعی اسلام، بعد از زن و شوهر و پدر و مادر داشتن رابطه با خویشاوندان از اولویتی ویژه برخوردار است تا آن جا که در قالب صلهٔ ،رحم امری واجب به شمار آمده است.
صله رحم یک حرکت انسان دوستانه است که قرآن و دیگر آموزه های اسلامی نسبت به آن اهمیتی فوق العاده قائل شده اند زیرا با تحکیم پیوند این واحد کوچک اجتماعی اجتماع بزرگ مسلمانان نیز شکل می گیرد و با اصلاح و تقویت این رابطه، جامعه نیز از جنبه های مختلف معنوی اخلاقی، سیاسی و اقتصادی اصلاح و تقویت خواهد شد. از این رو مکتب اسلام از ارتباط خویشاوندان که خونشان در رگ و پوست یکدیگر در گردش است استفاده ،کرده به عنوان یک تکلیف بر پیروان خود واجب دانسته است تا به هر نحو ممکن با یکدیگر ارتباط برقرار نمایند قرآن کریم در اشاره به اهمیت این خصلت اجتماعی و ضرورت به کارگیری آن در میان فامیل آن را در کنار ضرورت تقوای الهی آورده می فرماید: ﴿وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِی تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ﴾؛
ص: 178
پروا کنید خدایی را که در هنگامی از یکدیگر چیزی می طلبید نام او را می برید و از خویشاوندان نیز پروا کنید. $ نساء (4): 1 $
آن حضرت در اشاره به مضمون این آیه و ارتباط صله رحم با تقوای الهی فرمود:
﴿إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ َوجَلَّ أَمَرَ بِثَلاَثَهٍ مَقْرُونٍ بِهَا ثَلاَثَهٌ أُخْرَی أَمَرَ بِالصَّلاَهِ وَ اَلزَّکَاهِ، $ اشاره دارد به آية ﴿وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ﴾ (2): 44 $ فَمَنْ صَلَّی وَ لَمْ یُزَکِّ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلاَتُهُ وَ أَمَرَ بِالشُّکْرِ لَهُ وَ لِلْوَالِدَیْنِ، $ اشاره دارد به آيه ﴿أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوالِدَیْكَ﴾ لقمان (31): 14. $ فَمَنْ لَمْ یَشْکُرْ وَالِدَیْهِ لَمْ یَشْکُرِ اَللَّهَ وَ أَمَرَ بِاتِّقَاءِ اَللَّهِ وَ صِلَهِ اَلرَّحِمِ فَمَنْ لَمْ یَصِلْ رَحِمَهُ لَمْ یَتَّقِ اَللَّهَ عَزّ وجَل﴾؛ خداوند در قرآن به سه چیز امر نموده است و آن سه چیز را با سه چیز دیگر همراه ساخته است به نماز و زکات امر نموده است کسی که نماز به جای آورد و زکات نپردازد، نمازش قبول نیست. و به سپاس و شکر گزاری برای خدا و والدین دستور داده است کسی که نسبت به پدر و مادرش سپاسگزار نباشد، خدا را شکر نکرده است به تقوای الهی و صله رحم امر نموده است پس کسی که صله رحم به جای نیاورد، در حقیقت تقوای الهی را نیز به جا نیاورده است. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، الخصال، ص156 $
نکته قابل توجه در این جا تعیین قلمرو صله رحم است که باید دید تا کجاست و تا چند پشت رَحِم صدق می کند؟ امام رضا علیه السلام معيار وسعت صلهٔ را از جدّش رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین روایت نموده است:
﴿عَن أبي الحسن الرضا عليه السلام، عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِمُ
ص: 179
السلام- قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله-: لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی اَلسَّمَاءِ رَأَیْتُ رَحِماً مُتَعَلِّقَهً بِالْعَرْشِ تَشْکُو رَحِماً إِلَی رَبِّهَا، فَقُلْتُ لَهَا: کَمْ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا مِنْ أَبٍ فَقَالَتْ: نَلْتَقِی فِی أَرْبَعِینَ أَبًا﴾؛ از امام رضا علیه السلام و از پدرانش از امام علی علیه السلام روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آن گاه که در شب معراج، مرا به آسمان بردند فردی از خانواده را دیدم که به عرش خدا چنگ زده و به خدا از خویشاوند خود شکایت می کند از او پرسیدم: میان شما و او چند پشت فاصله است؟ گفت ما در چهلمین پدر به یکدیگر می رسیم. $ همان، ص 540 $
همان طور که ملاحظه می شود دامنۀ صله رحم بسیار گسترده است و افزون بر عمو و عمه دائی و خاله و فرزندانشان که بخش تردید ناپذیر صله رحم است شامل آبا و اجداد و فرزندان آنان نیز می شود که باید بر حسب وظیفه با همه رابطه خویشاوندی و حسنه داشت و به همه کمک و نیکی نمود.
صله رحم مانند هر یک از دیگر دستورات اجتماعی در اسلام احکام و آداب رحم مخصوص به خود دارد از جمله این احکام و آداب حداقل و حداکثری صلهٔ است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در اشاره به حداقلی این خصلت اجتماعی فرمود: ﴿صِلُوا أرحامَکُم ولو بِالسَّلامِ﴾؛ صلۀ رحم کنید هرچند که با یک سلام باشد. $ حائری، محمدمهدی، شجره طوبی، ج 2، ص 376 $
امام رضا علیه السلام در اشاره به بخشی دیگر از آداب صله رحم، همراه داشتن چیزی به نام هدیه مانند چند کیلو میوه یک جعبه شیرینی و مانند آن را ضروری می.دانند این از آن روست که ممکن است فامیلی که قصد دیدن او را داریم، در منزل چیزی برای پذیرایی نداشته باشد که در این صورت یا برای فراهم آوردن
ص: 180
پذیرای به زحمت می افتد یا به دلیل نداشتن چیزی برای پذیرایی شرمنده مهمان می گردد. امام رضا علیه السلام این در ضرورت همراه داشتن چیزی هرچند که اندک باشد فرمود: ﴿صِلْ رَحِمَکَ ولو بِشَربَهٍ مِن ماءٍ﴾؛ صله رحم کنید، هر چند که با نوشاندن جرعه ای آب باشد. $ کلینی، همان، ج 2، ص 151 $
این فراز حاکی از این است که صله رحم و تعهد شناسی نسبت به ارحام تنها با رفت و آمد و سلام علیک خشک و خالی نیست بلکه باید نسبت به مشکلات ارحام حساس بود و حتی المقدور به آن رسیدگی نمود.
صله رحم
امام رضا علیه السلام در جای دیگر خودداری از اذیت و آزار ارحام را بهترین نوع دانسته و خطاب به عبدالله بن أبان می فرماید: ﴿یَا عَبْدَ اَللَّهِ عَظِّمُوا کِبَارَکُمْ وَ صِلُوا أَرْحَامَکُمْ فَلَیْسَ تَصِلُونَهُمْ بِشَیْءٍ أَفْضَلَ مِنْ کَفِّ اَلْأَذَی عَنْهُمْ﴾؛ اى عبد الله ! بزرگان خود را تعظیم نمایید و صله رحم کنید، هیچ چیزی در صله رحم بهتر از دست برداشتن از اذیت و آزار ارحام نیست. $ طبرسی، ابو على فضل بن حسن، مشكاة الانوار، ص295 $
صله رحم، افزون بر آثار فراوان معنوی، روانی و اجتماعی، آثار وضعی نیز دارد. بروز اخلاق نیک و سخاوتمندی، $ ابن بابویه محمد بن علی (شیخ صدوق)، الامالی، ص 152 $ آسان شدن سکرات موت $ همان، ص 173 $ فزونی اموال، آسانی حسابرسی در قیامت، $ کلینی، همان، ج 2، ص150. $ و مانند آن از جمله این آثار است. برخی از این برکات را از زبان امام رضا علیه السلام می شنویم که در سخنی به نقل از جد بزرگوارش
ص: 181
امام حسین علیه السلام فرمود: ﴿مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُنْسَأَ فِی أَجَلِهِ وَ یُزَادَ فِی رِزْقِهِ فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ﴾، کسی که دوست دارد عمری بلند و روزی فراوان داشته باشد، صله رحم به جای آورد. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 71، ص91 $
آن حضرت در جای دیگر فرمود: ﴿صِلَهُ اَلرَّحِمِ مَنْسَأَهٌ فِی اَلْأَجَلِ مَحْبَبَهٌ فِی اَلْأَهْلِ﴾ صله رحم مرگ را به تأخیر می اندازد و به فزونی محبت در میان خویشاوندان می انجامد.
آن حضرت در اشاره به بخشی دیگر از آثار صله رحم به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
﴿مَنْ ضَمِنَ لِی وَاحِدَهً ضَمِنْتُ لَهُ أَرْبَعَهً یَصِلُ رَحِمَهُ فَیُحِبُّهُ اَللَّهُ تَعَالَی وَ یُوَسِّعُ عَلَیْهِ رِزْقَهُ وَ یَزِیدُ فِی عُمُرِهِ وَ یُدْخِلُهُ اَلْجَنَّهَ اَلَّتِی وَعَدَهُ ﴾؛ کسی که به من قول دهد با خویشاوندان خود صلۀ رحم کند من برای او چهار چیز ضمانت می کنم خدا او را دوست بدارد خدا روزی او را فراخ گرداند، خدا به عمر او بیفزاید و او را به بهشتی که به او وعده کرده است داخل گرداند. $ همان، ص 92 $
یکی از مواردی که در اخلاق اجتماعی انسان قرار دارد نوع رفتار انسان در خانواده است از این رو در این مجال با استفاده از گفتار و رفتار امام رضا علیه السلام نکاتی چند یادآور می شویم.
مكتب اسلام دینی واقع بین و واقع نگر است واقعیت ها و عینیت های زندگی
ص: 182
را از نظر دور نداشته و برای استفاده بهینه از این واقعیت ها راهکارها و برنامه هایی متناسب با طبیعت و نیاز انسان ارائه نموده است. از جمله آن ها پیوند زناشویی است مکتب اسلام در توجه دادن به اهمیت این موضوع از یک سو پیوند زناشویی را آیه ای از آیات خدا معرفی کرده است ﴿وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها﴾؛ از نشانه های او این است که از جنس خودتان برایتان همسرانی آفرید باشد که از آنان آرامش یابید. $ روم (30): 21 $ و از دیگر سو، آن دست کسانی را که به طبیعت و نیاز خود بی توجه بوده و از همسر گزینی سر باز می زنند، بدترین انسان ها و همسو با شیطان معرفی کرده است چنان که پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: ﴿شِرَارُکُمْ عُزَّابُکُمْ وَ اَلْعُزَّابُ إِخْوَانُ اَلشَّیَاطِینِ﴾؛ بدترین افراد شما بی همسران شمایند و بی همسران برادران شیاطین به شمار می آیند. $ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج 14، ص 156 $
در ضرورت تشکیل خانواده، این حدیث نورانی امام رضا علیه السلام را که از امام باقر علیه السلام نقل کرده است یادآور می شویم که فرمود:
﴿إنّ امرأةً سألت أبا جعفر- عليه السلام - فَقَالَتْ أَصْلَحَکَ اَللَّهُ إِنِّی مُتَبَتِّلَهٌ فَقَالَ لَهَا وَ مَا اَلتَّبَتُّلُ عِنْدَکِ قَالَتْ لاَ أُرِیدُ اَلتَّزْوِیجَ أَبَداً قَالَ وَ لِمَ قَالَتْ أَلْتَمِسُ فِی ذَلِکَ اَلْفَضْلَ فَقَالَ اِنْصَرِفِی فَلَوْ کَانَ فِی ذَلِکَ فَضْلٌ لَکَانَتْ فَاطِمَهُ- عَلَیْهَا السَّلاَمُ أَحَقَّ بِهِ مِنْکِ﴾؛ زنی از امام باقر علیه السلام پرسید: خدا کارت را سامان بخشد من خانمی «متبتله» هستم، امام فرمود: منظورتان از تبتل چیست؟ او جواب داد به این معنی است که هرگز ازدواج نخواهم کرد امام پرسید چرا؟ او گفت می خواهم با این کار فضیلت و منزلتی به دست آورم امام فرمود: از این تصمیم بازگرد، اگر بی
ص: 183
همسری فضیلت بود، فاطمه به آن شایسته تر از تو بود. $ مجلسی، همان، ج 100، ص 219. $
هر چند در زندگی زناشویی طلاق به عنوان یک ضرورت پذیرفته شده است که گاه بسته به شرایط گریزی از آن نیست و شریعت اسلام نیز آن را تأیید نموده ،است اما در عین حال آن را مبغوض ترین و زشت ترین امر مباح معرفی کرده $ کلینی، همان، ج 6، ص 54 $ و برای جلوگیری از فروپاشی زندگی مشترک تدابیری تأثیر گذار نیز ارائه نموده است توصیه به سازگاری گذشت از لغزش ها صبر و مقاومت در برابر مشکلات و تلخی های زندگی و حتی مدت عده که پس از وقوع طلاق صورت می گیرد از جمله این تدابیر است.
امام رضا علیه السلام در اشاره به این مطلب که در اسلام هر چند طلاق امری مباح و مشروع می باشد اما برای جلوگیری از طلاق و تحکیم پیوند زناشویی شرایطی مقدر شده است که به راحتی طلاق صورت نگیرد می فرماید:
﴿عِلَّهُ اَلطَّلاَقِ ثَلاَثاً لِمَا فِیهِ مِنَ اَلْمُهْلَهِ فِیمَا بَیْنَ اَلْوَاحِدَهِ إِلَی اَلثَّلاَثِ؛ لِرَغْبَهٍ تَحْدُثُ، أَوْ سُکُونِ غَضَبِهِ إِنْ کَانَ ....﴾ دليل اين كه طلاق سه تا شد این است که میان طلاق ها فاصله شود و در این فرصت میلی برای زندگی حاصل شود و یا اگر خشمی در کار بوده است فرو نشیند... $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، من لا يحضره الفقیه، ج 3، ص 502 $
خانواده کانونی است که هر چه با صفا و گرم تر باشد زندگی شیرین تر و توفیقات انسان بیشتر خواهد شد از این رو امام رضا علیه السلام در اشاره به اهمیت این
ص: 184
کانون، برخی عواملی که در صفا و گرما بخشیدن به کانون خانواده کمک می کند، گوشزد کرده است آن حضرت در سخنی نورانی هم به حسن رفتار در خانواده توصیه نموده است و هم از نوع رفتار خود با همسرش خبر داده و می فرماید:
﴿أَحْسَنُ النَّاسِ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ أَلْطَفُهُمْ بِأَهْلِهِ وَ أَنَا أَلْطَفُکُمْ بِأَهْلِی﴾؛ كسى كه ایمانش برتر از دیگران است، اخلاقش نیکوتر و به خانواده اش مهربان تر است و من نسبت به خانواده ام مهربان ترین شمایم. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 71، ص 287 $
آن حضرت در جای دیگر در ضرورت تأمین رفاه خانواده فرمود: ﴿صَاحِبُ اَلنِّعْمَهِ یَجِبُ أَنْ یُوَسِّعَ عَلَی عِیَالِهِ﴾؛ بر کسی که از مکنت مالی برخوردار است، واجب است خانواده خویش را در وسعت قرار دهد. $ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی تحف العقول، ص 466 $
امام رضا علیه السلام در این باره که نباید مردها برای خود شیرینی و جلب رضایت دیگران، خانواده خود را به زحمت اندازد به نقل از جد بزرگوارش امام علی علیه السلام آورده است که، مردی آن حضرت را به مهمانی دعوت کرد، اما آن حضرت با سه شرط، دعوت او را پذیرفت یکی از آن ها این بود که فرمود: در صورتی به مهمانی شما می آیم که خانواده خود را برای پذیرایی از من به زحمت نیندازی. $ عطاردی، عزیز الله، مسند امام رضا علیه السلام ، ج 1، ص 291 $
مطلب دیگری که در این جا باید افزود بایستگی آراستگی و خودآرایی مردان در خانواده است یعنی همان طور که مردان از همسران خود توقع دارند که خود را برای آنان بیارایند، آن ها نیز باید در حد معمول به ظاهر خود برسند و برای ایجاد محبت در همسران خود خود را بیارایند. این دستور دینی را از امام
ص: 185
رضا علیه السلام بیاموزیم که آراستگی در منزل را نه برای خود که برای خانواده و برای تربیت درست امری بایسته می دانست آن حضرت که به ضرورت آراستگی مردان در منزل آگاهی کامل داشت خود او نیز این مهم را عملی می ساخت ابن جهم می گوید: نزد امام رضا علیه السلام رفتم دیدم آن حضرت، موهایش را خضاب کرده و با تعجب گفتم: فدایت شوم موهایت را رنگ زدی؟! حضرت فرمود:
﴿نَّ اَلتَّهْیِئَهَ مِمَّا یَزِیدُ فِی عِفَّهِ اَلنِّسَاءِ وَ لَقَدْ تَرَکَ اَلنِّسَاءُ اَلْعِفَّهَ بِتَرْکِ أَزْوَاجِهِنَّ اَلتَّهْیِئَهَ ثُمَّ قَالَ أَ یَسُرُّکَ أَنْ تَرَاهَا عَلَی مَا تَرَاکَ عَلَیْهِ إِذَا کُنْتَ عَلَی غَیْرِ تَهْیِئَهٍ قُلْتُ لاَ قَالَ فَهُوَ ذَاکَ﴾ بی گمان آمادگی مردان از جمله چیزهایی است که عفت زنان را فزونی می بخشد. زنانی که پاک دامنی را وانهاده اند به این دلیل است که شوهرانشان آمادگی و خودآرایی را ترک نموده اند سپس فرمود آیا دوست داری همسرت را چون خود بی آرایش ببینی؟ گفت نه امام فرمود: آماده نبودن همین است. $ کلینی، همان، ج 5، ص 567 $
آن حضرت در حدیثی دیگر به نقل از پدران خود نزدیک به همین مضمون فرمود: زنان بنی اسرائیل از عفت و پاکی دست برداشتند و این مسئله هیچ سببی نداشت جز آن که شوهرانشان خود را نمی آراستند سپس افزود: ﴿إِنَّهَا تَشْتَهِی مِنْکَ مِثْلَ اَلَّذِی تَشْتَهِی مِنْهَا﴾؛ زن نیز از مرد همان را انتظار دارد که مرد از او دارد. $ مجلسی، همان، ج 100، ص 249. $
از این احادیث و دیگر آموزه های اسلامی استفاده می شود که حقوق زن و مرد در خانواده باید دو سویه و دو جانبه باشد و هر کدام با دیگری رابطه ای درست و انسانی داشته باشد آراستگی و خود آرایی و پرهیز از شلختگی و ژولیدگی آور از جمله این حقوق است که طرفین را به زندگی زناشویی دلگرم کرده و آرامش لازم را به ارمغان خواهد آورد اما سوگمندانه امروزه مردان و برخی زنان که به
ص: 186
دلیل مشکلات اقتصادی در خارج از منزل کار می کنند چنان غرق کار می شوند و در محیط کار با همکاران خود انس می گیرند که وقتی به منزل برمی گردند، نه نشاط روحی دارند و نه احساسی باقی مانده است که بخواهند به همسر خود ابراز کنند این جاست که زندگی مشترک رو به خمودگی می گذارد و خانه برای زن و شوهر به زندانی مخوف تبدیل می شود که در صدد فرار از آن برمی آیند این فرارها، گاه موجب ترک منزل و گاه ترک زندگی مشترک می شود.
