سرشناسه:خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368.
عنوان و نام پديدآور:مناسک حج/ حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (قدس سره)؛ با حواشی حضرت آیت الله العظمی صانعی (مدّظلّه).
مشخصات نشر:قم: فقه الثقلین، 1398.
مشخصات ظاهری:339ص؛ 5/14 ×5/21 س م.
شابک:150000ریال: 978-600-5280-70-8
وضعیت فهرست نویسی:فیپا
موضوع:حج -- فتواها
*Hajj -- Fetwas
فتوا های شیعه -- قرن 14
Fatwas, Shiites -- 20th century
فقه جعفری -- رساله عملیه
*Islamic law, Ja'fari -- Handbooks, manuals, etc.
شناسه افزوده:صانعی، یوسف، 1316-1399.
رده بندی کنگره:BP188/8
رده بندی دیویی:297/357
شماره کتابشناسی ملی:5728101
اطلاعات رکورد کتابشناسی:فیپا
-----------------------------
انتشارات فقه الثقلين
مناسک حج
حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (قدس سره)
با حواشی حضرت آیت الله العظمی صانعی (مدّظلّه)
ناشر: انتشارات فقه الثقلين
لیتوگرافی : نویس / چاپ: زمزم
نوبت چاپ: دوم/ زمستان 1398
شمارگان: 300 نسخه
بها: 15000 تومان
شابک: 8- 70- 5280- 600-978
کلیه حقوق برای ناشر محفوظ است
دفتر مدیریت: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچه 37، کوچه پنجم (ناصر)، پلاك 162
کدپستی: 3713747664 تلفن: 8 - 37835101 (025) / نمابر: 37835109 (025)
دفتر نشر و پخش: قم، خيابان معلم، مجتمع ناشران، طبقه اول، واحد 134
کدپستی: 3715699965 تلفن: 37835090 (025) / نمابر: 37835091 (025)
وب سایت: www.feqh.ir / پست الکترونیکی: info@feqh.ir
ص: 1
بسم الله الرحمن الرحیم
ص: 2
پاسخ به مسائل شرعی
دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی (مدظله العالی)
قم - تلفن: 37744767 / 37744010 / 37744009 (025)
37831662 / 37831661 / 37831660
نمابر: 37735080 )025(
نشانی: قم، بلوار شهید محمد منتظری، کوچة هشتم، پلاک 4
دفاتر تهران
کارگر جنوبی: تلفن: 5 - 66564001 (021)
نمابر: 66409278 (021)
پاسداران: تلفن: 22885300 / 22884600 / 22879193 نمابر: 22879188 (021)
شهرک غرب: تلفن: 88583415 / 88583425 / 88582697 نمابر: 88580821 (021)
دفتر مشهد: تلفن: 32251152 / 32222777 / 32210002 نمابر: 32230324 (051)
دفتر اصفهان: تلفن: 2 - 34497660 (031) نمابر: 34493391 (031)
دفتر اصفهان(2): تلفن:
36271093 / 36281917 (031)
دفتر اصفهان(3) نجف آباد:
تلفن: 42621173 / 42616551 (031)
دفتر شیراز: تلفن: 32340620 / 32340610/ 32340611 (071) نمابر: 32343190 (071)
دفتر اراک: تلفن: 32237640 / 32222129 (086) نمابر: 32230425 (086)
دفتر تبریز: تلفن: 35264626 / 35232023 (041) نمابر: 35252774 (041)
دفتر گرگان: تلفن: 32233270 / 32332270 ( 017 )
پاسخگویی به مسائل حج: تلفن: 2 - 37831660 (025) همراه: 09122510007
آدرس اینترنت: ... www.saanei.org
پاسخ به استفتائات: ... Istifta @ saanei.org
تماس با دفتر معظّم له: ... Saanei @ saanei.org
تهیه کتاب: ... Info @ saanei.org
سرویس پیام کوتاه: ... 30007960
ص: 3
مناسک حج
حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (قدس سره)
با حواشی حضرت آیت الله العظمی صانعی (مدّظلّه)
ص: 4
مقدّمه ناشر ... 9
سخن فقه الثقلین ... 11
شرايط وجوب حجّة الاسلام ... 13
مسائل متفرّقه و استفتائات استطاعت ... 21
نيابت در حج ... 41
استفتائات نيابت در حج ... 45
حج استحبابى ... 58
اقسام عُمره ... 59
اقسام حج ... 60
صورت حج اِفراد و عمره مفرده ... 60
صورت حج تمتع اجمالاً ... 63
استفتائات اقسام عمره و حج ... 64
ص: 5
باب اوّل
اعمال عمره تمتع/69
فصل اول: محل احرام عمرۀ تمتع که آن اول از واجبات عمره است ... 71
مسائل متفرّقه و استفتائات ميقات ... 76
فصل دوم: واجبات احرام ... 87
استفتائات احرام ... 94
مستحبات احرام ... 97
مکروهات احرام ... 99
فصل سوم: محرّمات احرام ... 100
مسائل متفرّقه و استفتائات محرّمات احرام ... 122
مستحبات دخول حرم ... 133
مستحبات دخول مکۀ معظمه ... 133
آداب دخول مسجدالحرام ... 134
فصل چهارم: طواف واجب و بعضى از احکام آن ... 138
واجبات طواف ... 139
مسائل متفرّقه و استفتائات طواف ... 158
آداب و مستحبات طواف ... 195
فصل پنجم: نماز طواف ... 198
مسائل متفرّقه و استفتائات نماز طواف ... 201
مستحبات نماز طواف ... 209
فصل ششم: سعى و بعض احکام آن ... 211
مسائل متفرّقه و استفتائات سعى ... 216
ص: 6
مستحبات سعى ... 223
فصل هفتم: تقصير و بعض احکام آن ... 227
تبدّل حج تمتع به اِفراد ... 234
استفتائات تبدّل حج تمتع به اِفراد ... 236
باب دوّم
اعمال حج تمتع/239
فصل اول: احرام حج ... 241
استفتائات احرام حج ... 243
مستحبات احرام حج تا وقوف به عرفات ... 244
فصل دوّم: وقوف به عرفات ... 246
استفتائات وقوف به عرفات ... 248
مستحبات وقوف به عرفات ... 250
فصل سوم: وقوف به مشعر الحرام ... 256
استفتائات وقوف به مشعر الحرام ... 260
مستحبات وقوف به مشعر الحرام ... 262
فصل چهارم: واجبات منى ... 264
مستحبات رَمى جمرات ... 268
چند مسأله راجع به بدل ذبيحه ... 274
مسائل متفرّقه و استفتائات هَدى ... 277
مستحبات هَدى ... 286
مسائل متفرّقه و استفتائات حلق يا تقصير در حج ... 291
مستحبات حلق ... 297
ص: 7
فصل پنجم: واجبات بعد از اعمال منى ... 299
استفتائات اعمال بعد از منى و طواف نساء ... 303
مستحبات طواف حج و نماز آن و سعى ... 308
فصل ششم: بيتوته به منى ... 309
مسائل متفرّقه و استفتائات بيتوته به منى ... 312
فصل هفتم: رَمى جمرات سه گانه ... 317
مسائل متفرّقه و استفتائات رَمى ... 321
مستحبات منى ... 328
مستحبات ديگر مکۀ معظمه ... 329
استحباب عمرۀ مفرده ... 330
طواف وداع ... 331
مسائل و استفتائات متفرّقه ... 332
حکم محصور و مصدود ... 347
استفتائات محصور و مصدود ... 351
ص: 8
بسم اللّه الرحمن الرحيم
الحمد للّه ربّ العالمين والصلاة والسلام على محمّد وآله الطاهرين
يكى از كتاب هاى فتوايى امام خمينى (قدس سره) كتاب «مناسک حج» مى باشد كه دربردارنده احكام مربوط به انجام حج و عمره بوده و براى حجاج و معتمرين تهيه شده است.
اولين مناسک حج امام خمينى در سال 1340 ش - شوال المكرم 1381 ق توسط چاپخانه علميه قم و در آغاز مرجعيت ايشان انتشار يافت و در طول تقريباً سه دهه مرجعيت آن بزرگوار به دو زبان فارسى و عربى و در قالب هاى متنوع و توسط ناشرين مختلف منتشر شده است.
بر اساس بعضى از گزارش هاى شاگردان حضرت امام، ايشان خود پس از تهيه و انتشار اولين مناسک حج كه در فاصله اندكى از رحلت آيت الله العظمى بروجردى، به همت عده اى از فضلا و ناظر به مناسک شيخ انصارى، انجام گرفته بود، خود به تأليف و نگارش مناسک حج اقدام كردند. اما با توجه به قيام و مبارزه امام بر ضد حكومت ستمگر و وابسته پهلوى و حبس، حصر و تبعيد كه ممنوعيت انتشار آثار علمى ايشان را در پى داشت، اطلاعات روشنى از تاريخچه آن مناسک حج در دست نمى باشد. از آنجا كه متن عربى مناسک حج داراى فروعات بيشترى نسبت به بحث حج در ديگر كتب حضرت امام (قدس سره) است، به همين دليل در اين جلد از موسوعه امام خمينى (قدس سره) ، كتاب عربى مناسک حج را بر متن فارسى آن مقدّم نموده ايم.
پس از پيروزى انقلاب اسلامى در سال 1357 ش كتاب مناسک حج فارسى حضرت امام سه بار تجدیدنظر و اصلاح گرديده است.
ص: 9
ابتدا در سال 1361 توسط انتشارات «الزهرا (علیها سلام) » كه با اضافه شدن استفتائات جديد و در حجم 207 صفحه به همراه تقريظى از امام انتشار يافت.
اصلاح دوم در سال 1362 ش - 1403 ق انجام گرفت و برخى مسائل از كتاب الحج «تحرير الوسيلة» ترجمه و به مناسک افزوده شد و يكصد مسأله متفرقه پيرامون احكام حج در پايان آن آمد و توسط انتشارات پاسدار اسلام منتشر گرديد.
كامل ترين نسخه مناسک حج امام خمينى در سال 1366 ش - 1407 ق تهيه شد كه علاوه بر اصلاحات نگارشى و ترتيب فصول؛ مسائل ديگرى از كتاب الحج «تحرير الوسيلة» و پانصد و پنجاه مسأله جديد به آن اضافه گرديد. اين تغييرات و اضافات توسط آقايان مرحوم آيت الله سيد عباس خاتم يزدى و مرحوم آيت الله شيخ محمدحسن قديرى از اعضاء هيأت استفتاء حضرت امام انجام شد و مورد تأييد ايشان نيز قرار گرفت.
نسخه كامل مناسک امام تاكنون بارها توسط مؤسّسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (قدس سره) در قطع هاى مختلف انتشار يافته است. همين مناسک متن مناسکى است كه توسط نشر مشعر همراه حواشى مراجع بزرگوار تقليد منتشر گرديده و توسط افراد مختلف به شكل هاى گوناگون عرضه شده و مى شود.
ترجمه مناسک حج به زبان اردو و با كتابت آقاى سيد جعفر صادق و زير نظر شوراى سرپرستى طلاب غير ايرانى حوزه علميه قم انجام گرفته است.
مؤسّسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (قدس سره)
دفتر قم
ص: 10
بسم اللّه الرحمن الرحيم
﴿فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ ۖوَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا﴾(1)
حج مظهر جلال و جبروت الهی و مهبط بندگی در مقیاس فراتر از طاقت ذهن آدمیان است. از یک سو توان و فهم آدمی در برابر عظمت این فریضه ی الهی بس ناچیز است و از سوی دیگر هر چه آیت و نماد خلقت در قالب فرائض و شعائر الهی، بزرگ و با عظمت باشد برداشت معنوی از آن نیز بیشتر و تأثیر آن بر زندگی و روح و جان انسان، عمیق تر و ماندگارتر خواهد بود. بدون تردید در پهنای زمین، هیچ جاذبه ی معنوی در حد و اندازه ی کعبه و متعلّقات آن یافت نمی شود و این بیت عتیق با مدارش، جذبه و نقش و نگارِ خویش را در ایام وصف ناشدنی نُسُک حج، در اوج اعلا بر همگان نمایان می کند. حجّی که احکام و اسرارش حد یقف ندارد و کعبه و پیراموش در همه ی احوال و ازمان و نسبت به تمام مردمان پیام تازه ای را از خود ساطع می کند. کعبه گرچه به ظاهر بی تحرک و ساکن است؛ اما در حقیقت حیات دارد و چه حیات جاودانه ای! دریای عظمتش با کلام امام صادق (علیه السلام) قابل درک است که:
زراره می گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: فدایت شوم! چهل سال است که از محضر شما درباره ی مسائل حج سؤال می كنم و جوابم را می دهيد[مطلب جدیدی می فرمایید]، حضرت فرمود: «زراره! خانه اى كه از دو هزار سال پيش از آدم زيارت می شد، انتظار داری مسائل آن در چهلسال تمام شود».(2)
ص: 11
نه اسرار و رموز حج پایانی دارد و نه نگاه آدمی از دست یابی به آن، خسته و افسرده خواهد شد. این ویژگی حج است که همگان را مشتاقِ خود می کند.
از این رو، بخشی از تلاش فقهای معظّم تقلید، نوشتن احکام و مناسک حج است تا زائرین و حجاج گرامی با عمل به این احکام به معنویت حج با سهولت بیشتر و بهتر، دست یابند.
آنچه پیش روی شماست، کتاب «مناسک حج» حضرت امام خمینی (قدس سره) با حواشی حضرت آیت اللّه العظمی صانعی است. جهت درج حواشی معظم له، از آخرین نسخه ی چاپ شده ی این کتاب که فایل آن از معاونت محترم تحقیقات مؤسّسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (قدس سره) در دفتر قم دریافت گردید، استفاده شده است. این حواشی به صورت پاورقی و در ذیل مسائل مربوطه قرار گرفته است.
روش درج حواشی هم بدین گونه است که: در مسائلی که فتوای حضرت آیت اللّه صانعی با نظر حضرت امام (قدس سره) متفاوت بوده، آن فتوا در پاورقی آمده است؛ اما در مسائلی که هیچ حاشیه ای برای آن درج نگردید، معنایش این است که فتوای حضرت آیت اللّه صانعی با فتوای حضرت امام، یکی است.
بر خوانندگان محترم پوشیده نیست که کتاب «مناسک حج» حضرت آیت اللّه صانعی به همراه کتب دیگر فتوایی معظم له در باب مسائل حج، مکرّر با تیراژ قابل توجه برای مقلّدین محترم منتشر شده است؛ لیکن معظم له با توجه به عنایت ویژه ای که به استاد خویش حضرت امام خمینی (قدس سره) و دیدگاهای علمی، فقهی و فتوایی ایشان دارند، دستور چاپ حواشی مسائل حج خود را در کنار «مناسک حج» حضرت امام، صادر فرمودند.
مؤسّسه فرهنگی فقه الثقلین
بهار 1398
ص: 12
با چند شرط، حج واجب مى شود و بدون وجود تمامى آنها حج واجب نيست.
اول و دوم: بلوغ و عقل. پس بر کودک و ديوانه حج واجب نيست.
مسأله 1 - اگر غير بالغ حج به جا آورد صحيح است، هرچند از حَجّة الاسلام كفايت نمى كند.
مسأله 2 - اگر كودک مميّز براى حج مُحرم شود و در وقت درک مشعرالحرام بالغ باشد کفایت از حَجّة الاسلام می کند(1) و همچنين اگر مجنون قبل از درک مشعر عاقل شود.
مسأله 3 - کسی که گمان مى کرد بالغ نشده و قصد حج استحبابى کرد و بعد معلوم شد بالغ بوده، حج او کفایت از حَجّة الاسلام نمی کند(2) مگر در صورتى که قصد وظيفۀ فعليه را نموده و آن را بر حج ندبى اشتباهاً تطبيق کرده باشد.
مسأله 4 - از براى بچۀ مميّز مستحب است حج رفتن، و صحيح است حج او؛ اگرچه ولىّ او اذن ندهد،(3) لکن بعد از بالغ شدن اگر استطاعت داشت بايد حج برود و حج زمان کودکى کافى نيست.
مسأله 5 - مستحب است ولىّ طفل غير مميّز مُحرم کند او را و لباس احرام به او بپوشاند و نيت کند که اين طفل را مُحرم می کنم براى حج يا اين طفل رامعتمر می کنم به عمرۀ تمتع، و اگر مى شود، تلبيه را تلقين کند به او، والا خودش به عوض او بگويد.
ص: 13
مسأله 6 - بعيد نيست(1) که ولىّ در اين امر کسی باشد که کفيل بچه و نگهدار او است، اگرچه ولىّ شرعى نباشد.
مسأله 7 - بعد از آن که طفل مُحرم شد يا او را مُحرم کردند بايد ولىّ، او را از محرّمات احرام باز دارد، و اگر مميّز نيست خود ولىّ حفظ کند او را از محرّمات.
مسأله 8 - بعد از اين که طفل مُحرم شد اگر محرّمات احرام را به جا آورد يا ولىّ، او را از آنها باز نداشت، کفاره بر ولىّ طفل است نه بر مال طفل بنابر اقوا در صيد و بنابر احتياط واجب در غير آن نيز.(2)
مسأله 9 - گوسفند قربانى براى حج بر عهدۀ ولىّ طفل است.(3)
مسأله 10 - تمام اعمال حج و عمره را بايد ولىّ، طفل را وادار کند که به جا آورد و اگر نمى تواند، ولىّ او به نيابت طفل به جا آورد.(4)
مسأله 11 - اگر طفل نابالغ قبل از اين که در ميقات مُحرم شود بالغ شد، حج او حَجّة الاسلام است اگر از همان جا که مُحرم مى شود مستطيع باشد.سوم: حرّيت.
چهارم: استطاعت از جهت مال و صحت بدن و توانايى و باز بودن راه و آزادى آن و وسعت وقت و کفایت آن.
ص: 14
مسأله 1 - استطاعت از جهت مال؛ يعنى داشتن زاد و راحله که توشۀ راه و مَرکب سوارى است،(1) و چنانچه عين آنها را ندارد کافى است چيزى مثل پول يا متاع ديگر داشته باشد که ممکن است آن را صرف در تهيۀ آنها نمايد، و شرط است که مخارج برگشتن را نيز داشته باشد.(2) و امور ديگرى در استطاعت معتبر است که در مسائل آينده بيان مى شود.
مسأله 2 - شرط است در وجوب حج، علاوه بر مصارف رفتن و برگشتن، اين که ضروريات زندگى و آنچه را در معيشت به آن نياز دارد داشته باشد، مثل خانۀ مسکونی و اثاث خانه و وسيلۀ سوارى و غير آن در حدى که مناسب با شأن او باشد، و چنانچه عين آنها را ندارد، پول يا چيزى که بتواند آنها را تهيه کند داشته باشد.(3)
مسأله 3 - اگر ضروريات زندگى يا پول آنها را در حج صرف کند از حَجّة الاسلام کفایت نمی کند.
مسأله 4 - کسی که نياز به ازدواج دارد و براى آن پول لازم دارد، در صورتى مستطيع مى شود که علاوه بر مخارج حج مصارف ازدواج را هم داشته باشد.(4).
مسأله 5 - کسی که از ديگرى طلب دارد و بقيۀ شرايط استطاعت را نيز داراست، اگر وقت طلب او رسيده يا حالّ است و مى تواند بدون واقع شدن در حَرَج و مشقت آن را بگيرد، واجب است مطالبه کند و بگيرد و به حج برود،
ص: 15
مگر مديون نتواند بپردازد که در اين صورت مطالبه جايز نيست و استطاعت حاصل نمى شود، و همچنين اگر وقت طلب او نرسيده و مديون بخواهد بپردازد لازم است طلبکار آن را بگيرد و مستطيع مى شود، ولى اگر مديون نمى خواهد بپردازد مطالبه واجب نيست، هرچند با مطالبه حاضر به پرداخت شود.(1)
مسأله 6 - اگر غير مستطيع مصارف حج را قرض کند مستطيع نمى شود، هرچند بتواند بعداً به سهولت قرض را ادا کند و اگر با آن حج به جا آورد از حَجّة الاسلام کفایت نمی کند.(2)
مسأله 7 - کسی که مخارج حج را دارد و بدهى نيز دارد، چنانچه بدهى او مدت دار باشد و مطمئن است که در وقت اداى بدهى، تمکن از اداى آن را دارد، واجب است به حج برود، و همچنين در صورتى که وقت اداى بدهى رسيده لکن طلبکار راضى به تأخير ادا باشد و بدهکار مطمئن است که در وقت مطالبه مى تواند بدهى را ادا نمايد و در غير اين دو صورت حج واجب نيست.(3)
مسأله 8 - کسی که خمس يا زکات بدهکار است در صورتى مستطيع مى شودکه علاوه بر آنها مخارج حج را داشته باشد.
مسأله 9 - کسی که از جهت مالى مستطيع است و از جهت صحت بدن يا باز بودن راه مستطيع نيست، مى تواند در مال تصرف کند و خود را از استطاعت
ص: 16
مالى هم خارج کند،(1) ولى اگر از آن جهات هم استطاعت دارد و فقط وسايل رفتن را تهيه نکرده يا وقت حج نرسيده، نمى تواند خود را از استطاعت خارج کند و اگر کرد، حج بر او مستقر مى شود و بايد به هر نحو است به حج برود.
مسأله 10 - اگر در سالى که استطاعت مالى دارد از جهت صحت بدن يا باز بودن راه استطاعت ندارد و در سال هاى ديگر از آن جهات استطاعت پيدا می کند، مى تواند در مال تصرف کند و خود را از استطاعت خارج نمايد.
مسأله 11 - کسی که استطاعت حج دارد بايد خرج هاى مقدماتى را از قبيل خرج تذکره و ويزا و وديعه و آنچه مربوط به حج است بدهد، و اين خرج ها موجب سقوط حج نمى شود، ولى اگر استطاعت اين نحو مخارج را نداشته باشد مستطيع نيست.
مسأله 12 - اگر اجرت ماشين يا هواپيما زياد باشد يا زيادتر از حد معمولى باشد و همين طور قيمت اجناس در سال استطاعت زياد باشد يا زيادتر از حد متعارف باشد بايد حج برود، و جايز نيست تأخير از سال استطاعت مگر(2) آن که به قدرى زياد باشد که موجب حرج و مشقت در زندگانى شود.
مسأله 13 - شخص مستطيع اگر پول ندارد لکن ملک دارد بايد بفروشد و به حج برود اگرچه به واسطۀ مشترى نداشتن، به کمتر از قيمت معمولى بفروشد مگر(3) آن که فروش به اين نحو موجب حرج و مشقت براى او شود.
مسأله 14 - کسانی که کتب زياد دارند و محل احتياج آنها نيست و اگر زايد رابفروشند به قدر مؤونۀ حج مى شود و ساير شرايط را نيز دارا باشند(4) واجب است به حج بروند، بلکه اگر از کتب موقوفه رفع احتياج مى شود و کتاب ملکی به
ص: 17
قدر حج هست واجب است حج بروند به شرط آن که کتاب هاى موقوفه در معرض زوال نباشد.
مسأله 15 - اگر شک کند که مالى که دارد به اندازۀ استطاعت هست يا نه، احتياط واجب آن است که تحقيق کند، و فرقى نيست در وجوب تحقيق ميان آن که مقدار مال خود يا مقدار مخارج حج را نداند.
مسأله 16 - اگر نذر کند که در روز عرفه کربلاى معلّى يا یکی از مشاهد ديگر را زيارت کند نذرش صحيح است، لکن اگر مستطيع بوده يا در اين سال مستطيع شد بايد حج برود،(1) و نذر مانع از حج نمى شود، و اگر نرفت حج بر او مستقر مى شود، و بايد به نذر عمل کند، و اگر حج رفت تخلف نذر موجب کفاره نمى شود، ولى اگر حج نرفت و به نذر هم عمل نکرد کفارۀ نذر را بايد بدهد.
مسأله 17 - اگر رفتن حج موجب ترک واجب يا فعل حرامى مى شود بايد ملاحظۀ اهميت حج يا حرام و واجب را کرد، اگر حج اهميتش بيشتر است بايد برود، و الّا نبايد برود،(2) لکن اگر رفت و حرامى به جا آورد يا واجبى را ترک کرد معصيت کار است، ولى حج او صحيح است.(3)
مسأله 18 - اگر با اعتقاد به اين که مستطيع نيست، قصد حج استحبابى کند وبعد معلوم شود که مستطيع بوده کفایت از حَجّة الاسلام نمی کند(4) مگر در صورتى که قصد وظيفۀ فعليه نموده باشد و اشتباهاً آن را بر حج استحبابى
ص: 18
تطبيق کرده باشد.
مسأله 19 - اگر شخص، زاد و راحله ندارد ولى به او گفته شد که حج به جا آور و نفقۀ تو و عائله ات بر عهدۀ من، با اطمينان به وفا و عدم رجوع باذِل، حج واجب مى شود و اين حج را بذلى مى گويند و در آن رجوع به کفایت که از شرايط وجوب است شرط نيست، بلى اگر قبول بذل و رفتن به حج موجب اخلال در امور زندگى او شود واجب نيست.
مسأله 20 - اگر مالى که براى حج کفایت می کند را به او ببخشند براى اين که حج به جا آورد بايد قبول کند و حج به جا آورد و همچنين اگر واهب بگويد مخيّرى بين اين که حج به جا آورى يا نه. ولى اگر اسم حج را نياورد و فقط مال را به او ببخشد قبول واجب نيست.
مسأله 21 - باذِل مى تواند از بذلش برگردد(1) ولى اگر در بين راه باشد بايد نفقۀ برگشتن او را بدهد، و اگر بعد از احرام رجوع کند(2) بايد نفقۀ اتمام حج را نيز بپردازد.
مسأله 22 - پول قربانى در حج بذلى بر عهدۀ باذل است(3) ولى کفارات بر عهدۀ او نيست،(4) و اگر پول قربانى را بذل نکند حج واجب نمى شود مگر درصورت وجود شرايط ديگر استطاعت.(5)
مسأله 23 - کسی که در راه حج براى خدمت اجير شود به اجرتى که با آن
ص: 19
مستطيع مى شود حج بر او واجب مى شود هرچند اجاره بر او واجب نبوده است ولى بعد از آن مستطيع مى شود و بايد حج به جا آورد.
مسأله 24 - کسی که براى نيابت از ديگرى اجير شد و با اجرت آن مستطيع گشت در صورتى که استيجار براى سال اول باشد بايد حج نيابى را مقدم بدارد و چنانچه استطاعت او تا سال بعد باقى بماند براى خودش در سال بعد حج به جا آورد.
مسأله 25 - شرط است در استطاعت که مخارج عائله اش را تا برگشت از حج داشته باشد هرچند عائله واجب النفقۀ او نباشند.
مسأله 26 - شرط است در استطاعت، رجوع به کفایت؛ يعنى بعد از برگشت از حج تجارت يا زراعت يا صنعت يا منفعت ملک مثل باغ و دکان داشته باشد به طورى که براى زندگانى به شدت و حرج نيفتد، و اگر قدرت بر کسب لايق به حالش هم داشته باشد کافى است، و اگر بعد از مراجعت نياز به مثل زکات و خمس و ساير وجوه شرعيه داشته باشد کفایت نمی کند،(1) بنابراين بر طلاب و اهل علمى که در بازگشت از حج نياز به شهريۀ حوزه هاى علميه دارند حج واجب نيست.
مسأله 27 - شرط است در وجوب حج، استطاعت بدنى و استطاعت ازجهت باز بودن راه و استطاعت زمانى، پس بر مريضى که قدرت رفتن به حج ندارد يا بر او حرج و مشقت زياد دارد واجب نيست و بر کسی که راه براى او باز نيست يا وقت تنگ است به طورى که نمى تواند به حج برسد نيز
ص: 20
واجب نيست.
مسأله 28 - اگر با وجود شرايط استطاعت حج را ترک کرد حج بر او مستقر مى شود و بايد بعداً به هر نحو مى تواند به حج برود.
مسأله 29 - مستطيع بايد خودش به حج برود و حج ديگرى از طرف او کفایت نمی کند مگر در مورد مريض يا پير به شرحى که بعداً بيان مى شود.(1)
مسأله 30 - کسی که خودش مستطيع است نمى تواند از طرف ديگرى براى حج نايب شود يا حج استحبابى به جا آورد و اگر حج نيابى يا استحبابى به جا آورد باطل است.
مسأله 31 - کسی که حج بر او مستقر شد و به جا نياورد تا فوت شد بايد از ترکۀ او براى او حج بدهند و حج ميقاتى کفایت می کند و تا حج او را ندهند ورثه نمى توانند در ترکه تصرف نمايند و لازم است در همان سال فوت، حج را ادا نمايند و تأخير از آن جايز نيست و چنانچه در آن سال، استيجار ممکن نباشد مگر از بلد، لازم است از بلد اجير بگيرند و از اصل ترکه خارج مى شود و همچنين اگر در آن سال از ميقات نتوانند اجير بگيرند مگر به زيادتر از اُجرت متعارف لازم است اجير بگيرند و تأخير نيندازند و اگر وصى يا وارث اهمال کنند و تأخير بيندازند و ترکه از بين برود ضامنند، بلى اگر ميت ترکه نداشته باشد، بر وارث، حج او واجب نمى شود.
مسأله 1 - اگر زنى شوهرش از دنيا برود و در حيات شوهرش استطاعت مالى
ص: 21
نداشته باشد و بعد از مردن او از ارث شوهر، استطاعت مالى پيدا کند ولى از جهت مرض نتواند به حج برود در صورتى که مرض او به نحوى است که قدرت بر رفتن به حج ندارد، مستطيع نشده و حج بر او واجب نيست و همچنين اگر بعد از مردن شوهر، شغل يا زراعت يا صنعتى که بتواند بعد از برگشتن از حج، زندگى خود را اداره کند نداشته باشد مستطيع نمى شود هرچند ارثى که برده براى رفتن به حج و برگشتن کافى باشد.
مسأله 2 - زنى که مهريه اش وافى براى مخارج حج هست و آن را از شوهر خود طلبکار است اگر شوهرش تمکن از اداى آن را ندارد، زن حق مطالبه ندارد و مستطيع نيست و اگر تمکن دارد و مطالبۀ آن براى زن مفسده اى ندارد با فرض اين که شوهر، نفقه و مخارج زندگى زن را مى دهد لازم است زن مهريه را مطالبه کند(1) و به حج برود و چنانچه براى او مفسده دارد؛ مثل اين که ممکن است مطالبه به نزاع و طلاق منجر شود که براى زن مفسده دارد، مستطيع نشده است.
مسأله 3 - با وجوه شرعيه مثل سهم امام و سهم سادات، شخص مستطيع نمى شود و اگر به مکه برود کفایت از حَجّة الاسلام نمی کند.(2)
مسأله 4 - اگر کسی منزل گران قيمتى دارد و در صورتى که آن را بفروشد و منزل ارزان تر بخرد و با تفاوت قيمت آن بتواند به حج برود، چنانچه منزلى که دارد زايد بر شئون او نباشد لازم نيست آن را بفروشد و با اين فرض مستطيعنيست و اگر زايد بر شؤون او باشد با وجود ساير شرايط مستطيع است.(3)
ص: 22
مسأله 5 - کسی که از راه کسب يا غير کسب، مخارج رفتن و برگشتن حج را دارد و بعد از برگشتن از حج مقدارى از مؤونۀ زندگى خود را از درآمد کسب مثل منبر و بقيه را از شهريه اى که از وجوه شرعيه است تأمين می کند اگر در راه ادارۀ زندگى بعد از مراجعت از حج نياز به شهريه داشته باشد مستطيع نيست.(1)
مسأله 6 - اگر کسی زمين يا چيز ديگرى را بفروشد که منزل مسکونی تهيه کند، در صورت نياز به منزل مسکونی مستطيع نمى شود هرچند پولى که به دست آورده براى مخارج حج کافى باشد.
مسأله 7 - اگر شخصى از سال هاى قبل مستطيع بوده و فعلاً مسافرت با هواپيما به جهت کسالت براى او مقدور نباشد و غير از هواپيما وسيلۀ ديگرى براى او فراهم نباشد، نمى تواند نايب بگيرد(2) و بايد در وقت تمکن به حج برود و اگر متمکن نشد تا فوت شد بايد از ترکۀ او براى او حج بدهند و اگر از سال هاى قبل، استطاعت نداشته در فرض مزبور مستطيع نشده است.
مسأله 8 - هرگاه زنى با کسب مى تواند مخارج خويش را متکفل شود و مخارج حجش را نيز دارد و در صورت رفتن او به حج، شوهرش براى مخارج به زحمت مى افتد، اگر به زحمت افتادن شوهر، موجب حرج براى زن نباشدمستطيع است و بايد به حج برود(3) و به زحمت افتادن شوهر، مانع استطاعت زن نمى شود.
ص: 23
مسأله 9 - کسی که در محل خودش مستطيع نيست واجب نيست به حج برود هرچند استطاعت حج ميقاتى را داشته باشد، ولى اگر رفت و وقتى به ميقات رسيد استطاعت حج از آن جا را با همۀ شرايط ديگر داشت مستطيع مى شود و کفایت از حَجّة الاسلام می کند.
مسأله 10 - کسی که بعد از استطاعت مالى بدون تأخير، سعى در رفتن به حج داشته و در قرعه کشی شرکت نموده و از جهت اين که قرعه به نامش اصابت نکرده نتوانسته به حج برود مستطيع نشده و حج بر او واجب نيست ولى اگر مسامحه کرد و تأخير نمود و در سال هاى بعد در قرعه کشی شرکت کرد حج بر او مستقر شده است هرچند قرعه به نام او اصابت نکند.
مسأله 11 - کسی که براى حج نيابتى اجير شده و بعد در همان سال استطاعت مالى پيدا کرده، چنانچه براى حج در آن سال اجير شده باشد، بايد حج نيابتى را به جا آورد و اگر استطاعت او باقى ماند، حج خودش را در سال بعد انجام دهد.
مسأله 12 - در حصول استطاعت فرقى نيست بين اين که در اشهر حج؛ يعنى شوال و ذيقعده و ذيحجه، مال پيدا کند يا قبل از آن، بنابراين اگر استطاعت مالى پيدا شود و استطاعت بدنى و ساير شرايط موجود باشد نمى تواند خود را از استطاعت خارج کند، حتى در اوايل سال و قبل از ماه هاى حج.
مسأله 13 - خدمۀ کاروان ها که وارد جده مى شوند اگر ساير شرايط استطاعت را دارند؛ از قبيل داشتن وسايل زندگى بالفعل يا بالقوه و رجوع با کفایت، مثلاًکار و صنعت و غير آن که با آنها مى توانند پس از مراجعت ادامۀ زندگى مناسب خود را بدهند مستطيع هستند و بايد حَجّة الاسلام به جا آورند و کفایت از حج واجب آنان می کند، و چنانچه ساير شرايط را ندارند به مجرد امکان حج، براى آنان استطاعت حاصل نشده است و حج آنان استحبابى است و چنانچه بعداً استطاعت پيدا کردند بايد حج واجب را به جا آورند، و حکم
ص: 24
روحانی کاروان نيز همين است لکن اگر بعد از مراجعت از مکه نياز به شهريۀ حوزه دارند مستطيع نمى شوند.(1)
مسأله 14 - پزشکان يا کسان ديگرى که با مأموريت به ميقات آمده اند و در ميقات جامع شرايط استطاعت هستند، واجب است حَجّة الاسلام به جا آورند هرچند که لازم است مأموريت خود را نيز انجام دهند.
س 15 - کسی که در مدينه مريض شده (سکته کرده) و فعلاً در بيمارستان است و دکترها گفته اند که بايد تا دو هفته استراحت کند، آيا بعد از مدت استراحت در صورتى که حمل او براى انجام دادن اعمال مشکل باشد اگر او را به مکه ببرند وظيفۀ اين شخص چيست؟
ج - اگر سال اول استطاعت او است و قدرت اعمال حتى به نحو اضطرارى را ندارد از استطاعت افتاده و حج بر او واجب نيست ولى براى دخول مکه بايد مُحرم شود و با انجام اعمال عمرۀ مفرده ولو اضطرارى آن از احرام خارج مى شود، و چنانچه سال اول استطاعت او نباشد و حج بر او مستقر شده اگر مأيوس از خوب شدن باشد بايد نايب بگيرد که برايش عمره و حج تمتع انجام دهد و خودش براى دخول مکه مُحرم شود و عمرۀ مفرده به طورى کهذکر شد به جا آورد، و چنانچه براى اين شخص انجام اعمال حج تمتع ممکن باشد ولو به نحو اضطرار و انجام اضطرارى اعمال، لازم است مُحرم شود و هر مقدار از اعمال را که مى تواند ولو با کمک گرفتن از ديگرى انجام دهد، و هر مقدار را که نمى تواند، نايب بگيرد ولى در وقوفين گرفتن نايب کافى نيست.
ص: 25
س 16 - کسی که احتمال مى دهد حجى که در سال هاى قبل انجام داده صحيح نبوده يا مستطيع نبوده است و فعلاً شرايط استطاعت را دارد و بخواهد احتياط کند، حج را به چه نيتى به جا آورد؟
ج - مى تواند قصد ما فى الذمه؛ يعنى قصد امتثال مطلقِ امرِ متوجه به او را کند و مى تواند قصد حَجّة الاسلام احتياطاً نمايد.
س 17 - شخصى که حج واجب خود را انجام داده است آيا مى تواند آن را به قصد ما فى الذمه اعاده کند؟
ج- مانع ندارد ولى اعادۀ حج کفایت از اجزاء - در صورت صحت حج سابق و بطلان اجزاء - نمی کند و بايد خود آن جزء تدارک شود.
س 18 -کسی که با وجود تقليد صحيح قبلاً به حج مشرف شد و چون رجوع به کفایت را مجتهد او شرط استطاعت نمى دانسته حَجّة الاسلام قصد نموده و به جا آورده است با اين که رجوع به کفایت نداشته است، فعلاً همۀ شرايط استطاعت براى او موجود است و از حضرت امام تقليد می کند آيا بايد حج سابق را اعاده کند يا خير؟
ج - اعاده لازم است.(1)
س 19 - شخصى بعد از انجام عمرۀ تمتع مريض شد و از انجام حج منصرفشد و به ايران رفت و در مکه کسی را وکيل کرده که براى فراغ ذمۀ او اقدام نمايد، وظيفه در اين مورد چيست؟ و آيا محرّمات احرام بر چنين شخصى چه وضعى دارد؟
ج- در فرض مسأله، وکيل گرفتن بى فايده است و چنانچه سال اوّل استطاعت او بوده است(2) و در اثر مرض از قدرت انجام حج
ص: 26
افتاده باشد در اين صورت وجوب حج بر او موقوف است به بقاى استطاعت تا سال هاى بعد، ولى در صورتى که سال اول استطاعت نبوده و حج بر او از قبل واجب بوده است چنانچه مأيوس از خوب شدن باشد بايد در همان سال يا سال بعد براى حج و عمرۀ تمتع نايب بگيرد، و در صورتى که مأيوس از خوب شدن نباشد نايب نمى تواند بگيرد و بايد خودش حج و عمرۀ تمتع را مجدداً انجام دهد، و در هر صورت فعلاً از احرام خارج و محرّمات احرام بر او حلال شده است.
س 20 - در حال حاضر که هر کسی بخواهد حج مشرف شود بايد قبلاً براى ثبت نام و مقدمات حج اقدام نمايد، اگر کسی ثبت نام کرد ولى نوبت او را براى چند سال ديگر اعلام نمودند، اگر قبل از رسيدن آن نوبت، از راه ديگر وسيلۀ رفتن براى او فراهم شد و پول قرض کرد و به مکه رفت، آيا حج او حَجّة الاسلام است يا خير؟
ج - اگر قبلاً حج بر او مستقر نشده و فعلاً هم نمى تواند به حج برود مگر با قرض، حج بر او واجب نشده است، و حج او حَجّة الاسلام نيست.
س 21 - اگر کسی به خيال اين که استطاعت دارد به قصد عمرۀ تمتع مُحرم شد و به ترتيب، کليۀ اعمال حج تمتع حَجّة الاسلام را انجام داد و بعد از تمامشدن اعمال معلوم شد که مستطيع نبوده است، بفرماييد احرام و اعمال گذشته اش چگونه است؟ و نسبت به آينده اگر مستطيع شد، آيا حَجّة الاسلام بر او واجب است يا نه؟
ج - مُحرم نيست،(1) ولى اگر مستطيع شد بايد حَجّة الاسلام به جا آورد.
ص: 27
س 22 - کسی خيال مى کرد مستطيع نيست، به نيت استحباب مُحرم شد و اعمال عمرۀ تمتع را انجام داد، بعد در مکه پرسيد، معلوم شد مستطيع بوده است، آيا مجدداً بايد به نيت وجوب، مُحرم شود يا کافى است؟
ج - کفایت نمی کند،(1) و در صحّت حج ندبى او تأمّل است.
س 23 - شخصى براى زيارت سوريه ثبت نام کرده است و فعلاً سه هزار روپيه به دست آورده است و خرج حج بيت الله هم همين مقدار مى شود، آيا رفتن حج واجب است يا مى تواند به زيارت سوريه برود؟
ج - اگر ساير شرايط استطاعت را داشته باشد بايد به حج برود.
س 24 - در قباله هاى کنونی براى ازدواج، مبلغ زيادى نوشته مى شود، آيا زنى که مى خواهد ازدواج کند طبق برنامۀ مذکور واجب الحج مى شود يا خير؟ ضمناً مشخص فرماييد مبلغ چقدر باشد بهتر است؟
ج - اگر بدون مفسده بتواند مهر را بگيرد و به حج برود مستطيع است، و مهر السنه بهتر است و استحباب دارد.
س 25 - اگر پدرى بعد از ثبت نام براى حج فوت کرده است و چند پسر دارد و اجازۀ حج به یکی از پسران داده مى شود، آيا در چنين موردى استطاعت طريقى براى کدام حاصل مى شود؟
ج - با فرض وجود ساير شرايط استطاعت، به هر کدام اجازه داده شود مستطيع مى شود.(2)
س 26 - پدرى براى حج ثبت نام کرده است و در وصيتش گفته است که برايش حج مستحبى به جا آورند، و پسر بزرگ تر چون ديده خودش استطاعت
ص: 28
بدنى و مالى دارد و فقط استطاعت طريقى نداشته که آن هم با فوت پدر برايش حاصل شده، به نيت خود حج را انجام داده نه به نيابت از پدر، آيا حج او صحيح است يا نه؛ چون استطاعت طريقى نداشته مگر از طريق نيابت؟
ج - فرض مزبور نيابت نيست، و حج خودش صحيح و مُجزى است.(1)
س 27 - مسلمين بعضى از کشورهایی که حکومتشان کمونیستی است؛ مانندحکومت فعلى افغانستان،(2) اگر بخواهند حج بروند بايد مبلغ زيادى به آن حکومت کمک کنند و قهراً اين پول براى تقويت چنين حکومتى مصرف مى شود، در صورتى که راه منحصر به اين کار باشد آيا اولاً: حج بر چنين اشخاصى واجب است يا نه؟ و ثانياً: اگر اين مقدار پول را بدهند و به حج بروند از حَجّة الاسلام کفایت می کند يا نه؟
ج - آنچه ذکر شد موجب سقوط حج نمى شود.
س 28 - زنى براى حج ثبت نام کرده است ولى شوهرش که او هم استطاعت داشته به عللى ثبت نام ننموده است، آيا زن مى تواند شرعاً نوبت خود را به شوهرش بدهد به اين اميد که در آينده هر دو با هم ثبت نام نمايند يا نه؟
ج - اگر زن، مستطيعه است نمى تواند نوبت خود را به شوهرش بدهد، ولى اگر نوبت را به او داد حج شوهر صحيح است.
س 29 - من با داشتن بيست هزار تومان قرض و گرفتن یک ماه حقوق قبل از پرداخت آن، موفق به سفر حج شدم، با توجه به اين که شخص طلبکار از اين سفر حج کاملاً راضى و به پولش احتياج ندارد، آيا اين حج واجب محسوب مى شود يا نه؟
ج - اگر استطاعت مالى از براى شما محقق بوده، در فرض مزبور حج
ص: 29
شما صحيح و حج واجب محسوب است، به شرط آن که امکان اداى بدهى بعداً به سهولت براى شما فراهم باشد. ولى اگر با قرض براى حج استطاعت مالى پيدا کرده ايد(1) مستطيع نشده ايد و از حَجّة الاسلام محسوب نمى شود.
س 30 - اگر کسی مستطيع شد، آيا مى تواند مال خودش را به پدر يا مادر ببخشد و خرج سفر حج ايشان نمايد، و اگر چنين کرده است، تکلیفش چيست؟
ج - اگر شخصاً مستطيع است بايد حج به جا آورد، و با بخشش پول به والدين، تکلیف از او ساقط نمى شود، و در صورتى که با بخشش پول به والدين نتواند حج واجب بر خود را به جا آورد بخشش جايز نيست، اگرچه صحيح است.
س 31 - اشخاصى که در وقت اسم نویسی براى حج، استطاعت مالى دارند و از طرف دولت براى پنج سال يا بيشتر اسم مى نويسند، آيا براى این گونهاشخاص اسم نویسی واجب است يا نه؟ و بر فرض وجوب اگر مسامحه کردند و ننوشتند و بعد از مدت پنج سال مردند يا از استطاعت مالى افتادند، فقط ترک واجب کرده اند يا اين که حج هم بر آنان مستقر است؟
ج - اگر احتمال دهند که قرعه در همان سال اول به نامشان بيرون مى آيد لازم است شرکت کنند، و اگر شرکت نکردند بايد به حج بروند، و حکم کسی را دارند که حج بر او مستقر است.
س 32 - اينجانب با شرايط زير طبق قرعه کشی سازمان حج و زيارت ان شاء الله
ص: 30
در سال 1366 عازم بيت الله الحرام هستم:
1 - هزينۀ کامل زيارت خود و همسرم از پول مُخَمَّس تهيه شده است.
2 - معلم آموزش و پرورش بوده و حقوق مستمر در حد معمول زندگى با قناعت را دريافت مى دارم.
3 - فاقد مسکن و اتومبيل شخصى بوده و در هر شهرى که شاغل باشم، مستأجر هستم.
4 - وسايل زندگى را در حد معمول دارا مى باشم.
با توجه به شرايط فوق و شبهاتى که نسبت به وجوب حج و عدم آن از اطراف القا مى شود آيا حج اينجانب و همسرم از حج واجب کفایت می کند يا خير؟
ج - در فرض مرقوم چنانچه همسر شما به مقدار رفتن و برگشتن براى حج پول دارند و مى توانند بروند، مستطيع هستند، و شما در صورتى استطاعت داريد که لوازم زندگى خود و عائله را به مقدار شأنتان دارا باشيد، و بعد از برگشتن بتوانيد با درآمد کسب خودتان زندگى خود و عائله را اداره کنید.
س 33 - اگر شخصى مستطيع بود و در رفتن به حج مسامحه کرد تا نوبت او از دست رفت، حال که اسم نمى نويسند آيا با واسطه و سفارش در ايران يا خارجاز ايران و با صرف مبالغى زياد، جايز است به حج مشرف شود يا خير، زيرا در غير اين صورت سال ها فريضۀ او تأخير مى افتد و خوف اين را دارد که خداى ناکرده از تارکین حج به حساب آيد؟
ج - بايد به هر نحو هست و برخلاف مقررات جمهورى اسلامى نيست به حج مشرف شود.
س 34 - شخصى قبلاً حج بر او مستقر نشده، اما در موقع ثبت نام جهت حج تمتع مستطيع بوده و ثبت نام نموده، ولى بعداً از نظر مالى محتاج شده و احتياج
ص: 31
به پول سپرده شده در بانک را دارد، بفرماييد مى تواند پول را پس بگيرد يا خير؟ و چنانچه در سال اول يا سال هاى بعد قرعه به نام او اصابت کند، فرق دارد يا نه؟
ج - با فرضى که ذکر شده مستطيع نيست و مى تواند پول را بگيرد، و فرق ندارد.
س 35 - پدرم در سال 1360 براى زيارت خانۀ خدا مستطيع شد و در سال 1362 جهت زيارت خانۀ خدا به مکه مشرف شد، ولى بعد از احرام بستن، بين راه سکته و فوت کرد و هیچ گونه عملى را انجام نداد، آيا حج به گردنش مى باشد يا خير؟
ج - اگر بعد از دخول حرم مرده، حج از او ساقط شده است، و اگر قبل از دخول حرم فوت کرده، در صورتى حج، واجب نيست که سال اول استطاعت او باشد. (1)
س 36 - شخصى دارايى او قريب هفتصد و پنجاه هزار تومان از اصل ملک و خانه که ارث از پدرش به او رسيده مى باشد به اضافۀ اين که یک بابمنزل مسکونی هم دارد، اکنون که نام برده در اثر سانحه اى از دنيا رفته است داراى یک همسر و دو بچۀ صغير مى باشد که معاش آنان از درآمد همين املاک مذکور تأمين مى شود، آيا شخص مُتَوفى مستطيع بوده يا خير؟ و در صورت وجوب حج آيا حج بَلَدى گرفته شود يا ميقاتى کفایت می کند؟ و آيا مى شود مخارج حج از کل ترکه پرداخت گردد؟
ج - چنانچه شخص مُتَوفى در حال حيات خرج رفت و برگشت خود و عيالاتش را داشته و در برگشتن هم درآمد لايق به حال خود و
ص: 32
خانواده را داشته و مى توانسته به مکه برود و تأخير انداخته، مستطيع بوده،(1) و چنانچه وصيت نکرده حج ميقاتى از اصل ترکه خارج مى گردد.
س 37 - شخصى که حج به جا آورده، لکن چون امرار معاش او از وجوه و امثال آن بوده و آن زمان نيز متذکر مسأله مربوط به عدم استطاعت چنين شخصى نشده و گمان کرده که حج واجب خود را انجام داده است، پس از آن و در حال استطاعت قطعى نيابتاً حج به جا آورده است، آيا حج نيابتى وى صحيح است يا بايد پس از انجام حج واجب مستقر خودش، نيابت را تکرار کند؟
ج - چنانچه در وقت انجام حج اوّلى مستطيع نبوده،(2) با فرض حصول استطاعت در زمان حج ثانى، حج نيابتى باطل است و حج خود را بايد انجام دهد، و حج نيابتى را اگر وقت آن موسّع بوده بعد ازحج خودش انجام دهد، و در غير اين صورت به صاحب پول مراجعه کند.
س 38 -کسی که واجب الحج بوده از پاکستان عازم حج شد و در مدينۀ منوره بيمار گرديد و در حال بيمارى به طرف مکه رهسپار شد و در بيمارستان مکه قبل از حج وفات نمود، تمام دارائی اش در وقت فوت، مقدارى پول و قطعه زمينى در پاکستان بوده است، با توجه به اين که پول موجودش براى نيابت حج او کفایت نمی کند آيا ورثه اش بايد زمين را بفروشند و برايش نايب بگيرند، و يا
ص: 33
اين که با فوت او حج ساقط مى شود؟ اَجرکم على الله.
ج - اگر با احرام عمرۀ تمتع داخل مکه شده و پيش از انجام يا اکمال اعمال عمره يا بعد از انجام آن فوت نمود، همان مقدار عمل او مُجزى و حج از او ساقط است، ولى اگر بدون احرام عمره وارد مکه شد و در آن جا فوت نمود در صورتى که حج بر او قبلاً مستقر بوده، بايد از اصل ترکۀ او برايش نايب بگيرند، و حج ميقاتى کفایت می کند.
س 39 - اينجانب در موقع ازدواج یک سفر حج به زوجه ام وعده داده ام، آيا ادائش چگونه مى باشد؟
ج - اگر مجرد وعده بوده است، لازم نيست اداى آن،(1) و اگر مهر قرار داده شده بايد به آن عمل کند.
س 40 - اينجانب که به علت کهولت سن و بالا بودن قند خون و امراض ديگر قادر به انجام فريضۀ حج نمى باشم، آيا مى توانم نيابتاً از طرف خود کسی را حج بفرستم يا خير؟
ج - اگر قبلاً از جميع جهات مستطيع بوده ايد ولیکن اقدام بر انجام حج نکرده ايد و در نتيجه حج بر شما مستقر شده و فعلاً در اثر پيرى يا بيمارى که اميد خوب شدن نباشد تمکن از سفر حج نداريد، واجب است کسی را نايب بگيريد تا براى شما حج به جا آورد.
س 41 - شخصى پدرش وصيت کرده است که فرزندش از جانب او حج به جا آورد، بعد از مرگ پدر، فرزند مستطيع مى شود. آيا لازم است حج خود را بر حج پدر مقدم بدارد، و اگر حج خود را مقدم بدارد آيا صحيح است يا نه؟
ج - اگر قبل از آن که پسر مستطيع شود، پدر او را اجير کرده که بعد از
ص: 34
فوت او در سال اول حج براى پدر انجام دهد يا نسبت به مدت، مطلق بوده که منصرف به سال اول است و پسر قبل از استطاعتِ خود اجاره را قبول کرده، لازم است سال اول بعد از فوت پدر حج نيابى براى پدر انجام دهد. و در غير اين صورت بايد براى خودش حج کند. و در صورت اول اگر براى خودش حج به جا آورد صحيح است، گرچه در مخالفت اجاره معصيت کرده است. ولى در صورت دوم اگر حج نيابى به جا آورد صحيح نيست، و نه براى خودش واقع مى شود و نه براى پدرش، و حج بر خودش مستقر مى شود که بايد به هر نحو شده در سال بعد اتيان کند و اگر به جا نياورد در سال هاى بعد با مراعات فوراً ففوراً انجام دهد. و بايد معلوم باشد که مجرد وصيت(1) به حج بدون استيجار فرزند، نيابت را بر او واجب نمی کند؛ هرچند وصيت را قبول کرده باشد. بنابراين در فرض استطاعت فرزند بعد از فوت پدر بايد براىخودش حج به جا آورد و نيابت صحيح نيست.
س 42 - خانم خانه دارى که حج بر او واجب شده است و شوهرش اجازۀ مسافرت به تنهايى را نمى دهد و مى گويد: چون براى حج اسم مرا ننوشته اى من هم اجازه نمى دهم، وظيفه اش چيست؟ و آيا بدون اجازۀ شوهر مى تواند به حج برود يا نه؟
ج - در سفر حج واجب، براى زن اجازۀ شوهر شرط نيست و زن بايد حج واجب خود را به جا آورد و لو اين که شوهر او راضى به مسافرت او براى حج نباشد. (2)
ص: 35
س 43 - شخصى طبق وصيت پدر که پول به حساب سازمان حج واريز کرده است به نيابت او به مکه آمده در حالى که خود فرزند نيز استطاعت مالى داشته است آيا به نيابت پدر حج به جا آورد، يا حج خود را انجام دهد؟
ج - اگر راه براى پسر باز نبوده و از جهت نوبت پدر و نيابت از او راه براى او باز شده است بايد براى پدرش حج کند، مگر آن که تبرّعاً و بدون اجاره به نيابت پدر آمده باشد، که در اين صورت مستطيع شده و بايد براى خودش حج به جا آورد، و گذشت که به مجرد وصيت و قبول فرزند، نيابت واجب نمى شود مگر آن که قبل از استطاعت اجير شود.
س 44 - شخصى بجز براى هَدى، استطاعت حج را داراست، آيا حج براى او واجب است؟
ج - بلى، مستطيع است و پول هَدى، جزء استطاعت نيست.(1)
س 45 - اينجانب سال گذشته به حج مشرف شده ام و با توجه به فتواى حضرت عالى که فرموده ايد: طلابى که به شهريۀ حوزه نياز دارند مستطيع نيستند و در صورتى مستطيع مى شوند که از وجوه شرعيه مستغنى باشند، لذا اينجانب مقدار پولى با افراد ذى حق (پدر و همسايه) مبادله و دستگردان کردم و به عنوان اين که نسبت به بنده ذى حق هستند به آنان بخشيدم و ايشان آن را جهت مخارج حج به من برگرداندند، من هم در تمام اعمال و مناسک حج نيت حَجّة الاسلام کردم، آيا اين حج براى اينجانب کفایت از حَجّة الاسلام می کند يا نه؟ ضمناً لازم به تذکر است که در ثبت نام عمومى سال 1360 پول به حساب ريختم و آن موقع فتواى فوق را نديده بودم و پولى که دست گردان
ص: 36
شده بود جايگزين آن پولى که در حساب واريز کرده بودم قرار گرفت، بفرماييد آيا عين پول مبذول بايد هزينه باشد يا بذل آن کافى است؟
ج - در فرض سؤال احوط آن است که بعداً اگر استطاعت پيدا کرديد حج را اعاده نماييد.(1)
س 46 - شخصى قدرت مسافرت حج را ندارد و از قادر شدن بعد هم مأيوس است و استطاعت مالى هم ندارد، اگر به او بذل نفقۀ حج نمايند آيا بايد قبول کند و نايب بگيرد يا اين که قبول واجب نيست، و نيز اگر او را مهمان کنند حج واجب مى شود تا استنابه کند يا خير؟
ج - در فرض مرقوم حج واجب نيست.
س 47 - اگر در ميقات مستطيع شد و حَجّة الاسلام به جا آورد، مُجزى است يا نه؟ و آيا در فرض مسأله رجوع به کفایت، شرط است يا نه؟
ج - اگر مستطيع شده، مُجزى است، ولى رجوع به کفایت شرط است.
س 48 - شخصى که استطاعت رفتن به حج را پيدا کرده، آيا مى تواند پول حج را به مصرف لازمى در غير مؤونۀ خود و افراد واجب النفقه اش خرج کند و خود را از استطاعت بيندازد؟ مثلاً آيا مى تواند در شرايط کنونی کشور خرج جبهه کند؟
ج - مستطيع بايد به حج برود، و دادن پول در مصارف مذکور کافى از حج واجب نيست، و اگر خرج کند و از استطاعت بيفتد، بايد به هر نحو هست به حج برود.
س 49 - در مواردى که نهاد يا ارگانى فردى را به حج مى فرستد، بدون اين که
ص: 37
ملزم باشد کارى انجام دهد، آيا از موارد حج بذلى است يا خير؟ و قبول آن واجب است؟
ج - با فرض مشروعيت آن بدون تعهد به هيچ کارى، حکم حج بذلى دارد.
س 50 - مقدارى پول دارم که براى رفت و آمد به سفر مکه کافى است، ولى هنوز از طرف دولت جمهورى اسلامى وقتى براى ثبت نام اعلام نشده است، آيا نگهدارى آن پول لازم است، و من مستطيع هستم؟
ج - اگر ساير شرايط را داريد و در همين سال هم ثبت نام مى شود، بايد ثبت نام کنيد. و در غير اين صورت مستطيع نيستيد و نگهدارى پول لازم نيست.
س 51 - همسر شهيدى که داراى دو بچۀ چهارساله مى باشد و عملاً سرپرستى اين دو بچه را دارد و به عنوان خانوادۀ شهيد قرعۀ حج هم به نام او درآمده است آيا مشاراليها مى تواند مخارج را از مال اين دو صغير بردارد و مناسک حج را انجام دهد يا خير؟
ج - نمى تواند مصارف حج را از اموال صغير بردارد.
س 52 -کسی که چهار پسر دارد و زن براى همه شان گرفته است، و خرج سالانۀ خود را هم دارد و قرض هم ندارد، و با پسرانش درآمدشان یکجا است الآن خرج دو نفر را دارند که به حج بروند، آيا حج واجب است يا نه، و اگر واجب شده است آيا تنها بر پدر واجب شده يا بر پسر هم واجب شده است، و اگر بر پسر هم واجب شده است کدامشان حق اولويت را دارند؟
ج - کسی که از مال خودش به مقدار حج دارد و مى تواند به مکه برود و بعد از برگشت، زندگانى لايق شأنش را داشته باشد مستطيع است و بايد حج برود.
ص: 38
س 53 - کسی که واجد شرايط حج باشد و نوه اى دارد که شرعاً و عرفاً به زن احتياج دارد که اگر زن نگيرد به حرام مى افتد، آيا کدام مقدم است و وظيفۀ پدربزرگ چيست، ازدواج براى نوه اش يا حج؟
ج - حج خودش مقدم است مگر اين که ازدواج نوه از مخارج عرفى او محسوب شود و نتواند هم براى او ازدواج کند و هم به مکه برود.
س 54 - اينجانب با داشتن استطاعت مالى و هفتاد و دو سال سن، چون معتاد به خوردن ترياک هستم طبق مقررات کشورى، ادارۀ بهداشت از رفتن حج جلوگيرى می کند، از نظر شرع تکلیف حج چيست؟
ج - اگر قبلاً مستطيع بوده ايد و با امکان، حج نرفته ايد حج بر شما مستقر شده است، و اگر قبلاً استطاعت نداشته ايد در فرض مذکور مستطيع نيستيد، مگر آن که بتوانيد، ولو با ترک ترياک، تحصيل اجازه کنيد و به مکه برويد.
س 55 - آيا از منافع خمس و زکات، کسی مستطيع مى شود يا نه، و آيا خمس و زکات جزء ترکۀ ميت است يا نه؟
ج - چنانچه به عنوان مصرف از طرف ولىّ امر به او داده شده، مالک شده و جزء ترکۀ او محسوب است، و از منافع آن هم با وجود ساير شرايط مستطيع مى شود.
س 56 - هرگاه کسی سرمايه يا ابزار کار دارد که اگر مقدارى از آن را بفروشد مى تواند با آن زندگى کند بدون زحمت، و با تفاوت آن قادر بر حج است، آيا اين شخص مستطيع است؟
ج - با وجود ساير شرايط مستطيع است.
س 57 - شخصى باغى دارد که چند سال است درآمدى نداشته، اما از نظر قيمت براى سفر حج کافى بوده، صاحب باغ عرفاً اطمينان دارد وقتى باغ ثمر
ص: 39
بدهد او هم از کار افتاده خواهد شد و بايد از درآمد باغ امرار معاش نمايد، آيا اين شخص مستطيع است؟
ج - اگر تمکن از امرار معاش به غير از درآمد آن باغ نداشته باشد مستطيع نيست. (1)
س 58 - شخصى که بعد از عمرۀ تمتع ديوانه شده، آيا لازم است که او را براى حج مُحرم کنند و وظيفه چيست؟
ج - لازم نيست، و بر ديوانه تکلیفى نيست.
س 59 - اگر دختربچه سه ساله را مادرش در سفر مکۀ معظمه همراه ببرد، و در ميقات نيت احرام و تلبيه را از جانب دخترش انجام بدهد، و در طواف عمره و سعى بين صفا و مروه و طواف زيارت و طواف نساء و وقوف عرفات و مشعر و منى، مادر از طرف دختر نيت نموده و خود دختر را طواف و سعى و توقف بدهد و آنچه از اعمال حج که دختر قادر نيست مادرش از جانب او انجام دهد، آيا آن دختر بعد از بلوغ و رشد مى تواند شوهر نمايد يا خير؟
ج - با فرض اين که تمام اعمال را مطابق وظيفه انجام داده اند از احرام خارج شده و مى تواند شوهر کند.
س 60 - اگر اطفال غير مميّز - پسر يا دختر - را پدر و يا مادر در سفر مکۀ معظمه همراه ببرند آيا واجب است که پدر يا مادر در صورت تمکن اطفال، خود اطفال را وادار به انجام اعمال حج و عمره و طواف نساء نمايند و يا خود پدر و مادر و يا نايب ايشان اعمال عمره و حج و طواف نساء را از جانب اطفال به جا آورند، و اگر هیچ کدام کارهاى مذکور فوق را پدر و مادر و اطفال عملى نکنند آيا اين اطفال بعد از بلوغ و رشد مى توانند ازدواج کنند و يا بايد به مکه بروند و عمره و حج و طواف نساء را انجام دهند و بعد ازدواج نمايند، و يا تنها
ص: 40
طواف نساء بر گردن آنان است؟
ج - بر ولىّ طفل واجب نيست او را مُحرم کند يا از طرف او حج انجام دهد، ولى اگر او را مُحرم کرد بايد وظايف و اعمال را مطابق وظيفه اى که در مناسک و در رساله ذکر شده است انجام دهند، وگرنه در بعض صور طفل در احرام باقى مى ماند و تا تدارک نکند نمى تواند ازدواج نمايد.
س 61 - اولاً با وجود دَين چه مقدار پول براى استطاعت کافى است؟ و ثانياً در صورتى که پول باشد لیکن به علت بيمارى قلب، مقامات پزشکى سازمان حج و زيارت تشرف را خالى از خطر ندانسته و تجويز ننمايند، آيا بايستى یک نفر براى انجام حج اعزام گردد؟
ج - شما اگر قبل از آن که استطاعت پيدا کنيد مريض شده ايد که قدرت رفتن به مکه را از جهت مرض نداشته ايد، مستطيع نشده ايد و نايب گرفتن لازم نيست، و نيز استطاعت مالى در صورتى موجود است که پول به مقدار رفتن و برگشتن داشته باشيد و پساز برگشت، امکان پرداخت دين به سهولت براى شما باشد.
4- وثوق و اطمينان به انجام دادن او، و اما بعد از اجراى عمل نايب، لازم نيست اطمينان به صحت آن، و در صورت شک در صحت، حکم به صحت مى شود و استنابه صحيح است هرچند قبل از عمل(1) شک داشته باشد.
5 - معرفت نايب به افعال و احکام حج ولو با ارشاد کسی در حال عمل.
6 - ذمۀ نايب مشغول به حج واجبى در آن سال نباشد.
7 - معذور در ترک بعض افعال حج نباشد. (2)
مسأله 2 - در منوب عنه امورى شرط است:
1- اسلام.(3)
2- در حج واجب شرط است که منوب عنه فوت شده باشد يا اگر زنده استحج بر او مستقر شده و خودش از جهت مرضى که اميد خوب شدن آن نيست يا از جهت پيرى نتواند به حج برود، و در حج استحبابى اين شرط نيست و در منوب عنه بلوغ و عقل شرط نيست(4) و مماثله بين نايب و منوب عنه نيز شرط نيست و جايز است کسی که تاکنون به حج نرفته و مستطيع نيست براى ديگرى نايب شود.
مسأله 3 - نايب بايد در عمل قصد نيابت نمايد و منوبٌ عنه را در نيت تعيين کند ولو اجمالاً، و شرط نيست اسم او را ذکر کند گرچه مستحب است.
ص: 42
مسأله 4 - ذمۀ منوب عنه فارغ نمى شود مگر به اين که نايب، عمل را صحيحاً انجام دهد. بلى اگر نايب بعد از احرام و دخول حرم بميرد از منوبٌ عنه مجزى است(1) و در اجراى اين حکم در حج تبرّعى اشکال است بلکه در غير حَجّة الاسلام خالى از اشکال نيست.(2)
مسأله 5 - لباس احرام و پول قربانى در حج نيابى بر اجير است مگر در صورتى که شرط شده باشد که مستأجر بدهد و همچنين اگر اجير موجبات کفاره را انجام دهد کفاره بر عهدۀ خود او است نه مستأجر.
مسأله 6- نايب در طواف نساء نيز بايد قصد منوب عنه نمايد و احتياط استحبابى آن است که به قصد ما فى الذمه به جا آورد.
مسأله 7 - اگر نايب طواف نساء را صحيحاً انجام ندهد زن بر او حلال نمى شود و بر منوب عنه چيزى نيست.
مسأله 8 - استيجار کسی که وقتش از اتمام حج تمتع ضيق شده و وظيفۀ او عدول به اِفراد است براى کسی که وظيفۀ او حج تمتع است صحيح نيست، بلى اگر در سعۀ وقت او را اجير کرد و بعد وقت ضيق شد بايد عدول کند(3) و بنابر احتياط از منوب عنه مجزى نيست.
مسأله 9 - در حج واجب نيابت یک نفر از چند نفر در یک سال جايز نيست و در غير واجب مانع ندارد.
مسأله 10 - کسی که حج بر او مستقر شده؛ يعنى سال اول استطاعت حج نرفته، اگر به واسطۀ مرض يا پيرى قدرت رفتن ندارد يا رفتن براى او حرج و مشقت دارد واجب است نايب بگيرد، در صورتى که اميد خوب شدن و قدرت
ص: 43
پيدا کردن نداشته باشد، و به احتياط واجب بايد فوراً نايب بگيرد و اگر مستقر نشده باشد بر او، اقوا عدم وجوب است.
مسأله 11 - بعد از آن که نايب عمل را به جا آورد، حج از معذور ساقط مى شود و لازم نيست خودش حج کند اگرچه عذرش برطرف شود و اما اگر قبل از اتمام حج عذر برطرف شد، چه قبل از احرام يا بعد بايد خودش حج برود.(1)
مسأله 12 - کسی که حج بر او واجب باشد چه سال استطاعتش باشد و چه حج بر او مستقر شده باشد جايز نيست نيابت کند از غير، و اگر نيابت کند باطل است،(2) چه عالم به حکم باشد يا نباشد.
مسأله 13 - اگر اجير براى حَجّة الاسلام بعد از احرام بستن و داخل شدن درحرم بميرد کفایت می کند از حج کسی که براى او به جا آورده است، و لازم نيست حج کردن براى او، و اگر قبل از احرام يا بعد از آن و قبل از داخل شدن در حرم بميرد بايد دو مرتبه اجير بگيرند،(3) و همين حکم را دارد کسی که براى خودش به حج برود.
مسأله 14 - اگر کسی را براى حج اجير کردند و قرار نگذاشتند که اجرت براى خصوص عمل باشد يا در مقابل عمل و رفت وآمدها باشد پس اگر قبل از داخل شدن در حرم مرد، ظاهراً مستحق اجرت رفتن تا محل موت(4) مى باشد، و
ص: 44
همين طور اگر بعد از احرام و دخول حرم بميرد بيشتر از آنچه ذکر شد و اجرت احرام مستحق نيست،(1) اگرچه حج از ميت ساقط مى شود، و اگر بعض اعمال را به جا آورد و مُرد مستحق اجرت آن اعمال نيز مى باشد، و اگر اعمال را به نحوى به جا آورده است که در عرف گفته شود که عمره و حج را به جا آورد، مستحق تمام اجرت است اگرچه بعض اعمال را که مضر به صحت حج نيست و محتاج به اعاده نيست نسياناً ترک کرده باشد.
مسأله 15 - کسی که به عنوان نيابت رفت به مکه، و خودش حج واجب به جا نياورده احتياط آن است که بعد از عمل نيابت، براى خودش عمرۀ مفرده به جا آورد و اين احتياط، واجب نيست لکن خيلى مطلوب است.(2)
مسأله 16 - کسی که اجير شده براى حج تمتع مى تواند اجير ديگرى شود براى طواف يا ذبح يا سعى يا عمرۀ مفرده بعد از عمل حج، چنانچه مى تواند براىخودش طواف و عمرۀ مفرده به جا آورد.
مسأله 17 - کسی که عذر داشته باشد از بعض اعمال حج نمى شود او را اجير کرد براى حج،(3) و اگر شخص معذور از بعض اعمال، تبرّعاً از غير، حج بکند اکتفا کردن به آن اشکال دارد.
س 1 - کسی مستطيع بوده و در ميقات به نيابت ديگرى مُحرم شده و به مکه آمده و عمرۀ تمتع از طرف منوب عنه انجام داده است، وظيفۀ او چيست؟
ج - با اين که خودش مستطيع است نيابت او صحيح نيست و احرام او
ص: 45
باطل است(1) و بايد برگردد به ميقات و از آن جا براى خودش مُحرم شود.
س 2 - اگر کسی که نيابت از ديگرى گرفته و به حج آمده از بعض اعمال معذور است آيا مى تواند در اين اعمال نايب بگيرد؟ و آيا مى تواند پول نيابت را به ديگرى بدهد که اصل حج را به جا آورد؟
ج - نايب شدن معذور، صحيح نيست(2) و بايد پول را به صاحبش برگرداند مگر اين که از طرف صاحب پول، مجاز در نايب گرفتن باشد که در اين صورت مى تواند ديگرى را در اصل عمل حج نايب کند، و در صورتى که بدون اجازه، نيابت را به ديگرى واگذار کرد و او عمل را انجام داد، حج از طرف منوب عنه واقعمى شود ولى پول را بايد به صاحبش برگرداند و صاحب پول ضامن چيزى نيست و اُجرت نايب را بايد امر کننده بپردازد.
