پیوند معنوی با ساحت قدس مهدوی

مشخصات کتاب

سرشناسه : دبیر همدانی ، علی اکبربن شیر محمد، 1270 - 1325ق .

عنوان و نام پدیدآور : پیوند معنوی با ساحت قدس مهدوی / صدرالدین علی اکبر همدانی.

مشخصات نشر : تهران : بدر، 1361.

مشخصات ظاهری : [309] ص.: نمونه .

شابک : 350 ریال

وضعیت فهرست نویسی : برون سپاری.

یادداشت : چاپ دیگر: موسسه فرهنگی انتشاراتی مکیال ، 1422ق . = 1380.

یادداشت : عنوان روی جلد: تکالیف الانام فی عیبه الامام علیه السلام .

عنوان روی جلد : تکالیف الانام فی عیبه الامام علیه السلام .

موضوع : محمدبن حسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، امام دوازدهم ، 255ق -

موضوع : محمدبن حسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، امام دوازدهم، 255ق. - -- غیبت

موضوع : مهدویت-- انتظار

رده بندی کنگره : BP224/4/د2پ9 1361

رده بندی دیویی : 297/462

شماره کتابشناسی ملی : 2325287

محرر الرقمي: محمد مبين روزبهاني

ص: 1

فهرست کتاب

مقدمه...4

سخن ناشر...5

مقدمه ی مؤلف...15

سخنی با برادران ایمانی در سختی ومحنت عصر غیبت...18

طبقه بندی مردم بر اساس مراتب معرفت حجت خدا...21

اشاره اجمالی به تکالیف طبقات مردم در غیبت...24

تکالیف خواص...24

تکالیف عوام...25

تکالیف روات احادیث وحکام وقضات وفقهاء...26

اعتقاد به لزوم وجود حجت الهی در هر زمان...28

شناسایی وپیروی نواب عام در غیبت کبری...33

احساس حالت مراقبه...35

ایجاد محبت قلبی...38

اظهار وابراز علاقه ومحبت...41

راز دل گفتن ونغمه مهر ووفا سرودن...44

همت ودعا بر ثبات قدم...50

تجدید پیمان بر توحید ونبوت وولایت...52

پیروی دقیق از فرمان مولا...54

آداب پیش از خواب...55

آداب هنگام بیداری...58

آداب نماز شب...62

آداب هنگام طلوع فجر...65

آداب پس از نماز صبح...69

آداب پیش از طلوع آفتاب...82

آداب روزهای هفته...84

آداب نمازهای یومیه (توجه - قنوت)...92

آداب نمازهای یومیه (تشهد - سلام)...95

آداب تعقیب نمازها...97

لزوم دعا بر پیروزی امام عصر...103

لزوم دعا بر حفظ وایمنی آن امام...105

ادعیه مخصوصه...108

ذکر صلوات...125

لزوم عرض سلام...132

ذکر سلام...134

ص: 2

توجه در مواقع عرض اعمال...149

صداقت در ولایت...158

توجه وتذکر در ساعات وایام مخصوصه...160

در شبهای قدر...163

در شب وروز جمعه...166

دیگر اعمال جمعه...170

ادامه اعمال جمعه...172

ادامه اعمال روز جمعه...184

دعای ندبه در صبح جمعه...188

ادامه اعمال روز جمعه...199

اعمال عصر جمعه...202

دعای مخصوص در آخرین ساعات روز جمعه...210

اعمال روز عاشورا...214

اعمال نیمه شعبان...216

اعمال نوروز...220

اهداء خیرات وعبادات...221

کیفیت اهداء نماز...225

مقدم داشتن در تمامی دعاها ونیکیها...231

اندوه قلبی از غیبت وغربت...234

انتظار فرج وظهور...235

نیایش برای حفظ وپیروزی...236

اهداء صدقات به نیابت...237

حج رفتن وحج فرستادن به نیابت...239

برخاستن به شنیدن لقب مخصوص...240

زاری ونیایش برای حفظ ایمان وعقیده...243

استمداد در شداید...244

عقیده به امکان راه جستن وارتباط...245

یاری جستن وعریضه نگاشتن در مهمات ومشکلات...249

حضور در اماکن ومجالس مورد نظر آن حضرت...257

زندگی به شیوه معصومین وترک روش دنیا پرستان...258

مطالعه کتب ارزشمند در موضوع مهدویت...268

بزرگداشت آن نام مقدس در گفته ها ونوشته ها...271

آغاز نوشتار وگفتار وکردار با آن نام مقدس...276

ترک خروج مگر با حکم فقیه جامع الشرائط...277

اعتقاد به ولایت تکوینی ومقام معنوی معصومین...280

ص: 3

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

ای ایمان آوردگان:

پایدار باشید ودر شکیبائی پیشتاز شوید ودیده وری ومرزبانی نمائید واز خدا پروا کنید، امید است که رستگار گردید.

ص: 4

سخن ناشر

اِعلَم اَنَّ قُلُوبَ اَهلِ الطّاعَةِ والِاخلاصِ نُزَّعُ اِلَیكَ مِثلَ الطّیر اِلِی اَوکارها.

- فرزندم، مهدی - بدان که دلهای مردم با خلوص وطاعت پیشه، بسان پرنده ای که به سوی آشیانه پرمی کشد بیتابانه ومشتاقانه، راهی کوی تواند(1).

شب به درازا کشید، چشمها، همه فروخفتند جز چشمان شیدای شیفتگان، که در سیاهی آسمان، فروغ تو را می جوید؛ ای خورشید فروزان وجود.

دریا توفانی شد، زورقها، همه در هم شکستند جز زورق سرخ چشم براهان، که بر فراز امواج، کرانه ی تو را می جوید؛ ای ساحل آرام نجات.

پهنه ی زمین خشکید، گل بوته ها، همه پژمردند جز لاله زار خونرنگ دلباختگان، که در کویر گدازنده ی صحرا، تراوش تو را می جوید؛ ای چشمه ی جوشان حیات.

آری، تیره شب غیبت، به درازا کشید، دریای سیاه زندگی، سراسر گرداب وتوفان شد، پهن دشت انسانیت کویری تفتان گشت ومنتظران، نستوه وپایدار، همچنان تو را می جویند؛ ای مهدی موعود، ای منجی

ص: 5


1- کمال الدین، جلد 2، صفحه ی 448.

محبوب، ای قائم منتقم.

به راستی که، در تاریخ "وصل وهجران" و "عشق وحرمان"، محبتی چنین دیرپای، محبانی چنین پای بند ومحبوبی چنان گریزپای، هیچ چشمی ندیده وهیچ گوشی نشنیده، که هزار وصد وچهل سال است این "جذبه وناز" و "راز ونیاز" ادامه دارد.

وای بر تو، ای قلم، بشکنی که چه نسنجیده وناهنجار نوشتی! کجا آن یوسف عزیز، به پای خویش، راهی چاهسار غیبت شد؟ مگر نه اینکه بی وفائی وناشکیبائی وپراکنده دلی مدعیان حب وایمان، سبب رخ پوشاندن ودوری گزیدن ودر زندان نهان زیستن آن محبوب عالمیان است که خود، در لفافی از اندوه، فرمود:

"اگر شیعیان ما - که خدا آنان را بر طاعت خود توفیق دهاد - بر پایهء شناختی شایسته وصادقانه، در راه وفا به پیمانی که بر دوش دارند همدل می شدند برکت دیدار ما از ایشان واپس نمی افتاد وسعادت دیدار ما برای آنان زودتر دست می داد، پس ما را از ایشان دور نمی دارد مگر رفتار ناشایست وناپسند آنان که خبرش به ما می رسد"(1).

آری،

از جذبهء اوست که پرستوی عشقش در دل شوریدگان آشیان می کند.

از شرارهء اوست که آتش ارادتش در جان دلدادگان زبانه می کشد.

از یادآوری اوست که گلبن یادش در روان فریفتگان بهار می آفریند.

هیچ عاشق خود نباشد وصل جو * * * که نه معشوقش بود جویای او

از این رو است که درک محبت ومودت او - همانند حب خدا وپیامبر

ص: 6


1- بحارالانوار، جلد 53، صفحه ی 177.

- نیازمند به تلاش وتکاپوی دشوار وتوانفرسا نمی باشد. کافیست سراچهء دل را به اشک توبه بشوئی وبه مژگان استغفار بروبی وبه دو پاسدار تقوی واخلاص بسپاری تا دریچه اش را هر بامداد به سوی آفتاب ولایت بگشایند که سرلوحه ی ایمان هر ایماندار را این گفته اند:

"هیچ بنده ای به خدا ایمان نیاورده مگر آنگاه که مرا بیش از خودش دوست بدارد وفرزندان مرا بیش از فرزندانش وخاندان مرا بیش از خاندانش"

پیامبر اکرم (صلوات الله علیه وآله)(1).

به ویژه که دوستی وسرسپردگی به آستان مهدی (علیه السلام)، با شور واشتیاق ظهور شکوهمند وجهانگیر او درهم می آمیزد، راستی:

کدام انسان حق پرستی است که آرمان حکومت عدل ودادگری را در سر نپرورد؟

کدام روان شرافتمندی است که با نوید امنیت وآزادی همگانی، حیات تازه نگیرد؟

کدام تن ستم کشیده ای است که به امید روزگار مساوات وبرابری، بر کوشش ومقاومت نیفزاید؟

کدام جان درد آشنائی است که با یاد پرچمدار الفت وبرادری، آرامش وآسایش نیابد؟

کدام چشم جستجوگری است که در انتظار جمال انسانیت ومردانگی به اشک ننشیند؟

کدام دل اندوهباری است که از شوق پایان غیبت وپنهانی، شادمانه نتپد؟

بس کن، ای جگر سوخته قلم، نالیدن را، گریستن را، وشور آفریدن را، که این سوز را درمانی واین فراق را پایانی نمی بینم، جز هنگامهء ظهور، که آن را نیز، زمانی معین نیست ویا اگر هست:

ص: 7


1- سیرتنا وسنتنا علامه ی امینی، صفحه ی 9 و10.

لا یُجَلّیها لِوَقتِها اِلّاهُو(1).

اما، چه سود؟ که اگر من بس کنم قلبهای گداخته از شوق مهدی، آرام نخواهد نشست واگر من ننویسم قلمهای آکنده از اشتیاق منجی، بیکار نخواهند ماند. همانگونه که در این یازده قرن، بسیاری از عالمان نامی ودانشوران گرامی، از شیعه وسنی، در عرصه ی شناخت حضرت مهدی، آثاری گرانقدر از خود به یادگاری نهاده اند که نام نیکشان را جاودانه ساخته است.

* * *

دو سال پیش، که نمایشگاهی، به همت جوانانی پر شور ودلباخته، از نسخ خطی وکتب چاپی، در موضوع مهدویت، ترتیب یافته بود نزدیک به ششصد کتاب ورساله ی عربی وفارسی، در برابر دیدگان پژوهندگان قرار داشت که کتاب حاضر، یکی از آنها می باشد. این کتاب، که در موضوع خود - تکالیف شخصی مردم در رابطه با امام غائب - قدیمی ترین متنی است که به طور یکپارچه ومستقل نگاشته شده ودر دسترس می باشد، از آثار عالم ربانی وادیب صمدانی، مرحوم حجة الاسلام والمسلمین، دبیرالدین، ابو المکارم، میرزا علی اکبر صدرالاسلام همدانی به شمار می آید.

کتاب که نثری شیوا واستوار دارد به سال هزار وسیصد وهفده قمری، به رشته ی تحریر درآمده وبرای نخستین بار، به همت محقق گرانمایه آقای فخرالدین نصیری امینی در سال هزار وسیصد وپنجاه وچهار شمسی از روی خط مولف بعینه فیلمبرداری ودر تیراژ محدود افست شده وبه علاقمندان اهداء گردیده است.

نسخهء اصلی محقق فوق الذکر، در 258 صفحه 15 سطری روی کاغذ سبز رنگ فرنگی، با خط شکستهء تحریری (عبارت فارسی) وخط نسخ قرآنی (عبارات عربی) وعناوین قرمز رنگ با جلد تیماج سبز مقوائی می باشد.

ص: 8


1- قرآن، سوره ی اعراف، آیه ی 187.

در چاپ نخست، ناشر، تاریخ حیات نویسندهء معظم را از برخی آثار او مانند کتاب "کاسهء درویشان" به تفصیل آورده که اینک فشردهء آن را می نگرید:

مرحوم صدرالاسلام، میرزا علی اکبر فرزند محروم میرزا شیر محمد نوادهء پسری مرحوم آقا محمد طاهر همدانی ونوهء دختری آقا محمد شریف همدانی در همدان به دنیا آمد.

در نوجوانی، به تحصیل ادبیات فارسی وعربی تا حد انشاء وترسل کامل ومعارف دینی تا حدود "شرح لُمعِه" ونیز ریاضیات وهیئت در همان شهر سرگرم شد اما، چون بدین پایه رسید به خلاف میل شخصی وبا اصرار پدر، دست از تحصیل شسته وبه کار دبیری ومنشیگری وحسابرسی در دارالحکومة استان کرمانشاهان پرداخت در این ایام از محضر مرحوم حاج شیخ ابراهیم یزدی، خاصه در زمینه ی تفسیر قرآن، بهره ها جست تا به سال 1309 قمری پدرش، رخت به سرای دیگر کشید واو که دیگر مانعی در برابر تحصیلات دینی نمی دید از شغل ومنصب دنیوی کناره گرفت وعازم عتبات عالیات وآستانه بوس بارگاه حضرت امیر مومنان گشت تا از باب علم نبوی پرتو فیضی گیرد به گفته خودش:

از علم وعمل مرا نبد هیچ به کف * * * جز نطق، به حیوان نبدم هیچ شرف

اندر حرم علی، مجاور گشتم * * * این هر دو کرم کرد به من شاه نجف

قریب 6 سال در حوزهء مقدسهء علمیه ی نجف اشرف از حضور اساتید گرانقدر وبلند مرتبت آن سرزمین استفاده نمود سپس به ضرورت رسیدگی وهمراهی والده اش به ایران بازگشت وچند سالی در تهران وهمدان به تصنیف وارشاد وتعلیم پرداخت آنگاه، به نجف اشرف مراجعت نمود ودو سال دیگر به تلاشهای علمی وکوششهای معنوی سرگرم بود اما عدم مناسبت مزاج او با هوای گرم عراق

ص: 9

وبیماری شدید، وادارش ساخت که با حسرت تمام به ایران کوچ وتا پایان عمر در همدان سکونت نماید وبه تدریس وتربیت مردم پردازد.

مشهورترین اساتیدی که صدر الاسلام از محضر پر فیض آنان حقائق دینی وفضائل اخلاقی آموخته واز ایشان اجازاتی در نقل وروایت تمامی مرویات ومصنفات آن بزرگوران ومشایخ عالیقدرشان به دست آورده عبارتند از:

الف: مولای معظم واستاد اعظم خاتم المُحَدِّثین والرِّجالیّین مرحوم حاج میرزا حسین طبرسی نوری (قَدَّسّ اللهُ سِرَّه) که نویسنده تصریح می کند: "عوالم غریبی از آن وجود مقدس مشاهده نمودم که تحریری نیست".

این بزرگوار آثار فراوانی از خود به یادگار گذارده (بیش از بیست وپنج کتاب) که سه کتاب زیر در موضوع امام زمان ارواحناه فداه است:

1- "کَشُف الاَستارِ عَنُ وَجهِ الغائِبِ عَنِ الاَبصار" (عربی)

2- "جَنَّةُ المَاّوی فی مَن فازَ بِلِقاءِ الحُجَّةِ (علیه السلام)" (عربی)

3- "نَجم الثاقِب" (فارسی)

گمان بنده این است که پیوند قلبی مرحوم صدر الاسلام با ساحت قدس ولی زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دست این استاد مکرم انجام پذیرفته است.

ب: حکیم ربانی وفقیه همدانی آقا سید محمد مجتهد موسوی نجفی هندی که خود از شاگردان نامور شیخ الطائفه قائِدُ الفقهاءِ الاصولیین شیخ مرتضی انصاری به شمار می آید وصاحب مولفاتی چون:

"شَوارِع الاَعلام" و "اللَئالی الناظِمه" و "حقائِقُ الاُصول" و "السُبیکة الذَهَبیة" و "نَظم اللِئال" و "مَنهَج القَویم" و "الصِراط المُستقیم" و "الکَشاکیل" است.

ج: عالم جلیل وفاضل نبیل آیة الله فی الارضین مرحوم حاج میرزا حسین رازی طهرانی.

ص: 10

از مرحوم صدر الاسلام همدانی آثار متعددنی باقی مانده که اغلب نایاب است مانند:

1- "ناسِخ التَّفاسیر در تفسیر قرآن قریب بیست وچهار جلد

2- "دَعوة الحُسنی فی اَدعِیَةِ الحُسناء"

3- "جَواهِرُ الایمانِ فی آدابِ تِلاوةِ القرآنِ"

4- "توضیحُ القرآن" در تفسیر

5- "مثنوی صدریه در عقائد شیخی وصوفی واصولی

6- "مَثنَوی آب حیات در سلوک ظاهر وباطن

7- "خَرابات" در چهار مجلد اشعار آموزنده بالغ بر صد هزار بیت.

8- "اِخوانُ الرَّیاء فی مَعرِفَةِ الاَحِبّاءِ وَالاَعداء"

9- "شَرح دُعای سَمات"

10- "رساله یَدِ بِیضاءِ"

11- "کشفُ الحجاب فِی الردِ عَلَی البابِ المُرتابِ"

12- "عَین تَمَنّا در کشف مکاشفات یوحنا وردّ باب

13- "سیف الدین علی رِقُابِ المُبتدِعینَ" در رد میرزا ابوالفضل گلپایگانی بهائی

14- ایقاظُ النائِمینَ"

15- "تُحفَةُ الحُجةِ فی آدابِ الجُمعة"

16- "کاسهء درویشان"

17- "دَم عیسوی" در جواب مسائل نصرانی همدانی

18- کتاب حاضر یعنی "تکالیفُ الاَنام فی غیبة الامامِ"

این کتاب، همانگونه که از نامش پیداست یکپارچه پیرامون تکالیف ومسئولیتهای فردی شیعیان در رابطه با حضرت صاحب الزمان نگاشته شده وبه حدود شصت تکلیف با توضیحات لازمه اشاره می کند.

ص: 11

کتابهای مشابه، تا آنجا که به دست آمده، همه بعد از این کتاب نگاشته شده اند همچون:

1- " صحیفةُ الهادِیة وَ التُّحْفَةُ المهدِیّة " از ابراهیم بن محسن الکاشانی در 1318 قمری

2- "وظیفةُ الاَنامِ فی زَمَنِ غَیبَةِ الاِمامِ" از میرزا محمد تقی موسوی اصفهانی در 1322 قمری

3- "مِکیالُ المَکارمِ فی فَوَائِدِ الدُّعَاءِ لِلْقَائِمِ" از میرزا محمد تقی موسوی اصفهانی در 1348 قمری

4- " وَظَائِفِ الشّیعَةِ فی زَمَنِ الغَیبَةِ " از احمدزاده حسینی

5- "وظیفه مردم در زمان غیبت امام زمان" از قوام الدین وشنوی

از آنجا که کتاب "تکالیف الانام"، نکات سودمند ومطالب ارزشمند بسیاری داشت ونسخه های آن به دست نمی آمد با محقق خیراندیش آقای فخرالدین نصیری امینی که به همت ایشان چاپ ونشر نخست این کتاب انجام یافته تماس گرفتیم، ایشان، ضمن تایید وتشویق، آمادگی خود را برای در اختیار نهادن فیلم وزینگ کتاب نیز اعلام داشتند، لکن، متن اصلی کتاب با خط مولف، در عین اعتبار بیشترش، چون به خط ریز شکسته تحریر شده وبرای اغلب خوانندگان امروزی قابل مطالعه واستفاده نبود با دقت کامل، ابتدا استنساخ وسپس به وسیله تایپ آی - بی - ام حروفچینی وآنگاه با وسواس زیاد تصحیح واعراب گذاری شد تا نظر مرحوم مولف در بی غلط بودن متن در حد وسع وامکان رعایت گردد.

در ضمن برای آشنائی خواننده با نسخه ی اصلی خط مولف، سه برگ از کتاب عینا فیلم گرفته ودر متن قرار داده شد.

یادآوری این نکته لازم است که مولف محترم در این کتاب، به مسئولیتهای اجتماعی منتظران حضرت مهدی نپرداخته ودر

ص: 12

یک مورد هم که اشارتی اجمالی نموده آنچنان سطحی ویک بعدی ومختصر شده که در نظر اول، خواننده را به شگفت می آورد به حدی که شاید مسئله را به کلی غلط وبی اساس انگارد. در حالی که، موضوع مورد اشاره، با نگرش عمیق ودقیق به تمامی ابعادش، قابل هضم وفهم خواهد شد.

ما، ضمن اینکه، در قبال آراء وافکار نویسندگان، هیچگونه مسئولیتی نپذیرفته ایم برای رفع این کمبود، همزمان با کتاب تکالیف، ترجمهء بخش " التَکلیفُ الاسلامی خِلَالِ عُمَرَ غیبة الکبری" از کتاب کبیر "تاریخ الغیبة الکبری" نوشتهء استاد مجاهد حجة الاسلام"سید محمد صدر" را تحت عنوان "رسالت اسلامی در عصر غیبت" تقدیم خوانندگان پژوهشگر می نمائیم چنانچه پیشتر هم، در کتاب "انتظار، بذر انقلاب" به تجزیه وتحلیل ابعادی از مسئله پرداخته ایم.

امید است، انتشار کتاب حاضر، بتواند میان دلهای بخواب رفته ی امت غافل وقلب همیشه بیدار وتهنده ی حجت غائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیوندی بیش از گذشته ایجاد نماید وگامی یا آنی، لحظه ی شکوه آفرین وحماسه ساز ظهور را به پیش اندازد.

والسَّلامُ عَلَيَّ سَيِّدُنَا وَمُوَلِينَا وَاَمَامَّنَا وَهَادِينَا بِالْحَقِّ حُجَّةُ بْنُ الحَسَنِ المَهْدِيُّ وَعَليَّ مُحِبِّيهِ وَمُعتَقِديهِ وناصِريهِ وَمُنْتَظِرِيهِ.

دفتر تحقیقات وانتشارات بدر

ص: 13

پی نویس

1- کمال الدین، جلد 2، صفحهء 448.

2- "بحار الدین"، جلد 53، صفحهء 177.

3- "سیرتنا و سنّتنا" علامهء امینی، صفحهء 9 و10.

4- قرآن، سورهء اعراف، آیهء 187.

ص: 14

مقدمه ی مؤلف

یا صَاحِبَ الزَّمَانِ اَیدِّنی ووَفقِنی وسَدِدنی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ اَلْعَالَمِينَ وَصلّي اللَّهُ عَليَّ مُحَمَّدٌ وَآلهُ المَعصومينَ وَالصَّلواتِ الزَّاكِياتِ وَالتَّحِيَّاتِ النَّامِيَاتِ عَلَيَّ حُجَّةُ اللَّهِ فِي الارضَينَ وَالسَّمَوَاتِ الْغَائِبِ عَنِ الابْصارِ والْحَاضِرِ فِي الامْصَارِ وَالْمُطَّلِعُ عَلَيَّ الافِكارُ سَيِّدي وَمَولايَ وَديني وَايمانِي وَصومي وَصَلاتي وَحُجي وَجِهادي وَزَكوتي وَدُنيايَ وآخِرَتي:

ابْي الْقَاسِمِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ العَسكَرِيُّ امام الانْسِ والْجَانِ صاحِبَ العَصرِ والزَّمَانِ عَلَيْهِ وعَلِي آبَائِهِ المَعْصُومِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ اَلْمَلكِ الْمَنَّانِ.

ثُمَّ الصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلَيَّ اولادُهُ وَعِترَتُهُ وَذُرِّيَّتُهُ وَنَوابِهِ وَاوتادِهِ وَابدالَّهُ وخُدامَهُ وامنائِهِ وَخَواصِّهِ وَامِّرائِهِ وَجُنوبِدِهِ وَعَساكِرِهِ وَعَلِيٌ حُجَجُهِ وَرَواهُ احادِيثُهُ الَّذينَ هُمْ فِي غَيْبَتِهِ يَنفُونَ عَنِ الدّينِ تَحريفَ الغالينَ وتَاوِيلَ الْجَاهِلِينَ وَانْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ اللّهُمَّ يا خالِقَ قائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ صلي اللَّهُ عَلَيْهِمْ اجْمَعِينَ اُسْئِكِ بِحَقِّ قائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ ان تُصَلِّيَ عَلَيَّ قائِمَ آلِ مُحَمَّدٍ وَتُعَجِّلُ فَرَجَ قائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ وَارزُقني رُؤيَةَ قائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ وَاجعَلني مِن اعوانِهِ وانْصَارِهِ والْمُسْتَشْهَدِينَ بَينَ يَدَيهِ ولا تُفَرِّقْ بَيْنِي وبَيْنَهُ طَرْفَةَ عَيْنٍ ابَداً وَلااقِلَّ مِن ذلِكَ وَلا اكثَرَ يا ارحَمَ الرَّاحِمينَ بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين.

ای آقای من تو دانی که مرا چه مقصودی ومنظوری در این کتاب است وهم تو دانی که چون مرا دسترس به حضرت اقدست نمی باشد، لهذا مَشق محبت تو را می نمایم ومی خواهم کِلک وبَنانم را به نوشتن نام مقدس وذکر

ص: 15

اقدست مشغول کنم وقلب وزبان را بی یاد مبارکت نگذارم:

ذکر تو از زبان من فکر تو از خیال من * * * کی برود که رفته ای در رگ ودر مفاصلم

یا سیدی ومولای، این اوقات که از نجف اشرف (عَلَيَّ مُشَرِّفُهَا آلافُ التَّحِيَّةِ وَالتُّحَفِ) دور واز آن آستان مقدس مهجور گردیده، خاطرم شوریده وظاهرم ژولیده، حالم منقلب واحوالم مضطرب، حواسم پریشان وحالتم پژمان، "یکدم نمی رود که نه در خاطر منی".

ای آقای من، خود در اول، ملاطفت فرمودی:

در عشق تو از جهان گذشتم * * * واز جمله جهانیان گذشتم

الحال:

روز وشبم به یاد تو، می گذرد نه این عجب * * * اُداوِمْ بِذِكْرِكَ مِنَ الْغَدَاءِ اِلَيَّ العِشاء

یاللعجب، مرا چه افتاده که از وصالت محروم واز مشاهده جمالت مهجور گردیده ام:

شبی نمی گذرد کاز غمت نمی گذرد * * * شرار آهم از انجم، فغانم از افلاک

از دوری دیدارت نه روز آرام دارم ونه شب قرار، واز مهجوری رخسارت نه حالت صبر دارم ونه طاقت انتظار، چشمی نمناک وجسمی دردناک، نه رفیقی ونه انیسی ونه شفیقی ونه جلیسی، نه جرات اظهار اشتیاق ونه قدرت کتمان الم فراق:

نه همزبانی که من زمانی، بدو شمارم غمی که دارم * * * نه نیکخواهی که گاهگاهی ز من بپرسد: غم که داری؟

ای وَاللهِ یا سَیِّدی:

اخافُ عَلَيكَ مِن غَيري وُمُنِّي * * * وَمِنَّكَ وَمِن مَكانِكَ والزَّمانُ

ص: 16

وَلُو اَنِّي جَعَلْتُكَ في عُيونِي * * * اُلَيَّ يَوْمَ اَلْقِيمَةِ مَا كَفَانِي

* * *

ومُستَخبِراً عَن سِرِّ لَيْلِي اجِبتُهُ * * * بِعَمْيَاءَ مِنْ لَيْلِي بِلاَ تَعْيِينٍ

يَقُولُونَ خَبِّرْنَا فَانت امينُهَا * * * وَما اَنَا اِن خَبَّرْتَهُم بِاَمينً

* * *

طَلَبَ اَلْحَبِيبَ مِنَ اَلْحَبِيبِ رِضَاهُ * * * وَمَنِي الحَبيبُ مِنَ الحَبيبِ لِقاءً

اَبَداً يُلاَحْخِظُهُ بِعَيْنِ قَلْبِهِ * * * والقَلبُ يَعْرِفُ رَبَّهُ وَيَراهُ

يُرْضِي اَلْحَبِيبَ مِنَ اَلْحَبِيبِ بِقِرْبَةٍ * * * دُونَ اَلْعِبَادِ فَمَا يُرِيدُ سِوَاهُ

* * *

سرعشقت داشتم پنهان ولیک * * * ز آه سرد وناله ی جان سوز من

صَحَّ عِنْدَ اَلنَّاسِ اِنِّي عَاشِقً * * * غَيْرِ اَنْ لَمْ يَعْلَمُوا عَشْقِي لِمَن

* * *

يَا حَسْرَةً تَقْلَعُ اَلاِحْشَاءَ زَفْرَتُهَا * * * عَلَيَّ بِعادٍ امامِ العَصرِ والزَمن

تَكَادُ تَنْشَقُّ نَفْسِي لَوْعَةَ وَاسِي * * * ان خانَني فيكَ دَهري وَانقَضَي

هَانُورَ شَخْصَكَ فِي عَيْنِي يُقَدُمُنِي * * * وَحُسنِ ذِكرِكَ يُحييني وَيُلزِمُني

ص: 17

اَيَا حُجَّةَ اَللَّهِ اَلَّذِي لَيْسَ جارِیاً * * * بِغَيْرِ اَلَّذِي يَرْضَاهُ سَابِقُ اَقْدَارِ

وَيَا مِنْ مَقَالِيدِ اَلزَّمَانِ بِكَفِّهِ * * * وَنَاهِيكَ مَنْ مَجْدٍ بِهِ خَصَّهُ الباری

اغْثُ حَوْزَةَ الايمانِ واعْمُرْ رُبُوعَهُ * * * فَلَمْ يَبْقَ عَنْهَا غَيْرُ دَارِسٍ آثارٍ

وَانْقَذَ كِتَابَ اَللَّهِ مِنْ يَدِ عُصبةٍ * * * عَصَوْا وَتَمَادَوا في عُتُوٍ واصرارٍ

وَانعَش قُلُوباً في انْتِظَارِكَ قَرِحَت * * * وَاضْجَرِهَا الاعْدَاءُ ايَّةُ اضْجَارٍ

وَخَلَصَ عِباداللَّهِ مِن كُلِّ غاشِمٍ * * * وَطَهِّرْ بِلاَدَ اَللَّهِ مِنْ كُلِّ کُفّارٍ

وعَجِّلٍ فِداكَ العالِمونَ باسرِهِم * * * وَبَادَرَ عَلِيَّ اِسْمٌ مِنْ غَيْرِ اَنظارٍ

سخنی با برادران ایمانی در سختی ومحنت عصر غیبت

ای برادر دینی وایمانی من، بیا قدری از برای یکدیگر راز دل گوئیم:

بیا سوته دلان گرد هم آئیم * * * که قدر سوته دل دلسوته دنو

ما مشتی شیعه را که خداوند تبارک وتعالی در غیبت امام عصر (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ وَسَهَّلَ مَخرَجَهُ) خلق فرموده وبدین سبب ما را به معرض امتحان آورده، به موجب حدیث ما را غربال نمایند وبه محک امتحان درآورند که صادق از کاذب ومنافق از موافق ومخالف از موالف جدا شود. چون از روی دقت ملاحظه شوداختبار وامتحان ماها در این زمان غیبت اشد از امتحان وآزمایش سایر مردم درازمنه ی سالفه می باشد، از این جهت است که ثواب واحر ماها هم در این زمان غیبت، اعظم از اجر وثواب سایر مومنان وموالیان سائر ائمه هدی (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ اِجْمَعِينَ) است - موافق نص احادیث که حاجت به ذکر آنها نیست، امیدوارم که خود تو بصیرت داشته باشی - پس در

ص: 18

این صورت نمی دانم چرا ماها ابدا در قید دین وایمان ومتذکر امام زمان خود (اَرْوَاحُ اَلْعَالَمِينَ فِدَاهُ) نیستیم. آیا معتقد هستیم که امام ما (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) اگر چه غائب از ابصار است لکن حاضر در امصار است وناظر در افکار است، می بیند آنچه را که به جا می آوری ومی داند آنچه را که خیال می کنی:

يَعلَمُ خائِنَةَ الاعينِ وَما تُخفِي الصُّدُور.

اگر شک کنی در عقیده ومحبت ومعرفت تو در حق امام قصور وفتور است.

در کتاب "اِکمال الدّین" روایت شده از اسدی - که راوی توقیع مبارک است - از ابوجعفر محمد بن عثمان عمری (قَدَّسَ اَللَّهُ رُوحَهُ) که گفته است:

بی آنکه سوال نمایم، توقیعی از جانب حضرت حجت (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) به من رسید به این مضمون:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيمِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَئِكَةِ والنَّاسِ اجْمَعِينَ عَلَيَّ مَن استَحَلَّ مِن اموالِنا دِرهَماً.

یعنی لعنت خدا وملائکه وتمام مردمان بر کسی از اموال ما یک درهم حلال بداند. اسدی راوی توقیع می گوید:

به خاطرم چنین خطور کرد که: این حکم در حق کسی است که یک درهم از مال ناحیه را حلال بداند، نه در حق کسی است که از آن بخورد ولیکن حلال نداند. ودر نفس خود گفتم که: این حکم در حق آن کسی که مطلق حرام را حلال بداند جاری است، خواه مال امام باشد وخواه غیر آن. اختصاص ندارد به کسی که مال امام (علیه السلام) را حلال می داند. پس بنابراین مرحجت را بر دیگران چه فضیلت وزیادتی می باشد؟ پس سوگند یاد می کنم به آن خدائی که محمد را (صلی الله علیه وآله) به راستی برای بشارت به سوی خلایق

ص: 19

فرستاد، هر آینه دوباره به آن توقیع نگاه کردم، دیدم که توقیع تغییر کرده وبه همان نهج شده که در دل من بود:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيمِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَئِكَةِ والنَّاسِ اجْمَعِينَ عَلَيَّ مِن اكِلِ مِن اموالِنا دِرْهَماً حَراماً.

یعنی لعنت خدا وملائکه وتمام مردم بر کسی باد که از مال ما یک درهم به وجه حرام بخورد.

ابو جعفر محمد بن محمد خزاعی گفته که:

ابو علی بن الحسین اسدی این توقیع را آورد به ما نشان داد به آن نگاه کردیم وآن را خواندیم.

این حدیث را برای اطمینان قلب شما ذکر کردم، والا می دانم که می دانی امام تو (اَرواحُنا فداه) کمتر از موسی وعیسی (عَلَیهِمُ السَّلام) نیست که خبر می دادند آنچه مردم در خانه های خود می کردند وذخیره ها می نمودند ومی دانم که می دانی عرض اعمال تو در روز دوشنبه وپنجشنبه ی هر هفته به سید انبیاء وائمه ی هدی (عَلَیهِمُ السَّلام) می شود وآنچه در عرض هفته کرده ای، تمام را به آنها (سَلامُ اللهِ عَلَیهم) عرضه می دارند. ودر این مطلب هم امیدوارم شکی وریبی بدل راه ندهی واین مرتبه ومقام ودرجه را برای پیغمبر خود وامامان خود (سَلامُ اللهِ عَلَیهم) بالنسبه به سایر مراتب شئونات ایشان (عَلَیهِمُ السَّلام) خیلی اندک شماری، که ظرفیت ما وشما از اینها بالاتر نیست.

آنچه گفته اند به قدر حوصله وظرفیت وگنجایش عقل بنده وشما بوده، والا شئونات ودرجات ومراتب عظمت وجلال محمد وآل محمد (سَلامُ الله عَلَیهم اجمَعین) مانند بحر است وظرفیت ما وشما مانند سبو، بدیهی است که گنجایش بحر در سبو ممکن نیست، خلاصه، کاری کن که چون امام زمان تو (اَرواحُنا فَداه) از تو غافل نیست، تو هم از او غافل نباشی ومسلم بدان که:

مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلِ اِلّا لَدَیهِ رَقیب عَتیدء...

ص: 20

ویقین بدان که رقیب وعتید هم از جمله ی خادمان وملازمان وچاکران امام تو است (عَلَيْهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَي) واین نیست الا از کمال تفضل وتفقدی که خداوند تبارک (جَلَّ شانُهُ وبَهَرَ بُرهانُهُ) به موالیان تو (عَلَیهِمُ السَّلام) دارد.

چون چنین عقیده ای را خالصا مخلصا از روی کمال اخلاص وخلوص عقیدت دارا شدی، در این هنگام باید کمال تشکر وتفاخر را نمائی که خداوند (جَلَّ شأنه) نعمت عظمائی به تو کرامت فرموده، وباید همیشه دعا کنی که خداوند تو (جَلَّ وعَلا) سلب این نعمت عظمی را از تو نفرماید. در این صورت گمان ندارم که آنی ودقیقه ای برای تو تغافل دست دهد که متذکر امام خود (عَجَّل اللّه فَرجَه) نباشی. هرگاه بدین مرتبت عظمی وموهبت کبری فایز ونایل شدی، تمام امورات دنیا وآخرت تو به وفق مرام تو خواهد شد وبرای تو بعض مقامات وحالات دست خواهد داد که قدر خود را خواهی دانست وآثار ونتایج آن در ظاهر وباطن تو بروز وظهور خواهد نمود.

شاید اندک اندک برای تو مقامی حاصل شود که مافوق تمنا وآرزوی تو بوده وابدا منتظر آن مقام ومرتبت نبوده وخود را لایق آن مقام نمی دانستی، واز این فقره تحاشی واستغراب منما که:

اَنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلِ عَلِيٍ النَّاسَ وَلكِنِ اكْثُرِ النَّاسَ لا يَشْكُرُونَ ولا يَعْلَمُونَ ولايَفْقَهُونَ.

طبقه بندی مردم بر اساس مراتب معرفت حجت خدا

بدانکه مردمانی که در غیبت کبری امام عصر (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ وَسَهَّلَ مَخرَجَهُ) واقع شده اند، در مراتب معرفت امام عصر وناموس دهر (اَرواحُنا فَداه) وشئونات خود چندین طایفه وچندین صنفند. طایفه ای از خواصند وطایفه ای از عوام، واین دو طایفه منشعب ومتنوع به چندین شعبه ونوعند: صنفی اشخاص دائم الحضورند وصنفی محرم اسرار آن حضرتند وصنفی خدام آن حضرتش وصنفی اهل وعیال آن حضرتند وصنفی اولاد ونوادگان آن حضرتند.

وصنفی کارکنان وکارگذاران آن حضرتند وصنفی شاگردان واصحاب آن حضرتند

ص: 21

وصنفی روات احادیث آن حضرت وآباء معصومین آن حضرتند وصنفی حکام ونواب، یعنی مجتهدین وقضات وفقهاء از طرف آن حضرتند که حجت برخلایقند وصنفی رعایای آن حضرتند که بعضی آن حضرت را می بینند وبعضی ندیده ونمی شناسند الا اسمی از آن حضرت وصنفی با آن حضرت به وسایط ووسایل باطنی راه دارند که باطنا از آن حضرت به آنها فیوضات می رسد ومی دانند وملتفت هستند وصنفی دیگر با آن حضرت به وسایط ووسائل ظاهری راه دارند که ظاهرا وباطنا به آنها فیوضات مخصوصه می رسد، بعضی از آنها ماذون به اظهارند نزد اهلش وبعضی از آنها ممنوع از اظهار ومامور به کتمان، وبعضی هستند ساکت وبعضی هستند ناطق وبعصی هستند که قائل ومصدق آن حضرتند در غیبت کبری لسانا وبعضی قائل ومصدق آن حضرتند لسانا وقلبا وبعضی قائل ومصدق آن حضرتند لسانا وقلبا وارکانا. واین طوایف وانواع مذکوره را هر یک تکالیفی است مخصوصه وقوانینی است ووظایفی منصوصه که هیچ یک از تکالیف خود نباید تجاوز وتخطی نمایند. چنانکه هر یک از این طوایف واصناف از تکالیف ووظایف خود سرموئی تخلف نمایند، مُقصِر ومُفرط ومُواخَذ خواهند بود، مگر آنکه احدی از آنها از درجه ی ادنی به درجه ی اعلی ترفع وترقی نماید یا به عکس - نَعوذُ بِاللّه - واز برای آن هم شواهدی است ظاهره وباطنه که در طی این عجاله - بِعَون الله تَعالی - مکشوف خواهد شد وچون این خادم العلماء ومولی الفقهاء دبیر الدین صدر الاسلام علی اکبر الهمدانی اصلا والنجفی مسکنا ومدفنا (وَفَّقَهُ اَللَّهُ لاِبْتِغَاءِ مَرْضَاتِهِ وَايَدَهُ بِتأییداتِه) در این عصر وزمان مشاهده نمود که امر دین هرج ومرج وغالب انام را از وجود اقدس امام (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) غفلت تمام است وعموم مردم از تکالیف مقرره ی خود تغافل وتجاهل دارند، فریضه ی ذمت خود دانستم که مجملی از تکالف انام در غیبت وجود مقدس امام (عَلَيهِ وَعَلي آبائِهِ المَعصُومينَ آلافَ التَّحیةِ و السَّلام) بنگارم وحتی المقدور بعضی از تکالیف مردم را بالنسبه به امام عصر (اَرْوَاحُ اَلْعَالَمِينَ فِدَاهُ) در این غیبت کبری وبلیت عظمی بشمارم، شاید بعضی از خواص از خواب غفلت تجاهل وتکاهل بیدار وبعضی از عوام از شکر تغافل وتساهل خود هشیار شوند وبدانند که

ص: 22

عکس

نمونه ای از نسخه خطی کتاب

ص: 23

آنها را در این عصر وزمان الی الظهور مولانا وامامنا صاحب العصر والزمان تکلیف به امام زمان خود (اَرواحُنا فَداه) چیست وچگونه باید رفتار کردارو زیست.

اشاره اجمالی به تکالیف طبقات مردم در غیبت

تکالیف خواص

اما تکالیف طایفه ی خواص که از جمله خصیصین ومحرم اسرار آن حضرتند (صلي اللَّهُ عَلَيهِ وعلي آبائِهِ المَعصومین) آنها را از قرار اخبار واحادیث وآثار وشواهد عقلیه ونقلیه چندین اشخاص شمرده اند. یکی حضرت خضر (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) ودیگری الیاس نبی (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) ودیگری حضرت عزرائیل (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) وعموم روسای ملائکه ارضین وسماوات وعموم روسای مسلمانان ومومنان جن ودیگری اباصالح که یکی از روسای اجنه است کمه موکل در قفار وبراری است برای هدایت گمراهان، ودیگر حمزه که موکل در بحار است، کما فی المکارم - مجلسی (قُدِّسَ سِرُّهُ) در "کتاب آداب وسنن بحار" از "محاسن" برقی نقل می نماید در خصوص ابا صالح یا صالح که ابی الحسین کنیه ی او است واین همان جنیه است که گفت: "من از جنیان سوره جن هستم، کسی از آنها باقی نمانده مگر من که گمراهان را به منزل می رسانم". واستاد اعظم (مُدْظِلُهُ اَلْعَالِي) ابا صالح را در "نجم ثاقب" از اسماء آن حضرت (ارواحنا فداه) ذکر کرده اند - ودیگر عبدالرحمن وعبدالقادر جنی وظلوخوش پادشاه مسلمانان از جن - که به لغت ایشان به معنی "سلیم النفس" است وقوم او آدمیان را که در مذهب آنها باشند به غایت دوست دارند - ودیگر فقطس پادشاه جنیان هندوسند وخلیفه وقهرمان او فیقطوس - واو به ملازمت شیث (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) رسیده واز او عهدها گرفته - ودیگر ائمه ی مسلمانان جن مانند ابوفروه ومستور وریاح وقیس وابو مالک، واز ایشان فروتر مجتهدند چون ابوالعباس وعبدالشهاب وغیر ذلک که هر یک از اینها مامور کاری بزرگ هستند ومامور به امر آن حضرتند (ارواحنا فداه ودیگری ارواح نواب اربعه آن حضرت

ص: 24

که در غیبت صغری نواب خاصه ی آن حضرت در میان شیعیان بودند ودیگر ارواح سایر سفرائی که در زمان غیبت صغری در سایر بلاد واماکن متفرقه به طور آشکارا وپنهان واسطه ووسیلهء قضاء حوائج واخذ وجوهات وعرایض وغیرها بودند ودیگر کسانی که در غیبت کبری نادرا مفتخر به این موهبت عظمی شده اند ومی شوند - مثل شیخ سدید مفید (قُدِّسَ سِرُّهُ) که توقیعات عدیده به جهت ایشان در غیبت کبری شرف صدور یافت ودیگر سی نفری که همیشه با آن حضرت هستند وآنها را کسی نمی شناسد ودیگر برادر واولاد ونوادگان آن حضرتند که فعلا در بلاد معمورهء مشهورهء مغموره، حکومت ونیابت از طرف ذی شرف آن حضرت دارند نسلا بعد نسل، بعضی اسامی آنها مانند موسی - چنانکه در حدیث طویل ابن مهزیار است فراجع - برادر آن حضرت واولاد ونواده مانند قاسم وطاهر وابراهیم وعبدالرحمن وهاشم وشمس الدین محمد عالم وغیرهم، این قبیل اشخاص را تکالیفی است معینه ی مخصوصه که استکشاف واستعلام از آن تکالیف ووظایف برای طوائفی که مادون وپست تر از رتبه آنها هستند ثمری ندارد. ولزومی ندارد که از تکالیف آنها کسی استحضار حاصل کند که به آنها عمل نماید. زیرا که مکلف به تکلیفات آنها نیستند، مگر در حوزه ورتبه ودرجات آنها داخل شوند که تکالیف آنها تعبیر وتبدیل خواهد نمود.

تکالیف عوام

اما طایفه ی عوام که منشعب به چندین صنفند: صنفی هستند که دائم الحضورند، واضح است تکالیف آنها از قبیل تکالیفی است که غائبین را تکلیفی در دانستن وعمل کردن به تکالیف آنها نیست، همچنین خدام آن حضرت وهمچنین اهل وعیال واولاد آن حضرت که از اولاد ابی لهب یا دیگری است وهمچنین صنفی که کارکنان وکارگزاران آن حضرتند - که در هر روز وهر شب مترصد ومترقب اوامر ونواهی آن حضرتند- بالنسبه به خودشان یا به سایر مردم هر یک تکالیفی مخصوصه دارند که مادون آنها مامور به آنها نیست – وشاید

ص: 25

آنها را ابدال ورجال الغیب ونقبا ونجبا گویند وبه این اسم در السنه وافواه مشهور شده باشند ودر لسان شرع اسامی آنها مختلف ذکر شده مثل ابدال واوتاد وسیاح وعباد ومخلصین وزهاد واهل جدو اجتهاد وغیر ذلک - مراتب این اشخاص بالنسبه به یکدیگر مختلف وموتلف ودر تعریف وتعداد بعضی از آن اشخاص علمای اعلام بیاناتی فرموده اند که تا به حال معلوم نشده سندی داشته باشد.

تکالیف روات احادیث وحکام وقضات وفقهاء

اما اصناف روات احادیث وحکام وقضاة وفقهاء، این اصناف هم در مراتب وتکالیف شخصیه، مختلفند بالنسبه به یکدیگر. بعضی از آنها مقاماتی دارند که آن حضرت را می بینند ومی شناسند واخذ مسائل بلاواسطه از آن وجود مقدس می نمایند وهر وقت بخواهند - در خواب یا بیداری - به حضور مهر ظهور آن حضرت مشرف می شوند. برای بعضی از آنها که ظاهرند ومشهور دعوی مشاهده نزد بعضی دون بعض حرام است، وبرای بعضی از آنها که مستورند ومغمور وخامل الذکر، کما فی التوقیع الرفیع:

وَهُم مَعشَرٌ يَطَّلُعُونَ بِمَحايِلِ الذِّلَّةِ والاسْتِكَانَةِ وَهُمْ عِندَ اللَّهِ بَرَرَةٌ اعزاء يَبْرُزُونَ بِانْفُس مُخْتَلَّةٍ مُحْتَاجَةٍ وهِم اهْلِ الْقَنَاعَةِ والاعْتِصَامِ...

- این کلمات مقدسه را مُشافِهَة به ابراهیم بن مهزیار فرموده اند (اَرواحُنا فَداه) به عبارت توقیع نوشته شد - شاید نزد بعضی دون بعض دعوی مشاهده حلال باشد، وبعضی هستند که به وسایط ووسایل این صنف مذکور با آن حضرت راه دارند، وبعضی هستند که بدون واسطه ووسیله ی این صنف مذکور باطنا با آن حضرت راه دارند، وبعضی هستند که ابدا نه شخصا ونه ظاهرا ونه باطنا راهی به آن حضرت ندارند، الا تولا ومحبت ومودت آن حضرت (اِرْوَاحُ اَلْعَالَمِينَ لَهُ اَلْفِدَاءُ) وبه همین قدر اکتفا کرده اند وبه همین درجه مانده اند، وبعضی هستند که ابدا دارای

ص: 26

این درجات نیستند، اسمی از آن حضرت شنیده واقرار به امامت وولایت آن حضرت دارند - پست تر از رتبه ی اشخاص مذکوره - واین اشخاص هم در درجات ومراتب مختلفند، مثل اشخاصی که در زمان حضرت امیرالمومنین (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ والصلوة) بودند. بعضی آن حضرت را شجاع وبطل ودلیر می دانستند وبعضی او را جواد وسخی بی نظیر می دانستند، وبعضی او را اعلم واورع وازهد صحابه می پنداشتند، وبعضی او را ولی کاینات وخلاصه ی موجودات می دانستند، وبعضی او را خالق آسمان وزمین وپروردگار عالمین می انگاشتند: هلم جرا اشخاصی که در این زمان غیبت کبری واقع شده اند، در مراتب امام شناسی درجات مختلفه دارند که معرفت آحاد وافراد آنها به مراتب مختلف ومتشتت می باشد. واز برای عموم این طایفه واصناف مزبوره که در مقابل خواص قرار داده ایم، تکالیفی است واجبه ومندوبه که باید از قرار آن تکالیف معینه ی مقرره معمول ورفتار نمایند ودر تیه تغافل وتجاهل سرگردان نباشند، تا آنکه شاید از برکت توجهات قدسیه ی آن حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) منظور نظر الطاف واعطاف آقا ومولای خود (صَلَواتُ اللَّهِ وَسَلامُهُ عَلَيهِ) شوند. لذا این حقیر تکالیف هر یک از این اصناف مزبوره را که فعلا در زمان غیبت کبرای آن حضرت (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ وَسَهَّلَ مَخرَجَهُ) واقع شده اند، به طور استقصا بیان می نماید، شاید این مذاکرات، اسباب تذکر وتنبه بعضی گردیده اسباب ترقیات ونجات ابدی دارین برای آنها شود.

ص: 27

اعتقاد به لزوم وجود حجت الهی در هر زمان

از جمله تکالیف واجبه ی تو که در غیبت کبرای امام عصر وناموس دهر (اَرْوَاحُ اَلْعَالَمِينَ فِدَاهُ) واقع شده ای آن است که بدانی خدای تعالی به مفاد انی جاعل فی الارض خلیفة از زمان خلقت آدم الی قیام القیامه یا چهل روز به قیامت مانده - خلیفه وجانشینی ونایبی از جانب خود برای مردم در روز زمین نصب فرموده وهیچ وقت زمین خالی نبوده از حجتی - یا ظاهر ومشهور یا خائف ومغمور - تا آنکه مردمان در هر عصر وزمان ایراد وحجت بر خدا نگیرند که ما جاهل بویدم ونادان وتو را حجتی وبرهان نبود که از او کسب تکالیف ورفع نادانی خود را نمائیم، بلکه حجت بالغه ی الهیه (عَزَّ سُبحانَهُ وَبَهرَ بُرهانَهُ) بر مردم تمام باشد که: در هر عصر وزمان، حجتی از جانب خود روشن وبرهانی مبرهن برای شما فرستادم وشما را مامور نمودم که در معرفت وشناسائی کسب معالم وتکالیف دینیه ودنیویه واخرویه وظاهریه وباطنیه وصوریه ومعنویه از او بنمائید وتغافل وتساهل نورزید. اگر بعضی مردم مانند یومنا هذا وعصرنا هذا، بخواهند بگویند ما را حجتی ظاهر وناطق ومشهود وملموس نیست، سخنی است باطل واز درجه ی اعتبار واعتماد عاطل است زیرا که پیغمبر خدا (صلي الله عليه وآله وَسَلَّمَ) در وقت رحلت خود دستورالعملی دادند که بعد از او امت مرحومه رفتار نمایند. به همچنین حضرت امیرالمومنین (صلوات الله علیه) وسایر اوصیای مطهرین او که هر یک در زمان خود حجج قاهره ی باهره ی الهیه بودند. واحدا بعد واحد دستور العمل امتی که در

ص: 28

زمان آنها بودند دادند. تا آنکه نوبت رحلت به حضرت امام همام حجة الحق علی الخلق امام حسن عسکری (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) رسید وآن حضرت نیز هنگام رحلت در خصوص حجت بعد از خود دستور العمل مرحمت فرمودند وحجت خدا را بر خلق بعد از خود که محمد بن الحسن العسکری ولد سعادتمند آن حضرت باشد ودر سن چهار سالگی دارای مرتبه امامت وولایت بود - مانند عیسی ویحیی (عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ) - به مردم نشان دادند. چنانکه به سند صحیح از شیخ ثقه محمد بن عثمان عمری (قُدِسَ سِرُّه) روایت است که او گفت:

حسن بن علی (عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ) روزی از روزها پسر خود محمد مهدی (صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ) را بر ما عرض کرد وبه ما نمود آن وجود مقدس را وما چهل نفر بودیم که در منزل آن حضرت فرود آمده بودیم وحضرت امام حسن عسکری (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) فرمودند که: این فرزند من پس از من امام وپیشوای شما است وخلیفه است از جانب من بر شما، فرمان پذیر شوید او را وپس از من پراکنده ومتفرق نشوید وبه طرق دیگر مروید که هلاک خواهید شد، وبعد از امروز شماها دیگر محمد مهدی را نخواهید دید.

محمد بن عثمان گفت:

چندی نگذشت که حضرت عسکری (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) از دار دنیا رحلت فرمود.

وبعد از رحلت آن حضرت، امام الانس والجان صاحب العصر والزمان محمد بن الحسن (صلي اللَّهُ عَلَيهِ وعَلي آبائِهِ الطاهِرین) امام وخلیفه وجانشین الهی شد واز جهت خوف سلاطین جور که می خواستند آن حضرت را به قتل برسانند، خود را از مردم پنهان می داشت. ولی بعضی موالیان ودوستان وشیعیان آن حضرت به طور پنهان حضور آن حضرت مشرف می شدند وبعضی دسترس نداشتند، اما به توسط کسانی که حضور حضرتش درک تشرف حاصل می نمودند، عرایض ومطالب وحوائج خود را عرضه می داشتند وبه جواب نایل می شدند، تا آنکه از آن حضرت دستورالعملی رسید که:

ص: 29

چون خوف زیاد شده وامر بسیار مشکل گردیده، از جانب خود نایب مخصوصی برای شما قرار دادم که عموم شماه عرایض وحوائج خود را به توسط او به من برسانید واو شیخ ثقه ی معتمد عثمان بن سعید عمروی است که در زمان حضرت امام علی النقی وحضرت امام حسن عسکری (عَلَيهِما الصَّلَوةُ والسَّلامُ) هم، منصب وکالت داشت.

وشیخ ثقه ی مزبور (قُدِّسَ سِرُّهُ) تا مدت... سال به منصب نیابت ووکالت خاصه از طرف حضرت حجت (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ وَسَهَّلَ مَخرَجَهُ) برقرار بود تا در سنه ی... روح پرفتوحش به عالم قدس پرواز نمود، وبعد از او باز به امر حضرت حجت (عجل الله فرجه) ولد ارشد عثمان بن سعید، ثقه ی جلیل القدر محمد بن عثمان بعد از فوت پدر به منصب نیابت ووکالت او را معین ومقرر فرمودند واو ظاهرا مرجع شیعیان بود تا مدت پنجاه سال وکسری که نوبت او هم به سر آمد، به روایت "عوالم" در آخر جمادی الاولی سنهء سیصد وپنج وبه روایت غیر او در سنه ی سیصد وچهار به عالم باقی شتافت.

پس از رحلت محمد بن عثمان (قُدِّسَ سِرُّهُ که نایب دوم بود، باز به امر امام عصر (قُدِّسَ سِرُّهُ) به منصب نیابت ووکالت در میان شیعیان معین ومنصوب گردید، تا او هم پس از زیاده از بیست ویکسال متصدی بودن به امر سفارت در ماه شعبان سنه ی سیصد وبیست وشش هجری رحلت کرد واو نایب سیم بود. پس از آن به امر حضرت، منصب نیابت ووکالت تفویض به ابی الحسن محمد بن علی سمری (قُدِّسَ سِرُّهُ) شد ونایب خاص آن حضرت بود. وقتی که خواست از دار فانی به سرای جاودانی رحلت نماید، شش روز قبل از فوت او این توقیع رفیع از طرف ذی شرف امام زمان (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) شرف صدور یافت، ودستور العمل در توقیع مبارک به این مضمون مرحمت وعنایت فرمودند، کما فی "الاحتجاج":

ص: 30

بسم الله الرحمن الرحِيمِ يَا عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِيَّ اعْظَمِ اللَّهُ اجِرَ اخْوانِكَ فِيكَ فَاِنَّكَ مَيْتٌ مَا بَيْنَكَ وبَيْنَ سِتَّةِ ايَّامٍ فَاجْمَعْ امْرَكَ ولا تُوصِ اليَّ احَدٌ يَقُومُ مَقامَكَ بَعْدَ وَفاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ التَّامَّةُ فَلا ظُهُورَ الاّ بَعْدَ اُذْنِ اللَّهِ تَعَالي ذِكْرُهُ وذَلِكَ بَعْدَ طُولِ الامْدِ وقَسْوَةِ القُلُوبِ وامْتِلاءُ الارْضِ جُوراً وَسَيأتِي شِيعَتِي مَن يَدَّعِي الْمُشَاهَدَةَ الاّ فَمَنِ ادَّعِيَ المُشَاهَدَةَ قَبلَ خُروجِ السُّفْيَانِيِّ والصَّيْحَةِ فَهُوَ كَاذِبٌ مُفتَريٌ وَلا حَولَ ولا قُوَّةَ الا بِاللَّهِ العَلِيِّ العَظيمِ.

وعلی بن محمد سمری هم بعد از شش روز، در ماه شعبان سنهء سیصد وبیست ونه به روایت ابن طاوس (قُدِّسَ سِرُّهُ) ودر نصف شعبان سیصد وبیست ونه به روایت صاحب "عوالم" ودر سیصد وبیست وهشت به روایت "مدینة المعاجز" به عالم قدس رحلت نمود. وبنا به روایت محمد بن یعقوب، محمد بن علی سمری عریضه به حضرت نوشت وخواهش کفن نمود که معلوم شود وفات او در چه وقت می شود، جواب بیرون آمد که تو در سال هشتاد ویک به آن محتاج شوی. وکفن پیش از مردن او به یکماه رسید ودر همان وقت که فرموده بود وفات کرد وبه عالم قدس رحلت فرمود واین غیبت صغری هفتاد وچهار سال تقریبا طول کشید ودر طول این مدت دستورالعملهای کافی وشافی متدرجا برای اشخاصی که بعد از این در غیبت کبری خواهند آمد - تا ظهور موفور السرور خود - مرحمت فرموده اند وتکالیفی مخصوصه قرار داده اند - علاوه بر تکالیفی که از آباء کرامش (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) از برای مردم در غیبت کبرای آن حضرت (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) رسیده - که باید موافق آن دستور العملها وتکالیف معینه معمول ورفتار شود. از جمله دستورالعملها که از آباء گرامش (صَلِّيَ اَللَّهُ عَلَيْهِمْ اِجْمَعِينَ) رسیده، کما فی "الاحتجاج" روی عن علی بن محمد انه قال:

لَولا مَن یبقی بَعد غَیبةِ قائِمِکم مِن العُلماءِ الدّاعینَ

ص: 31

اليهِ والدَّالّينِ عَلَيهِ والذَّابّينَ عَن دينِهِ بِحُجَجِ اللَّهِ وَالْمُنْقِذِينَ لِضُعَفاءِ عِبَادِ اللَّهِ مِنْ شُبَّاكِ ابْلِيسَ ومَرَدَتِهِ ومِن فِخَاخِ النَّوَاصِبِ لَمَا بَقِيَ اَحِدٌ اِلاّ ارتَدَّ عَن دِينِ اللَّهِ وَلكِنَّهُمُ الَّذِينَ يُمْسِكُونَ ازْمَةَ قُلُوبِ ضُعَفَاءِ اَلشِّيعَةِ كَمَا يُمْسِكُ صَاحِبُ اَلسَّفِينَةِ سُكَّانَهَا اُولَئِكَ هُمُ اَلافْضلُونَ عِنْدَ اَللَّهِ عَزَّ وَجِل.

از جمله دستور العملهائی که خود آن حضرت (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) مرحمت فرموده اند برای مردم وتکلیف خلق را معین فرموده اند که در زمان غیبت کبری در امر دین وآئین واصول وفروع خود چه قسم رفتار کنند، توقیعی است که در زمان محمد بن عثمان (رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُمَا) بیرون آمد در جواب مسائل اسحق بن یعقوب (رَحِمَهُ اَللَّهُ) چنانچه در "احتجاج" واکثر کتب معتبره است:

اما اَلْحَوَادِثُ اَلْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا اليَّ رُواة احَادِيثَنَا فَاِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَاناً حُجَّةَ اَللَّه...

پس امام (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) امر ومقرر فرموده اندکه در حوادث وارده ی واقعه رجوع نمائیم به راویان احادیث آنها (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ) واین راویان ودانشمندان احادیث را حجت خود بر ما قرار داده، هر که رجوع کرد در امر دین خود به آنها ناجی وهر که از آنها اعراض کرد، از حجت خدا اعراض کرده وهالک خواهد بود.

ص: 32

شناسایی وپیروی نواب عام در غیبت کبری

پس از جمله تکالیف انام بعد از معرفت وشناسائی شخص مقدس امام (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) معرفت وشناسائی وپیروی وفرمان برداری راویان ودانشمندان احادیث واخبار اهل بیت معصومین (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ) می باشد واین نوع از روات احادیث وحدیث فهمان، به حسب درجات متفاوت ومتغایرند. ایمان آوردن واقرار نمودن به نوع آنها لازم، وتقلید وپیروی کردن یک نفر از مجتهدین آنها بر مقلد واجب است. الحال، اگر بخواهم رشته سخن را بکشم که آن شخص راوی حدیث وصاحب فهم ومتفقه اخبار، چگونه صفاتی علما وعملا باید داشته باشد، اصل غرض حقیر از این نسخه از میان خواهد رفت ومحتاج به چندین هزار بیت کتابت خواهم شد.

همین قدر اجمالا عرض می کنم، گول وفریب هر ریش وعمامه را نباید خورد. آن شخص باید عالم باشد، عامل باشد، عامل باشد، عادل باشد، صاحب اخلاص باشد - اگرچه مخلصین هم در خطر عظیمند - وموافق سیرهء محمد وآل محمد (صلي اللَّهُ عَلَيهِ وَعَلَيهِم اجمَعينَ) رفتار نماید، نه موافق سیره ی ملوک وابناء ملوک واهل دنیا - چنانکه می بینی ودر آخر این نسخه انشاء الله اندک بسطی داده خواهد شد - واین نوع اشخاص مانند پاره ای از الماس هستند که در میان مشتی شیشه وبلور ریخته شود، تو که اهل خبره نیستی نمی توانی آن پاره الماس را جدا کنی، مگر آنکه ببری نزد اهل خبره وخبره که به مجرد نگاه کردن - وخبره بودن او در آن شرایط وموازین وصفات مقررهء معهوده - پاره الماس را از آن

ص: 33

شیشه وبلورها جدا می کند وبه تو می دهد، بلکه قیمت وقیراط او را هم خواهد گفت. پس ای برادر من اگر از اهل خبره نیستی.

