ترجمه شواهد التنزیل

مشخصات کتاب

نام كتاب: ترجمه شواهد

نويسنده: روحانى احمد

موضوع: روايى

قرن: پانزدهم

زبان: فارسى

مذهب: شيعى

ناشر: احمد روحانى

مكان چاپ:

سال چاپ:

نوبت چاپ:

تحقيق:

توضيح: موضوع

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

مقدمه مترجم

اشاره

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

حمد و سپاس خداى بزرگ را كه دوستان و اولياى خويش را به انواع كرامات مزيّن و آنان را رفعت مقام و علوّ درجات عنايت فرمايد.

و بهترين درود و صلوات بر محمد مصطفى صلى اللّه عليه و آله و سلّم سرور كائنات باد.

كتاب حاضر ترجمه شواهد التنزيل لقواعد التفضيل،متعلّق به يكى از علماى اهل سنّت به نام«حاكم حسكانى»است كه در قرن پنجم ه.ق مى زيست و در سال 490 ه.ق بدرود حيات گفت.

كتاب فوق تاكنون ترجمه فارسى نشده است و براى اولين بار به مناسبت سال امير المؤمنين على عليه السّلام ترجمه و چاپ مى شود.

در اين مجموعه سعى و تلاش گرديد در ذكر شماره آيات و روايات از اصل كتاب متابعت شود تا مراجعه به اصل كتاب در هنگام ضرورت آسان تر گردد.

و در ترجمه كتاب حاضر،روايت هاى مشابه كه از يك نفر نقل شده در پاورقى با ذكر شماره آن روايت آورده شد تا موجب طولانى شدن كتاب نگردد.

ص: 5

كتاب شواهد التنزيل در دو جلد با ذكر سلسله سند تدوين شده بود كه بعلت عدم تطويل سعى شد از ذكر اسامى سند خوددارى شده و فقط دو يا سه نفر كه متصل به زمان نقل حديث بودند آورده شود.

لذا مجموعه دو جلدى كتاب اصلى در يك جلد ترجمه و تنظيم گرديد.

اما انگيزه ترجمه اين كتاب با توجه به اين كه كتاب شواهد التنزيل از كتابهاى ارزنده و پر محتوا و مستند مى باشد كه از منابع روايى اهل سنت نقل گرديده و هم اين كه مؤلف كتاب فوق از علماى برجسته و قابل اعتماد اهل سنت و داراى اطلاعات كافى و تحقيق وافى در علم حديث و رجال و روايت بوده است.

و هم اين كه محتواى كتاب فوق با الهام از آيات قرآنى و روايات نبوى لطف خاصى به فضاى معنوى كتاب داده است و مخصوصاً موضوع كتاب فوق در باره شخصيت برجسته و نمونه جهان اسلام امير المؤمنين على عليه السّلام است كه اين خصيصه ها موجب شد اين كتاب در سال امير المؤمنين مورد توجه قرار گيرد تا محبان فارسى زبان على و اهل بيتش عليهم السّلام از انديشه و ديدگاه محدثان و راويان اهل سنّت نسبت به امير مؤمنان آگاه شوند.

اميد است اين مجموعه ارزشمند،علمى و مستند مورد استفاده برادران ارجمند بالاخص برادران اهل تسنّن و علاقمندان امير المؤمنين على عليه السّلام قرار گيرد.

معرفى مؤلف كتاب شواهد التنزيل

در معرفى صاحب كتاب،بزرگان اهل سنت بياناتى را ابراز داشته اند كه از باب نمونه سخنان دو تن از آنان را نقل مى كنيم:

سيوطى در كتاب«طبقات حفاظ»در معرفى«حاكم حسكانى»مى گويد:

حسكانى محدّثى توانا و قاضى زبردست بود،نامش به ابن الحذاء معروف بود.

مردى فاضل،شيخى دقيق و مدقق كه صاحب ذوق و عنايت به علم الحديث بود در اين فن كتاب هايى را تدوين و جمع آورى كرد.

ص: 6

همچنين ذهبى از علماى اهل سنت از كتاب الطبقة جلد 14 مى گويد:

الحسكانى القاضى المحدث ابو القاسم عبد الله بن عبد الله بن احمد بن محمد بن احمد بن محمد حسكان القرشى العامرى النيشابورى الحنفى الحاكم معروف به ابن الحذاء شيخى مدقق و متقن و صاحب ذوق تام در علم الحديث بود كه با عنايت وافر و همت كامل در اين فن جدّ و جهد نمود و كتابهايى را تأليف و تدوين كرد.

او از جدّ و همچنين از ابن ابى الحسن علوى و ابى عبد الله حاكم و ابى طاهر بن محمش و...حديث نقل مى كرد و پيوسته در حال استماع يا افاضه يا جمع آورى حديث نبوى بود و عمر خويش را در اين راه صرف كرد تا در سال 490 ه.ق به دار باقى شتافت.

انگيزه تأليف كتاب از زبان مؤلف

چنين آورده اند كه شيخ اجل على بن حمزة بن على رشكى خبر داد،فرزند مصنّف به نام وهب بن على حسكانى الحذاء نقل كرد:

پدرش حاكم امام ابو القاسم حسكانى،حكايتى شنيدنى در انگيزۀ تأليف اين كتاب ارزشمند را اين چنين بيان كرد و گفت:

بعضى از علماى عوام زده كه رياست بر عوام النّاس را دوست داشتند،سخنانى طبق مذاق و ميل آنان مى گفتند.

از جمله در روزگار ما در يكى از مجالس پر جمعيت و شلوغ،يكى از اصحاب ابن كرام كه از اين صنف عالمان بود بر كرسى موعظه نشست و با سخنان وقيعانه در باره علويان،پيروان خود را گمراه و اغواء مى كرد.و مبالغت چندان نمود،و سخنان پريشان همى گفت،و به عيب جويى و مذمت علويان و آباء و اجداد آنان پرداخت.

چون همدلى و همراهى مستمعين و سكوت حاضرين را مشاهده كرد پا را از گليم خويش فراتر نهاده در صدد عيب جويى سر سلسله علويان يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام افتاد و گفت:هيچ مفسّرى را نديدم كه گفته باشد سوره هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ (1) در شأن على بن ابى طالب عليه السّلام و اهل بيت او نازل شده است.

ص: 7


1- سوره 76 - آیه 1

چون همدلى و همراهى مستمعين و سكوت حاضرين را مشاهده كرد پا را از گليم خويش فراتر نهاده در صدد عيب جويى سر سلسله علويان يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام افتاد و گفت:هيچ مفسّرى را نديدم كه گفته باشد سوره هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ (1) در شأن على بن ابى طالب عليه السّلام و اهل بيت او نازل شده است.

نه تنها سوره هل اتى بلكه هيچ آيه اى از قرآن در فضيلت و كرامات على عليه السّلام و اهل بيتش نازل نشده است!! او با جرات و جسارت به گستاخى خويش ادامه داد و همچنان سخنان پريشان مى گفت.و به تهمت و افترا مبادرت مى كرد.

من از بزرگان مجلس و اكابر علما،توقع داشتم كه جوابى سخت و نيكو به او دهند.ولى متاسفانه همه سكوت كرده و كسى اعتراض نكرد مگر قاضى عماد الاسلام ابى العلا صاعد بن محمد(قدس روحه)كه اعتراض خويش را آشكار كرده و او را از باب امر به معروف و نهى از منكر مورد عتاب و سرزنش قرار داد.

من در پايان آن مجلس مصلحت چنان ديدم كه بايد به اين سخنان ناصواب و شبهه خطرناك جوابى نيكو گويم تا اذهان مسلمانان و اصحاب قرآن نسبت به على بن ابى طالب عليه السّلام مشوش نگردد لذا در اين راستا،به جمع آورى آيات قرآنى و روايات نبوى كه در شأن على بن ابى طالب عليه السّلام بيان شده بود،مبادرت كردم تا شخصيت علمى و مجاهدات هاى فرهنگى و فضيلت هاى بى شمار آن حضرت مورد شك و ترديد نسلهاى آينده قرار نگيرد.

بر همين اساس هر آيه اى كه قطعا يا احتمالا در شأن على عليه السّلام نازل شد استقصاء(شمارش)كردم و روايات مستند را با ذكر سند آن در ذيل آيات نقل كردم كه 209 آيه و 1163 روايت را در دو جلد كتاب به نام شواهد التنزيل، لقواعد التفضيل تدوين كردم تا شايد گوشه اى از عظمت و فضيلت بيكران على بن ابى طالب عليه السّلام را شناسانده باشم.

و حسبنا اللّه و نعم الموفّق و الوكيل.

احمد روحانى

ص: 8


1- سوره 76 - آیه 1

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (1) مؤلف دانشمند،حاكم حسكانى قبل از وارد شدن به آيات قرآنى و بيان شأن نزول آنها فصولى را در طليعه كتاب به عنوان آغاز بحث مطرح كرده است كه رابطه تكميلى با مقاصد كتاب و ارتباط عقلائى با مباحث آن دارد و فصلهاى آن به شرح زير است:

*فصل اول:فضائل بى شمار على عليه السّلام *فصل دوم:تقدم و برترى على عليه السّلام در تلاوت قرآن *فصل سوم:سبقت بر ياران در جمع آورى قرآن *فصل چهارم:عالم ترين فرد به تفسير و عارف ترين به تنزيل *فصل پنجم:كثرت آيات در شأن على عليه السّلام و اولاد *فصل ششم:معناى يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (2)

ص: 9


1- سوره 1 - آیه 1
2- سوره 2 - آیه 104

ص: 10

فصل اول : فضايل بى شمار على علیه السلام

اشاره

صفات حميده،خصلت هاى پسنديده و فضايل ارزنده امير المؤمنين على عليه السّلام به قدرى زياد و فراوان است كه اكثر محدّثان و دانشمندان شيعه و سنّى از متقدمين و متأخرين در كتابهاى خويش نقل كردند.

در اين جا به پاره اى از اين احاديث كه از متقدمين بالاخص عبد اللّه بن عباس شاگرد تفسيرى على عليه السّلام نقل شده است اشاره مى شود.

(1)روايتى با سند طولانى از حكيم بن جبير از مجاهد نقل شد كه ابن عباس شاگرد امير المؤمنين على عليه السّلام در بيان عظمت استادش گفته است:

لقد كان لعلى بن ابى طالب عليه السّلام ثمانية عشر منقبة لو لم يكن له الاّ واحدة لنجا بها،و لقد كانت له ثلاثة عشر منقبة لم تكن لاحد من هذه الامّة براى على عليه السّلام هجده منقبت وجود دارد كه حتى اگر يكى از اين هجده منقبت را مى داشت.اهل نجات بود.همچنين سيزده منقبت از اين هجده كرامت مختص آن سيد و سرور است و احدى را در آن نصيبى نيست.

(2)مجاهد و عبد اللّه بن شدّاد چنين نقل كرده اند:

ص: 11

روزى در حضور عبد اللّه بن عباس سخنى در باره على عليه السّلام به ميان آمد.ابن عباس گفت:

«لقد كانت لعلىّ ثمانية عشر منقبة...» از كسى سخن گفتيد،كه هجده منقبت را به تنهايى داراست كه اگر يكى از آن منقبت ها را هم مى داشت اهل رستگارى و نجات بود.

سيزده صفت و منقبت او مختصّ به اوست كه هيچ يك از امّت مصطفى صلى اللّه عليه و آله غير از او اين منقبت ها را ندارد.

(3)حكيم بن جبير از(مجاهد و عبد اللّه بن شدّاد)نقل كرده است ابن عباس بيان كرد:

لقد كان لعلىّ عليه السّلام ثمانية عشرة منقبة....

على عليه السّلام را هجده منقبت است،اگر يكى از اين هجده منقبت را به تنهايى مى داشت.اهل نجات و رستگارى بود؛حال آن كه داراى مناقب هجده گانه است.و همچنين برايش دوازده منقبت است كه هيچ يك از امّت محمّد صلى اللّه عليه و آله داراى اين منقبت ها نيست،و اين مناقب اختصاص به على عليه السّلام دارد.

(4)ابو نعيم مى گويد:كامل بن علا برايم نقل كرد كه مجاهد در مناقب على عليه السّلام گفت:

انّ لعلىّ عليه السّلام سبعين منقبة ما كانت لاحد من اصحاب النّبي(ص)مثلها و ما من شىء من مناقبهم الاّ و قد شرّكهم فيها.

براى على بن ابى طالب عليه السّلام هفتاد فضيلت و منقبت وجود دارد.كه هيچ يك از اصحاب مصطفى صلى اللّه عليه و آله در آنها سهمى و نصيبى ندارند.امّا منقبتى كه اصحاب محمّد صلى اللّه عليه و آله دارند، على عليه السّلام در آن مناقب شريك است.

(5)محمّد بن عباد از محمد بن معتمر و او از پدر و جدش نقل كرده است:

كان لعلىّ بن ابى طالب عليه السّلام عشرون و مائة منقبة لم يشترك معه فيها احد من اصحاب محمّد صلى اللّه عليه و آله و قد اشترك في مناقب النّاس.

«على عليه السّلام را يك صد و بيست منقبت از مناقب مخصوص است كه احدى از اصحاب محمّد صلى اللّه عليه و آله را در آن مناقب نصيب و سهمى نيست؛امّا على عليه السّلام در مناقب ديگران شريك است؛يعنى هر منقبتى را كه اصحاب مصطفى صلى اللّه عليه و آله داراست على عليه السّلام نيز همان فضيلت و منقبت را دارد.

ص: 12

ديدگاه اصحاب مصطفى ص در تفضيل على ع

اشاره

(6)ابى طفيل از قول بعضى از اصحاب محمد صلى اللّه عليه و آله روايت كرده:

لقد سبق لعلىّ بن ابى طالب عليه السّلام من المناقب ما لو انّ واحدة منها قسّمت بين الخلق و سعتهم خيراً.

مناقب كثيرى براى على بن ابى طالب عليه السّلام است كه اگر يكى از آن مناقب را بين جميع خلايق تقسيم مى كردند همه آنان را خير و خوبى و بركت فرا مى گرفت.

(7)محمد بن منصور از احمد بن حنبل چنين نقل كرده است:

ما جاء لاحد من اصحاب النّبى من الفضائل اكثر ممّا جاء لعلىّ بن ابى طالب عليه السّلام.

براى احدى از صحابه مصطفى صلى اللّه عليه و آله به اندازۀ على بن ابى طالب فضايل و مناقب وارد نشده است.

(8)ابو حامد حضرمى و ابو نصر محمّد بن احمد گفته اند:از محمد بن منصور شنيديم كه او نقل كرد،احمد بن حنبل امام اهل حديث در فضيلت على عليه السّلام بيان كرده است:

ما جاء لاحد من اصحاب النّبى صلى اللّه عليه و آله من الفضائل اكثر ممّا جاء لعلىّ بن ابى طالب عليه السّلام.

براى هيچ يك از اصحاب مصطفى صلى اللّه عليه و آله فضايلى به اندازۀ على عليه السّلام وجود ندارد.

(9)حمدان وراق مى گويد از احمد بن حنبل شنيدم كه گفت:

ما روى لاحد من اصحاب رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله من الفضائل الصحاح ما روى لعلىّ بن ابى طالب عليه السّلام.

روايات صحيحى كه در بيان فضايل على عليه السّلام وارد شده،براى هيچ يك از اصحاب مصطفى صلى اللّه عليه و آله وارد نشده است.

ص: 13

(10)فطر بن خليفه مى گويد از ابو طفيل شنيدم گفت:بعضى از اصحاب مصطفى صلى اللّه عليه و آله در مناقب على عليه السّلام چنين نقل مى كردند:

لقد كان لعلىّ عليه السّلام من السّوابق ما لو انّ سابقة منها قسّمت بين الخلائق لاوسعتهم خيراً صفات حميده و سوابق درخشان على عليه السّلام آن چنان با ارزش است،كه اگر يكى از آن سوابق برجسته على عليه السّلام بين خلايق تقسيم شود،همه آنان را خير و خوبى فرا مى گرفت.

(11)محمّد بن عيسى از فطر بن خليفه و او از ابى طفيل روايت كرده،كه ابن عبّاس در بيان فضايل على عليه السّلام نقل كرد:

لقد سبقت لعلىّ عليه السّلام من السّوابق ما لو انّ واحدة منها قسّمت بين جميع الخلائق لاوسعتهم خيراً سوابق درخشان على عليه السّلام چنان است كه اگر يكى از آنها در بين خلايق تقسيم شود.همه، اهل خير و خوبى مى شوند.

ديدگاه عبد اللّه ابن عمر بن خطّاب در تفضيل على ع

(12)خلف بن خليفه بيان كرد:از ابا هارون عبدى شنيدم كه گفت؛با عبد اللّه بن عمر نشسته بودم،نافع بن ارزق به جمع ما پيوست.او با بى حيايى و گستاخى گفت:به خدا سوگند كه من دشمن على عليه السّلام هستم و كينۀ او را در دل دارم.

ابن عمر گفت:اى نافع!خداوند دشمن تو باشد.تبغض رجلا سابقة من سوابقه خير من الدّنيا و ما فيها.

با مردى دشمنى مى كنى كه يك سابقه از سوابق درخشان او از دنيا و ما فيها بالاتر و برتر است!

ص: 14

نظر عكرمه مولى ابن عباس در تفضيل على ع

(13)عكرمه از ابن عبّاس چنين روايت كرده است:

ما في القرآن آية؛ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ (1) الاّ و علىّ اميرها و شريفها و ما من اصحاب محمّد صلى اللّه عليه و آله رجل الاّ و قد عاتبه اللّه و ما ذكر عليّا الاّ بخير.

در قرآن كريم هر آيه اى با عنوان اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ (2) ذكر شده است.

على عليه السّلام امير آن مؤمنان و شريف ترين آن صالحان است.و از اصحاب محمّد صلى اللّه عليه و آله كسى نيست كه مورد عتاب خداى سبحان قرار نگرفته باشد،مگر على بن ابى طالب عليه السّلام كه هميشه به خير و نيكويى توصيف شده است.

سپس عكرمه گفت:در مناقب جليله و فضايل كثيره على عليه السّلام چيزهايى مى دانم كه اقطار زمين و آسمان تاب و تحمّل شنيدن آنها را ندارند.

نامه عايشه در فضايل على ع

(14)عبد اللّه بن عبد الرّحمان،قاضى شهر رى نقل كرده كه به ابى عبد الرّحمان گفتم:

نامه اى از عايشه دريافت كردم كه مناقب على عليه السّلام را در آن نوشته است.

ابى عبد الرّحمان در جواب گفت:بدان عايشه هر قدر از فضايل على عليه السّلام را يادآور شده باشد،باز هم،كم گفته است،چون فضايل آن حضرت بيشتر از آن است كه قابل شمارش و نگارش باشد؛اگر عايشه هم فضايلى را نقل كرده باشد،از دريا قطره اى و از خشكى ذره اى را متذكّر شده است.

ص: 15


1- سوره 2 - آیه 25
2- سوره 2 - آیه 25

ص: 16

فصل دوم: تقدّم و برترى على علیه السلام در تلاوت قرآن

(15)عاصم از ابى عبد الرّحمان سلمى اين روايت را ذكر كرده است:

«ما رأيت احدا كان اقرأ للقرآن من علىّ عليه السّلام هيچ كسى را نديدم در قرائت قرآن از على عليه السّلام برتر و مقدم تر باشد.

سپس عاصم مى گويد:ابو عبد الرّحمان قرائت قرآن را از على عليه السّلام فرا گرفت.

(16)ابى مالك از ابن عبّاس نقل مى كند؛عبد الرّحمان بن عوف چند تن از اصحاب رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله را به نماز جماعت دعوت كرد،چون جمع شدند؛على عليه السّلام را امام جماعت خويش قرار دادند؛زيرا آن حضرت قرآن را بهتر از ديگران قرائت مى كرد.

(17)ابن فضيل از عطاء و او از ابو عبد الرّحمان سلمى نقل كرده است:

ما رأيت احداً اقرأ من علىّ عليه السّلام.

احدى را قارى تر از على بن ابى طالب عليه السّلام نديدم يعنى هيچ كسى را نديديم قرآن را بهتر از على عليه السّلام تلاوت كند.

(18)يحيى بن آدم مى گويد به ابى بكر بن عيّاش گفتم:

ص: 17

بعضى از مردم مى گويند؛على عليه السّلام قرائت قرآن را نمى داند يا نمى خواند.

در جواب گفت:هر كسى چنين گفت؛دروغ گفته است.بلكه على عليه السّلام سرآمد قاريان قرآن است.

(19)عاصم از ابى نجود و او از عبد الرّحمان سلمى چنين نقل مى كند:

«ما رأيت احداً اقرأ من على بن ابى طالب عليه السّلام» هيچ كسى را در قرائت قرآن تواناتر از على عليه السّلام نيافتم.

(20)ابى اسحاق از ابى الاحوص و او از عبد اللّه بن مسعود كه از قاريان معروف قرآن است در باره على عليه السّلام چنين نقل كرده است:

«افرض اهل المدينة و اقرأوها علىّ بن أبى طالب عليه السّلام» داناترين و قارى ترين مردم مدينه،على بن ابى طالب عليه السّلام بود.

(21)عبد اللّه بن عباس گفت:عمر بن خطّاب هميشه مى گفت:

«اعلمنا بالقضاء و أقرؤنا للقرآن على بن ابى طالب عليه السّلام» داناترين فرد به علم قضاوت و قارى ترين شخص به قرآن على بن ابى طالب عليه السّلام است.

ص: 18

فصل سوم: سبقت بر ياران در جمع آورى قرآن

(22)حسن بن دينار از قول ابن سيرين چنين روايت كرده است:

وقتى ابو بكر بر مسند خلافت نشست،و على عليه السّلام خانه نشين شد،مردى مغرض به ابو بكر گفت:على عليه السّلام از تو اكراه دارد.

ابو بكر،على عليه السّلام را فراخواند و گفت:آيا درست است كه تو از من بيزارى و نسبت به من اكراه دارى؟ على عليه السّلام فرمود:من از تو اكراهى ندارم،امّا چون رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به ملكوت اعلى پيوسته و قرآن جمع آورى نشده است مى ترسم چيزى از قرآن كم يا زياد شود؛سوگند ياد كرده ام جز براى نماز از خانه بيرون نيايم تا قرآن را جمع آورى كنم.

ابو بكر گفت:اگر چنين است پس كارى نيكو انجام مى دهى.

(23)سدىّ از عبد خير نقل كرد:

چون على عليه السّلام بعد از وفات نبى صلى اللّه عليه و آله از بعضى مردم زمانه سبك عقلى و خيره سرى مشاهده كرد.سوگند ياد كرد تا قرآن را جمع آورى نكند؛ردا بر دوش نيندازد.پس در خانه نشست و قرآن را جمع آورى كرد.

پس آن حضرت نخستين كسى بود كه قرآن را در مصحف جمع آورى كرد و از قلبش به

ص: 19

صورت مكتوب در مصحف نگاشت.و مصحف على عليه السّلام اكنون در نزد آل جعفر عليه السّلام موجود است.

(24)ايوب از عكرمه روايت كرد:

وقتى بعضى از مردم با ابو بكر بيعت كردند و او خلافت را به عهده گرفت.على عليه السّلام در خانه نشست و از بيعت سرباز زد،عمر به سراغ على عليه السّلام رفته با او ملاقات كرد و پرسيد:

يا على!آيا از بيعت با ابو بكر تخلّف مى كنى؟ على عليه السّلام فرمود:بعد از وفات رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله سوگند ياد كردم ردا بر دوش نگذارم مگر براى نمازهاى واجب تا قرآن را جمع آورى كنم،چون مى ترسم در قرآن تقلّبى صورت گيرد و كلام الهى دست خوش تحريف شود.

(25)سدىّ از عبد خير و او از يمان روايت كرده است:

زمانى كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به ملكوت اعلى پيوست على عليه السّلام سوگند ياد كرد كه ردا بر دوش نگذارد تا سرانجام تمامى سور قرآن را جمع آورى كند و به صورت مصحف درآورد.و آن بزرگوار ردا بر دوش نگذاشت تا سرانجام قرآن شريف را جمع آورى كرد.

(26)ابن عون از محمّد بن سيرين چنين نقل مى كند كه ابن سيرين گفت:

در مدينه بودم و از ملاقات ابو بكر با على عليه السّلام با خبر شدم.ابو بكر به على گفت يا على! شنيدم از امارت و حكومت من اكراه دارى؟! على عليه السّلام گفت:خير؛بلكه سوگند ياد كرده ام تا قرآن را جمع آورى نكنم ردا بر دوش نگذارم.

ابن سيرين ادامه داد و گفت:

على عليه السّلام قرآن را با شأن نزول آياتش مكتوب كرد كه اگر آن قرآن به دست ما مى رسيد، به علم كثير و حكمت هاى فراوان دسترسى پيدا مى كرديم.

ابن سيرين مى گويد از عكرمه در بارۀ آن قرآن پرسيدم كه آن قرآن در كجاست؟او ساكت شد و سخنى نگفت.

(27)ايّوب از محمّد بن سيرين روايتى به اين مضمون نقل مى كند:

وقتى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله رحلت فرمود،على عليه السّلام خانه نشينى را انتخاب كرد،و از خانه بيرون

ص: 20

نيامد. عدّه اى به ابو بكر گفتند،على از خانه بيرون نمى آيد.او حتماً به امارت و حكومت تو معترض است و از تو اكراه دارد.

ابو بكر،على عليه السّلام را فرا خواند و پرسيد:يا على عليه السّلام!آيا از اين كه امارت و حكومت به دست من است اكراه دارى؟ على عليه السّلام فرمود:از امارت تو كراهت ندارم امّا مى ترسم قرآن دستخوش تحريف شود، لذا سوگند ياد كردم تا قرآن را جمع آورى نكنم،عبا و ردا بر دوش نگذارم و از منزل بيرون نيايم.

ص: 21

ص: 22

فصل چهارم: على علیه السلام عالم ترين فرد به تفسير و عارف ترين كس به تنزيل

(28)ابى طفيل از انس بن مالك روايت كرده است كه مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:

علىّ يعلّم النّاس بعدى من تأويل القرآن ما لا يعلمون على عليه السّلام پس از وفات من تعليم دهندۀ تأويل قرآن به مردم است،در آنچه نمى دانند (1).

(29)عمير بن بشر خثعمى از قول عبد اللّه بن عمر چنين نقل كرده است:

علىّ اعلم النّاس بما انزل اللّه على محمّد صلى اللّه عليه و آله على بن ابى طالب عليه السّلام عالم ترين و عارف ترين مردم به قرآن است.

(30)سعيد بن حنظله از علقمة بن قيس روايت كرد؛على عليه السّلام روزى در مسجد كوفه در خطبه اى فرمود:

سلونى يا اهل الكوفة!قبل ان لا تسألونى فو الّذى نفسى بيده ما نزلت

ص: 23


1- همين روايت را جماعتى از عبد الكريم نقل كردند.

آية الاّ و انا اعلم بها اين نزلت و فيمن نزلت.في سهل ام في جبل او في مسير ام في مقام.

اى اهل كوفه!از مسائل علمى و شرعى و حكمت هاى الهى از من بپرسيد،قبل از آن كه نتوانيد از من سؤال كنيد و من در ميان شما نباشم.به خدايى كه جان على عليه السّلام در قبضه قدرت اوست،هيچ آيه اى نازل نشد مگر اين كه مى دانم در كجا و براى چه كسى و براى چه چيزى نازل شده است.آيا در درشت نازل شده يا در كوه؟در مسير راه يا در منزلگاه؟ و مى دانم در توبيخ يا تمجيد چه كسى نازل شده است.پس از من در باره قرآن بپرسيد تا دانا شويد.

(31)وهب بن عبد اللّه نقل كرد ابى طفيل گفت؛على عليه السّلام را در حال خطبه ديدم، مى فرمود:

«سلونى فو اللّه لا تسألونى عن شىء يكون الى يوم القيامة الاّ حدّثتكم به.

سلونى عن كتاب اللّه و اللّه ما من آية الاّ و انا اعلم اين نزلت،بليل او بنهار،او بسهل نزلت أو في جبل».

اى مردم كوفه!از من سؤال هاى علمى كنيد،به خدا سوگند!در بارۀ هر چيزى كه از حالا تا قيامت مسأله اش را بپرسيد،خبرش را به شما مى دهم.

اى مردم!از كتاب خدا،قرآن،بپرسيد،آيه اى نيست مگر اين كه مى دانم كجا و كى و چگونه و بر چه كسى و براى چه چيزى نازل شده و آيا در كوه يا در دشت نازل شده است؟! (32)ابى عبد الرّحمان سلمى چنين نقل كرده است:هيچ كسى را مثل على عليه السّلام عالم به علم قرائت قرآن نديدم،او بود كه مى فرمود:

«سلونى فو اللّه لا تسألونى عن شىء من كتاب اللّه الاّ احدّثكم بليل نزلت ام بنهار او في سهل او في جبل».

بپرسيد تا بگويم،از هر چه بپرسيد،جواب عالمانه مى گويم.

اگر از آيات ربّانى سؤال كنيد،خبر از شأن نزول،زمان و مكان نزول آيات را به شما خواهم داد.

ص: 24

(33)سيد الشهداء،حسين بن على عليه السّلام بيان كرد؛پدرم على عليه السّلام فرمود:

ما في القرآن آية الاّ و قد قرأتها على رسول اللّه و علّمنى معناها.

در قرآن هيچ آيه اى نيست مگر اين كه آن را براى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله قرائت كردم و آن حضرت معنا و تفسيرش را به من تعليم داد.

(34)زيد بن على عليه السّلام از پدرش على بن حسين عليه السّلام و او از پدرش حسين عليه السّلام نقل كرد كه پدرم على عليه السّلام فرمود:

ما دخل نوم عينى و لا غمض رأسى على عهد رسول اللّه حتّى علمت ذلك اليوم ما نزل به جبرئيل من حلال او حرام او سنّة او كتاب او امر او نهى و في من نزلت.

در عهد رسول اللّه،خواب به چشمم راه نمى يافت،مگر آن كه در آن روز علم پيدا مى كردم كه جبرئيل از حلال و حرام،از سنّت و كتاب،از امر و نهى چه چيزى را آورده و آيات در شأن چه كسى نازل شده است.

(35)زيد بن على عليه السّلام از پدر و جدّش نقل كرد كه على عليه السّلام فرمود:

ما دخل عينى و لا رأسى حتّى علمت....

هيچ شبى چشمم به خواب نمى رفت مگر اين كه علم و معرفت به آيات نازل شده در آن روز و از حلال و حرام،از امر و نهى،از سنّت و كتاب،از شأن نزول آيات علم پيدا مى كردم،آن گاه مى خوابيدم.

(36)ابو بكر بن عيّاش از ثوير بن ابى فاخته از پدرش نقل كرد كه على عليه السّلام فرمود:

كان لى لسان سؤل و قلب عقول و ما نزلت آية الاّ و قد علمت فيم نزلت و على من نزلت و بم انزلت.

براى من زبانى گويا و قلبى عاقل قرار داده شد و هيچ آيه اى نازل نشد،مگر اين كه مى دانم در كجا و براى چه كسى و براى چه چيزى نازل شده است.

(37)سعيد بن حنظله از علقمة بن قيس چنين روايت مى كند كه على عليه السّلام مى فرمود:

سلونى يا اهل الكوفة!قبل ان لا تسألونى فو الّذى نفسى بيده ما نزلت

ص: 25

آية الاّ و انا اعلم اين نزلت و فيمن نزلت أ في سهل ام في جبل ام في مسير ام في مقام (1).

(38)سليمان احمسى از پدرش اين روايت را نقل كرده است كه على عليه السّلام فرمود:

و اللّه ما نزلت آية الاّ و قد علمت فيما نزلت و اين نزلت و على من نزلت.

به خدا سوگند،آيه اى نازل نشد مگر اين كه مى دانم در بارۀ چه كسى و در كجا و براى چه چيزى نازل شده است.

سپس ادامه داد و فرمود:

«لأنّ اللّه وهب لى قلباً عقولاً و لساناً طلقاً؛ براى اين كه خداى حكيم،قلبى عاقل و زبانى گويا و آزاد،به من عنايت كرد.» (39)منهال بن عمرو از عباد بن عبد اللّه اين روايت را نيز نقل كرده است كه على عليه السّلام فرمود:

هيچ آيه اى نازل نشد مگر اين كه مى دانم آن آيه در كوه يا در دشت،در شب و يا در روز نازل شده است و نيز مى دانم هر آيه اى در شأن و منزلت يا مذمّت چه كسى نازل شده است.

(40)عطاء از عايشه چنين نقل كرده است كه عايشه گفت:

على اعلم اصحاب محمّد بما انزل على محمّد.

على عليه السّلام عارف ترين و عالم ترين اصحاب نبى صلى اللّه عليه و آله به قرآن كريم است.

(41)آبان بن ابى عيّاش از سليم بن قيس هلالى شنيده است كه على عليه السّلام فرمود:

ما نزلت على رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله آية الاّ اقرأنيها علىّ فاكتبها بخطّى و علّمنى تأويلها و تفسيرها و ناسخها و منسوخها و محكمها و متشابهها،و دعا اللّه ان يعلمني فهمها و حفظها.

آيه اى نازل نمى شد مگر اين كه مصطفى صلى اللّه عليه و آله بر من قرائت مى كرد و من آن را با خط خود مى نوشتم،آن حضرت تأويل،تفسير،ناسخ،منسوخ،محكم و متشابه آن آيات را به مند.

ص: 26


1- ترجمه اين كلام على عليه السّلام در شماره 30 ذكر شد،مراجعه فرماييد.

آموخت و به بركت دعاى مصطفى صلى اللّه عليه و آله حتى يك حرف را فراموش نكردم.و بر اثر دعاى آن حضرت خداى سبحان فهم،حفظ و ضبط قرآن را به من عنايت كرد.

(42)از قول شعبى نقل شده است:

علىّ عليه السّلام اعلم اصحاب به قرآن است (1).

(44)عبد الملك بن ابى سفيان گفت از عطا سؤال كردم،آيا در بين اصحاب و ياران مصطفى صلى اللّه عليه و آله كسى عالم تر از على عليه السّلام يافت مى شود.در جواب گفت:

به خدا سوگند كسى عالم تر از او نيست (2).

(46)محمّد بن فضيل مى گويد از ابن شبرمة شنيدم كه مى گفت:

هيچ كسى را سراغ ندارم بر منبر بنشيند و بگويد.

سلونى عمّا بين اللوحين الاّ علىّ بن ابى طالب عليه السّلام.

جز على عليه السّلام كسى چنين ادعايى نكرد و نگفت؛آنچه در قرآن است از من بپرسيد.

(47)از ابن شبرمه نيز شنيده شده كه او گفته است:

ما كان احد يقوم على المنبر فيقول سلونى عمّا بين اللوحين الاّ على بن ابى طالب.

احدى بر منبر ننشست و نگفت،بپرسيد از هر چه مى خواهيد مخصوصاً از قرآن بپرسيد تا جواب بگويم مگر على بن ابى طالب عليه السّلام (3).ت.

ص: 27


1- روايت /43شواهد التنزيل از عامر شعبى به همين معنى نقل شد.
2- روايت /45شواهد التنزيل از عبد الملك به همين معنى نقل شد.
3- روايت /48شواهد التنزيل از عبد اللّه حسين اشعر به همين معنا نقل شده است.

ص: 28

فصل پنجم: كثرت آيات در شأن على ع و اولاد

(48)سعيد بن جبير از ابن عبّاس نقل مى كند:

«ما نزل في احد من كتاب اللّه ما نزل في علىّ عليه السّلام» براى هيچ كسى به اندازۀ على عليه السّلام در قرآن آيه نازل نشده است.

(49)مجاهد مى گويد:

نزلت في علىّ سبعون آية لم يشركه فيها احد در حقّ على عليه السّلام هفتاد آيه نازل شده كه هيچ كسى در آن دخالت و شركت ندارد (1).

(50)حفص بن غياث از ليث و او از مجاهد چنين نقل كرده است:

ما انزل اللّه آية في القرآن الاّ على رأسها.

هيچ آيه اى در قرآن نازل نشده مگر اين كه علىّ عليه السّلام در رأس آن آيه بوده است.

(53)ابن اسحاق مى گويد يزيد بن رومان گفت:

ص: 29


1- روايت /52شواهد التنزيل مجدداً از مجاهد با همين متن و لفظ نقل شد.

ما نزل في احد من القران ما نزل علىّ بن ابى طالب هر آيه اى كه براى اصحاب نازل شده على عليه السّلام هم در آن آيه حظّى و شركتى داشته است.

(54)محمّد بن اسحاق از يزيد بن رومان چنين نقل مى كند:

ما انزلت في احد ما انزل في علىّ من الفضل في القرآن فضايلى كه براى على عليه السّلام در قرآن وارد و نازل شده براى احدى از صحابه وارد نشده است.

(55)عبد الرّحمان بن ابى ليلى مى گويد:

لقد نزلت في علىّ ثمانون آية صفواً في كتاب اللّه ما يشركه احد من هذه الامة.

هشتاد آيۀ اختصاصى در قرآن كريم در بارۀ فداكارى،عظمت و حقوق على عليه السّلام نازل شده است كه احدى از اصحاب مصطفى صلى اللّه عليه و آله با على عليه السّلام در آن آيات شريك نيست.

(56)على بن حسين عليه السّلام فرمود:

نزل القران علينا و لنا كرائمه.

قرآن براى ما نازل شد و كرائم قرآن براى ما اهل بيت است.

(57)ابن عبّاس نقل مى كند،روزى از روزها نبى صلى اللّه عليه و آله دست من و على عليه السّلام را گرفته،به ثبير برد.ابتدا دو ركعت نماز گزارد،سپس دستش را به سوى آسمان بلند كرد و گفت:

خدايا!موسى بن عمران از تو خواهشى كرد و من محمّد كه برگزيدۀ توأم،از تو مى خواهم به من شرح صدر عنايت فرمايى و كارهايم را آسان گردانى و زبانى گويا و ناطق به من مرحمت فرمايى تا عرب و عجم سخنم را بفهمند.بعد فرمود:

وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي (1) علىّ بن ابى طالب عليه السّلام أَخِي اُشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي (2) .

خدايا!وزير و معاونى مثل على بن ابى طالب عليه السّلام كه از اهل بيت و برادر من است برايم قرار ده،تا پشتوانۀ من در غم ها و گرفتارى ها و شريك در كارهايم باشد.

ص: 30


1- سوره 20 - آیه 29
2- سوره 20 - آیه 30

ابن عباس ادامه مى دهد:در پايان سخنان مصطفى صلى اللّه عليه و آله شنيدم كه منادى ندا داد،يا محمد!آنچه خواستى به تو عطا كردم،آن گاه نبى اللّه صلى اللّه عليه و آله به على عليه السّلام فرمود:

يا ابا الحسن!دستت را به آسمان بلند كن و از خدايت درخواست كن تا آنچه را خواسته باشى به تو عنايت فرمايد.

على عليه السّلام دست را به سوى آسمان بلند كرد و گفت:

اللّهم اجعل لى عندك عهداً و اجعل لى عندك ودّاً.

و خداى سبحان آيۀ شريفۀ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (1) را نازل كرد.

سپس نبىّ صلى اللّه عليه و آله آن آيه را براى اصحاب خويش تلاوت كرد.

وقتى اصحاب از اين صحنه تعجّب كردند،رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:

اى ياران!از چه چيزى تعجّب مى كنيد؟!بدانيد آيات قرآن چهار قسمت است.يك قسمت مختص ما اهل بيت است و يك قسمت اختصاص به مذمّت دشمنان ما دارد.و يك چهارم در بارۀ حلال و حرام و يك چهارم باقى مانده در واجبات و فرايض است.

خداى رحمان در بارۀ على عليه السّلام كرائم قرآن را نازل فرمود.

(58)زكريا بن ميسره از اصبغ بن نباته نقل مى كند كه على عليه السّلام فرمود:

آيات قرآن چهار قسمت است؛يك قسمت آن كه يك چهارم قرآن است در شأن ما نازل شد و يك چهارم ديگر آن در بارۀ دشمنان ما و توبيخ آنان وارد شده است.يك چهارم قرآن هم در تفسير سنن و بيان مثال و داستان گذشتگان و انبيا نازل شده است.يك چهارم ديگر قرآن در بيان فرايض شرعى و واجبات الهى است.امّا آن ربعى كه در شأن ماست از كرائم قرآن است (2).

(59)ابو حمزه ثمالى از ابى يحيى(زكريا بن ميسره)نقل كرده است امير المؤمنين على عليه السّلام فرمود:

نزل القرآن اثلاثاً؛ثلث فينا و ثلث في عدوّنا و ثلث فرائض و احكام و.)

ص: 31


1- سوره 19 - آیه 96
2- اين حديث را جماعتى ديگر از محمد بن حسن روايت كردند(همان طورى كه از زكريا بن ميسره نقل شد.)

سنن و امثال.

آيات قرآن به سه قسمت تقسيم مى شود؛يك ثلث در شأن ما اهل بيت است و يك ثلث در توبيخ و مذمّت دشمنان ماست.و ثلث ديگر در توضيح و تبيين واجبات و احكام و سنن و امثال است.

(60)حسين بن سليمان از ابى جارود و او از اصبغ بن نباته نقل كرده است كه على عليه السّلام فرمود:

نزل القرآن اربعة ارباع،ربع فينا و ربع في عدوّنا و ربع حلال و حرام و ربع فرائض و احكام و لنا كرائم القرآن.

قرآن در چهار قسمت نازل شده است:يك چهارم در شأن ما اهل بيت،يك ربع در بارۀ دشمنان،يك ربع در تبيين حلال و حرام و ربع آخر در توضيح فرايض و احكام است، ولى آن بخشى كه مربوط به ماست از كرائم قرآن است (1).

(62)حبيب بن ابى ثابت گفت؛يوسف بن ماهك براى ما طعامى مهيّا كرد در حالى كه مجاهد،طاوس و عطا همراه من بودند.مجاهد لب به سخن گشود و گفت:

لقد نزلت في علىّ سبعون آية ما شركه فيها احد.

در شأن امير المؤمنين على عليه السّلام هفتاد آيه نازل شده كه هيچ كسى در آن آيه ها با على عليه السّلام شركت ندارد.

(63)عبيد اللّه بن موسى از عبد العزيز بن سيابه نقل كرده است.

جماعتى از محدثان و مفسران با يك ديگر سخن مى گفتند.در آن ميان مجاهد گفت:

لقد نزلت في علىّ سبعون آية ما شركه فيها احد.

اى دوستان!بدانيد هفتاد آيه در باره على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شده است كه احدى در آنها با على عليه السّلام شريك نيست. (2)د.

ص: 32


1- روايت /61شواهد التنزيل از نصر بن مزاحم از اصبغ نباتة با همين مضمون و محتوا نقل شده است.
2- روايت شماره /64شواهد التنزيل از ابو عبد اللّه حسين بن حكم حبرى در كتاب تفسيرش از مالك بن اسماعيل به همين معنى نقل شد.

(65)حسين بن سليمان از ابى جارود و او از اصبغ بن نباته روايت كرده كه على عليه السّلام فرمود:

نزل القرآن اربعة ارباع،ربع فينا،و ربع في عدوّنا و ربع حلال و حرام و ربع فرائض و احكام،و لنا كرائم القرآن.

قرآن شريف در چهار قسمت نازل شد.يك چهارم در شأن ما،يك چهارم در بارۀ دشمنان ما و يك چهارم در تبيين حلال و حرام و يك چهارم در تشريع احكام و وجوب فرايض است و كرائم قرآن براى ماست (1).د.

ص: 33


1- روايت /66شواهد التنزيل در مورد كثرت آيات نازله است و بيان مى كند در قرآن براى هر حادثه اى آيه اى نازل شد.

ص: 34

فصل ششم: معناى يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا چيست؟

* فصل ششم: معناى يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (1) چيست؟

در هفتاد موضع از قرآن شريف،آيه كريمه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (2) نازل شده است؛ در شرح و توضيح اين آيۀ شريفه رواياتى ذكر شده كه نقل مى شود تا شأن و منزلت على عليه السّلام بيشتر شناخته شود.

(67)زيد بن وهب از حذيفة بن يمان نقل كرده است كه طايفه اى از مردم با هم مذاكره مى كردند و مى گفتند:

هر آيه اى از قرآن با خطاب يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (3) نازل شده خطاب به اصحاب محمد صلى اللّه عليه و آله است.

حذيفه گفت:اى دوستان!بدانيد هر آيه اى كه با خطاب يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (4) نازل شده على عليه السّلام لبّ و لباب آن است (5).

(70)على بن بذيمه از عكرمه نقل مى كند كه عبد اللّه بن عباس گفت:

ص: 35


1- سوره 2 - آیه 104
2- سوره 2 - آیه 104
3- سوره 2 - آیه 104
4- سوره 2 - آیه 104
5- روات رقم 68 و /69شواهد التنزيل از قول راويان ديگرى مثل روايت 67 از حذيفة بن يمان نقل شد.

ما انزل اللّه في القرآن آية يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (1) الاّ كان علىّ اميرها و شريفها،و لقد عاتب اللّه اصحاب محمّد و لم يذكر عليّا الاّ بخير.

هيچ آيه اى در قرآن با خطاب يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (2) شروع نشده،مگر اين كه على عليه السّلام امير و سرآمد آن مؤمنان است.بدانيد كه خداى محمد صلى اللّه عليه و آله همۀ اصحاب او را مورد عتاب و سرزنش قرار داده مگر على عليه السّلام را و از على عليه السّلام هميشه با نيكى ياد كرده است (3).

(74)عكرمه از ابن عبّاس روايت كرده است:

ما ذكر اللّه في القرآن؛ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (4) الاّ و علىّ شريفها و اميرها و لقد عاتب اللّه اصحاب محمّد في آى من القرآن و ما ذكر عليّا الاّ بخير.

هيچ جاى قرآن يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (5) ذكر نشده مگر اين كه على عليه السّلام امير و شريف آنان است و خداى جبّار اصحاب مصطفى صلى اللّه عليه و آله را در قرآن مورد عتاب قرار داد.ولى على عليه السّلام را در قرآن جز به نيكى ياد نكرده است.

(75)عكرمه از ابن عباس نقل كرده است:

ما في القرآن آية يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (6) الاّ علىّ سيّدها و اميرها و شريفها و...

هر آيه كريمه اى كه با خطاب يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (7) در قرآن عظيم نازل شده على بن ابى طالب عليه السّلام به عنوان امير و شريف و سيّد آنان مورد خطاب خداى سبحان قرار گرفته است.هيچ يك از اصحاب مصطفى صلى اللّه عليه و آله نيست كه مورد عتاب و سرزنش قرآن واقع نشده باشد،به جز على عليه السّلام كه در هيچ جا مورد معاتبه قرار نگرفته است.

(76)عيسى بن راشد از على بن بذيمة و او از عكرمه نقل كرده است كه ابن عبّاس شاگرد نمونه على عليه السّلام گفت:

ما نزل في القرآن يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (8) الاّ علىّ اميرها و شريف ها لقد عاتب اللّه المؤمنين في القرآن في غير آية ما فيهم علىّ.ت.

ص: 36


1- سوره 2 - آیه 104
2- سوره 2 - آیه 104
3- روايت رقم 73،72،/71شواهد التنزيل مثل همين روايت از ابن عباس نقل شده است.
4- سوره 2 - آیه 104
5- سوره 2 - آیه 104
6- سوره 2 - آیه 104
7- سوره 2 - آیه 104
8- سوره 2 - آیه 104

هر آيه اى با كلمات مبارك يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (1) نازل شد.على عليه السّلام امير و شريف آن جماعت مؤمنان است.خداى منّان در آيات متعددى مؤمنان را مورد عتاب و سرزنش قرار داد جز على عليه السّلام را كه او هرگز مورد مؤاخذه و معاتبه واقع نشد.

(77)همچنين از على بن بذيمة از عكرمه و او هم از ابن عباس نقل كرده است:

ما انزل اللّه قطّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (2) الاّ علىّ اميرها و شريفها،و لقد عاتب اللّه اصحاب محمّد صلى اللّه عليه و آله في غير مكان و ما ذكر عليّاً الاّ بخير. (3)

(78)مجاهد از ابن عبّاس اين چنين نقل كرده است: (4)

ما انزل اللّه آية؛ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (5) و علىّ رأسها و اميرها.

هر جايى آيۀ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (6) نازل شده على عليه السّلام امير و رئيس مؤمنان است.

(81)مجاهد از عبد اللّه بن عبّاس چنين روايت كرده است:

ما انزل اللّه في القرآن يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (7) الاّ كان علىّ اميرها و شريفها لانّه اوّل المؤمنين ايماناً.

هيچ آيه اى در قرآن با خطاب يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (8) نازل نشده مگر اين كه على عليه السّلام امير و شريف آن مؤمنين است چون او اوّلين اسلام آورنده و نخستين مؤمن به دين اسلام و آيين محمّد صلى اللّه عليه و آله و كتاب خدا بود.

(82)جماعتى از عيسى بن راشد اين حديث را نقل كرده اند:

ما انزل اللّه في القرآن يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (9) الاّ علىّ اميرها و شريفها،و لقد عاتب اللّه اصحاب محمّد صلى اللّه عليه و آله في غير آية من القرآن و ما ذكر عليّاً الاّ بخير.

هيچ آيه اى با الفاظ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (10) نازل نشد مگر اين كه على عليه السّلام امير آن مؤمنان و شريف ترين آنان است.خداى سبحان،اصحاب محمد صلى اللّه عليه و آله را در آيات متعدّدى مورد عتاب و سرزنش قرار داد،ولى على عليه السّلام را هميشه به نيكى و خير ياد كرده است.د.

ص: 37


1- سوره 2 - آیه 104
2- سوره 2 - آیه 104
3- ترجمه اين گفتار مشابه ترجمه روايت شماره /76شواهد التنزيل است.
4- روايت شماره 79،/80شواهد التنزيل هم از ابن عباس با همين الفاظ نقل شد.
5- سوره 2 - آیه 104
6- سوره 2 - آیه 104
7- سوره 2 - آیه 104
8- سوره 2 - آیه 104
9- سوره 2 - آیه 104
10- سوره 2 - آیه 104

(83)محمد بن مروان از جعفر بن محمد و او از ابن عباس شاگرد تفسيرى على عليه السّلام نقل كرده است:

ما ذكر اللّه في كتابه؛ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (1) الاّ و علىّ اميرها.

خداى سبحان در كتابش هر گاه آيه شريفه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (2) را ذكر فرمود؛على بن ابى طالب عليه السّلام به عنوان امير المؤمنين آن آيه شريفه است.

(84)عبد اللّه بن خراش از عوام بن حوشب و او از مجاهد روايت كرده است:

ما كان في القرآن يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (3) فانّ لعلىّ سابقة ذلك و فضيلته.

هر موضعى در قرآن عظيم آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (4) ذكر شده است على بن ابى طالب عليه السّلام اوّلين و با سابقه ترين مؤمنان و با فضيلت ترين آنان است.

(85)عبد اللّه بن خراش در مقام على عليه السّلام از عوام و او از مجاهد چنين روايت كرده است:

كلّ شىء في القرآن يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (5) فانّ لعلىّ سبقه و فضله.

هر جا آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (6) در قرآن نازل شده،على عليه السّلام را سبقت و فضيلت بر همه آن مؤمنان است.

ص: 38


1- سوره 2 - آیه 104
2- سوره 2 - آیه 104
3- سوره 2 - آیه 104
4- سوره 2 - آیه 104
5- سوره 2 - آیه 104
6- سوره 2 - آیه 104

شواهد قرآنى در فضايل على و اهل بيت علیهم السلام

اشاره

ص: 39

ص: 40

1- اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ .(حمد6/)

(خدايا)ما را به راه راست راهبر باش.

(86)حاكم پدر ابو محمّد عبد اللّه بن احمد با سلسله سند از ابى بريدة در تفسير آيه شريفه اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ (1) نقل مى كند كه صراط مستقيم يعنى صراط مصطفى صلى اللّه عليه و آله و صراط اهل بيت مصطفى صلى اللّه عليه و آله.

(87)عبد اللّه بن عباس شاگرد على عليه السّلام در تفسير آيه اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ (2) گفته است:اى بندگان خدا!بگوييد اهدنا به حبّ نبىّ صلى اللّه عليه و آله و اهل بيت گرامى اش.

(88)سعيد بن جبير از ابن عباس نقل كرده كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود؛

يا علىّ!انت طريق الواضح و انت الصّراط المستقيم و انت يعسوب المؤمنين.

«يا على تو طريق آشكار و صراط مستقيم و سركردۀ مؤمنان هستى» (89)جابر بن عبد اللّه انصارى مى گويد؛پيامبر گرامى صلى اللّه عليه و آله فرمود؛

انّ اللّه جعل عليّاً و زوجته و ابنائه حجج اللّه على خلقه و هم ابواب العلم

ص: 41


1- سوره 1 - آیه 6
2- سوره 1 - آیه 6

في امّتى؛من اهتدى بهم هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (1) .

خداى سبحان؛على عليه السّلام و همسر و فرزندانش را حجّت هاى خود بر مردم قرار داده است و آنان باب هاى علم براى امّت من هستند.هر كسى در جست و جوى هدايت توسط آنان باشد.به صراط مستقيم هدايت مى يابد.

(90)ابى جعفر الباقر عليه السّلام از پدر و او از جدش نقل كرده است كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:

من سرّه(من اراد)ان يجوز على الصّراط كالرّيح العاصف و يلج الجنّة بغير حساب فليتولّ وليّى و وصيّي و صاحبى و خليفتى على اهلى علىّ بن ابى طالب عليه السّلام و من اراد ان يلج النّار....

هر كسى مشتاق است كه از پل صراط مثل باد تند پاييزى بگذرد و خود را بدون حساب به بهشت جاويدان برساند،ولايت ولىّ و وصىّ و مصاحب و خليفه من،على بن ابى طالب عليه السّلام را بپذيرد و بر دل بسپارد.و هر كسى مى خواهد در آتش جهنّم سرنگون شود، ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام را رها كند.

به عزّت و جلال پروردگارم سوگند،على عليه السّلام باب اللّه است،هيچ كسى وارد نمى شود، مگر از آن باب،و او صراط مستقيم است،على عليه السّلام آن كسى است كه خداوند،در روز قيامت از ولايت او سؤال خواهد كرد.

(91)جابر بن عبد اللّه انصارى مى گويد از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله شنيدم كه فرمود؛

اهتدوا بالشّمس؛فاذا غاب الشّمس فاهتدوا بالقمر،فاذا غاب القمر فاهتدوا بالزهرة،فاذا غابت الزّهرة فاهتدوا بالفرقدين.

با نور خورشيد دنبال هدايت و مطلوب خود باشيد،اگر خورشيد غايب شد،به وسيلۀ ماه هدايت يابيد،اگر ماه پنهان شد به وسيله ستاره زهره،راه را بيابيد،اگر زهره ناپديد شد به وسيلۀ فرقدين به دنبال هدايت باشيد.

سؤال شد يا رسول اللّه!شمس،قمر،زهره و فرقدان را نمى شناسيم بيان فرماييد تا بدانيم اينان كيستند؟حضرت فرمود:

من خورشيد هدايتم،على عليه السّلام قمر عالمتاب است،فاطمه عليها السّلام ستاره نورانى در شب ظلمانى است،حسن و حسين عليهما السّلام هم فرقدان اين جهان هستند.

ص: 42


1- سوره 3 - آیه 101

(92)سلام بن مستنير جعفى مى گويد،روزى در منزل امام باقر عليه السّلام به خدمت آن بزرگوار رسيدم و عرض كردم،فدايت شوم،سؤالى دارم اگر مشقت ندارد جواب دهيد.

حضرت فرمود:از هر چه دوست دارى سؤال كن.

گفتم:اجازه مى فرمايى از مسائل قرآن بپرسم! فرمود:سؤال كن! پرسيدم معنى آيۀ شريفه هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ (1) (2)چيست؟ فرمود:آن صراط على بن ابى طالب عليه السّلام است.

پرسيدم:آيا صراط على بن ابى طالب عليه السّلام منظورتان است.

دوباره بيان فرمود:بلى،آن صراط على بن ابى طالب عليه السّلام است (3).

(93)عبد اللّه بن سليمان نقل مى كند،از ابى عبد اللّه عليه السّلام سؤال كردم،منظور از برهان و نور در كلام خداوند: قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً (4) يعنى چه؟ آن بزرگوار فرمود:منظور از برهان،محمد صلى اللّه عليه و آله و منظور از نور،على بن ابى طالب عليه السّلام است.و همچنين منظور از صراط مستقيم،على عليه السّلام است (5).

(95)ابو بصير نقل مى كند از ابى عبد اللّه عليه السّلام پرسيدم،صراطى را كه ابليس گفت:

لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ (6) .منظور كدام راه و صراط است.

آن حضرت فرمود:منظور از صراط مستقيم،صراط على عليه السّلام است.

(96)عبد اللّه بن ابى جعفر از برادرش نقل مى كند؛ « هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ (7) »يعنى صراط امير المؤمنين على عليه السّلام.

(97)حذيفة بن يمان مى گويد از پيامبر صلى اللّه عليه و آله شنيدم فرمود:ت.

ص: 43


1- سوره 15 - آیه 41
2- فجر40/
3- شواهد التنزيل ج 1 ص 78.
4- سوره 4 - آیه 174
5- روايت رقم /94شواهد التنزيل از قول ابى جعفر عليه السّلام نقل شد كه آل محمد صلى اللّه عليه و آله صراط مستقيم الهى هستند كه خداوند بندگانش را به اين صراط راهنمايى كرده است.
6- سوره 7 - آیه 16
7- سوره 15 - آیه 41

اگر ابو بكر را به ولايت و امارت انتخاب كنم،هر چند زاهد در دنيا و راغب به آخرت است امّا ضعيف است و توانايى جسمى ندارد.اگر عمر را بر اين كار بگمارم قوى و امين است،ولى از ملامت و انتقاد ابايى ندارد.

امّا اگر على بن ابى طالب عليه السّلام را ولايت دهم شما را به صراط مستقيم هدايت مى كند و به مقصد نهايى مى رساند (1).

(101)حذيفة بن يمان از پيامبر صلى اللّه عليه و آله نقل كرد كه آن حضرت فرمود:

«و ان تولّوا عليّاً تجدوه هادياً مهديّاً يسلك بكم الطّريق المستقيم اى مردم!اگر على عليه السّلام را به ولايت انتخاب كنيد،او را هادى و مهدى خويش مى يابيد،و شما را به طريق مستقيم سوق مى دهد (2).

(102)ابى يقظان از ابى وائل و او از حذيفة بن يمان روايت كرد كه پيامبر گرامى صلى اللّه عليه و آله فرمود:

ان تولّوا عليّاً-و لن تفعلوا-تجدوه هادياً مهدياً يسلك بكم الطّريق المستقيم.

اگر ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام را بپذيريد-كه نمى پذيريد-او را هادى و مهدى مى يابيد،شما را به طريق مستقيم سير مى دهد.كه هرگز گمراهى در آن نباشد (3).

(105)عبد الرحمن بن زيد بن اسلم مى گويد از پدرم در باره آيه شريفه صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ (4) سؤال كردم، پدرم گفت:آن صراط نبى صلى اللّه عليه و آله و پيروانش و همچنين صراط على عليه السّلام و شيعيانش است كه خداى منّان به آنان نعمت هدايت را عنايت فرمود.د.

ص: 44


1- روايت هاى 97 و 98 و 99 و /100شواهد التنزيل با الفاظ مختلف ولى به يك مفهوم و مضمون نقل شده است.
2- شواهد التنزيل ج 1 ص 83
3- روايت 103 و /104شواهد التنزيل به همين معنى و مضمون نقل شد.
4- سوره 1 - آیه 7

2- الم* ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ .(بقره2/)

الف،لام،ميم*اين است كتابى كه در(حقّانيت)آن هيچ ترديدى نيست؛ و مايۀ هدايت تقوا پيشگان است.

(106)ابى صالح از مقاتل و او از ضحّاك نقل مى كند كه از عبد اللّه بن عباس شاگرد تفسيرى امير المؤمنين على عليه السّلام از تفسير آيه ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ (1) پرسيديم.

او در جواب گفت:

شك نيست كه قرآن از جانب خداى رحمان است،و در قرآن هدى يعنى هدايت و نور براى متقين است.

و بدانيد،على بن ابى طالب عليه السّلام كه حتى در يك چشم بهم زدن مشرك نشد،و بت را نپرستيد و عبادت خالص را براى خداى سبحان به جاى آورد.از متقين است.او و شيعيان حقيقى اش بدون حساب وارد بهشت مى شوند (2).

3- أُولئِكَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ .(بقره5/)

آنهايند كه از هدايتى از جانب پروردگارشان برخوردارند و آنها همان رستگاران اند.

سؤال اين است كه مفلحون،در آيه چه كس يا كسانى هستند؛سه روايت در تفسير و تعيين مصداق آيه فوق وارد شده است.

(107)عيسى بن عبد اللّه بن محمد بن عمر بن على بن ابى طالب عليه السّلام از پدرش و پدرش از جدّش و او از على بن ابى طالب عليه السّلام نقل كرده است كه على عليه السّلام فرمود:

ص: 45


1- سوره 2 - آیه 2
2- شواهد التنزيل ج 1 ص 86

روزى سلمان فارسى گفت:يا على عليه السلام!هر گاه،به خدمت پيامبر وارد مى شدم،آن حضرت دست بر كتفم مى گذاشت و مى فرمود:

يا سلمان!هذا و حزبه هم المفلحون.

اى سلمان!اين مرد(على عليه السلام)و حزبش از رستگاران اند (1).

(108)عمر بن على بن ابى طالب مى گويد؛از پدرم امير المؤمنين على عليه السلام شنيدم كه فرمود:

سلمان فارسى رو به من كرد و گفت:يا ابا الحسن!هر بار كه نزد رسول خدا بودم و شما وارد مجلس پيامبر صلى اللّه عليه و آله مى شديد،مصطفى صلى اللّه عليه و آله مى فرمود:

يا سلمان!هذا و حزبه هم المفلحون يوم القيامة.

اى سلمان!اين مرد و حزبش در روز قيامت از رستگاران اند.

(109)عيسى بن عبد اللّه بن عبيد اللّه بن عمر بن على بن ابى طالب عليه السلام مى گويد:پدرم از پدرش،و او از جدش نقل كرده است كه امير المؤمنين على عليه السلام فرمود:

سلمان فارسى به من گفت يا على!هر گاه به حضور پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مى رسيدم،آن حضرت دستش را به شانه ام مى گذاشت و مى فرمود؛اى سلمان!اين شخصيت و شيعيان و حزبش از رستگاران عالم اند.

(110)عيسى بن عبد اللّه از زبان پدر و جدّش نقل كرد كه؛على بن ابى طالب عليه السلام فرمود؛ سلمان فارسى گفت:

فلمّا اطلعت على رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و انا معه الاّ ضرب بين كتفى و قال:يا سلمان!هذا و حزبه المفلحون.

يا على!هر گاه در خدمت مصطفى صلّى اللّه عليه و آله بودم و تو از بيرون به حضور آن حضرت مى رسيدى.رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله دست بر شانه ام مى زد و مى فرمود:اى سلمان!اين شخصيت و حزبش از رستگاران و مفلحان هستند.89

ص: 46


1- شواهد التنزيل ج 1 ص 89

4- وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النّاسُ .(بقره13/)

و چون به آنان گفته شود:همان گونه كه مردم ايمان آوردند،شما هم ايمان بياوريد.

(111)مصاديق جمله مبارك آمِنُوا كَما آمَنَ النّاسُ (1) چه كسانى هستند.

از عبد اللّه بن عباس در باره كلام خداى تعالى:« آمِنُوا كَما آمَنَ النّاسُ (2) »سؤال شد.

ابن عباس در جواب پاسخ داد،آنان على بن ابى طالب عليه السلام،جعفر طيّار،حمزه سيد الشهداء،سلمان،ابو ذر،عمّار،مقداد،حذيفة بن يمان و امثال اين جماعت از مؤمنان راستين هستند.

5- وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنّا. (بقره14/)

و چون با كسانى كه ايمان آورده اند برخورد كنند،مى گويند ايمان آورديم.

(112)شأن نزول اين آيۀ شريفه را عبد اللّه بن ثابت مقرى از پدرش و پدرش از هذيل و او از مقاتل و او از محمد بن حنفيّه فرزند على عليه السلام چنين بيان مى كند:

روزى پدرم امير المؤمنين على عليه السلام با اصحابش؛سلمان فارسى،عمّار،صهيب، مقداد و ابو ذر از بيرون،وارد شهر مدينه مى شدند كه با عبد اللّه بن ابى بن سلول سر كردۀ منافقين مدينه و پيروانش رو به رو شدند.

چون على عليه السلام نزديك شد،عبد اللّه بن ابى،زبان نفاق گشاد و گفت:مرحبا بسيّد بنى هاشم،وصىّ رسول اللّه و اخيه و ختنه و ابى السّبطين الباذل له ماله و نفسه.

على عليه السلام فرمود:واى بر تو اى ابن ابىّ!ولى من گواهى مى دهم تو منافقى بى دين هستى.

ابن ابى گفت:يا على!آيا اين سخنان را در باره من مى گويى!به خدا سوگند،من

ص: 47


1- سوره 2 - آیه 13
2- سوره 2 - آیه 13

مؤمنى مثل تو و يارانت هستم.

على عليه السّلام فرمود:اى ابن ابى!مادرت به عزايت بنشيند.يقين مى دانم تو منافق بى دينى هستى.

عبد اللّه بن ابى به نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آمد و از آنچه بين او و پدرم على عليه السّلام گذشته بود، اظهار ناراحتى كرد.

ابن ابى هنوز در مجلس رسول خدا بود كه آيۀ شريفۀ وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا (1) نازل شد.

يعنى ابن ابى هر گاه امير المؤمنين على عليه السّلام را كه مؤمن و تصديق كنندۀ قرآن است ملاقات كند مى گويد: قالُوا آمَنّا (2) يعنى به محمد صلّى اللّه عليه و آله و قرآن عظيم ايمان راستين داريم.

همين ها وقتى دوستان منافق و شياطين خود را مى بينند اظهار مى دارند،ما در كفر و شرك با شما هستيم، إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ (3) ما على عليه السّلام و يارانش را استهزا مى كنيم.

خداوند فرمود: اَللّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ (4) خداى تعالى در پاسخ استهزاء به على عليه السّلام و يارانش،آنان را در آخرت عذابى دردناك و مجازاتى سخت مى نمايد.

6- وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنّاتٍ .(بقره25/)

و كسانى را كه ايمان آورده اند،و كارهاى شايسته انجام داده اند،مژده ده كه ايشان را باغهايى خواهد بود.

(113)از ابن عباس با سلسله سند طولانى آن نقل شده است:آنچه از قرآن به طور خاص در حق رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و على عليه السّلام و اهل بيتش نازل شد.آيۀ شريفۀ وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ (5) است.كه در شأن على بن ابى طالب عليه السّلام و حمزه سيد الشهداء و جعفر طيّار و عبيدة بن حارث بن عبد المطلب نازل شده است.

ص: 48


1- سوره 2 - آیه 14
2- سوره 2 - آیه 14
3- سوره 2 - آیه 14
4- سوره 2 - آیه 15
5- سوره 2 - آیه 25

7- وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً .(بقره30/)

و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت:من در زمين جانشينى خواهم گماشت.

(114)خداى تعالى فرمود: إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً (1) «من روى زمين خليفه و جانشين برگزيدم».سؤال اينجاست اين خلفا و برگزيدگان چه كسانى هستند؟! از عبد اللّه بن مسعود روايتى نقل شده است كه در قرآن،خلافت از جانب خداوند براى سه نفر واقع شده است:

اول-خلافت براى آدم عليه السّلام به دليل قول خداى تعالى در آيه: وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً (2) .

دوم-خلافت براى داود عليه السّلام طبق آيۀ يا داوُدُ إِنّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ (3) (4).

اى داود!خلافت سرزمين بيت المقدس را براى تو قرار داديم.

سوم-خلافت براى مولاى متقيان،امير المؤمنين على عليه السّلام است،بر اساس آيه لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ (5) (6)آن حضرت خليفه خداوند مثل آن دو نفر(آدم و داود)بر روى زمين است.

(115)سفيان ثورى از منصور و او از مجاهد نقل كرده است كه سلمان فارسى گفت:

روزى در خدمت محمّد مصطفى صلّى اللّه عليه و آله بودم،آن حضرت فرمود:

اى مردم!بدانيد،وصى و خليفه و بهترين كسى كه بعد از من،دين مرا ادا كند و وعده هاى مرا عمل نمايد پسر عمّ من على بن ابى طالب عليه السّلام است.

ص: 49


1- سوره 2 - آیه 30
2- سوره 2 - آیه 30
3- سوره 38 - آیه 26
4- سوره ص26/.
5- سوره 24 - آیه 55
6- نور55/.

8- وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها (بقره31/)

و(خدا)همه معانى نامها را به آدم آموخت.

(116)مصطفى صلّى اللّه عليه و آله علم و دانش امير المؤمنين على عليه السّلام را شبيه آدم قرار داد.

ابن راشد از قول ابى حمراء نقل مى كند،با جماعتى در كنار رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نشسته بوديم،به محض اين كه على عليه السّلام وارد مجلس شد،پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از ورود او مسرور شد و اين مطلب را فرمود:

من سرّه ان ينظر الى آدم في علمه و نوح في فهمه و ابراهيم في حلمه فلينظر الى على بن ابى طالب عليه السّلام يعنى هر كسى اراده كند به علم آدم و فهم نوح و حلم ابراهيم بنگرد به على بن ابى طالب نظاره كند.

(117)روايت ديگرى از ابى راشد از ابى حمراء به گونه اى ديگر نقل شده است:

من اراد ان ينظر الى آدم في علمه و الى نوح في فهمه و الى ابراهيم في حلمه و الى يحيى في زهده و الى موسى في بطشه فلينظر الى على بن ابى طالب عليه السّلام يعنى:هر كسى بخواهد به علم آدم و فهم نوح و حلم ابراهيم و زهد يحيى و هيبت و قدرت موسى نظاره كند به على بن ابى طالب عليه السّلام بنگرد و اين صفات را در او مشاهده كند.

(118)ابو معاويه از اعمش و او از مجاهد نقل مى كند كه ابن عباس گفت،رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در فضل و علم على عليه السّلام فرمود:

انا مدينة العلم و على بابها،فمن اراد العلم فليأت الباب.

من شهر علم و على عليه السّلام در آن است پس هر كسى طالب علم است بايد از در علم وارد شود.

ابن عباس از شاگردان و نزديكان على عليه السّلام مى گويد:بارها شنيده ام كه على عليه السّلام

ص: 50

مى گفت؛در سينۀ من علم كثير و معلومات فراوانى جمع است (1).

(122)سلام بن سليمان مدائنى و او از عمر بن مثنى و او از ابى اسحاق نقل مى كند كه انس بن مالك گفت:رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به دخترش فاطمه عليها السّلام فرمود:

زوّجتك يا بنيّة اعظم النّاس حلماً و اقدمهم سلماً و اكثرهم علماً (2).

اى دختر عزيزم!تو را به ازدواج شخصى درآوردم كه از نظر همه كمالات معنوى سرآمد روزگار است او را حلمى عظيم و علمى كثير و سابقه اى درخشان در اسلام است،و در مسلمانى نخستين فرد است.

(123)حاكم ابو عبد اللّه حافظ از ابو بكر بن ابى دارم و او از خالد بن خفّاف و او از عامر و او از ابن عباس در باب علم على عليه السّلام روايت جالبى را نقل مى كند.كه چنين است:

العلم عشرة اجزاء،اعطى علىّ بن ابى طالب منها تسعة،و الجزء العاشر بين جميع النّاس و هو بذلك الجزء اعلم منهم.

علم ده جزء است.نه جزء آن به على بن ابى طالب عليه السّلام عطا شد،و مختص آن حضرت گرديد؛امّا جزء دهم بين همه مخلوقات عالم تقسيم شد.و امير المؤمنين عليه السّلام در آن يك جزء نيز سرآمد همه عالميان است (3).

9- وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرّاكِعِينَ (بقره43/)

و نماز را بر پا داريد،و زكات را بدهيد،و با ركوع كنندگان ركوع كنيد.

(124)ابن عباس در بارۀ آيات قرآن مى گويد،آنچه از سورۀ بقره مخصوص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله، و على بن ابى طالب عليه السّلام و اهل بيت آن حضرت وارد شد همين آيه 43 است،كه در شأن

ص: 51


1- روايت رقم 121،120،/119شواهد التنزيل به همين معنى نقل شده است.
2- اين روايت از طريق عايشه و معقل بن يسار و غير اين دو نيز وارد شده است.
3- مؤلف،كتاب مستقلى در باب علم على عليه السّلام تاليف كرده است علاقه مندان مى توانند براى اطّلاع بيشتر به آن كتاب مراجعه كنند.

رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و على بن ابى طالب عليه السّلام در آن هنگام كه نخستين نمازگزاران و ركوع كنندگان بودند،نازل شد (1).

(125)روايتى مسند با سلسله روات طولانى و مضبوط از قول يحيى بن عفيف كندى از پدر و جدّش نقل شده است.جدّ يحيى بن عفيف كندى داستانى را كه خودش مشاهده كرد اين چنين بيان مى كند:

روزى براى خريدن لباس و عطر به نزد عباس بن عبد المطلب كه مردى تاجر پيشه بود رفته،در كنارش نشستم و به خانۀ كعبه نگاه مى كردم.غروب آفتاب فرارسيد و قرص خورشيد پنهان شد.

جوانى خوش سيما را در حالى كه به آسمان نگاه مى كرد ديدم جوان رو به قبله ايستاد.بعد از اندك زمانى نوجوانى آمد و در سمت راست او قرار گرفت،بعد از لحظه اى بانويى را ديدم كه پشت سر آنان ايستاد سپس آن جوان دست به آسمان بلند كرد آن دو نيز دست بلند كردند.آن جوان به ركوع رفت آن دو هم پيروى كردند،و ركوع به جا آوردند.

گفتم:اى عباس!امر عجيبى را مشاهده مى كنم! عباس گفت:آيا اينان را مى شناسى؟ گفتم:خير،نمى شناسم،آنان را معرّفى كن تا بدانم.

عباس گفت:آن جوان محمد بن عبد اللّه بن عبد المطلب برادرزاده من است.

آن نوجوان على بن ابى طالب است و آن زن خديجه بنت خويلد،همسر آن جوان است.

برادرزاده ام مى گويد خداى او خداى زمين و آسمان است.و آن خدا او را به اين دين و آيين امر كرده است،در روى زمين غير اين سه نفر هيچ كسى بر اين دين نيست.5.

ص: 52


1- اين روايت به طريق مختلف نقل شده است.مينائى در كتاب خصائص ص 44،ابن عساكر در تاريخ دمشق حديث 935،ابن سعد در كتاب طبقات ج 8 ص 17،عبد الباقى در كتاب معجم صحابه ج 5 ص 135.

10- وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلاّ عَلَى الْخاشِعِينَ* اَلَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ (بقره45/-46)

از شكيبايى و نماز يارى جوييد.و به راستى اين(كار)گران است،مگر بر فروتنان.

همان كسانى كه مى دانند با پروردگار خود ديدار خواهند كرد؛و به سوى او باز خواهند گشت.

(126)كلبى از قول ابى صالح نقل مى كند،ابن عباس در تفسير آيه مباركه اِسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلاّ عَلَى الْخاشِعِينَ (1) گفت:

به كسى كه در نماز تذلل نشان دهد،خاشع گويند و آيه خطابش به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و على بن ابى طالب عليه السّلام است كه با خشوع و اخلاص نماز مى گزارند.

همچنين ابن عباس در باره اَلَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ (2) مى گويد:

اين قسمت از آيۀ شريفۀ براى على بن ابى طالب عليه السّلام و عثمان بن مظعون و عمّار ياسر و اصحاب على عليه السّلام نازل شده است (3).

11- وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدُونَ (بقره82/)

و كسانى كه ايمان آورده،و كارهاى شايسته كرده اند،آنان اهل بهشت اند،و در آن جاودان خواهند ماند.

(127)از جمله آياتى كه در شأن رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و على عليه السّلام و اهل بيت آن حضرت نازل شده همين آيه شريفه در سوره بقره است.

ص: 53


1- سوره 2 - آیه 45
2- سوره 2 - آیه 46
3- حسين حبرى همين روايت را در كتاب تفسيرش آورده است.

ابن عباس از مفسرين معروف در شأن نزول آيۀ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدُونَ (1) .مى گويد:اين آيه انحصاراً و فقط براى على عليه السّلام نازل شده چون او نخستين مؤمن به خدا صلّى اللّه عليه و آله و اوّلين نمازگزار همراه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بوده است.

(128)روايت ديگرى از طريق عكرمه نقل شده كه از زبان ابن عباس حكايت شد در اين روايت ابن عباس مى گويد:

براى على عليه السّلام چهار خصلت ارزنده و بارز وجود دارد كه براى احدى ذكر نشده است.

على عليه السّلام نخستين عرب و عجمى است كه با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نماز گزارد.

على عليه السّلام تنها كسى است كه در همۀ جنگ ها پرچم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را پيروزمندانه در دست داشت.

در جنگ احد تنها كسى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را تنها نگذاشت و فرار نكرد على عليه السّلام بود.

على عليه السّلام تنها صحابى بود كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را غسل داد و او را در قبر گذاشت (2).

12- وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ (بقره143/)

و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم،تا بر مردم گواه باشيد؛و پيامبر بر شما گواه باشد.

(129)از قول سليم بن قيس نقل شده كه وى از امير المؤمنين على عليه السّلام در تفسير آيه كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً (3) پرسيد كه چه كسانى مورد نظر هستند؟ على عليه السّلام فرمود:منظور خداوند تبارك و تعالى از آيه شريفۀ فوق ما هستيم.تا بر طبق آيۀ لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ (4) شاهد بر همۀ مردم باشيم و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شاهد بر ماست.

ص: 54


1- سوره 2 - آیه 82
2- اين روايت را جماعتى ديگر از عكرمه و جماعتى از ابن عباس نقل كردند.
3- سوره 2 - آیه 143
4- سوره 2 - آیه 143

نحن شهداء اللّه على النّاس و حجّته في ارضه.

ما اهل بيت،شاهد خداوند بر جميع مردم و حجّت او بر زمين هستيم ما كسانى هستيم كه خداوند در حقّ ما فرمود:

كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ (1)

13- وَ إِنْ كانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللّهُ .(بقره143/)

و البته(اين كار)جز بر كسانى كه خدا هدايت(شان)كرده،سخت گران بود.

(130)ابو ذر هم از حسن روايت مى كند:

على بن ابى طالب عليه السّلام نخستين مهتدى و اوّلين كسى بود كه خداى تعالى او را همراه نبى صلّى اللّه عليه و آله هدايت كرد،و اوّلين يارى بود كه به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله پيوست.

(131)شعبى نقل مى كند:

ما گروهى بوديم در شهر بصره،بر حجّاج بن يوسف وارد شديم.و حسن هم آخرين نفرى بود كه وارد مجلس شد.حجاج بن يوسف پيوسته از على عليه السّلام عيب جويى مى كرد و از او بد مى گفت و ما همه از ترس و به منظور برحذر ماندن از شرّش او را همراهى مى كرديم،و حسن هم ساكت بود و چيزى نمى گفت، حجاج بن يوسف پرسيد؟:اى ابا سعيد!چرا ساكت نشسته اى؟در مورد ابو تراب بگو،تا بدانم راى و نظر تو چيست؟ حسن گفت:خداى تعالى فرمود: وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْها إِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ،وَ إِنْ كانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللّهُ (2) .

على عليه السّلام از كسانى است كه خداى تعالى او را هدايت كرده است و از اهل ايمان و يقين قرار داد.او پسر عمّ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و همسر دختر او و محبوب ترين چهره نزد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است،داراى سوابق حميده و فضايل كثيره است كه تو و هيچ كس ديگرى،

ص: 55


1- سوره 2 - آیه 143
2- سوره 2 - آیه 143

قادر به رد يا منع آن فضايل نيست.

(132)از عبد اللّه بن عمرو هدادى نقل شده است كه حجاج بن يوسف از حسن پرسيد:ابو تراب چه كسى است و تو در باره اش چه مى دانى؟ حسن گفت:على بن ابى طالب عليه السّلام كسى است كه خداى تعالى او را از هدايت يافتگان و مهتدين قرار داد.

حجاج بن يوسف گفت:اى حسن!براى سخن خود دليل بياور و با برهان سخن بگو.

حسن گفت،خداى تعالى فرمود: وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْها إِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ وَ إِنْ كانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللّهُ (1) .

على عليه السّلام نخستين كسى است كه خداى تعالى او را همراه نبى صلى اللّه عليه و آله هدايت كرد.

حجاج بن يوسف بعد از شنيدن فضايل على عليه السّلام از زبان حسن،او را از بصره اخراج كرد.

14- وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ .(بقره207/)

و از ميان مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مى فروشد،و خدا نسبت به(اين)بندگان مهربان است.

(133)ابى سعيد خدرى مى گويد:

شبى كه مصطفى صلى اللّه عليه و آله قصد مهاجرت از مكّه به مدينه را داشت و در غار ثور مخفى شد،على بن ابى طالب عليه السّلام براى حفظ جان رسول خدا و خانواده اش در بستر آن حضرت خوابيد.خداوند بزرگ به جبرئيل و ميكائيل فرمود:بين شما دو تن،برادرى قرار مى دهم،و عمر يكى را طولانى تر از ديگرى مى كنم.يكى از شما عمر طولانى را

ص: 56


1- سوره 2 - آیه 143

انتخاب كند، امّا هر دو عمر طولانى را برگزيدند،و هر يك عمر طولانى را براى خود مى خواستند.خداى سبحان فرمود:

حالا بنگريد ايثار و از خود گذشتگى على بن ابى طالب عليه السّلام را و بدانيد بين نبى صلى اللّه عليه و آله و على عليه السّلام هم برادرى برقرار كردم،على عليه السّلام در بستر برادرش مصطفى صلى اللّه عليه و آله خوابيده است.

هر دو به زمين هبوط كنيد و او را از شرّ دشمنانش حفظ كنيد.جبرئيل و ميكائيل به خانه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وارد شدند.جبرئيل در بالاى سر على عليه السّلام و ميكائيل در پايين پاى او قرار گرفت،و جبرئيل ندا مى داد

بخّ بخّ يا بن ابى طالب! اى پسر ابو طالب!مبارك باد بر تو،خداى بزرگ به واسطۀ ايثارت بر ملائكۀ آسمان ها مباهات و افتخار مى كند.سپس آيۀ وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ (1) .در آن شب به پاس از خود گذشتگى على عليه السّلام نازل شد. (2)

(135)ابن عباس چنين نقل مى كند:

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله در شب مهاجرت به سوى غار حركت كرد،على عليه السّلام لباس آن حضرت را پوشيد و در بستر او خوابيد،قريش براى كشتن نبى صلى اللّه عليه و آله خانه را محاصره كردند.

آن جماعت قصد حمله به على عليه السّلام را داشتند،چون او را نبى صلى اللّه عليه و آله مى پنداشتند،امّا وقتى با دقت از نزديك نگاه كردند،ديدند على عليه السّلام است كه در بستر پيامبر صلى اللّه عليه و آله قرار گرفته است.

گفتند:اى على!خود را به شكل صاحب خويش درآوردى و ما را به اشتباه انداختى! (136)ابن عباس مى گويد؛على عليه السّلام در شب هجرت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله جان خود را فروخت،و لباس مصطفى صلى اللّه عليه و آله را پوشيد و در بستر آن حضرت آرميد.

(137)عبد الرحمن بن ميمون از پدرش نقل مى كند كه از ابن عباس شنيد،على عليه السّلام در شبى كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در غار پنهان شد در بستر آن حضرت خوابيد،لحظاتى بعدت.

ص: 57


1- سوره 2 - آیه 207
2- روايت /134شواهد التنزيل تقريباً به مضمون همين روايت است.

ابو بكر به طلب رسول خدا صلى اللّه عليه و آله به منزل آن حضرت آمد. امير المؤمنين على عليه السّلام او را از ماجرا با خبر كرد،ابو بكر به تعقيب مصطفى صلى اللّه عليه و آله پرداخت تا به آن حضرت ملحق شد.

قريش تا صبح،على عليه السّلام را مى ديدند و گمان مى كردند پيامبر صلى اللّه عليه و آله است امّا صبحگاه با روشنى هوا على عليه السّلام را مشاهده كردند.همگى با عصبانيت پرسيدند محمد صلى اللّه عليه و آله كجاست؟ على عليه السّلام گفت:از جايگاه او خبرى ندارم.

گفتند:امر بر ما اشتباه شد.تو را محمد صلى اللّه عليه و آله پنداشتيم.

در همين شب آيه وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ (1) در بارۀ على عليه السّلام نازل شد. (2)

(139)سدىّ داستان غار را چنين بيان مى كند:

شبى كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله عازم غار بود،على بن ابى طالب عليه السّلام را در بستر خويش خوابانيد، و به تنهايى به سوى غار به راه افتاد.

بعد از مدّتى ابو بكر به منزل آن حضرت وارد شد.

على عليه السّلام گفت:رسول خدا صلى اللّه عليه و آله از منزل خارج شده است.

ابو بكر به تعقيب او پرداخت،تا جايى كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله از پشت سر،صدايى شنيد و گمان كرد او از مشركان است.

ابو بكر بلافاصله لب به سخن گشود و خود را معرّفى كرد تا نگرانى آن حضرت بيشتر نشود.

پس هر دو به سوى غار حركت كردند تا اين كه به داخل غار شدند،از طرف ديگر مشركان قريش كه خانۀ مصطفى صلى اللّه عليه و آله را محاصره كرده بودند،به طرف بستر آن حضرت رفتند،على عليه السّلام را در حالى كه لباس پيامبر صلى اللّه عليه و آله را پوشيده بود در جاى آن حضرت ديدند.ابتدا گمان كردند پيامبر صلى اللّه عليه و آله است.ت.

ص: 58


1- سوره 2 - آیه 207
2- روايت /138شواهد التنزيل مشابه همين روايت است.

بعضى از مشركان به بعضى ديگر گفتند حمله مى كنيم و كار محمد صلى اللّه عليه و آله را تمام مى سازيم بعضى ديگر گفتند:صبر مى كنيم،تا بيدار شود.آن گاه او را با شمشير از پاى درمى آوريم.

امّا چون صبح شد،على عليه السّلام را در بستر نبى صلى اللّه عليه و آله ديدند،با ناراحتى و عصبانيت گفتند:

رفيق تو كجاست؟! على عليه السّلام فرمود:جايگاه او را نمى دانم.

امّا آن بى دينان يقين پيدا كردند كه مصطفى صلى اللّه عليه و آله به جانب مدينه رهسپار شده است.

خداوند هم به پاس خدمت على عليه السّلام آيۀ وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ (1) را نازل كرد.

(141)حكيم بن جبير مى گويد،على بن حسين عليه السّلام فرمود نخستين كسى كه جانش را با خداوند معامله كرد على عليه السّلام بود.

سپس اين آيۀ مباركه را قرائت فرمود: وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ (2) و ادامه داد اين آيه به پاس ايثار على عليه السّلام و جانفشانى او در آن شب نازل شد (3).

(142)حكيم بن جبير مى گويد،از على بن حسين عليه السّلام در بارۀ آيۀ وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ (4) سؤال شد آن حضرت فرمود:

آن هنگام كه على بن ابى طالب عليه السّلام در بستر رسول خدا صلى اللّه عليه و آله آرميد و آن حضرت غار را پناهگاه خود ساخت،آيه شريفه فوق نازل شد و على عليه السّلام نيز اين ابيات را مى خواند:

وقيت بنفسى خير من وصى الحصى*و اكرم خلق طاف بالبيت و الحجر و بتّ اراعى منهم ما ينو بنى*و قد صبرت نفسى على القتل و الاسر محمّد لمّا خاف ان يمكروا به*فنجّاه ذو الطول العظيم من المكر و بات رسول اللّه في الغار آمناً*فما زال في حفظ الاله و في سترد.

ص: 59


1- سوره 2 - آیه 207
2- سوره 2 - آیه 207
3- روايت رقم /140شواهد التنزيل از حكيم بن جبير از على بن حسين با همين لفظ و متن نقل شد.
4- سوره 2 - آیه 207

15- وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السّائِلِينَ وَ فِي الرِّقابِ .(بقره177/)

و مال(خود)را با وجود دوست داشتن،به خويشاوندان و بينوايان و در راه ماندگان و گدايان و در(راه آزاد كردن)بندگان بدهد.

(143)ابى بكر سبيعى از على بن عباس بن وليد و او از محمد بن مروان غزال و او از ابراهيم بن حكم بن ظهير و او از پدرش نقل مى كند كه سدّى گفت:

آيۀ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى (1) در شأن على بن ابى طالب نازل شده است.

16- وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ .(بقره265/)

و مثل(صدقات)كسانى كه اموال خويش را براى طلب خشنودى خدا و استوارى روحشان انفاق مى كنند،همچون مثل باغى است كه بر فراز پشته اى قرار دارد(كه اگر) رگبارى بر آن برسد،دو چندان محصول برآورد،و اگر رگبارى هم بر آن نرسد،باران ريزى(براى آن بس است)،و خداوند به آنچه انجام مى دهيد بيناست.

(144)حسن بن محبوب از ابى جعفر احول و او از سلام بن مستنير و او از ابن جعفر عليه السّلام نقل كرده كه در بارۀ آيۀ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ (2) ...سؤال شد،آن حضرت فرمود:

آيه مباركه در شأن امير المؤمنين على عليه السّلام نازل شد.

(145)ابى بصير نقل كرد ابى عبد اللّه عليه السّلام در تفسير و توضيح آيۀ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ (3) فرمود:

ص: 60


1- سوره 2 - آیه 177
2- سوره 2 - آیه 265
3- سوره 2 - آیه 265

على عليه السّلام افضل و برترين مصداق در آيه شريفه است.او بود كه پيوسته اموالش را براى به دست آوردن رضايت خداى تعالى انفاق مى كرد.

17- يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً .(بقره269/)

(خدا)به هر كسى كه بخواهد حكمت مى بخشد،و به هر كسى حكمت داده شود،به يقين،خيرى فراوان داده شده است.

(146)سفيان ثورى از منصور و او از ابراهيم و او از علقمه و او از عبد اللّه بن عباس نقل كرده است كه عبد اللّه گفت:روزى در حضور رسول خدا صلى اللّه عليه و آله نشسته بودم، شخصى از علم و دانش و حكمت على عليه السّلام سؤال كرد.

آن حضرت فرمود:

قسّمت الحكمة عشرة اجزاء فاعطى علىّ تسعة اجزاء و اعطى النّاس جزء واحداً.

بدانيد،حكمت به ده قسمت تقسيم شده است،نه قسمت آن به على بن ابى طالب عليه السّلام و يك قسم آن به بقيۀ مردم داده شد.

(147)ابن عباس از رسول خدا روايت كرد:

من اراد ان ينظر الى ابراهيم في حلمه و الى نوح في حكمته و الى يوسف في اجتماعه فلينظر الى على بن ابى طالب عليه السّلام.

(148)سفيان ثورى مى گويد،ربيع بن خيثم گفت:

در دوستى هيچ كسى را محبوب تر از على عليه السّلام در نزد مردم نديدم،و همچنين در دشمنى آن حضرت،بعضى ها او را مبغوض ترين بودند،سپس آيه شريفه وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً (1) را قرائت كرد و»گفت؛و آن على عليه السّلام است كه حكمت وافر و خير كثير را داراست.

ص: 61


1- سوره 2 - آیه 269

در دوستى هيچ كسى را محبوب تر از على عليه السّلام در نزد مردم نديدم،و همچنين در دشمنى آن حضرت،بعضى ها او را مبغوض ترين بودند،سپس آيه شريفه وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً (1) را قرائت كرد و»گفت؛و آن على عليه السّلام است كه حكمت وافر و خير كثير را داراست.

(149)عامر بن مفضّل تغلبى مى گويد:روزى به نزد حسن بن صالح رفتم و مسائل بسيارى را از او سؤال كردم.در جواب هر مسأله اى مى گفت:

حكيم الحكماء على بن ابى طالب عليه السّلام چنين فرمود و چنان پاسخ داد؛يعنى او را حكمتى زياد و علمى فراوان بود كه جواب هر مسأله اى را مى گفت و هرگز در نمى ماند.

(151)باز هم عامر نقل مى كند:روزى در نزد ربيع بن خيثم ذكرى از نام على عليه السّلام شد، آهى كشيد و گفت:از شخصى نام برديد،كه دوستان و محبّان او،او را بسيار دوست مى داشتند و دشمنان او نيز نسبت به وى بغضى شديد داشتند.

سپس گفت:اى مردم،هيچ كس را در حكمت به اندازۀ على عليه السّلام نديدم،آن گاه آيۀ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً (2) را تلاوت كرد.

مردم گفتند:اى ربيع!تو در حقّ على عليه السّلام مبالغه مى كنى.

البته هر چند مردم نمى فهميدند چه مى گويند،از نزدش متفرّق شدند. (3)

(152)ربيع بن خثيم در بارۀ دوستان و دشمنان على عليه السّلام چنين مى گويد:

مردى كه دوستانش در محبّت و دوستى،او را از همه گرامى تر و محبوب تر دارند، على بن ابى طالب عليه السّلام است و همچنين او كسى است كه دشمنانش در دشمنى و كينه از هر دشمنى شديدتر و مبغوض تر هستند.

سپس رو به مردم كرد و گفت:به خدا سوگند،على عليه السّلام عالم به قضاء الهى است،چون وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً (4) و او على عليه السّلام است.كه داراى حكمت وافر و علم كثير است.

(153)طارق بن شهاب مى گويد:نزد عبد اللّه بن عباس حضور داشتم،عدّه اى ازت.

ص: 62


1- سوره 2 - آیه 269
2- سوره 2 - آیه 269
3- روايت رقم /150شواهد التنزيل از سعيد بن مسروق از منذر به همين معنى نقل شده است.
4- سوره 2 - آیه 269

فرزندان مهاجرين آمدند و پرسيدند،اى ابن عباس!على بن ابى طالب عليه السّلام چگونه مردى بود؟ ابن عباس گفت:

ملىء جوفه حكماً و علماً و بأساً و نجدةً و قرابةً من رسول اللّه.

على عليه السّلام يگانه اى است كه داراى حكمت وافر و علم فراوان و ابهت زياد است و با رسول خدا صلى اللّه عليه و آله قرابت دارد (1).

18- اَلَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره274/)

كسانى كه اموال خود را شب و روز،و نهان و آشكارا،انفاق مى كنند،پاداش آنان نزد پروردگارشان خواهد بود؛و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مى شوند.

(155)محمد بن سائب از ابى صالح و او از عبد اللّه بن عباس نقل كرده كه آيه شريفۀ اَلَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً (2) ...در تحسين و تمجيد على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شده است.

چون آن حضرت را چهار درهم نقد موجود بود.يك درهم را در شب،يك درهم در روز،يك درهم در پنهانى و يك درهم آشكارا در طلب رضاى خداى سبحان صدقه داد.

وقتى مصطفى صلى اللّه عليه و آله از او پرسيد،چه چيزى باعث اين كار شد؟ على عليه السّلام گفت:يا رسول اللّه!انگيزۀ اين انفاق آن است كه اميد دارم خداى تعالى مرا مستوجب وعده ها و لطف نيكوى خويش قرار دهد.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:حقاً كه مستحق چنين پاداش نيكويى هستى!

ص: 63


1- روايت رقم /154شواهد التنزيل از ربيع بن خثيم در همين معنى با اندك اختلافى نقل شد.
2- سوره 2 - آیه 274

سپس آيۀ اَلَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً (1) بر آن بزرگوار در شأن على عليه السّلام نازل شد.

(156)ايوب بن سليمان مى گويد:محمّد بن مروان در بارۀ آيۀ اَلَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ (2) گفته است اين كلام خدا در شأن على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شده، درست در زمانى كه آن بزرگوار چهار درهم داشت،يك درهم در شب،يك درهم در روز،يك درهم در پنهان و يك درهم آشكارا در راه خداى بزرگ به عنوان صدقه تقديم كرد.آن گاه آيه فوق نازل شد (3).

(159)عبد الرّزاق و برادرش عبد الوهاب از فرزند مجاهد و او از پدرش نقل مى كند كه از ابن عباس در بارۀ كلام خدا. اَلَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ (4) سؤال شد.

ابن عباس گفت:على عليه السّلام را چهار درهم يا چهار دينار موجود بود يكى را در روز، ديگرى را در شب،يكى را در سرّ و ديگرى را آشكار انفاق كرد و خداى متعال آن حضرت را با اين آيه شريفه ثنا و تحسين كرد (5).

(161)سفيان ثورى و او از اعمش و او از ابى صالح نقل مى كند كه ابن عباس در شأن نزول اَلَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ (6) گفت،اين آيۀ شريفه در حق على عليه السّلام نازل شد.آن زمان كه على عليه السّلام را چهار درهم بيش نبود.

يك درهم در روز و درهم ديگر در شب و يك درهم در سرّ و درهم ديگر را آشكارا در راه رضاى خدا انفاق كرد.

وقتى آيۀ فوق نازل شد.على عليه السّلام فرمود:به خدا سوگند فقط چهار درهم داشتم كه صدقه دادم و ليكن مى شنوم خداوند مى فرمايد يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ (7) .از اموال و دارايى خويش انفاق مى كنند.د.

ص: 64


1- سوره 2 - آیه 274
2- سوره 2 - آیه 274
3- روايت رقم /157شواهد التنزيل از طريق احمد بن محمد بن نصر از محمد بن مروان با اندكى اختلاف نقل شده است.و روايت رقم /158شواهد التنزيل از ابن عباس با همين متن و الفاظ در شأن على عليه السّلام نقل شد.
4- سوره 2 - آیه 265
5- روايت رقم160/ شواهد التنزيل از مجاهد از ابن عباس به همين معنى نقل شد.
6- سوره 2 - آیه 265
7- سوره 2 - آیه 265

مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:اى على عليه السّلام انفاق يك درهم از مقلّ(بى پول)بهتر و افضل از هزار درهم از موسر(ثروتمند)در نزد خداى سبحان است.

(162)عبد الرّحمان بن جابر از نصر بن بشّار و او از جويبر و او از ضحّاك نقل مى كند كه عبد اللّه بن عباس بيان نمود:

وقتى آيه لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ (1) (2)نازل شد،عبد الرّحمن بن عوف درهم و دينار زيادى را براى اصحاب صفّه فرستاد.در همان وقت على بن ابى طالب عليه السّلام در دل شب و دور از چشم مردم يك ظرف خرما براى اصحاب صفه برد،و از صدقه آن دو،صدقۀ على عليه السّلام محبوب ترين صدقه ها بود.

و آيه اَلَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ (3) براى هر دو آنان نازل شد،بالنّهار يعنى صدقه عبد الرحمن بن عوف كه در روز فرستاده شد.و بالليل يعنى صدقه سرّى و شبانه على عليه السّلام.

(163)حبّان از كلبى و او از ابى صالح نقل مى كند كه ابن عبّاس در شأن نزول آيۀ اَلَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً (4) بيان داشت.اين آيه فقط در حق على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شد.

آن زمان على عليه السّلام از مال دنيا فقط چهار دينار بيش نداشت،يك دينار را در روز و دينار ديگر را در شب و دينار سوم را در پنهان و دينار چهارم را آشكار در راه رضاى خدا انفاق كرد.آن گاه آيه شريفه فوق در حقش نازل شد.73

ص: 65


1- سوره 2 - آیه 273
2- بقره 273
3- سوره 2 - آیه 274
4- سوره 2 - آیه 274

19- قُلْ أَ أُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ .(آل عمران15/)

بگو:آيا شما را به بهتر از اينها خبر دهم؟براى كسانى كه تقوا پيشه كرده اند،نزد پروردگارشان باغهايى است كه از زير(درختان)آنها نهرها روان است؛در آن جاودانه بمانند،و همسرانى پاكيزه و نيز خشنودى خدا را دارند و خداوند به(امور)بندگان(خود) بيناست.

(164)حبّان از كلبى و كلبى از ابى صالح و او از ابن عباس نقل مى كند كه عبد اللّه بن عباس در باره آيه قُلْ أَ أُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذلِكُمْ (1) ....گفته است.اين آيه شريفه در شأن على بن ابى طالب عليه السّلام و حمزه سيد الشهداء و عبيدة بن حارث نازل شد.

20- إِنَّ اللّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ .

اشاره

(آل عمران33/)

به يقين،خداوند،آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است.

منظور از آل عمران در آيه شريفه چيست؟

ابن مسعود نقل مى كند آل عمران همان آل محمد صلى اللّه عليه و آله است.

(165)شقيق از روات حديث چنين بيان كرده است:در مصحف ابن مسعود آيۀ شريفه فوق را اين گونه ديدم:

ص: 66


1- سوره 3 - آیه 15

إِنَّ اللّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ (1) و آل محمّد على العالمين (2) (167)در روايتى از عبد اللّه بن مسعود از قاريان مشهور زمان پيامبر صلى اللّه عليه و آله نقل شده است كه عبد اللّه بن عباس مفسّر قرآن آيه را اين گونه قرائت مى كرد.

إِنَّ اللّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ (3) و آل محمّدٍ على العالمين حاكم حسكانى مى گويد:من معتقدم اگر قرائت ابن مسعود و ابن عباس هم تثبيت نشود شكى نيست كه آل محمد در تحت عنوان آل ابراهيم داخل مى شوند.

21- فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ. (آل عمران61/)

پس هر كه در اين(باره)پس از دانشى كه تو را(حاصل)آمده،با تو محاجّه كند،بگو:

بياييد پسرانمان و پسرانتان،و زنانمان و زنانتان،و ما خويشان نزديك،و شما خويشان نزديك خود را فراخوانيم؛سپس مباهله كنيم،و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.

آيه شريفه فوق در عظمت پيامبر صلى اللّه عليه و آله و اهل بيت كرام آن حضرت است.

(168)حصين بن عبد الرّحمان از قول عمرو بن سعد بن معاذ،داستان آمدن رهبانان مسيحى و پيروانش به مدينه را نقل مى كند،كه آنان در مدينه به حضور پيامبر صلى اللّه عليه و آله رسيدند،و گفتند:يا محمد صلى اللّه عليه و آله!شما از صاحب ما در كتاب خود نام مى برى.

ص: 67


1- سوره 3 - آیه 33
2- روايت رقم /166شواهد التنزيل از ابو جناده سلولى از اعمش مثل همين روايت رقم 165 نقل شد.
3- سوره 3 - آیه 33

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله پرسيد:صاحب شما كيست؟ گفتند:صاحب ما،عيسى بن مريم عليه السّلام است.

پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:او عبد خدا و رسول خدا بود.

پرسيدند:به ما بگو،خلقت او چگونه بود؟ پيامبر صلى اللّه عليه و آله:سخنى نگفت و از آنان جدا شد.

جبرئيل نازل شد و آيۀ إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ (1) (2)را براى جواب آن طايفه قرائت كرد.

مجدداً روز بعد به حضور آن حضرت آمدند و گفتند:يا محمد صلى اللّه عليه و آله!آيا بمثل خلقت صاحب ما خلقتى وجود دارد؟ پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:بلى؛خلقت پيامبر شما مثل خلقت آدم عليه السّلام است.

سپس آيه إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ (3) را قرائت كرد.

آن جماعت سخنان رسول خدا صلى اللّه عليه و آله را نپذيرفتند.

پس آن حضرت به دستور خداوند بر طبق آيۀ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ (4) ...مأمور به مباهله با آنان شد.

در روز مقرّر مصطفى صلى اللّه عليه و آله دست على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام را گرفته، فرمود:اينان فرزندان و زنان و جان من هستند.

چون آماده مباهله و نفرين شدند.

بزرگ و مهتر آنان به پيروانش گفت:مباهله با اين بزرگان صحيح نيست.

اگر دروغگو باشند چيزى نصيب و عايد ما نمى شوند و اگر صادق باشند و نفرين و مباهله كنند همه ما مسيحيان هلاك مى شويم.پس با رسول خدا صلى اللّه عليه و آله مصالحه كردند و دادن جزيه را پذيرفتند.

در پايان سيّد آنان گفت:قسم به آن كسى كه جانم در دست اوست در آنان به قدرى عظمت/.

ص: 68


1- سوره 3 - آیه 59
2- آل عمران59/.
3- سوره 3 - آیه 59
4- سوره 3 - آیه 61

ديدم كه اگر مباهله و لعنت مى كردند احدى از ما باقى نمى ماند.

(169)ابن عباس داستان مسيحيان نجران را چنين بيان كرده است:عدّه اى از علماى مسيحى به رياست اسقف خويش كه نامش«عبد المسيح»بود در مدينه به حضور مصطفى صلى اللّه عليه و آله رسيدند،و پرسيدند:

يا محمد!از صاحب ما عيسى مسيح عليه السّلام ياد مى كنى،بيان كن كيفيت خلقت او چگونه بود؟مصطفى صلى اللّه عليه و آله منتظر ماند تا جبرئيل نازل شد و آيه إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ (1) را بر پيامبر صلى اللّه عليه و آله قرائت كرد.

چون مسيحيان لجاجت كردند،دستور مباهله از جانب پروردگار صادر شد و پيامبر صلى اللّه عليه و آله را مأمور به مباهله و ملاعنه كرد.

مسيحيان نيز براى ملاعنه و مباهله آماده شدند.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله دست على عليه السّلام،فاطمه عليها السّلام،حسن عليه السّلام و حسين عليه السّلام را گرفت و به وعده گاه آورد و فرمود:

اللّهم هؤلاء ابناؤنا و نساؤنا و انفسنا.

چون مصطفى صلى اللّه عليه و آله آماده مباهله شد،سيّد مسيحيان گفت:با عظمتى كه اين پنج تن دارند ما هرگز با آنان مباهله نمى كنيم زيرا بيم هلاك ما وجود دارد.

پس با آن حضرت مصالحه كرده،حاضر به پرداخت جزيه سالانه شدند.در همان هنگام رئيس آنان گفت:به خدا سوگند اگر اين پنج تن با ما مباهله و ملاعنه مى كردند احدى از ما باقى نمى ماند و خداوند ظالمان را هلاك مى كرد.

(170)شعبى از جابر بن عبد اللّه نقل مى كند:گروهى از علماى مسيحى به حضور نبى صلى اللّه عليه و آله در مدينه رسيدند،چون آن حضرت آنان را به اسلام دعوت كرد،گفتند:

ما قبل از حضور مسلمان شديم،پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:در شما موانع مسلمانى را مى بينم و هنوز مسلمان نشده ايد،گفتند:يا محمد صلى اللّه عليه و آله!اگر مى دانى ما را خبر ده! مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:

حبّ صليب و شرب خمر و اكل لحم الخنزير ؛در وجود شماست و اينها مانع مسلمانى شماست.

ص: 69


1- سوره 3 - آیه 59

پس آن حضرت را دعوت به ملاعنه و مباهله كردند.

پيامبر صلى اللّه عليه و آله بر طبق فرمان يزدان در آيۀ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ. (1) آمادۀ مباهله شد،و روز ديگر را موعد مباهله قرار داد.

چون آن روز فرارسيد آن حضرت دست على،فاطمه،حسن و حسين عليهم السّلام را گرفته،براى ملاعنه و مباهله حاضر شد.امّا آن گروه وقتى عظمت آن پنج تن را ديدند راضى به مباهله نشدند و با پرداخت خراج سالانه راضى به مصالحه شدند.

شعبى مى گويد در آيۀ نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ (2) منظور از ابناءنا حسن و حسين عليهما السّلام و نساءنا يعنى فاطمه عليها السّلام و انفسنا،على بن ابى طالب عليه السّلام است.

(171)كلبى از ابى صالح نقل مى كند،ابن عباس در تفسير آيۀ: فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ. (3)

بيان كرده است:آيه در شأن رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و على عليه السّلام با لفظ انفسنا و فاطمه عليها السّلام با عبارت نساءنا،و حسن و حسين عليهما السّلام با كلمه ابناءنا است.و دعا بر ضد كاذبين از علماى نجران، به نام هاى عاقب و سيّد و عبد المسيح و اصحاب آنان است.

(172)عامر بن سعد از پدرش نقل كرده است:زمانى كه آيۀ نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ (4) نازل شد.رسول خدا صلى اللّه عليه و آله،على،فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام را فرا خواند،چون جمع شدند،فرمود:خدايا اينان عزيزان و اهل بيت من هستند.

(173)جابر بن عبد اللّه انصارى نقل كرده است:دو تن از علماى مسيحى به نام هاى عاقب و سيّد در مدينه به خدمت مصطفى صلى اللّه عليه و آله رسيدند.آن حضرت آنان را به اسلام دعوت كرد،آن دو نپذيرفتند.نبى صلى اللّه عليه و آله بر طبق فرمان خداى سبحان در آيۀ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ (5) آنان را به مباهله دعوت

ص: 70


1- سوره 3 - آیه 61
2- سوره 3 - آیه 61
3- سوره 3 - آیه 61
4- سوره 3 - آیه 61
5- سوره 3 - آیه 61

كرد، و در روز موعود به همراه على عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام و حسن عليه السّلام و حسين عليه السّلام در جايگاه مباهله حاضر شد.امّا آن دو حاضر به مباهله نشدند،بلكه به خراج و جزيه راضى شدند، مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:به خدايى كه مرا به رسالت فرستاد،اگر به مباهله تن مى دادند در اين بيابان بر آنان آتش مى باريد.

در اين جا شعبى از جابر بن عبد اللّه نقل مى كند:منظور از انفسنا،على بن ابى طالب عليه السّلام و ابناءنا،حسن و حسين عليهما السّلام و از نساءنا،فاطمه عليها السّلام است.

(174)حذيفة بن يمان مى گويد:در مدينه حضور داشتم،دو تن از اسقف هاى نجران به نام هاى سيّد و عاقب به نزد نبى صلى اللّه عليه و آله رسيدند،و آن حضرت را به مباهله و ملاعنه دعوت كردند؛چون پيامبر صلى اللّه عليه و آله حاضر به ملاعنه شد عاقب به سيّد گفت:اى سيّد!اگر محمد صلى اللّه عليه و آله با اصحاب و ياران براى ملاعنه حاضر شود،او نبى و پيامبر نيست.

اگر با اهل بيت و خاندانش حاضر شود پيامبرى راستين و فرستاده خداست.

روز ديگر وقتى پيامبر براى ملاعنه مى آمد،ديدند على عليه السّلام در سمت راستش و حسن عليه السّلام در سمت چپ و حسين عليه السّلام در سمت راست على عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام در پشت سر آنان مى آيند.

عاقب به سيد گفت:با آنان ملاعنه نكن.اگر چنين كنى،ما و فرزندانمان هرگز رستگار نمى شويم،و حتماً از بين خواهيم رفت.به همين دليل از مباهله اعراض كردند.

و پيامبر صلى اللّه عليه و آله نيز فرمود:اگر آنان تن به ملاعنه مى دادند،به يك چشم به هم زدن،هيچ مسيحى در نجران باقى نمى ماند.

(175)محدثين از ابن عباس نقل كرده اند كه جماعتى از نصاراى نجران كه در ميان آنان سيّد و حارث و عبد المسيح حضور داشتند در مدينه به خدمت مصطفى صلى اللّه عليه و آله آمدند،و گفتند:

يا محمد!چرا از صاحب و پيامبر ما نام مى برى،مصطفى صلى اللّه عليه و آله پرسيد؛صاحب شما كيست؟گفتند:عيسى بن مريم كه گمان مى كنى او عبد و بنده خداست.

ص: 71

پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:بلى چنين است،او عبد اللّه و رسول اللّه بود.

گفتند:آيا ديدى يا شنيدى كه خدا بنده اى مثل او خلق كند؟ پيامبر صلى اللّه عليه و آله از سخنان آنان دلتنگ شد و از آنها اعراض كرد.

جبرئيل آيۀ إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ (1) (2)را به خدمت مصطفى صلى اللّه عليه و آله آورد.پيامبر صلى اللّه عليه و آله آيۀ شريفه را براى آنان تلاوت كرد،چون زير بار نرفتند.

خداى تعالى بار ديگر فرمود: فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ (3) بر طبق فرمان رحمان،پيامبر صلى اللّه عليه و آله آنان را به ملاعنه فراخواند،آنان هم آماده ملاعنه با مصطفى صلى اللّه عليه و آله شدند.

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله على،فاطمه،حسن و حسين عليهم السّلام را به همراه خويش در جايگاه مباهله آورد و گفت:خدايا!اينان،جان،زن و فرزندان من هستند.

چون حارث هيبت و عظمت آن پنج تن را مشاهده كرد،به عبد المسيح گفت:اگر اينان صادق باشند كه هستند ملاعنه كنيم،همۀ ما هلاك مى شويم.

پس به اتّفاق هم با نبى صلى اللّه عليه و آله مصالحه كردند و پذيرفتند كه سالانه هزار دست لباس حلّه جزيه بپردازند.

پيامبر صلى اللّه عليه و آله هم فرمود:قسم به خدايى كه جان محمد صلى اللّه عليه و آله در دست اوست،اگر منصرف نمى شدند،و ملاعنه مى كردند،خداوند همه آنان را هلاك مى كرد.

(176)ابى البخترى نقل مى كند:وقتى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله قصد مباهله با اهل نجران را داشت على،حسن،حسين و فاطمه عليهم السّلام را همراه خود به جايگاه مباهله برد تا مصداق آيه مباهله تحقّق يابد. (4)ت.

ص: 72


1- سوره 3 - آیه 59
2- آل عمران59/.
3- سوره 3 - آیه 61
4- اين مختصرى از روايات است كه در اين جا آورديم كه مفصل آن در كتابهاى تفسيرى در ذيل آيه شريفه ذكر شده است.

22- وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً (آل عمران103/)

و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد.

(177)حسين بن خالد از على بن موسى الرضا عليه السّلام و آن حضرت از پدران خود تا مى رسد به على بن ابى طالب عليه السّلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمود از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله شنيدم فرمود:

من احبّ ان يركب سفينة النّجاة و يستمسك بالعروة الوثقى و يعتصم بحبل اللّه المتين فليوال عليّاً و ليأتمّ بالهداة من ولده.

هر كسى دوست دارد به كشتى نجات درآيد،و به دستگيره محكم درآويزد و به ريسمان محكم الهى اعتصام جويد،ولايت على عليه السّلام و امامت فرزندان او را بپذيرد تا گمراه نشود.

(178)يحيى بن علىّ عليه السّلام از آبان بن تغلب نقل مى كند،از جعفر بن محمد صلى اللّه عليه و آله شنيدم، فرمود:

ما آن ريسمان محكمى هستيم كه خداوند متعال در قرآن فرمود: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً (1) تمسّك به ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام تمسّك به برّ و نيكى است،هر بنده اى كه تمسك به ولايت على عليه السّلام كند،مؤمن است.و هر كسى ولايت او را ترك كند،در حقيقت ايمان را ترك كرده است.و خارج از دايرۀ ايمان شده است (2).

(180)حسن بن حسين از ابو حفص صانع روايتى نقل مى كند كه جعفر بن محمد عليه السّلام در تفسير آيۀ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا (3) فرمود:ما اهل بيت پيامبر حبل اللّه هستيم.كه اعتصام به آن واجب است.

(181)محمد بن شهاب زهرى از نافع نقل كرده كه فرزند عمر بن خطاب از رسول

ص: 73


1- سوره 3 - آیه 103
2- روايت رقم /179شواهد التنزيل از حسن بن حسين از يحيى بن على در همين معنى نقل شد.
3- سوره 3 - آیه 103

خدا صلى اللّه عليه و آله روايتى را چنين بيان كرد.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:جبرئيل امين برايم خبر آورده كه

«ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى.» «ولايت على عليه السّلام قلعۀ و پناهگاه امن من است،هر كسى داخل اين پناهگاه شود از عذاب و خطرات محفوظ خواهد ماند.

23- اَلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ (آل عمران172/)

كسانى كه(در نبرد احد)پس از آنكه زخم برداشته بودند،دعوت خدا و پيامبر(او)را اجابت كردند،براى كسانى از آنان كه نيكى و پرهيزگارى كردند پاداشى بزرگ است.

(182)ابى رافع نقل كرده است در جنگ احد كه بر اثر سهل انگارى،عدّه اى از مسلمانان كشته و عدّه اى نيز زخمى شدند،مشركين صحنۀ جنگ را ترك كرده به سوى مكّه روان شدند.

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله،على عليه السّلام را با اين كه مجروح بود فراخواند و با جمعى از قبيله خزرج به تعقيب مشركين مكّه فرستاد.على عليه السّلام و همراهان منزل به منزل آنان را تعقيب مى كردند و آنان به سوى مكه گريختند.

در آن هنگام خداى سبحان به پاس خدمات على و همراهان وى آيۀ اَلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ (1) را بر پيامبرش صلى اللّه عليه و آله نازل فرمود.

(183)ابن عباس نقل مى كند،آن كسانى كه فرمان خدا و رسولش را اجابت كردند از مصاديق اين آيه شريفه اَلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلّهِ وَ الرَّسُولِ (2) هستند،و اين آيه در شأن ابو بكر و عمر و على بن ابى طالب عليه السّلام و ابن مسعود نازل شده است.

(184)كلبى از ابى صالح نقل مى كند:ابن عباس در شأن نزول آيه شريفه، اَلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلّهِ وَ الرَّسُولِ (3) ...گفت اين آيه در تحسين و ثناى على بن ابى طالب عليه السّلام و نه نفر از همراهانش كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله آنان را به تعقيب سپاه ابى سفيان بعد از كوچ كردن فرستاد،نازل شد.

ص: 74


1- سوره 3 - آیه 172
2- سوره 3 - آیه 172
3- سوره 3 - آیه 172

(184)كلبى از ابى صالح نقل مى كند:ابن عباس در شأن نزول آيه شريفه، اَلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلّهِ وَ الرَّسُولِ (1) ...گفت اين آيه در تحسين و ثناى على بن ابى طالب عليه السّلام و نه نفر از همراهانش كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله آنان را به تعقيب سپاه ابى سفيان بعد از كوچ كردن فرستاد،نازل شد.

چون على عليه السّلام با بدن مجروح،دستور پيامبر صلى اللّه عليه و آله را اجابت كرد و به تعقيب سپاه ابو سفيان پرداخت.مورد تحسين در آيه شريفه قرار گرفت.

(185)ابى مريم از قول ابو عبد اللّه نقل مى كند،محمد مصطفى صلى اللّه عليه و آله،على عليه السّلام را كه در جنگ احد مجروح شده بود با ده نفر ديگر به تعقيب مشركين مكه فرستاد كه آيه لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ (2) در تحسين امير المؤمنين على عليه السّلام نازل شد.

(186)كلبى از ابى صالح نقل مى كند:ابن عباس در باره كلام خدا اَلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلّهِ وَ الرَّسُولِ (3) بيان كرده است كه اين آيۀ شريفه در شأن على عليه السّلام و نه نفر از همراهانشان كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله آنان را به تعقيب ابو سفيان از مدينه فرستاد،نازل شد و آنان دعوت پيامبر صلى اللّه عليه و آله و خداى تعالى را اجابت كردند و سپاه ابو سفيان را متوارى كردند.

24- وَ سَيَجْزِي اللّهُ الشّاكِرِينَ (آل عمران144/)

خداوند سپاسگزاران را پاداش مى دهد.

(187)محمد بن مروان از جعفر بن محمد نقل مى كند كه ابن عباس از مفسرين بزرگ گفت:خداى سبحان در دو جاى قرآن از كارهاى با ارزش على بن ابى طالب عليه السّلام تشكّر و قدردانى فرمود:

1- وَ سَيَجْزِي اللّهُ الشّاكِرِينَ (4) (آل عمران144/) 2- وَ سَنَجْزِي الشّاكِرِينَ (5) (آل عمران145/) (188)از قول حذيفه بن يمان،از اصحاب نزديك رسول خدا صلى اللّه عليه و آله چنين نقل شده است:

ص: 75


1- سوره 3 - آیه 172
2- سوره 3 - آیه 172
3- سوره 3 - آیه 172
4- سوره 3 - آیه 144
5- سوره 3 - آیه 145

در جنگ احد درست در گرماگرم نبرد،وقتى اصحاب مصطفى صلى اللّه عليه و آله منهزم و متوارى شدند،و آن حضرت را تنها گذاشتند،على بن ابى طالب عليه السّلام با شمشيرش به همراهى ابو دجانه انصارى از جان نبى صلى اللّه عليه و آله دفاعى جانانه كردند و مشركين را از اطراف آن حضرت پراكنده نمودند.

در آن هنگام آيه هاى وَ لَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ (1) ...تا آيۀ سَيَجْزِي اللّهُ الشّاكِرِينَ (2) (3)در تحسين و تمجيد على بن ابى طالب عليه السّلام و ابو دجانه انصارى نازل شد.

همچنين آيه وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ (4) كثير همان ده نفرى كه به دستور خدا و رسول صلى اللّه عليه و آله به تعقيب مشركين مكه پرداختند هستند.

وَ اللّهُ يُحِبُّ الصّابِرِينَ (5) (6) صابرين يعنى على عليه السّلام و ابو دجانه انصارى كه در دفاع از جان نبى صلى اللّه عليه و آله پايدارى و استقامت كردند.

25- ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ

....وَ ما عِنْدَ اللّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ (7) .

(آل عمران198/-195)

ثواب از جانب خدا و پاداش نيكو نيز نزد خداست....و آنچه در نزد خداست براى نيكان از همه چيز بهتر و ارزشمندتر است.

(189)اصبغ بن نباتة از دوستان و اصحاب نزديك على عليه السّلام مى گويد (8).

از امير المؤمنين على عليه السّلام شنيدم فرمود كه روزى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله دستم را گرفت و گفت؛اى برادرم!آيا معنى كلام خداى تعالى ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ (9) . وَ ما عِنْدَ اللّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ (10) را مى دانى،كه ثواب عند اللّه و ابرار چيست؟

ص: 76


1- سوره 3 - آیه 143
2- سوره 3 - آیه 144
3- آل عمران 144-142.
4- سوره 3 - آیه 146
5- سوره 3 - آیه 146
6- آل عمران146/.
7- سوره 3 - آیه 198
8- روايت ديگرى از طريق اشخاص ديگرى از اصبغ بن نباته به همين نقل شده است.
9- سوره 3 - آیه 195
10- سوره 3 - آیه 198

عرض كردم:بفرماييد تا بدانم.

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود:

«انت الثواب و شيعتك الابرار» يعنى تو ثواب هستى و شيعيانت ابرارند.

(190)حسين بن سعيد از بعضى از اصحاب از قول محمد بن زريع،روايت كرده است:اصبغ بن نباته از على عليه السّلام نقل كرد كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله در تفسير و معنى آيه ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللّهِ (1) فرمود:

يا على عليه السّلام!انت الثّواب و اصحابك الابرار ؛تو ثوابى و اصحاب تو ابرارند.

26- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (آل عمران200/)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد،صبر كنيد و ايستادگى ورزيد و مرزها را نگهبانى كنيد و از خدا پروا نماييد،اميد است كه رستگار شويد.

(191)انس بن مالك مى گويد،ابن عباس مفسّر معروف قرآن در كتاب تفسيرش بيان كرده است كه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا (2) يعنى در محبّت على بن ابى طالب عليه السّلام پايدار و صبور باشيد وَ اتَّقُوا اللّهَ (3) و از خدا بترسيد و پروا داشته باشيد در محبّت داشتن نسبت به على عليه السّلام و فرزندانش و هرگز آنان را تنها نگذاريد.

(192)كلبى از ابى صالح نقل مى كند كه ابن عباس در تفسير كلام خدا گفت: (اصْبِرُوا) (4) يعنى صبور باشيد نزد خودتان. (وَ صابِرُوا) (5) در مقابله با دشمن صبور باشيد، (وَ رابِطُوا) (6) در راه خدا جهاد كنيد و آيۀ وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (7) در شأن مصطفى صلى اللّه عليه و آله و مرتضى عليه السّلام و حمزه سيد الشهداء نازل شده است كه چنين اوصافى داشتند.

ص: 77


1- سوره 3 - آیه 195
2- سوره 3 - آیه 200
3- سوره 3 - آیه 200
4- سوره 3 - آیه 200
5- سوره 3 - آیه 200
6- سوره 3 - آیه 200
7- سوره 3 - آیه 200

27- وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً .(نساء29/)

و خودتان را نكشيد زيرا خدا همواره با شما مهربان است.

(193)ابى صالح از ابن عباس نقل مى كند كه ابن عباس در تفسير آيۀ شريفه وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ (1) گفته است منظور از اين آيه يعنى اهل بيت نبىّ صلى اللّه عليه و آله را نكشيد.

(194)ابى صالح مى گويد،ابن عباس در توضيح كلام خدا در آيه وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ (2) بيان كرده است كه يعنى اهل بيت پيامبرتان را نكشيد،و اهل بيت نبى صلى اللّه عليه و آله بر طبق آيه:

تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ (3) حسن عليه السّلام و حسين عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام از ابناءنا و نساءنا هستند و نفس على عليه السّلام و نبى صلى اللّه عليه و آله به منزلۀ واحد در نظر گرفته شده است كه با تعبير انفسنا در آيه ذكر شد.

28- أَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ .(نساء54/)

بلكه به مردم،براى آنچه خدا از فضل خويش به آنان عطا كرده رشك مى ورزند.

(195)يحيى بن يعلى ربعى از ابان بن تغلب نقل مى كند:از جعفر بن محمد صلى اللّه عليه و آله شنيد كه آن حضرت در بيان كلام خدا، أَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ (4) فرمود:

نحن المحسودون. يعنى ما خاندان نبوّت از محسودون هستيم كه به جهت فضايل زياد و صفات پسنديده مورد حسد حسودان واقع شده و مى شويم.

(196)ابو سعيد مؤدّب نقل مى كند ابن عباس در باره أَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ (5) گفت:ما بستگان پيامبر از محسودون هستيم.

چون فضيلت نبوّت و افتخار رسالت در بين ما خاندان بنى هاشم قرار داده شد،به همين جهت به ما حسد برده مى شود.

ص: 78


1- سوره 4 - آیه 29
2- سوره 4 - آیه 29
3- سوره 3 - آیه 61
4- سوره 4 - آیه 54
5- سوره 4 - آیه 54

(197)محمّد بن فضيل نقل مى كند:ابى صباح گفت:روزى جعفر بن محمد عليه السّلام فرمود:

اى ابا صباح!آيا كلام خدا أَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ (1) را شنيده اى؟ عرض كردم:بلى،يا ابن رسول اللّه اين آيه را شنيده ام،بفرماييد تا در بارۀ آن بدانم.

آن جناب فرمود:

نحن و اللّه هم،نحن و اللّه المحسودون.

به خدا سوگند ما خاندان پيامبر از محسودون هستيم،به سبب فضايل كثير كه از جانب خداى عزّ و جلّ به ما عنايت شده.مورد حسد حسودان واقع شده ايم.

(198)عباس بن هشام از قول پدرش چنين نقل كرده است:روزى خزيمة بن ثابت به چهره على عليه السّلام نگاه كرد.على عليه السّلام فرمود:اى خزيمه!آيا مى نگرى كه چگونه به من حسد برده مى شود،به سبب جايگاهى كه در نزد نبى صلى اللّه عليه و آله و علمى كه خداوند روزيم كرد،مورد حسد حسودان واقع شدم.

29- فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً (نساء54/)

در حقيقت،ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت داديم،و به آنان ملكى بزرگ بخشيديم.

(199)محمد بن ابى عمر ازدى از هشام بن حكم نقل مى كند.

جعفر بن محمد صلى اللّه عليه و آله در توضيح و تفسير وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً (2) فرمود:

جعل فيهم ائمةً من اطاعهم فقد اطاع اللّه و من عصاهم فقد عصى اللّه خداوند سبحان در بين آل ابراهيم امامانى قرار داد.هر كسى آنان را اطاعت كند خدا را اطاعت و متابعت كرده است،و هر كسى از آنان تمرد،و نافرمانى و عصيان كند، خدا را عصيان كرده است.

(200)ابى خالد كابلى مى گويد از ابى جعفر عليه السّلام در تفسير آيه شريفه وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً (3) سؤال كردم.اين ملك عظيم كه بيان شد چيست؟ ابى جعفر عليه السّلام فرمود:خداى عزّ و جلّ امامانى در بين مردم قرار داد؛ هر كسى آنان را فرمانبردارى و متابعت و اطاعت كند،خدا را اطاعت كرده است و هر كسى آنان را عصيان كند خداى بزرگ را تمرد و نافرمانى كرده است.ملك عظيم همين امامان هستند (1).

ص: 79


1- سوره 4 - آیه 54
2- سوره 4 - آیه 54
3- سوره 4 - آیه 54

(200)ابى خالد كابلى مى گويد از ابى جعفر عليه السّلام در تفسير آيه شريفه وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً (1) سؤال كردم.اين ملك عظيم كه بيان شد چيست؟ ابى جعفر عليه السّلام فرمود:خداى عزّ و جلّ امامانى در بين مردم قرار داد؛ هر كسى آنان را فرمانبردارى و متابعت و اطاعت كند،خدا را اطاعت كرده است و هر كسى آنان را عصيان كند خداى بزرگ را تمرد و نافرمانى كرده است.ملك عظيم همين امامان هستند (2).

30- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ .(نساء59/)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد،خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را(نيز) اطاعت كنيد.

(202)ابان بن ابى عيّاش از سليم بن قيس هلالى نقل كرده كه على عليه السّلام فرمود:

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله در باره آيه أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (3) به من فرمود:اولى الامر كه خداى تعالى او را در كنار نام خويش و رسولش در آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (4) قرار داده است و در منازعات مردم را رجوع به آنان داد آيا مى دانى كيستند؟ عرض كردم:يا رسول اللّه!آنان چه كسانى هستند؟ فرمود:يا على!تو اولين نفر از آنان هستى.

(203)مجاهد در تفسير آيه شريفه گفته است: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (5) يعنى اى كسانى كه تصديق به توحيد داريد أَطِيعُوا اللّهَ (6) ،اطاعت كنيد خدا را در فرايض و واجباتش و أَطِيعُوا الرَّسُولَ (7) اطاعت كنيد رسول صلى اللّه عليه و آله را در سنّتش. وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (8) و اطاعت

ص: 80


1- سوره 4 - آیه 54
2- روايت رقم /201شواهد التنزيل نيز با همين لفظ و معنى از مالك بن عطية از ابن خالد نقل شد.
3- سوره 4 - آیه 59
4- سوره 4 - آیه 59
5- سوره 4 - آیه 59
6- سوره 4 - آیه 59
7- سوره 4 - آیه 59
8- سوره 4 - آیه 59

كنند از امير المؤمنين على عليه السّلام كه ولىّ امر مسلمين است.

در جنگ تبوك،مصطفى صلى اللّه عليه و آله مرتضى عليه السّلام را جانشين خويش در مدينه قرار داد و خود آن حضرت فرماندهى لشكر را به عهده گرفت تا به سرزمين تبوك حركت كند.

وقتى على عليه السّلام به خدمت نبى صلى اللّه عليه و آله رسيد و گفت:يا رسول اللّه!آيا مرا در بين اطفال و زنان وامى گذارى؟ حضرت فرمود:يا على!آيا راضى نمى شوى كه براى من به منزله هارون براى موسى باشى،زمانى كه موسى به برادرش هارون گفت: اُخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ (1) و تو ولىّ امر و جانشين من هستى وَ(أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (2) )على بن ابى طالب عليه السّلام است،كه خداى سبحان او را ولايت امر در زمان حيات محمد صلى اللّه عليه و آله زمانى كه او را جانشين خويش در مدينه گذاشت عنايت فرمود،و همچنين بندگانش را امر به اطاعت و ترك مخالفت او فرمان داد.

(204)ابى بصير مى گويد از ابو جعفر عليه السّلام در بارۀ معناى كلام خداى تعالى:

أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (3) سؤال كردم ابو جعفر عليه السّلام فرمود:آيه براى اطاعت از على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شد.

گفتم:مردم مى گويند؛چه چيزى باعث شده تا خداى تعالى اسم على عليه السّلام و اهل بيت را صريح و روشن در قرآن بيان نكند.

ابو جعفر عليه السّلام فرمود:به مردم بگوييد،خداى سبحان امر به نماز فرمود امّا بيان تعداد ركعت ها كه 3 ركعت باشد يا 4 ركعت به اختيار رسول خدا صلى اللّه عليه و آله بود خداى تعالى امر به مناسك حج فرمود،امّا تفسير و بيان تعداد اشواط به اختيار پيامبر صلى اللّه عليه و آله گذاشته شد.

خداى تعالى فرمود: أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (4) ؛كه اين كلام در شأن على و حسن و حسين عليهم السّلام نازل شد.

و رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:

ص: 81


1- سوره 7 - آیه 142
2- سوره 4 - آیه 59
3- سوره 4 - آیه 59
4- سوره 4 - آیه 59

اوصيكم بكتاب اللّه و اهل بيتى،انّى سألت اللّه ان لا يفرق بينهما حتى يوردهما علىّ الحوض فاعطانى ذلك.

يعنى شما را به كتاب خدا و اهل بيت خويش توصيه مى كنم،بين آن دو جدايى نيندازيد تا در حوض كوثر بر من وارد شويد،چون خداى يكتا آن دو ثقل را به من عطا فرمود.

(205)ابراهيم بن سعد بن ابى وقاص از پدرش سعد بن وقّاص نقل مى كند.

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله در لشكركشى به سرزمين تبوك براى جنگ با روميان،على عليه السّلام را جانشين خويش در مدينه قرار داد و با انبوه جمعيت عازم تبوك شد.

على عليه السّلام در حالى كه سلاح خويش را به همراه داشت در سرزمين جرف به خدمت مصطفى صلى اللّه عليه و آله رسيد.و گفت:يا رسول اللّه!در اين جنگ مرا جانشين خويش قرار دادى و حال اين كه در گذشته در هيچ نبردى چنين اتّفاق نيفتاد و منافقين مرا بر اين كار مذمّت مى كنند.

سعد بن وقاص مى گويد:از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله شنيدم فرمود:

يا على!اما ترضى ان تكون منّى بمنزلة هارون من موسى الاّ انّه لا نبىّ بعدى فارجع فاخلفنى في اهلى و اهلك.

يا على!به جانشينى من راضى باش،تو به منزله هارون نسبت به موسى براى من هستى؛ جزء اين كه بعد از من پيامبرى وجود ندارد.پس برگرد و جانشين من در مدينه براى اهل من و خانواده خود باش.

31- وَ مَنْ يُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً (نساء69/)

و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند؛در زمرۀ كسانى خواهند بود كه خدا ايشان را گرامى داشته(يعنى)با پيامبران و راستان و شهيدان و شايستگان اند و آنان چه نيكو همدمان هستند.

ص: 82

(206)ابى صالح نقل مى كند:عبد اللّه بن عباس در تفسير اين آيۀ شريفه چنين شرح مى دهد: مَنْ يُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ (1) يعنى كسانى كه خداى تعالى را در فرايض اطاعت مى كنند،و رسول صلى اللّه عليه و آله را در سنّتش پيروى مى نمايند.

فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ (2) يعنى آنان با محمد صلى اللّه عليه و آله كه از انبياء الهى، (وَ الصِّدِّيقِينَ) (3) يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام كه اولين تصديق كننده نبى صلى اللّه عليه و آله بود (وَ الشُّهَداءِ) (4) يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام و جعفر طيّار و حمزه سيد الشهداء و حسن عليه السّلام و حسين عليه السّلام كه از سروران و سادات شهيدان هستند، (وَ الصّالِحِينَ) (5) يعنى سلمان و ابا ذر و صهيب و بلال و خباب بن ارت و عمّار ياسر( وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً (6) )يعنى اين يازده نفر از صدّيقين و شهدا و صالحين در بهشت در كمال رفقات در كنار يك ديگرند.

(207)ابو احمد داود بن سليمان مى گويد،على بن موسى الرضا از پدرانش نقل مى كند تا مى رسد به على عليه السّلام كه آن حضرت فرمود:

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در آيه فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ (7) ...فرمود؛از مِنَ النَّبِيِّينَ (8) ،محمد صلى اللّه عليه و آله و من اَلصِّدِّيقِينَ (9) على بن ابى طالب عليه السّلام و من اَلشُّهَداءِ (10) حمزه سيد الشهداء و من اَلصّالِحِينَ (11) حسن عليه السّلام و حسين عليه السّلام وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً (12) يعنى قائم آل محمد صلى اللّه عليه و آله و مهدى امّت مورد نظر است (13).

(209)حذيفة بن يمان از ياران صميمى و اصحاب با وفاى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله مى گويد، روزى كه آيه فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً (14) نازل شد،به خدمت آن حضرت رسيدم.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله آيه را برايم قرائت فرمود.

پرسيدم:يا نبى اللّه صلى اللّه عليه و آله!اينان چه كسانى هستند كه خداوند اسامى آنان را كنار هم آورده است؟ رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:اى حذيفة!من آن نبىّ هستم كه خداى تعالى فرمود؛ت.

ص: 83


1- سوره 4 - آیه 69
2- سوره 4 - آیه 69
3- سوره 4 - آیه 69
4- سوره 4 - آیه 69
5- سوره 4 - آیه 69
6- سوره 4 - آیه 69
7- سوره 4 - آیه 69
8- سوره 4 - آیه 69
9- سوره 4 - آیه 69
10- سوره 4 - آیه 69
11- سوره 4 - آیه 69
12- سوره 4 - آیه 69
13- روايت رقم /208شواهد التنزيل از اصبغ بن نباته از ابن عباس با همين متن و الفاظ نقل شده است.
14- سوره 4 - آیه 69

مِنَ النَّبِيِّينَ (1) اَلَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ (2) ، كه اول آنان در نبوّت و آخرشان در بعثت هستم و از صدّيقين على بن ابى طالب عليه السّلام است؛چون زمانى كه خداى سبحان مرا به رسالت برانگيخت،او اولين تصديق كنندۀ رسالت بود،و از شهدا،حمزه سيد الشهداء و جعفر طيّار هستند و از صالحين،حسن عليه السّلام و حسين عليه السّلام سيّد جوانان اهل بهشت هستند.و (وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً) (3) مهدى زمان خويش است.

32- اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً .(مائده3/)

امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم،و اسلام را براى شما(به عنوان)آيينى برگزيدم.

(210)ابى هريرة مى گويد،هر كسى روز هجده ذى حجّه را روزه بگيرد خداى تعالى براى او روزۀ شصت ماه را مى نويسد.

و آن روزى است كه در غدير خم،نبىّ صلى اللّه عليه و آله دست على عليه السّلام را گرفته و در بين حاضرين بلند كرد و فرمود:

(من كنت مولاه فعلىّ مولاه) اى مردم!هر كسى من مولاى اويم،على هم مولاى اوست.

و عمر بن خطّاب در آن هنگام برخاست و على را بدين گونه تهنيت و تبريك گفت:

(بخّ بخّ لك يا بن ابى طالب عليه السّلام)يعنى اى فرزند ابى طالب اين ولايت بر تو مبارك باشد.

(211)ابى سعيد خدرى از صحابه رسول صلى اللّه عليه و آله چنين نقل مى كند:پس از معرفى ولايت على عليه السّلام در غدير خم آيۀ اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً (4) نازل شد.

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله با شنيدن آيه شريفه از جبرئيل فرمود:

ص: 84


1- سوره 4 - آیه 69
2- سوره 4 - آیه 69
3- سوره 4 - آیه 69
4- سوره 5 - آیه 3

اللّه اكبر!بر اكمال دين و اتمام نعمت و رضايت پروردگار به رسالت من و ولايت على عليه السّلام بعد از من.

مجدّداً فرمود:

(من كنت مولاه فعلىّ مولاه،اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله) (1).

(213)از لسان ابى هريرة اين روايت نقل شده است:هر كسى روز هجدهم ذى الحجّه روزه بگيرد خداوند روزۀ شصت ماه را براى او ثبت مى كند،و آن روز،روز غدير خم است،روزى كه نبىّ صلى اللّه عليه و آله دست على عليه السّلام را گرفت،در ميان جمعيت ايستاد و فرمود:

(أ لست ولىّ المؤمنين؟) اى مردم!آيا من ولىّ مؤمنين نيستم؛همگى يك صدا گفتند:بلى يا رسول اللّه!چنين است.

سپس فرمود:

(من كنت مولاه فعلىّ مولاه) هر كسى من مولاى اويم،على بن ابى طالب عليه السّلام مولاى اوست.

عمر بن خطاب براى تهنيت برخاست و گفت:بخّ بخّ يا ابن ابى طالب،اصبحت مولاى و مولا كلّ مؤمن! اى پسر ابو طالب اين ولايت بر تو مبارك باد!مولاى من و مولاى هر مؤمنى هستى.

بعد از اين مراسم بود كه آيۀ اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ (2) نازل شد.

(214)سعيد بن جبير مى گويد:ابن عباس گفت،روزى در طواف كعبه،رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود:آيا على بن ابى طالب در ميان شماست.عرض كرديم؛بلى يا رسول اللّه!آن حضرت او را به خود نزديك كرد و دستش را بر كتف او زد و فرمود:طوبى لك،يا على!هم اكنون آيه اى برايم نازل شد كه نام من و تو در آن به طور مساوى ذكر شده است.

و آن آيه اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ (3)ت.

ص: 85


1- روايت رقم /212شواهد التنزيل از ابو سعيد خدرى با همين متن و محتوا نقل شده است.
2- سوره 5 - آیه 3
3- سوره 5 - آیه 3

دِيناً (1) است.

خداوند فرمود:دين را با نبى صلى اللّه عليه و آله كامل كردم،و با على نعمت را به پايان رساندم و بهترين آيين را كه اسلام است،برايتان برگزيدم.

(215)عطاء از سعيد و سعيد از ابن عباس روايتى نقل مى كند كه نبىّ صلى اللّه عليه و آله در موسم حج و در مكّه مكرمه متوجه على عليه السّلام شد و فرمود:گوارا باد بر تو يا ابا الحسن! خداوند بر من آيه اى محكم و صريح نازل فرمود كه نام من و تو به طور مساوى در آن ذكر شده.و آن،اين آيه است. اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ (2) ...

33- إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (مائده55/)

ولىّ شما،تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده اند؛همان كسانى كه نماز بر پا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند.

(216)ابن عباس از مفسرين قابل اعتماد اهل سنت مى گويد:آيه شريفه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا (3) در شأن على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شد.

(217)ابن طاوس مى گويد،پدرم گفت:روزى نزد ابن عباس نشسته بودم،مردى غريب وارد شد،و از عبد اللّه بن عباس مفسر معروف قرآن پرسيد،مرا از آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ (4) ...با خبر ساز كه در بارۀ چه كسى است.

ابن عباس گفت:بدان اين آيه شريفه در حقّ على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شده است. (5)

(221)سعيد بن جبير مى گويد؛ابن عباس مفسّر قرآن در باره آيۀ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ (6) گفت،يعنى ناصر و معين شما،خدا و رسولش محمد صلى اللّه عليه و آله هستند.

ص: 86


1- سوره 5 - آیه 3
2- سوره 5 - آیه 3
3- سوره 5 - آیه 55
4- سوره 5 - آیه 55
5- روايت رقم 218 و 219 و /220شواهد التنزيل از ابن عبّاس نقل شد،آيه شريفه در حقّ على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شد.
6- سوره 5 - آیه 55

وَ الَّذِينَ آمَنُوا (1) يعنى على عليه السّلام كه از بين مؤمنان فقط على بن ابى طالب عليه السّلام را اختصاص داد.و فرمود: اَلَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ (2) يعنى آنان كه وضو و قرائت و ركوع و سجود را با خشوع انجام مى دهند و وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (3) قضيه چنين است كه روزى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نماز ظهر را به جماعت گزارد و همه رفتند،غير على عليه السّلام كسى در مسجد نبود،فقيرى از فقراى مسلمين وارد مسجد شد، على عليه السّلام را در حال نماز ديده،به سويش رفت و گفت:اى برادر نبىّ!آنچه ممكن و مقدور شماست،به من عنايت فرماييد.

آن بزرگوار انگشتر عقيق سرخ يمنى را كه فقط در نمازها در انگشت دست راست مى كرد،از انگشت خارج و به سائل اهدا كرد.

بلافاصله جبرئيل به نزد نبىّ صلى اللّه عليه و آله آمد و بعد مصطفى صلى اللّه عليه و آله على را فراخواند و فرمود:

يا على عليه السّلام!امروز خداى سبحان به وجود كريمانه تو بر ملائكه آسمان مباهات مى كند،سپس آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا (4) ...را براى على عليه السّلام قرائت كرد.

(222)انس بن مالك داستان سائل را اين گونه نقل مى كند.

مسكينى وارد مسجد شد،و گفت:چه كسى اين تهى دست و بيچاره را با قرض دادن نوازش مى كند.

على عليه السّلام در حال ركوع با دستش به سائل اشاره كرد كه بيا و اين انگشتر را از دستم بيرون آر.

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:اى عمر!واجب شد! عمر گفت:يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله چه چيزى واجب شد؟ فرمود:به خدا سوگند بهشت بر او واجب شد و انگشتر از دست او بيرون نيامد مگر اين كه همه گناهان و خطاهاى او محو شد.

عمر پرسيد:آيا براى اين عمل كوچك اين پاداش داده شد؟

ص: 87


1- سوره 5 - آیه 55
2- سوره 5 - آیه 55
3- سوره 5 - آیه 55
4- سوره 5 - آیه 55

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود:بلى اين پاداش براى كسى است كه اين كار را از سر اخلاص براى يكى از افراد امّتم انجام داد.

(223)انس بن مالك چنين نقل مى كند:

مصطفى صلى اللّه عليه و آله بعد از نماز ظهر از مسجد خارج شد،و به منزل خويش رفت.على عليه السّلام در نماز ايستاده بود سائلى وارد مسجد شد و چنان از بيچارگى خود ناليد كه قلب على عليه السّلام به درد آمد.آن حضرت در حال ركوع با دست راست خود به سائل اشاره كرد تا انگشترى را از انگشت او خارج كند،و آن سائل انگشترى را گرفت و رفت.على عليه السّلام در پايان نماز عازم منزل خود شد.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله كسى را فرستاد و على عليه السّلام را احضار كرد و چون حاضر شد.فرمود:يا على!چه كار زيبايى بين خود و خدايت انجام دادى؟ على عليه السّلام داستان فقير و اهداى انگشتر را بيان كرد.

نبى صلى اللّه عليه و آله فرمود:يا ابا الحسن!بر تو گوارا باشد.خداى عزّ و جلّ در شأن تو آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (1) را نازل فرمود.

(224)محمد بن حنفيّة فرزند على عليه السّلام قضيه خاتم على عليه السّلام را چنين حكايت كرد:

سائلى مسكين در مسجد رسول صلى اللّه عليه و آله تقاضاى مساعدت كرد،غير از على عليه السّلام كسى او را به عطايى ننواخت،چون رسول خدا صلى اللّه عليه و آله از مسجد خارج شد از سائل پرسيد،آيا چيزى دريافت كردى؟ گفت:غير از مردى كه در حال ركوع بود و انگشترى به من اهدا كرد،چيزى دريافت نكردم.

نبى صلى اللّه عليه و آله فرمود:آيا او را مى شناسى؟ گفت:خير،نمى شناسم.

آن گاه آيۀ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (2) در شأن

ص: 88


1- سوره 5 - آیه 55
2- سوره 5 - آیه 55

على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شد (1).

(226)عطاء بن سائب در بارۀ آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ (2) ...گفته است اين آيه در شأن على عليه السّلام هنگامى كه انگشترى خويش را در حال ركوع به سائل داد نازل شد.

(227)عبد الملك بن جريج مكّى در بارۀ نزول آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ (3) ...گفته است:

وقتى نبىّ صلى اللّه عليه و آله به سوى مسجد مى رفت،سائلى را در مسجد مشاهده كرد كه طلب كمك مى كرد.بعد از مدّتى رسول خدا پرسيد:آيا كسى چيزى به تو اهدا كرد.

سائل گفت:بلى،مردى كه او را نمى شناسم مرا مورد لطف قرار داد.

حضرت پرسيد:عطايش چيست؟ سائل گفت:اين انگشترى را عنايت كرد.

پيامبر صلى اللّه عليه و آله انگشترى را شناخت و فهميد صاحب آن على بن ابى طالب عليه السّلام است.

آن گاه آيه فوق در شأن آن حضرت نازل شد.

(228)عبد الملك بن ابى سليمان مى گويد از ابو جعفر عليه السّلام در مورد آيۀ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ... (4) پرسيدم،آنان چه كسانى هستند؟ آن حضرت فرمود:اصحاب مصطفى صلى اللّه عليه و آله هستند،گفتم؛مردم مى گويند؛على عليه السّلام است.

گفت:على عليه السّلام هم از آنان است (5)(231)عمّار ياسر مى گويد:مسكينى در مقابل على عليه السّلام در حالى كه آن حضرت در ركوع بود ايستاد و درخواست كمك كرد،على عليه السّلام انگشترى خود را از انگشت خارج كرد و به سائل بينوا عطا كرد.وقتى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله از ماجراى ايثار على عليه السّلام آگاه شد،آيه وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (6) .بر رسول خدا صلى اللّه عليه و آلهد.

ص: 89


1- باز هم از محمد بن حنفيّه روايت رقم /225شواهد التنزيل مثل روايت 224 نقل شد.
2- سوره 5 - آیه 55
3- سوره 5 - آیه 55
4- سوره 5 - آیه 55
5- روايت رقم 229 و /230شواهد التنزيل با همين متن و الفاظ نقل شد.
6- سوره 5 - آیه 55

نازل شد.و آن حضرت فرمود:

من كنت مولاه فعلىّ مولاه،اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه.

(232)جابر بن عبد اللّه انصارى از اصحاب خاص رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله مى گويد:

روزى در زير درختى نشسته بوديم،عبد اللّه بن سلام به همراهى عده اى خدمت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله رسيد،از كناره گيرى مردم و منزوى كردنش بعد از مسلمان شدن شكوه و گله كرد.

پيامبر صلى اللّه عليه و آله دستور داد،در اين حوالى بگرديد و سائلى را بيابيد و نزد من آوريد.

ما داخل مسجد شديم،مسكينى را در گوشه مسجد يافتيم،او را نزد نبىّ صلى اللّه عليه و آله برديم، حضرت از او پرسيد؛آيا كسى چيزى به تو عطا كرده يا خير؟ سائل گفت:بلى يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله مردى كه در حال نماز بود انگشترى خود را به من عنايت كرد.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:برويد و ببينيد او كيست؟ ما همگى رفتيم،ديديم كه على عليه السّلام در حال نماز است.

سائل گفت:همين آقا بود كه بزرگوارى كرد.

به خدمت رسول صلى اللّه عليه و آله برگشتيم،كه آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ (1) ...هم بر آن حضرت نازل شد.

(233)فرزندان على عليه السّلام از قول پدرشان نقل كرده اند كه على عليه السّلام فرمود:

آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا (2) ...در خانۀ رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله بر آن حضرت نازل شد.

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله برخاست و به مسجد رفت.عده اى از مردم در حال ركوع و عده اى در حال سجود بودند.

در همين اثنا رسول خدا صلى اللّه عليه و آله سائلى را ديدند،پرسيدند اى سائل!آيا كسى چيزى به تو عطا كرده است؟

ص: 90


1- سوره 5 - آیه 55
2- سوره 5 - آیه 55

سائل گفت:يا نبىّ اللّه!غير از اين راكع كه انگشترى خود را به من داد كسى چيزى نداد و آن شخص على بن ابى طالب عليه السّلام بود.

(234)مقداد بن اسود كندى مى گويد:روزى در كنار رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در مسجد نشسته بوديم،يك عرب بدوى وارد شد.

على عليه السّلام در بين نماز ظهر و عصر در وسط مسجد به نماز ايستاده بود آن حضرت به درخواست سائل،انگشترى خود را به وى اهدا كرد.

نبى اكرم صلى اللّه عليه و آله فرمود:

يا على!بخّ بخّ بخّ و جبت الغرفات.

يعنى اى على!مبارك باد مبارك باد مبارك باد بر تو غرفه هاى بهشت.

در همين اثنا جبرئيل به زمين آمد،و آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ (1) ...را بر مصطفى صلى اللّه عليه و آله خواند.

(235)اعمش از عباية بن ربعى نقل مى كند كه عبد اللّه بن عباس در كنار چاه زمزم نشسته بود،و احاديث نبوى را براى مردم نقل مى كرد و مى گفت:قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله...

امّا زمانى كه مردى عمامه دار را مى ديد،در نقل حديث توقف مى كرد.در همين هنگام،مردى ژنده پوش نزديك آمد و گفت:قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله ابن عباس متعجب شد، از او پرسيد،تو را به خدا سوگند مى دهم كيستى؟ آن ناشناس عمامه را از صورت برگرفت و گفت،من ابو ذر غفارى هستم.

اى مردم!از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله شنيدم فرمود:شما را به اين دو ركن سفارش مى كنم و همچنين آن حضرت فرمود:

«علىّ قائد البررة و قاتل الكفرة،منصور من نصره و مخذول من خذله».

اى دوستان!گوش كنيد تا از على عليه السّلام بگويم.روزى با رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به نماز ظهر ايستاده بوديم.در پايان نماز،سائلى در مسجد تقاضاى كمك كرد،احدى او را پاسخ نگفت،سائل دست به آسمان بلند كرد و گفت:خدايا!شاهد باش در مسجد رسول اللّه كسى حاجت مرا برآورده نكرد و چيزى به من عطا نكرد.على عليه السّلام كه در حال ركوع

ص: 91


1- سوره 5 - آیه 55

بود، چون صداى او را شنيد.با دست اشاره كرد تا انگشتر را از انگشت وى بيرون آورد.و آن سائل چنين كرد.اين ايثارگرى على عليه السّلام در حضور نبى صلى اللّه عليه و آله بود.پس دست را به آسمان بلند كرد و فرمود:

خدايا!برادرم موسى عليه السّلام از تو درخواست كرد. رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي (1) وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي هارُونَ أَخِي. اُشْدُدْ بِهِ أَزْرِي. وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي (2) (3).

و تو در پاسخ او فرمودى سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ (4) و خواستۀ او را برآورده كردى.

خدايا من نبىّ و برگزيده توام و از تو چنين درخواست مى كنم.

«اللّهمّ فاشرح لى صدرى و يسّر لى امرى و اجعل لى وزيرا من اهلى عليّاً اخى اشدد به ازرى».

به خدا سوگند،هنوز كلام مصطفى صلى اللّه عليه و آله پايان نيافته بود كه جبرئيل به زمين هبوط كرد و به نزد آن حضرت حاضر شد و گفت:يا محمد!گوارا باد بر تو به آنچه خدا در باره برادرت على عليه السّلام به تو عطا كرد.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله پرسيد:اى جبرئيل!آن نويد چيست؟.

جبرئيل گفت:خداى تعالى امّتت را به ولايت برادرت تا روز قيامت امر فرموده است و آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (5) را برايت نازل كرد.

(236)ابن عباس مفسّر مشهور در بارۀ آيۀ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ (6) ...بيان كرده است:

جماعتى از مسلمانان كه قبلاً اهل كتاب و از دين يهود بودند،مثل عبد اللّه بن سلام و اسد و اسيد و ثعلبة كه به دستور خداى عزّ و جل،از يهود و نصارى قطع رابطه كردند.

از آن جايى كه در حاشيۀ شهر مدينه سكونت داشتند به خدمت مصطفى صلى اللّه عليه و آله رسيدند/.

ص: 92


1- سوره 20 - آیه 25
2- سوره 20 - آیه 29
3- سوره طه25/.
4- سوره 28 - آیه 35
5- سوره 5 - آیه 55
6- سوره 5 - آیه 55

و گفتند:يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله چون فاصله ما با مساجد و منازل شما دور است،حضور يافتن در مجالس شما براى ما سخت و مشكل است،از طرفى هم با يهوديان و هم با مسيحيان قطع رابطه كرده ايم،در همان اثنا كه مشغول شكوه و گله بودند.آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ (1) ...نازل شد.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله اين كلام يزدان را بر آنان قرائت كرد.

آنان گفتند:رضينا باللّه و برسوله و بالمؤمنين.

يعنى راضى به دستور خداى سبحان و رسول گرامى و مؤمنين هستيم.

همان وقت بلال حبشى بانگ اذان را سر داد.

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله براى نماز به مسجد رفت،مردم در حال ركوع و سجود بودند،و مسكينى در بين نمازگزاران مى گشت و تقاضاى كمك مى كرد.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله:او را فراخواند و پرسيد آيا كسى چيزى به تو عطا كرد؟ گفت:بلى،به من يك انگشترى دادند.

حضرت پرسيد:چه كسى اين انگشترى را به تو داد؟آن مسكين گفت:آن جوان كه به نماز ايستاده است.

چون حضرت نگاه كرد،ديد على بن ابى طالب عليه السّلام است.

سپس پرسيد:در چه حالتى اين انگشترى را به تو عطا كرد.

گفت:آن جوانمرد،آن را در حال ركوع به من عنايت كرد.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله با شادى اين آيه شريفه را تلاوت كرد. إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (2) .

(237)اين روايت از طريق روات ديگرى كه نام ابى صالح در ميان آنان است.مجدداً نقل شد.كه تقريباً مشابه روايت 236 است.كه ابن عباس داستان را اين گونه نقل مى كند:

عبد اللّه بن سلام و چند نفر از هم مسلكانش كه پيرو دين يهود بوده و به اسلام

ص: 93


1- سوره 5 - آیه 55
2- سوره 5 - آیه 55

پيوستند به حضور نبى صلى اللّه عليه و آله رسيدند و گفتند: يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله!منازل ما دور از منزل هاى شماست ما همنشين و هم صحبت نداريم.اقوام ما چون فهميدند مسلمان شده ايم.

ازدواج و مجالست و تكلّم با ما را تحريم كرده اند و اين تنهايى براى ما مشكل است.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله در جواب آنان آيۀ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ (1) ...را تلاوت و سپس به سوى مسجد حركت كرد.

در مسجد عدّه اى در حال ركوع و عده اى در حال سجود بودند.

سائلى هم در بين آنان تقاضاى كمك مى كرد.مصطفى صلى اللّه عليه و آله از سائل پرسيد؛آيا كسى كمكى به تو كرده يا خير؟ سائل گفت:بلى يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله!يك انگشترى به من داده شد.

حضرت پرسيد:چه كسى آن را به تو داد؟ سائل گفت:آن جوان كه ايستاده است و اشاره به على بن ابى طالب عليه السّلام كرد حضرت پرسيد:در چه حالتى انگشترى را به تو داد.

سائل گفت:آن را در حالت ركوع به من عنايت كرد.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله تكبير بلندى گفت؛سپس آيۀ شريفه وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (2) (3)را قرائت فرمود (4).

(239)عبد اللّه بن محمّد بن حنفيّة از نواده گان على عليه السّلام در بارۀ جدّش على عليه السّلام مى گويد.

امير المؤمنين على عليه السّلام به نماز ايستاده بود،سائلى تقاضاى كمك از جمعيت حاضر در مسجد كرد،على عليه السّلام با اشاره به سائل،انگشترى خود را اعطا كرد،سائل به خدمت نبى صلى اللّه عليه و آله آمد.

آن حضرت پرسيد:آيا كسى چيزى به تو داده يا خير؟ سپس آيۀ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا (5) ...بر آن حضرت نازل شد.م.

ص: 94


1- سوره 5 - آیه 55
2- سوره 5 - آیه 56
3- مائده56/
4- روايت رقم 238 فقط چند بيت شعر عربى بود كه ذكر نكردم.
5- سوره 5 - آیه 55

(240)ابن عباس از مفسّران مشهور و قابل اعتماد مى گويد:

آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ (1) ...فقط به طور اختصاصى در حقّ على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شد.و آيۀ وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا (2) ...هم در حقّ على عليه السّلام نازل شد.

و همچنين آيۀ شريفه بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ (3) ...هم در حقّ على عليه السّلام نازل شد.

آن زمان كه خداى تعالى،مصطفى صلى اللّه عليه و آله را امر به ابلاغ فرمود.

آن سيد و سرور دست على عليه السّلام را گرفت به ميان مردم آورد و فرمود:

من كنت مولاه فعلىّ مولاه يعنى هر كه من مولاى او هستم؛على مولاى اوست.

و همچنين كلام خدا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللّهُ لَكُمْ (4) در شأن على و اصحابش مثل عثمان بن مظعون و عمّار ياسر نازل شد كه شهوات و لذات را بر خويشتن تحريم كرده بودند.

34- وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (مائده56/)

و هر كسى خدا و پيامبر او و كسانى را كه ايمان آورده اند ولىّ خود بداند(پيروز است، چرا كه)حزب خدا همان پيروزمندان اند.

(241)هذيل از مقاتل و او از ضحّاك روايتى را ذيل آيه فوق از ابن عباس نقل مى كند.

او مى گويد ابن عبّاس گفت:« وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ (5) »يعنى كسى كه خداى سبحان و رسول مكرّم صلى اللّه عليه و آله را دوست دارد. «وَ الَّذِينَ آمَنُوا» (6) يعنى كسى كه دوستى و حبّ على عليه السّلام را دارد.اينان حزب اللّه هستند.« فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (7) »و پيروان دستور خدا و شريعت محمّدى صلى اللّه عليه و آله و شيعه علوى عليه السّلام غالب و برترند و بر جميع مخالفان علوّ و

ص: 95


1- سوره 5 - آیه 55
2- سوره 5 - آیه 56
3- سوره 5 - آیه 67
4- سوره 5 - آیه 87
5- سوره 5 - آیه 56
6- سوره 5 - آیه 56
7- سوره 5 - آیه 56

برترى دارند.