هر چند در اسلام میان فرزندان، تفاوتی نیست و رعایت مساوی و برابری بین آنان از دستورات دینی است لکن در برخی موارد ترجیح دختران بر پسران یک اصل شناخته شده است زیرا دختران از عاطفه ای بیشتر و احساساتی ظریف تر برخوردارند. اگر به این احساسات بی توجهی شود آنان سرخورده و رنجیده خاطر می شوند. امام رضا علیه السلام این در ضرورت رعایت این اصل، به نقل از جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
﴿إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی اَلْإِنَاثِ أَرَقُّ مِنْهُ عَلَی اَلذُّکُورِ وَ مَا مِنْ رَجُلٍ یُدْخِلُ فَرْحَهً عَلَی اِمْرَأَهٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهَا حُرْمَهٌ إِلاَّ فَرَّحَهُ اَللَّهُ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ﴾؛ خداوند بزرگ نسبت به زنان مهربان تر از مردان است و مرد زنی از محارم خویش را شاد نمی کند مگر آن که خداوند او را در قیامت شاد خواهد ساخت. $ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج 15، ص 104. $
پدر و مادر از احترامی ویژه برخوردارند تا جایی که قرآن کریم نیکی به والدین را در کنار توحید و اصل یکتا پرستی قرار داده است $ ﴿وَ قَضى رَبُّكَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِيّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً﴾ اسراء (17): 23. $ همان گونه که
ص: 187
سپاس و احترام به آنان را در کنار سپاس و احترام برای خداوند آورده است. $ ﴿أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوالِدَيْكَ﴾، لقمان (31): 14. $ از این رو، در اسلام تأکید شده است که فرزندان در رعایت حقوق آنان بکوشند و با کوتاهی در این باره مورد عاق آنان قرار نگیرند؛ چرا که عاق والدین گناهی بزرگ و نابخشودنی است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این باره فرمود: ﴿یُقَالُ لِلْعَاقِّ: اِعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنِّی لاَ أَغْفِرُ لَکَ!﴾؛ به كسى كه مورد عاق والدین قرار گرفته است گفته می شود: هر طور که می خواهی عمل کن که من تو را نمی بخشم. $ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، 74، ص 80 $
امام رضا علیه السلام در تأکید بر حفظ حرمت پدر و مادر و در اشاره به فلسفه این دستور بی توجهی به پدر و مادر را نوعی بی توجهی به خدا و فرمان شکنی او دانسته است و می فرماید: ﴿حَرَّمَ اللَّهُ عُقُوقَ الْوَالِدَيْنِ لِمَا فِيهِ مِنَ الْخُرُوجِ مِنَ التَّوْفِيقِ لِطَاعَةِ اللَّهِ تَعَالَى﴾؛ خداوند نافرمانی پدر و مادر را به این دلیل حرام ساخت که نافرمانی آنان، بیرون رفتن از اطاعت خدا محسوب می گردد. $ ابن بابویه، محمد بن علی شیخ صدوق، علل الشرايع، ج 2، ص 479 $ همان طور که آن حضرت در ذیل آیه ﴿أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوالِدَیْكَ﴾ $ لقمان (31): 14 $ که سپاس برای والدین در کنار شکر و سپاس برای خدا آمده است پذیرش سپاس برای خداوند بزرگ را وامدار سپاسگزاری افراد برای پدر و مادر دانسته می فرماید: ﴿و مَرَ بِالشُّكرِ لَهُ و لِلوالِدَينِ ، فَمَن لَم يَشكُر والِدَيهِ لَم يَشكُرِ اللّهَ﴾؛ خدا هم به سپاسگزاری برای خود و هم برای پدر و مادر سفارش نموده است، از این رو هر کس از پدر و مادرش قدردانی نکند در حقیقت از خدا قدردانی نکرده است. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، الخصال، ص 156. $
ص: 188
امام رضا علیه السلام افزون بر آن که خود به پدر و مادر احترام می گذاشت و حق آنان را ادا می کرد در ضرورت تکریم والدین توصیه هایی دارد که در این مجال برخی را یادآور می شویم.
آن حضرت فرمود: ﴿بِرُّ اَلْوَالِدَیْنِ وَاجِبٌ وَ إِنْ کَانَا مُشْرِکَیْنِ﴾؛ نیکی به پدر و مادر واجب است هر چند که آنان مشرک باشند. $ همو، عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 124. $ و در حدیثی دیگر، ضرورت اطاعت از پدر و مادر را گوشزد کرده در حفظ احترام آنان فرمود:
﴿عَلَیْکَ بِطَاعَهِ اَلْأَبِ وَ بِرِّهِ وَ اَلتَّوَاضُعِ وَ اَلْخُضُوعِ وَ اَلْإِعْظَامِ وَ اَلْإِکْرَامِ لَهُ وَ خَفْضِ اَلصَّوْتِ بِحَضْرَتِهِ فَإِنَّ اَلْأَبَ أَصْلُ اَلاِبْنِ وَ اَلاِبْنَ فَرْعُهُ وَ لَوْلاَهُ لَمْ یَکُنْ بِقُدْرَهِ اَللَّهِ اُبْذُلُوا لَهُمُ اَلْأَمْوَالَ وَ اَلْجَاهَ وَ اَلنَّفْسَ وَ قَدْ رُوِیَ أَنْتَ وَ مَالُکَ لِأَبِیکَ فَجُعِلَتْ لَهُ اَلنَّفْسُ وَ اَلْمَالُ تَابِعُوهُمْ فِی اَلدُّنْیَا أَحْسَنَ اَلْمُتَابَعَهِ بِالْبِرِّ وَ بَعْدَ اَلْمَوْتِ بِالدُّعَاءِ لَهُمْ وَ اَلتَّرَحُّمِ عَلَیْهِمْ فَإِنَّهُ رُوِیَ أَنَّ مَنْ بَرَّ أَبَاهُ فِی حَیَاتِهِ وَ لَمْ یَدْعُ لَهُ بَعْدَ وَفَاتِهِ سَمَّاهُ اَللَّهُ عَاقّاً﴾؛ بر تو باد که پدرت را اطاعت و نیکی نمایی، در برابر او تواضع و خضوع به خرج دهی او را بزرگ شماری و اکرام کنی، در نزد او صدای خود را آهسته گردانی؛ چرا که پدر اصل و ریشۀ فرزند است و فرزند فرع بر اوست اگر او نبود، فرزند نیز نبود. به قدرت خدا اموال مقام و جان خود را فدای پدران خود نمایید و من خبر می دهم که جان و مالتان از آن پدران شماست، از این رو باید جان و مال در خدمت آنان قرار گیرد در دنیا با بهترین صورت ممکن پدران خود را اطاعت نمایید و پس از مرگ آنان را دعا کرده و بر ایشان طلب رحمت نمایید زیرا روایت شده اگر کسی در حیات پدر به او نیکی ،نماید ولی پس از مرگش او را دعا نکند خداوند او را عاق پدر می نامد. $ ابن بابویه، علی بن حسین (والد شيخ صدوق)، فقه الرضا، ص 334، باب 86 $
ص: 189
آن حضرت در ادامه این سخن دربارۀ حق مادران تأکید فراوان کرده و آن را لازم ترین حقوق معرفی کرده و می فرماید:
﴿وَاعْلمْ أَنَّ حَقَّ الأُمِّ أَلزَمُ الحُقُوقِ وَأَوْجَبُ، لأَنَّهَا حَمَلتْ حَيْثُ لا يَحْمِل أَحَدٌ أَحَداً ووَقَتْ بِالسَّمْعِ والبَصَرِ و جَمِيعِ الجَوَارِحِ مَسْرُورَةً مُسْتَبْشِرَةً بِذَلكَ فَحَمَلتْهُ بِمَا فِيهِ مِنَ المَكْرُوهِ الذِي لا يَصْبِرُ عَليْهِ أَحَدٌ ورَضِيَتْ بِأَنْ تَجُوعَ ويَشْبَعَ وتَظْمَأَ و يَرْوَى وتَعْرَى ويَكْتَسِيَ وتُظِلهُ وتَضْحَى فَليَكُنِ الشُّكْرُ لهَا والبِرُّ والرِّفْقُ بِهَا عَلى قَدْرِ ذَلكَ و إِنْ كُنْتُمْ لا تُطِيقُونَ بِأَدْنَى حَقِّهَا إِلا بِعَوْنِ الله﴾؛ بدان كه حق مادر لازم ترین و واجب ترین حقوق است؛ زیرا این مادر است که آن چه دیگران تحملش را ندارند تحمل کرده و با گوش چشم و تمام اعضای بدن خود از فرزندش با خرسندی و شادمانی نگهداری می کند کودک خویش را با تمام مشکلاتی که کسی یارای پذیرش آن نیست، حفظ می کند. او به این رضایت داده است که خود گرسنگی را تحمل می کند تا فرزندش سیر گردد او تشنگی را تحمل می کند تا کودک او سیراب شود، او خود برهنه می ماند تا فرزندش با لباس پوشانده شود فرزندش در سایه قرار گیرد و او آفتاب سوزان را به جان می خرد از این رو باید به اندازه زحمت مادر از او تقدیر به عمل آورد به او نیکی نمود و با او مدارا کرد، البته جز با کمک خدا شما توان ادای حق مادر را ندارید. $ همان جا. $
اکنون در پایان این بحث که سخن از ضرورت حقوق پدر و احترام نهادن به اوست سزامند یاد کرد است که امام رضا علیه السلام معلم و برادر بزرگ را به منزله پدر دانسته و رعایت حقوق آنان نظیر حقوق پدر لازم می داند آن حضرت در خصوص ضرورت تکریم استاد فرمود: ﴿مُعَلِّمُ الْخَیْرِ وَ الدِّینِ یَقُومُ مَقَامَ الْأَبِ وَ یَجِبُ
ص: 190
مِثلُ الّذي يَجبُ له، فَأَعْرفوا حَقَّه﴾؛ معلم خیر و آموزنده دین به مثابه پدر است و رفتاری همچون رفتار با پدر نسبت به معلّم واجب است پس حق معلم را یاد بگیر [و آن را به موقع ادا کن]. $ همان جا. $
همان طور که آن حضرت در خصوص ضرورت تکریم برادر بزرگ نیز فرمود:
﴿الْأَخُ الْأَکْبَرُ بِمَنْزِلَهِ الْأَبِ﴾؛ برادر بزرگ جایگزین و به منزله پدر خواهد بود. $ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج 20، ص 283. $
از جمله آدابی که از آغاز شکل گیری جامعه در میان بشر مطرح بوده و هست، مسأله مهمانی و مهمانداری است که تا کنون به صورت های مختلف تداوم یافته است و به سبب آن که انسان موجودی اجتماعی است از رفت و آمد در قالب مهمانی استقبال می کند.
اگر چه هر جامعه ای در معاشرت آدابی خاص دارد اما آن چه در طول تاریخ بشر، غیر قابل انکار بوده و با زندگی اجتماعی او عجین گشته این است که هر ملتی و پیروان هر ،مکتبی برای مهمان خود احترامی ویژه قائل اند. شریعت اسلام نیز که همواره در اندیشه اصلاح رفتارهای اجتماعی پیروان خود است برای این بخش از زندگی راهکارهایی ویژه ارائه نموده است پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در اشاره به بخشی از آداب مهمانی و این که چه کسی را مهمان کنید و به مهمانی چه کسی بروید، در وصیتی به جناب اباذر فرمود: ﴿يَا ابا ذرا لَا تُصَاحِبْ إِنَّا مُؤْمِناً و لَا يَأْكُلْ طَعَامَكَ إِلَّا تَقِيٌّ وَلَا تَأْكُلْ طَعَامَ الْفَاسِقِينَ. یَا أَبَا ذَرٍّ أَطْعِمْ طَعَامَکَ مَنْ تُحِبُّهُ فِی اَللَّهِ وَ کُلْ طَعَامَ مَنْ یُحِبُّکَ فِی اَللَّهِ﴾؛ اى اباذر! جز با انسان مؤمن مصاحبت مکن، جز شخص پرهیزگار غذای تو را نخورد [او را مهمان مکن] و تو نیز غذای فاسق را مخور
ص: 191
[مهمانی او را نپذیر]. ای اباذر کسی را با طعام دادن مهمان کن که او را در راه خدا دوست داری و بر کسی مهمان شو و غذایش را بخور که تو را در راه خدا دوست دارد. $ همان، ج16، ص 430 $
امام رضا علیه السلام که در مکتب اسلام پرورش یافته هم آداب بایسته مهمانی را گوشزد کرده و هم خود بهتر از دیگران آن ها را رعایت نموده است. آن چه در لابه لای احادیث می خوانیم نمونه ای از این آدابی می باشد که در زندگانی و رفتار امام رضا علیه السلام تجلی یافته است. در رفتار و گفتار آن حضرت جلوه هایی درباره مهمان و مهمانی وجود دارد که برخی را یادآور می شویم.
بدیهی است که مهمانی دادن در دسرهای مخصوص به خود را دارد که به تنهایی نمی توان از عهده میزبانی و پذیرایی آبرومند برآمد، بلکه لازم است اعضای خانواده دست به دست هم داده و به کمک یکدیگر مهمانی آبرومندی را ترتیب دهند از این رو لازم است پیش از دعوت از دوستان و ترتیب مهمانی، با همسر، فرزندان و دیگر افراد دخیل در مهمانی مشورت و هماهنگی های لازم به عمل آید تا هم مهمانی به صورت آبرومند برگزار شود و مهمانان از آن خاطره ای خوش داشته باشند، و هم پس از مهمانی اختلاف و کدورتی پیش نیاید و خاطره ای تلخ به جای نماند.
امام رضا علیه السلام در این باره که نباید مردها برای خود شیرینی و جلب رضایت ،دیگران خانواده خود را به زحمت اندازد به نقل از جد بزرگوارش امام علی علیه السلام می فرماید:
﴿أنّه دَعَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ له: قَدْ أَجَبْتُکَ عَلَی أَنْ تَضْمَنَ لِی ثَلاَثَ خِصَالٍ قَالَ: وَ مَا هِیَ یَا
ص: 192
أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ؟ قَالَ: لاَ تُدْخِلْ عَلَیَّ شَیْئاً مِنْ خَارِجٍ وَ لاَ تَدَّخِرْ عَنِّی شَیْئاً فِی اَلْبَیْتِ وَ لاَ تُجْحِفْ بِالْعِیَالِ﴾؛ مردی آن حضرت را به مهمانی دعوت ،کرد، آن حضرت فرمود: دعوت شما را می پذیرم مشروط بر این که قول بدهی سه چیز انجام ندهی او گفت: آن ها کدام اند؟ فرمود: اولاً برای پذیرایی از من چیزی از بیرون تهیه نشود [آن چه در منزل باشد بر سر سفره آورده شود]. ثانیاً: آن چه در خانه داری از من دریغ نورزی ثالثاً به زن و فرزندانت اجحاف نکنی [آنان را برای پذیرایی از من به زحمت نیندازی]. $ ابن بابویه محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص45. $
یکی از آداب پذیرش مهمان این است که بسته به موقعیت و حال مهمان برای ایاب و ذهاب او وسیله فراهم گردد این را از امام رضا علیه السلام بیاموزیم که در خبر احمد احمد بن ابی نصر بزنطی چنین آمده که می گوید:
آن گاه که امام رضا علیه السلام مرا به منزل خود دعوت نمود، برای من مرکبی فرستاد که با آن به خدمت آن حضرت شرفیاب شدم و در هنگام بازگشت، چون پاسی از شب گذشته و دیر شده بود امام فرمود: اکنون دیر شده، اگر مشکلی نیست امشب نزد ما بمان و فردا صبح تشریف ببر پیشنهاد امام را پذیرفته آن شب در منزل امام ماندم حضرت در هنگام خواب دستور داد تا رختخوابی مخصوص برای من بگسترانند و ملافه ای مخصوص روی من بکشند. $ همان، ج 2، ص 212. $
از دیگر اموری که باید میزبان همواره نسبت به مهمان رعایت کند تأمین نیازمندی های مهمان است هر چند که چیزی کوچک مانند چوب خلال باشد: من
ص: 193
حَقِّ الضَّيْف أَن يُعَدَّ لَه الخِلال﴾؛ از جمله حق مهمان این است که چوب خلال برای او فراهم آید. $ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 75، ص455 $ تامین آب شرب از جمله این نیازمندی هاست ابوهاشم جعفری در این باره به نقل از امام رضا علیه السلام می گوید:
روزی نزد امام رضا علیه السلام بودم بسیار تشنه بودم هیبت آن حضرت مانع شد که در حضور او آب طلب کنم خود آن حضرت آب طلبید و به من تعارف کرد فرمود: ای اباهاشم آبی گواراست بگیر و بنوش که تشنگی ات را بر طرف می کند. $ همان، ج 49، ص48. $
مطلب دیگری که در ادامه تکریم مهمان شایسته یادآوری است عدم توقع کار از مهمان است. در این باره راوی به نقل از امام رضا علیه السلام می گوید:
﴿ نَزَلَ بِأَبي الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام - ضَیْفٌ وَ کَانَ جَالِساً عِنْدَهُ یُحَدِّثُهُ فِی بَعْضِ اَللَّیْلِ فَتَغَیَّرَ اَلسِّرَاجُ فَمَدَّ اَلرَّجُلُ یَدَهُ لِیُصْلِحَهُ فَزَبَرَهُ أَبُو اَلْحَسَنِ- عليه السلام-، ثُمَّ بَادَرَهُ بِنَفْسِهِ فَأَصْلَحَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ إِنَّا قَوْمٌ لاَ نَسْتَخْدِمُ أَضْیَافَنَا﴾؛ مهمانی بر امام رضا علیه السلام وارد شد و تا پاسی از شب در نزد آن حضرت نشسته بود و سخن می گفت که ناگهان نظم چراغ به هم خورد همین که مهمان برای اصلاح چراغ دست بالا زد، امام او را از این کار بازداشت و خود به اصلاح آن مبادرت کرد و سپس فرمود: ما خاندان، قومی هستیم که هرگز مهمان خویش را به کاری وانمی داریم. $ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 6، ص 283 $
از آن رو که شریعت اسلام مهمانی را امری مهم می داند و برای مهمان شأن و
ص: 194
منزلتی ویژه قائل است در حفظ منزلت او چه در هنگام ورود و چه در زمان خداحافظی دستوراتی حساب شده داده است که با روان انسان در حالت های متفاوت موافقت دارد از جمله این دستورات شیوۀ به بدرقه مهمان است که هنگام خداحافظی صورت می گیرد امام رضا علیه السلام در اشاره به این ادب از آداب او مهمانداری به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ﴿مِنْ حَقِّ اَلضَّیْفِ أَنْ تَمْشِیَ مَعَهُ فَتُخْرِجَهُ مِنْ حَرِیمِکَ إِلَی اَلْبَابِ﴾؛ از حقوق مهمان آن است که در هنگام رفتن او را بدرقه کرده تا بیرون از خانه خود راهنمایی کنی. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 75. $
از بدیهی ترین و عمومی ترین حقوق شهروندی در زندگی اجتماعی رعایت حقوق همسایگی است این حقوق در نظام اجتماعی اسلام از جایگاه و منزلتی ویژه برخوردار است تا آن جا که قرآن کریم بعد از دستور به پرستش خدا، ضرورت نیکی به همسایگان دور و نزدیک و رعایت حقوق آنان را در کنار احسان به والدین آورده، می فرماید: ﴿وَ اعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِكوا بِهِ شَيئاً وَ بِالْوالِدَينِ إِحْساناً، و ... الجَارِ ذِي القُرْبَى وَالجَارِ الجُنُبِ﴾؛ خدا را بپرستید و هیچ چیزی را همتای او قرار ندهید به پدر و مادر خود و همچنین... به همسایگان نزدیک و دورتان نیکی کنید. $ نساء (4): 36 $
امام علی علیه السلام در واپسین لحظات حياتشان توصیه به رعایت حقوق همسایگان را در کنار سفارش به قرآن کعبه، روزه و نماز قرار داده و می فرماید:
﴿اللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِكُمْ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ - صلى الله عليه و آله - وْصَی بِهِمْ مَا زَالَ یُوصِی بِهِمْ حَتَّی ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ﴾؛ خدا را خدا را درباره همسایگانتان که رسول
ص: 195
خدا پیوسته دربارۀ آنان سفارش می کرد چندان که پنداشتیم همسایه از همسایه ارث می برد. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، همان، ج 1، ص 72. $
امام رضا علیه السلام نیز مانند دیگر پیشوایان ما، این موضوع را از نظر دور نداشته و در ضرورت رعایت حقوق همسایگی هم به حسن همجواری توصیه نموده است و هم از کوتاهی در این باره هشدار داده است آن حضرت در اشاره به ضرورت رعایت حقوق همسایگان، حسن همجواری را در کنار داشتن تقوای الهى قرار داده و می فرماید:
﴿عَلَیْکُمْ بِتَقْوَی اَللَّهِ وَ اَلْوَرَعِ وَ اَلاِجْتِهَادِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَهِ وَ صِدْقِ اَلْحَدِیثِ وَ حُسْنِ اَلْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ - صلّى الله علیه و آله-﴾؛ بر شما باد به پارسایی، ترس از خدا، کوشش در طاعت و بندگی امانت داری راست گویی و حسن همجواری این ها همان است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آورده است. $ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج 8، ص314. $
آن حضرت در اشاره به تکریم همسایگان و زشتی همسایه آزاری، سخنی قاطع دارد که فرمود: ﴿ لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یَأْمَنْ جَارُهُ بَوَائِقَهُ﴾؛ از ما نیست کسی که همسایه اش از دست او در آسایش نباشد. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، همان، ج 1، ص 28. $
اما این که همسایه آزاری چیست و مصادیق آن کدامند؟ باید گفت موارد زیر از مصادیق همسایه آزاری به شمار می آیند.
یک: ایجاد آلودگی های صوتی مانند بوق و صدای دزدگیر ماشین صداهای دلخراش سیستم های صوتی و جار و جنجال.
دو: طراحی ساختمان به طوری که اشراف بر منازل همسایگان داشته باشد.
سه: سرک کشیدن از روی دیوار و از پشت پنجره به خانه همسایگان.
ص: 196
چهار وارد کردن خسارت های مالی مانند نصب ناودان، عدم محکم کاری سیستم های بهداشتی که موجب ضرر و زیان همسایگان گردد.
پنج: ریختن زباله در حریم خانۀ همسایه یا ایجاد گرد و غبار و آلوده کردن فضای کوچه و خیابان.
