مروری بر پاره ای از سیرت و رهنمود های اخلاقی و تربیتی حضرت ثامن الحجج (عليه السلام)

مشخصات کتاب

مقاله: مروری بر پاره ای از سیرت و رهنمود های اخلاقی و تربیتی حضرت ثامن الحج (عليه السلام)

نویسنده: دکتر سید محمد باقر حجّتی

ناشر: کنگره جهانی حضرت رضا علیه السلام

تیراژ : 1000 نسخه

حروف چینی و نظارت بر چاپ: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی

محل نشر: آستان قدس رضوی، دانشگاه علوم اسلامی

تاریخ: ذ یقعده 1404

چاپ: چاپ مشهد 90990

خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشريف) اصفهان

ویراستار کتاب: خانم نرگس قربانی

ص: 1

اشاره

مقاله: مروری بر پاره ای از سیرت و رهنمود های اخلاقی و تربیتی حضرت ثامن الحج (عليه السلام)

نویسنده: دکتر سید محمد باقر حجّتی

ناشر: کنگره جهانی حضرت رضا علیه السلام

تیراژ : 1000 نسخه

حروف چینی و نظارت بر چاپ: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی

محل نشر: آستان قدس رضوی، دانشگاه علوم اسلامی

تاریخ: ذ یقعده 1404

چاپ: چاپ مشهد 90990

ص: 2

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيم

الحمد لله على نعمه الوافرة و آلائه المتواترة و الصلوة على نبيه و عترته الطاهرة. و سلام الله علیک منى ايها الرضا الراضي بقضاء الرحمن و يا من هو غوث اللهفان و من صارت به ارض خراسان، خراسان

مقدمه:

سراسر زندگانی حضرت ثامن الحجج امام رضا (علیه السلام) مشحون از رهنمود هائی در اخلاق و تعلیم و تربیت می باشد که استقصاء وغور رسی همه آن ها در حدود توان بضاعت نا چیز این بنده نیست، و حتی به آسانی معترفم که اطلاعات محدود و اندک این جانب به عشری از اعشار و به نیمی از نیم آن ها رسا نمی باشد. به همین جهت از اجابت دعوتی که از این بنده به عمل آمد پوزش خواستم؛ لکن این پوزش - علی رغم آن که مؤکد بود - مورد قبول واقع نشد. لذا خود را نا گزیر دیدم دست اندر کار مسئله ای شوم که در خوز استطاعت علمی من نمی باشد، و حتی نمی دانم آیا می توانم راهی فرا سوی خویش در این تحقیق بگشایم.

اما اجمالاً بی هیچ گونه تردیدی معتقدیم که همه امامان (علیهم السلام) دارای منصب الهی در جهت ارشاد مردم بوده اند، لذا راهنمائی های آنان مبتنی بر یک بنیادی الهی و آسمانی می باشد که سزا

ص: 3

است بشر برای نیل به سعادت این ارشادات را الگو هائی واجب الاتباع برای تمام شئون حیاتی خویش قرار دهد.

امام رضا در مقام و پای گاه رضا به قضاء الهی

این امام بزرگوار ما به «رضا» نام بردار می باشد، نامی که سراسر زندگانی آن حضرت و حالات درونی و شخصیت روانی او را در یک مقام والاى اخلاقی خلاصه می کند. بدیهی است که این نام و عنوان به گزاف برای آن حضرت انتخاب نشده است؛ بلکه با آینده نگری و بینشی روشن چنین نامی از میان نام ها برای این امام گزین شده است. چنان که نام های همه ائمه (علیهم السلام) باز گو کننده یک سلسله واقعیاتی متناسب با شخصیت آن ها بوده و نمودار ترین حالات روحی آن ها را روشن گر است.

بنا بر این ما طلیعه بحث خود را با بررسی این نام و عنوان آغاز می کنیم که خود بیان گر یکی از مقامات والای اخلاقی و از ثمرات شکوهمند تربیت صحیح می باشد.

با وجود این که این امام بزرگوار با آسیب های گوناگونی مواجه بود که جان و تن او را می آزرد و بدور از زاد بوم و اهل و عیال بسر می برد به هیچ وجه از پای گاه رضای به قضاء الهی نلغزید، و هرگز بی تابی و بد گمانی نسبت به خدای متعال از او دیده نشد؛ بلکه هر حالتی که در طرز رفتار آن حضرت مشاهده می شد نمایان گر روحی سرشار از رضا بوده است؛ چنان که نکات و گزارش های کوتاهی که در پیش داریم گویای همین حقیقت می باشد، لذا باید گفت که این شخصیت عظیم انسانی با نام خود و روحی

ص: 4

که این نام و عنوان را تأیید می کرد بشریت را به مقامی از نظر اخلاق و تربیت رهنمون گشت که از دید گاه همهٔ عرفاء و خدا آشنایان از پر فضیلت ترین مقامات انسانی و عالی ترین مراحل کمال اخلاقی به شمار است.

برای این که از این پایگاه اخلاقی و ارزش آن تا حدودی واقف گردیم راجع به آن فشرده ای از سخن بزرگان را باز گو می کنیم اما قبلاً روایتی را که از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است در زیر می آوریم: آن حضرت فرموده است:

ایمان دارای چهار رکن می باشد:

1- توکل به خد

2- رضا به قضاء او

3- تسلیم در برابر امر او

4- وا گذار کردن امور به او (1)

اصولاً رضا را باید ثمرۀ محبت، و محبت را ثمره معرفت دانست؛ زیرا آن کسی که شخصی را به خاطر کمالات و صفات خوشی که در او وجود دارد دوست می دارد به همان اندازه که بر مراتب معرفت و آگاهی وی نسبت به او افزوده می شود دوستی و دل بستگی به وی در او رو به فزونی می گذارد. اگر کسی با چشم بصیرت جلال و کمال الهی را بنگرد قهراً به خدا دل بستگی می یابد و حبّ او به خدا - با افزایش معرفت نسبت به او - فزاینده می گردد:

ص: 5


1- في رحاب اهل البيت 147/4.

﴿و الَّذینَ امَنُو اَشَدُّ حُبّاً للّه﴾ .(بقره : 165):

افرادی که - به خاطر فزونی معرفت - دارای ایمان هستند حب آن ها نسبت به خدا استوار تر و فزون تر می باشد.

وقتی شخص دوست دار خدا باشد هر پدیده و دست آوردی که از ناحیه او می رسد نیکو و زیبا تلقی کرده و آن را پسند می کند، چنین موضع روانی در انسان بیانگر رضای او نسبت به خدای متعال است.

رضا یک فضیلت شکوهمندی است که باید گفت تمام فضائل اخلاقی در آن خلاصه می شود، خداوند متعال مقام رضای شخص به خود را با رضای خود از آن شخص مقرون ساخته و از این رهگذر شکوه و عظمت آن را بیان نموده است، آن جا که می فرماید:

﴿رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُواْعَنْهُ﴾ (مائده : 119):

خدا از آن ها راضی است و آنان نیز از وی راضی هستند.

نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رضا را دلیل ایمان انسان معرفی کرده است، آن گاه که گروهی از یارانش را مورد سؤال قرار داد و فرمود: «نشانه ایمان شما چیست؟ عرض کردند: در برابر بلاء و گرفتاری ها صابر هستیم، و به گاه رفاه و خوشی خدای را سپاس گزاریم، و به و به هنگام در رسیدن قضاء الهی از رضا بر خورداریم. آن حضرت به آنان فرمود: سوگند به خداوندگار صاحب کعبه که شما دارای ایمان می باشید». (1)

به امام صادق (علیه السلام) عرض کردند از چه طریقی می توان به ایمان مؤمن پی برد؟ فرمود: از طریق تسلیم او در برابر خدا، و رضای او در مقابل حوادث خوش و نا خوشی که به او روی می آورد. (2)

ص: 6


1- مسكن الفؤاد، ص 83، 84
2- همان مرجع، ص 88.

