سرشناسه : شفق، غلامرضا، 1354 -
عنوان و نام پدیدآور : مهریه و جهیزیه در اسلام و ایران/ نویسنده غلامرضا شفق؛ تهیه کننده مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما.
مشخصات نشر : قم: دفتر عقل، 1388.
مشخصات ظاهری : 120 ص.
شابک : 978-600-5563-16-0
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
موضوع : مهر (فقه)
موضوع : مهر (حقوق مدنی)
شناسه افزوده : صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران. مرکز پژوهشهای اسلامی استان قم
رده بندی کنگره : BP189/2/ش7م9 1388
رده بندی دیویی : 297/36
شماره کتابشناسی ملی : 1820273
ص: 1
مهریه و جهیزیه در اسلام و ایران
نویسنده غلامرضا شفق
تهیه کننده مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما.
ص: 2
دیباچه1
پیش گفتار3
فصل اول: کلیات5
اهمیت پژوهش5
هدف های کلی پژوهش5
پرسش های پژوهش6
پرسش اصلی6
پرسش های فرعی6
پیشینه پژوهش6
تعریف مفاهیم6
مهریه6
جهیزیه7
فصل دوم: مهریه در اسلام8
1. مهریه در قرآن9
الف) پرداخت مهریه9
ب) مهریه؛ عطیه الهی11
ج) مهریه؛ هدیه ای از روی شوق12
د) رعایت تناسب در مهریه13
ه-) استقلال حقوق زن14
و) مشروعیت ضمنی مهر زیاد18
2. مهریه در حدیث21
ص: 3
الف) اهمیت مهر21
ب) ضرورت وجود مهر در ازدواج22
ج) پیامدهای پرداخت نکردن مهریه23
د) پاداش بخشش مهریه25
ه-) شرایط مهر26
و) میزان مهریه27
ز) مقدار مهرالسنة29
ح) میزان مهر حضرت فاطمه30
ط) تعیین مهرالسنة به نرخ روز32
فصل سوم: احکام فقهی مهریه34
1. دسته بندی مهر34
الف) مهرالمسمّی34
شرایط مهرالمسمّی34
ب) مهرالمثل36
ج) مهر واگذار شده38
2. مالکیت مهریه38
3. شیوه پرداخت مهریه39
الف) نقدی یا نسیه بودن مهریه39
ب) پرداخت مهریه به نرخ روز39
4. عوامل استقرار مهر42
5. مهر در ازدواج موقت43
فصل چهارم: کارکردهای اجتماعی مهریه45
1. نقش مهریه در عقد46
الف) نشانه اهمیت عقد46
ب) تقویت جنبه معنوی عقد47
ج) مانع طلاق48
2. آثار مهریه برای موقعیت زن50
الف) کسب رضایت و ارزش بخشی به موقعیت معنوی زن51
ب) دریافت هدیه54
ص: 4
ج) پشتوانه ای در برابر حوادث56
د) نشانه شخصیت زن57
ه- ) جبران جایگاه از دست رفته58
و) پاداش کار در خانه60
ز) جبران کمبود حقوق مالی زن62
ح) نشان حق مالکیت زن63
ط) زمینه ساز فعالیت اقتصادی63
3. آثار مهریه برای مرد64
4. مهریه بدون کارکرد65
فصل پنجم: عوامل افزایش مهریه و راه حل های کاهش آن70
1. علل افزایش مهریه72
الف) نمایش طبقاتی72
ب) نسیه بودن مهر73
ج) حسادت یا چشم و هم چشمی75
د) بیم از آینده76
ه) موقعیت زن در گذشته78
و) ساختار زندگی مدرن79
ز) سن و ویژگی های ظاهری80
2. راهکارهای حل مشکل مهریه82
الف) جدی نگرفتن مهریه82
ب) تغییر شیوه پرداخت مهریه83
ج) جای گزینی نگرش انسانی به جای نگرش اقتصادی84
د) توجه به پیامدهای منفی مهریه های سنگین86
ه-) آموزش جوانان88
و) توجه به الگوهای مناسب88
فصل ششم: جهیزیه90
1. تعریف جهیزیه90
2. مسئول تهیه جهیزیه91
3. دیدگاه فقهی درباره جهیزیه91
ص: 5
4. الگوی جهیزیه در اسلام93
5. مصداق جهیزیه95
6 . پیامدهای جهیزیه سنگین95
7. مالک جهاز96
8 . برگرداندن جهیزیه96
کتاب نامه99
ص: 6
فلسفه مهریه، ابراز محبت و افزایش عُلقه همسری است، اما متأسفانه در پاره ای موارد به ابراز فخرفروشی و خودبرتربینی تبدیل شده است. هرچند مهریه موجب استحکام روابط خانوادگی است، به سفارش اسلام، مهر زن باید به گونه ای باشد که مرد بتواند با آسودگی خاطر و رضایت قلبی آن را بپردازد و هیچ گونه فشار مالی یا روحی بر مرد وارد نشود. امام صادق علیه السلام درباره زیاد نبودن مهریه فرموده است:
اِنِّ مِنْ بَرَکَةِ الْمَرأَةِ قِلّةَ مَهْرِها و مِنْ شُؤمِها کَثْرةَ مَهْرِها.(1)
از برکت زن، کم بودن مهریه اش و از بدیُمنی او زیادی مهرش است.
آموزه های دینی افزایش مهریه را نشانه همدلی و مودت نمی شمارند، بلکه آن را ابزار دشمنی می دانند. امام علی علیه السلام می فرماید: «لاتُغالوا بِمُهور النِّساءِ فَتَکُونَ عَداوةً؛ مهریه های زنان را گران و سنگین نکنید، که موجب دشمنی می شود».(2)
مهر زنان بیان کننده جایگاه اجتماعی زنان نیست تا بر اساس آن، به افزودن بر مهر اقدام کنیم. این کار با اصل و هدف ازدواج که بنیان گذاری بنایی مستحکم برای دست یابی به آرامش و سعادت و قرب است، منافات دارد. خوشبختی واقعی، در پناه یک زندگی آرام و آرامش در کنار همسری
ص: 1
فهیم و خداشناسی تحقق می یابد، نه در زندگی ای که معیار ارزش آن، مادیات و امور غیرواقعی هستند.
بدین ترتیب، پژوهشگر ارجمند جناب آقای غلامرضا شفق به منظور تبیین آموزه های اسلامی در پژوهش حاضر، کوشیده است مهریه در اسلام، احکام فقهی مهریه، عوامل افزایش یا کاهش مهریه و جهیزیه را بررسی کند و یافته های پژوهشی خود را در اختیار برنامه سازان و برنامه ریزان سازمان صداوسیما قرار دهد. امید است بهره برداری بهینه از آن شود.
انه ولی التوفیق
اداره کل پژوهش
مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما
ص: 2
تثبیت نهاد خانواده در سلامت اجتماع نقش بسزایی دارد. این مهم در گرو شفافیت همه سنّت ها و اجزای نظام خانواده است که مهریه و جهیزیه از مهم ترین آنهاست. پرسش های زیادی درباره جایگاه، اهمیت، کاربرد و ارتباط این دو پدیده با یکدیگر وجود دارد. برخی تحلیل ها به کمیت، کیفیت و خصوصیات آنها در محدوده منظومه معرفتی اسلامی پرداخته اند. در منابع و مآخذ اسلامی رهنمودهای زیادی درباره مهریه مطرح و در آیات متعدد قرآن کریم نیز بر این حق مسلّم زنان تأکید شده است. در روایات امامان معصوم علیهم السلام نیز حدود آن شفاف تر و ساده تر بیان شدهاست. فقها با کمک این متون دینی، از جنبه های گوناگون احکام عملی آن را بیان کرده اند.
با توجه به رشد فزاینده این دو پدیده، به ویژه مهریه و برداشت های نادرست از این سنّت مقدس و نورانی، این سؤال مطرح است که در جامعه امروز چه فایده و کارکرد ویژه ای برای آن می توان تصویر کرد. پیش فرض این سؤال ها این است که مهریه برای جلوگیری از طلاق طراحی شده است؛ حتی گفته شده مهریه قیمت زنان است، پس باید جلوی این توهین به زنان گرفته شود. درحالی که مهریه به عنوان یک هدیه، نشانه ای از شدت و احساس و عواطف زوجین به همدیگر است. مهریه نمادی است از علاقه، صداقت، وفاداری و حسن هم نشینی زندگی خانوادگی.
ص: 3
مهریه و جهیزیه برای ایجاد مانع در راه تشکیل خانواده طراحی نشده، بلکه فلسفه وجودی آن یاری رساندن به ثبات و استحکام نظام خانواده است. در حال حاضر مهریه و جهیزیه به میزان چشمگیری رشد کرده است و بسیاری از مردم از روند رو به افزایش آنها گلایه دارند. جلوگیری از این رشد بی رویه، نیازمند پیشنهاد راه حل ها و بررسی های کارشناسانه است که رسالت صداوسیما در تبیین این مسائل دوچندان است. به هر حال، این مسائل نباید به مانعی در راه تشکیل خانواده تبدیل گردد. اگرچه دست یافتن یا دست نیافتن به مهریه در اختیار زنان است، ولی فلسفه وجودی مهریه در صورتی تحقق می یابد که امکان پرداخت آن وجود داشته باشد. تنها ثبت مهریه های کلان در قباله های ازدواج، با فلسفه شکل گیری آن هم خوانی ندارد.
پس لازم است در پرتو تغییرات و تحولات سازمان اجتماعی، مهریه و جهیزیه در قالب الگوهایی متناسب با زمان و مکان بازخوانی شوند تا از یک سو، نقاط مبهم و تاریک آن روشن گردد و به ابهام ها دراین باره پاسخ داده شود و همچنین امکان پرداخت آن به زنان، برای شوهران فراهم گردد. این نوشتار تهیه شده است تا بر این هدف ها جامه عمل بپوشاند، ولی کار اول نبوده و کلام آخر هم نیست، بلکه برای کارهای نظری و عملی در این حوزه زمینه و ظرفیت فراوان است. امیدواریم دست کم قدم کوچکی در راه این اهداف بزرگ و متعالی برداشته باشیم.
ص: 4
مهریه و جهیزیه از مهم ترین و حساس ترین موضوع ها در امر ازدواج است که همه انسان ها هنگام تشکیل خانواده با آن روبه رو هستند و بستر اجتماعی و فرهنگی موجود، اهمیتش را بیشتر کرده است. امروزه رشد کمّی و چشمگیر مهریه و جهیزیه، سبب شده است تا مانع اصلی ازدواج جوانان خوانده شود و در دادگاه ها، پرونده های بسیاری به آن اختصاص یابد. اسلام چنین پدیده ای را ذات تشکیل خانواده می داند و از آن به عنوان تحکیم کننده پیوند خانواده یاد می کند. از این رو، مطالعه و بررسی این مقوله در متون دینی و مقایسه آن با روند فعلی جامعه، امری ضروری است تا از این رهگذر، ریشه این نابسامانی هنجاری و شاید هم ارزشی در بخش مهریه و جهیزیه شناخته شود و از میان برود.
1. درک بهتر متون اسلامی و دیدگاه های اندیشمندان مسلمان درباره مهریه و جهیزیه.
2. بررسی وضع موجود مهریه و جهیزیه در ایران.
3. مقایسه وضع موجود با دیدگاه اسلام.
4. بیان راهکار برای نزدیک کردن وضع موجود به وضع ایدئال اسلام.
ص: 5
آیا روند موجود مهریه و جهیزیه در جامعه، با مبانی و ارزش های دینی همسان است؟
1. جایگاه مهریه در آیه ها و روایت ها و دیدگاه اندیشمندان مسلمان چیست؟
2. کارکردهای اجتماعی آن کدام است؟
3. عوامل افزایش مهریه و راه حل های پایین آوردن آن کدامند؟
4. نظر اسلام درباره جهیزیه چست؟
5. رسانه ها و سازمان های اجتماعی دراین باره چه نقشی دارند؟
در زمینه مهریه، آثار متعددی به زبان های فارسی و عربی نگاشته شده که بیشتر به جنبه فقهی - حقوقی مسئله توجه دارد. بسیاری از این آثار، پایان نامه دانشجویان است که تاکنون چاپ نشده اند. البته معدود آثاری که چاپ شده، با توجه به رسالت خود با رویکرد خاصی، به مسئله نگریسته اند. به همین دلیل، برای خوانندگان خاصی مناسب هستند.
مهر، در لغت «به صداق و آنچه زن با عقد ازدواج، با این عنوان مالک می شود، تفسیر شده است».(1)
ص: 6
در قرآن، از مهر با عنوان های صداق، فریضه، اجر، نحله و امتاع یاد شده است. در روایت ها، علایق و حباء؛ در بیان فقها عقر و در لسان عرب، سیاق و نافجه برای این منظور به کار می رود.(1) «در زبان فارسی از آن با عنوان های صداق، کابین و مهریه یاد می شود».(2)
مهر در اصطلاح، صداق یا مالی است که زن به واسطه ازدواج، مالک آن است و مرد ملزم به پرداخت آن به زن می شود. مهر معمولاً اقلامی است که با توافق زوجین مشخص می شود و مرد به صورت نقد یا تعهد در ذمه، به پرداخت آن موظف است و این اقلام و تعهد، به صورت مکتوب، ثبت و ضبط می شود.(3)
در فارسی، «جهیزیه، جهاز و جهیز، رخت عروس»به یک معنا به کار می رود.(4) در متون دینی، جهیزیه، محصول مهریه است و به اموالی گفته می شود که عروس با مهریه خود تهیه کرده است.
ص: 7
با طلوع خورشید اسلام، مسئله حقوق زن نیز چون دیگر مسائل و امور جامعه بشری به کلی تغییر و بهبود یافت. قوانین اسلام، همه آداب و قوانینی که سبب تباه شدن حقوق زنان می شد، به ویژه قوانین باب مهر را تغییر داد و قوانین جدیدی را جایگزین آنها کرد که حقوق زنان در آنها به طور کامل تضمین و جایگاه اجتماعی شان در آن تعریف و تثبیت شده بود.
از جمله قوانین حقوقی اسلام در باب مهریه که با هدف دگرگونی آداب پیشین وضع شد، این بود که شوهر حق باز پس گیری مهریه از زن را ندارد. از نظر اسلام، مهر از اموال مخصوص زن است.
از دیگر دگرگونی هایی که اسلام در باب مهر به وجود آورد، تغییر در نگرش جامعه به مهریه بود. پیش از آن، مهریه را بهای زن می دانستند. ازاین رو، پدر یا دیگر بزرگان دختر آن وجه را از داماد می گرفت و داماد نیز با پرداخت مهریه، خود را مالک زن می دانست. اسلام این پندار نادرست از مهریه را تغییر داد و مهریه را عطیه و هدیه، نه بهای زن معرفی کرد.
مهریه، هدیه ای است که به منظور ایجاد محبت میان زوجین و استحکام بنیان مقدس خانواده، مرد به زن می دهد. هدیه ای که به گفته شهید مطهری رحمه الله: «از احساسات رقیق و عطوفت آمیز مرد ناشی شده، نه از احساسات خشن و مالکانه».(1)
ص: 8
از دیدگاه اسلام، مرد موظف است مهریه را به زن بپردازد و به این امر در اسلام بسیار سفارش شده است. بنابر قوانین اسلامی، در بعضی موارد حاکم می تواند به فرد طلبکار بگوید که از طلب خود صرف نظر کند، ولی به زن نمی تواند بگوید که از مهریه خودش بگذرد.
جایگاه نهاد خانواده، در قرآن بسیار مهم و والاست. در پانزده آیه از قرآن مجید، درباره مسئله مهریه سخنانی آمده است. این آیه ها همراه با شأن نزولشان و مقایسه پیام های ویژه آیه ها با جایگاه و حقوق زن پیش از اسلام، بزرگی و والایی نظر مکتب نورانی اسلام را نشان می دهد.
خداوند در قرآن کریم، در سوره احزاب، ضمن آنکه احکامی برای زنان پیامبر آورده، در آیه 50 به مسئله مهریه نیز اشاره کرده است:
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ اللّاتِی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَ ما مَلَکَتْ یَمینُکَ مِمّا أَفاءَ اللّهُ عَلَیْکَ وَ بَناتِ عَمِّکَ وَ بَناتِ عَمّاتِکَ وَ بَناتِ خالِکَ وَ بَناتِ خالاتِکَ اللّاتِی هاجَرْنَ مَعَکَ وَ امْرَأَةً مُؤمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرادَ النَّبِیُّ أَنْ یَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤمِنینَ قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَیْهِمْ فی أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ لِکَیْلا یَکُونَ عَلَیْکَ حَرَجٌ وَ کانَ اللّهُ غَفُورًا رَحِیمًا.
ای پیامبر، ما همسران تو را که مهرشان را پرداخته ای، برای تو حلال کردیم و همچنین کنیزانی که از طریق غنایمی که خدا به تو بخشیده است، مالک شده ای و دختران عموی تو و دختران عمه ها و دختران دایی تو و دخترانی که با تو مهاجرت کردند (ازدواج با آنها برای تو حلال است) و نیز زن باایمان که خود را به پیامبر ببخشد، چنانچه پیامبر بخواهد، او را به همسری
ص: 9
برگزیند. ولی چنین ازدواجی تنها برای تو مجاز است، نه دیگر مؤمنان. ما می دانیم بر آنان در زمینه همسرانشان و کنیزانشان چه حکمی مقرر داشته ایم. این برای آن است که مشکلی (در ادای رسالت) بر تو نباشد و خداوند، آمرزنده و مهربان است.
تعبیر «آتَیْتَ أَجُورَهُنَّ» به این نکته اشاره دارد که تنها تعیین مهریه و بر روی کاغذ آوردن آن شرط لازم و کافی نیست، بلکه اصل، تحویل دادن آن به زن است. «البته پرداخت مهریه به همسر، در صدر اسلام امری رایج و لازم بوده است. در ابتدای آیه خداوند به پیامبر دستور می دهد مهریه زنان خود را بپردازد. سپس اشاره می کند زن با ایمانی که خود را به پیامبر می بخشد (و مهری برای خود نخواهد)، اگر پیامبر بخواهد، می تواند با او ازدواج کند. در اینکه چنین چیزی در خارج واقع شده است یا خیر، میان مفسران محل بحث و گفت وگوست.»(1) ابن عباس و برخی دیگر از مفسران معتقدند که پیامبر با هیچ زنی به این کیفیت ازدواج نکرد. پس بنا بر حکم بالا، این امر فقط یک اجازه کلی برای پیامبر بود که هرگز در عمل، از آن استفاده نشد. برخی دیگر، نام سه یا چهار تن از همسران پیامبر را گفته اند که بدون مهر به ازدواج آن حضرت درآمدند. حال این پرسش مطرح می شود که دلیل این اجازه چه بوده است؟
بعضی این گونه پاسخ داده اند: «هیچ کس به جز پیامبر حق ندارد بدون مهر با زنی ازدواج کند. سبب این است که مهر واجب شده تا زنان را در برابر هرزگی های بعضی از مردان شهوت ران ضمانت کند، ولی پیامبر معصوم است، از اینکه به زن خود ستم روا دارد».(2)
ص: 10
تحلیل جامع تر مسئله این گونه است: هنگامی که پیامبر ندای اسلام را بلند کرد، تک و تنها بود و تا مدت ها جز عده کمی به او ایمان نیاوردند. او بر ضد باورهای خرافی عصر و محیط خود قیام کرد و به همه اعلان جنگ داد. طبیعی است که همه قوم ها و قبیله های آن محیط، بر ضد او بسیج شوند.
در این وضعیت، پیامبر باید از همه ابزارها برای شکستن اتحاد نامقدس دشمنان کمک بگیرد که یکی از آنها ایجاد رابطه خویشاوندی بود. اعراب، داماد قبیله را همواره از خود می دانستند و دفاع از او را لازم و تنها گذاشتن او را گناه می شمردند.(1) از آنجا که لازمه ازدواج و تشکیل خانواده، تا آن زمان این بود که داماد همه هزینه های خانواده را بر عهده بگیرد، بر اطاعت از این امر موظف بوده است. یکی از آن خرج ها، پرداختن مهریه از طرف مرد به همسر بوده است. این حکم در بعضی موارد می توانست، مانعی بر سر راه اقدام پیامبر در ایجاد ارتباط خویشاوندی به شمار آید. ازاین رو، خداوند به خاطر مصالح مهم تر، به پیامبر اجازه داد بدون مهریه، بتواند به ازدواج و ایجاد ارتباط خویشاوندی با قبایل مختلف اقدام کند،(2) تا از این راه در پیشبرد هدف ها و رسالتش کمکی به او شود.
قرآن تعبیر بسیار زیبا و پرمعنایی از مهریه دارد. از منظر قرآن، مهریه، بخشش و هدیه ارزنده ای است که شوهر به زن می بخشد. هدیه ای که کانون خانواده را گرم و صمیمی خواهد کرد. انسان ها دل باختگی و شور و عشق خود را با تقدیم هدیه به همدیگر، بیان می کنند و برای استحکام و بهبود روابط و
ص: 11
گرایش های اجتماعی، از این نماد جذاب استفاده می کنند. مهریه از دید قرآن، حامل همین معناست و حداقل، بخشی از معنای آن هدیه بودن است:
وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَکُلُوهُ هَنیئًا مَریئًا. (نساء: 4)
مهر زنان را (به طورکامل) به عنوان یک بدهی (یا عطیه) به آنان بپردازید، ولی اگر آنها چیزی از آن را با رضایت خاطر به شما ببخشند، حلال و گوارا مصرف کنید.
صدقه (به ضم دال) و صدقه (به فتح دال) و صداق، هر سه به معنای مهریه ای است که به زنان داده می شود و کلمه «نحله» به معنای عطیه ای است مجانی که در برابر ثمن و بها قرار نگرفته باشد.
در این آیه کلمه صدقات به ضمیر (هنّ) اضافه شده؛ زیرا «وجوب دادن مهر به زنان، مسئله ای نیست که فقط اسلام آن را بنا نهاده باشد، بلکه میان مردمان گذشته نیز رایج بوده است. سنت بشر بر این جاری بوده و هست که پول یا مالی که قیمتی داشته باشد، به عنوان مهریه به زنان اختصاص دهند».(1)
«نحله، از نحل (به فتح نون و حاء) به معنی زنبور عسل است؛ زیرا بخشش و عطیه، شباهتی به کار زنبور عسل دارد که از طریق تأمین عسل فایده می رساند، ولی زیانی ندارد. نحله عبارت است از عطا و بخششی که در مقابل چیزی قرار نگرفته و صداق زن را از این جهت نحله نامیدند که هیچ گونه عوض مالی در مقابل آن گرفته نمی شود.»(2) بنابراین تحلیل، مهریه به عنوان هدیه به زن پرداخت می شود.
ص: 12
در دادن و گرفتن هدیه، شور و شوق و شعف نهفته است و همین امر، به زن برای شروع زندگی مشترک، اطمینان خاطر می دهد و ضریب اطمینان قلبی او را در قبال مرد بالا می برد.