س 3 - از هر کاروان نوعاً چند نفر از خدمه به نيابت آمده اند و به ناچار بايد نیمه شب از مشعر براى انجام کارهاى لازم در منى يا همراه ضعفا به منى بروند، سؤال اين است که آيا اجير شدن و نيابت آنان صحيح است يا خير؟
ج - با توجه به اين که از معذورين هستند و نمى توانند وقوف اختيارى در مشعر را درک کنند نيابت آنان صحيح نيست،(3) و اگر قبل از
ص: 46
استخدام اجير شده اند بايد حج را به جا آورند و وقوف اختيارى را درک نمايند.
س 4 - آيا شخص زنده در موردی که مى تواند نايب بگيرد بايد از بَلَد نايب بگيرد يا از ميقات، و اگر ديگرى براى او نايب بگيرد کفایت می کند يا خير؟
ج - نايب گرفتن از ميقات کفایت می کند، و خودش بايد نايب بگيرد و نايب گرفتن ديگرى براى او کافى نيست مگر از طرف او وکالت داشته باشد.
س 5 - آيا عمرۀ مفرده يا طواف استحبابى را مى توانيم به نيابت چند نفر انجام دهيم، و در اعمال آن از جمله طواف نساء نيت همه بايد بشود يا نيت بعضىکافى است؟
ج - مى توانيد به نيابت چند نفر انجام دهيد، و بايد نيت همه بشود.
س 6 - کسی را روز عيد قبل از حلق دستگير کرده اند و او را به ايران فرستاده اند آيا رفقاى او مى توانند از او نيابت کنند و بقيۀ اعمال را انجام دهند يا خير؟ و چگونه از احرام خارج مى شود؟
ج - بدون اين که خودش نايب بگيرد نيابت صحيح نيست، و براى خارج شدن از احرام بايد به منى بيايد و حلق يا تقصير کند و اعمال مترتبه را انجام دهد و اگر نمى تواند برود در محل خودش حلق يا تقصير نمايد و بنابر احتياط موهاى خود را به منى بفرستد، و بايد براى اعمال مترتبه نايب بگيرد.
ص: 47
س 7 - افرادى که هر سال به حج مى روند - از قبيل خدمۀ کاروان ها - در محل خود از کسی نيابت قبول می کنند، ولى در ميقات بر اثر اشتغال زياد از نيابت غافل و مُحرم مى شوند، بعد که متوجه شدند دوباره نيت نيابت می کنند، آيا حج نيابتى آنان درست است يا حج براى خودشان حساب مى شود؟
ج - بايد عمره و حج را به همان نيت اول اتمام کنند، و احرام دوم صحيح نيست مگر آن که احرام اول باطل باشد، مثل اين که حج بر او واجب نبوده و نيت حَجّة الاسلام کرده باشد.
س 8 - شخصى در ميقات براى خودش مُحرم مى شود و تلبيه مى گويد، بعد به فکر مى افتد که چون خودش حج واجب را در سال هاى گذشته به جا آورده، براى پدر يا مادر يا یکی از خويشاوندان ديگرش حج تبرّعى به جا آورد، آيا مى شود با نيت عدول کند، و يا دوباره به نيت شخص مورد نظر مُحرم شود يا خير؟
ج - اگر به احرام صحيحى مُحرم شده، نمى تواند نيت را عوض کند وبايد عملش را به همان نيتى که در احرام داشته، اتمام کند.
س 9 - نايبى در احرام عمرۀ تمتع بعد از اين که وارد مکه شد شک می کند که نيت نيابت کرده يا نه، آيا بايد به ميقات برگردد و مجدداً به نيابت مُحرم شود، يا اصلاً حج براى خودش حساب مى شود و ديگر نمى تواند نايب باشد؟
ج - در نيت خطور لازم نيست، اگر انگيزه او در حال احرام نيابت بوده عمل را به نيابت انجام دهد، و اگر در داعى و انگيزه هم شک دارد بايد اعمال را به نيت اجمالى (همان نيت در احرام) اتمام کند، و در نيابت به آن اکتفا نمى شود.
س 10 - زنى در عرفات در روز نهم ديوانه شد، او را به بيمارستان بردند و تا آخرين وقتى که مى توانستند همراهان او در مکه بمانند باقى ماندند، خوب
ص: 48
نشد، آيا شوهرش که با او است مى تواند براى او نايب بگيرد، و يا خودش باقى اعمال را انجام دهد يا نه؟
ج - مجنون تکلیف ندارد و نمى توانند براى او نايب بگيرند، و اگر عاقل شد حکم اشخاص مُحرم ديگر را دارد.
س 11 - هرگاه کسی مريض شود، به طورى که بعد از احرام عمره قادر به انجام اعمال نباشد، آيا کسی که براى عمرۀ تمتع مستحبى مُحرم شده و عمره را انجام داده است مى تواند در حج نايب او شود يا خير؟
ج - کسی که براى عمرۀ تمتع مُحرم شده ولو مستحبى نمى تواند در اصل عمره يا حج براى ديگرى نايب شود و بايد عملش را اتمام کند، ولى اگر مريض فقط قادر به انجام طواف و سعى نباشد و بتواند وقوفين را درک کند و بقيۀ اعمال را نايب بگيرد، جايز است ديگران را در طواف و سعى و اعمال ديگر نايب قرار دهد، هرچندخودشان هم حج يا عمره به جا مى آورند.
س 12 - بنده چون مسئول گروه حج بودم به استناد وظيفه ام که مراقبت از بيماران و عاجزهاى گروه بود وقوف اضطرارى انجام دادم، لطفاً وظيفۀ شرعى اينجانب را بيان فرماييد.
ج - اگر همراه عَجَزه بوده ايد که لازم بوده با آنان باشيد و آنان از وقوف اختيارى معذور بوده اند براى شما هم اشکالى نداشته، بلى اگر نايب کسی شده ايد نيابت شما درست نبوده است.(1)
س 13 - اگر کسی دفعۀ اول به صورت خدمه، حج به جا آورده و در دفعۀ دوم
ص: 49
دوباره به مأموريت خدمه عازم مکۀ معظمه است، آيا مى تواند به عنوان پدر يا مادر که فوت شده اند نيابت نمايد؟ و در چنين صورتى آيا حج از عهدۀ پدر و مادرش برداشته مى شود؟
ج - مانع ندارد و حج از منوب عنه کافى است، مگر آن که سال اول، مستطيع نبوده و امسال مستطيع باشد.
س 14- اينجانب حدود شانزده سال قبل نيابتاً به مکۀ معظمه مشرف شده و در منى چون سفر اول بوده است و مى دانسته ام که طبق تقليد حضرت عالى بايد در سفر اول حلق کنم،(1) ولکن نمى دانستم که ماشين ته زن با تيغ فرق دارد و به جاى تيغ با ماشين ته زن سر خود را تراشيدم و بعد از آن سفر هم دو سفر ديگر مشرف شدم و در سفرهاى بعدى سر خود را ماشين نموده و ناخن هم گرفته ام، لطفاً بفرماييد در سفر اول که به جاى تيغ با ماشين سر را تراشيدم، در مقابل اينکار وظيفه ام چيست؟ و آيا اين عملِ سفر اول در سفرهاى بعدى خللى وارد مى آورد يا ذمه ام برى شده است؟
ج - شما در صورت امکان بايد به مکه برويد و در منى حلق کنيد(2) و بعد از آن طواف و نماز و سعى و طواف نساء و نماز آن را به جا آوريد، و در اين اعمال نيت اتمام حج سفر اول را بکنيد و بعد از آن چيزى بر شما نيست، و اگر خودتان نمى توانيد برويد يا رفتن براى شما حرجى است در محل خود حلق کنيد و بنابر احتياط موى آن را به منى بفرستيد و در بقيۀ اعمال فوق نايب بگيريد، و نسبت به دو سفر ديگر که آيا صحيح و کافى بوده يا نه احتياط را مراعات نماييد.
ص: 50
س 15 - کسانی که مجاز هستند در شب عيد قربان بعد از درک اضطرارى مَشعرْ به منى بروند، آيا همۀ آنان از ذوى الاعذار مى باشند که نيابت ولو تبرّعاً مورد اشکال است يا نسبت به بعضى استثنا شده است؟
ج - در فرض سؤال زن ها مى توانند نايب شوند، و نيابت در ساير ذوى الاعذار صحيح نيست.
س 16 - شخصى در حج از ميتى نيابت کرده و در وقت عقد اجاره براى انجام مناسک هيچ عذرى نداشت، ولى چند سال بعد از انجام حج متوجه شد که در وقوف مشعر الحرام با زن ها و مريض ها به عنوان راهنما، وقوف اضطرارى کرده و به منى رفته است و غافل بوده که نايب بايد وقوف اختيارى بکند، آيا وظيفه اش چيست؟
ج - عمل مزبور مُجزى از حج نيابتى استيجارى نيست،(1) و از جهت اجرت بايد به اجير کننده مراجعه نمايد، و يا در صورتى که اجاره، موقت به زمان مخصوصى که منقضى شده نباشد، دوباره حج نيابتى صحيح به جا آورد.
س 17 - آيا مى توانم براى مادرم و براى خودم فريضۀ حج را انجام دهم؟
ج - در یک سال بيش از یک حج واقع نمى شود.
س 18- شخصى به عنوان نيابت در مسجد شجره مُحرم شده و به مکه آمده، در مکه فهميد که خودش مستطيع بوده است، آيا بايد اعمال عمره را به قصد خود به جا آورد يا به قصد نيابت، و اگر بايد حج را به قصد خود به جا آورد نسبت به حج نيابى چه وظيفه اى دارد، و آيا مى تواند براى آن نايب بگيرد يا نه؟
ج - احرام او صحيح نبوده است و بايد برگردد و براى عمرۀ تمتع براى
ص: 51
خودش مُحرم شود و وظيفۀ خودش را انجام دهد، و راجع به حج نيابى نمى تواند نايب بگيرد، مگر اجازه داشته باشد يا استيجار او براى مطلق تحصيل حج باشد.
س 19 -کسی که نايب بوده و عمرۀ تمتع را انجام داده و بعد ناچار شده است که به ايران بازگردد، آيا مى تواند بقيۀ اعمال را به ديگرى واگذار نمايد که حج تمتع را انجام دهد؟
ج - نمى تواند.
س 20 - آيا شرط ايمان نايب که در اصل نيابت حج و همچنين در ذبح شرط است در ساير اعمالى که نيابت در آن جايز است، مثل رَمى و طواف هم شرط است يا خير؟
ج - در ساير اعمال نيز شرط است.(1)
س 21 - شخصى تمام اختيارات اموال پدرش را دارد و پدر نمى تواند بالمباشره حج را به جا آورد، پسر بدون تذکر دادن به پدر شخصى را اجير براى حج پدر نموده و خودش هم براى حج خود مشرف شده، در اين فرض آيا حج اجير براى حج پدر، مجزى است يا خير؟ و هرگاه در مدينه تصميم بگيرد که آنچه را از مال پدر به اجير داده است با پدر حساب نکند و از مال خودش باشد، رفع اشکال مى شود يا نه؟
ج - در فرض مزبور استنابه در مورد پدر صدق نمی کند، و حَجّة الاسلام از طرف پدر واقع نمى شود، و فرقى بين دو صورت فوق نيست.
س 22 - شخصى پس از آن که به مدينه مشرف شد جنون پيدا کرد با توجه به اين که سابقاً حج بر او مستقر شده است، آيا مى شود براى او نايب گرفت يا خير، و اگر نشود، تبرّع حج از او چه صورت دارد؟
ص: 52
ج - نيابت و تبرّع در فرض سؤال صحيح نيست.
س 23 - فردى پس از استطاعت مالى براى حج اسم نويسى کرد و براى دو سال بعد اسمش درآمد، ولى چند ماه قبل از حرکت، فوت کرد در حالى که پسرش را نايب قرار داده بود که براى او حج به جا آورد، در حالى که پسر خود استطاعت مالى داشته ولى در اسم نويسى مسامحه کرده و ننوشته است، در صورتى که اگر اسم مى نوشت شايد در همان سال اول، قرعه به نامش در مى آمد و شايد هم سال هاى بعد، اکنون پسر به مدينه آمده به عنوان نيابت حج بلدى از جانب پدر، و هنوز مُحرم نشده، چه وظيفه اى دارد؟
ج - در فرض مرقوم نيابت صحيح نيست، و بايد براى خودش حجنمايد.(1)
س 24 - شخصى اجير حج بلدى از قم شده و خودش ساکن اراک است، بعد از اجير شدن در نظر داشته که به قم برود و از آن جا حرکت کند، پس از چند روز در حالى که از موضوع غافل شده، براى انجام کار ديگرى به قم و بعد از آن جا به تهران رفته است، آيا همان نيت قبلى براى حرکت از قم کافى است يا بايد برگردد به قم، و بر فرض خروج از ايران چه حکمى دارد؟
ج - اگر مى تواند بايد برگردد، و چنانچه برنگشت ولو در صورت تمکن و حج را انجام داد، حج صحيح است و بالنسبه استحقاق اجرت دارد.
س 25 - آيا بر نايب واجب است که بر طبق فتواى مرجع تقليد منوب عنه اعمال حج را انجام دهد يا مطابق وظيفۀ خودش عمل نمايد؟
ص: 53
ج - ميزان، وظيفۀ خود اوست،(1) ولى اگر اجير شده به کيفيت خاصى، بايد طورى عمل کند که مراعات وظيفۀ خودش و کيفيت ذکر شده بشود.
س 26 - آيا در اجاره براى اعمال حج لازم است اجير و مستأجر از یکديگر سؤال کنند که مقلد چه کسی هستند يا نه؟
ج - لازم نيست، و اجير مطابق تقليد خودش عمل می کند.
س 27 - نايب چند ماه قبل از حج به بلد منوب عنه مى رود و به عنوان نيابت حج حرکت می کند و به وطن خودش يا محل ديگرى مى رود، و در ماهذيحجه که عازم حج مى شود، ديگر به بلد منوب عنه نمى رود، کافى است يا نه؟ و چه وقت بايد برود؟
ج - کافى است.
س 28 - در موردى که مرحوم پدرم فرموده بود پسر بزرگ نيابتاً به مکه برود و من که پسر بزرگ هستم به وسيلۀ ارث مستطيع شده ام اما تاکنون نتوانسته ام سهم خود را به پول مبدل کنم، آيا مى توانم با اين حال به جاى پدر حج به جا آورم يا نه؟
ج - با فرض حصول استطاعت مالى براى خودتان، ولو از بابت ارثيه، اگر امکان فروش و صرف قيمت در حج را داريد بايد اول براى خودتان حج به جا آوريد،(2) و براى پدر بعداً انجام دهيد يا ديگرى را نايب بگيريد.
ص: 54
س 29 - آيا جايز است براى نايب در طواف عمرۀ تمتع يا طواف حج که طواف را در غير موسم حج به جا آورد يا نه؟
ج - مانع ندارد.
س 30 - شخصى قبلاً مستطيع بوده و به حج نرفته و الآن هيچ گونه قدرت مالى جهت انجام حج را ندارد، آيا فرزندش مى تواند تبرّعاً از طرف او حج نيابى انجام دهد؟
ج - نيابت در حج از حى صحيح نيست مگر در صورتى که شخص از جهت پيرى نتواند به حج برود يا مريض باشد و از جهت مرضنتواند برود و مأيوس از خوب شدن تا آخر عمر باشد.
س 31 - حج به نيابت حضرت ولى عصر - ارواحنا له الفداء - چون در موسم حج تشريف دارند جايز است يا نه؟
ج - اشکال ندارد.(1)
س 32 - زنى که واجب الحج است وصيت کرده که از اصل ترکه اش براى او حج بلدى توسط وصيش انجام شود، حال استطاعت جانى و مالى و غيره براى وصى او فراهم است، فقط از حيث عدم شرکت در نام نويسى براى حج، آن هم با عذرى، استطاعت راهى ندارد، آيا مى تواند حج نيابى را انجام دهد؟
ج - وصى اگر قبلاً استطاعت نداشته و فعلاً هم راه براى او باز نيست الآن هم مستطيع نيست و مى تواند براى حج نيابى اجير شود، ولى اگر بدون اين که اجير شود خود را به ميقات برساند نمى تواند حج نيابى به جا آورد و بايد براى خودش حج به جا آورد.
س 33 - کسی که حج نيابى انجام مى دهد اگر در قربانى شخص ثالثى را وکيل کرد ذابح چگونه نيت کند، آيا بايد نيت کند که به وکالت از ميت
ص: 55
قربانى می کنم يا بايد وکالت از نايب ميت کند؟ در هر صورت آيا بايد نام ميت را هم ببرد؟
ج - نام ميت بردن لازم نيست، بلکه چنانچه نيت کند آنچه بر عهدۀ نايب است انجام دهد صحيح است.
س 34 - کسی که براى حج اجير مى شود، اگر شرط کند که مثلاً براى طواف نساء يا یک عمل ديگرى که نيابت بردار است نايب مى گيرم، آيا اين شرط نافذ است و مى تواند عمل نمايد يا نه؟
ج - اگر عذر دارد نمى تواند قبول کند، بلى در قربانى مانع ندارد وشرط لازم نيست.
س 35 - کسی که احتمال قوى عقلايى مى دهد که نتواند اعمال را به نحو عادى انجام دهد، و ممکن است حج تمتع را بدل به اِفراد کند، آيا مى تواند از حج واجب نيابت کند؟
ج - مى تواند نيابت کند، ولى اگر وظيفۀ او عدول به اِفراد شد بنابر احتياط منوب عنه نبايد اکتفا به آن کند.(1)
س 36 - نايبى که در وقت قبول نيابت براى حج معذور نبوده است، و بعد از عقد اجاره در موقع عمل يا قبل از مُحرم شدن جزء معذورين شده و در هر عذرى که پيش آمده طبق وظيفۀ معذورين رفتار نمود، آيا حج او از منوب عنه کافى است و آيا نسبت به نحوۀ عذر فرقى هست يا نه؟
ج - محل اشکال است.(2)
ص: 56
س 37 - کسانی که در حال اجير شدن، از معذورين نبوده اند و بعداً در اثناى عمل عذر عارض شده است، آيا نيابتشان صحيح است و مستحق تمام اجرت مى باشند يا نه؟
ج - اشکال دارد.(1)
س 38 - خدمه اى که از روى جهل به مسأله اجير شده اند و وقوف اختيارى مشعر را درک نکرده اند فعلاً تکلیفشان چيست، و همچنين ساير معذورينى که حج ناقص از اين قبيل انجام داده اند تبرّعاً يا با اجرت؟
ج - نيابت ايشان صحيح نيست(2) و کفایت از منوب عنه نمی کند، و بايد پول را برگردانند و خودشان با عدم عذر نسبت به درک اختيارى مشعر بايد با انجام عمرۀ مفرده، از احرام خارج شوند.
س 39 - در مناسک آمده است که معذور نمى تواند نايب شود، معذور به چه کسی گفته مى شود؟ لطفاً حد آن را معين کنيد، مثلاً کسی که نمى تواند نماز طواف را صحيح بخواند، يا نمى تواند خودش رَمى جمرات کند، و يا نمى تواند قربانى نمايد، و يا نمى تواند یکی ديگر از واجبات حج را اعم از ارکان و غير ارکان انجام دهد، معذور است يا خير؟
ج - هر کس نتواند اعمال اختيارى حج را انجام دهد معذور است و نمى تواند نايب شود، ولى مباشرت در ذبح در حال اختيار هم لزوم ندارد، و لذا کسی که نمى تواند ذبح کند مى تواند براى حج نايب شود و براى ذبح نايب بگيرد.
س 40 - کسی که نماز او صحيح نيست و براى حج به نيابت آمده است، آيا نيابت او صحيح است؟ و مفروض اين است که به عنوان نيابت مُحرم شده است.
ص: 57
ج - اگر از قرائت صحيح معذور است، نيابت و احرام او باطل است،(1) و اگر معذور نيست، صحيح است و بايد قرائت خود را درست کند.
س 41 - اگر مستنيب يا منوب عنه در وقت نيابت بدانند که نايب جزو معذورين است و او را نايب کنند، اولاً: آيا اجرت نيابت براى نايب حلال است يا نه؟ و ثانياً: آيا حج نيابتى او صحيح و از حَجّة الاسلام يا غير حَجّةالاسلام منوب عنه کفایت می کند يا نه؟
ج - با فرض اين که معذور بوده(2) و استيجار شده استحقاق اجرت ندارد،(3) و کفایت نمی کند.
مسأله 1 - مستحب است کسی که شرايط وجوب حج را ندارد از بلوغ و استطاعت و غير آنها، در صورت امکان حج به جا آورد و همچنين بر کسی که حج واجبش را انجام داده است مستحب است دومرتبه به حج برود، و مستحب است تکرار حج در هر سال، بلکه مکروه است پنج سال متوالى آن را ترک کند، و مستحب است در وقت خارج شدن از مکه نيّت برگشتن نمايد، و مکروه است قصد برنگشتن داشته باشد.
مسأله 2 - مستحب است از طرف خويشاوندان يا غير آنها حج به جا آورد تبرّعاً، چه زنده باشند يا مرده و همچنين از طرف معصومين، و نيز طواف از طرف آنها و غير آنها مستحب است به شرط آن که در مکه نباشند يا معذور باشند.
ص: 58
مسأله 3 - کسی که زاد و راحله ندارد مستحب است قرض کند و به حج برود در صورتى که مى تواند قرض را ادا کند.
مسأله 4 - با مال حرام جايز نيست به حج برود، و اگر مال او مشتبه است و علم به حرمت آن ندارد مى تواند آن را صرف کند.
مسأله 5 - بعد از فارغ شدن از حج استحبابى مى تواند ثواب آن را به ديگرى هديه کند همچنان که در وقت شروع مى تواند آن را نيت کند.
مسأله 6 - کسی که مال ندارد تا با آن حج به جا آورد مستحب است ولو با اجاره دادن خودش و نيابت از ديگرى نيز به حج برود.
مسأله 1 - عمره هم مانند حج دو قسم است: واجب و مستحب. و بر کسی که شرايط استطاعت را داشته باشد یک مرتبه در عمر واجب مى شود و وجوب آن مانند حج فورى است و در وجوب آن استطاعت حج معتبر نيست بلکه اگر براى عمره(1) مستطيع باشد واجب مى شود، هرچند براى حج مستطيع نباشد همچنان که عکس اين هم همين طور است که اگر شخص براى حج استطاعت داشته باشد و براى عمره مستطيع نباشد بايد حج به جا آورد لکن بايد معلوم باشد که براى کسانی که از مکه دور هستند مثل ايرانيان که وظيفۀ آنها حج تمتع است هيچ گاه استطاعت حج از استطاعت عمره و استطاعت عمره از استطاعت حج جدا نيست چون حج تمتع مرکب از هر دو عمل است به خلاف کسانی که در مکه يا قريب به آن هستند که وظيفۀ آنها حج و عمرۀ مفرده است که نسبت به آنها استطاعت براى یکی از دو عمل تصور مى شود.
ص: 59
مسأله 2 - واجب است بر کسی که مى خواهد داخل مکه شود با احرام وارد شود و براى احرام بايد نيت عمره يا حج داشته باشد و اگر وقت حج نيست و مى خواهد وارد مکه شود واجب است عمرۀ مفرده انجام دهد، و از اين حکم کسانی که مقتضاى شغلشان اين است که زياد وارد مکه مى شوند و از آن خارج مى شوند استثنا شده است.(1)
مسأله 3 - تکرار عمره مانند تکرار حج مستحب است و در مقدار فاصله بين دو عمره اختلاف فرموده اند و احوط آن است که در(2) کمتر از یک ماه به قصد رجاء به جا آورده شود.
حج سه قسم است: تمتع و قِران و اِفراد.
تمتع وظيفۀ کسانی است که چهل و هشت ميل که شانزده فرسخ است از مکه دور باشند.
قِران و اِفراد بر غير آنها واجب مى شود و اين تفصيل در حَجّة الاسلام است.
مسأله 1 - صورت حج اِفراد که گاهى مورد ابتلاى متمتع مى شود از اين قرار است که زن حائض يا کسی که به واسطۀ ضيق وقت نمى تواند عمرۀ تمتع را به جا آورد بايد قصد کند حج اِفراد را، و به همان احرام عمرۀ تمتع که عدول به اِفراد کرده برود به عرفات و مثل ساير حجاج وقوف کند، بعد از آن برود
ص: 60
به مشعر و وقوف کند، بعد برود به منى و اعمال منى را به جا آورد مگر هَدى را که واجب نيست بر او، بعد برود به مکه و طواف زيارت و نماز و سعى و طواف نساء و نماز آن را به جا آورد، پس در اين وقت از احرام خارج مى شود، بعد از آن برگردد به منى براى بيتوته و اعمال ايام تشريق به همان نحو که ساير حجاج به جا مى آورند، پس صورت حج اِفراد عين صورت حج تمتع است(1) با یک فرق که در حج تمتع هَدى بايد ذبح کند و در حج اِفراد واجب نيست ولى استحباب دارد.
مسأله 2 - صورت عمرۀ مفرده - که بايد کسی که حج تمتع او بدل به حج اِفراد شد بعد از حج به جا آورد - آن است که خارج شود به اَدنى الحِل، و افضل(2) آن است که از «جعرانه» يا «حديبيه» يا «تنعيم» که از همه نزدیک تر به مکه است مُحرم شود، و بيايد به مکه و طواف کند و نماز آن را بخواند و سعى بين صفا و مروه بکند و تقصير کند يا سر بتراشد و طواف نساء به جا آورد و نماز طواف بخواند.
مسأله 3 - عمرۀ مفرده با عمرۀ تمتع که تفصيلاً خواهد آمد در صورت فرق ندارند مگر در سه چيز:
اول - آن که در عمرۀ تمتع بايد تقصير کند؛ يعنى از مو يا ناخن خود بايد بگيرد، و سر تراشيدن جايز نيست و در عمرۀ مفرده مخيّر است بين سر تراشيدن و تقصير.
ص: 61
دوم - آن که در عمرۀ تمتع طواف نساء ندارد و در عمرۀ مفرده دارد.
سوم - آن که ميقات عمرۀ تمتع یکی از مواقيت پنجگانه است که ذکر آن مى آيد، و ميقات عمرۀ مفرده اَدنى الحِل است(1) و جايز است از یکی از مواقيت پنجگانه مُحرم شود.
مسأله 4 - کيفيت افعال حج اِفراد از احرام و وقوفين و اعمال منى و اعمال مکه عين کيفيت حج تمتع است، و در احکام مشترک هستند، و کيفيت افعال عمرۀ تمتع از احرام و طواف و ساير اعمال عين کيفيت عمرۀ مفرده است.
مسأله 5 - عمرۀ تمتع را اگر کسی به جا بياورد کافى است از عمرۀ مفرده.
مسأله 6 - کسی که وظيفه اش حج تمتع است مثل اشخاصى که از مکه شانزده فرسنگ شرعى دور باشند اگر استطاعت براى عمره داشته باشند و براى حج نداشته باشند عمرۀ مفرده بر آنها واجب نيست(2) مثل اشخاصى که به نيابت، حج می کنند، گرچه احتياط آن است که به جا آورد.(3)
مسأله 7 - کسی که مُحرم شد به احرام عمرۀ مفرده حرام مى شود بر او جميع چيزهايى که در احرام تمتع گفته شد و بعد از آن که تقصير کرد يا سر تراشيد همه چيز بر او حلال مى شود مگر زن ها و بعد از آن که طواف نساء را با نمازش به جا آورد زن هم بر او حلال مى شود.
مسأله 8 - طواف نساء را در عمرۀ مفرده بايد بعد از تقصير يا سرتراشى به جا آورد.
ص: 62
مسأله 9 - کسی که به احرام عمرۀ مفرده وارد مکه شد اگر احرامش در ماه هاى حج بوده(1) جايز است که آن را عمرۀ تمتع قرار دهد و دنبال آن حج تمتع به جا آورد و در اين صورت هَدى بر او واجب مى شود.
بدان که حج تمتع مرکب است از دو عمل: یکی عمرۀ تمتع و ديگرى حج تمتع. و عمرۀ تمتع مقدم است بر حج. و عمرۀ تمتع مرکب است از پنج جزء:
اول: احرام.
دوم: طواف کعبه.
سوم: نماز طواف.
چهارم: سعى بين کوه صفا و مروه.
پنجم: تقصير؛ يعنى گرفتن قدرى از مو يا ناخن.
و چون مُحرم از اين اعمال فارغ شد آنچه بر او به واسطۀ احرام بستن حرام شده بود حلال مى شود.
و حج تمتع مرکب است از سيزده عمل:
اول: احرام بستن در مکه.
دوم: وقوف به عرفات.
سوم: وقوف به مشعر الحرام.
چهارم: انداختن سنگريزه به جمرۀ عقبه در منى.
پنجم: قربانى در منى.
ششم: تراشيدن سر يا تقصير کردن در منى.
هفتم: طواف زيارت در مکه.
ص: 63
هشتم: دو رکعت نماز طواف.
نهم: سعى بين صفا و مروه.
دهم: طواف نساء.
يازدهم: دو رکعت نماز طواف نساء.
دوازدهم: ماندن به منى شب يازدهم و شب دوازدهم، و شب سيزدهم براى بعضى از اشخاص.
سيزدهم: در روز يازدهم و دوازدهم رَمى جمرات، و اشخاصى که شب سيزدهم در منى ماندند روز سيزدهم بايد رَمى جمرات کنند.
آنچه ذکر شد صورت اجمالى اين دو عمل است و تفصيل آنها بعد ذکر مى شود.
مسأله - لازم نيست مکلف اين اعمال را قبل از ورود به عمره و حج بداند ولو اجمالاً، و کافى است که نيت کند عمرۀ تمتع را؛ يعنى عبادتى را که خداوند بر او واجب کرده، و همين طور حج تمتع را به نحوى که واجب است بر او، و کيفيت و تفصيل هر یک را از رساله در وقت عمل ياد بگيرد و عمل کند، ولى ياد گرفتن اجمالى آن بهتر و موافق احتياط است.
س 1- شخصى در اثناى عمرۀ مفرده، در شوط پنجم سعى، مريض شده و نتوانسته است عمره را تمام کند، او را به ايران برده اند و بعد از بهبودى هم نتوانسته به مکه بيايد، فعلاً وظيفۀ او چيست؟ توضيح آن که: کسی نايب شده که وظيفۀ او را انجام دهد و عملى را که وظيفۀ اوست و او را از احرام خارج می کند به جا آورد.
ج - با فرض اين که خود شخص نمى تواند مراجعت کند، نايب براى خروج منوب عنه از احرام، سعى را تمام کند و آن را اعاده نمايد و به منوب عنه خبر دهد که تقصير نمايد و بعد از تقصير براى
ص: 64
طواف نساء نايب بگيرد، و توضيح آن که مسأله از موارد حصر نيست، چون شخص مريض فعلاً خوب شده و اين که نمى تواند به مکه بيايد از جهت مرض نيست.
س 2 - کسی عمرۀ مفرده به جا آورده و بدون انجام طواف نساء به مدينه آمده است، فعلاً مى خواهد براى عمرۀ تمتع مُحرم شود، آيا جايز است بدون انجام طواف نساء مُحرم شود و بعد از انجام عمرۀ تمتع، طواف نساء را به جا آورد؟
ج - مانع ندارد.(1)
س 3 - اگر فاصلۀ بين دو عمره کمتر از یک ماه باشد فرموده ايد بايد عمرۀ دوم را به قصد رجاء به جا آورد،(2) آيا فرقى هست بين دو عمرۀ مفرده از خودِ شخص و بين دو عمرۀ مفرده اى که هر دو يا یکی از آنها به نيابت از ديگران باشد يا نه؟
ج - فرق نمی کند.
س 4 - اين که حضرت عالى فرموده ايد: اگر فاصلۀ ميان دو عمره کمتر از یک ماه باشد،(3) عمرۀ دوم رجاءً قصد شود، مقصود یک ماه است يا سى روز کامل؟
ج - ميزان یک ماه است،(4) و اگر در بين ماه عمره به جا آورده، احتياط مذکور را تا سى روز مراعات کنند.
س 5 - اگر بين دو عمره کمتر از یک ماه فاصله باشد بايد عمرۀ دوم را به قصد رجاء انجام دهد، چنانچه عمرۀ دوم نيابت باشد نايب مى تواند براى آن اجرت بگيرد يا خير؟ و چنانچه بر منوب عنه انجام عمرۀ مفرده واجب باشد کفایت
ص: 65
می کند يا خير؟
ج - لازم است احتياط مراعات شود، و چنانچه با تذکر به اجير کننده اجرت بگيرد اشکال ندارد.
س 6 - اگر زنى به نيت عمرۀ مفرده مُحرم و بعد از آن عادت شود و در همۀ روزهايى که مى تواند در مکه باشد حيض است، براى عمرۀ مفرده بايد چه کند؟ و اگر آن جا اعمالى انجام نداده و فعلاً به ايران آمده، چه وظيفه اى دارد؟
ج - در فرض سؤال بايد براى طواف و نماز نايب بگيرد و بقيۀ اعمال عمره را خودش به جا آورد، و چنانچه به ايران آمده، اقدام کند و برگردد و اگر نمى تواند، براى اعمال عمره نايب بگيرد ولى بايد خودش تقصير کند و ترتيب بين آن و ساير اعمال مراعات شود و تا اعمال را به جا نياورد آنچه به وسيلۀ احرام بر او حرام شده بر او حلال نمى شود.
س 7 - آيا طواف در عمرۀ مفرده استحبابى حکم طواف واجب را دارد که بايد نماز آن خلف مقام باشد يا حکم طواف استحبابى را دارد و در هر جاى مسجدالحرام مى توان نماز آن را خواند؟
ج - حکم طواف واجب را دارد و بايد نماز آن خلف مقام باشد.
س 8 - انجام عمرۀ مفرده در ماه هاى حج پيش از عمرۀ تمتع جايز است يا خير؟ و در اين مسأله فرقى بين صَرُوره و غير صروره هست يا نه؟
ج - مانع ندارد، و فرق نمی کند.
س 9 - تأخير عمرۀ مفرده در حج اِفراد تا چه وقتى بلاعذر جايز است؟
ج - بايد مبادرت نمايد عرفاً على الاحوط و تأخير نشود.
س 10 - زنى که احتمال مى دهد خون حيض ببيند و نتواند داخل مسجدالحرام شود، آيا مى تواند براى عمرۀ مفردۀ مستحبى مُحرم شود و اگر خون ديد براى
ص: 66
طواف و نماز نايب بگيرد، و همچنين مريض اگر احتمال مى دهد نتواند اعمال عمرۀ مفرده را انجام دهد؟
ج - اشکال ندارد و چنانچه وظيفۀ او نايب گرفتن شد عمل به وظيفه نمايد.
س 11 - همچنان که عمرۀ مفرده را قبل از عمرۀ تمتع ولو با کمتر از فاصله شدن یک ماه تجويز فرموده ايد، آيا بعد از عمرۀ تمتع هم با کمتر از یک ماه فاصله تجويز مى فرماييد، يا بايد رجاءً انجام شود؟
ج - به قصد رجاء انجام شود.(1)
س 12 - کسی که وظيفۀ او عمرۀ تمتع است و ندانسته به نيت عمرۀ مفرده مُحرم شده است تکلیف او چيست؟
ج - اگر قصد عمرۀ مفرده کرده، بايد عمرۀ مفرده انجام دهد و بعد عمرۀ تمتع را به جا آورد، و چنانچه اشتباه در تطبيق بوده، تمتع واقع مى شود و صحيح است.
س 13 - اگر تقصير را در عمرۀ مفرده جهلاً يا نسياناً به جا نياورد و طواف نساء را نيز ترک کرده و بعد رفته است به مسجد شجره و براى عمرۀ تمتع مُحرم شده و عمرۀ تمتع را به جا آورده و بعد متوجه نقص کار خود شده است، تکلیف اين شخص با داشتن فرصت براى اعادۀ عمرۀ تمتع و نداشتن فرصت چيست؟
ج - در فرض مرقوم چنانچه عمرۀ مفرده را در اَشْهُر حج به جا آورده و مى خواهد حج مستحبى(2) به جا آورد مى تواند عدول به عمرۀ تمتع کند چه وقت براى اعادۀ عمرۀ تمتع داشته باشد يا نه، ولى اگر حج واجب باشد کفایت نمی کند على الاحوط و بايد پس از تقصير
ص: 67
صحيح به ميقات برود و براى عمرۀ تمتع مجدداً مُحرم شود.
س 14 - کسی که حجش بدل به اِفراد شده و بايد بعد از حج، عمرۀ مفرده به جا آورد، اگر سال بعد که به حج مى رود بعد از اعمال حج، عمرۀ مفرده را به جا آورد کافى و مُجزى است يا نه؟
ج - احوط آن است که تا عمرۀ مفرده را انجام نداده براى عمره و حج ديگر مُحرم نشود، هرچند اگر خلاف کرد ضرر به صحت عمره و حج او نمى زند.
س 15 - کسانی که از هند و پاکستان به سعوديه مى آيند و در مکۀ معظمه مقيم مى شوند آيا حجشان تمتع است يا وظيفۀ ديگرى دارند؟
ج - چنانچه به قصد مجاورت در مکه بمانند و بعد از دو سال مستطيع شوند حکم اهل مکه را پيدا می کنند، و در غير اين صورت صور مختلفه اى است که در تحرير الوسيله ذکر شده است.
س 16 - کيفيت حج قِران را بيان فرماييد، و آيا اين حج بر کدام اشخاص واجب مى شود؟
ج -(1) حج قِران واجب تعيينى نيست و چون مورد ابتلاء نيست مى توانيد به کتب مفصله مراجعه نماييد.
ص: 68
در بيان اعمال
عمرۀ تمتع و حج تمتع تفصيلاً
و در آن دو باب است:
و در آن هفت فصل است:
ص: 69
ص: 70
بدان که محل احرام بستن براى عمرۀ تمتع که آن را ميقات مى نامند مختلف مى شود به اختلاف راه هايى که حجاج از آنها به طرف مکه مى روند، و آن پنج محل است:
اول: مسجد شجره(1) است که آن را «ذُوالحُلَيفه» مى نامند، و آن ميقات کسانی است که از مدينۀ منوره به مکه مى روند.
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - جايز است در صورت ضرورت، احرام را از مسجد شجره تأخير بيندازد تا ميقات اهل شام.
مسأله 2 - احتياط واجب آن است که در داخل مسجد شجره مُحرم شود(2) نه خارج آن، هرچند نزدیک به آن باشد.
ص: 71
مسأله 3 - شخص جنب و حائض مى توانند(1) در حال عبور از مسجد مُحرم شوند، و نبايد در مسجد توقف کنند.(2)
مسأله 4 - اگر جنب به واسطۀ زيادى جمعيت نتواند در حال عبور از مسجد احرام ببندد، و آب براى غسل نباشد، و نتواند صبر کند تا آب پيدا شود بايد تيمم کند و داخل مسجد شود و احرام ببندد.(3)
مسأله 5 - اگر حائض نتواند تا وقت پاک شدن صبر کند احتياط آن است که نزدیک مسجد مُحرم شود و در جُحفه يا مُحاذى آن احرام را تجديد کند. (4)
دوم: وادى عقيق است که اوائل آن را «مسلخ» و اواسط آن را «غمره» و اواخر آن را «ذات عرق» مى گويند که محل احرام عامه است، و آن ميقات کسانی است که از راه عراق و نجد به مکه مى روند. (5)
سوم: قرن المنازل است، و آن ميقات کسانی است که از راه طائف حج مى روند.
چهارم: يلملم است که اسم کوهى است، و آن ميقات کسانی است که از راه يمن مى روند.
ص: 72
پنجم: جُحْفه است، و آن ميقات کسانی است که از راه شام مى روند. (1)
و در اين جا مسائلى است:
مسأله 1 - اگر بيّنۀ شرعيه قائم شد؛ يعنى دو شاهد عادل(2) شهادت دادند که فلان مکان ميقات است، تفتيش و تحصيل علم لازم نيست، و اگر علم و بيّنه ممکن نشود مى تواند اکتفا کند به ظن حاصل از پرسيدن از کسانی که اهل اطلاع به آن مکان ها مى باشند.
مسأله 2 - هرگاه از راهى برود که به هيچ یک از ميقات ها عبورش نيفتد بايد از محاذات ميقات احرام ببندد.
مسأله 3 - اگر عبور او طورى است که محاذات با دو ميقات پيدا می کند احتياط واجب(3) آن است که از جايى که اول، محاذات پيدا می کند احرام ببندد، و در محاذات ميقات بعد، تجديد نيت احرام کند.
مسأله 4 - کسانی که از محاذات غير مسجد شجره عبور می کنند احتياط مستحب آن است که قبل از رسيدن به محاذات، به نذر مُحرم شوند و بهتر آن است که در محاذات، تجديد احرام کنند.
مسأله 5 - شخص مستطيع اگر احرام را از ميقات تأخير بيندازد از روى علم و عمد، و ممکن نشود برگردد به ميقات به واسطۀ عذرى و ميقات ديگرى در پيش نداشته باشد حج او باطل است، و بايد سال ديگر حج به جا آورد.
مسأله 6 - شخصى که مى خواهد از محاذى ميقات مُحرم شود اگر محاذات را نداند بايد از اهل اطلاع مورد وثوق بپرسد، و قول مجتهد که اهل اطلاع به آن مکان ها نيست اعتبار ندارد، و اگر نتواند محاذات را بفهمد قبل از رسيدن به
ص: 73
محلى که احتمال مى دهد از محاذات گذشته است به نذر مُحرم شود، بلکه اگر از محل معيّنى پيش از رسيدن به محاذات، به نذر مُحرم شود احوط است.
مسأله 7 - کسانی که با هواپيما به حج مى روند و مى خواهند بعد از حج به مدينه مشرف شوند احتياط آن است که بدون احرام بروند «جده» و از اهل اطلاع مورد اعتماد تحقيق کنند؛ اگر جده يا «حده» معلوم شد محاذى با یکی از ميقات ها است از آن جا مُحرم شوند والا بروند به ميقات ديگر مثل جُحفه و از آن جا مُحرم شوند، و اگر نتوانستند به جُحفه يا به ميقات ديگر بروند با نذر از جده مُحرم شوند، و بهتر آن است که در «حده» تجديد احرام کنند اگرچه لازم نيست.(1)
مسأله 8 - مراد از محاذات آن است که کسی که مى رود به طرف مکه به جايى برسد که ميقات به طرف راست يا چپ او واقع شود به خط راست به طورى که اگر از آن جا بگذرد ميقات متمايل به پشت او شود.
مسأله 9 - محاذات ثابت مى شود به علم و به دو شاهد عادل،(2) و اگر اينها ممکن نشود اگر گمان حاصل شد از قول کسانی که مطلع به آن مکان ها هستند ظاهراً کافى است، بلکه از قول کسانی که اهل خبره هستند و از روى قواعد علميه محاذات را تعيين می کنند اگر گمان حاصل شد ظاهراً کافى است.
مسأله 10 - کسی که به واسطۀ فراموشى يا ندانستن مسأله و عذر ديگر بدون
ص: 74
احرام از ميقات عبور کرد؛ پس اگر امکان داشت برگشتن به ميقات و به اعمال عمره مى توانست با برگشتن برسد واجب است برگردد و از ميقات احرام ببندد چه داخل حرم شده باشد يا نه، و اگر ممکن نيست به نحوى که گفته شد؛ پس اگر داخل حرم نشده از همان جا احرام ببندد، و احتياط مستحب آن است که هر مقدارى مى تواند به طرف ميقات برگردد و آن جا مُحرم شود، و اگر داخل حرم شده واجب است؛ اگر مى تواند و به اعمال عمره مى رسد از حرم خارج شود و مُحرم گردد، و اگر نمى تواند به نحوى که گفته شد همان جا مُحرم شود، و احتياط مستحب آن است که هرقدر مى تواند به طرف خارج حرم برگردد و آن جا مُحرم شود.
مسأله 11 - زن حائض اگر مسأله نمى دانست و عقيده داشت که نبايد در ميقات مُحرم شود و احرام نبست حکمش همان است که در مسألۀ دهم گفته شد.
مسأله 12 - جايز نيست احرام بستن پيش از رسيدن به ميقات، و اگر احرام ببندد صحيح نيست ولى اگر نذر کند که از محلى که پيش از ميقات است احرام ببندد جايز است،(1) و بايد از همان جا مُحرم شود. مثلاً اگر نذر کرد که از «قم» مُحرم شود واجب است عمل کند، و بهتر آن است که به ميقات يا محاذات ميقات که رسيد احرام را تجديد کند.
مسأله 13 - جايز نيست احرام را از ميقات تأخير بيندازد اختياراً، بلکه احتياط واجب آن است که از محاذات ميقات بدون احرام عبور نکند، اگرچه ميقات ديگرى بعد از آن باشد.
مسأله 14 - اگر از ميقات بدون احرام عبور کرد واجب است در صورت امکان
ص: 75
برگردد و از آن ميقات مُحرم شود،(1) بلکه اگر ميقات ديگرى بعد از آن ميقات باشد بايد به احتياط واجب برگردد به ميقاتى که از آن گذشته و مُحرم شود.
مسأله 1 - احتياط واجب(2) آن است که از خود مسجد شجره احرام بسته شود نه اطراف آن، و احتياط مستحب آن است که در محل اصلى مسجد مُحرم شود اگرچه از مسجد مطلقاً جايز است حتى در قسمتى که مسجد توسعه پيدا کرده است.
مسأله 2 - اگر زن در ميقات، حائض باشد و يقين کند که نمى تواند عمرۀ تمتع را در وقت خود انجام دهد بايد نيت حج اِفراد کند و براى حج اِفراد مُحرم شود ولى اگر بعد از آن کشف خلاف شد در صورتى که براى حَجّة الاسلام مُحرم شده احرام او باطل است(3) و بايد براى عمرۀ تمتع مجدداً مُحرم شود.
ص: 76
مسأله 3 - کسانی که با هواپيما به جده مى روند نمى توانند(1) از جده يا حديبيه مُحرم شوند بلکه بايد به یکی از مواقيت مثل جُحفه بروند و از آن جا مُحرم شوند و اگر از مدينه بروند بايد از مسجد شجره مُحرم شوند و در اين حکم فرقى بين اين که قصد عمرۀ تمتع يا مفرده داشته باشند نيست، و حديبيه ميقات عمرۀ مفرده است براى کسانی که در مکه هستند.
مسأله 4 - کسانی که ميقات براى آنها مشخص نيست نمى توانند به گفتۀ راهنما (بلد) يا حمله دار که مى گويد فلان محل ميقات است مُحرم شوند مگر از گفتۀ او اطمينان پيدا کنند والا بايد به [عرف] محل مراجعه نمايند.
مسأله 5 - در صورتى که ثابت نيست که رابغ محاذى جُحفه است احرام از آن جايز نيست.
مسأله 6 - کسی که در غير ماه هاى حج به مکه رفته و عمرۀ مفرده به جا آورده و در مکه مانده تا ماه هاى حج، براى احرام عمرۀ تمتع بايد به یکی از مواقيت پنجگانۀ معروفه برود و نمى تواند از تنعيم مُحرم شود.(2)
مسأله 7 - کسانی که براى عمرۀ مفرده به مکه مشرف مى شوند و بايد به یکی از مواقيت معروفه بروند، نمى توانند بدون احرام از ميقات تجاوز کنند، و در صورت تجاوز واجب است به ميقات برگردند و از آن جا مُحرم شوند، و اگر کسی نتوانست برگردد هر جا که هست مُحرم شود.
مسأله 8 - اگر شخص در مکه باشد و بخواهد عمرۀ تمتع به جا آورد و به عللى از رفتن به ميقات عمرۀ تمتع معذور باشد لازم است به خارج حرم برود و از آن جا مُحرم شود و از اَدنى الحِل کافى است.
مسأله 9 - ميقات براى شاغلين در جده از ايرانيان و غير آنها در عمرۀ تمتع و
ص: 77
عمرۀ مفرده همان مواقيت معروفه است، و نمى توانند از جده يا اَدنى الحِل مُحرم شوند،(1) و اگر از روى جهل به مسأله در جاى ديگر مُحرم شوند، احرام آنها صحيح نيست و محرّمات احرام بر آنها حرام نمى شود چنانچه در صورت علم و عمد هم حکم همین است هرچند در صورت جهل، اگر بعد از اعمال، مسأله را فهميده اند عمل آنان صحيح است.
مسأله 10 - خدمۀ کاروان ها که مى خواهند به مکه بروند و بعد از آن بايد از مکه خارج شوند بنابر احتياط نبايد عمرۀ تمتع انجام دهند،(2) بلکه براى دخول مکه بايد به یکی از مواقيت معروفه بروند و از آن جا براى عمرۀ مفرده مُحرم شوند. و اَدنى الحِل، ميقات اين اشخاص نيست، و پس از انجام اعمال عمرۀ مفرده مى توانند از مکه خارج شوند، و در صورت خارج شدن از مکه اگر فقط به جده بيايند براى ورود به مکه در مرتبۀ دوم و سوم و بعد از آن، احرام واجب نيست، ولى اگر به مدينه(3) بروند و از آن جا بخواهند به مکه بروند بايد در مسجد شجره مُحرم شوند براى عمرۀ مفردۀ ديگر، و چون بين اين عمرۀ مفرده و عمرۀ مفردۀ اول یک ماه فاصله نشده عمرۀ دوم را رجاءً به جا آورند، و در هر صورت اين اشخاص آخرين
ص: 78
مرتبه اى که به مکه مى روند بايد به یکی از مواقيت معروفه، مثل مسجد شجره يا جُحفه بروند و از آن جا براى عمرۀ تمتع مُحرم شوند.
س 11 - کسانی که به علت عادت ماهانه نمى توانند داخل مسجد شجره مُحرم شوند بايد در خارج آن مُحرم شوند و در مُحاذى جُحْفه تجديد احرام نمايند، با توجه به اين که محاذى جُحفه نقطۀ مشخصى نيست، وظيفه چيست؟
ج - مى توانند به جُحفه بروند و در آن جا تجديد احرام کنند، و چنانچه حدود مُحاذات را تشخيص دهند و در تمام آن حد با بقاى نيت، تلبيه را تکرار کنند کفایت می کند.(1)
س 12 - جماعتى از راه طائف عازم مکه بودند، قبل از رسيدن به قَرْن المَنازل آنان را از راه وادى عقيق فرستادند و از راه قرن المنازل منع کردند و لذا در وادى عقيق مُحرم شدند، آيا احرام آنان چه صورت دارد؟
ج - صحيح است.
س 13 - در مناسک مرقوم است که زن هاى حائض بايد عبوراً از مسجد شجره مُحرم شوند و اگر نمى توانند، در خارج مُحرم شوند و در محاذى جُحفه تجديد احرام کنند، چون اين کار مشکل است و محاذى جُحفه معلوم نيست آيا حضرت امام اجازه مى فرمايند که اين گونه اشخاص در مدينه با نذر مُحرم شوند؟
ج - چون احرام قبل از ميقات با نذر صحيح است، زن هاى حائض که عذر شرعى از دخول مسجد دارند، مى توانند در مدينه با نذر براى
ص: 79
عمره مُحرم شوند.(1) و در اين صورت لازم نيست به مسجد شجره بروند، ولى نذر زن بايد با اِذن شوهر باشد.
س 14 - زن حائضى که از مدينه عازم مکه بود، گمان مى کرد که در حال عبور در مسجد شجره مى تواند مُحرم شود و وظيفه اش را انجام دهد، ولى وقتى که به محوطۀ حياط مسجد رسيد ديد به جهت ازدحام نمى تواند با عبور مُحرم شود، لذا از شوهرش که حاضر بود اجازۀ نذر گرفت و چند قدمى از مسجد فاصله گرفت و با نذر مُحرم شد، آيا کفایت می کند يا خير؟
ج - اگر احراز کند که قبل از ميقات، با نذر مُحرم شده است مانع ندارد.(2)
س 15 - زن در حال حيض به خيال اين که مى تواند در حال عبور، در مسجد شجره احرام ببندد وارد مسجد شد و بلافاصله احرام بست و تلبيه را هم گفت و چند قدمى هم به طرف درى که مى خواست خارج شود رفت، ولى چون ديد نمى شود عبور کرد برگشت و از همان درى که وارد شده بود خارج شد، آيا احرامش چگونه است؟
ج - صحيح است.(3)
ص: 80
س 16 - یک نفر از حجاج به کلى شنوايى خود را از دست داده و زبان او هم لکنت دارد که قادر به تکلم صحيح نيست، مسئولين و ساير حجاج همراه، به اين موضوع توجه نداشته اند و اين آقا بدون نيت و تلبيه وارد مکه شده است، تکلیف او و همراهانش چيست؟
ج - بايد به ميقات برگردد و با نيت و تلبيه مُحرم شود هرچند با بردن همراه باشد، و اگر نمى تواند به ميقات برود بايد در خارج حرم مُحرم شود، و اگر نمى تواند تلبيه را صحيح بگويد ولو با تلقين، احوط آن است که به هر نحو مى تواند بگويد و ترجمه اش را نيز بگويد.
س 17 - نظر به اين که مسجد جُحفه و مسجد تنعيم اخيراً تخريب و بازسازى شده و وسعت يافته است، آيا حجاج يا مُعْتَمِرين بايد حتماً در حدود مسجد قبلى مُحرم شوند و يا مُحرم شدن در تمام مسجد فعلى معتبر است؟
ج - ميقات در جُحفه خصوص مسجد نيست و از هر جاى جُحفه مى توانند مُحرم شوند، و همچنين مسجد تنعيم خصوصيت ندارد و احرام از اَدنى الحِل صحيح است هرچند در مسجد نباشد. بنابراين در صورت توسعۀ مسجد با صدق جُحفه در اول و اَدنى الحِل در دوم، احرام اشکال ندارد.
س 18 - در مناسک فرموده ايد خدمه اى که مى خواهند به مکه بروند و از مکه خارج شوند، در صورت خارج شدن از مکه، اگر فقط به جدّه مى روند، براى ورود به مکه در مرتبۀ دوم و سوم و بعد از آن احرام واجب نيست، ولى اگر به مدينه بروند و از آن جا بخواهند به مکه بروند بايد در مسجد شجره مُحرم شوند براى عمرۀ مفردۀ ديگر چنانچه ميسر است، نکتۀ علمى فرق ميان جده و مدينه
ص: 81
را بيان فرماييد؟
ج - فارق، عبور از ميقات و عدم عبور است.(1)
س 19 - کسی که وسايلش در جُحفه مانده است، آيا مى تواند براى آوردن وسايل خود، از احرام خارج گردد در حالى که براى عمرۀ تمتع مُحرم شده و وارد حرم گرديده است؟
ج - مى تواند قبل از خروج از احرامِ عمره، برود و وسايل خود را بياورد، و اگر اعمال عمرۀ تمتع را انجام داده و مُحِلّ شده است، نمى تواند(2) از مکه خارج شود مگر در حال ضرورت، مُحرماً به احرام حج على الاحوط.
س 20 - کسی از جده مُحرم شده و اعمال عمرۀ تمتع را انجام داده است تکلیف او چيست؟
ج - اگر از رفتن به ميقات معذور نبوده و وقت براى انجام عمرۀ تمتع هست بايد به ميقات برود و مُحرم شود و عمرۀ تمتع را اعاده کند، و اگر رفتن به ميقات ممکن نيست به خارج حرم برود و از آن جا مُحرم شود.
س 21 - آيا جايز است کسی که به احرام عمرۀ تمتع در یکی از ميقات ها مُحرم شده است به طرف خلاف مکه برود و بعد از چند روز بيايد مکه، مثلاً از
ص: 82
مسجد شجره به مدينه و بعد از همان راه يا راه ديگر به مکه برود؟
ج - مانع ندارد.
س 22 - بعد از اتمام حج تمتع اگر شخص از مکه خارج شود و بخواهد مراجعت کند آيا لازم است مُحرم شود يا خير؟
ج - در صورتى که(1) از وقت احرام عمرۀ تمتع یک ماه نگذشته است لازم نيست مُحرم شود و مى تواند بدون احرام وارد مکه شود.
س 23 - کسی که عمرۀ مفرده انجام داده است، آيا مى تواند در فاصلۀ کمتر از یک ماه، بدون احرام از ميقات تجاوز کند؟
ج - احتياط آن است که به قصد رجاء براى عمرۀ مفردۀ ديگر مُحرم شود و بدون احرام تجاوز نکند.(2)
س 24 - کسی که در جدّه و يا مدينه حالت روانى پيدا می کند، آيا لازم است مُحرماً وارد مکه شود، يا بدون احرام نيز جايز است؟
ج - مجنون تکلیف ندارد و احرام بر او واجب نيست، و اگر بدون احرام وارد مکه شود اشکالى ندارد.
س 25 - زن حائضى که نمى توانست صبر کند تا پاک شود، نزدیک مسجد شجره مُحرم شد و بنا داشت محاذى جُحفه احرام را تجديد کند، در ماشين خوابش برد و وارد مکه شد، آيا احرام او درست است؟
ج - در صورت امکان بايد برگردد و از جُحفه يا محاذى آن مُحرم شود على الاحوط، و اگر ممکن نيست، از حرم خارج شود و از آن جا
ص: 83
احرام ببندد.(1)
س 26 - اگر بعد از خروج از ميقات در بين راه متوجه شود که تلبيه را نگفته، يا نيت نکرده و يا به جهت ديگر احرامش درست نيست، و چنانچه بخواهد از همان جا به ميقات برگردد ميسر نيست ولى اگر بيايد مکه امکان دارد برگردد، آيا مى تواند بيايد مکه و به ميقات برگردد، يا بايد از همان جا مُحرم شود؟
ج - اگر مى تواند به ميقات برگردد ولو از مکه، نمى تواند براى عمل واجب از غير ميقات مُحرم شود، ولى براى دخول مکه از اَدنى الحل به نيت عمرۀ مفرده مُحرم شود و بعد از اعمال آن، به یکی از مواقيت معروف برود و براى عمرۀ تمتع احرام ببندد.(2)
س 27 - زن بدون اذن شوهرش نذر می کند و با نذر مُحرم مى شود،آيا احرامش درست است، و چنانچه با همان احرام اعمالش را به جا آورده باشد چگونه است؟
ج -(3) اگر قبل از ميقات مُحرم شده، احرام او صحيح نيست، اگرچه در صورتى که بعد از تمام شدن حج فهميد، عملش صحيح است، ولى اگر بعد از عمره متوجه شد، در صورتى صحيح است که قابل جبران نباشد. و در صورتى که مى تواند بايد به ميقات برود و از آن جا مُحرم شود و اگر نمى تواند به ميقات برود از خارج حرم احرام ببندد.
ص: 84
س 28 - آيا نذر احرام قبل از ميقات براى نايب هم جايز است يا نه؟
ج - اشکال ندارد.
س 29 - هرگاه حائض يا جنب عصياناً وارد مسجد شجره شود و مانند ديگران توقف نمايد و مُحرم شود، آيا احرام او صحيح است يا نه؟
ج -(1) احرام صحيح است.
س 30 - کسانی که در مکه اقامت پذيرفته اند، موقتاً نه دائماً، آيا ميقاتشان همان مواقيت خمسۀ معروفه است يا اَدنى الحِل؟
ج - اگر فريضۀ آنها تبديل نشده بايد از مواقيت معروفه مُحرم شوند، و اگر تبديل شده ميقات آنها مکه است.
س 31 - شخصى بدون احرام، عمداً يا جهلاً يا سهواً، وارد مکه شده و بعداً از جهت گرانى بيش از حد کرايه يا ممنوعيت از طرف دولت نتوانست به ميقات برگردد، وظيفه اش چيست؟
ج -(2) اگر ممکن نيست به ميقات برود از اَدنى الحِل بايد مُحرم شود
ص: 85
مگر اين که ترک احرام از ميقات بدون عذر باشد، که در اين صورت نمى تواند حج به جا آورد و اگر مستطيع است سال بعد بايد حج انجام دهد، و گرانى بيش از حد، عذر نيست مگر موجب حَرَج باشد.
ص: 86
واجبات در وقت احرام سه چيز است:
اول - نيت؛ يعنى انسان در حالى که مى خواهد مُحرم شود به احرام عمرۀ تمتع، نيت کند عمرۀ تمتع را و لازم نيست قصد کند ترک محرّماتى را که بر مُحرم پس از احرام، حرام مى شود، بلکه کسی که به قصد عمرۀ تمتع يا حج تمتع لبیک هاى واجب را گفت، مُحرم مى شود چه قصد بکند احرام را يا نکند و چه قصد بکند ترک محرّمات را يا نکند. پس کسی که مى داند ارتکاب می کند بعضى محرّمات را مثل زير سايه رفتن در حال سفر، احرام او صحيح است، ولى احتياط آن است که قصد کند ترک محرّمات را.
مسأله 1 - آنچه ذکر شد که لازم نيست قصد کند ترک محرّمات را، در غير آن محرّماتى است که عمره يا حج را باطل می کند مثل اکثر محرّمات، و اما آنچه عمره يا حج را باطل می کند مثل نزدیکی با زن در بعضى از صور که ذکر خواهد شد پس با قصد ارتکاب آن احرام باطل است بلکه غير ممکن است.
مسأله 2 - عمره و حج و اجزاى آنها از عبادات است و بايد با نيت خالص براى طاعت خداوند تعالى به جا آورد.
مسأله 3 - اگر عمره را به ريا يا غير آن باطل کند(1) احتياط واجب آن است که حج اِفراد به جا آورد و پس از آن عمرۀ مفرده به جا آورد و در سال ديگر حج را اعاده کند.
مسأله 4 - اگر حج را به نيت خالص به جا نياورد و به ريا و غير آن باطل کند
ص: 87
بايد سال ديگر عمره و حج را اعاده کند.
مسأله 5 - اگر بعضى از ارکان عمره يا حج را به نيت خالص نياورد و به ريا و غير آن باطل کند و نتواند آن را جبران کند پس در عمره حکم بطلان عمره را دارد و در حج حکم بطلان حج را، ولى اگر محل جبران باقى است و جبران کرد عملش صحيح مى شود، گرچه معصيت کار است.
مسأله 6 - اگر به واسطۀ ندانستن مسأله يا جهت ديگر به جاى نيت عمرۀ تمتع، حج تمتع را قصد کند پس اگر در نظرش آن است که همين عمل را که همه به جا مى آورند او هم به جا آورد و گمان کرده جزء اول از دو جزء حج، اسمش حج تمتع است ظاهراً عمل او صحيح است و عمرۀ تمتع است، و بهتر آن است که نيت را تجديد کند.
مسأله 7 - اگر به واسطۀ ندانستن مسأله يا جهت ديگر گمان کند که حج تمتع بر عمرۀ تمتع مقدم است و نيت حج تمتع کند به عزم اين که پس از احرام برود به عرفات و مشعر و حج به جا آورد و عمره را پس از آن به جا آورد احرام او باطل است، و بايد در ميقات تجديد احرام کند، و اگر از ميقات گذشته است بايد در صورت امکان برگردد به ميقات و مُحرم شود، والا از همان جا مُحرم شود، و اگر وارد حرم شده و ملتفت شد بايد در صورت امکان از حرم خارج شود و مُحرم شود، والا در همان جا مُحرم شود.
دوم - تلبيه؛ يعنى لبیک گفتن و صورت آن بنابر اصح آن است که بگويد:
«لَبَّیک أَللهمَّ لَبَّیک لَبَّیک لاَ شَرِیک لَک لَبَّیک».
و به اين مقدار اگر اکتفا کند مُحرم شده و احرامش صحيح است، و احتياط مستحب آن است که پس از آن که چهار «لبیک» را به صورتى که گفته شده گفت، بگويد:
«إِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَک وَالْمُلْک، لاَ شَرِیک لَک لَبَّیک».
و اگر بخواهد احتياط بيشتر کند پس از گفتن آنچه ذکر شد، بگويد:
ص: 88
«لَبَّیک، أَللهمَّ لَبَّیک، لَبَّیک، إِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَک وَالْمُلْک، لاَ شَرِیک لَک لَبَّیک».و مستحب است بعد از آن بگويد:
«لَبَّیک ذَا الْمَعَارِجِ لَبَّیک، لَبَّیک دَاعِياً إِلَى دَارِ السَّلاَمِ لَبَّیک، لَبَّیک غَفّارَ الذُّنُوبِ لَبَّیک، لَبَّیک أَهْلَ التَّلْبِيَةِ لَبَّیک، لَبَّیک ذَا الْجَلاَلِ وَالاْءِکرامِ لَبَّیک، لَبَّیک تُبْدِئُ وَالْمَعَادُ إِلَیک لَبَّیک، لَبَّیک تَسْتَغْنِي وَيُفْتَقَرُ إِلَیک لَبَّیک، لَبَّیک مَرْهُوباً وَمَرْغُوباً إِلَیک لَبَّیک، لَبَّیک إِلهَ الْحَقِّ لَبَّیک، لَبَّیک ذَا النَّعْمَاءِ وَالْفَضْلِ الْحَسَنِ الْجَمِيلِ لَبَّیک، لَبَّیک کشَّافَ الْکربِ الْعِظَامِ لَبَّیک، لَبَّیک عَبْدُک وَابْنُ عَبْدَیک لَبَّیک، لَبَّیک يَا کريمُ لَبَّیک».
و اين جملات را نيز بگويد خوب است:
«لَبَّیک أَتَقَرَّبُ إِلَیک بِمُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ لَبَّیک، لَبَّیک بِحَجَّةٍ وَعُمْرَةٍ لَبَّیک، لَبَّیک وَهذِهِ عُمْرَةُ مُتْعَةٍ إِلَى الْحَجِّ لَبَّیک، لَبَّیک أَهْلَ التَّلْبِيَةِ لَبَّیک، لَبَّیک تَلْبِيَةً تَمَامُهَا وَبَلاَغُهَا عَلَیک».
و در اين جا مسائلى است:
مسأله 1 - واجب است صحيح گفتن قدر واجب از لبیک را که گذشت، همان طور که صحيح گفتن تکبيرة الاحرام در نماز واجب است.
مسأله 2 - اگر تلبيه را به قدر واجب که ذکر شد، نداند بايد آن را ياد بگيرد يا کسی او را در وقت گفتن تلقين کند؛ يعنى کلمه کلمه آن شخص بگويد و شخصى که مى خواهد احرام ببندد دنبال او به طور صحيح بگويد.
مسأله 3 - اگر نتواند ياد بگيرد يا وقت ياد گرفتن نباشد و با تلقين هم نتواند بگويد احتياط آن است که به هر نحو که مى تواند بگويد، و ترجمه اش را هم بگويد،(1) و بهتر آن است که علاوه بر آن نايب هم بگيرد.
ص: 89
مسأله 4 - اگر لبیک گفتن را فراموش کرد يا به واسطۀ ندانستن حکم نگفت، واجب است برگردد به ميقات در صورت امکان و احرام ببندد و لبیک بگويد و اگر نتواند برگردد همان جا بگويد اگر داخل حرم نشده است، و اگر داخل حرم شده واجب است برگردد به خارج حرم و احرام ببندد و لبیک بگويد، واگر ممکن نيست همان جا مُحرم شود و لبیک بگويد، و اگر بعد از گذشتن وقت جبران يادش آمد بعيد نيست صحت عمل.
مسأله 5 - اگر کسی لبیک واجب را نگفت چه به واسطۀ عذرى و چه بدون عذر چيزهايى که بر مُحرم حرام است بر او حرام نمى شود، و اگر آنچه در احرام موجب کفاره مى شود به جا آورد کفاره ندارد، و همچنين اگر لبیک را به ريا باطل کند.
مسأله 6 - اگر بعد از گفتن لبیک واجب در ميقات فراموش کند که نيت عمرۀ تمتع کرده يا نيت حج تمتع، بنا بگذارد که نيت عمرۀ تمتع کرده، و عمرۀ او صحيح است، و همچنين اگر بعد از لبیک گفتن در روز هشتم که بايد براى حج تمتع بگويد فراموش کرد که لبیک را براى حج گفت يا براى عمره، بنا بگذارد که براى حج تمتع گفته، و حج او صحيح است، و احتياط مستحب در تجديد تلبيه است.
مسأله 7 - جايز نيست لبیک واجب را از ميقات تأخير بيندازد، و اگر تأخير انداخت بايد به دستورى که در (مسألۀ 10) که بعد از بيان مواقيت ذکر شد عمل کند.
مسأله 8 - واجب در لبیک بيش از یک مرتبه نيست، ولى مستحب است تکرار آن و زياد گفتن آن هرچه مى تواند، و براى هفتاد مرتبه گفتن ثواب زيادى ذکر شده است، و لازم نيست آنچه را در حال احرام بستن گفته است تکرار کند، بلکه کافى است بگويد: «لَبَّیک أَللهمَّ لَبَّیک» يا تکرار کند «لَبَّیک» را فقط.
مسأله 9 - احتياط واجب آن است که کسی که براى عمرۀ تمتع مُحرم شد در
ص: 90
وقتى که خانه هاى مکه پيدا مى شود لبیک را ترک کند و ديگر لبیک نگويد، و مراد از خانه هاى مکه خانه هايى است که در زمانى که عمره به جا مى آورد جزء مکه باشد هرچند مکه بزرگ شود، و احتياط واجب براى کسی که احرام حجبسته آن است که لبیک را تا ظهر روز عرفه بيشتر نگويد.
سوم - پوشيدن دو جامۀ احرام براى مردان که یکی «لنگ» است و ديگرى «رداء» که بايد آن را به دوش بيندازند.
و در اين جا مسائلى است:
مسأله 1 - احتياط واجب آن است که اين دو جامه را قبل از نيت احرام و لبیک گفتن بپوشد(1) و اگر بعد از لبیک پوشيد احتياط آن است که لبیک را دوباره بگويد.
مسأله 2 - لازم نيست که لنگ، ناف و زانو را بپوشاند، و کفایت می کند که به نحو متعارف باشد، ولى مستحب است که ناف و زانو را بپوشاند.
مسأله 3 - در پوشيدن دو جامۀ احرام ترتيب خاصى معتبر نيست، بلکه به هر ترتيبى بپوشد مانع ندارد، فقط بايد یکی را لنگ قرار دهد به هر کيفيتى که مى خواهد، و یکی را رداء قرار دهد به هر کيفيتى که مى خواهد، و احتياط مستحب آن است که رداء شانه ها را بپوشاند.
مسأله 4 - احتياط واجب آن است که در حال اختيار اکتفا نکند به یک جامۀ بلند که مقدارى از آن را لنگ کند و مقدارى را رداء قرار دهد، بلکه بايد دو جامۀ جدا باشند.
مسأله 5 - در پوشيدن جامۀ احرام احتياط واجب آن است که نيت کند و قصد امر الهى و اطاعت او کند، و احتياط مستحب آن است که در کندن جامۀ دوخته هم نيت و قصد اطاعت کند.
مسأله 6 - شرط است در اين دو جامه که نماز در آنها صحيح باشد، پس
ص: 91
کفایت نمی کند جامۀ حرير و غير مأکول و جامه اى که نجس باشد(1) بهنجاستى که در نماز عفو از آن نشده باشد.
مسأله 7 - لازم است جامه اى را که لنگ قرار مى دهد نازک نباشد به طورى که بدن نما باشد، و احتياط مستحب آن است که رداء هم بدن نما نباشد.
مسأله 8 - احتياط واجب آن است که لباس احرام زن حرير خالص نباشد، بلکه احتياط آن است که تا آخر احرام حرير نپوشد.
مسأله 9 - دو جامه اى که ذکر شد که بايد مُحرم بپوشد مخصوص به مرد است، ولى زن مى تواند در لباس خودش به هر نحو هست مُحرم شود، چه دوخته باشد يا نباشد ولى حرير محض نباشد چنانچه گذشت.
مسأله 10 - احتياط واجب آن است که هر وقت در بين اعمال يا غير آن در احوال احرام اين دو جامه نجس شود تطهير يا تبديل نمايد، و احوط مبادرت به تطهير بدن است در حال احرام اگر نجس شود.(2)
مسأله 11 - اگر تطهير نکند جامۀ احرام يا بدن را کفاره ندارد.
مسأله 12 - احتياط آن است که جامۀ احرام از پوست نباشد، لکن ظاهراً اگر به آن جامه گفته شود مانع ندارد.