ابن عباس مى گويد:خداى تعالى در آيۀ شريفه اوّل،خود را ثنا و ستايش كرد، سپس مصطفى صلى اللّه عليه و آله و آن گاه على عليه السّلام را ستود.

وقتى آيۀ وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ (1) ...نازل شد،رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:

«رحم اللّه علياً اللّهم ادر الحقّ معه حيث دار.» خداوند على عليه السّلام را رحمت كند،خدايا حقّ را دور على عليه السّلام بگردان هر جا كه او باشد.

ابن عباس همچنين مى گويد:ابن مؤمن قائل است هيچ اختلافى بين مفسرين نيست كه آيه شريفه وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا (2) ...در مقام و شأن امير المؤمنين على عليه السّلام نازل شد.

(242)ابن عباس در شأن نزول آيۀ وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ (3) ،چنين مى گويد (4):

عبد اللّه بن سلام و جماعتى از اهل كتاب(يهودى)كه مسلمان شده بودند نزديك اذان ظهر به حضور پيامبر صلى اللّه عليه و آله رسيدند،و گفتند:يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله!منازل ما دور از مسجد شماست،و مسجدى هم در آن جا نداريم،اقوام و همكيشان سابق ما هم وقتى شنيدند كه به آيين اسلام درآمديم،عداوت و كينه را نسبت به ما آشكار كردند و مجالست و معاشرت و معامله با ما را تحريم كردند و با ما سخن نمى گويند و ما در مشقت هستيم.

در اثناى گله و شكوه از احوال خود آيۀ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ (5) ...و آيۀ وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (6) نازل شد.

حضرت اين آيات را براى آنان قرائت كرد و آنان راضى و خشنود شدند.آن گاهد.

ص: 96


1- سوره 5 - آیه 56
2- سوره 5 - آیه 56
3- سوره 5 - آیه 56
4- حمانى از محمد بن فضيل همين روايت را در تفسير عتيق نقل كرده است.كه در شواهد التنزيل با رقم243/ ذكر شد.
5- سوره 5 - آیه 55
6- سوره 5 - آیه 56

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله با صداى اذان بلال حبشى،به سوى مسجد حركت كرد.

جماعتى در نماز ايستاده بودند،طايفه اى در ركوع و جمعى در سجود مشغول عبادت بودند.سائلى در بين آنان مى گشت و تقاضاى كمك داشت پيامبر صلى اللّه عليه و آله آن مسكين را فراخواند و پرسيد.آيا تا به حال كمكى دريافت كرده اى؟ سائل گفت:انگشترى نقره اى به من داده شد.

حضرت پرسيد:از چه كسى دريافت كردى؟ سائل گفت:آن جوان كه ايستاده است.چون حضرت نگاه كرد،ديد على بن ابى طالب عليه السّلام است.

حضرت پرسيد:آن انگشترى را در چه حالى به تو عنايت كرد.

سائل گفت؛در حال ركوع از دستش بيرون كشيدم.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله تكبير بلندى گفت:سپس فرمود: وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (1) .

35- يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ .(مائده67/)

اى پيامبر،آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده،ابلاغ كن؛و اگر ابلاغ نكنى پيامش را نرسانده اى،و خدا تو را از(گزند)مردم نگاه مى دارد.

(244)ابى هريرة از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نقل مى كند كه آن حضرت فرمود:در شب معراج آن هنگام كه به آسمان سير مى كردم ندايى جذّاب از زير عرش بگوشم رسيد كه چنين مى گفت؛

انّ عليّا راية الهدى و حبيب من يؤمن بى بلّغ يا محمّد! به درستى كه على عليه السّلام علم هدايت و حبيب و محبوب مؤمن به من است؛اى محمّد! پيامت را ابلاغ كن.

ص: 97


1- سوره 5 - آیه 56

چون مصطفى صلى اللّه عليه و آله به زمين بازگشت اين پيام را سرّى نگه داشت و كتمان كرد.

تا اين كه خداى سبحان آيه يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ (1) ...را در بارۀ على بن ابى طالب عليه السّلام نازل فرمود.

و در ادامۀ فرمان فرمود: إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ (2) .

و همچنين ابى سعيد خدرى روايت كرد كه آيه يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ (3) در حقّ على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شد.

(245)ابن عباس مى گويد:اين كلام سبحان؛ يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ (4) در شأن على عليه السّلام نازل شد پيامبر صلى اللّه عليه و آله چون اين فرمان را شنيد برخاست و دست على عليه السّلام را گرفت و در ميان جمعيت ايستاد و فرمود:

«من كنت مولاه فعلىّ مولاه اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه».

اى مردم!و اى مسلمانان!هر كسى كه من مولاى او هستم،على هم مولاى اوست.

خدايا دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن باش. (5)

(247)عبد اللّه بن ابى أوفى مى گويد:در روز غدير خم شنيدم مصطفى صلى اللّه عليه و آله آيه شريفه يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ (6) را تلاوت مى كرد،سپس دست خود را بلند كرد و فرمود:

«الا من كنت مولاه فعلىّ مولاه،اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه».

آن گاه سر به آسمان بلند كرد و فرمود:خدايا!تو شاهد باش.امروز پيام تو را به اين جمعيت ابلاغ كردم.

(248)على بن محمّد بن سليمان نوفلى از پدرش نقل مى كند كه پدرش از زياد بن منذر اين حكايت را شنيد:

روزى در نزد ابى جعفر محمّد بن على عليه السّلام حضور داشتيم و آن جناب براى مردمت.

ص: 98


1- سوره 5 - آیه 67
2- سوره 5 - آیه 67
3- سوره 5 - آیه 67
4- سوره 5 - آیه 67
5- روايت /246شواهد التنزيل تقريبا مشابه همين روايت است.
6- سوره 5 - آیه 67

سخن مى گفت. در ميان سخن مردى از اهل بصره به نام عثمان اعشى بپاخاست و گفت:يا ابن رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله!فدايت شوم؛حسن بصرى به ما خبر داده است كه آيۀ يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ (1) در باره فردى نازل شده است.امّا آن فرد را معرفى و بيان نكرد.

ابى جعفر عليه السّلام فرمود:اى عثمان!اگر حسن بصرى بخواهد مى تواند از آن مرد خبر دهد،و ليكن او مى ترسد.

پس گوش كن تا برايت شرح آن را بيان كنم.در يك فرصتى جبرئيل به خدمت نبى صلى اللّه عليه و آله رسيد و گفت:خداى تعالى امر مى فرمايد امتت را به نماز و آداب آن راهنمايى كن.پس آن جناب آداب نماز را تعليم داد.

بار ديگر جبرئيل آمد و گفت:خداى سبحان فرمان داده تا وجوب زكات و شرايط آن را براى پيروانت بيان كنى،آن حضرت نيز چنين كرد.

بار سوم جبرئيل آمد و گفت:خداى تعالى دستور فرمود،امّت خود را به روزه و آداب آن راهنمايى كن و آن بزرگوار چنان كرد.

بار ديگر جبرئيل پيام آورد،خداى عزّ و جلّ فرمود،امت خود را بر حج و آداب آن راهنمايى فرما.رسول خدا صلى اللّه عليه و آله چنان كه مرضىّ خدا بود انجام داد.

بار ديگر جبرئيل به خدمت رسيد،گفت:خدايت فرمان داد ولىّ را بر امّت معرّفى كن همان گونه كه نماز و روز و زكات و حج را بيان كردى،تا حجّت بر آنان تمام شود و عذر و بهانه اى نداشته باشند.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله عرض كرد:خدايا!تو مى دانى قوم و قبيلۀ من قريب العهد به دوران جاهليت هستند و در ميان آنان فخر و مباهات جاهليت هنوز ريشه دارد و اگر چنين كنم شايد نپذيرند و من از اين كار خوف دارم.

و خداى عز و جلّ آيۀ يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ (2) را بر آن حضرت فرو فرستاد

ص: 99


1- سوره 5 - آیه 67
2- سوره 5 - آیه 67

رسول گرامى صلى اللّه عليه و آله چون ضمانت و عصمت از خداوند را دريافت كرد،دست على بن ابى طالب عليه السّلام را گرفته در ميان جمعيت بلند كرد و فرمود:

«يا ايّها النّاس من كنت مولاه فعليّ مولاه،اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصر و اخذل من خذله و احب من احبه و ابغض من ابغضه» اى مردم!هر كه را من مولاى اويم على بن ابى طالب عليه السّلام مولاى اوست.

خدايا!هر كسى او را دوست دارد دوست بدار و هر كسى او را دشمن دارد دشمن بدار،نصرت كننده او را ياور و معين باش و خواركننده او را خوار و ذليل كن و هر كسى على را دوست دارد دوست بدار و آن كه نسبت به او كينه و بغض دارد.او را مبغوض بدار.

(249)كلبى از ابى صالح و او از ابن عباس و جابر بن عبد اللّه نقل مى كند كه اين دو نفر صحابى معروف گفتند:

خداى تعالى به مصطفى صلى اللّه عليه و آله امر فرمود تا على عليه السّلام را به ولايت نصب كند و مردم را از ولايت او با خبر گرداند.

آن حضرت از ترس و خوف اين كه مردم نگويند پسر عمّ خويش را به جانشينى انتخاب و منصوب كرد و همچنين از طعنۀ بى جا و نارواى آنان،اين امر مهم را به تأخير انداخت.تا اين كه خداوند وحى فرستاد: يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ (1) ...در اين هنگام كه در غديرخم بود،مصطفى صلى اللّه عليه و آله برخاست و ولايت مرتضى عليه السّلام را به همگان خبر داد.

(250)عبد اللّه بن عباس پسر عموى پيامبر صلى اللّه عليه و آله و از مفسرين قرآن كريم از زبان آن حضرت نقل مى كند كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله داستان معراج را بيان مى كرد تا رسيد به اين كه خداوند در شب معراج فرمود:

اى برگزيده من!من هيچ نبىّ اى را مبعوث نكردم مگر اين كه برايش وزيرى قرار دادم.تو اى محمد صلى اللّه عليه و آله!رسول من هستى و على عليه السّلام وزير توست.

ص: 100


1- سوره 5 - آیه 67

ابن عباس بيان مى كند:چون رسول اللّه از آسمان فرود آمد،اكراه داشت براى مردم چيزى از اين حديث را نقل كند؛چون مسلمانان را قريب العهد به زمان جاهليت مى دانست و شرايط را مناسب نمى ديد.تا اين كه آيۀ شريفه فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ (1) ...بر آن حضرت نازل شد.

باز هم پيامبر صلى اللّه عليه و آله تحمّل كرد و چيزى آشكار نكرد تا آيۀ شريفه يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ (2) ...نازل شد و تكليف را نهايى كرد.

در اين زمان رسول خدا صلى اللّه عليه و آله به بلال حبشى،موذّن اختصاصى،امر فرمود اذان بگويد تا همۀ مردم در غديرخم جمع شوند.چون همه جمع شدند.رسول خدا صلى اللّه عليه و آله بر بلندى ايستاد و فرمود:

اى مردم!خداى سبحان مرا به رسالت برگزيد و فرمان داد تا على عليه السّلام را به ولايت معرّفى كنم.

امّا در اين كار درنگ كردم،چون خوف داشتم مرا متهم كنيد و ترسيدم در ابلاغ ولايت پسر عمّ خود مرا تكذيب كنيد.

تا اين كه خداى رحمان مرا مورد عتاب قرار داد و ابلاغ ولايت على عليه السّلام را بر من فرمان داد.

و فرمود: يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ (3) سپس دست على عليه السّلام را گرفت در ميان جمعيت حاضر،بلند كرد به گونه اى كه زير بغل هاى او مكشوف شد.آن گاه فرمود:

«ايّها النّاس!اللّه مولاى و انا مولاكم فمن كنت مولاه فعلى مولاه اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصر و اخذل من خذله».

در پايان مراسم معارفه،بر رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله،آيۀ شريفۀ اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ (4) نازل شد.

ص: 101


1- سوره 11 - آیه 12
2- سوره 5 - آیه 67
3- سوره 5 - آیه 67
4- سوره 5 - آیه 3

36- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللّهُ لَكُمْ .(مائده87/)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد،چيزهاى پاكيزه اى را كه خدا براى استفادۀ شما حلال كرده،حرام مشماريد و از حدّ مگذريد.

(251)ابى صالح مى گويد از ابن عباس مفسّر قرآن و يار و ياور على عليه السّلام در باره كلام خداوند: لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللّهُ لَكُمْ (1) سؤال شد.در جواب گفت:

اين آيه در شأن على عليه السّلام و ياران او مثل عثمان بن مظعون و عمّار ياسر،آن هنگام كه تصميم گرفتند از لذات دنيوى و شهوات حلال كناره گيرى كنند نازل شد.

(252)محمد بن ابراهيم بن حرث تميمى در باره آيه شريفه فوق گفت:

امير المؤمنين على عليه السّلام،عثمان بن عفان،عثمان بن مظعون و يك نفر ديگر از صحابه پيامبر صلى اللّه عليه و آله با يك ديگر هم عهد و پيمان شدند تا روزها را روزه و شب ها را بيدار بمانند، با زنان خود همبستر نشوند و گوشت و غذاى لذيذ تناول نكنند و در تهذيب نفس بكوشند چون اين خبر به مصطفى صلى اللّه عليه و آله رسيد.

از طرف ديگر هم خداوند رحمان آيۀ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللّهُ لَكُمْ (2) نازل كرد و تكليف آنان را روشن تر كرد.

(253)سدىّ از مفسّران قرآن در باره قول خدا يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللّهُ لَكُمْ (3) گفت: (4)

روزى پيامبر صلى اللّه عليه و آله به تذكّر و موعظه مردم پرداخت،در حالى كه موعظه آن حضرت تأثيرى در آنان نداشت و جماعتى نشسته بودند كه از جملۀ آنان على بن ابى طالب عليه السّلام و عثمان بن مظعون بودند.آن دو رو به پيامبر صلى اللّه عليه و آله كردند و گفتند:يا رسول اللّه كلماتى را به سمع مبارك شما مى رسانيم كه بعضى ها خوردن گوشت را بر خود

ص: 102


1- سوره 5 - آیه 87
2- سوره 5 - آیه 87
3- سوره 5 - آیه 87
4- مؤلف كتاب مى گويد اين حديث طولانى بود آن را مختصر كرده است.

تحريم كرده اند و جماعتى در روز غذا نمى خورند،و بعضى ها نيز خواب را بر خويش ممنوع كرده اند.و طايفه اى همبستر شدن با زنان را تعطيل كردند.بعد از اين سخنان،خداى مهربان آيه لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللّهُ لَكُمْ (1) را نازل كرد.رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله دستور داد همه حاضر شوند آن گاه فرمود:

ما بال قوم حرّموا النّساء و الطّعام و النّوم،الا انّى انام و اقوم،و افطر و اصوم و انكح النّساء،فمن رغب عنّى فليس منّى.

اين چه كارى است كه انتخاب كرديد.من كه پيامبر شمايم مى خوابم و استراحت مى كنم،هم روزه مى گيرم و هم با زنان ازدواج مى كنم و هر كسى مثل من رفتار نكند از من نيست.

37- وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ .(انعام54/)

و چون كسانى كه به آيات ما ايمان دارند،نزد تو آيند،بگو:درود بر شما،پروردگارتان رحمت را بر خود مقرّر كرده است.

(254)حسن بن حسن از حبّان بن على و او از كلبىّ و او از ابى صالح نقل مى كند:از ابن عبّاس در باره آيه شريفۀ وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا (2) ...سؤال شد.

ابن عبّاس در جواب گفت:اين كلام خدا در شأن على بن ابى طالب عليه السّلام،حمزه سيد الشّهداء،جعفر طيّار و زيد نازل شد.

ص: 103


1- سوره 5 - آیه 87
2- سوره 6 - آیه 54

38- اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ،وَ هُمْ مُهْتَدُونَ .(انعام82/)

كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك نيالوده اند،آنان در امن و امان بوده و از راه يافتگان اند.

(255)سفيان ثورى از منصور و او از مجاهد نقل مى كند؛عبد اللّه بن عباس مفسّر قرآن در باره اين آيه شريفه چنين بيان كرده است:

(الَّذِينَ آمَنُوا) (1) يعنى كسانى كه تصديق به توحيد كردند و حال اينكه اولين موحّد على بن ابى طالب عليه السّلام است وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ (2) يعنى ايمان خود را با باطل مخلوط و ممزوج نكردند،و نظير اين،آيه لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ (3) (4)است.

(بظلم)يعنى به شرك.

ابن عباس تأكيد مى كند،كه به خدا سوگند همه ياران پيامبر صلى اللّه عليه و آله بت پرستى را رها كرده و به خدا و پيامبر ايمان آورده اند و از وادى بى بركت كفر و شرك به وادى پر بركت اسلام گرايش پيدا كردند و ليكن على بن ابى طالب عليه السّلام حتى در يك چشم به هم زدنى مشرك نشد،و هرگز مشرك نبود و از اوّل موحّد بود.

أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ (5) اينان از آتش جهنّم و عذاب آن ايمن هستند،و بدون حساب به بهشت راه مى يابند.و على عليه السّلام اولين ايمان آورنده است،در حالى كه كودكى هفت ساله بود به دين و آيين پيامبر صلى اللّه عليه و آله پيوست.

ص: 104


1- سوره 6 - آیه 82
2- سوره 6 - آیه 82
3- سوره 3 - آیه 71
4- آل عمران71/.
5- سوره 6 - آیه 82

39- وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيماهُمْ (اعراف46/)

و بر اعراف،مردانى هستند كه هر يك(از آن دو دسته)را از سيمايشان مى شناسند.

(256)اصبغ بن نباتة از ياران صميمى على عليه السّلام مى گويد:

روزى در كنار على بن ابى طالب عليه السّلام نشسته بودم،عبد اللّه بن كوّاء وارد مجلس شد و گفت:يا امير المؤمنين!مرا از معناى آيه وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيماهُمْ (1) با خبر فرما.

على عليه السّلام فرمود:واى بر تو اى ابن كوّاء!

نحن نوقف يوم القيامة بين الجنّة و النّار،فمن ينصرنا عرفناه بسيماه فادخلناه الجنّة و من ابغضنا عرفناه بسيماه فادخلناه النّار.

آن مردان ما هستيم كه در قيامت بين بهشت و جهنّم مى ايستيم هر بنده اى ما را نصرت كرده باشد او را به چهره و سيمايش مى شناسيم و به بهشت مى بريم و هر كسى با ما دشمنى و عداوت داشت او را هم با سيمايش مى شناسيم و در جهنم داخل مى كنيم.

(257)ضحّاك نقل كرده است كه:از ابن عباس (2)در معنى آيه وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ (3) ...سؤال شد.در جواب گفت:اعراف،جايگاه بلندى است بر روى صراط كه على بن ابى طالب عليه السّلام،حمزه سيد الشهداء،جعفر طيّار و عباس بر آن بلندى قرار دارند.آنان دوستان خود را كه داراى چهره هاى نورانى هستند و دشمنان خويش را هم كه داراى چهره سياه و تاريك اند مى شناسند.

ص: 105


1- سوره 7 - آیه 46
2- روايت رقم /258شواهد التنزيل از ابن عباس با همين معنى و لفظ نقل شد.
3- سوره 7 - آیه 46

40- وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ .(اعراف43/)

و هر گونه كينه اى را از سينه هايشان مى زداييم،از زير(قصرهاى)شان نهرها جارى است.

(259)عبد اللّه بن مليل مى گويد،از امير المؤمنين على عليه السّلام در باره مصداق آيه نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ (1) سؤال كردم.

آن بزرگوار فرمود:اين آيۀ شريفه در شأن ما اهل بيت نازل شده است.

(260)عبد اللّه بن احمد بن حنبل از پدرش و او از سفيان و او از ابى موسى و ابى موسى از حسن بن على عليه السّلام نقل كرده است كه پدرش على بن ابى طالب فرمود:به خدا سوگند آيه وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ (2) در شأن ما اهل بيت پيامبر نازل شد.

41- فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظّالِمِينَ .(اعراف44/)

پس آواز دهنده اى ميان آنان آواز مى دهد كه لعنت خدا بر ستمكاران باد.

(261)محمّد بن حنفيّة از پدرش على بن ابى طالب عليه السّلام حكايت مى كند،كه امير المؤمنين على عليه السّلام فرمود:در آيه فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظّالِمِينَ (3) آن مؤذّن كه در كلام خداوند جليل آمده است.من هستم.

(262)ابن عباس يكى از صحابه پيامبر صلى اللّه عليه و آله نقل مى كند،براى امير المؤمنين على عليه السّلام در كتاب خدا اسم هايى است كه مردم آنها را نمى شناسند.از جمله آن اسم ها در آيه شريفه فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ (4) است كه نام نيك على عليه السّلام به عنوان مؤذّن آورده شده است.

و امير المؤمنين على عليه السّلام در تفسير بقيۀ آيه أَنْ لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظّالِمِينَ (5) فرمود:يعنى لعنت خداوند بر كسانى كه ولايت مرا تكذيب كردند و حق و مقام مرا سبك شمردند.

ص: 106


1- سوره 7 - آیه 43
2- سوره 7 - آیه 43
3- سوره 7 - آیه 44
4- سوره 7 - آیه 44
5- سوره 7 - آیه 44

(263)محمد بن فضيل از ابن اذينه در باره فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ (1) گفت؛مؤذّن در آيه شريفه امير المؤمنين على عليه السّلام است.

(265)ابن اذينه از حمران و او از ابى جعفر عليه السّلام در بارۀ آيه فوق بيان كرد:مؤذّن، امير المؤمنين على عليه السّلام است. (2)

42- وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ .(اعراف181/)

و از ميان كسانى كه آفريده ايم،گروهى هستند كه به حقّ هدايت مى كنند و به حقّ داورى مى نمايند.

(266)مجاهد مى گويد ابن عباس در توضيح و تفسير كلام خداوند وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ (3) گفت:

يعنى خلق كرديم امت محمد صلى اللّه عليه و آله را و از آن ميان على بن ابى طالب عليه السّلام را كه مردم را به حق هدايت مى كند يَهْدُونَ بِالْحَقِّ (4) در حالى كه (وَ بِهِ يَعْدِلُونَ) (5) مردم بعد از تو از خلافت او عدول و سرپيچى مى كنند.

(267)در كتاب فهم قرآن متعلّق به امام جعفر صادق عليه السّلام در بيان آيه وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ (6) فرمود:

اين آيه شريفه در شأن آل محمد صلى اللّه عليه و آله و اهل بيت آن حضرت است.كه مردم را به حق رهنمون و هدايت مى كنند و حال اين كه مردم از آنان عدول مى كنند

ص: 107


1- سوره 7 - آیه 44
2- روايت رقم /264شواهد التنزيل از ابن اذينه و او از حمران به همين معنى و لفظ نقل شد.
3- سوره 7 - آیه 181
4- سوره 7 - آیه 181
5- سوره 7 - آیه 181
6- سوره 7 - آیه 181

43- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ .(انفال27/)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد،به خدا و پيامبر(او)خيانت نكنيد و(نيز)در امانتهاى خود خيانت نورزيد.

(268)در كتاب تفسير عتيق،يونس بن بكّار از پدرش و پدر او از ابى جعفر محمد بن على عليه السّلام در بيان آيه شريفۀ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ (1) مى فرمايد:در حالى كه مى دانيد آل رسول صلى اللّه عليه و آله و اهل بيت آن حضرت از امانت هاى الهى هستند،به آنان خيانت نكنيد».

44- وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً .(انفال25/)

و از فتنه اى كه تنها به ستمكاران شما نمى رسد بترسيد.

(269)ابن عباس مى گويد:وقتى آيۀ وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً (2) نازل شد.محمّد مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:

من ظلم عليّا مقعدى هذا بعد وفاتى فكأنّما جحد نبوّتى و نبوّة الأنبياء قبلى.

هر كسى در حقّ على عليه السّلام كه وصى و جانشين من است در بعد از وفاتم ظلم كند،مثل اين است كه نبوّت من و جميع انبياى قبلى را منكر شده باشد.

(270)زبير بن عوّام نقل مى كند،وقتى آيۀ وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً (3) نازل شد،همه متعجّب شديم كه چه فتنه اى فرا خواهد رسيد.و چه حادثه عجيبى رخ خواهد داد تا اين كه آن فتنه را ديديم كه در جنگ جمل رخ داد.

(271)عقبة به صهبان گفت از زبير بن عوّام شنيدم مى گفت:سال ها آيه وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ (4) ...را قرائت مى كردم امّا نمى دانستم كه من از جمله مصاديق آن هستم.كه اهل فتنه و آشوب مى شوم.

ص: 108


1- سوره 8 - آیه 27
2- سوره 8 - آیه 25
3- سوره 8 - آیه 25
4- سوره 8 - آیه 25

(271)عقبة به صهبان گفت از زبير بن عوّام شنيدم مى گفت:سال ها آيه وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ (1) ...را قرائت مى كردم امّا نمى دانستم كه من از جمله مصاديق آن هستم.كه اهل فتنه و آشوب مى شوم.

(272)سفيان از جويبر و او از ضحّاك بن مزاحم در باره آيه شريفۀ وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً (2) مى گويد:اين آيه براى اصحاب نبى صلى اللّه عليه و آله نازل شد و خبر داد كه بعضى بعد از حيات رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فتنه ايجاد مى كنند و چنين هم كردند.

(273)سدىّ از اصحابش نقل مى كند:آيۀ وَ اتَّقُوا فِتْنَةً... (3) به اهل بدر كه در ركاب پيامبر صلى اللّه عليه و آله بودند توصيه مى كند،گرد فتنه نچرخند،امّا فتنه در جنگ جمل ظاهر شد كه همانا بعضى از اهل بدر جزء فتنه گران شدند و جنگ و خونريزى بر ضدّ على عليه السّلام به راه انداختند.

(274)حسن بن دينار از حسن و او از زبير بن عوّام نقل مى كند كه زبير يك بار آيۀ وَ اتَّقُوا فِتْنَةً... (4) تا آخر را در اثناى جنگ جمل قرائت كرد،آن گاه گفت:نمى فهميديم اين كلام خدا براى ما فتنه گران آمده و ما را توصيه به خويشتن دارى كرده است،تا اين كه در جنگ جمل و محاربه با على عليه السّلام فهميديم مورد خطاب كلام خداوند سبحان ما هستيم.

(275)حسن مى گويد زبير بن عوّام گفت:ما همديگر را از فتنه بر حذر مى داشتيم؛امّا نمى دانستيم كدام يك از ما تخلّف مى كند و به دنبال فتنه مى رود.سپس آيه وَ اتَّقُوا فِتْنَةً... (5) را قرائت كرد.

بعضى از همراهانش گفتند:سبحان اللّه،پس تو را چه شد كه جنگ را آغاز مى كنى! زبير گفت:واى بر شما!ما به فتنه آگاهى و بصيرت داريم امّا صبر و شكيبايى نداريم.

(276)شدّاد بن سعيد از غيلان بن جرير و او از مطرف نقل مى كند كه،به زبير گفتم:يا ابا عبد اللّه!شما حقّ خليفه عثمان را تضييع كرديد تا كشته شد.و اكنون خون او را از على عليه السّلام مطالبه مى كنيد.

زبير گفت:ما در عهد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و ابو بكر و عمر آيه وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ (6) را

ص: 109


1- سوره 8 - آیه 25
2- سوره 8 - آیه 25
3- سوره 8 - آیه 25
4- سوره 8 - آیه 25
5- سوره 8 - آیه 25
6- سوره 8 - آیه 25

قرائت مى كرديم؛امّا نمى دانستيم اهل فتنه ما هستيم.تا اين كه آن واقعه به دست ما اتّفاق افتاد.

(277)ضحّاك نقل مى كند كه ابن عباس در بارۀ اين كلام خدا وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ (1) ...بيان كرد:

خداى سبحان اصحاب محمد صلى اللّه عليه و آله را از مقاتله و جنگ با على بن ابى طالب عليه السّلام بعد از حيات پيامبر بر حذر داشته و منع كرد. (2)امّا آنان به اين آيه عمل نكردند.

(279)سدىّ در مصداق آيه وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً (3) گفت:اهل فتنه،اصحاب جمل بودند كه بر ضدّ امير المؤمنين على عليه السّلام جنگ جمل را به راه انداختند.

(280)ابى عثمان نهدى نقل مى كند:

على عليه السّلام را در جنگ جمل ديدم؛كه آيه وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ (4) را تلاوت مى كرد و مى فرمود:

به خدا سوگند،اهل اين آيه از بعد نزول تا به امروز مقاتله و جنگ نكردند،مگر امروز و اين آيه شامل حال آنان مى شود كه به جنگ ما برخاستند.

(281)عثمان بن مؤذّن مى گويد:

يك سال كامل مصاحب امير المؤمنين على عليه السّلام بودم.آن حضرت در طول اين مدت كلامى در دوستى يا بيزارى از سران جمل نفرمود؛مگر اين كه از زبان مبارك آن حضرت مى شنيدم مى گفت:فلان و فلان چه عذرى دارند!آن دو با ميل و رغبت و بدون اكراه بيعت كردند،سپس بدون دليل و تقصيرى پيمان شكستند.به خدا سوگند اهل اين آيه وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ (5) قتال نكردند مگر امروز كه در مقابل من ايستادند. (6)ت.

ص: 110


1- سوره 8 - آیه 25
2- روايت رقم /278شواهد التنزيل تقريباً به معنى است كه از قول زبير بن عوّام بيان شد.
3- سوره 8 - آیه 25
4- سوره 9 - آیه 12
5- سوره 9 - آیه 12
6- روايت رقم /282شواهد التنزيل تقريباً مشابه همين روايت است.

45- وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ،وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللّهُ وَ اللّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ .(انفال30/)

و(ياد كن)هنگامى را كه كافران در بارۀ تو نيرنگ مى كردند تا تو را به بند كشند يا بكشند يا(از مكّه)اخراج كنند،و نيرنگ مى زدند،و خدا تدبير مى كرد،و خدا بهترين تدبيركنندگان است.

(283)ابن عباس در تفسير كلام خدا وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا (1) ...مى گويد:طائفه اى از قريش مكّه تصميم خطرناكى در باره مصطفى صلى اللّه عليه و آله گرفتند.تا آن تصميم را در يك شب اجرا كنند.بعضى از آنان گفتند:محمد صلى اللّه عليه و آله را بكشيم؛عده اى گفتند:او را از شهر بيرون كنيم؛دسته اى ديگر گفتند:او را سخت مجازات كنيم.

خداوند خبير،مصطفى صلى اللّه عليه و آله را از نيّات پليد آنان مطّلع گردانيد.

آن شب مرتضى عليه السّلام در بستر مصطفى جاى گرفت،تا فدايى برادرش شود.

محمد صلى اللّه عليه و آله از شهر خارج شد و در غار پناه گرفت،مشركين هم خانه را محاصره كرده،سخت از آن مراقبت مى كردند تا مبادا رسول خدا صلى اللّه عليه و آله از آن خارج شود؛غافل از اين كه على عليه السّلام در خانه نبى صلى اللّه عليه و آله آرميده است.

چون در سحرگاه آن شب على عليه السّلام را ديدند،فهميدند،فريب خورده اند.پس پرسيدند:يا على!رفيق و مصاحب تو كجاست؟ على عليه السّلام فرمود:نمى دانم در كجاست.

آن جماعت مشرك به تعقيب رسول خدا صلى اللّه عليه و آله شتافتند،و ردّ پاى آن حضرت را تا پاى كوه دنبال كردند،وقتى به دهانه غارى كه آن جا بود رسيدند،بر در آن،تار عنكبوت را بافته ديدند.گفتند اگر محمد صلى اللّه عليه و آله داخل غار مى شد،تار عنكبوت بايد از

ص: 111


1- سوره 8 - آیه 30

بين مى رفت،در نهايت از رفتن به داخل غار منصرف شدند،و به بالاى كوه شتافتند (1).

(286)عثمان بن جزرى از مقسم نقل مى كند كه ابن عباس در تفسير آيۀ وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا (2) ...گفت:

قريش به مشورت نشستند كه چون سحرگاهان شود،نبى صلى اللّه عليه و آله را سخت مجازات كنند.

اما صبح آن روز،على عليه السّلام را در جاى رسول صلى اللّه عليه و آله ديدند.به تعقيب آن حضرت پرداختند تا به غار رسيدند،چون دهنه غار را تار عنكبوت پوشانده بود،به داخل غار نرفتند و سه روز در كنار آن غار منتظر ماندند.

(287)عبد الرّزاق از پدرش و او از عكرمه در باره كلام خدا وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا (3) ...نقل مى كند.

زمانى كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله و ابو بكر به غار پناه بردند،على عليه السّلام در بستر رسول خدا صلى اللّه عليه و آله خوابيده بود،و مشركين آن شب به حراست و محافظت بيت پيامبر مشغول بودند و هر گاه نگاه مى كردند،و به نظرشان مى رسيد كه او در بستر آرميده است،پس كارى نداشتند و منتظر بودند تا صبح شود؛چون روشنى صبح فرا رسيد،ناگهان با على عليه السّلام مواجه شدند.

پرسيدند:يا على!رفيق و مصاحب تو كجاست؟ على فرمود:نمى دانم،خدا بهتر مى داند! پس با همه امكانات به تعقيب پيامبر صلى اللّه عليه و آله پرداختند؛ولى او را نيافتند.

(288)مجاهد از ابن عباس نقل مى كند:

زمانى كه قريش در دار الندوه براى رهايى از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله تجمّع كردند ابليس به شكل شيخ جليل القدرى بر آنان عرضه شد.

سران قريش از همديگر پرسيدند:اين شيخ كيست؟او گفت:شيخى از اهل نجدد.

ص: 112


1- روايت رقم /285شواهد التنزيل از ابن عبّاس در همين معنى نقل شد.
2- سوره 8 - آیه 30
3- سوره 8 - آیه 30

هستم. چون شنيدم در بارۀ امر مهمّى تصميم مى گيريد به حضور رسيدم.گفتند؛پس داخل شو.

در آن روز اشراف و سران قريش از همۀ قبايل حضور داشتند.و هر قبيله براى رهايى از رسالت مصطفى صلى اللّه عليه و آله و آيين او سخن مى گفت و پيشنهادى مى كرد.

بعضى گفتند:او را زندانى كنيد و به او آب و نان ندهيد تا جان دهد.

ديگرى گفت:او را از شهر و ديار خويش بيرون كنيم تا به هر جا كه مى خواهد برود.

در آن ميان شيخ نجدى(ابليس)برخاست و گفت:به خدا سوگند اين رأى و انديشۀ شما نيكو نيست.مگر حسن كلام و حلاوت گفتار و حسن خلق و منطق نيكو و غلبه بر قلوب مردم را از او نمى بينيد!اگر او را به هر كجا بفرستيد،و به هر سرزمينى تبعيد كنيد،مردم را به خود جذب و پيروان زيادى جمع آورى مى كند،و امور را از دست شما مى ربايد.از اين انديشه درگذريد.

ابو جهل گفت:مرا انديشه و رأى ديگرى است.

قريش گفتند:بيان كن تا بدانيم.

ابو جهل گفت:قبايل ما بسيارند،از هر قبيله جوانى رشيد و چالاك انتخاب مى كنيم و در دست هر يك شمشيرى برنده مى دهيم.

آنان به صورت گروهى بر محمد صلى اللّه عليه و آله يورش آورند و هر كدام يك ضربۀ شمشير بر او زنند تا از دين و آيين او نجات يابيم.

اگر قبايل مختلف در خون او شريك باشند.بنو عبد مناف قادر به جنگ با همه قبايل نيستند.پس به ناچار به خون بها،و ديه راضى مى شوند.

شيخ نجدى(ابليس)گفت:احسنت بر تو!رأى رأى اين مرد است.با وجود اين رأى هيچ تصميمى مطلوب نيست.

پس همۀ قبايل بر اين رأى و انديشه اتّفاق كردند و متفرّق شدند.

ص: 113

در آن هنگام پيك وحى،جبرئيل به حضور پيامبر صلى اللّه عليه و آله آمد و از تصميم خطرناك قريش خبر داد.و گفت يا نبىّ اللّه!امشب در بستر خويش نخواب.

چون شب فرا رسيد.آن جماعت مشرك جوانان خويش را بر طبق عهد و ميثاقى كه بسته بودند در اطراف خانه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرستادند.تا نقشه خود را عملى كنند.

وقتى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله آنان را در گرد خانۀ خويش ديد،به على بن ابى طالب عليه السّلام فرمود:يا على!امشب در بستر من بخواب و اين جامۀ سبز را بر روى خود بينداز تا اين كه هيچ آسيبى به تو نرسد.

و آن جامه اى بود كه نبى صلى اللّه عليه و آله به هنگام خواب بر روى خويش مى انداخت.

تا اينجا پايان روايت است،امّا يونس بن بكير از قول ابن اسحاق اين مطالب را اضافه كرد و گفت:

زمانى پيامبر صلى اللّه عليه و آله على عليه السّلام را در بستر خويش قرار داد،كه آن جماعت نااهل بر در منزل ايستاده بودند در همان هنگام پيامبر صلى اللّه عليه و آله از منزل خارج شد.

حضرت به هنگام خروج مشتى خاك از زمين برداشت و بر سر آنان پاشيد و با خواندن آيات: يس، وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ (1) ...تا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ (2) منزل را ترك كرد.بدون اين كه هيچ كسى آن حضرت را ببيند چون صبح فرا رسيد،خداى تعالى به رسولش اذن خروج از مكّه را داد و آخرين فردى هم كه وارد مدينه شد.على بن ابى طالب عليه السّلام بود،زيرا مصطفى صلى اللّه عليه و آله او را امر فرمود در بسترش بخوابد،و سه روز در مكّه توقّف كند،تا ديون و امانات را مسترد كند،سپس به آن حضرت ملحق شود و او هم چنين كرد.و آيه شريفه در اين خصوص نازل شد و مكر كفّار قريش را بدين وسيله دفع كرد.

ص: 114


1- سوره 36 - آیه 1
2- سوره 36 - آیه 9

46- وَ ما كانُوا أَوْلِياءَهُ إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ .

(انفال34/)

«آنان را هيچ رابطه دوستى با خدا نيست كه دوستان خدا جز اهل تقوا نيستند،ولى بيشترشان نمى دانند.» (289)قتاده از حسن نقل مى كند ابن عباس در تفسير آيۀ وَ ما كانُوا أَوْلِياءَهُ... (1) گفت:

يعنى كفّار مكه اولياء و دوستان پيامبر صلى اللّه عليه و آله نيستند؛بلكه إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ (2) دوستان و اولياى او كسانى هستند كه از شرك و گناه كبيره پاك اند و از متقين مى باشند و آنان على بن ابى طالب عليه السّلام و حمزه و جعفر و عقيل هستند،كه دوستان حقيقى و راستين پيامبر صلى اللّه عليه و آله هستند.

لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (3) امّا اكثر آنان نمى دانند.

(290)انس بن مالك از خدمتكاران نبى صلى اللّه عليه و آله بود او بيان مى كند،كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:

«آل محمّد كلّ تقىّ» اهل بيت محمد صلى اللّه عليه و آله همگى از پاكان و متقين هستند.

(291)سدىّ از قول ياران خودش صلى اللّه عليه و آله نقل مى كند كه در بيان آيه إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ (4) گفتند مصداق آيۀ فوق اصحاب محمد صلى اللّه عليه و آله هستند.

47- وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ .(انفال41/)

و بدانيد كه هر چيزى را به غنيمت گرفتيد،يك پنجم آن براى خدا و پيامبر و از آن خويشاوندان(او)و يتيمان و بينوايان است.

(292)عمرو بن عبد الجبّار بن عمرو مى گويد:پدرم از على بن موسى بن جعفر بن

ص: 115


1- سوره 8 - آیه 34
2- سوره 8 - آیه 34
3- سوره 8 - آیه 34
4- سوره 8 - آیه 34

محمد صلى اللّه عليه و آله و او از پدرانش تا مى رسد به على بن ابى طالب عليه السّلام كه آن حضرت فرمود:

آيه وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ (1) ...مخصوص ما اهل بيت است و خمس اموال اختصاص به ما دارد.

و خداى سبحان به سبب كرامت و احترام ما،صدقات را براى ما اهل بيت قرار نداد بلكه براى احترام و اكرام ما،چرك و اوساخ دست مسلمين را از ما دفع كرد و به جاى آن خمس را براى ما مقرر فرمود.

(293)عبد اللّه بن عبيد اللّه بن عباس از عكرمة نقل مى كند،كه فاطمه عليها السّلام فرمود:روزى على و عبّاس و اسامة بن زيد در مجلس پدرم،رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله،حضور داشتند.

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود:اى دوستان!هر يك از شما چيزى از من درخواست كند.

عباس گفت:يا رسول اللّه!از شما فلان مقدار مال مى خواهم.

حضرت فرمود:آن مال از آن تو باشد.

من گفتم:پدر جان فدايت شوم،هر چه عموى من عباس تقاضا كرد،به همان اندازه درخواست مى كنم.

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود:يا فاطمه!قبول است.آن مال تو باشد.

اسامة بن زيد گفت:يا رسول اللّه!زمين فلان منطقه را به من برگردان.

حضرت فرمود:برگرداندم،آن مال تو باشد.

آن گاه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به على عليه السّلام فرمود:يا على!تو نيز چيزى بخواه.على عليه السّلام گفت:يا رسول اللّه!از آن جناب خمس اموال را درخواست مى كنم.

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:خمس از آن تو باشد.

خداى تعالى آيه وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ (2) را نازل كرد.

سپس پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:در باره خمس چنين آيه اى نازل شد.

على عليه السّلام فرمود:خمس از آن من است كه خداوند متعال براى من آن را واجب كرد.

سپس هر چه نيزۀ سالم و نيزه شكسته،را غنيمت گرفته بودند،آوردند،رسول

ص: 116


1- سوره 8 - آیه 41
2- سوره 8 - آیه 41

خدا صلى اللّه عليه و آله 4/5 آنها را نگه داشت و بقيه را به على عليه السّلام واگذار كرد.

(294)عبد الرّحمان بن ابى ليلى مى گويد از امير المؤمنين على عليه السّلام شنيدم فرمود:

روزى به اتّفاق عباس و فاطمه عليها السّلام و زيد بن حارثه در حضور مصطفى صلى اللّه عليه و آله نشسته بوديم.عباس عموى پيامبر صلى اللّه عليه و آله گفت:يا رسول اللّه!سن من بالا رفته و استخوان هايم سست شده است و خرج زندگى ام نيز زياد است.امر فرما تا فلان مقدار از مال و طعام برايم آماده شود.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله خواهش او را اجابت كرده،آنچه خواسته بود برايش مهيا كرد.

سپس فاطمه عليها السّلام گفت:يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله!دستور فرما آنچه براى عمويم عباس در نظر گرفتى؛براى من نيز فراهم شود.

پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:بلى،اجابت كردم.

زيد بن حارثه گفت:يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله زمينى كه امرار معاش فرزندانم از آن بود و از من گرفتى به من برگردان.

پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:آن زمين از آن تو باشد.

من عرض كردم يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله!مسئوليّت و توليت تقسيم حقّم را از خمس كه خداوند در كتابش برايم در نظر گرفت در حياتت مشخّص و معيّن فرما تا بعد از شما كسى در اين حقّ با من منازعه نكند.

پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:چنين خواهم كرد.و سهم مرا از خمس معين فرمود و در زمان حيات آن حضرت سهم مرا به من تحويل دادند.

تا اين كه ابو بكر حكومت را عهده دار شد او نيز سهم مرا به من واگذار كرد.سپس عمر حاكم مسلمين شد،او در آخر عمرش مال زيادى از غنايم به دست آورد.حقّ مرا جدا كرد و برايم فرستاد و گفت:يا على عليه السّلام!اين حق و سهم توست آن را تحويل بگير.

گفتم:با اين سهميه خمس از مردم بى نيازيم،و مسلمين هم به آن نيازمندند.بعد از آن سال هيچ كس حقّم را از خمس غنايم پرداخت نكرد تا اين كه به مقام خود رسيدم و

ص: 117

حكومت و ولايت را عهده دار شدم.عباس عمويم گفت:يا على عليه السّلام!از ما حقّى را گرفتند كه هرگز به ما بر نخواهد گشت.

(295)مجاهد در بارۀ اين كلام خدا فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ.. (1) بيان كرد،لذى القربى اقارب و بستگان نبى صلى اللّه عليه و آله هستند كه گرفتن صدقه براى آنان حلال نيست.

(296)مجاهد در تفسير آيه شريفه بيان مى كند،(ذى القربى)اقارب و فرزندان رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله هستند چون بر نبى صلى اللّه عليه و آله و اهل بيت آن حضرت صدقه حلال و مباح نيست،خداوند خمس را براى آن بزرگواران قرار داد (2).

48- هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ .(انفال62/)

او همان بود كه تو را با يارى خود و مؤمنان نيرومند كرد.

(299)كلبى از ابى صالح و او از ابى هريرة نقل كرده است كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:

در شب معراج وقتى به آسمان سير داده شدم در عرش ملكوتى ديدم نوشته بود؛

لا اله الاّ انا وحدى لا شريك لى،و محمّد عبدى و رسولى ايّدته بعليّ.

خداى واحدى جز من نيست و شريكى ندارم،محمّد بنده و رسول من است،او را به واسطۀ على عليه السّلام تأييد و تقويت كردم.

و اين آيه شريفه هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ (3) همان معناى نوشته بر عرش است.

(300)انس بن مالك مى گويد:نبىّ صلى اللّه عليه و آله فرمود:در شب معراج بر ساق عرش مكتوبى ديدم كه روى آن نوشته شده است:

ص: 118


1- سوره 8 - آیه 41
2- روايت رقم 297 و /298شواهد التنزيل از ابن عباس به همين معنى نقل شد.
3- سوره 8 - آیه 62

لا اله الاّ اللّه،محمّد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله ايّدته بعلى،نصرته بعلى.

خدايى جز اللّه نيست.محمّد صلى اللّه عليه و آله رسول من است،او را به على عليه السّلام تأييد كردم و يارى دادم.

(301)انس بن مالك نقل مى كند:

روزى بر مصطفى صلى اللّه عليه و آله گرسنگى شديد عارض شد.جبرئيل از جانب ربّ جليل به نزد آن حضرت حاضر شد و يك لوزه سبز(چيزى مانند بادام)از بهشت تقديم نبىّ صلى اللّه عليه و آله كرد و گفت:يا رسول اللّه!آن را بگشا.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله آن را گشود،مكتوبى ديد كه روى آن نوشته بود:

«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم،لا اله الاّ اللّه،محمّد رسول اللّه ايّدته بعلىّ و نصرته بعلىّ».

به نام مهربان مهربانان،خدايى جز اللّه نيست،محمد رسول من است او را به على عليه السّلام تأييد كردم و نصرت دادم.

(302)جابر بن عبد اللّه انصارى نقل مى كند؛پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:

اى ياران و پيروان من!بدانيد.دو هزار سال قبل از خلقت زمين و آسمان بر در بهشت نوشته بود:

«لا اله الاّ اللّه،محمّد رسول اللّه،ايّدته بعلىّ».

يعنى معبودى غير از اللّه نيست،محمّد رسول خداست من صلى اللّه عليه و آله او را به على تأييد كردم و يارى دادم. (1)

(304)ابى حمزه ثمالى از سعيد بن جبير و او از ابى حمراء نقل مى كند كه مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:

در شب معراج و در سير و سفر آسمان در سمت راست ساق عرش نوشته اى را ديدم كه نوشته بود:ت.

ص: 119


1- روايت رقم /303شواهد التنزيل از ابى حمراء با همين متن و لفظ در توضيح و تفسير آيه شريفه نقل شده است.

لا اله الاّ اللّه،محمّد رسول اللّه،ايّدته بعلىّ و نصرته به.

هيچ خدايى جز اللّه نيست و محمّد صلى اللّه عليه و آله رسول خداست او را به واسطه على عليه السّلام تأييد كردم و يارى دادم.

49- يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ .(انفال64/)

اى پيامبر،خدا و كسانى از مؤمنان كه پيرو تواند تو را بس است.

(305)جعفر بن محمّد صلى اللّه عليه و آله از پدرش در شأن نزول آيۀ يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (1) مى فرمايد:

اين آيه شريفه در باره على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شد.كه از پيروان راستين رسول خدا صلى اللّه عليه و آله بود.

(306)قاسم و عبد اللّه از فرزندان حسين بن زيد از پدرشان و پدرشان از ابى جعفر و آن حضرت از پدرش در مورد آيه يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللّهُ (2) ...فرمود:

اين آيه شريفه در حقّ على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شد.

50- وَ أَذانٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (توبه3/)

و(اين آيات)اعلامى است از جانب خدا و پيامبرش به مردم در روز حجّ اكبر كه خدا و پيامبرش در برابر مشركان تعهدى ندارند.

(307)حكيم بن جبير از علىّ بن حسين عليه السّلام نقل مى كند:

براى على بن ابى طالب عليه السّلام در كتاب اللّه(قرآن)اسم هاى متعددى قرار داده شد كه

ص: 120


1- سوره 8 - آیه 64
2- سوره 8 - آیه 64

مردم با آن اسم ها بيگانه و ناشناس هستند.

عرض كردم؛يا ابن رسول اللّه آن اسم ها كدام است.بيان فرماييد.

فرمود:در آيه وَ أَذانٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ (1) ...به خدا سوگند،على عليه السّلام اذان در روز حج اكبر است.

(308)ابن عباس بيان مى كند؛بين نبىّ صلى اللّه عليه و آله و قبايل عرب عهد و پيمانى وجود داشت.

خداى تعالى به پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمان داد تا همۀ عهد و ميثاق را كنار بگذارد.مگر آن قبايلى كه نمازهاى مكتوب را به جاى مى آورند و زكات مفروض را ادا مى كنند.

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله على عليه السّلام را فراخواند،هفت آيۀ متوالى از اول سوره برائت را به او سپرد و امر فرمود تا در عيد قربان كه روز حج اكبر است.لغو پيمان با قبايل غير مسلمانان را اعلام كند و از ميثاق خود با آنان بيزارى جويد.

على عليه السّلام با شجاعت تمام و عزم راسخ و دلى قوى آيات فوق را در سرزمين منى و در كنار جمره بزرگ براى تمام مردم و قبايل قرائت كرد.

(309)انس بن مالك از خدمتكاران رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نقل مى كند:

مصطفى صلى اللّه عليه و آله هفت آيه اول سورۀ برائت را به ابو بكر سپرد و او را مأمور كرد تا بر اهل مكه و قبايل اطراف بخواند،چون ابو بكر به ذو الحليفه رسيد؛پيك مصطفى صلى اللّه عليه و آله به او رسيد و او را برگرداند،و سپس آن حضرت فرمود:

لا يذهب به الاّ رجل من اهل بيتى.

بايد فردى از اهل بيت من حامل پيام و اجراكننده فرمان يزدان باشد.

چون ابو بكر اهل بيت رسول صلى اللّه عليه و آله نبود پس على بن ابى طالب عليه السّلام را به سوى مكه اعزام كرد.تا به نحو احسن و اكمل انجام وظيفه كند (2).

(310)انس بن مالك نقل مى كند،مصطفى صلى اللّه عليه و آله ابو بكر صدّيق را با آيات برائت عازم مكّه كرد،بعد از اين كه مسافتى را طى كرده او را فرا خواند،و فرمود:

«لا ينبغى ان يبلّغت.

ص: 121


1- سوره 9 - آیه 3
2- روايت رقم 316 و /317شواهد التنزيل از انس بن مالك با همين متن و الفاظ نقل شده است.

هذا الاّ رجل من اهلى» .

سزاوار و شايسته است كه اين ابلاغيه به دست شخصى از اهل بيت من انجام پذيرد.

آن گاه على بن ابى طالب عليه السّلام را احضار فرمود،و آيات برائت را به او سپرد و به جانب مكه روانه كرد.

(312)سماك بن حرب از انس بن مالك روايت مى كند؛رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله ابو بكر را براى قرائت آيات اوّل سورۀ برائت به جانب مكّه اعزام كرد.بعد از چندى على عليه السّلام را احضار و او را براى ابلاغ آيات فوق به مكه مأمور كرد و فرمود:

«لا يبلّغها الا رجل من اهلى»؛ تبليغ آيات سوره برائت صورت نمى گيرد مگر توسط فردى از اهل بيت من (1).

(315)سماك بن حرب از انس بن مالك نقل مى كند:

مصطفى صلى اللّه عليه و آله،اول ابو بكر را براى ابلاغ آيات برائت،به جانب مكّه اعزام كرد،سپس او را فرا خواند و آيات را از او گرفته به على عليه السّلام واگذار كرد تا در جمع مشركين و قبايل اطراف مكه در سرزمين منى قرائت كند.

پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:

«لا يؤدّى عنّى الاّ انا او رجل من اهل بيتى».

(319)سماك از حنش(جيش)و او از على عليه السّلام حكايت اعزام به مكّه و قرائت آيات برائت را چنين روايت كرده است كه على عليه السّلام فرمود:به نبى صلى اللّه عليه و آله گفتم يا رسول اللّه!من از نظر سن و ايراد خطبه مناسب اين مأموريت بزرگ نيستم.فرد ديگرى را مأمور اين كار نماييد.

آن بزرگوار فرمود:يا على!به ناچار تو يا من بايد اين سفر را انتخاب كنيم و اين مأموريت مهم را انجام دهيم.

عرض كردم:اگر چنين باشد،به خدمتگزارى آماده ام و مرا براى اين سفر بفرست.

نبى صلى اللّه عليه و آله فرمود:به سوى مكّه حركت كن،خداى سبحان زبانت را محكم و قلبت راد.

ص: 122


1- روايت رقم 311 و 313 و 316 و 317 و /318شواهد التنزيل از انس بن مالك تقريباً به همين معنى نقل شد.

آرام كند و تو را هادى باشد.

سپس دستش را بر دهانم گذاشت و گفت:برخيز،به جانب مكه برو و آيات برائت را براى مشركين و مردم بخوان.

(320)عامر شعبى روايت كرد،امير المؤمنين على عليه السّلام فرمود:

زمانى كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله مرا در موسم حج براى ابلاغ آيات برائت فرستاد.در روز حج اكبر بپا خاستم و گفتم:اى مردم!آگاه باشيد،بعد از امسال هيچ مشركى حق انجام دادن مراسم حج را ندارد.و هيچ كسى مجاز به طواف عريان نيست.اى مردم!بدانيد، غير از مسلمانان كسى داخل بهشت نمى شود.

آنان كه قبلاً با محمد صلى اللّه عليه و آله پيمان بستند،ميثاقشان تا پايان مدّت،معتبر است.آگاه باشيد،« أَنَّ اللّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ (1) »يعنى خدا و رسول صلى اللّه عليه و آله از مشركين بيزارند (2).

(322)ابن عباس داستان ابلاغ آيات برائت را اين گونه بيان مى كند:

نبىّ صلى اللّه عليه و آله ابو بكر را به جانب مكّه فرستاد و امر فرمود تا آيات برائت را براى آنان بيان و ابلاغ كند،سپس على عليه السّلام را به دنبال او اعزام كرد.

زمانى كه ابو بكر در مسير راه صداى نعرۀ شتر رسول اللّه را شنيد،گمان كرد،آن حضرت از پشت سر مى آيد چون شتر سوار نزديك شد،ديد على عليه السّلام است.

آن حضرت نامه رسول اللّه و آيات برائت را از ابو بكر گرفت،هر دو به سوى مكّه رهسپار شدند،ابو بكر در مراسم حج شركت كرد و على بن ابى طالب عليه السّلام آيات برائت را با صداى رسا در ايام تشريق در سرزمين منى به سمع قبايل عرب رسانيد و به آنان گفت:

اى مردم!رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله از هر مشركى اعلام برائت مى كند؛پس چهار ماه مهلت داريد تا تكليف خود را مشخّص كنيد و از شرك و كفر رهايى يابيد.ت.

ص: 123


1- سوره 9 - آیه 3
2- روايت رقم /321شواهد التنزيل تقريباً به همين معنى نقل شده است.

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله مى فرمايد؛هيچ كسى حق ندارد،عريان به طواف بيت اللّه بپردازد و بدانيد سعى و تلاش شما ضايع است،و به جز مؤمن به خدا و پيامبر صلى اللّه عليه و آله احدى وارد بهشت نمى شود.

(323)مصعب بن سعد از پدرش سعد چنين نقل مى كند:

نبىّ صلى اللّه عليه و آله ابو بكر را با آيات برائت به سوى مكّه فرستاد،چون او به ضجنان رسيد، على عليه السّلام را در پى وى فرستاد،ابو بكر وقتى صداى شتر رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله را شنيد،گمان كرد،آن حضرت به جانب مكّه مى آيد.چون نزديك شد.على عليه السّلام را مشاهده كرد.

على عليه السّلام آيات سوره برائت را از ابو بكر گرفت،و به مكه رفت و براى مشركين خواند.

(324)ابو هريرة يا ابو سعيد خدرى،يكى از اين دو نقل كرده است كه در ابتدا رسول خدا صلى اللّه عليه و آله،ابو بكر را براى قرائت آيات برائت به جانب مكّه اعزام كرد،وقتى او به ضجنان رسيد،از پشت سر صداى ناقه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله را شنيد،گمان كرد آن حضرت است.چون نزديك شد على عليه السّلام را ديد كه بر شتر رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نشسته است و به طرف مكّه مى آيد.

ابو بكر پرسيد:چه خبر جديد دارى؟ على عليه السّلام فرمود:خير است؛رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمان داد تا آيات برائت را من در بين مشركين بخوانم،و تو فقط در مراسم حج شركت كنى.

پس هر دو به جانب مكه روان شدند و هر يك طبق دستور نبىّ صلى اللّه عليه و آله وظيفه خود را بپايان بردند،چون برگشتند و به خدمت رسول صلى اللّه عليه و آله رسيدند.ابو بكر پرسيد:چه اتفاقى افتاد كه سلب مأموريت شدم؟ پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:تو براى ما خير هستى،و مصاحب در غار و مصاحب من در حوض كوثر هستى؛امّا

«انّه لا يبلّغ عنّى غيرى او رجل منّى».

چون اين مأموريت و ابلاغ آن،كار فوق العاده اى بود،بايد يا خودم شخصاً

ص: 124

عهده دار آن مى شدم يا مردى از اهل بيت من آن را انجام مى داد.

(325)ابى سعيد و ابى هريرة مى گويند:

نبى صلى اللّه عليه و آله ابو بكر را با آيات برائت به مكّه اعزام كرد،او در ضجنان صداى نعره شتر مصطفى صلى اللّه عليه و آله را شنيد،چون نگاه كرد،على عليه السّلام را ديد كه بر شتر سوار است.پرسيد:چه شده است؟ على عليه السّلام گفت:خير است،جاى نگرانى نيست.رسول خدا صلى اللّه عليه و آله مرا براى اعلام برائت فرستاد.

ابو بكر از نيمه راه برگشت به حضور پيامبر رسيد،پرسيد:يا رسول اللّه!چه خبر شده است؟پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:خير است.تو رفيق من در غار بودى و مصاحب من در حوض كوثر هستى،امّا اين مأموريت با عظمت را بايد يا خود يا شخصى از خودم انجام مى داد.و تو خودى نيستى.

(326)جابر بن عبد اللّه انصارى نقل كرد:

نبىّ صلى اللّه عليه و آله بعد از مراجعت از حجّ عمره،ابو بكر را به سوى مكّه فرستاد.ما همراه او بوديم در وادى عرج در وقت نماز صبح صداى نعره شتر رسول صلى اللّه عليه و آله را شنيديم گمان كرديم رسول خدا صلى اللّه عليه و آله به سوى ما مى آيد،چون شتر نزديك شد،على عليه السّلام روى آن شتر سوار بود.

ابو بكر پرسيد:يا على!آيا اميرى يا رسولى؟ على عليه السّلام فرمود:رسولم؛مصطفى صلى اللّه عليه و آله مرا براى ابلاغ و قرائت آيات برائت به مكّه فرستاده است.

آن دو به مكه رفتند،روز قبل از ترويه،ابو بكر برخاست و در ميان جمعيت ايستاد و خطبه اى خواند،و از اعمال حج و مناسك آن سخن گفت.سپس على بن ابى طالب عليه السّلام بپاخاست و آيات اوّل سوره برائت را با صدايى رسا براى آن جماعت مشرك قرائت فرمود.

ص: 125

همچنين در روز عرفه و روز عيد قربان و روز كوچ كردن در بين جمعيت ايستاد و آيات برائت را براى مشركين خواند.

(327)ابن عباس از مفسرين و از اصحاب رسول اللّه و از ياران على عليه السّلام نقل مى كند كه مصطفى صلى اللّه عليه و آله ابو بكر را فراخواند و آيات اول سوره برائت را به او سپرد و فرمان داد تا آن آيات را براى مردم شركت كننده در مراسم حج قرائت كند،ابو بكر به قصد مكّه به راه افتاد و بعد از طى مسافتى،جبرئيل به خدمت پيامبر صلى اللّه عليه و آله رسيد و گفت:

«انّه لا يؤدّى عنك الاّ انت او علىّ».

يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله!اين كار را بايد يا خود يا على عليه السّلام به پايان برسانيد و از ديگرى پذيرفته نيست.

بلافاصله رسول خدا صلى اللّه عليه و آله على عليه السّلام را به دنبال ابو بكر براى اعلام برائت به سوى مكّه اعزام كرد.ابو بكر در بين راه صداى نعره شتر نبىّ صلى اللّه عليه و آله را شنيد،چون نگاه كرد على عليه السّلام را بر شتر آن حضرت ديد.سؤال كرد؛يا على عليه السّلام!در پشت سرت چه خبر است؟آيا چيزى در بارۀ من نازل شد؟ على عليه السّلام فرمود:خير،نگران نباش،و ليكن رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرموده است كه آيات برائت را به من واگذار كنى،چون اعلام برائت كار تو نيست و پيامبر فرمود:

«لا يؤدّى عنّى الاّ انا او علىّ» .

على عليه السّلام آن آيات را گرفت و در موسم حج شركت كرد و با شجاعت و صلابت در ميان مشركين ايستاد و چندين بار و در روزهاى متوالى آن آيات را قرائت كرد.

ص: 126

51- أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ (توبه19/)

آيا سيراب ساختن حاجيان و آباد كردن مسجد الحرام را همانند(كار)كسى پنداشته ايد كه به خدا و روز بازپسين ايمان آورده و در راه خدا جهاد مى كند(نه،اين دو)نزد خدا يكسان نيستند.

(328)شعبى مى گويد،آيه شريفه فوق در مورد على عليه السّلام و عمويش عباس زمانى كه با هم گفت و گو مى كردند نازل شد (1).

(330)وكيع از اسماعيل بن ابى خالد و او از شعبى روايت كرده است:

آيه أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ... (2) در شأن على عليه السّلام و عباس نازل شد (3).

(332)ابن سيرين روايت خويش را چنين نقل مى كند:

روزى على عليه السّلام از مدينه وارد مكّه شد،به عمويش عبّاس گفت:

اى عموى رسول خدا!چرا مهاجرت نمى كنى و به پيامبر صلى اللّه عليه و آله ملحق نمى شوى؟ عباس گفت:عمارت و آبادانى مسجد الحرام و پرده دارى بيت اللّه را به عهده دارم و اين كارى ارجمند است،و نمى توانم آن را رها كنم و به مدينه مهاجرت نمايم.

خداى سبحان در پاسخ عباس،آيۀ شريفۀ أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِي سَبِيلِ اللّهِ لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللّهِ وَ اللّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظّالِمِينَ (4) را بر پيامبرش صلى اللّه عليه و آله نازل فرمود.

(333)عروة بن زبير در شأن نزول اين آيه شريفه چنين نقل مى كند:

دو تن از بزرگان مكّه به نامهاى عباس بن عبد المطلب و شيبة بن عثمان مسلمان شدند،امّا به مدينه مهاجرت نكردند تا به رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله ملحق شوند.البته عبّاس

ص: 127


1- روايت رقم /329شواهد التنزيل از شعبى با همين متن و لفظ نقل شده است.
2- سوره 9 - آیه 19
3- روايت رقم /331شواهد التنزيل از شعبى همين گونه نقل شده است.
4- سوره 9 - آیه 19

مسئوليّت سقايت و آب دادن حاجيان را به عهده داشت و شيبه هم پرده دارى بيت اللّه را عهده دار بود.

روزى عبّاس به جهت داشتن منصب سقّايى حاجيان به على عليه السّلام فخر فروخت و گفت:يا على عليه السّلام!فضيلت من از تو بيشتر است؛چون ساقى حاجيان هستم.على عليه السّلام فرمود:برترى و تفضيل از آن من است.

چون كلام آن دو بالا گرفت.خداى بزرگ،آيۀ أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ... (1) را نازل فرمود تا مشخّص شود كدام برترند.

(334)حسن از مفسرين قرآن چنين نقل مى كند:

آيۀ أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ (2) در مورد على عليه السّلام و عبّاس و شيبة بن عثمان هنگامى كه با هم احتجاج مى كردند،نازل شد.

(335)سدىّ از قول اصحاب و ياران خودش در مورد كلام خدا أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ (3) حكايت مى كند.

على عليه السّلام و عبّاس و شيبه،هر يك به اعمال خود افتخار مى كردند و خود را از ديگرى برتر مى دانستند.

عبّاس عموى پيامبر صلى اللّه عليه و آله گفت:چون ساقى حاجيان هستم از شما بالاتر و برترم.

على عليه السّلام فرمود:با مصطفى صلى اللّه عليه و آله هجرت كردم،در كنارش مجاهدت نمودم،بنا بر اين برترى و تفضيل از آن من است.

شيبه گفت:عمران و آبادى مسجد خدا با من است؛چون مسجد را فضيلت بسيار است،عامر مسجد را نيز فضيلت بى كران است.

خداوند متعال با نزول آيۀ أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ (4) ...برترى على عليه السّلام و تفصيل او را بر آن دو نفر اعلام فرمود.

(336)ابن عباس در شأن نزول آيۀ أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ... (5) بيان مى كند.

عبّاس بن عبد المطلب خود را از على عليه السّلام برتر مى دانست او به على عليه السّلام گفت:يا

ص: 128


1- سوره 9 - آیه 19
2- سوره 9 - آیه 19
3- سوره 9 - آیه 19
4- سوره 9 - آیه 19
5- سوره 9 - آیه 19

على! من عمّ رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و ساقى حاجيان هستم؛با اين دو خصيصه از تو برترم.

شيبه نيز گفت:من عمارت و تعمير مسجد الحرام را به عهده دارم و برترى از آن من است.على عليه السّلام بعد از شنيدن سخنان آن دو گفت:من از هر دوى شما برترم.چون هم مهاجر الى اللّه و هم مجاهد فِي سَبِيلِ اللّهِ (1) هستم.

بعد از اين مقال آيه أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ (2) نازل شد،يعنى آيا عباس كه طبق آيۀ شريفۀ سقاية حاجيان را به عهده داشت و شيبة كه طبق آيۀ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ (3) عمارت مسجد الحرام را به عهده دارد كَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ... (4) مثل على عليه السّلام هستند؟!هرگز چنين نيست،بلكه على عليه السّلام بر آن دو برترى كامل دارد.

(337)انس بن مالك روايت كرده است:

روزى عباس بن عبد المطلب و شيبه كنار هم نشسته بودند و بر شغل و مسئوليّت خويش فخر مى فروختند و افتخار مى كردند،در آن هنگام كه على عليه السّلام از كنارشان عبور كرد،عباس گفت:اى فرزند برادرم!توقّف فرما.

على عليه السّلام ايستاد،عباس گفت:شيبه بر من فخر مى فروشد و گمان مى كند شريف تر و برتر از من است.

على عليه السّلام فرمود:شما چه مى گويى؟ عباس گفت:من مى گويم چون عموى پيامبر صلى اللّه عليه و آله و وصىّ پدرش و ساقى حاجيان هستم از او برترم.

سپس على عليه السّلام به شيبة گفت:تو چه مى گويى و دليلت چيست؟ شيبه گفت:من برترم،چون امين خدا بر بيت او هستم و عمارت آن را عهده دارم.

على عليه السّلام فرمود:آيا راضى مى شويد من افتخارات خود را بيان كنم؟ آن دو گفتند:بلى يا على!بيان فرما.

على عليه السّلام فرمود:من از هر دوى شما برتر و فضيلتم بيشتر است.

چون نخستين ايمان آورنده و مهاجر همراه رسول اللّه و مجاهد فِي سَبِيلِ اللّهِ (5) هستم.

ص: 129


1- سوره 9 - آیه 19
2- سوره 9 - آیه 19
3- سوره 9 - آیه 19
4- سوره 9 - آیه 19
5- سوره 9 - آیه 19

سپس هر سه به خدمت مصطفى صلى اللّه عليه و آله رفتند تا فرد برتر را معرّفى فرمايد.

چون هر يك افتخارات خود را بيان كردند؛آن حضرت سخنى نفرمود و به منزل خويش رفت.

بعد از چند روز پيك وحى آيه اى را تقديم رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله كرد.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله آن سه تن را احضار و آيۀ أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ (1) تا ده آيه بعدى را براى آنان قرائت فرمود و برترى على عليه السّلام را بر آنان به ثبت رسانيد.

(338)عثمان بن سليمان از ابن بريدة و او از پدرش نقل كرده است:

در مجلسى،شيبة و عباس بن عبد المطلب به يك ديگر تفاخر مى كردند،از على عليه السّلام كه از كنار آنان مى گذشت،پرسيد:به چه چيزى با يك ديگر تفاخر مى كنيد؟ عبّاس گفت:فضيلتى كه به من داده شده به احدى عنايت نشده است.

على عليه السّلام پرسيد:چه موهبتى نصيب تو شده است؟ گفت:ساقى حاجيان در موسم حج هستم.

على عليه السّلام رو به شيبة كرد و گفت:اى شيبة تو چه فضيلت و موهبتى دارى؟ شيبه گفت:عمارت مسجد الحرام با من است و اين فضيلتى عظيم است.

على عليه السّلام فرمود:اى شيخين!مرا فضيلتى است كه شرم دارم آن را بيان كنم.

آن دو گفتند:آن فضيلت چيست؟بيان كن! على عليه السّلام فرمود:فضيلت من آن است كه شمشير بر پشت گردن شما دو نفر گذاشتم تا به خدا و رسولش صلى اللّه عليه و آله ايمان آورديد.

عبّاس از سخن على عليه السّلام دلتنگ و ناراحت شد و با همان عصبانيت به حضور پيامبر رفت.

آن حضرت پرسيد:اى عبّاس!چه حادثه اى تو را ملول كرده است.

عباس گفت:آيا نمى بينى طفلى خود را بر ما مقدّم مى دارد؟ رسول خدا صلى اللّه عليه و آله پرسيد:آن طفل كيست؟

ص: 130


1- سوره 9 - آیه 19

عباس گفت:على بن ابى طالب عليه السّلام.

پيامبر على عليه السّلام را فرا خواند و گفت:چرا عمويت عباس را ناراحت و دلتنگ كردى؟ على عليه السّلام گفت:يا رسول اللّه!او از حرف حق ناراحت شد.مى خواهد راضى باشد يا غضبناك شود.

در همان اثنا جبرئيل نازل شد و گفت:يا رسول اللّه!خداى سبحان بر تو سلام رسانيد.و فرمود:اين آيه را براى آنان قرائت كن.

أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِي سَبِيلِ اللّهِ لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللّهِ (1) .

عباس چون اين آيه را استماع كرد؛سه بار گفت؛راضى شدم و فهميدم على بن ابى طالب عليه السّلام را برترى و فضيلتى بسيار است. (2)

52- ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ (توبه26/)

آن گاه خدا آرامش خود را بر فرستاده خود و بر مؤمنان فرو آورد.

(340)ضحّاك بن مزاحم در شأن نزول آيۀ ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ (3) گفت؛ اين آيه در بارۀ كسانى كه در جنگ حنينن در كنار مصطفى صلى اللّه عليه و آله ثابت قدم ماندند و متوارى نشدند،مثل على عليه السّلام و عباس و ابو سفيان بن حارث بن عبد المطلب و عدّۀ قليلى از بنى هاشم نازل شد.

(341)صالح بن عبد اللّه ترمذى از حسين بن محمد و او از مسعودى و مسعودى از

ص: 131


1- سوره 9 - آیه 19
2- روايت رقم /339شواهد التنزيل از جابر ابن عبد اللّه انصارى با همين محتوا و معنى نقل شد.
3- سوره 9 - آیه 26

حكم بن عتيبة نقل مى كند:

آيه شريفه ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ (1) بى شك براى چهار تن از ثابت قدمان جنگ حنين نازل شد و على بن ابى طالب عليه السّلام مقاوم ترين آن چهار تن است.

53- وَ السّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ .(توبه100/)

و پيشگامان نخستين از مهاجران و انصار،و كسانى كه با نيكوكارى از آنان پيروى كردند،خدا از ايشان خشنود و آنان(نيز)از او خشنودند،و براى آنان باغهايى آماده كرده كه از زير(درختان)آن نهرها روان است.هميشه در آن جاودانه اند.اين است همان كاميابى بزرگ.

(342)عبد الرّحمان بن عوف در شأن نزول آيۀ وَ السّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ... (2) بيان كرد:اين آيه در مورد شش تن از قريش كه نخستين كسانى بودند كه اسلام آوردند،نازل شده است.از ميان اين شش تن،اوّلين و سابقه دارترين آنان على بن ابى طالب عليه السّلام است.

(343)ضحّاك نقل مى كند ابن عباس در توضيح قول خداى تعالى اَلسّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ... (3) بيان كرد.

اين آيه شريفه در باره على بن ابى طالب عليه السّلام و حمزه سيد الشهداء و عمّار و ابو ذر و سلمان و مقداد نازل شد (4).

(345)سليم بن قيس نقل مى كند:

ص: 132


1- سوره 9 - آیه 26
2- سوره 9 - آیه 100
3- سوره 9 - آیه 100
4- روايت رقم /344شواهد التنزيل از ابن عباس به همين معنى نقل شد.

روزى حسن بن على عليه السّلام ابتدا حمد و ثناى خدا به جا آورد و سپس آيۀ شريفۀ اَلسّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ... (1) را قرائت فرمود و گفت:همان طور كه براى سابقين در اسلام و مسلمانى فضيلت و اعتبارى است براى پدرم،على بن ابى طالب عليه السّلام فضيلتى بالاتر از سابقه داران است زيرا كه او اولين آنان است.

(346)ابن عبّاس در شأن نزول آيۀ اَلسّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ... (2) مى گويد؛اين كلام ربّانى در تحسين و تمجيد على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شد.كه در ايمان به خدا و رسول از همه مردم سبقت گرفته بود و به طرف دو قبله نماز گزارد و دو بار بيعت نمود و دو بار مهاجرت كرد.

(347)عمر بن ابى سلمة از پدرش نقل مى كند،كه اسامة بن زيد گفته است؛روزى على عليه السّلام و عبّاس عموى پيامبر صلى اللّه عليه و آله پشت در خانه پيامبر بودند و اجازه ورود مى خواستند،پيامبر صلى اللّه عليه و آله به من فرمود:آيا مى دانى براى چه چيزى مى آيند.عرض كردم.

خير يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله.

حضرت فرمود:امّا من مى دانم برو در را باز كن.هنگامى كه آن دو وارد مجلس شدند.

على عليه السّلام پرسيد:يا رسول اللّه!محبوب ترين فرد از اهل بيت شما كيست؟ حضرت فرمود:فاطمه عليها السّلام على عليه السّلام گفت:منظورم از مردان است.

پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:

من أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ (3) .

على عليه السّلام گفت:سپس چه كسى است؟ پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:تو يا على عليه السّلام! عبّاس عموى پيامبر صلى اللّه عليه و آله زبان به اعتراض گشود و گفت:يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله!عمويت را آخرين نفر قرار دادى! پيامبر فرمود:على عليه السّلام با هجرت از تو سبقت گرفت.

ص: 133


1- سوره 9 - آیه 100
2- سوره 9 - آیه 100
3- سوره 33 - آیه 37

(348)عمر بن ابى سلمه از پدرش روايت كرد كه اسامة بن زيد حكايت كرد:

روزى داخل مسجد شده با على عليه السّلام و عباس روبرو شدم.آن دو گفتند؛اى زيد!از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله اجازه ملاقات بگير.

به خدمت پيامبر صلى اللّه عليه و آله رسيدم و عرض كردم؛يا رسول اللّه!على عليه السّلام و عباس پشت در منزل اند و اجازۀ ملاقات مى خواهند.

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:حاجت شان چيست و چه كارى دارند؟ گفتم:يا رسول اللّه!نمى دانم چه كارى دارند.

پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:راست مى گويى،امّا من مى دانم چه مى خواهند.اجازه بده داخل شوند.

چون داخل شدند در كنار آن حضرت نشستند.

پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:چه مطلبى شما را به اين جا آورد؟ على عليه السّلام گفت:يا رسول اللّه!آمديم تا بپرسيم،محبوب ترين اهل بيت شما كيست؟ پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:دخترم فاطمه عليها السّلام.

على عليه السّلام گفت:بعد از فاطمه عليها السّلام چه كسى محبوب تر است؟.

پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:

من أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ (1) .

على عليه السّلام پرسيد:سپس چه كسى محبوب تر است.

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود:تو يا على! عبّاس گفت:يا رسول اللّه!عمويت!را آخرين نفر قرار دادى! پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:اى عباس بن عبد المطلب!على عليه السّلام از تو به جهاتى برترى دارد كه از جمله آنها سبقت او در هجرت است.

ص: 134


1- سوره 33 - آیه 37

54- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ .(توبه119/)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد،از خدا پروا كنيد و با راستان باشيد.

(350)محمد بن صلت از پدرش حديثى را نقل كرد كه جعفر بن محمد عليه السّلام فرمود:

اِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ (1) يعنى با محمد صلى اللّه عليه و آله و على عليه السّلام باشيد و از آنان جدا نشويد.

(351)كلبى از ابى صالح نقل مى كند:ابن عباس در شأن نزول آيۀ شريفه اِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ (2) گفت:اين كلام خداوند در باره على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شد.

(352)باز هم از طريق روات ديگر از ابن عباس مفسّر قرآن نقل شده است كه آيۀ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ (3) در باره على عليه السّلام و اصحاب آن بزرگوار نازل شد.

(353)مفضّل بن صالح از جابر و جابر از ابى جعفر امام باقر عليه السّلام نقل كرده است كه آن بزرگوار فرمود: كُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ (4) يعنى با آل محمد صلى اللّه عليه و آله باشيد و از آنان جدا نشويد.

(354)ضحّاك از ابن عباس روايت كرد:

به طايفه اى از انصار سفارش و موعظه شد در جنگ ها همراه على بن ابى طالب عليه السّلام باشند و بر طبق دستورات او تأديب و تربيت شوند و رسول خدا صلى اللّه عليه و آله نام آن عدّه را معرفى فرمود.

(355)ابان بن تغلب نقل كرده است ابى جعفر عليه السّلام فرمود:

اِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ (5) يعنى با على بن ابى طالب عليه السّلام باشيد.و دامان او را رها نكنيد.

(356)ابن عباس در باره آيه شريفه اِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ (6) مى گويد يعنى با على عليه السّلام و همراه اصحاب على باشيد و از آنان كناره گيرى نكنيد.

(357)مالك بن انس از نافع نقل مى كند كه عبد اللّه بن عمر در شرح اين آيه شريفه

ص: 135


1- سوره 9 - آیه 119
2- سوره 9 - آیه 119
3- سوره 9 - آیه 119
4- سوره 9 - آیه 119
5- سوره 9 - آیه 119
6- سوره 9 - آیه 119

چنين گفت:

«اتَّقُوا اللّهَ» (1) يعنى خداى بزرگ به همه اصحاب محمد صلى اللّه عليه و آله فرمان داد،تقوا پيشه كنند وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ (2) يعنى هميشه با محمد صلى اللّه عليه و آله و اهل بيتش باشند و از آنان هرگز جدا نشوند.

55- وَ اللّهُ يَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ .(يونس25/)

و خدا(شما را)به سراى سلامت فرا مى خواند،و هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مى كند.

(358)اين روايت با سلسله روات طولانى از عبد اللّه بن عباس در تفسير آيه شريفه چنين نقل شده است.كه ابن عباس در تفسير وَ اللّهُ يَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ (3) گفت:

يعنى خداى تعالى بندگانش را به جنّت و باغ بهشت مى خواند. وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (4) و همچنين مسلمانان را به ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام هدايت و ارشاد مى كند.