درجات و مراتب رضا

اشاره

رضا دارای سه درجه و مرتبه است:

الف- رضای متقین:

انسان راضی در چنین مرحله ای رنج و درد آسیب ها را کاملاً درک کرده و آن را احساس می نماید اما بدان راضی است؛ بلکه به بلا و آسیب ها گرایش داشته و عقلاً خواهان آن می باشد؛ اگر چه طبعاً از آن بی زار است؛ اما چون هدف این است که به ثواب و قرب الهی نائل گردد و وارد بهشتی شود که گسترۀ آن را فاصله میان آسمان و زمین را تشکیل می دهد - بهشتی که برای متقین آماده شده است - تن به بلا و مصیبت می دهد حتی بدان عقلاً راغب می باشد مانند کسی که طبق دستور طبیب حاذقی باید عمل جراحی بر روی او انجام گیرد و صلاح و سلامت او از راه همین جراحی صیانت می گردد. این بیمار می داند که این جراحی با درد و رنج همراه است اما به چنین درد و رنجی راضی و بلکه بدان راغب است تا سلامت خود را به دست آورده و حتی از جراح - به خاطر همین درد و رنجی که بر او وارد می سازد - سپاس گزار است.

ب- رضای مقربین:

در این مرحله اگر چه رنج بلا و مصیبت ها را درک می کند اما دوست دار چنین رنجی است؛ چرا که محبوب او خواهان چنین رنجی می باشد، و رضای محبوب را در آن می بیند؛ زیرا وقتی حب و دوستی بر کسی چیره گشت، همه هدف و خواسته او این است که رضای محبوب خویش را

ص: 7

﴿أَلَم تَرَکَیفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصلُهَا ثَابِتُ وَ فَرعُهَا فِی السَّمَاءِ تُؤتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینِ بِإِذنِ رَبِّهَا وَ یَضرِبُ اللَّهُ الأَمثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُم یَتَذَکَّرُونَ﴾. ابراهیم آیه 25

خداوند تبارک و تعالی اسلام عزیز را به درختی تنومند و بارور تشبیه فرموده است که ریشه آن اصول عقائد و در رأس آن ها توحید است و اخلاق مانند تنه و ساق درخت از این ریشه رشد می کند و اعمال صالحه و رفتار پاکیزه چون میوه های زیبا به وجود می آید، البته این مثال است که خداوند متعال آورده است و گرنه بین مثال و تمثل فرق هاست.

و این مجموعه به نام اسلام درست با وجود انسان که مجموعه است از حس و خیال و عقل مطابق است و با نیاز های انسان منطبق می باشد توضیح مطلب: ما در خود به وضوح مشاهده می نمائیم که دارای اعضاء و جوارح هستیم و با این ابزار و وسائل با ظاهر جهان و عالم طبیعت تماس داریم - با چشم - گوش - زبان - مغز - کلیه و قلب و.... و نیز در خود مشاهده می کنیم دارای ذهن هستیم که سریع و وسیع و خلاق کار می کند یعنی اگر ما بخواهیم از تهران به قم برویم با شرائط طبیعت باید هم گام باشیم و از جمله دو ساعت. ماشین ما را برساند اما ذهن در یک لحظه از تهران به قم می رسد و این باطن آدمی است و جهان ذهن و خیال و برزح بین طبیعت و عقل است.

و باز به وضوح و آشکارا می فهمیم که ما علاوه بر دو بخش از علم و ادراک مذکور بخش سومی از علم داریم و آن درک حقائق کلی عالم است و ادراک کلیات کار عقل است.

محدّث ورع حاج شیخ عباس قمی رضوان الله تعالی علیه در مفاتیح الجنان می نویسد: حماد بن عیسی از ابان بن تغلب روایت نموده که امام صادق علیه السلام فرمود: شب نیمه شعبانی رسول خدا (صل الله علیه و اله) بر عایشه

ص: 8

تلقی نموده و سپاس دار و شکر گزار چنین نعمتی بوده است، «و دو سجده شکر آن حضرت پس از نماز بامدادان آن چنان برای او دل چسب و مورد رضای خاطر وی بوده است که سجده دل نشین تا ساعات بر آمدن آفتاب به طول می انجامید». (1)

امام رضا (علیه السلام) از نظر روانی در حال رضا نسبت به خداوند متعال به سر می برد و مردم را نیز به چنین حالت خوش آیند و سعادت آفرینی دعوت می کرد و لذا می فرمود: «اگر کسی در برابر روزی کم از حق تعالی راضی باشد حق تعالی نیز از او در برابر عمل اندک راضی خواهد بود». (2)

از احمد بن عمر بن ابی شیبه حلبی و حسین بن یزید، معروف به «نوفلی» روایت شده است که می گفتند: حضور امام رضا (علیه السلام) رسیدیم و عرض کردیم ما در نعمت و رفاه و فراخ روزی به سر می بردیم؛ لكن حال مان دگرگونه شده و گرفتار فقر و تهی دستی شدیم، دعا کن خداوند متعال حالت گذشته را به زندگانی ما باز گرداند. فرمود: می خواهید چه بشوید آیا دوست می دارید چون سلاطین باشید و خوش حال می شوید که همانند طاهر و هرثمه زندگانی کنید، و این حالتِ رضای درونی را از دست نهاده و از این عقیده و آئینی که بدان پای بند هستند بیگانه گردید؟ آن ها در پاسخ عرض کردند: نه، سوگند به خدا اگر دنیا و آن چه در آن است و تمام زر و سیمی را که در آن وجود دارد در اختیار مان قرار دهند ما را راضی نخواهد کرد که از این حالت دست بر داریم. حضرت فرمود حق تعالی می گوید:

ص: 9


1- بنگرید به: منتهی الآمال 178/2.
2- همان مرجع و صفحه.

﴿اعمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ﴾ (سبأ : 13)

ای خاندان داود، شاکر و راضی باشید که بندگان شاکر و دل خوش و راضى من، اندک هستند.

سپس آن حضرت فرمود: نسبت به خدا دارای حسن ظن باش؛ چرا که اگر کسی در برابر خدا بر خوردار از حسن ظن باشد، مرحمت الهی را در گمان خویش می یابد و اگر کسی به روزی کم راضی وقانع باشد خدا نیز عمل اندک را از او پذیرا می گردد، و چنان چه به رزق اندکی از حلال دل خوش باشد، مونه او سبک گشته و شاد و خرم خواهد بود و خدا او را به درد و رنج های دنیا و راه چاره و درمان آن ها رهنمون گشته و به سلامت از این دنیا به دار السلام رخت بر بندد. (1)

طبق آیه ای که قبلاً یاد شد، خداوند متعال رضای خود را نسبت به هر کسی، مقرون به رضای آن شخص نسبت به خود قرار داده است، و لذا ما به که کسی می تواند مشمول رضای پروردگار قرار این حقیقت پی می بریم گیرد که او نیز از خدا و دست آورد های او راضی باشد. امام رضا (علیه السلام) مظهر و مصداق کامل و فرد اکمل این حقیقت بوده است «و این خدای راضی از امام رضا بود که نام «رضا» را برای او به ویژه انتخاب فرمود؛ چرا که آن حضرت مصداق بارز رضای خدا و رسول او و ائمه (عليهم السلام) بوده است. و این نام اختصاصاً از آن این امام می باشد؛ چون دوست و دشمن نمی توانستند از احساس رضایت درونی نسبت به آن حضرت دریغ ورزند و قلباً خویشتن را تهی از رضایت نسبت به او احساس کنند» (2) و همۀ مردم معاصر با آن حضرت به فضیلت علمی و اخلاقی او معترف

ص: 10


1- منتهى الآمال 187/2، فى رحاب اهل البيت 148/4.
2- سفينة البحار 243/2.