مسأله 13 - لازم نيست که جامۀ احرام منسوج و بافتنى باشد، بلکه اگر مثل «نمد» ماليده باشد و جامه به آن گفته شود مانع ندارد.
مسأله 14 - افضل آن است که مُحرم اگر جامۀ احرام را عوض کرده وقتى که وارد مکه مى شود براى طواف همان جامه اى را که در آن مُحرم شده است بپوشد، بلکه موافق احتياط استحبابى است.
مسأله 15 - اگر مُحرم اضطرار پيدا کند به پوشيدن قبا يا پيراهن براى سردى هوا
ص: 92
يا غير آن مى تواند قبا و پيراهن بپوشد، لکن بايد قبا را پايين و بالا کند و به دوش بيندازد، و دست از آستين آن بيرون نياورد، و احوط آن است که پشت و رو نيز بکند، و پيراهن را نيز بايد به دوش بيندازد و نپوشد، اگر اضطرار رفعنمى شود مگر به پوشيدن قبا و پيراهن مى تواند بپوشد.(1)
مسأله 16 - لازم نيست جامۀ احرام را هميشه در بر داشته باشد، بلکه جايز است آنها را عوض کند و براى شستن بيرون بياورد و براى حمام رفتن آنها را بکند، بلکه جايز است براى حاجت هر دو را بيرون بياورد و لخت شود.
مسأله 17 - شخص مُحرم مى تواند از دو جامۀ احرام بيشتر بپوشد، مثل دو سه رداء و دو سه لنگ براى حفظ از سرما يا غرض ديگر.
مسأله 18 - اگر لباس احرام را عمداً نپوشد يا لباس دوخته در حالى که مى خواهد مُحرم شود بپوشد معصيت کرده است، ولى به احرام او ضرر نمى رساند و احرامش صحيح است، و اگر از روى عذر باشد معصيت هم نکرده و احرامش صحيح است.(2)
مسأله 19 - گره زدن لباس احرام اشکال ندارد ولى احتياط واجب آن است که آن را که لنگ قرار داده به گردن گره نزند، و اگر از روى جهل يا نسيان گره زد احتياط آن است که فوراً باز کند، ولى به احرامش ضرر نمى رساند و چيزى هم بر او نيست، و سنگ در جامۀ احرام گذاشتن و با نخ بستن نيز جايز است.
مسأله 20 - شرط نيست در احرام بستن پاک بودن از حدث اصغر و اکبر، پس جايز است در حال جنابت و حيض و نفاس مُحرم شود، بلکه غسل احرام براى حائض و نفساء مستحب است.
مسأله 21 - اگر پيراهن بپوشد بعد از آن که مُحرم شد لازم است که پيراهن را شکاف دهد و از پايين بيرون آورد، ولى اگر در پيراهن مُحرم شود لازم نيست
ص: 93
شکاف دهد و از پايين بيرون آورد، و همين قدر لازم است آن را بکند و لباس احرام بپوشد، و در هر دو صورت احرامش صحيح است.
مسأله 22 - اگر فراموش کند احرام را و به خاطرش نيايد مگر بعد از اتمام همۀواجبات و نتواند جبران کند احتياط در بطلان عمرۀ او است اگرچه صحت آن به نظر بعيد نيست، ولى اگر اعمال حج را هم تمام کرد و يادش آمد عملش صحيح است.
س 1 - کسی در وقت احرام اين طور قصد می کند: مُحرم مى شوم، يا احرام مى بندم براى عمرۀ تمتع يا غير آن، با توجه به اين مسأله که فرموده ايد نيت احرام لازم نيست بلکه ممکن نيست، اين احرام چه صورت دارد؟
ج - به احرام ضرر نمى زند هرچند قصد احرام لازم نيست، و احرام امر قصدى نيست، بلکه اگر شخص به قصد حج يا عمره تلبيه بگويد مُحرم مى شود هرچند قصد احرام نکند.
س 2 - زنى قبل از احرام براى عمرۀ تمتع مى دانست که عادت ماهانۀ او ده روز است و قبل از احرام حج اعمال عمرۀ تمتع را نمى تواند انجام دهد، مع ذلک، نيت عمرۀ تمتع کرد، آيا در برگرداندن نيت احرام عمرۀ تمتع به حج اِفراد، بايد چه کند؟
ج - نيت را به حج اِفراد برگرداند و اشکال ندارد، بلى اگر با التفات به اين که نمى تواند عمرۀ تمتع را انجام دهد و اگر انجام دهد صحيح نيست به نيت عمرۀ تمتع مُحرم شود، صحت اين احرام، بلکه حصولِ جِدّ به آن، محل اشکال است.
س 3 - مردها معمولاً براى احرام، یک حوله به عنوان لنگ به کمر مى بندند و
ص: 94
یکی هم بر روى شانه ها مى اندازند، ولى بعضى افراد براى اين که موقع وزش باد و يا سوار شدن ماشين عورت آنان ظاهر نشود اضافه بر آن دو حوله، یک متر چلوار ندوخته از وسط پا عبور مى دهند به نحوى که دو طرف پارچه از جلو و عقب زير حوله قرار مى گيرد، آيا اين عمل صحيح است يا اشکال دارد؟ج - اشکال ندارد.
س 4 - آيا مى شود براى کسی که قادر بر تلبيه گفتن نيست نايب گرفت يا خير؟
ج -(1) اَخْرَس (لال) بايد با انگشت به تلبيه اشاره کند و زبانش را هم حرکت دهد، و نايب گرفتن کافى نيست.
س 5 - کسی که در گذشته حج واجبش را انجام داده، و بنا دارد حج مستحبى به جا آورد، ولى از روى ناآگاهى و يا فراموشى در نيت احرام عمره مى گويد: «احرام عمرۀ تمتع از حج تمتع از حَجّة الاسلام مى بندم قربة الى الله»، آيا آوردن در نيت داشتن حَجّة الاسلام، در حالى که حج مستحبى است، اشکالى دارد يا خير؟
ج - اشکال دارد، مگر آن که اشتباه لفظى باشد و قصدش اين بوده عمره اى که وظيفۀ او است انجام دهد و اسمش را حَجّة الاسلام گذاشته باشد.
س 6 - اگر کسی بداند در صورت صحيح نگفتن تلبيه، مُحرم نمى شود، و تلبيه را غلط بگويد و اعمال حج را انجام دهد، آيا اعمالش صحيح است يا نه؟
ج - چنانچه از روى عمد بوده صحيح نيست، و اگر عمدى نبوده و از روى فراموشى يا ندانستن مسأله بوده، در فرض مرقوم بعيد نيست
ص: 95
صحت عمل.
س 7 - اگر کسی تلبيه را غلط بگويد و بعد از وقوفين و قبل از اتمام اعمال حج فهميد که صحيحاً مُحرم نشده است، آيا وظيفۀ او نسبت به ساير اعمال و همچنين عمرۀ قبلى او چگونه است؟
ج - با فرض اين که بعد از وقت جبران متوجه شده بعيد نيست صحت عمل، لکن احوط عدم اکتفا به اين حج است، و اين احتياط ترک نشود.(1)
س 8 - ترجمۀ تلبيه «لَبَّیک أَللهمَّ لَبَّیک، لَبَّیک لاَ شَرِیک لَک لَبَّیک» چيست؟
ج - ترجمۀ جملۀ مذکور چنين است: اجابت می کنم دعوت تو را خدايا اجابت می کنم دعوت تو را، اجابت می کنم دعوت تو را، شریکی نيست مر تو را، اجابت می کنم دعوت تو را. و اگر کلمۀ دعوت را هم نگويد کفایت می کند در مواردى که بايد ترجمه را بگويد.
س 9 - لباس احرامى که معلوم نيست از درآمد منبر است يا وجوهات شرعيه، آيا لازم است خمس آن را بدهد؟
ج - با فرض شک، لازم نيست، هرچند احتياط مطلوب است.
س 10 - کسی که به ديگران تلقين نيت و تلبيه می کند و خودش فراموش کرده است که نيت نمايد، وظيفه اش چيست؟
ج - اگر به قصد انجام عمره يا حج تلبيه نگفته، مُحرم نشده است و بايد در صورت امکان به ميقات برگردد، و اگر ممکن نيست به خارج حرم برود و مجدداً مُحرم شود.
س 11 - آيا لباس احرام منحصر در دو جامه است و بيشتر نبايد باشد؟
ج - مقدار واجب آن دو جامه است، و زيادتر مانع ندارد.
ص: 96
مستحبات احرام چند چيز است:
1 - آن که قبلاً بدن خود را پاکيزه نموده و ناخن و شارب خود را بگيرد و موى زير بغل و عانه را با نوره ازاله نمايد.
2 - کسی که قصد حج دارد از اول ماه ذى القعده و شخصى که قاصد عمرۀ مفرده است پيش از یک ماه موى سر و ريش را رها کند.
3 - آن که پيش از احرام در ميقات غسل احرام بنمايد، و اين غسل از زن حائض و نفساء نيز صحيح است، و تقديم اين غسل به خصوص در صورتى که خوف آن باشد که در ميقات آب يافت نشود جايز است، و در صورت تقديم اگر در ميقات آب يافت شد مستحب است غسل را اعاده بنمايد،(1) و بعد از اين غسل اگر مکلف لباسى را پوشيد يا چيزى را خورد که بر مُحرم حرام است باز هم اعاده مستحب است، و اگر مکلف در روز غسل نمود از غسل تا آخر شب آينده کفایت می کند و همچنين اگر غسل در شب نمود تا آخر روز آينده کافى است ولى اگر بعد از غسل و پيش از احرام به حدث اصغر محدث شد غسل را اعاده نمايد.
4 - آن که دو جامۀ احرام از پنبه باشد.(2)
5 - آن که احرام را به ترتيب ذيل ببندد: در صورت تمکن بعد از فريضۀ ظهر، و در صورت عدم تمکن بعد از فريضۀ ديگر، و در صورت عدم تمکن از آن بعد از شش يا دو رکعت نماز نافله، در رکعت اول پس از «حمد» سورۀ «توحيد» و در رکعت دوم سورۀ «جحد» را بخواند، و شش رکعت افضل
ص: 97
است، و بعد از نماز حمد و ثناى الهى را به جا آورد و بر پيغمبر و آل او صلوات بفرستد آنگاه بگويد:
«أَللهمَّ إِنِّي أَسْأَلُک أَنْ تَجْعَلَنِي مِمَّنِ اسْتَجَابَ لَک، وَآمَنَ بِوَعْدِک، وَاتَّبَعَ أَمْرَک، فَإِنِّي عَبْدُک وَفِي قَبْضَتِک لاَ اُوقَى إِلاَّ مَا وَقَيْتَ، وَلاَ آخُذُ إِلاَّ مَا أَعْطَيْتَ، وَقَدْ ذَکرتَ الْحَجَّ، فَأَسْأَلُک أَنْ تَعْزِمَ لِي عَلَيْهِ عَلَى کتابک وَسُنَّةِ نَبِیک صَلَوَاتُک عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَتُقَوِّيَنِي عَلَى مَا ضَعُفْتُ، وَتُسَلِّمَ لِي مَنَاسِکي فِي يُسْرٍ مِنْک وَعَافِيَةٍ، وَاجْعَلْنِي مِنْ وَفْدِک الَّذِي رَضِيتَ وَارْتَضَيْتَ وَسَمَّيْتَ وَکتبتَ، أَللهمَّ إِنِّي خَرَجْتُ مِنْ شُقَّةٍ بَعِيدَةٍ، وَأَنْفَقْتُ مَالِي ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِک، أَللهمَّ فَتَمِّمْ لِي حَجَّتِي وَعُمْرَتِي، أَللهمَّ إِنِّي اُرِيدُ التَّمَتُّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ عَلَى کتابک وَسُنَّةِ نَبِیک صَلَوَاتُک عَلَيْهِ وَآلِهِ، فَإِنْ عَرَضَ لِي عَارِضٌ يَحْبِسُنِي فَخَلِّنِي حَيْثُ حَبَسْتَنِي بِقَدَرِک الَّذِي قَدَّرْتَ عَلَيَّ، أَللهمَّ إِنْ لَمْ تَکنْ حَجَّةً فَعُمْرَةً، أَحْرَمَ لَک شَعْرِي وَبَشَرِي وَلَحمِي وَدَمِي وَعِظَامِي وَمُخِّي وَعَصَبِي مِنَ النِّسَاءِ وَالثِّيَابِ وَالطِّيبِ أَبْتَغِي بِذَلِک وَجْهَک وَالدَّارَ الاْخِرَةَ».
6 - هنگام پوشيدن دو جامۀ احرام بگويد:
«أَلْحَمْدُ لله الَّذِي رَزَقَنِي مَا اُوَارِي بِهِ عَوْرَتِي، وَاُؤَدِّي فِيهِ فَرْضِي، وَأَعْبُدُ فِيهِ رَبِّي، وَأَنْتَهِي فِيهِ إِلَى مَا أَمَرَنِي، أَلْحَمْدُ لله الَّذِي قَصَدْتُهُ فَبَلَّغَنِي، وَأَرَدْتُهُ فَاَعَانَنِي وَقَبِلَنِي وَلَمْ يَقْطَعْ بِي، وَوَجْهَهُ أَرَدْتُ فَسَلَّمَنِي فَهُوَ حِصْنِي وَکهفِي وَحِرْزِي وَظَهْرِي وَمَلاَذِي وَرَجَائِي وَمَنْجَايَ وَذُخْرِي وَعُدَّتِي فِي شِدَّتِي وَرَخَائِي».
7 - آن که تلبيه ها را در حال احرام تکرار کند خصوصاً در موارد آينده:
الف - وقت برخاستن از خواب.
ب - بعد از هر نماز واجب و مستحب.
ج - وقت رسيدن به سواره.
د - هنگام بالا رفتن از تلّ يا سرازير شدن از آن.
ص: 98
ه - وقت سوار شدن يا پياده شدن.
و - آخر شب.
ز - اوقات سحر.
زن حائض و نفساء نيز اين تلبيه ها را بگويند.
و شخص متمتع تلبيه گفتن او در عمره مستمر خواهد بود تا آن که خانه هاى مکه را ببيند. و اما تلبيۀ حج تا ظهر روز عرفه مستمر است.
مکروهات احرام چند چيز است:
1 - احرام در جامۀ سياه، و افضل احرام در جامۀ سفيد است.
2 - خوابيدن مُحرم بر رخت و بالش زرد رنگ.(1)
3 - احرام بستن در جامۀ چرکين، و اگر جامه در حال احرام چرک شود بهتر آن است که مکلف مادامى که در حال احرام است آن را نشويد.
4 - احرام بستن در جامۀ راه راه.
5 - استعمال حنا پيش از احرام در صورتى که اثر آن تا حال احرام باقى بماند.
6 - حمام رفتن، و اَولى آن است که مُحرم بدن خود را با کيسه و مثل آن نسايد.
7 - لبیک گفتن مُحرم در جواب کسی که او را صدا نمايد.
ص: 99
و آن چند امر است:
اول - شکار صحرايى که وحشى باشد، مگر در صورتى که ترس داشته باشد از آزار آن.
و در اين جا مسائلى است:
مسأله 1 - خوردن گوشت شکار بر مُحرم حرام است چه خودش شکار کند يا غير خودش، چه مُحرم شکار کند يا غير مُحرم.(1)
مسأله 2 - نشان دادن شکار به شکارچى حرام است و همين طور اعانت او به هر نحوى حرام است.(2)
مسأله 3 - اگر مُحرمى صيد را ذبح کند در حکم ميته خواهد بود بنابر مشهور و به احتياط واجب، هم دربارۀ مُحرم و هم مُحل.
مسأله 4 - شکار دريايى مانع ندارد، و آن حيوانى است که تخم و جوجه هر دو را در دريا کند.
مسأله 5 - ذبح و خوردن حيوانات اهلى مثل مرغ خانگى و گاو و گوسفند و شتر مانع ندارد.
ص: 100
مسأله 6 - پرندگان، جزء شکار صحرايى مى باشند و ملخ(1) نيز در حکم شکارصحرايى است.
مسأله 7 - احتياط واجب آن است که زنبور را نکشد اگر قصد اذيت او را نداشته باشد.
مسأله 8 - نگاه داشتن صيد حرام است اگرچه خودش مالک آن باشد.
مسأله 9 - اگر پرنده اى که نزد او است پر در نياورده يا پر او را چيده اند واجب است آن را حفظ کند تا پر درآورد و آن را رها کند، بلکه بعيد نيست که واجب باشد حفظ بچۀ صيد را - مثل آهو بره - تا بزرگ شود و رها کند آن را.
مسأله 10 - هر شکارى که حرام است، جوجه و تخم آن نيز حرام است. بدان که در شکار، احکام بسيارى است و چون محلِ حاجتِ چندان نيست از بيان آنها خوددارى شد.
دوم - جماع کردن با زن، و بوسيدن، و دست بازى کردن، و نگاه به شهوت، بلکه هر نحو لذت و تمتعى بردن.
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - اگر کسی در احرام عمرۀ تمتع از روى علم و عمد با زن چه در قُبُل و چه در دُبُر و يا با مرد جماع کند ظاهراً عمره اش باطل نشود(2) و لکن موجب
ص: 101
کفاره است که بيان آن مى آيد، و احتياط آن است که اگر اين عمل پيش ازسعى واقع شد عمره را تمام کند و آن را دومرتبه به جا آورد، و اگر وقت تنگ است حج اِفراد به جا آورد و بعد از آن عمرۀ مفرده به جا آورد، و احتياط بيشتر آن است که سال ديگر حج را اعاده کند.
مسأله 2 - اگر در عمرۀ تمتع اين عمل را از روى علم و عمد پس از سعى مرتکب شود(1) کفاره بر او واجب مى شود، و کفاره بنابر احتياط واجب یک شتر است چه ثروتمند باشد يا نباشد.
مسأله 3 - اگر در احرام حج اين عمل را از روى علم و عمد(2) به جا آورد؛ اگر قبل از وقوف به عرفات بوده حج او فاسد است مسلّماً، و اگر بعد از وقوف به عرفات و قبل از وقوف به مشعر الحرام بوده حج او فاسد است(3) بنابر اقوا، و در هر دو صورت کفارۀ آن یک شتر است.
مسأله 4 - در اين دو صورت که حج فاسد شد بايد حج را تمام کند و در سال ديگر نيز حج به جا آورد.
مسأله 5 - اگر اين عمل بعد از وقوف به عرفات و مشعر واقع شد دو صورت دارد:
ص: 102
یکی آن که قبل از تجاوز از نصف طواف نساء مرتکب شده، در اين صورت حج او صحيح است، و فقط بايد کفاره بدهد.
دوم آن که بعد از تجاوز از نصف طواف نساء مرتکب شده، پس حج اوصحيح است و کفاره هم ندارد بنابر اقوا.
مسأله 6 - اگر زنى را از روى شهوت ببوسد(1) کفارۀ آن یک شتر است، و اگر بدون شهوت ببوسد کفارۀ آن یک گوسفند است و احتياط مستحب آن است که یک شتر کفاره بدهد.
مسأله 7 - اگر عمداً نگاه کند به غير زن خود و انزالش شود احوط آن است که اگر مى تواند یک شتر کفاره بدهد، و اگر نمى تواند یک گاو، و اگر آن را هم نمى تواند یک گوسفند کفاره بدهد.
مسأله 8 - اگر مُحرم نگاه کند به زن خود از روى شهوت و انزالش شود مشهور آن است که یک شتر کفاره است، ولى اگر از روى شهوت نباشد کفاره ندارد.
مسأله 9 - اگر کسی با زن دست بازى کند به شهوت و انزالش نشود یک گوسفند کفارۀ آن است، و اگر انزالش شود احتياط آن است که یک شتر کفاره بدهد اگرچه کفایت گوسفند، خالى از قوت نيست.
مسأله 10 - هر یک از اين امور که موجب کفاره است اگر با جهل به مسأله يا از روى غفلت يا از روى نسيان واقع شود به عمره و حج او ضرر نمى رساند و بر شخص کفاره نيست.
مسأله 11 - اگر مردى با زن خود که مُحرم است از روى اجبار جماع کند بر زن چيزى نيست، و مرد بايد علاوه بر کفارۀ خود کفارۀ زن را هم بدهد، و اگر زن از روى رضايت جماع دهد کفاره بر خود اوست، و مرد بايد کفارۀ خودش را بدهد، و کفاره اى که بايد بدهند گذشت.
سوم - عقد کردن زن از براى خود يا غير، چه آن غير، احرام بسته باشد يا نبسته
ص: 103
باشد و مُحل باشد.
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - جايز نيست شخص مُحرم شاهد شود از براى عقد گرچه آن عقدبراى غير مُحرم باشد.
مسأله 2 - احتياط آن است که شهادت ندهد بر عقد اگرچه شاهد عقد شده باشد در حال مُحرم نبودن، اگرچه جايز بودن آن خالى از قوّت نيست.
مسأله 3 - اقوا آن است که خواستگارى کردن در حال احرام جايز است و احتياط در ترک است.
مسأله 4 - رجوع کردن به زنى که طلاق رجعى داده است مانع ندارد.
مسأله 5 - اگر زنى را در حال احرام براى خود عقد کند با علم به مسأله، آن زن بر او حرام دائمى مى شود.
مسأله 6 - اگر زنى را با جهل به مسأله براى خود عقد کند عقدى که کرده است باطل است، لکن حرام دائمى نمى شود، ولى احتياط آن است که آن زن را نگيرد خصوصاً اگر با او نزدیکی کرده باشد.
مسأله 7 - ظاهراً فرقى بين زن عقدى و صيغه اى نيست در احکامى که ذکر شد.
مسأله 8 - احتياط آن است که زن اگر احرام بسته باشد و مرد مُحرم نباشد و عقد کند او را، با او نزدیکی نکند و طلاق دهد او را، و در صورت علم به مسأله او را طلاق دهد، و با او هيچ وقت ازدواج نکند.
مسأله 9 - اگر کسی عقد کند زنى را براى مُحرمى و مُحرم دخول کند پس اگر هر سه عالم به حکم باشند بر هر یک آنها یک شتر کفاره است، و اگر دخول نکند کفاره نيست، و در اين حکم فرق نيست بين آن که زن و عاقد مُحل باشند يا مُحرم، و اگر بعضى از آنها حکم را مى دانند و بعضى نمى دانند بر آن که مى داند کفاره است.
چهارم - استمناء؛ يعنى طلب بيرون آمدن منى کردن به دست يا غير آن هرچند
ص: 104
به خيال باشد يا به بازى کردن با زن خود يا کس ديگر به هر نحو باشد، پس اگر منى خارج شود کفارۀ آن یک شتر است، و احتياط واجب آن است که در جايى که جماع موجب بطلان است استمناء نيز موجب بطلان باشد به نحوىکه در جماع گفته شد.
پنجم - استعمال عطريات است از قبيل مشک و زعفران و کافور و عود و عنبر، بلکه مطلق عطر هر قسم که باشد.
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - ماليدن عطر بر بدن و لباس جايز نيست و همين طور پوشيدن لباسى که بوى عطر مى دهد اگرچه قبلاً به آن عطر ماليده شده باشد.
مسأله 2 - خوردن چيزى که در آن چيزى است که بوى خوش مى دهد مثل زعفران جايز نيست.
مسأله 3 - اگر به پوشيدن لباس يا خوردن غذايى که بوى خوش مى دهد اضطرار پيدا کند بايد دماغ خود را بگيرد که بوى خوش به آن نرسد.
مسأله 4 - از گل ها يا سبزى هايى که بوى خوش مى دهد بايد اجتناب کند، مگر بعضى انواع که صحرايى است، مثل «بومادران» و «درمنه» و «خزامى» که مى گويند از خوشبوترين گل ها است.
مسأله 5 - احتياط آن است که از «دارچينى» و «زنجبيل» و «هل» و امثال آنها اجتناب کند اگرچه اقوا حرام نبودن آن است.
مسأله 6 - از ميوه هاى خوشبو از قبيل سيب و بِه اجتناب لازم نيست، و خوردن آنها و بوييدن آنها مانع ندارد، لکن احتياط آن است که بوييدن را ترک کند.
مسأله 7 - اقوا حرمت گرفتن دماغ است از بوى بد، لکن فرار کردن از بوى بد به تند رفتن عيب ندارد.
مسأله 8 - خريد و فروش عطريات اشکال ندارد لکن نبايد آنها را براى امتحان
ص: 105
بو کند يا استعمال کند.
مسأله 9 - کفارۀ استعمال بوى خوش یک گوسفند است بنابر احتياط واجب.(1)
مسأله 10 - مشهور آن است که استعمال خلوق کعبه - و آن چيزى است که کعبه را به آن خوش بو می کنند - حرام نيست، لکن چون معلوم نيست که خلوق(2) چيست احتياط(3) آن است که اجتناب کند از بوى خوشى که در کعبه است.
مسأله 11 - اگر بوى خوش را مکرر استعمال کرد در وقت واحد بعيد نيست یک گوسفند کفایت کند، لکن احتياط در تعدد است، و اگر در اوقات متعدده استعمال کرد احتياط ترک نشود، و اگر بعد از استعمال کفاره داد و باز استعمال کرد واجب است که باز کفاره بدهد.
ششم - پوشيدن چيز دوخته؛ مثل پيراهن و زيرجامه و قبا و امثال آنها.
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - چيزهايى که شبيه به دوخته است مثل پيراهن هايى که با چرخ يا با دست مى بافند يا چيزهايى را که با نمد به شکل بالاپوش مى مالند مثل کليجه و پستک و کلاه و غير آن جايز نيست پوشيدن آنها.
مسأله 2 - احوط اجتناب از مطلق دوخته است هرچند کم باشد، مثل کمربند دوخته و شب کلاه.(4)
مسأله 3 - هميانى را که در آن پول مى گذارند اشکال ندارد به کمر ببندد هرچند دوخته باشد، و بهتر آن است که قسمى کند که بى گره باشد.
ص: 106
مسأله 4 - فتق بند اگر دوخته باشد براى ضرورت جايز است ببندد، لکن احتياط آن است که کفاره بدهد.(1)
مسأله 5 - اگر به لباس دوخته احتياج پيدا کرد جايز است بپوشد، ولى کفاره بايد بدهد.
مسأله 6 - جايز است گره زدن لباس احرام را ولى احتياط در گره نزدن است، واحتياط واجب آن است که لنگ را به گردن گره نزنند.
مسأله 7 - جايز است که لباس احرام را با سوزن يا چيز ديگر بعضى را به بعضى وصل کند گرچه احتياط در ترک است.
مسأله 8 - از براى زن ها جايز است لباس دوخته هرقدر مى خواهند بپوشند و کفاره ندارد، بلى جايز نيست از براى آنها پوشيدن «قفازين» و آن چيزى بوده که زن هاى عرب در آن پنبه مى گذاشتند و دست مى کردند براى حفظ از سرما.
مسأله 9 - کفارۀ پوشيدن لباس دوخته یک گوسفند است.
مسأله 10 - اگر مُحرم چند قسم لباس دوخته بپوشد مثل پيراهن و قبا و عبا، براى هر یک بايد کفاره بدهد و احتياط واجب آن است که اگر آنها را توى هم کرد و یک دفعه پوشيد باز براى هر یک کفاره بدهد.
مسأله 11 - اگر از روى اضطرار لباس هاى متعدد پوشيد کفاره ساقط نمى شود.
مسأله 12 - اگر یک قسم لباس بپوشد مثل پيراهن و کفاره بدهد و باز پيراهن ديگر بپوشد يا آن را که پوشيده بکند و باز بپوشد بايد براى دفعۀ ديگر نيز کفاره بدهد.
مسأله 13 - احتياط واجب آن است که اگر چند لباس از یک نوع بپوشد مثل چند قبا يا چند پيراهن چه در مجلس واحد يا در مجالس عديده براى هر یک کفاره بدهد.
ص: 107
هفتم - سرمه کشيدن به سياهى که در آن زينت باشد هرچند قصد زينت نکند، و احتياط واجب اجتناب از مطلق سرمه است که در آن زينت باشد، بلکه اگر(1)بوى خوش داشته باشد بنابر اقوا حرام است.
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - حرام بودن سرمه کشيدن به زن اختصاص ندارد و براى مرد نيز حرام است.
مسأله 2 - در سرمه کشيدن کفاره نيست، لکن اگر در سرمه بوى خوش باشد احتياط(2) کفاره دادن است.
مسأله 3 - در صورتى که احتياج داشته باشد به سرمه کشيدن مانعى ندارد. (3)
هشتم - نگاه کردن در آينه.(4)
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - در اين حکم فرقی بين زن و مرد نيست.
مسأله 2 - نگاه کردن به اجسام صاف صيقل داده شده که عکس در آن پيداست و نگاه کردن در آب صاف اشکال ندارد.(5)
مسأله 3 - عينک زدن اگر زينت نباشد اشکال ندارد، ولى اگر زينت محسوب شود جايز نيست.
مسأله 4 - در نظر کردن به آينه کفاره نيست لکن مستحب است که بعد از نگاه کردن لبیک بگويد.
ص: 108
مسأله 5 - اگر در اتاقى که ساکن است آينه باشد و بداند که گاهى چشم او سهواً به آينه مى افتد اشکال ندارد، لکن احتياط آن است که آن را بردارد يا چيزى روى آن بيندازد.
مسأله 6 - احتياط آن است که به آينه نگاه نکند اگرچه براى زينت نباشد.(1)
نهم - پوشيدن موزه و چکمه و گيوه و جوراب و هرچه تمام روى پا را مى گيرد.
و در آن چند مسأله است:
مسأله 1 - اين حکم اختصاص به مردان دارد و براى زن مانع ندارد.
مسأله 2 - اگر مرد محتاج شود به پوشيدن چيزى که روى پا را مى گيرد احتياط(2) واجب آن است که روى آن را شکاف دهد.
مسأله 3 - در پوشيدن آنچه روى پا را مى گيرد کفاره نيست.
دهم - فسوق است، و آن اختصاص به دروغ گفتن ندارد، بلکه فحش دادن و فخر به ديگران کردن نيز فسوق است، و از براى فسوق کفاره نيست، فقط بايد استغفار کند، و مستحب است چيزى کفاره بدهد و اگر گاو ذبح کند بهتر است.
يازدهم - جدال است، و آن گفتن «لا والله» و «بلى والله» است.
و در آن چند مسأله است:
مسأله 1 - گفتن کلمۀ «لا» و کلمۀ «بَلى» و در ساير لغات، مرادف آن؛ مثل «نه» و «آرى» دخالتى در جدال ندارد، بلکه قسم خوردن در مقام اثبات مطلب يا ردّ غير،(3) جدال است.
مسأله 2 - قسم اگر به لفظ «الله» باشد يا مرادف آن مثل «خدا» در زبان فارسى
ص: 109
جدال است، و اما قسم به غير خدا به هر کس باشد ملحق به جدال نيست.
مسأله 3 - احتياط واجب الحاق ساير اسماء الله است به لفظ جلاله، پس اگر کسی قسم بخورد به «رحمان» و «رحيم» و «خالق سماوات و ارض» جدالمحسوب مى شود به احتياط واجب.
مسأله 4 - در مقام ضرورت براى اثبات حقى يا ابطال باطلى جايز است قسم بخورد به جلاله و غير آن.
مسأله 5 - اگر در جدال، راستگو باشد در کمتر از سه مرتبه چيزى بر او نيست مگر استغفار، و در سه مرتبه کفاره بايد بدهد، و کفارۀ آن یک گوسفند است.
مسأله 6 - اگر در جدال، دروغگو باشد احتياط واجب آن است که در یک مرتبه یک گوسفند کفاره بدهد و در دو مرتبه یک گاو و در سه مرتبه یک شتر، بلکه خالى از قوّت نيست.
مسأله 7 - اگر در جدال به دروغ در دفعۀ اول یک گوسفند کفاره ذبح کرد بعيد نيست که اگر بعد از آن جدال کند به دروغ کفارۀ آن یک گوسفند باشد نه گاو.
مسأله 8 - اگر در جدال به دروغ دو مرتبه جدال کرد و یک گاو ذبح کرد براى کفاره و بعد یک مرتبۀ ديگر جدال کرد به دروغ، ظاهراً یک گوسفند کفاره است. و اگر بعد از ذبح گاو دو مرتبه دروغ گفت و جدال کرد ظاهراً یک گاو کفارۀ آن است.
مسأله 9 - اگر به راست جدال کرد بيشتر از سه مرتبه هرچند باشد یک گوسفند کفاره است مگر آن که بعد از سه مرتبه کفاره بدهد، در اين صورت اگر سه مرتبۀ ديگر جدال کند به راست بايد یک گوسفند ذبح کند.
مسأله 10 - اگر به دروغ ده مرتبه يا بيشتر جدال کند کفاره یک شتر است ظاهراً، مگر آن که پس از سه مرتبه يا زيادتر کفاره را ذبح کند که در اين صورت در دفعۀ اول گوسفند و در دفعۀ دوم گاو و در دفعۀ سوم شتر است.
ص: 110
دوازدهم - کشتن جانورانى که در بدن ساکن مى شوند؛ مثل شپش و کک و کنه که در بدن حيوان است.و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - جايز نيست انداختن شپش و کک(1) را از بدن.
مسأله 2 - جايز نيست نقل کردن آن را از مکانى که محفوظ است به جايى که از آن ساقط شود و بيفتد و احتياط آن است که به محلى که در معرض آن است که بيفتد نقل ندهد.
مسأله 3 - احتياط مستحب آن است که آن را از محلى به محل ديگر از بدن نقل ندهند اگر مکان اول محفوظ تر باشد.
مسأله 4 - بعيد نيست که در کشتن يا انتقال دادن کفاره نباشد، لکن احتياطاً یک کف از طعام صدقه بدهد.
سيزدهم - انگشتر به دست کردن به جهت زينت، و اگر براى استحباب باشد(2) مانع ندارد.
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - اگر انگشتر به دست کند نه براى زينت و نه براى استحباب - مثل آن که براى خاصيتى به دست کند - اشکال ندارد.
مسأله 2 - احتياط واجب آن است که مُحرم «حنا» براى زينت نبندد، بلکه اگر زينت باشد ولو قصد نکند احتياط در ترک است، بلکه حرمت آن در هر دو صورت خالى از وجه نيست.
مسأله 3 - اگر قبل از احرام «حنا» ببندد چه به قصد زينت باشد يا نباشد و چه
ص: 111
اثرش تا زمان احرام بماند يا نماند مانع ندارد، ولى احتياط خوب است.
مسأله 4 - انگشتر به دست کردن و حنا بستن کفاره ندارد.
چهاردهم - پوشيدن زيور است براى زن به جهت زينت.(1)
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - اگر زيور زينت باشد احتياط واجب آن است که ترک کند هرچند قصد تزيين نداشته باشد، بلکه حرمت آن خالى از قوّت نيست.
مسأله 2 - زيورهايى را که عادت داشته به پوشيدن آن قبل از احرام لازم نيست براى احرام بيرون بياورد.
مسأله 3 - زيورهايى را که عادت داشته به پوشيدن آن نبايد به مرد نشان دهد حتى به شوهر خود.
مسأله 4 - پوشيدن زيور حرام است ولى کفاره ندارد.
پانزدهم - روغن ماليدن است به بدن.
و در آن چند مسأله است:
مسأله 1 - احوط(2) بلکه اقوا حرام بودن ماليدن روغن(3) است اگرچه بوى خوش در آن نباشد.
مسأله 2 - جايز نيست روغنى که بوى خوش در آن است استعمال کند پيش از احرام اگر اثرش باقى مى ماند تا وقت احرام.
مسأله 3 - اگر از روى اضطرار و احتياج روغن بمالد عيبى ندارد.
ص: 112
مسأله 4 - خوردن روغن مانع ندارد اگر در آن بوى خوش مثل زعفران نباشد.
مسأله 5 - اگر در روغن بوى خوش نباشد در ماليدن آن کفاره نيست.مسأله 6 - اگر در روغن بوى خوش باشد کفارۀ آن یک گوسفند است اگرچه از روى اضطرار باشد.
شانزدهم - ازالۀ مو است از بدن خود يا غير خود چه مُحرم باشد چه مُحِل.
و در آن چند مسأله است:
مسأله 1 - در حرمت ازالۀ مو فرقى نيست ميان کم و زياد بلکه ازالۀ یک مو نيز حرام است.
مسأله 2 - ازالۀ مو اگر از روى ضرورت باشد عيب ندارد، مثل زيادى شپش و درد سر و موى چشم که اذيت می کند.
مسأله 3 - اگر در وقت غسل يا وضو مويى بدون قصد کنده شود اشکال ندارد.
مسأله 4 - در ازالۀ مو فرقى نيست بين تراشيدن يا نوره ماليدن يا کندن يا قيچى کردن و غير آن.
مسأله 5 - کفارۀ سر تراشيدن اگر به جهت ضرورت باشد دوازده «مد» طعام است که بايد به شش مسکين بدهد، يا سه روز، روزه بگيرد، يا یک گوسفند قربانى کند. و «مد» یک چارک (ده سير) است تقريباً.
مسأله 6 - اگر تراشيدن از روى ضرورت نباشد احتياط واجب آن است که یک گوسفند کفاره بدهد، بلکه تعيّن گوسفند در اين صورت بعيد نيست.
مسأله 7 - اگر از زير هر دو بغل خود ازالۀ مو کند بايد یک گوسفند ذبح کند براى کفاره، بلکه احتياط آن است که اگر از زير یک بغل هم ازالۀ مو کند یک گوسفند کفاره بدهد.
مسأله 8 - احتياط واجب آن است که اگر موى سر را ازاله کند به غير تراشيدن کفارۀ تراشيدن را بدهد.
ص: 113
مسأله 9 - اگر دست بکشد به سر يا ريش خود و یک مو يا بيشتر بيفتد احتياط آن است که یک کف طعام صدقه بدهد.هفدهم - پوشانيدن مرد است سر خود را به هرچه او را بپوشاند.
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - احتياط واجب(1) آن است که سر را به چيزهاى غير پوششى هم نپوشاند، مثل گل و حنا و دوا و پوشال و غير اينها.
مسأله 2 - احتياط واجب آن است که چيزى بر سر نگذارد مثل بار براى حمل که سر به آن پوشيده شود.
مسأله 3 - جايز است به بعض بدن خود، سر را بپوشاند، مثل آن که دست ها را روى سر بگذارد، لکن احتياط در ترک است.
مسأله 4 - جايز نيست سر را زير آب کند بلکه جايز نيست زير مايع ديگرى مثل گلاب و سرکه و غير آن کند.
مسأله 5 - در حکم سر است بعض سر، پس نبايد بعض سر را هم بپوشاند و نه زير آب يا مايع ديگرى کند.
مسأله 6 - گوش ها ظاهراً از سر محسوب است پس نبايد آنها را پوشانيد.
مسأله 7 - پوشانيدن رو براى مردان مانع ندارد و از سر محسوب نيست، پس در وقت خواب مانعى از پوشاندن آن نيست.
مسأله 8 - گذاشتن بند خیک آب بر سر از حکم پوشش استثنا شده و مانع ندارد.
مسأله 9 - دستمالى را که براى سردرد به سر مى بندد عيب ندارد.(2)
مسأله 10 - گذاشتن سر روى بالش براى خوابيدن مانع ندارد.
مسأله 11 - اگر پارچه اى را روى کمانى بيندازند به نحوى که بالاى سر باشد و
ص: 114
سر را زير آن کنند براى حفظ از پشه مانع ندارد، و همچنين رفتن در پشه بند اشکال ندارد.مسأله 12 - زير دوش حمام رفتن براى مُحرم مانع ندارد، لکن زير آبشارى که سر را فرو گيرد جايز نيست.
مسأله 13 - اگر سر را شست نبايد با حوله و دستمال خشک کند و بعض سر هم در حکم همه است.
مسأله 14 - در وقت خوابيدن، مرد نبايد سر خود را بپوشاند، و اگر بدون التفات پوشانيد بايد فوراً آن را باز کند، و همين طور اگر از روى فراموشى پوشانيد واجب است فوراً سر را باز کند، و مستحب است تلبيه بگويد بلکه احوط است گفتن آن.
مسأله 15 - اگر سر را بپوشاند به نحوى از انحا، کفارۀ آن یک گوسفند است، و احتياط واجب کفاره است براى پوشاندن بعض سر.
مسأله 16 - احوط آن است که اگر مکرر سر را پوشانيد مکرر کفاره بدهد؛ يعنى براى هر دفعه یک گوسفند کفاره است، گرچه تعدد کفاره معلوم نيست و به نظر بعيد نمى آيد واجب نبودن.
مسأله 17 - اگر سر را پوشانيد و گوسفند را براى کفاره ذبح کرد و باز سر را پوشانيد احتياط به کفاره دادن دوباره خيلى مطلوب است گرچه وجوبش معلوم نيست.
مسأله 18 - کفاره در صورتى واجب است که از روى علم به مسأله و عمد سر را بپوشاند، پس اگر از روى ندانستن مسأله يا غفلت و سهو و نسيان بپوشاند کفاره ندارد.
هيجدهم - پوشانيدن زن است روى خود را به نقاب و روبند و برقع.
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - پوشانيدن رو را به هر چيز اگرچه چيزهاى غير متعارف باشد مثل
ص: 115
پوشال و گل و چيزهاى ديگر جايز نيست بنابر احتياط، و جايز نيست با بادبزن روى خود را بپوشاند.
مسأله 2 - بعض رو در حکم تمام آن است و نبايد آن را بپوشاند.
مسأله 3 - اگر دست هاى خود را روى صورت بگذارد مانع ندارد.
مسأله 4 - اگر روى خود را براى خوابيدن روى بالش بگذارد مانع ندارد.
مسأله 5 - واجب است براى نماز سر را بپوشاند، و مقدمتاً براى پوشانيدن سر کمى از اطراف رو را بپوشاند، لکن واجب است بعد از نماز فوراً آن را باز کند.
مسأله 6 - جايز است براى رو گرفتن از نامحرم چادر يا جامه را که به سر افکنده پايين بيندازد تا محاذى بينى، بلکه چانه، بلکه در صورت احتياج تا گردن و چيزى بر او نيست.
مسأله 7 - بهتر آن است که آن چيزى را که در موقع حاجت از سر پايين مى اندازد با دست يا چيز ديگر دور از رو نگه دارد که به صورت نچسبد، بلکه اين کار احوط است.
مسأله 8 - بعضى براى دور نگه نداشتن جامه را از صورت کفاره لازم دانسته اند، و آن احوط است گرچه اقوا واجب نبودن آن است.(1)
مسأله 9 - در نقاب انداختن و پوشاندن رو به هر نحو که باشد کفاره لازم نيست(2) گرچه موافق احتياط است.
نوزدهم - سايه قرار دادن مرد است بالاى سر خود.(3)
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - سايه قرار دادن جايز نيست از براى مردان، و براى زن ها و بچه ها جايز است، و کفاره هم ندارد.
ص: 116
مسأله 2 - حرام بودن سايه قرار دادن بالاى سر مختص به حال منزل طى کردن است، و اما در حالى که در محلى منزل کرد؛ در منى باشد يا غير آن، زير سايهرفتن مانع ندارد، و با چتر و مثل آن سايه بر سر قرار دادن مانع ندارد اگرچه در حال راه رفتن باشد پس مانع ندارد که در منى از چادر خود تا محلى که ذبح می کنند يا محلى که رَمى جمرات می کنند با چتر برود گرچه احتياط(1) مستحب ترک است در حال راه رفتن.
مسأله 3 - فرق نيست در حرام بودن سايه قرار دادن در وقت طى کردن منزل بين آن که در محملى باشد که روپوش دارد يا در اتومبيل سر پوشيده باشد يا در هواپيما باشد يا زير سقف کشتى باشد.
مسأله 4 - احتياط آن است که در وقت طى منزل به پهلوى محمل يا هر چيزى که بالاى سر او باشد استظلال نکند، اگرچه جايز بودن آن خالى از قوّت نيست.(2)
مسأله 5 - کسانی که از تهران يا جاى ديگر مى خواهند به مکه مشرف شوند با هواپيما، اگر نذر کنند براى احرام بستن از تهران، نذر آنها صحيح است(3) و بايد مُحرم شوند، و اگر راه ديگرى نباشد جز هواپيما بايد بروند به حج، لکن براى زير سقف بودن در حال طى منزل بايد کفاره بدهند.
مسأله 6 - کسی که نذر کرد از تهران يا جاى ديگر مُحرم شود بايد مُحرم شود،(4) و حتى الامکان بايد از راهى برود که زير سايه در طى منزل قرار نگيرد،
ص: 117
و اگر راهى نباشد که زير سقف قرار نگيرد در صورت التفات به اين مطلب پيش از نذر معصيت کار است براى آن که خود را از روى عمد مبتلاى بهمعصيت کرده است.
مسأله 7 - کسانی که مى خواهند با هواپيما به مکه بروند لازم است با هواپيما به مدينه بروند، و از آن جا در مسجد شجره مُحرم شوند و با اتومبيلى که سقف ندارد به مکه بروند و يا آن که بروند جده به قصد رفتن به جُحفه و در صورت امکان بروند به جُحفه و از آن جا مُحرم شوند و با اتومبيلى بى روپوش بروند به مکه معظمه، و اگر رفتن به ميقات امکان نداشت، از جده مُحرم شوند و بهتر آن است که در «حده» هم که بين جده و مکه است تجديد احرام کنند.
مسأله 8 - نشستن در زير سقف در حال طى منزل در شب خلاف احتياط است گرچه جايز بودن آن به نظر بعيد نيست.(1) بنابراين بعيد نيست جايز بودن نشستن مُحرم در هواپيمايى که شب حرکت می کند.
مسأله 9 - در جايز نبودن سايه بالاى سر قرار دادن فرق نيست بين سواره و پياده.
مسأله 10 - کسانی که کشتى سوار مى شوند در حال احرام زير سقف آن نبايد بروند، لکن در کنار ديوار کشتى که سايه است ظاهراً نشستن جايز است.
مسأله 11 - استظلال در وقت طى منزل براى عذرى مثل شدت گرما يا شدت سرما يا بارندگى جايز است، لکن بايد کفاره بدهد.
مسأله 12 - کفارۀ سايه قرار دادن در حال طى منزل یک گوسفند است چه با عذر سايه افکنده باشد چه با اختيار بنابر احتياط واجب.
مسأله 13 - اقوا کفایت یک گوسفند است در احرام عمره هرچند بيش از یک
ص: 118
مرتبه سايه قرار داده باشد، و یک گوسفند است در احرام حج هرچند بيش از یک مرتبه استظلال کرده باشد.
بيستم - بيرون آوردن خون است از بدن خود.
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - بيرون آوردن خون از بدن ديگرى مثل حجامت کردن او يا دندان او را کشيدن حرام نيست.
مسأله 2 - جايز نيست به مثل خراشيدن بدن خون از آن بيرون آورد، و همين طور به مسواک نمودن خون از بن دندان ها بيرون آورد.
مسأله 3 - جايز است در حال احتياج خون بگيرد به حجامت و غير آن،(1) و همين طور خون دمل را بيرون آوردن در حال احتياج و جَرَب را خاريدن در صورتى که موجب آزار است، اگرچه از آن خون درآيد.
مسأله 4 - خون از بدن درآوردن کفاره ندارد.(2)
بيست و یکم - ناخن گرفتن.
و در آن چند مسأله است:
مسأله 1 - جايز نيست بعض ناخن را هم بگيرد مگر آن که موجب آزار شود، مثل آن که بعض آن افتاده باشد و بعض ديگر موجب آزار او باشد.
مسأله 2 - جايز نيست ناخن پا را هم بگيرد چنانچه جايز نيست ناخن دست را بگيرد.
مسأله 3 - فرقى نيست بين آلات ناخن گيرى قيچى باشد يا چاقو يا ناخن گير، و احتياط واجب آن است که ازالۀ ناخن نکند به هيچ وجه حتى به سوهان و دندان.
مسأله 4 - اگر انگشت زيادى داشته باشد جايز نيست ناخن آن را بگيرد احتياطاً، و همچنين اگر دست زيادى داشته باشد احتياط آن است که ناخن آن را نگيرد
ص: 119
اگرچه بعيد نيست جواز اگر معلوم شود آن انگشت يا آن دست زيادى است.
مسأله 5 - اگر یک ناخن از دست يا پا بگيرد یک مد طعام بايد کفاره بدهد، وبراى هر ناخن دست تا به ده نرسيده بايد یک مد طعام بدهد، و همچنين در ناخن هاى پا.
مسأله 6 - اگر تمام ناخن دست ها و پاها را در یک مجلس بگيرد یک گوسفند کفارۀ آن است.
مسأله 7 - اگر ناخن دست ها را تماماً بگيرد در یک مجلس يا چند مجلس و در محل ديگر يا چند محل ديگر ناخن پاها را بگيرد دو گوسفند کفارۀ آن است.
مسأله 8 - اگر تمام ناخن دست ها را بگيرد و ناخن پاها را کمتر از ده ناخن بگيرد یک گوسفند براى ناخن دست و براى هر یک از ناخن هاى پا یک مد طعام بايد بدهد و همچنين اگر ناخن پاها را بگيرد تماماً و ناخن دست ها را کمتر از ده بگيرد.(1)
مسأله 9 - اگر پنج ناخن از پا بگيرد و پنج ناخن از دست براى هر یک بايد یک مد طعام کفاره بدهد، و همچنين است اگر کمتر از ده در هر یک از دست و پا بگيرد براى هر یک بايد کفاره بدهد.
مسأله 10 - اگر بيشتر از ده ناخن داشته باشد؛ پس اگر تمام را بگيرد بايد یک گوسفند بدهد، و احتياط مستحب آن است که براى ناخن زيادى از ده تا، کفاره بدهد براى هر یک، یک مد.
مسأله 11 - اگر کسی که بيشتر از ده ناخن دارد ده ناخن اصلى را بگيرد احتياط واجب آن است که یک گوسفند بدهد، و اگر بعضى از ناخن هاى
ص: 120
اصلى را و بعضى از ناخن هاى زيادى را بگيرد براى ناخن هاى اصلى یک مد بدهد و براى زيادى ها احتياط مستحب آن است که کفاره بدهد.
مسأله 12 - اگر تمام ناخن هاى دست را گرفت و کفارۀ آن را داد و بعد در همان مجلس ناخن هاى پا را تماماً گرفت بايد یک گوسفند ديگر کفاره بدهد.
مسأله 13 - اگر کسی کمتر از ده ناخن داشت و تمام آن را گرفت براى هر یک، یک مد طعام بايد بدهد، و احتياط مستحب آن است که یک گوسفند ذبح کند.
مسأله 14 - اگر محتاج شد به گرفتن ناخن، احتياط واجب آن است که کفاره به همان نحو که ذکر شد بدهد.
بيست و دوم - کندن دندان است هرچند خون نيايد بنابر احتياط، و احتياط آن است که یک گوسفند کفاره بدهد.
بيست و سوم - کندن درخت(1) يا گياهى که در حرم روييده باشد.(2)
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - اگر گياهى يا درختى در منزل مُحرم روييده شده باشد بعد از آن که منزل او شده پس اگر آن را خودش کاشته باشد جايز است آن را بکند.(3)
مسأله 2 - اگر درختى در منزل او روييده بعد از آن که منزل او شده لکن خودش آن را نکاشته باشد احتياط آن است که آن را قطع نکند گرچه اقوا جواز است.
مسأله 3 - اگر گياهى که در منزل او روييده بعد از آن که منزل او شده و خودش آن را نکاشته باشد احتياط واجب آن است که آن را قطع نکند.
مسأله 4 - اگر منزلى خريده باشد که داراى درخت و گياه است نبايد آن را
ص: 121
قطع کند.
مسأله 5 - درخت هاى ميوه و درخت خرما از اين حکم بیرون است و مى تواندآنها را قطع کند، و در گياه ها (اذخر) که گياه معروفى است از حکم مستثنا است و قطع آن مانع ندارد.
مسأله 6 - اگر درختى را که جايز نيست کندنش بکند احتياط آن است که اگر بزرگ باشد یک گاو کفاره بدهد و اگر کوچک باشد یک گوسفند.
مسأله 7 - اگر بعض درخت را قطع کند اقوا آن است که قيمت آن را کفاره بدهد.
مسأله 8 - در قطع گياه ها کفاره نيست بجز استغفار.
مسأله 9 - جايز است که شتر خود را بگذارد که علف بخورد، ولى خودش براى او قطع نکند.
مسأله 10 - آنچه ذکر شد از قطع درخت و گياه حرم مختص به مُحرم نيست بلکه براى همه کس ثابت است.
مسأله 11 - اگر به نحو متعارف راه برود و گياهى از راه رفتن او قطع شود اشکالى ندارد.
بيست و چهارم - سلاح در برداشتن بنابر احوط(1) مثل شمشير و نيزه و تفنگ و هرچه از آلات جنگ باشد مگر براى ضرورت، و مکروه(2) است سلاح را همراه بردارد در صورتى که به تن او نباشد اگر ظاهر باشد و احوط ترک آن است.
مسأله 1 - اگر حاجى در حال احرام براى سردرد دستمالى به دور سر ببندد
ص: 122
اگرچه تمام سر را بگيرد کفاره ندارد.
مسأله 2 - آنچه در حال احرام حرام است، سايه بر سر قرار دادن است. بنابرايناگر ماشين از زير پل هايى که در مسير واقع شده برود و به ناچار مُحرمين از زير پل ها عبور کنند و يا در محل بنزين در زير سقف متوقف شود و مُحرمين زير سقف قرار گيرند اشکالى پيدا نمى شود و کفاره ندارد.
مسأله 3 - شخصى که با ماشين مسقّف رانندگى می کند بايد در هر احرام یک گوسفند کفاره بدهد(1) و با تکرار پياده و سوار شدن کفاره تکرار نمى شود. و همچنين در ساير موارد سايه بر سر قرار دادن.
مسأله 4 - پوشيدن نعلينى که بندهاى عريضى داشته باشد ولى تمام روى پا را نگيرد در حال احرام مانعى ندارد.(2)
مسأله 5 - در شب استظلال نيست، بنابراين جايز است مُحرم در شب با ماشين سقف دار به مکه برود ولى در هواى ابرى در روز جايز نيست مگر ابر به طورى تيره باشد که استظلال صدق نکند.
مسأله 6 - جايز است از جاهاى دور مثل تهران با نذر مُحرم شود(3) ولى اگر زير سقف سفر می کند بايد کفاره بدهد.
مسأله 7 - تزريق آمپول در حال احرام مانع ندارد ولى اگر موجب بيرون آمدن خون از بدن مى شود(4) تزريق نکند مگر در مورد حاجت و ضرورت.
ص: 123
مسأله 8 - در حرام بودن سايه بر سر قرار دادن، فرقى بين سايه اى که با شخصحرکت کند مثل چتر و ماشين مسقّف و سايۀ ثابت مثل پل و غيره نيست، و فرقى بين اجبار و اختيار نيست ولى بر عبور از زير پل هايى که در جاده ها هست صادق نيست.
مسأله 9 - کسی که حجش را باطل کند اگر حج فاسد شده را به اتمام رسانده، از احرام خارج شده وگرنه در احرام باقى است.
مسأله 10 - بعد از آن که مُحرم به منزل رسيد - ولو در محله هاى جديد مکه که از مسجدالحرام دور هستند - مى تواند براى رفتن به مسجدالحرام در ماشين هاى مسقّف سوار شود يا زير سايه برود.(1)
س 11- آيا کشتن مارمولک و از اين قبيل جانوران، در حال احرام اشکال دارد؟
ج - از محرّمات احرام محسوب نيست.
س 12 - اگر از روى علم و عمد در احرام حج، قبل از وقوف عرفه با زوجۀ خود جماع نمايد مسلّماً حج او باطل است، و قبل از وقوف مشعر الحرام هم بنابر اقوا باطل است و کفاره دارد و بعد از اتمام، در سال آينده اعاده کند، آيا در صورت جهل چه وظيفه اى دارد؟
ج - در صورت جهل، عمل او صحيح است و کفاره هم ندارد.
س 13 - آيا شوهر پس از مُحل شدن مى تواند زوجۀ مُحرم خود را از روى التذاذ دست بزند؟
ص: 124
ج - بر مرد مزبور منعى نيست، ولى اگر زن نيز لذت مى برد، در فرضسؤال نبايد حاضر شود على الاحوط.
س 14 - فردى که از احرام درآمده، زنش را که مُحرم است مى بوسد اگرچه زن راضى نيست، آيا اين کار نسبت به مرد و زن چه حکمى دارد؟
ج - اگر زن اختيار نداشته، چيزى بر او نيست، و بر مرد هم کفاره واجب نشده است.
س 15 - صابون و بعضى از شامپوها که بويى دارد، آيا مى شود براى بدن استعمال کرد يا خير؟ ضمناً خيلى بوى خوشى هم نيست.
ج - اگر صدق بوى خوش می کند، از آن اجتناب کنند، و در غير اين صورت مانع ندارد.(1)
س 16 - حمل قمقمۀ آب که در محفظۀ دوخته نگهدارى مى شود، براى مُحرم چه صورت دارد؟
ج - احتياط(2) آن است که آن را به دوش نيندازد، و دست گرفتن آن مانع ندارد.
س 17 - در مورد نظر کردن در آينه، گاهى نگاه می کند که خود را ببيند، و گاهى براى ديدن ماشين و غيره و يا مثلاً براى علاج دردى، آيا براى مُحرم فرق می کند يا یکسان است؟
ج -(3) احوط اجتناب است در همۀ موارد ذکر شده در سؤال.
ص: 125
س 18 - در حال احرام عده اى از همديگر عکس مى گيرند، و در دوربين عکاسى که آينه است و يا حالت شفاف و آينه مانندى دارد نظر می کنند، بفرماييد اشکال دارد يا خير؟
ج - اگر معلوم نيست(1) که در آينه نظر مى شود، اشکال ندارد.
س 19 - آيا سوگند معمولى به حال احرام اشکال دارد، همانند سوگندهاى روزمرۀ مردم کوچه و بازار؟
ج - قسم به غير خدا از محرّمات احرام نيست.
س 20 - بعضى به علت عرق سوز شدن بدن احتياج به پمادى دارند که چربى دارد، آيا مُحرم مى تواند از اين پماد به بدن خود بمالد يا خير؟
ج - نمى تواند مگر در مورد ضرورت، ولى کفاره ندارد ولو در غير مورد ضرورت، مگر آن که بوى خوش داشته باشد که کفارۀ آن یک گوسفند است اگرچه از روى اضطرار باشد.
س 21 - در موردى که کنده شدن مو با کشيدن دست به سر و صورت کفاره دارد، آيا فرقى بين عمد و سهو و غفلت هست؟
ج - فرق نمی کند به شرط آن که دست کشيدن عمدى باشد.
س 22 - اگر غير مُحرم از مُحرم، ازالۀ مو کند يا یکی از کارهايى که بر مُحرم حرام است و کفاره دارد انجام دهد، چه حکمى دارد؟
ج - اگر مُحرم به اختيار خود حاضر شود که مثلاً مُحلّى سر او را بتراشد، حرام است و بايد کفاره بدهد، ولى چنانچه بدون اختيار او باشد کفاره ندارد، حتى بر مُحلّ مزبور.
س 23 - مُحرم سرش تر است، اگر بخواهد صبر کند تا خودش خشک شود و وضو بگيرد آفتاب طلوع می کند و نمازش قضا مى شود، آيا وظيفه اش
ص: 126
تيمم است؟
ج -(1) اگر نمى تواند ولو با دست سر را خشک کند، احوط جمع بين وضو با اين حال و تيمم است.
س 24 - کسی که موى مصنوعى دارد و با همين حال براى عمره و حج مُحرم شده و اعمال خود را انجام داده است آيا اشکال دارد؟
ج -(2) ضرر به عمره و حج ندارد، ولى اگر مرد آن را بر سرش گذاشته است بايد کفاره بدهد.
س 25 - با توجه به حرمت پوشيدن صورت براى زنان در حال احرام، آيا چانه هم جزء صورت محسوب مى شود و بايد باز باشد يا اين که اگر مقنعه اى بر سر گذاشته شود که چانه را تا لب ها بپوشاند مانعى ندارد؟
ج - زير چانه جزء صورت محسوب نمى شود، ولى پوشاندن به نحوى که در سؤال ذکر شده اشکال دارد.(3)
س 26 - آيا زن مُحرم مى تواند صورت خود را با حوله پاک کند، يا حکم سر مرد را دارد که نمى تواند روى آن را بپوشاند؟
ج - احتياط مراعات شود.(4) .
ص: 127
س 27 - زن ها که در حال احرام براى پوشيدن و درآوردن مقنعه، صورتشانپوشيده مى شود، چه صورت دارد؟
ج - بايد سعى کنند پوشيده نشود، و اگر عامداً و از روى علم پوشيده نشود مانع ندارد.
س 28 - فرموده ايد که مُحرم از منزل تا مسجدالحرام مى تواند زير سقف برود، آيا کسانی که در مسجدالحرام براى حج مُحرم مى شوند مى توانند در مکه زير سقف باشند؟
ج - (1) تا عرفاً در منزل و مکه هستند و در حال سير براى خارج شدن از مکه نيستند مى توانند استظلال نمايند.
س 29 - کسی که از تنعيم مُحرم مى شود استظلال براى او چه حکمى دارد؟
ج - چون تنعيم جزو مکه شده و مکه منزل است، استظلال در فرض سؤال مانع ندارد.(2)
س 30 - ميقات عمرۀ مفرده در خود مکه واقع شده است، آيا کسی که در آن جا براى عمرۀ مفرده احرام بست مى تواند در اتوبوس سقف دار سوار شود يا خير، با توجه به اين که محل سکونت او مکه است؟
ص: 128
ج - در فرض مذکور مانع ندارد.(1)
س 31 - افرادى از مسجد شجره مُحرم شدند و شبانه براى مکه حرکت نمودند ولى نزدیک طلوع آفتاب در ماشين سقف دار به خواب رفتند و بعد از طلوع آفتاب بيدار شدند و ماشين را نگاه داشتند، آيا براى مدتى که در حال سير در زير سقف بودند، کفاره دارد يا خير، و الآن که ايستاده اند و مى خواهند پياده شوند، چه حکمى دارد؟
ج - براى مدتى که خواب بوده اند، يا ماشين ايستاده، کفاره واجب نيست، ولى اگر بعد از بيدار شدن و التفات و قبل از ايستادن ماشين، استظلال شده ولو اضطراراً، کفاره واجب است.
س 32 - در حال احرام وقتى ماشين هاى بى سقف حرکت می کند و سفر انجام مى شود، آيا پياده و سوار شدن از ماشين در حالى که ايستاده است، در صورتى که مستلزم گذشتن از زير سقف قسمت جلو ماشين است، چه حکمى دارد؟
ج - مانع ندارد.
س 33 - کسانی که از مسجدالحرام براى حج مُحرم مى شوند و از مسجدالحرام در ماشين سقف دار سوار مى شوند و مثلاً در عزيزيه که منزل ايشان است پياده مى شوند، آيا سوار شدن در اتومبيل سقف دار از مسجدالحرام به منزل چه صورت دارد، و اگر پياده نشوند و از اول قصد عرفات داشته باشند حکم چيست؟
ج - در فرض اول مانع ندارد، و در فرض دوم احتياط کنند.(2)
س 34 - اينجانب یکی از خدمۀ کاروان حج هستم، امسال (1365) بعد از درک عرفات به اتفاق مدير کاروان و معاون و اينجانب و بانوان کاروان در
ص: 129
یک اتوبوسى سربسته قرار گرفتيم و براى درک اضطرارى به مشعر الحرام رفته و چون در مسير مُزدَلفه به منى به راه بندان برخورديم، لذا در هواى آفتابى در اتوبوس سربسته بودم، ناگاه به يادم آمد که نبايد در زير طاق اتوبوس قرار بگيرم، چند دقيقه اى با علم به اين که اتوبوس سرپوشيده است مانده و پس از توقف اتوبوس بر اثر راه بندان پياده شدم، و مابقى راه را تا محل چادر کاروان در منى پياده طى نمودم، لذا از محضر آن بزرگوار تقاضا دارم بفرماييد:
1- آيا کفاره تعلق مى گيرد يا نه؟
2- در صورتى که تعلق گرفته باشد بايد حتماً در منى ذبح گردد؟
3- در حالى که اکنون در تهران هستم آيا مى توانم قربانى را در محل اقامتم ذبح نمايم؟
4- در صورتى که خدمۀ کاروان بودم و به دستور مدير گروه براى کمک نمودن به بانوان مسن براى رَمى جمرۀ عقبه عازم منى بودم و از خود استقلال نداشتم، آيا وجه اين گوسفند را چه کسی بايد بپردازد؛ ستاد حج، مدير گروه يا اينجانب؟
5 - چنانچه ستاد حج تقبل نموده باشد ذبح را، آيا از گردن اينجانب ساقط مى گردد يا نه؟
ج - بايد قربانى کنيد، و اگرچه بايد در منى ذبح نماييد لکن ذبح در محل خودتان هم براى کفاره کفایت می کند، و مى توانيد به مسئولين در ستاد نيابت دهيد که براى شما ذبح کنند، و در اين صورت ذبح آنها هم کافى است، ولى بدون نيابت صحيح نيست.(1)
ص: 130
س 35 - آيا استظلال، مربوط به سايۀ حاصل از تابش عمودى خورشيد است يا حاصل از تابش مايل خورشيد را هم شامل مى شود؟
ج - فرق نمی کند.
س 36 - آيا استظلال، مربوط به سايه بر سر مى باشد يا اگر سايه فقط بر شانه بيفتد استظلال صدق می کند؟
ج - صدق نمی کند.
س 37 - آيا استظلال فقط مربوط به سقف مى باشد يا شامل سايۀ حاصل از ديوار ماشين هم مى شود؟
ج -(1) شامل نمى شود.
س 38 - آيا در عرفات هم مثل منى مى شود زير چتر حرکت کرد يا حکم عرفات غير از حکم منى است؟
ج - زير چتر حرکت کردن در عرفات اشکال ندارد.(2)
س 39 - در شهر مکه تونل هايى احداث کرده اند که طولش بيش از 1500 قدم مى باشد، آيا بعد از احرام حج مى شود داخل آن با اتومبيل سفر کرد با علم به اين که مسقّف است؟
ج - مانع ندارد، بلى اگر خودش آن راه را اختيار کند و از زير آن سقف برود اشکال دارد.
س 40 - آيا مُحرم به محض وصول به مکه مى تواند استظلال نمايد و يا بايستى به منزل برسد و بعد از اتخاذ منزل جايز است؟
ص: 131
ج - مکه منزل است، و با رسيدن به آن استظلال مانع ندارد.(1)
س 41 - اخيراً از حدود کشتارگاه تا نزدیک جمرات، مسقّفى را درست کرده اند، آيا عبور از اين راه براى مُحرمى که هنوز منزل نکرده و از مَشْعر مستقيم به جمرات مى رود جايز است يا نه؟
ج - مانع ندارد.
س 42 - آيا گرفتن ناخن توسط مُحرم از غير مُحرم جايز است؟
ج - اشکال ندارد.
س 43 - آيا مُحرم مى تواند ناخن مُحرم ديگر را به قصد تقصير بگيرد يا نه؟
ج - اشکال ندارد.
س 44 - کندن دندان که بر مُحرم حرام است مقصود دندان خودش مى باشد يا شامل دندان غير هم مى شود؟ و در تقدير حرمت در صورت خون آمدن است يا مطلقاً؟
ج - شامل دندان غير نمى شود، هرچند خون از آن بيرون آيد.
س 45 - آيا در حال احرام مى توان دندانى را که شديداً درد دارد و دکتر سفارش می کند که آن را بکشيد، کشيد، گرچه باعث خونريزى شود؟
ج - اگر ضرورت دارد مانع ندارد، ولى کفاره دارد على الاحوط.
س 46 - هرگاه مُحرم سر خود را با چيز دوخته بپوشاند آيا یک کفاره بايد بدهد يا دو کفاره؟
ج - بايد دو کفاره بدهد مگر در صورت جهل و نسيان.
س 47 - در بين مردم معروف است که مُحرم نبايد به کسی دستور بدهد، مثلاً نبايد به کسی بگويد یک ليوان آب يا چاى يا چيز ديگر به من بدهيد و بايد
ص: 132
خودش بردارد، آيا اگر در حال احرام چنين درخواستى از دوست خود بکند گناه کرده است يا نه؟ و در صورت گناه آيا کفاره هم دارد يا نه؟
ج - اشکال ندارد.
1- همين که حاجى به حرم رسيد، پياده شده و به جهت دخول حرم غسل نمايد.
2 - از براى تواضع و فروتنى نسبت به حضرت حق جلّ و علا پا برهنه شده و نعلين خود را در دست گرفته داخل حرم شود و اين عمل ثواب زيادى دارد.
3 - وقت دخول حرم اين دعا را بخواند:
«أَللهمَّ إِنَّک قُلْتَ فِي کتابک وَقَوْلُک الْحَقُّ: )وَأَذِّنْ فِى النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوک رِجَالاً وَعَلَى کل ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ کل فَجٍّ عَمِيقٍ(. أَللهمَّ إِنِّي أَرْجُو أَنْ أَکونَ مِمَّنْ أَجَابَ دَعْوَتَک، وَقَدْ جِئْتُ مِنْ شُقَّةٍ بَعِيدَةٍ وَفَجٍّ عَمِيقٍ سَامِعاً لِنِدَائک وَمُسْتَجِيباً لَک مُطِيعاً لِأَمْرِک، وَکل ذَلِک بِفَضْلِک عَلَيَّ وَإِحْسَانِک إِلَيَّ، فَلَک الْحَمْدُ عَلَى مَا وَفَّقْتَنِي لَهُ أَبْتَغِي بِذَلِک الزُّلْفَةَ عِنْدَک، وَالْقُرْبَةَ إِلَیک، وَالْمَنْزِلَةَ لَدَیک، وَالْمَغْفِرَةَ لِذُنُوبِي وَالتَّوْبَةَ عَلَيَّ مِنْهَا بِمَنِّک، أَللهمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَحَرِّمْ بَدَنِي عَلَى النّارِ وَآمِنِّي مِنْ عَذَابِک وَعِقَابِک بِرَحْمَتِک يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ».
4 - وقت دخول حرم مقدارى از علف اِذخر گرفته آن را بجود.
براى دخول مکۀ معظمه نيز مستحب است مکلف غسل بنمايد. و هنگامى که وارد مکه مى شود با حالت تواضع وارد شود، و کسی که از راه مدينه برود از بالاى مکه داخل شده و وقت بيرون آمدن از پايين آن بيرون آيد.
ص: 133
مستحب است مکلف براى دخول مسجدالحرام غسل بنمايد و همچنينمستحب است با پاى برهنه و با حالت سکينه و وقار وارد شود و هنگام ورود، از درب «بنى شيبه» وارد شود، و گفته اند که باب بنى شيبه در حال کنونی مقابل باب السلام است، بنابراين نیکو اين است که شخص از باب السلام وارد شده و مستقيماً بيايد تا از ستون ها بگذرد.
و مستحب است بر درب مسجدالحرام ايستاده بگويد:
«أَلسَّلاَمُ عَلَیک أَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَ-ةُ الله وَبَرَکاتُ-هُ، بِسْمِ الله وَبِالله وَمَ-ا شَاءَ الله ُ، السَّلاَمُ عَلَى أَنْبِيَاءِ الله وَرُسُلِهِ، أَلسَّلاَمُ عَلَى رَسُولِ الله، أَلسَّلاَمُ عَلَى إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ الله، وَالْحَمْدُ لله رَبِّ الْعَالَمِينَ».