(359)فضيل بن زبير از زيد بن على عليه السّلام در تفسير آيۀ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (5) نقل مى كند،خداوند بندگانش را به ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام هدايت و راهنمايى مى كند.

ص: 136


1- سوره 9 - آیه 119
2- سوره 9 - آیه 119
3- سوره 10 - آیه 25
4- سوره 10 - آیه 25
5- سوره 10 - آیه 25

56- أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاّ أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (1).(يونس35/)

آيا كسى كه به سوى حق رهبرى مى كند سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد يا كسى كه راه نمى يابد مگر آن كه هدايت شود؟شما را چه شده،چگونه داورى مى كنيد؟ (361)در تفسير عتيق از ابن عباس نقل شده است:

در روزگار پيامبر صلى اللّه عليه و آله بين طايفه اى خصومت و اختلاف پيش آمد آن جماعت به حضور مصطفى صلى اللّه عليه و آله رسيدند تا بين آنان حكم كند.

پيامبر صلى اللّه عليه و آله به بعضى از اصحابش امر فرمود تا قضاوت و حكم كنند.چون آن افراد حكم كردند،آن طايفه تسليم دادرسى آنان نشدند.

سپس پيامبر صلى اللّه عليه و آله به على عليه السّلام فرمان داد تا بين آن جماعت به عدل حكم كند و اختلاف را خاتمه دهد.چون امير المؤمنين على عليه السّلام حكم به انصاف صادر فرمود،همگان از قضاوت او راضى شدند.

بعضى از منافقين به متخاصمين گفتند:شما چه قوم بدى هستيد!فلان كس حكم كرد راضى نشديد؛امّا به قضاوت على عليه السّلام تن داديد و تسليم شديد.

خداى عزّ و جل براى كوبيدن منافقين و حقانيت على عليه السّلام در قضاوت،آيۀ أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ (1) ...را نازل فرمود.به همين سبب است كه على عليه السّلام قضاوتش هميشه مطابق واقع است بدون اين كه تعليمى در قضاوت ديده باشد.

(362)ابراهيم بن حيّان از قول ابى جعفر عليه السّلام چنين نقل مى كند:

دو نفر در زمان حكومت عمر براى رفع خصومت به حضورش آمدند.عمر آن دو را نزد على عليه السّلام فرستاد تا بين آنان قضاوت كند.آن حضرت بين آنها قضاوت و حكم

ص: 137


1- سوره 10 - آیه 35

صادر كرد.

شخص محكوم،لب به اعتراض گشود و گفت:

اين كيست كه بين ما قضاوت كند.من قضاوت او را قبول ندارم.

عمر از اين سخن ناراحت شد،و گريبان او را سخت گرفت و گفت:واى بر تو!چه مى دانى اين مرد كيست،او على بن ابى طالب عليه السّلام است.«هذا مولاى و مولى كلّ مؤمن فمن لم يكن مولاه فليس بمؤمن»اين آقا مولاى من و مولاى هر مؤمنى است.هر كسى على عليه السّلام مولايش نباشد مؤمن نيست!!

57- وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ أَ حَقٌّ هُوَ قُلْ إِي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ .(يونس53/)

و از تو خبر مى گيرند،آيا آن راست است؟بگو آرى!سوگند به پروردگارم كه آن قطعاً راست است،و شما نمى توانيد(خدا را)درمانده كنيد.

(363)يحيى بن سعيد از جعفر صادق عليه السّلام و آن حضرت از پدرش بيان فرمود:

وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ أَ حَقٌّ هُوَ (1) يعنى اى محمد صلى اللّه عليه و آله!اهل مكّه در باره على بن ابى طالب عليه السّلام مى پرسند،آيا او امام است يا نه؟ در پاسخ آنان بگو؛به خدا سوگند،امامت او حق است (2).

ص: 138


1- سوره 10 - آیه 53
2- عياشى در تفسيرش روايت /364شواهد التنزيل را از طريق محمد كاشانى از قاسم بن محمد قرشى اصفهانى از سليمان منقرى نقل كرده است.

58- قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمّا يَجْمَعُونَ .

(يونس58/)

بگو:به فضل و رحمت خداست كه(مؤمنان)بايد شاد شوند.و اين از هر چه گرد مى آورند بهتر است.

(365)ابن عباس (1)مفسّر مشهور قرآن در بارۀ اين كلام خداوند تبارك و تعالى: قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ (2) ....بيان كرده است:

بِفَضْلِ اللّهِ (3) يعنى نبىّ صلى اللّه عليه و آله وَ بِرَحْمَتِهِ (4) يعنى على عليه السّلام منظور نظر است.

59- أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (يونس62/)

آگاه باشيد،كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مى شوند.

(366)ابو هريرة نقل مى كند؛رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:

در بين بندگان خدا،كسانى هستند كه داراى مقام والا و آبروى بالا هستند،انبيا به مقام آنان غبطه مى خورند.آنان بدون مال و دارايى دنيا،محبوب قلوب انسان ها هستند.داراى چهره هاى نورانى و قلوبى مطمئن هستند،در جايى كه خلايق را خوف و ترس است آنان اندوهى در دل ندارند،و هنگامى كه انسان ها محزون شوند حزنى در دل آنان نيست.

آيا مى دانيد؟آنان چه كسانى هستند؟ گفتند يا رسول اللّه؟آنان كيستند،بيان فرماييد تا بشناسيم.

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:على عليه السّلام،حمزه سيد الشهداء،جعفر و عقيل از آن كسان هستند

ص: 139


1- از محمد باقر عليه السّلام نيز مثل همين روايت نقل شده است.
2- سوره 10 - آیه 58
3- سوره 10 - آیه 58
4- سوره 10 - آیه 58

سپس آيه شريفه أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (1) را قرائت فرمود.

60- وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَناً إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ .(هود3/)

و اين كه از پروردگارتان آمرزش بخواهيد،سپس به درگاه او توبه كنيد،(تا اين كه)شما را با بهره مندى نيكويى تا زمانى معيّن بهره مند سازد،و به هر شايسته اى نعمتى از كرم خود عطا كند.

(367)در كتاب فهم قرآن متعلق به جعفر بن محمد عليه السّلام در ذيل آيه وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ (2) بيان فرمود: ذِي فَضْلٍ (3) همان امير المؤمنين على عليه السّلام است.

61- فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّما أَنْتَ نَذِيرٌ وَ اللّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ .(هود12/)

و مبادا برخى از آنچه به تو وحى مى شود ترك گويى و سينه ات بدان تنگ شود كه مى گويند:چرا گنجى بر او فرستاده نشده يا فرشته اى با او نيامد؟تو فقط هشداردهنده اى ،و خدا بر هر چيزى نگهبان است.

(368)جابر بن ارقم از قول برادرش زيد بن ارقم چنين نقل مى كند:

جبرئيل امين در بعد از ظهر روز عرفه در سرزمين عرفات خبر ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام را به مصطفى صلى اللّه عليه و آله اعلام و ابلاغ كرد.آن حضرت از جهت انكار طايفه اى از منافقان و اهل افترا و تهمت،نگران و دلتنگ بود.

ص: 140


1- سوره 10 - آیه 62
2- سوره 11 - آیه 3
3- سوره 11 - آیه 3

حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله جماعتى از اصحاب نزديك و صميمى را براى مشورت فرا خواند كه از جمله آنان من بودم.ما نمى دانستيم به نبى صلى اللّه عليه و آله چه جوابى بدهيم در آن ميان پيامبر صلى اللّه عليه و آله گريان شد.جبرئيل گفت:اى رسول خدا!آيا از فرمان خداى عزّ و جلّ جزع و بى تابى مى كنى؟ رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود:هرگز اين چنين نيست؛بلكه پروردگار من آگاه است،و مى داند از قبايل قريش چه مشكلاتى را تحمّل كردم.آنان رسالت و نبوّت مرا نپذيرفتند تا خدايم مرا امر به جهاد و جنگ با آنان كرد و با سربازانى از آسمان مرا نصرت داد تا از ترس شمشير اقرار به رسالتم كردند،اكنون چگونه اقرار و اعتراف به ولايت على عليه السّلام مى كنند؟! جبرئيل به آسمان رفت و سپس بازگشت و آيۀ فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ (1) را قرائت كرد.

(369)محمد بن عمر از عبادة حديثى را از جعفر بن محمد عليه السّلام نقل كرد كه او از پدر بزرگوارش چنين نقل كرده كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:

از پروردگارم درخواست كردم تا بر اخلاص قلب على عليه السّلام بيفزايد،و پشتيبان و مددكار او در هر ناملايمات باشد.

خداوند منّان بر من منّت گذاشت و اين خواهش مرا اجابت فرمود.

مرد جاهلى چون اين سخن را شنيد گفت اگر محمد صلى اللّه عليه و آله يك صاع خرما از خدايش طلب مى كرد،بهتر و نيكوتر بود.

چون اين خبر به نبىّ صلى اللّه عليه و آله رسيد،دلتنگ شد.

بلافاصله جبرئيل،آيۀ فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ (2) را بر پيامبر صلى اللّه عليه و آله قرائت كرد و به حضرت تسكين خاطر داد.

(370)حاكم حسكانى مى گويد در تفسير عتيق روايتى را از طريق جابر بن يزيد از ابى جعفر محمّد بن علىّ عليه السّلام ديدم،آن روايت چنين بود.

ص: 141


1- سوره 11 - آیه 12
2- سوره 11 - آیه 12

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود:از خداى خويش برادرى و دوستى على بن ابى طالب عليه السّلام را خواسته بودم.پروردگارم همان دم،آنچه را خواسته بودم اجابت فرمود.

مردى از قريش چون دعاى مرا در حق على عليه السّلام شنيد گفت:

به خدا سوگند يك صاع خرما در نزد ما بهتر است.از آنچه محمد صلى اللّه عليه و آله از خداى خويش خواسته است.

چون سخن آن مرد قريشى به پيامبر صلى اللّه عليه و آله رسيد،بر او سخت گران آمد و دلتنگ شد.

خداى سبحان آيۀ فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ (1) ...را براى تسكين و شاد كردن آن حضرت فرستاد.

(371)ابى جارود از ابو جعفر عليه السّلام حديثى را از پيامبر صلى اللّه عليه و آله نقل كرده است كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:

«سالت ربّى مواخاة علىّ و موازرته و اخلاص قلبه و نصيحته فاعطانى» از خداى خويش برادرى على و پشتيبانى او و اخلاص قلبش و نصيحتش را درخواست كردم،پس آنچه از پروردگار خواستم به من عطا فرمود.

مردى از قريش چون اين سخن را شنيد گفت:عجب دارم از محمد صلى اللّه عليه و آله كه چنين دعاهايى مى كند،و اللّه يك صاع خرما در نزد ما محبوب تر از آنچه او خواسته است.

اى مردم!پس چرا محمد صلى اللّه عليه و آله دعا نكرد تا فرشته و ملكى او را در مقابل دشمنانش يارى دهد.يا طلا و نقره طلب نكرد تا با آن قوى شود و بر دشمنانش غالب گردد.

چون اين سخنان بيهوده به گوش رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله رسيد،ملول و غمگين شد.

و آن گاه خداى سبحان،آيۀ فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ (2) ...تا آخر آيه را بر آن بزرگوار نازل فرمود.

با شنيدن آيه شريفه قلب مبارك مصطفى صلى اللّه عليه و آله تسلّى يافت و شاد شد.

ص: 142


1- سوره 11 - آیه 12
2- سوره 11 - آیه 12

62- أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ .(هود17/)

آيا كسى كه از جانب پروردگارش بر حجّتى روشن است و شاهدى از(خويشان)او، پيرو آن است.

(372)عبّاد بن عبد اللّه حديثى را نقل كرد و گفت؛امير المؤمنين على عليه السّلام فرمود:

منظور از أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ (1) رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله است.كه با بيّنه و برهان از جانب ربّ كريم به رسالت برگزيده شد.

و وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ (2) منظور از شاهد من هستم كه آيه شريفه مرا به عنوان شاهد ذكر فرمود (3).

(373)عبّاد بن عبد اللّه مى گويد در كنار امير المؤمنين على عليه السّلام در سرزمين رحبه حضور داشتم،مردى از جا برخاست و گفت:يا امير المؤمنين!رأى و نظر شما در تفسير آيه أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ (4) چيست؟ على عليه السّلام فرمود:قسم به خدايى كه دانه را شكافت و انسان را خلق كرد مثل ما،اهل بيت پيامبر صلى اللّه عليه و آله در ميان شما مثل سفينه نوح در ميان قومش و مانند باب حطّة در بين بنى اسرائيل است.

امّا آيه أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ (5) را كه قرائت كردى،بدان كه در اين آيه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله بيّنه و برهان ربّ جليل است و من پيرو او و شاهد از جانب رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله هستم.

(377)ابى طفيل نقل مى كند:

روزى على بن ابى طالب عليه السّلام بر منبر كوفه خطبه اى بليغ ايراد فرمود.ابن كوّاء از ميان جمعيت برخاست و گفت:يا على عليه السّلام!آيا آيه اى در شأن تو نازل شده است كه

ص: 143


1- سوره 11 - آیه 17
2- سوره 11 - آیه 17
3- روايت رقم /376شواهد التنزيل با همين لفظ و متن از على بن ابى مغيره نقل شده است.
4- سوره 11 - آیه 17
5- سوره 11 - آیه 17

احدى با تو در آن شريك نباشد؟ امير المؤمنين على عليه السّلام فرمود:آيا آيۀ شريفۀ أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ (1) را قرائت كردى؟ بدان،طبق اين كلام خدا،نبىّ صلى اللّه عليه و آله بيّنه پروردگار بر آدميان است و من شاهد او هستم.

(378)جابر جعفى از طريق عبد اللّه بن نجىّ نقل كرده است كه امير المؤمنين على عليه السّلام فرمود:

اى مردم!من نه گمراه شدم و نه موجب گمراهى كسى را فراهم كردم.هرگز عهدى كه از من گرفته شد فراموش نكردم.من بر بيّنه اى كه خداى تعالى آن را بر نبىّ صلى اللّه عليه و آله قرار داد هستم.و بدانيد من بر طريق واضح و صراط بيّن هستم.

(379)عبد اللّه بن نجىّ گفت از على عليه السّلام شنيدم،فرمود:و اللّه،تا به حال نه دروغ گفتم و نه دروغ شنيدم،هرگز در شبهه نيفتادم و هيچ گاه نسيان و فراموشى بر من عارض نشد.

بدانيد من بيّنه اى هستم كه خداى تعالى براى نبى صلى اللّه عليه و آله بيان فرمود.من بر طريق آشكار و صراط مبين هستم. (2)

(381)از ابن عبّاس مفسّر مشهور در باره قول خداى تعالى أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ (3) ...سؤال شد.

ابن عبّاس در پاسخ گفت:مصطفى صلى اللّه عليه و آله بيّنه خداى بزرگ بر بندگان است.و على عليه السّلام شاهد بر آن است.

(382)كلبى از ابى صالح روايت كرد،ابن عباس در توضيح آيه شريفه أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ (4) گفت:

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله بيّنه پروردگار است و على عليه السّلام شاهد از طرف اوست.د.

ص: 144


1- سوره 11 - آیه 17
2- روايت رقم /380شواهد التنزيل با همين لفظ و معنى از اسباط بن نصر نقل شد.
3- سوره 11 - آیه 17
4- سوره 11 - آیه 17

(383)انس بن مالك در باره كلام خداى تعالى أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ (1) چنين توضيح مى دهد كه منظور از بيّنه،رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله است و منظور از شاهد در يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ (2) ،على بن ابى طالب عليه السّلام است.

به خدا سوگند كه على عليه السّلام زبان گوياى نبىّ صلى اللّه عليه و آله در فسخ پيمان با مشركين مكه بود كه آيات برائت را با شهامت و صلابت تمام در مراسم حج بر مشركين قرائت فرمود.

(384)حبيب بن يسار حديثى را نقل كرد كه زاذان از هم عصران على عليه السّلام گفته است:

امير المؤمنين على عليه السّلام فرمود:

«لو ثنيت لى الوسادة فجلست عليها لحكمت بين اهل التوراة بتوراتهم و بين اهل الانجيل بانجيلهم و بين اهل الزّبور بزبورهم و بين اهل الفرقان بفرقانهم بقضاء يزهر يصعد الى اللّه...».

اگر كرسى برايم گذاشته شود تا بر آن بنشينم و براى خلايق حكم كنم.مى توانم در بين اهل تورات طبق قانون تورات و در ميان پيروان انجيل به كتاب انجيل و در بين طرفداران زبور به كتاب زبور و در بين پيروان فرقان به قرآن قضاوت و حكم كنم.

به خدا سوگند،هر آيه اى كه در شب يا روز در بيابان يا كوه،در خشكى يا دريا نازل شده است،به اندازه اى در بارۀ آن آيات مرا علم و عرفان است كه مى دانم در چه روز و ساعت و در شأن چه كسى نازل شده است.هيچ مرد قريشى نيست مگر اين كه در كتاب خدا جايگاه او را كه در نار يا نور است مشخّص كرده است.

در اين ميان مردى برخاست و پرسيد:يا امير المؤمنين!چه آيه اى در شأن تو نازل شده است؟ على عليه السّلام فرمود:آيۀ أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ (3) را حتماً قرائت كردى؟ بدان محمد صلى اللّه عليه و آله بيّنه خداى سبحان است.و من شاهد از طرف او و پيروى كننده حكمت و آثار او هستم.

(385)حديث قبلى از طريق ابو جارود چنين نقل شده است،كه على عليه السّلام فرمود:اگر به

ص: 145


1- سوره 11 - آیه 17
2- سوره 11 - آیه 17
3- سوره 11 - آیه 17

قضاوت بين خلايق بنشينم،بين اهل انجيل به انجيل و بين اهل تورات به تورات و بين اهل زبور به زبور و بين امت محمد صلى اللّه عليه و آله به قرآن قضاوت مى كنم به گونه اى كه ذره اى خطا نداشته باشد.

مردى از ميان جمعيت برخاست و گفت:يا على عليه السّلام!چه آيه اى در شأن تو نازل شده است.

امير المؤمنين على عليه السّلام فرمود:آيه أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ (1) در شأن من و مصطفى صلى اللّه عليه و آله نازل شد كه رسول خدا بيّنۀ خداى سبحان است و من شاهد از جانب مصطفى صلى اللّه عليه و آله هستم.

(386)باز از ابو جارود از حبيب بن يسار و او از زاذان دو روايت قبلى را از طريق راويان ديگرى اين گونه نقل كرده است.

روزى على عليه السّلام فرمود:اگر بخواهم بين ملل مختلف و اديان متعدد بر طبق كتاب آسمانى آنان حكم كنم،قادرم چنين كنم.

حتى در مورد كلام ربّانى و آيات قرآنى مى توانم بگويم كدام آيه در شب يا روز و چه آيه اى در دشت يا دمن و كدام آيه در دريا يا خشكى نازل شده است.

حتى مرا معرفت آن گونه است كه شأن نزول همه آيات را مى توانم بيان كنم.

خداى تعالى مرا تا آن جا علم عنايت فرمود كه بتوانم بگويم مردان و زنان قريش بر طبق كدام آيات به بهشت يا جهنّم سوق داده مى شوند.

چون سخن بدين جا رسيد مردى از آن ميان برخاست و گفت:

يا امير المؤمنين!كدام آيه در حقّ شما نازل شده است؟ على عليه السّلام فرمود:در آيه أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ (2) مصطفى صلى اللّه عليه و آله بيّنه الهى است و من شاهد از طرف مصطفى صلى اللّه عليه و آله هستم.

(387)ابن عبّاس در توضيح آيه شريفه فوق مى گويد:

وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ (3) شاهد در اين آيه فقط على بن ابى طالب عليه السّلام است.

ص: 146


1- سوره 11 - آیه 17
2- سوره 11 - آیه 17
3- سوره 11 - آیه 17

63- وَ إِنّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ .(هود109/)

و ما بهرۀ ايشان را تمام و ناكاسته خواهيم داد.

(388)كلبى از ابى صالح نقل كرده است،كه ابن عبّاس مفسّر قرآن در توضيح كلام خداوند بزرگ وَ إِنّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ (1) بيان كرد:منظور و مقصود آيه شريفه بنى هاشم هستند كه خداوند در آيه شريفه مى فرمايد سهم و نصيب بنى هاشم را بدون كم و كاست تحويل مى دهم.

64- فَلَوْ لا كانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُوا بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِي الْأَرْضِ .(هود116/)

پس چرا از نسل هاى پيش از شما خردمندانى نبودند كه(مردم را)از فساد در زمين باز دارند؟ (389)زياد مدينى از زيد بن على عليه السّلام در شأن نزول آيۀ شريفه بالا چنين مى گويد: فَلَوْ لا كانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ (2) ...در شأن ما خاندان رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نازل شده است.

65- قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي (يوسف108/)

بگو:(اين است راه من)،كه من و هر كسى پيروى ام كرد با بينايى به سوى خدا دعوت مى كنيم،و منزّه است خدا،و من از مشركان نيستم.

(390)عبد الحميد از ابى جعفر عليه السّلام نقل كرده است كه آن حضرت فرمود:

آيه شريفه قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي (3) در حقّ

ص: 147


1- سوره 11 - آیه 109
2- سوره 11 - آیه 116
3- سوره 12 - آیه 108

امير المؤمنين على عليه السّلام نازل شد.اگر اين آيه نازل نمى شد،شفاعت جدّم شامل هيچ كسى نمى شد.

(391)احمد بن محمد بن ابى نصر از ثعلبة بن ميمون نقل مى كند كه نجم مى گويد:از ابى جعفر عليه السّلام در تفسير آيه قُلْ هذِهِ سَبِيلِي (1) ... وَ مَنِ اتَّبَعَنِي (2) سؤال كردم.آن بزرگوار فرمود: (مَنِ اتَّبَعَنِي) (3) يعنى هر كسى از على عليه السّلام اطاعت و متابعت كند. (4)

(393)سلم الحذّاء از زيد بن على عليه السّلام نقل كرد كه از مصطفى صلى اللّه عليه و آله شنيدم،در تفسير آيۀ قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي (5) فرمود:من و اهل بيتم مصداق اين آيه شريفه هستيم كه يكى پس از ديگرى امامت را به عهده مى گيرند و شما را به سبيل اللّه فرا مى خوانيم.

(394)از ابان بن تغلب نقل شده است كه جعفر بن محمد صلى اللّه عليه و آله در تفسير آيه أَدْعُوا إِلَى اللّهِ عَلى بَصِيرَةٍ (6) فرمود:

به خدا سوگند منظور از آيه،ولايت ما اهل بيت مصطفى صلى اللّه عليه و آله است كه جز گمراهان و ضالّين كسى ولايت ما را منكر نمى شود.

و على عليه السّلام را جز ضالّين و گمراهان كسى عيب جويى نمى كند.

66- وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ (رعد4/)

و در زمين قطعاتى است كنار هم،و باغ هايى از انگور و كشتزارها و درختان خرما،چه از يك ريشه و چه از غير يك ريشه،كه با يك آب سيراب مى شوند،و(با اين همه) برخى از آنها را در ميوه(از حيث مزه و نوع و كيفيت)بر برخى ديگر برترى مى دهيم.

بى گمان در اين(امر نيز)براى مردمى كه تعقل مى كنند دلايل(روشنى)است.

ص: 148


1- سوره 12 - آیه 108
2- سوره 12 - آیه 108
3- سوره 12 - آیه 108
4- روايت /392شواهد التنزيل از ابى جعفر عليه السّلام،با همين متن و لفظ نقل شد.
5- سوره 12 - آیه 108
6- سوره 12 - آیه 108

(395)جابر بن عبد اللّه الانصارى صحابى معروف پيامبر صلى اللّه عليه و آله گفت:در حضور مصطفى صلى اللّه عليه و آله بودم،ديدم آن حضرت به امير المؤمنين على عليه السّلام رو كرد و فرمود:

«يا على!النّاس من شجرة شتّى و انا و انت من شجرة واحدة.» يا على!مردم از درختان پراكنده و مختلف اند امّا من و تو از شجرۀ واحد هستيم.

سپس مصطفى صلى اللّه عليه و آله آيه وَ جَنّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ (1) را قرائت فرمود.

(396)هارون عبدى نقل كرد از ابو سعيد خدرى كه از اصحاب نزديك رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله است در باره مقام و منزلت على بن ابى طالب عليه السّلام پرسيدم.

ابو سعيد خدرى گفت:روزى در نزد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله بودم،از آن حضرت شنيدم فرمود:

«خلق النّاس من اشجار شتّى و خلقت انا و علىّ من شجرة واحدة فأنا اصلها و علىّ فرعها فطوبى لمن استمسك باصلها و اكل من فرعها.» مردم از اشجار مختلف و متعدّدند امّا من و على از درخت واحد هستيم من اصل درختم و على فرع آن است.خوشا به حال كسى كه به اصل چنگ زند و از فرعش تناول كند.

(397)جابر بن عبد اللّه انصارى مى گويد:

در سرزمين عرفات در كنار رسول خدا صلى اللّه عليه و آله بودم كه على عليه السّلام دورتر از مصطفى صلى اللّه عليه و آله ايستاده بود.

رسول اللّه فرمود:يا على!نزديك تر بيا و خمس خود را در خمس من در آميز آن گاه فرمود:

«يا علىّ!خلقت انا و انت من شجرة،انا اصلها و انت فرعها و الحسن و الحسين اغصانها،يا على!من تعلّق بغصن منها ادخله اللّه الجنّة.» يا على!من و تو از درخت واحد هستيم،من اصل و تو فرع آن هستى.حسن و حسين عليه السّلام شاخه هاى آن درخت اند،اى على!هر كسى به شاخۀ اين درخت چنگ زند خداى بزرگ او را وارد بهشت مى كند.

ص: 149


1- سوره 13 - آیه 4

67- إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ (رعد7/)

تو فقط هشداردهنده اى،و براى هر قومى رهبرى است.

(398)سعيد بن جبير از ابن عبّاس روايت كرد.هنگامى كه آيه إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ (1) نازل شد.رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود:من منذر و على عليه السّلام هادى بعد از من است.

سپس دست خود را بر سينه على عليه السّلام گذاشت.و بار ديگر فرمود:

يا على!انت الهادى بعدى يا على بك يهتدى المهتدون تو هادى امت بعد از من هستى،به سبب تو تشنگان هدايت و جويندگان حقيقت، هدايت مى يابند.

(399)عطاء بن سائب از سعيد بن جبير نقل كرده است،ابن عباس پسر عمّ رسول اللّه در باره آيه فوق گفت،وقتى پيامبر صلى اللّه عليه و آله آيه إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ (2) را دريافت كرد.با دست به سينه خويش اشاره كرد و فرمود:

«انا المنذر» يعنى من منذر امت هستم.

سپس با دست به على عليه السّلام اشاره كرد و فرمود:

«يا علىّ!بك يهتدى المهتدون بعدى» يا على!به وسيله تو طالبان حقيقت هدايت مى يابند (3).

(401)سعيد بن جبير از قول ابن عباس نقل كرد وقتى آيه إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ (4) ...نازل شد.

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله ابتدا دست خود را به روى سينه اش گذاشت و فرمود من منذر براى بندگان خدا هستم.

سپس با دست به كتف على عليه السّلام اشاره كرد و فرمود:

«يا علىّ!بك يهتدى المهتدون».

اى على!به واسطه تو تشنگان حقيقت هدايت مى شوند. (5)

(403)سعيد بن جبير از ابن عبّاس صحابى پيامبر صلى اللّه عليه و آله نقل مى كند:

ص: 150


1- سوره 13 - آیه 7
2- سوره 13 - آیه 7
3- روايت رقم /400شواهد التنزيل از ابن عباس در همين معنى نقل شد.
4- سوره 13 - آیه 7
5- روايت رقم /402شواهد التنزيل مشابه همين روايت است.

از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله شنيد فرمود؛در شب معراج هر درخواست و دعايى كردم همه به اجابت رسيد و ربّ جليل همۀ درخواست هاى مرا به من عطا فرمود.

همچنين از پشت سر شنيدم منادى ندا سر داد و گفت:

«يا محمّد! أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ (1) » .گفتم؛من منذر امّت هستم،پس هادى چه كسى است؟ ندا آمد،على هادى و مهتدى است.و رهبر امّت به سوى بهشت رضوان است.

(404)ابن عباس در تفسير آيه وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ (2) بيان كرد:

منظور از هادى در آيه شريفه على بن ابى طالب عليه السّلام است.كه هدايت امت محمد صلى اللّه عليه و آله را بعد از او به عهده مى گيرد.

(405)ابى برزه مى گويد:

از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله شنيدم آيۀ شريفۀ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ (3) را قرائت كرد و دست به روى سينه خويش گذاشت؛سپس ادامه آيه وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ (4) را تلاوت كرد و با دست به على بن ابى طالب عليه السّلام اشاره كرد و فرمود:هادى قوم من اوست.

(406)سعيد بن مسيّب از ابى هريرة نقل كرد. إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ (5) يعنى رسول اللّه كه منذر امت است؛امّا از ادامه آيه وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ (6) از مصطفى صلى اللّه عليه و آله پرسيدم منظور چه كسى است؟آن حضرت فرمود:هادى و هدايت گر اين امت على بن ابى طالب عليه السّلام است (7).

(407)ابى برزة اسلمى گفت:

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله آيه إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ (8) را قرائت كرد و با دست به سينه خود اشاره كرد؛ يعنى من منذرم و سپس ادامۀ آيه وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ (9) را قرائت كرد و اشاره به على بن ابى طالب عليه السّلام كرد (10).

(409)عمر بن عبد اللّه بن يعلى بن مرّه از پدر و جدش نقل كرد كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله آيه شريفه إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ،وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ (11) را قرائت كرد و گفت:ت.

ص: 151


1- سوره 13 - آیه 7
2- سوره 13 - آیه 7
3- سوره 13 - آیه 7
4- سوره 13 - آیه 7
5- سوره 13 - آیه 7
6- سوره 13 - آیه 7
7- روايت رقم /416شواهد التنزيل از مجاهد در همين معنى نقل شد.
8- سوره 13 - آیه 7
9- سوره 13 - آیه 7
10- روايت /408شواهد التنزيل به همين معنى است.
11- سوره 13 - آیه 7

«انا المنذر و علىّ الهادى» من منذر و انذار دهندۀ مردم هستم و على هدايت گر مردم است (1).

(413)عباد بن عبد اللّه روايت كرده است،امير المؤمنين على عليه السّلام فرمود:

اى مؤمنين!هيچ آيه اى از قرآن شريف نازل نشد مگر اين كه مى دانم،براى چه كسى و به چه منظورى نازل شده است.

در آن ميان مردى پرسيد:يا على!چه آيه اى در شأن شما نازل شد؟ على عليه السّلام فرمود:اگر اين مطلب را سؤال نمى كردى هرگز از خويشتن سخن نمى گفتم.

سپس فرمود:در بيان مسئوليت من آيه إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ (2) نازل شد بدانيد؛منذر رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله است و هادى و هدايت گر به قرآن من هستم.

(414)حكيم بن جبير از ابى برزه اسلمى نقل كرده است كه روزى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله آبى براى طهارت و وضو طلب كرد بعد از طهارت،دست على بن ابى طالب عليه السّلام را كه در كنارش نشسته بود گرفت و بر سينه اش گذاشت و فرمود: إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ (3) سپس همان دست را بر روى سينه على عليه السّلام گذاشت و ادامۀ آيه كه لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ (4) بود قرائت كرد.و فرمود:

«يا على!انّك منارة الانام و غاية الهدى و امير القرّاء» .

اى على شاهد باش و تو اين گونه هستى كه مى گويم.

(415)عبد اللّه بن عامر كه از مخالفين على عليه السّلام است چنين نقل مى كند كه زرقاء كوفى بعد از وفات على عليه السّلام از كوفه به شام نزد معاويه رفت.

معاويه پرسيد:نظر تو در باره على بن ابى طالب عليه السّلام چيست؟ زرقاء اين دو بيت را در بيان عظمت و تمجيد امير المؤمنين على عليه السّلام انشاد كرد و خواند:ت.

ص: 152


1- و همچنين روايت 411 و 412 به همين معنى آمده است.
2- سوره 13 - آیه 7
3- سوره 13 - آیه 7
4- سوره 13 - آیه 7

صلّى الاله على قبر تضمّنه نور فاصبح فيه العدل مدفونا

من حالف العدل و الايمان مقترناً فصار بالعدل و الايمان مقروناً

معاويه گفت:چرا از على عليه السّلام با عظمت ياد مى كنى؟ زرقاء گفت:از خداى سبحان در قرآن شنيدم فرمود؛ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ (1) بدان اى معاويه!منذر نبى صلى اللّه عليه و آله است و هادى امّت او على عليه السّلام ولى اللّه است.

68- اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ .(رعد29/)

كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند،خوشا به حالشان،و سرانجام نيكويى دارند.

(417)حصين بن مخارق از موسى بن جعفر عليه السّلام و آن حضرت از پدر و پدرانش چنين نقل كرده است:

از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله سؤال شد.طوبى در آيۀ شريفه چيست؟ مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:

هى شجرة اصلها في دارى و فرعها على اهل الجنّة طوبى درختى است كه اصل و ريشه آن در خانه من و شاخه هاى آن در بهشت است.

دوباره سؤال شد،طوبى چيست؟ آن حضرت فرمود:آن درختى است كه در بيت على عليه السّلام است سئوال كننده متعجّب شد و گفت:يا رسول اللّه!اين چگونه است!كه دو گونه سخن گفته شد.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:بدان!منزل و مسكن من و على در بهشت در مكانى واحد است.پس دوگانه سخن نگفتم.

(418)جابر بن عبد اللّه انصارى از ابو جعفر عليه السّلام روايت كرده است:

ص: 153


1- سوره 13 - آیه 7

از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در تفسير آيه طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ (1) سؤال شد.

پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:

«هى شجرة في الجنّة اصلها في داري و فرعها على اهل الجنّة».

طوبى درختى است در بهشت كه ريشه آن در منزل من و شاخه هاى آن در منازل اهل بهشت است.

مجدداً سؤال شد،طوبى چيست؟ پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:

«هى شجرة في الجنّة اصلها في دار علىّ و فرعها على اهل الجنّة».

طوبى درختى است در بهشت كه اصل آن در منزل على عليه السّلام و شاخه هاى آن در منازل اهل بهشت است.

حاضران در مجلس تعجّب كردند و گفتند:يا رسول اللّه!اول فرمودى طوبى درختى است كه اصل آن در خانه من است،دوباره بيان كردى اصل آن در خانه على و شاخه هاى آن بر روى اهل بهشت است؟! مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:براى اين كه خانه من و خانه على در بهشت واحد و در يك مكان است (2)(421)ابى هريرة گفت:رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به عمر بن خطّاب فرمود:

در بهشت درختى تنومند وجود دارد كه هيچ قصر و منزل و مجلسى نيست مگر اين كه شاخه هاى اين درخت بر روى آن سايه مى اندازد و اصل و تنه اين درخت در منزل من است.

از اين سخن مصطفى سه روز گذشت تا اين كه مجدداً آن بزرگوار در جمع اصحاب لب به سخن گشود و فرمود:

اى عمر!در بهشت درختى بزرگ وجود دارد كه بر روى تمامى قصرها و منازلت.

ص: 154


1- سوره 13 - آیه 29
2- روايت 419 شواهد التنزيل از تفسير عتيق از قول محمد بن حسن كوفى همين روايت نقل شده است. و همچنين روايت /420شواهد التنزيل از محمد قرشى با سلسله روات آن باز هم همين روايت بالا نقل شده است.

و خانه ها و مجالس سايه مى اندازد و شاخه هاى آن بر روى اين اماكن مى افتد. امّا بدانيد اصل اين درخت در بيت على عليه السّلام است.

عمر با تعجّب گفت:يا رسول اللّه!چند روز قبل فرمودى؛اصل درخت در منزل شماست و امروز مى فرمايى؛اصل آن در خانه على عليه السّلام است.

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:

اما علمت انّ منزلى و منزل علىّ في الجنّة واحدة،و قصرى و قصر علىّ في الجنّة واحد و سريرى و سرير علىّ في الجنّة واحد.

آيا نمى دانى!منزل من و على در بهشت در مكان واحد است و قصر من و كاخ على عليه السّلام در جاى واحد است و تخت من و تخت على در مكانى واحد است؟!

69- قُلْ كَفى بِاللّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ .(رعد43/)

و كسانى كه كافر شدند مى گويند:(تو فرستاده نشده اى)بگو:كافى است خدا و آن كس كه نزد او علم كتاب است،ميان من و شما گواه باشد.

(422)ابو سعيد خدرى يكى از اصحاب و ياران پيامبر صلى اللّه عليه و آله نقل كرده است كه از مصطفى صلى اللّه عليه و آله پرسيدم:

يا رسول اللّه!منظور از وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ (1) كيست؟ حضرت در جواب فرمود:كسى كه علم كتاب نزد اوست برادرم على بن ابى طالب عليه السّلام است.

(423)سعيد بن جبير نقل كرده است:

ابن عباس مفسّر قرآن و صحابى پيامبر در بارۀ قول خداوند وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ (2) بيان كرد،كه منظور،على عليه السّلام است كه علم الكتاب در نزد اوست.

(424)ابى عمر زاذان از ابن حنفيّة در توضيح كلام خدا وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ (3) نقل كرد كه مصداق آيه على بن ابى طالب عليه السّلام است.

ص: 155


1- سوره 13 - آیه 43
2- سوره 13 - آیه 43
3- سوره 13 - آیه 43

(425)عبد اللّه بن عطاء حكايت كرد:روزى در خدمت ابى جعفر عليه السّلام در مسجد نشسته بوديم،ديدم فرزندان و نواده گان عبد اللّه بن سلام در قسمت ديگر مسجد نشسته اند.

به ابى جعفر عليه السّلام گفتم؛يا ابن رسول اللّه!اينان گمان مى كنند در نزد پدرشان عبد اللّه بن سلام عِلْمُ الْكِتابِ (1) موجود بود.

ابى جعفر عليه السّلام فرمود:خير؛اين گونه نيست؛ عِلْمُ الْكِتابِ (2) در نزد على عليه السّلام جدّ ماست.

(426)اسماعيل بن ابى خالد حديثى از زبان ابى صالح نقل كرد كه او در توضيح آيه وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ (3) گفت:مردى از قريش بيان كرد مصداق بارز و آشكار آيه شريفه فوق على بن ابى طالب عليه السّلام است.امّا ما نام او را ذكر نمى كنيم.

(427)از ابى صالح در تفسير و توضيح آيه شريفه وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ (4) سؤال شد.آن مرد فرزانه گفت:مصداق آيه على بن ابى طالب عليه السّلام است.كه عالم به تفسير و تاويل،ناسخ و منسوخ،حلال و حرام قرآن شريف بود.

70- أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ يَضْرِبُ اللّهُ الْأَمْثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (ابراهيم24/ و 25)

آيا نديدى خدا چگونه مثل زده؛سخنى پاك مانند درختى پاك است كه ريشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است؟ميوه اش را هر دم به اذن پروردگارش مى دهد.و خدا مثلها را براى مردم مى زند،شايد كه پند گيرند.

(428)سلام خثعمى در توضيح آيه شريفه گفت:

روزى به حضور محمد بن على عليه السّلام رسيدم و عرض كردم؛يا ابن رسول اللّه!تفسير كلام خداى تعالى در كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ (5) چيست؟

ص: 156


1- سوره 13 - آیه 43
2- سوره 13 - آیه 43
3- سوره 13 - آیه 43
4- سوره 13 - آیه 43
5- سوره 14 - آیه 24

فرمود:اى سلام!شجرة طيّبة محمّد صلى اللّه عليه و آله است،و فرع آن شجره على عليه السّلام امير المؤمنين عليه السّلام و ثمره و ميوه آن حسن و حسين عليه السّلام و شاخه آن درخت،فاطمه عليها السّلام است.

و شعبه هاى مختلف آن شاخه،ائمه معصومين از فرزندان فاطمه عليها السّلام هستند و برگ هاى سبز آن درخت،شيعيان و محبّان اهل بيت و على عليه السّلام هستند.

هر گاه يك شيعه از ما از دنيا برود،ورقى از درخت مى افتد و هر زمان مولودى محبّ اهل بيت به دنيا بيايد،يك ورق سبز بر اين درخت روييده مى شود.

سؤال كردم يا ابن رسول اللّه!پس تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها (1) به چه معناست؟ فرمود:يعنى ائمه معصومين كه حكم حلال و حرام را در مراسم حج و عمره به شيعيانشان فتوى مى دهند،و بيان مى كنند.

(429)مينا غلام عبد الرّحمان بن عوف نقل مى كند،عبد الرحمن به من گفت:

اى مينا!آيا مى خواهى حديثى برايت نقل كنم كه حقّ را از باطل بازشناسى.سپس به من رو كرد و گفت:از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در توضيح و تفسير آيه كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ (2) ...شنيدم فرمود:

انا شجرة و فاطمة فرعها و علىّ لقاحها و حسن و حسين ثمرها و محبّوهم من امتى ورقها،هم في جنّة عدن و الّذى بعثنى بالحقّ.

يعنى من درخت و شجره در اين آيه شريفه هستم.فاطمه فرع آن شجره است.و على لقاح و باروركننده درخت است.حسن و حسين عليهما السّلام ميوه هاى آن هستند،محبان و شيعيان ما برگ هاى سبز اين درخت هستند،سوگند به خدايى كه مرا مبعوث كرد شيعيان ما در بهشت رضوان مأوا خواهند گرفت.

(430)از روات ديگرى از قول مينا،غلام عبد الرّحمان بن عوف چنين روايت شد كه عبد الرّحمان بن عوف به غلامش مينا گفت:

از مصطفى صلى اللّه عليه و آله شنيدم فرمود:من آن شجره ام كه در آيه كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ (3) ...ذكر شده است و فاطمه فرع و تنه آن شجره است،دو فرزندم

ص: 157


1- سوره 14 - آیه 25
2- سوره 14 - آیه 24
3- سوره 14 - آیه 24

حسن و حسين عليه السّلام ميوه هاى آن هستند،شيعيان ما برگ هاى آن درخت هستند.اصل و ريشه درخت در بهشت عدن است و ساير قسمت هاى درخت در ساير بهشت هاست. (1)

(433)زياد بن منذر نقل كرد از ابى جعفر عليه السّلام شنيدم فرمود:

مثلنا اهل البيت كمثل شجرة قائمة على ساق من تعلّق بغصن من اغصانها كان من اهلها؛ مثل ما اهل بيت مثل درختى است كه بر ساق و پايه اى استوار باشد،هر كسى به شاخه اى از شاخه هاى اين درخت آويزان شود.جزء و اهل آن مجموعه خواهد شد.

پرسيدم:يا ابن رسول اللّه!ساق و پايه آن كيست؟ فرمود:پايه آن على بن ابى طالب عليه السّلام است.

71- يُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ .(ابراهيم27/)

خداوند كسانى را كه ايمان آورده اند،در زندگى دنيا و در آخرت با سخنى استوار ثابت مى گرداند.

(434)كلبى از ابى صالح روايتى را از ابن عبّاس،مفسّر معروف در توضيح آيه شريفه يُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثّابِتِ (2) ...نقل كرد.

كه ابن عباس گفت:منظور از بِالْقَوْلِ الثّابِتِ (3) ولايت على بن ابى طالب است و خداى سبحان مؤمنان را با ولايت على عليه السّلام ثابت قدم نگه مى دارد.

ص: 158


1- روايت رقم /431شواهد التنزيل از قول مينا،غلام عبد الرحمن بن عوف با اندك اختلافى نقل شده است.
2- سوره 14 - آیه 27
3- سوره 14 - آیه 27

72- وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ .(ابراهيم35/)

(خدايا)مرا و فرزندانم را از پرستيدن بتان دور دار.

(435)عبد اللّه بن مسعود صحابى معروف و قارى مشهور قرآن گفت از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله شنيدم،فرمود:

أنا دعوة ابى ابراهيم عليه السّلام ما به دعا و دعوت پدرمان ابراهيم عليه السّلام هستيم.

گفتم:يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله!شما چگونه به دعوت و دعاى ابراهيم عليه السّلام هستيد.

فرمود:آن هنگام كه خداى سبحان به ابراهيم عليه السّلام وحى فرستاد، إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً (1) ابراهيم بسيار شاد و خوشحال شد و از خداوند سؤال كرد.

آيا در ذرّيه من هم امامت را قرار مى دهى همان گونه كه براى من مقرّر فرمودى؟ خداى عزّ و جلّ فرمود:اى ابراهيم!عهدى كه قابل اجرا نباشد به تو وعده نخواهم داد.

ابراهيم گفت:خدايا!آن چيست و چرا قابل اجرا نيست.

خداى تعالى فرمود:عهد من به ظالمان از ذريّه تو عطا نمى شود ابراهيم عرض كرد:خدايا!چه طايفه اى از فرزندان من ظالم اند كه كه قابليّت عهد و ميثاق تو را ندارند.

خداى تعالى فرمود:آن كسانى كه بت و صنم را تعظيم و سجده كرده باشند اهليت امامت و قابليت عهد و پيمان مرا ندارند.

ابراهيم تقاضا كرد: وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النّاسِ (2) در نتيجه دعاى ابراهيم عليه السّلام،به كرسى اجابت نشست،من و برادرم على عليه السّلام ثمره و نتيجه دعاى ابراهيم عليه السّلام هستيم،كه لحظه اى بت را سجده نكرديم.آن گاه خداى سبحان مرا نبىّ و على را وصىّ من قرار داد.

ص: 159


1- سوره 2 - آیه 124
2- سوره 14 - آیه 35

73- وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ .(حجر47/)

و آنچه كينه(شائبه هاى نفسانى)در سينه هاى آنان است بر كنيم؛برادرانه بر تخت هايى روبروى يك ديگر نشسته اند.

(436)سفيان ثورى از كلبى و او از ابى صالح و او از ابن عبّاس نقل مى كند:

آيۀ شريفۀ وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً (1) ...در حقّ بزرگوارانى چون امير المؤمنين على عليه السّلام،حمزه سيّد الشهداء،جعفر طيّار،عقيل،ابو ذر،سلمان فارسى، عمّار ياسر،مقداد،حسن عليه السّلام و حسين عليه السّلام نازل شد.كه خداوند از قلوب آنان غلّ و حسد را برداشته است.

(437)عبد اللّه بن مليل بيان كرد:از على بن ابى طالب عليه السّلام شنيدم آن جناب فرمود:آيۀ شريفه وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ (2) در حقّ سه طايفه از قريش(بنى هاشم،بنى تيم بن مرّه و بنى عدىّ بن كعب)نازل شد.

(438)ابو موسى بصرى از حسن بصرى نقل كرده است امير المؤمنين على عليه السّلام آيۀ وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ (3) ...را تلاوت كرد و فرمود؛اين كلام خدا فقط در حقّ ما اهل بيت و جنگجويان بدر نازل شد.

(439)ربعى بن حراش نقل كرده است:

روزى در حضور على عليه السّلام نشسته بودم،فرزند طلحه وارد مجلس شد،بر امير المؤمنين على عليه السّلام سلام كرد.

على عليه السّلام بعد از پاسخ سلام به او خوش آمد گفت،آن گاه فرزند طلحه گفت:

يا على!تو پدرم را كشتى و اموالم را مصادره كردى! على عليه السّلام فرمود:اموال تو را به بيت المال ملحق كردم،برخيز و برو دارايى خويش را بستان.

امّا در كشتن پدرت چاره اى در نابودى او نبود.اميدوارم خداى رحيم،من و

ص: 160


1- سوره 15 - آیه 47
2- سوره 15 - آیه 47
3- سوره 15 - آیه 47

پدرت را از مصاديق اين آيه قرار دهد.كه در قرآن فرمود: وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ (1) ...

در پايان سخن على عليه السّلام،مردى از قبيله همدان گفت؛يا على عليه السّلام!خداوند عادل تر است كه تو را مصداق اين كلام خويش قرار دهد.

على عليه السّلام چنان فريادى بر سرش كشيد كه دار الاماره به لرزه درآمد.آن گاه فرمود:

واى بر تو!اگر ما آن كسان نباشيم كه غلّ از سينه هايشان برچيده شود،پس آنان چه كسانى خواهند بود؟! (440)ربعى بن حراش نقل كرده است از على عليه السّلام شنيدم،فرمود:

اميد كامل و رجاء واثق دارم كه من،طلحه و زبير از مصاديق بارز آيه وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ (2) ...باشيم.

مردى از قبيله همدان برخاست و گفت:يا على!خدا عادل تر است كه شما را از آن كسان قرار دهد! على عليه السّلام بر سرش فريادى زد كه دار الاماره به لرزه درآمد سپس فرمود؛اگر ما آن كسان نباشيم پس چه كسانى لايق چنين عنايتى هستند؟! (441)قبيصه نقل كرد:از سفيان ثورى شنيدم در شأن نزول آيۀ شريفه وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً (3) ...گفت؛اين كلام ربّانى در حقّ على عليه السّلام،ابو بكر،عمر،عثمان و ابن مسعود نازل شد.

(442)محمد بن يوسف از سفيان ثورى نقل كرد كه كلبى در شأن نزول آيه وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ (4) ...بيان كرد،اين كلام الهى در حقّ ابو بكر،عمر،عثمان،على عليه السّلام، سعيد و عبد اللّه بن مسعود نازل شد.

(443)حسن بصرى نقل كرده است،على عليه السّلام فرمود:

آيۀ وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ (5) ...در بارۀ ما اهل بدر كه جنگجويان نخستين نبرد با كفّار بوديم،نازل شد.

ص: 161


1- سوره 15 - آیه 47
2- سوره 15 - آیه 47
3- سوره 15 - آیه 47
4- سوره 15 - آیه 47
5- سوره 15 - آیه 47

(444)از قول حسن بصرى نقل شده است كه امير المؤمنين على عليه السّلام فرمود آيه وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ (1) ...در اكرام و احترام ما نازل شد.

74- إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ .(حجر75/)

«به يقين در اين(كيفر)براى هوشياران عبرت هاست» (445)ابى مريم از حكم در تفسير و توضيح آيۀ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ (2) گفت به يقين،محمّد صلى اللّه عليه و آله و على عليه السّلام از متوسمين(هوشياران)هستند.

(446)عبد اللّه بن بنان نقل كرد،از جعفر بن محمّد عليه السّلام در تفسير آيه: إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ (3) سؤال كردم كه متوسّمين چه كسانى هستند؟ فرمود:اوّل آنان محمّد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله است بعد از او امير المؤمنين على عليه السّلام و دو فرزندش حسن و حسين عليهما السّلام سپس على بن حسين عليه السّلام و بعد از او محمّد بن على عليه السّلام است.بعد از او خدا عالم است چه كسى از متوسّمين است.

پرسيدم:يا ابن رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله!فما بالك انت؛اى فرزند پيامبر صلى اللّه عليه و آله چرا از خودت نمى گويى فرمود:

انّ الرّجل ربّما كنّى عن نفسه يعنى گاهى انسان از خودش با كنايه،سخن مى گويد.

(447)جابر بن عبد اللّه انصارى نقل كرد؛ابى جعفر عليه السّلام فرمود:

روزى امير المؤمنين على عليه السّلام در مسجد كوفه نشسته بود و به شكايات مردم رسيدگى مى كرد،زنى از همسرش شكايت كرد و تظلّم نمود.آن بزرگوار به نفع شوهرش قضاوت كرده،حكم صادر فرمود.

زن گفت:يا على عليه السّلام!حكمى كه صادر كردى به حق نيست.تو در بين رعيّت به عدالت رفتار نمى كنى و قضاوت تو مرضىّ خدا نيست.

ص: 162


1- سوره 15 - آیه 47
2- سوره 15 - آیه 75
3- سوره 15 - آیه 75

على عليه السّلام به او نگريست و گفت:اى زن دروغگو و نابكار!گستاخى را به غايت رساندى و سخنان ناروا مى گويى! زن چون چنين ديد پا به فرار گذاشت.

عمرو بن حريث به تعقيب او پرداخت.وقتى او را دستگير كرد،به او گفت:

اى زن گستاخ!على عليه السّلام به حق سخن راند و به نرمى و ملاطفت رفتار كرد؛امّا تو سخنان درشت مى گويى! زن كه ترسيده بود گفت:به خدا سوگند،على عليه السّلام به حق حكم كرد؛امّا من از زمانى كه با همسرم ازدواج كردم،مطلبى را از او كتمان مى كردم.

عمرو بن حريث به نزد على عليه السّلام بازگشت و آنچه شنيده بود باز گفت، سپس پرسيد،يا على عليه السّلام!آيا علم كهانت مى دانى كه چنين حكمى صادر فرمودى؟! على عليه السّلام فرمود:واى بر تو!مرا به كهانت چه ارتباط است!و اين از كهانت نيست،به خدا سوگند خداى تعالى در قرآن فرمود إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ (1) كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله نخستين متوسّم بود و بعد از ايشان من هستم و بعد از من هم ائمۀ هدى از ذريّه ام متوسّمين و هوشياران هستند.

اى عمرو!چون در سيماى آن زن نگاه كردم،دانستم او ناحق مى گويد. (2)

(449)ابى مريم از حكم بن عتيبة در بارۀ آيه إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ (3) گفت:

متوسّمين يعنى متفرسّين و ابو جعفر عليه السّلام از جملۀ متوسّمين»است.

(450)محمّد بن مسلم نقل كرد ابو جعفر عليه السّلام در توضيح آيۀ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ (4) فرمود:

متوسّمين،ائمۀ معصومين عليهم السّلام هستند و رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود؛

«اتّقوا فراسة المؤمن فانّه ينظر بنور اللّه.

از فراست و زيركى مؤمن بر حذر باشيد كه او در شعاع نور خدا حقايق ود.

ص: 163


1- سوره 15 - آیه 75
2- روايت رقم /448شواهد التنزيل از ابراهيم بن ايّوب از جابر بن عبد اللّه با همين لفظ و محتوى نقل شد.
3- سوره 15 - آیه 75
4- سوره 15 - آیه 75

واقعيت ها را مى نگرد و مى بيند.

(451)جابر بن يزيد جعفى اين روايت را نقل كرده است كه ابو جعفر عليه السّلام گفت:روزى امير المؤمنين على عليه السّلام در مسجد كوفه نشسته بود،زنى از شوهرش شكايت كرد؛چون آن حضرت به حق حكم كرد.زن غضبناك شد و سخنان پريشان و ناروا گفت.

تا اين كه على عليه السّلام فرمود:بر اساس آيۀ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ (1) رسول اللّه و من از متوسّمين و هوشياران هستيم.

75- فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ. عَمّا كانُوا يَعْمَلُونَ. فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ .(حجر94/)

پس سوگند به پروردگارت كه از همۀ آنان خواهيم پرسيد.از آنچه انجام مى دادند؛پس آنچه بدان مأمورى آشكار كن.

(452)سفيان ثورى از سدىّ در بارۀ آيۀ فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (2) نقل كرده است:در قيامت و روز حساب از ولايت علىّ بن ابى طالب عليه السّلام سؤال مى شود كه به اوامر و نواهى او چگونه عمل كرديد؟!و همچنين اعمال و افعال بندگان محاسبه مى شود.

ابن عباس در تفسير آيه فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ (3) بيان كرده است:

خداى تعالى،به مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمان داد تا پيام قرآن و كلام يزدان را براى مشركان و بى دينان اظهار كند و همچنين فضايل زياد و مناقب با ارزش اهل بيت را همانند قرآن براى مردم اظهار و معرّفى فرمايد تا عذر و بهانه اى براى آنان باقى نماند.

ص: 164


1- سوره 15 - آیه 75
2- سوره 15 - آیه 92
3- سوره 15 - آیه 94

76- وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ .(نحل16/)

و نشانه هايى(ديگر نيز قرارداد)،و آنان به وسيله ستاره(قطبى)راه يابى مى كنند.

(453)محمّد بن يزيد از پدرش نقل كرده است كه پدرش از ابو جعفر عليه السّلام در تفسير آيه وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ (1) سؤال كرد كه منظور از نجم چيست؟ آن جناب فرمود:منظور از نجم،امير المؤمنين على عليه السّلام است كه مانند ستاره نجم در ميان خلايق مى درخشد.

(454)آبان بن تغلب گفت؛از ابو جعفر محمّد بن على عليه السّلام در شرح و تفسير كلام خدا وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ (2) سؤال كردم؛منظور از علامات و نجم چيست؟كه موجبات هدايت مردم را فراهم مى كنند.

آن بزرگوار فرمود:منظور از نجم،مصطفى صلى اللّه عليه و آله است و مقصود از علامات اوصيا و جانشينان محمّد مصطفى صلى اللّه عليه و آله هستند كه على بن ابى طالب عليه السّلام و فرزندان او هستند.

77- وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لا تُحْصُوها،إِنَّ اللّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ .(نحل18/)

و اگر نعمت(هاى)خدا را شماره كنيد،آنها را نمى توانيد بشماريد.قطعاً خدا آمرزندۀ مهربان است.

(455)مجاهد نقل كرده است كه ابن عبّاس صحابى نوجوان رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله،گفت:در دار النّدوه در حضور رسول خدا صلى اللّه عليه و آله بوديم.آن حضرت از على عليه السّلام پرسيد:

يا على!نخستين نعمتى كه خداى تعالى به تو عنايت فرمود كدام است؟ على عليه السّلام گفت:يا نبى اللّه!اين كه مرا مرد خلق كرد.

نبى صلى اللّه عليه و آله فرمود:نعمت دوم كدام است؟

ص: 165


1- سوره 16 - آیه 16
2- سوره 16 - آیه 16

على عليه السّلام گفت:نعمت هدايت و مسلمانى كه به من عنايت فرمود.

نبى صلى اللّه عليه و آله فرمود:نعمت سوم چيست؟ على عليه السّلام آيۀ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لا تُحْصُوها (1) را قرائت كرد.يعنى يا رسول اللّه! خداوند نعمت هاى بى شمارى به من عنايت فرمود كه قابل شمارش نيستند.

نبى صلى اللّه عليه و آله دستش را بر كتف على عليه السّلام گذاشت و فرمود:

احسنت بر تو يا على!دشمن تو جز منافق نيست.

78- وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ .(نحل24/)

و چون به آنان گفته شود:پروردگارتان چه چيزى نازل كرده است؟مى گويند:

افسانه هاى پيشينيان را.

(456)ابى حمزه ثمالى نقل مى كند كه جعفر صادق عليه السّلام فرمود:

جبرئيل بر محمّد صلى اللّه عليه و آله آيۀ وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ (2) را قرائت كرد.يعنى،اگر به مشركان گفته شود؛خداى سبحان در شأن و مقام و منزلت على عليه السّلام چه چيزهايى را نازل فرمود؟ آن كافر كيشان و مشركان در جواب مى گويند: أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (3) ،يعنى داستان هاى اساطيرى و بدون واقعيت را فرستاده است.

ص: 166


1- سوره 16 - آیه 18
2- سوره 16 - آیه 24
3- سوره 16 - آیه 24

79- وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَنْ يَمُوتُ ....(نحل38/)

و با سخت ترين سوگندهايشان به خدا سوگند ياد كردند كه خدا كسى را كه مى ميرد بر نخواهد انگيخت.

(457)ابى حمزه ثمالى مى گويد از بريد بن اصرم شنيدم؛گفت:على عليه السّلام بن ابى طالب فرمود؛آيه وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَنْ يَمُوتُ (1) در شأن من نازل شده است.

80- وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِي اللّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ .(نحل41/)

و كسانى كه پس از ستمديدگى،در راه خدا هجرت كرده اند،در اين دنيا جاى نيكويى به آنان مى دهيم،و اگر بدانند،قطعاً پاداش آخرت بزرگتر خواهد بود.

(458)در شأن نزول آيه وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِي اللّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا (2) ...از عبد اللّه بن عباس مفسّر مشهور قرآن سؤال شد:منظور چه كسانى هستند كه در راه خداى بزرگ هجرت كردند؟ ابن عبّاس در جواب گفت:على بن ابى طالب عليه السّلام،و جعفر طيّار و عقيل از مهاجرانى هستند كه بر اثر ظلم و بيداد مكّيان مهاجرت كردند،و اين آيه در تمجيد و تحسين آنان است.

ص: 167


1- سوره 16 - آیه 38
2- سوره 16 - آیه 41

81- وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ .(نحل43/)

و پيش از تو(هم)جز مردانى كه به آنان وحى مى كرديم گسيل نداشتيم.پس اگر نمى دانيد،از پژوهندگان كتابهاى آسمانى جويا شويد.

(459)سفيان ثورى از سدىّ روايت كرد كه حارث گفت از امير المؤمنين على عليه السّلام در تفسير آيۀ شريفه فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ... (1) پرسيدم:اهل ذكر چه كسانى هستند؟ على عليه السّلام فرمود:به خدا سوگند ما اهل ذكر،معدن علم و عارف به تأويل و تنزيل هستيم.رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در حقّ من فرمود:

«انا مدينة العلم و علىّ بابها فمن اراد العلم فليأته من بابه».

من شهر علم و على عليه السّلام در ورودى آن شهر است هر كسى طالب علم و تشنه معرفت است از در آن علم بايد وارد شود.

(460)يحيى بن يمان از اسرائيل و او از جابر بن عبد اللّه انصارى نقل كرد كه جابر گفت؛از ابو جعفر عليه السّلام در توضيح آيه فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ (2) سؤال كردم.

آن جناب فرمود:اهل الذّكر،ما خاندان پيامبر و اهل بيت مصطفى صلى اللّه عليه و آله هستيم كه در معرفت دين و كسب علوم بايد از ما بپرسند. (3)

(463)موسى بن عثمان حضرمى از جابر بن عبد اللّه انصارى نقل كرد كه جابر گفت؛ محمد بن على عليه السّلام حكايت كرد؛ آن هنگام كه آيۀ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ (4) نازل شد،از پدرم سؤال كردم«اهل الذكر»كه در قرآن امر به سؤال از آنان شده است چه كسانى هستند؟ على عليه السّلام فرمود:اهل ذكر كه خداى سبحان در قرآن امر به پرسش از آنان كرد،ما اهل

ص: 168


1- سوره 16 - آیه 43
2- سوره 16 - آیه 43
3- روايت رقم 461 و 462 شواهد التنزيل مشابه همين روايت است.
4- سوره 16 - آیه 43

بيت مصطفى صلى اللّه عليه و آله هستيم كه معدن علم و سرچشمه حكمت هستيم.

(464)جابر بن عبد اللّه انصارى از ابو جعفر عليه السّلام روايت كرد كه آن جناب در توضيح آيۀ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ (1) فرمود؛اهل ذكر ما اهل بيت رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله هستيم.

(465)سعد اسكاف از محمد بن على عليه السّلام در باره كلام خدا فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ (2) نقل كرد آن جناب فرمود:اهل ذكر،ما اهل بيت محمّد صلى اللّه عليه و آله هستيم.

(466)فضيل بن يسار از ابو جعفر عليه السّلام نقل كرده است كه آن حضرت در تفسير آيه فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ (3) فرمود:

اهل ذكر امامان معصوم از عترت و اهل بيت رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله هستند و سپس آيه و انزلنا عليكم ذكراً رسولاً را تلاوت كرد.

82- وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً (اسراء26/)

و حق خويشاوند را به او بده و مستمند و در راه مانده را(دستگيرى كن)و ولخرجى و اسراف مكن.

(467)فضيل بن مرزوق از عطيّه و او از ابى سعيد خدرى نقل كرد:

زمانى كه آيه مباركه وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ (4) نازل شد.مصطفى صلى اللّه عليه و آله دخترش فاطمه عليها السّلام را فراخواند،و باغ و بستان فدك را به عنوان حق ذى القربى به او واگذار كرد.

(468)باز هم از سلسله روات ديگرى از ابى سعيد خدرى نقل شده است:وقتى آيۀ وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ (5) نازل شد،رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فاطمه را فراخواند و فدك را به دخت گرامى خويش به عنوان حق ذو القربى عطا فرمود.

(469)على بن هاشم از داود طائى از فضيل بن مرزوق از عطيه و او از ابى سعيد خدرى نقل كرده است:

ص: 169


1- سوره 16 - آیه 43
2- سوره 16 - آیه 43
3- سوره 16 - آیه 43
4- سوره 17 - آیه 26
5- سوره 17 - آیه 26

وقتى آيه وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ (1) به وسيلۀ پيك وحى نازل شد (2).پيامبر صلى اللّه عليه و آله،دخترش فاطمه عليها السّلام را به حضور فراخواند و فدك را تسليم او كرد.

(471)معاوية بن هشام قصار،حديثى را از طريق فضيل بن مرزوق از عطيّه از ابى سعيد خدرى روايت كرد كه ابى سعيد خدرى گفت:

بلافاصله پس از نزول آيه شريفه وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ (3) مصطفى صلى اللّه عليه و آله دخترش فاطمه عليها السّلام را فراخواند و سرزمين فدك را به او واگذار فرمود.

(472)بكر بن اعتق از عطيّه عوفى از ابو سعيد خدرى روايت كرد:

چون آيۀ شريفۀ وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ (4) بر رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نازل شد،رسول خدا صلى اللّه عليه و آله دخترش فاطمه عليها السّلام را به حضور طلبيد،و سرزمين فدك و عوالى را به صدّيقه طاهره عطا كرد،سپس فرمود:اين سهم توست كه خداى سبحان براى تو و فرزندانت مقرّر كرده است.

(473)ابان بن تغلب از جعفر بن محمد عليه السّلام و او از پدرش تا مى رسد به على عليه السّلام كه آن حضرت فرمود:

وقتى آيۀ شريفه وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ (5) نازل شد،بلافاصله رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله دخترش فاطمه را فراخواند و سرزمين فدك را به عنوان سهميه ذو القربى به او تقديم فرمود.

83- أُولئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ كانَ مَحْذُوراً .(اسراء57/)

آن كسانى كه ايشان مى خوانند(خود)به سوى پروردگارشان تقرب مى جويند(تا بدانند)كدام يك از آنان(به او)نزديكترند،و به رحمت وى اميدوارند،و از عذابش مى ترسند،چرا كه عذاب پروردگارت همواره در خور پرهيز است.

ص: 170


1- سوره 17 - آیه 26
2- روايت رقم /470شواهد التنزيل با همين متن و لفظ از ابى سعيد خدرى نقل شد.
3- سوره 17 - آیه 26
4- سوره 17 - آیه 26
5- سوره 17 - آیه 26

(474)على بن مسهّر مى گويد:على بن بذيمة از قول عكرمه مفسّر قرآن نقل كرد:

مصداق آيه شريفه أُولئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ (1) نبى صلى اللّه عليه و آله و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام هستند كه خداى تعالى را مى جويند و مى خوانند.

84- وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاّ غُرُوراً (اسراء64/)

و از ايشان هر كه را توانستى با آواى خود تحريك كن و با سواران و پيادگانت بر آنان بتاز و با آنها در اموال و اولاد شركت كن و به ايشان وعده بده،و شيطان جز فريب به آنها وعده اى نمى دهد.

(475)ابى هارون عبدى روايت كرد جابر بن عبد اللّه انصارى گفت:

روزى در حضور رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نشسته بودم.مردى را در حال ركوع و سجود و تضرّع و خشوع ديدم.

گفتم:يا رسول اللّه!چه نماز نيكويى مى خواند! رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود:اين همان كسى است كه پدر شما آدم را از بهشت بيرون كرد.

در همين زمان على عليه السّلام از كنارش مى گذشت چون او را ديد به سوى وى رفت و استخوان هايش را در هم پيچيد.و به او گفت:اى حيله گر!تو را خواهم كشت.

ابليس گفت:تو قادر نيستى مرا بكشى،چون مرا در نزد خدا اجلى معلوم است كه از او مهلت گرفتم،پس چگونه مى توانى مرا بكشى.امّا اى على!به خدا سوگند هيچ كسى دشمن تو نمى شود مگر اين كه نطفه من زودتر از نطفه پدرش وارد رحم مادرش شود.

ص: 171


1- سوره 17 - آیه 57

يا على!من در اموال و اولاد دشمنان تو شريك هستم.چون خداوند در قرآن به من فرمود: وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاّ غُرُوراً (1) .

آن گاه نبىّ صلى اللّه عليه و آله فرمود:يا على!اين ملعون هر چه گفت راست گفته است.

«يا علىّ!لا يبغضك من قريش الاّ سفاحيّاً و لا من الانصار الاّ يهوديّاً و لا من العرب الا دعيّاً و لا من سائر النّاس الاّ شقيّاً و لا من النّساء الاّ سلقلقةً و هى التى تحيض من دبرها سپس رو به انصار كرد و گفت:

اى انصار!فرزندانتان را با محبّت على عليه السّلام تربيت كنيد.

جابر مى گويد،ما بعد از اين ماجرا فرزندانمان را با حبّ على عليه السّلام تربيت مى كرديم اگر هر يك از فرزندانمان محبّ على عليه السّلام بود يقين داشتيم اولاد ماست و هر فرزندى را دشمن على عليه السّلام مى يافتيم مى دانستيم خللى در نطفه اوست.

(476)مسلم ملاّئى از حبّة عرنى روايت كرد؛از امير المؤمنين على عليه السّلام شنيدم،فرمود يك وقت به ملاقات رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله رفتم كه هيچ گاه آن موقع به خدمت او نرفته بودم.

ديدم مردى عجيب الخلقه كه داراى چهره اى مشوّش است در كنار او نشسته كه قبل از اين او را نديده بودم؛چون مرا ديد از كنار آن حضرت دور شد.

گفتم يا رسول اللّه!اين مرد كيست كه تا به حال او را نديده ام؟ فرمود:اين چهرۀ ابليس بود،از خداى سبحان خواسته بودم،او را به من نشان دهد.تاكنون غير از من و تو،كسى او را با اين چهره مشوّش و زشت نديده است.

على عليه السّلام فرمود:او را تعقيب كردم تا در كنار احجار الزيت او را يافتم،گريبانش را گرفتم و سيلى محكمى به صورتش نواختم،سپس او را بر زمين زدم و روى سينه اش نشستم.

ابليس گفت:يا على!از جان من چه مى خواهى! گفتم:مى خواهم تو را بكشم.

ابليس گفت:تو قدرت و تسلّط ندارى كه مرا بكشى،چون خداى تو تا روز

ص: 172


1- سوره 17 - آیه 64

قيامت،به من مهلت داده است. پس رهايم كن،من بر ضد تو و فرزندانت اسباب و ابزارى در اختيار دارم.تا دشمنى را دامن بزنم.

على عليه السّلام فرمود:آن اسباب و وسايل چيست؟ گفت:يا على!بغض و كينه تو و فرزندانت را فقط كسانى به دل مى گيرند كه من در رحم مادرهايشان شريك شده باشم.مگر خداى تو در قرآن نگفت: وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ (1) ؟! (477)عبد الرّحمان بن كثير نقل كرد از جعفر بن محمّد عليه السّلام شنيدم،فرمود:اگر خواستيد،با زنانتان همبستر شويد،قبل از نزديكى و جماع اين دعا را بخوانيد:

اللّهمّ بامانتك اخذتها و بكلمتك استحللت فرجها اللّهم فان جعلت في رحمها شيئاً فاجعله بارّاً تقيّاً مؤمناً سويّاً لا تجعل فيه شركاً للشّيطان.

عرض كردم:يا جعفر بن محمد!آيا شيطان را در هنگام مجامعت نصيبى و شراكتى است؟ فرمود:بلى،مگر كلام خداى تعالى را به ابليس نشنيدى؟ وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ (2) ....

پرسيدم:چگونه فهميده مى شود شيطان در آن شركت داشته است؟ فرمود:به حبّ و بغض ما اهل بيت وضع آن مشخّص مى شود (3).

على عليه السّلام تصميم گرفت با عصا بر سرش بكوبد.

نبى صلى اللّه عليه و آله فرمود:يا على!آرام باش و دست نگه دار،آن ابليس است او مأمور است در رحم مادران دشمنان و مخالفان تو شراكت داشته باشد و اين به سبب كلام خداست كه فرمود: وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ (4) ...د.

ص: 173


1- سوره 17 - آیه 64
2- سوره 17 - آیه 64
3- مؤلّف مى گويد؛روايت در اين باب بسيار زياد است كه در كتاب طيب الفطرة في حبّ العتره مشروحاً ذكر شد.
4- سوره 17 - آیه 64

85- وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً (اسراء80/)

و بگو:پروردگارا،مرا(در هر كارى)به طرز درست داخل كن و به طرز درست خارج ساز،و از جانب خود براى من تسلطى يارى بخش قرار داده.

(479)عمرو بن دينار از پدرش و پدرش از عطاء نقل كرد:عبد اللّه بن عباس در توضيح آيۀ شريفه وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِي (1) ...گفت:

به خدا سوگند،خداى سبحان دعاى مصطفى صلى اللّه عليه و آله را مستجاب كرد،و على بن ابى طالب عليه السّلام را براى يارى و نصرت بر ضد دشمنانش به او عطا فرمود.تا با شمشير كوبنده در جنگها بر سر دشمنان بكوبد و به نصرت آن حضرت بپردازد.

86- وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً .(اسراء81/)

و بگو:حق آمد و باطل نابود شد.آرى،باطل همواره نابودشدنى است.

(480)ابى هريرة از جابر بن عبد اللّه انصارى حكايت كرده است كه جابر گفت:همراه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در فتح مكه حضور داشتم.به اتفاق آن حضرت وارد بيت اللّه الحرام شديم.سيصد و شصت بت و صنم در داخل و بيرون خانۀ كعبه آويزان بود.به دستور نبى اللّه صلى اللّه عليه و آله همۀ آن بتها را با صورت،روى زمين انداختيم.

در داخل بيت،بتى بزرگ و طويل به نام هبل وجود داشت نبىّ صلى اللّه عليه و آله به على عليه السّلام نگاهى كرد و سپس فرمود:يا على!يا بر دوش من بايست يا من بر دوش تو مى ايستم تا آن بت را سرنگون كنيم.

ص: 174


1- سوره 17 - آیه 80

وقتى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله بر دوش على عليه السّلام ايستاد.على عليه السّلام گفت:يا رسول اللّه!سنگينى رسالت و نبوت تاب و تحمّل مرا گرفته است و ديگر توانايى مقاومت ندارم.

نبى صلى اللّه عليه و آله فرمود:يا على!پس تو بر دوش من بايست و با خنده از دوش على عليه السّلام فرمود آمد.

على عليه السّلام گفت:چون بر دوش آن حضرت ايستادم چنان جايگاه رفيعى يافتم.به آن خدايى كه دانه را شكافت و انسان را خلق كرد،اگر اراده مى كردم كه آسمان را لمس كنم،مى توانستم با دستم آن را لمس كنم.آن گاه بت هبل را سرنگون كردم و بر پشت كعبه انداختم؛بلافاصله خداى با عظمت آيۀ وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً (1) يعنى شعار توحيد لا اله الا اللّه و نام محمّد رسول اللّه را به صحنه آورد.

وَ زَهَقَ الْباطِلُ (2) يعنى بت پرستى از ميان رفت.

و إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً (3) يعنى باطل را ثباتى نيست و از بين رفتنى است.

سپس پيامبر صلى اللّه عليه و آله داخل بيت اللّه شد و دو ركعت نماز شكر گزارد.

(481)از عبد اللّه بن مسعود حديثى اين گونه حكايت شده است.

«روزى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله حسن و حسين عليهما السّلام را بر پشتش سوار كرده،نشسته به راه افتاد و گفت

«نعم المطىّ مطيكما و نعم الرّاكبان انتما.و ابوكما خير منكما» يعنى بهترين مركب،مركب شماست و بهترين سوار شما دو نفر هستيد اما پدرتان از شما دو تن برتر و بهتر است.

87- وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبى أَكْثَرُ النّاسِ إِلاّ كُفُوراً .(اسراء89/)

و به راستى در اين قرآن براى مردم از هر گونه مثلى،آورديم،ولى بيشتر مردم جز سر انكار ندارند.

ص: 175


1- سوره 17 - آیه 81
2- سوره 17 - آیه 81
3- سوره 17 - آیه 81

(482)محمّد بن فضيل از ابى حمزه ثمالى نقل كرد؛ابو جعفر محمد بن على بن حسين عليه السّلام در تفسير آيه فَأَبى أَكْثَرُ النّاسِ إِلاّ كُفُوراً (1) فرمود:

اكثر حاضران در غدير خم،ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام را در آن روز كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله او را به ولايت معرفى كرد ابا و اكراه داشتند و اين آيه شريفه آنان را ملامت مى كند.

(483)ابو حمزه ثمالى نقل كرده است كه از ابو جعفر عليه السّلام در باره آيه وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ (2) ...سؤال كردم آن حضرت فرمود:

«لقد صرّفنا يعنى لقد ذكرنا عليّا في كلّ قرآن» نام على عليه السّلام را در تمام قرآن ذكر كرديم. وَ ما يَزِيدُهُمْ إِلاّ نُفُوراً (3) در حالى كه جز گريز و فرار براى آنان سود ديگرى نداشت.

(484)جابر بن عبد اللّه انصارى گفت از ابو جعفر عليه السّلام در شرح آيه شريفۀ وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِلنّاسِ (4) ...سؤال كردم.آن بزرگوار فرمود:

خداوند تعالى مى فرمايد؛نام على عليه السّلام را در هر آيه اى ذكر كردم،اما از ولايت على عليه السّلام ابا كردند و گريزان شدند «وَ ما يَزِيدُهُمْ إِلاّ نُفُوراً» (5) و فايده اى جز فرار براى آنان نداشت.

88- إِنّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً .(كهف7/)

در حقيقت،ما آنچه بر زمين است،زيورى براى آن قرار داديم،تا آنان را بيازماييم كه كدام يك از ايشان نيكوكارترند.

(485)قتادة از عطاء نقل كرده است كه عبد اللّه بن مسعود،صحابى معروف پيامبر صلى اللّه عليه و آله و قارى مشهور مدينه در شرح آيۀ شريفه إِنّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها (6) گفت:

زيور و زينت زمين به مردان روى آن است و زينت مردان روى زمين على بن ابى طالب عليه السّلام است.

ص: 176


1- سوره 17 - آیه 89
2- سوره 17 - آیه 89
3- سوره 17 - آیه 41
4- سوره 18 - آیه 54
5- سوره 17 - آیه 41
6- سوره 18 - آیه 7

(486)ابى مريم روايت كرد،عمّار ياسر گفت:رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در بيان فضايل على عليه السّلام فرمود:

يا علىّ!انّ اللّه زيّنك بزينة لم يزيّن العباد بأحسن منها،بغّض اليك الدّنيا و زهّدك فيها،و حبّب اليك الفقراء،فرضيت بهم اتباعاً و رضوا بك اماماً.

يا على!خداى سبحان تو را به زينتى نيكو مزيّن كرد كه احدى آن گونه مزيّن نشد،بغض و كينه دنيا نسبت به تو و زهد تو نسبت به دنيا از جمله آن است.

قلب فقرا جايگاه توست و قلب تو راضى به اطاعت و متابعت آنان است.امامت تو را به جان خريدارند و به آن رضايت كامل دارند.

89- هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً .(كهف44/)

در آنجا(آشكار شد كه)يارى به خداى حق تعلق دارد.اوست بهترين پاداش دهنده و(اوست)بهترين فرجام دهنده.

(487)ابو حمزه ثمالى مى گويد؛ابو جعفر محمد بن علىّ عليه السّلام در تفسير و شرح آيه شريفه هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلّهِ الْحَقِّ (1) ...فرمود:منظور از ولايت در آيه شريفه ولايت امير المؤمنين على عليه السّلام است و هيچ پيامبرى مبعوث نشد مگر به ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام.

90- وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا .(مريم50/)

و ذكر خير بلندى بر ايشان قرار داديم.

(488)ابو القاسم اسماعيل بن علىّ خزاعى از پدرش نقل كرد كه على بن موسى الرضا عليه السّلام از پدرش و او هم از پدرش تا مى رسد به على بن ابى طالب عليه السّلام كه آن حضرت فرمود:رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله داستان شب معراج را اين گونه برايم بيان فرمود:

ص: 177


1- سوره 18 - آیه 44

يا على!در شب معراج بر بال راست جبرئيل نشسته بودم و او در حالى كه مرا به سوى آسمان سير مى داد،در مسيرى آوازى شنيدم كه به من گفت:

يا محمد!چه كسى را جانشين خود در زمين قرار دادى؟ گفتم:

«خير اهلها لها اهلاً؛على بن ابى طالب عليه السّلام حبيبى و صهرى و ابن عمّى».

بهترين اهل زمين،على بن ابى طالب عليه السّلام،حبيب و داماد و پسر عمّ خويش را جانشين خود قرار دادم.

آن گاه خداى تعالى به من فرمود:يا محمّد!آيا او را دوست دارى؟ گفتم:بلى،يا رب العالمين!او را بسيار دوست دارم.

خداى سبحان فرمود:

احبّه و مر امّتك بحبّه،فانّى انا العلىّ الاعلى اشتقت من اسمائى اسماً فسمّيته عليّاً.