فَاسئَلوا أَهْلِ الذِکرِ انَّ کُنتُم لا تَعْلَمُونَ .

ص: 34

احساس حالت مراقبه

بدانکه یکی از تکالیف مقرره ی مشکله ی تو در غیبت امام عصر (عَجَّلَ اللَّهُ فَرْجَهُ) که مشکل ترین تکالیف است، حالت مراقبه است با خدای خود (جَلَّ جَلَالُهُ) وکیفیت آن در ریاضات شرعیه، مدون ومضبوط وحقیر در کتاب "خرابات" بسط عظیمی داده ام ونظیر آن مراقبه ی با امام عصر (أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ) است واین حالت مراقبه را معنی آن است که در تمام حرکات وسکنات وافعال واعمال واقوال خود مراقب امام خود (عَجَّلَ اللَّهُ فَرْجَهُ) باشی وبه طور یقین بدانی که امام تو (عَلَیه السَّلام) همه جا با تو همراه است، آنی ودقیقه ای از تو جدائی وانفکاک وغفلت ندارد، چنانکه سابقا اشاره شد تصور کن که مرشدی یا پیری صاحب ریاضت داری که از کثرت ریاضات شاقه از اکثر امورات خیالیه وباطنیه ی تو مستحضر ومطلع است وبا آن مرشد چندی جلیس وانیس شده ای، تو را به خدا ملاحظه کن تا چه اندازه ودرجه ظاهرا وباطنا از آن مرشد ملاحظات داری وادب او را نگاه می داری ومواظب ومراقب خود هستی که ظاهرا وباطنا، غیابا وشهودا خلاف ادبی یا خلاف مرسومی از حیث نشست وبرخواست ورفتار کردار واکل وشرب ونماز وطاعت وحضور قلب از تو ظاهر نشود وخود را وا می داری اختیارا واضطرارا به اعمال وکردار ورفتار حسنه ومجانبت از اعمال سیئه طوعا او کرها که مبادا خلاف میل او به حسب ظاهر یا باطن از تو ناشی شود وآن مرشد تو را ملامت وشناعت نماید، یا از مصاحبت ومجالست تو کناره جوئی کند، یا از مرتبه ی تو نزد او چیزی کاسته شود، خدا شاهد است که

ص: 35

اکثر مردم امام زمان خود را (أَرْوَاحَ العالمین فِدَاهُ) از ادنی مرشدی در این عصر، بی تصرف تر می دانند وگمان می کنند که امام زمان آنها (عَجَّلَ اللَّهُ فَرْجَهُ) چون از انظار کثیفه ی این خلق منکوس در قید غیبت واختفا محجوب ومحبوس است، از ظاهر وباطن مخلوق بی خبر وبی اطلاع است وحال آنکه حاضر در امصار است وناظر در افکار وغایب از ابصار. در توقیع رفیع شیخ سدید مفید (رِضْوَانُ اللَّهِ تَعالی عَلَیه) فرموده:

فانا نحیط عِلْماً بانبائکم وَ لَا یعزب عَنَّا شیی مِنْ اَخبارِکمٌ.

ودر موضعی دیگر:

وَاِنّا غَیرُ مُهمِلین لِمُراعاتِکم وَ لَا ناسینَ لِذِکرکم وَ لَولَا ذلِك لَنَزَلَ بکم الْبَلَاءِ وَاصطلَمَتکمُ الاَعداء...

ودر دعای سیزدهم ماه رمضان است که معصوم خطاب به آن حضرت فرماید:

اللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ادْفَعْ عَنْ وَلیكَ وخَلیفتِط ولِسانِكَ وَ الْقَائِمُ بِقِسطِك وَ الْمُعَظِّمُ لِحُرمَتِك وَ الْمُعَبِّرَ عَنك وَ النَّاطِقِ بِحُکمِكَ وعینِكَ النَّاظِرَةِ واُذُنِكَ السّامِعَة وَ شَاهِدُ عِبادِكَ حجتِكَ علی خَلْقِكَ ...

وگمان می کنند که امام آنها (عَجَّلَ اللَّهُ فَرْجَهُ) نمی داند که این مردم به چه کار مشغولند وروز وشب خود را به چه قسم از لهو ولعب می گذرانند، واز این جهت چه بی اعتنائی ها به امام زمان خود (أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ) می کنند وچه مخالفتها با او دارند، بلکه به انواع واقسام اذیتها آن حضرت را می رنجانند واسباب اعراض واشمئزاز آن حضرت را (صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَیه) فراهم می آورند. در هر ساعتی ودر هر دقیقه ای ودر هر آنی از کثرت حرکات لغو ولهو وکارهای ناشایسته امام خود را مهموم ومغموم می نمایند وهر لحظه همی بر هم آن حضرت وغمی بر غم آن جناب (أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ) می افزایند.

ص: 36

با وجود این خود را از مطیعان وشیعیان ودوستان آن حضرت می داند ولاف وگزاف تولا وشیعه بودن وجان نثاری در رکاب آن حضرت می زنند وابدا از خدا ورسول وائمه وامام زمان خود (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ) شرم نمی نمایند وچنین می پندارند که امام آنها از آنها غفلت دارد واز حرکات ناشایست آنها خرسند است. خلاصه، چنانچه این حالت مراقبه را اتصالا ملحوظ ومنظور داشته باشی، البته به مقاماتی می رسی که "لم یخطر علی قلب بشر" اندک اندک تمام حرکات تو موافق رضای آن حضرت خواهد شد ورضای آن حضرت رضای خدا است (جَلَّ جَلَالُهُ) همین قدر باید قطع نمائی که هیچ ولیی از اولیاء وهیچ صدیقی از صدیقین وهیچ مخلصی از مخلصین به درجه ی ولویت وصدیقیت وغیرها نرسیده اند الا از حالت مراقبه، پس بهتر آن است که تکلیف خودرا در حرکات وسکنات ظاهره وباطنه ی خود بفهمی وبدانی وعقیده ی تو به طور یقین این باشد که تمام اعمال وافعال واقوال تو نزد امام تو (أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ) مشهود است وآنی ودقیقه ای از تو غفلت ندارد. به علاوه عرض اعمال تو در هر روز وهر شب - در تمام ایام هفته - در دوشنبه وپنج شنبه به امام زمان تو وسایر ائمه ی هدی وپیغمبر خدا واکثر ملائکه (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ) می شود وتمام آنها مطلع ومستحضر از اعمال تو هستند وخواهند بود، چنانکه شرح آن بعد از این خواهد آمد.

ص: 37

ایجاد محبت قلبی

بعد از اینکه مواظب حالت مراقبه شدی، کم کم برای تو مقام انس واستغراق ومحبت صمیمی حقیقی با امام وآقا ومولایت (عَجَّلَ اللَّهُ فَرْجَهُ) حاصل خواهد شد وباید محبت تو از روی صمیم قلب باشد وعشق تو عشق حقیقی باشد نه مجازی، وبه قسمی فانی در محبت وولای آن محبوب حقیقی (أَرْوَاحَ العالمین فِدَاهُ) بشوی مثل حدیده ی محماة وخدای نخواسته محبت تو محبت دروغی وعاریه ومجازی وسرسری نباشد ومبادا مثل آن اشخاصی باشی که سید بن طاوس (قُدِّسَ سِرِّهِ) در "کشف المحجه" می گوید به فرزند خود که ترجمه ی عبارت او ملخصا این است:

وصیت می کنم تو را ای فرزند محمد وبرادرت را وهر که واقف شود بر این کتاب من، بر صدق وراستی در معامله ی خدا ورسول (صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) وبه حفظ وصیت آن دو بزرگوار درباره ی مهدی (عَلیه السَّلَامُ) چرا که من یافتم قول وفعل بسیاری از مردم را درباره آن حضرت (عَلَیه السَّلَامُ) مخالف عقیده ی آنها از چند چهت.

از جمله آنکه یافتم که اگر برود از آن کس که اعتقاد دارد به امامت او غلامی یا اسبی یا درهم ودیناری، ظاهر وباطن او مشغول می شود به طلب آن مفقود وبذل می کند در تحصیل آن گمشده منتهای کوشش وجد وجهد خود را، وندیدم که به جهت در آمدن

ص: 38

این بزرگوار عظیم الشان به جهت صلاح دین وایمان وقطع نمودن دنباله ی اهل کفر وعدوان، خاطر آن شخص پریشان شود به قدر آنچه به جهت محقرات دنیا می شود. پس چگونه اعتقاد می کند کسی که این طور باشد که عارف بحق خدا ورسول (صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) ومعتقد به امامت آن حضرت باشد، آن طور که ادعای دوستی وموالات وگفته ی زبانی در مقالات او باشد.

واز جمله آنکه یافتم کسی که اعتقاد او به وجوب ریاست وظهور مهدی است وانفاد حکم او را لازم می داند، اگر صله ای برسد از دشمنی به او - خواه سلطان باشد یا غیر سلطان - چونکه آن صله به او رسید، پیوسته دلش به بقای آن سلطان یا غیر او بسته ومشغول می شود واز مهدی (عَلَیه السَّلَامُ) غافل خواهد شد.

واز جمله آنکه من یافتم کسانی که ادعای وجوب سرور به سرور مکهدی وتکدر به تکدر آن حضرت (عَلَیه السَّلَامُ) می نمایند، می گویند که هرچه در دنیا است وآنچه در دست ملوک وسلاطین است از دست مهدی (عَلَیه السَّلَامُ) گرفته شده است واعتقادی اوست این فقره، با وجود این نمی بینم متاثر شود مثل تاثر او اگر پادشاهی از خود او درهمی یا دیناری یا ملکی یا عقاری بگیرد، پس کجا است وچه قدر بینونیت دارد این حالت باوفای به دوستی معرفت با خدا ورسول وائمه (سَلَامُ اللَّهِ علیهم اجمعین)...

پس چنانچه مقام انس واستغراق برای تو حاصل شد، باید بعضی وسائل واسباب ظاهره وباطنه موجب انفصال وانفکاک این حالت ومقام نشود - که اندک اندک به تسامح وتعلل این حالت فراموش شود - بلکه ملکهء راسخه ای برای تو حاصل شود. پس از حصول ملکهء راسخهء در دوستی وولای آن حضرت (ارواحنا فداه) خالص وبی غل وغش شوی به قسمی که دوستی ومحبت آن حضرت، فانی ومضمحل شوی واین حالت به مجرد قول وزبان نباشد، بلکه قلب خود را

ص: 39

از محبت آن حضرت پرنمائی واز محبت غیر خالی وصاف وخالص نمائی که خدای نخواسته آز آن اشخاص نباشی که امام تو (عَلَیه السَّلَامُ) می فرماید:

والله اگر شما را امتحان کنیم، یک نفر از شماها خالص پیدا نمی شود.

بلکه از آنهائی باشی که امام تو (عَلَیه السَّلَامُ) می فرماید:

اگر شمشیر بر خیشوم آنها بگذارند، از دوستی ما دست برنمی دارند.

بعد از آنی که سرمایه ی مراقبه را به دست آوردی ودارای این نعمت عظمی شدی وچنین مقامی را پیدا کردی که خالصا مخلصا ولای آن حضرت را (أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ) در دل جای دادی، آن وقت این اکسیر احمر وکیمیای اعظم سریان وجریان می نماید به تمام اعضا وجوارح ظاهره وباطنه ی تو وتمام را خالص عیار می نماید که دیگر قیراطی غل وغش در آن نمی ماند. پس از تحصیل ودارائی این مقام تکلیف تو آناست که در درجه ی یقین قدم گذاری وتحصیل مقام یقین را نمائی ولو بقدر ذره ای باشد. ومحال است که مقام سابق تمام شودالا به انضمام درجه ی یقین، چنانچه شکاکان مردودند وکسی که در مقام تولا شکاک باشد، مطلوب خداوند (عَزَّ وَ عَلَا) وخاصان درگاه او نخواهد بود.

ص: 40

اظهار وابراز علاقه ومحبت

از جمله تکالیف تو اگر سواد عربیت نداری وذوق مطلب فهمی داری، باید مشق محبت وولای آن حضرت را به وسائل مختلفه بنمائی وبخوانی بعض کلمات علمای عاملین ومحبین صادقین را که بعض مکنونات قلبیه را بر صحایف اوراق نگاشته اند وبرخی عوالم مجبت ومعانی مودت خود را به صورت کتابت بیادگار گذاشته اند، مانند استاد اعظم (أَدَامَ اللَّهُ ظِلَّهُ العالی علی رُؤُسُ الاَدانی والاَعالی) که در "نجم ثاقب" می فرماید:

انسان مدعی وصول به درجه ی ایمان به جنان - نه به مجرد قول به زبان - صادق نباشد جز آنگاه که محبتش به موالیانش چنان باشد که رسول خدا (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) فرموده - چنانچه شیخ صدئق در "امالی" وشیخ طوسی در "امالی" وابن شیرویه در "فردسو" نقل کرده اند - که:

ایمان نیاورده بنده تا اینکه بوده باشم من محبوب تر نزد او از جان او، واهل من محبوب تر نزد او از اهل او، وعترت من محبوب تر نزد او از عترت او، وذات من محبوب تر نزد او از ذات او.

پس شخصی به عبدالرحمن که راوی حدیث است گفت: "تو پیوسته حدیثی می آوری که خداوند دلها را به آن زنده می کند".

وشاید این مقام اول درجه ی ایمان باشد که محبتش با موالیانش چون محبت او باشد با یکی از اخص اولاد واقرب واکمل ایشان نزد

ص: 41

او، والا عارف به خصایص ذاتیه وکمالات نفسانیه ونعم واحسان غیر متناهیه ایشان را به عباد، کارش به حسب اندازه ی دانش ومعرفتش به آنجا کشد که جز آن سلسله ی معظمه (عَلَیهِمُ السَّلَامُ) کس را قابل محبت در خلق نبیند واگر بیند به جهت انتساب وعلاقه ی اوست - هرچند جزئی باشد - به آن خانواده رحمت وعظمت واگر انسان واقعا جرعه ای از شربت گوارای محبت به امام خود را چشیده ورشته ی قلبش حسب فطرت وریاضت پیوسته به آن حضرت مقدس کشیده، البته چنان مهموم شود با فراقی چنین که خواب را از چشم بد ولذت را از طعام وشراب، ودر "خصال" و"من لا یحضره الفقیه" از جناب صادق (عَلَیه السَّلَامُ) مروی است که فرمودند:

پنج نفرند که نمی خوابند...

تا آنکه شمردند از آنها محبی را که مترقب مفارقت حبیب خود است. وچنین شخصی البته اگر به مفارقت مبتلا شود، همش بیش وقلقش بی اندازه واضطرابش زیاد وخواب وراحت را بالمره فراموش نماید، که شخصی به این عظمت وجلالت وبزرگی ورافت واحسان وعطوفت ومهربان تر از هزار پدر، حاضر وناضر ولکن چنان در پردهء حجابی از حجابهای الهیه پنهان وپوشیده که نه دستی به پردهء حجابی از حجابهای الهیه پنهان وپوشیده که نه دستی به دامانش رسد ونه چشمی به جمالش افتاد ونه از مقر سلطنتش خبری ونه محل اقامت ورحلتش اثری، هر دون وخسیسی را بیند، جز آنکه جز او کسی را نجوید وهر لغو وناملایم ومنکری را بشنود، جز سخنی از آنکه جز او نخواهد کسی سخنی گوید، ودر "عیون" از جناب رضا (عَلَیه السَّلَامُ) مروی است که در ضمن خبری متعلق به آن جناب فرمود:

چه بسیار مومنه وچه بسیار مومنی که متاسف وحیران ومحزونند در وقت فقدان ماء معین، یعنی حضرت حجت (عَلَیه السَّلَامُ)، ودر فقرات شریفه ی دعای ندبه ی معروفه - که در چهار عید وروز

ص: 42

جمعه وشب آن باید خواند - اشاره شده براین مقام که حاصل مضمون بعضی از آنها این است - بعد از ذکر پاره ای از اوصاف ومناقب آن جناب (أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ) که:

"کاش می دانستم که تو در کجا اقامت نمودی وکدام زمین وخاک تو را برگرفته، آیا به رضوی جای داری یا به ذی طوی، گرا ناست بر من که خلق را بینم وتو دیده نشوی ونشنوم از تو نه آوازی ونه رازی گران است بر من که احاطه کند به تو بلا نه به من، ونرسد به تو از من نه ناله ای ونه شکایتی، جانم فدای تو غایبی که از ما کناره نداری، جانم فدای تو، دور شده ای که از ما دوری نگرفتی، جانم فدای تو، دور شده ای که از ما دوری نگرفتی، جانم فدای تو، که آرزوی هر مشتاق آرزومندی از مرد وزن، که تو را یاد آورند وناله کنند.گران است بر من که من بر تو بگریم وخلق از تو دست کشیده باشند.

گران است بر من که من بر تو بگریم وخلق از تو دست کشیده باشند. گران است بر من اینکه جاری شود بر تو آنچه جاری شده نه بر ایشان، آیا معینی هست که طولانی کنم با او گریه وناله را؟ آیا جزع کننده ای هست که من او را بر جزعش یاری کنم، هر آنگاه که خلوتی باشد؟ آیا به چشمی خاشاکی رفته، که چشم من او را بر آن حالت مساعدت کند؟ آیا به سوی تو راهی هست ای پسر احمد (صَلَی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) که به حضور جنابت مشرف شوند؟ آیا متصل می شود روز ما از تو به فردای او، پس محفوظ وبهره بریم؟ کی سیراب می شویم بر چشمه سارهای سیراب کننده، پس سیراب شویم؟ کی سیراب می شویم از آب گوارای تو، که تشنگی به طول انجامید؟ کی صبح وشام به خدمتت خواهیم رسید؟ کی تو ما را می بینی وما تو را وحال آنکه لوای ظفر ونصرت برافراشته شده؟"

تا آخر دعا که نمونه ای است از درد دل آنکه جامی از چشمه ی محبت آن جناب نوشیده، وسزاوار است او را که به امثال این کلمات درد دلی کرده وبر آتش هجرانش کفی از آب شور پاشیده...

ص: 43

راز دل گفتن ونغمه مهر ووفا سرودن

از جمله تکالیف انام در غیبت امام (عَلیه الصَّلوةُ وَ السَّلَامُ) در حق اشخاصی که جرعه ای از محبت آن جان جهانیان نوشیده، وردای بندگی آن مولای عالمیان را پوشیده، وبه غیر از وجود اقدسش، چشم از تمام عالم امکان پوشیده، بیدار بودن شبها وبه یاد امام خود بودن وبا او گفتگو ودرد دل ومناجات نمودن است. فَانْتَبَهَ ایها النَّائِمِ الْغَافِلِ ، وَ تَنَبَّهَ ایها السکران الْجَاهِلِ ، وتذکر غیبة أَمَامَ الْعَصْرِ وَ الزَّمَانِ ، وَ تَدَبَّرْ بعدک مِنْ حَضَرَتِ ذلک السُّلْطَانِ ، وتامل فی مُدَّةِ الفرقه وَ الْهِجْرَانُ ، وَ قُلْ مَا قَالَ بَعْضُ المحبین العاشقین ، بَلْ الکالملین الواصلین فی بَعْضِ تدویناته لهجعة النائمین ، وَ بَهْجَةٍ العاشقین ، فی کتابه المسمی بِهِ "دار السلام" (علی مولفه آلَافِ التحیة وَ السَّلَامُ):

ثم یری ان لا طریق له الی مولاه الذی الیه ینتهی المکارم ومنه یبتداء الفوائد والغنایم ولا سبیل له الی مقدس حضرته ولا علم له بموضع ظعنه واقامته. قد ضربت بینه وبین مستقره المطهر استار لا تهتک وحیل بینهما بحار وقفار لاتسلک، اسدلت دُونَ حمی حَرَّمَهُ الشریف حَجَبَ الالهیة لَا تَرْتَفِعُ بالامانی والامال ، وارخیت دُونَ ظِلَالٍ قِصَرِهِ المنیع کلل تُقَصِّرْ عَنِ الْوُصُولِ الیهما الایدی ویکل الْخَبَالِ . فهیهات مِنْ لقیا حبیب تَعَرَّضْتُ لنادون لقیاه مهامة بید هَذَا ، وَ الْجَوْرَ قَدْ... واسفر الظُّلْمِ ذِرَاعِهِ وَ عُطِّلَتِ الْحُدُودِ والاحکام وخفیت مَعَالِمَ الدین وشرایع الاسلام . هَجَمْتَ جُنُودُ الابالسة

ص: 44

علی ثُغُورِ الشریعه وَ صَارَتْ أَذَلَّ الطوایف عِصَابَةُ الشیعة . تعضهم مِنْ کل ناحیة کلاب عاویات وَ تَرُضُّهُمْ عساکر الکفر وَ النِّفَاقِ بخیول عادیات . صَارَ الْمَعْرُوفِ أَشَدُّ المنکرات والمنکر مَعْرُوفاً لَا قُبْحُ فیه عِنْدَ البریات . أَقْبَلَتِ الْفِتَنِ مِنْ کل جَانِبِ واظلمت نُورِ الْحَقِّ شُبُهَاتُ الاجانب . لا یمکن تحصیل مَا بقی مِنْ الدین الَّا بِجَهْدٍ کثیر وَ عَنَاءٍ وَ صَارَ حَفِظَ مَا وُجِدَ مِنْهُ أَصْعَبَ مِنْ استمساک جَمْرٍ الغضاء.

تکشف تلک الکروب ، لَوْ بدی نُورِ وَجْهِهِ مَنْ حَجَبَ الغیوب ، وَ تَحْتَرِقْ جُمُوعِ الشیاطین وَ شُبُهَاتُ المعاندین ، لَوْ أَشْرَقَتْ بضیاء طلعته المبارکه ظُلُمَاتِ الارضین ، لکاد یتفتت قَلْبِهِ ویطیر لُبَّهُ ، ویتشعب فکره فکیف بَانَ یستلذ طیب الْمَنَامِ وتهجع عینه وَ نَارِ الْفِرَاقَ کل یوم فی اضطرام ، وفی "الاکمال" عَنْ صدیر الصیرفی قال:

"دَخَلْتُ أَنَا وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَ دَاوُدَ بْنِ کثیر الرقی وابو بصیر وابان بْنِ تَغْلِبَ ، علی مَوْلَانَا ابی عبدالله جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ الصَّادِقِ (علیه السَّلَامُ) فرایناه جَالِساً علی التُّرَابِ وعلیه مَسَحَ خیبری مطوق بِلَا جیب مُقَصِّرُ الکمین وَ هُوَ یبکی بکاء الوالهة الثکلی ذَاتَ الکبد الحری قَدْ بَانَ الْحُزْنِ وجنتیه وَ شَاعَ التغییر فی عارضیه واملت الدُّمُوعَ محجریه وهو یقول:

سیدی غیبتک نَفَتْ رقادی وضیقت علی مهادی وابتزت منی رَاحَةً فوادی ، سیدی غیبتک وَصَلَتْ مصابی بفجائع الابد وَ فَقْدُ الْوَاحِدُ بَعْدَ الْوَاحِدِ بِفِنَاءِ الْجَمْعِ وَ الْعَدَدِ فَمَا أَحْسَنَ بِدَمْعَةٍ ترقی مِنْ عینی وانین یفتر مِنْ صدری عَنْ دوارج الرزایا وسوالف البلایا الَّا مِثْلَ لعینی مِنْ غوایل أَعْظَمَهَا واقطعها وبواقی أَشَدُّهَا وانکرها وَ نَوَائِبِ مخلوطة بقضائک ، وَ نَوَازِلَ مَعْجُونَةٍ بِسَخَطِكَ.

قال سدیر:

ص: 45

"فاستطارت عُقُولُنَا وَلِّهَا وَ تَصَدَّعَتْ قُلُوبَنَا جَزَعاً مِنْ ذلک الْخُطَبِ الهائل وَ الْحَادِثِ الغائل ، فَظَنَنَّا انْهَ اسمت لمکروهة قارِعَةُ أَوْ حَلَّتْ بِهِ مِنَ الدَّهْرِ بائقه ، فَقُلْنَا : " لا ابکی اللَّهِ یابن الوری عینیک مِنْ ایة حَادِثَةُ تستذرف دمعتک وتستمطر عبرتک وایة حَالَةٍ حَتَمْتُ علیک هَذَا الماتم . " قَالَ : فزفر الصَّادِقِ (علیه السَّلَامُ) زَفْرَةً انْتَفَخَ مِنْهَا جَوْفِهِ وَ اشْتَدَّ عَنْهَا خَوْفَهُ فقال:

ویلکم نَظَرْتَ فی کتاب الْجَفْرِ صبیحة هَذَا الیوم ، وَ هُوَ الکتاب الْمُشْتَمِلِ علی عَلِمَ المنایا والبلایا وَ عَلِمَ مَا کان وَ مَا یکون الی یوم القیامة ، الذی خَصَّ اللَّهُ تَقَدَّسَ اسْمُهُ مُحَمَّداً والائمة مِنْ عَبْدَهُ ( علیهم السَّلَامُ ) بِهِ ، وتاملت فیه مَوْلِدِ قَائِمُنَا وغیبته وابطائه وَ طَوِّلْ عُمُرَهُ وبلوی المومنینَ مِن بَعْدَهُ فی ذلک الزَّمَانِ وَ تُولَدْ الشکوک فی قُلُوبِ الشیعة مِنْ طُولِ غیبته وَ ارْتِدَادُ اکثرهم عَنْ دینهم وخلعهم رِبْقَةَ الاسلام عَنْ أَعْنَاقِهِمْ ، التی قَالَ اللَّهُ تعالی : "وکل انسان أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فی عُنُقِهِ" یعنی الولایة ، فخذنی الرِّقَّةَ واستولت علی الاحزان.

فاذا کان هَذَا حَالُ الامام ( علیه السَّلَامُ ) فی حُزْنُهُ علی مَا یرد علی الشیعة فی غیبتة ، فبالحری للمومن المبتلی بتلک الهلکه انَّ یطول حُزْنُهُ وَ لَا ینام فی لیلته ویتاسف دَائِماً فی غیبد أَمَامَهُ ویتحسر لفراقه فی آنَاءَ لیله واطراف ایامه ویُناجیُ رَبه تارة ویَقُول:

اللَّهُمَّ أَنْتَ کشاف الکرب والبلوی ، والیک استعدی ، فعندک العدوی ، وانت رَبِّ الاخرة والاولی ، فاغث یا غیاث المستغیثین عبیدک ، وَارِهِ سیده یا شدید القوی ، وازل عَنْهُ بِهِ الاسی والجوی ، وَ بُرْدٍ غلیله یا مز علی الْعَرْشِ استوی ، ویخاطب أَمَامَهُ احری ، ویقول لیث شعری این

ص: 46

اسْتَقَرَّتْ بک النوی ، بَلْ ای ارْضَ تقلک أَوْ ثری ، ابرضوی أَوْ غیرها أَمْ ذی طوی...

الی ان قال (أَدَامَ اللَّهُ ظِلُّهُ):

نَری یَدَکَ ابْتَلَّتِ بِقَائِمَةِ العَضبِ * * * فَحَتی مَ حَتّی مَ انتظارک بِالضَّرْبِ

أَطَلْتَ النَوی فاستَامَنَت مَکَرک العِدی * * * وَ طَالَتْ علینا فیک السُّنَّةِ النَّصَبِ

اِلی مَ لَنَا فی کُلِ یَوم شِکایة * * * نَثُجُّ بِهَا الاصواتِ ثَجامنَ النَّدْبِ

هَلُمَّ فَقَدْ ضَاقَتْ بناسعة الفَضا * * * مِنْ الضیم والاعداء آمَنْتُ السَّرْبِ

وَفَیتَ وَ عَهدی انَّ عَزمَک لَا یَنی * * * وَلکِنَّما قّد یّربُضُ اللُیثُ لِلوَثبِ

اُحاشِیکَ مِنْ غَضِّ الْجُفُونِ عَلَی القَذاء * * * وَانٍ تَمَلاءَ العَینَینِ نَوْماً عَلَی الغُلبِ

متی یَنجلی لَیلُ النَوی عَنْ صَبیحة * * * نَرَی الشَّمْسُ فیها طالَعَتنا مِنِ الْغَرْبِ

وفیلَقَک الْجِرَارِ غُصَّةُ بِخَیله * * * رِحابُ الفَیا فی الْمَلْسَ وَالاُکُمِ الْحَرْبِ

عَلَیها کُماةُ عیدهَا الْحَرْبِ أَفْزَعْتُ * * * سَوَابِغِ دَاوُدَ علی أَسَدٍ غَلَبَ

فَدَیناکَ اَدرِکنا فَانٍ قُلُوبَنَا * * * تَلَظّی اِلی سلسال منهَلِکَ الْعَذَابِ

مُتی تَشتَفی مِنَک الْقُلُوبِ بسَطوةٍ * * * تُدیرُ عَلی اَعداکَ ارحِیةُ الْحَرْبِ

ص: 47

فَقُمْ واملاء الدنیا فدائک أَهْلِهَا * * * بِعَدْلٍ تقیل الشَّاةِ فیه مَعَ الذِّئْبُ

وَ اعْطِفْ علینا بُرْدٍ عطفک سُایسا * * * أُمُورُ جمیع الْخَلْقِ بِالْعَزْلِ وَ النَّصَبِ

وَ دَمُ قاضیا حَقُّ العل بِعَزَائِمِ * * * تَهَبَ هُبُوبِ الریح فی الْمَشْرِقِ وَ الْغَرْبِ

وَ لَا حَتَّ فارضت مِنْ یُوالیکَ وَانثَنَت * * * بِسَخَطِ علی مَنْ لَا یوالیک مَنْصَبٍ

اقول: هذه القصیدة من الشیخ العالم الفاضل الشیخ عبدالحسین الاعصم (رَحِمَهُ اللَّهُ) فهی قصیدة طویله.

ویخاطب نفسه مرة ویقول:

ویحک یا نَفْسٍ انَّ کنت قَدْ حُرْمَةً مِنَ النَّظِرَةِ الی تلک الطَّلْعَةَ الرشیدة وَ الْغِرَّةَ الحمیدة وَ مُنِعَتِ عَنْ الاقتباس مِنْ أَنْوَارٍ عُلُومَهُ الالهیة وحکمته المحمدیة بمرا مِنَ النَّاسِ وَ مِسْمَعُ مِنْهُمْ وَ مَحْضَرٍ مِنَ الْخَلْقِ وَ مَشْهَدِ لَهُمْ لِمَصَالِحِ وحکم تَدُورُ علیها نِظَامُ الْعَالِمُ ، لکن أَبْوَابُ الْوُصُولِ الیه مفتوحه وَ مَنَاهِلَ الظِّمَاءِ لدیه مترعه دَخَلَهَا قَوْمٍ لَمْ یسلکوا غیر طریقهم وَ شَرِبَ مِنْهَا زُمْرَةِ لَمْ یشربوا مِنْ غیر انیتهم ، فارجعی الْبَصَرِ کرتین تریهم بین النَّاسِ مختفین وَقَدْ أَشَرْنَا الی بَعْضُهُمْ فی مطاوی هَذَا الکتاب وَ لَعَلَّ اللَّهَ یوفقنا لاستقصاء جَمَاعَةُ مِنْهُمْ فی رِسَالَةِ مُنْفَرِدَةً تَحِنُّ الیها قُلُوبِ اولی الالباب . فَلَوْ شابهتهم فی الاعمال والاقوال وَ صِرْتَ کاحدهم فی الافعال والاحوال کنت مَعَهُمْ عِنْدَ تقسیم هَذَا النَّوَالِ. لکنک تَدَثَّرْتَ بجلباب أَعْدَائِهِ وانخت راحلتک بغیر فنائه تصبحین وتمسین ولایجری ذکره علی قلبک ولسانک وتبتغین مَرْضَاةُ رَبِّ العالمین وَ فَضْلِهِ وَ لَا تَقَدَّمَهُ فی امامک فاتخذته ورائک ظهریا ، فکانه ( عَلَیهِ السَّلَامُ ) صَارَ نسیا منسیا فَصِرْتُ

ص: 48

محرومة مِنْ خصایص لُطْفِهِ وَ نَفَحَاتِ رَحْمَتِهِ فابک طویلا فَقَطْ عَظْمُ الْمُصَابَ وَ طَالَ الْعَذَابِ والی اللَّهِ المشتکی مِنِ اتِّصَالِ الْغَفْلَةِ وَ سُوءِ الماب

ص: 49

همت ودعا بر ثبات قدم

بعد از آنی که این درجه ومقام را پیدا کردی، تکلیف تو آن است که همواره از درگاه حضرت احدیت (جَلَّ جَلَالُهُ) مسئلت نمائی که تو را در این مقامات ثابت وراسخ بدارد، وسلب این نعمت عظمی وموهبت کبری را از تو نفرماید، ودر یاری نمودن آن حضرت در غیبت وظهور او (عَجَّلَ اللَّهُ فَرْجَهُ) استبدال به غیر نشوی، چنانکه در دعای مخصوص غیبت وغیره ها می خوانی:

وَ لَا تَسْتَبْدِلْ بِنَا غیرنا ، فَانٍ استبدالک بِنَا غیرنا علیک یسیر ، وَ هُوَ علینا کبیر .

واز جمله کسی نباشی که از دین خود مانند تیر از کمان بیرون رود. زیرا که استبدال نمودن غیر ما بر خدای تعالی آسان است وبر ما دشوار، امید است که خدای تعالی از برکت وجد مبارک آن حضرت وآباء کرامش (سَلَامُ اللَّهِ علیهم) تو را ثابت وبرقرار بدارد: "بهم یمحو الله ما یشاء وبهم یثبت" وگمان ندارم کسی که در عقیده ی خود نسبت به امام خود خالص ومخلص باشد وخدای تعالی بداند از قلب او درستی وراستی را وسلب این نعمت را از او بفرماید، مگر آنکه خدای نکرده در عقیده ی او خلل وخطل باشد، وایمان او نسبت به خدا ورسول وائمه (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهِم) مستودع باشد نه مستقر. به خدا قسم، اگر از روی حقیقت درست در این مسئله تفکر وتدبر کنی، خورد وخواب بر تو حرام می شود ودر بیابانی خواهی رفت خالی از اغیار وخار وخاشاک صحرا را بر سر خواهی

ص: 50

ریخت وخواهی گفت آنچه را که بزرگان دین تو قبل از تو گفتند، که ای کاش ما مرغی در هوا بودیم ومی پریدیم، وای کاش گوسفندی بودیم در بیابان چرا می کردیم وای کاش مادر ما را نزائیده بود ودر این تکالیف مقرره قصور نمی کردیم.

ص: 51

تجدید پیمان بر توحید ونبوت وولایت

از جمله تکالیف انام در غیبت امام (عَلَیهِ الصَلوةُ وَ السَّلَامُ) همه روزه تجدید عهد نمودن به وحدت خدای (عَزَّ وعَلا) ونبوت خاتم انبیاء وولایت ائمه ی هدی (سَلَامُ اللَّهِ علیهم) بیعت خود را تازه نمودن وعرض عقاید حقه ی خود را به خدا ورسول وائمه (سَلَامُ اللَّهِ علیهم) نمودن وایشان را به پاکی وطهارت ستودن وبا کمال خضوع وخشوع، استدامت واستقامت عقاید خود را از خداوند تعالی مسئلت کردن است. واین مسئله ی تجدید عهد وعرض عقاید در هر روز به علاوه ی استحباب آن محسناتی ظاهره وباطنه دارد که مستغنی از تفصیل است، ولی طریقه وآداب آن را در این مورد ذکر می نماید که دستور العمل ووظیفه ی همه روزه ی تو باشد.

شاید بدین وسائل ووسایط وطرق مقرره اسباب تقربی برای تو حاصل شود وبا مرکوب صدق اخلاص وتوشه ی علم وعمل خود را به منزل حقیقی خود برسانی. پس درست ملتفت ومتذکر باش بعد از آنی که دانستی ویقین کردی که شخص تو همیشه در محضر امام خود (أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ) اگر ظاهرا حضور نداری وتو امام خود را نمی بینی، واز حال او اطلاع نداری، او (عَجَّلَ اللَّهُ فَرْجَهُ) همیشه تو را می بیند ودر محضر او همیشه هستی وآنی ودقیقه ای، امورات ظاهره وباطنه ی تو از آن حضرت (أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ) غایب نیست. پس تکلیف تو آن است، پس از معرفت چنین مولا وآقائی هر روز وهر شب محاسن خدمتگذاری ومراتب جان نثاری خود را در پیشگاه حضرت او (أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ) مکشوف ومعروف بداری وبه وسایل ووسایط

ص: 52

مختلفه حسن خدمت واظهار فدویت وعبودیت خود را قلبا ولسانا وجانا ومالا بنمائی واین فقره به چندین قسم منقسم است که هر یک را در ذیل تکالیف عدیده، مبرهن ومبین می نمائیم، بِحَوْلِ اللَّهِ تعالی وَ قُوَّتِهِ.

ص: 53

پیروی دقیق از فرمان مولا

یکی از معانی مراقبه ومعاهده آن است که غلام جان نثاری که بر حسب ظاهر از آقا ومولای خود دور باشد، فرضا او رابه سفری فرستاده باشد واز برای او دستورالعمل وتکالیفی معین ومقرر کرده باشد که: باید همه روزه در هر منزلی که وارد شدی دلیلا ونهارا، این دستور العمل مرا باز کنی وملاحظه نمائی واز قراری که مرقوم ومزبور است، معمول ومسلوک ورفتار نمائی. چنانچه بخواهی به خیالات خود رفتار کنی، به خطرات عظیمه گرفتار خواهی شد وبیم ذهاب جان ومال تو خواهد بود، بلکه دنیا وآخرت تو بر باد خواهد رفت. پس چنین عبدی را نمی رسد که دراین سفر پرخطر وغیبت از حضور مولای خود تابع هوای خود گردیده، من عندی رفتار کند ودستور العمل مولا وآقای خود را فراموش کند، وبی اعتنائی یا بی مبالاتی به دستور العمل مولای خود نماید - که من خود فی نفسه صاحب عقل وشعور ورای واجتهاد مخصوص در امر معاش ورفتار وکردار وحرکات وسکنات خود هستم - زیرا که این غرور اسباب ندامت وخسارت دارین برای او خواهد شد. پس تکلیف چنین عبدی آن است که رای وسلیقه واجتهاد واستنباط خود را به یکسو نهاده واز وادی پر خطر راجح ومرجوح وغیرها حذر نموده واز قرار دستور العمل مولای خود، حَذو النَعل بالنَعل در تمام منازل این سفر معمول ورفتار نماید، تا مَقضِیُّ المرام به مقصد خود فایز ونایل شود.

ص: 54

آداب پیش از خواب

چون این فقرات را متذکر شدی وبنای خود را بر این گذاشتی که در تمام حالات وحرکات وسکنات خود موافق میل مولای خود رفتار کنی وآنی ولمحه ای در تمام اوقات شبانه وروز خود از مولای خود تغافل وتجاهل ننمائی وهمیشه در نظر داشته باشی که:

مُقَدِّمُكُم امام طَلِبَتي وَحَوائِجي وَارادتي فی کلِّ احوالی وَ اُموری...

وقسم دهی او را که:

اَن يَجعَلَ اوقاتَكَ في اللَّيلِ وَالنَّهارُ بِذِكرِهِ مَعمورَةً وبِخِدْمَتِهِ مَوصولَةً وَاعِمالُكَ عِندَهُ مَقبولَةً حُتّي تَكونَ اَعْمالُكَ وَاوْرادُكَ كُلُّها وِرداً واحِداً وَحالُكَ في خِدْمَتِهِ سَرْمَداً.

پس چون شب را خواستی بخوابی وبه مضجع خود بروی، بخوان بعضی دعوات واذکار وسوره های قرآنی را که در کتب آداب وسنن فقهاء (رِضْوَانُ اللَّهِ تعالی علیهم) مضبوط است وانتخاب کن از اذکار واوراد ودعوات چیزی را که نام مقدس وذکر اقدس آقا ومولای تو بقیة الله فی الارضین والسموات (اَرواحُنا فَداه) تلویحا او تصریحا در آن مذکور باشد - اگرچه روح تمام کتاب وسنت، وجود مقدس آن جناب وآباء معصومین او (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهم اجمَین)

ص: 55

است - در زیارت مخصوصه ی سرداب آن حضرت است می خوانی:

اشْهَدْ انَّ بولایتک تُقْبَلُ الاعمال وتزکی الافعال وَ تُضَاعَفُ الْحَسَنَاتُ وتمحی السیئات...

وامام تو حضرت صادق (علیه الصلوة والسلام) است می فرماید:

انَّ اللَّهِ تجلی لِعِبَادِهِ فی کلماته ولکن أَنْتُمْ لا تُبْصِرُونَ.

از آن جمله دعائی است که در "خصال" وسایر کتب معتبره ضبط است، که حضرت امیرالمومنین (عَلَیهِ السَّلام) فرمودند که:

چون اراده ی خواب نمائی، دست راست خود را بگذار در زیر حد راست خود وبگو:

وَضَعَتْ جنبی لِلَّهِ علی مِلَّةِ ابراهیم ودین مُحَمَّدِ وولایة مَنِ افْتَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ ، ماشاء اللَّهِ کان وَ مَا لَمْ یشاء لَمْ یکن.

پس فرمودند:

هر که این دعا را بخواند در وقت خواب، خدا او را حفظ فرماید از دزد وغارت وخراب شدن خانه واستغفار می نماید از برای او ملائکه.

ودر "ثَوابُ الاَعمال" است که حضرت صادق (عَلَیهِ السَلام) فرمودند:

هر که در وقت خوابیدن تمام مسبحات قرآن را بخواند، نمی میرد تا آنکه حضرت قائم (عَجَّلَ اللَهُ فَرجه) را درک کند واگر بمیرد در جوار پیغمبر (صَلَّی اللّهُ عَلَیه وآلِه) خواهد بود.

واضح است که ولایت کسی که مُفتَرِضُ الطاعة است در این ایام غیبت کبری امام عصر تو است (اَرواحُنا فَداه) باید آن حضرت را قصد نمائی ظاهرا

ص: 56

وباطنا که خوابیدن تو هم به اذن وامضاء ورضای آن حضرت بوده باشد.

ونیز بگوید آنچه را که در "فَلاحُ السائِل" ابن طاوس (قُدَسَ سِرُّه) از حضرت ابی عبدالله (عَلَیهِ الصَّلوةُ والسَّلام) روایت کرده که آن حضرت فرمودند:

چون در فراش خود رفتی برای خوابیدن، بگو:

اَللّهُمَّ اِنِّي اُشْهِدُكَ اَنَّكَ افْتَرَضْتَ عَلَيَّ طاعَةَ عَلِيِّ بْنِ ابِي طَالِبٍ وَالائِمَةَ مِن وُلْدِهِ ويُسَمِّيهِم وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ حَتّي يَنْتَهِي اِلَي الامامَ الَّذي فِي عَصْرِهِ ثُمَّ مَاتَ فِي تِلْكَ اَللَّيْلَةِ دَخَلَ الْجَنَّة.

واضح است در این عصر وزمان که امام تو (عَجَّلَ اللَّهُ فَرْجَهُ) امام دوازدهم است واز انظار غایب شده، باید بشماری همه ی ائمه را تا منتهی شود به امام عصر صاحب العصر والزمان (صلی اللَّهِ علیه وعلی آبَائِهِ الطاهرین) ومتذکر شوی که به طاعت ائمه ی خود احیاء وامواتا به خواب می روی وکانه خدا را به شهادت می طلبی که من در وقت خواب خود به طاعت مولا وآقای خود حضرت حجت (عَجَّلَ اللَّهُ فَرْجَهُ) به خواب می روم که عین طاعت تست. اگر روح مرا قبض نمودی یا ارسال فرمودی، به طاعت تو وولایت اوست (صَلَوَاتُ اللَّهِ علیه وعلی آبَائِهِ المعصومین).

ص: 57

آداب هنگام بیداری

چون شب را از خواب بیدار شدی اولا سجده ی شکر بجا بیاور اقتداء للنبی (صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) او اینکه خدای تعالی از روی کمال مرحمت ومکرمت واز برکت وجود مقدس امام عصر (أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ) روح تو را برگردانید وتو را زنده کرد ودر خواب قبض روح تو را نفرمود وبیدار شدی در حالتی که با محبت وولای موالیان خود ثابت ومستقر هستی ونیت تو این است که روز را به شام وشام را به روز برسانی با محبت وولای اهل بیت معصومین (صَلَی اللَّهِ عَلَیهِم اَجمَعین) وتمام این تفضلات از برکت وجود اقدس امام عصر است (أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ). پس بعد از سجده ی شکر بخوان دعائی که در "کافی" وغیره از حضرت ابی عبدالله (عَلَیه السّلام) روایت است که چون شب از خواب بیدار شوی بگو:

الحمد لله الذی رد علی روحی لاحمده واعبده.

وباز فرموده که حضرت رسول (صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) چون بیدار می شدند می خواندند:

الحمد الله الذی احیانی بعد ما اماتنی والیه النشور.

پس متذکر امام عصر (عَجَّلَ اللَّهُ فَرْجَهُ) گردیده سه مرتبه بگوئی:

صلی اللَّهِ علیک یا صَاحِبُ الزَّمَانِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وبرکاته الْحَمْدِ

ص: 58

لِلَّهِ الذی احیانی بولایتک وولایة آبائک الطاهرین.

وچون بشنوی صدای خروس را، باز متذکر امام زمان خود (أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ) بشوی ومتذکر شوی ذکر خروسها را - چنانکه در حدیث است - که می گویند:

اَشْهَدُ اَنْ لا اله الاّ اللّهُ وَحدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَاشهَد اَنَّ مُحَمَّداً سَيِّدُ النَّبِيّينَ وان وَصِيُّهُ سَيِّدُ الوَصِيّينَ وَانَ اللَّهُ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَئِكهِ والرَّوح.

وتو کمتر از خروسی نباشی که دراین وقت متذکر خدا ورسول وائمه ی هدی (صَلَی اللَّهِ عَلَیهِم اَجمَعین) باشد وتو نباشی. پس از آن به آسمان نظیر کنی ومتذکر امام زمان خود شوی وبخوانی دعائی را که از حضرت ابی عبدالله (عَلَیه السّلام) منقول است که:

چون نظر به آسمان انداختی بگو:

سُبحانَ مَن جَعَلَ في السَّماءِ بُرُوجاً وَجَعَلَ فيها سِراجاً وقَمْراً مُنِيراً وَجَعَلَ لَنَا نُجُوماً وقَبْلَهُ نَهْتَدِي بِها الَيَّ التَّوَجُّهُ اليه في ظُلُماتِ الْبَرِّ وَالبَحرِ اللّهُمَّ كَما هَدَيْتَنا اِلَيَّ التَّوَجُّهِ اِلَيْكَ والِي قِبْلَتِكَ الْمَنْصُوبِدِ لِخَلْقِكَ فَاهْدِنا اِلَيَّ نُجُومَكَ الَّتِي جَعَلْتَها اماناً لاهِلِ الاَرْضِ وَلاهِلُ السَّمَاءِ حُتّي نَتَوَجَّهُ بِهِم اِلَيْكَ فَلا يَتَوَجَّهُ المُتَوَجِّهُونَ اِلَيْكَ الاّ بِهِمْ وَلا يَسْلُكُ الطَّرِيقَ اِلَيْكَ مَن سَلَكَ مِن غَيْرِهِمْ ولا لَزِمَ الْمَحَجَّةَ مَنْ لَمْ يَلْزَمْهُم.

واضح است نجومی که امان از برای اهل زمین وآسمان اند، ائمه ی هدی (سَلام اللَّهِ عَلَیهِم اَجمَعین) هستند، وموید این مطلب است فقره که توقیع رفیع شرف صدور یافته - چنانکه صاحب "احتجاج" (رحمه الله علیه) از شیخ کلینی (قُدِّسَ سّره) روایت می کند - در جواب عریضه ی اسحق بن یعقوب به دست محمد بن عثمان

ص: 59

عَمری توقیع مَنیع صادر شد به خط مولای ما صاحب العصر والزمان (اَرواحُنا فَداء)، از جمله فقرات آن این است:

واما وَجْهِ الِانْتِفَاعُ بی فی غیبتی فکما الِانْتِفَاعُ بِالشَّمْسِ اذا غیبتها عَنْ الابصار السَّحَابَ وانی لَا مان لَا هَلْ الارض کما انَّ النُّجُومِ أَمَانُ لَا هَلِ السَّمَاءِ...

پس مسواک کن ووضو بگیر وخود را متعطر کن که تا ثواب نمازت هفتاد برابر شود ودر تمام آداب وسنن وادعیه ی مسواک ووضو باید متوجه امام خود (أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ) باشی.

لمولفه:

اَیا سُلالهٔ طه نتیجهٔ لولاك * * * منم که کمترین اندر برت ز چوب اراك

چرا که نام من اندر زبان نمی آری * * * ولیء در دهن توست روز وشب مسواك

بعد از آن برخیزی برای نماز شب، چون برخواستی به جهت نماز، بگوئی:

بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَالِي اللَّهِ مَاشَاءُ اللَّهِ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ الا بِاللَّهِ اللَّهُمَّ اجعَلني مِن زُوَّارِكَ وَعُمَّارِ مَساجِدِكَ وَافتَح لي بابَ تَوبَتِكَ وَاغْلِق عَنِّي بَابَ مَعْصِيَتِكَ وَكُلِّ مَعصِيَةٍ وَالحَمدُ اللَّهُ الَّذِي جَعَلَنِي مِمَّنْ يُناجِيهِ اَللّهُمَّ اِقْبِلْ عَلَيَّ بِوَجْهِكَ جلَّ ثَناوك.

واضح است مراد از اقبال نمودن خدا به وجه خودش، به تواتر رسیده که وجه خدای تعالی انوار طیبه ی محمد وآل محمد است (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهِم اَجمَعین) وتوجه

ص: 60

به سوی ایشان (عَلَیهِمَ السَلام) توجه به سوی خدا است لاغیر، وبدون توجه به سوی آنها هیچ طاعتی وعبادتی مقبول نیست، بلکه مردود ومطرود خواهد بود. وموید این است دعای توجه که در "فقه الرضا (علیه السّلام)" است که مستحب است قبل از شروع به نماز شب خوانده شود وآن این است:

اللَّهُمَّ اِنِّي اتَّوَجَّهُ اِلَيْكَ بِنَبيِّكَ نَبيِّ الرَّحمَةِ وبَالائِمَةِ الرَّاشِدِينَ الْمَهْدِيِّينَ مِن آلِ طه وَيْسٌ وَاُقَدِّمُهُمْ بَيْنَ يَدَيْ حَوائِجي فَاجعَلني بِهِم وَجيهاً في الدُّنيا وَالاخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ ولا تُعَذِّبْنِي بِهِمْ وَارْزُقْنِي بِهِمْ ولا تُضِلَّنِي بِهِمْ وارْفَعْنِي بِهِمْ ولا تَضَعني بِهِم واقْضِ حَوائِجِي بِهِم في الدُّنيا وَالاَخِرَةِ اِنَّكَ عَلَيَّ كُلُّ شَيءٍ قَديرٌ وَبِكُلِّ شَيءٍ عَليمٌ.

ونیز بخوانی دعائی که در "کافی" است از حضرت ابی عبدالله (عَلَیه السلام) که می فرماید:

چون شب از خواب برخواستی بگو:

سُبحانَ اللَّهِ رَبِّ النَّبِيّينَ والِهِ المُرسَلينَ وَالمُستَضعَفِينَ وَالحَمدُ لِلَّهِ الّذي يُحيي المَوتي وَهُوَ عَلَيَّ كُلُّ شَيءٍ قَديرٌ.

فَاِنَّهُ اِذا قالَ ذلِک، یَقولُ اللّه (تَبارَک وَتَعالی):

صَدَقَ عَبدی وشَکَر.

مجلسی (عَلَیهِ الرَّحمةُ والرِضوان) در "بحارالانوار" تفسیر نموده مستضعفین را به ائمه (عَلَیهِمُ السلام) واستشهاد آورده به قول خدای تعالی که:

وَنُریدُ انَّ نَمُنَّ علی الذین اسْتُضْعِفُوا فی الارض وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارثینَ.

ص: 61

آداب نماز شب

پس از جمله تکالیف تو در خواندن نماز شب، آن است که در افتتاح واختتام هر یک از رکعتین توجه واقبال نمائی به امام خود (عَجَّلَ اللهُ فَرَجه) وبخوانی دعوات ماثوره که قبل از هر دو رکعت وبعد از هر دو رکعت رسیده، از جمله دعائی است که در "مصباح" شیخ طوسی است (قُدِسَ سِرُّه) که بعد از دو رکعت نماز شب باید خواند وابتدای آن این است:

اللَّهُمَّ اِنی اسئَلُكَ وَ لَمْ یُسئَل مِثلك...

تا آنجا که می فرماید:

وَانٍ تُعَجِّلَ فَرَجَ ولیک وَ ابْنِ ولیک وَ تُعَجِّلُ خزی أَعْدَائِهِ...

که باید متذکر آن حضرت (اَرواحُنا فَداه) شده تعجیل ظهور وفرج آن حضرت را از خدا بخواهی وبر دشمنان آن حضرت نفرین کنی. به همچنین در قیام ورکوع وقعود وسجود، کمال توجه را به خدا ورسول وائمه ی هدی (صَلی اللَّهِ عَلَیهِم اَجمَعین) داشته باشی وهنگام خواندن دعوات ومناجات، صلوات وسلام بر آن حضرت بفرسیتی واکثر دعوات واقارب وجیران می نمائی وهر حاجتی از حوائج دنیا وآخرت می خواهی، آن حضرت را مقدم بر نفس خود وبر همه کس قرار دهی وآن حضرت را از نفس خود وتمام اعزه ی خود محبوب تر بدانی ومنتهای دعای خود را به آن حضرت ختم کنی، ودر این مقام تصور نمائی

ص: 62

حالت آن حضرت را که در هر نقطه ای از نقاط ارض باشد در این وقت مشغول به نماز شب وتضرع وزاری است. وهمیشه در آن حالت که هستی، صلوات وسلام بر آن حضرت بفرست وآن حضرت را شفیع قرار بده که نزد خدای تعلای (عَزَّ سُبْحَانَهُ وَ بُهْرُ بُرْهَانُهُ) شفیع شود در قضاء حوائج ومطالب دنیویه واخرویه تو واز کسانی نباشی که سلام وصلوات تو از آن حضرت محجوب بماند وخدای نکرده از تو اعراض نماید، زیرا که آن حضرت مناجات تو را در آن دل شب می شنود وچیزی از حمد وثنا وصلوات تو از او مخفی نیست.

ای والله اوست سامع السر والنجوی واوست که در توقیع شیخ سدید مفید (رِضْوَانُ اللَّهِ تعالی عَلَیه) فرموده:

فَقَدْ کنا نَظَرْنَا مناجاتک عصمک اللَّهِ بِالسَّبَبِ الذی وَهَبَهُ لک مِنْ اولیائه...

ودر قنوت "وتر" بخوانی دعوای مخصوصه ای که متضمن بر صلوات وسلام وتعجیل ظهور آن حضرت ونفرین بر دشمنان اوست، از قبیل قنوتی که صدوق (قدس سره) در "مجالس" ذکر نموده از حضرت امام محمد باقر (عَلَیه السَلام) که فرمودند:

بخوان در قنوت وتر این دعا را:

اللَّهُمَّ تَمَّ نورک فهدیت...

الی ان قال:

اَللّهُمَّ اِنَّا نَشْكُو اِلَيْكَ غَيْبَةَ نَبِيِّنا وَلِيُّنا وَشِدَّةَ الزَّمانِ عَلَينا وَوُقوعَ الْفِتَنِ بِنَا وَتَظاهُرَ الاعداءِ وَكَثْرَةُ عَدُوِّنا وَقِلَّةَ عَدَدِنا فَفَرِّج ذلِكَ يا رَبِّ بِفَتحٍ مِنكَ تُعَجِّلُهُ وَنَصرٍ مِنكَ تُعِزُّهُ وَامامَّ عَدلَ تُظهِرُهُ الهُ الحَقُّ آمينَ يا رَبَّ العالَمينَ.

ونیز بخوان دعائی که در "فقه الرضا" وارد شده - در وتر بخوانی -

ص: 63

چون اکثر این دعاها طولانی است، از کتب "بحار" وغیرها باید طلب نمود ودر "دعوة الحسنی" نیز ایراد کرده ام. ابتدای آن این است:

لا اله الَّا اللَّهِ الحلیم الکریم...

الی ان قال:

اللَّهُمَّ اظْهَرِ الحَقَّ واهِلُهُ وَاجعَلني مِمَّنْ اَقُولُ بِهِ وَانتَظِرْهُ اللّهُمَّ قَوِّم قَائِمَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاظهِرهُ دَعوَتُهُ بِرِضاً مِن آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ اظهِر رايَتَهُ وقُو عَزْمِهِ وعَجْلٌ خُرُوجٍ وانصُر جُيُوشَهُ واعْضُدِ انْصارَهُ وَابلُغْ طَلِبَتَهُ وَانجَح املَهُ وَاصلِحْ شانَهُ وَقَرِّبْ اَو انَّهَ...

وبخوانی قنوتی را که حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) اهل قم را امر به خواندن آن فرمودند، وآن قنوت مشتمل است بر دعا کردن به وجود اقدس حضرت حجت (عَجَلَ اللهُ فَرَجه) ومضامینی دارد که اسباب کوری چشم دشمنان وروشنی چشم دوستان است، واگر مجال نداری تمام آن را بخوانی، ابتدای آن را از فقره ی:

اللَّهُمَّ والداعِیَ اِلَیكَ وَ الْقَائِمُ بِقِسطِكَ مِنْ عِبادكَ...

قرار بده وملتفت مضامین عالیه ی آن شده از صمیم قلب آن حضرت را دعا وعبارات آن را ادا کن.

ص: 64

آداب هنگام طلوع فجر

پس از اتمام نماز شب وشفع ووتر وخواندن دعوات ماثوره در قنوت وتعقیب، تکلیف تو آن است که دو رکعت نافله ی فجر را به آدابی که وارد شده بجا بیاوری واین اقل الطلاب، فقره ی آداب نماز شب را در کتاب "دَعَوْتَ الحسنی فی ادعیة الْحَسْنَاءُ" مختصرا ذکر کرده ام، که از برای طالب وعامل شاید مکفی باشد. بعد از آن طلوع فجر می شود ودر این وقت هنگام صعود ملائکهء لیل وهبوط ملائکهء نهار است وتفسیر آیهء شریفهء:

وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ ، انَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کان مَشْهُوداً...

به نماز فجر شده، یعنی صلاة فجر را حاضر می شود ملائکه ی لیل ونهار، چون کسی نماز صبح را با طلوع فجر بجا بیاورد، ثبت می کنند آن را ملائکه لیل که می خواهند صعود به آسمان نمایند وملائکه ی نهار که تازه از آسمان فرود می آیند وشاید بعضی از نفوس قدسیه هنگام نزول وصعود ملائکه را ملتفت باشند وبدانند هنگام اختلاف ملائکه را چنانکه بعضی از صالحین گذشته ملتفت بودند. پس باید به طور قطع ویقین بدانی که این ملائکه اعمال تو را می برند خدمت امام عصر (ارواحنا فداه) وبه اذن امام فرود آمده اند وبه اذن امام (علیه السلام) صعود به آسمان می نمایند.

ص: 65

پس سزاوار است که به مجرد طلوع فجر وآمدن روز تازه خود را مستعد نمائی که خطاب او را جواب دهی، چنانکه در حدیث است از حضرت موسی بن جعفر (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) که:

نیست روزی تازه که بیاید بر پسر آدم، مگر آنکه می گوید آن روز تازه: "ای پسر آدم من روز تازه هستم ومن بر تو شاهد هستم. پس در من کار خیر کن وعمل خیر بجا بیاور تا شهادت دهم برای تو در روز قیامت، به درستی که هرگز نخواهی دید مرا بعد از این".

از این جهت است که امام تو سید الساجدین (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) در دعای صباح "صحیفه ی کامله" می فرماید:

وَهَذا يَومٌ حادِثٌ جَديدٌ وَهُوَ عَلَيْنَا شَاهِدٌ عَتِيدٌ ان احْسَنا وَدَّعْنا بِحَمْدٍ وَاَنٍ اِسانا فارَقَنا بِذِمْ...

واز خدای تعالی مسئلت نمائی که تو را در این روز موفق بدارد برای طاعات وعبادات وخیرات، وحفظ فرماید از سیئات وعثرات وآفات. پس اذان به جهت نماز بگوئی وبعد از اذان دعا کنی برای تعجیل فرج آن حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) چنانکه رسم ودأب شیعیان اهالی جزیره ی خضرا است. بعد از آن متوجه شوی به سوی امام زمان خود (عجل الله فرجه) وبخوانی بعض دعوات مأثوره بعد از فجر را که مشتمل است بر دعا وثنای آن حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) مثل این دعای جلیل القدر که در "کافی" - کلینی (قُدِّسَ سِرُّهُ) در "کافی" روایت کرده به سند معتبر از حضرت صادق (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) که فرموده اند:

ترک مکن در هر صبح وشام خواندن این دعا را.

- و"مصباح" از حضرت ابی عبدالله (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) منقول است - با اختلاف یسیر - وحقیر از "مصباح" شیخ طوسی (قُدِّسَ سِرُّهُ) نقل می نماید:

اللَّهُمَّ انی أَصْبَحْتَ اَستَغفِرُكَ فی هَذَا الصَّبَّاحِ وفی هَذَا الیَومِ

ص: 66

لاهِلٌ رَحْمَتُكَ واَبْرَءُ اِلَيْكَ مِن اَهْلِ لَعْنَتِكَ اَللّهُمَّ اِنِّي اَصْبَحْتُ اَبْرَءُ اِلَيْكَ فِي هذَا اليَوْمِ وَفِيُّ هَذَا الصَّباحَ مِمَّن نَحْنُ بَيْنَ ظَهْرَانَيْهِمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ومَا كَانُوا يَعْبُدُونَ انَّهم كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِينَ اَللَّهُمَّ اجْعَلْ ما اَنْزَلْتَ مِنَ السَّماءِ الِي الاَرْضِ فِي هذا الصَّبَاحِ وَفي هَذَا اليَومِ بَرَكَةُ عَليٍ اولِيائِكَ وَعَذاباً عَلَيَّ اعدائِكَ اللّهُمَّ والِ مَنْ وَالاَكَ وَعَادَ مَنْ عاداكَ اَللّهُمَّ اخْتِمْ لِي بِالاَمْنِ وَالايمانِ كُلَّما طَلَعَت شَمسٌ او غَرَبَت اللّهُمَّ اغفِرلي وَلِوالِدَيَّ وَارحَمهُما كَما رَبَّياني صَغِيراً اَللّهُمَّ اغفِرْ لِلمُومِنينَ والمُومِناتِ وَالمُسلِمِينَ وَالمُسلِماتِ الاحياءِ مِنهُم والامَواتِ انَّكَ تَعلَمُ مُتَقَلَّبَهُم وَمَثوِيهُم اللّهُمَّ احفَظ امامَ المُسلِمينَ بِحِفْظِ الايْمَانِ وَانْصُرْهُ نَصْراً عَزِيزاً وافْتَحْ لَهُ فَتْحاً يَسِيراً واجْعَلْ لامَامِّ المُسلِمينَ مِن لَدُنكَ سُلطاناً نَصِيراً، اللَّهُمَّ العَنِ الفِرقَ المُخالَفَةَ عَلَيَّ رَسولِكَ والمُتَعَدِّيَةِ لِحُدودِكَ وَالعَن اشياعَهُم وَاتِّباعَهُم واسْئَلَكَ الزِّيَادَةَ مِنْ فَضْلِك والاقْتِدَاءِ بِمَاجَاءَ مِن عِندِكَ والتَّسليمَ لاَمْرِكَ وَالمُحافَظَةِ عَلَيَّ ما اَمِرْتُ بِهِ لا ابغي بهِ بَدَلاً ولا اشتَرَي بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً اَللّهُمَّ اهْدِنِي فِي مَنْ هَدَيْتَ وَقِنِي شَرَّ ما قَضَيْتَ انَّكَ تَقْضِي ولا يَقْضِي عَلَيْك وَلا يَعِزُّ مَنْ عَادَيْتَ وَلا يَذِلُّ مَن والَيْتَ تَبارَكْتَ وَتَعالَيْتَ سُبحانَكَ رَبَّ البَيتِ الحَرامِ تَقَبَّل مِنّي دُعائِي وَما تَقَرَّبْتُ بِهِ اِلَيْكَ مِن خَيْرٍ فَضاعِفْهُ لِي يَا رَبِّ اِضْعافاً كَثِيرَةً وآتِنِي مِنْ لَدُنْكَ اَجِراً عَظِيماً رَبِّ ما اَحْسَنَ ما ابْلَيْتَنِي واَعْظَمَ مَا آتَيْتَنِي واطولَ ما عَافَيْتَنِي وَاَكْثَرَ ما سَتَرْتَ عَلَيَّ فَلَكَ الْحَمْدُ يا الهي كَثِيراً طَيِّباً مُبارَكاً مِلاءَ السَّمَوَاتِ وُمَلاءَ الارْضِ وَمَلاءٌ مَاشَاءَ رَبِّي وَكَما يُحِبُّ رَبِّي وَيُرضي وَكَما يَنبَغي لِكَرَمِ وَجهِهِ وَعِزِّ جَلالِهِ ذي الجَلالِ

ص: 67

والاکرام.