«خداوند در آیه 4 سوره نساء دستور می دهد که مهریه زن ها را با رغبت و از روی خوشحالی و رضایت خاطر بپردازید؛ چون مهریه در گردن مرد، یک دِیْن است و باید مرد این بدهی خود را بپردازد، ولی برای آنکه میان زن و مرد علاقه باشد، باید این بدهی با خوش حالی، گشاده رویی و میل و رغبت ادا شود و نباید دادن مهریه، سبب ناراحتی و بی مهری شود».(1)
بدین ترتیب، جنبه هدیه بودن مهریه باید احیا شود. این مسئله، تعبیر صریح قرآن است و اگر این دیدگاه رواج یابد، مهریه ها از حالت نسیه بودن خارج می شوند. سپس ارقام نجومی آن به ارقام عادی نزدیک و این پندار اشتباه که مهریه، ضمانتی در برابر اقدام مرد به طلاق است، اصلاح خواهد شد.
هدیه، بده بِستانی است که روابط اجتماعی را لطیف تر می کند. بدین منظور، شایسته است به گونه ای برنامه ریزی شود که امکان تحقق آن با در نظر گرفتن نیت ها و حکمت ها وجود داشته باشد. این هدف ها در پرتو میانه روی ممکن است. حال اگر مهریه بالاتر از توان فرد باشد یا برعکس، به حدی کم باشد که ارزش مالی چندانی نداشته باشد، هدف های مورد نظر برآورده نخواهد شد. اسلام برای عملی کردن چنین هدفی، چارچوب انعطاف پذیری ارائه می کند تا همه افراد با توجه به توانایی خود از آن بهره برداری کنند.
ص: 13
لا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِیضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُحْسِنینَ. (بقره: 236)
اگر زنان را، مادامی که با آنان نزدیکی نکرده یا برایشان مَهری تعیین نکرده اید طلاق دهید، بر شما گناهی نیست، و آنان را به طور پسندیده، به نوعی بهره مند کنید. توانگر به اندازه توان خود و تنگدست به اندازه وسع خود. این کاری است شایسته نیکوکاران.
این آیه به مؤمنان سفارش می کند که به زنان طلاق داده شده، هدیه مناسب حال زوجین داده شود. البته در صورتی که مهریه برای آنان تعیین نشده باشد، این متعه به زن داده خواهد شد. عقل سلیم ایجاب می کند چنین حکمی در مهریه نیز در نظر گرفته شود، هر چند سفارش اخلاقی اسلام، گرفتن مهریه است.
آیه های موجود درباره مهریه، این پیام مهم و ارزشمند را تبلیغ می کنند: احیای حقوق زن، از راه قرار دادن حق مالکیت برای زن در قبال اموال شخصی خودش. البته این مالکیت به بنیان خانواده نباید آسیبی برساند، بلکه باید در جهت استحکام نهاد خانواده عمل کند و ابزاری برای تقویت آن باشد، نه تضعیف آن. بعضی از جوامع، از زن مثل برده بهره برداری می کنند. آنان در ازای کارهای دشوار، هیچ حقی برای وی قائل نیستند و حتی برداشتی غیر منصفانه و نادرست از توانایی های او دارند. بعضی دیگر از جوامع، آزادی مطلق و بی بندوباری را ترویج می کنند. آنان زنان را به بازار کار می فرستند و با تبلیغ فریبنده، نه تنها از توانایی های آنان به صورت ارزان استفاده می کنند،
ص: 14
از آبرو و شخصیتشان نیز به منظور رسیدن به هدف های بنگاه های اقتصادی بهره می برند. این دو رویه، در جوامع گوناگون حتی در کشورهای اسلامی اجرا می شود.
بخشی از این مشکلات، با دادن مهریه به زنان حل می شود؛ زیرا با این کار، آنان نیز در جریان زندگی تا حدودی صاحب اختیارند، مشروط به اینکه امکان پرداخت مهریه فراهم باشد و نه آن قدر سنگین که به عنوان ابزاری برای کوبیدن بر سر مردان از آن بهره برداری شود. همچنین نباید به حدی ناچیز باشد که به شمار هم نیاید. از همه مهم تر، فرهنگ پرداخت مهریه، باید در جامعه رواج یابد.
در پی فروپاشی نظام خانواده در غرب و بر اثر ورود فرهنگ صنعتی و سودمحوری، دیگر مهریه در آن سامان کارکردی ندارد. این مشکل، عاملی شد تا عده ای به جای رفع علت، به سوی معلول رفتند و زن محوری را شعار خود قرار دادند. در واقع «از نظر فمینیست ها، نهادی شدن نقش کدبانو و مادر، بزرگ ترین تغییری است که از قرن هفدهم به این سو در خانواده روی داده است. پیش از صنعتی شدن، حاصل دسترنج اعضای خانواده، دارایی مشترک همه ایشان به شمار می آمد. آن را ثروتی که باید میان افراد تقسیم شود، نمی دانستند. هر عضو خانواده برای تولید آنچه خانواده نیاز داشت، کار می کرد و میان تولید و مصرف تمایزی نبود. با صنعتی شدن، خانه از محل کار، یا به عبارتی دیگر، مصرف از تولید فاصله گرفت. به مرور، زن با قلمرو خانگی یعنی اداره خانه و فرزندان تداعی شد و مرد با قلمرو عمومی، یعنی
ص: 15
کسب درآمد و شرکت در سیاست.»(1) پس بجا بود، آنان به فرهنگ های خوب نظیر اسلام روی می آوردند که مهریه را حق زن می داند و زن اگر مهریه اش را به جهیزیه تبدیل کند، صاحب وسایل خانه می شود و اگر مهریه اش را با برنامه ریزی درست به کمک همسرش در امور اقتصادی سرمایه گذاری کند، در بخشی از درآمد خانواده نقش آفرینی می کند و شریک می شود. «امتیاز دیگری که وضع زناشویی در شرق دارد، این است که در شرق، شوهر طبق شئون خود به کسان زن مهر می پردازد و در غرب، بیشتر زنان و به ویژه طبقه ثروتمند، مبلغی به اسم جهاز به شوهر می پردازند. یک زن مسلمان، گذشته از مهریه ای که به او تعلق دارد، اختیار اموال شخصی اش نیز به دست خود اوست. از این رو، هرگز موظف نیست به منظور شرکت در مخارج منزل، مبلغی بپردازد. اسلام در جزئیات روابط و وضع زنان بسیار کوشیده و نخستین مذهبی است که مقام زن را بالا برده است و روی هم رفته، زنان در مشرق زمین از نظر احترام، ارزش و شخصیت علمی و تربیتی و سعادت، بهتر از زنان اروپایی هستند».(2)
البته این در صورتی است که مهریه زن در حد متعادل باشد، و مرد نیز به طور معمول از عهده پرداخت آن برآید. با این فرض، درآمد زن قبل از سرمایه گذاری و به کارانداختن مهریه اش در امور اقتصادی، اندک خواهد بود و استقلال کامل اقتصادی نخواهد داشت. بنابراین، بخش دیگر نیاز مالی زن، از محل نفقه زن که برعهده شوهر است، تأمین می شود. این حکم، سالم ترین سیستم و کارآمدترین شیوه برای برخورداری مالی و امنیت روانی زن است و
ص: 16
زن در این صورت، با خاطری آسوده می تواند به مسئولیت خود در خانه بپردازد که همان تربیت فرزندان است. در غیر این صورت، حتی اگر همه مردان و زنان به طور مستقل وارد بازار کار شوند، بی شک، عده زیادی از زنان از عرصه رقابت تجاری عقب خواهند ماند. از سوی دیگر، اگر زنان و مردان در مقام تربیت فرزند مقایسه شوند، بدون تردید، زنان موفق تر از مردان خواهند بود. بنابراین، اسلام برای جبران ضعف اقتصادی و درآمدی زنان، لزوم پرداخت نفقه را تشریع کرده است. قرآن مجید بر این نکته که مهریه، ملک خالص زن است و اختیارش به دست اوست، بسیار تأکید می کند. زن، مالک مهر و دیگر اموال خود است و هیچ کس، خواه پدر یا شوهر یا هر کس دیگر، حق ندارد در ملک او تصرف کند:
وَ آتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطارًا فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئًا. (نساء: 20)
اگر شما مال زیاد مهر زن کردید، البته نباید چیزی از مهر او بازپس گیرید.
وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً. (نساء: 4)
مهر زنان را (به طور کامل) به عنوان یک بدهی (یا یک عطیه) به آنها بپردازید.
بر اساس این دو آیه:
یک - از تعبیر «آتوا» چنین استفاده می شود که مهریه را باید پرداخت.
دو - «اختصاص داشتن مهریه به زن، در جمله «صدقاتهنّ»، از اضافه «صدقات» به ضمیر «هنّ» فهمیده می شود».(1)
سه - «فلا تأخذوا» از پس گرفتن مهریه زنان، نهی می کند.
این مطالب بر این واقعیت تأکید دارد که مهریه، حق طبیعی زن است و شوهر وظیفه دارد آن را بپردازد. بعد از پرداخت نیز نمی تواند آن را باز پس گیرد. البته خود زن می تواند آن را به شوهر ببخشد، ولی در واقع، «مهر به خود
ص: 17
زن تعلق دارد، نه به پدر و مادر. مهر، مزد بزرگ کردن و شیردادن و نان دادن به او نیست.»(1) پس اسلام، حق مالکیت زن را به رسمیت شناخته است.
در شرایط حاضر، مقدار مهریه، مهم ترین مبحث مهریه است؛ زیرا پرداخت مهریه در عرف جامعه بسیار آسان تعریف شده است. این ضرب المثل عامیانه که «مهریه را کی داده و کی گرفته»، حاکی از همین نگرش عرفی است. البته همین پندار نادرست، در رشد میزان مهریه بسیار مؤثر بوده است، به گونه ای که اگر کسی بخواهد مهریه زن خود را بپردازد، نمی تواند دین خود را ادا کند یا اگر به هر دلیل، زندگی شان به جدایی بینجامد، مهریه به یک مسئله دردسرساز تبدیل خواهد شد. راه حل این ناهنجاری چیست؟
حل این مشکل به بررسی و پژوهش ریشه ای نیاز دارد. در این بخش آیه های مربوط به این مسئله را یادآور می شویم. خداوند در قرآن برای مهریه مقدار تعیین نکرده و تنها در یک آیه به طور مختصر به این مطلب اشاره می کند:
وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ وَ آتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطارًا فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئًا أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتانًا وَ إِثْمًا مُبینًا. (نساء: 20)
اگر خواستید زنی را رها و زنی دیگر به جای او اختیار کنید و مال بسیار مهر او کرده اید، البته نباید چیزی از مهر او بگیرید. آیا به وسیله تهمت به زن، مهر او را می گیرید؛ این گناهی فاش و زشتی این کار آشکار است.
در این آیه «قنطار به جای مهریه به کار رفته و به مال زیاد تفسیر می شود».(2)
قنطار، از قنطره به معنای پل است و به این سبب از مال به قنطره تعبیر شده که انسان در زندگی دنیا از آن عبور می کند. پس قنطره، به معنای مال
ص: 18
زیاد و فراوان است و معنای نسبی دارد و حد معیّن برای آن فرض نیست. ازاین رو، اهل فن در مقدار آن اختلاف نظر دارند. بعضی گفته اند: قنطار، چهل اوقیه(1) است. بعضی می گویند: قنطار، برابر است با 1200 دینار. بعضی گفته اند: قنطار، مقدار طلایی است که پوست گاو را پر کند و همین مقدار، از امام محمدباقر و امام صادق علیهماالسلام روایت شده است.(2)
بعضی قنطار را به اندازه دیه کامل یک انسان آورده اند.(3)
بنابر تفسیرهای صورت گرفته درباره قنطار درمی یابیم مهریه، بستگی تام و تمام به توافق طرفین دارد. براساس برخی دیگر از روایت ها بهتر است، اندازه و مقدار مهریه اندک باشد؛ زیرا بنای اولیه اسلام، تسهیل امر ازدواج است. البته هر کسی به هر دلیل، می تواند مهریه زیاد برای خود قرار دهد، ولی در حدی که عقل و عرف امکان پرداخت آن را تأیید کند یا به تعبیر قرآن، زحمت بسیار درپی نداشته باشد.(4) پس مواردی از مهریه که مرد توان پرداخت آن را نداشته باشد یا مرد را به رنج و زحمت بسیار اندازد، از نظر اسلام پسندیده نیست. این معیار کلی است و در افراد گوناگون متفاوت خواهد بود. در این میان، دستور اخلاقی اسلام، بر کم بودن مهریه استوار است.
فخر رازی و دیگر محدثان عامه و خاصه نقل کرده اند که روزی خلیفه دوم در خطبه ای گفت: اگر بشنوم زنی صداق خود را زیاده از مهر زنان پیغمبر گرفته، آن را پس خواهم گرفت! (به نقل دیگر، در بیت المال می گذارم.) زنی برخاست و گفت: خدا به تو اختیار این کار را نداده است و خود می فرماید: «وَ آتَیْتُمْ اِحْدهُنَّ قِنْطارا فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئا... .»
ص: 19
عمر گفت: همه مردم داناتر و فقیه ترند از عمر، حتی زنان پرده نشین.(1)
در تفسیر راهنما در ذیل این آیه به این نکته ها اشاره شده است:(2)
1. محدود نبودن میزان مهریه «وَ آتَیْتُمْ اِحْدهُنَّ قِنْطارا فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئا»؛ چون قنطار، به معنای مال فراوان است واین مقدار مهریه، پذیرفته شده است و اگر تأیید نمی شد، پس گیری آن حرمتی نداشت.
2. حرمت پس گیری مهریه همسر، حتی اگر ثروت کلانی (مثل پوست گاوی پر از طلا) باشد: «وَ آتَیْتُمْ اِحْدهُنَّ قِنْطارا فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئا».
3. مقدار افزون بر مهرالسنه در مهریه زن، در حکم بخشش به اوست و پس گرفتن آن جایز نیست: «وَ آتَیْتُمْ اِحْدهُنَّ قِنْطارا».
4. امام صادق علیه السلام در پاسخ به پرسشی درباره زیادتر بودن حکم مهریه در مقایسه با مهرالسنه فرمود:
اِذا جاوَزَ مَهْرَالسُّنَّةِ فَلَیْسَ هذا مَهْرا اِنَّما هُوَ نَحْلٌ لِأَنَّ اللّهَ یَقُولُ «وَآتَیْتُمْ اِحْدهُنَّ قِنْطارا.(3)
اگر از مهرالسنة تجاوز کند، پس این مهر نیست، بلکه بخشش است؛ زیرا خداوند (در قرآن کریم) می فرماید: «و اگر به یکی از ایشان مال فراوان دادید».
پس این آیه تأکید دارد بر اینکه پس گرفتن مهریه از زن جایز نیست، حتی اگر مهریه پرداخت شده بسیار زیاد بوده باشد. در ضمن، این آیه مهریه زیاد را نیز مشروع می کند.
ص: 20
پیش از این، به اهمیت مهریه از دیدگاه قرآن اشاره شد. اکنون جایگاه مهریه به عنوان یکی از حقوق ویژه زوجه در جریان ازدواج، بنابر آموزه های روایی بررسی می شود. مهریه از نظر امامان معصوم علیهم السلامامری مهم و لازم است و روایت های بسیاری نیز درباره اهمیت مهر و ضرورت وجود آن در عقد نکاح، تأکید فراوان به پرداخت آن، پیامدهای سر باز زدن از پرداخت آن، فضیلت و آثار مثبت بخشش مهر با اختیار خود زن، چیزهایی که مهر قرار می گیرد و چیزهایی که مهر واقع نمی شود و شرایط موضوع و میزان مهر، نقل شده است.
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید:
اِنَّ اللّهَ لَمّا خَلَقَ الدُّنْیا لَمْ یَخْلُقْ فِیها ذَهَباً وَ لا فِضَّةً فَلَمّا أَنْ أَهْبَطَ آدَمَ وَ حَوّاءَ أَنْزَلَ مَعَهُما ذَهَباً وَ فِضَّةً فَسَلَکَهُما ینابِیعَ فِی الْأَرْضِ مَنْفَعَةً لِأَوْلادِهِما مِنْ بَعْدِهِما وَ جَعَلَ ذلِکَ صَداقَ آدَمَ لِحَوّاءَ فَلا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ أَنْ یَتَزَوَّجَ اِلاّ بِصَداقٍ.(1)
خداوند هنگامی که دنیا را خلق کرد، هنوز در آن طلا و نقره را نیافریده بود و زمانی که آدم و حوا را به زمین راند، طلا و نقره نیز به همراه آنها نازل کرد و به صورت چشمه هایی برای اولاد آنها که بعدها خواهند آمد، به جریان انداخت و خداوند آن چشمه های طلا و نقره را به عنوان صداق آدم برای حوا قرار داد. پس سزاوار نیست کسی بدون صداق ازدواج کند.
امام صادق علیه السلام درباره زنی که بدون مطالبه مهر، به نکاح مردی رضا داده بود، فرمود:
اِنَّما کانَ هذَا لِلنَّبِی صلی الله علیه و آله وسلم فَأَمّا لِغَیْرِهِ فَلا یَصْلُحُ هذا حَتّی یُعَوِّضَها شَیْئاً یُقَدِّمُ
ص: 21
اِلَیْها قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِها قُلَّ أَوْ کَثُرَ، وَ لَوْ ثَوْبٌ أَوْ دِرَهُمٌ وَ قالَ: یَجْزِی الدِّرْهَمْ.(1)
ازدواج بدون مهر (هبه کردن خود بدون مطالبه عوض) از امتیازها و ویژگی پیامبر است و برای دیگران چنین امری جایز نیست، مگر آنکه چیزی کم یا زیاد، هر چند جامه یا درهمی باشد، قبل از زناشویی به همسر خویش بپردازد، (در ادامه فرمود:) برای مهر، پرداخت یک درهم نیز کفایت می کند.
در حدیث دیگری راوی نقل می کند: به امام صادق علیه السلامعرض کردم: زنی را به نکاح خویش درآورده ام. آیا مجازم قبل از پرداخت مقداری مهریه، با او مجامعت کنم؟ حضرت فرمود: «بلی، مهریه، دِیْنی بر ذمه تو است».(2)
در روایت دیگری است که امام صادق علیه السلام می فرماید: «امام مسلمان عهده دار پرداخت همه دِیْن های مؤمنان فقیر از بیت المال خواهد بود، مگر مهر زنان».(3)
براساس این روایت ها، نپرداختن مهر از بیت المال، نشانه اهمیت و ارزشمندی مهر در مقایسه با دیگر دین هاست؛ زیرا بنا بر قرآن و روایت ها، مهریه، هدیه و عطیه ای است که صداقت و صفای مرد به همسرش را نشان می دهد. پس اگر خود مرد در پرداخت آن پیش قدم شود، یا همسرش با خرسندی، آن را به شوهرش ببخشد و از مطالبه آن بگذرد، در تحکیم روابط خانوادگی و تحقق هدف های شایسته تشریع مهر، مؤثر خواهد بود. همچنین اگر مهریه را عامل بازدارنده طلاق و استوارکننده بنیان خانواده بدانیم، چنان که برخی، هدف از تشریع مهر را این گونه تفسیر کرده اند، این هدف زمانی تحقق خواهد یافت که خود مرد به طور مستقیم به پرداخت مهر اقدام کند.
افزون بر آیه های قرآن، روایت هایی بر وجوب پرداخت مهریه دلالت دارند. حال چند نمونه از روایت های وجوب پرداخت مهر را بررسی می کنیم.
ص: 22
امام محمدباقر علیه السلام می فرماید:
زنی خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد: مرا شوهر دهید. حضرت به اصحاب خود فرمود: چه کسی حاضر است با او ازدواج کند؟ مردی از میان حاضران برخاست و گفت: من حاضرم با او ازدواج کنم. پیامبر خدا فرمود: مهر او را چه می دهی؟ عرض کرد: چیزی ندارم. حضرت فرمود: بدون مهر نمی شود. باز زن حرف خود را تکرار و حضرت پیشنهاد او را بیان کرد. پس پیامبر در مرتبه سوم به آن مرد فرمود: آیا چیزی از قرآن می دانی؟ مرد پاسخ داد: آری. فرمود: این زن را در مقابل آنچه از قرآن می دانی، به تو تزویج کردم. پس آن مرد آن مقدار قرآن را به او یاد داد.(1)
امام صادق علیه السلام می فرماید:
هنگامی که مردی، زنی را به تزویج خود درمی آورد، زناشویی با وی برای او حلال نیست [مکروه است]، مگر آنکه هدیه ای به اندازه یک درهم یا بیشتر، از آرد سبوس برای او بگیرد یا چیزی غیر آن بپردازد.(2)
این روایت ها بر وجوب پرداخت مهر دلالت دارند. همچنین درمی یابیم که مهر فقط جنبه مادی ندارد، بلکه هدیه و عطیه ای است که ایجاد محبت و الفت بیشتر در بنیان مقدس خانواده در آن نهفته شده است.
امام علی علیه السلام می فرماید: «سزاوارترین شرطی که وفای به آن لازم است، پرداخت چیزی است که به واسطه آن زنان را بر خود حلال کرده اید».(3)
روایت های بسیاری در بیان آثار کیفری نپرداختن مهریه، از امامان معصوم علیهم السلامرسیده است که خود، نشان دهنده جایگاه مهر از دیدگاه اسلام است. امام
ص: 23
صادق علیه السلام فرمود:
دزدان سه گروهند: آنان که از دادن زکات سر باز می زنند؛ کسانی که مهر زنان را بر خود حلال می کنند. و افرادی که قرض می گیرند، ولی نیت ادای آن را ندارند.(1)
باز از امام صادق علیه السلام نقل است: «پلیدترین گناهان، سه چیز است: قتل نفس (یا قتل حیوانات)؛ پرهیز از پرداخت مهر زن و اجرت اجیر».(2)
پیامبر گرامی اسلام می فرماید:
کسی که ظالمانه، مهر زن را نپردازد، در پیشگاه خدا زناکار است و روز قیامت، خداوند خطاب به او می فرماید: «بنده من! کنیزم را بر حسب پیمانی (عقد زناشویی که بر اساس قواعد شرعی منعقد می شود)، به تو تزویج کردم، ولی تو به عهدی که با من بستی، وفا نکردی و بر او ستم روا داشتی». آنگاه به مقدار حق زن از حسنات و اعمال نیک مرد برمی دارند و به زن می دهند و اگر پس از این محاسبه، عمل نیکی برایش باقی نماند، او را به جرم پیمان شکنی به جهنم می برند؛ زیرا عهد و پیمان، مسئولیت آور است.(3)
امام صادق علیه السلام می فرماید: «رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند هر گناهی را در روز قیامت می بخشد، مگر (گناه نپرداختن) مهر زن را».(4)
در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام نقل است: «کسی که مهری را برای زوجه خود معین کرده، ولی نیت پرداخت آن را نداشته باشد، حکم او مانند دزد است».(5)
آخرین حدیث در این زمینه باز از کلام نورانی امام صادق علیه السلام است که می فرماید:
مردی که زنی را به نکاح خویش درآورد و قصد پرداخت مهر را نداشته
ص: 24
باشد، زنا کرده است (یا در نزد خدا به منزله زناست).(1)
همان گونه که مرد با پرداخت مهریه، در تحکیم بنیان خانواده نقش دارد و در آیه ها و روایت ها نیز به پرداختن آن تأکید فراوان شده است، به همان میزان، زن نیز با بخشش مهریه، در بهبود وضع نظام خانواده اثر می گذارد. در روایت های بسیاری نیز به عنوان امری پسندیده بر آن تأکید شده که نمونه های آن به این قرار است:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
هر زنی که قبل از زناشویی، مهر خویش را به همسرش ببخشد، خداوند در مقابل هر دیناری که می بخشد، پاداش آزاد کردن یک برده را در نامه اعمال او ثبت می کند. سؤال شد: بخشش مهر پس از زناشویی چگونه است؟ حضرت فرمود: این امر، نشانه دوستی و علاقه مندی ایشان به یکدیگر است.(2)
امام صادق علیه السلام می فرماید:
عذاب قبر از سه طایفه از زنان برداشته خواهد شد و با فاطمه علیهاالسلام دختر پیامبر محشور می شوند. آن سه طایفه عبارتند از: زنی که بر رشک و غیرت شویش شکیبا باشد؛ زنی که در برابر بداخلاقی همسرش صبور باشد؛ زنی که مهر خود را به همسرش ببخشد. خداوند به هر یک از آنها ثواب هزار شهید را می بخشد و برای هر یک، ثواب یک سال عبادت منظور می کند.(3)
از نظر اسلام، مهریه، جنبه های گوناگون دارد و به دو دسته «مختص» و
ص: 25
«مشترک» تقسیم می شود.(1)
جنبه اختصاص که مهر را از دیگر عوض ها متمایز می سازد، جنبه ارزشی و معنوی آن است که به عنوان تحفه ای معنوی از جانب مرد به زن داده می شود تا نشان دهنده صداقت و وفاداری مرد به زن و پیمان مقدسی باشد که آنها را زیر یک سقف جمع کرده است. ازاین رو، مهریه باید افزون بر دارا بودن ارزش مالی، از پاک ترین و شایسته ترین چیزها نیز باشد. سیره ائمه علیهم السلام دراین باره همین گونه بود.
