سفرنامه حاجی داوود: (زائری از بمبئی به مشهد)

مشخصات کتاب

سرشناسه : داوود ناصر

عنوان و نام پدیدآور : سفرنامه حاجی داوود: (زائری از بمبئی به مشهد)/ ترجمه حسین رئیس السادات

مشخصات نشر : مشهد: آستان قدس رضوی ، موسسه چاپ و انتشار، 1376.

مشخصات ظاهری : 77 ص .مصور، نقشه

فروست : (موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی 305)

شابک : 964-434-012-4بها:2000ریال

وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی

موضوع : مشهد -- سیر و سیاحت -- قرن 14

موضوع : داوود، ناصر -- سرگذشتنامه

موضوع : سفرنامه

شناسه افزوده : رئیس السادات ، حسین ، 1327-، مترجم

شناسه افزوده : آستان قدس رضوی . موسسه چاپ و انتشارات

رده بندی کنگره : DSR2121/ش86د2 1376

رده بندی دیویی : 955/822

شماره کتابشناسی ملی : م 77-108

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب : خانم نرگس قمی

ص: 1

اشاره

ص: 2

سفرنامه حاجی داوود

(زائری از بمبئی به مشهد)

1305 ه-. ش / 1926م

ترجمه سید حسین رئیس السادات

ص: 3

ناصر، داوود

سفرنامه حاجی داوود (زائری از بمبئی به مشهد) / ترجمه حسين رئيس السادات - مشهد: آستان قدس رضوی، موسسه چاپ و انتشارات، 1376.

77 ص : مصور - (موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، 305)

1. مشهد - سیر و سیاحت 2. هند - سیر و سیاحت 3. پاکستان - سیر و سیاحت. الف. رئيس السادات، حسین، مترجم . ب. عنوان

DSR 2121

س 162 ن

955/822042

فهرستنویسی پیش از انتشار : مؤسسه چاپ و انتشارات با همکاری کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی

موسف چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی

305

سفرنامه حاجی داوود

زائری از بمبئی به مشهد

1305 ه- . ش / 1926م

ترجمه سيد حسين رئيس السادات

چاپ اول / 1376

3000 نسخه - رقعی

امور فنّی و چاپ: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی

ص. پ 157 - 91735

شابك 4 - 012 - 434 - 964

حق چاپ محفوظ است

توزیع: شرکت به نشر

دفتر مرکزی، مشهد: تلفن 49292 ، تهران: تلفن 655982

اصفهان: « 673676 ، تبریز : « 67308

ص: 4

فهرست مندرجات کتاب

پیشگفتار 7

مقدمه مترجم 11

از بمبئی به مشهد 17

مقدمه ناشر سفرنامه به زبان گجراتی 20

اجر زیارت حضرت رضا علیه السلام 21

سفر از بمبئی به مشهد خروج از بمبئی 25

از احمد آباد گجرات تا حیدر آباد سند 26

ورود به سرزمین ایران 37

سفر با اتومبیل در خاک ایران 40

حرم امام رضا علیه السلام 49

شهر مشهد 59

مکان های زیارتی در مشهد 68

فرمانروای ایران 70

ص: 5

در راه بازگشت 71

جدول روزشمار مسافرت و شهرهای مهم که با قطار طی شده است 75

مسافرت به وسیله اتومبیل 76

وسایل ضروری در طی مسافرت 77

وسایل آشپزی 77

ص: 6

به نام خدا

پیشگفتار

حاج روشن علی فرزند حاجی داوود از افراد معتبر و سرشناس جامعه شیعیان اثنی عشری خوجه بمبئی است که احترام زیادی در بین مردم دارد و در اداره امور اجتماعی و مذهبی آنان نقش مهمی را ایفا می کند. علی رغم ضعف جسمانی و سالمندی (82 سالگی) هم اکنون ریاست اکثر انجمن های مذهبی و مؤسسات عام المنفعه شيعيان خوجه بمبئی مانند هیأت امنای مسجد جامع شیعیان اثنی عشری خوجه بمبئی، انجمن فیض پنج تن، انجمن حمایت الاسلام، بنیاد ایمان، انجمن رفاه ایتام، جامعه كمك به زوار و انجمن ترقی آموزش شیعیان خوجه بر عهده اوست.

آقای روشن علی از علاقه مندان خاص زیارت خانه خدا، حرم مطهر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله، ائمه معصومین علیه السلام و مادر گرامی شان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهاست و همیشه از سفرهای مکرر

زیارتی خود به عربستان، ایران و عراق یاد می کند. در ملاقاتی که مدتی

ص: 7

پیش با ایشان داشتم آقای روشن علی در حالی ک-ه اش--ك ش--وق در چشمانش حلقه زده بود مطالبی بسیار شنیدنی از اولین سفر زیارتی خود به مشهد مقدس برایم بازگو کرد. این سفر در تابستان سال 1305 هجری شمسی اتفاق افتاده و روشن علی در حالی که تنها 12 سال داشته همراه پدر، مادر، خواهران و برادران خود از شهر بمبئی به مشهد مقدس مسافرت کرده و خاطرات فراوانی را از این سفر طولانی زمینی به یاد دارد. آقای روشن علی با ذکر گوشه هایی از این خاطرات صفحاتی از يك کتاب قدیمی گجراتی زبان را که حدود 70 سال پیش به چاپ رسیده بود برایم می خواند و آن را با اشتیاق به زبان انگلیسی ترجمه می کرد. در حقیقت مطالب این کتاب چیزی نبود بجز یادداشت های پدر روشن علی (مرحوم حاج داوود ناصر) در همان سفر بمبئی به مشهد که تحت عنوان سفرنامه بمبئی به مشهد در همان سال ها به چاپ رسیده و در اختیار علاقه مندان به زیارت حضرت ثامن الائمه علیه السلام قرار گرفته بود.

بی درنگ در ذهنم گذشت که ترجمه این کتاب به زبان فارسی و احتمالاً چاپ آن اولاً تقدیر و تشکری خواهد بود از يك زائر مسلمان علاقه مند که سال ها پیش با نوشتن این کتاب شوق زیارت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام را در بین همکیشان خود برانگیخته و این اقدام به دلیل پایگاه اجتماعی نویسنده تأثیر شایانی در تشویق شیعیان خوجه به زیارت اماکن مقدسه ایران داشته است ثانیاً بدون شک این سفرنامه به عنوان يك اثر مردمی نسبه قدیمی که حاصل سفر يك فرد مذهبی از همسایه شرقی آن روز ایران (هندوستان) است باید حاوی مطالب جالب و ارزنده ای برای علاقه مندان به این گونه مطالب باشد. لذا ترجمه این سفرنامه را به آقای روشن علی پیشنهاد کردم و ایشان نیز با استقبال از این

ص: 8

پیشنهاد از یک جلد کتاب موجود در کتابخانه شخصی خود زیراکسی

تهیه نموده و برای این جانب ارسال کرد.

کار ترجمه این متن از زبان گجراتی به زبان انگلیسی و سپس به زبان فارسی با عنایت الهی توسط افرادی که دارای قابلیت های مناسبی برای این کار بودند انجام گرفت. ابتدا آقای سلطان اختر پتیل مترجم خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران در بمبئی که به زبان های گجراتی و انگلیسی تسلط کامل داشته و با زبان فارسی نیز آشنایی خوبی دارد آن را از زبان گجراتی به زبان انگلیسی برگردانید. از آن جا که ایالت گجرات محل تولد و زندگی سلطان اختر پتیل است لذا علاوه بر این که زبان گجراتی زبان مادری اوست وی با شهرها و راه های این ایالت که بخش مهمی از مسیر حرکت زائر ما در داخل شبه قاره هند بوده آشنایی کامل دارد که این عوامل موجب اعتبار ترجمه ایشان گردیده است.

از طرفی کار ترجمه متن انگلیسی به زبان فارسی به آقای سید حسين رئيس السادات دانشجوی دوره دکترای رشته تاریخ در دانشگاه بمبئی سپرده شده بود که بر حسب تصادف وی نیز علاوه بر این که موطنش خراسان ایران است تز تحقیقاتی دوره دکترایش نیز در موضوع تاریخ خراسان (مسیر حرکت زائر ما در داخل ایران) است که این امر موجب گردیده متن ترجمه شده فارسی نیز از اعتبار خوبی برخوردار باشد.

در هر حال لازم می دانم از هر دو این عزیزان به سبب زحماتی که برای این کار متحمل شدهاند تشکر کنم همچنین از آقای دکتر مهرداد رخشنده مسؤول روابط عمومی خانه فرهنگ که کار تایپ و صفحه بندی این مجموعه را با صبر و حوصله به اتمام رساندند قدردانی می کنم .

ص: 9

خداوند بزرگ را نیز شاکریم که توفیق تهیه و تنظیم این مجموعه را به ما عنایت فرمود انشاءالله که با این کار باقیات صالحاتی برای خود فراهم آورده باشیم.

ابو الحسن خلج منفرد

مسؤول خانه فرهنگ

خرداد ماه 1374 - بمبئی

ص: 10

تقدیم:

به روان پاک پدرم که خادم و زائر آستان مقدس حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بود .

مقدمه مترجم

کار سفرنامه نویسی درباره ایران، بویژه از دوران صفویه در کشورهای مختلف اروپا رواج و رونق داشته است و سیاحان بی شماری از چین در شرق آسیا تا عثمانی در غرب آن هر يك به مقدار بضاعت و امکانات خود مطالبی درباره شهرها، مردم و زندگی ملل شرق بیان کرده اند و البته این سفرنامه ها، هم اکنون برای بازنویسی تاریخ بسیار مفید می باشند. چندین سال قبل که در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی به عنوان کتابدار خارجی (السنه اروپایی) کار می کردم فهرستی مشتمل بر 76 سفرنامه از فرانسوی، انگلیسی، آلمانی و ایتالیایی فراهم کردم که نسخه هایی از آن به صورت زیراکس در کتابخانه های مشهد توزیع شد. محققی به نام آقای محسنیان در موسسه مطالعات اجتماعی نیز صورت تفصیلی بیش از 103 سفرنامه را تهیه کرده است. شاید یکی از بهترین کتابهایی که به فارسی ترجمه شده کتاب ایران عصر صفوی از دیدگاه سفرنامه های اروپاییان (1)

ص: 11


1- سیبلا شوستر والسر، ایران عصر صفوی از دیدگاه سفرنامه های اروپاییان، ترجمه دکتر غلامرضا ورهرام، تهران، نشر امیرکبیر، 1366.

باشد که نویسنده درباره سفرنامه نویسان عصر صفوی بحث کرده است. البته کتاب جغرافیای تاریخی خراسان از نظر جهانگردان (1) از صبغه دیگری است با تحقیقی وسیع و ارزشمند. یقیناً کتاب دیگری که در این زمینه می شود از آن نام برد سفرنامه شاردن فرانسوی (2) است. خوشبختانه اکنون اغلب سفرنامه های اروپاییان به فارسی برگردانیده شده و روز بروز این ترجمه ها فزونی می گیرد. (3)

اما سفرنامه ای که در پیش رو دارید شاید از جهات خاصی قابل توجه باشد :

1- نویسنده سفر نامه فردی مذهبی است که به قصد زیارت مرقد مطهر حضرت رضا علیه السلام رنج سفر را بر خود هموار نموده و هیچ گونه هدفی از قبیل تجارت، سیاحت یا آشنا شدن با زندگی دیگر مردم نداشته است.

2- سفرنامه نویس که بهتر است بگوییم «زائر ما» نه از غرب ایران بلکه از شرق و از هند وارد ایران شده و تنها از شهرهای شرقی ایران عبور کرده است.

3- زائر ما بیش ترین مسیر را با قطار و بخشی از آن را با اتومبیل طی کرده است.

ص: 12


1- ابو القاسم طاهری، جغرافیای تاریخی خراسان از نظر جهانگردان، تهران 1348 .
2- ژان شاردن، دایرة المعارف تمدن ایران - سیاحتنامه شاردن، ترجمه محمد عباسی، تهران، امیر کبیر، 1349 .
3- غلامرضا ورهرام، منابع تاریخ ایران در دوران اسلامی، تهران، امیر کبیر، 1371.

4- زائر ما قصدش از نوشتن این سفرنامه تنها بازگو کردن مشکلات و راهنمایی زائران نبوده است بلکه با علاقه خاصی در نظر داشته که همکیشان خود را برای زیارت فراخواند و از این جهت ثواب اخروی برای خود ذخیره کند.

5- زائر ما با وجودی که برای اولین بار به ایران مسافرت کرده در ذکر اسامی جای ها و مسافت آن ها تقریباً سهو و اشتباه کم دارد .

6- زائر ما از شیعیان اثنی عشری خوجه بمبئی بوده که شغل تجارت داشته و مرد متمول و مطلعی بوده است. او در سال های جوانی از گجرات به بمبئی مسافرت کرده و اصل سفرنامه را نیز به زبان گجراتی نوشته است.

7- مترجم متن از زبان گجراتی به زبان انگلیسی آقای سلطان اختر پتیل مترجم خانه فرهنگ ایران در بمبئی می باشد که چون در گجرات زندگی می کند اولاً کلیه ایستگاه های بین راه را (دست کم در قسمت هند) خود دیده و در ضبط اسامی هیچ مشکلی نداشته ثانیاً به خاطر این که به زبان های گجراتی، انگلیسی، مراتی زبان استان مهاراشترا و مردم بمبئی، اردو، فارسی و هندی آشنایی دارد ترجمه انگلیسی از اعتبار خوبی برخوردار است.

8- زائر ما در ابتدا در فضیلت زیارت حضرت رضا علیه السلام چند حدیث نقل می کند تا دلیل کافی برای سفر خود به خوانندگان ارائه دهد.

9- این سفرنامه نزديك به هفتاد سال قبل به زبان گجراتی توسط فرد خیری به نام حاج غلامعلی اسماعیل (یعنی فرزند اسماعیل) در 1500 نسخه نشر یافته است.

ص: 13

10 - زائر ما گويا يك دستگاه سنجش دمای هوا و يك دستگاه سنجش ارتفاع زمین از سطح دریا همراه خود داشته که تقریباً هوای مناطق بین راه را در ماه های مرداد و شهریور یادداشت کرده است (البته به درجه فارنهایت).

11 - همان طور که در زیرنویس متن توضیح داده ام از آن جا که زائر ما بیش تر گرفتار تهیه ارزاق و مایحتاج همراهان بوده و تقریباً در هیچ شهری جز مشهد و زاهدان توقف نداشته از وضع اجتماعی یا اقتصادی و فرهنگی شهرهای مسیر خود اطلاعات چندانی ارائه نمی دهد اما در مشهد که بیش تر توقف کرده تقریباً اطلاعات خوبی ارائه داده است.

12 - شاید یکی از نکته های بارز این سفرنامه بیان نرخ ارزاق در هفتاد سال قبل و مقایسه روپیه هند با قران ایرانی بوده است چنان که در صفحات مختلف سفرنامه يك قرآن را برابر با چهار آنه (1) هندی می داند و از آن جا که هر شانزده آنه يك روپیه می باشد بنابراین هر ریال برابر با يك چهارم روپیه بوده است.

13 - توصیفاتی که از مشهد خیابان های آن، جاهای دیدنی، بارگاه حضرت رضا علیه السلام و خطبه خوانی ارائه می شود بسیار جالب و خواندنی است.

14- البته در برخی جاها آمار و اطلاعات غیر دقیقی ارائه شده که مترجم فارسی با حاشیه و زیر نویسی به تکمیل و تصحیح آن اطلاعات پرداخته است .

ص: 14


1- Anna هر روپیه برابر 16 آنه و هر آنه برابر شش پیسه و هر پیسه برابر سه پایی بوده است فعلاً این سیستم دیگر در هند معمول نیست و هر صد پيسه يك روپیه می باشد.

15- همان طور که زائر ما در ابتدا با ذکر چند حدیث سفرنامه خود را شروع می کند در پایان سفرنامه نیز از ذکر زیارتنامه حضرت رضا علیه السلام غافل نبوده و جهت تیمن و تبرك سفرنامه خود را به دعاهای مذهبی مزین نموده است.

در پایان لازم می دانم از مسؤول محترم خانه فرهنگ بمبئی جناب آقای منفرد که فرصت ترجمه این سفر نامه را در اختیار بنده قرار دادند تشکر کنم امیدوارم که خوانندگان عزیز کاستی های ترجمه را بر بنده ببخشایند و از راه لطف نادرستیها را گوشزد فرمایند.

سید حسين رئيس السادات

بمبئی - هند

ص: 15

ص: 16

یا امام رضا علیه السلام

از بمبئی به مشهد - 1345 هجری قمری برابر با 1926 میلادی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ، الصلوة وَ السَّلَامُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ .

سفر نامه خطی داوود فرزند حاجی ناصر ، رئیس انجمن فیض پنج تن و انجمن حمایت الاسلام

رباعی

ای عزیزان این سخن فرموده پیغمبر است *** نور چشمم در خراسان بی کس و بی یاور است

يك طواف مرقد سلطان على موسى الرضا *** هفت هزار و هفتصد و هفتاد حج اکبر است

حضرت رسول خدا صلوات الله علیه فرموده اند كه يك طواف ضریح فرزندم علی بن موسى الرضا برابر ثواب هفت هزار و هفتصد و هفتاد حج اکبر است. (1)

ترجمه شعر اردو

ای مؤمنین، سید ابرار، پیامبر همی گوید *** هر کس به زیارت من بياید

هر وقت بمیرد من عزادار می شوم *** و در شب اول فوت صد مرتبه به قبر او سر می زنم

آن زائری که در راه زیارت من بمیرد *** من خودم او را غسل و کفن می کنم (2)

ص: 17


1- این رباعی در متن اصلی به زبان فارسی و با خط گجراتی آمده است.
2- این شعر در متن اصلی به زبان اردو است.

مترجم انگلیسی و مترجم فارسی در سمینار استادان ادبیات فارسی در شبه قاره هند. بمبئی، مرکز فرهنگی نهرو (نهروسنتر)، دی ماه 1374 / ژانویه 1996.

ص: 18

مترجم فارسی در میدان چارچ گیت بمبئی - فروردین 1373 / مارس 1994.

ص: 19

مقدمه ناشر سفرنامه به زبان گجراتی

با تشکر و احترام نسبت به برادر دینی متواضع و فروتن خودمان جناب حاج غلامعلی اسماعیل (فرزند اسماعیل) از جهت فراهم کردن وسایل مادی چاپ و انتشار این جزوه. خداوند ایشان را در پناه خود حفظ نماید و عنایات حضرت رضا علیه السلام شامل حال ایشان گردد. حاجی داوود فرزند حاجی ناصر اهل بمبئی که بزرگ ترین افتخار را از جهت تشرف در روضه مبارکه حضرت رضا علیه السلام نصیب خود کرده و به زیارت حرم شریف آن حضرت نائل گردیده است، به یاد و خاطره این واقعه بزرگ در زندگیش، شرح مفصلی از چگونگی مسافرت خود تحت عنوان از بمبئی به مشهد تهیه کرده است. این سفرنامه در 1500 نسخه چاپ و بین برادران دینی و علاقه مندان، به عنوان هدیه توزیع می گردد.

یقیناً این سفرنامه راهنمای مناسبی برای زوار خواهد بود. رحمت و مغفرت قادر متعال بر این برادر باد و بهترین پاداش و ثواب در دنیا و آخرت نصیب او باشد. آمین

ص: 20

اجر زیارت حضرت رضا علیه السلام

امام غریب الغربا هشتمین امام ماست. بر طبق آنچه به ما رسیده است هشت حدیث معتبر مؤمن را به زیارت حضرتش فرامی خواند. این احادیث همگی از كتاب تحفة الرضویه برداشته شده است.

1- جناب شیخ طوسی اعلی الله مقامه در تهذیب الاحكام و جناب شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا روایت کرده اند که امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند هر کس فرزندم علی را زیارت کند حضرت باری تعالی ثواب هفتاد حج برای او می نویسد. راوی می پرسد: ثواب هفتاد حج؟ حضرت می فرمایند. بلی بیشتر از هفتاد هزار حج؟ زیرا حج برخی از زائران از سوی پروردگار قبول نمی شود اما من از حجی که قبول درگاه احدیت است سخن می گویم. بعداً می فرمایند: هر آن کس زیارت کند قبر فرزندم را و شب را در حرم شریفش بیتوته کند گویی که او زیارت کرده است خداوند را در عرش. راوی که گویی از این سخن حضرت به حیرت افتاده بود می پرسد ای حضرت، چگونه ممکن است زیارت خداوند در عرش؟ حضرت پاسخ می فرمایند در روز قیامت، الله تعالی چهار انسان شریف پیش از پیامبر اسلام و چهار انسان برتر پس از وی را به عرش فرا می خواند نوح، ابراهیم، موسی و عیسی که چهار پیامبر اولوالعزم قبل از نبی اکرم می باشند و چهار تن دیگر عبارتند از حضرت ختمی مرتبت، حضرت علی اسدالله الغالب، امام حسن و امام حسین که درود و رحمت خداوند بر همه آن ها باد. سفره ضیافت الله گسترده می گردد و ائمه طاهرین همراه زائرین به این مهمانی عظیم دعوت می شوند. این است زیارت پروردگار در عرش. در این ضیافت برترین مهمانان زوّار حضرت رضا هستند که بهترین ثواب را از این موهبت عظمی می برند.

ص: 21

2- احادیث متواتری درباره ثواب زیارت حضرت رضا آمده است که

مشخص می کند ثواب زیارت حضرتش از هر زیارت دیگری برتر است حتی از زیارت حسین بن علی علیه السلام که اعظم زیارت هاست. کتاب نجات الخافقين في زيارت الحسين حدود سیصد حدیث درباره ثواب زیارت حضرت امام حسین دارد و مفصلاً آداب زیارت و زمان و روز هر زیارت را مشخص می کند به گونه ای که برخی از علما زیارت حسين بن على عليهما السلام را زیارت واجب دانسته اند. با این همه هیچ حدیث و روایتی نیافتم که نشان دهد هیچ یك از زیارت های مأثوره همسنگ ثواب زیارت امام رضا علیه السلام باشد. اهل فضل و تقوا از شأن و تقرب حضرت رضا در پیشگاه پروردگار با عظمت یاد می کنند زیرا که اگر عدد گناهان زوّار حضرتش از جن و انس بیش تر باشد مورد عفو و بخشش الهی قرار می گیرد.

3- حضرت رسول خدا فرمود زمانی نمی گذرد که یکی از ذریه من در

خاك خراسان مدفون می شود و هر مصیبت زده ای که به زیارت مرقدش نائل شود آلام او تسکین می یابد و گناهانش بخشیده می شود.

4- حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمودند که یکی از فرزندان من با زهر جفا در ارض خراسان به شهادت می رسد. او همنام من است و پدرش همنام موسی بن عمران، آنان که از راه دور به زیارت حضرتش می روند اگر گناهانشان به عدد ستاره های آسمان، قطرات باران و برگ های درختان باشد آمرزیده خواهند شد.

5- حضرت امام جعفر صادق فرمودند پاره تن من در سرزمین خراسان کشته می شود و بدن مطهرش در آن جا دفن می گردد و اگر کسی به ولایت او معترف شود و مرقدش را زیارت کند همانا رستگار خواهد شد حتی اگر گناهان کبیره را انجام داده باشد. به واسطه این فوز عظیم (معرفت به ولایت امام رضا)

ص: 22

در روز قیامت دست او را می گیرم و با خود به بهشت می برم. راوی می پرسد چگونه از مقام شامخ حضرتش آگاه شویم. حضرت پاسخ فرمودند قلب مؤمن به اطاعت از امام مفترض الطاعه گواهی می دهد و او کسی جز آن شهیدی که از راه دور به خراسان وارد می شود نیست.

6- همان حضرت فرمودند هر کس که به حضرت رضا و زیارت مرقدش معرفت پیدا کند خداوند تبارك و تعالی ثواب عمل هفتاد مجاهد را که در رکاب نبی اکرم صلی الله علیه وآله جهاد کردهاند به او عطا خواهد کرد.

7- حضرت رضا فرمودند این طور میبینم که مرا به زهر کین خواهند

کشت و دور از وطن دفن می کنند بنابراین هر کس از راه دور به زیارت من بیاید خداوند ثواب صد هزار شهید، صد هزار صدیق و صد هزار حج به او عطا خواهد کرد. در روز قیامت با ما محشور خواهد شد به ما ملحق می شود و در فردوس برین مصاحب ما خواهد بود.

8 - حضرتش همچنین فرمودند: سرزمینی که مرا دفن می کنند روضه من رياض الجنة (باغی از باغ های بهشت است) بنابراین هر کس به زیارت مرقد من نائل شود یقیناً ثواب زیارت پیامبر خدا را برده است چنان که ثواب زیارت صد هزار حج عمره و صد هزار حج تمتع گویا به او رسیده باشد و اجداد طيبين من شفاعت او را در روز قیامت متقبل می شوند .

ص: 23

ص: 24

سفر از بمبئی به مشهد

خروج از بمبئی

چه روز خوش یمن و با سعادتی بود، روزی که پس از گذشت سال ها

و ماه های پر از امید و آرزو فرا رسید روز فراموش نشدنی زندگی من، روز جمعه هجدهم محرم 1345 هجری قمری برابر با سی ام جولای 1926 . ساعت هشت و نیم بعد از ظهر آن روز ما سفر خود را با قطار پست گجرات از ایستگاه «کلابا» (1) آغاز کردیم. سفری با دعای خیر و آرزوی سلامتی از سوی آشنایان و بدرقه کنندگان. مقصود (2) من شهر مقدس مشهد

ص: 25


1- بنا به اظهار مترجم متن گجراتی به انگلیسی آقای سلطان اختر پتیل، ایستگاه كلابا در نزدیکی الكتريك هوس کلابا بوده است که پس از احداث ایستگاه چرچ گیت خطی که به ایستگاه گلابا می رسیده برچیده شده و آن ایستگاه به مرور زمان متروك و فراموش شده است.
2- «مقصود توئی کعبه و بتخانه بهانه»، کلمه Beloved نوعاً معنی محبوب می دهد اما من «مقصود» را ترجمه بهتری یافتم.

بود. در مجموع ما پانزده نفر بودیم، همسر، همگی هفت فرزندم که بزرگ ترین آن ها سیزده سال و کوچک ترینشان تنها سه سال داشت و خودم به اضافه پنج بانوی دیگر و يك خدمتکار زن برای پخت و پز. بلیط برای رفتن به دزدآب (1) از طریق احمد آباد و حیدرآباد (2) سند بود. نرخ بلیط درجه دو از کلابا به دزد آب یکصد و پنج روپیه بود در حالی که نرخ درجه سه فقط 36 روپیه است. به هر حال دو کوپه هفت نفری رزرو کردیم و برای این که در طول سفر همه جا بتوانیم از دو کوپه استفاده کنیم قبلاً تلگرافی از طریق رئیس ایستگاه «كُلابا» به همه ایستگاه هایی که باید قطار را عوض می کردیم فرستاده بودیم و کپی آن را نیز همراه داشتیم. جالب است یادآور شوم در آن شبی که بمبئی را ترک کردیم به سبب بارندگی در تمام طول شب حدود پنجاه اینج باران باریده بود. (3)

از احمد آباد گجرات تا حیدرآباد سند

ساعت هفت و نیم صبح روز بعد به احمد آباد رسیدیم و ترن حیدرآباد سند برای ساعت هشت و پنج دقیقه آماده حرکت بود، بنابراین

ص: 26


1- زاهدان کنونی .
2- احمد آباد در گجرات هند و حیدرآباد در سند پاکستان.
3- بارندگی در ماه جولای در بمبئی بسیار شدید و متوالی است. مثلاً در همین سال 1994 برای مدت دو شبانه روز بطور ممتد ریزش باران به صورت رگبار و معمولی ادامه داشت به گونه ای که بخشی از ریل های راه آهن شهری زیر آب قرار گرفت و برای مدت نصف روز قطارها از کار افتادند .

وسایل را بسرعت توسط دو باربر به سکوی ترن حیدر آباد منتقل کردیم. قبلاً تهیه صبحانه را در بمبئی به يك آشپز مسلمان سفارش داده بودیم و او بر ایمان پاچه گوسفند (1)، خامه مالپور (2)، نان، تخم مرغ و سایر ملزومات را آورده بود. چون فرصت برای صرف صبحانه نبود ظرف های صبحانه را به داخل ترن بردیم و در قطار صبحانه خوردیم. در این ایستگاه يك واگن درجه دو و يك واگن درجه سه به قطار ما وصل و اضافه شد که کوپه های آن مخصوص مسافران احمد آباد و حیدرآباد بود و مشخصاً نوشته شده بود «احمدآباد - حیدرآباد» همه مسافران حیدر آباد باید به این قطار سوار می شدند، در غیر این صورت از مسافر می خواستند که در ایستگاه «مارواد» (3) واگن خود را عوض کند و این کار مشکلاتی را به همراه داشت. وقتی ترن احمد آباد را ترک کرد مناظر دو طرف راه پوشیده از سبزه بود که چشم ها را نوازش می داد. ما در طول راه چمن گسترده ای را که طبیعت آفریده بود مشاهده می کردیم. به هر حال ساعت 9/47 دقیقه شب ترن به مهسانا (4) رسید و چون در احمدآباد وقت نبود در این ایستگاه چای

) خوردیم. ساعت يك بعد از ظهر روز بعد به ایستگاه «ابورود» (5) رسیدیم در این جا چای، نان، آبگوشت و کباب فراهم بود هر چه خوردیم و هرچه توانستیم برای وسط راه با خود برداشتیم حدود ساعت 21/ 5 دقیقه عصر به سه راهی «مارواد» رسیدیم. فروشنده ای مسلمان چای، نان و سایر

ص: 27


1- کله پاچه را فقط پاچه می گویند.
2- نان شیرین سرخ شده با روغن از آرد دانه شیر بلال(Maalpura).
3- Marvad
4- Mehsana
5- Aboo Road بر طبق نوشته نقشه های جدید Abu Road .

مایحتاج مسافران را عرضه می کرد. رفتار رئیس ایستگاه بسیار محترمانه بود. برای پیش بینی و برنامه ریزی ادامه سفر بعد از حیدرآباد، از او خواستم که به مقصدهای بعدی برای ما تلگراف بزند و یک کپی همانند تلگراف قبلی نیز در اختیار ما قرار دهد. هر چند تلگراف مخابره شده از کلابا کافی بود اما برای اطمینان بیش تر این اقدام را به عمل آوردیم. از آن جا که ما برای زیارت به مشهد می رفتیم او برای ما آرزوی سلامتی و توفیق کرد و اظهار امیدواری کرد در برگشت هم او را ببینیم. در این جا لازم بود که به مقدار مصرفی تا بعد از ظهر روز دیگر آب شیرین برداریم زیرا که تا حیدر آباد فقط آب شور فراهم می شد. آب شیرین به وسيله مشك حمل می شد بنابر این دوازده مشک کنفی پر آب با خود برداشتیم. (1)

ساعت 8/16 دقیقه سرشب به «لونی» (2) رسیدیم. در يك دكه فروشنده مسلمان چای و نان و گوشت فراهم بود، اما چون ما خوراکی همراه داشتیم و از آن جا که پیشخدمت واگن کوپه اش در کنار کویه ما بود با كمك او شام را حاضر کردیم و پس از صرف شام به رختخواب رفتیم. ساعت پنج و نیم یکشنبه اول آگوست 1926 ما در ایستگاه «گادرارود» (3) بودیم ایستگاه نسبه بزرگی بود و ترن فقط ده دقیقه توقف داشت اما متأسفانه در این ایستگاه از چای و آب خبری نبود. ساعت 8/30 دقیقه صبح همان روز به «چور» (4) رسیدیم. از يك چای فروش مسلمان چای آماده گرفتیم، گوشت تازه گوسفند هم خریدیم. آب این منطقه همانند آب

ص: 28


1- در صفحات بعد در این باره توضیح مختصری داده ام.
2- Luni
3- Gadra Road
4- Chor درختی با خارهای سفید.

منطقه ما شیرین بود اما فکر نمی کنم که کیفیت آن هم به همان خوبی بوده باشد. حالا باید بگویم که از این جا به بعد دیگر آن فرش سبز گسترده ناپدید شد و در عوض همه جا زمین پوشیده از سنگ های سفید بود نشانه ای از گیاه نبود بجز اندکی درخت های پراکنده مانند ببول یا آك . (1) کوه ها نیز از سبزه عریان بودند. آشپزمان صبحانه را که چای و نان و املت بود آماده کرد. از این جا به بعد تا دزدآب همه جا غذا را در ترن طبخ می کردیم زیرا چراغ خوراک پزی و مواد خوراکی با خودمان آورده بودیم .