چون به این عبارات رسیدی: اَللهُم احفَظ اِمامَ المُسلِمینَ بِحفظِ الایمانِ قصد نمائی حضرت صاحب العصر والزمان (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) راو ملتفت معانی آن باشی واز روی غفلت وحرکت زبان بدون توجه قلب نباشد. پس سلام کنی بر آن حضرت وتجدد عهد نمائی از روی صمیم قلب وکمال خلوص عقیدت با خدای وپیغمبر وائمه وامام عصر خود (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) چنانکه بعد از این ذکر خواهد شد.

پس از آن سلام کنی به روز تازه وترحیب گوئی به ملکین کاتبین وملکین حافظین که تازه به تو وارد شده اند، به قسمی که پیشوایان تو (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ اِجْمَعِينَ) فرموده اند. وسلام کنی بر انبیاء واولیاء وصدیقین وشهداء وصلحاء از مومنین انس ومومنین جن وبا همه ی آنها از روی صمیم قلب تجدید اخلاص وارادت وحسن عقیدت واظهار ایمان قلبی نمائی، به واسطه ی آنکه تمام آنها در هر طبقه ای که هستند، از جمله ی بندگان ودوستان وشیعیان وموالیان امام تو، امام عصر (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) می باشند وبه امامت آن حضرت اقرار دارند، ودرجات معرفت آنها به مراتب از درجه ی معرفت تو بالاتر ووالاتر است. واین سلام وصلوات تو به آنها می رسد ومی شنوند وباعث آن خواهد شد که آنها نیز تو را همه وقت دعا نمایند وصلوات وسلام به تو فرستند - که از موالیان وشیعیان امام عصر (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) هستی - ومحسنات وفوائدی دیگر دارد که مرا مجال ذکر آنها نیست وتو را حالت شنیدن.

ص: 68

آداب پس از نماز صبح

سابقا مذکور شد که یکی از تکالیف انام در غیبت امام (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) تجدید عهد است در هر روز ودر هر شب وبعضی از معانی تجدید عهد را هم ذکر کردیم. پس چون داخل روز تازه شدی، باید متوجه امام خود (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) شده از روی کمال خلوص عقیدت تجدید عهد وبیعت تازه با آن حضرت نمائی وچنان تصور کنی که امام تو (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) در پرده ی اختفاء پنهان نیست ودر مقر سلطنت خود جلوس فرموده وتو خدمت آن حضرت مشرف می شوی ودر حضور باهر النور آن حضرت ایستاده این کلمات را چنانکه آباء کرامش (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) فرموده اند، تو هم می گوئی.

پس ابتداء سلام کن به حضرت پیغمبر (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) به این نهج، چنانچه در "قرب الاسناد" وغیره از کتب معتبره از حضرت امام رضا (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) به سند صحیح روایت است که بزنطی به آن حضرت عرض کرد:

صلوات وسلام بر حضرت رسول (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) بعد از هر نماز چگونه است؟

حضرت فرمودند:

اما سلام فرستادن بر آن حضرت بدین قسم است، بگو:

السَّلامُ عَلَيكَ يا رَسولَ اللَّهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ السَّلامُ عَلَيكَ يا مُحَمَّدَ بْنَ عبدالله اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا خِيَرَةَ اللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا صَفْوَةَ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يا امِينَ اَللَّهِ اَشْهَدُ اَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ وَاُشْهَدُ

ص: 69

انَّكَ مُحَمَّدُ بنُ عبداللّهِ وَاشهَدُ انَّكَ قَد نَصَحتَ لاُمَّتِكَ وجاهَدْتَ في سَبيلِ رَبِّكَ وَعَبَدتَهُ حُتّي اتَّاكَ اليَقينُ فَجَزَاكَ اَللَّهُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ اَفْضَلْ ما جَزَي نَبِيّاً عَن اُمَّتِهِ اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَفْضَلُ مَا صَلَّيْتَ عَلَيَّ اَبْراهِيمَ وَآلَ ابراهيمَ اَنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.

زیارت مختصری دیگر که مخصوص بعد از نماز صبح جمعه است، ان شاء الله تعالی بعد از این در محل خود ذکر خواهد شد، وبعد از آن سلام نمائی به آن حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) به سلامهائی که از ائمه ی معصومین وخود آن حضرت (صلی الله علیهم اجمعین) وارد شده که بعد از این در کیفیت سلام فرستادن به آن حضرت به انواع سلامهای وارده در موضع خود خواهد آمد. پس از آن باید تقرب جوئی به خدای تعالی ورسول وائمه (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) به "دعای تقرب" که از ائمهء (علیهم السّلام) مذکور است، فرموده اند دو دست خود را به آسمان بلند کنی وبگوئی:

اللَّهُمَّ اِنِّي اَتَّقَرّبُ اِلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ رَسولِكَ وَنَبِيِّكَ وَبِعَلِيٍ وَصِيِّهِ والائِمَّةِ مِن وُلدِهِ الطّاهِرينَ الحَسَنِ وَالحُسَينِ وَعَلِيِّ بنِ الحُسَينِ وَمُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍ وَجَعفَرُ بنُ مُحَمّدٍ وَموسِي بنُ جَعفَرٍ وَعَلِيُّ بنُ موسي وَمُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍ وَعَلِيُّ بنِ مُحَمَّدٍ وَالحَسَنِ بنِ عَلِيٍ ومُحَمَّدِ بْنِ الحَسَنِ صاحِبِ العَصرِ وَالزَّمانِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِمْ اَجْمَعِينَ اَللّهُمَّ اِنِّي اَتَّقَرَّبُ الَيْكَ بِهِم وَاتَوَلاهُم وَاتَّبَرَّء مِن اعدائِهِم وَاشهَدُ اللّهُمَّ بِحَقائِقِ الاخِلاصِ وَصَدقِ اليَقينِ انَّهم خُلَفاؤُكَ في اَرضِكَ وَحُجَجُكَ عَلَيَّ عِبادَكَ وَالوَسائِلِ اِلَيكَ وَابوابُّ رَحمَتِكَ اللّهُمَّ احشُرني مَعَهُم وَلا تُخرِجْني مِن جُملَةِ اولِيائِهِم وَثَبتَني عَلَيَّ عَهْدَهُم وَاجعَلني بِهِم عِندَكَ وَجيهاً فِي الدِّينا والاخِرَّةَ ومِنَ الْمُقَرَّبِينَ وثَبِّتِ اليَقينَ في قَلْبِي وَزَدْنِي هَدْي وَنُوراً اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّد

ص: 70

وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَعْطِنِي مِن جَزِيلِ ما اَعْطَيْتَ عِبَادَكَ الْمُؤْمِنِينَ مَا آمَنُ بِهِ مِنْ عِقابِكَ وَاستَوجَبَ بِهِ رِضاكَ ورَحمَتَكَ واهدِنِي اِلَيَّ ما اخْتُلِفَ فيهِ مِنَ الْحَقِّ بِاِذْنِكَ اِنَّكَ تَهْدِي مَنْ تَشاءُ اِلَيَّ صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ واسئَلُكَ يا رَبِّ في الدُّنْيا حَسَنَةً وَفي الاخِرَةِ حَسَنَةً واسئَلكَ اَن تُقِني عَذابَ النَّارِ.

بعد از آن بخوانی این دعا را که در "کافی" است که در تعقیب هر نماز باید خواند، وچون به این عبارت رسی:

الَلهم احفَظ وَلیكَ فُلان...

بگوئی:

اللَّهُمَّ احْفَظِ ولیک الْقَائِمُ الْحُجَّةُ صلواتک علیه وعلی آبَائِهِ الطاهِرین....

ومتوجه شوی به سوی آن حضرت ومضامین دعا را از روی صمیم قلب بخوانی:

رَضِيتُ بِاللَّهِ رَبّاً وبِمُحَمَّدٍ نَبِيّاً وَبَالاسلامِ ديناً وَبِالقُرآنِ كِتاباً وَبِعَلِيٍ وَالحَسَنِ وَالحُسَينِ وَعَلِيِّ بنُ الحُسَينِ وَمُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍ وَجَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ وَموسِي بنُ جَعفَرٍ وَعَلِيُّ بنُ موسي وَمُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍ وَعَلِيُّ بنِ مُحَمَّدٍ وَالحَسَنِ بنِ عَلِيٍ وَالحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ ائمَةً اللَّهُمَّ وَلِيَّكَ القائِمُ الحُجَّةُ فاحْفَظْهُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ ومِنْ خَلْفِهِ وعَنْ يَمينِهِ وَعَن شِمَالِهِ ومِن فَوقَهُ ومِن تَحْتِهِ وَامْدُدْ لَهُ فِي عُمُرِهِ واجْعَلْهُ الْقَائِمَ بِامْرِكَ والمُنْتَصِرَ لِدِينِكَ وارِهِ ما تُحِبُّ وَتَقِرَّ بِهِ عَيْنُهُ في نَفسِهِ وذُرِّيَّتُهُ وفي اهلِهِ وَمالِهِ وفي شيعَتِهِ وفي عَدُوِّهِ وارِهِم مِنهُ ما يَحْذَرونَ وارِهِ فيهِم ما يُحِبُّ وَتَقَرُّبُهُ عَينُهُ واشْفِ بِهِ صُدُورَنا وصُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ.

ص: 71

بعد از آن متوجه شو به خدای خود واز او عهد وپیمان تازه بگیر وعهد وپیمان خود را تازه کن، واین چنان است که کفعمی وشیخ طبرسی (اِعْلِي اَللَّهُ مُقَامَهُمَا) وسایر علماء اعلام روایت کرده اند از حضرت رسول (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَسلَّم) که روزی آن حضرت به اصحاب خود فرمودند:

آیا عاجزید که هر صبح وشام نزد خداوند عالمیان عهدی بگیرید؟

گفتند:

چگونه عهد بگیریم؟

فرمودند که:

این دعا را بخوانید که هر که این دعا را بخواند مهری بر آن می زنند ودر زیر عرش الهی می گذراند، چون روز قیامت شود منادی ندا کند که کجایند آنان که نزد خداوند رحمن عهدی دارند. پس آن عهد را به ایشان دهند وبه آن عهد داخل بهشت شوند:

اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّواتِ وَالاَرضِ عالِمَ الغَيْبِ وَالشَّهادَةِ الرَّحمنَ الرَّحِيمُ اَعْهَدُ اِلَيْكَ في هذِهِ الدُّنْيا اِنَّكَ اَنْتَ اللَّهُ لا اِلَهُ اِلاّ اَنْتَ وَحْدَكَ لاَ شَرِيكَ لَكَ وَانٍ مُحَمَّداً صلي الله عليه وآله عَبْدُكَ وَرَسُولُكَ اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلَيَّ مُحَمّدٍ والِه وَلا تَكِلْنِي اِلَيَّ نَفْسٌ طَرْفَةَ عَينٍ ابَداً وَلا الي اَحَدٌ مِنْ خَلْقِكَ فَاِنَّكَ اِنْ وَكَّلْتَنِي اِلَيْها تُباعِدُني مِنَ الخَيرِ وَتُقَرِّبني مِنَ الشَّرِّ اي رَبِّ لا اثِقُ الاّ بِرَحمَتِكَ فَصَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّيِّبينَ وَاجعَل لي عِندَكَ عَهْداً تَوَدِّيهِ اِلَيَّ يَوْمَ الْقِيمَةِ اِنَّكَ لاَ تُخْلِفُ الْمِيعادَ.

بعد از آن متوجه شوی به خدای (عَزَّ سُبحانَهُ وَبَهرَ بُرهانَهُ) وبه این عهد دیگر، خود را در دارین مفتخر وسرافراز نمائی، وبخوانی عهدی را که از حضرت ابوجعفر (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) روایت است که در "مهج" ابن طاوس وسایر کتب دعوات ثبت است. حضرت می فرمایند:

ص: 72

هر کس از موالیان ما در عمر خود یک مرتبه این دعا را بخواند، نوشته می شود در رق عبودیت وبلند می شود در دیوان حضرت قائم (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) پس چون ظهور فرماید قائم (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) ندا می فرماید به اسم خواننده ی این دعا واسم پدر او، ومی دهد به او آن نوشته که در رق عبودیت نوشته شده وگفته شود به آن کس که: "بگیر این کتاب عهد خود را که در دنیا با ما معاهده نموید".

بعد حضرت ابی جعفر (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) فرمودند:

این است قول خدای (عَزَّ وَجلَّ) که فرموده:

الَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً.

بخوان این دعا را در حالتی که طاهر باشی:

اَللَّهُمَّ يَا اَله اَلالهَةِ يَا وَاحِديّاً اَحَدْ يَا آخِرَ اَلْآخِرِينَ يَا قاهِرَ الْقاهِرِينَ يا عَلِيُّ يا عَظِيمُ اَنْتَ الْعَلِيُّ اِلاّ عَلِيٌ عَلَوْتُ فَوْقَ كُلِّ علْو هَذَا يَا سَيِّدِي عَهْدِي وانَتْ مُنجِزُ وَعْدِي فَصَلِّ يا مَولايَ عَهْدِي وَانْجِزْ وَعدي آمَنتُ بِكَ واسْئَلكَ بِحِجابِكَ العَرَبيِّ وَبِحِجابِكَ العَجَمِيِّ وَبِحِجابِكَ العِبرَانِيِّ وَبِحِجابِكَ السُّريانيِّ وَبِحِجابِكَ الرُّومِيِّ وَبِحُجابِكَ الهِنْدِيِّ وَاثبت وثَبّت خ ل مَعْرِفَتِكَ بِالْعِنَايَةِ الاولي فَاِنَّكَ اَنْتَ اللَّهُ لا تُري وانَت بِالمَنظَرِ الاعليِّ وَاتَّقَرَّبُ الَيْكَ بِرَسولِكَ المُنذِرِ صَلَّي اللّه عليه وَآلِه وبِعَلِيٍ اميرالِمُومنينَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيهِ الهادي وَبِالحَسَنِ السَّيِّدِ وَبِالحُسَينِ الشَّهِيدِ سِبْطَيْ نَبيِّكَ وَبِفاطِمَةَ البَتولِ وَبِعَلِيِّ بنِ الحُسَيْنِ زَيْنِ الْعَابِدِينَ ذي الثَّفِناتِ وَمُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍ الباقِرِ عَن عِلمِكَ وَبِجَعفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ وَصَدقُ الَّذي صَدَّقَ خ اصِح بِمِيثَاقِك ومِيعادِكَ وَبِمِيعادِكَ خ وُموسي وبهِ مُوسي خ لِ بْنِ جَعْفَرٍ الحُضُورِ الْقَائِمِ بِعَهْدِكَ وَبِعَلِيِّ بنِ موسي الرِّضا الرّاضي بِحُكمِكَ وَبِمُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍ

ص: 73

الحَبرِ الفاضِلِ المُرتَضي في المُؤمِنينَ وَبِعَلِيِّ بنِ مُحَمَّدٍ الامينِ الْمُؤْتَمَنِ هَادِي المُستَرْشِدِينَ وَبِالحَسَنِ بنِ عَلِيٍ الطَّارِهِ الزَّكِيِّ خِزانَةِ الوَصِيّينَ وَاتَّقَرَّب اِلَيْكَ بِالامامِ الْقائِمِ الْعَدْلِ الْمَهْدِيِّ اَلْمُنْتَظَرُ اَلْمُنْتَظَرُ المَهْدِيُّ خ امامِنّا وَابْنُ امامنا اَئِمَتَنَا خ صَلَواتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ اَجْمَعِينَ يا مَن جَلَّ فَعَظُمَ واهِلُ ذلِكَ فَعُفِيَ وَرَحِمَ يا مَن قَدَرَ فَلَطُفَ اُشكُو اِلَيْكَ ضَعْفِي وَما قَصُرَ عَنهُ اَمَلي مِن تَوحيدِكَ وَكُنهُ مَعرِفَتُكَ واتَّوَجَهُ الَيكَ بِالتَّسْمِيَةِ الْبَيْضَاءِ وَبِالوَحدانِيَّةِ الكِبريِّ الَّتِي قَصَّرَ عَنْهَا مَن ادبَرَ وَتَوَلّي وآمَنتُ بِحِجابِكَ الاعظَمِ وَبِكَلِماتِكَ السَّامَّةِ العُليا الَّتي خَلَقْتَ مِنها دَارَ البَلِيِّ واحلَلْتُ مَن احبَبْتَ جَنَّةَ الْمَأْوِي وَآمَنْتُ بِالسَّابِقِينَ وَالصِّدِّيقِينَ واصْحَابِ اليَمِينِ مِنَ المُومِنِينَ الَّذينَ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وآخِرَ سَيِّئاً الاتُوَلِّنِي غَيْرُهُمْ ولا تُفَرِّقْ بَيني وبَيْنَهُم فِدا اذا قَدَّمتُ الرِّضا بِفَصْلِ الْقَضَاءِ آمَنْتُ بِسِرِّهِمْ وعَلانِيَتِهِمْ وخَوَاتِيمِ اعْمالِهِم فَانَّكَ تَختِمُ عَلَيها اَذا شِئْتَ يا مَنِ اتحَفَني بالاقرارِ بِالوَحدانِيَّةِ وَحَبَّاني بِمَعرِفَةِ الرُّبوبِيَّةِ وَخَلَّصَني مِنَ الشَّكِّ وَالعَمِّي رَضيتُ بَلكَ رَبّاً وَبالاصفياءِ حُجَجاً وَبِالْمَحْجوبِينَ انبِياءَ وَبِالرُّسُلِ ادَلاً وَبِالْمُتَّقِينَ امراءَ وسامِعاً لَكَ مُطيعاً.

وبعد از آن متوجه به سوی امام عصر (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) وبا آن حضرت معاهده ی جدیده نمائی وبا امام خود عهد ومیثاق خود را در این روز جدید تازه می کنی، وباید متوجه مضامین عالیه وعبارات سامیه ی این دعای عظیم القدر جلیل الشان که از مکنونات الهیه ومخزونات غیبیه ی سرمدیه است باشی وباید در ادای این عبارات کمال توجه والتفات قلبیه را داشته باشی، که مبادا - نعوذ بالله - از روی کذب وریاء باشد واین عهد را سید بن طاوس وکفعمی ودیگران در

ص: 74

مصابیح وکتب معتبره از حضرت صادق (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) روایت کرده اند که آن حضرت فرموده اند:

هر که خدا را بخواند به این عهد چهل صباح، از انصار حضرت قائم (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) می شود.

واگر قبل از ظهور آن حضرت بمیرد وآن حضرت را (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) درک نکند، خداوند او را از قبرش زنده می کند - یعنی رجعت می کند به دنیا که خدمت آن حضرت مشرف شود - وخدای تعالی به هر کلمه هزار حسنه برای او بنویسد وهزار گناه از او محو کند:

اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ العَظيمِ وَرَبَّ الكُرسِيِّ الرَّفيعِ وَرَبَّ البَحرِ المَسجورِ وَمُنْزِلِ التَّوْرِيَةِ وَالانْجِيلِ وَالزَّبُورِ وَرُبَّ الظِّلِّ وَالحَرورِ وَمُنزِلَ الفُرقانِ العَظيمِ وَرَبَّ المَلَئِكَةِ الْمُقَرَّبينَ وَالانْبِياءِ وَالمُرسَلينَ اللّهُمَّ اِنّي اسئَلُكَ بِاسمِكَ الْكَرِيمِ وَبِنُورِ وَجهِكَ المُنيرِ وَمُلْكِكَ الْقَديمِ يا حَيُّ يا قَيُّومُ وَبِاسْمِكَ الَّذي اشْرَقَت بِهِ السَّمواتُ وَالارِضونَ يا حَيّاً قَبلَ كُلِّ حَيٍ وَيا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَيٍ ويا حَيّاً لا اِلهُ اِلاّ اَنْتَ اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانا الاَمامَ الْهادِي الْمَهْدِيَّ اَلْقَائِمَ بِامْرِكَ بِامْرِ اَللَّهِ خ صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وعَلي آبائِهِ الطَّاهِرِينَ عَنْ جَمِيعِ الْمُومِنِينَ والْمُومِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الارْضِ ومَغَارِبِها وسَهْلِها وَجَبَلَها وَبَرُها وَبَحرِها وَعَنِّي وَعَن والِدَيَّ وَوُلَدي واخواني مِنَ الصَّلَوَاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ وَما احصاهُ كِتابُهُ واحاطَ بِهِ عِلْمُهُ اَللّهُمَّ اِنِّي اُجَدِّدْ لَهُ فِي صَبِيحَةِ هَذا اليَومِ وماعَشْتَ بِهِ في ايامِ حَياتي عَهْداً وَعَقْداً وَبَيعَةً لَهُ في عُنُقِي لاَ احوَل عَنها وَلا ازولَ اللّهُمَّ اجْعَلْنِي مِن انْصارِهِ واعِوانِهِ والذَّابّينَ عَنهُ وَالمُسارِعِينَ في حَوائِجِهِ والمُمْتَثِلِينَ لاوامِرِهِ وَنَواهِيهِ والسّابِقِينَ الَيَّ ارادَتهُ والْمُحَامِينَ عَنهُ وَالمُسْتَشْهَدِينَ بَينَ يَدَيْهِ اَللّهُمَّ فَاِنَّ حالَ

ص: 75

بَيني وَبَينَهُ المَوتُ الّذي جَعَلتَهُ عَلَيَّ عِبادَكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فَاَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي مُوتَزِرا كَفَنِي شَاهِراً سَيْفِي مُجَرِّداً قَنَاتِي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدَّاعِ في الحاضِرِ والبادِي اللّهُمَّ ارنِي الطَّلعَةَ الرَّشيدَةَ وَالغُرَّةَ الْحَمِيدَةِ واكْحُلْ بَصَري بِنَظْرَةٍ مِنّي اليهِ وَعَجِّل فَرَجَهُ وَاوسَع مَنهَجَهُ وَاسلُك بي مَحَجَّتَهُ وَاُنفِذ امرَهُ وَاشدُد اَزْرَهُ وَقُوِّ ظَهرِهِ واعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَكَ واحيَ بِهِ عِبَادَكَ فَاِنَّكَ قُلتَ وقَولُكَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَالبَحرِ بِما كَسَبَت ايدي النَّاسِ وَاَظهَرَ اللّهُمَّ وَلِيَّكَ وَابنَ وَلِيِّكَ وَابنِ بِنتِ نَبِيِّكَ المُسَمَّيِ بِاسْمِ رَسُولِكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ فِي الدُّنْيَا والاخِرَةِ حَتِّي لا يَظْفَرَ بِشَيْءٍ مِنَ الْبَاطِلِ الا مَزَّقَهُ وَيُحِقَّ اللَّهُ الحَقَّ وَيُحَقِّقَهُ اللّهُمَّ فَاجعَلْهُ مَفْزَعاً لِلمَظلومِ مِن عِبادِكَ ونَاصِراً لِمَنْ لا يَجِدُ ناصِراً غَيرَكَ وَمُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِن احْكَامِ كِتَابِكَ وَمُشَيِّداً لِما وَرَدَ مِنَ اعلامِ دينِكَ وَسُنَن نَبِيِّكَ صَلَّي اللَّهُ عليه وآله وَاجْعَلْهُ اَللَّهُمَّ مِمَّن حَصَّنتَهُ مِن بَأسِ المُعْتَدِينَ اَللّهُمَّ وَسِرَ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صلي اللّه عليه وَآلهِ بِرُؤْيَتِهِ ومَنْ تَبِعَهُ عَلَيَّ دَعوتُهُ وَارْحَمِ استِكانَتَنا مِن بَعدِهِ اَللَّهُمَّ اِكْشِفْ هذهِ الغُمَّةَ عَن هَذِهِ الاُمَّةِ بِحُضورِهِ وَعَجِّلْ لَنَا ظُهورَهُ انَّهم يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَنَريهُ قَريباً بِرَحمَتِكَ يا ارحَمَ الرّاحِمينَ.

پس سه مرتبه دست بر زانوی راست بزن وبگو:

العَجَل العَجَل العَجَل یا مَولایَ یا صاحِبَ الزَّمانِ.

بعد از آن به اشتیاق لقای آن حضرت (اِرْوَاحُنَا العلَمینَ فَداه) در خواب یا بیداری وتجدید عهد ومیثاق با امام خود (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) از روی کمال محبت ومودت واتحاد وخلوص عقیدت ووداد، می خوانی دعای عظیم القدری را که حضرت صادق (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) فرموده اند:

ص: 76

هر که بخواند بعد از هر فریضه، به درستی که می بیند امام محمد بن الحسن (عَلَیه وَ عَلی آبَائِهِ السَّلَامُ) را یا در بیداری یا در خواب. وسید بن طاوس (قُدِّسَ سِرُّهُ) فرموده زیارتی - که امام عصر را در هر روز بعد از نماز فجر باید زیارت کرد - این است:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اَللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلاَنَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اِينَمَا كَانَ وحَيْثُما كَمَانَ مِن مَشَارِقِ الارْضِ ومَغَارِبِهَا سَهِّلْها وجَبَلِها عَنّي وَعن والِدَيَّ وَعَنْ وُلْدِي وَاخِوانِي التَّحِيَّةَ والسَّلامُ عَدَدَ خَلْقِ اللَّهِ وَزْنَةُ عَرْشِ اللَّهِ وَما احْصاهُ كِتابُهُ واحاطَ بِهِ عِلْمُهُ اَللّهُمَّ اِنِّي اجْدِّدُ في صَبيحَةِ هَذا الْيَوْمِ وَما عِشْتُ فيهِ مِن اَيامِ حَياتي عَهداً وَعَقْداً وَبَيعَةً لَهُ في عُنُقِي لاَ احوَل عَنها وَلا ازولَ اللّهُمَّ اجعَلْني مِن انصارِهِ ونْصارِهِ والذَّابّينَ عَنْهُ والْمُمْتَثِلِينَ لاوامِرِهِ ونَواهِيهِ فِي ايامِهِ وَالمُستَشهَدينَ بَينَ يَدَيهِ اللّهُمَّ فَاِنْ حالَ بَيني وَبَينَهُ المَوْتُ الَّذي جَعَلْتَهُ عَلَيَّ عِبادَكَ حَتماً مَقضِيّاً فَاخرِجْني مِن قَبري مُؤتَزِراً كَفَني شاهِراً سَيْفِي مُجَرِّداً قَنَاتِي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدَّاعِي في الحاضِرِ والبادِي اللّهُمَّ ارنِي الطَّلعَةَ الرَّشيدَةَ وَالغُرَّةَ الْحَمِيدَةِ واكْحَلْ بَصَرِي نَاظِرِي خ ل بِنَظْرَةٍ مِنِّي اليهِ وَعَجِّل فَرَجَهُ وَسَهِّل مَخرَجَهُ اللّهُمَّ اشدُد ازرَهُ وَقُوَّ ظَهرِهِ وَطَوَّلَ عُمُرَهُ واعمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَكَ واحِيَ بِهِ عِبادَكَ فَانتَ قُلتَ وَقَولُكَ الْحَقُّ ظَهَرَ الفَسادُ فِي الْبَرِّ وَالبَحْرِ بِما كَسَبَتْ اَيدِي النَّاسَ فَاظهَر اللّهُمَّ لَنا وَلِيُّكَ وَابنُ بِنتِ نَبِيِّكَ المُسَمَّي بِاسْمِ رَسُولِكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وآله حتي لاَ يَظْفَرُ بِشَيْءٍ مِنَ الْبَاطِلِ الاّ مَزَّقَهُ وَيَحِقُّ اللَّهُ بِكَلِماتِهِ وَيُحَقِّقُهُ اللّهُمَّ اكْشِفْ هذِهِ الغُمَّةَ عَن هذهِ الامَّةِ انَّهم يَرَونَهُ بَعِيداً ونُرِيهِ قَرِيباً...

بعد از آن عرض عقاید حقه ی خود را باید به ملائکه که تازه ورود کرده اند

ص: 77

بنمائی، که عقاید حقه ی تو را بنویسند در جزو اعمال امروز تو، هنگام غروب آفتاب که صعود می نمایند با خود ببرند. وبهترین دعاهائی که مشتمل بر شهادت به وحدانیت خدا ونبوت خاتم انبیاء ووصایت تمام اوصیاء واکثر عقاید حقه است ومتضمن حوائج دنیا وآخرت است، دعای عظیم القدری است که سید بن طاووس در "مهج الدعوات" از موسی بن جعفر (صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَیه) روایت کرده ومجلسی (علیه الرحمه والرضوان) در "بحار الانوار" از کتاب "عتیق" نقل نموده ومسمی است به دعای اعتقاد، سید بن طاوس (قُدِّسَ سِرُّهُ) همین دعای اعتقاد را در "مهج" از حضرت رضا (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) نیز نقل نموده که از اصل کتاب یونس بن بگیر این دعا را یافته که یونس از آن حضرت سوال می نماید که تعلیم نماید او را دعائی که در وقت شدائد بخواند. واین دو دعا در مضامین وعبارات جزئی اختلافی با هم دارند. هر که خواهد رجوع به "مهج" نماید:

الهي انَّ ذُنُوبي وَكَثَّرَتَها قَد غَبَّرَتْ وَجهِي عِنْدَكَ وحَجَبَتْنِي عَنِ اسْتِيهَالِ رَحْمَتِكَ وباعَدَتْنِي عَنِ اسْتِنْجَازِ مَغفِرَتِكَ وَلَوَلا تَعَلُّقي بِآلائِكَ وَتَمَسُّكي بِالرَّجاءِ لِما وَعَدْتَ امْثالِي مِنَ المُسْرِفِينَ واشباهي مِنَ الْخَاطِئِينَ وَنَهَيْتَ الْقَانِطِينَ بِقَوْلِكَ يا عِبَادِيَ اَلَّذِينَ اِسْرَفُوا عَلَيَّ انفهسم لاَ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اَللَّهِ انّ اَللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً انَّه هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ وحَذَّرْتَ الْقانِطِينَ مِنْ رَحْمَتِكَ فَقُلْتَ وَمَن يَقْنَطُ مِن رَحمَةِ رَبِّهِ اِلاّ الضَّالُّونَ ثُمَّ نَدَبْتَنا بِرَحْمَتِكَ اِلَيَّ دُعائِكَ فَقُلتَ اُدْعُونِي اسْتَجِبْ لَكُمْ انَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ الهِي لَقَدْ كانَ ذُلُّ الاِياسِ عَلَيَّ مُشْتَمِلاً وَالْقُنُوطُ مِن رَحْمَتِكَ بِي مُلْتَحِفاً اِلَهِي قَدْ وَعَدْتَ الْمُحْسِنَ ظَنَّهُ بِكَ ثَواباً واوعَدتَ المُسيءَ بِكَ ظَنَّهُ عِقاباً اللّهُمَّ وَقَد اسْبُلَ دَمْعِي حُسْنُ الظَّنِّ بِكَ في عِتقِ رَقَبَتي مِنَ النَّارِ وَتَغَمَّد ذَلُلي وَاقامَةَ عَثرَتي وَقُلتَ وَقَولُكَ الحَقُّ لا

ص: 78

خُلْفَ لَهُ ولا تَبديلَ يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ انَاسٍ بِامَامِهِم وذَلِكَ يَوْمَ النُّشُورِ اِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ وَبَعْثِرْ ما فِي الْقُبُورِ اَللّهُمَّ اِنِّي اقِروا اشْهَدُو اعْتَرِفْ ولا اجْحَدُوا اسْرُوا اظْهَرُو اَعْلَنْ وَابْطِنْ بانَكَ اَنْتَ اللَّهُ الَّذي لاَ اِلْهُ اِلاّ انتَ وَحدَكَ لا شَرِيكَ لَكَ وانٍ مُحَمَّداً عَبدُكَ وَرَسولُكَ وانٍ عَلِيّاً اَميرالمُومَنينَ وَسَيدُ الْوَصِيِّينَ وَوَارِثُ عِلْمِ النَّبِيّينَ وَقَاتِلُ الْمُشْرِكِينَ وَامّامَّ المُتَّقِينَ وَمُبيرُ المُنافِقينَ وَمُجاهِدُ النّاكِثينَ وَالقاسِطينَ وَالمَارِقينَ وَاَمَّامِيَّ وَمَحَجَّتِي وَمَنْ لا اثِقٍ بِالاعْمالِ وَانٍ زَكَتْ ولا اراها مُنْجِيَةً لِي وَانٍ صَلَحْتُ الا بِوِلايَتِهِ والايتِمَامِ بِهِ والاقْرَارُ بِفَضَائِلِهِ وَالقَبولِ مِن حَمَلَتِها وَالتَّسلِيمِ لِرُواتِها اللّهُمَّ واقرَبا وَصيائَهُ مِن ابنائِهِ ائِمَةً وَحُجَجاً وَادِلَةً وسَرْجَاً واعلاماً وَمَنَّاراً وِسادَةً وَابِراراً وَادِّينَ بِسِرِّهِم وَجهَرِهُم وظاهِرِهِم وَباطِنِهِم وَحُبِّهِم وَمَيتِهِم وَشاهِدِهِم وغائِبُهُم لا شَكَّ في ذلِكَ لا ارتِيَابَ ولا تَحَوَّلْ عَنْهُ ولا انْقِلابَ اللّهُمَّ فَادعُني يَومَ حَشري وَحينَ نَشري بِامامَتِهِم وَاحْشُرْني فِي زُمْرَتِهِم وَاكتُبني في اصْحَابِهِمْ واجْعَلْنِي مِن اخْوَانِهِمْ وانْقُذْنِي بِهِمْ يا مَوْلايَ مِنْ حَرِّ النِّيرانِ فَاِنَّكَ اَنْ اَعْفَيْتَنِي مِنْها كُنْتُ مِنَ الْفائِزِينَ اَللّهُمَّ وَقَدْ اصْبَحْتُ فِي يَومي هذا لاثِقَةٌ لِي ولا مَفْزَعَ ولا مَلْجَاءَ وَلا مُلْتَجَاءٌ غَيْرَ مَن تَوَسَّلْتُ بِهِمْ اِلَيْكَ مِنْ آلِ رَسُولِكَ صلي الله عليه وآله عَلِيَّ اِمِيرَالِمُومِنِينَ وَسِيدَتِي فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَالحَسَنِ وَالحُسَينَ والائِمَّةَ مِن وُلدِهِم وَالحُجَّةِ المَستورَةِ مِن ذُرِّيَّتِهِم المَرْجُوِّ لِلامَّةِ مِن بَعدِهِم وَخِيرَتِكَ عَلَيهِ وَعَلَيْهِمُ السَّلامُ اللّهُمَّ فاجعَلهُم حِصْنِي مِنَ المَكارِهِ وَمَعقِلي مِنَ المَخاوِفِ وَنَجِّني بِهِم مِن كُلِّ عَدُوٍ طَاغٍ وفَاسِقَ بَاغٍ وَمِنْ شَرِّ مَا اعْرِفُ وَما انكَرَو ما استَتَرَ عَلَيَّ وَما ابصِر وَمِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ رَبِّي آخِذٌ

ص: 79

بِناصِيَتِها اَنَّ رَبِّي عَلِيٌ صِراطٌ مُستَقيمٍ اللَّهُمَّ بِتَوَسُّلي اِلَيْكَ بِهِم وَتَقَرُّبي بِمَحَبَّتِهِم افتَح عَلَيَّ ابَوابَ رَحمَتِكَ وَمَغفِرَتِكَ وَحَبّبني الَيَّ خَلقُكَ وَجَنِّبني عَداوَتَهُم وَبُغضَهُم اِنَّكَ عَلَيَّ كُلُّ شَييٍ قَديرٌ اللَّهُمَّ وَلِكُلَّ مُتَوَسِّلٍ ثَوابُ وَلِكُلِّ ذَيْشَفاعَةٍ حَقٌ فَاسْئَلْكَ بِمَن جَعَلْتَهُ جَعَلْتَهُم خ ل اِلَيْكَ سَبَبِي وقَدَّمْتُهُ قَدَّمْتُهُم خ ل امام طَلِبَتِي اَنْ تُعَرِّفَنِي بَرَكَةَ يَوْمِي هَذَا وِعَامِي هَذَا وَشَهْرِي هَذا اَللّهُمَّ فَهُمْ مُعَوَّلِي في شِدَّتي وَرَخائي وَعافِيَتي وبَلائي وَنَومي وَيَقَظَتي وَظِعني واقامتي وَعُسري وَيُسري وَصَباحِي وَسَمَائِي ومُنْقَلَبِي وَمَثْوايَ اللّهُمَّ فَلا تُخلِني بِهِم مِن نِعمَتِكَ وَلا تُخَيِّبُني بِهِم مِن نائِلِكَ وَلا تَقْطَعْ رَجَائِي مِنْ رَحْمَتِكَ ولا تَفْتِنِّي وافْتَحْ لِي مِن لَدُنكَ فَتْحاً يَسيراً وَاجعَل لي مِن كُلِّ ضَنْكٍ مَخْرَجاً والِي كُلِّ سَعَةٍ مَنْهَجاً بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ اللّهُمَّ وَاجْعَلِ اللَّيلَ وَالنَّهارَ مُختَلِفَينِ عَلَيَّ بِرَحمَتِكَ وَمُعافاتِكَ وَمَنِّكَ وَفَضلِكَ وَلا تُفقِرني الَيَّ احَدَّ مِنْ خَلْقِكَ بِرَحْمَتِكَ يا اَرحَمَ الرّاحِمينَ اِنَّكَ عَلَيَّ كُلُّ شَيءٍ قَديرٌ وَبِكُلِّ شَيءٍ مُحيطٌ وَحَسبُنا اللَّهُ وَنِعْمَ الوَكِيلُ.

پس از آن بخوان تعقیب بعد از نماز صبح را که در "مصباح" شیخ وکفعمی و "فلاح السائل" و "مکارم الاخلاق" و "بحار الانوار" وسایر کتب معتبره به اسناد صحیحه از حضرت صادق (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) روایت کرده اند. واین دعای جلیل القدر عالیه المضامین نیز مشتمل است بر شهادت به وحدانیت حضرت باریتعالی (عَظْمُ شَانَهُ وَ بُهْرُ بُرْهَانُهُ) ونبوت حضرت خاتم انبیاء ووصایت تمام اوصیاء وعرض عقاید حقه وذکر امم ومولای تو (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) وذکر حوائج دنیا وآخرت وغیرها. ابتدای آن چنین است:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیِم وصَلَّی اللَّهِ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ واَهلِ

ص: 80

بَيْتِهِ اَلطَّاهِرِينَ الاخيار اَلاِتِّقِيَاءِ اَلاِبْرَارُ...

وآخر دعا این است:

... الْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي قَضَّ عَنِّي صَلَوةً كَانَتْ عَلَيَّ اَلْمَوْمِنِينَ كِتَاباً مَوْقُوتاً لَمْ يَجْعَلْنِي مِنَ اَلْغَابِرِينَ.

چون دعاء طولانی است، ترک شد.

ص: 81

آداب پیش از طلوع آفتاب

پس از آن متوجه می شوی به سوی زیارت جد معظم امام خود (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) حضرت امیرالمومنین (صَلَّی اللَّهِ عَلَیه وعَلی أَوْلَادِهِ المَعصومین)، زیرا که ساعت از طلوع فجر تا وقت طلوع آفتاب - موافق تقسیم ساعات دوازده گانه به دوازده امام (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) - متعلق به حضرت امیرالمومنین (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) است.

در این وقت وساعت مناسب است که توجه واقبال نمائی به سوی امام اول خود وآن حضرت را واسطه ووسیله وشفیع انجاح مطالب ومآرب دنیویه واخرویه ی خود قرار دهی وزیارت نمائی آن حضرت را، وبخوانی این دو دعا را که مخصوص ساعت متعلقه به آن حضرت است، وشیخ طوسی در "متهجد" وابن باقی در "مصباح" وکفعمی واکثر علمای امامیه مثل شیخ اجل بهائی در "مفتاح الفلاح" ومجلسی در "صلاة بحار" وغیره وغیره (رِضْوَانُ اللَّهِ تَعالی عَلَیهم) دو دعای منسوب به آن حضرت را - که از طلوع صبح است تا طلوع آفتاب این قسم نوشته اند وحقیر شرح آن را در "دعوة الحسنی" ذکر نموده فلاحظ، دو دعای مزبور این است:

اللَّهُمَّ رَبَّ الظَّلامِ وَالفَلقِ وَالفَجرِ والشَّفَقِ واللَّيْلِ وَما وَسَقَ والْقَمَرِ اذَا اتَّسَقَ خالِقُ الاِنسانِ مِن عَلَقٍ اظْهَرَتَ قُدرَتُكَ بِبَديعِ صَنعَتِكَ وَخَلَقتَ عِبادَكَ لِما كَلَّفْتَهُم مِن عِبادَتِكَ وهَدَيْتَهُم بِكَرَمِ فَضْلِكَ اِلَيَّ سَبيلَ طاعَتِكَ وَتَفَرَّدتُ في مَلَكوتِكَ بِعَظِيمِ السُّلْطانِ وَتَوَدَّدْتَ اِلَيَّ خَلقَكَ بِقَدِيمِ

ص: 82

الاحسانِ وَتَعَرَّفْتَ الَيَّ بَريَّتَكَ بِجَسيمِ الاِمْتِنانِ يا مَنْ يَسْئَلُهُ مَن في السَّمَواتِ وَالارْضِ كُلَّ يَومٍ هُوَ في شَأْنِ اَسْئِكَ اَللّهُمَّ بِمُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيِّينَ الَّذِي نَزَلَتِ الرّوح عليَّ قَلْبُهُ لِيَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍ مُبِينٍ وبَامِيرالْمُومِنِينَ عَلِيُّ بْنُ ابي طالِبٍ ابْنِ عَمِّ الرَّسُولِ وبَعْلِ الكَريمَةِ البَتولِ الَّذِي فَرَضْتَ وِلايَتُهُ عَليَّ الخَلقِ وَكانَ يَدورُ حَيثُ دَارَ الْحَقُّ ان تُصَلِّيَ عَليَّ مُحَمَّدٌ وَآلِ مُحَمَّدٍ فَقَد جَعَلتُهُم وَسِيلَتِي وَقَدَّمْتُهُمْ امامي وَبَينَ يَدَي حَوائِجي اَن تَغفِرَ ذَنبي وَتُطَهِّرَ قَلبي وَتَستُرَ عَيبي وَتُفَرِّجَ كَربي وَتُبَلِّغَني مِن طاعَتِكَ وَعِبادَتِكَ غايَةَ اَمَلِي وَتَقْضِيَ لي حَوائِجَ الدُّنيا وَالاخِرَّةِ يا ارحَمَ الرّاحِمينَ.

دعای دویم که دراین ساعت خواندن آن مستحب است:

اللَّهُمَّ رَبَّ البَهاءِ وَالعَظَمَةِ وَالكِبرياءِ وَالسُّلطَانُ اظْهَرَتَ القُدْرَةَ كَيفَ شِئتَ وَمَننتَ عَلَيَّ عِبادَكَ بِمَعرِفَتِكَ وَتَسَلَّطتَ عَلَيهِم بِجَبَروتِكَ وَعَلَّمتَهُم شُكرَ نِعمَتِكَ اللّهُمَّ فَبِحَقِّ وَلِيِّكَ عَلِيٍ اميرالمُومَنينَ المُرْتَضِي لِلدِّينِ وَالْعَالِمِ بِالْحُكْمِ وَمَجارِي التَّقيِّ امامِّ المُتَّقينَ صَلِّ عَليَّ مُحَمَّدٌ وَآلُ مُحَمَّدٍ فِي الاوِلَينِ والاخرينَ وَاُقَدِّمُهُ بَينَ يَدَي حَوائِجي اَن تُصَلِّيَ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَآلِ مُحَمَّدٍ وان تَفعَلَ بي كَذا وَكَذا...

در کفعمی این زیادتی نقل شده:

وانٍ تَنتَقِمُ لي مِمَّن ظَلَمَني وَبَغيَ عَلَيَّ وَاكْفِنِي مَؤُنَةَ مَن يُرِيدُني بِسُوءٍ اَوْ ظُلْمٍ يَا ناصِرَ الْمَظْلُومِ الْمَبْغِيِّ عَلَيْهِ يا عَظِيمَ الْبَطْشِ يا شَدِيدَ الاِنْتِقامِ اِنَّكَ عَلَيَّ كُلُّ شَيْءٍ قَدِيرٌ...

مطلب وحاجت خود را ذکر کند که برآمده است، انشاء الله تعالی.

ص: 83

آداب روزهای هفته

پس از آن باید ملاحظه نمائی که این روز تازه ی تو کدام یک از ایام هفته است واو را چه نامی است ونسبت این روز به کدامیک از حجج طاهرین (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ اِجْمَعِينَ) به حسب اعمال می رسد، که متوسل ومتمسک به صاحب آن روز شوی وحوائج دنیویه واخرویه ودفع بلایا وقضایا وشرور شیاطین انسی وجنی را به واسطه ی صاحب ومتعلق آن از خدا بخواهی.

وتفصیل نسبت ایام هفته را سید بن طاوس (قُدِّسَ سِرُّهُ) در "جمال الاسبوع" ذکر نموده به اسناد خود از حضرت امام علی النقی (صلوات الله علیه) که آن حضرت فرمودند:

شنبه اسم رسول خدا است (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) ویکشنبه اسم حضرت امیرالمومنین (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) ودوشنبه امام حسن وامام حسین (عَلَیهِمَا السَلام) وسه شنبه حضرت سجاد وامام محمد باقر وامام جعفر صادق (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) وچهارشنبه حضرت موسی الکاظم وحضرت رضا وامام محمد تقی وامام علی النقی (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) وپنج شنبه حضرت امام حسن عسکری (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) وجمعه حضرت صاحب العصر والزمان (رُوحِي وَاروَاحُ العَالَمِينَ فِداهُ).

پس ابن طاوس (قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ) ذکر می نماید زیارات مخصوصه ی هر یک را در هر یک از ایام مخصوصه به ایشان (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ اِجْمَعِينَ) به این قسم:

زیارت حضرت رسول (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) روز شنبه:

ص: 84

اَشْهَدُ اَنْ لا اله اِلاّ اللّهُ وَحدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ واشهَدَ انَّكَ رَسولُهُ وَاَنَّكَ مُحَمَّدُ بنُ عبداللهِ وَاشهَدُ انَّكَ قَد بَلَّغتَ رِسالاتِ رَبِّكَ وَنَصَحْتَ لاُمَّتِكَ وجاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِالْحِكْمَةِ والْمَوْعِظَةِ الحَسَنَةِ وادَيْتَ الَّذِي عَلَيْكَ مِنَ الحَقِّ وانَكَ قَد رَؤُفتَ بِالمُؤمِنينَ وَغَلُظتَ عَلَيَّ الْكَافِرِينَ وَعَبَدْتَ اللَّهَ مُخلِصاً حُتّي اتَّاكَ اَلْيَقِينُ فَبَلَغَ اللَّهُ بِكَ اشرف مَحَلِّ الْمُكَرَّمِينَ الْحَمْدَلِلِهِ الَّذِي اسْتَنْقَذَنا بِكَ مِنَ الشِّركِ وَالضَّلالِ اللّهمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَآلِ مُحَمّدٍ وَاجعَل صَلَواتِكَ وَصَلَواةَ مَلائِكَتِكَ الْمُقَرَّبِينَ وَانْبِيائِكَ المُرْسَلِينَ وَعِبَادِكَ الصّالِحينَ وَاهلِ السَّمَواتِ وَالاَرَضينَ وَمَن سَبَّحَ لَكَ يا رَبَّ العالَمينَ مِنَ الاولينَ وَالاخرينَ عَلَيٍ مُحَمّدٍ عَبدِكَ وَرَسولِكَ وَنَبِيِّكَ وَامينِكَ وَنَجيِّكَ وَحَبيبِكَ وَصَفيِّكَ وَصَفوَتِكَ وَخاصَّتِكَ وخالِصَتِكَ وخِيرَتِكَ مِن خَلقِكَ وَاعطِهِ الفَضلَ وَالفَضيلَةَ وَالوَسيلَةَ وَالدَّرَجَةَ الرَّفيعَةَ وابعَثْهُ مَقاماً مَحموداً يَغبِطُهُ بِهِ الاولونَ والاَخِرونَ. اللَّهُمَّ انَّكَ قُلتَ وَلُو انَّهُم اذ ظَلَمُوا انفُسَهُمْ جَاؤُك فَاسْتَغْفَرُوالِلَّه واسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً الهي فَقَدْ اَتَيْتُ نَبِيَّكَ مُسْتَغفِراً تائِباً مِن ذُنُوبي فَصَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ واغفِرها لي يا سَيِّدَنا اتَّوَجَّهُ بِكَ وَباهلُ بَيتِكَ اليَّ اللَّهُ تَعالي رَبُّكَ وَرَبّي لَيَغفِرَلي...

پس سه مرتبه بگو:

اِنا للهِ واِنا اِلَیهِ راجِعُونَ...

وبگو:

اُصِبْنا بِكَ يا حَبِيبَ قُلُوبِنا فَما اَعْظَمُ الْمُصِيبَةَ بِكَ حَيْثُ انْقَطَعَ عَنَّا اَلْوَحْيُ وَحِيثُ فَقَدْنَاكَ فَانّا لِلَّهِ وَاناً اِلَيَّهِ راجِعُون يَا سَيِّدَنَا يَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْكَ وَعَلي آلَ بَيْتِكَ

ص: 85

الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ هَذَا يَوْمُ اَلسَّبْتِ وهُوَ يَومُكَ وانا فيهِ ضَيْفُكَ وَجَّارُكَ فاضِفِني واجِرني فَاِنَّكَ كَريمٌ تُحِبُّ الضِّيافَةَ وَمأمورٌ بِالاجارَةِ فَاَضِفني وَاَحسِن ضِيافَتي واجِرني واحْسَنْ اِجَارَتِي بِمَنزِلِهِ اللَّهُ عِندَكَ وعِنْدَ آلِ بَيْتِكَ وبِمَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَهُ وبِما استَوْدَعَكُمُ اللَّهُ مِن عِلْمِهِ فَاِنَّهُ اكرَمُ الاكرَمينَ وَصَلّي اللَّهُ عَلَي مُحَمَّدٌ وَآلهُ الطّاهِرينَ.

زیارت حضرت امیرالمومنین وحضرت فاطمه زهرا (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهما) در روز یکشنبه که منسوب است به آنها:

السَّلامُ علي الشَّجَرَةُ النَّبَوِيَّةِ وَالدَّوحَةِ الهاشِمِيَّةِ المُضيئَةِ المُثمَرِدِ بِالنُّبُوَّةِ المونعَةِ بِالامامةِ السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَي ضَجيعَيكَ آدَمَ وَنوحُ السَّلامُ عَلَيكَ وَعَليٍ اهلِ بَيتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلِيِ الْمَلَئِكَةِ الْمُحْدِقِينَ بِكَ اَلْحَافِّينَ بِقَبْرِكَ يَا مَوْلاَيَ يَا اميرالمومنينَ هذا يَومُ الاحِدِ وَهُوَ يَومُكَ وَبِاسْمِكَ وَاناً ضَيفُكَ فيهِ وِجارُكَ فَاضْفِنِي يا مَوْلايَ واجِرني فَاِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيافَةَ وَمامُورٌ بِالاجارَةِ فَافعَلْ ما رَغِبتُ اِلَيْكَ فيهِ وَرَجَوتُهُ مِنكَ بِمَنزِلَتِكَ وَآلِ بَيتِكَ عِندَ اللَّهِ بِمَنزِلَتِهِ عِنْدَكُمْ وبحقِّ ابنِ عَمِّكَ رَسُولِ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله وَسَلَّمَ وَعَلَيْكُمْ اَجْمَعِينَ...

پس قصد زیارت زهراء (علیها السلام) نماید وبگوید:

اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ممتحَنُهُ اِمْتَحَنَكَ الَّذِي خَلَقَكِ فَوَجَدَكِ لِما امْتَحَنَكِ صابِرَةً انَّا لَكِ مُصَدِّقٌ صابِر عَلِيٍ مَا اُتَّيَ بِهِ ابوك ووَصِيُّهُ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا وَاناً اَسْئَلْكَ اِنْ كُنتُ صَدَّقْتُكَ اِلاّ الحَقتِنِي بِتَصْدِيقِي لَهُما لِتُسَرَّ نَفْسِي فَاشهَدي اَنِّي طاهِرٌ بِوَلايَتِكِ ووِلايَةِ آلِ نَبِيِّكَ صلّي اللّه عليه وآله.

ص: 86

ویافتم این زیارت را به روایت دیگر به زیادتی این قسم:

السَّلامُ عَلَيْكِ يا مُمتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ اَنْ يَخلُقَكِ وكُنْتِ لِمَا امْتَحَنَكِ بهِ صابِرَةٌ ونَحْنُ لَك اوْلِيَاءُ مُصَدِّقُونَ ولِكُلِّ ما اُتِّي بهِ ابوك صلي الله عليه وآله وَاتِي بِهِ وَصِيُّهُ مُسَلِمونَ وَنَحنُ نَسئَلُكَ اللّهُمَّ اِذ كُنَّا مُصَدِّقِينَ لَهُمْ اَنْ تُلْحِقَنا بِتَصْدِيقِنا بِالدَّرَجَةِ العالِيَةِ لِنُبَشِّرَ انفُسنا باناً قَدْ طَهُرْنَا بِوَلاَيَتِهِمْ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ.

زیارت حسنین (علیهما السلام) در روز دوشنبه: اول قصد زیارت امام حسن را (علیه السلام) نموده بگوید:

اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ رَبِّ اَلْعَالَمِينَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يابنَ اميرَالْمُومَنِينَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَابْنَ فَاطِمَةَ اَلزَّهْرَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا صَفْوَةَ اللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اَمِينَ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةالله اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا صِرَاطَ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا بَيَانَ حُكْمِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا نَاصِرَ دِينِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّيِّدُ الزَّكِيُّ السَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْبَرُّ الْوَفِيُّ السَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْقائِمُ الامِينُ السَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعالِمُ بِالتَّأْوِيلِ السَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْهادِي الْمَهْدِيُّ السَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الطَّاهِرُ الزَّكِيُّ السَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا التَّقِيُّ النَّقِيُّ السَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْحَقُّ الْحَقِيقُ السَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الشَّهِيدُ الصِّدِّيقُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا اَبَا مُحَمَّدٍ الحَسَنَ بنَ عَلِيٍ ورَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ

پس از آن به قصد زیارت حضرت امام حسین (عَلَیه السلام) بگوید:

السَّلَامُ علیک یابن رَسُولَ اللَّهِ ، السَّلَامُ علیكَ یَابن اَمیرِ

ص: 87

المُؤمنينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يابِنِ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِينَ اَشهَدُ اَنَّكَ اقَمتَ الصَّلوةَ وَآتَيْتَ الزَّكْوَةَ وَامَرْتَ بِالمَعْرُوفِ وَنَهَيْتَ عَنِ المُنكَرِ وَعَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً وجاهَدْتَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ حُتِّي اتَّيكَ اليَقِينُ فَعَلَيكَ السَّلامُ مِنِّي ما بَقيتُ وَبَقي اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَعَلَي آلِ بَتِيكٍ الطَّيِّبِينَ اَنَا يَا مَولايَ مُولي لَك ولال بَيْتِكَ سِلْمٌ لِمَن سالَمَكُم وَحَربٌ لِمَن حارَبَكُم مُؤمِنٌ بِسِرِّكُمْ وجَهْرِكُمْ وظَاهِرِكُمْ وَبَاطِنِكُمْ لَعَنَ اللَّهُ اعْدَائَكُم مِنَ الاوِلَينَ وَالاخرِينَ وَانَّا اَبِرَّةَ اليَّ اللَّهُ تَعالَيْ مِنْهُمْ يَا مَوْلاَيَ يَا ابا مُحَمَّدٍ يَا مَوْلاَيَ يَا اِبَا عَبْدِاَللَّهِ هَذَا يَوْمُ الاثْنَينِ وَهُوَ يَوْمُكُمَا وبِاسْمِكُمَا وانَا فِيهِ ضَيفُكُما فاضيفاني فَاَحْسِنا وَاحِسَنا خ ضِيَافَتِي فَنِعْمَ مَنِ اُسْتُضِيفَ بِهِ انْتِمَا وَاناً فِيهِ مِنْ جَوَارٍ كَمَا فَاجيرَانِي فَاِنَّكُمَا مَامُورَانِ بِالضِّيَافَةِ والاجارَةِ فَصَلَّي اللَّهُ عَلَيكُما وَآلَكُما الطَّيِّبينَ.

زیارت حضرت علی بن الحسین ومحمد بن علی وجعفر بن محمد (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهم اَجمَعین) در روز سه شنبه:

اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا خُزَّانَ عِلْمِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا تراجِمَةَ وَحْيِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا اَئِمَّةَ اَلْهَدْي اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا اعلاَمَ اَلتَّقِيِّ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا اوْلاَدَ رَسُولِ اَللَّهِ اَنَا عَارِفٌ بِحَقِّكُمْ مُسْتَبْصِرٌ بشانَكُم مُعَادٍ لاَعِدَائِكُمْ مُوالٍ لاَوْلِيائِكُمْ بَابِي انْتُمْ وامي صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ اَللّهُمَّ اِنِّي اَتَوَلا آخِرَهُم كَما تَوَلَّيْتُ اولَهُم وابرَء مِن كُلِّ وَليجَةٍ دُونَهُم واكْفُرْ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغوتِ وَاللاّتِ وَالْعِزِّيِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيكُم يا مَوَالِيَّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ السَّلامُ عَلَيكَ يا سَيِّدَ العابِدينَ وَسُلالَةَ الْوَصِيِّينَ السَّلامُ عَلَيكَ يَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ السَّلامُ عَلَيكَ يا صادِقاً مُصَدَّقاً في القَولِ وَالفِعل

ص: 88

يا مَوالِيَّ هَذا يَوْمُكُم وَهُوَ يَوْمُ الثّلَثَاءِ واناً فيهِ ضَيفٌ لَكُم وَمُستَجِيرٌ بِكُم فاضيفُوني وَاجيرُوني بِمَنزِلَةِ اللَّهِ عِنْدَكُمْ بِمَنْزِلَتِهِم عِندَ اللَّهِ وبِمَنْزِلَتِهِ عِنْدَكُمْ كذا في بَعْضِ النُّسخ وآل بَيْتِكُمْ اَلطَّيِّبِينَ اَلطَّاهِرِينَ.

زیارت موسی بن جعفر وعلی بن موسی ومحمد بن علی وعلی بن محمد (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهم)، روز چهارشنبه:

اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا اَوْلِيَاءَ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا حُجَجَ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا نُورَ اَللَّهِ فِي ظُلُمَاتِ الارض اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْكُمْ وَعَلِيَّ آلَ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ اَلطَّاهِرِينَ بَابِي اَنْتُمْ وَامِي لَقَدْ عَبَدْتُمُ اَللَّهَ مُخْلِصِينَ وَجَاهَدْتُمْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حتي اتَّيكُمُ اليَقينُ فَلَعَنَ اللَّهُ اعْدَائَكُمْ مِنَ الجِنِّ وَالانسِ اجْمَعِينَ وَاِنَّا اَبْرَءُ اِلَيَّ اَللَّهُ والِيكُمْ مِنْهُمْ يَا مَوْلاَيَ يَا ابا اِبْرَاهِيمَ موسي بْنَ جَعْفَرٍ يَا مَوْلاَيَ يَا اِبَا اَلْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسِي يَا مَوْلاَيَ يَا اَبا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍ يا مَوْلايَ يا اِبا الْحَسَنِ عَلِيَّ بنَ مُحَمَّدٍ اَنَا مُولِّي لَكُم مُومِنٌ بِسِرِّكُم وجَهْرِكُمْ مُتَضَيِّفٌ بِكُم فِي يَومِكُم هذا وَهُوَ يَومُ الارْبِعَاءِ وَمُسْتَجِيرٌ بِكُم فاضيفُوني وَاجيروني بِآلِ بَيتِكُم الطّاهِرينَ.

زیارت حضرت امام همام الحسن بن علی العسکری (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیه) روز پنج شنبه:

اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اَللَّهِ وَخالِصَتَهُ السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمامَ المُؤمِنينَ وَوارِثَ المُرسَلينَ وَحُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ صَلَّي اللَّهُ عَلَيكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ يا مَوْلايَ يا اَبَا مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِيٍ اَنَا مُوَلِّي لَكَ ولالَ بَيْتِكَ وهَذَا يَوْمُك وهُوَ يَوْمُ الخَمِيسِ واناً ضَيفُكَ فيهِ وَمُسْتَجِيرٌ بِكَ فَاحسِن ضِيافَتي واجارَتي بِحَقِّ آلِ بَيتِكَ

ص: 89

الطیبِینَ الطاهِرینَ.

زیارت امامنا وسیدنا صاحب العصر والزمن محمد بن الحسن (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیه وَ عَلی آبائِه الطاهِرین) در روز جمعه:

السَّلَامُ علیک یا حُجَّةُ اللَّهِ فی أَرْضِهِ ، السَّلَامُ علیک یا عین اللَّهِ فی خَلْقِهِ ، السَّلَامُ علیک یا نَوَّرَ اللَّهُ الذی بِهِ یهتدی الْمُهْتَدُونَ ویفرج بِهِ عَنْ المؤمنین ، السَّلَامُ علیک ایها الْمُهَذَّبُ الْخَائِفِ، السَّلَامُ علیک ایها الولی النَّاصِحِ ، السَّلَامُ علیک یا سفینة النَّجَاةِ ، السَّلَامُ علک یا عین الحیوة ، السَّلَامُ علیک عَجَّلَ اللَّهُ لک مَا وعدک مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الامر ، السَّلَامُ علیک یا مولای أَنَا مولاک عَارِفُ باولاک واخریک ، أَتَقَرَّبُ الی اللَّهِ تعالی بک وَ بِآلِ بیتک وَ انْتَظَرَ ظهورک وَ ظُهُورِ الْحَقِّ علی یدیک واسئل اللَّهِ انَّ یصلی علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَانٍ یجعلنی مِنْ المنتظرین لک والتابعین والناصرین لک علی اعدائک والمستشهدین بین یدیک فی جُمْلَةٍ اولیائک ، یا مولای یا صَاحِبُ الزَّمَانُ صَلَوَاتُ اللَّهِ علیک وعلی ال بیتک هَذَا یوم الْجُمُعَةِ وَ هُوَ یومک المتوقع فیه ظهورک ، وَ الْفَرْجِ فیه للمؤمنین علی یدیک وَ قَتَلَ الکافرین بسیفک ، وانا یا مولای فیه ضیفک وجارک وانت یا مولای کریم مِنْ أَوْلَادِ الکرام وَ مَأْمُورُ بالاجارة فاضفنی واجرنی ، صَلَوَاتُ اللَّهِ علیک وعلی أَهْلِ بَیتِکَ الطاهِرینَ.