امام کاظم علیه السلام فرموده است: «ما اهل بیت، مهر زنان خود، هزینه حج واجب و کفن اموات خود را از پاک ترین اموالمان می پردازیم».(2)
جنبه اشتراکی مهریه با دیگر عوض ها در این است که باید ویژگی ها و شرایط مناسبی داشته باشد تا بتواند در یک جریان که ظاهر معاملی دارد، عوض قرار گیرد. آن شرایط عبارتند از:
یک - مهر باید مالیت و ارزش اقتصادی و مبادله را داشته باشد تا بتواند ضمن عقد نکاح یا خارج از آن، مهر صحیح قلمداد شود. به همین جهت، یک حبه قند یا یک دانه گندم، از آنجا که ارزش مبادله در صحنه داد و ستد اقتصادی را ندارند، نمی توانند مهر قرار گیرند.
دو - شی ء موضوع مهر باید به طور ذاتی، ویژگی تملک برای زن داشته باشد. بنابراین، اموال عمومی مثل بیشه ها، معدن ها، صحراها و موقوفه ها را نمی توان مهریه قرار داد.
قانون مدنی نیز در این زمینه چنین نوشته است: «هر چیزی را که مالیت داشته و قابل تملک نیز باشد، می توان مهر قرار داد».(3)
ص: 26
شی ء موضوع مهر باید منفعت عقلایی و مشروع داشته باشد؛ یعنی از چیزهایی باشد که در اسلام بتواند معامله شود. بنابراین، ابزار لهو و لعب مثل قمار، شراب، خوک و خنزیر نمی توانند مهریه قرار گیرند؛ زیرا مسلمان نمی تواند مالک این اشیا شود.
شیخ طوسی و برخی دیگر، از عبید بن زواره روایت کرده اند که گفته است: «از امام صادق علیه السلام درباره مهریه مرد و زن مسیحی پرسیدم که مهریه ازدواجشان را شراب و خوک قرار داده بودند و پیش از عمل زناشویی اسلام آورده بودند. امام فرمود: «مرد باید قیمت شراب و خوک را به عنوان مهریه پرداخت کند و بعد عمل زناشویی انجام دهند، ولی عقد نکاحشان درست است و اشکالی ندارد».(1)
در آموزه های دینی اسلام به آسان گیری در مهر بسیار سفارش شده است؛ چیزی که امروز در بیشتر جوامع اسلامی بدان عمل نمی شود و جنبه مادی و حقوقی مهر، بر جنبه اخلاقی و معنوی آن در جامعه برتری یافته است. در این زمینه به برخی روایت ها اشاره می کنیم.
پیامبر گرامی اسلام می فرماید: «برترین زنان امت من، زنانی هستند که زیبایی شان بیشتر و مهرشان کمتر باشد».(2)
«بزرگ ترین و بابرکت ترین ازدواج آن است که مهریه در آن کم باشد».(3)
عایشه نیز از پیامبر گرامی اسلام نقل می کند: «یکی از نشانه های زن خوب، آن است که فرزند به دنیا آوردنش آسان و مهرش کم باشد».(4)
ص: 27
امام علی علیه السلام در یکی از رهنمودهایش درباره مهریه می فرماید: «مهریه را سنگین نگیرید که این، مایه کینه و دشمنی است».(1)
کلام مبارک پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله وسلم، زینت بخش این سخن است که فرمود: «مهر زنان را سنگین نگیرید؛ زیرا مهر، باران رحمت خداست».(2)
با این همه یکی از بحث های مهم در مهریه، میزان و مقدار آن است. بنا بر برخی روایت ها در این زمینه، تعیین مقدار و نوع اقلام مورد نظر مهریه، به خواست و رضایت دو طرف عقد، یا به عرف رایج در جامعه که به حسب زمان و مکان و توان افراد، متفاوت می شود، واگذار شده است. مواردی را هم که در آن از میزان یا نمونه های خاصی سخن به میان آمده است، باید از باب تطبیق قاعده بر مصداق بدانیم.
برخی نمونه های روایی درباره میزان مهر چنین است:
ابی صباح کنانی می گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: مهر چیست؟ حضرت در جواب فرمود: «مهر، هر آن چیزی است که مردم بر آن توافق کنند».(3)
امام باقر علیه السلام می فرماید: «صداق، چیزی است که دو طرف (زن و شوهر) بر آن توافق کنند؛ کم باشد یا زیاد».(4)
در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام نقل است که در پاسخ به پرسشی درباره مهر فرمود:
مهر هر آن چیزی است که مردم بر آن توافق کنند یا مقدار آن دوازده اوقیه و یک نش [عبارت از بیست درهم است] یا پانصد درهم باشد.(5)
ص: 28
از امام صادق علیه السلام پرسیده شد: کمترین حد مهر چه مقدار است؟
امام علیه السلامفرمود: «پیمانه ای از شکر (یا شاخه ای از نبات)».(1)
برید عجلی از امام باقر علیه السلام درباره مردی پرسید که زنی را در ازای یاددادن سوره ای از قرآن به نکاح خود درآورده است. امام فرمود: «من دوست ندارم تا پیش از آموختن سوره موردنظر و بخشیدن چیزی به زن، زناشویی صورت پذیرد». سپس راوی پرسید: آیا جایز است مقداری خرما یا کشمش به عنوان مهر به او پرداخت شود؟ امام فرمود: «اگر زن به آن راضی باشد، اشکال ندارد؛ مقدار آن هر قدر می خواهد باشد.»(2)
کنانه می گوید: «حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم مرا آزاد کرد و همین آزادی (از رقیت) را مهر من قرار داد».(3)
روایت های بسیاری درباره مقدار مهری که پیامبر گرامی اسلام برای همسران و دختران خود قرار داده، وارد شده است که در اصطلاح فقها به مهرالسنه معروف شده و مقدار آن بنا بر روایت های امامان معصوم علیهم السلام عبارت است از پانصد درهم نقره.
امام صادق علیه السلام به نقل از امام باقر علیه السلام در این زمینه می فرماید:
رسول خدا هیچ یک از دختران و زنان خود را به مهر بیش از دوازده اوقیه و یک نش تزویج نکرد. مقدار اوقیه، چهل و مقدار نش، بیست درهم (در مجموع 500 درهم) است.(4)
زراره می گوید: شنیدم که امام صادق علیه السلام فرمود:
ص: 29
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلمبرای زنان خود دوازده اوقیه و یک نش مهر قرار داد و اوقیه، چهل درهم و نش، نصف اوقیه، همان بیست درهم است.(1)
معاویه فرزند وهب می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:
رسول خدا برای زنان خویش دوازده اوقیه و نش مهر قرار دارد و اوقیه، چهل درهم و نش، نصف اوقیه یا همان بیست درهم و مجموعاً 500 درهم بوده است.(2)
بنا بر احکام موجود در روایت های باب مهرالسنه، باید مهریه حضرت زهرا علیهاالسلام، به مقدار 500 درهم باشد، ولی به دلیل زیاد بودن روایت ها در این زمینه، اختلاف نظر وجود دارد. در روایت ها نمونه های گوناگونی را به عنوان مهر آن حضرت ذکر کرده اند که بدون شک، برخی از آن نمونه ها، بیشتر از معیاری است که در روایت های مهرالسنه گفته شده است. بدین ترتیب، موارد بیشتر از مهرالسنه را در مهر حضرت زهرا علیهاالسلام باید از باب اقتضای شأن و جایگاه والاو مرتبت بلند ایشان دانست.
از سخنان ائمه اطهار دربارهمهریه حضرت زهرا علیهاالسلام می توان دریافت که رعایت کردن مهرالسنه، برای مؤمنان الزامی نیست.
امام صادق علیه السلامفرمود:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم، فاطمه علیهاالسلام را به عقد علی علیه السلامدرآورد و یک زره حطیمه، با ارزش معادل سی درهم را مهر وی قرار داد.(3)
امام باقر علیه السلام فرمود:
مهر فاطمه یک جامه کهنه از برد یمانی، یک زره حطیمه و یک پوست
ص: 30
گوسفند بود که از آن، به عنوان فرش و زیرانداز استفاده می کرد.(1)
امام حسین علیه السلامفرمود: «پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فاطمه علیهاالسلام را به چهارصد درهم به عقد علی علیه السلام درآورد.» در نقل دیگر، چهارصد مثقال نقره و در نقل سوم، پانصد درهم به عنوان مهر ذکر شده است.(2)
در روایتی، پیامبر گرامی اسلام خطاب به علی علیه السلام فرمود:
خداوند مرا امر فرموده تا فاطمه را به عقد تو درآورم و من وی را به چهارصد مثقال نقره (به عنوان مهر) به تو تزویج کردم. آیا به چنین مهری راضی هستی؟ حضرت علی علیه السلام عرض کرد: به آنچه خدا و رسول او خواسته اند، راضی ام.(3)
از مجموع روایت های موجود درباره مهرالسنة، چنین برمی آید که مقدار مهرالسنه پانصد درهم بوده است. در روایت ها و سفارش های اخلاقی نیز بر رعایت همان مقدار به عنوان میزان مهر تأکید شده است. همچنین فقهای بزرگوار بر رعایت آن سفارش کرده اند. حال این پرسش مطرح می شود که آیا پیروی کردن از این مقدار به عنوان ملاک برای میزان مهر، واجب است و مؤمنان حق ندارند بیشتر از این مقدار را با عنوان مهر به همسران خویش بدهند؟
حقیقت این است که پیروی کردن از سیره و سنّت نبی مکرم اسلام به عنوان الگویی جامع، در زمینه های نظری، عملی، فردی و اجتماعی یکی از اصول خدشه ناپذیر شریعت است. نیز اجماعی است که قول و عمل حضرت، باید حجت و معیار برای رفتار مؤمنان قرار داده شود.
با این حال عموم فقها اعم از شیعه و سنی، روایت های وارد شده در مهرالسنة را خالی از الزام و وجوب دانسته اند. همه عالمان فقه تعیین مقدار مهرالسنه را به عنوان میزان مهر، به دلیل نفس پیروی از پیامبر و به سبب آسان بودن پرداخت آن مبلغ، نیکو و پسندیده می دانند. با این حال، مؤمنان را مجاز
ص: 31
دانسته اند که میزان مهر را با رعایت همه شرایط زمانی و مکانی، وضعیت اقتصادی جامعه و شأن و جایگاه زن و به طور کلی رعایت امور رایج در عرف اندیشمندان در نظر بگیرند و خودشان آن را تعیین کنند. ضمن آنکه رعایت میانه روی را بر عموم مؤمنان گوشزد می کنند.
برخی از متدینان ممکن است بخواهند به سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلمعمل کنند و مقدار مهر را برابر مهرالسنة قرار دهند. در اینجا این پرسش مطرح می شود که مقدار مهرالسنة در عرف جامعه چقدر است؟ در مورد میزان مهر السنة به نرخ روز دو نظر وجود دارد. گروهی از صاحب نظران صرفا با توجه به وزن پانصد درهم نقره به تعیین معادل ریالی آن پرداخته اند که این مبلغ بر اساس قیمت روز نقره در زمان های مختلف از 937/3 ریال تا 500/157 ریال در نوسان است. بیان برخی نویسندگان این گروه به شرح زیر است:
مقدار مهرالسنة، پانصد درهم است، ولی با در نظر گرفتن شرایط زمانی و اوضاع و احوال اقتصادی موجود، نرخ آن متفاوت خواهد بود.
«پانصد درهم به حساب امروز، قریب 5/262 مثقال پول نقره می شود».(1)
«مهرالسنة، مقدار 5/262 مثقال پول نقره سکه دار به مثقال صرافان است که از قرار مثقالی 15 ریال، جمعا 937/3 ریال می شود».(2)
«مهر سنت یا مهرالسنه، مهری است که پیامبر خدا برای دخترش تعیین کرد. این مهر پانصد درهم بود که معادل است با 5/262 مثقال پول نقره مسکوک به مثقال صیرفی (هر مثقال، 24 نخود) که اگر هر مثقال را شش صد ریال حساب کنیم، به پول امروز، بالغ بر 500/157 ریال خواهد شد».(3)
ص: 32
برخی دیگر از صاحب نظران با توجه به معادله ای که همواره میان ارزش درهم (نقره) و دینار (طلا) وجود داشته است به تعیین معادل ریالی مهرالسنة پرداخته اند. این گروه معتقدند که چون در عصر تشریع هر ده درهم نقره برابر با یک دینار طلا بوده است، می توان گفت که پانصد درهم نقره(مهرالسنة) نیز در آن زمان برابر با پنجاه دینار (یا پنجاه مثقال شرعی) طلا بوده است.(1)
با توجه به مطلب یاد شده و با عنایت به این موضوع که هر مثقال شرعی، 3/4 مثقال صیرفی است، معادل ریالی مهرالسنة در عصر حاضر برابر است با معادل ریالی 5/37 مثقال صیرفی طلا که به نرخ امروز بازار حدود 000/000/40 ریال می شود.
ص: 33
مهریه، عنوانی عام است و نمونه های فراوان دارد. هرکدام از این صنف ها و گونه ها، دارای احکام ویژه ای است که جداگانه طرح و بررسی می شود.
مهرالمسمّی، اصلی ترین نوع مهریه است و مقصود از آن مهری است که ضمن عقد ازدواج، به عنوان قرارداد مالی تابع آورده می شود و بهتر است که در ضمن عقد نکاح، به آن تصریح گردد. هر چند ذکر نشدن آن، عقد را باطل نمی کند.
شارع مقدس در چگونگی تعیین مهریه، به مکلفان، آزادی و اختیار گسترده ای داده، ولی به عنوان یک قرارداد مالی تابع، رعایت برخی شرایط اساسی درباره آن لازم و ضروری است و این شرایط، تقریباً در همه معامله ها وجود دارد.
منظور فقها از مال بودن، این است که چیزی که زوجین بر آن توافق می کنند، قیمت داشته باشد. همه چیزهایی که قیمت در معامله و اجرت برای اجاره قرار می گیرد، مهر قرار دادن آن نیز جایز است.
ص: 34
مهر باید چیزی باشد که زن بتواند مالک آن شود. بنابراین، اموال و مشترکات عمومی مثل معدن ها، صحراها، باغ های عمومی و نیز چیزهایی که مالکیت آن برای مسلمان جایز نیست، مثل شراب و گوشت خوک نباید مهر قرار داده شوند. «مهر قرار دادن چیزهایی که ارزش و قیمت ندارد، مثل مردار، خون و امثال آن در جریان ازدواج، جایز نیست».
مهر باید منفعت عقلایی و مشروع داشته باشد. چیزی که از نظر شرع و قانون، فروش یا استفاده آن ممنوع شده است، مثل شراب، خوک، ابزار لهو و لعب و مواد مخدر را نمی توان مهر قرار داد.
این شرط، امر مستقلی نیست، بلکه از دو شرط پیش، گرفته شده است. چیزی که ارزش مالی داشته باشد و به تملک هم درآید، منفعت عقلایی نیز دارد. به ویژه که فقها، بیع میت (مردار) را به آن دلیل جایز نمی دانند که منفعت عقلایی در آن وجود ندارد.
مورد مهر باید معیّن باشد. بنابراین، شی ء نامعلوم و مبهم را نمی توان مهر قرار داد. «مهر باید به گونه ای تعیین شود که آن را از ابهام خارج کند. پس اگر گفته شود یکی از این دو لباس یا خیاطی یکی از دو لباس را مهر قرار می دهم، تنها مهر باطل می شود، نه عقد و در این صورت اگر با زن نزدیکی کرده باشد، مهرالمثل است.(1)
اگر مهریه یکی از شرایط مذکور را نداشته باشد، مثلاً ارزش مالی یا منفعت عقلایی نداشته باشد، عقد به صحت خود باقی می ماند و برای زن در این موارد مهرالمثل ثابت می شود.
ص: 35
دلیل باطل نشدن عقد این است که ذکر مهر، از جمله شرایط صحت عقد به شمار نمی آید و مهر فاسد، مثل این است که عقد بدون ذکر مهر منعقد شده است. پس همان گونه که ذکر نشدن مهر، عقد را باطل نمی کند، فساد آن نیز تأثیری در عقد ندارد.
اسلام این گونه بر مهر تأکید می کند که اگر مهر فاسد شود، مهرالمثل به زن تعلق می گیرد. حتی در روایت ها چنین آمده است که: «لانِکاحَ اِلاّ بِمَهْرٍ؛ نکاح جز با مهر نیست» یا «فَلا یَصْلُحُ نِکاحٌ اِلاّ بِمَهْرٍ؛ نکاح جز با مهر به صلاح (و یا صحیح) نیست».(1)
«مهرِ امثال و اقران و نزدیکان زوجه را مهرالمثل گویند».
درباره مهرالمثل دو نکته مهم وجود دارد: نخست اینکه مقصود از امثال که در تعریف مهرالمثل آمده، چه کسانی است؟ دیگر اینکه معیار مثل بودن چیست؟ به عبارتی، زوجه بدون مهرالمسمّی از چه جهاتی باید شبیه نزدیکانش باشد تا مهرش مثل مهر آنان محاسبه شود. سرانجام اینکه در چه مواردی، مهرالمثل به زوجه، تعلق می گیرد؟
مراد از امثال، زنان مشابه و هم قطاران زوجه، از زنان فامیل است. حال اگر از طرف پدر باشد یا مادر، فرقی نمی کند.
«مهرالمثل، به مهر زنان فامیل زوجه، از طرف پدر و مادر تعیین می شود».(2)
شیخ مفید از عالمان بزرگ اسلام، ملاک هم سطحی و مثل بودن را در شرف و زیبایی می داند. صاحب جواهر از اندیشمندان بزرگوار معاصر می نویسد:
ص: 36
آنچه در مهرالمثل معتبر است، موقعیت زن از نظر بزرگی، شرف، زیبایی، سن و سال، دوشیزگی، عقل، ثروتمندی، درایت، پاک دامنی، ادب و مانند این امور است که به واسطه آنها هدف افراد و رغبت آنان گوناگون می شود.(1)
به طور کلی، آنچه در عرف برای یک زن امتیاز و نقطه قوّت به شمار می آید، در مهرالمثل رعایت می شود. این امتیازها در زمان ها و موقعیت های مختلف، اندکی متفاوت است که باید در همه حال، این تفاوت ها در نظر گرفته شود.
هرگاه میان زوجین قرارداد خاصی درباره مهر وجود ندارد یا قرارداد درستی در زمینه مهر بسته نشده است یا در اصل عقد، اشکالی وجود دارد، مهرالمثل به زن تعلق می گیرد. مواردی که به عنوان مهرالمثل به زن تعلق می گیرد، از این قرار است:
اول) کسی که ازدواج کند و مهر تعیین نکند و با زن نزدیکی کند، بدون اینکه چیزی به زن داده باشد، در این صورت، مهرالمثل به عهده او ثابت می شود.(2)
دوم) اگر کسی که زنی را به عقد خویش درآوَرد و با وی نزدیکی کند و بعد از آن، فساد عقد معلوم شود، عقد باطل است و در صورت ذکر نشدن مهر در متن عقد، برای زن مهرالمثل تعیین می شود. در واقع، این گونه تعبیر می شود که آن زن، خواهر رضاعی وی بوده و او نمی دانسته یا سبب دیگری از اسباب تحریم، در عقد وجود داشته و او نمی دانسته است.
همچنین کسی که زنی را مجبور به زنا کند، مهرالمثل بر عهده اوست، ولی در صورت رضایت داشتن زن، برای او مهری نیست؛ زیرا در زنا مهر نیست.(3)
ص: 37
تفویض مهر؛ یعنی عقد جاری شود، درحالی که تعیین مهر به یکی از زوجین یا شخص سومی واگذار شده باشد.
«اگر تعیین مقدار مهر به شوهر واگذار شود، هیچ محدودیتی در تعیین مقدار وجود ندارد و برای زن لازم است که آن را بپذیرد. ولی اگر تعیین مقدار به زوجه واگذار شده باشد، زن نمی تواند از مقدار مهرالسنه زیادتر تعیین کند».(1)
پیش از اسلام، نه تنها زن حق مالکیت بر چیزی را نداشت، با خود او نیز مانند دارایی شخصی و دیگر اشیای معامله شونده برخورد می شد. حتی در اروپای پیش از قرن بیستم نیز زن در برابر شوهرش استقلال مالی نداشت و بعد از شوهر کردن، در شمار محجوران قرار می گرفت. از اواخر قرن نوزده به بعد، در قوانین آن کشورها تجدید نظر شد و بیشتر آنها برای زن حق مالکیت قائل شدند.
اسلام از بدو ظهورش، مالکیت زن بر اموالش از جمله مهریه اش را به صراحت تأیید و سفارش می کند و در قرآن کریم می فرماید: «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ؛ و مهر زنان را (به طور کامل) به آنان بپردازید». (نساء: 4)
اسلام، پرداخت مهر به زن را واجب می داند و در مرحله بعد، مرد را از پس گرفتن مهر زن بدون رضایت او منع می کند:
وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ. (نساء: 19)
آنان را زیر فشار قرار ندهید که قسمتی از آنچه را به آنها داده اید (از مهر)، تملک کنید.
زن به مجرد انعقاد عقد نکاح، مالک کل مهرش می شود و بعد از انجام دادن زناشویی، مالکیت او بر همه مهر قطعی می شود.
ص: 38
پس بنابر قوانین اسلام، مهریه، ملک خالص زوجه است و دیگران در آن حق ندارند؛ حتی «اگر در ضمن عقد، مالکیت غیر زوجه شرط شود، آن شرط از نظر فقیهان درست نیست و عمل به آن لازم نیست. حتی اگر آن شخص، نزدیک ترین فرد به زن باشد، مثل پدرش؛ باز هم آن شرط لازم الوفا نیست»(1) و مهریه مال زن است.