ساعت 45 /10 دقیقه صبح به «میرپور خاص» رسیدیم. چای، نان، گوشت و میوه و چیزهای دیگر در ایستگاه فراهم بود. (2) تعدادی افراد متشخص سندی در این جا دیده می شدند. يك بيمارستان عمومی بزرگ و زیبا در نزدیکی ایستگاه راه آهن قرار داشت. در این منطقه حتی در میان زمین های پر از سنگ می توانستیم شاهد مزارع و باغ ها باشیم. آیا کاری هست که این انسان سرسخت نتواند انجام دهد؟ با این همه منابع و امکانات که طبیعت در اختیار او قرار داده فکر می کنم او به انجام هر کاری

ص: 29


1- Babool یا Babol درختی است از تیره پروانه واران که دارای برگ های دو ردیفی می باشد مانند اقاقیا Aak گیاهی از تیره کتوس ها که در هند و مالزی و جنوب ایران می روید. فرهنگ معین، جلد اول.
2- از آن جا که زائر ما با خانواده مسافرت می کرده بیش تر در فکر معاش همراهان خود بوده است. از سوی دیگر چون در طول سفر مجبور بوده که همیشه در قطار باشد بدین جهت اغلب از آب و نان و چای صحبت کرده و کمتر موفق شده است که در مسیر راه مطلب خاصی ارائه دهد. اما در صفحات بعد خواهیم دید که راجع به نوع زندگی در ایران که برای وی تازگی داشته مطالب خوبی ارائه داده است.

قادر باشد. رونق و شکوفایی پنجاب و سند به وسیله کانال های آبی که تعبیه شده اند همچنان رو به فزونی است. این کانال های آب، میلیون ها هکتار اراضی موات را به مزارع سبز و خرم تبدیل کرده اند. در طول راه همه جا از این کانال ها به چشم می خورد. امروز از صبح گرد و خاک است بدین جهت بهتر است که از عينك سبز استفاده کنم. این عینک می تواند برای مسافرت با اتومبیل از دزدآب به مشهد نیز مورد استفاده قرار گیرد. (1)

سرانجام ساعت دوازده و نیم به حیدر آباد رسيديم. حدود يك ساعت و نیم فرصت داشتیم تا قطار خط پست کراچی به کویته برسد. بر اساس پیش بینی ما این قطار بایستی ساعت 2/19 دقیقه بعد از ظهر ایستگاه حیدر آباد را به مقصد بعدی ترک می کرد. به فاصله کمی از این ایستگاه، مکان مقدسی به نام قدمگاه حضرت علی علیه السلام بود که به علت ضیق وقت تصمیم گرفتیم که در برگشتن به زیارت آن جا برویم. حدود پانزده دقیقه وقت گرفت تا وسایل و اثاث خود را جمع و جور کردیم. مشکل زیادی برای سوار شدن به قطار پست کویته نداشتیم چون در همان سکویی که ما بودیم قطار توقف می کرد. به هر حال تا آمدن قطار ما فرصت داشتیم که زن ها و بچه ها را از روی پل مخصوص پیاده ها بر روی ریل عبور دهیم و به اطاق انتظار خانم ها ببریم. بعداً برای صرف نهار به يك خانه كوچك متعلق به يك آشپز مسلمان که در ایستگاه قرار داشت رفتیم به هر حال بلافاصله پس از يك استراحت کوتاه درباره رزرو جا پرسیدیم،

ص: 30


1- از این جملات مشخص می شود که نویسنده کلیه مطالب را در حین سفر تحریر می کرده است.

رئیس قطار اطلاع داد که در آن روز ارتش تقاضای دو سه واگن خالی کرده بنابر این دست اندرکاران راه آهن برای ما یک واگن كوچك بطور دربست در نظر گرفته بودند. این واگن دارای دو کوپه مسافری و يك كوپه در وسط آن دو برای مستخدم بود هر چند هر کوپه فقط پنج صندلی داشت اما دارای این مزیت بود که در این واگن ویژه ما می توانستیم با سبزیجاتی که قبلاً از احمد آباد خریداری کرده بودیم روی پریموس غذا طبخ کنیم. حالا علاوه بر این که غذای گرم داشتیم دیگر مجبور نبودیم که از مغازه های بین راه غذا بخریم. به هر حال قبل از این که ایستگاه را ترك كنيم مجدداً از رئیس ایستگاه خواستم از «اسپزند» (1) (نزديك كويته) به بعد را از طریق تلگراف برای ما کوپه ای رزرو کند. بالاخره ساعت 2/30 دقیقه بعد از ظهر قطار از حیدرآباد حرکت کرد قطاری که قبلاً سوار بودیم بر روى يك ريل باريك با سرعتی معادل سی مایل در ساعت حرکت می کرد در صورتی که این ترن بر روی ریل پهن تری حرکت میکند و سرعتش حدود چهل تا چهل و پنج مایل در ساعت است در صحراها و جلگه ها بسرعت پیش می رود، گویا که او از آرزوی ما در زود رسیدن به مقصد مطلع است از موقعی که ما بمبئی را ترک کرده ایم تقریباً همه جا هوا سرد بود و فکر می کردیم که این وضع ادامه خواهد داشت اما علی رغم انتظار ما در این مناطق هوا خیلی گرم است در بمبئی هوا حدود 80 تا 85 درجه فارنهایت بود در صورتی که این جا 95 درجه فارنهایت می باشد. وقتی حدود ساعت چهار بعد از ظهر به «شهدادپور» رسیدیم گرمای هوا به صد درجه فارنهایت رسید

ص: 31


1- Spesand

در ایستگاه شهدادپور چای خوردیم و سفر ادامه یافت.

ساعت هشت شب به «روهری» (1) رسیدیم. روهری شهری نسبةً بزرگ بود با ایستگاهی شلوغ و پرسر و صدا. در سکوی راه آهن چای حاضر بود، نان هم می فروختند و کباب کوبیده را جلومان حاضر می کردند. چون ته ریل بسته بود و قطار مجبور بود از همان راهی که آمده بود برگردد بنابراین لکوموتیو قطار از عقب ترن را بزحمت به طرف جلو می راند. ساعت 8/50 دقیقه به «سکر» (2) رسیدیم، سد «سکر» بر روی رود سند بسته شده و پروژه کانال آن مشهور است. خود شهر «سکر» هم در کنار رود سند قرار دارد و پل راه آهن بر رود سند خطرناک به نظر می رسد. در «سکر» چپاتی (3) آرد گندم با آبگوشت خوردیم، الهی شکر. حالا دیگر خیلی گرم شده بود زیرا با وجودی که پنکه برقی کار می کرد جیوه درجه هواسنج روی 96 درجه فارنهایت ایستاده بود. ساعت چهار بعد از ظهر به «سیبی» (4) در بلوچستان رسیدیم جایی که خیلی زود خوابمان برد. مسؤولین بلوچستان در این محل گذرنامه ها را نگاه می کنند. آن ها مسافران درجه دو را از خواب بیدار نمی کنند اما مسافران درجه سه باید حتماً گذرنامه خود را نشان دهند. مأموران گذرنامه در قطار ماندند و تا مرز بلوچستان ما را همراهی کردند ارتفاع برخی مناطق در ایالت سند به دو هزار تا چهار هزار

ص: 32


1- Rohri
2- Sakker
3- Chappati نان های کوچکی که در هند و پاکستان روی تابه درست می کنند و فقط به صورت گرم و داغ قابل خوردن است.
4- Sibi ، در ستون تاریخی و نقشه های جغرافیایی همه جا سیوی Siviy آمده است.

با از سطح دریا می رسد. از این جا به بعد تقریباً ترن از کوه ها بالا می رفت. سیبی در ارتفاع 433 پایی از سطح دریا قرار دارد تا ساعت 530 دقیقه صبح روز بعد که از خواب بیدار شدیم گویا از ده پانزده تونل گذشته بودیم و هنوز ترن همچنان در حال عبور از میان کوه ها بود. این نکته شایان ذکر است که به عکس تپه ها و بلندی های بین بمبئی و پونا که حتی در فصل گرما سرسبز هستند در این مناطق کوه ها و دره ها متروک و خشک می باشند و شما هیچ نشانه ای از سبزه مشاهده نمی کنید. آن طور که ما کسب اطلاع کردیم ریزش باران بسختی از یک تا دو اینچ در سال تجاوز می کند.

ساعت 17/ 6 دقیقه ما به «آب گوم» (1) که در ارتفاع 2157 پایی از سطح دریا قرار دارد رسیدیم. درجه هوا 82 درجه فارنهایت را نشان می داد و هوای بسیار مطبوعی بود در این جا فقط آب وجود داشت نه هیچ چیز دیگر. در این ایستگاه دو موتور یکی به جلوترن و یکی به عقب آن وصل شد و ترن همچنان سربالا حرکت می کرد و دم بدم از تونل ها می گذشتیم. ساعت 7 صبح به «مچ» (2) وارد شدیم این شهر در ارتفاع 3246 پایی از سطح دریا قرار دارد دمای هوا 84 درجه فارنهایت است مقداری بیسکویت، چای و غیره جهت صبحانه گرفتیم. گفته می شود که در اینجا آب به مقدار کافی وجود دارد که خنك و گواراست مردم بلوچ در ایستگاه ها و بین راه دیده می شوند. ساعت 9/51 دقیقه صبح به «اسپزند» رسیدیم. ادامه راه به کویته می رسد اما قطارهایی که به دزدآب می روند از خط دیگری حرکت می کنند و به کویته نمی روند. از این جا هر

ص: 33


1- Aab-e-Goom
2- Mach

هفته دو قطار به دزد آب حرکت می کند، روزهای دوشنبه و پنج شنبه. اسپزند حدود شانزده مایل با کویته فاصله دارد نوعاً ترن کویته - دزدآب ساعت هشت صبح کویته را ترک می کند و ساعت 9/44 دقیقه به این ایستگاه می رسد و از این ایستگاه ساعت 9/51 دقیقه به سوی دزدآب حرکت می کند. بنابراین ما از زحمت رفتن به کویته و مخارج مترتب بر آن بسلامت جستیم. و اگنی که از حیدرآباد برای ما به ترن وصل شده بود حالا به این قطار دزدآب وصل شد، بنابراین ما دیگر زحمت اسباب کشی از این قطار به آن قطار را نداشتیم. باید خاطر نشان کنم که ایستگاه اسپزند صرفاً يك ايستگاه انتقال خطوط است. هیچ چیزی در این ایستگاه یافت نمی شود حتی آب. در این ایستگاه نه سکوی حمل و نقل است و نه باربر، برای رسیدن به دزد آب باید به اندازه کافی خوراک با خود برداشت زیرا هیچ کس مسؤولیت غذای شما را به عهده نخواهد گرفت. قبل از این که بمبئی را ترک کنیم از طریق «انجمن فیض پنج تن» بمبئی تلگرافی برای تهیه غذا به کویته مخابره کرده بودم حالا که ما به اسپزند رسیدیم آن ها برای ما بریانی (1)، مرغ، چپاتی (نان) و میوه آماده کرده بودند برای همه این ها نوزده روپیه و شش آنه پرداخت کردم. من مؤكداً سفارش می کنم هر برادری که می خواهد به مشهد مقدس برود به خاطر این که او در مسافرت با قطار به کویته نخواهد رفت و از نزدیکی آن شهر یعنی ایستگاه اسپزند مجبور است به ترن دیگری منتقل شود بهترین راه این است که هنگام ترك بمبئی از

ص: 34


1- در هند و پاکستان و برخی شهرهای شرقی افغانستان برنج را با روغن تقریباً سرخ می کنند و بریانی می گویند در صورتی که برنج طبخ شده به صورت کته ایرانی را پلو می گویند.

جهت استفاده خوب از قطار و داشتن يك آسایش نسبی برنامه سفر خود را بر اساس آنچه من شرح داده ام پیاده کند.

اسپزند در ارتفاع 5858 پایی از سطح دریا قرار دارد اگر ما قبول کنیم که برج راج بای بمبئی (مقصود برج ساعت بمبئی) دویست پا بلندی دارد در اسپزند ما در ارتفاع سی برابر آن برج قرار داشتیم. زمین خیلی خشك است هیچ علفزاری مشاهده نمی شود و در صبح گرمی هوا 86 درجه فارنهایت است. باید یادآوری کنم که بعد از «سیبی» در هیچ ایستگاهی چای موجود نبود زیرا در این مناطق مردم کمتر چای می نوشند علاوه بر این ها در هر ایستگاهی یکی دو تا سرباز با نیزه های بدون غلاف مشغول نگهبانی این مکان های پرت و دور افتاده می باشند. ساختمان ایستگاه به گونه ای است که اگر زمانی دزدی بخواهد وارد شود تنها در آهنی آن بسته است و دیوارهای اطراف ایستگاه سوراخ دارد که براحتی می توان از تفنگ استفاده کرد. به سبب کمبود آب تا دزدآب، من توصیه کردم که از هر ایستگاهی که آب موجود است به مقدار کافی آب برداشته شود. این جا در اسپزند گذرنامه های مسافران درجه دو هم بازبینی شد. افسر مسؤول گذرنامه نیز با همان ترن مسافرت می کند و وظایف خود را در راه انجام می دهد آن گاه وی پس از دو سه ایستگاه بر می گردد. اما يك يا چند افسر پلیس تا دزدآب در قطار باقی می مانند. از این پس قطار در سر پایینی حرکت می کند.

ساعت 12/30 دقیقه بعد از ظهر به ایستگاه «ماستونگ» (1) رسیدیم آب و میوه در این جا موجود بود این ایستگاه در ارتفاع 5409 پایی قرار

ص: 35


1- Mastung

دارد و دمای هوا 90 درجه فارنهایت را نشان می دهد. ساعت 2/30 دقیقه به «شیخ واصل» (1) رسیدیم آب، چپاتی و گوشت فراهم بود. ارتفاع این منطقه 5128 پا و گرمی هوا همچنان 90 درجه فارنهایت بود البته ترن توقف های دیگری را در ایستگاه های بین راه داشت. ایستگاه هایی که حتی آب نداشت. ساعت 3/49 دقیقه به «نوشکی» (2) رسیدیم، ارتفاع از سطح دریا در این محل 3341 پا بود قبل از رسیدن به این جا قطار شروع به پایین آمدن کرد. منظرگاه خوش آیندی نبود گرد و خاک زیادی از هر طرف وارد قطار می شد و آبش مقداری بدمزه بود ساعت 33/ 4 دقیقه به «احمد وال» (3) رسیدیم ایستگاه نسبه بزرگی است ارتفاع از سطح دریا 2930 پا می باشد و درجه هوا 100 درجه فارنهایت است آب و مقدار کمی هم هندوانه در اینجا پیدا می شد. ساعت 18 / 10 دقیقه شب به ایستگاه «دال بیدن» (4) (دل بدن) رسیدیم مقداری شلوغ بود عده زیادی از بلوچ ها بی هدف پرسه می زدند وقتی که از افسر پلیس علت این ازدحام [افراد] سرگردان را پرسیدم، او گفت از آن جا که قطار هفته ای دو بار به این جا می آید و ترن دزدآب به کویته بعد از نیمه شب به این جا می رسد، بنابراین جمعیت منتظر، وقتشان را با قدم زدن می گذرانند. در این جا دوباره گذرنامه ها بازبینی شدند. افسر [کنترل کننده] گذرنامه وقتی این همه زن و بچه را همراه من دید به من توصیه کرد چون فردا ساعت 12 ظهر به میرجاوه می رسید آب به مقدار کافی با خود بردارید. ارتفاع از سطح دریا

ص: 36


1- Shaikh wasil
2- Nushki
3- Ahmad vaal
4- aalbadeen

2786 پا و درجه هوا حتی در نیمه شب 95 درجه فارنهایت بود.