و در روايت ديگر وارد است که نزد درب مسجد بگويد:
«بِسْمِ الله وَبِالله ِ وَمِنَ الله ِ وَإِلَى الله ِ وَمَا شَاءَ الله ُ وَعَلَى مِلَّةِ رَسُولِ الله ِ صَلَّى الله ُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَخَيْرُ الْأَسْمَاءِ لله، وَالْحَمْدُ لله وَالسَّلاَمُ عَلَى رَسُولِ الله، السَّلاَمُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِالله ِ، السَّلاَمُ عَلَیک أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ الله ِ وَبَرَکاتُهُ، السَّلاَمُ عَلَى أَنْبِيَاءِ الله ِ وَرُسُلِهِ، السَّلاَمُ عَلَى خَلِيلِ الله ِ الرَّحْمنِ، السَّلاَمُ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَالْحَمْدُ لله رَبِّ الْعَالَمِينَ، السَّلاَمُ عَلَيْنَا وَعَلَى عِبَادِ الله الصَّالِحِينَ، أَللهمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَبَارِک عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ کمَا صَلَّيْتَ وَبَارَکتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَآلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّک حَمِيدٌ مَجِيدٌ، أَللهمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ عَبْدِک وَرَسُولِک، أَللهمَّ صَلِّ عَلَى إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِک وَعَلَى أَنْبِيائِک وَرُسُلِک وَسَلِّمْ عَلَيْهِمْ، وَسَلاَمٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَالْحَمْدُ لله رَبِّ الْعَالَمِينَ، أَللهمَّ افْتَحْ لِي أَبْوَابَ رَحْمَتِک، وَاسْتَعْمِلْنِي فِي طَاعَتِک وَمَرْضَاتِک، وَاحْفَظْنِي بِحِفْظِ الاْءِيمَانِ أَبَداً مَا أَبْقَيْتَنِي جَلَّ ثَنَاءُ وَجْهِک، الْحَمْدُ لله الَّذِي جَعَلَنِي مِنْ
ص: 134
وَفْدِهِ وَزُوَّارِهِ، وَجَعَلَنِي مِمَّنْ يَعْمُرُ مَسَاجِدَهُ، وَجَعَلَنِي مِمَّنْ يُنَاجِيهِ، أَللهمَّ إِنِّي عَبْدُک وَزَائِرُک فِي بَيْتِک، وَعَلَى کل مَأتِيِّ حَقٌّ لِمَنْ أَتَاهُ وَزَارَهُ، وَأَنْتَ خَيْرُ مَأتِيٍّ وَأَکرمُ مَزُورٍ، فَأَسْأَلُک يَا اَلله ُ يَا رَحْمنُ بِأَ نَّک أَنْتَ الله ُ لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ، وَحْدَک لاَ شَرِیک لَک، بانک وَاحِدٌ أَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ تَلِدْ وَلَمْ تُولَدْ وَلَمْ یکنْ لَهُ (لَک خ. ل) کفُواً أَحَدٌ، وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُک وَرَسُولُک صَلَّى الله ُ عَلَيْهِ وَعَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ، يَا جَوَادُ يَا کريمُ يَا مَاجِدُ يَا جَبَّارُ يَا کريمُ، أَسْأَلُک أَنْ تَجْعَلَ تُحْفَتَک إِيَّايَ بِزِيَارَتِي إِيَّاک أَوَّلَ شَيْءٍ تُعْطِيَنِي فَکاک رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ».
پس سه مرتبه مى گويد:
«أَللهمَّ فُک رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ».
پس مى گويد:
وَأَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِک الْحَلاَلِ الطَّيِّبِ، وَادْرَأ عَنِّي شَرَّ شَيَاطِينِ الْجِنِّ وَالاْءِنْسِ وَشَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ».
پس داخل مسجدالحرام شود و رو به کعبه دست ها را بلند نموده و بگويد:
«أَللهمَّ إِنِّي أَسْأَلُک فِي مَقَامِي هَذَا وَفِي أَوَّلِ مَنَاسِکي أَنْ تَقْبَلَ تَوْبَتِي وَأَنْ تَتَجَاوَزَ عَنْ خَطِيئَتِي وَأَنْ تَضَعَ عَنِّي وِزْرِي، الْحَمْدُ لله الَّذِي بَلَّغَنِي بَيْتَهُ الْحَرَامَ، أَللهمَّ إِنِّي أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا بَيْتُک الْحَرَامُ الَّذِي جَعَلْتَهُ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْناً مُبَارَکاً وَهُدىً لِلْعَالَمِينَ، أَللهمَّ إِنِّي عَبْدُک، وَالْبَلَدَ بَلَدُک، وَالْبَيْتَ بَيْتُک، جِئْتُ أَطْلُبُ رَحْمَتَک، وَأَؤُمُّ طَاعَتَک، مُطِيعاً لِأَمْرِک، رَاضِياً بِقَدَرِک، أَسْأَلُک مَسْأَلَةَ الْفَقِيرِ إِلَیک الْخَائِفِ لِعُقُوبَتِک، أَللهمَّ افْتَحْ لِي أَبْوَابَ رَحْمَتِک، وَاسْتَعْمِلْنِي بِطَاعَتِک وَمَرْضَاتِک».
بعد خطاب می کند به سوى کعبه و مى گويد:
«أَلْحَمْدُ لله الَّذِي عَظَّمَک وَشَرَّفَک وَکرمَک وَجَعَلَک مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْناً مُبَارَکاً
ص: 135
وَهُدىً لِلْعَالَمِينَ».
و مستحب است وقتى که محاذى حجرالاسود شد بگويد:
«أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلهَ إِلاَّ الله ُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیک لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ آمَنْتُ بِالله وَکفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَاللاَّتِ وَالْعُزَّى وَبِعِبَادَةِ الشَيْطَانِ وَبِعِبَادَةِ کل نِدٍّ يُدْعَى مِنْ دُونِ الله».
و هنگامى که نظرش به حجرالاسود افتاد متوجه به سوى او شود و بگويد:
«أَلْحَمْدُ لله الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا کنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلاَ أَنْ هَدَانَا الله ُ سُبْحَانَ الله وَالْحَمْدُ لله وَلاَ إِلهَ إِلاَّ الله ُ وَالله ُ أَکبَرُ، الله ُ أَکبَرُ مِنْ خَلْقِهِ وَالله ُ أَکبَرُ مِمَّا أَخْشَى وَأَحْذَرُ، لاَ إِلهَ إِلاَّ الله ُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیک لَهُ، لَهُ الْمُلْک وَلَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَيُمِيتُ وَيُحْيِي وَهُوَ حَيٌّ لاَ يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَهُوَ عَلَى کل شَيْءٍ قَدِيرٌ، أَللهمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَبَارِک عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ کأفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ وَبَارَکتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَآلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّک حَمِيدٌ مَجِيدٌ، وَسَلاَمٌ عَلَى جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَالْمُرْسَلِينَ وَالْحَمْدُ لله رَبِّ الْعَالَمِينَ أَللهمَّ إِنِّي اُومِنُ بِوَعْدِک وَأُصَدِّقُ رُسُلَک وَأَتَّبِعُ کتابک».
و در روايت معتبر وارد است که وقتى که نزدیک حجرالاسود رسيدى دست هاى خود را بلند کن و حمد و ثناى الهى را به جا آور و صلوات بر پيغمبر بفرست و از خداوند عالم بخواه که حج تو را قبول کند، پس از آن حجر رابوسيده و استلام نما. و اگر بوسيدن ممکن نشد استلام نما. و اگر آن هم ممکن نشد اشاره به آن کن و بگو:
«أَللهمَّ أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَمِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوَافَاةِ، أَللهمَّ تَصْدِيقاً بِکتابک وَعَلَى سُنَّةِ نَبِیک صَلَوَاتُک عَلَيْهِ وَآلِهِ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلهَ إِلاَّ الله ُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیک لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، آمَنْتُ بِالله وَکفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ
ص: 136
وَاللاَّتِ وَالْعُزَّى وَعِبَادَةِ الشَّيْطَانِ وَعِبَادَةِ کل نِدٍّ يُدْعَى مِنْ دُونِ الله».
و اگر نتوانى همه را بخوانى بعضى را بخوان و بگو:
«أَللهمَّ إِلَیک بَسَطْتُ يَدِي وَفِيمَا عِنْدَک عَظُمَتْ رَغْبَتِي فَاقْبَلْ سُبْحَتِي وَاغْفِرْلِي وَارْحَمْنِي، أَللهمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِک مِنَ الْکفْرِ وَالْفَقْرِ وَمَوَاقِفِ الْخِزْيَ فِي الدُّنْيَا وَالاْخِرَةِ».
ص: 137
کسی که مُحرم شد به احرام عمرۀ تمتع و وارد مکۀ معظمه شد اول چيزى که از اعمال عمره بر او واجب است آن است که طواف کند به دور خانۀ کعبه براى عمرۀ تمتع.
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - طواف عبارت است از هفت مرتبه دور خانۀ کعبه گرديدن به نحوى که خواهد آمد، و هر دورى را شوط مى گويند، پس طواف عبارت از هفت شوط است.
مسأله 2 - طواف از ارکان عمره است،(1) و کسی که آن را از روى عمد ترک کند تا وقتى که فوت شود وقت آن، عمرۀ او باطل است چه عالم به مسأله باشد و چه جاهل(2) باشد.
مسأله 3 - چنين کسی که عمرۀ خود را باطل کرد احوط آن است که حج اِفراد به جا آورد،(3) و پس از آن عمره به جا آورد، و حج را در سال بعد اعاده کند.
ص: 138
مسأله 4 - وقت فوت طواف وقتى است که اگر بخواهد آن را با بقيۀ اعمال عمره به جا آورد نتواند(1) وقوف به عرفات کند.
مسأله 5 - اگر از روى سهو ترک کرد طواف را لازم است آن را به جا آورد هر وقت که باشد، و اگر برگشته به محل خود و نتواند برگردد به مکه يا مشقت داشته باشد برگشتن، بايد شخص مورد اطمينانى را نايب بگيرد.
مسأله 6 - اگر سعى را به جا آورده پيش از آن که طواف را به جا آورد احتياط واجب آن است که سعى را هم به جا آورد، و اگر نماز طواف را به جا آورده [پيش از آن که طواف را به جا آورد] بايد آن را هم بعد از طواف اعاده کند.
مسأله 7 - اگر شخص مُحرم به واسطۀ مرض، خودش قدرت نداشته باشد که طواف کند و تا وقت تنگ شود قدرت حاصل نکند، اگر ممکن است خود او را به یک نحو ببرند و طواف دهند اگرچه به دوش گرفتن يا بر تخت گذاشتن باشد، و اگر ممکن نشود بايد براى او نايب بگيرند.
مسأله 8 - شخص مريض را که طواف مى دهند بايد مراعات شرايط و احکام طواف را به مقدارى که براى او ممکن است بکنند.
و آن دو قسم است:
قسم اول - چيزهايى که شرط طواف است، و آن پنج امر است:
اول - نيت است؛ يعنى بايد طواف را با قصد خالص براى خدا به جا آورد.
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - نيت را لازم نيست به زبان بياورد و لازم نيست به قلب بگذراند، بلکه
ص: 139
همان که بنا دارد اين عمل را به جا آورد و با اين بنا به جا آورد، کفایت می کند و به عبارت ديگر، نيت در عبادت و کارهاى ديگر در اين جهت فرق ندارد، پس همان طور که انسان با قصد آب مى خورد و راه مى رود عبادت را اگر همان طور به جا آورد با نيت به جا آورده.
مسأله 2 - بايد عبادت را براى اطاعت خدا به جا آورد و در اين جهت با کارهاى ديگر فرق پيدا می کند. پس بايد طواف را براى اطاعت خداوند به جا آورد.
مسأله 3 - اگر در به جا آوردن طواف يا ساير اعمال عمره و حج که عبادى است ريا کند - يعنى براى نشان دادن و به رخ ديگرى کشيدن و عمل خود را خوب جلوه دادن به جا آورد - طواف او و همين طور هرچه را اين طور به جا آورده باطل است، و در اين عمل معصيت خدا را هم کرده است.(1)
مسأله 4 - ريا بعد از عمل و تمام کردن طواف يا ديگر اعمال باعث بطلان عمل نمى شود.
مسأله 5 - کفایت می کند در صحيح بودن عمل، آن که براى خدا بياورد يا براى اطاعت امر خدا يا براى ترس از جهنم يا براى رسيدن به بهشت و ثواب.
مسأله 6 - اگر در عملى که براى خدا مى آورد رضاى ديگرى را هم شرکت دهد و خالص براى خدا نباشد عمل باطل است.
دوم - آن است که طاهر باشد از حدث اکبر - مثل جنابت و حيض و نفاس - و از حدث اصغر؛ يعنى بايد با وضو باشد.
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - طهارت از حدث اکبر و اصغر در طواف واجب شرط است، چه طواف عمره باشد يا طواف حج يا طواف نساء، حتى در عمره و حج مستحب که پس از احرام بستن واجب است آن را تمام کند.
مسأله 2 - طهارت از حدث اکبر و اصغر در طواف مستحبى شرط نيست، لکن
ص: 140
کسی که جنب يا حائض است جايز نيست در مسجدالحرام وارد شود، ولى اگر غفلتاً يا نسياناً طواف مستحب کرد صحيح است.
مسأله 3 - طواف - يعنى هفت دور اطراف خانۀ کعبه گرديدن - مستحب است، و بلکه هرچه شخص بتواند طواف کند خوب است. و در اين طواف طهارت شرط نيست.
مسأله 4 - اگر شخصى که حدث اکبر يا اصغر داشته طواف کند باطل است، چه از روى عمد باشد يا از روى غفلت يا نسيان يا ندانستن مسأله باشد.
مسأله 5 - اگر در اثناى طواف حدث عارض شود پس اگر پس از تمام شدن دور چهارم است بايد طواف را قطع کند و طهارت تحصيل کند و از همان جا که طواف را قطع کرده تمام کند.(1)
مسأله 6 - اگر در فرض سابق پيش از تمام شدن دور چهارم،(2) حدث عارض شود احتياط واجب آن است که تمام کند طواف را و اعاده کند، و اين حکم در حدث اصغر است.
مسأله 7 - اگر در اثناى طواف حدث اکبر مثل جنابت يا حيض عارض شود بايد فوراً از مسجدالحرام بيرون رود، پس اگر پيش از تمامى دور چهارم بود پس از غسل طواف را اعاده کند.(3).
ص: 141
مسأله 8 - اگر عذر داشته باشد از وضو و غسل، واجب است تيمم کند بدل از وضو يا بدل از غسل.
مسأله 9 - اگر تيمم کرد بدل از غسل، و حدث اصغر عارض شد، براى حدث اکبر لازم نيست تيمم کند، بلکه براى حدث اصغر بايد تيمم کند، و تا حدث اکبر براى او حاصل نشده و عذرش باقى است همان تيمم کافى است، لکن احتياط مستحب آن است که تيمم بدل از غسل هم بکند.
مسأله 10 - احتياط واجب آن است که اگر اميد دارد که عذرش از وضو يا غسل مرتفع شود صبر کند تا وقتى که وقت تنگ شود يا اميدش قطع شود.(1)
مسأله 11 - اگر با وضو بوده و شک کند که حدث عارض شده است يا نه، بنابر وضو داشتن بگذارد و لازم نيست وضو بگيرد، و همچنين اگر از حدث اکبر پاک بوده و شک کند که حدث عارض شده.
مسأله 12 - اگر محدث به حدث اصغر يا اکبر بوده و شک کند که وضو گرفته يا نه يا غسل کرده يا نه بايد در فرض اول وضو بگيرد و در فرض دوم غسل کند.
مسأله 13 - اگر بعد از تمام شدن طواف شک کند که با وضو آن را به جا آورده يا نه يا شک کند با غسل آن را به جا آورده يا نه طواف او صحيح است، لکن براى اعمال بعد بايد طهارت تحصيل کند.
مسأله 14 - اگر در اثناى طواف شک کند که وضو داشته يا نه؛ پس اگر بعد از تمامى دور چهارم است(2) طواف را رها کند و وضو بگيرد و از همان جا تتمۀ
ص: 142
طواف را به جا آورد، و اگر قبل از تمام شدن دور چهارم است(1) احتياط واجب آن است که طواف را تمام کند و اعاده کند.
مسأله 15 - در تمام صورت هايى که در شک گفته شد که بنابر طهارت بگذارد يا طوافش صحيح است بهتر آن است که تجديد وضو کند و رجاءً غسل به جا آورد؛ چون ممکن است که بعد معلوم شود وضو يا غسل نداشته و اشکال پيدا مى شود.
مسأله 16 - اگر در اثناى طواف شک کند که غسل کرده است از جنابت يا حيض يا نفاس يا نه بايد فوراً از مسجدالحرام بيرون برود، پس اگر شوط چهارم(2) را تمام کرده بوده و شک کرده، بعد از غسل برگردد و تتمه را به جا آورد، والا بعد از غسل اعاده کند طواف را، و احتياط آن است که در صورت اول نيز اعاده کند.
مسأله 17 - اگر آب و چيزى که به آن جايز است تيمم کند موجود نباشد حکم آن حکم غیر متمکن از طواف است، پس با مأيوس بودن از پيدا شدن یکی از آن دو، بايد نايب بگيرد. و احتياط وجوبى آن است که اگر جنب و حائض و نفساء نيست خودش نيز طواف کند و چون مستحاضه بدون به جا آوردن غسل هايى که بر او لازم است مى تواند وارد مسجدالحرام شود و طواف کند، بنابراين به احتياطى که در غير جنب و حائض و نفساء گفته شد بايد عمل کند، گرچه دخول مسجدالحرام نيز براى او خلاف احتياط استحبابى است.
ص: 143
سوم - طهارت بدن و لباس است از نجاست.
و در آن چند مسأله است:
مسأله 1 - احتياط واجب(1) آن است که از نجاساتى که در نماز عفو شده - مثل خون کمتر از درهم و جامه اى که با آن نتوان نماز خواند مثل عرقچين و جوراب حتى انگشتر نجس - اجتناب کند.
مسأله 2 - در خون قروح و جروح اگر تطهير آن مشقت داشته باشد(2) لازم نيست تطهير کند.
مسأله 3 - در خون قروح و جروح تا آن اندازه اى که مى شود تطهير کرد و لباس را عوض کرد احتياط واجب آن است که تطهير کند يا جامه را عوض کند.
مسأله 4 - احتياط آن است که اگر مى تواند تأخير بيندازد طواف را تا بشود بى مشقت تطهير کرد، تأخير بيندازد به شرطى که وقت تنگ نشود.
مسأله 5 - اگر طواف کند و بعد از آن که از طواف فارغ شد علم پيدا کند به نجاست در حال طواف اظهر آن است که طوافش صحيح است.
مسأله 6 - اگر شک داشته باشد که لباسش يا بدنش نجس است مى تواند با آن حال طواف کند، و صحيح است چه بداند که پيشتر از اين پاک بوده يا نداند، لکن اگر بداند که پيشتر نجس بوده و نداند که تطهير شده است نمى تواند با آن حال طواف کند بلکه بايد تطهير کند و طواف کند.
مسأله 7 - اگر در بين طواف نجاستى به بدن يا لباس او عارض شود اظهر آن است که دست از طواف بردارد و جامه يا بدن را تطهير کند و طواف را از
ص: 144
همان جا تمام کند(1) و طواف او صحيح است.
مسأله 8 - اگر در بين طواف نجاستى در بدن يا لباس خود ببيند و احتمال بدهد که در اين حال نجاست حاصل شده ظاهراً حکم مسألۀ هفتم را دارد.
مسأله 9 - اگر در بين طواف علم پيدا کند که نجاست به بدن يا لباس او از اول بوده(2) احتياط آن است که طواف را رها کند و تطهير کند، و از همان جا بقيۀ طواف را تمام کند، و بعد از آن طواف را اعاده کند خصوصاً اگر تطهير زياد طول بکشد، و در اين صورت بعد از اتمام، نماز طواف را بخواند و پس از آن طواف را اعاده کند و نماز طواف را نيز اعاده کند، و در اين احتياط فرقى نيست بين آن که بعد از چهار دور علم پيدا کند يا قبل از آن، گرچه در صورت دوم احتياط شديدتر است.
مسأله 10 - اگر فراموش کند نجاست را و طواف کند، احتياط واجب اعاده است،(3) و همين طور است اگر در بين طواف يادش بيايد.
چهارم - ختنه کردن است در حق مردان و اين شرط در زن ها نيست، و احتياط واجب آن است که دربارۀ بچه هاى نابالغ مراعات شود.(4)
ص: 145
مسأله 1 - اگر بچه را که ختنه نشده وادار به احرام کنند يا او را مُحرم کنند احرام او صحيح است ولى طواف او صحيح نيست، پس اگر مُحرم به احرام حج شود چون طواف نساء او باطل است بنابر احوط حلال شدن زن بر او مشکل مى شود مگر آن که او را ختنه کنند و طواف دهند يا خودش بعد از ختنه شدن طواف کند يا آن که نايب براى او بگيرند تا طواف کند.
مسأله 2 - اگر بچه ختنه کرده به دنيا بيايد طواف او صحيح است.
پنجم - ستر عورت است، پس اگر بدون ساتر عورت طواف کند باطل است، و معتبر است در آن اباحه، پس با ساتر غصبى طواف صحيح نيست بلکه با لباس غصبى غير ساتر نيز بنابر احتياط واجب،(1) و احتياط آن است که مراعات شرايط لباس نمازگزار را بنمايند.
مسأله - احتياط واجب آن است که مراعات موالات عرفيه را در طواف بکند؛ يعنى در بين دورهاى طواف آن قدر طول ندهد که از صورت یک طواف خارج شود.
قسم دوم [از واجبات طواف] - چيزهايى است که گفته اند داخل در حقيقت طواف است، اگرچه بعضى از آنها نيز شرط است از براى طواف، لکن در عمل فرقى نمی کند، و آن هفت چيز است:
اول - آن که ابتدا کند به حجرالاسود.
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - در ابتدا کردن به حجرالأسود لازم نيست که تمام اجزاى بدن طواف کننده به تمام اجزاى حجرالأسود عبور کند، بلکه واجب آن است که انسان از حجرالأسود، هرجاى آن باشد شروع کند و به همان جا ختم کند.
مسأله 2 - آنچه واجب است آن است که در عرف گفته شود از حجرالأسود
ص: 146
شروع به طواف کرد و ختم کرد به حجرالأسود،(1) چه از ابتداى آن شروع کند چه از وسطش چه از آخرش.
مسأله 3 - از هر جاى حجرالأسود که شروع کرد بايد در دور هفتم به همان جا ختم کند، پس اگر از اولش شروع کرد بايد به اولش ختم شود. و همچنين اگر از وسط يا آخر شروع کرد بايد به همان جا ختم شود.
مسأله 4 - در طواف بايد به همان طورى که همۀ مسلمين طواف می کنند، از محاذات حجرالأسود بدون دقت هاى صاحبان وسوسه شروع کنند. و در دورهاى ديگر بدون توقف دور بزنند تا هفت دور تمام شود.
مسأله 5 - گاهى ديده مى شود که اشخاص نادان در هر دورى که مى زنند مى ايستند و عقب و جلو مى روند که محاذات را درست کنند، و اين موجب اشکال است و گاهى حرام است.
دوم - ختم نمودن هر دورى است به حجرالأسود و اين حاصل مى شود به اين که بدون توقف، هفت دور را ختم کند و در دور هفتم به همان جا که شروع کرده ختم شود، و لازم نيست در هر دورى بايستد و باز شروع کند، و کارهاى جهال را نبايد بکنند.
سوم - آن که در طواف کردن، خانۀ کعبه در طرف چپ طواف کننده واقع شود.
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - لازم نيست در تمام حالات طواف، خانه را حقيقتاً به شانۀ چپ قرار دهد، بلکه اگر در موقع دور زدن به حجر اسماعيل (علیه السلام) خانه از طرف چپ
ص: 147
قدرى خارج شود مانع ندارد، حتى اگر خانه متمايل به پشت شود لکن دور زدن به نحو متعارف باشد اشکال ندارد.(1)
مسأله 2 - اگر در موقع رسيدن به گوشه هاى خانه شانه از محاذات کعبه خارج شود هيچ اشکالى ندارد اگر بطور متعارف دور زند، حتى اگر خانه متمايل به پشت شود.
مسأله 3 - گاهى ديده مى شود که بعضى از نادانان براى احتياط، ديگرى را وادار می کنند که او را طواف دهد و خود طواف کننده اختيار را از خود سلب می کند، و به دست ديگرى مى دهد و تکيه به دست او مى دهد و او را آن شخص ديگر با فشار دور مى دهد، اين طواف باطل است، و اگر طواف نساء را اين طور به جا آورد زن ها يا مردها بر او حرام خواهند بود.
مسأله 4 - احتياط به اين که خانه در تمام حالات طواف حقيقتاً به طرف چپ باشد گرچه خيلى ضعيف است و قابل اعتنا نيست و بايد اشخاص جاهل و اهل وسوسه از آن احتراز کنند و به همان ترتيب که ساير مسلمين دور مى زنند بزنند، لکن اگر شخص عاقل عالمى بخواهد احتياط کند و قدرى شانه را چپ کند در موقع رسيدن به حجر اسماعيل يا ارکان کعبه به طورى که خلاف متعارف و موجب انگشت نمايى نشود مانع ندارد.(2)
مسأله 5 - اگر به واسطۀ مزاحمت طواف کنندگان مقدارى از دور زدن به خلاف متعارف شد مثل آن که روى طواف کننده به کعبه واقع شد يا پشتش واقع شد و يا عقب عقب طواف کرد بايد آن مقدار را جبران کند(3) و از سر بگيرد.
ص: 148
مسأله 6 - اگر به واسطۀ کثرت جمعيت، انسان را بدون اختيار خود بردند و دور دادند کفایت نمی کند و بايد آن دور را از سر بگيرد، اگرچه خانه هم طرف چپ او بوده.
مسأله 7 - در طواف کردن هر طور برود مانع ندارد، مى تواند آهسته برود و مى تواند تند برود و مى تواند بدود و مى تواند سواره طواف کند يا با دوچرخه طواف کند، لکن بهتر آن است که به طور ميانه روى برود.
چهارم - داخل کردن حِجر اسماعيل (علیه السلام) است در طواف، و حجر اسماعيل محلى است که متصل به خانۀ کعبه است، و بايد طواف کننده دور حجر اسماعيل نيز بگردد.
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - اگر دور حجر اسماعيل نگرديد و از داخل آن طواف کرد طوافش باطل است، و بايد اعاده کند.
مسأله 2 - اگر عمداً اين کار را بکند حکم ابطال عمدى طواف را دارد که گذشت.
مسأله 3 - اگر سهواً اين کار را بکند حکم ابطال سهوى را دارد.
مسأله 4 - اگر در بعضى از دورها حجر اسماعيل را داخل در دور زدن نکرد احتياط واجب آن است که آن دور را از سر بگيرد، و اعاده کند طواف را اگرچه ظاهر آن است که اعادۀ طواف لازم نيست.(1)
مسأله 5 - اگر کسی در بعضى از دورها از روى ديوار حجر اسماعيل (علیه السلام) برود، احتياط آن است که به دستور مسألۀ چهارم عمل کند، و در اين فرض نيز به احتياط واجب کفایت نمی کند تمام کردن دور را از آن جايى که ازروى ديوار
ص: 149
رفته است.(1)
پنجم - بودن طواف است بين خانۀ کعبه و مقام حضرت ابراهيم (علیه السلام) از همۀ اطراف.(2)
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - مراد از اين که طواف بين کعبه و مقام باشد(3) آن است که ملاحظه شود مسافتى را که ميان خانه و مقام ابراهيم (علیه السلام) است و در همۀ اطراف خانۀ کعبه طواف کننده از آن مقدار دورتر نباشد از خانۀ کعبه (و مابين مقام و خانه چنانچه گفته اند تقريباً بيست و شش ذراع و نصف است) پس در همۀ اطراف بايد همين قدر بيشتر دور نباشد.
مسأله 2 - اگر شخص از پشت مقام ابراهيم طواف کند که مقام ابراهيم هم داخل در طوافش شود طوافش باطل است(4) و بايد اعاده کند.
مسأله 3 - اگر بعضى از دورها را از پشت مقام طواف کند بايد آن دور را با اعادۀ همان جزء تمام کند(5) و احوط آن است که طواف را هم اعاده کند
ص: 150
اگرچه ظاهراً اعاده لازم نباشد، بلکه بعيد نيست کفایت اعادۀ همان جزء.
مسأله 4 - چون در طرف حجر اسماعيل (علیه السلام) محل طواف تنگ مى شود - زيرا که مقدار حِجْر از آن کاسته مى شود - و چنانچه گفته اند تقريباً شش ذراع و نيم براى محل طواف باقى مى ماند بايد در طواف از آن جانب، بيشتر از شش ذراع ونيم دور نشوند.(1)
مسأله 5 - اگر از جانب حجر اسماعيل (علیه السلام) بيشتر از شش ذراع و نيم در دور زدن دور شد اظهر آن است که آن جزء را اعاده کند و از مطاف دور بزند(2).
ششم - خروج طواف کننده است از خانه و آنچه از آن محسوب است.
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - در اطراف ديوار خانه یک پيش آمدگى است که آن را «شاذروان» گويند، و آن جزء خانۀ کعبه است، و طواف کننده بايد آن را هم داخل قرار دهد.
مسأله 2 - اگر کسی در بعضى از احوال به واسطۀ کثرت جمعيت يا غير آن بالاى شاذروان برود و دور بزند آن مقدار که دور زده باطل است، و بايد اعاده کند.(3)
مسأله 3 - دست به ديوار خانۀ کعبه گذاشتن در آن جايى که شاذروان است جايز است، و به طواف ضرر نمى رساند گرچه احتياط مستحب ترک آن است.
مسأله 4 - در حال طواف دست گذاشتن روى ديوار حجر اسماعيل (علیه السلام) جايز است، و به طواف ضرر نمى رساند گرچه احتياط مستحب در ترک است.
هفتم - آن که هفت شوط - يعنى هفت دفعه - دور بزند نه کمتر و نه زيادتر.و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - اگر از روى عمد، طواف کننده از اول قصد کند کمتر از هفت دور
ص: 151
به جا آورد و يا بيشتر به جا آورد طوافش باطل است اگرچه به هفت دور تمام کند، و احتياط واجب آن است که اگر از روى ندانستن حکم بلکه از روى سهو و غفلت باشد طواف را اعاده کند.(1)
مسأله 2 - اگر در اثناى طواف از قصدِ هفت دور آوردن برگردد به قصد زيادتر آوردن يا کمتر آوردن، از آن جا که اين قصد را کرده و هرچه به اين عمل کرده باطل است و بايد اعاده کند، و اگر با اين قصد زيادتر آورد اصل طواف باطل مى شود.
مسأله 3 - اگر از اول قصد کند که هشت دور به جا آورد، لکن قصدش آن باشد که هفت دور آن طواف واجب باشد و یک دور قدم زدن دور خانه براى تبرک يا مقصد ديگر باشد طواف او صحيح است.
مسأله 4 - اگر گمان کند که یک دور نيز مستحب است همان طور که هفت دور مستحب است و قصد کند که هفت دور واجب را بياورد و یک دور مستحب هم دنبال آن بياورد طواف او صحيح است.
مسأله 5 - اگر بعد از طواف واجب که هفت دور است به خيال آن که یک دور نيز مستحبى جداگانه است هشت دور به جا آورد طوافش صحيح است.
مسأله 6 - اگر کم کند از طواف واجب چه یک دور يا کمتر يا بيشتر از یک دور از روى عمد، واجب است آن را اتمام کند،(2) و اگر نکند حکمش حکم
ص: 152
کسی است که طواف را عمداً ترک کرده - که در مسائل فصل چهارم گذشت - به احتياط واجب، و حکم جاهل به مسأله حکم عالم است.
مسأله 7 - اگر بعد از کم کردن از طواف کارهاى بسيارى کند که موالات فوت شود حکمش حکم قطع طواف است که مى آيد.
مسأله 8 - اگر سهواً از طواف کم کند؛ پس اگر تجاوز از نصف کرده باشد اقوا آن است که از همان جا تمام کند طواف را در صورتى که فعل کثير نکرده باشد، و الا احتياط واجب اتمام و اعاده است.
مسأله 9 - اگر سهواً کم کرده و تجاوز از نصف نکرده، طواف را اعاده نمايد، لکن سزاوار نيست ترک احتياط در همۀ موارد سهو؛ به تمام کردن طواف ناقص و اعاده کردن.(1)
مسأله 10 - اگر متذکر نشود که ناقص کرده است طواف را مگر بعد از مراجعت به وطن خود احتياط آن است که خودش برگردد(2) و اگر نتوانست يا مشکل بود مراجعت، نايب بگيرد.
مسأله 11 - در طواف واجب، قِران جايز نيست؛ يعنى جايز نيست طواف واجب را با طواف ديگر دنبال هم آورد بدون آن که بين دو طواف، نماز طواف فاصله شود، و در طواف مستحب مکروه است.
مسأله 12 - اگر زياد کند دورى را يا کمتر يا بيشتر از دور بر طواف و قصدش آن باشد که زياده را جزء طواف ديگر قرار دهد، داخل در قران ميان دو طوافاست که حرام است.
مسأله 13 - در فرض سابق اگر از اول قصد داشته يا در اثناى طواف قصد زياده
ص: 153
کرده باشد احتياط واجب آن است که طواف اول را اعاده کند، و اگر بعد از تمام شدن، قصد به جا آوردن طواف ديگر براى او حادث شد و به دنبال طواف اول، زياده را آورد اقوا صحت طواف اول است، و احوط اعاده است.
مسأله 14 - اگر سهواً زياد کند بر هفت دور؛ پس اگر کمتر از یک دور است قطع کند آن را و طوافش صحيح است، و اگر یک دور يا زيادتر است احوط آن است که هفت دور ديگر را تمام کند به قصد قربت بدون تعيين مستحب يا واجب و دو رکعت نماز قبل از سعى و دو رکعت بعد از سعى بخواند، و دو رکعت اول را براى فريضه قرار دهد بدون آن که تعيين کند براى طواف اول يا طواف دوم است.
مسأله 15 - جايز است قطع طواف نافله را بدون عذر و اقوا کراهت قطع طواف واجب است بدون عذر(1) و به مجرد خواهش نفس، و احوط قطع نکردن آن است؛ به اين معنى که قطع نکند به طورى که ترک بقيه را کند تا موالات عرفيه به هم بخورد.
مسأله 16 - اگر بدون عذر طواف را قطع کرد احوط(2) آن است که اگر چهار دور به جا آورده باشد طواف را تمام کند و بعد اعاده کند، و اين در صورتىاست که منافى به جا آورده باشد، حتى مثل زياد فاصله دادن که موالات عرفيه به هم بخورد.
ص: 154
مسأله 17 - اگر طواف را قطع کند و منافى به جا نياورده باشد اگر برگردد و تمام کند طوافش صحيح است.
مسأله 18 - اگر در بين طواف عذرى براى اتمام آن پيدا شد مثل مرض يا حيض يا حدث بى اختيار؛ پس اگر بعد از تمام شدن چهار(1) دور بوده بعد از رفع عذر برگردد و از همان جا تمام کند و اگر قبل از آن بوده طواف را اعاده کند، و احتياط مستحب در فرض اول در غير حيض آن است که اتمام کند و اعاده نمايد.(2)
مسأله 19 - اگر شخصى که با عذر(3) طواف را قطع کرده نتوانست به جا آورد تا آن که وقت تنگ شد اگر ممکن است او را حمل کنند و طواف دهند، و اگر ممکن نيست، نايب براى او بگيرند.
مسأله 20 - اگر مشغول طواف است و وقت نماز واجب تنگ شود واجب است طواف را رها کند و نماز بخواند، پس اگر بعد از چهار دور(4) رها کرد از همان جا طواف را تمام کند، والا اعاده کند.
مسأله 21 - جايز است بلکه مستحب است قطع کند طواف را براى رسيدن به نماز جماعت(5) يا رسيدن به وقت فضيلت نماز واجب، و از هر جا قطع کرد ازهمان جا بعد از نماز اتمام کند، و احتياط آن است که به دستور مسألۀ 20 عمل کند، و سزاوار نيست اين احتياط ترک شود.
ص: 155
مسأله 22 - اگر بعد از تمام شدن طواف و انصراف از آن شک کند که آيا طواف را زيادتر از هفت دور به جا آورده يا نه يا شک کند کمتر به جا آورده يا نه اعتنا نکند و طوافش صحيح است، لکن در صورت دوم خالى از اشکال نيست(1) و احتياط ترک نشود.
مسأله 23 - اگر بعد از طواف شک کند که صحيح به جا آورده آن را يا نه، مثلاً احتمال بدهد که از طرف راست طواف کرده يا مُحدث بوده يا از داخل حجر اسماعيل (علیه السلام) طواف کرده اعتنا نکند، و طوافش صحيح است اگرچه باز در محل طواف باشد و از آن جا منصرف نشده يا مشغول کارهاى ديگر نشده باشد، در صورتى که هفت دور بودن معلوم باشد بى زياده و نقيصه.
مسأله 24 - اگر در آخر دور که به حجرالأسود ختم شد شک کند که هفت دور زده يا هشت دور يا زيادتر، اعتنا به شک نکند و طوافش صحيح است.
مسأله 25 - اگر قبل از رسيدن به حجرالأسود و تمام شدن دور شک کند که آنچه را دور مى زند دور هفتم است يا هشتم طوافش باطل است.
مسأله 26 - اگر در آخر دور يا اثناى آن شک کند ميان شش و هفت و هرچه پاى نقيصه در کار است، طواف او باطل است.
مسأله 27 - اگر در طواف مستحب شک کند در عدد دورها، بنابر اقل گذارد، و طوافش صحيح است.
مسأله 28 - شخص کثير الشک(2) در عدد دورها اعتنا به شکش نکند و احتياط آن است که کسی را وادار کند که عدد را حفظ کند.
ص: 156
مسأله 29 - گمان در عدد دورها اعتبار ندارد و حکم شک را دارد.
مسأله 30 - اگر مشغول سعى بين صفا و مروه شد و يادش آمد که طواف به جا نياورده بايد رها کند و طواف کند و پس از آن سعى را اعاده کند.
مسأله 31 - اگر در حال سعى يادش آمد که طواف را ناقص به جا آورده بايد برگردد و طواف را از همان جا که ناقص کرده تکميل کند(1) و برگردد تتمۀ سعى را به جا آورد و طواف و سعيش صحيح است، لکن احتياط آن است که اگر کمتر از چهار دور به جا آورده طواف را تمام کند و اعاده نمايد، و همچنين اگر سعى را کمتر از چهار بار انجام داده تمام کند و اعاده کند.
مسأله 32 - اگر سهواً يا غفلتاً يا جهلاً طواف را بى وضو به جا آورد طوافش باطل است، و همين طور اگر با حال جنابت يا حيض و نفاس به جا آورد.
مسأله 33 - اگر کسی مريض يا طفلى را حمل کند و طواف دهد و خودش نيز قصد طواف کند طواف هر دو صحيح است.
مسأله 34 - در حال طواف تکلم کردن و خنده نمودن و شعر خواندن اشکال ندارد لکن کراهت دارد و مستحب است در حال طواف مشغول دعا و ذکر خدا و تلاوت قرآن باشد.
مسأله 35 - واجب نيست در حال طواف روى طواف کننده طرف جلو باشد بلکه جايز است به يمين و يسار نگاه کند و صفحۀ صورت را برگرداند بلکه به عقب نگاه کند، و مى تواند طواف را رها کند و خانه را ببوسد و برگردد از همان جا اتمام کند.
مسأله 36 - جايز است در بين طواف براى رفع خستگى و استراحت بنشيند يا
ص: 157
دراز بکشد و بعد، از همان جا اتمام کند، ولى نبايد آن قدر طول دهد که موالات عرفيه به هم بخورد، و اگر آن قدر نشست احتياط آن است که اتمام کند و اعاده نمايد.(1)
مسأله 1 - در طواف در مقابل حجر اسماعيل بايد طورى حرکت کند که طواف بيت صادق باشد و به نحو متعارف باشد، و مخفى نماند که حجر اسماعيل از بيت نيست هرچند بايد در خارج آن طواف کرد.
مسأله 2 - در صورت امکان ولو در وقت خلوت بايد طواف در حد بين مقام ابراهيم و خانه که مسافت بيست و شش ذراع و نيم است باشد(2) و دورتر از آن حد، کفایت نمی کند و در صورت عدم امکان ولو در وقت خلوت، طواف در خارج حد مزبور مانع ندارد با مراعات الاقرب فالاقرب.
مسأله 3 - هرگاه در طواف خانۀ خدا مثلاً در چند قدم از طواف اشکالى پيش آمد مثل اين که او را بى اختيار بردند، همان چند قدم را بايد از سر بگيرد و اگراز حجرالأسود به قصد طواف شروع کند، اشکال دارد.(3)
مسأله 4 - اگر در طواف بى اختيار او را ببرند، اعادۀ آن مقدار لازم است(4) و بايد طواف را صحيح انجام دهد و خودش به اختيار طواف کند و چنانچه ممکن
ص: 158
نيست بايد در وقت خلوت طواف نمايد ولى بايد دانست که منظور از بى اختيار شدن اين نيست که در اثر فشار جمعيت تندتر برود بلکه در اين صورت اگر قدم ها را به اختيار خود برمى دارد(1) ضرر ندارد و طوافش صحيح است.
مسأله 5 - اگر در حال طواف در اثر فشار و ازدحام جمعيت پشت به خانه شود و قسمتى از طواف به اين صورت انجام گيرد يا در اثر فشار جمعيت، شخص را مقدارى جلو ببرند بايد مقدارى از طواف که پشت به خانه يا بدون اختيار بوده، اعاده شود و اگر نمى تواند برگردد، با جمعيت بدون قصد طواف برود تا به جايى که بايد از آن جا طواف را اعاده کند برسد و از آن جا تدارک نمايد.(2)
مسأله 6 - اگر حاجى در حال طواف، پول خمس نداده همراه داشته باشد طوافش اشکال پيدا نمی کند.(3)
مسأله 7 - اگر کسی پس از انجام اعمال حج تمتع فهميد که در طواف عمره يا حج چند شوط از هفت شوط را از داخل حجر اسماعيل دور زده، حج او صحيح است و بايد طواف را اعاده کند.
مسأله 8 - زنى که در غير ايام عادت لک ديده و به اعتقاد پاکى، طواف و نماز را انجام داده و شب بعد خون ديده با شرايط حيض، اگر يقين کند که بعد از ديدن لک، خون در باطن فرج بوده و قطع نشده، حيض بوده است و طواف و
ص: 159
نمازش صحيح نيست، و اگر شک دارد يا يقين کند که خون قطع شده، حيض نبوده است و اعمالش صحيح است و در صورت اول حج او صحيح است و بايد طواف و نماز را اعاده کند و اگر در عمره بوده در صورت ضيق وقت احتياطاً بعد از حج، یک عمرۀ مفرده نيز به جا آورد.(1)
س 9 - جوان 17 سالۀ غير مختون، که به تشخيص شوراى پزشکى ختنه براى او خطر دارد، مستطيع شده و فعلاً در مدينه است، آيا تکلیف او نسبت به حج چيست؟
ج -(2) بايد مُحرم شود و خودش طواف کند و نايب هم بگيرد براى طواف و بعد از طواف، خودش یک نماز بخواند و بعد از طوافنايبش نيز، خودش نماز ديگر بخواند، و در صورتى که دو طواف با هم انجام شود خودش یک نماز بخواند کفایت می کند.
س 10 - اگر در اثناى طواف، نماز جماعت برقرار شد و شخص از ادامۀ طواف معذور شد تکلیف چيست، و اگر در اثناى سعى باشد وظيفه چيست؟
ج - اگر بعد از شوط چهارم(3) طواف يا سعى قطع شده، از همان جايى که قطع شده طواف يا سعى را تمام کند،(4) و اگر قبل از شوط
ص: 160
چهارم(1) طواف بوده و فصل طويل شده طواف را از سر بگيرد، هرچند احتياط آن است که طواف را اتمام و پس از خواندن نماز آن، طواف را اعاده کند و نماز طواف ديگرى بخواند، و در سعى نيز احتياط در اتمام و اعاده است.
س 11 - کسی که بعد از تقصير در عمرۀ تمتع متوجه شود که وضوى او باطل بوده يا وضو نداشته و با اين حال طواف کرده و نماز طواف خوانده است، وظيفۀ او چيست؟
ج - طواف و نماز را اعاده کند و عمرۀ او صحيح است.
س 12 - شخصى در حال طواف، کعبه را بوسيده است و احتمال مى دهد که در آن حال چند قدم راه هم رفته باشد، فعلاً وظيفۀ او چيست و البته اين شک بعد از عمل براى او حادث شده است؟
ج - طواف او صحيح است.
س 13 - اگر در اثناى طواف شک در صحت شوط سابق يا جزئى از شوطى که مشغول است و محل آن گذشته است بکند چه حکمى دارد، مثلاً نمى داندکه از مقابل حِجر که عبور کرده از حدّ مَطاف خارج بوده است يا نه؟
ج - اگر مسأله را مى دانسته و مى خواسته است عمل صحيح را انجام دهد - يعنى غافل نبوده - طواف صحيح است.
س 14 - اگر طواف يا سعى يا نماز طواف در عمره به جهتى باطل شده باشد و شخص بدون توجه به آن، تقصير نموده باشد و لباس پوشيده و بعد متوجه شده که عمل مزبور باطل بوده است وظيفۀ او چيست، و کفاره دارد يا نه؟
ج - بايد عمل باطل شده را جبران کند، و ظاهر اين است که از احرام خارج شده و کفاره ندارد.
ص: 161
س 15 - کسی در شوط ششم طواف، نجاستى در بدن ديده و يقين کرده که از شوط هاى قبل اين نجاست در بدن او بوده است، بدون توجه به مسأله طواف را تکميل کرده و بعداً بدن را تطهير نموده وطواف را اعاده کرده است و عمره را تمام کرده است، آيا عمل او صحيح است يا خير؟
ج - بايد مقدارى از طواف را که بعد از يقين به نجاست باقى مانده اعاده کند(1) و بعد نماز طواف را بخواند، و ظاهر اين است که از احرام خارج شده و با اتمام طواف و نماز طواف مذکور، عمل صحيح است.(2)
س 16 - کسی در اثناى طواف آن را قطع کرده و از اول شروع کرده است آيا طواف او صحيح است يا خير، و چنانچه اعمال مترتبه و تقصير را انجام داده وظيفۀ او چيست؟
ج -(3) اگر بعد از دور چهارم بوده(4) به احتياط واجب آن را تمام کند و بعد یک طواف ديگر به جا آورد و اگر قبل از دور چهارم بوده(5) در فرض سؤال بايد یک طواف ديگر به جا آورد، و با فرض جهل ظاهر اين است که اعمال مترتبه صحيح و از احرام خارج شده است.(6)
ص: 162
س 17 - کسی در شوط آخر محدث شده است و بدون طهارت شوط را اتمام کرده و بعد وضو گرفته و طواف را اعاده نموده است و نماز و سعى و تقصير را انجام داده است، آيا صحيح است و وظيفۀ او چيست؟
ج -(1) بايد قسمتى از طواف را که بى وضو انجام داده با وضو به جا آورد و بعد از آن نماز طواف بخواند.
س 18 - کسی توهم کرده است که در طواف، مقدارى در اثر فشار جمعيت برده شده ولى براى او جزمى نيست، و چون نمى توانسته برگردد و تدارک کند، بقيۀ شوط تا محل تدارک را به قصد احتياط و رجاء انجام مى دهد که اگر شوط او باطل است زيادى لغو باشد و اگر شوط او صحيح است زياده از طواف باشد و بعد بقيۀ اشواط طواف را به جا آورده و اين شوط را به حسابنياورده است، آيا اين طواف صحيح است يا خير؟
ج - صحيح نيست.
س 19 - کسی در وقت طواف شک در اشواط پيدا کرد و چون گمانش به یک طرف بيشتر بود، بنا را بر آن طرف گذاشت و بعد از انجام اعمال يقين به صحت طواف خود پيدا کرد، آيا طواف او صحيح است؟
ج - صحيح است.
س 20 - کسی در شوط چهارم از حجرالأسود تا اول حِجْر اسماعيل را پيمود و فکر کرده است که چون اول شوط چهارم نيّت جدا در اين شوط نداشته بايد اين قسمت شوط را اعاده کند، لذا بقيۀ شوط را بدون نيّت رفته، و از حجرالأسود به قصد شوط چهارم طواف کرده است، آيا اشکالى در طواف
ص: 163
حاصل مى شود؟
ج - اشکال دارد.(1)
س 21 - کسانی در طواف بعد از انجام مقدارى از آن، آن را رها می کنند و بلافاصله از نو شروع می کنند، طواف آنها چه صورت دارد، و چنانچه در سعى بوده حکم چيست؟
ج - اشکال دارد(2) و اگر بعد از شوط چهارم(3) طواف بوده بايد آن را اتمام کنند و نماز بخوانند و دومرتبه طواف و نماز آن را اعادهنمايند.(4)
س 22 - دربارۀ اشخاصى که قادر به طواف نيستند آيا نايب گرفته شود يا خودشان در تخت روان طواف داده شوند، با در نظر گرفتن اين که متصديان وسيلۀ نامبرده، در خارج محدودۀ مَطاف طواف مى دهند؟
ج - احتياطاً هر دو را انجام دهند. اگرچه طواف دادن در خارج مطاف کفایت می کند.(5)
س 23 - شخصى در حال طواف اشتباهاً به قصد طواف وارد حِجْر اسماعيل (علیه السلام) مى شود و بعد که متوجه شد برمى گردد و از همان جا که وارد حجر شده بود طواف را شروع و شوط را کامل مى نمايد، آيا طوافش صحيح
ص: 164
است يا نه؟
ج -(1) اشکال دارد. بلى، اگر پس از تذکر در حجر اسماعيل از حجرالأسود به قصد احتياط شوط را اعاده مى کرد، و از محلى که وارد حجر شده قاصد جدى طواف بود، طوافش اشکال نداشت.
س 24 - اگر در حال طواف يا سعى يا در نماز شک کند که شوط چندم و يا رکعت چندم است، و با همين حال طواف و سعى و نماز را ادامه دهد، بعد به یک طرف شک يقين کند، و اعمال را تمام نمايد، آيا عملش به نحوى که ذکر شد صحيح است؟
ج - اگر طواف يا سعى را در حال شک ادامه داد و بعد يقين به صحت پيدا کرد اشکال ندارد، و طواف و سعى صحيح است، ولى در نماز بدون تروّى محل اشکال است، و احوط اعادۀ آن است.(2)
س 25 - زنى با شوهرش که یک دور طواف را انجام داده بود، نيت طواف کرد و با او ادامه داد و بعد از شوط آخرِ مرد که شوط ششم زن است، او به جاى اين که یک شوط ديگر بياورد تا طوافش کامل شود، طواف را از سر گرفت، آيا طواف اول و دوم زن چگونه است؟
ج - احتياط(3) آن است که یک شوط ديگر به قصد احتياط به جا آورد که
ص: 165
مجموعاً چهارده شوط مى شود، و بعد از انجام نماز طواف، طواف و نماز را اعاده نمايد.
س 26 - در مَطاف چيزهايى از افراد مى افتد از قبيل ساعت، احرامى و غيره، و کسانی که طواف می کنند پا روى آن مى گذارند، آيا براى طواف ضرر ندارد و موجب بطلان آن نمى شود؟
ج - موجب بطلان طواف نمى شود.
س 27 - اگر انسان مى داند که پا گذاشتن روى احرامىِ ديگران موجب اذيت و عدم رضايت او مى گردد، آيا اين عدم رضايت او به طواف ضرر ندارد؟
ج - به طواف ضرر نمى زند.
س 28 - اگر کسی قبل از شوط چهارم طوافش را قطع و از نو طواف کند، گفته شده در صورتى که فاصله زياد نشده باشد احتياط اين است که طوافقطع شده را تمام کند و اعاده هم بنمايد، مراد از تمام کردن چيست، آيا فقط شوطى را که قطع کرده تمام کند يا ما بعدش را هم بايد به جا آورد؟
ج - طواف مزبور اشکال دارد(1) و اتمام موضوع ندارد، و بايد طواف را بعد از نماز طواف اول، اعاده کند احتياطاً.
س 29 - شخصى طواف را از حجرالأسود شروع کرد، و در هر شوط به رکن يمانى که مى رسيد نيتِ ختم مى کرد و از حجرالأسود نيت شوط بعد را مى نمود و هفت شوط طواف را اين گونه تمام کرد به گمان اين که ختم طواف و اشواط آن بايد در رکن يمانى باشد، آيا وظيفه اش چيست؟
ج - اين طواف اشکال دارد،(2) و بايد اعاده شود.
س 30 - گاهى مأمورين نظافت مسجدالحرام از کنار کعبه دست به دست هم
ص: 166
مى دهند و همان طور توسعه مى دهند تا انسان از مَطاف خارج مى شود، آيا به همين مقدار بيرون کردن از مطاف، ضرورت حاصل است که طوافش در خارج از مَطاف صحيح باشد يا بايد صبر کند تا نظافت تمام شود، و اگر افرادى گمان مى کردند که ضرورت است و طواف را انجام دادند حال تکلیفشان چيست؟
ج - اگر امکان دارد که در حد، طواف کند بايد صبر کند و در حد طواف کند، و در اين صورت طواف در خارج حد صحيح نيست.(1)
س 31 - کسی که از اول بلوغ، سال خمسى براى خود قرار نداده است، اگر به حج مشرف شود و با همان پول که دارد احرامى تهيه و قربانى و مصارف درحج بکند، آيا براى حج او ضرر ندارد؟
ج - اگر پول او از درآمد کسب و حقوق است و معلوم نيست که ربح بين سال است، بدون تخميس حکم غصب را دارد که طواف و قربانى صحيح نيست.
س 32 - شخصى که با پول خمس نداده لباس احرام بخرد و با آن مُحرم شده، و طواف و نماز به جا آورد، وظيفه اش چيست؟
ج- اگر از روى علم و عمد نبوده، اصل عمره و حج او صحيح است، ولى در صورتى که جاهل مقصر باشد بايد طواف و نماز را اعاده کند.
س 33 - اگر با پولى که معلوم نيست متعلق خمس است يا نه لباس احرام بخرد، آيا لازم است خمس آن را بدهد، و اگر نداد طواف با آن چه صورت دارد؟
ص: 167
ج - با فرض شک لازم نيست خمس بدهد و طواف صحيح است هرچند احتياط مطلوب است.
س 34 - شخصى در سال گذشته که حج تمتع واجب خود را انجام مى داده، تنها نماز طواف را به گمان اين که کفایت می کند بدون طواف، انجام داده است و سپس باقى اعمال را انجام داده، آيا چه وظيفه اى دارد؟
ج- با فرض اين که طواف حج را از روى جهل به مسأله ترک کرده و به محلش برگشته است بايد حج را اعاده کند، و یک شتر قربانى نمايد.(1)
س 35 - تعدادى مشغول طواف عمره يا زيارت بودند، که شروع کردند مسجد را نظافت کنند، ناچار طواف کننده ها از مَطاف خارج شدند، مدتى طول کشيد خيال کردند موالات عرفيه به هم خورده است، طواف را از سر گرفته اند، بفرماييد در صورتى که به هم خوردن موالات مشکوک باشد، طوافشان درست است يا نه؟
ج - اشکال دارد.(2)
س 36 - زنى است که قادر بر طواف کردن نيست، امر دائر است بين اين که با تخت در خارج مَطاف، طواف دهند و يا نامحرم او را پشت کند و در مَطاف طواف دهد، وظيفه چيست؟
ج - بايد او را در مَطاف، طواف دهند(3) هرچند نامحرم او را پشت کند.
ص: 168
س 37 - کسی که وظيفه اش اتمام و اعادۀ طواف است، اتمام کرد و مشغول اعاده بود که دوباره در یکی از شوط هاى طواف قطع شد مثل اول، آيا اين طواف را نيز بايد اتمام و اعاده نمايد؟
ج - فرقى نيست.(1)
س 38 - شخصى در حال طواف افتاد و غش کرد و چند ساعت بعد به هوش آمد، آيا مى تواند از همان جا که طواف را قطع کرده بود شروع کند و باقى اعمال را ادامه دهد يا نه؟
ج - اگر قبل از شوط چهارم(2) بوده، وضو بگيرد و طواف را اعاده نمايد، و اگر بعد از شوط چهارم بوده، بايد وضو بگيرد و طواف را اتمام کند.(3)
س 39 - آيا بعض شوط هاى طواف و سعى براى کسانی که قادر نباشند خودشان انجام دهند، قابل نيابت است يا نه؟
ج - بلى، قابل است.
س 40 - با وضعيت فعلى که جمعيت حجاج خيلى زيادند، و عده اى از ضعفا نمى توانند در مَطاف طواف کنند، آيا توسعه در مَطاف هست؟ و نيز خلف مقام که يا نمى شود نماز خواند و يا مصادف با اذيت طواف کنندگان است و اطمينان از تمام کردن نماز مخصوصاً براى ضعفا نيست، نماز خواندن در دورتر چه حکمى دارد؟ و آيا شخصى که وارد مکه شد مى تواند فوراً به اعمال
ص: 169
طواف و نماز هر جور که ممکن باشد مشغول شود يا بايد در حال احرام بماند که وقت ضيق شود، مثلاً تا شب نهم، و آن وقت چنين کند، و معلوم است براى همه کس ميسر نيست؟
ج - اگر مى توانند ولو در وقت خلوت در مَطاف طواف کنند بايد در حد آن طواف نمايند،(1) و نماز خواندن در مکان دور در موردضرورت مانع ندارد،(2) و صبر لازم نيست.
س 41 - دخترى در کودکى و يا اوائل سنين بلوغ جنب شده و تاکنون هم ازدواج نکرده است، با توجه به اين که در سنين بالاتر نمى دانسته به واسطۀ فعلى که در کودکى انجام شده جنب گشته است و در نتيجه غسل جنابت را تا حال انجام نداده است و با اين کيفيت به حج نيز رفته است، تکلیف او چيست؟ آن غسل هايى که يقيناً انجام داده است، حيض و جمعه بوده است با توجه به موارد ياد شدۀ فوق اين سؤال ها مطرح است:
1- وضع نماز و روزه و کليۀ عباداتى که بعد از بلوغ تاکنون انجام داده است چيست؟
2- آيا در زمان حال مُحرم است، و به صورت احرام وارد مکه و خارج شده است؟ و در صورت مُحرم بودن آيا تا زمانى که اعادۀ حج نکند، جميع محرّمات که در آن ايام حرام است بر اين شخص حرام مى باشد يا خير؟
3- در صورتى که فقط حجش باطل باشد ولى مُحرم نباشد چگونه مى تواند با وضع اعزام حجاج به بيت الله الحرام که چند سال یک بار اين توفيق حاصل
ص: 170
مى شود، اعادۀ حج کند؟
ج - اگر يقين دارد که جنب شده، بدون غسل جنابت نماز و طواف او صحيح نيست و غسل هاى ديگر کفایت از غسل جنابت نمی کند، و در فرض مسأله نمازهايى را که با اين حال خوانده بايد قضا کند، و اگر نمى دانسته جنب است و روزه گرفته روزه هاى او صحيح است و قضا ندارد، و حج در مفروضسؤال صحيح است ولى طواف هاى عمره و حج و نساء و نمازهاى آنها را بايد دومرتبه به جا آورد، و اگر خودش نمى تواند برود براى آنها نايب بگيرد، و تا طواف حج و طواف نساء و نماز آنها را انجام نداده يا با عدم قدرت، نايب او به جا نياورده بايد از بوى خوش و ازدواج و محرّماتى که با طواف نساء حلال مى شود، اجتناب نمايد.
س 42 - شخصى در اثناى طواف، محدث شده و خجالت کشيده بگويد و با همين حالت اعمال را تمام کرده و به ايران بازگشته، مستدعى است بفرماييد:
1- حجش چه صورت دارد؟
2- اگر اعاده لازم است، آيا مى تواند نايب بگيرد يا بايد شخصاً انجام دهد؟
ج - اگر با اعتقاد صحت، اعمال را اتمام کرده حجش صحيح است و بايد طواف و نماز آن را اعاده کند، و اگر خودش نمى تواند برود بايد نايب بگيرد، و اگر در فرض مزبور حدث بعد از شوط چهارم(1) باشد به تفصيل مذکور در مناسک، طواف را تدارک کند، و چنانچه کار او عمدى بوده يا با ترديد و عدم اعتقاد به صحت
ص: 171
انجام داده، شقوق و صورى دارد که در بعض آنها صحت حج مشکل است.
س 43 - ما در شب ساعت 9 از مسجد شجره براى زيارت و انجام اعمال به سوى مکه حرکت کرديم، در نزدیکی اذان صبح به کعبه رسيديم، و چون زائران قبلى مشغول نماز صبح بودند سرپرست کاروان از ما تقاضا کرد مقدار کمى صبر کنيم تا پس از نماز ما را طواف دهد، ولى در اين مهلت به علتخستگى زياد چند بار من خوابم برد، چون آب در دسترس خود نمى ديدم و جايى را نمى شناختم، روى ريگ هاى اطراف باغچه تيمم کردم و طواف و نماز آن را انجام دادم، آيا عمل حج من با اين توصيف صحيح است يا نه؟
ج - با اين که براى شما امکان داشته که وضو بگيريد ولو به اين نحو که به منزل برويد و مثلاً براى روز بعد اعمال را انجام دهيد، تيمم صحيح نبوده است، و اگر عمل شما با اعتقاد به صحت بوده از احرام خارج شده ايد و فقط بايد طواف و نماز را اعاده کنيد، و اگر خودتان نمى توانيد برويد بايد نايب بگيريد.
س 44 - اگر کسی قبل از حجرالأسود طواف را شروع نمود(1) و به همان جا ختم کرد، آيا طوافش باطل است؟
ج - بلى، طواف باطل است.
س 45 - اگر در هنگام خروج از مَطاف، بعد از پايان هفت شوط مقدارى مسافت را به قصد جزئيت به جا بياورد، آيا مُبطل طواف است؟
ج - اگر عمدى باشد مبطل است، و در صورت سهو قطع کند، و طوافش صحيح است.
س 46 - شخصى بيش از چهار شوط از طواف انجام نداد، و بدون اين که نماز
ص: 172
طواف را بخواند سعى را شروع کرد و یکی دو شوط از سعى را انجام نداده تقصير نمود و از احرام خارج شد، تکلیف او چيست؟
ج - اگر اين شخص قصد هفت شوط طواف يا سعى را نداشته، عملش باطل است و بايد تمام اعمال را اعاده کند.
س 47 - کسی نتوانسته است بيش از دو شوط از طواف خود را انجام دهد، وبقيۀ اشواط را ديگرى به جاى او انجام داده است، وظيفۀ او چيست؟
ج - با فرض عذر حتى در آينده عمل مزبور صحيح است(1) و نماز را بخواند.
س 48 - آيا مى شود قبل از شوط چهارم، طواف را بدون عذر به هم زد و آن را کأن لم یکن دانست، و يا مانند نماز قطع کردن آن جايز نيست؟
ج - قطع مانع ندارد، ولى قبل از فوات موالات نمى توان آن را از سر گرفت.(2)
س 49 - کسی که از طواف حتى در خارج مَطاف عاجز است و به خاطر گرانى طواف با تخت روان، انجام آن براى او مشکل است، آيا طواف نيابى در محدوده از او کفایت نمی کند؟
ج - اگر از طواف با تخت روان نيز معذور است نايب بگيرد.
س 50 - اگر کسی یک شوط طواف را از درون حِجْر به جا آورده و بقيۀ اعمال را انجام داده است تکلیف او چيست؟
ج - بايد یک شوط طواف و نماز طواف را اعاده کند،(3) و اگر با اعتقاد صحّت بوده بقيۀ اعمال صحيح است.
ص: 173
س 51 - در مواردى که شخص شک در اشواط کند حکم به بطلان طواف مى فرماييد، حالا اگر کسی تجديد طواف نمود و در اين ميان کشف شد که طواف اول شش شوط داشته، و از طواف جديد نيز سه شوط انجام داده است، تکلیف او چيست؟
ج - اشکال دارد و بايد احتياط کند.(1)
س 52 - بعضى به تصور اين که طواف چهارده دور است با اين کيفيت طواف انجام داده اند، آيا مُخل به طواف است؟
ج - اگر به قصد چهارده شوط طواف کرده، طوافش باطل است.
س 53 - اگر کسی طواف عمره را فراموش کرد و يا آن را ناقص انجام داد و در عرفات به ياد آورد، تکلیف چيست؟ و آيا انجام و يا تتميم آن فوريت دارد؟
ج - مى تواند بعد از اعمال منى آن را تدارک کند و فوريت ندارد.
س 54 - اگر کسی جهلاً طواف را بيش از هفت شوط آورد و بقيۀ اعمال بعد از آن را به جا آورد، تکلیف او چيست؟
ج - اگر از اول قصد بيش از هفت شوط داشته، طواف و نمازش صحيح نيست. و بايد آنها را اعاده کند، و ظاهراً اعادۀ بقيۀ اعمال لازم نيست، ولى اگر قصد هفت شوط داشته و بعد از تمام شدن، زياد کرده، پس اگر چهار شوط يا بيشتر زياد کرده، احتياط آن است که بقيه را تا چهارده شوط تتميم کند و یک نماز ديگر هم به جا آورد و طواف و نماز را اعاده کند، و اگر کمتر از چهار شوط(2) زياد کرده و موالات عرفيه به هم خورده است احتياط
ص: 174
واجب اعادۀ طواف و نماز است و اگر موالات عرفيه به هم نخورده حکم صورت قبل را دارد.
س 55 - شخصى طواف حج واجب خود را غلط انجام داده و پس از آنچندين بار حج نيابى انجام داده است، تکلیف او در مورد حج خود و ديگر حج ها چيست؟
ج - مانع ندارد و بايد طواف حج خود را تدارک کند، و حج هاى نيابى که انجام داده صحيح هستند.
س 56 - شخصى طواف خود را انجام داده است و بعداً دو شوط طواف رجاءً براى جبران نقص احتمالى به جا مى آورد، آيا اين عمل خللى به طواف او مى رساند؟
ج - ضرر ندارد، ولى جبران نقص نمی کند.
س 57 - شخصى در دور پنجم طواف عذرى برايش پيش آمد، آيا بعداً بايد همين طواف را تکميل کند، يا طواف ديگرى انجام دهد؟
ج - بايد همين طواف را تکميل کند.(1)
س 58 - شخصى در حين طواف، اندکى خون در بينى خود مى بيند و آن را با دستمال پاک می کند و طواف خود را تمام مى نمايد، آيا اين طواف صحيح است؟
ج - اگر بينى او نجس شده بايد بينى خود را آب بکشد و طواف را تکميل کند،(2) و اگر بدون تطهير بينى طواف را ادامه داده، احتياط
ص: 175
آن است که بعد از تکميل و نماز، طواف و نماز را اعاده کند. و همچنين اگر دستمال نجس همراه او بوده است.
س 59 - شخصى در شوط دوم طواف شک می کند که آيا طواف را به نيت منوب عنه آغاز کرده يا به نيت خودش، وظيفۀ او چيست؟
ج - احتياط آن است که طواف را به نيت منوب عنه اتمام کند و پس از نماز، دومرتبه آن را با نماز ديگر اعاده کند.
س 60 - شخصى در اثناى طواف به خاطر تقبيل و لمس بيت الله الحرام از مسير خود منحرف شده، و نمى داند در بازگشت، طواف را از همان نقطه که رها کرده بود ادامه داده است يا نه، آيا طوافش صحيح است؟
ج - اگر ملتفت بوده که از همان محلى که طواف را رها کرده شروع کند، و بعداً شک عارض شده، حکم به صحت نمايد، و در غير اين صورت اکتفا به طواف مزبور محل اشکال است.
س 61 - شخصى در اثناى طواف بر اثر فشار جمعيت چند گام به جلو رانده شده است، پس از آن به جاى اين که همان مقدار را جبران کند، شوط ديگرى آورده، که مجموعاً هفت شوط تمام و یک شوط ناقص مى شود، آيا اين طواف صحيح است؟
ج - طواف او اشکال دارد و بايد آن را اعاده کند.
س 62 - شخصى بعد از اتمام طواف سهواً یک شوط زياد کرده است و بعد مردّد است که سه يا چهار شوط ديگر به جا آورده است، و سپس همۀ اعمال عمره را نيز انجام داده است، آيا طواف او باطل است، و آيا ترديد در عدد
ص: 176
اشواط اضافى مضر نيست؟
ج -(1) مضر است، و بايد طواف و نماز را اعاده کند.
س 63 - شخصى بر اثر شلوغى، مقدارى از طواف را در خارج مطاف انجام داد، و بعد نيز بقيۀ اعمال را انجام داده است، تکلیف او چيست؟
ج -(2) اگر ممکن نبوده ولو در وقت ديگر که در حد طواف کند اشکال ندارد، وگرنه بايد طواف و نماز اعاده شود.
س 64 - کسی که وظيفۀ او وضوى جبيره اى و تيمم است اما از روى جهل، بدون تيمم، اعمال عمره را انجام داده است، وظيفۀ او چيست؟
ج - طواف و نماز آن، بايد اعاده شود.
س 65 - شخصى شوط اول طواف را خارج از مَطاف و به قصد طواف انجام داده، بعد متوجه شده است که طواف بايد در محدودۀ معينى باشد، لذا مجدداً طواف را در مطاف آغاز نموده و بعد از طواف اعمال ديگر را انجام داده است، آيا اشکال دارد؟
ج - مانع ندارد.(3)
س 66 - کسی که اشتباهاً طواف را از رکن يمانى شروع و به همان جا ختم کرده و نماز طواف را خوانده و پس از آن متوجه شده، حکمش چيست؟ و چنانچه در اثناى طواف متوجه شد و طوافش را به حجرالأسود ختم کرد، مقدار
ص: 177
زيادى، مضر به طوافش مى باشد يا خير؟
ج - طواف و نماز را بايد اعاده کند، و فرقى بين دو صورت نيست.
س 67 - کسی که مى داند يا احتمال مى دهد که مقدارى از طوافش را بدون اختيار انجام مى دهد - يعنى جمعيت او را مى برند - آيا مى تواند از اول نسبت به آن مقدارى که جمعيت او را مى برند نيز قصد طواف کند و آن مقدار را مثل طواف سواره حساب کند؟
ج - بايد طواف را شروع کند، و اگر در اثناء بدون اختيار او را بردند همان مقدار را جبران کند و طواف را ادامه دهد.(1)
س 68 - مواردى که بايد احتياطاً طواف را تمام کند و نماز طواف بخواند و طواف را با نمازش اعاده کند آيا اگر یک طواف به قصد اعم از تمام و اتمام - يعنى چنانچه آن مقدار انجام شده، باطل بوده تمام هفت شوط را قصد طواف داشته باشد، و چنانچه صحيح بوده به متمم آن قصد طواف داشته باشد - انجام دهد و دو رکعت نماز بخواند،کافى است يا خير؟
ج - اين عمل صحيح نيست و ترديد در نيت است.(2)
س 69 - شخصى در عمرۀ تمتع بعد از تقصير فهميد طواف و سعيش باطل بوده مجدداً طواف و سعى را با لباس دوخته انجام داد، آيا مجزى و صحيح است يا نه؟ و در فرض مذکور آيا بايد تقصير را هم تکرار کند يا نه؟
ج - طواف و سعى او صحيح است، و اعادۀ تقصير لازم نيست اگرچه احوط است.
ص: 178
س 70 - شخصى چند مترى از یک شوط را خراب کرده است و چون دقيقاًاول و آخر آن معلوم نيست، یک شوط کامل از حجرالأسود شروع و به آن جا ختم می کند به قصد اين که آنچه خراب شده به نحو صحيح انجام شود و زيادى قبلى و بعدى مقدمۀ علميه باشد، آيا اين طواف صحيح است؟
ج - صحيح است، مگر بعد از خراب شدن آن قسمت طواف را ادامه داده باشد که در اين صورت طواف اشکال دارد.
س 71 - کسی که به حدود مَطاف آگاهى ندارد، بعد از فراغ از طواف شک می کند که در مَطاف بوده است يا نه، آيا طوافش صحيح است يا نه؟
ج -(1) اگر از اول در مَطاف بود و شک در خارج شدن دارد، طوافش صحيح است، و اگر از اول شک دارد، با جهل مذکور در سؤال نمى تواند به طواف مزبور اکتفا کند.