شش: ورود ناگهانی به خانه همسایگان و دخالت در زندگی شخصی آنان.
لازمه زندگی اجتماعی داشتن ارتباط با فرا دست و فرو دست است. بدیهی است که ارتباط با هر یک از این گروه ها دستورات مخصوص به خود دارد که لازم است این نکات را از گفتار و رفتار پیشوایان معصوم علیهم السلام بیاموزیم. در این مجال که سخن از اخلاق اجتماعی امام رضا علیه السلام است، نمونه هایی از رفتار آن امام با زیردستان و دیگر افراد فرودست را یادآور می شویم.
از موضوعات قابل توجه در اخلاق اسلامی حس تعاون و داشتن روحیه خدمت رسانی به عموم مردم به ویژه برادران ایمانی است. از آموزه های اسلامی چنین استفاده می شود که پس از ادای فرایض محبوب ترین کار در نزد خداوند و بالاترین وسیله برای تقرب به حضرت او، یاری نیازمندان است. این را از زبان پیامبر رحمت بشنویم که فرمود: ﴿ اَلْخَلْقُ عِیَالُ اَللَّهِ فَأَحَبُّ اَلْخَلْقِ إِلَی اَللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِیَالَ اَللَّهِ وَ أَدْخَلَ عَلَی أَهْلِ بَیْتٍ سُرُوراً﴾؛ مردم نان خور و عائله خدایند، بهترین شما در نزد خدا کسی است که به عائله خدا خیر برساند و اهل خانه ای را خوشحال کند. $ کلینی، محمد بن يعقوب، الكافي، ج 2، ص 164. $
اهمیت این خصلت تا آن جا ست که آن حضرت در حق کسانی که از روحیه تعاون برخوردارند دعا کرد و درباره کسانی که فاقد این خصلت می باشند نفرین
ص: 197
فرموده است:
﴿اَلرِّفْقُ رَأْسُ اَلْحِکْمَهِ اَللَّهُمَّ مَنْ وَلِیَ شَیْئاً مِنْ أُمُورِ أُمَّتِی فَرَفَقَ بِهِمْ فَارْفُقْ بِهِ وَ مَنْ شَقَّ عَلَیْهِمْ فَاشْقُقْ عَلَیْهِ﴾؛ نرمی و مدارا سرچشمه حکمت است پروردگارا هرکس چیزی از امورات امتم را متکفل شود و با آنان مدارا کند، تو نیز با او مدارا کن، و هر کس بر امتم سخت گیرد تو نیز بر او سخت گیر. $ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج 11، ص 295. $
یکی از ویژگی های اساسی پیشوایان ما، تعاون و کمک به نیازمندان و همسانی با محرومان است. امام رضا علیه السلام که به حق امامی رئوف می باشد، از این زمره است. او با آن که از مقام سیاسی ولایتعهدی برخوردار بود، به شیوه پدرانش عمل می کرد و با این رفتار هم به شیعیانش روش و شیوه زندگی را تعلیم می داد و هم بر شیوه زندگی اشرافی مأمون، خط بطلان می کشید. آن حضرت در ضرورت برخورد انسانی با بینوایان فرمود:
﴿مَنْ لَقِيَ فَقِيراً مُسْلِماً فَسَلَّمَ عَلَيْهِ خِلَافَ سَلَامِهِ عَلَى الْغَنِيِّ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ عَلَيْهِ غَضْبَانُ﴾؛ کسی که با مسلمانی تهی دست روبه رو شود و به کمتر از سلامی که بر ثروتمند می دهد بر او سلام دهد در قیامت خدا را در حالی که بر او خشم ،گرفته ملاقات خواهد کرد. $ حر عاملی، محمد بن حسن وسائل الشيعه، ج 8، ص 422. $
آن حضرت در ضرورت امداد رسانی به بینوایان کمک به آنان را بهترین صدقه دانسته می فرماید: ﴿عَوْنُکَ لِلضَّعِیفِ أَفْضَلُ مِنَ اَلصَّدَقَهِ﴾؛ کمک شما به افراد ناتوان از صدقه برتر است. $ شریف قرشی، باقر حياة الامام الرضا، ج 2، ص82 $
لازم به یادآوری است این امام رئوف، تنها به دلجویی و یاری رسانی بینوایان
ص: 198
توصیه نمی کرد بلکه خود در این باره پیشگام بود و اقداماتی درخور توجه انجام داد که تنها به چند نمونه بسنده می شود.
یک: بزنطی که از اصحاب امام رضا علیه السلام بود می گوید: اما رضا علیه السلام در نامه ای به فرزندش امام جواد علیه السلام نوشت: به من خبر رسیده که خدمتکاران برای راحتی خودشان و این که کسی از شما چیزی طلب نکند شما را از در پشت و کوچک بیرون می برند این به دلیل بخل آنان است که می خواهند خیری از شما به کسی نرسد. به دلیل حقی که من بر گردن شما دارم از شما می خواهم که پس از این از در بزرگ و رسمی رفت و آمد نما و به همراه خود درهم و دینار بردار تا هر که از شما درخواستی داشت بتوانی مبلغی به او عطا کنی. $ حرّ عاملی، محمد بن حسن وسائل الشیعه، ج 43، ص463 $
دو: از جمله اقدامات امام رضا علیه السلام در خصوص دستگیری نیازمندان این بود که در مسیر هجرت به مرو، در مناطق فقیر نشین فرود می آمد و منزل می کرد و به خانه های نیازمندان سر می زد و از مشکلات زندگیشان جویا می شد و در صورت امکان به مشکلات آنان رسیدگی می کرد. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 49، ص 122 $
سه: کمک آن حضرت با بینوایان، به حدی بود که در صورت امکان اقدام به پرداخت بدهی بدهکاران می کرد، $ نک: شریف قرشی، باقر پژوهشی دقیق در زندگانی امام علی علیه السلام بن موسى الرضا علیه السلام، ج 1، ص 62 و 63. $ و یا بدهی آنان را ضمانت می کرد تا طلب کاران، فشار زیادی به آنان وارد نیاورند این از آن رو بود که خود آن حضرت در ارائه یک قانون فقهی در جامعه اسلامی فرمود:
﴿الْمُغْرَمُ إِذَا تَدَیَّنَ أَوْ اسْتَدَانَ فِی حَقٍّ الْوَهْمُ مِنْ مُعَاوِیَةَ أُجِّلَ سَنَةً فَإِنِ اتَّسَعَ وَ إِلَّا قَضَی عَنْهُ الْإِمَامُ مِنْ بَیْتِ الْمَالِ﴾ به بدهکاری که به حق قرض گرفته و یا مدیون شده باشد به مدت
ص: 199
یک سال مهلت داده می شود که اگر گشایش یابد بدهی خود را ادا نماید و در غیر این صورت حاکم اسلامی دین او را از بیت المال خواهد پرداخت. $ کلینی، محمد بن یعقوب الکافی، ج 6، ص 283. $
بدیهی است که خادمان، غلامان، محافظان، سرایداران و مانند آن ها، هر چند در مرحله ای فروتر قرار داشته باشند، ولی آن ها نیز انسان هستند و از منزلت و شخصیت ویژه خود برخوردارند؛ از این رو لازم است منزلت و شخصیت آنان حفظ گردد به احساسات آنان احترام گذاشته شود و حقوقشان رعایت گردد.
امام رضا علیه السلام با آن که از مقام والای امامت و از پست سیاسی ولایتعهدی برخوردار بود با زیر دستان خود رفتاری انسانی و اسلامی داشت و همواره منزلت و حرمت آنان را حفظ می کرد. یاسر خادم، در این باره می گوید:
﴿قالَ لَنا أبو الحسن - عليه السلام-: إن قُمتُ عَلی رُؤوسِکُم وأنتُم تَأکُلونَ فَلا تَقوموا حَتّی تَفرُغوا، ولَرُبَّما دَعا بَعضَنا فَیُقالُ لَهُ: هُم یَأکُلونَ، فَیَقولُ: دَعهُم حَتّی یَفرُغوا﴾ امام رضا علیه السلام به ما فرمود: هنگامی که به خوردن غذا مشغولید، حتی اگر من بالای سر شما ایستاده باشم از جای خود بر نخیزید از این رو آن گاه که آن حضرت، یکی از ما غلامان را صدا می زد و اظهار می داشتند که او دارد غذا می خورد می فرمود: به حال خود بگذارید تا غذایش را بخورد. $ همان، ج 1، ص 407 $
و نیز او می گوید در همان روزی که مسمومیت امام به اوج خود رسیده بود و حال مبارکش وخیم بود پس از فراغت از نماز ظهر پرسید: آیا اهل خانه و خدمت گزاران، غذا خورده اند؟ عرض کردم: آقای من! با این حال و مسمومیت شما کسی رغبت به خورد غذا ندارد. در این هنگام امام راست نشست و فرمود:
ص: 200
﴿هَاتُوا اَلْمَائِدَهَ﴾؛ سفره بیندازید؛ سفره که گسترده شد تمام خادمان و کارگران را به کناره سفره فراخواند همه که سير شدند آن ها را یکایک مورد محبت و تفقد مهربانانه خود قرار داد: ﴿و یَتَفَقَّدُ وَاحِداً وَاحِداًً﴾. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 241. $
عبدالله بن صلت می گوید: از یکی از مردم بلخ شنیدم که گفت: در هنگام هجرت امام رضا علیه السلام به خراسان، همراه آن حضرت بودم روزی همگان را بر سفره فراخواند و غلامان از سیاه و غیر سیاه آمدند و بر سفره نشستند به او گفتم: فدایت شوم آیا بهتر نیست که برای اینان، سفرهای جداگانه انداخته شود؟ فرمود خدای همه یکی است و پدر و مادر همه یکی و تنها پاداش افراد متفاوت است که بسته به کردار انسان است. $ کلینی، همان، ج 8، ص230. $
حقوق کارگر از مهمترین حقوق هاست که باید در اسرع وقت و قبل از خشک شدن عرق پیشانی او پرداخت گردد.
هر چند در جوامع امروزی بشر سازمان ها و نهادهای بین المللی و غیر آن با تصویب موافقت نامه ها و تدوین قوانین مختلف کارگری در حمایت از کار و حقوق کارگر تلاش نموده اند اما در این میان مکتب اسلام پیش از دیگران و بیش از هر مکتبی به این موضوع اهمیت داده و احکام ویژه و راهکارهایی کارآمد ارائه نموده است عظمت و منزلت کارگر، قرارداد میان کارگر و کارفرما میزان ساعت کار و دستمزد کارگر از جمله این احکام است. امام رضا علیه السلام با الهام از دستورات دینی نکاتی شنیدنی در حوزه های یاد شده دارد که به اختصار به برخی از آن ها اشاره می گردد.
ص: 201
امام رضا علیه السلام در اشاره به جایگاه والای کارگر در اسلام، به تأسی از جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود: ﴿اَلکادُّ لِعَیالِهِ کَالُّمجاهِدِ فی سَبیل اللهِ﴾؛ کارگر را در ردیف مجاهدان راه خدا دانسته می فرماید: ﴿اَلَّذِی یَطْلُبُ مِنْ فَضْلِ اَللَّهِ مَا یَکُفُّ بِهِ عِیَالَهُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ اَلْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ﴾؛ آن که با کار و تلاش در جستجوی مواهب زندگی برای تأمین خانواده خویش باشد، پاداشی بزرگ تر از مجاهدان در راه خدا خواهد داشت. $ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج 12، ص 43. $
یکی از ضرورت ها در عالم کارگری قرارداد میان کارگر و کارفرماست که این نکته نیز در رفتار و گفتار امام رضا علیه السلام تجلی خاص یافته است. مورد زیر که داستانی شیرین و واقعی است بیانگر این نکته است. سلیمان جعفری می گوید:
برای انجام کاری، خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم آن حضرت را بیرون از منزل دیدم که به سمت منزل در حرکت بود و من نیز با ایشان همراه شدم همین که وارد منزل شدیم امام اندکی مکث کرد و به غلامان و کارگران که در محل نگهداری حیوانات مشغول کار بودند نگاه کرد و در میان آنان مردی سیاه چهره و نا آشنا دید، از خادمان پرسید این مرد کیست؟ گفتند او به ما کمک می کند و در آخر کار مزدش را خواهیم پرداخت فرمود: آیا مزدش را تعیین کرده اید؟ گفتند تعیین نکرده ایم ولی او توقع زیادی ندارد و هرچه بدهیم راضی است امام برآشفت و فرمود مگر شما را نهی نکردم که بدون تعیین مزد کسی را به کار نگیرید؟ و بعد رو به من کرد و فرمود:
﴿وَ اِعْلَمْ أَنَّهُ مَا مِنْ أَحَدٍ یَعْمَلُ لَکَ شَیْئاً بِغَیْرِ مُقَاطَعَهٍ ثُمَّ زِدْتَهُ لِذَلِکَ اَلشَّیْءِ ثَلاَثَهَ
ص: 202
أَضْعَافٍ عَلَی أُجْرَتِهِ إِلاَّ ظَنَّ أَنَّکَ قَدْ نَقَصْتَهُ أُجْرَتَهُ وَ إِذَا قَاطَعْتَهُ ثُمَّ أَعْطَیْتَهُ أُجْرَتَهُ حَمِدَکَ عَلَی اَلْوَفَاءِ فَإِنْ زِدْتَهُ حَبَّهً عَرَفَ ذَلِکَ لَکَ وَ رَأَی أَنَّکَ قَدْ زِدْتَهُ﴾؛ بدان که اگر کسی بدون تعیین مزد به کاری برای شما مشغول گردد و در آخر مزد او را سه برابر هم بپردازی باز گمان می برد که حق او را ادا نکرده ای ولی اگر مزدش را تعیین کنید و آن را به همان اندازه تعیین شده بپردازید شما را به این دلیل که حقش را پرداختید، می ستاید و اگر چیزی اضافه دهید خواهد فهمید که بیشتر از حقش به او بخشیده اید. $ شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذيب الاحكام، ج 7، ص 212 $
یکی از نکات قابل توجه در سازمان های کارگری میزان ساعت کار است که با اختلافی فاحش میان هشت تا پانزده ساعت در روز است که در جوامع بشری صورت می گیرد این موضوع از نظر امام رضا علیه السلام دور نمانده است و در سخنی جامع وقت را به چهار قسمت تقسیم نموده، می فرماید:
﴿وَاجْتَهِدوا أَنْ یَکُونَ زَمانُکُمْ أَرْبَعَ ساعاتٍ: ساعَهً لِلّهِ لِمُناجاتِهِ وَ ساعَهً لِأَمْرِ الْمَعاشِ وَ ساعَهً لِمُعاشَرَهِ إلْإِخْوانِ وَ الثّقاتِ الَّذِینَ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَ یُخْلِصُونَ لَکُم فِی الْباطِنِ وَ ساعَهً تَخْلُونَ فِیها لِلَذّاتِکُمْ﴾؛ تلاش كنید که وقت شما به چهار بخش تقسیم شود، بخشی به نیایش و خلوت با خدای اختصاص یابد بخشی دیگر برای کسب معاش و تأمین هزینه های زندگی منظور گردد و بخشی دیگر از وقتتان در راه معاشرت و مؤانست با برادران قابل اعتماد صرف شود، برادرانی که به عیب های شما آشنایی دارند و در نهان با شما خلوص دارند و بخش چهارم را به تفریح سالم و لذت های مباح و حلال اختصاص دهید. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 75، ص346 $
ص: 203
با آن که امام رضا علیه السلام شخصی مهربان و امامی رئوف بود و همواره خطاکاران خود را می بخشود اما گاهی که ضرورت ایجاب می کرد در برابر طاغوتیان و تبهکاران تصمیمی قاطع می گرفت.
با آن که مأمون مقام ولایتعهدی را به آن حضرت تفویض کرده بود، در عین حال آن حضرت بدون هیچ گونه مماشاتی، هرجا که لازم بود هم به مأمون اعتراض می کرد و خطاهایش را گوشزد می کرد و هم به روشنگری دیگران علیه دستگاه خلافت می پرداخت. در این جا به چند مورد از روشنگری های امام علیه مأمون بسنده می شود.
یک: امام رضا علیه السلام که از وضع نابسامان مدینه در زمان مأمون به خشم آمده بود روزی بر آشفت و خطاب به او فرمود:
... تو امور مسلمانان را ضایع ساختی و کار آنان را به افرادی تفویض کردی که بر اساس احکام الهی با مردم رفتار نمی کنند و تو این شهر را که بیت الهجره و فرودگاه وحی خداست مهجور ساختی مهاجران و انصار در دوره حکومت تو از سوی دیگران مورد ستم واقع می گردند و در این دوره حقی رعایت نمی شود، روزگار بر مظلوم سخت می گذرد و اینان دچار رنج و تعبی فراوان شده اند. پس ای خلیفه! دربارهٔ امور مسلمانان از خداوند بترس به بیت النبوه و پناهگاه مهاجران و انصار برگرد. $ يوسف، عبدالقادر احمد، علی بن موسی الرضا، ص 148 $
دو: مأمون روزهای دوشنبه و پنجشنبه را اختصاص به رسیدگی به کارهای مردم داده بود. در این روزها امام رضا علیه السلام را در کنار خود می نشاند. در یکی از
ص: 204
این روزها مردی را به اتهام دزدی به نزد او آوردند همین که چشم مأمون به او افتاد گفت چه زشت است با این ظاهر شایسته، چنین عملی زشت از تو سر زند. آن مرد جواب داد چون حق مرا از خمس و غنیمت ندادی، مجبور به دزدی شدم مأمون گفت تو در خمس و غنیمت چه حقی داری؟ جواب داد خداوند خمس را در این آیه به شش قسمت تقسیم کرده است که فرمود:
﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ للَّهَ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ﴾ $ انفال (8): 41 $
او ادامه داد و گفت: خداوند در این آیه، هم سهمی برای ابن السبیل مقرر داشته است و هم، سهمی برای فقرا و من هم ابن سبیلم و هم فقیر و چون تو حق مرا ندادی مجبور به دزدی شدم.
مأمون گفت: تو می خواهی با این یاوه گویی ها از اجرای حد سرقت بر تو دست بردارم آن مرد پاسخ داد اول حد را بر خود جاری کن، آن گاه بر دیگران. مأمون که در پاسخ به آن مرد ناتوان شده بود رو به امام رضا علیه السلام کرد و گفت: شما چیزی بفرمایید یا بن رسول الله؟ آن حضرت بدون هیچ مماشاتی فرمود: این مرد می گوید تو دزدی کردی و من نیز دزدی نموده ام.
مأمون که چنین پاسخی از امام رضا علیه السلام انتظار نداشت، رو به آن مرد کرد و گفت: دستور می دهم دستت را قطع کنند او در جواب گفت: چگونه دست مرا قطع می کنی با این که تو بنده من هستی مأمون که به سختی می خندید گفت: من از کجا بنده تو شده ام؟ جواب داد: مادرت را از بیت المال مسلمانان خریداری کرده اند، تو بنده هر مسلمانی هستی که در شرق و غرب جهان زندگی می کند مگر آن که آزادت کنند و من از سهم خودم تو را آزاد نکرده ام.
مأمون رو به رو به امام رضا علیه السلام کرد و گفت: درباره این مرد چه می فرمایید؟ امام
ص: 205
فرمود: خداوند در قرآن می فرماید: ﴿فَلِلَّهِ الحُجَّة البالِغَةُ﴾؛ از برای خداست استدلال رسا و محکم $ انعام (6): 149 $ یعنی این که این مرد، خوب استدلال کرد استدلالی که برای همه قابل فهم و قابل قبول است. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 49، ص 288 $
سه: امام رضا علیه السلام گاه به صراحت و به طور مستقیم و گاه به اشاره و به طور غیر مستقیم نظر خود را درباره مأمون و این که او غاصب مقام خلافت است و رفتاری خوب ندارد. ابراز نظر می کرد.
یکی از مواردی که دیدگاه آن حضرت را دربارهٔ مأمون روشن می کند این مطلب است که حر عاملی در وسائل الشیعه آورده است: دو نفر خدمت امام رسیدند و از حکم نمازشان پرسیدند و گفتند: ما دو نفر از فلان جا آمدیم و اکنون که در این جا هستیم آیا نماز ما قصر و دو رکعتی و یا آن که تمام است؟ در جواب آنان فرمود:
﴿فَقَالَ لِأَحَدِهِمَا: وَجَبَ عَلَيْكَ التَّقْصِيرُ؛ لِأَنَّكَ قَصَدْتَنِي، وَ قَالَ لِلآخَرِ: وَجَبَ عَلَيْكَ التَّمَامُ؛ لِأَنَّكَ قَصَدْتَ السُّلْطَانَ﴾؛ به یکی از آن دو فرمود بر تو واجب است که نمازت را دو رکعتی ادا کنی؛ زیرا منظور شما از این سفر، دیدن من بود، و به دیگری فرمود: بر تو واجب است نمازت را تمام بخوانی زیرا قصد شما از این مسافرت، دیدن سلطان [مأمون] بود. $ حرّ عاملی، محمد بن حسن وسائل الشيعه، ج 3، ص 510 $
در فقه اسلامی آمده است که اگر کسی به سفر معصیت برود، مشمول لطف اسلام در خصوص نماز مسافر نمی شود ؛ زیرا حکم به نماز قصر در سفر حاکی از لطف و عنایت اسلام به مسافر است اما این عنایت مشروط بر این است که سفر
ص: 206
مسافر سفر معصیت نباشد.