ورود به سرزمین ایران

روز بعد که سوم آگوست 1926 بود حدود ساعت یازده صبح به ایستگاه كوچك كوه تفتان رسیدیم هواپیمایی در حوزه استحفاظی بریتانیا در حال پرواز به چشم می خورد و به محض این که به ایستگاه رسیدیم هواپیما قبل از نشستن دوبار روی قطار ما چرخ زد به هر حال مقداری جلوتر درست ساعت 11/50 دقیقه قطار به میرجاوه رسید. سرزمین ایران از این جا شروع می شود نزدیک ایستگاه يك پاسگاه انتظامی بود تعداد زیادی از سربازان و افسران ایران به ایستگاه راه آهن آمدند. جالب این بود که فرماندار دزد آب از میرجاوه در ترن با ما همراه شد و از این جهت در ایستگاه جنب و جوش زیادی به چشم می خورد همه گذرنامه ها توسط مأموران ایرانی در این ایستگاه جمع آوری شد و بعداً در دزد آب آنها را به ما برگردانیدند. میرجاوه در ارتفاع 2759 پایی از سطح دریا قرار دارد و درجه هوا در ساعت 12 ظهر حدود 95 درجه فارنهایت بود بعد از احترام نظامی برای فرماندار دزدآب، ترن در سرزمین ایران به راه خود ادامه داد از این جا به بعد مجدداً راه رو به سربالایی است سرعت قطار بسختی از دوازده مایل در ساعت می گذرد در ساعت 30/ 4 دقیقه به آخرین ایستگاه راه آهن یعنی دزد آب رسیدیم دزد آب در ارتفاع 4531 پایی از سطح دریا قرار دارد و ایرانیان زیادی در ایستگاه دیده می شدند شخصی از «انجمن فیض رضویه» برای استقبال ما به ایستگاه آمده بود بارها و اثاث به جلو ایستگاه یعنی گمرك حمل شد چمدان ها و بسته ها بررسی شدند و

ص: 37

مأمور بازبینی هر کالایی که مشمول گمرک می شد مبلغ را تعیین می کرد و جدا جدا رسید می داد. از آن جا که بار ما زیاد بود و بردن به اطاق گمرك مشکل به نظر می رسید مأمور گمرک محبت کرد و با لطف خوش کالاهای ما را در همان جلو گمرک بازرسی کرد. اما از ما خواست که فقط شش هفت بسته را باز کنیم سپس همه را اجازه عبور داد فاصله يك و نيم مايلي تا شهر را با اتومبیل طی کردیم و در مسافرخانه رضویه که متعلق به حاج مهر علی ویشرام اهل زنگبار بود منزل گرفتیم. آقای میرزا عبدالله پنجابی که از افراد سرشناس است در ایستگاه دزدآب از ما استقبال کرد. انجمن فیض رضویه برای امور خیریه و كمك به زوار شیعه این مسافرخانه را تأسیس کرده بود که فرد متشخص این تشکیلات آقای میر عبدالله پنجابی بود. مسافرخانه با یك فضای وسیعی در قسمت جلو شهر قرار دارد. در خلال اقامت ما در آنجا یکی از علما نیز در آن مسافرخانه اقامت گزیده بود. ایشان پس از زیارت مشهد مقدس در حال بازگشت به هند بود. در اطاق دیگر سید جلال الدين حيدر استاد كالج لاهور اقامت داشت او نیز در حال رفتن به مشهد بود بنابراین یکی دو اطاق بیش تر آماده نبود که بتواند چهار پنج خانواده را سرویس دهد اما کار ساختمان هنوز در حال انجام بود ما اطلاع یافتیم که کار مسجد و حسینیه نیز بزودی آغاز خواهد شد اگرچه وجوه فراهم شده قبلی تمام شده است اما گویا تلاش برای فراهم کردن پول از شهرهای دهلی، لاهور و سایر جاها جهت تکمیل ساختمان ادامه دارد اگر چه حاج محمد علی تذکر داد که اولویت به خوجه ها داده می شود زیرا که زوار هندوستانی خیلی زیادند و مدیریت در دست پنجابی ها خواهد بود ولی من از مشکلاتی که در آینده بروز خواهد کرد

ص: 38

بسختی بیم ناکم از این رو ضروری است که در اساسنامه انجمن سریعاً تجديد نظر شود يك شب از سوی انجمن «فیض پنج تن» اهل بمبئی برای ما غذا فرستادند و در همان شب به اتفاق عبدالله جان به جستجوی فراهم کردن اتومبیل پرداختیم. روز بعد ما مشغول اجاره يك كاميون در و يك اتومبیل سواری با کرایه 1136 روپیه شدیم. (دوازده بلیط تمام و يك بليط نیم بها هر يك به مبلغ 91 روپیه) در این جا من توصیه می کنم که هنگام اجاره اتومبیل به جای اعتماد به دیگران بهتر آن است که شخصاً از چهار پنج جای مختلف در شهر اطلاعات کامل را به دست آورد. روز دیگر که پنج شنبه بود ما تصمیم گرفتیم که مسافرت خود را با اتومبیل آغاز کنیم. در ایران نوعاً حمام سرخانه وجود ندارد و بطور سنتی آن ها از حمام عمومی استفاده می کنند در این شهر کوچک دو حمام وجود دارد از آن جا که پنج شش روز ما در سفر بودیم مجبور شدیم که از این حمام ها استفاده کنیم حمام برای زنان فقط دو روز در هفته باز است و چون یکی از دو حمام در دست تعمیر بود لذا خانم ها از همان حمام در يك فرصت اضافی استفاده کردند و دو برابر نرخ معمول پول دادیم یعنی برای هر نفر دو قرآن. نزديك غروب برای گردش به باغی رفتیم این جا خورشید حدود يك ساعت و نیم دیرتر از بمبئی غروب می کند. بدین جهت غروب خورشید حدود 8/45 دقیقه سر شب است (1) زمانی که هنوز ما در باغ بودیم همه دوازده نفرمان به اضافه شخصی از اهل زنگبار به نام آقای رشید نانا و پسرش که بتازگی از سفر مشهد مقدس بازگشته بودند با هم در باغ بودیم

ص: 39


1- احتمالاً زائر ما ساعت خود را به وقت ایران تنظیم نکرده بوده است.

آقای دایا والاجی اهل دار السلام نیز با ما بود پس از شام ترتيب يك مجلس موعظه داده شد. و سیدجلال الدین صاحب سخنرانی جالبی کرد. در دزدآب حداکثر گرما 95 و حداقل 85 درجه فارنهایت بود. در این جا شعبه ای از بانک شاهی دایر بود که بایستی همه پولمان را به قرآن تبدیل می کردیم. در صورتی که شخصی بخواهد از هند از همین راه به مشهد برود بهتر است که همه پول خود را در همین جا تبدیل کند. دلیل پیشنهاد بنده این است که ما هنگام تبدیل ارز خود در مشهد بین 5 تا 7 درصد متضرر شدیم. در دزد آب يك اداره کنسولی بریتانیا نیز می باشد و آن ها همیشه آماده كمك به شهروندان هندی می باشند، بنابر این اگر با مشکلی روبرو شوید و اگر احتیاج به راهنمایی داشته باشید می توانید به کنسولگری مراجعه کنید.

سفر با اتومبیل در خاک ایران

پس از دو روز استراحت سفر به سوی مشهد مقدس را آغاز کردیم دو خودرو ما داشتیم و دو سواری از بقیه زوار بود. برای مسافرت از این جا به مشهد دو چیز اساسی ضروری است، مشک آب و غذای آماده برای هر شخصی لازم است كه يك قمقمه (1) آب همراه خود داشته باشد قمقمه هایی که نوعاً از کنف و در بمبئی ساخته می شوند این قمقمه ها را

ص: 40


1- جوت Gute در واقع کیسه کوچکی است به اندازه کیسه آبگرم پزشکی که از کنف بافته می شود اما خیلی سفت بطوری که آب از آن عبور نمی کند. سابقاً در ایران هم وجود داشت و اغلب حجاج ایرانی از آن استفاده می کردند و به آن قمقمه می گفتند. تا آن جایی که بنده به خاطر می آورم جنس آن از نخ های پنبه ای بود و حتی دارای سرپیچ بود که سر قمقمه به وسیله زنجیر کوچکی به آن وصل می شد تا احتمالاً گم نشود گنجایش آن هم بین دو تا سه لیتر بود در این که ساخت خود ایران بود یا از خارج وارد می شد برای بنده روشن نیست به هر حال كلمه مشك ترجمه دقیقی نخواهد بود زیرا که جنس مشك نوعاً از پوست گوسفند و بز است و بین ده تا بیست لیتر آب گنجایش دارد. طبیعی است که در مسافرت هر کسی نمی تواند يك مشك آب به دوش بکشد.

باید چهار پنج روز قبل از مسافرت خریداری کرد و برای این که سوراخ نباشد چند روز آن ها را پرآب نمود و امتحان کرد زیرا اگر چکه کند در مسافرت استفاده از آن مشکلاتی به همراه خواهد داشت به هر حال هنگام شروع سفر دست کم برای یک شبانه روز باید غذای کافی برداشت.

مسافرت با خودرو ساعت شش بعد از ظهر پنج شنبه پنجم آگوست 1926 سه ساعت به غروب آفتاب شروع شد. (1) جاده پر از دست انداز بود و تكان خودروها سفر را خسته کننده می کرد. سرعت حرکت بسختی به ده پانزده میل در ساعت می رسید. سرشب چراغ یکی از اتومبیل ها روشن نشد و تعمیر آن تقريباً يك ساعت و نیم طول کشید. بالاخره پس از سی و هفت مایل طی طریق ساعت یازده و نیم شب به ارمك (2) رسیدیم پس از صرف غذاهایی که با خود آورده بودیم به خواب رفتیم و صبح روز بعد هنگام حرکت به اندازه کافی آب برداشتیم چون تا شصت هفتاد مایل بعدتر آب فراهم نمی شد. رانندگان هم از این جا آب کافی برداشتند. در تاريك و روشن هوا ساعت شش صبح روز جمعه حرکت کردیم و وارد يك منطقه

ص: 41


1- پنجم آگوست برابر است با چهاردهم مرداد این طور به نظر می رسد که نویسنده در غروب آفتاب تا اندازه ای اغراق کرده باشد.
2- در آن دشت ها و کوه های قفر و خشك، أرمك با درخت و سبزه و چشمه ای که دارد جای دلچسبی به نظر می رسد و واقعاً مسافری که از جاده های پردست انداز و پر گرد و خاک به جایی می رسد که حداقل می تواند دست و صورتی بشوید برایش لذت بخش است.

خشک و بی آب و علف شدیم در مسیر راه چند تا پیت آب گذاشته بودند اما از سبزه خبری نبود به هر طرف که نگاه می کردیم تنها افق را می دیدیم اگر چه کوه ها از راه دور بسختی دیده می شدند اما لاشه کرکس هایی که در طلب آب مرده بودند این جا و آن جا دیده می شدند. خدای را شکر که در مورد تلفات انسانی خبری نشنیدیم خودروها دائم در حرکت بودند و اگر اتومبیلی در مضیقه آب بود دیگران به او کمک می کردند و این کمک به نسبت سایر کمک های دیگر بیش تر بود. متأسفانه یکی از چهار اتومبیل ما پنچر شد و حدود چهل و پنج دقیقه وقت تلف شده داشتیم بالاخره بالاخره ساعت یازده ظهر اتومبیل های ما از مکی سرخ که حدود پنجاه مایل از ارمك فاصله دارد گذشتند. در آن جا بجز يك پاسگاه انتظامی و دو سه منزل خالی برای مسافران چیز دیگری وجود نداشت چون آب در آن جا نبود بدون درنگ به حرکت خود ادامه دادیم. ساعت پنج بعد از ظهر به ده خونيك رسيديم. در آن جا آب شیرین را از راه های دور با قیمت گزاف می آوردند در مسیر راه هر کجا که مسافرخانه ای بود در آن استراحت می کردیم و اگر جایی برای اطراق نبود مردمان فقیر محلی به ما منزل می دادند و مایحتاج ما را فراهم می کردند. البته ما از این وضع بی اطلاع بودیم و رانندگان ترتیب این برنامه ها را می دادند یکی از رانندگان به نام محمد علی تجربیات خوبی در راه دزدآب و مشهد داشت بنابراین از این جهت اصلاً جای نگرانی نبود. به هر حال برای خوردن چای به خانه یکی از ساکنان دهكده خونيك رفتيم،

ص: 42

آن ها برای ما چای تهیه کردند در آن جا نماز خواندیم و توانستیم کمی خستگی مسافرت را بر طرف کنیم. شایان ذکر است که بگویم از وقتی

داخل خاک ایران شده ایم قهوه خانه ها و ساکنان منازل چای بدون شیر عرضه می کنند یک فنجان چای به قیمت تقریبی يك و نيم صنار (سه چهارم يك انه) شش قرآن هم برای کرایه اطاق پرادخت کردیم. آن هایی که خیلی به شیر علاقه مندند باید دبه هایی به این منظور برای خود بردارند تا جاهایی که شیر یافت نمی شود دچار مشکل نشوند درباره سکه ها و اسکناس های ایران در صفحات آینده برای شما توضیحاتی خواهم داد پس از گذشتن از جاده های سخت و سرزمینهای خشك برای مدتی نسبتةً طولانی بالاخره به جاهایی که بطور پراکنده گیاهانی روییده بودند و جاده نسبة هموار بود رسیدیم.

پس از بیست و هفت مایل در ساعت هفت و نیم بعد از ظهر به دهکده آباد و سرسبز شوسف رسيديم يك ایرانی منزل خود را بطور دربست به ما اجاره داد در آن جا برخی افراد این گونه امرار معاش می کنند. هر نوع امکاناتی که میسر باشد در اختیار مسافر می گذارند و هر چه به آن ها داده شود راضی هستند زنان محلی نیز هر کمکی از دستشان برآید انجام می دهند منزلی که برای اطراق ما عرضه شد بتازگی از سوی يك عده نظامی تخلیه شده بود يك جوی آب از وسط حیاط منزل میگذشت و ما مجبور بودیم مکرراً از روی آن رفت و آمد کنیم برای شام نان، تخم مرغ و مرغ آماده شد. البته اگر می خواستیم که آن ها را برایمان بپزند این کار را نیز می کردند قیمت شش مرغ تقریباً سه روپیه پس از صرف صبحانه، نهار را که قبلاً آماده کرده بودیم با خود برداشتیم و ساعت هفت صبح شنبه هفتم

ص: 43

آگوست 1926 راه خود را از سر گرفتیم همان طور که گفتیم از نظر احتیاط نهار را از همان جایی که شب خوابیده بودیم تهیه کردیم چون که برای صرفه جویی در وقت به ما توصیه شده بود که از خرید مواد خوراکی و طبخ غذا در بین راه خودداری کنیم چون این کار حداقل دو سه ساعت وقت می گیرد. از شدت گرمای هوا کاسته شده بود درجه هوا در صبح بین 68 تا 70 درجه فارنهایت بود اما نسبته سردتر شده بود و باد فرحبخشی می وزید از بخت خوش به فاصله نه چندان دور از شوسف به نهر آبی رسیدیم و بنابراین تا توقفگاه بعدی آب لازم را برداشتیم بعد از شصت مایل حرکت ساعت 11/45 دقیقه به سربیشه (1) رسیدیم. دهکده ای كوچك و زیبا که در دره ای قرار داشت (2) همه خانه ها گلی بود. به طوری که از دور قابل تشخیص نبود زیرا همرنگ کوخ و تپه بود آن جا همیشه سرد است به طوری که در این وقت روز درجه گرما 77 درجه فارنهایت بود. چون آن جا وقت نهار فرا نرسیده بود در سربیشه توقف نکردیم و سفر را ادامه دادیم در پایان جاده سربیشه (ابتدای جاده بیرجند) يك طاق نصرت با قالی تزیین شده بود زیرا که فرمانروای معروف ایران به نام رضاخان برنامه ورود به این منطقه را داشت از این جا به بعد «بود باش های» پراکنده ای در راه دیدیم چوپان ها پیوسته به همراه گله های گوسفند و بز در حال چرا دیده

ص: 44


1- نویسنده بدرست سرد بیشه نوشته بودند اما گویا به مرور به سربیشه مخفف شده چنان که امروز حتی در نقشه های جغرافیایی و در مکاتبات رسمی کلمه سربیشه به کار می برند.
2- امروزه سربیشه شهر نسبة كوچك و تمیزی است با مردمانی مؤمن، تحصیل کرده و خونگرم که در وسط راه دو شهرستان بیرجند و نهبندان قرار دارد.