آیا لازم است همه مهر هنگام عقد نکاح یکجا به زن پرداخت شود یا اینکه زوج ملزم به پرداخت نیست و می تواند آن را بعد از عقد نکاح، یکجا یا قسطی به زن بپردازد؟
همه فقهای امامیه، اصل جواز پرداخت مهر به صورت مدت دار یا نقدی را قبول دارند. ازدواج با مهریه مدت دار و نقد درست است، چنان که ازدواج با مهری که مقداری از آن مدت دار و مقدار دیگرش نقد باشد، نیز درست است.
فقها درباره چگونگی تعیین مدت پرداخت، اختلاف نظر دارند که آیا این مدت به صورت دقیق مشخص باشد یا اینکه معلوم بودن اجمالی کفایت می کند و مبهم بودن، از بعضی جهت ها ضرری ندارد. برای مثال، پرداخت مهر را به یکی از دو مدت مرگ یا طلاق موکول کنند. این گونه تعیین مدت، هرچند مقداری اجمال دارد، در واقع معیّن است؛ زیرا بدون تردید، اتفاق خواهد افتاد.
بحث دیگر در زمینه پرداخت مهریه، چگونگی پرداخت مهریه هایی است که در طول سال های گذشته بنابر آداب و سنن آن زمان معیّن شده و در زمان
ص: 39
خود، مبلغ بسیار بالایی بوده، ولی امروزه به دلیل تورم، ارزش آن بسیار کاهش یافته است. مهریه ای سال ها پیش، پانصد تومان تعیین شده و در آن زمان پانصد تومان معادل قیمت یک خانه بوده است، ولی امروزه قیمت همان خانه هزاران برابر رشد کرده است. هنگام پرداخت این گونه مهریه ها چه باید کرد؟ آیا مرد باید همان مهر معیّن چهل سال پیش را بپردازد یا اینکه قدرت خرید فعلی را در نظر بگیرد و به نرخ روز بپردازد؟
فقیهان معاصر در برابر این پرسش: «مهری که در عقد ازدواج در سال های پیش تعیین شده و اکنون ارزش پول کاسته شده، با چه میزان بر ذمه زوج ثابت است؟» نظرهای متفاوتی دارند.
آیت الله بهجت رحمه الله
بنا به گفته مسئول پاسخ گویی به سؤالات مسائل شرعی دفتر معظم له: «زوجین به قیمت روز مصالحه کنند».
آیت الله میرزا جواد تبریزی رحمه الله
اگر از قبیل اسکناس و مانند آن است، همان را که تعیین کرده، بدهکار است و اگر از قبیل سکه طلا و نقره است، مثل آن در ذمّه شوهر مستقر شده و آن را باید بپردازد. وَاللّهُ الْعالِمُ.
مقام معظم رهبری، آیت الله خامنه ای
نسبت به تفاوت ارزش پول، احوط مصالحه است و اگر در این زمینه قانونی وجود داشته باشد، باید مراعات شود.
آیت الله سیستانی
ملاک، همان مبلغ ذکر شده است، نه قیمت فعلی آن.
آیت الله فاضل لنکرانی رحمه الله
به همان مقدار که ابتدا بر ذمّه آمده است و کم شدن از آن، یعنی قدرت خرید نقشی ندارد؛ زیرا پول از مثلیات است نه قیمیات.
ص: 40
آیت الله مکارم شیرازی
اگر زمان زیادی گذشته، باید طبق قیمت روز (با محاسبه تورم متوسط اشیا) پرداخت شود.
بحث پرداخت مهریه، ضمن طرحی در آذر 1375 به مجلس شورای اسلامی ارائه شد و آن طرح، الحاق یک تبصره به ماده 1082 قانون مدنی درباره مهریه بانوان بود. بحث اصلی این بود که مهریه چگونه محاسبه شود؛ آیا به نرخ روز یا به همان مقداری که زمان عقد معین شده است؟
در این طرح که در سال 1376 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و از تأیید شورای نگهبان نیز گذشت، آمده است:
چنانچه مهریه وجه رایج باشد، متناسب با تغییر شاخص قیمت سالانه، زمان پرداخت نسبت به سال اجرای عقد که توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران تعیین می گردد، محاسبه و پرداخت خواهد شد، مگر اینکه زوجین هنگام اجرای عقد به نحو دیگری توافق کرده باشند.
در روش محاسبه مهریه به نرخ روز، متوسط شاخص بها در سال گذشته، بر متوسط شاخص بها در سال وقوع عقد تقسیم می شود، سپس در مهریه مندرج در عقدنامه، ضرب می شود. در مواردی که مهریه زوجه باید از اموال به جامانده متوفا پرداخت شود، تاریخ فوت مبنای محاسبه خواهد بود.
متوسط شاخص بها در سال قبل یا سال فوت همسر
مبلغ مهریه در عقد نامه = مهریه به نرخ روز
شاخص بها در سال وقوع عقد
برای مثال، اگر مبلغ مهریه کسی در سال 1358، هفتاد هزار تومان بود و بخواهد آن را در سال 1383 پرداخت کند، این گونه محاسبه می شود: تومان 5729415 = 70000 × 238/18:2/91
ص: 41
اگر مهریه او در سال 1330 پنج هزار تومان بوده و همسر وی در سال 1379 فوت کرده باشد، مبلغ مهریه او 1735978 تومان خواهد شد.
زن بعد از عقد نکاح، مالک مهر می شود. البته مالکیت او بر نصف مهر قطعی است، ولی نصف دیگر آن به واسطه برخی از عوامل مانند طلاق قبل از نزدیکی، ساقط می شود. در مقابل، عواملی نیز وجود دارند که مالکیت بر نصف دوم را قطعی می سازد. عواملی که مالکیت را بر همه مهر قطعی می سازد، عبارتند از:
الف) نزدیکی؛
ب) فوت زوج یا زوجه؛
ج) ارتداد زوج.
درباره عامل اول (نزدیکی)، میان فقهای مسلمان اتفاق نظر وجود دارد.
همه فقها قبول دارند چنانچه فوت زوج یا زوجه بعد از نزدیکی اتفاق بیفتد، مالکیت زوجه بر تمام مهر قطعی است. فقیهان در مورد بار شدن مهریه، بر فوت قبل از نزدیکی نظر یکسانی ندارند. حضرت امام رحمه الله می فرماید:
اگر یکی از زوجین قبل از نزدیکی بمیرد، مهریه نصف می شود، به ویژه اگر زن مرده باشد، ولی بهتر و به احتیاط نزدیک تر این است که مصالحه کنند، به ویژه اگر مرد فوت کرده باشد.(1)
درباره عامل سوم یا همان ارتداد باید گفت اگر پیش از نزدیکی، یکی از زوجین مرتد شود، دو صورت دارد: یا ارتداد از ناحیه زن است که فقها گفته اند در این صورت، به دلیل اقدام به ارتداد، مهریه اش ساقط می شود. ولی
ص: 42
اگر شوهر مرتد شده باشد، فقهای امامیه درباره حکم آن اختلاف دارند. برخی می گویند: در چنین حالی، زن مستحق همه مهر خود است؛ زیرا سبب انحلال عقد، شوهر است و نه زن. بیشتر فقهای امامیه، این مورد را به طلاق پیش از نزدیکی تشبیه کرده اند؛(1) یعنی زن مستحق نصف مهر است.
به مهریه عقد موقت، «مهر المتعه» گفته می شود. در عقد موقت، مهر از ارکان آن به شمار می آید و اگر ذکر نشود، عقد باطل است. ارکان عقد موقت، چهار چیز است: صیغه، زوجین، مدت، مهر.
بنابر صحیحه زراره، امام صادق علیه السلام می فرماید: «نکاح موقت منعقد نمی شود، مگر با ذکر مدت و مهر در آن».(2)
در ازدواج موقت، زن به سبب عقد، مالک مهر می شود، ولی در اینکه به مجرد عقد می تواند آن را طلب کند یا خیر و پرداخت همه آن به محض انعقاد عقد، به شوهر واجب می شود یا خیر، نظرهای متفاوتی وجود دارد. گروهی از فقیهان گفته اند که زن تا پایان یافتن مدت عقد، استحقاق طلب کردن همه مهر را ندارد.
در برابر این نظریه، عده ای از فقها معتقدند که پرداخت مهر و اجرت در عقد موقت، به مجرد انعقاد عقد واجب می شود، ولی مالکیت زن بر تمام مهر زمانی استقرار می یابد که زن تا پایان مدت عقد ازدواج، اطاعت کرده باشد.
ص: 43
در این بخش به مسائل و پرسش های اساسی در زمینه مهریه اشاره می شود. به طور کلی، دو چشم انداز و دو گونه تحلیل درباره مهریه وجود دارد. مخالفان مهریه معتقدند مهریه، قیمت زن و مخالف شئون و جایگاه اوست، با این استدلال که زندگی در جوامع مدرن، مبنای عاطفی و عاشقانه دارد و نباید صورت خرید و فروش به خود بگیرد. دغدغه دیگر مخالفان مهریه این است که مهریه، ازدواج را از حالت معنوی خارج می کند و به آن رنگ مادی می دهد و رنگ مادی گرفتن ازدواج، به معنای سست کردن بنیان خانواده است.
در مقابل، تحلیل هایی وجود دارد که مهریه را عامل استحکام خانواده می داند و معتقد است که مهریه، اهرم فشار بر مردان به نفع زنان است. حال به این پرسش باید پاسخ داد که آیا به طور قطع، چنین اهرمی در تحقق و تثبیت حقوق زنان، کارساز است یا خیر؟ اگر کارساز نباشد، پس جایگاه مهریه در زندگی خانوادگی چیست؟ و اگر کارساز هم باشد، آیا با دیدگاه اسلام در زمینه مهریه سازگار است؟ یعنی آیا هدف واقعی اسلام از قرار دادن مهریه در ازدواج، چنین هدف هایی است؟ برای نمونه، هدف اسلام از مهریه، مبارزه با طلاق بوده است یا اینکه مهریه به طلاق ربطی ندارد؟ اگر تأثیری
ص: 44
هم داشته باشد، غیرمستقیم خواهد بود و هرگز هدف اولیه اسلام از مهریه، مهار کردن طلاق نیست. اگر این کارکرد پذیرفته نشود، پس دیگر کارکردها و فایده های احتمالی و پیش بینی شده مهریه کدامند؟ اندیشمندان مسلمان چه فایده هایی برای مهریه ذکر کرده اند؟
این مطالب و دغدغه ها، هسته اولیه مطالب این فصل است که محورهای اصلی آن، ماهیت مهریه، ضرورت مهریه، فایده مهریه، رابطه مهریه با سهم الارث زنان و دیگر مسائل مرتبط تعیین شده است. با بررسی این محورهای کوتاه و جامع می توانیم درستی یا نادرستی آنها را ارزیابی کنیم.
نخست به بررسی آثار و کارکردهای مهریه می پردازیم که با اصل عقد ازدواج مرتبط می شود.
برخی از کارکردهای مهریه، به طور مستقیم به اصل عقد ازدواج مربوط می شود. این کارکردها عبارتند از:
معمولاً کارها و امور با ارزش، همراه با تشریفات و در قالب آیین ها و مناسک ویژه و با آداب و سنن انجام می شود، درحالی که امور بی ارزش، به صورت ساده و مختصر انجام می گیرد. مهریه در شمار آداب و شعائری قرار دارد که گواه بر حرمت، احترام، قداست و اهمیت پیمان زناشویی است. حکمت واجب بودن مهر در عقد نکاح، نشان دادن شرافت و برتری این عقد است، نه به عنوان قیمت در خرید و فروش یا اجرت اجیر؛ زیرا اگر چنین بود، تعیین آن در آغاز عقد، واجب و عقد، بدون آن باطل می شد.
«پرداخت مهر، مسئله را از سادگی بیرون می آورد و تشریفات اسلامی خطبه، عقد، صداق، سفره، حجله همگی بدین منظور است که کار از سادگی
ص: درآید؛ که هرچه به سادگی
ص: 45
به دست آید، به سادگی از دست می رود(1) درباره مهریه زن باید گفت که فلسفه یا یکی از علل امضای آن در اسلام، استحکام رابطه همسری است؛ زیرا اضافه شدن شرایط و مقررات در هر عقد و قرارداد، از اهمیت موضوع و قوّت علقه مربوطه خبر می دهد، نه آنکه علت اصلی آن باشد که ازدواج جزو اموری همچون خرید و فروش است. ازاین رو، اگر در روایت ها، کلمه شراء ذکر می شود، به عنوان تشبیه است، نه شرای حقیقی؛ وگرنه دیگر احکام خرید و فروش مانند صیغه خاص، تعیین مبیع و خیار فسخ در آن جاری می شد. فلسفه آن نیز جریان یافتن وضع اجتماعات بشری است که به طور معمول زن ها به اقتضای مزاج یا اشتغال به خانه داری و تربیت اولاد، درآمدی همانند مردان نداشته اند.(2)
مهریه نشانه ای بر تقدس و الهی بودن پیمان ازدواج در اسلام است و البته همین جنبه مهریه برای مردم اهمیت بیشتری دارد. جلوه آشکار این باور نیز آن است که در بیشتر موارد به همراه مهریه، یک جلد کلام اللّه مجید یا یک حج یا یک شاخه نبات تعیین می شود و گاهی خود همین امور معنوی، به تنهایی مهریه قرار می گیرد.
در حقیقت، مهریه را نمی توان از جهت مادی تبیین و تفسیر کرد؛ زیرا در مکتب اسلام هیچ تکلیف و وظیفه اجباری از زن در خانه خواسته نشده است تا در مقابل آن، به زن مهریه تعلق بگیرد. مهر را نمی توان ابزاری برای خرید زن، مزد خدمات او در خانه شوهر، پشتوانه ای برای دوران جدایی و ذخیره ای برای دوران پس از مرگ همسر دانست. بدین ترتیب، مرد در سایه ازدواج،
ص: 46
حق تملک بر زن را پیدا نمی کند و از این رهگذر، نمی تواند او را به کارهای خانه مجبور کند.
بدون شک، مانع طلاق بودن، پرکاربردترین اثر مهریه در زندگی امروزی است. از دیدگاه بسیاری از مردم، کارکرد مهریه، جلوگیری کردن از طلاق و بیمه کردن عقد زناشویی است. برخی از خانواده ها تصور می کنند درصورتی که مردان بخواهند از حق خود در زمینه طلاق استفاده کنند، زنان نیز می توانند مهریه خود را مطالبه کنند و همین ترس از پرداخت مهریه، عاملی بازدارنده است که مردان را از طلاق منصرف می کند. به ویژه اگر مهریه به حدی باشد که شوهران، از پرداخت آن ناتوان باشند. در نتیجه، میان مردان و زنان نوعی تعادل پدید می آید و زن در مقابل حق طلاق مرد، حق مطالبه مهریه را چاره ساز مشکل می یابد. برای اینکه روابط زوج و زوجه به طور کل محفوظ بماند، شرع اسلام قواعدی را مقرر داشته، چنان که دستور فرموده است: زوج پیش از نکاح، حقی و مبلغی را به عنوان «صداق» و «مهریه» برای زن در نظر بگیرد.
از آنجا که ممکن است طلاق مایه خسارت زن شود، اسلام برای جبران این خسارت، مقرراتی بنا نهاده و برای مرد شرط هایی گذاشته است که بی سبب، در صدد طلاق برنیاید. مرد مکلف است مهر زن را بپردازد و حق ندارد هنگام طلاق، چیزی از آن را پس بگیرد. این خسارت مالی و مخارجی که برای تجدید زناشویی بر عهده مرد قرار می گیرد، کافی است که او را از فکر طلاق، مگر در مواقع ناچاری منصرف کند.(1)
ص: 47
در متون دینی به این کارکرد مهریه هیچ گونه اشاره ای نشده است، بلکه برعکس، تعبیرهایی مانند نحله که در قرآن به چشم می خورد، با این گونه کارکردها ناسازگار است و در اصل، سازمان دهی پرداخت مهریه در صدر اسلام، با آنچه امروزه رواج یافته، متفاوت بوده است. مهریه در صدر اسلام، به صورت نقدی در ابتدای ازدواج پرداخت می شد، در حالی که امروزه مهریه در قباله ازدواج ثبت می شود و بر عهده مردان باقی می ماند و فقط به عنوان ضمانت روز مبادا برای زن کارکرد دارد. برخی، مهریه را نوعی ضمانت می دانند؛ زیرا عقیده دارند زن در بافت اجتماعی، حلقه شکننده تری است. البته این ضمانت، در جنبه شرعی مهریه لحاظ نشده، ولی در واقع چنین است.(1)
بدین ترتیب، از نظر شرعی، مهریه برای بیمه کردن زندگی زنان نبوده، بلکه در طول زمان، این فرهنگ در جامعه چنین شکل گرفته است که از مهریه بدین منظور یاری بجویند. حال آنکه باید پرسید آیا مهریه برای رسیدن به این خواسته، ابزار مناسبی است؟ آیا تجربه گواهی می دهد که مهریه بتواند از طلاق جلوگیری کند؟ به نظر می رسد داشتن انتظار چنین کارکردی از مهریه، دور از واقعیت است.
زندگی هایی که در وضع ناخوشایند از هم پاشیدن هستند، با مهریه نمی توانند تداوم یابند و اگر پابرجا نیز بمانند، زندگی چندان مطلوب و امیدوارکننده ای نخواهند بود. اگرچه برخی بر این باورند که مهریه می تواند برای زندگی آینده زن، ضمانت اقتصادی پدید آورد و شوهر را از طلاق دادن منصرف کند. تجربه نشان داده است اگر شوهر، تندخو و از اخلاق شایسته
ص: 48
بی بهره باشد، آن چنان با همسرش بدرفتاری می کند و بر او فشار می آورد که مهریه خود را با چیزی افزون بر آن می بخشد تا از ستم و زورگویی او رها شود.
در واقع، ابزارهای اجتماعی مناسبی که بتواند میان زن و شوهر عدالت برقرار کند، وجود ندارد. بنابراین، دختران باید در انتخاب همسر، اخلاق و تدیّن را ملاک اصلی قرار دهند. همچنین گاهی ممکن است مهریه، عامل فشار به برخی مردان باشد و به اجبار به آن زندگی تن دهند که نمی پسندند، ولی از ترس پرداخت مهریه نمی توانند به طلاق دست یازند. در این صورت، بهای حمایت از حقوق زن، ظلم به مرد و در واقع، ظلم به همه این گونه خانواده هاست. البته می توان ضمانت هایی مانند شرط ضمن عقد را به جای مهریه مطرح کرد.
بدین ترتیب، مهریه، کسانی را که به صورت آنی و از روی هوا و هوس تصمیم می گیرند، به تأمل و دقت بیشتر وا می دارد و نیز کمک اندکی برای زن، بعد از طلاق گرفتن است. اسلام برای جلوگیری از طلاق، روش هایی از جمله توجه به ویژگی های دو زوج و همسان بودن آنها پیش از ازدواج را بیان کرده است. تغییر کارکرد مهریه برای جلوگیری از طلاق، سبب کم رنگ شدن کارکردهای اصلی مهریه می شود، در حالی که هر امری باید بجا و مناسب رعایت شود تا اثرگذاری خاص خود را در پی داشته باشد.
برخی دیگر از آثار مهریه، به طور مستقیم بر موقعیت زن در عقد، ازدواج و اجتماع اثر می گذارد؛ زیرا بنابر بسیاری از تحلیل ها، مهریه، عاملی برای پایداری و استواری جایگاه زن در جامعه است. مهریه، راهی برای آشکار ساختن ارزش زن در هرم اجتماعی و مایه رشد عاطفی و شخصیتی اوست.
ص: 49
دیدگاه اندیشمند بزرگ، استاد مرتضی مطهری درباره مهریه چنین است:
زن و مرد، خصوصیات، ویژگی ها و حقوق متمایز و نامتشابه دارند و به لحاظ زیستی و روانی و از بعضی جهات، متفاوت می باشند. مهر، یکی از نمونه هایی است که می رساند زن و مرد، با استعدادهای نامتشابهی آفریده شده اند و قانون خلقت از لحاظ حقوق فطری و طبیعی، سندهای نامتشابهی به دست آنها داده است... نقش زن و مرد در مسئله عشق، مغایر نقش دیگری است. عرفا این قانون را به سراسر هستی سرایت می دهند و می گویند... قانون عشق و جذب و انجذاب بر سراسر موجودات و مخلوقات حکومت می کند.
زن و مرد، برخی تفاوت های طبیعی و روانی با همدیگر دارند. این تفاوت ها سبب می شود که هریک از زنان و مردان، نقاط قوّت و ضعف ویژه خود را داشته باشند. برخی اسباب و عوامل، در طبیعت فراهم آمده که این تفاوت ها و تمایزها ضرری به جریان تعاملات اجتماعی - خانوادگی نداشته باشد و با وجود تفاوت ها، وقفه ای در جریان مناسبت ها و امور جامعه پدید نیاید. این اسباب و عوامل، اثر تفاوت ها را محو می کنند و در مجموع، روابط زن و مرد متعادل می شود.
پدید آمدن مهر، نتیجه تدبیر ماهرانه ای است که در متن آفرینش برای تعدیل روابط زن و مرد و پیوند آنها با یکدیگر به کار رفته است.
... علاوه بر اینکه مهریه تعدیل کننده روابط زن و مرد است، بدین دلیل که مرد از توان جسمی بیشتری نسبت به زن برخوردار است، ولی مهریه نشانه و گواهی بر قدرت نهفته و سرشته در وجود زن می باشد. به همین جهت، مهریه، موقعیت و جایگاه زن را در تقابل پیوند زناشویی بهبود می بخشد و ضعف جسمی زن را جبران می کند. قانون خلقت، جمال و غرور و بی نیازی را در جانب زن و نیازمندی و طلب و عشق را در جانب مرد، قرار داده است. ضعف زن در مقابل نیرومندی بدنی مرد، به همین وسیله تعدیل و همین جهت موجب شده که همواره مرد از زن خواستگاری می کرده است.
همچنین مهریه، نشانه ای بر سپاس گزاری مرد از اجابت دعوتش از جانب زن است و این آثار در نهایت، علقه خانوادگی را مستحکم تر می کند.
ص: 50
عشق رمانتیک که امروزه نیز به عنوان یک امر زیربنایی در ازدواج قلمداد می شود، به همین قدرت زنانه برمی گردد. زن توانسته است، با همه ناتوانی جسمی، مرد را به عنوان خواستگار به آستانه خود بکشاند، مردها را به رقابت با یکدیگر وادار کند، با خارج کردن خود از دسترس مردان، عشق رمانتیک به وجود آوَرَد، مجنون ها را به دنبال لیلی ها بدواند و آنگاه که تن به ازدواج با مرد می دهد، عطیه و پیشکشی از او به عنوان نشانه ای از صداقت او دریافت دارد.
زن به کمک عفافش، غیر قابل دسترس تر از مرد است و این توانایی را دارد که مرد را به دنبال خود بکشاند و او را وادار کند که برای جلب رضایتش تلاش کند؛ زیرا زن، خود را رایگان در اختیار مرد قرار نمی دهد و مرد باید برای ابراز عشق و علاقه و صداقتش، هدیه و بخششی را به زن تقدیم کند.
مرد در مقابل غریزه، از زن ناتوان تر است. این خصوصیت، همواره به زن فرصت داده که دنبال مرد نرود و زود تسلیم او نشود و برعکس، مرد را وادار کرده که به زن اظهار نیاز و برای جلب رضایت او اقدام کند. یکی از این اقدامات، این بوده که برای جلب رضای او و به احترام موافقت او، هدیه ای نثار او می کرده است.(1)
استاد مطهری معتقد است:
زن از این جهت با حیاست که می خواهد، این برگ برنده را همواره نگه دارد. مهر، با حیا و عفاف زنان یک ریشه دارد. زن با الهام فطری، دریافته که عزت و احترام او، به این است که خود را رایگان در اختیار مرد قرار ندهد و به اصطلاح، شیرین بفروشد.