بوده اند. (1) و مقام بلند علمی آن بزرگوار مرضی خاطر همگان بوده و رضایت همگان اعم از مخالف و مؤالف را به خود جلب می کرد.

سکوت حکیمانه - یا - راهی فراسوی خیر و سعادت

در تحف العقول آمده است که امام رضا (علیه السلام) فرمود:

﴿اَلصَّمْتُ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ اَلحِکْمَهِ﴾: (2)

سکوت، دری از در های حکمت و دانائی و صواب اندیشی است.

و نیز فرمود:

﴿اِنَّ اَلصَّمْتَ یُکْسِبُ اَلْمَحَبَّهَ إِنَّهُ دَلِیلٌ عَلَی کُلِّ خَیْرٍ﴾.

سكوت، جلب محبت می کند و می تواند برای دست یافتن به هر گونه خیر و سعادت، دلیل و رهنمون انسان باشد.

این سخنان سنجیده امام رضا (علیه السلام) یکی از نکات دقیق تربیتی و اخلاقی سازنده ای را گوش زد می کند، چرا که سخن گفتن - گاهی - ممکن است به صورت عامل و گذر گاهی برای نگون بختی ابدی و ورود انسان به آتش دوزخ در آید؛ همان گونه که می تواند عامل رهائی بخش آدمی از شقاوت و بدبختی باشد. اما باید یاد آور شد که اگر قلب آدمی زلال و پاکیزه باشد هیچ چیزی در آن صورت پاکیزه تر از زبان نیست؛ لکن اگر درون انسان، پلید و نا پاک باشد هیچ چیزی پلید تر از زبان نخواهد بود.

لذا امام رضا (علیه السلام) سکوت را به عنوان «حکمت» و دانائی و

ص: 11


1- همان مرجع و صفحه.
2- فى رحاب اهل البيت 147/4.

فرزانگی بر شمرده است. آن کسی که به جا و به موقع، راه سکوت را در پیش می گیرد در واقع ابواب سعادت و نیک بختی را فرا سوی خود می گشاید.

سکوت به جا را می توان راهی به سوی سلامت روانی و کمال اخلاقی و نیل به معارف و آگاهی ها دانست، به این معنی که اگر فردی سکوت را در جای خود بر سخن گفتن ترجیح دهد و در چنین مواردی بدان پای بند باشد، در واقع قلب و درون خود را از شهوات و آفات روانی شست شو داده و برای نیل به هدف مطلوب، راه را در برابر خود هموار می سازد.

سکوتی این چنین - که از فراست و هوش و اندیشه و تفکر مایه گیرد - نشانه قدرت و توانائی است و نباید آن را دلیل هیچ گونه ضعف و نا رسائی تلقی کرد. بنا بر این سکوتِ مذکور بیانگر حکمت و دانائی فرد است، به همین جهت اگر کسی - منهای حکمت و فرزانگی و دانائی - از قدرت در سخن آوری بر خوردار باشد فرجام آن سقوط و بدبختی است.

مرد حکیم و دانا ساکت و آرام است، و باید گفت افراد نا آرام و پر چانه که از عقل و فراست کافی تهی هستند با لافِ سخن، خویشتن را رسوا می سازند و لذا سزا است که کمتر سخن گویند و سکوت خویش را فزاینده تر سازند که:

تا نداری مایه، از لافِ سخن خاموش باش *** خنده رسوا می نماید پسته بی مغز را

افراد خام و نارس - که از لحاظ علمی و اخلاقی و هوش و فراست دچار ضعف و نا رسائی هستند، و نارسائی هستند، غالباً دچار افراط در سخن بوده، و قادر نیستند در جای خود سکوت اختیار کنند:

این دیگ ز خامی است که در جوش و خروش است *** چون پخته شد و لذت دَم دید خموش است

ص: 12

نفس انسانی طبعاً به آزادی بی بند و باری گرایش دارد؛ لذا به اندیشه و سکوت و آرامی رغبتی در خود احساس نمی کند. عاملی که می تواند سکوت به جا و سنجیده را در فرد بارور سازد ایمان به دین و قوانین دینی است.

فقط مردم با ایمان و راستین در تدین هستند که با زیور سکوت به جا، خویشتن را می آرایند و می گویند: سخنی که هیچ گونه بهره ای جز گناه و یا بدبختی را به ارمغان نمی آورد نباید بر زبان راند؛ بلکه باید از آن خود داری کرد.

محيى الدين بن عربی می گفت: اگر کسی خواهان آن است که باطن و درونش سازندگی یابد و سخن آغاز کند باید زبانی را که در کامش قرار دارد به سکوت وا دارد یعنی نیروی باطن و درون آدمی گویا تر و رسا تر از نیروی زبان انسان است. علاوه بر این، زبان آدمی گاهی می لغزد؛ اما باطن و درون انسان صادق است و هیچ غباری از خلاف واقع چهره آن را نمی پوشاند.

همه انبیاء و اولیاء به اتفاق اعلام کرده بودند که سکوت حکیمانه و بخردانه، سرا پا خیر و سعادت است و یا به هر گونه خیر و سعادتی انسان را رهنمون است. رسول اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم)

﴿اِسْتَعِینُوا عَلَی قَضاءِ حَوَائِجِکُمْ باَلصَّمْتُ﴾: (1)

برای تأمین نیاز ها و تحقق آمال مشروع خویش از سکوت مدد گیرید.

یکی از بزرگان گفته است» سکوت را - همان گونه که سخن گفتن را می آموزی - بیاموز، اگر سخن گفتن موجب هدایت تو می گردد سکوت از تو

ص: 13


1- منتهى الآمال 187/2.

حمایت و نگاه بانی می کند... و عفت زبان عبارت از سکوت به جا و به مورد می باشد.

سکوتِ به حق یعنی راه نبرد و پیکار با غیبت و سخن چینی، و نوعی از ریاضت و تمرین روانی؛ چرا که سکوت مورد نظر ما به معنی مخالفت با هوای نفس و پاسداری از سلامت نفسانی است.

سکوت اندیشمندانه را باید راهی در سوی رسیدن به مقام قرب دانست؛ چون از طریق سکوت است که نفس انسانی ادب پذیر می گردد، و از انضباط بر خوردار می شود.

امام رضا (علیه السلام) می فرمود: در میان بنی اسرائیل هیچ کسی نمی توانست عنوان عابد را برای خود احراز کند مگر آن که ده سال سکوت اختیار می کرد، و آن گاه که چنین مدتی را در سکوت به سر می برد، عابد می شد. (1)

نقش سکوت به جا در سازندگی انسان از نظر علمی و اخلاقی بر هیچ خردمندی مخفی نیست. دربارۀ سکوت و ارزش آن روایات فراوانی جلب نظر می کند و فرزانگان دین و دانش در اهمیت آن بسیار سخن گفته اند:

مرحوم محدث قمی اشعاری از امیر خسرو دهلوی را ضمن شرح حال امام رضا (عليه السلام) در کتاب خود یاد می کند که وی می گفت:

سخن گر چه هر لحظه دل کش تر است *** چه بینی خموشی از آن بهتر است

دَر فتنه بستن، دهان بستن است *** که گیتی به نیک و بد آبستن است

پشیمان ز گفتار دیدم بسی *** پشیمان نگشت از خموشی کسی

شنیدن ز گفتن به اردل تهی *** کزین پر شود مردم از دی تهی

ص: 14


1- منتهى الآمال 187/2.