يا محمد!او را دوست بدار و امت را امر كن او را دوست بدارند،من علىّ اعلى هستم و نام او را از نام خويش مشتق كردم و او را على ناميدم.

سپس جبرئيل به نزدم آمد و گفت:يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله خدايت سلام فرستاد و فرمود بخوان.گفتم چه چيز را بخوانم.

جبرئيل آيه وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا (1) را قرائت كرد و گفت:اين آيه را بخوان.

91- إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا .(مريم96/)

«كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند،به زودى(خداى)رحمان براى آنان محبتى(در دلها)قرار مى دهد.» (489)جابر بن عبد اللّه انصارى روايت كرده است كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به على عليه السّلام فرمود:يا على!با خداى رحمان مناجات كن و اين گونه دعا كن و بگو،خدايا!محبّت و مودّت

ص: 178


1- سوره 19 - آیه 50

مرا در قلوب مؤمنان جاى ده. خدايا!براى من در نزد خودت عهد و پيمانى قرار ده.

خدايا!مودّت مرا در نزد خود قرار ده.

بعد از مناجات على عليه السّلام،جبرئيل فرود آمد و آيه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ،سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (1) را براى نبى صلى اللّه عليه و آله قرائت كرد.

آن گاه پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:هيچ مؤمن و مؤمنه اى نيست كه در سينه اش مودّت و محبّت على عليه السّلام و اهل بيت من نباشد.

(490)براء بن عازب (2)نقل كرد كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به على عليه السّلام فرمود:

يا على عليه السّلام!بگو.

«اللّهم اجعل لى عندك عهداً،و اجعل لى في صدور المؤمنين مودّة».

چون على عليه السّلام اين دعا را خواند.خداى سبحان آيه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (3) را در حقّ على عليه السّلام نازل فرمود.

(494)ابى اسحاق سبيعى از براء بن عازب روايت كرد،روزى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به على عليه السّلام فرمود:

يا على عليه السّلام!بگو

«اللّهم اجعل لى عندك عهداً و اجعل لى في قلوب المؤمنين مودّة».

خدايا!در نزد خودت عهد و در قلوب مؤمنان مودّت را برايم قرار ده.

پس از اين دعا،خداى تعالى آيۀ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (4) را در شأن على عليه السّلام نازل فرمود.و آنچه على عليه السّلام از خدا خواسته بود به آن حضرت عنايت فرمود.

(495)باز هم از براء بن عازب نقل شد.مصطفى صلى اللّه عليه و آله به مرتضى عليه السّلام فرمود:يا على!بگو:

«اللّهم اجعل لى عندك عهداً،و اجعل لى عندك ودّاً،و اجعل لى في صدور المؤمنين مودّةً».

چون على عليه السّلام اين دعا را به پايان برد،آيه شريفه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ (5)د.

ص: 179


1- سوره 19 - آیه 96
2- روايت 491 و 492 و 493 از روات مختلف و به الفاظ و مضمون روايت 490 نقل شد.
3- سوره 19 - آیه 96
4- سوره 19 - آیه 96
5- سوره 19 - آیه 96

سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (1) در جواب على عليه السّلام نازل شد.و مودّت على عليه السّلام را در قلوب مؤمنين قرار داد.

(496)محمّد بن عبيد اللّه بن ابى رافع از پدر و جدّش نقل كرد كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به على عليه السّلام فرمود:

يا على عليه السّلام!بگو:

«اللّهم ثبّت لي الودّ في قلوب المؤمنين و اجعل لى عندك ودّاً و عهداً».

چون على عليه السّلام بر طبق دستور مصطفى صلى اللّه عليه و آله دعا كرد.نبى صلى اللّه عليه و آله فرمود:به خداى كعبه آنچه على خواسته بود تثبيت شد.

سپس آيه شريفه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ (2) نازل شد.

و رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:اين آيه براى كسانى كه هم قسم با رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و على عليه السّلام هستند نازل شد.

(497)جابر بن عبد اللّه انصارى از محمّد بن علىّ عليه السّلام نقل كرد كه مصطفى صلى اللّه عليه و آله به مرتضى عليه السّلام فرمود:يا على!دوست دارى تو را چيزى بياموزم؟ على عليه السّلام عرض كرد:بلى يا رسول اللّه! پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:بگو؛

«اللّهم اجعل لى عندك عهداً و اجعل لى عندك ودّاً» چون اين دعا از جانب على عليه السّلام به پايان رسيد،آيه قرآنى إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (3) در شأن على عليه السّلام نازل شد.و مودّت را براى آن حضرت در سينه هاى مؤمنين تثبيت و تقرير فرمود.

(498)جابر بن عبد اللّه انصارى از ابى جعفر عليه السّلام روايتى را نقل كرد.كه نبى صلى اللّه عليه و آله به على عليه السّلام فرمود:

يا على!بگو:

«اللّهم اجعل لى عندك عهداً و في صدور المؤمنين ودّاً».

چون علىّ عليه السّلام بر طبق تعليم رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله دعا كرد.آيۀ شريفه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ (4) ....در پاسخ خواسته على عليه السّلام نازل شد.

ص: 180


1- سوره 19 - آیه 96
2- سوره 19 - آیه 96
3- سوره 19 - آیه 96
4- سوره 19 - آیه 96

(500)ضحّاك روايت كرد.ابن عباس در شرح و تفسير آيۀ شريفه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (1) بيان كرد كه خداى سبحان محبّت على عليه السّلام را در قلوب مؤمنين تثبيت كرد و اين آيه شريفه در باره على عليه السّلام نازل شد.

(501)عون بن سلام هاشمى نقل كرد،آيۀ شريفۀ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا (2) ... سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (3) در شأن على عليه السّلام نازل شد.و خداى سبحان محبّت او را در قلوب مؤمنين قرار داد. (4)

(503)كلبى از ابى صالح نقل كرد،ابن عبّاس گفت،كلام خداى تعالى سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (5) در اعطاى دوستى و محبت على عليه السّلام نازل شد و آيه لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ (6) هم اختصاصاً در شأن على عليه السّلام نازل شد و آيه شريفه وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا (7) در مذمّت بنى اميه و بنى مغيره نازل شد.

(504)ابى سعيد خدرى روايت كرد.مصطفى صلى اللّه عليه و آله به مرتضى عليه السّلام فرمود:يا ابا الحسن! اين دعا را بخوان.

«اللّهم اجعل لى عندك عهداً و اجعل لى عندك ودّاً و اجعل لى في صدور المؤمنين مودّة».

امير المؤمنين على عليه السّلام همان گونه كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله تعليم فرمود دعا كرد.

در پايان دعا خداى سبحان،آيه شريفه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (8) را بر محمّد مصطفى صلى اللّه عليه و آله نازل فرمود.

سپس مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:هيچ مؤمنى را نمى يابى كه در سينه اش حبّ على عليه السّلام نباشد.

(505)محمّد بن حنفيّة فرزند امير المؤمنين على عليه السّلام در توضيح كلام سبحان سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (9) گفت:هيچ مؤمنى را ملاقات نمى كنى مگر اين كه در سينه و قلبش محبّت و مودّت على عليه السّلام و فرزندانش نهفته است. (10)ت.

ص: 181


1- سوره 19 - آیه 96
2- سوره 19 - آیه 96
3- سوره 19 - آیه 96
4- روايت 499 و 502 شواهد التنزيل مشابه همين روايت است.
5- سوره 19 - آیه 96
6- سوره 19 - آیه 97
7- سوره 19 - آیه 97
8- سوره 19 - آیه 96
9- سوره 19 - آیه 96
10- روايت 507 شواهد التنزيل با همين متن و لفظ نقل شده است.

(506)ابى عمر غلام بشر بن غالب از قول محمّد بن على بن حنفيّة در شرح و تفسير آيه شريفه سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (1) گفت؛هيچ مؤمنى ديده نمى شود مگر اين كه قلبش مالامال از مهر و مودّت على عليه السّلام است. (2)

پس هيچ مؤمنى ديده نمى شود مگر اين كه مهر و محبّت على و فرزندانش در سينۀ او نهفته باشد.

(509)مقاتل از محمّد بن حنفيّه روايت كرد كه محمّد حنفيّة گفت از پدرم على عليه السّلام از تفسير و معناى آيه سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (3) سؤال كردم.

به من جواب فرمود؛رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در باره اين آيه فرمود:هيچ مؤمن و مؤمنه اى يافت نمى شود مگر اين كه در قلبش مودّت و محبّت على و اهل بيتش نهفته است.

92- وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي* هارُونَ أَخِي* اُشْدُدْ بِهِ أَزْرِي* وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي (طه32/-29)

و براى من دستيارى از كسانم قرار ده،هارون برادرم را،پشتم را به او استوار كن،و او را شريك كارم گردان.

(510)ابى طفيل از قول حذيفه بن اسيد نقل كرد،مصطفى صلى اللّه عليه و آله دست على عليه السّلام را گرفت و فرمود:يا على!بشارت باد تو را كه موساى كليم عليه السّلام از خداى حكيم درخواست كرد تا وزيرى از اهلش كه هارون باشد برايش قرار دهد.

امّا من از پروردگارم خواستم على را كه از اهل بيت و برادرم است وزيرم قرار دهد.

تا با او پشتم را قوى گرداند،و او را شريك در مسئوليت سنگين من قرار دهد.

(511)از اسماء بنت عميس (4)نقل شد كه گفت؛از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله شنيدم فرمود:

«اللّهمّ

ص: 182


1- سوره 19 - آیه 96
2- روايت 508 شواهد التنزيل مشابه همين روايت است.
3- سوره 19 - آیه 96
4- مثل همين روايت از صباح بن يحيى از حرث در كتاب تفسير عياشى نقل شد.

اقول كما قال اخى موسى،اللّهم اجعل لى وزيراً من اهلى عليّاً اخى و اشدد به ازرى و اشركه في امرى».

خدايا!همان گونه كه برادرم موسى گفت،من نيز مى گويم.خدايا!على را كه از اهل بيت من و برادرم است وزير من قرار ده و با او پشتوانه ام را محكم گردان و سنگينى بار مسئوليتم را كمتر گردان.و او را شريك در كارهايم قرار ده.

(512)جعفر احمر از عمران بن سليمان و او از حصين نقل كرده است كه،اسماء بنت عميس روايت كرد،رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود؛مثل برادرم موسى عليه السّلام براى پشتيبانى خود از خداى منّان اين گونه درخواست مى كنم.

« رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي (1) وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي (2) ».

بدين وسيله على بن ابى طالب را براى پشتوانه و حمايت از خود تقاضا مى كنم.

(513)عطاء از ابن عبّاس نقل كرد،اسماء بنت عميس حكايت كرد كه از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله شنيدم فرمود:خدايا!همان گونه كه موسى عليه السّلام،هارون برادرش را براى پشتيبانى از خود تقاضا كرد.من هم مى گويم:

«اللّهم اجعل لى وزيراً من اهلى علىّ بن ابى طالب، اشدد به ازرى و اشركه في امرى».

خدايا!از اهل بيت من على بن ابى طالب عليه السّلام را وزيرم قرار ده.به وسيلۀ او پشت و پشتوانه ام را قوى گردان و او را شريك در كارهاى من قرار ده.

(514)عبد اللّه بن حارث بن نوفل بن عبد المطلب از قول ابن عبّاس نقل مى كند على عليه السّلام فرمود:وقتى آيه شريفه وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ (3) نازل شد.مصطفى صلى اللّه عليه و آله مرا به حضور خواند و فرمود:يا على!خداى سبحان مرا به انذار و تبليغ عشيره ام امر فرمود.تو مى دانى كه آنان از دعوت و رسالت من اكراه دارند و گريزان اند سپس سكوت كرد تا اين كه جبرئيل براى بار دوم نازل شد و گفت:يا محمد!اگر مأموريت خود را انجام ندهى،توبيخ مى شوى،هر چه زودتر وظيفه انذار خويش را به انجام برسان.

ص: 183


1- سوره 20 - آیه 25
2- سوره 20 - آیه 29
3- سوره 26 - آیه 214

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله مرا احضار كرد و گفت:يا على!يك صاع طعام و يك ران گوسفند و يك ظرف شير براى پذيرايى مهيا كن و فرزندان عبد المطلب را دعوت نما تا با آنان صحبت كنم و امر خدايم را ابلاغ نمايم.

چون بنى هاشم جمع شدند،پيامبر صلى اللّه عليه و آله سخن آغاز كرد گفت:اى بنىّ عبد المطلب! در ميان عرب بهترين و برترين آيين را برايتان آوردم كه خير دنيا و سعادت آخرت در آن است.

خدايا سبحان مرا امر فرمود تا شما را دعوت به دين و آيين كنم و به سوى او بخوانم.

چه كسى مرا در اين كار پشتيبانى مى كند تا برادر و وصىّ و ولىّ و خليفه من در ميان شما شود؟ آن جماعت چون سخنان مصطفى صلى اللّه عليه و آله را شنيدند،سخنى نگفتند.

من كه در ميان آنان از همه كوچك تر بودم گفتم:يا رسول اللّه!من وزير تو در اين كار مى شوم.

آن قوم برخاستند و جماعتى به ابو طالب با حالت استهزا گفتند؛اى ابو طالب! برخيز و از فرزندت على عليه السّلام اطاعت كن.

(515)انس بن مالك نقل كرد.رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:

انّ اخى و وزيرى و خليفتى في اهلى و خير من اترك بعدى يقضى دينى و ينجز موعدى على بن ابى طالب عليه السّلام.

اى مردم!برادر و وزير و جانشين و خليفه و بهترين كسى كه بعد از من،دينم را ادا كند و وعده هاى مرا وفا نمايد على بن ابى طالب عليه السّلام است.

(516)باز هم از انس بن مالك نقل شده است كه،رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:

«انّ خليلى و وزيرى و خليفتى في اهلى و خير من اترك بعدى ينجز موعدى و يقضى دينى على بن ابى طالب عليه السّلام»

ص: 184

اوست وزير و خليفه در ميان اهل بيتم و بدانيد بهترين كسى كه وعده هاى مرا وفا كند و قرض و دينم را ادا نمايد على بن ابى طالب عليه السّلام است.

(517)عبد اللّه بن مليل مى گويد از علىّ بن ابى طالب عليه السّلام شنيدم گفت؛مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:

«انّه لم يكن نبىّ الاّ قد اعطى سبعة رفقاء نجباء وزراء و انّى قد اعطيت اربعة عشر» .

هيچ پيامبرى نبود مگر اين كه خداى منّان برايش هفت رفيق و هفت وزير قرار داد امّا براى من چهارده رفيق و وزير قرار داد كه عبارت اند از:حمزه،جعفر طيار،على بن ابى طالب عليه السّلام حسن عليه السّلام،حسين عليه السّلام،ابو بكر،عمر،عبد اللّه بن مسعود،ابو ذر،مقداد، حذيفه،عمّار،سلمان و بلال حبشى.

93- وَ إِنِّي لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى .(طه82/)

و به يقين،من آمرزنده كسى هستم كه توبه كند و ايمان بياورد و كار شايسته نمايد و به راه راست رهسپار شود.

(518)شملال بن اسحاق نقل كرده است،جابر جعفى گفت،از ابو جعفر عليه السّلام در توضيح كلام خداى تعالى ثُمَّ اهْتَدى (1) پرسيدم.

آن جناب فرمود:خداى سبحان فرموده است؛من غفّار و بخشنده كسانى هستم كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح به جاى آرند؛و به ولايت ما اهل بيت پيامبر صلى اللّه عليه و آله هدايت يابند.

(519)از جابر جعفى روايت شد كه از ابو جعفر عليه السّلام در شرح آيۀ وَ إِنِّي لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى (2) سؤال شد.آن حضرت فرمود:خداى سبحان بخشنده كسانى است كه به ولايت ما اهل بيت پيامبر هدايت يابند.

(520)ثابت بنانى در تفسير و توضيح قول خداى سبحان وَ إِنِّي لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ (3)

ص: 185


1- سوره 20 - آیه 82
2- سوره 20 - آیه 82
3- سوره 20 - آیه 82

وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى (1) ،گفت:كسى كه به ولايت اهل بيت گرايش يابد،هدايت مى شود.

(521)عبد اللّه بن جعفر بن محمد بن فيض از پدرش نقل كرد.ابو جعفر محمد بن على الباقر عليه السّلام از پدر و جدّش روايت كرده است؛روزى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله كه از منزلش بيرون مى رفت،فرمود:

«خداى سبحان مى فرمايد: إِنِّي لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى (2) يا على عليه السّلام!هر كسى به سبب ولايت تو هدايت شود مورد غفران و عفو قرار مى گيرد.

(522)ابى ذر در تفسير و توضيح كلام خداى سبحان وَ إِنِّي لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ (3) ...گفت يعنى ايمان به آنچه مصطفى صلى اللّه عليه و آله آورده بياورد و فرايض و واجبات را ادا كند.هر كسى چنين كند به حب آل محمد صلى اللّه عليه و آله رهنمون گردد و با محبت اهل بيت هدايت شود.

94- وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى. (طه124/)

و هر كس از ياد من دل بگرداند،در حقيقت،زندگى تنگ«و سختى»خواهد داشت،و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى كنيم.

(523)ابان بن تغلب از ابى جعفر عليه السّلام و او از على بن حسين عليه السّلام و او از پدرش حسين بن على عليه السّلام و او از پدرش على عليه السّلام نقل كرد.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله در جمع مهاجرين و انصار فرمود:

«احبّوا عليّاً لحبّي و اكرموه لكرامتى،و اللّه ما قلت لكم هذا من قبلى و لكنّ اللّه امرنى بذلك...» .

ص: 186


1- سوره 20 - آیه 82
2- سوره 20 - آیه 82
3- سوره 20 - آیه 82

اى مهاجر و انصار!على عليه السّلام را دوست بداريد همان گونه كه مرا دوست داريد و او را اكرام و احترام كنيد همان اندازه كه مرا اكرام مى كنيد.اين توصيه،گفتار من نيست بلكه فرمان خداى سبحان است.

كه در تكريم على عليه السّلام گفتم:اى دوستان عرب!

«من ابغض عليّاً من بعدى حشره اللّه يوم القيامة اعمى ليس له حجّة».

هر كسى كوردل و بى بصيرت باشد و بغض و كينه على عليه السّلام را در دل بگيرد،خداى علىّ او را در روز قيامت كور و نابينا و بى بصر و بصيرت محشور كند در حالى كه هيچ عذر و بهانه اى از او پذيرفته نمى شود.

(524)جابر بن عبد اللّه انصارى نقل كرده است.

در خطبه اى از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله شنيدم آن حضرت فرمود:

«من ابغضنا اهل البيت حشره اللّه يوم القيامة يهوديّاً».

هر كسى از روى عناد نسبت به اهل بيت من بغض و كينه در دل پرورد،خداى سبحان او را در روز قيامت يهودى برانگيزد.

(525)كامل از ابى صالح نقل كرد.ابن عباس مفسّر مشهور قرآن در شرح و توضيح آيه كريمه وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى (1) بيان كرد.هر كسى ولايت علىّ بن ابى طالب عليه السّلام را منكر شود و نپذيرد.خداى قادر او را در روز حساب كور و كر محشور كند و از قبر نابينا برانگيزاند.

95- وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها. (طه132/)

و كسان خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شكيبا باش (526)ابو حمرا،خادم رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله گفت:هنگامى كه آيۀ كريمه وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها (2) به نبىّ صلى اللّه عليه و آله نازل شد.آن حضرت هر روز در وقت نماز به جلو خانۀ

ص: 187


1- سوره 20 - آیه 124
2- سوره 20 - آیه 132

على عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام مى آمد و مى گفت:

الصّلاة رحمكم اللّه ؛و سپس آيه شريفه إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ (1) را تلاوت مى كرد و آن گاه براى نماز به مسجد مى رفت.

96- فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَدى .(طه135/)

بگو:(همه در انتظارند.پس در انتظار باشيد).زود باشد كه بدانيد ياران راه راست چه كسانى هستند و چه كسى راه يافته است.

(527)معاوية بن اعمش از ابى صالح روايتى را بيان كرده است كه ابن عبّاس در تفسير آيه شريفه فوق بيان كرد:به خدا سوگند أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ (2) محمّد صلى اللّه عليه و آله و اهل بيت گرامى اش هستند، سؤال شد پس وَ مَنِ اهْتَدى (3) يعنى هدايت يافتگان چه كسانى هستند؟ ابن عباس در جواب گفت:آنان اصحاب و ياران محمّد صلى اللّه عليه و آله هستند.

97- إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ .(انبياء100/)

بى گمان كسانى كه قبلاً از جانب ما به آنان وعدۀ نيكو داده شده است از آن«آتش» دور داشته خواهند شد.

(528)حسن بن راشد از جعفر بن محمّد عليه السّلام و او از پدر و پدرانش تا مى رسد به على عليه السّلام كه آن حضرت فرمود:از مصطفى صلى اللّه عليه و آله شنيدم به من فرمود:يا علىّ!آيۀ شريفۀ إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ (4) براى تو و در باره تو نازل شده است.

(529)باز هم على عليه السّلام فرموده است:رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به من فرمود:يا على!آيۀ كريمه

ص: 188


1- سوره 33 - آیه 33
2- سوره 20 - آیه 135
3- سوره 20 - آیه 135
4- سوره 21 - آیه 101

لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ (1) (2) كه در ادامه آيه قبل است در حقّ تو نازل شد.تو و شيعيانت در موقف احضار مى شويد و در بهشت از نعمت هاى الهى متنعّم خواهيد شد.

(530)ابى عمر نعمان بن بشير (3)نقل كرد،شبى در خلوت و سكوت و تنهايى شنيدم على عليه السّلام آيۀ كريمه إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ (4) را تلاوت مى كرد و مى فرمود من از آن جمله هستم و ابو بكر،عمر،عثمان،طلحه،زبير،سعد بن وقاص و عبد الرّحمان بن عوف هم از آن جمله كسان هستند.

98- هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ (حج19/)

اين دو(گروه)كه در دين خدا با هم به جدال پرداختند،دشمنان يك ديگرند.

(532)قيس بن عبّاد روايت كرده است؛على بن ابى طالب عليه السّلام فرمود:

من نخستين كسى هستم كه براى مخاصمه با دشمنان از قبر برانگيخته مى شوم.

سپس قيس بن عباد در ادامه گفت:آيۀ شريفۀ هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ (5) در شأن مبارزان جنگ بدر مثل على عليه السّلام،حمزه،ابو عبيدة،از جانب موافقان دين خدا و شبية بن ربيعه،عتبة بن ربيعه و وليد بن عتبه از جانب مخالفان دين خدا نازل شد.كه سه تن مخالفين به دست مبارزين اسلام به هلاكت رسيدند.

همين روايت را بخارى در جامع صحيح از طريق روات ديگرى نقل كرده است.

(533)قيس بن عباده از ابو ذر و ابو سعيد خدرى در شأن نزول آيه هذانِ خَصْمانِ... (6)

گفت:

اين آيه در باره على عليه السّلام و همراهانش از سپاه رسول اللّه و عتبة بن ربيعه و همراهانش از سپاه مشركان در جنگ بدر نازل شد.كه على و همراهان او در كسب

ص: 189


1- سوره 21 - آیه 103
2- انبياء103/.
3- روايت /531شواهد التنزيل از ابو القاسم بغوى از طريق عبيد اللّه بن عمر با همين متن و لفظ نقل شد.
4- سوره 21 - آیه 101
5- سوره 22 - آیه 19
6- سوره 22 - آیه 19

رضاى ربّ مبارزه كردند.

(534)قيس بن عباده مى گويد:

از ابو ذر شنيدم،سوگند ياد مى كرد كه آيۀ هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ (1) در تحسين على عليه السّلام و همرزمانش از لشكر رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله كه در مقابل عتبة و همراهانش از مخالفان رسول خدا صلى اللّه عليه و آله در جنگ بدر نبرد كردند نازل شد (2).

(537)قيس بن عباده گفت از ابو ذر صحابى معروف رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله شنيدم،سوگند ياد مى كرد كه آيۀ شريفۀ هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ (3) براى اين شش نفر؛حمزه سيد الشهداء،ابو عبيده و على عليه السّلام از لشكر مسلمانان،و شيبه و عتبه،و وليد بن عتبه از جانب كفّار كه با يك ديگر خصومت داشتند و پيكار كردند نازل شد.

(538)با سلسله سند ديگر از قيس بن عباده نقل شده است كه گفت از ابو ذر شنيدم سوگند ياد كرد،آيۀ شريفۀ هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ (4) در بارۀ متخاصمين جنگ بدر نازل شد.كه على عليه السّلام حمزه و ابو عبيده با مشركان به نبرد پرداختند و سرانجام سه نفر مبارزان مشرك با شمشير سه تن از دلاوران اسلام به هلاكت رسيدند (5).

(541)حارثة بن مضرب از على عليه السّلام نقل كرده كه آن حضرت فرمود:

بعد از مهاجرت مصطفى صلى اللّه عليه و آله به مدينه در آن شهر زندگى مى كرديم،ميوه ها رسيده بودند،رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله از بدر كسب خبر مى كرد تا اين كه در آن حوالى دو نفر از قريش را دستگير كردند از آن دو در بارۀ عدّه مشركين و تعداد اسلحه و ابزار آنان سؤال شد.

گفتند عدّه شان زياد و تجهيزاتشان عظيم است؛امّا آمار و ارقام درست را نمى دانستند؛سپس آن دو را نزد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله آوردند.

آن حضرت پرسيد:هر روز چند شتر براى غذا نحر مى كنند.گفتند:روزى ده شتر.د.

ص: 190


1- سوره 22 - آیه 19
2- روايت رقم 535 و /536شواهد التنزيل منقول از قيس ابن عباده مثل همين روايت است.
3- سوره 22 - آیه 19
4- سوره 22 - آیه 19
5- روايت رقم 539 و /540شواهد التنزيل تقريباً با همين محتوى و مضمون نقل شد.

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:عدّۀ آنان هزار نفر است؛زيرا براى هر صد نفر يك شتر ذبح مى كنند.

پس به سوى چاه هاى بدر حركت كرديم.لشكر مشركين براى جنگ به پيش آمدند و سه تن از آنان كه از همه مغرورتر بودند به نام هاى عتبة بن ربيعه و شيبة بن ربيعه و وليد بن عتبه به ميدان آمدند و گفتند،چه كسى را جرأت مبارزه است،تا با ما نبرد كند؟! مردى انصار از اصحاب مصطفى صلى اللّه عليه و آله پا به ميدان گذاشت.آن سه تن گفتند:نيازى به مبارزۀ تو نيست ما فرزندان قريش را به مبارزه مى خوانيم.

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:يا على!برخيز،اى حمزه!و اى عبيدة برخيزيد و جواب آنان را بدهيد.

ما سه تن به نبرد آنان رفتيم.حمزه حريف خود عتبه را هلاك كرد و من هم شيبه را به خاك انداختم،وليد و عبيده هنوز گرم پيكار بودند من به وليد نزديك شدم و او را با ضربت شمشيرى به هلاكت رساندم.

در آن روز هفتاد نفر را اسير و هفتاد نفر را هلاك كرديم.

در پايان جنگ مردى از انصار،عبّاس بن عبد المطلب را به اسارت نزد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله آورد.عباس گفت:يا رسول اللّه!قبل از اين كه من به دست اين مرد گرفتار شوم به دست مردى خوش سيما كه بر اسبى ابلق نشسته بود اسير شدم امّا اكنون آن مرد را در ميان اصحاب شما نمى بينم.مرد انصارى گفت:يا رسول اللّه!من او را اسير كردم.

پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود:اى مرد انصارى!ساكت باش،خداى تعالى به وسيله فرشتگان كريم ما را نصرت و يارى داد و آنان را مغلوب و مفلوك و اسير گردانيد.

(542)قيس بن عباده نقل كرد،على عليه السّلام فرمود:آيه هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ (1) ...در شأن مبارزه ما با كفار و مشركين در جنگ بدر نازل شد (2).د.

ص: 191


1- سوره 22 - آیه 19
2- روايت رقم 543 و 544 و /545شواهد التنزيل تقريباً با همين محتوى و مضمون در شأن على عليه السّلام و دو همرزمش نقل شد.

99- إِنَّ اللّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ .(حج23/)

خدا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند در باغ هايى كه از زير(درختان) آنها نهرها روان است داخل شوند.در آن جا با دستبندهايى از طلا و مرواريد آراسته مى شوند،و لباسشان از پرنيان است.

(546)محمد بن يزيد خدمتكار جعفر بن محمد عليه السّلام نقل كرده كه آن حضرت از پدرش و جدّش روايت كرده است كه كلام خداى تعالى إِنَّ اللّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا (1) ...إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ (2) در شأن على عليه السّلام و حمزه و عبيدة بن حارث،سلمان فارسى،ابو ذر،و مقداد است.كه خداى كريم آنان را وارد بهشت زيبا مى كند.

(547)كلبى از ابى صالح نقل كرده است:ابن عبّاس مفسر معروف قرآن در توضيح آيه كريمه إِنَّ اللّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا (3) ...بيان كرد.مصداق اَلَّذِينَ آمَنُوا (4) على و حمزه و عبيدة هستند كه در جنگ بدر جان را در كف گذاشته و از آيين محمد صلى اللّه عليه و آله دفاع كردند و خداى بزرگ چنين پاداشى را به پاس خدمات آنان بر ايشان منظور كرد.

(548)اصبغ بن نباته و ابى مريم هر دو گفته اند از عمّار ياسر در صفّين شنيديم كه مصطفى صلى اللّه عليه و آله به على عليه السّلام فرمود:

انّ اللّه زيّنك بزينة لم يتزيّن الخلائق بزينة هى احبّ الى اللّه منها و هى زينة الابرار عند اللّه جعلك لا تنال من الدّنيا شيئاً و جعلها لا تنال منك شيئاً و وهب لك حبّ المساكين (5).

(549)اصبغ بن نباتة از عمّار ياسر نقل كرده است كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به ولى اللّه عليه السّلام فرمود:

ص: 192


1- سوره 22 - آیه 23
2- سوره 22 - آیه 24
3- سوره 22 - آیه 23
4- سوره 22 - آیه 23
5- براى ترجمه به روايت شماره /549شواهد التنزيل مراجعه شود.

يا على!انّ اللّه زيّنك بزينة لم يتزيّن الخلائق بزينة احبّ الى اللّه منها، الزّهد في الدنيا،و جعل الدّنيا لا تنال منك شيئاً.

يا على!خداى سبحان تو را به زيورى گرانبها آراست كه محبوب تر از آن زينت در نزد خداوند نيست و آن زهد تو در دنياست كه ميل و رغبتى به دنيا ندارى و دنيا نيز نمى تواند به تو اميدوار باشد و تو را به خود جذب و جلب كند.

100- وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ اَلَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصّابِرِينَ عَلى ما أَصابَهُمْ وَ الْمُقِيمِي الصَّلاةِ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ. (حج35/)

فروتنان را بشارت ده همانا كه چون(نام)خدا ياد شود،دلهايشان خشيت يابد و(آنان كه)بر هر چه بر سرشان آيد صبر پيشه كنند و بر پا دارندگان نمازند،و از آنچه روزيشان داده ايم انفاق مى كند.

(550)زبير بن عدىّ از ضحّاك نقل كرد.ابن عباس در شأن نزول آيه شريفه وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ اَلَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصّابِرِينَ عَلى ما أَصابَهُمْ وَ الْمُقِيمِي الصَّلاةِ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (1) گفت؛اين كلام ربّانى در باره على عليه السّلام و سلمان فارسى است كه از مخلصين و مخبتين هستند؛ و مخبتين يعنى كسانى كه متواضع و خاشع اند.

101- أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ (حج39/)

به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل شده،رخصت(جهاد)داده شده است،چرا كه مورد ظلم قرار گرفته اند،و البته خدا بر پيروزى آنان سخت تواناست.

(551)زياد مدينى از قول زيد بن على عليه السّلام نقل كرد كه زيد بن على عليه السّلام آيۀ شريفۀ أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا (2) ...را قرائت كرد.و سپس گفت:اين كلام ربّانى در بارۀ ما فرزندان پيامبر صلى اللّه عليه و آله نازل شد.

ص: 193


1- سوره 22 - آیه 34
2- سوره 22 - آیه 39

(551)زياد مدينى از قول زيد بن على عليه السّلام نقل كرد كه زيد بن على عليه السّلام آيۀ شريفۀ أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا (1) ...را قرائت كرد.و سپس گفت:اين كلام ربّانى در بارۀ ما فرزندان پيامبر صلى اللّه عليه و آله نازل شد.

102- اَلَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ .(حج40/)

همان كسانى كه بنا حق از خانه هايشان بيرون رانده شدند.(آنان گناهى نداشتند)جز اين كه مى گفتند:پروردگار ما خداست.

(552)محمّد بن زيد از پدرش نقل كرد كه پدرش گفت:از ابو جعفر محمّد بن على عليه السّلام پرسيدم:يا بن رسول اللّه!« اَلَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ (2) ...»چه كسانى هستند؟ فرمود:آيه شريفه در شأن على عليه السّلام و حمزه و جعفر طيّار نازل شد و براى حسين عليه السّلام نيز اين آيه جريان دارد.

(553)زياد مدينى نقل كرده،زيد فرزند على بن حسين عليه السّلام در توضيح و شأن نزول آيه شريفه أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا (3) و همچنين اَلَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ (4) ...گفت:اين كلام الهى براى ما خاندان رسول اللّه نازل شد.

103- اَلَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ. (حج41/)

همان كسانى كه چون در زمين به آنان توانايى دهيم،نماز بر پا مى دارند و زكات مى دهند و ديگران را به كارهاى پسنديده وامى دارند،و از كارهاى ناپسند باز مى دارند، و فرجام همه كارها از آن خداست.

(554)ابان بن تغلب از ابو جعفر محمّد بن على عليه السّلام نقل كرد.آن بزرگوار فرمود:

ص: 194


1- سوره 22 - آیه 39
2- سوره 22 - آیه 40
3- سوره 22 - آیه 39
4- سوره 22 - آیه 40

به خدا سوگند آيه شريفۀ اَلَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الْأَرْضِ (1) ...براى ما اهل بيت مصطفى صلى اللّه عليه و آله نازل شد.

(555)ابى خليفه مى گويد روزى من و ابو عبيده حذّاء به خدمت ابو جعفر عليه السّلام رسيديم.

ابو جعفر عليه السّلام فرمود:بياييد در كنار من بنشينيد.

عرض كردم:يا ابن رسول اللّه!همين جا مى نشينيم.

فرمود:يا ابا خليفه!بدان،اكرام را كسى رد نمى كند مگر اينكه حمار و چهار پا باشد.

پس عرض كردم:چگونه مى توانيم صاحب عصر و امام زمان را بشناسيم؟ فرمود:به كلام خدا اَلَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ (2) او را بشناسيد.اگر مردى را با مشخصات اين آيۀ ربّانى يافتيد از او متابعت كنيد و بدانيد او صاحب الامر شماست.

(556)فضيل بن زبير از زيد بن علىّ نقل كرد كه زيد بن على عليه السّلام در توضيح آيۀ شريفه گفت:

هر گاه قائم آل محمد صلى اللّه عليه و آله ظهور كند در بين مردم مى ايستد و مى گويد:

اى مردم!آن كسى كه خداى كريم در قرآن مبين فرمود: اَلَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ (3) ما هستيم و خويشتن را با اين آيه معرفى مى كند.

104- وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ .(مؤمنون74/)

و به راستى كسانى كه به آخرت ايمان ندارند،از راه(درست)سخت منحرف اند.

(557)سعد اسكاف از اصبغ بن نباته نقل كرد كه امير المؤمنين على عليه السّلام در شرح آيه كريمه إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ (4) فرمود:

ص: 195


1- سوره 22 - آیه 41
2- سوره 22 - آیه 41
3- سوره 22 - آیه 41
4- سوره 23 - آیه 74

كسانى كه به ولايت ما ايمان و اعتقاد نداشته باشند.از صراط سقوط مى كنند.

(558)اصبغ بن نباته نقل كرد:على بن ابى طالب عليه السّلام فرمود:( وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ (1) )يعنى كسانى كه از ولايت ما دورند از صراط منحرف شده و به مقصد نمى رسند.

105- قُلْ رَبِّ إِمّا تُرِيَنِّي ما يُوعَدُونَ* رَبِّ فَلا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظّالِمِينَ* وَ إِنّا عَلى أَنْ نُرِيَكَ ما نَعِدُهُمْ لَقادِرُونَ. (مؤمنون95/-93)

بگو:پروردگارا،اگر آنچه(از عذاب)به آنان وعده داده شده است به من نشان دهى.

پروردگارا،پس مرا در ميان قوم ستمكار قرار مده و به راستى كه ما تواناييم آنچه را به آنان وعده داده ايم بر تو بنمايانيم.

(559)عبد اللّه بن عبّاس و جابر بن عبد اللّه انصارى،هر دو نقل كرده اند در حجّة الوداع (آخرين حج)در سرزمين منى از مصطفى صلى اللّه عليه و آله شنيديم فرمود:اى مردم!بعد از من به كفر و بى دينى نگراييد و بعضى از شما گردن ديگرى را نزند.به خدا سوگند اگر چنين كنيد.با من روبرو هستيد،در همين هنگام جبرئيل از پشت سر،دست بر شانۀ راست من گذاشت و گفت:

«علىّ او عليّ».

سپس آيه شريفۀ قُلْ رَبِّ إِمّا تُرِيَنِّي ما يُوعَدُونَ (2) ...را برايم قرائت كرد).

(560)جابر بن عبد اللّه انصارى نقل كرد كه خداى سبحان به مصطفى صلى اللّه عليه و آله خبر داد،امّت او بعد از ارتحالش فتنه بپا خواهند كرد.سپس آيۀ شريفۀ قُلْ رَبِّ إِمّا تُرِيَنِّي ما يُوعَدُونَ (3) نازل شد.

جابر در ادامه مى گويد در حجّة الوداع در كنار رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نشسته بودم.از آن حضرت شنيدم فرمود:اى مردم!بعد از من به كفر و بى دينى رجعت نكنيد و بعضى از شما گردن ديگرى را نزند.

ص: 196


1- سوره 23 - آیه 74
2- سوره 23 - آیه 93
3- سوره 23 - آیه 93

آگاه باشيد اگر چنين كنيد؛مرا بار ديگر مى بينيد كه در جانب ديگر صف و در مقابل شما قرار مى گيرم.و بار ديگر براى اسلام با شما پيكار خواهم كرد.

پس جبرئيل دست بر شانۀ من گذاشت چون به سوى او برگشتم.

گفت يا محمد صلى اللّه عليه و آله بگو،به خاطر على بن ابى طالب عليه السّلام با شما مقاتله مى كنم.

آن حضرت به طرف ما برگشت و فرمود:پس با على عليه السّلام دشمنى و مخالفت نكنيد.

(561)در كتاب عتيق،ابى صالح از جابر بن عبد اللّه انصارى نقل كرد:

جبرئيل براى نبى صلى اللّه عليه و آله خبر آورد؛پيروان و امّت تو بعد از تو با على عليه السّلام به جنگ و جدال بر مى خيزند.

آن گاه آيۀ! قُلْ رَبِّ إِمّا تُرِيَنِّي ما يُوعَدُونَ رَبِّ فَلا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظّالِمِينَ (1) . (2)

و آيه فَإِمّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدْناهُمْ فَإِنّا عَلَيْهِمْ مُقْتَدِرُونَ (3) (4)به رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نازل شد.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله رو به ياران و اصحاب كرد و فرمود:اى مردم!بار ديگر كافر نشويد تا بعضى از شما گردن ديگرى را با شمشير بزند.و قتل و خون ريزى به راه افتد. (5)اگر چنين كنيد در صف محشر با من روبرو مى شويد و با شما بر سر اسلام مقاتله خواهم كرد.جبرئيل با تندى به من اشاره كرد و گفت بگو بلكه به خاطر على عليه السّلام با شما مقاتله و پيكار مى كنم.ت.

ص: 197


1- سوره 23 - آیه 93
2- مؤمنون 95-93.
3- سوره 43 - آیه 41
4- زخرف 44-43.
5- روايت رقم 562 و /563شواهد التنزيل تقريباً به همين محتوى است.

106- فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ. (مؤمنون101/)

پس آن گاه كه در صور دميده شود،در آن روز ميانشان نسبت خويشاوندى وجود ندارد، و از(حال)يك ديگر نمى پرسند.

(564)سفيان ثورى از ابن جريج از عطاء نقل كرد؛ابن عبّاس صحابى نوجوان گفت، از مصطفى صلى اللّه عليه و آله شنيدم فرمود:

«كلّ حسب و نسب يوم القيامة منقطع الاّ حسبى و نسبى» همه رابطه هاى فاميلى اعم از حسبى و نسبى در روز قيامت منقطع مى شود مگر حسب و نسب من كه ارتباطش قطع نمى شود.اگر دوست داريد.آيۀ شريفۀ؛ فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ (1) را تلاوت كنيد.

107- إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ .(مؤمنون111/)

من(هم)امروز به(پاس)آن كه صبر كردند،به آنان پاداش دادم،آرى،ايشان هستند كه از رستگاران اند.

(565)علقمه نقل كرده است،عبد اللّه بن مسعود قارى مشهور قرآن كريم و صحابى معروف رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در تفسير و توضيح آيه كريمه إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِما صَبَرُوا (2) گفت:پاداش نيكو و جنّت رضوان به كسانى داده مى شود كه بر ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام و محبّت فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام پايدارى كرده و صبور بوده اند.

و همچنين در انجام دادن طاعات و فرايض،مطيع و فرمانبردار بوده بر فقر و گرسنگى ناشكيبائى نكرده اند،به معاصى نزديك نشده و به هنگام بلا و گرفتارى بى تابى نكرده اند و أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ (3) يعنى اين طايفه كه اين گونه اند اهل نجات اند و از حساب و محاسبه رهايى مى يابند.

ص: 198


1- سوره 23 - آیه 101
2- سوره 23 - آیه 111
3- سوره 23 - آیه 111

108- فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ* رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ. (نور37/)

در خانه هايى كه خدا رخصت داده كه(قدر و منزلت)آنها رفعت يابد و نامش در آنها ياد شود.در آن(خانه)ها هر بامداد و شامگاه او را نيايش مى كنند.

مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى،آنان را از ياد خدا و بر پا داشتن نماز و دادن زكات،به خود مشغول نمى دارد،و از روزى كه دل ها و ديده ها در آن زير و رو مى شود مى هراسند.

(566)ابى داود از ابى برزه نقل كرده است كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در بارۀ آيه شريفه فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ (1) ...فرمود؛منظور از بيوت در آيه؛بيت مصطفى صلى اللّه عليه و آله است.

سؤال شد،يا رسول اللّه!آيا بيت على عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام هم از آن جمله است.

فرمود:بلى،بلكه از افضل آن بيوت است.

(567)ابان بن تغلب از نفيع بن حارث نقل كرد كه انس بن مالك و بريدة گفته اند:چون مصطفى صلى اللّه عليه و آله آيه كريمه فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ (2) ...را در ميان جمعيت قرائت فرمود؛ مردى از آن ميان برخاست و پرسيد:اين«خانه ها»كه در آيه تلاوت فرموديد كدام خانه ها و از خانه هاى چه طايفه اى است؟ مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:آن خانه هاى انبياست كه داراى چنين منزلتى است.

ابو بكر از ميان جمعيت برخاست و با دست اشاره به بيت على عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام كرد و پرسيد:

يا رسول اللّه!آيا اين خانه هم از آن خانه هايى است كه با آيۀ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ (3) ...ارتباط دارد؟

ص: 199


1- سوره 24 - آیه 36
2- سوره 24 - آیه 36
3- سوره 24 - آیه 36

مصطفى صلى اللّه عليه و آله با تأكيد فرمود:بلى اين بيت از بهترين بيوتى است كه به اين آيۀ شريفه ارتباط پيدا مى كند.

(568)انس بن مالك و بريدة نقل كردند:

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله در ميان جماعتى از روات آيه فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ (1) ....را قرائت كرد.

مردى از آن ميان برخاست گفت:بيوتى كه اين چنين با ارزش هستند بيوت چه كسانى است؟ مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:آن بيوت انبياست.

ابو بكر پرسيد؟يا رسول اللّه!آيا بيت فاطمه و على عليهما السّلام هم از جمله آن بيوت هستند؟ حضرت فرمود:بلى؛بلكه از افضل آن بيوت،بيت فاطمه عليها السّلام و على عليه السّلام است.

109- وَ مَنْ يُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ .(نور52/)

و كسى كه خدا و فرستاده او را فرمان برد،و از خدا بترسد و از او پروا كند؛آنان اند كه خود كامياب اند.

(569)ضحّاك از ابن عبّاس مفسّر مشهور قرآن در توضيح آيه شريفه نقل كرد؛ وَ مَنْ يُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللّهَ (2) ...يعنى كسانى كه خدا و رسول را اطاعت مى كنند و از گناهان و خطاهاى گذشتۀ خويش خائف اند،و نفس خويش را براى آينده كنترل و مراقبت مى كنند. فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ (3) آنان رستگار و اهل نجات اند و وارد بهشت مى شوند.

ابن عباس در ادامۀ سخن گفت:اين آيۀ شريفه در بارۀ على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شد كه داراى چنين صفاتى بوده است.

ص: 200


1- سوره 24 - آیه 36
2- سوره 24 - آیه 52
3- سوره 24 - آیه 52

110- وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ .

(نور55/)

خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند،وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين(خود)قرار دهد.

(570)ابى صادق از حنش روايت كرد؛على عليه السّلام فرمود:

سوگند به آن خدايى كه دانه را شكافت و انسان را خلق كرد،خداى سبحان قرآن را بر محمد مصطفى صلى اللّه عليه و آله به صدق و عدل نازل كرد تا با اين آيه شريفه مهربانى و عطوفت خويش را به كمال برساند و صالحان را وارثان زمين گرداند.

(571)سدىّ از ابن عبّاس در شأن نزول آيه كريمه وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا (1) ...گفت:اين كلام يزدان در شأن آل محمّد صلى اللّه عليه و آله نازل شد.كه آن بزرگواران را وعده خلافت بر روى زمين داده است.

(572)عبد الرّحمان از قاسم بن عوف حكايت كرد،شنيدم عبد اللّه بن محمد (2)حنفيّه در تفسير و توضيح آيه شريفه؛ وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ (3) ...گفت:

آن كسانى كه خداى سبحان به آنان وعده خلافت و جانشينى در زمين را داده است؛ ما اهل بيت و خاندان مصطفى صلى اللّه عليه و آله هستيم.

111- وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً .(فرقان54/)

و اوست كسى كه از آب،بشرى آفريد و او را(داراى خويشاوندى)نسبى و دامادى قرار داد،و پروردگار تو همواره تواناست.

ص: 201


1- سوره 24 - آیه 55
2- ابن عبد اللّه،پسر محمد بن حنفيّه است.
3- سوره 24 - آیه 55

(573)حكيم بن ظهير حديثى از سدىّ نقل كرد،كه وى گفته كلام ربّانى هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً (1) ...در باره نبى صلى اللّه عليه و آله و على عليه السّلام نازل شد.آن هنگام كه پيامبر فاطمه عليها السّلام دختر خويش را به تزويج پسر عمّ خود درآورد.كه در اين ازدواج هم رابطۀ نسبى و هم سببى وجود دارد.كه على عليه السّلام هم پسر عموى نبى صلى اللّه عليه و آله و هم داماد آن حضرت است.و آيه شريفه به اين معنى اشاره كرده است.

(574)ابو قتيبه تيميّ گفت:از ابن سيرين شنيدم؛در توضيح آيۀ شريفه فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً (2) بيان كرد:

آن مرد بزرگى كه افتخار پيوند نسبى و سببى را پيدا كرد،على بن ابى طالب عليه السّلام است كه هم پسر عم و هم داماد مصطفى صلى اللّه عليه و آله است و خداى سبحان او را فاميل نسبى و سببى؛يعنى پسر عم و داماد نبى صلى اللّه عليه و آله قرار داد.

112- وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً (فرقان74/)

و ما را پيشواى پرهيزگاران قرار ده.

(575)ابان بن تغلب گفت:از جعفر بن محمد عليه السّلام در توضيح كلام رحمان اَلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً (3) سؤال كردم.

آن جناب فرمود:ما اهل بيت مصطفى صلى اللّه عليه و آله هستيم كه مورد تقاضا قرار گرفتيم تا امام و پيشواى متقين شويم.

(576)ابى هارون از ابى سعيد خدرى در تفسير آيه شريفه رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيّاتِنا (4) ...نقل كرده است كه مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:از جبرئيل پرسيدم منظور از «أَزْواجِنا» (5) كيست؟جبرئيل گفت:خديجه كبرى.

پرسيدم:منظور از ذرّياتنا چيست؟

ص: 202


1- سوره 25 - آیه 54
2- سوره 25 - آیه 54
3- سوره 25 - آیه 74
4- سوره 25 - آیه 74
5- سوره 25 - آیه 74

جبرئيل گفت:فاطمه عليها السّلام سؤال كردم:پس قُرَّةَ أَعْيُنٍ (1) چه كسانى هستند؟ جبرئيل گفت:حسن و حسين عليهما السّلام هستند.

آن گاه سؤال كردم: وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً (2) كيست؟ جبرئيل گفت:على بن ابى طالب عليه السّلام كه امام متقين و مؤمنين است.

113- إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ .(شعراء4/)

اگر بخواهيم،معجزه اى از آسمان بر آنان فرود مى آوريم،تا در برابر آن،گردن هايشان خاضع شود.

(577)ابى صالح از عبد اللّه بن عباس در توضيح و تفسير آيه كريمه فوق چنين نقل كرده است كه ابن عباس گفت:اين كلام الهى در باره ما و بنى اميّه نازل شد.دولت و حكومت براى ما خواهد بود.و بنى اميّه بعد از عزّت سلطنت،به ذلّت كشيده مى شوند و سپس آيه إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ... (3) را قرائت كرد.

114- فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ. وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ .(شعرا101/)

در نتيجه نه شفاعت كننده و نه دوست نزديكى داريم.

(578)عبّاد بن يعقوب از عيسى و او از پدرش نقل كرد جعفر بن محمد عليه السّلام از قول پدر بزرگوارش فرمود:

آيه فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ (4) در شأن ما اهل بيت و شيعيان حقيقى ما نازل شده است.

ص: 203


1- سوره 25 - آیه 74
2- سوره 25 - آیه 74
3- سوره 26 - آیه 4
4- سوره 26 - آیه 100

چون خداى سبحان به ما و شيعيانمان فضيلت شفاعت عنايت كرد تا در جاى خودش كه قيامت باشد.از آنان شفاعت كنيم.

كسانى كه در صحنه قيامت حاضر شوند،و از شفيع و شفاعت آگاه شوند،با حسرت مى گويند فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ (1) يعنى براى ما شفيعى نيست! (2)

115- وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ .(شعرا214/)

و خويشان نزديكت را هشدار ده (580)ابى اسحاق از براء نقل مى كند:وقتى آيۀ وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ (3) نازل شد.

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرزندان عبد المطلب را كه در آن روز چهل نفر بودند دعوت كرد.

به على عليه السّلام فرمود:كه ران گوسفندى را بريان كرده،غذايى مهيا كن.آن گاه آنان را با نام خدا فرا بخوان.

آنان ده نفر ده نفر بر سر سفره نشستند و همگان از آن غذا تناول كردند و سير شدند.

ابو لهب شروع به سخن كرد و گفت:اين مرد چه ساحر ماهرى است!نبى صلى اللّه عليه و آله ساكت بود و سخنى نمى گفت.

روز بعد نيز همان طعام را مهيا كردند و پس از خوردن،پيامبر صلى اللّه عليه و آله براى انذار آنان پيام خداى سبحان را ابلاغ كرد و فرمود:اى فرزندان عبد المطلب!من نذير و بشير به سوى شما هستم.دنيا و آخرت را براى شما ارمغان آوردم.مسلمان شويد.و از من متابعت و اطاعت كنيد تا هدايت شويد و نجات يابيد.سپس فرمود:

«من يواخينى و يوازرنى يكون وليّى و وصىّ بعدى و خليفتى في اهلى و يقضى دينى».

ص: 204


1- سوره 26 - آیه 100
2- روايت رقم /579شواهد التنزيل به همين مضمون و محتوى نقل شد.
3- سوره 26 - آیه 214

«امروز هر كسى برادر و وزير و پشتوانه كارهاى من شود،ولىّ و وصىّ و جانشين من در ميان اهل و خانواده ام مى شود و دين مرا ادا مى كند» در پاسخ به تقاضاى رسول اللّه،صلى اللّه عليه و آله همه قوم ساكت ماندند و كسى سخنى نمى گفت.رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله پيام خويش را سه بار تكرار كرد،و آنان همچنان ساكت بودند و سخنى نمى گفتند،امّا در هر بار على عليه السّلام مى گفت:يا رسول اللّه!من تو را اطاعت و اجابت مى كنم؛مصطفى صلى اللّه عليه و آله مى فرمود:يا على!ساكت و آرام باش.

بعد از سخنان رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله آن جماعت برخاستند.در حالى كه به ابو طالب مى گفتند:

برو از پسرت على عليه السّلام اطاعت كن چون محمد صلى اللّه عليه و آله او را امير تو قرار داده است.

116- مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ. وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ .(نمل90/)

هر كسى نيكى به ميان آورد،پاداشى بهتر از آن خواهد داشت،و آنان از هراس آن روز ايمن اند.هر كسى بدى به ميان آورد،به رو در آتش(دوزخ)سرنگون شود.آيا جز آنچه مى كرديد سزا داده مى شويد؟ (581)محمد بن زيد نقل كرد پدرش از ابو جعفر صادق عليه السّلام شنيد كه آن جناب فرمود:

روزى ابو عبد اللّه جدلى به حضور امير المؤمنين على عليه السّلام رسيد.على عليه السّلام به او فرمود:

يا ابا عبد اللّه!آيا مى خواهى تو را از راز و رمز و حقيقت آيات كريمه مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ. وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (1) مطلع كنم؟ ابو عبد اللّه گفت:بلى يا امير المؤمنين!بفرماييد تا آگاه شوم.

على عليه السّلام فرمود:منظور و مقصود از«حسنة»در آيه شريفه،حبّ و دوستى ما اهل

ص: 205


1- سوره 27 - آیه 89

بيت است و منظور از سيّئه بغض و كينه نسبت به ماست.

(582)فضيل بن زبير از ابى داود سبيعى نقل كرد كه ابى عبد اللّه جدلى گفت:روزى به خدمت على بن ابى طالب عليه السّلام رسيدم.

آن بزرگوار فرمود:يا ابا عبد اللّه!آيا مى خواهى تو را از حسنه اى كه اگر كسى انجام دهد خدا او را به بهشت داخل مى كند و از سيّئه اى كه انجام دهنده آن با پيشانى در آتش افكنده شود و هيچ عملى با آن سيئه پذيرفته نشود،خبر دهم؟ گفتم:بلى،يا امير المؤمنين! آن حضرت فرمود:«حسنة،»حبّ ما اهل بيت و«سيّئه،»بغض و كينه نسبت به ما اهل بيت مصطفى صلى اللّه عليه و آله است.

(583)جابر بن عبد اللّه انصارى نقل مى كند كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:يا على!اگر امتم آن قدر روزه بگيرند تا مثل«ميخ»شوند و شب و روز در حال نماز باشند تا مثل كمان منحنى شوند با اين همه نماز و روزه اگر دشمن تو باشند و كينه تو را در دل داشته باشند خداى جبّار،آنان را با صورت و(بينى)در آتش جهنّم مى اندازد.

(584)عطيّه از ابو سعيد خدرى نقل كرد در عهد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در مدينه شخصى به دست فردى كشته شد.مصطفى صلى اللّه عليه و آله بر منبر نشست و خطبه اى ايراد كرد و فرمود:هر كسى با اهل بيت من دشمن باشد،خداى عزّ و جلّ او را با صورت در آتش جهنم مى افكند.

(585)جابر بن عبد اللّه و انس بن مالك گفتند:

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:يا على!

«لو انّ امّتى ابغضوك لاكبّهم اللّه على مناخرهم في النّار».

يا على!هر كسى از امّتم با تو دشمنى كند.خداى سبحان او را با صورت و بينى در آتش جهنم سرنگون مى كند.

(586)عطاء بن ابى رباح از قول ابن عبّاس نقل كرده است كه روزى مصطفى صلى اللّه عليه و آله در جمع بنى هاشم فرمود:اى بنى هاشم!من سه چيز از خداى منّان براى شما خواستم.

ص: 206

به جاهل بنى هاشم علم و حكمت،و به عالم ثبات قدم عنايت كند و نسبت به شما رحمت كند و شما را نجابت عطا فرمايد.

و بدانيد اگر كسى بين ركن و مقام را لانه خود سازد و در آن جا به عبادت پردازد ولى دشمنى و بغض بنى هاشم را در دل داشته باشد،خداى تعالى او را با صورت در آتش جهنم واژگون مى كند.

(587)فضيل رسان از ابى داود سبيعى نقل كرد،ابو عبد اللّه جدلى از قول على عليه السّلام حديثى را روايت كرد كه امير المؤمنين على عليه السّلام به من فرمود:

يا ابا عبد اللّه!آيا خبر دهم تو را از آن حسنه اى كه خداى سبحان دارندگان آن حسنه را در روز قيامت در رفاه و آسايش قرار مى دهد؟ بدان كه آن حسنه،محبّت و دوستى ما اهل بيت مصطفى صلى اللّه عليه و آله است.

و آن سيّئه اى كه موجب سرنگونى در جهنم است دشمنى و كينه نسبت به ما اهل بيت محمّد صلى اللّه عليه و آله است.

سپس آيۀ كريمه وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النّارِ (1) را تلاوت كرد.

(588)ابى امامه باهلى گفت؛رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:

انّ اللّه خلق الأنبياء من شجر شتّى و خلقنى و عليّاً من شجرة واحدة، فأنا اصلها و علىّ فرعها و الحسن و الحسين ثمارها و اشياعنا اوراقها.فمن تعلّق بغصن من اغصانها نجى و من زاغ هوى و لو انّ عابداً عبد اللّه الف عام ثمّ الف عام ثمّ الف عام ثمّ لم يدرك محبّتنا اهل البيت اكبّه اللّه على منخريه في النّار.

خداى سبحان؛پيامبران را از درخت هاى مختلف و پراكنده خلق كرد.امّا من و على عليه السّلام را از درخت واحد خلق كرد.من اصل شجره هستم و على عليه السّلام فرع آن است.حسن و حسين عليه السّلام ميوه هاى اين درخت هستند.شيعيان ما برگ هاى سبز اين درخت اند.هر كسى به شاخه اى از شاخه هاى اين درخت بچسبد و آويزان شود،نجات مى يابد و هر كسى از آن جدا شود و فاصله گيرد هلاك گردد.

ص: 207


1- سوره 27 - آیه 90

اگر عابدى سه هزار سال عبادت كند و حال اين كه محبّت ما اهل بيت را درك نكند، خداى رحمان او را با صورت در آتش جهنم سرنگون كند.

سپس اين آيه شريفه قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (1) را تلاوت كرد.

117- وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ .(قصص4/)

و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرو دست شده بودند منّت گذاريم و آنان را پيشوايان(مردم)گردانيم،و ايشان را وارث(زمين)قرار دهيم.

(589)محمّد بن سنان از مفضّل بن عمر نقل كرد،كه او گفت،از جعفر بن محمد صادق عليه السّلام شنيدم فرمود:روزى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به على،حسن و حسين عليهم السّلام نظر انداخت و شروع به گريه كرد و اشك ريخت؛سپس فرمود:شما مستضعفين بعد از من هستيد.

مفضّل گفت؛پرسيدم:يا ابن رسول اللّه!معنى اين كلام پيامبر صلى اللّه عليه و آله چيست؟ فرمود:يعنى مصطفى صلى اللّه عليه و آله به على و حسن و حسين عليهم السّلام گفت بعد از من ائمه و امام هستيد،و خداى سبحان مى فرمايد:

وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ (2) و اين آيه كريمه در باره ما اهل بيت و امامان امت تا قيامت جريان دارد.

(590)ربيعة بن ناجذ گفت؛على عليه السّلام فرمود:

ليعطفنّ علينا الدّنيا عطف الضروس على ولدها ،سپس آيه وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ (3) ...را تلاوت كرد.

(591)ابى صادق از حنش نقل كرده است كه امير المؤمنين على عليه السّلام فرمود:هر كسى بخواهد از كارها و ارتباط ما با مردم و قوم قريش سؤال كند،بداند كه ما و شيعيانمان از

ص: 208


1- سوره 42 - آیه 23
2- سوره 28 - آیه 5
3- سوره 28 - آیه 5

روزى كه خداى سبحان زمين و آسمان را خلق كرد بر سنّت و سيره موسى عليه السّلام و پيروان او بوديم و هستيم. و دشمنان ما هم از روز خلقت زمين و آسمان بر مرام و مسلك و سنّت فرعون و اتباع و پيروانش بودند و هستند.

سپس اين دو آيه شريفه را تلاوت كند إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ (1) وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا (2) ....

آن گاه فرمود:سوگند به خداى سبحان كه بر موسى عليه السّلام كتابى از سر صدق و عدل نازل شد كه اين مطلب را خبر داده بود.

ليعطفنّ عليكم هؤلاء الآيات عطف الضروس على ولدها.

(592)عبد الجبّار از عثمان اعشى ثقفى و او از ابى صادق نقل كرد؛على عليه السّلام فرمود:آيۀ شريفه وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ (3) براى ما و در بارۀ ماست. (4)

(595)عبد اللّه بن محمد بن عقيل از قول جابر بن عبد اللّه انصارى نقل كرده است كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:

يا بنىّ هاشم!انتم المستضعفون المقهورون المستذلّون بعدى.

اى بنى هاشم!بعد از من حق شما را تضعيف و شما را مستضعف و مقهور قرار مى دهند،و آن عزّتى كه در زمان حيات من داشتيد،به ذلت و خوارى تبديل مى كنند.

(597)عبد اللّه بن حسن از مادرش فاطمه بنت حسين عليه السّلام و او از پدرش حسين بن على عليه السّلام نقل كرده اند كه ابا عبد اللّه الحسين عليه السّلام فرمود:

«نحن المستضعفون و نحن المقهورون و نحن عترة رسول اللّه فمن نصرنا فرسول اللّه نصر و من خذلنا فرسول اللّه خذل به يقين ما به سبب حمايت نشدن،مستضعف و مقهور قرار گرفتيم،ما عترت مصطفى صلى اللّه عليه و آله هستيم.هر مسلمانى ما را يارى و نصرت دهد؛رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله را يارى دادهد.

ص: 209


1- سوره 28 - آیه 4
2- سوره 28 - آیه 5
3- سوره 28 - آیه 5
4- روايت رقم 593 و /594شواهد التنزيل تقريباً به يك معنى است كه با همين مضمون نقل شد.

است.و هر كسى ما را خوار گرداند،رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله را خوار كرده است.

بدانيد ما و دشمنانمان در روزى كه يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً (1) ...

تجمع مى كنيم.آنان به سزاى دشمنى خويش مى رسند.

118- قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطاناً .(قصص35/)

فرمود:به زودى بازويت را به(وسيله)برادرت نيرومند خواهيم كرد و به شما هر دو قدرت مى دهيم.

(598)منذر از ابان بن تغلب و او از انس بن مالك خدمتكار رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نقل كرد،در يك سرزمينى كه عده اى به تجاوز و نافرمانى پرداختند،آن حضرت عده اى از اصحاب را به فرماندهى فردى به نام مصدّق براى سركوبى آنان فرستاد،آن متجاوزان،مصدّق را به قتل رساندند.چون خبر كشتن او به رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله رسيد،خيلى متأثّر و ناراحت شد.

بلافاصله علىّ مرتضى عليه السّلام را به فرماندهى عدّه اى از اصحاب به سركوبى و تنبيه آنان اعزام كرد.

على عليه السّلام مثل صاعقه بر سر آن ياغيان فرود آمد.جنگجويان آنان را كشت و فرزندانشان را اسير گرفت و به سوى مدينه بازگشت.

وقتى خبر پيروزى به مصطفى صلى اللّه عليه و آله رسيد،بسيار مسرور و دلشاد شد.

على عليه السّلام چون به نزديك مدينه رسيد.نبى صلى اللّه عليه و آله به استقبال وى آمد و او را در آغوش گرفت،و معانقه كرد.سپس بين دو چشم او را بوسيد.و فرمود:

«يا على!بابى انت و امّى من شدّ عضدى به كما شدّ عضد موسى بهارون».

ص: 210


1- سوره 3 - آیه 30

پدر و مادرم فداى آن يار و ياورى كه خداى تعالى بازوان مرا به وسيله او تقويت كرد.

همان طور كه بازوى موسى را به وسيله هارون محكم كرد.

119- أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقِيهِ كَمَنْ مَتَّعْناهُ مَتاعَ الْحَياةِ الدُّنْيا ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِينَ. (قصص61/)

آيا كسى كه وعدۀ نيكو به او داده ايم و او به آن خواهد رسيد،مانند كسى است كه از زندگى دنيا بهره مندش كرده ايم!پس او روز قيامت از(جملۀ) احضارشدگان(در آتش) است.

(599)أبان بن تغلب از قول مجاهد در شأن نزول آيه كريمه أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقِيهِ (1) ...بيان كرد:

اين آيه در بارۀ على عليه السّلام و حمزه سيد الشهداء و ابى جهل نازل شد كه در قيامت به على عليه السّلام و حمزه وعدۀ نيكو و به ابو جهل وعده عذاب داده خواهد شد.

(600)أبان بن تغلب از مجاهد در باره آيه شريفه أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقِيهِ (2) ...گفت؛اين آيه در شأن على عليه السّلام و حمزه نازل شد كه پيوسته مورد لطف و عنايت خداى سبحان هستند،و در اين آيه وعدۀ نيكو به آنان داده است.

و ادامه آيه كَمَنْ مَتَّعْناهُ مَتاعَ الْحَياةِ الدُّنْيا (3) در مذمّت ابو جهل و توبيخ او نازل شده است.

(601)ابى صالح از عبد اللّه بن عبّاس در توضيح اين آيه شريفه بيان كرد كه ابن عبّاس گفت: أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً (4) در شأن على عليه السّلام،جعفر طيّار و حمزه سيد الشهداء نازل شد،چون كه خداى سبحان در دنيا از زبان نبىّ صلى اللّه عليه و آله به آنان وعده نيكو داد و اين سه تن اخيار در قيامت پاداش هاى نيكوى خويش را دريافت مى كنند.

و منظور از دنبالۀ آيه كَمَنْ مَتَّعْناهُ مَتاعَ الْحَياةِ الدُّنْيا (5) ابو جهل بن هشام است كه به

ص: 211


1- سوره 28 - آیه 61
2- سوره 28 - آیه 61
3- سوره 28 - آیه 61
4- سوره 28 - آیه 61
5- سوره 28 - آیه 61

واسطه متاع چند روزۀ دنيا راه طغيان و مخالفت بر ضدّ محمّد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله را با اصرار ادامه داد،و او طبق آيه ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِينَ (1) از كسانى است كه در جهنّم معذّب است.

120- الم* أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ .(عنكبوت 2)

الف،لام،ميم.آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم،رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟ (602)عبيد اللّه بن حسين از پدرش و پدر او از جدّش و جدّ او از حسين بن على عليه السّلام نقل كرده است كه على عليه السّلام فرمود:وقتى آيۀ كريمه الم، أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ (2) بر پيامبر صلى اللّه عليه و آله نازل شد از آن حضرت پرسيدم:يا رسول اللّه! اين چه فتنه و آزمايشى است كه در كلام خداى جليل ذكر شد؟ فرمود:

«يا علىّ!انّك مبتلى و مبتلى بك» يعنى يا على!تو مورد آزمايش واقع مى شوى.و مردم هم به سبب تو آزمايش مى شوند و در فتنه مى افتند و مفتون مى شوند.

(603)ابى معاذ بصرى نقل مى كند،همراه امير المؤمنين على عليه السّلام در جنگ جمل بودم، وقتى بصره را فتح كرد،نماز ظهر را با مردم و لشكريان به جماعت اقامه كرد.

در پايان نماز رو به مردم كرد و فرمود:اى مردم!آنچه مى خواهيد بپرسيد؟ عبّاد بن قيس برخاست و گفت:يا على!آيا در مورد فتنه از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله سؤالى كردى.؟ على عليه السّلام فرمود:بلى؛آن هنگام كه آيه الم، أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا (3) ...بر پيامبر نازل شد.اطراف آن حضرت جمع شديم،و گفتم:يا رسول اللّه!پدر و مادرم فداى وجود نازنينت،اين فتنه اى كه امّت تو به آن مبتلا مى شوند چيست؟

ص: 212


1- سوره 28 - آیه 61
2- سوره 29 - آیه 1
3- سوره 29 - آیه 1

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود:يا على!از آنچه در ذهن دارى سؤال كن.

گفتم:يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله!بعد از تو براى چه چيزهايى جهاد و تلاش كنيم.

فرمود:

على الاحداث يا على! پرسيدم:

يا رسول اللّه!فبيّنها لى .

فرمود:

كلّ شىء يخالف القرآن و سنّتى.

با هر چيزى كه مخالف قرآن و سنّت من است،مخالفت و مقابله كنيد.

121- أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ أَنْ يَسْبِقُونا ساءَ ما يَحْكُمُونَ* مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللّهِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ* وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ* وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ (عنكبوت 8-4)

آيا كسانى كه كارهاى بد مى كنند،مى پندارند كه بر ما پيشى خواهند جست؟چه بد داورى مى كنند.كسى كه به ديدار خدا اميد دارد(بداند كه)اجل(او از سوى)خدا آمدنى است،و اوست شنواى دانا.

و هر كه بكوشد،تنها براى خود مى كوشد،زيرا خدا از جهانيان سخت بى نياز است.و كسانى كه ايمان آورده،و كارهاى شايسته كرده اند،قطعاً گناهانشان را از آنان مى زداييم،و بهتر از آنچه مى كردند پاداششان مى دهيم.

(604)ابى صالح نقل كرد،ابن عبّاس در توضيح آيه شريفه أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ (1) بيان كرد.اين قسمت آيه شريفه در مذمّت عتبه و شيبه و وليد بن عتبه كه به مبارزه على عليه السّلام و حمزه و عبيده در جنگ بدر حاضر شدند نازل شد.

و آيۀ مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللّهِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ (2) در تحسين و تمجيد على عليه السّلام و حمزه سيد الشهداء و ابو عبيده نازل شد كه به اميد ثواب و توقّع لقاء پروردگار در خدمت پيامبر صلى اللّه عليه و آله به ميدان جهاد رفتند.

ص: 213


1- سوره 29 - آیه 4
2- سوره 29 - آیه 5

و آيۀ مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللّهِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ (1) در تحسين و تمجيد على عليه السّلام و حمزه سيد الشهداء و ابو عبيده نازل شد كه به اميد ثواب و توقّع لقاء پروردگار در خدمت پيامبر صلى اللّه عليه و آله به ميدان جهاد رفتند.

(605)كلبى از ابى صالح نقل كرد،عبد اللّه بن عباس مفسّر مشهور در توضيح شأن نزول آيۀ شريفه گفت: وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ (2) يعنى على عليه السّلام و حمزه و ابو عبيده لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ (3) كه گناهان آنان را به پاس خدماتشان در جنگ بدر محو و نابود مى كنيم و آنان را مورد لطف و نوازش و بخشش قرار مى دهيم.

وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ (4) به آنان ثواب و اجر اخروى كه بهشت باشد مى دهيم.

اينان كسانى بودند كه بهترين اعمال را در دنيا انجام دادند،و اين سه آيه در شأن على عليه السّلام و دو مصاحبش نازل شد.سپس شامل هر كسى كه بر اين صفت باشد نيز مى شود.

122- وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ .(عنكبوت69/)

و كسانى كه در راه ما كوشيده اند،به يقين راه هاى خود را بر آنان مى نمايانيم و در حقيقت،خدا با نيكوكاران است.

(606)زياد بن منذر نقل كرد،ابى جعفر عليه السّلام فرمود:

كلام خداى سبحان: وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا (5) در باره ما اهل بيت نازل شد.

(607)ابان بن تغلب روايت كرد.ابو جعفر عليه السّلام فرمود:

آيه كريمه وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ (6) در حقّ ما اهل بيت نازل شد.و مصداق كامل آيۀ شريفه ما هستيم.

ص: 214


1- سوره 29 - آیه 5
2- سوره 29 - آیه 7
3- سوره 29 - آیه 7
4- سوره 29 - آیه 7
5- سوره 29 - آیه 69
6- سوره 29 - آیه 69

123- فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ .(روم38/)

پس حق خويشاوند و تنگدست و در راه مانده را بده.

(608)سفيان ثورى،از واصل احدب و او از عطاء نقل كرد؛ابن عباس در تفسير و توضيح اين آيه گفت:

وقتى آيۀ فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ (1) نازل شد.رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله،فاطمه عليها السّلام را فرا خواند و سرزمين فدك را تقديم و تسليم او فرمود و مقصود از (الْمِسْكِينَ) (2) گرسنه اى است كه تقاضاى طعام مى كند و بايد او را طعام دهند و منظور از «ابْنَ السَّبِيلِ» (3) مهمانى است كه براى ضيافت به منزل كسى مى رود،بايد سه روز به عنوان مهمان او را اكرام و احترام كرد.

سپس خداى بزرگ به رسولش خطاب مى فرمايد:يا محمد!اگر اين خدمات را به ذو القربى و مسكين و ابن سبيل انجام مى دهى به قصد قربت و وجه اللّه انجام ده.

« وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (4) ».يا رسول اللّه!تو و هر كسى اين حسنات را انجام دهد،در آخرت از آتش جهنّم نجات مى يابد و فائز و رستگار وارد بهشت خواهد شد.

124- وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى (لقمان22/)

و هر كسى خود را در حالى كه نيكوكار باشد تسليم خدا كند،قطعاً به ريسمان استوارترى چنگ زده است.

(609)انس بن مالك در توضيح و شرح كلام خدا وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللّهِ (5) ...گفت:

اين آيه در باره شأن و مقام على عليه السّلام نازل شده است،آن حضرت نخستين مؤمن به

ص: 215


1- سوره 30 - آیه 38
2- سوره 30 - آیه 38
3- سوره 30 - آیه 38
4- سوره 30 - آیه 38
5- سوره 31 - آیه 22

خداى سبحان و اوّلين مخلص للّه بود كه همه وجودش را در اختيار يزدان قرار داده و تسليم خداى سبحان بود.

هُوَ مُحْسِنٌ (1) يعنى او مؤمن و مطيع پروردگار بود و به عروة الوثقى مستمسك شد فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى (2) كه عروة الوثقى كلمه توحيد و شعار لا اله الا اللّه است.و على عليه السّلام در طول عمر،چنين خصوصيتى داشت.

125- أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ .(سجده18/)

آيا كسى كه مؤمن است،چون كسى است كه نافرمان است؟ (610)كلبى از ابى صالح نقل كرده است كه ابن عباس در توضيح آيه أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ (3) گفت:

منظور از مؤمن،على بن ابى طالب عليه السّلام و مقصود از فاسق وليد بن عقبه است.

كه على عليه السّلام سمبل ايمان و وليد بن عقبه معروف در فسق و فجور بود.

(611)عبد اللّه بن عباس حكايت كرد.

وليد بن عقبه در مقام خودستايى در مقابل على عليه السّلام بر آمده و با آن حضرت به مناظره و مشاجره پرداخت و گفت:

«يا على!انا احدّ منك سناناً و اسلط منك لساناً و املأ منك حشواً في الكتيبة».

يا على!نيزه من از نيزه تو برّنده تر،فصاحت من از تو بيشتر و قوّت من از تو افزون تر است.

على عليه السّلام فرمود:خاموش باش،اى فاسق!و اى بى مقدار!تو را نرسد كه خود را با من مقايسه يا برتر بدانى! سپس اين آيۀ كريمه بر مصطفى صلى اللّه عليه و آله نازل شد.و صحت سخنان على عليه السّلام را تأييد و تأكيد فرمود كه مؤمنى مثل على عليه السّلام با فاسقى مثل وليد هرگز قابل مقايسه نيستند.

(612)ابى صالح از قول ابن عبّاس نقل كرد:

ص: 216


1- سوره 31 - آیه 22
2- سوره 31 - آیه 22
3- سوره 32 - آیه 18

روزى وليد بن عقبه به على عليه السّلام گفت:«انا ابسط منك لساناً و احدّ منك سناناً و املأ منك حشواً في الكتيبة».

يا على!زبان من از تو گوياتر و برّنده تر و نيزه من از نيزه تو تيزتر و قوّت من از تو بيشتر است.

على عليه السّلام فرمود:ساكت باش و سخن گزاف مگو،تو فاسقى بيش نيستى و سخنان هرزه مى گويى.! سپس آيه شريفه أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ (1) بر رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نازل شد.يعنى آيا مؤمنى پاك سيرت(مثل على بن ابى طالب عليه السّلام)با فاسقى بد طينت(مثل وليد بن عقبه)با هم يكسان اند؟و هرگز(وليد با على عليه السّلام)قابل مقايسه نيست.

(613)عكرمة از ابن عباس نقل كرد؛آيه كريمه أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً (2) در باره على عليه السّلام و وليد نازل شد.

كه على عليه السّلام به عنوان مؤمن و وليد بن عقبه،مصداق بارز فسق و فاسق است كه هرگز با هم قابل مقايسه نيستند.

(614)ابى صالح از عبد اللّه بن عباس در شأن نزول آيه كريمه بيان كرد: أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً (3) يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام و كَمَنْ كانَ فاسِقاً (4) يعنى وليد بن عقبه بن ابى معيط لا يَسْتَوُونَ (5) هرگز با هم مساوى و برابر نيستند.على عليه السّلام مؤمن و الانسب و وليد بن عقبه فاسقى بد سرشت است.

و ادامه آيه شريفه فَلَهُمْ جَنّاتُ الْمَأْوى (6) براى على عليه السّلام است.كه مسكنش در جنّت است.

فَمَأْواهُمُ النّارُ (7) در بارۀ وليد بن عقبه است،كه جاى فاسقى مثل وليد در آتش سوزان است.

(615)عمرو بن دينار از عبد اللّه بن عبّاس روايت كرد.

آيۀ شريفه أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ (8) بعد از مجادله على عليه السّلام و وليد بن عقبه بر رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نازل شد.

پس مؤمن در آيه على بن ابى طالب عليه السّلام است و فاسق وليد بن عقبه كه خداى

ص: 217


1- سوره 32 - آیه 18
2- سوره 32 - آیه 18
3- سوره 32 - آیه 18
4- سوره 32 - آیه 18
5- سوره 32 - آیه 18
6- سوره 32 - آیه 19
7- سوره 32 - آیه 20
8- سوره 32 - آیه 18

سبحان باطن هر دو را روشن و مقام و فضيلت هر يك را بيان كرد.

كه مؤمنى مثل على،هرگز با فاسقى مثل وليد برابر نيست (1).

(619)محمّد بن مغيرة با سلسله سندش نقل كرده است:

أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ (2) مؤمن يعنى مصدّق و فاسق يعنى منافق كه با هم در ايمان دنيايى و ثواب آخرتى نزد خدا هرگز مساوى نيستند.

ابن عبّاس در فلسفه نزول آيه كريمه فوق چنين گفت:

بين على عليه السّلام و وليد بن عقبه نزاع لفظى در گرفت و وليد در خودستايى مبالغه بسيارى كرد.و سخنان آن دو به تندى و خشونت كشيد.

آن گاه آيۀ شريفه نازل شد.كه مرام و مسلك و ايمان و فسق هر يك را مشخص فرمود.تا بار ديگر وليد بن عقبه لاف بيهوده نزند.

(620)بعضى از صحابه از قول عطاء بن يسار نقل كرده اند.

سوره سجده به جز سه آيۀ آن،در مكه نازل شد.كه اين سه آيه در باره على عليه السّلام و وليد بن عقبه است و در مدينه نازل شد.

آن هنگام كه وليد بن عقبه در مقابل على عليه السّلام ايستاد و گفت:من از تو شجاع تر و سخن ورتر و برترم.

على عليه السّلام فرمود:ساكت باش.تو فاسقى بيش نيستى و خود را با من مقايسه نكن.

آن گاه خداى سبحان آيۀ أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً (3) را در باره آن دو نازل فرمود،تا همگان بدانند مؤمن يا فاسق كيست؟ (622)ابو قتيبه نقل كرده است از محمّد بن سيرين شنيدم در توضيح آيۀ شريفه أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ (4) گفت؛مؤمن يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام و فاسق همان وليد بن عقبه است.ت.