در خصوص نماز هدیه به جهت هر یک از معصومین (سَلامُ اللهِ عَلَیهِم

ص: 90

اَجمَعین) بعد از این در موضع خود ذکر خواهد شد. فَانتَظِر.

ص: 91

آداب نمازهای یومیه (توجه - قنوت)

باید عقیده ی تو این باشد که روح نماز وروزه وحج وجهاد وعموم اعمال وتکالیف واجبه ومستحبه ی خیریه، ولایت اهل بیت معصومین است (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) وبدون ولایت ایشان (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) هیچ طاعتی وعبادتی از احدی قبول نخواهد شد، چنانکه سابقا اشاره شد که در زیارت امام عصر (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) می خوانی:

اشهد ان بولایتک تقبل الاعمال وتزکی الافعال وتضاعف الحسنات...

پس هر کس درجه محبت ومودت وخلوص عقیدت او افزونتر است، تقرب او به خدا ورسول وائمه ی طاهرین (صَلَّی اَللَّهِ عَلَيْهِمْ اِجْمَعِينَ) زیادتر است. در این صورت تکلیف تو آن است که قبل از نماز متوجه شوی ومتذکر گردی امام عصر خود (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) را، که اوست روح تمام عبادات تو، واز برکت وجود مبارک آن حضرت تو موفق شده ای به ادای نماز واز برکت وجود مقدس آن حضرت نماز تو مقبول خواهد شد. واگر تولای آن حضرت نباشد، نماز تو ابدا مقبول نخواهد شد، اگرچه آن قدر عبادت کنی که مانند مشک پوسیده شوی. آیا نمی گوئی در زیارات ایشان (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ):

اَشهَدُ اَنکم صَلوتی وَ صَومی وَ حَجی وَ جِهادی...

ص: 92

آیا نخوانده ای حدیثی را که حضرت ابی عبدالله (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) به داود بن کثیر می فرماید:

یا دَاوُدَ نَحْنُ الصلوة فی کتاب اللَّهِ عزوجل وَ نَحْنُ الزکوة وَ نَحْنُ الصیام وَ نَحْنُ الْحَجَّ وَ نَحْنُ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ نَحْنُ الْبَلَدِ الْحَرَامِ وَ نَحْنُ کعبة اللَّهِ وَ نَحْنُ قِبْلَةً اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ تعالی "فاینما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه" .

ودر دعای افتتاح صلوات می خوانی دعای توجه را که امام تو (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) در جواب حمیری توقیع فرموده اند که ملخص آن این است:

دعای توجهی که سنت موکده است واجماعی است بلاخلاف:

"وَجَّهْتُ وجهی للذی فَطَرَ السَّمَوَاتِ والارض حنیفا - علی مِلَّةِ ابراهیم ودین مُحَمَّدِ وهدی امیرالمؤمنین علی بْنِ ابی طَالِبٍ - وَ مَا أَنَا مِنَ المشرکین " ، " انَّ صلوتی ونسکی ومحیای ومماتی لِلَّهِ رَبِّ العالمین لَا شریک لَهُ وبذلک أَمَرْتُ وانا مِنْ المسلمین ، اللَّهُمَّ اجعلنی مِنْ المُسلِمینَ.

متذکر ولایت امام عصر وآباء کرامش (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) باید باشی، زیرا که مرا از حنیف، ولایت است ودین متعلق به محمد است (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) وهدایت مخصوص امیرالمومنین واعقاب اوست (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهم اَجمَعین اِلی یَومَ القِیامَة). به همچنین در قنوت دعا کنی امام زمان خود را (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) وبخوانی از قنوتاتی که مروی از اهل بیت معصومین است (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) بخصوص قنوتی که مخصوص خود آن حضرت است. از آن جمله در "مهج" وسایر کتب دعوات مسطور است:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ واکرِم اَولیائَكَ...

یا بخوان این دعائی که در شب بیست وسیم ماه مبارک رمضان ودر هر

ص: 93

حال ودر هر زمان باید بخوانی:

اللَّهُمَّ کن لولیک الْقَائِمِ بامرک الْحُجَّةَ بْنَ الْحَسَنِ...

چنانکه تمام آن در دعوات مخصوصه به آن وجود مبارک خواهد آمد.

ص: 94

آداب نمازهای یومیه (تشهد - سلام)

وباید چنان مشغول نماز باشی که پس از حاضر وناظر بودن حضرت باری تعالی (جَلَّ شَأنُه و بَهرَ بُرهانُه) لامحاله تصور کنی که امام تو (ارواحنا فداه) نشسته ومی بیند کمه تو چه قسم نماز می خوانی. مانند نماز حماد نباشد که شصت سال از عمر او گذشته بود، وحضور حضرت صادق (علیه السلام) نتوانست نماز صحیح بخواند. به همچنین در قیام وقعود ورکوع وسجود، به همچنین در تشهد که سلام می دهی بر نبی وآل او (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهم اَجمَعین) متذکر امام زمان خود (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) باشی، وچون بگوئی در تشهد آنچه را که در "فقه الرضا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ" مسطور است وبرسی به این مضمون:

اللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدِ المصطفی وعلی المرتضی وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ الْحَسَنِ والحسین وعلی الائمة الراشدین مِنْ آلِ طه وَیس...

متذکر امام زمان خود (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) شوی، وچون برس به این فقرات:

اللَّهُمَّ صَلِّ علی الهادین المهدیین الراشدین الفاضلین الطَیِبینَ الطاهِرینَ الاَخیارِ الاَبرارِ...

متذکر امام عصر وآباء کرام او (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهم اَجمَعین) شوی، وچون بگوئی:

السَّلَامُ عَلَینا وَعَلی عِبَادَ اللَّهِ الصّالِحینَ...

ص: 95

متذکر امام زمان خود باشی، وچون بگوئی:

السَّلَامُ عَلَیکُم وَ رَحْمَةُ اللَّهِ و بَرَکاتُه...

متذکر محمد وآل محمد، وسیما امام زمان خود وسایر مومنین جن وانس شوی، که سلام تو لغو نباشد. وچون سجدهء شکر بجا بیاوری نیز دعا در حق آن حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) کنی، چنانکه حضرت صادق (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) در سجدهء خود دعا نموده وعما قریب تمام آن ذکر خواهد شد.

ص: 96

آداب تعقیب نمازها

از جمله تکالیف انام در غیبت امام (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) دعا نمودن است در حق امام زمان خود (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) بعد از هر نماز ومتوسل شدن به آن حضرت، که شفاعت فرماید در درگاه حضرت احدیت (جل جلاله وعم نواله) که نماز تو مقبول شود. وتضرع نمائی که اعمال تو را هر اوقات که به امام تو عرضه می دارند، اعمال وصلوات تو را قبول فرماید واز صح مبارک بگذارند. وعمده ی تعقیبات بعد از هر نماز را دعا نمودن به وجود مقدس امام خود قرار دهی، یا به دعواتی که مخصوصه ومأثوره است، یا به دعواتی که خود انشاد وانشاء نماید ومخصوصا سلام فرستادن وزیارت آن حضرت وآباء معصومینش را (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) بعد از هر نماز - چنانکه سیره وداب اهل اسلام است - ترک ننمائی.

اما تعقیبات مخصوصه که بعد از هر نماز از ائمه ی معصومین (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) رسیده که مشتمل ومتضمن است به دعا نمودن به وجود اقدس امام عصر (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) بسیار است.

از جمله دعواتی است که در تعقیب هر دو رکعت نماز شب وبعد از نماز شفع ونماز وتر وقنوتات آنها وارد شده.

واز جمله دعواتی است که بعد از دو رکعت نماز نافله ی فجر وبعد از نماز صبح وارد شده وبعضی از آن دعوات را سابقا ذکر کردیم وبعضی را به جهت

ص: 97

طول آنها ترک کردیم - باید رجوع به کتب مخصوصه وغیرها شود - که باید کمال اهتمام را در مداومت آنها نموده وتغافل از قرائت ومواظبت آنها نشود.

از جمله دعواتی که سزاوار است در تعقیب نماز ظهر بخوانی دعائی است که سید بن طاوس (قُدِّسَ سِرُّهُ) در "فلاح السائل" ذکر نموده که از مهمات عقیب نماز ظهر اقتدا کردن است به حضرت صادق (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) در دعا از برای مهدی (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیه) چنانچه روایت کرده به اسناد خود از عبادین محمد مداینی که گفت:

داخل شدم بر ابی عبدالله (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) در مدینه در وقتی که فارغ شده بود از نماز ظهر ودستهای خود را به آسمان بلند کرده ومی گفت:

ای سَامِعَ کل صَوَّتَ ، ای جَامِعُ کل فَوْتُ ، ای بَارِئِ کل نَفْسٍ بَعْدَ الْمَوْتِ ، ای بَاعِثُ ای وَارِثُ ، ای سید السَّادَةِ ، ای اله الالهة ، ای جَبَّارَ الْجَبَابِرَةِ ، ای ملک الدنیا والاخرة ، ای رَبِّ الارباب ، ای ملک الملوک ، ای بَطَّاشُ ای ذَا الْبَطْشِ الشدید، ای فَعَّالُ لِما یرید ، ای محصی عَدَدِ الانفاس وَ نَقَلَ الاقدام ، ای مَنِ السِّرُّ عِنْدَهُ علانیة ، ای مبدء ای معید ، اسئلک بحقک علی خیرتک مِنْ خلقک وَ بِحَقِّهِمْ الذی أَوْجَبْتَ لَهُمْ علی نفسک انَّ تصلی علی مُحَمَّدِ واهل بیته وَانٍ تُمْنِ علی السَّاعَةَ بفکاک رقبتی مِنَ النَّارِ وانجز لولیک وَ ابْنِ نبیک الداعی الیک باذنک وامینک فی خلقک وعینک فی عبادک وحجتک علی خلقک علیه صلواتک وبرکاتک وَعْدَهُ . اللَّهُمَّ ایده بنصرک وَ انْصُرْ عبدک وَ قَوِّ أَصْحَابَهُ وَ صَبِّرْهُمْ، وَ افْتَحْ لَهُمْ مِنْ لدنک سُلْطَاناً نصیرا وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وامکنه مِنْ اعدائک واعداء رسولک یا ارْحَمْ الراحمین.

در بعض از نسخ به جای "ای" همه جا "یا" حرف نداست. راوی گوید: گفتم: "فدای تو شوم، آیا برای نفس خود دعا نکردی؟

ص: 98

فرمودند: "به تحقیق دعا کردم از برای نور آل محمد (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) وسابق ایشان وانتقام کشنده ی به امر خداوند از دشمنان آل محمد (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ)". گفتم: "فدای تو شوم، کی خروج او خواهد بود؟ فرمودند: "هر زمان اراده فرماید خدائی که از برای اوست خلق وامر...".

از جمله دعواتی که نیز سید (قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ) در "فَلاح السائِل" ذکر نموده - به اسناد خود از حضرت ابی عبدالله (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) - که جمیل بن دراج می گوید:

مردی آمد خدمت آن حضرت (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) وعرض کرد:

"یا سیدی، سنم بالا رفته وخویشان من همه مرده اند ومونسی ندارم، می ترسم که مرا نیز مرگ دریابد." حضرت فرمودند: "برادران مومن صالح، برای انس گرفتن بهترند از اقارب. واگر درازی عمر خود وخویشان ودوستان خود را بخواهی، این دعا را بعد از هر نماز بخوان:

اللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، اللَّهُمَّ انَّ رسولک الصَّادِقُ الْمُصَدَّقُ صلواتک علیه وَ آلِهِ قَالَ انک قِلَّةٍ : " مَا تَرَدَّدْتُ فی شیء أَنَا فَاعِلُهُ کترددی فی قَبْضَ رُوحِ عبدی المومن، یکره الْمَوْتِ وانا اکره مسائته . " اللَّهُمَّ فَصَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ لولیک الْفَرْجِ والعافیة وَ النَّصْرَ وَ لَا تسونی فی نفسی وَ لَا فی أَحَدُ مِنْ اَحِبَّتی...".

واگر خواهی یک یک از دوستان خود را نام ببر وبگو:

وَلا فی فُلانٍ وَلا فی فُلانٍ...

راوی گفت:

چون بر این دعا مداومت کردم، چندن عمر یافتم که از زندگانی ملول شدم.

ص: 99

مجلسی (قُدِّسَ سِرُّهُ) در "مقباس" می گوید:

این دعا بسیار معتبر است ودر جمیع کتب دعا نقل شده، پس در وقت گفتن این عبارات که:

عَجَّلَ لولیک الْفَرْجِ والعافیة وَ النَّصْرُ...

متذکر امام عصر (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) شوی وفرج وعافیت ونصرت آن حضرت را از خدای تعالی بخواهی.

از جمله دعواتی که مناسب است خوانده شود، دعائی است که در تعقیب نماز عصر وارد شده، سید بن طاوس (قُدِّسَ سِرُّهُ) وجمعی از علماء در کتب خود ذکر کرده اند. پس سید فرموده:

از جمله مهمات بعد از نماز عصر اقتدا نمودن است به مولای ما موسی بن جعفر (عَلَیهِمَا السَلام) در دعا نمودن از برای مولای ما مهدی (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیه) چنانچه روایت کرده آن را محمد بن بشیر ازدی از احمد بن عمر کاتب از حسن بن محمد بن جمهور عمی از پدرش محمد بن جمهور از یحیی بن فضل نوفلی، گفت:

داخل شدم بر حضرت موسی بن جعفر (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) در بغداد زمانی که فارغ شده بود از نماز عصر، پس دستهای خود را به آسمان بلند کرد وفرمود:

أَنْتَ اللَّهُ لَا اله الَّا أَنْتَ الاول والاخر وَ الظَّاهِرُ والابطن وانت اللَّهِ لَا اله الَّا أَنْتَ الیک زیادة الاشیاء وَ نُقْصَانُهَا وانت اللَّهِ لَا اله الَّا أَنْتَ خَلَقْتَ خلقک بغیر مَعُونَةٍ مِنْ غیرک وَ لَا حَاجَةَ الیهم وانت اللَّهِ لَا اله الَّا أَنْتَ منک المشیة والیک الْبَدَاءِ، أَنْتَ اللَّهُ لَا اله الَّا أَنْتَ قَبْلَ الْقَبْلِ وَ خَالِقُ الْقَبْلِ أَنْتَ اللَّهُ لَا اله الَّا أَنْتَ بَعْدَ الْبَعْدِ وَ خَالِقُ الْبَعْدِ ، أَنْتَ اللَّهُ لَا اله الَّا أَنْتَ تَمْحُو مَا تَشَاءُ وَ تُثْبِتُ وعندک أَمْ الکتاب أَنْتَ اللَّهُ لَا اله الَّا أَنْتَ غایة کل شیء وَ وَارِثِهِ ، أَنْتَ اللَّهُ لَا

ص: 100

اله الَّا أَنْتَ لَا یعزب عنک الدقیق وَ لَا الجلیل ، أَنْتَ اللَّهُ لَا اله الَّا أَنْتَ لَا یخفی علیک اللُّغَاتُ وَ لَا تَتَشَابَهُ علیک الاصوات کل یوم أَنْتَ فی شَانَ لَا یشغلک شَانَ عَنْ شَانَ ، عالِمُ الغیب واخفی دیان یوم الدین مُدَبَّرُ الامور بَاعِثُ مِنْ فی الْقُبُورِ محیی الْعِظَامِ وهی رمیم ، اسئلک باسمک المکنون الْمَخْزُونِ الحی القیوم الذی لَا یخیب مِنْ سئلک بِهِ ، اسئلک انَّ تصلی علی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَانٍ تُعَجِّلَ فَرَجَ الْمُنْتَقِمِ لک مِنْ اعدائک وانجز لَهُ مَا وَعَدْتَهُ یا ذالجلال والاِکرامِ.

یحیی بن فضل نوفلی گفت:

عرض کردم: "کیست برای آنکه دعا نمودید؟" فرمودند: این مهدی است از آل محمد (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ). پدرم فدای آنکه فراخ شکم است، پیوسته ابروان، ساقهای باریک دارد، میان دو منکبش دور ورنگش گندمگون که زردی چهره او را از بیداری شب عارض شده. پدرم فدای آنکه در شبش مراقب است ستارگان را که سجده کند یا رکوع کند. پدرم فدای آنکه قائم بامر الله است.

از جمله دعاها که مناسب است بعد از هر نماز یا در هر روز خوانده شود - که متضمن است بر استدعای از درگاه حضرت احدیت (بهر برهانه) بر رویت قائم آل محمد (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) - دعائی است که سید بن طاوس در "مهج الدعوات" در جزو احراز حضرت زین العابدین والساجدین – (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) ذکر نموده وهو هذا:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم ، یا اسْمَعْ السامعین ، یا ابصرالناظرین یا أَسْرَعُ الحاسبین ، یا احکم الحاکمین ، یا خَالِقِ المخلوقین ، یا رَازِقَ المرزوقین ، یا نَاصِرُ المنصورین ، یا ارْحَمْ الراحمین ، یا دلیل المتحیرین ، یا غِیاثَ

ص: 101

المستغیثین ، اغثتنی یا مالک یوم الدین ، ایاک نَعْبُدُ وایاک نستعین ، یا صریخ المکروبین ، یا مجیب دَعَوْتَ المضطرین ، أَنْتَ اللَّهُ رَبُّ العالمین أَنْتَ اللَّهُ لَا اله الَّا أَنْتَ الملک الْحَقِّ المبین الکبریاء رداؤک . اللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدِ المصطفی وعلی علی المرتضی وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وخدیجة الکبری وَ الْحَسَنِ المجتبی والحسین الشهید بکربلاء وعلی بْنِ الْحَسَنِ زین العابدین وَ مُحَمَّدِ بْنِ علی الْبَاقِرِ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ الصَّادِقِ وموسی بْنِ جَعْفَرٍ الکافظم وعلی بْنِ موسی الرِّضَا وَ مُحَمَّدِ بْنِ علی التقی الْجَوَادِ وعلی بْنِ مُحَمَّدٍ النقی الهادی وَ الْحَسَنِ بْنِ علی العسکری وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمِ المهدی الهادی الامام الْمُنْتَظَرُ صَلَوَاتُ اللَّهِ علیهم اجمعین . اللَّهُمَّ وَ آلَ مَنْ وَالَاهُمْ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُمْ وَ انْصُرْ مِنْ نَصْرِهِمْ واخذل مَنْ خَذَلَهُمْ وَ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهُمْ وَ عَجِّلْ فَرَجَ ال مُحَمَّدٍ وَ انْصُرْ شیعة آلِ مُحَمَّدٍ واهلک أَعْدَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ وارزقنی رؤیة قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ واجعلنی مِنْ اتِّبَاعِهِ واشیاعه والراضین بِفِعْلِهِ بِرَحمَتِكَ یا ارْحَمْ الَراحِمینَ.

از جمله دعائی است که در سجده، بعد از نماز باید خواند - که مشتمل است بر دعای فرج - چنانکه سید بن طاوس (قُدِّسَ سِرُّهُ) از حضرت صادق (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) روایت کرده که آن حضرت در سجده دعای طولانی خوانده اند که اول آن این است:

لا اِلهَ الَّا أَنْتَ مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ والاَبصارِ...

تا آنجا که فرموده اند:

انَّ تَأْذَنُ لَفَرَّجَ مِنْ بِفَرْجٍ فَرِحَ اولیائک واصفیائک مِنْ خلقک وَ بِهِ تبید الظالمین وتهلکهم عَجَّلَ ذلک یا رَبِّ العالمین .

ص: 102

لزوم دعا بر پیروزی امام عصر

از جمله تکالیف مقرره ی انام در غیبت امام (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) آن است که در همه ی اوقات دعا کنی برای آن حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) به جهت نصرت وظفر یافتن آن حضرت در زمان غیبت وظهور بر اعادی جن وانس، زیرا که اعدا عدو آن حضرت در هر عصر وزمان شیطان ملعون واتباع اوست (لَعَنَهُم اللهُ) که به وسایط ووسایل عدیده، اسباب عداوت وعناد واظهار خصومت ولداد خود را با آن حضرت فراهم می آورد. پس بر هر عبدی از عباد واجب است که در تمام اوقات طلب تعجیل نصرت وفتح وفیروزی وظفر آن حضرت را بر اعادی دین عاجلا وآجلا از درگاه باریتعالی مسئلت نمایند وچنان گمان نکنند که فعلا آن وجود مقدس در گوشه ی انزوا از ترس اعادی خزیده ومامور به دفع ورفع اعادی دین واجانب ومبغضین نیستند، بلکه در هر روز وشبی آنا فانا، یدا ولسانا ومالا وقلما وقدما مشغول محاربه ومجادله با اعادی ظاهره وباطنه ی دین مبین است وابدا آرام وآسایش ندارد، تا ظهور موفور السرور او که:

یملاء الارض قِسْطاً وَ عَدْلًا ، کما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً .

مگر یاد نداری فقره ی حرب شیعی وسنی را در زمان غیبت کبری که در "بحار" نقل کرده؟ ملخص آن این است که محی الدین اربلی گفت که:

من نزد پدر خود بودم ومردی با او نشسته بود. ناگاه ان مرد را حالت نعسه گرفت. عمامه از سر او افتاد وجای ضربت

ص: 103

هایله ای در سر او پیدا شد. پدرم از اثر آن ضربت سوال نمود، آن مرد گفت: "این ضربت از صفین است". پدرم گفت: جنگ صفین در زمان قدیم بود وتو در آن زمان نبودی. آن مرد گفت که: "من یک وقتی سفر کردم به سوی مصر ومردی از قبیله ی عزة با من رفیق شد. پس در میان راه روزی جنگ صفین را یاد کردیم. آن رفیق من گفت:" اگر من در روز صفین می بودم، شمشیر خود را از خون علی (علیه السّلام) واصحاب او سیراب می کردم. من گفتم: "اگر من در آن روز می بودم، شمشیر خود را از خون معاویه واصحاب او سیراب می کردم. واینک من وتو اصحاب علی ومعاویه ایم." پس با یکدیگر جنگ عظیمی کردیم وجراحت بسیار بر یکدیگر رسانیدیم، تا آنکه من از شدت ضربتها افتادم واز حال رفتم، ناگاه مردی را دیدم که به سر نیزه مرا بیدار می کند، چون چشم گشودم آن مرد از مرکب فرود آمد ودست به جراحتهای من مالید، فورا عافیت یافتم. فرمود که: "در اینجا مکث نما." پس غایب شد وبعد از اندک زمان برگشت وسر آن خصم من با او بود ومرکب او را نیز آورده بود. پس به من فرمود که: "این سر دشمن توست وتو ما را یاری ونصرت کردی، ما تو را یاری کردیم. وخداوند عالم یاری می کند هر که او را یاری کند." من گفتم: تو کیستی؟ گفت:

"من، فلان بن فلان." یعنی حضرت صاحب الزمان (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ). پس به من فرمود: "هر که تو را از این ضربت سوال کند، بگو ضربت صفین است".

چنانچه حقیر بخواهد معاونت ومعاضدت لسانی وبدنی وسیفی وقلمی وجانی ومالی آن حضرت را در غیبت کبری تعداد نماید، کتابی مبسوط خواهد شد.

ص: 104

لزوم دعا بر حفظ وایمنی آن امام

استاد اعظم (دَامَ ظِلُّهُ العالی عَلی رُؤُسُ الاَمالی والاَدانی) در "نجم الثاقب" در طی تکالیف مقرره در زمان غیبت فرموده:

از جمله تکالیف انام در غیبت امام (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) دعا کردن است از برای حفظ وجود مبارک امام عصر (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) از شرور شیاطین انس وجن وطلب تعجیل نصرت وظفر وغلبه ی بر کفار وملحدین ومنافقین برای آن جناب، که این نوعی است از اظهار بندگی ورضا به آنچه خدای تعالی وعده فرموده، که چنین گوهر گرانبهائی را که در خزانه ی قدرت ورحمت خود پرورده، وبر چهره ی آن حجاب عظمت وجلالت کشیده، وتا آن روز که خود مصلحت داند که آن جوهر ثمین را ظاهر ودنیا را از پرتو شعاع آن روشن نماید وبا چنان وعده ی منجز حتمی، در دعا، جز ادای رسم بندگی واظهار شوق وزیادتی محبت وثواب ورضا به موهبت کبرای خداوند اثری ظاهر نباشد. اگر چه به غایت تاکید وتحریص فرمودند در دعا برای آن حضرت (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیه) در غالب اوقات.

سید جلیل علی بن طاوس در فصل هشتم از کتاب "فلاح السائل" فرموده - بعد از ذکر ترغیب در دعای برای اخوان - که:

هرگاه این همه فضل دعا است برای برادران تو، پس چگونه

ص: 105

خواهد بود فضل دعا کردن برای سلطان تو، که او سبب وجود تست وتو اعتقاد داری که اگر نبود آن جناب، نمی آفرید خداوند تو را ونه احدی از مکلفین را در زمان او وزمان تو، واینکه لطف وجود او (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیه) سبب است از برای هرچه که تو وغیرت ودرآنید وسبب است از برای خیر که می رسید به آن. پس حذر آنگاه، حذر کن از اینکه مقدم بداری نفس خود را یا احدی از خلایق را در ولاء ودعای از برای آن جناب (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) به غایت آنچه ممکن شود، وحاضر کن قلب خود را وزبان خود را در دعای از برای این سلطان عظیم الشان. وحذر کنی از اینکه اعتقاد کنی که من این کلام را گفتم برای اینکه آن جناب محتاج است به سوی دعای تو. هیهات که اگر این را معتقد شوی، پس تو مریضی در اعتقاد ودوستی خود. بلکه این را گفتم برای آن چیزی بود که تو را شناساندم از حق عظیم آن جناب بر تو واحسان بزرگ او به سوی تو، وبه جهت اینکه هرگاه دعا کردی برای او پیش از دعا کردن برای نفس خود وبرای آنکه عزیز است نزد تو، نزدیکتر خواهد بود به آنکه باز نماید خداوند (جَلَّ جَلالُه) ابواب اجابت را در پیش روی تو، زیرا که ابواب قبول دعا را ای بنده بستی به سبب گناهان پس هرگاه دعا کردی برای این مولای خاص در نزد مالک احیاء واموات، امیداست به جهت آن وجود مقدس خداوند ابواب اجابت را باز نماید، پس داخل شوی تو در دعا کردن برای نفس خود، وبرای آنکه دعا می کنی برای او در زمره ی اهل فضل او، وفرو می گیرد رحمت خداوند (جل جلاله) مر تو را وکرم وعنایت او به تو، زیرا که چنگ زدی در دعا به حبل او. ونگوئی که من ندیدم فلان وفلان را از کسانی که پیروی می کنی ایشان را از مشایخ خود، که عمل بکنند به آنچه من می گویم. ونیافتم ایشان را مگر غافل از مولای ما، که اشاره کردم به سوی جنابش (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیه). پس من می گویم به

ص: 106

تو که عمل کن به آنچه می گویم به تو که اوست حق واضح، وکسی که واگذارد مولای ما را وغال شود چنانچه ذکر نمودی، پس آن غلطی است واضح..

ونیز در کتاب "مضمار" در عمل ماه مبارک فرموده - بعد از ذکر ادعیه ی سحر - که: از وظیفه ی هر شب این است که ابتداء نماید بنده در هر دعای مبرور وختم کند در هر عمل مشکور، به ذکر آنکه اعتقاد دارد که او نایب خداوند (جَلّ جَلالُه) است در میان بندگان او وبلاد او.زیرا که اوست قیم به آنچه محتاج است به او این صائم از طعام خود وشراب خود وغیر این از مقاصد خود، از اسبابی که متعلق است به حضرت نایب از جانب رب الارباب. واین که دعا کند از برای آن جناب این صائم به آنچه سزاوار است که مثل آن جناب را به آن دعا کنند، ومعتقد شود که منت مر خدای راست ونایب او (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) که چگونه او را اهل دانستند برای این مقام، ورتبه ی او را بلند نمودند تا به این محل ومنزلت."واز این کلمات شریفه معلوم می شود که سبب دعای برای آن جناب یکی ادای رسم بندگی وتبعیت ووفای حق بزرگی وجلالت است ودیگری رفع موانع قبول واجابت وفتح ابواب لطف وعنایت است...

حقیر گوید: در این خصوص مزید بیانی بعد از این در طی تکالیف آتیه خواهد آمد.

ص: 107

ادعیه مخصوصه

چون دانستی که از جمله تکلیفات، دعا نمودن است در حق آن حضرت در اکثر اوقات مخصوصه وازمنه ی منصوصه، بلکه عموم دعاهای خود را در حخق آن حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) قرار دان وآن وجود اقدس را در تمام دعوات ومقاصد مقدم داشتن. پس در این مورد ذکر می نمائیم بعضی دعوات مخصوصه ی جلیل القدر را که از اهل بیت معصومین (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهم اَجمَعین) وارد شده، که امر فرموده اند شیعیان وموالیان را که دعا نمایند در حق آن حضرت ودر حق خود که اسباب جلب فیوضات ظاهره وباطنه گردیده، بدین سبب باعث فوز وفلاح ونجات ونجاح دارین آنها شود:

از جمله دعائی است که سید بن طاوس (قُدِّسَ سِرُّهُ) از کتاب ابن ابی قره ذکر کرده به اسناد خود از علی بن حسن بن علی بن فضال از محمد بن عیسی بن عبید، به اسناد خود از صالحین (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) که فرمودند:

مکرر بخوان در شب بیست وسیم ماه رمضان در حالت ایستاده ونشسته وهر حالتی که باشی، ودر تمام آن ماه وهر قسم که ممکن شود تو را وهر زمان از دهرت که حاضر شود. می گوئی بعد از تمجید کردن خدای تعالی وصلوات بر پیغمبر وآل او (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهم):

اللَّهُمَّ کن لولیک الْقَائِمِ بامرک الْحُجَّةَ بْنَ الْحَسَنِ المهدی علیه وعلی آبَائِهِ أَفْضَلُ الصلوة وَ السَّلَامُ فی هَذِهِ السَّاعَةِ وفی کل سَاعَةٍ ولیا وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً ودلیلا ومؤیدا

ص: 108

حتی تسکنه ارضک طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طُولًا وَ عَرْضاً وَ تَجْعَلُهُ وذریته مِنْ الائمة الوارثین . اللَّهُمَّ انْصُرْهُ وانتصربه وَ اجْعَلِ النَّصْرَ منک لَهُ وعلی یده وَ اجْعَلِ النَّصْرُ لَهُ وَ الْفَتْحُ علی وَجْهِهِ وَ لَا تُوَجِّهْ الامر الی غیره . اللَّهُمَّ أَظْهِرْ بِهِ دینک وَسْنَةِ نبیک حتی لَا یستخفی بشیء مِنَ الْحَقِّ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ ، اللَّهُمَّ انی ارْغَبْ الیک فی دَوْلَةِ کریمة تُعِزُّ بِهَا الاسلام واهله وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقُ واهله وَ تَجْعَلُنَا فیها مِنَ الدُّعَاةِ الی طاعتک وَ الْقَادَةِ الی سبیلک وَ آتِنَا فی الدنیا حَسَنَةً وفی الاخرة حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ وَ اجْمَعْ لَنَا خیر الدارین وَ اقْضِ عَنَّا جمیع مَا تُحِبُّ فیهما وَ اجْعَلْ لَنَا فی ذلک الخیرة برحمتک ومنک فی عافیة ، آمین رَبِّ العالمین وَ زِدْنَا مِنْ فضلک ویدک الْمُلَاءَ فَانٍ کل مُعْطٍ ینقص مِنْ ملکه وعطاؤک یزید فی مُلکِكَ.

وکفعمی (عَلَیهِ الرَّحمه) در "مصباح" دعای مزبور را چنین نقل نموده:

اللَّهُمَّ کن لولیک مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ المهدی فی هَذِهِ السَّاعَةِ وفی کل سَاعَةٍ ولیا وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً ودلیلا وعینا حتی تسکنه ارضک طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طویلا.

ودر "کافی" نیز همین دعا را به اختلافی اندک روایت نموده، فلاحظ.

واز جمله دعائی است که سید (قُدِّسَ سِرُّهُ) در "جمال الاسبوع" به اسناد معتبره ی صحیحه - ودیگران - از یونس بن عبدالرحمن روایت کرده اند که حضرت رضا (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) امر فرمودند که برای حضرت صاحب الامر این دعا را بخوانند:

اللَّهُمَّ ادْفَعْ عَنْ ولیک وخلیفتک وحجتک ولسانک الْمِعْبَرِ عنک باذنک النَّاطِقِ بحکمتک وعَینَِ النَّاظِرَةِ فی بِرّیَتِكَ

ص: 109

وشاهدک علی عبادک الجحجاح الْمُجَاهِدِ الْعَائِذِ بک الْعَائِدِ عندک واعذه مِنْ شَرِّ جمیع مَا خَلَقْتَ وَ بَرَأَتْ وانشأت وَ صَوَّرْتَ وَ احْفَظْهُ مِنْ بین یدیه وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یمینه وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ مِنْ فَوْقِهِ وَ مِنْ تَحْتِهِ بحفظک الذی لَا تضیع مِنْ حَفِظَتْهُ بِهِ وَ احْفَظْ فیه رسولک وَ آبَائِهِ السَّادَةِ ائمتک وَ دَعَائِمُ دینک وَ اجْعَلْهُ فی ودیعتک التی لَا تضیع وفی جوارک الذی لا یخفر وفی منعک وعزک الذی لَا یقهر وَ آمَنَهُ بامانک الوثیق الذی لَا یخذل مِنْ أَمِنْتَهُ بِهِ وَ اجْعَلْهُ فی کنفک الذی لَا یرام مِنْ کان فیه وَ انْصُرْهُ بنصرک العزیز وایده بجندک الْغَالِبِ وَ قَوِّهِ بقوتک واردفه بملائکتک وَ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ الْبَسْهُ درعک الحصینة وحفه بالملئکة حَفّاً ، اللَّهُمَّ اشْعَبْ بِهِ الصَّدْعَ وَ ارْتُقْ بِهِ الْفَتْقَ وامت بِهِ الْجَوْرَ واظهر بِهِ الْعَدْلَ وزین بِطُولِ بَقَائِهِ الارض وایده بِالنَّصْرِ وَ انْصُرْهُ بِالرُّعْبِ وَ قَوِّ ناصریه واخذل خاذلیه ودمدم علی مَنْ نُصِبَ لَهُ وَ دَمَّرَ علی مَنْ غَشَّهُ وَ اقْتُلِ بِهِ جَبَابِرَةِ الکفر وَ عَمْدَهُ وَ دَعَائِمُهُ واقصم بِهِ رُؤُسُ الضَّلَالَةِ وَ شَارِعَةُ الْبِدَعِ وممیتة السُّنَّةِ ومقویة الْبَاطِلِ وَ ذَلَّلَ بِهِ الجبارین وَ ابِرُ بِهِ الکافرین وجمیع الملحدین فی مَشَارِقِ الارض وَ مَغَارِبِهَا وَبَرِهَا وَ بِحَرِّهَا وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلُهَا ح تی لَا تَدْفَعُ مِنْهُمْ دیارا وَ لَا تبقی لَهُمْ آثاراً ، اللَّهُمَّ طَهِّرْ بِهِ بلادک وَ اشْفِ مِنْهُمْ عبادک واعز بِهِ المؤمنین واحی بِهِ سُنَنِ المرسلین ودارس حکم النبین وَ جَدَّدَ بِهِ مَا امتحی مِنْ دینک وَ بَدَّلَ مِنْ حکمک حتی تعید دینک بِهِ وعلی یدیه جدیدا غضا مَحْضاً صحیحا لَا عِوَجَ فیه وَ لَا بِدْعَةٍ مَعَهُ وحتی تنیر ( تبین أَوْ تبیر ) خ بِعَدْلِهِ ظَلَمَ الْجَوْرِ وتُطفِیٔ بِهِ نیران الکفر وَ تُوضِحُ بِهِ مَعَاقِدِ الْحَقِّ وَ مَجْهُولُ الْعَدْلِ فانه عبدک الذی استخلصته لنفسک

ص: 110

واصطفیته علی غیبک وَ عَصَمْتَهُ مِنَ الذُّنُوبِ وبرأته مِنْ العیوب وظهرته مِنَ الرِّجْسِ وسلمته مِنَ الدَّنَسِ ، اللَّهُمَّ فانا نَشْهَدُ لَهُ یوم القیمة ویوم حُلُولِ الطامد انْهَ لَمْ یذنب ذَنَباً وَ لَا اتی حُوباً وَ لَمْ یرتکب معصیة وَ لَمْ یضیع لک طَاعَةٍ وَ لَمْ یهتک لک حُرْمَةً وَ لَمْ یبدل لک فریضة وَ لَمْ یغیر لک شریعة وَ انْهَ الهادی المهتدی الطَّاهِرِ التقی النقی الرضی المرضی الزکی ، اللَّهُمَّ أَعْطِهِ فی نَفْسِهِ واهله وذریته وامته وجمیع رعیته مَا تَقَرُّ بِهِ عینه وَ تَسَرَّ بِهِ نَفْسَهُ وَ تَجْمَعُ لَهُ ملک الممالک قریبها وبعیدها وعزیزها وذلیلها حتی یجری حکمه علی کل حکم ویغلب بِحَقِّهِ علی کل بَاطِلُ ، اللَّهُمَّ اسلک بِنَا علی یدیه مِنْهَاجِ الهدی وَ الْمَحَجَّةَ العظمی والطریقة الوسطی یرجع الیها الغالی ویلحق بِهَا التالی وقونا علی طَاعَتِهِ وَ ثَبِّتْنَا علی مُتَابَعَتَهُ ( مشایعته ، خ ) وَ امْنُنْ علینا بمبایعته وَ اجْعَلْنَا فی حِزْبُهُ القوامین بامره الصابرین مَعَهُ الطالبین رضاک بمناصحته حتی تحشرنا یوم القیمة(1) فی أَنْصَارُهُ واعوانه ومقویة سُلْطَانِهِ وَ اجْعَلِ ذلک خَالِصاً مِنَ کل شک وَ شُبْهَةٍ وریاء وَ سَمِعْتُ حتی لَا نعتمد بِهِ غیرک وَ لَا نَطْلُبُ بِهِ الَّا وجهک وحتی تُحِلُّنَا مَحَلِّهِ وَ تَجْعَلُنَا فی الْجَنَّةَ مَعَهُ واعذنا مِنِ السَّأْمَةَ والکسل وَ الْفَتْرَةَ وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لدینک وَ تُعِزُّ بِهِ نَصْرٍ ولیک وَ لَا تَسْتَبْدِلْ بِنَا غیرنا فَانٍ استبدالک بناغیرنا علیک یسیر وَ هُوَ علینا کبیر. اللَّهُمَّ نَوِّرْ بِهِ کل ظَلَمْتُ وهدبر کنه کل بِدْعَةٍ واهدم بِعِزِّهِ کل ضَلَالَةٍ واقصم بِهِ کل جَبَّارٍ واخمد بسیفه کل نَارٍ واهلک بَعْدَ لَهُ جَوْرٍ کل جَائِرٍ وَاجَرَ حکمه علی کل حاکم واذل بِسُلْطَانِهِ کل سُلْطَانٍ . اللَّهُمَّ أَذَلَّ کل مَنْ نَاوَاهُ واهلک کل مَنْ عَادَاهُ وامکر بِمَنْ کاده وَ اسْتَأْصِلْ مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ وَ اسْتَهَانَ بامره وسعی فی اطفاء نُورِهِ واحماد ذکره . اَللهمَ صَل عَلی.

ص: 111


1- "یوم القیمة" در اینجا مراد از رجعت است که قیامت صغری باشد، نه قیامت کبری.

مُحَمَّدُ المصطفی وعلی المرتضی وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ الْحَسَنِ الرضی والحسین المصطفی وجمیع الاوصیاء مصابیح الدجی واعلام الهدی وَ مَنَارَ التقی وَ الْعُرْوَةُ الوثقی وَ الْحَبْلِ المتین وَ الصِّرَاطُ المستقیم وَصَلَ علی ولیک وَ وُلَاةُ عهدک والائمة مِنْ وُلْدِهِ وَ مَدَّ فی أَعْمَارُهُمْ وَ زِدْ فی آجَالِهِمْ وَ بَلَغَهُمْ أَقُصُّ آمَالِهِمْ دینا ودنیا وَ آخِرَةَ ، انک علی کُلّ شَیء قَدیر.

*) "یَومَ القِیامَة" در اینجا مراد از رجعت است که قیامت صغری باشد، نه قیامت کبری.

سید بن طاوس (قُدِّسَ سِرُّهُ) در "جمال الاسبوع" این دعا را به روایت دیگر از حضرت رضا (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) ذکر نموده با اختلاف در بعض مضامین آن، ودر بعضی از نسخ بعد از "وهو علینا کبیر" این قسم وارد است:

اللَّهُمَّ صَلِّ علی وُلَاةِ عهدک والائمة مِنْ عَبْدِهِ وَ بَلَغَهُمْ آمَالِهِمْ وَ زِدْ فی آجَالِهِمْ واعز نَصْرَهُمْ وَ تَمَّمَ لَهُمْ مَا أَسْنَدْتُ الیهم مِنْ امرک لَهُمْ وَثَبَتْ دعائمهم وَ اجْعَلْنَا لَهُمْ أَعْوَاناً وعلی دینک انضارا فانهم مَعَادِنِ کلماتک وارکان توحیدک وَ دَعَائِمُ دینک وَ وُلَاةُ امرک وخالصتک مِنْ عبادک وصفوتک مِنْ خلقک واولیائک وسلائل اولیائک وَ صَفْوَةٍ أَوْلَادُ رسلک وَ السَّلَامُ علیهم وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وبَرَکاتُهُ..

کفعمی نیز در "مصباح" این دعا را به این زیادتی نقل کرده وخواندن همه خوب است.

از جمله دعائی است که سید بن طاوس نقل کرده در "مضمار" ومجلسی (قُدِّسَ سِرُّهُ) در "بحار"، که در روز سیزدهم ماه مبارک رمضان خوانده شود وخواندن چنین دعائی، البته در همه ی اوقات مطلوب ومُستَحسَن است، والدُّعاءٌ حَسَنٌ فی کُلِ حالٍ:

ص: 112

اللَّهُمَّ انی ادینک بطاعتک وولایتک وولایة مُحَمَّدِ نبیک وولایة امیرالمؤمنین حبیب نبیک وولایة الْحَسَنِ والحسین سبطی نبیک وسیدی شَبَابِ أَهْلِ جنتک وادینک یا رَبِّ بولایة علی بْنِ الحسین وَ مُحَمَّدِ بْنِ علی وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ وموسی بْنَ جَعْفَرٍ وعلی بْنِ موسی وَ مُحَمَّدِ بْنِ علی وعلی بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ علی وسیدی ومولای صَاحِبِ الزَّمَانِ ، ادینک یا رَبِّ بِطَاعَتِهِمْ وولایتهم وبالتسلیم بِمَا فَضَّلْتَهُمْ راضیا غیر منکر وَ لَا متکبر علی معنی مَا أَنْزَلْتَ فی کتابک ، اللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْفَعْ عَنْ ولیک وخلیفتک ولسانک وَ الْقَائِمُ بقسطک وَ الْمُعَظِّمُ لحرمتک وَ الْمُعَبِّرَ عنک وَ النَّاطِقِ بحکمک وعینک النَّاظِرَةِ واذنک السامعة وَ شَاهِدُ عبادک وحجتک علی خلقک وَ الْمُجَاهِدِ فی سبیلک والمجتهد فی طاعتک وَ اجْعَلْهُ فی ودیعتک التی لَا تضیع وایده بجندک الْغَالِبُ واعنه واعن عَنْهُ واجعلنی ووالدی وَ مَا وَلَدَا وَ مَا وَلَدَا وولدنی مِنْ الذین ینصرونه وینتصرون بِهِ فی الدنیا والاخرة اشْعَبْ بِهِ صَدْعَنَا وَ ارْتُقْ بِهِ فَتْقَنَا ، اللَّهُمَّ أَمِتْ بِهِ الْجَوْرَ ودمدم بِهِ مَنْ نَصَبَ لَهُ واقصم رُؤُسُ الضَّلَالَةِ حتی لَا تَدَعْ علی الارض مِنْهُمْ دیارا.

از جمله دعائی است که شیخ کلینی (قُدِّسَ سِرُّهُ) در "کافی" ودیگران در کتب معتبره روایت کرده اند زراره می گوید:

عرض کردم خدمت حضرت ابی عبدالله (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) که فدای تو شوم، اگر زمان غیبت حضرت را (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) درک کردم، به چه چیز عمل نمایم؟

فرمود:

ای زراره، اگر درک کردی آن زمان را، پس ملازم شو خواندن این دعا

ص: 113

را:

اللَّهُمَّ عرفنی نفسک فانک انَّ لَمْ تعرفنی نفسک لَمْ اعْرِفْ نبیک ، اللَّهُمَّ عرفنی رسولک فانک انَّ لَمْ تعرفنی رسولک لَمْ اعْرِفْ حجتک ، اللَّهُمَّ عرفنی حجتک فانک انَّ لَمْ تعرفنی حجتک ضَلَلْتُ عَنْ دینی .

از جمله دعائی است که شیخ کلینی (رِضْوَانُ اللَّهِ تَعالی عَلَیه) در "کافی" وصدوق در "کمال الدین" وشیخ طوسی در کتاب "غیبت" به اسانید معتبره روایت کرده اند که شیخ ابو عمر وعمری (قُدِّسَ سِرُّهُ) - که نایب اول حضرت صاحب العصر والزمان (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) است واسم او عثمان بن سعید عمری است - این دعا را املاء وتعلیم نمود به ابو علی محمد بن همام وامر فرمود که این دعا را بخواند در غیبت حضرت قائم (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ)، وسید بن طاوس (قُدِّسَ سِرُّهُ العزیز) در "جمال الاسبوع" این دعا را روایت کرده از جماعتی به اسناد آنها از شیخ طوسی از جماعتی از تلعکبری از ابی علی محمد بن همام عین این دعا را ومجلسی (قُدِّسَ سِرُّهُ) عین این دعا را از دو کتاب مذکور در "کتاب دعای بحار الانوار" ذکر نموده. وسید بن طاوس (قُدِّسَ سِرُّهُ) در "جمال الاسبوع" ذکر نموده:

هرگاه از جمیع دعواتی که برای تو ذکر کردم در تعقیب نماز عصر عذری باشد، این دعا را بعد از تعقیب عصر روز جمعه ترک مکن وحذر کن از اینکه مهمل گذاری خواندن آن را. به درستی که ما شناختیم این را از فضل خداوند (جَل جَلالُه) که مخصوص فرموده ما را به آن، پس اعتماد کن بر آن.

مولف گوید: سید از جمله کسانی است که ظاهرا وباطنا در خواب وبیداری با آن حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) ملاقات می فرمود وبا اشخاصی که حضور آن حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) مشرف می شدند، معاشرت وخصوصیت واتحاد داشت وتالیفات

ص: 114

خود را به نظر آن حضرت می رساند ومیانه ی او وآن حضرت پیغامها بود. گمانم این است که این تخصیص را بلاواسطه از آن حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) شنیده باشد، واز روی تقیه، ترک تصریح کرده، چنانکه دأب او این بوده ومقامات سید (قُدِّسَ سِرُّهُ رُوحَه) بالاتر ووالاتر از این مطالب است. پس خوب است که عموم دوستان وموالیان آن حضرت (عجل الله فرجه وسهل مخرجه) بعد از نماز عصر روز جمعه این دعا را وصلواتی که بعد از این خواهد آمد وسید (قدس سره) اصرار وتاکید وتصریح در قرائت آنها بعد از نماز عصر روز جمعه نموده، اگرچه در روایت بخصوصه نیست، ابدا ترک آنها را ننمایند، ومواظبت ومراقبت تامه در قرائت آنها بعد از نماز عصر جمعه خصوصا ودر سایر اوقات عموما نموده تا اسباب جلب فیوضات ظاهره وباطنه برای داعی باشد:

ذلک فَضْلِ اللَّهِ ، یؤتبه مِنْ یشاء وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ العَظیم.

استاد اعظم (أَدَامَ اللَّهُ ظِلَّهُ العالی) نیز در کتب خود به این معنی اشاره فرموده، فتذکر:

اللَّهُمَّ عرفنی نفسک فانک انَّ لَمْ تعرفنی نفسک لَمْ اعْرِفْ رسولک ، اللَّهُمَّ عرفنی رسولک فانک انَّ لَمْ تعرفنی رسولک لَمْ اعْرِفْ حجتک ، اللَّهُمَّ عرفنی حجتک فانک انَّ لَمْ تعرفنی حجتک ضَلَلْتُ عَنْ دینی ، اللَّهُمَّ لَا تمتنی میتة جاهلیة وَ لَا تُزِغْ قلبی بَعْدَ اذ هدیتنی لولایة مِنْ فُرِضَتْ طَاعَتِهِ علی مِنْ وُلَاةِ امرک بَعْدَ رسولک صلواتک علیه وَ آلِهِ حتی والیت وُلَاةِ امرک امیرالمؤمنین علی بْنِ ابی طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ والحسین وعلیا وَ مُحَمَّداً وَ جَعْفَراً وموسی وعلیا وَ مُحَمَّداً وَعَلِیا وَ الْحَسَنِ وَ الْحُجَّةِ الْقَائِمِ المهدی صلواتک علیهم اجمعین ، اللَّهُمَّ فثبتنی علی دینک واستعملنی بطاعتک ولین قلبی لولی امرک وعافنی مِمَّا امْتُحِنْتُ بِهِ خلقک وثبتنی علی طَاعَةِ وَلِیِ

ص: 115

امرک الذی سَتَرْتَهُ عَنْ خلقک فباذنک غَابَ عَنْ بریتنک وامرک ینتظر وانت الْعَالِمِ غیر مُعَلَّمٍ بِالْوَقْتِ الذی فیه صَلَاحُ أَمْرِ ولیک فی الاذن لَهُ باظهار أَمَرَهُ وکشف سَتَرَهُ وصبرنی علی ذلک حتی لااحب تعجیل مَا أَخَّرْتَ وَ لَا تاخیر مَا عَجَّلْتَ وَ لَا اکشف ( کشف ، خ ) عَمَّا سَتَرْتَهُ وَ لَا ابحث ( الْبَحْثَ ، خ ) عَمَّا کتمته وَ لَا انازعک فی تدبیرک وَ لَا أَقُولُ لَمْ وکیف وَ مَا بَالُ ولی الامر ( ولی أَمْرِ اللَّهِ ، خ ) لایظهر وَقَدْ امْتَلَأَتْ الارض مِنَ الْجَوْرِ وافوض اموری کلها الیک ، اللَّهُمَّ انی اسئلک انَّ ترینی ولی امرک ظَاهِراً نَافِذُ الامر مَعَ علمی بَانَ لک السُّلْطَانِ وَ الْقُدْرَةِ وَ الْبُرْهَانِ وَ الْحُجَّةُ والمشیة وَ الْحَوْلِ وَ الْقُوَّةِ فَافْعَلْ ذلک بی وجمیع المؤمنین حتی نَنْظُرُ الی ولیک صلواتک علیه وَ آلِهِ ظَاهِراً الْمَقَالَةَ وَاضِحُ الدَّلَالَةِ هادیا مِنَ الضَّلَالَةِ شافیا مِنَ الْجَهَالَةِ ، وَ ابْرُزْ یا رَبِّ مُشَاهَدَتُهُ ( مَشَاهِدِهِ ، خ ) وَثَبَتْ قَوَاعِدِهِ وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ تَقَرُّ عینه برؤیته واقمنا بِخِدْمَتِهِ وَ تَوَفَّنا علی مِلَّتِهِ وَ احْشُرْنَا فی زُمْرَتِهِ ، اللَّهُمَّ أَعِذْهُ مِنْ شَرِّ جمیع مَا خَلَقْتَ وَ بَرِئْتُ وَ ذَرَأْتَ وانشأت وَ صَوَّرْتَ وَ احْفَظْهُ مِنْ بین یدیه وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یمینه وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ مِنْ فَوْقِهِ وَ مِنْ تَحْتِهِ بحفظک الذی لایضیع مِنْ حَفِظَتْهُ بِهِ وَ احْفَظْ فیه رسولک ووصی رسولک ( عَلَيْهِمُ السَّلَامُ ) ، اللَّهُمَّ مدفی عُمُرِهِ وَ زِدْ فی أَجَلُهُ واعنه علی مَا ولیته واسترعیته وَ زِدْ فی کرامتک فانه الهادی المهدی وَ الْقَائِمُ المهتدی الطَّاهِرِ التقی الزکی النقی الرضی المرضی الْعَابِدِ الشکور المجتهد ، اللَّهُمَّ لَا تَسْلُبْنَا الیقین لِطُولِ الامد فی غیبته وَ انْقِطَاعِ خَبَرُهُ عَنَّا وَ لَا تُنْسِنَا ذکره وَ انْتِظَارِهِ والایمان بِهِ وَ قُوَّةِ الیقین فی ظُهُورُهُ وَ الدُّعَاءِ لَهُ والصلوة علیه حتی لَا یقنطنا طُولِ غیبته مِنْ قیامه ویکون یقیننا فی ذلک کیقیننا فی قیام رَسُولَ اللَّهِ ( صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ ) وماجاء بِهِ مِنْ وحیک وتنزیلکظهوره والدعاء له والصلوة عَلَیه حَتی لا یُقَنِطَنا طُولَ غَیبَته مِن قیامِه وَیَکونَ یَقینُنا فی ذلِكَ کَیَقینِنا فی قِیامِ رسول الله (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) وماجاءَ بِهِ مِن وَحیک وَتَنزیلِكَ

ص: 116

قَوِّ قُلُوبَنَا علی الایمان بِهِ حتی تسلک بِنَا مِنْهَاجِ الهدی وَ الْمَحَجَّةَ العظمی والطریقة الوسطی وقونا علی طَاعَتِهِ وَ ثَبِّتْنَا علی مشایعته وَ اجْعَلْنَا فی حِزْبُهُ واعوانه وانصاره والراضین بِفِعْلِهِ وَ لَا تَسْلُبْنَا ذلک فی حیاتنا وَ لَا عِنْدَ وفاتنا حتی تتوفانا وَ نَحْنُ علی ذلک لَا شاکین وَ لَا ناکثین وَ لَا مَرَّ تابین وَ لَا مکذبین ، اللَّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَهُ وایده بِالنَّصْرِ وَ النَّصْرِ ناصریه واخذل خاذلیه ودمدم علی مَنْ نُصِبَ لَهُ وکذب بِهِ واظهر بِهِ الْحَقَّ وامت بِهِ الْجَوْرِ وَ اسْتَنْقَذَ بِهِ عبادک المؤمنین مِنَ الذُّلِّ وانعش بِهِ الْبِلَادُ وَ اقْتُلِ بِهِ الْجَبَابِرَةُ والکفرة واقصم بِهِ رُؤُسُ الضَّلَالَةِ وَ ذَلَّلَ بِهِ الْجَبَابِرَةُ والکافرین وَ ابِرُ بِهِ المنافقین والناکثین وجمیع المخالفین والملحدین فی مَشَارِقِ الارض وَ مَغَارِبِهَا وَبَرِهَا وَ بِحَرِّهَا وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا حتی لَا تَدَعْ مِنْهُمْ دیارا وَ لَا تبقی لَهُمْ آثاراً واظهر مِنْهُمْ بلادک وَ اشْفِ مِنْهُمْ صُدُورِ عبادک وَ جَدَّدَ بِهِ مَا امتحی مِنْ دینک واصلح بِهِ مَا بَدَلَ مِنْ حکمک وغیر مِنْ سنتک حتی یعود دینک بِهِ علی یدیه غضا جدیدا صحیحا لَا عِوَجَ فیه وَ لَا بِدْعَةٍ مَعَهُ حتی تُطْفِئُ بَعْدَ لَهُ نیران الکافرین فانه عبدک الذی استخلصته لنفسک وارتضیته لنصرة دینک واصطفیته بعلمک وَ عَصَمْتَهُ مِنَ الذُّنُوبِ وبرأته مِنْ العیوب واطلعته علی الغیوب وانعمت علیه وطهرته مِنَ الرِّجْسِ ونقیتته مِنَ الدَّنَسِ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَیه وعلی آبَائِهِ الائمة الطاهرین وعلی شیعته المنتجبین وَ بَلَغَهُمْ آمَالِهِمْ أَفْضَلَ مَا یأملون وَ اجْعَلْ ذلک مِنَّا خَالِصاً مِنَ کل شک وَ شُبْهَةٍ وریاء وَ سَمِعْتُ حتی لانرید بِهِ غیرک وَ لَا نَطْلُبُ بِهِ الَّا وجهک ، اللَّهُمَّ أَنَا نشکو الیک غیبة نبینا وَ فَقْدُ ولینا وَ شِدَّةَ الزَّمَانِ علینا وَ وُقُوعَ الْفِتَنِ

ص: 117

بِنَا وتظاهره الاعداء وکثرة عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا ، اللَّهُمَّ فافرج ذلک عَنَّا بِفَتْحِ منک تُعَجِّلُهُ وَ نَصْرٍ منک تُعِزُّهُ وامام عَدْلٍ تُظْهِرُهُ اله الْحَقِّ آمین رَبِّ العالمین . اللَّهُمَّ أَنَا نسئلک انَّ تَأْذَنُ لولیک فی اظهار عدلک فی عبادک وَ قَتَلَ اعدائک فی بلادک حتی لَا تَدَعْ للجور یا رَبِّ دِعَامَةَ الَّا قَصَمَتْهَا وَ لَا بقیة الَّا افنیتها وَ لَا قُوَّةَ الَّا اوهنتها ولارکنا الاهددته وَ لَا حَدّاً الَّا افللته وَ لَا سِلَاحاً الَّا اکللته وَ لَا رایة الَّا نکستها وَ لَا شُجَاعاً الَّا قَتَلْتُهُ وَ لَا جیشا الَّا خَذَلْتَهُ وَ ارْمِهِمْ یا رَبِّ بحجرک الدَّامِغِ واضربهم بسیفک الْقَاطِعِ وبأسک الذی لَا تَرُدُّهُ عَنِ الْقَوْمِ المجرمین وَ عُذِّبَ اعدائک واعداء دینک واعداء رسولک بید ولیک وایدی عبادک المؤمنین ، اللَّهُمَّ اکف ولیک وحجتک فی ارضک هَوْلَ عَدُوِّهِ وکید مِنْ کاده وامکر بِمَنْ مکر بِهِ وَ اجْعَلْ دائِرَةُ السَّوْءِ علی مَنْ أَرَادَ بِهِ سُوءٍ وَ اقْطَعْ عَنْهُ مادتهم وارعب لَهُ قُلُوبُهُمْ وزلزل أَقْدَامِهِمْ وَ خُذْهُمْ جَهْرَةً وَ بَغْتَةً وَ شُدِّدَ علیهم عذابک واخزهم فی عبادک وَ الْعَنْهُمْ فی بلادک واسکنهم أَسْفَلَ نارک واحط بِهِمْ أَشَدُّ عذابک واصلهم نَاراً وَ احْشُ قُبُورِ مَوْتَاهُمْ نَاراً واصلهم حُرُّ نارک فانهم أَضاعُوا الصلوة وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ واضلوا عبادک واخربوا بلادک . اللَّهُمَّ واحی بولیک الْقُرْآنِ وارنا نُورِهِ سَرْمَداً لَا ظُلْمَةَ فیه واحی بِهِ الْقُلُوبَ المیتة وَ اشْفِ بِهِ الصُّدُورِ الوغرة وَ اجْمَعْ بِهِ الاهواء الْمُخْتَلِفَةِ علی الحخق وَاقِمٍ بِهِ الْحُدُودِ الْمُعَطَّلَةُ والاحکتام الْمُهْمَلَةِ حتی لایبقی حَقُّ الَّا ظَهَرَ وَ لَا عَدْلُ الازهر وَ اجْعَلْنَا یا رَبِّ مِنْ أَعْوَانِهِ ومقویة سُلْطَانِهِ والمؤتمرین لَا مُرْهُ والراضین بِفِعْلِهِ والمسلمین لاحکامه وَ مِمَّنْ لَا حَاجَةَ الَّا بِهِ الی التقیة مِنْ خلقک أَنْتَ یا رَبِّ الذی تکشف الضُّرُّ وتجیب الْمُضْطَرِّ اذا دعاک وتنجی مِنْ

ص: 118

الکرب فاکشف الضُّرَّ عَنْ ولیک وَ اجْعَلْهُ خلیفة فی ارضک کما ضَمِنْتُ لَهُ ، اللَّهُمَّ وَ لَا تجعلنی مِنْ خصصاء آلِ مُحَمَّدٍ (عَلیهم السَّلَامُ) ولاتجعلنی مِنْ أَهْلِ الْخَنْقُ والغیظ علی آلِ مُحَمَّدٍ (عَلَیهم السَّلَامُ) فانی اعوذبک مِنْ ذلک فاعذنی واستجیربک فاجرنی ، اللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ واجعلنی بِهِمْ فَائِزاً عندک فی الدنیا والاخرة وَ مَنْ المقربین ، آمین یا رَبِّ العالمین .

از جمله دعوات، دعائی است که سید جلیل، ابن طاوس (قُدِّسَ سِرُّهُ) در "مهج الدعوات" ذکر کرده که:

خبر داد مرا صدیق ما ملک مسعود که او خواب دیده بود شخصی از پشت دیوار با او تکلم می نماید ولکن صورت او پیدا نیست ومی گوید:

یا صَاحِبُ الْقَدْرِ والاقدار وَ الْهِمَمِ والمهام ( مهمام ، خ . لِ ) عَجِّلْ فَرَجَ عبدک وولیک وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ بامرک فی خلقک وَ اجْعَلْ لَنَا فی ذلک الخیرة .

نکاتی چند در این مختصر دعا است که سزاوار است از جمله ی اوراد مستمره باشد.

از جمله دعوات، دعائی است که نیز سید (قُدِّسَ سِرُّهُ) در کتاب مزبور از محمد بن احمد بن ابراهیم جعفی به اسناد خود روایت کرده، که محمد مزبور به اسناد خود در ضمن حدیثی روایت کرده که معلوم نیست سند آن به کدام امام منتهی می شود، عین عبارتی که ابن طاوس از او ذکر کرده این است:

قلت: "کیف تصنع شیعتک؟" قال:

عَلَیکُم بِالدُّعَاءِ وَ انْتِظَارُ الْفَرَجِ فَاِنهُ سَیَبدوُا لَکُم عَلِمَ فاذا بَدالَکُم فَاحْمَدُوا اللَّهَ وتمسکوا بِمَا بَدالَکم.

ص: 119

قلت: "فَما نَدعُوابِه؟" قال: تقول...

ترجمه ی فارسی آن چنین است:

راوی گفت، گفتم: "چه کنند شیعیان تو؟" فرمود: "بر شما باد به دعا نمودن وانتظار فرج بردن پس به درستی که زود است که ظاهر شود برای شما علمی - شاید به معنی نشانه باشد - پس هرگاه ظاهر شد برای شما، پس حمد کنید خدا را ومتمسک شوید به آنچه برای شما ظاهر شده".