همان طور که ملاحظه می شود امام رضا علیه السلام در این سخن نورانی، بدون محافظه کاری و مصلحت اندیشی، میان آن دو نفر که در ظاهر از شرایطی یکسان برخوردار بودند تفاوت قائل شده است به یکی فرمود: چون هدف شما از آمدن به این جا دیدن من بوده است سفر شما سفر مباح و سفر اطاعت است و شما نمازت را دو رکعتی بخوان ولی به دیگری رو کرد و فرمود: از آن رو که قصد شما از آمدن به این جا دیدن سلطان بوده است سفر شما سفر معصیت است و باید نمازت را تمام بخوانی.
این تفاوت حاکی از آن است که امام، مأمون را سلطانی ظالم و حاکمی ناحق می دانست، به طوری که اگر کسی به دیدن او برود، مرتکب گناه شده است، از این رو، هر چند کسی از راه دور برای ملاقات با آن حاکم آمده باشد باید نمازش را تمام بخواند.
چهار: یکی از توصیه های سیاسی اسلام، عدم همکاری با ظالمان و دستگاه حکام ستم پیشه است؛ $ ﴿وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی اَلْإِثْمِ وَ اَلْعُدْوانِ﴾، مائده (5): 2 $ زیرا همکاری با این حکومت ها نوعی تعاون ظلمه بر اجحاف بر مردم است. یکی از دوستان امام رضا علیه السلام چندین نوبت با آن حضرت مکاتبه می کرد و از او می خواست تا به وی اجازه ورود به دستگاه حکومت عباسیان بدهد اما امام همواره او را از ورود به دستگاه خلافت منع می کرد تا این که سرانجام جواز ورود به آن را مشروط به گره گشایی از کار مؤمنان کرد و فرمود:
اگر اطمینان داری که پس از ورود به دستگاه حکومت می توانی به دستورات پیامبر خدا عمل کرده و دستیاران خود را از میان افراد صالح برگزینی و از امکاناتی که به دست تو می سپارند به سود مؤمنان و کمک به تهیدستان استفاده
ص: 207
کنی، می توانی آن را بپذیری. کار تو باید خدمت به برادران دینی باشد، و گرنه روا نیست که در دستگاه حکومت عباسیان کمر به کار بندی. $ کلینی، محمد بن یعقوب الکافی، ج 5، ص 111. $
هرچند مأمون پس از قتل برادرش، امین، از سال 198 هجری قمری، به عنوان پس یک حاکم مقتدر و بلامنازع در کشور بزرگ اسلامی حکومت می کرد، ولی در عین حال با سختی ها و دشواری های خاص حکومت رو به رو بود. نخستین مشکل مأمون عجز او از اخذ بیعت مردم مسلمان به ویژه مردم عرب زبان بود، زیرا گروهی از مردم که شیعه بودند به دلیل مخالفت با خاندان عباسی، از بیعت با آنان از جمله شخص مأمون خودداری می کردند برخی دیگر از گروه های نیز اگر طرفدار حکومت عباسی بودند، به دلیل ارتکاب قتلی که مأمون مرتکب شده ،بود از او بیزار بودند و از بیعت با او سر باز زدند.
یکی دیگر از مشکلاتی که مأمون را به ستوه آورده بود نا آرامی های پراکنده و کوچک و بزرگ در مناطق مختلف کشور اسلامی آن روزگار بود.
مشکل سومی که مأمون را رنج می داد و همواره از آن نگران بود، شخصیت محبوب و بی نظیر امام رضا علیه السلام بود که سخت از آن حضرت احساس خطر می کرد. $ نک: ترابی، احمد و معینی، محمد جواد، امام على بن موسى الرضا، منادى توحيد و امامت، ص 52 $
مأمون که سخت با مشکلات یاد شده مواجه بود، سیاستی پیچیده و طرحی مرموز درانداخت و گذرگاهی صعب العبور فرا راه امام رضا علیه السلام پدید آورد که عبور از آن کاری ساده نبود و آن طرح فراخوان امام رضا علیه السلام از مدینه به
ص: 208
خراسان و وارد کردن آن حضرت به دستگاه خلافت بود تا بتواند مشکلات حکومتی را حل و یا به حداقل برساند.
مرموز بودن نقشهٔ مأمون از آن رو بود که پیشنهاد او از دو حال بیرون نبود یا امام رضا علیه السلام پیشنهاد او را می پذیرفت یا رد می کرد بدیهی بود، امام هر طرف را که بر می گزید، مأمون از آن سوء استفاده می کرد در صورت پذیرش خلافت از سوی امام هم شخصیت او زیر سؤال می رفت و به دنیا طلبی متهم می شد و هم در نگاه عموم، حکومت عباسیان مشروعیت و قداست می یافت که برای مأمون هدفی عالی بود اما اگر امام به پیشنهاد مأمون تن نمی داد و آن را رد می کرد باز هم تا حدودی به هدفش می رسید زیرا او در برابر علویان و هواداران امام رضا علیه السلام می توانست بگوید دیدید که من برای انتقال قدرت و تفویض حکومت به امام رضا علیه السلام آمادگی خود را اعلام کردم ولی او چون مرد سیاست نبود، برای ورود به دنیای سیاست و مدیریت توانایی نداشت و از پذیرش خلافت سر باز زد و اکنون چاره ای ندارم که خود سیاست و مدیریت مملکت را بر عهده بگیرم.
امام رضا علیه السلام از این دو راه راه اول را برگزید اما این که چرا آن حضرت این راه را برگزید خود مطلبی قابل توجه است که جا دارد به عنوان موضوعی مستقل درباره اش تحقیق شود، اما در این مجال به صورت فهرست وار به برخی تدابیر امام برای خنثی سازی نقشه های مأمون اشاره می شود.
1. مخالفت با مأمون یا نپذیرفتن پیشنهاد خلافت از سوی او؛
2. ابراز مخالفت با دستگاه خلافت با همراه نیاوردن فرزند و خویشاوندان خود؛
3. قبول ولایتعهدی به شرط عدم دخالت در عزل و نصب های حکومت؛
4. تحقیر حکومت با رد پیشنهاد خلافت؛
5. استفاده بهینه از تریبون خلافت؛
ص: 209
6. رواج دادن فضائل اهل بیت علیهم السلام در میان مردم؛
7. تثبیت قداست خود با ورود ظاهری به دستگاه خلافت؛
8. حضور در میان مردم به مناسبت های مختلف
9. امنیت یافتن مبارزان سیاسی و مخالفان حکومت عباسی؛
10. موفقیت در تلفیق میان سیاست و دیانت و پاسخ به پندار تک بعدی بودن ائمه؛
11. موفقیت در گرفتن اقرار به حقانیت خود؛
12. اثبات ادعای دروغین مأمون مبنی بر شایسته سالاری؛
13. تبدیل تهدید به فرصت برای پاسخ به القائات شیطانی؛
14. حفظ جان شیعیان در انتخابی ایثارگرانه. $ لازم به یادآوری است هر یک از نکات یاد شده که به خنثی سازی نقشه های مکارانه مأمون انجامید، توضیح و مستندات خاص خود دارد که توضیح کامل آن را به کتابی با عنوان دین و سیاست از منظر امام رضا علیه السلام وا می نهیم که هم اینک در دست تألیف همین نگارنده است. $
معضل دنیای اسلام در زمان حیات امام رضا علیه السلام منحصر به مسایل سیاسی و حکومتی نبود، بلکه در زمینه های مختلف و مسایلی متعدد همچون توحید در ذات خداوند رؤیت خدا خلق قرآن جبر و تفویض تناسخ مسئله امامت و مانند آن، انحرافاتی سر برآورده بود بسیاری از این انحرافات که در آن زمان نقل محافل علمی شده بود به دلیل پیدا شدن دیدگاه هایی نوظهور در حوزه دین و فلسفه بود. مأمون با سیاست های خود زمینه بروز مکاتب کلامی و اعتقادی مختلف و گاه متضاد و متناقض را فراهم آورده بود در عصر او، هرکس در هر گوشه ای برای خود دکانی گشود و مشربی تأسیس نمود و مریدانی جذب
ص: 210
ایده های خود کرد و به دور خود گرد آورد اینان هر کدام ادعا داشتند که بهترین تفکر و مکتب را دارند.
امام رضا علیه السلام بر حسب وظیفۀ الهی خود، یک تنه، در برابر این مکاتب انحرافی به مقابله برخواست و جلو بسیاری از این کجروی ها را گرفت و وهن و بطلان آن را برای همگان اظهار و راز فتنه ها را بر ملا نمود. این از آن رو بود که آن عالم آل محمد این سخن هشدار دهنده جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله را به خاطر داشت که فرمود:
﴿إِذَا ظَهَرَتِ اَلْبِدَعُ فِی أُمَّتِی فَلْیُظْهِرِ اَلْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ یَفْعَلْ فَعَلَیْهِ لَعْنَهُ اَللَّهِ﴾؛ هرگاه بدعت ها در میان امت من ظهور کند بر اندیشمندان لازم است که [در مبارزه با بدعت ها] از علم خود کمک گیرند و آن را بروز دهند و هر کس در این باره کوتاهی کند، لعنت خدا بر او باد. $ کلینی، محمد بن یعقوب الکافی، ج 1، ص 54 $
امام رضا علیه السلام در جهت خنثی ساختن این تفکرات انحرافی، دو گونه عمل نمود، نخست آن که در مجالس رسمی و در حضور تماشاگران با نظریه پردازان و سران مكاتب انحرافی به مناظره پرداخت و از راه علمی، آن ها را مجاب و مغلوب کرد و دیگر آن که در محافل و مجالس دوستان خود به بیان دیدگاه های حق و ناب اسلامی می پرداخت.
برای آشنایی با جریان های انحرافی که در زمان امام رضا علیه السلام رایج بود و نیز برای آشنایی با نوع استدلال های آن حضرت با این جریان ها فکری، به برخی آن ها اشاره می کنیم.
ص: 211
رغم آشکار بودن نشانه های امامت آن حضرت، برخی شیعیان، امامت آن حضرت را نپذیرفتند و به عقیده (وقف) قائل شدند. $ نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص79. $
پیشینه تاریخی این گروه به بروز اختلافات میان شیعیان پس از شهادت امام موسى بن جعفر علیه السلام بر می گردد که بر سر یک مسئله ساختگی به دو دسته قطعیه $ آنان کسانی بودند که به امامت امام کاظم علیه السلام قطع داشتند. $ و واقفیه تقسیم شدند. گروهی به امامت امام کاظم علیه السلام توقف کرده و گفتند: او نمرده بلکه زنده است و او همان قائم آل محمد علیه السلام است که روزی در زمان خود ظهور خواهد کرد. این فرقه با نام هایی همچون «موسویه»، «مفضليه» $ از آن رو که آنان پیروان مفضل بن عمر بودند به مفضّلیه معروف اند. $ و «ممطوره» $ ممطوره یعنی سگ باران خورده این لقب از القابی است که علی بن اسماعیل در مقام مذمت به آن ها داده و گفته است شما از سگ باران خورده که شبیه مردار است بدترید.
نک: نوبختی، حسن بن موسی فرق الشیعه، ص 81 $ نیز خوانده شده اند. $ شهرستانی، محمد بن عبدالكريم، الملل والنحل، ج 1، ص197. $
على بن ابى حمزه بطائنی، زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی از پیشگامان این فرقه به شمار می آیند آن گونه که از منابع تاریخی به دست می آید، انگیزه این گروه تنها انحراف عقیده نبوده بلکه انگیزه ای مادی نیز در پدید آمدن این مشرب کلامی دخیل بوده است؛ چرا که طرّاحان این طرز فکر در زمان حیات امام کاظم علیه السلام از کارگزاران آن حضرت بودند و خزانه داری اموال را بر عهده داشتند. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص112. $ از این رو در هنگام رحلت آن حضرت، اموالی فراوان در اختیار
ص: 212
داشتند. برای نمونه، نزد زیاد بن مروان قندی هفتاد هزار دینار $ نک: همو، علل الشرایع، ج1، ص756. $ و نزد هر یک از ابی حمزه بطائنی و عثمان بن عیسی رواسی سی هزار دینار بوده است. $ نک: همو، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص112. $
کشی در سبب پیدایش این گروه می گوید: تفکر و نظریه وقف از زمانی شروع شد که امام کاظم علیه السلام در زندان هارون بود سی هزار دینار از زکات و اموال مردم جمع شد این اموال را نزد دو نفر از وکلای آن حضرت بردند، ولی همین که امام از دنیا رفت مرگ او را انکار کردند و در میان شیعیان شایعه نمودند که وی نمرده و او همان قائم است. $ طوسی، محمد بن حسن، اختيار معرفة الرجال (رجال کشی) رقم 871 $
امام کاظم علیه السلام پس از حیات خود، تمام امور امامت را به فرزندش علی الرضا علیه السلام تفويض کرد ولی خزانه داران یاد شده برای تصاحب اموالی که در اختیار داشتند چنین وانمود کردند که موسی بن جعفر نمرده و او قائم آل محمد است و روزی ظهور خواهد کرد. این در حالی است که ارتحال امام كاظم علیه السلام در شمار روشن ترین رخدادهای تاریخ زندگانی امامان علیهم السلام است، به ویژه آن که دستگاه خلافت چند روز جسد آن امام را کنار پل بغداد به نمایش گذاشت و از بزرگان قوم خواست تا بیایند از نزدیک جنازهٔ آن حضرت را مشاهده کنند و گواهی دهند که به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.
نوفلی می گوید: هنگامی که امام رضا علیه السلام در حرکت به سوی ایران به پل یا روستای «اربق» از توابع «رامهرمز» در خوزستان رسید نزد آن حضرت شتافتم و پرسیدم: فدایت شوم برخی از مردم گمان دارند که پدر شما هنوز زنده است و نمرده آن حضرت فرمود: خدا لعنتشان ،کند دروغ می گویند. اگر پدرم زنده بود،
ص: 213
ميراث او تقسیم نمی شد و همسرانش ازدواج نمی کردند. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 463؛ ابن حمزه طوسى، الثاقب فى المناقب، ص 491 و 492 $
از جمله انحرافاتی که در عصر امام رضا علیه السلام وجود داشت، عقیده به جسم بودن خدا و تشبّه خدا به انسان بود که می گفتند: خداوند مانند انسان دارای چشم و ابرو است: ﴿له الحاجِبان والعَينان كَصُورة الإنسان﴾، $ نک: ابوالمعالی محمد بن عبید الله بیان الادیان، ص 465 $ از این رو طرفداران این مسلک، دیدن خدا، مصافحه با او و توصیف او را با عوارضی همچون غم و شادی جایز می دانند. اینان آن چنان افراط کرده اند که می گویند اگر یک مسلمان خالص و واقعی در اثر ریاضت، به مراتب اخلاص و اتحاد محض نایل آید، توفيق معانقه با خدا در دنیا و آخرت خواهد یافت. $ نک: شهرستانی محمد بن عبد الكريم ملل و نحل، ج 1، ص 129 $
این گروه برای اثبات مدعای خود به آیه ﴿وَ جَاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ الْمَلَکُ صَفّاً صَفّاً﴾ $ «فرمان پروردگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند»، فجر (89): 22 $ * و آية ﴿وُجُوهٌ يَومَئِذٍ ناضِرةٌ إلى رَبِّها ناظرةٌ﴾ $ «در آن روز صورت ها شاداب و مسروراند و به پروردگارش می نگرند» قیامت (75): 22 و 23 $ استناد کرده اند.
امام رضا علیه السلام با تفسیر صحیح آیات یاد شده، برداشت نادرست سران فرقه یاد شده را گوشزد کرد و به رد این دیدگاه شرک آمیز پرداخت آن حضرت در تفسير آيه ﴿وَ جَاءَ رَبِّکَ وَ الْمَلَکُ صَفّاً صَفّاً﴾ فرمود:
﴿إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَی لاَ یُوصَفُ بِالْمَجِیءِ وَ اَلذَّهَابِ تَعَالَی عَنِ اَلاِنْتِقَالِ إِنَّمَا یَعْنِی بِذَلِکَ وَ جَاءَ
ص: 214
أمرُ رَبِّكَ والمَلَكُ صَفاً صَفاً﴾؛ همانا خدای تعالی به آمدن و رفتن توصیف نمی شود و از انتقال (از جایی به جایی) مبراست، بلکه منظور این است که در روز قیامت، در حالی که فرشتگان در صفوف مرتب قرار دارند امر پروردگار تو می آید.
و نیز در تفسیر آیه ﴿وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَاضِرَهٌ . إلی رَبِّهَا نَاظِرَهٌ﴾ می فرماید: منظور این است که در روز قیامت گروهی از مردم رخساری نورانی دارند و منتظر پروردگار خویشاند که به آنان ثواب عنایت نماید. $ نک: ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 426 $
آن حضرت در ردّ هرگونه مشابهت بین آفریدگار هستی و مخلوقاتش، فرمود: ﴿کُلُّ مَا فِی اَلْخَلْقِ مِنْ أَثَرٍ غَیْرُ مَوْجُودٍ فِی خَالِقِهِ وَ کُلُّ مَا أَمْکَنَ فِیهِ مُمْتَنِعٌ مِنْ صَانِعِهِ﴾؛ صفت و اثری که در مخلوقات وجود دارد در خالق آن ها وجود ندارد و هر کس آن چه در مورد مخلوقات امکان پذیر است از صانعشان ممتنع می باشد. $ مفید، محمد بن محمد، الامالى، ص 257 $
آن حضرت در پاسخی کوبنده دربارۀ کسی که خداوند را به مخلوقاتش تشبیه کرده و صفات مخلوقات را به او نسبت دهد فرمود: ﴿مَنْ شَبَّهَ اَللَّهَ تَعَالَی بِخَلْقِهِ فَهُوَ مُشْرِکٌ، وَ مَنْ نَسَبَ إِلَیْهِ مَا نَهَی عَنْهُ فَهُوَ کَافِرٌ ﴾؛ هر كه خداوند را به مخلوقش همانند بداند، مشرک است و هر کس آن چه را که از آن نهی شده به خدا نسبت دهد کافر است. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، همان، ج 2، ص 105. $
ابوهاشم جعفری می گوید در یک نوبت که در محضر امام رضا علیه السلام بودم، به من فرمود: چرا مجالست با عبدالرحمن بن یعقوب را ترک نمی کنی؟ گفتم او از بستگان من و برادر مادرم محسوب می شود ممکن است بفرمایید چرا؟.
امام فرمود: به این دلیل که او دربارهٔ خداوند عقیده ای باطل دارد، او قائل به
ص: 215
جسمانیت خداست. بنابراین، یا با او بنشین ما را رها کن و یا با ما باش و او را واگذار.
عرض کردم: من نه حرف های او را قبول دارم و نه به عقیده اش ایمان دارم آیا باز مرا در این ارتباط گناهی هست؟ امام فرمود آیا نمی ترسی آن گاه که او مورد خشم خدا قرار گیرد تو نیز شریک بلای او گشته و در آتش او بسوزی؟ مگر نمی دانی پدر یکی از اصحاب حضرت موسی علیه السلام در سپاه فرعون بود، همین که لشکر حضرت موسی علیه السلام از آب خارج شدند، آن شخص، از سپاه آن حضرت جدا شد و به عقب برگشت تا پدر خویش را نصیحت کند و او را ترغیب به ایمان نماید، اما در همان حال آن گاه که عذاب خداوند قوم فرعون را فرا گرفت، همه غرق شدند او نیز غرق شد.
حضرت موسی علیه السلام، چگونگی حال و سبب آن کار را از جبرئیل جویا شد. او پاسخ داد: هرچند او در عقیده پدرش نبود ولی هنگامی که غضب الهی ملتی را فرا گیرد کسانی نیز که با آنان در ارتباط باشند، دفاعی نداشته و به عذاب آنان مبتلا می گردند. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 49، ص 99 $
یکی از دشواری های امام رضا علیه السلام در عصر و زمان خود، مواجهه با گروهی افراطی به نام «غُلات» بود غلات از ریشۀ غُلُو به معنای گزافه گویی و یاوه سرایی است. آنان فرقه هایی از شیعیان بودند که دربارۀ امامان معصوم علیهم السلام افراط کرده و به گزافه گویی دچار شدند و برای آنان مقام الوهیت قایل شدند و یا به حلول جوهر نورانی الهی در آنان، اعتقاد داشتند. $ نک: مشکور محمدجواد، تاریخ شیعه و فرقه های اسلام تا قرن چهارم، ص 151 $
ص: 216
امام رضا علیه السلام به عنوان پرچمدار توحید، این پدیده شوم و خطرناک را که مایهٔ ننگ در دامن شیعه بود و دستاویزی مناسب برای مخالفان فراهم آورده بود از نظر دور نداشت و بدان توجه نمود. از اینرو در راستای تنویر اذهان عموم ،مردم با شیوه های مختلف به مبارزه علیه این اندیشه انحرافی پرداخت گاه مبانی فکری و اعتقادی غُلات را نقد و ابطال می کرد گاه آن دست از افرادی که در پی اشاعه این طرز تفکر بودند، مورد سرزنش و ملامت قرار می داد و سران آنان را به مردم معرفی می کرد و گاهی نیز شیعیان را از هرگونه ارتباطی با آن ها مانند وصلت و هم نشینی بر حذر می داشت.