صدف زان سبب گشت جوهر فروش *** که از پای تا سر همه گشته هوش

همه تن زبان گشت شمشیر تیز *** به خون ریختن زان کند رست خیز

و این مَثَل و سخن معروف است که:

﴿اِنَّ كَانَ الْكَلامُ مِنْ فِضَّةٍ لَكَانَ السُّكُوتُ مِنْ ذَهَب﴾:

اگر سخن به سان نقره [گران قدر باشد] باید گفت سکوت و لب فرو بستن همچون زر [از بهاء و ارزشی فزون تر برخور دار دانست].

سکوت و درنگ لطیف و خوش آیند امام رضا (علیه السلام) هم زمان با سخن گفتنِ دیگران با او و استماع جالب او به گفتار دیگران - که از درونی اندیشمند مایه می گرفت - یکی از ویژگی های شخصیت روانی آن حضرت بوده است که دربارۀ خصال این امام بزرگوار نوشته اند:

«هرگز با سخن خویش بر کسی جفا نکرد، و تا سخن کسی به پایان نمی رسید لب به سخن نمی گشود و کلام دیگران را قطع نمی کرد» (1) [بلکه با سکوتی دل نشین به گفته های دیگران که با وی سخن می گفتند گوش فرا می داد، آن گاه پس از فراغ او از گفتار، سخن آغاز می کرد].

سکوت در منطق رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) نخستین گامی است که طالب علم و فردی که می خواهد بینشی نسبت به حقایق به هم رساند باید آن را در راه رسیدن به هدف بر دارد، و این زیر بنای مهم و

استوار را در جهت سامان دادنِ شخصیّتِ روحی و اخلاقی خویش پی ریزی کرده و کاخ بلند بصیرت و معرفت را بر پایۀ آن بنا نماید. رسول گرامی اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) در پاسخ به سؤال مردی که حضور او آمد و پرسید که علم و دانش چیست فرمود: سکوت. عرض کرد: پس از سکوت

ص: 15


1- فى رحاب اهل البيت 0108/4.

چه کند؟ فرمود: باید برای شنیدن حقایق در خویشتن آمادگی ایجاد نماید. عرض کرد: سپس چه راه و رسمی را در پیش گیرد؟ فرمود شنیده های خود را نگاهبانی کند [تا مورد دست برد نسیان و غفلت قرار نگیرد]. عرض کرد: پس از حفظ و نگاهبانی؟ فرمود بر طبق آن عمل کند. به عرض رساند از آن پس چه وظیفه ای متوجه او است: فرمود: به نشر و ترویج معلومات و معارف خود در این واپسین مرحله بپردازد» (1) [و زبان به سخن گفتن دربارهٔ حقایق بگشاید].

پیداست که بر اساس این رهنمود جالب، باید سخن گفتن، در پس سنگری آغاز گردد که پی و اساس نخستین آن سکوت می باشد که استماع و دریافت حقایق و حفظ و نگاهبانی و عمل به آن ها بر چنین سکوتی مبتنی است. پس همان گونه که امام رضا (علیه السلام) فرموده است، سکوت را باید دری از در های حکمت و خیر و سعادت دانست.

مواسات و دل سوزی نسبت به دیگران

یک انسان با ایمان که در مقام رهبری جای دارد باید دربارۀ دیگران خواهان اموری باشد که در خور نسبت به آن امور احساس علاقه و دل بستگی می نماید، و هر گونه شر و بدی را که برای خویشتن نمی پسندد برای دیگران نیز نپسندد؛ زیرا این گونه برابر اندیشی و مواسات با دیگران، بیانگر روج ایمان و حاکی از حس تعاون و هماهنگی هم بستگی با آن ها می باشد.

ص: 16


1- الكافى (اصول - ) 61/1.

در طی احادیث صحیح این سخن نظر جلب نظر می کند که «هیچ یک از شما نمی تواند برای دریافت عنوان «مؤمن» آمادگی کسب کند مگر آن گاه که نسبت به برادر ایمانی خود خواهان اموری باشد که آن ها را برای خویش نیز خواهان است».

رعایت این نکته اخلاقی در مورد زیر دستان از اهمیت ویژه ای بر خور دار است، و طی احادیث متعددی به همۀ انسان ها گوش زد شده که باید از رنج دیگران غافل نمانند و هم بستگی خود را با آن ها فراموش نکنند، چرا که این زیر دستان چشم امید به مهتران و زبر دستان دوخته اند تا خواسته ها کمبود های مادی و معنوی آنان به وسیلهٔ آن ها تأمین و جبران گردد، و از این رهگذر حال پریش و نا به سامان آنان سامانی گیرد و تا درد ها را اندکی تسکین دهند. یک انسان بیدار و هشیار هرگز زیر دستان و محرومان را فراموش نمی کند و بیچارگان را از یاد نمی برد.

یکی از صفات بر جسته امام رضا (علیه السلام) مواسات و هم دردی با محرومان بوده است؛ و در طی زیارت آن حضرت این خصیصه بزرگ اخلاقی او مطرح شده و به وی چنین خطاب می شود:

﴿اَلسَّلامُ عَلی غَوْثِ اللَّهْفانِ وَ مَنْ صارَتْ بِه أَرْضُ خُراسانَ خُراسانَ﴾

سلام و درود بر چاره ساز و فریاد رس بیچارگان و سلام به آن کسی که سرزمین خراسان به برکت وجود او به سان خورشید تابان جلوه گر گشته است.

امام رضا (عليه السلام) هرگز از شکم گرسنه و رنج ها و آلام بی نوایان غافل نبوده، و هر وقت سفره غذا را برای آن حضرت می گستردند همهٔ خادمان را کنار سفره خود می نشاند حتی از دژبان و نگهبان نیز غافل

ص: 17

نمی ماند. (1)

و آن گاه که تنها می شد [و فراغتی برای او فراهم می آمد] همهٔ اطرافیان خود را اعم از کوچک و بزرگ و خرد سالان و بزرگ سالان را پیرامون خود جمع می کرد و با آن ها به گفت گو می نشست و با آنان مأنوس شد و آن ها را نیز با خود مأنوس می ساخت (2) [و خود را تا حد موقعیت و منزلت آنان تنزل می داد و آن ها را درحد مقام و موقعیت خود ارج می نهاده و فرازمند می ساخت تا احساس خفت و سبک وزنی نکنند، و شخصیت خویش را فرو مایه و نا چیز نینگارند، و سر انجام با چنین تدبیری ظریف، برابری خود با آن ها و برابری آن ها را با خود - با وجود این که از نظر ظاهری در یک پایگاهی عالی قرار داشت - بدان ها اعلام می نمود و با کمال به همهٔ انسان ها گوش زد می کند که تمام افراد انسانی و مردم با ایمان با هم برابر و برادر هستند، و مقام برتر ظاهری نمی تواند آن چنان امتیاز آفرین باشد که طبقات محروم را از طبقات دیگر بیگانه سازد].

