سرشناسه:علی بن حسین (ع)، امام چهارم، 38 - 94ق.
عنوان و نام پديدآور:زبور آل محمد صحیفه سجادیه /ترجمه الهی قمشه ای[ویرایش ترجمه حسین وزیری].
وضعيت ويراست:[ویراست؟]
مشخصات نشر:قم: طوبای محبت، 1389.
مشخصات ظاهری:شش ،326ص.
شابک:45000ریال:978-964-8894-95-0
يادداشت:فارسی-عربی.
موضوع:دعاها
شناسه افزوده:الهی قمشه ای، مهدی، 1280 - 1352.، مترجم
رده بندی کنگره:BP267/1/ع8ص3041 1389د
رده بندی دیویی:297/772
شماره کتابشناسی ملی:2550881
اطلاعات رکورد کتابشناسی:ركورد كامل
ص :1
ص :2
زبور آل محمد صحیفه سجادیه
ترجمه الهی قمشه ای
ویرایش ترجمه حسین وزیری
ص :3
ص :4
سخن ناشر شش
راويان صحيفه 1
1 - حمد و ثناى خداى عزّ و جل 23
2 - درود و تحيت بر محمد و آل اطهارش 31
3 - درود و صلوات بر حاملان عرش الهى 35
4 - درود و تحيت بر پيروان رسل و... 41
5 - دعاى آن حضرت براى خود و... 46
6 - دعاى آن حضرت در هنگام صبح و شام 50
7 - دعاى آن حضرت به هنگام مهمات و... 57
8 - دعاى آن حضرت در پناه بردن به خدا 60
9 - دعاى آن حضرت در اشتياق به درخواست 63
10 - دعاى آن حضرت در التجا و... 65
11 - دعاى آن حضرت در عاقبت به خيرى 67
12 - دعاى آن حضرت در اعتراف به گناه 69
13 - دعاى آن حضرت در طلب حاجت ها... 75
14 - دعاى آن حضرت در دادخواهى از ستمگران 80
15 - دعاى آن حضرت هنگام بيمارى 84
16 - دعاى آن حضرت هنگام درخواست عفو و... 87
17 - دعاى آن حضرت در مورد شيطان 96
18 - دعاى آن حضرت در دفع بلاها و... 101
19 - دعاى آن حضرت در طلب باران 102
20 - دعاى مكارم الاخلاق 105
21 - دعاى آن حضرت هرگاه امرى او... 117
22 - دعاى آن حضرت هنگام مشقت و... 123
23 - دعاى آن حضرت براى عافيت و... 129
24 - دعاى آن حضرت در حق پدر و مادر 133
25 - دعاى آن حضرت دربارۀ فرزندان خويش 139
26 - دعاى آن حضرت دربارۀ همسايگان و... 145
27 - دعاى آن حضرت براى سپاهيان... 147
28 - دعاى آن حضرت در مقام تضرع و زارى 156
29 - دعاى آن حضرت هرگاه رزق بر او... 158
30 - دعاى آن حضرت در يارى جستن از... 160
31 - دعاى آن حضرت در متذكر شدن... 162
32 - دعاى آن حضرت بعد از فراغت از... 172
33 - دعاى آن حضرت در مقام استخاره و... 182
34 - دعاى آن حضرت هرگاه گرفتار مى شد 184
35 - دعاى آن حضرت در مقام رضا و... 186
36 - دعاى آن حضرت هنگام شنيدن... 188
37 - دعاى آن حضرت در بجاى آوردن... 191
38 - دعاى آن حضرت در مقام عذرخواهى 196
39 - دعاى آن حضرت در طلب عفو و... 198
40 - دعاى آن حضرت هنگام يادآورى مرگ 203
41 - دعاى آن حضرت در طلب پرده پوشى و... 205
42 - دعاى آن حضرت هنگام ختم قرآن 207
43 - دعاى آن حضرت هنگام رؤيت هلال... 217
44 - دعاى آن حضرت هنگام ورود به ماه... 220
45 - دعاى آن حضرت هنگام وداع با ماه... 228
46 - دعاى آن حضرت در روز عيد فطر و... 244
47 - دعاى آن حضرت در روز عرفه 250
48 - دعاى آن حضرت در روز عيد قربان و... 281
49 - دعاى آن حضرت در دفع كيد و مكر... 291
50 - دعاى آن حضرت در مقام خوف خدا... 297
51 - دعاى آن حضرت در مقام تضرع و... 300
52 - دعاى آن حضرت در مقام اصرار... 305
53 - دعاى آن حضرت در مقام خضوع به... 307
54 - دعاى آن حضرت در رفع غم و غصه ها 309
فهرست موضوعى مطالب 315
ص:5
بسمه تعالى
در گسترۀ آسمان خلقت، كلام و بيان هريك از معصومين عليهم السّلام نور و تلألؤ خاصى دارد؛ و درخشش آسمان صحيفه شريف امام سجاد عليه السّلام گونه اى ديگر است؛
* امام سجاد عليه السّلام در طى 35 سال امامت خود، از يك سو با يادآورى واقعۀ عاشورا در هرشرايطى، سعى در زنده نگه داشتن فاجعۀ كربلا نموده؛ و از سوى ديگر با تلاش فراوان در گسترش مكتب اهل بيت عليهم السّلام، شاگردان بسيارى را تربيت كرده؛ و از طرف ديگر مجموعه اى از علوم روحبخش اسلامى را به عنوان صحيفه سجاديه ارائه مى نمايد. اين كتاب بعد از قرآن و نهج البلاغه، مهم ترين و ارزشمندترين اثر مكتوب اسلام است كه از آن به عنوان قرآن صاعد، اخت القرآن، انجيل اهل بيت و زبور آل محمد نام برده اند.
اين كتاب شامل 54 دعا است كه دربرگيرندۀ مسائل مختلف اسلامى است؛ در حقيقت، صحيفه تعليم دهندۀ دين و اخلاق در لباس «دعا» است و امام سجاد عليه السّلام در قالب دعا شريعت الهى و اخلاق محمدى صلّى اللّه عليه و اله را تشريح مى نمايد.
اين كتاب شريف توسط امام سجاد عليه السّلام انشاء شده و امام محمد باقر عليه السّلام آن را يادداشت و ضبط كرده است؛ بعدها زيد بن على (برادر امام محمد باقر) يك نسخه از آن را براى فرزندش يحيى بن زيد به ميراث مى گذارد و او را به حفظ و حراست از آن توصيه مى كند. يحيى هم قبل از شهادت، آن را به متوكل بن هارون مى سپارد تا آن را به مدينه برده و تحويل دهد...
* ويژگى هاى اين صحيفه:
1 - خط زيباى متن صحيفه، نسخ كامپيوترى است كه با تلاش فراوان و با صرف مدت زمان حدود 15 ماه با بالاترين كيفيت ممكن، تهيه شده است.
2 - ترجمۀ صحيفه اثر مرحوم الهى قمشه اى است كه پس از ويرايش و خلاصه نمودن با سبكى روان و ذكر علائم وقف و شماره گذارى آن براساس نسخه مرحوم فيض الاسلام و تنظيم دقيق ترجمه با متن، تهيّه شده است.
3 - فهرست موضوعى براساس شماره گذارى، توسط علامه محمد حسين مظفر.
اميد است تلاوت كنندگان محترم با قرائت مستمرّ اين دعاهاى شريف بهرۀ معنوى را كسب نمايند و همۀ خدمتگذاران به مكتب اهل بيت عليهم السّلام را ياد نمايند.
ص:6
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
(1) حدّثنا السّيّد الاجلّ نجم الدّين بهاء الشّرف
(1)حديث كرد ما را سيد بزرگوار نجم الدين كه لقبش بهاء الشّرف است ابو الحسن محمّد بن الحسن بن احمد بن علىّ بن
و كنيه اش ابو الحسن و نام شريفش محمد فرزند حسن بن احمد بن على بن
محمّد بن عمر بن يحيى العلوىّ الحسينىّ رحمه اللّه
محمد بن عمر بن يحيى علوى حسينى كه خداوند او را رحمت كند؛
(2) قال: اخبرنا الشّيخ السّعيد ابو عبد اللّه محمّد بن
(2)او گفت: روايت كرد ما را شيخ سعيد كه كنيه اش ابو عبد اللّه و نامش محمد فرزند احمد بن شهريار الخازن لخزانة مولانا امير المؤمنين
احمد بن شهريار، خزانه دار قبر مطهر آستان مقدس و روضه منور مولانا امير المؤمنين
علىّ بن ابى طالب عليه السّلام فى شهر ربيع الاوّل
على بن ابيطالب عليه السلام (و او داماد شيخ الطايفه، صدوق عليه الرحمه است) در ماه ربيع الاول
من سنة ستّ عشرة و خمس مأة قراءة عليه و انا
سال پانصد و شانزدهم هجرت، در حالى كه صحيفه بر او خوانده مى شد و هنگام قرائت، من
ص :1
اسمع (3) قال: سمعتها على الشّيخ الصّدوق ابى منصور
مى شنيدم؛ (3) (سيد نجم الدين) گفت: شنيدم (پيش از اين) صحيفه را در حالى كه خوانده مى شد بر شيخ صدوق،
محمّد بن محمّد بن احمد بن عبد العزيز العكبرىّ
ابو منصور محمد بن محمد بن احمد بن عبد العزيز عكبرى
المعدّل رحمه اللّه عن ابى المفضّل محمّد بن
معدّل - كه خدا او را رحمت كند - و ابو المفضل محمد بن
عبد اللّه بن المطّلب الشّيبانىّ (4) قال: حدّثنا الشّريف
عبد اللّه بن مطّلب شيبانى آن را روايت مى كرد، (4) و او گفت: حديث كرد ما را سيد شريف
ابو عبد اللّه جعفر بن محمّد بن جعفر بن الحسن بن
ابو عبد اللّه جعفر بن محمد بن جعفر بن حسن بن
جعفر بن الحسن بن الحسن بن امير المؤمنين علىّ بن
جعفر بن حسن بن حسن المجتبى بن امير المؤمنين على بن
ابى طالب عليهم السّلام (5) قال: حدّثنا عبد اللّه بن
ابيطالب عليهم السلام؛ (5) و او گفت: حديث كرد ما را، عبد اللّه بن
عمر بن خطّاب الزّيّات، سنة خمس و ستّين و مأتين
عمر بن خطّاب زيتون فروش در سال 265؛
(6) قال: حدّثنى خالى علىّ بن النّعمان الاعلم (7) قال:
(6)و او گفت: حديث كرد دايى من على بن نعمان اعلم؛ (7) و او گفت:
حدّثنى عمير بن متوكّل الثّقفىّ البلخىّ، عن ابيه
حديث كرد مرا عمير بن متوكل ثقفى بلخى از پدر خود
ص:2
متوكّل بن هارون (8) قال: لقيت يحيى بن زيد بن علىّ
متوكل بن هارون؛ (8) متوكل گفت: من، يحيى بن زيد بن على (بن الحسين)
عليه السّلام و هو متوجّه الى خراسان بعد قتل ابيه،
عليه السلام را بعد از قتل پدرش هنگامى كه (به قصد خروج بر عليه بنى اميه) عزم خراسان داشت ملاقات كردم
فسلّمت عليه (9) فقال لى: من اين اقبلت؟ قلت: من
پس به ايشان سلام نمودم؛ (9) از من پرسيد: متوكل از كجا مى آيى؟ عرض كردم: از
الحجّ (10) فسئلنى عن اهله و بنى عمّه بالمدينة،
سفر حج مى آيم. (10) آنگاه از حال خويشان و عموزادگانش در مدينه پرسيد
و احفى السّؤال عن جعفر بن محمّد عليه السّلام
و بالخصوص از حال حضرت امام صادق، جعفر بن محمد عليه السلام پرسش بسيار نمود؛
فاخبرته بخبره و خبرهم و حزنهم على ابيه زيد بن علىّ
من يحيى را از حالات همه پاسخ دادم و گفتم: حضرت صادق و تمام پسر عموها از فاجعه شهادت پدرت زيد بن
عليه السّلام (11) فقال لى: قد كان عمّى محمّد بن
على عليه السلام حزين و غمگين بودند. (11) آنگاه يحيى فرمود: عموى من محمد بن
علىّ عليه السّلام اشار على ابى بترك الخروج، و عرّفه ان
على الباقر عليه السلام پدرم را از خروج بر عليه بنى اميه منع كرد و او را از عاقبت اين
هو خرج و فارق المدينة ما يكون اليه مصير امره،
خروج و بيرون شدن از مدينه (كه شهادت و شدايد در پى اوست) آگاه ساخت.
فهل لقيت ابن عمّى جعفر بن محمّد عليه السّلام؟
آنگاه يحيى از من پرسيد كه: پسرعمويم جعفر بن محمد يعنى امام صادق عليه السلام را ملاقات كردى؟
ص:3
قلت: نعم (12) قال: فهل سمعته يذكر شيئا من امرى؟
گفتم: آرى، به ديدار حضرتش نايل شدم. (12) گفت: آيا دربارۀ قيام من (و عاقبت كارم) ازو چيزى شنيدى؟
قلت: نعم (13) قال: بم ذكرنى؟ خبّرنى. قلت: جعلت
گفتم: چرا، سخنى شنيده ام. (13) باز گفت: چه شنيده اى؟ با من بگو. گفتم: فدايت شوم!
فداك ما احبّ ان استقبلك بما سمعته منه (14)
دوست ندارم آنچه را دربارۀ قيام شما از آن حضرت شنيده ام، به شما بازگويم.(14)
فقال: ابا لموت تخوّفنى؟ هات ما سمعته. فقلت:
فرمود: مرا از مرگ مى ترسانى؟! بگو آنچه شنيده اى. به او گفتم:
سمعته يقول: انّك تقتل و تصلب كما قتل ابوك
شنيدم امام فرمود كه: تو هم مانند پدرت زيد به دست بنى اميه شهيد مى شوى
و صلب (15) فتغيّر وجهه و قال:(يَمْحُوا اللّٰهُ مٰا يَشٰاءُ وَ [1]
و بر سر دار مى روى. (15) (چون اين سخن شنيد) رنگ رخسارش متغير شد و فرمود: «خدا آنچه را بخواهد
يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتٰابِ) [2] يا متوكّل، انّ اللّه عزّ و جلّ
محو يا اثبات مى كند، و اصل كتاب (آفرينش) نزد او است.» آنگاه فرمود: اى متوكل! خداى عز و جل
ايّد هذا الامر بنا، و جعل لنا العلم و السّيف فجمعا لنا،
امر خلافت و حفاظت دين اسلام را به وجود ما مؤيد فرموده و خدا، علم و شمشير، هر دو را به ما عطا كرده
و خصّ بنو عمّنا بالعلم وحده (16) فقلت: جعلت فداءك،
و پسر عموهاى ما (امام باقر و صادق) تنها به علم اختصاص يافتند. (16) من گفتم: فدايت گردم!
انّى رايت النّاس الى ابن عمّك جعفر عليه السّلام
آنچه از مردم مشاهده مى كنم، مردم به امامت و پيشوايى پسر عمويت حضرت صادق
ص:4
اميل منهم اليك و الى ابيك (17) فقال: انّ عمّى محمّد
مايل ترند از شما و پدرت زيد. (17) فرمود: البته بدين سبب است كه عمويم محمد
ابن علىّ و ابنه جعفرا عليهما السّلام دعوا النّاس الى
بن على و فرزندش جعفر بن محمد عليهما السلام مردم را به زندگانى دعوت
الحياة و نحن دعوناهم الى الموت (18) فقلت: يابن
مى كنند، و ما مردم را به مرگ (و جنگ با دشمن) دعوت مى كنيم. (18) من عرض كردم: اى فرزند
رسول اللّه اهم اعلم ام انتم؟ فاطرق الى الارض مليّا
پيغمبر خدا! آيا آنها (به حقايق امور) عالم ترند يا شما؟ او در پاسخ، مدتى به حال تفكر سر به زير افكند؛
ثمّ رفع رأسه و قال: كلّنا له علم، غير انّهم يعلمون كلّ ما
آنگاه سر بلند كرد و فرمود: همه ما داراى علميم، جز آنكه آنها (يعنى امام باقر و امام صادق) همه آنچه ما
نعلم و لا نعلم كلّ ما يعلمون (19) ثمّ قال لى: اكتبت من
مى دانيم مى دانند؛ و ما كلّ آنچه آنها مى دانند نمى دانيم. (19) آنگاه يحيى گفت: چيزى از كلمات و علوم
ابن عمّى شيئا؟ قلت: نعم (20) قال: ارنيه. فاخرجت
پسر عمويم نوشته اى (و همراه دارى كه بر من بخوانى؟) گفتم: آرى. (20) گفت: به من ارائه ده. من يادداشت هايى
اليه وجوها من العلم، و اخرجت له دعاء املاه علىّ
(كه از گفتار گوهربارش) و از رئوس علوم و حكمت هاى الهى بود بيرون آوردم، و همچنين دعايى كه به املاى
ابو عبد اللّه عليه السّلام، و حدّثنى انّ اباه محمّد بن
امام صادق عليه السلام همراه خود داشتم بر او عرضه نمودم (و گفتم كه: آن بزرگوار) حديث كرد مرا كه: اين دعا
علىّ عليهما السّلام املاه عليه، و اخبره انّه من دعاء ابيه
را پدر بزرگوار من حضرت محمد بن على عليهما السلام (امام باقر) بر من املا كرد و فرمود: اين،
ص:5
علىّ بن الحسين عليهما السّلام، من دعاء الصّحيفة
دعايى از صحيفه كامله پدرم امام سجاد على بن الحسين عليهما السلام
الكاملة (21) فنظر فيه يحيى حتّى اتى على اخره و قال لى:
است. (21) آنگاه يحيى از اول تا آخر دعا را مطالعه فرمود و گفت:
اتأذن فى نسخه؟ فقلت: يابن رسول اللّه اتستأذن
به من اجازه مى دهى كه از اين دعا نسخه بردارم؟ عرض كردم: اى فرزند رسول خدا! اين نعمت از
فيما هو عنكم؟! (22) فقال: اما لاخرجنّ اليك صحيفة
خود شما خاندان رسالت است، آيا اجازه مى خواهى؟ (22) آنگاه فرمود: هان اى متوكل! اينك براى تو كتابى
من الدّعاء الكامل ممّا حفظه ابى عن ابيه، و انّ ابى
كامل و صحيفه اى تمام بيرون آرم كه آن صحيفه را پدر بزرگوارم از پدرش حفظ كرده و به من سپرده و
اوصانى بصونها و منعها غير اهلها (23) قال عمير: قال
سفارش اكيد فرموده كه از غير اهلش محفوظ دارم و منع كنم (كه به دست نااهل نيفتد). (23) عمير گفت: پدرم
ابى: فقمت اليه فقبّلت رأسه و قلت له: و اللّه يابن
متوكل گفت: پس برخاستم، سر مباركش را بوسيدم و عرض كردم: به خدا قسم اى فرزند
رسول اللّه انّى لادين اللّه بحبّكم و طاعتكم، و انّى
رسول اللّه! من دين و ايمانم به خدا، با محبت شما و طاعت شما خاندان رسالت مقرون است؛ و
لارجو ان يسعدنى فى حياتى و مماتى بولايتكم (24) فرمى
اميدوارم كه خدا به دوستى شما مرا در دنيا و آخرت سعادتمند گرداند. (24) آنگاه
صحيفتى الّتى دفعتها اليه الى غلام كان معه، و قال:
يحيى صحيفه اى كه من به او داده بودم به دست غلامى كه با او بود داد و فرمود :
ص:6
اكتب هذا الدّعاء بخطّ بيّن حسن و اعرضه علىّ
اين دعا را با خطى خوانا و خوش بنويس و به من باز ده
لعلّى احفظه فانّى كنت اطلبه من جعفر حفظه اللّه
تا شايد آن را حفظ كنم كه من همين دعا را از پسر عمويم جعفر بن محمد كه خدايش محفوظ دارد درخواست
فيمنعنيه (25) قال متوكّل: فندمت على ما فعلت و
مى كردم و او منع مى كرد. (25) متوكل مى گويد: (چون اين كلام را از يحيى شنيدم) پشيمان شدم كه چرا دعا را به
لم ادر ما اصنع، و لم يكن ابو عبد اللّه عليه السّلام تقدّم
او دادم و نمى دانستم چه كنم؛ وليكن حضرت ابو عبد اللّه جعفر بن محمد عليه السلام به من نفرموده بود
الىّ الاّ ادفعه الى احد (26) ثمّ دعا بعيبة فاستخرج منها
كه دعا را به كسى ندهم. (26) سپس حضرت يحيى صندوقچه اى را درخواست كرد و از آن،
صحيفة مقفلة مختومة، فنظر الى الخاتم و قبّله و
صحيفه اى كه قفل و مهر و موم بود بيرون آورد؛ به مهرش نظر كرد و بوسيد و
بكى، ثمّ فضّه و فتح القفل، ثمّ نشر الصّحيفة و وضعها
گريه كرد؛ سپس مهر را شكست و قفل را گشود؛ آنگاه صحيفه را بيرون آورد و گشود و
على عينه، و امرّها على وجهه (27) و قال: و اللّه يا متوكّل
بر ديده نهاد و بر صورت مبارك كشيد؛ (27) و فرمود: اى متوكل! به خدا
لو لا ما ذكرت من قول ابن عمّى انّنى اقتل و اصلب لما
اگر نبود سخنى كه تو از پسر عمّم راجع به شهادت و به دار زدن من ذكر كردى، البته من
دفعتها اليك، و لكنت بها ضنينا (28) و لكنّى اعلم انّ
اين صحيفه را به دست تو نمى دادم و از دادنش امتناع مى ورزيدم؛ (28) وليكن من (به طور يقين) مى دانم كه
ص:7
قوله حقّ اخذه عن ابائه و انّه سيصحّ، فخفت ان يقع
آنچه او فرموده حق است كه از پدران بزرگوارش اخذ كرده (و اين قضيه) به زودى واقع خواهد شد؛ لذا ترسيدم
مثل هذا العلم الى بنى اميّة فيكتموه و يدّخروه فى
كه پس از شهادتم اين علوم (موجود در صحيفه) به دست بنى اميه افتد و آنان از دسترس مردم پنهان دارند و در
خزائنهم لانفسهم (29) فاقبضها و اكفنيها و تربّص بها،
گنجينه هاى خود براى خويش ذخيره كنند؛ (29) پس تو اى متوكل! اين صحيفه را از من بگير و نگهدارى كن و
فاذا قضى اللّه من امرى و امر هؤلاء القوم ما هو قاض
منتظر باش تا آنگاه كه كار من با بنى اميه طبق قضاى الهى و مشيّت خدا پايان يافت
فهى امانة لى عندك حتّى توصلها الى ابنى عمّى محمّد
اين امانت من نزد تو محفوظ باشد تا آن را به دست پسر عموهايم محمد
و ابراهيم ابنى عبد اللّه بن الحسن بن الحسن بن علىّ
و ابراهيم دو فرزند عبد اللّه بن حسن بن حسن بن على امير المؤمنين
عليهما السّلام، فانّهما القائمان فى هذا الامر بعدى
عليهما السلام بسپارى كه البته آنها بعد از من، به اين امر (جهاد با بنى اميه) قيام خواهند كرد.
(30) قال المتوكّل: فقبضت الصّحيفة، فلمّا قتل يحيى
(30)متوكل گويد: من آن صحيفه را از او گرفتم و پس از آنكه يحيى بن زيد شهيد ابن زيد صرت الى المدينة، فلقيت ابا عبد اللّه عليه
شد به مدينه رفته و خدمت حضرت ابا عبد اللّه عليه السلام رسيدم
السّلام، فحدّثته الحديث عن يحيى، فبكى و اشتدّ
و حكايت يحيى را بر او عرضه داشتم. حضرت گريه كرد و سخت
ص:8
وجده به (31) و قال: رحم اللّه ابن عمّى و الحقه بابائه
محزون گشت؛ (31) و گفت: خدا رحمت كند پسر عمويم را و او را به پدران
و اجداده (32) و اللّه يا متوكّل ما منعنى من دفع الدّعاء
و اجدادش ملحق كند. (32) به خدا اى متوكل! اين دعا را كه من از او منع كردم سببى
اليه الاّ الّذى خافه على صحيفة ابيه، و اين
نداشت جز همين كه او بر صحيفه پدرش ترسيد (كه به دست بنى اميه افتد). اكنون كجاست
الصّحيفة؟ فقلت: ها هى. ففتحها و قال: هذا و اللّه
صحيفه يحيى؟ عرض كردم: اين است و تقديم حضور مبارك نمودم. امام صحيفه را گشود و فرمود: به خدا همين
خطّ عمّى زيد و دعاء جدّى علىّ بن الحسين عليهما
خط عمويم زيد است و دعاى جدم على بن الحسين
السّلام (33) ثمّ قال لابنه: قم يا اسماعيل فأتنى بالدّعاء
عليهما السلام. (33) آنگاه به پسرش فرمود: اسماعيل برخيز و آن كتاب دعايى
الّذى امرتك بحفظه و صونه، فقام اسماعيل فاخرج
كه تو را سفارش به حفظ و نگهبانى آن كردم بياور. اسماعيل برخاست و
صحيفة كانّها الصّحيفة الّتى دفعها الىّ يحيى بن زيد
صحيفه اى آورد كه گويى همان صحيفه ايست كه يحيى بن زيد به من داده.
(34) فقبّلها ابو عبد اللّه و وضعها على عينه و قال:
(34)امام عليه السلام صحيفه را گرفت و بوسيد و بر دو ديده نهاد و فرمود: (اى متوكل!) هذا خطّ ابى و املاء جدّى عليهما السّلام بمشهد منّى
اين صحيفه، خط پدرم (حضرت باقر العلوم) و املا و انشاء جد بزرگوارم (امام سجاد) در حضور من است.
ص:9
(35) فقلت: يابن رسول اللّه ان رأيت ان اعرضها مع
(35)گفتم: اى فرزند رسول خدا! اگر صلاح مى دانيد من اين صحيفه شما را با صحيفه صحيفة زيد و يحيى. فاذن لى فى ذلك و قال: قد رأيتك
زيد و يحيى مقابله كنم. حضرت اجازه داد و فرمود: البته من تو را
لذلك اهلا (36) فنظرت و اذا هما امر واحد و لم اجد
براى اين كار شايسته دانستم. (36) آنگاه من در مقابله آن دو صحيفه با دقت، نظر كردم و هر دو را به كلى
حرفا منها يخالف ما فى الصّحيفة الاخرى (37) ثمّ
(و از هر جهت) مطابق يافتم كه اين دو صحيفه حتى يك حرف هم اختلاف نداشت. (37) سپس
استأذنت ابا عبد اللّه عليه السّلام فى دفع الصّحيفة
از امام عليه السلام اجازه خواستم كه صحيفه يحيى را (طبق وصيت يحيى)
الى ابنى عبد اللّه بن الحسن. فقال:(إِنَّ اللّٰهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ [1]
به دو پسر عبد اللّه بن حسن برسانم. امام فرمود: «خداوند به شما امر مى كند كه
تُؤَدُّوا الْأَمٰانٰاتِ إِلىٰ أَهْلِهٰا) [2] نعم فادفعها اليهما (38)
امانات را به صاحبانش برگردانيد.» آرى صحيفه را به دو فرزند عبد اللّه بن حسن برسان.(38)
فلمّا نهضت للقائهما قال لى: مكانك (39) ثمّ وجّه الى
چون براى ديدار آنها برخاستم، امام فرمود: اينجا باش. (39) پس قاصد فرستاد تا
محمّد و ابراهيم فجاءا، فقال: هذا ميراث ابن عمّكما
محمد و ابراهيم حضور امام بيايند؛ آنها هم آمدند. حضرت صادق فرمود: اين صحيفه ميراث پسر عمّ شما يحيى
يحيى من ابيه قد خصّكما به دون اخوته، و نحن
است كه از پدرش زيد به او رسيده و او به جاى برادرانش شما را مخصوصا به حفظ اين صحيفه شريفه برگزيده،
ص:10
مشترطون عليكما فيه شرطا (40) فقالا: رحمك اللّه قل
ما هم براى حفظ آن با شما شرطى داريم. (40) عرض كردند: بفرما، خدا رحمتش را به تو عطا كند؛
فقولك المقبول (41) فقال: لا تخرجا بهذه الصّحيفة
زيرا سخن شما مقبول است. (41) امام فرمود: آن شرط آنست كه اين صحيفه را از شهر
من المدينة (42) قالا: و لم ذاك؟ (43) قال: انّ ابن
مدينه بيرون نبريد. (42) عرض كردند: براى چه؟ (43) حضرت فرمود: پسر عموى شما بدان علت اين صحيفه
عمّكما خاف عليها امرا اخافه انا عليكما (44) قالا: انّما
را نزد شما فرستاد كه مى ترسيد اين صحيفه به دست بنى اميه افتد؛ من هم از اين جهت بر شما مى ترسم.(44)
خاف عليها حين علم انّه يقتل (45) فقال ابو عبد اللّه
محمد و ابراهيم عرض كردند: يحيى هنگامى كه به شهادتش يقين كرد از آن ترسيد. (45) حضرت ابا عبد اللّه
عليه السّلام: و انتما فلا تأمنا، فو اللّه انّى لاعلم انّكما
عليه السلام فرمود: شما هم ايمن از آن نباشيد؛ به خدا سوگند كه من مى دانم كه شما هم،
ستخرجان كما خرج و ستقتلان كما قتل (46) فقاما
هر دو بر عليه بنى اميه خروج خواهيد كرد و به زودى مانند يحيى كشته خواهيد شد. (46) يك مرتبه برخاستند
و هما يقولان: لا حول و لا قوّة الاّ باللّه العلىّ العظيم (47)
و گفتند: «لا حول و لا قوة الا باللّه العلى العظيم».(47)
فلمّا خرجا قال لى ابو عبد اللّه عليه السّلام: يا متوكّل
(متوكل مى گويد:) وقتى كه محمد و ابراهيم بيرون رفتند حضرت ابا عبد اللّه عليه السلام به من فرمود: اى متوكل!
كيف قال لك يحيى انّ عمّى محمّد بن علىّ و ابنه جعفرا
يحيى به تو چگونه گفت كه عمويم حضرت محمد باقر و فرزندش حضرت صادق
ص:11
دعوا النّاس الى الحياة و دعوناهم الى الموت؟ (48)
مردم را به زندگانى دعوت مى كنند و ما مردم را دعوت به مرگ (و قيام بر عليه بنى اميه) مى كنيم؟(48)
قلت: نعم اصلحك اللّه قد قال لى ابن عمّك يحيى
عرض كردم: آرى، خدا امور شما را اصلاح كند؛ بلى پسر عمويت يحيى چنين
ذلك (49) فقال: يرحم اللّه يحيى، انّ ابى حدّثنى عن
گفت: (49) سپس حضرت فرمود: خدا رحمت كند پسر عمّم يحيى را! اى متوكل! حديث كرد مرا پدر بزرگوارم از
ابيه عن جدّه عن علىّ عليه السّلام: انّ رسول اللّه صلّى
جدم از حضرت امير المؤمنين عليه السلام كه پيغمبر را - كه درود
اللّه عليه و اله اخذته نعسة و هو على منبره (50) فرأى
خدا بر او و بر خاندانش باد - روزى بر بالاى منبر خواب مختصرى در ربود. (50) در آن
فى منامه رجالا ينزون على منبره نزو القردة، يردّون
خواب ديد كه مردمى مانند ميمون بر منبر او بالا رفته و پايين مى جهند و مردم را
النّاس على اعقابهم القهقرى (51) فاستوى رسول اللّه
به قهقرا به سمت كفر و شرك دعوت مى كنند. (51) رسول اكرم كه درود خدا بر او و بر
صلّى اللّه عليه و اله جالسا، و الحزن يعرف فى وجهه
خاندانش باد از خواب بيدار شده و راست بر منبر نشست و آثار حزن و اندوه بر چهره مباركش پديدار گشت.
(52) فأتاه جبريل عليه السّلام بهذه الاية (وَ مٰا جَعَلْنَا [1]
(52)در آن حال جبرييل بر آن حضرت نازل شد و اين آيه را آورد: «و اَلرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنٰاكَ إِلاّٰ فِتْنَةً لِلنّٰاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ [2]
رؤيايى را كه به تو ارائه داديم و درخت لعن شده
ص:12
فِي الْقُرْآنِ، وَ نُخَوِّفُهُمْ فَمٰا يَزِيدُهُمْ إِلاّٰ طُغْيٰاناً كَبِيراً) [1]
كه در قرآن آمده جز براى آزمايش مردم نبود. ما آنها را مى ترسانيم؛ و لكن جز بر طغيان شديد آنها نيفزايد.»
يعنى بنى اميّة (53) قال: يا جبريل اعلى عهدى يكونون
(و مراد از درخت لعن شده) يعنى بنى اميه! (53) فرمود: اى جبرييل! در دوران من و در زمان حيات من اين قصه
و فى زمنى؟ (54) قال: لا، و لكن تدور رحى الاسلام من
خواهد شد؟ (54) جبرييل امين عرض كرد: نه يا رسول اللّه! آسياى اسلام از زمان هجرتت به گردش مى آيد پس
مهاجرك، فتلبث بذلك عشرا، ثمّ تدور رحى الاسلام
تا ده سال آرام و به صلاح، آسياى اسلام همى مى گردد و بعد از اين ده سال باز اين آسيا در گردش است تا آنگاه
على رأس خمسة و ثلاثين من مهاجرك، فتلبث بذلك
كه سال هجرت به سى و پنج رسيد (دوران سه خليفه)؛ اول سال سى و پنج، باز پنج سال گردش آرام و به صلاح
خمسا، ثمّ لا بدّ من رحى ضلالة هى قائمة على قطبها، ثمّ
مى كند (خلافت امام على عليه السلام)؛ از آن به بعد گردش اين آسيا، به ضلالت و گمراهى است و بر اين قطب
ملك الفراعنة (55) قال: و انزل اللّه تعالى فى ذلك:(إِنّٰا [2]
مى گردد و ملك و شاهى فرعون عالم (بنى اميه) خواهد گرديد. (55) حضرت صادق فرمود: و خدا در اين باره
أَنْزَلْنٰاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ * وَ مٰا أَدْرٰاكَ مٰا لَيْلَةُ الْقَدْرِ * [3]
فرموده: «ما اين (قرآن عظيم الشأن) را در شب قدر نازل كرديم * و تو چه مى دانى كه شب قدر چيست؟!*
لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ) [4] تملكها بنو اميّة ليس
شب قدر (به مقام و مرتبه) از هزار ماه بهتر و بالاتر است» كه بنى اميه در آن حكومت كنند و
فيها ليلة القدر (56) قال: فاطلع اللّه عزّ و جلّ نبيّه
شب قدرى در آن نباشد. (56) فرمود: پس خدا، پيغمبر را خبر داده كه
ص:13
عليه السّلام انّ بنى اميّة تملك سلطان هذه الامّة
بنى اميه، قدرت و حكومت اين امت را در طول اين مدت (هزار ماه)
و ملكها طول هذه المدّة (57) فلو طاولتهم الجبال
به دست مى گيرند. (57) در آن هزار ماه اگر كوه هاى عالم (و قوى ترين قدرت بشر) با آنها به مقاومت برخيزند
لطالوا عليها حتّى يأذن اللّه تعالى بزوال ملكهم، و هم
مغلوب آنان شوند تا وقتى كه خداى متعال به زوال آنها فرمان دهد. و بنى اميه
فى ذلك يستشعرون عداوتنا اهل البيت و بغضنا
در اين مدت، عداوت و كينه ما اهل بيت را شعار خود قرار مى دهند.
(58) اخبر اللّه نبيّه بما يلقى اهل بيت محمّد و اهل
(58)خدا به پيامبرش خبر داد از آنچه كه بر اهل بيت محمد و دوستان مودّتهم و شيعتهم منهم فى ايّامهم و ملكهم (59) قال:
و شيعيانشان از طرف آنها (بنى اميه) (و) در ايام و دوران حكومت آنها وارد مى شود. (59) امام صادق فرمود:
و انزل اللّه تعالى فيهم:(أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللّٰهِ [1]
و خدا دربارۀ آنها (بنى اميه) نازل كرد: «آيا نديدى (حال) مردمى را كه نعمت خدا را
كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دٰارَ الْبَوٰارِ * جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهٰا وَ بِئْسَ [2]
به كفر مبدّل ساختند و (خود و) قوم خود را به ديار هلاكت رهسپار كردند؟! * و به دوزخ درافتند كه بدترين
اَلْقَرٰارُ) [3] (60) و نعمة اللّه محمّد و اهل بيته، حبّهم ايمان
جايگاه است.» (60) زيرا نعمت اللّه وجود اقدس پيغمبر (ص) و اهل بيت اوست كه دوستى و محبت آنها ايمان
يدخل الجنّة، و بغضهم كفر و نفاق يدخل النّار (61)
است و مؤمن مستحق بهشت شود و دشمنى و كينه آنها نفاق و كفر است و مستوجب آتش دوزخ گردد.(61)
ص:14
فاسرّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله ذلك الى علىّ و
و اين مطلب سرّيست كه پيغمبر اكرم كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد به امير المؤمنين و
اهل بيته (62) قال: ثمّ قال ابو عبد اللّه عليه السّلام:
اهل بيتش سپرد. (62) متوكل گفت: و آنگاه حضرت صادق عليه السلام فرمود:
ما خرج و لا يخرج منّا اهل البيت الى قيام قائمنا احد
تا ظهور امام قائم غايب حجت بن الحسن العسكرى وقتش فرانرسد، احدى از ما خروج نكرده و نخواهد كرد
ليدفع ظلما او ينعش حقّا الاّ اصطلمته البليّة، و كان
براى دفع ظلم و جور آنها و اقامه حق، جز آنكه به بلاى قتل و شهادت مبتلا شود؛ و
قيامه زيادة فى مكروهنا و شيعتنا (63) قال المتوكّل بن
قيامش باعث افزايش غم و اندوه ما و شيعيان ما شود. (63) آنگاه متوكل بن
هارون: ثمّ املى علىّ ابو عبد اللّه عليه السّلام الادعية،
هارون گفت: حضرت امام صادق عليه السلام پس از اين سخنان، صحيفه جدش را بر من املا فرمود
و هى خمسة و سبعون بابا، سقط عنّى منها احد عشر بابا،
و آن دعاها هفتاد و پنج باب بود؛ من يازده بابش از خاطرم برفت
و حفظت منها نيّفا و ستّين بابا (64) و حدّثنا ابو المفضّل
و شصت و چند از آن را حفظ كردم. (64) و (حديث متوكل بن هارون به طريق ديگر:) حديث كرد مرا
قال: و حدّثنى محمّد بن الحسن بن روزبه ابو بكر
ابو المفضّل، از محمد بن حسن بن روزبه ابو بكر
المدائنىّ الكاتب نزيل الرّحبة فى داره (65) قال:
مدائنى كاتب، ساكن رحبه در خانه اش؛ (65) و گفت :
ص:15
حدّثنى محمّد بن احمد بن مسلم المطهّرىّ (66) قال:
حديث كرد مرا محمد بن احمد بن مسلم مطهرى؛ (66) و او گفت:
حدّثنى ابى، عن عمير بن متوكّل البلخىّ، عن ابيه
حديث كرد مرا پدرم از عمير پسر متوكل بلخى، از پدرش
المتوكّل بن هارون (67) قال: لقيت يحيى بن زيد بن
متوكل بن هارون؛ (67) كه پدرم متوكل گفت: من يحيى بن زيد بن
علىّ عليهما السّلام؛ فذكر الحديث بتمامه الى رؤيا
على عليهما السلام را ملاقات كردم... و همين حديث را تماما تا خواب حضرت
النّبىّ صلّى اللّه عليه و اله الّتى ذكرها جعفر بن محمّد
پيغمبر - كه درود خدا بر او و بر خاندان پاكش باد - در منبر كه امام صادق از امام باقر
عن ابائه صلوات اللّه عليهم (68) و فى رواية المطهّرىّ
و پدران گراميش صلوات اللّه عليهم اجمعين بيان فرمود ذكر كرد؛ (68) و در روايت مطهرى
ذكر الابواب و هى:
ابواب صحيفه ذكر شده و آن بدين شرح است:
1 - التّحميد للّه عزّ و جلّ
1-در حمد و ثناى خداى عزّ و جل
2 - الصّلوة على محمّد و اله
2-درود و تحيت بر محمد و آل اطهارش
3 - الصّلوة على حملة العرش
3-درود و صلوات بر حاملان عرش الهى
ص:16
4 - الصّلوة على مصدّقى الرّسل
4-درود و تحيت بر آنان كه بر رسولان و فرشتگان خدا ايمان آوردند و از آنان پيروى كردند.
5 - دعاؤه لنفسه و خاصّته
5-دعاى آن حضرت براى خود و شيعيان و محبانش
6 - دعاؤه عند الصّباح و المساء
6-دعاى آن حضرت در هنگام صبح و شام
7 - دعاؤه فى المهمّات
7-دعاى آن حضرت به هنگام مهمات و سختى ها
8 - دعاؤه فى الاستعاذة
8-دعاى آن حضرت در پناه بردن به خدا
9 - دعاؤه فى الاشتياق
9-دعاى آن حضرت در اشتياق به درخواست مغفرت از خداى عز و جل
10 - دعاؤه فى اللّجأ الى اللّه تعالى
10-دعاى آن حضرت در التجا و پناه بردن به سوى خدا
11 - دعاؤه بخواتم الخير
11-دعاى آن حضرت در عاقبت به خيرى
12 - دعاؤه فى الاعتراف
12-دعاى آن حضرت در اعتراف به گناه
13 - دعاؤه فى طلب الحوائج
13-دعاى آن حضرت در طلب حاجت ها از درگاه خداى متعال
ص:17
14 - دعاؤه فى الظّلامات
14-دعاى آن حضرت در دادخواهى از ستمگران
15 - دعاؤه عند المرض
15-دعاى آن حضرت هنگام بيمارى
16 - دعاؤه فى الاستقالة
16-دعاى آن حضرت هنگام درخواست عفو و گذشت از گناهان
17 - دعاؤه على الشّيطان
17-دعاى آن حضرت در مورد شيطان
18 - دعاؤه فى المحذورات
18-دعاى آن حضرت در دفع بلاها و سختى ها
19 - دعاؤه فى الاستسقاء
19-دعاى آن حضرت در طلب باران
20 - دعاؤه فى مكارم الاخلاق
20-دعاى آن حضرت در مقام بيان اخلاق كريمه و افعال پسنديده
21 - دعاؤه اذا احزنه امر
21-دعاى آن حضرت هرگاه امرى او را محزون مى كرد
22 - دعاؤه عند الشّدّة
22-دعاى آن حضرت هنگام مشقت و سختى
23 - دعاؤه بالعافية
23-دعاى آن حضرت براى عافيت و صحت بدن
ص:18
24 - دعاؤه لابويه
24-دعاى آن حضرت در حق پدر و مادر خويش
25 - دعاؤه لولده
25-دعاى آن حضرت دربارۀ فرزندان خويش
26 - دعاؤه لجيرانه و اوليائه
26-دعاى آن حضرت دربارۀ همسايگان و دوستانش
27 - دعاؤه لاهل الثّغور
27-دعاى آن حضرت براى سپاهيان سرحدّات اسلام
28 - دعاؤه فى التّفزّع
28-دعاى آن حضرت در مقام تضرع و زارى به درگاه خداى عز و جل
29 - دعاؤه اذا قتّر عليه الرّزق
29-دعاى آن حضرت هرگاه بر او رزق تنگ مى شد
30 - دعاؤه فى المعونة على قضاء الدّين
30-دعاى آن حضرت در يارى جستن از خدا براى اداى دين
31 - دعاؤه بالتّوبة
31-دعاى آن حضرت در متذكر شدن توبه و درخواست توبه
32 - دعاؤه فى صلوة اللّيل
32-دعاى آن حضرت بعد از فراغت از نماز شب
33 - دعاؤه فى الاستخارة
33-دعاى آن حضرت در مقام استخاره و طلب خير از خدا
ص:19
34 - دعاؤه اذا ابتلى او رأى مبتلى بفضيحة بذنب
34-دعاى آن حضرت هرگاه گرفتار مى شد يا كسى را گرفتار به فضيحت گناه مى ديد
35 - دعاؤه فى الرّضا بالقضاء
35-دعاى آن حضرت در مقام رضا و خشنودى به قضا و قدر الهى
36 - دعاؤه عند سماع الرّعد
36-دعاى آن حضرت هنگام شنيدن صداى رعد
37 - دعاؤه فى الشّكر
37-دعاى آن حضرت در بجاى آوردن شكر الهى
38 - دعاؤه فى الاعتذار
38-دعاى آن حضرت در مقام عذرخواهى
39 - دعاؤه فى طلب العفو
39-دعاى آن حضرت در طلب عفو و رحمت از خدا
40 - دعاؤه عند ذكر الموت
40-دعاى آن حضرت هنگام يادآورى مرگ
41 - دعاؤه فى طلب السّتر و الوقاية
41-دعاى آن حضرت در طلب پرده پوشى و محافظت خواستن از خدا
42 - دعاؤه عند ختمه القران
42-دعاى آن حضرت هنگام ختم قرآن
43 - دعاؤه اذا نظر الى الهلال
43-دعاى آن حضرت هنگام رؤيت هلال (ديدن ماه نو)
ص:20
44 - دعاؤه لدخول شهر رمضان
44-دعاى آن حضرت هرگاه داخل ماه مبارك رمضان مى شد
45 - دعاؤه لوداع شهر رمضان
45-دعاى آن حضرت هرگاه ماه مبارك رمضان را وداع مى كرد
46 - دعاؤه لعيد الفطر و الجمعة
46-دعاى آن حضرت در روز عيد فطر و روز جمعه
47 - دعاؤه فى يوم عرفة
47-دعاى آن حضرت در روز عرفه (در مكه معظمه)
48 - دعاؤه فى يوم الاضحى و الجمعة
48-دعاى آن حضرت در روز عيد قربان و روز جمعه
49 - دعاؤه فى دفع كيد الاعداء
49-دعاى آن حضرت در دفع كيد و مكر دشمنان
50 - دعاؤه فى الرّهبة
50-دعاى آن حضرت در مقام خوف خدا (و ترك ماسواء)
51 - دعاؤه فى التّضرّع و الاستكانة
51-دعاى آن حضرت در مقام تضرع و زارى به درگاه خداى متعال
52 - دعاؤه فى الالحاح
52-دعاى آن حضرت در مقام الحاح و اصرار در حاجت از درگاه خداى متعال
53 - دعاؤه فى التّذلّل
53-دعاى آن حضرت در مقام تذلل و خضوع به درگاه حضرت احديت عزّ سلطانه
ص:21
54 - دعاؤه فى استكشاف الهموم
54-دعاى آن حضرت در رفع غم و غصه ها
(69) و باقى الابواب بلفظ ابى عبد اللّه الحسنىّ رحمه
(69)و باقى ابواب به لفظ ابو عبد الله حسنى است كه خدا او را رحمت اللّه (70) حدّثنا ابو عبد اللّه جعفر بن محمّد الحسنىّ
كند. (70) حديث كرد براى ما ابو عبد الله جعفر بن محمد حسنى،
(71) قال: حدّثنا عبد اللّه بن عمر بن خطّاب الزّيّات
(71)گفت: حديث كرد براى ما عبد الله بن عمر بن خطاب زيّات (زيتون فروش)، (72) قال: حدّثنى خالى علىّ بن النّعمان الاعلم (73)
(72)گفت: نقل كرد براى من دايى ام على بن نعمان اعلم؛(73) قال: حدّثنى عمير بن متوكّل الثّقفىّ البلخىّ عن ابيه
گفت: برايم نقل كرد عمير بن متوكل ثقفى بلخى از پدرش
متوكّل بن هارون (74) قال: املى علىّ سيّدى الصّادق
متوكل بن هارون؛ (74) متوكل گفت: املا نمود بر من آقايم
ابو عبد اللّه جعفر بن محمّد (75) قال: املى جدّى علىّ
ابو عبد الله جعفر بن محمد يعنى امام صادق، (75) امام صادق فرمود: املا كرد جدّ بزرگوارم امام على
ابن الحسين على ابى محمّد بن علىّ عليهم اجمعين
بن الحسين بر پدرم محمد بن على عليهم السلام
السّلام بمشهد منّى:
و در حضور من:
ص:22
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
اذا ابتداء بالدّعاء
چون آن بزرگوار شروع به دعا مى نمود
بدء بالتّحميد للّه عزّ و جلّ و الثّناء عليه، فقال:
نخست به ستايش خداى عز و جلّ دعا را آغاز مى كرد، پس مى فرمود:
(1) الحمد للّه الاوّل بلا اوّل كان قبله، و الاخر بلا
(1)ستايش مخصوص خداست كه هستى او اول در وجود است بى آنكه پيش از آن اولى باشد و آخر در وجود اخر يكون بعده، (2) الّذى قصرت عن رؤيته ابصار
است بى آنكه بعد از او آخرى باشد؛ (2) آن يگانه ذاتى كه ديدۀ بينندگان از ديدنش
النّاظرين، و عجزت عن نعته اوهام الواصفين. (3)
قاصر، و فهم و انديشه توصيف كنندگان از نعت و وصفش عاجز است.(3)
ابتدع بقدرته الخلق ابتداعا، و اخترعهم على مشيّته
عالم آفرينش را بى تمثال و بى سابقه فكرت به قدرت كامله و مشيت بالغه (بدين نظم زيبا و كامل)
اختراعا، (4) ثمّ سلك بهم طريق ارادته، و بعثهم فى
بيافريد؛ (4) پس آنگاه تمام خلق را به ارادۀ نافذ خود، به طريقه مستقيم سلوك داد و به
سبيل محبّته، لا يملكون تأخيرا (تأخّرا) عمّا قدّمهم
راه محبت (و عشق و اشتياق) خود برانگيخت، آن چنان كه آن كس را كه مشيت و ارادۀ خدا، مقدم بر ديگران
ص:23
اليه، و لا يستطيعون تقدّما الى ما اخّرهم عنه، (5)
داشته قدمى مؤخر نتواند نهاد و آن كس را كه مؤخر از ديگرى داشته، قدمى تقدم نتواند يافت.(5)
و جعل لكلّ روح منهم قوتا معلوما مقسوما من رزقه،
و براى هر نوعى از موجودات عالم قوت و قوّتى و رزق و روزى معلوم و معين قسمت فرمود
لا ينقص من زاده ناقص، و لا يزيد من نقص منهم زائد.
كه آن قسمت را، هرگز كسى كه بر او زياد مقدر فرموده كم نتواند كرد و آن را كه كم مقدر كرده اندكى نتواند افزود.
(6) ثمّ ضرب له فى الحياة اجلا موقوتا، و نصب له امدا
(6)سپس در زندگى و حيات او اجلى معين كرد و بر زندگانى وى مدتى مقرر محدودا، يتخطّأ اليه بايّام عمره، و يرهقه باعوام
داشت كه گام هاى او در زندگانى، قدمى است كه به سوى اجل خود مى رود و به رفتن (ماه ها و) سال هاى عمر،
دهره، حتّى اذا بلغ اقصى اثره، و استوعب حساب عمره،
روزگار آن اجل معين فرا مى رسد تا هنگامى كه آخرين قدم را برداشته و حساب عمر به پايان رسد
قبضه الى ما ندبه اليه من موفور ثوابه، او محذور
و خدا قبض روح او كند و به جانب منزلى كه دعوتش فرموده اند كه يا سر منزل ثواب كامل حق است يا منزل
عقابه (لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسٰاؤُا بِمٰا عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ [1]
شقاوت و قهر و عقاب خدا، رهسپار شود «تا (خدا) آنان را كه بدكارند به كيفر كردار بدشان برساند و آنان كه
أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى) [2] (7) عدلا منه، تقدّست اسماؤه و
نيكوكارند پاداش نيكو عطا كند.» (7) كه كار خدا، عدل (و احسان) است و اسماء مباركش پاك و منزه است و
تظاهرت الاؤه (لاٰ يُسْئَلُ عَمّٰا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ) [3] . (8)
نعمت هايش آشكار است و «از آنچه انجام مى دهد سؤالى نمى شود، اما همگان مورد سؤال واقع مى شوند». (8)
ص:24
و الحمد للّه الّذى لو حبس عن عباده معرفة حمده
و ستايش مخصوص خدايى است كه اگر شناختن اوصاف جمال و كمالش را از بندگان منع كند
على ما ابلاهم من مننه المتتابعة، و اسبغ عليهم من
(و طريق معرفت را به روى آنها ببندد) به واسطه ابتلا و امتحان به احسان هاى پى درپى و اعطاى
نعمه المتظاهرة، لتصرّفوا فى مننه فلم يحمدوه،
نعمت هاى گوناگون، همانا خلق به صرف نعم الهى (از منعم غافل شده) و ستايش او نكنند
و توسّعوا فى رزقه فلم يشكروه، (9) و لو كانوا كذلك
و به توسعه رزق و تعيّش پرداخته و شكرش بجا نياورند. (9) و اگر مردم چنين شوند
لخرجوا من حدود الانسانيّة الى حدّ البهيميّة، فكانوا
همانا از حدود انسانيت به سر حد حيوانيت داخل شوند چنان كه
كما وصف فى محكم كتابه (ان هم الاّ كالانعام بل هم
خداوند در كتاب محكمش وصفشان كرده: «مردم غافل از خدا، به حقيقت حيوان، بلكه
اضلّ سبيلا). (10) و الحمد للّه على ما عرّفنا من نفسه،
گمراه تر از حيوانند.» (10) و ستايش مخصوص خداست كه خود را به ما شناسانيد
و الهمنا من شكره، و فتح لنا من ابواب العلم بربوبيّته،
و از نعمت بى نهايت شكرش، بهره اى به ما الهام كرد و از درهاى نامنتهاى علم به ربوبيتش، برخى را بر ما گشود
و دلّنا عليه من الاخلاص له فى توحيده، و جنّبنا من
و ما را از لطفش به مقام رفيع اخلاص در توحيد و يگانگى خود راهنمايى كرد و از شائبۀ
الالحاد و الشّكّ فى امره، (11) حمدا نعمّر به فى من
شرك و الحاد و شك و ترديد در امرش دور گردانيد؛ (11) او را چنان ستايشى كنيم كه در طول عمر در عداد
ص:25
حمده من خلقه، و نسبق به من سبق الى رضاه و
بندگان ستايش گزار حق باشيم؛ و از خاصانى كه به مقام رضا و خشنودى و عفو او سبقت يافتند گوى سبقت
عفوه، (12) حمدا يضىء لنا به ظلمات البرزخ، و يسهّل
بريم. (12) چنان حمد و ستايشى كه ظلمات و تاريكى هاى عالم برزخ را بر ما روشن سازد و راه
علينا به سبيل المبعث، و يشرّف به منازلنا عند
سخت عالم مبعث (يعنى عالم قيامت) را بر ما آسان گرداند و به واسطه آن حمد، منازل ما نزد
مواقف الاشهاد (يوم تجزى كُلُّ نَفْسٍ بِمٰا كَسَبَتْ وَ هُمْ [1]
شاهدان مواقف (محشر) شريف تر شود، «در آن روزى كه هر شخص به پاداش و كيفر اعمالش مى رسد و
لاٰ يُظْلَمُونَ) [2] ،(يَوْمَ لاٰ يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لاٰ هُمْ [3]
به هيچ كس ابدا ستم نشود»، «روزى كه هيچ دوستى كم ترين كمكى به دوستش نمى كند، و از هيچ سو
يُنْصَرُونَ) [4] . (13) حمدا يرتفع منّا الى اعلى علّيّين (فى
يارى نمى شوند». (13) چنان حمدى (مخصوص خداست) كه به سوى حق بالا رود و به عالم اعلى علّيّين، «در
كتاب مرقوم * يشهده المقرّبون). (14) حمدا تقرّ به
كتاب رقم شدة حق (ثبت شود) * تا آن حمد را مقربان درگاه خدا مشاهده كنند». (14) چنان ستايشى كه موجب
عيوننا اذا برقت الابصار، و تبيضّ به وجوهنا اذا
چشم روشنى ما شود، در روزى كه چشم ها از ترس، برق زند و خيره گردد و ما بدان حمد نزد خدا روسفيد شويم،
اسودّت الابشار، (15) حمدا نعتق به من اليم نار اللّه
روزى كه بدكاران بسيارى در آن روز روسياه شوند. (15) آن چنان حمدى كه ما را از آتش دردناك خدا آزاد سازد
الى كريم جوار اللّه، (16) حمدا نزاحم به ملائكته
و به جوار لطف و كرمش رساند؛ (16) حمدى كه (در فخر و شرف اخلاص) با حمد فرشتگان مقرب حق
ص:26
المقرّبين، و نضامّ به انبياءه المرسلين، فى دار المقامة
معارضه و همسرى كند و ما را با انبيا و رسل در مقام بهشت ابدى
الّتى لا تزول، و محلّ كرامته الّتى لا تحول، (17)
كه زوال ندارد و محل كرامت الهى كه تغيير نيابد جمع گرداند.(17)
و الحمد للّه الّذى اختار لنا محاسن الخلق، و اجرى
و ستايش خداى راست (عزّ شأنه) كه براى ما، اخلاق نيكو را برگزيد و رزق
علينا طيّبات الرّزق، (18) و جعل لنا الفضيلة بالملكة
و روزى هاى ما را پيوسته نيكو و پاكيزه گردانيد؛ (18) و به قدرت روحانى و اقتدار ملكوتى بر تمام
على جميع الخلق، فكلّ خليقته منقادة لنا بقدرته،
خلق برترى و فضيلت بخشيد تا آنجا كه به قدرت كامله خود و عزت و اقتدار خويش، خلايق را مطيع و منقاد ما
و صائرة الى طاعتنا بعزّته، (19) و الحمد للّه الّذى اغلق
و متوجه به طاعت ما گردانيد. (19) و ستايش خداى را كه
عنّا باب الحاجة الاّ اليه، فكيف نطيق حمده؟ ام
درگاه احتياج و نيازمندى را جز به حضرتش به روى ما بست؛ پس چگونه ما را طاقت حمد و ثناى او با
متى نؤدّى شكره؟ لا، متى؟ (20) و الحمد للّه الّذى ركّب
كى ما را قدرت بر اداى شكرش خواهد بود؟ هرگز! كى مى توانيم؟ (20) و ستايش خداى را كه وسايل بسط (علم
فينا الات البسط، و جعل لنا ادوات القبض، و متّعنا
و ايمان) را در جوهر ذات ما آميخت و اسباب اخذ و قبض (علوم و حقايق) را براى ما قرار داد و ما را به حقايق
بارواح الحياة، و اثبت فينا جوارح الاعمال، و غذّانا
و روح زندگانى ابدى كامياب گردانيد و جوارح انجام اعمال را در وجود ما مستقر داشت و غذاى ما را رزق نيكو
ص:27
بطيّبات الرّزق، و اغنانا بفضله، و اقنانا بمنّه، (21)
و پاكيزه عطا كرد و به فضل خود ما را از همه بى نياز نمود و ما را به انعام خود متنعم و خشنود ساخت؛(21)
ثمّ امرنا ليختبر طاعتنا، و نهانا ليبتلى شكرنا، فخالفنا
آنگاه به ما امر نمود تا طاعت ما را بيازمايد و ما را نهى فرمود تا شكر ما را آزمايش كند و چون ما
عن طريق امره، و ركبنا متون زجره، فلم يبتدرنا
بندگان از طريق امرش روگردانيم و به وادى نافرمانى شتافتيم باز بر ما تسريع و تعجيل
بعقوبته، و لم يعاجلنا بنقمته، بل تأنّانا برحمته تكرّما،
به عقاب و انتقام نفرمود بلكه با تأنّى و مدارا از رحمت و لطف و كرم،
و انتظر مراجعتنا برأفته حلما، (22) و الحمد للّه الّذى
از ما منتظر توبه و رجوع از گناه بود. (22) و ستايش خداى متعال را كه
دلّنا على التّوبة الّتى لم نفدها الاّ من فضله، فلو
ما را بر توبه راهنمايى كرد، همان نعمت توبه اى كه ما به آن، جز به فضل و كرمش نايل و مستفيد نشديم؛ و اگر
لم نعتدد من فضله الاّ بها لقد حسن بلاؤه عندنا،
ما جز از راه توبه به هيچ راه دگر از اهل فضل و كرم خدا محسوب نبوديم همانا همين نعمت توبه، لطف و احسان
و جلّ احسانه الينا، و جسم فضله علينا، (23) فما
بزرگ خدا بر ما بود و فضل و كرمش بر ما عظيم بى شمار بود. (23) وگرنه سنت و
هكذا كانت سنّته فى التّوبة لمن كان قبلنا، لقد وضع
فرمان خدا در توبه امت هاى گذشته بدين آسانى نبود كه همانا به لطفش از ما امت پيامبر حكم آنچه را
عنّا ما لا طاقة لنا به، و لم يكلّفنا الاّ وسعا، و لم يجشّمنا
كه سخت و طاقت فرسا بود برداشت و مكلف نكرد ما را، مگر به قدر وسع و آسانى، و تكليف ما را جز سهل
ص:28
الاّ يسرا، و لم يدع لاحد منّا حجّة و لا عذرا، (24)
و اندك مقرر نفرمود و براى احدى از ما (به سبب آسانى تكاليف و توبه) حجت و عذرى باقى نگذاشت.(24)
فالهالك منّا من هلك عليه، و السّعيد منّا من رغب
پس از ما هلاك شده كسى است كه خود بر ضرر خويش به معصيت او پرداخت، و سعادتمند كسى است كه به
اليه، (25) و الحمد للّه بكلّ ما حمده به ادنى ملائكته
سوى او رغبت كرد. (25) و باز ستايش خداى متعال را، آن ستايش و حمدى كه مقرب ترين فرشتگان او
اليه، و اكرم خليقته عليه، و ارضى حامديه لديه،
و گرامى ترين خلق او بر ذات پاكش كنند و پسنديده ترين حمدكنندگان نزد حضرتش بجاى آرند؛
(26) حمدا يفضل سائر الحمد، كفضل ربّنا على جميع
(26)حمدى كه فضيلت و برترى آن بر ساير حمد و ثناها مانند برترى پروردگار ما بر تمام خلقه، (27) ثمّ له الحمد مكان كلّ نعمة له علينا و على
خلق باشد؛ (27) پس از آن محامد، باز خدا را حمد كنيم در مقابل هر نعمتى كه از او به ما عطا شده و بر
جميع عباده الماضين و الباقين، عدد ما احاط به
جميع گذشتگان و بازماندگان بندگانش عطا كرده، حمدى كه عدد آن مانند جميع موجوداتى كه
علمه من جميع الاشياء، و مكان كلّ واحدة منها
علم بى انتهايش بر آنها احاطه دارد (بى حد و نهايت) باشد و در مقابل هر يك از آن موجودات
عددها اضعافا مضاعفة، ابدا سرمدا الى يوم القيامة.
به چندين برابر همه آنها، خدا را حمد و ستايش كنيم حمدى كه ابدى و سرمدى باشد و تا روز قيامت رسد؛
(28) حمدا لا منتهى لحدّه، و لا حساب لعدده، و
(28)حمدى كه حدش بى نهايت و حسابش بى شمار و
ص:29
لا مبلغ لغايته، و لا انقطاع لامده، (29) حمدا يكون
مقدارش نامتناهى و زمانش نامنقطع باشد؛ (29) حمدى كه ما را
وصلة الى طاعته و عفوه، و سببا الى رضوانه، و ذريعة
به مقام طاعتش واصل گرداند و موجب عفو و سبب رضا و خشنودى و وسيله
الى مغفرته، و طريقا الى جنّته، و خفيرا من نقمته،
مغفرت و آمرزش او گردد؛ حمدى كه راهنماى ما به سوى بهشت او شود و از نقمت و عذابش محفوظ دارد
و امنا من غضبه، و ظهيرا على طاعته، و حاجزا عن
و از غضبش ايمن گرداند و آن حمد ما را بر طاعت و بندگيش مؤيد و موفق بدارد و از
معصيته، و عونا على تأدية حقّه و وظائفه. (30) حمدا
معصيتش مانع گردد و بر اداى حق ربوبيّت و انجام وظايف عبوديت يارى كند؛ (30) حمدى كه
نسعد به فى السّعداء من اوليائه، و نصير به فى نظم
ما به آن حمد سعادت يابيم كه در زمرۀ اهل سعادت، از اولياى حق و دوستان خدا باشيم و در صف
الشّهداء بسيوف اعدائه، انّه ولىّ حميد.
شهيدان (كشته شده) به تيغ دشمنان خدا محشور شويم كه البته او ولىّ خلق و خداى ستوده صفات است.
ص:30
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
بعد هذا التّحميد
بعد از حمد خدا
فى الصّلوة على رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله
در درود و تحيت بر پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم
(1) و الحمد للّه الّذى منّ علينا بمحمّد نبيّه صلّى اللّه
(1)حمد و ستايش خداى متعال را كه بر ما منت گزاشت به نعمت وجود پيغمبرش حضرت محمد صلى الله عليه و اله دون الامم الماضية و القرون السّالفة،
عليه و آله، نه بر امت هاى دوران گذشته و قرن هاى سپرى شده،
بقدرته الّتى لا تعجز عن شىء و ان عظم، و لا يفوتها شىء
به آن قدرتى كه در او از هيچ امر عظيم و بزرگ عالم، عجزى راه ندارد و كوچك ترين چيز هم از محيط قدرت و
و ان لطف، (2) فختم بنا على جميع من ذرأ، و جعلنا
علمش ناپديد و فوت نخواهد شد؛ (2) پس ما را خاتم همه امت ها قرار داد و ما را شاهد و گواه بر منكران
شهداء على من جحد، و كثّرنا بمنّه على من قلّ. (3)
حضرتش مقرر داشت و ما را به فضل و كرمش بر قومى كه بى قدر و عزت بودند قدرت و فزونى بخشيد.(3)
اللّهمّ فصلّ على محمّد امينك على وحيك، و نجيبك
پروردگارا! پس درود و تحيت فرست بر حضرت محمد كه او بر وحى تو امين است و برگزيده تو
ص:31
من خلقك، و صفيّك من عبادك، امام الرّحمة،
از ميان خلقت و منتخب تو از بندگانت است؛ اوست امام و پيشواى رحمت
و قائد الخير، و مفتاح البركة، (4) كما نصب لامرك
و واسطه و قائد خيرات عالم و مفتاح بركات بر تمام خلق. (4) آن حضرت كه جان خود را در راه اقامه امر و
نفسه، (5) و عرّض فيك للمكروه بدنه، (6) و كاشف فى
فرمانت در رنج و تعب انداخت، (5) و تن خود را در معرض شدايد و مكاره درآورد. (6) و در دعا به درگاهت،
الدّعاء اليك حامّته، (7) و حارب فى رضاك اسرته،
عداوتش را با اقارب و خويشان (مشرك) خود اظهار داشت؛ (7) و در راه خشنودى تو با بستگان و قبيله خود
(8) و قطع فى احياء دينك رحمه، (9) و اقصى الادنين
جنگ كرد؛ (8) و براى احياى دين تو از ارحام خويش هم بريد؛ (9) تا آنجا كه نزديكان خود را (كه به خداى يكتا
على جحودهم، (10) و قرّب الاقصين على استجابتهم
ايمان نياوردند) همه را از خود دور كرد؛ (10) و دوران و بيگانگانى كه حكم تو را اجابت كردند (و اسلام آوردند)
لك، (11) و والى فيك الابعدين، (12) و عادى فيك
به خود نزديك داشت؛ (11) و در راه رضاى تو دوستى با دورترين مردم كه ايمان آوردند، (12) و دشمنى با
الاقربين، (13) و ادأب نفسه فى تبليغ رسالتك، (14)
نزديك ترين كسانش (كه كافر شدند) را آغاز كرد. (13) و در رساندن پيام تو خود را خسته كرد؛(14)
و اتعبها بالدّعاء الى ملّتك، (15) و شغلها بالنّصح لاهل
و نفس شريف خود را در راه دعوت به آيين و دين تو به رنج و شدايد بسيار افكند؛ (15) و عمرى با اندرز و
دعوتك، (16) و هاجر الى بلاد الغربة، و محلّ النّأى عن
نصيحت به تربيت آنان كه دعوتت را پذيرفتند پرداخت. (16) و به سوى بلاد غربت، دور از شهر و ديار خود
ص:32
موطن رحله، و موضع رجله، و مسقط رأسه، و مأنس
هجرت كرد و از وطن خود و رحل و موضع اقامت و مسقط الرأس خويش و جايگاه انس
نفسه، ارادة منه لاعزاز دينك، و استنصارا على اهل
و الفتش مجبورا جدا گشت در راه عظمت و اعزاز دين تو، با ارادۀ ثابت و شوق مؤكّد؛ و از تو بر عليه كافران
الكفر بك، (17) حتّى استتبّ له ما حاول فى اعدائك،
يارى طلبيد؛ (17) تا آنكه آنچه مى خواست دربارۀ كافران و منكران از مقهور و منكوب ساختنشان انجام يافت؛
(18) و استتمّ له ما دبّر فى اوليائك، (19) فنهد اليهم
(18)و آنچه دربارۀ اوليا و دوستان تو تدبير كرد به حد تمام و كمال رسانيد؛ (19) و بر اصلاح امور امت قيام كرد مستفتحا بعونك، و متقوّيا على ضعفه بنصرك، (20)
در حالى كه از يارى تو فتح و فيروزى مى طلبيد و بر ضعف خود، به نصرت و يارى تو قوّت و نيرو يافت؛(20)
فغزاهم فى عقر ديارهم، (21) و هجم عليهم فى بحبوحة
تا آنجا كه در وسط خاك دشمن با آنها به جنگ برخاست، (21) و در ميان وطن و قرارگاه دشمن، بر آنها تهاجم و
قرارهم، (22) حتّى ظهر امرك، و علت كلمتك، و لو كره
حمله هاى سخت كرد؛ (22) تا آنكه بر ظهور شرع و اعلاى كلمه توحيد حضرتت با وجود كراهت مشركان موفق
المشركون، (23) اللّهمّ فارفعه بما كدح فيك الى الدّرجة
گشت. (23) پروردگارا! تو آن حضرت را در مقابل آلام و رنج و سختى ها كه در راه تو كشيد رفعت مقام بخش
العليا من جنّتك، (24) حتّى لا يساوى فى منزلة، و
و درجه اعلى در بهشت به او عطا فرما؛ (24) تا اينكه هيچ كس در منزلت، مساوى و
لا يكافأ فى مرتبة، و لا يوازيه لديك ملك مقرّب،
در مرتبت همانند او نباشد و همتا و همسان او نباشند نه هيچ يك از ملائكۀ مقرب
ص:33
و لا نبىّ مرسل، (25) و عرّفه فى اهله الطّاهرين، و امّته
و نه انبياى مرسل. (25) و او را در ميان اهل بيت پاكش و امت
المؤمنين، من حسن الشّفاعة اجلّ ما وعدته، (26) يا
مؤمنش با شفاعت نيكو به بهترين وجهى كه وعده فرموده اى معروف گردان؛ (26) (دعايم را مستجاب فرما) اى
نافذ العدة، يا وافى القول، يا مبدّل السّيّئات باضعافها
خدايى كه وعدۀ تو نافذ است! اى آن كه قول و عهد تو با وفاى كامل است! اى آن كه گناهان و سيّئات بندگان را به
من الحسنات، انّك ذو الفضل العظيم.
چندين برابر بدل به حسنات كنى، كه همانا تو صاحب فضل و كرم بزرگ هستى.
ص:34
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
فى الصّلوة على حملة العرش و كلّ ملك مقرّب
در درود و تحيت بر فرشتگان حاملان عرش الهى و هر ملك مقرّب
(1) اللّهمّ و حملة عرشك الّذين لا يفترون من
(1)پروردگارا! و (پس از درود و ثنا بر رسول اكرمت) درود بر حاملان عرش عظيم تو باد كه آنها هيچ گاه از تسبيحك، و لا يسأمون من تقديسك، و لا يستحسرون
تسبيح و تنزيه ذات پاكت، و تقديس و تمجيد حضرتت لحظه اى بازنايستند و هرگز خسته نشوند و از
من عبادتك، و لا يؤثرون التّقصير على الجدّ فى
عبادت و بندگيت ابدا ملال ندارند و در طاعت و فرمانت، تقصير را بر جهد و كوشش مقدم
امرك، و لا يغفلون عن الوله اليك، (2) و اسرافيل
ندارند و از حال وله و حيرت به سوى تو غافل نشوند؛ (2) و (يكى از فرشتگان مقرب،) اسرافيل
صاحب الصّور، الشّاخص الّذى ينتظر منك الاذن
كه مأمور نفخه صور تو است، دائم چشم بصيرت به تو دوخته و منتظر اذن و فرمان توست
و حلول الامر، فينبّه بالنّفخة صرعى رهائن القبور،
كه چون امر تو فرارسد، كسانى كه به قعر قبرهاى خود بيهوش و محبوس در افتاده اند به نفخه صور هشيار سازد.
(3) و ميكائيل ذو الجاه عندك، و المكان الرّفيع من
(3)و (يكى ديگر) ميكاييل است كه به واسطه طاعت و بندگى حضرتت، نزد تو داراى جاه و مقام بلند
ص:35
طاعتك، (4) و جبريل الامين على وحيك، المطاع فى
است. (4) و (يكى ديگر) جبرييل، امين وحى توست كه مطاع و پيشواى
اهل سماواتك، المكين لديك، المقرّب عندك، (5)
فرشتگان آسمان هاى توست؛ كه حضور حضرتت، با منزلت و نزد تو مقرب است.(5)
و الرّوح الّذى هو على ملائكة الحجب، (6) و الرّوح
و (ديگر) روح است كه به استعلاى وجود بر فرشتگان حجاب ها (ى نور و عزت) برترى دارد؛ (6) و روح
الّذى هو من امرك، فصلّ عليهم، و على الملائكة
همان (فرشته مكرمى) است كه از امر تو وجود يافته؛ پس درود و رحمت فرست بر آن فرشتگان و نيز بر فرشتگان
الّذين من دونهم، من سكّان سماواتك، و اهل
ديگر كه در رتبه و مقام دون آنها هستند كه آنها هم از فرشتگان ساكن در سماواتند و اهل
الامانة على رسالاتك، (7) و الّذين لا تدخلهم سأمة
امانت الهى (و امين وحى خدا) بر پيمبران تواند. (7) و آنان كه (در راه طاعت و انجام فرمان خدا) هيچ خستگى
من دؤوب، و لا اعياء من لغوب و لا فتور، و لا تشغلهم
از كار و كوشش ندارند و هيچ درماندگى و ملال از رنج طاعت نيابند و از
عن تسبيحك الشّهوات، و لا يقطعهم عن تعظيمك سهو
تسبيح و تنزيه تو به هيچ شهوت و اميال نفسانى اشتغال نورزند و هرگز از تعظيم جلال تو، سهو
الغفلات، (8) الخشّع الابصار فلا يرومون النّظر اليك،
و غفلت نكنند؛ (8) چنان چشم هاشان به حال خشوع و تذلل است كه ابدا قصد نظاره بدان جلال و جمال نكنند
النّواكس الاذقان الّذين قد طالت رغبتهم فيما لديك،
و سرها را به زير افكنده اند؛ آن فرشتگان كه شوق و رغبتشان به آنچه نزد توست فراوان است
ص:36
المستهترون بذكر الائك، و المتواضعون دون عظمتك
و با نهايت عشق و ابتهاج به ياد نعم و مراحم بى انتهاى تواند و در كمال تواضع و تذللند نزد مقام عظمت
و جلال كبريائك، (9) و الّذين يقولون اذا نظروا الى
و جلال كبرياييت. (9) و آن فرشتگان كه چون به دوزخ (قهر و عقاب تو)
جهنّم تزفر على اهل معصيتك: سبحانك ما عبدناك
بنگرند كه بر اهل عصيان و نافرمانيت، فرياد مى زند همى گويند: پاك و منزهى تو (اى پروردگار ما!) هرگز تو را
حقّ عبادتك. (10) فصلّ عليهم، و على الرّوحانيّين من
پرستشى كه سزاوار توست نكرديم. (10) پس بر آن فرشتگان درود و رحمت فرست و همچنين بر فرشتگان
ملائكتك، و اهل الزّلفة عندك، و حمّال الغيب الى
روحانى (كه عالى مقام تر از آنان هستند) و هم بر آنان كه مقام تقرب خاص نزد تو دارند و حاملان علوم غيب به
رسلك، و المؤتمنين على وحيك، (11) و قبائل الملائكة
سوى پيمبران تو و امينان بر (اسرار و حقايق) وحى تواند. (11) و همه قبايل و اصناف ديگر از فرشتگانى
الّذين اختصصتهم لنفسك، و اغنيتهم عن الطّعام و
كه مخصوص گردانيده اى براى ذات اقدست و آنها را از طعام و
الشّراب بتقديسك، و اسكنتهم بطون اطباق سماواتك،
شراب به تقديس و تسبيح خود بى نياز گردانيدى و آنها را در باطن طبقات آسمان هايت مسكن و مقام دادى؛
(12) و الّذين على ارجائها اذا نزل الامر بتمام وعدك،
(12)و آنان كه بر اطراف و جوانب سماوات هنگام نزول فرمانت براى اتمام وعده هايت برگماشتى؛(13) (13) و خزّان المطر، و زواجر السّحاب، (14) و الّذى
و ديگر فرشتگانى كه خزينه داران باران رحمت تواند و فرشتگانى كه ابرها را به هرجانب عالم مى كشانند؛ (14) ديگر
ص:37
بصوت زجره يسمع زجل الرّعود، و اذا سبحت به حفيفة
آنان كه از صداى ناله اش و كشيدن ابرها، از آنها غرش رعدها به گوش مى رسد و چون در اين درياى پر موج جوّ
السّحاب التمعت صواعق البروق، (15) و مشيّعى
آسمان ابرها شناور گردند از جنبش هموارشان برق ها و صاعقه ها لامع شود؛ (15) و ديگر، فرشتگانى كه به
الثّلج و البرد، و الهابطين مع قطر المطر اذا نزل، و القوّام
همراهى برف و تگرگ و قطرات باران هنگام باريدن به زمين فرود آيند؛ و ديگر، فرشتگانى كه نگهبانان
على خزائن الرّياح، و الموكّلين بالجبال فلا تزول، (16) و
منشأ و مخزن هاى باد و تلاطم هواها هستند؛ و ديگر، فرشتگانى كه موكل بر كوه ها هستند كه از هم نپاشند (16) و
الّذين عرّفتهم مثاقيل المياه، و كيل ما تحويه لواعج
ديگر، فرشتگانى كه خدا به آنها مقدار ثقل آب ها را آموخته، و كيل و وزن باران هاى شديد
الامطار و عوالجها، (17) و رسلك من الملائكة الى اهل
و سيل انگيز را به آنها شناسانيده؛ (17) و ديگر، فرشتگانى كه پيغام تو را از عالم ملائكه به اهل
الارض بمكروه ما ينزل من البلاء، و محبوب الرّخاء،
زمين مى رسانند، چه پيغام به امر مكروه بلا و عذاب، يا پيغام مطلوب و بشارت به نعم باشد؛
(18) و السّفرة الكرام البررة، و الحفظة الكرام الكاتبين،
(18)ديگر سفيران بزرگوار نيكوكار، و فرشتگان بزرگوارى كه حافظ عمل مردم و نويسندۀ آنند؛ و ملك الموت و اعوانه، و منكر و نكير، و رومان فتّان
و يا فرشته مرگ (ملك الموت) و اعوان و يارانش و فرشتگان منكر و نكير كه با (رياست) رومان، مأمور بازپرس در
القبور، و الطّائفين بالبيت المعمور، و مالك و الخزنة،
قبرهاى خلايقند؛ و ديگر، فرشتگانى كه به طواف بيت المعمور مشغولند؛ و ديگر فرشته مالك (مأمور جهنم) و فرشتگان خازن
ص:38
و رضوان و سدنة الجنان، (19) و الّذين (لاٰ يَعْصُونَ اللّٰهَ [1]
و دربانان بهشت رضوان و خادمان اهل بهشت نعيم. (19) كه آن فرشتگان «در آنچه مأمورند ابدا نافرمانى
مٰا أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ مٰا يُؤْمَرُونَ) [2] ، (20) و الّذين يقولون
نخواهند كرد و آنچه فرمان به آنها رسد كاملا بجاى آرند». (20) و آن فرشتگان كه به اهل بهشت گويند:
(سَلاٰمٌ عَلَيْكُمْ بِمٰا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّٰارِ) [3] (21) و الزّبانية
«سلام و تحيت بر شما باد كه صبر كرديد پس خانه آخرت براى شما سراى خوبى است». (21) و زبانيه كه آنان
الّذين اذا قيل لهم:(خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ) [4] ،
هم، چون به آنان فرمان حق رسد كه: «اين بنده را بگيريد، در غل و زنجير كشيد * و به آتش جهنم درافكنيد»،
ابتدروه سراعا و لم ينظروه، (22) و من اوهمنا ذكره، و
آنان سبقت گرفته و به سرعت بدون هيچ مهلت به دوزخ كشند؛ (22) و ديگر، فرشتگانى كه ما ذكرشان نكرديم و
لم نعلم مكانه منك، و باىّ امر وكّلته، (23) و سكّان
ما را از مقام و منزلت آنها نزد خود آگاه نگردانيدى و به چگونه كارى مأمور و موكلند ما را دانا نكردى؛ (23) و
الهواء و الارض و الماء، و من منهم على الخلق، (24)
ديگر فرشتگان ساكن در هوا و در زمين و در آب، و آنان كه بر عالم خلق گماشتى؛(24)
فصلّ عليهم يوم تأتى كلّ نفس معها سائق و شهيد، (25)
پس بر همه آنان درود فرست در آن هنگام كه هر شخص كه به محشر آيد با او (فرشتۀ) آورنده و گواهى همراه است؛(25)
و صلّ عليهم صلاة تزيدهم كرامة على كرامتهم، و طهارة
و بر همه آن فرشتگان رحمتى فرست كه به آن رحمت بر كرامت و رفعت مقامشان بيفزايى و پاكى روح و طهارت
على طهارتهم، (26) اللّهمّ و اذا صلّيت على ملائكتك
سريرت آنها را افزون گردانى. (26) پروردگارا! چون درود و رحمت بر رسولان و فرشتگان خود
ص:39
و رسلك، و بلّغتهم صلاتنا عليهم، فصلّ علينا بما
فرستادى و درود و تحيت ما را هم به ارواح پاك آنان رسانيدى، پس آنگاه درود فرست بر ما به واسطه
فتحت لنا من حسن القول فيهم، انّك جواد كريم.