س 72 - شخصى در شوط اول طواف بود که نماز جماعت شروع شد، طواف را قطع می کند و مشغول نماز مى شود و پس از نماز طواف را از سر مى گيرد و هفت شوط کامل به جا مى آورد، آيا طواف او صحيح است؟
ج - اشکال دارد و بايد طواف را اعاده نمايد.(2)
س 73 - شخصى با علم به حرمت تماس با بدن زن در حين طواف از روى شهوت با بدن زنى تماس مى نمايد و از اين تماس متلذذ مى گردد، آيا طواف او اشکال پيدا می کند يا نه، تکلیف او چيست؟
ج - مضر به طواف نيست. و اگر کارى که موجب کفاره است انجام داده بايد کفاره بدهد.
ص: 179
س 74 - اگر کسی طواف را فراموش کند يا باطل انجام دهد، آيا مى تواند در ماه هاى غير حج انجام دهد؟
ج - مانع ندارد.(1)
س 75 - شخصى شوط اول طواف را در حالى که ناقص بوده رها می کند و پس از آن شش شوط ديگر به جا مى آورد و بعد از آن نقيصۀ شوط اول را به جا مى آورد، آيا طواف او صحيح است؟
ج - صحيح نيست.
س 76 - اگر کسی در عدد اشواط طواف و سعى و عدد سنگ هاى رَمى به ديگرى اعتماد کند کافى است؟
ج - اگر اطمينان به عدد پيدا کند مانع ندارد.(2)
س 77 - شخصى به علت مريضى يا مسن بودن، در دور اول طواف خسته شده و از مطاف بيرون آمد و بعد از کمى استراحت از همان جا که طواف را قطع نموده بود شروع می کند، آيا چون به دور چهارم نرسيده است طوافش چه حکمى دارد؟
ج - اگر موالات به هم نخورده صحيح است.
س 78 - آيا واجب است براى درک خلوتى مَطاف و طواف در محدودۀ بيت و مقام، طواف را تأخير بيندازد يا مستحب است يا رجحان دارد، خصوصاً اگر پس از ايام تشريق مَطاف خلوت نشود؟
ص: 180
ج -(1) در صورت امکان طوافِ در حد، ولو در وقت خلوت، بايد در حد طواف کند ولو با تأخير.
س 79 - آيا مُحرم قبل از انجام طواف واجب خود، چه طواف عمره يا حج و چه طواف نساء، مى تواند همين طواف ها را براى معذور نيابت کند؟
ج - مانع ندارد.
س 80 - شخصى در طواف عمرۀ تمتع در اثر فشار احساس می کند که لُنگ احرامش تر و نجس شده ولى اعتنا نمی کند و با همان حال طواف را تمام می کند و نماز طواف و سعى و تقصير را انجام مى دهد و به منزل مى رود، بعد از بررسى مى بيند مقدارى نجاست خارج شده و احرامش را آلوده کرده است، يقين پيدا می کند که در همان حال طواف چنين شده است، بعد از اعمال حج و مراجعت به وطن به او مى گويند باطل است، مستدعى است حکم الله را با توجه به اين که نماز و سعى را هم با همان حال انجام داده دربارۀ اين شخص بفرماييد، و اگر اعمالش باطل باشد آيا هنوز در حال احرام است يا خير؟
ج - اگر در حال طواف، شبهه داشته و يقين نداشته که نجس شده و وضوى او باطل شده، از احرام خارج شده است، و فقط بايد طواف و نماز را اعاده کند هرچند بعد از اعمال يقين پيدا کرده باشد.
س 81 - آيا يقين به هل خوردن در حين طواف، مصداق عدم امکان طواف در محدودۀ معين و مجوز براى تجاوز به غير اين محدوده مى شود يا خير؟
ج - (2) شامل نيست.
ص: 181
س 82 - در صورتى که يقين دارد در حال طواف در محدودۀ معين با اجنبى يا اجنبيه برخورد می کند باز هم واجب است در محدودۀ معين طواف کند؟
ج - آنچه ذکر شده عذر نيست.(1)
س 83 - اگر صاحب عادت وقتيه و عدديه که عددش مثلاً هفت روز است، روز هفتم پاک شد و غسل کرد و اعمال حج را به جا آورد ولى بعداً لک ديد، اعمالش چگونه است؟
ج - اگر خون ديده و از روز دهم تجاوز نکرد، محکوم به حيض است که در وسعت وقت بايد طواف و نماز را اعاده کند، و در ضيق وقت، محل اشکال است که مراعات احتياط بايد بشود.
س 84 - بعضى از زنان به جهت خوردن قرص، نظم عادت ماهانه شان به هم مى خورد؛ به طورى که گاهى در مدت طولانى مرتب خون و لک مى بينند، آيا وظيفۀ اين گونه زنان در حج چيست؟
ج - اگر خون سه روز استمرار داشته باشد، ولو به اين نحو که پس از خروج تا سه روز باطن فرج آلوده باشد، حکم حیض دارد، وگرنه بايد به وظايف مستحاضه عمل کند.
س 85 - اگر زن در عمرۀ تمتع بعد از سه شوط و نيم و قبل از چهار شوط، حائض شد و تا قبل از رفتن به عرفات، پاک نمى شود، وظيفۀ او چيست؟
ج -(2) مورد عدول به اِفراد است.
ص: 182
س 86 - اگر زنى بعد از شوط چهارم در طواف عمرۀ تمتع حائض شد و تا وقت وقوف به عرفه پاک نشد، وظيفه اش چيست؟
ج -(1) بايد سعى و تقصير عمرۀ تمتع را انجام دهد و مُحرم شود براى حج تمتع و در وقت انجام طواف حج، قبل يا بعد از آن، بقيۀ طواف عمرۀ تمتع و نماز آن را هم به جا آورد.
س 87 - زنى عمرۀ تمتع را انجام داد، بعد متوجه شد که طواف او باطل بوده است، پس از اين که متوجه شد، ملاحظه نمود ديد عذر زنانه دارد، تکلیف او چيست؟
ج - هر وقت عذر او مرتفع شد، طواف و نماز را اعاده کند، و اگر قبل از وقوف، پاک نمى شود براى حج مُحرم شود و پس از آمدن به مکه و رفع عذر، آنها را انجام دهد.
س 88 - زنى مسأله را نمى دانست، بعد از پاک شدن از حيض، خيال مى کرده جنب است و لذا غسل جنابت را نيت مى کرد و با همين حال حج انجام داد، بفرماييد حج او چگونه است؟
ج - اگر منظور او غسل براى حدثى که از خون داشته است باشد و اسم آن را جنابت گذاشته، عملش صحيح است.
س 89 - آيا مستحاضۀ کثيره بايد براى طواف یک غسل، و براى نماز طواف غسل ديگر بکند، يا یک غسل براى هر دو کافى است؟
ج - براى هر یک غسل لازم است، مگر آن که از وقت غسل براى طواف تا آخر نماز خون قطع باشد.
س 90 - زنى به حساب شناسنامه، بيش از پنجاه سال شمسى دارد و یک سال و نيم خون نديده است، ولى در عرفات خون مى بيند، بنابراين آيا در يائسگى او
ص: 183
مى توان ترديد داشت يا نه، و وظيفۀ او چيست؟
ج - اگر اطمينان دارد که پنجاه سال قمرى او تمام شده و سيّده نيست، حکم مستحاضه را دارد.(1)
س 91 - آيا نماز و طواف، براى زن مستحاضه یک حکم دارند يا هر کدام از طواف و نماز، جدا و مستقل هستند؟
ج - مستقل هستند.
س 92 - زنى بعد از وقوفين حيض مى شود، با مصرف قرص، خون قطع مى گردد و اعمال را انجام مى دهد، ولى بعد از آن لک مى بيند، وظيفۀ او چيست؟
ج - اگر خون، سه روز مستمر نبوده و حتى در باطن فرج هم قطع شده حيض نبوده است و با انجام وظيفۀ مستحاضه، عمل او صحيح است.
س 93 - زنى در حال طواف، مستحاضۀ قليله مى شود، وظيفۀ او چيست؟
ج -(2) اگر بعد از تمام شدن دور چهارم بوده پس از تجديد وضو و تطهير بدن و لباس، طواف را تمام کند، و اگر قبلاً بوده به
ص: 184
احتياط واجب پس از تجديد وضو و تطهير، آن را اتمام و سپس اعاده نمايد.
س 94 - زن مستحاضه اى بعد از غسل و وضو مشغول طواف مى شود، در اثناى طواف لک مى بيند، وظيفۀ او چيست؟
ج - اگر خون او مستمر است و به وظيفه عمل کرده با تحفظ از خروج خون چيزى بر او نيست، و در غير اين صورت حکم حدث جديد را دارد.
س 95 - زنى به تصور اين که پاک شده است، طواف انجام مى دهد و در اثناى سعى متوجه مى شود که هنوز پاک نشده است، آيا سعى او نيز باطل است، و اگر بعد از سعى متوجه شود چگونه است؟
ج - در فرض اول سعى را قطع کند و پس از پاک شدن از حيض، طواف و نماز را اعاده کند، و احتياط آن است که پس از اعادۀ طواف و نماز سعى را اتمام و اعاده نمايد،(1) و در فرض دوم نيز اعادۀ طواف و نماز لازم، و اعادۀ سعى مبنى بر احتياط است.
س 96 - زن مستحاضه که بايد غسل کند و وضو بگيرد و با اين کار فاصله اى بين اعمال پيش مى آيد که شايد طولانى هم باشد، مثلاً بايد برود منزل غسل کند و برگردد، آيا اين فاصله اشکال ندارد؟
ج - اگر خون قطع نمى شود براى هر یک از طواف و نماز بايد غسل کند و وضو بگيرد، و بايد طورى باشد که بعد از غسل و وضو مبادرت به عمل نمايد، بنابراين اگر با رفتن به منزل نتواند مبادرت کند، نزدیک مسجدالحرام غسل کند و وضو بگيرد.
ص: 185
س 97 - زن مستحاضه که بايد براى هر نماز و طواف غسل کند طبق وظيفه اش غسل کرد و يا وضو گرفت و طواف را شروع کرد، بين طواف، نماز ظهر شروع شد، نماز را خواند، و با همان طهارت اول، بعد از نماز، طواف را ادامه داد، آيا طوافش صحيح است؟
ج - اگر از هنگام غسل تا آخر طواف خون قطع بوده، طواف صحيح است، و در غير اين صورت احوط آن است که اين طواف را تمام کند(1) و پس از غسل اعاده نمايد.
س 98 - زنى که حيض نمى شود ولى هر دو ماه یک بار، دو سه روزى لک و ترشحات مى بيند، وظيفه اش چيست؟
ج - اگر خون استمرار تا سه روز ندارد ولو به اين نحو که پس از خارج شدن تا اين مدت باطن فرج آلوده باشد، حکم استحاضه را دارد.
س 99 - هرگاه زن قُرَشيه پس از شصت سال، و غير قرشيه پس از پنجاه سال، چند روز متوالى خون ببيند که همه به اوصاف حيض باشد در طواف ها و نماز چه کند؟
ج -(2) حکم مستحاضه را دارد، و حکم حیض بر خون مزبور مترتب نيست، حتى در صورت توالى يا داشتن صفات.
س 100 - زن هايى که براى جلوگيرى از قاعدگى از قرص استفاده می کنند که موقع طواف گرفتار حيض نباشند و ايام عادت ممکن است یک يا دو لکۀ کم رنگ ببينند، آيا اين خون استحاضه حساب است يا خون قروح و جروح، و در
ص: 186
هر صورت به طواف ضرر مى زند يا خير؟
ج - حکم استحاضه را دارد و بايد به وظيفۀ مستحاضه عمل کنند، و اگر در اثناى طواف لکه ديده تفصيلى بين ماقبل از تمام شدن دور چهارم(1) و مابعد آن هست که در مناسک ذکر شده است.
س 101 - شخصى غسل مس ميت به گردنش بوده ولى بعد از اعمال حج متذکر مى شود، وظيفۀ او چيست؟
ج - اگر بعد از مس ميت غسل جنابت کرده باشد - چون جنب هم بوده يا بعداً جنب شده - غسل جنابت کفایت می کند و عملش صحيح است، والا بايد طواف و نماز آن را اعاده کند.
س 102 - مُحرمى است که مبتلا به خروج ريح است - يعنى مرتب ريح از او جدا مى شود، و در عرض سال شايد یکی دو ماه فى الجمله تخفيف پيدا می کند، ولى نوعاً به فاصلۀ یکی دو دقيقه وضويش باطل مى شود - تکلیف چنين شخصى در طواف و نماز چيست؟ چند وضو بايد بگيرد؟
ج - حکم مبطون(2) را دارد، که از تحرير الوسيله جلد اول صفحۀ 36 مسألۀ 3 استفاده مى شود. و على اىّ حال چنانچه نتواند در اثناى طواف وضو بگيرد يا حرجى باشد، اکتفا به یک وضو براى طواف کافى است، ولى اگر بتواند ولو با حمل آب در اثناى طواف وضو بگيرد واجب است تجديد وضو کند، و همچنين است حکم در نماز طواف.
س 103 - مدتى است که به علت ابتلاى به بيمارى و در اثر عمل جراحى
ص: 187
خروج مدفوع را احساس نمی کنم و از کيسۀ مخصوص استفاده می کنم، البته براى وضو و نماز فتواى حضرت امام مشخص و معين است، که بدان عمل می کنم، ولى چون سال آينده به اميد خدا تصميم دارم خانۀ خدا را زيارت کنم، مستدعى است در رابطه با انجام مراسم حج، تکلیف شرعى بنده را مرقوم فرماييد؟
ج - اگر در طواف و نماز آن رعايت وظيفه اى که براى وضو و نماز داريد، بنماييد، عمل حج شما صحيح است.
س 104 - شخصى عمل جراحى انجام داده است، و فعلاً کيسه اى بسته است که بول او قطره قطره در آن کيسه مى ريزد، لکن نه از مجراى بول بلکه از موضع جراحى که در پهلو قرار داده اند، آيا اين شخص حکم مسلوس را دارد؟
ج - حکم مسلوس را دارد.
س 105 - کسی نيت طواف را در دل گذرانده و به قصد طواف حرکت می کند، مقدارى که مى آيد گمان می کند نيت طواف را بايد به زبان بگويد، لذا برمى گردد و نيت را با زبان مى گويد و طواف را از نو شروع می کند، آيا طوافش صحيح است يا خير؟
ج - اشکال دارد.(1)
س 106 - به خاطر اهميت زيادى که در اعمال حج داده مى شود، و به خصوص در طواف ها و نماز آن، غالباً یک عملى را به عنوان احتياط و رجاء چندين بار به جا مى آورند ولو اين که عمل نزد خودشان نقصى ندارد، البته به حد وسواس هم نمى رسد، آيا اين گونه تکرار در اعمال، اشکالى دارد؟
ج - وسواس همين است، و نبايد به وسوسه اعتنا شود، بلى انجام عمل احتياطى بدون وسوسه مانع ندارد.
ص: 188
س 107 - کسی به جهتى طواف يا سعيش قطع مى شود و به جلو مى رود، مى خواهد از همان جا که قطع شده شروع کند ولى در اثر ازدحام نمى تواند خود را به آن جا برساند و در مُحاذى آن جا به طرف چپ يا راست قرار مى گيرد، آيا مى تواند از مُحاذى جايى که قطع شده شروع کند، يا بايد همان نقطه باشد؟
ج - لازم نيست همان نقطه باشد، بلکه مُحاذات کافى است، و بايد طواف تکميل شود.
س 108 - قران که در طواف حرام است آيا طواف را باطل می کند يا خير؟
ج - اگر از اول يا در اثناى طواف اول، قصد قِران داشته احتياط در اعادۀ طواف است، و اگر بعد از تمام شدن طواف اول قصد قران کرده طواف باطل نمى شود.(1)
س 109 - آيا یک شوط و دو شوط طواف هم استحباب دارد، يا بايد طواف هفت شوط باشد، و اگر کسی گمان داشت که مستحب است و بعد از هفت شوط طواف واجب، یکی دو شوط طواف مستحبى به جا آورد و بعد، نماز طواف را خواند، آيا طوافش اشکالى دارد؟
ج - استحباب آن ثابت نيست، ولى طواف مزبور صحيح است.
س 110 - معيار در کثير الشک بودن در طواف چيست؟
ج - عرفى است.(2)
س 111 - طواف کردن در محدودۀ 5/26 ذراع، و نماز خواندن پشت مقام
ص: 189
هرچه نزدیک تر به مقام، آن طورى که در مناسک بيان شده است، گويى نزد آنان بدعت است، آيا بايد همان گونه که آنان در خارج از حد طواف می کنند و دور از مقام نماز مى خوانند، انجام شود؟
ج - چنين چيزى نيست، و بايد به وظيفه عمل شود.(1)
س 112 - اين که فرموده ايد در بعضى موارد بايد طواف و سعى را اتمام و اعاده کند، بفرماييد که ترتيب هم لازم است يا نه؟
ج - بلى، احتياط به اين است که قبلاً اتمام کند طواف را و نماز بخواند، و سپس اعاده نمايد.
س 113 - کسی که در سعى يا طواف عمرۀ تمتع يا عمرۀ مفرده، نياز به نايب پيدا کرده است، آيا نايب بايد در حالى که مُحرم است، نيابت کند يا خير؟ بر فرض عدم لزوم احرام آيا بايد با لباس احرام طواف کند يا در لباس مَخيط هم جايز است؟
ج - هيچ یک از احرام يا لباس احرام در نايب لزوم ندارد.
س 114 - شخصى مسلوس است، براى طواف و نماز آن، وظيفۀ او چيست؟
ج - اگر وقتى دارد که بتواند طواف را با وضو و نماز را با وضو انجام دهد بايد آن وقت را انتخاب کند و طواف و نماز را با وضو و بدن پاک به جا آورد و بقيۀ اعمال را بعد از آن اتيان نمايد، و اگر چنين وقتى ندارد در صورتى که مشقت نداشته باشد براى هر بار که حدث از او صادر شود یک وضو بگيرد و اگر مشقت دارد براى طواف یک وضو و براى نماز هم یک وضو بگيرد.
ص: 190
س 115 - آيا در مواردى که طواف و نماز بايد اعاده شود لازم است با لباس احرام باشد؟
ج - لازم نيست.
س 116 - هرگاه مُحرم لباس احرام را کنار بگذارد و با لباس دوخته اعمال عمره را از طواف و سعى انجام دهد، جهلاً يا عمداً، آيا طواف و سعى او صحيح است؟ و عمرۀ او مُجزى است يا نه؟
ج - طواف و سعى مزبور صحيح، و عمرۀ مذکور مُجزى است.(1)
س 117 - هرگاه مُحرم به احرام عمرۀ تمتع، جنب باشد و آب براى او ضرر دارد يا آب ندارد و يا وقت عمره مى گذرد، آيا طواف و نماز با تيمم کافى و مجزى است يا بايد نايب هم بگيرد؟
ج - نايب گرفتن لازم نيست.
س 118 - آيا حجاب زن در طواف مثل حجاب او در نماز است يا فرق می کند؟
ج - فرق می کند، و فقط وجه و کفين در طواف مستثنى است على الاحوط.
س 119 - اگر مقدارى از موهاى سر زن يا جاهاى ديگر بدن او که بايد در حال طواف بپوشاند ظاهر باشد، آيا به طواف او ضرر مى رساند يا نه، و اگر با ظاهر بودن موى سر طواف را انجام داده طواف او باطل است يا نه؟
ج -(2) اگر عمدى باشد، طواف صحيح نيست على الاحوط، و در غير
ص: 191
مورد عمد صحيح است، مگر در جاهل مقصر على الاحوط.
س 120 - شخصى در عمرۀ تمتع طواف را تمام کرده است، ولى مى گويد دلچسب نشد لذا یک طواف ديگر بدون خواندن نماز طواف اول به جا مى آورد و نماز و سعى به جا مى آورد و تقصير می کند، آيا عملش صحيح است يا نه؟
ج -(1) عمل او صحيح است، هرچند داخل در قران حرام است.
س 121 - اکل و شرب در حال طواف جايز است يا نه؟
ج - مانع ندارد.
س 122 - کسی که در حال طواف شخصى را از روى زمين بلند می کند، و ممکن است در اين حال گامى به طرف جلو بردارد و در اين حال توجه به طواف ندارد، در نتيجه نمى داند که آيا مقدارى از مسافت را بدون قصد طواف آمده است يا نه، تکلیف او چيست؟
ج - بايد آن مقدار را احتياطاً تدارک کند.
س 123 - کودک نابالغى با اذن پدر مُحرم شد و طواف را نيمه کاره به تصور اين که همين مقدار کافى است رها کرده و سعى را نيز از طبقۀ دوم انجام داده است، تکلیف چيست؟
ج - اگر از اول قصد هفت شوط نداشته، طواف او باطل است و بايد طواف و نماز و سعى را اعاده کند و بعد تقصير نمايد.
س 124 - کسی که در شوط ششم، طواف خود را رها کرد و نتوانست که ادامه دهد، و ديگرى به جاى او بقيه را به جا آورد، ولیکن نماز طواف را خودش خوانده و بعداً متوجه شده است که استراحت در خلال طواف، به طواف ضرر
ص: 192
نمى رساند و او با استراحت مى توانست خودش طواف خود را تمام نمايد، اکنون تکلیف او چيست؟
ج - بقيۀ طواف را تمام کند و نماز را اعاده نمايد.
س 125 - شخصى طواف خود را به هم مى زند و طواف دوم را شروع می کند، آن را نيز به هم مى زند و طواف سوم را آغاز کرده و به اتمام مى رساند، وظيفۀ او چيست؟
ج - اشکال دارد(1) و موارد احتياط مختلف مى شود.
س 126 - اگر شخصى رکن مستجار (رکن يمانى) را يقين کرد که رکن حجرالأسود است، لذا طواف را از مستجار به عنوان حجرالأسود شروع کرد و هفت شوط کامل به جا آورد، بعداً فهميد که يقين او خطا بوده است، تکلیف او چيست؟
ج - طواف مزبور باطل است، و بايد تدارک شود.
س 127 - گاهى انسان شک می کند که اين شوط طوافم به هم خورد يا نه، آيا مى شود بعد از طواف یک شوط هم به عنوان احتياط، اضافه بر هفت شوط آورد و بعد نماز بخواند يا خير؟
ج - به وسوسه نبايد اعتنا کرد، و اگر قسمتى از طواف اشکال پيدا کند همان قسمت بايد تصحيح شود، و ادامۀ بعد از آن به قصد طواف، بدون تصحيح آن قسمت، موجب اشکال در طواف مى شود، و با آوردن یک شوط بعد از طواف احتياطاً، اشکال رفع نمى شود.
س 128 - شخص در حالى که مشغول طواف است در شوط پنجم يقين کرد که 5 متر در شوط اول و 5 متر در شوط سوم بى اختيار طواف کرده است، تکلیف او چيست؟
ص: 193
ج - اين طواف قابل تصحيح نيست، و بايد اعاده شود.(1)
س 129 - شرايطى که در طواف واجب، لازم الرعايه است آيا در طواف مستحبى نيز معتبر است يا نه؟
ج - ظاهر آن است که آنچه در مناسک استثنا نکرده معتبر است.(2)
س 130 - در طواف مستحبى زنان مى دانند که به بدن مردان نگاه می کنند و احياناً هم در بين فشار مردان قرار مى گيرند، از نظر شرع اشکال ندارد؟
ج - اگر اختياراً نگاه به نامحرم نکنند اشکال ندارد، ولى در ازدحام بهتر است مراعات کنند. و در هر صورت طواف صحيح است.
س 131 - آيا در طواف هاى مستحبى هم ختنه شرط است يا نه؟
ج - بلى شرط است.
س 132 - مُحرم وارد مکه شد، آيا مى تواند قبل از اعمال عمرۀ تمتع يا قبل از اعمال عمرۀ مفرده و همچنين پس از مُحرم شدن به احرام حج تمتع و قبل از رفتن به عرفات، طواف مستحبى به جا آورد يا خير؟ و اگر به جا آورد به عمره و حجش ضرر مى زند يا نه؟
ج - احوط(3) ترک طواف مستحبى است در فرض سؤال، ولى به عمره و
ص: 194
حج ضرر نمى زند.
س 133 - آيا مى شود هر شوط از طواف مستحب را به نيت یکی از مؤمنين به جا آورد، يا بايد مجموع هفت شوط را براى یک نفر به جا آورد؟
ج - نيابت در یک شوط صحيح نيست، ولى مى تواند مجموع را به نيت چند نفر انجام دهد.
س 134 - آيا جايز است طواف مستحبى را خارج از حد طواف واجب به جا آورد يا نه؟
ج - جايز نيست مگر در مورد ضرورت.(1)
س 135 - اگر حاجى از منى برگشته و هنوز طواف واجب را به جا نياورده است، آيا مى تواند طواف مستحبى به جا آورد يا نه؟
ج - احوط آن است که تا اعمال واجب را انجام نداده، طواف مستحبى نکند.
در حال طواف، مستحب است بگويد:
«أَللهمَّ إِنِّي أَسْأَلُک بِاسْمِک الَّذِي يُمْشَى بِهِ عَلَى طَلَلِ الْمَاءِ کمَا يُمْشَى بِهِ عَلَى جَدَدِ الْأَرْضِ، وَأَسْأَلُک بِاسْمِک الَّذِي يَهْتَزُّ لَهُ عَرْشک، وَأَسْأَلُک بِاسْمِک الَّذِي تَهْتَزُّ لَهُ أَقْدَامُ مَلاَئِکتِک، وَأَسْأَلُک بِاسْمِک الَّذِي دَعَاک بِهِ مُوسَى مِنْ جَانِبِ الطُّورِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَأَلْقَيْتَ عَلَيْهِ مَحَبَّةً مِنْک، وَأَسْأَلُک بِاسْمِک الَّ-ذِي غَفَرْتَ بِهِ لِمُحَمَّدٍ مَ-ا تَقَدَّمَ مِ-نْ ذَنْبِ-هِ وَمَا تَأَخَّ-رَ وَأَتْمَمْتَ عَلَيْ-هِ نِعْمَتَک أَنْ
ص: 195
تَفْعَلَ بِي کذَا وَکذَا».
و به جاى کذا وکذا حاجت خود را بطلبد.
و نيز مستحب است در حال طواف بگويد:
«أَللهمَّ إِنِّي إِلَیک فَقِيرٌ وَإِنِّي خَائِفٌ مُسْتَجِيرٌ فَلاَ تُغَيِّرْ جِسْمِي وَلاَ تُبَدِّلْ إِسْمِي».
و صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد به خصوص وقتى که به در خانۀ کعبه مى رسد، و بخواند اين دعا را:
«سَائِلُک فَقِيرُک، مِسْکينُک بِبَابِک، فَتَصَدَّقْ عَلَيْهِ بِالْجَنَّةِ، أَللهمَّ الْبَيْتُ بَيْتُک، وَالْحَرَمُ حَرَمُک، وَالْعَبْدُ عَبْدُک، وَهَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِک الْمُسْتَجِيرِ بِک مِنَ النَّارِ، فَأَعْتِقْنِي وَوَالِدَيَّ وَأَهْلِي وَوُلْدِي وَإِخْوَانِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنَ النَّارِ يَا جَوَادُ يَا کريمُ».
و وقتى که به حِجْر اسماعيل رسيد رو به ناودان و سر را بلند کند و بگويد:
«أَللهمَّ أَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ، وَأَجِرْنِي مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِک، وَعَافِنِي مِنَ السُّقْمِ، وَأَوْسِعْ عَلَيَّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلاَلِ، وَادْرَأ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالاْءِنْسِ وَشَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالعَجَمِ».
و چون از حِجْر بگذرد و به پشت کعبه برسد بگويد:
«يَا ذَا الْمَنِّ وَالطَّوْلِ، يَا ذَا الْجُودِ وَالْکرمِ، إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضَاعِفْهُ لِي وَتَقَبَّلْهُ مِنِّي إِنَّک أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ».
و چون به رکن يمانى برسد دست بردارد و بگويد:
«يَا الله ُ يَا وَلِيَّ الْعَافِيَةِ وَخَالِقَ الْعَافِيَةِ وَرَازِقَ الْعَافِيَةِ وَالْمُنْعِمُ بِالْعَافِيَةِ وَالْمَنَّانُ بِالْعَافِيَةِ وَالْمُتَفَضِّلُ بِالْعَافِيَةِ عَلَيَّ وَعَلَى جَمِيعِ خَلْقِک يَا رَحْمنَ الدُّنْيَا وَالاْخِرَةِ وَرَحِيمَهُمَا، صَلِّ عَلَى مُحَمَّ-دٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَارْزُقْنَا الْعَافِيَ-ةَ وَتَمَامَ الْعَافِيَ-ةِ وَشکر الْعَافِيَ-ةِ فِي الدُّنْيَا وَالاْخِ-رَةِ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ».
پس سر به جانب کعبه بالا کند و بگويد:
ص: 196
«أَلْحَمْدُ لله الَّذِي شَرَّفَک وَعَظَّمَک وَالْحَمْدُ لله الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً نَبِيّاً وَجَعَلَ عَلِيّاً إِمَاماً أَللهمَّ اهْدِ لَهُ خِيَارَ خَلْقِک وَجَنِّبْهُ شِرَارَ خَلْقِک».
و چون ميان رکن يمانى و حجرالأسود برسد بگويد:
«رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ».
و در شوط هفتم وقتى که به مستجار(1) رسيد مستحب است دو دست خود را بر ديوار خانه بگشايد و شکم و روى خود را به ديوار کعبه بچسباند و بگويد:
«أَللهمَّ الْبَيْتُ بَيْتُک، وَالْعَبْدُ عَبْدُک، وَهَذَا مَکانُ الْعَائِذِ بِک مِنَ النَّارِ».
پس به گناهان خود اعتراف نموده و از خداوند عالم آمرزش آن را بطلبد که ان شاء الله تعالى مستجاب خواهد شد، بعد بگويد:
«أَللهمَّ مِنْ قِبَلِک الرَّوْحُ وَالْفَرَجُ وَالْعَافِيَةُ، أَللهمَّ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضَاعِفْهُ لِي وَاغْفِرْلِي مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِّي وَخَفِيَ عَلَى خَلْقِک، أَسْتَجِيرُ بِالله مِنَ النَّارِ».
و آنچه خواهد دعا کند، و رکن يمانى را استلام کند و به نزد حجر الأسود آمده و طواف خود را تمام نموده و بگويد:
«أَللهمَّ قَنِّعْنِي بِمَا رَزَقْتَنِي وَبَارِک لِي فِيمَا آتَيْتَنِي».
و براى طواف کننده مستحب است در هر شوط، ارکان خانۀ کعبه و حجرالأسود را استلام نمايد و در وقت استلام حَجَر بگويد:
«أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَمِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوافَاةِ».
ص: 197
و در آن مسائلى است:
مسأله 1 - واجب است بعد از تمام شدن طواف عمره دو رکعت نماز بخواند مثل نماز صبح.
مسأله 2 - مى تواند نماز طواف را با هر سوره اى که خواست بخواند مگر سوره هاى(1) سجده، و مستحب است در رکعت اول بعد از «حمد» سورۀ «قل هو الله أحد» را بخواند، و در رکعت دوم سورۀ «قل يا أيّها الکافرون» را بخواند.
مسأله 3 - جايز است نماز طواف را بلند بخواند مثل نماز صبح يا آهسته مثل نماز ظهر.
مسأله 4 - شک در رکعات نماز طواف موجب بطلان نماز است، و بايد اعاده کند، و بعيد نيست اعتبار ظنّ در رکعات، و در ظن در افعال احتياط کند. و در احکام، اين نماز با نماز يوميه مساوى است.
مسأله 5 - احوط آن است که بعد از طواف مبادرت به نماز کند و زود به جا آورد.(2).
ص: 198
مسأله 6 - واجب است که اين نماز نزد مقام ابراهيم واقع شود.(1) و احتياط واجب(2) آن است که پشت مقام به جا آورد [به طورى] که سنگى که مقام است بين او و خانۀ کعبه واقع شود، و بهتر آن است که هرچه ممکن باشد نزدیک تر بايستد، لکن نه به طورى که مزاحمت با سايرين کند.
مسأله 7 - اگر به واسطۀ زيادى جمعيت نتوانست پشت مقام بايستد به طورى که گفته شود نزد مقام نماز می کند به واسطۀ دورى زياد، در یکی از دو جانب به جا آورد در جايى که گفته شود نزد مقام(3) نماز مى خواند.
مسأله 8 - اگر ممکن نشد در دو جانب نزد مقام(4) نماز را به جا آورد بايد ملاحظۀ نزدیک تر را بکند از ميان دو جانب و پشت مقام، و اگر سه طرف مساوى باشند، در پشت نماز بخواند، و در دو طرف کافى نيست، و اگر دو طرف نزدیک تر از پشت باشند به مقام ولکن هيچ کدام نزد مقام نباشد بعيد نيست جايز بودن اکتفاى به پشت، لکن احتياط آن است که یک نماز در پشت مقام بخواند و یک نماز در یک طرف با ملاحظۀ نزدیک ترى، و احوط اعادۀ نماز است در صورت امکان در پشت مقام تا وقتى که وقت تنگ نشده براى سعى.
مسأله 9 - جايز است نماز طواف مستحب را در هر جاى مسجدالحرام که
ص: 199
بخواهد به جا آورد اگرچه در حال اختيار، بلکه گفته اند که آن را مى تواند عمداً ترک کند.
مسأله 10 - اگر کسی نماز طواف واجب را فراموش کند بايد هر وقت که يادش آمد در مقام ابراهيم(1) به جا آورد و به همان دستورى که در مسألۀ 6 به بعد ذکر شده عمل نمايد.
مسأله 11 - اگر نماز طواف را فراموش کند و در بين سعى بين صفا و مروه يادش بيايد از همان جا سعى را رها کند و برگردد دو رکعت نماز(2) را بخواند بعد از آن سعى را از همان جا تمام کند.
مسأله 12 - شخصى که نماز را فراموش کرده و ساير اعمال را که بعد از نماز بايد عمل کند عمل کرده اعادۀ آنها ظاهراً لازم نباشد اگرچه احتياط استحبابى در اعاده است.
مسأله 13 - اگر برگشتن به مسجدالحرام مشکل باشد از براى شخصى که نماز را فراموش کرده بايد هر جا يادش آمد نماز را به جا آورد اگرچه در شهر ديگر باشد و برگشتن به حرم لازم نيست اگرچه آسان باشد.(3)
مسأله 14 - اگر کسی اين نماز را به جا نياورد و بميرد واجب است بر پسر بزرگ او که آن را قضا کند به نحوى که در کتاب «صلاة» تفصيل داده شده است.
مسأله 15 - جاهل به مسأله در احکامى که براى ناسى ذکر شد شریک است با او.
مسأله 16 - واجب است بر هر مکلفى که نماز خود را ياد بگيرد و قرائت و ذکرهاى واجب را پيش کسی درست کند که تکلیف الهى را به طور صحيح به جا آورد، خصوصاً کسی که مى خواهد به حج برود بايد نماز را تصحيح کند،
ص: 200
چون بعضى گفته اند اگر نماز او درست نباشد عمرۀ او باطل است. و همچنين حج نيز باطل است، پس علاوه بر آن که به اين قول از حَجّة الاسلام برائت ذمه پيدا نمی کند ممکن است چيزهايى که در احرام بر او حرام شده بود مثل زن و چيزهايى که گذشت، بر او حلال نشود.
مسأله 17 - اگر شخصى نتوانست قرائت يا ذکرهاى واجب را ياد بگيرد بايد نماز را به هر ترتيبى که مى تواند خودش به جا آورد و کافى است، و اگر ممکن است، کسی را بگمارد که نماز را تلقين او کند، و احتياط آن است که در مقام ابراهيم به شخص عادلى اقتدا کند،(1) لکن اکتفا به نماز جماعت نکند چنانچه نايب گرفتن نيز کافى نيست.
مسأله 18 - نماز طواف را در همۀ اوقات مى شود خواند مگر آن که مزاحمت کند با وقت نماز واجب که اگر نماز طواف بخواند موجب فوت يوميه شود پس بايد اول نماز يوميه را بخواند.
مسأله 19 - اگر کسی از روى بى مبالاتى مسامحه کرد در ياد گرفتن قرائت و ذکر واجب نماز تا وقت تنگ شد، نماز را به هر نحو که مى تواند بايد بخواند و صحيح است، لکن معصيت کار است، و احتياط آن است که به دستور مسألۀ 17 عمل کند، و اگر ممکن است کسی را وادار کند که تلقين او کند.
مسأله 1 - نماز طواف استحبابى لازم نيست در نزد مقام ابراهيم باشد بلکه در هر جاى مسجدالحرام جايز است به خصوص در موقع ازدحام، مناسب است مراعات ساير حجاج را بنمايند.
س 2 - کسی نماز طواف عمره را در داخل حِجْر اسماعيل به جا آورده و بعد از
ص: 201
تقصير متوجه شده است، وظيفۀ او چيست؟
ج - بايد نماز را(1) اعاده کند.
س 3 - شخصى بعد از طواف وضوى او باطل شده و خجالت کشيده که بگويد نمازش را بى وضو خوانده است و بعد از آن سعى و تقصير را انجام داده و مُحل شده است، وظيفۀ او چيست؟
ج - بايد نماز و سعى و تقصير را اعاده کند.
س 4 - زنى نماز طواف خود را در حِجْر اسماعيل خوانده است و چون به منزل آمده، ملتفت شده که حائض شده است و تا وقوف به عرفات پاک نمى شود، وظيفۀ او نسبت به نماز چيست، و آيا عمل او صحيح است يا خير؟
ج - عمرۀ او صحيح است و بايد براى حج تمتع مُحرم شود، و وقتى خواست طواف و نماز حج را انجام دهد قبل يا بعد از آن، نماز طواف عمرۀ تمتع را به جا آورد.
س 5 - کسی که هرچه سعى نمود که موارد غير صحيح قرائت خود را تصحيح کند نتوانست و نيز شخصى ديگر را جهت اقتدا کردن و يا تلقين نمودن قرائت صحيح پيدا نکرد وظيفه اش چيست؟
ج - به هر نحو قدرت دارد بخواند، و به جماعت خواندن(2) حتى در فرض امکان واجب نيست.
س 6 - در موقعى که شخص طواف مى کرده جمعيت زياد بوده و بعد از آن در اثر ازدحام، نتوانسته است که نزدیک مقام نماز بخواند و در آن وقت چاره اى به غير از نماز خواندن دور از مقام نداشته، آيا نماز او صحيح است يا خير؟
ص: 202
ج - اگر امکان نداشته با فرض اضطرار مانع ندارد.
س 7 - آيا در صورت ازدحام که نشود پشت مقام يا احد الجانبين آن نماز طواف خواند تا حدود منبر،(1) و نماز در قسمت راست يا چپ منبر خوانده شد، باز هم نماز در مقام در صورت امکان همان روز يا روزهاى ديگر لازم است؟
ج - در صورتى که تا بعد از فوات موالات عرفيه بين طواف و نماز آن عذر باقى بوده اعاده واجب نيست.(2)
س 8 - در مسألۀ شش نماز طواف در تحرير الوسيله فرموده ايد: «والأحوط الاقتداء بشخص عادل» و در مسألۀ اول نماز جماعت همان کتاب فرموده ايد: «بل مشروعية الجماعة في صلاة الطواف و کذا صلاة الاحتياط محلّ إشکال» بفرماييد منظور چيست؟
ج - منظور از مشروعيت،(3) صحت است، و احتياط مزبور استحبابى است و نبايد به جماعت اکتفا شود.
س 9 - براى کسانی که قرائتشان درست نيست و مى خواهند نماز طوافشان را به جماعت بخوانند، آيا مى توانند نماز طواف حج را به نماز طواف نساء يا بالعکس و يا کسی که نايب است به کسی که نايب نيست، و يا نماز طواف واجب را به مستحب و بالعکس اقتدا کنند يا نه؟
ج - اکتفا به جماعت نبايد بکنند،(4) و احتياط در همۀ موارد سؤال حاصل مى شود.
ص: 203
س 10 - کسی که قرائتش درست نيست، آيا مى تواند تبرّعاً از کسی که حج واجب بر عهده دارد نيابت کند و حج انجام دهد؟
ج - نيابت چنين شخصى صحيح نيست هرچند تبرّعى باشد، مگر آن که بتواند قرائت خود را تصحيح کند و از ذوى الأعذار محسوب نباشد، که در اين صورت مى تواند نيابت را قبول نمايد، ولى بايد قرائت خود را درست کند.(1)
س 11 - افرادى با اين که قرائتشان درست نيست و کلمات نماز را نمى توانند درست بگويند، در حج نايب مى شوند و عمره را به نيت منوب عنه انجام مى دهند، بعد متوجه مى شوند که نمى توانند نايب شوند، آيا چگونه از احرام خارج مى شوند، و براى حج چه وظيفه اى دارند؟
ج - در صورت امکان بايد قرائت خود را درست کنند و عمل نيابى خود را تصحيح نمايند تا از احرام خارج شوند، بلى اگر ممکن نيست و معذور هستند احرام آنها صحيح واقع نشده و از احرام خارج هستند.
س 12 - کسی که مطمئن باشد قرائتش يا ذکرى که در نماز مى گويد درست است و نماز طواف را اعم از طواف زيارت و نساء همان گونه بخواند، بعد معلوم شود که اشتباه بوده است آيا بايد چه کند؟
ج - اگر احتمال غلط بودن آن را نمى داده، نمازش صحيح است.
س 13 - چند روزى که اطراف کعبه به قدرى شلوغ است که صف طواف تا
ص: 204
پشت مقام ابراهيم (علیه السلام) مى آيد، و نماز خواندن پشت مقام و نزدیک آن ممکن نيست مگر اين که چند نفرى اطراف انسان بايستند تا انسان نماز طوافش را بخواند، بفرماييد آيا حتماً نماز بايد خَلْف مقام و نزدیک آن باشد ولو به اين صورت، يا دورتر تا هرجا که مى تواند به تنهايى نماز بخواند، کافى است؟
ج - اگر امکان دارد و محذورى در بين نيست، بايد خلف و نزد مقام نماز بخواند، و در مورد ضرورت، تأخير مانع ندارد با مراعات الأقرب فالأقرب.(1)
س 14 - در نماز طواف که انسان مشغول ذکر بود او را حرکت دادند، ذکر را تکرار کرد، دوباره تکان دادند و تکرار کرد، آيا مانعى ندارد؟
ج - اگر طورى حرکت کرده که استقرار او از بين رفته، مانع ندارد، و در غير اين صورت تکرار نکند مگر به قصد احتياط، به شرط آن که وسوسه نباشد.
س 15 - آيا محمول نجسى که در طواف معفو نيست، در نماز طواف مثل نمازهاى يوميه معفو است يا نه؟
ج - در نماز طواف حکم نمازهای يوميه را دارد.(2)
س 16 - بين طواف و نماز آن اگر نماز مستحبى يا عبادت مستحبى ديگر به جا آورد، اشکال دارد يا نه؟
ج - احتياط در ترک آن و مبادرت به نماز طواف است.
ص: 205
س 17 - گاهى در پشت مقام ابراهيم (علیه السلام) جمعيت زياد است، و چون زن و مرد کنار هم قرار مى گيرند احياناً مورد فشار ازدحام واقع مى شوند بدون اين که ريبه و فسادى دربين باشد، آيا به نماز طواف ضرر نمى رساند؟
ج - براى نماز ضرر ندارد.(1)
س 18 - احياناً انسان مى داند که اگر نماز طواف را شروع کند، طواف کننده ها مى آيند و او را حرکت مى دهند و جابه جا می کنند، در عين حال نماز را شروع می کند، آيا اگر اين نماز را تمام کند، صحيح است؟
ج - اگر صحيحاً تمام کند، مانع ندارد.(2)
س 19 - در مناسک فرموده ايد بر هر مکلفى واجب است قرائت نمازهاى يوميه اش را ياد بگيرد خصوصاً براى حج، حال اگر حاجى کوتاهى کرد و براى تعلّم و يادگيرى قرائت نماز اقدام ننمود، آيا همين نماز باطل کفایت می کند و يا اين که بايد نايب بگيرد، و در صورتى که نيابت را لازم نمى دانيد، آيا همين نماز کافى است يا خير؟
ج - اگر وقت ضيق شود به طورى که اگر بعد از طواف بخواهد نماز را ياد بگيرد موالات بين نماز و طواف فوت مى شود، خودش هر طور مى تواند بخواند.
س 20 - زنى مُحرم به احرام عمرۀ تمتع شده و پس از ورود به مکه و انجامطواف قبل از اين که نماز طواف بخواند حائض گرديده، چه وظيفه دارد؟
ص: 206
ج - اگر وقت وسعت دارد صبر کند تا پاک شود و نماز را بخواند و بقيۀ اعمال را انجام دهد، و چنانچه وقت تنگ باشد سعى و تقصير عمرۀ تمتع را انجام دهد و مُحرم شود به حج تمتع، و بعد از طواف حج يا قبل از آن، نماز را بخواند و سپس بقيۀ اعمال را انجام دهد.
س 21 -کسی که نمازش را غلط مى خواند و وقت تصحيح آن را ندارد مى فرماييد نماز طواف را به همان کيفيت که مى تواند خودش بخواند، آيا چنين کسی مى تواند عمرۀ مفردۀ مستحبى به جا بياورد؟
ج - اشکال ندارد.
س 22 - شخصى طواف عمره را به جا آورده و بدون نماز و سعى، تقصير کرده است، تکلیف او چيست؟
ج - بايد نماز و سعى را به جا آورد، و با فرض جهل يا نسيان اعادۀ تقصير لازم نيست اگرچه احوط است.
س 23 - آيا مقصود از «نماز طواف نزد مقام»، پشت مقام است يا شامل دو طرف مقام نيز مى شود؟
ج - بايد خلف مقام باشد.(1)
س 24 - اگر کسی نماز را در غير از مقام ابراهيم بخواند و با اعتقاد به صحت آن بقيۀ اعمال را انجام دهد، وظيفۀ او چيست؟
ج - فقط نماز را بايد اعاده کند.
س 25 - اگر پشت مقام ابراهيم دو طبقه شود، آيا نماز در طبقۀ بالا يا زيرزمين صحيح است؟
ص: 207
ج - در صورتى که احراز نشود خلف مقام نماز خوانده، صحيح نيست.(1)
س 26 - شخصى نماز طواف را به اعتقاد اين که حِجْر اسماعيل مقام ابراهيم است در حِجْر اسماعيل خوانده، چه بايد بکند؟
ج - بايد نماز را اعاده کند.
س 27 - آيا نماز طواف واجب را مى توان با نماز جماعت يوميه به جا آورد؟
ج - صحت آن محل اشکال است.(2)
س 28 - پشت مقام تا چه اندازه اى صادق است، و آيا حد معينى نمى توان براى آن فرض کرد؟
ج - عرفى است.
س 29 - آيا فاصله انداختن بين طواف و نماز به مقدار دو رکعت نماز اشکال دارد، و اصولاً چه مقدار فاصله مُخل است؟
ج - مانع ندارد، و ميزان مبادرت عرفيه است. و در هر صورت با تأخير نماز، اعادۀ طواف لازم نيست.
س 30 - گاهى طواف تا نزدیک تالارهاى مسجد مى رسد، آيا در اين صورت مى شود نماز طواف را پشت سر طواف کنندگان به جا آورد، و آيا صدق پشت مقام مى نمايد؟
ج - صدق خَلْف، به نظر عرف است.
س 31 - شخصى مُحرم به احرام عمرۀ تمتع، وارد مکه شده است و هفت روز
ص: 208
مثلاً در مکه توقف دارد و نماز او غلط هاى زيادى دارد، آيا واجب است که تا آخر وقت در احرام بماند و نمازش را اصلاح کند و بعد شروع به طواف کند يا وظيفۀ ديگرى دارد؟
ج - لازم نيست تا آن وقت صبر کند، و اگر بعد از طواف تا قبل از فوات موالات عرفيه، بين طواف و نماز، نتواند غلط هاى خود را درست کند، به هر نحو مى تواند نماز بخواند.
س 32 - اينجانب چند سال قبل به مکۀ معظمه مشرف شدم و در آن جا اولاً نماز طواف نساء و نماز طواف براى هر دو طواف واجب را که یکی عمرۀ مفرده و ديگرى حج مى باشد نخوانده ام و ثانياً در تعداد اشواط طواف دوم هم در شک مى باشم، لطفاً مرا راهنمايى کنيد.
ج - اگر بعد از طواف و انصراف از آن، شک در عدد اشواط کرده ايد به شک اعتنا نکنيد و نمازهايى را که نخوانده ايد اگر نمى توانيد به مکه برويد در محل خود بخوانيد و تا نخوانده ايد حرمت نساء باقى است.
در نماز طواف مستحب است بعد از «حمد» در رکعت اول سورۀ «توحيد» و در رکعت دوم سورۀ «جحد» را بخواند، و پس از نماز، حمد و ثناى الهى را به جا آورده و صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد و از خداوند عالم طلب قبول نمايد و بگويد:
«أَللهمَّ تَقَبَّلْ مِنِّي وَلاَ تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي، أَلْحَمْدُ لله بِمَحَامِدِهِ کلهَا عَلَى نَعْمَائِهِ کلهَا حَتَّى يَنْتَهِيَ الْحَمْدُ إِلَى مَا يُحِبُّ وَيَرْضَى، أَللهمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ
ص: 209
مُحَمَّدٍ وَتَقَبَّلْ مِنِّي وَطَهِّرْ قَلْبِي وَزَک عَمَلِي».
و در روايت ديگر است:
«أَللهمَّ ارْحَمْنِي بِطَاعَتِي إِيَّاک وَطَاعَةِ رَسُولِک، أَللهمَّ جَنِّبْنِي أَنْ أَتَعَدَّى حُدُودَک، وَاجْعَلْنِي مِمَّنْ يُحِبُّک وَيُحِبُّ رَسُولَک وَمَلاَئِکتَک وَعِبَادَک الصَّالِحِينَ».
و در بعضى از روايات است که حضرت صادق (علیه السلام) بعد از نماز طواف به سجده رفته و چنين مى گفت:
«سَجَدَ لَک وَجْهِي تَعَبُّداً وَرِقّاً لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ حَقّاً حَقّاً، الأَوَّلُ قَبْلَ کل شَيْءٍ وَالاْخِرُ بَعْدَ کل شَيْءٍ، وَهَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَیک نَاصِيَتِي بِيَدِک، فَاغْفِرْلِي إِنَّه لاَ يَغْفِرُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ غَيْرُک، فَاغْفِرْلِي فَإِنِّي مُقِرٌّ بِذُنُوبِي عَلَى نَفْسِي وَلاَ يَدْفَعُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ غَيْرُک».
و بعد از سجده، روى مبارک آن حضرت از گريه چنين بود که گويا در آب فرو رفته باشد.
ص: 210
و در آن چند مسأله است:
مسأله 1 - واجب است بعد از به جا آوردن نماز طواف سعى کند بين صفا و مروه که دو کوه معروفند.
مسأله 2 - مراد از سعى آن است که از کوه صفا برود به مروه و از مروه برگردد به صفا.
مسأله 3 - واجب است سعى بين صفا و مروه هفت مرتبه باشد که به هر مرتبه شوط گويند؛ به اين معنى که از صفا به مروه رفتن یک شوط است و از مروه به صفا برگشتن نيز یک شوط است.
مسأله 4 - واجب است اول از صفا شروع کند و بايد در دور هفتم به مروه ختم شود، و اگر از مروه شروع کند هر وقت فهميد بايد اعاده کند، و اگر در بين سعى بفهمد بايد از سر بگيرد و از صفا شروع کند.
مسأله 5 - احتياط آن است که ابتدا کند از جزء اول صفا و از آن جا شروع به سعى کند، و در صورتى که روى کوه برود و همان طور به نحو متعارف سعى کند، کفایت می کند.(1)
ص: 211
مسأله 6 - در سعى مابين صفا و مروه جايز است سواره و بر روى محمل، چه در حال اختيار و چه با عذر، لکن راه رفتن افضل است.
مسأله 7 - طهارت از حدث و خبث و ستر عورت در سعى معتبر نيست گرچه احوط مراعات طهارت از حدث است.
مسأله 8 - واجب است سعى را بعد از طواف و نماز آن به جا آورد، و اگر عمداً پيش از آنها به جا آورد بايد بعد از طواف و نماز آن را اعاده کند.
مسأله 9 - اگر از روى فراموشى مقدم بدارد سعى را بر طواف، اقوا آن است که آن را اعاده کند(1) و همچنين است اگر از روى ندانستن مسأله مقدم بدارد.
مسأله 10 - واجب است رفتن و برگشتن از راه متعارف باشد، پس اگر از راه غير متعارف به صفا برود يا به مروه سعيش باطل است.(2)
مسأله 11 - اگر بين صفا و مروه را دو طبقه يا چند طبقه کنند و تمام طبقات بين دو کوه باشد، از هر طبقه جايز است سعى کند گرچه احوط سعى از همان راهى است که از اول متعارف بوده.(3)
مسأله 12 - اگر طبقۀ زيرزمينى درست شد و کوه صفا و مروه ريشه دار بود و سعى بين آن دو واقع شد صحيح است على الظاهر، و احوط سعى از طبقۀ روى زمينى است.(4).
ص: 212
مسأله 13 - واجب است در وقت رفتن به طرف مروه متوجه به آن جا، و وقت رفتن رو به صفا متوجه به آن باشد، پس اگر عقب عقب برود يا پهلو را به طرف صفا يا مروه کند و برود باطل است،(1) لکن نگاه کردن به چپ و راست بلکه گاهى به پشت سر اشکال ندارد.
مسأله 14 - جايز است به جهت استراحت و رفع خستگى، نشستن يا خوابيدن بر صفا يا مروه، و همين طور جايز است نشستن يا خوابيدن بين آنها براى رفع خستگى و لازم نيست عذرى داشته باشد بنابر اقوا.
مسأله 15 - جايز است تأخير سعى از طواف و نماز آن براى رفع خستگى يا تخفيف گرمى هوا، و جايز است بدون عذر تأخير بيندازد تا شب گرچه احتياط در تأخير نينداختن است.
مسأله 16 - جايز نيست تأخير انداختن تا فردا بدون عذر از قبيل مرض.(2)
مسأله 17 - سعى از عبادات است و بايد آن را با نيت خالص براى فرمان خداى تعالى بياورد.
مسأله 18 - سعى مثل طواف رکن است و حکم ترک آن از روى عمد يا سهو چنان است که در طواف گذشت.
مسأله 19 - زياد کردن در سعى بر هفت مرتبه از روى عمد موجب باطل شدن آن است به تفصيلى که در طواف گذشت.(3).
ص: 213
مسأله 20 - اگر از روى فراموشى زياد کند بر سعى چه کمتر از یک مرتبه يا بيشتر سعى او صحيح است، و بهتر آن است که زايد را رها کند، گرچه بعيد نيست که بتواند آن را به هفت مرتبه برساند.(1)
مسأله 21 - اگر سعى را کم کند سهواً، واجب است آن را اتمام کند هر وقت يادش بيايد، و اگر به وطن خود مراجعت کرده و براى او مشقت ندارد بايد مراجعت کند، و اگر نمى تواند يا مشقت دارد بايد نايب بگيرد.
مسأله 22 - اگر کمتر از یک مرتبه سعى کرد و بقيه را فراموش کرد بياورد، احتياط واجب آن است که سعى را از سر بگيرد، و اگر بعد از تمام کردن یک مرتبه يا بيشتر فراموش کرد به هفت مرتبه برساند جايز است از همان جا سعى را تمام کند، لکن احتياط(2) آن است که اگر چهار مرتبه(3) را تمام نکرده تمام کند و از سر بگيرد.
مسأله 23 - با تمام کردن سعى حلال نمى شود بر او آنچه حرام شده بود به واسطۀ احرام.
مسأله 24 - اگر فراموش کرد بعض سعى را در عمرۀ تمتع پس به گمان اين که اعمال عمره تمام شده از احرام خارج شد و بعد از آن نزدیکی با زنان کرد واجب است برگردد و سعى را تمام کند، و احتياط واجب آن است که یک گاو براى کفاره ذبح کند.
مسأله 25 - اگر فراموش کرد بعض سعى را در عمرۀ تمتع و تقصير کرد و بعد از آن نزدیکی با زنان کرد احتياط واجب آن است که به دستور مسألۀ سابق عمل کند، بلکه احتياط واجب آن است که در اين دو حکم، سعى در غير
ص: 214
عمرۀ تمتع را نيز ملحق به تمتع کند در کفاره و اتمام.
مسأله 26 - اگر شک کند در عدد رفت و آمدها بعد از تقصير اعتنا نکند، و اگر شک کند بعد از آن که از عمل فارغ شد و منصرف شد چون بنا گذارى بر اتمام و اعتنا نکردن به شک خالى از اشکال نيست احتياط آن است که آنچه احتمال نقص مى دهد اتمام کند، خصوصاً اگر شک در ناقص گذاشتن در اين باشد که عمداً براى حاجتى ترک کرده است سعى را که برگردد و اتمام کند که در اين صورت وجوب اتمام بعيد نيست، و اگر شک در زياده دارد و مى داند ناقص نشده اعتنا نکند.
مسأله 27 - اگر بعد از فارغ شدن از سعى يا از هر دورى شک در درست آوردن آن کند اعتنا نکند و سعيش صحيح است، و همين طور اگر در بين رفت و آمد شک در صحيح به جا آوردن جزء پيش کند اعتنا نکند.(1)
مسأله 28 - اگر در مروه شک کند که هفت دفعه رفت و آمد کرده يا زيادتر مثل اين که شک کند بين هفت و نه اعتنا نکند، و اگر قبل از رسيدن به مروه شک کند که اين دور هفت است يا کمتر ظاهراً سعى او باطل است،(2) و همچنين است هر شکى که به کمتر از هفت تعلق بگيرد، مثل شک بين یک و سه يا دو و چهار و هکذا.
مسأله 29 - اگر طواف را در روزى به جا آورد و روز بعد شک کرد که سعى کرده است يا نه، بعيد نيست بنا گذارى بر آوردن، گرچه احتياط در آوردن است، مگر آن که بعد از تقصير شک کند، که در اين صورت لازم نيست سعى کند.
ص: 215
مسأله 1 - کسی که مى دانسته بايد هفت مرتبه بين صفا و مروه سعى کند و با همين نيت از صفا شروع کرده ولى رفت و برگشت را یک مرتبه حساب کرده و در نتيجه چهارده مرتبه سعى نموده احتياط آن است که سعى را اعاده کند اگرچه اقوا کفایت همان سعى است.
مسأله 2 - کسی که بعد از ظهر، طواف و نماز را به جا مى آورد و سعى را شب انجام مى دهد اگر بدون تأخير عرفى، سعى در شب واقع شود مانع ندارد و احتياط آن است که تا شب تأخير نيندازد اگرچه اقوا کفایت است.
مسأله 3 - سعى در طبقۀ فوقانى اگر محرز نيست که بين صفا و مروه است، جايز نيست.(1)
س 4 - کسی که در اثناى سعى متوجه شود که طواف او بيش از هفت شوط بوده تکلیف او چيست؟
ج - مى تواند به اين نحو احتياط کند که سعى را تمام نمايد و بعد از فوت موالات عرفيه بين شوط زايد طواف و مقدار باقيمانده تا 14 شوط، طواف و نماز و سعى را اعاده کند و بعد تقصير نمايد.
س 5 - اگر از مروه شروع و به صفا ختم کرده و بعد فهميده است، وظيفۀ او چيست و به خصوص اگر تقصير کرده باشد؟
ج - بايد سعى را اعاده کند و اگر تقصير نکرده تقصير کند.
س 6 - کسی بعد از اتمام شوط ششم سعى در صفا گمان تمام شدن هفت شوط را کرد و تقصير نمود ولى فوراً به او گفتند که بايد یک شوط ديگر
ص: 216
بياورى، او هم انجام داد و بعد بار ديگر تقصير نمود، آيا عمل او صحيح است يا خير، و کفاره دارد يا نه؟
ج - عمل صحيح است و کفاره ندارد.
س 7 - کسی در اثناى سعى براى آب خوردن از مسير منحرف شده و پس از خوردن آب ادامه داده است چه صورت دارد؟
ج - اگر سعى را قطع نکرده و به نيت سعى حرکت را ادامه داده است و در بين راه آب خورده، يا اگر قطع کرده از جايى که سعى را قطع کرده يا مُحاذى آن سعى را تمام کرده صحيح است.
س 8 - کسی که طواف و نماز آن را انجام داده و سعى را به روز بعد يا روزهاى بعد به تأخير انداخته است آيا طواف و نماز را بايد اعاده کند؟
ج - لازم نيست ولى اختياراً نبايد سعى را به روز بعد تأخير بيندازد.(1)
س 9 - آيا زن هايى که از جهت عادت ماهانه براى طواف نايب مى گيرند در سعى هم مى توانند نايب بگيرند؟
ج - محل سعى مسجد نيست و سعى را بايد خودشان به جا آورند با مراعات ترتيب بين طواف و سعى.
س 10 - اگر کسی يقين کند که هفت شوط سعى بين صفا و مروه را تمام کرده است ولى بعد از تقصير متوجه مى شود که پنج شوط بوده، اولاً: آيا کل سعى را بايد از سر بگيرد يا دو شوطى را که ناقص بوده است بايد تکميل کند؟ و ثانياً: آيا تقصير هم بايد بکند، يا تقصير اول کافى است؟
ج - بايد سعى را اتمام کند، و احتياطاً تقصير را اعاده نمايد، گرچه وجوب اين احتياط معلوم نيست.
ص: 217
س 11 - شخصى بعد از طواف عمرۀ تمتع گم شده و بعد از پيدا شدن به رفقايش گفته که سعى صفا و مروه را به جا آورده ام، و تقصير نمود و مُحرم شد براى حج تمتع، ولى بعد از مراجعت از عرفات و منى و موقع طواف و سعى صفا و مروه و اعمال حج اظهار کرده مثل اين که من در اعمال عمره به صفا نيامده ام، همين طور گفته اند ان شاء الله آمده اى، بعد از مراجعت به ايران چند بار به پسرانش گفته اعمال من ناقص شده، و قبل از فوتش وصيت نموده است که براى او نايب بگيرند، اگر عمل شخص فوق الذکر باطل باشد ورّاث او حاضرند اين جانب را بفرستند تا اعمال حج او را انجام بدهم، آيا نظر حضرت عالى چيست؟
ج - ورثه مى توانند شما را نايب کنند براى عمل حج تمتع، ولى بايد نايب سعى را جداگانه به نيابت آن مرحوم انجام دهد، گرچه در فرض مرقوم بيش از نايب گرفتن براى سعى لازم نيست.
س 12 - بين صفا و مروه طورى است که از یک طرف مى روند و از طرف ديگر آن برمى گردند؛ يعنى بين رفت و برگشت دو سه مترى فاصله است، آيا اگر امکان باشد از همان مسيرى که به صفا رفته، به مروه برود اشکال دارد؟
ج - اشکال ندارد، ولى نبايد مزاحم ديگران شود.
س 13 - شخصى در حال سعى کردن بود، یک وقت ديد مقدارى را که براى هروله علامت گذارى کرده اند به طور عادى سير کرده است، گمان مى کرد لازم است هروله کند و لذا برگشت و مقدارى را که عادى رفته بود، با هروله تکرار کرد، آيا سعيش اشکال دارد؟
ج - اشکال دارد.(1)
ص: 218
س 14 - شخصى در سعى بين صفا و مروه، از جايى که به صفا يا مروه رسيد براى شوط بعدى شروع نمی کند، بلکه تقريباً مقدار دو سه متر هلالى شکل و يا مستقيم به شکل عرضى مى آيد و شروع می کند، و در اين مقدار متوجه نيست که با نيت سعى است يا نه، ولى اگر از او سؤال شود چه می کنی جواب مى دهد سعى می کنم، آيا مضر نيست؟
ج - راه رفتن مزبور روى کوه مضر به سعى نيست، و در فرض مسأله سعى صحيح است.
س 15 - آيا سعى کردن از همان جا که مريض ها را با چرخ مى برند و برمى گردانند - يعنى حدود دو متر بالاتر از ابتداى سراشيبى شروع می کنند - صحيح و کافى است، يا حتماً بايد از اول کوه صفا شروع و در مروه هم به سنگ هاى سياه بعد از سنگ هاى صاف که بقاياى کوه است برسند؟
ج - سعى بايد بين دو کوه باشد و احراز شود، و لازم نيست بالا برود.(1)
س 16 - در مناسک فرموده ايد کسی که بين صفا و مروه سعى می کند، واجب است در هنگامى که به طرف مروه در حرکت است توجهش به مروه باشد، و بالعکس، آيا اين وجوب توجه، تکلیفى است و يا وضعى و تکلیفى؟
ج - وضعى است.
س 17 - گاهى انسان در اثر ازدحام جهت رفتن براى سعى ناچار است از مسجدالحرام عبور کند، در اين صورت تکلیف حائض و نفساء چيست، و آيا براى سعى هم مثل طواف نايب بگيرند؟
ج - اگر امکان نداشته باشد که از راه ديگرى بروند بايد تأخير بيندازند،
ص: 219
و اگر آن هم ممکن نيست نوبت به نيابت مى رسد، و بر فرض مخالفت چنانچه از آن راه رفت و خودش سعى کرد سعيش صحيح است هرچند گناه کرده است.
س 18 - زيادى در سعى جهلاً، آيا حکم زیادی سهوى را دارد يا عمدى را؟
ج - محل اشکال است.(1)
س 19 - کسی که نمى تواند بدون سوار شدن در چرخ هاى معمولى در مَسْعى سعى کند لکن تمکن مالى ندارد؛ چون ارز خود را صرف سوغات کرده، وظيفه اش چيست؟
ج - اگر مى تواند با چرخ سعى کند ولو با فروش چيزى يا قرض بايد خودش سعى کند و استنابه صحيح نيست مگر آن که مشقت و حرج در کار باشد.
س 20 - شخصى شوط سوم سعى را به هم زد و با فاصلۀ اندکى هفت شوط ديگر به جا آورد، و تقصير نمود، آيا اين سعى صحيح است؟
ج - اشکال دارد و بايد سعى را اعاده کند.(2)
س 21 - شخصى به اعتقاد اين که هر شوط سعى، رفت و برگشت از صفا به مروه است سعى را شروع می کند و در شوط سوم متوجه مسأله مى شود و سعى خود را به هفت شوط خاتمه مى دهد، آيا سعى او چه حکمى دارد؟
ج - سعى او صحيح است.
س 22 - شخصى در حال سعى گاهى عقب عقب به طرف مروه و يا صفا رفته است، تکلیف او چيست؟
ص: 220
ج - بايد آن مقدار را تدارک کند، و اگر از آن محل گذشته سعى او اشکال دارد و احتياط در اتمام و اعاده است.(1)
س 23 - سعى از طبقۀ دوم فعلى که بالاتر از کوه صفا و مروه مى باشد، جايز است يا نه؟
ج - اشکال دارد.(2)
س 24 - شخصى به جهت کنترل همراهان خود در حين سعى گاهى به عقب برمى گشته و بدون توجه مجدداً همان مسافت را طى مى کرده، آيا سعى او صحيح است؟
ج - اشکال دارد و بايد سعى را اعاده کند.(3)
س 25 - شخصى سعى بين صفا و مروه را پنج دور رفت و برگشت که مجموعاً ده شوط مى شود انجام داده است، و آنگاه که متوجه مسأله شد سعى را از همان جا قطع نمود و تقصير کرد، تکلیف چيست؟
ج - در فرض سؤال احوط اعادۀ سعى است.
س 26 - شخصى به تصور اين که رفتن بالاى کوه صفا يا مروه لازم است، چون اين مقدار مسافت را تحت فشار جمعيت رفته لذا براى اعادۀ آن مقدارى وارد سعى شده و بعد به نيت سعى برگشته است و در واقع مقدارى مسافت را دوبار طى کرده است، آيا سعى او درست است؟
ص: 221
ج - اگر به نيت احتياط عمل کرده باشد ضرر ندارد.
س 27 - شخصى به تصور اين که سعى نيز نياز به وضو دارد بعد از یک شوط و نيم سعى خود را قطع می کند و وضو مى گيرد و هفت شوط ديگر سعى مى نمايد، تکلیف او چيست؟
ج - اشکال دارد، و بايد سعى را اعاده کند.(1)
س 28 - کسی که قدر متيقن عدد اشواط را مى داند، اما ترديد دارد که شوط بعدى را انجام داده يا نه، مثلاً مى داند پنج شوط انجام داده، ولى شک دارد که بقيه را انجام داده يا نه، تکلیف او چيست؟
ج - فرض مزبور شک در اشواط است، و مبطل است.
س 29 - اگر کسی سعى را به طور کلى فراموش کرد و تقصير نمود، تکلیف او چيست؟
ج - از احرام خارج شده، و هر وقت يادش آمد سعى را به جا آورد.
س 30 - اگر کسی قبل از رسيدن به مروه، در آوردن هفت و نُه شک کرد، تکلیف او چيست؟
ج - مبطل است، و بايد سعى را اعاده کند.
س 31 - آيا موالات در تمام اشواط سعى معتبر است، و يا اختصاص به بعض دارد؟
ج - در سعى موالات معتبر نيست(2) مگر شوط اول تمام نشده باشد، که در صورت فوات موالات احتياطاً از سر بگيرد.
س 32 - اگر در سعى، بعضى مواضع بدن زن غير از وجه و کفّين پيدا باشد، آيا به سعى او ضرر مى زند يا نه؟
ج - ضرر نمى زند.
س 33 - شخصى در حال سعى در عدد اشواط شک می کند و با حال ترديد به
ص: 222
سعى خود ادامه مى دهد و در فکر است که عدد را ضبط کند، پس از تأمل و بعد از آن که صد متر سعى کرده يا وارد شوط بعدى شده است يقين به عدد حاصل مى شود، و با يقين، باقى سعى را هم انجام مى دهد، آيا اين سعى صحيح است يا نه؟
ج - صحيح است.
مستحب است بعد از فراغ از نماز طواف و پيش از سعى به نزد چاه زمزم رفته یک يا دو دلو آب بکشد و آن را بياشامد و به سر و پشت و شکم خود بريزد و بگويد:
«أَللهمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً وَرِزْقاً وَاسِعاً وَشِفَاءً مِنْ کل دَاءٍ وَسُقْمٍ».
پس از آن به نزد حجرالأسود بيايد، و مستحب است از درى که محاذى حجرالأسود است به سوى صفا متوجه شود و با آرامى دل و بدن، بالاى صفا رفته و به خانۀ کعبه نظر کند و به رکنى که حجرالأسود در او است رو نمايد و حمد و ثناى الهى را به جا آورد و نعمت هاى الهى را به خاطر بياورد، آنگاه اين اذکار را بگويد:
«أَلله ُ أَکبَرُ» هفت مرتبه.
«أَلْحَمْدُ لله» هفت مرتبه.
«لاَ إِلهَ إِلاَّ الله ُ» هفت مرتبه.
«لاَ إِلهَ إِلاَّ الله ُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیک لَهُ، لَهُ الْمُلْک وَلَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِي وَيُمِيتُ وَهُوَ حَيٌّ لاَ يَمُوتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَهُوَ عَلَى کل شَيْءٍ قَدِيرٌ» سه مرتبه.
پس صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد، پس بگويد:
«أَلله ُ أَکبَرُ عَلَى مَا هَدَانا، وَالْحَمْدُ لله عَلَى مَا أَبْلاَنَا، وَالْحَمْدُ لله الْحَيِّ الْقَيُّومِ،
ص: 223
وَالْحَمْدُ لله الْحَيِّ الدَّائِمِ» سه مرتبه.
پس بگويد:
«أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلهَ إِلاَّ الله ُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، لاَ نَعْبُدُ إِلاَّ إِيَّاهُ، مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ کرهَ الْمُشْرِکونَ» سه مرتبه.
پس بگويد:
«أَللهمَّ إِنِّي أَسْأَلُک الْعَفْوَ وَالْعَافِيَةَ وَالْيَقِينَ فِي الدُّنْيَا وَالاْخِرَةِ» سه مرتبه.
پس بگويد:
«أَللهمَّ آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» سه مرتبه.
پس بگويد:
«أَلله ُ أَکبَرُ» صد مرتبه.
«لاَ إِلهَ إِلاَّ الله ُ» صد مرتبه.