گفتم: "پس چه دعا بخوانم؟" فرمود بگو:

اللَّهُمَّ أَنْتَ عرفتنی نفسک وعرفتنی رسولک وعرفتنی ملائکتک وعرفتنی نبیک وعرفتنی وُلَاةِ امرک ، اللَّهُمَّ لَا ااخذ الَّا مَا اعطیت وَ لَا اوقی الَّا مَا وقیت ، اللَّهُمَّ لَا تغیبنی عَنْ مَنَازِلِ اولیائک وَ لَا تُزِغْ قلبی بَعْدَ اذ هدیتنی ، اللَّهُمَّ اهدنی لولایة مِنْ افْتَرَضْتُ طَاعَتُهُ .

از جمله ی دعوات، دعائی است که نیز سید (قُدِّسَ سِرُّهُ) در کتاب مزبور نوشته، که:

ذر خواب دیدم کسی را که تعلیم می نماید مرا دعائی که شایسته است از برای ایام غیبت بخوانم. الفاظ دعا این است:

یا مِنْ فَضْلِ ابراهیم وَ آلِ اسرائیل علی العالمین باختیاره واظهر فی ملکوت السَّمَوَاتِ والارض عِزُّهُ واقتداره ( عَزَّتِ اقتداره خ لِ ) واودع مُحَمَّدٍ ( صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ ) واهل بیته غَرَائِبَ أَسْرَارُهُ ، صَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ واجعَلنی مِنْ أَعْوَانِ حُجَتِكَ عَلی عِبادِكَ وَ اَنصارِهِ.

از جمله ی دعوات، دعائی است که در "کافی" است ومسمی است به "دعای غریق"، وسید (قُدِّسَ سِرُّهُ) نیز در "مهج" از "غیبت" صدوق (رضوانُ اللّه

ص: 120

عَلَیه) همین دعا را نقل کرده، عبدالله بن سنان که راوی دعا است می گوید:

حضرت ابی عبدالله (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) فرمودند که: "زود است می رسد به شما شبهه ای، پس باقی می مانید بدون علمی وبدون امام راهنمائی ظاهرا، ونجات نمی یابد در آن شبهه مگر کسی که بخواند دعای غریق را،" گفتم: "چگونه است دعای غریق؟ "فرمودند می گوئی:

یا الله یا رحمن یا رحیم، یا مقلب القلوب، ثبت قلبی علی دینک.

پس گفتم: یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ والابصار فرمودند : خداوند ( عَزَّ وَجِلَ ) مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ والابصار اسْتِ ولکن بگو چنانکه مِنْ می گویم : یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ، ثَبَتَ قَلبی عَلی دینِكَ.

سید (قُدِّسَ سِرُّهُ) در "مهج" بعد از نقل این حدیث می گوید:

شاید جهت این باشد که تقلب قلوب وابصار در روز قیامت است از شدت اهوال آن روز هولناک ودر زمان غیبت ترسیده می شود از تقلب قلوب، دون ابصار...

مولف گوید: در حاشیه ی "مهج الدعواتی" که نزد حقیر است از مجلسی (قُدِّسَ سِرُّهُ) این قسم نقل شده:

الْخَبَرُ صحیح ویدل علی لُزُومِ التأسی فی عِبَارَةُ الدَّعَوَاتِ والذی ذکره السید (رَضی اللَّهُ عَنْهُ ) مُحْتَمِلُ ویحتمل انَّ یکون الْغَرَضُ الامر بالتاسی فَقَطْ أَوْ یکون لَهُ وُجُوهُ آخَرَ لایصل عُقُولُنَا الیها وَ اللَّهِ تَعالی یَعلَمُ.

از جمله ی دعوات، دعائی است که مسمی است به "دعای حریق" که در "دعوة الحسنی" ذکر کرده ام. این دعای مبارک، به سه قسم وارد شده وکسر ونقصان آن را نمی دانم از تصرف ناسخین یا مؤلفین است.

ص: 121

یک قسم آن در "مصباح" شیخ وکفعمی وعلامه ی حلی (رِضْوَانُ اللَّهِ تَعالی عَلَیهم) روایت شده که مجلسی (قُدِّسَ سِرُّهُ) در "صلاة بحار" و "مِقباسُ المَصابیح" از آنها نقل نموده به شرح معهود.

وقسمی دیگر از اول دعا تا "اَهل المَغفِرَة" که سه مرتبه باید گفت. ومجلسی (قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ العزیز) در "بحار" احتمال داده است تا عبارت "انی کنت من الظالمین" که آن زیادتی از توقیع را محسوب نداشته وقسمی دیگر، مجلسی (قُدِّسَ سِرُّهُ) از کتاب "عتیق" ذکر نموده در "کتاب دعاء بحار الانوار" وآخر دعا این است:

فقل حسبی الله لا اله الا هو، علیه توکلت وهو رب العرش العظیم.

ودر "صلاة بحار" نیز اشاره نموده که یافتم این دعا را مسندا در کتاب عتیقی از اصول اصحاب خودمان یعنی امامیه، موافق شرحی که کفعمی (قُدِّسَ سِرُّهُ) ذکر کرده تا:

علیه توکلت وهو رب العرش العظیم.

استاد اعظم (ادام الله ظله العالی) در "نجم ثاقب" فرموده:

شیخ نعمانی (رحمة الله علیه) روایت کرده به اسناد خود از عبدالله بن سنان که گفت: "داخل شدم من وپدرم بر حضرت ابی عبدالله (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) پس فرمود: چگونه خواهید بود شما هرگاه ماندید در حالتی که نیست در آن وقت یا نمی بینید در آن حال امام هدایت کننده ونه راهنمائی که دیده شود ونجات نمی یابد در آن زمان مگر کسی که بخواند دعای حریق را؟

مؤلف گوید: نظرم نیست در کدام کتاب دیدم این حدیث را واین عبارت چنین ذکر شده بود:

ص: 122

ونجات نمی یابد در آن مگر کسی که بخواند دعای غریق را، به غین معجمه.

که مراد کمال تاکید در اخلاص واضطرار وصدق عقیدت وحسن نیت وغیرها باشد، چنانکه مؤید آن هم بعض اخبار وارد شده است. در هر حال، تطبیق وتوفیق این قبیل احادیث در کمال اشکال است، والله اعلم.

پس پدرم گفت: این است والله، بلا. پس چه کنیم فدای تو شویم؟ فرمود:

چون چنین شود، تو آن زمان را درک نخواهی کرد. پس متمسک شوید به آنچه در دست شما است تا آنکه امر بر شما واضح گردد. یعنی در آن زمان در دین خود متزلزل نشوید ودر عمل، متحیر وسرگردان نگردید وبه آنچه از امامان گذشته به شما رسیده در اصول وفروع متمسک باشید وعمل به آنها را ترک نکنید ومرتد نشوید، وایمان نیاورید به آنکه مدعی امامت وقائمیت است، تا امر امامت او بر شما واضح شود، به ظهور معجزات بینات.

واز سئوال نکردن سنان، والد عبدالله از دعای حریق که کدام است، ظاهر می شود معهود ومعلوم بودن آن دعا نزد اصحاب، وآنچه به این اسم به نظر رسیده دعای معروفی است که جمله ای از علما آن را نقل کردند در ادعیه صباح ومسی. وشیخ طبرسی صاحب "مجمع البیان" در کتاب "عدة السفر" گفته:

واز جملهء دعاها که جلالت وفضیلت آنها بسیار است، وشرایط کمال وخوبی را به غابت جمع نموده، وخواندن آن اختصاص به صبح وشام دارد، دعائی است که مشهور است به دعای حریق واز حضرت امام زین العابدین (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) روایت شده است ودعا این است:

اللَّهُمَّ اِنی أَصْبَحْتَ اشهِدُكَ وکَفی بِکَ شَهیداً...

ص: 123

تا آخر دعا که طولانی است - وکتاب "مقال" وغیره این دعا را از حضرت امام زین العابدین (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) روایت کرده است وآخر او این است:

... یا اهل التقوی واهل المغفرة.

فلیراجع - ودر آخر آن گفته که:

از جانب حضرت صاحب الامر صَلَواتُ اللهِ عَلَیه) توقیعی بیرون آمد به سوی محمد بن صلت قمی (عَلَیهِ الرَّحمة).

که این دعا را زیادی وتتمه ای هست وآن تتمه این است:

اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ العَظیم...

وآن نیز معروف است. وبالجمله چون مطمئن نشدم که مراد، همین دعا است وطولانی هم بود ودر بسیاری از کتب ادعیه چون "مصباح" شیخ وکفعمی و "مقباس" و "بحار" موجود بود، لهذا نقل نکردیم.

ص: 124

ذکر صلوات

از جمله تکالیف انام، در غیبت امام (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) صلوات فرستادن به آن حضرت است (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) خصوصا وبه آباء معصومین او (صلی الله علیهم اجمعین) وجد مطهر او (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) عموما، ودر خصوص صلوات فرستادن به ایشان از تواتر وتظافر احادیث واخبار - گذشته، کتب مبسوطه ی مخصوصه به رشته ی تالیف کشیده اند، که در میان فریقین منتشر است. اما خصوص صلوات فرستادن به حضرت امام عصر وناموس دهر (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) که همه جا با اجداد طاهرین خود (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهم اَجمَعین) مرادف ومشارک است ودر بعضی موارد منفرد، به ذکر بعضی از آنها که از کلمات معصومین است (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) می پردازد تیمنا.

منها: اللَّهُمَّ صَلِّ علی ولیک المحیی لسنتک الْقَائِمِ بامرک الداعی الیک الدلیل علیک وحجتک علی خلقک وخلیفتک فی ارضک وشاهدک علی عبادک ، اللَّهُمَّ أَعَزُّ نَصْرَهُ وَ امْدُدْ فی عُمُرِهِ وزین الارض بِطُولِ بَقَائِهِ ، اللَّهُمَّ اکفه بغی الحاسدین واعذه مِنْ شَرِّ الکائدین وَ ازْجُرْ عَنْهُ أَرَادَتْ الظالمین وخلصه مِنْ ایدی الجبارین ، اللَّهُمَّ أَعْطِهِ فی نَفْسِهِ وذریته وشیعته ورعیته وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتُهُ وَ مَنْ جمیع أَهْلِ الدنیا مَا تَقَرُّ بِهِ عینه وَ تَسَرَّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلَّغَهُ أَفْضَلُ أَمَلَهُ فی الدنیا والاخرة انَك عَلی کُلِّ شیٔ قدیرٔ.

ص: 125

منها: اللَّهُمَّ صَلِّ علی حجتک فی ارضک وخلیفتک فی بلادک الداعی الی سبیلک وَ الْقَائِمُ بقسطک وَ الْفَائِزِ بامرک ولی المؤمنین ومبیر الکافرین ومجلی الظَّلَمَةِ ومنیر الْحَقِّ وَ الصَّادِعَ بالحکمة وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ الصِّدْقِ وکلمتک وعیبتک وعینک فی غارضک المترقب الْخَائِفِ الولی النَّاصِحِ ، سفینة النَّجَاةِ وَ عَلِمَ الهدی وَ نُورَ أَبْصَارِ الوری وخیر مِنْ تقمص وارتدی وَ الْوِتْرُ الْمَوْتُورُ وَ مُفَرِّجِ الکرب ومزیل الْهَمَّ وکاشف البلوی ، صَلَوَاتُ اللَّهِ علیه وعلی آبَائِهِ الائمة الهادین وَ الْقَادَةِ المیامین مَا طَلَعَتْ کواکب الاسحار واورقت الاشجار واینعت الاثمار وَ اخْتَلَفَ اللیل وَ النَّهَارِ وغردت الاطیار ، اللَّهُمَّ انْفَعْنَا بِحُبِّهِ وَ احْشُرْنَا فی زُمْرَتِهِ وَ تَحْتَ لِوَائِهِ ، اللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدِ واهل بیته وَصَلَ علی ولی الْحَسَنِ ووصیه وَ وَارِثَهُ الْقَائِمِ بامرک وَ الْغَائِبُ فی خلقک وَ الْمُنْتَظَرُ لاذنک، اللَّهُمَّ صَلِّ علیه وَ قَرَّبَ بَعْدَهُ وانجز وَعْدَهُ واوف عَهْدِهِ واکشف عَنْ بَأْسُهُ حِجَابُ الغیبة واظهر بِظُهُورِهِ صَحَائِفُ الْمِحْنَةِ وَ قَدَّمَ أَمَامَهُ الرُّعْبَ وَثَبَتْ بِهِ الْقَلْبِ وَاقِمٍ بِهِ الْحَرْبِ وایده بجند مِنْ الملئکة مسومین وسلطه علی أَعْدَاءِ دینک اجمعین .

مِنْهَا : اللَّهُمَّ صَلِّ علی أَمَامَنَا وَ ابْنِ أَئِمَّتِنَا وسیدنا وَ ابْنِ سادَتَنا الوصی الزکی التقی النقی الامام الباقی ابْنِ الماضی حجتک فی الارض علی الْعِبَادِ وغیبک الْحَافِظِ فی الْبِلَادِ والسفیر فیما بینک وبین خلقک وَ الْقَائِمُ فیهم بحقک أَفْضَلُ صلواتک وبارک علیهم وعلیه أَفْضَلُ برکاتک ، اللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْهُ الْقَائِمِ الْمُؤَمِّلِ وَ الْعَدْلِ الْمُعَجَّلُ وحفه بملئکتک المقربین وایده منک بِرُوحِ

ص: 126

الْقُدُسِ یا رَبِّ العالمین.

منها: صلواتی است که به سوی ابوالحسن ضراب اصفهانی از مکه بیرون آمد، که مشتمل است بر صلوات پیغمبر خدا وائمه ی هدی بخصوص حضرت صاحب الامر (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهم اَجمَعین). واین صلوات را در "مصباح متهجد" و "جمال الاسبوع" وکتب معتبره ی دیگر ذکر کرده اند. ودر "مصباح"، مذکور است: از صاحب الامر (علیه السلام) مروی است ودر مکه بیرون آمد برای ابوالحسن ضراب اصفهانی، ودر "جمال الاسبوع" وکتب دیگر به سند متصل از ابوالحسن مذکور - که اسمشس یعقوب بن یوسف است - روایت کرده اند که در سال دویست وهشتاد ویکم هجری این نسخه را در مکه حضرت به او مرحمت فرمود، وبرای آن حکایت عجیبی است واستاد اعظم (اَدام اللهُ ظِلَّه العالی) در "نجم ثاقب" از "غیبت" شیخ طوسی (قُدِّسَ سِرُّهُ) روایت کرده از حسین بن محمد بن عامر اشعری گفت:

خبر داد مرا یعقوب بن یوسف ضراب غسانی زمانی که از اصفهان برگشته بود در سنه ی دویست وهشتاد یک..

ومجلسی (قُدِّسَ سِرُّهُ) در "کتاب دعای بحار الانوار" همین صلوات را با شرح وحکایت آن از "جمال الاسبوع" ذکر کرده اند از یعقوب بن یوسف غانی بر وزن فانی، وغسانی - به سین مهمله - را نسخه ی بدل نوشته اند، وهمین صلوات را نیز نقل کرده از کتاب عتیق که نسخه شده این صلوات از کتاب شیخ ابوالحسن علی بن محمد بن یوسف حرانی در جمادی الاخره سنه ی چهار صد واو گفته:

نسخه نمودم این صلوات را از کتاب شیخ ابوالحسن علی بن حمزه احمد کاتب به خط خودش در جمادی الاولی سنه ی سیصد ونود وسه هجریه، خبر داده حسن بن محمد بن عامر اشعری قمی به کاشان در سنه ی دویست وهشتاد وهشت زمانی که از

ص: 127

اصفهان برگشته بود، خبر داده او را یعقوب بن یوسف صواف به اصفهان، گفت: به حج رفتم در سنه ی دویست وهشتاد ویک...

وذکر کرده تا آخر خبر که مطابق است با "جمال الاسبوع". پس نسبت یعقوب بن یوسف در این نسخ عدیده، مشتبه شده که آیا غسانی است - به غین معجمه وسین مهمله بر وزن شداد - که منسوب به آبی است که قبیلهء "ازد" به او فرود آمده، یا اسم قبیله ای است که منسوب به او است، یا غانی است بر وزن فانی که تصحیف غسانی است، که اصل او از غسان بوده ونشو ونمای او در اصفهان شده، وآیا ضراب است یا صراف است یا صواف.

در هر حال، رجوع به کتب رجال باید کرد ومرا مجال نیست.

مقصود از صحت سند این صلوات است وحقیر روایت می کنم این صلوات را از استاد اعظم (اَدامَ اللهُ ظِلَه العالی عَلی رُؤسِ الاَدانی والاَعالی) به اسناد مضبوطه واجازه ای که دارم - به همان شرح مذکور که در "نجم ثاقب" ثبت است. هر که خواهد رجوع نماید.

واستاد اعظم (دامَ ظِلهُ) پس از ذکر این صلوات، می فرماید:

در هیچ خبری تعیین وقتی از برای این صلوات ودعا نشده الا اینکه، سید بن طاوس (قُدِّسَ سِرُّهُ) در "اجمال الاسبوعا" بعد از ذکر این صلوات می فرماید: "ااگر ترک کردی تعقیب عصر روز جمعه را به جهت عذری، پس ترک مکن این صلوات را هرگز به جهت امری که مطلع کرده ما را خداوند (جَلَّ جَلالُه) بر آن.

واستاد اعظم (دامَ ظِلهُ) پس از ذکر این کلام می فرماید:

از این کلام شریف چنان مستفاد می شود که از جانب صاحب الامر (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلیه) چیزی به دست آوردند در این باب واز مقام ایشان مستبعد نیست، چنانچه خود تصریح کردند که باب به سوی آن جناب (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) مفتوح ودر باب سابق گذشت.

ص: 128

حقیر گوید: سابقا اشاره به این مطلب شد وبعد از این مزید بیانی نیز خواهد آمد، انشاء الله تعالی. نسخه ی دفتر صلوات این است:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم ، اللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدِ سید المرسلین وَ خَاتَمِ النبیین وَ حَجَّتْ رُبَّ العالمین ، الْمُنْتَجَبُ فی المیثاق المصطفی فی الظِّلَالِ الْمُطَهَّرُ مِنَ کل آفَةٍ البریء مِنْ کل عیب الْمُؤَمِّلِ لِلنَّجَاةِ المرتجی للشفاعة المفوض الیه دین اللَّهُ ، اللَّهُمَّ شَرَفُ بنیانه وَ عَظُمَ بُرْهَانُهُ وافلج حُجَّتَهُ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ واضئ نُورِهِ وبیض وَجْهَهُ واعطه الْفَضْلِ والفضیلة وَ الْمَنْزِلَةَ والوسیلة الرفیعة وَ ابْعَثْهُ مَقَاماً مَحْمُوداً یغبطه بِهِ الاولون والاخرون وَصَلَ علی امیرالمومنین وَ وَارِثَ المرسلین وَ قَائِدٍ الْغُرِّ المحجلین وسید الوصیین وَصَلَ علی الْحَسَنِ بْنِ علی أَمَامَ المؤمنین وَ وَارِثَ المرسلین وَ حَجَّتْ رُبَّ العالمین وَصَلَ علی الحسین بْنِ علی أَمَامَ المؤمنین وَ وَارِثَ المرسلین وَ حَجَّتْ رُبَّ العالمین وصلی علی علی بْنِ الحسین أَمَامَ المؤمنین وَ وَارِثَ المرسلین وَ حَجَّتْ رُبَّ العالمین وَصَلَ علی مُحَمَّدِ بْنِ علی أَمَامَ المؤمنین وَ وَارِثَ المرسلین وَ حَجَّتْ رُبَّ العالمین وَصَلَ علی جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ أَمَامَ المؤمنین وَ وَارِثُ المرسلین وَ حَجَّتْ رُبَّ العالمین وَصَلَ علی موسی بْنِ جَعْفَرٍ أَمَامَ المؤمنین وَ وَارِثَ المرسلین وَ حَجَّتْ رُبَّ العالمین وَصَلَ علی علی بْنِ موسی أَمَامَ المؤمنین وَ وَارِثَ المرسلین وَ حَجَّتْ رُبَّ العالمین وَصَلَ علی مُحَمَّدِ بْنِ علی أَمَامَ المؤمنین وَ وَارِثَ المرسلین وَ حَجَّتْ رُبَّ العالمین وَصَلَ علی الْحَسَنِ بْنِ علی أَمَامَ المؤمنین وَ وَارِثَ المرسلین وَ حَجَّتْ رُبَّ العالمین وَصَلَ علی الْخَلَفِ الصَّالِحِ المهدی الهادی أَمَامَ الهدی أَمَامَ المؤمنین وَ وَارِثَ المرسلین وَ حَجَّتْ رُبَّ العالمین ، اللَّهُمَّ

ص: 129

صَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ واهل بیته الائمة الهادین الْعُلَمَاءِ الصادقین الابرار المتقین دَعَائِمُ دینک وارکان توحیدک وَ تَرَاجِمَةً وحیک وحججک علی خلقک وخلفائک فی ارضک الذین اخْتَرْتَهُمْ لنفسک واصطفیتهم علی عبادک وارتضیتهم لدینک واختصصتهم بمعرفتک وجللتهم بکرامتک وغشیتهم برحمتک وربیتهم بنعمتک وغذیتهم بحکمتک والبستهم نورک وَ رَفَعْتَهُمْ فی ملکوتک وحففتهم بملائکتک وشرفتهم بنبیک صلواتک علیه وَ آلِهِ، اللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدِ وعلیهم صلوة کثیرة دَائِمَةً طیبة لایحیط بِهَا الَّا أَنْتَ وَ لَا یسعها الَّا علمک ولاتحصیها أَحَدُ غیرک ، اللَّهُمَّ وَصَلَ علی ولیک المحیی سنتک الْقَائِمِ بامرک الداعی الیک الدلیل علیک وحجتک علی خلقک وخلیفتک فی ارضک وشاهدک علی عبادک ، اللَّهُمَّ أَعَزُّ نَصَرَهُ ومدفی عُمُرِهِ وزین الارض بِطُولِ بَقَائِهِ، اللَّهُمَّ اکفه بغی الحاسدین واعذه مِنْ شَرِّ الکائدین وَ ازْجُرْ عَنْهُ أَرَادَتْ الظالمین وخلصه مِنْ ایدی الجبارین ، اللَّهُمَّ أَعْطِهِ فی نَفْسِهِ وذریته وشیعته ورعیته وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتُهُ وَعَدُوهُ وجمیع أَهْلِ الدنیا مَا تَقْرَبْهُ عینه وَ تَسَرَّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلَّغَهُ أَفْضَلَ مَا أَمَلُهُ ( عَمَلُ ، خ لِ . أَمَلٍ ، خ لِ . ) فی الدنیا وَ الْآخِرَةِ انک علی کل شیء قدیر. اللَّهُمَّ جَدَّدَ بِهِ مَا محی مِنْ دینک واحی بِهِ مَا بَدَلَ مِنْ کتابک واظهر بِهِ مَا غیر مِنْ حکمک حتی یعد دینک بِهِ علی یدیه غضا جدیدا خَالِصاً مُخْلِصاً لَا شک فیه وَ لَا شُبْهَةُ مَعَهُ وَ لَا بَاطِلٍ عِنْدَهُ وَ لَا بِدْعَةٍ لدیه ، اللَّهُمَّ نَوِّرْ بِنُورِهِ کل ظُلْمَةُ وَ هُدَّ برکنه کل بِدْعَةٍ واهدم بِعِزَّتِهِ کل ضَلَالَةٍ واقصم بِهِ کل جُبَارُ وَ احْمَدِ بسیفه کل نَارٍ واهلک بِعَدْلِهِ کل جَبَّارٍ ( جَوْرُ کل جَائِرٍ خ لِ . ) وَاجَرَ حکمه علی کل حکم واذل بِسُلْطَانِهِ کل سُلْطَانِ اللَّهُمَّ أَذَلَّ کل مَنْ نَاوَاهُ واهلک کل مَنْ عَادَاهُ وامکر بِمَنْ کاده

ص: 130

واستاصل مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ وَ اسْتَهَانَ بامره وسعی فی اطفاء نُورِهِ واراد اخماد ذکره ، اللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدِ المصطفی وعلی المرتضی وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ الْحَسَنِ الرِّضَا والحسین المصفا وجمیع الاوصیاء مصابیح الدجی واعلام الهدی وَ مَنَارَ التقی وَ الْعُرْوَةُ الوثقی وَ الْحَبْلِ المتین وَ الصِّرَاطُ المستقیم وَصَلَ علی ولیک وَ وُلَاةُ عهدک والائمة مِنْ وُلْدِهِ وَرَدَ فی أَعْمَارُهُمْ وَ زِدْ فی آجَالِهِمْ وَ بَلَغَهُمْ أَفْضَلُ أَعْمَالِهِمْ دینا ودنیا وَ آخِرُهُ انک علی کُلِ شَیٍٔ قَدیرٌ

ص: 131

لزوم عرض سلام

از جمله تکالیف انام، در غیبت امام (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) سلام نمودن به آن حضرت است در هر روز، بخصوص در روز دوشنبه وپنجشنبه، که عرض اعمال عموم خلایق به آن حضرت می شود. سابقا اشاره شد که تکلیف عبد نسبت به مولای خود آن است که در تمام حرکات وسکنات خود تابع ومطیع اوامر ونواهی مولای خود باشد، بلکه به درجه ای حالت مراقبه را تکمیل نماید که مقام انس واستغراق برای او حاصل شود وآنی ظاهرا وباطنا از توجهات قلبیه وجوارحیه تغافل وتساهل نداشته باشد، وگمان نکند که مولا وآقای او از انظار غایب است واز اعمال وافعال عبد خود بی اطلاع است، بلکه به طور یقین قطع نماید که مولای او حاضر وناظر اوست. وعلم او قبل از اخطار به بال تو است، واز تمام حرکات وسکنات وحالات ومقامات ظاهره وباطنه ی عبد خود استحضار دارد. پس از جمله تکالیف وفرائض عباد نسبت به امام مفترض الطاعه ی خود آن است که همه روزه عرض چاکری وجان نثاری خود را در پیشگاه سلطان حقیقی خود نموده، به آن حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) سلام دهند واظهار عبودیت ورقیت نمایند، وعرض محبت وخلوص قلبیه ی خالصانه ی صادقانه نمایند، وبه زبان حال وقال عرض واظهار نمایند:

ای مولا وآقا وسید ما، اگر به حسب مصلحت چهره ی مبارک را از این بندگان ناقابل پوشیده ودر بارگاه عظمت وجلالت خود ما را راه نمی دهی، ولیکن این بندگان، همچنان در مقام عبودیت

ص: 132

وبندگی وجان نثاری خود ثابت وجازم هستیم وحق عبودیت وجان نثاری ماست، که همه روزه در آستان مقدس تو خود را حاضر دانسته ودر عتبه ی مقدسه ی تو ایستاده سلام داده واظهار چاکری نموده مراجعت نمائیم. البته ای مولای ما، اگر این بندگان ناقابل تو لیاقت ادراک حضور مرحمت ظهور را داشتیم ما را راه می دادی واظهار مرحمت ومکرمت می فرمودی. ولیکن یقین داریم که در مراتب عبودیت ومراسم بندگی وفدویت خود قصور وفتور داریم وهنوز به آن درجه نرسیده ایم که درک تشرف حضور مبارکت را نمائیم، ویقین داریم اگر چه شخص این بندگان از آستان ملایک پاسبانت دور است ولیکن عرض اعمال وافعال ما همه روز در دفتر حضرتت مسطور است. وباز یقین داریم که همه روزه مانند اشخاصی که در آستان حضرت رضا (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) تا شصت مرتبه آمدند وبرگشتند وآن حضرت آنها را راه نداد وباز دست از بندگی وعبودیت برنداشتند، این بندگان هم هرماه هزار مرتبه بیائیم وما را جواب ندهی، باز دست بندگی از دامن تولایت نخواهیم برداشت، یقین دارم اگر از شیعیان تو بودیم، در مرتبه ی اولی ما را راه می دادی ونزد خود می خواندی، ولیکن چون از دوستان تو هستیم وبه مرتبه ی شیعیت نرسیده ایم، از آن جهت از زیارت جمال مبارکت محروم واز ادراک حضور اقدست مهجور شده ایم. پس فریضه ی ذمت این بندگان است که همه روزه وهمه شب خود را به سلام دادن ذات اقدس رطب اللسان وبه اظهار عبودیت وپیغام فرستادن حضور مقدست همعنان باشیم، شاید در این میانه یکی کارگر شود.

ص: 133

ذکر سلام

سابقا مذکور شد که بعد از نماز صبح وسایر فرایض، مستحب است که صلوات وسلام به امام عصر (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) بفرستی وبا آن حضرت تجدید سلام وعهد وبیعت ومیثاق وتحیت وعبودیت نمائی، واجمالی از آن گذشت، لذا در این مورد ذکر می نمایم بعضی از فقرات سلامهائی که از خود آن حخضرت وآباء کرامش (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ اِجْمَعِينَ) رسیده که در بعض موارد مخصوصه ومواضع منصوصه، به آن حضرت سلام بفرستی وزیارت نمائی واظهار عبودیت کنی، وآن حضرت را شفیع مطالب ومآرب خود قرار دهی. شاید آن حضرت نیز در مقام آقائی وبزرگی، یکی از سلامهای تو را - اگر از روی اخلاص وصمیم قلب باشد - جواب دهد، ورستگار دنیا وآخرت شوی، خوشا به حال کسی که امام عصر (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) توجه والتفات به سوی او نموده، منظور نظر التفات آن حضرت گردد وگوشه ی چشمی به طرف او اندازد که کار او را در دو عالم سازد:

چه شود به چهره ی زرد من نظری برای خدا کنی * * * که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی

از جمله فقرات سلامهائی که وظیفه ی عبد است همه روزه به جا بیاورد وتوجه به سوی خدا ورسول وائمه وآن حضرت (صَلَّی اَللَّهِ عَلَيْهِمْ اِجْمَعِينَ) نماید، سلامی است که سابقا گفتیم در تشهد نمازهای فریضه می گوئی که در چند فقرات، سابقا تصریح شد.

ص: 134

واز جمله سلامی است که از ناحیه ی مقدسه بیرون آمده:

فی "الاحتجاج":

خَرَجَ مِنْ الناحیة الْمُقَدَّسَةِ الی مُحَمَّدِ الحمیری بَعْدَ الْجَوَابَ عَنِ الْمَسَائِلِ التی سَئَلَها:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم ، لَا لَا مُرْهُ تَعْقِلُونَ وَ لَا مِنْ اولیائه تَقْبَلُونَ حکمة بَالِغَةً فماتغن النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لایومنون ، السَّلَامُ علینا وعلی عبادالله الصالحین ، اذا أَرَدْتُمُ التَّوَجُّهَ بِنَا الی اللَّهِ تعالی والینا فَقُولُوا کما قَالَ اللَّهُ تعالی : " سَلامُ عَلی آلِ یس..."

به سندهای صحیح ومعتبر از محمد بن عبدالله حمیری منقول است که از ناحیه ی مقدسه فرمان حضرت صاحب الامر (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) به سوی او بیرون آمد که: چون خواهید متوجه بشوید به ما به سوی خدا وبه سوی ما، پس بگوئید چنانچه خدا فرموده است:

سَلامُ علی آلِ یس ، السَّلَامُ علیک یا داعی اللَّهِ وربانی آیاته السَّلَامُ علیک یا بَابُ اللَّهِ ودیان دینه ، السَّلَامُ علیک یا خلیفة اللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ ، السَّلَامُ علیک یا حُجَّةُ اللَّهِ ودلیل ارادته ، السَّلَامُ علیک یا تالی کتاب اللَّهِ وترجمانه ، السَّلَامُ علیک فی آنَاءَ لیلک واطراف نهارک ، السَّلَامُ علیک یا بقیة اللَّهِ فی أَرْضِهِ ، السَّلَامُ علیک یا میثاق اللَّهِ الذی أَخَذَهُ ووکده ، السَّلَامُ علیک یا وَعَدَ اللَّهُ الذی ضَمَّنَهُ ، السَّلَامُ علیک ایها الْعِلْمِ الْمَنْصُوبِ وَ الْعِلْمُ المصبوب وَ الْغَوْثَ وَ الرَّحْمَةِ الْوَاسِعَةِ وَعْداً غیر مکذوب السَّلَامُ علیک حین تَقُومُ ، السَّلَامُ علیک حین تَقْعُدُ ، السَّلَامُ علیک حین تقرء وتبین ، السَّلَامُ علیک حین تصلی وَ تَقْنُتُ ، السَّلَامُ علیک حین ترکع وَ تَسْجُدْ ، السَّلَامُ علیک حین تَهَلَّلَ وتکبر ، السَّلَامُ علیک حین تَحْمَدُ

ص: 135

وَ تَسْتَغْفِرُ ، السَّلَامُ علیک حین تُصْبِحَ وتمسی ، السَّلَامُ علیک فی اللیل اذا یغشی وَ النَّهَارِ اذا تجلی ، السَّلَامُ علیک ایها الامام الْمَأْمُونِ ، السَّلَامُ علیک ایها الْمُقَدَّمُ الْمَأْمُولُ ، السَّلَامُ علیک بِجَوَامِعِ السَّلَامُ اشهدک، یا مولای انی اشْهَدْ انَّ لَا اله الَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شریک لَهُ وَانٍ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ لَا حبیب الَّا هُوَ واهله ، واشهدک یا مولای انَّ علیا امیرالمؤمنین حُجَّتَهُ وَ الْحَسَنِ حَجَّتُهُ والحسین حَجَّتُهُ وعلی بْنِ الحسین حُجَّتَهُ وَ مُحَمَّدٍ بْنَ علی حُجَّتَهُ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ حَجَّتُهُ وموسی بْنِ جَعْفَرٍ حُجَّتَهُ وَ الْحَسَنِ بْنِ علی حُجَّتَهُ وَ اشْهَدْ انک حُجَّةُ اللَّهِ أَنْتُمْ الاول والاخر وَانٍ رجعتکم حَقُّ لاریب فیها یوم لاینفع نَفْساً ایمانها لَا تکن آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کسبت فی ایمانها خیرا ، وَانِ الْمَوْتَ حَقُّ وَانٍ ناکرا ونکیرا حَقُّ وَ اشْهَدْ انَّ النَّشْرِ وَ الْبَعْثِ حَقُّ وَانِ الصِّرَاطَ حَقُّ والمرصاد حَقُّ والمیزان حَقُّ وَ الْحَشْرِ حَقُّ وَ الْحِسَابَ حَقُّ وَ الْجَنَّةُ وَ النَّارَ حَقُّ وَ الْوَعْدَ حَقُّ والوعید بِهِمَا حَقٍّ ، یا مولای شقی مِنْ خالفکم وَ سَعِدَ مَنْ اطاعکم فَاشْهَدْ علی مَا اشهدتک علیه وانا ولی لک بریء مِنْ عدوک فَالْحَقْ مَا رضیتموه وَ الْبَاطِلَ مَا اسخطتموه وَ الْمَعْرُوفِ مَا أُمِرْتُمْ بِهِ والمنکر مَا نهیتم عَنْهُ فنفسی مؤمنه بِاللَّهِ وَحْدَهُ لَا شریک لَهُ وَ بِرَسُولِهِ وبامیرالمؤمنین وبکم یا مولای اولکم وآخرکم ونصرتی مُعَدَّةُ لکم ومودتی خَالِصَةً لکم آمین آمین...

بعد از آن این دعا می خوانی:

اللَّهُمَّ اِنّی اَسئَلكَ انَّ تُصَلِیَ عَلی مُحَمَّدِ نَبِیَ رَحمَتِكَ وکَلِمَةِ نُوركَ وَانٍ تَمَلاَء قَلبی نُورٍ الیقین وصَدری نُورٍ الایمانِ وَ

ص: 136

وفکری نُورٍ النیات وعزمی نُورِ الْعِلْمِ وقوتی نُورِ الْعَمَلِ ولسانی نُورِ الصِّدْقِ ودینی نُورِ الْبَصَائِرِ مِنْ عندک وبصری نُورٍ الضیاء وسمعی نُورٍ الحکمة ومودتی نُورِ الْمُوَالَاةِ لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ( علیهم السَّلَامُ ) حتی القاک وَقَدْ وفیت بعهدک ومیثاقک فتغشینی برحمتک یا ولی یا حمید ، اللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدِ حجتک فی ارضک وخلیفتک فی بلادک والداعی الی سبیلک وَ الْقَائِمُ بقسطک وَ الثَّائِرُ بامرک ولی المؤمنین وَ بَوَارِ الکافرین ومجلی الظَّلَمَةِ ومنیر الْحَقِّ وَ النَّاطِقِ بالحکمة وَ الصِّدْقِ وکلمتک التَّامَّةُ فی ارضک المرتقب الْخَائِفِ والولی النَّاصِحِ سفینة النَّجَاحِ وَ عَلِمَ الهدی وَ نُورَ أَبْصَارِ الوری وخیر مِنْ تقمص وارتدی ومجلی العمی الذی یملاء الارض قِسْطاً وَ عَدْلًا کما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً انک علی کل شیء قدیر ، اللَّهُمَّ صَلِّ علی ولیک وَ ابْنِ اولیائک الذین فُرِضَتْ طَاعَتُهُمْ واوجبت حَقَّهُمْ واذهبت عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَهُمْ تطهیرا ، اللَّهُمَّ انْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ لدینک وَ انْصُرْ بِهِ اولیائک واولیائه وشیعته وانصاره وَ اجْعَلْنَا مِنْهُمْ ، اللَّهُمَّ أَعِذْهُ مِنْ شَرِّ کل بَاغٍ وَ طَاغٍ وَ مَنْ شَرُّ جمیع خلقک وَ احْفَظْهُ مِنْ بین یدیه وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یمینه وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ احْرُسْهُ وَ امْنَعْهُ مِنْ انَّ یوصل الیه بِسُوءٍ وَ احْفَظْ فیه رسولک وَ آلِ رسولک واظهر بِهِ الْعَدْلَ وایده بِالنَّصْرِ وَ انْصُرْ ناصریه واخذل خاذلیه واقصم قاصمیه واقصم بِهِ جَبَابِرَةِ الکفر وَ اقْتُلِ بِهِ الکفار والمنافقین وجمیع الملحدین حیث کانوا مِنْ مَشَارِقِ الارض وَ مَغَارِبِهَا وَبَرِهَا وَ بِحَرِّهَا واملاء بِهِ الارض عَدْلًا واظهر بِهِ دین نبیک (صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) واجعلنی اللَّهُمَّ مِنْ أَنْصَارِهِ واعوانه وَ اتِّبَاعِهِ وشیعته وارنی فی آلِ مُحَمَّدٍ (عَلَیهم السَّلَامُ) مَا یأملون وفی عَدُوِّهِمْ مَا یحذرون

ص: 137

اله الْحَقِّ آمین یاذالجلال والاکرام یا ارْحَمْ الراحمین.

واز جمله، سلامی است که از ناحیه ی مقدسه بیرون آمده به سوی عبدالله بن جعفر حمیری که توقیع مبارک صادر شده ومعروف است به زیارت ندبه غیر دعای ندبه مشهوره ومجلسی (قُدِّسَ سِرُّهُ) در "کتاب دعای بحار الانوار" این زیارت را از خط شیخ محمد علی جباعی، جد شیخنا البهائی (قُدِّسَ سِرُّهُما) به اسناد مضبوطه اش ذکر نموده از محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری که توقیع مبارک به سوی او بیرون آمد که:

چون اراده کردند توجه به ما به سوی خدای تعالی وبه سوی ما را، پس بگوئید چنانکه خدا فرموده:

سَلامُ علی آلِ یس ذلک هُوَ الْفَضْلُ المبین وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ العظیم لِمَنْ یهدیه صراطة المستقیم ( التَّوَجُّهُ ) قَدْ آتاکم اللَّهِ یا آلِ یس خِلَافَتِهِ..

ودر "مزار بحار الانوار" از سید بن طاووس نقل نموده همین زیارت را که این زیارت، معروف به زیارت ندبه است که از ناحیه ی مقدسه به سوی محمد بن عبدالله حمیری بیرون آمد وامر شده است که در سرداب مقدس خوانده شود.

وهمین زیارت را بعینها ذکر می نماید بعد از آن از قول مولف "مزار کبیر" - که به زعم مرحوم مجلسی (قُدِّسَ سِرُّهُ) محمد المشهدی (رَحمَةُ اللهِ عَلَیه) است همین زیارت را ذکر می نماید، ولی به زیادتی دوازده رکعت نماز در اول آن ونسبت آن را به محمد بن عثمان که از نواب حضرت است (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) می دهد وتفصیل آن چنین است که احمد بن ابراهیم گفت:

شکایت کردم به محمد بن عثمان که از نواب حضرت صاحب الامر است (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) که بسیار مشتاقم به دیدن مولای خود. گفت: به این اشتیاق خواهش دیدن آن حضرت را هم داری؟ گفتم: بله.

گفت: خدا تو را ثواب دهد بر اشتیاق تو وروی مبارک آن حضرت

ص: 138

را به تو بنماید به آسانی وعافیت، پس گفت: آرزوی دیدن آن حضرت را در ایام غیبت مکن وباید که مشتاق خدمت آن حضرت باشی وسئوال نکنی اجتماع به آن حضرت را که این از امور حتمی خدا است وتسلیم وانقیاد امر خدا لازم است ولکن متوجه شو به سوی آن حضرت بعد از دوازده رکعت نماز، که در هر رکعت حمد وسوره بخوانی وبعد از هر دو رکعت، سلام بگوئی وصلوات بر محمد وآل او (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) بفرستی، پس بگو:

سَلامُ علی آلِ یس ذلک هُوَ الْفَضْلُ المبین وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ العظیم لِمَنْ یهدیه صِرَاطِهِ المستقیم ، قَدْ آتاکم اللَّهِ یا آلِ یس خِلَافَتِهِ...

واز این روایت فهمیده می شود که دوازده رکعت نماز قبل از این زیارت باید خواند، ولی حقیر مولف زیارتی را که در "کتاب دعاء بحار الانوار" ذکر نموده وذکر دوازده رکعت نمازی در آن روایت نیست، در این مورد مرقوم می دارد:

سَلامُ علی آلِ یس ذلک هُوَ الْفَضْلُ المبین وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ العظیم لِمَنْ یهدیه صِرَاطِهِ المستقیم ( التَّوَجُّهُ ) قَدْ آتاکم اللَّهِ یا آلِ یس خِلَافَتَهُ وَ عَلِمَ مجاری أَمَرَهُ فیما قَضَاهُ وَ دُبُرَهُ ورتبه واراده فی ملکوته فکشف لکم الْغِطَاءَ وانتم خزنته وشهدائه وعلمائه وامنائه وَ سَاسَةَ الْعِبَادِ وارکان الْبِلَادِ وَ قُضَاةِ الاحکام وابواب الایمان وَ سُلَالَةَ النبیین وَ صَفْوَةٍ المرسلین وَ عِتْرَةَ خیرة رَبُّ العالمین وَ مَنْ تقدیره مَنَائِحُ الْعَطَاءِ بکم انفاذه محتوما مَقْرُوناً فَمَا شیء مِنَّا الَّا وانتم لَهُ السَّبَبِ والیه السبیل خیاره لولیکم نِعْمَةٍ وانتقامه مِنْ عدوکم سَخِطْتِ فَلَا نَجَاةُ وَ لَا مَفْزَعُ الَّا أَنْتُمْ وَ لا مَذْهَبُ عنکم یا اعین اللَّهِ النَّاظِرَةِ وَ حَمَلْتُ مَعْرِفَتِهِ ومساکن توحیده فی أَرْضِهِ وَ سَمَائِهِ وانت یا مولای ویا حُجَّةُ اللَّهُ

ص: 139

وبقیته کمال نعمته ووارث انبیائه وخلفائه ما بلغناه من دهرنا وصاحب الرجعة لوعد ربنا التی فیها دولة الحق وفرجنا ونصر الله لناو عزنا، السلام علیک ایها العلم المنصوب والعلم المصبوب والغوث والرحمة الواسعة وعدا غیر مکذوب، السلام علیک یا صاحب المریء والمسمع الذی بعین الله مواثیقه وبید الله عهوده وبقدرة الله سلطانه انت الحکیم الذی لاتعجله الغضبة والکریم الذی لاتبخله الحفیظة والعالم الذی لاتجهله الحمیة مجاهدتک فی الله ذات مشیة الله ومقارعتک فی الله ذات انتقام الله وصبرک فی الله ذواناة الله وشکرک لله ذو مزید الله ورحمته السلام علیک یا محفوظا بالله، الله نور (نور) امامه وورائة ویمینه وشماله وفوقه وتحته، السلام علیک یا مخزونا فی قدرة الله نور سمعه وبصره، السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه ویا میثاق الله الذی اخذه ووکده، السلام علیک یا داعی الله ودیان دینه، السلام علیک یا خلیفة الله وناصر حقه، السلام علیک یا حجة الله ودلیل ارادته، السلام علیک یا تالی کتاب الله وترجمانه، السلام علیک فی آناء اللیل والنهار، السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه، السلام علیک حین تقوم، السلام علیک حین تقعد، السلام علیک حین تقرء وتبین، السلام علیک حین تصلی وتقنت، السلام علیک حین ترکع وتسجد، السلام علیک حین تعوذ وتسبح، السلام علیک حین تهلل وتکبر، السلام علیک حین تحمد وتستغفر، السلام علیک حین تمجد وتمدح، السلام علیک حین تمسی وتصبح، السلام علیک فی اللیل اذا یغشی والنهار اذا تجلی، السلام علیک فی الاخرة والاولی، السلام علیکم یا حجج الله ودعاتنا وهداتنا ورعاتنا وقادتنا وائمتنا وسادتنا

ص: 140

وموالینا ، السَّلَامُ علیکم أَنْتُمْ نُورَنا وانتم جاهنا واوقات صَلَوَاتِنَا وعصمتنا بکم لدعائنا وَ صَلَاتَنَا وصیامنا واستغفارنا وَ سَائِرِ أَعْمَالِنَا ، السَّلَامُ علیک ایها الامام الْمَأْمُونِ ، السَّلَامُ علیک ایها الامام الْمَأْمُولُ ، السَّلَامُ علیک بِجَوَامِعِ السَّلَامُ اشْهَدْ یا مولای انی اشْهَدْ انَّ لَا اله الَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شریک لَهُ وَانٍ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ لاحبیب الَّا هُوَ واهله وَانٍ امیرالمؤمنین حَجَّتُهُ وَانِ الْحَسَنِ حَجَّتُهُ وَانٍ الحسینحجته وَانٍ علی بْنِ الحسین حَجَّتُهُ وَانٍ مُحَمَّدِ بْنِ علی حَجَّتُهُ وَانٍ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ حَجَّتُهُ وَانٍ موسی بْنِ جَعْفَرٍ حَجَّتُهُ وَانٍ علی بْنِ موسی حَجَّتُهُ وَانٍ مُحَمَّدِ بْنِ علی حَجَّتُهُ وَانٍ علی بْنِ مُحَمَّدٍ حَجَّتُهُ وَانِ الْحَسَنِ بْنِ علی حَجَّتُهُ وانت حَجَّتُهُ وَانٍ الانبیاء دُعَاةً وَ هُدَاةُ رشدکم ، أَنْتُمْ الاول وَ الْآخِرُ وَ خَاتِمَتُهُ وَانٍ رجعتکم حَقُّ لَا شک فیها ، وَ لَا ینفع نَفْساً ایمانها لَمْ تکن آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کسبت فی ایمانها خیرا وَانِ الْمَوْتَ حَقُّ وَانٍ منکرا ونکیرا حَقُّ وَانِ النَّشْرِ حَقُّ وَ الْبَعْثَ حَقُّ وَانِ الْجَنَّةِ وَ النَّارَ حَقُّ وَ الْجَزَاءُ بِهِمَا لِلْوَعْدِ والوعید حَقُّ وانکم للشفاعة حَقُّ لَا تُرَدُّونَ وَ لَا تسبقون بمشیة اللَّهِ وبامره تَعْمَلُونَ وَ لِلَّهِ الرَّحْمَةِ والکلمة العلیا وبیده الحسنی وَ حُجَّةُ اللَّهِ النعمی خَلَقَ الْجِنِّ والانس لِعِبَادَتِهِ واراد مِنْ عِبَادِهِ عِبَادَتِهِ فشقی وسعید قَدْ شقی مِنْ خالفکم وَ سَعِدَ مَنْ اطاعکم وانت یا مولای فَاشْهَدْ بِمَا اشهدتک علیه تخزنه وَ تَحْفَظُهُ لی عندک أَمُوتُ علیه وَ انْشُرْ علیه وَاقِفُ بِهِ ولیا لک بریئا مِنْ عدوک مَا قتا لِمَنْ ابغضکم وادا لِمَنْ أَحْبَبْتُمْ فَالْحَقْ مَا رضیتموه وَ الْبَاطِلَ مَا سخطتموه وَ الْمَعْرُوفِ مَا أُمِرْتُمْ بِهِ والمنکر مَا نهیتم عَنْهُ وَ الْقَضَاءِ المثبت مَا اسْتَأْثَرْتَ بِهِ مشیتکم والممحو مَا لَا استاثرت

ص: 141

بِهِ سنتکم ، فَلَا اله الَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شریک لَهُ و مُحَمَّدٍ عَبْدُهُ وَ رَسُولَهُ ، علی امیرالمؤمنین حُجَّتَهُ ، الْحَسَنُ حُجَّتَهُ ، الحسین حُجَّتَهُ ، علی حُجَّتَهُ ، مُحَمَّدُ حُجَّتَهُ ، جَعْفَرُ حُجَّتَهُ ، موسی حُجَّتَهُ ، علی حُجَّتَهُ ، مُحَمَّدُ حُجَّتَهُ ، علی حُجَّتَهُ ، الْحَسَنُ حُجَّتَهُ ، أَنْتَ حَجَّتُهُ وانتم حُجَجِهِ وبراهینه أَنَا یا مولای مُسْتَبْشِرُ بالبیعة التی اخُذَ اللَّهِ علی شَرْطِهِ قَتَّالًا فی سبیله اشتری بِهِ أَنْفُسٍ المؤمنین فنفسی مؤمنه بِاللَّهِ وَحْدَهُ لَا شریک لَهُ وَ بِرَسُولِهِ وبامیرالمؤمنین وبکم یا مولای اولکم وآخرلکم ونصرتی لکم مُعَدَّةُ ومودتی خَالِصَةً لکم وبرائتی مِنْ اعدائکم أَهْلِ الحردة وَ الْجِدَالُ ثابته لثارکم أَنَا ولی وحید وَ اللَّهِ اله الْحَقِّ جعلنی بذلک آمین آمین مِنْ لی الَّا أَنْتَ فیما دَنَتْ وَ اعْتَصَمْتُ بک فیه تحرسنی فیما تَقَرَّبْتَ بِهِ الیک یا وقایة اللَّهُ وَ سَتْرِهِ وبرکته اغننی ادننی اعنی ادرکنی صلنی بک وَ لَا تقطعنی اللَّهُمَّ بِهِمْ الیک توسلی وتقربی اللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وصلنی بِهِمْ وَ لَا تقطعنی بحجتک اعصمنی وسلامک علی آلِ یس مولای أَنْتَ الْجَاهِ عندالله ربک وربی انْهَ حمید مجید اللَّهُمَّ انی اسئلک باسمک الذی خَلَقْتَهُ مِنْ ذلک وَ اسْتَقِرَّ فیک ، فَلَا یخرج منک الی شیء أَبَداً یاکینون یا مکون ایا مُتَعَالٍ ایا مُقَدَّسُ ( متقدس ، خ . لِ ) ایا مترحم ایا مترئف ایا متحنن اسئلک کما خَلَقْتَهُ غضا انَّ تصلی علی مُحَمَّدِ نبی رحمتک وکلمة نورک وَ وَالِدٍ هُدَاةُ رحمتک واملاء قلبی نُورٍ الیقین وصدری نُورٍ الایمان وفکری نُورِ الثَّبَاتِ وعزمی نُورٍ التوفیق وذکائی نُورِ الْعِلْمِ وقوتی نُورِ الثَّبَاتِ وعزمی نُورٍ التوفیق وذکائی نُورِ الْعِلْمِ وقوتی نُورِ الْعَمَلِ ولسانی نُورِ الصِّدْقِ ودینی نُورِ الْبَصَائِرِ مِنْ عندک وبصری نُورٍ الضیاء وسمعی نُورٍ وعی الحکمة ومودتی نُورٍ المولاة لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ( علیهم السَّلَامُ ) وَ نَفْسٍ نُورٍ قُوَّةَ البرائة مِنْ أَعْدَاءِ مُحَمَّدٍ واعداء آلِ مُحَمَّدٍ

ص: 142

حتی القاک وَقَدْ وفیت بعهدک ومیثاقک فلتسعنی رحمتک یا ولی یا حمید بمرئی آلِ مُحَمَّدٍ ومسمعک یا حُجَّةُ اللَّهِ دعائی فوفنی منجزات اجابتی اعْتَصَمَ بک معک معک معک سمعی ورضای یا کریم ...

از جمله سلامی است که سید بن طاوس در "کشف المحجه" مجملا به پسر خود محمد وصیت می نماید که: پیش انداز حوائج آن حضرت را (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) بر حوائج خود در وقت نماز حاجات - چنانچه ذکر کردیم در کتاب "مهمات وتتمات" - وصدقه ای از او پیش از صدقه ای از خودت وعزیزانت، ودعای برای او پیش از دعای به جهت خودت وپیش انداز او را در هر چیزی که وفای با او باشد، وباعث اقبال او باشد وباعث احسان او باشد. پس عرض کن حاجات خود را بر او هر روز دوشنبه وپنج شنبه از هر هفته، به وصف آنچه ادب وخضوع را دارا باشد، وبگو در حال خطاب با او بعد از سلام بر او به آنچه ذکر کردیم در اواخر اجزاء کتاب "مهمات وتتمات" از زیارتی که اول او این است:

سلام الله الکامل...

مولف گوید: مجلسی (قُدِّسَ سِرُّهُ) در مجلد نوزدهم "بحار الانوار" وبیست ودوم که مزار است از کتاب "قبس المصابیح" صهرشتی که از جمله شاگردان شیخ طوسی (رِضْوَانُ اللَّهِ عَلیه) است از برای این زیارت شرحی نقل کرده که ترجمه ی آن این است:

مؤلف مزبور که ابو عبدالله سلمان بن حسن صهرشتی باشد، گفته: شنیدم از شیخ ابی عبدالله حسین بن حسن بن بابویه (رَضِیَ الله عَنه) در سال چهارصد وچهل در شهر ری روایت کرد از عم خود ابی جعفر محمد بن علی بن بابویه (رحمه الله) که بعضی از مشایخ قمیین من ذکر نمود که: "مرا امری حادث شد که دلم از

ص: 143

آن تنگ گردید ونمی توانستم اظهار آن را به اهل واخوان خود نمایم واز این جهت غمگین بودم، تا آنکه وقتی به خواب دیدم مردی را با روی نیکو ولباس مرغوب وبوی خوب وخوش، وچنان گمان کردم که آن مرد بعض از مشایخ قمیین باد که نزد آنها درس می خواندم، پس با خود گفتم: تا چه وقت این درد ومحنت را محتمل شوم ودرد خود را به کسی اظهار نکنم؟ این مرد اینک از جمله مشایخ وعلمای ما است.

باید درد دل خود را به او بگویم، شاید نزد او علاج وتدبیری باشد. ناگاه دیدم که او بر من پیشی گرفت وقبل از سوال من فرمود که: رجوع کن در این خصوص به سوی خدا وطلب یاری کن از صاحب الزمان (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) واو را مفزع خود قرار داده، زیرا که او معین خوبی است واوست عصمت اولیای مومنین. بعد از آن دست راست مرا گرفت وگفت: "زیارت کن وسلام کن بر او وسوال کن او را که شفاعت کند از برای تو به سوی خدا در حاجت تو".

پس به او گفتم که: "مرا تعلیم کن که چگونه بگویم، زیرا که از این اندوهی که دارم هر زیارت ودعائی که می دانستم از خاطرم برده".

چون آن مرد این بشنید، آه از دل خود برکشید وگفت: "لا حول ولا قوة الا بالله"، پس دست خود به سینه ی من کشید وگفت: "باکی بر تو نیست برخیز وتطهیر کن ودو رکعت نماز کن. بعد از آن بایست رو به قبله در زیر آسمان وبگو:

سَلَامُ اللَّهِ الکامل التَّامُّ الشَّامِلُ الْعَامِّ وَ صَلَوَاتُهُ الدَّائِمَةِ وبرکاته الْقَائِمَةِ علی حُجَّةُ اللَّهِ وولیه فی أَرْضِهِ بِلَادِهِ وخلیفته علی خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ سُلالَةِ النُّبُوَّةِ وبقیة الْعِتْرَةِ وَ الصَّفْوَةِ صَاحِبُ الزَّمَانِ وَ مَظْهَرٍ الایمان وَ مُعْلِنُ احکام الْقُرْآنِ مُطَهَّرٍ الارض وَ نَاشِرَ الْعَدْلِ فی الطُّولَ وَ الْعَرْضَ وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ المهدی والامام الْمُنْتَظَرُ المرضی الطَّاهِرِ

ص: 144

ابْنُ الائمة الطاهرین الوصی ابْنِ الاوصیاء المرضیین الهادی الْمَعْصُومِ ابْنِ الْهُدَاةِ المعصومین ، السَّلَامُ علیک یا أَمَامَ المسلمین والمؤمنین ، السَّلَامُ علیک یا وَارِثَ عِلْمِ النبیین وَ مُسْتَوْدَعُ حکمة الوصیین ، السَّلَامُ علیک یا عِصْمَةُ الدین ، السَّلَامُ علیک یا مُعِزَّ المؤمنین المستضعفین ، السَّلَامُ علیک یا مُذِلَّ الکافرین المتکبرین الظالمین ، السَّلَامُ علیک یا مولای یا صَاحِبِ الزَّمَانِ یابن امیرالمؤمنین وَ ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سیدة نِسَاءِ العالمین، السَّلَامُ علیک یابن الائمة الْحُجَجِ علی الْخَلْقِ اجمعین ، السَّلَامُ علیک یا مولای سَلَّامٍ مُخَلِّصَ لک فی الْوَلَاءِ ، اشْهَدْ انک الامام المهدی قَوْلًا وَ فِعْلًا وانک الذی تملاء الارض قِسْطاً وَ عَدْلًا عَجَّلَ اللَّهُ فرجک وَ سَهْلِ مخرجک وَ قَرَّبَ زمانک وکثرا نصارک واعوانک وانجز لک موعدک وَ هُوَ اصْدُقْ القائلین "ونرید انَّ نَمُنَّ علی الذین اسْتُضْعِفُوا فی الارض وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارثین" یا مولای حاجتی کذا وکذا... (بِهِ جای لَفْظَ کذا حَاجَةٍ خود را ذکر کند) فَاشْفَعْ لی فی نَجَاحِهَا .

وبخواه هر حاجت که داری".

راوی گوید:

"پس از خواب بیدار شدم در حالتی که یقین داشتم به روح وفرج، چون ملاحظه ی وقت کردم، دیدم که از شب زمانی وسیع باقی است. پس مبادرت کرده این زیارت را نوشتم که از خاطرم نرود. بعد از آن تطهیر کرده به زیر آسمان رفته دو رکعت نماز بجا آوردم ودر رکعت اول بعد از حمد، سوره ی "انا فتحنا لک فتحخا مبینا" ودر رکعت دوم بعد از حمد، سوره ی "اذا جاء نصر الله والفتح" را چنانکه تعیین کرده بود آن مرد، خواندم. پس سلام گفته برخواستم ورو به قبله ایستادم واین زیارت را خواندم وحاجت خود را ذکر

ص: 145

کردم، واستغاثه به مولای خود، حضرت صاحب العصر والزمان (صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَیه) کردم. بعد از آن به سجده ی شکر رفتم وطول دادم در دعا، آن قدر که ترسیدم وقت نماز شب فوت شود. بعد از آن برخواستم ونماز شب بجا آوردم تا آنکه فجر طالع، نافله وفریضه ی صبح را بجا آوردم ومشغول تعقیب نماز صبح شدم ودعا کردم. به خدا قسم که هنوز آفتاب طلوع نکرده بود که از آن شدت وحادثه ای که داشتم فرج در رسید ودیگر در بقیه ی عمر آن حادثه عود نکرد واحدی را تا امروز بر آن حادثه اطلاع حاصل نشد، والمنة لله والحمد کثیرا.

مولف گوید: استاد اعظم (اَدامَ اللهُ ظِله العالی) در "نجم ثاقب" این زیارت را به شرح مذکور روایت نموده پس از آن فرموده: سید بن طاوس همین زیارت را در "مصباح الزائر" با اختلاف جزئی وبدون تعیین سوره وشیخ کفعمی در "بلد الامین" با سوره نقل کرده وپیش از نماز وزیارت، غسلی نیز ذکر کرده...

وعالم تحریر، مرحوم شیخ محمود عراقی (اِعْلِي اَللَّهُ مُقَامَهُ) که از معاصرین بود در "دار السلام" خود بعد از ذکر این زیارت، مرقوم نموده که:

این عمل هم مانند عمل سابق که در معجزه ی چهل وچهارم مذکور شد، از مجربات حقیر است واز این هم آثار غریبه مشاهده کرده ام واول دریافت این عمل در سفر دوم حقیر که مقارن سال هزار ودویست وهفتاد وپنج بود، ظاهرا از نجف اشرف به همین بلد که دار الخلافه ی طهران می باشد، از یکی از علماء (طابَ ثَراه) گردید که از مجربات خود در مهمات کلیه می دانست ومضایقه می نمود از تعلیم آن به غیر اهل، باعث بر تعلیم حقیر هم اخذ آن عمل سابق شد، در عوض چون مطلع شد بر آن وخواهش نمود، حقیر هم بر این مطلع شده در عوض خواستم وداد،

ص: 146

ولکن مستند به این ماخذ نکرد، بلکه اجمالا مستند به رویای بعض صلحاء نمود وذکر نمود که از بعض اخبار به ما رسیده ومجرب گردید. حقیر چون اصل مأخذ آن را نمی دانستم اعتماد بر عمل غاول در قضاء حاجات بیشتر بود، تا آنکه در نجف اشرف به این مأخذ مطلع شدم وظاهر این مأخذ چنانکه گذشت، تعیین سوره ی "فتح" وسوره ی "نصر" است وآن عالم هم تعیین این دو سوره کرد. وفاضل معاصر مذکور هم در کتاب، بلکه دور نیست که خصوص وقت، نیمه ی آخر شب هم معین باشد. زیرا که در آن وقت راوی مامور به عمل شد واطلاقی در کلام که مستند غیر آن وقت شود نیست وقدر متیقن همان وقت است وآن علام هم آخر شب را تعیین نمود، بلکه معاصر مذکور از کتاب "بلد الامین" کفعمی نقل کرده که به علاوه ی تعیین هر دو سوره، غسل را هم قبل از نماز وزیارت اضافه کرده، اگر چه از کتاب "مصباح الزائر" عدم تعیین سوره را هم نقل نموده ومستند اضافه وذکر غسل درکلام کفعمی شاید لفظ تطهیر واقع در کلام راوی باشد. یا آنکه مستند دیگر داشته باشد غیر مستند مذکور، چنان که مستند اطلاق سوره در کلام ابن طاوس شاید اطلاق فقره ی اول کلام راوی باشد. اگرچه در فقره ی دوم مقید کرده است ومقتضای تقیید ثانی، تقیید اول است. پس اظهر تعیین سوره باشد، چنان که تعیین وقت اگر اقوی نباشد احوط باشد. لکن اظهر عدم اعتبار غسل است اگرچه احوط باشد ودر هر حال مراد از غسل، غسل زیارت باشد وعموم اخبار غسل زیارت به علاوه فتوای مثل کفعمی در شرعیت آن کافی باشد. پس مراعات تعیین سوره ووقت وغسل را ترک ننمایند، والله العالم.

از جمله سلامی است که در زیارت روز جمعه گذشت - در تکلیف شانزدهم مراجعه شود - که اول آن این است:

ص: 147

السَّلَامُ علیك یا حُجَّةُ اللَّهِ فی أَرْضِهِ ...