آنكه درگاه رحمتت را به روى ما به گفتار نيكو در حق آنان بازفرمودى كه همانا تويى صاحب جود و كرم.
ص:40
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
فى الصّلوة على اتباع الرّسل و مصدّقيهم
در درود و تحيت بر پيروان رسل و بر تصديق كنندگان آنها
(1) اللّهمّ و اتباع الرّسل، و مصدّقوهم من اهل الارض
(1)پروردگارا! و (درود و رحمت فرست) بر پيغمبران و رسولانت و بر آنان از اهل زمين كه آن رسولان را تصديق بالغيب، عند معارضة المعاندين لهم بالتّكذيب،
كردند در حالى كه غايب از حضور و زمان او بودند هنگامى كه معاندين پيغمبران، آنان را تكذيب مى كردند
و الاشتياق الى المرسلين بحقائق الايمان، (2) فى كلّ
و آن پيروان، همچون مؤمنان حقيقى، مشتاق رسولان الهى در هر عصر و زمان بودند. (2) تو (اى پروردگار!) در
دهر و زمان ارسلت فيه رسولا، و اقمت لاهله دليلا،
هر روزگار و زمانى رسولى فرستادى و براى اهل آن روزگار دليلى (يعنى رسول و كتابى) اقامه كردى،
من لدن ادم الى محمّد صلّى اللّه عليه و اله، من ائمّة
از زمان آدم تا پيغمبر خاتم حضرت محمد كه درود خدا بر او و آل پاكش باد؛ كه آنان پيشوايان
الهدى، و قادة اهل التّقى، على جميعهم السّلام،
هدايت خلق و مربيان اهل تقواى عالمند، بر جميع آنها سلام و تحيت و درود باد؛
فاذكرهم منك بمغفرة و رضوان. (3) اللّهمّ و اصحاب
پس همه آنان را از لطف خود به مغفرت و خشنودى ياد فرما. (3) پروردگارا! و مخصوصا اصحاب
ص:41
محمّد خاصّة، الّذين احسنوا الصّحابة، و الّذين ابلوا
حضرت محمد كه نيكوترين اصحاب بودند و آنان در راه يارى او به بليّات
البلاء الحسن فى نصره، و كانفوه، و اسرعوا الى وفادته،
نيكو، مبتلا و آزموده شدند و آن وجود مبارك را در كنف حفظ و حمايت خود گرفتند و به استقبالش شتافتند
و سابقوا الى دعوته، و استجابوا له، حيث اسمعهم
و براى اجابت دعوت نبوتش بر يكديگر سبقت مى گرفتند و دعوتش را (به جان و دل) پذيرفتند هنگامى كه حجت
حجّة رسالاته، (4) و فارقوا الازواج و الاولاد فى اظهار
و دليل رسالتش را به گوش آنها رسانيد؛ (4) و در راه اعلاى كلمه او و انتشار آيين توحيدش از زن و فرزند خود
كلمته، و قاتلوا الاباء و الابناء فى تثبيت نبوّته، و
(چشم پوشيده و) جدايى گزيدند و با پدران و فرزندان خود براى اثبات نبوّت آن حضرت جنگ و قتال كردند و
انتصروا به، (5) و من كانوا منطوين على محبّته، (يرجون
به واسطه وجود او نصرت يافتند. (5) و آنان كه در درون دل ها، مهر و محبت آن پيغمبر گرامى را پنهان داشتند و
تجارة لن تبور) فى مودّته، (6) و الّذين هجرتهم العشائر
در عشق و محبت او، «به تجارتى كه ابدا زيان نداشت اميدوار بودند»؛ (6) و آنان كه معاشرينشان همه از آنها
اذ تعلّقوا بعروته، و انتفت منهم القرابات اذ سكنوا فى
دورى و نفرت جستند چون به عروة الوثقاى آيين او چنگ زدند؛ و خويشاوندانشان هم از آنها بريدند چون در
ظلّ قرابته، (7) فلا تنس لهم اللّهمّ ما تركوا لك و فيك،
سايه قرابت (ايمانى) رسول درآمدند. (7) خدايا! فراموش مكن آنچه را كه براى رضاى تو و در راه احياى دين تو
و ارضهم من رضوانك، و بما حاشوا الخلق عليك،
از آن چشم پوشيدند؛ و از بهرۀ بهشت رضوانت آنان را خشنود ساز چرا كه آنان خلق را بر (دين) تو جمع كردند
ص:42
و كانوا مع رسولك دعاة لك اليك، (8) و اشكرهم
و آنها بودند كه با پيغمبر اكرمت، براى رضا و خشنوديت خلق را به سوى تو دعوت كردند؛ (8) (تو اى خدا!)
على هجرهم فيك ديار قومهم، و خروجهم من سعة
به آنها پاداش نيكو عطا فرما در عوض اينكه آنها در راه تو از ديار خويشان خود دور شدند و از زندگى با وسعت
المعاش الى ضيقه، و من كثّرت فى اعزاز دينك من
و خوش، به مضيقه و فقر و سختى افتادند و آن مظلومان، براى اعزاز و تعظيم دين تو، رنج و تعب بسيار يا زخم
مظلومهم. (9) اللّهمّ و اوصل الى التّابعين لهم باحسان،
و جراحت فراوان ديدند. (9) خدايا! بر آنان كه به نيكويى از اصحاب پيغمبر پيروى كردند (يعنى تابعين پيغمبر)،
الّذين يقولون:(رَبَّنَا اغْفِرْ لَنٰا وَ لِإِخْوٰانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونٰا [1]
آنان كه همى گويند: «پروردگار ما! ما و برادران (دينى) مان را كه پيش از ما در ايمان به پيامبرت سبقت
بِالْإِيمٰانِ) [2] خير جزائك، (10) الّذين قصدوا سمتهم،
گرفتند بيامرز،» بهترين پاداشت را عطا كن! (10) آنان كه راه و روش اصحاب پيامبر را قصد كردند
و تحرّوا وجهتهم، و مضوا على شاكلتهم، (11) لم يثنهم
و در پى آنها شتافتند و به همان شكل و رويۀ اصحاب پاك، از دنيا رفتند؛ (11) و هيچ شك
ريب فى بصيرتهم، و لم يختلجهم شكّ فى قفو اثارهم،
و ريبى، بصيرت و معرفت آنها را (از راه توحيد خدا) منحرف نگردانيد و ابدا تا آخر عمر، خلجان شكوك و
و الايتمام بهداية منارهم، (12) مكانفين و موازرين
شبهات نسبت به پيروى از اصحاب و اقتدا به نشانه هاى هدايت آنها، در دلشان راه نيافت. (12) در حالى كه از
لهم، يدينون بدينهم، و يهتدون بهديهم، يتّفقون
حمايت كننده و يارى دهندۀ آنها بودند؛ دين پاك آنها را برگزيدند و به راه هدايت آنها شتافتند، كاملا به آنها اقتدا
ص:43
عليهم، و لا يتّهمونهم فيما ادّوا اليهم. (13) اللّهمّ و صلّ
كردند، و آنچه از اصحاب به آن تابعين رسيد، همه را بدون اتهام پذيرفتند. (13) خدايا! و درود و رحمت فرست
على التّابعين من يومنا هذا الى يوم الدّين، و على
بر تمام پيروان رسول اكرم، از همين روز تا روز قيامت و همچنين بر
ازواجهم، و على ذرّيّاتهم، و على من اطاعك منهم، (14)
زن و فرزند و ذريّۀ آنها رحمت فرست و بر هركس از آنان كه تو را اطاعت كند؛(14)
صلاة تعصمهم بها من معصيتك، و تفسح لهم فى رياض
رحمتى عطا كن كه به آن رحمت، از معصيت آنها را محفوظ گردانى و در باغ هاى بهشت رضوانت، وسعت كامل
جنّتك، و تمنعهم بها من كيد الشّيطان، و تعينهم بها
عطا كنى و مكر و حيله شيطان را از آنان منع فرمايى و هم به واسطه آن رحمت، آنها را
على ما استعانوك عليه من برّ، و تقيهم طوارق اللّيل
بر كارهاى نيكويى كه از تو بر آن يارى طلبيدند آنان را يارى كنى و هم از حوادث ناگوار شب
و النّهار، الاّ طارقا يطرق بخير، (15) و تبعثهم بها على
و روز جز حوادث خير آنها را محفوظ دارى. (15) و باز به آن رحمت آنها را برانگيزى بر
اعتقاد حسن الرّجاء لك، و الطّمع فيما عندك، و ترك
اعتقاد نيكو و اميدوارى به لطف و كرمت، و طمع و آرزو به آنچه نزد توست، و ترك
التّهمة فيما تحويه ايدى العباد، (16) لتردّهم الى
اتهام يا ترك حرص به آنچه در دست بندگان است؛ (16) تا يكسره دل آنها را به سوى
الرّغبة اليك، و الرّهبة منك، و تزهّدهم فى سعة
آرزو و اميد به لطف و كرمت، و بيم و هراس از قهر و غضبت برگردانى؛ و به فراخى و توسعه زندگى دنياى فانى
ص:44
العاجل، و تحبّب اليهم العمل للاجل، و الاستعداد
بى رغبتشان سازى و عمل خير را كه زاد آخرت است محبوب و مطلوب آنها گردانى و آنها را مهياى
لما بعد الموت، (17) و تهوّن عليهم كلّ كرب يحلّ بهم
عالم بعد از مرگ سازى؛ (17) و هر مشكل و بليّه كه براى آنها در هنگام مرگ
يوم خروج الانفس من ابدانها، (18) و تعافيهم ممّا تقع
كه روح آنها از بدنشان بيرون مى رود پيش آيد، سهل و آسان سازى؛ (18) و آنان را از هر عمل كه به آن
به الفتنة من محذوراتها، و كبّة النّار، و طول الخلود
فتنه و فسادى برپا شود عافيت بخش (و دور نما) و از درافتادن به آتش دوزخ و طول خلود در آن آتش
فيها، (19) و تصيّرهم الى امن من مقيل المتّقين.
معاف دار؛ (19) و آنها را به مقام امن و امان (بهشت رضوان) كه محل راحت اهل تقوا است منتقل گردان.
ص:45
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
لنفسه و لاهل ولايته
براى خود و اهل بيت خويش
(1) يا من لا تنقضى عجائب عظمته، صلّ على محمّد و اله،
(1)اى خدايى كه عجايب عظمت و جلالش را حد و نهايت نيست! درود فرست بر محمد و آل پاكش و احجبنا عن الالحاد فى عظمتك، (2) و يا من لا تنتهى
و از الحاد و عناد (و شرك و جدال) در بزرگى و عظمتت ما را دور ساز. (2) و اى خدايى كه دوران
مدّة ملكه، صلّ على محمّد و اله، و اعتق رقابنا من
سلطنتش، پايان و انتهايى ندارد! درود فرست بر محمد و آل پاكش و ما را از دوزخ انتقام (و عذاب قهر) خود
نقمتك. (3) و يا من لا تفنى خزائن رحمته، صلّ على
آزادى بخش. (3) و اى خدايى كه گنجينه هاى رحمت بى انتهايش، فنا (و نقصان) پذير نيست! درود فرست بر
محمّد و اله، و اجعل لنا نصيبا فى رحمتك. (4) و يا من
محمد و آل اطهارش و براى ما هم از رحمت واسعه ات نصيبى كامل عطا فرما. (4) و اى خدايى كه
تنقطع دون رؤيته الابصار، صلّ على محمّد و اله، و
چشم ها در مقام رؤيت و شهود ذاتش، عاجز و حيرانند! درود فرست بر محمد و آل پاكش و ما را
ادننا الى قربك. (5) و يا من تصغر عند خطره الاخطار،
به مقام قرب (و معرفت) خود نزديك فرما. (5) اى خدايى كه هر امر بزرگى در مقابل شأن بزرگش كوچك است!
ص:46
صلّ على محمّد و اله، و كرّمنا عليك. (6) و يا من تظهر عنده
درود فرست بر محمد و آل پاكش و ما را نزد خود گرامى دار. (6) و اى خدايى كه باطن باطن
بواطن الاخبار، صلّ على محمّد و اله، و لا تفضحنا
هر خبر بر تو آشكار است! درود فرست بر محمد و آل پاكش و ما را نزد خود (به معاصى و اعمال زشت) رسوا و
لديك. (7) اللّهمّ اغننا عن هبة الوهّابين بهبتك، و
شرمگين مفرما. (7) پروردگارا! ما را به وسيله موهبت خود، از عطاى اهل جود و سخاوت بى نياز گردان؛ و
اكفنا وحشة القاطعين بصلتك، حتّى لا نرغب الى احد
ما را به وسيله عطا و احسان خويش، از وحشت و هراس آنكه خلق از ما ببرند كفايت فرما؛ تا آنكه ما با بذل
مع بذلك، و لا نستوحش من احد مع فضلك. (8) اللّهمّ
و عطاى تو ابدا راغب به عطاى هيچ كس نباشيم و با وجود فضل و كرمت متوحّش از احدى نشويم. (8) خدايا!
فصلّ على محمّد و اله، و كد لنا، و لا تكد علينا، و امكر لنا،
پس درود فرست بر محمد و آل پاكش و تو تدبير خود را به سود ما و نه به ضرر ما؛ و مكر و تدبيرت را به نفع ما
و لا تمكر بنا، و ادل لنا و لا تدل منّا. (9) اللّهمّ صلّ على
و نه بر ضد ما مقرر فرما؛ و دولت و اقبال را براى غلبه ما قرار ده نه بر شكست ما. (9) خدايا! درود فرست بر
محمّد و اله، و قنا منك، و احفظنا بك، و اهدنا اليك،
محمد و آل پاكش و ما را از قهر خود نگاه دار و به كرمت محفوظ بگردان و ما را به سوى حضرتت هدايت فرما
و لا تباعدنا عنك، انّ من تقه يسلم، و من تهده يعلم،
و دور از درگاه عنايتت مگردان؛ كه هركس را تو نگهدارى كنى سالم خواهد بود؛ و هر كه را تو هدايت كنى دانا مى شود
و من تقرّبه اليك يغنم. (10) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله،
و هر كه را تو مقرب درگاه خود گردانى، سود و غنيمت برده است. (10) خدايا! درود فرست بر محمد و آل پاكش
ص:47
و اكفنا حدّ نوائب الزّمان، و شرّ مصائد الشّيطان، و
و شدت و سختى هاى حوادث عالم را از ما كفايت فرما و از شر و آسيب دام هاى شيطان و
مرارة صولة السّلطان. (11) اللّهمّ انّما يكتفى المكتفون
تلخى چيرگى سلطان محفوظ دار. (11) پروردگارا! آنان كه در عالم كفايت يافتند تنها
بفضل قوّتك، فصلّ على محمّد و اله و اكفنا، و انّما يعطى
به فضل و توانايى تو يافتند؛ پس درود فرست بر محمد و آل پاكش و ما را هم كفايت فرما. و اى خدا! آنان كه
المعطون من فضل جدتك، فصلّ على محمّد و اله
اهل عطا و بخشش شدند، منحصرا از فضل و جود تو اين بهره يافتند؛ پس درود فرست بر محمد و آل پاكش
و اعطنا، و انّما يهتدى المهتدون بنور وجهك، فصلّ
و ما را هم بهرۀ كامل عطا فرما. و آنان كه هدايت يافتند، تنها به نور جمال تو هدايت يافتند؛ پس درود فرست
على محمّد و اله و اهدنا. (12) اللّهمّ انّك من واليت
بر محمد و آل پاكش و ما را هم هدايت فرما. (12) اى خدا! هركس را تو دوست و ياورى،
لم يضرره خذلان الخاذلين، و من اعطيت لم ينقصه
ابدا ضررى از متاركه خلق نبرد؛ و كسى را كه تو بر او كرم كنى و عطا بخشى، منع
منع المانعين، و من هديت لم يغوه اضلال المضلّين،
و حرمان ديگران، زيان بدو نرساند؛ و هركه را تو هدايت كنى، اضلال و رهزنى گمره كنندگان گمراهش نتواند كرد.
(13) فصلّ على محمّد و اله، و امنعنا بعزّك من عبادك،
(13)پس اى خدا! درود فرست بر محمد و آل پاكش؛ و ما را به مقام عزت خود از (آسيب) بندگانت منع فرما؛ و اغننا عن غيرك بارفادك، و اسلك بنا سبيل الحقّ
و به كرمت از عطاى غير خود بى نياز گردان؛ و به ارشاد و رهنمايى خويش، ما را به راه حق و حقيقت
ص:48
بارشادك. (14) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و اجعل
رهبرى فرما. (14) پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل پاكش؛ و سلامت
سلامة قلوبنا فى ذكر عظمتك، و فراغ ابداننا فى شكر
دل هاى ما را در ذكر عظمتت قرار ده؛ و آسايش تن و صحت بدن ما را به كار شكر
نعمتك، و انطلاق السنتنا فى وصف منّتك، (15) اللّهمّ
نعمت و سپاسگزارى خود بدار و آزادى زبان ما را به وصف نعم و احسان خويش گويا گردان. (15) پروردگارا!
صلّ على محمّد و اله، و اجعلنا من دعاتك الدّاعين
درود فرست بر محمد و آل پاكش؛ و ما را از آنان قرار ده كه خلق را به سوى تو دعوت
اليك، و هداتك الدّالّين عليك، و من خاصّتك
مى كنند و از آنان كه بندگان را به درگاه تو هدايت مى كنند مقرر كن و ما را از بهترين
الخاصّين لديك، يا ارحم الرّاحمين.
خاصان نزد خودت بگردان، اى مهربان ترين مهربانان عالم!
ص:49
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
عند الصّباح و المساء
هنگام صبح و شام
(1) الحمد للّه الّذى خلق اللّيل و النّهار بقوّته، (2) و
(1)ستايش مخصوص خداييست كه به نيروى كامله خود شب و روز را خلق فرمود؛ (2) و ميّز بينهما بقدرته، (3) و جعل لكلّ واحد منهما حدّا
به قدرت خويش از يكديگر جدا ساخت؛ (3) و براى هر يك، حد
محدودا، و امدا ممدودا، (4) يولج كلّ واحد منهما فى
محدودى و اندازۀ معينى قرار داد؛ (4) به تقدير خود، هريك از شب و روز را در يكديگر داخل (و از يكديگر
صاحبه، و يولج صاحبه فيه، بتقدير منه للعباد فيما
خارج) گردانيد (از زمان يكى بكاهد و به ديگرى بيفزايد)، و اين نظم خاص را براى انتفاع بندگان
يغذوهم به، و ينشئهم عليه، (5) فخلق لهم اللّيل
در تغذيه و نشو و نماى خلق مقدر فرمود؛ (5) پس تقدير ازلى حق، شب را
ليسكنوا فيه من حركات التّعب، و نهضات النّصب، و
براى سكونت و آرامش از رنج كار و زحمت حركات روز تقدير فرمود؛ و
جعله لباسا ليلبسوا من راحته و منامه، فيكون ذلك
تاريكى شب را لباس و پوشش خلق قرار داد تا بندگان در لباس شب رفته و استراحت و خواب راحت كنند و اين
ص:50
لهم جماما و قوّة، و لينالوا به لذّة و شهوة، (6) و خلق
همه، سبب آسايش و توانايى ايشان است و در پى آن به لذت و شهوت حلال نايل شوند. (6) و روز را
لهم النّهار مبصرا ليبتغوا فيه من فضله، و ليتسبّبوا الى
براى آنها روشن گردانيد تا خلق به فضل و كرم خدا در طلب روزى و تحصيل معاش بكوشند و بدين سبب از
رزقه، و يسرحوا فى ارضه، طلبا لما فيه نيل العاجل
خدا روزى طلبند و در روى زمين او سير كنند و لذات عاجل موقت دنيا را
من دنياهم، و درك الاجل فى اخريهم، (7) بكلّ ذلك
طلب كنند و به كار ادراك لذات آخرت بپردازند؛ (7) كه خدا اصلاح حال مردم را به هريك
يصلح شأنهم، و يبلو اخبارهم، و ينظر كيف هم فى
از اين كار دنيا و آخرت كاملا مربوط ساخته و بندگان را در اين اعمال شب و روز امتحان مى كند تا نظر كند كه
اوقات طاعته، و منازل فروضه، و مواقع احكامه
آنان در اوقات طاعت و عبادت و مقامات واجبات الهى و مراتب احكام خدا چگونه فرمانبردارى مى كنند؟
(لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسٰاؤُا بِمٰا عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا [1]
«تا در روز جزا آنان كه بدكار و زشت كردار بودند به كيفر بد (و عذاب قهر) مجازات شوند و آنان كه نيكوكار
بِالْحُسْنَى) [2] . (8) اللّهمّ فلك الحمد على ما فلقت لنا من
بودند به پاداش نيكو (در بهشت ابد) نايل گردند». (8) پروردگارا! پس ستايش مخصوص توست كه گريبان
الاصباح، و متّعتنا به من ضوء النّهار، و بصّرتنا من
صبحگاهان را شكافتى و ما را متمتع و بهرمند به نور روز گردانيدى و ما را به
مطالب الاقوات، و وقيتنا فيه من طوارق الافات.
راه هاى طلب روزى و قوت خود بصيرت دادى و از آفات عالم و حوادث ناگوار، ما را حفظ كردى.
ص:51
(9) اصبحنا و اصبحت الاشياء كلّها بجملتها لك،
(9)اى خدا! ما شب را صبح كرديم و همه اشيا جملگى مانند ما شب را روز كردند:
سماؤها و ارضها، و ما بثثت فى كلّ واحد منهما، ساكنه
از آسمان و زمين عالم و آنچه از انواع مخلوقات كه در هريك از آنها (آسمان و زمين) منتشر كرده اى، از آرام
و متحرّكه، و مقيمه و شاخصه، و ما علا فى الهواء، و
و جنبندۀ آنها، ايستاده و روندۀ آنها، و آنچه در جوّ هوا بالا رفته و
ما كنّ تحت الثّرى. (10) اصبحنا فى قبضتك، يحوينا
آنچه در زير زمين پنهان شده است، (10) همگى شب را صبح كرديم در حالى كه تماما در قبضه قدرت توايم و
ملكك و سلطانك، و تضمّنا مشيّتك، و نتصرّف عن
ملك و اقتدارت بر ما مسلط و محيط است و مشيت و خواستت بر جميع ما شامل است و تمام تصرفات و
امرك، و نتقلّب فى تدبيرك، (11) ليس لنا من الامر
تغييرات احوال ما به امر نافذ تو خواهد بود و تكاپو و تحولات ما، به حسن تدبير توست. (11) براى ما هيچ امر
الاّ ما قضيت، و لا من الخير الاّ ما اعطيت. (12) و هذا
و اقتدارى جز به قضاى تو نخواهد بود و به ما هيچ گونه خيرى جز عطاى تو نخواهد رسيد. (12) اى خدا! و اين
يوم حادث جديد، و هو علينا شاهد عتيد، ان احسنّا
روز، روز حادث جديدى است و بر (افعال و كردار ما) شاهد و گواه حاضريست؛ اگر ما در اين روز نيكى كنيم،
و دّعنا بحمد، و ان اسأنا فارقنا بذمّ. (13) اللّهمّ صلّ على
به تحسين ما، از ما وداع مى كند؛ و اگر در اين روز بدى نماييم، به نكوهش، ما را وداع گويد. (13) خدايا! درود
محمّد و اله، و ارزقنا حسن مصاحبته، و اعصمنا من
فرست بر محمد و آل محمد و روزى ما بگردان كه با اين روز مصاحبت نيكو داشته باشيم و ما را از آنكه از
ص:52
سوء مفارقته، بارتكاب جريرة، او اقتراف صغيرة او
او بد مفارقت كنيم محفوظ بدار تا در آن مرتكب جرم و جنايتى نشويم و به ورطۀ گناه صغيره و
كبيرة، (14) و اجزل لنا فيه من الحسنات، و اخلنا فيه
كبيره اى درنيفتيم. (14) و هم در اين روز به ما حسنات بزرگ عطا فرما و از تمام سيئات
من السّيّئات، و املأ لنا ما بين طرفيه حمدا و شكرا،
و زشت كارى ها بازدار و اول تا آخر اين روز را براى ما از ستايش و سپاسگزارى خود
و اجرا و ذخرا، و فضلا و احسانا. (15) اللّهمّ يسّر على الكرام
و پاداش نيك و ذخيرۀ آخرت و فضل و احسان خويش پر ساز. (15) خدايا! كمتر و آسان تر ساز مؤونه
الكاتبين مؤونتنا، و املأ لنا من حسناتنا صحائفنا،
و زحمت ما را (با ترك گناهان) بر فرشتگان كرام الكاتبين؛ و صحيفه اعمال ما را از كار خير و ثواب پر گردان
و لا تخزنا عندهم بسوء اعمالنا. (16) اللّهمّ اجعل لنا فى
و ما را نزد فرشتگان (نويسندۀ اعمال) به واسطه كثرت گناهان، خوار و رسوا مگردان. (16) و براى ما در
كلّ ساعة من ساعاته حظّا من عبادك، و نصيبا من
هر ساعت از ساعات اين روز حظّى از بندگيت (يا بهره اى از مقامات بندگان خاصت) نصيب گردان و از
شكرك، و شاهد صدق من ملائكتك. (17) اللّهمّ صلّ
شكر و سپاسگزاريت بهره اى عطا فرما و گواهى صادق، از فرشتگان خود قرار ده. (17) خدايا! درود فرست
على محمّد و اله، و احفظنا من بين ايدينا، و من خلفنا،
بر محمد و آل پاكش و ما را (از شرّ شيطان) از پيش رو و از پشت سر
و عن ايماننا، و عن شمائلنا، و من جميع نواحينا، حفظا
و هم از سمت راست و از سمت چپ و از تمام جوانب، ما را حفظ فرما و از
ص:53
عاصما من معصيتك، هاديا الى طاعتك، مستعملا
معصيت خود نگه دار و به طاعت خويش هدايت كن در حالى كه به كار (عشق و)
لمحبّتك. (18) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و وفّقنا فى
محبتت سرگرم باشيم. (18) خدايا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و در
يومنا هذا، و ليلتنا هذه، و فى جميع ايّامنا لاستعمال
همين روز و همين شب و در تمام روزهاى عمر، ما را براى پرداختن به كار
الخير، و هجران الشّرّ، و شكر النّعم، و اتّباع السّنن، و
خير و دورى جستن از كار شر موفق بدار و به شكر و سپاسگزارى از نعمت هايت و پيروى سنن شرع و
مجانبة البدع، و الامر بالمعروف، و النّهى عن المنكر،
دورى و احتراز از بدعت ها (ى اهل بدعت) توفيق ده و به كار امر به معروف و نهى از منكر
و حياطة الاسلام، و انتقاص الباطل و اذلاله، و نصرة
و ترويج و حفظ آيين اسلام و محو بدعت هاى باطل (و آراء اهل ضلالت) و لغزش هاى آن مؤيد فرما و به نصرت
الحقّ و اعزازه، و ارشاد الضّالّ، و معاونة الضّعيف،
دين حق (و اهل حق) و تعظيم و اكرام آن و به ارشاد و راهنمايى گمراهان و به معاونت و كمك به ناتوانان
و ادراك اللّهيف. (19) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و
و يارى مظلومان توفيق كرامت فرما. (19) پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و
اجعله ايمن يوم عهدناه، و افضل صاحب صحبناه،
اين روز را بابركت ترين ايام معهود ما قرار ده و بهترين مصاحب و رفيق ما مقرر فرما
و خير وقت ظللنا فيه، (20) و اجعلنا من ارضى من مرّ
و اين روز را بهترين اوقات ما كه در آن بسر برده ايم بگردان. (20) و ما را از خشنودترين بندگانى كه
ص:54
عليه اللّيل و النّهار من جملة خلقك، اشكرهم لما
شب و روز بر آنان مى گذرد قرار داده و از شكرگزارترين خلقت بر نعمت هاى گوناگونى
اوليت من نعمك، و اقومهم بما شرعت من شرائعك،
كه عطا كردى مقرر فرما و ما را پايدار و ثابت ترين خلق بر احكام (و حقايق و سنن) شرايع خود گردان
و اوقفهم عمّا حذّرت من نهيك. (21) اللّهمّ انّى اشهدك
و از آنچه تحذير و حرام فرمودى مرا دورترين كس مقرر فرما. (21) پروردگارا! من تو را شاهد و گواه مى گيرم
و كفى بك شهيدا، و اشهد سماءك و ارضك، و من
و با آنكه گواهى تو كافى است، باز همه آسمان و زمين و هركس را
اسكنتهما من ملائكتك، و سائر خلقك، فى يومى هذا،
در آنها مسكن داده اى از فرشتگانت و ساير خلق خود، در همين روز حاضر
و ساعتى هذه، و ليلتى هذه، و مستقرّى هذا، انّى اشهد
و اين ساعت از عمرم و همين شب و همين مكان كه اكنون قرار گرفته ام گواه مى گيرم كه من گواهى مى دهم
انّك انت اللّه الّذى لا اله الاّ انت، قائم بالقسط،
بر آنكه همانا تويى خداى يكتايى كه جز تو در ملك وجود هيچ خدايى نيست و تنها تو برپادارندۀ عدل و دادى
عدل فى الحكم، رئوف بالعباد، مالك الملك، رحيم
و به عدالت بين خلق حكم مى كنى و با بندگانت كمال رأفت و عطوفت دارى؛ تويى پادشاه ملك عالم آفرينش و
بالخلق، (22) و انّ محمّدا عبدك و رسولك، و خيرتك
مهربان به تمام خلق. (22) و باز گواهى مى دهم كه حضرت محمد، بندۀ خاص تو و رسول تو و بهترين
من خلقك، حمّلته رسالتك فادّاها، و امرته بالنّصح
خلق توست؛ تو او را حامل مقامات رسالت گردانيدى و او، اين وظيفه بزرگ الهى را ادا كرد و امر فرمودى كه
ص:55
لامّته فنصح لها. (23) اللّهمّ فصلّ على محمّد و اله،
براى امتش نصيحت و خيرخواهى كند و او انجام داد. (23) پروردگارا! پس درود فرست بر محمد و آل پاكش،
اكثر ما صلّيت على احد من خلقك، و اته عنّا افضل
بيشترين (و بهترين) درود و رحمتى كه بر احدى از خلق مى فرستى؛ و از جانب ما بر آن روح پاك، بهترين
ما اتيت احدا من عبادك، و اجزه عنّا افضل و اكرم ما
چيزى كه بر بنده اى از بندگانت داده اى به آن حضرت عطا فرما؛ و از ما امت، بر او بهترين و گرامى ترين
جزيت احدا من انبيائك عن امّته، (24) انّك انت
پاداشى كه به هر پيغمبرى از امتش عطا مى كنى عنايت فرما؛ (24) كه تويى
المنّان بالجسيم، الغافر للعظيم، و انت ارحم من كلّ
بسيار عطابخش بزرگ و آمرزندۀ گناه بزرگ و تويى مهربان تر از هر
رحيم، فصلّ على محمّد و اله الطّيّبين الطّاهرين،
مهربان؛ پس درود فرست بر محمد و آل نكوكار پاك طينتش
الاخيار الانجبين.
كه اخيار خلق و شرافتمندان عالمند.
ص:56
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
اذا عرضت له مهمّة، او نزلت به ملمّة، و عند الكرب
هرگاه بر آن حضرت امر مهمى يا حادثه ناگوارى وارد مى شد و هنگام رنج و آلام روزگار
(1) يا من تحلّ به عقد المكاره، و يا من يفثأ به حدّ
(1)اى خدايى كه گره ناگوارى هاى عالم به دست او گشايش مى يابد! اى خدايى كه سختى هاى جهان به وسيله او الشّدائد، و يا من يلتمس منه المخرج الى روح الفرج،
آسان مى گردد! اى آن كه برون شدن از غم و اندوه به حقيقت شادى و خرمى از او درخواست مى شود!
(2) ذلّت لقدرتك الصّعاب، و تسبّبت بلطفك الاسباب،
(2)مشكلات عالم پيش قدرتت رام گردند و اسباب وجود هرچيز به لطف و كرمت، نظام يافته است؛ و جرى بقدرتك القضاء، و مضت على ارادتك الاشياء،
قضا به قدرت تو جارى و هرچيز عالم به ارادۀ تو امضا مى گردد؛
(3) فهى بمشيّتك دون قولك مؤتمرة، و بارادتك دون
(3)پس هرچه بخواهى به مجرد خواستت، پيش از فرمانت اطاعت كند؛ و هرچه بخواهى به صرف اراده، نهيك منزجرة. (4) انت المدعوّ للمهمّات، و انت المفزع
بدون آنكه نهى كنى بازايستد. (4) خلق تو را در مهمات عالم مى خوانند، و به درگاه تو
فى الملمّات، لا يندفع منها الاّ ما دفعت، و لا ينكشف
در پريشانى ها تضرع و زارى مى كنند، هيچ رنج و پريشانى دفع نشود مگر آنكه تو مندفع گردانى و هيچ گرفتارى
ص:57
منها الاّ ما كشفت. (5) و قد نزل بى يا ربّ ما قد تكأّدنى
برطرف نشود مگر آنكه تو برطرف سازى. (5) و اى خدا! گران حوادثى به من رسيده كه مرا در هم شكسته
ثقله، و المّ بى ما قد بهظنى حمله، (6) و بقدرتك اوردته
و پريشان حال نموده و مشكلاتى بر من وارد شده كه تحملش مرا درمانده ساخته؛ (6) و به قدرت تو آن امور
علىّ، و بسلطانك وجّهته الىّ، (7) فلا مصدر لما اوردت،
بر من وارد آمده و به اقتدار تو به سوى من متوجه شده است. (7) پس غمى كه تو آوردى كسى ديگر نتواند برد
و لا صارف لما وجّهت، و لا فاتح لما اغلقت، و لا مغلق
و مشكلى كه تو فرستى غير تو نتواند زايل كند؛ درى كه تو بربندى ديگرى نتواند گشود و اگر بگشايى نتواند
لما فتحت، و لا ميسّر لما عسّرت، و لا ناصر لمن خذلت.
بست؛ آنچه را تو مشكل كنى، كسى آسان نتواند ساخت؛ و آن كس را كه تو خوار سازى، كسى يارى نتواند كرد.
(8) فصلّ على محمّد و اله، و افتح لى يا ربّ باب الفرج
(8)پس درود فرست اى خدا! بر محمد و آلش و بر من به فضل و احسان، در وسعت و آسايش بطولك، و اكسر عنّى سلطان الهمّ بحولك، و انلنى حسن
بگشا؛ و به قدرتت، لشكر همّ و غم را در قلبم در هم شكن و به من در آنچه شكايت
النّظر فيما شكوت، و اذقنى حلاوة الصّنع فيما سألت، و
از آن دارم حسن ظن و خوش بينى عطا فرما و شيرينى اجابت را در آنچه درخواست مى كنم به من بچشان
هب لى من لدنك رحمة و فرجا هنيئا، و اجعل لى من
و از جانب خود به من رحمت و گشايش و خوش گوارى عنايت فرما و براى من از لطف خود از
عندك مخرجا و حيّا، (9) و لا تشغلنى بالاهتمام عن
هر مشكلى راه خروج سريعى الهام فرما؛ (9) و مرا از كار
ص:58
تعاهد فروضك، و استعمال سنّتك. (10) فقد ضقت
رعايت وظايف بندگيت و بجاى آوردن سنن و احكامت به هيچ كار مشغول مگردان. (10) از حوادثى كه
لما نزل بى يا ربّ ذرعا، و امتلأت بحمل ما حدث علىّ
به من رسيده اى پروردگار! سينه ام تنگ و دلم پر از همّ و غم
همّا، و انت القادر على كشف ما منيت به، و دفع ما
گرديده و تو بر دفع آنچه بدان مبتلا و به آن گرفتارم
وقعت فيه، فافعل بى ذلك و ان لم استوجبه منك،
توانايى، پس تو آن (غم و دلتنگيم را) به كرمت زايل گردان، هرچند من مستوجب اين لطف تو نباشم؛
يا ذا العرش العظيم.
اى صاحب عرش بزرگ!
ص:59
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
فى الاستعاذة
در پناه بردن به خدا
من المكاره و سيّئ الاخلاق و مذامّ الافعال
از هر مكروه و هر اخلاق زشت و كردار ناپسند
(1) اللّهمّ انّى اعوذ بك من هيجان الحرص، و سورة
(1)پروردگارا! همانا من به حضرتت پناه مى برم از هيجان حرص و آز، و از تسلط الغضب، و غلبة الحسد، و ضعف الصّبر، و قلّة
غضب و خشم (بر عقل و ايمان)، و از چيرگى حسد، و از كم صبرى (در امور دين و دنيا)، و كمى
القناعة، و شكاسة الخلق، و الحاح الشّهوة، و ملكة
قناعت (بر حلال)، و از خلق سخت گيرى (بر امور عالم) و از اصرار بر شهوت، و از حميّت
الحميّة، (2) و متابعة الهوى، و مخالفة الهدى،
جاهليت (طرفدارى از باطل). (2) و (به تو پناه مى برم) از پيروى هواى نفس، و از مخالفت با طريق هدايت،
و سنة الغفلة، و تعاطى الكلفة، و ايثار الباطل على
و از خواب (جهل و) غفلت، و از اتّخاذ طريق تكلّف (و راه نامستقيم)، و از مقدم داشتن باطل بر
الحقّ، و الاصرار على المأثم، و استصغار المعصية،
حق، و از اصرار بر معصيت و گناهان، و از حقير و كوچك شمردن معصيت،
ص:60
و استكبار الطّاعة، (3) و مباهاة المكثرين، و الازراء
و بزرگ و بسيار شمردن طاعت خود. (3) و (پناه مى برم به تو) از فخرفروشى ثروتمندان، و از حقير شمردن
بالمقلّين، و سوء الولاية لمن تحت ايدينا، و ترك الشّكر
بينوايان، و ظلم و ستم به زيردستان خود، و ترك شكر و ناسپاسى
لمن اصطنع العارفة عندنا، (4) او ان نعضد ظالما،
نسبت به كسى كه به ما نيكى كرده است، (4) و (به تو پناه مى بريم) از آنكه ظالمى را در ظلم يارى كرده،
او نخذل ملهوفا، او نروم ما ليس لنا بحقّ، او نقول فى
و يا مظلوم فريادخواهى را واگذاريم، يا آنكه به كارى پردازيم كه حق و سزاوار ما نباشد، يا آنكه در علمى كه بدان
العلم بغير علم. (5) و نعوذ بك ان ننطوى على غشّ احد،
دانا نيستيم سخنى بگوييم؛ (5) و نيز به تو پناه مى بريم از آنكه در دل بگيريم كه با كسى مكر و دغل كنيم،
و ان نعجب باعمالنا، و نمدّ فى امالنا. (6) و نعوذ بك
و با اعمالمان دچار غرور شويم، يا آنكه عمرى دراز در آرزوهاى خويش بمانيم. (6) و اى خدا! به تو پناه مى بريم
من سوء السّريرة، و احتقار الصّغيرة، و ان يستحوذ علينا
از زشتى باطن و سيرت، و از حقير و كوچك شمردن گناهان صغيره، و از اينكه شيطان بر ما احاطه و استيلا
الشّيطان، او ينكبنا الزّمان، او يتهضّمنا السّلطان. (7)
پيدا كند، يا (فتنه و فساد،) روزگار ما را درهم كوبد، يا سلطان و پادشاه، به ظلم و بيداد بر ما حكم راند.(7)
و نعوذ بك من تناول الاسراف، و من فقدان الكفاف.
و به تو اى خدا پناه مى بريم از اسراف مال، و از نداشتن روزى به مقدار كفاف.
(8) و نعوذ بك من شماتة الاعداء، و من الفقر الى
(8)و به تو پناه مى بريم اى خدا از آنكه به شماتت دشمن گرفتار شويم، و از آنكه محتاج به امثال
ص:61
الاكفاء، و من معيشة فى شدّة، و ميتة على غير عدّة، (9)
خود گرديم، و از آنكه در معيشت در سختى باشيم، و از آنكه بميريم در حالى كه مهيا (براى مرگ) نباشيم.(9)
و نعوذ بك من الحسرة العظمى، و المصيبة الكبرى،
و به تو پناه مى بريم اى خدا! از حسرت و ندامت بزرگ، و از مصيبت بزرگ (مرگ و غوغاى قيامت)،
و اشقى الشّقاء، و سوء المآب، و حرمان الثّواب،
و از بدترين شقاوت و بدبختى ها، و از سرانجام بد، و از محروم ماندن از ثواب،
و حلول العقاب. (10) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و
و از درافتادن به قهر و عقاب. (10) پروردگارا! درود و رحمت فرست بر محمد و آل پاكش و
اعذنى من كلّ ذلك برحمتك، و جميع المؤمنين و
مرا از تمام اينها به رحمت و كرم نامنتهايت پناه بخش و همچنين تمام مردان و
المؤمنات، يا ارحم الرّاحمين.
زنان اهل ايمان را؛ اى مهربان ترين مهربانان عالم!
ص:62
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
فى الاشتياق الى طلب المغفرة من اللّه جلّ جلاله
در اظهار اشتياق به طلب مغفرت و آمرزش از خداى متعال جلّ جلاله
(1) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و صيّرنا الى محبوبك من
(1)پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل اطهارش و ما را به سوى توبه (از گناهان) كه محبوب و پسنديدۀ التّوبة، و ازلنا عن مكروهك من الاصرار. (2) اللّهمّ و
توست بازگردان؛ و از ما، اصرار در گناه و پافشارى در عصيان را كه ناپسند توست دور ساز. (2) اى خدا! هنگامى
متى وقفنا بين نقصين فى دين او دنيا، فاوقع النّقص
كه ما به ناچار در مقابل دو نقص واقع شويم: يكى در امر دين و ديگرى در دنيا، تو آن نقص را، در امر (دنيا) كه
باسرعهما فناء، و اجعل التّوبة فى اطولهما بقاء، (3)
سريع تر به سمت فنا مى شتابد واقع گردان و از نقص در دين (گناه) كه طولانى تر است دور ساز و پشيمانى ده؛(3)
و اذا هممنا بهمّين يرضيك احدهما عنّا و يسخطك
و هرگاه ما همت گماريم بر دو كار كه يكى تو را از ما خشنود گرداند و ديگرى تو را به خشم و
الاخر علينا، فمل بنا الى ما يرضيك عنّا، و اوهن قوّتنا
غضب آرد، تو (از كرمت) به جانب آن كار كه تو را خشنود مى گرداند قلب ما را مايل ساز و در عملى كه موجب
عمّا يسخطك علينا، (4) و لا تخلّ فى ذلك بين نفوسنا
قهر و غضب توست قوّت ما را (از لطف و كرم) ضعيف و ناتوان ساز. (4) و هيچگاه ما را به اختيار نفس خويش
ص:63
و اختيارها، فانّها مختارة للباطل، الاّ ما وفّقت، امّارة
وامگذار زيرا نفس به باطل و زشتى و گناه مى گرايد مگر آنكه تو توفيق (ترك گناه) عطا كنى كه نفس حيوانى،
بالسّوء، الاّ ما رحمت. (5) اللّهمّ و انّك من الضّعف خلقتنا،
ما را جدا به زشتى امر مى كند جز آنكه تو رحم نمايى. (5) اى خدا! تو اساس خلقت ما را از ناتوانى آفريدى
و على الوهن بنيتنا، و من ماء مهين ابتدأتنا، فلا حول
و بر پايه سستى بنيان نهادى و از آب ناچيز و حقير، نطفه آفرينش ما را آغاز كردى، پس ما را هيچ قدرت و نيرويى
لنا الاّ بقوّتك، و لا قوّة لنا الاّ بعونك. (6) فايّدنا بتوفيقك،
جز به حول و قوة تو نيست و ابدا بر امرى جز به يارى تو توانا نيستيم؛ (6) پس ما را به توفيق خود مؤيد بدار
و سدّدنا بتسديدك، و اعم ابصار قلوبنا عمّا خالف محبّتك،
و (بر كار ثواب و عمل صالح) قوت و پايدارى عطا فرما و چشم دل ما را (به عشق و محبتت روشن ساز و) از هر
و لا تجعل لشىء من جوارحنا نفوذا فى معصيتك. (7)
چه خلاف محبت توست نابينا ساز و هيچ يك از اعضا و جوارح ما را در راه معصيتت داخل مگردان.(7)
اللّهمّ فصلّ على محمّد و اله، و اجعل همسات قلوبنا،
پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و تمام افكار و اميال دل ها
و حركات اعضائنا، و لمحات اعيننا، و لهجات السنتنا،
و حركات اعضا و حتى چشم به هم زدن ما و سخنان زبان هايمان را،
فى موجبات ثوابك، حتّى لا تفوتنا حسنة نستحقّ بها
همه را موجب ثواب (و لطف و رحمت) خود قرار ده؛ تا آنجا كه هيچ حسنه و ثوابى كه به آن، لايق
جزاءك، و لا تبقى لنا سيّئة نستوجب بها عقابك.
پاداش تو مى شويم از ما فوت نشود؛ و هيچ زشتى و معصيتى كه موجب قهر و عقاب تو باشد، بر ما باقى نماند.
ص:64
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
فى اللّجأ الى اللّه تعالى
در التجا و پناه بردن به سوى خداى متعال
(1) اللّهمّ ان تشأتعف عنّا فبفضلك، و ان تشأ تعذّبنا
(1)خدايا! اگر بخواهى از گناه ما درمى گذرى و آن به مقتضاى فضل توست؛ و اگر بخواهى ما را عذاب خواهى فبعدلك، (2) فسهّل لنا عفوك بمنّك، و اجرنا من
نمود و آن به مقتضاى عدل تو (و استحقاق ماست). (2) پس تو به حكم لطف و احسانت، عفو و كرمت را بر ما
عذابك بتجاوزك، فانّه لا طاقة لنا بعدلك، و لا نجاة
آسان ساز و ما را از عذاب خود در پناه گذشت خويش درآور؛ كه اى خدا! ما بر حكم عدالتت طاقت نداريم و
لاحد منّا دون عفوك. (3) يا غنىّ الاغنياء، ها نحن
احدى از ما بدون عفو و كرمت نجات نخواهد يافت. (3) اى ذات غنى و بى نياز از همه عالم! ما
عبادك بين يديك، و انا افقر الفقراء اليك، فاجبر
بندگان توايم كه به پيشگاه كرمت حاضريم؛ و من به درگاهت فقيرترين فقيرانم پس تو از كرم بى حد و نهايتت،
فاقتنا بوسعك، و لا تقطع رجاءنا بمنعك، فتكون قد
اين شدت فقر ما را جبران كن و دست اميد ما را از دامن لطف و احسانت كوتاه مگردان؛ (زيرا اگر چنين كنى)
اشقيت من استسعد بك، و حرمت من استرفد فضلك،
بدبخت كرده اى كسى را كه از تو سعادت خواسته و محروم ساخته اى آن را كه از فضل تو طلب بخشش نموده.
ص:65
(4) فالى من حينئذ منقلبنا عنك؟ و الى اين مذهبنا
(4)در اين صورت ما بيچارگان از نزد تو رو به سوى كه آوريم و از درگاه احسانت به كجا عن بابك؟ سبحانك نحن المضطرّون الّذين اوجبت
رويم؟ منزهى تو پروردگارا! ما آن بندگان مضطرّ و بيچاره ايم كه تو بر خود اجابت دعايشان را لازم
اجابتهم، و اهل السّوء الّذين وعدت الكشف عنهم.
كردى و ما آن گرفتارانى هستيم كه به برطرف كردن گرفتارى هاشان وعده فرمودى.
(5) و اشبه الاشياء بمشيّتك، و اولى الامور بك فى
(5)و (اى خدا!) شبيه ترين و مناسب ترين امور عالم به مشيتت و سزاوارترين امور به حضرتت در عظمتك، رحمة من استرحمك، و غوث من استغاث
مقام عظمت و بزرگواريت، لطف و رحمت است در حق آنان كه از تو ترحم مى طلبند و فريادرسى كسانى كه تو را
بك، فارحم تضرّعنا اليك، و اغثنا اذ طرحنا انفسنا بين
به دادخواهى مى خوانند؛ پس تو بر تضرع و زارى ما به درگاهت رحم كن و ما نيازمندان را كه به پيشگاه حضرتت
يديك. (6) اللّهمّ انّ الشّيطان قد شمت بنا اذ شايعناه
از خود دست شسته ايم پناه بخش. (6) پروردگارا! شيطان كه در حال گناه تو، از او پيروى مى كنيم بر ما سخت
على معصيتك، فصلّ على محمّد و اله، و لا تشمته بنا
شماتت و نكوهش مى كند؛ پس درود فرست بر محمد و آل پاكش و شماتت و نكوهش شيطان را از ما دور ساز
بعد تركنا ايّاه لك، و رغبتنا عنه اليك.
بعد از آنكه ما شيطان را به خاطر تو ترك كرديم و از او روى گردانده و رو به تو آورديم.
ص:66
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
بخواتم الخير
در طلب حسن عاقبت و خير خاتمت
(1) يا من ذكره شرف للذّاكرين، و يا من شكره فوز
(1)اى خدايى كه ذكرش، فخر و شرافت اهل ذكر است! و اى خدايى كه شكر و سپاسش فوز و سعادت للشّاكرين، و يا من طاعته نجاة للمطيعين، صلّ على
سپاسگزارانست! و اى خدايى كه طاعت و بندگيش، اهل طاعت را نجات بخش است! درود فرست بر
محمّد و اله، و اشغل قلوبنا بذكرك عن كلّ ذكر، و السنتنا
محمد و آل پاكش و دل هاى ما را چنان به ذكر خود مشغول گردان كه از فكر و ذكر غير خدا فارغ گردد و زبان ما را
بشكرك عن كلّ شكر، و جوارحنا بطاعتك عن كلّ طاعة،
آن سان به شكر و سپاس خود مشغول دار كه ابدا به شكر ديگرى نپردازد و اعضا و جوارح ما را چنان مستغرق
(2) فان قدّرت لنا فراغا من شغل، فاجعله فراغ
طاعت خود گردان كه از طاعت غير تو بازماند. (2) پس اى خدا! اگر بر ما زمان فراغتى از كارها تقدير فرمودى،
سلامة، لا تدركنا فيه تبعة، و لا تلحقنا فيه سأمة،
در آن فراغت، ما را سالم و محفوظ بدار كه ابدا امور ناگوارى و رنج و ملالى به ما نرسد،
حتّى ينصرف عنّا كتّاب السّيّئات بصحيفة خالية
تا آنكه فرشتگان نويسندۀ اعمال زشت از جانب ما بازگردند با نامه خالى
ص:67
من ذكر سيّئاتنا، و يتولّى كتّاب الحسنات عنّا مسرورين
از گناه، و فرشتگان اعمال نيك با دل مسرور و شاد مراجعت كنند
بما كتبوا من حسناتنا. (3) و اذا انقضت ايّام حياتنا، و
چون از ما حسنات و اعمال خير نگاشته اند. (3) و اى خدا! هنگامى كه ايام زندگى ما به پايان رسد و
تصرّمت مدد اعمارنا، و استحضرتنا دعوتك الّتى لا بدّ
مدت عمر ما سرآيد و به دعوتت ما را (در پيشگاهت) احضار كنى كه البته همه را دعوت خواهى كرد و
منها و من اجابتها، فصلّ على محمّد و اله، و اجعل
همه عالم از اجابت آن ناچارند، پس درود فرست بر محمد و آل پاكش و در آن هنگام سخت (كرم فرما) و آخرين
ختام ما تحصى علينا كتبة اعمالنا توبة مقبولة،
عمل و خاتمه كارى كه فرشتگان نويسندۀ اعمال در نامه عمل ما به شمار آورند توبۀ مقبول درگاهت قرار ده
لا توقفنا بعدها على ذنب اجترحناه، و لا معصية
و بعد از آن توبۀ مقبول، ديگر ما را از ارتكاب هرگناه و از اكتساب هرمعصيت
اقترفناها. (4) و لا تكشف عنّا سترا سترته على رئوس
نگاه دار؛ (4) و پرده اى كه (در دنيا) روى اعمال زشت ما در برابر ديدگان خلق انداخته اى، روز ظهور اخبار (و
الاشهاد، يوم تبلو اخبار عبادك، (5) انّك رحيم بمن
باطن اعمال) بندگانت، آن پرده را از روى كار ما برنينداز؛ (5) كه البته تو در حق آنان كه به درگاهت دعا مى كنند
دعاك، و مستجيب لمن ناداك.
بسى مهربانى و هركه تو را به حاجت هاى خود ندا كند، البته نداى او را اجابت كننده اى.
ص:68
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
فى الاعتراف و طلب التّوبة الى اللّه تعالى
در اعتراف به گناهان و طلب توبه از خداى متعال
(1) اللّهمّ انّه يحجبنى عن مسئلتك خلال ثلاث،
(1)پروردگارا! مرا سه امر از درخواست به درگاهت منع مى كند و محجوب مى سازد و تحدونى عليها خلّة واحدة. (2) يحجبنى امر امرت
و يك امر به درخواست از حضرتت دعوت مى كند. (2) مرا ممنوع مى سازد، يكى آنكه: تو مرا به طاعتت امر
به فابطأت عنه، و نهى نهيتنى عنه فاسرعت اليه،
كردى و من كندى نموده؛ ديگر آنكه تو از گناهان مرا نهى كردى و من در پى انجام آن معاصى شتابان رفتم؛
و نعمة انعمت بها علىّ فقصّرت فى شكرها. (3) و يحدونى
ديگر آنكه نعمت (بى شمار) به من عطا فرمودى و من در شكر آن تقصير و كوتاهى كردم. (3) اما آنچه مرا ترغيب
على مسئلتك تفضّلك على من اقبل بوجهه اليك،
بر مسئلت از تو مى كند، تفضل و لطف و كرم توست بر آن كه رو به درگاه تو آرد،
و وفد بحسن ظنّه اليك، اذ جميع احسانك تفضّل،
و با حسن ظن به درگاه رحمتت وارد شود؛ چون هرچه تو احسان كنى همه صرف فضل و كرم است
و اذ كلّ نعمك ابتداء. (4) فها انا ذا يا الهى واقف بباب
و هر نعمت كه تو بخشى ابتدايى است (نه پاداش اعمال ما). (4) حالى اى خداى من! من اين بنده ام كه به درگاه
ص:69
عزّك، وقوف المستسلم الذّليل، و سائلك على الحياء
عزتت به حال تذلّل و تسليم ايستاده ام در حالى كه از خود شرمگينم
منّى سؤال البائس المعيل، (5) مقرّ لك بانّى لم استسلم
و از حضرتت با حال عجز و فقر و سختى درخواست مى كنم؛ (5) و مقرّ و معترفم كه
وقت احسانك الاّ بالاقلاع عن عصيانك، و لم اخل
هنگام لطف و احسانت، من مطيع و تسليم فرمانت نشده ام مگر آنكه به كلى از نافرمانيت دورى گزينم و در
فى الحالات كلّها من امتنانك. (6) فهل ينفعنى يا الهى
تمام حالات از تشكر و امتنان از حضرتت غفلت نكنم. (6) بارى اى خداى من! آيا اقرار و
اقرارى عندك بسوء ما اكتسبت؟ و هل ينجينى منك
اعتراف به سوء اعمال و زشتى كردارم در حضورت، به حالم سودمند است؟ و اين
اعترافى لك بقبيح ما ارتكبت؟ ام اوجبت لى فى مقامى
اقرار به گناه و ارتكاب عصيان، مرا از عذابت نجات مى دهد؟ يا آنكه در اين مقام باز خشم و غضبت را
هذا سخطك؟ ام لزمنى فى وقت دعاى مقتك؟ (7)
بر من لازم گردانيده اى؟ و در وقتى كه به درگاهت دعا مى كنم باز بر من قهرت را فرض و حتمى فرموده اى؟!(7)
سبحانك لا ايأس منك و قد فتحت لى باب التّوبة
پاك و منزهى تو! من هرگز از لطف و رحمتت مأيوس نخواهم بود در صورتى كه محققا درهاى توبه و بازگشت به
اليك، بل اقول مقال العبد الذّليل الظّالم لنفسه،
درگاهت را به روى من گشوده اى؛ بلكه به گفتار بنده اى خوار و ذليل سخن مى گويم كه او دربارۀ نفس خود ستم كرده
المستخفّ بحرمة ربّه، (8) الّذى عظمت ذنوبه
و به حرمت پروردگار خود اهانت نموده؛ (8) بنده اى كه گناهانش بزرگ
ص:70
فجلّت، و ادبرت ايّامه فولّت، حتّى اذا رأى مدّة
و رو به فزونى است و روزگارش به او پشت كرده و از او برگشته است؛ تا آنكه ديد كه وقت
العمل قد انقضت، و غاية العمر قد انتهت، و ايقن انّه
عمل گذشته و دوران عمرش بسر رسيده است و اينك هيچ
لا محيص له منك، و لا مهرب له عنك، تلقّاك بالانابة،
راه فرارى و مهرب و گريزگاهى از ملاقات تو ندارد؛ (چون چنين ديد) تو را ناچار با انابه و زارى ملاقات مى كند
و اخلص لك التّوبة، فقام اليك بقلب طاهر نقىّ، ثمّ
و به درگاه حضرتت با توبه خالص بازمى گردد، آنگاه با قلبى پاك و دلى پاكيزه در پيشگاه حضرتت قيام مى كند، و
دعاك بصوت حائل خفىّ، (9) قد تطأطأ لك فانحنى،
با صداى ضعيف و آهسته تو را به دعا مى خواند؛ (9) در حالى كه پشت (به طاعت) خم كرده،
و نكّس رأسه فانثنى، قد ارعشت خشيته رجليه، و
و سر (از خجلت) به زير انداخته، خوف و هراسش پاهايش را به لرزه انداخته و
غرّقت دموعه خدّيه، يدعوك بيا ارحم الرّاحمين،
رخسارش در آب چشمان غرق است و تو را چنين مى خواند؛ اى مهربان ترين مهربانان عالم!
و يا ارحم من انتابه المسترحمون، و يا اعطف من
و اى ترحم كننده تر از هركس كه (پريشان حالان) از او طلب لطف و رحمتت كنند! و اى باعاطفه تر از هركه
اطاف به المستغفرون، و يا من عفوه اكثر من نقمته، و
(گناهكاران) به گردش درآيند و ازو آمرزش طلبند! و اى كسى كه عفو و بخشش او بيش از قهر و انتقام اوست! و
يا من رضاه اوفر من سخطه، (10) و يا من تحمّد الى خلقه
اى كسى كه رضا و خشنوديش فزون تر از خشم و غضب اوست! (10) اى خدايى كه خلق را به واسطه بخشش و
ص:71
بحسن التّجاوز، و يا من عوّد عباده قبول الانابة، و يا
آمرزش نيكو به حمد و ثناى خود مشغول كرده اى! اى خدايى كه بندگانش را به قبول توبه و انابه عادت داده! اى
من استصلح فاسدهم بالتّوبة، و يا من رضى من فعلهم
خدايى كه فسادكارى بندگان را به توبه كردن اصلاح فرمايى! و اى خدايى كه به اندك عملى از بندگان راضى و
باليسير، و يا من كافى قليلهم بالكثير، و يا من ضمن لهم
خشنود است! و اى خدايى كه طاعت اندك آنها را به فضل و كرم، پاداش بسيار عطا كند و اى خدايى كه براى
اجابة الدّعاء، و يا من وعدهم على نفسه بتفضّله حسن
بندگان اجابت دعا را ضمانت كرده! و اى خدايى كه به بندگانش از فضل و كرم خود، وعدۀ پاداش نيكو
الجزاء، (11) ما انا باعصى من عصاك فغفرت له، و ما انا
داده! (11) اى خدا! من معصيتكارتر از بسيار كسان ديگر كه همه را بخشيدى نيستم؛ و من
بالوم من اعتذر اليك فقبلت منه، و ما انا باظلم من
زشت و بدعمل تر از آنانى كه از گناهان عذر خواستند و تو عذرشان را پذيرفتى نيستم؛ و من ستمكارتر از آنان كه
تاب اليك فعدت عليه. (12) اتوب اليك فى مقامى
به درگاهت توبه و انابه كردند و تو به آنها، لطف و احسان كردى نيستم. (12) من هم در همين مقام حاضر به
هذا، توبة نادم على ما فرط منه، مشفق ممّا اجتمع
درگاهت توبه مى كنم، توبه كسى كه از عملش كه در آن افراط و تفريط كرده سخت پشيمانست در حالى كه از
عليه، خالص الحياء ممّا وقع فيه، (13) عالم بانّ
سنگينى بار گناهان كه بر او جمع گرديده سخت هراسان و ترسانست و از ورطه عصيان ها كه در آن افتاده سخت
العفو عن الذّنب العظيم لا يتعاظمك، و انّ التّجاوز عن
شرمنده است؛ (13) در صورتى كه مى داند عفو و بخشش از گناه بزرگ او، پيش تو بزرگ نيست و گذشت از
ص:72
الاثم الجليل لا يستصعبك، و انّ احتمال الجنايات
معصيت بزرگ او نزد تو دشوار نيست و حلم و تحمل بار جنايت هاى
الفاحشة لا يتكأّدك، و انّ احبّ عبادك اليك من ترك
فاحش او بر تو بسى سهل و بى زحمت است؛ و باز مى دانم اى خدا كه بهترين بندگان نزد تو آنست كه
الاستكبار عليك، و جانب الاصرار، و لزم الاستغفار.
بر عبوديتت هيچ تكبر و خودبينى نكند و از اصرار بر گناه دورى گزيند و پيوسته (از جرم و گناه) استغفار نمايد.
(14) و انا ابرء اليك من ان استكبر، و اعوذ بك من ان اصرّ،
(14)پس (اى خدا!) من به درگاهت از تكبر و غرور بيزارم و از اصرار بر گناه به تو پناه مى برم و استغفرك لما قصّرت فيه، و استعين بك على ما عجزت
و از هرآنچه تقصير و خطا كردم استغفار مى كنم و از آنچه (از طاعتت) كه بر انجام آن عاجز و ناتوانم از تو قوّت و
عنه. (15) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و هب لى ما يجب
نصرت و يارى مى خواهم. (15) پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و مرا بر انجام طاعتت، آنچه را بر
علىّ لك، و عافنى ممّا استوجبه منك، و اجرنى ممّا
من فرض و واجب كرده اى توفيق عطا فرما؛ و مرا از آنچه كه از جانب تو سزاوار آنم معاف ساز و از آنچه
يخافه اهل الاساءة، فانّك ملىء بالعفو، مرجوّ للمغفرة،
اهل عصيان از آن مى ترسند مرا پناه ده؛ كه همانا عفو و بخشش تو بى حسابست و هر گناهكارى به آمرزش و
معروف بالتّجاوز، ليس لحاجتى مطلب سواك، و لا
مغفرتت اميدوار، و تو به گذشت از مجرمان معروفى؛ اى خدا! مرا مطلوبى جز تو نيست و
لذنبى غافر غيرك، حاشاك، (16) و لا اخاف على نفسى
گناهم را آمرزنده اى جز تو نيست؛ حاشا كه غير تو كسى آمرزندۀ گناه باشد! (16) و من بر نفس خويش
ص:73
الاّ ايّاك، انّك اهل التّقوى و اهل المغفرة، صلّ على
از هيچ كس جز تو نمى ترسم كه همانا تو اهل تقوا و اهل مغفرتى (يعنى سزد كه از تو بترسند و به آمرزش تو
محمّد و ال محمّد، و اقض حاجتى، و انجح طلبتى،
اميدوار باشند)؛ درود فرست بر محمد و آل محمد و حاجت مرا برآور و مرا به مقصد و مطلوبم نايل ساز
و اغفر ذنبى، و امن خوف نفسى، انّك على كلّ شىء قدير،
و از سر جرم و گناهم درگذر و ترس و هراسم را به ايمنى مبدل گردان كه همانا تويى كه بر هرچه خواهى توانايى
و ذلك عليك يسير، امين ربّ العالمين.
و اين بر تو سهل و آسانست؛ دعايم را اجابت فرما اى پروردگار عالم آفرينش!
ص:74
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
فى طلب الحوائج الى اللّه تعالى
در طلب حاجت ها از درگاه خداى متعال
(1) اللّهمّ يا منتهى مطلب الحاجات، (2) و يا من عنده
(1)اى خدا! اى آن كه در حوايج خلق، منتهاى هر مطلوب و آرزويى! (2) و اى خدايى كه رسيدن نيل الطّلبات، (3) و يا من لا يبيع نعمه بالاثمان،
و نيل به هر مطلب و مقصود نزد اوست! (3) اى خدايى كه نعمت هايش را به بها نتوان خريد!
(4) و يا من لا يكدّر عطاياه بالامتنان، (5) و يا من
(4)و اى خدايى كه عطاهايش را به منت گزاردن تيره نمى كند! (5) و اى خدايى كه يستغنى به و لا يستغنى عنه، (6) و يا من يرغب اليه و
با او بى نياز توان شد و از او بى نياز نتوان شد! (6) و اى خدايى كه همه بندگان راغب و مشتاق تواند و
لا يرغب عنه، (7) و يا من لا تفنى خزائنه المسائل،
روى از تو به غير نتوانند كرد! (7) اى آن كه از درخواست ها، گنج هاى او نابود نشود!
(8) و يا من لا تبدّل حكمته الوسائل، (9) و يا من لا تنقطع
(8)اى خدايى كه هيچ سبب و علتى، حكمت كاملش را تغيير ندهد! (9) و اى خدايى كه عنه حوائج المحتاجين، (10) و يا من لا يعنّيه دعاء
حوائج نيازمندان از او قطع نشود! (10) و اى خدايى كه دعاى همه اهل عالم او را
ص:75
الدّاعين. (11) تمدّحت بالغناء عن خلقك، و انت
ملول نكند! (11) تويى كه خود را به وصف غنا و بى نيازى از خلق توصيف كردى و
اهل الغنى عنهم، (12) و نسبتهم الى الفقر، و هم اهل
استغنا و بى نيازى از آنان حقيقتا مخصوص توست؛ (12) و خلق را به فقر و حاجت نسبت دادى و حقيقتا خلق،
الفقر اليك. (13) فمن حاول سدّ خلّته من عندك،
نيازمند به ذات بى نياز تواند. (13) پس هركس بستن رخنه نيازمندى خود را از نزد تو خداى غنى الذات طلبيد
و رام صرف الفقر عن نفسه بك، فقد طلب حاجته
و برطرف شدن فقر و نياز خود را از درگاه آن ذات بى نياز درخواست كرد، به درستى حاجتش را
فى مظانّها، و اتى طلبته من وجهها. (14) و من توجّه
از جايگاه حقيقى اش طلبيده و به آنجا كه حاجت بايد برند روى آورده است. (14) و هركس
بحاجته الى احد من خلقك، او جعله سبب نجحها
براى حاجتش به احدى از مخلوقت روى آورد يا جز تو ديگرى را سبب نجاح و فيروزى خود قرار
دونك، فقد تعرّض للحرمان، و استحقّ من عندك
دهد، البته خويش را در معرض محرومى و هدف نوميدى ساخته و از احسان تو
فوت الاحسان. (15) اللّهمّ و لى اليك حاجة، قد قصّر
مستحق حرمانست. (15) پروردگارا! مرا به درگاه تو حاجتى است كه من خود
عنها جهدى، و تقطّعت دونها حيلى، و سوّلت لى نفسى
بر انجام آن حاجت ناتوان و قاصرم و چاره اى بر آن نتوانم جست و نفس امارۀ من، مرا ترغيب و تشويق مى كند
رفعها الى من يرفع حوائجه اليك، و لا يستغنى فى
كه آن حاجت را به درگاه مخلوقى كه حاجت هايش را نزد تو مى آورد و در خواسته هايش از تو
ص:76
طلباته عنك، و هى زلّة من زلل الخاطئين، و عثرة من
بى نياز نيست، ببرم؛ و اين عمل (بردن حاجت نزد مخلوق) از لغزش هاى خطاكاران و از كردار
عثرات المذنبين، (16) ثمّ انتبهت بتذكيرك لى من
بد گناهكاران است؛ (16) اما چون لطف و كرمت متذكرم ساخت از غفلت خود به هوش
غفلتى، و نهضت بتوفيقك من زلّتى، و رجعت و نكصت
آمدم و به سبب توفيق تو، از لغزشم برخاستم و به درگاه تو رو آوردم و با راهنمايى و
بتسديدك عن عثرتى، (17) و قلت: سبحان ربّى، كيف
تأييد تو از خطايم بازگشتم. (17) و (با خود) گفتم: پاك و منزه است پروردگار من! چگونه محتاجى درخواست
يسئل محتاج محتاجا؟ و انّى يرغب معدم الى معدم؟
حاجتش را از محتاجى ديگر مى كند؟ و گدايى برهنه چگونه از گدايى عريان مانند خود طلب حاجت مى كند؟
(18) فقصدتك يا الهى بالرّغبة، و اوفدت عليك رجائى
(18)پس اى خداى من! مشتاقانه براى رفع حاجتم به درگاه تو آمدم و با اعتماد كامل به تو، اميد بالثّقة بك، (19) و علمت انّ كثير ما اسئلك يسير فى
به تو بستم؛ (19) و دانستم كه درخواست حاجات بسيار من، نزد توانگرى تو ناچيز و اندك
وجدك، و انّ خطير ما استوهبك حقير فى وسعك،
است و بزرگ ترين هبه و عطايى كه من از تو مى طلبم در مقابل رحمت واسعه تو حقير و ناقابل است؛
و انّ كرمك لا يضيق عن سؤال احد، و انّ يدك بالعطايا
و گنج كرم تو از درخواست هيچ كس كم نگردد؛ و دست عطا و جودت
اعلى من كلّ يد. (20) اللّهمّ فصلّ على محمّد و اله،
از هر دست بالاتر است. (20) پروردگارا! پس بر محمد و آل پاكش درود فرست
ص:77
و احملنى بكرمك على التّفضّل، و لا تحملنى بعد لك
و (كرم كن و) به فضل و احسان خود بار بر دوشم بنه، نه به عدلت
على الاستحقاق، فما انا باوّل راغب رغب اليك
و بر مبناى استحقاق من. (اى خدا!) من اول كس نيستم كه به درگاه كرمت به قدم شوق و رغبت آمده
فاعطيته و هو يستحقّ المنع، و لا باوّل سائل سئلك
و تو از فضل به او عطا كردى در صورتى كه او مستحق محروميت بود؛ و من اول سائلى نيستم كه از تو
فافضلت عليه و هو يستوجب الحرمان. (21) اللّهمّ
درخواست كرد و تو در حقش فضل و كرم نمودى در صورتى كه او مستوجب حرمان بود. (21) پروردگارا!
صلّ على محمّد و اله، و كن لدعائى مجيبا، و من ندائى
بر محمد و آل پاكش درود فرست و دعاى مرا (از كرم) اجابت فرما و به نداى من (از لطف)
قريبا، و لتضرّعى راحما، و لصوتى سامعا، (22) و لا تقطع
توجه فرما و به تضرع و زاريم ترحم كن و صداى دعاى مرا بشنو! (22) و اميدم را
رجائى عنك، و لا تبتّ سببى منك، و لا توجّهنى فى
از فضل و كرمت نااميد مگردان و توسل و رابطه مرا را از عنايتت قطع مكن و در اين
حاجتى هذه و غيرها الى سواك، (23) و تولّنى بنجح
حاجت و ساير حاجت هايم، به غير خود متوجه مساز. (23) و مرا از درگاه رحمتت با برآوردن
طلبتى، و قضاء حاجتى، و نيل سؤلى، قبل زوالى عن
خواسته ام، و روا كردن حاجتم و نيل به مقاصدم، منصور و موفق بدار پيش از آنكه
موقفى هذا، بتيسيرك لى العسير، و حسن تقديرك لى
ازين مكان بازگردم با آسان كردن مشكلاتم و حسن تقديرت
ص:78
فى جميع الامور. (24) و صلّ على محمّد و اله، صلاة
در جميع امورم. (24) و بر محمد و آل پاكش درود فرست؛ درود و رحمتى
دائمة نامية، لا انقطاع لابدها، و لا منتهى لامدها،
دايم و روزافزون كه هرگز انقطاع نپذيرد و طول مدتش به انتها نرسد
و اجعل ذلك عونا لى، و سببا لنجاح طلبتى، انّك واسع
و اين دعا را يار و ياور من قرار ده و وسيلۀ برآمدن حاجاتم بگردان كه همانا تو، گشاده دست
كريم، (25) و من حاجتى يا ربّ كذا و كذا...
و بزرگوارى؛ (25) و از حاجت هاى من اى خدا...!
(و تذكر حاجتك، ثمّ تسجد و تقول فى سجودك:)
(اينجا حاجت خود را ذكر مى كنى، پس به سجده مى روى و در سجده مى گويى:)
فضلك انسنى، و احسانك دلّنى، فاسئلك بك و بمحمّد
(اى خدا!) فضل تو، مرا (با تو) مأنوس مى سازد و احسانت مرا رهبرى مى كند پس از تو درخواست مى كنم به
و اله صلواتك عليهم ان لا تردّنى خائبا.
حق خودت و به مقام محمد و آلش كه درود و رحمت هايت بر آنان باد كه مرا نااميد از درگاه خود بازمگردان!
ص:79
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
اذا اعتدى عليه او رأى من الظّالمين ما لا يحبّ
چون ستمى به وى مى رسيد يا از ظالمان، ناپسندى مى ديد.
(1) يا من لا يخفى عليه انباء المتظلّمين، (2) و يا من
(1)اى خدايى كه سرگذشت حال پريشان ستمديدگان بر تو پنهان نيست! (2) و اى خدايى كه لا يحتاج فى قصصهم الى شهادات الشّاهدين، (3)
نزد تو داستان آنها به شهادت گواهان نيازمند نيست!(3)
و يا من قربت نصرته من المظلومين، (4) و يا من بعد
و اى خدايى كه يارى او به مظلومان نزديك است! (4) و اى خدايى كه
عونه عن الظّالمين، (5) قد علمت يا الهى ما نالنى من
نصرتش از ظالمان دور است (و آنان را هرگز يارى نمى كند!) (5) اى خداى من! تو آگاهى كه از فلان
(فلان بن فلان) ممّا حظرت، و انتهكه منّى ممّا حجزت
ظالم ستم هايى بر من وارد شده، در حالى كه تو او را نهى فرموده اى و هتك حرمتى از من نموده كه تو ممنوعش
عليه، بطرا فى نعمتك عنده، و اغترارا بنكيرك عليه،
كرده اى و اين ستم ها، ناشى از طغيان در نعمتت است كه نزد اوست و همچنين از غرور و غفلت از انتقامت.
(6) اللّهمّ فصلّ على محمّد و اله، و خذ ظالمى و عدوّى
(6)پروردگارا! پس بر محمد و آلش درود فرست و به قدرت و نيروى قاهرت، ظالم بدكيش و دشمن بدخواه مرا
ص:80
عن ظلمى بقوّتك، و افلل حدّه عنّى بقدرتك، و اجعل
از ظلم و بيداد بر من بازدار و به روى من تيغ ستمش را كند ساز و او را
له شغلا فيما يليه، و عجزا عمّا يناويه. (7) اللّهمّ و صلّ
به امور مربوط به خودش مشغول دار و از نيت سوء و عداوت با من عاجز گردان. (7) خدايا! و درود فرست
على محمّد و اله، و لا تسوّغ له ظلمى، و احسن عليه
بر محمد و آل پاكش؛ و براى آن ظالم، ظلم در حق مرا ميسر و روا مگردان، بلكه به خوبى مرا در مقابل او
عونى، و اعصمنى من مثل افعاله، و لا تجعلنى فى مثل
يارى نما و مرا از آن گونه افعال زشت او، معصوم و محفوظ دار و مرا در مثل حال او
حاله. (8) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و اعدنى عليه
قرار مده. (8) پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و مرا بر آن دشمن
عدوى حاضرة، تكون من غيظى به شفاء، و من حنقى
هم اكنون يارى فرما چنان ياريى كه درد درونى و غضبم را شفا بخشد و دادم را
عليه وفاء. (9) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و عوّضنى من
از او بستاند. (9) پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل اطهارش و در عوض ظلم و
ظلمه لى عفوك، و ابدلنى بسوء صنيعه بى رحمتك،
جور او، تو عفو و بخششت را شامل حالم گردان و در مقابل اذيت و بدى هايش، تو رحمتت را به من عطا فرما؛
فكلّ مكروه جلل دون سخطك، و كلّ مرزئة سواء مع
زيرا هر مكروه و رنج و المى در عالم، نزد خشم و قهرت بسى ناچيز است و هر بلا و مصيبتى جز قهر و غضب تو،
موجدتك. (10) اللّهمّ فكما كرّهت الىّ ان اظلم، فقنى من
وجود و عدمش يكسانست. (10) پروردگارا! پس چنان كه ظلم كشيدن را برايم ناپسند گردانيدى، مرا هم از
ص:81
ان اظلم. (11) اللّهمّ لا اشكو الى احد سواك، و لا استعين
ظلم و ستم به خلق حفظ كن؛ (11) خدايا! من به جز تو به هيچ كس از حالم شكايت نمى كنم و از هيچ حاكمى
بحاكم غيرك، حاشاك، فصلّ على محمّد و اله، و صل
غير تو يارى نمى طلبم؛ حاشا! (كه با وجود تو رو به غير تو آرم)؛ پس درود فرست بر محمد و آل پاكش و
دعائى بالاجابة، و اقرن شكايتى بالتّغيير. (12) اللّهمّ
دعاى مرا به مقام اجابت رسان و شكوه ام را (از جور ظالم)، به رفع آن مقرون ساز. (12) اى خدا!
لا تفتنّى بالقنوط من انصافك، و لا تفتنه بالامن من
و مرا با يأس و نااميدى از كيفر آن ظالم و انتقام و دادخواهى از او امتحان منما و آن ظالم را هم مبتلا به ايمنى از
انكارك، فيصرّ على ظلمى، و يحاضرنى بحقّى، و عرّفه عمّا
كيفر خود مساز تا بر ظلم و ستم بر من مصرّ و متجرّى شود و بر حقم دست يابد؛ و به زودى به آن بيدادگر،
قليل ما اوعدت الظّالمين، و عرّفنى ما وعدت من
كيفر ظلمى كه به ظالمان وعده دادى بنما و بر من هم وعده اى كه براى اجابت دعاى
اجابة المضطرّين. (13) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله،
مظلومان مضطرّ داده اى آشكار ساز. (13) پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل پاكش
و وفّقنى لقبول ما قضيت لى و علىّ، و رضّنى بما اخذت
و مرا موفق بدار كه آنچه در قضاى خود از سود و زيان بر من مقدر فرموده اى بپذيرم و به هرچه از نفع و ضرر بر
لى و منّى، و اهدنى للّتى هى اقوم، و استعملنى بما هو
من حكم و تقدير كردى مرا به آن راضى و خشنود ساز و مرا به بهترين و محكم ترين راه هدايت فرما و به كارى
اسلم. (14) اللّهمّ و ان كانت الخيرة لى عندك فى تأخير
كه سالم و صالح ترين كار است مشغولم بدار. (14) خدايا! و اگر خير و صلاح حال من نزد تو آنست كه دادخواهى
ص:82
الاخذ لى، و ترك الانتقام ممّن ظلمنى الى يوم الفصل
من مظلوم را از آن دشمن ظالم به تأخير افكنى و انتقام آن بيدادگر را به روز (قيامت) كه روز فصل
و مجمع الخصم، فصلّ على محمّد و اله، و ايّدنى منك
خصومت هاى جميع خلايق است موكول سازى پس درود بر محمد و آل پاكش فرست و مرا (در مقابل ظلم آن
بنيّة صادقة، و صبر دائم، (15) و اعذنى من سوء الرّغبة،
دشمن) با نيت و عزم صادق و صبر دايم موفق و مؤيد گردان. (15) و مرا از ميل و رغبت به اعمال زشت
و هلع اهل الحرص، و صوّر فى قلبى مثال ما ادّخرت لى
و از جزع و بى صبرى مانند مردم حريص (دنيا) در پناه خود محفوظ دار و اجر و ثوابى كه تو براى من ذخيرۀ
من ثوابك، و اعددت لخصمى من جزائك و عقابك،
عالم آخرت فرموده اى و آنچه از كيفر و عقابت براى آن ظالم مهيا ساخته اى همه را دائما در خاطرم متمثل ساز؛
و اجعل ذلك سببا لقناعتى بما قضيت، و ثقتى بما
و اين تذكر را سبب گردان كه من قانع و راضى باشم به آنچه بر من مقدر فرموده اى و وثوق و اطمينان خاطر يابم
تخيّرت، (16) امين ربّ العالمين، انّك ذو الفضل
به آنچه بر من اختيار كرده اى. (16) دعايم را مستجاب فرما اى پروردگار عالميان! كه تو صاحب احسان و فضل
العظيم، و انت على كلّ شىء قدير.
بزرگى و بر همه چيز قادرى.
