عنوان و نام پدیدآور : برترین بانو: پژوهشی پیرامون برتری حضرت زهرا(س) بر مریم بنت عمران و عایشه از نگاه اهل سنت/محمد شهبازیان.
مشخصات نشر : قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج)، 1391.
مشخصات ظاهری : 128ص.
وضعیت فهرست نویسی : در انتظار فهرستنویسی (اطلاعات ثبت)
یادداشت : چاپ اول.
شماره کتابشناسی ملی : 3129781
ISBN: 978-600-6262-61-1
فهرست نویسی بر اساس اطلاعات فیپا
کتابنامه: ص، [122]_ 127؛ همچنین به صورت زیرنویس:
1. فاطمه زهرا علیها السلام، 8؟ قبل از هجرت _ 11ق. _ فضایل. 2. فاطمه زهرا علیها السلام، 8؟ قبل از هجرت _ 11ق. _ نظر اهل سنت. 3. فاطمه زهرا علیها السلام، 8؟ قبل از هجرت _ 11ق. _ احادیث. 4. زنان مقدس _ اسلام _ احادیث. الف. بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج). مرکز تخصصی مهدویت. ب. عنوان.
4 ب 9ش/2/ 27 B 973/297
1391 2447968
ص:1
برترین بانو
پژوهشی پیرامون برتری حضرت زهرا علیها السلام
بر مریم بنت عمران و عایشه
از نگاه اهل سنت
محمد شهبازیان
برترین بانو (پژوهشی پیرامون برتری حضرت زهرا علیها السلام بر مریم بنت عمران و عایشه از نگاه اهل سنت)
مؤلف: محمد شهبازیان
ناشر: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)
نوبت چاپ: اول _ تابستان 91
شابک: 1-61-6262-600-978
شمارگان: دو هزار نسخه
قیمت: 2500 تومان
تمامی حقوق© محفوظ است.
- قم: انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)، مرکز تخصصی مهدویت/ خیابان شهدا/ کوچه آمار(22)/ بن بست شهید علیان/ ص.پ: 119- 37135/ همراه: 09109678911/ تلفن: 7737801/ فاکس:7737160
- تهران: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)/ تلفن: 88959049/ فاکس: 88981389/ ص.پ:355-15655
- www.imammahdi-s.com m info@imammahdi-s.com
با قدردانی و تشکر از همکارانی که در تولید این اثر نقش داشته اند:
اعضای محترم شورای کتاب حجج اسلام مجتبی کلباسی، محمدصابر جعفری، مهدی یوسفیان، محمدرضا فؤادیان و آقایان احمد مسعودیان (مدیر داخلی)، عبدا... شریفی (مدیر فروش)، مرتضی دانش طلب (مدیر مالی)، رضا فریدی (صفحه آرا)، احمد قاروبی (طراح جلد) و کلیه کسانی که ما را یاری نمودند.
مدیر مسئول انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)
حسین احمدی
کد فایل: 09232
ص:2
ص:3
ص:4
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین، سیما الحجة بن الحسن المهدی روحی و ارواح من سواه لتراب مقدمه الفداء
قال الصادق علیه السلام قال جدی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
«ملعون ملعون من یظلم بعدی فاطمه ابنتی و یغصبها حقها و یقتلها، ثم قال: یا فاطمه ابشری فلک عندالله مقام محمود تشفعین فیه لمحبیک و شیعتک، فتشفّعین، یا فاطمه لو ان کل نبی بعثه الله و کل ملک قربه، شفعوا فی کل مبغض لک غاصب لک ما أخرجه الله من النار ابدا». (الکراجکی)
پس از این همه سفارش و تاکیدات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نسبت به فاطمه علیها السلام و پس از آنکه همگان دیدندو شنیدند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به هنگام وارد شدن حضرت فاطمه علیها السلام از جا بر می خاست و به استقبال او می رفت و دستش را می بوسیدواوراجای خود می نشانید،
و پس از آنکه دیدند ویا شنیدند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود: «هی روحی التی بین جنبی»، «فاطمه بضعة منی»، انتظار می رفت که همان حرمتی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در بین امت داشت ودارد، روح وروان اووپاره تن او نیز این چنین باشد اما افسوس!!
اهل بیت پیامبر وائمه طاهرین علیهم السلام در شیوه رفتار با فاطمه علیها السلام همان شیوه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را پیش گرفته وآنچنان متواضعانه برخورد کردند که هر انسان را شگفت زده و غرق حیرت محبت و منتهای عشق و تعلق آنان به زهرای اطهر می گرداند.
زمانیکه امام باقر علیه السلام کسالت می یافت فریاد «یا فاطمه»
ص:5
سر می داد. زمانیکه مشکلات فراگیر شده امام صادق علیه السلام به شیعه نماز فاطمه علیها السلام را تعلیم داده که پس از پایان نماز، سیصد و ده مرتبه در سجده فریاد «یا مولاتی فاطمه اغیثینی» سر بدهند.
زمانیکه امام جواد علیه السلام می خواست به خانه فاطمه علیها السلام وارد شود کفشهای خود را بیرون خانه در آورده و چون وارد می شد، دو رکعت نماز می خواند.همچنین ایشان در پاسخ سوال کننده ای که گفته بود
«ربما طفت عن امک فاطمه و ربما لم اطف» (در مکه گاهی برای مادرت زهرا طواف می کنم)،
می فرمایند:
«استکثر من هذا فانه أفضل ما انت عامله إن شاءالله» (این کار را ادامه داده و زیاد انجام بده، چون بهترین کاری است که تو انجام می دهی).
حضرت مهدی علیه السلام نیز می فرمایند: «لی اسوة بأمی فاطمه».
البته و هزار البته شیوه رفتاری تمامی مسلمانان بویژه پیروان مکتب اهل بیت عصمت، نشأت گرفته از همان سیره وروش پیامبر و اهل بیت اوست.و پیروان مکتب دیگر نیز اگر هوای آلوده حزب شجره ملعونه بنی امیه، و نواصب و خوارج را استنشاق نکرده وبر فطرت خود باشند و تحت تاثیر تطمیع و تهدید و تبلیغات سوءآنان قرار نگرفته باشند، حتما آنان نیز این حریم و حرمت را برای فاطمه نگه داشته و از آن به دفاع برخاسته و با تالیف کتاب هایی چون، فضائل الزهراء (حاکم نیشابوری شافعی) و شواهد التنزیل (حاکم حسکانی حنفی) و فرائد السمطین (جوینی شافعی)
ص:6
و… ارادت و اخلاص خود را نسبت به ساحت مقدس حضرت زهرا علیها السلام ابراز می دارند.و یا با سخنرانی های خود در خطبه های جمعه با عبارت (انا فی خلال نعلک یا زهرا) محبت خود را به این بانوی بزرگ دو عالم اظهار می کنند. (چنانچه شیخ محمد حسون امام جمعه حلب چنین اظهار می داشت.)
هر چند به مقتضای حدیث متواتر ثقلین تنها محبت و حب آنان مطلوب و کافی نیست بلکه پیروی و اطاعت و مرجعیت آنان مورد نظر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است، ولی باز هم این آثار و تالیفات و این موضعگیری های علمای اهل سنت در برابر نواصب و پرورش یافتگان امویان، خود جهاد بزرگی است. «کلمة حق عند امام جائر»
کسی که مقدمه و انگیزه تالیف فضائل الزهراء (حاکم نیشابوری) را مطالعه کند، بخوبی در می یابد که امویان و نواصب، چه جوی علیه اهل بیت راه انداخته، و امثال حاکم نیشابوری چگونه با این فضای نصب و عداوت و دشمنی با اهل بیت علیهم السلام مبارزه کرده واز مظلومیت زهرای اطهر علیها السلام دفاع می کند.
اگر هزاران جلد کتاب در این زمینه –فضایل و مناقب حضرت فاطمه علیها السلام -نوشته شود، باز هم کم و ناچیز است.
مگر می توانیم به مقام والای این بزرگ بانو پی ببریم، «سمیت فاطمه لان الناس فطموا عن کنه معرفتها».
مگر می توانیم این شخصیت با عظمت را بشناسیم، مگر ما لیلۀ القدر را می شناسیم «فاطمه هی لیلة القدر».
مگر می توان مقام والای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را درک کرد «یا علی،
ص:7
ما عرفنی الا الله و انت»؛ فاطمه پاره تن این شخصیت است.
ولی میتوان همان سخنی را که ملائکه به خدا عرض کردند «لا علم لنا الا ما علمتنا»، ما هم به بندگان صالح و شایسته خداوند یعنی حضرات معصومین علیهم السلام عرض کنیم و از آنان بخواهیم که گوشه ای از مقام و شأن حضرت صدیقه طاهره علیها السلام را برای ما تبیین کنند.آنان در پاسخ ما یک کلمه می گویند:
«انها سیدة نساءالعالمین، سیدة نساءاهل الجنه»
آری، ولو کان النساء بمثل هذه لفضلت النساء علی الرجال.
کتاب حاضر پژوهشی است در بیان مقام زهرا علیها السلام در دو عالم، اثر نویسنده فاضل و پژوهشگر تواناجناب ثقة الاسلام محمد شهبازیان، الحق و الانصاف تلاش فراوان و پیگیری را داشته و به دهها کتاب مراجعه کرده و برتری حضرت زهرا علیها السلام را بر تمامی زنان عالمیان حتی حضرت مریم به اثبات رسانیده ودر این زمینه ادله و دیدگاه اهل سنت را نیز متذکر شده و برتری حضرتش را طبق موازین و مبنای آنها نیز به اثبات رسانیده.
نویسنده محترم در طول مدت این پژوهش به اینجانب مراجعات مکرری داشته وبنده نیز ملاحظات و نکاتی را که مورد نیاز بود متذکر شدم، و ایشان هم اعمال کرده و بحمدالله یک رساله علمی و تحقیقی را تدوین و به جهان اسلام و تشیع تقدیم و بر ارزش و غنای علمی کتابخانه های ما افزود.شکر الله سعیه
امیدوارم این رساله اولین گام و مقدمه ای برای تالیف کتاب های تحقیقی و علمی دیگر باشد و طلیعه ای برای خدمات فراوان به
ص:8
ساحت مقدس اهل بیت پیامبر اکرم علیهم السلام .إن شاءالله
والسلام علیکم
قم مقدس- نجم الدین طبسی
18/ج2/1430 برابربا 22/3/1388
ص:9
چکیده12
مقدمه14
بخش اول
پاره ای از فضایل حضرت زهرا علیها السلام در کتب اهل سنت19
1. 1. برترین زنان در دو عالم و در عالم اسلام20
2. 1. برترین زنان بهشتی21
3. 1. محبوبترین زن نزد رسول خدا22
4. 1. رضای خدا در رضای فاطمه علیها السلام 24
5. 1. برترین انسانها بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 28
6. 1. هم مکان با رسول خدا در قیامت28
7. 1. اولین وارد شونده به بهشت30
8. 1. شبیه ترین مردم به رسول خدا31
بخش دوم
دلایل برتری حضرت زهرا علیها السلام بر زنان عالم33
بخش سوم
نقد و بررسی ادلة برتری مریم علیها السلام 53
ص:10
الف. آیه 42 سوره آل عمران54
ب. روایت «انت سیدة نساء اهل الجنة الا مریم البتول»70
ج. روایت «سیدات اهل الجنة بعد مریم بنت عمران فاطمه و خدیجه و آسیه امراة فرعون»77
د. روایت «سیدات نساء أهل الجنة مریم بنت عمران ثم فاطمة بنت محمد ثم خدیجة ثم آسیة امرأة فرعون»86
ه . روایت «کمل من الرجال کثیر ولم یکمل من النساء الا مریم بنت عمران و آسیة امراة فرعون»96
بخش چهارم
نقد و بررسی ادلة برتری عایشه101
1. روایت «خذوا ثلثی دینکم عن الحمیراء»103
2. روایت «فضل عایشه علی النساء کفضل الثرید علی الطعام»105
نتیجه110
ضمیمه های بخش اول113
ضمیمه های بخش دوم118
ضمیمه های بخش سوم120
ضمیمه های بخش چهارم120
کتابنامه127
ص:11
اگر چه روایات فریقین، از خدیجه بنت خویلد، مریم بنت عمران و آسیه، همسر فرعون، به عنوان زنان برگزیده و در کنار نام حضرت زهرا علیها السلام نام بردهاند؛ اما بر کسی پوشیده نیست که در میان این بانوان، حضرت زهرا علیها السلام، برترین محسوب میشود. برخی از علمای اهل سنت کوشیدهاند با تمسک به آیه 42سوره آل عمران و سه روایت از در منابع روایی خود، برتری حضرت مریم علیها السلام، و با تمسک به دو روایت، برتری عایشه بر حضرت زهرا علیها السلام را به اثبات رسانند.
نگارنده کوشیده است با ارائه مستنداتی از کتب اهل سنت و ادلهای موافق با مبانی ایشان، علاوه بر توجیه دلایل مدعای فوق، به دلایل برتری حضرت زهرا علیها السلام بپردازد. به طور کلی، ما در این رساله کوشیدهایم تا ادله برتری مریم بنت عمران را به محدود بودن در زمان و عصر
ص:12
خودش _ به ویژه به دلیل خصوصیت منحصر به فرد مریم در تولد کودکی بدون پدر _ تفسیر نموده و دلایل برتری عایشه را نیز با اثبات جعلی بودن یکی از روایات و عدم دلالت برتری در روایت دیگر رد کنیم. عدم تحقیق جامع و وجود نتایج ارزشمندی که از اثبات برتری حضرت زهرا علیها السلام بر مریم بنت عمران حاصل می شود، باعث گردید تا نگارنده به این مهم بپردازد و جهت استحکام ادله در نظر اهل سنت، به طور کلی از منابع روایی و گفتار علمای اهل سنت استفاده کرده است.
کلید واژهها: فاطمه علیها السلام، الا مریم بنت عمران، الا ما جعل الله لمریم، خدیجه بنت خویلد، سیدة نساء العالمین، سیدة نساء اهل الجنة، بضعة بن منی، ثلثی دینکم، فضل الثرید، کمل من الرجال، ثم فاطمة، بعد مریم بنت عمران.
ص:13
طرح مساله
در تمامی مذاهب اسلامی از چهار زن به عنوان برترین بانوان و الگوی دیگر زنان نام برده شده است
و این نظر، مستند به روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می باشد که فرموده اند:
«حسبک من نساءالعالمین اربع مریم بنت عمران و آسیة و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد؛(1)
برترین زنان عالم، مریم بنت عمران، آسیه، خدیجه و فاطمه می باشند.»
پس از نقل این روایت و روایت های مشابه، این تکاپو میان علمای مذاهب بهوجود آمد که کدام یک از این بانوان بر دیگران برتری دارد
ص:14
و به عنوان برترین زن در دو عالم، مطرح می باشد.
برخلاف نظر علمای شیعه، برخی از اهل سنت، مقام مریم بنت عمران علیها السلام را برتر از زهرای مرضیه علیها السلام می دانند و برای ادعای خود، دلایلی را نیز متذکر شدهاند. بر این اساس، ضروری است که پس از فحص و دقت در مستندات این گروه و پاسخ گویی به آنان، نظری را که مطابق با آیات و روایات می باشد به دست آوریم و به نتایج آن پایبند باشیم.
اهمیت و ضرورت تحقیق
الف) بررسی و دقت در روایاتی که برترین بانو را معرفی می کنند و حل تعارض های ظاهری میان آنان
ب) معرفی برترین بانو و تلاش برای احیای سیرة ایشان و عمل به آن در جوامع اسلامی
ج) احیای مقام واقعی حضرت فاطمه زهرا علیها السلام
د) اعتقاد به مقامهایی مانند عصمت، صدق کلام، درستی عمل و علم الهی برای حضرت زهرا علیها السلام با اثبات برتر بودن ایشان در دنیا و آخرت
پرسش های پژوهش
الف) پرسش اصلی
سیده نساء عالمین و برترین بانو، بنابر نقل اهل سنت، چه کسی می باشد؟
ص:15
ب) پرسش های فرعی
1.دلایل برتری فاطمه زهرا علیها السلام بر دیگر زنان چیست؟
2. تعارض میان ادلة برتری فاطمه زهرا علیها السلام و مریم عذرا حل چگونه می شود؟
3. تعارض میان ادلة برتری فاطمه زهرا علیها السلام و عایشه چگونه حل می شود؟
فرضیه پژوهش
فرضیه اصلی
زهرای مرضیه علیها السلام برترین بانو در دو عالم بوده و مقام ایشان از مقام مریم بنت عمران، عایشه و تمامی زنان عالم برتر می باشد.
فرضیه رقیب
1. مریم بنت عمران، برترین بانو در دو عالم است و مقام زهرا علیها السلام پس از او می باشد.
2. مقام عایشه از حضرت زهرا علیها السلام بالاتر بوده و یا حداقل در یک رتبه می باشند.
پیش فرض ها
صدیقه طاهره علیها السلام از جمله بانوان برتر در دنیا و آخرت و قابل احترام در تمامی مذاهب اسلامی است که آیات و روایات زیادی بر مقام ایشان تأکید نموده اند.
ص:16
پیشینه تحقیق
نگارنده، پس از جستجوی میدانی و پرسش از اساتید صاحب نظر، در این زمینه به کتابی مستقل دست نیافت؛ بلکه تنها کتبی مانند «الکلمة الغراء فی تفضیل الزهراء» اثر علامه سید عبدالحسین شرف الدین و «الارائج المسکیه فی تفضیل البضعة الزکیه علیهاأفضل صلاة وأفضل تحیة» تألیف السید حسن الحسینی آل المجدد الشیرازی، بخشی مختصر از مطالب خود را به این موضوع اختصاص داده اند.
انگیزه تحقیق
1.عدم پرداختن به این مطلب به صورت موضوعی مستقل یا پژوهشی قابل توجه، به همراه ارائه استدلال های جدید و بررسی روایات معارض
2. اثبات مقام هایی مانند عصمت، صداقت و علم الهی برای حضرت زهرا علیها السلام، پس از آشکار شدن برتری دختر رسول خدا بر دختر عمران؛ که به اعتقاد اهلسنت و شیعه، حائز این مقامات بوده است.
این موارد، زمینه ای شد تا پس از طرح موضوع توسط آیت الله نجم الدین طبسی (حفظه الله تعالی) و راهنمایی های عالمانه ایشان، به تحقیق پیرامون آن بپردازم.
روش پژوهش
روش پژوهش، توصیفی و تحلیلی، و نوع پژوهش، کاربردی می باشد.
ص:17
روش گردآوری
به صورت کتابخانه ای می باشد، و محدود به کتب اهل سنت (عامه) است.
منابع پژوهش
به علت گستردگی منابع، ترجیح داده شد که در پایان و بخش کتابنامه ذکر گردد.
در پایان، لازم است که از استاد بزرگوارم، آیت الله شیخ نجم الدین طبسی و آیت الله احمد عابدی _ که پس از بررسی مطالب، نظرات سازنده ای را متذکر شدند _ و نیز همسرم _ که مرا در انجام این امر یاری نمود _ و تمامی عزیزانی که با ارائه نظرات خود در شکل گیری بهتر کار، نقش آفریدند، تشکر و قدردانی نمایم.
محمد شهبازیان
TARID@CHMAIL.IR
ص:18
ص:19
آیات بسیاری از قرآن، مستقیم یا غیرمستقیم به مقام علمی و اخلاقی حضرت زهرا علیها السلام اشاره کرده اند؛ از جمله آیه تطهیر، مباهله، مودت و... اهلسنت نیز این آیات را در اثبات مقام حضرت زهرا علیها السلام ذکر و احادیث زیادی را از بزرگان خود، نقل کردهاند؛ تا آنجا که کتب مفصل و بسیاری، در این باره، از سوی آنان به نگارش در آمده است.
در این قسمت، به برخی از روایات منقول از سوی اهلسنت که صحیح و مستند هستند، اشاره می کنیم.
عن أبی هریرة أن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قال: «إن ملکا من السماء لم یکن زارنی فاستأذن الله فی زیارتی فبشرنی - أو أخبرنی - أن فاطمة سیدة نساء أمتی»
رواه الطبرانی ورجاله رجال الصحیح غیر محمد بن مروان
ص:20
الذهلی ووثقه ابن حبان (1)
«ابوهریره نقل می کند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: فرشته ای الهی چنین بشارت داد که همانا فاطمه سرور زنان امت من است.»