هر اوقات که تو را حالی ودر طبیعت اقبالی است، خوانده شود وحاجت بخواهد، انشاء الله برآورده است. ومزید بیانی در این خصوص در طی تکلیف سی ودوم خواهد آمد، انشاء الله.

ص: 148

توجه در مواقع عرض اعمال

از جمله تکالیف انام، در غیبت امام (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) توجه نمودن به سوی آن حضرت است در عصر روز دوشنبه وپنج شنبه، زیرا که سابقا اشاره شد که در عصر این دو روز، عرض اعمال خلایق به آن حضرت می شود. ومجلسی (قُدِّسَ سِرُّهُ) در جلد سابع "بحارالانوار" در خصوص عرض اعمال به حجج طاهرین (عَلَیهِم الصَّلوةُ والسَّلامُ) بابی منعقد نموده، فلاحظ، ودر این خصوص احادیث متظافره ی متکثره به طور اختلاف رسیده، در بعض احادیث رسیده که عرض اعمال خلایق در هر روز دوشنبه وپنج شنبه به حجج طاهرین (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهم اَجمَعین) می شود. ودر بعض احادیث رسیده که عرض اعمال در هر پنج شنبه به رسول وائمه ی طاهرین (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهم) می شود: ودر بعض احادیث است، عرض اعمال بر وفاجر در صبح هر روز بر پیغمبر وائمه (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ) عرضه می شود. ودر بعض احادیث رسیده در هر روز جمعه عرض اعمال به آن حضرت می شود، وفی "بصائر الدرجات" باسناده عن ابی عبدالله قال:

انَّ الاعمال تَقْرِضُ علی فی کل خمیس فاذا کان الْهِلَالَ اکملت فاذا کان النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ عَرَضَتْ علی رَسُولُ اللَّهِ وعلی علی (عَلَيْهِ السَّلَامُ) ثُمَّ ینسخ فی الذکر الحکیم.

ودر "آداب وسنن بحار" از "ریاض الجنان" نقل کرده که پیغمبر (صَلَّی

ص: 149

الله عَلَیه وَ الِه وَ سَلَّم) فرموده، عین عبارت حدیث این است:

یا علی أَعْمَالِ شیعتک تَعَرَّضَ علی فی کل جُمُعَةٍ فَافْرَحْ بِصَالِحِ أَعْمَالِهِمْ وَ اسْتَغْفَرَ لسیئاتهم .

ونیز از "بشارة المصطفی" نقل می کند، ما هذا نصه:

یا علی انَّ أَعْمَالِ شیعتک ستعرض علی فی کل جُمُعَةٍ فَافْرَحْ بِصَالِحِ مَا یبلغنی مِنْ أَعْمَالِهِمْ وَ اسْتَغْفَرَ لسیئاتهم.

ومی توان از برای اختلاف این احادیث، توجیهاتی موجهه نمود، ولیکن محتاج به تحقیقات وتحریرات زیاد است که در این عجالت، مقام تحقیق وتدقیق آن نیست وحقیر را در کتاب "ناسخ التفاسیر" در نزد تفسیر آیه ی شریفه "وقل اعملوا فسیری الله عملکم ورسوله والمؤمنین" بیاناتی است که اصلاح بعض اقاویل قوم را می نماید، فلاحظ. بالجمله مقصود، عرض اعمال است به حجج طاهرین (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهم اَجمَعین) بخصوص امام عصر وناموس دهر (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ)، به خصوص در دوشنبه وپنج شنبه چنانکه تصریح شده این دو روز به مقتضای اخبار مستفیضه، روز عرض اعمال است - وبخصوص در عصر این دو روز - واستاد اعظم (دامَ ظِلُّة العالی) فرموده به روایت شیخ طوسی در غیبت: "اولا بر حضرت حجت (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) آنگاه بر هر یک از ائمه (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) آنگاه بر رسول خدا (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ). آنگاه عرض می شود در میان خلق علی حسب استعدادهم، وعصر این دو روز هم به حسب تقسیم ساعات روز مختص است به آن حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ). واستاد اعظم (اَدامَ اللهُ ظِلَّه العالی) اختصاص داده اند عرض اعمال را در عصر دوشنبه وپنج شنبه به امام عصر (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ)، وصریح کلمات ایشان در غیبت ایشان این است که: دراین دو وقت اعمال عباد عرض می شود بر امام

ص: 150

عصر (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) چنانچه در عصر هر امامی بر آن جناب عرض می شد، ودر زمان حضرت رسول (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) بر آن جناب واخبار در این باب بسیار است ودر غالب آن تصریح به عصر نشده ولکن در بعضی دیگر اشاره شده وموافق است با اعتبار، شیخ طبرسی در "مجمع البیان" در ذیل آیه ی شریفه ی "قل اعملوا فسیری الله عملکم ورسوله والمؤمنون" گفته که: اصحاب ما روایت کردند که اعمال امت عرض می شود بر پیغمبر (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) در هر دوشنبه وپنج شنبه، پس می شناسند آنها را، وهمچنین عرض می شود بر ائمه ی هدی (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) پس می شناسند آنها، وایشانند مقصود از قول خداوند "والمؤمنون". واز غرایب آنکه شیخ ابوالفتوی رازی در تفسیر خود گفته که:

در اخبار آمده که اعمال امت در هر شب دوشنبه وپنج شنبه بر رسول خدا وبر ائمه (صَلّی الله عَلَیهم) عرض کنند ومراد به مومنان، امامان معصوم باشند.

پس از ذکر چند خبر از سید بن طاوس (قُدِّسَ سِرُّهُ) نقل نموده که:

در "محاسبه النفس" گفته که: "من دیدم وروایت کردم در روایات متفقه از ثقات که روز دوشنبه وروز پنج شنبه عرض می شود در آن دو، اعمال بر خداوند (عَزَّ وَجلَّ) وروایت شده از اهل بیت (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) که در روز دوشنبه وپنج شنبه عرض می شود اعمال بر خداوند (جَل جَلاله) وبر رسول او وبر ائمه (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِم)".

پس از نقل چند حدیث دیگر فرموده که:

سید فرمود که: "سزاوار است که انسان در هر پنج شنبه ودوشنبه محافظت کند به هر طریقی در طلب توفیق، ومبادا که در این دو روز خود را مهمل بگذارد در استظهار در طاعت، واینکه کوشش کند در سلامتی از اضاعت به قدر امکان، زیرا که عقل ونقل هر دو اقتضا می کند که وقت عرض عبد بر سلطان، مستعد ومتحفظ

ص: 151

باشد به خلاف غیر او از اوقات.

ونیز در فصل هفتم "جمال الاسبوع" فرموده که:

از مهمات روز دوشنبه اینکه او روز عرض اعمال است بر خدا ورسول وخاصان او (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِم).

آنگاه جمله ای از اخبار خاصه وعامه را نقل نموده وفرموده که:

روایت شده از طریق خاصه که وقت عرض اعمال در این دو روز، وقت انقضاء این دو روز است، پس سزاوار است از برای بنده ای که عارف است به حرمت کسی که عرض می شود اعمال بر او، اینکه تفقد کند اعمال خود را، واصلاح کند آن را به غایت آنچه طاقت او می رسد به آن، ومتذکر شود که آن اعمال عرض می شود بر خداوند (جَل جَلاله) که دانا است به سرائر. آنگاه بر خواص او، اهل مقام باهر وحاضر می کند این صحیفه ها در پیش روی خداوند وپیشروی ایشان، فضایح گناهان صغیره وکبیره را. پس چگونه سهل است این مطلب در نزد بنده ای که تصدیق کرده به خداوند ملک اعظم عزیز قاهر، وبه روز بازپسین...

پس فرموده:

آخر این دو روز به مقتضای اخبار مستفیضه، روز عرض اعمال است. وبه حسب تقسیم ساعات روز، مختص است به آن جناب ونیز وقت تبدیل ملائکه حفظه است که موکلین روز بالا روند وموکلین شب فرود آیند. باید نهایت مراقبت ومواظبت نمود، در اصلاح اعمال وتدارک آنچه فوت شده ورفع شواغل وموانع از توجه وتضرع وانابه، وبرخواستن از مجالس اهل غفلت وتوسل واستغاثه به امام عصر (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ)، به نحوی که سابقا اشاره کردیم.

وخواستن

ص: 152

از آن جناب، شفاعت در اصلاح صحایف اعمال وتبدیل سیئات آن به حسنات وتمام وبا قدر ومنزلت کردن حسنات آن به فاضل حسنات خود، حسب دعای مشهور از آن جناب که برای شیعیان خود کردند واز خداوند خواستند که چنین کند. ونیز در شب وروز دوشنبه وپنج شنبه سعی کند در کردن عملی خالص که شاید به برکت آن از مفاسد باقی درگذرند، واختصاص دهد این دو روز را به بعضی اعمال، چنانچه در اخبار رسیده، مثل استحباب خواندن هزار مرتبه ی "انا انزلناه" در هر یک از آنها وخواندن سوره ی "هل اتی" در نماز صبح هر دو روز که هر دو سوره حال مختص است به امام عصر (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ).

جاروب کردن مسجد در هر دو، وخواندن استغفار مأثور در آخر روز پنج شنبه وغیر اینها از اعمال که در محلش مذکور است.

مولف گوید: نمی دانم از برای تو که فعلا در غیبت امام عصر (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) واقع شده ای، یقین حاصل شده که امام تو (عَلَیه الصلوة وَ السَّلَامُ) قبل از عرض اعمال توبه آن حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) از تمام حرکات وسکنات واقوال وافعال وافکار تو مطلع است یا نه؟ به خدا قسم اگر درجه ی یقین را حاصل کرده باشی وحالت مراقبه را دارا باشی، فورا تاثیرات وبروزات وظهورات آن در ظاهر وباطن تو بروز وظهور خواهد کرد. وگمان ندارم که به این درجه بی حیا وبی شرم باشی که اعتنا ننمائی به اینکه خدا ورسول وائمه (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) بر قباحت افعال وشناعت اعمال وردائت افکار واحوال تو مطلع باشند وتو باز اصرار وابرام داشته باشی ومتنبه ومتذکر نشوی. مگر اینکه - نعوذ بالله تعالی - معتقد به خدا ورسول وائمه (عَلَیهم الصَّلوةُ والسَّلامُ) که متصف به صفات مقرره ی معینه اند، نباشی. وخدا ورسول وامامی را معتقد باشی که شیعه ی اثنی عشریه قائل نیستند: "افرأیت من اتخذ الهه هویه" که خدای خود را هوا وهوس خود قرار داده وپیغمبر وائمه

ص: 153

را مانند سایر بشر فرض کرده، واین احادیث واخبار ونصوص معتبره وکلمات حجج الهیه را سرسری وحکایات وقصص وبیانات را محتمل صدق وکذب پنداشته ای، اگر نه این قسم عقیده وباطن تو باشد، پس چه دلیل دارد که ترک شیطان پرستی وهواپرستی را نمی نمائی، واز خدا ورسول وائمه (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) حیا وشرم نمی کنی، وتغییر وضع نمی دهی وترضیه ی خاطر مقدس امام خود را حاصل نمی کنی.از ابتدای عمر تاکنون که قریب به مرگ رسیده ای، یک روز هنگام عرض اعمال تو عمل خالص بی ریائی را که مرضی خدا ورسول وائمه (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) باشد، در صحیفه ی اعمال تو ثبت نشده وآن به آن، لحظه به لحظه، باری دیگر به روی بارهای گران معاصی خود می گذاری وفریب شیطان را خورده، می گوئی "خدا کریم است!" ولی باید بدانی خدا عادل هم هست، حکیم ولطیف وخبیر هم هست.

گول وفریب مثل تو وجود خبیث کذاب قسی القلب شیطان پرست هواپرست مرائی فاسد العقیده ی بی اخلاص را نخواهد خورد وبه این تسویلات وتدلیسات قولی وعملی شیطانی، به بهشت جاودانی تو را راه نخواهند داد. باری، فکری کن برای خودت قبل ازآنکه کار به جائی رسد که مقام فکر هم برای تو نماند، ومهلت فکر هم به تو ندهند. اکنون حقیر را فکری به خاطر قاصر رسیده، اگر گوش دهی وعمل کنی - خالصا لوجه الله الکریم - وفکر من آن است که: ما بندگان ضعیف وذلیل، واضح است که تمام افعال واعمال ما مرضی خدا ورسول وائمه (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) نیست. بلکه در هر نفسی دو معصیت برای ما موجود است. هر نفسی که فرو می رود مخرب ذات، وچون برمیآید ممد ظلمات حیات، چنانچه روز دوشنبه وپنج شنبه خصوصا، ودر سایر ایام هفته عموما، ایام ولیالی واوقات را به معاصی ومناهی وملاهی گذرانیده باشی غفلتا وجهالتا، ویقین داری که در صحیفه ی اعمالت تمام آنها ثبت وضبط شده، وامروز که دوشنبه است، وقت غروب صحیفه ی اعمال تو را می برند حضور مبارک امام عصر وناموس دهر (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ)، واسباب هم وغم، یا خدای نکرده سخط وغضب آن حضرت خواهد شد، وچاره ای هم نداری

ص: 154

وکتبه ی گرام را هم نمی بینی که صحیفه ی تو را نبرند، یا از آنها بگیری. و آنها هم مامور نیستند که اطاعت تو را نمایند، یا صحیفه ی تو را پنهان کنند، یا به تو پس بدهند. از آقا ومولای خود مامورند که لیلا ونهارا مترصد باشند که طرفة العینی از تو تغافل وتجاهل نورزیده، تمام اعمال حسنه وسیئه ی تو را ثبت کنند، وصورت آن را به آقایان خود عرضه بدارند. پس خوب است باز راه چاره ای که خود موالیان ما (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ اِجْمَعِينَ) فرموده اند، از آن راه درصدد چاره جوئی برآئیم وقسمی نمائیم که لامحاله بر اعمال قبیحه وافعال شنیعه ی ما، آقایان ما در آن دفاتر مخصوصه به حسب ظاهر ناظر ومطلع نشوند که رسوای دنیا وآخرت شویم. چاره وتدبیر وفکر وعلاجی که حقیر برای تو از این به بعد پیدا کرده ام، این است که بعد از نماز عصر روز دوشنبه یا پنج شنبه بخوانیم این استغفار را که شیخ طوسی (عَلَیه الرَحمَة والرِضوان) وسید بن طاوس (قُدِّسَ سِرُّهُ) وجمعی ازاعیان واساطین علماء فقهاء ومحدثین، از متقدمین ومتاخرین، به سندهای معتبره از حضرت صادق (علیه الصلوة والسلام) روایت کرده اند از حضرت رسول (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) که فرمودند:

هر که هر روز بعد از نماز عصر یک مرتبه این استغفار را بخواند، خدای تعالی دو ملک او را امر فرماید که صحیفه ی گناهان او را بدرند، هر چند بسیار باشد.

استغفار مزبور این است:

اسْتَغْفَرَ اللَّهَ الذی لَا اله الَّا هُوَ الحی القیوم الرَّحْمَنِ الرحیم ذوالجلال والاکرام واسئله انَّ یتوب علی تَوْبَةَ عَبْدٍ ذلیل خَاضِعُ فقیر بِائِسٍ مسکین مستکین مستجیر لَا یملک لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً وَ لَا مَوْتاً وَ لَا حیوة وَ لا نُشُوراً.

پس بهتر این است که هر روز، بعد از نماز عصر از صمیم قلب وکمال خلوص

ص: 155

نیت این استغفار را بخوانیم، که آن دو ملک صحیفه ی ما را پاره کنند ودیگر صورت قباحت افعال وشناعت اعمال ما را حضور موالیان ما نبرند، که روسیاه ونامه تباه دارین شویم. وبعد از خواندن این استغفار - مع شرایطه - از روی اخلاص وصمیم قلب، ملتفت حرکات وسکنات وافعال واعمال خود تا غروب باشیم، که دوباره خلافی ومعصیتی از ما سر نزند، زیرا که چنان معلوم است، آن ملکین تا آن حینی که تو این استغفار را می خوانی - به شرایط استغفار - صحیفه ی گناهان تو را پاره می کنند. ولکن باز هم از تو غفلت ندارند وتا هنگام غروب مشغول ثبت وضبط خواهند بود. وچنین نیست که از تو دست بردارند وبروند. منتهی آن گناهانی که از طلوع فجر تا حین خواندن این استغفار نموده ای، پاره شد ودور ریخت. وخدای تعالی عفو وصفح فرمود که در کتابچه ی بزرگ ثبت نشود. وهمانطور که خدای تعالی (عَز سُبحانه وبَهرَ بُرهانُه) قبل از نوشتن این اعمال، عالم به آن بودند وحالا صرف نظر فرمودند، حضرت رسول وائمه (عَلَیه الصلوة وَ السَّلَامُ) هم با وجود علم آنها به اعمال تو صرف نظر فرمودند ودیگر از ثبت وضبط خارج است ومواخذه ندارد، ولکن این ملک، غلامی است که مامور است تا غروب آفتاب موکل تو باشد. تتمه ی روز را در خدمت شما خواهد بود وگناهان تو را مانند ملک دیگر که حسنات تو را می نویسد، تا غروب خواهد نوشت. وقت غروب مرخص است، می برد خدمت امام (اَرواحُ العالَمینَ لَه الفِداء) واز آنجا تا به جائی که ماموریتش انجام پذیر شود. پس خوب است که بعد از خواندن این استغفار - با شرایط مقرره - جهد نمائی تا هنگام غروب معصیتی صغیره وکبیره از تو سر نزند، لامحاله حضور امام (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) منفعل وشرمنده نباشی. شاید هنگام عرض اعمال در حق تو دعای خیری فرمایند. شاید اعمال حسنه ی تو زیاد باشد واسباب مسرت خاطر مقدس موالیان تو گردد. وشاید اگر گناه صغیره ای از تو در این قلیل زمان غفلتا سر بزند، درصدد اصلاح آن برآید، وسیئات صغیره ی تو را تبدیل به حسنات فرمایند، وآن نواقص حسنات را به فواضل حسنات خود تکمیل فرمایند. وبه قدر ومنزلت

ص: 156

وشکوه حسنات تو از برکت حسنات آن حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) افزوده شود، اگر خالص باشد، والا مردود ومطرود خواهد شد. این بود فکر قاصر فاتر من، حالا اگر فکری بهتر از این داری، بکن. واین مطالب را سرسری گمان مکن که حجت بر تو تمام، وعما قریب قائم (علیه الصلوة والسلام) قیام خواهد فرمود. ومی گوئی: الان قد ندمت وما ینفع الندم. ومی خوانی در آن وقت این مضمون را که در زیارت آن حضرت حالا می خوانی:

وَانٍ رَجعَتَکُم حَقُّ لارَیبَ فیها یَومَ لایَنفَع نَفْساً ایمانُها لَمْ تَکُن آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَت فی ایمانِها خَیراً...

ص: 157

صداقت در ولایت

از جمله تکالیف انام، در غیبت امام (عَلَیه الصلوة وَ السَّلَامُ) دعا کردن است، که خدای تعالی تو را از جمله ی موالیان ودوستان وشیعیان وملتزمین رکاب آن حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) در رجعت وظهور قرار دهد. چنان که در عهدنامهء گذشته خواندی که حضرت صادق (عَلَیه الصلوة وَ السَّلَامُ) فرمودند خوانده شود. واز فقرات آن این بود:

اللَّهُمَّ فَانٍ حَالٍ بینی وبینه الْمَوْتِ الذی جَعَلْتَهُ علی عبادک حَتْماً مقضیا فاخرجنی مِنْ قبری مُؤْتَزِراً کفنی شَاهِراً سیفی مُجَرَّداً قناتی ملبیا دَعَوْتَ الداعِی فی الْحَاضِرُ والبادی...

باید در این دعوات صادق باشی نه کاذب، وبه مجرد زبان بازی وعبارت پردازی نباشد. وحالت باطن تو به قسمی در این دعوی، وسایر دعواها ودعوات تو صادق باشد. چنانکه سید بن طاوس (قُدِّسَ سِرُّهُ) در "کشف المحجه" به پسر خود محمد وصیت می نماید:

واز جمله ی آنها که گفتم به بعض کسانی که ادعای غلو در محبت آن حضرت می کرد، که اگر بفرستد به سوی تو وگوید که سطان بلد تو می دهد بعد از این روز، هر روزی هزار اشرفی. بعد سلطان بدهد به تو مستمری با تکرار هر روز تمام این مقدار را، وگوید بر تو حلال در زمان غیبت مهدی (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ).

بعد بفرستد

ص: 158

به سوی تو مهدی (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) وگوید من مرخص شدم در ظاهر شدنم، وآن عطا نبود به اذن من، ومستحق نیستی تو مگر با غایب بودن من، کدامیک دوست تر است پیش تو؟ آیا ظاهر شود وقطع نماید آن عطا را وحساب کند بر هر چه زیاد آید از مؤنه تو؟ وهمین دو را قرار ده بین هر که را که زشت می داری واز مرتبه ی تو پست تر است، بین او وبین مهدی (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) به این نسبت بسنج، ببین کدامیک را دوست تر می داری؟ طول عمر وغیبت مهدی (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) وباقی بودن روزی هزار اشرفی در حق تو؟ یا تعجیل ظهور آن حضرت وبریدن عطا وحساب یومیه گرفتن تو وبرگرداندن آنچه از او گرفته شد به دشمنان آن حضرت؟ بگو به من اختیار خود را. وگفتم به بعض برادران اینکه بعض رجال مهدی (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) کسانیند که می خواهند او ر ابرای آنچه خدا خواسته (جَلّ جَلالُه)، چه آنکه به این شخص نفع رسان باشد آن حضرت یا نباشد در عاجله ی دنیا، واختیار امر را به خدا واگذار کرده اند، وخود را به او تسلیم نموده اند.

حقیر گوید: چنانچه دارای این قسم از اعتقاد واخلاص قلبی نباشی، باز هم نباید مایوس شوی وترک این آداب واعمال را نمائی. بلکه همواره از خدای تعالی مسئلت نمائی که تو را در زمره ی آن اشخاص که صاحب رضا وتسلیمند در امر حضرت حجت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) قرار دهد، به زبان فقط هم، در صورت فقدان آن درجات از معرفت، اگر بتوانی در مقام دعا وثنا واظهار بندگی وچاکری برآئی: "در دل دوست به صد حیله رهی باید کرد"، شاید نورانیت این کلمات از توسلات ودعوات مأثورات وبیانات تاثیری در قلب تو نماید که در فؤاد تو تاثیری بخشد ومراقبت معرفت ویقین واخلاصت اندک اندک تکمیل شود: اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ لغیر اللَّهِ فانه ینجر الی اللَّهُ.

ص: 159

توجه وتذکر در ساعات وایام مخصوصه

از جمله تکالیف انام، در غیبت امام (عَلَیه الصلوة وَ السَّلَامُ) آن است که ملاحظه ی حالات آن حضرت را (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) لیلا ونهارا نموده، ودر بعض اوقات مخصوصه، وازمنه ی منصوصه - که آن حضرت را فراغتی است به جهت طاعت وعبادت واز بعض مشاغل وشواغل از قبیل: اعانهء ملهوفین واغاثه ی مظلومین وتنظیم امورات دینیه ودنیویهء عامهء خلق، ظاهرا وباطنا آسوده است - خود را متذکر خاطر مقدس آن حضرت نمائی به سلام ودعوات وتحیات وغیرها، مثل ثلث آخر شب که آن حضرت مشغول تهجد ودعا وزاری وگریه وانابه وسوگورای است. اگرچه از بعض اخبار وخصایص آن حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) مستفاد می شود که آن حضرت را خوابی نیست، ودر تمام شب مشغول عبادت وطاعت است، مانند آباء کرامش (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ)، چنانکه سابقا گذشت که از جملهء صفتهای آن حضرت، گندمگون مایل به زردی از کثرت بیداری شب وزحمت طاعت وعبادت است که امام (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) او را ستوده. نظر به اینکه شاید در این موقع که آن حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) مشغول نماز شب وشفع ووتر است، ترحما در قنوت وتر تو را دعا نماید، ونظر مرحمتی در حق تو بفرماید، ودر زمره ی مسلمانان اگر باشی، تو را هم دعا کند. لعل در فقرهء "اللهم اغفر للمسلمین والمسلمات" محسوب باشی. یا هنگام طلوع فجر که وقت اختلاف وتردد ملائکه است، وهنگام بسط ونشر فیوضات ظاهره وباطنه است.

یا بعد از نماز

ص: 160

صبح واول زوال، وبعد از نماز ظهر وبعد از نماز عصر وهنگام غروب آفتاب که مختص آن حضرت است، ووقت نزول وصعود ملاکه است. وهنگام خوابیدن تو که روح تو طیران می نماید به عالم بالا وسیر می نماید در عالم آفاق وانفس. شاید در این بین، روح تو را بطلبد ونسبت به او اظهار مرحمت ومکرمتی فرماید. یا روز عرفه که قطع داری آن حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) در عرفات مشغول دعا ومناجات است، که دعا کردن در حق برادر دینی در آن روز مبارک اختصاص دارد، ومقدم بر تمام حوائج شخصی است. یا در شب قدر که هر سه شب باشد که ملائکه وروح، فوج فوج، زمره زمره، دسته دسته، حضور مبارک آن حضرت شرفیاب می شوند برای تفریق هر امر حکیمی. یا در روز وشب عاشورا که ارواح یکصد وبیست وچهار هزار نبی ووصی مشغول زیارت ومصافحه با مومنین از ملائکه وجن وانس می باشند. به همچنین در شب نیمه ی شعبان که نیز همین اختصاص را دارد وشب مولود مسعود آن حضرت است، به علاوه ی شئونات دیگر که اختصاص به آن حضرت دارد. وشب جمعه که روح مقدس او به آسمان صعود می نماید، تا در زیر عرش کسب فیوضات وشئونات وعلوم جدیده می نماید. وروز جمعه که اختصاص به آن حضرت دارد ومسمی به اسم آن حضرت است ومتعلق به اوست (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ). وسایر ازمنه واوقات دیگر که واضح است، باید در تمام این موارد وازمنه واوقات با کمال خضوع وخشوع از آن حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) دارد. وشب جمعه که روح مقدس او به آسمان صعود می نماید، تا در زیر عرش کسب فیوضات وشئونات وعلوم جدیده می نماید. وروز جمعه که اختصاص به آن حضرت دارد ومسمی به اسم آن حضرت است ومتعلق به اوست (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ). وسایر ازمنه واوقات دیگر که واضح است، باید در تمام این موارد وازمنه واوقات با کمال خضوع وخشوع از آن حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) مسئلت ودرخواست نمائی که در نزد خدای تعالی شفیع تو شود، وشفاعت نماید در قضاء حوائج دنیا وآخرت تو، وتقرب به سوی خدای تعالی (عَزَّ سُبحانه و بَهرَ بُرهانُه) وآن حضرت (عَجَّلَ الله تَعالی فَرَجَه و مَخرَجَه) واصلاح امور دین ودنیا وآخرت، وداخل شدن در زمرهء اصحاب ودوستان آن حضرت در رجعت وسلطنت ودولت حقه ی آن حضرت واجداد معصومینش (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهم اَجمَعین). شاید سلام وصلوات ومناجات ودعوات وتحیات تو از آن حضرت محجوب نشود، وبه آن حضرت برسد، ودر حق تو ترحم وتفضل وتفقد وتصدق فرماید،

ص: 161

وشفاعت نماید نزد خدای تعالی از برای تو، که دعای آن حضرت مستجاب، واسباب فوز دنیا وبرزخ، وفلاح رجعت وآخرت تو خواهد شد.

تنبیه: ازمنه واوقاتی که متعلق به امام عصر (عَجَّلَ اللهُ فَرَجَه وسَهَلَ مَخرجَه) است، استاد اعظم (اَدامَ اللهُ ظِلَّه العالی) در "نجم ثاقب"، منحصر در هشت نموده اند:

اول: شب قدر، بلکه هر سه شب مردد که نوزدهم، وبیست ویکم، وبیست وسیم است.

دوم: روز وشب جمعه،

سوم: روز عاشورا.

چهارم: از وقت زرد شدن آفتاب هر روز تا غروب آن.

پنجم: عصر دوشنبه.

ششم: عصر پنج شنبه.

هفتم: شب وروز نیمه ی شعبان.

هشتم: روز نوروز.

واز برای اختصاص هر یک از این ازمنه واوقات، شواهد ودلایلی چند ذکر فرموده اند، که در کتاب مزبور ثبت است. واین حقیر اقتداء وتیما، مجمل بعض از آنها را در این مورد ذکر می نماید، در ضمن تکلیفات عدیده، تا آنکه برادران ایمانی واخلاء روحانی موفق گردیده اسباب تذکر وتنبه آنها شود، وموافق تکلیفات خود، معمول ومرعی دارند تا از مقصرین محسوب نباشند. پس، از جمله تکالیف انام، در غیبت امام (عَلَیه الصلوة وَ السَّلَامُ) حفظ حدود ومراتب این ازمنه واوقات است، متذکر امام خود (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) گردیده، اسباب تقرب به آن حضرت را فراهم آورند، ودر این زمینه واوقات متبرکه به غفلت وعطلت به سر نبرند.

ص: 162

در شبهای قدر

از جملهء تکالیف انام، در غیبت امام (عَلَیه الصلوة وَ السَّلَامُ) آن است که، در شب قدر که شب بروز وظهور قدر ومنزلت وهیمنه وسلطنت وعظمت وجلالت امام عصر (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) است، به سبب نزول روح وآنقدر ملائکه بر آن حضرت که بر زمین جای تنگ شود، برای تقدیر امور سال عباد - چنانکه در اخبار بسیار واحادیث بی شمار است - از جمله، در تفسیر علی بن ابراهیم است به چندین سند معتبر از حضرت باقر وصادق وکاظم (عَلَیه الصلوة وَ السَّلَامُ) روایت کرده که:

در تفسیر آیه ی مبارکهء "فیها یفرق کل امر حکیم" فرموده اند که: خداوند تقدیر می کند هر امری را از حخق وباطل وآنچه می شود در این سال واز برای خداوند است در آن بداء ومشیت که پیش اندازد آنچه را بخواهد، وتأخیر نماید آنچه را بخواهده از آجال وارزاق وبلایا واعراض وامراض. وزیاد کند در آنها آنچه را که بخواهد، وکم کند آنچه را که بخواهد. ومی دهد آن را به رسول خدا (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) ورسول خدا به امیرالمومنین (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ)، ومی دهد آن را امیرالمومنین به ائمه (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ)، تا اینکه می رسد آن نه صاحب الزمان (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) وشرط می کند در آن بداء ومشیت وتقدیم وتأخیر را.

ص: 163

ونیز روایت کرده که:

خداوند تعالی تقدیر می کند در شب قدر آجال وارزاق را، وهر امری که حادث می شود از موت وحیات، یا ارزانی وگرانی، یا خیر وشر...

تا آنکه گفته که:

نازل می شود ملائکه وروح القدس بر امام زمان، ومی دهند به او آنچه که نوشتند از این امور.

وشیخ صفار در "بصائر الدرجات" روایت کرده از داود بن فرقد که گفت:

سوال نمودم از او - یعنی از جناب صادق (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) - از قول خداوند (عَزَّ وَجلَّ) انا انزلناه فی لیلة القدر وما ادریک ما لیلة القدر، فرمود: نازل می شود در او آنچه می شود از این سال، از موت یا مولود. گفتم به او: به سوی که نازل می شود؟ فرمود: به سوی که شاید باشد؟ به درستی که مردم این شب را در نماز ودعا ومسئلتند وصاحب این امر در شغلی است. نازل می شود ملائکه به سوی او به جهت امور سال از غروب آفتاب تا طلوع.

وعلامه مجلسی (رَحمَةُ اللهِ عَلَیه) در "زاد المعاد" فرموده:

از بعض احادیث ظاهر می شود که هر سه شب قدرند. یعنی نوزدهم وبیست ویکم وبیست وسیم. ودر شب اول تقدیر امور می شود. ودر شب دوم به کثرت دعا وعبادت ممکن است بعضی تغیییر بیابد ودر شب سوم حتم می شود وتغییر نمی یابد یا بسیار کم تغییر می یابد.

بلاتشبیه مانند ارقام پادشاهان که اول تعلیقه می شود، وتغییرش آسان است. وبعد از آن ثبت دفاتر می شود، وتغییرش دشوارتر است. اما تا به مهر ومهر اثار مزین نگردیده است باز ممکن است تغییر بیابد، وچون به مهر اشرف رسید به منزله ی حتم است وتغییرش در نهایت صعوبت است.

ص: 164

ونیز در مقام ذکر مرغبات عبادت در شب قدر فرمود:

چون حضرت صاحب الامر (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) در تمام این شب با ملائکه مقربین محشور است، وفوج فوج خدمت او می آیند وبر او سلام می کنند وتقدیرات که برای او وسایر خلق شده است بر او عرض می کنند، سزاوار نیست در چنین شبی تأسی به امام خود نکنند وبه غفلت به سر آورند.

ونیز از فوائد عبادت آن شب شمرده که:

چون تقدیرات جمیع امور از عمر ومال وفرزند وعزت وصحت وتوفیق اعمال خیر وسایر امور در این شب می شود، اصلا تمام احوال سال خود را در این شب کرده خواهد بود. وممکن است که نام او در دیوان اشقیا نوشته باشد، در این شب تغییر یابد واز زمره ی سعادتمندان نوشته شود، چنانچه این مضمون در اکثر دعاهای مخصوصه واحادیث معتبره وارد شده است. وبنا بر آنچه ذکر شد که دعای بر آن جناب را باید مقدم داشت بر دعای نفس خود، ودر این شب مشغول است به آن امر عظیم الهی. پس بهترین دعاها طلب نصرت واعانت وحفظ الهی است برای آن جناب، چنانچه گذشت که در شب بیست وسوم در جمیع حالات، چه در رکوع وچه در سجود وچه نشسته ویا ایستاده، در تمام حالات بلکه در سایر اوقات باید خواند آن دعا را که مضمونش پس از حمد وصلوات این بود که:

اللَّهُمَّ کن لولیک الْقَائِمُ الْحُجَّةَ بْنَ الْحَسَنِ المهدی (عَلَیهِما السَّلَامُ)...

وپس از آن، توسل واستغاثه به آن جناب وطلب اعانت وشفاعت را وانجام آنچه می خواهد وباید به دست مبارک او جاری شود وبه نظر انور او بگذرد. وتضرع وانابه که نظر لطف ورافت خود را از او برندارد وبه وسیله ای خود را به نیکی در نزد آن جناب مذکور نماید که آنچه سزاوار بزرگی اوست، در این شب که زمام امور به دست قدرت الهیه اوست، با او رفتار نماید.

ص: 165

در شب وروز جمعه

از جمله ی تکالیف انام، در غیبت امام (عَلَیه الصلوة وَ السَّلَامُ) آن است که در هر روز جمعه وشب آن، که در ایام هفته اختصاص وتعلق به ان حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) دارد، از جهت ولادت با سعادت آن حضرت در طلوع فجر روز جمعه، وظهور موفور السرور آن حضرت در این روز، بلکه عید بودن روز جمعه وشمردن آن را یکی از اعیاد اربعه، حقیقتا به جهت آن وجود مبارک است. وبودن جمعه یکی از اسامی مقدسه ی آن حضرت صراحتا وکتابتا، چنانچه در بعض اخبار واحادیث است، چنانچه در خصوص نماز هدیه وروز جمعه ذکر خواهد شد. پس سزاوار است در این روز وشب مبارک، کمال توجه را به امام عصر خود (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) نمود. اما در شب جمعه اگر بتواند احیا بدارد وتا صبح نخوابد، زیرا که در شبهای جمعه چنانکه در حدیث است از برای امام (عَلَیه الصلوة وَ السَّلَامُ) شانی مخصوص است غیر سایر شبها.

وروح مقدس او به آسمان صعود می نماید، به اتفاق ارواح تمام انبیاء واوصیاء به ابدان خودشان با فرح وسرور زیاد، وبرمی گردد روح امام (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) وحال آنکه علوم واسرار زیادی به او مرحمت شده. پس ملاحظه کن، چنانچه در این شب مبارک مشغول طاعت وعبادت وتوجه وسلام وصلوات وتحیات به امام خود وآباء طاهرین او (صَلَّی اللّه عَلَیهم

ص: 166

اجَمعین) باشی. شاید صلوات وسلام بر آن حضرت می فرستی، در حالتی باشد که آن حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) در نزد عرش الهی مشغول عبادت است ودر آنجا جواب سلام تو را بگوید، یا به تو صلوات بفرستد ودع ادر حق تو بفرماید. والله که چنان وجود مقدس در چنان انجمن ومجمع مقدسی ودر چنان موضع ومکان مقدسی، اگر سلام وصلوات به تو بفرستد ودعا در حق تو بفرماید، یقینا مستجاب ومنظور نظر ومستغرق الطاف واعطاف ومراحم ومکارم خفیه وجلیه حضرت رب الارباب خواهی شد. نمی دانم شبی هزار رکعت نماز خواندن حضرت امیر (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) در نزد بعضی از متقشرین عجیب است یا در نزد سیصد وشصت هزار قوائم عرش الله در کمتر قسمتی از قسمتهای شب جمعه، هفتصد وبیست هزار رکعت نماز خواندن حضرت حجت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) اعجب است. خداوند همه ی ما را در مقام رضا وتسلیم ومعرفت موالیان خود ثابت وبرقرار بدارد:

رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ اذ هدیتنا بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطاهِرین.

اما در روز آن از طلوع فجر الی غروب به اعمال وآداب وارده ی مخصوصه ی این روز مبارک قیام واقدام نمائی. ودر خصوص اعمال وآداب شب وروز جمعه، علمای اعلام وروات احادیث ائمه ی کرام (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهم اَجمَعین) کتب عدیده به رشته ی تالیف وتصنیف کشیده اند که بحمد الله تعالی در اقطار واکناف عالم پر است، واحدی را در تحصیل آن حاجت زحمت وضرب بلادی نیست. مثل "صلاة بحارالانوار" و "ربیع الاسابیع" و "مصابیح" علماء وغیره ها. واین حقیر بعض از آن آداب واعمال ووظایف این روز مبارک را که اختصای وانفرادی به وجود مبارک آن حضرت (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) دارد، تصریحا او تلویحا به ترتیب خاص ذکر می نماید، تا آنکه مگر بعض از برادران ایمانی واخلاء روحانی که متذکر ومتنبه وجود مبارک مقدس امام خود (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) هستند، معمول ومسلوک داشته تا حجت بر آنها اتمام وحجت بر آنها سلام رساند. پس تکلیف تو

ص: 167

آن است که چون شمس تابان صبح جمعه از افق ظلمت شب طالع شد، پس از ادای نافله ی فجر ونماز صبح ورعایت اعمال وآداب ونکات ودقایقی که سابقا ذکر شد، موافق دستور العملی که سادات دنیا وآخرت تو قرار داده اند، رفتار نمائی وآداب ورسومات وسنن وواجبات ومستحبات ودعوات واذکار وزیارات وقرائات واوراد وصلوات وتحیات وغیرها که از اهل بیت معصومین (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ اِجْمَعِينَ) رسیده که باید قبل از نماز صبح وبعد از نماز صبح، وقبل از نماز ظهر وبعد از آن، وقبل از عصر وبعد از آن، وهنگام غروب آفتاب بخوانی وعمل نمائی موافق شرایط وآدابی که مقرر فرموده اند عمل کنی. ودر تمام این موارد بلکه اکثر اوراد ودعوات واذکار وتحیات خود را قرار دهی که صلوات بفرستی به محمد وآل محمد (صَلَّی اللَّهِ عَلَیه عَلَیهم) عموما وبه حضرت صاحب العصر والزمان (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) خصوصا. واین حقیر مجملی از آداب جمعه را در طی تکالیف آتیه ذکر خواهد نمود، فتربص. پس خوب است بعد از نماز فجر ابتدا به این شهادت وصلوات نمائی که مشتمل بر مضامین عالیه وعبارات واشارات فائقه ی رائقه است، شاید کمتر دعائی مشتمل بر این قسم مضامین لامعه ومطالب جامعه باشد. واین دعا را مجلسی (قُدِّسَ سِرُّهُ) در "صلاة بحار" نقل کرده از اصلی قدیم وکتابی عتیق از مولفات علماء عظام که چون نماز فجر را ادا نمودی در روز جمعه، ابتدا کن به این شهادت، آنگاه به صلوات بر محمد وآل محمد (صَلَّی اللهُّ عَلَیهم اَجمَعین) وابدای آن این است:

اللَّهُمَّ أَنْتَ ربی وَ رَبَّ کل شیء وَ خَالِقِ کل شیء آمَنْتُ بک وبملائکتک وکتبک ورسلک وَ بِالسَّاعَةِ وَ الْبَعْثِ وَ النُّشُورُ...

چون دعا بسیار طولانی است ترک آن نموده، هر که خواهد رجوع به آن کتاب نماید. ابتدای آن شهادت است تا آنجا که می گوید:

اللَّهُمَّ اکتُب شَهادَتی هَذِهِ...

ص: 168

باید چون بدین موضع رسد متوجه شود که با کی سخن می گوید وچه گفتی که باید ثبت وضبط در دفتر الهی شود. مبادا مبادا از روی حرکت زبان وعدم اطلاع چنان باشدکه مورث زیان تو است. بعد از آن توجه واقبال است به محمد وآل محمد (صَلَّی اللهُّ عَلَیهم اَجمَعین). بعد از آن شهادت به رسالت حضرت رسالت پناهی وآل او است به تحیات نامتناهی مفصلا، ونفرین بر دشمنان ایشان تا عبارت "انک الواحد القهار"، پس از آن توجه تامه است به سوی امام عصر وناموس دهر (اَرواحُ العالَمینَ فَداه)، ومستعد دعا وسلام وصلوات بر آن حضرت گردیدن که می گوئی:

اللَّهُمَّ وکن لولیک فی خلقک ولیا وَ حَافِظاً وَ قَائِداً...

بعد از آن نفرین، دشمنان ایشان، بعد از آن صلوات وسلام ودرود فرستادن به تمام انبیاء واوصیاء وبر ازواج وذریات وتابعان ایشان، از مومنین ومومنات ومسلمین ومسلمات، پس از آن به ملائکه وتمام مطیعان حضرت باری تعالی، پس قریب به ختم دعا است، ختم می شود به صلوات، چون دعا به نهایت رسید، باید در صورت قدرت هزار مرتبه بگوئی:

اللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ.

پس صد مرتبه بگوئی:

صَلَوَاتُ اللَّهِ ومَلئِکَتهُ...

پس از آن، بخوانی بعض اذکار واوراد ودعواتی که قبل از نماز صبح باید بخوانی، چنانکه مذکور خواهد شد.

ص: 169

دیگر اعمال جمعه

ترتیب وآداب بیدار شدن از خواب، وتوجه به سوی خدا ورسول وائمه ی هدی وصاحب الزمان (اِرْوَاحُنَا فِدَاهُ) را سابقا در طی بعضی تکلیفات گذشته - مراد تکلیف یازدهم است - ذکرکردیم وبعضی را وعده داده، اینک در این مورد ایراد می شود. از جمله دعواتی است که قبل از نماز صبح روز جمعه باید خواند.

در "صلوة بحار" است به روایت انس که حضرت رسول (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) فرموده اند:

هر که قبل از نماز صبح روز جمعه سه مرتبه بگوید:

اَستَغفِرُ اللهَ الذی لَا اِلهَ الَّا هُوَ الحَی القَیومُ واَتوبُ اِلَیهِ.

خدای تعالی می آمرزد گناهان او را اگرچه زیاده از کف دریاها باشد.

از جمله دعائی است که کفعمی (قُدِّسَ سِرُّهُ) ذکر کرده که حضرت امیرالمومنین (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) در تعقیب فجر قرائت می فرمودند وگفته:

هر که در روز جمعه قبل از نماز بخواند، خداوند گناهانش را بیامرزد، اگر چه میان آسمان وزمین را گناهان او پرکده باشد وداخل بهشت شود بی حساب ودر جوار انبیاء باشد. وهر که بنویسد با خود نگاه دارد، از هر شری ایمن باشد.

ابتدای آن این است:

اللَّهُمَّ اِنی اَسئَلُک یا مُدرِکَ الهارِبین...

ص: 170

وآخر او این است:

وَ اکلفِنی مَا اَهَمَنی وَ مَا لَمْ یَهِمَّنی مِنْ أَمْرِ دُنیایَ وآخِرَتی بِرَحمَتِكَ یا ارْحَمْ الراحِمین.

مولف گوید: معلوم نیست که قبل از نماز مخصوصه روز جمعه است یا قبل از تمام نمازهای فریضه ی حجه است. ولیعلم: این دعای مذکور، غیر آن دعای مفصلی است که محمد بن هرون تلعکبری در "مجموع الدعوات" از حضرت صادق (عَلَیه الصلوة وَ السَّلَامُ) روایت کرده کمه در صبح خوانده شود که ابتدای آن نیز عبارت:

اللَّهُمَّ یا مدرک الهارِبینَ...

است وآخر آن:

وَ لَا تَقْطَعْ رَجائی بجودكَ وکَرَمِكَ یا ارْحَمْ الراحِمینَ وَ اَکرَمَ الاَکرَمینَ اِنَكَ عَلَی کُلِ شیًٔ قدیرٌ .

که مجلسی در "بحار" ودیگران نقل کرده اند.

ص: 171

ادامه اعمال جمعه

از جمله ی آداب روز جمعه بعض آداب واوراد واذکاری است که بعد از نماز صبح جمعه باید به عمل آورد.

منها: سید بن طاوس (قُدِّسَ سِرُّهُ) به سندهای معتبره از حضرت صادق (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) روایت کرده که:

هر که بعد از نماز صبح روز جمعه پیش از آنکه سخن بگوید این دعا را بخواند کفاره ی گناهان او باشد از جمعه تا جمعه ی دیگر.

وبه روایت دیگر:

اگر در ماهی یک بار یا در سالی یک مرتبه بخواند کفاره ی مابین باشد.

دعا این است:

اللَّهُمَّ مَا قَلَّ فی جمعتی هَذِهِ مِنْ قَوْلٍ أَوْ حَلَفْتُ فیها مِنْ حَلْفٍ أَوْ نَذَرْتُ فیها مَنْ نَذَرَ فمشیتک بین یدی ذلک کله فَمَا شِئْتَ مِنْهُ انَّ یکون کان وَ مَا لَمْ تَشَاءُ مِنْهُ لَمْ یکن ، اللَّهُمَّ اغفرلی وَ تَجَاوَزْ عنی اللَّهُمَّ مَنْ صلیت علیه فصلواتی علیه وَ مَنْ لَعَنْتَ فَلَعنی عَلَیهِ.

وبه روایت دیگر: از حضرت صادق (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) منقول است،

ص: 172

هر که در روز جمعه بعد از نماز صبح بگوید:

اللَّهُمَّ اجْعَلْ صلواتک وَ صَلَوَاتِ ملئکتک وحملد عرشک وجمیع خلقک وسمائک وارضک وانبیائک ورسلک علی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ.

در آن روز گناهی بر او نوشته نشود.

از جمله در "متهجد" و "مصباح" کفعمی است به اسنادشان از حضرت صادق (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) روایت کرده اند:

کسی که بگوید بعد از نماز ظهر ونماز فجر در روز جمعه وغیر جمعه: "اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم". نمی میرد تا قائم مهدی را (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) درک نماید.

ونیز در دو کتاب مزبور از حضرت صادق (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) روایت کرده اند: هر که بعد از نماز فجر وبعد از نماز جمعه بگوید:

اللَّهُمَّ اجْعَلْ صلواتک وَ صَلَوَاتِ ملئکتک ورسلک علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.

گناه یک سال بر او نوشته نمی شود.

از جمله توجه تام نموده وحضور قلب مخصوص به هم رساندن، به جهت زیارت حضرت رسول است (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) به زیارتی که مخصوص بعد از هر نماز است. چنانکه سابقا در محل تکلیف چهاردهم گذشت وبه زیارتی که مخصوص روز جمعه است، هرگاه استعداد داشته باشی به قسمی که شیخ طوسی وسید (قُدِسَ سِرُهُما) از حضرت صادق (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) روایت کرده اند که:

هر که خواهد زیارت کند قبر حضرت رسول وقبور ائمه (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) را در شهر خود، پس در روز جمعه غسل کند، ودو جامه ی پاکیزه بپوشد، وبیرون رود به سوی بیابانی وصحرا. پس چهار

ص: 173

رکعت نماز کند به دو سلام، وهر سوره ای که میسر شود بخواند. پس بعد از سلام دوم رو به قبله بایستد وبگوید:

السَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبِيُّ ورَحمَةُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ السَّلامُ عَلَيكَ ايُّهاالنَبِيُّ المُرسَلُ والْوَصِيُّ الْمُرْتَضِي وَالسَّيِّدَةُ الكِبرِيُّ وَالسَّيِّدَةُ الزَّهراءُ وَالسُّبطانِ المُنتَجَبانِ والاولادُ الاعلامُ والامْنَاءُ الْمُنْتَجَبُونَ جِئْتُ انقِطاعاً اِلَيْكُمْ وَالِيَ آبائِكُم وَوَلَدِكُمُ الْخَلَفِ عَلَيَّ بَركَةِ الحَقِّ فَقَلبي لَكُم مُسَلِّمٌ وَنُصرَتي لَكُم مُعَدَّةٌ حَتّي يَحكُمُ اَللَّهُ لِدِينِهِ فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لامِع عَدُوِّكُمْ اِنِّي لَمِنَ الْقائِلِينَ بِفَضْلِكُمْ مُقِرٌ بِرَجْعَتِكُم لا انْكَرَ اللَّهُ قُدْرَةً ولا ازْعَم الاّ ماشاءَ اللَّهِ سُبْحانَ اللَّهِ ذي الْمُلْكِ وَالمَلَكُوتِ يُسَبِّحُ اللَّهَ بِاسمائِهِ جَميعُ خَلقِهِ والسَّلامُ عَلَيَّ ارواحَكُم واجْسَادَكُم وَالسَّلامُ عَلَيكُم ورَحمَةُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ.

وبه روایت دیگر این زیارت را در بام خود بکن. وبه سند صحیح از حضرت صادق (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) منقول است که:

کسی که ناحیه اش بعید وخانه اش دور باشد از ما، پس بالا رود به بام خانه ی خود، ودو رکعت نماز بگذارد واشاره کند به سلام، به سوی قبرهای ما که آن سلام به ما می رسد.

مولف گوید: چون موافق بعض احادیث عرض اعمال در هر جمعه به حضرت رسول (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) می شود، چنانکه سابقا از "بشارت المصطفی" و "ریاض الجنان" دو حدیث ذکر شد که فرمودند:

یا علی أَعْمَالِ شیعتک تَعَرَّضَ علی فی کل جَمَعَهُ فَافْرَحْ بِصَالِحِ أَعْمَالِهِمْ واستغفرلسیئاتهم.

پس سزاوار است بعد از زیارت آن حضرت، عرض کنی که:

ص: 174

ای آقا ومولای من تو خود چنین فرموده ای، اگرچه من از شیعیان تو وبرادرت امیرالمومنین (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) نیستم وبه این درجه ی عظمی نرسیده ام ولکن از دوستان شما ومسلمانان واز شیعه ی اثنی عشریه هستم. تو را به حق اهل بیت معصومینت (سلام الله علیهم اجمعین) قسم می دهم، که از گناهانی که در این هفته کرده ام عفو کن، وطلب مغفرت کن برای عبد خود از خدای خود، که گناهان مرا ثبت نکنند وصحیفه ی مرا پاره نمایند. وحوائج خود را آنچه داری ذکر کن ان شاء الله برآورده است.

ودر حدیث معتبر منقول است از سلیمان بن عیسی که گفت:

پدرم به خدمت حضرت صادق (عَلَیهِ السَّلام) عرض کرد: چگونه تو را زیارت کنم هرگاه قادر بر آمدن خدمت تو نباشم؟ فرمودند: هرگاه قادر نباشی به آمدن، چون روز جمعه شود غسل کن، یا وضو بساز وبالا رو، وبر بام خانه ی خود دو رکعت نماز کن. ومتوجه شو به سوی من، به درستی که هر که زیارت کند مرا در حیات من، چنان است که مرا زیارت کرده در موت من، وبعد از موت من چنان است که زیارت کرده در حیات من.

مجلسی (قُدِّسَ سِرُّه) بعد از ذکر این احادیث می گوید که:

این حدیث دلالت دارد بر این که در این زمانها حضرت صاحب الامر (عَلَیهِ السَّلام) را در همه موضع زیارت توان کرد واگر رو به سامره کند در وقت زیارت بهتر است.

حقیر گوید: هرگاه موفق شدی برای زیارت حضرت رسول (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) وبالای بام یا صحرا رفتی، وآن حضرت را زیارت کردی، وبه مضامین این احادیث قطع ویقین حاصل نمودی وشک وریبی در دلت نمی باشد پس از فیوضات ربانی وعطیات سبحانی در حق خود توام وبخیل مباش.

ص: 175

فرصت را که مانند برق خاطف گذران است مغتنم شمار.

حضرت ابا عبدالله الحسین (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) را نیز بدین زیارت مختصر زیارت کن، به سندهای معتبر از سدیر صراف منقول است که گفت:

حضرت صادق (عَلَیهِ السَّلام) فرمودند که: چه مانع است تو را از این که زیارت کنی قبر امام حسین (عَلَیهِ السَّلام) را در هر هفته پنج مرتبه، یا در هر روز یک مرتبه؟ گفتم: فدای تو شوم، میان من وآن حضرت فراسخ بسیار است.

فرمودند: بالا می روی به بام خانه ی خود، پس ملتفت می شوی به جانب راست وچپ خود، پس سر خود را به سوی آسمان بلند می کنی، رو به جانب قبر آن حضرت می گردانی ومی گوئی:

اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبَا عَبْدِاللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يابنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيكَ ورَحمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ...

تا نوشته شود برای تو ثواب حجی وعمره ای.

سدیر گفت: بسیار است من در روزی زیاده از بیست مرتبه چنین زیارت می کنم. بعد از آن، باید متوجه ومتذکر شوی امام عصر (اَرواحُ العالَمینَ فَداه) را، وزیارت نمائی آن حضرت را به زیارتی که اختصاص به روز جمعه دارد.

چنانکه ابن طاوس (قُدِّسَ سِرُّه) در "جمال الاسبوغ" روایت کرده که:

روز جمعه، روز حضرت صاحب الزمان است (عَلَیهِ السَّلام)، وبه اسم آن حضرت است، واین روزی است که آن حضرت (اَرواحُنا فَداه) ظهور می فرماید، زیارت آن حضرت بدین قسم است:

السَّلَامُ علیک یا حُجَّةُ اللَّهِ فی أَرْضِهِ ، السَّلَامُ علیک یا عین اللَّهِ فی خَلْقِهِ...

وتمام این زیارت، در زیارات ایام اسبوع سابقا - در تکلیف شانزدهم

ص: 176

گذشت - ذکر شد، فلاحظ، وباید قبل از خواندن این زیارت بدانی که چه می گوئی، وملتفت مضامین ومطالب ونکات ودقایق آن باشی، که به امام خود (اَرواحُنا فَداه) دروغ نگفته باشی.

از جمله ی فقرات آن این است:

صَلَّي اللَّهُ عَلَيكَ وَعَلي آلِ بَیتَكَ الطاهِرین...

باید معتقد باشی که آن حضرت را ظاهرا آلی واهل بیتی هست. یعنی اهل وعیال وذراری وفرزند وفرزند زاده، واصحاب مخصوصی از قبیل خضر والیاس وخصیصین وابدال واوتاد ونجباء ونقباء واهل جد واجتهاد، که همه ی آنها بدین دو صفت ستوده شده اند، وجود دارند، چنانکه سابقا گذشت.

ودیگر از فقرات این زیارت است که می خوانی:

وَالمُستَشهدینَ بَینَ یَدیكَ فی جُملَةِ اَولیائكِ...

وباید در این عرض واستدعاء صادق القول وصادق القلب باشی که فی الواقع، خود را در این ادعا ودعوی چنان مستعد دانی که هرگاه حضرت (اَرواحُنا فَداه) تو را امر فرماید که جان خود را فدای آن حضرت نمائی، فورا اقدام کنی، ودست از تمام دارائی واهل وعیال ودولت وثروت خود برداری.

ودیگر از فقرات این زیارت آن است:

اَنا یا مَولای فیهِ ضَیفكَ وجارُكَ....

باید خود را مهمان آن حضرت بدانی وپناه به آن حضرت برده باشی. چنانچه در این روز شدت ورخائی یا بؤس ونعمائی به تو رسد، اسباب سوءظن تو نشود، وجاهلانه نگوئی که چرا آن حضرت این بلا را از من دفع نفرمود، ونگوئی که آیا میزبان راضی می شود که به میهمان خود صدمه وآزاری برسد:

ص: 177

ذلک ظَنَّ الذین کفروا بِرَبِّهِمْ فویل لِلظالِمینَ مِنْ عَذَابِ یَومِ بَئیس.

وبعد از آن بخوانی سلامی را که در جزو سلامهای گذشته ذکر شد که اول آن این است: سلام علی آل یس...

که ناقل وراوی آن از ناحیه ی مقدسه، محمد بن عبدالله حمیری (رَحِمَهُ الله) بود. پس از آن، متوسل شو به آن حضرت به دعای توسلی که مجلسی (قُدِّسَ سِرُّه) در ذیل قصه ی ابوالوفاء شیرازی ومتوسل شدن به حجج طاهرین (سَلامُ اللهِ عَلَیهِم اَجمَعین) ذکر کرده - در "کتاب دعاء بحار الانوار"- ودر خصوص متوسل شدن به حضرت صاحب الزمان (اَرواحُنا فَداه)، چنین است:

اللَّهُمَّ اِنِّي اسئَلُكَ بِحَقِّ وَلِيِّكَ وحُجَّتِكَ صاحِبِ الزَّمانِ الاّ اَعَنْتَنِي بِهِ عَلَيَّ جَميعُ اموري وَكَفَيتَني بِهِ مَؤُنَةَ كُلِّ مُوذٍ وَطاغٍ وَباغٍ واعَنتَني بِهِ فَقَد بَلَغَ مَجهودي وَكَفَيتَني كُلَّ عَدُوٍ وَهَمٍ وَغَمٍ وَدينٍ وَوُلدِي وَجَميعِ اَهلِي وَاَخِوانِي وَمَنْ يَعنيني امرُهُ وَخاصّتي آمينَ رَبَّ العالَمينَ.

ودر "مزار بحار الانوار" توسل به آن حضرت را (اَرواحُنا فَداه) این قسم ذکر نموده:

وَاسئَلُكَ اللّهُمَّ بِحَقِّ وَلِيِّكَ وَحُجَّتِكَ عَلَيَّ عِبادَكَ وبَقِيَّتُكَ في اَرضِكَ المُنتَقِمِ لَكَ مِن اعدائِكَ وَاعداءِ رَسولِكَ بَقِيَّةِ آبائِهِ الطَّاهِرِينَ ووَارِثَ اسْلافِهِ الصَّالِحِينَ صَاحِبِ اَلزَّمَانِ صَلَّيَ اَللَّهُ عَلَيْهِ وَعَلَي آبَائِهِ الْكِرامِ الْمُتَقَدِّمِينَ الاخْيارِ الاّ تَدارَكْتَني بِهِ وَنَجَّيتَنِي مِن كُلِّ كَربٍ وَهَمٍ وَحَفِظتَ عَلَيَّ قَديمَ احسانِكَ الَيَّ وَحَديثِهِ وَادَرَرتَ عَلَيَّ جَميلَ عَوائِدِكَ عِندي يا رَبِّ اَعني بِهِ وَنَجِّني مِنَ المَخافَةِ وَمِن كُلِّ شِدَّةٍ وَعَظيمَةٍ وَهَول

ص: 178

وَنازِلَةٍ وَغَمٍ وَدينٍ وَمَرَضٍ وَسُقمٍ وَآفَةٍ وَظُلمِ وُجورٍ وَفِتنَةٍ في ديني وَدُنيايَ وآخِرَتي بِمَنِّكَ وَرَأفَتِكَ وَرَحمَتِكَ وَكَرَمِكَ وَتَفَضُّلِكَ وَتَعَطُّفِكَ يا كافي مُوسي فِرْعَوْنَ وَيَا كَافِيَ مُحَمَّدٍ صلواتُ الله عليه وآله مَا اَهِمُّهُ وَيَاكَافِي عَلِيٍ مَا اهَمُهُ يَوْمَ صِفِّينَ وَيا كافي عَلِيِّ بْنِ الحُسَيْنِ يَوْمَ الحَرَّةِ ويا كافيَ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ ابّا الدَّوانِيقِ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَآلهِ وَاكفِني ما اهَمَّنِي في دارِ اَلدُّنْيَا وَكُلَّ هَوْنٍ دُونَ الْجَنَّةِ بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ يا قَاضِيَ اَلْحَوَائِجِ يَا وَهَّابَ اَلرَّغَائِبِ يَا مُعْطِيَ الْجَزِيلِ يا فَكّاكَ العتاةِ اَللّهُمَّ اِنَّكَ تَعْلَمُ اِنِّي اَعْلَمُ انَّكَ قادِرٌ عَلَيَّ قَضاءُ حَوائِجي فَصَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ وَعَجِّلٍ يا رَبِّ فَرَجَ وَلِيِّكَ وَابنِ بِنتِ نَبِيِّكَ واقْضِ يا اللَّهُ حَوَائِجَ الدُّنْيَا وَالاخِرَةِ صَغيرَها وَكَبيرَها في يُسرٍ مِنكَ وَعافِيَةٍ وَتَمِّم نِعمَتَكَ عَلَيَّ وَهَنِّئني بِهِم كَرامَتَكَ وَاَلبِسْني بِهِم عافِيَتَكَ وَتَفَضَّل عَلَيَّ بِعَفوِكَ وَكُن لِي بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَاهِلِ بَيتِهِ في جَميعِ اموري وَلِيّاً وَحافِظاً وَناصِراً وكالِئاً وَرَاعِياً وَسَاتِراً ورازِقاً مَاشَاءَ اَللَّهِ كَانَ وَلَماً لَمْ يَشَاءَ لَمْ يَكُنْ لاَ يَعْجِز اللَّهَ شَيءٌ طَلَبَهُ فِي الاَرْضِ وَلا في السَّماءِ هُوَ كائِنٌ هُوَ كائِنٌ انشاءَ اللّهُ.

اقُولُ وَاناً اِقْلِ اَلاَنَامَ طَائِفَ بَيْتِ اللّهِ اَلْحَرَامِ ابو اَلْمَكَارِمِ صدرالاَسلاَم دُبِيرِ الدِّينِ عَلِيٌ اكبَرُ الْهَمْدَانِيُّ اصِلاً وَالنَّجفيِّ مَسكَناً ومُدَفَّناً وُجَدتُ صَحيفَةً قَديمَةً عَتِيقَةً مُهَذَّبَةً جَيِّدَةً مُشتَمِلَةً عَلَيَّ الْمُطَالِبُ الجَليلَةُ وَالدَّعواتِ النَّبيلَةِ وَالحَقايِقِ المَخْزُونَةِ والدَّقَايِقِ المَكنُونَةِ وفيها هذا التَّوَسُّلُ اَلْعَظِيمُ اَلْجَلِيلُ اَلنَّبِيلِ فاحْبَبْتُ ايرادَهَا فِي هَذَا اَلْمَقَامِ لِقرَائَةِ اَلانَامِ فِي غَيْبَةِ الامامِ عَلَيه آلافَ التَّحِيَّةِ والسَّلامُ تَيَمُّناً وَتَبَرُّكاً لِقَضَاءِ الحاجاتِ وَنَيلَ الطَّلِبَاتِ فَوَاظَبَهَا لَيْلاً وَنَهاراً وسِراً وجِهَاراً ولا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ الاّ خَسَاراً.