امام رضا (علیه السلام) هیچ خادمی را که سر گرم غذا خوردن بود به کار نمی گرفت مگر آن گاه که از تناول غذا فارغ می شد، و به آن ها می فرمود: در حالی که سر گرم تناول غذا هستید وقتی من از جای خود برمی خیزم از جای خود بلند نشوید؛ بلکه سر جای خویش بنشینید تا از خوردن غذا فارغ شوید. (3)

کلینی در «الکافی» در طی روایتی که به مردی از اهل بلخ می رسد چنین یاد کرده است که می گفت: من در سفر خراسان همراه امام رضا

ص: 18


1- فى رحاب اهل البيت 108/4. سفينة البحار 235/2.
2- فى رحاب اهل البيت 108/4 . سفينة البحار .235/2
3- سفينة البحار 235/2.

(علیه السلام) بودم، یکی از روز ها دستور داد سفره غذا را گستردند و همهٔ خادمان را که از اهل سودان بوده اند کنار سفره دعوت کرد تا در معیت آن ها غذا تناول نماید [نشستن این بی نوایان در کنار سفره آن حضرت برای یکی از یاران او - که امام و احساس انسانی والهی او را درست باز نیافته بود - گران و نا خوش آیند آمد؛ لذا] عرض کرد: اگر سفره ای جدای از سفره خویش برای این بی نوایان سیاه چروه و رنگین پوست تمهید می کردید بهتر به نظر

می رسید؟ حضرت در پاسخ فرمود: پروردگار تبارک و تعالی یکی است، پدر و مادر همه ما یکی است و جزاء و پاداش [و ارزش و احترام] افراد در گرو اعمال و کردار های آن ها است [نه رنگ پوست و یا سایر امتیازات پوشالی صوری]. (1)

امام رضا (علیه السلام) همواره بر سر مخالفت با هوای نفس بوده و گوش جان و دلش شنوای این آوای آسمانی بود که:

﴿فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَ مَا اَدْریکَ مَا الْعَقَبَةَ أَوْ إِطْعامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَهٍ، یَتِیماً ذا مَقْرَبَهٍ﴾ (بَلَد : 11 - 15):

آن گاه اصحاب میمنه و یاران بهشت در برابر عقبه و گردنۀ مخالفت با نفس قرار می گیرند باید بدانند که گذر از آن، در گرو آزاد ساختن بنده و برده و یا اطعام - در روزگار قحطی و کمبود غذا - به خویشاوندان گرسنه و یا خاک نشینان بینوا است.

لذا آن حضرت هر وقت طعام تناول می فرمود ظرف بزرگی در دسترس خود قرار می داد و از هر نوع خوراکی که در سفره بود از بهترین قسمت آن برمی داشت و در میان آن ظرف می نهاد و دستور می داد که آن را میان

ص: 19


1- فى رحاب اهل البيت 0108/4.

تهیدستان گرسنه و بینوا تقسیم کنند. و بدین سان با مستضعفان به هم دردی می نشست و بر درون خسته و پریش آنان مرهم می نهاد و بر سر مواسات و مساوات با آن ها بود.

امام رضا (علیه السلام) به مستضعفان ارج می نهاد و خلا معنوی و روحی و کمبود های مادی آن ها را با گرامی داشت منزلت آنان و امداد های مادی جبران می فرمود. حال باید دید که در برابر مستکبران زمان چه موضعی را انتخاب می کرد و با چه کیفیتی با آن ها رفتار می نمود؟

می نویسند: وقتی فضل بن سهل، یعنی «ذو الریاستین» حضور امام رضا (علیه السلام) رسید، یک ساعت بر سر پای ایستاد [و حضرت به او چندان التفات نفرمود] تا آن که سر بلند کرد و به او گفت: چه حاجت داری؟ عرض کرد سرور من، این نامه ای است که امیر المؤمنین! مأمون برای من نگاشته است، و طی آن نامه هر چیزی که از مأمون در خواست کرده بود به او بخشید، و به امام رضا (علیه السلام) عرض کرد که شما چون ولیعهد مسلمین هستید سزاوار ترید که همسان با عطایای مأمون مرا مشمول بخشش خود سازید. فرمود: نامه را بخوان و آن نامه بر روی پوستی بزرگ نگارش شده بود، فضل مدت زیادی بر سر پای ایستاده تا خواندن نامه را به پایان رساند، آن گاه به فضل گفت: اگر از مخالفت اوامر الهی برای همیشه بپرهیزی هر چه از ما می خواهی از آن تو است. (1)

امام رضا (علیه السلام) با این بیان کوتاه نقشه فضل را در محکم کاری هدفش خنثی ساخته و حتی به او اجازه نشستن نداد تا آن که فضل بن سهل با حالتی سر افکنده و خفت آمیز محضر آن جناب را ترک

ص: 20


1- سفينة البحار 235/2. منتهى الآمال 176/2، 177.

گفت.

ارج نهادن به مستضعفان و مواسات با آن ها یکی از نمودار ترین خصلت های روحی امام رضا (علیه السلام) بود که به این خصیصه سترک و شکوهمند اخلاقی تا واپسین لحظات عمر خویش سخت پای بند بود و می دانست و نیز می خواست به سردم داران و دولت مردان و اصولاً به همهٔ انسان ها اعلام کند که در طریق رسیدن به سعادت و نیک بختی دنیا و آخرت باید درد و رنج توان ربودگان و بی نوایان را فراموش نکرد؛ وگرنه باید جامعه انسانی در انتظار سقوط و نابودی آغوش بگشاید و آماده هر گونه بلا و آسیب های سخت دنیا و آخرت باشد.

از یاسر خادم امام رضا (علیه السلام) روایت شده است آن گاه که مسافت میان ما تا طوس هفت منزل راه بود، ابو الحسن على بن موسى الرضا (علیه السلام) بیمار شد و سر انجام به طوس در آمدیم و بیماری آن حضرت رو به شدت نهاد، و چند روزی در طوس ماندیم. مأمون روزی دو نوبت به بهانه عیادت نزد آن حضرت می آمد در واپسین روزی حیات آن حضرت که امام رضا (علیه السلام) در آن روز از دنیا رفت، دچار ضعف شدیدی بود پس از آن که نماز ظهر را اقامه نمود به من فرمود: آیا مردم نهار خوردند؟ عرض کردم: سرور من با چنین حالی که شما در آن به سر می برید چه کسی حاضر است غذا صرف کند. امام رضا (علیه السلام) از جای بر خاست و فرمود سفره و غذا را آماده سازید، همۀ خادمان و اطرافیان را بلا استثناء کنار سفره نشاند و نسبت به تمام آن ها اظهار تفقد می فرمود، و فرد فرد آنان را مشمول توجه قرار می داد. وقتی مرد ها از تناول غذا فارغ شدند دستور داد برای زنان غذا بفرستند. غذا برای زن ها فرستادند. و آن گاه که آن ها نیزغذا

صرف کردند ضعف مزاج امام (علیه السلام) آن چنان شدید گشت که

ص: 21

بیهوش شد و فریاد و شیون بلند شد.

تحلیل روانی حالت عجب و خود پسندی و غائله های سوء آن

در طی حدیثی که از امام رضا (علیه السلام) روایت شده است آن حضرت درجات و آثار و غائله های سوء عجب و خود پسندی و عشق به خویشتن را گزارش فرمود، و در حقیقت به تحلیل روانی این رذیلت اخلاقی پرداخت:

احمد بن نجم راجع به عُجبی که اعمال و کردار ها و کوشش های انسان را به تباهی می کشاند از امام رضا (علیه السلام) سؤال کرد، امام (علیه السلام) در پاسخ فرمود: «عجب دارای مراتب و درجات و آثار گونه گون روانی است: یکی از آن درجات این است که از رهگذر وجود این حالت در انسان اعمال زشت و کردار های نا درست از دیدگاه یک فرد معجب آن چنان با زیور های پوشالی و پنداری آراسته می شود که آن ها را خوش و زیبا و درست تلقی می کند و تصور می کند و تصور می کند که فردی درست کار و نیکو کردار است، و هر عملی زشتی را که انجام می دهد آن ها را از نظر روانی زیبا و پسندیده و نیکو بر می شمارد. دیگر آن که فرد معجب حتی در ایمان به پروردگارش گرفتار خود پسندی می شود و در برابر خدا به خود می بالد که به او ایمان دارد، و بر خدا به خاطر ایمانش منت می گذارد و از او طلب کار می شود! در حالی که خدای راست که بر او منت نهد و از این که او

ص: 22

را به نعمت ایمان بر خوردار ساخته است بر او منت گذارد».