افراد ذکر شده در سند، از راویان صحیح بخاری می باشد، غیر از محمد بن مروان گرچه ابن حبان او را ثقه و معتبر می داند.
زکریا بن أبی زائد عن فراس عن الشعبی عن مسروق عن عائشة رضی الله عنها: أن النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال: و هو فی مرضه الذی توفی فیه: «یا فاطمة ألا ترضین أن تکونی سیدة نساء العالمین و سیدة نساء هذه الأمة و سیدة نساء المؤمنین»
هذا إسناد صحیح و لم یخرجاه هکذا...(2)
«از عایشه نقل شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:ای فاطمه! آیا راضی نمی شوی که برترین زنان دو عالم و برترین زنان این امت و برترین زنان مؤمنه باشی؟»
حاکم نیشابوری این روایت را صحیح و معتبر می داند.
حدثنا أبو العباس محمد بن یعقوب ثنا الحسن بن علی بن
ص:21
عفان العامری ثنا إسحاق بن منصور السلولی ثنا إسرائیل عن میسرة بن حبیب عن المنهال بن عمرو عن زر بن حبیش عن حذیفة رضی الله عنه قال:
قال رسول الله: «نزل ملک من السماء فاستأذن الله أن یسلم علی لم ینزل قبلها فبشرنی أن فاطمة سیدة نساء أهل الجنه» (1)
تابعه أبو مری الأنصاری عن المنهال
تعلیق الذهبی فی التلخیص: صحیح
«از حذیفه نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: ملکی که قبلاً نزد من نیامده بود، از خدا برای سلام کردن بر من اذن گرفته و پس از ملاقات با من چنین گفت: همانا فاطمه برترین زنان بهشتی است.»
حاکم نیشابوری و ذهبی حدیث را صحیح و معتبر می دانند.همین روایت در کتاب سنن ترمذی نیز آمده و آلبانی آن را صحیح می داند.(2)
«أخبرنی زکریا بن یحیی قال حدثنا إبراهیم بن سعید قال حدثنا شاذان عن جعفر الاحمر عن عبد الله بن عطاء عن بن
ص:22
بریدة قال:
جاء رجل إلی أبی فسأله ای الناس کان أحب إلی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم من النساء فقال کان أحب الناس إلی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم من النساء فاطمة ومن الرجال علی(1)
«ابن بریده می گوید: وقتی که از پدرم پرسیدند که محبوبترین شخص از زنان و مردان نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چه کسانی بودند، پدرم جواب داد: از میان زنان فاطمه، و از مردان علی محبوبترین افراد بودند.»
نسایی دربارة این روایت، بیانی دارد و نقل «عبدالله بن عطا» را قبول نمی کند، اما این سخن نسایی از نظر دیگر علمای اهل سنت قابل قبول نیست، و تمامی افرادی که در سلسله سند روایت آمده اند، ثقه می باشند. افرادی مانند ترمذی، بخاری، ابن حبان و ابن شاهین، «عبدالله بن عطا» را ثقه می دانند و ذهبی نیز او را صدوق می خواند.(2)
حاکم نیشابوری و ذهبی نیز این روایت را صحیح و معتبر می دانند.(3)
همچنین مناوی این روایت را نقل کرده و می پذیرد:
النعمان بن بشیر: استاذن ابوبکر علی المصطفی، فسمع عایشه عالیا و هی تقول: والله لقد عرفت أن فاطمه و علیا احب
ص:23
الیک منی و من أبی مرتین أو ثلاثا، فاستاذن ابوبکر فاهوی علیها، فقال: یا بنت فلان، ألا سمعتک ترفعین صوتک علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
رواه الامام احمد و رجاله رجال الصحیح(1)
«روزی ابوبکر نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رفت، و شنید که عایشه با صدای بلند، خطاب به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می گوید: قسم به خدا که علی و فاطمه نزد شما از من و پدرم محبوبتر هستند. این سخن را عایشه دو یا سه بار تکرار کرد. سپس ابوبکر رو به او کرد و گفت:ای دختر فلان، آیا از تو شنیدم که صدایت را بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بلند نموده ای؟!»
عن علی - رضی الله عنه - قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لفاطمة: «إن الله یرضی لرضاک ویغضب لغضبک».
رواه الطبرانی بإسناد حسن تعلیمه إیاها وتأدیبه وتهذیبه لها (2)
«از علی علیه السلام نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به فاطمه زهرا فرمودند: همانا خداوند راضی می شود با رضایت تو و غضبناک می شود با غضب تو.»
همچنین مناوی این روایت را در قسمتی دیگر از کتاب خود ذکر کرده و در مورد اعتبار سند آن می گوید:
ص:24
رواه أحمد والترمذی والحاکم والطبرانی بأسانید صحیحة(1)
«این روایت را احمد بن حنبل، ترمذی، حاکم نیشابوری و طبرانی با سند معتبر و صحیح ذکر کرده اند.»
أخبرنی أحمد بن جعفر القطیعی ثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل حدثنی أبی ثنا أبو سعد مولی بنی هاشم ثنا عبد الله بن جعفر حدثتنا أم بکر بنت المسور بن مخرمة عن عبید الله بن أبی رافع عن المسور... و لکن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قال:
«فاطمة بضعة منی یقبضنی ما یقبضها و یبسطنی ما یبسطها»
هذا حدیث صحیح الإسناد و لم یخرجاه تعلیق الذهبی فی التلخیص: صحیح(2)
«پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: فاطمه پاره تن من است، آنچه که او را اندوهگین کند، مرا اندوهگین کرده وآنچه که او را خوشحال سازد، مرا خوشحال می کند…»
حاکم نیشابوری و ذهبی روایت را صحیح می دانند.
نکته ای که ذیل این روایت و در شرح های حدیثی اهل سنت آمده، بسیار قابل تأمل می باشد. در کتبی مانند فیض القدیر، عمدة القاری و فتح الباری آمده است که بنابر این حدیث، دشنام دهنده بر حضرت زهرا علیها السلام کافر است. همچنین، مصداق
ص:25
بزرگترین اذیت و آزار ایشان، آزار رساندن بر فرزندان او بوده و بنا بر همین برداشت، هیچ توجیهی برای ظلم های بنی امیه وجود ندارد. آنچه در متن شروح آمده، بدین صورت می باشد:
حدثنا أبو الولید حدثنا ابن عیینة عن عمرو بن دینار عن ابن أبی ملیکة عن المسور بن مخرمة رضی الله تعالی عنهما أن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قال «فاطمة بضعة منی فمن أغضبها فقد أغضبنی»
واستدل به البیهقی علی أن من سبها فإنه یکفر.(1)
«بیهقی بنابر این روایت استدلال کرده است که دشنام دهنده بر زهرا علیها السلام کافر می باشد.»
استدل به السهیلی علی أن من سبها کفر لأنه یغضبه وأنها أفضل من الشیخین.(2)
«سهیلی بنابر این روایت استدلال کرده که دشنام دهنده بر زهرای مرضیه کافر است و مقام ایشان از خلیفه اول ودوم نیز بالاتر است.»
«وفی الحدیث تحریم أذی من یتأذی النبی بتأذیه لأن أذی النبی حرام اتفاقا قلیله وکثیره وقد جزم بأنه یؤذیه ما یؤذی فاطمة فکل من وقع منه فی حق فاطمة شیء فتأذت به فهو یؤذی النبی بشهادة هذا الخبر الصحیح ولا شیء أعظم فی إدخال الأذی علیها من قتل ولدها ولهذا عرف بالاستقراء
ص:26
معاجلة من تعاطی ذلک بالعقوبة فی الدنیا ولعذاب الآخرة أشد(1).»
در این حدیث حرمت آزار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ذکر گردیده، چرا که آزار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بنابر نظر همة علما، چه کم و چه زیاد حرام می باشد. و به طور قطع و با توجه به این روایت معتبر، آن کس و آنچه فاطمة زهرا علیها السلام را آزار دهد، پیامبر را اذیت نموده است.
و هیچ آزاری برای دختر پیامبر بزرگتر از ظلم و اذیت فرزندانش نمی باشد.»
مناوی نیز با توجه به این روایت، بنی امیه و هواداران آنها را چنین توبیخ می نماید:
«کما قال: " فاطمة بضعة منی " ومع ذلک فقابل بنو أمیة عظیم هذه الحقوق بالمخالفة والعقوق فسفکوا من أهل البیت دماءهم وسبوا نساءهم وأسروا صغارهم وخربوا دیارهم وجحدوا شرفهم وفضلهم واستباحوا سبهم ولعنهم فخالفوا المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم فی وصیته وقابلوه بنقیض مقصوده وأمنیته فوا خجلهم إذا وقفوا بین یدیه ویا فضیحتهم یوم یعرضون علیه»(2).
اگر چه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: فاطمه پاره تن من است، اما بنی امیه به مخالفت با اهل بیت پیامبر پرداختند، خونشان را ریخته، زنانشان را دشنام دادند، کودکانشان را به اسارت
ص:27
گرفته، خانه هایشان را ویران ساخته و مقامشان را انکار کردند. همچنین دشنام دادن و لعن بر اهل بیت علیهم السلام را مباح نمودند.آنها با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مخالفت نموده و با او به جنگ پرداختند.پس وای بر آنها زمانی که روبروی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قرار گیرند.»
عن عائشة قالت: (ما رأیت أفضل من فاطمة غیر أبیها)
رواه الطبرانی فی الأوسط وأبو یعلی إلا أنها قالت: ما رأیت أحدا قط أصدق من فاطمة. ورجالهما رجال الصحیح(1)
«از عایشه نقل شده است: کسی را بالاتر از فاطمه، غیر از پدر بزرگوارش ندیده ام.
در روایتی دیگر چنین نقل شده است: هیچ کس را راستگو تر از او ندیده ام.»
افراد ذکر شده در سند، از رجال مورد اعتماد بخاری می باشد.
أخبرنی أبو بکر إسماعیل بن الفقیه بالری ثنا أبو حاتم محمد بن إدریس ثنا کثیر بن یحیی ثنا أبو عوانة داود بن أبی عوف عن عبد الرحمن بن أبی زیاد أنه سمع عبد الله بن الحارث بن نوفل یقول: ثنا أبو سعید الخدری رضی الله عنه: أن النبی صلی الله علیه و آله و سلم
ص:28
دخل علی فاطمة رضی الله عنها فقال: «إنی و إیاک و هذا النائم یعنی علیا و هما یعنی الحسن و الحسین لفی مکان واحد یوم القیامة» (1).
هذا حدیث صحیح الإسناد و لم یخرجاه، تعلیق الذهبی فی التلخیص: صحیح
«پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به دیدار فاطمه علیها السلام آمد و فرمود: همانا من و تو و این شخصی که این جا خوابیده است، یعنی علی و این دو، یعنی حسن و حسین، در روز قیامت در یک مکان هستیم.»
حاکم نیشابوری و ذهبی، روایت را صحیح می دانند.
أخبرنا أحمد بن بالویه العقصی من أصل کتابه ثنا محمد بن عثمان بن أبی شیبة ثنا محمد بن عبد الله بن نمیر ثنا أبو مسلم قائد الأعمش ثنا الأعمش عن سهیل بن أبی صالح عن أبیه عن أبی هریرة رضی الله عنه قال: قال رسول الله «تبعث الأنبیاء یوم القیامة علی الدواب لیوافوا بالمؤمنین من قومهم المحشر و یبعث صالح علی ناقته و أبعث علی البراق خطوهاعند أقصی طرفها و تبعث فاطمة أمامی»
هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم و لم یخرجاه(2)
«از ابو هریره نقل شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: روز
ص:29
قیامت، در حالی مبعوث می شوم که فاطمه صلی الله علیه و آله و سلم روبروی من است.»
حاکم نیشابوری این روایت را صحیح می داند.
أخبرنا أبو عبد الله محمد بن أحمد بن بطة الأصبهانی، ثنا عبد الله بن محمد بن زکریا الأصبهانی، ثنا إسماعیل بن عمرو البجلی، ثنا الأجلح بن عبد الله الکندی، عن حبیب بن ثابت، عن عاصم بن ضمرة، عن علی رضی الله عنه قال: أخبرنی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:«(أن أول من یدخل الجنة أنا وفاطمة والحسن والحسین» قلت: یا رسول الله، فمحبونا؟ قال: «من ورائکم» [ضمیمه1]
صحیح الإسناد، ولم یخرجاه.(1)
«از علی علیه السلام نقل شده است که پیامبر به من خبر داد: همانا اولین کسانی که وارد بهشت می شود من و فاطمه و حسن وحسین هستیم. گفتم: یا رسول الله پس محبین ما چه می شوند؟ فرمود: آنها پشت سر ما وارد بهشت می گردند.»
حاکم نیشابوری، روایت را صحیح می داند.
حدثنا أبو العباس محمد بن یعقوب بن إسحاق الصغانی، ثنا
ص:30
عثمان بن عمیر، ثنا إسرائیل، عن میسرة بن حبیب، عن المنهال بن عمرو، عن عائشة بنت طلحة، عن أم المؤمنین عائشة أنها قالت: ما رأیت أحدا کان أشبه کلاما، وحدیثا من فاطمة برسول الله، وکانت إذا دخلت علیه رحب بها، وقام إلیها فأخذ بیدها فقبلها وأجلسها فی مجلسه.
هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین ولم یخرجاه. تعلیق الذهبی فی التخلیص: صحیح(1).
«از عایشه نقل شده است: هیچ کس را در سخن و حدیث، شبیه تر از زهرا به پدرش ندیدم و هرگاه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می آمد، ایشان صلی الله علیه و آله و سلم برای او مکان را می گشود؛ پس بر می خاست، به سوی زهرا می رفت، دست او را می گرفت و می بوسید و نزد خود می نشاند.
حاکم نیشابوری و ذهبی این روایت را صحیح می دانند.
ص:31
ص:32
ص:33
ما در این بخش، به بررسی دلائل برتری حضرت زهرا علیها السلام بر حضرت مریم و دیگر زنان عالم می پردازیم و پس از دقتی هر چند کوتاه، متوجه خواهیم شد که نمی توان در دو عالم بانویی برتر از صدیقه طاهره علیها السلام پیدا کرد.
1) اکثر قریب به اتفاق اهل سنت، این مطلب را قبول دارند که زهرا علیها السلام برترین زنان در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می باشد و اگر شبهه ای وجود دارد، در برتری مادر بزرگوارشان حضرت خدیجه علیها السلام و عایشه است.
از طرف دیگر، با دلایل متقن و صحیحی که از لا به لای روایات ذکر خواهد شد و مطالبی که مفسرین، ذیل آیه 42 آل عمران بیان کرده اند (و در بخش سوم کتاب، به تفصیل به آن ها خواهیم پرداخت) مریم، برترین بانو در زمان خودش محسوب می شود و مطابق با روایات حتی بر خدیجه کبری علیها السلام نیز برتری ندارد؛ پس با احتساب اینکه مریم، در نهایت، هم رده با ام المؤمنین، خدیجه است و از سویی، رأی تمامی علمای اهل سنت بر بالا تر بودن مقام زهرا علیها السلام حتی
ص:34
از مادر بزرگوارشان می باشد، آیا نباید مقام بضعة النبی صلی الله علیه و آله و سلم را از مریم بالاتر دانست؟!
الف) حضرت خدیجه علیها السلام و حضرت مریم هر دو در یک رده هستند.
ب) حضرت زهرا علیها السلام بر حضرت خدیجه علیها السلام برتری دارد.
(نتیجه) مقام حضرت زهرا علیها السلام از مریم بنت عمران برتر می باشد.
2) طبق احادیثی که در صفحات قبل ذکر کردیم، تمامی علمای اسلامی، این نکته را قبول دارند که فاطمه علیها السلام برترین بانوی امت اسلام می باشد. از طرفی، بنابر آیات قرآن و روایاتی که ذیل آنها وجود دارد و مورد قبول اهل سنت نیز هست امت اسلام، برترین امت ها است. پس مطمئناً بانوی اول آنها، برترین بانو و سیدة زنان هر دو دنیا می باشد.
در این باره می توان به جملات تعدادی از علمای اهل سنت اشاره نمود که این چنین می گویند:
قال الحسن: نساؤه أفضل نساء العالمین.
والمتولی: نساؤه خیر نساء هذه الامة المذکورة تحتملهما.
والایة تحتمل أیضا؛ لظاهر العموم، وقد یحتج له بأن هذه أمة خیر الامم، فنساؤها خیر نساء الامم، والتفضیل علی الافضل تقضیل علی من دونه بطریق الاولی.»(1)
ص:35
خلاصه سخن و کلام حسن بصری و دیگر علما این است:
زنان پیامبر، برتر از زنان تمام امت ها هستند (چه گذشته و چه آینده)، چرا که امت او بهترین امت هاست و اگر زنان پیامبر، بر زنان امت برگزیده (یعنی اسلام) برتری داشته باشند، به طریق اولی و یقیناً از زنان امت های قبلی برتر هستند.»
البته نویسندة کتاب سبل الهدی، در ادامه، اعتقاد علمای اهل سنت مبنی بر برتری فاطمه و خدیجه علیهما السلام از دیگر زنان را مطرح می کند.
همچنین احمد زینی دحلان نیز در کتاب خود، به همین مطلب اشاره دارد؛ که در همین بخش و در قسمت کلام علمای اهل سنت، آن را خواهیم آورد.
3) در روایت صحیحه ای که در بخش قبلی نقل کردیم، حضرت زهرا علیها السلام جزء اولین کسانی هستند که وارد بهشت می شوند و همچنین، ایشان در قیامت با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم مکان هستند؛ پس چگونه ممکن است کسی که هم زمان با افضل الأنبیا وارد بهشت شود، مقامش از کسانی که پس از او وارد می شوند، پایین تر باشد؟!
شاید برخی بگویند که در روایتی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «قبل
ص:36
از سابقین امتم، مریم بنت عمران و برخی انبیای دیگر، وارد بهشت می شوند» که این روایت را ابن عساکر چنین آورده:
أخبرنا أبو الفتح یوسف بن عبد الواحد الماهانی عن شجاع بن علی المصقلی عن محمد بن إسحاق بن مندة عن أبو عمرو مولی بنی هاشم عن أبو حاتم الرازی عن أبو الیمان عن إسماعیل بن عیاش عن صفوان بن عمرو عن عبد الرحمن بن أبی عوف الجرشی عن عبد الله بن عائذ الثمالی أنه سمع النبی صلی الله علیه و آله و سلم یقول: «لو حلفت لبررت ما یدخل الجنة قبل الأول من أمتی قال: [إلا ] إبراهیم وإسماعیل وإسحاق ویعقوب والأسباط وموسی وعیسی ومریم بنت عمران»(1)
«پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: قبل از اولین نفر از امتم، کسی وارد بهشت نمی شود مگر ابراهیم نبی، اسماعیل، اسحاق، یعقوب و فرزندانش، موسی، عیسی و مریم بنت عمران.»
در جواب باید گفت: مراد از این روایت مطمئناَ دخول به بهشت قبل از فاطمه زهرا علیها السلام نیست و ایشان از این روایت استثنا هستند؛ چرا که طبق روایت قبلی، دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم همزمان با ایشان وارد بهشت می گردد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز به دلیل برتری بر تمامی انبیاء الهی، قبل از همه وارد بهشت می شوند.
4) مطلب دیگری که می توان متذکر شد، پارة تن پیامبر بودن حضرت زهرا علیها السلام است که جهت بیان استدلال، کلام برخی از علمای
ص:37
عامه را ذکر می کنیم:
صاحب کتاب سبل الهدی چنین می گوید:
والحدیث الأول یقتضی فضل فاطمة علی أمها، وفی حدیث آخر: «فاطمة بضعة منی» وهو یقتضی تفضیل فاطمة علی جمیع نساء العالم ومنهن خدیجة وعائشة رضی الله عنها وبقیة بنات النبی صلی الله علیه و آله و سلم ...
قال ابن دحیة فی مرج البحرین: سئل العالم الکبیر أبو بکر بن داود علی رحمة الله: من أفضل خدیجة أم فاطمة رضی الله عنهما؟ فقال: ان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قال «ان فاطمة بضعة منی» ولا أعدل ببضعة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم أحدا...