[زن به کمک] همین قدرت زنانه است که توانسته در طول تاریخ، شخصیت خود را حفظ کند؛ به دنبال مرد نرود و مرد را به عنوان خواستگار به آستانه خود بکشاند و هر موقع که از این نقطه قوّت خود استفاده کرده، توانسته چنان مردان را به جان هم اندازد که گاهی به نابودی و مرگ آنان ختم شده است. زن توانسته حیا و عفاف را شعار خود قرار دهد؛ بدن خود را از چشم
ص: 51
مرد مستور نگه دارد و خود را اسرارآمیز جلوه دهد؛ الهام بخش مرد و خالق عشق او باشد؛ هنرآموز و شجاعت بخش و نبوغ آفرین او واقع شود؛ در او حس تغزل و ستایش گری به وجود آورد و او به فروتنی و خاکساری و ناچیزی خود در مقابل زن ببالد. همان قدرت توانسته است مرد را وادار کند که هنگام ازدواج، عطیه ای به نام مهر تقدیم کند.(1)
استاد مطهری، مهر را تدبیر آفرینش در وجود انسان می داند و تحلیل مادی صرف را کنار می گذارد و در نهایت نیز جنبه معنوی مهریه را با ارزش تر می داند، هرچند تنها به بیان ارزش معنوی آن بسنده نمی کند. به نظر این اندیشمند وارسته:
مهر، تدبیری از ناحیه قانون خلقت، برای بالا بردن ارزش زن و قرار دادن او در سطح عالی تری است. مهر به زن شخصیت می دهد و ارزش معنوی مهر برای زن، بیش از ارزش مادی آن است.(2)
بنابراین دیدگاه، جنبه معنوی مهریه، آشکارتر و مؤثرتر از جنبه مادی آن است. بدین دلیل که مهریه، نشانه راستی و جلوه وفاداری مرد است و هرگز نباید ارزش آن را به قیمت زن یا این گونه امور پایین آورد.
در قرآن کریم نیز مهر، هدیه و پیشکش از سوی مرد به زنان معرفی می شود. خداوند در قرآن کریم آشکارا بیان می کند که مهر، عنوانی جز عطیه و پیشکش ندارد. همچنین اسلام، قوانین اقتصادی خود را چنان تنظیم کرده که مرد، حق هیچ گونه بهره برداری اقتصادی از زن را ندارد. در این صورت، چگونه می توان مهر را قیمت زن دانست؟
تقویت جنبه معنوی مهریه؛ یعنی اینکه مهریه برای ایجاد تعادل در ارتباط زن و مرد و عاملی برای تقویت جایگاه زن قرار داده شده است.
ص: 52
قرآن از مهر، به نحله تعبیر کرده است؛(1) یعنی مهریه، هبه و بخشش و پیشکش از ناحیه مرد برای زن است. براساس این آیه، بسیاری از اندیشمندان، مهریه را تنها یک هدیه می دانند و معتقدند کارکرد اصلی مهریه، مبارزه با طلاق یا چنین مواردی نیست، بلکه مهریه، هدیه ای است که رضایت و اعتماد و دل خوشی زن را به دنبال دارد. از آنجا که در قرآن کریم، از مهریه به عنوان صدقه و نحله یاد شده است، این تعبیر بر این نکته دلالت دارد که مهر، هدیه ای است از جانب مرد به زن که برای نزدیک و مهربان ساختن قلب ها پرداخت می شود.
فقیهان در بحث از ضرورت یا بی تأثیری مهر در عقد نکاح، به این نتیجه رسیده اند که عقد نکاح بدون مهر، صحیح است و حتی شرطِ ندادن مهر نیز عقد نکاح را باطل نمی کند؛ زیرا نقش اصلی مهر، در واقع هدیه بودن است.(2)
فلسفه وجودی مهر نیز این است که مرد بدون آنکه فکر تملک زن را به ذهن خود راه بدهد، برای ایجاد دوستی و صمیمیت خانوادگی، باید مالی را به عنوان هبه مقرر شده، به زوجه تملیک کند.(3)
مهر، هدیه ای است که مایه خشنودی و اطمینان خاطر زن می شود و در اصل، به جهت عاطفی، زنان از هدیه گرفتن و مردان از هدیه دادن ارضا می شوند. این ویژگی، در سرشت زنان و مردان به ودیعه نهاده شده است. مهریه، ابزاری است در خدمت این ویژگی فطری و روانی زنان و مردان.(4)
ص: 53
هدیه حتی اگر ارزش مادی زیادی نداشته باشد، از جهت معنوی باارزش است؛ زیرا نشان می دهد که مرد با درون پاک و قلب سرشار از صفا و محبت، زن را می خواهد. جنبه نمادین این هدیه ها در جامعه اجازه نمی دهد که به ارزش مادی آن به درستی توجه شود.
این تفسیر از مهر را برخی از نویسندگان ردّ کرده اند. آنان بر این باورند که نمی توان مهریه را هبه و بخشش صرف دانست؛ زیرا هبه و بخشش در اسلام، احکامی دارد که با شرایط مهریه سازگار نیست. از جمله اینکه بخشش را همواره می توان پس گرفت و الزامی در پرداخت آن نیز وجود ندارد، درحالی که پرداخت مهریه واجب است و مرد حق هیچ گونه پس گیری ندارد. نحله نیز که در قرآن آمده، به معنای پایبندی به نوعی مذهب است. نحله از انتحال مشتق شده و به معنای دین داری است، چنان که گفته می شود: فلانی آن مذهب را برگزید. همچنین هبه، عقدی است که احکام و مقررات ویژه دارد، در صورتی که در مهر اثری از آن گونه احکام دیده نمی شود.(1)
بیشتر مفسران و لغت نویسان معتبر، مخالف این هستند که نحله در این آیه به معنای دین داری باشد. آنان، نحله را در این آیه به معنای هدیه دانسته اند. درباره اینکه مهریه چگونه هدیه ای است که پرداخت آن الزامی است، برخی گفته اند مهریه، هدیه ای از سوی خداوند برای زنان است. بدین مناسبت که مهریه، پیش از اسلام، مالی بود که پدر عروس آن را تحویل می گرفت و قیمت زن به شمار می آمد و در واقع، ابزار و نشانه موقعیت فرودست زن ها بود. بدین ترتیب، خداوند این سنّت پست و توهین آمیز را برداشت و مهریه را به خود زن اختصاص داد و نشان داد مهریه به پدر عروس یا کس دیگری
ص: 54
تعلق ندارد. صداق، در مقابل تمتع و لذت جویی مرد از زن نیست؛ زیرا خداوند، فایده های نکاح - ارضای شهوت و صاحب فرزند شدن - را میان زن و مرد، مشترک قرار داده است. پس حکمت این مسئله که خداوند، مرد را به پرداخت مهریه امر کرده، در مرحله نخست، گویای عطیه بودن مهر از سوی خداوند به زن است. بر این اساس، برخی مهریه را هدیه می دانند و برخی دیگر آن را قبول ندارند.
پیشامدهایی از قبیل جدایی و از هم پاشیدن زندگی یا مرگ شوهر، تهدیدکننده زندگی زناشویی اند. این گونه حوادث، زن را یک باره در وضع دشوار، ناگوار و بحرانی قرار می دهد و او باید در موقعیت های جدید، مسئولیت هایی را ایفا کند که از پیش برای آنها آمادگی نداشت و برعهده مرد بود. تا زمانی که زن برای این وظایف جدید آمادگی یابد، باید از او برای رویارویی با این وضع پیش آمده حمایت شود. زن طلاق گرفته، مانند دیگر انسان ها نیازمند سرپناه، مسکن، خوراک و پوشاک مناسب است، ولی گاه کسی نیست که این امکانات را برای او فراهم کند. همچنین پس از مرگ شوهر ممکن است ورثه، اموال شوهر را میان خود قسمت کنند، در حالی که زن بیشتر بدان نیازمند است و پس از مرگ شوهر یا جدایی از وی، باید از امکانات اولیه زندگی برخوردار باشد تا بتواند به گونه ای شایسته و به دور از هرگونه ذلت به زندگی ادامه دهد. در همه مواردی که به آنها اشاره شد، مهریه، ابزاری است که می توان از آن در برابر این گونه رویدادها و موقعیت ها بهره برد و با آن، به حمایت از زن برخاست. مهر، یعنی ذخیره زندگی آینده زن که می تواند دست کم برای مدتی که زن وضع روشنی برای زندگی آینده خود پیدا نکرده است، کمکی مؤثر برای او باشد.
ص: 55
بنابراین دیدگاه، سفارش آموزه های روایی بر دوری از مهریه های کم، بدین دلیل است که مهریه های بسیار پایین و ناچیز نمی تواند عامل حمایتی مناسبی برای زن باشد.(1)
ساده ترین اِشکالی که بر این دیدگاه وارد است، ناسازگار بودن آن با دستورهای ارزشمند اسلام در آسان و کم گرفتن مهریه است. در نتیجه، کارکردهای تعریف شده برای مهریه را باید بهتر شناخت و همان ها را نیز از مهریه توقع داشت و دیگر نیازها را از راه های مؤثرتری تأمین کرد.
با دقت در مجموعه آموزه های دینی و سیره دین داران درباره مهریه درمی یابیم مهریه، ضامن پایداری زندگی زناشویی، جبران زحمت های زن در خانه و پرداخت کمبود حقوق مالی وی نمی شود، بلکه مهریه بیشتر نوعی عامل معنوی و حمایتی به شمار می آید. تعبیرهای قرآنی مانند نحله به معنای هدیه، و صداق به معنای صدق و صفا می تواند تأییدی بر همین معنا باشد. مهریه، نشانه ای از بزرگواری نفس و بلندی جایگاه و پاکی سرشت زن است و اعتماد وی به زندگی و خودباوری او را نسبت به گوهر وجودی اش بیشتر می کند و به این باور می رسد که زندگی زناشویی، عامل خوشبختی، بهروزی، سعادتمندی و مهرورزی است. همچنین درمی یابد در زندگی، شریکی همدل و همراز برای او هست که در همین ابتدای زندگی برای بنای پایه های زندگی و استحکام آن، سخاوتمندانه می بخشد. البته رسیدن به این خواسته ها زمانی ممکن است که مهریه یا دست کم بخشی از آن، در ابتدای زندگی به زن پرداخت شود. مهریه هایی که به صورت نسیه برعهده مرد قرار می گیرند، گاه برای دستیابی به چنین هدف هایی کارآیی بالایی دارند، ولی کارکردشان
ص: 56
کم رنگ تر است؛ زیرا در تقدیم هدیه نقدی، لذت و انسی است که در مهریه نسیه وجود ندارد. به ویژه اگر این توافق ضمنی در جامعه وجود داشته باشد که مهریه، دینی است که هیچ گاه به زن پرداخت نمی شود، ارزش و تأثیر مثبت مهریه، پنهان و ناکارآمد باقی خواهد ماند. هر چند قبول هزینه ای با عنوان مهریه، بدین معناست که مرد به ارزش و جایگاه زن در خانه معترف است و به این باور رسیده که برای دستیابی به زن باید هزینه ای بس باارزش بپردازد و همین جنبه معنوی مهریه، از شخصیت والای زن خبر می دهد. «در مهر جنبه معنوی بیشتر مورد نظر است، نه جنبه مادی آن تا از این راه، نشانه ای از بالا رفتن قیمت زن باشد، بلکه عاملی است برای احترام به آبرو و شخصیت او و توجه به بزرگی و مقام او».(1)
اگر به نام هایی که قرآن به هزینه های زندگی داده دقت شود، می توان پی برد که صداق، هزینه خریدن زن نیست، بلکه پذیرش بزرگی زن و امر ازدواج است.
دختران جوان با هزاران امید و آرزو، چشم به شروع یک زندگی موفق دارند، با این امید که در زندگی مشترک به خواسته ها و هدف هایشان برسند. آنان در این راه، از جان مایه می گذارند و در کنار مردان برای رشد و شکوفایی زندگی مشترک می کوشند و از سرمایه جوانی، توان و شادابی شان در این راه می گذرند. آنان شخصیت و جایگاهی را که در طول سال ها همت و کوشش به دست آورده بودند، برای رشد و کمال مشترک خرج می کنند و در حقیقت، همه هستی شان را امیدوارانه به پای زندگی مشترک، می ریزند. زنان با قبول زندگی زناشویی، بسیاری از چیزها را از دست می دهند و در مقابل، می توانند با دوراندیشی و همکاری با شوهران، به هدف های تازه تری برسند.
ص: 57
در جوامع ما دختر شوهر نکرده، موقعیت و جایگاه ویژه ای دارد که زنان شوهر کرده، از چنین جایگاهی بی بهره اند. خواستگاران زیادی که سراغ دختران شوهرنکرده می آیند، کمتر به سراغ شوهر کرده ها می روند. پس مردی که بعد از گرفتن جایگاه پیشین زن، وی را رها می کند و در وضعی دشوار قرار می دهد، باید هزینه ای را با عنوان مهریه به او بدهد تا یاری رسان او در این موقعیت سخت و جدید باشد. به همین علت، برخی افرد، مهر را نوعی جبران خسارت در پیمان زناشویی به شمار آورده اند؛ خسارتی که از زناشویی ناشی شده است. بدین ترتیب، بدیهی است میان زن ازدواج کرده و زن ازدواج نکرده، از نظر امکانات جدید، تفاوت فراوانی وجود دارد.
مهریه، پشتوانه اجتماعی و اقتصادی برای زن است؛ زیرا در صورت جدایی از همسر، آسیب هایی که از نظر روحی، اجتماعی و حتی مالی به مرد وارد می شود، کمتر از زن است. مرد با توان بدنی خود، بهتر و آسان تر می تواند در جامعه به کار و تلاش بپردازد و زندگی خود را تأمین کند، ولی یک زن رها شده و طلاق گرفته - اگر کارگر یا کارمند نباشد - دست خالی و بی پناه می ماند و در جامعه احساس نگرانی می کند و در این شرایط، مهریه، کمکی اندک به وی در تأمین معاش و پاسبان عفت و احترام اوست. افزون بر آن، امکان تشکیل زندگی مجدد برای مرد بیشتر فراهم است تا زن مطلّقه. پس مهریه در واقع، کمی از خسارت و زیان های وارد بر زن را جبران می کند و مایه دل گرمی او و اندوخته ای است که سبب می شود بهتر و امیدوارتر در خانه به کار و تلاش بپردازد و خود را، حتی از نظر مادی بی پشتوانه حس نکند.(1)
براساس این نوع رویکرد به مهریه، باید میزان آن را هنگام عقد بالا گرفت تا جنبه حمایتی و پشتوانه ای آن محکم تر باشد، درحالی که اسلام بر کم گرفتن مهریه سفارش می کند. ضمن آنکه برخی از زنان طلاق گرفته،
ص: 58
امروزه به دلیل شاغل بودن، بی سرپناه نمی مانند، همچنین امروزه عوامل حمایتی دیگری مانند بیمه، نقش پشتوانه را برای زن ایفا می کنند. البته نقش مهریه به عنوان یک عامل حمایتی پذیرفته شده در قانون، انکارناپذیر است؛ زیرا تنها تعداد محدودی از زن ها شاغلند و بیشتر زنان از این چرخه بیرون می مانند. بیمه نیز در عمل چنین کارکردی دارد؛ زیرا بیمه به دیگر شرایط اجتماعی وابسته است، ولی مهریه به عنوان عامل حمایتی همگانی، همواره در اختیار زنان است.
یکی از دغدغه های جنبش های مدافع حقوق زنان، کار زنان در خانه است. آنان بر این باورند که کار زنان در خانه بدون مزد می ماند و مردان ارزش آن را نادیده می گیرند. همچنین ساعت کار زنان در خانه بیش از ساعت کار مردان در بیرون از منزل است، ولی چون کارهای خانگی را انجام می دهند، به چشم نمی آید. بدین ترتیب، پایگاه اجتماعی درخور شأن خود را ندارند و حقوقشان تباه می شود.(1)
اسلام کار در خانه را جزو وظایف زن نمی داند و زنان اگر بخواهند، می توانند در قبال این کارها مزد دریافت کنند، هرچند آنان از نظر اخلاقی خود را موظف می دانند که این گونه کارها را انجام دهند. در واقع، هنجارهای اجتماعی موجود در جامعه، بر عهده گرفتن این گونه کارها را از زنان می خواهد، به ویژه از زنانی که بیرون از خانه شاغل نیستند و همیشه در خانه به سر می برند. حال باید پرسید آیا در نظام اسلامی، در ازای این وظایف - حداقل اخلاقی - حقوق و مزدی تعریف شده است؟ برخی بر این باورند که مهریه، پاداش و قدردانی از زحمت ها و تلاش های بی وقفه و بی منت زنان در
ص: 59
خانه است؛ زیرا در غیر این صورت، این بخش از کارها بدون اجر و مزد می ماند.
زن در محیط خانه، خود را با مسئولیت های متعدد و متنوع روبه رو می بیند؛ از تمکین شوهر و سرپرستی فرزند گرفته تا انجام دادن انواع کار خانگی مانند نظافت، پختن غذا و میهمان داری. برخی فعالیت های اقتصادی همچون قالی بافی، دامداری و کشاورزی را نیز در برخی جوامع روستایی باید به وظایف پیشین افزود. افزون بر آن، ضرورت کار کردن در محیط های اداری و سازمانی با هدف کمک به تأمین نیازهای ضروری خانواده، در بسیاری از خانواده های شهری، مسئولیت هایی است که انجام دادن آن به حق یا باطل، به زن سپرده شده است. او نیز برای ایفای درست همه این وظایف طاقت فرسا به اجبار، و در بخشی از حیطه های آن، از روی عواطف انسانی و دغدغه های اخلاقی، تمام سرمایه های وجودی خویش را به کار می گیرد و در ازای آن، از پاداش مناسب محروم است. بنا بر این دیدگاه، تشریع مهر، اقدامی است خردپسند یا از روی دلسوزی، به منظور جبران اندکی از انبوه خدمات ارزشمند او در محیط خانواده نیز معادلی است هر چند نارسا برای انجام دادن مسئولیت های متعددی که پیوند زناشویی، وی را بدان پایبند ساخته است.(1)
این دیدگاه ها با اشکال های متعددی روبه روست. استقرار نصف مهر به مجرد انعقاد عقد و لزوم پرداخت آن قبل از هر گونه خدمت، یکی از اشکال های وارد شده بر این دیدگاه است.
یکی از اشکالاتی که بر نظام حقوقی اسلام گرفته می شود، این است که چرا حق الارث مردان، دو برابر زنان است؟
ص: 60
پاسخ های فراوانی به این مسئله داده شده که از جمله این پاسخ ها، جبران شدن این تفاوت به وسیله مهریه ای است که به زن پرداخت می شود.
در توضیح مطلب باید به سه نکته توجه کرد: مطلب اول آنکه، خداوند قوانین حقوقی مربوط به زن و مرد را با در نظر گرفتن تفاوت های فیزیکی، روانی و با توجه به دیگر احکام شرعی زن و مرد، وضع کرده است. نکته دوم آنکه نظام حقوقی اسلام، بر پایه مصلحت هایی است که خداوند متعال برای وضع قوانین در نظر گرفته است. سومین نکته آن است که این نظام حقوقی دارای اجزا و عناصری است که با یکدیگر در ارتباط هستند و نباید قانونی را جدا از دیگر قوانین بررسی کرد، بلکه باید به همه قوانین حقوقی اسلام به صورت مرتبط با هم نگریست.
بر این اساس، می توان گفت با توجه به شرایط زن و مرد و تفاوت های فیزیکی و روانی آن دو و اینکه مرد باید در پی تلاش اقتصادی برای برآوردن نیاز زندگی آینده خود باشد، به عبارت دیگر نفقه زندگی برعهده وی نهاده شده و از این نظر زن مسئولیتی ندارد، بایسته است برای تأمین شدن هزینه زندگی بخش بیشتری از ارث به او برسد. در نتیجه حق زن کمتر خواهد شد، ولی شارع مقدس این کمبود مالی را به وسیله تشریع مهریه و واجب بودن آن جبران کرده است. در واقع، واجب کردن مهریه برای زن، حکمی است برای جبران حق الارث او.
سُئِلَ ابا عبد الله علیه السلام: لِأی عِلَّةٍ صَارَتِ المیراثُ لِلذَکَرِ مِثلُ حَظَّ الاُنثَیَیْنِ؟ قال لَمّا جَعَلَ لَها مِنَ الصِّداقِ.(1)
از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند: چرا ارث مردان دو برابر زنان شده است؟ حضرت در پاسخ فرمود: زیرا زنان از مهر بهره مند می شوند.
ص: 61
اسلام برای زن، جایگاه بسیار ویژه و والایی را تعریف کرده و یکی از دلایل آن، به رسمیت شناخته شدن مالکیت زن در این مکتب نورانی است؛ حقی که حتی تاکنون در حقوق کشورهای به ظاهر پیشرفته نیز به طور کامل رعایت نشده است.(1)
مهریه، یکی از ابزارهایی بود که به کمک آن، حق مالکیت زنان آشکارا اعلام شد. پیش از اسلام، مهریه را به پدر زن می دادند و قیمت زن خوانده می شد، ولی اسلام بر این سنت خط بطلان کشید و مهریه را حق خالص زن قرار داد؛ حقی که فقط خود او می تواند آن را تصاحب کند و هیچ کس دیگر این حق را ندارد که مهریه او را بگیرد. در واقع، مهریه، ملک زن است و اسلام، حق مالکیت او را به رسمیت شناخته است. برخی این کارکرد ویژه را اصلی ترین فایده مهریه دانسته اند.
جدا از کار زنان در خانه، نقش زنان در فعالیت اقتصادی در مقایسه با مردان کمتر است. یکی از دلایل این مسئله، نبودن زمینه های مناسب برای مشارکت زنان در ساختار اجتماع است. در این میان، برای آسان تر و روان تر شدن فعالیت زنان در امور اقتصادی، می توان از مهریه کمک گرفت. البته این تحلیل آن گاه معنا می یابد که مهریه، به طور نقد به زنان پرداخت شود و با این امکان مالی، زنان بتوانند از آن برای پیشبرد هدف ها و امور اقتصادی خویش بهره گیرند. نیز از این رهگذر، افزون بر جبران کمبود سهم الارث، دست کم به بخشی از حقوق طبیعی ناشی از کار و فعالیت پیاپی و ایفای نقش های مثبت و گاه بی مانند خود در اجتماع دست یابند. همچنین در اختیار داشتن این
ص: 62
سرمایه می تواند افزون بر تأمین امنیت خاطر، آنان را در انجام دادن کار و فعالیت اجتماعی و سرمایه گذاری در عرصه های مناسب یاری برساند.(1)
مهریه، نه تنها در زندگی زن کارکرد و آثار مفیدی دارد، در مواردی تأثیر مثبتی هم بر مرد دارد و جایگاه و هویت او را نیز قوّت می بخشد.