آن حضرت در اعلان برائت از غالیان و بیان زشتی عقیده به غُلُوّ، در سخنی کوبنده فرمود:
﴿الغُلاهِ وَالمُفَوِّضَهِ فَقالَ: الغُلاهُ کُفّارٌ، وَالمَفَوِّضَهُ مُشرِکونَ، مَن جالَسَهُم أو خالَطَهُم، أو آکَلَهُم أو شارَبَهُم، أو واصَلَهُم، أو زَوَّجَهُم أو تَزَوَّجَ مِنهُم ، أو أمِنَهُم أوِ ائتَمَنَهُم عَلی أمانَهٍ ، أو صَدَّقَ حَدیثَهُم ، أو أعانَهُم بِشَطرِ کَلِمَهٍ ، خَرَجَ مِن وِلایَهِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ ، ووِلایَهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ووِلایَتِنا أهلَ البَیتِ﴾؛ غالیان کافرند و معتقدان تفویض مشرک اند هر کس با آنان همنشین شود، یا با آنان معاشرت نماید، یا با آنان بر سر یک خوان بنشیند یا در حق آنان نیکی کند یا به آنان همسر دهد یا از آنان همسر گزیند، یا به آنان امانت دهد، یا آنان را نسبت به امانتی امین بداند، یا گفتارشان را تصدیق نماید و یا آنان را به نیم کلمه ای یاری دهد از حریم دوستی خدا رسول خدا صلی الله علیه و آله و ما اهل بيت علیهم السلام خارج شده است. $ ابن بابویه محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص218. $
آن حضرت در جای دیگر در بیان نفرت و اعلان انزجار از غالیان آرزو کند که ای کاش آنان از شیعیان ما نبودند چنان که فرمود:
ص: 217
﴿لَعَنَ اَللَّهُ اَلْغُلاَهَ أَلاَ کَانُوا یَهُوداً أَلاَ کَانُوا مَجُوساً أَلاَ کَانُوا نَصَارَی أَلاَ کَانُوا قَدَرِیَّهً أَلاَ کَانُوا مُرْجِئَهً أَلاَ کَانُوا حَرُورِیَّهً ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لاَ تُقَاعِدُوهُمْ وَ لاَ تُصَادِقُوهُمْ وَ اِبْرَءُوا مِنْهُمْ بَرِئَ اَللَّهُ مِنْهُمْ﴾؛ خدا غاليان را لعنت کند، ای کاش آنان یهود بودند، ای کاش آنان مجوس بودند، ای کاش آنان نصرانی بودند ای کاش آنان قدری مذهب بودند ای کاش آنان مرجئه بودند و ای کاش آنان حروری بودند، سپس فرمود با آنان هم نشین نشوید آنان را تصدیق نکنید و از آنان بیزاری بجویید که خدا از آنان بیزاری جسته است. $ همان ص 219 $
آن امام در اشاره به این مطلب که عُلُوّ از کجا ریشه گرفته است فرمود:
مخالفان و دشمنان ما سه دسته اخبار و روایات در فضایل ما جعل کردند که عبارتند از: غُلو درباره ما، کوتاهی و نارسایی در امر امامت ما و بدگویی آشکار از دشمنان ما. پس هر گاه مردم مطالبی آمیخته با غلو درباره ما بشنوند شیعیان ما را تکفیر کرده و آنان را معتقد به الوهیت ما خواهند خواند، و آن گاه که اخبار نارسا در امر امامت ما را ببینند آن کوتاهی را از ما خواهند دانست و زمانی که بدگویی صریح و بی پرده همراه با ذکر نام دشمنان ما را بشنوند، ما را با ذکر نام به بدی یاد خواهند کرد. $ همان، ص 121 $
از این حدیث چند نکته به خوبی قابل فهم است نخست آن که غلو ریشه در دشمنی با خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله داشته و دارد دوم آن که نتیجه غلو جز ضرر برای جامعه اسلامی و مسلمانان ندارد و سوم آن که این مسأله از سوی دشمن و بدخواهان اسلام و تشیع مطرح شده و سوگمندانه دوستان کم اطلاع و ساده اندیش آن را تقویت کرده و رواج داده اند.
ص: 218
ساخته
در اواخر قرن دوم هجری جامعه اسلامی شاهد پدید آمدن گروهی به نام صوفیه در میان مسلمانان شد نام گذاری این گروه به صوفیه از آن رو بود که صوفیان برای ترک دنیا و بی اعتنا بودن به آن لباسی خشن و پشمینه می پوشیدند. برخی از آنان مانند راهبان مسیحی، در نقاط دور از آبادی صومعه ای برای خود و در آن جا با حداقل امکانات زندگی می کردند و برخی در حجره ها، دور از زن و بچه گوشه نشینی اختیار کرده و با فلاکت زندگی خود را می گذراندند. $ نک: قشیری، عبدالکریم بن هوازن، رساله قشيريه في علم التصوف، ص 7. $
هر چند تصوف در آغاز تولدش، به صورت ترک دنیا و زهد بود اما با گذشت زمان، طرفداران آن در این باره زیاده روی کرده هم به خود و هم به مردم ستم روا داشتند؛ چرا که پس از شیوع نادانی و خفتگی در این گروه کار آنان به نوعی حقه بازی و دروغ کشیده شد. $ نک: حسین طه، آیینه اسلام، ج 1، ص 230 $
آنان بر این باور بودند که اگر کسی با ریاضت، خود را پاک گرداند و به حقیقت نایل شود، به طوری که حقایق بر او منکشف گشته و به یقین رسد تکالیف شرعی مانند نماز، روزه و مانند آن از وی ساقط خواهد شد. آنان در این باره چنان افراط کردند که معتقد شدند، بسیاری از محرمات نیز مانند زنا و شراب بر چنین فردی حلال خواهد شد. $ نک: بهبهانی، محمدعلی، خیراتیه در ابطال طريقة صوفيه، ج 2، ص4 $
ادعای علم غیب، رسیدن به مقام امامت از طریق ریاضت، اعتقاد به جبر و حرام دانستن دعا برای دفع قضا و بلا از دیگر اعتقادات این گروه بود. $ نک: ابن جوزی، عبدالرحمن، تلبیس ابلیس ص 139 $
اینان، چنان از خود و مرام خود راضی بودند که حتی بر امام رضا علیه السلام نیز که
ص: 219
مانند آنان رفتار نمی کرد خرده می گرفتند روایت شده که عده ای از صوفیان در خراسان وارد محضر آن حضرت شدند و بر آن حضرت اعتراض کرده گفتند: امیر مؤمنان مأمون امامت و ولایت را به تو وانهاد اما باید بدانی آن حق کسی است که نان خشک بخورد لباسی پشمینه بپوشد و بر الاغ سوار شود، ولی می بینیم که شما لباسی فاخر پوشیده ای.!
امام در جواب فرمود حضرت یوسف که پیامبر بود، غذای مرغوب می خورد قبای دیباج و گران قیمت می پوشید و بر مسند آل فرعون تکیه می کرد. وای بر شما از امام، این توقع را داشته باشید که راستگو باشد و به عدالت رفتار کند، و آن گاه که وعده دهد وفا نماید خداوند که لباس و طعام را حرام نکرده است! $ نک: قمی، عباس، سفینة البحار، ج 2، ص 57 $ سپس متعرّض این آیه شد و فرمود: ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّه الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنْ الرِّزْقِ﴾؛ بگو چه کسی زینت های خدا را که برای بندگانش به ارمغان آورده و روزی پاک و حلال، حرام نموده است؟. $ اعراف (6): 32 $
از آن رو که مسلک صوفی گری بر خلاف اسلام و دستورات قرآن بود، امام رضا علیه السلام مانند امامان دیگر، با این مسلک مبارزه می کرد. احمد بزنطی از آن حضرت روایت کرده که فرمود هر کس در نزد او از صوفیه ذکری بشود و به زبان و دل انکارشان ننماید چنین کسی از ما نیست و هر کس صوفیه را انکار کند مانند آن کسی است که در راه خدا و در حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله با کفار جهاد کرده باشد. $ قمی، عباس، همان، ج 2، ص 57 $
و در روایتی دیگر، از حسین بن سعید روایت شده است که گفت از امام رضا علیه السلام درباره صوفیه پرسیدم آن حضرت در پاسخ فرمود کسی قائل به
ص: 220
تصوف نمی شود مگر از روی خدعه و مکر یا جهالت و حماقت ولیکن اگر کسی خود را صوفی نامد تا از شر آن ها در امان باشد بر او گناهی نیست به شرط آن که از عقاید باطلشان چیزی نیاموزد. $ حر عاملی، محمد بن حسن، الاثنا عشرية فى الرد على الصوفية، ص 31 $
معتزله در اواخر عصر اموی ظهور کردند آنان بر گرد واصل بن عطا حلقه زدند که او نیز با استاد خویش در باب مرتکب کبیره به مخالفت برخاست و گفت که مرتکب کبیره نه مؤمن است و نه کافر بلکه، در منزلتی میان منزلتین قرار دارد.
استاد شهید مرتضی مطهری دوران سه خلیفه عباسی، مأمون، معتصم و واثق را دوران یکه تازی معتزله و حمایت حاکمان از آنان می داند اما پس از روی کار آمدن متوکل عباسی که فردی تقلیدگرا و مخالف بحث و مناظره بود ورق برگشت و مکتب اعتزال در محاق قرار گرفت. $ دفتر انتشارات اسلامی، آشنایی با علوم اسلامی، درس های 5 و 6 $
یکی از گروه های معاصر با امام رضا علیه السلام همین گروه معتزله است، سرکردگان این گروه، مناظراتی فراوان با آن حضرت داشته اند سلیمان مروزی و یحیی بن ضحاک سمرقندی از جمله این افرادند که با امام رضا علیه السلام مناظره داشته اند. همچنین می توان گفت: مأمون نیز یکی از نمایندگان نظریهٔ معتزله به حساب آمده است. $ مرتضوی، محمد، نهضت کلامی در عصر امام رضا ص 71 $
سخن محمد ابوزهره گواه این مطلب است که می نویسد: مأمون از معتزله به شمار می رود؛ چرا که از آنان با عنوان «یاران ما» یاد می کند و مناظرات او به شیوه
ص: 221
معتزله بوده است. $ ابوزهره، محمد، تاريخ المذاهب الاسلامية في السياسة و العقايد، ص142. $
یکی از مباحث داغ دوران مأمون بحث حدوث و قدم قرآن و کلام خداوند بوده است که به لحاظ درگیری ها و خونریزی هایی که به دنبال داشت دوران محنت نامیده می شود. مأمون از کسانی بود که از دیدگاه مخلوق بودن قرآن که دیدگاه معتزله نیز همین بود، دفاع می کرد و با مخالفان این دیدگاه به مقابله بر می خواست شیخ صدوق (رحمه الله علیه) در کتاب توحید، روایات بسیاری در باب حدوث و قدم کلام الهی آورده است. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، توحید، ص227-223 $
از آن رو که امام رضا علیه السلام می دانست که این مسأله صرفاً دستاویزی برای سرکوب مخالفان است، به آن طوری پاسخ می داد که مسأله ای کوچک و بی اهمیت جلوه کند آن حضرت با تعابیری گوناگون می نمایاند که قرآن نه حادث است و نه قدیم بلکه کلام خداوند است.
آن حضرت در ضمن گفتار خود می فرمود: قرآن که از داستان های پیامبران خبر می دهد به طور مسلم نمی تواند قدیم باشد از سویی می فهماند که مسأله بسیار روشن است؛ چرا که فقط خداوند قدیم است و از سویی دیگر به منظور خنثی کردن توطئه حاکمان سیاسی طوری پاسخ می داد که آنان نتوانند سوء استفاده کنند و آن را به عنوان حربه علیه امام به کار گیرند.
حضرت در سخنی دیگر می فرماید:
از نظر ما جدل کردن دربارهٔ قرآن بدعت محسوب می شود و پرسشگر و پاسخ دهنده هر دو در آن شریک بوده و به کژ راهه می روند. تنها خداست که قدیم است و ماسوای او حادث است قرآن کلام خداوند است و برای آن از
ص: 222
جانب خود، نامی قرار مده که جزء گمراهان خواهی شد... $ همان، ص 224 $
جبریون کسانی هستند که هر خیر و شرّی را مستند به خدا دانسته می گویند هر، چند انسان بر انجام کار خود قدرت دارد اما آن قدرت تأثیری ندارد و در واقع این خداست که آفریننده تمام اعمال بندگان می باشد و انسان فقط کسب کننده اعمال است نه خالق آن. $ شهرستانی، محمد بن عبدالكريم، الملل و النحل، ج 1، ص 95 $ در طول تاریخ اسلام، خلفای بنی امیه به دلایل اغراض سیاسی بیش از دیگران به این عقیده دامن زدند و آن را تقویت کردند. $ عسکری، مرتضی، نقش ائمه در احیاء دین، تهران، ج 13، ص 74 $
این در حالی است که شیعه با استناد به آموزه های اسلامی بر این باور است که انسان با قدرتی که خدا در اختیار او نهاده است می تواند بدون هیچ اجباری هر فعلی را که بخواهد انجام دهد؛ زیرا قدرت او نسبت به دو طرف وجود و عدم مساوی است و به صرف این که خداوند قدرت انجام فعل و ترک آن را در انسان قرار داده است نمی توان فعل انسان را به خدا نسبت داد. $ نک: معروف الحسنی، هاشم الموضوعات فى الاخبار و الآثار، ص258. $
امام رضا علیه السلام در مبارزه با این طرز تفکر ابتدا در یکی از سخنانش به معرفی این گروه پرداخته و می فرماید: ﴿مَنْ زَعَمَ أَنَّ اَللَّهَ یَفْعَلُ أَفْعَالَنَا ثُمَّ یُعَذِّبُنَا عَلَیْهَا فَقَدْ قَالَ بِالْجَبْرِ﴾؛ کسی که گمان برد خداوند افعال ما را انجام می دهد، سپس به خاطر آن ها ما را عذاب می کند او جبری گشته است. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص114. $
و سپس در تخطئه و رد این مسلک، در پاسخ به سؤال ابراهيم بن ابی محمود
ص: 223
که پرسید: آیا خداوند بندگانش را به آن چه نمی توانند مکلف می کند یا خیر؟ فرمود:
چگونه ممکن است، در حالی که خداوند می فرماید: ﴿وَ مارَبُّکَ بِظَلاّمٍ لِلْعَبیدِ﴾ $ فصّلت (41): 46 $ و سپس متعرض این سخن امام علی علیه السلام شد که فرمود: کسی که گمان کند خداوند بندگانش را بر گناهان اجبار می نماید و آن ها را به آن چه نمی توانند مکلف می کند از قربانی او نخورید، شهادتش را نپذیرید پشت سرش نماز نخوانید و چیزی از زکات به او ندهید. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، همان، ص 113. $
آن حضرت در جای دیگر پیروان جبرگرایی را کافر و مشرک خوانده و می فرماید: ﴿مَنْ قَالَ بِالتَّشْبِیهِ وَ اَلْجَبْرِ فَهُوَ کَافِرٌ مُشْرِکٌ وَ نَحْنُ مِنْهُ بُرَآءُ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ﴾؛ کسی که قائل به جبر باشد کافر و مشرک است و ما هم در دنیا و هم در آخرت از آنان بیزاریم. $ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج 16، ص 558 $
امام رضا علیه السلام در جایی دیگر در مبارزه بی امان با جبریون، دستوری قاطع داده است که در صورت اجرا شدن آن هم دستشان از بیت المال قطع می شود و هم پایشان از حضور در اجتماع کوتاه می گردد چنان که فرمود: ﴿مَن قالَ بِالجَبرِ، فَلا تُعطوهُ مِنَ الزَّکاهِ، ولا تَقبَلوا لَهُ شَهادَهً ﴾؛ هر که به جبر عقیده دارد، نه به او زکات دهید و نه شهادتش را بپذیرید. $ عطاردی، عزیز الله، مسند امام رضا علیه السلام، ج 1، ص 36 $
ص: 224
گروهی به نام مفوّضه در مقابل جبریون قرار دارند که به نوعی خلع قدرت از خدا اعتقاد داشته و می گویند خداوند تدبیر و قدرت خود را از بندگانش برداشته و هیچ گونه دخالتی در اعمال و رفتار آنان ندارد بلکه انسان ها در تقدیر و سرنوشت خود و خلق افعال اختیار تام دارند. $ مشكور، محمدجواد، تاریخ شیعه و فرقه های اسلام تا قرن چهارم، ص 424 $
این در حالی است که آموزه های اسلامی بر این مطلب صراحت دارد که تمامی پدیده های جهان از جمله افعال انسان ممکن الوجود بوده و به واجب الوجود نيازمندند تا به آن ها وجود دهد از آن رو که یگانه واجب الوجود بالذات خدای متعال است، تمامی پدیده های عالم هر چند در سطحی پایین تر معلول علل قریب خویش تلقی می شوند اما در سطح بالا معلول واجب تعالی می باشند، و علل قریب نه به عنوان علت مستقل بلکه تنها نقش معد بودن را بر عهده دارند که آن نیز از سوی واجب الوجود به آن ها عطا شده است و این به آن معناست که فاعلیت انسان در طول فاعلیت خدا قرار دارد نه در عرض آن بنابراین نه اراده خدا با ارادۀ انسان لغو می شود و نه قدرت على الاطلاق خدا به مسلوب الاختيار بودن انسان می انجامد. $ نک: طباطبایی، محمد حسین، نهاية الحكمة، ص 302. $
امام رضا علیه السلام در رد دیدگاه اهل تفویض فرمود: ﴿لَمْ یُهْمِلِ اَلْعِبَادَ فِی مُلْکِهِ هُوَ اَلْمَالِکُ لِمَا مَلَّکَهُمْ وَ اَلْقَادِرُ عَلَی مَا أَقْدَرَهُمْ عَلَیْهِ﴾؛ خدا بندگانش را در ملک خویش به حال خود وا نمی گذارد. او مالک و صاحب اختیار هر چیزی است که به تملک بندگانش درآورده است و قادر بر هر چیزی است که بندگانش را بر انجام
ص: 225
آن قدرت بخشیده است. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 132. $
امام رضا علیه السلام در بیان حکم قطعی خدا و مبارزه با فرقه مفوضه، ابتدا این فرقه را تعریف کرده است و سپس حکم الهی را دربارهٔ آنان بیان نموده و آنان را مشرک معرفی نموده است چنان که فرمود:
﴿مَن زَعَمَ أَنَّ اللهَ فَوّض أمرَ الخَلْق والرزق إلى حُجَجه- عليهم السلام - فَقَدْ قَالَ بِالتَّفْوِيضِ، فالقائل بِالْجَبْرِ کافر، وَ الْقَائِلُ بِالتَّفْوِيضِ مُشْرِكُ﴾؛ هر که گمان برد که خداوند امر خلقت و روزی را به حجت های خود وا می نهد در حقیقت به تفویض قائل شده است قائل به جبر کافر و قائل به تفویض مشرک است. $ حر عاملی، محمد بن حسن، الفصول المهمة في اصول الأئمه، ج 1، ص 239. $
کنار گذاشتن نص روشن در خصوص امامت علی بن ابی طالب علیه السلام پدیده ای شوم بود که در میان امت اسلامی به وجود آمد به دنبال این پدیده افرادی ناصالح و نالایق عهده دار زعامت جامعه اسلامی شدند آنان افزون بر این که عهده دار ریاست شدند، کار تفسیر دین را نیز به دست گرفتند و برای تثبیت موقعیت خود در جامعه تفسیری انحرافی از دین قائل شدند و دیدگاه هایی دور از واقع مطرح کردند که مشکلاتی فراوان در پی داشت.
توده مردم به پیروی از فرمانروایان خود و عالمان درباری، با اسلام و دینی خو گرفتند که عالمانی همچون «ابو هریره»، «سمرة بن جندب»، «عروة بن زبير»، «ابن شهاب زهری» و مانند آن ها رواج دادند جلوگیری امویان از تدوین و نقل حدیث و نفوذ فرهنگی یهود در میان مسلمانان به تقویت جریان انحرافی انجامید که نتیجه آن، گسترش احادیث جعلی پیرامون توحید، معاد، امامت، جبر، تفویض،
ص: 226
فضائل و مناقب اشخاص بود به طوری که احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله از چند صد حدیث به چند هزار حدیث افزایش یافت.