وقال السهیلی: وهذا استقراء حسن ویشهد لصحة هذا الاستقراء أن أبا لبابة حین ارتبط نفسه، وحلف أن لا یحله الا رسول الله فجاءت فاطمة لتحله فأبی؛ لاجل قسمه، فقال رسول الله: «انما فاطمة بضعة منی» (1).
«بنابر حدیث " فاطمه پاره تن من است"، ایشان برتر از تمامی زنان عالم است که از جمله می توان به خدیجه و عایشه و دختران پیامبر اشاره کرد.همچنین، ابن دحیه در کتاب مرج البحرین می گوید: از عالم کبیر، ابو بکر بن داود علی پرسیده شد که فاطمه برتر است یا خدیجه؟
ص:38
جواب داد که هیچ کسی با پاره تن رسول خدا برابری ندارد و سهیلی می گوید: این برداشت ابوبکر بن داود، برداشت صحیحی است. و زمانیکه أبا لبابة خودش را به ستون بست و قسم یاد کرد که طناب را باز نمی کند مگر اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بگویند، فاطمه نزد او آمد و درخواست باز کردن طناب ها را نمود اما او به درخواست فاطمه علیها السلام توجه نکرد؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او گفت: «فاطمه پارة تن من است» و مراد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این بوده که سخن او سخن من می باشد.
همچنین او در قسمتی دیگر از کتابش، کلام برخی از علمای اهل سنت را نقل می کند که همین معنا را می رساند. او می گوید:
وقال القاضی قطب الدین الخیضری رحمة الله فی الخصائص بعد أن ذکرکلاما طویلا فی التفضیل بین خدیجة ومریم، إذا علمت ذلک، فینبغی أن یستثنی من إطلاق التفضیل سیدتنا فاطمة ابنة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فهی أفضل نساء العالم، لقوله: «فاطمة بضعة منی ولا یعدل ببضعة رسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم - أحد» ... قال الشیخ تفی الدین المقریزی فی الخصائص النبویة فی کتابه إمتاع الاسماع: ...
واحتمل تفضیل فاطمة علیها، وعلی غیرها من النساء، لقوله صلی الله علیه و آله و سلم: «فاطمة بضعة منی»، وبضعة النبی لا یعدل بها شی وهو أظهر الاحتمالات لمن أنصف.
وقال الزرکشی فی الخادم عند قول الرافعی والنووی: " وتفضیل زوجاته صلی الله علیه و آله و سلم علی سائر النساء " ما نصه: هل المراد نساء
ص:39
هذه الامة أو النساء کلهن؟ فیه خلاف، حکاه الرویانی ویستثنی من الخلاف سیدتنا فاطمة، فهی أفضل نساء العالم، لقوله صلی الله علیه و آله و سلم: " فاطمة ولا یعدل ببضعة من رسول الله أحد، وفی الصحیح: بضعة منی «أما ترضین أن تکونی خیر نساء هذه الامة» انتهی.(1)
«قاضی قطب الدین خیضری در کتاب خود، پس از بیان تفضیل بین خدیجه و مریم، چنین می گوید: لازم است که در بحث برتری مریم و خدیجه بر یکدیگر، بانویمان فاطمه را استثنا کنیم؛ چرا که فاطمه برترین بانوان است [حتی از خدیجه و مریم] واین سخن نیز به دلیل سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می باشد که فرمود: فاطمه پاره تن من است؛ که در این صورت احدی با زهرای اطهر علیها السلام برابری نمی کند.
همچنین مقریزی در کتاب خود می گوید: به دلیل پارة تن بودن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، فاطمه بر دیگر زنان برتری دارد و کسی با بضعةالنبی برابر نیست. زرکشی نیز در ذیل کلام رافعی و نووی که بحث از برتری زنان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر دیگر زنان می باشد، چنین می گوید:
در اینکه مراد برتری زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر تمام زنان عالم می باشد یا تنها زنان امت اسلام، بحث و نظر است. اما رویانی، فاطمه علیها السلام را از این اختلاف استثناء کرده و معتقد است که در هر دو صورت، فاطمه زهرا علیها السلام از این سخن استثنا می باشد و او بر تمام زنان، حتی همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برتری دارد. چرا که ایشان پاره تن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می باشد.
ص:40
آلوسی هم در تفسیر خود، ذیل آیه 42 آل عمران چنین می گوید:
والذی أمیل إلیه أن فاطمة البتول أفضل النساء المتقدمات والمتأخرات من حیث إنها بضعة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بل ومن حیثیات أخر أیضاً، ولا یعکر علی ذلک الأخبار السابقة لجواز أن یراد بها أفضلیة غیرها علیها من بعض الجهات وبحیثیة من الحیثیات وبه یجمع بین الآثار وهذا سائغ علی القول بنبوة مریم أیضاً إذ البضعیة من روح الوجود وسید کل موجود لا أراها تقابل بشیء وأین الثریا من ید المتناول...(1)
«آن چه که نظر من است برتری فاطمه بر تمامی زنان امت های گذشته و آینده است چرا که او پاره تن رسول خدا می باشد و البته دلایل دیگری نیز وجود دارد. و اخباری که بیان می کند برخی از زنان، دارای فضیلتی از جهاتی و حیثیاتی می باشند، نمی توانند روایات برتری حضرت زهرا علیها السلام بر تمام عالمیان را خدشه دار کنند و بدین وسیله میان این روایات جمع کرده و تناقضی نمی بینیم و اینکه ایشان پارة تن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می باشد، از مقام نبوت مریم هم [اگر قائل باشیم] بالاتر است؛ چرا که پاره تن آقای عالمیان و روح جهان مقامی است که هیچ فضیلتی با آن برابری نمی کند.»
جالب است که آلوسی، امتیاز پاره تن نبی بودن زهرای اطهر علیها السلام را بالاتر از امتیاز نبوت مریم می داند (البته اگر نظریه نبوت مریم قابل قبول باشد) و همین سخن را ذیل آیه 32 احزاب نیز بیان می کند.(2)
ص:41
5) آیات بسیاری در قرآن وجود دارد که بنابر نقل های صحیح در کتب اهل سنت، مخصوص صدیقه طاهره و اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می باشد؛ آیاتی مانند آیه مودت - که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اجر رسالت خودش را حب اهل البیت علیهم السلام به ویژه حضرت زهرا علیها السلام قرار داده است- و یا آیه تطهیر- که بنا بر این آیه، عصمت حضرت فاطمه علیها السلام اثبات می گردد- و یا روایاتی از قبیل حدیث عایشه، «که من پس از رسول خدا، صادق تر از زهرا ندیدم»- و این، خود دلالت بر صدیقه بودن بانوی اول اسلام دارد- و همچنین روایت ثقلین- که زهرا علیها السلام را همگام با قرآن می داند[ضمیمه2]-.
تمام این ها در کنار صدها روایتی که در مقام ایشان نقل شده، هر خوانندة منصفی را بدین سمت سوق می دهد که ایشان در علم، تقوا و عصمت چیزی کمتر از مریم ندارد؛ بلکه در مواردی امتیازاتی را دارا است که بنت عمران از آن ها بی بهره است، مانند اینکه ایشان پاره تن اشرف مخلوقات عالم، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم محسوب می شود و همچنین، مادر موعودی است که برقرار کننده عدل و احسان بر روی زمین است؛ زیرا حتی اگر اختلاف اهل سنت با شیعیان- در مورد اینکه مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را از نسل امام حسن علیه السلام می دانند- در نظر بگیریم، در این مطلب شکی نیست که مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از نسل فاطمه علیها السلام می باشد؛ همان منجی موعودی که بنا بر نظر شیعیان و اهل سنت، عیسی بن مریم در نمازش به او اقتدا خواهد
ص:42
کرد. به عنوان نمونه، می توان به سنن ابی داوود و تفسیر کشاف مراجعه نمود که چنین آورده اند:
- حدَّثنا أَحْمد بن إبراهیم حدّثنا عبد اللَّه بن جعفر الرقِّیّ حدّثنا أَبو الملیحِ الحسن بن عمر عن زِیاد بنِ بیان عن علیّ بنِ نفیل عن سعید بنِ الْمسیبِ عن أمِ سلمة قالت سمعت رسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم - یقول «المهدیّ من عترتی مِنْ ولد فاطمة»(1)
آلبانی این حدیث را صحیح می داند. «پیامبر فرمودند: مهدی از عترت من و از فرزندان فاطمه است.»
- أن عیسی علیه السلام ینزل علی ثنیة بالأرض المقدّسة یقال لها أفیق وعلیه ممصرتان، وشعر رأسه دهین، وبیده حربة، وبها یقتل الدجال، فیأتی بیت المقدس والناس فی صلاة الصبح والإمام یؤم بهم، فیتأخر الإمام فیقدِّمه عیسی ویصلی خلفه علی شریعة محمد علیه السلام، ثم یقتل الخنازیر ویکسر الصلیب، ویخرب البیع والکنائس، ویقتل النصاری إلا من آمن به
«عیسی علیه السلام پس از نزولش و کشتن دجال به بیت المقدس می آید، در حالی که مردم، برای اقامه نماز صبح، مهیا هستند. امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به ایشان اشاره می کند که نماز را اقامه کند، اما عیسی علیه السلام امام را بر خود مقدم کرده و پشت سر امام نماز می خواند».(2)
این مطلب از نگاه عالمی همچون سهیلی دور نمانده و می گوید:
ص:43
«و مِن سُؤددها أیضاً أنّ المهدی المبشر به آخرالزمان من ذرّیتها، فهی مخصوصة بهذا کلّه و الأحادیث الواردة فی أمر المهدی کثیرة.»
«و از جمله دلایل برتری فاطمه بر زنان عالم این است که، همانا مهدیِ بشارت داده شده در آخرالزمان، از فرزندان اوست. و این امتیاز و دیگر فضائل مخصوص این بانوی بزرگوار می باشد. و احادیثی که در مورد مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف آمده بسیار زیاد است.»(1)
6) روایاتی نیز در کتب اهل سنت وجود دارد که تمامیت بحث ما را می رساند:
- زکریا بن أبی زائد عن فراس عن الشعبی عن مسروق عن عائشة رضی الله عنها: أن النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال و هو فی مرضه الذی توفی فیه: «یا فاطمة ألا ترضین أن تکونی سیدة نساء العالمین و سیدة نساء هذه الأمة و سیدة نساء المؤمنین؟» (2)
«پبامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:ای فاطمه! آیا راضی نمی شوی که سرور زنان در دو دنیا و سرور زنان امت من وسرور زنان مؤمنه باشی؟»
- أخبرنا أبو القاسم بن یمان بن محمد بن الفضل وأبو مضر رشید بن محمد بن الحسن بن علی بن أیوب وأبو بکر ذاکر بن
ص:44
أحمد بن عمر بن أبی بکر الکرکاس وأبو جعفر محمد بن الحسین بن محمد بن [ الحسین ]الصافی وأم النجم نورسی بنت أبی الوفاء عبیدالله بن محمود قالوا عن أبو عبد الله القاسم بن الفضل بن أحمد الثقفی ح وعن أبو محمد بن طاوس عن أبو الحسین أحمد بن عبد الرحمن بن محمد الذکوانی قالا عن أبو الفرج عثمان بن أحمد بن إسحاق البرجی عن محمد بن عمر بن حفص نا إسحاق بن إبراهیم شاذان عن سعد بن الصلت عن مقاتل عن الضحاک عن ابن عباس عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال:
«أربع نسوة سادات عالمهن مریم بنت عمران وآسیة بنت مزاحم امرأة فرعون وخدیجة بنت خویلد وفاطمة بنت محمد وأفضلهن عالما فاطمة» (1)
«از ابن عباس نقل شده است که پیامبر فرمودند: چهار زن برترین زنان عالمشان هستند، مریم، آسیه، خدیجه وفاطمه؛ و فاطمه، برترین آنها در عالم است.»
در این روایت، تصریح شده است که فاطمه علیها السلام برتر از دیگر زنان عالم می باشد؛ چرا که پس از ذکر نام چهار بانوی بزرگوار، از میان ایشان، حضرت زهرا علیها السلام به عنوان برترین بانو معرفی می شود.
و همچنین مؤلف کتاب فرائد السمطین در ضمن یک حدیث طولانی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، به نقل از سعید بن جبیر، از ابن عباس چنین می گوید:
ص:45
«و اما ابنتی فاطمه فانها سیدة نساء العالمین من الاولین والآخرین و هی بضعة منی و هی نور عینی و هی ثمرة فؤادی و هی روحی التی بین جنبی و هی الحوراء الانسیة متی قامت فی محرابها بین یدی ربها جل جلاله زهر نورها لملائکة السماء کما یزهر نور الکواکب لاهل الارض و یقول الله عزو جل لملائکته یا ملائکتی انظروا الی أمتی فاطمة سیدة إمائی قائمة بین یدی ترعد فرائصها من خیفتی و قد اقبلت بقلبها علی عبادتی اشهدکم أنی قد أمنت شیعتها من النار. وأنی لما رایتها ذکرت ما یصنع [بها] بعدی کأنی بها و قد دخل الذل بیتها و انتهکت حرمتها و غصب حقها و منعت ارثها و کسر جنبها و اسقطت جنینها و هی تنادی یا محمداه فلا تجاب و تستغیث فلا تغاث فلا تزال بعدی محزونة مکروبة باکیة فتذکر انقطاع الوحی من بیتها مرة وتتذکر فراقی اخری و تستوحش اذا جنها اللیل لفقد صوتی التی کانت تستمع الیه اذا تهجدت بالقرآن ثم تری نفسه ذلیلة بعد ان کان فی ایام ابیها عزیزة و عند ذلک یؤنسها الله تعالی فینادیها بما نادی به مریم ابنة عمران فیقول: یا فاطمة ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نساء العالمین یا فاطمة اقنتی لربک واسجدی وار کعی مع الراکعین...» (1) [ضمیمه3]
ص:46
«اما دخترم فاطمه، همانا او برترین بانوان دو عالم است از اولین زنان تا آخرین آنها و او پاره تن من است…. حرمت او را هتک، و حق و ارثش را غصب می کنند و پهلویش را می شکنند و کودک او را سقط می کنند و او فریاد می زد یا محمداه! از مردم کمک می طلبد اما کسی او را یاری نمی کند... سپس او خود را خوار و بی یاور می بیند، بعد از ایام شوکت و عزتی که در زمان من داشت. در آن زمان، خدای متعال، انیس او شده و … همان ندایی را که بر مریم فرستاد، به او هم اعلام می کند:ای فاطمه! خدا تو را برگزید و پاک قرار داد و برتمامی زنان عالم برتری داد».
نکته:
همچنین در فرائدالسمطین حدیثی نقل شده ا ست، مبنی بر این که خلقت زمین و آسمان به برکت زهرای مرضیه علیها السلام می باشد؛ که این، خود دلالت بر برتری صدیقه کبری علیها السلام بر مریم می نماید:
عن العلاء بن عبدالرحمن عن ابیه عن ابی هریرة عن النبی صلی الله علیه وآله انه قال: …قال آدم: یا رب هل خلقت احدا من طین قبلی؟قال: لا یا آدم.قال: فمن هؤلاء الخمسة الاشباح الذین اراهم فی هیئتی و صورتی؟ قال: هؤلاء الخمسة من ولدک لولاهم ما خلقتک هؤلاء الخمسة شققت لهم خمسة
ص:47
اسماء من اسمائی، لولاهم ما خلقت الجنة والنار و لا العرش ولا الکرسی ولا السماء و لا الارض و لا الملائکة ولا الانس و لا الجان... (1)
«آدم به خدای متعال گفت: پروردگارا! آیا قبل از من کسی را از گِل آفریده ای؟ خدا فرمود: خیر. آدم گفت: پس این پنج شبح نورانی چه کسانی هستند؟ خداوند فرمود: این ها از فرزندان تو هستند، که اگر این ها نبودند، تو و بهشت و جهنم و کرسی و عرش و زمین و آسمان و انسان ها و اجنه و ملائکه را خلق نمی کردم.)
7) کلماتی که علمای اهل سنت ذکر کرده اند:
ونعم ما قال الإمام مالک ولا أفضل أحدا علی بضعة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم (2)
ملا علی قاری حنفی پس از توضیح روایت «فاطمه پاره تن من است»، از امام مالک چنین نقل می کند: نمی توان کسی را برتر از پاره تن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیدا کرد.»
مناوی نیز به نقل از دیگران، چنین می آورد:
- العلقمی: هی أفضل الصحابة حتی من الشیخین (3)
«علقمی می گوید: فاطمه برترین صحابه است، و ایشان حتی برتر از خلیفه اول و دوم می باشد.»
- وذکر العلم العراقی أن فاطمة وأخاها إبراهیم أفضل من
ص:48
الخلفاء الأربعة بالاتفاق) (1) [ضمیمه4]
«عالمی برجسته مانند عراقی می گوید: همانا فاطمه و برادرش ابراهیم، برتر از خلفای چهار گانه مسلمین هستند.»
مناوی همچنین می گوید:
لکن قال بعضهم: لا أعدل ببضعة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم أحدا وممن صار إلی ذلک: المقریزی والسیوطی أفضلیتها علی نساء هذه الأمة: أما نساء هذه الأمة فلا ریب فی تفضیلها علیهن مطلقا بل صرح غیر واحد أنها وأخوها إبراهیم أفضل من جمیع الصحابة حتی الخلفاء الأربعة(2)
«مقریزی و سیوطی اعتقاد به برتری زهرا علیها السلام بر تمامی زنان عالم دارند و می گویند: کسی با پاره تن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برابر نمی باشد.و افراد متعددی تصریح نموده اند که او و برادرش ابراهیم، حتی برتر از خلفای چهار گانه می باشد.»
احمد زینی دحلان شافعی- که مفتی شافعی در مکه بوده است - چنین می گوید:
ذکر تزویج فاطمه بنت رسول الله بعلی، و هی الزهرا و البتول افضل نساء الدنیا حتی مریم رضی الله عنها کما اختاره المقریزی و الزرکشی و الحافظ السیوطی فی کتابیه شرح النقایه و شرح جمع الجوامع بالادلة الواضحه التی منها ان هذه الامة افضل من غیرها و الصحیح ان مریم لیست نبیة بل حکی
ص:49
الاجماع علی انه لم یتنبأ امراة قط و.....(1)
«زهرا علیها السلام برترین زنان در دو عالم می باشد، حتی بر مریم؛ همان گونه که مقریزی، زرکشی و سیوطی _ در دو کتاب شرح النقایه و جمع الجوامع _ اعتقاد دارند افضل در این امت، برتر از افضل در دیگر امت هاست و قول صحیح این است که مریم بنت عمران نبی نبوده است.»
کلماتی نیز در موارد قبلی ذکر شد که از تکرار آنها پرهیز می کنیم.
در پایان بخش دوم، کلامی از مطالب السؤول نقل می کنیم. مؤلف، مطالب بسیاری در مدح اهل البیت و زهرا علیها السلام دارد که جای دقت و تأمل است؛ لذا فرازی از مطالب کتاب را متذکر می شویم:
اعلم ان رسول الله صلی الله علیه و آله قد حکم بصفة الکمال لکل واحدة من هؤلاء الاربع مریم و آسیة و خدیجة و فاطمة فکل واحدة منهن کاملة فی ذاتها و قد اختصت فاطمة دونهن بحصول اسباب تقتضی علو درجاتها فی صفتها علی رفیقاتها لم تحصل لواحدة منهن فتکون باعتبار تلک الزیادة اکمل منهن. وبیان ذلک ان صفة الکمال ثابتة لکل واحد من اصلیها: رسول الله و خدیجه. اما کمال رسول الله و الیه المنتهی و هو
ص:50
الغایة القصوی و اما خدیجه فقد ثبت کما لها بالحدیث المذکور والولد جزء من الابوین، فتضاف الی کمال فاطمة لذاتها زیادة من کمال ابیها و کمال امها فتکون اکمل النساء علی الاطلاق و فی ذلک دلالة شافیة و تبصرة کافیة.(1)
«بدان که رسول خدا حکم کرد بر وجود کمال در چهار تن از زنان عالم؛ مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه. که هر یک دارای کمال ذاتی هستند؛ اما فاطمه دارای کمال بالاتر از آنهاست و اکمل آنها محسوب می شود؛ چرا که او از طرف پدر و مادر نیز دارای کمال است، آن هم، پدری مانند حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و مادری مانند خدیجه. پس فاطمه هم کمال ذاتی دارد و کمالات پدر و مادرش را دارد به این دلیل کاملترین و برترین زنان از گذشته تا آینده است.»