ص:83
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
اذا مرض او نزل به كرب او بليّة
هنگام مرض و يا در حال غم و اندوه يا مصيبت و رنج
(1) اللّهمّ لك الحمد على ما لم ازل اتصرّف فيه من
(1)اى خدا! تو را حمد و ستايش مى كنم بر اين نعمت سلامتى بدن كه دائم با اين نعمت سلامة بدنى، و لك الحمد على ما احدثت بى من علّة
عمر مى گذرانم؛ و باز تو را ستايش و سپاس مى گويم بر اين (نعمت) كه در جسمم علت و مرض
فى جسدى، (2) فما ادرى يا الهى اىّ الحالين احقّ
پديد آوردى. (2) و نمى دانم اى خداى من! كه كدام يك ازين دو حال (صحت يا مرض) سزاوارتر
بالشّكر لك؟ و اىّ الوقتين اولى بالحمد لك؟ (3) اوقت
به شكر تو است؟ و در كدام يك ازين دو وقت، حمد و ثناى تو اولى است؟ (3) آيا وقت
الصّحّة الّتى هنّأتنى فيها طيّبات رزقك، و نشّطتنى بها
صحت و سلامتى؟ كه در آن حال، رزق و روزى پاكيزه ات را برايم گوارا ساختى و به وسيله آن نعمت هايت، براى
لابتغاء مرضاتك و فضلك، و قوّيتنى معها على ما وفّقتنى
به دست آوردن خشنودى و فضل خود مرا نشاط خاطر بخشيدى و با آن نعمت ها مرا نيرو دادى تا بر طاعتت
له من طاعتك؟ (4) ام وقت العلّة الّتى محّصتنى بها،
موفق گرديدم؛ (4) يا وقت مرض و بيمارى؟ كه به واسطه آن مرا از آلايش و كدورت گناهان پاك گردانيدى
ص:84
و النّعم الّتى اتحفتنى بها؟ تخفيفا لما ثقل على ظهرى من
و به سبب آن درد و الم، نعمت هايى بر من تحفه فرستادى تا بار سنگين گناهانم را بر دوشم
الخطيئات، و تطهيرا لما انغمست فيه من السّيّئات،
سبك سازى و روح قدسى مرا از فرورفتن در منجلاب معاصى پاك و مهذب گردانى
و تنبيها لتناول التّوبة، و تذكيرا لمحو الحوبة بقديم
و نيز براى توبه و انابه به درگاه كرمت متنبه و متذكرم سازى تا سرانجام، گناهانم به واسطه نعمت و احسان
النّعمة، (5) و فى خلال ذلك ما كتب لى الكاتبان من
قديمت، محو و نابود شود. (5) و در خلال ايام بيمارى، دو ملك نويسندۀ اعمال، براى من در نامه عملم
زكىّ الاعمال، ما لا قلب فكّر فيه، و لا لسان نطق به،
حسناتى بزرگ بنويسند كه نه در قلب من خطور كرده و نه زبانم به آن سخن گفته
و لا جارحة تكلّفته، بل افضالا منك علىّ، و احسانا
و نه عملى به اعضا و جوارح از من صادر شده بلكه به صرف كرم و فضل
من صنيعك الىّ. (6) اللّهمّ فصلّ على محمّد و اله،
و احسان و لطف بى انتهاى تو بر من است. (6) پروردگارا! پس درود فرست بر محمد و آل پاكش
و حبّب الىّ ما رضيت لى، و يسّر لى ما احللت بى، و طهّرنى
و محبوب من بگردان هرچه را رضاى تو بر من مى فرستد و آنچه را (از مشكلات) بر من وارد كردى آسان گردان
من دنس ما اسلفت، و امح عنّى شرّ ما قدّمت، و اوجدنى
و مرا از آلايش پليدى گناهان گذشته ام پاك و پاكيزه فرما و شرور و بدكارى هاى پيشينه ام همه را محو ساز و باز بر من
حلاوة العافية، و اذقنى برد السّلامة، و اجعل مخرجى
حلاوت و لذت تندرستى و سلامت را عطا فرما و آسايش صحّت و عافيت را به من بچشان؛ و تنم را كه
ص:85
عن علّتى الى عفوك، و متحوّلى عن صرعتى الى تجاوزك،
از حال مرض به صحت درآيد، به سوى عفو و بخششت درآور و از لغزشگاه معاصى به آمرزشت متحول ساز
و خلاصى من كربى الى روحك، و سلامتى من هذه
و از غم و اندوهم، به عالم راحتى حضرتت خلاصى بخش و از اين شدت و
الشّدّة الى فرجك، (7) انّك المتفضّل بالاحسان،
سختى به گشايش حال و فرجت، به ساحل سلامتم برسان. (7) كه همانا تويى خداى با فضل و كرم بى پايان
المتطوّل بالامتنان، الوهّاب الكريم،
و احسان و عطاى نامنتها، كريم و بخشندۀ بى عوض و غرض،
ذوالجلال و الاكرام.
بزرگوار با عزت و جلال.
ص:86
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
اذا استقال من ذنوبه، او تضرّع فى طلب العفو عن عيوبه
هنگامى كه درخواست گذشت از گناهانش مى كرد يا در طلب عفو از عيوب خويش تضرع و زارى مى نمود
(1) اللّهمّ يا من برحمته يستغيث المذنبون، (2) و يا من
(1)اى خدا! اى آن كه گناهكاران از رحمت او فريادرس مى طلبند! (2) و اى آن كه الى ذكر احسانه يفزع المضطرّون، (3) و يا من لخيفته
بندگان مضطرّ درمانده، به ياد احسان او فرياد و زارى مى كنند! (3) و اى آن كه بندگان
ينتحب الخاطئون، (4) يا انس كلّ مستوحش غريب،
خطاپيشه، از ترس او با آه و ناله مى گريند! (4) اى خدايى كه دل هاى متوحش سرگردان به تو انس مى گيرد!
و يا فرج كلّ مكروب كئيب، و يا غوث كلّ مخذول فريد،
و اى گشايش بخش دل هاى پر غم و اندوه! و اى پناه بخش هر ناكام تنها و بى پناه!
و يا عضد كلّ محتاج طريد. (5) انت الّذى وسعت كلّ
و اى يار و ياور هر محتاج رانده شده! (5) تويى كه به وسعت
شىء رحمة و علما، (6) و انت الّذى جعلت لكلّ
بى نهايت علم و رحمت، بر تمام موجودات احاطه كامل دارى؛ (6) و تويى كه براى هر
مخلوق فى نعمك سهما، (7) و انت الّذى عفوه اعلى من
مخلوقى در نعمت هاى بى پايانت سهمى مقرر فرمودى. (7) تويى كه عفو و بخشايشت بلندمرتبه تر از
ص:87
عقابه، (8) و انت الّذى تسعى رحمته امام غضبه، (9)
عقاب و انتقام توست. (8) تويى كه لطف و رحمت واسعه ات پيشاپيش قهر و غضب مى رود.(9)
و انت الّذى عطاؤه اكثر من منعه، (10) و انت الّذى اتّسع
تويى آن كه جود و عطايت از منعت افزون است. (10) تويى كه
الخلائق كلّهم فى وسعه (11) و انت الّذى لا يرغب فى
همه خلايق را از رحمت واسعه خود وسعت عطا كردى. (11) تويى كه در عوض
جزاء من اعطاه، (12) و انت الّذى لا يفرط فى عقاب من
عطا و بخشش خود به خلق، پاداش نمى خواهى. (12) تويى كه در عقاب و كيفر معصيت كاران (عدل كرده) و ابدا
عصاه. (13) و انا يا الهى عبدك الّذى امرته بالدّعاء،
افراط نخواهى كرد. (13) و من اى خدا! بندۀ (ضعيف درمانده) توام كه او را امر فرمودى به درگاهت دعا كند،
فقال: لبّيك و سعديك، ها انا ذا يا ربّ مطروح بين
او هم امرت را اطاعت كرد و لبيك و سعديك گويان گفت: پروردگارا! اينك منم، بنده اى كه در حضور حضرتت به
يديك، (14) انا الّذى اوقرت الخطايا ظهره، و انا الّذى
خاك ذلت و عبوديت افتاده. (14) منم كه بار خطا و گناهانم بر دوشم بسى سنگين است؛ منم آن بنده اى كه
افنت الذّنوب عمره، و انا الّذى بجهله عصاك، و
گناهان، عمرش را فانى ساخت؛ و منم كه به جهل و نادانى تو را معصيت كردم، در صورتى كه
لم تكن اهلا منه لذاك. (15) هل انت يا الهى راحم من
تو سزاوار نافرمانى او نبودى. (15) اكنون اى خداى من! آيا به كسى كه به درگاهت دعا مى كند ترحم
دعاك فابلغ فى الدّعاء؟ ام انت غافر لمن بكاك فاسرع فى
خواهى كرد، تا (اميدوار گشته و) بر دعا بيفزايم؟ و آيا تو آن را كه به درگاهت مى گريد مى آمرزى، تا در
ص:88
البكاء؟ ام انت متجاوز عمّن عفّر لك وجهه تذلّلا؟ ام
گريه بشتابم؟ آيا تو از كسى كه در پيشگاه عزتت، جبهه به خاك ذلت نهاده عفو و گذشت خواهى كرد؟ و آيا
انت مغن من شكا اليك فقره توكّلا. (16) الهى لا تخيّب
بى نياز خواهى كرد آن كس را كه با اعتماد از فقر خود شكايت به حضرتت مى كند؟ (16) اى خداى من! نوميد
من لا يجد معطيا غيرك، و لا تخذل من لا يستغنى عنك
مگردان آن كس را كه غير تو معطى و صاحب كرمى در عالم نمى شناسد؛ و خوار مساز آن را كه از
باحد دونك. (17) الهى فصلّ على محمّد و اله، و لا تعرض
احدى جز تو بى نيازى نمى طلبد. (17) پروردگارا! پس بر محمد و آل پاكش درود فرست و از من كه
عنّى و قد اقبلت عليك، و لا تحرمنى و قد رغبت اليك،
به ذات كريمت رو آورده ام به قهر رو مگردان؛ و مرا كه مشتاق و متضرع به درگاه توام از عنايتت محروم منما؛
و لا تجبهنى بالرّدّ و قد انتصبت بين يديك، (18) انت
و از الطافت به سبب آنكه در حضورت ايستاده ام مردودم مساز. (18) تويى
الّذى وصفت نفسك بالرّحمة، فصلّ على محمّد و اله
كه ذات پاكت را خود به رحمت و لطف توصيف فرمودى؛ پس بر محمد و آل پاكش درود فرست
و ارحمنى، و انت الّذى سمّيت نفسك بالعفو فاعف
و به من هم ترحم كن. و تويى كه ذات يكتاى خويش را به عفو و بخشش ستوده اى، پس مرا هم شامل عفو و
عنّى. (19) قد ترى يا الهى فيض دمعى من خيفتك،
بخششت فرما. (19) اى خداى من! مى نگرى كه با چشم اشكبار از ترس (قهر) تو مى نالم
و وجيب قلبى من خشيتك، و انتقاض جوارحى من
و قلبم مضطرب و هراسان از (ذكر جلال) توست و اركان و جوارحم از هيبت و عظمتت
ص:89
هيبتك، (20) كلّ ذلك حياء منّى بسوء عملى، و لذلك
مى لرزد؛ (20) تمام اينها به علت شرمندگيم از عمل زشتم است؛ لذاست كه
خمد صوتى عن الجأر اليك، و كلّ لسانى عن مناجاتك.
شرار فريادم خاموش و آه و ناله ام به درگاهت ضعيف است و زبانم از مناجاتت، لال و الكن است.
(21) يا الهى فلك الحمد، فكم من عائبة سترتها علىّ فلم
(21)اى خداى من! تو را ستايش مى كنم كه چه بسيار عيب ها و زشتى هاى مرا پنهان ساختى و مرا تفضحنى، و كم من ذنب غطّيته علىّ فلم تشهرنى، و كم من
مفتضح و رسوا نساختى؛ و چه بسيار گناهانم را در پردۀ (عفو) پوشانيدى و مرا ميان خلق (به آنها) مشهور
شائبة الممت بها فلم تهتك عنّى سترها، و لم تقلّدنى
نگردانيدى؛ و چه بسيار عيب و عارها كه من مرتكب شدم و تو پرده درى نكردى؛ و ننگ و عار آن را بر گردنم
مكروه شنارها، و لم تبد سوءاتها لمن يلتمس معائبى
چون طوق نيفكندى و زشتيش را بر ديده هاى همسايگانم كه در جستجوى عيوب
من جيرتى، و حسدة نعمتك عندى، (22) ثمّ لم ينهنى
منند و حسودانى كه از نعمت هاى تو بر من رشك مى برند آشكار نگردانيدى. (22) (و وا اسفا كه) باز هم
ذلك عن ان جريت الى سوء ما عهدت منّى. (23) فمن
اين همه لطف و عنايتت، مرا از آنكه به سوى بدكارى و نقض عهد تو روم بازنداشت. (23) بارى اى خداى
اجهل منّى يا الهى برشده؟ و من اغفل منّى عن حظّه؟
من! از من نادان و جاهل تر به رشد و صلاح كار خود كيست؟ و غافل تر از من نسبت به حظّ و بهرۀ خود كيست؟
و من ابعد منّى من استصلاح نفسه؟ حين انفق ما
و دورتر از من از كار اصلاح نفس خويش كيست، در حالى كه هرچه از
ص:90
اجريت علىّ من رزقك فيما نهيتنى عنه من معصيتك،
رزق تو بر من انفاق شد، همه را در معصيت هايى كه مرا نهى فرمودى صرف كردم؟
و من ابعد غورا فى الباطل، و اشدّ اقداما على السّوء منّى؟
و از من دورتر كيست كه در قعر چاه باطل درافتاده ام و چه كس از من گستاخانه تر به كار زشت اقدام مى كند؟
حين اقف بين دعوتك و دعوة الشّيطان، فاتّبع دعوته
كه هرگاه ميان دعوت تو (به طاعت) و دعوت شيطان (به عصيان) ايستاده باشم، آنجا از پى شيطان مى روم
على غير عمى منّى فى معرفة به، و لا نسيان من حفظى له،
در حالى كه در شناخت او نابينا نيستم و كارهاى او را فراموش نكرده ام.
(24) و انا حينئذ موقن بانّ منتهى دعوتك الى الجنّة،
(24)و هم اينك يقين دارم كه دعوت تو مرا به بهشت ابد مى رساند و منتهى دعوته الى النّار. (25) سبحانك ما اعجب ما
و دعوت شيطان به آتش دوزخ مى كشاند. (25) پاك و منزهى تو اى خدا! چه قدر شگفت و عجب حيرت انگيز
اشهد به على نفسى، و اعدّده من مكتوم امرى؟ (26)
است اين كار كه من بر زيان خود دانسته گواهى مى دهم و اسرار و راز پنهان خود را برمى شمارم.(26)
و اعجب من ذلك اناتك عنّى، و ابطاؤك عن معاجلتى،
و عجيب تر و شگفت انگيزتر ازين، آنست كه تو بر من بردبارى كرده و تعجيل در عقاب و كيفر گناهم نمى فرمايى
و ليس ذلك من كرمى عليك، بل تانّيا منك لى، و تفضّلا
و اين براى آن نيست كه مرا نزد تو كرامت و عزتى است، بلكه به صرف بردبارى تو و فضل و كرم
منك علىّ، لان ارتدع عن معصيتك المسخطة، و اقلع
تو بر من است؛ تا مگر من از نافرمانيت كه مستحق غضب توست پشيمان و مرتدع شوم و دست
ص:91
عن سيّئاتى المخلقة، و لانّ عفوك عنّى احبّ اليك
از گناهانى كه خواركننده و فرسايندۀ من است بردارم. و ديگر از اين جهت كه تو عفو و بخشش از گناهانم را
من عقوبتى. (27) بل انا يا الهى اكثر ذنوبا، و اقبح اثارا،
دوست تر دارى از آنكه مرا عقاب كنى. (27) بلكه اى خداى من! من آن چنانم كه گناهانم بيشتر و آثارم زشت تر
و اشنع افعالا، و اشدّ فى الباطل تهوّرا، و اضعف عند
و افعالم شنيع تر، و جرأت و بى باكيم در كار باطل بسى شديدتر و بيداريم هنگام
طاعتك تيقّظا، و اقلّ لوعيدك انتباها و ارتقابا، من
طاعتت بسى ضعيف و سست تر و آگاهى و مراقبتم براى وعده هاى قهر تو كم تر از آنست
ان احصى لك عيوبى، او اقدر على ذكر ذنوبى. (28) و انّما
كه بتوانم همه عيوبم را براى تو بشمارم يا قادر باشم كه گناهانم را ذكر نمايم. (28) و تنها
اوبّخ بهذا نفسى، طمعا فى رأفتك الّتى بها صلاح امر
با اين سخنان نفس خود را توبيخ و سرزنش مى كنم به طمع رأفت و عطوفتت كه اصلاح امر گنهكاران موقوف بر
المذنبين، و رجاء لرحمتك الّتى بها فكاك رقاب
آن رأفت است و به اميد لطف و رحمتت كه آزادى خطاكاران، بسته بدان رحمت
الخاطئين. (29) اللّهمّ و هذه رقبتى قد ارقّتها الذّنوب،
است. (29) اى خدا! اين گردن (بى طاقت) من است كه گناهان آن را باريك كرده
فصلّ على محمّد و اله، و اعتقها بعفوك، و هذا ظهرى
پس بر محمد و آل پاكش درود فرست و به عفو و بخششت آن را آزاد گردان؛ و اين پشت من است
قد اثقلته الخطايا، فصلّ على محمّد و اله، و خفّف
كه خطاها آن را سنگين نموده پس بر محمد و آل پاكش درود فرست و
ص:92
عنه بمنّك. (30) يا الهى لو بكيت اليك حتّى تسقط
به لطف و احسان خود آن را سبك ساز. (30) اى خداى من! اگر آن قدر به درگاهت گريه كنم كه
اشفار عينىّ، و انتحبت حتّى ينقطع صوتى، و قمت لك
مژگان ديدگانم همه فروريزد و چنان ناله و فرياد زنم كه صدايم قطع شود و آن قدر در طاعتت به پا بايستم
حتّى تتنشّر قدماى، و ركعت لك حتّى ينخلع صلبى،
كه قدم هايم متلاشى گردد و چندان حضورت به ركوع پشت خم كنم كه ستون فقراتم در هم شكند
و سجدت لك حتّى تتفقّأ حدقتاى، و اكلت تراب
و چندان حضورت به سجده درافتم تا آنكه حدقه چشمانم بيرون افتد و اگر خاك
الارض طول عمرى، و شربت ماء الرّماد اخر دهرى،
زمين را همه عمر بخورم و تا پايان عمرم آب گل آلود بنوشم
و ذكرتك فى خلال ذلك حتّى يكلّ لسانى، ثمّ لم ارفع
و در خلال اين احوال، همه را به ذكر تو مشغول باشم تا زبانم از تكلم فروماند و آنگاه
طرفى الى افاق السّماء استحياء منك، ما استوجبت
از شرم و حيا به اطراف آسمان تو سربلند نكنم، با اين كارها هنوز هم مستوجب و مستحق
بذلك محو سيّئة واحدة من سيّئاتى. (31) و ان كنت
محو يك گناه از معاصى (بسيار) خود نخواهم بود. (31) و اگر تو
تغفر لى حين استوجب مغفرتك، و تعفو عنّى حين
مرا ببخشى آن گاه كه مستوجب مغفرتت شوم و از گناهانم درگذرى گاهى كه
استحقّ عفوك، فانّ ذلك غير واجب لى باستحقاق،
مستحق عفوت گردم همانا اين عفو و مغفرتت نه به استحقاق من لازم گشته
ص:93
و لا انا اهل له باستيجاب، اذ كان جزائى منك فى اوّل
و نه من لايق و سزاوار عفو و بخشايش حتمى تو گرديده ام، زيرا مجازاتم در اول معصيت و
ما عصيتك النّار، فان تعذّبنى فانت غير ظالم لى. (32)
نافرمانى تو آتش دوزخ است پس هرگاه تو مرا (به كيفر گناهم) عذاب كنى ابدا ظلم در حق من نكرده اى.(32)
الهى فاذقد تغمّدتنى بسترك فلم تفضحنى، و تأنّيتنى
خداى من! چون زشتى هاى مرا در پردۀ عفو خويش مستور ساختى و مرا رسوا نگردانيدى، و به كرمت با من
بكرمك فلم تعاجلنى، و حلمت عنّى بتفضّلك فلم تغيّر
مدارا كردى و تعجيل در عقابم نفرمودى، و به فضل و رحمت نامنتهايت نسبت به من بردبارى كردى و نعمتت را
نعمتك علىّ، و لم تكدّر معروفك عندى، فارحم طول
بر من تغيير ندادى، و احسان و عطاى خود را، (با قهر و غضب) تيره و مكدّر نساختى، پس رحم كن بر طول
تضرّعى، و شدّة مسكنتى، و سوء موقفى. (33) اللّهمّ صلّ
تضرع و زاريم، و بر حال شدت فقر و مسكنتم، و بر بدى جايگاهم. (33) خداوندا! درود فرست
على محمّد و اله، و قنى من المعاصى، و استعملنى
بر محمد و آل پاكش و مرا از ارتكاب معاصى حفظ فرما و پيوسته به كار طاعتت
بالطّاعة، و ارزقنى حسن الانابة، و طهّرنى بالتّوبة،
مشغول دار و حال انابه و بازگشت نيكو نصيبم فرما و به آب توبه، پاك و منزهم گردان
و ايّدنى بالعصمة، و استصلحنى بالعافية، و اذقنى
و به عصمت و دورى از گناهان مرا مؤيد فرما و با عافيت و آسايش، كارم را اصلاح گردان و
حلاوة المغفرة، و اجعلنى طليق عفوك، و عتيق رحمتك،
حلاوت و شيرينى بخشش و مغفرت را به كام جانم بچشان و مرا رها شدۀ بخششت و آزاد شدۀ رحمتت گردان
ص:94
و اكتب لى امانا من سخطك، و بشّرنى بذلك فى العاجل
و برايم امان و ايمنى از خشم و قهرت را بنويس و مرا به آن در همين عالم دنياى عاجل پيش از
دون الاجل، بشرى اعرفها، و عرّفنى فيه علامة اتبيّنها،
فرارسيدن آخرت بشارت ده، مژده اى كه آن را بشناسم؛ و علامتى در آن به من نشان ده كه آن را آشكارا دريابم.
(34) انّ ذلك لا يضيق عليك فى وسعك، و لا يتكأّدك
(34)كه البته اين امر در مقابل رحمت واسعه تو مجالى تنگ نسازد و در برابر فى قدرتك، و لا يتصعّدك فى اناتك، و لا يؤودك فى
قدرت بى انتهاى تو رنج و ملالى نيارد و در برابر حلمت كار دشوارى نيست و نسبت به
جزيل هباتك الّتى دلّت عليها اياتك، انّك تفعل ما
موهبت و عطاياى تو كه آياتت دلالت بر آن دارد كار صعبى نخواهد بود؛ زيرا تو انجام مى دهى هرچه را
تشاء، و تحكم ما تريد، انّك على كلّ شىء قدير.
بخواهى و بر آنچه اراده كنى حكم مى فرمايى و همانا تو بر تمام امور عالم قادر و توانايى.
ص:95
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
اذا ذكر الشّيطان فاستعاذ منه و من عداوته و كيده
چون متذكر شيطان و ديو مردود حق مى شد از او و عداوت و مكرش به خداى متعال پناه مى برد
(1) اللّهمّ انّا نعوذ بك من نزغات الشّيطان الرّجيم،
(1)اى خداى من! ما بندگان، به حضرتت پناه مى بريم از وساوس و فساد شيطان رجيم و كيده و مكائده، و من الثّقة بامانيّه و مواعيده، و
و مكر و حيلت هاى او و از آنكه مبادا به آرزوهاى باطل و وعده هاى دروغش
غروره و مصائده، (2) و ان يطمع نفسه فى اضلالنا عن
و غرور و دام هاى صيدش اعتماد كرده و مطمئن شويم. (2) (و به تو پناه مى بريم) از اينكه نفس خبيث آن ديو به
طاعتك، و امتهاننا بمعصيتك، او ان يحسن عندنا
طمع آيد كه ما را از راه طاعتت گمراه كند و به ذلت معصيت ما را پيرو خود سازد؛ يا آنكه چيزى نزد ما نيكو باشد
ما حسّن لنا، او ان يثقل علينا ما كرّه الينا. (3) اللّهمّ
كه او نيكو جلوه داده، يا آنكه بر ما سنگين آيد، آنچه را كه او در نظرمان مكروه نشان داده است. (3) اى خدا!
اخسأه عنّا بعبادتك، و اكبته بدؤوبنا فى محبّتك،
آن شيطان را به واسطه سرگرمى ما به عبادتت از ما دور ساز و به سبب اشتياق وافر به محبتت، آن ديو رجيم را
و اجعل بيننا و بينه سترا لا يهتكه، و ردما مصمتا
مخذول و ذليل گردان و بين ما و او حجابى مقرر بدار كه هرگز آن پرده را نتواند دريد و سدى محكم كه ابدا
ص:96
لا يفتقه. (4) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و اشغله عنّا
نتواند شكافت. (4) اى خدا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و آن شيطان را از وسوسه ما
ببعض اعدائك، و اعصمنا منه بحسن رعايتك،
به برخى دشمنانت مشغول بدار و ما را به حسن التفاتت از شرّ او محفوظ گردان
و اكفنا ختره، و ولّنا ظهره، و اقطع عنّا اثره. (5) اللّهمّ صلّ
و مكرش را از ما كفايت فرما و پشت او را به جانب ما بگردان و هرگونه وسوسه و مكرش را از ما قطع فرما.(5)
على محمّد و اله، و امتعنا من الهدى بمثل ضلالته،
اى خدا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و همان قدر كه او در ضلالت و شقاوتست ما را از هدايت بهره مند گردان؛
و زوّدنا من التّقوى ضدّ غوايته، و اسلك بنا من التّقى
و بر ضد غوايت و گمراهى او، ما را زاد و راحله تقوا عطا فرما؛ و ما را
خلاف سبيله من الرّدى. (6) اللّهمّ لا تجعل له فى
بر خلاف طريق هلاكت او، به راه تقوا (و سعادت) سلوك ده. (6) اى خدا! راهى براى او به خانه
قلوبنا مدخلا، و لا توطننّ له فيما لدينا منزلا. (7) اللّهمّ
دل هاى ما قرار مده؛ و به او در آنچه نزد ماست وطن و منزلگاه مده؛ (7) اى خدا!
و ما سوّل لنا من باطل فعرّفناه، و اذا عرّفتناه فقناه،
باطلى را كه براى ما زيبا جلوه گر مى سازد به ما بشناسان، و پس از آگاهى محفوظمان بدار؛
و بصّرنا ما نكائده به، و الهمنا ما نعدّه له، و ايقظنا عن
و در مكرى كه با ما مى كند به ما بصيرت عطا كن؛ و آنچه كه تهيه اش براى دفع مكر او لازم است به ما الهام فرما و
سنة الغفلة بالرّكون اليه، و احسن بتوفيقك عوننا
ما را از خواب غفلت اعتماد به مكر شيطان بيدار ساز؛ و به حسن توفيق خود، ما را بر مخالفت او يارى
ص:97
عليه. (8) اللّهمّ و اشرب قلوبنا انكار عمله، و الطف لنا
فرما. (8) اى خداى من! و قلوب ما را مملوّ از انكار و دشمنى با عمل او گردان و در نقض و ويران كردن اساس
فى نقض حيله. (9) اللّهمّ صلّ محمّد و اله، و حوّل
مكر و حيلتش بر ما به لطف يارى كن. (9) اى خدا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و به كرمت
سلطانه عنّا، و اقطع رجاءه منّا، و ادرأه عن الولوع بنا.
استيلاى شيطان را از ما بازدار و اميدش را از ما قطع ساز و حرص و ولعش را براى اهانت به ما دفع فرما.
(10) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و اجعل اباءنا و امّهاتنا
(10)اى خدا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و به كرمت پدران و مادران و اولادنا، و اهالينا و ذوى ارحامنا، و قراباتنا و جيراننا،
و فرزندان و كليه خاندان و ارحام و خويشاوندان و همسايگان ما،
من المؤمنين و المؤمنات منه فى حرز حارز، و حصن
از مردان و زنان اهل ايمان، همه را از شرّ آن ديو رجيم در امان خود و حصار
حافظ، و كهف مانع، و البسهم منه جننا واقية، و
محكم خويش و پناهگاه ايمن حضرتت محفوظ بدار و بر تن آنان جوشنى نگهبان (از شرّ لشگر شيطان) بپوشان،
اعطهم عليه اسلحة ماضية. (11) اللّهمّ و اعمم بذلك
و به آنان شمشير برنده اى (بر دفاع از شرّ ديوان) عطا فرما. (11) اى خدا! و اين دعا را در حق
من شهد لك بالرّبوبيّة، و اخلص لك بالوحدانيّة،
هركس كه به ربوبيتت گواهى دهد و با اخلاص كامل تو را يگانه و يكتا شناسد
و عاداه لك بحقيقة العبوديّة، و استظهر بك عليه فى
و به حقيقت عبوديت و خلوص بندگى تو، با شيطان دشمن باشد و در راه آموختن علوم ربانى از تو بر عليه او
ص:98
معرفة العلوم الرّبانيّة. (12) اللّهمّ احلل ما عقد، و افتق
كمك طلبد، اين دعا را در حق همه آنها تعميم ده. (12) اى خدا و هر درى كه شيطان به روى ما ببندد، تو بگشا؛ و
ما رتق، و افسخ ما دبّر، و ثبّطه اذا عزم، و انقض ما ابرم.
هر روزنه كه او باز كند تو ببند؛ و هر تدبير كه انديشد همه را نابود ساز و هر تصميمش را، معوّق و باطل ساز.
(13) اللّهمّ و اهزم جنده، و ابطل كيده، و اهدم كهفه،
(13)اى خدا! لشگر و سپاه شيطان را درهم شكن؛ و مكرش را باطل گردان؛ و پناهگاه و سنگرهايش ويران ساز؛ و ارغم انفه. (14) اللّهمّ اجعلنا فى نظم اعدائه، و اعزلنا
و دماغش به خاك ذلت بمال. (14) اى خدا! ما را در صف دشمنانش قرار ده و از
عن عداد اوليائه، لا نطيع له اذا استهوانا، و لا نستجيب
شمار دوستدارانش دور گردان تا چون ما را به مكر كشاند اطاعتش نكنيم و چون
له اذا دعانا، نأمر بمناواته من اطاع امرنا، و نعظ عن
دعوتمان كند اجابتش ننماييم؛ بلكه هر كسى را كه امر ما را اطاعت كند، امر به مخالفت شيطان كنيم و هر كه ما را
متابعته من اتّبع زجرنا. (15) اللّهمّ صلّ على محمّد
پيروى كند، به وعظ و اندرز از پيروى شيطان بيزار سازيم. (15) اى خدا! درود فرست بر محمد،
خاتم النّبيّين، و سيّد المرسلين، و على اهل بيته
خاتم پيغمبران و بزرگ رسولان و بر خاندان
الطّيّبين الطّاهرين، و اعذنا و اهالينا و اخواننا، و
نيكوطينت و پاك فطرتش؛ و (به كرمت) ما را و خاندان ما و برادران ما و
جميع المؤمنين و المؤمنات ممّا استعذنا منه، و اجرنا
جميع اهل ايمان از مرد و زن، همه را در شمار آنان كه از شرّ شيطان در پناه تواند قرار ده؛ و از
ص:99
ممّا استجرنا بك من خوفه، (16) و اسمع لنا ما دعونا
آنچه از خوف آن به تو پناه مى آوريم ما را پناه بخش. (16) و (اى خدا!) آنچه دعا كرديم به كرم همه را بشنو (و
به، و اعطنا ما اغفلناه، و احفظ لنا ما نسيناه، و صيّرنا
اجابت فرما) و آنچه را غفلت كرديم، از لطف عطا فرما؛ و آنچه را كه فراموش كرديم از حضرتت بطلبيم آن را هم
بذلك فى درجات الصّالحين، و مراتب المؤمنين،
بر ما محفوظ دار؛ و بدين دعا ما را در مراتب و درجات صالحان و بندگان باايمان خود قرار ده؛
امين ربّ العالمين.
اين دعا را اجابت فرما اى پروردگار عالم!
ص:100
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
اذا دفع عنه ما يحذر، او عجّل له مطلبه
چون ازو دفع رنج و بلايى مى شد يا مطلب و خواسته اش زود روا مى گشت
(1) اللّهمّ لك الحمد على حسن قضائك، و بما صرفت عنّى
(1)اى خداى من! تو را حمد و ستايش مى گويم به خاطر قضا (و قدر) نيكويت و آنكه بلاى خود را از من من بلائك، فلا تجعل حظّى من رحمتك ما عجّلت لى
دفع فرمودى؛ پس حظ و بهرۀ مرا از رحمتت، تنها همين نعمت و عافيت
من عافيتك، فاكون قد شقيت بما احببت، و سعد
قرار نده تا من (با وجود اين عافيت و رفع بلا) كه محبوب و مطلوبم بود، (در آخرت) بدبخت شوم و ديگرى
غيرى بما كرهت، (2) و ان يكن ما ضللت فيه، او بتّ
با وجود آنچه پسند من نبود، خوشبخت شود. (2) و اگر با اين نعمت و عافيت دنيوى كه عطا كردى و در آن، روز
فيه من هذه العافية، بين يدى بلاء لا ينقطع، و وزر
را شب و شب را روز مى كنم، در مقابل مرا بلايى است در آخرت كه هيچ منقطع نشود و وزر و عذابى كه برطرف
لا يرتفع، فقدّم لى ما اخّرت، و اخّر عنّى ما قدّمت، (3)
نگردد، پس آنچه را مؤخر داشته اى مقدم بدار (رنج را)؛ و آنچه را مقدم داشته اى به تأخير افكن (آسايش را).(3)
فغير كثير ما عاقبته الفناء، و غير قليل ما عاقبته البقاء،
زيرا بسيار نيست آنچه كه عاقبتش فناست (اين دنيا)؛ و كم نيست آنچه كه باقى است (عذاب يا آسايش آخرت)؛
و صلّ على محمّد و اله.
و درود بر محمد و آل پاكش باد.
ص:101
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
عند الاستسقاء بعد الجدب
درخواست باران بعد از خشكسالى
(1) اللّهمّ اسقنا الغيث، و انشر علينا رحمتك بغيثك
(1)اى خدا! ما را به نعمت باران سيراب گردان و رحمتت را بر ما بگستران به باران المغدق من السّحاب المنساق، لنبات ارضك
عظيمى از ابرهايى كه در اين جوّ پهناور به هرطرف روانند تا گياه و نباتات زمينت را
المونق فى جميع الافاق، (2) و امنن على عبادك بايناع
در همه آفاق سبز و خرم سازند؛ (2) و به رسانيدن ميوه هاى درختان بر بندگانت منت
الثّمرة، و احى بلادك ببلوغ الزّهرة، و اشهد ملائكتك
گزار؛ و اهل شهر و ديار خود را به رسانيدن شكوفه درختان به انواع ثمرات زنده ساز؛ و فرشتگان
الكرام السّفرة بسقى منك نافع، دائم غزره، واسع درره،
عالى رتبه ات را كه سفيران تواند شاهد و ناظر اين باران رحمت نافعت قرار ده، بارانى كه دايم ببارد، فراگير
وابل سريع عاجل، (3) تحيى به ما قد مات، و تردّ به ما
و دانه درشت باشد و با سرعت و شتاب فرود آيد. (3) و به وسيله آن، زمين هاى خشك و مرده را زنده گردانى و
قد فات، و تخرج به ما هو ات، و توسّع به فى الاقوات،
آنچه از دست رفته بازگردانى و آنچه آمدنى ست بيرون آورى و در پى آن، قوت و غذا را واسع گردانى.
ص:102
سحابا متراكما، هنيئا مريئا، طبقا مجلجلا، غير ملثّ
ابرى بس متراكم، با آبى خوش و گوارا، فراگير، با صداى رعد و برق بلند؛ نه ابرى با باران پيوسته (كه سيل پديد
ودقه، و لا خلّب برقه. (4) اللّهمّ اسقنا غيثا مغيثا،
آرد) و نه با برق فريبنده (كه باران نبارد). (4) پروردگارا! ما (تشنه كامان) را سيراب كن به بارانى كامل و فراوان،
مريعا ممرعا، عريضا واسعا غزيرا، تردّ به النّهيض، و تجبر
پرنفع، روياننده و پرورنده، وسيع و فراگير و سرشار، كه سرسبزى و خرمى را بازگرداند و ضعف تشنه كامان را
به المهيض. (5) اللّهمّ اسقنا سقيا تسيل منه الظّراب،
جبران نمايد. (5) پروردگارا! ما را به باران كاملى سيراب ساز كه چشمه هاى كوهساران را از آن جارى كنى
و تملأ منه الجباب، و تفجّر به الانهار، و تنبت به
و چاه و قنوات را مملو از آب گردانى و نهر و رودها را چون سيل روان سازى و اشجار را
الاشجار، و ترخص به الاسعار فى جميع الامصار، و
برويانى و بهاى هرچيز را در همه شهرها ارزان كنى و
تنعش به البهائم و الخلق، و تكمل لنا به طيّبات
شادمانى و نشاط حال بهايم و انسان را تدارك فرمايى و به وسيله آن، رزق نيكو را براى ما بندگان كامل
الرّزق، و تنبت لنا به الزّرع، و تدرّ به الضّرع، و تزيدنا
گردانى و كشت و زرع ها را بر ما برويانى و پستان ها را پر از شير كنى و به وسيله آن
به قوّة الى قوّتنا. (6) اللّهمّ لا تجعل ظلّه علينا سموما،
نيرويى بر قوّت و نيروى ما بيفزايى. (6) پروردگارا! سايه آن ابر را بر ما سموم و گرم قرار مده
و لا تجعل برده علينا حسوما، و لا تجعل صوبه علينا
و سردى آن را موجب قطع نعمت بر ما مگردان و نزول آن باران را بر ما بلا و سبب دورى (از رحمتت )
ص:103
رجوما، و لا تجعل ماءه علينا اجاجا. (7) اللّهمّ صلّ على
مساز و آبش را برايمان شور و ناگوار مدار. (7) پروردگارا! درود فرست بر
محمّد و ال محمّد، و ارزقنا من بركات السّماوات
محمد و آل محمد و ما را از بركات آسمان ها و زمين، روزى (و بهرۀ وافر)
و الارض، انّك على كلّ شىء قدير.
عطا فرما كه تو بر همه چيز و هركار قادر و توانايى.
ص:104
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
فى مكارم الاخلاق و مرضىّ الافعال
در اخلاق ستوده و افعال پسنديده
(1) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و بلّغ بايمانى اكمل
(1)پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل او و مقام ايمان مرا به حد اكمال الايمان، و اجعل يقينى افضل اليقين، و انته بنيّتى
برسان و مقام يقينم را برترين مقام يقين قرار ده و نيتم را
الى احسن النّيّات، و بعملى الى احسن الاعمال.
به بهترين نيت ها برسان و عملم را نيكوترين اعمال مقرر فرما؛
(2) اللّهمّ وفّر بلطفك نيّتى، و صحّح بما عندك يقينى،
(2)و به لطف و كرمت، نيتم را وافر و كامل گردان و مقام يقينم را صحيح بدار و استصلح بقدرتك ما فسد منّى. (3) اللّهمّ صلّ على
و به قدرت (كامله خويش) هر عمل فاسدى كه از من سر زده اصلاح فرما. (3) خدايا! درود فرست بر
محمّد و اله، و اكفنى ما يشغلنى الاهتمام به، و استعملنى
محمد و آل او و تو امورى كه اهتمام به آنها، مرا مشغول مى سازد كفايت فرما و در مقابل مرا به كارى كه فرداى
بما تسئلنى غدا عنه، و استفرغ ايّامى فيما خلقتنى له،
قيامت از من خواستارى مشغول دار و در ايام عمرم فراغتى بخش تا به كارى كه براى آنم آفريده اى پردازم
و اغننى، و اوسع علىّ فى رزقك و لا تفتنّى بالنّظر (بالبطر)، و
و مرا از خلق بى نياز گردان و رزق وسيع عطا فرما و مرا به نظاره ايستادن (چشم انتظارى روزى) امتحان منما و
ص:105
اعزّنى و لا تبتلينّى بالكبر، و عبّدنى لك و لا تفسد عبادتى
مرا عزت بخش و به تكبر و خودپسندى مبتلا مگردان و به عبادت خالص خود مشغولم دار و عبادتم را به
بالعجب، و اجر للنّاس على يدى الخير و لا تمحقه
عجب و غرور باطل مساز و به دستم كارهاى خير براى مردم جارى ساز و آن كار خير را
بالمنّ، وهب لى معالى الاخلاق، و اعصمنى من الفخر.
به واسطه منت ضايع و نابود مگردان و مرا عالى ترين اخلاق، كرامت فرما و از فخر و مباهات محفوظم بدار.
(4) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و لا ترفعنى فى النّاس
(4)پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل او و مرا نزد خلق، رفعت و بلندى عطا درجة الاّ حططتنى عند نفسى مثلها، و لا تحدث لى عزّا
مكن مگر آنكه به همان درجه مرا نزد خودم پست و ذليل گردانى و برايم عزتى
ظاهرا الاّ احدثت لى ذلّة باطنة عند نفسى بقدرها. (5)
ظاهرى پديد مياور مگر آنكه به همان اندازه، ذلت و حقارت به باطن ذاتم كرم فرمايى.(5)
اللّهمّ صلّ على محمّد و ال محمّد، و متّعنى بهدى صالح
پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل محمد و مرا به هدايت شايسته اى بهره مند ساز
لا استبدل به، و طريقة حقّ لا ازيغ عنها، و نيّة رشد
كه هرگز آن را به هيچ چيز مبدل نسازم؛ و به طريق حقى رهبرى كن كه ابدا از آن، تخطى و لغزش نكنم؛ و نيت
لا اشكّ فيها، و عمّرنى ما كان عمرى بذلة فى طاعتك،
درستى عطا كن كه هرگز در آن شك نكنم و مرا عمر طويل ده مادامى كه عمرم در راه طاعتت صرف شود؛
فاذا كان عمرى مرتعا للشّيطان فاقبضنى اليك قبل ان
پس هرگاه عمرم چراگاه شيطان گردد، آن زمان قبض روحم كن، پيش از آنكه
ص:106
يسبق مقتك الىّ، او يستحكم غضبك علىّ. (6) اللّهمّ
خشم تو بر من سبقت گيرد و غضبت حتم گردد. (6) پروردگارا!
لا تدع خصلة تعاب منّى الاّ اصلحتها، و لا عائبة اونّب
باقى مگذار براى من هيچ صفت ناپسندى، جز آنكه اصلاح فرمايى؛ و هيچ عيب و نقصى كه مستوجب سرزنش و
بها الاّ حسّنتها، و لا اكرومة فىّ ناقصة الاّ اتممتها. (7)
ملامت شوم، مگر آنكه نيكو سازى و كامل گردانى؛ و هيچ خصلت ناقصى، جز آنكه به حد كمال رسانى.(7)
اللّهمّ صلّ على محمّد و ال محمّد، و ابدلنى من بغضة
پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل محمد؛ و عداوت
اهل الشّنآن المحبّة، و من حسد اهل البغى المودّة،
دشمنان را با من به مهر و محبت، و حسد ستمگران را به لطف و مودت مبدل ساز؛
و من ظنّة اهل الصّلاح الثّقة، و من عداوة الادنين
و بدگمانى صالحان را در حق من به حسن ظن و اطمينان خاطر بدل فرما؛ و دشمنى نزديكان را با من
الولاية، و من عقوق ذوى الارحام المبرّة، و من خذلان
به دوستى، و عاق و آزارم ارحام را به نيكى و احسان بدل گردان؛ و خذلان و بى اعتنايى
الاقربين النّصرة، و من حبّ المدارين تصحيح المقة،
خويشانم را بدل به نصرت و ياورى فرما؛ و محبت ظاهرى اهل مكر و مدارا را با من به محبت حقيقى مبدل ساز؛
و من ردّ الملابسين كرم العشرة، و من مرارة خوف
و رد و انكار معاشرينم را با من به حسن رفتار، و تلخى ترس از
الظّالمين حلاوة الامنة. (8) اللّهمّ صلّ على محمّد
ظالمان را به شيرينى امن و امان مبدل گردان. (8) پروردگارا! درود فرست بر محمد
ص:107
و اله، و اجعل لى يدا على من ظلمنى، و لسانا على من
و آل پاكش و هركه در حقم ظلم و ستم كرد مرا بر او دست قدرت و نيروى انتقام عطا فرما و زبان مرا با خصم
خاصمنى، و ظفرا بمن عاندنى، و هب لى مكرا على من
من گويا گردان و هركه با من عناد و لجاج كند مرا بر او فيروز گردان؛ و هركه با من مكر و خدعه كند تو مكرى كه
كايدنى، و قدرة على من اضطهدنى، و تكذيبا لمن
بر او غالب شوم به من عطا فرما و هركه با من به قهر و غلبه برخيزد مرا بر او قدرت بخش و بر آن كه عيب جويى
قصبنى، و سلامة ممّن توعّدنى، و وفّقنى لطاعة من
و نكوهش كند مرا بر ابطال كلامش قادر ساز و مرا از تهديد مردم سلامت بدار و مرا موفق بساز به اطاعت از
سدّدنى، و متابعة من ارشدنى. (9) اللّهمّ صلّ على محمّد
كسى كه مرا به راه سداد و صلاح خواند و پيروى از آن كه هدايتم نمايد. (9) پروردگارا! درود فرست بر محمد
و اله، و سدّدنى لان اعارض من غشّنى بالنّصح، و اجزى
و آل او و مرا تأييد كن كه با هركس كه با من غشّ و خيانت كند، با نصيحت و راستى رفتار كنم و
من هجرنى بالبرّ، و اثيب من حرمنى بالبذل، و اكافى
هركس از من دورى كند به نيكويى تلافى كنم و به هركس كه مرا محروم كرد بذل و بخشش كرده و با هركس
من قطعنى بالصّلة، و اخالف من اغتابنى الى حسن
از من قطع پيوند كند در مقابل با او بپيوندم و به محبت پردازم و هركس مرا غيبت و بدگويى كند در مقابل به ذكر
الذّكر، و ان اشكر الحسنة، و اغضى عن السّيّئة. (10)
خير يادش كنم و در مقابل نيكويى (خلق و خالق) سپاسگزارى نمايم و از بدى چشم پوشى كنم.(10)
اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و حلّنى بحلية الصّالحين،
پروردگارا! درود فرست بر محمد و آلش و مرا به زيب و زيور صالحان بياراى
ص:108
و البسنى زينة المتّقين، فى بسط العدل، و كظم الغيظ،
و به جامه زينت اهل تقوا بپوشان كه بساط عدل و داد را بگسترانم و خشم خود را فرونشانم
و اطفاء النّائرة، و ضمّ اهل الفرقة، و اصلاح ذات
و آتش فتنه را خاموش سازم و تفرقه امت را جمع، و اختلاف بين مسلمين را اصلاح
البين، و افشاء العارفة، و ستر العائبة، و لين العريكة،
گردانم و نيكوكارى را فاش و اعمال زشت خلق را مستور سازم و خوش رفتار و آسانگير،
و خفض الجناح، و حسن السّيرة، و سكون الرّيح،
و متواضع و بى تكبر، و خوش سيرت، و باوقار،
و طيب المخالقة، و السّبق الى الفضيلة، و ايثار
و نيكو خلق باشم؛ و به هر فضل و كمال سبقت گيرم، و احسان و
التّفضّل، و ترك التّعيير، و الافضال على غير المستحقّ،
تفضل را برگزينم و ملامت و سرزنش مردم نكنم و بر غير مستحق احسان نكنم
و القول بالحقّ و ان عزّ، و استقلال الخير و ان كثر من
و سخن به حق و حقيقت گويم هرچند سخت باشد؛ و كم و كوچك شمرم گفتار و كردار نيكم را، هرچند زياد
قولى و فعلى، و استكثار الشّرّ و ان قلّ من قولى و فعلى،
باشد؛ و زياد بدانم قول و عمل بدم را، هرچند كم باشد.
و اكمل ذلك لى بدوام الطّاعة، و لزوم الجماعة،
و باز اين اوصاف مرا تكميل فرما به دوام طاعت خود و ملازمت با جماعت مسلمين
و رفض اهل البدع، و مستعمل الرّأى المخترع. (11)
و دورى از اهل بدعت و از هركه رأى ساختگى خود را به كار برد. (11)
ص:109
اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و اجعل اوسع رزقك علىّ اذا
پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل او و وسيع ترين رزق خود را هنگامى بر من مقرر بدار كه
كبرت، و اقوى قوّتك فىّ اذا نصبت، و لا تبتلينّى بالكسل
پيرى بر من روى آورد و قوى ترين نيرويت را هنگامى به من عطا فرما كه به رنج و زحمت درافتم و مرا به كسالت
عن عبادتك، و لا العمى عن سبيلك، و لا بالتّعرض
و مسامحه در عبادتت مبتلا مگردان و نيز به نابينايى از طريق خود گرفتار مكن و مرا در معرض
لخلاف محبّتك، و لا مجامعة من تفرّق عنك، و
حرمان محبتت قرار مده و هرگز مرا با آنان كه از درگاه تو دور شدند همنشين مساز و
لا مفارقة من اجتمع اليك. (12) اللّهمّ اجعلنى اصول
از آنان كه به درگاهت روى آوردند دور مگردان. (12) پروردگارا! بر من مقرر فرما كه
بك عند الضّرورة، و اسئلك عند الحاجة، و اتضرّع
هنگام ضرورت، تنها به تو متوجه شوم و وقت حاجت و نيازمندى از تو حاجت خواهم و هنگام
اليك عند المسكنة، و لا تفتنّى بالاستعانة بغيرك اذا
فقر و پريشانى به درگاه تو تضرع و زارى كنم و مرا هنگام اضطرار به اعانت خواستن از غير ذات اقدس خويش
اضطررت، و لا بالخضوع لسؤال غيرك اذا افتقرت،
امتحان مكن و به خضوع و ذلت سؤال از درگاه غير خود، وقت فقر و درماندگى مبتلا مگردان
و لا بالتّضرّع الى من دونك اذا رهبت، فاستحقّ بذلك
و هنگام ترس و هراس، نزد غير خود زار و نالان مساز كه اينها مرا مستوجب
خذلانك و منعك و اعراضك، يا ارحم الرّاحمين. (13)
خذلان و قهر و اعراض تو و منع از لطف و احسانت خواهد ساخت، اى مهربان ترين مهربانان عالم! (13)
ص:110
اللّهمّ اجعل ما يلقى الشّيطان فى روعى من التّمنّى
پروردگارا! آنچه كه شيطان به قلب من القا مى كند كه تمناها
و التّظنّى و الحسد ذكرا لعظمتك، و تفكّرا فى قدرتك، و
و پندهاى باطل و حسد بر خلق است تو بدل گردان به تذكر عظمتت و تفكر در قدرت خود و
تدبيرا على عدوّك، و ما اجرى على لسانى من لفظة فحش،
فكر و تدبير نابودى دشمنانت؛ و آنچه كه خواهد بر زبانم جارى شود از فحش
او هجر، او شتم عرض، او شهادة باطل، او اغتياب مؤمن
يا لغو و بدگويى يا ريختن آبروى مردم و يا شهادت دادن به باطل يا غيبت از مؤمنى
غائب، او سبّ حاضر، و ما اشبه ذلك، نطقا بالحمد لك،
غايب يا بدگويى به مؤمنى حاضر يا مانند اين گونه معاصى، همه را تو بدل گردان به ذكر حمد و ثناى خود
و اغراقا فى الثّناء عليك، و ذهابا فى تمجيدك، و شكرا
و استغراق در ستايش حضرتت و گرويدن بر مجد و عظمتت، و شكر و سپاس
لنعمتك، و اعترافا باحسانك، و احصاء لمننك. (14)
نعمتت و اعتراف به احسانت، و شمار نعم بى پايانت.(14)
اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و لا اظلمنّ و انت مطيق
پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل او؛ و از تو مى خواهم كه هرگز از خلق به من ستمى نرسد در صورتى كه تو
للدّفع عنّى، و لا اظلمنّ و انت القادر على القبض منّى،
قادر بر دفع آن ظلمى؛ و نيز من در حق احدى ظلم نكنم در صورتى كه تو قادرى كه مرا از ظلم كردن نگه دارى
و لا اضلّنّ و قد امكنتك هدايتى، و لا افتقرنّ و من
و ابدا به راه ضلالت و گمراهى نروم با آنكه تو توانايى مرا هدايت فرمايى و هرگز محتاج به خلق نشوم با وجود
ص:111
عندك وسعى، و لا اطغينّ و من عندك وجدى. (15)
آنكه وسعت و بركت از جانب توست؛ و هرگز طغيان نكنم با آنكه همه دارايى من از توست.(15)
اللّهمّ الى مغفرتك وفدت، و الى عفوك قصدت، و الى
اى خدا! من به سوى آمرزش تو وارد شدم و به درگاه عفوت عزم كردم و به
تجاوزك اشتقت، و بفضلك وثقت، و ليس عندى ما
گذشت و بخشش تو مشتاقانه شتافتم و به فضل و كرم تو وثوق و اطمينان يافتم و با من چيزى كه
يوجب لى مغفرتك، و لا فى عملى ما استحقّ به عفوك،
مستوجب آمرزش تو شوم نيست و در اعمالم كارى كه با آن مستحق بخشايش تو گردم وجود ندارد
و مالى بعد ان حكمت على نفسى الاّ فضلك، فصلّ على
و براى نجات من بعد از آنكه بر نفس بدكار خود حكم كردم دستاويزى جز فضل تو نخواهد بود؛ پس درود
محمّد و اله، و تفضّل علىّ. (16) اللّهمّ و انطقنى بالهدى،
فرست بر محمد و آل او و در حق من كرم و تفضل فرما. (16) اى خدا! و زبانم را به هدايت گويا ساز
و الهمنى التّقوى، و وفّقنى للّتى هى ازكى، و استعملنى بما
و به قلبم خداترسى و تقوا را الهام كن و به آن عملى كه نيكو و پاكيزه تر است موفق بدار و مرا به كارى كه
هو ارضى. (17) اللّهمّ اسلك بى الطّريقة المثلى، و اجعلنى
رضا و خشنودى تو در آن بيشتر است برگمار. (17) پروردگارا! مرا به نيكوترين راه ببر و در
على ملّتك اموت و احيى. (18) اللّهمّ صلّ على محمّد و
مرگ و زندگانى، بر آيين خود بدار. (18) خدايا! درود فرست بر محمد و
اله، و متّعنى بالاقتصاد، و اجعلنى من اهل السّداد،
آل او و مرا به خلق ميانه روى و اقتصاد بهره مند ساز و از اهل صواب و صلاح
ص:112
و من ادلّة الرّشاد، و من صالح العباد، و ارزقنى فوز
و از راهنمايان طريق رشد و هدايت و از بندگان شايسته خود قرار ده و در روز قيامت و معاد، فوز و سعادت
المعاد، و سلامة المرصاد. (19) اللّهمّ خذ لنفسك من
نصيبم فرما و نجات و سلامتى از دوزخ روزيم نما. (19) پروردگارا! براى آنكه نفسم همه كارش خالص براى تو
نفسى ما يخلّصها، و ابق لنفسى من نفسى ما يصلحها،
شود، آنچه از صفات و اعمال نفسم ناشايسته است نابود ساز و آنچه شايسته است باقى گذار
فانّ نفسى هالكة او تعصمها. (20) اللّهمّ انت عدّتى
كه نفس من هلاك خواهد شد مگر آنكه تو آن را نگه دارى و محافظتش فرمايى. (20) خدايا! تو ساز و برگ منى
ان حزنت، و انت منتجعى ان حرمت، و بك استغاثتى
هرگاه محزون باشم و پناه تو جايگاه آسايش من است هنگامى كه محروم شوم و استغاثه و زاريم به درگاه توست
ان كرثت، و عندك ممّا فات خلف، و لما فسد صلاح،
وقتى كه كار من سخت شود؛ و نزد توست عوض آنچه از من فوت شود، و جايگزين نيكوى آنچه فاسد شود،
و فيما انكرت تغيير، فامنن علىّ قبل البلاء بالعافية،
و تغيير آنچه زشت و ناپسند شمارى؛ پس بر من منت نه و قبل از بلا و گرفتارى، عافيت و تندرستيم بخش،
و قبل الطّلب بالجدة، و قبل الضّلال بالرّشاد، و اكفنى
و پيش از طلب، حاجت روا گردان، و پيش از آنكه گمراه شوم، به راه حق ارشادم فرما و مرا از
مؤونة معرّة العباد، وهب لى امن يوم المعاد، و امنحنى
عيب جويى بندگان كفايت فرما و از هول روز معاد ايمنى بخش و به ارشاد نيكو در حقم، عطوفت و
حسن الارشاد. (21) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و ادرأ
مهربانى فرما. (21) پروردگارا! درود فرست بر محمد و آلش، و هر پيشامد بد را
ص:113
عنّى بلطفك، و اغذنى بنعمتك، و اصلحنى بكرمك،
به لطفت از من دور گردان؛ و به نعمتت مرا پرورش ده؛ و به كرمت مرا شايسته و صالح گردان
و داونى بصنعك، و اظلّنى فى ذراك، و جلّلنى رضاك، و
و به توجه كاملت، امراضم را شفا ده و در مرتبه بلند در سايه رحمت خود بدار و لباس خشنوديت را بر من بپوشان
وفّقنى اذا اشتكلت علىّ الامور لاهداها، و اذا تشابهت
و مرا موفق بدار هنگامى كه امور مشتبه شود، به نيكوترين طريق هدايت؛ و چون اعمال به هم متشابه
الاعمال لازكاها، و اذا تناقضت الملل لارضاها. (22)
گردد، به پاكيزه ترين عمل؛ و چون ملل با هم به اختلاف برخيزند، به پسنديده ترين راه.(22)
اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و توّجنى بالكفاية، و سمنى
پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل او و بر سر من تاج كفايت و لياقت بنه و بر من به
حسن الولاية، وهب لى صدق الهداية، و لا تفتنّى
حسن دوستى خود نام گذار و مرا طريق صدق و هدايت ببخش و مرا به وسعت و ثروت مفتون
بالسّعة، و امنحنى حسن الدّعة، و لا تجعل عيشى كدّا
نگردان و به كرمت مرا زندگانى خوش عطا فرما و به رنج و تعب شديد در زندگى
كدّا، و لا تردّ دعائى علىّ ردّا، فانّى لا اجعل لك ضدّا،
ميفكن و دعايم رد مكن كه اى خدا! من بر تو ضدى قائل نشدم
و لا ادعو معك ندّا. (23) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله،
و براى تو شريك و مانند قرار ندادم. (23) پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل او
و امنعنى من السّرف، و حصّن رزقى من التّلف، و وفّر
و مرا از اسراف مال بازدار و روزيم را از تلف شدن محفوظ گردان و
ص:114
ملكتى بالبركة فيه، و اصب بى سبيل الهداية للبرّ فيما
داراييم را به بركت آن وافر ساز و به خاطر آنچه از داراييم به نيكى انفاق مى كنم، مرا به راه حق و صواب
انفق منه. (24) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و اكفنى مؤونة
هدايت فرما. (24) پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل او و زحمت و مشقت اكتساب روزى را برايم
الاكتساب، و ارزقنى من غير احتساب، فلا اشتغل عن
كفايت كن و از آنجا كه گمان نمى برم روزيم عطا فرما تا به خاطر اشتغال
عبادتك بالطّلب، و لا احتمل اصر تبعات المكسب.
به كسب روزى، از راه عبادتت بازنمانم و رنج و تعب طلب رزق را به دوش نكشم.
(25) اللّهمّ فاطلبنى بقدرتك ما اطلب، و اجرنى بعزّتك
(25)پروردگارا! پس تو به قدرت خود آنچه را من به كوشش و طلب مى خواهم به من عطا فرما و به عزت خود ممّا ارهب. (26) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و صن
مرا از آنچه ترس و بيم دارم پناه ده. (26) پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل او و آبروى مرا
وجهى باليسار، و لا تبتذل جاهى بالاقتار، فاسترزق
به واسطه وسعت و دارايى محفوظ دار و جاه و مقامم را به واسطه تنگدستى، خوار و مبتذل مساز تا در اثر
اهل رزقك، و استعطى شرار خلقك، فافتتن بحمد من
تهيدستى از خلق كه روزى خوار تواند طلب روزى كنم و از مردم شرير تقاضاى عطا نمايم تا مبتلا شوم به
اعطانى، و ابتلى بذمّ من منعنى، و انت من دونهم ولىّ
ستايش آن كه به من چيزى عطا كرده و به مذمت آن كه مرا از عطا منع نموده؛ در صورتى كه تو صاحب
الاعطاء و المنع. (27) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و ارزقنى
منع و اعطايى، نه آنان. (27) پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و نصيب من فرما
ص:115
صحّة فى عبادة، و فراغا فى زهادة، و علما فى استعمال،
صحت و سلامتى در راه عبادتت، و فراغت و آسايش در عين زهد، و علمى كه به عمل مقرون باشد،
و ورعا فى اجمال. (28) اللّهمّ اختم بعفوك اجلى، و حقّق
و ورع و پارسايى كه با ميانه روى توأم است. (28) پروردگارا! عمرم را به عفو و بخششت ختم فرما و
فى رجاء رحمتك املى، و سهّل الى بلوغ رضاك سبلى، و
اميدى كه به رحمت تو دارم محقق ساز و راه وصول مرا به مقام رضا و خشنودى خود سهل و آسان گردان و
حسّن فى جميع احوالى عملى. (29) اللّهمّ صلّ على محمّد
در همه احوال، عملم را نيكو و شايسته ساز. (29) پروردگارا! درود فرست بر محمد
و اله، و نبّهنى لذكرك فى اوقات الغفلة، و استعملنى
و آل او و در اوقات غفلت مرا به ياد خود آگاه و متذكر فرما و مرا
بطاعتك فى ايّام المهلة، و انهج لى الى محبّتك سبيلا
به طاعت خود هنگام مهلت عمر موفق بدار و در راه محبت و دوستى خود، راهم را
سهلة، اكمل لى بها خير الدّنيا و الاخرة. (30) اللّهمّ
آسان ساز تا به وسيله آن، خير دنيا و آخرتم را به حد كمال رسانى. (30) پروردگارا!
و صلّ على محمّد و اله، كافضل ما صلّيت على احد من
و درود و رحمت فرست بر محمد و آل او، مانند بهترين درود و رحمتى كه به
خلقك قبله، و انت مصلّ على احد بعده، و اتنا فى الدّنيا
خلق پيش از او فرستاده اى و نيز آنچه به خلق بعد از او خواهى فرستاد؛ و ما را در دنيا
حسنة، و فى الاخرة حسنة، و قنى برحمتك عذاب النّار.
حسنه و سعادت بخش و در آخرت حسنه و جنت ابد عطا فرما و به رحمتت مرا از آتش عذابت نگه دار.
ص:116
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
اذا حزنه امر و اهمّته الخطايا
هنگامى كه امرى او را محزون مى كرد و يا خطايى او را غمگين مى ساخت
(1) اللّهمّ يا كافى الفرد الضّعيف، و واقى الامر المخوف،
(1)اى خدا! اى كفايت كنندۀ امور فرد ضعيف! و حافظ و نگهبان بندگان از امر خطرناك و مخوف! افردتنى الخطايا فلا صاحب معى، و ضعفت عن غضبك
خطاهاى من، مرا تنها نموده و يار و همراهى با من نيست و من از تحمل قهر و غضب تو ضعيف و ناتوانم
فلا مؤيّد لى، و اشرفت على خوف لقائك فلا مسكّن
و كسى نيست كه مرا يارى كند و به ترس و خطر روز لقاء تو نزديك شده ام پس كسى نيست كه ترس و هراس مرا
لروعتى، (2) و من يؤمننى منك و انت اخفتنى؟ و من
(از غضبت) برطرف كند. (2) و كيست كه مرا از (خشم) تو ايمنى بخشد در صورتى كه تو مرا ترسان ساخته اى؟ و
يساعدنى و انت افردتنى؟ و من يقوّينى و انت اضعفتنى؟
كيست كه مرا يارى كند در صورتى كه تو مرا تنها و بى ياور گردانيده اى؟ و كيست كه مرا نيرو بخشد در حالى كه تو
(3) لا يجير يا الهى الاّ ربّ على مربوب، و لا يؤمن الاّ غالب
مرا ناتوان كرده اى؟ (3) اى خداى من! پرورده را كسى جز پروردگار پناه نمى دهد؛ و جز خداى غالب، كسى
على مغلوب، و لا يعين الاّ طالب على مطلوب. (4) و بيدك
بندگان مغلوب را ايمنى نمى بخشد؛ و كسى جز جوينده و طالب، مطلوب را يارى نمى رساند. (4) در صورتى كه
ص:117
يا الهى جميع ذلك السّبب، و اليك المفرّ و المهرب،
اى خداى من! جميع علل و اسباب اينها به دست قدرت توست؛ و مفرّ و ملجأ و پناه همه بندگان، درگاه توست؛
فصلّ على محمّد و اله، و اجر هربى، و انجح مطلبى. (5)
پس درود فرست بر محمد و آل پاكش و من گريخته را پناه ده و حاجت و مطلبم را برآورده ساز.(5)
اللّهمّ انّك ان صرفت عنّى وجهك الكريم، او منعتنى
اى خدا! اگر روى كرم و بزرگواريت را از من بگردانى يا مرا از
فضلك الجسيم، او حظرت علىّ رزقك، او قطعت
فضل عظيم خود منع كنى يا از رزق (و عطاى) خود محرومم سازى يا وسيله
عنّى سببك، لم اجد السّبيل الى شىء من املى غيرك،
و رابطه خود را از من قطع كنى، ديگر هيچ راهى به اميد و آرزوى خود غير از تو نخواهم يافت
و لم اقدر على ما عندك بمعونة سواك، فانّى عبدك،
و هرگز نتوانم با كمك ديگرى جز تو بر آنچه كه نزد توست نايل گردم؛ (اى خدا!) من بندۀ توام
و فى قبضتك، ناصيتى بيدك (6) لا امر لى مع امرك،
و در قبضه قدرت تو، پيشانى من (و تمام قواى من) به دست توست؛ (6) با وجود امر نافذ تو، مرا امر و اراده اى
ماض فىّ حكمك، عدل فىّ قضاؤك، و لا قوّة لى على
نخواهد بود؛ حكم و فرمان تو بر من جارى و نافذ است و قضا و قدرت در حق من عدل است و مرا قدرتى
الخروج من سلطانك، و لا استطيع مجاوزة قدرتك،
نيست تا آنكه سر از حكم و سلطنتت بپيچم و هرگز نمى توانم از حدود قدرتت تجاوز كنم و فراتر روم؛
و لا استميل هواك، و لا ابلغ رضاك، و لا انال ما عندك
و خود را به آنچه ميل و ارادۀ توست مايل نتوانم ساخت و به رضا و خشنودى تو نخواهم رسيد و به آنچه نزد
ص:118
الاّ بطاعتك و بفضل رحمتك. (7) الهى اصبحت و
توست نايل نتوانم شد مگر به طاعت و بندگى تو و به فضل و رحمت نامنتهاى تو. (7) اى خداى من! روز را
امسيت عبدا داخرا لك، لا املك لنفسى نفعا و لا ضرّا
شب و شب را روز كردم در حالى كه بندۀ حقير ذليل تو هستم و مالك هيچ نفع و ضررى بر خود نيستم
الاّ بك، اشهد بذلك على نفسى، و اعترف بضعف قوّتى،
مگر به خواست تو؛ و بر عجز خود بر اين مطلب گواهى مى دهم و اعتراف مى كنم به ضعف و ناتوانى،
و قلّة حيلتى، فانجز لى ما وعدتنى، و تمّم لى ما اتيتنى،
و مضطرّى و بيچارگى خويش؛ پس تو آنچه را كه به من وعده دادى وفا كن و نعمت هايى كه به من عطا فرمودى
فانّى عبدك المسكين المستكين، الضّعيف الضّرير،
تمام و كامل گردان كه اى خدا! من بندۀ مسكين بيچارۀ ناتوان بدحال
الذّليل الحقير، المهين الفقير، الخائف المستجير.
خوار حقير ضعيف فقير توام كه ترسان و هراسان به درگاه تو پناه آورده ام.
(8) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و لا تجعلنى ناسيا لذكرك
(8)پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و در آنچه مرا عطا فرمودى ذكرت را هرگز از لوح خاطرم فيما اوليتنى، و لا غافلا لاحسانك فيما ابليتنى، و لا ايسا
محو مگردان؛ و از احسان هايت كه مرا به آن امتحان كردى دلم را غافل مدار و از
من اجابتك لى و ان ابطأت عنّى، فى سرّاء كنت او ضرّاء،
اجابت دعايم هرچند به طول انجامد مأيوسم مگردان چه در حال خوشى و چه ناخوشى روزگار،
او شدّة او رخاء، او عافية او بلاء، او بؤس او نعماء،
در حال سختى يا آسانى عالم، حال سلامت يا ابتلا، حال رنج يا تنعّم،
ص:119
اوجدة او لأواء، او فقرا و غنى. (9) اللّهمّ صلّ على محمّد
حال وسعت يا مضيقه، حال فقر يا غنى. (9) پروردگارا! درود فرست بر محمد
و اله، و اجعل ثنائى عليك، و مدحى ايّاك، و حمدى
و آل پاكش و در همه حالاتم، ثنا و ستايش و حمدم را مخصوص و خالص براى
لك فى كلّ حالاتى، حتّى لا افرح بما اتيتنى من الدّنيا،
حضرتت گردان تا آنجا كه هرگز به نعمت هايى كه در دنيا به من عطا كرده اى شاد و فرحناك نباشم
و لا احزن على ما منعتنى فيها، و اشعر قلبى تقواك،
و از آنچه محرومم كرده اى ناشاد و محزون نگردم و قلبم را به خداترسى و تقواى خود آگاه ساز
و استعمل بدنى فيما تقبله منّى، و اشغل بطاعتك
و بدنم را به عملى كه مقبول درگاه توست به كار آور و نفسم را از هر كار كه
نفسى عن كلّ ما يرد علىّ، حتّى لا احبّ شيئا من سخطك،
براى من پيش آيد به طاعتت مشغول دار تا آنجا كه هرگز چيزى را كه خشم و غضب تو در اوست، دوست ندارم
و لا اسخط شيئا من رضاك. (10) اللّهمّ صلّ على محمّد
و آنچه رضا و خشنودى تو در اوست ناپسندم نباشد. (10) پروردگارا! درود فرست بر محمد
و اله، و فرّغ قلبى لمحبّتك، و اشغله بذكرك، و انعشه
و آل پاكش و دلم را از هرچيز، جز محبت خودت فارغ ساز و آن را مدام به ذكر خود مشغول دار و به خوف و
بخوفك و بالوجل منك، و قوّه بالرّغبة اليك، و امله
خشيت و ترس از جلالت، به آن رتبه رفيع بخش و به سبب رغبت و عشق به سوى خودت توانايش گردان و به
الى طاعتك، و اجر به فى احبّ السّبل اليك، و ذلّله
طاعتت متمايل ساز و آن را در بهترين راه به سوى خود سير و سلوك ده و (قلبم را )
ص:120
بالرّغبة فيما عندك ايّام حياتى كلّها. (11) و اجعل تقواك
با شوق و رغبت در همه دوران عمر براى آنچه نزد توست ذليل و خاضع گردان. (11) و در دنيا تقوا و خداترسى
من الدّنيا زادى، و الى رحمتك رحلتى، و فى مرضاتك
را زاد و توشه من براى سفر آخرت قرار ده و رحلتم را از دنيا به سوى رحمت (نامنتهاى) خود مقرر فرما و در
مدخلى، و اجعل فى جنّتك مثواى، وهب لى قوّة
(بهشت) رضاى خويش داخل و در جنت (شهود) خود منزل عطا فرما و مرا بر تمام اعمالى كه
احتمل بها جميع مرضاتك، و اجعل فرارى اليك،
مورد رضا و خشنودى توست قوّت و توانايى بخش و فرار و گريزگاهم را به سوى حضرتت قرار ده
و رغبتى فيما عندك، و البس قلبى الوحشة من شرار
و ميل و اشتياقم را به آنچه نزد توست منحصر ساز و دل مرا هميشه متنفر و ترسناك از اشرار خلقت
خلقك، وهب لى الانس بك و باوليائك و اهل
بگردان و به من انس با خود و دوستان و اهل طاعت خود عطا
طاعتك، (12) و لا تجعل لفاجر و لا كافر علىّ منّة، و لا له
فرما. (12) و هرگز مرا زير بار منت مردم نابكار فاجر و كافر قرار مده و لطفى
عندى يدا، و لابى اليهم حاجة، بل اجعل سكون
از آنان بر من مقرر مدار و به آنان محتاج و نيازمندم نگردان بلكه تمام آرام
قلبى، و انس نفسى، و استغنائى و كفايتى بك و بخيار
دل و انس روحم و استغنا و بى نيازيم و كفايت امورم همه را به عنايت خود و به دست خوبان
خلقك. (13) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و اجعلنى لهم
خلق خود منحصر گردان. (13) پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و مرا قرين
ص:121
قرينا، و اجعلنى لهم نصيرا، و امنن علىّ بشوق اليك،
و همنشين با آن بزرگواران و يار و ياور آنان قرار ده و بر من منت گزار و مرا از مشتاقان حضرتت قرار ده
و بالعمل لك بما تحبّ و ترضى، انّك على كلّ شىء قدير،
و به عملى كه تو دوست دارى و از آن خشنود باشى موفقم بدار (و اين حاجات را برآور) كه تو بر هر كار قادرى
و ذلك عليك يسير.
و انجام آن براى تو بسى سهل و آسانست.
ص:122
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السّلام است:
عند الشّدّة و الجهد و تعسّر الامور
هنگام شدت و سختى و دشوارى امور
(1) اللّهمّ انّك كلّفتنى من نفسى ما انت املك به منّى،
(1)اى خداى من! تو همانا مرا به كارى مكلف نمودى كه تو خود بر انجام آن تواناترى و قدرتك عليه و علىّ اغلب من قدرتى، فاعطنى من
و قدرت تو بر آن و بر من، از توانايى من بيشتر است؛ پس تو عمل خيرى را به من عطا كن كه
نفسى ما يرضيك عنّى، و خذ لنفسك رضاها من نفسى
به آن عمل از من راضى و خشنود باشى و خشنودى خود را در حال عافيت و تندرستى (نه در حال بلا و
فى عافية. (2) اللّهمّ لا طاقة لى بالجهد، و لا صبر لى على
گرفتارى) از من دريافت نما. (2) اى خدا! مرا طاقت سختى و مشقت و رنج نيست و صبر و شكيبايى بر
البلاء، و لا قوّة لى على الفقر، فلا تحظر علىّ رزقى، و لا تكلنى
بلا و مصائب ندارم و قوۀ تحمل بر فقر و بينوايى ندارم؛ پس مرا محروم از رزقم مگردان و كارم را
الى خلقك، بل تفرّد بحاجتى، و تولّ كفايتى، (3) و انظر
به خلق وامگذار بلكه خود به تنهايى حاجاتم را برآور و امورم را به عنايت خود كفايت فرما. (3) و به
الىّ، و انظر لى فى جميع امورى، فانّك ان وكلتنى الى
سويم به چشم مرحمت نظر فرما و در جميع امور ناظر احوالم باش زيرا اگر كارم را به خودم
ص:123
نفسى عجزت عنها، و لم اقم ما فيه مصلحتها، و ان
واگذارى، محققا عاجز و درمانده شوم و ابدا قيام به مصالح خود نتوانم كرد و اگر
وكلتنى الى خلقك تجهّمونى، و ان الجأتنى الى قرابتى
كارم را به خلق واگذارى با ترش رويى مرا بى قدر و خوار كنند و اگر كارم را به خويشان و قبيله ام واگذارى
حرمونى، و ان اعطوا اعطوا قليلا نكدا، و منّوا علىّ طويلا
مرا محروم سازند و اگر عطايى دهند، عطايى اندك و ناچيز بخشند با منّتى طولانى
و ذمّوا كثيرا. (4) فبفضلك اللّهمّ فاغننى، و بعظمتك
و مذمت و سرزنش بسيار. (4) پس تو اى خداى من! به فضل و كرمت مرا بى نياز گردان و به عظمت و جلال خود
فانعشنى، و بسعتك فابسط يدى، و بما عندك فاكفنى.
مقام رفيعم بخش و به رحمت واسع خود، استغنا و بسط يد ببخش و به وسيلۀ آنچه از نعم نامتناهى نزد توست
(5) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و خلّصنى من الحسد، و
مرا كفايت فرما. (5) پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و دلم را از حسد، پاك و منزه گردان و
احصرنى عن الذّنوب، و ورّعنى عن المحارم، و لا تجرّئنى
از گناهان و اعمال زشت محفوظم دار و از كار حرام ناشايست، ورع و دوريم عطا كن و مرا
على المعاصى، و اجعل هواى عندك، و رضاى فيما
بر معاصى و بدكارى بى باك مگردان و ميل خاطرم را نزد خود نگاه دار و رضا و ميل دلم را در
يرد علىّ منك، و بارك لى فيما رزقتنى و فيما خوّلتنى،
آنچه از جانب تو بر من مى رسد قرار ده و در آنچه مرا روزى كردى و در هرچه مرا مالك آن گردانيدى
و فيما انعمت به علىّ، و اجعلنى فى كلّ حالاتى محفوظا
و آنچه به من انعام فرمودى، در همه خير و بركت قرار ده؛ و مرا در همه حالات محفوظ
ص:124
مكلوءا، مستورا ممنوعا معاذا مجارا. (6) اللّهمّ صلّ
و پاس داشته شده بدار و زشتى هايم را پنهان ساز و (از خطرات) نگهدارى كن و در جوار رحمتت پناه ده.(6)
على محمّد و اله، و اقض عنّى كلّ ما الزمتنيه، و فرضته
خدايا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و مرا موفق گردان بر اداى آنچه از تكاليف كه بر من الزام كردى و هرچه
علىّ لك فى وجه من وجوه طاعتك، او لخلق من
از انواع طاعات كه براى خودت يا براى بنده اى از بندگانت بر من فرض و واجب قرار
خلقك، و ان ضعف عن ذلك بدنى، و وهنت عنه
دادى؛ هرچند بدنم از انجام آن ناتوان و نيرويم سست
قوّتى، و لم تنله مقدرتى، و لم يسعه مالى، و لا ذات
باشد، و قدرتم به آن حد نرسد و سرمايه و مالم به آن وسعت
يدى، ذكرته او نسيته، (7) هو يا ربّ ممّا قد احصيته
نباشد چه آن را به ياد داشته باشم يا فراموش كرده باشم. (7) كه همه آن ديوان را تو اى پروردگار! بر من به
علىّ، و اغفلته انا من نفسى، فادّه عنّى من جزيل
حساب آورده اى و من خود فراموش كرده ام؛ پس تو از عطاى بزرگ
عطيّتك، و كثير ما عندك، فانّك واسع كريم، حتّى لا يبقى
خويش و از خزينه هاى بسيار خود، همه آن دين هايم را ادا فرما؛ كه البته تو گشاده دست و بزرگوارى. (ديونم را
علىّ شىء منه تريد ان تقاصّنى به من حسناتى، او
همه را ادا فرما) تا هنگام ملاقات با تو در روز قيامت، بر ذمه من از آن دين هيچ باقى نماند كه بخواهى يا با
تضاعف به من سيّئاتى يوم القاك يا ربّ. (8) اللّهمّ
(گرفتن) حسناتم تقاص از من بگيرى و يا (با افزودن سيئات آن طلبكار) گناهانم را مضاعف گردانى. (8) خدايا!
ص:125
صلّ على محمّد و اله، و ارزقنى الرّغبة فى العمل لك
درود فرست بر محمد و آل پاكش و شوق و رغبت، در انجام عمل خالص براى خودت نصيبم گردان
لاخرتى، حتّى اعرف صدق ذلك من قلبى، و حتّى يكون
كه ذخيره آخرتم شود؛ تا من نور صدق و صفاى آن عمل خالص را در قلب خود مشاهده كنم و تا آنكه
الغالب علىّ الزّهد فى دنياى، و حتّى اعمل الحسنات
روح زهد در دنيا بر من غلبه كند و تا آنكه اعمال حسنه را
شوقا، و امن من السّيّئات فرقا و خوفا، وهب لى نورا
با عشق و شوق بجاى آرم و از كردار زشت از خوف قهر تو ايمنى يابم. و نورى در باطنم عطا فرما
امشى به فى النّاس، و اهتدى به فى الظّلمات، و
تا بدان نور الهى ميان مردم (با علم و حكمت) رفتار كنم و به آن نور در ظلمات هدايت يابم و
استضىء به من الشّكّ و الشّبهات. (9) اللّهمّ صلّ على
در تاريكى شك و شبهات، به آن نور الهى روشنى طلبم. (9) خدايا! درود فرست بر
محمّد و اله، و ارزقنى خوف غمّ الوعيد، و شوق ثواب
محمد و آل پاكش و خوف و اندوه از روز وعدۀ عقاب را روزيم گردان و شوق و نشاط ثواب وعده شده را نصيبم
الموعود، حتّى اجد لذّة ما ادعوك له، و كأبة ما استجير
ساز تا آنجا كه لذت آنچه را از تو به دعا مى طلبم در نفس خود بيابم و حزن و اندوه عقابى كه از آن به حضرتت
بك منه. (10) اللّهمّ قد تعلم ما يصلحنى من امر دنياى
پناه مى برم در خود احساس كنم. (10) اى خدا! تو آنچه را كه امر دنيا و آخرت مرا اصلاح مى كند كاملا
و اخرتى، فكن بحوائجى حفيّا. (11) اللّهمّ صلّ على محمّد
مى دانى، پس بارالها! در انجام حوايجم لطف و مهربانى كن. (11) پروردگارا! درود فرست بر محمد
ص:126
و ال محمّد، و ارزقنى الحقّ عند تقصيرى فى الشّكر لك،
و آل محمد و معرفت حق و فهم حقيقت را نصيب و روزيم گردان، آن گاه كه من در مقام شكرگزارى
بما انعمت علىّ فى اليسر و العسر، و الصّحّة و السّقم،
از نعمت هايت كه به من در حال آسايش و سختى و صحت و بيمارى عطا كرده اى كوتاهى كردم؛
حتّى اتعرّف من نفسى روح الرّضا، و طمأنينة النّفس
تا (بدان معرفت) در نفس خود به روح تسليم و رضا و دل آرامى و طمأنينه،
منّى بما يجب لك، فيما يحدث فى حال الخوف و
هنگام اداى وظيفه نسبت به تو دست يابم، در آنچه كه اتفاق مى افتد در حال ترس و
الامن، و الرّضا و السّخط، و الضّرّ و النّفع. (12) اللّهمّ صلّ
ايمنى، خشنودى و خشم، و سود و زيان. (12) پروردگارا! درود فرست
على محمّد و اله، و ارزقنى سلامة الصّدر من الحسد،
بر محمد و آل پاكش و سينه ام را از حسد پاك و منزه ساز
حتّى لا احسد احدا من خلقك على شىء من فضلك،
تا آنكه بر هيچ يك از خلق تو به خاطر نعمتى كه به فضل و كرم به آنها عطا كرده اى حسد نورزم
و حتّى لا ارى نعمة من نعمك على احد من خلقك
و تا آنكه هيچ نعمتى از نعمت هايت را كه به خلق خود عطا كردى
فى دين او دنيا، او عافية او تقوى، او سعة او رخاء،
از نعم دينى و دنيوى و عافيت و يا تقوا يا وسعت و دارايى يا نعمت و آسايش نبينم
الاّ رجوت لنفسى افضل ذلك بك و منك، وحدك
جز آنكه بهتر از آن نعمت را به لطف و عنايتت و از حضرتت كه
ص:127
لا شريك لك. (13) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و ارزقنى
يگانه خداى بى شريكى اميدوار باشم. (13) پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و
التّحفّظ من الخطايا، و الاحتراس من الزّلل فى الدّنيا
محافظت از خطا و گناه را نصيبم فرما و از لغزش در كار دنيا و آخرت محفوظم
و الاخرة، فى حال الرّضا و الغضب، حتّى اكون بما يرد
بدار چه در حال خشنودى و رضا، و چه در حال خشم و غضب؛ تا نشاط و تألّم،
علىّ منهما بمنزلة سواء، عاملا بطاعتك، مؤثرا لرضاك
هر دو نزدم يكسان باشد و به طاعت تو عمل كنم و خشنودى و رضاى تو را
على ما سواهما فى الاولياء و الاعداء، حتّى يأمن عدوّى
بر نارضايتى و ناخشنودى تو مقدم دارم، چه در بين دوستان و چه دشمنان؛ تا به حدى (رضاى تو را بر ميل خود
من ظلمى و جورى، و ييأس وليّ من ميلى و انحطاط
مقدم دارم) كه دشمنم از ظلم و ستم من ايمن باشد و دوستم از ميل من به هواى نفسم (به نفع او و بر خلاف
هواى. (14) و اجعلنى ممّن يدعوك مخلصا فى الرّخاء،
رضاى تو) مأيوس باشد. (14) و مرا در حال دعا، اخلاص كاملى عطا فرما كه در حال وسعت و نعمت،
دعاء المخلصين المضطرّين لك فى الدّعاء،
مانند بندگان با اخلاص مضطرّ پريشان، به درگاه تو دعا كنم؛
انّك حميد مجيد.