با توجه به برخی تعبیرهای قرآنی، مهریه نشانه صدق و صفای مرد است. براین اساس، هزینه کردن مرد برای مهریه، گواهی بر استواری و پایبندی او به عقد ازدواج است و نشان می دهد که مرد، با صفای باطن و در کمال درستکاری، ازدواج را پذیرفته است و قصد نیرنگ زدن ندارد؛ زیرا در غیر این صورت، هیچ گاه پرداخت هزینه مهریه را نمی پذیرفت. مهریه را صداق نامیده اند؛ زیرا بر صدق پرداخت کننده آن دلالت دارد(2) و قانون گذار برای اثبات علاقه مرد به زن، مقرر کرده است که مرد هنگام ازدواج، مالی به عنوان مهر به زن بدهد.
بدون شک، کسی که برای چیزی هزینه می کند، در مقایسه با کسی که بدون صرف هیچ هزینه ای آن را به دست می آورد، نسبت به آن چیز جدی تر و پایبندتر می شود. براساس دیدگاه «تعارض یا هماهنگی شناخت» از لئون فیستنگر، کسی که برای پذیرفتن کاری یا پذیرش عضویتی، هزینه بیشتری پرداخت کرده باشد، باید خود را به تحمل پذیر بودن بیشتر وادارد. حال آنکه پرداخت هزینه برای اثبات وفاداری به چیزی شاید همیشه کارساز نباشد. ازاین رو، مهریه نشانه راستی و صداقت مرد است و به ندرت، ابزاری کارآمد برای جلوگیری از هر نوع سرپیچی مرد و تضمینی برای وفاداری همیشگی مرد است.
ص: 63
برخی از نویسندگان، مخالف مهریه اند و معتقدند مهریه برای زن، نه تنها فایده و کارکردی ندارد، بلکه برعکس، مایه توهین و تحقیر زنان است؛ زیرا مهریه به سان قیمت زنان است و زنان را مثل برده می سازد که می توان آنان را در ازای مبلغی خرید. امروزه که برده داری در جهان پایان یافته است، باید پرونده مهر نیز بسته شود و پایان یابد.(1)
آنچه عشق و محبت را از عرصه مسائل جنسی و زناشویی دور کرده است، ازدواج بر پایه مهریه و شیربها است. در واقع، از مرد خواسته می شود در ازای ازدواج، به دختر پول بپردازد و این امر، ازدواج را به فرآیندی اقتصادی و اجتماعی و نه نهادی برخاسته از عاطفه و مهر تبدیل کرده است.
بعضی دیگر، از آن جهت با مهریه مخالف هستند که می گویند رسم مهریه، از دوران جاهلیت به جا مانده و امروز کارکرد اصلی خود را از دست داده و به اصطلاح، تاریخ آن گذشته است. خانواده ایرانی حامل دو فرهنگ است؛ از یک سو به فرهنگ غرب گرایش دارد و از یک سو به جاهلیت. به عبارت دیگر، در کشور ما می خواهند خودشان را هم با مظاهر تمدن اروپایی هماهنگ کنند و هم با ازدواج بدون مهریه که یادگار سنت جاهلی است، مخالفند.(2)
در پاسخ به این ایراد باید گفت: اگر منظور از سنّت جاهلی، این است که مهریه از دوران پیش از اسلام باقی مانده است، درست است، ولی هنر اسلام در این است که از این سنّت به بهترین شکل بهره برده و با دگرگونی هایی، کارکرد منفی آن را به کارکرد مثبت تبدیل کرده است. تعبیر اسلام از مهریه، هدیه است و هدیه در هیچ جای دنیا با قیمت و بها برابر نیست. البته اسلام با
ص: 64
شیربها به شدت مخالف است و نویسندگان مخالف مهریه نیز نتوانسته اند به روشنی، مفهوم مهریه را از شیربها جدا کنند.
گفتنی است پندار نادرستی که در دنیای سنّتی و جهان به ظاهر نوگرا بر سر مهریه شکل گرفته و از این رهگذر، رویارویی منتقدانه برخی از نحله های فمینیستی را با دین و به ویژه اسلام سبب شده است، بیشتر با حقیقت شیربها سازگار است و نه مهریه. شیربها از پیامدهای دوران تیول داری و برده داری - که به زن به چشم کالا نگریسته می شد - به شمار می رود. دورانی که ارزش انسانی زن را بسان یک کالای تجاری کاهش می داد. حال آنکه چنین برداشتی از مهریه به کلی با حقیقت آن ناسازگار است. باری، شیربها به ولی دختر تعلق می گرفت و از شرط ها و رکن های اصلی نکاح به شمار می رفت. ازاین رو، موافقت یا مخالفت ولی با شیربهای پیشنهادی، عامل تعیین کننده در ازدواج بود، بدون آنکه خرسندی یا نارضایتی دختر، جایی برای بحث داشته باشد.
مهریه، مرکز بحث را به دختر برمی گرداند و از نفوذ ولی در این زمینه به شکل مؤثری کاسته می شود. یکی از اموری که معقول بودن سنّت مهریه را تأیید می کند، توجه عمومی به این مسئله است. پژوهش هایی که در سال 1374 انجام شده است، نشان می دهد از هر پنج نفر، چهار نفرشان با مهریه موافق بوده اند. این پژوهش نشانه پذیرش تشریع مهریه از سوی عموم مردم است.(1)
به طور کلی، کارکرد مهریه را از دو جنبه می توان ارزیابی کرد:
مقصود این است که کدام کارکرد و فایده مهریه برای عموم مردم با اهمیت تر است؟
با قضاوت درست درباره آنچه در جامعه می گذرد، درمی یابیم که بیشتر مهریه ها به صورت نسیه است و زن تا آخر عمر، آن را از شوهر درخواست
ص: 65
نمی کند، مگر اینکه زندگی شان در معرض فروپاشی قرار بگیرد. این مطالبه نکردن مهر به سبب اندیشه حاکم بر جامعه است. در این طرز فکر عمومی، زن اموال خود را از شوهر جدا نمی داند و آنچه را در اختیار شوهر است، متعلق به خود می داند. در نتیجه، مطالبه نکردن مهریه، نشان صمیمیت و یکرنگی زن و شوهر است.
مقصود بیشتر اندیشمندان که به پیامدهای مثبت مهریه اشاره می کنند، مهریه ای است که به زن پرداخت می شود. این مهریه را مرد، هم می تواند در ابتدای زندگی بپردازد و هم در طول مدت زندگی. بیشتر این صاحب نظران درباره این رویه عرف که مهریه فقط در قباله ازدواج قید شود و پرداخت آن به زن هرگز مورد نظر نباشد، بحثی ندارند و معلوم نیست که حتی آنان همین آثار مثبت را برای این نوع مهریه نیز پذیرفته باشند. آنان به الگوی پیشنهادی شرع در فقه و آیه و روایت از مهریه نظر دارند و درباره رویه واقعی موجود در جامعه سخن نمی گویند.
مقصود این است که آیا کارکردها و فایده های مهریه ریشه شرعی دارد یا خیر؟ در این ارزیابی، سازگاری یا ناسازگاری آثار مهریه با ملاک های دینی بررسی می شود. برای فهم همخوانی یا ناهمخوانی کارکرد مهریه با شرع، چند نکته را باید در نظر گرفت:
الف) آنچه در برخی آموزه های روایی با عنوان حکمت یا فایده و کارکرد مهریه آمده است، ملاک قطعی برای قضاوت نیست؛ زیرا در این روایت ها، کارکردها و پیامدهای مهریه، کامل بیان نشده است.
ب) معیار قضاوت ما، رویه حاکم بر فضای بحث در مجموعه ادبیات دینی است. البته تعبیرهای قرآنی درباره مهریه مهم ترند.
بنابراین، مهریه، هدیه ای است که شوهر به زن می بخشد و کارکرد اصلی آن، بزرگداشت، احترام و نکوداشت شخصیت زن و نشانه وفاداری و
ص: 66
درستکاری مرد است. مهریه، هدیه ای است که بیشتر جنبه معنوی آن موردنظر است؛ هر چند به طور طبیعی، برخی آثار مادی مانند جبران حق الارث زن یا جبران زحمت های او برای خانواده نیز در پی دارد، ولی نخستین هدف مهریه، احترام گذاشتن به جایگاه و شخصیت زنان در خانواده و اجتماع است. البته این هدیه را نباید تنها در قالب هبه های فقهی تعریف کرد، بلکه مهریه را باید هدیه نمادین دانست که در جامعه ما همواره وجود داشته و در همه جوامع نیز به شکل های گوناگون رعایت می شود و اصلی استوار برای برقراری روابط اجتماعی به شمار می رود.
اسلام، این هدیه را به شکل ویژه و در قالب معیّن قرار داده و مهریه را مخصوص زن دانسته است. در مقابل مهریه، خانواده زن لازم نیست یک چیز مادی معادل پرداخت کند، بلکه مهریه تنها برای نشان دادن وفاداری مرد به زن است و به طور طبیعی زن نیز به مردِ وفادار محبت می ورزد؛ یعنی مهریه شکل عملی قانون جذب و انجذاب را در خانواده به وجود می آورد.
گفتنی است مهریه تعریف شده در شرع اسلام، با همان ویژگی های خود در صدر اسلام، اکنون در جامعه وجود ندارد. پس اگر چنین رویه نادرستی حاکم نمی شد، همگان می دانستند که تقدیم هدیه مرد به زن در ابتدای زندگی، چقدر زیبا و لذت بخش است. این هدیه، هیچ شباهتی به خرید و فروش ندارد، بلکه امری پسندیده و نکوست.
اگر معیار قضاوت، تعبیرهای قرآنی باشد، شاید این قاعده کلی درباره شرعی بودن یا نبودن مهریه درست باشد که هر چه کارکردهای مادی مهریه نسبت به کارکردهای معنوی آن بیشتر باشد، به همان اندازه از هدف های اصلی دین درباره مهریه دورتر می شویم. حتی در مواردی ممکن است به خلاف شرع نیز نزدیک شود، مانند اینکه زن مهریه را برای تأمین وسایل خانه یا برای هر منظور دیگری در اختیار شوهر قرار دهد یا اینکه مهریه تا اندازه ای بالا باشد که تصور پرداخت آن برای شوهر سخت و گاه ناممکن باشد.
ص: 67
در متون دینی، به ازدواج و تشکیل خانواده سفارش های بسیار زیادی شده است. اسلام با ایجاد مانع در راه ازدواج، مخالف است و از زمینه سازی برای آسان گرفتن این امر حمایت می کند. ضمن آنکه نیاز به تشکیل خانواده، امری ضروری، عقلانی و طبیعی است و فهم این مسئله بیان و دستور شرعی نمی خواهد.
امروزه بالا رفتن مهریه یکی از موانع مهم بر سر راه تشکیل خانواده و ازدواج جوانان به شمار می رود. این وضع، به شدت خانواده ها را نگران کرده است؛ زیرا بر اساس آموزه های دینی، مهریه، هدیه ای از سوی مرد به زن است و هدیه، بدون شک به منظور آسان ساختن امر ازدواج است و نباید مانعی برای ازدواج خوانده شود.
امروزه با توجه به بالا بودن مهریه در جامعه ما، دو نکته مهم را می توان بررسی کرد:
1. تفاوت آموزه های دین درباره مهریه؛ زیرا از یک سو برای مهریه مقدار مشخصی تعیین نشده است و بنا بر فتاوای فقها و مضمون آیه ها و روایت ها هر کسی به هر میزان که بخواهد، می تواند برای خود مهریه قرار دهد. از سوی دیگر، سفارش اسلام بر کم گرفتن مهریه است. همچنین مجموع سفارش اسلام، بر آسان گیری در امر ازدواج است و بدین منظور تأکید می کند که مقدار مهریه باید کم باشد. البته این مهریه کم باید به زن پرداخت شود و تنها نوشتن بر روی کاغذ و تنظیم سند کافی نیست.
ص: 68
برای جمع میان این دو حکم، می توان گفت سفارش اسلام بر کم گرفتن مهریه، اخلاقی و غیرضروری است و معنای دستور اخلاقی این است که مهریه ها به اندازه ای باشد که داماد را به زحمت نیندازد و مانعی بر سر راه ازدواج جوانان نشود. البته بعضی از عالمان دین، سفارش های اسلام بر کم گرفتن مهریه را واجب دانسته اند و نظرشان این است که مهریه نمی تواند، بیش از مهر السنه معادل پانصد درهم باشد.(1)
2. فاصله گرفتن آنچه امروزه در این زمینه رخ می دهد با احکام فقهی؛ توضیح آنکه تلقی مردم از مهریه، آن است که مهریه امری تشریفاتی است و پرداخت آن ضرورتی ندارد و تنها نمادی برای نشان دادن جایگاه دختر و خانواده اش است. از این دیدگاه، مهریه با توجه به جایگاه اجتماعی و خانوادگی دختر تعیین می شود و به طور غیر رسمی، نقطه های قوّت و ضعف و ویژگی های ظاهری او در نظر گرفته می شود و برای تعیین آن چانه زنی می کنند. در نهایت، این اندیشه و فرهنگ نادرست، به سرعت رشد می کند، به گونه ای که برخی از جوانان، از وحشت گرفتار شدن در دام مهریه های هولناک و سرسام آور، از ازدواج گریزان می شوند.
شاید به خاطر همین رویه عرفی، برخی گمان کرده اند که مهریه، قیمت زن است. البته اگر کسی به درستی از حقیقت مهریه در اسلام آگاه نباشد، همین برداشت نادرست از رویه عرف به ذهن او می رسد. این در حالی است که با دقت در آموزه های دین اسلام، درمی یابیم که مهریه، فقط هدیه ای است که مرد به زن می پردازد. در تقدیم هدیه، موقعیت خانوادگی و اجتماعی دو طرف به طور کلی در نظر گرفته می شود، ولی هرگز تک تک نقاط قوّت و ضعف طرف مقابل شمرده نمی شود و در واقع، چانه زدن در هدیه هیچ معنایی ندارد.
ص: 69
با توجه به این دو نکته تلاش خواهیم کرد راهکارهایی را بیابیم که مهریه را به جایگاه اصلی اش برگردانیم و با مهریه های نامعقول و بسیار زیاد مبارزه کنیم.
برخی بر این باورند که میزان مهریه، نشان از طبقه اجتماعی زوجین دارد. مفهوم این نظریه را تفاوت مهریه های افراد در طبقه های گوناگون روشن می کند. هر کس از هر طبقه، بسته به جایگاه خویش، مهریه خود را معیّن می کند. ازدواج، رابطه تبادلی و نوعی بده و بستان است. بده و بستان ها در گروه های بالای جامعه بیشتر روی می دهد. میزان مهریه نیز که نوعی از این بده و بستان هاست، از نظر عددی، بسیار رشد می کند. البته تعیین مهریه ضمن در نظر گرفتن طبقه افراد، با کارکرد اصلی مهریه در نگاه عرف که همان جلوگیری از طلاق باشد، بسیار هماهنگ است؛ زیرا مهریه های اندک در طبقه های بالای جامعه، از طلاق جلوگیری نمی کند. پس مهریه هر گروه باید مناسب با طبقه شان تعیین شود تا کارکرد خود را نیز از دست ندهد.
بنا بر نتایج پژوهشی درباره ازدواج و ویژگی های آن در ایران، در سال های 1340 تا 1344 میزان مهریه، به میزان تحصیلات بستگی داشت. هم بستگی میان این دو پدیده، به طور مستقیم و هم جهت افزایش می یافت؛ یعنی میزان مهر با افزایش سطح آموزش به سرعت بالا می رفت. به نظر می رسید که آموزش، عامل مؤثر و قطعی بر میزان مهریه بود. حال آنکه در عمل و با اعمال شیوه ای که چند متغیر را در تقاطع با یکدیگر قرار می داد، چنین به دست آمد که میزان واقعی وابستگی مهریه به تحصیلات چندان زیاد
ص: 70
نیست. برعکس آنچه بر هر دو پدیده سخت اثر می گذارد، میزان درآمد خانواده است.(1)
یکی از علل رشد بی رویه میزان مهریه در جامعه، نسیه بودن آن است؛ زیرا نسیه بودن سبب می شود دختر و خانواده اش با خاطری آسوده مهریه های سنگین پیشنهاد کنند و داماد و خانواده اش آن را بپذیرند. آنها مطمئن هستند که مهریه های سرسام آور، به پرداخت نیاز ندارند، مگر در صورتی که کانون خانواده از هم بپاشد که داماد نیز احتمال ضعیف از هم پاشی خانواده را، در شور و شوق اول زندگی به راحتی نادیده می گیرد. اگر مردان باور داشتند که مهریه را باید به زن بدهند، هرگز زیر بار مهریه های سنگین نمی رفتند و آن بدهی را که قدرت پرداختش را ندارند، نمی پذیرفتند. مهریه های زیاد، بهترین دلیل بر وجود این باور در جامعه است که مهریه، امری تشریفاتی و ظاهری است. در واقع، فرهنگ رایج در جامعه، از سفارش های اسلام در این زمینه فاصله گرفته است. اسلام هرچند پرداخت مهریه را در ابتدای زندگی و به صورت فوری لازم نمی داند، ولی بر اصل پرداخت آن اصرار دارد و آن را الزامی می داند. در جامعه امروزی، مهریه ها به صورت نسیه باقی می مانند، مگر در مواردی که زندگی در معرض فروپاشی قرار گیرد. در این موقعیت، مهریه عاملی برای دفاع یا کشمکش میان مرد و زن می شود. شاید ریشه برخی از این جنجال ها به همین زیادی مهریه برگردد؛ زیرا گاه خود زن این جنجال ها را به راه می اندازد که به مهریه زیاد برسد و مرد نیز به آن دامن می زند، تا جایی که زن ناچار شود بی توقع از زندگی او بیرون برود و جمله معروف «مهرم حلال و جانم آزاد» را بگوید.
ص: 71
در حقیقت، تأثیر نسیه بودن مهریه بر افزایش میزان آن، امری روشن است، ولی درک کامل چگونگی شکل گیری این رویه نادرست در جامعه دشوار است و عجیب به نظر می رسد که چرا مردان چنین ریسک بزرگی می کنند و چنین دِیْن هنگفتی را می پذیرند، درحالی که از سختی ها و پیامدهای آن آگاهند و دست کم می دانند اگر زن از این اهرم فشار استفاده کند، مایه خواری و بیچارگی آنان می شود.
عقل انسان در درک این معما سرگردان است که چگونه در جامعه ای که معامله های اقتصادی آن با دقت و هوشمندی بسیار بالا و محاسبه های دقیق صورت می پذیرد و در مقام داد و ستد، حساسیت های پست و بی ارزش را تجویز می کند، در مسئله مهر که هزینه ازدواج و نوعی تعهد مالی است و در هر صورت مرد باید بخش زیادی از ثروت خود را به دیگری تملیک کند، این چنین سهل گیرانه، سخاوتمندانه و فارغ از دغدغه متعارف عمل می شود. تنها دلیلی که برای توجیه این رویه انحصاری به نظر می رسد، این است که عرف موجود، به کلی این نوع تعهد را خالی از الزام حقوقی می انگارد و پایبندی به آن را تنها به عنوان یک آیین تشریفاتی و یک سنّت ملی یا مذهبی مرسوم، بر خود لازم و واجب می بیند.(1)
باید توجه داشت که نسیه بودن مهر، هر چند به ظاهر فریبنده است و در بیشتر موارد مشکل ایجاد نمی کند، در برخی موارد، مهریه های نسیه مطالبه می شود و جنجال ها و درگیری های زیادی را به بار می آورد. برای اثبات این امر، کافی است به دادگاه های خانواده و پرونده های مهریه توجهی کنیم تا معلوم شود، مهریه های سنگین چگونه عامل بدبختی عده ای از افراد شده است.
ص: 72
انسان ها دوست دارند، جایگاه خود را میان آشنایان تثبیت کنند و موقعیت خود را در میان آنان بالا ببرند. برخی برای رسیدن به این امر، امکانات مادی خویش را در معرض دید همگان قرار می دهند تا این امکانات، نشان دهنده اهمیت و بزرگی پایگاه آنها در جامعه باشد. یکی از جامعه شناسان دراین باره می گوید: «مصرف چشمگیر و نمایش چشمگیر نمادهای بلندپایگی، وسایلی هستند که انسان ها می کوشند تا از این راه در چشم همسایگانشان برتر جلوه کنند. در ضمن، برای خودشان نیز ارزش بیشتری قائل شوند».(1)
بسیاری به سبب رقابت و چشم و هم چشمی، مهریه های کلان و سرسام آور تعیین می کنند و می کوشند با مهریه زیاد، میان آشنایان، همسالان و هم قطاران خویش ابراز وجود کنند و خود را شبیه کسانی سازند که از نظر امکانات مادی در بالای هرم اجتماعی قرار دارند. چشم و هم چشمی، در بالا بودن مهریه تأثیر بسزایی دارد. حال باید پرسید چرا در زمان های قدیم، این چشم و هم چشمی ها در مهریه وجود نداشت؟ پاسخ این است که امروزه، به چند دلیل زمینه چشم و هم چشمی بیشتر فراهم شده است:
1. با رشد شهرنشینی، فاصله طبقاتی نیز در جامعه بیشتر شده است. بعضی از مردم در جامعه شهری، توان مالی و قدرت پرداخت هزینه های بسیار بالا را دارند. اینها به طور طبیعی، در زمان ازدواج، امکان خودنمایی و اسراف کاری های زیاد را دارند. پس دیگران نیز وسوسه می شوند خود را با آنها قیاس کنند. درحالی که پیش از این، امکان چنین ولخرجی های گسترده کمتر بود.
2. امروزه تعریف دارایی و نداری، تا حدودی عوض شده است. در گذشته، کسانی احساس فقر و نداری می کردند که از کمبود وسایل ضروری زندگی رنج می بردند، ولی امروزه کسانی که وسایل ضروری
ص: 73
زندگی را در اختیار دارند و تنها چون قدرت تهیه وسایل لوکس، تجملاتی و تشریفاتی را ندارند و در مقایسه با طبقه مرفه جامعه امکانات کمتری در اختیار دارند، از احساس نداری دروغین و خودساخته عذاب می کشند. در عصر اشراف سالاری، یعنی همان عصر بربریت، این سبک های اتلاف آمیزِ نمایش دارایی ها و چشم و هم چشمی ها، به طبقه تن آسای واقع در رأس هرم اجتماعی، منحصر بود. حال آنکه آن نمایش ها اکنون سراسر ساختار اجتماعی را فرا گرفته است. هر طبقه تا آنجا که می تواند، سبک زندگی طبقه بالاتر از خود را الگو قرار می دهد و با همه توانش می کوشد تا همانند آنها زندگی کند. در این میان، طبقه فقیر گرچه از نظر مادی در موقعیتی بهتر از گذشته قرار دارد، بیشتر از نیازمندان دوره های پیشین، در زندگی رنج می برد. نظام موجود، گرچه فقیر زحمت کش را به معنای مطلق، فقیرتر نساخته است، آنها را در نظر خودشان فقیرتر معنا کرده است.
پس امروزه نمایش هایی بسیار شدیدتر از گذشته در جامعه اجرا می شود. از سوی دیگر، عده بیشتری می کوشند در عمل از این نمایش ها پیروی کنند. بدین ترتیب، چشم و هم چشمی، در زندگی امروزی شدت می گیرد و مهریه، یکی از عرصه های چشم و هم چشمی می شود. گاه به علت حسادت ها و رقابت های خانواده دختر با دیگران، مبلغ مهریه تا حد غیرعاقلانه ای بالا می رود. گویا این خانواده ها مهریه را قیمت دخترانشان پنداشته اند، که روز به روز بر آن می افزایند.(1)
همان گونه که در بحث کارکردهای اجتماعی مهریه گفتیم، در نظر برخی، مهریه، ضامنی برای حق طلاق است. همین عامل سبب شده است که مقدار
ص: 74
مهریه، به صورت بی رویه رشد کند؛ زیرا مهریه وقتی از طلاق جلوگیری می کند که مرد توان پرداخت آن را نداشته باشد. پس تردید دختر درباره آینده اش، او را به افزایش مهریه تشویق می کند.