می شدند. در جایی که یکی از گله ها به ما نزديك بود يك كوزه شیر تازه و مقدارى كشك خريديم حدود پانزده مایل بعدتر در ساعت يك و نيم بعد از ظهر به دهکده کوچک اما زیبای «مود» رسیدیم. در کنار دهکده در يك فضاى طبیعى توقف کردیم. در زیر سایه درختان تناور و در كنار يك جویبار جایگاه استراحت ترتیب دادیم. آب جویبار آن چنان سرد بود که در وسط روز ممکن نبود پای برهنه را يك دقیقه در آب نگهداریم (1) این آب سرد بسیار خوشگوار بود. غذایی که از صبح با خودمان آورده بودیم در این جا گرم کردیم و پس از نماز صرف شد. شیر تازه ای را که در بین راه خریده بودیم نیز خوردیم به هر حال کلمات گویای توصیف تأثیر این منظره طبیعی در روح و اندیشه من نیست شاید ادیب و هنرمندی بتواند آن چه را که من دیده ام به وصف درآورد و به تصویر بکشد. ساعت سه بعداز ظهر این مکان جالب و غیر قابل وصف را ترك كرديم. (2)

ص: 45


1- شاید بیش از صد پارچه آبادی در دامنه شمالی کوه های باقران از بیرجند تا مود وجود دارد که همه این روستاها و کلاته ها دارای قنات هستند و تقریباً آب بسیاری از این قنات ها سرد و خوشگوار است. در مقایسه با سردی آب در بند شمیران و قنات های روستاهای دامنه شمالی کوه های بینالود و جویبارهای گردن حیران در استان اردبیل شاید آب برخی قنات های منطقه بيرجند هنوز خنك تر باشد البته اين يك برآورد حسی و تجربی نگارنده است شاید دستگاه های حرارت سنج آب خلاف این مدعا را ثابت کند.
2- این که زائر ما با دیدن کوه ها و مناظر بین راه بمبئی تا پونا که پوشیده از جنگل و بسیار دیدنی و دل انگیز می باشد «مود» را این چنین توصیف می کند شاید گواه بر این باشد که هر چه در خراسان دیده است برایش جالب بوده یا شاید پس از چند روز مسافرت در بلوچستان پاکستان و ایران و جنوب خراسان دیدن مناظر اطراف مود و استراحت در پای درختان و کنار جویبار برایش دیدنی و لذت بخش بوده است گرچه باید انصاف داد که زائر ما در توصیف این منطقه که حالا عنوان بخش پیدا کرده و قالی آن بسیار معروف است محق به نظر می رسد زیرا مود از لحاظ تولیدات دامی کشاورزی و صنایع دستی در جنوب خراسان مشهور است و مردمانی نرمخو و قانع دارد.

پس از طی بیست و پنج مایل دیگر ساعت 4/30 دقیقه به بیرجند رسیدیم این شهر در بین راه دزدآب به مشهد قرار دارد. تا حالا حدود سیصد مایل با اتومبیل طی کرده بودیم و هنوز نصف راه در پیش بود. شهر با جمعیتی نسبی بر کنار رودخانه خشکی قرار دارد. در يك كاروانسرا اطراق کردیم. در این شهر حمام خانه هایی وجود دارد با شعبه ای از بانک شاهی و کنسولگری انگلیس. همه چیز در این شهر یافت می شود و ما همه آن چه را که لازم داشتیم خریدیم و شام را آماده کردیم. به نرخ محلی هر دوجين تخم مرغ يك انه هندی بود. ساعت 7/30 دقیقه روز یکشنبه هشتم آگوست 1926 پس از صرف صبحانه، غذای ظهر را برداشته و آماده حرکت شدیم. سپس حدود چهل مایل از کوه ها و دره ها بالا و پایین رفتیم تا این که به جاده دشت رسیدیم بعد از حدود 62 مایل (از بیرجند) به قاین رسیدیم و در کنار جویباری اطراق کردیم. اما این جا همانند مود چندان زیبا و دل انگیز نبود. غذا خوردیم، نماز خواندیم و به سفر ادامه دادیم دوباره جاده بسیار بد و پر از دست انداز در مسیرمان بود و چهل مایل دیگر رفتیم و حدود ساعت 4/15 دقیقه به خضری رسیدیم مجدداً جاده ناهموار مشکلاتی به وجود آورد و یکبار موقعی که اتومبیل ما از يك تپه به طرف پایین می رفت به برکت توجه حضرت رضا علیه السلام از يك خطر جدی جان سالم بدر بردیم هنگامی که به يك سراشیبی تندی رسیدیم که

ص: 46

حتی پیاده ها باید مواظب باشند که پرت نشوند هر دو ترمز اتومبیل ما برید بنابراین راننده قادر نبود چرخها را قفل کند و هنگامی که او اعلام خطر کرد دو نفر پایین پریدند و يك سنگ بزرگ جلو چرخ ها قرار دادند اما متأسفانه چرخ ها از روی سنگ گذشتند حالا ما دیگر کاملاً ترسیده بودیم و اتومبیل با سرعت در سراشیبی حرکت می کرد بنابراین در يك لحظه راننده خودرو را به طرف دست چپ رو به کوه برگردانیده متوقف کرد زیرا دست راست جاده گودال بود به هر حال همه از اتومبیل پیاده شدیم مدتی منتظر شدیم و هنگامی که اتومبیل تعمیر شد مسافرت را از سر گرفتیم.

پس از طی چهل و دو مایل ساعت 30/ 6 دقیقه به ده بزرگ گناباد (1) رسیدیم وقت غروب آفتاب ساعت 8/30 دقیقه در كنار يك حوض از ماشین پیاده شدیم حوضی که ظاهراً از آب باران پر شده بود (2) برای نیم ساعتی استراحت کردیم و سپس آماده رفتن شدیم زمین پوشیده از شن و ماسه بود اما خوشبختانه سطح جاده سفت بود به هر حال قبل از غروب در

ص: 47


1- گناباد که نام قدیمی آن ینابد می باشد مجموعه ای از روستاهای نزديك به هم بوده که یکی از روستاهای آن «شهر» نامیده می شد اما اخیراً پس از انقلاب با ایجاد خیابان ها و بلوارها و تخریب منازلی که در مسیر این خیابان ها قرار داشت گناباد به صورت يك شهر خوب که مظاهر سنتی خود را نیز حفظ کرده در آمده است سرمایه گذاری های صنعتی نیز در آن انجام شده و با داشتن يك دانشکده پزشکی دولتی و دانشگاه آزاد اسلامی از صورت يك منطقه مهاجر فرست تقریباً بیرون آمده است.
2- علاوه بر حوض های روباز، به آب انبارهای سرپوشیده هم در روستاهای خراسان حوض می گویند. یقیناً مراد نویسنده آب انبار بوده است زیرا در مرداد ماه حوض های روباز خشك است.

این وادی دچار طوفان شدیم باد آن چنان بشدت می وزید که نفس کشیدن را مشکل کرده بود و اتومبیل ها به کندی حرکت می کردند گرد و خاک آن چنان سخت و زیاد بود که بسختی می توانستیم پانزده یارد دورتر را ببینیم این باد و گرد و خاك حدود یک ساعت طول کشید ادامه سفر از ایستگاه قبلی تقریباً شصت مایل بود تا این که ساعت 9/30 دقیقه به مهنه (1) رسیدیم. در كنار يك نهر در منزل یکی از اهل محل ساکن شدیم هر چه می خواستیم سفارش دادیم غذا پختیم و خوردیم و به خواب رفتیم. صبح روز بعد دوشنبه نهم آگوست 1926 ساعت شش صبح صبحانه خوردیم و به سفر ادامه دادیم دو قرآن که برابر هشتانه می شود برای توقف شبانه به صاحبخانه پرداختیم از این جا به بعد ما شاهد بود باشهای بیش تری بودیم آن چنان که رانندگان به ما توصیه کردند از اینجا به بعد نیازی به حمل غذا با خودمان نداریم زیرا در نقطه بعدی یعنی تربت حیدریه مسافرخانه های زیادی بود که همه نوع غذا داشتند جاده هم وضع بهتری داشت و پس از 35 مایل مسافرت ساعت 8/30 دقیقه صبح به تربت حیدریه رسیدیم این شهر بتازگی ساخته شده بود زیرا شهر قبلی به فاصله ده مایل دورتر از این جا با خانه های خراب شده و مخروبه های باقی مانده از زلزله 1923 قرار داشت. تربت حیدریه تقریباً شهر بزرگی بود که همه چیز در آن یافت می شد در يك رستوران سفارش کله پاچه (2)، کباب، نان و غیره دادیم و پس از

ص: 48


1- مهنه را زائر ما Meena نوشته بود شاید هم پس از ترجمه از متن گجراتی به متن انگلیسی این تقلیب به وجود آمده است.
2- کله پاچه را فقط پاچه می گویند و کباب را هم سیخ کباب.

خوردن چاشت ساعت ده مجدداً به راه افتادیم از يك گردنه خطرناك بالا رفتیم و سپس پایین آمدیم و پس از 67 مایل حرکت به ده كوچك رباط سفید (1) رسیدیم ساعت یک و نیم نهاری را که با خود آورده بودیم خوردیم چای هم درست کردیم .

حرم امام رضا علیه السلام

الحمد لله، ساعت 430 دقیقه به مشهد مقدس رسیدیم و گنبد طلائي حرم مبارک از فاصله پنج تا هفت مایلی نمایان بود که با تابش خورشید شکوه بیشتری پیدا کرده بود. همه ما این صحنه وصف نشدنی را دیدیم و به بارگاه حضرتش ادای احترام کردیم و سلام و درود (2) فرستادیم. در این لحظه، خوشحالی ما حد و مرزی نداشت آرزویمان این بود که به مجرد رسیدن به حرم شریف، زیارت نامه حضرت را بخوانیم اگرچه اتومبیل ها با منتهای سرعت خود می رفتند اما برای ما هر دقیقه يك ساعت طول می کشید بالاخره ساعت 430 دقیقه به مقصد رسیدیم حمام گرفتیم و با ذکر صلوات و با حالت تضرع وارد حرم مبارك شديم پروردگار پاك (3) را سپاس می گوییم که با عنایت او بدون هیچ زحمت و مشکلی مسافرت

ص: 49


1- این مسافت راه قدیم تربت به مشهد بوده است و حالا با دو تونلی که در دهه پنجاه زده شده تقریباً بیست کیلومتر راه نزدیک تر شده است.
2- لفظ درود عیناً به انگلیسی به کار رفته است.
3- در کاربرد هندی - انگلیسی آن تنها جای صفت و موصوف عوض شده است Paak parvardigar .

خود را از بمبئی شروع کردیم و پس از 9 روز و بیست ساعت در دهمین روز به مشهد مقدس رسیدیم.

هنگامی که دزداب را ترك كرديم يك تلگراف برای متولی مشهد جناب سید محمد کاظم لنگ (1) فرستادیم بنابراین دو سه مایل مانده به شهر به استقبال ما آمده بود. همه امکانات را در خانه زیبایش برای ما فراهم کرد. انسان بسیار شریفی است که کلمات از ستایش او قاصرند. وی همیشه در فکر آسایش زوار بود و در خرید وسایل ضروری به ما كمك می کرد تا از ارزان ترین مغازه ها مایحتاج خود را بخریم به مغازه داران سفارش می کرد که رضایت زوار را جلب نمایند و حتی گاهی اوقات به خاطر ما با دکانداران چانه میزد همه زوار او را دعا می کردند. هنگامی که درباره روضه مبارك مشهد مقدس مطلب می نویسم مقدم بر همه توصیف روضه مبارك على بن موسی الرضاست. هرگز روز به یادماندنی نهم آگوست 1926 را که برای اولین بار ما آن جایگاه مقدس را دیدیم فراموش نمی کنم به مجرد ورود به صحن (2) خود را محصور در مناظر زیبایی یافتم که از همه طرف ما را احاطه کرده بود. صحن و روضه مبارك همچون

ص: 50


1- در آن زمان عنوان جديد نایب التولیه به کار می رفته و محمد ولی خان اسدی معروف نایب التولیه بوده است. احتمالاً شخص مذكور مسؤول امور خدام با مدیر امور بیوتات متبرکه بوده است. زیرا قبل از اسدی، مرتضی قلیخان سمت نایب التولیه را داشته است.
2- مقصود صحن مسجد گوهرشاد است مطابق آن چه که نویسنده چند خط بعد بوضوح اشاره دارد.

بهشت بر روی زمین بود. صحن ها (1) فضای بزرگی دارند هنگامی که ما وارد صحن شدیم هنوز به سرشب خیلی مانده بود البته نماز ظهر و نماز عصر را خوانده بودند در يك طرف صحن واعظان (2) مشغول موعظه بودند، برخی مشغول دعا بودند، عده ای با صدای بلند زیارت نامه می خواندند و برخی در حال تلاوت قرآن بودند. ما از صحن مسجد گوهرشاد مشرف شدیم صحنی که در زمان فتحعلیشاه (قاجار) ساخته شده است به صحن نو معروف است هر سه صحن در اطراف حرم مبارك قرار گرفته اند و مجموعاً پانزده در دارند. صحن ها آن چنان وسیع هستند که بیش از پنجاه هزار نفر در آن ها جای می گیرد.

بهشت روی زمین مسجد گوهرشاد است *** به هر کجا که نظر می کنم دری باز است

در این جا ابتدا در باره مسجد گوهرشاد و صحن آن چند خطی می نگارم (3). این مسجد و صحنش که وصل به حرم می باشد توسط بانویی

ص: 51


1- اصطلاح صحنین را که منظور صحن کهنه و صحن نو می باشد به کار نبردم چون اشاره نویسنده به سه صحن است. تا چند سال قبل که هنوز صحن جمهوری اسلامی ساخته نشده بود و صحن موزه حالت صحن نداشت نوعاً اصطلاح صحنین برای صحن عتیق و جدید به کار می رفت و صحن مسجد گوهرشاد را فقط مسجد می گفتند.
2- نویسنده اصطلاح مولوی به کار برده است که ما در ایران فقط برای روحانیون اهل سنت و جماعت این اصطلاح را به کار می بریم .
3- در متن انگلیسی عنوان «مسجد گوهرشاد و صحن آن» آمده بود که جز چند خطى بقيه مطالب مربوط به حرم مطهر و اماکن متبرکه می باشد بنابراین مترجم با يك جمله تلفیقی سفرنامه را متوالی و یکدست نمود.

به نام گوهرشاد حدود هفتصد سال (1) قبل ساخته شده است. گفته می شود که او فرزند نداشت پس نذر کرد که صحنی در همین جا بسازد با عنایت امام علیه السلام صاحب پسری شد اما پسر او کور بود مادر با حالت ناامیدی نذر دیگری کرد و با الطاف الهی چشمان فرزندش بینا شد چنان که می توانست بخوبی ببیند (2) بیش ترین نماز جماعت و مجلس وعظ در مسجد گوهرشاد و صحن آن برگزار می شود. از داخل این صحن ما وارد حرم مطهر شدیم. اولین در بزرگی که از آن داخل شدیم از نقره ساخته شده بود. ده فقره در دیگر همانند این در، اطراف حرم قرار دارد بعد از ورود به روضه مبارکه وارد دارالحفاظ (3) می شویم و زیارت نامه را در این جا می خوانیم در اطراف حرم مطهر (جایی که قبر حضرت قرار دارد) ده رواق وجود دارد. پس از خواندن زیارت نامه وارد حرم مطهر شدیم در ورودی این رواق به اندازه چهار پا از دو طرف (120 سانتی متر) روکش نقره ای دارد و حدود ده پا (سه متر) بالاتر آن با روکش طلا تزئین شده است (4) دور تا دور ضریح مبارک

ص: 52


1- مسجد گوهرشاد در سال 821 هجری قمری برابر 797 هجری شمسی ساخته شده است و زائر ما در سال 1345 هجری قمری از آن دیدن کرده است یعنی دقیقاً 524 سال بعد از تاریخی که ساخته شده است بنابراین رقم هفتصد سال کاملاً اغراق آمیز به نظر می رسد.
2- بنده در هيچ يك از متونی که در باب سبب ساختن مسجد گوهرشاد صحبت کرده اند این چنین روایتی ندیدم .
3- نویسنده اصطلاح Grand Hall را به کار برده که هیچ مفهومی را ارائه نمی کند.
4- این طور به نظر می رسد که در بلندی در روبروی حضرت تا اندازه ای اغراق شده باشد.