كه تويى خداى ستوده صفات و با مجد و عظمت.
ص:128
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
اذا سئل اللّه العافية و شكرها
هنگامى كه از خدا عافيت شكر عافيت مى طلبيد
(1) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و البسنى عافيتك، و
(1)پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و بر (تن و جان) من لباس عافيت بپوشان؛ و جلّلنى عافيتك، و حصّنّى بعافيتك، و اكرمنى بعافيتك،
عافيتت را بر تمام شئون وجودم شامل گردان؛ و مرا در پناه عافيتت محفوظ دار و به عافيت مرا گرامى بدار
و اغننى بعافيتك، و تصدّق علىّ بعافيتك، وهب لى
و به عافيتت، مستغنى و بى نياز گردان و به من عافيت را صدقه ده و عافيتت را به من
عافيتك، و افرشنى عافيتك، و اصلح لى عافيتك،
موهبت فرما و عافيتت را بر من وسيع و منبسط گردان و به آن عافيت، امور دو عالمم را اصلاح كن
و لا تفرّق بينى و بين عافيتك فى الدّنيا و الاخرة. (2)
و ميان من و عافيتت هرگز در دنيا و آخرت جدايى مينداز.(2)
اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و عافنى عافية كافية
پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و مرا عافيت بخش، عافيتى كافى
شافية عالية نامية، عافية تولّد فى بدنى العافية،
و شفا بخش و والا و روزافزون، عافيتى كه پيوسته در جسم (و جان) من، سلامت و آسايش را بيفزايد،
ص:129
عافية الدّنيا و الاخرة. (3) و امنن علىّ بالصّحّة و الامن
عافيت دنيا و آخرت. (3) و (اى خدا!) بر من منت گزار به نعمت صحت و امنيت،
و السّلامة فى دينى و بدنى، و البصيرة فى قلبى، و النّفاذ
و سلامت و آسايش در دينم و بدنم، و نور بصيرت و معرفت در قلبم، و نفوذ و تسلط
فى امورى، و الخشية لك، و الخوف منك، و القوّة على
در تمام امور حياتيم، و تواضع و خشيت براى تو، و خوف از تو، و قوت و توانايى بر
ما امرتنى به من طاعتك، و الاجتناب لما نهيتنى عنه
انجام طاعتت كه به من امر فرمودى، و دورى از آنچه از معاصيت كه مرا نهى
من معصيتك. (4) اللّهمّ و امنن علىّ بالحجّ و العمرة،
كردى (و آنها را به من عطا كن). (4) پروردگارا! و باز بر من منت گزار و مرا به نعمت اداى مناسك حج و عمره
و زيارة قبر رسولك، صلواتك عليه و رحمتك و بركاتك
و زيارت قبر مطهر رسولت كه درود و رحمت و بركات بى پايانت
عليه و على اله، و ال رسولك عليهم السّلام ابدا ما
بر آن حضرت و آل پاكش باد و زيارت آل رسولت كه بر آنان درود باد مرا موفق بدار مادامى كه
ابقيتنى، فى عامى هذا و فى كلّ عام، و اجعل ذلك مقبولا
در دنيا باقيم دارى، در اين سال حاضر و همه سال ديگر؛ و آن را مقبول درگاهت
مشكورا، مذكورا لديك، مذخورا عندك. (5) و انطق
و مقرون به جزاى خير و منظور نظر حضرتت و ذخيرۀ من نزد خودت قرار بده. (5) و
بحمدك و شكرك و ذكرك و حسن الثّناء عليك لسانى،
زبانم را به حمد و شكر و ذكر و ثنا و ستايش حضرتت گويا ساز
ص:130
و اشرح لمراشد دينك قلبى، (6) و اعذنى و ذرّيّتى من
و مرا شرح صدر براى پذيرش هدايت هاى دينت عطا فرما. (6) و مرا و ذريّه و فرزندانم را از
الشّيطان الرّجيم، و من شرّ السّامّة و الهامّة و العامّة
وساوس شيطان رجيم در پناه خود گير و از شر هر گزندۀ كشنده و غير كشنده و ساير جانوران،
و اللاّمّة، و من شرّ كلّ شيطان مريد، و من شرّ كلّ سلطان
و چشم زخم، و از شر هر شيطان اهل فتنه و فساد، و از شر هر سلطان
عنيد، و من شرّ كلّ مترف حفيد، و من شرّ كلّ ضعيف
بيدادگر، و از شر هر عياش مسرف مغرور ناز و نعمت، و از شر هر ضعيف
و شديد، و من شرّ كلّ شريف و وضيع، و من شرّ كلّ صغير
و قوى، و از شر هر شرافتمند و پست، و از شر هر كوچك
و كبير، و من شرّ كلّ قريب و بعيد، و من شرّ كلّ من نصب
و بزرگ، و از شر هر نزديك و دور، و از شر هركس
لرسولك و لاهل بيته حربا من الجنّ و الانس، و من
از جن و انس كه بر عليه رسول و آل رسولت به جنگ و محاربه قيام كند، و از
شرّ كلّ دابّة انت اخذ بناصيتها، انّك على صراط
شر هر جنبنده كه تمام قواى آنها به دست قدرت تو است (پناهم ده)؛ و تو البته بر طريق
مستقيم. (7) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و من ارادنى
مستقيم عدل (و احسان) هستى. (7) پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و هركس با من
بسوء فاصرفه عنّى، و ادحر عنّى مكره، و ادرأ عنّى شرّه،
قصد سويى كند او را از آزار من منصرف گردان و مكرش را از من دفع، و شرش را از من دور ساز
ص:131
و ردّ كيده فى نحره، (8) و اجعل بين يديه سدّا، حتّى
و مكر و كيدش را به گردن خود او بازگردان. (8) و در پيش روى او سدى بكش تا
تعمى عنّى بصره، و تصمّ عن ذكرى سمعه، و تقفل دون
چشمش را از ديدن من كور و گوشش را از شنيدن سخنم كر گردانى و دريچه قلبش را
اخطارى قلبه، و تخرس عنّى لسانه، و تقمع رأسه،
هنگام ياد من قفل كنى و زبانش را از ذكر من لال سازى و سر (فتنه و فساد) ش را به عمود (قهر و انتقام) خرد كنى
و تذلّ عزّه، و تكسر جبروته، و تذلّ رقبته، و تفسخ كبره،
و عزتش را به ذلت بدل نمايى و جلال و جبروتش را درهم شكنى و گردنش را به ذلت فرود آورى و تكبرش را
و تؤمننى من جميع ضرّه و شرّه، و غمزه و همزه، و لمزه
نابود سازى؛ و به لطف و كرمت مرا از ضرر و زيان، و شر و فتنه او، و بدگويى و غيبت و عيب جويى او،
و حسده و عداوته، و حبائله و مصائده، و رجله
و از حسد و عداوت او و بندها و دام ها (ى فسون و صيادى) او و از پياده و سواره اش (و لشكر و خيل سپاهش)،
و خيله، انّك عزيز قدير.
در پناه خود محفوظ بدارى كه همانا تويى خداى عزيز و قدرتمند.
ص:132
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
لا بويه عليهما السّلام
براى پدر و مادرش كه بر آنان درود باد
(1) اللّهمّ صلّ على محمّد عبدك و رسولك، و اهل بيته
(1)پروردگارا! درود فرست بر محمد بندۀ خاص خود و رسول گرامى حضرتت و بر خاندان او الطّاهرين، و اخصصهم بافضل صلواتك، و رحمتك و
كه پاكان عالمند و آنان را مخصوص گردان به نيكوترين درود و رحمت و
بركاتك و سلامك. (2) و اخصص اللّهمّ والدىّ بالكرامة
بركات و تحيتت. (2) پروردگارا! و اختصاص ده والدين مرا به كرامت
لديك، و الصّلاة منك يا ارحم الرّاحمين. (3) اللّهمّ
خود و درود و رحمت نامنتهاى خويش، اى مهربان ترين مهربانان عالم! (3) پروردگارا!
صلّ على محمّد و اله، و الهمنى علم ما يجب لهما علىّ
درود فرست بر محمد و آل پاكش و به من حقوق واجبى را كه والدينم بر من دارند
الهاما، و اجمع لى علم ذلك كلّه تماما، ثمّ استعملنى بما
الهام فرما و آموختن همه آن واجبات را بى كم و كاست برايم فراهم آور؛ آنگاه مرا بدان وظيفه اى كه
تلهمنى منه، و وفّقنى للنّفوذ فيما تبصّرنى من علمه،
به من الهام فرمودى مشغول ساز و مرا در آن علم و دانشى كه بصيرت عطا فرمودى به عمل موفق دار
ص:133
حتّى لا يفوتنى استعمال شىء علّمتنيه، و لا تثقل اركانى
تا آنجا كه در بكارگيرى آنچه كه مرا تعليم دادى چيزى از من فوت نشود و اركان وجودم
عن الحفوف فيما الهمتنيه. (4) اللّهمّ صلّ على محمّد
از عمل به آنچه مرا الهام فرمودى سست و سنگين نگردد. (4) پروردگارا! درود فرست بر محمد
و اله كما شرّفتنا به، و صلّ على محمّد و اله كما اوجبت
و آل پاكش چنان كه ما را به وجود گرامى او شرافت بخشيدى؛ و اى خدا درود فرست بر محمد و آل پاكش چنان
لنا الحقّ على الخلق بسببه. (5) اللّهمّ اجعلنى اهابهما
كه براى ما به واسطه آن حضرت، حقى بر عهدۀ مردم واجب نمودى. (5) خدايا! ابهت پدر و مادرم را در نظرم
هيبة السّلطان العسوف، و ابرّهما برّ الامّ الرّئوف،
چون ابهت و شكوه سلطان جائر بگردان و عطوفت و مهربانى مرا نسبت به آنان مانند مهربانى مادرى رئوف
و اجعل طاعتى لوالدىّ و برّى بهما اقرّ لعينى من رقدة
قرار ده و اطاعت از پدر و مادر و نيكى در حقشان را در چشمم، خوش تر و شيرين تر از خواب در چشم
الوسنان، و اثلج لصدرى من شربة الظّمان، حتّى اوثر
خواب آلود، و در دلم گواراتر از شربت گوارا و خنك در ذائقۀ (فرد) تشنه قرار ده تا به حدى كه
على هواى هواهما، و اقدّم على رضاى رضاهما،
ميل و رضاى خاطر آنها را بر ميل و رضاى خود مقدم دارم و نكويى و احسان
و استكثر برّهما بى و ان قلّ، و استقلّ برّى بهما و ان
پدر و مادرم را در حق خود اگر هم اندك باشد بسيار شمارم و نيكى خودم را در حق آنها اگر هم بسيار باشد اندك
كثر. (6) اللّهمّ خفّض لهما صوتى، و اطب لهما كلامى،
شمارم. (6) پروردگارا! صداى مرا با آنها آرام و آهسته گردان و سخنم را با پدر و مادر، شيرين و نكوگفتار بدار
ص:134
و الن لهما عريكتى، و اعطف عليهما قلبى، و صيّرنى بهما
و اخلاق و رفتارم را با آنها خوش و دلپسند ساز و دلم را بر آنها عطوف و مهربان ساز و مرا
رفيقا، و عليهما شفيقا. (7) اللّهمّ اشكر لهما تربيتى، و
رفيق آنها و شفيق و مهربان با آنها بگردان. (7) و در مقابل زحمت تربيت من به آنها جزاى خير عطا فرما و
اثبهما على تكرمتى، و احفظ لهما ما حفظاه منّى فى
چون مرا گرامى داشتند، به آنان اجر و ثواب كرامت كن و پاداش زحمت هايى كه دوران كودكى براى محافظتم
صغرى. (8) اللّهمّ و ما مسّهما منّى من اذى، او خلص
كشيدند براى آنها محفوظ دار. (8) پروردگارا! و هر آزار و اذيتى كه از من به آنها رسيده يا
اليهما عنّى من مكروه، اوضاع قبلى لهما من حقّ،
امر ناپسندى كه از من ديده اند يا حقى از حقوق آنها در نزد من ضايع شده،
فاجعله حطّة لذنوبهما، و علوّا فى درجاتهما، و زيادة فى
پس تو آن را سبب محو گناهانشان و علوّ مقاماتشان و ازدياد حسناتشان
حسناتهما، يا مبدّل السّيّئات باضعافها من الحسنات.
بگردان؛ اى خدايى كه گناهان خلق را به حسنه و ثواب به چندين برابر مبدل مى گردانى!
(9) اللّهمّ و ما تعدّيا علىّ فيه من قول، او اسرفا علىّ فيه
(9)اى خدا! و آنچه پدر و مادرم در گفتار بر من تعدّى و تفريط كردند يا در كردار زياده روى من فعل، او ضيّعاه لى من حقّ، او قصّرا بى عنه من
نمودند يا حقى از حقوق واجب مرا ضايع كردند يا در امر واجبى نسبت به من كوتاهى
واجب، فقد وهبته لهما، وجدت به عليهما، و رغبت
كردند، من همه را به آنها بخشيدم و به كلى از آنها درگذشتم و با شوق و رغبت
ص:135
اليك فى وضع تبعته عنهما، فانّى لا اتّهمهما على نفسى،
خواستارم كه وزر و وبالش را از دوش آنها بردارى. پس من آنها را نسبت به خودم، متهم نمى كنم،
و لا استبطئهما فى برّى، و لا اكره ما تولّياه من امرى
و آنها را در احسان كردن به خودم سهل انگار نمى شمارم و از آنچه درباره ام انجام داده اند اى پروردگار! ابدا
يا ربّ. (10) فهما اوجب حقّا علىّ، و اقدم احسانا الىّ،
ناراضى نيستم. (10) زيرا آنها حقوقشان بر من لازم و واجب تر و لطف و احسانشان بر من مقدم تر
و اعظم منّة لدىّ، من ان اقاصّهما بعدل، او اجازيهما
و نعمت (منت) شان بر من بزرگ تر از آنست كه من آنان را به عدل قصاص كنم يا آنان را به مثل (آنچه
على مثل. اين اذا - يا الهى - طول شغلهما بتربيتى؟
رفتار كردند) پاداش دهم. پس اى خداى من! (اگر چنين كنم) چه مى شود طول مدت عمرى كه صرف تربيت من
و اين شدّة تعبهما فى حراستى؟ و اين اقتارهما على
كردند؟ و كجا مى رود رنج و سختى كه در حفاظت و نگهبانى من كشيدند؟ و چه مى شود آن تنگى و سختى
انفسهما للتّوسعة علىّ؟ (11) هيهات، ما يستوفيان منّى
زندگانى كه به خود مى دادند تا وسيله توسعه و آسايش زندگانى مرا فراهم كنند؟ (11) هيهات! كه آنها حقشان را
حقّهما، و لا ادرك ما يجب علىّ لهما، و لا انا بقاض
از من كاملا دريافت نكردند و آنچه از اداى حق واجب آنها، بر عهدۀ من بود درنيافتند و من هم در خدمتگزارى
وظيفة خدمتهما. فصلّ على محمّد و اله، و اعنّى يا
آنان، انجام وظيفه نكردم پس درود فرست بر محمد و آل پاكش و مرا (در اداى حقوق آنها) يارى فرما؛ اى
خير من استعين به، و وفّقنى يا اهدى من رغب اليه،
خدايى كه تويى بهترين كسى كه از او يارى طلبند! و مرا موفق بدار اى راهنماترين كسى كه به او رغبت شود!
ص:136
و لا تجعلنى فى اهل العقوق للاباء و الامّهات (يوم
و مرا (در روز محشر) از آنان كه عاق پدر و مادرند قرار مده، «آن روزى كه
تجزى كلّ نفس بما كسبت و هم لا يظلمون). (12) اللّهمّ
هر نفسى در برابر عملى كه كرده است، پاداش داده شود و به آنها ستم نشود». (12) اى خدا!
صلّ على محمّد و اله و ذرّيّته، و اخصص ابوىّ بافضل
درود فرست بر محمد و اهل بيت معصوم و ذريۀ پاكش و والدين مرا به عطايى نيكوتر از
ما خصصت به اباء عبادك المؤمنين و امّهاتهم، يا
آنچه به والدين ساير بندگان باايمانت مرحمت كردى اختصاص ده اى
ارحم الرّاحمين. (13) اللّهمّ لا تنسنى ذكرهما فى ادبار
مهربان ترين مهربانان عالم! (13) اى خدا! ذكر و دعا به آنها را در عقب هر
صلواتى، و فى انا من اناء ليلى، و فى كلّ ساعة من
نمازى، و در هر لحظه از لحظات شب و در هر ساعت از
ساعات نهارى. (14) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و اغفر
ساعات روز فراموشم مگردان. (14) پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و مرا به واسطه دعايم در حق
لى بدعائى لهما، و اغفر لهما ببرّهما بى مغفرة حتما،
والدينم بيامرز؛ و آنها را هم به سبب نيكى و محبت هايى كه دربارۀ من كرده اند شامل مغفرت حتمى خود بگردان
و ارض عنهما بشفاعتى لهما رضى عزما، و بلّغهما بالكرامة
و به واسطه دعا و شفاعت من از آنها، به رضاى قطعى، از آنان راضى و خشنود باش و به كرامت و لطف ازلى
مواطن السّلامة. (15) اللّهمّ و ان سبقت مغفرتك لهما
خويش آنها را به منازل سلامت ابد برسان. (15) پروردگارا! اگر مغفرت و رحمتت بر آنها در ازل سبقت گرفته
ص:137
فشفّعهما فىّ، و ان سبقت مغفرتك لى فشفّعنى فيهما،
پس مرا به شفاعت آنها ببخش و اگر لطف و كرم و مغفرتت مرا در ازل شامل بوده، پس آنان را به شفاعت من
حتّى نجتمع برأفتك فى دار كرامتك، و محلّ مغفرتك
مشمول لطف و كرمت بگردان تا آنكه به رأفت و عنايتت، همگى در دار كرامت و سراى مغفرت و رحمتت
و رحمتك، انّك ذو الفضل العظيم، و المنّ القديم،
با هم مجتمع و همنشين باشيم كه همانا تويى صاحب فضل و رحمت بزرگ و عطا و احسان قديم و ازلى
و انت ارحم الرّاحمين.
و تويى مهربان ترين مهربانان عالم.
ص:138
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
لولده عليهم السّلام
براى فرزندانش كه بر آنان درود باد
(1) اللّهمّ و منّ علىّ ببقاء ولدى، و باصلاحهم لى و بامتاعى
(1)پروردگارا! بر من منت گزار به اين نعمت كه فرزندانم را باقى بدارى و آنها را براى من صالح گردانى و مرا به بهم. (2) الهى امدد لى فى اعمارهم، و زد لى فى اجالهم،
وجود آنها بهره مند و كامروا سازى. (2) اى خدا! عمر آنها را برايم طولانى گردان و بر ايام حياتشان بيفزا
و ربّ لى صغيرهم، و قوّ لى ضعيفهم، و اصحّ لى ابدانهم و
و خردسالشان را (به لطف و كرمت) براى من پرورش ده و ضعيفشان را قوى و نيرومند ساز و بدن هايشان و
اديانهم و اخلاقهم، و عافهم فى انفسهم، و فى جوارحهم،
دينشان و اخلاقشان را براى من سالم بدار و به آنها عافيت عطا فرما در جان هايشان و در اعضا و جوارحشان و
و فى كلّ ما عنيت به من امرهم، و ادرر لى و على يدى
در هرچه از امورشان كه نزد تو (يا من) مهم است، و براى من و به دست من روزيشان را وسيع
ارزاقهم. (3) و اجعلهم ابرارا اتقياء بصراء، سامعين
گردان. (3) و (اى خدا!) فرزندان مرا از نيكوكاران، متقيان، صاحبان بصيرت، شنواى حق
مطيعين لك، و لاوليائك محبّين مناصحين، و
و مطيع فرمان خودت قرار بده و همه را دوستدار و خيرخواه دوستان خود، و
ص:139
لجميع اعدائك معاندين و مبغضين، امين. (4)
معاند و دشمن با دشمنان خويش بدار؛ اين دعا را مستجاب فرما.(4)
اللّهمّ اشدد بهم عضدى، و اقم بهم اودى، و كثّر بهم
پروردگارا! بازويم را به وجود آنها نيرومند بگردان و به وسيله آنان نواقص امورم را اصلاح فرما و عدد (ياوران و
عددى، و زيّن بهم محضرى، و احى بهم ذكرى، و
خاندان) مرا به واسطه كثرت آنها بسيار گردان و محضر و محفلم را به وجودشان زينت بخش و نامم را به آنها
اكفنى بهم فى غيبتى، و اعنّى بهم على حاجتى، و اجعلهم
زنده دار و در غيبت من، امورم را به واسطه آنها كفايت فرما و به وجود آنها مرا بر انجام حوايج زندگانيم يارى كن
لى محبّين، و علىّ حدبين مقبلين، مستقيمين لى
و آنها را محب و دوستدار من قرار ده و بر من عطوف و مهربان ساز و رويشان را به سوى من و به راه مستقيم من
مطيعين، غير عاصين و لا عاقّين، و لا مخالفين و لا
بدار و همه را مطيع فرمان من و تارك عصيان من بگردان و عاق من و مخالف با امر من و خطاكار در حق من
خاطئين، (5) و اعنّى على تربيتهم و تأديبهم و برّهم، و هب
مگردان. (5) و (اى خدا!) مرا بر تربيت و ادب آنها، و نيكويى و احسان در حقشان يارى فرما و علاوه بر
لى من لدنك معهم اولادا ذكورا، و اجعل ذلك خيرا لى،
اين فرزندان، به من فرزندان ذكور ديگر هم از جانب خود عطا فرما و آن را برايم خير و نيك قرار ده
و اجعلهم لى عونا على ما سئلتك. (6) و اعذنى و ذرّيّتى
و آنها را معين و ياور من بر آنچه از حضرتت درخواست كرده ام بگردان. (6) و مرا و ذريّه و فرزندانم، همه را
من الشّيطان الرّجيم، فانّك خلقتنا و امرتنا و نهيتنا، و
از شيطان مردود در پناه خود گير كه (اى پروردگار!) تو محققا ما را آفريده اى و ما را امر كردى و نهى فرمودى و
ص:140
رغّبتنا فى ثواب ما امرتنا، و رهّبتنا عقابه، و جعلت
به ثواب آنچه كه به ما امر فرمودى تشويقمان نمودى و ما را از (نافرمانى و) عقابت ترسانيدى و براى ما دشمنى
لنا عدوّا يكيدنا، سلّطته منّا على ما لم تسلّطنا عليه
(از شيطان جن و انس) قرار دادى كه با ما مكر و حيله مى كند؛ و آن دشمن را بر ما تسلط دادى به آنچه كه ما را بر
منه، اسكنته صدورنا، و اجريته مجارى دمائنا،
او مسلط نساختى، او را در قلب ما منزل دادى و مانند خون در عروق و جوارح ما جارى ساختى و اگر از او
لا يغفل ان غفلنا، و لا ينسى ان نسينا، يؤمننا عقابك،
غفلت كنيم، از ما غافل نخواهد شد؛ و اگر فراموشش كنيم، ما را فراموش نخواهد كرد؛ آن دشمن، ما را از
و يخوّفنا بغيرك، (7) ان هممنا بفاحشة شجّعنا عليها،
عقاب تو ايمن مى كند و از غير تو مى ترساند. (7) اگر به كار زشتى توجه كنيم، سخت ما را بى باك مى سازد؛
و ان هممنا بعمل صالح ثبّطنا عنه، يتعرّض لنا
و اگر به كار صالح و شايسته اى همت گماريم، ما را به كندى از آن وامى دارد؛ شهوت هاى نفس را در نظر ما
بالشّهوات، و ينصب لنا بالشّبهات. ان وعدنا كذبنا، و
جلوه گر مى سازد و امور باطل شبيه به حق را بر ما برپا مى كند؛ اگر به ما وعده اى دهد، وعده اش همه دروغ است
ان منّانا اخلفنا، و الاّ تصرف عنّا كيده يضلّنا، و الاّ تقنا
و اگر به ما نويد و اميدى دهد تخلف كند. اگر تو مكر و فريب او را از ما دفع نكنى ما را گمراه گرداند و اگر ما را از
خباله يستزلّنا. (8) اللّهمّ فاقهر سلطانه عنّا بسلطانك،
دام هاى او محافظت نگردانى ما را بلغزاند. (8) خداوندا! تسلط او را بر ما، مغلوب سلطنت و قدرت خود بگردان؛
حتّى تحبسه عنّا بكثرة الدّعاء لك، فنصبح من كيده
تا آنكه به واسطه كثرت دعاهاى ما به درگاه حضرتت، شيطان را به حبس و زندان درافكنى كه از كيد و مكرش
ص:141
فى المعصومين بك. (9) اللّهمّ اعطنى كلّ سؤلى، و اقض
(محفوظ شويم و) در صف معصومان درآييم. (9) بارالها! تمام درخواست هايم را عطا فرما و حوايجم را
لى حوائجى، و لا تمنعنى الاجابة و قد ضمنتها لى،
برآور و از اجابت دعاها محرومم مگردان كه تو خود اجابت دعا را ضمانت فرموده اى
و لا تحجب دعائى عنك و قد امرتنى به، و امنن علىّ بكلّ
و دعاى مرا از درگاه رحمتت رد مگردان كه تو خود مرا امر به دعا فرمودى و اى خدا بر من منت گزار و هرچه را
ما يصلحنى فى دنياى و اخرتى، ما ذكرت منه و ما
كه امور دنيا و آخرتم را اصلاح مى كند به من عطا فرما، چه آنچه را كه ذكر كردم يا
نسيت، او اظهرت او اخفيت، او اعلنت او اسررت. (10)
فراموش كردم، اظهار داشتم يا در دل پنهان داشتم، چه آشكار درخواست كردم چه در پنهانى.(10)
و اجعلنى فى جميع ذلك من المصلحين بسؤالى ايّاك،
و (اى خدا!) در تمام اين درخواست ها به سبب درخواستى كه تنها از تو كردم، مرا از اصلاح كاران و رستگاران
المنجحين بالطّلب اليك، غير الممنوعين بالتّوكّل
عالم قرار ده؛ آنان كه از درخواستشان به درگاه حضرتت كامروا شدند و به خاطر توكل بر تو، محروم از لطف و
عليك، (11) المعوّدين بالتّعوّذ بك، الرّابحين فى
رحمتت نگرديدند. (11) آنان كه چون به تو پناهنده شدند در پناهت محفوظ گرديدند، آنان كه در تجارتى كه
التّجارة عليك، المجارين بعزّك، الموسع عليهم الرّزق
با تو كردند سود و بهرۀ كامل يافتند، آنان كه در جوار عزتت آرميدند، آنان كه
الحلال من فضلك الواسع بجودك و كرمك، المعزّين
از فضل و رحمت واسعت، و به واسطۀ جود و كرمت، روزى حلال يافتند، آنان كه
ص:142
من الذّلّ بك، و المجارين من الظّلم بعد لك، و
به وسيله تو از ذلت به عزت ابد رسيدند، آنان كه از ظلم (ستمكاران شرور جهان) در جوار عدل تو پناه بردند، و
المعافين من البلاء برحمتك، و المغنين من الفقر
آنان كه از هر رنج و بلا به واسطه رحمتت، عافيت و رستگارى يافتند، آنان كه از فقر خود به غناى ذاتى تو، از همه
بغناك، و المعصومين من الذّنوب و الزّلل و الخطأ
بى نياز شدند، آنان كه از هر گناه و لغزش و خطاكارى به واسطه خداترسى، معصوم و محفوظ
بتقواك، و الموفّقين للخير و الرّشد و الصّواب بطاعتك،
گرديدند، آنان كه در هركار خير و صواب و طريق رشد و هدايت، به واسطه طاعتت موفق شدند،
و المحال بينهم و بين الذّنوب بقدرتك، التّاركين
و تو به قدرت كامله ات ميان آنها و گناهان جدايى انداختى، آنان كه
لكلّ معصيتك، السّاكنين فى جوارك. (12) اللّهمّ
همه گناهانت را ترك كردند و در جوار عنايتت ساكن شدند. (12) بارالها!
اعطنا جميع ذلك بتوفيقك و رحمتك، و اعذنا من
و جميع آنچه را در اين دعا درخواست كردم، همه را به توفيق و رحمت خود عطا فرما و ما را از
عذاب السّعير، و اعط جميع المسلمين و المسلمات
عذاب آتش دوزخ در پناه خويش بدار و به تمام مردان و زنان مسلمان
و المؤمنين و المؤمنات مثل الّذى سئلتك لنفسى
و مرد و زن اهل ايمان، مانند آنچه را كه من از درگاه كرمت براى خود
و لولدى، فى عاجل الدّنيا و اجل الاخرة، انّك قريب
و فرزندانم خواستم، در حيات دو روزۀ دنيا و زندگانى ابدى آخرت عطا فرما؛ كه تو البته به ما نزديكى
ص:143
مجيب، سميع عليم، عفوّ غفور، رئوف رحيم. (13)
و اجابت مى فرمايى و شنوا و دانايى، و عفوكننده و آمرزنده، و رئوف و مهربانى.(13)
و اتنا فى الدّنيا حسنة، و فى الاخرة حسنة،
و به ما در دنيا حسنه و در آخرت حسنه عطا فرما
و قنا عذاب النّار.
و ما را از آتش دوزخ نگاه دار.
ص:144
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
لجيرانه و اوليائه اذا ذكرهم
دربارۀ همسايگان و دوستانش هنگامى كه متذكر حال آنها مى شد
(1) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و تولّنى فى جيرانى و موالىّ
(1)خدايا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و مرا در مورد رعايت حق همسايگان و دوستانم العارفين بحقّنا، و المنابذين لاعدائنا، بافضل ولايتك،
كه به حق ما معرفت دارند و با دشمنان ما در ستيزند، به نيكوترين وجه يارى فرما.
(2) و وفّقهم لاقامة سنّتك، و الاخذ بمحاسن ادبك،
(2)و آنها را موفق بدار به اقامه سنت (عدل و احسان) تو و اتخاذ آداب نيكوى دينت، فى ارفاق ضعيفهم، و سدّ خلّتهم، و عيادة مريضهم، و
در ارفاق و مساعدت به ضعفا، و در رفع حوايج آنها، و عيادت بيمارانشان، و
هداية مسترشدهم، و مناصحة مستشيرهم، و تعهّد
هدايت راه جويانشان به راه صلاح، و خيرخواهى نسبت به مشورت كنندگانشان و ديدار
قادمهم، و كتمان اسرارهم، و ستر عوراتهم، و نصرة
با مسافران از سفر برگشته شان، و پنهان داشتن اسرارشان، و پوشاندن عيوبشان، و يارى
مظلومهم، و حسن مواساتهم بالماعون، و العود عليهم
مظلومانشان، و مواسات و معاونت نيكو با آنان در معونه و مايحتاج زندگى، و رساندن فايده
بالجدة و الافضال، و اعطاء ما يجب لهم قبل السّؤال.
و منفعت به آنان به وسيله بخشش فراوان، و اعطاى آنچه را كه لازم و ضرورى آنهاست پيش از درخواست
ص:145
(3) و اجعلنى اللّهمّ اجزى بالاحسان مسيئهم، و اعرض
(3)و اى خدا! مرا موفق بدار كه با بدكاران آنها هم به احسان و نيكويى پاداش دهم، و از بالتّجاوز عن ظالمهم، و استعمل حسن الظّنّ فى
ستمكار و (ستمكارى) آنها درگذرم، و در حق همه آنان حسن ظن بكار
كافّتهم، و اتولّى بالبرّ عامّتهم، و اغضّ بصرى عنهم
برم، و با عموم آنها به نيكى رفتار نمايم، و عفيفانه چشم از (خطاى) آنها
عفّة، و الين جانبى لهم تواضعا، و ارقّ على اهل البلاء
بپوشم، و با آنها متواضع و گرم باشم، و از روى عاطفه و رحمت بر اهل بلاى آنها رقّت قلب
منهم رحمة، و اسرّ لهم بالغيب مودّة، و احبّ بقاء
داشته باشم (نه خشم و قهر)، و در غياب آنها هم دوستى با آنها را آشكار سازم، و از روى خيرخواهى بقاى
النّعمة عندهم نصحا، و اوجب لهم ما اوجب لحامّتى،
نعمت (و دولت و عزت) آنها را دوست بدارم، و بر آنان لازم و واجب بدانم آنچه را كه بر خويشانم لازم مى دانم؛
و ارعى لهم ما ارعى لخاصّتى. (4) اللّهمّ صلّ على محمّد
و رعايت كنم براى آنان، آنچه را كه براى نزديكانم رعايت مى كنم. (4) پروردگارا! درود فرست بر محمد
و اله، و ارزقنى مثل ذلك منهم، و اجعل لى اوفى
و آل پاكش و چنين رفتارى را از جانب آنها نصيب من فرما و براى من كامل ترين بهره ها
الحظوظ فيما عندهم، و زدهم بصيرة فى حقّى و معرفة
را از آنچه كه نزد آنان است مقرر فرما، و بصيرت آنها را به حق من و معرفتشان را به علم و فضل من زياد گردان
بفضلى، حتّى يسعدوا بى و اسعد بهم، امين ربّ العالمين.
تا آنان به واسطه من، و من هم به واسطه آنان سعادتمند شويم؛ اين دعا را مستجاب فرما، اى پروردگار عالميان!
ص:146
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
لاهل الثّغور
براى سپاهيان مرزها (مرزداران)
(1) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و حصّن ثغور المسلمين
(1)پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل اطهارش و سر حدّات و مرزهاى مسلمين را به عزت و جلال خود بعزّتك، و ايّد حماتها بقوّتك، و اسبغ عطاياهم من
محفوظ بدار و نگهبانان مرزها را به قوت و قدرت كامل خود يارى فرما و عطايا و انعامشان را از خزينۀ جود
جدتك. (2) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و كثّر عدّتهم،
و كرمت وافر گردان. (2) خدايا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و عدۀ آنها را زياد
و اشحذ اسلحتهم، و احرس حوزتهم، و امنع حومتهم،
و اسلحه آنها را مجهز و برّا ساز و حدود و جوانب لشگرگاهشان را حفظ و مستحكم فرما
و الّف جمعهم، و دبّر امرهم، و واتر بين ميرهم، و توحّد
و دل هاى آنان را با هم جمع و هم آهنگ ساز و تو خود مدبّر امرشان باش و آذوقۀ آنها را پى درپى عطا فرما و تو
بكفاية مؤنهم، و اعضدهم بالنّصر، و اعنهم بالصّبر،
خود به تنهايى مؤونة آنها را تكفل كن و به نصرت و فتح، ياريشان فرما و به صبر و شكيبايى، آنها را نيرو بخش
و الطف لهم فى المكر. (3) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله،
و تدبير و چاره جويى دقيق به آنان عطا فرما. (3) خدايا! درود فرست بر محمد و آل اطهارش
ص:147
و عرّفهم ما يجهلون، و علّمهم ما لا يعلمون، و بصّرهم
و آنچه را نمى دانند به آنان بشناسان و آنچه را عالم نيستند بياموز و به آنچه بينش ندارند بصيرت
ما لا يبصرون. (4) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و انسهم
و آگاهى بخش. (4) خدايا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و هنگام
عند لقائهم العدوّ ذكر دنياهم الخدّاعة الغرور، و امح
جنگ با دشمن، فكر دنياى مغروركنندۀ فريبنده را از خاطرشان ببر و فكر
عن قلوبهم خطرات المال الفتون، و اجعل الجنّة
و خيال مال فتنه انگيز دنيا را از لوح دل هايشان به كلى محو ساز و بهشت رضوان را
نصب اعينهم، و لوّح منها لابصارهم ما اعددت
نصب العين شان قرار ده و آشكار گردان در برابر ديدگانشان آنچه را آماده كرده اى
فيها من مساكن الخلد، و منازل الكرامة، و الحور
از قصرهاى بهشت خلد و منزل هاى عالى ابديت و حوران
الحسان، و الانهار المطّردة بانواع الاشربة، و الاشجار
زيبارو و انهار و جويبارهاى پر از انواع آشاميدنى ها و درختان
المتدلّية بصنوف الثّمر، حتّى لا يهمّ احد منهم
پربار به ميوه هاى گوناگون، تا هيچ كس روى از جنگ
بالادبار، و لا يحدّث نفسه عن قرنه بفرار. (5) اللّهمّ
برنتابد و هرگز خيال فرار از دشمنش در دل نياورد. (5) خدايا!
افلل بذلك عدوّهم، و اقلم عنهم اظفارهم، و فرّق
بدين وسيله دشمنانشان را درهم شكن و ناخن و چنگال دشمن را از پيكر آنان قطع كن؛ و ميان
ص:148
بينهم و بين اسلحتهم، و اخلع وثائق افئدتهم، و باعد
دشمنان و اسلحه جنگشان جدايى انداز و محل وثوق (و نقطۀ اتكاء) آنها را نابود ساز و ميان
بينهم و بين ازودتهم، و حيّرهم فى سبلهم، و ضلّلهم
آنها با محل آذوقه شان فاصله انداز و از راه پيشرفت، آنها را حيران و سرگردان ساز و هرجا
عن وجههم، و اقطع عنهم المدد، و انقص منهم العدد،
رو كنند گمراهشان گردان و مدد و كمك (همدستانشان) را از آنان قطع كن، و از عدۀ آنها بكاه
و املأ افئدتهم الرّعب، و اقبض ايديهم عن البسط، و
و دل هايشان را پر از خوف و بيم گردان و دستشان را از هر طرف كوتاه كن و
اخزم السنتهم عن النّطق، و شرّد بهم من خلفهم، و نكّل
زبانشان را از سخن گفتن قطع كن و به وسيله شكست آنان، پيروانشان را متفرق كن و پيروانشان را به واسطه
بهم من وراءهم، و اقطع بخزيهم اطماع من بعدهم.
شكست آنان به عقوبت و عذاب سخت درافكن و به خزى و مذلت آنها، طمع آنان را كه بعد از اينها مى آيند قطع
(6) اللّهمّ عقّم ارحام نسائهم، و يبّس اصلاب رجالهم،
فرما. (6) خدايا! تو رحم زنانشان را عقيم كن و پشت (صلب) مردانشان را خشك نما
و اقطع نسل دوابّهم و انعامهم، لا تأذن لسمائهم فى قطر،
و چهارپايان و گاو و گوسفندشان را مقطوع النسل گردان و به آسمانشان اذن يك قطره بارش مده
و لا لارضهم فى نبات. (7) اللّهمّ و قوّ بذلك محال اهل
و به زمينشان اجازۀ روييدن گياهى نفرما. (7) بار خدايا! و بدين وسيله ديار اهل اسلام را (پر نعمت) و نيرومند
الاسلام، و حصّن به ديارهم، و ثمّر به اموالهم، و فرّغهم
ساز و به آن نعمت ها، ديارشان را محفوظ دار و اموالشان را بابركت و زياد گردان و به آنها از جنگ و محاربه با
ص:149
عن محاربتهم لعبادتك، و عن منابذتهم للخلوة بك،
كفار، فراغت عنايت فرما تا به عبادتت پردازند و از كار زار با آنها آسوده شان ساز تا به خلوت با تو مشغول شوند
حتّى لا يعبد فى بقاع الارض غيرك، و لا تعفّر لاحد منهم
و تا آنكه ديگر در معمورۀ زمين هيچ كس غير تو را پرستش نكند و پيش احدى جز ذات يگانه تو،
جبهة دونك. (8) اللّهمّ اغز بكلّ ناحية من المسلمين
جبهه به خاك مذلت نسايد. (8) پروردگارا! در هر ناحيه (و هر شهر و ديارى) مسلمانان را
على من بازائهم من المشركين، و امددهم بملائكة
براى مبارزه در مقابل مشركان آن ناحيه گسيل دار و از لطف و كرمت، فرشتگان (رحمت و قدرتت) را
من عندك مردفين، حتّى يكشفوهم الى منقطع التّراب
پى درپى به مدد آنها فرست تا آنجا كه از قهر و غلبه مسلمين، تمام كافران منهزم شوند
قتلا فى ارضك و اسرا، او يقرّوا بانّك انت اللّه الّذى
و به قتل و اسارت، در همه روى زمين گرفتار آيند يا اقرار كنند كه محققا تويى يكتا خدايى كه
لا اله الاّ انت وحدك لا شريك لك. (9) اللّهمّ و اعمم
جز تو خدايى (در ملك وجود) نيست و تو را شرك و شريك (و مثل و مانندى) نخواهد بود. (9) خدايا! و همه
بذلك اعداءك فى اقطار البلاد من الهند و الرّوم و
دشمنانت را در تمام اقطار عالم به اين سرنوشت گرفتار كن از هند و روم و
التّرك، و الخزر و الحبش، و النّوبة و الزّنج، و السّقالبة
ديار ترك و خزر و ملك حبش و نوبه و سودان و زنگبار و سقالبيان
و الدّيالمة، و سائر امم الشّرك، الّذين تخفى اسماؤهم
و ديلميان و ساير امم مشرك كه نام و اوصافشان (بر ما )
ص:150
و صفاتهم، و قد احصيتهم بمعرفتك، و اشرفت عليهم
پنهانست و تو همه آنها را در علم ازلى خود شماره و احصا كرده اى و به قدرتت بر همه، محيط
بقدرتك. (10) اللّهمّ اشغل المشركين بالمشركين عن
و مسلطى. (10) پروردگارا! تو مشركان را به جنگ و نزاع با مشركان مشغول دار تا
تناول اطراف المسلمين، و خذهم بالنّقص عن
به اطراف و حدود ديار مسلمين دست درازى نكنند و آنها را عوض مسلمين به نقص و كاهش (جان و مال)
تنقّصهم، و ثبّطهم بالفرقة عن الاحتشاد عليهم. (11)
گرفتار ساز و به واسطۀ اختلاف كلمه و تفرقه، از تجمع و اتفاق بر عليه مسلمين بازدار.(11)
اللّهمّ اخل قلوبهم من الامنة، و ابدانهم من القوّة،
پروردگارا! تو دل هاى آنها را، از ايمنى و آرامش تهى گردان و قواى بدنى آنها را ضعيف ساز
و اذهل قلوبهم عن الاحتيال، و اوهن اركانهم عن
و قلوبشان را از فكر مكر و حيله غافل دار و اركان آنها (يعنى سران و شجاعانشان) را از مقاومت در مقابل
منازلة الرّجال، و جبّنهم عن مقارعة الابطال، و ابعث
رجال مسلمين ضعيف و سست گردان و آنان را از مبارزه با ابطال و شجاعان سپاه اسلام ترسان و هراسان ساز و
عليهم جندا من ملائكتك ببأس من بأسك، كفعلك
سپاهى از ملائك را به بأس و عذاب (و دفع و هلاك) آنها برانگيز مانند آنچه كه روز بدر كردى
يوم بدر، تقطع به دابرهم، و تحصد به شوكتهم، و
كه تا آخرين افراد مشركين را به قتل و اسارت هلاك گردانى و ريشه شوكت و اقتدار آنها را از بيخ و بن بركنى و
تفرّق به عددهم. (12) اللّهمّ و امزج مياههم بالوباء، و
جمعشان را پراكنده نمايى. (12) پروردگارا! و براى هلاك آنان، در آب هايشان (ميكروب) وبا و طاعون، و
ص:151
اطعمتهم بالادواء، و ارم بلادهم بالخسوف، و الحّ عليها
در طعامشان (ميكروب) امراض ديگر داخل ساز و بلادشان را به بلاى خسوف و زلزله ويران گردان و پيوسته
بالقذوف، و افرعها بالمحول، و اجعل ميرهم فى
ديارشان را به سنگ بلا خراب ساز و به خشكسالى و قحط درانداز و آذوقه آنها را در خشك و بى گياه ترين
احصّ ارضك و ابعدها عنهم، و امنع حصونها منهم،
سرزمين و دورترين اماكن از آنها قرار ده و حصار آن اماكن را مانع از دسترسى آنان به آذوقه شان بگردان
اصبهم بالجوع المقيم و السّقم الاليم. (13) اللّهمّ و ايّما
و آنها را به جوع و گرسنگى ممتد و مرض سخت دچار فرما. (13) پروردگارا! و هرگاه
غاز غزاهم من اهل ملّتك، او مجاهد جاهدهم من
جنگجويى از اهل ملت و شرع تو با آن كافران به جنگ برخيزد، يا آنكه مجاهدى از پيروان
اتباع سنّتك، ليكون دينك الاعلى، و حزبك الاقوى،
سنت و آيينت با آنها به جهاد و دفاع روى آورد تا دين توحيد تو برترى يابد و حزب و سپاه تو نيرومندتر شود
و حظّك الاوفى، فلقّه اليسر، و هيّئ له الامر، و تولّه
و بهرۀ خلق از معرفتت بيشتر گردد، پس (در امر جنگ) آسانى نصيبش كن و كارش را مرتب و مصالحش را مهيا
بالنّجح، و تخيّر له الاصحاب، و استقوله الظّهر، و اسبغ
ساز و به فتح و فيروزى ياريش فرما و براى او اصحاب و يارانى برگزين و پشت او را قوى كن و
عليه فى النّفقة، و متّعه بالنّشاط، و اطف عنه حرارة
آذوقه اش را فراوان و او را به نشاط و سرور قلبى بهره مند فرما و حرارت شوق و شدت ميل به وصول مقصود را
الشّوق، و اجره من غمّ الوحشة، و انسه ذكر الاهل
در او فرو نشان و از غم و اندوه وحشت جنگ، او را در پناه خود بدار و ياد اهل
ص:152
و الولد، (14) و أثر له حسن النّيّة، و تولّه بالعافية، و
و اولاد را از خاطرش ببر. (14) و او را به حسن نيت راهنمايى كن و عافيت و تندرستى را براى او عهده دار شو و
اصحبه السّلامة، و اعفه من الجبن، و الهمه الجرأة،
نعمت سلامت و صحتش را مستدام بدار و از ترس و كم دلى دورش دار و به او شجاعت و پردلى الهام كن
و ارزقه الشّدّة، و ايّده بالنّصرة، و علّمه السّير و السّنن،
و نيرومندى و پايدارى نصيبش فرما و به نصرت و فتح و ظفر مؤيدش بدار و سيره و سنن اسلامى را تعليمش ده
و سدّده فى الحكم، و اعزل عنه الرّياء، و خلّصه من
و در حكم ميان خلق، به عدل و سداد موفقش فرما و از ريا و سمعه دورش دار و قصدش را از
السّمعة، و اجعل فكره و ذكره و ظعنه و اقامته فيك
شهرت طلبى خالص گردان؛ و به لطف خود، همه فكر و ذكر، و حركت و سكونش را در راه خودت و خالص
و لك. (15) فاذا صافّ عدوّك و عدوّه فقلّلهم فى عينه،
براى حضرتت قرار ده. (15) و هرگاه با دشمنش و دشمن تو روبرو گرديد، سپاه دشمن را در چشم او اندك بنما
و صغّر شأنهم فى قلبه، و ادل له منهم، و لا تدلهم منه،
و شأن و شوكتشان را در قلب او كوچك گردان و او را بر دشمن مسلط ساز و دشمنان را بر او مسلط مساز؛
فان ختمت له بالسّعادة، و قضيت له بالشّهادة، فبعد
پس هرگاه ختم كارش بر سعادت باشد و قضا و قدرت بر او فيض شهادت خواسته، در اين صورت پس از آنكه
ان يجتاح عدوّك بالقتل، و بعد ان يجهد بهم الاسر، و
دشمنان را بسى به خاك هلاك افكند و مستأصل و زبون گردانيد و بعد از آنكه آنها را اسير و ذليل ساخت و
بعد ان تأمن اطراف المسلمين، و بعد ان يولّى عدوّك
بعد از آنكه نواحى ديار مسلمين را امن و امان گردانيد و بعد از آنكه دشمن تو را شكست داده و منهزم و مغلوب
ص:153
مدبرين. (16) اللّهمّ و ايّما مسلم خلف غازيا او مرابطا فى
نمود (شهادت را نصيبش فرما). (16) پروردگارا! و هر مسلمانى كه فرزند مجاهد و جنگجويى يا مرابط و
داره، او تعهّد خالفيه فى غيبته، او اعانه بطائفة من
سرحد دارى در خانه خود واگذارد، يا آنكه از جانشينانش، كسى را بر اين كار صالح و مهيا سازد و يا به قسمتى از
ماله، او امدّه بعتاد، او شحذه على جهاد، او اتبعه فى
مال يا سلاح و لوازم جهادش به مسلمانى اعانت و يارى كند يا وى را با تشويق براى امر جهاد برانگيزد و يا آنكه
وجهه دعوة، او رعى له من ورائه حرمة، فاجر له
در حضورش كسى را دعوت به پيروى از او كند يا در غيابش حرمت او را رعايت كند، پس تو به او،
مثل اجره وزنا بوزن، و مثلا بمثل، و عوّضه من فعله
به مانند آن كس كه خود جهاد مى كند اجر و پاداش عطا فرما، هموزن و همانند آن؛ و عوض كارش را در همين
عوضا حاضرا، يتعجّل به نفع ما قدّم، و سرور ما اتى به،
دنيا به او عطا فرما كه سود آنچه را پيشاپيش فرستاده و شادى كارى را كه انجام داده به زودى به دست آورد
الى ان ينتهى به الوقت الى ما اجريت له من فضلك،
تا آن گاه كه زمان او به انتها رسد (و مرگش فرارسد) و به آنچه از فضلت براى او روا داشته اى
و اعددت له من كرامتك. (17) اللّهمّ و ايّما مسلم اهمّه
و از كرمت براى او آماده نموده اى نايل شود. (17) پروردگارا! و هر مسلمانى كه امر اسلام را
امر الاسلام، و احزنه تحزّب اهل الشّرك عليهم، فنوى
مهم بداند و لشگركشى و اجتماعى مشركين بر عليه اسلام او را محزون و اندوهناك سازد و عزم جنگ و يا اقدام
غزوا، اوهمّ بجهاد، فقعد به ضعف، او ابطأت به فاقة،
و اهتمام به امر جهاد و دفاع كند، اما ضعف و ناتوانى مانع قيام او گردد يا فقر و بينوايى او را از جهاد بازدارد
ص:154
او اخّره عنه حادث، او عرض له دون ارادته مانع،
يا حادثه اى، كارش را به تأخير افكند يا هنگام اراده و اقدام، مانعى برايش پيش آيد،
فاكتب اسمه فى العابدين، و اوجب له ثواب
پس تو نام او را در دفتر اهل پرستش ثبت گردان و اجر و ثواب مجاهدان و جنگجويان اسلام را به او
المجاهدين، و اجعله فى نظام الشّهداء و الصّالحين.
عطا فرما و او را در صف شهيدان و بندگان شايسته خود قرار ده.
(18) اللّهمّ صلّ على محمّد عبدك و رسولك و ال محمّد،
(18)پروردگارا! درود و رحمت فرست بر محمد بندۀ (خاص) و رسول (گرامى) خويش و بر آل محمد، صلاة عالية على الصّلوات، مشرفة فوق التّحيّات،
درود و رحمتى بلندمقام تر از رحمت هاى ديگر، و برتر از درود و تحيات ديگر؛
صلاة لا ينتهى امدها، و لا ينقطع عددها، كاتمّ ما مضى
درودى فرست كه دورانش به انتها نرسد و شمارش به آخر منقطع نگردد؛ درود و رحمتى مانند كامل ترين درود و
من صلواتك على احد من اوليائك، انّك المنّان
رحمت هايى كه بر يكى از اولياى خود فرستادى كه البته تويى خداى بسيار عطابخش
الحميد، المبدئ المعيد، الفعّال لما تريد.
و ستوده صفات، كه مبدأ و آفرينندۀ عالم امكان و بازگردانندۀ قافله موجوداتى، و هرچه اراده فرمايى انجام دهى.
ص:155
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
متفزّعا الى اللّه عزّ و جلّ
در التجا و زارى به درگاه خداى عز و جل
(1) اللّهمّ انّى اخلصت بانقطاعى اليك، (2) و اقبلت بكلّى
(1)پروردگارا! همانا من خود را خالص (براى طاعتت) كردم و از همه خلق به سوى تو بريدم، (2) و با تمام عليك، (3) و صرفت وجهى عمّن يحتاج الى رفدك،
وجود روى به تو آوردم، (3) و روى از هركس كه محتاج عطاى توست بگردانيدم،
(4) و قلبت مسئلتى عمّن لم يستغن عن فضلك، (5)
(4)و حاجتم را از كسى كه از فضل و احسان تو بى نياز نيست برگردانيدم (و طلب نكردم).(5) و رايت انّ طلب المحتاج الى المحتاج سفه من
چون ديدم كه طلب حاجت كردن مخلوق محتاج از مخلوقى مثل خود، از سفاهت
رأيه، و ضلّة من عقله. (6) فكم قد رايت يا الهى من
انديشه و ضلالت عقل اوست. (6) اى خداى من! چه بسيار مردمى را ديدم كه
اناس طلبوا العزّ بغيرك فذلّوا، و راموا الثّروة من سواك
از درگاه غير تو عزت و حاجت طلبيدند و در عوض ذلت و محرومى يافتند و از غير تو ثروت و ملك خواستند
فافتقروا، و حاولوا الارتفاع فاتّضعوا، (7) فصحّ بمعاينة
و فقير شدند، و رفعت و بلندى طلب كردند و پست و ذليل شدند. (7) لذا انسان هوشمند به واسطه مشاهدۀ
امثالهم حازم وفّقه اعتباره، و ارشده الى طريق صوابه
امثال اين مردم، درست دريافت و از حال آنان به پند و عبرت موفق شد و اختيار و انتخابش، او را به راه
ص:156
اختياره. (8) فانت يا مولاى دون كلّ مسئول موضع
رشد و صلاح هدايت كرد. (8) پس اى مولاى من! تنها تويى مرجع درخواست من نه هيچ درخواست شدۀ
مسئلتى، و دون كلّ مطلوب اليه ولىّ حاجتى، (9) انت
ديگر و تنها تويى برآورندۀ حاجت من نه كس ديگر كه به سويش طلب حاجت برند. (9) و تويى
المخصوص قبل كلّ مدعوّ بدعوتى، لا يشركك احد
مخصوص به دعا و درخواست من پيش از آنكه كسى را بخوانم؛ و احدى را در اميدواريم به حضرتت با تو
فى رجائى، و لا يتّفق احد معك فى دعائى، و لا ينظمه
شريك ندانم؛ و در دعايم كسى را با تو همراه و همرديف نمى گردانم
و ايّاك ندائى. (10) لك يا الهى وحدانيّة العدد، و ملكة
و ندايم فقط به سوى توست. (10) مخصوص توست اى خداى من! وحدانيت و يگانگى عدد، ملك
القدرة الصّمد، و فضيلة الحول و القوّة، و درجة
و قدرت بى حد و نهايت، فضل و شرافت نيرو و قوّت، مقام
العلوّ و الرّفعة. (11) و من سواك مرحوم فى عمره، مغلوب
بلند و درجات رفيعه وجود. (11) و كليه موجودات، غير تو در زندگى خود عاجز و مورد ترحمند و بر
على امره، مقهور على شأنه، مختلف الحالات، متنقّل
انجام امور خويش مغلوب، و در شأن (و نيازمندى هاى) خود مقهور، داراى تحول و اختلاف حالات، و محكوم
فى الصّفات. (12) فتعاليت عن الاشباه و الاضداد، و
به انتقال و تغيير صفاتند. (12) پس تو برتر و متعالى تر از آنى كه همانند و همتايى داشته باشى، و
تكبّرت عن الامثال و الانداد، فسبحانك لا اله الاّ انت.
بزرگ تر و برتر از آنى كه مثل و مانندى براى تو باشد؛ پس پاك و منزهى و هيچ خدايى جز ذات يكتاى تو نيست.
ص:157
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
اذا قتّر عليه الرّزق
هنگامى كه رزق و روزى بر آن حضرت تنگ مى شد
(1) اللّهمّ انّك ابتليتنا فى ارزاقنا بسوء الظّنّ، و فى
(1)پروردگارا! تو ما را در رزق و روزى هايمان به بدگمانى و سوءظن، و در اجالنا بطول الامل، حتّى التمسنا ارزاقك من عند
مدت عمرمان به آرزوهاى دراز، امتحان فرموده اى تا اينكه ما رزق و روزى تو را از خلق كه همه
المرزوقين، و طمعنا بامالنا فى اعمار المعمّرين. (2)
روزى خوار تواند درخواست كرديم و در آرزوهايمان، به عمر دراز كهنسالان و معمّران عالم طمع بستيم.(2)
فصلّ على محمّد و اله، وهب لنا يقينا صادقا، تكفينا
پس درود فرست بر محمد و آل پاكش و به ما يقين درست و (ايمان كاملى) عطا فرما كه آن يقين، ما را
به من مؤونة الطّلب، و الهمنا ثقة خالصة تعفينا بها
از زحمت درخواست و طلب، كفايت نمايد و به ما وثوق و اعتماد خالص به حضرتت الهام فرما كه ما را
من شدّة النّصب، (3) و اجعل ما صرّحت به من عدتك
از سختى و تعب روزگار معاف سازد. (3) و آنچه را كه به طور صريح و روشن
فى وحيك، و اتبعته من قسمك فى كتابك، قاطعا
در وحى خود وعده فرمودى و در پى آن در كتابت سوگند ياد كردى، وسيله اى قرار ده كه غم
ص:158
لاهتمامنا بالرّزق الّذى تكفّلت به، و حسما للاشتغال
و اندوه ما را در رزقى كه خود آن را تكفل كردى قطع سازد و زحمت اشتغال ما را
بما ضمنت الكفاية له، (4) فقلت و قولك الحقّ
در آنچه كه كفايت آن را تو خود ضمانت فرمودى تخفيف دهد. (4) پس فرمودى و كلام تو حق و
الاصدق، و اقسمت و قسمك الابرّ الاوفى: (و فى
راست ترين كلام خواهد بود و قسم ياد نمودى و سوگندت راست ترين و كامل ترين سوگند است: «(اى بندگان)
السّماء رزقكم و ما توعدون)، (5) ثمّ قلت: (فو ربّ
رزق شما و هرچه به شما وعده دادند در آسمان (مشيت ازلى حق) است». (5) سپس فرمودى: «قسم به
السّماء و الارض انّه لحقّ مثل ما انّكم تنطقون).
پروردگار آسمان و زمين كه البته اين وعدۀ خدا حق و حقيقت است بدان سان كه شما با هم سخن مى گوييد».
ص:159
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
فى المعونة على قضاء الدّين
درخواست كمك براى اداى دين
(1) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و هب لى العافية من دين
(1)پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و مرا از رنج و غم دين عافيت بخش؛ دينى كه تخلق به وجهى، و يحار فيه ذهنى، و يتشعّب له فكرى،
آبرويم را مى كاهد (يا رخسارم را فرسوده مى دارد) و ذهنم را پريشان و فكرم را متفرق مى سازد
و يطول بممارسته شغلى. (2) و اعوذ بك يا ربّ من همّ
و شدت اهتمام به آن، شغل و كارم را طولانى مى گرداند. (2) اى پروردگار من! به تو پناه مى برم از همّ و غم
الدّين و فكره، و شغل الدّين و سهره، فصلّ على محمّد و
قرض مندى و از فكر و خيال آن و از انديشه در آن و بيدارى شبش. پس درود فرست بر محمد و
اله، و اعذنى منه. و استجير بك يا ربّ من ذلّته فى
آل پاكش و مرا از آن پناه ده و باز اى پروردگار! به تو پناه مى برم از ذلت و خوارى آن در
الحياة، و من تبعته بعد الوفاة، فصلّ على محمّد و اله،
حيات دنيا و از عقوبت آن در دار آخرت؛ پس درود فرست بر محمد و آل پاكش
و اجرنى منه بوسع فاضل، او كفاف واصل. (3) اللّهمّ
و مرا به ثروت بسيار و يا دارايى به حد كفاف و هميشگى، از غصه دين پناه بخش. (3) خدايا!
صلّ على محمّد و اله، و احجبنى عن السّرف و الازدياد،
درود فرست بر محمد و آل پاكش و مرا از اسراف و زياده روى بازدار
ص:160
و قوّمنى بالبذل و الاقتصاد، و علّمنى حسن التّقدير، و
و به بذل و بخشش به مستحقان، و به اقتصاد و ميانه روى در معاش استوارم ساز و حسن تقدير (و روش نيكو
اقبضنى بلطفك عن التّبذير، و اجر من اسباب الحلال
در زندگى) به من بياموز و به لطف خود مرا از اسراف نگاه دار و روزى هاى مرا از اسباب و وسيله هاى حلال،
ارزاقى، و وجّه فى ابواب البرّ انفاقى، و ازوعنّى من المال
روان گردان و انفاق و خرج كردنم را، در راه خير و احسان قرار ده، و از من دور دار مال و ثروتى كه
ما يحدث لى مخيلة او تأدّيا الى بغى، او ما اتعقّب منه
ايجاد كبر و غرور كند يا به ستم كشاند يا در پى آن به طغيان و خودسرى
طغيانا. (4) اللّهمّ حبّب الىّ صحبة الفقراء، و اعنّى على
افتم. (4) اى خدا! صحبت و رفاقت با فقيران را محبوب من گردان و مرا بر
صحبتهم بحسن الصّبر، (5) و ما زويت عنّى من متاع
دوستى و رفاقتشان، به صبر نيكو يارى فرما. (5) و هرآنچه را كه از متاع و مال
الدّنيا الفانية، فاذخره لى فى خزائنك الباقية، (6) و
دنياى فانى از من بازگرفتى، آن را در خزينه هاى باقى ابدى خود براى عالم آخرتم ذخيره ساز. (6) و
اجعل ما خوّلتنى من حطامها، و عجّلت لى من متاعها،
آنچه از حطام و نعم فانى دنيا به من داده اى و هم اكنون به دستم رسانده اى،
بلغة الى جوارك، و وصلة الى قربك، و ذريعة الى
آن را وسيلۀ رسيدن من به جوار حضرتت و واسطۀ نيل به مقام قربت و سبب وصول به بهشت رضوانت
جنّتك، انّك ذو الفضل العظيم، و انت الجواد الكريم.
قرار ده؛ كه تويى اى خداى من! صاحب فضل و كرم بزرگ و تويى عطابخش بى عوض و كريم و بزرگوار.
ص:161
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
فى ذكر التّوبة و طلبها
در ذكر و درخواست توبه
(1) اللّهمّ يا من لا يصفه نعت الواصفين، (2) و يا من
(1)اى خدا! اى آن كه توصيف وصف كنندگان تو را وصف نمى كند! (2) و اى خدايى كه لا يجاوزه رجاء الرّاجين، (3) و يا من لا يضيع لديه اجر
اميد اميدواران عالم از پيشگاه حضرتت فراتر نمى رود! (3) و اى خدايى كه اجر و پاداش نيكوكاران نزد او ضايع
المحسنين، (4) و يا من هو منتهى خوف العابدين، (5)
نخواهد شد! (4) اى خدايى كه اهل طاعت و عبادت از قهرت در منتها درجه خوفند!(5)
و يا من هو غاية خشية المتّقين. (6) هذا مقام من
و اى خدايى كه اهل زهد و تقوا از هيبتت در نهايت رتبه خشيتند! (6) اين است مقام و جايگاه كسى كه
تداولته ايدى الذّنوب، و قادته ازمّة الخطايا،
بازيچه دست گناهان گشته و دست خطاها، مهار اختيارش را به هر طرف مى كشد
و استحوذ عليه الشّيطان، فقصّر عمّا امرت به تفريطا،
و ديو رجيم بر جان او استيلا يافته؛ لذا در انجام فرمانت از روى تفريط كوتاهى كرده
و تعاطى ما نهيت عنه تغريرا، (7) كالجاهل بقدرتك
و از جهل و غرور به جانب آنچه از او نهى كردى دست دراز كرده است؛ (7) مانند كسى كه از قدرتت بر خويش
ص:162
عليه، او كالمنكر فضل احسانك اليه، حتّى اذا انفتح
بى خبر است يا به مانند آن كه فضل و احسانت را در حق خود منكر است؛ تا آن هنگام كه
له بصر الهدى، و تقشّعت عنه سحائب العمى، احصى
چشم هدايت بگشايد و ابرهاى عمى و ضلالت از پيش چشم بصيرتش برطرف شود (روز رحلت)؛ آن روز ظلم و
ما ظلم به نفسه، و فكّر فيما خالف به ربّه، فرأى كبير
ستم هايى كه به نفس خود كرده به شمار آرد و در آنچه با پروردگار خود مخالفت كرده به فكر فرو رود؛ پس در آن
عصيانه كبيرا، و جليل مخالفته جليلا، (8) فاقبل
حال بر بسيارى گناهان بزرگ خود بينا شده و عظمت مخالفت خود را به چشم مشاهده خواهد كرد. (8) پس
نحوك مؤمّلا لك، مستحييا منك، و وجّه رغبته
روى به درگاه تو كرده، با آرزو و اميدوارى به درگاهت، و با شرم و خجلت از حضرتت؛ و رغبتش را
اليك ثقة بك، فامّك بطمعه يقينا، و قصدك بخوفه
با اطمينان خاطر، متوجه تو ساخت. پس از روى يقين با طمع خود، آهنگ تو كرده و مخلصانه با ترس و بيم
اخلاصا، قد خلا طمعه من كلّ مطموع فيه غيرك، و
قصد تو نموده است در حالى كه از هر طمع شده اى غير از تو، طمعش را بريده؛ و
افرخ روعه من كلّ محذور منه سواك، (9) فمثل بين
ترسش از هر ترسناكى غير تو ريخته است. (9) پس در حضور
يديك متضرّعا، و غمّض بصره الى الارض متخشّعا،
حضرتت با حال تضرع و زارى ايستاده و چشم تذلل بر زمين افكنده
و طأطأ رأسه لعزّتك متذلّلا، و ابثّك من سرّه ما انت
و به حال ذلت در پيشگاه عزتت، از شرم سر به زير انداخته و فروتنانه اسرار پنهانش را بر تو عرضه مى دارد
ص:163
اعلم به منه خضوعا، و عدّد من ذنوبه ما انت احصى
در حالى كه تو بر آنها از خود او داناترى؛ و از سر خشوع، عدد گناهانش را به شماره مى آورد، در صورتى كه تو
لها خشوعا، و استغاث بك من عظيم ما وقع به فى علمك،
بهتر از او بر شمارش آگاهى؛ و از تو فريادرسى مى خواهد: از عظمت و بزرگى آنچه در علمت بر او واقع شده
و قبيح ما فضحه فى حكمك، من ذنوب ادبرت لذّاتها
و از زشتى گناهانى كه طبق حكم و فرمانت او را رسوا كرده؛ از گناهانى كه لذاتش سپرى شد
فذهبت، و اقامت تبعاتها فلزمت، (10) لا ينكر يا الهى
و رفت، و عذاب و عقاب آن بر جاى ماند و ملازمش گرديد. (10) در عين حال اى خدا!
عدلك ان عاقبته، و لا يستعظم عفوك ان عفوت عنه
عدل تو را هرگز انكار نكند اگر او را عقاب كنى؛ و عفو و كرم تو را عظيم شناسد اگر از او درگذرى
و رحمته، لانّك الرّبّ الكريم الّذى لا يتعاظمه غفران
و به حالش ترحم كنى؛ زيرا تويى آن خداى كريمى كه آمرزش گناه بزرگ خلق در نظرش
الذّنب العظيم. (11) اللّهمّ فها انا ذا قد جئتك مطيعا
بزرگ نيايد. (11) اى خدا! اينك من به درگاهت به اطاعت فرمان آمده ام
لامرك فيما امرت به من الدّعاء، متنجّزا وعدك فيما
بر آنچه از دعا به ما امر فرمودى؛ و انجاز و وفا به وعده ات را مى طلبم كه
وعدت به من الاجابة، اذ تقول: (ادعونى استجب
وعدۀ اجابت فرمودى، آنجا كه مى فرمايى: «دعا كنيد به درگاهم تا برايتان مستجاب
لكم). (12) اللّهمّ فصلّ على محمّد و اله، و القنى بمغفرتك
كنم». (12) بار خدايا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و مرا با مغفرت و عفو خود ملاقات كن،
ص:164
كما لقيتك باقرارى، و ارفعنى عن مصارع الذّنوب كما
چنان كه من با اعتراف (به گناهم) تو را ملاقات مى كنم؛ و مقامم را رفيع تر از آن گردان كه گناهان مرا به خاك
وضعت لك نفسى، و استرنى بسترك كما تأنّيتنى عن
هلاك افكند، چنان كه من به خوارى و فروتنى رو به درگاهت آوردم؛ و عيب و زشتى هايم را در پردۀ لطفت مستور
الانتقام منّى. (13) اللّهمّ و ثبّت فى طاعتك نيّتى، و احكم
دار، چنان كه مرا از انتقامت مهلت دادى. (13) پروردگارا! و نيت و قصد قلبيم را در طاعتت پايدار گردان و
فى عبادتك بصيرتى، و وفّقنى من الاعمال لما تغسل به
معرفت و بصيرتم را در پرستش خود استوار ساز و مرا از اعمال خير به كارى كه جانم را
دنس الخطايا عنّى، و توفّنى على ملّتك و ملّة نبيّك
از پليدى و ناپاكى خطا و گناهان پاك سازد موفق بدار و هنگام رحلت، مرا بر آيين خود و آيين پيغمبر خويش
محمّد عليه السّلام اذا توفّيتنى. (14) اللّهمّ انّى اتوب
محمد عليه السلام بميران. (14) خداوندا! در اين
اليك فى مقامى هذا من كبائر ذنوبى و صغائرها، و
موقعيت من به سوى تو توبه مى كنم از گناهان بزرگ و كوچكم، و
بواطن سيّئاتى و ظواهرها، و سوالف زلاّتى و حوادثها،
از سيئات پنهان و آشكارم، و از لغزش هاى گذشته و آينده ام؛
توبة من لا يحدّث نفسه بمعصية، و لا يضمر ان يعود
مانند توبه كسى كه ديگر فكر معصيت و گناه هم نكند و بازگشت به خطا و عصيان را ابدا در خيال
فى خطيئة. (15) و قد قلت يا الهى فى محكم كتابك،
راه ندهد. (15) و تو اى خدا! در كتاب محكم خود (قرآن عظيم) فرموده اى كه :
ص:165
انّك تقبل التّوبة عن عبادك و تعفو عن السّيّئات،
البته توبه بندگانت را مى پذيرى، و از گناهان مى گذرى،
و تحبّ التّوّابين، فاقبل توبتى كما وعدت، و اعف عن
و توبه كنان را دوست مى دارى؛ پس (اى خداى من!) توبه مرا چنان كه وعده فرمودى بپذير و اعمال
سيّئاتى كما ضمنت، و اوجب لى محبّتك كما شرطت.
زشتم را چنان كه ضمانت كردى عفو كن و محبتت را با من چنان كه شرط كردى حتم و لازم گردان.
(16) و لك يا ربّ شرطى ان لا اعود فى مكروهك، و
(16)و شرط من هم با تو اى پروردگار آنكه هرگز بازگشت به عملى كه ناپسند توست نكنم و ضمانى ان لا ارجع فى مذمومك، و عهدى ان اهجر
ضمانت كنم كه ديگر به كارى كه نزد تو ناشايسته است رجوع ننمايم و عهد كنم كه از اين پس،
جميع معاصيك. (17) اللّهمّ انّك اعلم بما عملت،
من از جميع معصيت و نافرمانيت دورى گزينم. (17) اى خداى من! تو به آنچه من كرده ام آگاه ترى،
فاغفر لى ما علمت، و اصرفنى بقدرتك الى ما احببت.
پس از هرآنچه مى دانى درگذر و به قدرت كاملت روى مرا به جانب آنچه محبوب توست بگردان.
(18) اللّهمّ و علىّ تبعات قد حفظتهنّ، و تبعات قد
(18)اى خداى من! و به ذمه من حقوقيست كه آنها را به خاطر دارم و حقوقى كه نسيتهنّ، و كلّهنّ بعينك الّتى لا تنام، و علمك الّذى
فراموش كرده ام و تمام آنها در مقابل چشم تو كه خواب ندارد و در حضور علم تو كه فراموشى و نسيان
لا ينسى، فعوّض منها اهلها، و احطط عنّى وزرها،
نپذيرد، همه عيان و مشهود است؛ پس به اهل آن حقوق، عوض عطا فرما و از من وزر و وبالش را محو فرما
ص:166
و خفّف عنّى ثقلها، و اعصمنى من ان اقارف مثلها.
و بار گران آن عصيان را بر من سبك گردان و مرا از آنكه باز به مانند آن عصيان مرتكب شوم نگهدارى كن.
(19) اللّهمّ و انّه لا وفاء لى بالتّوبة الاّ بعصمتك، و
(19)بارخدايا! من قدرت وفاى به توبه خويش ندارم مگر به حفظ و نگهدارى تو؛ و لا استمساك بى عن الخطايا الاّ عن قوّتك، فقوّنى بقوّة
من از خطا خوددارى نتوانم كرد مگر به قوت و نيروى حضرتت؛ پس (بارالها!) مرا به نيرويى كافى قوت
كافية، و تولّنى بعصمة مانعة. (20) اللّهمّ ايّما عبد تاب
و نصرت بخش و بر من عصمتى بگمار كه (از گناه) منعم نمايد. (20) بارالها! و چه بسا بنده اى كه از گناه به درگاه
اليك و هو فى علم الغيب عندك فاسخ لتوبته، و عائد
تو توبه كرده و او در نزد علم غيب تو (معلوم است كه) توبه اش را فسخ و باطل خواهد ساخت و به
فى ذنبه و خطيئته، فانّى اعوذ بك ان اكون كذلك،
جرم و گناه بازگشت مى كند. پس من به تو پناه مى برم كه اين چنين بنده اى باشم؛
فاجعل توبتى هذه توبة لا احتاج بعدها الى توبة،
پس همين توبه مرا توبه اى قرار ده كه ديگر بعد از اين توبه، محتاج به توبه ديگر نشوم،
توبة موجبة لمحو ما سلف، و السّلامة فيما بقى.
توبه اى كه موجب محو گناهان گذشته شود و باعث سلامتى از خطا و عصيان در باقى عمر گردد.
(21) اللّهمّ انّى اعتذر اليك من جهلى، و استوهبك سوء
(21)اى خدا! من از جهالت و نادانيم به درگاهت عذر خواه آمده ام و از عمل زشت خود از تو بخشش و آمرزش فعلى، فاضممنى الى كنف رحمتك تطوّلا، و استرنى
مى طلبم پس به لطف و احسان مرا در كنف رحمتت درآور و به
ص:167
بستر عافيتك تفضّلا. (22) اللّهمّ و انّى اتوب اليك من كلّ
فضل و كرم در پردۀ عافيتت مستور و محفوظ دار. (22) اى خدا! و من توبه مى كنم به سويت از هرچه
ما خالف ارادتك، او زال عن محبّتك، من خطرات
خلاف ارادۀ توست و يا هرچه كه سبب زوال محبت توست، از خطورات
قلبى، و لحظات عينى، و حكايات لسانى، توبة تسلم
قلبم و نگاه چشم و گفتار زبانم؛ آن چنان توبه اى كه
بها كلّ جارحة على حيالها من تبعاتك، و تأمن ممّا
به آن توبه، هريك از اعضا و جوارحم به سهم خود از كيفرت سالم بماند و از
يخاف المعتدون من اليم سطواتك. (23) اللّهمّ فارحم
انتقام دردناكت كه ستمكاران از آن مى هراسند ايمن گردد. (23) اى خدا! پس تو
وحدتى بين يديك، و وجيب قلبى من خشيتك،
بر تنهايى (و بى كسى) من در پيشگاه حضرتت، و بر طپش قلبم از ترست،
و اضطراب اركانى من هيبتك. فقد اقامتنى يا ربّ ذنوبى
و بر بيم و اضطراب اركان وجودم از هيبتت ترحم كن. كه اى پروردگار! گناهانم، مرا در پيشگاه حضورت،
مقام الخزى بفنائك، فان سكتّ لم ينطق عنّى احد،
با ذلت و خوارى بپا داشته؛ پس اگر من سكوت كنم، كسى از طرف من سخنى نخواهد گفت
و ان شفعت فلست باهل الشّفاعة. (24) اللّهمّ صلّ على
و اگر خود شفاعت خويش كنم، به شفاعت اهليت ندارم. (24) خدايا! درود فرست بر
محمّد و اله، و شفّع فى خطاياى كرمك، و عد على سيّئاتى
محمد و آل پاكش و كرمت را بر خطا و گناهم شفيع ساز و بر گناهانم
ص:168
بعفوك، و لا تجزنى جزائى من عقوبتك، و ابسط علىّ
به عفو و رحمتت بازگشت فرما و كيفر اعمالم را عذاب و عقوبتت قرار مده و نعمت و احسانت را بر من وسيع
طولك، و جلّلنى بسترك، و افعل بى فعل عزيز تضرّع اليه
گردان و مرا در پردۀ خود بپوشان و با من آن كن كه سلطان عزيزى با بندۀ ذليلى كه به سويش زارى مى كند خواهد
عبد ذليل فرحمه، او غنىّ تعرّض له عبد فقير فنعشه.
كرد پس بر او رحم مى كند؛ و يا آن گونه كه، شخص دارا با بندۀ فقيرى كه متعرض او شده انجام مى دهد؛ و او
(25) اللّهمّ لا خفير لى منك، فليخفرنى عزّك، و لا شفيع
احسان مى نمايد. (25) اى خدا! مرا پناه دهنده اى از (كيفر) تو نيست، پس بايد عزت و بزرگواريت پناهم دهد؛ و
لى اليك، فليشفع لى فضلك، و قد اوجلتنى خطاياى
مرا شفيعى به درگاهت نيست، پس بايد فضل و كرمت مرا شفاعت كند؛ و خطا و گناهانم سخت مرا هراسان
فليؤمنّى عفوك، (26) فما كلّ ما نطقت به عن جهل منّى
ساخته، پس بايد عفو و بخششت مرا ايمن سازد. (26) (اى خدا!) تمام آنچه كه به درگاهت عرض كردم چنان
بسوء اثرى، و لا نسيان لما سبق من ذميم فعلى، لكن
نيست كه اعمال بد خود را نمى دانم و يا گذشته و سابقه افعال زشتم را فراموش كرده ام، ليكن
لتسمع سماؤك و من فيها، و ارضك و من عليها، ما اظهرت
براى آن است كه آسمانت و هركه در آن است و زمينت و هركه بر روى آن وجود دارد، همه
لك من النّدم، و لجأت اليك فيه من التّوبة، (27)
ناله پشيمانى مرا بشنوند و فرياد و التجاء مرا به توبه و انابه به درگاه كرمت بنگرند؛(27)
فلعلّ بعضهم برحمتك يرحمنى لسوء موقفى، او تدركه
كه شايد كسى از آنان به رحمتت بر حال زار من و موقف سخت من ترحم كند، يا بر
ص:169
الرّقّة علىّ لسوء حالى، فينالنى منه بدعوة هى اسمع
بدى احوالم رقت آرد و عطوفت كند، تا ازو به دعايى در حق خود نايل شوم كه دعاى او از دعاى من نزد تو بهتر
لديك من دعائى، او شفاعة اوكد عندك من شفاعتى،
پذيرفته شود؛ يا به شفاعت كسى كه شفاعتش در پيشگاه حضرتت از شفاعت من محكم تر است نايل شوم،
تكون بها نجاتى من غضبك، و فوزتى برضاك. (28)
تا سبب نجات من از قهر و غضب تو گردد و سبب فوز و كاميابى من به مقام رضا و خشنوديت شود.(28)
اللّهمّ ان يكن النّدم توبة اليك فانا اندم النّادمين، و
اى خدا! اگر ندامت و پشيمانى از گناه، توبه و بازگشت به درگاه توست، پس من از همه عالم نادم و پشيمان ترم؛ و
ان يكن التّرك لمعصيتك انابة فانا اوّل المنيبين، و ان
اگر (عزم) ترك معصيت، انابه و رجوع است، پس من اول انابه كننده به حضرتت خواهم بود؛ و اگر استغفار
يكن الاستغفار حطّة للذّنوب فانّى لك من المستغفرين.
و طلب آمرزش از حضرتت، موجب محو گناهانست، پس من هم از مستغفران و آمرزش طلبان درگاه توأم.
(29) اللّهمّ فكما امرت بالتّوبة و ضمنت القبول، و
(29)اى خدا! چنان كه امر به توبه فرمودى و قبول توبه را ضمانت كردى و حثثت على الدّعاء و وعدت الاجابة، فصلّ على محمّد
خلق را ترغيب و تحريص به دعا نمودى و به آنان وعدۀ اجابت دادى، پس (اى خدا!) درود فرست بر محمد
و اله، و اقبل توبتى، و لا ترجعنى مرجع الخيبة من
و آل پاكش و توبه مرا هم به كرمت قبول فرما و مرا به محل محرومى و نااميدى از
رحمتك، انّك انت التّوّاب على المذنبين، و الرّحيم
درگاه رحمت خود بازمگردان كه همانا تويى كه براى بندگان گنهكارت بسيار توبه پذيرى و در حق
ص:170
للخاطئين المنيبين. (30) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله
خطاكاران تائب و نالان به درگاهت بى حد مهربانى. (30) خدايا! درود فرست بر محمد و آل پاكش
كما هديتنا به، و صلّ على محمّد و اله كما استنقذتنا
همان گونه كه به وسيله او ما را هدايت فرمودى؛ و درود فرست بر محمد و آل پاكش، همچنان كه ما را به وسيله
به، و صلّ على محمّد و اله صلاة تشفع لنا يوم القيامة
او نجات دادى. و باز درود و رحمت فرست بر محمد و آل پاكش چنان رحمتى كه ما را شفاعت كند روز قيامت
و يوم الفاقة اليك، انّك على كلّ شىء قدير،
و روز نياز و فقر ما به درگاهت؛ كه همانا تنها تو بر هرچيز قادر و توانايى
و هو عليك يسير.