یکی از هزاران حدیث جعلی که به دست منحرفان ساخته و پرداخته شد و به پیامبر عظیم الشأن اسلام نسبت داده شد حدیث «نزول خداوند به آسمان دنیا» است. ابوهریره که ناقل این حدیث است می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
خداوند هر شب در ثلث باقی مانده از شب به آسمان دنیا فرود می آید و ندا می دهد کیست مرا بخواند تا اجابتش کنم؟ کیست از من چیزی بخواهد تا به او بدهم؟ کیست استغفار کند تا او را بیامرزم؟
امام رضا علیه السلام در پاسخ به این حدیث جعلی فرمود: لعنت خداوند بر کسانی که کلمات پیامبر صلی الله علیه و آله را جا به جا می کنند؛ به خدا سوگند رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین چیزی نگفت بلکه طبق آن چه که پدرم از پدرانش و آنان از جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده اند که فرمود در ثلث آخر هر شب و در آغاز شب جمعه، خداوند فرشته ای را به آسمان دنیا فرو می فرستد و به او فرمان می دهد تا بانگ برآورد و بگوید آیا درخواست کننده ای هست تا آن چه که بخواهد به او عطا کنیم؟ آیا توبه کننده ای وجود دارد تا توبه او را بپذیریم؟ آیا کسی هست که استغفار کند تا از او در گذریم؟ $ منذر الحکیم و دیگران پیشوایان هدایت از خاتم الانبیاء تا خاتم الاوصياء، ج 10، ص 120. $
هر چند امام رضا علیه السلام امردی کریم و از روحیه عفو و بخشایش برخوردار بود و تا آن جا که امکان داشت افراد بی نزاکت را که نسبت به شخص آن حضرت بی حرمتی می کرد ند می،بخشود ولی با آن دسته از بد خواهانی که به دین و ایمان او و یا به منصب امامت که منصبی الهی بود و او آن منصب را بر دوش داشت
ص: 227
بی حرمتی می کردند سخت بر می آشفت و برخورد می کرد برخورد با خانمی به نام زینب کذابه و یکی از حاجبان بی ادب عباسی، نمونه ای از برخورد سخت آن حضرت با این گونه افراد است.
خانمی به نام زینب به هنگام ورود به خراسان ادعا داشت که او از فرزندان زهرای مرضیه و برخوردار از کرامات است. آن گاه که نسب او را برای امام رضا علیه السلام گفتند، حضرت نسب او را انکار کرد و فرمود: او به دروغ خود را از فرزندان مادرم زهرا معرفی کرده است. او نیز که از نظر امام رضا علیه السلام دربارۀ خود آگاه شده بود نسب آن حضرت را انکار کرد و گفت در خاندان آل علی علیه السلام و فرزندان موسی بن جعفر چنین نامی نداریم.
امام که از جسارت آن زن ناراحت شده بود وی را به نزد حاکم خراسان فراخواند تا دروغ او در نزد حاکم به اثبات رسد و مجازات گردد. آن حضرت بعد از محاجه کردن با او در نزد حاکم، فرمود این زن به دروغ خود را از فرزندان زهرا می داند و سپس از حاکم خواست برای اثبات کذب و یا ادعای او، وی را به نزد درندگان که در قفس نگهداری می شدند بیندازید. $ محلی مخصوص بود که برخی مجرمان را طعمه حیوانات درنده می کردند $ اگر او در ادعای خود صادق باشد درندگان به او دست نمی زنند؛ چرا که گوشت فرزندان زهرا بر درندگان حرام است.
آن زن که جسارت را از حد بیرون برده بود رو به حضرت کرد و گفت اگر راست می گویی که از فرزندان آل علی هستی، اول خودت نزد این درندگان برو. آن حضرت از مأمور نگهداری آن درندگان خواست تا در را باز کنند در که باز شد حضرت داخل آن محوطه شد تا چشم شیرها و پلنگ ها به آن حضرت افتاد
ص: 228
به خدمت حضرت آمدند و به او احترام گذاشتند.
امام رضا علیه السلام پس از آن که از جایگاه مخصوص درندگان بیرون آمد، فرمود: اکنون نوبت این خانم است که امتحانش را پس دهد آن زن که می دانست به دروغ ادعای فرزندی فاطمه علیها السلام را کرده است از رفتن به داخل آن محوطه امتناع ورزید، ولی حاکم دستور داد او را به داخل قفس بیندازند تا دروغ او ثابت گردد. همین که او را به داخل قفس انداختند، حیوان های درنده بی درنگ او را دریدند و خوردند. $ اربلی، علی بن عيسى، كشف الغمة في معرفة الأئمه، ج 3، ص 73-74 $
صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا آورده است در مدتی که امام رضا علیه السلام در مرو حضور داشت یک سال مردم با قحطی و خشک سالی مواجه شدند این بود که مردم و حتی خود مأمون دست به دامن امام شده و از او تقاضا کردند تا دعا و نماز باران بخواند و از خدا طلب باران نماید. در پی این خواسته بود که آن حضرت طی مراسمی به صحرا رفت و دعا کرد و بارانی فراوان بارید.
حاجب مأمون که کینه امام رضا علیه السلام را به دل داشت، همواره نزد مأمون از آن حضرت سعایت می کرد و به مأمون می گفت چرا با میدان دادن به پسر موسی بن جعفر علیه السلام، سبب معروفیت و محبوبیت او در دل مردم می شوی. او که نمی توانست محبوبیت امام را تحمل کند از مأمون خواست مجلسی را تدارک کند تا درباره بارانی که با دعای امام رضا علیه السلام آمده بود با آن حضرت محاجه کند.
بعد از آن که مجلس مورد نظر او شکل گرفت و مردم در آن جمع شدند، او با کمال بی ادبی و جسارت گفت: ای فرزند موسی با بارانی که خدا آن را در
ص: 229
وقت خود مقدر کرده بود تو آن را نشانه فضیلت خود دانستی و بدان فخر می کنی گویا معجزهٔ خلیل الرحمن آورده ای اگر راست می گویی و اهل معجزه و کرامتی و در نزد خدا احترام داری این دو صورت شیر را که در متکای مأمون است زنده کن تا مرا بخورند.
امام رضا علیه السلام که جسارت او را از حد بیرون دید به آن دو صورت شیر دستور داد تا به عمر آن مرد جسور پایان دهند آن دو تصویر به اذن خدا جان گرفتند و در جلو چشم حاضران و مأمون، آن مرد را که زبان به سخریه آن حضرت گشوده بود در دم دریدند و چنان او را خوردند که چیزی در جا نماند و سپس به جای خود بازگشتند. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، باب 41، ص182 - 183. $
عفو و بخشایش کاری بزرگ و عملی قهرمانانه است که تنها از انسان های خود ساخته و مردان بزرگ الهی ساخته است؛ زیرا رفتار نیک با افراد ناشایست کاری بسیار سخت است که از هر کسی بر نمی آید. این مطلب سخن سعدی را تداعی می کند که می گوید:
بدی را بدی سهل باشد جزا *** اگر مردى «أحسن إلى مَن أساء»
عفو و بخشایش امام رضا علیه السلام که جلوه های از عفو خداست، زبان زد عام و خاص بود آن حضرت مطابق با این سخن امام سجاد علیه السلام كه فرمود: ﴿عَادَتُكَ الْإِحْسانُ إِلَى الْمُسِيئِينَ﴾ تا آن جا که امکان داشت گناهکاران خود را می بخشود؛ این از آن رو بود که خود آن حضرت، اوج خردمندی ها را دوستی با مردم و نیکی به انسان نیکوکار و بدکار دانسته می فرماید: ﴿رَأْسُ اَلْعَقْلِ بَعْدَ اَلدِّینِ اَلتَّوَدُّدُ إِلَی اَلنَّاسِ وَ اِصْطِنَاعُ اَلْخَیْرِ إِلَی کُلِّ أَحَدٍ بَرٍّ وَ فَاجِرٍ﴾؛ سرمايه خرد آدمی بعد از دین،
ص: 230
دوستی با مردم و به کارگیری نیکی ها با هر انسان نیک رفتار و بدکردار است. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 71، ص392؛ عطاردی، عزیز الله، مسند الامام الرضا، ج 1، ص 4. $
عفو و گذشت آن حضرت از شخصی خطاکار به نام «عیسی بن یزید جلودی» نمونه ای از عفو کریمانه آن حضرت است. بی جهت نیست که در زیارتنامه آن امام رئوف مانند هر امامی دیگر می خوانیم که ﴿السَّلامُ على الأئمّة الدُّعاة ... وَ الرَّحْمَهُ الْمَوصُولَهُ ﴾؛ درود بر شما امامان که به خوبی ها دعوت می کنید ... و سلام بر شما ای رحمت پیوسته خدایی در زمین. $ مجلسی، همان، ج 99، ص129. $
جلّودی که از سر کردگان دربار هارون بود به منظور سرکوب کردن حرکت محمد بن جعفر علیه السلام - عموی امام رضا علیه السلام - به مدینه حمله آورد. او که سخت به قدرت خود مغرور گشته بود و مردی خشن و قسی القلب بود به زنان رحم نمی کرد و به عنف زیور آلات آنان را به یغما می برد. امام رضا علیه السلام که وحشی گری او را دید بی درنگ دستور داد تا تمام زنان آل علی در منزل آن حضرت گرد آیند.
جلّودی که از حضور زنان آل علی در نزد امام رضا علیه السلام آگاه شده بود، به آن منزل حمله کرد ولی امام مانع شد. او گفت طبق دستور باید تمام زیور آلات زنان را بگیرم آن حضرت فرمود: اجازه بده خود آن ها را جمع کرده، به تو تحویل دهم و او راضی شد. $ نک: همان، ج 49، ص 167؛ شاکری، حسين، موسوعة المصطفى و العترة، ج 12، ص 227. $
هنگامی که مأمون امام رضا علیه السلام را به مرو آورد و خواست ولایتعهدی خود را به آن حضرت واگذارد جلودی که هنوز از زمان هارون در دربار خدمت می کرد با ولایتعهدی آن حضرت مخالفت می کرد و همواره به تصمیم مأمون
ص: 231
اعتراض و برای امام رضا علیه السلام ایجاد مزاحمت می کرد تا این که مأمون دستور داد او را زندانی کنند.
پس از گذشت مدتی که در زندان سپری کرده بود به وساطت ذو الرياستين، وزیر مأمون آزاد شد تا دربارۀ او تصمیمی دیگر بگیرند در یک جلسه رسمی که جلودی نیز حضور داشت تا چشم امام رضا علیه السلام به او افتاد و دید که مردی سال خورده شده برای آزادی او رو به مأمون کرد و فرمود: ﴿هَبْ لي هَذَا الشَّيْخ﴾.
او که در این هنگام به امام نگاه می کرد گمان برد که امام از او سعایت می کند و به مأمون سفارش می کند که او را مجازات کند از این رو به مأمون رو کرد و گفت: به پاس خدماتی که من به پدر تو کردم سفارش این مرد را درباره من قبول نكن.
مأمون لبخندی زد و به امام گفت او خود درباره سفارش شما قضاوت کرد و اصرار دارد که توصیه شما را درباره او نپذیرم پس دستور داد تا گردنش را بزنند. $ ابن بابویه، همان، ج 1، ص 172. $
امام رضا علیه السلام که سخت به موازین ایمانی پای بند بود اگر در میان بستگان خود، خلاف و انحرافی می دید بدون توجه به واسطه خویشاوندی آنان را منع می کرد و به موقع عکس العمل نشان می داد تا هم موضع خود را درباره خطای بستگانش روشن کرده باشد و هم آنان را به خطایشان آگاه سازد. در این باره به دو نمونه بسنده می شود.
1) حسن بن موسى وشاء بغدادی می گوید:
در خراسان در محضر امام رضا علیه السلام بودم و در مجلس آن حضرت، برادرش
ص: 232
زید معروف به «زید النار» $ وجه تسمیه او به «زید النار» به این دلیل بود که او در مدینه دست به قیام زد و به کشتار و آتش سوزی خانه های عباسیان اقدام نمود. نک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج6، ص310. $ نیز حضور داشت او مرتب از خود تعریف می کرد که ما خاندان چنین و چنانیم.
امام رضا علیه السلام که با جمعی مشغول صحبت بود، سخنان زید را شنید بی درنگ رو به او کرد و فرمود: ای زید! آیا حرف های مردم کوفه تو را مغرور کرده است که می گویند:
﴿إِنَّ فَاطِمَةَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّیَّتَهَا عَلَی النَّارِ﴾؛ از آن رو که فاطمه علیها السلام دامنش را پاک نگهداشت خداوند ذریۀ او را بر آتش حرام نمود و سپس ادامه داد و فرمود: اولاً این مقام مخصوص فرزندانش حسن علیه السلام و حسین علیه السلام است. و ثانیاً: اگر تو خدا را نافرمانی و معصیت کرده ای و در عین حال به بهشت درآیی، باید تو از پدرت عزیزتر و مقامت ارجمندتر باشد؛ چرا که اگر پدرت موسی بن جعفر علیه السلام به بهشت درآید به این دلیل است که او بندگی خدا کرده روزها را روزه گرفته و شب ها را به عبادت سپری نموده است و سپس فرمود: ﴿وَ اللَّهِ مَا يَنَالُ أَحَدٌ مَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ...وَجَلَّ إِلَّا بِطَاعَتِهِ وَ زَعَمْتَ أَنَّكَ تَنَالُهُ بِمَعْصِيَتِهِ فَبِئْسَ مَا زَعَمْتَ﴾؛ قسم به خدا هیچ کس به مقام قرب خدا نمی رسد مگر به اطاعت از دستورات او و تو گمان برده ای که با معصیت به قرب خدا خواهی رسید و چه بد است آن چه گمان می کنی. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 49، ص 218 $
همین شخص، آن گاه که بر مأمون وارد شد مأمون او را به احترام برادرش، امام رضا علیه السلام احترام کرد، ولی آن گاه که او بر امام رضا علیه السلام داد آن حضرت سلام او را جواب نداد او گفت: من زید برادر تو و پسر پدرت هستم، چرا جواب سلامم را نمی دهی؟ آن حضرت فرمود تا آن گاه که در اطاعت خدا باشی
ص: 233
برادری تو قبول است ولی آن گاه که خدا را معصیت کنی، میان من و تو برادری نیست. $ همان، ص 221؛ ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 361 $ سپس به جریان فرزند نوح اشاره کرد که خدا در پاسخ به خواسته آن حضرت فرمود: ﴿یَا نُوحُ إنَّهُ لَیْسَ مِنْ أهْلِکَ إنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِح فَلا تَسْألْنِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ﴾؛ ای نوح! او از خاندان تو نیست او عمل غیر صالح است، پس از آن چه که نمی دانید نپرسید. $ هود (11): 46 $
پسر نوح با بدان بنشست *** خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند *** پی مردم گرفت و مردم شد
2) عُمير بن بُريد نقل کرده: در یک نوبت که در محضر امام رضا علیه السلام بودم آن گاه که از عمویش محمد بن جعفر ذکری به میان آمد، آن حضرت فرمود عهد کردم که با او در زیر یک سقف قرار نگیرم عمیر می گوید: با خود گفتم عجب او ما را به نیکی و صله رحم توصیه می کند ولی خودش درباره عمویش این چنین سخن می گوید.!
در این هنگام امام نگاهی معنادار به من انداخت و فرمود: همین هم نوعی نیکی است هر وقت او با من در ارتباط باشد و به نزد من آید مردم او را به دلیل این رابطه تصدیق می کنند و حرف هایش را می پذیرند ولی اگر رابطهٔ من با او قطع شود مردم ادعا و گفته های او را نمی پذیرند. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 49، ص3. $
هر انسانی دارای کیان و ارزش نفسانی است و با این ارزش و کرامت است که در میان دیگران به زندگی خود ادامه داده و در مسیر اهداف خود گام بر
ص: 234
می دارد. بدیهی است که هر انسانی در روابط اجتماعی خود از دیگران توقع دارد که منزلت و کیان او را حفظ کنند و به شخصیت و اعتقادات او احترام بگذارند. پیشوایان معصوم علیهم السلام اما بیش از همگان به این موضوع توجه داشته و به شخصیت و کرامت انسانی هر کسی احترام می گذاشتند.
گفتار و رفتار امام رضا علیه السلام در برخورد با اقلیت ها نمونه ای از این تعامل شیرین انسانی است که در سیرۀ آن امام رئوف جلوه ای خاص یافته است، در این باره به عنوان نمونه به دو مورد بسنده می شود.
1. یاسر خادم می گوید نامه ای از نیشابور به مأمون رسید به این مضمون که مردی زرتشتی هنگام مرگ وصیت کرده است که مال او را میان نیازمندان تقسیم کنند، قاضی نیشابور اموال او را میان نیازمندان مسلمان قسمت کرده است بعد از آن که مأمون از این ماجرا آگاه شد و نتوانست به آن پاسخ دهد حکم آن را از امام رضا علیه السلام پرسید، امام در جواب فرمود:
﴿إِنَّ اَلْمَجُوسَ لاَ یَتَصَدَّقُونَ عَلَی فُقَرَاءِ اَلْمُسْلِمِینَ فَاکْتُبْ إِلَیْهِ أَنْ یُخْرِجَ بِقَدْرِ ذَلِکَ مِنْ صَدَقَاتِ اَلْمُسْلِمِینَ فَیَتَصَدَّقَ بِهِ عَلَی فُقَرَاءِ اَلْمَجُوسِ﴾؛ زرتشتیان هرگز برای مسلمانان وصیت نکرده و صدقه نمی دهند نامه ای به قاضی نیشابور بنویس تا به مقدار مال او از بیت المال برداشته و آن را میان نیازمندان زرتشتی قسمت کند. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص18. $
2 ریّان بن شبیب نیز می گوید از امام رضا علیه السلام پرسیدم: خواهرم برای گروهی از مسیحیان وصیت کرده است که مالی را به آنان ،بدهم ولی آیا من مجازم آن مبلغ را میان مسلمانان تقسیم کنم؟ آن حضرت فرمود:
أَمْضِ اَلْوَصِیَّهَ عَلَی مَا أَوْصَتْ بِهِ قَالَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: ﴿فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ
ص: 235
فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَي الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ﴾؛ $ بقره (1): 181 $ وصیت را همان طور که او وصیت کرده اجرا کن زیرا این سخن خداوند متعال است که فرمود: هر کس آن وصیّت را بعد از شنیدنش تغییر دهد گناهش بر گردن کسانی است که آن را تغییر دهند. $ عطاردی، عزیز الله، مسند امام رضا علیه السلام، ج 2، ص 410 $
همان طور که ملاحظه می شود امام رضا علیه السلام در سخنان گهربار خود به دیگر مردانی که در جامعه اسلامی زندگی می کنند ولی با مسلمانان هم مرام و هم مسلک نیستند نیز حق داده است تا بر اساس مسلکشان بیندیشند و بر اساس آداب و فرهنگ خود عمل نمایند در ضرورت حرمت نهادن به اندیشه آنان تا آن جا پیش رفته است که فرمود به همان اندازه که از مال آن مجوسی برداشته و در میان نیازمندان مسلمان تقسیم کرده اند از بیت المال مسلمانان برداشته و در میان نیازمندان مجوسیان تقسیم نمایند.
ص: 236
اسلام دینی تک بعدی نیست که تنها به دنیا و یا به آخرت توجه داشته باشد، بلکه شریعت اسلام آن نوع زندگی را مطلوب می داند که مسائل معنوی و مادی در کنار یکدیگر قرار گرفته باشند و هر کدام در حد خود مورد توجه قرار گیرند. چرا که در بینش اسلامی دنیا و آخرت مکمل یکدیگرند و وجود یکی بدون دیگری ناقص و ناتمام است از این رو به همان اندازه که زندگی مادی و توجه افراطی به دنیا مردود است توجه بیش از حد به زندگی معناگرایانه و غفلت از زندگی دنیوی نیز مردود است قرآن کریم در بیانی گویا به این معنا تصریح کرده و در اشاره به پیوند دنیا و آخرت می فرماید:
﴿وَابْتَغِ فیما آتاکَ اللّهُ الدّارَ الْآخِرَهَ،وَ لاتَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا﴾؛ در آن چه خدا به تو داده است سرای آخرت را بطلب و بهره ات را از دنیا فراموش مکن. $قصص (28): 77 $
این آیه پاسخی به گروهی از مردم است که چگونگی کسب رضای خداوند و خانه آخرت را نمی دانند و به همین سبب خود را از بسیاری نعمات دنیایی محروم می کنند و به تفسیری نادرست از زهد می پندارند که محروم کردن خود از
ص: 237
لذائذ مباح و مشروع دنیوی زهد است اما این آیه با قاطعیت چنین تفکری را مردود می شمارد و امتناع از حلال و طیب را به نام زهد نکوهش می کند و از آن ها که خود را از نعمت های دنیا محروم می کنند می خواهد تا از طیبات دنیا برای رسیدن به رضای خدا به نحو شایسته استفاده کنند.