ص:51
ص:52
ص:53
در تعارض با دلایل برتری زهرای مرضیه علیها السلام، احادیثی از اهل سنت در فضیلت حضرت مریم و عایشه نقل شده که به گمان نگارنده، هیچ یک دلالت بر برتری این دو از زهرای مرضیه علیها السلام ندارد. در این بخش به بررسی دلایل ذکر شده در برتری مریم بنت عمران و توضیح پیرامون آنها می پردازیم.
«وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِکة یا مَرْیم إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاک وَطَهَّرَک وَاصْطَفَاک عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ؛
و فرشتگان گفتند:ای مریم! همانا خداوند تو را برگزید و پاکیزه گردانید، و بر زنان جهان، برتری بخشید.»
فخر رازی و قرطبی در تفاسیر خود به این بحث پرداخته اند و این چنین گفته اند:
ص:54
- وهذه الآیه دلت علی أن مریم علیها السلام أفضل من الکل و قول من قال المراد إنها مصطفاة علی عالمی زمانها، فهذا ترک الظاهر(1)
«و این آیه، افضل بودن مریم بر تمام زنان را دلالت می کند و نظر کسانی که مراد از عالمین را، عالم زمان مریم علیها السلام می دانند، خلاف ظاهر آیه است.»
- فظاهر القرآن والأحادیث یقتضی أن مریم أفضل من جمیع نساء العالم من حواء إلی آخر امرأة تقوم علیها الساعة(2)
«ظاهر قرآن و احادیث، برتری مریم از تمام زنان، از حوا تا زمان قیامت را دلالت می کند.»
در جواب به این استدلال و برداشت از آیه شریفه به دو مطلب باید توجه نمود:
- مراد از عالمین، عالَم زمان مریم بنت عمران است
با توجه به نظر اکثر مفسران اهل سنت پیرامون این آیه و تأیید این برداشت در روایات شیعه و سنی، حضرت مریم، تنها، برگزیده بر زنان عصر و دوران خودش بوده و این برتری نسبت به تمامی زنان پس از او نمی باشد.پس نمی توان با توجه به این آیه، مقام مریم را برتر از زهرای مرضیه علیها السلام دانست؛ چنانکه عباراتی از کتب اهل سنت، بر این موضوع تصریح دارند:
- (واصطفاک) اختارک (علی نِسَآءِ العالمین) عالمی زمانک
ص:55
بولادة عیسی(1)
«اختیار کرد خداوند تو را بر زنان زمان خودت»
- (واصطفاک علی نساء العالمین)، یعنی: اختارک علی نساء العالمین فی زمانک بطاعتک ایاه، ففضلک علیهم(2)
«مراد از (نساء العالمین)، یعنی: برگزید تو را بر زنان زمان خودت[نه تمام زمان ها]»
- «حدّثنا علی بن الحسینِ، ثنا الهیثم بن الیمانِ، ثنا الحکم، عنِ السّدِّی: واصطفاک علی نساء العالمین قال: علی نساء ذلک الزمانِ الذی هم فیه(3)
سدی می گوید: مراد از آیه این است که مریم برگزیده زنان زمان خود می باشد.
- «قوله تعالی: وإِذ قالت الملآئِکة: یا مریم إِنَّ اللَّه اصطفاک فیه قولان: أحدهما: اصطفاها علی عالمی زمانها، وهذا قول الحسن.(4)
مراد از برگزیدگی در آیه، برگزیدگی بر زنان عصر خودش می باشد. و این نظر و عقیدة صحیحی می باشد.
واصطفاک علی نساء العالمین فی وقتک(5)
ص:56
مراد این است که خدا تو (مریم) را بر زنان هم عصرت برتری داد.
- (یا مریم إنّ الله اصطفاک) أَی: بما لطف لک حتی انقطعت إلی طاعته (وطهرک) من ملامسة الرِّجال والحیض (واصطفاک علی نساء العالمین) علی عالمی زمانک(1)
- (وَ) اذکر (إِذْ قَالَتِ الملئکة) ای جبریل (یامریم إِنَّ الله اصطفاک) اختارک (وَطَهَّرَک) من مسیس الرجال (واصطفاک علی نِسَاءِ العالمین) ای أهل زمانک(2)
- وأخرج عبد بن حمید وابن جریر وابن المنذر وابن أبی حاتم عن مجاهد فی قوله (إن الله اصطفاک وطهرک) قال: جعلک طیبة ایماناً. وأخرج ابن حاتم عن السدی (وطهرک) قال: من الحیض (واصطفاک علی نساء العالمین) قال: علی نساء ذلک الزمان الذی هم فیه(3)
- قال ابن عزیز: أی: عالمی دهرها، کما فضِّلَتْ خدیجة وفاطمة بنت رسول الله علی نساء أمه محمد صلی الله علیه و آله و سلم (4)
- (عَلَی نِسَآءِ الْعَالَمِینَ): عالمی زمانها ولا یحرر غیرها(5)
- والمراد بالعالمین هنا قیل: نساء عالم زمانها، وهو الحق(6)
ص:57
شوکانی در بیانی دیگر می گوید:
وفی المعنی احادیث کثیرةو کلها تفید ان مریم علیها السلام سیدة نساء عالمها لا نساء جمیع العالم و یؤیده ما أخرجه ابن عساکر عن مقاتل عن الضحاک عن ابن عباس عن النبی قال «اربع نسوة سادات نساء عالمهن مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم و خدیجه بنت خویلد و فاطمة بنت محمد و افضلهن عالما فاطمة» (1)
«احادیث بسیاری در تأیید این معنا وجود دارد که مریم، سرور زنان زمان خود بوده است نه تمام زمانها، و می توان به روایت ابن عساکر استناد کرد که می گوید: از بین تمامی زنان، چهار زن برتر از همه هستند واز میان آن چهار نفر، فاطمه برترین در عالم است.»
اینگونه تفسیر از معنای «عالمین» سابقه داشته و مفسران در کتب تفسیر، ذیل آیه «یا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکروا نِعْمَتِی الَّتِی أَنْعَمْت عَلَیکمْ وَأَنِّی فَضَّلْتکمْ عَلَی الْعَالَمِینَ»(2) بدین نکته اشاره کرده اند مفسران اهل سنت و شیعه و در مورد آن، به این مطلب پایبند بوده و هستند که مراد از برگزیدگی بنی اسراییل بر عالمین، مطلق زمان ها نمی باشد، بلکه به همان عصر و دوران خودشان نظر دارد.
ص:58
در این باره می توان به تفاسیر ذیل اشاره نمود:
قال قتادة وابن زید وابن جریج وغیرهم: المعنی علی عالم زمانهم الذی کانت فیه النبوءة المتکررة والملک، لأن الله تعالی یقول لأمة محمد صلی الله علیه و آله و سلم: «کنتم خیر أمة أخرجت للناس»(1)
«مراد از عالمین، عصر و دوران خودشان می باشد نه تمام زمان ها؛ چرا که خدای متعال به امت پیامبر اسلام می گوید: شما برترین امت ها هستید.»
همچنین ابن کثیر در تفسیر خود چنین می گوید:
یذکرهم تعالی سَالفَ نعمه علی آبائهم وأسلافهم، وما کان فَضَّلهم به من إرسال الرسل منهم وإنزال الکتب علیهم وعلی سائر الأمم من أهل زمانهم، کما قال تعالی: ولقد اخْترْناهمْ علی علْم علی الْعالمین) (2) و قال تعالی: (وإذْ قال موسی لقوْمه یا قوْم اذْکروا نعْمة اللّه علیکمْ إذْ جعل فیکمْ أنْبیاء وجعلکمْ ملوکا وآتاکمْ ما لمْ یؤْت أحدًا من الْعالمین) (3)
وقال أبو جعفر الرازی، عن الربیع بن أنس، عن أبی العالیة، فی قوله تعالی: (وأنّی فضّلْتکمْ علی الْعالمین) قال: بما أعطوا من الملک والرسل والکتب علی عالم من کان فی ذلک الزمان؛ فإن لکل زمان عالما.
و روی عن مجاهد، والربیع بن أنس، وقتادة، وإسماعیل بن
ص:59
أبی خالد نحو ذلک، ویجب الحمل علی هذا؛ لأن هذه الأمة أفضل منهم؛ لقوله تعالی خطابا لهذه الأمة: (کنْتمْ خیر أمّة أخْرجتْ للنّاس تأْمرون بالْمعْروف وتنْهوْن عن الْمنْکر وتؤْمنون باللّه ولوْ آمن أهْل الْکتاب لکان خیرًا لهمْ) (1) وفی المسانید والسنن عن معاویة بن حیدة القشیری، قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: (أنتم توفون سبعین أمة، أنتم خیرها وأکرمها علی الله). والأحادیث فی هذا کثیرة تذکر عند قوله تعالی: (کنْتمْ خیر أمّة أخْرجتْ للنّاس) (2)
«خداوند، نعمت های خود را بر یهودیان و آباء آنها یادآوری می کند و اینکه آنها را به واسطة فرستادن پیامبران متعدد و کتب آسمانی مختلف، بر سایر امت های زمان خودشان برتری داد. همانگونه که در آیات قرآن بدان اشاره فرموده است.
همچنین محدثین در تفسیر آیة «و أنی فضلتکم علی العالمین» چنین می گویند: آنها را با توجه به فرستادن رسولان بسیار و کتب متعدد بر اهل آن زمان برتری دادیم [نه مطلق زمان ها]، چرا که برای هر زمانی، عالَمی است. و از مجاهد، ربیع بن انس، قتاده و اسماعیل بن أبی خالد چنین ذکر شده و لازم است که مراد از «عالمین» را مخصوص اهل زمان خودشان بگیریم؛ چرا که خداوند، امت اسلام را برترین امت ها معرفی نموده است. همانگونه که خدای
ص:60
متعال می فرماید: «شما بهترین امت ها هستید».
و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به امت اسلام فرمودند: شما بهتر و عزیزترین امت ها نزد خدا هستید و احادیث بسیاری در این زمینه وارد شده است.»
فخر رازی نیز به تفصیل به این نکته، اشاره، و دلایلی متعدد در اختصاص برتری بنی اسرائیل به اهل زمان خودشان بیان می کند.
أما قوله تعالی: (وأنی فضلتکم علی العالمین) ففیه سؤال وهو: أنه یلزم أن یکونوا أفضل من محمد وذلک باطل بالاتفاق.... فالآیة تدل علی أن بنی إسرائیل فضلوا علی العالمین فی أمر ما وهذا لا یقتضی أن یکونوا أفضل من کل العالمین فی کل الأمور، بل لعلهم وإن کانوا أفضل من غیرهم فی أمر واحد فغیرهم یکون أفضل منهم فیما عدا ذلک الأمر.(1)
«اما در مورد این سخن خدای متعال که فرمود: «شما بنی اسرائیل را بر عالم برتری دادیم، آیا لازمة آن این است که آنها برتر از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم و امت او هستند؟ این سخن به اتفاق همة علما باطل است. پس آیه دلالت می کند که آنها به خاطر داشتن برخی امتیازات، بر اهل زمان خود برتری داشتند، نه بر تمام امت ها و از تمام جهات.»
در تأیید این مطلب - که مریم، بانوی زنان زمان خودش بوده است- روایاتی نیز ذکر شده که می توان به برخی از این روایات اشاره
ص:61
نمود:
حدثنا هرون بن إسحق الهمدانی حدثنا عبدة بن هشام بن عروة عن أبیه عن عبد الله بن جعفر قال: سمعت علی بن أبی طالب یقول سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول خیر نسائها خدیجة بنت خویلد وخیر نسائها مریم ابنة عمران قال وفی الباب عن أنس و ابن عباس و عائشة.
وهذا حدیث حسن صحیح، قال الشیخ الألبانی: صحیح. (1)
«عبدالله بن جعفر می گوید: علی علیه السلام فرمودند که از رسول خدا شنیدم که فرمود: بهترین زنان [این دوران] خدیجه، و بهترین زنان[عصر گذشته] مریم بنت عمران می باشد».
این روایت توسط ترمذی و آلبانی صحیح شمرده شده است.
پس از اینکه ذهبی همین حدیث را در سیر اعلام النبلا ذکر می کند، شعیب ارنووط (محقق کتاب) چنین می گوید:
اخرجه البخاری فی فضائل اصحاب النبی باب تزویج النبی خدیجه و فضلها و مسلم فی فضائل الصحابه باب فضائل خدیجه والترمذی فی المناقب. وقوله خیر نسائها قال القرطبی (الضمیر عائد علی غیر مذکورلکنه یفسره الحال والمشاهده یعنی به
ص:62
الدنیا) والمعنی ان کل واحد منهما خیر نساء الارض فی عصرها. (1)
«این حدیث را بخاری، مسلم و ترمذی ذکر کرده اند و مراد از «خیر نسائها» این است که هر یک، بهترین زنان در عصر و زمانه خودش می باشد.»
ابن حجر نیز - که از شارحان معروف صحیح بخاری می باشد و شرح او از جمله کتب معتبر محسوب می گردد _ در تبیین این روایت چنین آورده است:
والّذی یظْهر لی أنّ قوْله " خیر نسائها " خبر مقدّم والضّمیر لمرْیم فکأنّه قال مرْیم خیر نسائها ای نساء زمانها، وکذا فی خدیجة. وقدْ جزم کثیر منْ الشّرّاح أنّ الْمراد نساء زمانها لما تقدّم فی أحادیث الْأنْبیاء فی قصّة موسی وذکر آسیة منْ حدیث أبی موسی رفعه " کمل منْ الرّجال کثیر ولمْ یکمل منْ النّساء إلّا مرْیم وآسیة " فقدْ أثْبت فی هذا الْحدیث الْکمال لآسیة کما أثْبته لمرْیم، فامْتنع حمْل الْخیریة فی حدیث الْباب علی الْإطْلاق، وجاء ما یفسّر الْمراد صریحًا.(2)
«آنچه که در روایت، ظاهر است اینکه عبارت «خیر نسائها»
ص:63
خبر مقدم است و مراد از ضمیر «ها» در عبارت، به مریم بنت عمران بر می گردد و مراد این است که «مریم، بهترین زنان زمان خود است» و به این سخن، اکثر شارحین حدیث معتقدند. و بنابر اینکه آسیه نیز همچون مریم دارای کمال می باشد، نمی توان برتری مریم را به صورت مطلق تفسیر نمود. [بلکه این برتری مخصوص زمان خودش می باشد].»
از دیگر تأییدات بر اینکه برتری مریم علیها السلام، محدود به قوم بنی اسراییل و عصر خود بوده، می توان به آن دسته روایتی اشاره کرد که ایشان را «سیده نساء بنی اسراییل» می داند:
ومنها حصول الرزق لها من عند الله کما «روی عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم أنه جاع فی زمن قحط فأهدّت له فاطمة رضی الله عنها رغیفین وبضعة لحم آثرته بها فرجع بها إلیها وقال: هلمی یا بنیة. فکشفت عن الطبق فإذا هو مملوء خبزاً ولحماً فبهتت وعلمت أنها نزلت من عند الله. فقال النبی لها: أنی لک هذا؟ قالت: هو من عند الله. إن الله یرزق من یشاء بغیر حساب. فقال صلی الله علیه و آله و سلم: الحمد لله الذی جعلک شبیهة سیدة نساء بنی إسرائیل. ثم جمع علی بن أبی طالب والحسن والحسین وجمیع أهل بیته حتی شبعوا وبقی الطعام کما هو، فأوسعت فاطمة علی جیرانها» وفی أمثال هذه الخوارق من غیر الأنبیاء دلیل علی صحة الکرامات من الأولیاء(1)
ص:64
«روزی در ایام قحطی، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نزد فاطمه زهرا سبدی پر از غذا دیدند و فرمودند: این غذا ها از کجا آمده؟ فاطمه جواب داد: این ها از جانب خدای متعال می باشد. پس پیامبر فرمودند: شکر برای خدایی که تو را مانند سرور زنان بنی اسراییل قرار داد.»
- بر گزیدگی مریم بنت عمران، به دلیل تولد حضرت عیسی علیه السلام بدون داشتن همسر
مطلب بسیار مهمی که اینجا وجود دارد و از دید بسیاری از مفسرین نیز پنهان نمانده است، برگزیدگی مریم، تنها از جهت تولد عیسی علیه السلام بدون تماس با بشری می باشد، نه از جهات دیگر؛ و همانگونه که خواهد آمد، مفسرین، مراد از دومین «اصطفاک» را به این معنا گرفته اند، و قید «علی النساء العالمین» را نیز به آخرین متعلق [یعنی دومین اصطفاک] که نزدیک به آن عبارت است، بر می گردانند واین مطلب با آن روایاتی که مریم را بین زنان زمان خودش، برگزیده می دانند نیز هماهنگی دارد. این وجه تفاوت او با دیگر زنان در تمام دوران ها، فضیلتی برای ایشان است؛ اما دلیل برتری محسوب نمی شود. خصوصاً با توجه به این مطلب که حضرت زهرا علیها السلام جهات برتری بسیاری دارد که هیچ یک از آن ها در مریم بنت عمران نیست.
ص:65
مفسرین اهل سنت در بیان این مطلب چنین می گویند:
- (واصطفاک) یعنی واختارک، (علی نساء العالمین) بالولد من غیر بشر(1)
«(واصطفاک) یعنی خداوند تو را اختیار کرد از میان تمامی زنان عالم، به دلیل تولد فرزندی بدون اینکه بشری با تو تماس داشته باشد.»
والاصطفاء الثانی لولادة المسیح(2)
«برگزیدگی دوم، به خاطر ولادت عیسی بن مریم می باشد.»
واصطفاک علی نساء العالمین فی وقتک. وفائدة تکرار ذکر الاصطفاء: الأول اصطفاک بالکرامة والمنزلة وعلو الحالة والثانی اصطفاک بأَنْ حَمَلْت بعیسی علیه السلام من غیر أب، ولم تشبهک امرأة - ولن تشبَهک - إلی یوم القیامة، ولذلک قال (عَلَی نسَاء العَالَمینَ) (3)
«استفاده از کلمه (اصطفاک) برای بار دوم، جهت حمل عیسی علیه السلام بدون داشتن پدری است و هیچ زنی از این جهت به مریم شباهت ندارد و از این روی، خدا فرمود: (علی نساءالعالمین»
البته طنطاوی بیشترین بیان را در این زمینه دارد. او در تفسیر
ص:66
خود می گوید:
یا مریم (إنَّ الله اصطفاک) أی اختارک واجتباک لطاعته، وقبلک لخدمة بیته (وَطَهَّرَک) من الأدناس والأقذار، ومن کل ما یتنافی مع الخلق الحمید، والطبع السلیم (واصطفاک علی نسَآء العالمین) بأن وهب لک عیسی من غیر أب دون أن یمسسک بشر. وجعلک أنت وهو آیة للعالمین.
قال الفخر الرازی ما ملخصه: وأما الاصطفاء الثانی فالمراد به أنه - تعالی - وهب لها عیسی من غیر أب، وجعلها وابنها آیة للعالمین ".
ولا شک أن ولادتها لعیسی من غیر أب ودون أن یمسها بشر، هو أمر اختصت به مریم ولم تشارکها فیه امرأة قط فی أی زمان أو مکان، فهی أفضل النساء فی هذه الحیثیة.أما من حیث قوة الإیمان، وصلاح الأعمال فیجوز أن یحمل اصطفاؤها علی نساء العالمین علی معنی تفضیلها علی عالمی زمانها من النساء وبعضهم یری أفضلیتها علی جمیع النساء فی سائر الأعصار هذا وقد أورد ابن کثیر عدداً من الأحادیث التی وردت فی فضل مریم وفی فضل غیرها من النساء، ومن ذلک ما أخرجه الشیخان عن علی بن أبی طالب أنه قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول: "خیر نسائها مریم بنت عمران، وخیر نسائها خدیجة بنت خویلد".(1)
ص:67
«ای مریم! (ان الله اصطفاک) یعنی تو را برگزید تا او را عبادت کرده و خدمت کنی (و طهرک) و پاک کرد تو را از پلیدی ها و از هرچه که مخالف اخلاق نیکو باشد (و اصطفاک علی نساء العالمین) و تو را بر دیگر زنان برتری داد با این امر که بدون مسِّ بشری باردار شدی و عیسی علیه السلام متولد گردید. و تو و فرزندت را نشانه ای برای جهانیان قرار داد.