در دو طرف بالای قبر مبارك دو تاج مرصع گوهرنشان قرار دارد. (1)

در رواق ضريح مبارك (حرم مطهر) دو درب دیگر با همان خصوصیات درب فوق نصب است (پایین پا و پشت سر حضرت) يك جام الماس نشان به اندازه دوپا و نیم در روی ضریح قرار داشت يك محفظه شیشه ای که حاوی جواهر قیمتی تخمیناً به ارزش ده لك روپي

(يك ميلیون روپیه) است به دیوار بالای سر حضرت نصب شده بود. چشم انداز ضریح مبارك آن چنان باشکوه بود که انسان در برابر آن به خشوع می افتد. دیوارها و سقف رواق ها پر از حکاکی و قلمزنی و نقوش است. آئینه کاری های گران قیمت که سر به صدها هزار روپی می زند سطح دیوارها و سقف ها را پوشانیده است. ایوان جنوبی صحن عتیق به اندازه سی پا عرض و 45 با طول طلاکاری شده است. این عملیات طلاکاری به دستور یکی از پادشاهان مشهور ایران یعنی نادر شاه انجام پذیرفته است. جویباری از وسط صحن می گذرد که پنج حوض داخل صحن را پر آب می کند این شبکه آبرسانی به دستور شاه عباس دایر گردیده است. در وسط صحن، سقاخانه ای قرار دارد که گنبد آن توسط فرد ناشناخته ای به نام امیدوار طلاکاری شده است (2) همانند صحن عتیق صحن دیگری در شرق روضه

ص: 53


1- ضریحی که زائر ما آن را توصیف می کند در سال 1338 خورشیدی برداشته شد و ضریح دیگری از نقره و طلا (ملمع) به جای آن نصب گردید.
2- این کلمه امیدوار غیر مفهوم بود شاید مقصود نویسنده زائری امیدوار بوده است. و اما سقاخانه وسط صحن عتیق که هم به سقاخانه نادری و هم به سقاخانه اسماعیل طلا معروف است، تاریخ بنای آن این گونه بوده است که نادرشاه سنگاب آن را که به حجم سه گر آب می گرفته (تقریباً به گنجایش هزار لیتر) از هرات آورد و در صحن نادری نصب کرد. البته اصل طرح صحن نادری مربوط به زمان سلطان حسین بایقرا می باشد. به هر حال بعدها شخصی به نام اسماعیل خان طلایی بنائی از ثروت خود یا به مباشرت از ثروت دیگری بر آن ساخته و روکشی طلا هم بر گنبد کوچک آن نصب کرده است. البته بعدها در سال 46- 1345 خورشیدی تمام ساختمان این سقاخانه به سبب کوچکی و مشکلات استفاده زایران از آب آن، برچیده شد و سقاخانه فعلی که نسبةً بزرگ تر است بنا گردید. قبل از احداث شبکه آبرسانی در شهر مشهد و بالطبع اماکن متبرکه، عده ای سقا با مشک آب به داخل سنگاب می ریختند. در بهار و تابستان از یخچال های اطراف مشهد با گاری اسبی یخ می آوردند و سقایان به زوار عرضه می کردند تا ایشان یخ ها را بخرند و به داخل سنگاب بیندازند. اما بعداً که چاه موزه حفر شد - چاهی که در کنار دستگاه برق آستانه در صحن موزه و کنار ساختمان قدیم موزه حفر شده بود - سنگاب مذکور به وسیله لوله پرآب می شد و پس از آن که اماکن متبرکه آستان قدس به شبکه سراسری آب شهر مشهد پیوست سقاخانه نیز از آب لوله کشی بهره گرفت. در سال های اخیر تنها هیأت سنگاب در داخل سقاخانه باقی است و شیرهای الکترونیکی آب سرد گوارائی به کام زوار می رسانند.

مبارکه قرار دارد که به دستور فتحعلیشاه قاجار ساخته شده است. دیوارهای ایوان غربی این صحن هم که به حرم مطهر وصل می باشد مطلاست در بالای مرقد مطهر گنبد طلائی بزرگی قرار دارد اندازه دایره گنبد حدود پنجاه پا می باشد در حالی که ارتفاع گنبد از پشت بام تا رأس آن 75 پاست بطوری که از فاصله بسیار دور قابل دیدن است این گنبد و برخی بيوتات دیگر نیز توسط شاه عباس ساخته شده اند (1) این پادشاه خیلی

ص: 54


1- گنبد در سال های قبل از شاه عباس ساخته شده و شاه عباس فقط امر به طلاکاری آن داده است که مطلا نمودن گنبد از سال 1010 تا 1016 هجری قمری به طول انجامیده است .

علاقه مند به زیارت بود و سه بار به زیارت مشهد آمد آخرین سفرش که در سال 1010 هجری رخ داد به نشانه احترام به امام رضا علیه السلام از پایتخت خود اصفهان تا مشهد نزدیک به یک هزار و دویست مایل را پیاده پیمود. در خلال این مسافرت هر کجا توقف میکرد دستور ساختن کاروانسراها و مرمت جاده ها را می داد در هنگام توقیف در مشهد همانند خدام در اماکن متبرکه خدمت می کرد. در اطراف بارگاه امام رواقی به نام گنبد الله وردیخان است که داستان جالبی دارد. گفته می شود در سال هزار هجری (1) که شاه عباس به مشهد آمده بود شمشیرش را به فقیر کوری به نام الله وردیخان مجاور هدیه داد فقیر که نمی دانست هدیه کننده شاه می باشد پس از لمس شمشیر احساس کرد که این شمشیر منقر گران بهایی است پس گفت «این طور به نظر می رسد که شما این شمشیر را به اضافه اشیاء قیمتی دیگر از خزانه شاه عباس دزدیده باشید و حالا با گذاشتن آن در دست من می خواهید مرا به عنوان دزد قلمداد کنید. بنابراین من این شمشیر را قبول نمی کنم» مشاهده این تیزهوشی فقیر کور شاه را بر آن داشت تا از وی بپرسد چه مدت بر سر این مزار به گدایی مشغول است فقیر جواب داد تقریباً بیست سال. شاه گفت چگونه است که بیست سال مجاور اینجا هستی و در کنار این مزار شریف گدایی می کنی اما هنوز چشم هایت شفا نیافته است؟ حالا من به داخل حرم می روم و پس از زیارت وقتی بر می گردم اگر

ص: 55


1- در سال 1000 هجری مشهد در دست از بکان بوده است سال های ورود شاه عباس به مشهد پس از رسیدن به سلطنت 1007 ، 1010 ، 1011، 1016، 1021 بوده است.

چشم هایت شفا نیافته باشند با همین شمشیر دو نیمه ات کرده و به دو طرف همین در آویزان می کنم. فقیر سخت ترسید و با حالت گریه و تضرع از امام شفا خواست. به برکت توجه حضرت و قدرت لایزال الهی چشمانش بینا شد. هنگامی که شاه از زیارت برگشت ملاحظه کرد که فقیر بینا شده، بسیار خوشحال شد و به او صله بزرگی داد. الله وردیخان با انعام پادشاه ثروتمند شد و يك رواق در کنار حرم مبارك بنا کرد. او همچنین جایی برای دفن خود در رواق در نظر گرفت و هنگامی که فوت کرد او را در همان گنبد الله وردیخان دفن کردند. (1) امور مربوط به خدمت در اماکن متبرکه به عهده یکهزار و پانصد خادم است که به نوبت صحن را نظافت می کنند، قرآن می خوانند و سایر وظایف محوله را انجام می دهند. زائری که تازه به مشهد وارد می شود يك وعده غذا در مهمانسرای حضرت مهمان خواهد بود. درآمد سالانه حرم مبارک (آستان قدس) به اضافه درآمد حاصل از املاک چیزی در حدود یکصد و پنجاه هزار تومان می شود که تقریباً برابر است با چهار صد و پنجاه هزار روپیه. این درآمد علاوه بر حقوق مستخدمین و کارگران صرف تعلیمات مذهبی یعنی كمك به طلبه ها و واعظان و خرج دارالشفاء حضرت نیز می گردد. حقوق کارکنان

ص: 56


1- در اصل داستان بحثی نیست اما این که الله وردیخان سردار معروف شاه عباس آن مرد کور بوده است جای تأمل است زیرا بنا بر آنچه مضبوط است گنبد الله وردیخان را همان الله وردیخان سردار معروف ساخته است و این البته کاری بوده است که در گذشته امرا و سرداران و ثروتمندان به اعمال شاهان تأسی می جستند و آثاری از خود به یادگار می گذاشتند .

حدود ده هزار تومان است که برابر سی و پنج هزار روپیه می باشد. در این زمان کمیسیون مدیریتی تشکیل شده است که شاه ایران در پایتخت ریاست آن را به عهده دارد و نماینده وی در مشهد امور آستان قدس را از طرف وی رتق و فتق می کند.

روضه مبارکه همه روزه یک ساعت به اذان صبح گشوده می شود و در ساعت ده شب درهای حرم را می بندند به استثنای شب های جمعه و لیالی مخصوص. همه روزه در صبح سه چهار نماز جماعت اقامه می گردد و آقایان مسأله گو مسائل مبتلا به مؤمنین را بازگو می کنند. از ظهر به بعد نیز تا عصر چندین نماز جماعت دیگر توسط پیشنمازان و مأمومین اقامه می گردد و هر کس بنا به تمایل خود در یکی از جماعت ها شرکت می کند قبل از اذان مغرب عده ای از آقایان از روی منبر نیز به گفتن مسائل فقهی می پردازند پس از اذان مغرب در ساعت 8/10 دقیقه فوراً صف های جماعت در صحنین و مسجد گوهر شاد بسته می شود و بجز صدای مکبرین صدای دیگری به گوش نمی رسد. از آن جا که نوعا مردم در این ساعت سرشب گرفتاری کمتری دارند عده زیادتری برای نماز حاضر می شوند و زنان اغلب در صفوف آخر قرار دارند برای زنان نیز مجالس زنانه برای ذکر و مسأله وجود دارد. روشنایی روضه مبارکه در شب به وسيله يك ژنراتور برق انجام می گیرد که توسط مادر آقاخان اهداء شده است در روزهای پنج شنبه افراد لشکر را که پادگان آنها در کنار شهر می باشد برای زیارت حرم می آورند در ساعت 3 بعد از ظهر سربازان بطور منظم و با صلابت صف به صف برای زیارت وارد می شوند. برای نماز در صحن صف می بندند و یکی از خدام از بالای منبر برای آن ها زیارتنامه

ص: 57

می خواند. پس از آن سربازان به بارگاه علی بن موسی الرضا علیه السلام ادای

احترام می کنند و از صحن خارج می شوند. در چهلم امام حسین علیه السلام (بیستم صفر) مراسم عزاداری برگزار می شود و غلغله عجیبی است چنان که در روز وفات حضرت رضا علیه السلام یعنی 29 صفر نیز ما شاهد برپایی مجلس سوگواری با ابهتی بودیم. در شب بیست و نهم هزاران نفر در صحن عتیق گرد آمده بودند و رأس ساعت 9 شب درهای صحن بسته شد بطوری که هیچ ورود و خروجی امکان نداشت. بعد از حدود نیم ساعت یکی از آقایان مداحان یا ذاکرین (1) خطبه مخصوص شب وفات حضرت را خواند و علی رغم جمعیت زیاد سکوت خاصی حکمفرما بود که صدای خطبه بخوبی شنیده می شد. خدام در دو صف روبروی هم دور تا دور صحن می ایستند. در وسط آن ها نيز يك صف میانی از خدام که حدود 150 نفر می باشند قرار می گیرد. در این مراسم همه خدام حضرت که 1500 نفر می باشند حضور دارند (2) و هر کدام با شمعی روشن علاوه بر روشنایی صحن، شکوه و جلوه خاصی به مراسم می دهند. این طور به نظر میرسد که صدها لامپ با يك كليد برق روشن

ص: 58


1- در حرم حضرت امام رضا علیه السلام از زمان های قبل چهار گروه از ذاکرین وظیفه موعظه، ارشاد و مرثیه خوانی را به عهده دارند که تحت عناوین واعظ، مداح یا ذاکر، مسأله گو و روضه خوان نام گرفته اند. البته مسأله گویان و روضه خوانان چون حاکمیت وقت را مدح نمی کنند بیش تر مورد اقبال عمومی می باشند.
2- چنین به نظر می رسد که زائر ما در تعداد خدام حضرت در سال 1305 هجری شمسی اغراق کرده باشد.

شده است. پس از ادای خطبه 150 خادمی که در وسط دو صف ایستاده بودند شروع به حرکت نموده و با نوحه خوانی به فارسی و ترکی توجه جمعیت را به خود جلب می نمایند. آن ها سه دور این حرکت آرام و محزون را انجام می دهند به گونه ای که می توانم بگویم در تمام عمرم هرگز مراسمی به این عظمت ندیده ام. پس از ختم مراسم همه مردان و زنان مؤمن با حالتی متأثر و قلبی آکنده از حزن و اندوه صحن را ترک می کنند. گفته می شود که در شب تولد حضرت رضا عليه السلام نيز يك چنين مراسمی برگزار می شود زیرا روز یازدهم ذیقعده برای مردم خراسان روز بزرگ و باشکوهی است. همانند خطبه شب وفات حضرت رضا در شب عاشورا نیز مراسم مشابهی در صحن اجرا می گردد که اغلب زوار علاقه مند در چنین شبهایی در مشهد می باشند .

شهر مشهد

فاصله زمانی و اختلاف افق از بمبئی تا مشهد دو ساعت و نیم است و در مشهد از زمان عربی استفاده می شود. (1) ماه اوت (دهم مرداد به

ص: 59


1- از این جا به بعد زائر ما چند سطری درباره تطبیق ساعت های ایران و هند نوشته که تقريباً مغشوش به نظر می رسد یا این که مترجم محترم از گجراتی به انگلیسی بخوبی نتوانسته مقصود نویسنده را بیان کند. به هر حال در آن زمان ساعت های ایران «غروب كوك» بوده است و تا همین اواخر هنوز برخی از سالمندان ساعت های خود را برای اول غروب تنظیم می کردند. یعنی زمان صفر آن اول غروب بود و از این جهت هر شهر و منطقه ای برای خود ساعت شبانه روزی بخصوصی داشت. از آن جا که ساعت نوعاً برای اعمال مذهبی، بخصوص نماز مورد استفاده قرار می گرفت نماز مغرب با چند دقیقه تأخیر بعد از زمان صفر ساعت (شماره 12) برگزار می شد. اذان صبح با توجه به فصل ممکن بود هشت تا سیزده ساعت بعد از غروب آفتاب باشد چنان که نماز ظهر بین 5 تا 8 ساعت به غروب خوانده می شد.

بعد) گرم ترین فصل مشهد می باشد و درجه حرارت هوا به صد درجه فارنهایت (42 درجه سانتی گراد) می رسد (1) اما ما هوا را خیلی مطبوع یافتیم. برف از سپتامبر تا مارس می بارد (2) و از آوریل هوا کم کم ملایم می شود و به زوار توصیه می شود که بعد از عید نوروز به مشهد بیایند و قبل از نوامبر که هوا سرد می شود مشهد را ترک کنند بهترین فصل زیارت در مشهد ماه های جولای، اوت و سپتامبر است زیرا که برای ما اهل بمبئی این ماه ها در مشهد نیز هنوز سرد به نظر می رسند. میوه ها در این فصل به بازار می آیند و خیلی ارزان می باشند سرمای سخت در مشهد از دسامبر تا آوریل می باشد.

سه طرف روضه مبارکه بازار است مغازه ها و مسکن کسبه در این

ص: 60


1- در مردادماه هوای مشهد البته گرم است اما در واقع گرمای هوای مشهد از پانزدهم خرداد شروع و تا اواخر مرداد ادامه دارد و در این دو ماه و نیم تقریباً درجه حرارت هوا در روزها تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند مگر برخی روزهای ابری یا هنگام وزیدن بادی سرد زودگذر، اما در ییلاقات و کوهپایه ها وضع فرق می کند.
2- از آن جایی که اغلب اطلاعات رسیده به زائر ما شفاهی و نقلی بوده است بعید نیست که روایت کنندگان در اغراق گویی افتخاری کاذب نصیب خویش می ساخته اند ما هیچ وقت در مشهد جلوتر از اول نوامبر (دهم آبان) برف نداشته ایم.

محل می باشد. (1) در یکی از خیابان های اطراف مغازه های قصابی، میوه فروشی، لباس فروشی و غیره وجود دارد. نانوایی ها از قهوه خانه ها و کبابی ها جدا هستند گوشت به صورت مختلف طبخ می گردد و لذیذ است. پول های رایج ایران تومان، قران، صنار و شاهی می باشند. يك تومان ده قران است، يك قران ده صنار و يك صنار دو شاهی است حالا روپی برابر است با چهار صد قران. صنار و شاهی از نیکل هستند و هر چهار قرآن تقريباً يك روپیه است. صنار و قران از نقره است و شبیه به سکه هشت انه هندی می باشد. تومان به صورت سکه نیست و فقط به صورت اسکناس های یک تومانی، دو تومانی، پنج، ده، بیست، پنجاه و صد تومانی یافت می شود. ارزش صد تومانی از این شهر به آن شهر فرق می کند و هر شهری که اسکناس چاپ میکند نام آن شهر روی اسکناس نوشته شده است و برای استفاده در شهر دیگر و خرید و فروش و معامله باید این اسکناس ها را در نزد صرافی ها عوض کنید. جالب توجه است که اسکناس در ایران توسط يك بانك انگلیسی که معروف به بانك شاهی است نشر می یابد. منازل اغلب از خشت خام ساخته شده مگر نمای آن که از آجر می باشد در وسط زیر زمینی هر ساختمان يك آب نما یا حوض وجود دارد کوچه ها اغلب سنگ فرش هستند و شهرداری مسؤول تمیزی

ص: 61


1- در مورد این که منازل كسبه نزديك به حرم و صحنین بوده باشد اندکی تردید وجود دارد گرچه باید اذعان کرد که زائر ما قبل از احداث فلکه حضرت در دوره رضاخان مشهد را دیده است و علی هذا در آن زمان فاصله ای بین بازار و منازل وجود نداشته است.