امام رضا (علیه السلام) در طی این عبارات کوتاه حالات روانی یک فرد معجب را برای ما تفسیر فرموده است که او آن چنان در حب و عشق به خویشتن به سر می برد و آن قدر در علاقه به خود و پسند خویشتن گرفتار ترکتازی و توسنی می گردد - که نه تنها خود را بر تر از دیگران می داند و بر آن ها منت می گذارد - تصور می کند که چون به خدا ایمان دارد باید بر او منت نهاده و می پندارد که حتی می تواند پروردگارش را مشمول منت و احسان خود قرار دهد!

چنین پنداری را نباید جز به عنوان یک تصور جنون آمیز به چیز دیگری تلقی کرد، و به عبارت دیگر این حالت نا هنجار روانی همان حالتی است که در روان شناسی معاصر از آن به نارسیسیسم (Narcissism) تعب می شود که فرد درحب به خویشتن تا آن جا پیش روی می کند که عاشق خود گردد و گرفتار شیفتگی و دل دادگی نسبت به خود می شود، و خویشتن را تا سر حد پرستش دوست می دارد.

اصولاً فردی که به بیماری روانی عجب و خود دوستی مفرط مبتلا است گناهان و جرم های سنگین را - که خود مرتکب آن ها می شود - خُرد و نا چیز برمی شمارد، و احسان های ریز و اندک را کلان و بزرگ و فزون از حد تلقی می کند. و کار های زشتی که دستش بدان ها آلوده است به عهدهٔ فراموشی می سپارد، و این انحراف روانی تا آن جا جلو می رود که او خیر و خوبی را شر و بدی، و شر و بدی را خیر و خوبی معرفی می کند و از درون خیر و نیکی شر و بدی را سر پا می کند، و بر چهره خیر نقاب شر، و بر سیمای شر ماسک خیر را می پوشاند.

ص: 23

یک فرد خود پسند - چون دچار غرور نیز می باشد و تا حد خود پرستی خویشتن را دوست می دارد - حتی خود را فریب می دهد؛ لذا در فضائی از اوهام زندگانی می کند و با مصالحی تهی از واقعیت این فضا را برای خود معماری می نماید و سر انجام در یک پرتگاهی پیش بینی نشده سقوط کند، و آن چنان شخصیت روانیش تباه می گردد که اعاده سلامت آن سخت دشوار و احیاناً غیر قابل امکان خواهد گشت.

نبی اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) سه چیز را عامل نابودی شخصیت انسان بر شمرده که یکی از آن ها عبارت از عجب انسان به خویشتن، یعنی خود پسندی و خویشتن پرستی است. (1)

سخن امام رضا (علیه السلام) این نکته را باز گو می کند که فرد معجب را باید به خاطر عجب و نیکو پنداشتن اعمالش یک فرد نا به سامان از نظر روانی دانست؛ چرا که او ره گم کرده و با عینک عجب و خود پسندی، زشت را زیبا می بیند، و چاه را راهی هموار مشاهده می کند. و این بیان حضرت ثامن الحجج (علیه السلام) که فرمود: ﴿أَنْ یُزَیَّنَ لِلْعَبْدِ سُوءُ عَمَلِهِ فَیَرَاهُ حَسَناً فَیُعْجِبَهُ وَ یَحْسَبَ أَنَّهُ یُحْسِنُ صُنْعاً﴾ مُلهَمِ از وحی الهی است که همه جوانب و ابعاد حقایق را بیانگر است: چرا که همواره گفتار الهی در لابلای سخنان این امام بزرگوار چهره می نمود، اگر چه کمتر سخن می گفت و بیشتر در حال سکوت و تفکر به سر می برد، (2) اما هر گاه لب به

ص: 24


1- رک: سفينة البحار 161/2.
2- در ضمن حديثى راجع به امام رضا (علیه السلام) آمده است: هیچ کس نمی توانست در سرای آن حضرت بانگ بر آورد، و صدایش را بلند سازد، ولو دارای هر مقام و منصبی بود. آن حضرت کمتر سخن می گفت و سراسر کلام و پاسخ و تمثل او اقتباس هائی از قرآن کریم بود، قرآنی که در مدت هر سه روزی آن را ختم می کرد و می فرمود: اگر بخواهم می توانم در کمتر از سه روز به ختم قرآن بپردازم؛ لکن من به هیچ آیه ای نمی رسم و آن را مرور نمی کنم مگر آن که در محتوای آن می اندیشم، و این که دربارۀ چه چیزی و در چه وقتی نازل گردیده فکر خود را به کار می گیرم؛ و لذا در مدتی کمتر از سه روز قرآن کریم را ختم نمی کنم (رک: سفينة البحار 235/2).

سخن می گشود سخنانش از قرآن و وحی مایه می گرفت، چنان که سخنان کوتاه فوق از آیاتی که در زیریاد می شود قبش بر گرفته و از آن ها پرتو می گیرد، آن جا که خداوند متعال می فرماید:

﴿أَفَمَن زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَ یَهْدِی مَن یَشَاءُ﴾ (فاطر: 8):

آیا آن که رفتار و کردار بدش آراسته شد و آن را زیبا و نیکو می بیند [همانند کسی است که زشت و زیبا را تشخیص می دهد و به تشخیص خود عمل می کند؟] خدا هر که را بخواهد گم راه می سازد و هر که را بخواهد هدایت می کند.

و یا فرموده است:

﴿قَلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْا خْسَريْنَ اعْمالًا الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِى الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُوْنَ انَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً﴾ (كهف 103، 104 ):

بگو آیا می خواهید راجع به کسانی که از لحاظ اعمال، زیان کار ترین افراد به شمار می روند برای شما گزارش کنم؟ آنان کسانی هستند که سعی و کوشش آن ها در امر زندگانی دنیا در بی راهه قرار گرفته و تصور می کنند که درست کار و نیکو کردار می باشند.

حسن بن جهم می گوید: از امام رضا (علیه السلام) شنیده ام که می فرمود:

مردی در میان بنی اسرائیل زندگانی می کرد، و علی رغم آن که مدت چهل سال خدای را بندگی کرد عبادت او در در گاه الهی مورد قبول واقع نشد؛ لذا با خود می گفت خدایا هر کاری را به خاطر تو انجام داده ام، و هر گناهی که از من سر می زند از ناحیه تو است؛ پس چرا به اعمال من با دیدهٔ قبول نمی نگری؟! خداوند متعال به او پاسخ داد: اگر تو در مقام نکوهش از

ص: 25

خویشتن بر می آمدی بهتر از آن بود که با چنین حالت روانی و با روحیه عجب و خود پسندی، مرا چهل سال بندگی کرده باشی. (1)

امام صادق (علیه السلام) نیز فرمود:

گناه مؤمن [در صورتی که باعث ناراحتی و پشیمانی او گردد] بهتر از عجب و خود پسندی او است، اگر نه چنین می بود هیچ فرد با ایمانی به گناه گرفتار نمی آمد. (2)

عجب و خود پسندی باعث می شود که انسان عمل شایسته خود را فزون از حد، بزرگ و شکوهمند پنداشته و دست خوش بهجت و سرور نسبت به آن گردد، و خویشتن را از هر گونه خرده و کمبود و تقصیر مبری تلقی کند. اگر این ابتهاج، با تواضع در برابر خدا توأم باشد و از این که به عمل صالحی توفیق یافت بر خدا منت ننهد؛ بلکه در حال امتنان از خدا باشد می توان چنان عملی را با دیدهٔ قبول نگریست و در انتظار پاداشی در برابر آن به سر برد.