ص: 179

توسل جلیل القدر:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلِي وَنِعْمَ النَّصيرُ وَلا حَوْلَ ولا قُوَّةَ الا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ اَلْعَظِيمِ لاَ اله الا اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله عَلِيٍ وَلِيِّ اَللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ اَلنَّبِيَّ الامي الْعَرَبِيَّ الْقُرَشِيِّ اَلْمَكِّيِّ المَدَنِيِّ الْهاشِمِيِّ اِلاّ بطحي مُحَمَّدٍ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ المُرتَضي وَآلَهُ وَاولادَهُ اللَّهُ مَانا نَسْئَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفي سَيِّدِ العالَمينَ اَللّهُمَّ اِنَّا نَسْئَلُكَ بِحَقِّ المُرْتَضي عَلَيَّ اميرالمُومَنينَ الَهِي بِصِدْقِ عَليٍ وصَداقَتِهِ وَرِفقَ عَلَيَّ وَرِفاقَتُهُ وَخِلافَتِهِ وَصِيامُ عَلِيٍ وَصَلاتِهِ وَكَرُمَ عَلَيَّ وَكَرامَتِهِ وَعَزَّ عَلَيَّ وَشَجاعَتِهِ وَصَبَرَ عَلَيَّ وَطاعَتَهُ وَحَكمَ عَلَيَّ وَعِدالَتِهِ وَزَهَّدَ عَلَيَّ وَعِبادَتَهِ وَشَكَرَ عَلَيَّ وَشَهادَتِهِ وَعِصْمَةَ عَليٍ وَطَهارَتُهُ وَقَرُبَ عَلَيَّ وَسِيادَتِهِ وَهُديَ عَلَيَّ وَهِدايَتَهُ وَحُبَّ عَلِيٍ وَوِلايَتِهِ وَتَوَكَّلْ عَلَيَّ وَكِفايَتِهِ وَفُتوَّةِ عَلِيٍ وَرِعايَتُهِ وَمُروَةُ عَلِيٍ وَحِمايَتِهِ وَفَصاحَةُ عَلِيٍ وَمَلاحَتُهُ وَصَفوَةُ عَلَيَّ وَصَفاوَتِهِ وَعَفُوَ عَلَيَّ وَوَفائِهِ وَتَجريدٌ عَلَيَّ وَتَفرُّدِهِ وَتَمجيدِ عَلِيٍ وَتَوحيدِهِ وَتَسبيحِ عَلِيٍ وَتَهليلِهِ وَتَحميدِ عَلِيٍ وَتَكبيرِهِ وَتَعظيمِ عَلِيٍ وَتَفضِيلِهِ وتَكْرِيمِ عَليٍ وَتَبجيلِهِ وَوَرَعَ عَلَيَّ وتَقواهُ وَمِلَّةِ عَلِيٍ وفَتَوَاهُ وَخَوف عَلَيَّ وَرَجاهُ وَتَنبيهُ عَلَيَّ وَهُجوعِهُ وَخُشوعِ عَلِيٍ وَخُضُوعِهِ وَقُنوعٌ عَلَيَّ وُجُوعُهُ وَاستِقامَةٍ عَلَيَّ وَرُجوعِهِ وَكَشفِ عَليٍ وَشُهودِهِ وَعَطَفَ عَلَيَّ وُجودُهُ وَواجِدُ عَلِيٍ وَوُجُودُهُ وَقِيامَ عَليٍ وَقُعودِهِ وَرُكوعِ عَلِيٍ وَسُجودِهِ وَصَلَواتُ عَلِيٍ وَصَلَواتِهِ وَصِيامِ عَلِيٍ وَزَكوتِهِ وَحُجَّ عَلِيٍ وَعُمرَتِهِ وَفَرَحَ عَلَيَّ وَزُمرَتَهُ وبَسَطَ عَلَيَّ وقَضَيَّتُهُ قَبَضْتُهُ خ ل ونَقْلَ عَلَيَّ

ص: 180

وسِيَاسَتِهِ وكِتَابِ عَلِيٍ وكِرَاسَتِهِ وعَقْلَ عَلَيَّ وَكِياسَتِهِ وَجَمالِ عَلَيَّ وَجَلالِهِ وَكَمالِ عَليٍ وَنَوالِهِ وَفَضلُ عَليٍ وافضالِهِ وَفَضلُ عَلِيٍ واجِمالُهُ وَاسماءَ عَلِيٍ وافعالِهُ وَآثارَ عَلِيٍ وَسَماتِهِ وذاتِ عَليٍ وَصِفاتِهِ اَن تَجْعَلَنِي فِي اَلدِّينِ وَالِدنِيّا عَزِيزاً مَهِيباً فِي اُعْينِ الْخَلائِقِ اجْمَعِينَ وان تَقضِي لي حَوائِجي وَحَوَائِجَ الْمُؤْمِنِينَ وَالمُؤمِناتِ وَاعصِمني مِن كُلِّ هَلَكَةٍ وَنَجِّني مِن كُلِّ بَلِيَّةٍ وَآفَةٍ وَعاهَةٍ واهانَةٍ وَكُربَةٍ وَضيقٍ وَذِلَّةٍ وَعِلَّةٍ وَقِلَّةٍ وَمَرضِيٍ وَبَرَصٍ وَفَقرٍ وَفَاقَةٍ وَوَبَاءَ وَبَلاءٍ وَزَلزَلَةٍ وغَرِقَ وحَرَقٍ وَصَرَعٍ وَحرٍ وَبَردٍ وُجوعٍ وَعَطِشٍ وَغيٍ وَضُلالَةٍ وَغُصَّةٍ ومِحنَةٍ وَشِدَّةٌ في الدَّارَينِ اِنَّكَ لاَ تُخْلِفُ الْمِيعادَ يا مالِكَ يَوْمِ الدِّينِ اِيَّاكَ نَعْبُدُ واياكَ نَسْتَعِينُ، وَصَلي اَللَّهُ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعِينَ الطَّيِّبِينَ اَلطَّاهِرِينَ يَا اَبَا الْغَوْثِ اُغْثُنِي يَا عَلِيُّ اُدْرُكْنِي يا اللَّهُ يا صَمَدِي مِن عِندِكَ مَدَدي وَعَلَيكَ مُعتَمَدي نادِ عَلِيّاً مَظْهَرَ الْعَجَائِبِ تَجِدْهُ عَوْناً لَكَ في النَّوائِبِ كُلُّ هَمٍ وَغَمٍ سَيَنْجَلِي بِوَلاَيَتِكَ يَا عَلِيُّ يَا عَلِي.

بعد از آن، بخوان تعقیبی را که مخصوص بعد از نماز صبح روز جمعه است که شیخ طوسی (قُدِّسَ سِرُّه) روایت کرده است، که سنت است این دعا را در تعقیب نماز صبح روز جمعه بخواند. اول آن این است:

اللهم انی تعمدت الیک بحاجتی....

چون در روز جمعه به علاوه ی ملائکه ی حفظه وکتبه، ملائکه ی چندی مخصوص هستند که خدای تعالی آنها را به زمین می فرستد که مشغول نوشتن صلوات بر محمد وآل محمد (صَلی اللهُ عَلَیه وَ عَلَیهِم اَجمَعین) باشند، چنان که مجلسی (قُدِّسَ سِرُّه) از "دعائم الاسلام" نقل کرده از حضرت صادق (عَلَیهِ السَّلام):

ص: 181

به درستی که خدای تعالی ملائکه ی چند را مبعوث می فرماید هنگام انفجار فجر یوم جمعه که می نویسد صلوات بر محمد وآل او را (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهم اَجمَعین) تا شب.

ودر حدیث دیگر نیز از حضرت صادق (عَلَیهِ السَّلام) منقول است که:

شب جمعه ملائکه ها از آسمان به زیر می آیند به عدد مورچژان یا به عدد ذرات هوا، وقلمها از طلا ولوحها از نقره در دست دارند وتا شب شنبه نمی نویسند مگر صلوات بر محمد وآل محمد (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهم اَجمَعین).

ودر حدیث دیگر از آن حضرت است که:

چون عصر روز پنج شنبه می شود، ملائکه از آسمان به زیر می آیند، با قلمهای طلا ولوحهای نقره در دست دارند. نمی نویسند در پسین پنج شنبه وشب جمعه وروز جمعه تا آفتاب غروب کند، به غیر از صلوات بر محمد وآل محمد (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهم اَجمَعین).

پس سزاوار است که اظهار مودت ومحبت وعرض اخلاص وارادتی هم به این ملائکه های تازه بنمائی وبگوئی:

السلام عليكُم يَا مَلاَئِكَةَ اللَّهِ اَلَّذِينَ يَكْتُبُونَ اَلصَّلَوَاتِ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وآله الطَّاهِرِينَ اسْئَلِ اللَّهَ الّذي خَلَقَنِي وَخَلَقَكُم ان يُوَفِّقَني لِطاعَتِهِ وَعِبادَتِهِ وَالصَّلوةِ وَالسَّلامُ عَلَي نَبِيِّه وَاوْصِيَائِهِ الْمَعْصُومِينَ اكْتُبُوا رَحِمَكُمُ اللّهُ اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمّدٍ اَفضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَيَّ ابْراهِيمَ وَآلِ ابراهيمَ اِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدَ بنَ الحَسَنِ صاحِبِ العَصرِ وَالزَّمانِ وَعَجِّل فَرَجَهُ وَسَهِّل مَخرَجَهُ بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ

ص: 182

واگر می خواهی قریب به این عبارت را به فارسی یا هر زبانی که داری بگو که در دفتر خود صلوات تو را ثبت می نمایند وبه نظر معصومین (عَلَیهِم السَّلام) می رسانند.

ص: 183

ادامه اعمال روز جمعه

بعد از اینکه آفتاب روز جمعه طلوع کرد، باید متوجه حضرت امام عصر (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) شده، ظاهرا بر این روز تازه وباطنا به امام خود (اَرواحُنا فَداه) سلام نمائی، به سلامی که حضرت کاظم (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) به محمد بن سنان تعلیم فرمودند. سید بن طاوس در "جمال الاسبوع" روایت کرده از آن حضرت (عَلَیهِ السَّلام) که به محمد بن سنان فرمودند در روزی که جمعه بود:

آیا خواندی دراین روز دعای واجب را؟ کدام است؟ فرمود: بگو:

السَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْيَوْمُ الْجَدِيدُ اَلْمُبَارَكُ اَلَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ عَيداً لاوْلِيائِهِ الْمُطَهَّرِينَ مِنَ الدَّنَسِ الْخارِجِينَ مِنَ الْبَلَوِيِّ الْمَكْرُورِينَ مَعَ اَوْلِيَائِهِ الْمُصَفَّينَ مِنَ الْعِكَرِ اَلْبَاذِلِينَ انفهسمَ فِي مَحَبَّةِ اَوْلِيَاءِ الرَّحْمَنِ تَسْلِيماً اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ سَلاَماً دَائِماً ابدا...

آنکاه ملتفت شو به آفتاب وبگو:

السَّلامُ عَلَيْكَ ايتِهَا الشَّمسُ الطَّالِعَةُ وَالنُّورُ الْفَاضِلُ البَهِيُّ اُشهِدُكِ بِتَوْحِيدِي لِلَّهِ لِتَكُونِي شاهِدِي اِذا ظَهْرِ الرَّبِّ لِفَصْلِ الْقَضاءِ فِي الْعالَمِ الْجَدِيدِ...

ص: 184

ومجلسی (قُدِّسَ سِرُّه) در "ربیع الاسابیع" نسبت این دعا را به حضرت امام رضا (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) داده واین تردید فیمابین امامین (عَلَیهِمَا السَلام) به واسطهء لفظ "العالم (عَلَیهِ السَّلام)" است در متن حدیث.

خلاصه مولف گوید:

به آفتاب نماند مگر به یک معنی که در تجلی او خیره می شود ابصار

شاید مراد از عبارت "اذا ظهر الرب..." ظهور حضرت حجت (ارواح العالمین فداه) باشد. رب الارض امام الارض "واشرقت الارض بنور ربها" ای بنور الامام.

وفی "البحار" باسناده عن امیرالمومنین (عَلَیهِ السَّلام) وساق الحدیث الی ان قال:

انَا الفارُوقُ الَّذي افرُق بَيْنَ الْحَقِّ والْباطِلِ اَنَا اُدْخُلْ اَوْلِيائِي الْجَنَّةَ وَاعِدَائِي اَلنَّارَ اَنَا الَّذِي قالَ اللَّهُ هَلْ يَنْظُرُونَ اِلاّ ان يَاتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظِلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالمَلَئِكَةُ وَقُضِيَ الاَمْرُ والي اللَّهِ تَرجِعُ الامُور...

واین حقیر را در "ناسخ التفاسیر" و"توضیح القرآن" در خصوص تفسیر وتأویل آیتین شریفتین، کلماتی است که رفع استغراب واستعجاب بعضی متقشرین را می نماید. مراد از عالم جدید هم واضح است که در ظهور حضرت وزمان رجعت، عالم، عالمی تازه خواهد شد، یوم تبدل الارض غیر الارض والسموات:

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد * * * عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد

بعد از آن بخوان دعائی که در ملحقات "صحیفه ی کامله" ذکر شده، که اختصاص به روز جمعه دارد، ابتدای آن این است:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الاّوَّلِ قَبْلَ الاِنشاءِ والاِحیاءِ...

ص: 185

پس از آن، بخوان دعائی را که حضرت موسی بن جعفر (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) فرموده اند، دراین روز مخصوصا خوانده شود:

مَرْحَباً بِخَلْقِ اللَّهِ الجدید وبکما مِنْ کاتبین وشاهدین اکتبا بِسْمِ اللَّهِ...

پس از آن بخوان دعائی که در "متهجد" شیخ طوسی (قُدِّسَ سِرُّه) نقل شده که در این روز مخصوص باید خواند:

اللَّهُمَّ انی احمدک وانت لِلْحَمْدِ أَهْلُ...

پس از آن، بخوان تسبیح مخصوص روز جمعه را که اول آن این است:

سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْوَقَارَ...

پس از آن، بخوان تعویذ روز جمعه را موافق نقل شیخ طوسی (رَحِمَهُ الله)، اگرچه اختصاصی از آن فهمیده نمی شود:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ الَّا بِاللَّهِ العلی العظیم ، اللَّهُمَّ رَبَّ المَلئِکَةِ وَ الرُّوحِ والنَبیینَ...

پس از آن بخوان دعائی که حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) در روز جمعه بخصوص قرائت می فرمودند:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الذی لَا مِنْ شیءٍ کانَ...

پس از آن بخوان دعای مخصوص حضرت فاطمه زهرا را (سَلامُ اللهِ عَلَیها) که در روز جمعه قرائت می فرمودند:

اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مِنَ أَقْرَبِ مَنْ تَقَرَّبَ اِلَیكَ...

پس از آن، بخوان دعائی که ابتدای آن این است:

ص: 186

بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ أَخَذَتْ الاَوَّلینَ واَخَذتُ الآخرین...

که شرح غریبی ومضمون عجیبی دارد، خوفا للاطاله ترک شد.

ص: 187

دعای ندبه در صبح جمعه

از جمله تکالیف انام، در غیبت امام (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) خواندن دعای مبارک "ندبه" است، وناله وندبه نمودن برای آن حضرت است. این دعای مبارک را سید بن طاوس (قُدِّسَ سِرُّه) نقل کرده از بعض اصحاب وگفته است که:

محمد بن علی بن ابی قره گفت: نقل کردم این دعا را از کتاب محمد بن حسین بن سفیان بزوفری (رَضِیَ اللهُ عَنه) که دعای ندبه است. وذکر نموده که این دعائی است به جهت صاحب الزمان (اَرواحُنا فَداه). ومستحب است این که خوانده شود در اعیاد اربعه که "فطر" و "اضحی" و "غدیر" و "جمعه" باشد.

مجلسی (قُدِّسَ سِرُّه) در "مزار بحار الانوار" می گوید:

که این دعا را محمد بن المشهدی در "مزار کبیر" نقل نموده وذکر کرده که گفت محمد بن علی بن ابی قرة: نقل کردم من این دعا را از کتاب ابی جعفر محمد بن حسین بن سفیان بزوفری. پس ذکر کرده مثل آنچه را که سید (قُدِّسَ سِرُّه العزیز) ذکر نموده، مگر اینکه سید (قُدِّسَ سِرُّه) در آخر دعاء دو رکعت نماز زیارت ذکر کرده ومحمد بن مشهدی نمازی ذکر ننموده. ودر "زادُ المَعاد" سند این دعا را ننوشته ولی از حضرت صادق (عَلَیهِ السَّلام) روایت نموده، عین

ص: 188

عبارت او این است: واما دعای ندبه که مشتمل است بر عقاید حقه وتاسف بر غیبت حضرت قائم (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیه). به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق (عَلَیهِ السَّلام) منقول است، که سنت است این دعای ندبه را در چهار عید بخوانند، یعنی در روز جمعه وعید فظر وعید قربان وعید غدیر...

مولف گوید: این دعای مبارک از کثرت اشتهار، کالشمس فی رابعة النهار است. خوب است در هر جمعه دوستان آن حضرت (اَرواحُنا فَداه) از مرد وزن در مسجدی از مساجد، یا معبدی از معابد، اجتماع نموده، این دعای مبارک را با کمال تضرع وزاری وناله وسوگواری، وبا نهایت حزن واندوه وبی قراری، بخوانند وگریه کنند، وبر غیبت آن شمس تابان وفقدان آن جان جهانیان توجه کنند، وضجه وآه سرد از دل پر درد کشند، وچنین مصیبت عظمی را سهل نشمارند، وچنین داهیه ی کبری را آسان نیندازند، که از غیبتش اسلام به کلی از میان رفته واسمی از او باقی مانده. ظهر الفساد فی البر والبحر بما کسبت ایدینا.

کفر وفسق وفجور وناسپاسی تمام کره ی ارض را فرو گرفته، آنچه پیدا نیست آثار مسلمانی است، وآنچه پیدا وظاهر است آثار شیطانی همه در وادی غفلت حیران ودر تپه جهالت وضلالت سرگردان وتابع جنود شیطان وعاصی بر حضرت صاحب الْعَصْرُ وَ الزَّمَانِ ، اللَّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مخرجة بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطاهرینَ.

ص: 189

دعای ندبه:

بسم الله الرحمن الرحیم

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ اَلْعَالَمِينَ وَصلي اللَّهُ عَلي سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ نَبيِّهِ وَآلِهِ وسَلَّمَ تَسْلِيماً اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لاَ اله الاّ هُوَ وَلِه الحَمدُ رَبُّ العالَمينَ وَصَلَّي اللَّهُ عَليٍ نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَسَلَّم تَسليماً خ ل مَجْلِسِي اَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَيَّ ما جَرِيَ بِهِ قَضاوكَ فِي اَوْلِيَائِكَ الَّذينَ اسْتَخْلَصْتَهُم لِنَفْسِكَ ودِينِكَ اذا اختَرتَ لَهُمْ جَزِيلَ مَا عِنْدَكَ مِنَ النَّعِيمِ الْمُقِيمِ الَّذِي لازَوَالَ لَهُ وَلا اضْمِحْلالَ بَعْدَ ان شَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ فِي دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنيا الدَّنِيَّةِ وَزَخرُفِها وزِبرِجِها فَشَرَطُوا لَكَ ذلِكَ وعَلِمتَ مِنهُمُ الوَفاءَ بِهِ فَقَبِلتَهُم وَقَرَّبتَهُم وقَدَّمتَ لَهُمُ الذِّكرَ العَليَّ وَالثَّناءَ الجَلِيَّ وَاَهبَطْتَ عَلَيهِم مَلائِكَتَكَ وَكَرَّمتَهُم بِوَحيِكَ وَرَفَدْتَهُم بِحِلمِكَ بِعِلْمِكَ خ ل وَجْعَلْتَهُمُ الذَّرائِعَ الذَّريعَةَ خ اِلَيْكَ وَالوَسيلَةَ الَيَّ رِضوانَكَ فَبَعضٌ اَسْكَنْتَهُ جَنَّتُكَ اِلَي اِنْ اخْرَجْتَهُ مِنْها وَبَعْضُهُم وَبَعضَ خ حَمَلتَهُ في فُلكِكَ وَنَجَّيتَهُ مَعَ مَن آمَنَ مَعَهُ مِنَ الهَلَكَةِ بِرَحمَتِكَ وَبَعضٌ اتَّخَذتَهُ لِنَفسِكَ خَليلاً وَسَأَلَكَ لِسانَ صِدقٍ في الآخِرَةِ فَاَجَبْتَهُ وَجَعَلتَ ذلِكَ عَليّاً وَبَعضٌ كَلَّمتَهُ مِن شَجَرَةٍ تَكليماً وجَعَلتَ لَهُ مِن اخِيهِ رَدّاً وَوَزيراً وَبَعْضٍ اولَدتُهُ مِن غَيْرِ ابٍ وآتَيتَهُ البَيِّناتُ وايَدْتَهُ بِروحِ القُدُسِ وَكُل شَرَعتَ لَهُ شَريعَةً وَنَهَجتَ لَهُ مِنهاجاً وَتَخَيَّرْتَ لَهُ اوصِياءَ مُستَحفِظاً بَعدَ مُستَحفِظٍ مِن مُدَّةٍ الي مُدَّةً اقامَةً لِدينِكَ وَحُجَّةٌ عَلَيَّ عِبادَكَ وَلِئَلاَّ يَزولَ الحَقُّ عَن مَقَرِّهِ ويَغْلِبَ الْبَاطِلُ عَلَيَّ اَهْلَهُ وَلِئَلاَّ يَقولَ احِدٌ لَوْلا اَرْسَلْتَ اِلَيِّنا رَسُولاً مُنْذِراً وَاقَمْتَ لَنا عَلَماً هَادِياً فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِن قَبْلِ اَن نَذِلَّ وَنُخزِيَ اليَّ انِ انتَهَيتَ الاَمرَ الَيَّ حَبيبُكَ وَنَجيبُكَ مُحَمَّدٌ صَليُّ اللَّهُ عَلَيه وَآله فَكَانَ

ص: 190

كَما انتَجَبتَهُ سَيِّدَ مَن خَلَقتَهُ وَصَفوَةَ مَنِ اصطَفَيتَهُ وَافضَلَ مَنِ اجْتَبَيْتَهُ وَاكرَمَ مَن اعْتَمَدْتَهُ قَدَّمتَهُ عَلَيَّ انبِيائَكَ وَبَعَثتَهُ اليَ الثَّقَلَينِ مِن عِبادِكَ وَاَوْطَأْتَهُ مَشارِقَكَ وَمَغارِبَكَ وَسَخَّرْتَ لَهُ البُراقَ وَعَرَجتَ بِرُوحِهِ اِلَيَّ سَمَائِكَ وَاوْدَعْتَهُ عِلْمَ مَا كانَ وَما يَكُونُ اليَّ انقِضاءُ خَلقِكَ ثُمَّ نَصَرْتَهُ بِالرُّعبِ وَحَفَفْتَهُ بِجَبْرَئيلَ وَميكائيلَ وَالمُسَوِّمينَ مِن مَلَئِكَتِكَ وَوَعَدتَهُ ان تُظهِرَ دينَهُ عَلَيَّ الدَّينُ كُلُّهُ وَلَوَكرُهُ المُشرِكونَ وذَلِكَ بَعْدَ ان بَواتِهُ مُبوَّا صِدقَ مِنْ اَهْلِهِ وَجَعَلتَ لَهُ وَلَهُم اَولَ بَيْتٍ لِلنَّاسِ لِلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَهْدِي لِلْعالَمِينَ فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقَامُ ابْرَاهِيمَ ومَن دَخَلَهُ كَانَ آمِناً وَقُلْتُ انَّما يُرِيدُ اَللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ اَهْلَ اَلْبَيْتِ ويُطَهِّرَكُمْ تَطهيراً ثُمّ جَعَلتَ اَجرَ مُحَمَّدٍ صلواتك عليه وآله مَوَدَّتَهُمْ فِي كِتَابِكَ فَقُلْتَ قُلْ لاَ اَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اِجْرَا الا الْمَوَدَّةَ فِي القُرْبِيِّ وَقَلَتْ ماسئِلَتُكُمْ مِنْ اَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ وَقُلْتُ ما اسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ اَجْرٍ اِلاّ مَنْ شاءَ اَنْ يَتَّخِذَ اليَّ رَبَّهُ سَبِيلاً فَكَانُوا هُمُ السَّبِيلَ اِلَيْكَ وَالمَسْلَكَ الَيَّ رِضوانُكَ فَلَمَّا انقَضَت اَيامُهُ اَقامَ وَلِيُّهُ عَلِيُّ بْنُ ابي طَالِبٍ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمَا وعَلِيَّ آلِهِمَا هَادِياً اذ كانَ هُوَ الْمُنْذِرَ ولِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ فَقَالَ والْمِلاءُ امَّامَّهُ مَنْ كُنتُ مَولاهُ فَعَلِيٌ مَوْلاهُ اللّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعادَ مَن عَادَاهُ وَانْصُرْ مَن نَصَرَهُ واخْذُل مَن خَذَلَهُ وقالَ مَن كُنتُ نَبيَّهُ فَعَليٌ اَمِيرُهُ وقالَ انا وَعَلِيٌ مِن شَجَرَةٍ واحِدَةٍ وَسائِرُ اَلنَّاسِ مِنْ شَجَرٍ شَتِي وَاحِلُهُ مَحَلُّ هَارُونَ مِنْ مُوسِي فَقَالَ اَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِن موسي اِلاّ اِنَّه لا نَبيَّ بَعدي وزَوَّجَهُ ابنَتَهُ سَيِّدَةَ نِساءِ العالَمينَ وَاحِلٌ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا اُحِلَّ لَهُ وَسَدُ الاَبْوَابِ اِلاّ بَابَهُ ثُمَّ اوْدَعْهُ عِلْمَهُ وحِكْمَتَهُ فَقَالَ

ص: 191

"انا مدینة العلم وعلی بابها فمن اراد المدینة والحکمة فلیاتها من بابها. "ثم قال: "انت اخی ووصیی ووارثی لحمک لحمی ودمک دمی (لحمک من لحمکی ودمک من دمی، خ ل) وسلمک سلمی وحربک حربی والایمان مخالط لحمک ودمک کما خالط ذلک لحمی ودمی وانت غدا علی الحوض خلیفتی وانت تقضی دینی وتنجز عداتی وشیعتک علی منابر من نور مبیضة وجوههم حولی فی الجنة وهم جیرانی ولو لا انت یا علی لم یعرف المومنون بعدی. وکان بعده هدی من الضلال ونورا من العمی وحبل الله المتین وصراطه المستقیم لا یسبق بقرابة فی رحم ولا بسابقة فی دین ولا یلحق فی منقبة من مناقبة یحذوا حذو الرسول صلی الله علیهما وآلهما ویقاتل علی التاویل ولا تاخذه فی الله لومة لائم، قد وتر فِيهِ صَنَادِيدُ الْعَرَبِ وقَتِلَ ابْطَالَهُمْ وناوَشَ ذُؤبَانُهُم فَاوْدَعْ قُلُوبَهُم احقادا بَدْرِيَّةً وخَيْبَرِيَّةً وحُنَينِيَّةً وَغَيرَهُنَّ فاضَبَت عَلَيَّ عَداوَتُهُ وَاكَبَتْ عَلَيَّ مُنَابَذَتُهُ مُبَارَزَتَهُ خ ل حَتَّي قَتَلَ النَّاكِثِينَ وَالقاسِطينَ والْمَارِقِينَ وَلَمَّا قُضِيَ نَحْبُهُ وَقَتَلَهُ اَشقِي الاَخِرِينَ يَتَّبِع اُشْقِي الاَوْلَيْنَ اَشْقِيِ الاَشْقِياءَ مِنَ الاَوْلَينَ وَالاَخرينَ خ وَلَمْ يَمْتَثِلْ اَمْرُ رَسُولِ اَللَّهِ اَلرَّسُولِ خ صَلَّي الله عليه وآله فِي الْهَادِينَ بَعْدَ الهادينَ والامَّةُ مُصَرَّةً مَسَرَّةً خ عَلَيَّ مَقْتُهُ مُجْتَمِعَةٌ عَلَيَّ قَطيعَةُ رَحِمِهِ واقِصاءُ وُلْدِهِ اِلاّ القَليلَ مِمَّن وَفَا وَفِيَّ خ لِرِعَايَةِ اَلْحَقِّ فِيهِمْ فَقُتِلَ مَنْ قَتَلَ وسُبِي مَن سَبيَ وَاقِصِي مَنْ اُقْصِي وجَرِيَ الْقَضَاءِ لَهُمْ بِمَا يُرْجِي لَهُ حُسْنُ الْمَثُوبَةِ وكانتْ اذ كانَت خ الارض اللَّهُ يُورِثُها مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ وَالعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ وسُبْحانَ رَبُّنا ان كانَ وَعدُ رَبِّنا لَمَفعولاً وَلَن يُخْلِفَ اللَّهُ وَعدَهُ وَهُوَ العَزيزُ الحَكيمُ فَعَلِيٌ الاطائِبُ

ص: 192

مِنْ اهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ وَعَلِيٍ صلي الله عليهما وآلهما فَلْيَبْكِ اَلْبَاكُونَ وَايَاهُمْ فَلْيَنْذِبِ النَّادِبُونَ ولِمِثلِهِم فَلتُذرَفِ الدُّموعُ وَليَصرُخِ الصَّارِخونَ ويَضِجُّ الضَّاجُّونَ خء وَيُعِجُّ العاجونَ اين الحسن اين اَلحُسيْن اين اِبْنَاءِ اَلْحُسَيْنِ صَالِحٌ بَعْدَ صالِحٍ وَصادِقٍ بَعْدَ صادِقٍ اين السَّبيلُ بَعْدَ اَلسَّبِيلِ اين الخيرَةُ بَعْدَ اَلْخِيَرَةِ اين الشُّمُوسُ الطَّالِعة اين الاقمار اَلْمُنِيرَةِ اين اَلاِنْجَمِ الزّاهِرَةُ اِينَ اعلام اَلدِّينِ وَقَوَاعِدُ الْعِلْمِ اينَ بَقِيَّةَ اللَّهِ الَّتي لاَتَخْلُوا مِنَ اَلْعِتْرَةِ اَلْهَادِيَةِ الطاهرة خ اين اَلْمُعَدِّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَةِ ايْنَ المُنْتَظَرُ لاِقامَةِ الاَمْتِ وَالْعَوْجِ اِينَ الْمُرْتَجِي لازَالَةِ الجَوْرِ والْعُدْوَانِ اَينَ الْمُدَّخَرِ لِتَجْدِيدِ الفَرائِضِ وَالسُّنَنِ اينَ المُتَخَيَّرِ لاعادَةِ المِلَّةِ وَالشَّريعَةِ اينَ المُومِلُ لاحَياءُ الكِتابِ وَحُدُودُهُ اَينَ مُحْيِي مَعالِمِ الدّينِ واهِلُهُ اِينَ قاصِمُ شَوْكَةِ الْمُعْتَدِينَ اَيْنَ هادِمُ ابْنِيَّةِ الشِّرْكِ وَالنِّفاقِ اينَ مُبيدُ اهلِ الفُسوقِ وَالعِصيانِ وَالطُّغْيَانِ اِين حَاصِدُ فُرُوعِ الغَيِّ وَالشِّقَّاقِ اَينَ طَامِسُ آثَارِ الزَّيغِ وَالاهواءِ اَينَ قَاطِعُ حَبائِلِ الكَذبِ وَالاِفْتِرَاءِ اَينَ مُبِيدَ الْعُتاةِ والمَرَدَةِ اَين مُسْتَأْصِلُ اهْلِ العِنادِ وَالتَّضليلِ وَالالحادُّ اين مُعِزُّ الاوْلِياءِ ومُذِلُّ الاُعْداءِ اَين جَامِعُ الْكَلِمِ عَلِيٌ التقوي اين بَابَ اَللَّهِ اَلَّذِي مِنْهُ يُؤْتِي اينَ وَجْهَ اَللَّهِ اَلَّذِي يَتَوَجَّهُ اليه الاولياء اينَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الاَرْضِ اَهْلِ الارضِ خ وَالسَّمَاءِ اِينَ صاحِبُ يَوْمِ اَلْفَتْحِ ونَاشِرُ رَايَةِ الْهَدْيِ اينٌ مُؤَلِّفُ شَملِ الصَّلاحِ وَالرِّضَا اينَ الطَّالِبُ بِدَمِ اَلْمَقْتُولِ بكربلاء اين اَلْمَنْصُورُ عَلَيَّ مَنِ اعتُدِيَ عَلَيهِ وَافتُرِي اَينَ الْمُضْطَرُّ الَّذي يُجَابُ اَذا دُعِيَ اَين صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُو الْبِرِّ وَالتَّقْوِي اِين ابْن

ص: 193

النَّبِيُّ الْمُصْطَفِي وَابْنُ عَلِيٍ الْمُرْتَضِي وابنُ خَدِيجَةَ الكِبريِّ وابنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ الكبْرِيِّ الغَرَّاءِ خ صَحَّ بَابِي انتَ وامي وَنَفسي لَكَ الْوِقاءُ وَالحَمْي يَابن السَّادَةِ الْمُقَرَّبِينَ يَابْنَ النُّجَبَاءِ اَلاَكْرَمِينَ يَابْنَ اَلْهُدَاةِ اَلْمَهْدِيِّينَ المُهْتَدِينَ خ يابْنَ اَلْخِيَرَةِ اَلْمُهَذَّبِينَ يَابْنَ اَلْغَطَارِفَةِ اَلاِنْجِبِينَ يَابْنَ اَلْخَضَارِمَةِ الْمُنْتَجَبِينَ يابْنَ اَلْقَماقِمَةِ الاَكْرَمِينَ يابْنَ الاطائِبِ اَلْمُعَظَّمِينَ اَلْمُطَهَّرِينَ يابْنَ الْبُدُورِ اَلْمُنِيرَةِ يَابِنُ السِّراجِ الْمُضِيئَةِ يابنُ اَلشُّهُبِ اَلثَّاقِبَةِ يابنَ الاِنجُمِ الزاهِرَةِ يابنَ اَلسُّبُلِ اَلْوَاضِحَةِ يَابِنِ الاعلام اللاَّئِحَةِ يَابْنِ اَلْعُلُومِ اَلْكَامِلَةِ يَابِنَ السُّنَنِ الْمَشْهُورَةِ يَابْنَ الْمَعَالِمِ الْمَأْثُورَةِ يابْنَ اَلْمُعْجِزَاتِ اَلْمَوْجُودَةِ يَابْنَ الدَّلَائِلِ الْمَشْهُودَةِ يَابْنَ الصِّراطِ الْمُسْتَقِيمِ يَابِنُ النَّبَاءِ الْعَظِيمِ يَابْنَ مَنْ هُوَ فِي اَمِّ الكِتَابِ لَدَيُّ اللَّهِ عَلِيٌ حَكِيمٌ يابنُ الاياتِ وَالبَيِّناتِ يابن اَلدَّلاَئِلِ الظَّاهِرَاتِ يابن الْبَراهِينِ اَلْوَاضِحَاتِ اَلْبَاهِرَاتُ يَابْنَ الْحَجِّ الْبَالِغَاتِ يَابنَ النِّعَمِ اَلسَّابِغَاتِ يَابْنْ طه وَالْمُحْكَمَاتِ يابن يس وَالذَّارِيَاتِ يَابنَ الطُّورِ وَالْعَادِيَاتِ يَابَنٌ مِنْ دَنِي فَتُدْلي فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ اوْ ادني دُنُوّاً واقتِراباً مِنَ الْعَلِّ الاعلِي لَيْتَ شعْري اِين اِسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوِيُّ بَلْ اَي اَرْضٍ تُقِلِكَ اَوْ الثَّريَّ ابْرُضوِي اَمْ غَيْرِها اَمْ ذِي طَوِيٍ عَزِيزٍ عَلَيَّ ان اُريَ الخَلقِ وَلا تَري لاَيُرِي خ وَلا اسْمَعْ لَكَ حَسيساً وَلا نَجوِي عَزِيزٌ عَلَيَّ انْ لا يُحِيطُ بي دُونَكَ البَلويُّ وَلايَنالَكَ مِنِّي ضَجيجٌ وَلا شَكوِي بِنَفسي اَنْتَ مِن مُغَيَّبٍ لَمْ يَخْلُ مِنَّا بِنَفْسِي انتَ من نازِحٍ يُنْزَحُ مانزح خ عَنَّا بِنَفسي اَنتَ اُمنِيَّةُ شائِقٍ تَمَنّي مِن مُؤمِنٍ وَمُؤمِنَةٍ ذَكَرَ فَحَنَّا بِنَفسِي اَنْتَ مِنْ عَقِيدِ عِزٍ لاَ يُسامِي بِنَفْسِي اَنْتَ مِنْ اِثِيَلِ مَجْدٍ لا يُجازِي لايُحاذِي خ بِنَفْسِي اَنْتَ مِنْ تِلادِ

ص: 194

نعم لا یضاهی بنفسی انت من نصیف شرف لا یساوی الی متی احار (اجار، خ) فیک یا مولای والی متی وای خطاب اصف فیک وای نجوی، عزیز علی ان اجاب دونک واناغی، عزیز علی ان ابکیک ویخذلک الوری، عزیز علی ان یجری علیک دونهم ما جری، هل من معین فاطیل معه العویل والبکاء، هل من جزوع فاساعد جزعه اذا خلا هل قذیت عین فتسعدها عینی علی القذی هل الیک یابن احمد سبیل فتلقی، هل یتصل یومنا منک بغده فنحظی متی نرد مناهلک الرویة فنروی متی ننتفع من عذب مائک فقد طال الصدی متی نغادیک ونراوحک فتقر عیوننا متی ترانا ونریک وقد نشرت لواء النصر تری اترانا نحف بک وانت تؤم الملاء وقد ملئت الارض عدلا واذقت اعدائک هوانا وعقابا وابرت العتاة وجحدة الحق وقطعت دابر المتکبرین واجتثثت اصول الظالمین ونحن نقول الحمد لله رب العالمین

اللهم انت کشاف الکرب والبلوی والیک استعدی فعندک العدوی وانت رب الاخرة والاولی فاغث یا غیاث المستغیثین عبیدک المبتلی واره سیده یا شدید القوی وازل عنه به الاسی والجوی وبرد غلیله یا من علی العرش استوی ومن الیه الرجعی والمنتهی اللهم ونحن عبیدک الشائقون الی ولیک المذکر بک وبنبیک خلقته لنا عصمة وملاذا واقمته لنا قواما ومعاذا وجعلته للمؤمنین منا اماما فبلغه منا تحیة وسلاما وزدنا بذلک یا رب اکراما واجعل مستقره لنا مستقرا ومقاما واتمم نعمتک بتقدیمک ایاه امامنا حتی توردنا جناتک ومرافقة الشهداء من خلصائک اللهم صل علی حجتک وولی امرک وصل علی جده محمد السید الاکبر وصلی علی علی ابیه السید القسور وحامل اللواء فی المحشر

ص: 195

وساقی اولیائه مِنْ نَهَرٍ الکوثر والامیر علی سَائِرِ الْبِشْرِ الذی مَنْ آمَنَ بِهِ فَقَدْ ظُفُرٍ وَ مَنْ لَمْ یؤمن بِهِ فَقَدْ خَطَرَ وکفر صلی اللَّهِ علیه وعلی اخیه وعلی نجلهما المیامین الْغُرَرِ مَا طَلَعَتْ شَمْسُ وَ مَا أَضَاءَ قَمَرُ وعلی جَدَّتَهُ الصدیقة الکبری فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ المصطفی وعلی مِنْ اصطفیت مِنْ آبَائِهِ الْبَرَرَةِ وعلیه أَفْضَلُ واکمل واتم وادوم واکثر واوفر مَا صلیت علی أَحَدُ مِنْ اصفیائک وخیرتک مِنْ خلقک وَصَلَ علیه صلوة لَا غایة لعددها ولانهایة لمددها وَ لَا نَفَادَ لَا مُدِّهَا ، اللَّهُمَّ وَاقِمٍ بِهِ الْحَقَّ وادحق بِهِ الْبَاطِلَ وَ ادْلُ بِهِ اولیائک واذلل بِهِ اعدائک وَصَلَ اللَّهُمَّ بیننا وبینه ( وبینهم ، خ ) وَصَلَتْ تؤدی الی مُرَافَقَةَ سَلَفَهُ وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ یأخذ بحجزتهم ویمکن فی ظلهم واعنا علی تأدیة حُقُوقِهِ الیه وَ الِاجْتِهَادِ فی طَاعَتِهِ وَ الِاجْتِنَابِ عَنْ معصیته وَ امْنُنْ علینا بِرِضَاهُ وَهَبَ لَنَا رَأْفَتُهُ وَ رَحْمَتُهُ وَ دُعَائِهِ وخیره مَا نَنَالُ بِهِ سَعَةٍ مِنْ رحمتک وَ فَوْزاً عندک وَ اجْعَلْ صلوتنا بِهِ مَقْبُولَةً وَ ذُنُوبَنَا بِهِ مَغْفُورَةً ودعائنا بِهِ مُسْتَجَاباً وَ اجْعَلْ أَرْزَاقَنَا بِهِ مَبْسُوطَةُ وهمومنا بِهِ مکفیة وَ حَوَائِجَنَا بِهِ مقضیة وَ اقْبَلْ الینا بوجهک الکریم وَ اقْبَلْ تقربنا الیک وَ انْظُرْ الینا نَظَرْتَ رحیمة یستکمل بِهَا الکرامة عندک ثُمَّ لَا تَصْرِفُهَا عَنَّا بجودک وَ اسْقِنَا مِنْ حَوْضِ جَدِّهِ ( صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ ) بکأسه وبیده ریاً رویاً هَنیئاً سائِغاً لاظَمَاء بَعْدَهُ یا اَرْحَمْ الراحِمین.

واستاد اعظم (اَطالَ اللهُ بَقاه) فرموده اند:

مستحب است در روز وشب جمعه خواندن دعای ندبه ی معروفه را، که متعلق است به آن حضرت. وفی الحقیقه، مضامین آن سوزنده

ص: 196

ی دلها وشکافنده ی جگرها وریزنده ی خون از دیدگان آنان است که اندکی از شربت محبت آن جناب نوشیده، وتلخی زهر فراقش به کام او رسیده. در روز جمعه بلکه در شب آن نیز چنانچه در یکی از مزارات قدیمه که مؤلف آن معاصر شیخ طبرسی، صاحب "احتجاج" است، مروی است، باید خوانده شود.

مؤلف گوید: از جمله خواص خواندن این دعای مبارک آن است که، در هر مکانی وموضعی که خوانده شود با حضور قلب واخلاص کامل، وملتفت مضامین عالیه ی فائقه، وعبارات واشارات نامیه ی رائقه ی آن بودن، توجه والتفات مخصوص حضرت صاحب العصر والزمان (اَرواحُنا فَداه) در آن مکان ومحل، بلکه حضور به هم رسانیدن آن حضرت است در آن مجلس، چنانچه در بعض مواضع وموارد اتفاق افتاده:

از جمله، حضور به هم رسانیدن آن حضرت است در سرداب مطهر، که این دعای مبارک را قرائت نموده اند. واجمال قصه ی آن این است که استاد اعظم (اَدامَ اللهُ ظِلَّه العالی) نقل فرموده از احدی ثقات که:

والده ی من که از صالحات معروفات است، در سر من رأی نقل کرد: روزی در سرداب شریف بودیم با اهل بیت عالم ربانی، ومؤید سبحانی، ملا زین العابدین سلماسی (اَعلَی اللهُ مَقامَه). وآن روز جمعه بود، وجناب آقا مشغول به خواندن دعای ندبه ی معروفه، وچون زن مصیبت زده ومحب فراق زده می گریست وناله می کرد، وما با او در ناله وگریه متابعت می کردیم. پس در بین این حالت بودیم که ناگاه بوی عطری وزیدن گرفت، ومنتشر شد در فضای سرداب. وپر شد هوا از بوی خوش، به نحوی که از جمیع ماها آن حالت را سلب کرد. پس همه ساکت شدیم، وقدرت سخن گفتن از ما رفت، ومتحیر ماندیم، تا اندک زمانی گذشت. پس از آن، رایحه ی طیبه مفقود شد، وهوا به حالت اول برگشت، وعود کردیم به آنچه

ص: 197

اول مشغول بودیم از قرائت دعا. چون به خانه مراجعت نمودیم، سوال کردم از جناب آقا از سر آن بوی خوش، فرمودند: تو را چه کار به این سوال؟ وجواب به من نداد. وعالم عامل متقی آغاعلی رضای اصفهانی (اَطابَ اللهُ ثَراه) که نهایت اختصاص به مولی مزبور داشت، نقل کرد که: روزی سوال کردم از آن مرحوم از ملاقات کردن با حجت (عَلَیهِ السَّلام) را، ودر او این گمان را داشتم، مثل استاد او سید معظم بحرالعلوم (رَحِمَهُ الله). پس همین واقعه را برای من نقل کردند بدون اختلاف.

خاموش که قصه گفتنی نیست *** ور گفته شود شنفتنی نیست

وبعد از آن، بخوان بعض دعاهائی که مخصوص ایام غیبت است، که اختصاصی به روز جمعه ندارد. مثل دعای مبارک "اللهم عرفنی نفسک..." وغیرها، که وارد شده.چنانکه در ضمن تکلیف مخصوص که دعا نمودن برای وجود مقدس آن حضرت (اَرواحُنا فَداه) است، دعوات صحیحه ی معتبره ذکر شد، اَیاًما تَدعوُا فَلَه الاَسماءُ الحُسنی.

ص: 198

ادامه اعمال روز جمعه

از جمله تکلیفات در این روز مبارک، مواظبت نمودن به اعمال وآداب واذکار ودعوات واورادی است که قبل از زوال وبعد از زوال، وما بین ظهرین وبعد از نماز عصر وارد شده.

از جمله خواندن دعائی است که بعد از زوال شمس است. محمد بن مسلم از حضرت امام محمد باقر (عَلَیهِ السَّلام) روایت نموده.

لا اله الَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ اکبر وَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الذی لَمْ یتخذ وَلَداً...

وخواندن دوازده رکعت نماز است، وبه قولی بیست رکعت نماز. وخواندن دعاهای مخصوصه است که مابین هر یک از رکعتین آن باید خواند.

وخواندن دعاهای مأثوره قبل از زوال. وخواندن دعاهای مخصوصه بعد از نماز زوال. وخواندن صلوات مخصوصه مابین ظهر وعصر است، وسایر نمازها ودعوات وارده، که آداب تمام آنها در کتب عبادات فقهاء (رِضوانُ اللهِ تَعالی عَلعیهم) ثبت وضبط است مانند: "صلاة بحار" وکتب ابن طاوس (قُدِّسَ سِرُّه) وغیرها. از قبیل "ربیع الاسابیع" مجلسی (قُدِّسَ سِرُّه) که فارسی است. چون این عجاله را گنجایش تمام آنها نیست وموضوع این کتاب از برای ذکر آنها نبود، صرف نظر نموده بعضی را تیمنا ذکر می نمائیم:

منها: ابن ادریس (رَحمَه الله) نقل کرده از "جامع بزنطی" از ابی بصیر که:

ص: 199

شنیدم از حضرت ابی عبدالله (عَلَیهِ السَّلام) فرمودند که: صلوات فرستادن به محمد وآل محمد مابین ظهر وعصر، معادل است با هفتاد حجة وکسی که بگوید بعد از عصر روز جمعه:

اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الاوْصِياءِ المَرضِيّينَ بِافضَلِ صَلَواتِكَ وبارِك عَلَيهِم بِافضَلِ بَرَكاتِكَ وَالسَّلامُ عَلَيهِم وَعَلَيَّ ارواحَهُم وَعَلِيٌ اجسادُهُم وَرَحمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ.

می باشد از برای او مثل ثواب عمل ثقلین در این روز.

منها: خواندن تعقیب مخصوص بعد از نماز ظهر روز جمعه، این دعا است:

اللَّهُمَّ یا أَجْوَدَ مَنْ اَعطی...

منها: خواندن این تعقیب است، که مخصوص بعد از نماز ظهر روز جمعه است:

اللَّهُمَّ اشْتَرِ منی النَّفْسِ الْمَوْقُوفَةِ عَلَیكَ...

منها: خواندن دعای "صحیفه ی کامله" است که ابتدای آن این است، بعد از نماز روز جمعه:

اللَّهُمَّ انَّ هَذَا یوم مبارک وَ الْمُسْلِمُونَ مُجْتَمِعُونَ...

منها: خواندن دعای دیگر از صحیفه ی کامله است، که مخصوص بعد از نماز ظهر روز جمعه است:

یا مَن یَرحَمُ من لایَرحَمُهُ العِبادُ...

منها: گفتن:

اللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ.

روایت است:

ص: 200

هر که این را بگوید نمی میرد تا حضرت صاحب الامر (اَرواحُنا فَداه) را دریابد.

منها: گفتن این صلوات است، بعد از نماز جمعه یک مرتبه:

اللَّهُمَّ اجحعل صلواتک وَ صَلَوَاتِ ملائکتک وانبیائک علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.

روایت رسیده که:

تا یک سال گناهی برای او ننویسند.

منها: گفتن این صلوات است، بعد از نماز جمعه هفت مرتبه:

اللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ.

که از اصحاب حضرت قائم (عَلَیهِ السَّلام) باشد.

منها: خواندن این صلوات مخصوص تعقیب نماز جمعه است، که کفعمی (قُدِّسَ سِرُّه) ذکر کرده:

اللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حتی لَا تبقی صلوة ، اللَّهُمَّ وبارک علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حتی لاتبقی برکة ، اللَّهُمَّ وَ سَلَّمَ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حتی لایبقی سَلامُ ، اللَّهُمَّ وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ حتی لَا تبقی رَحِمَهُ.

حضرت صادق (عَلَیهِ السَّلام) فرموده اند:

هر که به این نحو بر آن حضرت صلوات بفرستد، گناهان او محو گردد، وخدا او را بر دشمن یاری دهد، واسباب خیر را برای او مهیا گرداند، وآرزوهای او را برآورد، وروزی او را فراخ گرداند، واز رفقای محمد (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) باشد در بهشت.

ص: 201

اعمال عصر جمعه

از جمله تکالیف انام، در غیبت امام (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) مواظبت نمودن به اعمال واذکار واورادی است که در تعقیب نماز عصر جمعه، ومخصوص به وقت عصر جمعه، ومخصوص از زردی آفتاب تا غروب، ومخصوص به غروب است. واکثر این دعوات را در ضمن تکالیف عدیده ذکر می نمائیم. پس، بر هر عبدی از عباد لازم است در این اوقات محموده که فضیلتش زیاده از سایر اوقات دیگر است، وقت را مغتنم دانسته، جد وجهد نماید که خود را متذکر خاطر مبارک امام خود (َرواحُنا فَداه) نماید، ودست توسل به دامن ولای آن حضرت وآباء کرامش (عَلَیهِمُ الصَلوةُ والسَلام) زده، مقاصد ومطالبی که دارد عرضه نموده، انشاء الله مقرون به انجاح وانجام خواهد بود.

اما تعقیبات ودعوات مخصوصه ی بعد از نماز عصر روز جمعه:

از جمله، خواندن دعائی است که شیخ طوسی وابن طاوس (قُدِّسَ سِرُهُما) وکفعمی (رَحِمَهُ الله) به سند معتبر از حضرت امام زین العابدین (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) روایت کرده اند که:

در روز جمعه بعد از نماز عصر این دعا را بخوانند:

اللَّهُمَّ اِنَكَ اَنهَجتَ سَبیلَ الدَّلَالَةِ عَلَیك...

از آن جمله، خواندن صلواتی است که سابقا ذکر شد. وصلوات مزبوره از

ص: 202

ناحیه ی مقدسه بیرون آمده وبه سندهای صحیح ومعتبر، از ابوالحسن ضراب اصفهانی (رَحِمَهُ الله) نقل کرده اند که ابتدای آن این است:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم ، اللَّهُمَّ صَلی عَلی مُحَمَّدِ سَیِدِ المُرسَلینَ...

ذکر کردیم که سید بن طاوس (قُدِّسَ سِرُّه) فرموده:

اگر ترک کردی تعقیب عصر روز جمعه را به جهت عذری، پس ترک مکن این صلوات را هرگز به جهت امری که مطلع کرده ما را خداوند (جَلَّ جَلالُه) بر آن.

منها: دعائی است که بعد از نماز عصر روز جمعه باید خوانده شود. سید بن طاوس در "جمال" وشیخ طوسی در "غیبت" وصدوق در "کمال" به اسانید معتبره ی صحیحه، ذکر کرده اند که:

شیخ ابوعمرو عمری (قُدِّسَ سِرُّه) که نایب خاص اول حضرت است، املاء فرمود به ابو علی محمد بن همام وامر فرمود که این دعا را در غیبت قائم (اَرواحُنا فَداه) بخوانند:

اللَّهُمَّ عرفنی نَفْسِكَ فانك انَّ لَمْ تعرفنی نَفْسَكَ لَمْ اعْرِفْ رَسُولُكَ...

وتمام این دعا در جزو دعوات مخصوصه ذکر شد. وسابقا اشاره شد که سید بن طاوس (قُدِّسَ سِرُّه) در "جمال الاسبوع" ذکر نموده در خصوص این دعا.

هرگاه از جمیع دعواتی که برای تو ذکر کردیم، در تعقیب نماز عصر عذری باشد، این دعا را در تعقیب عصر جمعه ترک مکن، وحذر کن از این که مهمل گذاری خواندن آن را. به درستی که ما شناختیم این را از فضل خداوند (جَلَّ جَلالُه)، که مخصوص فرموده ما را به

ص: 203

آن، پس اعتماد کن بر آن.

منها خواندن صلوات کبیر است بعد از نماز عصر روز جمعه. چنانکه شیخ طوسی وسید (قُدِّسَ سِرُهُما) وسایرین، از حضرت صادق (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) روایت کرده اند که:

مستحب است خواندن این صلوات کبیر بعد از عصر روز جمعه:

اللَّهُمَّ انَّ مُحَمَّداً ( صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ ) کما وَصَفْتُهُ فی کتابِكَ...

منها: صلوات کبیری است که حضرت امام حسن عسکری (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) به عبدالله بن محمد عابد، تعلیم فرمودند. اگرچه اختصاصی به روز جمعه ندارد، ولی من باب اطلاق اخبار در خصوص صلوات شب وروز جمعه، البته این صلوات افضل از سایر دعوات واعمال دیگر خواهد بود.

منها: خواندن صلواتی است که مجلسی (قُدِّسَ سِرُّه) در "زاد المعاد" ذکر نموده که:

مستحب است این صلوات را در هر روز ماه مبارک رمضان، ودر هر روز جمعه در تمام سال بخوانند. اول آن این است:

انَّ اللَّهِ وملئکته یصلون عَلَی النَبی...

از جمله صلواتی است ابن ادریس وغیر او به سند صحیح از حضرت امام جعفر صادق (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) روایت کرده اند که:

هر که بعد از عصر روز جمعه این صلواة را بخواند مثل ثواب عمل جن وانس در این روز به او عطا کنند.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدو آلِ مُحَمَّدٍ الاَوْصِياءِ المَرضِيّينَ بِافضَلِ صَلَواتِكَ وبارِك عَلَيهِم بِافضَلِ بَرَكاتِكَ والسَّلامُ عَلَيْهِم وعَلَيَّ اروَاحَهُم واجسادُهُم ورَحمَةُ اللَّهِ وبَرَكاتُهُ.

ص: 204

ابن بابویه (قُدِّسَ سِرُّه) به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر (عَلَیهِ السَّلام) روایت کرده است که:

هر که این صلوات را بعد از نماز عصر روز جمعه بخواند، حق تعالی برای او صد هزار حسنه بنویسد، وصد هزار گناه از او محو کند، وصد هزار حاجت او را برآورد، وصد هزار درجه ی او را بلند کند.

این روایت را در "ثواب الاعمال" نوشته، ولی به تفاوت این الفاظ "والسلام علیه وعلیهم" وابن طاوس (قُدِّسَ سِرُّه) در "جمال الاسبوع" از "امالی" او - یعنی از "امالی" ابن بابویه (قُدِّسَ سِرُّه) - چنین نقل کرده که:

بعد از عصر روز جمعه، صلوات سابق را که ابن ادریس وغیر او، از حضرت امام جعفر صادق (عَلَیهِ السَّلام) روایت کرده اند، عینا از حضرت باقر (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیه) روایت کرده بگویند با ثواب معینی که ذکر شد.

واز جمله، صلواتی است که نیز سید (قُدِّسَ سِرُّه) به سند معتبر از حضرت صادق (عَلَیهِ السَّلام) روایت کرده که:

هر که بعد از نماز عصر روز جمعه، پیش از آنکه از جای نماز خود برخیزد، ده مرتبه بگوید، صلوات فرستد بر او ملائکه از این جمعه تا جمعه ی آینده همین ساعت.

وبه روایت معتبر دیگر، از آن حضرت روایت کرده است که:

چون نماز عصر روز جمعه را ادا نمودی، هفت مرتبه این صلوات را بخوان.

ودر این دو روایت چنین است این الفاظ: "عَلَیه وَ عَلَیهِمُ السَلام وَ عَلی اَرواحِهِم" وبعض صلوات دیگر در روز جمعه وبعد از نماز عصر جمعه وارد

ص: 205

شده که در کتب اصحاب ضبط است.

از جمله، استغفار در روز جمعه بعد از عصر است، ابن طاوس (قُدِّسَ سِرُّه) در "جمال الاسبوع" ذکر نموده به اسناد خودش از حضرت ابی عبدالله (عَلَیهِ السَّلام) که فرمودند:

هر کس استغفار کند روز جمعه بعد از عصر، هفتاد مرتبه، به این طریق: استغفر الله واتوب الیه می آمرزد خدای تعالی گناه او را آنچه گذشته، ونگاه می دارد او را در باقی عمرش، واگر گناهی نداشته باشد، گناهان پدر ومادر او را بیامرزد.

ودیگر، خواندن یکصد مرتبه سوره ی قدر است بعد از عصر روز جمعه، ابن بابویه به سند معتبر از از حضرت موسی بن جعفر (عَلَیهِمَا السَلام) روایت کرده است که:

خدا را در روز جمعه هزار نسیم رحمت است، که هر بنده را آنچه بخواهد از آن رحمتها عطا فرماید.پس، هر که بعد از عصر روز جمعه صد مرتبه سورهء "انا انزلناه" را بخواند، حق تعالی آن هزار رحمت را مضاعف فرماید وبه او عنایت نماید.

واز جمله ی دعوات بعد از نماز عصر روز جمعه، خواندن دعای عظیم القدر عشرات است. واز برای این دعای جلیل القدر، شش روایت مختلفه ابن طاوس (قُدِّسَ سِرُّه) ذکر کرده، چنانکه در "مهج الدعوات" می گوید:

بدان که این دعای بزرگ، از اسرار دعوات است، ویافتم از برای آن شش روایت مختلفه، ذکر کردیم در کتاب عمل روز وشب، از مهمات، دو روایت آن را، یکی در ادعیه غروب، ویکی در تعقیب صبح ودر جزو چهارم از مهمات، روایتی دیگر در تعقیب عصر از روز جمعه، ودر آخر کتاب "اغاثة الداعی" روایتی دیگر وذکر می کنم در این کتاب، روایت پنجم وششم را.

ص: 206

پس در روایت اول دعا را ذکر می نماید که مخصوص است خواندن آن در صبح یک مرتبه، وبعد از عصر یک مرتبه.

در روایت دویم به اختلاف تعیین وقتی ننموده.

ومجلسی (قُدِّسَ سِرُّه) هم در "صلاة بحار" و"کتاب دعاء بحار"، به سندی دیگر این دعا را ذکر کرده. الحاصل، از شرح این حدیث معلوم می شود که از برای خواندن این دعا سه وقت معین است، یکی در صبح ویکی در شب، وبهتر از این دو، اوقات بعد از نماز عصر روز جمعه است، که از جهت روز ووقت افضل از سایر ایام واوقات است. وچون این دعای مبارک وشرح آن در اکثر کتب دعوات مشهوره وغیر مشهوره، مدون ومضبوط است، ترک آن نموده وبه ذکر تنبیهی قناعت می کنیم.

تنبیه: از جمله ی فقرات شر این دعا آن است که حضرت امیرالمومنین (عَلَیهِ السَّلام) با حضرت امام حسین (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیه) می فرماید:

عهد کن با من رازی که با تو می گویم به کسی نگوئی تا دوازده ماه از شهادت من بگذرد.

علت آن، آنچه به نظر قاصر حقیر رسیده، آن است که موافق تواریخ واخبار معتبره مثل "کافی" وغیرها، شهادت حضرت امیرالمومنین (عَلَیهِ السَّلام) در سال چهلم از هجرت واقع شد، وبعد از رحلت آن حضرت، معاویه (عَلَیه اللَعنَه) به دعوی خلافت با حضرت امام حسن (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) معارضه نمود.

وموافق حدیث طولانی مفضل (عَلَیهِ الرَحمَة)، معاویه ی ملعون به ریاست وسرکردگی زیاد بن ابیه (عَلَیهِ اللَعنَة) یکصد وپنجاه هزار نفر به کوفه مامور نمود که حضرت امام حسن وامام حسین (عَلَیهِمَا السَلام) وسایر اهل بیت، وشیعیان ودوستان آنها را دستگیر نمایند. واز همه آنها بیعت به جهت معاویه بگیرند. هر کس ابا نماید وتمکین نکند، گردن او را بزنند وسر او را برای معاویه ببرند، چون این خبر را حضرت امام حسن (عَلَیهِ السَّلام) شنید، در کوفه بالای منبر رفت ومردم را اعلام نمود وطلب نصرت ویاری از اهل کوفه نمود. به جز بیست نفر احدی جواب

ص: 207

آن حضرت را نداد، پس فرمودند:

اگر چهل نفر ناصر برای من پیدا می شد، اسوة لجدی رسول الله (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) با معاویه قتال می کردم.

خلاصه در سال چهل ویکم از هجرت نظر به حکم تقیه، بسا معاویه بیعت کرد با آن شرایط مقرره، که اسباب حفظ جان ومال وعرض ودین ودنیای شیعیان ودوستان بود. از اینجا است که حضرت امیرالمومنین (عَلَیهِ السَّلام) شرط فرمودند که این راز را به تو می گویم، باید به کسی نگوئی تا دوازده ماه از شهادت من بگذرد، مرادشان رفع تقیه ومصالحه ی حضرت امام حسن (عَلَیهِ السَّلام) با معاویه (عَلَیهِ الَعنَه) بوده. زیرا که می دانست که هر یک از شیعیان قبل از واقعه ی مصالحه براین دعا واقف می شدند، چون مشتمل به شهادت امامت امیرالمومنین واولاد معصومین او (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ اِجْمَعِينَ) وذکر فضایل ومناقب ایشان است، اسباب صدمه وآزار، بلکه ذهاب جان ومال شیعیان بود. لهذا، موقوف به گذشتن مدت معینه فرمودند. واز عبارت شرح دعا چنین برمی آید که این شرح ودعا را تا دوازده ماه دیگر به کسی ابراز واظهار نکن، ودر موضع دیگر می فرماید:

عهد کن با من این دعا را تعلیم نکنی تا وقت وفات خود.

محتمل است یا به جهت همین مطلب بوده که ذکر کردیم، یا به جهت اینکه در شرح آن از شهادت حضرت سید الشهداء (عَلَیهِ السَّلام) خبر داده که می فرماید:

به شهادت از دنیا مفارقت کنی وسعادتمند زندگانی کنی...

نخواسته اند که کسی مطلع شود به این امر عظیم. در این صورت شاید آن حضرت بعد از یکسال، بروز این دعا را دادند، ولی به کسی تعلیم نفرمودند تا وقت وفات خود، که در جزو اسرار امامت هنگام شهادت به حضرت سید

ص: 208

الساجدین (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) تعلیم فرمودند که به شیعیان تعلیم شود.