همچنین فخر رازی می گوید:
«برگزیدگی دوم و مراد از اصطفای دوم این است که خداوند به او فرزندی عنایت فرمود، بدون اینکه توسط مردی لمس گردد.»
شکی نیست که تولد حضرت عیسی علیه السلام بدون وجود پدر، امری است مختص به حضرت مریم علیها السلام و هیچ زنی در این قضیه مانند او نیست و مریم از این حیث از دیگر زنان، متمایز است. اما از نظر ایمان و تقوا و عبادت، برتری او مخصوص زنان عصر خود می باشد، نه تمام دوران ها. و نظر برخی که برگزیدگی او را برای تمام دوران ها می دانند، نمی توان پذیرفت؛ همانگونه که ابن کثیر، روایات متعددی را در فضل و برتری مریم و دیگر زنان آورده است. از آن جمله روایات، این است که علی علیه السلام می فرماید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که خدیجه، بهترین زنان زمان خود و مریم نیز بهترین زنان زمان خودش بوده است.»
نتیجه اینکه در تفسیر آیه 42 آل عمران، نمی توان به کلام قرطبی و امثال او در استدلال به این آیه شریفه توجه نمود. زیرا:
ص:68
الف) روایات بسیاری دلالت بر محدود بودن برتری و برگزیدگی مریم علیها السلام در عصر خود دارد.
ب) قید برگزیدگی او بر دیگر زنان، تنها از این جهت است که بدون تماس با بشری، عیسی بن مریم را به دنیا آورده است.
ج) دلایل بسیاری در برتری و امتیاز صدیقه طاهره علیها السلام بر همة زنان عالم، حتی مریم بنت عمران وجود دارد.
د) اگر برتری مریم بنت عمران را بر حضرت زهرا علیها السلام بپذیریم، باید برتری حضرت خدیجه علیها السلام بر حضرت زهرا علیها السلام را نیز قبول کنیم؛ در حالیکه هیچ یک از علمای شیعه و سنی به این مطلب اعتقاد ندارد.
ص:69
حدثنا أبو جعفر محمد بن علی بن دحیم الصایغ بالکوفة، ثنا محمد بن الحسین بن أبی الحسین، عن علی بن ثابت الدیان، عن منصور بن أبی الأسود، عن عبد الرحمن بن أبی نعم، عن أبی سعید الخدری رضی الله عنه قال: قال رسول الله: «فاطمة سیدة نساء أهل الجنة، إلا ما کان من مریم بنت عمران»(1)
«ابی سعید خدری گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: فاطمه علیها السلام برترین زنان بهشتی است و تمام ویژگی های برتری و فضیلت را دارد؛ جز در آن خصوصیتی که به صورت ویژه در مریم بنت عمران بوده است. (مراد، بارداری ایشان بدون تماس با بشری می باشد)
روایت فوق با اسناد متفاوت و طریق های گوناگون در کتب اهل سنت آمده است؛ که در مجموع، می توان به پنج طریق اشاره کرد:
1. علی علیه السلام به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم
2. فاطمة زهرا علیها السلام
3. ام سلمه
4. عایشه
5. ابوسعید خدری
ص:70
در روایت های بسیاری که از طریق این افراد نقل شده، سه متن متفاوت بیان شده است:
1. فاطمه سیدة نساء اهل الجنة الا ما جعل الله لمریم ابنة عمران...(1)
فاطمه، برترینِ زنان بهشتی است و تمام خصوصیات منحصر به فرد را دارد؛ جز در آن خصوصیتی که خدای متعال در مریم، دختر عمران قرار دارد. (یعنی بارداری بدون لمس بشری)
2. فاطمة سیدة نساء اهل الجنة الا ما کان من مریم ابنة عمران.(2)
3. فاطمة سیدة نساء اهل الجنة الامریم بنت عمران.(3)
اکثر سندهای ذکر شده در منابع روایی اهل سنت، دارای ضعف و عدم اعتبار است؛ اما به دلیل اعتبار سند نقل شده در کتاب المستدرک علی الصحیحین، این روایت، نزد علمای اهل
ص:71
سنت مورد قبول می باشد.
n دلالت روایات
علمای عامه، در نگاه اول با توجه به احادیثی مانند « یا فاطمة ألا ترضین أن تکونی سیدة نساء العالمین و سیدة نساء هذه الأمة و سیدة نساء المؤمنین» حکم به برتری صدیقه طاهره علیها السلام بر تمامی زنان می کنند؛ اما برخی از آنان، با توجه به روایات «... الا مریم بنت عمران» از نظر خود برگشته و حکم به برتری مریم داده اند.
باید توجه داشت که برای حل تعارض ابتدایی بین احادیثی که زهرای مرضیه علیها السلام را سیده نساء عالمین می دانند و روایاتی که حضرت مریم را از دیگر زنان، استثنا می کنند، نمی توان حدیث دوم را قید برای حدیث اول شمرد و با توجه به قوانین عموم و خصوص، آن را مقید نمود و نتیجه گرفت که فاطمه علیها السلام بر تمامی زنان عالم برتری دارد، جز مریم بنت عمران. بلکه جمع این روایات و حل مشکل تعارض، بدین صورت است که کلمه «إلا» دلالت بر برتری مریم ندارد؛ بلکه نهایتاً تساوی و همرده بودن را طرح می کند.
بهترین قرینه بر این معنا، روایات و تفسیر مفسران و دلایلی عقلی است که در بخش قبل ذکر نمودیم؛ مبنی بر این که مریم علیها السلام برترین زنان دوران خودش بوده است و در این صورت، او حتی بر ام المؤمنین
ص:72
خدیجه نیز برتری ندارد، چه رسد به زهرای اطهر علیها السلام . روشن است که در صورت تفضیلی معنا کردن (الا)، و بالاتر دانستن مریم از زنان تمام دوران ها، تعارض این دست روایات با روایاتی که زهرا علیها السلام را سیده عالمیان معرفی می کند، باقی خواهد ماند.
از این روست که برخی علمای اهل سنت، به این مطلب اشاره نموده و برای حل تعارض، «إلا» را به معنای تسویه (هم رده بودن) آورده اند. از این جمله، می توان به سخن محمد عبد الرحمن بن عبد الرحیم المبارکفوری صاحب کتاب تحفه الاحوذی بشرح جامع الترمذی اشاره نمود که چنین می گوید:
الاستثناء یحتمل التساوِی ویحتمل العکس فی الفضلِ، وقیل لعلّه ورد قبل أَنْ یوحَی إِلَیه صلی الله علیه و آله و سلم بِفضلِ فاطمة علی نساء العالمین(1)
« احتمال دارد استثنا در این جا به معنای تساوی باشد…و برخی چنین می گویند که این روایت، مربوط به زمانی است که فضیلت و برتری فاطمه علیها السلام بر تمامی زنان عالم، به پیامبر وحی نشده بوده است.»
همچنین در عمدة القاری چنین آمده است:
هذا یدل علی أن فاطمة ومریم أفضل هذه الأربع ثم یحتمل الاستثناء أن تکون مریم أفضل من فاطمة ویحتمل أن تکونا علی السواء فی الفضیلة (2)
ص:73
«این سخن، دلالت دارد که فاطمه و مریم، برترین زنان هستند. پس استثناء در روایت می تواند بیانگر برتری مریم و یا تساوی مریم و فاطمه باشد».
مطلب ذکر شده، در صورتی است که «إلا» را به صورت استثنای متصل و به معنای تسویه بگیریم؛ اما می توان آن را به معنای (واو) نیز گرفت و روایت را حمل برتساوی این دو بانوی بزرگوار نمود. (البته این در صورتی است که نظر نحویونی مانند اخفش را در معنای واوی «إلا» بپذیریم).
در این باره، ابن هشام نحوی چنین می گوید:
والثالث: أن تکون عاطفة بمنزلة الواو فی التشریک فی اللفظ والمعنی، ذکره الأخفش والفراء وأبو عبیدة،(1)
معنای سوم برای الاّ این است که معنای واو عاطفه را دارد و این نظر برخی علمای نحو همچون: أخفش، فراء و أبوعبیده می باشد.
نگارنده معتقد است، در صورت استثنا معنا کردن «إلا»، نه تنها این روایت دلالت بر برتری مریم بنت عمران ندارد، بلکه به برتری مقام حضرت زهرا علیها السلام اشاره می کند، چرا که این روایت، نکته ای ظریف را بیان کرده که برگرفته از همان آیه 42 سوره آل عمران می باشد.
ص:74
در تفسیر آیه تذکر دادیم و سخنانی از مفسران اهل سنت را نیز آوردیم، مبنی بر این که برگزیدگی و اصطفای دوم به تولد حضرت عیسی علیه السلام بدون پدر اشاره دارد، و این حدیث نیز به پیروی از آن آیه، به همین نکته توجه داده است.
اگر به روایات مشابه «... الا مریم» توجه کنیم، در برخی از آنها جمله «... الا ما جعل الله لمریم» و یا «... الا ما کان من مریم» آمده است. بنا بر روایاتی که در صفحات قبل ذکر شد، و مریم را برترین زنان عصر خود معرفی کردند، مراد از «ما» ی موصوله در این روایات، نمی تواند برتری مقام و جایگاه او باشد؛ بلکه اشاره به خصوصیتی ویژه برای مریم، نسبت به دیگر زنان دارد و معنای حدیث را به این صورت، ارائه می دهد:
«فاطمه برترین زنان اهل بهشت است و تمامی فضائل و خصوصیات منحصر به فرد را دارد؛ جز آن موردی که خدا در مریم قرار داد، یعنی داشتن فرزندی بدون مسّ بشر.»
و در گذشته بیان کردیم که این ویژگی، به تنهایی نمی تواند دلیلی برای برتر بودن مریم باشد؛ چرا که حضرت زهرا علیها السلام نیز دارای خصوصیات متعددی بوده و هیچ یک از آن امتیازات در مریم علیها السلام وجود ندارد.
نکته ای دیگر که مانع از آن می شود که این روایت را دلیل برتری مریم بدانیم، این است که در صورت پذیرش این روایت، باید به
ص:75
مطلبی باطل و رد شده از نظر تمامی فرق اسلامی و علمای اهل سنت، اعتقاد پیدا کرد؛ چرا که اگر حضرت زهرا علیها السلام بر همه برتری دارد جز بر مریم علیها السلام، و از طرف دیگر، مریم و خدیجه علیهما السلام در یک رتبه و مقام هستند، در نهایت باید قائل شویم که زهرا علیها السلام برترین بانوان است جز بر مریم و خدیجه علیها السلام ؛ در حالیکه هیچ یک از فرق اسلامی (چه شیعه و چه سنی) این مطلب را نه بیان کرده و نه می پذیرد و همگان به برتری زهرا علیها السلام بر حضرت خدیجه علیها السلام اذعان دارند.
در نتیجه، آن دسته از روایاتی که مریم بنت عمران را استثنا نموده است، نه تنها با دلایل متقن برتری صدیقه طاهره علیها السلام بر مریم تعارض دارد، بلکه دارای یک نتیجه باطل نیز هست (برتری حضرت خدیجه علیها السلام بر حضرت زهرا علیها السلام ) که پذیرش روایت را غیر ممکن می نماید.
ص:76
بر خلاف حدیث سابق که در مصادر شیعی، موجودنبود شبیه حدیث فوق را در ارشاد القلوب دیلمی می توان یافت(1)؛ لکن این حدیث، از نظر شیعیان اعتباری ندارد، چرا که مرفوعه می باشد و سند آن ذکر نشده است.
این روایت به چند سند و متن، در کتب اهل سنت آمده است:
- حدثنا أحمد قال: عن أبو جعفر قال: نا عبد العزیز بن محمد الدراوردی، عن إبراهیم بن عقبة، عن کریب، عن ابن عباس قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «سیدات نساء أهل الجنة، بعد مریم ابنة عمران: فاطمة وخدیجة، ثم آسیة امرأة فرعون»
لم یرو هذا الحدیث عن إبراهیم إلا الدراوردی، ولا یروی عن ابن عباس إلا بهذا الإسناد(2)
«ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که فرمودند: برترین زنان بهشتی بعد از مریم بنت عمران؛ فاطمه، خدیجه و آسیه همسر فرعون می باشند. این روایت را جز دراوردی کسی از ابراهیم بن عقبة نقل نکرده است و از ابن عباس نیز جز
ص:77
به این سند، روایت را نقل نکرده اند.
- ابن أبی شیبة عن عبد الرحمن بن أبی لیلی فاطمة سیدة نساء العالمین بعد مریم ابنة عمران وآسیة امرأة فرعون وخدیجة ابنة خویلد (1)
فاطمه، برترین زنان بهشتی است بعد از مریم بنت عمران، و آسیه و خدیجه.»
بر خی از اهل سنت بنابر این روایت و با توجه به کلمه «بعد» به برتری حضرت مریم علیها السلام بر حضرت زهرا علیها السلام قائل شده و ویژگی خاصی برای مریم بنت عمران در نظر گرفته اند.
جا دارد که قبل از پرداختن به متن روایت، به نکته ای قابل تأمل، پیرامون سند آن بپردازیم.
این روایت، تنها به دو سند و طریق، در روایات اهل سنت وارد شده که فرد مورد انتقاد در سند اول، «عبدالعزیز بن محمد الدراوردی» و در سند دوم، «شریک بن عبدالله النخعی» می باشد.
در مورد سند اول، سخن طبرانی چنین است:
لم یرو هذا الحدیث عن ابراهیم الا الدراوردی و لا یروی عن ابن عباس الا بهذا الاسناد(2)
«این روایت را کسی جز دراوردی [عبدالعزیز بن محمد] از
ص:78
ابراهیم بن عقبة نقل نکرده و از ابن عباس نیز فقط به این سند، روایت آمده است».
گویا طبرانی قصد دارد علاوه بر تأکید بر تک بودن سند روایت و نقل از ابن عباس، عدم اطمینان به دراوردی را نیز تذکر دهد.
ابتدا به بررسی احوال این دو راوی، اشاره و سپس به تبیین روایت خواهیم پرداخت.
اگرچه علمای علم رجال اهل سنت، الدراوردی را ثقه دانسته اند اما خطا در نقل حدیث و فراموش کاری را به او نسبت داده و همین ویژگی از ارزش روایات منفرد او _ که کسی جز او نقل نکرده است _ می کاهد؛ علاوه بر این که این روایت، با ادله معارضش، توان برابری ندارد. رجالیون در مورد او چنین گفته اند:
و قال ابو زرعة: سیء الحفظ و قال الفلاس: حدث ابن مهدی عنه یحدث واحد... وعن احمد قال: کان الداروردی اذا حدث من حفظه یهم، لیس هو بشیء. و اذا حدث من کتابه فنعم. قال ابو حاتم. لا یحتج به.(1)
«ابوزرعه می گوید: فراموش کار بوده و حافظه اش قوی نیست. فلاس می گوید: ابن مهدی تنها یک روایت از او نقل کرده است.
از احمد بن حنبل نقل گردیده است: دراوردی اگر از روی حافظه اش روایتی نقل کرد اعتبار ندارد و توجهی نمی شود.
ص:79
اما اگر از روی نوشته اش خواند، قبول می کنیم. ابو حاتم نیز می گوید: به روایاتش توجهی نمی شود.»
مزی نیز پس از ذکر سخن رجالیون اهل سنت، پیرامون این شخص، اشاره به کم حافظه بودن و اشتباه او در نقل روایت می کند.
وقال النسائی فیما قرأت بخطه: عبدالعزیز الدراوردی لیس بالقوی.
و قال محمد بن سعد:... کثیر الحدیث یغلط. و ذکره ابن حبان فی الثقات و قال: کان یخطیء(1)
«نسائی می گوید: عبد العزیزی دراوردی، راوی قوی ای نیست و محمد بن سعد نیز چنین می گوید: روایات بسیار دارد و غلط در نقل او هست. ابن حبان نیز اگرچه او را راستگو دانسته اما می گوید: خطا در نقل حدیث دارد.»
وضعیت شریک بن عبدالله النخعی نیز همچون دراوردی بوده و اگرچه او را راستگو می دانند، اما دارای اشتباه در نقل حدیث معرفی کرده اند.
ذهبی در مورد او چنین می گوید:
علی لین ما فی حدیثه. توقف بعض الائمه عن الاحتجاج بمفاریده...
قال: ابراهیم بن سعید الجوهری: اخطأ شریک فی اربع مئه حدیث.
ص:80
قال عباس:... کان یحیی القطان لا یحدث عن هذین. [اسرائیل وشریک]
قال معاویة بن صالح الأشعری... سألت احمد بن حنبل عن شریک، فقال: کان عاقلاً، صدوقا، محدثا، فقلت له: اسرائیل أثبت منه؟ قال: نعم. قلت له، یحتج به؟ قال: لا تسالنی عن رایی فی هذا. قلت: فاسرائیل یحتج به؟ قال: ای لعمری.
قال ابویعلی: سمعت ابن معین یقول: شریک ثقة الا انه یغلط و لا یتقن. و قال الدار قطنی: لیس شریک بقوی فیما ینفرد به.(1)
«در حدیثش دچار اشتباه و تسامح است و برخی از ائمه حدیث، به روایت هایی که تنها او نقل کرده، توجه نمی کنند. ابراهیم بن سعید جوهری می گوید: شریک در چهار صد روایت اشتباه و خطا رفته است.
عباس می گوید: یحی القطان از اسرائیل و شریک، روایتی را نقل نمی کرد [و به آن ها اعتماد نداشت.]
معاویه بن صالح گوید: از احمد بن حنبل در مورد شریک سؤال کردم؟ او گفت: شریک محدثی عاقل و ثقه است. پس از او پرسیدم: آیا اسرائیل از او در نقل حدیث بهتر است؟ گفت: بله. به او گفتم: آیا به روایات شریک توجهی در استدلال کردن می شود؟ گفت: نظر مرا در این زمینه نخواهید. گفتم: آیا به روایت های اسرائیل استدلال می شود؟ گفت: بله.
ابویعلی گوید: یحی بن معین در مورد شریک چنین
ص:81
می گفت: شریک ثقه است اما روایاتش اشتباه دارد و متقن نیست. دار قطنی هم گوید: شریک در نقل حدیث هایی که تنها او روایت کرده، مورد اعتماد نیست.»
گویا با توجه به این سخنان است که حاشیه نویسان برکتاب سیر اعلام النبلاء، در پذیرش روایات او تردید دارند و روایات او را ضعیف می دانند.(1) ذهبی نیز سخنی قطعی در مورد او بیان نکرده و گویا در روایات او توقف می کند:
اقوالهم فیه کثیرة و تکلموا فی سوء حفظه و اختلاطه و تشیعه و تدلیسه...
الحاصل انه مختلف فیه، و العلم عندالله تعالی، و یکتب حدیثه للإختبار...(2)
«اقوال و نظرات مختلفی در مورد او وجود دارد و در نقل اشتباه روایات و کمی حافظه و تغییر دادن لفظ روایات، به او نسبت هایی داد اند.
در مجموع اختلاف در مورد او زیاد است و تنها خدا می داند که روایات او معتبر هست یا نه. روایات او برای کسب اطلاع از یک موضوع نوشته می شود اما حجیت آن محل بحث می باشد.
نکته ای که در کتاب سیر اعلام النبلاء از احمد بن حنبل
ص:82
نقل شده، جای تأمل دارد. احمد بن حنبل اگرچه شریک را ثقه می داند، اما در جواب به این سؤال که «آیا می توان به روایات او استدلال نمود؟» سکوت را ترجیح می دهد. و این مسئله، ناشی از اشتباهات شریک در نقل روایت است؛ به ویژه این که ذهبی به این مطلب، تصریح نموده که تعدادی از علمای رجال به روایت های او اعتنا نمی کنند.