امام علی علیه السلام در اشاره به تفسیر این آیه و ارتباط میان دنیا و آخرت می فرماید: ﴿لاَ تَنْسَ صِحَّتَکَ وَ قُوَّتَکَ وَ فَرَاغَکَ وَ شَبَابَکَ وَ نَشَاطَکَ أَنْ تَطْلُبَ بِهَا اَلْآخِرَهَ﴾؛ صحت و تندرستی ات نیرو و توانمندی ات اوقات فراغتت جوانی و شادابی ات را از یاد که با آن ها می توانی آخرت را به دست آوری. $ ابن بابویه محمد بن علی (شیخ صدوق)، الامالى، ص299 $
قرآن در جای دیگر در توبیخ آن دست افرادی که در برداشتی نادرست، برخی حلال های الهی را بر خود حرام کرده بودند و پرهیز از روزی های پاک و حلال را نشانه زهد و پارسایی و مایه قرب به پروردگار می دانستند با لحنی تند فرمود:
﴿وَابْتَغِ فیما آتاکَ اللّهُ الدّارَ الْآخِرَهَ،وَ لاتَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا﴾؛ بگو ای پیامبر چه کسی زینت های الهی را که برای بندگان خود آفریده و روزی های پاکیزه را حرام کرده است؟! $ اعراف (7): 32 $
بنابراین در کنار توجه به معنویت نباید از مواهب دنیایی غفلت کرد بلکه باید به قدر نیاز و کفایت از آن بهره برد از این رو اگر کسی با بذل و بخشش افراطی و انفاق در راه خدا خود و افراد تحت تکفل خود را در تنگنا قرار دهد نه تنها تحسین نمی شود که مذمت نیز می گردد این سخن نورانی امام صادق دلیل بر این مطلب است که فرمود:
﴿لَوْ أَنَّ رَجُلاً أَنْفَقَ مَا فِی یَدَیْهِ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ مَا کَانَ أَحْسَنَ﴾؛ اگر مردی تمام دارایی
ص: 238
خود را در راه خدا انفاق کند کار خوبی نکرده است. $ کلینی، محمد بن يعقوب، الکافی، ج 4، ص 53. $
این جاست که سخن نورانی آن حضرت که در آغاز بخش دوم از آن یاد کردیم تداعی می شود که در اشاره به ضرورت توجه به دنیا در کنار توجه به معنویت فرمود:
﴿اُصُولُ المُعامَلاتِ تَقَعُ عَلي اَرْبَعَةِ اَوْجَهٍ مُعامَلَة اللهِ وَ مُعامَلَةُ النَّفْسِ، وَ مُعامَلَةُ الْخَلْقِ،وَ مُعامَلَةُ الدُّنْیا﴾؛ اساس تعامل انسان بر چهار پایه استوار است تعامل با خدا تعامل با خود تعامل با همنوع و تعامل با دنیا. $ جعفر بن محمد، امام ششم، مصباح الشريعة، ص 5. $
با توجه به توصیه اسلام به گسترۀ روابط انسان و تأکید بر بهره مندی معقول از مواهب دنیوی پیشوایان معصوم علیهم السلام نه تنها مال دنیا را زشت نمی دانستند و از آن اعراض نکردند که برای به دست آوردن روزی حلال هم تلاش می کردند و هم از خدا درخواست روز فراوان و حتی درخواست رفاه نیز داشتند این فراز از سخنان امام باقر علیه السلام دلیل بر این مطلب است که در فرازی از یک دعای بلند و جامع فرمود:
﴿أَسْأَلُکَ اللَّهُمَّ الرَّفَاهِیَهَ فِی مَعِیشَتِی مَا أَبْقَیْتَنِی مَعِیشَهً أَقْوَی بِهَا عَلَی طَاعَتِکَ وَ أَبْلُغُ بِهَا رِضْوَانَکَ... ﴾؛ پروردگارا! از تو رفاه در معیشتم را طلب می کنم تا به وسیله آن، به اطاعت و بندگی تو توان یابم و به خشنودی و رضایت تو نائل آیم. $ طوسی، محمد بن حسن، تهذيب الاحكام، ج 3، ص 77؛ کلینی، محمد بن يعقوب، الكافي، ج 2، ص 589 $
در این میان نوع رفتار امام رضا علیه السلام در استفاده از مواهب دنیا و توصیه های آن حضرت در بهره مندی از نعمت های حلال و مباح دنیوی شنیدنی است. از
ص: 239
این رو، در این فصل به چگونگی رابطه و رفتار امام رضا علیه السلام با دنیا و استفاده آن حضرت از مواهب دنیوی می پردازیم.
این واقعیت تلخ برای همگان غیر قابل انکار است که امروزه یکی از مشکلاتی که بیشتر جوامع بشری با آن روبه رو هستند مشکل کم بود آب شیرین است که در شرب و کشاورزی مصرف دارد. این مشکل تا آن جا ست که برخی کارشناسان آینده نگر و صاحب نظر جنگ های آینده بشر را نه بر سر معادن و نفت که بر سر تصاحب آب می دانند چرا که آب مایه حیات و آبادانی است.
این جاست که به ژرفای این سخن امام رضا علیه السلام پی می بریم که طعم آب را طعم حیات و زندگی معرفی کرده و در پاسخ به این سؤال که طعم آب و نان چیست؟ فرمود: ﴿اَلْمَاءُ طَعْمُ اَلْحَیَاهِ وَ طَعْمُ اَلْخُبْزِ طَعْمُ اَلْعَیْشِ﴾؛ مزه آب، مزه زندگانی است و مزه نان مزه زیستن. $ ابن شهر آشوب، حسن بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص 463 $
با توجه به مشکل آینده بشر و این که چگونه و با چه حجمی می توان از امکانات موجود بهره گرفت بی هیچ تفسیر و تحلیلی نسبت به حدیث یاد شده به سخنی دیگر از سخنان آن امام بسنده می کنیم که فرمود: ﴿لَوْ أَنَّ اَلنَّاسَ قَصَدُوا فِی اَلمَطْعَمِ لاَسْتَقَامَتْ أَبْدَانُهُمْ﴾؛ اگر مردم حد میانه را در خوراک رعایت کنند، بدن هایشان پایدار می ماند.
در ضرورت استفادۀ سالم و بهینه از مواهب طبیعی، این سخن امام رضا علیه السلام را
ص: 240
دستور العمل خود قرار دهیم که در این باره، خطاب به علی بن شعیب فرمود: ﴿یَا عَلِیُّ أَحْسِنُوا جِوَارَ النِّعَمِ فَإِنَّهَا وَحْشِیَّةٌ مَا نَأَتْ عَنْ قَوْمٍ فَعَادَتْ إِلَیْهِمْ ﴾؛ اى على! همسایگانی خوب برای نعمت های خدا باشید چرا که این نعمت ها وحشی و از دست رفتنی می باشند این نعمت ها از قومی دور نمی شوند که دوباره به سوی آنان برگردند. $ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص 448 $
همان طور که ملاحظه می شود هر چند این سخن کوتاه و موجز است اما سخنی عمیق و حساب شده است امام در بخش اول این سخن، انسان را همسایه نعمت های خدا می داند و مالکیت انسان را نسبت به نعمت ها نفی می کند این به آن معناست که نباید انسان مواهب الهی و طبیعی را متعلق به خود بداند و هرگونه که بخواهد با آن ها رفتار کند.
آن حضرت در بخش دوم سخن یاد شده به تمام انسان ها هشدار داده و به پیامدهای استفاده نادرست از مواهب الهی اشاره کرده می فرماید: نباید با بد رفتاری های خودمان نعمت ها را فراری دهیم چرا که نعمت های از دست رفته دوباره به دست نمی آیند.
بنابراین باید هشدار آن امام رئوف را به جان خرید و توصیه آن امام را عملی ساخت؛ چرا که در این صورت نه چشمه سارها و رودخانه های خشک شده دوباره جان گرفته آبشان جاری می گردد نه آسمان دود گرفته و ماتم زده، دوباره رنگ آبی و زیبای خود را دست می آورد نه هوای سالم و دلنشین، دوباره به جو کره زمین بر می گردد و نه پارگی لایه ازن ترمیم گشته و از حرارت زیان بار خورشید جلوگیری می.کند
ص: 241
آن طور که میانه روی در مصرف بی نیازی و رهایی از مشکلات اقتصادی را به ارمغان می آورد مصرف نادرست نیز، سقوط در دامن فقر و تهیدستی را اجتناب ناپذیر می کند. چرا که مصرف نادرست نوعی چپاول است و چپاول در اندک زمانی سرمایه را هر چند زیاد باشد به هدر می دهد این هشدار را از زبان امام رضا علیه السلام بشنویم که فرمود: ﴿المَسكَنَةُ مِفتاح البُؤْس﴾؛ ناداری کلید بدبختی است. $ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 75، ص 353 $
بدیهی است اگر در هزینه های جاری مدیریت شود و از مصرف بی رویه جلوگیری به عمل آید، انسان از فقر و ناداری در امان خواهد ماند چنان که امام رضا علیه السلام به نقل از پدرش امام کاظم علام فرمود: ﴿ضَمِنتُ لِمَن اقتَصَدَ أَن لا يَفْتَقِرَ﴾؛ برای کسی که میانه روی در پیش بگیرد ضمانت می کنم که هرگز فقیر نشود. $ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 4، ص53. $
از آن رو که در آموزه های اسلامی، بخل و خساست مذموم بوده و از دام های شیطان معرفی شده است، کسی که از توان مالی برخوردار است باید از این کند؛ چرا که هر کس به این صفت آلوده گردد، شایسته مذمت و نکوهش است، چنان که امام رضا علیه السلام فرمود: ﴿الْجَهْلُ وَالْبُخْلُ أَذَمُّ الأخلاق﴾؛ ناداني و بخل از بدترین موارد اخلاق است. $ مجلسی، همان، ج 69، ص 199 $
امام رضا علیه السلام در ضرورت استفاده درست از امکانات موجود و پرهیز از خساست و فقرنمایی فرمود: ﴿ أَنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یُحِبُّ اَلْجَمَالَ وَ اَلتَّجَمُّلَ وَ یُبْغِضُ اَلْبُؤْسَ وَ اَلتَّبَاؤُسَ﴾؛ خداوند
ص: 242
بزرگ، زیبایی و آراستگی را دوست دارد و فقر و فقر نمایی را دشمن دارد. $ همان، ج 79، ص 303 $
نکته ای دیگر که در این جا سزامند یادآوری است، نسبی بودن اعتدال در مصرف است که تابع زمان و مكان و حتى تابع شأن و منزلت افراد می باشد. بنابراین، نمی توان برای رفتار انسان در هر زمان و مکان و در هر شرایط نمونه ای از مصرف را معیار قرار داد؛ زیرا ممکن است نوعی از مصرف برای فردی کم درآمد اسراف تلقی گردد، در حالی که همان اندازه از مصرف برای کسانی که از توانایی بیشتری برخوردارند حد وسط و حالت اعتدال به شمار آید این فراز از سخنان امام رضا علیه السلام گواه بر این مطلب است که فرمود:
﴿عَلَیْکُمْ بِالْقَصْدِ فِی اَلْغِنَی وَ اَلْفَقْرِ وَ اَلْبِرِّ مِنَ اَلْقَلِیلِ وَ اَلْکَثِیرِ﴾؛ بر شما باد به میانه روی به هنگام ثروتمندی و نداری و بر شما باد به نیکی کردن از مال اندک و فراوان. $ ابن بابویه علی بن حسین (والد شیخ صدوق)، فقه الرضا، ص 338 $
این سخن نورانی امام رضا علیه السلام حاکی از آن است که هرچند سطح زندگی متمولان و افراد کم درآمد متفاوت است اما در یک چیز مشترک اند و آن رعایت حد وسط در زندگی خویش است این آیه نیز تأییدی بر این مطلب است که در خصوص هزینه های زندگی فرمود: ﴿لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمّا آتاهُ اَللّهُ﴾؛ $ لازم به یادآوری است، به قرینه سیاق و روایات که در ذیل این آیه آمده است، منظور از انفاق در این آیه، هزینه های جاری زندگی است. $ بر توانگر است که از دارایی خود هزینه کند، و هرکه روزیش تنگ باشد باید از آن چه خدا به او عنایت کرده است خرج کند. $ طلاق (65): 7 $
ص: 243
زندگی فردی و اجتماعی امام رضا علیه السلام مصداقی روشن از زندگی مطابق با شرایط زمانه است. آن حضرت در پاسخ به توقع برخی دوستان خود که انتظار داشتند، آن حضرت همانند جدش امام علی علیه السلام جامه بپوشد و زندگی خویش را سامان دهد، فرمود:
﴿إِنَّ أَهْلَ اَلضَّعْفِ مِنْ مَوَالِیَّ یُحِبُّونَ أَنْ أَجْلِسَ عَلَی اَللُّبُودِ وَ أُلْبِسَ اَلْخَشِنَ وَ لَیْسَ یَتَحَمَّلُ اَلزَّمَانُ ذَلِکَ﴾؛ افراد کم بضاعت از دوستدارانم، علاقه دارند من بر نمد بنشینم و لباسی خشن بپوشم ولی زمانه چنین چیزی را بر نمی تابد. $ مجلسی، همان، ج 76، ص 309 $
این نکته لازم به ذکر است که امام رضا علیه السلام به لحاظ زندگی فردی و غلبه بر نفس، زیر لباس خود تن پوش زبر و خشن می پوشید، ولی در اجتماع و در هنگام ملاقات با دیگران لباس رویی اش مناسب و همانند لباس دیگران بود. روایت عون بن محمد گواه این مطلب است که می گوید : هرچند امام رضا علیه السلام بر حصیر و نمد می نشست و از لباس های زبر و خشن استفاده می کرد ولی آن گاه که در اجتماع ظاهر می شد لباس معمولی می پوشید و خود را می آراست: ﴿...إِذَا بَرَزَ لِلنَّاسِ تَزَیَّنَ لَهُمْ﴾. $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص192. $
انسان در طول حیات خود، افزون بر مسئولیت در برابر خدا و دیگران با دنیای پیرامون خود نیز ارتباطی تنگاتنگ دارد زمین و آسمان کوه و دشت جنگل و بیابان دریا و خشکی و گونه هایی از حیوانات وحشی و اهلی از زمره دنیای پیرامونی انسان می باشند.
از منظر قرآن، رابطهٔ انسان با طبیعت و دنیای پیرامون او باید رابطه ای مثبت
ص: 244
باشد؛ زیرا اراده آفریدگار هستی بر این تعلق گرفته است که مظاهر طبیعی مانند ستارگان، خورشید، ماه، $ نک: نحل (16): 12 $ زمین، $ نک: ملک (67): 15 $ نهرها، $ نک: ابراهیم (14): 32 $ دریاها $ نک: نحل (16): 14 $ و آن چه در زمین و آسمان $ نک: جاثیه (45): 13 $ است همه در خدمت انسان قرار گیرند تا او بتواند با تصرف در طبیعت و استفاده از مظاهر طبیعی نیازمندی های خود را تأمین نماید اما نباید از این واقعیت غفلت نمود که طبیعت نیز صاحب و مالک دارد ﴿وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ﴾ $ آل عمران (3): 189 $ و او بهره مندی از طبیعت را مشروط به استفاده معقول و شرایطی کرده است و این بیانگر مسئولیت های انسان در برابر طبیعت است اکنون در این مجال، با استفاده از گفتار و رفتار امام رضا علیه السلام ضرورت پاسداشت از طبیعت و حفظ محیط زیست را یادآور می شویم.
خداوند در قرآن مسئولیت عمران زمین را به انسان تفویض کرده می فرماید: ﴿هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها﴾؛ او شما را از زمین پدید آورد و آبادی آن را از شما خواسته است $ هود (11): 61 $
از این آیه استفاده می شود که عمران زمین و به طور کلی سالم سازی محیط زیست و رعایت اصول حیات در طبیعت با وجود انسان عجین گشته و از مسئولی تهای اجتناب ناپذیر او به شمار می آید چه خوب است در این باره،
ص: 245
احساس مسئولیت نسبت به طبیعت و ضرورت عمران و آبادانی زمین را از امام رضا علیه السلام بیاموزیم که چه بسیار به لایروبی چشمه و قنات، و حفر چشمه و چاه پرداخته است. $ نک: مجلسی محمد باقر، بحار الانوار، ج 17، ص 256؛ ج 49، ص 125؛ عطاردی، عزیز الله، محمدباقر، مسند الامام الرضا، ج 1، ص 59 $
امام علی علیه السلام در تأکید بر ضرورت عمران و آبادانی زمین، در بخشی از عهدنامه خود به مالک اشتر فرمود:
امام علی علیه السلام در تأکید بر ضرورت عمران و آبادانی زمین، در بخشی از عهدنامه خود به مالک اشتر فرمود:
﴿وَلْيَکُنْ نَظَرُكَ فِي عِمَارَةِ الاْرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فِي اسْتِجْلاَبِ الْخَرَاجِ، لاِنَّ ذَلِكَ لاَ يُدْرَكُ إِلاَّ بِالْعِمَارَةِ؛ وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَيْرِ عِمَارَة، أَخْرَبَ الْبِلاَدَ، وَ أَهْلَكَ الْعِبَادَ، وَلَمْ يَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلاَّ قَلِيلاً﴾؛ $ نهج البلاغه همان، نامۀ 53، ص 1013. $ لازم است تلاش تو در عمران زمین بیش از جمع آوری مالیات باشد، زیرا مالیات، جز با آبادانی زمین فراهم نمی آید، و هر کس که بخواهد مالیات را بدون عمران و آبادانی دست ،آورد شهرها را خراب کرده و بندگان خدا را نابود ساخته است و جز اندکی کارش ایده آل نخواهد شد.
به دلیل همین ضرورت است که در آموزه های اسلامی، فروش زمین عملی ناپسند رقم خورده است، $ نک: حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 12، ص 44-46. $ امام صادق در این باره فرمود:
﴿مَا یُخَلِّفُ اَلرَّجُلُ بَعْدَهُ شَیْئاً أَشَدَّ عَلَیْهِ مِنَ اَلْمَالِ اَلصَّامِتِ قَالَ قُلْتُ: لَهُ کَیْفَ یَصْنَعُ بِهِ قَالَ یَجْعَلُهُ فِی اَلْحَائِطِ وَ اَلْبُسْتَانِ وَ اَلدَّارِ﴾؛ آن چه که مرد پس از خود به جا می گذارد سخت تر از مال راکد و بی مصرف [مانند طلا و نقره] نیست، راوی پرسید: پس
ص: 246
با مال راکد چه کند؟ فرمود: آن را در مسیر آبادی دیوار، باغ و خانه هزینه کند. $ همان، ص 44 $
آیا با این وصف می توان با طبیعت بی اعتنا بود و یا به تخریب آن پرداخت؟ بدیهی است که در این صورت اگر کسی که به جای عمران زمین، آن را ویران سازد و به جای نشاندن نهال، به شکستن درختان و پرپر کردن گُل مبادرت ورزد، و به جای سالم سازی دریا و صحرا به آلوده کردن آن همت گمارد، در فرهنگ دینی، انسانی ناسازگار و مسئولیت گریز به شمار می آید.
استاد جوادی آملی در ذیل آیه یاد شده چنین نگاشته است:
«منظور از زمین گسترۀ زیست بشر است که از عمق دریا تا اوج سپهر و قلة آسمان را در بر می گیرد. بنابراین فرهنگ زیست محیطی با مقام برین جانشینی خدا آمیخته است آن کس که به جای پالایش هوا آن را می آلاید و عوض مرمت زمین آن را ویران می کند و به جای غرس نهال به قطع درخت می پردازد و به جای سالم سازی دریا و صحرا از آلوده نمودن آن ها ابایی ندارد، دروغ می گوید که خویشتن را خلیفه خدا می شمرد» $ نک: جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، ص179 $
در این جا که سخن از عمران آبادانی است بی مناسبت نیست که این نکته تاریخی را یادآور شویم که به رفتار امام رضا علیه السلام بر می گردد. آن گاه که آن حضرت در دروازه شهر نیشابور، وارد محله ای شد و در آن جا چشمه ای کم آب یافت امام دستور داد تا همگان در آن جا منزل کنند و سپس به هدف افزایش آب چشمه فرمود: آن را لای روبی کنند. امام پس از فراغت از لای روبی، خود وارد چشمه شد و در آن غسل نمود و سپس در کنار آن چشمه نماز خواند.