ص: 218


1- روايت رقم 616،617،618،و /612شواهد التنزيل با همين مضمون و معنى نقل شد.كه تكرارى است.
2- سوره 32 - آیه 18
3- سوره 32 - آیه 18
4- سوره 32 - آیه 18

126- وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ .(سجده24/)

«و چون شكيبايى كردند و به آيات ما يقين داشتند،برخى از آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما(مردم را)هدايت مى كردند.» (624)ابو حمزه ثمالى از قول ابو جعفر عليه السّلام نقل كرده است كه آن جناب فرمود:آيه شريفه وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا (1) ...در باره فرزندان فاطمه عليها السّلام نازل شده است.

آنان امامانى هستند كه به امر پروردگار،بندگان خدا را به هدايت رهنمون مى كنند.

(625)جابر بن عبد اللّه انصارى از ابو جعفر عليه السّلام نقل كرد.آيه كريمه وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا (2) منحصراً در حقّ فرزندان فاطمه عليها السّلام نازل شد خداى سبحان از فرزندان زهرا عليها السّلام امامانى را قرار داد كه به امر يزدان به هدايت بندگان مبادرت مى نمايند.

(626)عطاء بن يسار از ابن عبّاس مفسر مشهور قرآن در توضيح و تفسير آيه شريفه وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا (3) بيان كرده است:

خداى تعالى بعد از موسى كليم و هارون،براى بنى اسرائيل هفت نفر از فرزندان هارون را امام آن جماعت قرار داد.همچنين بعد از رحلت رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله هفت نفر را به عنوان امام نصب و معرّفى كرد.

كه على عليه السّلام و شش نفر از فرزندان او هستند.

سپس بعد از هفت نفر فرزندان هارون،پنج نفر ديگر را به عنوان امام نصب و معرفى كرد.و آنان را به دوازده نفر رسانيد.

و همچنين بعد از شش نفر فرزندان على عليه السّلام،پنج تن ديگر از فرزندان او را به امامت برگزيد و عدّۀ آنان را به دوازده نفر رسانيد تا طبق آيه وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا (4) امامت امّت را به عهده گرفتند.

ص: 219


1- سوره 32 - آیه 24
2- سوره 32 - آیه 24
3- سوره 32 - آیه 24
4- سوره 32 - آیه 24

128- مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلاً .(احزاب23/)

از ميان مؤمنان مردانى اند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند.برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در(همين)انتظارند و(هرگز عقيدۀ خود را) تبديل نكردند(تغيير ندادند).

(627)ابى اسحاق از على عليه السّلام نقل كرد؛كه آن حضرت فرمود:

آيۀ كريمه رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ (1) ...در شأن و منزلت ما نازل شد،به خدا سوگند من از منتظران شهادت در راه عهد و پيمانى كه با خداى يگانه بستم،هستم و تبديل و تغييرى هم در آن نيست.

(628)مقاتل از ضحّاك نقل كرد؛عبد اللّه بن عباس در شرح و توضيح آيه شريفه مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ (2) بيان كرد يعنى على عليه السّلام،حمزه و جعفر كه از مؤمنان صادق در پيمان با خدا هستند، فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ (3) از ميان آن سه تن حمزه و جعفر طيّار در راه پيمان با خدا استقامت و ايثار كردند تا به لقاء اللّه رسيدند.

وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ (4) فقط على عليه السّلام است كه منتظر شهادت در راه خدا و وفاى به عهد است.به خدا سوگند در پايان عمرش،خداى سبحان شهادت را نصيب آن حضرت كرد.

129- وَ كَفَى اللّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتالَ .(احزاب25/)

و خدا(زحمت)جنگ را از مؤمنان برداشت.

(629)سفيان ثورى از زبير و او از مرّة نقل كرد (5)عبد اللّه بن مسعود،قارى مشهور و

ص: 220


1- سوره 33 - آیه 23
2- سوره 33 - آیه 23
3- سوره 33 - آیه 23
4- سوره 33 - آیه 23
5- همين روايت از عبد اللّه بن مسعود از طريق روات ديگرى نيز نقل شده است.كه روايت شماره 630 و 631 و 632 از اين قبيل است كه متن روايت واحد است،ولى راويان آن متعددند.

صحابى معروف مصطفى صلى اللّه عليه و آله آيه شريفۀ وَ كَفَى اللّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتالَ (1) .را قرائت مى كرد و مى گفت؛خداى سبحان در جنگ ها به وسيله على بن ابى طالب عليه السّلام از مؤمنين و مسلمين دفاع مى كرد و فتنۀ كفّار بر ضد مسلمانان را با دست تواناى على عليه السّلام سركوب و خاموش مى كرد.

(633)مقاتل از ضحّاك نقل كرد،عبد اللّه بن عباس در تفسير و توضيح آيۀ كريمه وَ كَفَى اللّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتالَ (2) بيان كرد:

خداى قادر در جنگ خندق خطر كفّار و شرارت عمرو بن عبد ود را به وسيلۀ على بن ابى طالب عليه السّلام دفع كرد.

(634)حذيفة بن يمان از اصحاب نزديك رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله حكايت مفصّلى را از جنگ خندق نقل مى كند كه چنين است:

عمرو بن عبد ود از خندق عبور كرد و در مقابل لشكر مصطفى صلى اللّه عليه و آله ايستاد و با صدايى بلند و فريادى مستانه مبارز طلبيد.

رسول خدا به ياران خود فرمود:چه كسى صداى او را خاموش مى كند؟ هيچ كسى از جايش تكان نخورد و حركت نكرد و همگان خاموش بودند،در آن هنگام على عليه السّلام برخاست و گفت:يا رسول اللّه!من آمادۀ جانبازى هستم.

رسول خدا فرمود:يا على!صبر كن و در جاى خود بنشين.

دوباره رسول خدا صلى اللّه عليه و آله به ياران خود فرمود:چه كسى به مبارزه عمرو مبادرت مى كند؟باز هم كسى سخنى نگفت.و همگى ساكت نشستند بار سوم مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:آيا كسى در ميان شما هست كه نعره عمرو را خاموش كند و شرّ او را دور گرداند.

باز هم كسى را جرات سخن گفتن نبود،همه ساكت بودند و حتى بعضى خود را پنهان مى كردند.

على عليه السّلام از جا برخاست و گفت:يا رسول اللّه!من كمر همت بر ميان بسته و آماده

ص: 221


1- سوره 33 - آیه 25
2- سوره 33 - آیه 25

رزم و پيكار با عمرو هستم.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله او را به نزد خويش فرا خواند و فرمود:يا على عليه السّلام!او عمرو بن عبد ود است كه در شجاعت بى نظير است.

امير المؤمنين على عليه السّلام گفت:يا رسول اللّه!من هم على بن ابى طالب هستم كه پهلوانى را از اجداد خويش آموختم.

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله زره خود را بر تن او پوشاند و عمامه اش را بر سرش بست و ذو الفقار،شمشير مخصوص خود را،به دست او داد؛سپس فرمود:خدايا!على را از چپ و راست و از جلو و عقب حفظ فرما.

على عليه السّلام به سرعت و با چابكى،خود را به عمرو بن عبد ود رساند و به او گفت:

كيستى و نامت چيست؟ عمرو گفت:گمان نمى كردم كسى مرا نشناسد!مرا عمرو بن عبد ود مى گويند.

امّا نام تو چيست؟ گفت:من على بن ابى طالب عليه السّلام هستم.

عمرو گفت:نوجوانى بودى كه در حجرۀ ابو طالب تو را ديدم من از كشتن تو اكراه دارم و به قتل تو راضى نيستم.

على عليه السّلام فرمود:امّا من نه تنها در كشتن تو اكراهى ندارم بلكه در نابودى تو بسيار راغبم و ليكن شنيدم دست در پرده كعبه انداختى و عهد كردى هر كه سه خواسته از تو داشته باشد حتماً يكى را اجابت مى كنى.

عمرو گفت:درست است،من چنين عهدى كردم.

على عليه السّلام فرمود:اى عمرو!حالا كه چنين است بيا از جنگ دست بردار و از همان راهى كه آمدى برگرد.

عمرو گفت:اين محال است.

على عليه السّلام فرمود:دين و آيين ما،را بپذير؛آنچه براى ماست براى تو نيز خواهد بود.

ص: 222

عمرو گفت:اين را هم نمى پذيرم.

على عليه السّلام فرمود:تو سواره اى و من پياده ام و اين سزاوار نيست! عمرو با عصبانيت گفت:تاكنون چنين درخواستى را نشنيده ام.اسب خود را تازيانه زده،از ميدان دور كرد.

آن گاه به نبرد پرداخت.عمرو كه مردى قوى هيكل بود در اثناى مبارزه شمشيرى را بر فرق على عليه السّلام فرود آورد.ضربه چنان محكم بود كه علاوه بر سپر،سر را شكافت.

و خط شمشير بر پيشانى مبارك آن حضرت ماند.

على عليه السّلام درست در آن هنگام با شمشير از پايين،پاهاى عمرو را هدف گرفت و دو پاى او را قطع كرد،عمرو بر زمين افتاد،و صداى تكبير پيروزى على عليه السّلام در فضاى ميدان طنين انداز شد.

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله با شنيدن صداى تكبير فرمود:

به خدا سوگند،على عليه السّلام پيروز شد،و عمرو كشته شد.

عمر بن خطاب نخستين كسى بود كه خود را به او رساند،ديد على عليه السّلام شمشير خود را با سپر عمرو پاك مى كند،عمر با صداى بلند تكبير گفت و عرض كرد:يا رسول اللّه! آسوده خاطر باش كه عمرو بن عبد ود كشته شد.

پيامبر صلى اللّه عليه و آله رو به على عليه السّلام كرد و فرمود:

يا على!«فلو وزن اليوم عملك بعمل امّة محمّد صلى اللّه عليه و آله لرجح عملك بعملهم و ذلك انّه لم يبق بيت من بيوت المشركين الاّ و قد دخله وهن بقتل عمرو و لم يبق بيت من بيوت المسلمين الاّ و قد دخله عزّ بقتل عمرو».

اين پيروزى و ثواب آن بر تو مبارك باد.

اگر عمل امروز تو با اعمال امّت محمد صلى اللّه عليه و آله مقايسه و موازنه شود،همين يك عمل تو برتر و با فضيلت تر از همه اعمال امّت من است.

چون هيچ خانه اى از مشركان و هيچ قلبى از آنان نيست كه با كشتن عمرو بن عبد ود، سستى و يأس و نوميدى در آن راه نيافته باشد.

ص: 223

و از طرف ديگر هيچ خانه اى از مسلمانان نيست كه با كشتن عمرو بن عبد ود،شادى و سرور و عزّت در آن داخل نشده باشد.

پس عمل واحد تو بر همه اعمال امّت من رجحان دارد.

(635)عبد اللّه بن محمد بن عمر بن على عليه السّلام از پدرش و پدر او از پدرش نقل كرد؛كه على عليه السّلام فرمود:

«عمرو بن عبد ود در جنگ خندق با جمعى از قريش باريكه اى از خندق را پيدا و با اسبان خويش از آن تنگه عبور كردند و در مقابل لشكر نبى صلى اللّه عليه و آله ايستادند.

عمرو بن عبد ود كه از همه مغرورتر بود رجز مى خواند و مبارز مى طلبيد.در آن موقع كسى را جرات و قدرت مقابله با او نبود.من براى مقابله با او برخاستم.

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:يا على!آن مبارز،عمرو بن عبد ود است! گفتم:يا رسول اللّه!من هم على بن ابى طالبم،هيچ خوفى و ترسى از او ندارم،پس به سويش رفتم و دعايى كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به من تعليم داده بود خواندم،و آن دعا چنين بود:

اللّهمّ بك أصول و بك اجول و بك أدرأ في نحره.

چون به نبرد مشغول شدم،ضربتى بر سرم حواله كرد.من هم او را با ضربتى محكم تر بر خاك انداختم.همراهان او پراكنده شده؛گريختند.

(636)بهز بن حكيم از پدرش و او از جدش نقل كرده است كه نبى صلى اللّه عليه و آله فرمود:

لمبارزة علىّ بن ابى طالب عليه السّلام لعمرو بن عبد ود يوم الخندق أفضل من عمل أمّتى الى يوم القيامة.

يعنى:پاداش مبارزه و فضيلت نبرد على عليه السّلام با عمرو بن عبد ود در جنگ خندق از همه اعمال امّتم تا روز قيامت با فضيلت تر و برتر است. (1)ت.

ص: 224


1- مؤلف در ذيل روايت بيان كرده روايت اين باب را تحت عنوان«باب شجاعت»در كتابى به نام«الخصائص» جمع آورى و تدوين كرده است.

130- إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً .(احزاب33/)

خدا فقط مى خواهد آلودگى را از شما خاندان(پيامبر)بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.

(637)أنس بن مالك (1)نقل كرده است كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله شش ماه براى حضور در نماز صبح از در خانه فاطمه عليها السّلام عبور مى كرد.وقتى به در خانه دخترش مى رسيد، مى فرمود:

«الصّلاة يا اهل البيت» ،يعنى اى اهل بيت!وقت نماز صبح است.

سپس آيه كريمه: إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (2) .را قرائت مى كرد.

يعنى اراده خداى سبحان بر اين است كه رجس و ناپاكى را از اهل بيت من دور كند و شما را طاهر و مطهّر گرداند.

(638)على بن زيد از أنس بن مالك نقل كرد:

نبى صلى اللّه عليه و آله مدّت شش ماه براى نماز صبح از در خانه فاطمه عليها السّلام عبور مى كرد،چون به نزديك خانه مى رسيد خطاب به اهل آن،سه بار مى فرمود:

«الصّلاة يا اهل البيت» يعنى«اى اهل منزل!براى نماز برخيزيد و بدانيد» إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (3) در شأن شما نازل شد.

(645)از براء بن عازب نقل شد:

امير المؤمنين على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام در خانۀ مصطفى صلى اللّه عليه و آله حاضر

ص: 225


1- .1.روايت شماره /639شواهد التنزيل،از أنس بن مالك از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله با همين مضمون نقل شده است. 2.روايت شماره /640شواهد التنزيل،از أنس بن مالك از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله با همين متن و مضمون نقل شد. 3.روايت شماره 644،643،642،/641شواهد التنزيل به همين مضمون است كه در روايت متن كتاب ذكر شد.
2- سوره 33 - آیه 33
3- سوره 33 - آیه 33

شدند.چون عدّه،پنج تن كامل شد،رسول اللّه فرمود رداء مرا بياوريد،همگى را در زير عبا و رداء قرار داد آن گاه فرمود! خدايا!اينها عترت و اهل بيت من هستند.

(646)روات از جابر بن عبد اللّه انصارى نقل كردند:

مصطفى صلى اللّه عليه و آله،على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام را فرا خواند و جامه خويش را بر روى آنان انداخت و فرمود:

«اللّهمّ هؤلاء اهلى؛هؤلاء اهلى».

خدايا اينها اهل بيت من هستند.

(648)محمّد بن منكدر از جابر بن عبد اللّه نقل كرد؛ وقتى آيۀ كريمۀ إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (1) بر رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نازل شد،در سراى آن حضرت،على،فاطمه،و حسن و حسين عليهم السّلام حضور داشتند.

نبى صلى اللّه عليه و آله فرمود:

«اللّهمّ هؤلاء أهلى» .

خدايا اين چهار تن اهل بيت من هستند كه مورد لطف بيكران تو قرار گرفتند.

(649)ابى يقظان از زاذان و او از حسن بن على عليه السّلام روايت كرد؛ هنگامى كه آيه شريفۀ إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ (2) ....

نازل شد،جدّ بزرگوار ما،محمّد مصطفى صلى اللّه عليه و آله،ما را فراخواند و در زير كساء خيبرى كه متعلق به امّ سلمه بود جمع كرد و فرمود:

«اللّهمّ هؤلاء أهل بيتى و عترتى،فاذهب عنهم الرّجس و طهّرهم تطهيراً».

خدايا!اينها اهل بيت و عترت پاك من هستند.رجس و ناپاكى را از ايشان زايل فرما و طهارت و پاكى را نصيب آنان قرار ده.

(650)از ابى جميله روايتى بدين مضمون نقل شده است: (3)روزى حسن بن على عليه السّلامد.

ص: 226


1- سوره 33 - آیه 33
2- سوره 33 - آیه 33
3- روايت شماره 651 و /652شواهد التنزيل از هلال بن يساف با همين متن و مضمون نقل شده است. روايت رقم /653شواهد التنزيل از طريق يزيد بن هارون به همين معنى نقل شد.

در كوفه با مردم نماز جماعت اقامه مى كرد، نااهلى از خوارج خنجرى در ران آن جناب فرو كرد.كه بر اثر جراحت دو ماه بسترى شد.

حضرت پس از بهبودى به مسجد آمد و بعد از حمد و ثناى الهى فرمود:

اى اهل عراق!تقوا داشته باشيد و اين قدر بى پروا نباشيد.ما أمرا و ميهمان سرزمين شما و اهل بيت نبى صلى اللّه عليه و آله شما هستيم كه خداى سبحان در شأن ما فرمود:

إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (1) .

(654)عامر بن سعد حكايت كرد،پدرم سعد در مدينه به معاويه گفت:

اى معاويه!از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در حقّ على عليه السّلام سه فضيلت شنيدم كه اگر يكى از آنها برايم بود از شتران سرخ موى در نزدم محبوب تر و با ارزش تر بود.

اى معاويه!روزى شاهد بودم كه نبى صلى اللّه عليه و آله دست فرزندانش حسن و حسين عليهما السّلام و فاطمه عليها السّلام را گرفته،و خداى خويش را صدا زد و فرمود:

خدايا!اينها اهل بيت من هستند،رجس و پليدى را از آنان دور كن و آنان را پاك و پاكيزه گردان (2).

(656)عامر بن سعد از پدرش سعد نقل كرد؛روزى معاويه پدرم را ديد و گفت:چرا ابو تراب(على عليه السّلام)را ناسزا و لعنت نمى گويى؟ پدرم گفت:چون از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله در مورد فضيلت و بزرگوارى على عليه السّلام سه روايت شنيدم كه مرا مانع از سبّ و ناسزا گفتن به او شده است.

و بدان اگر يكى از آنها در باره من بود،برايم از شتران سرخ موى محبوب تر و گرانبهاتر بود.

(657)عطيّه از ابو سعيد خدرى در توضيح و تفسير آيۀ كريمه إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (3) بيان كرد،روزى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله،على،ت.

ص: 227


1- سوره 33 - آیه 33
2- روايت شماره /655شواهد التنزيل باز هم از طريق عامر بن سعد با همين مضمون و محتوا در باره اهل بيت نقل شده است.
3- سوره 33 - آیه 33

فاطمه،حسن و حسين عليهم السّلام را فراخواند و كساء خود را بر شانۀ آنان انداخت و فرمود:

خدايا!اين جمع،اهل بيت من هستند.

اللّهمّ اذهب عنهم الرّجس و طهّرهم تطهيرا.

خدايا ناپاكى را از آنان دور كن و به آنان طهارت روح و روان عنايت فرما.

(659)عمران بن مسلم مى گويد از عطيۀ عوفى در توضيح آيه إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (1) .سؤال كردم.عطيّه در جواب گفت؛از ابو سعيد خدرى صحابه معروف رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله شنيدم،گفت:

اين آيۀ كريمه در شأن و منزلت نبى صلى اللّه عليه و آله،على،فاطمه،حسن و حسين عليهم السّلام نازل شد.

و هنگامى كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله اين آيه شريفه را شنيد،آن چهار تن را جمع كرد و فرمود:

اللّهمّ هؤلاء أهل بيتى و عترتى،فاذهب عنهم الرّجس و طهّرهم تطهيرا.

ام سلمه كه در مقابل در خانه ايستاده بود،چون اين سخن رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله را شنيد عرض كرد:

يا نبى اللّه!آيا من هم از اهل بيت هستم.

حضرت فرمود:اى امّ سلمه!تو از زنان خوب؛خيرخواه و نيكى هستى،امّا از اهل بيت و اين جماعت پنج تن نيستى.

(660)ابو عبد الرّحمان مسعودى از كثير النوا از عطيّه عوفى و او از ابو سعيد خدرى نقل كرد؛آيه كريمه إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (2) .

در پاكى روح و طهارت نفس پنج تن يعنى نبى صلى اللّه عليه و آله،على،فاطمه،حسن و حسين عليهم السّلام،نازل شد (3).ت.

ص: 228


1- سوره 33 - آیه 33
2- سوره 33 - آیه 33
3- .1-روايت شماره /661شواهد التنزيل،به نقل از سفيان ثورى از ابى حجاف داود بن ابى عوف از عطيه عوفى از ابو سعيد خدرى روايت شد،آيه شريفه در شأن پنج تن آل محمد صلى اللّه عليه و آله نازل شده است. 2)روايت رقم /662شواهد التنزيل به نقل از عمار بن محمد ثورى از نظر الفاظ روايت و متن مثل روايت رقم /660 شواهد التنزيل است. 3)روايت رقم /663شواهد التنزيل،به نقل از هارون عجلى از عطيه از ابو سعيد خدرى حكايت شد آيه إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ ...در باره نبى صلى اللّه عليه و آله،على عليه السّلام،فاطمه عليها السّلام،حسن و حسين عليهما السّلام نازل شده است. 4)روايت رقم /664شواهد التنزيل به نقل از اعمش از عطيه از ابو سعيد خدرى گفته شده آيه إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ ...در طهارت و تطهير نبى صلى اللّه عليه و آله،على عليه السّلام،فاطمه عليها السّلام،حسن و حسين عليهما السّلام نازل شده است. 5)روايت رقم /671شواهد التنزيل،از طريق حبّان بن على عنزى از كلبى از ابى صالح از ابن عباس نقل،آيه إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ ...در شأن رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله،على عليه السّلام،فاطمه عليها السّلام،حسن و حسين عليهما السّلام نازل شده است. 6)روايت رقم 714 و 715 و 716 و /717شواهد التنزيل از ام سلمه روايت شد در شأن اهل بيت نازل شده است. 7)روايت رقم /756شواهد التنزيل از حكيم بن سعيد از ام سلمه نقل شد آيه شريفه در شأن اهل بيت نبى صلى اللّه عليه و آله نازل شده است. 8)روايت رقم /767شواهد التنزيل از عطيّه عوفى از ابو سعيد خدرى نقل شد.آيه كريمه در شأن نبى صلى اللّه عليه و آله،على عليه السّلام، فاطمه عليها السّلام،حسن و حسين عليه السّلام نازل شده است. 9)روايت رقم /769شواهد التنزيل از اعمش از عطيّه عوفى از ابو سعيد خدرى با همين لفظ و متن نقل شده است. 10)روايت رقم /770شواهد التنزيل از عطيّه از ابو سعيد خدرى نقل شد آيه كريمه در شأن اهل بيت مصطفى صلى اللّه عليه و آله كه پنج تن هستند نازل شده است.

(665)عبد اللّه بن مسلم ملائى از ابو جحّاف از عطيه عوفى از ابو سعيد خدرى نقل كرد،رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله مدّت چهل روز هنگام سحر به در خانه على عليه السّلام مى آمد و وقتى فاطمه عليها السّلام را مى ديد مى فرمود:

السّلام عليكم يا اهل بيت المصطفى و رحمة اللّه و بركاته وقت نماز و زمان اقامه نماز است،خدايتان رحمت كند.

سپس آيه كريمه إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (1) را قرائت مى كرد.

و مجدداً مى فرمود:

أنا حرب لمن حاربكم و سلم لمن سالمتم».

من دشمن كسى كه با شما دشمن باشد هستم.و در صلح و سلامت با كسانى كه شما با آنان در صلح و سلم باشيد،هستم. (2)

(667)عطيّه عوفى از ابو سعيد خدرى روايت كرد؛هنگامى كه آيه كريمه وَ أْمُرْ (3)د.

ص: 229


1- سوره 33 - آیه 33
2- .1)روايت /666شواهد التنزيل از عطيه عوفى از ابو سعيد خدرى نظير روايت متن نقل شده است. 2)روايت رقم /700شواهد التنزيل از سالم بن ابى حفصه از ابى حمراء در همين معنى نقل شد.
3- سوره 20 - آیه 132

أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ (1) نازل شد، رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله مدّت هشت ماه در سحرگاهان به در خانه على عليه السّلام مى آمد و مى فرمود:

«الصّلاة رحمكم اللّه» .

اى اهل بيت مصطفى!هنگام نماز است.خدايتان رحمت كند.

سپس آيه شريفه إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (2) را با صداى بلند قرائت مى كرد،تا همگان بشنوند. (3)

(706)عطيّه عوفى از ابو سعيد خدرى نقل كرده است؛ام سلمه بيان كرد هنگامى كه آيه كريمه إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ (4) ...نازل شد من كنار در خانه نشسته بودم،عرض كردم؛يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله!آيا من هم از اهل بيت شما هستم؟ نبى صلى اللّه عليه و آله فرمود:«اى امّ سلمه!تو از زنان خوب و از همسران نيك پيامبر خدا هستى، اما از اهل بيت نيستى».

(707)عطيّه عوفى از ابو سعيد خدرى حكايت كرده،ام سلمه بيان كرد؛وقتى آيۀ شريفه إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ (5) ...نازل شد،رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در خانه من حضور داشت.

على،فاطمه،حسن و حسين عليهم السّلام نيز در منزل من بودند و من در كنار در منزل نشسته بودم، گفتم:يا رسول اللّه!آيا من هم از اهل بيت آن حضرت هستم.ت.

ص: 230


1- سوره 20 - آیه 132
2- سوره 33 - آیه 33
3- .1)روايت /668شواهد التنزيل از عطيّه عوفى از ابو سعيد خدرى با همين متن و لفظ نقل شده ولى به جاى هشت ماه،مدت شش ماه ذكر شده است. 2)روايت رقم /695شواهد التنزيل از ابو حمراء در همين معنى نقل شده است. 3)روايت رقم /696شواهد التنزيل از ابو نعيم از يونس همين روايت را نقل كرده است. 4)روايت رقم /697شواهد التنزيل،ابو داود از ابى حمراء با اندك اختلافى همين روايت را نقل كرده است. 5)روايت رقم /698شواهد التنزيل از نافع از ابى حمراء همين روايت نقل شده است. 6)روايت رقم /699شواهد التنزيل از ابى شيبه از يحيى همين روايت نقل شده است. 7)روايت رقم /701شواهد التنزيل،نافع از ابى حمراء به همين معنى و مضمون نقل كرده است. 8)روايت رقم /702شواهد التنزيل،ابو داود از ابى حمراء همين روايت را نقل كرده است. 9)روايت رقم 766 و 771 و 772 و /773شواهد التنزيل با اندك اختلافى در همين معنى روايت شده است.
4- سوره 33 - آیه 33
5- سوره 33 - آیه 33

مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:تو از همسران نبى و از زنان خوب و با تقوا هستى امّا از اهل بيت نيستى و فقط اين چهار تن اهل بيت من هستند. (1)

(720)عبد اللّه بن ربيعه،غلام ام سلمه همسر رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نقل كرده است كه ام سلمه بيان كرد؛ هنگامى كه آيۀ كريمه إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ (2) ...نازل شد، رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به من امر فرمود على،فاطمه،حسن و حسين عليهم السّلام را دعوت كنم تا حاضر شوند.

چون همگى به حضور نبى صلى اللّه عليه و آله رسيدند،على عليه السّلام را در سمت راست خويش قرار داد و حسن عليه السّلام را در سمت چپ و حسين عليه السّلام را روى سينه و در بغل خود گرفت و فاطمه عليها السّلام را روى پايش نشانيد.آن گاه دست به آسمان بلند كرد و فرمود:

«اللّهمّ هؤلاء أهل بيتى و عترتى،فاذهب عنهم الرّجس و طهّرهم تطهيراً».

خدايا!اينها اهل بيت و عترت من هستند،ناپاكى و پليدى را از آنان زايل و طهارت روح و صفاى باطن به آنان عنايت فرما.

پيامبر صلى اللّه عليه و آله سه مرتبه اين دعا را تكرار كرد.

ام سلمه مى گويد؛عرض كردم،يا رسول اللّه!آيا من هم از اهل بيت هستم؟ نبى صلى اللّه عليه و آله فرمود:تو از زنان خوب و خيرانديش هستى،ولى از اهل بيت نيستى. (3)

(734)محمّد بن سيرين از ابى هريره از ام سلمه نقل كرد؛ فاطمه عليها السّلام با ظرفى از غذا به حضور رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله رسيد و آن را مقابل پدرش گذاشت.ت.

ص: 231


1- .1)روايت /708شواهد التنزيل از عبيد اللّه بن موسى همين روايت نقل شده است. 2)روايت 709 و 701 و روايت رقم 711 و 712 و 713 و /714شواهد التنزيل از راويان متعدد از ام سلمه با همين متن و مضمون نقل شده است. 3)روايت /731شواهد التنزيل از شهر بن حوشب از ام سلمه همين روايت نقل شده است. 4)روايت /753شواهد التنزيل از يحيى بن عبيد از عمر بن ابى سلمه همين روايت با اندك اختلافى نقل شده است. 5)روايت 754 و /755شواهد التنزيل از عمر بن ابى سلمه با همين مضمون و محتوا در باره آيه كريمه نقل شده است.
2- سوره 33 - آیه 33
3- روايت رقم 721،722،723،/724شواهد التنزيل از ام سلمه با همين مضمون و محتوا نقل شده است.

نبى صلى اللّه عليه و آله پرسيد:يا فاطمه!پسر عمّ تو على و دو فرزندت حسن و حسين كجا هستند؟ فاطمه عليها السّلام گفت:در خانه هستند، نبى صلى اللّه عليه و آله فرمود:آنان را به نزد من فرا بخوان.

فاطمه عليها السّلام به خانه خويش رفت و گفت:يا على!پيامبر تو و دو فرزندت حسن و حسين را طلبيده،او را اجابت كنيد.

على عليه السّلام دست حسن و حسين عليهما السّلام را گرفته در حالى كه فاطمه عليها السّلام در پشت سر آنان بود همگى به سوى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله آمدند.هنگامى كه آن حضرت آنان را ديد،كسائى كه در موقع خواب از آن استفاده مى كرد،برداشت و آن چهار نفر را در زير آن قرار داد و فرمود:

«اللّهمّ هؤلاء أهل بيتى و عترتى،فاذهب عنهم الرّجس و طهّرهم تطهيرا». (1)

(747)على بن زيد از شهر بن حوشب از امّ سلمه حكايت كرد،رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به فاطمه عليها السّلام فرمود:همسرت على و فرزندانت حسن و حسين را به نزد من فرابخوان.

فاطمه عليها السّلام به منزل خود رفت و آنان را فراخواند و همگى به خدمت رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله رسيدند.

نبى صلى اللّه عليه و آله كساء فدكى را برداشته بر شانه آنان انداخت و زير دستان خود جمع كرد و فرمود:

«اللّهمّ أنّ هؤلاء آل محمّد فاجعل صلواتك على محمّد و آل محمّد، فأنّك حميد مجيد» .

خدايا!اينها آل محمد هستند،صلوات خود را بر آنان قرار ده.به درستى كه تو حميد و مجيد هستى.ت.

ص: 232


1- .1)روايت /740شواهد التنزيل از شهر بن حوشب همين روايت با اندك اختلافى نقل شده است. 2)روايت /741شواهد التنزيل و /742شواهد التنزيل از شهر بن حوشب از ام سلمه همين روايت نقل شده است. 3)روايت 743 و 744 و 745 و /746شواهد التنزيل با اندك اختلافى با همين مضمون و محتوا در توضيح آيه كريمه إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ ...نقل شده است.

ام سلمه مى افزايد؛من گوشه كساء را كنار زدم تا در زير آن جاى گيرم؛امّا رسول خدا صلى اللّه عليه و آله بر من نهيبى زد و گوشه كساء را از دستم گرفت و فرمود؛ تو از اهل بيت و آل محمد نيستى اما از زنان خوب هستى. (1)

(757)عمرة بنت افعى از ام سلمه نقل كرد:

آيۀ شريفه إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ (2) ...در سراى من نازل شد و آن هنگام در خانه هفت نفر حضور داشتند،كه عبارت از جبرئيل و ميكائيل و رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام بودند و من بر در خانه ايستاده بودم،چون اين صحنۀ با عظمت را ديدم به رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله عرض كردم:

يا رسول اللّه!آيا من هم از اهل بيت آن حضرت هستم؟ فرمود:اى ام سلمه!تو از زنان خوب و از همسران نيك نبى هستى،و ليكن از اهل بيت و آل محمد صلى اللّه عليه و آله نيستى. (3)ت.

ص: 233


1- .1)روايت 748 و 749 و 750 و 751 و /752شواهد التنزيل به نقل از راويان متعدد از ام سلمه با اندك تغييرى در الفاظ در همين مورد نقل شده است. 2)روايت /768شواهد التنزيل از عطيّه عوفى از ابو سعيد خدرى با اندك اختلافى با همين مضمون نقل شده است.
2- سوره 33 - آیه 33
3- .1)روايت /761شواهد التنزيل از ابى ليلى كندى از ام سلمه در همين معنى است. 2)روايت /762شواهد التنزيل از عمار دهنى از عقرب از ام سلمه در همين معنى نقل شده است. 3)روايت /763شواهد التنزيل از عمرة همدانيه از ام سلمه در همين مضمون نقل شده است. 4)روايت رقم /764شواهد التنزيل از ابى معاويه بجلى از عمرة همدانيه از ام سلمه همين روايت نقل شد. 5)روايت رقم /758شواهد التنزيل،در همين معنى نقل شده است. 6)روايت رقم /759شواهد التنزيل از ام سلمه در همين معنى نقل شده است.

131- إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً. وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً. (احزاب58/-57)

بى گمان،كسانى كه به خدا و پيامبر او آزار مى رسانند،خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت كرده و بر ايشان عذابى خفّت بار آماده ساخته است.

و كسانى كه مردان و زنان مؤمن را بى آنكه مرتكب(عمل زشتى)شده باشند آزار مى رسانند،قطعاً تهمت و گناهى آشكار به گردن گرفته اند.

(775)مقاتل بن سليمان بلخى در تفسير آيه شريفه:

وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا (1) گفت:

يعنى كسانى كه مؤمنين و مؤمنات را بدون جرم و تقصير مى آزارند لعنت خداوند بر آنان باد.

فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً (2) و اين آيه در شأن على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شد كه سر كرده و امير مؤمنان است.

شأن نزول آيه فوق بدين قرار است كه عدّه اى از منافقان در زمان حيات رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله،على عليه السّلام را با زبان و سخن،آزار و اذيت مى كردند و آيه شريفه آنان را به سبب اين كار مذمّت كرد.

(776)زيد بن على از پدرش على بن حسين عليهما السّلام و او از پدرش حسين بن على عليهما السّلام و او از على بن ابى طالب عليه السّلام نقل كرده است كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله در حالى كه با دست موى خود را گرفته بود،فرمود:

من آذى شعرةً منك فقد آذانى و من آذانى فقد آذى اللّه و من آذى اللّه فعليه لعنة اللّه.

يا على!هر كسى به اندازه سر مويى تو را بيازارد،مرا آزرده است و هر كسى مرا آزرده باشد،خداى مرا به خشم آورده است و لعنت خدا بر او باد كه چنين كند و تو را بيازارد.

ص: 234


1- سوره 33 - آیه 58
2- سوره 33 - آیه 58

(777)جابر بن عبد اللّه انصارى نقل كرد،از مصطفى صلى اللّه عليه و آله شنيدم آن حضرت به على عليه السّلام فرمود:

«من آذاك فقد آذانى» يا على!هر كسى تو را بيازارد مرا آزرده است.

(778)سلمة بن عبد اللّه بن ابى سلمة از پدرش و او از امّ سلمه همسر رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله حكايت كرد:

از مصطفى صلى اللّه عليه و آله شنيدم به على بن ابى طالب عليه السّلام فرمود:

أنت أخى و حبيبى،من آذاك فقد آذانى».

يا على!تو برادر باوفا و دوست بى رياى من هستى.هر كسى تو را اذيت و آزار دهد مرا آزرده است و رنجش تو موجب رنجش من است.

132- إِنَّما يَخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ .(فاطر-28)

از بندگان خدا تنها دانايان اند كه از او مى ترسند.

(779)مقاتل بن سليمان از قول ضحّاك نقل كرده است كه عبد اللّه بن عباس در شرح و تفسير آيۀ كريمه إِنَّما يَخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ (1) بيان كرد:

منظور از علما در آيه شريفه،على بن ابى طالب عليه السّلام است كه در مقابل خداى سبحان خاشع و خاضع است و مراقب كردار و گفتار خويش در همۀ حالات است.

(780)ابن عباس در توضيح و تفسير آيۀ إِنَّما يَخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ (2) گفت؛ منظور از علماء در اين آيه شريفه عالمانى هستند كه معرفت به خداى جبّار و خوف از مقام ربوبى حضرت حق دارند.

(على عليه السّلام عارف ترين و عالم ترين فرد به مقام ربوبى است كه آيه شريفه در حق او جريان دارد).

ص: 235


1- سوره 35 - آیه 28
2- سوره 35 - آیه 28

133- وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ. وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ. وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ. (فاطر22/-19)

و نابينا و بينا يكسان نيستند.و نه تيرگيها و روشنايى.و نه سايه و گرماى آفتاب و زندگان و مردگان يكسان نيستند.

(781)ابى صالح نقل كرد،ابن عباس در تفسير و توضيح آيۀ كريمه فوق بيان كرد. وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ (1) منظور از اعمى ابو جهل است كه كورى در بصر و بصيرت او راه يافته بود و حق و باطل را باز نمى شناخت و منظور از (وَ الْبَصِيرُ) (2) على بن ابى طالب عليه السّلام است.

وَ لاَ الظُّلُماتُ (3) يعنى ابو جهل تاريك دل كه شرك و كفر،باطن او را نابينا و كور كرده است.

وَ لاَ النُّورُ (4) يعنى قلب على عليه السّلام كه نور ايمان دلش را منوّر كرده و با بصيرت كامل، پيرو قرآن و تابع فرمان يزدان بود.

وَ لاَ الظِّلُّ (5) سايه هاى درختان بهشتى كه زير آن جايگاه على عليه السّلام است هرگز با «الْحَرُورُ» (6) يعنى حرارت آتش جهنم كه منزل و مأواى ابو جهل است برابر نيستند.

وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ (7) و زندگانى مانند على عليه السّلام،حمزه،جعفر،حسن،حسين،فاطمه، خديجه عليهم السّلام،هم با كفار مكه (الْأَمْواتُ) (8) برابر نيستند.

134- ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ (فاطر32/)

سپس اين كتاب را به آن بندگان خود كه(آنان را)برگزيده بوديم،به ميراث داديم؛پس برخى از آنان بر خود ستمكارند و برخى از ايشان ميانه رو،و برخى از آنان در كارهاى نيك به فرمان خدا پيشگام اند.

ص: 236


1- سوره 35 - آیه 19
2- سوره 35 - آیه 19
3- سوره 35 - آیه 20
4- سوره 35 - آیه 20
5- سوره 35 - آیه 21
6- سوره 35 - آیه 21
7- سوره 35 - آیه 22
8- سوره 35 - آیه 22

(782)ابو حمزه ثمالى حكايت كرد؛در حضور على بن حسين عليه السّلام نشسته بودم دو نفر از اهل عراق به نزد آن جناب آمدند و گفتند:

يا بن رسول اللّه!به خدمت شما رسيديم تا از تفسير آيات قرآنى ما را با خبر فرمايى.على بن حسين عليه السّلام پرسيد از كدام آيه قرآن؟ گفتند:از معنى آيه ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا (1) ...

على بن حسين عليه السّلام پرسيد:اى اهل عراق!اول بگوييد تا بدانم عراقيان در باره اين آيۀ شريفه چه مى گويند؟ گفتند:در عراق مى گويند اين آيه در باره امّت محمد صلى اللّه عليه و آله نازل شده است كه وارثان قرآن هستند.

على بن حسين عليه السّلام فرمود:در اين صورت بايد همه امّت محمد صلى اللّه عليه و آله به بهشت وارد شوند و از صالحان باشند و احدى مجازات نشود.

ابو حمزه ثمالى مى گويد؛چون سخن آن حضرت به اين جا رسيد،از ميان جمعيت برخاستم و گفتم:يا ابن رسول اللّه!پس اين آيه كريمه در حقّ چه كسى يا كسانى نازل شده؛بيان فرماييد تا با خبر شويم.

على بن حسين عليه السّلام فرمود:

«نزلت فينا أهل البيت» .و سه بار تكرار كرد؛يعنى آيه شريفه فوق در حق ما اهل بيت مصطفى صلى اللّه عليه و آله نازل شده است.

پرسيدم:پس چه كسى ظالم به خويشتن است؟ فرمود:آن كسى كه حسنات و سيئاتش برابر و مساوى باشد؛هر چند جايش در جنّت و بهشت است.

سپس پرسيدم:مقتصد و ميانه رو چه كسى است؟ فرمود:عابدى كه در خانه اش عبادت خدا را به جاى آورد تا به ملاقات حقّ رود و دار فانى را وداع كند.

پرسيدم:سابقين در خيرات چه كسانى هستند؟

ص: 237


1- سوره 35 - آیه 32

فرمود:كسى كه در راه خدا شمشير را از نيام كشيده و پيوسته مردم را به راه خدا دعوت كند.

(783)ابى خالد نقل كرده؛زيد بن على عليه السّلام در تفسير آيه شريفه ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ... (1)

بيان كرد:

ظالِمٌ لِنَفْسِهِ (2) يعنى كسى كه به خويشتن ظلم كند و و المقتصد يعنى عابدى كه به عبادت ربّ بپردازد.

سابِقٌ بِالْخَيْراتِ (3) يعنى كسى كه شمشير از نيام كشيده است و براى دعوت به دين حق و در راه خدا مبارزه و مجاهدت كند.

(784)سدىّ از عبد خير روايت كرد كه؛على عليه السّلام فرمود:

از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در تفسير آيه كريمه ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ... (4) پرسيدم،منظور چه كسانى هستند؟ مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:فرزندان و ذرّيۀ تو كه وارثان كتاب خدا هستند.

وقتى روز رستاخيز فرارسد؛مردم در حالى كه سه دسته هستند،از قبورشان برانگيخته مى شوند.

دسته اول- ظالِمٌ لِنَفْسِهِ (5) ؛كسانى هستند كه بدون توبه مردند.

دسته دوم- مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ (6) ؛كسانى از ذرّيه تو كه حسنات و سيئات آنان مساوى است.

دسته سوم- سابِقٌ بِالْخَيْراتِ (7) ؛آن دسته از ذرّيۀ تو كه حسناتشان بر سيئاتشان غالب باشد كه اهل رستگارى و نجات اند.

ص: 238


1- سوره 35 - آیه 32
2- سوره 35 - آیه 32
3- سوره 35 - آیه 32
4- سوره 35 - آیه 32
5- سوره 35 - آیه 32
6- سوره 35 - آیه 32
7- سوره 35 - آیه 32

135- وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ (صافات24/)

و بازداشتشان كنيد كه آنان مسئول اند.

(785)مندل عنزى در روايت مرفوعه اى از نبى صلى اللّه عليه و آله نقل مى كند؛مصطفى صلى اللّه عليه و آله در توضيح آيۀ كريمه وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ (1) فرمود؛مردم در صراط متوقف مى شوند و از ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام از آنان سؤال مى شود كه در حقّ ولايت مرتضى عليه السّلام چه كردند؟! (786)ابو سعيد خدرى در توضيح آيۀ شريفه وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ (2) گفت:در قيامت از امامت على بن ابى طالب عليه السّلام بازخواست و سؤال مى شود كه با امامت و ولايت على عليه السّلام چگونه رفتار كردند.

(787)ابو هارون از ابو سعيد خدرى در شرح آيه وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ (3) بيان كرد:

مأموران الهى مردم را در رستاخيز نگه مى دارند و از ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام سؤال مى كنند تا روشن شود نسبت به ولايت على عليه السّلام چگونه اعتقاد و رفتارى داشتند.

(788)عطيّه از ابو سعيد خدرى نقل كرد:

مصطفى صلى اللّه عليه و آله در تبيين آيه شريفۀ وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ (4) فرمود:مردم در مقابل ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام مسئول هستند و در قيامت متوقف مى شوند تا از ولايت على عليه السّلام سؤال شوند كه با ولايت او چگونه رفتار كردند.

(789)سعيد بن جبير از قول عبد اللّه بن عباس روايت كرد:

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در تفسير آيه كريمه وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ (5) فرمود:چون روز قيامت و رستاخيز كبرى فرارسد من و على عليه السّلام بر صراط مى ايستيم و هر كسى كه از مقابل ما عبور كند از ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام سؤال مى كنيم،اگر با ولايت على عليه السّلام زيسته باشد،نجات يابد و خندان بگذرد و اگر با ولايت على عليه السّلام بيگانه يا منكر و معاند باشد،اجازه عبور نخواهد يافت و در آتش جهنم سرنگون خواهد شد.

(790)شعبى نقل كرد؛ابن عباس مفسّر مشهور قرآن در توضيح آيه وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ (6) بيان كرد:

ص: 239


1- سوره 37 - آیه 24
2- سوره 37 - آیه 24
3- سوره 37 - آیه 24
4- سوره 37 - آیه 24
5- سوره 37 - آیه 24
6- سوره 37 - آیه 24

(790)شعبى نقل كرد؛ابن عباس مفسّر مشهور قرآن در توضيح آيه وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ (1) بيان كرد:

مردم در قيامت در مقابل ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام مسئول اند و مورد پرسش قرار مى گيرند.

همچنين ابى جعفر عليه السّلام در تفسير كلام خدا وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ (2) فرمود:

در قيامت خداى سبحان از خلايق نسبت به ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام سؤال و پرس وجو مى كند كه اگر ولايت آن بزرگوار را ضايع كرده باشند مورد تنبيه و توبيخ سخت قرار مى گيرند.

136- سلام على آل ياسين. (صافات130/)

درود بر پيروان آل ياسين.

(791)ابى صالح نقل كرده؛ابن عباس در توضيح آيه كريمه سلام على آل ياسين بيان كرد،آل ياسين يعنى آل محمّد صلى اللّه عليه و آله (3).

(792)حديثى را كادح از جعفر بن محمد الصادق عليه السّلام و آن جناب از پدر و پدرانش تا مى رسد به امير المؤمنين على عليه السّلام كه آن سيّد و سرور در معنى و تفسير آيه شريفه سلام على آل ياسين فرمود:

ياسين نام مبارك محمد مصطفى صلى اللّه عليه و آله است و ما آل محمد صلى اللّه عليه و آله،آل ياسين هستيم (4).

(795)ميمون بن مهران حكايت كرد؛ ابن عباس در تفسير و توضيح آيه كريمه وَ إِنَّ إِلْياسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (5) ... سلام على آل ياسين بيان داشت:

ص: 240


1- سوره 37 - آیه 24
2- سوره 37 - آیه 24
3- اعمش از مجاهد از ابن عباس همين روايت را با شماره /793شواهد التنزيل نقل كرده است.
4- سليم بن قيس عامرى هم از على عليه السّلام همين روايت را نقل كرد و گفت از على عليه السّلام شنيدم فرمود:رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به ياسين نامگذارى شد و ما آل او آل ياسين هستيم.
5- سوره 37 - آیه 123

سلام على آل ياسين يعنى سلام على آل محمد صلى اللّه عليه و آله. (1)

(797)حكم بن ظهير از سدىّ نقل كرد كه ابى مالك غفارى كوفى در شرح آيه كريمه سلام على آل ياسين بيان كرد.منظور از آل ياسين،محمّد صلى اللّه عليه و آله و اهل بيت آن جناب است.

137- أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجّارِ .(ص28/)

يا(مگر)كسانى را كه گرويده و كارهاى شايسته كرده اند،چون مفسدان در زمين مى گردانيم،يا پرهيزگاران را چون پليدان قرار مى دهيم؟ (798)ابى صالح حكايت كرد؛ابن عباس مفسّر مشهور قرآن در تفسير و توضيح آيه كريمه أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ (2) ...بيان كرد:

اين آيه در تحسين سه نفر از مسلمين صاحب نام كه از متقين و صالحان سابقه دار و فداكار هستند،همچنين در مذمّت سه تن از كفّار لجوج كه جزء اشرار و مفسد و فجّار بودند نازل شده است.

اما سه نفر مسلمان فداكار؛على بن ابى طالب عليه السّلام و حمزة بن عبد المطلب و عبيدة بن حارث بن عبد المطلب كه در جنگ بدر به مبارزه و نبرد با سه تن از مشركان به نام هاى وليد،عتبه و شيبه برخاستند و على عليه السّلام ابتدا وليد را به خاك انداخت و حمزه به قتل عتبه پرداخت و عبيده هم شيبه را هلاك كرد.

(799)محمد بن عبيد اللّه از پدرش و او از عمويش نقل كرد؛ امير المؤمنين عليه السّلام فرمود:خداى سبحان آيه كريمه أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجّارِ (3) را در شأن من و حمزه

ص: 241


1- سفيان ثورى از منصور از مجاهد از قول ابن عباس همين روايت را ذيل آيه سلام على آل ياسين در شماره /796 شواهد التنزيل نقل كرد.
2- سوره 38 - آیه 28
3- سوره 38 - آیه 28

سيد الشهداء و عبيدة بن حارث بعد از اين كه نام ما را با عنوان هاى مؤمنين و متقين مزيّن فرمود نازل كرد.و سه نفر از كفّار را كه به وسيلۀ ما به هلاكت رسيدند به فجّار نام برد.

(800)ابى صالح از ابى عباس در تفسير اين قسمت از آيه أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ (1) نقل كرده است.

مصداق اين آيه،على عليه السّلام و حمزه و عبيدة بن حارث هستند و كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ (2) مفسدين در مقابل آنان شيبه و عتبه و وليد بن مغيره هستند. أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ (3) آيا متقين مانند على عليه السّلام و حمزه و عبيدة كَالْفُجّارِ (4) مثل فجّارند؛ هرگز آن سه نفر مفسد و فاجر به نام هاى عتبه و شيبه و وليد كه در جنگ بدر به مبارزه با مسلمانان مبادرت كردند با متقين مساوى و يكسان نيستند.

و حال اين كه در آن روز على عليه السّلام وليد بن مغيره را به هلاكت رسانيد و حمزه،عتبه را كشت و عبيده،شيبه را به خاك هلاكت انداخت (5).

(803)كلبى از ابى صالح روايت كرده كه ابن عباس در توضيح آيه أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ (6) گفت منظور از صالحان،على عليه السّلام،حمزه و عبيدة بن حارث هستند.

و كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ (7) عتبه،شيبه و وليد بن مغيره هستند.كه در صف مشركان و كافران قرار داشتند.

أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ (8) آيا على عليه السّلام و اصحابش را مانند فجّارى مثل عتبه و يارانش قرار مى دهيم،قطعاً چنين نيست.

(804)ضحّاك از جعفر بن محمّد عليه السّلام و او از پدرش و جدش روايت كرد،آيه شريفه أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ (9) ...در شأن و تحسين على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شد.ت.

ص: 242


1- سوره 38 - آیه 28
2- سوره 38 - آیه 28
3- سوره 38 - آیه 28
4- سوره 38 - آیه 28
5- همين روايت در شماره /801شواهد التنزيل از طريق روايت ديگرى مثل ابن سائب از ابى صالح از ابن عباس نقل شده است.و همچنين سفيان ثورى از منصور از مجاهد از ابن عباس همين روايت را در روايت 802 نقل كرده است.
6- سوره 38 - آیه 28
7- سوره 38 - آیه 28
8- سوره 38 - آیه 28
9- سوره 38 - آیه 28

138- قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ. (زمر9/)

آيا كسانى كه مى دانند و كسانى كه نمى دانند يكسان اند؟تنها خردمندان اند كه پند پذيرند.

(805)يعقوب جعفى از جابر بن عبد اللّه انصارى روايت كرد:ابو جعفر عليه السّلام در تفسير و توضيح آيه كريمه قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ (1) ...فرمود:

اَلَّذِينَ يَعْلَمُونَ (2) يعنى عالمان ربّانى كه ما اهل بيت نبى صلى اللّه عليه و آله هستيم، وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ (3) دشمنان ما كه نادانان و جاهلان اند؛و إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ. (4) صاحبان خرد و انديشه و دارندگان عقل،شيعيان ما هستند.

(806)در تفسير عتيق،ضحّاك از ابن عباس در توضيح آيه شريفه هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ (5) نقل كرد؛ اَلَّذِينَ يَعْلَمُونَ (6) يعنى على عليه السّلام و اهل بيت آن بزرگوار از طايفه بنى هاشم كه دانايان امت اند.

وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ (7) يعنى بنى اميه كه از نادانان و جاهلان اند.

و اين دو هرگز با هم مساوى نيستند و همچنين به شيعيان على و پيروان اهل بيت، صاحبان خرد و دارندگان عقل مى گويند كه اولى الالباب هستند.

139- ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلاً فِيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً .(زمر29/)

خدا مثلى زده است:مردى است كه چند خواجۀ ناسازگار در(مالكيت)او شركت دارند (و هر يك او را به كارى مى گمارند)و مردى است كه تنها فرمانبر يك مرد است.آيا اين دو در مثل يكسان اند؟

ص: 243


1- سوره 39 - آیه 9
2- سوره 39 - آیه 9
3- سوره 39 - آیه 9
4- سوره 39 - آیه 9
5- سوره 39 - آیه 9
6- سوره 39 - آیه 9
7- سوره 39 - آیه 9

(807)در تفسير و توضيح اين آيه شريفه،محمد بن حنفيّه فرزند على عليه السّلام از آن حضرت روايت كرد؛كه على عليه السّلام فرمود: وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ (1) من آن يگانه رجل سليمى براى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله هستم كه آيه كريمه در توصيف من نازل شد. (2)

(808)قتادة از عطاء نقل كرد؛ابن عباس در شرح آيه ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلاً فِيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ (3) گفت؛مرد مشرك ابو جهل است و شركاى او آن بت هاى بى جان و بى خاصيت كه مورد پرستش او و امثال او قرار مى گرفتند.

وَ رَجُلاً سَلَماً (4) مرد سليم و رجل سالمى كه دين و ايمانش سالم و قلبش سليم بود على بن ابى طالب عليه السّلام است كه تنها خدا را معبود خود مى دانست و فقط او را مى پرستيد.

هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً (5) آيا اين دو شخص در طاعت و عبادت پروردگار و دريافت پاداش و ثواب مساوى اند.

140- وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ .(زمر33/)

و آن كس كه راستى آورد و آن را باور كند؛آنان اند كه خود پرهيزگاران اند.

(810)عبد الوهّاب بن مجاهد از پدرش در تفسير اين آيه شريفه بيان كرد: وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ (6) رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله است كه كلام صادق و قرآن ناطق را براى هدايت بندگان خدا آورده است. وَ صَدَّقَ بِهِ (7) على بن ابى طالب عليه السّلام است كه بلافاصله نبى صلى اللّه عليه و آله را تأييد و به آنچه او آورد با يقين قلبى تصديق فرمود.

(811)مجاهد در تفسير و تبيين آيه شريفه بيان كرد؛ وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ (8) يعنى آن كسى كه به صدق و صداقت مبعوث شد و آن محمد صلى اللّه عليه و آله است.

ص: 244


1- سوره 39 - آیه 29
2- ابى خالد كابلى از ابى جعفر در روايت شمارۀ /809شواهد التنزيل نقل كرد؛الرّجل السالم لرجل؛علىّ و شيعته. يعنى مرد سليم النفس براى رجل ديگر،على عليه السّلام و شيعيان او هستند.
3- سوره 39 - آیه 29
4- سوره 39 - آیه 29
5- سوره 39 - آیه 29
6- سوره 39 - آیه 33
7- سوره 39 - آیه 33
8- سوره 39 - آیه 33

وَ الَّذِي (1) ... صَدَّقَ بِهِ (2) و آن كسى كه به تصديق نبى صلى اللّه عليه و آله پرداخت،على بن ابى طالب عليه السّلام است كه در نخستين لحظه اعلام نبوّت آن حضرت را تصديق و تأييد كرد و تا آخرين روز هم وفادار ماند (3)(812)ليث از مجاهد در تبيين آيه كريمه وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ (4) بيان كرد؛ منظور از جاءَ بِالصِّدْقِ (5) رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و مراد از صَدَّقَ بِهِ (6) على بن ابى طالب عليه السّلام است كه يار وفادار و صديق تمام عيار آن حضرت بود.

(813)در كتاب تفسير عتيق،ضحاك از ابن عباس مفسّر معروف در توضيح كلام خداى سبحان وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ (7) بيان كرد:

وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ (8) مصطفى صلى اللّه عليه و آله است كه به صداقت و راستى قدم در ميدان گذاشته و به ارشاد و هدايت مردم پرداخته است و منظور از صَدَّقَ بِهِ (9) يار وفادار او على بن ابى طالب عليه السّلام است كه پيوسته ياور صديق و صادق او بود. (10)

(815)ابو عيّاش از ابو طفيل و او از امير المؤمنين على عليه السّلام نقل كرده كه آن حضرت فرمود:

وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ (11) رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله است،و الّذى... صَدَّقَ بِهِ (12) من هستم كه پيوسته او را تصديق و تأييد مى كردم و بقيۀ مردم از جمله كافران و تكذيب كنندگان بودند؛و آن زمان غير از من و او،كسى قرآن و اسلام را تصديق نمى كرد.

141- اَلَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا ....

[141] اَلَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِيمِ. رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنّاتِ (13)

ص: 245


1- سوره 39 - آیه 33
2- سوره 39 - آیه 33
3- اين روايت را محمد بن يحيى بن ضريس از نصر نيز نقل كرده است.
4- سوره 39 - آیه 33
5- سوره 39 - آیه 33
6- سوره 39 - آیه 33
7- سوره 39 - آیه 33
8- سوره 39 - آیه 33
9- سوره 39 - آیه 33
10- روايت شماره /814شواهد التنزيل هم از ابى صالح از ابن عباس در همين معنى نقل شد.
11- سوره 39 - آیه 33
12- سوره 39 - آیه 33
13- سوره 40 - آیه 7

عَدْنٍ الَّتِي وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيّاتِهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ. وَ قِهِمُ السَّيِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّيِّئاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (1) .(غافر9/) كسانى كه عرش(خدا)را حمل مى كنند؛و آنان كه پيرامون آنند،به سپاس پروردگارشان تسبيح مى گويند و به او ايمان دارند و براى كسانى كه گرويده اند طلب آمرزش مى كنند:پروردگارا،رحمت و دانش تو بر هر چيز احاطه دارد؛كسانى را كه توبه كرده و راه تو را دنبال كرده اند ببخشاى و آنان را از عذاب آتش دور نگاه دار.

پروردگارا،آنان را در باغهاى جاويد كه وعده شان داده اى،با هر كه از پدران و همسران و فرزندانشان كه به صلاح آمده اند،داخل كن،زيرا تو خود ارجمند و حكيمى.

و آنان را از بديها نگاه دار،و هر كه را در آن روز از بديها حفظ كنى،البتّه رحمتش كرده اى؛و اين همان كاميابى بزرگ است.

(816)ابو الاسود الدؤلى از پدرش نقل كرد،على عليه السّلام در باره آيه شريفه فوق فرمود:

ملائكه و فرشتگان آسمانى مدت چند سال و چند ماه فقط براى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و من استغفار مى كردند،و در باره ما دو نفر اين آيه كريمه:

اَلَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِيمِ. رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيّاتِهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (2) .نازل شد.

طايفه اى از منافقين پس از نزول اين آيه گفتند:چه كسانى جزء پدران و ذريّه على عليه السّلام هستند كه اين آيه مباركه در باره آنان نازل شد؟ على عليه السّلام فرمود:

«سبحان اللّه!» آيا نمى دانند پدران ما،ابراهيم،اسماعيل،اسحاق و يعقوب اند،آيا آنان آباء و اجداد ما نيستند؟ (817)ابو جارود از ابو معتمر و او از پدرش نقل كرد،از على عليه السّلام شنيدم،فرمود:

ص: 246


1- سوره 40 - آیه 8
2- سوره 40 - آیه 7

فرشتگان آسمانى هفت سال و چند ماه استغفار نمى كردند مگر براى من و رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و در باره ما دو نفر آيه شريفه وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً (1) ...نازل شد.

وقتى اين آيه در شأن ما نازل شد،منافقين گفتند:آباء و اجداد آنان چه كسانى هستند؟ سپس على عليه السّلام ادامه داد و فرمود:«سبحان اللّه!مگر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق آباء و اجداد ما نيستند!» (818)ابو ظبيان از ابو ذر نقل كرد،رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:

«أنّ الملائكة صلّت علىّ و على علىّ سبع سنين قبل ان يسلم بشر.

هفت سال قبل از اين كه بشرى مسلمان شود،فرشتگان آسمان به من و على عليه السّلام درود و صلوات مى فرستادند.

(819)انس بن مالك از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله روايت كرد:

صلّت الملائكة علىّ و على علىّ سبع سنين؛و ذلك انّه لم يرفع شهادة ان لا اله الاّ اللّه الاّ منّى و من علىّ.

فرشتگان الهى مدّت هفت سال بر من و على عليه السّلام درود و صلوات مى فرستادند؛آن هنگام كه شعار توحيد و كلمه

لا اله الاّ اللّه جز از خانه من و على برنمى خاست.

(820)محمد بن عبيد اللّه از پدرش و پدر او از جدّش ابو رافع،اين روايت را بيان كرد:

نبى صلى اللّه عليه و آله اول روز دوشنبه نماز را بپاداشت و خديجه عليها السّلام آخر روز دوشنبه نماز گزارد و على عليه السّلام روز سه شنبه نماز گزاردن را آشكار كرد.البته قبلاً مدت هفت سال و چند ماه على عليه السّلام در پنهانى با نبى صلى اللّه عليه و آله نماز را اقامه مى كرد.

ص: 247


1- سوره 40 - آیه 7

142- أَ فَمَنْ يُلْقى فِي النّارِ خَيْرٌ أَمْ مَنْ يَأْتِي آمِناً يَوْمَ الْقِيامَةِ .(فصلت40/)

آيا كسى كه در آتش افكنده مى شود بهتر است يا كسى كه روز قيامت آسوده خاطر مى آيد.

(821)مجاهد از ابن عباس مفسّر معروف در تفسير آيۀ كريمه بيان كرد؛ أَ فَمَنْ يُلْقى فِي النّارِ خَيْرٌ (1) آيا كسى كه به آتش جهنم انداخته مى شود مثل وليد بن مغيره برتر و بهتر است يا على بن ابى طالب عليه السّلام كه در روز قيامت يَأْتِي آمِناً يَوْمَ الْقِيامَةِ (2) در حالى كه امنيت از عذاب و مصونيت از غضب خدا دارد و به حضور رب العالمين مى رسد.

143- قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى .(شورى23/)

بگو:(به ازاى آن رسالت)از شما پاداشى نمى خواهم،مگر دوستى در بارۀ خويشاوندان.

(822)سعيد بن جبير از ابن عباس حكايت كرد؛ وقتى آيه كريمه قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (3) نازل شد،عدّه اى از اصحاب پرسيدند؛يا رسول اللّه!اين«قربى»چه كسانى هستند كه خداى عزّ و جلّ ما را امر به مودّت آنان فرمود.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله گفت:اهل بيت من؛على،فاطمه و دو فرزندم،حسن و حسين هستند كه بايد آنان را دوست بداريد و محبّت كنيد. (4)

(824)اعمش از سعيد بن جبير از ابن عباس نقل كرد:

هنگامى كه آيه كريمه قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (5) بر

ص: 248


1- سوره 41 - آیه 40
2- سوره 41 - آیه 40
3- سوره 42 - آیه 23
4- همين روايت را عدّه اى از راويان از قول يحيى نقل كرده اند و همچنين قنفذ بزّاز از حمّانى نيز همين روايت را در شماره /823شواهد التنزيل از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نقل كرد.
5- سوره 42 - آیه 23

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نازل شد؛ اصحاب و ياران پرسيدند:يا رسول اللّه!قرابت تو كه خداى سبحان مودّت آنان را بر ما واجب گردانيد چه كسانى هستند؟ نبى صلى اللّه عليه و آله فرمود:على،فاطمه و دو فرزند آنان،حسن و حسين از خويشاوندان و اهل بيت من هستند كه خداى رحمان مودّتشان را واجب كرد. (1)

(828)قيس بن ربيع از اعمش و او از سعيد بن جبير نقل كرد؛ ابن عباس مفسّر مشهور قرآن در توضيح آيه شريفه قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (2) گفت:خويشاوندانى كه مودّت آنان در قرآن تأكيد و واجب شد؛ على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام هستند.

(829)عثمان بن ابى يقظان از سعيد بن جبير نقل مى كند:ابن عباس روايتى را حكايت كرد و گفت:

انصار رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در مدينه بين خود جلسه خصوصى تشكيل دادند و به مشورت نشستند و گفتند:صلاح است اموالى جمع كنيم و تقديم پيامبر صلى اللّه عليه و آله كنيم تا گشاده دست و متمكّن شود و محتاج كسى نباشد،سپس به حضور مصطفى صلى اللّه عليه و آله رسيدند و گفتند:يا رسول اللّه!ما تصميم گرفته ايم اموالى براى شما از مال خود جمع كنيم تا به احدى وابسته نباشى.

چون تصميم و قصد خود را با آن حضرت در ميان گذاشتند،آيه كريمه قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (3) بر نبى صلى اللّه عليه و آله نازل شد و تكليف آنان را روشن كرد و جواب صريح و روشن به انصار رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله داده شد كه اين كار را نكنند و به جاى آن مودّت و دوستى اهل بيت او را بپذيرند.

(830)عبد الملك ميسره از طاوس نقل كرد كه ابن عباس بيان كرد؛هيچ بنى هاشمى نيست كه خويشاوند رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نباشد؛و چون آيۀ شريفه قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً (4)د.

ص: 249


1- محمد بن عيسى واسطى و احمد بن غفار از ابن عباس در شمارۀ /825شواهد التنزيل همين روايت را نقل كرده اند و همچنين روايت 826 و /827شواهد التنزيل با همين الفاظ و عبارت نقل شد.
2- سوره 42 - آیه 23
3- سوره 42 - آیه 23
4- سوره 42 - آیه 23

إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (1) نازل شد؛رسول خدا فرمود:به خويشان و نزديكانم بپيونديد و آنان را دوست بداريد.

(831)عبد الملك بن ميسره گفت از طاوس شنيدم؛گفت:مردى از ابن عباس سؤال كرد؛قربى در آيه إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (2) چه كسانى هستند؟ سعيد بن جبير كه در آن جا حضور داشت در جواب سئوال كننده گفت:فقط خويشاوندان آل محمد صلى اللّه عليه و آله مورد نظر آيۀ شريفه است.

عبد اللّه بن عباس گفت:اى ابو سعيد!در جواب تعجيل كردى.بدان منظور اقرباى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله از قريش است. (3)

(832)يوسف بن مهران نقل كرد،ابن عباس در تفسير آيه قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (4) بيان كرد پيامبر فرمود:

ان تودّونى في قرابتى و لا تؤذونى يعنى به خويشان من مودّت كنيد و به آنان اذيت و آزار نرسانيد (5).

(834)شعبى مى گويد:اهل كوفه در معناى آيه شريفه فوق با من اختلاف كردند، نامه اى به ابن عباس مفسّر مشهور قرآن نوشتم تا مفهوم و تفسير كلام خدا را مشخص كند.

ابن عباس در جواب نوشت: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (6) .

اراده و قصد خداى تعالى از اين آيه شريفه مواصلت و پيوند با خويشاوندان رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله است كه به اهل بيت آن حضرت اكرام و احترام كنيد.

(835)ابى صالح از قول ابن عباس نقل كرد:

وقتى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به شهر مدينه مهاجرت كرد،دستش از مال و اموال خالى بود.

چون همۀ دارايى و اموال را در مكّه به جا گذاشته،در حالى كه در مدينه مخارج وب.

ص: 250


1- سوره 42 - آیه 23
2- سوره 42 - آیه 23
3- ابن راهويه از عبد اللّه بن حميد همين روايت را در سندش نقل كرده است.
4- سوره 42 - آیه 23
5- همين روايت را عامر شعبى نيز از ابن عباس نقل كرده فقط به جاى لا تؤذونى نوشته بود لا تكذّبونى؛روايت /833شواهد التنزيل همين كتاب.
6- سوره 42 - آیه 23

تكاليفى به عهده آن حضرت بود،امّا دستش خالى بود.

طايفه اى از انصار به مشورت نشستند و گفتند؛اين مرد الهى ما را هدايت و راهنمايى كرد و شايسته است از دارايى خود،اموالى را جمع آورى كرده او را مساعدت و يارى دهيم.سپس به حضور مصطفى صلى اللّه عليه و آله رسيدند تا اموالى را تقديم آن حضرت كنند.

در آن هنگام آيۀ كريمه قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (1) بر رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نازل شد؛يعنى اى نبى اللّه!به آنان بگو براى راهنمايى و هدايت و آوردن قرآن از شما مزدى دريافت نمى كنم.مگر اين كه مودّت خويشاوندان مرا به دل بگيريد و آنان را اذيت نكنيد و آزار ندهيد.

(836)حديثى را قتاده از سعيد بن جبير از ابن عباس نقل كرده است كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله وقتى به مدينه مهاجرت كرد،انصار مدينه با هم مشورت كردند و گفتند:خداى تعالى ما را به دست اين مرد ربّانى هدايت كرد و اكنون از مال دنيا چيزى ندارد،چون همۀ دارايى خود را در مكّه به جا گذاشت.شايسته است از اموال خويش او را كمك كنيم.

در نتيجه هشتصد دينار جمع كرده به حضور رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله رسيدند و گفتند:يا رسول اللّه!تو برادر ما هستى و خداى سبحان ما را به دست تو هدايت كرد و امورى به عهده شماست كه نياز به درهم و دينار است و حال اين كه دست شما هم خالى است و از خانه و كاشانه خود دور شده ايد،بر ما منّت بگذار و اين مبلغ را از ما بپذير.

چون سخن بدين جا رسيد،آيۀ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (2) نازل شد.يعنى براى تعليم قرآن و هدايت شما اجر و مزدى را طلب نمى كنم،مگر اين كه مرا و فرزندانم و اهل بيتم را دوست بداريد.

(837)طالوت بن عبّاد از فضال بن جبير از ابى أمامة باهلى روايت كرد؛رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:

انّ اللّه خلق الأنبياء من اشجار شتّى و خلقت أنا و علىّ من شجرة واحدة؛

ص: 251


1- سوره 42 - آیه 23
2- سوره 42 - آیه 23

فأنا اصلها و علىّ و الحسن و الحسين ثمارها و اشياعنا اوراقها و من تعلّق بغصن من اغصانها نجى و من زاغ هوى...

خداى سبحان،انبيا و رسولان خود را از درختان مختلف خلق كرد.امّا من و على از يك درخت خلق شديم.من اصل درخت و على عليه السّلام فرع آن است،حسن و حسين ثمره و ميوۀ شيرين آن درخت و شيعيان ما،برگ هاى سبز و زيباى اين درخت اند،هر كسى به شاخه اى از شاخه هاى اين درخت بچسبد نجات مى يابد و هر كسى از اين درخت دورى جويد به هوى و هوس و گمراهى مى افتد.

اى ياران!بدانيد اگر بنده اى دو هزار سال در بين صفا و مروه به عبادت خالق يكتا بپردازد و محبّت ما اهل بيت را درك نكند خداى سبحان او را با صورت در آتش جهنّم سرنگون مى كند.

سپس آيه شريفه قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (1) را تلاوت فرمود.

(838)ابى هاشم رمّانى از زاذان نقل كرد؛على عليه السّلام فرمود:

در شأن ما اهل بيت در قرآن آيه اى هست و آن اين كه مودّت و محبّت ما را فقط مؤمنين حفظ و رعايت مى كنند؛ آن گاه آيه شريفه قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (2) را تلاوت كرد،و فرمود:اين كلام خداى تعالى در حق ماست. (3)

(839)ابن بكير از عكرمة در توضيح آيه شريفه قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (4) گفت:

هر قرابت و خويشاوندى كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله از قريش داشته باشد،از اقرباى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله هستند. (5)

(842)ابى نجيح از مجاهد در توضيح آيه شريفه إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (6) بيان كرد؛ رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:مرا اطاعت و متابعت كنيد و به فرزندان من بپيونديد و آنان را احترام و اكرام كنيد.ت.

ص: 252


1- سوره 42 - آیه 23
2- سوره 42 - آیه 23
3- همين روايت را مصبح بن هلقام از عبد الغفور با سندش از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نقل كرده است.
4- سوره 42 - آیه 23
5- روايت 840 و /841شواهد التنزيل كه به وسيله عمرو بن شعيب نقل شده با همين مضمون است.
6- سوره 42 - آیه 23

(843)جعفر از سعيد بن جبير در توضيح قول خداى سبحان إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (1) نقل كرد:

پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:با اذيت و آزار اقربا و خويشاوندانم مرا آزار ندهيد. (2)

144- وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً .(شورى23/)

هر كسى عمل نيكى انجام دهد بر نيكى اش مى افزاييم.

(845)حكيم بن ظهير نقل كرد؛سدىّ در توضيح آيه شريفه وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً (3) بيان كرد،هر كسى مودّت و محبّت آل محمد صلى اللّه عليه و آله را كسب كند،خداوند بزرگ بر حسناتش مى افزايد. (4)

(847)ابى مالك از ابن عباس روايت كرد؛ وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً (5) يعنى هر كسى دوستى و مودّت آل محمد صلى اللّه عليه و آله را كسب كند نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً (6) بر حسنات و خوبى هايش افزوده مى شود. (7)

(850)ابى مالك از ابى صالح روايت كرده،ابن عباس مفسّر مشهور در تفسير و توضيح آيه وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً (8) گفت؛هر كسى مودّت اهل بيت مصطفى صلى اللّه عليه و آله را كسب كند،خداى تعالى بر ثواب و پاداش او مى افزايد. (9)

ص: 253


1- سوره 42 - آیه 23
2- روايت /844شواهد التنزيل اشعارى است به مضمون و معنى آيه شريفه لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً ...است.
3- سوره 42 - آیه 23
4- حكام حسكانى مى گويد:روايت /846شواهد التنزيل از ابن عباس همين گونه نقل شده است.
5- سوره 42 - آیه 23
6- سوره 42 - آیه 23
7- روايت 848 و 849 از طريق ابى مالك از ابن عباس با همين معنى و مضمون نقل شده است.
8- سوره 42 - آیه 23
9- همين روايت از طريق ابو ذر غفارى از ابن عباس نقل شده است.

145- فَإِمّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدْناهُمْ فَإِنّا عَلَيْهِمْ مُقْتَدِرُونَ. فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ. وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ .(زخرف44/-41)

پس اگر ما تو را(از دنيا)ببريم؛قطعاً از آنان انتقام مى كشيم.يا(اگر)آنچه را به آنان وعده داده ايم به تو نشان دهيم؛حتماً ما بر آنان قدرت داريم.پس به آنچه به سوى تو وحى شده است چنگ زن،كه تو بر راهى راست قرار دارى.و به راستى كه(قرآن) براى تو و براى قوم تو(مايۀ)تذكّرى است،و به زودى(در مورد آن)پرسيده خواهيد شد.

(851)على ابن موسى الرضا عليه السّلام از پدرش موسى بن جعفر و او از پدرش ابى جعفر و او از پدرش ابى محمد بن علىّ الباقر عليه السّلام نقل كرده است كه جابر بن عبد اللّه انصارى حكايت كرد.

در آخرين مراسم حج يعنى حجّة الوداع در نزديك پيامبر صلى اللّه عليه و آله ايستاده بودم كه آن حضرت فرمود:

لا ألفينّكم ترجعون بعدى كفّاراً يضرب بعضكم رقاب بعض،و أيم اللّه لئن فعلتموها لتعرفني في الكتيبة التى تضاربكم.

اى ياران!شما را توصيه مى كنم؛بعد از من به كفر و بى دينى نگراييد كه با شمشير به جان يك ديگر بيفتيد و گردن همديگر را بزنيد.به خدا سوگند اگر چنين كنيد؛مرا از كسانى خواهيد يافت كه شما را با شمشير برانم.

سپس به پشت سرش نگاه كرد و فرمود:علىّ يا علىّ يا علىّ!چون سه بار نام على عليه السّلام را به زبان آورد،ديديم جبرئيل بر آن حضرت فرود آمد و گفت:

فَإِمّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ (1) بعلى بن ابى طالب عليه السّلام فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ (2) من امر علىّ عليه السّلام إِنَّكَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (3) .

خداى سبحان مى فرمايد:به وسيله على بن ابى طالب عليه السّلام از آنان انتقام مى گيرم.اى

ص: 254


1- سوره 43 - آیه 41
2- سوره 43 - آیه 43
3- سوره 43 - آیه 43

رسول من!آنچه از امر على بن ابى طالب عليه السّلام بر تو وحى مى كنم تمسك كن. إِنَّكَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (1) ؛كه تو بر صراط مستقيم و طريق حقيقت هستى.

(852)ابو بكر بن عيّاش از كلبى و او از ابى صالح نقل كرد كه جابر بن عبد اللّه انصارى صحابى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله در تفسير و توضيح آيه فَإِمّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ (2) گفت:يعنى خداى قادر از آنان به وسيله على بن ابى طالب عليه السّلام انتقام مى گيرد.

(853)ابى زبير از جابر بن عبد اللّه انصارى نقل كرد،هنگامى كه آيه شريفه فَإِمّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ (3) ...بر رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نازل شد.آن حضرت بيان كرد؛خداى قادر در كلام خود فرمود:از آنان به وسيله على عليه السّلام انتقام مى گيرم.

(854)زريق بن مرزوق از حكم بن ظهير و او از سدى نقل كرد؛ فَإِمّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ (4) خداى سبحان مى فرمايد؛به وسيله على بن ابى طالب عليه السّلام از آنان انتقام مى گيريم.

146- وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ .(زخرف45/)

و از رسولان ما كه پيش از تو گسيل داشتيم جويا شو؛آيا در برابر(خداى)رحمان، خدايانى كه مورد پرستش قرار گيرند مقرّر داشته ايم؟ (855)علقمه و اسود از عبد اللّه بن عباس روايت كردند؛روزى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به من فرمود:يا عبد اللّه!جبرئيل به نزدم آمد و گفت؛يا محمد! وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا (5) على ما بعثوا؟ اى مصطفى صلى اللّه عليه و آله!از رسولان گذشته و پيامبران پيشين از رسالتى كه بر آن مبعوث شدند بپرس تا بيان كنند.

به جبرئيل گفتم:انبياى گذشته بر چه رسالتى مبعوث و مأمور شدند؟

ص: 255


1- سوره 43 - آیه 43
2- سوره 43 - آیه 41
3- سوره 43 - آیه 41
4- سوره 43 - آیه 41
5- سوره 43 - آیه 45

گفت:بر ولايت تو و ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام مبعوث شدند. (1)

(857)محمد بن سوقه از علقمه و اسود حكايت كرد؛عبد اللّه بن مسعود قارى معروف قرآن و صحابى مشهور مصطفى صلى اللّه عليه و آله گفت:رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به من فرمود؛شبى كه به سفر آسمانى رفته بودم ملكى كريم و با منزلت به نزد من آمد و گفت:يا محمد!از انبياى گذشته و پيامبران سلف بپرس،بر چه عهد و پيمانى مبعوث شدند.

گفتم:

يا معاشر الرّسل و النّبيّين على ما بعثكم اللّه؟ اى رسولان الهى و انبياى گذشته!بر چه چيزى خداى رحمان شما را مبعوث و مأمور فرمود؟ انبيا در جواب گفتند:يا رسول اللّه!ما بر ولايت تو و ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام مبعوث شديم. (2)

147- وَ لَمّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ .(زخرف57/)

و هنگامى كه(در مورد)پسر مريم مثالى آورده شد،به ناگاه قوم تو از آن(سخن) هلهله در انداختند(و اعراض كردند).

(859)عبد الرّحمان بن ابى نعم نقل كرد؛على عليه السّلام فرمود:آيۀ كريمه وَ لَمّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً (3) ...در باره من نازل شد.

(860)عيسى بن عبد اللّه بن محمّد بن عمر بن على بن ابى طالب عليه السّلام از پدرش على عليه السّلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمود:

ص: 256


1- روايت /856شواهد التنزيل از روات ديگرى از طريق عبد العزيز بن محمد بن عمران از على بن جابر با همين الفاظ و مضمون نقل شده است.
2- اين روايت از طريق محمد بن خالد واسطى نيز نقل شده است. و روايت /858شواهد التنزيل از طريق عبد اللّه بن عباس از نبى صلى اللّه عليه و آله با همين الفاظ و عبارات نقل شده است.
3- سوره 43 - آیه 57

روزى پيامبر در ميان جمعيتى از قريش نشسته بود،من به حضور آن بزرگوار رسيدم،پيامبر صلى اللّه عليه و آله نگاهى معنادار به من كرد و فرمود؛يا على!مثل تو در ميان اين امّت مانند عيسى بن مريم است.