همان گونه که امام رضا (علیه السلام) حالات روانی معجب را تحلیل فرمود قهراً به این نتیجه می رسیم که معجب در برابر خدای متعال آن چنان دچار غرور و خود فریبی می گردد که می پندارد خدا باید و خواه نا خواه! او را از پایگاه رفیعی در روز قیامت بر خوردار سازد و تصور می کند به خاطر اعمال صالحی - که باید آن ها را از منن و عطایا و الهی بر شمرد - می تواند بر پروردگار خود منت نهد و به بهانه ایمان خویش، از خداوند، حق و حقوقی را به سانِ طلب کاران خواستار گردد. علاوه بر آن که باید گفت این انحراف روانی باعث می گردد که او از استفاده و مشورت با دیگران و

ص: 26


1- سفينة البحار 2 / 160.
2- سفينة البحار 2 / 160.

استمداد از تفکر و تدبیر آنان محروم بماند؛ چون عجب و غرور، وی را به استبداد در رأی سوق می دهد؛ لذا از سؤال و استفاده از کسی که عالم تر از او است استنکاف می ورزد، و رأی نا درست و افکار و نظریات پوچ و سخیف خویش را اندیشمندانه و سنجیده بر می شمارد.

آفت ها و عوارضی که باید آن ها را زاده و نتیجهٔ عجب دانست بی شمار است که یکی از آن ها عبارت از تباهی مساعی و کوشش های انسان می باشد، و باید این حالت را عاملی ضد ارزش دانست که باعث می گردد همۀ کوشش ها وجد و جهد های آدمی از اعتبار ساقط شود.

اسحق بن عمار از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است که آن حضرت فرمود:

مرد عالم و دانشمندی نزد مرد عابدی رسید و به او گفت: نمازت چگونه است [و کماً و کیفاً تا چه حدودی در اداء این فریضه موفق هستی] ؟ عابد گفت: آیا راجع به هم چو منی می توان در عبادتش سؤال و تردیدی به خود راه داد؟! عالم گفت: گریه و حزن و اندوه و اندیش ناکی تو تا چه پایه است؟ عابد گفت: آن قدر می گریم تا اشک از دیدگانم فرو ریزد؟ عالم گفت: خندیدن و دل شاد بودن تو - در صورتی که از خداوند متعال خائف و بیم ناک باشی - بهتر از آن است که زندگانی را با گریستن بی امیزی؛ لکن گرفتار مباهات به خویشتن و عجب وخود پسندی باشی. فردی که گرفتار به خود بالیدن است اعمال و کردارش به سوی خدا اوج نمی گیرد (1) [بلکه تا فرو ترین حد - از نظر درجه و اعتبار - سقوط می کند و بی بهاء و تهی از ارزش می گردد].

ص: 27


1- سفينة البحار 161/2.

گویا سعدی (علیه الرحمة) با الهام از چنان احادیثی سخنان زیر را به رشته نظم آورد که:

سخن ماند از عاقلان یادگار *** ز سعدی همین یک سخن گوش دار

گنه کار اندیش ناک از خدای *** بسی بهتر از عابد خود نمای

که آن را جگر خون شد از سوز درد *** که این نکته بر طاعت خویش کرد

ندانست بر بار گاه غنی *** سر افکندگی به زکبر و منی

بر این بر این آستان عجز و مسکینیت *** به از طاعت و خویشتن بینیت

همان گونه که امام رضا (علیه السلام) فرمود انسان معجب در خود پسندی تا حد دور دستی بلند پروازی می کند [که سر انجام به سقوط و نابودی او منجر می گردد] او در این بلند پروازی حتی نسبت به خدا در موضع یک فرد «منان» جا خوش می کند. علی بن میسره می گفت: امام صادق (علیه السلام) می فرمود:

«از منان بودن بر حذر باشید. گفتم: قربانت گردم، منان بودن چگونه است؟ فرمود: یکی از شما راه می رود و یا پشت بر زمین می نهد و پا های خود را بالا می گیرد [و آن چنان احساس امنیت و رفاه درونی می کند و از خود راضی می گردد] که می گوید: خدایا من فقط آهنگ رضای تو دارم!». (1)

همان امام (علیه السلام) فرمود: آن که برای احدی فضل و فزونی نشناسد باید او را معجب به خویشتن و گرفتار خود کامگی در رأی بر شمرد. (2)

از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است که فرمود:

ص: 28


1- سفينة البحار 161/2.
2- سفينة البحار 161/2.

«اگر گناه برای مؤمن از عجب و به خود بالیدن بهتر نمی بود خداوند متعال ابداً میان بنده و میان گناه او آزادی به وجود نمی آورد». (1)

امام صادق (علیه السلام) می فرمود:

«برای من جای بسی شگفتی است که فردی از رهگذر عمل خویش به عجب گرفتار می آید؛ ولی نمی داند که این انحراف روانی او چه فرجام سوئی را برای او بارور می سازد. کسی که دچار عجب می باشد و اعمال خویش را از درون می ستاید تحقیقاً از راه و رسم هدایت و راه یابی به حق، به یک سو می افتد و لذا مزایائی را برای خویش مدعی می گردد که فاقد آن است، و قهراً باید او را دروغ گوئی حرفه ای بر شمرد. نخستین و کم ترین عکس العمل و باز تاب سوئی که معجب را آماج خود قرار می دهد این است که دست اویز بالیدن را خداوند متعال از او سلب می کند تا به او بفهماند که موجودی حقیر و نا توان است و نا گزیر خود بر خویشتن گواهی دهد که سخت حقیر و بی مقدار می باشد، همان گونه که با ابلیس خود ستا و خود پسند چنین کرد.

عجب عبارت از درختی است که بذر و دانه آن کفر است، و کاشت گاه و کشت زار آن عبارت از نفاق، و موادی که آن را تغذیه و سیراب می کند عبارت از در خواست ها و توقعات نا به حق و بی جا و ظلم و ستم می باشد، و تنه و شاخه و ساقه های آن را جهل و نا آگاهی می پردازد، و برگ های آن بی راهگی و گمراهی است. و سر انجام، بر و میوه آن عبارت از لعنت و محرومیت و دور باش از رحمت خدا و جاودانگی در آتش دوزخ می باشد.

فردی که معجب به نفس است، و خویشتن و رأی و نظر خود را

ص: 29


1- سفينة البحار 161/2.

می ستاید احمقی بیش نیست؛ چون نمی تواند به انحراف روانی خود پی ببرد و در نتیجه بصیرت خویش را در بینش حالاتی که باید خود را از آن ها برهاند از دست می دهد، زیرا او گناهان خود را نا چیز تلقی می کند و نسبت به آن ها در بی تفاوتی به سر می برد.

عمل صالح و پاکیزه عبارت از عملی است که انسان در انجام آن ها به یاد توفیق الهی باشد و این احساس در او به وجود آید که پیشرفت او در آن عمل از برکات توفیق خداوند متعال است، و نباید به خود مغرور گشته و از رهگذر آن دچار خود پسندی گردد و بر خدا منت گذارد.