«أَلْحَمْدُ لله» صد مرتبه.
«سُبْحَانَ الله» صد مرتبه.
پس بگويد:
«لاَ إِلهَ إِلاَّ الله ُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ، أَنْجَزَ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَغَلَبَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ، فَلَهُ الْمُلْک وَلَهُ الْحَمْدُ وَحْدَهُ، أَللهمَّ بَارِک لِي فِي الْمَوْتِ وَفِيمَا بَعْدَ الْمَوْتِ، أَللهمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِک مِنْ ظُلْمَةِ الْقَبْرِ وَوَحْشَتِهِ، أَللهمَّ أَظِلَّنِي فِي ظِلِّ عَرْشک يَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلاَّ ظِلُّک».
و بسيار تکرار کند سپردن دين و نفس و اهل و مال خود را به خداوند عالم.
پس بگويد:
«أَسْتَوْدعُ الله َ الرَّحْمنَ الرَّحِيمَ الَّذِي لاَ تَضِيعُ وَدَائِعُهُ دِينِي وَنَفْسِي وَأَهْلِي، أَللهمَّ اسْتَعْمِلْنِي عَلَى کتابک وَسُنَّةِ نَبِیک، وَتَوَفَّنِي عَلَى مِلَّتِهِ، وَأَعِذْنِي مِنَ الْفِتْنَةِ».
ص: 224
پس بگويد:
«أَلله ُ أَکبَرُ» سه مرتبه.
پس دعاى سابق را دو مرتبه تکرار کند، پس یک بار تکبير بگويد و باز دعا را اعاده نمايد و اگر تمام اين عمل را نتواند انجام دهد هرقدر که مى تواند بخواند.
و مستحب است که رو به کعبه نمايد و اين دعا را بخواند:
«أَللهمَّ اغْفِرْ لِي کل ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ قَطُّ فَإِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَيَّ بِالْمَغْفِرَةِ فَإِنَّک أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ، أَللهمَّ افْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ فَإِنَّک إِنْ تَفْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ تَرْحَمْنِي وَإِنْ تُعَذِّبْنِي فَأَنْتَ غَنِيٌّ عَنْ عَذَابِي وَأَنَا مُحْتَاجٌ إِلَى رَحْمَتِک، فَيَا مَنْ أَنَا مُحْتَاجٌ إِلَى رَحْمَتِهِ ارْحَمْنِي، أَللهمَّ لاَ تَفْعَلْ بِي مَا أَنَا أَهْلُهُ فَإِنَّک إِنْ تَفْعَلْ بِي مَا أَنَا أَهْلُهُ تُعَذِّبْنِي وَلَمْ تَظْلِمْنِي، أَصْبَحْتُ أَتَّقِي عَدْلَک وَلاَ أَخَافُ جَوْرَک، فَيَا مَنْ هُوَ عَدْلٌ لاَ يَجُورُ ارْحَمْنِي».
پس بگويد:
«يَا مَنْ لاَ يَخِيبُ سَائِلُهُ، وَلاَ يَنْفَدُ نَائِلُهُ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَجِرْنِي مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِک».
و در حديث شريف وارد شده است هر کس که بخواهد مال او زياد شود ايستادن بر صفا را طول دهد و هنگامى که از صفا پايين مى آيد بر پلۀ چهارم بايستد و متوجه خانۀ کعبه شود و بگويد:
«أَللهمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِک مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَفِتْنَتِهِ وَغُرْبَتِهِ وَوَحْشَتِهِ وَظُلْمَتِهِ وَضِيقِهِ وَضَنْکه، أَللهمَّ أَظِلَّنِي فِي ظِلِّ عَرْشک يَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلاَّ ظِلُّک».
پس از پلۀ چهارم پايين رود و احرام را از روى کمر خود بردارد و بگويد:
«يَا رَبَّ الْعَفْوِ يَا مَنْ أَمَرَ بِالْعَفْوِ يَا مَنْ هُوَ أَوْلَى بِالْعَفْوِ، يَا مَنْ يُثِيبُ عَلَى الْعَفْوِ، أَلْعَفْوَ أَلْعَفْوَ أَلْعَفْوَ، يَا جَوَادُ يَا کريمُ يَا قَرِيبُ يَا بَعِيدُ، اُرْدُدْ عَلَيَّ نِعْمَتَک،
ص: 225
وَاسْتَعْمِلْنِي بِطَاعَتِک وَمَرْضَاتِک».
و مستحب است پياده سعى نمايد و از صفا تا به منارۀ ميانه، راه رود و از آن جا تا جايى که محل بازار عطاران است مانند شتر تند رود و اگر سوار باشد اين حدّ را فى الجمله تند نمايد و از آن جا تا به مروه نيز ميانه رود و در وقت برگشتن نيز به همان ترتيب مراجعت نمايد، و از براى زن ها هروله نيست.
و مستحب است در هنگامى که مى رسد به منارۀ ميانه بگويد:
«بِسْمِ الله وَبِالله ِ، وَالله أَکبَرُ، وَصَلَّى الله ُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِهِ، أَللهمَّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّک أَنْتَ الْأَعَزُّ الْأَجَلُّ الْأَکرمُ،وَاهْدِنِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ، أَللهمَّ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضَاعِفْهُ لِي وَتَقَبَّلْهُ مِنِّي، أَللهمَّ لَک سَعْيِي، وَبِک حَوْلِي وَقُوَّتِي، تَقَبَّلْ مِنِّي عَمَلِي يَا مَنْ يَقْبَلُ عَمَلَ الْمُتَّقِينَ».
و همين که از محل بازار عطاران گذشت بگويد:
«يَا ذَا الْمَنِّ وَالْفَضْلِ وَالْکرمِ وَالنَّعْمَاءِ وَالْجُودِ اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي، إِنَّهُ لاَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ أَنْتَ».
و هنگامى که به مروه رسيد برود بالاى آن و به جا آورد آنچه را که در صفا به جا آورد و بخواند دعاهاى آن جا را به ترتيبى که ذکر شد.
و پس از آن بگويد:
«أَللهمَّ يَا مَنْ أَمَرَ بِالْعَفْوِ، يَا مَنْ يُحِبُّ الْعَفْوَ، يَا مَنْ يُعْطِي عَلَى الْعَفْوِ، يَا مَنْ يَعْفُو عَلَى الْعَفْوِ، يَا رَبَّ الْعَفْوِ، الْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْوَ».
و مستحب است در گريه کردن کوشش کند و خود را به گريه وادارد و در حال سعى دعا بسيار کند و بخواند اين دعا را:
«أَللهمَّ إِنِّي أَسْأَلُک حُسْنَ الظَّنِّ بِک عَلَى کل حَالٍ وَصِدْقَ النِيَّةِ فِي التَّوَکل عَلَیک».
ص: 226
و در آن چند مسأله است:
مسأله 1 - واجب است بعد از آن که سعى کرد تقصير کند؛ يعنى قدرى از ناخن ها يا قدرى از موى سر يا شارب يا ريش را بزند، و بهتر آن است که اکتفا به زدن ناخن نکند، و از موى قدرى بزند، بلکه موافق احتياط است، و تراشيدنسر در تقصير کفایت نمی کند بلکه حرام است.(1)
مسأله 2 - اين عمل نيز از عبادات است و بايد با نيت پاک و خالى از قصد غير اطاعت خدا بياورد و اگر ريا کند موجب باطل شدن(2) عمره اش مى شود مگر آن که جبران کند.
مسأله 3 - اگر تقصير را فراموش کند تا وقتى که احرام حج را ببندد عمره اش صحيح است و مستحب است فديۀ
یک گوسفند، و احتياط آن است که فديه بدهد.(3)
مسأله 4 - اگر عمداً تقصير را ترک کند تا احرام بستن به حج، عمرۀ او باطل مى شود بنابر اقوا و ظاهراً حج او حج اِفراد شود، و احتياط واجب آن است که پس از تمام کردن حج اِفراد، عمرۀ مفرده به جا آورد و در سال بعد(4) حج را اعاده کند.
ص: 227
مسأله 5 - در عمرۀ تمتع طواف نساء واجب نيست، و اگر بخواهد احتياط کند طواف و نماز آن را رجاءً به جا آورد.
مسأله 6 - بعد از آن که شخص مُحرم تقصير کرد حلال مى شود بر او به غير از تراشيدن(1) سر هرچه حرام شده بود بر او به واسطۀ احرام حتى نزدیکی با زن.
مسائل متفرّقه و استفتائات تقصير و احکام بين عمره و حج تمتع
مسأله 1 - در تقصير، کندن مو کافى نيست بلکه ميزان، کوتاه کردن است بههر وسيله اى باشد و اکتفا به کوتاه کردن موى زير بغل و نحو آن مشکل است و احوط در تقصير، گرفتن ناخن يا چيدن ريش يا شارب يا موى سر است.
س 2 - آيا کسی که تقصير او محکوم به بطلان است و بعد از آن محرّمات احرام را به جا آورده و جاهل به مسأله بوده کفاره دارد يا خير؟
ج - با جهل(2) کفاره ندارد مگر در صيد به تفصيلى که در کتب ذکر شده است.
س 3 - کسی که بعد از سعى در عمرۀ تمتع تقصير کرد، بعد به شک افتاد که آيا تقصيرى که کردم صحيح است يا نه، آيا اشکال دارد يا نه؟
ج - اگر در حال عمل، عالم به مسأله و ملتفت بوده، اشکال ندارد.
س 4 - یکی از خدمۀ کاروان ها به احرام عمرۀ مفرده از ميقات مُحرم مى شود و به مکه مى آيد و طواف و نماز آن و سپس سعى بين صفا و مروه را به همان عنوان به جا مى آورد، ولى براى تقصير، گمان مى کرد نتف - يعنى کندن مو - کافى است و چند نخ مو را به عنوان تقصير کند و به حساب خودش از
ص: 228
احرام خارج شد، سپس براى عمرۀ تمتع که وظيفه اش بود به ميقات رفت و مُحرم شد و به مکه آمد و کليۀ اعمال، از طواف تا تقصير را، انجام داد، آيا اعمالش چگونه است و در آينده وظيفه اش چيست؟
ج - کندن مو در تقصير کافى نيست، و عمرۀ تمتع او صحيح نيست(1) مگر آن که قبل از احرام براى آن، از احرام عمرۀ مفرده با تقصيرصحيح خارج شود.
س 5 - اگر کسی تقصير عمرۀ مفرده را فراموش کرد، آيا مى تواند در هر جايى تقصير کند يا نه؛ زيرا به ايران بازگشته است، و آيا نيازى به طواف نساء مجدد هست؟
ج - تقصير را در هر جا مى تواند انجام دهد، ولى بايد طواف نساء را اعاده کند.(2) و اگر خودش نمى تواند برود، نايب بگيرد.
س 6 - هرگاه سنى براى شيعه تقصير نمايد چه صورت دارد؟
ج - اشکال ندارد.
س 7 - شخصى در حج به عوض تقصير در عمرۀ تمتع یک مو از بدن کنده است و الآن که متوجه شده است آيا حج او اشکال دارد يا نه؟ و در صورتى که مرتکب خلاف شده باشد تکلیف چيست؟
ج - اگر حج را انجام داده، با عمل مزبور از احرام فعلاً خارج شده است، و چنانچه حج واجب بوده احتياط آن است که یک عمرۀ
ص: 229
مفرده به جا آورد، و بعداً عمره و حج تمتع را انجام دهد.(1)
س 8 - شخصى بعد از طواف و نماز طواف تقصير کرد و سپس سعى را به جا آورد و دوباره تقصير کرد، وظيفه اش چيست؟
ج - اگر جاهل يا ساهى بوده چيزى بر او نيست.
س 9 - کسانی که اعمال حج را بر وقوفين مقدم مى دارند، اگر بعد از سعى تقصير نمودند، آيا موجب مُحل شدن و يا کفاره مى گردد؟
ج - مُحل نمى شوند، و اگر جاهل يا ساهى بوده اند کفاره ندارد.
س 10 - اگر کسی به جاى تقصير حلق نمود آيا کفایت می کند؟
ج - در عمرۀ تمتع کفایت نمی کند.(2)
س 11 - کسی که بعد از انجام اعمال عمره در منزل تقصير کرده است، وظيفه اش چيست؟
ج - مانع ندارد.
س 12 - حضرت عالى در مسألۀ دوم تقصير مى فرماييد: اگر کسی تقصير را به ريا انجام دهد، عمره اش باطل است، مقصود از بطلان عمره چيست؟ ديگر اين که وظيفۀ او چه مى شود؟
ج - مقصود اين است که در تقصير ريا کند و بدون تدارک تقصير،
ص: 230
براى حج مُحرم شود و حج انجام دهد، که در اين صورت حکم کسی را دارد که بدون تقصير وارد اعمال حج شده است و در هر صورت لازم است حج تمتع را سال بعد به جا آورد.
س 13 - اگر کسی در اثناى سعى تقصير نمود، وظيفۀ او چيست؟
ج - بايد سعى را تمام کند و تقصير را اعاده کند، بلى اگر از روى نسيان يا جهل تقصير کرده اعادۀ تقصير لازم نيست، و اگر از اول سعى قصد هفت شوط نداشته سعى اعاده دارد.
س 14 - اگر کسی از روى جهل، تقصير را ترک نمود چه حکمى دارد؟ج - در اين مسأله جهل حکم عمد را دارد.
س 15 - در عمرۀ مفرده اگر کسی تقصير را عمداً يا از روى جهل و نسيان ترک نمود و طواف نساء را انجام داد، چه وظيفه اى دارد؟
ج - بايد تقصير نمايد و طواف نساء را اعاده نمايد،(1) و فرقى بين صور عمد و سهو و علم و جهل نيست على الاحوط.
مسأله 16 - بعد از انجام عمرۀ تمتع و قبل از حج تمتع نبايد عمرۀ مفرده به جا آورده شود و اگر به جا آوردند صحت عمرۀ مفرده محل اشکال است ولى براى عمره و حج تمتع اشکالى ايجاد نمى شود.
مسأله 17 - خدمۀ کاروان هاى حج اگر عمرۀ مفرده به جا آورده باشند هر دفعه که از مکه خارج مى شوند و به جده مى روند و برمى گردند لازم نيست مُحرم شوند ولى اگر عمرۀ تمتع به جا آورده اند بنابر احتياط نبايد از مکه خارج شوند مگر در صورت حاجت در حالى که محرمند به احرام حج.(2)
ص: 231
س 18 - خدمۀ کاروان ها که پس از انجام عمرۀ تمتع بايد به عرفات و منى بروند براى ديدن چادرها و کارهاى ديگر و برگردند به مکه، وظيفۀ آنان چيست؟
ج - بنابر احتياط واجب نمى توانند از مکه خارج بشوند(1) مگر در موردضرورت، و در اين صورت بايد براى حج مُحرم شوند و بيرون بروند. بلى اگر احرام براى آنان حَرَجى باشد و رفتن به عرفات و منى بر آنان ضرورت دارد مى توانند بدون احرام به آن جا بروند.
س 19 - آيا بين عمرۀ تمتع و حج تمتع ماشين کردن سر جايز است؟
ج - ماشين کردن مانع ندارد ولى نبايد سر را بتراشد، و از ماشين کردنى که مثل تراشيدن است بايد اجتناب شود على الاحوط.(2)
س 20 - بين عمرۀ تمتع و حج تمتع که جايز نيست سر بتراشد آيا سر تراشيدن کفاره دارد يا خير؟
ج - کفاره ثابت نيست.
س 21 - زنى که حيض بوده و نمى دانست و اعمال عمره را کلاً به جا آورد، بفرماييد بايد دوباره به جا آورد يا کافى است؟
ج - اگر در وسعت وقت است بايد طواف و نماز را اعاده کند، ولى اگر
ص: 232
وقت ندارد در اين که وظيفه مبدل شده يا نه، اشکال است و احتياط را مراعات نمايد.
س 22 - همچنان که تراشيدن سر بعد از عمرۀ تمتع و قبل از احرام حج حرام است، آيا تراشيدن صورت نيز همين حکم را داراست؟
ج - غير از حکم تراشیدن ريش در غير اين مورد، حکم خاصی ندارد.
س 23 - آيا غار حِرا جزء محدودۀ مکه است؟ و بنابراين آيا مى توان قبل از وقوف به آن جا رفت و صدق خروج از مکه نمی کند؟
ج - بايد از اهل محل تحقيق شود.(1)
س 24 - کسی که از کارمندان سازمان حج است و به ناچار بايد بعد از عمرۀ تمتع و قبل از حج از مکه خارج و به عرفات برود، با توجه به اين که حج او نيابتى است، آيا لطمه به حج او نمى زند؟
ج - ضرر به حج و نيابت نمى زند، ولى در صورت امکان بايد مُحرم شود به احرام حج(2) و از مکه خارج شود على الاحوط.
س 25 - بعضى از حجاج منزلشان از مکه خارج است، بعد از عمرۀ تمتع و قبل از احرام به حج تمتع، خارج شدن آنان از مکه چه حکمى دارد؟
ج - خروج از مکه بعد از عمرۀ تمتع جايز نيست على الاحوط،(3) مگر
ص: 233
در مورد ضرورت که در اين صورت هم بايد مُحرم شوند به احرام حج و خارج شوند.
س 26 - اخيراً خط کمربندى در اطراف مکه از پاى جبل النور و جبل ثور مى گذرد، که غار حرا و غار ثور در اين دو جبل است، بين عمره و حج، رفتن براى زيارت اين دو مکان مقدس، چه صورت دارد؟
ج - حکم کلى مسأله معلوم است(1) و در مسألۀ قبل نيز بيان شد، وتشخيص موضوع با خود مکلف است.
س 27 - خروج از مکه براى کسی که عمرۀ تمتع انجام داده براى کار غير ضرورى جايز است يا نه، و ملاک ضرورت چيست؟
ج - بنابر احتياط واجب جايز نيست،(2) و ضرورت عرفى است.
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - اگر شخصى که احرام عمره بسته است به واسطۀ عذرى ديروقت وارد مکه شد به طورى که اگر مى خواست عمره به جا بياورد وقت وقوف به عرفات مى گذشت(3) يا خوف داشت که بگذرد، بايد عدول کند به حج اِفراد، و پس از به جا آوردن آن عمرۀ مفرده به جا آورد و حج او صحيح و کافى از حَجّة الاسلام است.
مسأله 2 - اگر زنى احرام بست و وقتى به مکه وارد شد به واسطۀ حيض يا
ص: 234
نفاس نتوانست طواف به جا آورد و اگر مى خواست بماند تا پاک شود ترس آن داشت که وقت وقوف به عرفات بگذرد به دستورى که در مسأله (1) گفته شد بايد عمل کند.
مسأله 3 - اگر بدون احرام وارد مکه شد و نبستن احرام به واسطۀ عذرى بوده و وقت هم تنگ باشد بايد در مکه احرام حج اِفراد ببندد و به دستور سابق عمل کند.
مسأله 4 - اگر از روى عمد و بى جهت احرام نبسته و عمرۀ خود را باطل کرده و وقت تنگ شده از عمرۀ تمتع، احتياط واجب آن است که حج اِفراد به جا آورد و پس از آن عمرۀ مفرده، و در سال ديگر حج را اعاده کند.
مسأله 5 - مراد از تنگى وقت در مسأله هاى پيش، خوف نرسيدن به وقوف اختيارى عرفه است(1) که از ظهر نهم ماه ذى الحجه است تا غروب.
مسأله 6 - کسی که حج مستحب به جا مى آورد و پس از ورود به مکه ديد وقت تنگ است، عدول به اِفراد کند و حج اِفراد به جا آورد، و عمرۀ مفرده بر او واجب نيست.
مسأله 7 - کسی که مُحرم شد به احرام تمتع از حج واجب و عمداً تأخير انداخت تا وقت تنگ شد بايد به دستورى که در مسألۀ (4) ذکر شد عمل نمايد.
مسأله 8 - کسی که وظيفۀ او حج تمتع است و در وقت احرام بستن علم پيدا کند که اگر بخواهد عمرۀ تمتع به جا آورد به وقوف عرفات نمى رسد مى تواند از اول مُحرم شود به حج اِفراد و آن را به جا آورد. و پس از آن عمرۀ مفرده به جا آورد و عملش صحيح است.
ص: 235
س 1 - کسی قصد بيرون رفتن از مکه را داشت، به همين جهت از اول در ميقات به نيت عمرۀ مفرده مُحرم و وارد مکه شد و عمرۀ مفرده را به جا آورد، بعداً از خارج شدن از مکه منصرف شد، آيا اين عمره، از عمرۀ تمتع کفایت می کند، يا بايد برگردد به ميقات و براى عمرۀ تمتع مُحرم شود؟
ج - اگر(1) حج او استحبابى است مى تواند عمرۀ مفرده را تبديل به عمرۀ تمتع کند، ولى چنانچه حج واجب يا نيابى باشد جواز تبديل، محل اشکال است.
س 2 - اگر بعد از نيت عمره و احرام، مجدداً براى عمرۀ ديگر مُحرم شود، مثلاً به نيت عمرۀ مفرده مُحرم شده بعداً نيت عمرۀ تمتع کند و تلبيه بگويد، آيا کدام عمره صحيح است؟
ج - اگر نيت کرده و تلبيه گفته، مُحرم شده است و تجديد احرام موضوع ندارد، و نمى تواند براى نوع ديگر عمره نيت کند و احرام دوم باطل است.
س 3 - زنى که عادت ماهانۀ وقتيه و عدديه داشت و مثلاً روز هفتم ماه پاک مى شد، همان روز هفتم پاک شد و غسل کرد و اعمال عمره اش را به جا آورد، روز بعد لک ديد، باز غسل کرد و اعمال را انجام داد تا روز دهم و براى عرفات حرکت کرد، روز يازدهم هم لک ديد، آيا حجش اِفراد است يا تمتع؟
ج - در فرض مزبور وظيفۀ او تمتع است.
س 4 - زنى روز هشتم خون ديد، خيال کرد حيض است، احرامش را تبديل به
ص: 236
حج اِفراد کرد، بعد که به عرفات رفت متوجه شد که استحاضه است، وظيفۀ او چيست؟
ج - اگر وقت عمره ضيق شده(1) و طواف را عمداً تأخير نينداخته حجاِفراد را تمام کند و اگر حج واجب است سپس عمرۀ مفرده به جا آورد.
س 5 - اينجانب مدير گروه حج مى باشم، اعمال حجى که انجام مى دهم مستحبى است، آيا مى شود به جاى حج تمتع نيت حج اِفراد نمود و به جاى عمرۀ تمتع، عمرۀ مفرده انجام داد؟ و همچنين ساير خدمه، واجب الحج نيستند آيا مى توانند چنين کنند؟
ج - مى توانند عمرۀ مفرده انجام دهند و براى حج مُحرم نشوند، و مى توانند حج اِفراد به جا آورند، ولى ميقات حج اِفراد مواقيت معروفه است.
س 6 - کسی که حج اِفراد بر او واجب و متعين است و به قصد حج اِفراد در یکی از ميقات ها مُحرم شده است، آيا مى تواند نيت حج اِفراد خود را به عمرۀ تمتع تبديل نمايد و بعد از انجام آن، حج تمتع به جا آورد، و همچنين آيا مى تواند حج اِفراد را به عمرۀ مفرده تبديل نمايد و بعد از انجام آن، براى عمرۀ تمتع مُحرم شود؟
ص: 237
ج - نمى تواند عدول کند، و تبديل نمى شود.
س 7 - شخصى با احرام عمرۀ تمتع وارد مکه شده و بعد از اعمال عمره براى حج اِفراد مُحرم شده است، آيا حج او صحيح است؟
ج - اگر از مکه خارج شده و از ميقات براى حج اِفراد مُحرم شده بعيد نيست صحت حج، ولى تمتع واقع نمى شود، و اگر از مکه مُحرمشده، در صورت اشتباه در تطبيق، حج او صحيح و تمتع است، و در غير اين صورت حج او صحيح نيست.
س 8 - شخصى در حرم براى حج اِفراد مُحرم شده و بعضى از اعمال را انجام داده، وظيفۀ او چيست؟
ج - اگر از روى جهل بوده؛ چنانچه ممکن نيست که به ميقات برود و از آن جا مُحرم شود و به وقوف برسد، در همان محلى که هست مُحرم شود و اعمالى که امکان تدارک آن با احرام هست تدارک کند، و چنانچه تمام اعمال را با همان احرام انجام داده و بعد متوجه شده، حج او صحيح است.
ص: 238
و در آن چند فصل است:
ص: 239
ص: 240
و در آن چند مسأله است:
مسأله 1 - واجب است بر مکلف که بعد از تمام شدن اعمال عمره، احرام ببندد براى حج تمتع.
مسأله 2 - اگر نيت کند حج تمتع را و لبیک هاى واجب را به طورى که در احرام عمره ذکر شد بگويد مُحرم مى شود، و لازم نيست قصد کند احرام بستن را و همچنين لازم نيست قصد کند ترک محرّمات را چنان که در احرام عمره گذشت.
مسأله 3 - نيت بايد خالص براى اطاعت خداوند باشد، و ريا موجب بطلان عمل است.
مسأله 4 - کيفيت احرام بستن و لبیک گفتن همان نحو است که در احرام عمره ذکر شد.
مسأله 5 - تمام چيزهايى که در محرّمات احرام بيان شد در اين احرام هم حرام است، و آنچه کفاره داشت کفاره دارد به همان ترتيب.
مسأله 6 - وقت احرام موسّع است، و تا وقتى که بتواند بعد از احرام به وقوف اختيارى عرفه برسد مى تواند تأخير بيندازد و از آن وقت نمى تواند عقب بيندازد.(1).
ص: 241
مسأله 7 - احتياط واجب آن است که کسی که از عمرۀ تمتع فارغ شد و مُحل گرديد از مکه خارج نشود بدون حاجت،(1) و اگر حاجتى براى بيرون رفتن پيش آمد احتياط واجب آن است که مُحرم شود به احرام حج و بيرون رود و به همان احرام براى اعمال حج برگردد.
مسأله 8 - اگر بدون حاجت و بدون احرام بيرون رفت از مکه لکن برگشت و احرام بست و حج به جا آورد عملش صحيح است.
مسأله 9 - مستحب است احرام بستن در روز ترويه بلکه احوط است.
مسأله 10 - محل احرام حج، شهر مکه است هر موضع که باشد گرچه در محله هاى تازه ساز، ولى مستحب است در مقام ابراهيم (علیه السلام) يا حِجْر اسماعيل (علیه السلام) (2) واقع شود.
مسأله 11 - اگر فراموش کند احرام بستن را و بيرون رود به منى و عرفات، واجب است برگردد به مکه و احرام ببندد، و اگر ممکن نشد به واسطۀ تنگى وقت يا عذر ديگر از همان جا که هست مُحرم شود.
مسأله 12 - اگر يادش نيايد که احرام نبسته مگر بعد از تمامى اعمال، حجش صحيح است ظاهراً و احتياط مستحب آن است که اگر يادش آمد بعد از وقوف به عرفات و مشعر يا قبل از فارغ شدن از اعمال،(3) تمام کند حج را و در سال بعد اعاده کند.
ص: 242
مسأله 13 - جاهل به مسأله اگر احرام نبندد در حکم کسی است که به واسطۀ فراموشى احرام نبسته.
مسأله 14 - اگر کسی از روى علم و عمد ترک کند احرام را تا زمان فوت وقوف به عرفه و مشعر، حج او باطل است.
س 1 - فاصلۀ بعضى از محلات جديد الاحداث مکه تا مسجدالحرام بيش از 18 کيلومتر است و شايد عرفاً از توابع مکه حساب شوند نه اين که جزو مکه باشند، چرا که تابلوهاى راهنمايى با فلش جهت مکه را مشخص نموده اند، با اين کيفيت آيا مى توان براى حج در محلات فوق الذکر مُحرم شد؟
ج - اگر از محلات مکه است مانع ندارد، و اگر از محلات آن نيست يا مورد شک است، کفایت نمی کند.
س 2 - اشخاص معذورى که مى توانند اعمال مکه را بر وقوفين مقدم بدارند اگر جهلاً بدون احرام اعمال مکه را قبل از وقوفين انجام دادند چه صورتى دارد؟
ج - کفایت نمی کند و بايد يا قبل از وقوفين آنها را با احرام اعاده کنند يا بعد از وقوفين و اعمال، آنها را به جا آورند.
س 3 - حاجى در عرفات يا منى فهميد که در احرام حج تلبيه نگفته است آيا در لحظۀ التفات، تلبيه کافى است و تکلیف او چيست؟
ج - اگر مى تواند به مکه برود و مُحرم شود و بقيۀ اعمال را که بايد با احرام انجام دهد به جا آورد، بايد چنين کند، و اگر ممکن نيست همان جا لبیک بگويد، و اگر بعد از تقصير يا حلق متذکر شده، عملش صحيح است و لازم نيست لبیک بگويد.
س 4 - شهر مکه را چند رشته کوه هاى طولانى و مرتفع فرا گرفته و هر دو
ص: 243
جانب کوه ساختمان شده است، گاهى چند کيلومتر بايد از اين جانب کوه رفت تا به جانب ديگر رسيد، و ساکنين احد الجانبين جداى از جانب ديگرند، مثل شعب بنى عامر که نزدیک مسجدالحرام است و عزيزيه که 9 کيلومتر يا بيشتر در جانب ديگر است، و به حسب مسامحۀ عرفى به همۀ اين قطعات مکه گفته مى شود، آيا احرام حج تمتع از تمام اين نقاط و نقاط مشابه صحيح است يا نه؟
ج - اگر در مکه است، احرام حج از آن جا صحيح است، هرچند از ساختمان هاى جديد الاحداث باشد.
امورى که در احرام عمره مستحب بود در احرام حج نيز مستحب است و پس از اين که شخص، احرام بسته و از مکه بيرون آمد همين که بر ابطح مشرِف شود به آواز بلند تلبيه بگويد، و چون متوجه منى شود بگويد:
«أَللهمَّ إِيَّاک أَرْجُو وَإِيَّاک أَدْعُوا، فَبَلِّغْنِي أَمَلِي وَأَصْلِحْ لِي عَمَلِي».
و با تن و دل آرام با تسبيح و ذکر حق تعالى برود و چون به منى رسيد بگويد:
«أَلْحَمْدُ لله الَّذِي أَقْدَمَنِيهَا صَالِحاً فِي عَافِيَةٍ وَبَلَّغَنِي هَذَا الْمَکانِ».
پس بگويد:
«أَللهمَّ هَذِهِ مِنى وَهِيَ مِمَّا مَنَنْتَ بِهِ عَلَيْنَا مِنَ الْمَنَاسِک، فَأَسْأَلُک أَنْ تَمُنَّ عَلَيَّ بِمَا مَنَنْتَ عَلَى أَنْبِيَائِک فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُک وَفِي قَبْضَتِک».
و مستحب است شب عرفه را در منى بوده و به اطاعت الهى مشغول باشد، و بهتر آن است که عبادات و خصوصاً نمازها را در مسجد خيف به جا آورد، و چون نماز صبح را خواند تا طلوع آفتاب تعقيب گفته پس به عرفات روانه شود، و اگر خواسته باشد بعد از طلوع صبح روانه شود مانعى ندارد، ولى سنت آن
ص: 244
است که تا آفتاب طلوع نکرده از وادى مُحَسّر رد نشود و روانه شدن پيش از صبح مکروه است و چون به عرفات متوجه شود اين دعا را بخواند:«أَللهمَّ إِلَیک صَمَدْتُ وَإِيَّاک اعْتَمَدْتُ وَوَجْهَک أَرَدْتُ، أَسْأَلُک أَنْ تُبَارِک لِي فِي رِحْلَتِي، وَأَنْ تَقْضِيَ لِي حَاجَتِي، وَأَنْ تَجْعَلَنِي مِمَّنْ تُبَاهِي بِهِ الْيَوْمَ مَنْ هُوَ أَفْضَلُ مِنِّي».
ص: 245
و در آن چند مسأله است:
مسأله 1 - واجب است وقوف به عرفات - که محلى است معروف، و محدود است به حدود معروفه - به قصد قربت و خالص مثل ساير عبادات.
مسأله 2 - مراد از وقوف، بودن در آن مکان است(1) چه سواره و چه پياده، يا نشسته يا خوابيده يا در حال راه رفتن، به هر حال که باشد کافى است.
مسأله 3 - اگر در تمام وقت بيهوش باشد يا خواب، وقوف او باطل است.(2)
مسأله 4 - به احتياط واجب لازم است در عرفات باشد از بعد از زوال روز نهم تا غروب شرعى(3) که وقت نماز مغرب است، پس جايز نيست تأخير بيندازد و در وقت عصر بيايد و توقف کند.
مسأله 5 - تأخير انداختن از اول ظهر اگر کم باشد مثلاً به مقدار نماز ظهر و عصر که جمع بين آنها کند، معلوم نيست حرام باشد، ولى احتياط آن است که تأخير نيندازد.
ص: 246
مسأله 6 - بودن در مجموع بعد از ظهر تا مغرب گرچه واجب است چنانچهگذشت لکن تمام آن رکن نيست که حج به ترک آن باطل شود، پس اگر مقدار کمى توقف کند و برود يا طرف عصر بيايد و توقف کند حج او صحيح است اگرچه توقف نکردن از روى عمد و علم باشد.
مسأله 7 - آنچه در وقوف رکن است مسمّاى وقوف است؛ به اين معنى که گفته شود قدرى در عرفات بوده، هرچند خيلى کم باشد مثل یک دقيقه يا دو دقيقه، پس اگر هيچ به عرفات نرود رکن را ترک کرده.
مسأله 8 - اگر از روى عمد و علم، وقوف رکنى را ترک کند - يعنى در هيچ جزء از بعد از ظهر تا مغرب(1) در عرفات نباشد - حجش باطل است، و کفایت نمی کند براى او وقوف در شب عيد که وقوف اضطرارى است.
مسأله 9 - اگر کسی عمداً پيش از غروب شرعى از عرفات کوچ کند و از حدود عرفات بيرون رود و پس از آن نادم شود و برگردد و تا غروب توقف کند چيزى بر او نيست بنابر اقوا،(2) لکن احتياط در کفاره است به یک شتر، و همچنين اگر بدون آن که پشيمان شود از کار خود، براى حاجتى برگردد لکن بعد از رسيدن با قصد قربت توقف کند چيزى بر او نيست.
مسأله 10 - اگر در فرض سابق مراجعت نکرد کفارۀ آن یک شتر است که بايد در راه خدا قربانى کند هرجا بخواهد،(3) و احتياط مستحب آن است که در مکه قربانى کند، و اگر متمکن از قربانى نباشد هيجده روز روزه بگيرد، و احتياط مستحب آن است که پشت سر هم روزه بگيرد.
مسأله 11 - اگر سهواً کوچ کرد و بيرون رفت؛ پس اگر(4) يادش آمد بايد
ص: 247
مراجعت کند، و اگر مراجعت نکرد گناهکار است، لکن کفاره ندارد بنابر اقواگرچه احوط است، و اگر يادش نيامد چيزى بر او نيست.
مسأله 12 - اگر کسی از روى ندانستن مسأله، آنچه ذکر شد بکند حکم او حکم کسی است که سهواً کرده است.
مسأله 13 - اگر کسی به واسطۀ عذرى مثل فراموشى و تنگى وقت و مثل آن،(1) از ظهر نهم تا غروب شرعى(2) در عرفات نباشد و هيچ جزئى از زمان را درک نکند کافى است که مقدارى از شب عيد را هرچند اندک باشد در عرفات باشد، و اين زمان را وقت اضطرارى عرفه مى گويند.
مسأله 14 - اگر کسی که به واسطۀ عذر، روز نهم را وقوف نکرده و شب دهم را عمداً و بى عذر در عرفات وقوف نکند ظاهراً حج او باطل مى شود اگرچه درک کند وقوف به مشعر را.
مسأله 15 - اگر کسی به واسطۀ فراموشى يا غفلت يا عذر ديگر ترک کند وقوف به عرفات را در روز نهم که وقت اختيارى است و در شب دهم که وقت اضطرارى است، کفایت می کند در صحيح بودن حج او که وقوف اختيارى مشعر را درک کند چنانچه خواهد آمد.
س 1 - حدودى که براى عرفات و مُزدَلَفه و منى مشخص شده است جهت انجام مناسک اعتبار دارد يا نه؟
ج -(3) چنانچه مورد اطمينان يا تصديق اهل مَحل باشد معتبر است.
ص: 248
س 2 - کراهت صعود به جبل الرحمه، آيا قبل از نيت وقوف به عرفات است يابعد از آن؟
ج - در وقت وقوف کراهت دارد که از جبل بالا رود.
س 3 - شخصى وقوف اختيارى عرفات را درک کرده و قبل از رفتن به مشعر، مُغْمى عليه شده است. بفرماييد اگر به همين حال تا آخر اعمال باقى باشد، وظيفه اش چيست؟ و اگر بعد از اغما او را به ايران آورده باشند چه حکمى دارد، و نيز اگر بعد از ايام تشريق در ماه ذی حجه به هوش بيايد، در مکه باشد يا در ايران، چه بايد کرد؟
ج -(1) با فرض اين که عذر او فقط اغما است، پس از به هوش آمدن اگر ممکن است اعمال حج را تمام کند، و در هر صورت سال بعد حج را اعاده کند، و براى احراز خروج از احرام بعد از اتمام حج، عمرۀ مفرده اى اتيان نمايد.
س 4 - زنى که عادت ماهانه اش مثلاً شش روز بوده است، در حال عادت زنانه براى عمرۀ تمتع مُحرم مى شود، و در روز هشتم ذيحجه که روز ششم عادت اوست پاک مى گردد و غسل می کند و اعمال عمرۀ تمتع را انجام مى دهد و براى حج تمتع مُحرم مى شود، ولى ظهر روز نهم در عرفه لک مى بيند و نمى داند که آيا ادامه دارد تا پس از ده روز، تا استحاضه حساب
ص: 249
شود و اعمال قبلى او صحيح باشد، يا قبل از تمام شدن ده روز از اولِ عادت،قطع مى شود تا حکم حیض را داشته باشد، وظيفۀ او چيست؟ و در همين فرض اگر در مشعر لک ديد چه کند؟
ج - عمل به احتياط کند، و راه احتياط انجام اعمال بدون قصد تمتع و اِفراد بلکه به قصد ما فى الذمه، با قربانى در منى و اتيان عمرۀ مفرده بعد از آن است، و چنانچه قصد تمتع کرده و بعد از انجام بعض اعمال حج کشف خلاف شده، اکتفا به اين حج نکند.(1)
س 5 - در فرض مسألۀ فوق اگر در عرفات يا مشعر لک ديد و همان وقت يقين پيدا کرد که خون حيض است و قبلاً پاک نبوده، بايد چه کند با توجه به اين که وقت وقوفين اختيارى و يا اضطرارى آن باقى است ولى وقت برگشتن به مکه و انجام اعمال عمرۀ تمتع را ندارد؟
ج - مورد عدول به اِفراد است.
س 6 - وقوف اضطرارى عرفه آيا از اول شب تا طلوع فجر است، يا طلوع آفتاب؟
ج - وقوف اضطرارى عرفه در شب(2) عيد است، و شب تا طلوع فجر است.
در وقوف به عرفات چند چيز مستحب است:
ص: 250
1 - با طهارت بودن در حال وقوف.
2 - غسل نمودن، و بهتر آن است که نزدیک ظهر باشد.
3 - آنچه موجب تفرق حواس است از خود دور سازد تا آن که قلب او متوجه جناب اقدس الهى گردد.
4 - نسبت به قافله اى که از مکه مى آيد وقوف شخص در طرف دست چپ کوه واقع گردد.
5 - وقوف او در پايين کوه و در زمين هموار بوده باشد، و بالا رفتن کوه مکروه است.
6 - در اول وقت، نماز ظهر و عصر را به یک اذان و دو اقامه به جا آورد.
7 - قلب خود را به حضرت حق جلّ و علا متوجه ساخته و حمد الهى و تهليل و تمجيد نموده و ثناى حضرت حق را به جا آورد، پس از آن صد مرتبه «أَلله ُ أَکبَرُ» و صد مرتبه سورة «توحيد» را بخواند و آنچه خواهد دعا نمايد و از شيطان رجيم به خدا پناه ببرد و اين دعا را نيز بخواند:
«أَللهمَّ رَبَّ الْمَشَاعِرِ کلهَا فُک رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ، وَأَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِک الْحَلاَلِ، وَادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالاْءِنْسِ، أَللهمَّ لاَ تَمْکر بِي وَلاَ تَخْدَعْنِي وَلاَ تَسْتَدْرِجْنِي يَا أَسْمَعَ السَّامِعينَ وَيَا أَبْصَر النَّاظِرِينَ وَيَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِينَ وَيَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ، أَسْأَلُک أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تَفْعَلَ بِي کذَا وَکذَا».
و به جاى کذا و کذا حاجت خود را نام ببرد، پس دست به آسمان بردارد و بگويد:
«أَللهمَّ حَاجَتِي إِلَیک الَّتِي إِنْ أَعْطَيْتَنِيهَا لَمْ يَضُرَّنِي مَا مَنَعْتَنِي وَإِنْ مَنَعْتَنِيهَا لَمْ يَنْفَعْنِي مَا أَعْطَيْتَنِي، أَسْأَلُک خَلاَصَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ، أَللهمَّ إِنِّي عَبْدُک،
ص: 251
وَمِلْک نَاصِيَتِي بِيَدِک، وَأَجَلِي بِعِلْمِک، أَسْأَلُک أَنْ تُوَفِّقَنِي لِمَا يُرْضِیک عَنِّي، وَأَنْ تُسَلِّمَ مِنِّي مَنَاسِکيَ الَّتِي أَرَيْتَهَا خَلِيلَک إِبْرَاهِيمَ صَلَوَاتُ الله عَلَيْهِ، وَدَلَلْتَ عَلَيْهَا نَبِیک مُحَمَّداً صَلَّى الله ُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، أَللهمَّ اجْعَلْنِي مِمَّنْ رَضِيتَ عَمَلَهُ وَأَطَلْتَ عُمْرَهُ وَأَحْيَيْتَهُ بَعْدَ الْمَوْتِ».
8 - اين دعا را بخواند:
«لاَ إِلهَ إِلاَّ الله وَحْدَهُ لاَ شَرِیک لَهُ، لَهُ الْمُلْک وَلَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِي وَيُمِيتُ، وَهُوَ حَيٌّ لاَ يَمُوتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَهُوَ عَلَى کل شَيْءٍ قَدِيرٌ، أَللهمَّ لَک الْحَمْدُ کالَّذِي تَقُولُ، وَخَيْراً مِمَّا نَقُولُ، وَفَوْقَ مَا يَقُولُ الْقَائِلُونَ، أَللهمَّ لَک صَلاَتِي وَنُسُکي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي وَلَک تُرَاثِي (بَرَاءَتِي خ. ل) وَبِک حَوْلِي وَمِنْک قُوَّتِي، أَللهمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِک مِنَ الْفَقْرِ، وَمِنْ وَسَاوِسِ الصُّدُورِ، وَمِنْ شَتَاتِ الْأَمْرِ وَمِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، أَللهمَّ إِنِّي أَسْأَلُک خَيْرَ الرِّيَاحِ، وَأَعُوذُ بِک مِنْ شَرِّ مَا يَجِيءُ بِهِ الرِّيَاحُ، وَأَسْأَ لُک خَيْرَ اللَّيْلِ وَخَيْرَ النَّهَارِ، أَللهمَّ اجْعَلْ فِي قَلْبِي نُوراً، وَفِي سَمْعِي وَبَصَرِي نُوراً، وَفِي لَحْمِي وَدَمِي وَعِظَامِي وَعُرُوقِي وَمَقْعَدِي وَمَقَامِي وَمَدْخَلِي وَمَخْرَجِي نُوراً، وَأَعْظِمْ لِي نُوراً يَا رَبِّ يَوْمَ أَلْقَاک إِنَّک عَلَى کل شَيْءٍ قَدِيرٌ».
و در اين روز تا مى تواند از خيرات و صدقات کوتاهى نکند.
9 - آن که کعبه را استقبال نموده و اين اذکار را بگويد:
«سُبْحَانَ الله» صد مرتبه، «أَلله أَکبَرُ» صد مرتبه، «مَا شَاءَ الله لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِالله» صد مرتبه، «أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلهَ إِلاَّ الله ُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیک لَهُ، لَهُ الْمُلْک وَلَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِي وَيُمِيتُ، وَيُمِيتُ وَيُحْيِي، وَهُوَ حَيٌّ لاَ يَمُوتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَهُوَ عَلَى کل شَيْءٍ قَديرٌ» صد مرتبه.
پس، از اول سورۀ «بقره» ده آيه بخواند، پس سورۀ «توحيد» سه مرتبه، و «آية
ص: 252
الکرسى» را بخواند تا آخر، پس اين آيات را بخواند:
﴿إِنَّ رَبَّکمُ الله ُ الَّذِى خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ فِى سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِى اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثاً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَک الله ُ رَبُّ الْعَالَمِينَ * اُدْعُوا رَبَّکمْ تَضَرُّعاً وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ * وَلاَ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ الله قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ﴾.
پس سوره «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» و سوره «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» را بخواند.
پس آنچه از نعم الهى به ياد داشته باشد یکایک ذکر نموده و حمد الهى نمايد، و همچنين بر اهل و مال و ساير چيزهايى که حضرت حق به او تفضل نمودهحمد بنمايد و بگويد:
«أَللهمَّ لَک الْحَمْدُ عَلَى نَعْمَائِک الَّتِي لاَ تُحْصَى بِعَدَدٍ وَلاَ تُکافَأُ بِعَمَلٍ».
و به آياتى از قرآن که در آنها ذکر حمد شده است خدا را حمد نمايد و به آياتى که در آنها ذکر تسبيح شده است خدا را تسبيح نمايد و به آياتى که در آنها ذکر تکبير شده است خدا را تکبير نمايد و به آياتى که در آنها ذکر تهليل شده است خدا را تهليل نمايد و بر محمد و آل محمد عليهم الصلاة و السلام زياد صلوات بفرستد و به هر اسمى از اسماء الله که در قرآن موجود است خدا را بخواند و به آنچه از اسماى الهى که در ياد دارد خدا را ذکر کند، و به اسماى الهى که در آخر سورۀ حشر موجود است خدا را بخواند و آنها عبارتند از:
«أَلله ُ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الرَّحْمنُ الرَّحيِمُ الْمَلِک الْقُدُّوسُ السَّلاَمُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيْزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکبِّرُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ».
و اين دعا را بخواند:
ص: 253
«أَسْأَلُک يَا الله ُ يَا رَحْمنُ بِکل اسْمٍ هُوَ لَک، وَأَسْأَلُک بِقُوَّتِک وَقُدْرَتِک وَعِزَّتِک وَبِجَمِيعِ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُک وَبِجَمْعِک وَبِأَرْکانِک کلّهَا، وَبِحَقِّ رَسُولِک صَلَوَاتُ الله عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَبِاسْمِک الْأَکبَرِ الْأَکبَرِ، وَبِاسْمِک الْعَظِيمِ الَّذِي مَنْ دَعَاک بِهِ کانَ حَقّاً عَلَیک أَنْ لاَ تُخَيِّبَهُ، وَبِاسْمِک الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الَّذِي مَنْ دَعَاک بِهِ کانَ حَقّاً عَلَیک أَنْ لاَ تَرُدَّهُ وَأَنْ تُعْطِيَهُ مَا سَأَلَ، أَنْ تَغْفِرَ لِي جَمِيعَ ذُنُوبِي فِي جَمِيعِ عِلْمِک فِيَّ».
و هر حاجت که دارى بخواه و از حق سبحانه و تعالى طلب کن که توفيق حج بيابى در سال آينده و هر سال. و هفتاد مرتبه بگو:
«أَسْأَلُک الْجَنَّةَ» و هفتاد مرتبه «أَسْتَغْفِرُ الله َ رَبِّي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ».
پس بخوان اين دعا را:
«أَللهمَّ فُکنِي مِنَ النَّارِ وَأَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِک الْحَلاَلِ الطَيِّبِ وَادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الجِنِّ و الاْءِنْسِ وَشَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ».
10 - آن که نزدیک غروب آفتاب بگويد:
«أَللهمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِک مِنَ الْفَقْرِ وَمِنْ تَشَتُّتِ الْأُمُورِ وَمِنْ شَرِّ مَا يَحْدُثُبِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ، أَمْسَى ظُلْمِي مُسْتَجِيراً بِعَفْوِک، وَأَمْسَى خَوْفِي مُسْتَجِيراً بِأَمَانِک، وَأَمْسَى ذُ نُوبِي مُسْتَجِيرَةً بِمَغْفِرَتِک، وَأَمْسَى ذُلِّي مُسْتَجِيراً بِعِزِّک، وَأَمْسَى وَجْهِيَ الْفَانِيَ الْبَالِي مُسْتَجِيراً بِوَجْهِک الْبَاقِي، يَا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ وَيَا أَجْوَدَ مَنْ أَعْطَى، جَلِّلْنِي بِرَحْمَتِک، وَأَلْبِسْنِي عَافِيَتَک، وَاصْرِفْ عَنِّي شَرَّ جَمِيعِ خَلْقِک».
و بدان که ادعيۀ وارده در اين روز شريف بسيار است و هرقدر که ميسور باشد خواندن دعا مناسب است، و بسيار خوب است که در اين روز دعاى حضرت سيد الشهداء (علیه السلام) و دعاى حضرت زين العابدين سلام الله عليه را که در
ص: 254
صحيفۀ کامله است خوانده شود و بعد از غروب آفتاب بگويد:
«أَللهمَّ لاَ تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ هَذَا الْمَوْقِفِ، وَارْزُقْنِيهِ مِنْ قَابِلٍ أَبَداً مَا أَبْقَيْتَنِي، وَاقْلِبْنِي الْيَوْمَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجَاباً لِي مَرْحُوماً مَغْفُوراً لِي بِأَفْضَلِ مَا يَنْقَلِبُ بِهِ الْيَوْمَ أَحَدٌ مِنْ وَفْدِک وَحُجَّاجِ بَيْتِک الْحَرَامِ، وَاجْعَلْنِي الْيَوْمَ مِنْ أَکرمِ وَفْدِک عَلَیک، وَأَعْطِنِي أَفْضَلَ مَا أَعْطَيْتَ أَحَداً مِنْهُمْ مِنَ الْخَيْرِ وَالْبَرَکةِ وَالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوَانِ وَالْمَغْفِرَةِ، وَبَارِک لِي فِيمَا أَرْجِعُ إِلَيْهِ مِنْ أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ قَلِيلٍ أَوْ کثِيرٍ وَبَارِک لَهُمْ فِيَّ».
و بسيار بگويد: «أَللهمَّ أَعْتِقْنِي مِنَ النَّارِ».
ص: 255
و در آن چند مسأله است:
مسأله 1 - بعد از آن که از وقوف به عرفات در مغرب شب دهم فراغت حاصل شد، بايد کوچ کند به مشعر الحرام که محل معروفى است و حدود معينى دارد.
مسأله 2 - احتياط واجب آن است که شب دهم را تا طلوع صبح در مشعر الحرام به سر ببرد و نيت کند اطاعت خدا را در اين به سر بردن شب.
مسأله 3 - چون صبح طلوع کرد نيت وقوف به مشعر الحرام کند تا طلوع آفتاب،(1) و چون اين وقوف، عبادت خداوند است بايد با نيت خالص از ريا و خودنمايى وقوف کند، والا حج او در صورت ريا کردن با عمد و علم باطل خواهد شد.
مسأله 4 - اقوا جواز کوچ کردن بلکه استحباب آن است کمى قبل از طلوع آفتاب بنحوى که قبل از طلوع آفتاب از وادى «مُحسّر» تجاوز نکند و اگر تجاوز کرد گناهکار است ولى کفاره بر او نيست، و احتياط آن است که وقتى
ص: 256
حرکت کند که قبل از طلوع آفتاب وارد وادى محسّر نشود.
مسأله 5 - واجب است از طلوع صبح تا کمى قبل از طلوع آفتاب (به طورى که در مسألۀ پيش گفته شد) در مشعر بمانند، لکن تمام آن رکن نيست بلکه رکن وقوف کمى از بين الطلوعين است اگرچه به قدر یک دقيقه باشد، پس اگر کسی وقوف بين الطلوعين را یکسره ترک کند به تفصيلى که مى آيد حج او باطل خواهد شد.
مسأله 6 - جايز است براى کسانی که عذرى دارند قدرى که شب در مشعر توقف کردند کوچ کنند به منى مثل زن ها و بچه ها و بيماران و پيرمردان و اشخاص ضعيف و اشخاصى که براى پرستارى يا راهنمايى آنها لازم است همراه باشند، و احتياط واجب(1) آن است که پيش از نصف شب حرکت نکنند، بنابراين براى اين اشخاص وقوف بين الطلوعين لازم نيست، و احتياط مستحب آن است که اگر توقف مشکل نباشد تخلف نکنند.
مسأله 7 - کسی که شب يا بعض آن را در مشعر بوده است اگر قبل از طلوع صبح عمداً و بدون عذر از مشعر بيرون رود و تا طلوع آفتاب برنگردد در صورتى که وقوف عرفه از او فوت نشده(2) است بنابر مشهور حج او صحيح است، و بايد یک گوسفند کفاره بدهد، لکن احتياط(3) برخلاف آن است؛ يعنى بعد از اتمام حج لازم است در سال ديگر(4) حجش را اعاده کند، و اين احتياط ترک نشود.
مسأله 8 - کسی که درک نکند وقوف بين الطلوعين را يا وقوف شب را در صورتى که صاحب عذر باشد اگر مقدارى از طلوع آفتاب تا ظهر در مشعر
ص: 257
توقف کند اگرچه کم باشد حج او صحيح است.
مسأله 9 - از آنچه گذشت معلوم شد که براى وقوف به مشعر سه وقت است:
اول - شب عيد براى کسانی که عذرى دارند.(1)
دوم - بين طلوع صبح و طلوع آفتاب.(2)
سوم - از طلوع آفتاب تا ظهر روز دهم که اضطرارىِ مشعر است، چنانچه قسم اول نيز اضطرارى است.
مسأله 10 - چون معلوم شد که وقوف به عرفات و مشعر، اختيارى و اضطرارى دارند و از براى وقوف به مشعر دو قسم اضطرارى است، پس به ملاحظۀ ادراک هر دو موقف يا یکی از آنها در وقت اختيارى يا اضطرارى مفرداً و مرکباً و به ملاحظۀ ترک عمدى يا جهلى يا نسيانى اقسام زيادى دارد که در اين جا آنچه مورد ابتلا ممکن است بشود ذکر مى شود:
اول - آن که مکلف، درک هر دو موقف کند در وقت اختيارى؛ يعنى از ظهر روز عرفه،(3) عرفات را و بين الطلوعين صبح دهم، مشعر را درک کند، پس اشکالى در صحت حج او نيست.
دوم - آن که هيچ یک از دو موقف را درک نکند نه اختيارى آنها را و نه اضطرارى را، پس اشکالى نيست در بطلان حج او، و بايد به همان احرام حج عمرۀ مفرده که عبارت است از طواف و نماز آن و سعى و تقصير و طواف نساء و نماز آن به جا آورد و از احرام مُحل شود، و اگر گوسفند همراه داشته باشد احتياطاً ذبح کند، و بايد سال ديگر، حج به جا آورد اگر شرايط استطاعت را دارا باشد، در صورتى که درک نکردن موقف به واسطۀ عذر باشد.
ص: 258
مسأله 1 - اگر درک نکردن دو موقف که ذکر شد از روى تقصير بوده حج بر او مستقر مى شود و بايد سال ديگر چه شرايط باشد يا نباشد به حج برود.
مسأله 2 - احتياط مستحب آن است که اين شخص که حج او باطل شد و بايد عمره به جا آورد نيت عدول به عمرۀ مفرده بکند.
سوم - آن که درک کند اختيارى عرفه را با اضطرارى مشعر در روز؛ يعنى اضطرارى نهارى مشعر را، پس اگر اختيارى مشعر را عمداً ترک کرده باشد حج او باطل است والا صحيح است.
چهارم - آن که درک کرده باشد اختيارى مشعر را با اضطرارى عرفه، پس اگر اختيارى عرفه را عمداً ترک کرده حج او باطل است والا صحيح است.
پنجم - آن که درک کرده باشد اختيارى عرفه را با اضطرارى شب مشعر؛ يعنى قبل از طلوع صبح، پس اگر اختيارى مشعر را با عذر ترک کرده است چنانچه گفته شد حج او صحيح است، والا باطل است بنابر احتياط واجب.
ششم - آن که درک کرده باشد اضطرارى ليلى مشعر و اضطرارى عرفه را، پس اگر صاحب عذر باشد و اختيارى عرفه را عمداً ترک نکرده باشد ظاهراً حج او صحيح است، و غير صاحب عذر اگر اختيارى(1) یکی را عمداً ترک کرده باشد حجش باطل است بنابر اقوا در یکی، و(2) بنابر احتياط در ديگرى که اختيارى مشعر باشد. و اگر به غير عمد باشد احتياط واجب در بطلان است.
هفتم - آن که درک کرده باشد اضطرارى عرفه و اضطرارى يومى مشعر را، پس اگر ترک یکی از دو اختيارى را عمداً کرده باشد حج او باطل والا صحت بعيد نيست گرچه احتياط(3) اعاده است در سال بعد با حاصل بودن شرايط وجوب.
ص: 259
هشتم - آن که درک کند اختيارى عرفه را فقط،(1) احتياط واجب در اين صورت اتمام و اعاده است اگر اختيارى مشعر را عمداً ترک نکرده باشد، والا حج او باطل است.
نهم - آن که درک کند اضطرارى عرفه را فقط، در اين صورت حج او باطل است.
دهم - آن که درک کند اختيارى مشعر را، در اين صورت حج او صحيح است اگر وقوف عرفه را عمداً ترک نکرده باشد، والا حج او باطل است.
يازدهم - آن که درک کند اضطرارى روز مشعر را فقط، در اين صورت حج او باطل است.
دوازدهم - آن که درک کند اضطرارى ليلى مشعر را فقط، در اين صورت اگر وقوف عرفات را عمداً ترک نکرده باشد و از صاحبان عذر باشد ظاهراً حج او صحيح است والا باطل است.
س 1 - عده اى در شب دهم ذيحجه عازم مشعر بودند، از افرادى که آن جا بودند سؤال نمودند مشعر کجا است؟ جواب دادند اين جا است، اطمينان پيدا کردند که مشعر است، نيت بيتوته و قصد وقوف کردند، بعد که وقت اضطرارى مشعر هم گذشته بود معلوم شد مشعر نبوده، آيا نسبت به باقى اعمال حج و سال آينده وظيفه چيست؟
ج -(2) احتياطاً اين حج را اتمام کنند. و بعد از آن، اعمال عمرۀ مفرده انجام دهند، و در صورت استقرار حج يا بقاى استطاعت، سال
ص: 260
بعد، حج را اعاده کنند.
س 2 - اگر به گفتۀ مدير گروه که مى گويد درک وقوف اختيارى مشعر براى او مشکل است و نمى تواند آن را درک نمايد، اعتماد کند و وقوف اختيارى را ترک نمايد آيا اشکالى ندارد؟
ج -(1) اگر براى خود شخص عذر حاصل شده، کفایت می کند.
س 3 - خدمه اى که با زن ها قبل از طلوع فجر به منى مى روند، ولى خود را قبل از طلوع آفتاب به مشعر مى رسانند و وقوف رکنى مشعر را درک می کنند، آيا نيابت آنان صحيح است يا نه؟
ج -(2) اگر از ذوى الاعذار نبوده اند که نيابت آنها صحيح است در فرض مرقوم حجشان نيابتاً صحيح است هرچند مرتکب حرام شده اند.
س 4 - کسی که نمى دانسته وقوف اختيارى مشعر بين طلوعين است، پس از آن وقوف اضطرارى را درک کرده، وظيفۀ او چيست؟
ج -(3) اگر جهل او قصورى و عذرى باشد نه تقصيرى، و ترک وقوف اختيارى از روى عذر شده باشد، مانع ندارد.
س 5 - شخصى وقوف عرفات و مقدارى از وقوفِ لَيْلى مَشْعر را درک کرده و عمداً قبل از طلوع فجر رفته است به منى، براى بردن اثاث و کار ديگرى، و قصد داشته است که مجدداً به مشعر برگردد ولى در منى خوابش برده، وظيفۀ چنين حاجى اى چيست؟
ج - با فرض اين که ترک اختيارى مشعر عمدى نبوده، در فرض مرقوم،
ص: 261
اضطرارى کافى است، ولى اگر شب، نيت وقوف نداشته بايد اضطرارى روز را درک کند. ولى اگر نايب است کافى نيست.
بدان که مستحب است با تن و دلى آرام از عرفات به سوى مشعر الحرام متوجه شده و استغفار نمايد، و همين که از طرف دست راست به تلّ سرخ رسيد بگويد:
«أَللهمَّ ارْحَمْ تَوَقُّفِي، وَزِدْهُ فِي عَمَلِي، وَسَلِّمْ لِي دِينِي، وَتَقَبَّلْ مَنَاسِکي».
و در راه رفتن ميانه روى نمايد و کسی را آزار ندهد، و مستحب است نماز شام و خفتن را تا مُزْدَلفه به تأخير اندازد اگرچه ثلث شب نيز بگذرد، و ميان هر دو نماز به یک اذان و دو اقامه جمع کند، و نوافل مغرب را بعد از نماز عشا به جا آورد، و در صورتى که از رسيدن به مُزدَلفه پيش از نصف شب مانعى رسيد، بايد نماز مغرب و عشا را به تأخير نيندازد و در ميان راه بخواند، و مستحب است که در وسط وادى از طرف راستِ راه نزول نمايد، و اگر حاجى صروره باشد مستحب است که در مشعر الحرام قدم بگذارد و مستحب است که آن شب را به هر مقدار که ميسور باشد به عبادت و اطاعت الهى به سر برد و اين دعا را بخواند:
«أَللهمَّ هَذِهِ جَمْعٌ، أَللهمَّ إِنِّي أَسْأَلُک أَنْ تَجْمَعَ لِي فِيهَا جَوَامِعَ الْخَيْرِ، أَللهمَّ لاَ تُؤْيِسْنِي مِنَ الْخَيْرِ الَّذِي سَأَلْتُک أَنْ تَجْمَعَهُ لِي فِي قَلْبِي، وَأَطْلُبُ إِلَیک أَنْ تُعَرِّفَنِي مَا عَرَّفْتَ أَوْلِيَاءَک فِي مَنْزِلِي هَذَا، وَأَنْ تَقِيَنِي جَوَامِعَ الشَرِّ».
و مستحب است بعد از نماز صبح با طهارت حمد و ثناى الهى را به جا آورد، و به هر مقدارى که ميسور باشد از نِعَم و تفضلات حضرت حق ذکر کند و بر
ص: 262
محمد و آل محمد صلوات بفرستد، آنگاه دعا نمايد و اين دعا را نيز بخواند:
«أَللهمَّ رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ، فُک رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ، وَأَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِک الْحَلاَلِ، وَادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالاْءِنْسِ، أَللهمَّ أَنْتَ خَيْرُ مَطْلُوبٍ إِلَيْهِ، وَخَيْرُ مَدْعُوٍّ وَخَيْرُ مَسْؤُولٍ، وَلِکل وَافِدٍ جَائِزَةٌ، فَاجْعَلْ جَائِزَتِي فِي مَوْطِنِي هَذَا أَنْ تُقِيلَنِي عَثْرَتِي، وَتَقْبَلَ مَعْذِرَتِي، وَأَنْ تُجَاوِزَ عَنْ خَطِيئَتِي، ثُمَّ اجْعَلِ التَّقْوَى مِنَ الدُّنْيَا زَادِي».
و مستحب است سنگ ريزه هايى را که در منى رَمى خواهد نمود از مُزدَلفه بردارد و مجموع آنها هفتاد دانه است و مستحب است وقتى که از مُزدَلفه به سوى منى رفته و به وادى مُحَسّر رسيد به مقدار صد قدم مانند شتر تند رود و اگر سواره است سوارى خود را حرکت دهد و بگويد:
«أَللهمَّ سَلِّمْ لِي عَهْدِي، وَاقْبَلْ تَوْبَتِي، وَأَجِبْ دَعْوَتِي، وَاخْلُفْنِي فِيمَنْ تَرَکتُ بَعْدِي».
ص: 263
و آن سه امر است:
اول:(1) رَمى جمرۀ عقبه
يعنى ريگ انداختن به جمره که نام محلى است در منى.
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - شرط است در سنگى که مى خواهد بيندازد به آن «حصى» يعنى ريگ گفته شود، پس اگر آن قدر ريز باشد که ريگ به آن گفته نشود - مثل شن - کافى نيست، و اگر خيلى بزرگ باشد نيز کافى نيست، چنانچه به غير ريگ مثل کلوخ و خزف و اقسام جواهرات نيز جايز نيست، و اما اقسام سنگ ها حتى سنگ مرمر مانع ندارد.
مسأله 2 - شرط است که سنگ ها از حرم باشد، و سنگ خارج حرم کافى نيست، و در حرم از هر موضعى که مباح باشد مى تواند بردارد مگر
ص: 264
مسجدالحرام و مسجد خيف بلکه ساير مساجد بنابر احوط و مستحب است از مشعر بردارد.
مسأله 3 - شرط است که سنگ ها بکر باشند؛ يعنى آنها را [خودش يا] کس ديگرى به وجه صحيح نينداخته باشد اگرچه در سال هاى قبل.
مسأله 4 - شرط است که مباح باشد، پس با سنگ غصبى يا آنچه که ديگرى براى خودش حيازت کرده کافى نيست.
مسأله 5 - وقت انداختن سنگ از طلوع آفتاب روز عيد است تا غروب آن و اگر فراموش کرد تا روز سيزدهم مى تواند به جا آورد، و اگر تا آن وقت متذکر نشد احتياطاً در سال ديگر خودش يا نايبش بيندازد.
مسأله 6 - واجب است در انداختن سنگ ها چند امر:
اول - نيت، با قصد خالص بدون ريا و نمايش دادن عمل به غير که موجب بطلان مى شود.
دوم - آن که آنها را بيندازد، پس اگر برود نزدیک و با دست بگذارد به جمره، کافى نيست.
سوم - آن که به انداختن، به جمره برسد. پس اگر سنگ را انداخت و سنگ ديگران به آن خورد و به واسطۀ آن يا کمک آن به جمره رسيد کافى نيست، لکن اگر سنگ به جايى بخورد و کمانه کند و به جمره برسد کافى است ظاهراً.(1)
چهارم - عدد سنگ ريزه ها بايد هفت باشد.(2)
پنجم - بايد به تدريج یکی یکی عقب هم بيندازد و در اين صورت اگر با هم
ص: 265
به جمره بخورد مانع ندارد ولى اگر همه را يا چند عدد را با هم بيندازد کافى نيست(1) اگرچه با هم به جمره نرسد و دنبال هم برسد.
مسأله 1 - اگر شک کند که سنگ را ديگرى استعمال کرده يا نه جايز است به آن بيندازد.
مسأله 2 - اگر سنگى را که در حرم است احتمال بدهد از خارج آورده اند اعتنا نکند.
مسأله 3 - اگر شک کند به سنگى که مى خواهد بيندازد «حصى» - يعنى ريگ - گفته مى شود بايد به آن اکتفا نکند.
مسأله 4 - اگر شک کند در عدد انداختن در وقتى که مشغول عمل است بايد چندان بيندازد تا علم به عدد پيدا کند، و همچنين اگر شک کند که سنگى که انداخت خورد به جمره يا نه بايد بيندازد تا علم به رسيدن پيدا کند.
مسأله 5 - اگر سنگى را که انداخت به جمره نرسيد بايد دومرتبه بيندازد اگرچه در وقت رَمى گمانش آن بود که رسيده است، پس اگر پهلوى جمره چيزهاى ديگرى نصب شده و اشتباهاً به آنها رَمى کرده کافى نيست، و بايد اعاده کند اگرچه در سال ديگر به وسيلۀ نايبش.
مسأله 6 - اگر چند سنگ را با هم بيندازد مانع ندارد لکن یکی حساب مى شود، چه یکی از آنها به محل بخورد يا همه.
مسأله 7 - جايز است سواره و پياده سنگ بيندازد.(2)
مسأله 8 - بايد سنگ را با دست بيندازد، اگر با پا يا دهان بيندازد کافى نيست، ولى بعيد نيست با «فلاخن» کافى باشد.
مسأله 9 - اگر بعد از آن که سنگ را انداخت و از محل منصرف شد شک
ص: 266
کند در عدد سنگ ها، اگر شک در نقيصه کند احتياط آن است که برگردد و نقيصه را تمام کند، و در شک در زياده اعتنا نکند.
مسأله 10 - اگر بعد از ذبح يا سر تراشيدن شک کند در انداختن سنگ يا در عدد آن اعتنا نکند.(1)
مسأله 11 - اگر بعد از فارغ شدن شک کند در اين که درست انداخته يا نه، بنابر صحت بگذارد، بلى اگر در رسيدن سنگ آخرى به محل شک کند بايد اعاده کند، ولى اگر رسيدن را دانست و احتمال داد که با پا انداخته باشد يا سنگ مستعمل انداخته باشد اعتنا نکند.
مسأله 12 - ظن به رسيدن سنگ و عدد آن اعتبار ندارد.
مسأله 13 - در انداختن سنگ ها شرط نيست طهارت از حدث يا خبث و در خود سنگ ها نيز طهارت شرط نيست.
مسأله 14 - از بچه ها و مريض ها و کسانی که نمى توانند به واسطۀ عذرى - مثل اغما - خودشان رَمى کنند، کسی ديگر نيابت کند.
مسأله 15 - مستحب است بلکه موافق احتياط است که اگر بشود مريض را حمل کنند و ببرند نزد جمره و در حضور او سنگ بيندازند.(2)
مسأله 16 - اگر مريض خوب شد و بيهوش به هوش آمد بعد از آن که نايب سنگ ها را انداخت لازم نيست خودش اعاده کند، و اگر در بين سنگ انداختن خوب شد يا به هوش آمد بايد خودش از سر، سنگ بيندازد، و کفایت کردن به مقدارى که نايب عمل کرده مشکل است.
ص: 267
مسأله 17 - کسانی که عذر دارند از اين که روز رَمى کنند مى توانند شب عمل کنند، هر وقت شب که باشد.(1)
در رَمى جمرات چند چيز مستحب است:
1 - با طهارت بودن در حال رَمى.
2 - هنگامى که سنگ ها را در دست گرفته و آمادۀ رَمى است اين دعا را بخواند:
«أَللهمَّ هَذِهِ حَصَيَاتِي فَأَحْصِهِنَّ لِي وَارْفَعْهُنَّ فِي عَمَلِي».
3 - با هر سنگى که مى اندازد تکبير بگويد.
4 - هر سنگى را که مى اندازد اين دعا را بخواند:
«أَلله ُ أَکبَرُ، أَللهمَّ ادْحَرْ عَنِّي الشَّيْطَانَ، أَللهمَّ تَصْدِيقاً بِکتابک وَعَلَى سُنَّةِ نَبِیک، أَللهمَّ اجْعَلْهُ لِي حَجّاً مَبْرُوراً وَعَمَلاً مَقْبُولاً وَسَعْياً مَشکوراً وَذَنْباً مَغْفُوراً».
5 - ميان او و جمره در جمرۀ عقبه ده يا پانزده ذراع فاصله باشد و در جمرۀ اُولى و وُسطى کنارۀ جمره بايستد.
6 - جمرۀ عقبه را رو به جمره و پشت به قبله رَمى نمايد و جمرۀ اُولى و وُسطى را رو به قبله ايستاده رَمى نمايد.
7 - سنگ ريزه را بر انگشت ابهام گذارده و با ناخن انگشت شهادت بيندازد.
8 - پس از برگشتن به جاى خود در منى اين دعا را بخواند:
«أَللهمَّ بِک وَثِقْتُ وَعَلَیک تَوَکلتُ فَنِعْمَ الرَّبُّ وَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ».