دیگر ویژگی ازدواج در ایران، سستی و ناایمنی نسبی آن است که این امر در دوره های پیش، نتیجه برخورداری مرد از حقوق مطلق در زمینه طلاق بود و امروزه بیشتر بر اثر دگرگونی شگرفی که در هدف و ساختمان و وظایف خانواده پدید آمده است، مطرح می شود. گرانی مهر و درج شرط های ضمن عقد، دو نوع تأمینی است که در برابر ناپایداری ازدواج، پذیرفته شده و بسیار رواج یافته است. امروزه ناایمنی ازدواج و سستی بنیان خانواده، در طبقات بالا بیشتر است. سنگینی مهر نیز تنها، نشانه آبرو و شخصیت خانوادگی و نتیجه انتظارهایی از نوع هوس تجمل نیست، بلکه ابزار دفاع در برابر ناپایداری زناشویی شمرده می شود.(1)
در ایلات تا این اواخر درباره مهر سخت گیری نمی کردند؛ زیرا طلاق معمول نبود و مهریه اندک پذیرفته می شد. از چندی پیش تأثیر زندگی شهری به ایلات هم رسیده و چون آینده زنان را تا حدودی نامطمئن ساخته، میزان مهر در میان آنان نیز بالا رفته است.(2)
در اینکه انگیزه جلوگیری از طلاق، عامل بالارفتن مهریه است، شکی نیست، ولی آیا واقعا مهریه می تواند این هدف را تأمین کند؟ به نظر می رسد جواب منفی باشد؛ زیرا ازدواج باید بر پایه ها و بنیان های قوی بنا شود. برای نمونه، پایبندی و دین داری مرد باید برای زن و خانواده زن ثابت شده باشد. در غیر این صورت، مهریه زیاد به تنهایی مشکل را حل نمی کند، چنان که یکی از روان شناسان دراین باره می گوید:
ص: 75
بارها و بارها در مشاوره با زوج های جوان، از نزدیک شاهد بودم که تنها مهرهای سنگین تضمینی برای ازدواج پایدار و زندگی آرام و سعادتمند نبوده، گاهی در ادامه زندگی و بروز ستیزه های خانوادگی و سوگ مندانه هنگام جدایی، برای دو طرف به ویژه خانم، مایه دردسر بوده است. در یک مورد، عروس خانم جوان بعد از اینکه متوجه اعتیاد همسرش می شود، پس از ناراحتی های فراوان و دردسرهای زیاد و در نهایت، درمان نشدن و اصلاح شوهر خودکامه و رسیدن به نقطه جدایی، با وجود بخشیدن مهریه خود به میزان یک هزار عدد سکه بهار آزادی، باز هم داماد معتاد و خودخواه، حاضر به طلاق توافقی نبود و با اندیشه اخاذی برای رضایت دادن به طلاق، مبلغ هفت میلیون تومان از خانواده دختر پول نقد می خواست که پس از چند جلسه مشاوره، مسئله به شکل شایسته ای حل شد. مشاهده صدها زوج جوان که بعد از دو - سه سال زندگی زناشویی، برای جدا شدن، در راهروهای دادگستری این سو و آن سو می روند و نیز تماشای رفتار و شنیدن صحبت های مصرّانه برخی از عروس خانم هایی که مهریه ای هزار سکه ای دارند و با چشم پوشی از همه حق و حقوق شرعی خود و گذشت از مهریه کلان، طالب جدایی و جاری شدن صیغه طلاق هستند، هر نظاره گر بینا و هوشمند را به اندیشه و تأمل فراوان وا می دارد.(1)
برخی از بزرگان، ریشه بالارفتن مهریه را، در روابط زن و مرد در گذشته می دانند و بر این باورند که در گذشته، زن استقلال اقتصادی نداشت، طلاق برای زن افزون بر بعد عاطفی، از نظر اقتصادی نیز نوعی تهدید به شمار می رفت و برای مرد مشکل اقتصادی ایجاد نمی کرد. مرد با آگاهی از این وضع، موقعیتش را در خانه، فرمان روایانه تفسیر می کرد. زیادی مهریه، تدبیری برای اصلاح ارتباط فرودست زن در روابط خانوادگی است. نبودن استقلال
ص: 76
اقتصادی و اجتماعی برای زن در گذشته، سبب ایجاد تنش های فعلی در روابط زن و شوهری و زمینه ساز مشکل اقتصادی در راه ازدواج جوان ها شده است.(1)
برخی دیگر، در مقابل تحلیل یاد شده معتقدند نوع زندگی جدید، عامل بالا بودن مهریه هاست. امروزه گونه جدیدی از روابط در جامعه شکل گرفته است. ویژگی اصلی زندگی امروزی، نوعی بی اعتمادی به همدیگر است. ریشه این اطمینان نداشتن در زندگی کنونی، به ضعف شناخت انسان ها از یکدیگر در جامعه برمی گردد.
پیش از این، بیشتر کسانی که کنار همدیگر زندگی می کردند، ریشه و تیره خانوادگی واحدی داشتند و از بدو تولد، در روستا در کنار هم زندگی می کردند یا دست کم همسایه هایی بودند که یکدیگر را به طور کامل می شناختند. امروزه، این وضعیت دگرگون شده است. کسانی که در محله های پرجمعیت شهرهای بزرگ در کنار هم زندگی می کنند، شناخت کافی از همدیگر ندارند. آنان با وجود شناخت ضعیفی که از یکدیگر دارند، مجبورند با هم تعامل اجتماعی داشته باشند و ازدواج فرزندان، دلیل ابتدایی این تعامل اجباری است، ضمن آنکه اعتماد کافی نیز به همدیگر ندارند. ازاین رو، ناچارند برای تضمین آینده فرزندان خویش، به مهریه های بالا متوسل شوند و با آن، آینده مبهم فرزندان شان را بیمه کنند.
پس زندگی امروزی به گونه ای سامان یافته که سبب بالا رفتن مهریه شده است. به ویژه آنکه عده ای از مردان، از این شناخت اندک متقابل، استفاده
ص: 77
ناشایست می کنند و ویژگی های منفی خود را از دید دختر و خانواده او پنهان نگه می دارند و حتی زنانشان را در نیمه راه رها می کنند. از سوی دیگر، برخی از دختران از این شرایط به زشتی بهره می برند و با ازدواج کردن، درصدد به دست آوردن سرمایه مرد هستند و قصد عاقلانه و پایدار زندگی کردن را ندارند. همه این شرایط، به افزایش مهریه دامن می زند.
در شهرهای بزرگ و صنعتی مانند تهران که ارتباط های اجتماعی محدود شده است و مردم از آشنایی کامل یکدیگر محروم مانده اند، شاید مبلغ مهر، بهترین تضمین برای سرنوشت آینده زن باشد.(1)
با نگاهی دقیق تر، باید گفت که ساختار جامعه جدید، اگر در افزایش مهریه تأثیر داشته باشد، به دلیل بیم زنان و خانواده آنها درباره سرنوشت آینده شان است. بنابراین، بیم از آینده، سبب بالا رفتن میزان مهریه شده است.
یکی از عوامل بالابودن مهریه را می توان سن مناسب دختران دانست. در پژوهشی از عده ای از دختران ساکن قم و کرج که در طول دهه 70 ازدواج کرده بودند، آمار گرفته شد. این آمار نشان می داد مهریه کسانی که در حدود 16 تا 28 سالگی ازدواج کرده بودند، در مقایسه با دیگر افراد بالای 28 سال، بیشتر بود. هر چند این پژوهش در دامنه بسیار محدود انجام شد، شواهد دیگر نیز نشان می دهد که سن مناسب در زمان فعلی، در همین حدود است. علاوه بر سن مناسب، ویژگی های ظاهری، مانند زیبایی دختر نیز به طور قطع در میزان مهریه می تواند اثرگذار باشد. هر چند این واقعیت را نمی توان نادیده گرفت که «جمال» در رغبت بر تعهد به مهریه بیشتر اثر می گذارد. همچنین ویژگی های دیگری مانند موقعیت خانوادگی دختر، میزان تحصیلات و شغل
ص: 78
او نیز در میزان مهریه اثر می گذارند.
گمان می رود بیم از آینده ای نامعلوم، مهم ترین دلیل افزایش میزان مهریه باشد. این بیم از جهتی در موقعیت زن در گذشته ریشه دارد، ولی زندگی امروزی نیز به آن شدت می بخشد. هر چند رشد موقعیت زن ها در حال حاضر، به طور طبیعی می تواند این نگرانی را کاهش دهد، ولی بعید است در ازدواج نقش زیادی داشته باشد؛ زیرا برخی از انگیزه های نگرانی همچنان وجود دارد. برای نمونه، از مهریه زیاد، به ابزاری برای رویارویی با حق طلاق مرد یاد می شود. نبودن اعتماد کافی در روابط مردم در زندگی شهری نیز آن را تشدید کرده است. الزامی نبودن پرداخت مهریه، مردان را به پذیرفتن مهریه های زیاد واداشته است. بسیاری از این علت ها در تعامل با همدیگر قرار می گیرند که نتیجه آن، گرانی مهریه در جامعه است.
وجود چشم و هم چشمی، عامل دیگری است که سبب می شود این مهریه ها، قاعده و معیار برای دیگران قرار گیرد و در جامعه شاهد باشیم که مهریه های بسیار زیاد را حتی کسانی هم که توان مالی ضعیفی دارند، می پذیرند. در برخی موارد به قدری عجیب می شود که اگر مرد چندین برابر معمول هم درآمد داشته باشد، باز نمی تواند مهریه زنش را پرداخت کند. نمونه این مسئله کسانی اند که همسرانشان مهریه خود را به اجرا گذاشته اند و دادگاه به دلیل ضعف مالی مرد، به مرد دستور داده است که مهریه را به صورت قسطی بپردازد. در بسیاری موارد، این قسط ها تا آخر عمر مرد نیز پایان نخواهد یافت.
مشاهده سرنوشت این گونه افراد، جوانان را دچار سردرگمی می کند و تردید و وسواس آنان را در ازدواج بالا می برد. البته این امر با ضرورت های فطری و طبیعی ناسازگار است و باید راه حلی برای آن سنجیده شود.
ص: 79
بعضی از مردم، در مقدار تأثیر مهریه های گران بر جلوگیری از ازدواج تردید دارند. البته مهریه به تنهایی، عامل تجرد جوانان و تأخیر در ازدواج نیست، بلکه عوامل بسیاری برای این گونه مسائل وجود دارد. پس باید عوامل مشوق ازدواج جوانان در جامعه وجود داشته باشد و موانع ازدواج را هرچند ناچیز باشد، از میان برداریم. در واقع، تعیین مهریه های بسیار بالا برای بیشتر افراد جامعه با روح این سنت نیکو و سفارش های اسلام در این زمینه ناسازگار است و باید راه حلی مناسب برای این مسئله در جامعه پیدا شود.
بعضی معتقدند با جدی نگرفتن مهریه می توان، به فلسفه اصلی آن رسید. به گمان آنان، اگر مهریه مهم تلقی نشود، جنبه معنوی آن در جامعه دوباره برجسته می شود. آیت الله موسوی بجنوردی در گفت وگویی بیان کرده است:
در غرب، وقتی مهریه را مطرح می کنیم، به دخترهای تازه مسلمانی که می خواهند ازدواج کنند، برمی خورد. بیشتر عقدهایی که من می کنم، با یک ادکلن است.(1)
بنابراین، با تجدید نظر در نظام موجود خانواده، بحث مهریه جایگاه جدی و مهمی در آن نداشته و استحکام خانواده بدان گره نمی خورد. البته دادن هدیه مناسب از طرف مرد به زن، آن هم در اوان زندگی و هنگام شکل گیری ازدواج، بر صمیمیت، محبت و پیوند قلبی دو طرف می افزاید و در پایداری آن بسیار مؤثر است.(2)
ص: 80
این راه حل درباره موضوع هایی درست است که هیچ فایده و کارکردی ندارند، ولی ما معتقدیم در مهریه چنین چیزی صدق نمی کند و گمان می کنیم اگر به خوبی از مهریه استفاده شود، آثار و کارکرد مثبت دارد. آنچه اشکال ایجاد کرده، انحراف از رویه اصلی و معیار در این زمینه است که باید این انحراف برداشته شود و مهریه به کانال اصلی اش برگردد.
به هر حال، اگر منظور از مهم تلقی نکردن مهریه این است که مهریه زیاد لازم نیست و مهریه کم نیز کفایت می کند، این سخن درستی است، ولی برداشتن اصل مهریه، به معنای نابود کردن سنّت ریشه داری است که هم به راحتی ممکن نیست و هم ضرورتی ندارد و این سفارش و راه حل، به معنای پاک کردن صورت مسئله است. بنابراین، مهریه اگر در حد معقول باشد، هیچ مشکلی ایجاد نمی کند، بلکه پیوند خانواده را مستحکم و پایدار می سازد، هرچند شاید لازم باشد، برخی تغییرها در آن ایجاد شود.
امروزه مهریه به صورت دِیْن برعهده مرد باقی می ماند و این روال، با فلسفه اصلی مهریه ناسازگار است. ازاین رو، لازم است تغییری در این شیوه ایجاد شود و مردان تشویق شوند که مهریه را نقدی به همسران خود بپردازند. بدیهی است مسئولان نظام قضایی و حقوقی و اجرایی کشور نیز باید به شیوه ای مناسب، بر چگونگی تعیین میزان مهریه ای که در اسناد و مدارک رسمی جمهوری اسلامی ایران ثبت و ضبط می شود، نظارت داشته باشند.
باید تدبیری اندیشید که وضع مهریه در فرایند ازدواج جوانان در جامعه اسلامی ایران، معنا و مفهوم ارزشمند و در عین حال حقوقی خود را باز یابد. بازنگری اساسی در فرهنگ مهریه و پالایش آن از خرافه ها و خودمداری ها و
ص: 81
نیت معامله گرانه در جامعه اسلامی ما، امری بسیار لازم و انکارناپذیر به نظر می رسد.
مهریه در اسلام، بیشتر یک امر معنوی است تا مادی. مهریه، ابزار مادی مناسبی برای تضمین سرنوشت زن نیست، بلکه امری معنوی برای تقویت جایگاه وی به شمار می آید. بدون شک، نخستین هدف اسلام از مهریه نیز بر جنبه معنوی آن استوار بوده است. در تغییر شیوه پرداخت مهریه، توجه کردن به این مسئله ضروری است که مهریه را به عنوان عامل معنوی باید ترویج کرد و تا آنجا که امکان دارد، جنبه مادی آن را کم رنگ ساخت.(1)
به گمان برخی، با مهریه زیاد به عنوان یک اهرم فشار اقتصادی، تداوم زندگی خانوادگی دختر تضمین می شود، ولی حقیقت این است که زندگی خانوادگی، تعامل و کنش دو انسان است که اصل آن بر پایه ارتباط انسانی، اخلاقی و عاطفی بنا شده است و برای پایداری اش، باید به حفظ این ویژگی همت گماشت. مهریه، به عنوان بخشی از عقد ازدواج، باید به منظور تقویت این هدف باشد، همان گونه که تعبیرهای لطیف قرآنی از مهریه نیز به خوبی گویای این امر است. قرآن، مهریه را نمادی از درستی، ایثار و بخشش می داند و هیچ گاه از آن به عنوان یک امر اقتصادی صرف و بده و بستان بازاری تعبیر نکرده است. پایه زندگی خانوادگی بر عاطفه، محبت، عشق و دلدادگی استوار است و اگر فلسفه مهریه، تأمین این هدف ها باشد، در بهبود وضع زندگی مؤثر است. حال اگر تنها به عنوان اهرم اقتصادی در نظر گرفته شود، زندگی را مستحکم و پایدار نگه نمی دارد. در واقع زندگی بدون تفاهم، محبت، وفاداری و ایثار، دوزخی است که نمی توان در آن تاب آورد، بلکه ارزش
ص: 82
تحمل کردن را ندارد. بدون تردید، مهریه گزاف همچون ریسمان یا زنجیر محکمی است که به کمک آن، شکل ظاهری خانواده را می توان حفظ کرد و یک انسان آماده فرار را به اسارت گرفت و یک زندگی سرد و تلخ و بی روح و نشاط را که نامش زندگی است، تداوم بخشید.
خانواده، جاذبه می خواهد. این جاذبه باید به قدری قوی باشد که برای حفظ هریک از زوجین، هیچ گونه نیازی به ایجاد ترس و وحشت نباشد. در غیر این صورت، حتی اگر زن و مردی سال ها زیر یک سقف با هم زندگی کنند و با یکدیگر پیوند جسمی هم داشته باشند، به سبب نبودن پیوند روحی و انس و الفت قلبی، احساس خرسندی و خوشبختی نخواهند کرد.
زنی که پای مردی را در دام مهریه بسته و دل او را به رشته مهر و محبت نکشیده، چگونه می تواند خوشبخت باشد؟! آن مردی که فقط با تکیه به اینکه اسلام اختیار طلاق را به او سپرده است، زن را برای خود نگه می دارد و هیچ پیوند روحی میان او و همسرش نیست، چگونه می تواند آسوده و آرام باشد؟ پس باید چاره ای برای این مسائل اندیشید. باید معیارهای اصیل را شناخت و به کار گرفت. باید اخلاق اسلامی را در جامعه زنده کرد. باید به موازین اسلامی در معاشرت ها و روابط زن و مرد بسیار توجه کرد. درمان کردن، کاری است منطقی، ولی منطقی تر از آن، پیش گیری است. پس باید روابط خانوادگی بر پایه درک و شعور انسانی بنا شود. با فشارهای اقتصادی یا قانونی صرف نمی توان این میثاق مقدس را تداوم بخشید و اگر هم با این عوامل پایدار ماند، پیامدهای منفی آن بیشتر از پیامدهای مثبت آن است.
اسلام اصل وجود مهر را برای صحت ازدواج لازم می داند، ولی ارزش زن را به مقدار مهر نمی داند. هدف ازدواج نباید مهر باشد، بلکه انس و
ص: 83
آرامش خانوادگی، مورد نظر اسلام است.(1)
چانه زدن روی مهریه، پس از ابراز خرسندی دو طرف از اصل ازدواج، کاری ناشایست است و از آن بدتر این است که نامزدی به واسطه توافق نکردن بر سر مهریه به هم بخورد. درحالی که از دیدگاه اسلامی این مسائل، فرعی است و اصل، توجه به شرافت و کرامت وجودی انسان است.
هر چند بالابردن مهریه، تا حدودی می تواند امنیت زندگی زناشویی را تأمین کند، برای رسیدن به این منظور، راه های اصولی دیگری نیز وجود دارد. یکی از این راه ها اطمینان یافتن خانواده زن از ایمان و پایبندی مرد است. اگر این شرط اساسی نباشد، مهریه زیاد به تنهایی، امنیت زندگی و آسایش زن را فراهم نمی کند. باید پی برد که این هدف به چه قیمتی به دست می آید؟ بسیاری از اندیشمندان، از آثار منفی مهریه زیاد اظهار نگرانی می کنند و معتقدند مهریه های سرسام آور، آثار زیان بار بسیاری به دنبال دارد. از دید یکی از نویسندگان، آثار منفی مهریه های زیاد چنین است:
یک - جنبه معنوی و هدف اصلی مهریه که ابراز عشق و محبت است، از بین رفته و تنها جنبه مادی یافته است.
دو - از آنجا که ضمانت اجرایی برای پرداخت مهریه وجود ندارد، به راحتی این حق جنبه شعاری می یابد و هیچ گاه به زن پرداخت نمی شود. بدین صورت، حق زن تباه می شود.
سه - اگر خانواده ای با بحران جدی روبه رو شد، از آنجا که مهریه بالاست، مرد دو راه در پیش دارد:
اول - اینکه به زندگی بی روح و سرد با زن ادامه دهد و فضای دوزخی زندگی را تحمل کند.
ص: 84
دوم - اینکه زندگی را به قدری بر زن سخت بگیرد که زن با بخشیدن مهریه، جان خود را خلاص کند. «زیادی مهر باعث شده است زندگی خانوادگی در بسیاری از کشورها پیچیده و دشوار شود و ازدواج پسر و دختر از لحاظ سن به تأخیر افتد؛ زیرا بسیاری از جوانان از نظر مسائل مادی در سطح پایینی قرار دارند. در نتیجه، در برابر مهرهای سرسام آور به ستوه می آیند و از فراهم آوردن این مبالغ هنگفت احساس عجز و ناتوانی می کنند. سپس دچار انحراف اخلاقی و پس از آن انحراف بسیار دردناک تر می شوند».(1)
بدین ترتیب، مهریه مانع ازدواج برخی جوانان می شود و در برخی موارد، به تأخیر سن ازدواج جوانان دامن می زند. در پی این تأخیر، مهریه، کارکرد اصلی خود را که ایجاد محبت و انس میان زوجین است، از دست می دهد و در مقابل، کینه و دشمنی میان زن و مرد پدید می آورد. امام علی علیه السلام در کلامی پر معنا به یکی از مهم ترین پیامدهای مهرهای زیاد اشاره می کند و می فرماید: «لاتُغالُوا بِمُهُورِ النِّساءِ فَتَکُونَ عَداوَةً؛ مهر و کابین زنان را بالا نبرید، زیرا سبب پیدایش دشمنی می شود».(2)
بنابراین، در تعیین مهر نباید آن قدر سخت گیری کرد که قدرت ازدواج از جوانان گرفته شود و به ناچار، تجرد را بر تأهل ترجیح دهند و اگر هم به ازدواج تن می دهند، بر اثر خرده گیری ها و اشکال تراشی های خانواده دختر، کینه پیدا کنند. به تجربه ثابت شده است که ایرادها و سخت گیری های خانواده دختر در مهر و مراسم عروسی، رنجش خاطر داماد را در پی داشته و او چنان کینه ای می شود که گاه تا آخر عمر کینه اش برطرف نمی شود.
باید به جوانان آموزش داد که دیدگاه اسلام درباره مهریه، زیاده روی نکردن
ص: 85
در میزان آن است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «بهترین مهریه، کمترین آن است.»(1) نیز فرمود: «با برکت ترین ازدواج، کم خرج ترین آن است».(2)
همچنین باید به دختران آموخت که گرچه آنان در تعیین مهریه، حق انتخاب دارند، بهتر است از این حق در جهت محکم کردن بنیان خانواده کمک بگیرند. زن می توان به هر گونه که بخواهد، از مهرش استفاده کند، ولی صفای زندگی چیزی است که در سایه گروکشی ها و حساب گری ها دوام نمی آورد.