باری رهنمود ها و سیرت های الگو ساز تربیتی و اخلاقی امام رضا (علیه السلام) آن چنان غنی و پر بار و فراوان است که بررسی هر یک از آن ها به فرصت دور و درازی نیاز دارد، و با این مجال کوتاهی که در اختیار داریم استقصاء همۀ آن ها و بررسی و تحقیق علمی راجع به تک تک آن ها نه تنها در این مجال نمی گنجد؛ بلکه بر اطلاعات و معارفی عمیق مبتنی است که بضاعت مزجاة این بنده بدان ها سخت نا رسا است؛ لذا به پاره ای ارشادات اخلاقی و تربیتی آن امام بزرگوار اشاره کرده و با مرور بر آن ها مستفیض شديم.

ادب و نزاکت و ظرافت

در شرح حال و سیرت آن حضرت نوشته اند که هرگز با سخن خویش بر کسی جفا نکرد و بر وی ستم نراند.

و تا سخن کسی به پایان نمی رسید سخن نمی گفت و گفتار او را قطع

ص: 30

نمی کرد.

و حاجت هیچ کسی را در صورت قدرت و توانائی رد نمی نمود.

پا های خود را هرگز در مقابل کسی دراز نکرده و نیز هرگز کنار هیچ جلیس و هم نشینی بر چیزی تکیه نمی کرد.

هیچ یک از خادمان را به دشنام و نا سزا نگرفت.

و صدا به قهقهه بلند نمی کرد؛ بلکه تبسم می فرمود. (1)

-آن حضرت در تابستان ها روی حصیر جلوس می نمود و در زمستان ها روی پلاس می نشست، و جامه های خشن می پوشید، و هنگامی که در میان مردم ظاهر می شد دارای سر و وضع آراسته ای بود. (2)

-خیر و احسان آن حضرت آن چنان توأم با ادب و نزاکت و ظریف و لطیف انجام می گرفت که هرگز طرف احسان، شرمسار نگردد؛ لذا نوشته اند که بسیار احسان می کرد و بخشش ها را پنهانی انجام می داد، و اکثر این خیرات در شب های تار [و بی سر و صدا] بر گزار می کرد. (3)

به عنوان نمونه: مرحوم کلینی (رضوان الله علیه) در کتاب خود روایتی از «الیسع بن حمزه» آورده است که می گفت: من در محضر امام رضا (علیه السلام) بودم که گروه زیادی از مردم پیرامون آن حضرت گرد آمده بودند و از او راجع به حلال و حرام سؤال می کردند. در این اثنا مردی بلند قامت و گندم گون وارد شد و گفت: السلام علیک یا ابن رسول الله، من یکی از دوست داران شما و آباء و اجداد تان هستم و از حج باز می گردم و تمام موجودی خود را از دست دادم و چیزی برای من باقی نماند که با آن بتوانم

ص: 31


1- في رحاب اهل البيت 4 / 108. منتهى الآمال 174/2.
2- سفينة البحار 235/2. منتهى الآمال 174/2.
3- فى رحاب اهل البيت 4 / 110. سفينة البحار .234/2.

حتی یک منزل از منازل سفر را طی کنم. چاره ای درباره من بیندیشید تا مرا به شهر و دیارم باز گردانید، و من در شهر و دیارم فردی توانمند و مال دار می باشم. به من کمک کنید که وقتی به وطنم رسیدم از جانب شما همین مقدار به فقراء هزینه رسانم و به آن ها بخشش کنم؛ چون تهیدست و مستحق امداد مالی نیستم. حضرت به او فرمود: بنشین که خدای ترا رحمت کناد. سپس آن حضرت رو کرد به مردم و با آن ها به ادامه گفت گو نشست تا آن که مردم از پیرامون او پراکندند، و فقط آن مرد خراسانی و سلیمان جعفری و خيثمه و من در آن جا ماندیم. حضرت فرمود به من رخصت دهید به اندرون منزل بروم. لحظه ای گذشت و حضرت بیرون آمد و در را بست و از پشت در دست را بیرون آورد و فرمود مرد خراسانی کجاست؟ عرض کرد: در این جا. فرمود: این دویست دینار را بگیر و مخارج خود را با آن تأمین کن و لازم نیست در دیار خود به مقدار آن از جانب من به فقراء کمک کنی، و از سرای من خارج شو که من ترا نبینم و تو نیز مرا نبینی [که مبادا هر دو شرمسار گردیم].

سلیمان به آن حضرت عرض کرد: قربان، عطای فراوانی به این مرد مرحمت فرمودی و او را مورد مهر خویش قرار دادی، چرا از پشت در و از خفا این کار را بر گزار فرمودی؟ فرمود: بیم آن داشتم که ذل و خواری سؤال و خواهندگی را از رهگذر بر آوردن نیازش در چهره او مشاهده کنم. آیا نشنیده ای که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

﴿اَلْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَهِ تَعْدِلُ سَبْعِینَ حِجَّهً وَ اَلْمُذِیعُ بِالسَّیِّئَهِ مَخْذُولٌ وَ اَلْمُسْتَتِرُ بِهَا مَغْفُورٌ له﴾:

کسی که پنهانی و بی سرو صدا احسان می کند این کار او معادل با هفتاد حج می باشد، و کسی که بدی و گناه را افشاء و آشکار می سازد

ص: 32

خوار و فرو مایه خواهد گشت و آن که گناه و بدی را مخفی می دارد امید آمرزش برای او وجود دارد،

سپس فرمود: آیا این بیت به گوش تو نرسیده است که:

متى آته يوماً اطالب حاجة *** رجعت الى اهلی و وجهى بمائه (1)

آن کسی را می ستایم که اگر روزی برای حاجتی نزد او روم، به سوی اهل و عیالم در حالی باز می گردم که آبروی من مصون مانده و دچار ذلت سؤال و خواهندگی نباشم.

و نیز کلینی آورده است که میهمانی بر امام رضا (علیه السلام) وارد شد و پاره ای از شب را با او به گفت گو نشست که چراغ دگر گونه شد و می خواست خاموش شود. میهمان برای ترمیم و اصلاح آن دست خود را پیش آورد تا آن را به حالت نخست باز گرداند که امام رضا (علیه السلام) مانع شد و شخصاً آن را ترمیم و اصلاح کرد، آن گاه فرمود: ما خاندان رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم) میهمانان خود را به کار نمی گیریم [بلکه مقدم آن ها را گرامی داشته و از هیچ گونه ادب و نزاکتی نسبت به آن ها دریغ نمی ورزیم]. (2)

بدین امید که خدای متعال ما را از توفیق در التزام به سیرت اخلاقی این امام بزرگوار بر خوردار سازد و ارشادات سعادت آفرین و الگو پرداز آنجناب را در همه جوانب زندگانی به کار بندیم عرایض خود را به پایان می برم، و شفاعت او را در روزی از خدا می طلبم که هیچ عاملی جز قلبی سلیم و دلی پالوده از آلودگی ها سود نمی بخشد. از خداوند متعال طول عمر

ص: 33


1- في رحاب اهل البيت 4/ 110،109. منتهى الآمال 175/2
2- في رحاب اهل البيت 0109/4.

امام و پیروزی رزمندگان اسلام را در اماطهٔ کفر و استکبار جهانی را آرزو می کنم.

و السلام عليكم و رحمة اله و بركاته

سیّد محمّد باقر حجّتی

1363/4/30 ه-. ش

ص: 34

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109