ص: 268
دوم از واجبات منى: ذبح
و در آن چند مسأله است:
مسأله 1 - واجب است بر کسی که حج تمتع به جا مى آورد ذبح یک هَدى؛ يعنى یک شتر يا یک گاو يا یک گوسفند، و شتر افضل است و پس از آن گاو بهتر است.
مسأله 2 - کفایت نمی کند براى چند نفر به شرکت، یک هَدى در حال اختيار، بلکه در حال ضرورت نيز محل اشکال است، و احتياط واجب جمع بين شرکت در ذبح و روزه است که ذکر مى شود.
مسأله 3 - ساير حيوانات غير از سه حيوان مذکور کافى نيست.
مسأله 4 - در هَدى چند چيز معتبر است و بايد مراعات شود:
اول - آن که اگر شتر باشد سن آن کمتر از پنج سال نباشد و داخل در شش سال شده باشد، و اگر گاو است بنابر احتياط واجب کمتر از دو سال نباشد(1) و داخل در سه سال شده باشد، و همچنين در بز کمتر از سن گاو نباشد، و در ميش به احتياط واجب کمتر از یک سال نباشد و داخل در سال دوم شده باشد.
دوم - بايد صحيح باشد، پس حيوان مريض کافى نيست(2) حتى مثل کچلى بنابر احتياط.
سوم - بايد خيلى پير نباشد.
چهارم - بايد تامّ الاجزاء باشد، و ناقص کافى نيست. پس اگر واضح باشد کورى يا لنگى آن بنابر اقوا کافى نيست، و اگر واضح نباشد به احتياط واجب کافى نيست، و احتياط واجب آن است که چشمش سفيد نشده باشد و بايد
ص: 269
گوش بريده و دم بريده و شاخ داخل آن شکسته يا بريده نباشد.
پنجم - بايد لاغر نباشد، و اگر در گردۀ او پيه باشد کافى است، و احتياط آن است که آن را در عرف لاغر نگويند.
ششم - بايد خصى نباشد؛ يعنى بايد خصيتين آن را بيرون نياورده باشند.
هفتم - بايد بيضۀ او را نکوبيده باشند به احتياط واجب.(1)
هشتم - بايد در اصل خلقت بى دم نباشد به احتياط واجب، و اگر گوش يا شاخ در خلقت اصلى نداشته باشد بعيد نيست کفایت، اگرچه خلاف احتياط است.(2)
نهم - در اصل خلقت بى بيضه نباشد.
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - اگر غير از خصى يافت نشود بعيد نيست کفایت ذبح خصى، گرچه احتياط در جمع بين آن و سالم است در ماه ذى الحجۀ همان سال، و اگر نشد سال ديگر، يا جمع بين ناقص و روزه.
مسأله 2 - گاوميش در ذبح واجب، کافى است لکن گفته اند کراهت دارد.
مسأله 3 - اگر حيوان، شاخ خارجش شکسته يا بريده باشد اشکال ندارد، و شاخ خارج، شاخ سياهى است که به منزلۀ غلاف است از براى شاخ داخل که آن شاخ سفيد است.
مسأله 4 - شکاف داشتن گوش و سوراخ بودن آن مانع ندارد، و احتياط آن است که چنين نباشد.
مسأله 5 - بايد ذبح را بعد از رَمى جمرۀ عقبه بکند به احتياط واجب.(3)
مسأله 6 - یک گوسفند، کمتر چيزى است که کافى است براى ذبح، لکن
ص: 270
هرچه بيشتر ذبح کند افضل است، و در روايت است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) صد شتر همراه آوردند، سى و چهار تاى آنها را براى حضرت اميرالمؤمنين (علیه السلام) نحر کردند و شصت و شش تاى آنها را براى خودشان.
مسأله 7 - اگر هَدى يافت نشود قيمت آن را پيش شخص امينى بگذارد که در بقيه ذى الحجه بگيرد و در منى ذبح کند، و اگر در اين سال ممکن نشود سال بعد اين کار را بکند.
مسأله 8 - اگر هَدى ناقص يافت شود (از غير جهت خصى بودن که گذشت) احتياط واجب آن است که آن را ذبح کند و یک هَدى تام هم در بقيه ذى الحجه، و اگر نشد در سال آينده ذبح کند، و احتياط بهتر آن است که جمع کند بين هَدى ناقص و هَدى تام به طورى که گفته شد و روزه به نحوى که ذکر شد.
مسأله 9 - احتياط واجب(1) آن است که ذبح هَدى را از روز عيد تأخير نيندازد.
مسأله 10 - اگر به واسطۀ عذرى مثل فراموشى يا غير آن ذبح را در روز عيد نکرد احتياط واجب آن است که در ايام تشريق ذبح کند، و اگر نشد در بقيۀ ماه ذى الحجه، و در تأخير عمدى نيز همين حکم است.
مسأله 11 - اگر حيوانى را به گمان آن که صحيح و سالم است ذبح کرد بعد معلوم شد که مريض يا ناقص بوده کافى نيست،(2) و بايد دوباره ذبح کند.
مسأله 12 - اگر حيوانى را به گمان چاقى ذبح کرد بعد معلوم شد لاغر است کافى است.
مسأله 13 - اگر حيوانى را به گمان لاغرى خريد و به اميد آن که چاق درآيدبراى اطاعت خدا رجاءً ذبح کرد و بعد معلوم شد چاق است کافى است.(3)
ص: 271
مسأله 14 - اگر احتمال نمى داد که حيوان چاق است يا احتمال مى داد لکن از روى بى مبالاتى ذبح کرد نه به اميد موافقت امر خداوند کافى نيست.
مسأله
15 - اگر لاغرى آن را اعتقاد داشت و به واسطۀ جهل به مسأله براى اطاعت خداوند ذبح کرد بعد معلوم شد چاق است احتياط واجب در اعاده است.
مسأله 16 - اگر ناقص بودن را اعتقاد داشت و به واسطۀ جهل(1) به مسأله براى اطاعت خداوند ذبح کرد و بعد معلوم شد صحيح است ظاهراً کافى باشد.
مسأله 17 - احتياط آن است که ذبيحه را سه قسمت کنند، یک قسمت را هديه بدهند، و یک قسمت را صدقه بدهند، و قدرى هم از ذبيحه بخورند و صدقه را به مؤمنين بدهند، ولکن هيچ یک از اين احتياط ها واجب نيست، و اگر صدقه را به فقراى کفار بدهد يا آن که تمام ذبيحه را به آنها بدهد اشکال ندارد و ضامن حصۀ فقرا نيست، لکن احتياط خصوصاً در خوردن قدرى از ذبيحه خيلى مطلوب است.
مسأله 18 - جايز است که ذبح را کسی ديگر به نيابت انجام دهد و نيت را نايب کند، و احتياطاً خود شخص هم نيت کند.(2)
مسأله 19 - احتياط واجب آن است که ذابح مؤمن باشد،(3) بلکه خالى از قوّت نيست، و همين طور در ذبح کفارات.
مسأله 20 - در صورتى که قربانى به دست غير مؤمن انجام گيرد کفایتنمی کند(4) و بايد دومرتبه قربانى کند هرچند در وقت قربانى متوجه نشود که
ص: 272
ذابح مؤمن نيست يا جاهل به مسأله باشد.
مسأله 21 - ذبح هم از عبادات است و در آن نيت خالص و قصد اطاعت خداوند لازم است.
مسأله 22 - احتياط آن است که اگر احتمال نقص يا مرض در گوسفند بدهند آن را معاينه کنند، اگرچه اقوا در احتمال آن که عيبى حادث شده باشد - مثل آن که احتمال بدهد گوش يا دمش را بريده اند يا آن را خصى کرده اند - عدم لزوم معاينه است، و احتياط در عيب هايى که محتمل است از حال تولد داشته و مادرزاد بوده، ترک نشود.
مسأله 23 - اگر بعد از ذبح کردن احتمال داد ناقص بودن يا نداشتن ساير شرايط را اعتنا نکند.
مسأله 24 - اگر به کسی نيابت داد براى خريدارى کردن و ذبح، و نايب انجام داد و بعد از آن، شخص مُحرم احتمال داد که نايب به شرايط عمل نکرده باشد به اين احتمال اعتنا نکند و ذبح کافى است.
مسأله 25 - اگر کسی را نايب کرد براى خريدارى و ذبح، بايد علم پيدا کند يا اطمينان به اين که عمل کرده است، و گمان کفایت نمی کند.
مسأله 26 - اگر نايب عمداً برخلاف دستور شرع(1) در اوصاف ذبيحه يا در کشتن آن عمل کرد ضامن است و بايد غرامت آن را بدهد، و بايد دومرتبه ذبح کنند.
مسأله 27 - اگر نايب از روى اشتباه يا جهل برخلاف دستور(2) عمل کند اگر براى عمل اجرت گرفته است ضامن است، والا معلوم نيست ضامن باشد، و درهر صورت بايد اعاده شود.(3)
ص: 273
مسأله 1 - اگر قادر نباشد بر ذبح بايد سه روز در حج و هفت روز پس از مراجعت از حج روزه بگيرد.(1)
مسأله 2 - مراد از اين که قادر بر ذبح نباشد آن است که نه هَدى را داشته باشد و نه پولش را.(2)
مسأله 3 - اگر مى تواند بدون زحمت و مشقت قرض کند و در ازاى قرض چيزى که ادا کند داشته باشد بايد قرض کند و ذبح کند.
مسأله 4 - اگر مى تواند بدون مشقت چيزى که زايد از مؤونۀ سفر است بفروشد، بايد بفروشد و هَدى بخرد، لکن لباس را هرچه باشد لازم نيست بفروشد.
مسأله 5 - لازم نيست کسب کند و پول هَدى را تهيه کند، لکن اگر کسب کرد و تهيه کرد بايد ذبح کند.
مسأله 6 - اگرچه لباس را لازم نيست بفروشد لکن اگر لباس زايد داشت و فروخت ظاهراً بايد ذبح کند و احتياط آن است که روزه هم بگيرد.
مسأله 7 - اين سه روز روزه را بايد در ماه ذى الحجه بگيرد، و احتياط واجب(3) آن است که از هفتم نا نهم بگيرد، و جلوتر نگيرد.
مسأله 8 - بايد اين سه روز دنبال هم باشد.
مسأله 9 - اگر روز هفتم نتوانست روزه بگيرد روز هشتم و نهم بگيرد، و یک روز ديگر بعد از مراجعت از منى بگيرد و احتياط آن است که بعد از ايام تشريق که يازدهم و دوازدهم و سيزدهم است بگيرد.
ص: 274
مسأله 10 - اين سه روز روزه را در ايام تشريق در منى جايز نيست بگيرد، بلکه در ايام تشريق در منى روزه براى همه کس حرام است، چه حج به جا بياورد يا نه.
مسأله 11 - احتياط مستحب براى کسی که روز هفتم را روزه نگرفته و هشتم و نهم را گرفته آن است که بعد از مراجعت از منى سه روز روزه بگيرد که اول آن، روز کوچ کردن است - يعنى سيزدهم - و متوالى بگيرد، و قصدش آن باشد که سه روز از پنج روز براى اداى روزه واجب باشد.
مسأله 12 - اگر روز هشتم را روزه نگرفت روز نهم را هم نگيرد و بعد از مراجعت از منى سه روز دنبال هم بگيرد.
مسأله 13 - جايز است اگر از هشتم روزه تعويق افتاد تا آخر ذى الحجه هر وقت بخواهد اين سه روز را روزه بگيرد، اگرچه احتياط آن است که بعد از ايام تشريق فوراً بگيرد.
مسأله 14 - اين سه روز را در سفر مى تواند روزه بگيرد و لازم نيست در مکه قصد اقامت کند، بلکه اگر براى ماندن سه روز در مکه مهلت نيست بين راه هم جايز است بگيرد.
مسأله 15 - اگر سه روز روزه را گرفت و بعد از آن متمکن شد از هَدى، لازم نيست ذبح کند، لکن اگر قبل از تمام شدن سه روز متمکن شد بايد ذبح کند.
مسأله 16 - اگر اين سه روز روزه را نگرفت تا ماه ذى الحجه تمام شد بايد هَدى را خودش يا نايبش در منى ذبح کند،(1) و روزه فايده ندارد.
مسأله 17 - بايد اين سه روز روزه را بعد از احرام به عمره به جا آورد و قبل از آن نمى تواند.
ص: 275
مسأله 18 - هفت روز بقيه را بايد بعد از مراجعت از سفر حج روزه بگيرد.
مسأله 19 - احتياط واجب آن است که پى در پى به جا آورد.
مسأله 20 - جايز نيست اين هفت روز را در مکه يا در راه روزه بگيرد، مگر آن که بناى اقامت در مکه داشته باشد، در اين صورت اگر مدتى بگذرد که در آن مدت مى توانست به وطن خود مراجعت کند جايز است به جا آورد، و همچنين جايز است اگر یک ماه بماند.
مسأله 21 - در اين ايام که با هواپيما مراجعت می کنند بعيد نيست براى کسی که در مکه اقامت کرده جايز باشد به همان مقدارى که هواپيما اشخاص را به محل مى رساند صبر کند و روزه بگيرد، لکن احتياط خلاف آن است و به احتياط واجب جمع بين سه روز و هفت روز را نکند.
مسأله 22 - اگر در غير مکه چه در راه يا در بلدى غير از وطن خودش اقامت کرد ظاهراً نتواند هفت روز روزه را در آن جا بگيرد اگرچه به مقدارى صبر کند که اگر راه مى پيمود به وطن مى رسيد.
مسأله 23 - ابتداى ماهى را که اگر بماند در مکه جايز است روزه را بگيرد و همين طور ابتداى حساب موقع رسيدن به وطن را ظاهراً بايد از وقتى که بناى مجاورت يا اقامت به مکه کرد حساب کند.
مسأله 24 - اگر متمکن از روزه گرفتن شد و قبل از آن که روزه بگيرد مُرد، واجب است ولىّ او سه روز را قضا کند بنابر اقوا،(1) و هفت روز ديگر را بنابراحتياط واجب.
مسأله 25 - لازم نيست بعد از برگشتن به بلد خود در همان جا روزه بگيرد، پس اگر در جاى ديگر قصد اقامت کرد مى تواند بگيرد.
مسأله 26 - اگر متمکن از سه روز روزه نشد در مکه و برگشت به محل خود،
ص: 276
در صورتى که ماه ذى الحجه باقى است مى تواند در محل بگيرد، لکن با هفت روز روزه فاصله بدهد و اگر ماه گذشته باشد بايد هَدى ذبح کند اگرچه به وسيلۀ شخص امينى باشد.
مسأله 1 - تقسيم قربانى به سه قسم واجب نيست. و فروش يا هبۀ سهم فقير قبل از قربانى و بدون قبض آن باطل است، بنابراين، عمل بعضى که به ادعاى فقر يا وکالت از فقير ثلث فقير را از قربانى به خود حاجى مى فروشند يا هبه می کنند صحيح نيست.
مسأله 2 - گفته مى شود که در منى، مسلخ فعلى کمى در وادى مُحسّر ساخته شده و در اين صورت هرچند در صورت امکان ولو تا آخر ذيحجه بايد در منى قربانى کنند لکن قربانى در مسلخ جديد مجزى است.
مسأله 3 - کسی که اجير در حج است مى تواند براى قربانى، شخص ثالثى را وکيل کند و وکيل مزبور نيت قربانى حجى که موکلش از طرف موکل خود انجام مى دهد را مى نمايد.
مسأله 4 - تأخير ذبح از روز عيد عمداً جايز نيست على الاحوط لکن اگر تأخير شد عمداً يا جهلاً يا نسياناً، ذبح در شب کفایت می کند.(1).
ص: 277
مسأله 5 - کسانی که وکيل ديگرى هستند که براى او قربانى کنند مى توانند قبل از اين که حلق يا تقصير کنند قربانى ديگرى را ذبح نمايند.
س 6 - جمعى از حجاج پول روى هم مى گذارند و کسی با پول مشترک براى همۀ آنان تعدادى گوسفند مى خرد و در وقت ذبح هر گوسفند را براى یک نفر قصد می کند و قربانى می کند، آيا اين ترتيب ذبح اشکال دارد يا خير، و آيا در صورت تفاوت گوسفندان در قيمت با اين که همه به یک اندازه پول داده اند چه وضعى پيدا مى شود؟
ج - اگر صاحبان پول راضى باشند اشکال ندارد.(1)
س 7 - کسانی که گوسفند خود را به غير مؤمن داده اند و او ذبح نموده است و بعد، حلق و اعمال مترتبه را انجام داده اند و بعد متوجه شده اند، وظيفۀ آنان چيست؟
ج - ذبح را اعاده کنند،(2) و حلق و اعمال مترتبه صحيح است.
س 8 - کسی قربانى را به غير مؤمن داده و او کشته است و بعد متوجه شده و در عين توجه عمداً بدون تجديد قربانى حلق کرده و اعمال مترتبه بر حلق را انجام داده، آيا مُحل شده است يا نه، و آيا فقط قربانى بايد بکند يا همۀ
ص: 278
اعمال را اعاده نمايد؟
ج - با فرض اين که احتمال صحت اعمالى را که بعد از قربانى اتيان کرده مى داده، مُحل شده است و فقط قربانى بر عهدۀ او است(1) و اعمالش صحيح است.
س 9 - در مسألۀ قربانى و در مسلخ جديد عبارت نقل شده از حضرت عالى صراحت در حکم ندارد، لطفاً نظر مبارک را مرقوم فرماييد.
ج - ذبح در مسلخ جديد مُجزى است.
س 10 - آيا در شرايط قربانى تحقيق لازم است که يقين به بودن شرايط حاصل شود يا لازم نيست؟
ج - در شرايطى که مربوط به نقص عارض بر حيوان بعد از تمام بودن آن است مثل خصى نبودن يا معيوب نبودن حيوان فحص لازم نيست و در صورت شک مى تواند بدون تحقيق ذبح کند، ولى در شرايط ديگر مثل سن حيوان يا مؤمن بودن ذابح(2) لازم است يقين حاصل شود.
س 11 - در مکه جيب کسی را زدند و پولش را بردند، شکايت کرد، بعد طى مراحل قانونى، حاکم آن جا حکم کرد پولش را از دزد بگيرند و به او بدهند، آيا جايز است پول را بگيرد و گوسفند قربانى را با آن بخرد يا نه؟
ج - اگر مى داند که پول خود او است، مانع ندارد.
س 12 - شخصى بدون گرفتن وکالت در ذبح، از طرف عيالش يا شخص ديگرى قربانى مى نمايد به اين خيال که اذن فحوى از او دارد و مطمئن است که وقتى به عيالش يا رفيقش بگويد من در قربانگاه براى تو قربانى کرده ام او راضى است و خوشحال هم مى شود، اين نحوه قربانى کافيست يا نه؟
ص: 279
ج - کافى نيست مگر او را وکيل کرده باشد.
س 13 - روز عيد بعض اشخاص به قربانگاه مى روند و بدون اين که در قربانى نيابت داشته باشند خودشان براى رفقايشان قربانى می کنند، آيا اين قربانى کافى است يا نه؟ و اگر کافى نيست، پول قربانى به عهدۀ چه کسی است؟
ج - کفایت نمی کند، و پول از مال کسی خارج مى شود که خرج کرده است مگر آن که غرورى در بين باشد.
س 14 - در قربانگاه، حجاج و صاحب گوسفند یک قرارى با هم مى گذارند که هرچند رأس گوسفندى که مى خواهند هر یکی به فلان مبلغ و نام مى برد، حاجى هم قبول می کند و یکی یکی را به نيت افرادى که وکالت دارد مى کشد، بعد مى رود با صاحب گوسفند حساب می کند، آيا در قربانى اشکالى نيست؟
ج - اشکال ندارد.
س 15 - در قربانگاه ده نفر حاجى با صاحب گوسفند قرار مى گذارند که ده گوسفند را جدا می کنیم و قربانى می کنیم از قرار یکی دويست ريال سعودى مثلاً، در اين بين، چند نفر ديگر از رفقاى آنان مى آيند و بدون قرار جديد با صاحب گوسفند، به تعدادشان گوسفند قربانى می کنند و بنا دارند که بعد از قربانى طبق قرارداد ساير افراد، به صاحب گوسفند پول بدهند، آيا قربانى هاى آنان درست است يا خير؟
ج - اگر يقين به رضايت صاحب گوسفند دارند، مانع ندارد.
س 16 - غير مؤمن مشغول سر بريدن قربانى بود، شخصى که براى او قربانى مى شد دست گذاشت روى دست ذابح و فشار مى داد در بردن و آوردن چاقو، به نحوى که بريدن سر گوسفند به هر دو اسناد داده مى شد، آيا اين قربانى صحيح است؟
ص: 280
ج - اگر خودش ذبح نکرده، صحيح نيست.(1)
س 17 - در روز عيد قربان معمولاً در هر کاروانى چند نفر براى قربانى از طرف ديگران نايب مى شوند و مى آيند قربانگاه، اگر کسی شک کند که براى فلان شخص هم قربانى کردم يا نه، وظيفۀ نايب چيست؟
ج - بايد قربانى کند.
س 18 - آيا ذبح با کاردهاى استيل که معلوم نيست آهن است يا نه چگونه است؟
ج - صحيح نيست.(2)
س 19 - اگر انسان مريض نتواند در حج تمتع قربانى کند و به ديگرى نيابت دهد و نايب و وکيل فراموش کند و در مدينه يا در ايران يادش بيايد که قربانى نکرده است، وظيفه اش چيست؟
ج - بر حج او اشکالى نيست، ولى قربانى بر ذمه اش باقى است که بايد در سال آينده در منى انجام دهد، و اگر در ماه ذيحجه فهميد بايد در صورت امکان در همان ماه قربانى کند.
س 20 - شخصى براى خود و نيابت افرادى به قربانگاه رفت و ده رأسگوسفند خريد و قربانى کرد، بعد از رسيدن به منزل يقين پيدا کرد پول نُه رأس گوسفند را داده است، وظيفه اش نسبت به پول یک رأس که نداده چيست؟ ضمناً با مراجعه به قربانگاه صاحب گوسفند را پيدا نکرد، آيا جايز است که در آن پول تصرف کند و بعد از مراجعت به ايران پول ايرانى به حاکم شرع بدهد و يا صدقه بدهد يا نه؟ و در صورتى که تصرف در آن جايز باشد اکنون که به ايران برگشته، آيا بايد ريال سعودى يا قيمت آن به ارز دولتى يا ارز آزاد بدهد؟
ص: 281
ج - با يأس از شناسايى صاحبش از طرف او به فقير صدقه دهد، و بايد يا ريال بدهد و يا قيمت بالا را بدهد.
س 21 - شخصى قربانى نمی کند به اعتقاد اين که گوشت گوسفند تلف مى شود و از آنان استفاده اى نمى شود، و با همين کيفيت تقصير کرده اعمال حج را انجام مى دهد، وظيفۀ او چيست؟
ج - اگر جاهل بوده و فکر مى کرده که عملش صحيح است، از احرام خارج شده ولى قربانى بر ذمۀ او است.(1)
س 22 - آيا مُحرم مى تواند قبل از ذبح گوسفند خود براى ديگرى ذبح نمايد؟
ج - مانع ندارد.
س 23 - اگر کسی مؤمن بودن ذابح را قبل از ذبح احراز کرد و بعداً معلوم شد خلاف بوده است، آيا آن قربانى کفایت می کند؟
ج - کفایت نمی کند.(2)
س 24 - اگر قربانى از وجه غير مُخَمَّس باشد چه صورت دارد؟
ج -(3) کفایت نمی کند.
س 25 - در صورت عدم وجود گوسفند سالم، آيا مى توان گوسفند مرضوض الخصيتين (گوسفندى که تخم هاى آن را کوبيده اند) را ذبح نمود؟
ج - اگر غير خصى و مرضوض يافت نشود، ذبح خصى و مرضوض کافى است.
س 26 - شخصى به اعتماد نايب خود در رَمى، ذبح کرده و حلق نموده است، بعد معلوم شده که نايب از جانب او رَمى ننموده است، آيا ذبح و حلق او
ص: 282
صحيح است؟
ج - کفایت می کند.(1)
س 27 - شخصى در قربانى کسی را نايب خود کرد، و پس از آن به ديگرى نيابت داد، ولى شخص اول ذبح نمود، آيا صحيح است؟
ج - اگر اولى را از وکالت عزل نکرده کافى است. و مجرد نيابت دادن به دومى، عزل اولى از نيابت نيست.
س 28 - شخصى با جهل به اشتراط مؤمن بودن ذابح، قربانى خود را به ديگرى واگذار کرده که ذبح نمايد، بعد از ذبح متوجه مسأله شده است، وظيفۀ او چيست؟
ج - اگر مؤمن بودن ذابح معلوم نيست، بايد دومرتبه قربانى کند.(2)
س 29 - کسی را وکيل در قربانى نموده، آيا وکيل مى تواند به ديگرى وکالت دهد؟
ج - اگر وکالت داده که وکيل، خودش قربانى کند، نمى تواند به ديگرى بدهد.
س 30 - اگر ذبح قربانى شخصى توسط غير مؤمن صورت گرفته باشد، آيا تکرار آن بايد در ايام تشريق باشد؟
ج -(3) اگر در بقيۀ ذيحجه تا آخر آن هم قربانى شود کافى است؛ اگرچه تأخير آن از ايام تشريق جايز نيست.
س 31 - مُحرمى که لباس احرامش بر اثر ذبح نجس شده، مى تواند به مقدارى که براى ديگران ذبح می کند، در لباس احرام نجس باشد؟
ج - در صورت امکان بايد لباس خود را تطهير کند، و اگر نکرد ضررى به احرام يا ذبح ندارد.
ص: 283
س 32 - در مناسک نوشته: «واجب است احتياطاً که قربانى را از روز عيد تأخير نيندازند» حال اگر کسی بدون عذر تأخير انداخت، به غير از حرمت تکلیفى، عواقب ديگرى هم دارد؟
ج - قربانى او صحيح است، ولى بايد ترتيب بين قربانى و حلق و اعمال مکه مراعات شود.(1)
س 33 - بعد از فَرى اَوداج اربعه، اگر گردن قربانى را در حالى که هنوز زنده است قطع نمود چه صورت دارد؟
ج - کار حرامى است، لکن ذبيحه حلال است، و کفایت از قربانى می کند.
س 34 - مى فرماييد اگر ذبح در منى تا آخر ذيحجه ممکن شود بايد ذبح را تأخير بيندازد، آيا اجازه مى دهيد که حلق را همان روز عيد انجام دهد، يا بايد حلق و تقصير را تا بعد از قربانى تأخير بيندازد، هرچند ده روز طول بکشد؟
ج - بايد مراعات ترتيب شود على الاحوط.(2)
س 35 - آيا حکم گوسفندی که تخم هاى آن را کوبيده اند، با گوسفندى کهتخم هايش را تابيده اند یکی است يا نه؟ و در هر صورت اگر تخم هاى گوسفندى را تابيده باشند، آيا براى هَدى مُجزى است يا نه؟ لطفاً نظر خودتان را بيان فرماييد.
ج - بنابر احتياط واجب(3) بايد تابيده هم نشده باشد.
س 36 - حيوانى را که براى هَدى ذبح می کنند، اگر قطع اوداج اربعه بکنند و آن را رها نمايند و حيوان به خودى خود پشت به قبله شود، و يا بعد از قطع
ص: 284
اوداج اربعه، قبل از جان دادن، حيوان را روى بقيۀ اجساد حيوانات ذبح شده پرت نمايند و حيوان در اثر اين کار، از قبله منحرف شود و در آن حال جان دهد، حکمش چيست؟
ج - رو به قبله بودن در حال قطع اوداج اربعه کافى است.
س 37 - اگر کسی پس از ذبح قربانى و انجام باقى مناسک و يا قبل از آن متوجه شد که سن هدى کمتر از حد نصاب است وظيفه چيست؟
ج - اعاده لازم است.
س 38 - اگر روحانى کاروان مى داند که احرامىِ او در روز عيد در مسلخ به خون آلوده مى شود و به جهت اين که روحانى است و بايد بر اعمال حجاج نظارت داشته باشد مدت چند ساعت لباس احرامى او خون آلود است آيا با علم به نجس شدن و طولانى بودن آن تکلیف او چيست؟
ج - اگر معذور از تبديل يا تطهير است اشکال ندارد.
س 39 - روحانى کاروانى نايب است و مى داند که براى نظارت بر اعمال حج حجاج در قربانگاه لباس او به خون آلوده مى شود و به جهت مسئوليتى که دارد در قربانگاه معطل مى گردد، آيا با علم به اين جهت نيابتش در حج اشکالى دارد؟
ج - نيابت اشکال ندارد.
س 40 - بعضى از محله هاى جديد مکه، در منى ساخته شده است، آيا در آن جا مى شود قربانى نمود يا خير؟
ج - اگر در منى است مانع ندارد، ولى بدون احراز از اين که در منى است، صحيح نيست.(1)
س 41 - انسان شک می کند که در سال يا سال هاى گذشته ذابحِ قربانى اش مؤمن بوده يا نه، الآن وظيفه اش چيست؟
ص: 285
ج -(1) اگر در حال عمل، مسأله را مى دانسته و ملتفت بوده و شک بعد از عمل است اعتنا نکند، و در غير اين صورت بايد قربانى را اعاده نمايد.
س 42 - بعضى از مديران کاروان ها يا اشخاص خيّر ديگر که براى قربانى از اشخاص پول مى گيرند و احياناً خودشان سر بريدن را ياد ندارند لذا قربانى ها را غير مؤمن ذبح می کند، اولاً: آيا از منوب عنه مُجزى است يا نه، و ثانياً: آيا نايب ضامن است يا خير؟
ج - قربانى مزبور کفایت نمی کند،(2) و کسی که پول را از منوب عنه گرفته ضامن است.
مستحبات هَدى چند چيز است:
1- در صورت تمکن، قربانى شتر باشد، و در صورت نبودن آن گاو، و در صورت نبودن آن گوسفند باشد.
2- قربانى بسيار فربه باشد.
3- در صورت شتر يا گاو بودن آن از جنس ماده و در صورت گوسفند يا بز بودن آن از جنس نر باشد.
4- شترى که مى خواهند او را نحر کنند ايستاده و از سر دست ها تا زانوى او را ببندند و شخص از جانب راست او بايستد، و کارد يا نيزه يا خنجر به گودال گردن او فرو برد، و در وقت ذبح يا نحر اين دعا را بخواند:
«وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَمَا أَنَا مِنَ
ص: 286
الْمُشْرِکينَ، إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُکي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لله رَبِّ الْعَالَمِينَ لاَ شَرِیک لَهُ وَبِذلِک اُمِرْتُ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ، أَللهمَّ مِنْک وَلَک بِسْمِ الله وَالله ُ أَکبَرُ، أَللهمَّ تَقَبَّلْ مِنِّي».
5 - اين که خود، قربانى را بکشد و اگر نتواند دست خود را بالاى دست کشنده بگذارد.
سوم از واجبات منى: تقصير
و در آن چند مسأله است:
مسأله 1 - هر مکلفى مختار است که بعد از ذبح کردن،(1) يا سر بتراشد و يا از ناخن(2) يا موى خود قدرى بچيند مگر چند طايفه:
اول - زن ها که بايد از مو يا ناخن خود قدرى بگيرند، و کافى نيست ظاهراً براى آنها سر تراشيدن.(3)
دوم - کسی که سال اول حج او باشد، که بايد سر بتراشد به احتياط واجب.(4)
سوم - کسی که موى سر خود را به عسل يا صمغ يا نحو آن براى رفع شپش ونحو آن چسبانيده باشد بايد سر بتراشد به احتياط واجب.
چهارم - کسی که موى خود را جمع کرده و گره زده و درهم پيچيده و بافته است بايد سر بتراشد به احتياط واجب.
پنجم - خنثاى مشکل اگر از اين سه دستۀ اخير نباشد بايد تقصير کند و سر نتراشد.(5)
ص: 287
مسأله 2 - اگر خنثاى مشکل از اين سه طايفه باشد، واجب است هم تقصير کند و هم سر بتراشد احتياطاً.
مسأله 3 - احتياط آن است که کسی که سر را مى تراشد تمامش را بتراشد.
مسأله 4 - در تقصير کفایت می کند مقدار کمى از موى سر يا ريش يا شارب را چيدن به هر نحو با هر آلت که باشد، و يا ناخن گرفتن، و بهتر آن است که هم مقدارى از مو بگيرد و هم ناخن را بگيرد.
مسأله 5 - سر تراشيدن و تقصير چون از عبادات است بايد با نيت خالص از ريا و براى اطاعت خداوند باشد و بدون آن صحيح نيست، و آنچه بايد به آن حلال شود حلال نمى شود.
مسأله 6 - جايز است سر را خود انسان بتراشد يا به سلمانى بدهد، و همچنين در تقصير، و بايد خودش نيت کند، و بهتر آن است که سلمانى هم نيت کند.
مسأله 7 - کسانی که سر تراشيدن بر آنها متعين است مثل اشخاصى که در مسألۀ اول ذکر شد، اگر سر آنها مو نداشته باشد بايد تيغ را بکشند به سر آنها، و آن کافى است از تراشيدن سر.(1)
مسأله 8 - کسانی که مخيّر هستند ميان تراشيدن سر و گرفتن موى ريش يا شارب و گرفتن ناخن، اگر سرشان مو نداشت بايد تقصير کنند، و اگر هيچ مونداشتند حتى موى ابرو بايد ناخن بگيرند، و اگر آن را هم نداشتند تيغ را به سر بکشند کافى است.
مسأله 9 - تراشيدن ريش کفایت نمی کند از تقصير.
مسأله 10 - اکتفا کردن به تقصير موى زير بغل يا عانه محل اشکال است.
مسأله 11 - محل تراشيدن سر و تقصير نمودن منى است، و جايز نيست اختياراً در غير آن جا.
ص: 288
مسأله 12 - احتياط آن است که در روز عيد باشد اگرچه بعيد نيست جواز تأخير تا آخر ايام تشريق.(1)
مسأله 13 - اگر کسی سر نتراشيد و تقصير نکرد در منى و از آن جا کوچ کرد بايد مراجعت کند و عمل را انجام دهد، و فرقى نيست در اين حکم بین کسی که عمداً ترک کرده يا نسياناً و سهواً يا به واسطۀ مسأله ندانستن.
مسأله 14 - اگر براى اين شخص ممکن نشود برگشتن به منى هرجا که هست سر بتراشد يا تقصير کند، و موى خود را بفرستد به منى(2) در صورت امکان، و مستحب است که مو را در منى دفن کند در محل خيمۀ خود.
مسأله 15 - جايز نيست طواف حج بکند قبل از تقصير يا سر تراشى، و همچنين سعى را جايز نيست جلو بيندازد.
مسأله 16 - اگر قبل از سر تراشى يا تقصير طواف و سعى کند از روى سهو يا جهل به حکم، بايد برگردد و سر بتراشد يا تقصير کند، و پس از آن طواف و نماز آن و سعى را به جا آورد، و اگر نمى تواند به منى برگردد هر جا هست سر بتراشد و تقصير کند و اعاده کند طواف و نماز و سعى را.(3)مسأله 17 - اگر از روى علم و عمد اين کار را کرده بايد علاوه بر اعادۀ طواف و نماز و سعى یک گوسفند ذبح کند.
مسأله 18 - اگر فقط طواف را از روى علم و عمد مقدم داشته گوسفند لازم است، و اگر فقط سعى را مقدم داشته گوسفند لازم نيست، لکن بايد اعاده کند آن را بعد از حلق يا تقصير و طواف و نماز آن.
ص: 289
مسأله 19 - اگر از روى علم يا جهل يا نسيان بعد از طواف يا سعى يا هر دو، سر را تراشيد يا تقصير کرد، احتياط آن است که اعاده کند تا ترتيب حاصل شود، و اگر تکلیفش سر تراشى بوده تيغ را به سر بکشد احتياطاً.
مسأله 20 - به احتياط واجب بايد در منى اول رَمى جمره کند و بعد از آن ذبح کند و بعد تقصير يا حلق.(1)
مسأله 21 - اگر برخلاف اين ترتيب عمل کند؛ پس اگر از روى غفلت و سهو بوده اعاده لازم نيست، و اگر از روى جهل به مسأله بوده بعيد نيست که اعاده نخواهد و احتياط به اعاده است، و اگر از روى علم و عمد بوده در صورت امکان احتياط را ترک نکند.(2)
مسأله 22 - بعد از آن که محرمى که وظيفه اش سر تراشيدن بود سر تراشيد، يا تقصير کردن بود تقصير کرد(3) حلال مى شود بر او تمام چيزهايى که حرام شده بهواسطۀ احرام حج، مگر زن و بوى خوش، و اما صيد از دو جهت حرمت داشت: یکی آن که در حرم صيد جايز نيست نه براى مُحرم و نه براى غير مُحرم و اين حرمت باقى است، دوم آن که بر خصوص مُحرم نيز صيد جايز نيست چه در حرم باشد يا غير حرم و بعيد نيست که به واسطۀ حلق يا تقصير از جهت دوم حرمت برداشته شود، پس جايز است از براى او صيد در خارج حرم.
ص: 290
مسأله 1 - اگر قربانى به دليلى از روز عيد تأخير افتاد، بنابر احتياط نمى تواند حلق کند و از احرام خارج شود و بعد قربانى کند بلکه ترتيب بين قربانى و حلق و اعمال مترتبه بر آن را بايد مراعات کند على الاحوط.(1)
مسأله 2 - تأخير حلق تا آخر ايام تشريق مانع ندارد هرچند عمدى باشد و حلق در شب هم صحيح است و کفایت می کند.
مسأله 3 - اگر حاجى براى قربانى به کسی وکالت دهد، تا وکيل او قربانى نکرده نمى تواند حلق کند(2) ولى اگر با اعتقاد به اين که وکيل او براى او قربانى کرده حلق کرد بعد معلوم شد که وکيل او هنوز قربانى نکرده، حلق مزبور کافى است و اگر بعد از حلق اعمال مکه را هم انجام داده باشد کفایت می کند و لازم نيست آنها را اعاده کند.
مسأله 4 - کسانی که سال اول حج آنها است و وظيفۀ آنها سر تراشيدنمى باشد(3) بنابر احتياط، جايز نيست به واسطۀ زيادى مو، اول سر را ماشين کنند و بعد آن را بتراشند هرچند فوراً بتراشند و در صورت علم و عمد کفاره دارد.
مسأله 5 - کسی که بخواهد ديگرى را حلق نمايد نمى تواند قبل از اين که خودش حلق يا تقصير کند سر او را بتراشد ولى مى تواند ناخن ديگرى را براى تقصير بگيرد، و ازالۀ موى ديگرى نيز قبل از خارج شدن از احرام جايز نيست و لو براى تقصير.
ص: 291
س 6 - کسی که سفر اول حج او است در وقتى که سلمانى سر او را براى حلق مى تراشيده مشغول گرفتن ناخن هاى خود بوده و غافل بوده که نبايد اين کار را بکند، آيا کفاره دارد يا خير؟
ج - چيزى بر او نيست.
س 7 - کسی که در غير منى حلق نموده و اعمال مترتبه را انجام داده و پس از اين عمرۀ مفرده انجام داده، آيا مُحل شده است يا خير، و عمرۀ مفردۀ او صحيح است يا خير؟
ج - مُحل نشده است، و عمرۀ او صحيح نيست.
س 8 - گفته مى شود که مسلخ جديد در منى نيست و اشخاص پس از قربانى در آن جا و بيرون آمدن، پشتِ همان جا حلق و تقصير کرده اند، وظيفۀ آنان چيست؟
ج - اگر حلق و تقصير در منى نبوده بايد اعاده شود.
س 9 - در مسألۀ سابق کسانی که بعد از حلق و تقصير مزبور به مکه آمده اند و اعمال مکه از قبيل طواف و سعى و طواف نساء را انجام داده اند و بعد متوجه شده اند که حلق و تقصير در منى نبوده، آيا اعمال مکۀ آنان صحيح است؟
ج - در فرض مزبور صحيح نيست و بايد آن اعمال هم اعاده شود.
س 10 - کسی که سال قبل هم به حج مشرف شده و حلق را در خارج منىانجام داده است و امسال هم حلق را در خارج منى نموده چه وظيفه اى دارد، و اگر اعمال مکه را انجام داده صحيح است يا خير؟
ج - حلق را در منى اعاده کند و یک حلق کافى است و بعد طواف و نماز و سعى سال قبل را اعاده کند و احتياطاً طواف و نماز و سعى امسال را نيز به جا آورد و بعد یک طواف نساء و نماز انجام دهد و کفایت می کند، گرچه ظاهر اين است که احرام براى عمره و حج امسال صحيح نبوده است.
س 11 - اگر در موردى که حاجى بايد حلق کند به جاى حلق، تقصير کرده
ص: 292
است وظيفه اش چيست، آيا کفاره دارد يا نه؟
ج -(1) اگر جاهل به مسأله بوده کفاره ندارد و در فرض علم احوط است، و در فرض مسأله بنابر احتياط بايد حلق را انجام دهد و چنانچه اعمال مکه را به جا آورده اعاده کند.
س 12 - کسی که سال دوم حج او است و سال قبل براى خودش حج نموده و حلق کرده است و امسال به نيابت ديگرى حج به جا مى آورد، آيا در سفر دوم حکم صروره را دارد که بايد حلق کند يا تقصير کافى است؟
ج - تقصير کفایت می کند.(2)
س 13 - شخصى در سال 60 نايب شخص ديگرى شد، و براى اولين بار آمد مکه و در مرز بين وادى مُحَسَّر و منى، حلق نمود، به اعتقاد اين که اين جا جزو منى است، و یک سال بعد باز به مکه مشرف شد براى خودش به عنوان حَجّة الاسلام، و در منى تقصير نمود به خيال اين که حلق قبلى و اعمال حجگذشتۀ او صحيح بوده است، و سال 65 باز به مکه مشرف شد و به عنوان ما فى الذمه مُحرم شد، در اين بين متوجه شد که حلق سال اول در خارج منى بوده است و در نظر حضرت امام کافى نيست، امسال حلق را در منى به قصد ما فى الذمه، انجام مى دهد و بقيۀ اعمال را نيز به قصد ما فى الذمه، به جا آورده است، آيا اين کار کافى است يا نه؟
ج - کفایت می کند(3) و از منوب عنه واقع مى شود، و بايد حَجّة الاسلام
ص: 293
را اعاده کند.
س 14 - اگر کسی مقدارى از سر خود را با تيغ بتراشد و بقيه را ماشين کند آيا جايز است و حلق صدق می کند؟ ضمناً بعد از ماشين، بقيۀ سر را نيز مى تراشد.
ج - تا حلق تمام نشده کوتاه کردن موى سر جايز نيست، و اگر تمام سر را تراشيده از حلق کافى است.(1)
س 15 - کسی که غير از وقوفين اضطرارى را نمى تواند درک کند و براى بقيۀ اعمال خود نايب مى گيرد، آيا مى تواند حلق را در غير از منى انجام دهد؟
ج - بايد در منى حلق کند، و حلق در غير منى کافى نيست، مگر آن که نتواند به منى برود.
س 16 - شخصى دو موضع در سرش شکسته است، ممکن است که حلق روز عيد باعث پاره شدن پوست گردد، اگر تقصير نمايد مُجزى است يا وظيفۀ ديگرى دارد؟
ج -(2) اگر اميد خوب شدن در حدى که بتواند حلقِ تمام نمايد تا آخرايام تشريق دارد تأخير بيندازد، و همچنين اعمال مترتبه را، و اگر اميد ندارد يا پس از تأخير خوب نشد، احتياط آن است که هر مقدار سر را مى تواند بتراشد و تقصير هم بکند.
س 17 - شخصى سال گذشته قربانى و حلق را در غير منى (خارج از منى) انجام داده و پس از خاتمۀ اعمال به ايران برگشته است و امسال نيز به مدينه مشرف شده و قصد حج دارد، بفرماييد وظيفۀ او چيست؟ و آيا مى تواند براى خود يا ديگرى حج به جا آورد يا نه؟
ج - تا وظيفۀ سال قبل را از قربانى و حلق و اعمال مترتبه بر آن، انجام نداده و از احرام آن خارج نشده، نمى تواند مُحرم شود.
ص: 294
س 18 - صبى مُمَيّزى تمام اعمال حج را به نحو صحيح انجام داده است، آيا از صَروره بودن، خارج مى شود يا نه؟
ج - بلى، خارج مى شود.
س 19 - در روز عيد قربان که حاجى بايد حلق کند و از طرفى تراشيدن و کندن مو بر مُحرم حرام است، آيا حجاج بايد بعد از تقصير افرادى که مخير بين حلق و تقصير هستند از وجودشان براى حلق استفاده کنند يا در آن وقت براى شخص جايز است که سر خود را بتراشد، و آيا فرق است بين تراشيدن سر خود و تراشيدن سر ديگرى، و در هر حال تکلیف شرعى او چيست؟
ج - خودش مى تواند خود را حلق کند، و مى تواند به کسی که از احرام به حلق يا تقصير خارج شده واگذار کند که او را حلق نمايد،(1) و در هر صورت اگر ديگرى او را حلق کند کفایت می کند اگرچه از احرام خارج نشده باشد.
س 20 - کسی که در حج وظيفه اش سر تراشيدن است و از اول مى داند که باتيغ کشيدن، سرش خون مى آيد، بفرماييد آيا سرش را بايد بتراشد يا نه؟
ج - بايد سر بتراشد على الاحوط.(2)
س 21 - در مناسک آمده است: کسی که سال اول حج او باشد، بنابر احتياط واجب بايد سر خود را بتراشد،(3) آيا مى توان در اين احتياط واجب به ديگرى رجوع کرد؟
ج - حکم ساير احتياطات را دارد، لکن چون امر مهمى است، مراعات کنيد اين احتياط را.
ص: 295
س 22 - کسی که حلق را فراموش کرده و به ايران بازگشته است، وظيفۀ او چيست؟
ج - بايد حلق و اعمال مکه مترتبۀ بر حلق را انجام دهد، و اگر نمى تواند خودش به مکه برود در محل خودش حلق کند و موى خود را به منى بفرستد على الاحوط، و براى اعادۀ اعمال مکه نايب بگيرد.(1)
س 23 - کسی که وظيفۀ او حلق است و لیکن از حلق معذور است، وظيفۀ او چيست؟
ج - بعيد نيست لزوم و کفایت تقصير در اين مورد،(2) ولى احوط آن است که احتياط را به غير رجوع کنند.
س 24 - اگر کسی قربانى را از روى عمد تأخير بيندازد، آيا مى تواند حلق و ياتقصير نمايد و يا بايد حتماً بعد از قربانى باشد؟
ج -(3) بايد حلق را بعد از قربانى انجام دهد على الاحوط.
س 25 - شخصى در روز عيد قربان در حال رَمى جمرۀ عقبه پول خود را گم کرد و چون پول براى هَدى نداشت آن را مبدل به روزه کرد، و تصميم دارد بعد از ايام تشريق شروع به سه روز روزه نمايد، آيا چنين شخصى تقصير يا حلق را پس از سه روز روزه انجام دهد يا همان روز عيد حلق يا تقصير نمايد؟
ج - مى تواند روز عيد حلق يا تقصير نمايد.
س 26 - شخصى که صروره نيست و مى تواند تقصير کند آيا اگر ريش بتراشد، صرف نظر از حرمت اين کار، کفایت از تقصير می کند يا نه؟
ص: 296
ج - کفایت نمی کند.
س 27 - عصر عيد قربان بعد از هَدى که دوستان سر مى تراشيدند و من هم به اين فکر که بايد سر را تراشيد رفتم سر خود را تراشيدم، و نگفتم که سر مى تراشم براى حج تمتع، فقط سرم را تراشيدم، در اين صورت وظيفۀ من چيست؟
ج - اگر سر را به عنوان اين که وظيفۀ شما سرتراشى است و از اعمال حج است تراشيده ايد صحيح است هرچند نيت را نگفته باشيد.
س 28 - چون من از سر تراشيدن بدم مى آيد آيا مى توانم به جاى سر تراشيدن تقصير کنم، و آيا آن کار گناهى هم دارد يا نه؟
ج -(1) در سفر اول در منى بايد سر بتراشيد على الاحوط، و اگر نتراشيد گذشته از معصيت از احرام هم خارج نمى شويد على الاحوط.
س 29 - حاجى در مذبح بعد از قربانى فوراً تقصير کرده که دچار تطهير نجاست بدن و لباس احرام نگردد، و بعد از رسيدن به چادر حلق کند، از یک طرف صروره است و از طرفى در حلق قصد احلال نکرده، تکلیفش چيست؟
ج -(2) تقصير در صورت جهل کفاره ندارد و حلق را اگر به قصد قربت و به حساب یکی از اعمال انجام داده کافى است. وگرنه بر احرام است و بايد در منى حلق کند على الاحوط.
در حلق چند چيز مستحب است:
ص: 297
1- آن که از جانب راست پيش سر ابتدا کند و اين دعا را بخواند:
«أَللهمَّ أَعْطِنِي بِکل شَعْرَةٍ نُوراً يَوْمَ الْقِيَامَةِ».
2- آن که موى سر خود را در منى در خيمۀ خود دفن نمايد و أولى اين است که بعد از حلق از اطراف ريش و شارب خود گرفته و همچنين ناخن ها را بگيرد.
ص: 298
واجب است بعد از تمام شدن اعمال منى که سه چيز بود مراجعت به مکه، براى اعمالى که در آن جا واجب است.
و در اين جا چند مسأله است:
مسأله 1 - جايز است بلکه مستحب است روز عيد که از اعمال منى فارغ شد بيايد به مکه براى بقيۀ اعمال حج، و جايز است تأخير بيندازد تا روز يازدهم و بعيد نيست که جايز باشد تأخير تا آخر ذى الحجه؛ به اين معنى که روز آخر ذى الحجه هم اگر آمد و اعمال را به جا آورد مانع ندارد.
مسأله 2 - اعمالى که در مکه واجب است به جا بياورد:
اول - طواف حج است که آن را طواف زيارت مى گويند.
دوم - نماز طواف است.
سوم - سعى بين صفا و مروه است.
چهارم - طواف نساء است.
پنجم - نماز طواف نساء است.
مسأله 3 - کيفيت طواف حج و نماز آن و سعى و طواف نساء و نماز آن به همان نحو است که در طواف عمره و نماز آن و سعى گذشت بدون هيچ تفاوت مگر در نيت که اين جا بايد به نيت طواف حج و سعى آن و طواف نساء به جا آورد.
ص: 299
مسأله 4 - جايز نيست طواف حج و نماز و سعى و طواف نساء و نماز آن را قبل از رفتن به عرفات و به جا آوردن اعمال عرفات و مشعر و اعمال سه گانۀ منى به جا آورد در حال اختيار.
مسأله 5 - چند طايفه اند که براى آنها جايز است طواف حج و نماز و سعى و طواف نساء و نماز آن را بعد از آن که مُحرم به احرام حج شدند قبل از رفتن به عرفات به جا آورند، و عمل آنها مجزى است:
اول - زن هايى که ترس آن دارند که در برگشتن حائض يا نفساء شوند و پاک نشوند و نتوانند بمانند تا پاک شوند.
دوم - پيرمردها يا پيرزن هايى که عاجز باشند از طواف در موقع مراجعت براى زيادى جمعيت يا عاجز از برگشتن به مکه باشند.
سوم - اشخاص مريضى که بترسند در وقت ازدحام طواف کنند يا عاجز باشند از آن.
چهارم - کسانی که مى دانند تا آخر ماه ذى الحجه به جهتى براى آنها ممکن نمى شود طواف و سعى.
مسأله 6 - سه طايفۀ اول(1) اعمالى را که جلو انداختند کافى است اگرچه بعد خلاف آن ظاهر شود مثلاً زن حائض نشود، و مريض خوب شود، و ازدحام چندان نباشد که موجب مزاحمت شود، پس بر اينها لازم نيست اعادۀ اعمال گرچه احوط است.
مسأله 7 - طايفۀ چهارم که عقيده داشت نمى تواند اعمال را به جا آورد اگر از جهت مرض و پيرى و عليلى بود باز مجزى است، و اما اگر از جهت ديگر بود مثل آن که اعتقاد داشت سيل مانع مى شود و بعد خلافش ظاهر شد بايد اعاده کند(2) اعمال را بعد از رجوع.
ص: 300
مسأله 8 - شخص مُحرم که به واسطۀ احرام حج چيزهايى بر او حرام شد - که در سابق به تفصيل ذکر شد - در سه موقع و بعد از سه عمل به تدريج آنها بر او حلال مى شود:
اول - بعد از تقصير کردن يا سر تراشيدن در منى(1) که به آن، همه چيز حلال مى شود مگر بوى خوش و زن چنانچه پيش تر ذکر شد، و گفته شد که صيد از جهت احرام نيز حلال مى شود نه از جهت حرم.
دوم - بعد از به جا آوردن طواف زيارت و نماز آن و سعى بين صفا و مروه به تفصيلى که گذشت، حلال مى شود بر او بوى خوش، ولى زن بر او حرام است.
سوم - بعد از به جا آوردن طواف نساء و نماز آن که در کيفيت مثل طواف و نماز عمره است که گذشت، حلال مى شود بر او زن نيز، پس بعد از اين سه عمل همه چيز که به احرام حرام شده بود حلال مى شود، و اما صيد کردن در حرم حرام است براى همه کس چه مُحرم و چه مُحل.
مسأله 9 - کسانی که به واسطۀ عذر مثل پيرى و خوف حيض، طواف زيارت و طواف نساء را مقدم داشتند، بوى خوش و زن بر آنها حلال نمى شود، و تمام محرّمات بعد از تقصير يا حلق(2) حلال خواهد شد.
مسأله 10 - طواف نساء اختصاص به مرد ندارد بلکه بر زن و خنثى و خصى(3) و بچۀ مميز نيز لازم است که اگر طواف نساء نکنند زن به همان تفصيل که سابق گفته شد بر آنها حلال نمى شود، و نيز اگر زن آن را ترک کند مرد بر او حلال
ص: 301
نمى شود، بلکه طفل غير مميز اگر ولىّ، او را مُحرم کرد بايد او را به احتياط واجب طواف نساء بدهد تا بعد از بالغ شدن، زن يا مرد بر او حلال شود.
مسأله 11 - طواف نساء و نماز آن اگرچه واجب است و بدون آن زن حلال نمى شود، لکن رکن نيست و ترک عمدى آن موجب باطل شدن حج نمى شود، بلکه واجب است بر کسی که حج کرده آن را به جا آورد، و اگر به جا نياورد زن بر او حلال نمى شود، بلکه آنچه از زن بر او حرام شده بود مثل عقد کردن و خطبه کردن و شاهد شدن نيز بر او حلال نمى شود بنابر احتياط واجب.
مسأله 12 - جايز نيست مقدم داشتن سعى را بر طواف زيارت يا بر نماز آن اختياراً، و جايز نيست مقدم داشتن طواف نساء را بر طواف زيارت و بر سعى اختياراً، و اگر مقدم داشت اعاده کند تا ترتيب حاصل شود.
مسأله 13 - جايز است طواف نساء را قبل از سعى به جا آورد در حال ضرورت مثل ترس از حيض و نتوانستن اقامت به مکه تا زمان پاکى، لکن احتياط در آن است که نايب بگيرد که بعد از آن به جا آورد.
مسأله 14 - اگر سهواً طواف نساء را قبل از سعى به جا آورد يا به واسطۀ ندانستن حکم مقدم بدارد طواف و سعيش صحيح است، و احتياط در اعادۀ طواف است.
مسأله 15 - اگر طواف نساء را سهواً به جا نياورد تا برگشت از حج پس اگر مى تواند بايد خودش برگردد و به جا بياورد، و اگر نمى تواند يا مشقت دارد نايب بگيرد و پس از به جا آوردن، زن به او حلال مى شود.
مسأله 16 - اگر کسی طواف واجب را - چه طواف عمره و چه طواف حج و چه طواف نساء - فراموش کرد و برگشت و با زن نزدیکی کرد بايد یک هَدى در مکه قربانى کند، و احتياط آن است که شتر باشد، و اگر مى تواند خودش برود و طواف و نماز آن را به جا آورد. و احتياطاً در غير طواف نساء سعى را هم
ص: 302
به جا آورد. و اگر نمى تواند يا مشقت دارد نايب بگيرد.
مسأله 17 - اگر کسی طواف را چه طواف عمره(1) يا طواف زيارت از روى جهل به مسأله به جا نياورد و برگشت به محل خود بايد حج را اعاده کند و یک شتر قربانى کند.
س 1 - اگر کسی تنها اين ترس را داشته باشد که بعد از برگشت از منى در اثر ازدحام نتواند طواف کند يا به مشقت بيفتد، آيا مى تواند اعمال حج را مقدم دارد يا نه؟
ج - موردِ جوازِ تقديم نيست، و نمى تواند مقدم بدارد.
س 2 - اعمال حج را به جهت خوف حيض بر اعمال منى مقدم داشت، ولى چون طواف يا سعى را قطع کرده بود، به طورى که مى بايد اتمام و اعاده کند و چنين کرد، آيا بعد از اعمال منى بر او چيزى نيست؟
ج - اگر وظيفه را انجام داده چيزى بر او نيست.
س 3 - آيا نايب هم اگر خوف حيض يا مرض داشته باشد مى تواند اعمال حج را بر وقوفين و اعمال منى مقدم بدارد يا نه؟
ج - مانع ندارد.
س 4 - کسانی که اعمال حج را قبل از اعمال منى انجام مى دهند، آيا مى توانند سعى را بعد از برگشتن از منى انجام دهند و باقى اعمال را قبل؟
ج - محل اشکال است.(2).
ص: 303
س 5 - تقديم اعمال مکه براى ذوى الاعذار جايز يا لازم است؟
ج - جايز است، و لازم نيست.
س 6 - کسانی که اعمال حج را مقدم بر وقوفين مى نمايند، آيا بايد اقرب زمان به موقفين را رعايت کنند؟
ج - لازم نيست.
س 7 - تشخيص عذر براى کسانی که اعمال حج را مقدم مى دارند، بر عهدۀ خود آنان است يا بر عهدۀ گردانندگان گروه و مسئولين؟
ج - تشخيص با خود مکلف است.
س 8 - کسی که او را به وسيلۀ تخت طواف مى دهند، آيا مى تواند اعمال حج خود را بر وقوفين مقدم بدارد؟
ج - اگر در هر صورت بايد او را طواف دهند و عذر ديگرى نيست، نمى تواند مقدم بدارد.
س 9 - کسی که اعمال حج را بر وقوفين مقدم مى دارد، آيا مى تواند طواف نساء را بعد از وقوفين و اعمال ديگر انجام دهد؟
ج - بنابر احتياط در موردى تقديم بدارند که هر سه عمل را مقدماً انجام دهند.
س 10 - شخصى که مى تواند اعمال مکه را بر وقوفين مقدم بدارد اگر جهلاً بدون احرام، اعمال مکه را انجام داد چه صورتى دارد؟
ج - کفایت نمی کند و بايد يا قبل از وقوفين آنها را با احرام اعاده کند و يا بعد از وقوفين و اعمال منى آنها را به جا آورد.
س 11 - آيا مى تواند اعمال مکه را به نايب واگذارد، در صورتى که مى تواند تأخير بيندازد تا خود به جا آورد؟
ج - با فرض اين که مى تواند خودش به جا آورد ولو با تأخير تا آخر وقت نمى تواند نايب بگيرد.
ص: 304
س 12 - در مناسک فرموده ايد: «وقت انجام اعمال حج تا روز يازدهم است و بعيد نيست که تا آخر ماه ذى الحجه نيت کند» در صورتى که وقت انجام مناسک حج تا روز يازدهم باشد، اگر تأخير انداخت چون محتمل است ظرف وجوب منقضى شده باشد آيا معصيت نموده است؟
ج - معصيت نيست.
س 13 - کسی که از منى برگشته و هنوز اعمال واجب مکه را انجام نداده، آيا مى تواند طواف مستحبى انجام دهد، و نيز در حال احرام عمرۀ تمتع آيا مى تواند قبل از انجام عمره، طواف مستحبى انجام دهد؟
ج - احتياطاً ترک نمايد.
س 14 - آيا بعد از انجام اعمال منى قبل از انجام اعمال مکه مى توان از مکه خارج شد يا خير؟
ج - مانع ندارد.(1)
مسأله 15 - اگر شخص، چندين عمرۀ مفرده به جاى آورده باشد و در هيچ کدام طواف نساء نکرده باشد یک طواف نساء براى تمام آنها کفایت می کند.
مسأله 16 - احتياط آن است که نايب در طواف نساء، نيت ما فى الذمه کند گرچه مى تواند به نيت منوب عنه انجام دهد.(2)
س 17 - آيا پيش از به جا آوردن طواف نساء و بعد از انجام حلق و اعمال بعدى، تمام انواع تلذذ و تمتع از زن حرام است و يا اختصاص به جماع دارد؟
ج - از مطلق تلذذ از زن بايد اجتناب نمايد.
س 18 - آيا تأخير طواف نساء از سعى تا چند روز جايز است يا خير؟
ج - مانع ندارد.
س 19 - شخصى بعد از حج ازدواج کرد و داراى اولاد شد، بعداً متوجه
ص: 305
مى شود که در حج طواف نساء را نياورده است، حال که متوجه شده است، حکم زن و فرزند او چگونه است و نسبت به طواف بايد چه کند؟
ج - با فرض جهل، فرزند او حکم حلال زاده را دارد ولى عقد ازدواج باطل است، و بايد طواف نساء را انجام دهد، و اگر بخواهد بعد از آن تجديد عقد نمايد.
س 20 - مردى به زنش گفت وظيفۀ من طواف نساء است، ولى تو بايد طواف رجال به جا آورى! زن به جاى نيت طواف نساء طواف رجال ذکر کرد، آيا کافى است يا نه؟
ج - اگر منظورش اداى وظيفه است، مانع ندارد.
س 21 - کسی که عمرۀ مفرده انجام مى داد بدون اين که تقصير کند طواف نساء را به جا آورد، آيا وظيفۀ او چيست، و عمرۀ او باطل است يا نه؟
ج - عمره باطل نمى شود، لکن بايد بعد از تقصير، طواف نساء را اعاده نمايد،(1) و بدون آن حرمت نساء باقى است.
س 22 - شخصى پس از مراجعت از مکه شک می کند که طواف نساء حج يا عمرۀ مفرده را به جا آورده يا نه، چه وظيفه اى دارد؟
ج -(2) اگر التفات به وجوب طواف نساء نداشته، بايد طواف نساء را انجام دهد، و همچنين است در صورت التفات على الاحوط، بلکه خالى از قوّت نيست.
س 23 - اگر کسی بعد از شوط چهارم طواف نساء عمرۀ مفرده با زوجۀ خود مواقعه نمايد، آيا مانند طواف نساء حج است که به حج لطمه اى وارد نکرده و کفاره هم ندارد؟
ص: 306
ج - بلى، عمل صحيح است و کفاره ندارد، اگرچه حرام مرتکب شده است.
س 24 - به جا نياوردن طواف نساء از روى جهل همانند طواف حج و عمره است که بايد حج را اعاده کند و شتر قربانى نمايد، چنانچه در مسألۀ 17 فصل پنجم حج در مناسک مى فرماييد؟
ج - ترک طواف نساء، حج را باطل نمی کند و کفاره ندارد، ولى حرمت نساء بدون آن باقى است و ارتکاب آن کفاره دارد.
س 25 - شخصى قبل از طواف نساء با زوجۀ خود ملاعبه نموده و از روى شهوت به او دست زده است، آيا کفاره دارد؟
ج - کفاره دارد مگر در صورت جهل.
س 26 - زنى که اعمال حج خود را بر وقوفين مقدم داشته، بعد از سعى حائض مى شود، شوهرش در همان وقت به نيابت از او طواف نساء را انجام مى دهد، آيا اين نيابت صحيح است؟
ج - صحيح نيست، و تقديم براى کسی است که خودش طواف می کند. و احتياط آن است که اکتفا به آنچه مقدم داشته هم نکند.
س 27 - اگر نايب، طواف نساء را به جا نياورد، آيا فقط زن بر او حرام است يا ذمه اش هم مشغول است، هرچند بعد از مردن باشد، که بايد براى او قضا کند؟
ج - ذمۀ او هم مشغول است، ولى خودش بايد در حياتش انجام دهد و اگر نمى تواند نايب بگيرد.
س 28 - شخصى طواف نساء عمرۀ مفرده را فراموش کرده و بعد براى عمرۀ تمتع مُحرم شده است، آيا طواف نساء فراموش شده را بعد از انجام اعمال عمرۀ تمتع به جا آورد يا قبل از آن؟
ج - مى تواند بعد از انجام اعمال عمرۀ تمتع به جا آورد، و اگر تأخير بيندازد، طواف نساء حج کفایت از آن می کند.
ص: 307
س 29 - کسی که طواف نساء عمرۀ مفرده را به جا نياورده و بعد از آن حج اِفراد به جا مى آورد، آيا طواف نساء حج اِفراد کفایت می کند؟
ج - کفایت می کند.
س 30 - پيرمردان و پيرزنانى که عمل زناشويى از آنان ممکن نيست و ازدواج هم نمی کنند و نيز کسی که عنّين است، آيا اگر طواف نساء را نياورند اشکال دارد؟
ج - گرچه طواف نساء جزو اعمال نيست، لکن عمل واجبى است که بايد انجام داده شود.
آنچه که از مستحبات در طواف عمره و نماز آن و سعى ذکر شد اين جا نيز جارى است، و مستحب است شخصى که به جهت طواف حج مى آيد، در روز عيد قربان بيايد و بر درب مسجد بايستد و اين دعا را بخواند:
«أَللهمَّ أَعِنِّي عَلَى نُسُکک، وَسَلِّمْنِي لَهُ وَسَلِّمْهُ لِي، أَسْأَلُک مَسْأَلَةَ الْعَلِيلِ الذَّلِيلِ الْمُعْتَرِفِ بِذَنْبِهِ، أَنْ تَغْفِرَ لِي ذُنُوبِي، وَأَنْ تُرْجِعَنِي بِحَاجَتِي، أَللهمَّ إِنِّي عَبْدُک، وَالْبَلَدُ بَلَدُک، وَالْبَيْتُ بَيْتُک، جِئْتُ أَطْلُبُ رَحْمَتَک، وَأَؤُمُّ طَاعَتَک مُتَّبِعاً لِأَمْرِک، رَاضِياً بِقَدَرِک، أَسْأَلُک مَسْأَلَةَ الْمُضْطَرِّ إِلَیک الْمُطِيعِ لِأَمْرِک الْمُشْفِقِ مِنْ عَذَابِک الْخَائِفِ لِعُقُوبَتِک، أَنْ تُبَلِّغَنِي عَفْوَک، وَتُجِيرَنِي مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِک».
پس به نزد حجرالأسود بيايد و استلام و بوسه نمايد، و اگر بوسيدن ممکن نشد دست به حجر ماليده و دست خود را ببوسد، و اگر آن هم ممکن نشد مقابل حجر ايستاده و تکبير بگويد و بعد آنچه در طواف عمره به جا آورده بود به جا آورد.
ص: 308
و در آن چند مسأله است:
مسأله 1 - واجب است بر حاج که شب يازدهم ذى الحجه و شب دوازدهم را در منى بيتوته کند؛ يعنى در آن جا بماند از غروب آفتاب تا نصف شب.
مسأله 2 - چند طايفه بايد در شب سيزدهم تا نصف شب بمانند:(1)
اول - کسی که صيد کرده است در احرام،(2) و احتياط واجب آن است که اگر صيد را گرفته باشد و نکشته باشد شب سيزدهم را بماند، لکن غير از صيد کردن چيزهاى ديگر که از صيد بر مُحرم حرام است، مثل خوردن گوشت صيد و نشان دادن صيد به صياد و غير آن را اگر اجتناب نکرده واجب نيست بيتوتۀ شب سيزدهم.
دوم - کسی که نزدیکی با زن کرده در احرام چه در قُبُل و چه در دُبُر و چه با زن خود يا اجنبيه. ولى غير از جماع کارهاى ديگر مثل بوسيدن و لمس و غير آن را اگر اجتناب نکرده واجب نمى شود بيتوتۀ شب سيزدهم.
سوم - کسی که در روز دوازدهم کوچ نکرد از منى و غروب شب(3) سيزدهم را درک کرد.
ص: 309
مسأله 3 - چند طايفه اند که واجب نيست در شب هاى يازده و دوازده و سيزدهم در منى بمانند:
اول - بيماران و پرستاران آنها و ديگر کسانی که براى آنها مشقت داشته باشد ماندن به هر عذرى که باشد.
دوم - کسانی که ترس آن دارند که اگر شب را بمانند مال آنها در مکه از بين مى رود به شرطى که مال مُعتَدٌّ به باشد.(1)
سوم - شبان هايى که احتياج دارد حيوانات آنها به چرانيدن در شب.
چهارم - کسانی که متکفل آب دادن به حجاج هستند در مکه.
پنجم - کسانی که شب را در مکه بيدار باشند و به عبادت مشغول باشند تا صبح و کار ديگر جز آن نکنند مگر کارهاى ضرورى از قبيل خوردن و آشاميدن به قدر احتياج و تجديد وضو.
مسأله 4 - کسی که در احرام عمرۀ تمتع از صيد و زن اجتناب نکرده بايد شب سيزدهم بماند، و اين حکم اختصاص به احرام حج ندارد.
مسأله 5 - مقدار شب که واجب است در اين سه شب بيتوته کرد از اول شب است تا نصف آن، پس کسی که از غروب بيتوته کرد در منى تا نيمه شب(2) مانع ندارد بعد از آن بيرون برود، و احتياط مستحب آن است که پيش از طلوع صبح وارد مکه نشود.
مسأله 6 - کسی که در اول شب بى عذر در منى نبود احتياط واجب آن است که قبل از نيمه شب برگردد و تا صبح بماند.(3)
ص: 310
مسأله 7 - نيمه شب را بايد از اول غروب تا طلوع آفتاب حساب کنند(1) بنابر احتياط واجب، و احتياط آن است که از مغرب شرعى حساب کنند.
مسأله 8 - بيتوتۀ در منى از عبادات است و بايد با نيت خالص براى اطاعت خداوند به جا آورد.
مسأله 9 - جايز نيست در غير مکه مشغول عبادت شود و به منى نرود، حتى در بين راه منى و مکه به احتياط واجب.
مسأله 10 - کسی که ترک کند بيتوته به منى را در شبى که واجب است بماند(2) براى هر شبى یک گوسفند بايد قربانى کند.
مسأله 11 - فرقى نيست در واجب بودن قربانى بين آن که از روى علم و عمد باشد يا از روى نسيان باشد يا از روى ندانستن مسأله.
مسأله 12 - کسانی که در مکه تا صبح به عبادت مشغول بودند و نيامده اند به منى قربانى بر آنها واجب نيست.
مسأله 13- چهار طايفه اى که در مسألۀ سوم گفته شد واجب نيست در منى بمانند، در صورتى که نماندند بايد براى هر شب یک گوسفند کفاره قربانى کنند حتى دستۀ سوم و چهارم به احتياط واجب.
مسأله 14 - گوسفندى که بايد قربانى شود هيچ یک از شرايط هَدى را که در منى براى حج بايد ذبح کند لازم نيست داشته باشد.
مسأله 15 - گوسفندى را که بايد قربانى کند محل معيّنى ندارد حتى مى تواند پس از مراجعت به محل خود قربانى بکند اگرچه احتياط(3) آن است که در منى
ص: 311
قربانى کند.
مسأله 16 - اگر قسمتى از اول شب که بايد در منى بيتوته کرد، درک نشود يا زودتر از نصف شب از منى خارج شوند، احتياط واجب آن است که یک گوسفند قربانى کنند(1) و فرقى بين صورت عذر و عدم عذر نيست.
مسأله 17 - کسانی که جايز است براى آنها کوچ کردن در روز دوازدهم بايد بعد از ظهر کوچ کنند و جايز نيست قبل از ظهر، و کسانی که در روز سيزدهم کوچ می کنند مختارند هر وقت را بخواهند کوچ کنند.
مسأله 1 - اگر حاجى صبح دوازدهم به مکه بيايد واجب نيست براى نَفْر بعد از ظهر به منى برگردد گرچه رفتن او به مکه قبل از ظهر جايز نيست.