و آن بر تو سهل و آسانست.
ص:171
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
بعد الفراغ من صلاة اللّيل لنفسه فى الاعتراف بالذّنب
بعد از فراغت از نماز شب در مقام اعتراف به گناه خود
(1) اللّهمّ يا ذا الملك المتأبّد بالخلود، (2) و السّلطان
(1)اى خداى عالم! اى داراى ملك پايندۀ ابدى! (2) و اى سلطان الممتنع بغير جنود و لا اعوان، (3) و العزّ الباقى على مرّ
مقتدر بدون سپاه و بى نياز از هر يار و ياور! (3) و اى صاحب عزت ابدى كه عزتت به مرور
الدّهور و خوالى الاعوام و مواضى الازمان و الايّام،
زمان و سپرى شدن ماه و سال ها و درگذشت روزان و روزگاران برقرار و بى زوال خواهد بود!
(4) عزّ سلطانك عزّا لاحدّ له باوّليّة، و لا منتهى له
(4)سلطنت چنان عزيز و بى حد و مرز است كه اوليتش بى حد، و آخريتش باخريّة، (5) و استعلى ملكك علوّا سقطت الاشياء دون
بى انتهاست؛ (5) و پادشاهى تو آن چنان بلند و رفيع است كه هرچيز قبل از
بلوغ امده، (6) و لا يبلغ ادنى ما استأثرت به من ذلك
رسيدن به غايت آن مقام، سقوط مى كند؛ (6) و بلندپايه ترين مدح و توصيف وصف كنندگان، به پايين ترين
اقصى نعت النّاعتين. (7) ضلّت فيك الصّفات، و
رتبه از آن مقام اختصاصى تو نخواهد رسيد. (7) هر وصف در مقام معرفتت گمراه شده، و
ص:172
تفسّخت دونك النّعوت، و حارت فى كبريائك لطائف
هر نعت و تعريف قبل از توصيف حضرتت از هم گسيخته، و لطيف ترين قواى ادراكى در مقام بزرگى و كبرياييت
الاوهام. (8) كذلك انت اللّه الاوّل فى اوّليّتك، و على
حيران و سرگردانست. (8) اين است وصف و نعتت كه: تويى خدايى كه در اوّليت خويش اولى و به موجب
ذلك انت دائم لا تزول، (9) و انا العبد الضّعيف عملا،
همين، وجودت ابدى و بى زوال است. (9) و من آن بنده ام كه عملم ضعيف و ناچيز است
الجسيم املا، خرجت من يدى اسباب الوصولات
و اميد و آرزويم بسى جسيم و بزرگ؛ اسباب وصول (به مقام قرب حضرتت) از دست من بيرونست،
الاّ ما وصله رحمتك، و تقطّعت عنّى عصم الامال
مگر آن سببى كه رحمتت به دست من دهد؛ و رشته آرزوها از من منقطع گرديده،
الاّ ما انا معتصم به من عفوك، (10) قلّ عندى ما اعتدّ
به جز رشته عفو و بخشتت كه من بدان چنگ زده ام. (10) بسيار كم است نزد من آنچه از
به من طاعتك، و كثر علىّ ما ابوء به من معصيتك،
طاعتت كه بتوانم آن را به حساب آورم؛ و بسيار زياد است آنچه از معصيت و نافرمانيت كه بدان رجوع مى كنم؛
و لن يضيق عليك عفو عن عبدك و ان اساء، فاعف
و عفو و رحمت بر بنده ات، هرگز بر تو سخت و دشوار نيست هرچند او بد كرده باشد؛ پس از گناه من
عنّى. (11) اللّهمّ و قد اشرف على خفايا الاعمال علمك،
درگذر. (11) پروردگارا! و البته علم تو بر اعمال پنهانى اشراف دارد
و انكشف كلّ مستور دون خبرك، و لا تنطوى عنك
و هر امر مستور و پنهانى در پيش آگاهيت مكشوف و هويداست؛ و از تو،
ص:173
دقائق الامور، و لا تعزب عنك غيّبات السّرائر، (12) و
دقايق و جزييات امور خلقت مخفى نيست و اسرار پنهان، از نظرت غايب نمى باشد. (12) و
قد استحوذ علىّ عدوّك الّذى استنظرك لغوايتى
دشمنت بر من مسلط گرديده، همان دشمنى كه براى فريب و اغواى من از تو فرصت خواسته
فانظرته، و استمهلك الى يوم الدّين لاضلالى فامهلته،
و تو فرصتش دادى و از تو تا روز قيامت براى گمراهى من مهلت طلبيده و تو مهلتش دادى؛
(13) فاوقعنى، و قد هربت اليك من صغائر ذنوب
(13)پس او مرا در ورطه گناهان درافكند در حالى كه من از گناهان صغيرۀ موبقة، و كبائر اعمال مردية، حتّى اذا قارفت معصيتك،
هلاك كننده و كبيرۀ تباه سازنده به سوى تو مى گريختم؛ تا آنگاه كه به معصيتت درافتادم
و استوجبت بسوء سعيى سخطتك، فتل عنّى عذار غدره،
و بدان كردۀ بد مستوجب قهر و غضب تو گشتم؛ در آن حال، عنان مكر و فريبش را از من بگردانيد
و تلقّانى بكلمة كفره، و تولىّ البراءة منّى، و ادبر مولّيا
و به كلمۀ كفر خود، مرا دعوت كرد، آنگاه از من تبرّى جست و به من پشت
عنّى، فاصحرنى لغضبك فريدا، و اخرجنى الى فناء
كرد و مرا تنها با خشم و غضب تو واگذارد و مرا در پيشگاه قهر
نقمتك طريدا، (14) لا شفيع يشفع لى اليك، و لا خفير
و انتقامت درافكند؛ (14) نه شفيعى كه به درگاهت مرا شفاعت كند و نه معينى كه
يؤمننى عليك، و لا حصن يحجبنى عنك، و لا ملاذ
مرا بر قهر تو ايمنى بخشد و نه سنگرگاهى كه در آن از خشمت پنهان شوم و نه ملجأ و پناهى كه
ص:174
الجأ اليه منك. (15) فهذا مقام العائذ بك، و محلّ
از (عذاب) تو آنجا پناهنده شوم. (15) بارى اين است مقام كسى كه به درگاه تو پناه مى آورد و اين است مرتبه
المعترف لك، فلا يضيقنّ عنّى فضلك، و لا يقصرنّ دونى
كسى كه در حضورت اعتراف مى كند؛ پس فضل و رحمت واسعت را از من دريغ مدار و رشته عفو و بخششت را
عفوك، و لا اكن اخيب عبادك التّائبين، و لا اقنط
بر من كوتاه مگردان و مرا محروم ترين بنده اى كه به درگاهت به تو بازآمده قرار مده، و نااميدترين كسى كه به
وفودك الاملين، و اغفر لى انّك خير الغافرين. (16)
اميدوارى بر تو وارد شده مگردان و مغفرت و آمرزشت را شامل حالم ساز كه همانا تو بهترين آمرزندگانى.(16)
اللّهمّ انّك امرتنى فتركت، و نهيتنى فركبت، و سوّل لى
اى خدا! تو مرا امر فرمودى و من ترك كردم؛ و مرا منع فرمودى و من مرتكب شدم؛ و خيالات باطل،
الخطاء خاطر السّوء ففرّطت، (17) و لا استشهد على
خطاها را بر من (نيكو) جلوه داد لذا راه تفريط (و عصيان) پيمودم؛ (17) نه مى توانم
صيامى نهارا، و لا استجير بتهجّدى ليلا، و لا تثنى علىّ
روزى را به روزه دارى، گواه خويش بگيرم و نه از شبى به خاطر تهجد و نماز شب پناه بجويم و نه به احياى سنتى
باحيائها سنّة، حاشا فروضك الّتى من ضيّعها هلك، (18)
پرداختم تا مرا بستايد؛ حاشا! كه هركس جانب احترام فرايض و واجباتت را فروگذارد هلاك خواهد شد.(18)
و لست اتوسّل اليك بفضل نافلة مع كثير ما اغفلت
بارى و من هرگز با فضيلت نافله اى به سويت متوسل نمى شوم در صورتى كه غفلت من
من وظائف فروضك، و تعدّيت عن مقامات حدودك
دربارۀ واجباتت زياد است، و در مقام حدود احكامت تجاوز و تعدى روا داشتم
ص:175
الى حرمات انتهكتها، و كبائر ذنوب اجترحتها، كانت
و هتك حرمت آن حدود نمودم و بسى گناهان بزرگ مرتكب شدم كه
عافيتك لى من فضائحها سترا. (19) و هذا مقام من
عافيت و عفو و كرمت بر فضيحت و رسواييم پرده پوشى كرد. (19) و اين مقام كسى است كه
استحيى لنفسه منك، و سخط عليها، و رضى عنك،
در نزد خويش از تو شرمنده و بر نفس خود خشمگين و از تو راضى و خشنود است؛
فتلقّاك بنفس خاشعة، و رقبة خاضعة، و ظهر مثقل
پس تو را ملاقات مى كند با نفس ذليل خاشع، و گردن كج و خاضع، و با پشتى خم زير بار سنگين
من الخطايا، واقفا بين الرّغبة اليك و الرّهبة منك،
گناهان، در صورتى كه بين حال اميد و رغبت به تو، و خوف و هراس از تو ايستاده.
(20) و انت اولى من رجاه، و احقّ من خشيه و اتّقاه،
(20)و تويى (خدايا!) سزاوارترين كسى كه به او اميدوارند و شايسته ترين كس كه بايد از او بترسند و پرهيز كنند.
فاعطنى يا ربّ ما رجوت، و امنّى ما حذرت، و عد علىّ
پس اى خدا! آنچه به كرمت اميدوارم عطا فرما و از آنچه مى ترسم مرا ايمن ساز و عوايد
بعائدة رحمتك، انّك اكرم المسئولين. (21) اللّهمّ
رحمتت را بر من كرامت فرما كه همانا تويى گرامى ترين كسى كه ازو درخواست مى كنند. (21) بار خدايا!
و اذ سترتنى بعفوك، و تغمّدتنى بفضلك فى دار الفناء
تو در دار دنيا و در حضور امثال و اقرانم، به عفو و كرمت بر عيوب و خطاهايم پرده كشيدى و به فضل و احسانت
بحضرة الاكفاء، فاجرنى من فضيحات دار البقاء،
زشتيم مستور فرمودى، پس مرا پناه ده از فضيحت و رسوايى در عالم بقا و دار آخرت،
ص:176
عند مواقف الاشهاد، من الملائكة المقرّبين، و الرّسل
در حضور و جايگاه گواهان، از فرشتگان مقرب و رسولان
المكرّمين، و الشّهداء و الصّالحين، من جار كنت اكاتمه
مكرم و شهيدان راه حق و صالحان، و از همسايگانم كه من اعمال زشتم را از آنان پنهان
سيّئاتى، و من ذى رحم كنت احتشم منه سريراتى، (22)
مى داشتم و از خويشانم كه در كارهاى مخفيانه ام از آنها شرم داشتم. (22) پروردگارا! من به پرده پوشى آنها
لم اثق بهم ربّ فى السّتر علىّ، و وثقت بك ربّ فى المغفرة
(همسايگان و خويشانم) بر خودم اطمينان خاطر نداشتم، اما به مغفرت و آمرزش تو اى پروردگار! اطمينان و
لى، و انت اولى من وثق به، و اعطى من رغب اليه، و
اعتماد كامل دارم؛ و تويى سزاوارترين فرد مورد اعتماد، و بخشنده ترين فردى كه به جانب او رغبت كنند، و
اراف من استرحم، فارحمنى. (23) اللّهمّ و انت حدرتنى
مهربان ترين كسى كه از او طلب رحمت كنند؛ پس به حال من ترحم فرما. (23) خداوندا! و تويى آن كسى كه
ماء مهينا، من صلب متضائق العظام، حرج المسالك،
هنگامى كه آب نطفه ناچيزى بودم مرا از پشت پدر از مجراى تنگ استخوان هاى درهم تنيده فرود آوردى
الى رحم ضيّقة، سترتها بالحجب، تصرّفنى حالا عن
و در تنگناى رحم مادر كه آن را در حجاب ها مستور گردانيده اى قرار دادى و از حالى به حالى ديگر متبدّل
حال، حتّى انتهيت بى الى تمام الصّورة، و اثبتّ فىّ
كردى؛ تا آنكه مرا به صورت بشرى كامل درآوردى و به من اعضا و جوارح عطا كردى،
الجوارح، كما نعتّ فى كتابك: نطفة ثمّ علقة ثمّ مضغة
چنان كه خود در كتاب خود وصف فرمودى كه: ما آدميان نخست نطفه بوديم و آنگاه علقه، سپس گوشت پاره
ص:177
ثمّ عظما (عظاما) ثمّ كسوت العظام لحما، ثمّ انشأتنى خلقا
و پس از آن استخوان و آنگاه استخوان ها را به گوشت پوشانيدى سپس مرا با خلقتى
اخر كما شئت. (24) حتّى اذا احتجت الى رزقك،
ديگر، آن چنان كه مى خواستى ايجاد كردى. (24) تا به رزق تو محتاج شدم
و لم استغن عن غياث فضلك، جعلت لى قوتا من فضل
و من هرگز بى نياز از فضل و احسانت نبودم، تو قوت و غذاى مرا از فضل و زيادى
طعام و شراب اجريته لامتك الّتى اسكنتنى جوفها،
طعام و شراب كنيزت (همان مادرم) قرار دادى؛ همو كه مرا در درون او مسكن دادى
و اودعتنى قرار رحمها. (25) و لو تكلنى يا ربّ فى تلك
و در جايگاه رحمش به وديعت گذاردى. (25) و اى پروردگار! اگر تو در اين
الحالات الى حولى، او تضطرّنى الى قوّتى، لكان الحول
حالات و دوران، مرا به نيروى خود وامى گذاردى و يا مضطر و ناچار به توانايى خودم مى گردانيدى، همانا نيرو
عنّى معتزلا، و لكانت القوّة منّى بعيدة، (26) فغذوتنى
از من جدا و قدرت و توانايى بسى از من دور بود. (26) پس مرا
بفضلك غذاء البرّ اللّطيف، تفعل ذلك بى تطوّلا علىّ الى
به فضل و كرمت، غذايى لطيف و نيكو عطا كردى، آن مهربانى ها را از روى احسان تا اين زمان
غايتى هذه، لا اعدم برّك، و لا يبطئ بى حسن صنيعك،
كه هستم دربارۀ من بجا مى آورى، هيچگاه محروم از احسانت نبودم و حسن و نيكوكاريت بر من زمانى دير نشد؛
و لا تتاكّد مع ذلك ثقتى، فاتفرّغ لما هو احظى لى عندك.
و با اين همه، اعتمادم نسبت به تو محكم تر نمى گردد تا براى آنچه كه در نزد تو برايم پربهره تر است خود را مهيا سازم.
ص:178
(27) قد ملك الشّيطان عنانى فى سوء الظّنّ و ضعف
(27)كه شيطان سخت عنان اختيار مرا در سوءظن و ضعف يقين به دست اليقين، فانا اشكو سوء مجاورته لى، و طاعة نفسى له،
گرفته؛ پس از بدى همجوارى با شيطان و اطاعت نفسم از او شكايت مى كنم؛
و استعصمك من ملكته، و اتضرّع اليك فى صرف كيده
و از تسلط او (بر خودم) از تو حفظ و عصمت مى طلبم، و در برگردانيدن مكر و فريبش از من به درگاه حضرتت
عنّى. (28) و اسئلك فى ان تسهّل الى رزقى سبيلا. فلك
تضرع و زارى مى كنم. (28) و از تو مى خواهم كه رزق مرا از راهى سهل و آسان عطا كنى؛ پس تو را
الحمد على ابتدائك بالنّعم الجسام، و الهامك الشّكر
شكر و ستايش مى كنم به خاطر نعمت هاى بزرگى كه در ابتدا و (بى سابقه) به من عطا فرمودى، و به خاطر آنكه
على الاحسان و الانعام، فصلّ على محمّد و اله، و سهّل
شكر احسان و انعامت را به قلبم الهام كردى؛ پس بر محمد و آل پاكش درود فرست و
علىّ رزقى، و ان تقنّعنى بتقديرك لى، و ان ترضينى بحصّتى
امر رزق مرا سهل و آسان مقرر فرما و به آنچه بر من مقدر فرموده اى مرا قانع گردان و به آنچه قسمت
فيما قسمت لى، و ان تجعل ما ذهب من جسمى و
و بهرۀ من قرار داده اى مرا راضى و خشنود دار و هرچه از جسمم كاسته
عمرى فى سبيل طاعتك، انّك خير الرّازقين. (29)
و از عمرم درگذشته، آن را در راه طاعت خود مقرر گردان كه تو بهترين روزى دهندۀ خلايقى.(29)
اللّهمّ انّى اعوذ بك من نار تغلّظت بها على من عصاك،
اى خدا! همانا به درگاه رحمتت پناه مى برم از آن آتش قهرت كه به آن آتش، بر اهل عصيان سختگيرى كردى
ص:179
و توعّدت بها من صدف عن رضاك، و من نار نورها
و بر آنان كه از راه رضاى تو رو گردانيدند به آن آتش، وعدۀ عقاب دادى؛ و از آن آتشى كه نورش
ظلمة، و هيّنها اليم، و بعيدها قريب، و من نار يأكل
عين ظلمت، راحت و آسايشش عين دردناكى و الم است و دوريش عين نزديكى است؛ و از آن آتشى كه
بعضها بعض، و يصول بعضها على بعض، (30) و من نار
بعضى شعله هايش بعضى ديگر را مى خورد و برخى بر برخى ديگر حمله ور شود. (30) و از آتشى كه
تذر العظام رميما، و تسقى اهلها حميما، و من نار لا تبقى
استخوان را سوزانده و خاكستر مى گرداند و اهل دوزخ را، آب سوزان حميم مى نوشاند؛ و از آن آتش كه هر كه
على من تضرّع اليها، و لا ترحم من استعطفها، و لا تقدر
به آن تضرع و زارى كند، توجه نكرده و او را ابقا نكند؛ و هركه ازو رحم و عطوفت طلبد ابدا ترحم نكند؛ و قادر
على التّخفيف عمّن خشع لها و استسلم اليها، تلقى
نيست براى آن كسى كه برايش فروتنى مى كند و تسليم او شده تخفيفى دهد؛ آتشى كه با ساكنانش
سكّانها باحرّما لديها، من اليم النّكال و شديد الوبال.
با شديدترين و سوزان ترين حرارت ملاقات مى كند، با عذاب دردناك و انتقام سخت، و وبال و حرمان ابدى.
(31) و اعوذ بك من عقاربها الفاغرة افواهها، و حيّاتها
(31)و به تو پناه مى برم از عقرب هاى دوزخ كه برگزيدن دوزخيان دهن ها گشاده اند، و از مارهاى دوزخ كه الصّالقة بانيابها، و شرابها الّذى يقطّع امعاء و افئدة
با دندان هاى زهرآلودشان به اهل دوزخ حمله ورند، و از نوشيدنى هاى دوزخ كه همه امعاء و احشاى دوزخيان را
سكّانها، و ينزع قلوبهم، و استهديك لما باعد منها،
قطعه قطعه سازد و قلب آنها را از جا بركند؛ و (اى خدا!) من از تو طريقى مى طلبم كه مرا از آتش دوزخ دور سازد
ص:180
و اخّر عنها. (32) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و اجرنى
و به كلى از آن بازدارد و به تأخير افكند. (32) خداوندا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و مرا
منها بفضل رحمتك، و اقلنى عثراتى بحسن اقالتك،
به فضل و رحمتت از آن آتش نجات بخش، و به گذشت نيكوى خود از لغزش هايم درگذر
و لا تخذلنى يا خير المجيرين. (33) اللّهمّ انّك تقى
و مرا خوار مگردان؛ اى بهترين پناه دهنده! (33) خداوندا! همانا تويى كه از كار ناپسند و ناشايسته
الكريهة، و تعطى الحسنة، و تفعل ما تريد، و انت على
محفوظ مى دارى و نيكوكارى عطا مى كنى و آنچه اراده كنى انجام مى دهى و تو بر
كلّ شىء قدير. (34) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله اذا ذكر
هرچيز توانايى. (34) پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل پاكش هنگامى كه نيكويان عالم ياد
الابرار، و صلّ على محمّد و اله ما اختلف اللّيل و
شوند؛ و درود فرست بر محمد و آل پاكش مادامى كه شب و روز در عالم رفت و آمد
النّهار، صلاة لا ينقطع مددها، و لا يحصى عددها، صلاة
كند، درودى كه طول مدتش منقطع نشود و عددش به شماره نيايد؛ درودى كه
تشحن الهواء، و تملأ الارض و السّماء، (35) صلّى اللّه
(عطرش) فضاى عالم را و (نام و شهرتش) عرصه زمين و آسمان را پر سازد. (35) درود خدا
عليه حتّى يرضى، و صلّى اللّه عليه و اله بعد الرّضا،
بر او تا به حدى كه او راضى و خشنود گردد و درود خدا بر او و بر خاندان پاكش بعد از رضايت او،
صلاة لاحدّ لها و لا منتهى، يا ارحم الرّاحمين.
درودى بى حد و بى انتها، اى مهربان ترين مهربانان عالم!
ص:181
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السّلام است:
فى الاستخارة
در استخاره
(1) اللّهمّ انّى استخيرك بعلمك، فصلّ على محمّد و
(1)پروردگارا! من از تو به سبب علمت (به خير و شر) طلب خير و سعادت مى كنم؛ پس درود فرست بر محمد و اله، و اقض لى بالخيرة، (2) و الهمنا معرفة الاختيار،
آل پاكش و بر من به خير حكم فرما؛ (2) و به ما، كار خير و نيكويى را كه بايد برگزينيم الهام كن
و اجعل ذلك ذريعة الى الرّضا بما قضيت لنا، و
و آن را وسيله اى قرار ده تا از آنچه براى ما مقدر كرده اى خشنود باشيم و
التّسليم لما حكمت، فازح عنّا ريب الارتياب، و ايّدنا
به آنچه بر ما حكم كرده اى تسليم گرديم؛ و از دل ما هر شك و ريب را دور گردان و ما را
بيقين المخلصين، (3) و لا تسمنا عجز المعرفة عمّا
به يقين بندگان با اخلاصت مؤيد فرما. (3) و ما را به ناتوانى از شناخت آنچه براى ما
تخيّرت، فنغمط قدرك، و نكره موضع رضاك، و نجنح
اختيار كرده اى گرفتار مساز تا در نتيجه، تقدير تو را مكروه داشته و آنچه تو مى پسندى، ناپسند ما باشد؛ و تمايل
الى الّتى هى ابعد من حسن العاقبة، و اقرب الى ضدّ
پيدا كنيم به آنچه كه از حسن عاقبت و سعادت دورتر، و به هلاكت و عذاب دنيا و آخرت نزديك تر
ص:182
العافية. (4) حبّب الينا ما نكره من قضائك، و سهّل
است. (4) و آنچه را از حكم قضاى نافذت مكروه داريم محبوب ما گردان؛ و آنچه
علينا ما نستصعب من حكمك، (5) و الهمنا الانقياد
از فرمانت كه بر نفس امارۀ ما صعب و مشكل است بر ما آسان گردان؛ (5) و به ما اطاعت و انقياد
لما اوردت علينا من مشيّتك، حتّى لا نحبّ تأخير ما
از هرچه بر ما خواسته اى را الهام نما تا جايى كه تعجيل هرچه را كه تو خواهى، ابدا تأخيرش را
عجّلت، و لا تعجيل ما اخّرت، و لا نكره ما احببت،
نخواهيم؛ و تعجيل آنچه را تو به تأخير مى افكنى نطلبيم؛ و هرچه پسند تو است، ناپسند ما نباشد؛
و لا نتخيّر ما كرهت. (6) و اختم لنا بالّتى هى احمد
و چيزى كه مكروه و ناپسند توست، ابدا دلپسند ما نگردد. (6) و عاقبت و خاتمه كار ما را شايسته ترين
عاقبة، و اكرم مصيرا، انّك تفيد الكريمة، و تعطى
عاقبت و گرامى ترين سرانجام قرار ده؛ كه (اى خدا!) تويى كه كرامت مى بخشى و عطاى بزرگ
الجسيمة، و تفعل ما تريد، و انت على كلّ شىء قدير.
مى دهى؛ و تويى كه هرچه بخواهى مى كنى و تنها تو بر هر كار قادرى.
ص:183
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
اذا ابتلى او رأى مبتلى بفضيحة بذنب
هنگامى كه گرفتار مى شد يا فردى را به رسوايى گناه گرفتار مى ديد
(1) اللّهمّ لك الحمد على سترك بعد علمك، و معافاتك
(1)اى خدا! ستايش مخصوص توست به خاطر پرده پوشى تو بعد از علمت (به گناهان)، و به خاطر گذشت بعد خبرك، فكلّنا قد اقترف العائبة فلم تشهره، و ارتكب
بعد از آگاهيت (به كردار بندگان)؛ هريك از ما به بدكارى مشغول است اما تو او را به اعمال بدش مشهور ننمودى؛
الفاحشة فلم تفضحه، و تستّر بالمساوى فلم تدلل
و مرتكب گناه و افعال زشت است، و تو او را مفتضح و رسوا نساختى و بدكارى هاش را از نظرها پنهان داشته و
عليه. (2) كم نهى لك قد اتيناه، و امر قد وقفتنا عليه
كسى را بر آن آگاه ننمودى. (2) اى خدا! چه بسيار نهى تو كه آن را بجا آورديم و چه بسيار اوامرى كه ما را از آن
فتعدّيناه، و سيّئة اكتسبناها، و خطيئة ارتكبناها،
مطلع ساختى و در آن، راه تعدّى و عصيان پيموديم و چه بسيار سيّئات كه كسب كرديم و چه خطاها كه مرتكب شديم
كنت المطّلع عليها دون النّاظرين، و القادر على
و تنها تو بر آن مطلع بودى نه هيچ ناظر ديگر، در صورتى كه
اعلانها فوق القادرين، كانت عافيتك لنا حجابا دون
فوق هر قدرتى قادر بودى كه آن قبايح را آشكار سازى؛ اما عفو و بخشايشت جلوى چشم بينندگان حجاب
ص:184
ابصارهم، و ردما دون اسماعهم. (3) فاجعل ما سترت
گرديد و از شنيدن آن خطاها، جلوى گوش خلق سدّ محكم كشيد. (3) پس (اى خداى كريم!) آنچه از عيب و
من العورة، و اخفيت من الدّخيلة، واعظا لنا و زاجرا
عارهاى ما كه مستور كردى و نواقصى كه مخفى نمودى آن را واعظ ما قرار ده و موجب انزجار و دورى
عن سوء الخلق و اقتراف الخطيئة، و سعيا الى التّوبة
از بدخويى ها، و سبب ترك خطاها بگردان و سبب تلاش براى توبه
الماحية، و الطّريق المحمودة، (4) و قرّب الوقت فيه،
محو كنندۀ (گناهان) و پيمودن طريق پسنديده قرار ده. (4) و وقت اين توفيق را به ما نزديك ساز
و لا تسمنا الغفلة عنك، انّا اليك راغبون، و من
و ما را به غفلت از ياد خود دچار مساز كه (اى خداى من!) ما به تو، شوق و رغبت قلبى داريم و از
الذّنوب تائبون. (5) و صلّ على خيرتك اللّهمّ من
گناهان، پشيمان و تائب هستيم. (5) و خدايا! درود فرست بر برگزيده ات از
خلقك، محمّد و عترته الصّفوة من بريّتك الطّاهرين،
همه خلايق، حضرت محمد مصطفى و عترت پاكش كه برگزيده از تمام خلقند
و اجعلنا لهم سامعين و مطيعين كما امرت.
و ما را هم از كرمت پذيرندۀ تعليمات و مطيع دستورات آنان قرار ده، همان گونه كه خودت امر فرمودى.
ص:185
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
فى الرّضا اذا نظر الى اصحاب الدّنيا
در مقام رضا و خشنودى هنگامى كه حال اهل دنيا را مشاهده مى كرد
(1) الحمد للّه رضى بحكم اللّه، شهدت انّ اللّه قسم
(1)ستايش خداى را كه به حكم (قضا و قدرش) راضى و خشنودم، گواهى مى دهم كه خداى متعال، معايش عباده بالعدل، و اخذ على جميع خلقه
رزق و نصيب خلق را از هرجهت به عدل تقسيم فرموده و بر همه خلق خود، به فضل و احسان تعهد
بالفضل. (2) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و لا تفتنّى بما
فرموده. (2) پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و مرا هم مبتلا مكن به واسطه عطايى كه به مردم دادى
اعطيتهم، و لا تفتنهم بما منعتنى، فاحسد خلقك،
(و دچار حسد مساز)؛ و مردم را هم به عطايى كه از من منع كردى مبتلا مگردان؛ مبادا من بر خلق تو حسد برم
و اغمط حكمك. (3) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و طيّب
و بر حكم تو ناراضى و خشمناك شوم. (3) خدايا! بر محمد و آل پاكش درود فرست و هميشه مرا به قضا و قدر
بقضائك نفسى، و وسّع بمواقع حكمك صدرى، و
خود، دلشاد بدار و به من در موقعيت هايى كه حكم تو فرمان مى دهد سعۀ صدر (و خشنودى) عطا فرما و مرا
هب لى الثّقة لاقرّ معها بانّ قضاءك لم يجر الاّ بالخيرة،
اطمينان كاملى بخش تا هميشه معترف باشم كه حكم قضاى تو جز به خير و سعادت خلق جارى نخواهد گشت
ص:186
و اجعل شكرى لك على ما زويت عنّى اوفر من شكرى
و شكر و سپاسگزاريم را بر آنچه از من منع فرمودى، از شكر آنچه به من عطا كردى بيشتر ساز
ايّاك على ما خوّلتنى، (4) و اعصمنى من ان اظنّ بذى عدم
و وافرتر گردان. (4) و مرا محفوظ دار از اينكه گمان باطل كنم كه فقيران
خساسة، او اظنّ بصاحب ثروة فضلا، فانّ الشّريف
خوار و ذليل، و اغنيا صاحب فضيلت و شرافتند؛ زيرا شريف
من شرّفته طاعتك، و العزيز من اعزّته عبادتك.
كسى است كه طاعت و بندگى تو، به او شرافت داده است و عزيز كسى است كه به عبادت عزت يافته.
(5) فصلّ على محمّد و اله، و متّعنا بثروة لا تنفد، و ايّدنا
(5)پس بر محمد و آل پاكش درود فرست و ما را هم به ثروتى كه هيچگاه زوال ندارد بهره مند گردان و به عزتى بعزّ لا يفقد، و اسرحنا فى ملك الابد، انّك الواحد الاحد
كه ابدا فنا نپذيرد تأييد فرما و به ما در ملك ابدى خود، آزادى كامل عطا فرما؛ كه تويى يگانه و يكتا
الصّمد، الّذى لم تلد و لم تولد، و لم يكن لك كفوا احد.
و بى نياز؛ تو آن كسى كه فرزندى ندارى و فرزند كسى نيستى و تو را در عالم هيچ كفو و مثل و مانندى نيست.
ص:187
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
اذا نظر الى السّحاب و البرق و سمع صوت الرّعد
هنگامى كه ابر آسمان و تابش برق را مى ديد و غرش رعد را مى شنيد
(1) اللّهمّ انّ هذين ايتان من اياتك، و هذين عونان
(1)اى خداى بزرگ! به حقيقت اين رعد و برق آسمانى، دو نشان از آيات قدرتت و دو خدمتگزار من اعوانك، يبتدران طاعتك برحمة نافعة، او
از خادمان درگاه تواند؛ كه به طاعتت مبادرت مى كنند: يا با (باران) رحمتى سودمند يا
نقمة ضارّة، فلا تمطرنا بهما مطر السّوء، و لا تلبسنا بهما
با (بارش) قهر و غضب زيانبار؛ پس بر ما به واسطه اين رعد و برق، باران غضب مباران و بر ما
لباس البلاء. (2) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و انزل
جامه ابتلا و محنت و الم مپوشان. (2) خدايا! بر محمد و آل پاكش درود و رحمت فرست و از
علينا نفع هذه السّحائب و بركتها، و اصرف عنّا اذاها
اين ابر (و رعد و برق) ها، خير و بركتشان را بر ما امت نازل فرما و آزار و زيانشان را از ما
و مضرّتها، و لا تصبنا فيها بافة، و لا ترسل على معايشنا
دور ساز و با آنها بر ما آفتى مرسان و بر محصول زراعت ما كه وسيله معاش ماست نقص و عيبى
عاهة. (3) اللّهمّ و ان كنت بعثتها نقمة، و ارسلتها
نفرست. (3) اى خدا! و اگر اين ابرها را براى قهر و انتقام بر ما برانگيخته اى و از
ص:188
سخطة، فانّا نستجيرك من غضبك، و نبتهل اليك فى
روى غضب فرستاده اى، ما از قهر و غضبت به درگاه رحمتت پناه مى بريم و در درخواست
سؤال عفوك، فمل بالغضب الى المشركين، و ادر رحى
عفو و بخششت، به سويت تضرع و زارى مى كنيم؛ پس قهر و غضبت را به جانب ديار مشركان بگردان و آسياى
نقمتك على الملحدين. (4) اللّهمّ اذهب محل بلادنا
عذابت را بر عليه ملحدان به گردش درآور. (4) پروردگارا! تو خشكى سرزمينمان را به سقايت و آبيارى رحمتت
بسقياك، و اخرج وحر صدورنا برزقك، و لا تشغلنا عنك
برطرف گردان و به وسيله رزق و روزيت، وسوسه و انديشه بد را از دل ما بيرون ساز؛ و ما را از توجه به
بغيرك، و لا تقطع عن كافّتنا مادّة برّك، فانّ الغنىّ من
حضرتت، مشغول غير مگردان و از ما اصل برّ و احسان خود را منقطع مگردان كه (اى خدا!) بى نياز كسى است
اغنيت، و انّ السّالم من وقيت، (5) ما عند احد دونك
كه تو او را غنى و بى نياز كنى و سالم كسى است كه تو او را حفظ كنى. (5) جز تو كسى را قدرت دفاع از حوادث
دفاع، و لا باحد عن سطوتك امتناع، تحكم بما شئت
نيست و از سطوت و قهر و قدرتت، كسى را ياراى سركشى و مقاومت نخواهد بود؛ تويى تنها كسى كه حكمت به
على من شئت، و تقضى بما اردت فى من اردت. (6)
هرچه خواهى و بر هركه خواهى نافذ است و هر حكم كه خواهى، در حق هركه خواهى اجرا مى كنى.(6)
فلك الحمد على ما وقيتنا من البلاء، و لك الشّكر على
بارى حمد و ستايش مخصوص توست، به خاطر آنچه از بلاهاى عالم كه ما را از آن حفظ كردى و شكر و سپاس
ما خوّلتنا من النّعماء، حمدا يخلّف حمد الحامدين
مخصوص توست به خاطر آنچه از نعم عالم كه به ما عطا كردى، آن چنان حمد و سپاسى كه جانشين حمد تمام
ص:189
وراءه، حمدا يملأ ارضه و سماءه، (7) انّك المنّان
ستايش كنندگان عالم گردد، حمدى كه زمين و آسمان را پر گرداند. (7) كه همانا تويى عطابخش
بجسيم المنن، الوهّاب لعظيم النّعم، القابل يسير
به عطاهاى بزرگ و بخشندۀ بى عوض به نعمت هاى عظيم؛ تويى كه حمد اندك بندگان را
الحمد، الشّاكر قليل الشّكر، المحسن المجمل
مى پذيرى و شكر ناچيزشان را سپاس مى گزارى تويى صاحب احسان و نيكويى به بندگان
ذو الطّول، لا اله الاّ انت اليك المصير.
و داراى عطا و نعم (بى پايان) خدايى جز تو يكتا خداى عالم نيست و بازگشت تمام اهل عالم به سوى توست.
ص:190
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
اذا اعترف بالتّقصير عن تأدية الشّكر
هنگامى كه از اداى شكر و سپاس ايزد متعال اظهار عجز مى كرد
(1) اللّهمّ انّ احدا لا يبلغ من شكرك غاية الاّ حصل
(1)اى خداى بزرگ! هيچ كس در شكر و سپاست به نهايتى نمى رسد مگر آنكه عليه من احسانك ما يلزمه شكرا، (2) و لا يبلغ مبلغا
از احسان تو چيزى به او مى رسد (نعمت توانايى بر شكر) كه شكرى ديگر بر او لازم آيد. (2) و هيچ كس در
من طاعتك و ان اجتهد الاّ كان مقصّرا دون
راه اطاعتت، هرقدر هم سعى و كوشش كند به جايى نمى رسد مگر آنكه در انجام وظيفه طاعتت، آن چنان كه
استحقاقك بفضلك، (3) فاشكر عبادك عاجز عن
شايسته فضل توست تقصير كرده. (3) پس (اى خداى بزرگ!) شكرگزارترين بندگانت از اداى
شكرك، و اعبدهم مقصّر عن طاعتك. (4) لا يجب
حق شكرت عاجزند و ساعى ترين خلق در عبادت و بندگيت، در طاعت تو مقصرند. (4) (اى خدا!) هيچ كس
لاحد ان تغفر له باستحقاقه، و لا ان ترضى عنه
نيست كه مغفرت و آمرزشت، به استحقاق بر او واجب و لازم شود و احدى نيست كه به وسيله عمل خود
باستيجابه. (5) فمن غفرت له فبطولك، و من رضيت
مستوجب رضا و خشنوديت گردد. (5) پس هركس را آمرزيدى به صرف كرم و احسان توست و از هركه خشنود
عنه فبفضلك، (6) تشكر يسير ما شكرته، و تثيب على
شدى آن هم به سبب فضل و عطاى توست. (6) اندك شكرى كه بجاى آورده شود سپاس مى گزارى و به
ص:191
قليل ما تطاع فيه، حتّى كانّ شكر عبادك الّذى اوجبت
اندك طاعتى كه انجام داده شود ثواب عطا مى كنى، تا به حدى كه گويا شكر بندگانت - كه ثواب و پاداش بر آن
عليه ثوابهم، و اعظمت عنه جزاءهم، امر ملكوا
شكر را، خود لازم و واجب فرموده اى و جزاى آن را عظيم تر از آن شكر قرار داده اى - امرى بوده كه بندگانت
استطاعة الامتناع منه دونك فكافيتهم، اولم يكن
بر آن شكر بدون توفيق تو قدرت و تمكن داشته اند كه آنان را پاداش مى دهى و يا
سببه بيدك فجازيتهم، (7) بل ملكت - يا الهى - امرهم
علت و سبب اين شكر به دست تو نبوده كه آنها را جزا مى دهى. (7) در حالى كه اى خداى من! تو عهده دار امور
قبل ان يملكوا عبادتك، و اعددت ثوابهم قبل
آنان بودى قبل از آنكه به عبادتت بپردازند؛ و ثوابشان را آماده كرده بودى قبل از
ان يفيضوا فى طاعتك، و ذلك انّ سنّتك الافضال،
آنكه به فيض عبادتت نايل شوند، و البته چنين است، چرا كه سنت ازلى تو فضل و كرم،
و عادتك الاحسان، و سبيلك العفو. (8) فكلّ البريّة
و عادت هميشگى تو جود و احسان، و طريقه نيكوى تو عفو و بخشش است. (8) بارى (اى خداى من!) تمام خلايق
معترفة بانّك غير ظالم لمن عاقبت، و شاهدة بانّك
مقرّ و معترفند كه هركس را تو عقاب كنى محققا به او ظلم و بيداد نكرده اى و همه شاهدند كه
متفضّل على من عافيت، و كلّ مقرّ على نفسه بالتّقصير
به هركس عافيت و سلامت بخشى، به او فضل و كرم نموده اى و تمام بندگان، در انجام وظيفه شكرى كه تو
عمّا استوجبت، (9) فلولا انّ الشّيطان يختدعهم عن
مستوجب آنى به تقصير خود معترفند. (9) پس اگر شيطان به خدعه و فريب، بندگان را از
ص:192
طاعتك ما عصاك عاص، و لو لا انّه صوّر لهم الباطل
راه طاعتت دور نمى كرد، هيچ گنهكارى از طريق طاعتت به راه عصيان نمى رفت و اگر ديو رجيم، باطل را در
فى مثال الحقّ ما ضلّ عن طريقك ضالّ. (10) فسبحانك
نظرشان به صورت حق جلوه گر نمى ساخت، هيچ گمراهى از راه تو گمراه نمى شد. (10) پس پاك و منزهى تو!
ما ابين كرمك فى معاملة من اطاعك او عصاك، تشكر
چقدر لطف و كرمت نسبت به اهل طاعت و معصيت بر همه عالم روشن و آشكار است؛ پاداش مى دهى
للمطيع ما انت تولّيته له، و تملى للعاصى فيما تملك
مطيعان را، بر عملى كه تو خود بر آنها قدرت و موفقيت عطا كردى و اهل عصيان را مهلت مى دهى در صورتى كه
معاجلته فيه، (11) اعطيت كلاّ منهما ما لم يجب له،
مالك بر تعجيل عقوبتشان بودى. (11) پس اى خدا! تو بر هر كدام از آنها چيزى عطا كردى كه سزاوارشان نيست
و تفضّلت على كلّ منهما بما يقصر عمله عنه، (12) و لو
و به هر كدام چيزى تفضل نمودى كه عمل آنها از آن كمتر است. (12) و اگر
كافأت المطيع على ما انت تولّيته لاوشك ان يفقد
با اهل طاعت نسبت به آنچه كه خود متولى انجام آن بوده اى به عدالت رفتار مى كردى، چه بسا او ثواب تو را
ثوابك، و ان تزول عنه نعمتك، و لكنّك بكرمك
از دست مى داد و نعمتت از او زايل مى گشت؛ ليكن تو به كرمت
جازيته على المدّة القصيرة الفانية بالمدّة الطّويلة
به او در قبال عملى كه در مدت كوتاه و فانى (دنيا) بجاى آورده، اجر و پاداش طولانى و جاودانه (بهشت)
الخالدة، و على الغاية القريبة الزّائلة بالغاية المديدة
عطا كردى، و در قبال اعمالى كه پايانش نزديك و زايل شدنى است به چيزى پاداش دادى كه پايانش طولانى و
ص:193
الباقية. (13) ثمّ لم تسمه القصاص فيما اكل من رزقك
باقى است. (13) و هنوز از او بازخواست نكردى آنچه از رزق و روزى تو خورده
الّذى يقوى به على طاعتك، و لم تحمله على المناقشات
كه به واسطه آن بر طاعتت قدرت يافته؛ و هنوز مناقشه و سخت گيرى نكرده اى
فى الالات الّتى تسبّب باستعمالها الى مغفرتك، و لو
نسبت به اسباب و آلاتى كه با استفادۀ آنها، باعث وصول به آمرزشت گشته؛ و اگر
فعلت ذلك به لذهب بجميع ما كدح له، و جملة ما
با او چنين مى كردى، تمام آنچه كه برايش زحمت كشيده و تمام آنچه كه
سعى فيه جزاء للصّغرى من اياديك و مننك، و لبقى
در انجام آن سعى و كوشش نموده، در برابر كوچك ترين نعمت و احسانت از دست مى رفت، و او
رهينا بين يديك بسائر نعمك، فمتى كان يستحقّ شيئا
همچنان در پيشگاه تو در گرو، و بدهكار ساير نعمت هايت بود؛ در اين صورت كى و كجا مستحق كم ترين
من ثوابك؟ لا، متى (14) هذا - يا الهى - حال من اطاعك،
ثواب تو بود؟ نه، هرگز (مستحق نبود)! (14) اى خداى من! اين حال كسى است كه تو را اطاعت كرده
و سبيل من تعبّد لك، فامّا العاصى امرك، و المواقع
و راه كسى است كه براى تو عبادت نموده است؛ اما نسبت به نافرمان امرت و مرتكب
نهيك، فلم تعاجله بنقمتك لكى يستبدل بحاله
نهيت، تعجيل در عقاب و انتقامشان نفرمودى تا بلكه حال
فى معصيتك حال الانابة الى طاعتك، و لقد كان
نافرمانى و عصيانشان را بدل به توبه و انابه به سوى طاعتت كنند و البته
ص:194
يستحقّ فى اوّل ما همّ بعصيانك كلّ ما اعددت لجميع
اى خداى من! آن بندۀ عاصى در اولين مرتبه كه به معصيتت اهتمام كرد بر تمام عقاب و انتقامى كه براى همه
خلقك من عقوبتك، (15) فجميع ما اخّرت عنه من
خلق مهيا كردى مستحق و سزاوار بود؛ (15) پس عذاب هايى كه از او به تأخير
العذاب، و ابطأت به عليه من سطوات النّقمة و
افكندى و هر مجازات خواركننده و عقاب سخت كه در آن كندى
العقاب، ترك من حقّك و رضى بدون واجبك. (16)
نمودى، حقى است براى تو كه آن را ترك فرموده اى و رضايتى است كه بر تو واجب نيست.(16)
فمن اكرم - يا الهى - منك؟ و من اشقى ممّن هلك عليك؟
بارى اى خداى من! از تو كريم تر در عالم كيست؟ و چه كسى بدبخت تر از آن كسى است كه به سبب مخالفت با
لا، من؟! فتباركت ان توصف الاّ بالاحسان، و كرمت
تو هلاك شود؟ نه، هيچ كس نيست! پس تو منزه و برتر از آنى كه جز با احسان توصيف شوى، و بزرگوارتر از آنكه
ان يخاف منك الاّ العدل، لا يخشى جورك على من
كسى جز از عدل تو بترسد؛ از اينكه بر كسى كه نافرمانيت را كرده ستم كنى، بيمى
عصاك، و لا يخاف اغفالك ثواب من ارضاك. فصلّ
نمى رود و از فراموشى تو در ثواب دادن به كسى كه تو را خشنود ساخته ترسى نيست؛ پس درود فرست
على محمّد و اله، و هب لى املى، و زدنى من هداك
بر محمد و آل پاكش و به من هم آنچه آرزومندم عطا فرما و بر من آن چنان هدايتت را بيفزا
ما اصل به الى التّوفيق فى عملى، انّك منّان كريم.
كه به وسيله آن به توفيق در عملم برسم؛ كه همانا تنها تويى كه نعمت هايت بى حساب و كرمت بى انتهاست.
ص:195
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
فى الاعتذار من تبعات العباد، و من التّقصير فى
در عذرخواهى به درگاه خدا از تبعات اعمال و تقصير از اداى
حقوقهم، و فى فكاك رقبته من النّار
حقوق بندگان و طلب رهايى از عذاب نيران
(1) اللّهمّ انّى اعتذر اليك من مظلوم ظلم بحضرتى
(1)پروردگارا! من به درگاه تو عذر مى خواهم از اين كه به مظلومى در حضور من ظلمى رسيده باشد و من او را فلم انصره، و من معروف اسدى الىّ فلم اشكره، و من
يارى نكرده باشم؛ و از اين كه خيرى از كسى به من رسيده باشد و من شكر او را بجا نياورده باشم؛ و از اينكه
مسىء اعتذر الىّ فلم اعذره، و من ذى فاقة سئلنى
خطاكارى از من عذر خواسته باشد و من عذرش را نپذيرفته باشم؛ و از اين كه فقيرى، از من درخواست چيزى كرده
فلم اوثره، و من حقّ ذى حقّ لزمنى لمؤمن فلم اوفّره،
و من بر او ايثار نكرده باشم؛ و از اين كه حقى از حقوق مؤمنى بر من واجب شده باشد و من به حد كامل آن را ادا
و من عيب مؤمن ظهر لى فلم استره، و من كلّ اثم عرض
نكرده باشم؛ و از اين كه عيب كسى بر من آشكار شده و من آن عيب را نپوشانيده باشم؛ و از هر گناه كه بر من
لى فلم اهجره. (2) اعتذر اليك - يا الهى - منهنّ و من
پيشامد كرده و من از آن دورى نكرده باشم. (2) از همه اين خطاها و امثال اين گناهان اى خدا! به درگاهت
ص:196
نظائرهنّ، اعتذار ندامة يكون واعظا لما بين يدىّ
عذر مى خواهم، عذرى كه با ندامت و پشيمانى مقرونست و اگر امثال آن گناهان برايم پيشامد كند، برايم
من اشباههنّ. (3) فصلّ على محمّد و اله، و اجعل
پندآموز باشد. (3) پس درود فرست بر محمد و آل پاكش؛ و
ندامتى على ما وقعت فيه من الزّلاّت، و عزمى على ترك
پشيمانيم را از معاصى گذشته، و عزمم را بر ترك
ما يعرض لى من السّيّئات، توبة توجب لى محبّتك
آنچه از گناهان كه در آينده پيش مى آيد، توبۀ من قرار ده، توبه اى كه موجب محبت و لطف تو با من شود؛
يا محبّ التّوّابين.
اى خدا! اى دوستدار توبه كنندگان!
ص:197
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
فى طلب العفو و الرّحمة
در درخواست عفو و رحمت الهى
(1) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و اكسر شهوتى عن كلّ
(1)پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل پاكش و ميل و قواى شهوانى مرا از هر كار حرام درهم محرم، و ازو حرصى عن كلّ مأثم، و امنعنى عن اذى كلّ
شكن و حرصم را از هر كار بد بركنار دار و مرا از جور و آزار هر
مؤمن و مؤمنة و مسلم و مسلمة. (2) اللّهمّ و ايّما عبد
مرد و زن مؤمن و مسلمان بازدار. (2) بار خدايا! هر بنده اى كه
نال منّى ما حظرت عليه، و انتهك منّى ما حجزت
مرا به كارى آزرده كه تو او را منع كرده بودى، يا حرمتى از من دريده كه به حكم تو، بر او
(حجرت) عليه، فمضى بظلامتى ميّتا، او حصلت لى قبله
ممنوع بوده و آن بندۀ تو، با ظلم و ستمى كه به من كرده از دنيا رفته، و يا زنده است و حق من نزد
حيّا، فاغفر له ما المّ به منّى، و اعف له عمّا ادبر به
اوست، پس او را در ستم و آزارى كه به من كرده بيامرز و در حقى كه از من برده از او
عنّى، و لا تقفه على ما ارتكب فىّ، و لا تكشفه عمّا
درگذر؛ و او را به خاطر آنچه كه دربارۀ من مرتكب شده (در عقبات قيامت) متوقف مگردان؛ و از
ص:198
اكتسب بى، و اجعل ما سمحت به من العفو عنهم،
گناهى كه نسبت به من مرتكب شده پرده برمدار؛ و عفو و مسامحه و بخشش من از ايشان،
و تبرّعت به من الصّدقة عليهم، ازكى صدقات
و صدقه و احسانى را كه به آنان بخشيدم، نيكوترين صدقه
المتصدّقين، و اعلى صلات المتقرّبين، (3) و عوّضنى
صدقه دهندگان عالم قرار ده و از عالى ترين صله و عطايى كه مقربان درگاهت ببخشند بگردان. (3) و عوض
من عفوى عنهم عفوك، و من دعائى لهم رحمتك، حتّى
عفو من از ايشان، تو هم از من درگذر و به جاى دعاى خيرى كه در حق آنان كردم، رحمتت را شامل حالم ساز تا
يسعد كلّ واحد منّا بفضلك، و ينجو كلّ منّا بمنّك.
به فضل و كرمت، ما همه به سعادت رسيم و به جود و احسانت همه ما از عقابت نجات يابيم.
(4) اللّهمّ و ايّما عبد من عبيدك ادركه منّى درك، او
(4)اى خدا! و هر آن بنده از بندگانت كه عيب و نقصى از من به او رسيده، يا مسّه من ناحيتى اذى، او لحقه بى او بسببى ظلم، ففتّه
اذيت و المى از طرف من ديده، يا ظلم و جورى از من يا به سبب من به او شده، پس حقى ازو ضايع
بحقّه، او سبقته بمظلمته، فصلّ على محمّد و اله،
كردم يا به ستم و جورى بر او سبقت گرفتم، پس (اى خداى مهربان!) بر محمد و آل پاكش درود فرست
و ارضه عنّى من وجدك، و اوفه حقّه من عندك، (5)
و آن بنده ستم رسيده را به جود و كرمت از من راضى بگردان و از نزد خود، حق او را به حد كامل عطا فرما.(5)
ثمّ قنى ما يوجب له حكمك، و خلّصنى ممّا يحكم به
آنگاه از گرفتارى به مظلمه او كه حكم تو آن را ايجاب مى كند مرا نگه دار و از آنچه كه عدلت به آن حكم مى كند
ص:199
عدلك، فانّ قوّتى لا تستقلّ بنقمتك، و انّ طاقتى
مرا آزاد ساز كه (اى خدا!) قوّت و توان من تاب قهر و انتقام تو را ندارد و طاقتم
لا تنهض بسخطك، فانّك ان تكافنى بالحقّ تهلكنى،
تحمل خشم و غضبت نتواند، كه اگر تو به حق و عدالت مرا جزا دهى به يقين هلاكم خواهى كرد
و الاّ تغمّدنى برحمتك توبقنى. (6) اللّهمّ انّى استوهبك
و اگر بر من لباس رحمت و مغفرتت را نپوشانى مرا ذليل و خوار خواهى نمود. (6) خدايا! من از تو درخواست
- يا الهى - ما لا ينقصك بذله، و استحملك ما لا يبهظك
عفو و بخششى دارم كه اى خداى من! آن بخشش چيزى از تو نكاهد؛ و از تو برداشتن بارى را مى خواهم كه
حمله. (7) استوهبك - يا الهى - نفسى الّتى لم تخلقها
برايت مشقتى بار نيارد. (7) اى خدا! از تو بر نفس خود موهبت و بخشش مى طلبم؛ آن نفس و روحى كه آن را
لتمتنع بها من سوء، او لتطرّق بها الى نفع، و لكن انشأتها
نيافريدى كه زيانى از ذات خود دور كنى و يا نفعى بر حضرتت عايد سازى؛ بلكه آن را آفريدى براى اثبات قدرت
اثباتا لقدرتك على مثلها، و احتجاجا بها على شكلها.
خود جهت خلقت چنين موجودى و براى اينكه نشان دهى كه مى توانى چنين موجودى را شكل و صورت بخشى.
(8) و استحملك من ذنوبى ما قد بهظنى حمله، و
(8)و از تو درخواست مى كنم كه بار گناهانم را كه حملش مرا بى تاب كرده از دوشم بردارى و استعين بك على ما قد فدحنى ثقله. (9) فصلّ على محمّد
از تو براى آنچه كه سنگينى اش پشت مرا شكسته است يارى مى خواهم. (9) پس درود فرست بر محمد
و اله، وهب لنفسى على ظلمها نفسى، و وكّل رحمتك
و آل پاكش و ظلمى كه من در حق نفس خود كرده ام بر من ببخش و لطف و رحمتت را بر
ص:200
باحتمال اصرى، فكم قد لحقت رحمتك بالمسيئين،
محو گناهانم موكل ساز كه (اى خدا!) چه بسيار رحمت بى انتهايت كه به گناهكاران رسيده
و كم قد شمل عفوك الظّالمين. (10) فصلّ على محمّد و
و چه بسيار عفو و بخششت كه شامل ستمكاران گشته. (10) پس درود فرست بر محمد و
اله، و اجعلنى اسوة من قد انهضته بتجاوزك عن
آل پاكش و مرا الگوى آنان قرار ده كه به عفو و گذشت خود، آنها را از
مصارع الخاطئين، و خلّصته بتوفيقك من ورطات
محل به خاك افتادن گناهكاران بلند كرده اى؛ و به توفيقت، آنان را از ورطه گناهان مهلك، رها و مستخلص
المجرمين، فاصبح طليق عفوك من اسار سخطك،
نمودى؛ در نتيجه آنان به عفو و كرمت، از اسارت قهر و غضبت آزاد گشتند
و عتيق صنعك من وثاق عدلك، (11) انّك ان تفعل
و به حلم و رأفتت، از محدودۀ عدل و مسيوليتت بيرون شدند. (11) كه هرگاه اى خداى من! با من چنين عفو و
ذلك - يا الهى - تفعله بمن لا يجحد استحقاق عقوبتك،
بخششى كنى، اين كار را با كسى كرده اى كه منكر استحقاق عقوبتت نيست
و لا يبرّئ نفسه من استيجاب نقمتك، (12) تفعل ذلك
و خود را از سزاوار بودن به عذابت مبرا نمى داند. (12) با كسى چنين رفتار مى كنى
- يا الهى - بمن خوفه منك اكثر من طمعه فيك، و بمن
اى خداى من! كه خوفش از تو بيش از طمع و اميدش به توست؛ و
يأسه من النّجاة اوكد من رجائه للخلاص، لا ان يكون
يأسش از نجات، فزون از طمعش به خلاصى از مجازاتست؛ ليكن نه
ص:201
يأسه قنوطا، او ان يكون طمعه اغترارا، بل لقلّة
يأسش به مرتبه نااميدى كامل رسيده و نه طمعش به حد غرور و غفلت؛ بلكه اين غلبه نااميدى بر اميد، به خاطر كمى
حسناته بين سيّئاته، و ضعف حججه فى جميع
نيكى هايش در مقابل بدى ها و گناهانش، و به خاطر ضعف دليل و استدلالش در تمام
تبعاته. (13) فامّا انت - يا الهى - فاهل ان لا يغترّ بك
گناهانش است. (13) و به هرحال اى خداى من! تو شايسته آنى كه صدّيقان هم به رحمت تو مغرور
الصّدّيقون، و لا ييأس منك المجرمون، لانّك الرّبّ
نشوند و مجرمان هم از تو نااميد نگردند؛ زيرا تو آن پروردگار
العظيم الّذى لا يمنع احدا فضله، و لا يستقصى من
بزرگى كه فضل و كرمت را از احدى منع نخواهى كرد و هيچ بندۀ بااخلاصى هم حق طاعتت را ادا
احد حقّه. (14) تعالى ذكرك عن المذكورين، و تقدّست
نتواند كرد. (14) ذكر مقدست عالى تر از حد ادراك اهل ذكر است و
اسماؤك عن المنسوبين، و فشت نعمتك فى جميع
نام هاى مباركت منزه و برتر از حد فهم توصيف كنندگان عالم است و نعمت بى حسابت در تمام
المخلوقين، فلك الحمد على ذلك يا ربّ العالمين.
خلق منتشر است؛ بارى، ذات پاك تو را ستايش سزاوار است، اى پروردگار عالم!
ص:202
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السّلام است:
اذا نعى اليه ميّت او ذكر الموت
هنگامى كه خبر مرگ كسى به او مى رسيد يا ياد مرگ مى نمود
(1) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و اكفنا طول الامل،
(1)پروردگارا! بر محمد و آل پاكش درود فرست و طول امل و آرزوهاى دنياى فانى را از ما دور ساز و قصّره عنّا بصدق العمل، حتّى لا نؤمّل استتمام
و با عمل صالح و خالص، رشته آمال و آرزوهامان را كوتاه گردان تا به حدى كه ابدا از آن ساعت عمر كه گذشت
ساعة بعد ساعة، و لا استيفاء يوم بعد يوم، و لا
به آرزوى ساعت ديگر نباشيم و از روز گذشته عمر انتظار روز ديگر نكشيم و يك نفس
اتّصال نفس بنفس، و لا لحوق قدم بقدم، (2) و
منتظر پيوستن به نفس ديگر ننشينيم و يك قدم كه برمى داريم پيوستن به قدم ديگر را مطمئن نباشيم. (2) و
سلّمنا من غروره، و امنّا من شروره. و انصب الموت
ما را از غرور آن (آرزوى دراز) محفوظ دار و ما را از شر آن در امان دار و دائما حالت مرگ را
بين ايدينا نصبا، و لا تجعل ذكرنا له غبّا، (3) و اجعل
در جلوى چشم ما قرار ده نه آنكه گاه گاهى به ياد مرگ باشيم. (3) و (اى خدا!) از
لنا من صالح الاعمال عملا نستبطئ معه المصير
اعمال صالح، ما را به عملى موفق ساز كه با آن عمل، توشۀ بسيار براى راه آخرت
ص:203
اليك، و نحرص له على وشك اللّحاق بك، حتّى يكون
داشته باشيم و آن عمل نيك، ما را حريص و مشتاق ديدار تو گرداند؛ تا جايى كه
الموت مأنسنا الّذى نأنس به، و مألفنا الّذى نشتاق
مرگ، محل انس ما باشد كه به آن انس مى گيريم، و موعد الفتى باشد كه بدان
اليه، و حامّتنا الّتى نحبّ الدّنوّ منها. (4) فاذا اوردته
مشتاقيم، و همانند خويشاوندى، كه نزديك شدن به آن را دوست داريم. (4) بارى چون اجل را
علينا، و انزلته بنا، فاسعدنا به زائرا، و انسنا به قادما،
بر ما وارد ساختى و مرگ را بر ما فرود آوردى، پس ما را با ديدارش سعادتمند گردان و ما را با او مأنوس فرما؛
و لا تشقنا بضيافته، و لا تخزنا بزيارته، و اجعله بابا
و ما را به مهمانيش شقى و محروم مساز، و به زيارتش ما را بدبخت و خوار مگردان؛ بلكه مرگ را بر ما درى
من ابواب مغفرتك، و مفتاحا من مفاتيح رحمتك. (5)
از درهاى مغفرت و كليدى از كليدهاى رحمت خود قرار ده.(5)
امتنا مهتدين غير ضالّين، طائعين غير مستكرهين،
ما را هدايت يافته بميران نه گمراه؛ و با حال طاعت و اشتياق به حضرتت، نه به حال كراهت از ملاقاتت؛
تائبين غير عاصين و لا مصرّين، يا ضامن جزاء
و به حال توبۀ كامل، نه به حال عصيان و اصرار بر نافرمانى؛ اى خدايى كه ضامن پاداش
المحسنين، و مستصلح عمل المفسدين.
نيكوكارانى و اصلاح فرماى حال تبهكاران!
ص:204
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
فى طلب السّتر و الوقاية
در طلب ستر و پرده پوشى
(1) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و افرشنى مهاد كرامتك،
(1)خدايا! بر محمد و آل پاكش درود فرست و بر من مسندهاى لطف و كرامتت را بگستران و اوردنى مشارع رحمتك، و احللنى بحبوحة جنّتك،
و من تشنه كام را به جويبارهاى رحمتت وارد ساز و در ميان بهشت (رضوانت) منزل ده
و لا تسمنى بالرّدّ عنك، و لا تحرمنى بالخيبة منك، (2)
و مرا به مردودى از درگاه خود مرنجان و به نااميدى از (درياى لطف و رحمت) خويش محروم مگردان؛(2)
و لا تقاصّنى بما اجترحت، و لا تناقشنى بما اكتسبت،
و در مقابل گناهانم از من تقاص مگير و مرا به انواع گناهانى كه مرتكب شده ام به مناقشه و حساب درمياور
و لا تبرز مكتومى، و لا تكشف مستورى، و لا تحمل على
و هرگز سرّ ضميرم را بر خلق نمودار مگردان و عيوب و زشتى هايم را آشكار مساز و اعمالم را
ميزان الانصاف عملى، و لا تعلن على عيون الملأ
به ميزان عدل مسنج و در پيش چشم خلايق، خبرم را فاش
خبرى، (3) اخف عنهم ما يكون نشره علىّ عارا،
مساز؛ (3) (اى خدا!) آنچه را كه انتشارش مايه ننگ و عار من است از آنها مخفى كن؛
ص:205
و اطو عنهم ما يلحقنى عندك شنارا. (4) شرّف درجتى
و آنچه را كه باعث سرشكستگى من نزد توست از آنها پنهان دار. (4) درجۀ مرا به مقام رضا و (بهشت رضوان)
برضوانك، و اكمل كرامتى بغفرانك، و انظمنى فى
خود شرافت بخش و كرامت هايى كه در حق من فرموده اى به مغفرت و آمرزشت به حد كمال رسان و مرا در
اصحاب اليمين، و وجّهنى فى مسالك الامنين، و
زمره و سلك اصحاب يمين درآور و مرا به مسلك و طريقه آنان كه ايمن (از شيطان و عذاب) هستند متوجه گردان
اجعلنى فى فوج الفائزين، و اعمر بى مجالس الصّالحين،
و در زمرۀ رستگاران عالم مقرر فرما و مجالس صالحان و نيكان خلق را به وجود من آباد گردان؛
امين ربّ العالمين.
اين دعاى مرا اجابت فرما، اى پروردگار عالميان!
ص:206
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السّلام است:
عند ختم القران
هنگام ختم قرآن
(1) اللّهمّ انّك اعنتنى على ختم كتابك الّذى انزلته نورا،
(1)خداوندا! تو مرا بر ختم كتاب آسمانى خودت يارى كردى، آن كتابى كه آن را به عنوان نور نازل فرمودى، و جعلته مهيمنا على كلّ كتاب انزلته، و فضّلته على كلّ
و آن را شاهد و گواه بر (صدق و حقيقت) كليه كتب آسمانى كه پيش از آن فرستادى قرار دادى، و آن را بر تمام
حديث قصصته، (2) و فرقانا فرقت به بين حلالك
احاديث و سخنان خود كه حكايت نموده اى برترى بخشيدى. (2) و قرار دادى آن را فرقان كه به وسيله آن بين
و حرامك، و قرانا اعربت به عن شرائع احكامك، و كتابا
حلال و حرامت را جدا كردى، و قرآنى كه به وسيله آن، شرايع و احكام خويش را روشن و آشكار ساختى؛ و
فصّلته لعبادك تفصيلا، و وحيا انزلته على نبيّك
كتابى كه آن را به تفصيل براى بندگانت شرح دادى؛ و وحى اى كه بر پيامبرت
محمّد - صلواتك عليه و اله - تنزيلا، (3) و جعلته نورا
حضرت محمد - كه درود تو بر او و آل پاكش باد - نازل كردى. (3) و آن را نورى قرار دادى
نهتدى من ظلم الضّلالة و الجهالة باتّباعه، و شفاء
كه با پيروى از آن، از ظلمت هاى گمراهى و جهالت راه هدايت يابيم؛ و شفايى كامل
ص:207
لمن انصت بفهم التّصديق الى استماعه، و ميزان
قرار دادى براى هركس كه از سر فهم و تصديق، به آن گوش فرادهد؛ و ميزان
قسط لا يحيف عن الحقّ لسانه، و نور هدى لا يطفأ
عدالتى كه زبانش از حق و حقيقت باز نايستد؛ و نور هدايتى كه
عن الشّاهدين برهانه، و علم نجاة لا يضلّ من امّ
چراغ حجت و برهانش از ديد مشاهده كنندگان خاموش نگردد؛ و پرچم نجاتى كه هركس به عزم خالص به راه
قصد سنّته، و لا تنال ايدى الهلكات من تعلّق بعروة
سنن و آدابش سلوك كرد هرگز گمراه نشود و هركه به حلقۀ حفظ و عصمتش چنگ زد هرگز دست هلاكت و
عصمته. (4) اللّهمّ فاذ افدتنا المعونة على تلاوته،
شقاوت به وى نرسد. (4) بار خدايا! پس چون ما را به يارى و اعانت خود، به تلاوتش بهره مند كردى
و سهّلت جواسى السنتنا بحسن عبارته، فاجعلنا
و بر زبان ما عبارات نيكويش را سهل و آسان فرمودى، پس ما را از آنان قرار ده
ممّن يرعاه حقّ رعايته، و يدين لك باعتقاد التّسليم
كه حق رعايت و حفظ قرآن را بجا مى آورند و با اعتقاد كامل و تسليم
لمحكم اياته، و يفزع الى الاقرار بمتشابهه و موضحات
در برابر محكمات آياتش تو را اطاعت مى كنند و به آيات متشابهات و آيات واضحش با تواضع كامل، اقرار و
بيّناته. (5) اللّهمّ انّك انزلته على نبيّك محمّد - صلّى اللّه
اعتراف دارند. (5) خداوندا! تو اين قرآن عظيم را به صورت مجمل بر رسول (گرامى) خود محمد - كه درود خدا
عليه و اله - مجملا، و الهمته علم عجائبه مكمّلا،
بر او و آل پاكش باد - نازل فرمودى و علم به عجايب و اسرار آن را به طور كامل به او الهام كردى
ص:208
و ورّثتنا علمه مفسّرا، و فضّلتنا على من جهل علمه،
و ما را وارث علم تفسيرش فرمودى و ما را بر جاهلان به علمش برترى دادى
و قوّيتنا عليه لترفعنا فوق من لم يطق حمله. (6) اللّهمّ
و به ما نيروى فهم قرآن را عطا كردى تا ما را نسبت به آنان كه لايق تحمل قرآن نبودند رفعت و بلندى ببخشى.(6)
فكما جعلت قلوبنا له حملة، و عرّفتنا برحمتك شرفه
بار خدايا! چنان كه قلوب ما را لايق تحمل حقايق و اسرار قرآن فرمودى و ما را به واسطه رحمتت، به شرافت و
و فضله، فصلّ على محمّد الخطيب به، و على اله
فضيلت اين كتاب بزرگ آشنا كردى، پس درود فرست بر حضرت محمد كه مخاطب اين قرآن است و بر آل پاكش
الخزّان له، و اجعلنا ممّن يعترف بانّه من عندك،
كه خزانه دار علوم آنند؛ و ما را از آنان قرار ده كه به حقيقت اعتراف مى كنند كه قرآن از جانب تو نازل گرديده،
حتّى لا يعارضنا الشّكّ فى تصديقه، و لا يختلجنا الزّيغ
تا ديگر هيچ شك و ريبى در ايمان و تصديق به قرآن در دل ما عارض نشود و هرگز خلجان و لغزش از
عن قصد طريقه. (7) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله،
حسن طريقت اين دفتر آسمانى بر قلب ما وارد نشود. (7) پروردگارا! بر محمد و آل پاكش درود فرست
و اجعلنا ممّن يعتصم بحبله، و يأوى من المتشابهات
و ما را از آن كسان قرار ده كه به رشتۀ محكم قرآن چنگ زدند و در فهم متشابهات آياتش
الى حرز معقله، و يسكن فى ظلّ جناحه، و يهتدى
به پناهگاه محكم محكمات مأوى گرفتند و در زير سايۀ بال و پر با عواطفش مسكن گزيدند و به
بضوء صباحه، و يقتدى بتبلّج اسفاره، و يستصبح
نور صبحگاهش هدايت يافتند و به آن نور مشعشع تابان اقتدا كردند و به چراغ علم و ادبش، به روشنى علم و
ص:209
بمصباحه، و لا يلتمس الهدى فى غيره. (8) اللّهمّ و كما
ايمان رسيدند و به غير از آن كتاب حكيم از چيزى رهبرى نطلبيدند. (8) پروردگارا! و همان گونه كه
نصبت به محمّدا علما للدّلالة عليك، و انهجت باله
حضرت محمد را به وسيلۀ قرآن نشانه اى براى دلالت و ارشاد خلق به سويت منصوب كردى و توسط خاندان
سبل الرّضا اليك، فصلّ على محمّد و اله، و اجعل
پاكش راه هاى رسيدن به رضاى خودت را آشكار ساختى، پس درود فرست بر محمد و آل پاكش و قرآن را
القران وسيلة لنا الى اشرف منازل الكرامة، و سلّما
براى ما وسيله اى قرار بده براى رسيدن به شريف ترين منازل كرامتت، و نردبانى كه
نعرج فيه الى محلّ السّلامة، و سببا نجزى به النّجاة
با آن به سوى محل سلامت (بهشت) عروج كنيم و سببى كه به وسيله آن نجات
فى عرصة القيامة، و ذريعة نقدم بها على نعيم دار
در عرصه قيامت را پاداش گيريم و دستاويزى كه بدان در منزل اقامت ابدى، به نعمت بهشت سرمدى قدم
المقامة. (9) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و احطط
نهيم (و نايل شويم.) (9) پروردگارا! بر محمد و آل پاكش درود فرست و
بالقران عنّا ثقل الاوزار، وهب لنا حسن شمائل
به وسيلۀ قرآن، بار سنگين گناهان را از دوش ما بردار و به ما صفات نيكوى نيكوكاران را
الابرار، و اقف بنا اثار الّذين قاموا لك به اناء اللّيل
عطا فرما و ما را پيرو آنان ساز كه در ساعات شب و در هنگام روز، در راه رضاى تو براى (قرائت و عمل به) قرآن
و اطراف النّهار، حتّى تطهّرنا من كلّ دنس بتطهيره، و تقفو
قيام كردند تا آنكه ما را به آب پاك كنندۀ (علم و حكمت) قرآن، پاك و مطهر از هر ناپاكى گردانى و ما را دنباله رو
ص:210
بنا اثار الّذين استضاءوا بنوره، و لم يلههم الامل عن
آنان مقرر گردان كه از نور قرآن روشن دل شدند و آمال و آرزوها، آنها را از عمل به
العمل فيقطعهم بخدع غروره. (10) اللّهمّ صلّ على محمّد
قرآن بازنداشت و به فريب دنيا مغرور نشده تا از اطاعت امر قرآن بازبمانند. (10) خدايا! درود فرست بر محمد
و اله، و اجعل القران لنا فى ظلم اللّيالى مونسا، و من
و آل پاكش و قرآن را در شب تار عالم، مونس ما ساز و (به آن نور) ما را از
نزغات الشّيطان و خطرات الوساوس حارسا، و لاقدامنا
لغزش هاى شيطان و خطر وسوسه ها محفوظ دار و از قدم نهادن
عن نقلها الى المعاصى حابسا، و لالسنتنا عن الخوض
به راه گناه منع فرما و از گفتگو به
فى الباطل من غير ما افة مخرسا، و لجوارحنا عن
سخنان باطل - بدون تحمل ضرر و آفت - بر زبان ما مهر خاموشى بزن و (به سبب قرآن) اعضا و جوارح ما را از
اقتراف الاثام زاجرا، و لما طوت الغفلة عنّا من تصفّح
ارتكاب گناهان، منزجر و دور گردان و آنچه از معانى و عبرت هاى قرآن را كه غفلت از نظر ما مستور داشته، آن
الاعتبار ناشرا، حتّى توصل الى قلوبنا فهم عجائبه،
صفحات را مقابل چشم ما بازگردان تا دل هاى ما به فهم عجايب و اسرار آن،
و زواجر امثاله الّتى ضعفت الجبال الرّواسى على
و پندگيرى از موعظه و مثال هايش نايل شود، مثال ها و حكمت هايى كه كوه هاى محكم و باصلابت از
صلابتها عن احتماله. (11) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله،
تحمل آن عاجز و ناتوان گرديدند. (11) پروردگارا! بر محمد و آل پاكش درود فرست
ص:211
و ادم بالقران صلاح ظاهرنا، و احجب به خطرات
و به واسطۀ قرآن، صلاح و مصلحت ظاهرى ما را دائما محفوظ دار و به وسيلۀ قرآن
الوساوس عن صحّة ضمائرنا، و اغسل به درن قلوبنا
ضماير دل هاى ما را از خطر وسوسه هاى شيطانى به سلامت حفظ فرما و با قرآن، سياهى و زنگار قلوب ما
و علائق اوزارنا، و اجمع به منتشر امورنا، و ارو به فى
و ميل به گناهان را شستشو ده و به وسيلۀ قرآن، تفرقه امور زندگانى و خاطر پريشان ما را جمع گردان و در
موقف العرض عليك ظمأ هواجرنا، و اكسنا به حلل
موقف عرض اعمال بر تو (در روز محشر)، عطش دل هاى ما را با قرآن سيراب فرما و هنگام نشر و زنده شدن
الامان يوم الفزع الاكبر فى نشورنا. (12) اللّهمّ صلّ على
در روز ترس و سختى بزرگ (قيامت)، به وسيله قرآن بر ما لباس امن و امان بپوشان. (12) خدايا! درود فرست بر
محمّد و اله، و اجبر بالقران خلّتنا من عدم الاملاق،
محمد و آل پاكش و به واسطۀ قرآن حوايج و نيازمندى هاى ما را برآور كه فقر (مبرم) به ما رو نكند
و سق الينا به رغد العيش و خصب سعة الارزاق،
و عيش خوش، و زندگانى با وسعت و آسايش، و نعمت فراوان و روزى وسيع به سوى ما روان ساز
و جنّبنا به الضّرائب المذمومة و مدانى الاخلاق،
و ما را از اخلاق رذيله و خوى پستى و لئامت دور گردان
و اعصمنا به من هوّة الكفر و دواعى النّفاق، حتّى
و از سياه چال كفر و نفاق و دورنگى محفوظ دار؛ تا
يكون لنا فى القيامة الى رضوانك و جنانك قائدا، و لنا
در قيامت، (قرآن)، راهنما و رهبر ما به سوى بهشت رضوان و بهشت نعيم تو باشد، و در
ص:212
فى الدّنيا عن سخطك و تعدّى حدودك ذائدا، و لما
عالم دنيا ما را از خشم و غضب تو و از تعدى و تجاوز از حدود احكامت بازدارد و
عندك بتحليل حلاله و تحريم حرامه شاهدا. (13)
در نزد تو شاهد باشد كه حلالت را حلال شمرديم و حرامت را حرام دانستيم.(13)
اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و هوّن بالقران عند الموت
بارالها! بر محمد و آل پاكش درود فرست و هنگام مرگ به وسيلۀ قرآن سهل و آسان گردان
على انفسنا كرب السّياق، و جهد الانين، و ترادف
بر ما: سختى حال رحلت، و رنج و مشقت ناله، و به شماره افتادن نفس، و خرخرهاى
الحشارج، اذا بلغت النّفوس التّراقى، و قيل من راق،
پى درپى؛ در آن حال كه روح به ترقوه رسد و گفته شود: كيست كه روح را بالا مى برد؟ (فرشته رحمت يا عذاب؟)
و تجلّى ملك الموت لقبضها من حجب الغيوب، و
در آن حال كه ملك الموت از حجاب هاى غيب عالم، براى قبض روحم حاضر شده و
رماها عن قوس المنايا باسهم وحشة الفراق، و داف
از كمان مرگ، تير وحشتناك فراق را بر سينه ما رها كند و
لها من ذعاف الموت كأسا مسمومة المذاق، و دنا منّا
كاسه اى كه در آن، شربت زهرآلود مرگ است به ما بنوشاند و با
الى الاخرة رحيل و انطلاق، و صارت الاعمال قلائد
بانگ رحيل و رهايى از قيد تن، ما را به عالم آخرت نزديك سازد و اعمال، قلادۀ
فى الاعناق، و كانت القبور هى المأوى الى ميقات
گردن شوند و قبرها، منزلگاه ما تا
ص:213
يوم التّلاق. (14) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و بارك لنا
روز لقاى حق گردند. (14) پروردگارا! بر محمد و آل پاكش درود فرست و بر ما مبارك گردان
فى حلول دار البلى، و طول المقامة بين اطباق
ورود ما را به خانه قبر و منزلگاه پوسيدن تن و طول اقامت بدن ميان طبقات
الثّرى، و اجعل القبور بعد فراق الدّنيا خير منازلنا،
خاك را؛ و پس از مفارقت از دنيا، قبر ما را بهترين منزلگاه ما مقرر فرما
و افسح لنا برحمتك فى ضيق ملاحدنا، و لا تفضحنا
و به رحمت واسعۀ خودت، تنگى لحد ما را وسيع و خوش و خرم ساز و در
فى حاضر القيامة بموبقات اثامنا، (15) و ارحم بالقران
عرصۀ قيامت ما را به عقوبت گناهان مهلك، مفتضح و رسوا مگردان. (15) و به واسطۀ قرآن
فى موقف العرض عليك ذلّ مقامنا، و ثبّت به عند
در موقف عرضه اعمال بر حضرتت، به حال ذلت و خوارى ما ترحم فرما و به وسيلۀ قرآن، هنگام
اضطراب جسر جهنّم يوم المجاز عليها زلل اقدامنا،
لرزش پل جهنم در روز عبور از آن، ما را ثابت قدم بگردان و از لغزش قدم هامان نگاه دار؛
و نوّر به قبل البعث سدف قبورنا، و نجّنا به من كلّ
و قبل از برانگيخته شدن، به وسيلۀ قرآن، تاريكى هاى قبورمان را روشن فرما؛ و به واسطۀ قرآن ما را از هر
كرب يوم القيامة، و شدائد اهوال يوم الطّامّة، (16)
غم و اندوه روز قيامت و از ترس و هراس شديد آن روز نجات بخش.(16)
و بيّض وجوهنا يوم تسودّ وجوه الظّلمة فى يوم الحسرة
و در روز حسرت و پشيمانى كه روى ستمكاران سياه است، ما را روسفيد
ص:214
و النّدامة، و اجعل لنا فى صدور المؤمنين ودّا، و
ساز و در دل هاى پاك اهل ايمان، محبت و دوستى ما را قرار ده و
لا تجعل الحياة علينا نكدا. (17) اللّهمّ صلّ على محمّد
زندگانى را بر ما سخت و ناگوار مگردان. (17) پروردگارا! درود فرست بر حضرت محمد،
عبدك و رسولك كما بلّغ رسالتك، و صدع بامرك، و
بندۀ خاص و رسول گراميت، همان گونه كه او كاملا پيغام رسالتت را به امت تبليغ فرمود و به صداى بلند،
نصح لعبادك. (18) اللّهمّ اجعل نبيّنا - صلواتك عليه
فرمانت را به خلايق رسانيد و بندگانت را نصيحت و ارشاد كرد. (18) پروردگارا! پيغمبر ما (حضرت محمد) را
و على اله - يوم القيامة اقرب النّبيّين منك مجلسا، و
-كه درود و رحمت تو بر او و آل پاكش باد - در قيامت مقرب ترين پيمبر در مقام قرب حضرتت قرار ده و
امكنهم منك شفاعة، و اجلّهم عندك قدرا، و اوجههم
او را از جهت شفاعت، مقبول ترين آنان؛ و از جهت قدر و منزلت، بزرگ ترين آنان؛ و از جهت جاه و
عندك جاها. (19) اللّهمّ صلّ على محمّد و ال محمّد،
جلال، آبرومندترين آنان نزد خود قرار ده. (19) پروردگارا! بر محمد و آل محمد درود فرست
و شرّف بنيانه، و عظّم برهانه، و ثقّل ميزانه، و تقبّل
و اساس آيينش را شرافت بخش و به حجت و برهانش، عظمت و رفعت عطا فرما و ميزان او را گرانمايه گردان و
شفاعته، و قرّب وسيلته، و بيّض وجهه، و اتمّ نوره،
شفاعتش را بپذير و وسيلۀ تقرب به واسطۀ او را نزديك ساز و رويش را نورانى و نورش را به حد كمال برسان
و ارفع درجته، (20) و احينا على سنّته، و توفّنا على
و درجه و مقامش را رفيع ساز؛ (20) و ما را بر طريق و سنتش زنده بدار و بر
ص:215
ملّته، و خذ بنا منهاجه، و اسلك بنا سبيله، و اجعلنا
ملت و آيينش بميران و ما را در راه روشن و آشكار او نگه دار و به راه و طريقش سلوك ده و ما را
من اهل طاعته، و احشرنا فى زمرته، و اوردنا حوضه،
از اهل طاعت و پيروان حضرتش بگردان و در زمرۀ او (در قيامت) محشورمان فرما و به حوض كوثرش وارد ساز
و اسقنا بكأسه. (21) و صلّ اللّهمّ على محمّد و اله، صلاة
و به جام و ساغرش ما را سيراب فرما. (21) خدايا! و درود فرست بر محمد و آل پاكش؛ درود و تحيتى كه
تبلّغه بها افضل ما يأمل من خيرك و فضلك و كرامتك،
به آن تحيت، او را به بيش از آنچه از خير و فضل و كرم و عناياتت اميدوار است نايل گردانى
انّك ذو رحمة واسعة و فضل كريم. (22) اللّهمّ اجزه
كه (اى خدا!) تويى داراى رحمت واسع، و فضل و بزرگوارى. (22) خدايا! او را
بما بلّغ من رسالاتك، و ادّى من اياتك، و نصح لعبادك،
در مقابل تبليغ رسالت هايت و اداى حق آيات و احكامت و نصيحت بندگانت
و جاهد فى سبيلك، افضل ما جزيت احدا من ملائكتك
و جهاد در راه رضاى تو پاداش عطا فرما؛ پاداشى بهتر و برتر از آنچه كه به هريك از ملائكه
المقرّبين، و انبيائك المرسلين المصطفين، و السّلام
مقرب و پيمبران مرسل برگزيده ات عطا فرمودى و سلام و درود
عليه و على اله الطّيّبين الطّاهرين، و رحمة اللّه و بركاته.