در حاشیه تهذیب الکمال سخن تنی چند از علما را چنین آورده است:
قال عبد الله بن احمد: سالت ابی: ایما احب الیک شریک عن ابی اسحاق عن البهی، او زائده عن السدی عن البهی؟ قال: زائدة عن السدی عن البهی احب الی وکان شریک لا یبالی کیف حدث
قال یعقوب بن سفیان: سئل ابو عبدالله احمد بن حنبل قیل: فشریک او اسرائیل؟ قال:... لیس علی شریک قیاس، کان یحدث الحدیث بالتوهم.
قال ابن سعد: کان شریک ثقة، مامونا، کثیراً الحدیث، و کان یغلط کثیراً.
و قال الترمذی شریک کثیر الغلط. قال ابن حجر فی التقریب: صدوق یخطیء کثیراً.(1)
«عبد الله بن احمد گوید: از پدرم احمد بن حنبل پرسیدم که
ص:83
طریق نقل شریک از ابی اسحاق از بهی برای شما اعتبار دارد و مقبول است یا زائده از سدی از بهی؟ ایشان پاسخ داد: زائده از سدی از بهی... چرا که شریک توجه ندارد که چگونه روایت را نقل می کند. یعقوب بن سفیان می گوید: از احمد بن جنبل پرسیدم که شریک بهتر است یا اسرائیل؟
پاسخ داد: اسرائیل... شریک در نقل حدیث گرفتار توهم و اشتباه می شود.
ابن سعد می گوید: اگرچه شریک ثقه است و روایت زیاد نقل نموده، لکن اشتباهاتش بسیار می باشد.
ترمذی نیز می گوید: شریک دارای اشتباهات بسیار در نقل حدیث می باشد و ابن حجر نیز همین سخن را دارد.»
با توجه به این که این روایت، بیش از دو طریق نداشته و در هر دو طریق، افرادی وجود دارد که به روایات آن ها با تردید نظر می شود _ به ویژه اینکه روایات آن ها مشابهی در روایات دیگر محدثین ندارد _ و همچنین، برخی علمای اهل سنت، همچون احمد بن حنبل، یحیی القطان، دار قطنی و ذهبی، به روایات این افراد توجهی نکرده و آن ها را قابل استدلال نمی دانستهاند تمسک به این روایات، سخت به نظر می آید و مطمئناً نمی تواند با روایاتی که حداقل زهرای مرضیه علیها السلام را هم رده با مریم بنت عمران می داند مقایسه نمود. لذا در مقام تعارض، قابلیت توجه را ندارند.(1)
ص:84
به ویژه اینکه در روایت شریک بن عبدالله، حضرت زهرا علیها السلام بعد از خدیجه و آسیه علیها السلام قرار داده شده و به یقین، این سخن اشتباه بوده و طرفداری میان اهل سنت و شعیان ندارد.
با این اوصاف، چگونه ممکن است روایات «بعد مریم بنت عمران» را پذیرفت، در حالیکه نه تنها اتقان سندی ندارد و در مورد برخی از راویان آن ها، مذمت هایی وارد شده است، بلکه با عقل، نقل و آیه 42 آل عمران نیز سازگاری ندارند، و وجهی جهت ترجیح آنها بر روایات معارض دیده نمی شود. به علاوه اینکه در صورت پذیرش این روایت، همان لازمه باطلی که از قبول روایت «الا مریم» به وجود می آمد، در این جا نیز مطرح خواهد شد.
ص:85
این روایت در کتاب های معتبر اهل سنت، همچون صحیح بخاری و مسلم ذکر نشده و اولین منبعی که آن را ذکر کرده، معجم الکبیر طبرانی است. این روایت در معجم الکبیر چنین آمده:
حدثنا علی بن عبد العزیز حدثنا الزبیر بن بکار حدثنی محمد بن حسن عن عبد العزیز بن محمد عن موسی بن عقبة عن کریب عن ابن عباس قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «سیدات نساء أهل الجنة مریم بنت عمران ثم فاطمة بنت محمد ثم خدیجة ثم آسیة امرأة فرعون» (1)
«ابن عباس از پیامبر نقل کرده است: سرور زنان بهشتی، مریم بنت عمران، سپس فاطمه، سپس خدیجه و پس از آن ها آسیه است.»
در استیعاب نیز این چنین ذکر شده:
وذکر الزبیر عن «محمد بن حسین» عن الدراوردی، عن موسی بن عقبة عن کریب عن ابن عباس قال: قال رسول الله: «سیدة نساء العالمین مریم ثم فاطمة ثم خدیجة ثم آسیة» (2)
ص:86
البته باید توجه داشت که در سند کتاب استیعاب، اشتباه و تصحیفی صورت گرفته است؛ چرا که طبرانی در معجم الکبیر و ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق(1) و تمامی کسانی که حدیث را از این منابع نقل نموده اند، پس از «زبیر» نام «محمد بن الحسن» را آورده و هیچ یک، محمد بن الحسین نگفته اند.
نگارنده پس از تفحص بسیار، به ویژه در کتاب معجم الکبیر، روایتی دیگر که در آن اشاره به لفظ «ثم فاطمه» شده باشد نیافت؛ اما نویسنده تفسیر السراج المنیر و کتاب اتحاف السائل، روایتی را از طبرانی نقل کرده اند که در آن، پس از نام مریم، «ثم خدیجه» و سپس «ثم فاطمه»، ذکر شده است. نویسندگان این کتب، این چنین به توجیه این روایت پرداخته اند:
فإن قیل: روی الطبرانی: «خیر نساء العالمین مریم بنت عمران ثم خدیجة بنت خویلد ثم فاطمة بنت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ثم آسیة امرأة فرعون» أجیب: بأنّ خدیجة إنما فضلت فاطمة باعتبار الأمومة لا باعتبار السیادة.(2)
«اگر گفته شود که طبرانی گفته است: برترین زنان عالم، مریم، سپس خدیجه و سپس فاطمه می باشد.[و نام فاطمه را از نظر رتبه و جایگاه، بعد از خدیجه ذکر کرده است]
ص:87
جواب می دهیم که تقدم خدیجه به جهت آن است که او مادر فاطمه می باشد، نه از این نظر که او مقامش بالاتر از فاطمه است.»
همین سخن را مناوی نیز بیان می کند:
أنها أفضل هذه الأمة: روی أحمد والحاکم والطبرانی عن أبی سعید الخدری - بإسناد صحیح مرفوعا - (فاطمة سیدة نساء أهل الجنة إلا مریم). وفی روایة صحیحة: (إلا ما کان من مریم بنت عمران) فعلم أنها أفضل من أمها خدیجة وما وقع فی الأخبار مما یوهم أفضلیتها؛ فإنما هو من حیث الأمومة فقط. وعن عائشة - علی الصحیح - بل الصواب (1)
زهرا علیها السلام برترین این امت است. احمد بن حنبل، حاکم و طبرانی، روایت های برتری ایشان را ذکر کرده اند. از این روایات، برتری زهرا بر مادر بزرگوارشان خدیجه نیز فهمیده می شود و اگر از برخی روایات، برتری خدیجه به مشام می رسد، از جهت مقام مادر بودن خدیجه است. و مقام ایشان مطمئناً برتر از عایشه می باشد.
به هر روی، برخی از اهل سنت، با توجه به کلمه «ثم»، چنین برداشت کرده اند که مراد از روایت، برتری مریم بنت عمران بر زهرای مرضیه علیها السلام می باشد.
اما قبل از بررسی متن روایت، لازم است که نکته ای در مورد سند
ص:88
آن متذکر شویم.
در تمامی سندهای روایت، نام «محمد بن الحسن» وجود دارد، که مراد از آن «محمد بن الحسن زباله» می باشد و این شخص در رجال اهل سنت، هیچ اعتباری ندارد و از این روی، روایت را غیر معتبر می دانیم. مزی در تهذیب الکمال ذیل نام او چنین می آورد:
محمد بن الحسن بن زبالة، وهو محمد بن الحسن بن أبی الحسن القرشی المخزومی المدنی... قال معاویة بن صالح: قال لی یحیی بن معین: محمد ابن الحسن الزبالی والله ما هو بثقة.
وقال هاشم بن مرثد الطبرانی، عن یحیی بن معین: ابن زبالة کذاب خبیث لم یکن بثقة ولا مأمون یسرق.
وقال البخاری: عنده مناکیر.
قال ابن معین: کان یسرق الحدیث.
وقال أحمد بن صالح المصری: کتبت عنه مئة ألف حدیث ثم تبین لی أنه کان یضع الحدیث فترکت حدیثه. وقال إبراهیم بن یعقوب الجوزجانی: لم یقنع الناس بحدیثه.وقال أبو زرعة: واهی الحدیث.
وقال أبو حاتم: واهی الحدیث، ذاهب الحدیث، ضعیف الحدیث، عنده مناکیر، منکر الحدیث.....
وقال أبو عبید الآجری: سمعت أبا داود یقول: کذابا المدینة: محمد بن الحسن بن زبالة، ووهب بن وهب أبو البختری، بلغنی أنه کان یضع الحدیث باللیل علی السراج.
ص:89
وقال النسائی: متروک الحدیث.
وقال فی موضع آخر: لیس بثقة ولا یکتب حدیثه.(1)
«معاویة بن صالح می گوید: یحیی بن معین در مورد او چنین گفته است: قسم به خدا، محمدبن حسن مورد اطمینان و معتبر نیست.
همچنین هاشم بن مرثد از او نقل کرده است: محمدبن حسن بن زباله دروغگو، خبیث، غیر معتبر و راهزن حدیث است.
بخاری در مورد او می گوید: از او روایات خلاف واقع نقل شده است.
احمد بن صالح گوید: از او صد هزار حدیث نوشتم، اما پس از مدتی متوجه شدم که روایاتش جعلی است و آنها را رها کردم.
أبوزرعه گوید: او حدیث و سخن بیهوده نقل کرده. أبوحاتم گوید: او سخن بیهوده گفته، حدیثش ضعیف و دارای روایات خلاف واقع است.
نسائی گوید: روایاتش مورد قبول نیست و نوشته نمی شود.
همان گونه که ذکر شد، تمامی علما او را غیر موثق، دزد حدیث و دروغگو خطاب می کرده اند.
بنا بر قوانین علم حدیث، تکلیف این روایت، کاملاً مشخص است و اعتباری ندارد تا مورد استناد قرار گیرد؛ اما بسیار عجیب است که
ص:90
چگونه قرطبی تأیید کلام خود را بر این روایت قرار داده و ادعا کرده که، این روایت «معتبر و حسن»، و طبق آن، مریم علیها السلام برتر از پارة تن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است.
کلام قرطبی چنین است:
...ثم بعدها فی الفضیلة فاطمة ثم خدیجة ثم آسیة وکذلک رواه موسی بن عقبة عن کریب عن ابن عباس قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: (سیدة نساء العالمین مریم ثم فاطمة ثم خدیجة ثم آسیة) وهذا حدیث حسن یرفع الإشکال وقد خص الله مریم بما لم تؤته أحدا من النساء...(1)
«پس در فضیلت بعد از مریم، فاطمه، سپس خدیجه و پس از آن ها آسیه می باشد. و ابن عباس از رسول الله نقل کرده است که سرور زنان بهشتی، مریم، سپس فاطمه، سپس خدیجه و سپس آسیه می باشد. واین حدیث، حسن [و قابل اعتماد] است و اشکال برتری مریم بر زهرا را برطرف می نماید.»
و البته این سخن بسیار عجیب است، چراکه به دلیل ضعف در سند، علمایی مانند ابن حجر و عینی در شروح خود بر صحیح بخاری، در صحت این روایت تشکیک کرده و آن را غیرمعتبر دانسته اند.
و قد أورد ابن عبد البرّ من وجه آخر عن ابن عباس رفعه سیدة
ص:91
نساء العالمین مریم ثمّ فاطمه ثمّ خدیجة آسیة... قلت الحدیث الثانی الدال علی الترتیب لیس بثابت، و أصله عند أبی داود و الحاکم بغیر صیغة ترتیب.(1)
«من (ابن حجر) می گویم: حدیث دوم (سیده نساء العالمین مریم ثمّ فاطمه ثمّ خدیجه ثمّ آسیه) که دلالت بر ترتیب بین افراد دارد، ثابت نشده است و اعتبار ندارد. و این حدیث را ابی داود و حاکم بدون کلمه (ثم) بیان کرده و آن را با (واو) آورده اند.»
... رواه النسائی وأبو یعلی وابن عساکر وروی الإمام أحمد من حدیث أبی سعید قال قال رسول الله فاطمة سیدة نساء أهل الجنة إلا ما کان من مریم بنت عمران وهذا یدل علی أن فاطمة ومریم أفضل هذه الأربع ثم یحتمل الاستثناء أن تکون مریم أفضل من فاطمة ویحتمل أن تکونا علی السواء فی الفضیلة لکن ورد حدیث إن صح عین الاحتمال الأول وهو ما روی أن ابن عباس قال قال رسول الله سیدة نساء أهل الجنة مریم بنت عمران ثم فاطمة ثم خدیجة ثم آسیة امرأة فرعون رواه ابن عساکر فإن کان هذا اللفظ محفوظا بثم التی للترتیب فهو مبین لأحد الإحتمالین اللذین دل علیهما الاستثناء....(2)
«نسائی، ابویعلی، ابن عساکر و احمدبن حنبل، روایتی نقل
ص:92
کرده اند که زهرا علیها السلام برترین زنان بهشتی است، اما مریم را استثنا نموده اند. و این روایت، دلالت دارد که مریم و زهرا علیها السلام برترین زنان عالم هستند. اما اینکه مریم بنت عمران برتر است یا این روایت، دلالت بر تساوی مقام این دو دارد، محل بحث می باشد. البته حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که اگر صحیح و معتبر باشد، دلالت بر برتری مریم بنت عمران می کند. و آن روایتی است که می فرماید: برترین زنان بهشتی، مریم بنت عمران، سپس فاطمه، سپس خدیجه و سپس آسیه می باشد.»
در این جملات، صاحب عمدة القاری در مورد حدیث، این تعبیر را به کار می برد «ان صح»؛ اگر حدیث صحیح باشد» که اشاره به عدم اثبات اعتبار حدیث نزد او دارد.
همچنین می گوید: «فان کان هذا اللفظ محفوظا بثم؛ اگر صحیح باشد که متن ولفظ روایت را با (ثم) بدانیم نه با (واو)».
آنچه که از کلام ابن حجر و عینی آمد، کاملاً در ردّ مطلب، صراحت دارد و از این روی، تلاش مناوی(1) و قرطبی برای معتبر و قابل
ص:93
قبول نشان دادن روایت، کاری بیهوده است؛ چرا که ضعف سند بر کسی پوشیده نیست و همین مطلب، اعتبار روایت را از بین می برد.
همان طور که ابن حجر و عینی در کتب خود اشاره کرده اند و افرادی دیگر مانند ابن کثیر به آن پرداخته اند، ابو حاتم رازی نیز این حدیث را از ابن عباس آورده است که از نظر سند و متن با روایت طبرانی متفاوت می باشد؛ در حالی که هم سند روایت ابوحاتم رازی، دارای مشکل روایت طبرانی نیست و هم متن آن موافق عقل، نقل و قرآن می باشد وبنابر روایت ابو حاتم، مریم بنت عمران تنها یکی از چهار زن برگزیده است و بر زهرا علیها السلام برتری ندارد.
آنچه که ابن کثیر آورده، چنین است:
وقد روی هذا الحدیث أبو حاتم الرازی عن داود الجعفری عن عبدالعزیز بن محمد وهو الدراوردی عن ابراهیم بن عقبة عن کریب عن ابن عباس مرفوعا فذکره بواو العطف لا بثم الترتیبیة فخالفه اسنادا ومتنا فالله أعلم(1)
این روایت را ابوحاتم رازی از داود جعفری از دراوردی از ابراهیم بن عقبه از کریب از ابن عباس نقل نموده و در آن به جای «ثم» از «واو» عاطفه استفاده نموده است و از نظر متن و اسناد با روایت طبرانی مخالفت دارد.
مراد از داود الجعفری در سند ابو حاتم رازی، داود بن عبدالله بن محمد
ص:94
می باشد، که در رجال اهل سنت، ثقه و مورد قبول معرفی شده است.
در مورد او چنین گفته اند:
قال الحسین بن إدریس الانصاری، عن عثمان بن أبی شیبة: حدثنا داود بن عبدالله، وهو ثقة.
وقال عبد الرحمان بن أبی حاتم: سئل أبی عن داود الجعفری وعبیس بن مرحوم
قال: داود أحب إلی، کان عنده، عن حاتم بن إسماعیل، مصنفات شریک نحو ثلاثین جزءا، وکان ثقة.
وذکره ابن حبان فی کتاب " الثقات ".(1)
حسین بن ادریس از عثمان بن أبی شیبه نقل می کند که داود بن عبداله ثقه و معتبر است.
عبدالرحمن بن أبی حاتم گوید: از پدرم در مورد داود جعفری و عبیس پرسیدند، جواب داد: داود نزد من محبوب تر است و او را ثقه می دانم.
ابن حبان نیز او را از ثقات دانسته است.
در این جا دیگر نیازی به توجیه روایات معارض با یکدیگر دیده نمی شود؛ چرا که کلام ما واضح و ضعف استدلال قرطبی روشن است. اما اگر فرض را بر این بگذاریم که روایت «ثم فاطمه» اعتباری دارد، باید به دنبال حل تعارض و استفاده از وجه جمعی بین روایات بود و به گمان نگارنده، بهترین وجه جمع این است که بنابر قراین و تأیید
ص:95
اصول نحوی، «ثم» را به معنای «واو» بگیریم؛ همان گونه که علمای علم نحو یکی از معانی «ثم» را، «واو عاطفه» دانسته اند.(1) بنابراین باید بگوییم که معنای صحیح روایت، چنین است:
«برترین زنان بهشتی مریم و فاطمه و خدیجه و آسیه می باشند.»
طبق این برداشت، هیچ گونه برتری از دل متن برنمی آید.
این، روایتی است که به استناد آن، نبی بودن مریم علیها السلام مطرح می شود و یکی از دلایل قائلین به نبوت مریم می باشد. در این کتاب، سعی نداریم که به صحت یا عدم صحت نبوت مریم علیها السلام بپردازیم، (اگر چه دلایل اثبات کنندگان این امر، بسیار ضعیف است)؛ بلکه تنها پس از بیان نمودن سخن برخی از علمای عامه، به تبیین روایت خواهیم پرداخت.
ذکر معناه قوله کمل بضم المیم وفتحها وکسرها ثلاث لغات والمراد من الکمال التناهی فی جمیع فضائل الرجال قوله ولم یکمل من النساء إلا آسیة امرأة فرعون ومریم بنت عمران وقد استدل بعضهم بهذا علی أن آسیة ومریم نبیتان لأن أکمل النوع
ص:96
الإنسانی الأنبیاء ثم الأولیاء والصدیقون والشهداء(1)
«مراد از کمال، دارا بودن تمامی فضائلی است که مردان از آن بهره مند هستند، برخی بنابر این حدیث _ که بیان می کند از میان زنان، آسیه و مریم به کمال رسیده اند _ این کمال را به معنای نبوت گرفته و مریم بنت عمران را نبی می دانند.»
ابن حجر چنین آورده است:
وقد نقل عن الأشعری أن فی النساء عدة نبیات وحصرهن بن حزم فی ست حواء وسارة وهاجر وأم موسی وآسیة ومریم وأسقط القرطبی سارة وهاجر ونقله فی التمهید عن أکثر الفقهاء وقال القرطبی الصحیح أن مریم نبیه وقال عیاض الجمهور علی خلافه ونقل النووی فی الأذکار أن الإمام نقل الإجماع علی أن مریم لیست نبیة وعن الحسن لیس فی النساء نبیة ولا فی الجن وقال السبکی الکبیر لم یصح عندی فی هذه المسألة شیء ونقله السهیلی فی آخر الروض عن أکثر الفقهاء.(2)
«از اشعری نقل شده که در میان زنان، تعدادی نبی بوده اند و ابن حزم، این تعداد را 6 نفر می داند؛ یعنی حواء، ساره، هاجر، ام موسی، آسیه و مریم. ولی قرطبی، ساره و هاجر را نبی نمی داند و می گوید: صحیح این است که مریم نبی بوده
ص:97
است. اما عیاض می گوید: اکثریت قریب به اتفاق علما مریم را نبی نمی دانند و نووی نیز می گوید: امام الحرمین، اجماعی را نقل کرده که مریم نبی نمی باشد و حسن بصری گوید: هیچ پیغمبری از میان زنان و اجنه نبوده است»
فخر رازی نیز در تفسیر خود، ذیل آیه 42 آل عمران، نبی بودن مریم را رد می کند.