مسأله 2 - در کوچ کردن بعد از ظهر روز دوازدهم زن ها هم حکم مردان را دارند بنابراين اگر با عذر از رَمى در روز، شب دوازدهم رَمى کردند نمى توانند قبل از ظهر از منى کوچ کنند مگر از ماندن تا بعد از ظهر معذور باشند.
مسأله 3 - کسانی که در زمين هاى متصل به منى که از منى نيست در شب يازدهم و دوازدهم بيتوته می کنند بايد کفاره بدهند و براى هر شب یک گوسفند قربانى کنند هرچند اعتقاد پيدا کرده باشند که آن جا از منى است يا به گفتۀ اشخاص محلى، مطمئن شده باشند.(2)
مسأله 4 - اگر حاجى قبل از غروب آفتاب شب سيزدهم از منى خارج شده و بعد از غروب به منى مراجعت کرده، واجب نيست شب را بماند و رَمى روز سيزدهم بر او واجب نمى شود.
ص: 312
س 5 - بيتوتۀ در منى اگر در غير منى انجام شود چه صورت دارد، و آيا اشخاص جاهل به موضوع معذورند يا خير؟
ج - بايد قربانى کنند، و فرقى بين عالم و جاهل نيست.
س 6 - کسانی که مقدارى از اول شب با عذر يا بدون عذر در خارج منى بودند يا قبل از نصف شب خارج شدند، در مناسک احتياط استحبابى است نسبت به کفاره و در تحرير احتياط وجوبى، آيا کفاره واجب است يا خير؟
ج - اين احتياط وجوبى است و ترک نشود.(1)
س 7 - فرموده ايد: کسی که بدون عذر نصف اول شب را در منى نبود واجب است نصف دوم را در منى بماند، آيا کفارۀ ترک مَبيت را نيز بايد بدهد؟
ج - بايد کفاره هم بدهد.(2)
س 8 - کسی که در شب يازدهم و دوازدهم بايد در منى باشد يا در مسجدالحرام مشغول عبادت گردد، در مسجدالحرام مشغول عبادت مى شود، ولى در بين آن از خستگى مرتب چرت مى زند و بيدار مى شود، وظيفۀ او چيست؟ و سؤال ديگر در اين رابطه که اخيراً پشت بامى وسيع براى مسجدالحرام - زاده الله شرفاً - درست کرده اند، آيا شب هايى که بايد يا در منى بماند و يا در مسجدالحرام مشغول عبادت باشد، ماندن در آن جا و عبادت کردن کافى است يا نه؟
ج - اگر به قدرى خواب مى رود که صدق نمی کند که تمام شب مشغول به عبادت بوده، کافى نيست و بايد کفاره بدهد. و عبادت در هر جاى مکه کافى است.
س 9 - اينجانب شغلم حمله دارى است، چندين سال قبل جايى را که يقين
ص: 313
داشتم جزء منى است با حاجى ها بيتوته نموده ام و سال هاى بعد فهميدم و برايم يقين حاصل شد جايى که سال هاى قبل بيتوته نموده ايم خارج از منى است آيا کفاره بر اين جانب و همۀ حجاج واجب است يا نه؟ و در صورتى که کفاره واجب باشد، آيا کفارۀ حجاج بر عهدۀ خودشان است يا بر عهدۀ من؟ و آيا ابلاغ به حجاج واجب است يا نه؟ و اگر بعضى از آنان مرده باشند يا دسترسى به آنان نباشد، تکلیف چيست؟
ج - کفارۀ ترک بيتوتۀ خود شما بر شما واجب است، و کفارۀ ديگران بر شما واجب نيست، و لازم نيست به آنان اعلام نماييد، و اگر فهميدند کفاره بر خود آنان واجب است،(1) ولى اگر اجرت عمل صحيح و عملى که انجام شده تفاوتى دارد نسبت به تفاوت بايد رضايت حجاج تحصيل شود.
س 10 - علامت گذارى حدود منى در سال هاى قبل با علامت گذارى الآن که به وسيلۀ حکومت انجام گرفته فرق می کند، و اينجانب که شغلم حمله دارى است در سال هاى قبل با حجاج در قطعه زمينى بيتوته کرده ايم که اگر تعيين فعلى حکومت صحيح باشد، بيتوتۀ ما در خارج از منى بوده، و اگر تعيين قبلى صحيح باشد که ما يقين به آن داريم طبق علميت قبلى و نظر پيروان اهل مکه بيتوتۀ ما صحيح است، حال بنابراين که تعيين حکومت صحيح باشد، آيا تکلیف ما نسبت به بيتوتۀ سال هاى قبل چيست؟ و در صورت وجوب کفاره، آيا ابلاغ به همۀ حجاج لازم است يا نه؟ و آيا با توجه به اين که در فرض مسأله بيتوته ترک نشده بلکه اشتباه در مصداق بوده است، نسبت به حجاج ضامن مى باشم يا نه؟
ج - اگر در محلى بيتوته کرده ايد که يقين به منى بودن آن داشته ايد تا
ص: 314
يقين پيدا نکنيد که خارج منى بوده، قربانى لازم نيست، و در اين صورت ابلاغ و اعلام لازم نيست.(1)
س 11 - آيا کسانی که عذر دارند از رَمى در روز مى توانند شب دوازدهم براى روز دوازدهم رَمى کنند و از منى به مکه بيايند و ديگر برنگردند به منى يا بايد صبر کنند و بعد از ظهر با مردم کوچ کنند؟
ج - مى توانند بعد از مَبيت واجب، خارج شوند و لازم نيست صبر کنند.
س 12 - قبلاً سؤال شده است که آيا کسانی که خوف مشقت دارند مى توانند شب دوازدهم رَمى جمره نموده به مکه رفته و ديگر به منى برنگردند؛ و حضرت عالى جواب فرموده ايد در صورت عذر اشکال ندارد، ولى قبل از نصف شب نبايد بيرون بروند. با توجه به مسألۀ فوق اين سؤال مطرح مى شود که آيا خدمۀ کاروان ها نيز براى پذيرايى از اين قبيل زائرين مى توانند به همراه آنان در شب رَمى نموده و به مکه بروند و براى وقوف تا وقت شرعى روز دوازدهم ديگر به منى برنگردند؟
ج - وقوف در روز دوازدهم واجب نيست و آنچه واجب است کوچ نکردن قبل از زوال است، و اشخاص ذکر شده مى توانند بعد از نصف شب از منى بروند و روز دوازدهم براى رَمى به منى برگردند ولو بعد از ظهر، و اگر قبل از ظهر آمدند بعد از ظهر بيرون بروند و رَمى شب براى آنها کافى نيست.
س 13 - حاجى شب دوازدهم بعد از نصف شب از منى خارج و به مکه مى رود، روز بعد براى رَمى به منى مى آيد، آيا لازم است که قبل از ظهر به منى بيايد يا چون وظيفه اى غير از رَمى ندارد بعد از ظهر هم مى تواند بيايد؟
ص: 315
ج - لازم نيست قبل از ظهر به منى بيايد، هرچند اگر قبل از ظهر بيايد نمى تواند قبل از ظهر کوچ کند.
س 14 - مدير کاروانى زن ها را قبل از ظهر دوازدهم، از منى خارج نمود، وظيفۀ آنان که از مسأله اطلاع نداشتند و يا اگر متوجه مسأله بودند نمى توانستند بدون مدير کاروان و همراهان در منى بمانند چيست؟
ج - با فرض اين که عذر داشته اند مانع ندارد.
س 15 - مقدار شب براى کسی که در مکه به جاى بيتوتۀ در منى به عبادت مشغول مى شود، چقدر است؟ از مغرب تا طلوع فجر است يا تا طلوع آفتاب؟
ج - تا طلوع فجر حساب مى شود.
س 16 - بعد از اعمال ثلاثۀ روز عيد مى خواهد براى طواف ها به مکه برود، ولى مى داند که اگر به مکه برود سه ساعت از مَبيت اول شب را درک نمی کند، آيا برود يا نه؟ و اگر رفت کفاره دارد يا خير؟
ج - رفتن از منى به مکه در فرض مرقوم مانع ندارد، ولى براى تأخير بايد کفاره بدهد.
ص: 316
و در آن چند مسأله است:
مسأله 1 - شب هايى که واجب است در منى بيتوته کند بايد در روز آنها رَمى جمرات سه گانه کند؛ يعنى سنگ ريزه بزند به سه محل که یکی را جمرۀ اُولى و یکی را جمرۀ وُسطى و یکی را جمرۀ عقبه گويند، ولى اگر عمداً همۀ آن را ترک کند به حج او ضرر نمى رساند و صحيح است گرچه در صورت عمد معصيت کار است.
مسأله 2 - اشخاصى که بايد شب سيزدهم را در منى بمانند واجب است روز سيزدهم رَمى جمرات کنند.
مسأله 3 - عدد سنگ ريزه که بايد به جمره بزند براى هر یک در هر روزى بايد هفت عدد باشد و کيفيت انداختن و شرايط و واجبات آن به همان نحو است که سابقاً در جمرۀ عقبه گفته شد.
مسأله 4 - وقت انداختن سنگ از اول طلوع آفتاب تا غروب آفتاب روزى است که شب آن روز را بيتوته کرده است، و در شب جايز نيست به جا آورد.
مسأله 5 - اگر کسی عذرى داشته باشد از اين که روز به جا آورد مثل شبان و مريض و عليل و کسی که ترس داشته باشد از چيزى مثل تزاحم جمعيت، جايز است شب آن روز يا شب بعد انجام دهد.
مسأله 6 - واجب است ترتيب در سنگ انداختن به اين که اول به جمرۀ اُولى و بعد از آن به جمرۀ وُسطى و بعد از آن به جمرۀ عقبه سنگ بيندازد.
ص: 317
مسأله 7 - اگر به ترتيبى که گفته شد به جا نياورد بايد دوباره آنچه که برخلاف ترتيب کرده به جا آورد به طورى که ترتيب حاصل شود، مثلاً اگر اول به جمرۀ وُسطى انداخت و بعد به جمرۀ اُولى کفایت می کند که جمرۀ وُسطى را دوباره به جا آورد و بعد جمرۀ عقبه را و اعادۀ جمرۀ اُولى لازم نيست.
مسأله 8 - در حکمى که در مسألۀ هفتم ذکر شد فرق نيست ميان آن که از روى علم و عمد خلاف ترتيب کند يا از روى سهو و نسيان يا از روى ندانستن مسأله، در هر صورت بايد اعاده کند.
مسأله 9 - اگر کسی چهار سنگ به جمرۀ اُولى بيندازد و آن را رها کند و مشغول جمرۀ بعدى بشود کافى است، و لازم نيست تمام هفت سنگ مقدم باشد پس مى تواند چهار سنگ به جمرۀ اُولى بزند و بعد چهار سنگ به جمرۀ وُسطى و بعد مشغول جمرۀ عقبه شود، و به هر ترتيب مى خواهد هفت سنگ جمرۀ عقبه و سه سنگ آن دو تاى ديگرى را بيندازد، لکن احتياط واجب از براى کسی که از روى علم و عمد اين کار را کرده اعاده است.
مسأله 10 - اگر کسی فراموش کند در یکی از روزها رَمى کند واجب است روز بعد آن را قضا کند، و اگر دو روز را فراموش کرد بايد در روز بعد هر دو را قضا کند، و همچنين است اگر از روى عمد ترک کرده باشد.
مسأله 11 - واجب است قضا را مقدم بدارد بر ادا، پس در روز يازدهم اگر بخواهد قضاى روز عيد را به جا بياورد اول قضاى عيد را به جا آورد و بعد رَمى روز يازدهم را که ادا است، و همچنين بايد قضاى روز جلو را مقدم بدارد بر قضاى روز بعد، پس اگر در روز سيزدهم مثلاً بخواهد قضاى روز عيد و روز يازدهم و روز دوازدهم را به جا آورد بايد به ترتيب از قضاى روز عيد شروع و به روز سيزدهم ختم کند که ادا است.
مسأله 12 - چنانچه قضاى رَمى جمرات سه گانه واجب است قضاى رَمى بعض از آنها هم اگر ترک شده باشد واجب است، پس اگر در روز يازدهم
ص: 318
جمرۀ اُولى را رَمى کرد و دو تاى ديگر را نکرد روز بعد بايد آن را که نکرده اتيان کند و بعد تکلیف اين روز را به جا آورد.
مسأله 13 - اگر در روز بعد فهميد که جمرات روز قبل را به خلاف ترتيب انداخته بايد قضا کند به طورى که ترتيب حاصل شود و بعد وظيفۀ اين روز را به جا آورد.
مسأله 14 - اگر به هر یک از جمرات يا بعض آنها چهار سنگ انداخته باشد و در روز بعد يادش بيايد احتياط واجب آن است که بقيۀ روز قبل را قضا کند و بعد وظيفۀ روز را به جا آورد.
مسأله 15 - اگر کسی فراموش کند رَمى جمرات سه گانه را و خارج شود از منى و به مکه بيايد پس اگر در ايام تشريق يادش آمد بايد برگردد و به جا آورد، و اگر متمکن نيست بايد نايب بگيرد، و اگر بعد از ايام تشريق يادش بيايد يا عمداً تعويق بيندازد تا بعد، احتياط واجب آن است که خودش يا نايبش از مکه برگردد و به جا آورد، و در سال ديگر هم در ايامى که فوت شده است خودش يا نايبش قضا کند.
مسأله 16 - اگر فراموش کرد رَمى جمرات را و يادش نيامد مگر بعد از خروج از مکه احتياط واجب آن است که در سال ديگر قضا کند آن را خودش يا نايبش.
مسأله 17 - کسی که بعض از جمرات را فراموش کند حکمش همان است که در مسألۀ 15 و 16 ذکر شد، بلکه کسی که کمتر از هفت سنگ در تمام جمرات يا بعض آن انداخت همين حکم را دارد بنابر احتياط واجب.
مسأله 18 - کسی که عذر داشته باشد از انداختن سنگ مثل آن که مريض باشد يا طفل باشد که نتواند رَمى کند يا عليل باشد مثل آن که دست يا پايش شکسته باشد يا از شدت بيحالى نتواند يا بيهوش باشد بايد نايبش به جا آورد، و اگر از نايب گرفتن هم عاجز باشد مثل بيهوش و طفل کوچک، ولىّ او يا
ص: 319
شخص ديگرى از طرف او به جا آورد، و احتياط واجب آن است که تا مأيوس نشده از اين که خودش عمل کند نايب عمل نکند و بهتر آن است که اگر مى شود شخص معذور را ببرند و در حضور او رَمى کنند، و اگر مى شود سنگ را در دست او بگذارند و بيندازند.
مسأله 19 - اگر بعد از آن که نايب عمل را به جا آورد عذر برطرف شد آوردن خودش لازم نيست اگرچه احوط است.
مسأله 20 - اگر شخص مريض مأيوس باشد از خوب شدن يا شخص معذور مأيوس باشد از رفع عذر، واجب است که نايب بگيرد، و اگر مأيوس نيست مى تواند نايب بگيرد، لکن اگر عذر رفع شد احتياط(1) آن است که خودش عمل کند.
مسأله 21 - اگر ديگران مأيوس باشند از رفع عذر معذور، لازم نيست از او اذن بگيرند اگرچه احوط است، و اگر نتواند اذن بدهد اذن معتبر نخواهد بود.
مسأله 22 - اگر بعد از گذشتن روزى که واجب بوده در آن رَمى کند شک کند که به جا آورده يا نه اعتنا نکند.
مسأله 23 - اگر بعد از انداختن شک کند که کيفيت آن صحيح بوده يا نه اعتنا نکند.
مسأله 24 - اگر در وقتى که مشغول رَمى جمرۀ عقبه است شک کند که اولى را يا دومى را يا هر دو را رَمى کرده يا صحيح انجام داده يا نه اعتنا نکند.
مسأله 25 - اگر در عدد شک کند که آيا هفت بوده يا کمتر قبل از آن که داخل شود در رَمى جمرۀ بعدى بايد آنچه محتمل است که کسر شده بياورد تا يقين کند هفت عدد شده هرچند منصرف از عمل شده باشد و مشغول کارهاى ديگر باشد بنابر احتياط واجب.
مسأله 26 - اگر بعد از گذشتن روزى که بايد رَمى کند يقين پيدا کند که یکی
ص: 320
از سه جمره را رَمى نکرده ظاهراً جايز است اکتفا به قضاى رَمى جمرۀ عقبه کند، و احتياط آن است که هر سه را قضا کند.(1)
مسأله 27 - اگر بعد از آن که داخل در جمرۀ بعدى شد شک کند در عدد قبلى پس اگر بداند چهار سنگ از قبلى را انداخته و شک کند که بقيه را يا بعض از آنها را انداخته يا نه به احتياط واجب بقيه را اتيان کند اگرچه بعد از اتيان جمرۀ بعدى، و اگر در کمتر از چهار، شک داشته باشد تا مقدار چهار اعتنا نکند و سه سنگ ديگر را بزند.
مسأله 28 - اگر بعد از انداختن به هر سه جمره يقين پيدا کند که یک سنگ يا دو سنگ يا سه سنگ از یکی از سه جمره ناقص شده بايد هرچه را احتمال کسرى داده به هر یک از سه جمره بزند.
مسأله 29 - اگر بعد از انداختن سنگ به هر سه يقين کند که یکی از آنها را از چهار کمتر انداخته بعيد نيست جواز اکتفا به کسرى جمرۀ آخرى، و احتياط آن است که جمرۀ آخرى را از سر بگيرد، و احتياط بالاتر آن است که هر سه را از سر بگيرد.
مسأله 30 - اگر بعد از گذشتن وقت هر سه روز يقين کند که یک روز را رَمى نکرده و نداند کدام روز است بايد هر سه را قضا کند با مراعات ترتيب، گرچه به احتمالى اکتفا به قضاى روز آخر جايز است.
مسأله 1 - زن ها و مراقبين آنها و افراد ضعيفى که مجازند بعد از نصف شب از مشعر الحرام به منى وارد شوند اگر از رَمى در روز معذورند مى توانند شب رَمى کنند بلکه زن ها مطلقاً مجازند همان شب رَمى نمايند.
ص: 321
مسأله 2 - در طبقۀ دوم جمرات رَمى جايز است و لازم نيست در طبقۀ اول رَمى نمايند.
مسأله 3 - کسانی که عذر دارند از اين که روز عيد رَمى کنند مى توانند شب قبل از آن يا شب بعد از آن رَمى کنند، و اگر از رَمى روز يازدهم نيز معذورند مى توانند بعد از رمىِ به جاى روز عيد، در شب يازدهم رَمى روز يازدهم را هم انجام دهند.
س 4 - کسانی که با عذر از رمىِ در روز مى توانند شب رَمى کنند آيا لازم است شب رَمى کنند يا مى توانند همان روز نايب بگيرند؟
ج - مى توانند نايب بگيرند.(1)
س 5 - چنانچه کسانی صبح روز دهم از رَمى کردن معذور باشند ولى اطمينان دارند که بعد از ظهر خلوت است و قادر به رَمى هستند، بفرماييد از صبح مى توانند نايب بگيرند يا بايد صبر کنند تا خلوت شود و رَمى نمايند؟
ج - اگر مى توانند در روز رَمى کنند، نمى توانند نايب بگيرند.
س 6 - آيا بدون عذر مى توان در شب رَمى کرد يا کافى نيست، و اگر در شب صحيح است آيا گناهى هم مرتکب شده است، و همچنين تأخير ذبح از روز عيد قربان هرچند صحيح است ولى آيا گناهى هم مرتکب شده است؟
ج - بدون عذر، رَمى در شب واقع نمى شود، و اگر بدون عذر رَمى در روز را ترک نمايد گناه کرده است، و همچنين معصيت نموده است على الاحوط اگر ذبح را عمداً از روز عيد تأخير بيندازد. هرچند ذبح صحيح است.(2)
س 7 - کسی که در رَمى جمرات نايب شده، آيا مى تواند شب رَمى کند يا نه،
ص: 322
و همچنين کسی که در اصل حج نايب باشد و از ابتدا مى دانسته که نمى تواند رَمى کند، يا نمى تواند روز رَمى کند، و يا در رَمى در روز مسامحه و اهمال کند، حکمش چيست؟
ج - نايب بايد اعمال اختيارى حج را انجام دهد، و اگر معذور باشد نمى تواند نايب شود، و کسی که در رَمى نايب شده بايد روز رَمى کند، و مسامحه و اهمال موجب بطلان نيابت نيست، هرچند در فرض سؤال جايز نيست.
س 8 - شخصى که خود معذور است و نمى تواند رَمى جمرات نمايد، آيا مى تواند شخص ديگرى را که براى او هم رَمى در روز مقدور نيست، نايب قرار دهد تا در شب رَمى نمايد، و آيا در صورت بودن و يا نبودن شخص سومى که بتواند نايب شود و در روز رَمى نمايد، حکم مسأله فرق دارد يا خير؟
ج - در صورت امکان بايد کسی را نايب بگيرد که در روز رَمى نمايد، و اگر ممکن نباشد بنابر احتياط واجب روز بعد خودش قضا کند، و اگر در قضا هم امکان مباشرت نيست، نايب بگيرد.
س 9 - در رَمى جمرات اگر سنگريزه، اول به ديوار مجاور و بعد به جمره بخورد آيا کافى است، يا بايد سنگريزۀ ديگر بزند؟
ج - ظاهراً کافى است.
س 10 - شخصى وقت رَمى جمرات شک کرد که چند سنگ زده ام، پس آن مقدار را رها کرد و دوباره از اول شروع نمود، آيا رَمى او اشکال دارد يا نه؟
ج - اشکال ندارد هرچند رها نمى شود.(1).
ص: 323
س 11 - اين که فرموده ايد کوچ کردن شب دهم و درک کردن وقوف اضطرارى مشعر و رَمى در شب دهم براى زنان جايز است و نفْس زن بودن عذر است، آيا با اين حال زنان مى توانند نايب شوند؟
ج - مى توانند نايب باشند.
س 12 - در زمان قديم که جمرات به صورت فعلى نبوده است و يقيناً بعداً بلندتر و قطورتر درست شده است، بنابراين در جمرۀ عقبه چرا رَمى کردن مخصوص به آن سنگچين وسط ديوار سيمانى است و رَمى به ديوار سيمانى جايز نيست؟ و اگر جايز مى دانيد بفرماييد؛ زيرا که اکثر مردم در جمرۀ عقبه اکتفا به ديوار سيمانى دو طرف سنگچين می کنند و خلاصه ملاک رَمى در جمرات چيست؟
ج - ديوار سيمانى پشت جمره از جمره نيست، و رَمى آن کافى نيست.(1)
س 13 - اگر مردى که مى تواند در روز رَمى نمايد، براى رَمى زنى نايب شود آيا مى تواند رَمى زن را در شب انجام دهد؟
ج - نمى تواند و بايد رَمى را در روز انجام دهد.
س 14 - افرادى که معذورند از واجباتى که ترکش ولو عمداً مُضر به حج نيست، مثل رَمى جمرات در روز يازدهم و دوازدهم و مَبيت به منى در شب هاى يازدهم
ص: 324
و دوازدهم، آيا مى توانند اجير شوند و نيابت کنند يا نمى توانند؟
ج - ذوى الاعذار نمى توانند نايب شوند، حتى اگر از مثل مذکورات عذر داشته باشند.
س 15 - کسی که به نيابت ديگرى رَمى جمره می کند، آيا کافى است که اوّل براى خودش هر جمره اى را رَمى کند و پس از آن به نيابت ديگران ولو ده نفر باشند یکجا رَمى کند، بعد جمرۀ وُسطى را هم همين طور و در پايان براى جمرۀ عقبه نيز چنين کند، يا اين که بايد اوّل هر سه جمره را براى خودش و بعد هر سه را براى دومى، و همچنين نسبت به ديگران رَمى نمايد؟
ج - هر دو صورت صحيح است.
س 16 - کسی که نمى تواند در روز عيد رَمى کند، آيا مى تواند قبل از رَمى حلق نمايد و روز ديگر رَمى کند؟
ج - جايز نيست على الاحوط.(1)
س 17 - آيا جمرۀ عقبه را از هر طرف مى توان رَمى نمود؟
ج - اگر به جمره بزند کافى است، ولى رَمى ديوار کفایت نمی کند.(2)
س 18 - سنگريزه هايى که در مشعر موجود است و معلوم است که از خارج از مشعر آورده اند، و معلوم نيست که آيا از حرم است يا از خارج از حرم، آيا مى توان از آنها براى رَمى استفاده نمود؟
ج - اگر معلوم است که از خارج آورده اند، در مورد سؤال استفاده نکنند مگر آن که طورى باشد که جزء مشعر محسوب شود.
س 19 - شخصى رَمى جمرۀ عقبه را در روز عيد غلط انجام داده است و در روز سيزدهم متوجه مى شود، آيا بعد از قضاى جمرۀ عقبه، بايد رَمى روز يازدهم
ص: 325
و دوازدهم را نيز تکرار کند؟
ج - لازم نيست.
س 20 - آيا زياده از هفت رَمى، مُخلّ به رَمى است؟
ج - اگر از اول قصد زيادتر از هفت داشته باشد صحيح نيست و بايد رَمى را اعاده کند، ولى اگر بعد از تمام شدن هفت سنگريزه که به قصد هفت بوده، اضافه زده ضرر ندارد.
س 21 - کسی که نتوانسته ذبح کند، و حلق يا تقصير نيز ننموده است، آيا مى تواند رَمى روز يازدهم را انجام دهد؟
ج - مانع ندارد.
س 22 - زنى که احتمال بدهد رَمى، باعث قاعدگى او مى شود، آيا کافى است در رَمى، نايب بگيرد؟
ج - اگر در اثر آن به مشقت مى افتد،(1) عذر محسوب مى شود و مى تواند نايب بگيرد.
س 23 - آيا مى شود که زن ها را در شب دهم بعد از نصف شب از مشعر به منى بياورند و همان شب آنان را به جمرۀ عقبه ببرند و رَمى کنند و بعد به خيمه برگردانند و نزدیک غروب روز يازدهم مجدداً آنان را به جمرات ببرند، تا شب دوازدهم هم رَمى روز يازدهم را انجام دهند و هم رَمى روز دوازدهم را، با توجه به ازدحام و خطرهاى احتمالى؟
ج - براى زن ها رَمى جمرۀ عقبه پس از وقوف به مشعر و آمدن به منى در همان شب عيد قربان مانع ندارد، ولى رَمى روز يازدهم و دوازدهم در صورتى براى آنان در شب صحيح است که از رَمى
ص: 326
روز معذور باشند.
س 24 - اگر کسی مى داند یک روز رَمى را ترک کرده است ولى نمى داند که روز دهم بوده يا يازدهم، يا دوازدهم، وظيفه اش چيست؟
ج - احوط آن است(1) که رَمى سه جمره را به ترتيب به قصد ما فى الذمه انجام دهد. اگرچه در صورتى که شک بعد از روز دوازدهم باشد بيش از قضاى رَمى جمرۀ عقبه واجب نيست.
س 25 - شخصى در رَمى جمرات چنين تصور مى کرده است که بايد سنگريزه به خود سنگ هاى نصب شدۀ جمرات بخورد، نه به ملات لاى سنگ ها که به وسيلۀ آن ملات بندکشی شده است، لذا براى اطمينان که به خود سنگ ها بخورد، يازده سنگريزه انداخته و هفت عدد از آنها را رَمى صحيح محسوب داشته است، آيا اين رَمى صحيح است يا نه؟
ج - اگر مواردى را که شک داشته احتياطاً زده، مانع ندارد، و چنانچه شک نداشته و قصد زياده هم نداشته است، صحيح است هرچند در اين صورت احتياط مطلوب است.(2)
س 26 - شخصى روز عيد قربان براى رَمى جمرۀ عقبه رفته است و انجام داده ولى دو روز بعد را در اثر کسالت وکالت داده و روز سيزدهم خودش براى قضاى رَمى جمرات رفته، ولى اول رَمى جمرۀ عقبه نموده بعداً برگشته از جمرۀ اُولى شروع کرده و روز يازدهم و دوازدهم را یک مرتبه چهارده سنگ زده، هفت عدد براى روز يازدهم و هفت عدد براى روز دوازدهم و جمرۀ وُسطى را همچنين دوازده سنگ زده و جمرۀ عقبه را نيز دوازده سنگ زده است، و الآن
ص: 327
به ايران برگشته است، آيا وظيفۀ او چيست؟
ج - اگر کسالت داشته و معذور بوده و وکالت داده عمل او صحيح است، و نياز به تکرار نداشته است، و در هر صورت تکرار به نحو مرقوم صحيح نيست.
بدان که براى حاجى مستحب است که روز يازدهم و دوازدهم و سيزدهم را در منى بماند، و حتى به جهت طواف مستحب از منى بيرون نرود، و تکبير گفتن در منى بعد از پانزده نماز و در غير منى بعد از ده نماز که اول آنها نماز ظهر روز عيد است مستحب مى باشد و بعضى آن را واجب دانسته اند و بهتر در کيفيت تکبير آن است که بگويد:
«أَلله ُ أَکبَرُ، أَلله ُ أَکبَرُ، لاَ إِلهَ إِلاَّ أَلله ُ، وَالله ُ أَکبَرُ، أَلله ُ أَکبَرُ، ولله الْحَمْدُ، أَلله ُ أَکبَرُ عَلَى مَا هَدَانَا، أَلله ُ أَکبَرُ عَلَى مَا رَزَقَنَا مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ، وَالْحَمْدُ لله عَلَى مَا أَبْلاَنَا».
و مستحب است مادامى که در منى اقامت دارد نمازهاى واجب و مستحب را در مسجد خيف به جا آورد، و در حديث است که صد رکعت نماز در مسجد خيف با عبادت هفتاد سال برابر است، و هر کس در آن جا صد مرتبه «سُبْحَانَ الله» بگويد ثواب آن برابر ثواب بنده آزاد کردن است، و هر کس در آن جا صد مرتبه «لاَ إِلهَ إِلاَّ الله ُ» بگويد ثواب آن برابر است با ثواب کسی که احياى نفس کرده باشد، و هر کس در آن جا صد مرتبه «أَلْحَمْ-دُ لله» بگويد ثواب آن برابر است با ثواب خراج عراقين که در راه خدا تصدّق نمايد.
ص: 328
آداب و مستحبات ديگر در مکۀ معظمه از اين قرار است:
1- زياد ذکر خدا نمودن و خواندن قرآن.
2- ختم نمودن قرآن.
3- خوردن از آب زمزم و بعد از خوردن اين دعا را بخواند:
«أَللهمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً، وَرِزْقاً وَاسِعاً، وَشِفَاءً مِنْ کل دَاءٍ وَسُقْمٍ»
و نيز بگويد: «بِسْمِ الله وَبِالله وَالشکر لله»
4- نظر نمودن به کعبه و بسيار تکرار کردن آن.
5 - در هر شبانه روز ده مرتبه طواف نمودن؛ در اول شب سه طواف، و در آخر شب سه طواف، و پس از دخول صبح دو طواف، و بعد از ظهر دو طواف.
6 - هنگام توقف در مکه به عدد ايام سال - يعنى سيصد و شصت مرتبه - طواف نمايد و اگر اين مقدار نشد پنجاه و دو مرتبه و اگر آن هم ميسور نشد هر مقدارى که بتواند.
7 - به خانۀ کعبه داخل شود خصوصاً کسی که سفر اول او است، و مستحب است قبل از دخول غسل بنمايد و در وقت داخل شدن بگويد:
«أَللهمَّ إِنَّک قُلْتَ وَمَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً فَآمِنِّي مِنْ عَذَابِ النَّارِ».
پس دو رکعت نماز بين دو ستون بر سنگ قرمز بگزارد در رکعت اول بعد از «حمد» «حم سجده» و در رکعت دوم بعد از «حمد» پنجاه و پنج آيه از ساير جاهاى قرآن بخواند.
8 - دو رکعت نماز خواندن در هر یک از چهار زاويۀ کعبه، و بعد از نماز اين دعا را بخواند:
«أَللهمَّ مَنْ تَهَيَّأَ أَوْ تَعَبَّأَ أَوْ أَعَدَّ أَوِ اسْتَعَدَّ لِوِفَادَةٍ إِلَى مَخْلُوقٍ رَجَاءَ رِفْدِهِ وَجَائِزَتِهِ
ص: 329
وَنَوَافِلِهِ وَفَوَاضِلِهِ فَإِلَیک يَا سَيِّدِي تَهْيِئَتِي وَتَعْبِئَتِي وَإِعْدَادِي وَاسْتِعْدَادِي رَجَاءَ رِفْدِک وَنَوَافِلِک وَجَائِزَتِک، فَلاَ تُخَيِّبِ الْيَوْمَ رَجَائِي يَا مَنْ لاَ يَخِيبُ عَلَيْهِ سَائِلٌ وَلاَ يَنْقُصُ-هُ نَائِلٌ فَإِنِّي لَمْآتِک الْيَوْمَ بِعَمَلٍ صَالِحٍ قَدَّمْتُ-هُ وَلاَ شَفَاعَ-ةِ مَخْلُوقٍ رَجَوْتُ-هُ وَلکني أَتَيْتُک مُقِرّاً بِالظُّلْمِ وَالاْءِسَاءَةِ عَلَى نَفْسِي فَإِنَّهُ لاَ حُجَّةَ لِي وَلاَ عُذْرَ فَأَسْأَلُک يَا مَنْ هُوَ کذلِک أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّ-دٍ وَآلِ-هِ وَتُعْطِيَنِي مَسْأَلَتِي وَتَقْلِبَنِي بِرَغْبَتِي وَلاَ تَرُدَّنِي مَجْبُوهاً مَمْنُوعاً وَلاَ خَائِباً يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ أَرْجُوک لِلْعَظِيمِ، أَسْأَلُک يَا عَظِيمُ أَنْ تَغْفِرَ لِيَ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ».
و مستحب است هنگام خروج از کعبه سه مرتبه «أَلله ُ أَکبَرُ» بگويد، پس بگويد:
«أَللهمَّ لاَ تُجْهِدْ بَلاَءَنَا، رَبَّنَا وَلاَ تُشْمِتْ بِنَا أَعْدَاءَنَا، فَإِنَّک أَنْتَ الضَّارُّ النَّافِعُ»
بعداً پايين آمده و پله ها را دست چپ قرار داده کعبه را استقبال نمايد و نزد پله ها دو رکعت نماز بخواند.
بدان که بعد از فراغ از اعمال حج در صورتى که ميسور باشد مستحب است عمرۀ مفرده به جا آورده شود، و در اعتبار فاصله بين اين عمره و عمرۀ سابق خلاف است، و احتياط در اين است که در فصل کمتر از یک ماه به قصد رجاء به جا بياورد،(1) و کيفيت اين عمره در صورت حج اِفراد و عمرۀ مفرده ذکر شد.
ص: 330
بدان که براى کسی که مى خواهد از مکه بيرون رود مستحب است طواف وداع نمايد، و در هر شوطى حجرالأسود و رکن يمانى را در صورت امکان استلام نمايد و چون به مستجار رسد مستحباتى که قبلاً براى آن مکان ذکر شد به جا آورد و آنچه خواهد دعا نمايد بعداً حجرالأسود را استلام نموده و شکم خود را به خانۀ کعبه بچسباند یک دست را بر حَجَر و دست ديگر را به طرف درب گذاشته و حمد و ثناى الهى نمايد و صلوات بر پيغمبر و آل او بفرستد و اين دعا را بخواند:
«أَللهمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِک وَرَسُولِک وَنَبِیک وَأَمِينِک وَحَبِيبِک وَنَجِیک وَخِيَرَتِک مِنْ خَلْقِک، أَللهمَّ کمَا بَلَّغَ رسَالاَتِک وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِک وَصَدَعَ بِأَمْرِک وَاُوذِيَ فِي جَنْبِک وَعَبَدَک حَتَّى أَتَاهُ الْيَقِينُ، أَللهمَّ أَقْلِبْنِي مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجَاباً بِأَفْضَلِ مَا يَرْجِعُ بِهِ أَحَدٌ مِنْ وَفْدِک مِنَ الْمَغْفِرَةِ وَالْبَرَکةِ وَالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوَانِ وَالْعَافِيَةِ».
و مستحب است وقت بيرون آمدن، از باب حناطين که مقابل رکن شامى است بيرون رود و از خداوند متعال توفيق مراجعت را بطلبد و وقت بيرون رفتن یک درهم خرما خريده و آن را بر فقرا تصدّق نمايد.
ص: 331
مسأله 1 - در وقتى که در مسجدالحرام يا مسجد النبى نماز جماعت منعقد شد، مؤمنين نبايد از آن جا خارج شوند و بايد از جماعت تخلف نکنند(1) و با ساير مسلمين به جماعت نماز بخوانند.
مسأله 2 - سجده نمودن بر تمام اقسام سنگ ها چه مرمر باشد يا سنگ هاى سياه معدنى يا سنگ گچ و آهک قبل از آن که پخته شود، جايز است.(2) و سنگ هايى که در مسجدالحرام از اين قبيل است سجده بر آنها اشکال ندارد و همين طور در «مسجد رسول الله (صلی الله علیه و آله) ».
مسأله 3 - در «مکه» و «مدينه» در مسافرخانه و هتل نبايد نماز را به جماعت بخوانند و مى توانند در جماعت ساير مسلمين در مساجد شرکت کنند و نماز را به جماعت بخوانند.(3)
مسأله 4 - تخيير بين قصر و اتمام در مکه و مدينه اختصاص به مسجدالحرام و مسجد النبى دارد، و در تمام مکه و مدينه جارى نيست(4) بلى، اختصاص به
ص: 332
مسجد اصلى ندارد و در جاهاى توسعه داده شدۀ مسجد هم جارى است هرچند احتياط اقتصار بر مسجد اصلى است، پس در تمام مسجد فعلى مسافر مى تواند نماز را تمام بخواند همان طور که مى تواند شکسته بخواند.
مسأله 5 - در تقصيرهايى که در عمرۀ تمتع کرده است احتياط واجب(1) آن است که گوسفند يا غير آن را در مکه سر ببرد، و اگر در حج تقصير کرد در منى سر ببرد، و اگر ترک کرد آن را و برگشت به محل خود، در محل خود بکشد و صدقه بدهد.
مسأله 6 - کسی که در ميقات يا محاذى آن يا جاى ديگرى که تکلیف اقتضا مى کرد مُحرم شد نمى تواند احرام خود را به هم بزند و مُحل شود براى رفتن به مدينۀ منوره يا براى مقصد ديگرى، و اگر لباس احرام را هم بکند و قصد بيرون آمدن از احرام را بکند احرامش به هم نمى خورد، و آنچه به واسطۀ احرام بر او حرام شده حلال نمى شود، و اگر کارى که موجب کفاره است به جا آورد بايد کفاره بدهد.
مسأله 7 - اگر به واسطۀ عذرى مثل مرض نتواند لباس دوختۀ خود را بکند و لباس احرام بپوشد بايد در ميقات يا محاذات آن نيت عمره و يا حج کند و لبّیک بگويد، و کافى است، و هر وقت عذرش برطرف شد جامۀ دوخته را بکند، و اگر لباس احرام نپوشيده بپوشد، و لازم نيست به ميقات برگردد، ولى براى پوشيدن لباس دوخته بايد یک گوسفند قربانى کند.
مسأله 8 - کسی که از روى ندانستن مسأله يا نسيان از حکم يا موضوع يا غفلت، بعضى از محرّمات احرام را ارتکاب نموده کفاره ندارد مگر صيد که در هر صورت کفاره دارد، پس در غير صيد ارتکاب از روى عمد و علم
ص: 333
موجب کفاره است.
مسأله 9 - عمرۀ تمتع و حج تمتع بايد در یک سال واقع شوند، پس اگر در یک سال عمرۀ تمتع به جا آورد و در سال ديگر حج تمتع صحيح نمى باشد.
مسأله 10 - کسی که وظيفه اش حج تمتع است بايد در حالى که مى خواهد احرام عمره ببندد نيت آن داشته باشد که عمرۀ تمتع کند و بعد از آن حج تمتع اگرچه به نيت ارتکازى اجمالى، پس اگر نيت عمرۀ مفرده بکند و بعد بخواهد آن را عمرۀ تمتع قرار دهد حج او اشکال پيدا می کند.(1)
مسأله 11 - اگر بعد از مشغول شدن به حج تمتع شک کند که عمرۀ تمتع را به جا آورده يا نه يا شک کند که صحيح به جا آورده يا نه اعتنا نکند و عملش صحيح است.
مسأله 12 - در هر یک از اعمال عمره و حج اگر شک کند بعد از آن که وارد عملى شده باشد که مترتب بر اوست اعتنا نکند، چه شک کند که آورده يا نه، يا شک کند که صحيح آورده يا فاسد.
مسأله 13 - بايد عمرۀ تمتع و حج تمتع هر دو در ماه هاى حج واقع شود، و ماه هاى حج؛ شوال و ذى القعده و ذى الحجه است. پس اگر کسی در شوال يا ذى القعده عمرۀ تمتع به جا آورد و در موقع حج، حج تمتع به جا آورد صحيح است، و اگر قبل از شوال بخواهد عمرۀ تمتع به جا آورد صحيح نيست اگرچه بعض اعمال عمره قبل از شوال واقع شود و بقيه در شوال يا ساير ماه هاى حج.
مسأله 14 - کسی که به احرام عمرۀ تمتع وارد مکه شد در صورتى که حج او فوت شده قصد عمرۀ مفرده کند، و به همان احرامى که بسته، عمرۀ مفرده به جا آورد و از احرام خارج شود، و اگر حج بر او مستقر بوده يا سال ديگر
ص: 334
شرايط استطاعت را دارا باشد بايد به حج برود.
مسأله 15 - شرايطى که براى هَدى است که در حج تمتع بايد ذبح کند هيچ یک در حيوانى که براى کفارۀ تقصير بايد قربانى کند معتبر نيست پس مى تواند گوسفند خصى و معيوب را براى کفاره قربانى کند.
مسأله 16 - غير از هَدى تمتع از هَدى هايى که براى کفاره يا چيز ديگر بر انسان واجب مى شود نمى تواند شخص کفاره دهنده از گوشت آنها بخورد، و اما از قربانى استحبابى، جايز است بخورد.
مسأله 17 - مصرف کفارات، فقرا و مساکين هستند.
مسأله 18 - اگر در حرم چيزى پيدا کرد برداشتن آن کراهت شديد دارد، بلکه احتياط در برنداشتن است.
مسأله 19 - اگر لقطۀ حرم را برداشت و از یک درهم کمتر باشد مى تواند قصد تملک آن را بکند و آن را مصرف کند، و ضامن صاحبش نيست، و چنانچه تملک نکرد و تفريط نکرد ضامن نيست، ولى اگر بدون تملک نگاه داشت و در نگاهدارى کوتاهى و تفريط کرد ضامن است، و اگر قصد تملک کرد و صاحبش قبل از تلف شدن پيدا شد بايد آن را به صاحبش رد کند به احتياط واجب.
مسأله 20 - اگر لقطه را که در حرم برداشت یک درهم يا بيشتر ارزش داشت بايد یک سال تعريف کند و از صاحبش جستجو کند، پس اگر نيافت او را بعد از یک سال، مخير است بين دو امر: یکی آن که آن را براى صاحبش حفظ کند، در اين صورت اگر در نگاهدارى کوتاهى نکرد ضامن نيست در صورت تلف. دوم آن که براى صاحبش صدقه بدهد،(1) لکن اگر صاحبش پيدا شد و راضى به صدقه نشد بايد عوضش را به او بدهد، و جايز نيست آن را تملک کند، و اگر تملک کند مالک نمى شود و ضامن هم مى شود.
ص: 335
مسأله 21 - کسی که بعد از مُحرم شدن نتوانسته باشد وظيفه اى انجام دهد که مُحل شود اگر مصدود يا محصور است بايد به وظيفۀ آنها که در آخر مناسک ذکر شده عمل نمايد و اگر مصدود يا محصور نيست در بعض موارد با انجام عمرۀ مفرده مى تواند مُحل شود.
مسأله 22 - در مسجد النبى (صلی الله علیه و آله) سجده کردن روى فرش هاى مسجد مانع ندارد(1) و مهر گذاشتن جايز نيست، و لازم نيست در جايى که سنگ است نماز بخوانند، و لازم نيست حصير يا نحو آن با خود ببرند، ولى اگر مراعات کنند که موجب وهن نشود و حصير براى جانماز با خود داشته باشند و روى آن نماز بخوانند به طورى که متعارف ساير مسلمين است اشکال ندارد، لکن تأکيد مى شود که از عملى که موجب هتک و انگشت نما شدن باشد اجتناب نمايند.
س 23 - در مسجد النبى (صلی الله علیه و آله) بعد از اتمام نماز جماعت، آيا مى توان روى فرش هاى مسجد سجده نمود و يا اين که بايد برود در جايى که سنگ فرش است و بر سنگ نماز بخواند؟
ج - لازم نيست به جاى ديگر که سنگ مفروش است برود.
س 24 - کسی که نماز را در مسجدالحرام به نحو استداره خوانده است، به طورى که رو در روى امام جماعت و يا طرفين او ايستاده بوده است، آيا اين نماز احتياج به اعاده دارد؟
ج - با وضع فعلى نياز به اعاده ندارد.
س 25 - در صورتى که شخص نمازگزار وارد یکی از مساجد مدينۀ منوره و يا مکۀ معظمه شد و مشاهده کرد که جماعت خاتمه يافته است، ولى نمازگزاران در مسجد هستند، آيا مى تواند نماز را فرادا بر طبق شرايط موجود به جاى آورد يا بايد بيايد مسافرخانه و يا هتل و نمازش را با چيزى که سجده بر آن صحيحاست انجام دهد؟
ص: 336
ج - مى تواند در همان جا و بر طبق نماز آنان به جا آورد.
س 26 - حصيرهايى که در حجاز مورد استفادۀ حجاج ايرانى و غير ايرانى واقع مى شود سجده بر آن جايز است يا خير، با ملاحظۀ اين که حصير مزبور با نخ مخلوط است؟
ج - اگر عرفاً روى حصير سجده مى شود مانع ندارد.
س 27 - اگر انجام نماز به کيفيتى باشد که معلوم نيست موافق نظر اهل سنت باشد، مانند سجده بر پشت نمازگزاران صف جلو، و عدم رعايت اتصال و ... آيا نماز در اين گونه موارد بايد اعاده شود؟
ج - اعاده دارد.(1)
س 28 - آيا حائض و جنب مى توانند از مقدار توسعه يافتۀ مسجدالحرام و مسجد النبىّ (صلی الله علیه و آله) عبور کنند يا خير؟
ج - نمى توانند.
س 29 - کسانی که براى شرکت در نماز مغرب در مکه و مدينه وارد مساجد مى شوند و نمازهاى خود را با جماعت مى خوانند، آيا جايز است بلافاصله بعد از نماز جماعت نماز عشا را بخوانند يا نه؟
ج - مانع ندارد، و اگر وقت نشده بايد صبر کنند.(2)
ص: 337
س 30 - کسی خيال مى کرد که بر سنگ هاى فرش شده در مسجدالحرام - زاده الله شرفاً - سجده صحيح نيست و بر پشت دست سجده مى کرده است، آيا نمازهايى که به اين نحو خوانده چه حکمى دارد؟
ج - صحيح نيست، مگر جاهل قاصر باشد.
س 31 - در ليالى مقمره در مکه کسانی که نماز صبح را به جماعت با ساير مسلمين مى خوانند، آيا بايد بعد از روشن شدن هم دوباره بخوانند، يا همان نماز که به جماعت خوانده اند، کافى است؟
ج - در فرض مرقوم، جماعت صحيح است و اعاده ندارد.(1)
س 32 - کسی که قصد کرده است که تا پايان روز ترويه (هشتم ذى الحجه) در مکه اقامت نمايد، به تصور اين که از آغاز ورودش به مکه تا روز ترويه ده روز است، و بر اين اساس، چند روز نماز را تمام خواند، بعد خلاف آن ثابت گرديد و معلوم شد ده روز نبوده است، وظيفۀ او در نماز چيست، آيا تمام است يا قصر؟
ج - اگر واقع ده روز را قصد کرده و بعد خلاف آن معلوم شده است، مثل اين که يقين داشت که ماه سى روز است و روز ترويه مثلاً سه شنبه است، بعداً معلوم شد ماه 29 روز است و روز ترويه دوشنبه است، بايد نماز را تمام بخواند، و اگر واقع آن را قصد ندارد و فقط خيال می کند که ده روز مى ماند، مثل اين که مى داند ماه 29 روز و ترويه دوشنبه است ولى در حساب اشتباه کرده و خيال می کند تا آن روز ده روز است در حالى که واقعاً نيست، بايد بعداز کشف خلاف نمازها را جمع بخواند على الاحوط، و آنچه تمام خوانده را نيز قصراً قضا نمايد.
ص: 338
س 33 - شخصى مقلد هيچ یک از فقها نبوده، مثلاً ده سال، حالا مى خواهد تقليد کند، در اين ده سال مکه هم رفته است، آيا عبادت هاى او مثل نماز و روزه و حجش صحيح است يا نه؟
ج - اگر اعمالش مطابق فتواى کسی که بايد از او تقليد کند باشد صحيح است.
س 34 - قرآن هايى که در مسجدالحرام است بر بعضى نوشته شده که وقف است، ولى بر بعضى ديگر نوشته نشده است، شايع است آنها که کلمۀ وقف و يا عبارت ديگرى که مُفهِم وقف بودن باشد ندارد جايز است بردارند و چنين کارى احياناً شده است، بفرماييد جايز است يا نه؟
ج - برداشتن آنها بدون اين که از متصدى ذى ربط بگيرند، جايز نيست و بايد برگردانده شود.
س 35 - آيا مقدارى از سنگ صفا و مروه، يا از مشعر را مى شود با خود آورد يا نه؟
ج - از صفا و مروه جايز نيست، و از مشعر مانع ندارد.(1)
س 36 - نيت تيمم از حدث اکبر در مسجدَين چيست؟
ج - اگر در مسجد جنب شده بايد فوراً خارج شود و براى خروج از مسجد تيمم بدل از غسل جنابت کند، و با اين التفات اگر تيمم کند صحيح و با نيت است.
س 37 - در تطهير مسجدالحرام به نحوى که عين نجاست را برطرف می کنندو بعد با ظرف آب مى ريزند و مى شويند و از هر طرف با آب قليل شسته مى شود، انسان به نجاست تمام مسجد علم عادى پيدا می کند، آيا جواز سجده
ص: 339
بر آن سنگ ها از باب عسر و حرج است يا جهت ديگر؟
ج - علم پيدا نمى شود،(1) و با فرض شک نبايد اعتنا شود.
س 38 - شخصى بدون اين که خمس مال خود را بپردازد به حج رفته است و الآن مى خواهد بپردازد، آيا حج او صحيح است يا خير؟
ج - اگر لباس احرام و قربانى با پول غير مُخَمّس نبوده، عمل او اشکال ندارد، و در غير اين صورت تفصيلاتى دارد که به رساله مراجعه شود.
س 39 - اينجانب که تحت تکفل پدرم هستم اگر خدا بخواهد سال آينده به اتفاق مادرم به زيارت خانۀ خدا مشرف خواهم شد، لازم به يادآورى است که هزينۀ اين سفر را از پول هايى که پدرم طى هفت يا هشت سال به عنوان هفتگى و يا پولى که براى پس انداز به ما داده پرداخته ايم، قابل ذکر است که پدرم تا اين تاريخ هيچ گونه وجهى به عنوان خمس نپرداخته است، خواهشمندم مرقوم بفرماييد که حج ما با اين پول چه صورتى پيدا می کند؟
ج - اگر يقين به وجود خمس در پول مزبور نداريد حج اشکال ندارد، و اگر يقين به وجود خمس در مال داريد لازم است احرام و قربانى را از مال حلال يقينى تهيه نماييد.
س 40 - فرموده ايد: اگر از طرف قاضى مکه حکم شد که فلان روز عيد است و ما يقين به خلاف نداشته باشيم متابعت آنان جايز است، آيا اگر در همين
ص: 340
فرض بتوان احتياط کرد و وقوف عرفات و مشعر و اعمال منى را بدون محذور انجام داد تا متابعت قطعى واقع شود، آيا اين کار لازم است يا نه؟
ج - بايد تبعيت کنند ولو با علم به خلاف.
س 41 - آيا شخص فقير مى تواند گوشت کفارۀ تقصير خود را به مصرف فقرايى که نان خور او هستند برساند؟
ج - براى کسانی که نفقۀ آنان بر او واجب است نمى شود صرف نمود.
س 42 - کفاراتى که در احرام عمرۀ تمتع بر گردن انسان مى آيد، در مکه معلوم است که فقير مؤمن نيست، آيا بايد صبر کند تا در محل، ذبح کند و به فقير بدهد و اين تأخير عمدى مانع ندارد؟
ج - تأخير عمدى خلاف احتياط است، و در هر صورت ذبح در محل و دادن به فقرا کفایت می کند.
س 43 - اگر شخصى در مکه يا مدينه پول سعودى پيدا کند که نمى داند متعلق به ايرانى است يا غير ايرانى، وظيفۀ او چيست؟
ج - با يأس از پيدا شدن صاحبش از طرف او به فقير صدقه بدهد على الاحوط.
س 44 - زنى به همراه شوهرش در روز يازدهم جهت رَمى به طرف جمرات حرکت می کند که بر اثر شدت گرمى هوا و کثرت جمعيت شوهر خود را گم می کند، حالت اضطراب و شوکه شدن به او دست مى دهد و به زمين مى افتد، مأمورين او را به بيمارستان منتقل می کنند، بعد از چهار روز تفحص و جستجوى زياد در بيمارستان پيدا مى شود که قادر به سخن گفتن نبوده و حتى قادر به انجام بقيۀ اعمال حج نمى باشد و در فاصلۀ اين مدت همراهان او شوهرش را تکلیف می کنند که به نيابت از خانوادۀ خودش بقيۀ اعمال او را انجام دهد، آنچه مسلم است اين بوده که شوهر در حال ناراحتى و
ص: 341
اضطراب و حواس پرتى بوده، ولى از او که سؤال مى شود اعمال نيابتى را انجام داديد يا نه جواب مى دهد بلى انجام دادم، پس از مراجعت از حج شوهرش قسم جلاله ياد می کند که من حالم به جا نبوده، و اعمال نيابتى را انجام ندادم و اظهار می کند که اجتماع ما با هم حرام است، آيا حج صحيح است يا نه؟ و در صورت عدم صحت آيا با نيابت کفایت می کند يا اين که لازم است خودش بقيۀ اعمال حج را انجام دهد، و قربانى که به واسطۀ عدم بيتوته در منى مى باشد، آيا در محل خودش ذبح کند کافى است و يا بايد به منى فرستاده شود؟
ج - اگر اعمال روز عيد را انجام داده و اعمال مکه را انجام نداده در صورتى که مى تواند خودش به مکه برود بايد خودش آنها را انجام دهد، و اگر معذور است نايب بگيرد، و قربانى مورد سؤال در محل خودش هم صحيح است، و لازم نيست به منى فرستاده شود، و رَمى ايامى که انجام نشده، سال بعد بايد قضا شود، و اگر خودش نمى تواند برود، نيابت کافى است.
س 45 - شخصى در سال 1361 به حج مشرف مى شود و در مغرب روز نهم ذيحجه با وانتِ کارگرى بدون توقف در مشعر الحرام به منى رفته، و در خارج منى به دست غير مؤمن قربانى کرده، و در خارج منى سر تراشيده است، تکلیف اين شخص چيست، آيا مى تواند به نيت ديگرى يا براى خودش به حج مشرف شود؟
ج - بنابر احتياط واجب بايد قربانى و سرتراشى و اعمال مکه را اعاده کند و عمرۀ مفرده اى هم به جا آورد و دو مرتبه اصل حج را همانجام دهد و تا سرتراشى و اعمال بعد از آن انجام نگرفته و عمرۀ مفرده را انجام نداده، باقى بر احرام است.
ص: 342
س 46 - آيا در عرفات و منى و مشعر و بعد از مراجعت از اماکن مزبور در صورتى که مسافت شرعى محقق نشود وظيفۀ حجاجى که قبلاً در مکۀ معظمه قصد اقامت کرده اند از حيث قصر و اتمام چيست؟
ج - در فرض مذکور تمام است.(1)
س 47 - بعضى از حجاج در مکه قصد اقامه کرده اند، چه بطن مکه يا محلات آن مثل شيشه و ريع الذاخر يا مسفله يا حجون، اگر يقين داشته باشند که تا عرفات چهار فرسخ است، نماز را قصر و اگر شک داشته باشند در مسافت شرعى نماز را تمام مى خوانند، بفرماييد در مراجعت از عرفات و منى، تکلیف آنان از نظر قصر و اتمام چيست، با توجه به اين که توقف آنان در مکه یک روز يا سه روز يا نه روز است و بايد به ايران يا مدينه حرکت کنند؟
ج - در صورت عدم مسافت شرعيه يا شک در آن که در نماز باقى بر تمام هستند، اگر از عرفات که به مکه برمى گردند، از جهت اين که محل اقامه است مى روند و بعد از مکه قصد مسافرت می کنند، در بازگشت به مکه و در خود مکه هم نمازشان تمام است.
س 48 - اگر موقف دو روز اختلاف داشته باشد، وظيفه چيست؟
ج - فرقى بين یک روز اختلاف و دو روز در حکم مسأله نيست.
س 49 - در مواردى که فرموده ايد: اگر مشقت يا حرج داشته باشد ... بفرماييد منظور از مشقت و حرج شخصى است يا نوعى؟
ج - بايد خصوص مسأله ملاحظه شود و اگر حکم دائر مدار حرج و مشقت باشد، شخصى آن منظور است.
ص: 343
س 50 - حاجى تمام اعمال عمره و حج را انجام داده و بعد فهميد وضويش باطل بوده است، آيا با تدارک طواف ها و نماز، حج او صحيح است يا نه؟ و بر فرض فساد، چگونه از احرام خارج شود، و وظيفۀ او چيست؟
ج - بلى با تدارک طواف ها و نماز، حج او صحيح است.
س 51 - اگر شخصى مبلغى اَرْز به فردى بدهد که عوض آن را - به قيمت دولتى يا آزاد - پول ايرانى بگيرد، چه حکمى دارد؟
ج - در تبديل پول بايد با هم تراضى نمايند. و خلاف مقررات هم نباشد.
مسأله 52 - پيشاهنگانى که مى خواهند بدون احرام در عرفات و منى باشند و نمى توانند در آن جا با احرام باشند، مى توانند براى ورود به مکه، عمرۀ مفرده انجام دهند و براى حج مُحرم نشوند، ولى کسی که مستطيع است نبايد اين کار را قبول کند و بايد عمره و حج تمتع به جا آورد، و در هر صورت اگر مُحرم شد و با لباس مخيط بود حج او صحيح است و بايد کفاره بدهد.
س 53 - شخصى بعد از احرام عمرۀ تمتع ديوانه شده است، دوستان او بدون اجازه براى او نايب مى گيرند و يا تبرّعاً باقى اعمال او را انجام مى دهند، آيا اين اعمال براى شخص اول مُجزى است و از احرام خارج مى شود يا نه؟ و اگر پولى خرج شد، آيا مى شود از ولىّ کسی که ديوانه شده گرفت يا نه؟
ج - نيابت مزبور کفایت نمی کند، و شخص اول همچنان در احرام باقى است، و پولى که خرج شده از مال کسی است که خرج کرده است و نمى تواند به ديگرى رجوع کند، مگر آن که مغرور شده باشد.
س 54 - آيا عمره و حج به واسطۀ جماع، يا ترک طواف، يا ترک احدالموقفين، فاسد مى شود يا نه؟ و بر فرض فساد، چگونه بايد از احرام خارج شود؟
ص: 344
ج - تفصيل موارد فساد به واسطۀ امور ذکر شده، در مناسک موجود است، و جماع در عمرۀ تمتع مفسد نيست، و چنانچه در حج، فساد به واسطۀ جماع باشد، بايد عمل حج را تمام کند گرچه حج فاسد است، و با اتمام حج از احرام خارج مى شود،(1) ولى در موارد ديگر، اگر فساد به ترک وقوف باشد، بايد به همان احرام حج، عمرۀ مفرده به جا آورد و مُحل شود، و حکم ترک طواف در عمرۀ تمتع، در مناسک مفصلاً بيان شده است، و ترک طواف در حج صورى دارد که بعض آنها در مناسک ذکر شده است.
س 55 - کسی که حج او به واسطۀ ترک وقوفين فاسد شده و باقى اعمال را به جا آورده و بدون عمرۀ مفرده به ايران آمده است، تکلیف فعلى و آيندۀ اين مُحرم چيست؟
ج - به احرام باقى است، و مى تواند براى خروج از احرام، عمرۀ مفرده انجام دهد.
س 56 - آيا قصد اِبطال عمره يا حج و يا بعض اجزاى آن مبطل است يا نه؟
ج - قصد ابطال، مبطل نيست.
س 57 - آيا مصرف کنسروهاى گوشت و ماهى خارجى که در بازار مسلمين به فروش مى رسد، جايز است يا نه؟
ج - اگر ندانند از کجا وارد شده يا بدانند که از بلاد مسلمين استمانع ندارد، و اگر بدانند که از بلاد کفر وارد مى شود، در صورتى محکوم به حليت است که وارد کننده مسلمان باشد و
ص: 345
احتمال بدهند که احراز تذکيۀ آن را کرده و در دسترس مسلمين قرار داده است.
ص: 346
مسأله 1 - مصدود عبارت است از کسی که دشمن او را منع کند از عمره يا حج به تفصيلى که مى آيد. و محصور آن است که به واسطۀ مرض ممنوع شود از عمره يا حج.(1)
مسأله 2 - کسی که مُحرم شد به احرام عمره يا احرام حج، واجب است عمره و حج را تمام کند و اگر نکند به احرام باقى خواهد ماند.
مسأله 3 - اگر کسی احرام عمره را بست و بعد از آن دشمنى يا کسی ديگر از قبيل عُمّال دولت يا غير آنها او را منع کنند از رفتن مکه، و راه ديگرى نباشد جز آن راهى که ممنوع است يا اگر باشد مؤونۀ آن را نداشته باشد مى تواند در همان محل که ممنوع شده یک شتر يا یک گاو يا یک گوسفند قربانى کند(2) و از احرام خارج شود، و احتياط واجب آن است که به نيت تحليل قربانى کند، و به احتياط واجب قدرى از مو يا ناخن خود را بگيرد، و در اين صورت بر او همه چيز حلال مى شود حتى زن.
مسأله 4 - اگر کسی به احرام عمره وارد مکه شد و دشمن يا کسی ديگر او را از به جا آوردن اعمال عمره منع کرد همان حکم مسألۀ پيش را دارد، بلکه بعيد نيست که اگر از طواف يا سعى نيز منع کند همين حکم را داشته باشد.
مسأله 5 - کسی را که به واسطۀ بدهکارى که ندارد بدهد، حبس کنند يا به
ص: 347
ظلم حبس کنند حکم سابق را دارد.(1)
مسأله 6 - اگر بعد از احرام براى رفتن به مکه يا اجازۀ به جا آوردن اعمال، پولى مطالبه کنند پس اگر داشته باشد بايد بدهد، مگر آن که حرجى باشد، و اگر نداشته باشد يا حرجى باشد ظاهراً حکم مصدود را داشته باشد.
مسأله 7 - اگر از یک طريق مصدود شد و راه ديگرى هست که باز است و مخارج رفتن از آن راه را دارد بايد به احرام باقى بماند و از آن راه برود، و اگر از آن راه رفت و حج او فوت شد بايد عمرۀ مفرده به جا آورد و از احرام خارج شود.
مسأله 8 - اگر شخص مصدود خوف آن داشته باشد که اگر از راه ديگر برود به حج نمى رسد نمى تواند عمل شخص مصدود را بکند و مُحل شود، بلکه بايد به راه ادامه دهد و صبر کند تا فوت محقق شود و با عمرۀ مفرده متحلّل شود.
مسأله 9 - تحقق پيدا می کند مصدود بودن در حج به اين که به هيچ یک از وقوف اختيارى و اضطرارى عرفه و مشعر نرسد، بلکه تحقق پيدا می کند اگر نرسد به چيزى که به فوت آن، حج فوت مى شود هرچند از روى علم و عمد نباشد، و صور آن [در] سابق ذکر شد، بلکه ظاهراً تحقق پيدا کند به اين که بعد از وقوفين منع کنند او را از منى و مکه و نتواند نايب بگيرد، بلکه اگر منع کنند از اعمال منى يا اعمال مکه با عدم امکان نايب، بلى در صورتى که تمام اعمال را به جا آورد و منع نمودند از برگشتن به منى براى بيتوته و اعمال ايام تشريق، مصدود بودن تحقق پيدا نمی کند، و حج او صحيح است، و بايد نايب بگيرد براى اعمال در اين سال، و اگر نشد سال ديگر.
مسأله 10 - کسی که مصدود شد از آمدن به مکه يا از اتمام اعمال يا از به جا
ص: 348
آوردن اعمالى که به ترک آنها حتى به غير عمد حج باطل مى شود و به دستورى که گفته شد از احرام خارج شد، اگر حج بر او مستقر شده بوده يا آن که در سال ديگر مستطيع است و حج واجب را به جا نياورده بايد بعد از رفع منع دوباره به حج برود و اعمالى که نموده کافى از حَجّة الاسلام نيست.
مسأله 11 - کسی که مصدود است اگر اميد برطرف شدن مانع را داشته باشد بلکه گمان آن را هم داشته باشد مى تواند به دستورى که گفته شد از احرام خارج شود.
مسأله 12 - کسی که احرام عمره بست و به واسطۀ مرض نتوانست برود به مکه اگر بخواهد مُحل شود بايد هَدى کند، و به احتياط واجب(1) هَدى يا پول آن را بفرستد به وسيلۀ امينى به مکه و با او قرارداد کند که در چه روز و چه ساعتى آن را در مکه ذبح کند و وقتى که روز و ساعت موعود رسيد تقصير کند، پس از آن هرچه بر او حرام شده بود حلال مى شود مگر زن، و احتياط(2) آن است که در ذبح، قصد تحليل منوب عنه کند.
مسأله 13 - کسی که احرام حج بست و به واسطۀ مرض نتوانست برود براى عرفات و مشعر، بايد هَدى کند، و به احتياط واجب(3) هَدى يا پول آن را بايد بفرستد به منى که در آن جا ذبح کنند و مواعده کنند که روز عيد ذبح شود و در آن وقت تقصير کند، پس هرچه بر او حرام شده بود حلال مى شود مگر زن.
مسأله 14 - کسی که حج واجب به عهدۀ او است و به واسطۀ مرض، محصور شد زن بر او حلال نمى شود مگر آن که خودش بيايد و اعمال حج
ص: 349
را به جا بياورد و طواف نساء بکند، ولى اگر عاجز شد از آمدن، بعيد نيست کفایت عمل نايب براى تحليل زن بر او. و اما کسی که حج او استحبابى بوده بعيد نيست کفایت طواف نايب از او، ولکن احتياط آن است که در صورت امکان خودش برود.
مسأله 15 - اگر کسی که با او قرار داده بود ذبح کند [ذبح] نکرده بود و شخص مُحرم در روز موعود مُحل شد و با زن هم نزدیکی کرد معصيت نکرده و کفاره هم ندارد، لکن بايد باز هَدى يا پول را بفرستد و مواعده کند و بايد از زن اجتناب کند، و احتياط واجب آن است که از وقتى که معلوم شد عمل نشده اجتناب کند گرچه محتمل است که وجوب اجتناب از وقتى باشد که شخص را مى فرستد براى ذبح.
مسأله 16 - تحقق محصور بودن مثل تحقق مصدود بودن است که گذشت.
مسأله 17 - اگر مريض بعد از آن که هَدى يا پولش را فرستاد حالش خوب شد به طورى که توانايى رفتن به مکه را داشت بايد برود، پس اگر مُحرم به احرام تمتع است و به وقت رسيد، اعمال عمره و حج را به جا مى آورد و اگر وقت تنگ شد به طورى که اگر بخواهد عمره به جا بياورد وقوف به عرفات فوت مى شود بايد برود به عرفات و حج اِفراد به جا بياورد، و احتياط آن است که قصد عدول کند و بعد از آن عمرۀ مفرده بکند، و کافى است از حَجّة الاسلام.
و اگر وقتى رسيد به مکه که حج فوت شده - يعنى به وقت اختيارى مشعر نمى رسد - عمرۀ او مبدّل مى شود به عمرۀ مفرده و بايد آن را به جا آورد و از احرام خارج شود، و احتياط آن است که قصد عدول به عمرۀ مفرده کند، و حج واجب را با وجود شرايط در سال ديگر به جا آورد.
مسأله 18 - مصدود به دشمن در حکمى که براى مريض در مسألۀ پيش ذکر شده مانند او است.
ص: 350
مسأله 19 - کسانی که مريض نيستند لکن به علت ديگر بعد از احرام نتوانستند به مکه بروند مثل کسی که پايش يا کمرش شکسته يا به واسطۀ خونريزى ضعف بر او مستولى شده بعيد نيست حکم مریض را داشته باشند، لکن مسأله مشکل است، بنابراين احتياط آن است که به احرام باقى بمانند تا وقتى که خوب شوند؛ پس اگر حج، فوت شده عمرۀ مفرده به جا بياورند و از احرام خارج شوند، و حج اگر واجب بوده با وجود شرايط اعاده کنند.
مسأله 20 - زمانى که بايد مريض مواعده کند براى ذبح در احرام حج، روز دهم است به احتياط واجب و بايد قرار تأخير تا ايام تشريق ندهد، و در احرام عمرۀ تمتع احتياط آن است قبل از خروج حاج به عرفات باشد.
س 1 - شخصى به نيت عمرۀ تمتع استحبابى براى یکی از معصومين: يا یکی از شهدا مُحرم شد و طواف و نماز طواف عمره را به جا آورد و قدرت بر اتمام عمل از او سلب شد، آيا همان حکم محصور و مصدود را دارد؟
ج - اگر مريض شده يا دشمن او را منع کرده، و نمى تواند اعمال را تمام کند و نايب هم نمى تواند بگيرد، حکم محصور و مصدود را دارد.
س 2 - آيا تصادف در احرام، حصر است و بايد عملى که محصور انجام مى دهد به جا آورد؟
ج - بلى، با شرايط معتبره در حصر، حکم حصر بر آن مترتب مى شود.
س 3 - در مناسک حکم محصور را که بيان فرموده ايد، مربوط است به کسی که مُحرم شده است و قبل از مُحل شدن محصور شود، در اين جا اين سؤال مطرح است که اگر پس از انجام اعمال عمرۀ تمتع و خارج شدن از احرام آن
ص: 351
محصور شود و نتواند براى حج مُحرم شود آيا حج از او ساقط است يا نه؟ و وظيفۀ او چيست؟
ج - از احرام خارج شده است ولى کفایت از حج نمی کند، و چنانچه سال اول استطاعت او باشد حج بر او واجب نشده است.
س 4 - شخصى بعد از آن که براى حج مُحرم شده دچار سکتۀ قلبى مى شود به گونه اى که هر نوع حرکت براى او ضرر دارد، وظيفۀ او چيست؟
ج - اگر نمى تواند وقوفين را درک کند، حکم محصور را پيدا می کند، و چنانچه وقوفين را درک کرده نسبت به بقيۀ اعمال، تفصيل بين امکان استنابه و عدم آن است که در مناسک ذکر شده است.
س 5 - شخصى در مدينه مصدوم مى شود، او را به مسجد شجره مى آورند و مُحرم مى نمايند آيا احرام او صحيح است و وظيفۀ بعدى او چيست؟ و اگر نتواند حج انجام دهد تکلیف او چيست؟
ج - احرام او صحيح است. و اگر مى تواند که عمره و حج را انجام دهد، ولو با استنابه در طواف و سعى، حج او صحيح است، و اگر نمى تواند حج به جا آورد احوط آن است که وظيفۀ محصور را انجام دهد و با احرام مزبور عمرۀ مفرده هم انجام دهد.
والحمد للّه أوّلاً وآخراً وظاهراً وباطناً والسلام على محمّد وآله الطيّبين واللعن على أعدائهم أجمعين.
ص: 352