بر او و بر خاندان پاك و مطهرش باد؛ و رحمت و بركات خدا بر آنان.
ص:216
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
اذا نظر الى الهلال
هنگامى كه به هلال ماه مى نگريست
(1) ايّها الخلق المطيع الدّائب السّريع، المتردّد فى
(1)(اى ماه!) اى آفريدۀ مطيع! اى بى قرار شتاب كننده! اى ترددكننده در منازل التّقدير، المتصرّف فى فلك التّدبير. (2) امنت
منزل هاى مقدر شده! و اى تصرف كننده در فلك نظم و تدبير! (2) ايمان آوردم
بمن نوّر بك الظّلم، و اوضح بك البهم، و جعلك اية من
به آن كس كه به واسطه تو، تاريكى ها را روشن ساخت؛ و ابهام ها را واضح گردانيد؛ و تو را نشانه اى از
ايات ملكه، و علامة من علامات سلطانه، و امتهنك
نشانه هاى ملكش، و علامتى از علامات سلطنتش قرار داد؛ و تو را
بالزّيادة و النّقصان، و الطّلوع و الافول، و الانارة و
با زيادى و كاستى (بدر و هلال)، و با طلوع و افول، و با روشنايى و گرفتگى به خدمت
الكسوف، فى كلّ ذلك انت له مطيع، و الى ارادته سريع.
گرفت؛ و تو در تمام آنها براى (فرمان) خداوند مطيع؛ و نسبت به خواست و اراده اش، سريع و شتابانى.
(3) سبحانه ما اعجب ما دبّر فى امرك، و الطف ما صنع
(3)پاك و منزه است او! چقدر شگفت آور است تدبيرى كه در امر تو بكار برده! و چقدر لطيف و زيباست آنچه كه
ص:217
فى شأنك! جعلك مفتاح شهر حادث لامر حادث. (4)
در مورد شأن تو انجام داده است! تو را كليد ماهى نو و براى كارى نو قرار داد.(4)
فاسئل اللّه ربّى و ربّك، و خالقى و خالقك، و مقدّرى
پس از خدايى درخواست مى كنم كه پروردگار من و پروردگار توست، و آفرينندۀ من و آفرينندۀ تو، و تقدير كنندۀ
و مقدّرك، و مصوّرى و مصوّرك، ان يصلّى على محمّد
امور من و تقدير كنندۀ امور تو، و صورت بخشندۀ من و صورتگر توست؛ كه درود فرستد بر محمد
و اله، و ان يجعلك هلال بركة لاتمحقها الايّام، و
و آل پاكش؛ و تو را هلال بركتى قرار دهد كه گذر ايام آن را نابود نسازد و
طهارة لا تدنّسها الاثام، (5) هلال امن من الافات،
هلال پاكى و طهارتى كه گناهان آن را آلوده ننمايد. (5) هلال (و ماه) ايمنى از آفات و بلاها،
و سلامة من السّيّئات، هلال سعد لا نحس فيه،
و سلامتى از گناهان، هلال نيكى و خجستگى كه در آن نحوستى نباشد،
و يمن لا نكد معه، و يسر لا يمازجه عسر، و خير لا يشوبه
و يمن و بركت كه امر ناگوارى همراهش نگردد، و آسانى كه با آن سختى مخلوط نشود، و (هلال) خيرى كه با شرّ
شرّ، هلال امن و ايمان، و نعمة و احسان، و سلامة و
آميخته نگردد؛ هلال امنيت و ايمان، و نعمت و احسان، و سلامت و
اسلام. (6) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و اجعلنا من
اسلام. (6) خداوندا! درود فرست بر محمد و آل پاكش؛ و ما را از راضى ترين افرادى قرار ده
ارضى من طلع عليه، و ازكى من نظر اليه، و اسعد من
كه اين هلال بر آنان طلوع كرده، و از پاك و پاكيزه ترين كسانى كه به آن نظر مى افكنند؛ و از سعادتمندترين كسانى
ص:218
تعبّد لك فيه، و وفّقنا فيه للتّوبة، و اعصمنا فيه من
كه در اين ماه براى تو عبادت مى كند؛ و در آن، ما را به توبه توفيق بده؛ و ما را از گناه مصون
الحوبة، و احفظنا فيه من مباشرة معصيتك، (7) و
بدار؛ و از بجا آوردن معصيتت ما را محفوظ دار. (7) و
اوزعنا فيه شكر نعمتك، و البسنا فيه جنن العافية، و
در آن، شكر نعمتت را به ما الهام فرما؛ و در اين ماه، سپرهاى عافيت و تندرستى را بر تن ما بپوشان؛ و
اتمم علينا باستكمال طاعتك فيه المنّة، انّك المنّان
نعمت و منت خود را به واسطه تكميل كردن طاعتت، بر ما تمام گردان؛ كه همانا تويى بسيار نعمت دهنده
الحميد، و صلّى اللّه على محمّد و اله الطّيّبين الطّاهرين.
و ستوده شده؛ و درود خدا بر محمد و خاندان پاك و مطهرش باد.
ص:219
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
اذا دخل شهر رمضان
هنگام دخول ماه مبارك رمضان
(1) الحمد للّه الّذى هدانا لحمده، و جعلنا من اهله،
(1)ستايش مخصوص خداييست كه ما را به حمد خود هدايت كرد و ما را اهل حمد و ستايش خويش گردانيد لنكون لاحسانه من الشّاكرين، و ليجزينا على ذلك
تا نسبت به لطف و احسان او، از سپاسگزاران باشيم و باز بر آن شكرگزارى،
جزاء المحسنين. (2) و الحمد للّه الّذى حبانا بدينه،
پاداش نكوكاران را به ما عطا كند. (2) و ستايش مى كنم خداى متعال را كه ما را براى دين خود برگزيد
و اختصّنا بملّته، و سبّلنا فى سبل احسانه، لنسلكها
و ما را به آيين خويش مخصوص گردانيد و به راه احسان خود راهنمايى كرد تا عاقبت به لطف
بمنّه الى رضوانه، حمدا يتقبّله منّا، و يرضى به عنّا.
و كرمش سالك راه بهشت رضوان شويم؛ ستايشى كه آن را از ما قبول فرمايد و به سبب آن از ما خشنود گردد.
(3) و الحمد للّه الّذى جعل من تلك السّبل شهره، شهر
(3)و ستايش خداى را كه يكى از راه هاى بهشت رضوان را، ماه خود قرار داد (يعنى) ماه مبارك رمضان، شهر الصّيام، و شهر الاسلام، و شهر الطّهور،
رمضان كه ماه روزه گرفتن و ماه مخصوص اسلام است و ماه طهارت
ص:220
و شهر التّمحيص، و شهر القيام (الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ [1]
و ماه پاكسازى درونى و ماه قيام است، «ماهى كه در آن قرآن نازل شده است
هُدىً لِلنّٰاسِ وَ بَيِّنٰاتٍ مِنَ الْهُدىٰ وَ الْفُرْقٰانِ) [2] . (4) فابان
براى هدايت و ارشاد خلق، و جهت حجت و برهان براى اهل ايمان، و براى تميز راه حق از باطل». (4) پس
فضيلته على سائر الشّهور، بما جعل له من الحرمات
فضيلت و شرافت اين ماه را بر ساير ماه ها پديدار ساخت، به واسطۀ آنكه براى ماه رمضان، احترامات
الموفورة، و الفضائل المشهورة، فحرّم فيه ما احلّ فى
بسيار و فضايل آشكار و مشهورى قرار داد؛ پس براى احترام و تعظيم اين ماه، آنچه را كه در ديگر ماه ها حلال
غيره اعظاما، و حجر فيه المطاعم و المشارب اكراما،
است، حرام كرد؛ و براى تكريم و گرامى داشتنش، استفاده از خوردنى ها و نوشيدنى ها را در آن ممنوع نمود.
و جعل له وقتا بيّنا، لا يجيز جلّ و عزّ ان يقدّم قبله،
و براى روزۀ آن، وقت مشخصى قرار داد كه حضرتش عزّ و جلّ، تقدم از آن وقت را جايز نمى داند
و لا يقبل ان يؤخّر عنه. (5) ثمّ فضّل ليلة واحدة من
و تأخير از آن وقت را قبول ننمايد. (5) آنگاه شبى از
لياليه على ليالى الف شهر، و سمّاها ليلة القدر (تنزّل
شب هاى اين ماه را بر شب هاى هزار ماه برترى بخشيد و آن شب را شب قدر نام نهاد؛ «كه فرشتگان
الملائكة و الرّوح فيها باذن ربّهم من كلّ امر سلام) دائم
عالم بالا و روح اعظم (يا جبرييل) به امر پروردگار عالم براى (تقدير) كليه امور نازل مى شوند، با سلام و تحيت»
البركة الى طلوع الفجر على من يشاء من عباده بما احكم
و بركت دائم تا طلوع فجر (صبح)، بر آن كس كه مشيت ازلى خدا خواسته (امام زمان) و براى انجام آنچه كه
ص:221
من قضائه. (6) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و الهمنا
حكم و فرمانش اقتضا كند. (6) پروردگارا! بر محمد و آل پاكش درود فرست و به ما الهام فرما
معرفة فضله، و اجلال حرمته، و التّحفّظ ممّا حظرت
شناخت فضيلت ماه رمضان را، و بزرگداشت حرمتش را، و خوددارى از آنچه كه در اين ماه حرام
فيه، و اعنّا على صيامه بكفّ الجوارح عن معاصيك،
كردى. و ما را بر روزه داريش يارى كن، به نگهدارى اعضا و جوارحمان از گناهانت،
و استعمالها فيه بما يرضيك، حتّى لا نصغى باسماعنا
و با بكارگيرى آنها در آنچه كه تو را خشنود مى سازد تا آنجا كه با گوش هايمان
الى لغو، و لا نسرع بابصارنا الى لهو، (7) و حتّى لا نبسط
به سخن لغو گوش ندهيم و با چشمانمان به جانب لهو و لعب نشتابيم. (7) و تا آنجا كه
ايدينا الى محظور، و لا نخطو باقدامنا الى محجور،
دست به جانب كارى ممنوع دراز نكنيم، و قدم به راهى ناروا برنداريم،
و حتّى لا تعى بطوننا الاّ ما احللت، و لا تنطق السنتنا
و هرگز شكم را از غير لقمه اى كه حلال گردانيدى پر نسازيم، و سخن نگوييم با زبانمان،
الاّ بما مثّلت، و لا نتكلّف الاّ ما يدنى من ثوابك،
جز به سخنى كه معين كردى؛ و رنج بيهوده نكشيم مگر در آنچه كه ما را به ثواب و عطاى تو نزديك سازد،
و لا نتعاطى الاّ الّذى يقى من عقابك، ثمّ خلّص ذلك
و به عملى نپردازيم جز آنچه كه ما را از عقاب و انتقام تو نگاه دارد، آنگاه تمام اين اعمال ما را،
كلّه من رئاء المرائين، و سمعة المسمعين، لا نشرك فيه
از شائبۀ رياى رياكاران و شهرت طلبى شهرت طلبان خالص بگردان كه در آن اعمال، احدى را
ص:222
احدا دونك، و لا نبتغى فيه مرادا سواك. (8) اللّهمّ صلّ
جز تو شريك نگردانيم و در آنها، مراد و مقصودى جز تو نجوييم. (8) خداوندا! درود فرست
على محمّد و اله، و قفنا فيه على مواقيت الصّلوات
بر محمد و آل پاكش و ما را در اين ماه، موفق بدار بر مواقيت نمازهاى
الخمس بحدودها الّتى حدّدت، و فروضها الّتى
پنجگانه با حد و حدودى كه براى آن مقرر فرمودى و فرايض و احكامى كه براى آن واجب
فرضت، و وظائفها الّتى وظّفت، و اوقاتها الّتى وقّتّ.
نمودى و با وظايف خاصى كه بر آن، اهل نماز را موظف گردانيدى و در اوقات مخصوصى كه تعيين فرمودى.
(9) و انزلنا فيها منزلة المصيبين لمنازلها، الحافظين
(9)و ما را از آن نمازگزاران قرار ده كه به درجات و مراتب نماز رسيده و اركان لاركانها، المؤدّين لها فى اوقاتها على ما سنّه عبدك و
آن را محافظت نمودند و آن را در وقتش ادا كردند، با همان سنن و آدابى كه بندۀ خاص و
رسولك - صلواتك عليه و اله - فى ركوعها و سجودها، و
رسول گراميت (حضرت محمد) كه درود و رحمتت بر او و آل او باد در ركوع و سجودش و
جميع فواضلها على اتمّ الطّهور و اسبغه، و ابين الخشوع
جميع فضايلش، در نهايت طهارت و پاكى و با كمال خضوع و خشوع
و ابلغه. (10) و وفّقنا فيه لان نصل ارحامنا بالبرّ و
بجاى آورد. (10) و در اين ماه ما را موفق ساز كه با نيكى و احسان، با خويشان خود
الصّلة، و ان نتعاهد جيراننا بالافضال و العطيّة،
صله رحم كنيم؛ و با فضل و بخشش، با همسايگانمان رابطه برقرار نماييم؛
ص:223
و ان نخلّص اموالنا من التّبعات، و ان نطهّرها باخراج
و اموالمان را از آلودگى ها پاك و خالص سازيم؛ و آن را با دادن زكات، پاكيزه و طاهر
الزّكوات، و ان نراجع من هاجرنا، و ان ننصف من
گردانيم؛ و به هركس كه از ما دورى گزيند رجوع كنيم؛ و با هركه به ما ظلم و ستم كند، عدالت و احسان
ظلمنا، و ان نسالم من عادانا، حاشا من عودى فيك
نماييم؛ و با هركس با ما دشمنى كند، راه مسالمت (و طريق دوستى) پيش گيريم، مگر آن كسى كه در راه تو و
و لك، فانّه العدوّ الّذى لا نواليه، و الحزب الّذى
به خاطر تو با او دشمنى شود، پس او دشمنى است كه هرگز با او دوستى نكنيم و حزبى است كه
لا نصافيه، (11) و ان نتقرّب اليك فيه من الاعمال
تا ابد با او به صلح و صفا رفتار ننماييم. (11) (و ما را توفيق ده) كه در اين ماه به سوى تو تقرب جوييم به واسطۀ
الزّاكية بما تطهّرنا به من الذّنوب، و تعصمنا فيه ممّا
كارهاى پاك و نيك كه به وسيله آنها ما را از گناهان پاك سازى؛ و ما را از آنكه
نستأنف من العيوب، حتّى لا يورد عليك احد من
دگر بار بازگشت به عيوب و عصيان كنيم محفوظ دارى؛ تا آنكه هيچ يك از
ملائكتك الاّ دون ما نورد من ابواب الطّاعة لك،
فرشتگانت به مقام قرب تو درنيايند مگر با كمتر از طاعت و بندگى ما
و انواع القربة اليك. (12) اللّهمّ انّى اسئلك بحقّ هذا
و پايين تر و دون تقرب ما به درگاهت. (12) بارالها! از درگاه حضرتت درخواست مى كنم به حق اين
الشّهر، و بحقّ من تعبّد لك فيه من ابتدائه الى وقت
ماه و به حق آن كس كه تو را از ابتدا تا انتهاى آن، عبادت
ص:224
فنائه، من ملك قرّبته، او نبىّ ارسلته، او عبد صالح
كرد: از فرشته اى كه او را مقرب درگاهت ساختى، يا پيمبرى كه فرستادى، يا بندۀ صالحى كه
اختصصته، ان تصلّى على محمّد و اله، و اهّلنا فيه لما
او را مخصوص گردانيدى؛ كه بر محمد و آل پاكش درود و رحمت فرست و ما را شايسته گردان بر آنچه كه
وعدت اوليائك من كرامتك، و اوجب لنا فيه ما
از كرم و بزرگواريت، به اوليا و دوستانت وعده فرمودى، و بر ما واجب و لازم گردان آنچه را كه
اوجبت لاهل المبالغة فى طاعتك، و اجعلنا فى نظم
بر كوشش كنندگان در طاعت خود واجب و لازم گردانيدى (از مراتب بهشتى و درجات قرب)؛ و ما را در زمرۀ
من استحقّ الرّفيع الاعلى برحمتك. (13) اللّهمّ صلّ على
آن بندگان خاص كه به واسطه رحمتت، مستحق عالى ترين مقام رفعتند قرار ده. (13) پروردگارا! درود فرست بر
محمّد و اله، و جنّبنا الالحاد فى توحيدك، و التّقصير
محمد و آل پاكش و دور بدار ما را از شرك و الحاد در طريق توحيدت، و از تقصير
فى تمجيدك، و الشّكّ فى دينك، و العمى عن سبيلك،
در ستايش و ثناى ذاتت، و از شك و ريب در امر دينت، و از گمراهى از راه شرع و آيينت،
و الاغفال لحرمتك، و الانخداع لعدوّك الشّيطان
و از اغفال و بى توجهى به حرمتت، و از خدعه و فريب دشمنت شيطان
الرّجيم. (14) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و اذا كان لك
رانده شده. (14) خدايا! بر محمد و آل پاكش درود فرست و چون براى تو
فى كلّ ليلة من ليالى شهرنا هذا رقاب يعتقها عفوك،
در هر شب از شب هاى اين ماه، بندگانى است كه عفوت آنها را (از آتش دوزخ) آزاد مى گرداند
ص:225
او يهبها صفحك، فاجعل رقابنا من تلك الرّقاب،
يا گذشتت آنها را مى بخشد پس ما را هم از آن آزادشدگان قرار ده
و اجعلنا لشهرنا من خير اهل و اصحاب. (15) اللّهمّ
و ما را براى اين ماه از بهترين طاعت گزاران و ياران قرار بده. (15) خداوندا!
صلّ على محمّد و اله، و امحق ذنوبنا مع امحاق هلاله،
بر محمد و آل پاكش درود فرست و با محاق ماه (و محو نورش) گناهان ما را هم محو و نابود ساز
و اسلخ عنّا تبعاتنا مع انسلاخ ايّامه، حتّى ينقضى عنّا و
و با گذشتن ايامش، تبعات گناهانمان را از ما جدا فرما، تا آنكه چون اين ماه از (عمر) ما درگذشت،
قد صفّيتنا فيه من الخطيئات، و اخلصتنا فيه من
در آن، ما را از خطاها پاك و پاكيزه داشته و ما را از گناهان خالص گردانيده
السّيّئات. (16) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و ان ملنا
باشى. (16) بارالها! بر محمد و آل پاكش درود فرست و اگر
فيه فعدّلنا، و ان زغنا فيه فقوّمنا، و ان اشتمل علينا
در اين ماه از حق به باطل ميل كرديم ما را بازگردان و چنانچه منحرف شديم ما را استوار بدار و اگر دشمنت،
عدوّك الشّيطان فاستنقذنا منه. (17) اللّهمّ اشحنه
شيطان بر ما تسلط پيدا كرد ما را از شر او نجات بخش. (17) اى خدا! اين ماه را
بعبادتنا ايّاك، و زيّن اوقاته بطاعتنا لك، و اعنّا فى
از عبادت ما به درگاهت پر ساز و جميع اوقاتش را به طاعتت زيب و زيور بخش و ما را يارى كن در
نهاره على صيامه، و فى ليله على الصّلاة و التّضرّع
روزش به روزه دارى، و در شبش به نماز و تضرع و زارى
ص:226
اليك، و الخشوع لك، و الذّلّة بين يديك، حتّى لا يشهد
به درگاه حضرتت و خشوع و تذلل در پيشگاه عظمتت؛ تا آنكه
نهاره علينا بغفلة، و لا ليله بتفريط. (18) اللّهمّ و اجعلنا
روزش به غفلت ما و شبش به تقصير و كوتاهى ما گواهى ندهد. (18) خدايا! و ما را
فى سائر الشّهور و الايّام كذلك ما عمّرتنا، و اجعلنا من
در تمام ماه ها و روزهاى دوران عمرمان چنين قرار بده و ما را از
عبادك الصّالحين (الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهٰا [1]
بندگان شايسته خود بگردان؛ «آن بندگانى كه بهشت فردوس را به ارث مى برند و در آن تا ابد
خٰالِدُونَ) [2] ،(وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ مٰا آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ [3]
خواهند بود»، «آنان كه هرچه يافتند، همه را (در راه خدا) اعطا كردند و دل هايشان خداترس (و پرهيزكار) بود
أَنَّهُمْ إِلىٰ رَبِّهِمْ رٰاجِعُونَ) [4] و من الّذين (يُسٰارِعُونَ فِي [5]
و محققا مى دانستند كه بازگشتشان به سوى خدا خواهد بود»؛ و از آنان كه «به هر
اَلْخَيْرٰاتِ وَ هُمْ لَهٰا سٰابِقُونَ) [6] . (19) اللّهمّ صلّ على محمّد
كار نيكو مى شتابند و بر اعمال نيك سبقت مى گيرند». (19) خداوندا! درود فرست بر محمد
و اله فى كلّ وقت و كلّ اوان، و على كلّ حال، عدد ما
و آلش در كل اوقات و در تمام لحظات و در تمام حالات، به عدد آنچه
صلّيت على من صلّيت عليه، و اضعاف ذلك كلّه
كه بر ديگران درود و رحمت فرستى؛ و چندين برابر آن؛
بالاضعاف الّتى لا يحصيها غيرك، انّك فعّال لما تريد.
به اندازه اى كه كسى جز تو نتواند عددش را به شمار آرد. كه همانا تنها تويى كه هرچه اراده نمايى انجام مى دهى.
ص:227
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
فى وداع شهر رمضان
در وداع با ماه رمضان
(1) اللّهمّ يا من لا يرغب فى الجزاء، (2) و يا من لا يندم
(1)اى خدا! اى آن كه در عطا و احسان به خلق پاداش نخواهى! (2) و اى كسى كه هرگز از على العطاء، (3) و يا من لا يكافئ عبده على السّواء، (4)
عطا و كرم به بندگان پشيمان نشوى! (3) و اى خدايى كه با بندۀ خود مقابله به مثل نمى كنى!(4)
منّتك ابتداء، و عفوك تفضّل، و عقوبتك عدل،
احسان تو بى سابقه و ابتدايى، و عفو و بخششت از فضل و كرم، و عقاب و عذابت عدل محض،
و قضاؤك خيرة، (5) ان اعطيت لم تشب عطاءك بمنّ،
و قضا و قدرت عين خير و صلاح است. (5) اگر به خلق چيزى عطا كنى هرگز ممزوج و همراه به منت نخواهد بود
و ان منعت لم يكن منعك تعدّيا، (6) تشكر من شكرك
و اگر چيزى را منع فرمايى، منعت، ستم به خلق نخواهد بود. (6) از شكرگزاران نعمتت تشكر مى كنى در حالى كه
و انت الهمته شكرك، (7) و تكافئ من حمدك و انت
تو شكرت را به آنها الهام نمودى؛ (7) و هركه حمد و ستايش تو را بجا آرد به او جزا مى دهى و حال آنكه تو
علّمته حمدك، (8) تستر على من لو شئت فضحته،
به او حمد و ثنايت را تعليم دادى؛ (8) زشتى بندگانى را پنهان مى كنى كه اگر مى خواستى آنها را رسوا مى ساختى
ص:228
و تجود على من لو شئت منعته، و كلاهما اهل منك
و در حق كسانى لطف و احسان مى كنى كه اگر مى خواستى، از آنان منع جود و احسان مى كردى و دو قوم فوق،
للفضيحة و المنع، غير انّك بنيت افعالك على التّفضّل،
هر دو مستحق رسوايى و منع احسانند جز آنكه تو بناى كارهاى خود را بر فضل و جود و احسان مقرر داشته اى
و اجريت قدرتك على التّجاوز، (9) و تلقّيت من عصاك
و جريان قدرتت را بر عفو و گذشت از گناهان خلق قرار داده اى. (9) و با معصيت كاران با حلم و بردبارى
بالحلم، و امهلت من قصد لنفسه بالظّلم، تستنظرهم
روبرو مى شوى و به آن كس كه با عصيان و گناه، قصد ظلم به نفس خود را دارد مهلت مى دهى؛ زيرا
باناتك الى الانابة، و تترك معاجلتهم الى التّوبة،
با درنگ خود، منتظر بازگشت و انابه آنان مى مانى، و ترك مى كنى تعجيل در عقاب آنها را تا هنگام توبه؛
لكيلا يهلك عليك هالكهم، و لا يشقى بنعمتك شقيّهم،
تا هلاك شوندۀ آنها بر خلاف رضاى تو هلاك نشود و شقى آنها با نعمتت بدبخت نگردد؛
الاّ عن طول الاعذار اليه، و بعد ترادف الحجّة عليه،
(و آنها را عقاب نمى كنى) مگر پس از هشدارهاى طولانى و حجت هاى پى درپى بر آنان؛
كرما من عفوك يا كريم، و عائدة من عطفك يا حليم. (10)
و همه اينها كرمى از عفو توست اى كريم! و بهره اى از عطوفت و مهربانى تو اى بردبار!(10)
انت الّذى فتحت لعبادك بابا الى عفوك و سمّيته
تويى كه درى به سوى عفو و بخششت به روى بندگان باز كردى و نامش را
التّوبة، و جعلت على ذلك الباب دليلا من وحيك
توبه نهادى و براى اين درگاه توبه، دليل و راهنمايى از كتاب وحيت قرار دادى
ص:229
لئلاّ يضلّوا عنه، فقلت تبارك اسمك:(تُوبُوا إِلَى [1]
تا هرگز آن را گم نكنند (و به واسطه عصيان و نااميدى گمراه نشوند) پس نامت مبارك است، فرمودى: «به درگاه
اَللّٰهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسىٰ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئٰاتِكُمْ [2]
خدا توبه كنيد توبه نصوح (خالص و بادوام كه ديگر نشكنيد)، باشد كه خدا گناهانتان را مستور و محو گرداند
وَ يُدْخِلَكُمْ جَنّٰاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهٰارُ (11) يَوْمَ [3]
و شما را در باغ هاى بهشتى كه زير درختانش نهرها جاريست داخل كند، (11) در آن روزى كه
لاٰ يُخْزِي اللّٰهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعىٰ بَيْنَ [4]
خدا، پيغمبر و گرويدگان به او را ذليل و خوار نسازد، در آن روز نور (ايمان و عبادت) آنها در پيش
أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمٰانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنٰا أَتْمِمْ لَنٰا نُورَنٰا وَ اغْفِرْ لَنٰا [5]
رو و سمت راست ايشان مى رود و (در آن حال) گويند: پروردگارا! تو نور ما را به حد كمال رسان و ما را ببخش
إِنَّكَ عَلىٰ كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ) [6] . فما عذر من اغفل دخول
كه تنها تو بر هرچيز توانايى». پس چيست عذر كسى كه از ورود به
ذلك المنزل بعد فتح الباب و اقامة الدّليل؟ (12)
اين منزلگاه (توبه) بعد از گشوده شدن درش و برپا داشتن راهنما براى آن غفلت كند؟(12)
و انت الّذى زدت فى السّوم على نفسك لعبادك، تريد
و تويى كه در معامله با بندگانت، بر خود لازم كردى كه آنان
ربحهم فى متاجرتهم لك، و فوزهم بالوفادة عليك و
در تجارتشان با تو سود ببرند؛ و هنگامى كه بر حضرتت وارد شوند آنها را رستگارى و سعادت بخشى و
الزّيادة منك، فقلت تبارك اسمك و تعاليت:(مَنْ جٰاءَ [7]
زياده از پاداششان به آنها عطا فرمايى؛ پس تو كه نامت مبارك و متعاليست فرمودى: «هركس
ص:230
بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثٰالِهٰا وَ مَنْ جٰاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلاٰ يُجْزىٰ [1]
كار نيكى كند او را ده برابر پاداش خواهد بود و هركس كار زشت كند جز به اندازۀ
إِلاّٰ مِثْلَهٰا) [2] (13) و قلت:(مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوٰالَهُمْ [3]
همان كار بد مجازات نشود.» (13) و فرمودى: «مثل آنان كه مالشان را
فِي سَبِيلِ اللّٰهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنٰابِلَ فِي كُلِّ [4]
در راه خدا انفاق كنند، به مانند دانه ايست كه (در كشتزار) از يك دانه هفت خوشه برويد و در هر
سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللّٰهُ يُضٰاعِفُ لِمَنْ يَشٰاءُ) [5] و قلت:
خوشه صد دانه درج و موجود باشد؛ و خدا بر هركه خواهد ازين مقدار (يك بر هفتصد) هم بيفزايد.» و فرمودى:
(مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّٰهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضٰاعِفَهُ لَهُ [6]
«كيست كه خدا را (يعنى براى رضاى خدا) قرض دهد تا خدا بر او به چندين
أَضْعٰافاً كَثِيرَةً) [7] ، و ما انزلت من نظائرهنّ فى القران من
برابر بيفزايد؟» و آنچه از نظاير اين آيات كه در قرآن نازل فرمودى كه
تضاعيف الحسنات. (14) و انت الّذى دللتهم بقولك
حسنات بندگان را به چندين برابر افزايش مى دهى. (14) و باز تو اى خدا! بندگان را به كلام خود از عالم غيب
من غيبك، و ترغيبك الّذى فيه حظّهم على ما لو
دلالت فرمودى و ترغيب و تشويق نمودى تا به حظ و بهرۀ كامل خود بهره مند شوند كه اگر آن حقايق را
سترته عنهم لم تدركه ابصارهم، و لم تعه اسماعهم،
از آنها مستور مى داشتى، آن را نه هرگز به چشم مى ديدند و نه به گوش مى شنيدند
و لم تلحقه اوهامهم، فقلت: (اذكرونى اذكركم و اشكروا
و نه پرواز عقل و افكارشان بدانجا مى رسيد چنان كه فرمودى: «مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم و شكر و سپاس مرا
ص:231
لى و لا تكفرون) و قلت:(لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ [1]
بجاى آريد و كفران مكنيد.» و باز فرمودى: «اگر شكرگزارى كرديد، البته بر شما مى افزايم؛ و اگر كفران كرديد،
إِنَّ عَذٰابِي لَشَدِيدٌ) [2] (15) و قلت:(ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ [3]
همانا عذاب من بسيار سخت است.» (15) و فرمودى: «مرا از دل بخوانيد تا دعاى شما را مستجاب كنم
إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبٰادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ [4]
و آنان كه از دعا و عبادت من اعراض و سركشى كنند به زودى با ذلت و خوارى در دوزخ (قهر حق)
دٰاخِرِينَ) [5] . فسمّيت دعاءك عبادة، و تركه استكبارا، و
داخل شوند.» پس دعاى به درگاهت را عبادت نام نهادى و ترك آن را تكبر و خودبينى خواندى؛ و
توعّدت على تركه دخول جهنّم داخرين. (16) فذكروك
بر ترك دعا به درگاهت، به دخول در آتش دوزخ با ذلت و خوارى وعده دادى و سخت ترسانيدى. (16) پس
بمنّك، و شكروك بفضلك، و دعوك بامرك، و تصدّقوا
خلايق به لطف و منت تو، ياد تو مى كنند و به فضل و احسانت، تو را شكر مى گزارند و به امر تو، تو را مى خوانند
لك طلبا لمزيدك، و فيها كانت نجاتهم من غضبك،
و صدقه هايى كه در راه تو مى كنند براى طلب نعمت بيشتر از توست؛ و براى آنها در آن، نجات از خشم و غضب
و فوزهم برضاك. (17) و لو دلّ مخلوق مخلوقا من نفسه
تو و رستگاريشان با دستيابى به رضايت تو نهفته است. (17) و اگر مخلوقى، مخلوق ديگرى را از جانب خودش
على مثل الّذى دللت عليه عبادك منك، كان موصوفا
اين گونه راهنمايى مى كرد كه تو بندگانت را راهنمايى فرمودى، او به
بالاحسان، و منعوتا بالامتنان، و محمودا بكلّ لسان،
احسان و نيكوكارى، و اعطاى نعمت و انعام موصوف بود و به هر زبان ستايش مى شد؛
ص:232
فلك الحمد ما وجد فى حمدك مذهب، و ما بقى
پس حمد و ستايش مخصوص توست مادام كه راهى به ستايش حضرتت يافت شود و تا آنجا كه براى حمد،
للحمد لفظ تحمد به، و معنى ينصرف اليه. (18) يا من
لفظ و عبارتى باقى بماند كه بدان ستايش توان كرد، و معنايى يافت شود كه به حمدت بازگردد. (18) اى خدايى
تحمّد الى عباده بالاحسان و الفضل، و غمرهم بالمنّ
كه به فضل و احسان بى انتهاى خويش بر بندگانت منت گزاشتى و آنان را غرق نعمت
و الطّول، ما افشى فينا نعمتك، و اسبغ علينا منّتك،
و بخشش كردى! نعمتت در نزد ما چقدر آشكار، و بخششت بر ما چقدر فراوان،
و اخصّنا ببرّك! (19) هديتنا لدينك الّذى اصطفيت،
و مخصوص بودن ما به نيكى هاى تو چقدر زياد است! (19) ما را هدايت فرمودى به دينت كه آن را برگزيدى،
و ملّتك الّتى ارتضيت، و سبيلك الّذى سهّلت، و بصّرتنا
و به آيينت كه پسنديدى، و به راهت كه سهل و آسان فرمودى؛ و به ما چشم بصيرت عطا كردى
الزّلفة لديك، و الوصول الى كرامتك. (20) اللّهمّ و انت
براى تقرب نزد حضرتت و وصول به لطف و كرامتت. (20) بار خدايا! و تو
جعلت من صفايا تلك الوظائف، و خصائص تلك
يكى از برگزيده ترين آن وظايف و مخصوص ترين آن
الفروض، شهر رمضان الّذى اختصصته من سائر
واجبات را ماه مبارك رمضان قرار دادى، ماهى كه آن را در بين ديگر ماه ها مخصوص
الشّهور، و تخيّرته من جميع الازمنة و الدّهور، و اثرته
گردانيدى و آن را از تمام زمان ها و دوران روزگار اختيار كردى؛ و از
ص:233
على كلّ اوقات السّنة بما انزلت فيه من القران و النّور،
جميع دوران سال، اين ماه را برگزيدى، به واسطۀ آنكه در اين ماه قرآن و نور را نازل كردى
و ضاعفت فيه من الايمان، و فرضت فيه من الصّيام،
و در آن، نور ايمان بندگان را مضاعف و كامل تر گردانيدى و روزه را بر مردم، فرض و واجب فرمودى
و رغّبت فيه من القيام، و اجللت فيه من ليلة القدر
و به قيام براى عبادت در اين ماه ترغيب و تشويق فرمودى و به واسطۀ شب قدر به اين ماه جلال و شرافت
الّتى هى خير من الف شهر. (21) ثمّ اثرتنا به على سائر
بخشيدى، شبى كه بهتر از هزار ماه است. (21) آنگاه ما را به سبب ماه مبارك رمضان بر ساير امت ها
الامم، و اصطفيتنا بفضله دون اهل الملل، فصمنا
برترى دادى و به فضيلت روزه اش ما را برگزيدى نه ساير ملت هاى عالم را؛ ما هم
بامرك نهاره، و قمنا بعونك ليله، متعرّضين بصيامه
به فرمان تو روزش را روزه داشتيم و به يارى تو شبش را قيام كرديم و از انجام روزه و
و قيامه لما عرّضتنا له من رحمتك، و تسبّبنا اليه من
نمازش منظور ما اين بود كه در معرض رحمتت درآييم و سببى برانگيزيم تا قابل پاداش و لطف و
مثوبتك، و انت الملىء بما رغب فيه اليك، الجواد
احسان حضرتت شويم؛ و تو (اى خدا!) از طاعاتى كه در آن به سوى تو رغبت شده بى نيازى؛ و در مورد
بما سئلت من فضلك، القريب الى من حاول قربك.
آنچه كه از فضل و كرمت خواسته شده بخشنده اى؛ و تو به هر بنده اى كه به حضرتت تقرب جويد بسيار نزديكى.
(22) و قد اقام فينا هذا الشّهر مقام حمد، و صحبنا
(22)و اين ماه در ميان ما، مقام حمد و ستايش را برپا كرد و با ما رفيق
ص:234
صحبة مبرور، و اربحنا افضل ارباح العالمين، ثمّ قد
و هم صحبتى نيكو شد و در بين اهل عالم، به ما بهترين و عالى ترين سود را رسانيد؛ آنگاه
فارقنا عند تمام وقته و انقطاع مدّته، و وفاء عدده،
از ما مفارقت كرد پس از آنكه مدتش به اتمام رسيد و زمانش سپرى شد و عدد ايام شريفش به پايان آمد؛
(23) فنحن مودّعوه وداع من عزّ فراقه علينا، و غمّنا
(23)پس ما او را وداع مى گوييم، وداع كسى كه درد فراقش بر ما بسى گران است و مفارقتش و اوحشنا انصرافه عنّا، و لزمنا له الذّمام المحفوظ،
موجب اندوه و وحشت ما است؛ ولى عهد محبتش هميشه در قلب ما محفوظ
و الحرمة المرعيّة، و الحقّ المقضىّ، فنحن قائلون:
و حرمت و جلالتش ملحوظ و اداى حق وى بر ما حكم حتمى گرديد؛ لذا ما مى گوييم:
السّلام عليك يا شهر اللّه الاكبر، و يا عيد اوليائه. (24)
سلام و تحيت ما بر تو اى شهر اللّه اكبر (اى بزرگ ترين ماه خدا) و اى عيد مبارك دوستان خدا!(24)
السّلام عليك يا اكرم مصحوب من الاوقات، و يا خير
سلام و درود ما بر تو اى گرامى ترين يار و مونس ما از همه دوران روزگار! و اى بهترين
شهر فى الايّام و السّاعات. (25) السّلام عليك من شهر
ماه در گردش تمام ايام و ساعات! (25) درود و تحيت ما بر تو اى ماهى كه
قربت فيه الامال، و نشرت فيه الاعمال. (26) السّلام
در آن دعاها و آرزوهاى بندگان به اجابت نزديك شده و كار خير در آن فراوان و منتشر بود! (26) درود و سلام
عليك من قرين جلّ قدره موجودا، و افجع فقده
بر تو اى همدمى كه تا وقتى بودى، نزد همه باجلالت و عزيز بودى و چون رفتى، فقدانت دل ها را سخت نالان
ص:235
مفقودا، و مرجوّا لم فراقه. (27) السّلام عليك من اليف
ساخت؛ و سلام بر تو اى اميدى كه درد فراقت، دل ها را دردناك نمود! (27) و درود بر تو كه چون به ما روى
انس مقبلا فسرّ، و اوحش منقضيا فمضّ. (28) السّلام
آوردى با تو انس و الفت و نشاط داشتيم و چون تمام شدى و روى از ما بگردانيدى همه دل ها را وحشت زده و
عليك من مجاور رقّت فيه القلوب، و قلّت فيه
محزون كردى! (28) سلام بر تو كه در اثر همجوارى تو، دل ها با هم، رقت و شفقت داشت و فسق و گناه در آن
الذّنوب. (29) السّلام عليك من ناصر اعان على الشّيطان،
كمتر بود! (29) درود و سلام بر تو كه بر عليه شيطان (و نفس اماره) ما را يارى نمودى
و صاحب سهّل سبل الاحسان. (30) السّلام عليك ما
و خوش رفيقى بودى كه طريق نكوكارى و احسان را بر ما آسان كردى! (30) درود و تحيت بر تو كه چقدر
اكثر عتقاء اللّه فيك، و ما اسعد من رعى حرمتك بك!
آزادشدگان (از دوزخ) در تو بسيار است و چه سعادتمند است كسى كه به خاطر تو، حرمتت را كاملا رعايت كند!
(31) السّلام عليك ما كان امحاك للذّنوب، و استرك
(31)درود و سلام بر تو كه چه اندازه گناهان را محو مى نمايى و انواع لانواع العيوب! (32) السّلام عليك ما كان اطولك على
عيوب را مستور مى گردانى! (32) درود و تحيت بر روانت اى ماه! چقدر رحمت و احسانت بر
المجرمين، و اهيبك فى صدور المؤمنين! (33) السّلام
گنهكاران و هيبت و جلالت در قلوب اهل ايمان بسيار است! (33) و درود
عليك من شهر لا تنافسه الايّام. (34) السّلام عليك من
بر تو كه هيچ دورانى با دوران تو در نفاست و شرافت همانند نتواند شد! (34) سلام بر تو اى
ص:236
شهر هو من كلّ امر سلام. (35) السّلام عليك غير كريه
ماهى كه از هر آفت و خطرى در امان و سلامتى! (35) درود و تحيت بر تو باد كه به مصاحبتت كراهت
المصاحبة، و لا ذميم الملابسة. (36) السّلام عليك كما
نداشتيم و ملازمتت، ما را ناپسند نبود! (36) درود ما بر روانت باد چنان كه
وفدت علينا بالبركات، و غسلت عنّا دنس الخطيئات.
تو با رحمت و بركات بر ما وارد شدى و ما را از دنس و پليدى گناهان، پاك و مطهر ساختى!
(37) السّلام عليك غير مودّع برما، و لا متروك صيامه
(37)سلام بر تو! سلام وداع ما با تو، از روى ملالت و دلتنگى نيست؛ و ترك روزۀ تو از خستگى و انزجار سأما. (38) السّلام عليك من مطلوب قبل وقته،
نمى باشد. (38) درود بر روان شريفت اى ماه كه پيش از ورودت محبوب و مطلوب ما بودى
و محزون عليه قبل فوته. (39) السّلام عليك كم من
و قبل از رحلتت مايه حزن و اندوه قلبى ما گشتى! (39) درود و تحيت بر روان عزيزت! چه بسيار
سوء صرف بك عنّا، و كم من خير افيض بك علينا.
شر و بدى ها كه به واسطه وجود تو از ما برطرف شد و چه بسيار خير و خوبى ها كه به سبب تو بر ما افاضه گرديد!
(40) السّلام عليك و على ليلة القدر الّتى هى خير من
(40)درود بر تو و بر شب قدر تو كه بهتر و برتر از الف شهر. (41) السّلام عليك ما كان احرصنا بالامس
هزار ماه است! (41) درود بر تو اى ماه! ديروز چقدر حرص و اشتياق به ديدارت
عليك، و اشدّ شوقنا غدا اليك! (42) السّلام عليك
داشتيم و فردا (كه روز فراق توست) چقدر شوق ما به ديدارت شديدتر خواهد بود! (42) درود بر تو،
ص:237
و على فضلك الّذى حرمناه، و على ماض من بركاتك
و بر فضيلت و شرافتت كه از آن محروم شديم و (درود و رحمت) بر بركات گذشته ات
سلبناه. (43) اللّهمّ انّا اهل هذا الشّهر الّذى شرّفتنا
كه از ما منقطع گرديد. (43) خدايا! ما اهل اين ماه هستيم كه به وسيله اين ماه به ما شرافت بخشيدى
به، و وفّقتنا بمنّك له، حين جهل الاشقياء وقته،
و به لطفت، بر انجام وظايفش ما را موفق نمودى هنگامى كه اشقيا، شرافت اوقات و ايام اين ماه را نشناختند
و حرموا لشقائهم فضله، (44) انت ولىّ ما اثرتنا به من
و به خاطر شقاوت و بدبختيشان از فضيلت بركاتش محروم شدند؛ (44) اى خدا! تويى ولى نعمت ما، كه ما را به
معرفته، و هديتنا له من سنّته، و قد تولّينا بتوفيقك
معرفت و شرافت اين ماه برگزيدى و به آداب و سننش ما را هدايت فرمودى؛ و ما به توفيق تو
صيامه و قيامه على تقصير، و ادّينا فيه قليلا من
با همه تقصير (و قصور)، بر انجام روزه و نماز اين ماه قيام كرديم و اندكى از وظايف بسيار اين ماه را ادا
كثير. (45) اللّهمّ فلك الحمد اقرارا بالاساءة، و اعترافا
نموديم. (45) پروردگارا! پس تو را سپاس و ستايش مى كنيم و اقرار به زشتكارى خود مى نماييم و اعتراف
بالاضاعة، و لك من قلوبنا عقد النّدم، و من السنتنا
به ضايع و ناقص بودن اعمالمان داريم؛ و پشيمانى حقيقى دل هامان و عذرخواهى
صدق الاعتذار، فأجرنا على ما اصابنا فيه من التّفريط،
خالصانه زبان هايمان براى توست؛ پس بر آنچه كه به خاطر تفريط و كوتاهى بر ما وارد شده اجر كاملى عطا فرما،
اجرا نستدرك به الفضل المرغوب فيه، و نعتاض به
اجرى كه به وسيله آن، فضل دلخواه خود را دريابيم و به واسطه آن، از
ص:238
من انواع الذّخر المحروص عليه، (46) و اوجب لنا
انواع اندوخته ها و ذخايرى كه همه بر آن حريصند عوض بستانيم. (46) و براى ما
عذرك على ما قصّرنا فيه من حقّك، و ابلغ باعمارنا ما
عذرخواهى از درگاهت را به خاطر كوتاهيى كه در حق بندگيت كرديم مقرر گردان و عمر ما را كه
بين ايدينا من شهر رمضان المقبل، فاذا بلّغتناه فاعنّا
در پيش داريم به ماه رمضان آينده برسان، و چون ما را به آن رسانيدى ما را يارى كن كه
على تناول ما انت اهله من العبادة، و ادّنا الى القيام
به فيض عبادت شايسته حضرتت نايل شويم و ما را بر اداى نماز
بما يستحقّه من الطّاعة، و اجر لنا من صالح العمل ما
و طاعتت بدان گونه كه شايسته توست لايق ساز و ما را در جريان اعمال شايسته اى قرار ده كه
يكون دركا لحقّك فى الشّهرين من شهور الدّهر.
جبران كنندۀ حق طاعتت در دو ماه از ماه هاى روزگار (اين رمضان و رمضان آينده) باشد.
(47) اللّهمّ و ما الممنا به فى شهرنا هذا من لمم او اثم، او
(47)خداوندا! و هر گناه كوچك يا بزرگ كه در اين ماه به آن نزديك شديم، يا واقعنا فيه من ذنب، و اكتسبنا فيه من خطيئة على
اگر در معصيتى واقع گشتيم و از ما خطايى
تعمّد منّا، او على نسيان ظلمنا فيه انفسنا، او انتهكنا
عمدا سرزد يا از روى فراموشى بر خود ستم كرديم يا حرمت
به حرمة من غيرنا، فصلّ على محمّد و اله، و استرنا
كسى ديگر را زير پا گذاشتيم، پس (تو اى خدا!) بر محمد و آل پاكش درود فرست و جميع آنها را
ص:239
بسترك، و اعف عنّا بعفوك، و لا تنصبنا فيه لاعين
در پرده (رحمتت) مستور ساز و به عفو و كرمت از ما درگذر و ما را در معرض ديد
الشّامتين، و لا تبسط علينا فيه السن الطّاعنين، و
شماتت كنندگان درمياور و زبان طعن طعنه زنندگان را بر ما بازمگردان و
استعملنا بما يكون حطّة و كفّارة لما انكرت منّا فيه،
ما را به كار خيرى مشغول بدار كه در آن كار، محو گناهان ما و كفارۀ آنچه كه براى تو ناپسند و زشت بود باشد
برأفتك الّتى لا تنفد، و فضلك الّذى لا ينقص. (48)
به حق رأفتت كه پايان ندارد و به حق فضل و رحمتت كه نقصان نيابد!(48)
اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و اجبر مصيبتنا بشهرنا، و
پروردگارا! بر محمد و آل پاكش درود فرست و مصيبت ما را به فراق اين ماه رمضان جبران فرما و
بارك لنا فى يوم عيدنا و فطرنا، و اجعله من خير يوم مرّ
روز عيد و افطار ما را مبارك گردان و آن را بهترين ايام روزگار كه بر ما گذشته
علينا، اجلبه لعفو، و امحاه لذنب، و اغفر لنا ما خفى
است از حيث جلب عفو و رحمت و محو گناه مقرر فرما و از جميع
من ذنوبنا و ما علن. (49) اللّهمّ اسلخنا بانسلاخ هذا
گناهان پنهان و آشكار ما درگذر. (49) خدايا! با زوال يافتن اين
الشّهر من خطايانا، و اخرجنا بخروجه من سيّئاتنا،
ماه، ما را از خطاها بيرون آور، و با خروج از آن، ما را از گناهان خارج ساز؛
و اجعلنا من اسعد اهله به، و اجز لهم قسما فيه، و
و ما را از سعادتمندترين اهل اين ماه و بزرگ ترين قسمت برهاى آن و
ص:240
اوفرهم حظّا منه. (50) اللّهمّ و من رعى هذا الشّهر حقّ
پربهره ترين افراد آن قرار ده. (50) پروردگارا! و هركس حق رعايت اين ماه را بجاى
رعايته، و حفظ حرمته حقّ حفظها، و قام بحدوده حقّ
آورد و احترام اين ماه را چنان كه سزاوار است نگاه داشت و به حدود وظايف و آدابش چنان كه بايد و شايد
قيامها، و اتّقى ذنوبه حقّ تقاتها، او تقرّب اليك بقربة
قيام كرد و در اين ماه، از گناهان، به حقيقت معناى تقوا، پرهيزكارى و تقوا گزيد يا آنكه به درگاه حضرتت تقرب
اوجبت رضاك له، و عطفت رحمتك عليه، فهب
جست، تقربى كه موجب رضا و خشنوديت ازو گرديد و رحمت (خاص) تو شامل حالش شد، پس
لنا مثله من وجدك، و اعطنا اضعافه من فضلك، فانّ
سهم و بهرۀ ما را از دارايى بى نهايت خود، همانند او عطا فرما و چندين برابر از فضل و كرمت افزون بخش زيرا
فضلك لا يغيض، و انّ خزائنك لا تنقص بل تفيض، و انّ
فضل و رحمتت كم نگردد و گنجينه هاى كرمت نقصان نپذيرد، بلكه هميشه (از ازل تا ابد) بر خلق افاضه مى كند؛ و
معادن احسانك لا تفنى، و انّ عطاءك للعطاء المهنّا.
معادن احسان تو فناپذير نباشد و همانا عطاى تو خوش تر و گواراترين عطاست.
(51) اللّهمّ صلّ على محمّد و اله، و اكتب لنا مثل اجور
(51)خداوندا! بر محمد و آل پاكش درود فرست و براى ما بنويس مانند اجر من صامه او تعبّد لك فيه الى يوم القيامة. (52) اللّهمّ
آنانى كه در اين ماه روزه گرفتند يا تو را تا روز قيامت در اين ماه به اخلاص عبادت مى كنند. (52) اى خدا!
انّا نتوب اليك فى يوم فطرنا الّذى جعلته للمؤمنين
ما به درگاهت توبه مى كنيم در روز فطر كه آن را براى اهل ايمان،
ص:241
عيدا و سرورا، و لاهل ملّتك مجمعا و محتشدا، من
روز عيد، و روز شادى قرار دادى و آن را براى ملت خود، روز اجتماع، و روز تعاون و هميارى مقرر داشتى از
كلّ ذنب اذنبناه، او سوء اسلفناه، او خاطر شرّ اضمرناه،
هرگناه كه مرتكب شده ايم و از هر زشتكارى كه پيش ازين از ما سرزده، و يا خيال بدى كه در دل پنهان داشته ايم؛
توبة من لا ينطوى على رجوع الى ذنب، و لا يعود بعدها
توبه كسى كه هرگز قصد رجوع به هيچ گناه نكند و به هيچ خطا و ناروايى
فى خطيئة، توبة نصوحا خلصت من الشّكّ و الارتياب،
بازنگردد، توبه نصوح كه خالص و پاك از هر شك و ريب باشد؛
فتقبّلها منّا، و ارض عنّا، و ثبّتنا عليها. (53) اللّهمّ ارزقنا
پس اين توبه را از ما بپذير و از ما خشنود باش و بر اين توبه نصوح، ما را ثابت و پايدار بدار. (53) پروردگارا!
خوف عقاب الوعيد، و شوق ثواب الموعود، حتّى
و خوف و هراس از عقاب و وعدۀ عذاب، و شوق و اشتياق به ثواب و پاداش وعده داده شده را نصيب ما كن؛ تا
نجد لذّة ما ندعوك به، و كأبة ما نستجيرك منه، (54)
لذت آنچه را كه به آن، تو را مى خوانيم و ناگوارى آنچه را كه از آن به تو پناه مى بريم دريابيم.(54)
و اجعلنا عندك من التّوّابين الّذين اوجبت لهم
و ما را در نزد خود از آن توبه كنندگان قرار بده كه بر آنها محبتت را حتم و لازم
محبّتك، و قبلت منهم مراجعة طاعتك، يا اعدل
فرمودى و بازگشت و رجوع به طاعتت را از آنها قبول فرمودى، اى عادل تر
العادلين. (55) اللّهمّ تجاوز عن ابائنا و امّهاتنا و اهل
از همه دادگران عالم! (55) بارالها! از خطاهاى پدران و مادران و اهل
ص:242
ديننا جميعا، من سلف منهم و من غبر الى يوم القيامة.
دين ما همگى درگذر چه آنان كه درگذشته اند و چه آيندگان ايشان تا روز قيامت.
(56) اللّهمّ صلّ على محمّد نبيّنا و اله، كما صلّيت على
(56)خدايا! بر حضرت محمد، پيغمبر ما و آل پاكش رحمت فرست چنان كه بر ملائكتك المقرّبين، و صلّ عليه و اله، كما صلّيت على
فرشتگان مقربت رحمت فرستادى؛ و باز درود و رحمت فرست بر او و آل پاكش، چنان كه بر
انبيائك المرسلين، و صلّ عليه و اله، كما صلّيت على
انبيا و رسولانت درود و رحمت فرستادى؛ و نيز درود و رحمت فرست بر او و آل پاكش، چنان كه بر
عبادك الصّالحين، و افضل من ذلك يا ربّ العالمين،
بندگان صالح و شايسته ات رحمت فرستادى؛ و بلكه افضل و كامل تر از همه آنان؛ اى پروردگار عالميان!
صلاة تبلغنا بركتها، و ينالنا نفعها، و يستجاب لها دعاؤنا،
چنان رحمت كاملى كه بركات آن، به ما برسد و به نفعش نايل شويم و از بركتش، دعاى ما مستجاب گردد؛
انّك اكرم من رغب اليه، و اكفى من توكّل عليه، و اعطى
كه همانا تو بزرگوار و كريم ترين كسى هستى كه به سوى او رغبت شود؛ و كافى ترين كسى كه بر او توكل شود؛
من سئل من فضله، و انت على كلّ شىء قدير.
و عطابخش ترين كسى هستى كه از فضل و كرمش، درخواست حاجت شود؛ و تو بر هرچيز توانا و قادرى.
ص:243
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
فى يوم الفطر اذا انصرف من صلواته قام قائما
در روز عيد فطر هنگامى كه از نماز عيد بازمى گشت مى ايستاد
ثمّ استقبل القبلة، و فى يوم الجمعة، فقال:
سپس رو به قبله مى كرد و همچنين در روز جمعه؛ آنگاه مى فرمود:
(1) يا من يرحم من لا يرحمه العباد، (2) و يا من يقبل من
(1)اى كسى كه ترحم مى كنى بر كسى كه بندگان بر او ترحم نمى كنند! (2) و اى خدايى كه از لطف و كرم، كسى را لا تقبله البلاد، (3) و يا من لا يحتقر اهل الحاجة اليه،
كه غريب و راندۀ شهرها شد مى پذيرى! (3) اى خدايى كه حاجتمندان درگاهت را به چشم حقارت نمى نگرى!
(4) و يا من لا يخيّب الملحّين عليه، (5) و يا من لا يجبه
(4)و اى خدايى كه اصراركنندگان درگاهت را محروم و نااميد نمى كنى! (5) و اى خدايى كه دست رد بر سينه بالرّدّ اهل الدّالّة عليه، (6) و يا من يجتبى صغير ما
آن بندگان كه با ناز و دلال به درگاهت مى آيند نخواهى زد! (6) اى خدايى كه تحفه كوچكى (و طاعت قليلى) را
يتحف به، و يشكر يسير ما يعمل له، (7) و يا من يشكر على
از بندگانت مى پذيرى و عمل اندكشان را شكر مى گزارى! (7) و اى خدايى كه عبادت اندك بندگان را
القليل، و يجازى بالجليل، (8) و يا من يدنو الى من
سپاس مى گزارى و جزاى بزرگ مرحمت مى نمايى! (8) اى خدايى كه هركس از بندگان به تو نزديك شد تو هم
ص:244
دنا منه، (9) و يا من يدعو الى نفسه من ادبر عنه، (10)
به او نزديك مى شوى! (9) و اى خدايى كه هركس به تو پشت كند، تو او را به سوى خود مى خوانى!(10)
و يا من لا يغيّر النّعمة، و لا يبادر بالنّقمة (11) و يا من يثمر
و اى خدايى كه نعمت و احسانت را تغيير نمى دهى و در عذاب و انتقام شتاب نمى كنى! (11) و اى خدايى كه
الحسنة حتّى ينميها، و يتجاوز عن السّيّئة حتّى يعفّيها،
نتيجه حسنه نكوكاران را بپرورانى تا نمو يابد و زياد شود و از گناهان درمى گذرى تا آنكه آنها را محو گردانى!
(12) انصرفت الامال دون مدى كرمك بالحاجات،
(12)(اى خدا!) آمال و آرزوها، هنوز به كمترين مرتبه كرم بى انتهايت نرسيده، حاجت روا برگشتند؛ و امتلأت بفيض جودك اوعية الطّلبات، و تفسّخت
و به يك فيضان و جريان درياى جود و كرمت، ظروف همه خواهش ها پر گشتند؛ و توصيف و نعت
دون بلوغ نعتك الصّفات. فلك العلوّ الاعلى فوق كلّ
تمام خلق، قبل از رسيدن به حقيقت اوصافت از هم پاشيدند؛ پس تو را برترين مقام بلند است فوق هر
عال، و الجلال الامجد فوق كلّ جلال، (13) كلّ جليل
بلندمقامى؛ و مخصوص توست جلال و بزرگوارى نامنتها، فوق هر جلال و بزرگى. (13) هر بزرگى
عندك صغير، و كلّ شريف فى جنب شرفك حقير، خاب
پيش تو كوچك است؛ هر شريفى در جنب مجد و شرافتت حقير و ناچيز است؛ هركس
الوافدون على غيرك، و خسر المتعرّضون الاّ لك،
به غير حضرتت وارد شود ناكام برگردد؛ و هركه به غير درگاهت روى آورد زيانكار ابد است؛
و ضاع الملمّون الاّ بك، و اجدب المنتجعون الاّ من
ضايع و باطل الذات شدند آنان كه به درگاه غير تو وارد شدند؛ و محروم از خير و سعادت گشتند، جز آن كس كه
ص:245
انتجع فضلك. (14) بابك مفتوح للرّاغبين، و جودك
جوياى فضل و احسان توست. (14) درگاه كرمت به روى مشتاقان باز؛ و جود و احسانت
مباح للسّائلين، و اغاثتك قريبة من المستغيثين،
براى خواستاران مباح؛ و فريادرسيت براى فريادخواهان نزديك است.
(15) لا يخيب منك الاملون، و لا ييأس من عطائك
(15)اميدواران از درگاه كرمت محروم نشوند و روى آورندگان به سوى تو، از عطايت نااميد المتعرّضون، و لا يشقى بنقمتك المستغفرون. (16)
نگردند و استغفاركنندگان، با انتقام و عقوبتت، شقى و بدبخت نشوند.(16)
رزقك مبسوط لمن عصاك، و حلمك معترض لمن
رزق تو براى اهل معصيتت هم مبسوط و گشاده است؛ حلم و بردباريت به دشمنان و اهل عصيان
ناواك. عادتك الاحسان الى المسيئين، و سنّتك الابقاء
روى آورد؛ عادتت احسان به بدكارانست؛ و سيره و رفتارت، مدارا و ترحم
على المعتدين، حتّى لقد غرّتهم اناتك عن الرّجوع، و
با اهل طغيان است تا آنجا كه از حلم و مداراى تو مغرور شده و از رجوع به درگاه كرمت غافل شدند؛ و
صدّهم امهالك عن النّزوع، (17) و انّما تأنّيت بهم ليفيئوا
مهلتى كه به آنها دادى، آنان را، از دست كشيدن از گناه و ترك آن بازداشت. (17) همانا از اين جهت در مورد آنها
الى امرك، و امهلتهم ثقة بدوام ملكك، فمن كان من
درنگ كردى كه آنان به امر تو بازگردند؛ و به آنها مهلت دادى چون به دوام ملك و پادشاهيت مطمئن بودى، (پس
اهل السّعادة ختمت له بها، و من كان من اهل الشّقاوة
مهلت به آنها دادى) تا هركه اهل سعادت است خاتمه امرش را سعادت گردانى و هركه اهل شقاوت است،
ص:246
خذلته لها، (18) كلّهم صائرون الى حكمك، و امورهم
او را مخذول و مردود سازى. (18) همه آنها به سوى حكم ازلى تو بازمى گردند و بازگشت امورشان، رجوع
ائلة الى امرك، لم يهن على طول مدّتهم سلطانك،
به فرمان حضرتت خواهد بود؛ از طول مدت سركشان و زمان حكومت طاغيان، به قوّت و سلطنتت ضعفى نرسد
و لم يدحض لترك معاجلتهم برهانك. (19) حجّتك
و به خاطر عدم تعجيل در انتقام ستمكاران، برهان كامل و حجت بالغه ات ضايع و باطل نشود. (19) حجت و
قائمة لا تدحض، و سلطانك ثابت لا يزول، فالويل
برهان تو پابرجا و باطل ناشدنى ست، و سلطنت حضرتت ثابت ازلى ست، پس واى و
الدّائم لمن جنح عنك، و الخيبة الخاذلة لمن خاب
حسرت ابد بر آن كه روى از تو بگرداند، و ناكامى و خذلان ابد بر آن كس كه از عطاى تو محروم
منك، و الشّقاء الاشقى لمن اغترّ بك، (20) ما اكثر تصرّفه
شود، و بيشترين شقاوت و حرمان براى آن كس كه به تو مغرور شود. (20) چه دوران بسيارى را
فى عذابك! و ما اطول تردّده فى عقابك! و ما ابعد غايته
در عذابت خواهد گذرانيد و چه طولانى در عقاب و انتقامت رفت و آمد خواهد كرد و چه قدر سرانجام كارش،
من الفرج! و ما اقنطه من سهولة المخرج! عدلا من
از فرج و آسايش دور است و چه اندازه نااميد است كه بتواند آسان از آن بيرون آيد؛ (و اين قهر و عقاب،) عدل
قضائك لا تجور فيه، و انصافا من حكمك لا تحيف
محض در حكم قضاى توست كه در آن، هيچ جورى نيست و عين عدل و انصاف در حكم توست كه بر او ستمى
عليه. (21) فقد ظاهرت الحجج، و ابليت الاعذار،
نشده است. (21) زيرا كه تو، برهانت را بر خلق آشكار كردى و بر بندگان، راه هاى عذرخواهى را نشان دادى
ص:247
و قد تقدّمت بالوعيد، و تلطّفت فى التّرغيب، و ضربت
و پيشاپيش، آنان را به وعدۀ عذاب تهديد نمودى و در راه ترغيب آنان، لطف كامل فرمودى و مثل هاى گوناگون
الامثال، و اطلت الامهال، و اخّرت و انت مستطيع
زدى؛ زمانى طولانى به آنها مهلت دادى و انتقام (بدكاران) را به تأخير انداختى، در صورتى كه مى توانستى
للمعاجلة، و تانّيت و انت ملىء بالمبادرة، (22) لم تكن
فورا از آنها انتقام كشى؛ و درنگ نمودى در صورتى مى توانستى در بازخواست، سرعت به خرج دهى.(22)
اناتك عجزا، و لا امهالك وهنا، و لا امساكك غفلة،
درنگت از روى عجز و ناتوانى، و مهلتت از سستى در كارشان نبود؛ و خوددارى از كيفرشان، از روى غفلت،
و لا انتظارك مداراة، بل لتكون حجّتك ابلغ، و كرمك
و انتظارت، براى رسيدن وقت مناسب نبود؛ بلكه براى آن بود كه حجتت را به نهايت بلاغت رسانى و كرمت را
اكمل، و احسانك اوفى، و نعمتك اتمّ، كلّ ذلك كان
كامل تر، و احسانت را وافرتر، و نعمتت را تمام تر بگردانى و تمام اينها
و لم تزل، و هو كائن و لا تزال. (23) حجّتك اجلّ من
از ازل بوده و تا ابد خواهد بود. (23) و حجت و برهانت بزرگ تر از آنست
ان توصف بكلّها، و مجدك ارفع من ان يحدّ بكنهه،
كه تماميش به وصف درآيد، و مجد و بزرگواريت بلندمرتبه تر از آنست كه كنه و انتهاى آن معلوم گردد،
و نعمتك اكثر من ان تحصى باسرها، و احسانك اكثر من
و نعمتت بيشتر از آنست كه به احصا و شماره درآيد و احسانت افزون تر از آنست
ان تشكر على اقلّه، (24) و قد قصّر بى السّكوت عن
كه بر كمترين حدّ آن، شكرگزارى توان كرد. (24) سكوت، مرا از ستايش تو
ص:248
تحميدك، و فهّهنى الامساك عن تمجيدك، و قصاراى
بازداشته و خوددارى و امساك، مرا از تمجيد و تعظيم جلالت ناتوان ساخته است؛ و نهايت تلاش من،
الاقرار بالحسور، لا رغبة - يا الهى - بل عجزا، (25) فها انا
اقرار به درماندگى است؛ نه آنكه اى خداى من! مايل نباشم، بلكه از انجام آن ناتوانم. (25) پس اينك اين منم
ذا اؤمّك بالوفادة، و اسئلك حسن الرّفادة. فصلّ على
كه به درگاه كرمت به قصد اخلاص روى آورده و عطاى نيكوى تو را درخواست مى كنم. پس درود فرست بر
محمّد و اله، و اسمع نجواى، و استجب دعائى، و
محمد و آل پاكش، و مناجاتم را از كرم بپذير و دعايم مستجاب فرما و
لا تختم يومى بخيبتى، و لا تجبهنى بالرّدّ فى مسئلتى،
خاتمه كارم را نااميدى و محرومى از رحمتت مگردان و در سؤال و درخواستم، دست رد بر سينه ام مزن
و اكرم من عندك منصرفى، و اليك منقلبى، انّك غير
و رفتنم از پيشگاهت و بازگشتم به درگاهت را گرامى دار كه همانا تو به تنگنا
ضائق بما تريد، و لا عاجز عمّا تسئل، و انت على كلّ شىء
برخورد نخواهى كرد در هرچه كه اراده كنى و عاجز نخواهى گشت بر هرچه كه از تو خواست شود و تو بر هرچيز
قدير، و لا حول و لا قوّة الاّ باللّه العلىّ العظيم.
توانايى و هيچ قوه و قدرتى جز به قدرت خداى بلندمرتبه عظيم الشأن نخواهد بود.
ص:249
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
فى يوم عرفة
دعاى روز عرفه
(1) الحمد للّه ربّ العالمين، (2) اللّهمّ لك الحمد بديع
(1)ستايش مخصوص خداست كه پروردگار عالميان است؛ (2) خدايا! ستايش مخصوص توست، اى پديد آرندۀ السّماوات و الارض، ذا الجلال و الاكرام، ربّ الارباب،
آسمان ها و زمين! اى صاحب عزت و جلال و بزرگوارى! اى پروردگار پرورندگان و مربيان!
و اله كلّ مألوه، و خالق كلّ مخلوق، و وارث كلّ شىء
و اى خداى خدايان! و اى خالق تمام مخلوقات! و اى وارث تمام اشياء عالم!
(لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ) [1] و لا يعزب عنه علم شىء، و هو بكلّ
كه «هيچ چيز همانند او نيست»؛ و از او علم چيزى پنهان نيست، و او بر
شىء محيط، و هو على كلّ شىء رقيب. (3) انت اللّه لا اله
اشياء عالم احاطه دارد و او بر هرچيز، حافظ و نگهبان است. (3) تويى يگانه خداى عالم كه هيچ خدايى
الاّ انت الاحد المتوحّد، الفرد المتفرّد. (4) و انت
جز تو نيست، كه يكتا و تنها، و يگانه و بى همتايى. (4) و تويى
اللّه لا اله الاّ انت الكريم المتكرّم، العظيم المتعظّم،
خداى يكتايى كه هيچ خدايى جز تو نيست، بزرگوارى و بخشنده، عظيم و عظمت فروش،
ص:250
الكبير المتكبّر. (5) و انت اللّه لا اله الاّ انت العلىّ
بزرگ و فخركننده. (5) و تويى خداى يكتايى كه هيچ خدايى جز تو نيست، بزرگوارى
المتعال، الشّديد المحال. (6) و انت اللّه لا اله الاّ
و بلندمرتبه، و دارى عقاب و مجازات سخت. (6) و تويى يكتا خدايى كه هيچ خدايى جز
انت الرّحمن الرّحيم، العليم الحكيم. (7) و انت اللّه لا
تو نيست، بخشنده اى و مهربان، و دانايى و حكيم. (7) و تويى يكتا خدايى
اله الاّ انت السّميع البصير، القديم الخبير. (8) و انت
كه هيچ خدايى جز تو نيست، شنوا و بينايى، قديم و آگاهى. (8) و
اللّه لا اله الاّ انت الكريم الاكرم، الدّائم الادوم. (9)
تويى خداى يكتايى كه هيچ خدايى جز تو نيست، بزرگوارى و كريم ترين كريمان، و دائمى و پايدارترين.(9)
و انت اللّه لا اله الاّ انت الاوّل قبل كلّ احد، و الاخر
و تويى خداى يكتاى عالم كه جز تو خدايى نيست، تو اولى قبل از هر شخص، و آخرى
بعد كلّ عدد. (10) و انت اللّه لا اله الاّ انت الدّانى فى علوّه،
بعد از هر عدد. (10) تويى خداى يكتاى عالم كه جز تو خدايى نيست، در عين علوّ مقام نزديكى؛
و العالى فى دنوّه. (11) و انت اللّه لا اله الاّ انت ذو البهاء
و در عين نزديكى بلندمرتبه اى. (11) تويى ايزد يكتاى عالم كه جز تو خدايى نيست، تويى صاحب عظمت
و المجد، و الكبرياء و الحمد. (12) و انت اللّه لا اله
و شكوه، و كبريا و ستايش. (12) تويى خداى يكتايى كه خدايى
الاّ انت الّذى انشأت الاشياء من غير سنخ، و صوّرت
جز تو نيست؛ تويى كسى كه همه اشياى عالم را بدون داشتن الگو ايجاد كردى، و صورت ها
ص:251
ما صوّرت من غير مثال، و ابتدعت المبتدعات
و پيكرها را بدون نمونه و مانند نقش كردى، و پديده هاى نو را
بلا احتذاء. (13) انت الّذى قدّرت كلّ شىء تقديرا،
بدون تقليد ايجاد نمودى. (13) تويى كه هرچيز را به مقدار معين ايجاد نمودى
و يسّرت كلّ شىء تيسيرا، و دبّرت ما دونك تدبيرا. (14)
و همه را بسيار سهل و آسان پديد آوردى و جميع موجودات و ماسوا را به نيكوترين تدبير بياراستى.(14)
انت الّذى لم يعنك على خلقك شريك، و لم يوازرك فى
تويى كه در خلقت عالم، شريكى ياريت نداد، و در امرت،
امرك وزير، و لم يكن لك مشاهد و لا نظير. (15) انت
هيچ وزيرى به تو كمك نكرد، و هرگز براى تو شاهد و نظيرى نبود. (15) تويى
الّذى اردت فكان حتما ما اردت، و قضيت فكان عدلا
آن كسى كه اراده كردى، آنگاه اراده ات محقق شد؛ و قضاوت كردى پس براساس عدل بود
ما قضيت، و حكمت فكان نصفا ما حكمت. (16) انت
آنچه كه قضاوت كردى؛ و حكم كردى و حكمت عين انصاف بود. (16) تويى كه مكانى
الّذى لا يحويك مكان، و لم يقم لسلطانك سلطان، و
بر تو محيط نشود (و در هيچ مكان نگنجى)؛ و هيچ سلطانى، قدرت مقاومت در برابر قدرت و سلطنتت را ندارد؛ و
لم يعيك برهان و لا بيان. (17) انت الّذى احصيت كلّ
هيچ بيان و برهانى، تو را زبون نگرداند. (17) تويى كه تمام اشيا را
شىء عددا، و جعلت لكلّ شىء امدا، و قدّرت كلّ شىء
به شماره درآورده اى، و براى تمام اشيا، وقت و مدتى مقرر داشته اى، و بر هرچيز، قدر و اندازه اى
ص:252
تقديرا. (18) انت الّذى قصرت الاوهام عن ذاتيّتك،
معين فرموده اى. (18) تو آن كسى هستى كه عقل و فكرها، از درك ذات تو عاجز،
و عجزت الافهام عن كيفيّتك، و لم تدرك الابصار
و دانش و فهم ها از كيفيت اوصافت قاصر، و چشم ها و بصيرت ها از درك
موضع اينيّتك. (19) انت الّذى لا تحدّ فتكون محدودا،
جايگاه تو محرومند. (19) تويى آن كه حد و مرزى ندارى تا محدود شوى،
و لم تمثّل فتكون موجودا، و لم تلد فتكون مولودا.
و در انديشه متمثل نخواهى نشد تا موجود شوى، و از چيزى توليد نيافته اى تا مولود (و محتاج علت) باشى.
(20) انت الّذى لا ضدّ معك فيعاندك، و لا عدل لك
(20)تويى آن كسى كه ضدّى در وجود ندارى تا با تو به دشمنى و مخالفت برخيزد؛ و تو را عدل و نظيرى نيست فيكاثرك، و لا ندّ لك فيعارضك. (21) انت الّذى ابتدأ
تا بر تو فخر بفروشد؛ و ندّ و مانندى ندارى تا با تو معارضه كند. (21) تويى خدايى كه به آفرينش آغاز نمودى
و اخترع، و استحدث و ابتدع، و احسن صنع ما صنع. (22)
و عالم را اختراع كردى و آن را ايجاد كرده و نوآورى نمودى و آفرينش آنچه را كه ساختى نيكو گردانيدى.(22)
سبحانك ما اجلّ شأنك! و اسنى فى الاماكن مكانك!
پاك و منزهى تو! چقدر بزرگ است شأن و مقام تو! و چه والاست مكان و مقام تو در بين مقامات!
و اصدع بالحقّ فرقانك! (23) سبحانك من لطيف ما
و چقدر فرقانت (قرآن)، حق را بلند و آشكارا بيان داشته است! (23) پاك و منزهى تو! اى لطيف كه چقدر
الطفك! و رئوف ما ارافك! و حكيم ما اعرفك! (24)
با لطفى! و اى رئوف كه چقدر مهربانى! و اى حكيم كه چقدر دانايى! (24)
ص:253
سبحانك من مليك ما امنعك! و جواد ما اوسعك! و
پاك و منزهى تو! اى پادشاه ملك وجود كه چقدر توانايى! و اى بخشنده كه چقدر گشاده دستى! و
رفيع ما ارفعك! ذو البهاء و المجد، و الكبرياء و الحمد.
اى رفيع كه چقدر بلندمرتبه اى! و اى صاحب عظمت و شكوه، و كبريا و ستايش!
(25) سبحانك بسطت بالخيرات يدك، و عرفت
(25)پاك و منزهى تو! دست عنايتت، به خيرات و احسان ها باز است؛ و مسير هدايت الهداية من عندك، فمن التمسك لدين او دنيا وجدك.
تنها از جانب تو شناخته مى شود؛ پس هركس به درگاه تو براى دين يا دنيا التماس كند، تو را خواهد يافت.
(26) سبحانك خضع لك من جرى فى علمك، و
(26)پاك و منزهى تو! هركس كه معلوم توست در برابرت خاضع و فروتن است؛ و خشع لعظمتك ما دون عرشك، و انقاد للتّسليم لك كلّ
هرآنچه مادون عرش توست، در مقابل عظمتت خاشع است؛ و تمام خلقت در پيشگاه حضرتت، سر تسليم پيش دارند.
خلقك. (27) سبحانك لا تحسّ، و لا تجسّ، و لا تمسّ،
(27)منزهى تو! كه محسوس نمى شوى، و مورد بررسى قرار نخواهى گرفت، و تماس جسمانى با تو محال است، و لا تكاد، و لا تماط، و لا تنازع، و لا تجارى، و لا تمارى،
و كسى نمى تواند با تو مكر كند و تو را دور سازد، و با تو نزاع نشود، و مغلوب نشوى، و با تو مجادله نشود،
و لا تخادع، و لا تماكر. (28) سبحانك سبيلك جدد،
و خدعه و فريب نخورى. (28) پاك و منزهى تو! راه تو، مستقيم و روشن؛
و امرك رشد، و انت حىّ صمد. (29) سبحانك قولك
و امر و فرمانت براى ارشاد و هدايت است؛ و تويى زندۀ ابد و بى نياز مطلق. (29) پاك و منزهى تو! گفتار تو
ص:254
حكم، و قضاؤك حتم، و ارادتك عزم. (30) سبحانك
حكم و قانون؛ و قضاى تو حتمى الوقوع؛ و ارادۀ ازليت، ثابت و پابرجا است. (30) پاك و منزهى تو!
لا رادّ لمشيّتك، و لا مبدّل لكلماتك. (31) سبحانك
برگرداننده اى براى مشيت و خواست تو نيست و كسى نمى تواند كلمات تو را تبديل كند و تغيير دهد. (31) پاك و
باهر الايات، فاطر السّماوات، بارئ النّسمات. (32)
منزهى تو! اى كسى كه آياتت روشن و آشكار است! اى آفرينندۀ آسمان ها! و اى پديد آرندۀ نفوس و جان ها!(32)
لك الحمد حمدا يدوم بدوامك. (33) و لك الحمد
ستايش مخصوص توست؛ ستايشى كه به دوام وجودت پاينده باشد. (33) و ستايش مخصوص توست؛
حمدا خالدا بنعمتك. (34) و لك الحمد حمدا يوازى
ستايشى كه به وجود نعمتت جاودان و ابدى باشد. (34) و حمد و ستايش مخصوص توست؛ حمدى كه با
صنعك. (35) و لك الحمد حمدا يزيد على رضاك. (36) و
صنع و آفرينش تو موازى باشد. (35) و ستايش مخصوص توست؛ ستايشى كه بر رضايت تو بيفزايد. (36) و
لك الحمد حمدا مع حمد كلّ حامد، و شكرا يقصر عنه
ستايش مخصوص توست؛ چنان ستايشى كه با ستايش هر ستايش كننده همراه باشد؛ و چنان شكرى كه شكر هر
شكر كلّ شاكر، (37) حمدا لا ينبغى الاّ لك، و لا يتقرّب
شكرگزار از آن قاصر و كمتر باشد. (37) حمد و سپاسى كه جز براى حضرتت شايسته نباشد و به وسيله آن جز به
به الاّ اليك، (38) حمدا يستدام به الاوّل، و يستدعى
درگاه تو تقرب نتوان جست. (38) حمدى كه نخستين حمد به آن ادامه يابد، و به سبب آن،
به دوام الاخر، (39) حمدا يتضاعف على كرور الازمنة،
دوام آخرين حمد نيز درخواست شود. (39) حمدى كه به گردش روزگار مضاعف گردد
ص:255
و يتزايد اضعافا مترادفة، (40) حمدا يعجز عن احصائه
و پى درپى اجر و اثرش بيشتر شود. (40) حمدى كه فرشتگان حافظ اعمال، از شمارش ثوابش
الحفظة، و يزيد على ما احصته فى كتابك الكتبة،
عاجز باشند و بر آنچه كه كاتبان اعمال در كتاب تو مى نويسند بيفزايد.