بعد از این بود که مردم به قصد شفا و تأسی از آن حضرت در آن چشمه غسل کرده و از آن ده و از آن می نوشیدند و در کنار آن نماز می خواندند و دعا می کردند، به
ص: 247
طوری که آن چشمه به حمام الرضا معروف گردید $ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص145 $ و امروزه آن حمام و یا جای آن را با نام «چشمه کهلان» می شناسند. $ نک: نمازی شاهرودی على، مستدرك سفينة البحار، ج 7، ص 527؛ محمدی اشتهاردی، رابطه ایران با اسلام و تشیع، ص333-334 $
یکی از وظایف انسان در برابر طبیعت کاشتن درخت و نگهداری آن است. پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله در بیان مسئولیت انسان در برابر طبیعت و ضرورت سالم سازی محیط دستوراتی ویژه و مؤكد داده و در اهمیت نهال کاری آن را صدقه ای جاری دانسته می فرماید:
﴿مَنْ غَرَسَ غَرْساً لَمْ یَأْکُلْ مِنْهُ آدَمِیٌّ وَلا خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ إِلَّا کانَ لَهُ صَدَقَهٌ﴾؛ هر كه نهالی را بنشاند هر چند که نه مورد استفاده آدمی قرار گیرد و نه مورد استفاده هیچ مخلوقی دیگر، برای او صدقه منظور می گردد. $ پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، ج 2، ص 563 $
آن حضرت در جایی دیگر در بیان اهمیت احیای طبیعت، آب دادن به درختی تشنه را با نجات انسانی مؤمن از خطر تشنگی برابر دانسته می فرماید: ﴿ممَنْ سَقَی طَلْحَهً أَوْ سِدْرَهً فَکَأَنَّمَا سَقَی مُؤْمِناً مِنْ ظَمْآنَ﴾؛ هر كه درخت موز و یا درخت سدر را سیراب کند، گویا شخصی مؤمن را از تشنگی سیراب ساخته است. $ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج 12، ص 25. $
در اهمیت طبیعت همین بس که امام صادق علیه السلام، قطع درختان را موجب عذاب معرفی کرده می فرماید: ﴿لاَ تَقْطَعُوا اَلثِّمَارَ فَیَبْعَثَ اَللَّهُ عَلَیْکُمُ اَلْعَذَابَ صَبّاً﴾؛ $ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 264 $
ص: 248
درختان میوه را قطع نکنید که خداوند بر سر شما عذابی سخت نازل خواهد کرد. خوب است درختکاری را از امام رضا علیه السلام بیاموزیم که آن حضرت علی رغم خستگی سفر طولانی بین مدینه و مرو، در چندین جا با دست مبارک خود اقدام به کاشت نهال کرد کاشتن نهال بادام در نیشابور در منزل خانمی به نام پسنده، نمونه ای از آن موارد است. $ نک: مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 49 ص 121 عطاردی، عزيز الله، مسند الامام الرضا، ج 1، ص 57. $
هر چند مشیّت خدا بر این تعلق گرفته است که گونه هایی از حیوانات به تسخیر انسان در آیند تا او بتواند از برخی برای بارکشی و سواری استفاده کند و از برخی انواع فراورده های لبنی و گوشتی فراهم آورد اما نباید این واقعیت را فراموش کرد که انسان در برابر حیوانات، مسئولیت هایی دارد که نباید در انجام آن کوتاهی کند: ﴿فَانَّکُم مَسؤولونَ حَتّی عَنِ الْبِقاعِ وَ الْبَهائِم﴾؛ شما حتی نسبت به خانه ها و حیوانات مسئول هستید. $ نهج البلاغه همان، خطبه 166، ص 544 $
هشدار کوتاهی در حمایت از حیوانات را از پیامبر رحمت بشنویم که به نقل از سکونی آمده است:
﴿أَنَّ النَّبِیَّ- صلى الله عليه و آله - أَبْصَرَ نَاقَهً مَعْقُولَهً وَ عَلَیْهَا جَهَازُهَا فَقَالَ أَیْنَ صَاحِبُهَا مُرُوهُ فَلْیَسْتَعِدَّ غَداً لِلْخُصُومَهِ﴾؛ پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله، شتر بسته ای را دید که پالان بر پشتش بود فرمود: صاحب شتر کجاست؟ او شخصی بی انصاف است و باید خود را برای بازخواست در روز قیامت آماده سازد.
در اهمیت مسئولیت انسان در برابر حیوانات همین بس که در متون اسلامی
ص: 249
بابی با عنوان حقوق حیوان باز شده است که در آن برخی از مسئولیت های انسان در برابر حیوانات بازگو شده است آب و علف کافی و به موقع دادن به اندازه توان بار و سواری کشیدن، به اندازه دوشیدن و نگه داشتن سهم نوزاد در سینه مادر انتخاب نام نیکو تکیه نکردن بر آن زیر بار نگه نداشتن پرهیز از دشنام و زدن و مانند آن از جمله این مسئولیت هاست. $ طوسى، محمد بن حسن، مبسوط، ج 6، ص 47؛ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج8 ص 258 $
امام رضا علیه السلام در ضرورت حمایت از حیوانات فرمود:
﴿مَنْ أَکَلَ فِی مَنْزِلِهِ طَعَاماً فَسَقَطَ مِنْهُ شَیْءٌ فَلْیَتَنَاوَلْهُ وَ مَنْ أَکَلَ فِی اَلصَّحْرَاءِ أَوْ خَارِجاً فَلْیَتْرُکْهُ لِلطَّیْرِ وَ اَلسَّبُعِ﴾؛ هر که در خانه اش طعامی بخورد و چیزی از آن بریزد، آن را بردارد و بخورد و اگر کسی در بیابان یا بیرون از منزل چیزی بخورد ریخته های غذا را برای پرندگان و دیگر حیوانات وا نهد. $ ابن خالد البرقى، أحمد بن محمد، المحاسن، ج 2، ص 445 $
ص: 250
1. قرآن کریم
2. نهج البلاغه، ترجمۀ فيض الاسلام و محمد دشتی.
3. ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، الجرح والتعديل، بيروت، دار إحياء التراث العربی، چاپ اول، 1372ق.
4. ابن اثیر، علی بن محمد، الكامل فى التاريخ، بيروت، دار صادر، 1386ق.
5. ابن بابویه قمی، علی بن حسین، فقه الرضا، مشهد کنگره جهانی امام رضا علیه السلام، چاپ اول، 1406ق.
6. ابن بابویه قمی، محمد بن علی (شیخ صدوق)، التوحيد، قم، جامعه مدرسین، بی تا.
7. الأمالي، قم، مؤسسة بعثه، چاپ اول، 1417ق.
8. ثواب الاعمال، ترجمه ابراهیم بندر ریگی، قم، نشر اخلاق، 1377ش.
9. علل الشرايع، قم، مؤمنین، ترجمه و تحقیق محمدجواد ذهنی تهرانی، چاپ هفتم، 1386ش.
10. عيون اخبار الرضا، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ اول، 1404ق.
11. فضائل الأشهر الثلاثة، بیروت، دار المحجّه، چاپ دوم، 1412ق.
12. كمال الدين و تمام النعمة، قم، جامعه مدرسین، 1405ق.
13. معانی الاخبار، قم، جامعه مدرسین، 1379ق.
ص: 251
14. من لا يحضره الفقيه، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، بی تا.
15. ابن جوزی، عبدالرحمن بن على، تلبیس ابلیس، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، دانشگاه تهران، 1368ش.
16. ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلى تذكرة الخواص، بيروت، مؤسسه اهل البيت، 1401ق.
17. ابن حجر العسقلانی، احمد بن علی، تهذيب التهذيب، بيروت، دار الفکر چاپ، اول، 1404ق.
18. ابن حمزه محمد بن على، الثاقب في المناقب، قم، مؤسسه انصاریان، چاپ دوم، 1412ق.
19. ابن خالد البرقى، أحمد بن محمد، المحاسن، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ اول، 1370ش.
20. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، بيروت، الأعلمي، 1391ق.
21. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفيات الاعيان، بيروت، دار الثقافه، بی تا.
22. ابن شعبه حرانی، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول، قم، جامعة مدرسین، چاپ دوم، 1363ش.
23. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، نجف اشرف، الحيدريه، 1376ق.
24. ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، تهران، مكتب الاعلام الاسلامي، چاپ اول، 1415ق.
25. ابن عنبه، احمد بن على، عمدة الطالب فى انساب آل ابی طالب، چاپ دوم، 1380ق.
26. ابن فهد حلی، احمد بن محمد، عدة الداعی، قم، وجدانی، بی تا.
27. ابن قولویه، جعفر بن محمد، كامل الزيارات، مؤسسه نشر الفقاهه، چاپ اول، 1417ق.
28. ابن كثير، اسماعيل بن عمر، البداية والنهاية، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ اول، 1408ق.
ص: 252
29. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبيّين، نجف، المكتبة الحيدريه، چاپ دوم، 1385ق.
30. ابوالمعالی، محمد بن عبیدالله، بیان الادیان، تهران، مؤسسه مطبوعاتی فراهانی، 1342ش.
31. ابوزهره محمد، تاريخ المذاهب الاسلامية في السياسة و العقايد، دار الفكر، قاهره، بی تا.
32. اربلی، على بن عيسى، كشف الغمة في معرفة الأئمه، بيروت، دار الاضواء، بی تا.
33. اصفهانی، محمدتقی مکیال المكارم، بيروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ اول، 1421ق.
34. امامی خاتون آبادی، محمدرضا، جنات الخلود، بی جا، 1378ق.
35. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم، شرح آقا جمال خوانساری، تصحیح و تعلیق جلال الدین ارموی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1366ش.
36. امین، ابراهیم، بررسی مسائل کلی امامت، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1352ق.
37. امین، محسن، اعیان الشيعه، بيروت، دار التعارف، 1403ق.
38. بارّ، محمد علی، امام على الرضا و رسالته في الطب النبوى، بیروت، دار المناهل بی تا.
39. بحرانی هاشم بن سليمان، مدينة المعاجز، قم، مؤسسة معارف اسلامی چاپ اول، 1415ق.
40. بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعه، قم، چاپخانه العلميه 1399ق.
41. بهبهانی، محمد علی، خیراتیه در ابطال طريقه صوفیه تحقیق مهدی رجائی قم، انصاریان، 1412ق.
42. بياتي، جعفر، أدب الضيافة، قم، جامعه مدرسين، چاپ اول، 1418ق.
43. پاک نژاد، رضا، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، تهران، انتشارات اسلاميه، 1369ش.
44. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه انتشارات، جاویدان، 1365ش.
ص: 253
45. ترابی، احمد و محمدجواد معینی امام علی علیه السلام بن موسى الرضا منادى توحيد و امامت مشهد بنیاد پژوهش های اسلامی چاپ ،پنجم 1381 ش.
46. جعفر بن محمد، امام ششم، مصباح الشريعة، بيروت، مؤسسه اعلمی، چاپ اول، 1400ق.
47. جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین نشر اسراء قم، مؤسسه اسراء، چاپ اول، 1380ش.
48. حائری، محمدمهدی، شجره طوبی، نجف اشرف المكتبة الحیدریه، چاپ پنجم، 1385ق.
49. حر عاملی، محمد بن حسن وسائل الشيعة الى تحصيل مسائل الشريعة، بيروت دار احياء التراث العربی، چاپ پنجم، 1403ق.
50. الجواهر السنية فى الاحاديث القدسية، قم، مكتبة المفيد بی تا.
51. الفصول المهمة فى اصول الأئمة، قم، مؤسسه فرهنگی امام رضا، چاپ اول، 1418ق.
52. الاثنا عشرية فى الرد على الصوفية، قم، اسماعيليان 1400ق.
53. الحسنى، هاشم ،معروف الموضوعات في الاخبار والآثار، بيروت، دار الكتب العلميه ، 1412ق.
54. حکیم منذر و ،دیگران پیشوایان هدایت از خاتم الانبیاء تا خاتم الاوصياء، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، 1386ش.
55. حلی، حسن بن سليمان مختصر بصائر الدرجات نجف أشرف المكتبة الحیدریه، چاپ اول، 1370ق.
56. حمیری عبدالله بن ،جعفر، قرب الأسناد، قم، آل البیت، چاپ اول 1314ق.
57. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلين، قم، اسماعیلیان چاپ چهارم، 1412ق،
58. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، مصر دار السعاده، 1349ق.
59. خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، چاپ پنجم، 1413ق.
ص: 254
60. دفتر انتشارات اسلامی، آشنایی با علوم اسلامی، قم، جامعه مدرسین.
61. دیلمی، حسن بن محمد اعلام الدين فى صفات المؤمنين، قم، آل البیت، بی تا.
62. راغب اصفهانی، حسین بن محمد المفردات في غريب القرآن، دفتر نشر الكتاب، 1404ق.
63. رجبی محسن، آیینه مهر، نگاهی به القاب على بن موسى الرضا، بنياد پژوهش های اسلامی، 1387ش.
64. روزنامه کیهان شماره 3659
65. زین الدین محمد أمين كلمة التقوى چاپ دوم، تهران، مهر، 1413ق.
66. سبحانی، جعفر، اضواء على عقائد الشيعة الامامية، قم، مؤسسة الاما الصادق، چاپ اول، 1421ق.
67. سپهر، عباسقلی خان، ناسخ التواریخ تهران، نشر اسلامیه 1357ش.
68. سرور الدین، محمد، طب الكبير يا فرشته نجات، تهران، مؤسسه انتشارات عطائی، بی تا.
69. سیوطی، عبدالرحمن بن ابى بكر، الجامع الصغير، بيروت، دار الفکر، چاپ اول، 1401ق.
70. شاکری، حسين، موسوعة المصطفى والعترة، قم، نشر الهادی، چاپ اول، 1418ق.
71. شریف قرشی، باقر، پژوهشی دقیق در زندگانی امام علی علیه السلام بن موسى الرضا، ترجمة محمد صالحی تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1382ش.
72. حياة الامام الرضا قم، سعيد بن جبير، 1372ش.
73. شوشتری، نورالله بن شریف الدین، احقاق الحق و ازهاق الباطل، شرح و تعليق سید شهاب الدین مرعشی، قم، نشر کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، بی تا.
74. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل بیروت، دارالمعرفه، 1410ق.
75. صاحب معالم، حسن، منتقى الجمان، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، 1362ش.
76. طباطبایی، محمد حسين نهاية الحكمة، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1404ق.
77. سنن النبى، قم، جامعه مدرسین، 1419ق.
78. طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن مكارم الأخلاق نجف، شریف الرضی، چاپ
ص: 255
ششم، 1392ق.
79. إعلام الورى بأعلام الهدى، قم، مؤسسة آل البيت، چاپ اول، 1417ق.
80. مجمع البيان، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، 1406ق.
81. مشكاة الانوار قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1418ق.
82. طبرسي، أحمد بن على الاحتجاج ،نجف دار النعمان، چاپ اول، 1386ق.
83. طبری محمد بن جریر، تاريخ الامم و الملوک، قاهره، الاستقامه.
84. تاریخ طبری، بیروت، دار الكتب العلميه، 1988م.
85. دلائل الإمامه، قم، مؤسسة البعثه، چاپ اول، 1413ق.
86. طریحی، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرين تهران، مرتضوی، چاپ دوم، 1362ش.
87. طه حسین آیینه اسلام، ترجمی محمد ابراهیم آیتی، تهران شرکت سهامی انتشار، 1346ش.
88. طوسی، محمد بن حسن (شیخ طوسی)، اختيار معرفة الرجال، مشهد، دانشگاه فردوسی، 1348ق.
89. الامالى، قم، مؤسسة البعثه چاپ اول، 1414ق.
90. الغيبة، قم، مؤسسة المعارف الاسلاميه، 1417ق.
91. المبسوط فى فقه الاماميه تهران، المكتبة المرتضوية لإحياء آثار الجعفرية، 1387ش.
92. تهذيب الاحكام تهران دار الكتب الاسلامی، چاپ چهارم، 1365ش.
93. عبد القادر احمد، علی بن موسی الرضا، ترجمۀ غلام رضا ایازی، بیتا
94. عسگری مرتضی، نقش ائمه در احیاء دین تهران مجمع علمی اسلامی، 1374ش.
95. الطب الرضا، ترجمۀ کاظمی خلخالی، چاپ چهاردهم، 1385 ش.
ص: 256
96. عطاردی عزیز الله آثار و اخبار حضرت امام ،رضا ،تهران، کتابخانه صدرا، بی تا.
97. مسند امام رضا علیه السلام مشهد کنگره جهانی امام رضا علیه السلام 1406ق.
98. علامه حلی، حسن بن يوسف منتهى المطلب بی جا بی تا
99. على بن موسى الرضا امام هشتم رساله ذهبیه ترجمه امیر صادقی معروف به الطب الرضا تهران نشر جواهری، 1383ش.
100. فتال نیشابوری محمد بن احمد، روضة الواعظين، قم، منشور رضی، بی تا.
101. فضل الله محمد جواد، تحلیلی از زندگانی امام رضا علیه السلام، ترجمه سید محمد صادق عارف، مشهد بنیاد پژوهش های اسلامی، چاپ ،نهم 1384ش.
102. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر صافی قم، مؤسسه الهادی، چاپ دوم، 1416ق.
103. قاسمی، سلیمان بهداشت و سلامت روان، تهران، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، 1388ش.
104. قشیری، عبدالکریم بن هوازن رسالة قشيرية في علم التصوف، ترجمه بدیع الزمان فروزانفر تهران، علمی و فرهنگی، 1374ق.
105. قطب راوندی، سعيد بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی، چاپ اول، 1409ق.
106. الدعوات قم مدرسۀ امام مهدی، چاپ اول، 1407ق.
107. قمی ،عباس سفينة ،البحار، تهران، اسوه، 1414ق.
108. الانوار البهية، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، 1417ق.
109. مفاتيح الجنان، زیارت جامعه كبيره.
110. منتهى ،الآمال انتشارات فراروی، 1381ش.
111. قندوزی سلیمان بن ابراهيم ينابيع المودة لذوي القربي، بيروت، دار الأسوه، چاپ اول، 1416ق.
112. قیومی، جواد صحيفة الرضا، قم، جامعه مدرسین چاپ اول، 1373ش.
113. كاشف الغطاء، جعفر بن خضر، كشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء اصفهان مهدوی، بی تا،
ص: 257
114. کافی حسن امام رضا علیه السلام اسوۂ صراط مستقیم تهران، نشر میقات 1366ش.
115. کلینی محمد بن يعقوب الروضة من الكافى بيروت دار التعارف، چاپ سوم، 1401ق.
116. الکافی، بیروت، دار التعارف، چاپ سوم، 1401ق.
117. ليثي واسطی، علی بن محمد، عيون الحكم والمواعظ، قم، دار الحدیث چاپ اول، 1376ش.
118. المتقى، على بن حسام كنز العمال في سنن الاقوال و الافعال، بيروت، الرساله، چاپ پنجم، 1405ق.
119. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار ،بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.
120. محمدی اشتهاردی محمد رابطه ایران با اسلام و تشیع تهران برهان 1377ش.
121. محمدی ری شهری محمد، دانشنامه احادیث پزشکی قم دار الحدیث ترجمه دکتر حسین صابری، 1383ش.
122. موسوعة احادیث طبّی قم دار الحدیث، 1383ش.
123. مدرسی طباطبایی حسین، برگی از تاریخ قزوین، قم، کتابخانه عمومی آیت الله العظمى مرعشی، 1361ش.
124. مرتضوی محمد نهضت کلامی در عصر امام رضا علیه السلام، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375
125. مشکور، محمد جواد تاریخ شیعه و فرقه های اسلام تا قرن چهارم تهران اشراقی، 1368ش.
126. مشهدی، محمد المزار، قم، نشر القيوم، چاپ اول، 1419ق.
127. مطهری، مرتضی سیری در سیره نبوی، تهران، صدرا، 1369ش.
128. مغنیه، محمدجواد الشيعة فى الميزان، بیروت، دار التعارف، چاپ چهارم، 1399ق.
129. مفید محمد بن نعمان الامالی، قم، مؤسسه نشر اسلامی، بی تا.
130. الاختصاص، بيروت، دار المفيد للطباعه چاپ دوم، 1414ق.
ص: 258
131. الارشاد، بیروت، دار المفید چاپ دوم، 1414ق.
132. اوائل المقالات، بیروت، دار المفید، چاپ دوم، 1414ق.
133. موسوی لاری مجتبی، بررسی مشکلات اخلاقی و روانی قم، جامعه مدرسین، بی تا.
134. موسوی یزدی سید محمدرضا، التشيع من رأى التسنن، قم، صحيفة المعرفه چاپ اول، 1384ش.
135. مولوی، جلال الدین محمد بن محمد مثنوی معنوی تهران نشر طلوع چاپ دوم، 1373ش.
136. ناجی، محمدرضا امام رضا علیه السلام، تهران، دفتر پژوهش های فرهنگی، 1378ش.
137. نمازی، شاهرودی ،علی مستدرك سفينة البحار، قم، جامعه مدرسین، 1419ق.
138. نوبختی، حسن بن موسى فرق الشيعه نجف اشرف المكتبة الحيدريه، 1355ق.
13. نورانی، اردبیلی، مصطفی طب اسلامی انتشارات مكتب أهل بيت، چاپ دوم، 1370ش.
140. نوری، حسین مستدرک الوسائل بیروت، آل البیت، چاپ دوم، 1408ق.
141. یزدی، محمد کاظم بن عبدالعظیم عروة الوثقی، تهران، چاپ سید احمد کتابچی، 1371ق.
ص: 259