اما آنچه در مورد این روایت اهمیت دارد این است که متأسفانه بسیاری از علمای اهل سنت، حدیثی را که بخاری و دیگران تقطیع نموده و قسمتی از آن را حذف کرده اند، بدون بررسی در منابع دیگر، آورده و خود را به زحمت انداخته تا توجیهش کنند؛ در صورتی که همین حدیث با سند مشابه اما به طور کامل، در تفسیر طبری و منابع دیگر ذکر شده، و نام حضرت زهرا علیها السلام نیز در آن قید گردیده است:
حدثنی المثنی قال، حدثنا آدم العسقلانی قال، حدثنا شعبة قال، حدثنا عمرو بن مرة قال، سمعت مرة الهمدانی یحدث، عن أبی موسی الأشعری قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: کمل من الرّجال کثیرٌ، ولم یکمل من النساء إلا مریم، وآسیة امرأة فرعون، وخدیجة بنت خویلد، وفاطمة بنت محمد.(1)
ص:98
«از رسول خدا نقل شده است که فرمودند: بسیاری از مردان به نهایت کمال دست یافتند و از میان زنان، تنها مریم، خدیجه، آسیه و فاطمه به نهایت کمال رسیدند.»
ابن حجر نیز در فتح الباری چنین می گوید:
وقد ورد فی هذا الحدیث من الزّیادة بعد قوله: ومریم ابنة عمران " وخدیجة بنت خوَیلد وفاطمة بنت محمد"(1)
«در این حدیث، اضافه ای وجود دارد، و بعد از نام مریم بنت عمران، نام خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد آمده است.»
آنچه از روایت بر می آید این است که بنا بر این حدیث نیز نمی توان مریم علیها السلام را برتر از زهرا علیها السلام دانست. زیرا زمانی استدلال به روایت امکان پذیر بود، که نامی از زهرا علیها السلام برده نشده باشد، اما بنابر متن کامل این حدیث، چنین نیست و توجه نمودن به اصل حدیث ما را از توجیهات افرادی مانند ابن کثیر بی نیاز می کند.[ضمیمه1]
ص:99
ص:100
ص:101
پیرامون فضیلت زهرا علیها السلام بر عایشه، مطالب متعددی نقل شده است؛ بنابراین، نیازی به بیان ادله نمی بینیم و تنها قسمتی از کلام آلوسی، ذیل آیه 42 آل عمران را نقل می کنیم:
ومن هنا [یعنی از جهت بضعه بودن زهرا] یعلم أفضلیتها علی عائشة رضی الله تعالی عنها الذاهب إلی خلافها الکثیر محتجین بقوله صلی الله علیه و آله و سلم: " خذوا ثلثی دینکم عن الحمیراء " وقوله علیه الصلاة والسلام: " فضل عائشة علی النساء کفضل الثرید علی الطعام " وبأن عائشة یوم القیامة فی الجنة مع زوجها رسول الله و فاطمة یومئذ فیها مع زوجها علی کرم الله تعالی وجهه، وفرق عظیم بین مقام النبی صلی الله علیه و آله و سلم و مقام علی کرم الله تعالی وجهه.
وأنت تعلم ما فی هذا الاستدلال وأنه لیس بنص علی أفضلیة الحمیراء علی الزهراء، أما أولاً: فلأن/ قصاری ما فی الحدیث الأول علی تقدیر ثبوته إثبات أنها عالمة إلی حیث یؤخذ منها ثلثا الدین، وهذا لا یدل علی نفی العلم المماثل لعلمها عن بضعته علیه الصلاة والسلام، ولعلمه أنها لا تبقی بعده زمناً معتداً به یمکن أخذ الدین منها فیه لم یقل فیها ذلک، ولو علم
ص:102
لربما قال: خذوا کل دینکم عن الزهراء، وعدم هذا القول فی حق من دل العقل والنقل علی علمه لا یدل علی مفضولیته وإلا لکانت عائشة أفضل من أبیها رضی الله تعالی عنه لأنه لم یرو عنه فی الدین إلا قلیل لقلة لبثه وکثرة غائلته بعد رسول الله علی أن قوله علیه الصلاة والسلام: «إنی ترکت فیکم الثقلین کتاب الله تعالی وعترتی لا یفترقان حتی یردا علی الحوض» یقوم مقام ذلک الخبر وزیارة کما لا یخفی کیف لا وفاطمة رضی الله تعالی عنها سیدة تلک العترة؟ا. وأما ثانیاً: فلأن الحدیث الثانی معارض بما یدل علی أفضلیة غیرها رضی الله تعالی عنها علیها، فقدأخرج ابن جریر عن عمار بن سعد أنه قال: قال لی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «فضلت خدیجة علی نساء أمتی کما فضلت مریم علی نساء العالمین» بل هذا الحدیث أظهر فی الأفضلیة وأکمل فی المدح عند من انجاب عن عین بصیرته عین التعصب والتعسف لأن ذلک الخبر وإن کان ظاهراً فی الأفضلیة لکنه قیل ولو علی بعد: إن أل فی النساء فیه للعهد؛ والمراد بها الأزواج الطاهرات الموجودات حین الإخبار ولم یقل مثل ذلک فی هذا الحدیث.
وأما ثالثاً: فلأن الدلیل الثالث یستدعی أن یکون سائر زوجات النبی أفضل من سائر الأنبیاء والمرسلین لأن مقامهم بلا ریب لیس کمقام صاحب المقام المحمود فلو کانت الشرکة فی المنزل مستدعیة للأفضلیة لزم ذلک قطعاً ولا قائل به وبعد هذا کله الذی یدور فی خلدی أن أفضل النساء فاطمة، ثم أمها، ثم عائشة بل لو قال قائل إن سائر بنات النبی صلی الله علیه و آله و سلم أفضل من عائشة
ص:103
لا أری علیه بأساً.(1)
«زهرا از جهت پاره تن بودن برای رسول خدا برتر از عایشه می باشد. اما برخی استدلال کرده اند که بنابر حدیث «دو سوم دینتان را از حمیرا ( عایشه) بگیرید» و یا قول رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که فرمود: «برتری عایشه بر زنان، مانند برتری ثرید (نان خیس شده در آبگوشت) بر غذای معمولی است»، عایشه از زهرا علیها السلام برتر می باشد. و همچنین جهت برتری عایشه استدلال کرده اند که عایشه در روز قیامت همراه با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خواهد بود، در حالیکه زهرا همراه با علی علیهما السلام است و تفاوتی بزرگ میان مقام علی و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می باشد. در حالی که می دانید، این استدلال ها برای برتری عایشه، منطقی نیست و دلیل محسوب نمی شود.
اما در جواب حدیث اول، باید گفت: به فرض اینکه چنین روایتی وجود داشته باشد، تنها ثابت می کند که عایشه دارای علم است و این مطلب، وجود علم برای فاطمه علیها السلام را نفی نمی کند. و اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نفرمود که علوم دینتان را از زهرا علیها السلام بگیرید، برای این بود که می دانستند فاطمه پس از ایشان، مدت زیادی در دنیا نخواهد ماند و اگر ایشان در دنیا باقی می ماند چه بسا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می فرمودند که تمام دینتان را از زهرا بگیرید.
همچنین این مطلب دلالت بر افضل بودن عایشه ندارد، وگرنه باید گفت مقام عایشه از ابوبکر نیز بالاتر است؛ چون
ص:104
پیامبر این سخن را در مورد ابوبکر نفرموده است.
به علاوه، حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که فرمودند: «من در میان شما دو چیز گرانبها قرار دادم، قرآن و عترتم، و این دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر، نزد من جمع شوند» می تواند در برابر حدیث گرفتن دین از عایشه قرار گرفته و کسب دین از زهرا علیها السلام را ثابت کند، چرا که فاطمه، برترین زن خاندان اهل بیت علیهم السلام می باشد.
اما حدیث دوم که می گوید: «فضل عایشه بر زنان، مانند فضل ثرید بر غذای معمولی است»، با احادیثی که خدیجه را برتر از تمامی زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حتی عایشه معرفی می کنند، تعارض دارد.بلکه احادیثی مانند «خدیجه بر تمامی زنان امت من برتری دارد» دلالتی آشکار در برتری خدیجه بر عایشه دارند.
اما دلیل سوم که گفته اند عایشه در قیامت با پیامبر است و زهرا با علی، قابل قبول نیست؛ چرا که طبق این سخن باید مقام عایشه و دیگر زنان پیامبر را از انبیا نیز بالاتر دانست، در حالی که این، سخن صحیحی نمی باشد و کسی به این مطلب قائل نشده است.
پس از این سخنان، چنین می گویم که برترین زنان، فاطمه سپس خدیجه و پس از آنها عایشه می باشد و بلکه حتی دیگر دختران پیامبر نیز بر عایشه برتر هستند.»
در ادامه به اختصار، چند نکته را که لازم به ذکر است، بیان می کنیم.
1) روایت «دو سوم دین خود را از حمیرا بگیرید» طبق نظر علمای اهل سنت، غیر معتبر و جعلی می باشد و هیچ گونه اعتباری ندارد.
ص:105
سیوطی در این باره می گوید:
_ حدیث خذوا شطر دینکم عن الحمیراء، لم أقف علیه وقال الحافظ عماد الدین بن کثیر فی " تخریج أحادیث مختصر ابن الحاجب " هو حدیث غریب جدا، بل هو حدیث منکر، سألت عنه شیخنا الحافظ أبا الحجاج المزی فلم یعرفه، قال: ولم أقف له علی سند إلی الآن، وقال شیخنا الذهبی: هو من الأحادیث الواهیة التی لا یعرف لها إسناد انتهی لکن فی " الفردوس " من حدیث أنس: خذوا ثلث دینکم من بیت عائشة ولم یذکر له إسنادا(1)
«به این حدیث دست نیافتم و ابن کثیر می گوید که این حدیث جعلی، است. همچنین مزی می گوید: سند این حدیث را نیافتم و ذهبی می گوید: این حدیث از جمله احادیث واهی و باطل می باشد که سندش معلوم نیست.»
یکی دیگر از علمای اهل سنت می گوید:
_ حدیث خذوا شطر دینکم عن هذه الحمیراء
وفی روایة نصف دینکم، ولم یوجد ذلک إلا لابن الأثیر فی النهایة بدون سند وأنکره المزی والذهبی کما قال ابن کثیر والمراد بالحمیراء عائشة -رضی الله عنها-(2)
«ابن اثیر این حدیث را بدون سند آورده و مزی و ذهبی آن
ص:106
را باطل می دانند.»
قال الملا علی القاری کل حدیث فیه ذکر الحمیراء لم یصح نحو خذوا شطر دینکم عن هذه الحمیراء
«ملا علی قاری حنفی اعتقاد دارد که این حدیث و تمام احادیثی که در آنها کلمه (حمیرا) بوده و حدیث مربوط به عایشه باشد، صحیح نیستند مانند روایتی که می گوید: اکثر دینتان را از حمیرا بگیرید.»(1)
در کتب دیگر مانند المنار المنیف(2)، المقاصد الحسنه(3)، و النافلة فی الاحادیث الضعیفه والباطله(4) نیز به جعلی بودن این روایت اشاره شده است.
2) اما در مورد حدیث «کفضل الثرید علی الطعام» باید گفت که این مطلب به تصریح علمای بزرگی از اهل سنت، فضلی برای عایشه محسوب نمی شود و به فرض اینکه آن را فضلی محسوب کنیم، طبق گفته آلوسی و دیگر علمای اهل سنت، این روایت توان مقابله با روایات متعدد و صریح در برتری زهرا صلی الله علیه و آله و سلم را ندارد.
مناوی می گوید:
وإن فضل عائشة علی النساء کفضل الثرید علی سائر الطعام) لا
ص:107
تصریح فیه بأفضلیة عائشة علی غیرها(1)
«این حدیث دلالتی در برتری عایشه بر دیگر زنان ندارد.»
عینی نیز چنین می گوید:
وان فضل عایشه رضی الله تعالی عنها علی النساء) ای علی نساء هذه الامة فی الفضیلةو لیس فیه ما یدل علی الافضلیة لانه (صلی الله علیه وسلم) شبه فضلها بفضل الثرید علی غیره من الطعام لما فیه من تیسیر الموونه و سهولة الاساغة و کان اجل اطعمتهم یومئذ و کل هذه الخصال لا تستلزم الافضلیة لها من کل وجه (2)
«این روایت دلالتی بر افضل بودن عایشه ندارد.»
ابن حبان نیز فاطمه علیها السلام را برتر از عایشه می داند و می گوید:
وقال ابن حبان الأفضلیة التی یدل علیها هذا الحدیث وغیره مقیدة بنساء النبی حتی لا یقع بینه وبین قوله أفضل نساء إهل الجنة خدیجة وفاطمة تعارض ظاهرا»(3)
«برتری مطرح شده در این روایت برای عایشه، نسبت به زنان پیامبر ا ست، نه خدیجه و فاطمه»
3. همان گونه که در کلام آلوسی آمد، به فرض که در قیامت
ص:108
عایشه همراه با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باشد، باز هم این مطلب، دلالت بر برتری او نمی کند. این کلام در بیانات دیگر علمای اهل سنت نیز وجود دارد.
همانگونه که ابن ملقن، دیدگاه خود و ابن دحیه را چنین بیان می کند:
نعم هی لا توجب التفضیل، قال ابن دحیه فی کتاب مرج البحرین ذکر بعض الجهلة ان عایشة افضل من فاطمةو استدل علی ذلک انها عند علی فی الجنة و عایشة عند رسول الله قال و هذا لا یوجب التفضیل(1)
«همراهی عایشه با پیامبر در بهشت دلالت بر فضیلت و برتری او ندارد. همچنان که ابن دحیه در کتاب مرج البحرین می گوید: برخی از جاهلان فکر کرده اند عایشه برتر از زهرا است و دلیلشان را همراهی عایشه با پیامبر قرار داده اند، در حالیکه این مطلب دلیل برتری عایشه نیست.»
همچنین باید اضافه نمود، با توجه به روایتی که در بخش اول کتاب آوردیم و علمای اهل سنت تصریح به صحیح بودن آن نموده اند، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و زهرا علیها السلام در بهشت، همراه و هم مکان هستند.
به هر حال، آنچه که از متون عامه به دست می آید این است که نه تنها مقام صدیقه طاهره علیها السلام پایین تر از مریم بنت عمران و عایشه نمی باشد، بلکه به تصریح و اشاره روایات، برترین بانوی دو عالم هستند.
ص:109
اگر جه برخی از علمای اهل سنت همچون قرطبی تلاش می کنند تا با استناد به آیه 42 آل عمران و برخی روایات، جایگاه ویژه ای برای مریم بنت عمران در مقایسه با حضرت زهرا علیها السلام قائل شوند، اما آیه فوق و روایات مورد ادعا، یا داری ضعف سندی هستند و یا دلالت بر برتری مریم بنت عمران بر بانوان عصر خود دارد.
روایات مورد ادعا پیرامون برتری عایشه نیز یا جعلی اند و یا اینکه به تصریح علمای اهل سنت، هیچ دلالتی بر فضل عایشه و برتری او بر زهرا علیها السلام ندارند.
در حقیقت، با توجه به توجیه این روایات و ادله محکمی که دلالت بر عظمت مقام حضرت زهرا علیها السلام دارد، انتظار می رود که در پذیرش عصمت حضرت زهرا علیها السلام و تأملی نو در قصه فدک و خلافت علی علیه السلام راه انصاف را بپیماییم. ان شاء الله
ص:110
در پایان بجاست که هر محقق منصفی، این سؤالات را از خود پرسیده و در جواب آنها دقت نماید:
1) اگر زهرای مرضیه علیها السلام برتر از مریم علیها السلام است، آیا نباید خصوصیاتی مانند عصمت و طهارت را- که علمای اهل سنت از ویژگی های مریم می دانند- برای ایشان نیز در نظر گرفت؟!
2) اگر طبق روایات صریحه، ایشان اولین داخل شونده در بهشت هستند و مقام برتری بر زنان عالمین دارند، پس چگونه است که با اعتقاد به ولایت غصب شده علی علیه السلام از دنیا می روند و تا لحظه شهادتشان، ولایت خلیفه اول را نمی پذیرند؟!
3) اگر بنابر روایات صحیحه آزار ایشان آزار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می باشد، و طبق بیان قرآن، آزار پیامبر آزار خداست و در دنیا وآخرت لعن ملائک را برای آزار دهنده، به دنبال دارد، پس چگونه است که خلیفه اول و دوم چنان ایشان را آزار می دهند که پس از آن، برای عذر خواهی به درب خانه ایشان می روند؟! و بنا به نقل بخاری، ایشان بر خلیفه اول غضب نموده و با دلی آزرده از او نزد پدر بزرگوارشان رفتند؟ [ضمیمه 1]
4) اگر بنا به نقل عایشه، پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم کسی راستگو تر از حضرت زهرا علیها السلام نبود و بنا بر حدیث ثقلین، او همراه با قرآن می باشد، پس چگونه است که با وجود اینکه ایشان، فدک را حق خود
ص:111
می دانست، اما خلفا در بازگرداندن آن مخالفت می کردند؟ آیا زهرا علیها السلام (نعوذ بالله) دروغ می گفت که فدک حق اوست؟!
5) اگرایشان از آزار فرزندان خود ناراحت شده و ناراحتی او آزار پیامبر و خداست، آیا از معاویه، یزید و امویان به خاطر آزار و سبّ همسر و فرزندانش، رنجیده خاطر نمی شود؟!
6) آیا ایشان از افرادی که در طول تاریخ به همسر عزیز و فرزندان صالحش، سب و دشنام دهند _ مانند حریز بن عثمان ها _ نزد خدای متعال، شکایت نخواهد کرد؟! در حالیکه همین افراد، توسط رجالیون اهل سنت، افرادی ثقه و مورد اطمینان شمرده می شوند؟؟!! [ضمیمه2]
ص:112
ضمیمه1. در مورد روایت «اول من یدخل الجنه...»، ذهبی اعتقاد دارد که این روایت، ضعیف می باشد؛ اما با بررسی در رجال اهل سنت نمی توان این سخن ذهبی را به راحتی پذیرفت. آن افرادی که مورد اتهام او قرار گرفته اند «اسماعیل بن عمرو، اجلح بن عبدالله و عاصم بن ضمره» می باشند که علیرغم اینکه برخی رجالیون، آنها را ضعیف شمرده اند، اما بسیاری از علما نیز آن ها را ثقه و صدوق معرفی کرده اند.
- اسماعیل بن عمرو:
«ذکره البستی فی کتاب الثقات، وهو الذی ذکره ابن حبَّان فی "الثقات"وذکره الذهبی فی الطبقة الثالثة والعشرین من تاریخ الاسلام،
ص:113
وَقَال: الکوفی نزیل أصبهان وشیخها ومسندها سمع مسعر بن کدام و.. وکان ثقة صاحب حدیث وذکر مثل هذا فی المیزان. فلو کانت لمسلم روایة عنه لذکرها مثل هؤلاء الاعلام، والله أعلم.
« بستی این فرد را معتبر و ثقه دانسته و ابن حبان نیز نام او را در کتاب ثقات خود آورده است. ذهبی نیز در مورد او می گوید: او ثقه و صاحب حدیث می باشد.»(1)
- اجلح بن عبدالله:
وَقَال عَباس الدّوری، عن یحیی بن مَعین: ثقة. وَقَال أحمد بن عَبد الله العجلی: کوفی ثقة. وَقَال أبو أحمد بن عدی: له أحادیث صالحة، یروی عنه الکوفیون وغیرهم، ولم أجد له حدیثًا منکرا مجاوزا للحد، لا إسناداً ولا متنا.
إلا أنه یعد فی شیعة الکوفة، وهو عندی مستقیم الحدیث صدوق.