(41) حمدا يوازن عرشك المجيد، و يعادل كرسيّك
(41)حمدى كه با عرش باعظمتت موازنه كند و با كرسى الرّفيع، (42) حمدا يكمل لديك ثوابه، و يستغرق كلّ
بلندپايه ات برابرى نمايد. (42) حمدى كه اجر و ثوابش نزد تو كامل باشد و پاداشش،
جزاء جزاؤه، (43) حمدا ظاهره وفق لباطنه، و باطنه
هر پاداش و جزايى را شامل شود. (43) حمدى كه ظاهرش با باطنش موافق باشد و باطنش
وفق لصدق النّيّة فيه، (44) حمدا لم يحمدك خلق
براساس نيت صادق و درست باشد. (44) حمد و سپاسى كه احدى از خلايق به مانند آن، تو را ستايش
مثله، و لا يعرف احد سواك فضله، (45) حمدا يعان
نكرده باشد و فضيلت و ثوابش را كسى جز تو نداند. (45) حمدى كه هركس
من اجتهد فى تعديده، و يؤيّد من اغرق نزعا فى توفيته،
در افزايش تعدادش بكوشد، (از جانب خدا) يارى شود؛ و هركه در اداى كامل آن كوتاهى ننمايد تأييد شود.
(46) حمدا يجمع ما خلقت من الحمد، و ينتظم ما
(46)حمد و سپاسى كه جامع تمام حمدهايى كه خلق كرده اى باشد و آنچه را كه انت خالقه من بعد، (47) حمدا لا حمد اقرب الى
تو از اين پس خالق آنى به يك رشته درآورد (و در برگيرد). (47) حمد و سپاسى كه نزديك تر از آن،
ص:256
قولك منه، و لا احمد ممّن يحمدك به، (48) حمدا
به قول و گفته تو حمدى نباشد و كسى بهتر از آن حمد، حمد و ثناى تو نگويد. (48) حمد و سپاسى كه
يوجب بكرمك المزيد بوفوره، و تصله بمزيد بعد
به موجب لطف و كرمت، و در اثر وفور و فراوانى اش، باعث فراوانى نعمت ها شود و تو آن را از روى فضل
مزيد طولا منك، (49) حمدا يجب لكرم وجهك، و
و احسان، به افزايش پى درپى نعمت هايت متصل گردانى. (49) حمدى كه به سبب بزرگوارى تو واجب شود و
يقابل عزّ جلالك. (50) ربّ صلّ على محمّد و ال محمّد،
با عزت و جلال تو برابرى نمايد. (50) پروردگارا! درود و تحيت فرست بر محمد و آل محمد
المنتجب المصطفى المكرّم المقرّب افضل صلواتك،
كه آن بزرگوار منتخب و برگزيده و گرامى و مقرب درگاه توست؛ بهترين درود و رحمتت را؛
و بارك عليه اتمّ بركاتك، و ترحّم عليه امتع رحماتك.
و كامل ترين بركاتت را بر او نازل فرما و با پربهره ترين رحمت هايت بر او رحمت فرست.
(51) ربّ صلّ على محمّد و اله، صلاة زاكية لا تكون
(51)پروردگارا! درود و تحيت فرست بر محمد و آل پاكش؛ درودى پاك و پاكيزه كه صلاة ازكى منها، و صلّ عليه صلاة نامية لا تكون صلاة
درودى از آن پاكيزه تر و نيكوتر نباشد؛ و درود فرست بر او؛ درودى فراوان، كه درودى زيادتر و فراوان تر از آن
انمى منها، و صلّ عليه صلاة راضية لا تكون صلاة
نباشد؛ و درود فرست بر او؛ درودى همراه با خشنودى كه درودى بالاتر از آن
فوقها. (52) ربّ صلّ على محمّد و اله، صلاة ترضيه و
نباشد. (52) پروردگارا! بر محمد و آل پاكش درود فرست؛ درودى كه او را خشنود سازد و
ص:257
تزيد على رضاه، و صلّ عليه صلاة ترضيك و تزيد على
بر رضايتش بيفزايد. و بر او درود فرست؛ درودى كه تو را خشنود سازد و بر
رضاك له، و صلّ عليه صلاة لا ترضى له الاّ بها، و لا ترى
رضايتت از او بيفزايد. و درود فرست بر او؛ درود و تحيتى كه براى او جز به آن درود، خشنود نمى شوى، و جز او،
غيره لها اهلا. (53) ربّ صلّ على محمّد و اله، صلاة
كسى را شايسته و لايق آن تحيت نبينى. (53) پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل پاكش؛ درودى كه
تجاوز رضوانك، و يتّصل اتّصالها ببقائك، و لا ينفد
از (بهشت) رضوان تو بگذرد، و به بقا و ابديت تو متصل شود، و پايان نيابد،
كما لا تنفد كلماتك. (54) ربّ صلّ على محمّد و اله،
همان گونه كه كلماتت تمام نمى شود. (54) پروردگارا! درود و رحمت فرست بر محمد و آل پاكش؛
صلاة تنتظم صلوات ملائكتك و انبيائك و رسلك
درودى كه درود و رحمت هاى فرشتگان و پيمبران و رسولانت را
و اهل طاعتك، و تشتمل على صلوات عبادك، من
و درود همه اهل طاعتت را انتظام بخشد (و گرد آورد) و شامل درود و تحيات جميع بندگانت، از
جنّك و انسك و اهل اجابتك، و تجتمع على صلاة
جن و انس و آنان كه (دعوت) تو را اجابت كردند باشد، و جامع درود
كلّ من ذرأت و برأت من اصناف خلقك. (55) ربّ
تمام مخلوقاتت كه آفريدى و خلق نمودى باشد. (55) پروردگارا!
صلّ عليه و اله، صلاة تحيط بكلّ صلاة سالفة و
درود و رحمت فرست بر او و آل اطهارش؛ درودى كه بر تمام درودهاى گذشته و تازه
ص:258
مستأنفة، و صلّ عليه و على اله، صلاة مرضيّة لك
محيط باشد؛ و درود فرست بر او و خاندان پاكش؛ درودى كه مورد پسند تو
و لمن دونك، و تنشئ مع ذلك صلوات تضاعف معها
و غير تو قرار گيرد؛ و با آن، با وجود همه اين درودها، درودهايى ايجاد كنى كه تمام آنها را
تلك الصّلوات عندها، و تزيدها على كرور الايّام زيادة
دوچندان و مضاعف گرداند؛ و با گذشت روزگاران، چنان بر آن
فى تضاعيف لا يعدّها غيرك. (56) ربّ صلّ على اطائب
بيفزايى كه جز تو كسى آن را نتواند بشمار آورد. (56) پروردگارا! درود و رحمت فرست بر پاكان
اهل بيته الّذين اخترتهم لامرك، و جعلتهم خزنة
اهل بيت او؛ آنان كه تو، برگزيدى آنان را براى امر خلافتت؛ و قرار دادى آنها را گنجينه دار
علمك، و حفظة دينك، و خلفائك فى ارضك، و
علم خويش، و نگهبانان دين خود، و جانشينان خويش در روى زمين، و
حججك على عبادك، و طهّرتهم من الرّجس و الدّنس
حجت هاى خودت بر بندگانت. و آنها را از هر رجس و ناپاكى،
تطهيرا بارادتك، و جعلتهم الوسيلة اليك، و المسلك
به ارادۀ خودت پاك و پاكيزه گردانيدى و آنان را وسيله اى (براى هدايت خلق) به سوى خود و راهى
الى جنّتك. (57) ربّ صلّ على محمّد و اله، صلاة تجزل
به سوى بهشت رضوانت قرار دادى. (57) پروردگارا! درود و رحمت فرست بر محمد و آل پاكش؛ رحمتى كه
لهم بها من نحلك و كرامتك، و تكمل لهم الاشياء من
به وسيله آن، موهبت و كرامتت را، بر آنان عظيم گردانى؛ و از عطاها و بخشش هايت همه چيز را بر آن بزرگواران
ص:259
عطاياك و نوافلك، و توفّر عليهم الحظّ من عوائدك
كامل نمايى؛ و حظ و بهرۀ آنان را از عطاها و منفعت هايت فراوان
و فوائدك. (58) ربّ صلّ عليه و عليهم، صلاة لا امد
گردانى. (58) پروردگارا! درود فرست بر او و بر همه آنان؛ درودى كه
فى اوّلها، و لا غاية لامدها و لا نهاية لاخرها. (59) ربّ
اولش نامعلوم و مدتش بى پايان و براى آخرش نهايتى نباشد. (59) پروردگارا!
صلّ عليهم زنة عرشك و ما دونه، و ملأ سماواتك
درود فرست بر آن بزرگواران، هم وزن عرش تو و آنچه زير آن قرار دارد، و به پرى آسمان هايت
و ما فوقهنّ، و عدد ارضيك و ما تحتهنّ و ما بينهنّ،
و آنچه بالاى آن قرار دارد، و به اندازۀ زمين هايت و آنچه كه در زير آن و در بين آنهاست؛
صلاة تقرّبهم منك زلفى، و تكون لك و لهم رضى،
درود و رحمتى كه آن بزرگواران را به مقام قرب حضرتت نزديك نمايد و مورد پسند و رضاى تو و آنان باشد
و متّصلة بنظائرهنّ ابدا. (60) اللّهمّ انّك ايّدت دينك
و تا ابد متصل به نظاير آن رحمت باشد. (60) بار خدايا! همانا تو دين و شرع خود را
فى كلّ اوان بامام اقمته علما لعبادك، و منارا فى
در هر عصر و زمانى به واسطه وجود امامى تأييد نمودى كه او را نشانه اى براى بندگانت و چراغ هدايتى در
بلادك، بعد ان وصلت حبله بحبلك، و جعلته
سرزمين هايت قرار دادى، بعد از آن كه رشته آنها را به ريسمان خود متصل نمودى؛ و آن امام را وسيله اى
الذّريعة الى رضوانك، و افترضت طاعته، و حذّرت
براى رسيدن به مقام رضا و خشنودى خود گردانيدى؛ و اطاعت و پيروى از آن امام را واجب فرمودى، و از
ص:260
معصيته، و امرت بامتثال اوامره، و الانتهاء عند
مخالفتش منع كردى، و به امتثال اوامرش امر نمودى، و از ارتكاب نهيش، نهى شديد
نهيه، و ان لا يتقدّمه متقدّم، و لا يتاخّر عنه متاخّر،
فرمودى؛ و امر كردى كه هيچ كس بر او تقدم نجويد و از او عقب نماند؛
فهو عصمة اللاّئذين، و كهف المؤمنين، و عروة
پس اوست نگهدار پناه آورندگان، و كهف و پناه اهل ايمان، و ريسمان
المتمسّكين، و بهاء العالمين. (61) اللّهمّ فاوزع لوليّك
متمسّكان، و زيبايى و حسن عالميان. (61) خداوندا! پس شكر نعمت هايى را
شكر ما انعمت به عليه، و اوزعنا مثله فيه، و اته
كه به او داده اى به قلب او الهام فرما؛ و به قلب ما هم مثل آن شكر را در مورد آن حضرت الهام نما؛ و از نزد
من لدنك سلطانا نصيرا، و افتح له فتحا يسيرا، و اعنه
خودت به او نيرويى يارى دهنده و پيروز عطا فرما؛ و او را با پيروزى آسان، پيروز گردان؛ و او را به عزيزترين
بركنك الاعزّ، و اشدد ازره، و قوّ عضده، و راعه بعينك،
ركن سلطنتت يارى نما؛ و پشتش را محكم، و بازويش را قوى گردان و به چشم عنايتت، او را مراقبت فرما
و احمه بحفظك، و انصره بملائكتك، و امدده بجندك
و در حفظ و حمايت خود محفوظ بدار و با فرشتگانت او را يارى رسان و به سپاه غالب و قاهر خود او را
الاغلب، (62) و اقم به كتابك و حدودك و شرائعك
مدد فرما. (62) و به وسيله او حقايق كتاب آسمانيت، و حدود احكامت، و شريعتت،
و سنن رسولك، صلواتك اللّهمّ عليه و اله، و احى به
و سنن رسولت كه درود و رحمتت بر او و آل پاكش باد را برپا دار؛ و آنچه را
ص:261
ما اماته الظّالمون من معالم دينك، و اجل به صداء
كه ستمكاران از معالم دين تو نابود كردند، به دست او احيا گردان؛ و توسط او زنگار
الجور عن طريقتك، و ابن به الضّرّاء من سبيلك، و ازل
جور و بيداد را از آينۀ آيينت پاك گردان؛ و به وسيله او سختى ها و مشكلات راهت را برطرف ساز؛ و به دست او،
به النّاكبين عن صراطك، و امحق به بغاة قصدك
آنان را كه از راه دين تو برگشتند از ميان بردار؛ و توسط او، سركشان كج انديش را كه راه راست تو را منحرف
عوجا، (63) و الن جانبه لاوليائك، و ابسط يده على
ساختند نابود ساز. (63) و آن امام را نسبت به دوستانت مهربان بگردان و دست قدرت او را بر
اعدائك، وهب لنا رأفته و رحمته و تعطّفه و تحنّنه،
دشمنانت بگشا و به ما رأفت و رحمت و عطوفت و مهربانى او را عطا كن
و اجعلنا له سامعين مطيعين، و فى رضاه ساعين،
و ما را شنواى سخنان او و مطيع فرمانش و كوشا در راه رضا و خشنودى او بگردان
و الى نصرته و المدافعة عنه مكنفين، و اليك و الى
و در يارى او و دفع دشمن از او، ما را از حمايت كنندگانش قرار ده و ما را بدين وسيله به سوى خودت و به سوى
رسولك صلواتك اللّهمّ عليه و اله بذلك متقرّبين.
رسولت كه درود تو اى خدا! بر او و آل پاكش باد از تقرب جويندگان قرار بده.
(64) اللّهمّ و صلّ على اوليائهم المعترفين بمقامهم،
(64)پروردگارا! درود و رحمت فرست بر دوستان و شيعيان آن بزرگواران؛ آنان كه به مقام آنها معترفند المتّبعين منهجهم، المقتفين اثارهم، المستمسكين
و طريقۀ آنان را دنبال مى نمايند و از آثار و اخبار آنها پيروى مى كنند و به عروة الوثقاى آنان
ص:262
بعروتهم، المتمسّكين بولايتهم، المؤتمّين بامامتهم،
چنگ زده و به ولايت و دوستى آنان پناه برده اند و امامت آنها را پذيرفته اند
المسلّمين لامرهم، المجتهدين فى طاعتهم، المنتظرين
و تسليم امر آنانند و در راه اطاعت آنها مى كوشند و دوران حكومت آنان را انتظار
ايّامهم، المادّين اليهم اعينهم، الصّلوات المباركات
مى كشند و كاملا چشم دل به جانب آن بزرگواران گشوده اند؛ درود و رحمت هايى بابركت
الزّاكيات النّاميات الغاديات الرّائحات، (65) و سلّم
و پاكيزه و فزاينده، در بامدادان و شامگاهان. (65) و درود و تحيت فرست
عليهم و على ارواحهم، و اجمع على التّقوى امرهم،
بر آنان و بر ارواحشان. و امورشان را براساس تقوا سامان ده
و اصلح لهم شئونهم، و تب عليهم انّك انت التّوّاب
و احوالشان را اصلاح فرما و توبۀ آنها را بپذير؛ كه همانا تو بسيار توبه پذير
الرّحيم و خير الغافرين، و اجعلنا معهم فى دار السّلام،
و مهربان و بهترين آمرزنده اى. و ما را هم با آنان در بهشت دار السلام همنشين گردان؛
برحمتك يا ارحم الرّاحمين. (66) اللّهمّ هذا يوم عرفة،
به حق رحمتت اى مهربان ترين مهربانان عالم! (66) خدايا! اين روز عرفه است؛
يوم شرّفته و كرّمته و عظّمته، نشرت فيه رحمتك،
روزيست كه تو به او شرافت و كرامت و عظمت بخشيدى و خوان رحمتت را در آن گسترانيدى
و مننت فيه بعفوك، و اجزلت فيه عطيّتك، و تفضّلت
و به عفو و بخششت در اين روز منت گزاردى و در آن، عطايت را بسيار عظيم گردانيدى و به واسطۀ اين روز،
ص:263
به على عبادك. (67) اللّهمّ و انا عبدك الّذى انعمت
بندگانت را مشمول فضل و رحمت خود قرار دادى. (67) خداوندا! و من همان بندۀ توام كه بر او نعمت
عليه قبل خلقك له، و بعد خلقك ايّاه، فجعلته ممّن
بخشيدى پيش از خلقش و پس از خلق كردنش؛ و او را از آنان قرار دادى كه
هديته لدينك، و وفّقته لحقّك، و عصمته بحبلك،
به راه دينت هدايت كردى و مؤفق به اداى حق بندگيت نمودى و با ريسمان خودت حفظ نمودى
و ادخلته فى حزبك، و ارشدته لموالاة اوليائك و
و در حزب خودت داخل نمودى و آنان را به دوستى و محبت با دوستانت و
معاداة اعدائك. (68) ثمّ امرته فلم يأتمر، و زجرته
دشمنى با دشمنانت ارشاد نمودى. (68) آنگاه او را امر كردى پس اطاعت نكرد؛ و او را نهى نمودى
فلم ينزجر، و نهيته عن معصيتك فخالف امرك الى
پس اجابت ننمود؛ و از معصيتت نهيش كردى پس مخالفت امر تو را كرد و نهيت را
نهيك، لا معاندة لك، و لا استكبارا عليك، بل دعاه
بجاى آورد، اما نه از روى دشمنى با تو و نه از روى سركشى و گردنكشى در برابر تو؛ بلكه
هواه الى ما زيّلته و الى ما حذّرته، و اعانه على ذلك
هواى نفسش او را دعوت نمود به سوى آنچه كه تو او را از آن بركنار داشتى، و او را از آن بيم دادى؛ و بر اين كار،
عدوّك و عدوّه، فاقدم عليه عارفا بوعيدك، راجيا
دشمنت و دشمنش (يعنى شيطان)، او را يارى داد؛ پس بر معصيتت اقدام نمود با آنكه به وعدۀ عذاب تو آگه بود
لعفوك، واثقا بتجاوزك، و كان احقّ عبادك مع ما مننت
و به عفو و گذشت تو اميد داشت و به بخشش و آمرزشت اطمينان كامل داشت؛ در صورتى كه با آن همه احسان
ص:264
عليه الاّ يفعل. (69) و ها انا ذا بين يديك صاغرا ذليلا،
كه دربارۀ او كردى، سزاوارترين بنده ات به ترك معصيت بود. (69) و اينك منم در پيشگاه تو، بندۀ كوچك ذليل
خاضعا خاشعا، خائفا معترفا بعظيم من الذّنوب
فروتن خاشع ترسان؛ معترفم به بار گناهان عظيمى كه به دوش
تحمّلته، و جليل من الخطايا اجترمته، مستجيرا
دارم و خطاهاى بزرگى كه مرتكب شده ام، در حالى كه به عفو و
بصفحك، لائذا برحمتك، موقنا انّه لا يجيرنى منك
پرده پوشيت و به رحمتت پناه آورده ام و يقين كامل دارم كه هيچ پناه هنده اى مرا از (قهر و انتقام) تو پناه
مجير، و لا يمنعنى منك مانع. (70) فعد علىّ بما تعود به على
ندهد و هيچ مانعى تو را از (عذاب من) بازندارد. (70) پس به پرده پوشيت، بر من باز گرد، بدان گونه كه بر بندگانى
من اقترف من تغمّدك، وجد علىّ بما تجود به على من
كه مرتكب گناه شدند به پرده پوشيت بازمى گردى؛ و به من عفوت را عطا كن، بدان گونه كه بر آنها كه دست به
القى بيده اليك من عفوك، و امنن علىّ بما لا يتعاظمك
دامن كرمت انداختند عفوت را مى بخشى؛ و با غفران و بخششت بر من منت بگزار كه آن براى تو بزرگ نيست،
ان تمنّ به على من امّلك من غفرانك، (71) و اجعل
بدان گونه كه بر هركس كه به تو اميدوار است با غفران و بخششت بر او منت مى گزارى. (71) و (اى خدا!) مرا
لى فى هذا اليوم نصيبا انال به حظّا من رضوانك،
در اين روز (عرفه) نصيبى ده كه به واسطۀ آن نصيب، از رضا و خشنودى حضرتت بهره مند شوم.
و لا تردّنى صفرا ممّا ينقلب به المتعبّدون لك من
و مرا با دست خالى از آنچه كه بندگان متعبّدت با آن از درگاهت بازمى گردند
ص:265
عبادك، (72) و انّى و ان لم اقدّم ما قدّموه من الصّالحات،
برمگردان. (72) و من اگرچه از پيش نفرستاده ام آن اعمال شايسته اى را كه آنها از پيش فرستادند؛
فقد قدّمت توحيدك و نفى الاضداد و الانداد و
اما اعتقاد به يگانگى تو را تقديم كرده ام، و هرگونه ضد و مثل و
الاشباه عنك، و اتيتك من الابواب الّتى امرت ان تؤتى
شبيه را براى تو نفى نموده ام؛ و از درهايى به درگاهت وارد شده ام كه به ورود از آنها امر
منها، و تقرّبت اليك بما لا يقرب احد منك الاّ بالتّقرّب
كردى؛ و به چيزى به درگاهت نزديك شده ام كه كسى بدون آن چيز به درگاه حضرتت تقرب نخواهد
به، (73) ثمّ اتبعت ذلك بالانابة اليك، و التّذلّل
يافت. (73) آنگاه دنبال نمودم آن را با توبه و انابه به درگاهت، و با تذلل
و الاستكانة لك، و حسن الظّنّ بك، و الثّقة بما
و زارى برايت، و با حسن ظن به حضرتت، و با اطمينان كامل به آنچه كه
عندك، و شفعته برجائك الّذى قلّ ما يخيب عليه
نزد توست؛ و آن را ضميمه كردم به اميدوارى به تو، اميدى كه كمتر اميدوارى با وجود آن، نااميد
راجيك، (74) و سئلتك مسئلة الحقير الذّليل،
برگشت. (74) و از تو سؤال و درخواست كردم، همچون درخواست انسان خوار ذليل
البائس الفقير، الخائف المستجير، و مع ذلك خيفة
پريشان فقير ترسان جوياى امان؛ و با اين حال، درخواستم از روى ترس
و تضرّعا، و تعوّذا و تلوّذا، لا مستطيلا بتكبّر المتكبّرين،
و زارى و براى يافتن پناه و امان است، نه از روى سركشى به مانند تكبر متكبران؛
ص:266
و لا متعاليا بدالّة المطيعين، و لا مستطيلا بشفاعة
و نه از روى بلندپروازى همچون ناز و طلبكارى اطاعت كنندگان؛ و نه از روى گردن فرازى همچون شفاعت
الشّافعين، (75) و انا بعد اقلّ الاقلّين، و اذلّ الاذلّين،
شفاعت كنندگان. (75) و من بعد از همه اينها، كمترين كمتران، و ذليل ترين ذليلانم
و مثل الذّرّة او دونها، فيا من لم يعاجل المسيئين،
و مانند ذره اى يا كوچك تر از آن هستم؛ پس اى خدايى كه در عقوبت تبهكاران هرگز تعجيل نمى كنى،
و لا ينده المترفين، و يا من يمنّ باقالة العاثرين،
و مسرفان مغرور را به سختى نمى رانى! و اى خدايى كه با گذشت از گنهكاران منت مى نهى،
و يتفضّل بانظار الخاطئين، (76) انا المسىء المعترف
و با مهلت به خطاكاران فضل و كرم مى نمايى! (76) منم آن گنهكار معترف،
الخاطئ العاثر، (77) انا الّذى اقدم عليك مجترئا، (78)
و خطاپيشه لغزشكار. (77) منم آن كسى كه با جرأت و بى باكى بر (گناه) تو اقدام نمود.(78)
انا الّذى عصاك متعمّدا، (79) انا الّذى استخفى من
منم آن كسى كه از روى عمد تو را نافرمانى نمود. (79) منم آن كسى كه (گناهم را) از بندگان پنهان
عبادك و بارزك، (80) انا الّذى هاب عبادك و امنك،
داشتم و آشكار با تو به مبارزه برخاستم. (80) منم آن كسى كه از بندگانت ترسيدم و از تو ايمن بودم.
(81) انا الّذى لم يرهب سطوتك، و لم يخف بأسك،
(81)منم آن كسى كه از قهر و سطوت تو بيم و هراس نداشتم، و از خشم و غضب تو نترسيدم.
(82) انا الجانى على نفسه، (83) انا المرتهن ببليّته، (84)
(82)منم آن كه بر نفس خود جنايت كرده. (83) منم آن كه به اعمال ناشايسته خود گرفتار شده. (84)
ص:267
انا القليل الحياء، (85) انا الطّويل العناء. (86) بحقّ
منم كم شرم و حيا. (85) و گرفتار رنج طولانى. (86) به حق
من انتجبت من خلقك، و بمن اصطفيته لنفسك،
آن كس كه از همه خلق برگزيدى، و آن كس كه او را براى خود پسنديدى؛
بحقّ من اخترت من بريّتك، و من اجتبيت لشأنك،
به حق آن كس كه از بين تمام موجودات اختيار فرمودى؛ و آن كس كه براى شأن و كار خود انتخاب فرمودى؛
بحقّ من وصلت طاعته بطاعتك، و من جعلت
به حق آن كسى كه طاعت او را به طاعت خود متصل كردى و آن كس كه
معصيته كمعصيتك، بحقّ من قرنت موالاته بموالاتك،
معصيتش را مانند عصيان خود شمردى؛ به حق آن كس كه دوستى او را با دوستى خود قرين؛
و من نطت معاداته بمعاداتك، تغمّدنى فى يومى هذا
و دشمنى با او را به دشمنى با خودت گره زدى (تو را قسم مى دهى) كه در اين روز مرا بپوشان
بما تتغمّد به من جار اليك متنصّلا، و عاذ باستغفارك
با آنچه كه به وسيله آن، آن كسى را كه با تضرع و زارى به درگاهت پناه آورد و با توبه و استغفار به تو پناهنده شد
تائبا، (87) و تولّنى بما تتولّى به اهل طاعتك، و الزّلفى
مى پوشانى. (87) و سرپرستى نما مرا به آنچه كه سرپرستى مى نمايى اهل طاعتت را و بندگان
لديك، و المكانة منك، (88) و توحّدنى بما تتوحّد به
مقرب و صاحبان جاه و مقام نزد خودت را. (88) و تو خود تنهايى به من احسان نما به آنچه كه با آن احسان نمودى
من وفى بعهدك، و اتعب نفسه فى ذاتك، و اجهدها فى
به آن كسى كه به عهد تو وفا كرد و در راه تو خودش را به هر رنج و مصيبت درافكند و در راه
ص:268
مرضاتك. (89) و لا تؤاخذنى بتفريطى فى جنبك،
رضا و خشنوديت بسى جهد و كوشش نمود. (89) و مرا به خاطر كوتاهى و تقصير در اداى حقت،
و تعدّى طورى فى حدودك و مجاوزة احكامك، (90)
و تجاوز و تعدى از حد و مرز خودم در مورد حدودت، و نافرمانى و تجاوز از احكامت مؤاخذه منما.(90)
و لا تستدرجنى باملائك لى استدراج من منعنى خير ما
و با مهلت دادن به من، مرا فريب مده، مانند فريب دادن كسى كه مرا از خيرى كه نزد او بوده منع
عنده، و لم يشركك فى حلول نعمته بى. (91) و نبّهنى من
كرده و حال آنكه در رسيدن نعمتش به من با تو شريك نبوده است. (91) و مرا از
رقدة الغافلين، و سنة المسرفين، و نعسة المخذولين،
خواب اهل غفلت، و بيهوشى مردم مسرف تن پرور، و چرت تنها گذاشته شدگان بيدار گردان.
(92) و خذ بقلبى الى ما استعملت به القانتين، و
(92)و دلم را شيفته و علاقمند گردان به آنچه كه اطاعت كنندگان را بدان واداشتى؛ و استعبدت به المتعبّدين، و استنقذت به المتهاونين،
به وسيلۀ آن، عابدان را به عبادتت برگماشتى؛ و به واسطۀ آن، سهل انگاران سست پيمان را نجات دادى.
(93) و اعذنى ممّا يباعدنى عنك، و يحول بينى و بين
(93)و مرا پناه ده از آنچه كه مرا از تو دور مى گرداند، و بين من و حظّى منك، و يصدّنى عمّا احاول لديك، (94) و سهّل
حظ و بهره ام از تو، جدايى مى اندازد، و مرا از آنچه كه در نزد تو قصد مى كنم بازمى دارد. (94) و آسان بگردان
لى مسلك الخيرات اليك، و المسابقة اليها من حيث
براى من راه كارهاى خير به سوى خودت را، و مسابقه به سوى آنها، همان گونه كه
ص:269
امرت، و المشاحّة فيها على ما اردت. (95) و لا تمحقنى
امر فرمودى، و حرص و اشتياق در انجام آنها طبق آنچه كه تو خواسته اى. (95) و مرا تباه مگردان
فى من تمحق من المستخفّين بما اوعدت، (96)
در زمرۀ آنان كه وعده هاى تو را سبك مى شمارند و تو آنان را نابود مى گردانى.(96)
و لا تهلكنى مع من تهلك من المتعرّضين لمقتك، (97)
و مرا هلاك مگردان با آنان كه خود را در معرض خشم و غضب تو درمى آورند و تو آنها را هلاك مى نمايى.(97)
و لا تتبّرنى فى من تتبّر من المنحرفين عن سبلك،
و مرا درهم مشكن در زمرۀ منحرفين از راهت كه تو آنها را درهم مى شكنى.
(98) و نجّنى من غمرات الفتنة، و خلّصنى من لهوات
(98)و مرا از سختى و شدت فتنه هاى عالم نجات ده؛ و از مشكلات امتحانات سخت خلاصم گردان؛ البلوى، و اجرنى من اخذ الاملاء، (99) و حل بينى و
و از گرفتارى در سنت املا پناهم ده (مهلت دادن در دنيا و عذاب در آخرت). (99) و جدايى افكن بين من و
بين عدوّ يضلّنى، و هوى يوبقنى، و منقصة ترهقنى،
دشمنى كه مرا گمراه مى كند، و هواى نفسى كه مرا هلاك مى نمايد، و نقص و عيبى كه همه وجودم را فرامى گيرد.
(100) و لا تعرض عنّى اعراض من لا ترضى عنه بعد غضبك،
(100)و از من روى برمگردان مانند كسى كه بعد از خشم و غضبت بر او، ديگر از او خشنود نمى شوى.
(101) و لا تؤيسنى من الامل فيك، فيغلب علىّ القنوط
(101)و مرا از اميد و آرزويى كه به تو دارم نااميد مگردان، كه يأس و نااميدى من رحمتك، (102) و لا تمنحنى (تمتحنّى) بما لا طاقة لى به،
از رحمتت بر من غالب شود. (102) و مرا امتحان مفرما با (بخشيدن) چيزى كه طاقت آن را ندارم،
ص:270
فتبهظنى ممّا تحمّلنيه من فضل محبّتك. (103)
تا باعث سختى و مشقت من شود آنچه را كه از فضل و زيادى محبتت بر دوشم نهاده اى.(103)
و لا ترسلنى من يدك ارسال من لا خير فيه، و لا حاجة
و مرا از پيش خود و از احسان خويش مران و رها مگردان مانند رها كردن كسى كه خيرى در او نيست، و كارى
بك اليه، و لا انابة له، (104) و لا ترم بى رمى من سقط
با او ندارى، و برايش راه توبه و بازگشتى وجود ندارد. (104) و مرا از خود دور مكن همچون دور كردن كسى كه
من عين رعايتك، و من اشتمل عليه الخزى من
از چشم كرمت افتاده، و مانند كسى كه از جانب تو، خوارى و مجازات او را دربر گرفته
عندك، بل خذ بيدى من سقطة المتردّين، و وهلة
است؛ بلكه ياريم نما از سقوط مردودان، و از وحشت
المتعسّفين، و زلّة المغرورين، و ورطة الهالكين،
منحرفين، و از لغزش مغروران، و از ورطۀ هلاك هلاك شوندگان (و دستم را بگير).
(105) و عافنى ممّا ابتليت به طبقات عبيدك و امائك،
(105)و مرا از آنچه كه طبقات بندگان و كنيزان خود را (اصناف مرد و زن خلق را) بدان مبتلا كردى معاف دار؛ و بلّغنى مبالغ من عنيت به، و انعمت عليه، و رضيت
و مرا به درجه و مقام كسى رسان كه به او عنايت داشته و بر او نعمت بخشيدى و از او راضى و خشنود
عنه، فاعشته حميدا، و توفّيته سعيدا. (106) و طوّقنى
گشتى؛ پس او را نكونام و سپاسگزار زنده داشتى و سعادتمند، قبض روحش نمودى. (106) و بر گردنم
طوق الاقلاع عمّا يحبط الحسنات، و يذهب بالبركات،
طوق دست كشيدن از آنچه كه حسنات را تباه مى گرداند و بركات را از بين مى برد بينداز.
ص:271
(107) و اشعر قلبى الازدجار عن قبائح السّيّئات، و فواضح
(107)و به قلبم دست برداشتن از زشتى هاى گناهان و رسوايى هاى معاصى را الحوبات، (108) و لا تشغلنى بما لا ادركه الاّ بك عمّا
بياموز. (108) و مرا مشغول مگردان به آنچه كه جز به واسطه تو، به آن دست پيدا نمى كنم (امور دنيا)، تا از آنچه
لا يرضيك عنّى غيره، (109) و انزع من قلبى حبّ دنيا
كه چيزى جز آن، تو را از من راضى نمى كند بازبمانم (امور آخرت). (109) و حب دنياى پست را به كلى از قلبم
دنيّة تنهى عمّا عندك، و تصدّ عن ابتغاء الوسيلة
ريشه كن ساز كه حب دنيا، مرا از آنچه كه نزد توست بازمى دارد، و از طلب وسيله به سوى تو (و لقاى حضرتت)
اليك، و تذهل عن التّقرّب منك، (110) و زيّن لى التّفرّد
محروم مى سازد و مرا از تقرب جستن به تو غافل مى گرداند. (110) و براى من، تنها بودن
بمناجاتك باللّيل و النّهار، (111) وهب لى عصمة تدنينى
در شب و روز را، براى مناجات با خودت زينت بخش و زيبا جلوه گر ساز. (111) و به من عصمتى عطا فرما كه
من خشيتك، و تقطعنى عن ركوب محارمك، و تفكّنى
مرا به مقام خشيت و ترس از تو نزديك سازد و از ارتكاب معاصى و محرماتت بازدارد و مرا
من اسر العظائم. (112) وهب لى التّطهير من دنس
از اسارت گناهان بزرگ آزاد گرداند. (112) و مرا از پليدى معصيت پاك و منزه
العصيان، و اذهب عنّى درن الخطايا، و سربلنى بسربال
فرما و چرك و آلودگى خطاها را از من دور ساز و لباس عافيت و سلامتيت را بر من
عافيتك، و ردّنى رداء معافاتك، و جلّلنى سوابغ نعمائك،
بپوشان و رداى عفو و بخششت را بر تنم نما و با نعمت هاى فراوان خود مرا دربر گير و بپوشان
ص:272
و ظاهر لدىّ فضلك و طولك، (113) و ايّدنى بتوفيقك
و فضل و كرم و احسان خود را در نزدم آشكار ساز. (113) و مرا به توفيق
و تسديدك، و اعنّى على صالح النّيّة، و مرضىّ القول،
و پشتيبانى خود تأييد نما؛ و مرا بر نيت صحيح و شايسته، و گفتار پسنديده،
و مستحسن العمل. و لا تكلنى الى حولى و قوّتى دون
و رفتار نيكو يارى نما؛ و مرا به توان و قدرت خودم، به جاى
حولك و قوّتك، (114) و لا تخزنى يوم تبعثنى للقائك،
نيرو و قدرت خودت وامگذر. (114) و روزى كه براى لقاى خودت مبعوثم مى گردانى خوار و ذليلم منما؛
و لا تفضحنى بين يدى اوليائك، و لا تنسنى ذكرك،
و در پيش دوستانت رسوايم مگردان؛ و يادت را از خاطرم مبر؛
و لا تذهب عنّى شكرك، بل الزمنيه فى احوال السّهو
و شكر و سپاست را از من مگير؛ بلكه مرا ملزم به شكر و سپاس خود نما، (حتى) در حالات سهو و نسيان
عند غفلات الجاهلين لا لائك، و اوزعنى ان اثنى بما
هنگامى كه مردم جاهل نسبت به نعمت هايت در غفلتند؛ و به من الهام فرما كه به خاطر آنچه كه
اوليتنيه، و اعترف بما اسديته الىّ. (115) و اجعل
به من عطا كرده اى مدح و ثنا بگويم، و به آنچه كه در حقم نيكى نموده اى اعتراف نمايم. (115) و شوق
رغبتى اليك فوق رغبة الرّاغبين، و حمدى ايّاك فوق
و رغبتم را به سوى حضرتت، بالاتر و بيشتر از رغبت ديگر مشتاقان قرار ده و حمد و ثنايم را بر ذات پاكت، فوق
حمد الحامدين، (116) و لا تخذلنى عند فاقتى اليك،
حمد ديگر شكرگزاران گردان. (116) و هنگام فقر و نيازمنديم به تو، دست از ياريم برمدار؛
ص:273
و لا تهلكنى بما اسديته اليك، و لا تجبهنى بما جبهت
و مرا به خاطر كارهاى (به ظاهر) نيكى كه در پيشگاهت كرده ام هلاك مگردان؛ و دست رد بر پيشانيم مزن، بدان گونه كه
به المعاندين لك، فانّى لك مسلّم، اعلم انّ الحجّة
بر پيشانى دشمنانت مى زنى؛ زيرا من تسليم فرمان توام، و مى دانم كه حجت و دليل
لك، و انّك اولى بالفضل، و اعود بالاحسان، و اهل
از آن توست؛ و همانا تو به فضل و كرم شايسته و سزاوارتر، و به لطف و احسان سود رساننده ترى؛ و تويى
التّقوى، و اهل المغفرة، و انّك بان تعفو اولى منك بان
اهل تقوا و اهل مغفرت (سزاوار به ترسيدن و از او چشم بخشش داشتن)؛ و همانا تو به بخشش سزاوارترى تا
تعاقب، و انّك بان تستر اقرب منك الى ان تشهر. (117)
عقاب و عذاب؛ و به ستر و پرده پوشى (گناهان) نزديك ترى تا به رسوا و برملا كردن.(117)
فاحينى حياة طيّبة تنتظم بما اريد، و تبلغ ما احبّ من
پس مرا زنده بدار به حيات طيبى كه با آنچه مى خواهم هماهنگ و پيوسته باشد؛ و به آنچه دوست دارم منتهى گردد،
حيث لا اتى ما تكره، و لا ارتكب ما نهيت عنه، و امتنى
بدان گونه كه آنچه را كه تو ناپسند مى دارى بجا نياورم و آنچه را كه از آن نهى كرده اى مرتكب نشوم؛ و مرا بميران
ميتة من يسعى نوره بين يديه و عن يمينه، (118) و ذلّلنى
همچون مردن آن كسى كه نور (معرفت و) ايمانش از پيش رو و از سمت راستش مى شتابد. (118) و مرا در
بين يديك، و اعزّنى عند خلقك، و ضعنى اذا خلوت بك،
پيشگاه خودت مطيع و فروتن، و در نزد خلقت عزيز و محترم گردان؛ و متواضعم نما آن گاه كه با تو خلوت كنم؛
و ارفعنى بين عبادك، و اغننى عمّن هو غنىّ عنّى، و زدنى
و در بين بندگانت، رفيع و سربلندم گردان و بى نيازم گردان از آن كس كه از من بى نياز است؛ و افزون نما
ص:274
اليك فاقة و فقرا، (119) و اعذنى من شماتة الاعداء،
نيازمندى و فقرم را به درگاهت. (119) و پناهم ده از شماتت دشمنان،
و من حلول البلاء، و من الذّلّ و العناء. تغمّدنى فى
و از ورود بلا و مصيبت، و از ذلت و مشقت. و در آنچه كه
ما اطّلعت عليه منّى بما يتغمّد به القادر على البطش
از من مى دانى پرده پوشى كن و عفو نما، همانند عفو كسى كه بر انتقام سخت، قدرت دارد كه اگر حلم و بردباريش
لو لا حلمه، و الاخذ على الجريرة لو لا اناته. (120) و اذا
نبود انتقام مى گرفت؛ و همانند مؤاخذه كننده از جرم و گناه كه اگر تأملش نبود مواخذه مى فرمود. (120) و هرگاه
اردت بقوم فتنة او سوءا فنجّنى منها لو اذا بك، و اذ
بخواهى قومى را گرفتار فتنه يا امر ناگوارى نمايى، پس مرا به واسطه پناه آوردن به درگاهت، از آن نجات بخش؛
لم تقمنى مقام فضيحة فى دنياك، فلا تقمنى مثله فى
و چون مرا در دنيايت در مقام رسوايى و فضيحت بپا نداشتى، پس در آخرتت هم مانند دنيا در آن مقام برپا ندار
اخرتك، (121) و اشفع لى اوائل مننك باواخرها، و قديم
(و رسوايم نكن). (121) و (نعمت هاى دنيوى و) نخستين نعمت هايت را به اواخر آنها (و نعمت هاى اخروى)، و
فوائدك بحوادثها، و لا تمدد لى مدّا يقسو معه قلبى،
سودهاى گذشته ات را به سودهاى جديد ضميمه گردان؛ و عمرم را چنان طولانى مگردان كه قلبم تيره و سخت شود؛
و لا تقرعنى قارعة يذهب لها بهائى، و لا تسمنى خسيسة
و مرا با مصيبت سخت چنان سركوب مكن كه ارزش و بهايم از بين رود؛ و مرا به صفت پستى گرفتار مساز كه به
يصغر لها قدرى، و لا نقيصة يجهل من اجلها مكانى،
خاطرش قدر و منزلتم كوچك شود؛ و به نقصيه اى مبتلايم مگردان كه به خاطر آن، شأن و مقامم مجهول بماند.
ص:275
(122) و لا ترعنى روعة ابلس بها، و لا خيفة اوجس
(122)و مرا آن چنان مترسان كه نااميد گردم؛ و مرا چنان بيمناك نكن كه هميشه هراسان دونها. اجعل هيبتى فى وعيدك، و حذرى من اعذارك
باشم؛ بلكه ترس و وحشتم را، در تهديدها و وعده هاى عذابت؛ و احتياطم را، در مورد حجت ها
و انذارك، و رهبتى عند تلاوة اياتك، (123) و اعمر ليلى
و هشدارهايت؛ و بيم و هراسم را هنگام تلاوت آياتت قرار ده. (123) و آباد گردان شبم را
بايقاظى فيه لعبادتك، و تفرّدى بالتّهجّد لك، و تجرّدى
به بيدارى براى عبادتت؛ و تنهاييم را به خواندن نماز شب. و بى رغبتى و چشم پوشيم را از ديگران،
بسكونى اليك و انزال حوائجى بك، و منازلتى ايّاك
به آرام گرفتن به سوى تو و آوردن حاجت هايم به درگاهت، و درخواست پى درپى از تو
فى فكاك رقبتى من نارك، و اجارتى ممّا فيه اهلها
براى آزادى از آتش دوزخت و نجات از عذابت كه اهل آتش در آن معذبند آباد و
من عذابك. (124) و لا تذرنى فى طغيانى عامها، و لا فى
معمور گردان. (124) و مرا در سركشى و طغيانم، متحير وامگذار؛ و تا
غمرتى ساهيا حتّى حين، و لا تجعلنى عظة لمن اتّعظ،
هنگام مرگ، در گرداب نادانيم، غافل و بى خبر باقى مدار؛ و مرا مايۀ پند و وعظ پندگيران،
و لا نكالا لمن اعتبر، و لا فتنة لمن نظر، و لا تمكر بى
و باعث تنبيه و درس عبرت پذيران، و وسيله آزمايش نظاره كنندگان قرار مده؛ و با من در زمرۀ آنان
فيمن تمكر به، و لا تستبدل بى غيرى، و لا تغيّر لى اسما،
كه با آنها مكر مى كنى، مكر منما؛ و ديگرى را به جاى من برمگزين؛ و نامم را (از دفتر سعادتمندان) تغيير مده؛
ص:276
و لا تبدّل لى جسما، و لا تتّخذنى هزوا لخلقك، و
و جسمم را (از انسان به صورت حيوان) مبدل مگردان؛ و مرا مايۀ استهزاى خلق، و
لا سخريّا لك، و لا تبعا الاّ لمرضاتك، و لا ممتهنا الاّ
مورد تمسخر در درگاهت قرار مده؛ و مرا جز به راه رضا و خشنوديت مبر؛ و مرا به خدمتى مگمار مگر
بالانتقام لك، (125) و اوجدنى برد عفوك، و حلاوة
به انتقام از دشمنانت. (125) و لذت عفو و بخششت، و شيرينى
رحمتك، و روحك و ريحانك، و جنّة نعيمك، و اذقنى
رحمتت، و آسايشت، و رزق و روزيت، و بهشت پرنعمتت را برايم پديدار كن؛ و طعم
طعم الفراغ لما تحبّ بسعة من سعتك، و الاجتهاد
فراغت براى انجام عملى كه تو دوست دارى با وسعت و گشايشى از وسعت خودت، و طعم تلاش و كوشش
فيما يزلف لديك و عندك، و اتحفنى بتحفة من
براى آنچه كه ما را به تو و به درگاه تو نزديك مى نمايد را به من بچشان؛ و هديه و تحفه اى از تحفه هاى خودت را
تحفاتك. (126) و اجعل تجارتى رابحة، و كرّتى غير
به من عطا فرما. (126) و تجارت مرا سودمند گردان و بازگشتم را به سوى خودت (در قيامت) بى زيان
خاسرة، و اخفنى مقامك، و شوّقنى لقاءك، و تب علىّ
قرار ده؛ و مرا از مقام خودت بترسان؛ و براى لقا و ديدارت مشتاقم بگردان؛ و به سويم بازگرد و مرا به توبه
توبة نصوحا، لا تبق معها ذنوبا صغيرة و لا كبيرة، و لا تذر
نصوح و ثابت موفق بدار؛ توبه اى كه با آن، هيچ گناه صغيره و كبيره اى را باقى نگذارى؛ و با
معها علانية و لا سريرة. (127) و انزع الغلّ من صدرى
وجود آن توبه، هيچ خطاى آشكار و پنهانى را بر جاى مگذار. (127) و از سينۀ من، كينه
ص:277
للمؤمنين، و اعطف بقلبى على الخاشعين، و كن لى
اهل ايمان را بركن و قلبم را نسبت به خاشعان، مهربان و عطوف گردان؛ و با من آن گونه باش
كما تكون للصّالحين، و حلّنى حلية المتّقين، و اجعل
كه با بندگان صالحت هستى؛ و مرا با رنگ و زيور اهل تقوا بياراى؛ و براى
لى لسان صدق فى الغابرين، و ذكرا ناميا فى الاخرين، و
من ذكر خيرى در زبان آيندگان، و يادى روزافزون در پسينيان قرار ده؛ و
واف بى عرصة الاوّلين. (128) و تمّم سبوغ نعمتك
مرا به جايگاه و عرصه پيشينيان برسان. (128) و فراخى نعمتت را بر من تمام
علىّ، و ظاهر كراماتها لدىّ. املأ من فوائدك يدىّ، و سق
گردان؛ و ارزش و كرامتش را در نزدم آشكار ساز؛ دستانم را از فوايد و عطاهاى خود پر گردان؛ و
كرائم مواهبك الىّ، و جاور بى الاطيبين من اوليائك
مواهب و بخشش هاى گراميت را به سويم سوق ده؛ و مرا با پاك ترين دوستانت،
فى الجنان الّتى زيّنتها لاصفيائك، و جلّلنى شرائف
در باغ هاى بهشتى كه آن را براى برگزيدگانت آراسته اى همسايه و همنشين گردان؛ و مرا با شريف ترين
نحلك فى المقامات المعدّة لاحبّائك، (129) و اجعل
عطاهايت كه براى محبان و عاشقانت مهيا فرموده اى بپوشان. (129) و براى
لى عندك مقيلا اوى اليه مطمئنّا، و مثابة اتبوّؤها
من در نزد خودت، جايگاه استراحت و آرامشى قرار بده تا با اطمينان خاطر در آن پناه گيرم؛ و جايگاهى مقرر
و اقرّ عينا. و لا تقايسنى بعظيمات الجرائر، و لا تهلكنى
فرما كه در آن مأوا گزينم و ديده روشن سازم. و مرا با گناهان بزرگم ارزيابى مكن؛ و مرا هلاك مگردان
ص:278
يوم تبلى السّرائر، و ازل عنّى كلّ شكّ و شبهة، و اجعل لى
در آن روز كه باطن ها آشكار شود؛ و هر شك و شبهه را از دلم برطرف ساز؛ و در
فى الحقّ طريقا من كلّ رحمة، و اجزل لى قسم المواهب
طريق حق، از هر رحمتى برايم راهى قرار ده؛ و در تقسيم موهبت ها، بخشش و عطايت را بر من
من نوالك، و وفّر علىّ حظوظ الاحسان من افضالك.
زياد گردان؛ و از بخشش كردنت، حظ و بهره هاى احسانت را بر من وافر گردان.
(130) و اجعل قلبى واثقا بما عندك، و همّى مستفرغا
(130)و قلبم را به آنچه كه در نزد توست مطمئن ساز؛ و تمام توجه و اهتمامم را لما هولك، و استعملنى بما تستعمل به خالصتك،
براى كارى كه براى توست اختصاص ده؛ و مرا بر آن كار بدار كه بندگان خاص بااخلاصت را بر آن كار مى گمارى؛
و اشرب قلبى عند ذهول العقول طاعتك، و اجمع لى
و هنگام حيرت و غفلت عقل ها، قلبم را با طاعت خود سيراب گردان؛ و برايم
الغنى و العفاف، و الدّعة و المعافاة، و الصّحّة و السّعة،
بى نيازى و پاكدامنى و آسايش و سلامتى و تندرستى و وسعت
و الطّمأنينة و العافية، (131) و لا تحبط حسناتى بما
و اطمينان خاطر و عافيت را جمع گردان. (131) و اعمال نيكم را چون
يشوبها من معصيتك، و لا خلواتى بما يعرض لى من
با معصيتت درآميخته است محو و باطل مگردان؛ و خلوت هايم را به خاطر پيش آمدن
نزغات فتنتك، و صن وجهى عن الطّلب الى احد من
لغزش ها در آزمايشت از بين مبر؛ و آبرويم را از اينكه از يكى از اهل عالم درخواست حاجت كنم
ص:279
العالمين، و ذبّنى عن التماس ما عند الفاسقين. (132)
حفظ فرما؛ و مرا از التماس و درخواست آنچه كه نزد فاسقان است نگاه دار.(132)
و لا تجعلنى للظّالمين ظهيرا، و لا لهم على محو كتابك
و مرا پشت و پشتيبان ظالمان، و براى محو كتابت
يدا و نصيرا، و حطنى من حيث لا اعلم حياطة تقينى
يار و كمك آنها قرار مده؛ و از جايى كه نمى دانم مرا نگهبانى كن، بدان گونه كه مرا (از خطاها) حفظ
بها، و افتح لى ابواب توبتك و رحمتك و رأفتك و
كنى؛ و به رويم درهاى توبه و بازگشت به درگاهت، و درهاى رحمت و رأفتت، و
رزقك الواسع، انّى اليك من الرّاغبين، و اتمم لى
درهاى رزق و روزى واسعت را باز كن، كه همانا من از مشتاقان درگاه توام؛ و نعمتت را بر من تمام
انعامك، انّك خير المنعمين. (133) و اجعل باقى عمرى
گردان كه همانا تو بهترين نعمت دهندگانى. (133) و باقيماندۀ عمرم را
فى الحجّ و العمرة ابتغاء وجهك يا ربّ العالمين.
به كار حج و عمره براى بدست آوردن رضا و خشنودى ذات مقدست مؤفق بدار؛ اى پروردگار جهانيان!
و صلّى اللّه على محمّد و اله الطّيّبين الطّاهرين،
و درود و تحيت خدا بر محمد و خاندان پاك و مطهرش باد؛
و السّلام عليه و عليهم ابد الابدين.
و سلام و درود بر او و بر آنان تا ابد.
ص:280
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
يوم الاضحى و يوم الجمعة
روز عيد قربان و روز جمعه
(1) اللّهمّ هذا يوم مبارك ميمون، و المسلمون فيه
(1)بارالها! اين روزى بس مبارك و ميمون است و مسلمانان در اين روز مجتمعون فى اقطار ارضك، يشهد السّائل منهم و
از اطراف عالم در پيشگاه حضرتت مجتمع گشته و درخواست كنندۀ ايشان و
الطّالب و الرّاغب و الرّاهب، و انت النّاظر فى حوائجهم،
طالب و رغبت كننده و ترسان آنها همه حاضرند؛ و تو در حاجاتشان، به چشم لطف و عنايت به همه نظر دارى
فاسئلك بجودك و كرمك، و هوان ما سئلتك عليك،
پس از حضرتت درخواست مى كنم كه به جود و كرمت، و آسانى و ناچيزى آنچه از تو خواسته ام،
ان تصلّى على محمّد و اله. (2) و اسئلك اللّهمّ ربّنا بانّ لك
كه بر محمد و آل پاكش درود و رحمت فرستى. (2) باز از تو درخواست مى كنم اى خدا! اى پروردگار ما! كه
الملك و لك الحمد، لا اله الاّ انت الحليم الكريم،
ملك وجود، و حمد و ستايش مخصوص توست و خدايى در عالم هستى جز تو نيست و تويى بردبار، بزرگوار،
الحنّان المنّان، ذو الجلال و الاكرام، بديع السّماوات
مهربان، نعمت بخش، صاحب جلال و بزرگوارى و پديدآرندۀ آسمان ها
ص:281
و الارض، مهما قسمت بين عبادك المؤمنين من خير
و زمين؛ از تو درخواست مى كنم كه هرگاه در بين بندگان باايمانت، قسمت مى كنى خير و نيكويى،
او عافية، او بركة او هدى، او عمل بطاعتك، او خير
يا سلامت و عافيت، يا بركت يا هدايت يا توفيق عمل به طاعتت را، يا هر خيرى كه
تمنّ به عليهم، تهديهم به اليك، او ترفع لهم عندك
به واسطه آن، بر آنها منت مى نهى، يا به وسيله آن، آنان را به سوى خود هدايت مى فرمايى، يا به واسطه آن،
درجة، او تعظيهم به خيرا من خير الدّنيا و الاخرة،
درجه و مرتبه آنان را نزد خود بالا مى برى، يا به سبب آن، خيرى از خيرات دنيا و آخرت به آنها اعطا مى كنى،
ان توفّر حظّى و نصيبى منه. (3) و اسئلك اللّهمّ بانّ لك
(مى خواهم) كه بهره و نصيب مرا از آن (نعم)، وافر و كامل گردانى. (3) و از تو درخواست مى كنم اى خدا! كه
الملك و الحمد، لا اله الاّ انت، ان تصلّى على محمّد
ملك وجود از آن تو و ستايش مخصوص توست و هيچ خدايى غير تو نيست كه درود و رحمت فرستى بر محمد،
عبدك و رسولك، و حبيبك و صفوتك، و خيرتك من
بندۀ خاص تو و رسول گرامى تو و حبيب و محبوب تو، و برگزيدۀ تو، و انتخاب شدۀ تو از
خلقك، و على ال محمّد الابرار الطّاهرين الاخيار،
ميان خلقت؛ و بر آل محمد كه نيكوكاران و پاكان و برگزيدگان اهل عالمند؛
صلاة لا يقوى على احصائها الاّ انت، و ان تشركنا فى
درود و رحمتى كه كسى جز تو قادر به شمارشش نباشد. و درخواست دارم كه ما را هم در
صالح من دعاك فى هذا اليوم من عبادك المؤمنين،
ثواب دعاها و اعمال صالحى كه بندگان باايمانت در اين روز انجام مى دهند شريك فرمايى؛
ص:282
يا ربّ العالمين، و ان تغفر لنا و لهم، انّك على كلّ شىء
اى پروردگار عالميان! و از گناهان ما و جميع آن مؤمنان درگذرى؛ كه تو البته بر هرچيز
قدير. (4) اللّهمّ اليك تعمّدت بحاجتى، و بك انزلت
قادرى. (4) خداوندا! من حاجتم را با اعتماد كامل، به درگاه كرمت آوردم و فقر
اليوم فقرى و فاقتى و مسكنتى، و انّى بمغفرتك و رحمتك
و مسكنت و بيچاره گيم را به حضرتت عرضه داشتم؛ زيرا من به بخشش و آمرزش و رحمت نامنتهاى تو،
اوثق منّى بعملى، و لمغفرتك و رحمتك اوسع من ذنوبى،
بيش از عمل خود وثوق و اعتماد دارم و البته رحمت و مغفرت بى انتهاى تو بسى بيش از گناهان من است.
فصلّ على محمّد و ال محمّد، و تولّ قضاء كلّ حاجة
پس بر محمد و آل محمد درود فرست و برآوردن هر حاجتى كه دارم همه را به عهده
هى لى، بقدرتك عليها، و تيسير ذلك عليك، و بفقرى
بگير، به خاطر قدرتت بر انجام آن، و آسانى آن بر تو، و به خاطر نيازمندى من
اليك و غناك عنّى، فانّى لم اصب خيرا قطّ الاّ منك،
به تو و بى نيازى تو از من؛ كه هرگز خيرى به من نرسيد مگر از جانب تو،
و لم يصرف عنّى سوءا قطّ احد غيرك، و لا ارجو لامر
و هيچ كس از من شرى را برطرف نكرد غير از تو، و در امر
اخرتى و دنياى سواك. (5) اللّهمّ من تهيّأ و تعبّأ و اعدّ
دنيا و آخرتم به احدى جز تو اميدوار نيستم. (5) اى خدا! هركس خود را مهيا و آماده
و استعدّ لوفادة الى مخلوق، رجاء رفده و نوافله، و
و مستعد گردانيده به درگاه مخلوقى، به اميد صله و عطا و
ص:283
طلب نيله و جائزته، فاليك يا مولاى كانت اليوم
جوايز و بخشش هايى از درگاه آن مخلوق، پس اى مولاى من! من هم در اين روز،
تهيئتى و تعبئتى، و اعدادى و استعدادى، رجاء عفوك
مهيا و مستعد و آماده آمده ام به درگاه حضرتت، به اميد عفو
و رفدك، و طلب نيلك و جائزتك. (6) اللّهمّ فصلّ على
و بخششت و در طلب عطا و جوايز تو. (6) خداوندا! پس درود فرست بر
محمّد و ال محمّد، و لا تخيّب اليوم ذلك من رجائى،
محمد و آل محمد و مرا هم در اين روز (عيد) از اميدم، نااميد مگردان،
يا من لا يحفيه سائل، و لا ينقصه نائل، فانّى لم اتك
اى آن كه درخواست كننده اى او را رنجور نمى سازد، و عطا و بخششى او را ناقص نمى گرداند! پس همانا من
ثقة منّى بعمل صالح قدّمته، و لا شفاعة مخلوق
به درگاهت نيامدم با اعتماد و اطمينان بر عمل صالحى كه پيش از اين انجام داده ام و نه به اميد شفاعت احدى
رجوته، الاّ شفاعة محمّد و اهل بيته، عليه و عليهم
از مخلوقين، مگر شفاعت محمد و خاندانش كه سلام و تحيت تو، بر او و بر آنان
سلامك، (7) اتيتك مقرّا بالجرم و الاساءة الى نفسى،
باد. (7) به درگاهت آمده ام در حالى كه به جرم و گناه خود، و بدكارى و ستم بر نفس خويش، اقرار مى كنم.
اتيتك ارجو عظيم عفوك الّذى عفوت به عن الخاطئين،
به درگاهت آمده ام در حالى كه به عفو بزرگ تو اميدوارم، آن عفوى كه به وسيله آن از تمام خطاكاران درمى گذرى،
ثمّ لم يمنعك طول عكوفهم على عظيم الجرم ان عدت
آنگاه باز با همه ايستادگى و سماجتشان بر گناهان بزرگ، مانع از اين نمى شود كه
ص:284
عليهم بالرّحمة و المغفرة. (8) فيا من رحمته واسعة،
بر آنان به رحمت و مغفرت بازگردى. (8) پس اى خدايى كه رحمتت وسيع،
و عفوه عظيم، يا عظيم يا عظيم، يا كريم يا كريم، صلّ على
و عفو و بخششت بزرگ است! اى خداى بزرگ! اى خداى بزرگ! اى كريم! اى خداى كريم! درود فرست بر
محمّد و ال محمّد، و عد علىّ برحمتك، و تعطّف علىّ
محمد و آل محمد و به رحمتت بر من بازگرد؛ و به فضل و رحمتت با من مهربان
بفضلك، و توسّع علىّ بمغفرتك. (9) اللّهمّ انّ هذا المقام
باش؛ و به مغفرت و بخششت، به من وسعت و گشايش عطا فرما. (9) بارالها! اين مقام (نماز عيد و جمعه يا مقام
لخلفائك و اصفيائك، و مواضع امنائك، فى الدّرجة
رسالت) مخصوص خلفا و برگزيدگان تو و موضع امينان توست در درجات
الرّفيعة الّتى اختصصتهم بها، قد ابتزّوها و انت المقدّر
رفيعى كه آن را به آنها اختصاص دادى و آن را با حيله و فريب ربودند و آن را، تو بر آنان مقدر
لذلك، لا يغالب امرك، و لا يجاوز المحتوم من تدبيرك
فرمودى؛ فرمان تو هرگز مغلوب نشود و از تدبير حتمى تو
كيف شئت و انّى شئت، و لما انت اعلم به، غير متّهم
هرگونه كه بخواهى و هر زمان كه بخواهى تجاوز نگردد؛ زيرا تو به آن داناترى و كسى تو را متهم نخواهد كرد
على خلقك و لا لارادتك، حتّى عاد صفوتك و خلفاؤك
نه در مورد خلقتت و نه دربارۀ اراده و مشيتت؛ تا سرانجام، برگزيدگانت و رسولانت (به حكم مشيت بالغه ات)،
مغلوبين مقهورين مبتزّين، يرون حكمك مبدّلا،
مغلوب و مقهور و مورد غصب و سرقت قرار گرفتند؛ آنان بنگرند كه فرمان تو تغيير يافته،
ص:285
و كتابك منبوذا، و فرائضك محرّفة عن جهات اشراعك،
و كتابت به كنارى افتاده، و احكام و فرايضت از نهج تشريع تو منحرف شده،
و سنن نبيّك متروكة. (10) اللّهمّ العن اعداءهم من
و سنن پيغمبرت رها شده است. (10) خدايا! لعنت فرست بر دشمنان (رسولان و خلفائت) از
الاوّلين و الاخرين، و من رضى بفعالهم، و اشياعهم
اولين و آخرين، و بر هركس كه راضى به فعل زشت آنها باشد و بر دوستان
و اتباعهم. (11) اللّهمّ صلّ على محمّد و ال محمّد، انّك
و يارانشان. (11) خدايا! بر محمد و آل محمد درود فرست كه همانا تو
حميد مجيد، كصلواتك و بركاتك و تحيّاتك على
ستوده صفات و بزرگوارى؛ درودى همانند درود و بركات و سلام و تحيات تو بر
اصفيائك ابراهيم و ال ابراهيم، و عجّل الفرج و الرّوح
برگزيدگانت، ابراهيم و آل ابراهيم؛ و در گشايش و خوشحالى
و النّصرة و التّمكين و التّأييد لهم. (12) اللّهمّ و اجعلنى
و يارى كردن و تسلط دادن و تأييد آنان تعجيل فرما. (12) خداوندا! و مرا هم
من اهل التّوحيد و الايمان بك، و التّصديق برسولك
از اهل توحيد و ايمان به حضرتت و اهل تصديق به رسالت پيغمبرت
و الائمّة الّذين حتمت طاعتهم، ممّن يجرى ذلك به
و امامانى كه اطاعتشان را بر ما امت فرض و حتم فرموده اى قرار ده؛ از آنانى كه به واسطه آنان و به دست آنها، آن
و على يديه، امين ربّ العالمين. (13) اللّهمّ ليس يردّ
(توحيد و ايمان) بر خلق جارى مى شود؛ اين دعا را اجابت فرما اى پروردگار جهان ها! (13) خداوندا! غضب
ص:286
غضبك الاّ حلمك، و لا يردّ سخطك الاّ عفوك، و لا يجير
تو را جز حلم تو برنگرداند و قهر و خشمت را جز عفو و بخششت فروننشاند و از
من عقابك الاّ رحمتك، و لا ينجينى منك الاّ التّضرّع
عقاب و عذابت به جز رحمتت پناهى نيست و از قهر و سطوتت چيزى جز تضرع و زارى
اليك و بين يديك، فصلّ على محمّد و ال محمّد،
به سوى تو و در پيشگاه حضرتت، مرا نجات نتواند داد پس درود و رحمت فرست بر محمد و آل محمد،
وهب لنا يا الهى من لدنك فرجا، بالقدرة الّتى بها تحيى
و اى خداى من! فرج و گشايشى در كار من عطا فرما به همان قدرت كامله كه به آن قدرت،
اموات العباد، و بها تنشر ميت البلاد. (14) و لا تهلكنى يا
بندگان مرده را زنده مى گردانى و سرزمين هاى مرده و خشك بى روح را سبز و خرم مى سازى. (14) و مرا
الهى غمّا حتّى تستجيب لى، و تعرّفنى الاجابة فى دعائى،
اى خداى من! در حال غم هلاك مگردان تا آنكه دعايم را مستجاب گردانى و اجابت دعايم را به من بفهمانى؛
و اذقنى طعم العافية الى منتهى اجلى، و لا تشمت بى
و طعم عافيت را تا آخر عمر به من بچشان و مرا به شماتت دشمن مبتلا
عدوّى، و لا تمكّنه من عنقى، و لا تسلّطه علىّ. (15)
مگردان و او را بر گردن من سوار مساز و او را بر من مسلط مگردان.(15)
الهى ان رفعتنى فمن ذا الّذى يضعنى؟ و ان وضعتنى فمن
اى خداى من! اگر تو به من رفعت مقام عطا كنى، كيست كه مرا خوار سازد؟ و اگر تو مرا ذليل و خوار گردانى
ذا الّذى يرفعنى؟ و ان اكرمتنى فمن ذا الّذى يهيننى؟
كيست كه مرا سربلند گرداند؟ و اگر تو مرا گرامى بدارى كيست كه مرا تحقير كند؟
ص:287
و ان اهنتنى فمن ذا الّذى يكرمنى؟ و ان عذّبتنى فمن
و اگر تو مرا سبك بشمارى كيست كه مرا گرامى بدارد؟ و اگر تو مرا عذاب و عقاب كنى كيست كه
ذا الّذى يرحمنى؟ و ان اهلكتنى فمن ذا الّذى يعرض لك
بتواند به حالم ترحم كند؟ و اگر مرا هلاك كنى، آن كيست كه بر حكم نافذت نسبت به بنده ات
فى عبدك، او يسئلك عن امره؟ و قد علمت انّه ليس
اعتراض كند يا در كار او از تو سؤال و بازخواستى نمايد؟ و البته من مى دانم كه هرگز
فى حكمك ظلم، و لا فى نقمتك عجلة، و انّما يعجل
در حكم تو ظلم نيست و در انتقامت تعجيل نخواهد بود؛ و همانا آن كس تعجيل و شتاب مى كند
من يخاف الفوت، و انّما يحتاج الى الظّلم الضّعيف،
كه از فوت وقت بترسد و آن كس به ظلم احتياج دارد كه ضعيف و عاجز باشد
و قد تعاليت - يا الهى - عن ذلك علوّا كبيرا. (16) اللّهمّ
و تو اى خدا! بسيار برتر و بالاتر از آنى. (16) خداوندا!
صلّ على محمّد و ال محمّد، و لا تجعلنى للبلاء غرضا،
بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و مرا هدف تير بلا
و لا لنقمتك نصبا، و مهّلنى، و نفّسنى و اقلنى عثرتى،
و در معرض انتقام خود قرار مده و مرا مهلت عطا فرما و ناراحتى و غمم را بزدا و لغزش هايم را كمتر فرما
و لا تبتلينّى ببلاء على اثر بلاء، فقد ترى ضعفى، و قلّة
و مرا به بلاهاى پى درپى مبتلا مگردان كه تو ضعف و ناتوانى مرا و بيچارگيم را
حيلتى، و تضرّعى اليك. (17) اعوذ بك اللّهمّ اليوم من
مى بينى و ناله زارم را به درگاهت مشاهده مى كنى. (17) خداوندا! من امروز به تو از
ص:288
غضبك، فصلّ على محمّد و اله و اعذنى، (18) و استجير
شرار قهر و غضبت پناه مى آورم؛ پس درود فرست بر محمد و آل پاكش، و مرا پناه ده. (18) و امروز از خشم
بك اليوم من سخطك، فصلّ على محمّد و اله و اجرنى،
و انتقامت، به جوار رحمتت پناهنده مى شوم؛ پس درود فرست بر محمد و آل پاكش و مرا در جوار كرمت بپذير.
(19) و اسئلك امنا من عذابك، فصلّ على محمّد و اله و
(19)و از حضرتت ايمنى از عذاب مى طلبم؛ پس بر محمد و آل پاكش درود فرست و ايمنى از عذابت را امنّى، (20) و استهديك فصلّ على محمّد و اله و اهدنى،
به من عطا فرما. (20) و از تو هدايت مى طلبم؛ پس درود فرست بر محمد و آل پاكش و مرا هدايت فرما.
(21) و استنصرك فصلّ على محمّد و اله و انصرنى،
(21)و از تو نصرت و يارى مى طلبم؛ پس بر محمد و آل پاكش درود فرست و مرا نصرت فرما.
(22) و استرحمك فصلّ على محمّد و اله و ارحمنى،
(22)و از حضرتت رأفت و مهربانى مى طلبم؛ پس درود فرست بر محمد و آل پاكش و بر حالم ترحم نما.
(23) و استكفيك فصلّ على محمّد و اله و اكفنى، (24)
(23)و از تو كفايت امورم را درخواست مى كنم؛ پس درود فرست بر محمد و آل پاكش و مرا كفايت فرما.(24) و استرزقك فصلّ على محمّد و اله و ارزقنى، (25) و
و از درگاه كرم تو روزى مى طلبم؛ پس درود فرست بر محمد و آل پاكش و مرا روزى عطا فرما. (25) و
استعينك فصلّ على محمّد و اله و اعنّى، (26) و استغفرك
از تو يارى مى طلبم، پس بر محمد و آل پاكش درود فرست و مرا يارى فرما. (26) و از تو نسبت به
لما سلف من ذنوبى، فصلّ على محمّد و اله و اغفر لى،
گناهان گذشته ام آمرزش مى خواهم؛ پس بر محمد و آل پاكش درود فرست و از گناهانم درگذر.
ص:289
(27) و استعصمك فصلّ على محمّد و اله و اعصمنى،
(27)و از تو عصمت و ترك معصيت مى طلبم؛ پس درود فرست بر محمد و آل پاكش و مرا محفوظ دار؛ فانّى لن اعود لشىء كرهته منّى ان شئت ذلك. (28)
پس اگر تو بخواهى، من هرگز به چيزى كه تو انجام آن را از من دوست ندارى بازنخواهم گشت.(28)
يا ربّ يا ربّ، يا حنّان يا منّان، يا ذا الجلال و الاكرام،
اى پروردگار! اى پروردگار! اى مهربان! اى نعمت بخش! اى صاحب جلال و بزرگوارى!
صلّ على محمّد و اله، و استجب لى جميع ما سئلتك
درود فرست بر محمد و آل پاكش؛ و اجابت فرما جميع آنچه را كه از تو درخواست كردم
و طلبت اليك، و رغبت فيه اليك، و ارده و قدّره،
و در طلب آن به سوى تو آمدم و در آن به سوى تو رغبت كردم؛ و (انجام) آن را اراده فرما و آن را مقدر نما؛
و اقضه و امضه، و خرلى فيما تقضى منه، و بارك لى
و آن را برآور و امضا فرما؛ و در آنچه كه از آن حاجات برايم مقدر كرده اى خير قرار بده؛ و آن را برايم مبارك
فى ذلك، و تفضّل علىّ به، و اسعدنى بما تعطينى منه،
گردان؛ و به واسطه آن بر من تفضل فرما؛ و به وسيله آنچه كه از آن به من عطا مى كنى مرا سعادتمند گردان؛
و زدنى من فضلك و سعة ما عندك، فانّك واسع كريم.
و از فضل و كرم خود و از وسعت و گسترۀ آنچه نزد توست بر من بيفزا؛ زيرا همانا تو گشاده دست و بزرگوارى.
و صل ذلك بخير الاخرة و نعيمها، يا ارحم الرّاحمين.
و آنچه به من عطا كردى، متصل به خيرات آخرت و نعمت هاى آن بگردان؛ اى مهربان ترين مهربانان عالم!
(ثمّ تدعو بما بدا لك، و تصلّى على محمّد و اله الف مرّة، هكذا كان يفعل عليه السّلام)
آنگاه هرچه به نظرت رسيد از خدا بطلب و هزار مرتبه صلوات بر محمد و آل پاكش بفرست كه امام سجاد عليه السلام چنين مى كرد.»
ص:290
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
فى دفاع كيد الاعداء، و ردّ بأسهم
در دفع كيد و مكر دشمنان و بازگردانيدن خطر آنان
(1) الهى هديتنى فلهوت، و وعظت فقسوت، و ابليت
(1)اى خداى من! مرا هدايت كردى و من به لهو و لعب پرداختم؛ و مرا پند دادى و من سنگدل شدم؛ تو با من الجميل فعصيت، ثمّ عرفت ما اصدرت اذ عرّفتنيه،
نيكويى كردى و من نافرمانى كردم؛ آنگاه هنگامى كه به آنچه در حقم انجام داده بودى آگاهم ساختى فهميدم؛
فاستغفرت فاقلت، فعدت فسترت، فلك الهى الحمد.
پس استغفار كردم، و تو درگذشتى؛ دوباره به گناه بازگشتم و تو پرده پوشى نمودى؛ پس اى خداى من! ستايش
(2) تقحّمت اودية الهلاك، و حللت شعاب تلف،
مخصوص توست. (2) منم كه خود را سخت در وادى هلاكت درافكندم و در پرتگاه تلف و نابودى درانداختم
تعرّضت فيها لسطواتك، و بحلولها عقوباتك، (3) و
و در آن راه ها، خود را در معرض قهر و سطوتت، و عقوبت و انتقامت درآوردم. (3) و
وسيلتى اليك التّوحيد، و ذريعتى انّى لم اشرك بك
تنها وسيله من به درگاهت، توحيدم است و دستاويزم اين است كه هرگز براى ذات يكتايت شريك
شيئا، و لم اتّخذ معك الها، و قد فررت اليك بنفسى،
نياوردم و با تو احدى را به خدايى نگرفتم و با جان و دل به سوى تو فرار كردم.
ص:291
و اليك مفرّ المسىء، و مفزع المضيّع لحظّ نفسه
و به سوى توست مقرّ گناهكار، و پناه كسى كه حظ و بهرۀ خويش را تباه ساخته و به سوى تو
الملتجئ. (4) فكم من عدوّ انتضى علىّ سيف عداوته،
پناهنده شده. (4) چه بسيار دشمنى كه شمشير عداوت بر من كشيد
و شحذ لى ظبة مديته، و ارهف لى شباحدّه، و داف
و خنجر كين تيز كرد و نيزه و سنان از خشم من تند نمود و
لى قواتل سمومه، و سدّد نحوى صوائب سهامه، و
سمومات كشنده براى قتلم آماده ساخت و با تيرهايى كه به هدف مى رسيد مرا نشانه گرفت و
لم تنم عنّى عين حراسته، و اضمر ان يسومنى المكروه، و
چشمش از مراقبت من به خواب نمى رفت و در دل داشت كه مرا آماج هر رنج و شكنجه قرار دهد و
يجرّ عنى زعاق مرارته. (5) فنظرت يا الهى الى ضعفى عن
شربت ناگوار مرگ را به من بچشاند. (5) و تو اى خداى من! ضعف و ناتوانى مرا از
احتمال الفوادح، و عجزى عن الانتصار ممّن قصدنى
تحمل بار گران ستم هاى دشمن مشاهده نمودى، و نظر كردى به ناتوانيم از پيروز شدن، بر آن كه با من
بمحاربته، و وحدتى فى كثير عدد من ناوانى، و ارصد
به جنگ و خصومت برخاسته، و بر تنهاييم در مقابل تعداد زياد كسانى كه با من دشمنى نموده، و براى
لى بالبلاء فيما لم اعمل فيه فكرى، (6) فابتدأتنى
گرفتارى من در آنچه كه بدان فكر نكرده ام در كمين نشسته اند. (6) پس آغاز نمودى
بنصرك، و شددت ازرى بقوّتك، ثمّ فللت لى حدّه،
به يارى كردنم، و به قوتت پشتم را محكم كردى، آنگاه تندى تيغش را بر من كند كردى؛
ص:292
و صيّرته من بعد جمع عديد وحده، و اعليت كعبى
و آن دشمن را پس از جمع كردن عده اى، تنها گذاردى و مرا بر او قدرت و برترى
عليه، و جعلت ما سدّده مردودا عليه، فرددته
دادى و آنچه را به سوى من نشانه گرفته بود به سوى خودش برگردانيدى. پس او را برگردانيدى در حالى كه
لم يشف غيظه، و لم يسكن غليله، قد عضّ علىّ شواه،
شعلۀ كينه اش خاموش نشد و آتش غضبش فرو ننشست؛ از شدت خشم من، سر انگشتان خود به دندان مى گزيد؛
و ادبر مولّيا قد اخلفت سراياه. (7) و كم من باغ بغانى
و روى برگردانيد در حالى كه سپاهش از وعده هايى كه به او داده بودند تخلف كردند. (7) و چه بسيار ستمگرى
بمكائده، و نصب لى شرك مصائده، و وكّل بى تفقّد
كه در پى آزار من مكرها انديشيد و دام ها براى شكارم گسترد و از پى جستجويم موكل و ديده بانانش را
رعايته، و اضبأ الىّ اضباء السّبع لطريدته، انتظارا
برانگيخت و مانند سبع و درنده اى كه براى شكار خود كمين كرده، در
لانتهاز الفرصة لفريسته، و هو يظهر لى بشاشة الملق،
كمينگاه من به انتظار فرصت بود و براى فريب من متملقانه رخسارۀ بشّاش نشان مى داد
و ينظرنى على شدّة الحنق. (8) فلمّا رايت - يا الهى
و از دل، به چشم كينه به من مى نگريست. (8) اى خداى من! تو
تباركت و تعاليت - دغل سريرته، و قبح ما انطوى
مبارك و برترى چون خيانت و خبث باطنش، و قبح و زشتى نيت شومش را
عليه، اركسته لامّ رأسه فى زبيته، و رددته فى مهوى
ديدى، تو هم از مغز سر، به چاه هلاك سرنگونش كردى و او را به گودال عميقى كه خود كنده بود
ص:293
حفرته، فانقمع بعد استطالته ذليلا فى ربق حبالته
درافكندى؛ پس، بعد از طغيان و سركشيش، ذليلانه در طناب هاى مكر و تزويرش، مقهور و خوار گشت؛
الّتى كان يقدّر ان يرانى فيها، و قد كاد ان يحلّ بى لو لا
آن طناب هايى كه مى خواست مرا در آنها ببيند؛ به درستى كه اگر رحمتت شامل حال من
رحمتك ما حلّ بساحته، (9) و كم من حاسد قد شرق
نمى شد، آن رنج و بلايى كه به او رسيد بر سر من وارد مى گشت. (9) و چه بسيار حسود كه از شدت غصه و كينه،
بى بغصّته، و شجى منّى بغيظه، و سلقنى بحدّ لسانه، و
حسدش را بر من آشكار كرد و از غيظ و غضبش بر من به هيجان آمد و با زبانش مرا آماج بدگويى و زخم زبان
و حرنى بقرف عيوبه، و جعل عرضى غرضا لمراميه، و
قرار داد و با نسبت دادن عيوب خودش به من، مرا مورد غضب شديد قرار داد و آبرويم را هدف تهمت هايش
قلّدنى خلالا لم تزل فيه، و وحرنى بكيده، و قصدنى
ساخت و خلل و عيوبى كه هميشه در خود او بود به گردن من انداخت و از كيد و كينه به من طعن زد و به
بمكيدته. (10) فناديتك - يا الهى - مستغيثا بك، واثقا
مكر و حيله قصد هلاكم داشت. (10) پس اى خداى من! من تو را به دادخواهى و يارى خواندم در حالى كه
بسرعة اجابتك، عالما انّه لا يضطهد من اوى الى ظلّ
به سرعت اجابت تو اطمينان كامل داشتم و مى دانستم كه هركس در سايه حمايت تو درآيد، مغلوب
كنفك، و لا يفزع من لجأ الى معقل انتصارك، فحصّنتنى
نخواهد شد و آن كه در حصن و سنگر يارى جستن از تو درآيد، از كسى نمى ترسد؛ پس تو مرا
من بأسه بقدرتك. (11) و كم من سحائب مكروه جلّيتها
به قدرت كامله ات از شر جور و ستم (آن حسود) پناه دادى. (11) و چه بسيار ابرهاى تيره و ناخوشايند كه آن را
ص:294
عنّى، و سحائب نعم امطرتها علىّ، و جداول رحمة
از من برطرف كردى، و ابرهاى نعمت كه باران رحمت از آنها بر من نازل كردى، و جويبارهاى رحمت كه
نشرتها، و عافية البستها، و اعين احداث طمستها، و
برايم جارى ساختى، و (چه بسيار) لباس عافيت كه بر من پوشانيدى و چشم هاى حادثه آفرين كه كور نمودى، و
غواشى كربات كشفتها. (12) و كم من ظنّ حسن حقّقت، و
پرده هاى اندوه و بلا كه كنار زدى. (12) و چه بسيار حسن ظن كه محقق گردانيدى و
عدم جبرت، و صرعة انعشت، و مسكنة حوّلت، (13)
كمبود و كاستى ها كه جبران كردى و افتادگى ها كه برپا داشتى و فقر و درماندگى كه زايل گردانيدى.(13)
كلّ ذلك انعاما و تطوّلا منك، و فى جميعه انهماكا منّى
همه اين محبت ها صرف انعام و احسان و كرم ذاتى تو بود و در تمام آنها، من بر معصيت و
على معاصيك، لم تمنعك اساءتى عن اتمام احسانك،
نافرمانى تو سخت كوشش مى كردم؛ اعمال بد و افعال زشتم، تو را از تكميل احسانت در حق من بازنداشت
و لا حجرنى ذلك عن ارتكاب مساخطك، لا تسئل عمّا
و مرا از ارتكاب عملى كه موجب غضب توست منع نكرد؛ (خدايا!) از تو در مورد آنچه انجام مى دهى سؤال
تفعل. (14) و لقد سئلت فاعطيت، و لم تسئل فابتدأت،
نمى شود. (14) همانا از تو درخواست شد عطا كردى، و چون درخواست نشد، به بخشش آغاز نمودى؛
و استميح فضلك فما اكديت. ابيت يا مولاى الاّ احسانا
و اگر از فضلت درخواست شده، بخل نفرمودى؛ اى مولاى من! راضى نشدى (در حق بندگانت) جز به احسان
و امتنانا، و تطوّلا و انعاما، و ابيت الاّ تقحّما لحرماتك،
و اكرام و نيكى كردن و بخشش نعمت؛ و من هم خواستم و راضى نشدم جز به تجرّى و بى باكى در معصيتت،
ص:295
و تعدّيا لحدودك، و غفلة عن وعيدك. فلك الحمد
و تعدى و تجاوز از حدود فرمانت، و غفلت از وعده هاى قهر و عذابت؛ پس ستايش مخصوص توست؛
- الهى - من مقتدر لا يغلب، و ذى اناة لا يعجل. (15) هذا
اى خداى من! اى مقتدرى كه مغلوب نمى شوى! و اى بردبارى كه شتاب نمى كنى! (15) اين است
مقام من اعترف بسبوغ النّعم، و قابلها بالتّقصير، و
مقام كسى كه به وفور نعمت معترف است، و او در قبال آنها، تقصير و ناسپاسى كرد؛ و
شهد على نفسه بالتّضييع. (16) اللّهمّ فانّى اتقرّب اليك
گواهى مى دهد بر عليه نفسش كه آن را ضايع و باطل ساخت. (16) خداوندا! پس من به وسيلۀ
بالمحمّديّة الرّفيعة، و العلويّة البيضاء، و اتوجّه
منزلت بلندپايۀ محمدى، و مرتبۀ نورانى علوى به درگاه تو تقرب مى جويم و به
اليك بهما ان تعيذنى من شرّ كذا و كذا، فانّ ذلك
واسطه اين دو بزرگوار رو به سوى تو مى آورم كه مرا از شر اين و آن پناه بخشى؛ كه اين پناه دادن من
لا يضيق عليك فى وجدك، و لا يتكأّدك فى قدرتك،
با توجه به توانگرى تو، سخت و دشوار نيست و در جنب قدرت كاملت تو را رنجور نمى سازد؛
و انت على كلّ شىء قدير. (17) فهب لى - يا الهى - من
و تو بر انجام هرچيز قادرى. (17) پس اى خداى من! به من از
رحمتك و دوام توفيقك ما اتّخذه سلّما اعرج به الى
رحمت نامنتهايت، و از توفيق پايندۀ ابديت چيزى عطا فرما كه آن عطا، وسيله عروج و صعود من به مقام
رضوانك، و امن به من عقابك، يا ارحم الرّاحمين.