خیابان هاست چنان که زباله منازل را مأموران شهرداری از جهت بهداشت شهر مجبورند جمع آوری نمایند. منازل جدید اغلب با فاصله ساخته می شوند و توسط يك خیابان یا کوچه از هم مجزا می شوند. سقایان آب به منازل می رسانند این آب اغلب از آب انبار یا قنات آورده می شود و نرخ آن بستگی به فاصله منازل تا منبع آب دارد برای مصارف خانگی از آب چاه نیز استفاده می کنند .

درشکه های بمبئی معروف به درشکه ويكتوريا يك اسبه است در حالی که درشکه های مشهد بزرگ تر و دو اسبه می باشند و حدود صدتا از این نوع در شکه ها در مشهد وجود دارد این در شکه ها برای گردش و امور دیگر به کار می روند برای دو مایل مسافرت فقط دو قرآن که برابر هشتانه هندی می شود پرداخت می گردد مسافران باید مرد یا زن باشند یا اعضای يك خانواده به هر حال باید به گونه ای سنخیت فامیلی بین مسافرین وجود داشته باشد. به خلاف هند در شکه ها از سمت راست حرکت می کنند.

در ماه اوت میوه های زیادی در مشهد به دست می آید: انگور، هلو، شاه توت، زردآلو، هندوانه و خربزه. این میوه ها بسیار تازه، خوشمزه و ارزان می باشند و همه روزه از باغ ها و بوستان های اطراف آورده می شوند. شیرینی و مزه میوه های ایران را با هیچ کجای دنیا نمی توان مقایسه کرد برای این که نمونه ای از نرخ ارزان میوه های مشهد به دست داده باشم کافی است که بگویم هندوانه، انگور و يا سيب يك من فقط يك ريال. هلو و زردآلو يك من 2/5 ريال. البته من ایرانی با من هندی تفاوت دارد هر «من» ایرانی چهل سیر است که هر شش سیر آن يك پوند می شود. یعنی هر من ايراني تقريباً يك چهارم «من» هندی است. تنوع انگور در مشهد زیاد

ص: 62

است به طوری که هشت تا ده نوع انگور به بازار عرضه می شود. کشمش سبز فراهم آمده از انگور بیدانه قلمی و دراز به اضافه کشمش های سیاه و قرمز (کشمش پلوی و مویز) همگی بسیار شیرین می باشند. (1) انگور آنقدر ارزان است که مردم بینوا و کارگران از آن قاتق نان می سازند. همه روزه هزاران من انگور به فروش میرسد هلو در مشهد خیلی ارزان و خوشمزه است يك دانه هلو بزرگ تر از يك موسامی (میوه ای شبیه لیموشیرین) می باشد. (2) این هلوها آنقدر نرم هستند که در دهان آب می شوند. وقتی در دهان می گذاری بدون جویدن خودش فرو می رود بهترین نوع هلو يك دوجین فقط دو ریال. این مقدار میوه را در بمبئی با پنج روپیه نمی توان خرید. سیب نیز به همان شیرینی و ارزانی است. 28 سیب را فقط به کمتر از يك ريال و نیم .خریدیم. خربزه و هندوانه وزنی به فروش می رسد و خیلی

شیرین و ارزان هستند. خلاصه این که میوه در مشهد خیلی ارزان و خوشمزه است اما مسافران در روزهای اول باید خیلی کم میل کنند زیرا احتمال مبتلا شدن به اسهال وجود دارد مسافران از يك هفته پس از ورود می توانند به مقدار مناسب از میوه ها استفاده کنند.

دو باغ عمومی در مشهد وجود دارد یکی بزرگ به نام باغ ملی (3) که

ص: 63


1- از جهت مفهوم شدن مطلب در این قسمت مطالب کمی جابجا شد و اضافاتی به عمل آمد.
2- لیموشیرین بمبئی نوعاً بزرگ است معمولی آن به اندازه يك پرتقال و بزرگ تر آن به اندازه يك گريفود.
3- باغ ملی مشهد که تقریباً اوائل قرن چهاردهم خورشیدی برای استفاده عموم احداث شده در واقع باغی بوده است در محل ارگ مشهد متعلق به حاج حسین آقای ملک از متمولین مشهد که پس از احداث خیابان امام خمینی (پهلوی قدیم) این باغ به عنوان باغ ملی وقف عموم شد یا در حقیقت در اختیار بلدیه قدیم قرار گرفت.

پر درخت است و نیمکت هایی برای استراحت در آن تعبیه گردیده است علاوه بر آن جایگاهی برای صرف چای فالوده و انواع شربت ها نیز وجود دارد. مردم زیادی برای قدم زدن به آن جا می آیند. این باغ در کنار ارگ مشهد قرار دارد باغ دیگر معروف به باغ نادری است به یاد نادرشاه معروف، کسی که به هند حمله کرد و فعلاً در آن جا مدفون است. (1) باغ های دیگر نیز در حومه مشهد قرار دارد (2) که گل محمدی را از آنجا می آورند (3) و عطر آن بسیار خوشبوست. همه مردم فقیر و ثروتمند از این گل بوته ای در

ص: 64


1- هر چه ایرانیان نسبت به نادر افتخار می کنند مردم هند نسبت به او يك احساس تنفر و کینه دارند چون نادر پس از این که دهلی را فتح کرد به علت شورشی که در یکی از محلات دهلی صورت گرفته بود و احتمالاً چند نفری از سپاهیان وی به دست مردم کشته شده بودند دستور قتل عام ساکنان پایتخت بابریان را صادر کرد و گویا در این قتل عام چند ساعته صدها نفر کشته شدند البته منابع هندی آمار کشته شدگان را به هزاران نفر می رسانند که اغراق آمیز به نظر می رسد.
2- گسترش شمال غربی مشهد در آن زمان منطقه ارگ و کال قره خان بوده و هنوز در آن زمان باغ بیمارستان امام رضا در خارج از شهر قرار داشته باغ های شفتالوزار هلو در اصطلاح مشهد شفتالو گفته می شود در کوی دکترا و باغ های الندشت در خیابان کوه سنگی نیز از مراکز تولید میوه و تره بار نزديك به شهر بوده است.
3- کار گلاب گیری و تهیه عطر گل محمدی در مشهد رونق زیادی داشته و از این جهت در همه باغ ها و حتی منازل بوته گل محمدی کاشته می شد.

منزل دارند. (1)

پست هند و دیگر کشورها هفته ای دو بار روزهای یکشنبه و چهارشنبه در ساعت يك بعد از ظهر جمع آوری می شود. نامه هایی که از بمبئی به مشهد می رسند بین 25 تا 38 روز وقت می گیرند. (2) محمولات پستی از بمبئی به وسیله راه آهن به طول 1731 مایل به دزدآب فرستاده می شوند از دزد آب پست به وسیله شتر به طول 325 مایل به بیرجند حمل می شود. از بیرجند تا گناباد به فاصله 144 مایل به وسیله اسب پست حمل می شود و از گناباد تا مشهد به فاصلهٔ 170 مایل توسط گاری یا درشکه این کار انجام می گیرد در زمستان که اسب بخوبی نمی تواند در برف حرکت کند فاصله بیر جند تا مشهد را از قاطر استفاده می کنند. (3) تمبرهای پستی بر روی محمولات و نامه ها زده می شود و دایره تلگراف برای کشورهای خارجی از جمله هند وجود دارد که از داخل ایران برای هر ده کلمه پنج قرآن می باشد. تلگراف ها به هر دو زبان فارسی و انگلیسی پذیرفته می شود ماشین تایپ برای نوشتن تلگراف وجود ندارد و ما به خط خودمان بر روی

ص: 65


1- در این جا چند خط راجع به حبوبات، گندم و برنج و انواع سبزی ها نوشته شده بود که حاوی هیچ مطلب خاصی نبود جز این که برنج های ایران هنگام پخت خوب قد می کشد.
2- جالب این است که پس از هفتاد سال و استفاده از این همه وسایل سریع الانتقال باز هم پست بمبئی تا مشهد دقیقاً به اندازه زمان فوق وقت می گیرد این نکته احتمالاً باید برای پست دو کشور ایران و هند قابل توجه باشد.
3- در متن کلمه الاغ به کار رفته بود که احتمالاً قاطر درست تر به نظر می رسد زیرا مشکل الاغ در برف به مراتب بیشتر از اسب می باشد.

يك تكه کاغذ سفید، تلگراف را می نوشتیم و امضا می کردیم .

در مشهد سه بیمارستان عمده وجود دارد یکی از آن ها که از بودجه آستان قدس اداره می شود دارالشفاء حضرت می باشد که البته برای عموم است بخصوص معالجه زوار. بیمارستان دیگر زیر نظر دولت بریتانیاست و يك دکتر زرتشتی به نام خانم دمری (1) آن را اداره می کند این بیمارستان روزانه سیصد بیمار را بطور مجانی معالجه می کند. علاوه بر این دو بیمارستان، بیمارستان مسیون آمریکایی نیز با پول به معالجه بیماران می پردازد. يك بيمارستان كوچك ديگر به نام شفاخانه منتصریه وجود دارد که زیر نظر دولت اداره می شود و معالجه در آن مجانی است در مشهد مثل بمبئی و سایر شهرهای بزرگ هند، هتل، مهمانخانه، پانسیون و رستوران های بزرگ برای شام و نهار وجود ندارد اما رستوران ها غذای آماده از قبیل پلو، آبگوشت، کباب، بادمجان ارائه می دهند نان در مغازه های جداگانه پخته می شود (2) که نان تنوری گفته می شود که دانه دانه به تنور می زنند و حدود نیم یا (پانزده سانتی متر) عرض و پنج

ص: 66


1- Damry
2- در این جا زائر ما دو کلمه چپاتی و روتی را برای نان های ایرانی به کار برده تا خواننده هندی وی بتواند درک درستی از موضوع داشته باشد. چپاتی در واقع يك نوع مانند کوچکی است که در تابه تقریباً نیم پز می شود یعنی دو رویه آن سرخ شده و وسط آن کاملاً خام است و روتی نانی است که در تنور پخته می شود اما خمیر آن به گونه ای است که باید خیلی تازه و گرم آن را استفاده کرد زیرا به مجرد سرد شدن کش می آید و قابل جویدن نیست. بهترین نانی که امروز در هند قابل خوردن می باشد «تندوری نان» می باشد که در اندازه کوچک و بزرگ پخته می شود.

تا شش پا درازا دارد. قیمت نان در مقایسه با بمبئی خیلی ارزان تر است (یعنی تقریباً نصف) علاوه بر خیابان های اصلی و بزرگ تعداد زیادی کوچه ها و خیابان های باریك نیز در شهر وجود دارد. همه نوع دکان در بالا خیابان و پایین خیابان وجود دارد که مبدأ این هر دو خیابان فلکه حضرت می باشد منطقه ارك مکانی است که محل سکنای اغلب خارجیان در آن جاست. کنسولگری های خارجی به اضافهٔ کنسولگری و بیمارستان بریتانیا در آن جاست. اداره پست و تلگراف نیز در این قسمت شهر می باشد پادگان (1) و فرمانداری نیز در این قسمت ارك تعبیه شده اند .

مشهد مرکز استان خراسان است و جمعیت آن حدود يك لك (صد هزار نفر) می باشد. روستاهای زیادی تقریباً وصل به مشهد می باشند و از این جهت تجارت رونق نسبةً خوبی دارد. بیش تر واردات این شهرها چای، شکر، ابریشم، پارچه و لباس و بلورجات می باشد. ابریشم و بلورجات به مقدار بسیار زیاد از روسیه وارد می شود. صادرات مشهد عبارت است از: پشم، میوه، ابریشم، قالی و غیره. کالاهای خارجی اغلب اسامی روسی دارند و نه انگلیسی. در میان خارجیان این شهر انگلیسی ها کم هستند. سایر خارجي ها روس ها، ارمنی ها و ترک ها می باشند به هر حال تجارت اصلی در دست خود ایرانی ها می باشد. تولیدات محلی عبارتند از: ابریشم بافی، بافت دستمال های ابریشمی و قالی بافی که خیلی معروف است. علاوه بر آن ها لباس های گرم که از پشم بافته می شود در آب و هوای مشهد بسیار قابل

ص: 67


1- محل این پادگان بعدها به صورت باشگاه افسران درآمد.

استفاده است. متأسفانه تولید کارخانه ای در ایران بکلی وجود ندارد و اگر يك بازرگان با جرأتی ريسك کند می تواند کارخانه تهیه مربا و ژله در ایران دایر نماید زیرا در مشهد میوه زیاد و ارزان است به هر حال با این نوع سرمایه گذاری ها به پیشرفت مملکت کمک می شود. به خاطر کمبود میوه در هند کمپوت و کنسرو از آمریکا، انگلستان و استرالیا وارد می شود در حالی که این صنعت می تواند توسعه و شکوفایی اقتصادی برای همسایه هند یعنی ایران به ارمغان آورد. وضع راه آهن در ایران چندان مطلوب نیست یعنی با وجودی که مساحت کشور ششصد هزار مایل مربع می باشد اما هنوز تنها 52 مایل راه آهن از میرجاوه تا دزدآب دارد و فقط چهار مایل دیگر از شاه عبدالعظیم تا تهران. 52 مایل راه آهن در مقایسه با راه آهن هند بسیار کم است شبه قاره هند تقریباً سه برابر ایران وسعت دارد یعنی يك ميليون و هفتصد هزار مایل اما راه آهن آن بیست و هفت هزار مایل است. خوشبختانه مسؤولین ایران امروز برنامه شبکه راه آهن را در دست تهیه دارند و قرار شده است درآمد حاصله از مالیات چای و شکر برای کشیدن راه آهن در نظر گرفته شود طرح فعلی کشیدن راه آهن از بندر خرمشهر به تهران، از تهران به مشهد و از مشهد به زاهدان می باشد. طرح بعدی احتمالاً کشیدن راه آهن سایر نقاط می باشد امیدواریم که در آینده ای نه چندان دور ایرانی سربلند و با شوکت را تماشاگر باشیم .

مکان های زیارتی در مشهد

1 - سید محمد کبیر: از قول بزرگان دینی درباره او گفته شده که

ص: 68

برخی از سنیان اسم و آوازه او را به هند بردند. (1)

2 - جناب شيخ بهاءالدین عاملی که یکی از مجتهدین معروف بوده است، مرقد او در صحن نو در نزدیك ایوان طلای ناصری قرار دارد پدرش و پسرش نیز در جوار او دفن می باشند. (دفن پدر شیخ بهاء چندان صحیح به نظر نمی رسد).

3 - مزار حر عاملی که یکی از بزرگان دین است در روبروی قبر شیخ بهاء قرار دارد و در صحن کهنه می باشد.

4 - قبرستان بزرگ دیگری در پشت صحن می باشد که معروف به قتلگاه است. در باب وجه تسمیه این قبرستان گفته اند که اساساً آن جا باغ بسیار سبز و خرمی بوده با يك منزل در وسط آن. در آن منزل سه سنگ وجود داشته به نام های سنگ محك، سنگ محبوب و سنگ مراد. مجاوری می گوید هنگامی که حضرت رضا علیه السلام مسموم شده بود. احساس درد زیادی می کرد بنابراین سنگی برداشت و آن را روی شکم خود حرکت می داد. گویا که سنگ از شدت فشار در دست حضرت مانند خمیر نرم شده بود. گودی که نشانه اثرات انگشت است در روی آن دیده می شود. (2)

ص: 69


1- با مراجعه به کتب اطلاعات خاصی درباره این فرد و مقبره او یافت نشد. شاید مقصود نویسنده مزار محمد عارف عباسی معروف به پیر پالاندوز باشد که در نزدیکی حرم قرار دارد و در سال 985 هجری قمری فوت کرده است.
2- بنده ارتباطی بین این موضوع و قتلگاه نیافتم مگر این که مقصود مجاور مقتل امام بوده یعنی منزلی که امام در آن زندگی می کرده است و این البته تعبیر درستی است به هر روی قبرستان قتلگاه در دوران اسدی هنگام احداث فلکه حضرت صاف شد و گویا باغ رضوان در آن احداث گردید و خود باغ رضوان در بازسازی دهه پنجاه نیز از بین رفت.