قال عَمْرو بن علی: مستقیم الحدیث
ص:114
صدوق.(1)
«یحیی بن معین او را ثقه می داند. احمد بن عبدالله عجلی نیز او را ثقه می داند. احمد بن عدی گوید: روایات صحیحی دارد و روایت دروغین از او ندیدم. عمروبن علی نیز گوید: راستگو و دارای روایت صحیح است.»
- عاصم بن ضمرة
وَقَال أحمد بن عَبد الله العجلی، وعلی بن المدینی: ثقة. وَقَال النَّسَائی: لیس به بأس. وَقَال ابن طهمان، عن یحیی: ثقة شیعی. وَقَال التّرْمذی: ثقة عند أهل الحدیث وذَکره ابن شاهین فی "الثقات"، وَقَال البزار: هو صالح الحدیث. وَقَال ابن حجر فی "التقریب": صدوق. (2)
«احمد بن عبدالله و علی بن مدینی او را ثقه می دانند. نسائی گوید: مشکلی ندارند. یحیی بن معین گوید: ثقه است. ترمذی نیز او را معتبر می داند و ابن شاهین و بزار و ابن حجر نیز او را ثقه و راستگو شمرده اند.»
ص:115
با توجه به این مطالب، نمی توان به تضعیف امثال ذهبی توجه نمود، مخصوصاً اینکه یکی از دلایل ایشان این است که این روایت به دل نمی نشیند؟! شخصیت حاکم نیشابوری نیز در حدیث و رجال، جایگاهی بسیار والا در میان علمای اهل سنت دارد و به راحتی نمی توان از بررسی های رجالی او گذر نمود و در مورد او چنین می گویند:
«محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدویه بن نعیم بن الحکم. الإمام، الحافظ، الناقد، العلامة، شیخ المحدثین، أبوعبد الله بن البیع، الضّبی، النیسابوری، الشافعی، صاحب التصانیف.
أدرک الأسانید العالیة بخراسان، والعراق، وماوراء النهر، وسمع من نحو ألفی شیخ. صنّف وخرَّج ورجََّح وصحَّح وعدَّل، وکان من بحور العلم. کان إمام عصره فی الحدیث، العارف به حق معرفته، صالحاً ثقة. قال الحاکم: شربت ماء زمزم وسألت الله أن یرزقنی حسن التصنیف. قال ابن عساکر: وقع من
ص:116
تصانیفه المسموعة فی أیدی الناس ما یبلغ ألفاً وخمسمائة جزء. وکان سفیرًا لملوک بنی بویه وقد أحسن السفارة بینهم وبین السامانیین. ومن تصانیفه: المستدرک علی الصحیحین؛ تاریخ نیسابور؛ علوم الحدیث؛ المدخل؛ والإکلیل وغیرها.»(1)
زرکلی نیز در الاعلام چنین می گوید: من أکابر حفاظ الحدیث والمصنفین فیه. و هو من أعلم الناس بصحیح الحدیث وتمییزه عن سقیمه
«حاکم نیشابوری از بزرگان حافظ حدیث و مؤلفین روایت بوده و او از داناترین مردم به تشخیص روایات صحیح از غیر صحیح می باشد.(2)
ص:117
ضمیمه1. کتاب های زیادی توسط علمای اهل سنت و شیعه در این باره نوشته شده است که از جملة آن ها الغدیر علامه امینی، عبقات الانوار به همراه اضافات آیت الله میلانی، سلسله کتب آیت الله میلانی، با عنوان سلسله پژوهش های اعتقادی است. همچنین خوانندگان عزیز را به مشاهدة سایت اینترنتی www. al-haqaeq. Org و www. valiasr-aj. com دعوت می نماییم.
ضمیمه2. در بحث حمله به خانه زهرا علیها السلام می توان به این کتب مراجعه نمود:
یاس در آتش (آیت الله سبحانی، با ترجمه سید ابو الحسن عمرانی)، مظلومیت برترین بانو (آیت الله سید علی میلانی) و… همچنین به سایت های قبلی نیز می توان مراجعه نمود.
**** از نظر شیعیان، مقام حضرت علی علیه السلام از زهرا علیها السلام بالاتر است؛ چرا که ایشان امام، و فاطمه مأموم می باشد. و اگر زهرا علیها السلام پاره تن نبی است، علی علیه السلام به تعبیر قرآن در آیه مباهله، نفس و تمام جان پیامبر
ص:118
می باشد.
ص:119
ضمیمه 1. در باره آن روایت، ابن کثیر و طحاوی چنین گفته اند:
- فإنه حدیث صحیح کما تری اتفق الشیخان علی اخراجه ولفظه یقتضی حصر الکمال فی النساء فی مریم وآسیة ولعل المراد بذلک فی زمانهما فإن کلا منهما کفلت نبیا فی حال صغره فآسیة کفلت موسی الکلیم ومریم کفلت ولدها عبدالله ورسوله فلا ینفی کمال غیرهما فی هذه الأمة کخدیجة وفاطمة فخدیجة خدمت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قبل البعثة خمسة عشر سنة وبعدها ازید من عشر سنین وکانت له
ص:120
وزیر صدق بنفسها ومالها رضی الله عنها وأرضاها وأما فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فإنها خصت بمزید فضیلة علی اخواتها لأنها أصیبت برسول الله صلی الله علیه و آله و سلم وبقیة أخواتها متن فی حیات النبی(1)
ما قدحدثنا إبراهیم بن مرزوق ثنا وهب بن جریر ثنا قبیصة عن شعبة عن عمرو بن مرة عن مرة یعنی ابن شراحیل عن أبی موسی قال قال رسول الله علیه السلام کمل من الرجال کثیر ولم یکمل من النساء إلا مریم بنت عمران وآسیة امرأة فرعون وإن فضل عائشة علی النساء کفضل الثرید علی سائر الطعام قیل له قد یحتمل أن یکون ما فی هذا الحدیث کان قبل بلوغ فاطمة واستحقاقها الرتبة التی ذکرها رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بها فعاد بحمد الله جمیع ما رویناه فی هذا الباب إلی أن لا تضاد فیه ولا إیجاب کشف معانیه عما
ص:121
ذکر مما یوجبه وأن کل فضل ذکر لغیر فاطمة مما قد یحتمل أن تکون فضلت به فاطمة محتملا لأن یکون وهی یومئذ صغیرة ثم بلغت بعد ذلک فصارت بالمکان الذی جعلها الله تعالی به وذکرها به واختصها بما اختصها به فیه علی لسان رسوله صلی الله علیه و آله و سلم والله سبحانه وتعالی نسأله التوفیق.(1)
ص:122
ضمیمه 1. در باره غصب فدک و آزردگی حضرت زهرا علیها السلام از خلیفه اول، درکتب اهل سنت چنین آمده است:
* حدثنا یحیی بن بکیر حدثنا اللیث عن عقیل عن ابن شهاب عن عروة عن عائشة
أن فاطمة علیها السلام بنت النبی صلی الله علیه و آله و سلم أرسلت إلی أبی بکر تسأله میراثها من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مما أفاء الله علیه بالمدینة وفدک وما بقی من خمس خیبر فقال أبو بکر إن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قال (لا نورث ما ترکنا صدقة انما یأکل آل محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - فی هذا المال).
ص:123
وإنی والله لا أغیر شیئا من صدقة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عن حالها التی کانت علیها فی عهد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ولأعملن فیها بما عمل به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم . فأبی أبو بکر أن یدفع إلی فاطمة منها شیئا فوجدت فاطمة علی أبی بکر فی ذلک فهجرته فلم تکلمه حتی توفیت وعاشت بعد النبی صلی الله علیه و آله و سلم ستة أشهر فلما توفیت دفنها زوجها علی لیلا ولم یؤذن بها أبا بکر وصلی علیها...(1)
«عایشه گوید: فاطمه علیها السلام طلب میراث خود (فدک) را از ابوبکر نموده ابوبکر بهانه تراشید و آن را به فاطمه علیها السلام نداد. پس از این ماجرا، فاطمه علیها السلام بر ابوبکر غضب نموده و تا زمان وفاتش با ابوبکر سخن نگفت.»
ضمیمه2. در باره حریز بن عثمان در کتب رجال اهل سنت چنین آمده است: حدّثنا أحمد بن أبی یحیی قال:
ص:124
سمعت أحمد بن حنبل یقول: حدیث حریز نحو من ثلاث مئة، وهو صحیح الحدیث، إلا أنه یحمل علی علی.
وقال أحمد بن عبد الله العجلی: شامی، ثقة، وکان یحمل علی علی.
وقال عمْرو بن علی: کان ینتقص علیا وینال منه وقال فی موضع آخر: ثبت شدید التحامل علی علی
وقال الخلال أیضا: حدّثنا عمْران بن أبان، قال: سمعت حریز بن عثمان یقول: لا أحبه، قتل آبائی یعنی علیا.
وقال أحمد بن سعید الدارمی، عن أحمد بن سلیمان المروزی: حدّثنا إسماعیل بن عیاش، قال: عادلت حریز بن عثمان من مصر إلی مکة فجعل یسب علیا ویلعنه.
وقال محمد بن عمْرو العقیلی: حدّثنا محمد بن أیوب بن یحیی بن الضریس، قال: حدّثنا یحیی بن المغیرة قال: ذکر جریرأن حریزا کان یشتم علیا علی
ص:125
المنابر.(1)
«احمد بن حنبل گوید: حریز روایات درستی دارد؛ اما او بر علی علیه السلام سخن ناروا می گفت. احمد بن عبدالله عجلی نیز می گوید: معتبر است در حالیکه بر علی علیه السلام سخن ناروا می گفت. عمروبن علی گوید: او بر علی علیه السلام نقص وارد کرده و او را مذمت می کرد. در جای دیگر گوید: نسبت به علی علیه السلام بسیار متعصب بود. عمران بن ابان گوید: شنیدم که حریز بن عثمان می گوید: علی علیه السلام را دوست ندارم، چون او اجداد مرا کشته است.
همچنین احمد بن سعید دارمی و محمد بن عمرو عقیلی گویند: حریز بن عثمان بر علی علیه السلام دشنام می داد و ایشان را بر روی منبر لعن می کردند.
ص:126
1. قرآن مجید
2. ابوالفضل العراقی، شرح التبصرة و التذکرة، المحقق یاسین الفحل، بی تا، بی جا
3. احمد بن شعیب نسائی، سنن الکبری، تحقیق عبدالغفار سلیمان البنداری، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1411ق.
4. احمد بن عبدالله ابی نعیم اصبهانی، معرفة الصحابة، تحقیق عادل بن یوسف العزازی، دار الوطن بالریاض، 1419 ق.
5. أحمد بن علی ابن حجر العسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، تحقیق محب الدین الخطیب، دار المعرفة بیروت، 1379ق.
6. احمد بن عمرو بن الضحاک ابوبکر شیبانی (ابن ابی عاصم)، الآحاد و المثانی، دار الرایة، ریاض، 1411ق.
7. احمد بن محمد (ثعلبی)، تفسیر الکشف والبیان، دار احیا التراث العربی، بیروت، 1422ق.
8. احمد بن محمد ابن عجیبه، تفسیر البحر المدید، بیروت، دارالکتب العلمیه، 2002 م.
ص:127
9.احمد زینی دحلان، السیرة النبویة والاثار المحمدیة، در حاشیه کتاب السیرة الحلبیة، علی بن برهان الدین الحلبی الشافعی، مطبعة مصطفی محمد صاحب مکتبة التجاریةالکبری بمصر، بی تا
10.احمدبن حسین البیهقی، السنن الکبری، برگرفته از نرم افزار مکتبة الشاملة
11.احمدبن محمد الطحاوی، مشکل الآثار، تحقیق شعیب الارنؤوط، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1415
12.اسعد حومد، تفسیر ایسر التفاسیر، مصحح محمد متولی الشعراوی، دمشق،1990م
13.اسماعیل بن عمرو (ابن کثیر دمشقی)، تفسیر القرآن، دار المکتبة الهلالی، 2007 م.
14.اسماعیل بن عمرو (ابن کثیر)، البدایة و النهایة، مکتبة المعارف، بیروت، بی تا
15.بدر الدین العینی، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، دار احیا التراث العربی، بیروت، بی تا
16.الجوینی الخراسانی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، موسسه محمودی، بیروت لبنان، 1398 ق.
17.حسن بن محمدبن حسین نیسابوری، تفسیر النیسابوری، شرکت مکتبه ومطبعه مصطفی البابی الحلبی، 1381 ق.
18.حسن عباس حسن، النحو الوافی، انتشارات ناصر خسرو، چاپ ششم، 1422 ق.
19.سلیمان بن احمد طبرانی، معجم الاوسط، تحقیق طارق بن عوض، عبدالمحسن بن ابراهیم، دارالحرمین، قاهره، 1415 ق.
20.سلیمان بن احمد طبرانی، معجم الکبیر، تحقیق حمدی بن عبدالمجید السلفی، موصل، چاپ دوم، 1404 ق.
21.سلیمان بن أشعث، سنن أبی داود، دار ابن حزم، 1418 ق.
ص:128
22.عبدالحق بن غالب بن عطیة، تفسیر المحرر الوجیز، دار الکتب العلمیة، لبنان، 1413 ق.
23.عبدالرؤوف بن علی المناوی، اتحاف السائل بمالفاطمة من المناقب، تحقیق عبداللطیف عاشور، مکتبه القران، قاهره، بی تا
24.عبدالرؤوف بن علی المناوی، التیسیر بشرح جامع الصغیر، مکتبة الامام الشافعی، الریاض، چاپ سوم، 1408 ق.
25.عبدالرؤوف بن علی مناوی، فیض القدیر، المکتبة التجاریة الکبری، مصر، 1356 ش.
26.عبدالرحمن بن أبی بکر السیوطی، تفسیر الدر المنثور، دار الفکر، بیروت، 1993 م
27.عبدالرحمن بن أبی بکر سیوطی، الدرر المنتثرة فی الاحادیث المشتهرة، تحقیق محمد الرنؤوط، محمد بدر الدین القهو جی، مکتبه دارالعروبه کویت، 1408 ق.
28.عبدالرحمن، ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن، تحقیق اسعد محمد طیب، المکتبه العصریه، صیدا
29.عبدالرحمن بن عبدالله السهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1421ق.
30.عبدالرحیم بن عبدالکریم القشیری، تفسیر القشیری، دار الکتب العلمیه، بیروت، بی تا
31.عبدالله بن عباس، تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس، دار الکتب العلمیة، لبنان، بی تا
32.عبدالله بن عمر بیضاوی، تفسیر انوار التنزیل و اسرار التاویل، دار الفکر، بیروت، بی تا
33.عبدالله بن محمد، ابن ابی شیبة، مصنف فی الاحادیث والآثار، تحقیق کمال یوسف الحوت، مکتبة الرشد، ریاض، 1409 ق.
34.عبدالله بن یوسف ابن هشام، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب.
ص:129
35.علی بن ابی بکر الهیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، دار الفکر بیروت، 1412 ق.
36.علی بن احمد الواحدی، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، تحقیق صفوان عدنان، دار القلم، دار الشامیه، دمشق، بیروت، 1415 ق.
37.علی بن حسن بن هبة الله (ابن عساکر)، تاریخ مدینة دمشق، دار الفکر، بیروت لبنان، 1419 ق.
38.علی بن سلطان محمد القاری، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، دار الکتب العلمیة، لبنان، 1422 ق.
39.علی بن محمد بن حبیب (ماوردی)، تفسیر النکت والعیون، دار الکتب العلمیه موسسه الثقافیه، بی تا، بی جا
40.عمر بن احمد ابن شاهین، جزء فیه فضائل فاطمة، تحقیق ابی اسحاق الحوینی، المکتبه التربیه الاسلامیه لاحیاء التراث اسلامی، 1411 ق.
41.عمر بن علی الانصاری الشهیر بابن ملقن، غایة السؤول فی خصائص الرسول، دارالبشائر الاسلامیة، بیروت، 1414 ق.
42.مبارک بن محمد الجزری (ابن اثیر)، جامع الاصول من احادیث الرسول، حققه محمد حامد، دار احیاالتراث العربی، بیروت، لبنان.
43.محمد بن ابراهیم بن حسان، سلسلةمصابیح الهدی، www. islam port. Com.
44.محمدبن أبی بکر الحنبلی (ابن القیم الجوزی)، المنار المنیف فی الصحیح و الضعیف، مکتب المطبوعات الإسلامیة، حلب، 1403ق.
45.محمد بن احمد الشربینی، تفسیر السراج المنیر، دار احیاء التراث العربی، 1425 ق.
46.محمد بن احمد بن أبی بکر قرطبی، تفسیر الجامع لاحکام القرآن، دار الکاتب العربی للطباعه و النشر، چاپ سوم، 1387 ش.
ص:130
47.محمد بن احمد بن عثمان ذهبی، سیر اعلام النبلا، تحقیق الکتاب شعیب الارنووط، موسسه الرساله، بیروت لبنان، چاپ یازدهم، 1422 ق.
48.محمد بن الحسین الآجری، الشریعة، مؤسسة القرطبة، 1417 ق.
49.محمد بن جریر طبری، تفسیر الطبری، حققه وعلقا حواشیه محمود حمد شاکر، دار المعارف بمصر، بی تا
50.محمد بن درویش بن حوت، اسنی المطالب فی احادیث مختلفة المراتب، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1418ق.
51.محمد بن طلحه الشافعی، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، موسسه البلاغ، بیروت، لبنان، 1419 ق.
52.محمد بن عبدالرحمن المبارکفوری، تحفة الاحوذی بشرح جامع الترمذی، دار الکتب العلمیة، بیروت، بی تا
53.محمد بن عبدالرحمن السخاوی، المقاصد الحسنة فی بیان کثیر من الأحادیث المشتهرة علی الألسنة، دارالکتاب العربی، بیروت، 1405ق.
54.محمد بن عبدالله بن حکم (حاکم النیسابوری)، المستدرک علی الصحیحین مع تعلیق ذهبی، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1411ق.
55.محمد بن علی الشوکانی، فتح القدیر، دارالفکر، بیروت، بی تا
56.محمد بن عمرو بن احمد زمخشری، تفسیر الکشاف، مکتبة الاستقامة بالقاهرة، 1946م.
57.محمد بن عمرو بن حسین (فخر رازی)، تفسیر الکبیر، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1421
58.محمد بن عیسی الترمذی، الجامع الصحیح سنن الترمذی، الاحادیث المزیلة باحکام الآلبانی علیها، تحقیق احمد محمد شاکر، دار احیا التراث العربی، بیروت، بی تا.
ص:131
59.محمد بن یوسف الصالحی الشامی، سبل الهدی و الرشادفی سیرةخیر العباد، حققه عبدالمعزعبدالحمید الجزار، وزاره الاوقاف جمهوریه المصر، لجنه احیاالتراث الاسلامی، القاهره، 1428ق.
60.محمد سید طنطاوی، تفسیر الوسیط، دار نهضه مصر للطباعه و النشر، قاهره، 1997 م.
61.محمدبن احمدبن عثمان (ذهبی)، من تکلم فیه و هو موثق أو صالح الحدیث، تحقیق عبدالله بن ضیف، مکتبة المدینة، 1426ق
62.محمدبن احمدبن محمد المحلی، تفسیر الجلالین، دار الحدیث، القاهرة، بی تا
63.محمدبن اسماعیل البخاری، صحیح البخاری، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1420ق.
64.محمدبن حبان، صحیح ابن حبان، برگرفته از نرم افزار مکتبة الشاملة
65.محمود بن عبدالله آلوسی، تفسیر روح المعانی، دار احیا التراث العربی، بیروت 1411 ق.
66.مسلم بن حجاج النیسابوری، صحیح مسلم، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1421 ق.
67.مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل، دار الکتب العلمیه، بیروت 1424ق.
68.نصر بن محمد سمرقندی، تفسیر بحر العلوم، دار الفکر، بیروت، بی تا
69.یوسف المزی، تهذیب الکمال، حققه بسار عواد معروف، موسسه الرساله، بیروت لبنان، 1418 ق.
70.یوسف بن عبدالله بن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الصحابة، تحقیق علی محمد البجاوی، دار الجیل، بیروت، چاپ اول، 1412 ق.
71.یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر القرطبی، التمهید لما فی الموطأ من المعانی و الاسانید، محقق مصطفی بن احمد العلوی و محمد عبدالکبیر الکبری، مؤسسة القرطبه.
ص:132