رضا و خشنودى تو گردد و به وسيلۀ آن عطا، مرا از قهر و عقابت ايمن ساز؛ اى مهربان ترين مهربانان عالم!
ص:296
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السّلام است:
فى الرّهبة
در مقام ترس از خدا
(1) اللّهمّ انّك خلقتنى سويّا، و ربّيتنى صغيرا، و رزقتنى
(1)اى خدا! تو مرا كامل آفريدى و از كودكى پرورش دادى و به حد كافى و كامل رزق مكفيّا. (2) اللّهمّ انّى وجدت فيما انزلت من كتابك،
عطا كردى. (2) اى خدا! در آن آيات كتابى كه نازل فرمودى
و بشّرت به عبادك، ان قلت:(يٰا عِبٰادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا [1]
و بندگانت را به آن بشارت دادى، يافته ام اينكه فرمودى: «اى بندگان من كه
عَلىٰ أَنْفُسِهِمْ لاٰ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّٰهِ إِنَّ اللّٰهَ يَغْفِرُ [2]
به نفس خود ستم كرده و به راه اسراف شتافتيد! از رحمت خدا نااميد مباشيد كه خداوند
اَلذُّنُوبَ جَمِيعاً) [3] ، و قد تقدّم منّى ما قد علمت، و ما انت
جميع گناهان را خواهد بخشيد». و (تو اى خدا!) آنچه را كه از پيش فرستادم همه را مى دانى و تو
اعلم به منّى، فيا سوأتا ممّا احصاه علىّ كتابك، (3) فلولا
از خود من به آن گناهان داناترى؛ پس واى به رسوايى من از آنچه كه در نامه عملم به شمار آورده اى! (3) پس اگر
المواقف الّتى اؤمّل من عفوك الّذى شمل كلّ شىء،
نبود مواقف و مقاماتى كه از عفوت آرزو دارم - آن عفوى كه شامل حال تمام موجوداتست -
ص:297
لا لقيت بيدى، و لو انّ احدا استطاع الهرب من ربّه،
خود را به دست خود هلاك مى كردم؛ و اگر كسى قدرت بر گريختن از خداى خود داشت،
لكنت انا احقّ بالهرب منك، و انت لا تخفى عليك
من از هركس سزاوارتر به گريز از (عذاب قهر) تو بودم. و بر تو هيچ
خافية فى الارض و لا فى السّماء الاّ اتيت بها، و كفى
امرى در زمين و آسمان مخفى نخواهد ماند، مگر آنكه همه را نزد خويش حاضر ساخته و همين بس كه
بك جازيا، و كفى بك حسيبا. (4) اللّهمّ انّك طالبى
تو جزا مى دهى و همين بس كه تو به حساب خلق مى رسى. (4) بارالها! مرا مى طلبى،
ان انا هربت، و مدركى ان انا فررت، فها انا ذا بين يديك
اگر از تو بگريزم؛ و اگر فرار كنم، مرا درمى يابى؛ پس من اينك خاضع
خاضع ذليل راغم، ان تعذّبنى فانّى لذلك اهل، و هو
و فروتن، و خوار و ذليل، با صورت به خاك نهاده پيش تو حضور دارم؛ اگر مرا عذاب كنى من سزاوار آنم و آن
- يا ربّ - منك عدل، و ان تعف عنّى فقديما شملنى
عذاب از جانب تو عين عدل است؛ و اگر ببخشى و عفوم كنى پس هميشه و از قديم عفوت را شامل
عفوك، و البستنى عافيتك. (5) فاسئلك اللّهمّ بالمخزون
حالم كرده و لباس عافيتت را به من پوشانيده اى. (5) بارى اى خدا (ى مهربان)! به حق نام هاى پنهان شده
من اسمائك، و بما وارته الحجب من بهائك، الاّ رحمت
و مخفى ات، و به حق انوار بهاء و جمالت كه در پرده ها مستور داشته اى از تو درخواست مى كنم كه بر
هذه النّفس الجزوعة، و هذه الرّمّة الهلوعة، الّتى
اين نفس ناشكيبا و اين استخوان درماندۀ بى طاقت رحم فرمايى؛ اين نفسى كه
ص:298
لا تستطيع حرّ شمسك، فكيف تستطيع حرّ نارك؟ و الّتى
تاب حرارت آفتابت را ندارد، چگونه طاقت آتش دوزخت را خواهد داشت؟ و اين بنده كه
لا تستطيع صوت رعدك، فكيف تستطيع صوت غضبك؟
از شنيدن صوت رعدت بى تاب است، چگونه بر صداى قهر و غضبت طاقت آورد؟
(6) فارحمنى اللّهمّ فانّى امرؤ حقير، و خطرى يسير، و
(6)پس اى خدا! بر من ترحم كن كه من شخصى حقيرم؛ و قدر و شأنى ندارم و ليس عذابى ممّا يزيد فى ملكك مثقال ذرّة، و لو انّ
عذاب من به قدر مثقال ذره اى بر ملك تو نخواهد افزود؛ و اگر عذاب من، چيزى بر
عذابى ممّا يزيد فى ملكك لسئلتك الصّبر عليه، و
ملك تو افزون مى كرد، من (به آن عذاب تن درداده و) از تو درخواست صبر و شكيبايى بر عذابت مى كردم
احببت ان يكون ذلك لك، و لكن سلطانك اللّهمّ اعظم،
و دوست داشتم كه به ملك تو چيزى افزوده شود؛ ليكن اى خدا! سلطنت و قدرتت بزرگ تر،
و ملكك ادوم من ان تزيد فيه طاعة المطيعين، او
و ملك و پادشاهيت پاينده و بادوام تر از آن است كه طاعت مطيعان چيزى بر آن بيفزايد و
تنقص منه معصية المذنبين. (7) فارحمنى يا ارحم
نافرمانى و عصيان گنهكاران چيزى از آن بكاهد. (7) پس به حال من ترحم كن اى مهربان ترين
الرّاحمين، و تجاوز عنّى يا ذا الجلال و الاكرام، و تب علىّ
مهربانان عالم! و از گناهانم درگذر اى خداى صاحب جلال و عظمت و بزرگوارى! و توبه ام بپذير و بر من بازگرد
انّك انت التّوّاب الرّحيم.
كه تو بسيار توبه پذير و مهربانى.
ص:299
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
فى التّضرّع و الاستكانة
هنگام تضرع و تذلل
(1) الهى احمدك و انت للحمد اهل على حسن صنيعك
(1)اى خداى من! تو را حمد و ستايش مى كنم و تنها تو شايسته حمد و ستايشى، به خاطر رفتار نيكويت الىّ، و سبوغ نعمائك علىّ، و جزيل عطائك عندى،
با من و وفور نعمت هايت بر من و بزرگى عطايت در نزد من
و على ما فضّلتنى به من رحمتك، و اسبغت علىّ من
و به خاطر آنكه مرا به واسطه رحمتت برترى بخشيدى و نعمت هايت را بر من كامل و وافر
نعمتك، فقد اصطنعت عندى ما يعجز عنه شكرى.
عطا كردى؛ همانا آن قدر در حق من احسان و نيكويى كرده اى كه من از اداى شكرش عاجزم.
(2) و لو لا احسانك الىّ، و سبوغ نعمائك علىّ، ما بلغت
(2)و اگر لطف و احسانت در حق من و وفور نعم بى شمارت بر من نبود، هرگز به احراز حظّى، و لا اصلاح نفسى، و لكنّك ابتدأتنى
اين بهرۀ كامل نمى رسيدم و به اصلاح نفس خود نايل نمى شدم؛ وليكن تو نخست در حقم
بالاحسان، و رزقتنى فى امورى كلّها الكفاية، و صرفت
احسان فرمودى و در تمام امورم به حد كفايت روزى عطا كردى و رنج و
ص:300
عنّى جهد البلاء، و منعت منّى محذور القضاء. (3)
مشقت بلاهاى عالم را از من برطرف نمودى و قضا و قدر دردناك و سهمگين را از جانم بازداشتى.(3)
الهى فكم من بلاء جاهد قد صرفت عنّى، و كم من نعمة
بارى اى خداى من! چه بسيار بلاهاى پرمشقت كه از جان من دور ساختى و چه بسيار نعمت هاى
سابغة اقررت بها عينى، و كم من صنيعة كريمة لك
وافر و كامل كه چشمم را بدانها روشن ساختى و نزد من چه بسيار نيكويى هاى ارجمند از تو
عندى، (4) انت الّذى اجبت عند الاضطرار دعوتى،
موجود است. (4) تويى آن خدايى كه هنگام بيچارگى و اضطرار، دعايم را مستجاب كردى؛
و اقلت عند العثار زلّتى، و اخذت لى من الاعداء
و هنگام لغزش ها، از خطايم درگذشتى و حق و انتقامم را از دشمنان
بظلامتى. (5) الهى ما وجدتك بخيلا حين سئلتك،
گرفتى. (5) اى خداى من! هرگاه از تو درخواست كردم تو را بخيل نيافتم؛
و لا منقبضا حين اردتك، بل وجدتك لدعائى سامعا،
و هنگامى كه آهنگ تو كردم تو را گرفته و منقبض نديدم؛ بلكه تو را براى دعايم شنونده،
و لمطالبى معطيا، و وجدت نعماك علىّ سابغة فى كلّ
و براى خواسته ام عطاكننده يافتم و نعمت هايت را بر خودم در هر
شأن من شأنى، و كلّ زمان من زمانى، فانت عندى
شأنى از شئون وجودم و در هر زمانى از دوران حياتم فراوان يافتم؛ پس تو در نزد من
محمود، و صنيعك لدىّ مبرور. (6) تحمدك نفسى
محمود و شايسته سپاس و ستايشى، و انعام و احسان هايت نزد من نيكوست. (6) من تو را به جان
ص:301
و لسانى و عقلى، حمدا يبلغ الوفاء و حقيقة الشّكر،
و زبان و عقل خود سپاس و ستايش مى كنم؛ حمد و سپاسى كه به حد كمال و به حقيقت شكر و سپاس تو برسد،
حمدا يكون مبلغ رضاك عنّى، فنجّنى من سخطك.
آن حمدى كه نهايت خشنودى تو از من است؛ پس مرا از قهر و غضبت نجات بخش.
(7) يا كهفى حين تعيينى المذاهب، و يا مقيلى عثرتى،
(7)اى پناه من، آنگاه كه از هر طريق درمانم! و اى آن كه از لغزش هايم مى گذرى! فلو لا سترك عورتى لكنت من المفضوحين، و يا مؤيّدى
پس اگر پرده پوشيت از عيوب و زشتى هايم نبود، همانا مفتضح و رسوا مى شدم؛ و اى خدايى كه
بالنّصر، فلو لا نصرك ايّاى لكنت من المغلوبين، و يا
به نصرت و يارى خود، مرا تأييد كردى! پس اگر يارى تو نبود، سخت مقهور و مغلوب مى گشتم؛ و اى
من وضعت له الملوك نير المذلّة على اعناقها، فهم من
خدايى كه بر گردن شاهان عالم، يوق مذلت و خوارى گذاشتى، و همه شاهان از
سطواته خائفون، و يا اهل التّقوى، و يا من له الاسماء
سطوت و قهر او ترسان و هراسانند! اى اهل تقوا (و سزاوار اينكه خلق از او بترسند و بپرهيزند)! و اى آن كه اسماء
الحسنى، اسئلك ان تعفو عنّى، و تغفر لى، فلست بريئا
نيكوى او بسيار است! از تو درخواست مى كنم كه از من درگذرى و مرا بيامرزى كه من برى از گناه نيستم
فاعتذر، و لا بذى قوّة فانتصر، و لا مفرّ لى فافرّ، (8)
تا عذر آورم، و هيچ قدرتى ندارم كه پيروز شوم، و هيچ راه فرارى ندارم كه بگريزم.(8)
و استقيلك عثراتى، و اتنصّل اليك من ذنوبى الّتى
از تو درخواست گذشت از لغزش هايم دارم و به سوى تو بيرون مى آيم، از آن گناهانى كه
ص:302
قد اوبقتنى، و احاطت بى فاهلكتنى، منها فررت
مرا خوار و ذليل نموده و مرا احاطه كرده است تا عاقبت به هلاكتم رساند. از آنها فرار مى كنم به سوى تو
اليك ربّ تائبا فتب علىّ، متعوّذا فاعذنى، مستجيرا
اى پروردگار! با حال توبه و پشيمانى، پس توبه ام بپذير؛ به حضرتت پناه آورده ام، مرا پناه ده؛ به تو روى آورده ام،
فلا تخذلنى، سائلا فلا تحرمنى، معتصما فلا تسلمنى،
خوار و رسوايم مگردان؛ از تو درخواست مى كنم، محرومم مساز؛ از تو عصمت مى طلبم، تسليمم گردان؛
داعيا فلا تردّنى خائبا. (9) دعوتك يا ربّ مسكينا
و به درگاه احسانت دعا مى كنم، مرا محروم برمگردان. (9) اى پروردگار! تو را در حالى مى خوانم كه مسكين
مستكينا، مشفقا خائفا، وجلا فقيرا، مضطرّا اليك.
و درمانده ام و هراسان و ترسان و بيمناك و فقير، و مضطرّ و بيچاره به سوى توام.
(10) اشكو اليك - يا الهى - ضعف نفسى عن المسارعة
(10)اى خداى من! به درگاهت از ضعف و ناتوانى خود به شكايت آمده ام كه نه قدرتى دارم كه به سوى آنچه كه فيما وعدته اوليائك، و المجانبة عمّا حذّرته
به دوستانت وعده فرمودى بشتابم و نه نيرويى كه از آن وعده هاى عذابى كه
اعدائك، و كثرة همومى، و وسوسة نفسى. (11) الهى
به دشمنانت دادى و از فراوانى همّ و غم و وسوسه نفس دورى جويم. (11) اى خداى من!
لم تفضحنى بسريرتى، و لم تهلكنى بجريرتى، ادعوك
مرا به زشتى هاى سريرتم، مفتضح و رسوا مگردان و به اعمال بدم هلاك مكن. (اى خدا!) تو را هرگاه بخوانم
فتجيبنى، و ان كنت بطيئا حين تدعونى، و اسئلك كلّ
مرا اجابت مى كنى، گرچه هرگاه تو مرا (به عبادت) مى خوانى، من كندى و كاهلى مى كنم. از تو درخواست مى كنم
ص:303
ما شئت من حوائجى، و حيث ما كنت وضعت عندك
هر حاجتى كه دارم و هركجا باشم، سرّ درونم را نزد تو به امانت
سرّى، فلا ادعو سواك، و لا ارجو غيرك، (12) لبّيك
مى گذارم؛ غير تو را نمى خوانم و جز حضرتت به هيچ كس اميد ندارم. (12) حتما روى به سوى امر و
لبّيك، تسمع من شكا اليك، و تلقى من توكّل عليك،
خواسته تو مى آورم! هركه به درگاهت شكايت كند مى شنوى؛ و هركه بر حضرتت توكل كند به ديدارش مى روى؛
و تخلّص من اعتصم بك، و تفرّج عمّن لاذبك. (13) الهى
و هركه را كه به ريسمان تو چنگ زند مى رهانى؛ و هركه به تو پناهنده شود فرج و گشايش مى دهى.(13)
فلا تحرمنى خير الاخرة و الاولى لقلّة شكرى، و اغفر لى
اى خداى من! مرا از خيرات دنيا و آخرت محروم نگردان، بدان علت كه شكر و سپاسم اندك است؛ و آن
ما تعلم من ذنوبى، (14) ان تعذّب فانا الظّالم المفرّط،
گناهانم را كه مى دانى همه را بيامرز. (14) اگر مرا عذاب كنى البته من ظالم، متجاوز،
المضيّع الاثم، المقصّر المضجّع، المغفل حظّ نفسى،
ضايع كننده، گناهكار، مقصر، كوتاهى كننده و غافل از حظ و بهرۀ خويشم؛
و ان تغفر فانت ارحم الرّاحمين.
و اگر گناهانم را ببخشى، همانا تو مهربان ترين مهربانان عالمى.
ص:304
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
فى الالحاح على اللّه تعالى
در مقام الحاح و اصرار به درگاه خداى تعالى
(1) يا اللّه الّذى لا يخفى عليه شىء فى الارض و لا فى
(1)اى خدايى كه در همۀ آسمان و زمين چيزى بر تو مخفى السّماء، و كيف يخفى عليك يا الهى ما انت خلقته؟ و
نيست! و چگونه بر تو مخفى باشد اى خدا! چيزى كه خود آفريده اى؟ و
كيف لا تحصى ما انت صنعته؟ او كيف يغيب عنك ما
چگونه شمارۀ آنچه را كه خود ساخته اى نداشته باشى؟ يا چگونه از نظر تو پنهان شود چيزى كه
انت تدبّره؟ او كيف يستطيع ان يهرب منك من لا حياة
خودت آن را تدبير مى كنى؟ يا چگونه مى تواند از تو فرار كند چيزى كه جز
له الاّ برزقك؟ او كيف ينجو منك من لا مذهب له فى
به رزق تو زنده نيست؟ يا چگونه از قهر تو نجات پيدا كند كسى كه براى او راهى جز در
غير ملكك؟ (2) سبحانك اخشى خلقك لك اعلمهم بك،
ملك تو نيست؟ (2) اى خداى پاك و منزه! خداترس ترين بندگان تو آن است كه علم و معرفتش به تو بيشتر است
و اخضعهم لك اعملهم بطاعتك، و اهونهم عليك من
و ذليل و خاضع ترين كس به درگاهت آن بنده ايست كه بيشتر به كار طاعتت پرداخته است و بى قدر و خوارترين
انت ترزقه و هو يعبد غيرك. (3) سبحانك لا ينقص
بنده نزد تو آن كس است كه تو رزق و روزى او را مى دهى و او غير تو را مى پرستد. (3) پاك و منزهى تو! آن كس
ص:305
سلطانك من اشرك بك و كذّب رسلك، و ليس يستطيع
كه به تو شرك آرد و رسولانت را تكذيب كند از سلطنت و خدايى تو چيزى نكاهد؛ و كسى كه قضا و قدرت بر او
من كره قضاءك ان يردّ امرك، و لا يمتنع منك من كذّب
ناپسند است قادر به برگرداندن امر تو نيست؛ و كسى كه قدرتت را تكذيب كند عاجزتر از آنست كه از آن قدرت
بقدرتك، و لا يفوتك من عبد غيرك، و لا يعمّر فى الدّنيا
امتناع ورزد و سرپيچى كند؛ و آن كس كه غير تو را پرستش كند هرگز از محيط علم و قدرتت بيرون نرود؛ و آن
من كره لقائك. (4) سبحانك ما اعظم شأنك، و اقهر
كس كه لقاى تو را دوست ندارد، در دنيا عمر ابد نخواهد كرد. (4) پاك و منزهى تو! چقدر شأن و جلال تو بزرگ،
سلطانك، و اشدّ قوّتك، و انفذ امرك! (5) سبحانك
و سلطنت و شاهنشاهيت قاهر و غالب، و قوّت و قدرتت شديد، و فرمانت نافذ است. (5) پاك و منزهى تو!
قضيت على جميع خلقك الموت، من وحّدك و من كفر
تو بر تمام خلايق، حكم به مرگ و فنا كردى چه به يكتايى تو مقرّ و معترف باشند و چه مشرك و
بك، و كلّ ذائق الموت، و كلّ صائر اليك. فتباركت
كافر؛ و جميع خلق شربت مرگ را خواهند چشيد و همه به سوى تو روانه خواهند شد؛ بارى اى خدا!
و تعاليت، لا اله الاّ انت وحدك لا شريك لك، (6)
ذات يكتايت بزرگوار است و متعالى؛ و هيچ خدايى جز تو نيست؛ تو يگانه اى و بى شرك و شريك.(6)
امنت بك، و صدّقت رسلك، و قبلت كتابك، و كفرت
من به (يكتايى و يگانگى) تو ايمان آوردم و رسولانت را تصديق كردم و كتاب وحيت را به حق پذيرفتم و به هر
بكلّ معبود غيرك، و برئت ممّن عبد سواك. (7) اللّهمّ
معبودى جز تو كافر گشتم و از هركه غير تو را پرستش كند بيزارم. (7) اى خدا!
ص:306
انّى اصبح و امسى مستقلاّ لعملى، معترفا بذنبى،
من شب را صبح مى كنم و صبح را شب مى نمايم در حالى كه عملم بسيار قليل و ناچيز است و به گناهم معترفم
مقرّا بخطاياى، انا باسرافى على نفسى ذليل، عملى
و به خطاهاى خود اقرار مى كنم؛ من به واسطه اسراف و ظلم به نفس خويش ذليل و خوارم؛ و كردار زشتم مرا
اهلكنى، و هواى اردانى، و شهواتى حرمتنى. (8) فاسئلك
هلاك كرده و هواى نفسم مرتبه ام را پست كرده و شهوت هايم مرا محروم كرده است. (8) پس از تو درخواست مى كنم
- يا مولاى - سؤال من نفسه لاهية لطول امله، و
اى مولاى من! درخواست كسى كه به سبب آمال و آرزوهاى دور و درازش، عمرش به لهو و بيهودگى گذشته و
بدنه غافل لسكون عروقه، و قلبه مفتون بكثرة النّعم
بدنش به واسطه آرامش عروق و سلامتى، غافل (از ياد حق) شده و قلبش به واسطۀ فراوانى نعمت هايت، مفتون
عليه، و فكره قليل لما هو صائر اليه، (9) سؤال من
و مغرور گرديده، و انديشه اش نسبت به آنچه كه در پيش دارد اندك است. (9) سؤال و درخواست كسى كه
قد غلب عليه الامل، و فتنه الهوى، و استمكنت
امل و آرزوهاى دنيوى بر او غلبه كرده، و مفتون و مغرور هواى نفس گرديده، و دنيا در دلش
منه الدّنيا، و اظلّه الاجل، سؤال من استكثر ذنوبه،
جاى گرفته، و اجل و مرگ حتمى بر سرش سايه انداخته است؛ سؤال كسى كه گناهانش بسيار گشته
و اعترف بخطيئته، سؤال من لا ربّ له غيرك، و لا ولىّ
و به خطاى خويش معترف است؛ درخواست كسى كه پروردگارى جز تو ندارد، و براى او دوست و ولى نعمتى
له دونك، و لا منقذ له منك، و لا ملجأ له منك الاّ اليك.
جز تو نيست، و نجات دهنده اى از (عذاب) تو ندارد، و پناهى از قهر و انتقامت جز درگاه كرمت نخواهد داشت.
ص:307
(10) الهى اسئلك بحقّك الواجب على جميع خلقك،
(10)اى خداى من! از تو درخواست مى كنم به حق واجبى كه تو بر جميع خلايق دارى و باسمك العظيم الّذى امرت رسولك ان يسبّحك به،
و به آن اسم عظيم و نام بزرگت كه رسولت را امر كردى كه بدان نام، تو را تسبيح گويد
و بجلال وجهك الكريم، الّذى لا يبلى و لا يتغيّر،
و به حق عظمت ذات بزرگوارت كه آن عظمت و جلال، هرگز دستخوش فرسودگى و تغيّر
و لا يحول و لا يفنى، ان تصلّى على محمّد و ال محمّد،
و تحول و فنا و زوال نخواهد شد كه بر محمد و آل محمد درود فرستى
و ان تغنينى عن كلّ شىء بعبادتك، و ان تسلّى نفسى عن
و به عبادت و طاعت خود، مرا از هرچيز بى نياز گردانى و نفس مرا به واسطه خداترسى، از
الدّنيا بمخافتك، و ان تثنينى بالكثير من كرامتك
توجه به دنيا منقطع سازى و به رحمت خود، مرا همراه و قرين كرامت هاى فراوان خود
برحمتك، (11) فاليك افرّ، و منك اخاف، و بك استغيث،
سازى. (11) (كه اى خداى مهربان!) من به سوى تو فرار مى كنم و تنها از تو مى ترسم و از تو فريادرسى مى طلبم
و ايّاك ارجو، و لك ادعو، و اليك الجأ، و بك اثق، و ايّاك
و تنها به تو اميدوارم و تو را به دعا مى خوانم و به درگاهت پناه مى آورم و تمام وثوق و اعتمادم به تو است و تنها
استعين، و بك اومن، و عليك اتوكّل،
از تو استعانت و يارى مى طلبم و به درگاهت، امن و امان مى جويم و بر تو توكل مى كنم
و على جودك و كرمك اتّكل.
و به جود و كرم حضرتت اعتماد و تكيه مى نمايم.
ص:308
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
فى التّذلّل للّه عزّ و جلّ
در تذلل و زارى به درگاه خداوند عزّ و جل
(1) ربّ افحمتنى ذنوبى، و انقطعت مقالتى، فلا حجّة لى،
(1)پروردگارا! گناهانم مرا ساكت نموده و گفتگويم را منقطع ساخته؛ پس ديگر به هيچ دليلى متمسك نتوانم شد؛ فانا الاسير ببليّتى، المرتهن بعملى، المتردّد فى خطيئتى،
بارى اين منم كه به بليه (و اعمال بد) خود اسير، و در گروى افعال زشت خويشم، و در مابين خطاهايم سرگردانم؛
المتحيّر عن قصدى، المنقطع بى. (2) قد اوقفت نفسى
از مقصد و مقصود خود، به راه حيرت افتاده ام، و از طريق خويش بازمانده ام. (2) و ناچار خويش را در
موقف الاذلاّء المذنبين، موقف الاشقياء المتجرّين
موقف و مقام بندگان خوار و ذليلت بپا داشته ام؛ در جايگاه اشقياى خلق كه بر حضرتت تجرى و بى باكى
عليك، المستخفّين بوعدك. (3) سبحانك اىّ جرأة
كردند، و به وعد و وعيدهايت به چشم اهانت و حقارت نگريستند. (3) پاك و منزهى تو! به كدام جرأت
اجترأت عليك! و اىّ تغرير غرّرت بنفسى! (4) مولاى
بر مخالفت فرمانت اقدام كردم؟ و به كدامين فريب و غرور خودم را فريب دادم؟ (4) اى مولاى من!
ارحم كبوتى لحرّ وجهى، و زلّة قدمى، وعد بحلمك
بر زمين خوردنم با صورت، و لغزش قدمم رحم كن؛ و به حلم و بردباريت
على جهلى، و باحسانك على اسائتى، فانا المقرّ بذنبى،
از جهالت و نادانيم، و به احسانت از بدكرداريم درگذر؛ كه من به گناه خود اقرار مى كنم
ص:309
المعترف بخطيئتى، و هذه يدى و ناصيتى، استكين
و بر خطاى خويش اعتراف دارم؛ و اين است دست (خالى) و جبهۀ (شرمنده) من؛ تسليمم
بالقود من نفسى، ارحم شيبتى، و نفاد ايّامى، و اقتراب
براى قصاص از نفسم؛ پس ترحم كن بر ضعف پيرى من و به پايان رسيدن ايام عمرم و نزديكى
اجلى، و ضعفى و مسكنتى، و قلّة حيلتى. (5) مولاى
اجلم و عجز و ناتوانى و بيچارگيم. (5) اى مولاى من!
و ارحمنى اذا انقطع من الدّنيا اثرى، و امّحى من
به حالم ترحم فرما هنگامى كه اثرم به كلى از دنيا منقطع شد و نام و
المخلوقين ذكرى، و كنت فى المنسيّين كمن قد نسى.
ياد من از زبان خلق محو گرديد و مانند همه فراموش شدگان عالم، به كلى فراموش شدم.
(6) مولاى و ارحمنى عند تغيّر صورتى و حالى، اذا بلى
(6)اى مولاى من! بر من رحم كن هنگامى كه صورتم متغير گردد و حالم دگرگون شود؛ آن زمان كه جسمم كهنه جسمى، و تفرّقت اعضائى، و تقطّعت اوصالى، يا غفلتى
و پوسيده، و اعضا و جوارحم از يكديگر جدا و متفرق، و مفاصلم از هم گسسته گردد؛ اى واى بر غفلت من از
عمّا يراد بى. (7) مولاى و ارحمنى فى حشرى و نشرى، و
آنچه كه در پيش دارم و برايم خواسته شده است! (7) اى مولاى من! در روز سخت حشر و نشر بر من ترحم كن؛
اجعل فى ذلك اليوم مع اوليائك موقفى، و فى احبّائك
و در آن روز مرا با ياران و دوستانت همنشين گردان و در محفل محبان و عاشقانت
مصدرى، و فى جوارك مسكنى، يا ربّ العالمين.
جايگزين فرما و در جوار رحمتت منزل كرامت كن اى پروردگار عالميان!
ص:310
و كان من دعائه عليه السّلام
و از دعاهاى امام سجاد عليه السلام است:
فى استكشاف الهموم
درخواست براى رفع همّ و غم
(1) يا فارج الهمّ، و كاشف الغمّ، يا رحمن الدّنيا و الاخرة
(1)اى گشايش دهندۀ ناراحتى و نگرانى! و برطرف كنندۀ غم و اندوه! اى بخشنده در دنيا و آخرت و رحيمهما، صلّ على محمّد و ال محمّد، و افرج همّى،
و مهربان در هر دو! بر محمد و آل محمد درود فرست و ناراحتى و نگرانيم را گشايش بخش
و اكشف غمّى. (2) يا واحد يا احد يا صمد، يا من لم يلد
و غم و حزنم را برطرف ساز. (2) اى ذات يگانه! اى يكتا! اى غنى بالذات و غنا بخشندۀ خلق! اى آن كه او را
و لم يولد و لم يكن له كفوا احد، اعصمنى و طهّرنى و اذهب
فرزندى نيست و خود فرزند كسى نيست و هيچ كس مانند او نمى باشد! مرا محفوظ دار و پاك و منزه گردان و هر
ببليّتى. (و اقرأ اية الكرسىّ و المعوّذتين و قل هو اللّه احد و قل:)
بليّه گرفتارى را از من برطرف فرما. (و بخوان آية الكرسى و معوّذتين و سورۀ توحيد را و بگو:)
(3) اللّهمّ انّى اسئلك سؤال من اشتدّت فاقته، و
(3)بارخدايا! من از حضرتت به مانند آن كس مسئلت مى كنم كه فقر و فاقه اش شديد، و ضعفت قوّته، و كثرت ذنوبه، سؤال من لا يجد لفاقته
نيرو و قدرتش ضعيف، و گناهانش بسيار گشته؛ به مانند آن كس كه براى فقر و درماندگيش
ص:311
مغيثا، و لا لضعفه مقوّيا، و لا لذنبه غافرا غيرك، يا
فريادرسى، و بر ضعف و ناتوانيش قوّت بخشى، و بر گناهش آمرزنده اى جز تو ندارد. اى صاحب شأن
ذا الجلال و الاكرام، اسئلك عملا تحبّ به من عمل
و جلال و بزرگوارى! از تو درخواست مى كنم كه مرا به عملى وادارى كه هركس آن عمل را بجاى آرد محبوب تو
به، و يقينا تنفع به من استيقن به حقّ اليقين فى نفاذ
گردد؛ و مرا يقين حقيقى عطا كنى كه هركس به آن درجه از يقين رسد، در اجراى فرمانت به واسطه آن نور يقين،
امرك. (4) اللّهمّ صلّ على محمّد و ال محمّد، و اقبض
سود و بهرۀ كامل برد. (4) پروردگارا! بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا
على الصّدق نفسى، و اقطع من الدّنيا حاجتى، و اجعل
بر صدق و راستى قبض روح فرما و از نيازهاى دنياى فانى بى نيازم ساز و به
فيما عندك رغبتى شوقا الى لقائك، وهب لى صدق
آنچه نزد توست مرا راغب و مايل گردان تا به لقا و ديدار تو مشتاق باشم و مقام توكل حقيقى
التّوكّل عليك. (5) اسئلك من خير كتاب قد خلا، و
بر حضرتت را به من عطا فرما. (5) از تو درخواست مى كنم خير آنچه را كه در نامه عملم ثبت شده و
اعوذ بك من شرّ كتاب قد خلا، اسئلك خوف العابدين
به تو پناه مى برم از شرّ آنچه در نامه عملم رقم خورده؛ از تو مى خواهم كه مقام خوف و خداترسى عابدانت،
لك، و عبادة الخاشعين لك، و يقين المتوكّلين عليك،
و عبادت اهل خضوع و خشوع به درگاه حضرتت، و مقام يقين آنان كه توكل و اعتمادشان كاملا به تو است،
و توكّل المؤمنين عليك. (6) اللّهمّ اجعل رغبتى فى
و توكل تام مؤمنان بر حضرتت را به من عطا فرمايى. (6) بار خدايا! شوق و رغبت مرا در
ص:312
مسئلتى مثل رغبة اوليائك فى مسائلهم، و رهبتى
سؤال و خواسته ام به مانند شوق و رغبت اوليا و دوستانت در درخواست هايشان، و خوف و خداترسيم را
مثل رهبة اوليائك، و استعملنى فى مرضاتك، عملا
به مانند خداترسى دوستان خود قرار بده. و مرا در طريق رضا و خشنودى خود به عملى مشغول بدار كه
لا اترك معه شيئا من دينك مخافة احد من خلقك.
با انجام آن عمل، هيچ امرى از دين تو را، به واسطۀ ترس از مخلوقت ترك نكنم.
(7) اللّهمّ هذه حاجتى فاعظم فيها رغبتى، و اظهر فيها
(7)پروردگارا! اين است حاجت من، شوق و رغبتم را در آن بزرگ گردان و غلبه و پيروزيم را در آن عذرى، و لقّنّى فيها حجّتى، و عاف فيها جسدى. (8)
آشكار كن و در آن، حجت و دليلم را به من تعليم فرما و در انجام آن، بدنم را صحت و عافيت بخش.(8)
اللّهمّ من اصبح له ثقة او رجاء غيرك، فقد اصبحت
اى خدا! اگر كسى شب را صبح كند و اعتمادش، يا رجا و اميدواريش به غير توست، من شب را صبح مى كنم
و انت ثقتى و رجائى فى الامور كلّها، فاقض لى بخيرها
در حالى كه وثوق و اعتمادم، و رجا و اميدم در كليه امور تنها به حضرت توست؛ تو هم در كليه امورم به بهترين
عاقبة، و نجّنى من مضلاّت الفتن، برحمتك يا ارحم
عاقبت و حسن خاتمت حكم فرما و مرا از فتنه هاى گمراه كننده نجات بخش؛ به حق رحمتت اى مهربان ترين
الرّاحمين. (9) و صلّى اللّه على سيّدنا محمّد رسول اللّه
مهربانان عالم! (9) و درود و رحمت ايزد بر سيد ما محمد كه رسول
المصطفى، و على اله الطّاهرين.
برگزيدۀ خداست و بر آل پاك او باد.
ص:313
فهرست موضوعى صحيفۀ سجاديه
براى پيدا كردن هر مطلب، مى توانيد شمارۀ دعا و عبارت مربوطه را در متن كتاب پيدا كرده و به موضوع موردنظر دست يابيد؛ شمارۀ قبل از «/» شمارۀ دعا، و شمارۀ بعد از آن شمارۀ عبارات است: شمارۀ دعا/شمارۀ عبارت
10/1
باب اول: توحيد
باب دوم: نبوت
باب سوم: امامت
باب چهارم: معاد
باب پنجم: اسلام و احكام آن
باب ششم: فرشتگان
باب هفتم: اخلاق
باب هشتم: طاعت و بندگى
باب نهم: ذكر و دعا
باب دهم: سياست
باب يازدهم: اقتصاد
باب دوازدهم: انسان شناسى
باب سيزدهم: عالم هستى و وجود
باب چهاردهم: اجتماع و آداب معاشرت
باب پانزدهم: علم و دانش
باب شانزدهم: ايام و اوقات
باب هفدهم: تاريخ
باب هجدهم: صحت و تندرستى
باب نوزدهم: جهاد و مسائل نظامى
1 - وحدانيت و ربوبيت خدا: 10/1؛ 21/6؛ 11/17؛ 22/20؛ 3/21؛ 10/28؛ 5/35؛ 4/43؛ 2/47، 3، 72، 88؛ 12/48؛ 3/49؛ 5/52، 6، 9؛ 2/54
2 - شرك و الحاد: 10/1؛ 9/2؛ 7/27-10؛ 12/28؛ 3/36؛ 14/39؛ 12/42؛ 7/44، 13؛ 2/47، 14، 20، 72؛ 3/49؛ 2/52، 3، 5، 6، 9
3 - ذات و صفات خدا: 2/1؛ 8/3؛ 4/5؛ 19/16؛ 1/31؛ 7/32؛ 12/46؛ 2/47، 7، 16، 18، 19، 27؛ 10/52
4 - تسبيح و تقديس خداوند: 1/3، 7؛ 10/52
5 - اسماء حسناى الهى: 7/1؛ 14/39؛ 10/45؛ 5/50؛ 7/51؛ 10/52
6 - محبت خدا: 4/1؛ 1/3؛ 16/4؛ 17/6؛
ص:314
3/17؛ 10/21، 11، 13؛ 86/47، 102
7 - وصف اول و آخر: 1/1؛ 8/32؛ 2/47، 7، 9، 28، 53
8 - صفت قادر: 18/1؛ 1/2؛ 2/6؛ 2/7، 5، 6؛ 6/14؛ 33/16، 34؛ 13/20، 25؛ 5/21، 6، 13؛ 1/22؛ 8/23؛ 8/25، 11؛ 10/28؛ 6/31، 7، 30؛ 2/32، 4، 33؛ 2/34؛ 7/39؛ 2/43؛ 19/46؛ 14/47، 16، 27، 119؛ 4/48، 13، 15؛ 14/49، 16؛ 7/51؛ 3/52، 4
9 - علم الهى: 27/1؛ 6/5؛ 5/16؛ 16/17؛ 9/27؛ 18/31؛ 11/32؛ 1/33؛ 1/34، 2؛ 22/46؛ 2/47، 6، 7، 23، 26، 27، 56؛ 3/50؛ 1/52
10 - صفت رحيم: 26/3؛ 3/5؛ 21/6، 24؛ 8/7؛ 5/10؛ 9/12؛ 1/16، 5، 8، 10، 15، 18، 33؛ 28/20، 30؛ 6/21، 11؛ 3/22؛ 15/24؛ 11/25؛ 21/31؛ 9/32، 22، 32؛ 1/36؛ 3/39، 5، 9؛ 4/40؛ 1/41؛ 14/42، 15، 21؛ 21/45، 47، 50؛ 1/46؛ 6/47، 23، 66، 69، 101، 124، 125، 129، 132؛ 2/48، 4، 8، 22، 28؛ 11/49، 17؛ 6/50، 7؛ 10/52؛ 1/54
11 - بى نيازى خدا: 3/10؛ 11/13، 12؛ 11/16؛ 10/25، 11؛ 1/27؛ 15/37؛ 6/39، 7، 13؛ 1/45، 21؛ 2/47، 125؛ 4/48، 6
12 - توكل بر خداوند: 30/1؛ 15/16؛ 10/25؛ 56/45؛ 12/51؛ 11/52؛ 4/54، 5
13 - عظمت و كبريايى خدا: 7/3، 8؛ 1/5؛ 5/5، 14؛ 10/7؛ 5/10؛ 19/16؛ 13/20؛ 9/21؛ 4/22، 14؛ 5/23؛ 10/28؛ 23/31؛ 7/32؛ 13/39؛ 4/43؛ 13/44؛ 12/45؛ 12/46، 13، 23، 24؛ 4/47، 5، 10، 11، 16، 22، 24، 26، 41، 49، 126؛ 2/48، 8؛ 7/51؛ 4/52، 5
14 - قوت و قدرت الهى: 11/5؛ 1/6؛ 5/9؛ 14/12؛ 6/14؛ 11/20؛ 1/27؛ 10/28؛ 19/31؛ 22/46؛ 14/47؛ 15/48، 25؛ 7/51؛ 4/52
15 - عزيز بودن خداوند: 4/12؛ 8/23؛ 10/25؛ 1/27؛ 25/31؛ 3/32
16 - عدل الهى: 6/1، 7؛ 1/10، 2؛ 20/13؛ 31/16؛ 6/21؛ 6/23؛ 11/25؛ 1/35؛ 8/37، 16؛ 5/39، 10؛ 2/41؛ 4/45، 5، 54؛ 20/46؛ 15/47؛ 4/50
17 - صفت منعم: 7/1، 22؛ 26/3؛ 11/5، 13، 14؛ 14/6، 20، 24؛ 3/12، 5، 10؛ 7/13، 10، 19، 20، 25؛ 2/16، 6، 9، 11، 16؛ 13/20، 15، 21؛ 15/24؛ 11/25؛ 1/27، 18؛ 6/30؛ 10/31؛ 7/36؛ 1/37، 7، 10، 12، 13، 16؛ 13/39، 14؛ 21/42؛ 4/43، 7؛ 2/44؛ 2/45، 4، 6، 8، 9، 12، 17، 18، 21، 29، 36، 42، 47، 50؛ 12/46، 14، 22؛ 4/47، 8، 24، 48، 49،
ص:315
67، 70؛ 1/48، 2، 8، 28؛ 12/49، 13؛ 14/50؛ 10/52، 11
18 - صفت حكيم: 8/13؛ 6/47، 15، 23
19 - قضا و قدر: 3/1، 4، 7؛ 10/6، 11؛ 2/7، 3، 7؛ 1/10، 5؛ 13/14-16؛ 6/15؛ 34/16؛ 1/18، 2؛ 5/21، 6؛ 5/22؛ 15/27، 17، 18؛ 11/28؛ 19/32، 33؛ 2/33-6؛ 1/35-3؛ 1/36، 5؛ 5/44؛ 4/45؛ 25/46؛ 15/47، 27، 29، 30، 116؛ 9/48، 28؛ 13/49؛ 2/51؛ 3/52، 4
20 - صفت حليم: 21/1؛ 32/16؛ 9/45؛ 16/46؛ 119/47؛ 13/48
1 - وحى: 3/2؛ 4/3، 6، 10، 18؛ 3/29؛ 2/42؛ 10/45
2 - رسالت نبى اكرم صلّى اللّه عليه و اله: 4/2-24؛ 1/4، 4، 6-8؛ 22/6؛ 17/42، 22
3 - رسولان و انبياى الهى: 10/1، 16؛ 26/3؛ 2/4؛ 23/6؛ 15/17؛ 18/42؛ 56/45؛ 3/52، 6
4 - رسول اكرم صلّى اللّه عليه و اله حبيب و برگزيدۀ خدا:
10/1؛ 1/2، 3، 23، 24؛ 22/6؛ 15/17؛ 6/23؛ 1/24، 4؛ 2/42، 5، 6، 8؛ 18/41، 19؛ 50/47، 63؛ 3/48، 12؛ 16/49؛ 10/52؛ 9/54
5 - اصحاب پيامبر صلّى اللّه عليه و اله: 3/4-8؛ 20/42؛ 127/47
6 - پيروان پيامبران: 1/4، 9-19
7 - درود بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و خاندان او عليهم السّلام:
26/3؛ 2/4؛ 23/6، 24؛ 24/13؛ 15/17؛ 30/20؛ 4/23؛ 1/24، 4، 12؛ 18/27؛ 13/31، 30؛ 34/32، 35؛ 5/34؛ 17/42، 18، 21، 22؛ 7/43؛ 19/44؛ 56/45؛ 50/47-59، 133؛ 3/48، 6، 11؛ 9/54
8 - تابعين اصحاب پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله: 9/4-19
1 - خلافت و جانشينان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله: 56/47، 60، 61-63، 72؛ 9/48، 11، 12
2 - اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله: 25/2؛ 24/6؛ 6/23؛ 4/24؛ 5/34؛ 5/42، 6، 8؛ 56/47، 72، 73، 86؛ 3/48، 6، 9، 10؛ 16/49
3 - حضرت حجت بن الحسن العسكرى عليه السّلام: 60/47-63؛ 11/48
4 - ولايت اولياء: 1/26؛ 64/47، 65، 67
5 - رجعت: 64/47؛ 11/48
1 - دنيا و آخرت: 15/4، 16؛ 6/6؛ 2/9؛ 29/20، 30؛ 9/21؛ 8/22، 10، 13؛ 1/23، 2؛ 9/25، 12؛ 4/27؛ 5/30، 6؛ 21/32؛ 105/47، 109، 120؛ 2/48، 4؛ 3/52، 8-10؛ 5/53؛ 1/54، 4
2 - وعد و وعيد: 10/12؛ 27/16؛ 9/22؛ 29/32؛ 15/45، 53؛ 21/46؛ 68/47،
ص:316
95، 122؛ 14/49؛ 2/53
3 - مرگ و رستاخيز: 6/1، 12؛ 18/3؛ 17/4، 18؛ 8/8؛ 3/11؛ 1/21؛ 1/25؛ 18/27؛ 7/36؛ 2/40-5؛ 11/42، 13؛ 17/47، 114، 117، 124؛ 13/48؛ 3/52، 5؛ 5/53، 7؛ 4/54
4 - حسن عاقبت: 3/33، 6؛ 3/53؛ 8/54
5 - قبر و عالم برزخ: 12/1؛ 2/3، 18؛ 13/42-15؛ 6/53
6 - قيامت: 12/1، 14؛ 12/3، 24؛ 4/11؛ 14/14؛ 18/20، 20؛ 7/22؛ 11/24؛ 30/31؛ 8/42، 11-16، 18؛ 129/47؛ 7/53
7 - بهشت و برزخ: 15/1، 16، 29؛ 9/3، 18، 21؛ 13/4-16، 18، 19؛ 9/8، 10؛ 24/16، 31؛ 30/20؛ 11/21؛ 14/24، 15؛ 12/25، 13؛ 4/27؛ 5/30، 6؛ 29/32-32؛ 5/35؛ 12/37؛ 1/41؛ 8/42، 12، 15، 20؛ 2/44، 12، 18؛ 19/45؛ 17/46؛ 65/47، 104، 123، 125، 127-129؛ 28/48؛ 5/50
1 - ايمان و مرتبۀ يقين: 1/4، 9؛ 1/20، 2؛ 8/22؛ 2/29؛ 27/32؛ 2/33؛ 4/43؛ 20/45؛ 88/47، 129؛ 12/48؛ 6/52، 11؛ 3/54، 5
2 - حق و باطل: 13/5؛ 18/6؛ 2/8؛ 4/9؛ 23/16، 27؛ 7/17؛ 13/20؛ 9/37؛ 5/39؛ 3/42، 10؛ 22/47، 129
3 - شريعت و احكام دينى: 10/1، 21، 23؛ 18/6، 20؛ 9/7؛ 1/22؛ 2/26؛ 16/32-18؛ 2/42، 12؛ 13/44؛ 28/47، 62، 89؛ 9/48
4 - هدايت و گمراهى: 2/4؛ 9/5، 11-13، 15؛ 2/8؛ 3/9، 4، 6؛ 16/13؛ 13/14؛ 5/17، 7؛ 5/20، 11، 14، 16-23؛ 3/22؛ 3/23؛ 11/24؛ 3/25، 7، 11؛ 30/31؛ 12/32؛ 9/37، 16؛ 5/40؛ 3/42، 7، 9؛ 16/44؛ 44/45؛ 25/47، 62، 91، 99، 103-105، 113، 124؛ 2/48، 20، 27؛ 1/49، 17؛ 1/53؛ 8/54
5 - نماز: 30/16؛ 13/24؛ 3/44، 8، 9، 17؛ 20/45، 21، 44
6 - روزه: 17/32؛ 3/44، 4، 6، 7، 17؛ 20/45، 21، 37، 44، 51
7 - حج و عمره: 18/3؛ 4/23؛ 133/47
8 - نماز جمعه: 9/48
9 - زيارت قبر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و قبور اهل بيت عليهم السّلام: 4/23
10 - دين اسلام و ساير مذاهب: 9/8؛ 2/9؛ 17/20، 21؛ 3/23، 5؛ 17/42، 20؛ 2/44، 3، 13؛ 19/45، 21، 55؛ 28/47، 62، 67:
7/51؛ 4/54
11 - قرآن و كتب آسمانى: 1/42-13، 15؛ 3/44؛ 20/45؛ 62/47، 122، 132؛
ص:317
9/48؛ 6/52
12 - ماه مبارك رمضان: 3/44-8، 10، 12، 14-18؛ 20/45-51
13 - شب هاى قدر: 5/44؛ 20/45، 40
14 - عيد فطر: 48/45، 52
15 - روز عرفه: 66/47، 71، 86
16 - عيد قربان: 1/48، 3-6، 9، 17-27
17 - بدعت در دين: 18/6؛ 10/20؛ 62/47
18 - مسألۀ بداء: 2/18
19 - شفاعت: 25/2؛ 14/24، 15؛ 25/31، 30؛ 18/42، 19؛ 6/48
1 - فرشتگان گرامى و نويسندۀ اعمال:
13/1؛ 18/3؛ 15/6؛ 3/11؛ 5/15؛ 40/47؛ 2/50
2 - اصناف فرشتگان: 1/3-6، 10-26؛ 16/6
3 - عبادت فرشتگان و تقديس و تنزيه آنها:
16/1؛ 1/3، 7-9، 11؛ 11/44
1 - صلاح و اصلاح خود و ديگران: 14/4؛ 33/16؛ 16/17؛ 2/20، 7، 10، 18، 20، 21؛ 12/21، 13؛ 1/25، 2؛ 1/26، 2؛ 3/34؛ 5/40؛ 4/41؛ 9/42، 11، 12؛ 6/43؛ 18/44؛ 56/45؛ 113/47، 127؛ 2/48؛ 2/51
2 - نيت و قلب آدمى: 14/5؛ 6/8؛ 6/9؛ 14/14-16؛ 6/17، 8؛ 1/20، 2، 5؛ 8/22؛ 3/23؛ 14/27؛ 10/42، 11، 16؛ 8/45؛ 43/47، 113، 121، 130؛ 10/51، 11
3 - پرورش و تربيت: 7/24، 10، 14؛ 2/25، 5
4 - عزت و شرافت: 8/5؛ 26/20؛ 6/28، 7؛ 1/30، 2؛ 4/35، 5؛ 4/41؛ 19/45؛ 113/46؛ 118/47، 119، 121؛ 15/48؛ 12/49
5 - دوستى و محبت: 8/14؛ 7/20، 10؛ 3/26؛ 4/36؛ 16/42؛ 10/44؛ 127/47
6 - ترس و پرهيز: 7/20، 25؛ 6/25؛ 20/32؛ 122/47؛ 6/54
7 - سرزنش: 3/8، 8؛ 8/20، 8/20، 10، 20؛ 2/35، 4؛ 47/45؛ 119/47، 124
8 - تواضع و فروتنى: 3/20، 4، 10؛ 3/26، 4؛ 15/45
9 - بخشش و قناعت: 11/5؛ 1/7؛ 15/14؛ 3/20، 9، 10، 23، 26؛ 2/26؛ 1/28، 2؛ 3/30
10 - غضب و انتقام: 1/8؛ 8/14؛ 10/20؛ 13/22؛ 6/49، 9
11 - حسد: 1/8؛ 21/16؛ 7/20؛ 13/20؛ 5/22؛ 12/22؛ 8/23؛ 3/26، 4؛ 2/35؛ 9/49، 10
12 - صبر و بردبارى: 1/8؛ 14/14؛ 2/22؛ 2/27؛ 4/30؛ 6/50
ص:318
13 - غضب حقوق: 4/8؛ 6/22، 7؛ 18/31؛ 1/38، 2؛ 4/39، 5؛ 6/44، 7، 10
14 - نصيحت و خيرخواهى: 5/8؛ 14/17؛ 8/20-9؛ 1/26، 2
15 - شهوات و جهاد اكبر: 7/3؛ 2/8؛ 14/17؛ 7/25؛ 99/47، 104؛ 7/52، 9
16 - غفلت: 1/3؛ 2/8؛ 7/17، 16؛ 29/20؛ 6/25؛ 4/24؛ 10/42؛ 17/44؛ 91/47، 114، 124، 130؛ 14/49؛ 3/53
17 - عفت و پاكدامنى: 4/12؛ 10/20؛ 1/26-3؛ 1/38، 2؛ 130/47
18 - خير و شر: 14/4؛ 18/6؛ 10/20؛ 3/30؛ 33/32؛ 18/44؛ 39/45؛ 2/48، 4
19 - دستگيرى از بيچارگان و ضعيفان:
18/6؛ 4/8؛ 1/26، 2
20 - حمد و سپاس: 8/1-11، 19، 25-28؛ 14/5؛ 14/6، 16، 18، 20؛ 3/8؛ 1/11؛ 1/12، 2؛ 2/15؛ 11/16؛ 9/20، 13؛ 9/21؛ 11/22، 14؛ 5/23؛ 28/32؛ 3/35؛ 6/36، 7؛ 1/37، 3، 6؛ 1/38، 2؛ 14/39؛ 7/43؛ 1/44، 2؛ 6/45، 7، 14-17؛ 23/46، 24؛ 1/47، 2، 11، 24، 32-49، 61، 114، 115؛ 2/48؛ 1/51، 6، 13
21 - آرزوى دراز: 5/8؛ 13/20؛ 1/29؛ 9/32؛ 1/40، 2؛ 9/42؛ 121/47؛ 8/52، 9
22 - نفاق و دورويى: 7/20؛ 3/26؛ 12/42؛ 7/49
23 - سخن و زبان: 9/20، 13؛ 2/26؛ 10/42؛ 6/44، 7؛ 47/45؛ 113/47
24 - ريا: 13/27، 14؛ 6/44، 7
25 - حسن ظن و سوءظن: 13/20؛ 3/26؛ 1/29؛ 27/32؛ 4/35
26 - گذشت و جوانمردى: 9/20؛ 8/24، 9؛ 3/26؛ 1/38، 2؛ 2/39، 3
27 - عدالت: 10/20
28 - زهد: 15/4، 16؛ 27/20؛ 9/21؛ 8/22
29 - پرهيز از آزار رساندن به ديگران:
1/39
30 - تعصب جاهلى: 1/8
31 - فخرفروشى: 3/8؛ 3/20
32 - عجب و خودبينى: 5/8؛ 3/20؛ 3/30
1 - تقوا: 29/1؛ 2/4، 19؛ 20/6؛ 3/9؛ 5/17؛ 10/20، 16، 27؛ 9/21، 11؛ 5/22؛ 13/22؛ 3/23؛ 3/25، 11؛ 5/31؛ 20/32؛ 1/39؛ 9/42؛ 6/44، 7؛ 50/45؛ 116/47، 127؛ 12/49، 13
2 - رضاى خدا: 11/1، 29؛ 7/2؛ 2/4؛ 20/6؛ 9/12، 10؛ 11/20، 16، 21، 28؛ 6/21، 9، 11، 13؛ 1/22، 13؛ 14/24؛ 17/31؛ 26/32، 29؛ 4/37، 5، 16؛ 4/41؛ 12/42؛ 6/43؛ 2/44، 13؛ 16/45، 50، 52؛ 35/47، 52، 53، 59، 60، 71، 88، 100، 105، 124؛ 17/49؛ 6/51؛ 6/54
ص:319
3 - ترس از خدا: 15/4، 16؛ 16/12؛ 3/16، 19؛ 2/21، 10؛ 3/23؛ 6/25؛ 8/31، 23، 25؛ 19/32، 20؛ 12/39؛ 69/47، 74، 111؛ 3/50؛ 2/52، 10، 11؛ 5/54، 6
4 - بخشش الهى: 11/1؛ 29/1؛ 2/4؛ 9/4؛ 24/6؛ 1/10، 2، 4؛ 9/12-11، 13، 15، 16؛ 2/15-4، 6؛ 1/16، 7، 15، 18، 26-34؛ 15/20؛ 15/24؛ 10/31، 12-13، 15، 21، 24-25؛ 9/32، 10، 15، 18، 21، 22، 32؛ 1/34، 2؛ 3/36؛ 4/37، 5، 7، 8، 13؛ 2/39، 3، 9، 10، 12، 13؛ 4/40؛ 4/41؛ 3/44، 11، 14، 15؛ 4/45، 8، 10، 28، 30، 31، 36، 47، 48؛ 11/46، 16، 18، 66؛ 68/47-70، 75، 86، 105، 116، 119، 125؛ 2/48، 4، 5، 7، 8، 13، 16؛ 1/49؛ 2/50، 4؛ 4/51، 7، 11، 14
5 - توبه: 21/1-32؛ 1/9، 2؛ 3/11؛ 5/12-7، 10-12؛ 2/15، 4؛ 33/16؛ 6/31-10، 14-16، 19، 20، 22، 26؛ 15/32، 19، 20؛ 3/34، 4؛ 14/37؛ 3/38؛ 13/39؛ 5/40؛ 6/43؛ 9/45-11، 45، 52، 54؛ 16/46؛ 69/47، 72، 73، 76، 86، 103، 126، 132؛ 7/48؛ 15/49؛ 7/50؛ 8/51؛ 7/52، 9؛ 4/53
6 - پاداش كارها: 6/1، 7، 12؛ 8/4؛ 7/6، 12، 14؛ 9/8، 10؛ 7/9؛ 1/11؛ 10/12، 15، 16؛ 15/14، 16؛ 7/24؛ 6/25؛ 3/31؛ 7/36؛ 6/37، 10، 12، 13، 15، 16؛ 5/40؛ 2/41، 4؛ 1/44، 6، 7؛ 6/45، 22، 53؛ 6/46، 18؛ 126/47، 129؛ 4/54
7 - طاعت و گناه: 21/1، 24، 29؛ 3/3؛ 13/4، 14؛ 12/6، 13، 15، 17، 24؛ 1/9، 3؛ 1/11؛ 10/12، 12، 13؛ 27/16، 33؛ 2/17؛ 1/20، 10، 11، 21، 28، 29؛ 6/21، 9-11؛ 5/22، 13؛ 3/23؛ 3/25، 7، 11؛ 3/30؛ 6/31، 7، 13، 17، 23، 25؛ 9/32، 10، 13، 18، 28، 29؛ 2/34؛ 4/35؛ 1/36؛ 2/37، 3، 6، 8-14؛ 1/38، 2؛ 12/39، 13؛ 3/40، 5؛ 9/42، 14؛ 2/43، 4-7؛ 3/44، 6، 7، 11-13، 17، 18؛ 25/45، 28، 46، 47، 54؛ 16/46؛ 67/47، 69، 74، 76-79، 82-89، 92-94، 97، 106-108، 116، 117، 124، 126، 130، 131؛ 2/48، 4، 6؛ 1/49، 2، 12-15؛ 2/50؛ 10/51، 14؛ 2/52، 7، 9؛ 1/53-4؛ 3/54، 4، 6
8 - شيطان: 13/4، 14؛ 10/5؛ 6/8؛ 6/10؛ 23/16، 24؛ 1/17-16؛ 13/20؛ 6/23-8؛ 6/25-8؛ 6/31؛ 12/32، 27؛ 9/37؛ 10/42؛ 13/44، 16؛ 29/45؛ 68/47، 99
9 - حسنات و سيئات: 14/6، 15؛ 7/9؛ 6/22-8؛ 4/23؛ 8/24؛ 12/39؛ 3/45، 12، 13؛ 11/46؛ 106/47، 107، 131؛ 2/50؛ 5/54
10 - استغفار و طلب آمرزش: 9/12، 11،
ص:320
13-16؛ 32/16؛ 6/22، 7؛ 8/24، 14؛ 8/31، 9، 12، 17، 21، 24، 28؛ 15/32، 19، 20، 32؛ 3/36؛ 1/38، 2؛ 2/39، 6-9؛ 9/42، 11؛ 11/44، 15؛ 45/45، 47-49، 55؛ 15/46؛ 86/47، 104، 112؛ 3/48، 26؛ 1/49، 3؛ 7/50؛ 7/51، 8، 13؛ 4/53؛ 3/54
11 - عصمت: 14/4؛ 13/6، 17؛ 7/14؛ 33/16، 34؛ 4/17؛ 3/20؛ 11/25؛ 18/31، 19؛ 4/35؛ 10/42، 12؛ 6/43؛ 7/44، 11؛ 67/47، 106، 111؛ 27/48؛ 8/51؛ 2/54
12 - عبادت و بندگى: 29/1؛ 1/3، 7، 9؛ 16/6؛ 10/12؛ 3/17؛ 3/20، 11، 24؛ 7/27؛ 4/31، 13؛ 4/35، 5؛ 6/37، 7، 13، 14؛ 6/43؛ 12/44، 17؛ 46/45، 51؛ 71/47-73، 88، 92، 118، 123، 125، 127، 130، 131؛ 10/51؛ 8/52، 10؛ 5/54
13 - ستر و پوشش الهى: 6/5؛ 4/11؛ 21/16، 32؛ 5/22؛ 12/31، 21، 24؛ 21/32، 22؛ 1/34-3؛ 2/39؛ 2/41، 3؛ 8/45، 31، 47؛ 70/47، 116، 119؛ 1/49؛ 7/51، 11
14 - صبر خدا و مهلت دادن به گنهكاران:
21/1؛ 25/16، 26؛ 12/31؛ 10/37، 14، 15؛ 9/45؛ 10/46، 16-19، 21، 22؛ 75/47، 90، 98، 119، 124؛ 16/48؛ 14/49؛ 11/51
15 - عذاب و كيفر الهى: 6/1، 21؛ 9/5؛ 1/10، 2؛ 15/12، 16؛ 15/14، 16؛ 7/16، 12، 31؛ 6/25؛ 10/31، 24؛ 15/32؛ 8/37، 14، 15؛ 11/39؛ 5/40؛ 4/45، 53؛ 18/46، 20؛ 96/47، 116، 123، 124؛ 13/48، 15، 19؛ 2/49، 17؛ 4/50، 6؛ 7/51، 14؛ 1/52؛ 4/53
16 - خشم و انتقام الهى: 21/1، 29؛ 2/5؛ 3/9؛ 6/12، 9؛ 9/14، 14؛ 8/16، 33؛ 1/21، 5، 9؛ 22/31؛ 13/32؛ 1/36، 3، 5؛ 14/37، 15؛ 5/39، 10، 11؛ 12/42؛ 16/45؛ 10/46، 15، 18، 21؛ 5/47، 16، 22، 80، 81، 100، 116، 119؛ 13/48، 15-18؛ 2/49؛ 5/50؛ 4/51، 6، 7؛ 9/52
17 - اتمام حجت و نفى عذر بندگان: 23/1؛ 3/4؛ 9/45، 11، 46؛ 19/46، 21-23؛ 116/47، 122؛ 1/53؛ 7/54
1 - بيچارگان و درماندگان: 5/9؛ 3/10-5؛ 12/14؛ 2/16، 4؛ 12/20، 20؛ 2/21-4؛ 14/22؛ 8/25؛ 24/31، 25؛ 14/32، 32؛ 2/46، 14، 25؛ 116/47؛ 4/51؛ 11/52؛ 3/54
2 - اشتياق و تقرب به خدا: 13/1، 16، 24؛ 23/2، 24؛ 4/3، 8؛ 14/4-16؛ 4/5، 9؛ 6/10؛ 6/13، 18، 20؛ 17/16؛ 10/21، 11؛
ص:321
9/24، 11؛ 6/30؛ 8/31؛ 19/32، 21، 22؛ 4/34؛ 2/39؛ 18/42؛ 11/44، 12؛ 21/45، 50، 56؛ 8/46، 9، 14، 19؛ 37/47، 59، 63، 72، 87، 109، 115، 125، 132؛ 1/48، 28؛ 16/49؛ 4/54
3 - پناه خواهان: 10/5؛ 21/20؛ 1/21-4، 11؛ 9/22؛ 6/23-8؛ 2/30؛ 25/31؛ 22/32، 29-32؛ 74/47، 120؛ 17/48، 18، 21؛ 3/49، 10، 16؛ 8/51، 12
4 - دعا و رازونياز: 26/2؛ 8/7؛ 3/10، 4؛ 5/11؛ 1/12-4؛ 6/12، 10، 13، 14؛ 10/13، 18، 21، 22، 25؛ 11/14، 12؛ 13/16، 15، 17؛ 16/17؛ 22/20؛ 5/21، 7، 8؛ 9/22؛ 14/24؛ 8/25، 9؛ 7/27؛ 9/28؛ 2/31، 11، 24، 29؛ 20/32؛ 4/34؛ 1/41؛ 17/44؛ 14/45-16، 25، 53، 56؛ 5/46، 25؛ 72/47-74، 101، 110، 118؛ 14/48؛ 10/49؛ 4/51، 5، 8، 9، 11، 12؛ 11/52
5 - سختى و آسانى: 17/3؛ 18/4؛ 8/5؛ 8/6؛ 4/7-7؛ 9/14؛ 6/15؛ 1/18، 2؛ 20/20، 21؛ 1/21، 8؛ 2/22، 11، 14؛ 11/25؛ 3/26؛ 33/32؛ 1/36، 2، 4، 6؛ 4/41؛ 98/47، 99، 102، 105، 119، 120، 124؛ 4/48، 16؛ 5/49، 12؛ 2/51، 3؛ 2/54
6 - نيازها و درخواست هاى انسان: 15/12، 16؛ 1/13، 2، 7، 9، 13-20، 22، 25؛ 16/17؛ 7/21، 8؛ 10/22؛ 4/25، 5، 9؛ 8/28؛ 20/32؛ 4/34؛ 16/37؛ 2/46-5، 12-15، 25؛ 25/47، 28، 74، 123؛ 1/48، 4، 6، 28؛ 14/49؛ 5/51، 8، 11؛ 11/52؛ 6/54، 7
7 - غم ها و رنج ها: 10/5؛ 1/7، 4-10؛ 6/8؛ 9/22؛ 13/27؛ 1/30، 2؛ 16/48؛ 10/51؛ 1/54
8 - گشايش: 1/7، 8، 10؛ 6/15؛ 4/16؛ 8/21؛ 14/46، 19، 20؛ 101/47؛ 13/48؛ 12/51
9 - استخاره: 1/33، 2
10 - لطف و حفظ خداوند: 8/5-9؛ 17/6؛ 2/7؛ 21/20؛ 3/22، 5؛ 6/23؛ 11/25؛ 21/31؛ 5/36؛ 13/47، 23، 103، 104، 124، 126، 132؛ 11/49
11 - ياد خداوند: 1/11؛ 29/20؛ 8/21، 10؛ 5/23؛ 14/39؛ 14/45، 16؛ 114/47
1 - امت اسلامى: 23/1؛ 1/2، 2، 25؛ 22/6، 23؛ 4/24؛ 20/42؛ 2/44؛ 21/45، 55
2 - دعوت و جهاد: 1/4، 3-13؛ 15/5؛ 18/6؛ 10/20؛ 1/27-17؛ 17/42، 22؛ 63/47؛ 6/54
3 - سلطۀ سياسى: 10/5؛ 6/8؛ 6/23؛ 5/24؛ 7/51
4 - مقام شهيدان: 30/1؛ 15/27، 17
ص:322
5 - عدالت و رهبرى: 3/8
1 - امور اقتصادى: 5/1، 8، 9، 17، 20؛ 6/6، 7، 11؛ 3/10؛ 6/16، 23؛ 2/19-5، 7؛ 3/20، 11، 14، 20-26؛ 5/21، 7، 8؛ 2/22-5؛ 11/25؛ 6/28، 7؛ 1/29-5؛ 2/30، 3؛ 24/31؛ 22/32، 26، 28؛ 6/33؛ 1/35، 5؛ 2/36، 4؛ 14/39؛ 4/43، 5؛ 50/45؛ 16/46، 23؛ 25/47، 33، 34، 38، 61، 66-68، 90، 105، 106، 108، 112، 114، 116، 121، 124، 125، 128-130، 132؛ 2/48، 4، 5، 24، 28؛ 1/49، 11، 14، 15؛ 1/50؛ 1/51-3، 5؛ 1/52، 2، 8، 10
2 - اسراف: 7/8؛ 18/20، 23؛ 6/23؛ 3/30؛ 91/47
3 - نيازمندى و فقر: 7/8، 8؛ 13/13؛ 15/16؛ 12/20، 14، 20، 26؛ 7/21، 8؛ 2/22؛ 10/25-12؛ 6/28؛ 4/30، 5؛ 24/31؛ 2/35، 4؛ 12/42؛ 4/48، 23؛ 12/49، 13
4 - معيشت: 5/6-8؛ 2/8، 8؛ 2/19، 3؛ 3/20، 22، 24؛ 8/21؛ 3/23؛ 13/27؛ 2/29؛ 28/32؛ 1/35؛ 2/36؛ 11/42، 12، 16؛ 108/47، 117، 125، 130
5 - گرانى و ارزانى قيمت ها: 5/19
6 - بدهكارى: 1/30، 2
7 - خشكسالى: 3/19-5؛ 12/27؛ 4/36
8 - زكات: 10/44
1 - نفس انسانى: 3/9، 4؛ 3/10؛ 23/16، 25، 27؛ 6/20، 19؛ 7/21؛ 1/22-3؛ 19/31؛ 9/32؛ 24/46، 25؛ 75/47، 113؛ 5/49، 5/50، 6؛ 4/53
2 - آفرينش انسان: 17/1؛ 20/1؛ 10/6؛ 5/9؛ 11/20؛ 18/27؛ 23/32-26؛ 5/39، 7؛ 1/50
3 - طبيعت بشر: 10/20؛ 6/24
4 - آزمايش انسان: 8/1، 21؛ 5/6-7؛ 6/25؛ 1/29؛ 16/32؛ 2/35؛ 68/47؛ 1/53
5 - تكريم انسان: 8/1، 9، 18؛ 5/5؛ 1/23؛ 7/24، 14، 15؛ 1/41، 4؛ 12/44؛ 4/53
6 - عبوديت در برابر خداوند: 3/10؛ 10/17، 11؛ 5/21، 7؛ 26/47، 67-69، 72، 73
7 - رابطۀ خدا و انسان: 19/1، 20؛ 13/4-16؛ 7/5، 11-13؛ 11/6، 24؛ 8/8؛ 3/10، 4؛ 15/12؛ 6/13، 13-18، 22، 23؛ 11/14؛ 15/16، 16؛ 12/20، 26؛ 1/21-7، 10-12؛ 2/22-4، 12؛ 11/24؛ 6/25، 9، 10؛ 1/28-9، 11؛ 1/29؛ 8/31؛ 14/32، 20، 22؛ 4/36؛ 14/39؛ 56/45؛ 1/46، 2، 13؛ 69/47، 74، 88، 118، 123، 130، 131؛ 4/48-6؛ 11/51، 12؛ 9/52-11؛ 3/54، 8
8 - انسان و دوستى با خدا: 30/1؛ 18/2؛
ص:323
15/5؛ 11/21-13؛ 3/25؛ 4/41؛ 12/44؛ 23/45؛ 63/47، 67، 68، 114، 128، 130؛ 2/48؛ 10/51؛ 7/53؛ 6/54
9 - انسان و دشمنى با خدا: 30/1؛ 17/2؛ 4/17؛ 13/20؛ 11/21، 12؛ 6/23؛ 3/25؛ 10/44، 16؛ 16/46؛ 63/47، 67، 86، 124؛ 10/51
10 - انسان و ظلم: 3/8، 4؛ 7/12، 11؛ 4/14-12، 14؛ 7/20، 8، 14؛ 13/22؛ 5/24؛ 11/25؛ 3/26؛ 3/30؛ 9/39؛ 16/42؛ 10/44؛ 9/45، 32، 47؛ 62/47، 124، 132؛ 15/48؛ 7/49؛ 14/51
11 - مستضعفين: 8/4؛ 1/14-3، 10، 12؛ 14/20؛ 11/25؛ 1/26، 2؛ 20/38؛ 2/39، 4، 5؛ 2/46؛ 4/51
12 - ايام زندگى انسان و پايان آن: 6/1؛ 3/11؛ 8/12؛ 5/20، 11، 28، 29؛ 10/21؛ 2/25؛ 11/28؛ 1/29؛ 13/31؛ 18/44؛ 46/45؛ 18/46؛ 17/47، 121؛ 14/48؛ 3/52، 9؛ 4/53
1 - آفريده و آفرينش: 3/1، 4، 17، 18؛ 18/27؛ 3/43، 4؛ 2/47، 12-14، 17، 21، 26، 31، 54؛ 2/48؛ 1/52
2 - ملك خداوند: 2/5؛ 9/6، 10، 21؛ 5/21، 6؛ 1/32، 2، 4-6؛ 2/43؛ 17/46؛ 13/47، 16، 24؛ 2/48؛ 6/50؛ 1/52، 3، 4
3 - ماه: 1/43-7
4 - گياهان و ميوه ها: 1/19-5؛ 6/27
5 - پديده هاى جوّى: 13/3-16، 23؛ 1/19-6؛ 6/27؛ 1/36-4
6 - آسمان و زمين: 11/3؛ 9/6؛ 26/31؛ 2/47، 31، 59
7 - كوه ها و رودها: 15/3؛ 5/19؛ 10/42
8 - كمين كردن درندگان: 7/49
1 - جماعت: 10/20، 11؛ 2/27؛ 11/42
2 - خويشاوندان: 7/2-9؛ 7/20، 10؛ 3/22؛ 6/23، 21؛ 10/44
3 - رفت وآمد و صلۀ رحم: 2/8؛ 7/20، 9، 10؛ 1/26-3؛ 10/44
4 - پدر و مادر: 2/24، 3، 5-15؛ 55/45
5 - مادر: 5/24؛ 23/32، 24؛ 55/45
6 - پدر: 23/32؛ 55/45
7 - فرزندان: 1/25-5، 12
8 - همسايگان: 21/16، 1/26-4؛ 21/32؛ 10/44
9 - دوستان: 13/21؛ 13/22؛ 13/27
10 - دشمنان: 8/5؛ 8/8؛ 5/14، 6، 15، 16؛ 7/20، 8؛ 13/22؛ 7/23، 8؛ 10/44؛ 99/47، 119؛ 14/48، 21؛ 4/49-8؛ 4/51
1 - علوم ربّانى: 10/1؛ 11/17؛ 2/52
2 - اهميت دانش: 9/5؛ 3/24؛ 3/27؛
ص:324
3/30؛ 5/42
3 - علم و عمل: 27/20؛ 3/24
4 - سخن از روى نادانى: 4/8
5 - شك ها و شبهه ها: 10/1؛ 11/4؛ 5/20؛ 8/22؛ 7/25؛ 6/42؛ 13/44؛ 52/45؛ 129/47
6 - نادانى: 14/16، 23؛ 3/27؛ 6/31، 7، 26؛ 3/42، 5؛ 43/45؛ 114/47
1 - روزها: 12/6-14، 16، 18-22؛ 3/32؛ 3/43؛ 18/44؛ 20/45، 24، 33، 41، 46
2 - فراغت ها: 14/5؛ 2/11؛ 3/20، 27؛ 26/32؛ 125/47، 130
3 - شب و روز: 13/4، 14؛ 1/6-4، 7، 20؛ 110/47
4 - شب: 5/6؛ 13/24؛ 10/42؛ 17/44؛ 21/45؛ 123/47
5 - روز: 6/6، 8؛ 13/24؛ 17/44؛ 21/45
6 - روز جمعه: 1/48، 3-6، 17
1 - هجرت پيامبر: 16/2؛ 8/4
2 - فتح مكه: 17/2-22
3 - جنگ بزرگ بدر: 11/27
1 - بيمارى و شفا: 1/15-6؛ 27/20؛ 11/22؛ 3/23؛ 2/25، 11؛ 1/26، 2؛ 12/27؛ 4/36؛ 3/42؛ 130/47
2 - تندرستى: 4/15؛ 1/18، 2؛ 20/20؛ 8/21؛ 1/23، 2؛ 2/25، 11؛ 7/43؛ 105/47، 112، 124، 130؛ 2/48، 14؛ 11/49
3 - نيرو و نشاط: 5/6؛ 5/9؛ 3/15؛ 5/19؛ 11/20؛ 2/21، 11؛ 3/23؛ 2/25؛ 13/27؛ 19/31؛ 25/46؛ 113/47؛ 6/49؛ 7/51؛ 3/54
1 - نيروهاى مسلح: 1/27، 2، 5-8، 11؛
2 - سازوبرگ نظاميان: 1/27، 2، 5، 12، 13
3 - موقعيت هاى نظامى: 1/27، 2، 7، 15
4 - سلاح هاى نظامى: 30/1؛ 2/27، 5
5 - جبهۀ دشمن: 5/27، 6، 10-12
6 - نيرنگ هاى نظامى: 2/27، 11
7 - نيروهاى نجات: 5/27
8 - جنگ روانى: 5/27، 11
9 - حملۀ نظامى: 19/2-22؛ 8/27، 13، 14
10 - ميدان جنگ: 2/27، 4
11 - پيروزى در جنگ: 20/2-22؛ 2/27، 4، 8، 11، 15
12 - ادارۀ امور مجاهدان: 16/27
13 - معاف شدگان از جهاد: 17/27
14 - جنگ و صلح و آرامش: 7/27
ص:325
3/30؛ 5/42
3 - علم و عمل: 27/20؛ 3/24
4 - سخن از روى نادانى: 4/8
5 - شك ها و شبهه ها: 10/1؛ 11/4؛ 5/20؛ 8/22؛ 7/25؛ 6/42؛ 13/44؛ 52/45؛ 129/47
6 - نادانى: 14/16، 23؛ 3/27؛ 6/31، 7، 26؛ 3/42، 5؛ 43/45؛ 114/47
1 - روزها: 12/6-14، 16، 18-22؛ 3/32؛ 3/43؛ 18/44؛ 20/45، 24، 33، 41، 46
2 - فراغت ها: 14/5؛ 2/11؛ 3/20، 27؛ 26/32؛ 125/47، 130
3 - شب و روز: 13/4، 14؛ 1/6-4، 7، 20؛ 110/47
4 - شب: 5/6؛ 13/24؛ 10/42؛ 17/44؛ 21/45؛ 123/47
5 - روز: 6/6، 8؛ 13/24؛ 17/44؛ 21/45
6 - روز جمعه: 1/48، 3-6، 17
1 - هجرت پيامبر: 16/2؛ 8/4
2 - فتح مكه: 17/2-22
3 - جنگ بزرگ بدر: 11/27
1 - بيمارى و شفا: 1/15-6؛ 27/20؛ 11/22؛ 3/23؛ 2/25، 11؛ 1/26، 2؛ 12/27؛ 4/36؛ 3/42؛ 130/47
2 - تندرستى: 4/15؛ 1/18، 2؛ 20/20؛ 8/21؛ 1/23، 2؛ 2/25، 11؛ 7/43؛ 105/47، 112، 124، 130؛ 2/48، 14؛ 11/49
3 - نيرو و نشاط: 5/6؛ 5/9؛ 3/15؛ 5/19؛ 11/20؛ 2/21، 11؛ 3/23؛ 2/25؛ 13/27؛ 19/31؛ 25/46؛ 113/47؛ 6/49؛ 7/51؛ 3/54
1 - نيروهاى مسلح: 1/27، 2، 5-8، 11؛
2 - سازوبرگ نظاميان: 1/27، 2، 5، 12، 13
3 - موقعيت هاى نظامى: 1/27، 2، 7، 15
4 - سلاح هاى نظامى: 30/1؛ 2/27، 5
5 - جبهۀ دشمن: 5/27، 6، 10-12
6 - نيرنگ هاى نظامى: 2/27، 11
7 - نيروهاى نجات: 5/27
8 - جنگ روانى: 5/27، 11
9 - حملۀ نظامى: 19/2-22؛ 8/27، 13، 14
10 - ميدان جنگ: 2/27، 4
11 - پيروزى در جنگ: 20/2-22؛ 2/27، 4، 8، 11، 15
12 - ادارۀ امور مجاهدان: 16/27
13 - معاف شدگان از جهاد: 17/27
14 - جنگ و صلح و آرامش: 7/27
ص:326