طايفه اى در دوستى با او افراط روا داشتند و عده اى هم در دشمنى و كينه راه تفريط را پيمودند.

جماعتى كه در حضور رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله بودند،خنديدند،گفتند:بنگريد و ببينيد چگونه پسر عمّ خود را با عيسى بن مريم عليه السّلام مقايسه مى كند! جبرئيل فرود آمد و آيه كريمه وَ لَمّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ (1) را نازل كرد تا جوابى كوبنده بر استهزا و خندۀ نابجاى آن جماعت جاهل باشد (2).

(862)ابى صادق از ربيعة بن ناجذ روايتى را نقل كرد؛كه على بن ابى طالب عليه السّلام فرمود:

روزى مصطفى صلى اللّه عليه و آله مرا فراخواند و گفت:

يا على!شخصيت وجودى تو مثل عيسى بن مريم عليه السّلام است.يهوديان او را دشمن شدند و در دشمنى و بغض و كينه تا آنجا پيش رفتند كه به مادرش مريم بهتان زدند و افترا بستند،از طرف ديگر نصارى چنان در دوستى افراط كردند تا او را به جايگاه خدايى نشاندند.

على عليه السّلام در ادامه سخن گفت:

انّه يهلك فيّ محبّ يقرظنى بما ليس فيّ؛و مبغض مفترى يحمله شنآنى على ان يبهتنى.ألا و أنّى لست بنبىّ و لا يوحى الىّ و لكن اعمل بكتاب اللّه فحقّ عليكم طاعتى فيما احببتم و كرهتم و ما أمرتكم به او غيرى... (3)ت.

ص: 257


1- سوره 43 - آیه 57
2- همين روايت از عبّاد بن يعقوب از عيسى بن عبد اللّه در رقم /861شواهد التنزيل نقل شد و الفاظ و مضمونش با اين روايت يكى است.
3- روايت /863شواهد التنزيل از حكم بن عبد الملك از على عليه السّلام همين گونه نقل شده است. -و روايت /864شواهد التنزيل از قيس بن ميسره از ابى صادق همين گونه روايت شده است. -و روايت /865شواهد التنزيل از ابى حفض با الفاظ و مضمون اين روايت يكى است.

دو طايفه به واسطۀ من هلاك شدند؛محبّى كه افراط كرد و دشمنى كه عناد بى اندازه ورزيد،اى دوستان!آگاه باشيد كه من پيامبر مرسل و نبىّ مكرم نيستم،ولى عامل به كتاب خداوند بزرگ هستم،اطاعت و پيروى من در آنچه اكراه يا اشتياق داريد بر شما واجب شد پس با امر و نهى من مخالفت نكنيد.

(866)صالح بن ميثم از عباية بن ربعى نقل كرد (1)كه على عليه السّلام فرمود:رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله مرا فراخواند و فرمود:يا على!مثل تو مانند عيسى بن مريم عليه السّلام است كه يهوديان با او دشمن بودند تا آن جا كه بهتان و تهمت در حق مادر او روا داشتند و نصارى به قدرى به او محبّت و علاقه داشتند كه او را به منزله خدا فرض كردند.

منافقين با شنيدن كلام پيامبر صلى اللّه عليه و آله در حق من گفتند:

ببينيد چه قدر محمّد صلى اللّه عليه و آله از پسر عمّ خود راضى است كه او را به منزله عيسى بن مريم قرار داده و مقام او را تا مقام عيسى بن مريم عليه السّلام بالا برده است! چون اين سخنان ناروا از منافقين منتشر شد،آيه شريفه وَ لَمّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ (2) ...نازل شد.

على عليه السّلام پس از نقل اين حكايت فرمود؛به سبب همين فرمايش رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله است:

أنّه يهلك فيّ رجلان؛محبّ مطرى يطرينى بما ليس فيّ،و مبغض مفترى يحمله شنآنى على أن يبهتنى. (3)

(868)محمد بن عبيد اللّه بن ابى رافع از پدر و جدش ابى رافع نقل كرد كه آن دو گفتند:

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به على عليه السّلام فرمود؛ دو خصلت در توست كه در عيسى بن مريم عليه السّلام بود.بعضى از صحابه پرسيدند:

يا رسول اللّه!آيا پيامبران خدا را به على عليه السّلام تشبيه مى كنى؟! در اين اثنا على عليه السّلام سؤال كرد:آن دو خصلت چيست؟د.

ص: 258


1- روايت /867شواهد التنزيل از ابى عبد الرحمن مسعودى از حارث اصبغ بن نباتة از على عليه السّلام با همين متن و الفاظ نقل شده است.
2- سوره 43 - آیه 57
3- براى ترجمه به روايت شماره 862 مراجعه شود.

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:حبّ نصارى تا آن جا كه به هلاكت رسيدند و بغض يهود تا حدّى كه هلاك شدند.

اما در باره تو؛افراط در دوستى و محبت تا جايى كه موجب هلاكت آنان مى شود و زياده روى در بغض و كينه و دشمنى تو كه باعث هلاك آنان مى شود.

چون اين بيانات مصطفى صلى اللّه عليه و آله منتشر شد،طايفه اى از منافقين و جمعى از قريش گفتند؛چگونه ممكن است،على عليه السّلام مانند عيسى بن مريم باشد! در آن هنگام آيۀ شريفه وَ لَمّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ (1) (2)نازل شد تا دهان مخالفان و معاندان بسته شود. (3)

148- أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما يَحْكُمُونَ .(جاثيه21/)

آيا كسانى كه مرتكب كارهاى بد شده اند پنداشته اند كه آنان را مانند كسانى قرار مى دهيم كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند(به طورى كه)زندگى آنان و مرگشان يكسان باشد؟چه بد داورى مى كنند! (872)عطاء و ضحّاك از مجاهد نقل كردند؛كه ابن عباس در توضيح و شرح آيه كريمه أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما يَحْكُمُونَ (4) بيان كرد؛

ص: 259


1- سوره 43 - آیه 57
2- قرأت جعفر بن محمد از پدرش و از جدش از على عليه السّلام به جاى يصدّون،يضحكون قرائت شد.
3- مثل همين روايت در تفسير عياشى نقل شد.و همچنين روايت رقم /869شواهد التنزيل كه از اصبغ نباتة از على عليه السّلام حكايت شد با همين عبارت و الفاظ است. و همچنين روايت رقم /870شواهد التنزيل از طريق ابى يقظان از زاذان از على عليه السّلام با كمى اختلاف الفاظ روايت شده است. و روايت رقم /871شواهد التنزيل از تفسير عتيق از طريق ابى سعيد خدرى با همين مضمون نقل شده است.
4- سوره 45 - آیه 21

آيه در مقايسه بين سه نفر از مؤمنان خالص؛على عليه السّلام،حمزه سيد الشهداء و عبيدة بن حارث با سه تن از مشركان فاجر مثل عتبه و شيبه و وليد بن عتبه نازل شد.

اَلَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ (1) يعنى كسانى كه شرك و بى دينى را كسب كردند.

و قضيه از اين قرار بود كه سه تن از مشركين پليد مثل عتبه و شيبه و وليد بن عتبه در مكه با سه نفر از مؤمنين ياد شده به مجادله و منازعه پرداختند و گفتند شما را فاضل تر و برتر از خود نمى دانيم و شما مسلمانان و مؤمنين بر مبناى درست و صحيحى نيستيد،اگر هم بر فرض قيامتى و آخرتى در كار باشد باز هم ما از شما برتر و بالاتريم و در جايگاه والاتر و بهترى جاى داده مى شويم.

خداى سبحان كه داناى سرّ و نهان است،آيه شريفه أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ (2) ...را در باره آنان نازل كرد و فرمود:مؤمنان صالح با كافران ناصالح هرگز در نزد ما مساوى نيستند.اگر چنين سخنانى بگوييد،قضاوت نادرست و ناحقّى كرده ايد. (3)

(874)كلبى از ابى صالح نقل كرد؛ابن عباس در شرح آيه كريمه بيان كرد؛ أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ (4) يعنى بنى عبد شمس كه دنبال كسب بدى ها و سيئات بودند كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ (5) بنى هاشم و بنى عبد المطلب هستند كه به ايمان و عمل صالح گرايش و اهتمام داشتند.

(875)مقاتل بن سليمان از ضحّاك روايتى را نقل كرد كه ابن عباس در توضيح آيه شريفه گفت: أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ (6) يعنى بنى اميه كه پيوسته دنبال سيئات و ضدّيت و مخالفت با قرآن و اسلام بودند و أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ (7) يعنى مؤمنين صالح كه پيوسته گوش به فرمان يزدان و مطيع قرآن بودند و آنان؛نبى صلى اللّه عليه و آله،على عليه السّلام،حمزه سيد الشهداء،جعفر طيّار،حسن،حسين و فاطمه عليهم السّلامت.

ص: 260


1- سوره 45 - آیه 21
2- سوره 45 - آیه 21
3- روايت /873شواهد التنزيل از طريق ابى صالح از ابن عباس با اندك اختلافى مثل همين روايت مبسوط نقل شده است.
4- سوره 45 - آیه 21
5- سوره 45 - آیه 21
6- سوره 45 - آیه 21
7- سوره 45 - آیه 21

هستند كه اين آيه در شأن آنان نازل شد و اين بزرگان را مورد تمجيد و تحسين قرار داد.

(876)ابو صادق از ربيعة بن ناجذ نقل كرد:على بن ابى طالب عليه السّلام فرمود:در سوره محمّد صلى اللّه عليه و آله آيه اى هست كه در فضيلت و تحسين ما و مذمّت بنى اميه نازل شد. (1)

(877)عبد اللّه بن حزن نقل كرد،در مكّه در ميان جمعى در حضور حسين بن على عليهما السّلام نشسته بوديم،آيه كريمه اَلَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ (2) (3)تلاوت شد.

آن بزرگوار فرمود:اين آيه شريفه در شأن ما اهل بيت و بى دينى و مخالفت و سدّ راه بنى اميه نازل شد. (4)

149- وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ. سَيَهْدِيهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ.

وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ (5) .(محمد6/-4)

و كسانى كه در راه خدا كشته شدند،هرگز كارهايشان را ضايع نمى كند.به زودى آنان را راه مى نمايد و حالشان را نيكو مى گرداند،و در بهشتى كه براى آنان وصف كرده مى برد.

(878)قتادة از عطاء نقل كرد؛ابن عباس در تفسير و توضيح كلام خداى عزّ و جلّ گفت:

وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ (6) ؛يعنى كسانى كه در راه خدا و ترويج دين شهيد شدند

ص: 261


1- حاكم حسكانى توضيح داده است كه اين روايت منقول از على عليه السّلام را فقط با همين اسناد در كتب روانى ديدم.
2- سوره 47 - آیه 1
3- محمد1/
4- از طريق على بن هاشم از فطر از جعفر بن حسين هاشمى روايتى به همين معنى و مضمون نقل شده است. و همچنين از سبيعى از ابى جعفر الباقر عليه السّلام همين روايت ذكر شده است.
5- سوره 47 - آیه 4
6- سوره 47 - آیه 4

مثل حمزه سيد الشهداء و جعفر طيار هرگز حسنات و مجاهدت هاى آنان فراموش نمى شود و پاداش آنان جنّت و بهشت رضوان است.

سَيَهْدِيهِمْ (1) يعنى خداى سبحان به اين مجاهدان توفيق انجام اعمال صالح و كارهاى خير را عنايت مى فرمايد.

وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ (2) و همچنين نيّات و حالات و اعمال آنان را اصلاح مى كند.

وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ (3) آن هنگامى كه در بهشت داخل شوند،آدرس منازل و جايگاه ابدى آنان را نشان داده معرفى مى كند.

150- ذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلى لَهُمْ .(محمد11/)

چرا كه خدا سرپرست كسانى است كه ايمان آورده اند،ولى كافران را سرپرست(و يارى) نيست.

(879)قتادة از سعيد بن جبير نقل كرد؛ابن عباس مفسّر مشهور در توضيح آيه كريمه بيان كرد، ذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا (4) يعنى خداى سبحان ولىّ مؤمنانى مثل محمد صلى اللّه عليه و آله،على عليه السّلام،حمزه،جعفر طيّار،فاطمه عليها السّلام و حسن عليه السّلام و حسين عليه السّلام است؛و آنان را بر دشمنان،نصرت و غلبه مى دهد و عاقبت از آن متقين و مؤمنين است.

وَ أَنَّ الْكافِرِينَ (5) و براى كافران،مثل ابو سفيان بن حرب و اعوان و انصارش هيچ ولىّ نيست تا عذاب دنيا و آخرت را از آنان دفع كند.

ص: 262


1- سوره 47 - آیه 5
2- سوره 47 - آیه 5
3- سوره 47 - آیه 6
4- سوره 47 - آیه 11
5- سوره 47 - آیه 11

151- أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ كَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ .

(محمد14/)

آيا كسى كه بر حجّتى از جانب پروردگار خويش است،چون كسى است،چون كسى است كه بدى كردارش براى او زيبا جلوه داده شده و هوسهاى خود را پيروى كرده اند؟ (880)مقاتل از عطاء نقل كرد؛ابن عباس در تفسير آيه فوق بيان كرد، أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ (1) .

آيه براى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و على عليه السّلام،آن زمان كه شهادت«أن لا اله الاّ اللّه وحده لا شريك له»و شعار توحيد سر دادند نازل شد. كَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ (2) آيا اين چنين انسان موحد و خداشناسى با مثل ابو جهل بن هشام و ابو سفيان بن حرب كه هواى نفس و شيطان،مال دنيا را براى آنان زينت داده است برابر و مساوى اند.

و حال اين كه ابو سفيان و ابو جهل تابع هوى و نبى صلى اللّه عليه و آله و على عليه السّلام بندۀ خدا هستند.

152- فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللّهَ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ. فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ .(محمد22/-21)

و چون كار به تصميم كشد،قطعاً خير آنان در اين است كه با خدا راست(دل)باشند.

پس(اى منافقان)آيا اميد بستيد كه چون(از خدا)برگشتيد(يا سرپرست مردم شديد) در(روى)زمين فساد كنيد و خويشاونديهاى خود را از هم بگسليد؟ (881)سفيان ثورى از ابن جريج و او از عطاء نقل كرد؛ابن عباس بيان كرد:

آيۀ فَلَوْ صَدَقُوا اللّهَ (3) در باره بنى اميه نازل شد،اگر بنى اميه ايمان مى آوردند و در راه طاعت و متابعت گام بر مى داشتند و اجابت دستورهاى دين و قرآن را مى كردند،براى

ص: 263


1- سوره 47 - آیه 14
2- سوره 47 - آیه 14
3- سوره 47 - آیه 21

آنان بهتر و نيكوتر از معصيت و عصيان و نافرمانى كه در حق قرآن و يزدان داشتند، بود.

وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ (1) اين طايفه از نبى صلى اللّه عليه و آله و اهل بيت او بريدند و به مخالفت با آنان پرداخته،در دشمنى كمال بى رحمى و سنگ دلى را روا داشتند.

153- وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ .(محمد30/)

آنان كه در دلهايشان مرض است،از طرز سخن گفتنشان مى توانى آنها را بشناسى.

(882)هارون عبدى از ابو سعيد خدرى در شرح و تفسير آيه كريمه نقل كرد؛ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ (2) يعنى منافقان و بيمار دلان را از لحن گفتار و سخنانى كه در بغض و كينه نسبت به على عليه السّلام ابراز و اعلام مى دارند مى توان شناخت. (3)

154- مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الْكُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْواناً سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفّارَ وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً .(فتح29/)

ص: 264


1- سوره 47 - آیه 22
2- سوره 47 - آیه 30
3- روايت /884شواهد التنزيل،از طريق ابى الحسن مدائنى از هارون عبدى از ابو سعيد خدرى با همين الفاظ و محتوا نقل شده است.روايت /885شواهد التنزيل،از جعفر بن سليمان از ابى هارون عبدى از ابو سعيد خدرى در همين معنى نقل شده است.

محمّد صلى اللّه عليه و آله پيامبر خداست؛و كسانى كه با او هستند،بر كافران،سختگير(و)با همديگر مهربان اند.آنان را در ركوع و سجود مى بينى.فضل و خشنودى خدا را خواستارند.

علامت(مشخّصۀ)آنان بر اثر سجود در چهره هايشان است،اين صفت ايشان است در تورات،و مثل آنان در انجيل،چون كشته اى است كه جوانۀ خود بر آورد و آن را مايه دهد تا ستبر شود و بر ساقه هاى خود بايستد و دهقانان را به شگفت آورد،تا از (انبوهى)آنان(خدا)كافران را به خشم در اندازد.خدا به كسانى از آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند،آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده است.

(886)سفيان ثورى از ابن جريح و او از عطاء نقل كرد كه ابن عباس مفسّر مشهور در تفسير و توضيح آيه كريمه بيان كرد؛ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ (1) محمد صلى اللّه عليه و آله و اصحاب مؤمنش از سابقين تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً (2) يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ (3) يعنى طلحه و زبير سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ (4) يعنى عبد الرحمن بن عوف و سعد بن ابى وقّاص ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ (5) يعنى ابو عبيده جرّاح كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ (6) يعنى ابو بكر فَاسْتَغْلَظَ (7) يعنى عمر فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ (8) يعنى عثمان يُعْجِبُ الزُّرّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفّارَ (9) يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنْهُمْ (10) يعنى تمامى اصحاب محمد صلى اللّه عليه و آله. (11)

(887)عبد الكريم جزرى از سعيد بن جبير نقل كرد از عبد اللّه بن عباس در توضيح و تفسير كلام خدا: وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً (12) سؤال شد.گفت:روزى در خدمت پيامبر صلى اللّه عليه و آله بودم،جمعى از آن حضرت پرسيدند يا رسول اللّه!اين كلام الهى در بارۀ چه كسى نازل شد؟ت.

ص: 265


1- سوره 48 - آیه 29
2- سوره 48 - آیه 29
3- سوره 48 - آیه 29
4- سوره 48 - آیه 29
5- سوره 48 - آیه 29
6- سوره 48 - آیه 29
7- سوره 48 - آیه 29
8- سوره 48 - آیه 29
9- سوره 48 - آیه 29
10- سوره 48 - آیه 29
11- روايت /888شواهد التنزيل از طريق عمرو بن زياد باهلى از موسى بن جعفر با همين الفاظ و متن نقل شده است، توضيح اين كه اين روايت در باره اصحاب و ياران پيامبر شايد مقدارى مبالغه آميز باشد. و روايت 892،891،/890شواهد التنزيل از طريق مبارك بن فضاله از حسن همين روايت را نقل كرده است. و همچنين روايت رقم /889شواهد التنزيل با اندكى اختلاف از اسلم بن جنيد از حسن همين گونه نقل شده است.
12- سوره 48 - آیه 29

مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:چون قيامت كبرى برپا شود،پرچمى سفيد و نورانى را مى آورند و منادى از جانب پروردگار ندا مى دهد:سيّد مؤمنان و كسانى كه با او بعد از بعثت محمّد صلى اللّه عليه و آله ايمان آوردند برخيزند و به پيش تازند.

على بن ابى طالب عليه السّلام به سرعت برمى خيزد و لواى نورانى و پرچم سفيد به دستش داده مى شود.همۀ مهاجران و انصار سابقه دار زير اين لواى نورانى جمع مى شوند و غير از مهاجر و انصار نخستين و سابقه دار كسى با آنان همراه نخواهد بود.

تا اين كه على عليه السّلام بر منبرى از نور ربّانى قرار مى گيرد.

آن گاه بندگان خدا يكى يكى به نزد آن سيّد و سرور مى آيند و پاداش خويش را دريافت مى كنند،وقتى جمعيت زيادى پاداش خود را دريافت كردند به آنان گفته مى شود،همۀ شما جايگاه خود را در بهشت شناختيد،خداى سبحان به شما مى فرمايد:

عندى مغفرة و اجر عظيم.

على عليه السّلام و طوايفى كه زير لواى او هستند برخاسته و على عليه السّلام آنان را به داخل بهشت مى برد،سپس بر منبر خود مى نشيند و پيوسته مؤمنان و صالحانى را كه نصيب خود را دريافت كرده اند به داخل بهشت مى برد و طوايف ديگرى كه اهل جهنم و آتش اند به آتش سپرده مى شوند.

و اين كار به سبب قول خداى سبحان؛و اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ (1) لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ (2) .است كه مؤمنان سابقه دار و اهل ولايت را چنين پاداش نيكو و جايگاه رفيعى عنايت مى فرمايد.

وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا (3) آنان كه ولايت على عليه السّلام و حقّ او را كه حقّ مسلّم و واجب بر همه عالمين است زير پا گذاشتند.

أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ (4) اينان كسانى هستند كه على عليه السّلام جهنّم را براى آنان قسمت كرده و مستحق جهنّم هم هستند.

(891)انس بن مالك مى گويد؛رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله آيۀ كريمه مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الْكُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ... (5) را قرائت فرمود و گفت؛منظور از كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ (6) محمد صلى اللّه عليه و آله فَآزَرَهُ (7) ابو بكر فَاسْتَغْلَظَ (8) عمر فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ (9) عثمان و يُعْجِبُ الزُّرّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفّارَ (10) على بن ابى طالب عليه السّلام است. (1)

ص: 266


1- سوره 48 - آیه 29
2- سوره 57 - آیه 19
3- سوره 57 - آیه 19
4- سوره 57 - آیه 19
5- سوره 48 - آیه 29
6- سوره 48 - آیه 29
7- سوره 48 - آیه 29
8- سوره 48 - آیه 29
9- سوره 48 - آیه 29
10- سوره 48 - آیه 29

(891)انس بن مالك مى گويد؛رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله آيۀ كريمه مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الْكُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ... (1) را قرائت فرمود و گفت؛منظور از كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ (2) محمد صلى اللّه عليه و آله فَآزَرَهُ (3) ابو بكر فَاسْتَغْلَظَ (4) عمر فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ (5) عثمان و يُعْجِبُ الزُّرّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفّارَ (6) على بن ابى طالب عليه السّلام است. (7)

155- إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أُولئِكَ هُمُ الصّادِقُونَ .(حجرات15/)

در حقيقت،مؤمنان كسانى اند كه به خدا و پيامبر او گرويده و(ديگر)شك نياورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد كرده اند؛اينها هستند كه راست كردارند.

(893)عمرو بن دينار از عطاء حكايت كرد؛ابن عباس در تفسير آيه شريفه إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا (8) گفت يعنى كسانى كه خداى سبحان و رسولش را تصديق كردند و شكّ و شبهه اى در ايمان نداشتند.

و اين آيه در شأن على بن ابى طالب عليه السّلام و حمزه سيد الشهداء و جعفر طيّار نازل شد.

كه از مؤمنان راستين به خدا و پيامبر صلى اللّه عليه و آله و قرآن بودند.

وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أُولئِكَ هُمُ الصّادِقُونَ (9) كه از سر صدق و خلوص با جان و مال با دشمنان خدا و در راه طاعت اللّه پيكار و مجاهدت كردند و اينان مؤمنان صادق و وفادارند كه خداى سبحان آنان را به صداقت و راستى در اين آيه شريفه ستوده و نام برده است.

ص: 267


1- سوره 48 - آیه 29
2- سوره 48 - آیه 29
3- سوره 48 - آیه 29
4- سوره 48 - آیه 29
5- سوره 48 - آیه 29
6- سوره 48 - آیه 29
7- ابو عمران موسى بن احمد بن عمر بن غيلان هم اين روايت را نقل كرده و مؤلف كتاب فقط روايت آن را تحت شماره /892شواهد التنزيل ذكر كرده است.
8- سوره 49 - آیه 15
9- سوره 49 - آیه 15

156- وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ .(ق21/)

هر انسانى وارد محشر مى شود،در حالى كه همراه او سوق دهنده و گواهى هست.

(894)جعفر بن حكيم از امّ سلمه در شرح آيۀ كريمه وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ (1) نقل كرد:

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در قيامت به عنوان سائق(سوق دهنده)مردم است.و على بن ابى طالب عليه السّلام به عنوان شهيد و گواه بر بندگان است.

157- أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفّارٍ عَنِيدٍ .(ق24/)

(خداوند فرمان مى دهد)هر كافر متكبّر و لجوج را در جهنم بيفكنيد.

(895)محمد بن طفيل از شريك بن عبد اللّه اين روايت را نقل كرده است كه در حضور اعمش كه مريض بود به رسم عيادت نشسته بودم كه ابو حنيفه و ابن شبرمة و ابن ابى ليلى وارد مجلس شدند.و رو به اعمش كردند و گفتند:يا ابا محمد!تو در آخرين روزهاى عمر و در آستانه آخرت هستى.و در باره على بن ابى طالب عليه السّلام احاديث مبالغه آميزى نقل كرده اى؛سزاوار است در پايان عمر از گفته هاى خويش توبه كنى.

اعمش گفت:سند احاديثى را كه در شأن و منزلت على عليه السّلام گفتم بيان كنيد تا بدانم كدام حديث را مى گوييد.

آنان بعضى از احاديث را اشاره كردند.

اعمش گفت:بلى،ابو متوكل ناجى حديثى را ابو سعيد خدرى برايم نقل كرد و گفت؛رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:چون قيامت كبرى برپا شود،خداى سبحان به من و

ص: 268


1- سوره 50 - آیه 21

على عليه السّلام مى فرمايد:

«ألقيا في النّار من أبغضكما و أدخل الجنّة من أحبّكما».

هر كسى دشمن كينه توز تو و على است در آتش جهنم اندازيد و هر كسى محبّ و مطيع شماست در بهشت داخل كنيد و اين به جهت آيۀ شريفه أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفّارٍ عَنِيدٍ (1) است.

ابو حنيفه با عصبانيت برخاست و به دوستانش گفت،برخيزيد از اين بدتر و شديدتر كلامى گفته نمى شود.

(896)اعمش از ابو متوكّل ناجى و او از ابو سعيد خدرى حديثى را روايت كرد كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:چون روز قيامت فرا رسد،خداى قادر به من و على عليه السّلام دستور مى فرمايد،برخيزيد؛هر كسى كه از دوستان و محبّان و پيروان شماست به بهشت داخل كنيد و هر كسى دشمن و مخالف شماست به جهنم اندازيد.

على عليه السّلام بر شفير و لبه جهنّم مى ايستد و مى گويد،اين براى من و آن براى تو.

معناى كلام سبحان در قرآن أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفّارٍ عَنِيدٍ (2) هم همين است كه اجازه اين كار به ما دو نفر داده مى شود.

(897)محمد بن حسين از پدرش و او از جدش از على عليه السّلام در توضيح و تفسير آيۀ كريمه أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفّارٍ عَنِيدٍ (3) بيان كرد.

على عليه السّلام فرمود:رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله برايم بيان فرمود:آن هنگامى كه مردم در روز قيامت اجتماع كنند،من و تو در سمت راست عرش ساكن مى شويم،آن گاه به من و تو گفته مى شود:

«قوما فالقيا من ابغضكما و خالفكما و كذّبكما في النّار».

يا محمد!تو و على برخيزيد و دشمنان و مخالفان و تكذيب كنندگان خود را به جهنم اندازيد. (4)ت.

ص: 269


1- سوره 50 - آیه 24
2- سوره 50 - آیه 24
3- سوره 50 - آیه 24
4- روايت،/898شواهد التنزيل از سعد بن ظريف از عكرمه با اندك اختلافى در همين معنى روايت شده است.

158- إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ .(ق37/)

قطعاً در اين(عقوبتها)براى هر صاحبدل و حق نيوشى كه خود به گواهى ايستد، عبرتى است.

(899)منذر ثورى از محمد بن حنفيّه(فرزند على عليه السّلام)نقل كرد؛على عليه السّلام در توضيح كلام خدا إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ (1) فرمود:من آن صاحب قلب سليمى هستم كه ربّ جليل در آيۀ فوق به آن اشاره فرمود.

(900)سفيان ثورى از سدىّ از عطاء نقل كرد؛ابن عباس مفسّر مشهور بيان كرد؛ روزى دو شتر بزرگ به رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله هديه شد،آن حضرت رو به اصحاب كرد و فرمود آيا در بين شما كسى هست كه دو ركعت نماز را خالصانه براى خداى عزّ و جل به جاى آورد و قلبش فقط متوجّه اللّه باشد و از كار دنيا چيزى در قلبش خطور نكند و در ذهنش راه نيابد،تا يكى از دو شتر را به او بدهم.

على عليه السّلام برخاست و به نماز ايستاد.وقتى نماز را به پايان رسانيد،جبرئيل به رسول اللّه گفت:يكى از دو شتر را به او عنايت فرما.

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود،او در تشهّد درنگ و توقف كوتاهى نمود و تفكّرى كرد تا كدام يك را انتخاب كند.

جبرئيل گفت:تفكرش براى اين بود كه كدام يك را انتخاب كند كه چاق تر باشد تا در راه خدا بكشد و صدقه بدهد و تفكّر او براى وجه اللّه بود نه براى خود و دنياى خود.

پس رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله هر دو شتر را به على عليه السّلام داد.

در آن هنگام خداى سبحان آيه شريفۀ إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ (2) را بر محمّد مصطفى صلى اللّه عليه و آله نازل فرمود.

ص: 270


1- سوره 50 - آیه 37
2- سوره 50 - آیه 37

در آن هنگام خداى سبحان آيه شريفۀ إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ (1) را بر محمّد مصطفى صلى اللّه عليه و آله نازل فرمود.

يعنى در نماز على عليه السّلام پند و اندرزى نيكو براى كسانى است كه قلبى سالم و عقلى كامل دارند يا آن كسانى كه در نماز آنچه با زبان مى گويند با گوش مى شنوند.

و اين چنين فردى شهيد و حاضر القلب ناميده مى شود.

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:هر كسى دو ركعت نماز با صفا بخواند كه امور دنيا در آن نماز به قلب و ذهنش خطور نكند،خداى تعالى از او راضى مى شود و همه گناهانش را عفو مى كند.

159- كانُوا قَلِيلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ. وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ. وَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ .(ذاريات 19-17)

و از شب اندكى را مى غنودند،و در سحرگاهان(از خدا)طلب آمرزش مى كردند و در اموالشان براى سائل و محروم حقّى(معين)بود.

(901)قتادة از سعيد بن جبير نقل كرد كه ابن عباس در توضيح آيه كريمه كانُوا قَلِيلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ... (2) گفت:اين آيه در حقّ على،حسن،حسين و فاطمه عليهم السّلام نازل شد.

على ابن ابى طالب عليه السّلام چنان بود كه دو ثلث آخر شب را به نماز و مناجات و تلاوت قرآن مشغول بود و ثلث اول شب را استراحت مى كرد.

چون سحرگاهان فرا مى رسيد آن حضرت به دعا و استغفار مبادرت مى كرد.

در سيره على عليه السّلام وارد شده است كه در هر شب هفتاد ركعت نماز و يك ختم قرآن در پايان آن نماز انجام مى داد.

ص: 271


1- سوره 50 - آیه 37
2- سوره 51 - آیه 17

160- إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنّاتٍ وَ نَعِيمٍ .(طور17/)

پرهيزگاران در باغهايى هستند و(در)ناز و نعمت اند.

(902)سفيان بن عيينة از منصور و او از مجاهد نقل كرد ك ابن عباس در شأن نزول و تفسير آيه كريمه فوق بيان كرد، إِنَّ الْمُتَّقِينَ (1) در باره على عليه السّلام،حمزه،فاطمه عليها السّلام و جعفر طيّار نازل شد كه مصداق بارز متقين در نزد خدا هستند و اينان در آخرت به بوستان هايى زيبا دست مى يابند.

ابن عباس در ادامه مى گويد:در هر بوستان از بهشت عليا،در وسطش خيمه اى از لؤلؤ وجود دارد و در داخل هر خيمه اى تختى از طلا نصب است و در هر تختى هفتاد بستر و فرش مهياست كه از آن متقين هست.

161- وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ .(طور21/)

و كسانى كه گرويده و فرزندانشان آنان را در ايمان پيروى كرده اند،فرزندانشان را به آنان ملحق خواهيم كرد و چيزى از كار(ها)شان نمى كاهيم.

(903)حكم بن ظهير از سدىّ و او از ابى مالك و او از ابى مالك و او از ابن عباس نقل كرده است كه آيۀ كريمه وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ... (2) در شأن نبى صلى اللّه عليه و آله،على،فاطمه،حسن و حسين عليهم السّلام نازل شد.

(904)عبد الرّحمان بن عمر حكايت كرد كه هر گاه بزرگان را مى شمرديم از ابو بكر و عمر و عثمان نام مى برديم.

مردى برخاست و گفت:يا بن عمر!پس على عليه السّلام را چرا نام نمى برى؟

ص: 272


1- سوره 52 - آیه 17
2- سوره 52 - آیه 21

در جواب گفتم:واى بر تو!على عليه السّلام از اهل بيت است،و هيچ كسى را نمى توان با او مقايسه كرد،على عليه السّلام با نبى صلى اللّه عليه و آله در يك درجه و رتبه هستند.

خداى سبحان در قرآن فرموده است: وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ (1) .

و همچنين فاطمه عليها السّلام با رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در يك درجه است و على عليه السّلام با آن دو بزرگوار نيز در يك درجه هستند.

(905)زراره و حمران از محمّد بن مسلم و او از ابو جعفر عليه السّلام و ابى عبد اللّه در توضيح آيه وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ (2) نقل كرده اند:

اطفال و فرزندان به واسطه اعمال صالح پدران محافظت مى شوند و مورد لطف و عنايت پروردگار قرار مى گيرند.كما اين كه خداى تعالى مال و دفينه دو فرزند را به جهت ايمان و تقوا و صلاح پدر به دست خضر عليه السّلام محافظت كرد.

(907)سعيد بن جبير از ابن عباس نقل كرده است:

خداى سبحان ذريّه مسلمانان را به پدرانشان ملحق مى كند،هر چند از نظر اعمال پايين تر از پدران خود باشند؛براى اين كه موجب شادى و روشنى چشم پدران را فراهم فرمايد.

ابن عباس آن گاه براى تأييد گفتار خويش آيۀ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ (3) ...را قرائت كرد. (4)ت.

ص: 273


1- سوره 52 - آیه 21
2- سوره 52 - آیه 21
3- سوره 52 - آیه 21
4- روايت 909 و /908شواهد التنزيل از طريق راوى ديگرى از ابن عباس با همين مضمون و محتوا نقل شده است.

162- وَ النَّجْمِ إِذا هَوى. ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى. وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى. إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْيٌ يُوحى .(نجم3/-1)

سوگند به اختر(قرآن)چون فرود مى آيد،(كه)يار شما نه گمراه شده و نه در نادانى مانده است و از سر هوس سخن نمى گويد.اين سخن به جز وحيى كه وحى مى شود نيست.

(910)مالك بن غسّان نهشلى از ثابت و او از انس بن مالك نقل كرد:

در عهد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله ستاره اى از جاى خود حركت كرد،مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:اين ستاره را بنگريد،در خانه هر كسى فرود آيد او خليفه و جانشين من است.

همه حاضران به نظاره پرداختند و ديدند آن كوكب درخشان در منزل على بن ابى طالب عليه السّلام فرود آمد.

جماعتى از حضّار گفتند:محمد صلى اللّه عليه و آله از شدّت علاقه و زيادى محبّت به على عليه السّلام به گمراهى كشيده شد.

جبرئيل آيه شريفۀ وَ النَّجْمِ إِذا هَوى. ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى. وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى. (1)

إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْيٌ يُوحى (2) را بر مصطفى صلى اللّه عليه و آله نازل كرد و پاسخ محكمى به آن ياوه گويان داد. (3)

(912)ابى بشر از سعيد بن جبير نقل كرد؛ابن عباس گفت:

در محفلى در حضور رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله با عدّه اى از جوانان بنى هاشم نشسته بوديم، ستاره اى از جاى خود حركت كرد،مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:

اين ستاره در منزل هر كسى فرود آيد او وصىّ و جانشين من است.

جوانى از بنى هاشم برخاست و به تماشاى آن كوكب درخشان پرداخت.

تا اين كه آن ستاره در خانه على عليه السّلام فرود آمد.

ص: 274


1- سوره 53 - آیه 1
2- سوره 53 - آیه 1
3- روايت /911شواهد التنزيل با اندكى اختلاف از ثابت بنانى از انس بن مالك با همين محتوا نقل شده است.

عدّه اى از آن جماعت گفتند:يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله!حبّ وافر و علاقه فراوان تو نسبت به على عليه السّلام تو را به غوايت و گمراهى كشانده و در شأن او مبالغه مى كنى! بلافاصله آيه شريفه وَ النَّجْمِ إِذا هَوى (1) ...وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى (2) بر پيامبر نازل شد. (3)

(914)منصور بن ابى اسود از جعفر بن محمد عليه السّلام و او از پدرش تا مى رسد به على عليه السّلام؛ كه آن حضرت حكايت كرد؛رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:

هر گاه ستاره اى از آسمان به منزل يكى از اصحابم فرود آيد آن صحابى خليفه، وصىّ و جانشين من است.

فرداى آن روز ديدند،ستاره اى نورانى و درخشان كه نورش همه جا را فرا گرفته بود به حركت درآمد،تا در بيت و حجره على عليه السّلام فرود آمد.

جماعتى از مخالفان و معاندين و منافقان به هيجان آمده گفتند:اين مرد، رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله،گمراه شده و در ضلالت افتاده است.

در آن هنگام خداى سبحان آيۀ وَ النَّجْمِ إِذا هَوى. ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى (4) ...را بر محمّد مصطفى صلى اللّه عليه و آله نازل فرمود تا مشت محكمى بر دهان آن ژاژخواهان و بيهوده گويان كم خرد نواخته شود.

(916)سفيان ثورى از سدىّ و او از مجاهد نقل كرده است كه از ابن عباس در تفسير و توضيح آيه وَ النَّجْمِ إِذا هَوى (5) گفت:

هنگامى كه مردم مدينه از انصار رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله هفت صد دينار نقد جمع آورى كردند و به حضور نبى صلى اللّه عليه و آله رسيدند،گفتند:يا رسول اللّه!اين دينارها را براى شما جمع آورى كرديم از ما بپذيريد.خداى سبحان آيه قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (6) را در جواب آنان فرستاد.ت.

ص: 275


1- سوره 53 - آیه 1
2- سوره 53 - آیه 7
3- اين روايت در شماره /913شواهد التنزيل از طريق ابن عباس زين العابدين و ضحّاك و ربيعه و همچنين در امالى صدوق نقل شده و همچنين از عايشه و بريدة اسلمى در تفسير فرات نقل شده است و همچنين اين روايت از طريق زرارة بن أوفى از ابن عباس نقل شد كه مصنف در روايت /915شواهد التنزيل به طور كامل آن را ذكر كرده است.
4- سوره 53 - آیه 1
5- سوره 53 - آیه 1
6- سوره 42 - آیه 23

يعنى براى تبليغ رسالت و تعليم قرآن اجر و مزدى از شما نمى خواهم و اگر هم مزدى در كار باشد مودّت و محبّت اهل بيت را به عنوان پاداش آن قرار مى دهم.

گروهى از منافقين مسلمان نما گفتند:چه تقاضاى نابجايى از ما دارد،از ما مى خواهد كه اهل بيت او را دوست بداريم!در آن هنگام آيات سورۀ نجم نازل شد و فرمود: وَ النَّجْمِ إِذا هَوى (1) ...زمانى كه قرآن را به صورت نجماً نجماً بر محمد صلى اللّه عليه و آله فرستاديم، ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ (2) او رسولى راستين و راست گفتار است و هرگز گمراه نشد و در ضلالت نيفتاد.

وَ ما غَوى (3) از اين كه اهل بيتش را تفضيل و برترى داده است به فرمان ما بود.

ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى (4) در آنچه مصطفى صلى اللّه عليه و آله مى گويد از سر هوى و هوس نيست.

إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْيٌ يُوحى (5) بلكه از منبع وحى و منشأ الهى سخن مى گويد.

163- وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى .(نجم43/)

و هم اوست كه مى خنداند و مى گرياند.

(917)قتادة از عطاء نقل كرد كه ابن عباس صحابى نوجوان رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در شرح آيه كريمه وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى (6) گفت:

خداى سبحان على عليه السّلام و حمزه و جعفر طيّار را در جنگ بدر به واسطه كشتن بعضى از سران لجوج كفّار مثل عتبه و شيبه و وليد بن عتبه خندان و شاد و مسرور گردانيد و در مقابل،بعضى از كفّار مكّه را با سرنگون كردن در آتش جهنّم گريان و نالان كرد.

ص: 276


1- سوره 53 - آیه 1
2- سوره 53 - آیه 2
3- سوره 53 - آیه 2
4- سوره 53 - آیه 3
5- سوره 53 - آیه 4
6- سوره 53 - آیه 43

164- مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ. بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ. فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ .(رحمان21/-19)

دو دريا را(به گونه اى)روان كرد(كه)با هم برخورد كنند.ميان آن دو،حدّ فاصلى است كه به هم تجاوز نمى كنند.پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟از هر دو (دريا)مرواريد و مرجان برآيد.

(918)زياد بن منذر از جويبر و او از ضحّاك در توضيح اين آيه كريمه نقل كرد؛ مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ (1) .دو بحر كه به هم ملاقات كردند على عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام هستند.

يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ (2) كه از الحاق و ازدواج آن دو بزرگوار حسن و حسين عليهما السّلام به عنوان لؤلؤ و مرجان ايجاد شدند. (3)

(920)سعيد بن جبير از ابن عباس در تفسير قول خداى تعالى نقل كرد:

مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ (4) دو بحر(على و فاطمه عليهما السّلام)هستند كه با هم ازدواج كردند.

بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ (5) بين آن دو علاقه اى وافر و محبّتى دائم است كه هرگز جدا نشود و فانى نگردد.

يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ (6) نتيجه اين پيوند و ارتباط دو گوهر ارجمند و درّ گرانبها به نامهاى حسن عليه السّلام و حسين عليه السّلام است. (7)

(922)ابى عبد الرحمن سلمى از قول انس بن مالك نقل كرد:

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:

اذا فقدتم الشّمس فاتوا القمر،و اذا فقدتم القمر فاتوا الزّهرة فاذا فقدتم الزّهرة فاتوا الفرقدين.

اگر خورشيد را از دست داديد به سوى ماه بشتابيد و اگر ماه پنهان شد به جانب

ص: 277


1- سوره 55 - آیه 19
2- سوره 55 - آیه 22
3- روايت /919شواهد التنزيل از طريق محمّد بن رستم از زاذان از سلمان فارسى با همين الفاظ و متن در شرح آيه كريمه فوق ذكر شده است.
4- سوره 55 - آیه 19
5- سوره 55 - آیه 20
6- سوره 55 - آیه 22
7- روايت 921 و /923شواهد التنزيل،از طريق ابن ابى نجيح از مجاهد از ابن عباس عين همين روايت است.

زهره برويد. اگر به زهره نتوانستيد دست پيدا كنيد به جانب فرقدين رويد.

فردى سؤال كرد يا رسول اللّه!شمس و قمر و زهره و فرقدان چيستند؟بيان فرماييد.

آن حضرت فرمود:شمس آسمان هدايت،من هستم.قمر عالم تاب آسمان ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام است.ستاره زهره در شب تاريك و ظلمانى فاطمه عليها السّلام است.و فرقدان دو فرزندم حسن و حسين عليهما السّلام هستند.

165- وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ. أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ .(واقعه10/)

و سبقت گيرندگان مقدّم اند.آنان اند همان مقرّبان(خدا).

(924)ابى نجيح از مجاهد و او از ابن عباس نقل كرده است:

سابقون سه نفر بودند؛يوشع بن نون سابق به سوى موسى بن عمران عليه السّلام است.

صاحب ياسين به جانب عيسى عليه السّلام و سابق سوم على بن ابى طالب عليه السّلام به سوى نبى صلى اللّه عليه و آله است. (1)

(925)ابى نجيح از مجاهد و او از ابن عباس روايت كرد كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:

سابقين جهان چهار نفر بودند،يوشع بن نون به موسى عليه السّلام،سبقت صاحب ياسين به عيسى عليه السّلام،سبقت على عليه السّلام به محمد صلى اللّه عليه و آله و سبقت ابراهيم. (2)

(927)مقاتل بن سليمان از ضحّاك نقل كرد؛ابن عباس گفت:

از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در باره آيه شريفه وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ. أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ (3) پرسيدم.

ص: 278


1- روايت /926/915شواهد التنزيل كه عده اى ديگر از روايت از ابن عباس نقل كردند كه با متن و عبارت همين روايت يكى است.
2- سبقت ابراهيم به چه كسى بوده را ذكر نكرده است.
3- سوره 56 - آیه 10

آن حضرت فرمود:از جبرئيل تفسير آيه را سؤال كردم،بيان كرد؛ سابقون،در آيه شريفه على عليه السّلام و شيعيانش هستند كه از همه مردم در رفتن به بهشت سبقت مى گيرند.

(928)حكم بن ظهير از سدىّ نقل كرد؛ آيه وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ (1) در شأن على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شد. (2)

(929)سدىّ از ابى مالك غفارى و او از ابن عباس در شرح آيه وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ (3) نقل كرد؛ سابقون امّت محمّد صلى اللّه عليه و آله،على بن ابى طالب عليه السّلام است.

(931)عطاء بن ابى رباح از قول عبد اللّه بن عباس در تفسير آيه شريفه وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ (4) گفت:سابقون سه تن بودند،يوشع بن نون به سوى موسى عليه السّلام،شمعون بن يوحنّا به جانب عيسى عليه السّلام و على عليه السّلام به نبى اللّه صلى اللّه عليه و آله. (5)

166- ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ. وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ (واقعه13/)

گروهى از پيشينيان.و اندكى از متأخّران.

(932)حسين انصارى از قول محمّد بن فرات نقل كرد؛ در حضور جعفر بن محمّد عليه السّلام مردى از تفسير و معناى آيه شريفه ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ (6) سؤال كرد.

آن جناب فرمود: ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ (7) سه نفر بودند؛فرزند آدم عليه السّلام هابيل كه به دست برادرش كشته شد و مؤمن آل فرعون و صاحب ياسين جانشين عيسى عليه السّلام.

ص: 279


1- سوره 56 - آیه 10
2- روايت /930شواهد التنزيل از طريق روات ديگرى از ابن عباس به همين معنى نقل شده است.
3- سوره 56 - آیه 10
4- سوره 56 - آیه 10
5- اين روايت در تفسير عتيق هم ذكر شده است.
6- سوره 56 - آیه 13
7- سوره 56 - آیه 13

امّا قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ (1) فقط على بن ابى طالب عليه السّلام است. (2)

(934)شعيب بن واقد از محمّد بن سهل و او از جعفر بن محمّد عليه السّلام نقل كرده است كه آن بزرگوار فرمود: ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ (3) فرزند آدم عليه السّلام به نام هابيل است كه به دست برادرش كشته شد و ليكن قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ (4) على بن ابى طالب عليه السّلام است.

167- وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ ما أَصْحابُ الْيَمِينِ .(واقعه27/)

و ياران راست؛ياران راست كدام اند؟ (936)جابر جعفى از ابو جعفر محمّد بن على عليه السّلام نقل كرد كه على عليه السّلام فرمود:

نبوّت و رسالت محمّد مصطفى صلى اللّه عليه و آله در روز دوشنبه ابلاغ و اعلام گرديد و من روز سه شنبه از رسالت نبوىّ مطلع شدم و مسلمانى خود را اعلام كردم.

هر گاه نبى صلى اللّه عليه و آله نماز مى گزارد،من در سمت راست آن حضرت نماز را به جماعت اقتدا مى كردم و احدى از مردان با ما نبود،خداى سبحان هم آيۀ وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ ما أَصْحابُ الْيَمِينِ (5) ...را براى من نازل فرمود.

(937)عثمان بن مغيره از زيد بن وهب نقل كرد كه عبد اللّه بن مسعود گفت:

نخستين حركتى كه بعد از مبعوث شدن رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله ديدم اين بود؛يك زمانى براى تجارت و خريد كالا به مكّه سفر كردم،عباس بن عبد المطلب كه با من دوست بود در كنار چاه زمزم نشسته بود،به سوى او رفتم و در كنارش نشستم،طولى نكشيد، ديدم مردى خوش سيما با چهره اى نورانى در حالى كه دو جامۀ سفيد بر تن داشت و نوجوانى زيباروى در سمت راست و بانويى با وقار همراه او بود.آنان از باب الصفا وارد مسجد الحرام شدند.

ص: 280


1- سوره 56 - آیه 14
2- روايت /935شواهد التنزيل از طريق روات ديگر از جعفر بن محمد عليه السّلام با همين الفاظ و متن نقل شده است.
3- سوره 56 - آیه 13
4- سوره 56 - آیه 14
5- سوره 56 - آیه 27

او ابتدا در مقابل ركن،ايستاد،دست ها را بلند كرد و تكبير گفت؛سپس آن نوجوان در سمت راست وى ايستاد و با بلند كردن دست ها تكبير گفت.بعد آن بانو كه در پشت سر آن دو ايستاده بود،تكبير گفت و آنان سپس قنوت را طولانى كردند.

از عباس بن عبد المطلب پرسيدم اينان كيستند؟ گفت:آن نفر اول برادرزاده ام؛محمّد بن عبد اللّه است،و آن نوجوان،على بن ابى طالب عليه السّلام و آن بانو خديجه همسر محمّد صلى اللّه عليه و آله است.

دينى را كه اين سه نفر برگزيدند و بر اساس آن عبادت مى كنند در روى زمين احدى غير از اين سه تن ندارد.

168- وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ .(حديد19/)

و كسانى كه به خدا و پيامبران وى ايمان آورده اند،آنان همان راستينان اند و پيش پروردگارشان گواه خواهند بود(و)ايشان راست اجر و نورشان.

(938)ابن ابى ليلى از برادرش عيسى و او از عبد الرّحمان بن ابى ليلى و او از پدرش نقل كرد؛رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:

صدّيقين سه نفرند،حبيب بن نجّار كه مؤمن آل ياسين است و حزقيل،مؤمن آل فرعون و على بن ابى طالب عليه السّلام سومين مؤمن كه با فضيلت ترين و برترين همه آنان است.

(939)محمد بن ابى ليلى از عيسى بن عبد الرّحمان و او از پدرش و جدش به نام داود بن بلال بن أحيحة از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نقل كرد؛مصطفى صلى اللّه عليه و آله فرمود:

صدّيقين عالم سه نفرند؛حبيب بن نجّار،مؤمن آل ياسين كه در قرآن از زبان او گفته شد: يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ (1) و حزقيل،مؤمن آل فرعون كه گفت:

أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللّهُ وَ قَدْ جاءَكُمْ بِالْبَيِّناتِ مِنْ رَبِّكُمْ (2) و على بن ابى طالب عليه السّلام سومين مؤمن كه بهترين و فاضل ترين آنان است (1).

ص: 281


1- سوره 36 - آیه 20
2- سوره 40 - آیه 28

أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللّهُ وَ قَدْ جاءَكُمْ بِالْبَيِّناتِ مِنْ رَبِّكُمْ (1) و على بن ابى طالب عليه السّلام سومين مؤمن كه بهترين و فاضل ترين آنان است (2).

169- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ .(حديد28/)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد،از خدا پروا داريد و به پيامبر او بگرويد تا از رحمت خويش شما را دو بهره عطا كند و براى شما نورى قرار دهد كه به(بركت)آن راه سپريد و بر شما ببخشايد،و خدا آمرزندۀ مهربان است.

(943)محمّد بن مروان از كلبى و او از ابو صالح نقل كرد؛ابن عباس مفسّر قرآن در توضيح و تفسير آيۀ كريمه گفت: يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ (3) يعنى حسن و حسين عليهما السّلام را به شما عنايت كردم.

وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ (4) منظور از نور در اين آيه،على بن ابى طالب عليه السّلام است كه در پناه علم او هدايت مى شويد. (5)

(945)محمّد بن ابى شعيب از جابر بن عبد اللّه انصارى و از ابو جعفر عليه السّلام روايت كرد كه آن جناب در تفسير آيۀ شريفه يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ (6) فرمود، كِفْلَيْنِ (7) يعنى حسن و حسين عليهما السّلام.

وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ (8) يعنى براى شما امام عادل قرار دادم تا در سايه امامت او به راه حقّ و صراط مستقيم هدايت يابيد و آن امام هادى على بن ابى طالب عليه السّلام است.

(946)عبد اللّه بن واصل از سعد بن طريف نقل كرد كه ابو جعفر عليه السّلام در توضيح آيه

ص: 282


1- سوره 40 - آیه 28
2- روايت 940 و 941 و /942شواهد التنزيل از طريق راويان ديگر از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله با همين الفاظ و محتوا نقل شده است.
3- سوره 57 - آیه 28
4- سوره 57 - آیه 28
5- روايت /944شواهد التنزيل كه از جابر بن عبد اللّه انصارى از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نقل شد،با همين الفاظ و متن است.
6- سوره 57 - آیه 28
7- سوره 57 - آیه 28
8- سوره 57 - آیه 28

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ (1) فرمود:هر كسى به ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام تمسّك كند برايش نورى حاصل شود و قلبش نورانى گردد. (2)

(948)مالك بن انس از زهرى از سالم و او از پدرش نقل كرد؛رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:

«اكثركم نوراً يوم القيامة اكثركم حبّا لآل محمّد صلى اللّه عليه و آله.» نورانى ترين شما در روز قيامت آن كسى است كه عاشق ترين افراد به آل محمّد صلى اللّه عليه و آله باشد.

170- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً ذلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ. أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطِيعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ .(مجادله14/-12)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد،هر گاه با پيامبر(خدا)گفت و گوى محرمانه مى كنيد، پيش از گفت و گوى محرمانۀ خود صدقه اى تقديم بداريد.اين(كار)براى شما بهتر و پاكيزه تر است؛و اگر چيزى نيافتيد بدانيد كه خدا آمرزندۀ مهربان است.

آيا ترسيديد كه پيش از گفت و گوى محرمانۀ خود صدقه هايى تقديم داريد؟و چون نكرديد و خدا(هم)بر شما بخشود،پس نماز را بر پا داريد و زكات را بدهيد و از خدا و پيامبر او فرمان بريد،و خدا به آنچه مى كنيد آگاه است.

ص: 283


1- سوره 57 - آیه 28
2- مؤيّد اين كلام ابو جعفر عليه السّلام روايت رقم /947شواهد التنزيل است.كه ابو سعيد خدرى از قول رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله چنين نقل كرد: أما و اللّه لا يحبّ اهل بيتى عبد الاّ اعطاه اللّه نوراً حتّى يرد علىّ الحوض،و لا يبغض اهل بيتى عبد الاّ احتجب اللّه عنه يوم القيامة.

(949)ابن ابى نجيح از مجاهد نقل كرد،بر طبق آيات بالا مناجات رايگان با رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله ممنوع شد و سخن گفتن و نجوا كردن با مصطفى صلى اللّه عليه و آله منوط به صدقه دادن شد،جز على عليه السّلام،همه اصحاب خود را پنهان كردند و از سخن گفتن با رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله بازماندند؛امّا على عليه السّلام دينارى نقد داشت آن را در راه خدا صدقه داد و به نجواى خود با نبى صلى اللّه عليه و آله ادامه داد.تا اين كه آيات رخصت نازل شد و نجواى بدون صدقه را آزاد گذاشت.

(950)سليمان احول از مجاهد در شرح آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً... (1) گفت:

به مسلمانان از مهاجر و انصار امر شد هر كسى قصد سخن گفتن و نجوا با رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله را داشته باشد،ابتدا صدقه را به اهلش برساند،سپس با نبى صلى اللّه عليه و آله سخن بگويد.

نخستين كسى كه صدقه داد و با مصطفى صلى اللّه عليه و آله سخن گفت،على بن ابى طالب عليه السّلام بود.

احدى غير او با صدقه دادن با آن حضرت سخن نگفت.

آن گاه آيه ديگرى نازل شد و اين حكم را برداشت و اجازه نجوا با رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله را بدون صدقه صادر فرمود.

(951)ليث از مجاهد نقل كرد،على عليه السّلام فرمود:

در قرآن آيه اى وجود دارد كه هيچ كسى قبل از من به آن عمل نكرد و بعد از من هم احدى به آن آيه عمل نخواهد كرد و آن آيۀ نجواست؛چون آن آيه،نجوا با نبى صلى اللّه عليه و آله را بدون صدقه ممنوع كرد،من يك دينار داشتم آن را به ده درهم تبديل كردم و هر گاه اراده سخن گفتن يا نجوا و پرسش با آن حضرت را مى كردم درهمى صدقه مى دادم.تا اين كه درهم ها تمام شد و آيه فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (2) نازل شد و آن حكم را نسخ كرد.

(954)علىّ بن علقمه از علىّ بن ابى طالب عليه السّلام نقل كرده است كه چون آيه شريفه إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً (3) نازل شد، رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله مرا احضار كرد و فرمود:يا على!آيا يك دينار براى مكالمه و نجوا كافى است.

ص: 284


1- سوره 58 - آیه 12
2- سوره 58 - آیه 12
3- سوره 58 - آیه 12

(954)علىّ بن علقمه از علىّ بن ابى طالب عليه السّلام نقل كرده است كه چون آيه شريفه إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً (1) نازل شد، رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله مرا احضار كرد و فرمود:يا على!آيا يك دينار براى مكالمه و نجوا كافى است.

گفتم:يا رسول اللّه!يك دينار زياد است و كسى را توانايى اين مقدار نيست.

فرمود:چه مقدار براى اين كار كافى است؟ گفتم:شعيرة.آن حضرت فرمود:

انّك لزهيد؛ (تو خيلى زاهد هستى).

بلافاصله آيۀ أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ (2) نازل شد و حكم تكلّم با پرداخت صدقه را لغو كرد.

سپس على عليه السّلام فرمود:به سبب من به اين امت تخفيف داده شد.چنين آيه اى براى هيچ كسى قبل از من نازل نشد و براى هيچ كسى بعد از من هم نازل نخواهد شد. (3)

(958)ليث از مجاهد نقل كرد،على بن ابى طالب عليه السّلام فرمود:

در كتاب خدا،آيه اى است كه احدى قبل از من به آن عمل نكرد و هيچ كسى بعد از من هم نمى تواند به آن عمل كند و آن آيه نجواست:

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً (4) در آن هنگام از مال دنيا فقط يك دينار نقد داشتم،آن را به ده درهم تبديل كردم هر گاه با رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نجوا مى كردم يا پرسشى داشتم قبل از آن يك درهم در راه خدا صدقه مى دادم.

تا اين كه آيه كريمه نسخ شد،در حالى كه هيچ كسى قبل از من به آن آيه شريفه عمل نكرد و نخواهد كرد. (5)ت.

ص: 285


1- سوره 58 - آیه 12
2- سوره 58 - آیه 13
3- روايت /955شواهد التنزيل از روات ديگرى از على بن علقمه از على عليه السّلام نقل شد كه متن دو روايت يكى است؛ همچنين يحيى حمّانى از اشجعى از سفيان ثورى همين روايت را نقل كرده است. و همچنين روايت /957شواهد التنزيل از يحيى بن آدم از عبيد اللّه بن اشجعى از سفيان بن سعيد ثورى از عثمان بن مغيره از سالم از على بن علقمه از على عليه السّلام با همين متن و الفاظ نقل شده است.
4- سوره 58 - آیه 12
5- روايت /959شواهد التنزيل از روات ديگرى از طريق ليث از مجاهد از على عليه السّلام با همين الفاظ روايت شده است. و روايت /960شواهد التنزيل هم از طريق ليث از مجاهد از على عليه السّلام نقل شد جز اين كه روايت مختصر و كوتاهتر نقل شده است. و همچنين روايت /961شواهد التنزيل از طريق شريك از مجاهد نقل شده كه مختصر و ملخّص همين روايت است.

(962)عثمان بن محمّد از جرير و او از ليث و او از مجاهد روايتى را نقل كرد كه على بن ابى طالب عليه السّلام فرمود:

در قرآن آيه اى است كه احدى غير از من به آن آيۀ كريمه عمل نكرده و عمل نخواهد كرد و آن آيۀ نجوا يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً (1) است.

چون اين فرمان يزدان صادر شد،همگان پيامبر را تنها گذاشته،ترك كلام و سخن با آن حضرت كردند،امّا من دينارى نقد همراهم بود آن را به ده درهم تبديل كردم و در هر نجوايى،درهمى را انفاق كرده با رسول اللّه به نجوا و گفت و گو نشستم.

چون خداى سبحان تنهايى محمّد مصطفى صلى اللّه عليه و آله و عقب نشينى مسلمانان را مشاهده كرد،فرمان خويش را نسخ فرمود و آيه أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ... (2) را نازل كرد واحدى غير از من به اين آيه عمل نكرد. (3)

(964)محمّد بن فضيل از كلبى از ابى صالح نقل كرد،ابن عباس در توضيح و شرح آيۀ نجوا بيان كرده است:

در بين مسلمانان صدر اول مشهور شد نخستين كسى كه بعد از آيۀ نجوا با رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله سخن گفت،على بن ابى طالب عليه السّلام بود،او دينارى در اختيار داشت،آن را در راه خدا انفاق كرد،سپس با نبى صلى اللّه عليه و آله به نجوا و سخن گفتن پرداخت،امّا ساير مردم، چنين كارى نكردند در حالى كه تنها گذاشتن رسول اللّه براى آنان مشقّت داشت و هم خرج كردن پول و انفاق كردن بر آنان سخت و ناگوار بود. (4)

(966)ابو ايّوب انصارى نقل كرده است،آيۀ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ (5)د.

ص: 286


1- سوره 58 - آیه 12
2- سوره 58 - آیه 13
3- روايت رقم /963شواهد التنزيل،صالح بن عبد اللّه كرمزى در كتاب تفسير از قول جرير از ليث از مجاهد از على عليه السّلام نقل كرد كه الفاظ و متن روايت با اين روايت يكى است.
4- روايت رقم /965شواهد التنزيل از طريق سفيان از سليمان احول از مجاهد با همين متن و الفاظ نقل گرديد. و همچنين راويان ديگرى از ليث مطابق همين روايت راى نقل كردند و همچنين شبل بن عبّاد از ابى نجيح اين روايت را نقل كرد و همچنين حبّان از ليث از مجاهد هم اين روايت راى نقل كرد.
5- سوره 58 - آیه 12

فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً (1) در باره على عليه السّلام نازل شد.

آن زمان كه همه مسلمانان از ترس انفاق به گوشه اى پنهان شدند،على عليه السّلام ده بار با رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نجوا كرد و در هر نجوايى يك دينار در راه خدا انفاق كرد.

(967)ابو زبير از جابر بن عبد اللّه انصارى نقل كرد، (2)در جنگ طائف،رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله با على عليه السّلام در مكان خلوتى به نجوا پرداختند؛چون آن گفت و گو و مجالست طولانى شد،عدّه اى از مسلمانان گفتند چه نجواى طولانى با يك ديگر دارند! رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:ما انا انتجبيته و لكنّ اللّه انتجاه.

من با او نجوا نمى كردم بلكه خداى سبحان با او نجوا و گفت و گو مى كرد (3).

171- لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ .(مجادله22/)

قومى را نيابى كه به خدا و روز بازپسين ايمان داشته باشد(و)كسانى را كه با خدا و رسولش مخالفت كرده اند-هر چند پدرانشان يا پسرانشان يا برادرانشان يا عشيرۀ آنان باشند-دوست بدارند.در دل اينهاست كه(خدا)ايمان را نوشته و آنها را با روحى از جانب خود تأييد كرده است،و آنان را به بهشتهايى كه از زير(درختان)آن جويهايى

ص: 287


1- سوره 58 - آیه 12
2- روايت فوق در توضيح و تفسير نجوا نيست.بلكه نقل يك فضيلت از فضايل بى شمار على عليه السّلام است كه به مناسبت در اين جا ذكر شد.
3- روايت /968شواهد التنزيل،از جابر بن عبد اللّه انصارى همين گونه نقل شده است. فقط تغييراتى جزئى در متن روايت است كه ابو بكر و عمر وقتى مناجات آن دو طولانى شد،سؤال كردند و رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود: ما أنا ناجيته بل اللّه ناجاه.

روان است در مى آورد؛هميشه در آنجا ماندگارند؛خدا از ايشان خشنود و آنها از او خشنودند؛اينان اند حزب خدا،آرى حزب خداست كه رستگاران اند.

(970)حكم بن ظهير از حسين بن زيد از جعفر بن محمّد عليه السّلام و آن حضرت از پدرش نقل كرده است:

آيۀ كريمۀ لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (1) .

در شأن على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شد.

(971)ابان بن تغلب نقل كرده است:على بن محمد بن بشر گفت:

روزى در حضور محمّد بن على عليه السّلام نشسته بودم.مردى سوار بر شتر وارد شد و نامه اى را تقديم كرد؛آن حضرت چون نامه را خواند گفت:مهلّب از ما چه چيزى مى خواهد؟ در جواب گفت:دنيا و آخرت را از شما مى خواهد،چون در نزد شما اهل بيت،هم دنيا و هم آخرت است.

آن جناب گفت:ما شاء اللّه،هر كسى ما را براى خدا دوست بدارد نفع مى برد و حبّ ما اهل بيت چيزى است كه خداى سبحان بر قلب هاى بندگان مى نگارد و تثبيت مى كند.هر كسى در قلبش مهر و محبّت ما نگاشته شود،احدى قادر به محو آن نيست.

آيا نشنيدى كه خداى تعالى در قرآن فرمود:

أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (2) .و حبّ و دوستى ما اهل بيت نه تنها از ايمان است،بلكه از اصل ايمان است.

ص: 288


1- سوره 58 - آیه 22
2- سوره 58 - آیه 22

172- وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ .(حشر9/)

و هر چند در خودشان احتياجى(مبرم)باشد،آنان را بر خودشان مقدّم مى دارند.

(972)عاصم بن كليب از پدرش و او از ابى هريرة حكايت كرد:

در اوايل شب مردى به حضور نبى صلى اللّه عليه و آله رسيد و از گرسنگى شكوه و ناله مى كرد، رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به خانه همسرانش پيغام فرستاد،گفتند:جز آب چيز ديگرى در خانه نيست.

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در تاريكى صداى پايى را شنيد و پرسيد،كيست؟ على عليه السّلام گفت:من هستم يا رسول اللّه! على عليه السّلام چون از ماجرا خبردار شد به خانه رفت و از فاطمه عليها السّلام پرسيد:آيا در خانه چيزى هست؟ فاطمه عليها السّلام گفت:فقط غذاى كودكان موجود است،ولى ميهمان گرسنه را ترجيح مى دهم.

على عليه السّلام فرمود:پس كودكان را بخوابان تا تقاضاى غذا نكنند،من هم چراغ را خاموش مى كنم تا ميهمان خجالت نكشد.

و آنان از ميهمان اين چنين پذيرايى كردند؛چون صبح فرا رسيد،خداى سبحان آيۀ شريفۀ وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ (1) .را براى آنان نازل كرد.

(973)مجاهد از ابن عباس نقل كرد؛آيه كريمۀ وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ (2) .در تحسين على،فاطمه،حسن و حسين عليهم السّلام نازل شد.

ص: 289


1- سوره 59 - آیه 9
2- سوره 59 - آیه 9

173- وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ .(حشر10/)

و(نيز)كسانى كه بعد از آنان مهاجران و انصار آمده اند(و)مى گويند:پروردگارا،بر ما و بر آن برادرانمان كه در ايمان آوردن بر ما پيشى گرفتند ببخشاى،و در دلهايمان نسبت به كسانى كه ايمان آورده اند(هيچ گونه)كينه اى مگذار.پروردگارا،به راستى كه تو رؤوف و مهربانى.

(974)مكىّ بن ابراهيم گفت عثمان شحّام برايم نقل كرد،سلمة بن اكوع حكايت كرد؛ نبى صلى اللّه عليه و آله در كنار قبرستان بقيع براى نماز حاضر شد و على عليه السّلام او را همراهى مى كرد، جعفر بن ابى طالب هم به آن حضرت پيوست؛رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:

يا جعفر!در كنار برادرت على عليه السّلام بايست.

هر سه به نماز ايستادند،در پايان نماز،رسول اللّه به جعفر بن ابى طالب فرمود:

يا جعفر!هم اكنون جبرئيل از جانب ربّ العالمين خبر آورد كه براى تو در بهشت دو بال سبز رنگ از زبرجد و ياقوت قرار داده است كه در صبح و شب به هر مكانى كه بخواهى مى توانى پرواز كنى.

على عليه السّلام گفت:يا رسول اللّه!اين كرامت براى برادرم جعفر است امّا براى من چه چيزى است؟ رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:يا على!خداى عزّ و جلّ طايفه اى از امّتم را خلق كرده كه تا روز قيامت برايت استغفار و طلب رحمت مى كنند.

على عليه السّلام پرسيد:آنان چه كسانى هستند؟ نبى صلى اللّه عليه و آله فرمود:خداى رحمان در كتاب منزل فرمود وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ (1) .

ص: 290


1- سوره 59 - آیه 10

على عليه السّلام پرسيد:آنان چه كسانى هستند؟ نبى صلى اللّه عليه و آله فرمود:خداى رحمان در كتاب منزل فرمود وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ (1) .

يا على!آيا احدى در ايمان از تو سبقت گرفته است؟!تنها تو سابق در ايمان و اسلام هستى و مؤمنان تا قيامت براى تو دعا و استغفار مى كنند.

(975)ابى بصير از عكرمة نقل كرد؛ابن عباس در شرح و توضيح اين آيۀ شريفه،بيان كرد:خداى سبحان در قرآن شريف،استغفار براى على عليه السّلام را بر هر مسلمانى فرض و واجب قرار داد و آن آيۀ كريمه وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ (2) است.

و على عليه السّلام از اولين مؤمنان و با سابقه ترين فرد در ايمان و مسلمانى است.

(976)عبد اللّه بن عباس داستانى را از على عليه السّلام حكايت مى كند و مى گويد،همراه على عليه السّلام از كوچه اى عبور مى كردم،گروهى مشغول دعا بودند،على عليه السّلام فرمود:براى من دعا و استغفار كنيد.چون مأمور به دعا در حقّ من هستيد و خداى عزّ و جلّ فرمود:

وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ (3) .

و من نخستين ايمان آورنده به كتاب خدا و رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و از سابقه داران در ايمان هستم.

174- إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ .(صف4/)

در حقيقت،خدا دوست دارد كسانى را كه در راه او صف در صف،چنان كه گويى بنايى ريخته شده از سرب اند،جهاد مى كنند.

(977)زبير بن عدىّ از ضحّاك نقل كرد،از ابن عباس در باره آيه كريمه إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ (4) .

سؤال شد كه آنان چه كسانى هستند؟

ص: 291


1- سوره 59 - آیه 10
2- سوره 59 - آیه 10
3- سوره 59 - آیه 10
4- سوره 61 - آیه 4

ابن عباس گفت:على بن ابى طالب عليه السّلام،حمزه اسد اللّه و اسد رسول صلى اللّه عليه و آله،عبيدة بن حارث و مقداد بن اسود،از اين قبيل مردان اند كه خداى سبحان در آيه شريفه آنان را توصيف و مورد محبّت خويش قرار داده است. (1)

(978)ضحّاك از ابن عباس روايت كرد؛على عليه السّلام وقتى به قتال و نبرد مى پرداخت چون بنيان مرصوص و سدّ آهنين بود و خداى سبحان آيه إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ (2) را در تحسين و تمجيد او نازل كرد.

175- هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ .(جمعه2/)

اوست آن كس كه در ميان بى سوادان فرستاده اى از خودشان برانگيخت،تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بديشان بياموزد.

(980)عبد الملك مروان از كلبى و او از ابى صالح نقل كرد،ابن عباس مفسّر مشهور در تفسير و توضيح آيه هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ (3) .بيان كرد:

اَلْكِتابَ (4) يعنى قرآن منزل وَ الْحِكْمَةَ (5) يعنى ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام.

معناى آيه چنين مى شود:رسالت نبى صلى اللّه عليه و آله تعليم كتاب خدا و تعليم ولايت على عليه السّلام به بندگان خداست.

ص: 292


1- روايت /979شواهد التنزيل از طريق كلبى از ابى صالح از ابن عباس نقل شد كه تقريباً همين روايت است فقط افرادى مثل سهل بن حنيف و حارث بن صمة و ابى دجانه را به على عليه السّلام و حمزه و مقداد اضافه كرده است.
2- سوره 61 - آیه 4
3- سوره 62 - آیه 2
4- سوره 62 - آیه 2
5- سوره 62 - آیه 2

176- فَإِنَّ اللّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهِيرٌ .

(تحريم4/)

در حقيقت،خدا خود سرپرست اوست،و جبرئيل و صالح مؤمنان(نيز ياور او هستند)و گذشته از اين،فرشتگان(هم)پشتيبان(او)خواهند بود.

(981)حديث مرفوع از على عليه السّلام روايت شد كه آن حضرت فرمود:

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در توضيح آيه كريمه و بيان مصداق صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ (1) فرمود:

صالح المؤمنين،على بن ابى طالب عليه السّلام است.

(982)ابو على احمد بن محمد بن على قاشانى از عمرى و او از على بن موسى عليه السّلام و او از جدّش نقل كرد،رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:منظور از صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ (2) در آيه كريمه فَإِنَّ اللّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَلائِكَةُ... (3)

على بن ابى طالب عليه السّلام است. (4)

ص: 293


1- سوره 66 - آیه 4
2- سوره 66 - آیه 4
3- سوره 66 - آیه 4
4- .1)روايت /983شواهد التنزيل از طريق على بن جعفر عليه السّلام از برادرش از پدرش از جدش از على عليه السّلام از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نقل شد. صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام. 2)روايت /984شواهد التنزيل،از اسماء بنت عميس از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نقل شد.صالح المؤمنين يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام است. 3)روايت /985شواهد التنزيل،از روات ديگرى از اسماء بنت عميس از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نقل شد.صالح المؤمنين يعنى على بن ابى طالب 4)روايت /986شواهد التنزيل به نقل از اسماء بنت عميس كه از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله كه آن حضرت فرمود؛صالح المؤمنين يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام. 5)روايت /987شواهد التنزيل،از طريق جعفر بن محمد از پدر و جدش و پدرانشان از رسول اللّه روايت شد صالح المؤمنين يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام 6)روايت /988شواهد التنزيل،از طريق ام جعفر از جده اش اسماء بنت عميس از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نقل شد صالح المؤمنين يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام. 7)روايت /990شواهد التنزيل،از طريق وكيع از اعمش از زيد بن وهب از حذيفه از رسول اللّه نقل شد صالح المؤمنين يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام. 8)روايت /991شواهد التنزيل،از طريق زبير بن عدىّ از ضحّاك از ابن عباس نقل شد،صالح المؤمنين يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام است. 9)روايت /993شواهد التنزيل،از طريق ابو حمزه ثمالى از عبد اللّه بن عطاء از ابى جعفر عليه السّلام نقل شد،صالح المؤمنين يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام. 10)روايت /994شواهد التنزيل،از قول ابو قتيبة از ابن سيرين نقل شد،صالح المؤمنين يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام.

(989)عمّار ياسر حكايت مى كند كه على بن ابى طالب عليه السّلام فرمود:

روزى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله مرا فراخواند و فرمود:يا على!آيا دوست دارى بشارتى به تو بدهم؟ عرض كردم:يا رسول اللّه!تو پيوسته بشارت دهنده به خير و خيرات بودى و هستى.

آن گاه پيامبر فرمود:يا على!در شأن تو آيه اى در قرآن نازل شد.

عرض كردم:كدام آيه است بفرماييد تا بشنوم.

فرمود:جبرئيل نزد من آمد و آيه وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ (1) را قرائت كرد.

شادباش كه تو و فرزندان مؤمن پدرت از صالحين اند.

(992)حكم بن ظهير از سدىّ و او از ابى مالك نقل كرد؛ابن عبّاس در شرح آيه فوق بيان كرده است كه صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ (2) ،على بن ابى طالب عليه السّلام است و ملائكه الهى پشتيبان و ياور او هستند.

(995)حبّان از كلبى و او از ابى صالح نقل كرد؛عبد اللّه بن عبّاس در تفسير آيه بيان كرد:

إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ (3) در باره عايشه و حفصه نازل شد.

فَإِنَّ اللّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ (4) فقط براى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نازل شد.

وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ (5) در باره على بن ابى طالب عليه السّلام اختصاصاً نازل شد.

(996)حسين بن سليمان از سدير صيرفى و او از ابى جعفر عليه السّلام نقل كرد؛ رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله دو بار على عليه السّلام را به ياران و اصحابش معرفى كرد، بار اوّل در غدير خم كه به حاضران فرمود:

من كنت مولاه فعلىّ مولاه امّا مرتبه دوم،وقتى كه آيه كريمه فَإِنَّ اللّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ (6)

ص: 294


1- سوره 66 - آیه 4
2- سوره 66 - آیه 4
3- سوره 66 - آیه 4
4- سوره 66 - آیه 4
5- سوره 66 - آیه 4
6- سوره 66 - آیه 4

وَ الْمَلائِكَةُ... (1) نازل شد.

آن حضرت دست على عليه السّلام را گرفته به ميان جمعيت حاضر در مسجد آورد و فرمود:اى مردم!اين على بن ابى طالب عليه السّلام و صالح المؤمنين است،پس حق او را فراموش نكنيد.

177- فَلَمّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا .(ملك27/)

و آن گاه كه آن(لحظۀ موعود)را نزديك ببينند،چهره هاى كسانى كه كافر شده اند درهم رود،و گفته شود:اين است همان چيزى كه آن را فرا مى خوانديد!.

(997)سهل بن عامر از شريك و هر دو از اعمش در توضيح آيه كريمه فَلَمّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا (2) .گفتند:هنگامى كه مقام و منزلت و جايگاه بلند على عليه السّلام را در نزد خداى سبحان مشاهده كنند،چهره كافران تيره و تار مى گردد و بر صورت آنان سياهى غالب مى شود. (3)

(998)در تفسير عتيق از عمرو بن ابى بكّار تميمى از ابى جعفر محمد بن على عليهما السّلام در توضيح آيه كريمه فَلَمّا رَأَوْهُ زُلْفَةً (4) نقل شد:

كافر دلان وقتى جايگاه ارزشى و منزلت والاى على عليه السّلام را در نزد نبى صلى اللّه عليه و آله بنگرند به تكذيب فضايل او مى پردازند و سعى در كتمان آن مى كنند.

(999)حمّاد بن ابراهيم از مغيرة نقل كرد،كه ابو جعفر عليه السّلام در تفسير و شرح آيه كريمه فَلَمّا رَأَوْهُ زُلْفَةً... (5) وقتى على عليه السّلام را در كنار حوض كوثر با نبى صلى اللّه عليه و آله ببينند؛آتش خشم و شرمندگى آنان افزون شده سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا (6) و چهره آنان تيره و تار مى شود.

ص: 295


1- سوره 66 - آیه 4
2- سوره 67 - آیه 27
3- روايت /1000شواهد التنزيل از طريق داود بن سرحان از جعفر بن محمد(ع)با اندك اختلافى در همين معنى روايت شده است و همچنين روايت /1001شواهد التنزيل از طريق عيسى بن هشام از داود بن سرحان با همين الفاظ نقل شده است.
4- سوره 67 - آیه 27
5- سوره 67 - آیه 27
6- سوره 67 - آیه 27

178- فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ. بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ (قلم6/-5)

به زودى خواهى ديد و خواهند ديد(كه)كدام يك از شما دستخوش جنونيد.

(1002)كعب بن عجرة از عبد اللّه بن مسعود نقل كرد؛ عده اى از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در باره على بن ابى طالب عليه السّلام سؤال كردند كه در نزد شما چگونه مردى است؟! نبى صلى اللّه عليه و آله فرمود:

علىّ اقدمكم اسلاماً و اوفركم ايماناً و اكثركم علماً و ارجحكم حلماً و اشدّكم في اللّه غضباً،علّمته علمى و استودعته سرّى و وكّلته بشأنى فهو خليفتى في اهلى و امينى في امّتى.

على سابقه دارترين و برترين مؤمن و عالم ترين انسان و حليم ترين شماست،در حقّ اللّه سخت گير،وارث علم من و محرم اسرارم،وكيل در كارم است،خليفه و جانشين در اهل و عيالم و در ميان امّتم امين من است.

بعضى از افراد قريش گفتند:على عليه السّلام،نبى صلى اللّه عليه و آله را فريفته و مفتون خود كرده است كه هيچ عيبى از او نمى گويد و فقط خوبى هاى او را ذكر مى كند.