امام محمد باقر علیه السلام در حدیثی می فرماید:
زنی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: مرا همسری ده! رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: چه کسی حاضر است با این زن ازدواج کند؟ مردی برخاست و عرض کرد: یا رسول الله، من حاضرم با این زن ازدواج کنم. فرمود: چه چیزی می دهی؟ آن مرد گفت: چیزی ندارم. حضرت فرمود: نمی شود. زن بار دوم بازگشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله دوباره تکرار کرد. کسی غیر از آن مرد برنخاست. باز هم زن برگشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله برای سومین بار فرمود: با مهر قرار دادن هر آنچه از قرآن می دانی، این زن را به عقد تو درآوردم، پس به او [قرآن] بیاموز!(3)
از این داستان برمی آید که اسلام، بر دادن هدیه ای با عنوان مهریه تأکید دارد. براین اساس، پیامبر بزرگوار، نخستین بار که مرد گفت چیزی ندارد، فرمود: بدون مهر نمی شود، ولی وقتی اصرار زن را برای ازدواج دید، امری معنوی مانند آموزش قرآن را مهریه قرار داد. همچنین نشان می دهد در صورتی که مرد و زن همدیگر را بخواهند، نباید مهریه مانع ازدواج شود. اگر
ص: 86
مرد توان پرداخت مهریه کلان را ندارد، نباید به خاطر مهریه، اصل ازدواج را به هم زد.(1)
ص: 87
بنا بر یک رسم دیرینه، عروس وسایل ضروری زندگی را همراه خودش به خانه شوهر می برد. این رسم، پیشینه بسیار زیادی دارد که در طول زمان، جزئیات آن تغییر کرده است. برای نمونه در مقدار، عدد، روش تهیه، مسئولیت تهیه و مالکیت آن تفاوت هایی به وجود آمده است. در حال حاضر، اصل این رسم در کشور ما به طور نسبی صورت عام و همگانی دارد، ولی تفاوت های اندکی در عمل کردن به این رسم در مناطق مختلف کشور به چشم می خورد. خرده فرهنگ های جامعه، از نگاه فرهنگی و قومی خود به این سنّت می نگرند و بنا بر معیارها و باورهای خود، چشم انداز ویژه ای از این سنّت دارند. در این نوشتار، این سنّت، از جنبه های گوناگون بررسی و نظر اندیشمندان درباره آن طرح و ارزیابی می شود.
در لغت، به نیازمندی یک شی ء، جهاز گفته می شود. برای نمونه، مردم می گویند: جهاز مسافر، جهاز لشکر و جهاز میت.(1) بر این اساس، به نیازمندی عروس در خانه شوهر، جهاز گفته می شود. جهاز، اثاثی است که دختر و خانواده او تهیه می کنند تا در اختیار او باشد. در عرف رواج یافته است که خانواده دختر جهیزیه را فراهم کند.
ص: 88
در برخی موارد، بخشی از جهیزیه را داماد فراهم می کند. در شرع، هیچ الزامی برای دختر به منظور تهیه لوازم زندگی وجود ندارد؛ زیرا بنا بر شرع مقدس اسلام، تهیه اثاث خانه که بخشی از نفقه واجب است، بر عهده شوهر است.(1)
در فقه، بحث جداگانه ای درباره جهیزیه نشده است؛ زیرا جهیزیه در ادبیات اسلامی امر مستقلی به شمار نمی آید، بلکه جزو نفقه زوجه است که مردان موظفند آن را بپردازند و تعبیر فقهی در این زمینه، «اثاث البیت» است. حضرت امام خمینی رحمه الله در تحریر الوسیله می نویسد:
نفقه شرعاً اندازه ای ندارد، بلکه قاعده این است که مرد به آنچه زن احتیاج به آن دارد، از قبیل غذا، خوراک، پوشاک، فرش، پرده، سکونت، خادم داشتن و وسایلی که بر آشامیدن و پختن و نظافتش و غیره به آنها نیاز دارد، قیام نماید.(2)
با توجه به این سخن، حضرت امام حتی تعبیر اثاث البیت را نیز به صورت مستقل نیاورده، بلکه در ضمن وسایل خوراک، پوشاک، مسکن و لوازم آنها آورده است.
در قانون مدنی، ماده 1107 دراین باره چنین آمده است: «نفقه، عبارت است از مسکن و البسه و اثاث البیت که به طور متعارف با وضعیت زن متناسب باشد و خادم، در صورت عادت زن به داشتن خادم یا احتیاج او به واسطه مرض یا نقصان اعضا».
ص: 89
فقها نیز بر مسئله نفقه زن تأکید دارند و معتقدند: «نفقه زن، بر نفقه های دیگر نزدیکان مرد مقدّم است.»(1) پس شکی نیست که فقها تهیه لوازم خانه را از وظایف مرد می شمارند و برای زن در تهیه آن هیچ وظیفه ای را بیان نمی کنند.
حال که از نظر فقهی، تأمین اثاث خانه بر عهده مرد است، چه چیز سبب شده است که زن خود را موظف بداند جهیزیه را با خود بیاورد و به عبارت دیگر، چرا این سنّت در جامعه ما نهادینه شده است؟
برخی از حقوق دانان، برای تبیین کارکرد جهیزیه، به اشتیاق زنان در کمک کردن به شوهر با هدف تأمین زندگی مشترک و ایفای نقش فعال در زندگی و مسئله سهم الارث زنان اشاره کرده اند. تأمین معاش خانواده برعهده شوهر است، ولی زن نیز میل دارد در این تلاش او را یاری دهد. در تقسیم کار سنّتی بین زن و مرد، زن به تنظیم امور خانه می پردازد و از کار خود درآمدی ندارد. پس ناچار باید مالی به همراه ببرد و بدین گونه، سهمی از این بار را به دوش کشد و همسر را کمک کند. در واقع، آوردن جهیزیه نشانه صمیمیت و مظهری از روح همکاری میان خانواده زن با شوهر است. از سوی دیگر، دختر خانواده نصف ارث می برد و دادن جهیزیه به او، راهی است برای تعدیل قانون ارث بین دختر و پسر(2) برخی دیگر، مسئله ارتباط متقابل مهریه و جهیزیه را طرح کرده اند.(3)
بدون شک، بهترین اسوه و الگو برای زنان مسلمان، زندگی و منش حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام است. جهیزیه این بانوی بزرگوار در تاریخ ضبط شده است و
ص: 90
زنان مسلمان می توانند این جهیزیه را الگو قرار دهند و توجه کنند که این جهیزیه، از آنِ دختر پیامبر و همسر دلاورترین مرد گیتی بوده است. ایشان، بانوی نمونه و سرآمد زنان عالم بوده و هست. با این وصف جهیزیه این بانوی بزرگوار عبارت بود از:
1. یک پیراهن سفید؛
2. یک روسری بزرگ؛
3. یک حوله سیاه خیبری؛
4. یک تخت خواب که از پوست خرما بافته شده بود؛
5. دو عدد تشک کتانی که یکی از پشم گوسفندی و دیگری از لیف خرما پر شده بود؛
6 . چهار عدد بالش از پوست میش که از گیاهی به نام «اذخر» پر شده بود؛
7. یک قطعه حصیر هجری؛
8. یک عدد آسیای دستی؛
9. یک کاسه مسی؛
10. یک مَشک چرمی برای آب کشی؛
11. یک تشت لباس شویی؛
12. یک عدد کاسه برای شیر؛
13. یک ظرف آب خوری؛
14. یک پرده پشمی؛
15. یک آفتابه؛
16. یک سبوی گلی؛
17. دو کوزه سفالین؛
ص: 91
18. یک عدد پوست برای فرش؛
19. یک عبا.(1)
هنگامی که جهاز حضرت زهرا علیهاالسلام را خدمت پیامبر آوردند، اشکش جاری شد و سرش را رو به آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا، این عروسی را برای کسانی که بیشتر ظرف هایشان گلی است، مبارک گردان».(2)
نکته ای که باید در این زمینه به آن توجه کرد، این است که همه مورخان گفته اند در آن زمان، جهیزیه آن بانوی بزرگوار بسیار ساده بوده است و به حداقل امکانات زندگی بسنده کرده بودند، با اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اگر می خواست، می توانست جهیزیه بسیار مناسب تری برای دختر گرامی خویش تهیه کند.
پس آنچه باید در تهیه لوازم زندگی رعایت شود، توجه به ضرورت و در عین حال سادگی آن است؛ زیرا بالا بودن هزینه لوازم زندگی، خود یکی از عوامل به تأخیر افتادن ازدواج دخترانی است که درصددند جهیزیه گران قیمتی به همراه داشته باشند.
نکته مهم دیگر اینکه مردان نیز توقع خود را از جهیزیه پایین بیاورند و بدانند که جهیزیه، فقط هم یاری و کمک زن و خانواده اوست و در این موضوع، وظیفه یا تکلیف خاصی بر عهده زن نیست. متأسفانه در عرف این یک باور قطعی شده است که خانواده دختر موظفند بخش زیادی از وسایل زندگی داماد را فراهم سازند و خانواده مرد براساس سنّت های نادرست، توقع بسیار بالایی در این زمینه دارند.
در الگوی جهیزیه اسلامی، چند نکته مهم وجود دارد که عبارتند از:
ص: 92
1. تهیه لوازم خانه به عهده مرد است.
2. خانواده دختر می تواند در تهیه لوازم منزل جوانانی که تازه زندگی را شروع کرده اند، به آنان کمک کند.
3. مردان حق ندارند، جهیزیه سنگین از زن بخواهند.
آیا جهیزیه در حال حاضر باید بدون کم و کاست، همان چیزهایی باشد که جهیزیه حضرت زهرا علیهاالسلام بوده است یا اینکه باید شرایط زمانی و مکانی را در نظر گرفت؟ دین اسلام، همه شرایط زمانی و مکانی، حتی شرایط فردی را در نظر می گیرد.
معیار کلی درباره جهیزیه مانند جایگاه زن، وضعیت اقتصادی مرد و وضع خانوادگی دو طرف باید در نظر گرفته شود و نباید تجمل پرستی رواج یابد. طبیعی است که زن، نیازهای ویژه ای دارد و می تواند به تناسب پایگاه اجتماعی خود، آنها را برآورده سازد. این موضوع را خواست مشترک دو همسر و واقعیت های اجتماعی و سنّت ها و نیازها و روش های تأمین آنها تعیین می کند که انسان چه بپوشد و چگونه خود را بیاراید و چه چیزی را به مردم هدیه بدهد.
در وضع کنونی، این نگرانی وجود دارد که جهیزیه، مانع ازدواج بعضی از دختران است. شاید کم نباشند خانواده هایی که دختران خود را به دلیل ناتوانی در تهیه جهیزیه، در خانه نگه می دارند. نویسنده ای درباره پیامدهای جهیزیه زیاد می نویسد:
متأسفانه جهیزیه در یک گروه ناآگاه و گاهی آگاه، ولی گرفتار رقابت های قومی و چشم و هم چشمی، به صورت نگران کننده و مشکل بازدارنده ای
ص: 93
درآمده است، به گونه ای که خانواده های کم درآمد و عائله مند، از تهیه آن ناتوان می شوند و در بسیاری از مواقع، دختران جوان، به خاطر نداشتن جهیزیه یا کم بودن آن، از ازدواج محروم می مانند... به هر حال، تأمین جهیزیه های سنگین، کار ازدواج را دشوار می کند و گاهی نیز داستان آن کارمند بازنشسته پیش می آید که یکی از کلیه های خود را فروخت تا صرف تهیه جهیزیه یکی از دخترهای خود کند، ولی سوگمندانه در این راه جان خویش را از دست داد و به آغوش مرگ رفت.(1)
زن، مالک جهاز است و شوهر هیچ گونه مالکیتی بر جهیزیه ندارد، حتی اگر این جهیزیه با پول مهریه تهیه شده باشد؛ زیرا مهریه، مال خالص زن است و آوردن جهیزیه به خانه شوهر، به معنای انصراف زن از مالکیت یا شریک ساختن شوهر در آن نیست. حق مالکیت زن باقی می ماند، ولی شوهر نیز از منافع آن بهره مند می شود و می تواند از آنها به طور متعارف استفاده کند.
اگر زن بخواهد، می تواند جهیزیه خود را از خانه شوهر به جای دیگر منتقل کند و شوهر موظف است جهیزیه اش را به او بازگرداند. البته برگرداندن جهیزیه هنگامی است که شوهر این اموال را تحویل گرفته و از آن استفاده کرده باشد که در این صورت، شوهر باید جهیزیه را کامل برگرداند. اگر این اثاث البیت، از ابتدا دست خود عروس باشد و با خود به همراه بیاورد و در خانه شوهر هم در اختیار او باقی بماند، شوهر در قبال جهیزیه مسئولیت ندارد.
در برخی شهرها رسم شده که صورتی از اقلام جهیزیه تهیه و وسایل جهیزیه به داماد تحویل داده می شود و از وی رسید می گیرند. این رسید،
ص: 94
گاهی با عنوان امانت است و گاهی عنوان امانت ندارد و تنها، قبض رسید جهیزیه است. حال اگر پس از تحویل به شوهر، میان زن و مرد اختلافی به وجود بیاید، جهیزیه باید به زوجه داده شود. بدین ترتیب، جهیزیه ای که در اختیار شوهر قرار می دهند، از نظر عرفی، عاریه مضمونه است؛ یعنی زوج حق استفاده از جهیزیه را به عنوان اثاث البیت، در زندگی مشترک خود با همسر و فرزندانش دارد، ولی ضامن عین آن است و در شرایطی که زن به برگرداندن آن تصمیم می گیرد، باید آن مقدار از جهیزیه را که باقی مانده است، پس دهد و اگر بعضی از اقلام جهیزیه را شوهر با زیاده روی یا کوتاهی در مصرف تلف کرده یا بدون اذن زوجه، فروخته باشد، بنابر نوع مورد، ضامن مثل یا قیمت «یوم التلف» آن خواهد بود و در کم شدن اقلام موجود بر اثر استفاده بسیار نیز ضامن است.(1)
نتیجه
در حقیقت، جهیزیه یک سنّت پایدار و قوی با جنبه های خوب و بد است. اگر جهیزیه را نشانه روح همکاری میان زن و مرد یا نشانه اشتراک زن در اموال خانه بدانیم، امری پسندیده و خوب است، ولی دو نکته، کارکرد آن را منفی کرده است: یکی اینکه، این همکاری زن و مرد، شکل الزامی به خود گرفته و جهیزیه، عامل فشار بر خانواده های بی بضاعت شده است. همچنین ابزاری برای سرکوفت زنانی شده است که جهیزیه همسان با دیگر دختران را با خود نیاورده اند.
مسئله دیگری که سنّت جهیزیه را با مشکل روبه رو ساخته، رشد بیش از حد آن است که در پی رقابت و چشم و هم چشمی های منفی در جامعه و ارتباط جهیزیه با دیگر خرج های عروسی روی می دهد.
ص: 95
با توجه به این دلایل، پایین آوردن جهیزیه به این مسائل بستگی دارد:
1. شوهران بدانند هرچند هزینه جهیزیه به طور عرف با خانواده دختر است، کمک والدین عروس به دختر و داماد به شمار می رود و کمک با هر مقدار، شایسته سپاس گزاری است.
2. جهیزیه، نشانه بزرگی و بلند مرتبه گی افراد نیست.
3. هزینه های عروسی نیز تا حد امکان باید پایین بیاید و آسان گیری در امر ازدواج در جامعه رواج بیابد.
پس ایستادگی در برابر این سنّت شایسته نیست، بلکه باید کوشید جنبه های منفی آن از میان برود. از دیدگاه اسلام، رسم جهیزیه تا آنجا که فقط برای تقویت بنیه خانواده تازه تأسیس به کار رود، تأیید می شود.
می توان جهیزیه ای داشت که مانع ازدواج نباشد، بلکه عامل افزایش ارتباط درست و محکم کردن پایه های دوستی خانواده عروس و داماد و نزدیک شدن قلب های زوجین به همدیگر باشد، به شرطی که جنبه های منفی آن کم رنگ شود و اصل آن را تحت الشعاع قرار ندهد. خانواده عروس نیز باید به اندازه توان مالی و عاطفی اش به دختر و دامادش کمک کند. در مقابل، داماد نیز توجه داشته باشد که در هر حال، باید از زن و خانواده او در قبال این کمک، سپاس گزار و قدردان باشد.
ص: 96
1. آبوت پانلا، و کلر والاس، جامعه شناسی زنان، ترجمه: منیژه نجم عراقی، تهران، نشر نی، چاپ اول، 1380.
2. آراد، علی، مهر تاریخچه و ماهیت و احکام آن (از نظر حقوق مدنی ایران و مقایسه با مذاهب مختلفه)، تهران، چاپ مصطفوی، چاپ اول، 1341.
3. اسلامی، علی، ترجمه تحریر الوسیله، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بی تا.
4. افروز، غلام علی، مبانی روان شناختی ازدواج در بستر فرهنگ و ارزش های اسلامی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1381.
5. امیری، علی، تشکیل خانواده در اسلام، بی جا، انتشارات امیری، چاپ هشتم، 1372.
6. امینی، ابراهیم، انتخاب همسر، قم، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1369.
7. ------------------- ، بانوی نمونه اسلام، قم، مرکز مطبوعاتی دارالتبلیغ اسلامی، چاپ سوم، بی تا.
8. انیس ابراهیم و دیگران، معجم الوسیط، بیروت، دارالامواج، چاپ دوم، 1410 ه- . ق.
9. باباخانی، زرین، مهریه حقوق خاصه زوجه، مؤسسه فرهنگی نشر رامین، چاپ اول، 1377.
10. بهنام، جمشید و شاپور راسخ، مقدمه ای بر جامعه شناسی ایران، تهران، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، چاپ سوم، 1348.
11. پاک نژاد، رضا، ازدواج مکتب انسان سازی، یزد، مؤسسه خیریه علمی و دینی مهدیه اشکذر، چاپ چهارم، بی تا.
12. حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثنی عشری، تهران، انتشارات میقات، 1363.
13. جعفری لنگرودی، محمدجعفر، ترمینالوژی حقوق، کتابخانه گنج دانش، چاپ چهارم، 1368.
14. جعفری، یعقوب، تفسیر کوثر، قم، بصیرت، چاپ اول، 1370.
ص: 97
15. حبیبی تبار، جواد، گام به گام با حقوق خانواده، تهران، نشر خرم، چاپ اول، 1380.
16. حرعاملی، شیخ حسن، وسائل الشیعه.
17. حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، تحقیق: مؤسسه آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، بیروت، چاپ اول، 1413ه . ق.
18. حسن، ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ ششم، 1366.
19. حقانی زنجانی، حسین، حقوق خانواده در اسلام، قم، دارالتبلیغ اسلامی، چاپ اول، 1350.
20. حکیم پور، محمد، حقوق زنان در کشاکش سنت و تجدد، تهران، انتشارات نغمه نو اندیش، چاپ دوم، 1384.
21. حلی، یوسف بن علی، ایضاح الفوائد فی شرح القواعد، تهران، نشر اسماعیلیان، 1389 ه- . ق.
22. دهخدا، لغت نامه، تهران، سیروس، 1338 ه- . ق.
23. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، بیروت، دارالشامیه، چاپ اول، 1416ه . ق.
24. ریتزر، جورج، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه: محسن ثلاثی، تهران، علمی، چاپ دوم، 1374.
25. زیدان، عبدالکریم، المفصل فی احکام المرأه و البیت المسلم، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ سوم، 1417ه . ق.
26. زین الدین عاملی، محمد بن جمال الدین علی، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ دوم، بی تا.
27. ساروخانی، باقر، مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده، تهران، سروش، 1370.
28. شرف الدین، سید حسین، تبیین جامعه شناختی مهریه، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی رحمه الله، چاپ اول، 1380.
29. شریعتی، علی، مجموعه آثار (شماره 21)، تهران، انتشارات سبز، چاپ دوم، 1362.
30. شلبی، احمد، زندگی اجتماعی از دیدگاه اسلام، ترجمه: محمود اسداللهی، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، بی تا.
31. صادقی اردستانی، احمد، نیازهای جوانان، تهران، نشر خرم، چاپ اول، 1379.
32. صدیق اورعی، غلام رضا، جامعه شناسی مسایل اجتماعی جوانان، مشهد، جهاد دانشگاهی، 1374.
ص: 98
33. صفایی، حسین و اسدالله امامی، حقوق خانواده، نشر دادگستر، تهران، چاپ سوم، 1379.
34. طاهری، حبیب الله، حقوق مدنی، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بی تا.
35. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ترجمه: موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1374.
36. طبری، مجمع البیان، تحقیق: رسولی محلاتی، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1379.
37. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الامامیه، تصحیح و تعلیق: محمد باقر بهبودی، 8 جلد، المکتبه المرتضویه لاحیا الآثار الجعفریه، چاپ دوم، بی تا.
38. عبده (بروجردی)، محمد، کلیات حقوق اسلامی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، 1369.
39. فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1420 ه- . ق.
40. فضل الله، محمدحسین، دنیای زن، ترجمه: واحد ترجمه دفتر پژوهش و نشر سهروردی، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی، چاپ اول، 1383.
41. --------------------- ، شیوه همسرداری، ترجمه: لطیف راشدی، تهران، پیام آزادی، چاپ اول، 1373.
42. فیروزآبادی، قاموس المحیط، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1412 ه- . ق.
43. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر صافی، تهران، دارالکتب، چاپ اول، 1419 ه- . ق.
44. قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، چاپ یازدهم، 1383.
45. قرشی، علی اکبر، احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، چاپ سوم، 1378.
46. قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، دارالفکر، 1491ه . ق.
47. قیومی، احمد، مصباح المنیر، دارالهجره، قم، 1405 ه- . ق.
48. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365.
49. کوزر، لوئیس، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی، ترجمه: محسن ثلاثی، تهران، انتشارات علمی، چاپ دهم، 1382.
50. گواهی، زهرا، سیمای زن در آیینه فقه شیعه، قم، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1369.
ص: 99
51. گوستاولوبون، تمدن اسلامی و غرب، ترجمه: سیدهاشم حسینی، تهران، کتابفروشی اسلامی، چاپ سوم، 1358.
52. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، چاپ دوم، 1403 ه- . ق.
53. محقق، محمدباقر، حقوق مدنی زوجین.
54. مدرسی، محمدتقی، تفسیر هدایت، مشهد، آستان قدس، چاپ اول، 1377.
55. مشکینی، علی، ازدواج در اسلام، ترجمه: احمد جنتی، انتشارات یاسر، بی تا.
56. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، انتشارات صدرا، چاپ بیستم، 1374.
57. ----------------- ، یادداشت های استاد، تهران، صدرا، چاپ دوم، 1382.
58. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیستم، 1370.
59. منصورنژاد، محمد، مسأله زن، اسلام و فمینیسم در دفاع از حقوق زنان، تهران، نشر برگ زیتون، چاپ اول، 1381.
60. موسوی بجنوردی، محمد، نشریه ابوذر، انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تهران.
61. موسوی خمینی، سید روح الله، تحریرالوسیله، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، بی تا.
62. نای بن سعدون، حقوق زن از آغاز تا امروز، ترجمه: گیتی خورسند، تهران، انتشارات کویر، چاپ اول، 1378.
63. نجار، محمد علی، معجم الوسیط، تهران، مکتبه العلمیه، بی تا.
64. هاشمی رفسنجانی، اکبر، تفسیر راهنما، قم، دفتر تبلیغات، چاپ اول، 1373.
پایان نامه
1. طالبی احمد آبادی، مؤسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی رحمه الله، 1381.
2. کاظمی پور، بررسی دموگرافیک تغییر سن ازدواج.
3. سماتوزیان، ناصر، حقوق مدنی خانواده، تهران، شرکت انتشارات، چاپ سوم، 1371.
ص: 100