5 - علاوه بر آنچه درباره این سه سنگ گفته شده سنگ سفید دیگری نیز وجود دارد مجاوری می گوید که فردی از ارادتمندان حضرت به نام حاجی نظر علی در راه بازگشت از حج آن سنگ سفید را که در ملكيت يك يهودي بوده است به قیمت گزافی می خرد، خانه ای می سازد و آن سنگ را در درون آن می گذارد و وصیت می کند که وی را در درون آن خانه دفن کنند داستان مشهور دیگری در این باره هست که چون حضرت علی علیه السلام خواست معجزه خود را به یهودیان بنمایاند پای مبارک را در شیر بز گذاشت شیر فوراً منجمد شد و تبدیل به سنگ مرمر گردید. جای پای آن حضرت حالا در آن جاست.

6 - قبری در انتهای قبرستان می باشد که گفته می شود برادر حضرت رضا علیه السلام سلطان محمد صاحب در آن جا دفن است مردم

برای زیارت به آن جا می روند مقصود نویسنده معلوم نشد.

7 - قبر خادم مخصوص حضرت معروف به خواجه اباصلت که تا آخرین لحظات با حضرت بود در فاصله دوازده مایلی مشهد قرار دارد

کرایه در شکه تا آن جا پانزده قرآن است.

8 - در فاصله چهار مایلی مشهد آرامگاه خواجه ربیع در باغ پر از درخت قرار دارد و گفته اند که او یکی از اولیاء بوده است کرایه درشکه تا آن جا هشت قرآن است.

فرمانروای ایران

امروز بر تخت فرمانروایی ایران رضا خان تکیه زده است فردی که

قبلاً يك نظامی بود. اتفاقاً من توانستم او را ببینم زیرا هنگامی که در مشهد

ص: 70

بودم او به بیرجند رفته بود و حالا برای دو روز است که در راه بازگشت به تهران وارد مشهد شده است برای روز شنبه چهاردهم آگوست او به زیارت بارگاه حضرت رضا علیه السلام آمده بود. درهای صحنین را به روی مردم بسته بودند و حرم فرق بود من در بین اماکن متبرکه در خیابانی که قرار بود وی از آن بگذرد ایستادم. در هند هنگام عبور نايب الحكومة بريتانيا سربازان به دو صف می ایستند اما تشریفات در این جا بیش تر است ابتدا سربازان یونیفورم پوش برای دورباش مردم به صف ایستادند اندکی بعد يك افسر نظامی سوت زنان بسرعت گذشت. او شرفیابی رضاخان را اعلام کرد بعد از آن دسته های نظامی گذشتند و پس از آن گارد محافظ آمد و آخر سر رضاخان در يك اتومبیل روباز با لباس کاملاً نظامی ظاهر شد.

در راه بازگشت

حدود سی و پنج روز در استراحت کامل در مشهد مقدس بودیم. آن روزها گرچه تابستان بود اما درجه حرارت هوا در روز 85 درجه فارنهایت (5/ 35 درجه سانتی گراد) و در شب 70 درجه فارنهایت (29/5 درجه سانتی گراد) بود روز یکشنبه دوازدهم سپتامبر 1926، 21 شهریور 1305 حرکت خود را از مشهد به بمبئی شروع کردیم. هر چند مدت زیادی در مشهد بودیم اما هرگز نمی خواستیم که آن مکان مقدس را ترك كنیم. بالاخره با اندوه تمام سفر برگشت را آغاز کردیم ولی چشمان ما در حسرت ترك آن بارگاه فیض آسا از آن گنبد طلائی دل نمی کند. اتومبیل ها و کامیون ها مانند سفر قبلی به همان مبلغ 975 روپیه اجاره شدند

ص: 71

و کرایه هر نفر چیزی حدود 78 روپیه شد. توصیف مناطقی که قبلاً دیده بودیم و من شرح داده ام فکر نمی کنم ضروری باشد به هر حال پس از دو ساعت به شریف آباد رسیدیم که تا دو راهی تهران - دزدآب تنها پانزده دقیقه دیگر راه بود. جویبار پای درختان، آسایشگاهی برای خستگان بود و ما نهار را آن جا خوردیم درجه هوا به 72 درجه فارنهایت می رسید. جاده تقریباً خوب بود و حدود ساعت 8 شب به تربت حیدریه رسیدیم اما به سفر ادامه دادیم و ساعت ده شب در مهنه خوابیدیم. روز دیگر یعنی سیزدهم سپتامبر 1926 ساعت هفت صبح به راه افتادیم و ساعت ده قبل از ظهر به گناباد رسیدیم. بین راه مهنه و گناباد آب نبود بنابراین حدود نیم ساعت در کنار يك جویبار در گناباد توقف کردیم و ساعت يك بعد از ظهر به خضری رسیدیم. پس از نهار ساعت دو و ربع بعد از ظهر به طرف قاین حرکت کردیم. ساعت پنج بعد از ظهر از قاین گذشتیم و پس از عبور از کوهپایه های متعدد ساعت 9 شب به سده رسیدیم. گرمی هوا 55 درجه فارنهایت بود و هوا خیلی عالی بود. در سده مقداری تخم مرغ خریدیم تقریباً هر بیست عدد يك قرآن (چهار انه هندی).

صبح روز بعد ساعت هفت و نیم صبح حرکت کردیم و ساعت ده و نیم قبل از ظهر به بیرجند رسیدیم برای نهار پلو، آبگوشت، ماست و چیزهای دیگری صرف کردیم. پس از نهار حرکت کردیم حدود ساعت 30/ 5 دقیقه بعد از ظهر به سربیشه رسیدیم. شب را در سربیشه بیتوته کردیم زیرا همان طور که قبلاً گفتم دره بسیار جالبی دارد درجه هوا در سر شب در حدود هفتاد درجه فارنهایت بود و صبح روز بعد به پنجاه درجه رسید (22 درجه سانتی گراد) بعد از صرف صبحانه غذای ظهر را نیز طبخ کردیم ساعت 5/30 دقیقه صبح

ص: 72

زود روز چهارشنبه به راه افتادیم و ساعت یازده به شوسف رسیدیم در شوسف انار فراوان بود يك من تقريباً يك قران بنابر این سه من انار خریدیم خیلی تازه بود ساعت سه بعد از ظهر از خونيك گذشتیم در خونيك از چشمه ای آب برداشتیم و بعد از مغرب به سفید آبه رسیدیم غذا خوردیم و همان شبانه راه افتادیم زیرا بعد از سفید آبه به ناحیه ای خشك و لم يزرع می رسیدیم بنابر این ترجیح دادیم که از هوای سرد شب برای عبور از این منطقه استفاده کنیم علاوه بر آن قطار دزدآب صبح روز شنبه زاهدان را ترك می کرد و ما علاقه مند بودیم که حداقل روز پنج شنبه در دزدآب باشیم تا بتوانیم مایحتاج مسافرت را از این شهر تهیه کنیم.

ما همچنین باید گذرنامه های خود را برای خروج از ایران ممهور به مهر دولت های ایران و انگلیس نماییم. به هر حال در ادامه سفر ساعت دو بعد از نصف شب به ارمك رسیدیم از شدت خستگی در اینجا شب را به صبح آوردیم و صبح خیلی زود مجدداً به راه افتادیم بنابراین ساعت هفت و نیم روز شانزدهم سپتامبر به دزدآب رسیدیم. مانند سفر قبلی، از مشهد مسؤول راه آهن دزدآب را برای رزرو يك كوپه بخصوص مطلع کرده بودیم زیرا کوپه های ویژه همیشه در دسترس نیست آن ها این نوع واگن ها را از کویته که 450 مایل تا دزدآب فاصله دارد می فرستند. در هر صورت مجوز لازم از کنسولگری بریتانیا برای ورود به هند گرفته شد و خوراکی های لازم جهت استفاده در بین راه نیز فراهم گردید. دیگر کاری نبود جز این که ساعت یازده و نیم قبل از ظهر روز شنبه حرکت کنیم نوعاً ترن کویته هفته ای دوبار روزهای چهارشنبه و شنبه دزدآب را به طرف کویته ترك می کند. ساعت دو بعد از ظهر روز بعد به اسپزند رسیدیم در اینجا باید

ص: 73

منتظر می شدیم تا قطار کویته - حیدرآباد - کراچی برسد و واگن مجزای ما به ترن حیدرآباد وصل شود بنابراین ساعت نیم نصف شب روز دوشنبه /1926/9/12/10 از اسپزند به سوی حیدرآباد حرکت کردیم و بعد از ظهر همان روز به حیدرآباد رسیدیم. در حیدرآباد مجبور بودیم که ترن را عوض کنیم و به ترن باریک تر خط «مارواد» انتقال یابیم. از آنجا که ترن ساعت 3 بعد از ظهر ایستگاه حیدرآباد را ترک می کرد ما دو ساعت وقت داشتیم، امکانات رفاهی در ترن از قبل فراهم شده بود و ما وسایل و بارها را به درون ترن انتقال دادیم، سپس به داخل شهر رفتیم برای زیارت قدمگاه حضرت علی علیه السلام که پیاده پنج تا هفت دقیقه وقت می گرفت. به هر حال توفیق زیارت پیدا کردیم و برگشتیم. در قدمگاه هفت محل تماس بدن با زمین در هنگام سجده بخوبی بر روی يك سنگ مرمر سخت نقش بسته است: جای دو کف دست، دو پنجه پا، دو زانو و يك پیشانی. در راه بازگشت به ایستگاه، از رستورانی ،نان کباب و پلو (1) خریداری کردیم و نهار را صرف کردیم. ترن به موقع حرکت کرد باید از این جا (حیدرآباد) یا از میرپور خاص آب بر می داشتیم که حدود یک ساعت و

ص: 74


1- کباب و پلوهندی غیر از چلوکباب ایرانی است. در پلو آن مخلوطی از اقلام زیر وجود دارد: لیوز lives که عبارت از چند تا برگ خوشبو از نوعی درخت بخصوص (تقریباً مانند برگ گل خرزهره) هل، نخود سبز، دانه ریز سیاه شبیه به سیاه دانه، فلفل سیاه (نسائیده) و دارچین نکوبیده که اغلب با سالاد ماست (ماست، گوجه فرنگی و پیاز و فلفل سبز ریز شده) یا مسله (مصله) یا دال می خورند. اما کباب را جدا با نان یا بدون نان میل می فرمایند. کباب به صورت کوبیده و بسیار تند است و از این جهت خوردن آن برای ایرانی ها تا اندازه ای مشکل می باشد .

نیم بعد به آن جا می رسیدیم زیرا تا «مارواد» آب بندرت یافت می شود. ساعت ده صبح روز سه شنبه 1926/9/21 به مارواد رسیدیم و ساعت هشت بعد از ظهر به احمد آباد وارد شدیم. قطار پست گجرات - بمبئی ساعت 8 و 50 دقیقه احمد آباد را ترك كرد و ما در جاهای رزرو شده از قبل قرار گرفتیم. الحمد الله صحیح و سالم در ساعت 7 و 15 دقیقه صبح روز چهارشنبه 22 سپتامبر 1926 به ایستگاه گرندرود (1) بمبئی وارد شدیم کل مسافرت ما 57 روز طول کشید شکر خدای را که در این مدت با مشکل خاصی روبرو نشدیم. حالا احساس خوشحالی ما روز بروز بیش تر می شود و امید است که برادران بی شماری نیز توفیق زیارت شاه خراسان را بیابند.

انشاء الله

جدول روز شمار مسافرت و شهرهای مهم که با قطار طی شده است

جمعه - 8/45 دقیقه بعد از ظهر - خروج از بمبئی

شنبه - 7/5 دقیقه بعد از ظهر - ورود به احمدآباد و تعویض قطار

شنبه - 7/55 دقیقه بعد از ظهر - خروج از احمد آباد

یکشنبه - 12/43 دقیقه بعد از ظهر - ورود به حیدرآباد و تعویض قطار

یکشنبه - 30/ 2 دقیقه بعد از ظهر - خروج از حیدرآباد

دوشنبه 9/51 دقیقه بعد از ظهر - ورود به اسپزند و تعویض قطار

سه شنبه - 5/2 دقیقه بعد از ظهر - ورود به دزد آب

ص: 75


1- Grand Road

مسافرت به وسیله اتومبیل

پنج شنبه - 6 بعد از ظهر - خروج از دزدآب

پنج شنبه - 11 بعد از ظهر - ورود به ارمك

جمعه - 6 صبح - خروج از ارمك

جمعه - 7/30 دقیقه بعد از ظهر - ورود به شوسف

شنبه - 7 صبح - خروج از شوسف

شنبه - 4/30 دقیقه بعد از ظهر - ورود به بیرجند

یکشنبه - 7/30 دقیقه صبح - خروج از بیرجند

یکشنبه - 9/3 دقیقه بعد از ظهر - ورود به مهنه

دوشنبه - 6 صبح - خروج از مهنه

دوشنبه - 4/30 بعد از ظهر - ورود به مشهد

کل مسافت از بمبئی تا مشهد به وسیلهٔ ترن و اتومبیل 2367 مایل (3787 کیلومتر) اگر شخصی مایل باشد که بدون تعويض قطار مستقيماً از بمبئی به دزد آب برود بايد يك واگن مجزا بگیرد که شانزده بلیط دارد. این واگن از طریق دهلی به دزدآب می رود یعنی مسیر باتيندا، سمسره، روهاری و اسپزند (کویته) را طی می کند که به مراتب دورتر است. هر بلیط برای این مسیر پانزده روپیه از مسیر احمد آباد گرانتر است و يك روز بیش تر وقت می گیرد باید به خاطر داشت که در راه مسافرت از طریق دهلی وسایل و بار شما باید همیشه نزد خودتان باشد و شما نمی توانید آن ها را به واگن مخصوص حمل بار منتقل کنید راهی که ما انتخاب کردیم مسافر با این مشکل روبروست که اگر به موقع به ایستگاه بعدی نرسد حدود چهار

ص: 76

روز باید صبر کند تا ترن بعدی برسد و این به هر حال در مسافرت

مشکلاتی فراهم می کند .

وسایل ضروری در طی مسافرت

1- چهار دست لباس

2- دو جفت جوراب

3- يك تشك

4- يك پتوی پشمی

5 - يك بالش

6 - يك چراغ قوه

7 - يك جفت عينك حفاظدار

8 - يك فانوس

9- دو قمقمه آب

10 - يك پريموس

11- غذا تا رسیدن به دزدآب

12 - يك قبله نما

شش قلم اولیه برای هر شخص ضروری است و شش قلم بقیه برای جمع مسافران

وسایل آشپزی

1 - استکان نعلبکی و قوری

2 - دو قاشق، پنج تا قابلمه و کاسه

3- يك كنسرو

4- دو قوطی مربا

5 - سربازکن قوطی

6 - کارد

7 - طناب ریسمان

8 - قوطی پودر شیر به اندازه ضرورت

9 - داروهایی مانند مرهم (روغن، بلیسان) کلرآب، روغن كرچك، پرمنگنات (گنه گنه)

10- اسانس نعناع، قرص نعناع

با خريد يك بليط درجه سه، شخص می تواند با 500 روپیه به توفیق زیارت نائل شود.

والسلام

محتاج دعا - داوود حاجی ناصر

* در خاتمه متن اصلی این سفرنامه که به زبان گجراتی منتشر شده است آداب زیارت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام و زیارت وارث به رسم الخط گجراتی آمده است (م).

ص: 77

ص: 78

فهرست بخشی از آثار منتشر شده از سوی مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی

. سفرنامه خانيكوف - نیکولای خانیکوف - دکتر اقدس یغمایی و ابوالقاسم بیگناه 7000 356

. سفرنامه بارنز - ستوان الکس بارنز - حسن سلطانی فر 108 1250

. سفرنامه يوشيدا - يوشيدا ما ساهارو - دکتر هاشم رجب زاده 5900 484

. ایران افسانه و واقعیت - مریت هاکس - محمد حسین نظری نژاد ... 1500 266

. در میان ژاپنی ها، مردم و مدیران - حسین افشین منش 298 3500

. عجایب هفتگانه - كنت مك ليش - محمد غضنفری 2400 32

. كوبا - ژان لامور - ابو الحسن سروقد مقدم 2200 136

. انقلاب روسیه - فرانسوا - گزاویه کوکن - دکتر عباس آگاهی 2100 128

. پند و عبرت - احمد احمدی بیرجندی - 216 3950

. تاریخ اکتشافات - ابوبردشان - ابوالحسن سروقد مقدم 136 1600

. فردوس / تون، تاریخ و جغرافیا - دکتر محمدجعفر یاحقی و خدیجه بوذرجمهری 3500 268

. مشهد از نگاه سیاحان - بهروز طاهرنیا - زیر چاپ

. سفرهای دریایی مسلمین در اقیانوس هند - محمود طاهری - زیر چاپ

ص: 79

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109