خداى سبحان آيه فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ. بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ (1) .را نازل فرمود.

يعنى قيامت نزديك است و آن گاه مشخص مى شود كدام يك مفتون و فتنه گرند.

(1003)ابى عبد اللّه جدلى از عبد اللّه بن مسعود قارى مشهور قرآن نقل كرد كه عبد اللّه مسعود مى گويد:

صبحگاهى با رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله وارد مسجد شديم.مردم مبهوت ماندند،تا اين كه على عليه السّلام وارد مسجد شد و بر نبى صلى اللّه عليه و آله سلام و ادب كرد.

عده اى از افراد چون على عليه السّلام را ديدند چهره درهم كشيدند.پيامبر صلى اللّه عليه و آله به آنان نگاه كرد و فرمود:آيا نمى پرسيد بهترين و وارسته ترين ميان شما چه كسى است؟ گفتند:بلى يا رسول اللّه!بفرماييد چه كسى است.

ص: 296


1- سوره 68 - آیه 5

نبى صلى اللّه عليه و آله فرمود:

افضلكم على بن ابى طالب عليه السّلام اقدمكم اسلاماً و اوفركم ايماناً و اكثركم علماً و ارجحكم حلماً و اشدّكم للّه غضباً،و اشدّكم نكاية في العدوّ فهو عبد اللّه و اخو رسوله،فقد علّمته علمى و استودعته سرّى و هو امينى على امّتى.

على بن ابى طالب عليه السّلام با فضيلت ترين فرد در ميان شماست او از سابقه دارترين مسلمانان و برترين مسلمان و برترين مؤمن و عالم ترين انسان و حليم ترين شماست.

در حقّ اللّه سخت گير و در مقابل دشمن كوبنده است.او عبد اللّه و برادر مصطفى صلى اللّه عليه و آله است.من معلّم او و او صحابى وفادار پسر عمّ و امين بر امّتم است.

بعضى از حاضران در مسجد كه از مقام والاى على عليه السّلام ناخرسند بودند،گفتند:

على بن ابى طالب عليه السّلام رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله را فريفته كه هيچ عيبى از او نمى بيند و هميشه از خوبى هاى او سخن مى گويد.

در همان لحظه آيه شريفه فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ. بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ (1) .نازل شد.

يعنى به زودى مفتون و فريب خورده مشخّص مى شود كه كدام يك از ما هستيم.

179- وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ .(قلم7/)

و او به راه يافتگان داناتر است.

(1006)عمرو بن شمر از دلهم بن صالح نقل كرد؛ضحّاك بن مزاحم حكايت كرد:

وقتى قريش مقام و منزلت و جايگاه رفيع على عليه السّلام را نزد نبى صلى اللّه عليه و آله مى ديدند كه پيوسته رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله او را اكرام و احترام خاصى روا مى داشت،و بى اندازه تجليل و تعظيم و تكريم مى نمود.بر آنان سخت و گران مى آمد،لذا از على عليه السّلام شكوه و رنجش داشتند و چون تحمّل آن همه محبّت و عظمت را نداشتند لب به اعتراض گشوده و

ص: 297


1- سوره 68 - آیه 5

گفتند:

نبى صلى اللّه عليه و آله به وسيله على عليه السّلام مفتون و فريفته شد.در جواب آن جاهلان،خداى ناظر و قادر آيات سوره قلم را بر رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نازل فرمود:

ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ. ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ. وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ. وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ. فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ. بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ. إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (1) .

يعنى خداى سبحان آگاه به آن گمراهان بى منطق است كه سخن ناروا و اعتراض آميز در حق على عليه السّلام و نبى صلى اللّه عليه و آله مى گويند.

وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (2) و همچنين خداى دانا،عالم به مهتدين كه على بن ابى طالب عليه السّلام باشد،هست. (3)

180- لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَةً وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ (2).(حاقه12/)

تا آن را براى شما(مايۀ)تذكّرى گردانيم و گوشهاى شنوا آن را نگاه دارد.

(1007)ابو عمرو بن ابى زكريا شعرانى و ديگران گفتند؛ابو بكر مفيد از ابو الدّنيا اشجّ براى ما نقل كرد كه از على بن ابى طالب عليه السّلام شنيديم،فرمود:

هنگامى كه آيه شريفه وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ (4) نازل شد.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله مرا به حضور طلبيد و فرمود:يا على!از خداى حكيم مسألت كردم گوشهاى تو را أُذُنٌ واعِيَةٌ (5) قرار دهد.

(1008)اعمش از عدىّ بن ثابت و او از زرّ بن حبيش نقل كرده است كه على بن ابى طالب عليه السّلام فرمود:

ص: 298


1- سوره 68 - آیه 1
2- سوره 68 - آیه 7
3- مثل همين روايت را طاوس از امام باقر عليه السّلام نقل كرد.
4- سوره 69 - آیه 12
5- سوره 69 - آیه 12

روزى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله مرا به سينه اش چسبانيد و فرمود:

امرنى ربّى ان ادنيك و لا أقصيك و ان تسمع و تعى و حقّ على اللّه ان تعى.

خداى بزرگ مرا فرمان داد تو را به خويشتن نزديك سازم و از خود دور نسازم تا سخنان مرا بشنوى و شنوا گردى،و بر خداوند مقرر گرديد كه گوش تو را شنوا گرداند.

آن گاه آيه شريفه وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ (1) نازل شد.

(1009)محمّد بن عمرو بن على بن ابى طالب عليه السّلام از پدرش و پدر او از على بن ابى طالب عليه السّلام حكايت كرد؛روزى مصطفى صلى اللّه عليه و آله به من فرمود:

يا على!انّ اللّه امرنى ان ادنيك و لا اقصيك،و اعلّمك لتعى (2).

و اين آيه شريفه وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ (3) نازل شد.

يا على!تو اذن واعية و گوش شنوا براى درياى بيكران علم من هستى.

يا علىّ!انا المدينة و انت الباب و لا يؤتى المدينة الاّ من بابها.

من شهر علم و تو باب او هستى،هميشه شهر از در آن گشوده مى گردد.و ورود به شهر از در آن آغاز مى شود (4).

(1011)علىّ بن حوشب از مكحول نقل كرد كه على عليه السّلام فرمود؛وقتى آيه وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ (5) نازل شد مصطفى صلى اللّه عليه و آله به من فرمود:يا على!از خداى عليم و حكيم خواستم گوش تو را أُذُنٌ واعِيَةٌ (6) و شنوا قرار دهد (7).

(1014)وليد بن مسلم از مكحول و او از على بن ابى طالب عليه السّلام نقل كرده است؛آن هنگام كه آيه شريفه وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ (8) نازل شد.

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله به من فرمود:يا على!از خداى منّان خواستم گوش تو را اذن واعيه (گوش شنوا)قرار دهد.ت.

ص: 299


1- سوره 69 - آیه 12
2- براى ترجمه سخن رسول خدا(ص)به روايت شماره 1008 مراجعه شود.
3- سوره 69 - آیه 12
4- روايت /1012و /101شواهد التنزيل از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله به همين معنى نقل شد.
5- سوره 69 - آیه 12
6- سوره 69 - آیه 12
7- روايت /1013شواهد التنزيل به همين معنى و مضمون است.
8- سوره 69 - آیه 12

و ربّ جليل نيز درخواست مرا پذيرفت و چنان كه خواسته بودم؛اجابت كرد (1).

(1015)وليد بن مسلم از علىّ بن حوشب فزارى نقل كرد كه مكحول گفته است؛از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله شنيدم آيه شريفه وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ (2) را قرائت كرد،سپس توجّه و التفاتى به على بن ابى طالب عليه السّلام نمود و گفت:

يا على!سألت اللّه ان يجعلها اذنك از خداى كريم خواستم،گوشهاى تو را اذن واعيه و شنوا قرار دهد.

و على عليه السّلام هميشه مى فرمود:بعد از دعاى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله هرگز كلامى را كه از آن حضرت مى شنيدم،فراموش نكردم (3).

(1016)يحيى بن صالح از علىّ بن حوشب و او از مكحول در باره آيه وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ (4) نقل كرد مصطفى صلى اللّه عليه و آله آيه شريفه فوق را قرائت كرد و آن گاه فرمود:از خداى خويش خواستم گوش هاى على بن ابى طالب عليه السّلام را أُذُنٌ واعِيَةٌ (5) و شنوا قرار دهد.

على عليه السّلام بعد از آن،پيوسته مى گفت:

ما سمعت من رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله كلاماً الاّ وعيته و حفظته فلم انسه هر سخن و گفتارى از مصطفى صلى اللّه عليه و آله شنيدم آن را ضبط و ثبت كردم و هرگز مبتلى به نسيان نشدم،و حديثى را فراموش نكردم (6).

(1020)عبد اللّه بن زبير اسدىّ از صالح بن ميثم و او از بريدة اسلمى شنيد كه گفت مصطفى صلى اللّه عليه و آله به على بن ابى طالب عليه السّلام فرمود (7):

انّ اللّه امرنى ان ادنيك و لا اقصيك و ان اعلّمك و ان تعى و حقّ على اللّه ان تعى.

خداى سبحان مرا فرمان داد،تو را به خويشتن نزديك سازم و به تو علم و دانش بياموزم تا شنوا گردى و خداوند بر خود مقرر فرمود كه گوش تو را شنوا قرار دهد.م.

ص: 300


1- روايت /1019شواهد التنزيل با همين متن و لفظ نقل شده است.
2- سوره 69 - آیه 12
3- در روايت /1026شواهد التنزيل؛جعفر بن برقان از ميمون بن مهران از ابن عباس و او از نبى صلى اللّه عليه و آله با همين لفظ و محتوا نقل كرده است.
4- سوره 69 - آیه 12
5- سوره 69 - آیه 12
6- روايت 1017،/1018شواهد التنزيل از قول رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به همين لفظ و محتوا نقل شده است.
7- روايت 1021،1022،1023،1024،1025،1028 و /1029شواهد التنزيل از محدّثان مختلف به همين لفظ،و محتوا نقل شده است كه به علت تكرارى بودن ذكر نكرديم.

(1027)اعمش از مسلم بطين از سعيد بن جبير و او از ابن عبّاس نقل كرده است،روزى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به على بن ابى طالب عليه السّلام فرمود:

يا علىّ!انّ اللّه امرنى ان ادنيك و لا اقصيك و ان احبّ من يحبّك،و ان اعلّمك و تعى و حقّ على اللّه ان تعى.

يا على!خداى بزرگ به من فرمان داد،تو را به خويشتن نزديك سازم و لحظه اى از خود دور نكنم،دوستدار تو را دوست بدارم،تو را علم و حكمت بياموزم تا گوش تو شنوا گردد،و خداى توانا نيز چنين كرد و گوش تو را شنوا گردانيد.

پس خداى سبحان آيه شريفه وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ (1) را نازل كرد.

آن گاه مصطفى صلى اللّه عليه و آله خطاب به على بن ابى طالب عليه السّلام فرمود:يا على!از پروردگارم خواستم،گوش تو را از گوشهاى شنوا و أُذُنٌ واعِيَةٌ (2) قرار دهد.

از آن پس على عليه السّلام پيوسته مى گفت:

ما سمعت اذناى شيئاً من الخير و العلم و القرآن الاّ وعيته و حفظته.

يعنى پس از نزول آيه شريفه و دعاى خير مصطفى صلى اللّه عليه و آله در حقّ من،هر چيزى از خير و علم و قرآن به سمع و اذن من اصابت كرد همه را ضبط و ثبت كردم و هرگز فراموش نكردم.

181- سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ. لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ .(معارج2/-1)

پرسنده اى از عذاب واقع شونده اى پرسيد كه اختصاص به كافران دارد(و)آن را بازدارنده اى نيست.

(1030)سفيان بن عيينه از جعفر بن محمد عليهما السّلام و او از پدرش روايت كرد؛ على عليه السّلام (3)حكايت كرد،وقتى در روز غدير خم،رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله مرا به جانشينى

ص: 301


1- سوره 69 - آیه 12
2- سوره 69 - آیه 12
3- بايد على بن حسين عليه السّلام باشد.

نصب كرد و فرمود:

ايّها النّاس من كنت مولاه فعلىّ مولاه.

و اين خبر در اطراف و اكناف منتشر شد.

نعمان بن حرث فهرى وقتى خبر غدير را شنيد به نزد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله آمد و گفت:

يا محمد!ما را امر كردى بگوييم لا اله الاّ اللّه و انّ محمّداً رسول اللّه.تو را اطاعت كرديم.

آن گاه دستور دادى جهاد و حج و نماز و زكات و روزه به جاى آوريم همه اينها را قبول كرديم،ولى تو به اين همه راضى نشدى،سپس اين غلام(على بن ابى طالب عليه السّلام) را به عنوان جانشين خود نصب كردى و گفتى:

من كنت مولاه فهذا مولاه.

امّا از تو سؤالى مى كنم.آيا اين كار از طرف توست يا از جانب خداى تو؟ مصطفى صلى اللّه عليه و آله دوباره تكرار فرمود:به آن خدايى كه غير او معبودى نيست انتخاب على عليه السّلام از جانب خداى بى همتا بود.

نعمان از نزد رسول اللّه بازگشت،در حالى كه عصبانى و ناراضى بود و با خود مى گفت:خدايا اگر اين كار و نصب على عليه السّلام بر حق است.مرا طاقت پذيرش آن نيست از آسمان سنگى يا عذابى دردناك بر من بفرست.

بيدرنگ خداى جبّار سنگى آتشين بر سرش كوبيد و هلاكش كرد.آن گاه آيه سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ. لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ (1) .بر نبى صلى اللّه عليه و آله نازل شد. (2)

(1033)سفيان بن سعيد از منصور از ربعى و او از حذيفة بن يمان روايت كرده است:

وقتى نبى صلى اللّه عليه و آله براى جانشينى على عليه السّلام در غدير خم فرمود:من كنت مولاه فهذا مولاه.نعمان بن منذر فهرى از جاى برخاست و گفت:يا محمد!آيا اين انتصاب به دستور پروردگار است يا از جانب توست؟ت.

ص: 302


1- سوره 70 - آیه 1
2- روايت /1031شواهد التنزيل،از طريق شريح بن نعمان از سفيان بن عيينه از پدرش از على بن حسين عليه السّلام نقل شد و عين روايت /1030شواهد التنزيل را حكايت نمود. و روايت /1032شواهد التنزيل از طريق جابر جعفى از محمد بن على نقل شد و به جاى نعمان بن حرث فهرى، حارث بن عمرو فهرى ذكر شده و بقيه متن خبر با روايت /1030شواهد التنزيل يكى است.

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:البته خداى قادر و عليم مرا دستور فرمود تا على عليه السّلام را در ميان شما نصب كنم.

نعمان بن منذر كه از اين انتصاب ناراضى و ناراحت بود با عصبانيت به طرف شتر خود رفت و گفت:

اللّهمّ أنزل علينا حجارةً من السّماء.

خدايا!مرا تاب و تحمّل ولايت على عليه السّلام نيست،پس سنگى از آسمان بر من فرودآر.

هنوز به نزديك شتر خود نرسيده بود كه سنگى از آسمان بر سرش فرود آمد و در دم هلاك شد.

آن گاه آيه كريمه سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ. لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ (1) .

براى پيامبر صلى اللّه عليه و آله نازل شد و اين حادثه را اين گونه بيان كرد.

(1034)سعيد بن ابى سعيد مقبرى از ابى هريرة نقل كرد؛ برد و چون مصطفى صلى اللّه عليه و آله در غدير خم بازوى مرتضى عليه السّلام را گرفته در ميان جمعيت حاضر فرمود:

من كنت مولاه فهذا مولاه.

در آن هنگام مردى اعرابى برخاست و گفت:يا محمد صلى اللّه عليه و آله!ما را دعوت كردى بگوييم اشهد ان لا اله الاّ اللّه و محمّداً رسول اللّه،تو را تصديق كرديم،دوباره امر به نماز و روزه كردى اجابت كرديم،سپس به زكات فرمان دادى،آن را هم پذيرفتيم و تسليم شديم،امّا تو به اينها قانع نشدى و اكنون پسر عمّ خود را بر ما ولىّ گردانيدى.

سؤالى دارم،آيا اين كار به فرمان يزدان و خداى سبحان است يا از پيش خود او را بر ما ولايت دادى؟ رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:اين كار از جانب خداست نه از طرف من،به آن خدايى كه شريك و همتا ندارد اين امر مهم به دستور خداوند سبحان است نه از جانب من و سه بار اين جمله را تكرار كرد.

ص: 303


1- سوره 70 - آیه 1

اعرابى كه از اين گفتار سخت عصبانى شده بود؛به سرعت به سوى شتر خود رفت و گفت:

اللّهمّ ان كان هذا هو الحقّ من عندك.......

خدايا!اگر انتصاب ولايت على عليه السّلام حقّ است،از آسمان عذابى دردناك يا سنگى آتشين بر من فرودآور.هنوز اين كلمات تمام نشده بود كه آتشى سوزنده از آسمان فرو ريخت و او را هلاك كرد.و به دنبال آن آيۀ كريمه سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ. (1)

لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ (2) نازل شد.

182- وَ مَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذاباً صَعَداً .(جن17/)

و هر كس از ياد پروردگار خود دل بگرداند،وى را در قيد عذابى(روز)افزون درآورد.

(1035)حسين بن علوان از على بن غراب و او از كلبى و او از ابى صالح نقل كرد، ابن عبّاس مفسّر مشهور در تفسير آيه كريمه وَ مَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ (3) ...

گفت:ذكر ربّ يعنى ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام و ولايت اولاد گرامى اش.

و هر كسى از ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام روى بگرداند؛او را عذابى شديد فرا خواهد رسيد.

183- إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ .(مزمل20/)

در حقيقت،پروردگارت مى داند كه تو و گروهى از كسانى كه با تواند،نزديك به دو سوم از شب يا نصف آن يا يك سوم آن را(به نماز)برمى خيزيد.

(1036)عبيدة بن حميد از كلبى و او از ابى صالح نقل كرد،كه ابن عباس در تفسير و

ص: 304


1- سوره 70 - آیه 1
2- سوره 70 - آیه 1
3- سوره 72 - آیه 17

توضيح آيه كريمه إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ (1) گفت:

طائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ (2) ،يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام و ابو ذر كه مثل رسول اللّه نيمى از شب يا يك سوم شب را به نماز و مناجات و قرائت قرآن بيدار بودند.

(1037)محمّد بن مروان سدىّ از قتادة و او از عطاء نقل كرد؛ابن عبّاس در تفسير و توضيح اين آيه شريفه گفت:

إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ (3) يعنى يا محمّد!خداى تو مى داند كه براى اقامه نماز و تلاوت قرآن كمتر از نصف يا يك سوم يا دو سوم شب را بيدار مى مانى و همچنين خدا مى داند طائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ (4) يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام كه هميشه و پيوسته همراه توست،مثل تو شب زنده دارى مى كند.

سپس ابن عباس ادامه داد و گفت:نخستين كسى كه با رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به نماز ايستاد على عليه السّلام بود.نخستين كسى كه اسلام آورد على عليه السّلام بود.نخستين كسى كه با رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله بيعت كرد على بود،نخستين مهاجر في سبيل اللّه همراه مصطفى صلى اللّه عليه و آله على عليه السّلام بود.

نخستين كسى كه همراه رسول اللّه شب ها بيدار بود و به نماز و تلاوت قرآن مى پرداخت على عليه السّلام بود و اين آيه شريفه براى او نازل شد.

184- كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ. إِلاّ أَصْحابَ الْيَمِينِ. فِي جَنّاتٍ يَتَساءَلُونَ .(مدثر40/-38)

هر كسى در گرو دستاورد خويش است به جز ياران دست راست كه در ميان باغها از يك ديگر مى پرسند.

(1038)جابر بن عبد اللّه انصارى نقل كرد ابو جعفر عليه السّلام در شرح آيه كريمه إِلاّ أَصْحابَ الْيَمِينِ... (5) بيان فرمود:

ص: 305


1- سوره 73 - آیه 20
2- سوره 73 - آیه 20
3- سوره 73 - آیه 20
4- سوره 73 - آیه 20
5- سوره 74 - آیه 39

ما و شيعيانمان اصحاب يمين هستيم كه در جنّات منزل و مأوى داريم. (1)

185- فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلّى. وَ لكِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلّى .(قيامت32/-31)

پس(گويند)تصديق نكرد و نماز برپا نداشت بلكه تكذيب كرد و روى گردانيد.

(1040)در شأن نزول آيه شريفه فوق عمّار ياسر حكايت كرد:

من و ابو ذر غفارى در زير خيمه اى كه ابن عبّاس با مردم سخن مى گفت حضور داشتيم،ابو ذر برخاست و گفت:اى مردم!مرا جندب بن جنادة(ابو ذر غفارى) مى گويند،هرگز دروغ نگفتم.آيا صدق و صداقت مرا قبول داريد؟ حاضران در مجلس گفتند:بلى يا ابو ذر! گفت:اى مردم!آيا مى دانيد،در روز غدير خم رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله هزار و سيصد نفر را و در روز سمرات پانصد نفر از خواص را جمع آورى كرد و فرمود:

اللّهمّ من كنت مولاه فإنّ عليّا مولاه اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه.

و در آن هنگام عمر بن خطّاب نخستين كسى بود كه برخاست و گفت بخ بخ اى فرزند ابو طالب!بر تو مبارك باد كه مولاى من و مولاى هر مؤمن و مؤمنه اى شدى.

در همان وقت هنگامى كه معاوية بن ابى سفيان اعلام ولايت على عليه السّلام را شنيد به مغيرة بن شعبه رو آورد و گفت:هرگز به ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام اعتراف نمى كنم و محمّد صلى اللّه عليه و آله را در اين گفتارش تصديق و تأييد نمى كنم.

چون اين سخنان بيهوده از معاويه شنيده شد،خداى سبحان آيات زير را بر نبى صلى اللّه عليه و آله نازل فرمود: فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلّى. وَ لكِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلّى ثُمَّ ذَهَبَ إِلى أَهْلِهِ يَتَمَطّى. أَوْلى لَكَ فَأَوْلى (2) .

ص: 306


1- روايت /1039شواهد التنزيل،از طريق روات ديگر از جابر بن عبد اللّه از ابو جعفر عليه السّلام نقل شده است.جز اين كه در اين روايت فرمود؛شيعيان ما،اصحاب يمين هستند.
2- سوره 75 - آیه 31

و آنان را تهديد كرد.

اى دوستان و ياران!آيا اين چنين نبود؟ همگى گفتند:بلى يا ابو ذر!راست مى گويى،چنين بود.

(1041)ابى مريم از يونس بن حسّان و او از عطيّه نقل كرد،كه حذيفة بن يمان حكايت كرد؛ در غدير خم در كنار مصطفى صلى اللّه عليه و آله نشسته بودم و اكثر مهاجر و انصار در مجلس حضور داشتند،رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله رو به روى همه ايستاد و فرمود:

اى مردم!خداى سبحان به من فرمانى جديد صادر كرد و فرمود: يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ (1) .سپس على عليه السّلام را صدا زد و در سمت راست خود قرار داد و گفت:اى مردم!آيا مى دانيد من به شما از شما اولى ترم؟ گفتند:بلى؛يا رسول اللّه! فرمود:پس بدانيد،

من كنت مولاه فعلىّ مولاه؛اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله .

حذيفه در ادامۀ سخن گفت:به خدا سوگند در آن روز معاويه را ديدم با حالت غضبناكى از جايش برخاسته و از مجلس خارج شد،در حالى كه در سمت راستش عبد اللّه بن قيس اشعرى و در سمت چپش مغيرة بن شعبه بودند با تكبّر و غرور خاصى به جايگاه خود مى رفت و با خود زمزمه مى كرد و مى گفت:

هرگز محمد صلى اللّه عليه و آله را در آنچه گفته تصديق نمى كنم و ولايت على عليه السّلام را هيچ وقت نمى پذيرم.

خداى تعالى آيات فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلّى. وَ لكِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلّى ثُمَّ ذَهَبَ إِلى أَهْلِهِ يَتَمَطّى (2) .را بر رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نازل فرمود.

چون مصطفى صلى اللّه عليه و آله تصميم گرفت او را برگرداند و تنبيه و مجازات كند،بار

ص: 307


1- سوره 5 - آیه 67
2- سوره 75 - آیه 31

ديگر جبرئيل فرود آمد و گفت:يا محمّد!در اين كار تعجيل نكن او دشمن سرسخت اهل بيت توست و آن حضرت ساكت و آرام شد.

186- إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً. عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً. يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً. وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً .

(انسان8/-5)

همانا نيكان از جامى نوشند كه آميزه اى از كافور دارد.

چشمه اى كه بندگان خدا از آن مى نوشند و(به دلخواه خويش)جاريش مى كنند.

(همان بندگانى كه)به نذر خود وفا مى كردند،و از روزى كه گزند آن فراگيرنده است مى ترسيدند.و به(پاس)دوستى(خدا)،بينوا و يتيم و اسير را خوراك مى دادند.

(1042)هيثم بن عبد اللّه رمّانى نقل كرد،على بن موسى الرضا عليه السّلام فرمود:پدرم از پدرش جعفر بن محمد عليه السّلام و او از پدرش محمد باقر عليه السّلام و او از پدرش على بن حسين عليه السّلام و او از حسين بن على عليه السّلام و او از على بن ابى طالب عليه السّلام روايتى را چنين حكايت كرد:

روزى حسن و حسين عليهما السّلام را بيمارى عارض شد،آن دو را به حضور رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله بردم.

آن جناب فرمود:يا ابا الحسن!اگر نذرى به پيشگاه خداوند انجام دهى،اميد است خدايم زودتر شفا عنايت فرمايد.

على عليه السّلام نذر كرد براى بهبودى دو فرزند،سه روز پشت سر هم روزه بگيرد.

به دنبال او فاطمه عليها السّلام هم سه روز نذر را بر خود تكليف كرد.

فضّه خدمتكار فاطمه عليها السّلام هم به پيروى از آن حضرت سه روز نذر را بر خود واجب كرد.

ص: 308

همان روز خداى تعالى آن دو را لباس عافيت پوشانيد.

چون فرداى آن روز شد،همۀ اهل بيت محمد صلى اللّه عليه و آله به روزه دارى پرداختند.

و على عليه السّلام در بازار به نزد شمعون يهودى كه از قبل با وى سابقۀ آشنايى داشت، رفت و گفت:مقدارى جو و اندكى پشم مورد نياز است.

شمعون آنچه على عليه السّلام مى خواست به او داد و حضرت آنها را در زير ردا قرار داد و به منزل آورد.

فاطمه عليها السّلام جو را آسياب كرده،خمير كرد و پنج قرص نان پخت.

على عليه السّلام بعد از مغرب براى افطار به منزل آمد.

فاطمه عليها السّلام افطارى را كه شامل چند قرص نان جو و يك ظرف جريش(بلغور)و مقدارى آب بود بر سر سفره نهاد.چون مى خواستند افطار كنند ناگاه مسكينى در منزل را به صدا درآورد و گفت:

سلام عليكم يا اهل بيت مصطفى!من مسكين فرزند مسكينم،از گرسنگى بى تابم، مرا اطعام كنيد تا خداى رحمان شما را در بهشت ميهمان كند.

وقتى اهل منزل صداى حزين و ناله عاجزانه آن مسكين را شنيدند،همگى افطارى را كه همان چند قرص نان و مقدارى جريش بود به او دادند و خود فقط با آب افطار كردند.

روز بعد هم،فاطمه عليها السّلام مجدداً پنج قرص نان جو طبخ كرد.

على عليه السّلام بعد از نماز از مسجد به منزل آمد.سفرۀ افطارى آماده شده و پنج قرص نان و مقدارى جريش روى سفره حاضر بود،امّا تا خواستند دست به غذا ببرند،يتيمى در خانه را به صدا درآورد و گفت:

السّلام عليكم يا اهل بيت محمّد صلى اللّه عليه و آله!يتيمى از اولاد مسلمين هستم.پدرم در جنگ احد در ركاب رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله شهيد شد.گرسنه ام،مرا اطعام كنيد تا خداى سبحان شما را در بهشت اطعام فرمايد.

ص: 309

همگى غذاى آن شب را به يتيم دادند و خود با آب افطار كردند.

روز سوم نيز فاطمه عليها السّلام پنج نان گرم پخته و همراه با مقدارى جريش و آب روى سفره گذاشت تا افطار كنند.

ناگاه اسيرى در خانه را به صدا درآورد و گفت:

السّلام عليكم يا اهل بيت نبوّت!اى اهل بيت پيامبر صلى اللّه عليه و آله مرا اطعام كنيد،خداى بزرگ شما را در جنّت اكرام و اطعام فرمايد.

آن شب نيز همگى غذاى افطار را به آن اسير دادند و بدون افطار سر بر بالين گذاشتند و شب را گرسنه خوابيدند.

چون روز چهارم شد،على،فاطمه،حسن و حسين عليهم السّلام كه از گرسنگى توان و نيرويى نداشتند به حضور رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله رسيدند.آن حضرت دست به آسمان بلند كرد و گفت:

الهى هؤلاء اهل بيتى يموتون جوعاً،فارحمهم يا ربّ و اغفر لهم،هؤلاء اهل بيتى فاحفظهم و لا تنسهم.

خدايا!اينان اهل بيت من هستند و از شدّت گرسنگى بى تاب شده اند،رحمى بفرما و آنان را مورد مغفرت قرار ده.خدايا!آنان را حفظ فرما و فراموششان مفرما.

چون سخن رسول خدا پايان يافت؛جبرئيل نزد آن حضرت صلى اللّه عليه و آله فرود آمد و گفت:

يا محمد صلى اللّه عليه و آله!خدايت سلام مى فرستد و مى فرمايد،دعايت را مستجاب كردم.

از اهل بيت تو تشكّر مى كنم و از كارشان راضى هستم.

و آيه إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً (1) ...تا آيه هذا كانَ لَكُمْ جَزاءً وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً (2) را بر آن حضرت قرائت كرد (3).ت.

ص: 310


1- سوره 76 - آیه 5
2- سوره 76 - آیه 22
3- .1)روايت /1043شواهد التنزيل،از طريق حسن بن مهران از مسلمة بن جابر از امام جعفر صادق عليه السّلام در همين معنى نقل شده است. 2)روايت /1044شواهد التنزيل،از طريق روح بن عبد اللّه از جعفر صادق عليه السّلام نقل شده است. 3)روايت /1045شواهد التنزيل،همين روايت از معاوية بن عمّار از جعفر صادق عليه السّلام با همين محتوا و الفاظ و موضوع نقل شده است. 4)روايت /1046شواهد التنزيل،همين روايت از طريق احمد بن معاوية از محمد بن بحر از روح بن عبد اللّه از جعفر بن محمد عليه السّلام از پدر و جدش از على عليه السّلام نقل شده است. 5)روايت /1047شواهد التنزيل،از طريق ليث بن ابى سليم از مجاهد از ابن عباس با همين متن و محتوا نقل شده است. 6)روايت /1048شواهد التنزيل،همان روايت رقم /1042شواهد التنزيل است كه از طريق روات ديگرى از طريق مجاهد از ابن عبّاس نقل شد كه داستان نذر و سه روز،روزه بودن على و خانواده اش را ذكر كرده است. 7)روايت /1049شواهد التنزيل،همان روايت رقم /1042شواهد التنزيل است كه از طريق عبد اللّه بن محمد بن احمد بن نصر مقرى از عبد اللّه بن عبد الوهاب نقل شده است. 8)روايت /1050شواهد التنزيل،همان روايت رقم /1042شواهد التنزيل است كه جماعتى از ابى حامد و جماعتى از احمد مروزى از ليث بن ابى سليم نقل كرده اند. 9)روايت /1051شواهد التنزيل،همان روايت /1042شواهد التنزيل است كه از طريق قعقاع بن عبد اللّه سعدى از ليث از مجاهد از ابن عبّاس در توضيح آيه يُوفُونَ بِالنَّذْرِ داستان سه روز روزه دار بودن على عليه السّلام و خانواده اش مفصل نقل شده است. 10)روايت /1052شواهد التنزيل،از طريق حبّان علىّ ابو على عنزى از كلبى از ابى صالح از ابن عباس در مورد داستان نذر على عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام نقل شده است.

(1053)كلبى از ابى صالح نقل كرد،ابن عبّاس در تفسير و توضيح آيه كريمه وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ (1) ...

گفت:آيه فوق در تحسين على عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام است؛وقتى كه سه قرص نان بيشتر نداشتند و آن را به مسكين و يتيم و اسير اطعام كردند و شب را گرسنه خوابيدند.

(1054)اسحاق بن نجيح از عطاء و او از ابن عبّاس در توضيح آيه شريفه وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ (2) ..گفت؛.

حسن و حسين عليهما السّلام به بيمارى شديدى مبتلا شدند.همه اصحاب مصطفى صلى اللّه عليه و آله از آن دو عيادت كردند،بعضى از اصحاب گفتند:يا ابا الحسن!اگر نذر كنى اميد است شفا زودتر حاصل شود.

على عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام و فضّه نذر كردند كه اگر دو سبط پيامبر صلى اللّه عليه و آله شفا يابند،سه روز، روزه بگيرند.

چون حسن و حسين عليهما السّلام از پدر و مادر كيفيت نذر را شنيدند گفتند،ما هم نذر

ص: 311


1- سوره 76 - آیه 8
2- سوره 76 - آیه 8

مى كنيم كه روزه بگيريم.

خداى سبحان به بركت نذر،آن دو سيّد را شفا عنايت فرمود.

فرداى آن روز همه اهل خانه روزه دار بودند،على عليه السّلام از همسايه اش مقدارى پشم و سه صاع جو قرض كرد،سه روز پشت سر هم روزه گرفتند و هر روز افطارى خود را به مسكين و يتيم و اسير بخشيدند و فقط با آب افطار كردند.

تا در روز چهارم،جبرئيل به زمين آمد و به حضور رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله رسيد و گفت:يا محمّد!خداى تعالى به تو و اهل بيتت تهنيت و تبريك مى گويد.

سپس آيه إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ (1) ...را بر پيامبر صلى اللّه عليه و آله قرائت كرد.

مصطفى صلى اللّه عليه و آله،على عليه السّلام را فراخواند و آيه كريمه را برايش تلاوت كرد و على عليه السّلام به گريه افتاد و گفت:

«الحمد للّه الّذى خصّنا بذلك» حمد و سپاس خداى را كه اين آيات را به ما اختصاص داد و اين نعمت ها را به ما عنايت فرمود. (2)

(1056)ابن جريج از عطاء و او از ابن عبّاس در تفسير آيه وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ (3) ...

نقل كرد:

على عليه السّلام بابت آبيارى نخلستان اهل مدينه مقدارى جو اجرت گرفت،ثلث آن را آسياب كرده،نان پختند.مسكينى به در خانه آمد،آن روز همۀ نان ها را به مسكين بخشيدند،روز ديگر يتيمى به در خانه آمد و سهميه نان آن روز را گرفت و روز سوم اسيرى از مشركين به در خانه آمد،نان روز سوم را هم به آن اسير دادند.

آيه شريفه فوق براى عمل آن سه روز على عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام نازل شد.

كه مسكين و اسير و يتيم را اطعام كرده،سير كردند. (4)ت.

ص: 312


1- سوره 76 - آیه 5
2- روايت /1055شواهد التنزيل،از طريق مقاتل از اصبغ بن نباتة از سعيد بن جبير از ابن عباس در توضيح آيه إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ ...نقل شد.كه آيه در باره على عليه السّلام،فاطمه عليها السّلام،حسن و حسين عليهما السّلام نازل شد كه در آخرت شراب بهشتى و مخصوص مى نوشند.
3- سوره 76 - آیه 8
4- روايت /1057شواهد التنزيل،از طريق كلبى از ابى صالح از ابن عباس نقل شد كه آيه يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ ... در باره على عليه السّلام نازل شده است.

187- إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلالٍ وَ عُيُونٍ .(مرسلات41/)

اهل تقوا در زير سايه ها و بركنار چشمه ساران اند.

(1071)مجاهد از ابن عبّاس نقل كرد؛معناى إِنَّ الْمُتَّقِينَ (1) يعنى كسانى كه از شرك و گناهان كبيره پرهيز كنند و صاحب تقوا و داراى پروا باشند.

و سرآمد همه متّقين على،حسن و حسين عليهم السّلام هستند كه داراى مقامات والاى بهشتى هستند و در زير سايه درختان و خيمه هاى ساخته شده از لؤلؤ در كنار چشمه هاى زلال آرميده،از انواع ميوه ها متنعّم مى شوند.

و به آنان گفته مى شود نوشيدنى هاى مطبوع و غذاهاى متنوع بر شما گوارا باشد.

اينها پاداش اطاعت و متابعت شما در دنياست.( إِنّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (2) )محسنين را نيز اين گونه پاداش نيكو مى دهيم و محسنين،اهل بيت محمد صلى اللّه عليه و آله هستند كه در جنّت مأوى دارند.

188- عَمَّ يَتَساءَلُونَ. عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ. (نباء2/-1)

در بارۀ چه چيز از يك ديگر مى پرسند؟از آن خبر بزرگ.

(1072)ابو حمزه ثمالى حكايت كرد؛از ابو جعفر عليه السّلام در تفسير عَمَّ يَتَساءَلُونَ. (3)

عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ (4) سؤال كردم.

در جواب فرمود:علىّ بن ابى طالب عليه السّلام به اصحاب خود مى گفت:به خدا سوگند من نباء عظيم هستم كه تمامى امّت در باره من اختلاف كردند.

به خدا سوگند،خداى سبحان را نبئى عظيم تر و بزرگتر از من نيست و هيچ آيه اى از من بزرگتر براى ربّ العالمين نيست. (5)

ص: 313


1- سوره 77 - آیه 41
2- سوره 77 - آیه 44
3- سوره 78 - آیه 1
4- سوره 78 - آیه 1
5- روايت /1073شواهد التنزيل،از طريق يكى از اصحاب نبى صلى اللّه عليه و آله از ابو حمزه ثمالى با همين الفاظ و متن نقل شده است. -روايت /1074شواهد التنزيل،از ابان بن تغلب از ابو جعفر در توضيح نباء العظيم نقل شد،كه گفت على عليه السّلام آن نبأ عظيمى است كه در باره اش اختلاف كردند.

(1075)سفيان ثورى از سدىّ از عبد خير و او از على بن ابى طالب عليه السّلام نقل كرد؛ صخر بن حرب به حضور رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله رسيد و در كنارش نشست و سؤال كرد؛ حكومت و خلافت بعد از تو به عهده كيست؟ نبى صلى اللّه عليه و آله فرمود:آن كس كه براى من به منزله هارون براى موسى عليه السّلام بود،او جانشين من است.

در همين حين آيه كريمه عَمَّ يَتَساءَلُونَ (1) بر رسول اللّه فرود آمد.آن هنگام كه اهل مكّه از خلافت على عليه السّلام مى پرسيدند.بعضى ولايت او را تصديق و بعضى ديگر تكذيب مى كردند.

كَلاّ سَيَعْلَمُونَ. ثُمَّ كَلاّ سَيَعْلَمُونَ (2) ،اين آيه شريفه انكار و اعتراض بر گفتار آنانى است كه ولايت على عليه السّلام را نمى پذيرند،در آينده نزديك مى فهمند كه خلافت او بر حقّ بود.چون در قبر از آنان سؤال مى شود من ربّك و ما دينك و من نبيّك و من امامك.

نكير و منكر دو فرشته مخصوص در قبر مى پرسند،پروردگارت كيست؟دينت چيست؟نبىّ ات كيست و امام خود را معرّفى كن.

189- إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفازاً. حَدائِقَ وَ أَعْناباً. وَ كَواعِبَ أَتْراباً. وَ كَأْساً دِهاقاً

لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا كِذّاباً. جَزاءً مِنْ رَبِّكَ عَطاءً حِساباً (3) .(نبأ 36-31)

مسلماً پرهيزگاران را رستگارى است،باغچه ها و تاكستانها و دخترانى همسال با سينه هاى برجسته و پياله هاى لبالب.در آنجا نه بيهوده اى شنوند و نه يك ديگر را تكذيب كنند.اين است پاداشى از پروردگار تو،عطايى از روى حساب.

(1076)قتادة از حسن نقل كرد؛ابن عبّاس در توضيح و تفسير إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفازاً (4) بيان كرد.

ص: 314


1- سوره 78 - آیه 1
2- سوره 78 - آیه 4
3- سوره 78 - آیه 31
4- سوره 78 - آیه 31

منظور از متقين در آيه كريمه،على بن ابى طالب عليه السّلام است،كه سيّد اتقيا و سرور پرهيزكاران است،از ارتكاب به فواحش دورى كرده و از نزديكى به كبائر بر حذر بوده است.پاداش او فوز و رستگارى و نجات از آتش جهنّم است.

اوست كه در منازل قرب اللّه جاى مى گيرد و به نعمت هاى بهشتى متنعّم مى شود.

190- لا يَتَكَلَّمُونَ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً .(نباء38/)

و(مردم)سخن نگويند،مگر كسى كه(خداى)رحمان به او رخصت دهد،و سخن راست گويد.

(1077)محمد بن سنان حكايت كرد؛ابو حمزه ثمالى گفت:

روزى به حضور رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله رسيدم.آن حضرت فرمود:يا ابا حمزه!همه مردم در قيامت وارد بهشت مى شوند مگر آن كسانى كه خودشان ابا داشته باشند.

گفتم:آيا كسى پيدا مى شود از رفتن به بهشت ابا كند؟ فرمود:بلى،هر كه شعار

لا اله الاّ اللّه و محمّد رسول اللّه را از قلب و جان نگويد،بويى از بهشت نبرد.

گفتم:يا رسول اللّه!مرجئه و قدريّه و حرورية و بنى اميّه از گويندگان لا اله الا اللّه و محمّد رسول اللّه هستند.

فرمود:هيهات هيهات،چون قيامت فرا رسد،شهادتين از آنان سلب مى شود و بدانيد جز ما اهل بيت و شيعيانمان كسى به بهشت راه داده نمى شود.

آيا آيه كريمه يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً (1) .را شنيده اى؟ بدان آن كسانى كه

لا اله الاّ اللّه و محمّد رسول اللّه را از سر صدق و با اخلاص بگويند كه آن قول صواب است،داخل بهشت مى شوند.

ص: 315


1- سوره 78 - آیه 38

(1078)صالح بن سهل از ابو جارود نقل كرد،ابو جعفر عليه السّلام در تفسير آيه كريمه يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً (1) بيان كرد؛ چون روز قيامت فرا رسد شعار لا اله الاّ اللّه و محمّد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله از قلب ها همه محو مى گردد مگر كسانى كه اقرار به ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام داشته باشند.و اين به سبب قول خداى سبحان« إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ (2) است كه خداى رحمان به آن كسانى كه به ولايت على عليه السّلام اقرار داشته باشند،اجازۀ دخول به بهشت مى دهد.

191- وَ أَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى. فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى .(نازعات41/-40)

و امّا كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد،و نفس(خود)را از هوس بازداشت.پس جايگاه او همان بهشت است.

(1079)سفيان بن عيينه از زهرى از مجاهد و او از ابن عباس در تفسير و توضيح آيه كريمه فَأَمّا مَنْ طَغى (3) بيان كرد:

منظور از طغيان گر،علقمة بن حرث بن عبد اللّه بن قصيّ بود كه با تكبّر و غرور،دنيا را بر آخرت ترجيح داده،و جهنّم را جايگاه ابدى خويش برگزيد.

ولى وَ أَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ (4) على بن ابى طالب عليه السّلام آن عبد صالح و بنده نيكوكارى است كه از مقام ربّ،خائف و از حساب و محاسبۀ پروردگار بيمناك است و وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى (5) بر اثر بيم خداى سبحان،نفس خويش را هميشه موعظه و نهى از هوى پرستى مى كرد تا گرايش به محارم و لذّات نامشروع پيدا نكند.

فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى (6) جنّت جايگاه كسى است كه اين چنين از خداى تعالى خائف و از هواى نفس و وسوسه شيطان گريزان باشد.

ص: 316


1- سوره 78 - آیه 38
2- سوره 78 - آیه 38
3- سوره 79 - آیه 37
4- سوره 79 - آیه 40
5- سوره 79 - آیه 40
6- سوره 79 - آیه 41

192- وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ. ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ .(عبس39/-38)

در آن روز،چهره هايى درخشانند،خندان(و)شادان اند.

(1080)انس بن مالك حكايت مى كند از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در باره آيه كريمه وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ (1) سؤال كردم.

آن حضرت صلى اللّه عليه و آله فرمود:اى انس!چهره هاى خندان و دل هاى شاد متعلق به فرزندان عبد المطلب است كه شامل من و على بن ابى طالب عليه السّلام،حمزه،جعفر طيار، حسن عليه السّلام،حسين عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام هستيم.در قيامت از قبرها برمى خيزيم،در حالى كه چهره هاى ما مثل آفتاب نورانى است.

و از اين كه خداى سبحان از ما راضى است بسيار خوشحال و شاد هستيم و خنده هاى شادى بر لبان ماست.

و يك ديگر را به اجر جزيل و ثواب جميل بشارت و نويد مى دهيم.

193- وَ فِي ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ .(مطففين26/)

و در اين(نعمتها)مشتاقان بايد بر يك ديگر پيشى گيرند.

(1081)جعفر بن على حريرى از قول معاوية بن عمّار دهنى از ابى زبير و او از جابر بن عبد اللّه انصارى روايت كرده است كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در غزوه (2)طائف،على عليه السّلام را فراخواند و ساعت ها با او به صحبت و نجوا پرداخت به طورى كه اعتراض بعضى از اصحاب به گوش مصطفى صلى اللّه عليه و آله رسيد.آن حضرت فرمود:

أنّكم تقولون؛أنّى انتجيت عليّا،ما انا انتجيته،أنّ اللّه انتجاه وَ فِي ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ. (3)

ص: 317


1- سوره 80 - آیه 38
2- جنگ طائف
3- سوره 83 - آیه 26

سخن شما اين است كه من با على عليه السّلام به نجوا پرداختم،ولى بدانيد من تنها با او نجوا نمى كردم،بلكه خداى رحمان نيز با على عليه السّلام نجوا مى كرد.و به اين كار هر مشتاق و راغبى،ميل و علاقه دارد. (1)

194- وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنِيمٍ. عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ .(مطففين 28-27)

و تركيبش از(تسنيم)است.چشمه اى كه مقرّبان(خدا)از آن نوشند.

(1082)ابو حمزه از ابو جعفر عليه السّلام از پدرش على بن حسين عليه السّلام از جابر بن عبد اللّه انصارى روايت كرد؛رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در توضيح و تبيين آيه كريمه وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنِيمٍ (2) فرمود:

يعنى شرابى گوارا كه بهترين نوشيدنى و شراب در بهشت است،كه آل محمد صلى اللّه عليه و آله از آن مى نوشند.

و آنان از مقرّبان سابقه دار هستند كه شامل رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و على عليه السّلام و خديجه و ذريّه آنان كه در ايمان و عمل به نبى صلى اللّه عليه و آله و على عليه السّلام اقتدا كردند.

195- إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغامَزُونَ .(مطففين29/)

(آرى،در دنيا)كسانى كه گناه مى كردند،آنان را كه ايمان آورده بودند به ريشخند مى گرفتند.

(1083)محمد بن عيسى از يونس بن عبد الرّحمان و او از عبد الرّحمان بن سالم و او از

ص: 318


1- اين روايت را سبيعى در تفسيرش از طريق معاويه بن عمّار از ابى زبير از جابر بن عبد اللّه انصارى نيز ذكر كرده است.
2- سوره 83 - آیه 27

ابى عبد اللّه نقل كرد: آيه إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغامَزُونَ (1) در شأن على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شد.

روزى على عليه السّلام از كنار جمعى از بنى اميّه و منافقين عبور مى كرد.آن گروه به استهزاء آن حضرت پرداختند و سخن هاى او را به تمسخر گرفتند،چون چنين حركات زشتى را ادامه دادند،آيه كريمه در مذمّت آنان نازل شد. (2)

(1085)كلبى از ابى صالح از ابن عباس در توضيح آيه كريمه نقل كرد؛ اَلَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ (3) ،على بن ابى طالب عليه السّلام و اصحاب آن بزرگوارند.

اَلَّذِينَ أَجْرَمُوا (4) ،گروه منافقين از طايفه قريش هستند.

196- يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. اِرْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً. فَادْخُلِي فِي عِبادِي. وَ ادْخُلِي جَنَّتِي .(فجر30/-27)

اى نفس مطمئنّه.خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت باز گرد و در ميان بندگان من در آى و در بهشت من داخل شو.

(1089)حسن بن محبوب از عبد الرّحمان بن سالم و او از ابو عبد اللّه جعفر بن محمد صلى اللّه عليه و آله در شأن نزول آيه كريمه يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. اِرْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً. فَادْخُلِي فِي عِبادِي. وَ ادْخُلِي جَنَّتِي (5) .نقل كرد:آيه شريفه در باره على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شد و خداى سبحان نفس آن حضرت را نفس مطمئنّه ناميد.

ص: 319


1- سوره 83 - آیه 29
2- روايت 1086 و 1087 و /1088شواهد التنزيل در همين معنى و از روات ديگرى نقل شد.
3- سوره 83 - آیه 29
4- سوره 83 - آیه 29
5- سوره 89 - آیه 27

197- وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ (بلد3/)

سوگند به پدرى(چنان)و آن كسى را كه به وجود آورد.

(1090)اسماعيل بن عبّاد از حسين بن ابى يعفور و او از بعضى از اصحاب نقل كرد، ابو جعفر عليه السّلام در تفسير و تطبيق والِدٍ وَ ما وَلَدَ (1) فرمود:منظور از والِدٍ (2) امير المؤمنين على عليه السّلام و منظور از وَلَدَ (3) حسن عليه السّلام و حسين عليه السّلام است كه در آيه كريمه از آن بزرگواران نام برده شد. (4)

198- فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ. (بلد11/)

ولى نخواست از گردنۀ(عاقبت نگرى)بالا رود! (1092)محمّد بن فضيل از ابان بن تغلب حكايت كرد؛وقتى از ابو جعفر عليه السّلام در تفسير و توضيح آيه كريمه فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ (5) سؤال شد،آن حضرت با دست به سينه اش اشاره كرد و فرمود:

ما آن گردنه و عقبه اى هستيم كه هر كسى از آن گردنه عبور كند،نجات يابد و از رستگاران خواهد شد. (6)

199- وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها، وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها، وَ النَّهارِ إِذا جَلاّها. (شمس3/-1)

سوگند به خورشيد و تابندگى اش.سوگند به مه چون پى(خورشيد)رود،سوگند به روز چون(زمين را)روشن گرداند.

ص: 320


1- سوره 90 - آیه 3
2- سوره 90 - آیه 3
3- سوره 90 - آیه 3
4- روايت /1091شواهد التنزيل،از جابر بن عبد اللّه انصارى از ابو جعفر عليه السّلام به همين معنا نقل شده است.
5- سوره 90 - آیه 11
6- روايت /1093شواهد التنزيل،از محمّد بن خالد برقى از محمد بن فضيل با همين متن و لفظ نقل شده است.

(1094)محمّد بن فرات از جعفر و او از پدرش نقل كرد؛عبد اللّه بن عبّاس مفسّر مشهور قرآن در تفسير آيه كريمه فوق بيان كرد؛ وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها (1) يعنى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله كه شمس و آفتاب در بين مردم است.

وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها (2) يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام كه قمر و مهتاب در كنار خورشيد است.

وَ النَّهارِ إِذا جَلاّها (3) منظور از(النّهار)در آيه شريفه حسن و حسين عليهما السّلام هستند.

وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها (4) يعنى بنى اميّه كه شب تاريك و ظلمانى هستند و در ظلمات جهل و گمراهى ماندند. (5)

200- إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها (شمس12/)

آن گاه كه شقى ترين آنان به پا خاست.

(1096)مسلم اعور از حجيّة بن عدىّ حكايت كرد؛على بن ابى طالب عليه السّلام گفت:روزى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:يا على عليه السّلام!شقى ترين اوّلين چه كسى بود؟ گفتم:آن كس كه شتر صالح را از پاى درآورد.او اوّلين شقى عالم است،سپس فرمود؛آيا مى دانى شقى ترين آخرين كيست؟ گفتم:يا رسول اللّه!بيان فرماييد تا بدانم كيست.

فرمود:آن كسى كه با شمشير فرق سرت را بشكافد او شقى ترين آخرين است.

مثل كشنده شتر صالح عليه السّلام كه شقى ترين اولين بود. (6)

ص: 321


1- سوره 91 - آیه 1
2- سوره 91 - آیه 2
3- سوره 91 - آیه 3
4- سوره 91 - آیه 4
5- روايت /1095شواهد التنزيل از طريق سفيان ثورى از منصور از مجاهد از ابن عباس،شبيه همين روايت بدون هيچ تغييرى نقل شده است.
6- روايت /1097شواهد التنزيل،از قول زيد بن اسلم از نباتة بن اسد از على عليه السّلام از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله با همين مضمون و عبارت نقل شده است. روايت /1098شواهد التنزيل،از طريق عمر بن صهيب از پدرش از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در همين معنى روايت شده جز اين كه در آخر روايت ذكر كرده است،على عليه السّلام به اهل عراق گفت:اى اهل عراق!به خدا سوگند،دوست دارم كه شقى ترين شما برخيزد و محاسنم را با خونم رنگين نمايد. -روايت رقم /1103شواهد التنزيل،در همين معنى است. -و روايت رقم /1104شواهد التنزيل،از عمّار ياسر با همين مضمون نقل شد. -و همچنين-روايت رقم /1108شواهد التنزيل،از ضحّاك بن مزاحم از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به همين مضمون نقل كرد.

(1099)سعيد بن ابى هلال از زيد بن اسلم روايت كرد؛ابا سنان دئلى گفت:به خدمت على عليه السّلام رسيدم و گفتم:ما براى جان تو بيمناك و نگران هستيم.

على عليه السّلام فرمود:من هرگز براى خويشتن خوف و هراسى ندارم.

چون از رسول صادق صلى اللّه عليه و آله شنيدم،ضربتى بر فرق سرم فرود مى آيد و محاسنم را رنگين مى كند و قاتل من شقى ترين مردم است،همچنان كه شقى ترين اوّلين،شتر صالح عليه السّلام را پى كرد. (1)

(1101)ابى مطر نقل كرده است از على بن ابى طالب عليه السّلام سؤال شد،شقى ترين مردم چه زمانى آشكار و هويدا مى شود؟و چه كسى شقى ترين است؟ على عليه السّلام فرمود:آن كسى كه مرا به شهادت برساند،او شقى و بدبخت ترين است. (2)

(1106)عبد اللّه بن عمرو نقل كرد؛از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله شنيدم فرمود:

الا انّ شفاعتى لاهل الكبائر من امتى الاّ من قتل على بن ابى طالب عليه السّلام شفاعت من شامل گناهكاران و اهل كبائر از امّتم مى شود،مگر قاتل على بن ابى طالب عليه السّلام،كه هرگز مورد عفو و شفاعت قرار نمى گيرد.

(1107)ابن عباس نقل كرد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:شقى ترين مردم،قاتل على بن ابى طالب عليه السّلام است.سپس ابن عباس اضافه كرد؛چون على عليه السّلام شهيد شد،دو روز متوالى از آسمان خون باريد.د.

ص: 322


1- روايت /1100شواهد التنزيل،از عمير بن عبد الملك مثل همين روايت نقل شد.
2- روايت /1102شواهد التنزيل،از ابو طفيل چنين نقل شد.چون عبد الرحمن بن ملجم براى بيعت به حضور على عليه السّلام آمد،آن حضرت او را دو بار برگرداند و گفت او آن شقى است كه محاسنم را به خونم رنگين مى كند.

201- وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى .(ضحى5/)

و به زودى پروردگارت تو را عطا خواهد داد،تا خرسند شوى.

(1110)حمّاد جهنى از جعفر بن محمد عليه السّلام از پدرش از جابر بن عبد اللّه انصارى نقل كرد،روزى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله وارد منزل فاطمه عليها السّلام شد،در حالى كه كسائى از پوست شتر بر شانه فاطمه عليها السّلام بود به آسياب كردن گندم مشغول بود تا براى بچه ها نان تهيه كند.

وقتى نبى صلى اللّه عليه و آله،دخترش فاطمه عليها السّلام را در آن حالت مشاهده كرد،اشك از چشمانش سرازير شد و فرمود:

يا فاطمه!سختى و تلخى دنيا را براى رسيدن به حلاوت و آسايش آخرت تحمّل كن.

آن گاه آيه كريمه وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى (1) براى خشنودى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نازل شد. (2)

(1111)كلبى از ابو صالح از ابن عباس در تفسير و توضيح وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى (3) بيان كرد.

خداى سبحان ذريّه مصطفى صلى اللّه عليه و آله را داخل بهشت مى كند به گونه اى كه آن حضرت از عنايت ربّ كريم راضى و خشنود شود.

(1112)محمد بن حنفيّه از پدرش على بن ابى طالب عليه السّلام در توضيح آيه كريمه وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى (4) بيان كرد.

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:آن قدر براى امّتم شفاعت مى كنم تا منادى ندا سر دهد،يا محمد!آيا راضى شدى؟ مى گويم:يا ربّ!راضى شدم و تو را سپاسگزارم.

سپس على عليه السّلام به اهل عراق رو كرد و فرمود:آن گاه شما اهل عراق مى گوييد به آيه

ص: 323


1- سوره 93 - آیه 5
2- روايت /1109شواهد التنزيل،از طريق جعفر بن محمد عليه السّلام از پدرش و او از جابر بن عبد اللّه با همين متن و الفاظ در شأن نزول آيه كريمه وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى نقل شد.
3- سوره 93 - آیه 5
4- سوره 93 - آیه 5

كريمه يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ (1) اميدواريم.

امّا ما اهل بيت مى گوييم به آيۀ كريمه وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى (2) اميدوارتر هستيم كه شفاعت براى امّت محمّد صلى اللّه عليه و آله قرار داده شد.

(1113)سدىّ از ابن عباس در تفسير آيه كريمه وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى (3) نقل كرد؛رضايت محمد صلى اللّه عليه و آله به اين است كه احدى از اهل بيتش در آتش جهنم سرنگون نشود.

202- وَ أَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ (ضحى11/)

و از نعمت پروردگار خويش(با مردم)سخن گوى.

(1115)عيسى بن عبد اللّه از پدرش و پدرش از جدّش و او از على بن ابى طالب عليه السّلام نقل كرد،آن حضرت فرمود:زمين براى هفت نفر خلق شد.

شما به واسطه اين هفت نفر رزق و روزى داده مى شويد و باران باريده مى شود.به خاطر آنان نصرت و ظفر الهى فرو فرستاده مى شود و آن هفت تن عبارت از:

عبد اللّه بن مسعود،ابو ذر،عمّار،سلمان،مقداد،حذيفه و من كه امام اين جماعت هستم.سپس آيه كريمه وَ أَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ (4) را تلاوت كرد. (5)

203- فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ .(شرح7/)

پس چون فراغت يافتى،به طاعت در كوش.

(1116)سماعة از ابو بصير و او از ابو عبد اللّه عليه السّلام در تفسير و توضيح آيه كريمه

ص: 324


1- سوره 39 - آیه 53
2- سوره 93 - آیه 5
3- سوره 93 - آیه 5
4- سوره 93 - آیه 11
5- روايت /1114شواهد التنزيل،از على بن ابى طالب عليه السّلام در همين معنى نقل شده است.

فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ (1) نقل كرد:

خداى سبحان به نبى صلى اللّه عليه و آله فرمود:يا رسول اللّه!چون فراغت يافتى،على بن ابى طالب عليه السّلام را براى ولايت منصوب كن. (2)

204- وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ. وَ طُورِ سِينِينَ. وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ. لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ. ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ. إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ. فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ. أَ لَيْسَ اللّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ .(تين8/-1)

سوگند به(كوه)تين و زيتون«دو كوه در شام»و طور سينا و اين شهر امن(و امان) (كه)براستى انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم.سپس او را به پست ترين(مراتب) پستى بازگردانيديم،مگر كسانى را كه گرويده و كارهاى شايسته كرده اند،كه پاداشى بى منّت خواهند داشت پس چه چيز،تو را بعد(از اين)به تكذيب جزا وامى دارد؟آيا خدا نيكوترين داوران نيست؟ (1120)عبد الرّحمان بن مهدى از مالك بن انس از زهرى نقل كرد؛انس بن مالك گفت:

وقتى سوره تين بر رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نازل شد،آن حضرت بسيار شاد و خوشحال شد به گونه اى كه همه ما اصحاب،شادى و خوشحالى آن حضرت را مشاهده كرديم.

از ابن عباس در باره علت سرور و شادى نبى صلى اللّه عليه و آله و تفسير سوره تين سؤال كردم.

ابن عباس بيان كرد؛ وَ التِّينِ (3) يعنى سرزمين شام، وَ الزَّيْتُونِ (4) يعنى سرزمين زيتون

ص: 325


1- سوره 94 - آیه 7
2- روايت /1117شواهد التنزيل،از عبد اللّه بن سنان از ابو عبد اللّه عليه السّلام با همين متن و لفظ روايت شده است.و روايت /1118شواهد التنزيل،از طريق روات ديگر از ابو عبد اللّه عليه السّلام در همين معنى ذكر شده است.و همچنين روايت /1119شواهد التنزيل،از طريق عبد الرّحمان بن حمّاد از فضل از ابو عبد اللّه عليه السّلام در تفسير آيه كريمه در همين معنى نقل شد.
3- سوره 95 - آیه 1
4- سوره 95 - آیه 1

و أرض فلسطين و وَ طُورِ سِينِينَ (1) يعنى طور سينا كه جايگاه تكلّم موسى عليه السّلام با خداست.

وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ (2) منظور شهر مقدّس مكّه است، لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ (3) يعنى محمد صلى اللّه عليه و آله را كه انسان كامل است،در احسن تقويم خلق كرديم.

ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ (4) يعنى عبادت كنندگان بت كه در نازل ترين و پست ترين مرتبه قرار مى گيرند. إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ (5) ؛ابو بكر و عمر، فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ (6) يعنى عثمان، فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ (7) يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام (8)أَ لَيْسَ اللّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ (9) ،يا محمد!تو را در ميان آنان مبعوث و آنان را بر محور تقوا جمع كرده است.

(1121)محمّد بن حاتم از محمّد بن فضيل بن يسار روايت كرد از ابا الحسن عليه السّلام در باره تفسير سوره تين سؤال كردم،آن حضرت فرمود:

وَ التِّينِ (10) يعنى حسن عليه السّلام، وَ الزَّيْتُونِ (11) يعنى حسين عليه السّلام، وَ طُورِ سِينِينَ (12) همان طور سينا و آن امير المؤمنين على عليه السّلام است.

وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ (13) رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله بلد امين است.

إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ (14) ؛يعنى كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند،كه آن امير المؤمنين عليه السّلام و شيعيان حقيقى او هستند و به آنان اجر و پاداش غير ممنون داده مى شود. (15)د.

ص: 326


1- سوره 95 - آیه 2
2- سوره 95 - آیه 3
3- سوره 95 - آیه 4
4- سوره 95 - آیه 5
5- سوره 95 - آیه 6
6- سوره 95 - آیه 6
7- سوره 95 - آیه 7
8- روايت /1124شواهد التنزيل از موسى بن جعفر عليه السّلام نقل شد فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ يعنى ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام.
9- سوره 95 - آیه 8
10- سوره 95 - آیه 1
11- سوره 95 - آیه 1
12- سوره 95 - آیه 2
13- سوره 95 - آیه 3
14- سوره 95 - آیه 6
15- روايت /1122شواهد التنزيل،از طريق محمّد بن فضيل صيرفى از موسى بن جعفر عليه السّلام در همين معنى و متن نقل شده است.و همچنين روايت /1123شواهد التنزيل،از داود بن محمد سهندى از محمّد بن فضيل صيرفى از موسى بن جعفر عليه السّلام در تفسير سوره مباركه تين همين گونه بيان شد.

205- إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ .(بيّنة6/)

كسانى از اهل كتاب كه كفر ورزيده اند و(نيز)مشركان در آتش دوزخند،(و)در آن همواره مى مانند؛اينان اند كه بدترين آفريدگان اند.

(1125)يزيد بن شراحيل انصارى كاتب على عليه السّلام روايتى نقل كرد و گفت:از على عليه السّلام شنيدم بيان كرد؛رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به من فرمود:

يا على!كلام خداى سبحان إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ (1) را شنيدى،بدان كه خير البريّة(بهترين بندگان خدا)،تو و شيعيان حقيقى ات هستيد و وعده گاه من و شما در حوض كوثر است.هنگامى كه همه مردم براى حساب و كتاب تجمّع كنند.شما در قيامت با نام غرّ محجّلين دعوت مى شويد. (2)

(1126)جابر از محمّد بن على و تميم بن حذلم از ابن عباس نقل كردند.هنگامى كه آيه كريمه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ (3) بر رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نازل شد،آن حضرت به على بن ابى طالب عليه السّلام فرمود:يا على!

«هو أنت و شيعتك،تأتي انت و شيعتك يوم القيامة راضين مرضيّين! و يأتي عدوّك غضاباً مقمحين.» يا على!تو و شيعيان واقعى ات خير البريّه يعنى بهترين بندگان خدا هستيد،چون روز قيامت فرا رسد شما راضى و مرضى در صف محشر حاضر مى شويد و دشمنان تو غضبناك و سركوب شده باشند.

على عليه السّلام گفت:يا رسول اللّه!دشمنان من كيستند؟ آن حضرت صلى اللّه عليه و آله فرمود:كسانى كه از تو تبرّى جويند و تو را لعنت كنند

«و من قال رحم اللّه عليّاً يرحمه اللّه.» يعنى هر كسى بگويد:خداوند على عليه السّلام را رحمت كند،خداى سبحان او را رحمت مى كند. (4)

ص: 327


1- سوره 98 - آیه 7
2- روايت /1130شواهد التنزيل،از ابو داود از ابو برزه در همين معنى نقل شده است.
3- سوره 98 - آیه 7
4- روايت /1128شواهد التنزيل،از عمر بن هارون از جابر بن عبد اللّه با همين محتوا نقل شده است. -روايت /1129شواهد التنزيل،از عمرو بن شمر از جابر بن عبد اللّه و همچنين از شداد بن رشيد از جابر بن عبد اللّه از باقر العلوم عليه السّلام نقل شده است. و همچنين روايت /1130شواهد التنزيل به همين معنى است.

(1131)جابر جعفى از ابن بريده و او از پدرش نقل كرد:

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله آيه كريمه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ (1) را تلاوت كرد و دستش را بر كتف على عليه السّلام گذاشت و فرمود:

يا على!تو و شيعيانت،مصداق اين آيه شريفه و خير البريّه هستيد.

يا على!در قيامت تو و شيعيانت سيراب وارد صحراى محشر مى شويد،امّا دشمنانت تشنه،مقهور و ذليل وارد محشر شوند.

(1132)از جابر بن يزيد جعفى از ابو جعفر محمد بن على عليه السّلام نقل شده است كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:منظور از: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ... (2) على عليه السّلام و شيعيان حقيقى او هستند. (3)

(1139)ابى زبير حكايت كرد؛جابر بن عبد اللّه انصارى گفت،روزى در حضور رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نشسته بوديم،على بن ابى طالب عليه السّلام به خدمت آن حضرت رسيد.

هنگامى كه چشم نبى صلى اللّه عليه و آله به رخسار على عليه السّلام افتاد،فرمود:

برادرم على عليه السّلام به نزد شما آمد،سپس رو به كعبه كرد و گفت:

به خداى اين خانه سوگند،اين مرد و شيعيانش در قيامت از فائزان و رستگاران اند.د.

ص: 328


1- سوره 98 - آیه 7
2- سوره 98 - آیه 7
3- و روايت /1133شواهد التنزيل،از عمرو بن شمر از جابر بن عبد اللّه از ابو جعفر از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله همين گونه نقل شده است. -روايت /1134شواهد التنزيل،از عمرو بن شمر از جابر از ابو جعفر از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله همين روايت است.فقط در آخر روايت اضافه شده است،«يا على عليه السّلام!تو و شيعيانت در حالى كه راضى و مرضى هستيد در قيامت بر من وارد مى شويد.» -روايت /1135شواهد التنزيل،از طريق شدّاد از جعفى از جابر بن عبد اللّه از ابو جعفر از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله به همين متن و لفظ نقل شده است. -روايت 1136 و 1137 و 1138 از روات مختلف از جابر از ابو جعفر عليه السّلام از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در همين معنى نقل شده است. -روايت /1145شواهد التنزيل،كلبى از ابى صالح از ابن عباس بيان كرد خير البرية،على و شيعيانش هستند.

آن گاه رو به ما كرد و فرمود:اى ياران!بدانيد:

«أنّه اوّلكم ايماناً باللّه و اقومكم بامر اللّه و أوفاكم بعهد اللّه و اقضاكم بحكم اللّه و اقسمكم بالسّويه و اعدلكم في الرّعيه و اعظمكم عند اللّه مزيّة».

على اوّلين مؤمن و پايدارترين شما در امر اللّه و باوفاترين در عهد اللّه و عالم ترين در حكم اللّه،با انصاف ترين در تقسيم بيت المال و عادل ترين در حفظ حقوق رعيت و با مزاياترين شخص در نزد خداست.

بعد از اين بيانات،آيۀ شريفه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ (1) بر نبى صلى اللّه عليه و آله نازل شد.

سپس جابر بن عبد اللّه ادامه داد و گفت:هر گاه در جمعى بوديم و على عليه السّلام از راه مى رسيد،اصحاب مصطفى صلى اللّه عليه و آله مى گفتند:اى مردم!بهترين بندگان خدا بعد از محمد صلى اللّه عليه و آله به سوى شما مى آيد. (2)

(1141)عاصم بن ضمرة روايت كرده جابر بن عبد اللّه انصارى نقل كرد؛در مسجد مدينه نشسته بوديم و رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در ميان ما بود.فرمود:

انّ للّه لواءاً من نور و عموداً من زبرجد خلقها قبل ان يخلق السّماوات بألفي سنة،مكتوب على رداء ذلك اللواء لا اله الاّ اللّه،محمّد رسول اللّه، آل محمّد خير البريّة،صاحب اللواء امام القوم.

خداى سبحان را لوائى از نور و عمودى از زبرجد است كه هزار سال قبل از خلقت آسمان آن را خلق كرد،بر روى آن رداء نوشته است لا اله الاّ اللّه،محمّد رسول اللّه،آل محمد بهترين مردم اند و صاحب پرچم،امام آن جماعت و طايفه است.

پس على بن ابى طالب عليه السّلام رو به مصطفى صلى اللّه عليه و آله كرد و گفت:حمد و سپاس خداى عزّ و جلّ را كه ما را به وسيله تو هدايت كرده و كرامت و شرافت عنايت فرمود.

سپس نبى صلى اللّه عليه و آله فرمود:يا على!آيا مى دانى هر كسى ما را دوست داشته باشد،خداىت.

ص: 329


1- سوره 98 - آیه 7
2- روايت /1140شواهد التنزيل،از عبد اللّه لهيعه با همين لفظ و متن نقل شده است.

سبحان او را همراه ما،داخل بهشت مى كند و آن گاه آيه شريفه فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ (1) را تلاوت كرد.

(1142)عطيّه عوفى مى گويد؛روزى به حضور جابر بن عبد اللّه انصارى رسيدم زمانى كه از كبر سن ابروهاى او بر روى چشمانش افتاده بود.به او گفتم؛از على بن ابى طالب عليه السّلام برايم سخن بگو.

جابر،ابروان خويش را به كنارى زد و گفت:على عليه السّلام از بهترين خلايق و والاترين انسان است كه قرآن شريف او را خَيْرُ الْبَرِيَّةِ (2) ناميد. (3)

(1146)مقاتل بن سليمان از ضحّاك و او از ابن عباس در باره: أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ (4) نقل كرد،اين آيۀ كريمه در حقّ على عليه السّلام و اهل بيتش نازل شد كه بهترين بندگان خدا و والاترين انسان ها هستند. (5)

206- فَأَمّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ. فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ .(قارعه7/-6)

امّا هر كه سنجيده هايش سنگين برآيد،پس وى در زندگى خوشى خواهد بود.

(1149)ابى صالح از ابن عباس در توضيح آيۀ شريفه فَأَمّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ... (6) نقل كرد؛ تنها كسى كه در قيامت كفّۀ حسناتش بر همگان رجحان دارد،على بن ابى طالب عليه السّلام است و اين به سبب آن است كه در نامه عمل آن حضرت جز حسنات چيز ديگرى وجود ندارد و كفّۀ ديگر خالى از سيئات و خطاست و خداى سبحان را حتى در طرفة

ص: 330


1- سوره 54 - آیه 55
2- سوره 98 - آیه 7
3- روايت /1143شواهد التنزيل،از عطيّه عوفى از ابو سعيد خدرى از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در همين معنى نقل شده است.
4- سوره 98 - آیه 7
5- روايت /1148شواهد التنزيل،از كلبى از ابى صالح از ابن عباس نقل شده كه آيه كريمه در باره على عليه السّلام و شيعيانش نازل شده است. و همچنين روايت /1147شواهد التنزيل،از ابن عباس نقل شده،كه آيه شريفه فقط در باره على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شده است و او را به عنوان بهترين انسان معرفى فرمود.
6- سوره 101 - آیه 6

عينى عصيان و نافرمانى نكرده است.

پس به دليل آيه فَأَمّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ. فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ (1) آن حضرت داراى شخصيتى ارجمند و اعمالى وزين است و از زندگى و حيات اخروى راضى و خشنود است.

207- ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ .(تكاثر8/)

سپس در همان روز است كه از نعمت(روى زمين)پرسيده خواهيد شد.

(1150)حسن بن حسين از ابو حفص صائغ روايت كرد؛ابو جعفر بن محمد عليه السّلام در تفسير و توضيح آيه كريمه ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ (2) بيان فرمود:

نعيم،ما اهل بيت محمد صلى اللّه عليه و آله هستيم.سپس آيه وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ (3) را قرائت كرد. (4)

(1152)ابو حفص صائغ حكايت كرد،عبد اللّه بن حسن در توضيح آيه كريمه لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ (5) بيان كرد؛ اى ابا حفص!به خدا سوگند در قيامت از شما در بارۀ ولايت ما اهل بيت سؤال مى كنند.كه در حق ما چگونه رفتار كرديد...

ص: 331


1- سوره 101 - آیه 6
2- سوره 102 - آیه 8
3- سوره 33 - آیه 37
4- روايت /1151شواهد التنزيل،از طريق على بن عباس از حسن بن محمّد مزنى از حسن بن حسين از ابو حفض از جعفر بن محمد عليه السّلام با همين محتوا نقل شد.
5- سوره 102 - آیه 8

208- وَ الْعَصْرِ. إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ. إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ .(عصر3/)

سوگند به عصر،كه واقعاً انسان دستخوش زيان است،مگر كسانى كه به خدا گرويده و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حق سفارش و به شكيبايى توصيه كرده اند.

(1153)ابو هشام محمّد بن يزيد بن رفاعة از عمويش على بن رفاعة و او از پدرش نقل كرد كه با على بن عبد اللّه بن عباس قصد سفر حج را داشتم.او در مدينه براى خواندن خطبه به منبر رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نشست و سورۀ مباركه عصر را قرائت كرد و در توضيح و تبيين اين سوره چنين گفت:

وَ الْعَصْرِ. إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ (1) يعنى ابو جهل بن هشام و انسان هاى هم كيش او در خسران بوده و از زيان كاران اند.

إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا (2) يعنى مؤمنان و از جمله آنان ابو بكر است وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ (3) يعنى كسانى كه اعمال صالح انجام دهند كه از اين قبيل بود عمر بن خطّاب وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (4) يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام كه توصيه به حق و سفارش به صبر و استوارى كرده و مى كند.

(1154)ابى بن كعب حكايت كرد،براى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله سوره عصر را قرائت كردم و عرض كردم؛پدر و مادرم فدايت شوند،تفسير اين سوره را برايم بيان فرماييد.

نبى صلى اللّه عليه و آله«فرمود: وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ (5) قسم به عصر كه انسان در خسران و زيان است و بالاخص ابو جهل بن هشام كه زيان بارترين آنان است.

وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (6) بدانيد توصيه كننده به صبر،على بن ابى طالب عليه السّلام است (7)و اين آيه در شأن آن بزرگوار است.

(1156)زبير بن عدىّ از ضحّاك نقل كرد؛ابن عباس در تبيين سوره عصر بيان كرد

ص: 332


1- سوره 103 - آیه 1
2- سوره 103 - آیه 3
3- سوره 103 - آیه 3
4- سوره 103 - آیه 3
5- سوره 103 - آیه 1
6- سوره 103 - آیه 3
7- روايت /1155شواهد التنزيل از قول ابى امامة از ابى بن كعب از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله با همين معنى ذكر شده است.

وَ الْعَصْرِ. إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ (1) يعنى ابو جهل و إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ (2) عبارت اند از على عليه السّلام و سلمان و عبد اللّه بن مسعود. (3)

(1158)سفيان از ابن جريج از عطاء نقل كرد؛ابن عباس مفسّر مشهور قرآن در باره على عليه السّلام بيان كرد.

خداى سبحان همه خصلت هاى نيك را در سيماى على عليه السّلام جمع كرد.و طبق آيه إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا (4) علىّ عليه السّلام نخستين مؤمن و سابقه دارترين مسلمان بود.

وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ (5) از نظر اعمال صالح سرآمد روزگار بود.نخستين نمازگزار هم او بود كه در بين همه اهل زمين به عبادت ربّ جليل پرداخت.

وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ (6) على عليه السّلام توصيه كننده به قرآن بود،قرآنى كه آن را از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله تعليم گرفت.

وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (7) پيامبر صلى اللّه عليه و آله،على عليه السّلام را سفارش به صبر در دنيا و حفظ و نگه دارى فاطمه عليها السّلام و جمع آورى قرآن و همچنين او را به قضاى دين و غسل بدن و ديوار كشيدن بر دور قبرش تا به واسطه جمع شدن و نشستن زنان بر روى آن مورد اذيت قرار نگيرد و او را به حفظ و پرستارى حسن و حسين عليهما السّلام توصيه كرد.

209- إِنّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ .(كوثر1/)

ما تو را(چشمۀ)كوثر داديم.

(1160)زبير بن ابى بكر از محمّد بن يحيى حكايت كرد:

حسين بن على عليه السّلام كسى را به خواستگارى عائذة،دختر شعيب بن بكّار بن

ص: 333


1- سوره 103 - آیه 1
2- سوره 103 - آیه 3
3- روايت رقم /1157شواهد التنزيل،از طريق ابى هريره از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله در همين معنى نقل شده است،فقط اين كه در معنى إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ... نقل شده على عليه السّلام و شيعيانش هستند كه مصداق اين آيۀ شريفه هستند.
4- سوره 103 - آیه 3
5- سوره 103 - آیه 3
6- سوره 103 - آیه 3
7- سوره 103 - آیه 3

عبد الملك فرستاد.او در جواب گفت:چگونه با مردى كه ثروت ندارد ازدواج كنم؟ حسين بن على عليه السّلام فرمود:واى بر او!چگونه مرا به نادارى،عيب جويى مى كند؟ و حال اين كه خداى سبحان كوثر را به ما اهل بيت بخشيده است.

(1161)عمرو بن خالد از زيد بن على و او از پدرانش تا مى رسد به على بن ابى طالب عليه السّلام كه آن جناب بيان كرد:

رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فرمود:خداى كريم جايگاه من و اهل بيتم را در كوثر به من نشان داده است. (1)

(1163)عطيّه عوفى نقل كرد،انس بن مالك گفت:روزى به حضور رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله رسيدم،فرمود:

قد أعطيت الكوثر خداى سبحان كوثر را به من عنايت فرمود.

سؤال كردم يا رسول اللّه!كوثر چيست؟ فرمود:

نهر في الجنّة عرضه و طوله ما بين المشرق و المغرب،لا يشرب احد منه فيظمأ،و لا يتوضّى منه احد ابداً فيشعث لا يشربه انسان خفر ذمتى و لا من قتل اهل بيتى.» كوثر نهرى در بهشت است كه عرض و طول آن به اندازۀ فاصله بين مشرق تا مغرب است،هر كسى از آن بنوشد هرگز تشنه نشود و هر كسى با آن آب وضو سازد محدث نگردد.ولى بدانيد هر كسى قاتل اهل بيت من باشد يا ذمّه مرا ناديده بگيرد،هرگز از آن آب نمى نوشد.

احمد روحانى بهار 1380 ه.شت.

ص: 334


1- روايت /1162شواهد التنزيل،از ابى حمزه از على بن حسين عليه السّلام از پدرش و جدّش از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله همين روايت را نقل كرده است.

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9
آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109