عجب دارم از بعض اسرار مودعه در این دعای عظیم القدر، وامثال آن از دعوات مجربه ی صحیحه که تکرار وتعداد بعض اذکار واسماء الله تعالی در آنها شده. وبعضی جاهلین ومقصرین، واشخاصی که سلب توفیق از آنها شده به واسطه کسالت وبطالت وطلب استراحت نفس، به واسطه ی تکرار این اسماء واذکار ودعوات که قدری اسباب امتداد وطول وقت خواهد بود، از خواندن چنین دعاهائی صرف نظر می نمایند وبه دعاهای مختصره می پردازند. وتجربه شده، همین قدر از وقت وزمانی که لازمه ی خواندن آن دعوات واذکار است، که باید در آن مورد صرف شود، چون اعراض می نماید، همان وقت وزمان را در موردی دیگر صرف معصیتی خواهد نمود با کمال میل قلبی وعدم اعراض واشمئزار طبع. واین مسئله در اکثر افعال واعمال خیریه وغیرها تجربه شده، وبیان آن را در مسئله راجح ومرجوح، استاد اعظم (اَداَم اللهُ ظِلَّه) در "دار السلام" به طریق مستوفی ذکر فرموده اند، فلیراجع.

ص: 209

دعای مخصوص در آخرین ساعات روز جمعه

از جمله تکالیف انام، در غیبت امام (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) مواظبت نمودن به اعمال وآداب مقرره از زردی آفتاب روز جمعه الی غروب است، که تعلق واختصاص تامه به حضرت حجت (اَرواحُنا فَداه) دارد. دراین وقت وموقع، باید کمال مراقبت ومواظبت تامه وتوجهات قلبیه را معمول داشته، امام خود را (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) حاضر وناظر دانسته، وآن وجود مقدس را وسیله ی انجام وانجاح مقاصد ومطالب ومآرب خود قرار داده، زیارت نماید آن حضرت را به زیارتی که ابن طاوس (قُدِسَ سرُّه العَزیز) در کتاب "جمال" برای آن حضرت ذکر کرده که باید آن حضرت را در روز جمعه بدین نهج زیارت نموده وزیارت مزبوره در طی آداب واعمال بعد از نماز صبح جمعه ذکر شد وخواندن دعا وسلامی که نیز به منزلهء زیارت مخصوصه ی آن حضرت است که جمعی از اساطین علماء که حجج الهیه هستند ذکر کرده اند در ساعت دوازدهم بخوانی.

دعای اول:

يا مَنْ تَوَحَّدَ بِنَفسِهِ عَنْ خَلْقِهِ بِصُنْعِهِ يا مَنْ عَرَّفَ نَفْسَهُ خَلَقَهُ بِلُطْفِهِ يا مَنْ مَلَكَ باهِلَ طاعَتِهِ مَرْضاتِهُ يا مَنْ اعان اهل مَحَبَّتِهِ عَلَيَّ شُكرَهُ يا مَن مَنَّ عَلَيهِم بِدينِهِ وَلَطُفَ بِهِم

ص: 210

بِنائِلِهِ اَسْئَلُكَ بِحَقِّ الْخَلَفِ الصّالِحِ عَلَيْهِ السَّلامُ بَقِيَّتُكَ فِي اَرْضِكَ المُنتَقِمِ لَكَ مِن اعدائِكَ وَاعداءِ رَسولِكَ وَبَقِيَّةِ آبَائِهِ الصَّالِحِينَ مُحَمَّدِ بنِ الْحَسَنِ واتَّضَرَّعَ الَيكَ بِهِ وَاقَدِّمُهُ بَينَ يَدَي حَوائِجي وَرَغبَتي اِلَيكَ ان تُصَلِّيَ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَآلِ مُحَمّدٍ وَان تَفعَلَ بي كَذا وَكَذا...

حاجت خود را بخواهد وبگوید:

وانٍ تُدرِكَني وَتُنجِيني مِمَّا اخافُ واحْذَر واَلْبِسْنِي بِهِ عَافِيَتَك وعَفوَكَ في الدُّنيا وَالاخِرَةِ وَكُنْ لَهُ وَلِيّاً وحَافِظاً وَنَاصِراً وقَائِداً وَكالِئاً وساتِراً حُتّي تُسكِنُهُ ارضَكَ طَوعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً يا اَرحَمَ الرّاحِمينَ وَلا حَولَ ولا قُوَّةَ الاّ بِاللَّهِ العَلِيِّ العَظِيمِ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّميعُ العَليمُ اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَآلِهِ اُولِي الاَمرِ الَّذِينَ اَمَرْتَ بِطاعَتِهِمْ واُولِي الارْحَامَ الَّذِينَ اَمَرْتَ بِصِلَتِهِم وذَوي القُربي الَّذينَ اَمَرْتَ بِمَوَدَّتِهِم والمَوالي الَّذِينَ امَرْتُ بِعِرْفَانِ حَقِّهِم واهِلَ البَيتِ الَّذِينَ اذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهَّرتَهُم تَطهيراً اسئَلُكَ بِهِم اَن تُصَلِّيَ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَان تَغفِرَ لي ذُنوبي كُلَّها يا غَفّارُ وَتَتوبُ عَلَيَّ يا تَوَّابُ وَتَرحَمَنِي يا رَحيمُ يا مَن لايَتَعاظَمُهُ ذَنبٌ وَهُوَ عَلَيَّ كُلُّ شَيءٍ قَديرٌ.

دعای دوم در ساعت معهوده ی جمعه وغیرها:

اَللّهُمَّ يا خالِقَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ وَالْمِهادِ المَوضوعِ وَرازِقَ الْعاصِي والْمُطِيعِ الَّذِي لَيسَ لَهُ مِن دُونِهِ وَلِيٌ وَلا شَفيعَ اسئَلُكَ بِاسْمائِكَ الَّتي اِذا سُمِّيَتْ عَلَيَّ طَوَارِقُ الْعُسْرِ عَادَتْ يُسْراً واذاً وُضِعَتْ عَلَيَّ الْجِبَالُ كانَتْ هَباءً مُنْبَثّاً واذا رَفَعَتْ الَيَّ السَّماءَ تَفَتَّحَتْ لَهَا الْمَغالِقُ واذا هَبَطَتْ اِلَيَّ ظُلُماتٌ

ص: 211

الاَرْضِ اتَّسَعَتْ بِهَا الْمَضائِقُ وَاذا دُعِيَتْ بِهَا المَوْتِيُّ انْتَشَرَت مِنَ اللُّحُودِ واذا نُودِيتُ بِهَا الْمَعْدُوماتُ خَرَجَتْ اِلَيَّ الوُجُودُ واذا ذَكِرَتَ عَلَيَّ الْقُلُوبُ وَجِلَتْ خُشُوعاً واذاً قَرَعْتَ الاسْماعَ فَاضَتِ اَلْعُيُونُ دُمُوعاً اِسْئَلُكَ بِمُحَمَّدٍ رَسُولِكَ الْمُؤَيَّدِ بِالْمُعْجِزاتِ المَبعوثِ بِمُحكَمِ الايَاتِ وبَامِيرالْمُومِنِينَ عَلِيِّ بْنِ ابي طالِبٍ الَّذي اخْتَرتَهُ لِمُؤاخاتِهِ ووَصَّيْتُهُ وَاصطَفَيتُهُ لِمُصافاتِهِ ومُصَاهَرَتِهِ وبِصَاحِبِ الزَّمانِ المَهدِيِّ الَّذِي تَجْمَعُ عَلَيَّ طَاعَتَهُ الآراءَ المُتَفَرِّقَةَ وَتُؤَلِّفُ لَهُ الاهواءَ المُختَلِفَةَ وتَسْتَخْلِصُ بِهِ حُقُوقَ اوْلِيَائِكَ وتَنْتَقِمُ بِهِ مِن شِرارِ اعْدَائِك وتِمْلاءُ بِهِ الارْضَ عَدْلاً واحِساناً وتَوَسَّعَ عَلَيَّ العِبادَ بِظُهورِهِ فَضلاً وَامتِناناً وَتُعَيَّدُ الحَقَّ مِن مَكانَهُ عَزِيزاً حَميداً وَتَرجِعُ الدّينُ عَلي يَدَيهِ غَضّاً جَدِيداً اَن تُصَلِّيَ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَآلِ مُحَمَّدٍ فَقَدِ استَشفَعْتُ بِهِم اِلَيْكَ وَقَدَّمتُهُم امامي وَبَينَ يَدَي حَوائِجي وان تُوزِعَني شُكرَ نِعمَتِكَ في التَّوفيقِ لِمَعرِفَتِهِ والْهِدَايَةِ بِطَاعَتِهِ وَتَزِيدُنِي قُوَّةً في التَّمَسُّكِ بِعِصمَتِهِ وَالاقتِداءِ بِسُنَّتِهِ وَالْكَوْنِ في زُمرَتِهِ اِنَّكَ سَميعُ الدُّعاءِ بِرَحمَتِكَ يا اَرحَمَ الرّاحِمِينَ.

ومنها: خواندن دعای "سمات" است در ساعت آخر روز جمعه، واین دعاء از دعوات عظیم القدر جلیل الشان است، بلکه از اسرار مکنونه وودائع مخزونه است که الحال، شایع وذایع ودر میان نااهلان، قدر ومنزلت آن ضایع گردیده.

وحقیر در مجلد سوم از کتاب "خرابات" شرح مبسوطی برای آن نوشته ام، هر که خواهد بر اسرار ودقایق وحقایق ونکات ظاهره وباطنه ی بعضی از آن که مستنبط از آثار اهل بیت معصومین است (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ) مطلع شود، بدان کتاب رجوع نماید. الحاصل، چون هنگام غروب آفتاب شود

ص: 212

سزاوار است که به واسطه ووسیله ی این دعا، اسباب تقرب خود را به سوی خدا ورسول وائمه ی طاهرین (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ) تدارک کرده، این دعای مبارک را با کمال خضوع وخشوع بخوانی، وبا نهایت الحاح، امام خود را شفیع قرار دهی، که حضرت باری تعالی از برکت این دعای مبارک وشفاعت امام زمان (اَرواحُنا فَداه) مطالب ومآرب دنیویه واخرویه تو را به عافیت وخیریت برآورده فرماید. واین وقت وساعت را به غفلت مبادا به سر بری، هم روز مختص آن حضرت است، وهم وقت وساعت مختص به اوست (اَرواحُنا فَداه)، وملائکه ی روز بالا می روند وملائکه ی شب نزول می نمایند. امام تو (اَرواحُنا فَداه) در این وقت مشغول دعا وتضرع وزاری است، تو هم تأسی به آن حضرت کن. اگر خدا نکرده اوقات گذشته ی این روز را به غفلت وعطلت، ومشاغل وشواغل صرف کرده ای، درصدد اصلاح وجبران وتدارک مافات در این ساعت مخصوص تعجیل کن، که وقت تنگ وفرصت کم وحالت حضور قلب مانند برق خاطف درگذران است. چون دعای مزبور وصحت سند آن از کثرت انتشار واشتهار در عموم اعصار وامصار، کالشمس فی رابعة النهار است، در این مورد رقم آن را ترک کردیم. ولیکن ای برادر من، جهد کن که دعای سمات را صحبح بخوانی وملتفت مضامین او یا ترجمه ی آن باشی، که مبادا دعای غلط بخوانی، که دعایت مستجاب نخواهد شد وزحماتت هدر خواهد رفت.

ص: 213

اعمال روز عاشورا

سابقا ذکر شد که از جمله تکالیف انام در غیبت امام (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) محافظت حدود بعض ازمنه واوقاتی است که متعلق ومنسوب به آن حضرت است (اَرواحُنا فَداه)، از آن جمله روز عاشورا است که موافق احادیث، روز ظهور وفرج آن حضرت است به جهت اظهار امر خود:

لِيُظهِرَهُ عَلَيَّ الدَّينُ كُلُّهُ وَلَوَكرُهُ المُشرِکون.

وانتقام کشیدن از قاتلین حضرت سید الشهداء (صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَیه):

وَمَن قُتِلَ مَظلوماً ما فَقَد جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَاناً فَلاَ يُسْرِفْ فِي اَلْقَتْلِ انه كانَ مَنْصوراً.

پس در این روز باید منتظر ومترقب ظهور موفور السرور آن حضرت شد، وزیارت حضرت سید الشهداء (اَرواحُ العالَمینَ لَهُ الفِداء) را نموده در ضمن مطالب ومضامینی که در زیارت عاشورا است ونام گرامی آن حضرت (اَرواحُنا فَداه) برده شده، متذکر گردید، بعد از دعای "علقمه" وسایر دعوات متعلقه ی به زیارات عدیده ی مختلفه ی عاشورا، که در کتب زیارات ضبط است، بخواند از دعواتی که مناسب است در ایام غیبت خوانده شود، چنانکه سابقا ذکر شده، بلکه زیارت ندبه ودعای ندبه را هم در این روز به قصد قربت محضه با کمال حزن واندوه قرائت نماید. که این مصیبت غیبت هم بر تمام

ص: 214

شیعیان مصیبتی است بزرگ وامتحانی است شدید. ورفع این مصائب ومحن، واین رزایا وحَزَن، نمی شود الا به ظهور آن حضرت (عَجَّلَ اللهُ فَرَجَه وَ سَهَلَ مَخرَجَه بِمحمدٍ وآلِه الطاهِرینُ). وفاضل لوزعی المعی، موفق به توفیقات سبحانی اعنی برادر روحانی وجسمانی الموید من عند الله حاجی میرزا حبیب الله (وَفَقُه اللهُ تَعالی) شرح مختصری برای زیارت عاشورا تحریر نموده که بر آحاد افراد موالیان اهل بیت معصومین (صَلواتُ اللَّهِ عَلَیهِم اَجمَعین) مطالعه ی آن لازم است، اَللهُمَّ وَ فِقهُ بِمُحَمَدٍ وَآلِه.

ص: 215

اعمال نیمه شعبان

از جمله ازمنه واوقاتی که اختصاص به حضرت صاحب العصر والزمان (اَرواحُنا فَداه) دارد، شب وروز نیمه ی شعبان است واختصاص این شب وروز مبارک نسبت به آن حضرت از چند جهت است:

یکی برای آنکه شب ولادت با سعادت وشرافت آن حضرت است (ارواح العالمین فداه) به قول اصح.

دیگر، شب قسمت آجال وارزاق عباداست وشب ثبت کردن وفد حاج است، همچنانی که در شب قدر می شود، وسید بن طاوس (قُدِّسَ سِرُّه) در کتاب "اقبال" بعضی احتمالات در این خصوص ذکر کرده است که باید ملاحظه شود. در هر صورت، قسمت آجال وتقسیم ارزاق وغیرها مخصوص وجود مقدس امام عصر است (اَرواحُنا فَداه) واوست حافظ لوح محو واثبات:

بِهِمْ یمحو اللَّهِ مَا یَشاءُ ویثبت واِنَهُم أَمْ الکِتاب.

ودیگر، موافق حدیثی که در "بصائر الدرجات" است که از حضرت ابی عبدالله (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) روایت نموده که آن حضرت فرمودند:

به درستی که اعمال عرضه می شود بر من در هر روز پنج شنبه، پس چون ماه نو می شود، کامل می شود. پس در نصف ماه شعبان عرضه می شود آن اعمال بر پیغمبر خدا وامیرالمومنین علی (عَلَیهِماَ

ص: 216

الصَلوةُ والسَلام)، پس نوشته می شود در ذکر حکیم.

واضح است چنین امر بزرگی در این شب مبارک بدون حضور مقدس امام عصر (اَرواحُنا فَداه) نخواهد شد. واین خود منصبی است عظیم، وشغلی است جسیم، وشانی است فخیم، که در تمام ارضین وسموات، مخصوص آن وجود مقدس مبارک خواهد بود، لا غیر.

ودیگر، شب نزول ارواح یکصد وبیست وچهار هزار پیغمبر است که از آن جمله پنج پیغمبر اولوالعزم است که: "نوح" و "ابراهیم" و "موسی" و "عیسی" و "محمد" است (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهم اَجمَعین) که به زیارت حضرت سید الشهداء (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) می آیند. وتو می دانی که از جمله ی زائران حضرت سید الشهداء (عَلَیهِ السَّلام) نیز در این شب، حضرت حجت است (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) وملاقات ومصافحه ی امام عصر با یکصد وبیست وچهار هزار پیغمبر، خود امری است عظیم که تقریری وتحریری نیست. ومصافحه ی آن ارواح معظم با چنین سلطانی اعظم، که ولی کاینات وحجت بر تمام ارضین وسموات است، مانند مصافحه ی با تو وسایرین در آن شب که زیارت حضرت ابا عبدالله (اَرواحُ العالَمینَ فَداه) را می نمائی نیست. که تا به حال چگونگی این مصافحه را ندانسته ای، بلکه شاید این مسئله را تاویل می کنی، بلکه شاید اعتقاد کاملی به این کیفیت نداشته باشی. خلاصه، باید در این شب مولود مبارک، تکاهل وتساهل از طاعت وعبادت واحیاء آن به قدر استطاعت ننمائی، که مبادا خدای نکرده جزو اشقیا باشی، زیرا که در خبر رسیده است که:

فَلَا یَضعُفُ عَنْ قِیامِ تِلكَ اللَّیلَةِ الَّا شَقیّ.

وزیارت کنی حضرت حجت را (اَرواحُنا فَداه) به زیارتی که مخصوص شب نیمه ی شعبان است که اول آن این است:

اللَّهُمَّ بِحَقِّ لَیلَتِنا هَذِهِ وَ مَوْلُودُهَا وَحُجَّتِكَ ومَوعودِها...

ص: 217

وبه اوراد واذکار وصلوات ودعواتی که مخصوص به این شب مبارک است. عمل نموده، اکثر دعوات خود را دعای به وجود مبارک امام عصر (اَرواحُنا فَداه) قرار دهی، وبخوانی دعای کمیل ونمازهای واردهء مخصوصه واذکاری که مفصلا در کتب عبادات عربی وفارسی ثبت وضبط است که شاید اسم تو در ذکر حکیم جزو سعداء ثبت شود.

ص: 218

عکس

نمونه ای از نسخه خطی کتاب

ص: 219

اعمال نوروز

از جمله ازمنه واوقاتی که اختصاص به آن حضرت دارد، روز نوروز است. اگرچه استاد اعظم (اَدامَ اللهُ ظِلَّه العالی) شرحی در این خصوص مقرر فرموده اند، ولی موضوع در دست نیست که روز نوروز چه روز است، ونزد حقیر مجهول است. مخفی نماند مجلسی (قُدِّسَ سِرُّه) در "زاد المعاد" می فرماید:

روز نوروز مشهور همین روزی است که در میان مردم مشهور است، احتیاطا بعضی اعمال وارده را در این روز به عمل آورند.

حقیر گوید: در روز نوروز وتحویل سال، چنانچه کسی مشغول بعضی زیارات وارده، بخصوص زیارت حضرت امیرالمومنین وحضرت حجت (صَلَّی اللهُ عَلَیهِما) باشد بهتر است، بلکه در وقت تحویل شمس به "برج حمل"، زیارت نمودن وتوجه نمودن به امام عصر (اَرواحُنا فَداه) از تمام اعمال واوراد وارده افضل خواهد بود.

ص: 220

اهداء خیرات وعبادات

از جمله تکالیف انام در غیبت امام عصر (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) هدیه فرستادن حضور مهر ظهور آن حضرت است (اَرواحُنا فَداه)، چون از وظایف عید نیست به مولای خود آن است که اگر متاع نفیسی دارد، برای مولای خود هدیه می فرستد، واین فرستادن هدیه بسته به نیت عبد است، یا به جهت اظهار خصوصیت وحفظ مراتب عبودیت است، یا به جهت متذکر نمودن مولا است نسبت به خود، که او را منظور نظر مرحمت ومکرمت خود داشته باشد، یا به جهت آن است که هدیه می برد، انعام وعطیه ای درازای آن مولا به او بدهد، یا به جهت رفع تکدر ونقاری است که میانهء او ومولای اوست، می خواهد رفع نگرانی خاطر مولای خود را نماید، یا محض محبت صرفه ومودت محضه است که ابدا ملاحظه ای ندارد الا تحصیل ازدیاد محبت ومودت فیمابین، وظهور وبروز مراتب عبودیت وفدویت ورضایت خاطر مولای خود، این نوع هدیه که محض طمع وجلب منفعت وسایر ملاحظات گذشته در آن نباشد افضل واعظم خواهد بود، وقبول کردن آن هدیه به جهت مولا، گواراتر وبی ریاتر ومهناتر است. پس ما بندگان که در غیبت مولا وآقای خود (اَرواحُنا فَداه) واقع شده ایم ودسترسی به حضور اقدس آن حضرت نداریم، سزاوار است که گاهی از اوقات، به وسیله وذریعهء هدیتی از هدایای بی ریا، اظهار عبودیت ورقیت خود را نسبت به آن حضرت نموده، شاید مورد بروز مرحمت وظهور مکرمت آن آقای واقعی وولی النعم

ص: 221

حقیقی شویم. وچون تمام موجودات در تحت قبضه وتصرف آن مالک الملوک حقیقی است، وزندگانی وتقلب ما هم در بلاد، از تصدق وجود مقدس آن مولای کل کاینات است، وچیزی که لایق وقابل حضور آن حضرت باشد نداریم:

الْعَبْدُ وَ مَا فی یده کان لِمَوْلَاهُ...

الا بعض اعمال خیریه از قبیل نماز وروزه وحج وصدقات وغیرها. ودیگر آنکه، ملاحظه نمودیم هدیه ای که سزاوار رتبه وشان آن پادشاه: "کل یوم هو فی شأن" از سنخ امتعهء دنیویه باشد، چیزی مشاهده نمی شود مگر از جنس وسنخ نورانیت وعوالم ملکوتیت خودش (جَلَّ جَلالُه):

"لَنْ يَنَالَ اللَّهُ لُحُومَهَا وُلادِمَاؤُهَا وَلَكِن يَنالُهُ التَّقَوِي مِنْكُمْ وَ الصَّلَوةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقِي"

پس افضل اعمال عبد صلاة است، وهدیه که لایق حضور پادشاه باشد، باید از اعلی واغلی نفایس دارائی شخص باشد.

از این جهت نماز هدیه را مقرر فرموده اند که به آداب واعمال مقرره بجا آورده، هدیهء حضور مهر ظهور آن سلطان معظم وشاهنشاه اعظم (اَرواحُ العالَمینَ فَداه) نمائیم.

من چه در پای تو ریزم که سزاوار تو باشد *** سر وجان را نتوان گفت که مقداری هست

پس، از جمله ی تکالیف انام در غیبت امام (علیه الصلوة والسلام) آن است که باید به واسطه ی نماز هدیه، توسل به حضرت معصومین (صَلَّی اللهُ عَلَیهم اَجمَعین) جسته، در هر روزی که موافق تقسیم شارع قویم، متعلق به ایشان است، نماز هدیه را با کمال خضوع وخشوع بجا آورده، به ترتیب وتقسیمی که خود آن بزرگواران مقرر ومقدر فرموده اند، به قصد تقرب صرف وقربت محضه، نماز مقرر را بر طبق اخلاص گذارده، به بارگاه جلالت ونبالت ایشان به رسم تحفه وبه عنوان هدیه تقدیم نماید. شاید این تحفه مقبول درگاه، واین هدیه مطبوع بارگاه ایشان (صَلَواتُ اللهِ عَلَیهم) گردیده، صاحب هدیه مورد

ص: 222

الطاف واعطاف طاهره وباطنه شود.

پس، طریقه ی نماز هدیه یک قسم به حسب تقسیم ایام هفته است، وقسمی دیگر بدون تقسیم است که در هر روز وهر وقت بخواند مجاز ومختار است. اما تقسیم نماز هدیه نمودن به معصومین (صلی الله علیهم اجمعین) به حسب ایام هفته، موافق روایت معتبره از ائمه ی معصومین (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ اِجْمَعِينَ) که در کتب معتبره علماء اعلام وفقهاء کرام (رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیهم) ثبت است، چنین نقل کرده اند که:

مستحب است آدمی در روز جمعه هشت رکعت نماز بگذارد، وبعد از هر دو رکعت سلام بگوید، وچهار رکعت را هدیه ی حضرت رسول (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) گرداند، وچهار رکعت را هدیه ی حضرت فاطمهء زهرا (سَلامُ اللهِ عَلَیها) نماید. ودر روز شنبه، چهار رکعت بجا بیاورد وهدیه ی امیرالمومنین (عَلَیهِ السَّلام) گرداند، وهم چنین هر روز چهار رکعت بجا بیاورد وهدیهء امامی گرداند به ترتیب، تا روز پنج شنبه چهار رکعت بجا بیاورد وهدیه ی حضرت امام جعفر صادق (عَلَیهِ السَّلام) گرداند. وباز در روز جمعه هشت رکعت کند وچهار رکعت را هدیه به حضرت فاطمه (عَلَیها السَلام) گرداند. ودر روز شنبه، چهار رکعت هدیه ی حضرت امام موسی (عَلَیهِ السَّلام)، وهر روزی چهار رکعت هدیه ی امامی نماید، تا روز پنج شنبه چهار رکعت را هدیه ی حضرت صاحب الزمان (اَرواحُنا فَداه) نماید، وبعد از هر دو رکعت این دعا بخواند:

اللّهُمَّ انتَ السَّلامُ وَمِنكَ السَّلامُ واليكَ يَعودُ اَلسَّلاَمُ حَيِّنَا رَبَّنا مِنْكَ بِالسَّلامِ اللّهُمَّ هَذِهِ الرَّكَعاتُ هَدِيَّةٌ مِنِّي اِلَيَّ وَلِيُّكَ فُلاَنُ بْنُ فُلاَن...

وبه جای فلان اسم آن امام را ببرد که این نماز هدیه برای اوست، فَصَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمّدٍ وَبَلِّغْهُ اياها وَاَعطِني اَفضَلَ اَمَلي وَرَجائي فيكَ وَفي رَسولِكَ صَلَواتُكَ عَلَيهِ وَآلِهِ وَفيه...

ص: 223

پس هر دعائی خواهی بکن انشاء الله برآورده است.

پس این نماز شصت وچهار رکعت شد که در عرض دو هفته می باید گذارده شود. اما نماز هدیه که بدون تقسیم ایام هفته است وهر اوقات بخواند مختار است، در ذیل تکلیف آینده مذکور خواهد شد.

ص: 224

کیفیت اهداء نماز

از جمله تکالیف انام، در غیبت امام (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) هدیه نمودن ثواب طاعات وعبادات واجبه ومستحبه خود نسبت به آن حضرت وآباء کرامش (صلی الله علیهم اجمعین) است، که اسباب قبولی عبادات وباعث تضعیف وازدیاد طاعات عبد خواهد بود. چنانکه سید بن طاوس (قُدِّسَ سِرُّه) در "جمال الاسبوع" روایت کرده به استادی که مرفوع است به ائمه (عَلَیهِم السَّلام)، فرموده اند:

کسی که ثواب نماز خود را چه فریضه وچه نافله، قرار دهد برای رسول خدا وامیرالمومنین واوصیاء مکرمین او (صَلَواتُ اللهِ عَلَیهم اَجمَعین)، خداوند مضاعف می کند ثواب نماز او را اضعاف مضاعف، تا نفس قطع شود، وبه او می گویند پیش از آنکه روحش از بدنش مفارقت کند: ای فلان، دلت خوش باد، وچشمت روشن بدانچه مهیا کرده آن را خدای تعالی برای تو وگوارا باد برای تو آنچه را که رسیدی به او. راوی پرسید از امام (َعلَیهِ السَّلام): چگونه هدیه می نماید نماز خود را وچه می گوید؟ فرمودند: نیت می کند ثواب نماز خود را به جهت حضرت رسول (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ)، واگر ممکن باشد او را، زیاد نماید بر نمازهای پنجاه رکعتی چیزی را، اگر چه به دو رکعت باشد در هر روز، وهدیه بفرستد ثواب آن دو رکعت را به سوی یکی از ایشان (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ). پس افتتاح آن دو رکعت نمازی

ص: 225

که به نیت هدیه بجا می آورد، مثل افتتاح نماز فریضه بجا بیاورد یا هفت تکبیر بگوید، یا سه تکبیر، یا یک تکبیر در هر رکعت، وبگوید بعد از تسبیح رکوع وسجود سه مرتبه:

صلی اللَّهِ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَیِّبینَ الطاهِرینَ.

در هر رکعت، پس امام می فرماید چون تشهد وسلام گفت، بگوید: اللَّهُمَّ اَنْتَ السَّلامُ وَمِنكَ السَّلامُ يا ذالِجَلالُ وَالاكرامِ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الاخيارِ وَابلِغهُم مِنّي اَفضَلَ التَّوحيدِ وَالسَّلامُ اللّهُمَّ اِنَّ هذهِ الرَّكَعاتِ هَدِيَّةٌ مِنّي اِليَّ عَبدُكَ وَنَبيِّكَ وَرَسولِكَ مُحَمَّدِ بنِ عبداللّهِ خاتَمِ النَّبِينِ وَسِيدِ المُرسَلِينَ اللّهُمَّ فَتَقَبَّلْها مِنّي وَابلِغهُ اياهُ عَنِّي وَاَثِبني عَلَيها اَفضَلَ اَمَلي وَرَجائي فيكَ وَفي نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيهِ وَآلِهِ وَوَصيِّ نَبِيِّكَ وفَاطِمَةَ الزَّهْراءِ ابْنَةِ نَبِيِّكَ وَالحَسَنِ وَالحُسَينِ سِبْطَيْ نَبِيِّكَ وَاولِيائِكَ مِن وُلْدِ الْحُسَيْنِ يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ يا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ يا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ.

مولف گوید: خواندن این دعا در صورتی است که چهار رکعت یا زیادتر نماز هدیه به جهت حضرت رسول (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) بجا بیاوری، یا نماز پنجاه رکعت را ضمیمه نمائی. چنانچه دو رکعت باشد باید بگوئی:

اللَّهُمَّ انَّ هاتین الرَّکعَتَین...

وضمیر "تقبلها" و "علیها" را تثنیه بیاورد، چنانکه در بعد از دو رکعت برای سایر معصومین (عَلَیهِم السَّلام) می خوانی. وپس از دو رکعت نماز هدیه حضرت امیرالمومنین (َعلَیهِ السَّلام) می خوانی دعای مذکور را تا "التحیة والسلام" ومی گوئی:

اللَّهُمَّ اِنَّ هاتَينِ الرَّكعَتَينِ هَدِيَّةً مِنّي اِليَّ عَبدُكَ وَوَلِيُّكَ وَابنُ عَمِّ نَبِيِّك ووَصِيِّهِ اميرالمُؤمِنينَ عَلِيِّ بْنِ ابي طالِبٍ اللَّهُمَّ فَتَقَبَّلْهُما مِنّي وَابلِغهُ اياهُ عَنِّي وَاَثِبني عَلَيهِما

ص: 226

اُفضَلَ اَمَلي وَرَجائي فيكَ وَفي نَبِيِّكَ وَوَصِيِّ نَبِيِّكَ وَفاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ ابْنَةِ نَبِيِّكَ وَالحَسَنِ وَالحُسَينِ سِبطَي نَبِيِّكَ وَاوْلِيَائِكَ مِن وُلْدِ الحُسَيْنِ يا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ يا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ يا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِين.

وچون دو رکعت نماز هدیه به جهت فاطمه ی زهرا (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِا) بجا بیاوری، بعد از سلام بگو:

اَللّهُمَّ اِنَّ هاتَيْنِ الرَّكْعَتَيْنِ هَدِيَّةٌ مِنِّي اِليَ الطّاهِرَةِ الْمُطَهَّرَةِ الطَّيِّبَةِ الزَّكِيَّةِ فاطِمَةَ بِنْتِ نَبِيِّكَ اللَّهُمَّ فَتَقَبَّلْهُما مِنّي وَابلِغْهُما اياها عَنِّي وَاَثِبني عَلَيهِما اَفضَلَ اَمَلِي وَرَجائِي فيكَ وَفي نَبيِّكَ صَلواتُ اللَّهِ عَلَيه وَآله وَوَصِيِّ نَبِيِّكَ وَالطَّيِّبَةِ الطّاهِرَةِ فاطِمَةَ بِنتِ نَبِيِّكَ وَالحَسَنِ وَالحُسَينِ سِبْطَيْ نَبِيِّكَ يا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ.

وچون دو رکعت نماز هدیه به جهت حضرت امام حسن (عَلَیهِ السَّلام) بجا بیاوری، بعد از سلام بگو:

اللَّهُمَّ اِنَّ هاتَينِ الرَّكعَتَينِ هَدِيَّةٌ مِنّي اِلَيَّ عَبدُكَ وَابنُ عَبدِكَ وَوَلِيِّكَ وابْنِ وَلِيِّكَ وَالحَسَنِ بنِ عَلِيٍ المُرتَضي عَلَيْهِمَا السَّلامُ اللَّهُمَّ فَتَقَبَّلْهُمَا مِنّي وَابلُغهُ اياهُما وَاَثِبني عَلَيهِما اَفضَلَ اَمَلِي وَرَجائي فيكَ وَفي نَبيِّكَ وَوَلِيِّكَ وَابنِ وَلِيِّكَ يا وَلِيَّ المُؤمِنينَ يا وَلِيَّ المُؤمِنينَ.

وچون دو رکعت نماز هدیه به جهت حضرت امام حسین (عَلَیهِ السَّلام) بجا بیاوری، بعد از سلام بگو:

ص: 227

اللَّهُمَّ اِنَّ هاتَينِ الرَّكعَتَينِ هَدِيَّةٌ مِنّي اِلَيَّ عَبدُكَ وَابنُ عَبدِكَ وَوَلِيِّكَ وَابنِ وَلِيِّكَ سِبطِ نَبِيِّكَ الطَّيِّبِ الطَّاهِرِ اَلزَّكِيِّ اَلرَّضِيِّ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍ الْمُجْتَبِي...

پس می خوانی تا آخر دعا، و "یا ولی المؤمنین" را سه مرتبه باید گفت. وچون دو رکعت نماز هدیه به جهت حضرت علی بن الحسین (عَلَیهِمَا السَلام) بجا بیاوری، بعد از سلام بگو:

اللَّهُمَّ اِنَّ هاتَينِ الرَّكعَتَينِ هَدِيَّةٌ مِنّي اِلَيَّ عَبدُكَ وَابنُ عَبدِكَ وَوَلِيِّكَ وابْنِ وَلِيِّكَ سِبْطِ نَبِيِّكَ زَينِ الْعابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ الحُسَيْنِ (عَلَیهِمَا السَلام)...

ومی خوانی تا آخر دعا، و "یا ولی المؤمنین" را سه مرتبه باید گفت، وچون دو رکعت نماز هدیه به جهت حضرت امام محمد باقر (عَلَیهِ السَّلام) بجا بیاوری، بعد از سلام بگو:

اللَّهُمَّ اِنَّ هاتَينِ الرَّكعَتَينِ هَدِيَّةٌ مِنّي اِلَيَّ عَبدُكَ وَابنُ عَبدِكَ وَوَلِيِّكَ وَابنِ وَلِيِّكَ سِبطِ نَبِيِّكَ مُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍ الباقِرِ عِلمِكَ...

ومی خوانی تا آخر، و "یا ولی المؤمنین" را سه مرتبه باید گفت. وچون دو رکعت نماز هدیه به جهت حضرت امام جعفر صادق (عَلَیهِ السَّلام) بجا بیاوری، بعد از سلام بگو:

اللَّهُمَّ اِنَّ هاتَينِ الرَّكعَتَينِ هَدِيَّةٌ مِنّي اِلَيَّ عَبدُكَ وَابنُ عَبدِكَ وَوَلِيِّكَ وَابنِ وَلِيِّكَ سِبطِ نَبِيِّكَ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ(عَلَیهِمَا السَلام)...

ومی خوانی تا آخر، و "یا ولی المؤمنین" را سه مرتبه باید گفت. وچون

ص: 228

دو رکعت نماز هدیه به جهت موسی بن جعفر (عَلَیهِمَا السَلام) بجا بیاوری بعد از سلام بگو:

اللَّهُمَّ اِنَّ هاتَينِ الرَّكعَتَينِ هَدِيَّةٌ مِنّي اِلَيَّ عَبدُكَ وَابنُ عَبدِكَ وَوَلِيِّكَ وابْنِ وَلِيِّكَ سِبطِ نَبِيِّكَ موسي بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ وَارِثِ عِلْمِ اَلنَّبِيِّينَ...

وگفتن سه مرتبه "یا ولی المؤمنین". وچون دو رکعت نماز هدیه بجا بیاوری به جهت حضرت علی بن موسی الرضا (عَلَیهِمَا السَلام)، بعد از سلام نماز بگو:

اللَّهُمَّ انَّ هاتین الرکعتین هدیة منی الی عبدک وَ ابْنِ عبدک وولیک وَ ابْنِ ولیک سِبْطُ نبیک علی بْنِ موسی الرِّضَا بْنِ المرضیین (عَلَیهِم السَّلام)...

وگفتن "یا ولی المؤمنین" را سه مرتبه، وچون دو رکعت نماز هدیه بجا بیاوری به جهت محمد بن علی وعلی بن محمد وحسن بن علی (عَلَیهِم السَّلام)، بعد از سلام نماز همان دعا را به طریق سابق برای هر یک جداگانه، بخوان. وچون دو رکعت نماز هدیه به جهت حضرت صاحب الزمان (اَرواحُنا فَداه) بجا بیاوری، بعد از سلام بگو دعای سابق را تا برسی به قولت:

اللَّهُمَّ انَّ هاتین الرکعتین هَدیَّة مِنی اِلی عَبدِكَ وَ ابْنِ عَبدِكَ وَ وَلیِكَ وَ ابْنِ وَلیِكَ سِبْطُ نَبیِكَ فی اَرضِكَ وحُجَّتِكَ عَلی خَلقِكَ یا ولیَّ المُؤمِنینَ...

"یا ولی المؤمنین" سه مرتبه، فی "البحار":

علی بن مغیره خدمت حضرت ابی الحسن (عَلَیهِ السَّلام) عرض کرد که:

ص: 229

پدر من سوال کرد از جد تو از ختم قرآن در هر شب؟ جد تو (عَلَیهِ السَّلام) فرموده بودند به او که در هر شب، پدر من عرض کرده بود در ماه مبارک رمضان؟ جد تو فرموده بودند در ماه مبارک رمضان. پس پدر من عرض کرده بود: هر قدر که من استطاعت دارم. پس بود پدر من که در شهر رمضان چهل ختم قرآن می کرد، من هم بعد از پدر خود قرآن را ختم می نمودم، گاهی زیادتر، گاهی کمتر، به قدر شغل وفراغت ونشاط وکسالت خودم. پس چون روز عید فطر می شد قرار می دادم به جهت رسول خدا (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) یک ختم، وبه جهت حضرت صدیقه ی کبری (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِا) یک ختم، پس به جهت سایر ائمه (عَلَیهِم السَّلام) هر یک ختمی از قرآن تا منتهی می شد به سوی تو، وقرار می دادم یک ختم هم به جهت تو، وتا به حال این کار را کرده ام. پس چه چیز است در ازای این از برای من؟ حضرت فرمودند: در ازای این کار با پیغمبر وائمه خواهی بود در روز قیامت. عرض کردم: الله اکبر! آیا با آنها خواهم بود؟ حضرت فرمودند - سه مرتبه -: بلی، بلی، بلی.

ص: 230

مقدم داشتن در تمامی دعاها ونیکیها

از جمله تکالیف انام، در غیبت امام (علیه الصلوة والسلام) مقدم داشتن آن حضرت است بر خود در تمام دعوات وخیرات ومبرات، وشفیع نمودن حجج طاهرین را قبل از ذکر تمام مطالب وحوائج، چنانچه می خوانی:

وَ مُقَدِمُکُم أَمَامَ طَلِبَتی وَ حَوائِجی...

ابن طاوس (قُدِّسَ سِرُّه) در "کشف المحجة"، به فرزند خود وصیت فرموده که:

مقدم دار حوائج آن جناب را بر حوائج خود. پس حذر کن آنگاه، حذر کن از این که مقدم بداری نفس خود را، یا احدی از خلایق را در ولاء ودعای از برای آن حضرت (عَلَیهِ السَّلام) به حدی که ممکن شود. وحاضر کن قلب خود را وزبان خود را ودعای خود را از برای این سلطان عظیم الشان. وحذر کنی از این که اعتقاد کنی این کلامی که من گفتم، برای آن است که آن حضرت محتاج به سوی دعاهای تو است. هیهات! اگر این معتقد باشی، پس تو مریضی در اعتقاد ودوستی خود، بلکه این را گفتم به جهت چیزی بود که تو را شناساندم از حق عظیم آن حضرت بر تو، واحسان بزرگ او به سوی تو، وبه جهت اینکه، هرگاه دعا کردی برای آن حضرت قبل از دعا کردن برای نفس خود، وبرای آنکه عزیز

ص: 231

است نزد تو، نزدیکتر خواهد بود به آنکه باز نماید خداوند (جَلَّ جَلالُه) ابواب اجابت را در پیش روی تو، زیرا که ابواب قبول دعا را ای بنده بستی به سبب گناهان، پس هرگاه دعا کردی برای این ملوای خاص در نزد مالک احیاء واموات، امید است به جهت خاطر آن وجود مقدس، خداوند ابواب اجابت را به روی تو باز نماید الی آخر کلماته.

که اندکی از آن را در طی تکالیف سابقه ذکر کردیم

ص: 232

تکالیف عدیده

بدان که استاد اعظم (اَدامَ اللهُ ظِلَّه العالی) در کتاب "نجم ثاقب" هشت تکلیف به جهت عباد در غیبت حضرت حجت (اَرواحُنا فَداه) معین فرموده اند، واز برای هر یک از آن تکالیف معینه شرحی ذکر فرموده اند که اجمال آن این است:

ص: 233

اندوه قلبی از غیبت وغربت

اول: مهموم بودن برای آن حضرت به چند سبب، یکی به جهت مجرد مستور بودن ومحبوب بودن ونرسیدن دست مردم به دامان وصالش وروشن نگشتن دیدگان به تور جمالش، با بودنش در میان انام واطلاعش بر خفایای کردار عباد، در آناء لیلالی وایام. یکی به جهت ممنوع بودن آن حضرت که سلطان حقیقی است از رتق وفتق واجرای احکام وحدود وابلاغ فرامین الهیه ومنع تعدی وظلم وجور واخذ حقوق واحقاق حخق وابطال باطل وغیرها. ودیگر به دست نیامدن جاده، واسعه ی مستقیمه ی واضحه ی شریعت مطهره وانحصار راه رسیدن به آن، در راههای باریک تاریک متشتت، که در رهگذار آن جمعی از دزدان داخلی دین مبین در کمین نشسته وپیوسته شکوک وشبهات در قلوب عوام، بلکه خواص داخل کرده، تا آنجا که این فرقه ی قلیله وعصابه ی مهتدیه ی امامیه یکدیگر را تکذیب وتکفیر ولعن وتوهین کرده ومی کنند، واعداء را بر خود چیره نمودند وپیوسته دسته دسته از دین خدا بیرون روند، وعلماء راستین از اظهار علم خود عاجز، وصادق شد وعده ی صادقین (عَلَیهِم السَّلام) که خواهد آمد وقتی که نگاهداشتن مومن دین خود را مشکل تر است از نگاه داشتن جمره ای از آتش در دست الی آخر کلماته الشریفه.

ص: 234

انتظار فرج وظهور

دوم: از تکالیف مقرره، انتظار فرج کشیدن در هر آن وترقیب بروز وظهور دولت قاهره وسلطنت ظاهره ی مهدی آل محمد (عَلَیهِم السَّلام) وپر شدن زمین از عدل وداد وغالب شدن دین قویم بر جمیع ادیان. تا آنجا که می فرماید: حضرت امام جعفر صادق (عَلَیهِ السَّلام) فرموده اند: کسی که بمیرد از شما که منتظر باشد این امر را، مانند کسی است که در خیمه ی حضرت قائم (عَلَیهِ السَّلام) است.

وشیخ صدوق در "کمال". روایت کرده از حضرت امیرالمومنین (عَلَیهِ السَّلام) که فرمود: منتظر امر ما مانند کسی است که در راه خدا به خون خود غلطیده باشد. ونیز حضرت امام جعفر صادق (عَلَیهِ السَّلام) فرمودند: از دین ائمه است ورع وعفت وصلاح، وانتظار داشتن فرج آل محمد (عَلَیهِم السَّلام) الی آخر کلماته الشریفه.

ص: 235

نیایش برای حفظ وپیروزی

سیم: از تکالیف مقرره، دعا کردن از برای حفظ وجود مبارک امام عصر (عَلَیهِ السَّلام) از شرور شیاطین انس وجن، وطلب تعجیل نصرت وظفر وغلبهء بر کفار وملحدین ومناقین به جهت آن جناب، چنانکه این حقیر سابقا اشاره نمود.

ص: 236

اهداء صدقات به نیابت

چهارم: از تکالیف مقرره، صدقه دادن است به آنچه میسر شود در هر وقت، برای حفظ وجود مبارک امام عصر (عَلَیهِ السَّلام)، وفرموده اند که: چون به برهان عقل ونقل ووجدان، هیچ نفسی عزیزتر وگرامی تر نیست ونباید باشد از وجود مقدس امام عصر (عَلَیهِ السَّلام)، بلکه محبوب تر از نفس خویش، که اگر چنین نباشد، در ایمان، ضعف ونقصان، ودر اعتقاد خلل وسستی است. چنانچه به اسانید معتبره از رسول خدا (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) مروی است که فرمود: ایمان نیاورده احدی از شما تا اینکه بوده باشم من واهل بیت من محبوب تر نزد او از جان وفرزند وتمام مردم، وچگونه چنین نباشد وحال آنکه وجود وحیات ودین وعقل وصحت وعافیت وسایر نعم ظاهریه وباطنیه ی تمام موجودات از پرتو آن وجود مقدس واوصیاء اوست (صَلَواتُ اللهِ عَلَیهم) وچون ناموس عصر ومدار دهر ومنیر آفتاب وماه وصاحب این قصر وبارگاه وسبب آرامی زمین وسیر افلاک ورونق دنیا از سمک تا سماک، حاضر در قلوب اخیار وغایب از مردمک اغیار، در این اعصار، حضرت حجت بن الحسن (صَلَواتُ اللهِ عَلَیهما) است وجامه ی صحت وعافیت اندازه ی قامت موزون آن نفس مقدس وشایسته ی قد معتدل آن ذات اقدس است، پس بر تمامی خودپرستان که تمامی اهتمامشان در حفظ وحراست وسلامتی نفس خویش است، چه رسد به آنان که جز آن وجود مقدس

ص: 237

کسی را لایق هستی وسزاوار عافیت وتندرستی ندانند، لازم ومتحتم است که مقصود اولی وغرض اهم ایشان از چنگ زدن به دامان هر وسیله وسببی که برای بقای صحت واستجلاب عافیت وقضای حاجت ودفع بلیت مقرر شده - چون دعاء وتضرع وتصدق وتوسل - سلامتی وحفظ آن وجود مقدس باشد، الی آخِر کلِماته الشریفة واِفاداتِه المُنیفه.

ص: 238

حج رفتن وحج فرستادن به نیابت

پنجم: از تکالیف مقرره، حج کردن وحجه دادن به نیابت امام عصر (عَلَیهِ السَّلام) چنانچه در میان شیعیان مرسوم بود در قدیم، وآن جناب تقریر فرمودند، چنانکه در فقره ی ابو محمد دعلجی که به او وجهی دادند به جهت نیابت حجه برای حضرت، واو وجه را به پسر شراب خوار خود داد که به جهت آن حضرت حجه را بجا بیاورد. وحضرت در موقف از ابو محمد مواخذه فرمودند که چرا این نیابت را به پسر فاسق خود واگذار کرد؟ ونفرین کرد، یک چشم ابو محمد دعلجی کور شد، اصل خبر در "خرایج" است.

ص: 239

برخاستن به شنیدن لقب مخصوص

ششم: از تکالیف مقرره، برخواستن به جهت تعظیم شنیدن اسم مبارک آن حضرت، خصوص اسم مبارک "قائم" (عَلَیهِ السَّلام) باشد. چنانچه سیره ی تمام اصناف امامیه (کَثَّرهُم اللهُ تَعالی) بر آن مستقر شده در جمیع بلاد، از عرب وعجم وترک وهند ودیلم واین خود کاشف باشد از وجود مأخذ واصلی از برای این عمل. اگرچه تاکنون به نظر نرسیده، ولکن از چند نفر علماء واهل اطلاع مسموع شد که ایشان دیدند خبری در این باب. بعضی از علما نقل کرده که این مطلب را سوال کردند از عالم متبحر جلیل سید عبدالله سبط محدث جزایری، وآن مرحوم در بعضی از تصانیف خود جواب دادند که خبری دیدند که مضمونش این است که: روزی در مجلس حضرت صادق (عَلَیهِ السَّلام) اسم مبارک آن جناب برده شد، پس حضرت به جهت تعظیم واحترام آن برخواست، الی آخر کلماته الشریفه.

مولف گوید: گویا خبری که ملاحظه فرموده اند، خبری است که شیخ محمد بن عبدالجبار در کتاب "مشکوة الانوار" نقل نموده که: چون دعبل (عَلَیه الرّحمه) قصیده ی خود را نزد حضرت رضا (عَلَیهِ السَّلام) خواند وبه ذکر حضرت حجت (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) رسید، حضرت رضا (عَلَیهِ السَّلام) دست خود را بر سرگذاشت وبرای تواضع برخاست وبه راستی ایستاد ودعا کردن برای آن حضرت

ص: 240

به فرج.

از جهت برخواستن اسم مبارک مخصوص "قائم" (اَرواحُنا فَداه) در اعصار سابقه ولاحقه جهانی متصور می شود:

اولا در این عصر وزمان اسم اصلی او را که "محمد بن الحسن" است (صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِما) حتی المقدور در مجالس ومحافل نمی برند وبه سایر اسامی والقاب مقدسه ی مبارکه ی آن حضرت اکتفا می نمایند. چنانچه اسم مخصوص "قائم" را (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) از میان اسامی آن حضرت (اَرواحُنا فَداه) خود یا کسانی دیگر ذکر نمایند - طوعا او کرها - ذاکر ومستح از جای خود برمی خیزند وندیدم احدی از امامیه را از این فقره تقاعد ورزد، الا غافل شقی.

واین برخاستن، یا به جهت آن است که ما برای برخاستن وبرانگیخته شدن از جا ومکان خود برای نصرت ویاری تو تقاعد نورزیده ایم، یا به جهت آن است که چون اسم مبارک آن حضرت را می برند، فورا حاضر می شود وبه جهت احترام حضور وورود آن وجود مقدس باید قاعدین برخیزند، وسلام به آن حضرت نمایند. واین مطلب، خود از خصایص آن وجود مقدس مبارک است که هر کس در هر مکانی ودر هر مجلس ومحفلی برا او بحرا، برا او فاجرا، اسم مبارک آن حضرت (اَرواحُنا فَداه) ببرد، بخصوص اسم "قائم" را، منظور نظر ومحل توجه مخصوص آن حضرت می شود. اگر چه تمام اشیاء نزد آن وجود مبارک حاضر وبه آنها ناظر است، وتمام کاینات نزد آن وجود مقدس مانند درهمی است در کف دست، واین مطلب وصفت کمترین صفتی از صفات وخصایص آن وجود مبارک است. چگونه چنین نباشد؟ وحال آنکه این صفت در وجود حضرت خضر (عَلَیهِ السَّلام) که از جمله تابعان ومطیعان وکارکنان آن حضرت است (اَرواحُنا فَداه) موجود است، وچنین صفتی که در وجود تابع آن حضرت باشد، خود متبوع به این صفت اولی واحری است. همچنانکه، مظفر علوی از حضرت رضا (عَلَیهِ السَّلام) روایت کرده که آن حضرت

ص: 241

فرمودند: خضر از آب حیوان آشامید پس او زنده باشد ونمی میرد تا آنکه صور دمیده شود واو نزد ما آید وبر ما سلام کند. ما صوت او را می شنویم وشخص او را نمی بینیم، واو حاضر می شود در هر جا که نام او برده شود، پس هر کس نام او را برد، بر او سلام کند واو در موسم حج حاضر گردد ومناسک حج را به جا آورد ودر عرفات بایستد ودعای مومنین را آمین گوید، وزود باشد که خدا او را مونس قائم ما نماید، ووحشت ووحدت قائم ما را به او دفع کند. وشیخ نعمانی (رَحِمَهُ الله) در "غیبت" خود ذکر نموده که:

کسی از حضرت صادق (عَلَیهِ السَّلام) پرسید که:

آیا قائم متولد شده؟ فرمودند: نه، واگر من او را درک کنم، خدمت کنم او را ایام حیات خود.

واضح است، کسی که افضل از خضر باشد وآرزوی خدمتگزاری قائم را (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) نماید، حضرت خضر (عَلَیهِ السَّلام) متابعت ومشایعت وخادمیت آن حضرت را برای خود افتخار می داند، چگونه افتخار ننماید وحال آنکه آن حضرت (اَرواحُنا فَداه) آقا ومولای دنیا وآخرت اوست وحیات او بسته به آب زندگانی ولایت ومحبت آن حضرت وآباء معصومینش (سَلامُ اللّهِ عَلَیهم) خواهد بود.

ص: 242

زاری ونیایش برای حفظ ایمان وعقیده

هفتم: تضرع ومسئلت از خداوند تبارک وتعالی به جهت حفظ ایمان ودین از تطرق شبهات شیاطین وزنادقه ی مسلمین که زندقه وکفر را پوشانیده اند به لباس. از جمله از کلمات حقه، چون دانه که صیاد در زیر دام خوش هیئت رنگی پنهان کند، وپیوسته به آن ضعفا را صید کنند، واباطیل خود را به وسیله ی آن چند کلمه ی حقه در قلوب داخل کنند، الی آخر کلماته.

ص: 243

استمداد در شداید

هشتم: استمداد واستعانت واستکفاء واستغاثه به آن جناب است در هنگام شداید واهوال وبلایا وامراض، ورو آوردن شبهات وفتنه از اطراف وجوانب واقارب واجانب، وندیدن راه چاره وافتاده در تنگنای مضیق.

وخواستن از جنابش حل شبهه ورفع کربة ودفع بلیة وسدخله ونشان دادن راه به مقصود را، به آن نحوی که خود صلاح داند وتواند به آن متوسل مستغیث برساند، حسب قدرت الهیه وعلوم لدنیه ی ربانیه را که دارا است.

وبر حال هر کس در هر جا دانا وبر اجابت مسئولش توانا، بلکه پیوسته فیضش به هر کس به اندازه ی قابلیت واستعداد ومراعات صلاح نظام عباد وبلا رسیده ومی رسد، واز نظر در امور رعایای خود از مطیع وعاصی، وعالم وجاهل، وشریف ودنی، وقوی وضعیف غفلت نکرده ونمی کند، الی آخر کلماته الشریفه.

مولف گوید: این بود مجمل تکالیف هشتگانه که استاد اعظم (مُدّ ظِلُّه العالی) مقرر فرموده اند که تیمنا ذکر شد. وحقیر را به علاوه ی این تکالیف سابقه، بعض تکالیف دیگر به نظر رسیده که ناچار است در این عجاله ذکر نماید.

ص: 244

عقیده به امکان راه جستن وارتباط

از جمله تکالیف انام، در غیبت امام (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) آن است که طریق به سوی امام را (اَرواحُنا فَداه) مفتوح بدانند، اگرچه باب علوم ظاهره برای بعضی مسدود است. وطریق مفتوح بودن طریق به سوی امام (اَرواحُنا فَداه) را ابن طاوس (قُدِّسَ سِرُّه) در آخر "فرج الهموم" به این عبارت می گوید:

قَدْ ادرکت فی وقتی جَمَاعَةٍ یذکرون أَنَّهُمْ شَاهَدُوا المهدی (صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) وفیهم مِنْ حَمَلُوا عَنْهُ (عَلَیهِ السَّلَامُ) رِقَاعاً وَ رَسَائِلِ عَرَضَتْ عَلَیه...

ودیگر به این معنی است که: باید موالیان وشیعیان آن حضرت چنان دانند که امام آنها (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) غایب نشده، در یکی از بلاد بعیده یا در جزیره ای از جزایر یا در زندان سلاطین جور محبوس است، وبعضی از مردم حضور آن حضرت مشرف می شوند، وبعضی دسترس ندارند، وبعضی به مکاتبات، عرض مقاصد وحاجات خود را می نمایند. وبعضی به توسط کسانی که به حضور آن حضرت راه دارند پیغامهای خود را می دهند. خلاصه، همان قسم که سایر ائمه ی هدی در عصر خودشان با دوستان وموالیان خود مسلوک ومعمول می داشتند، بعضی را به خود راه نمی دادند، وبعضی را خودشان احضار می فرمودند، وبعضی را امر به مهاجرت از بلد خود می فرمودند، وجواب بعض مکاتبات را نمی نوشتند، وبعض مسائل را

ص: 245

جواب نمی دادند، وبعض مسائل را رجوع به وکلا ونواب وفقهائی که بودند، موکول می فرمودند. اکنون، حال تو هم در این عصر مانند حال آنها است وفرقی ندارد، گمان می کنی که امام تو (اَرواحُنا فَداه) از تو غفلت دارد؟ حاشا وکلا! مگر نخوانده ای که در توقیع مبارک فرموده خطاب به شیخ سدید مفید (قُدِّسَ سِرُّه) که:

اگرچه ما منزل کردیم در مکان خودمان که دور است از مساکن ظالمین بر حسب آنچه به ما نمایانده آن را خدای تعالی، از صلاح برای ما وبرای شیعه ی مومنین ما، مادامی که دولت دنیا برای فاسقین است. پس به تحقیق که علم ما محیط است به خبرهای شماو غایب نمی شود از علم ما هیچ چیز از اخبار شما ومعرفت ما به بلائی که به شما می رسد...

تو خود اگر بتوانی مراتب ودرجات معرفت باطنه وظاهره ی خود را تکمیل کن. تا آنکه خود را به درجه ی آن اشخاص برسانی که لبهای خود را برای حاجتی که داری حرکت دادی، جواب برای تو آید، یا حاجتی که داری بنویسی، در زیر مصلای خود گذاری، جواب برای تو بیرون آید.

تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم * * * از که می نالی وفریاد چرا می داری

پس طریق به سوی امام (اَرواحُنا فَداه) از طرف توبه حسب ظاهر وباطن مفتوح است. واز برای شکاکان ومستضعفین وبعض موالیان آن حضرت (اَرواحُنا فَداه) که قصوری در آنها است، ظاهرا مسدود است وافتتاح طریق به سوی آن حضرت، درجه ای است که نصیب هر مدعی بی جائی، وهر مفتی بی پائی، وهر مرشد بی سرو پائی، نخواهد بود.

وکل یدعی وصلا بلیلی * * * ولیلی لا تقر لهم بذاکا

اذا نبجست دموع فی حدود * * * تبین من بکی ممن تباکا

ابن طاوس (قُدِّسَ سِرُّه) در "کشف المحجه"، به پسر خود محمد وصیت می نماید:

ص: 246

واز آنچه به تو گفتم ای فرزند، محمد، ملاء الله (جَلَّ جَلالُه) عقلک وقلبک من التصدیق لاهل التصدیق والتوفیق فی معرفة الحق، به درستی که طریق به معرفت اینکه جواب از مولانا مهدی (عَلَیهِ السَّلام) می رسد، چند روایت است:

از جمله ی آنها آن است که روایت کرده محمد بن یعقوب کلینی در کتاب "رسائل" از کسی که نام او را ذکر کرده است، گفته:

نوشتم به ابی الحسن (عَلَیهِ السَّلام) که مردی دوست دارد که برساند مطلب خود را به امام خود، آنچه را دوست دارد که به خدا (جَلَّ جَلالُه) برساند. فرمود به نوشتن برای راوی:

انَّ کانَت لَهُ حَاجَةُ فَحَرَّكَ شَفتَیك فَانِ الْجَوَابُ یَاتیك.

اگر تو را حاجتی است، پس حرکت بده لبهای خود را که جواب می آید تو را.

ومن ذلک ما رواه هبة الله بن سعید الراوندی فی کتاب "خرایج" عن محمد ابی الفرج قال: قال لی علی بن محمد (عَلَیهِ السَّلام):

اِذا أَرَدْتَ انَّ تُسْئَلُ مَسئَلةً فاکتبها وَضَعَ الکتاب تَحْتَ مُصَلاكَ وَدَّعَهُ سَاعَةً ثُمَّ أَخْرَجَهُ وَ انْظُرْ فیه.

قال:

فَفَعَلْتُ فَوَجَدْتُ جَوَابِ مَا سُئِلْتُ عَنْهُ مَوْقِعاً فیه.

یعنی در کتاب "خرایج" از محمد بن فرج روایت کرده است که:

امام علی النقی (عَلَیهِ السَّلام) فرمود به راوی:

هر وقت تو را حاجتی باشد که خواهی مسئله سئوال کنی، بنویس وبگذار زیر جای نماز خود وواگذار آن را ساعتی، بعد بیرون بیاور ونظر کن در آن.

ص: 247

راوی گفت:

کردم ویافتم جواب آن را که سئوال کرده بودم، توقیع حضرت بر آن بود.

پس مصنف می گوید:

واقتصار کردم برای تو ای محمد بر این تنبیه که طریق به سوی امام تو مفتوح است، برای هر که بخواهد که خدا (جَلَّ جَلالُه) به او عنایتی فرماید واحسانی تمام فرماید، انتهی ما اردت نقله.

حقیر گوید: پس تو ای بیچاره، اگر باور داری این مقامات وکلمات را، پس چه وقت خود را به این درجه خواهی رسانید وچه هنگام تحصیل این مقام را خواهی نمود؟

ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی * * * کاین ره که تو می روی به ترکستان است

ص: 248

یاری جستن وعریضه نگاشتن در مهمات ومشکلات

سابقا متذکر شدی که از جمله تکالیف انام، در غیبت امام (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) استعانت واستغاثه واستکفاء از آن حضرت در شدائد ونوائب وعرض مطالب ومآرب دنیویه واخرویه است. پس بدان که رجوع کردن در مشکلات ومعضلات امر دین ودنیا وآخر در غیبت کبری به امام خود (اَرواحُنا فَداه)، وادا نمودن عرایض به توسط عرایض وغیرها چند قسم است:

اول: قسمی است که عامه ی دوستان وموالیان آن حضرت (اَرواحُنا فَداه) می نویسند.

دویم: قسمی است که مخصوص کسانی است که در مراتب معرفت بالاتر ووالاتر ودر عرض عرایض وحوائج ومطالب ومأرب معمول می دارند.

اما قسم اول که وظیفه ی عامه ی دوستان آن حضرت است، که هنگام اضطرار واشتداد احوال واهوال، استغاثه واستعانه به آن حضرت می جویند وآن هم انواعی است. نوعی، به نوشتن عریضه است که باید در چاه آب یا گودال عمیق یا غدیر یا دریائی بیندازند، یا در محل سرداب غیبت آن حضرت بگذارند، یا به مشاهد مشرفه برده، در ضرایح مقدسه اندازند. اما قسم دوم، که مخصوص اشخاصی است که در مراتب معرفت وولا والاتر وبالاترند، یا حضور آن حضرت توجه می نمایند ولبها را حرکت می دهندو عرض مطلب می نمایند وجواب می شنوند، یا آنکه مطلب را نوشته، در زیر سجاده می گذارند به جواب می رسند، یا در خواب حضور آن حضرت می رسند یا در بیداری، به این معنی که هر وقت

ص: 249

بخواهند آن حضرت را ملاقات می نمایند ومطالب ومسائل مشکله ی خود را عرض می نمایند وجواب می گیرند.

الحال، نظر کن به مراتب معرفت ودرجات تقرب خودت نسبت به مولای خود (اَرواحُنا فَداه)، اگر در زمره ی اشخاصی هستی که به تکلم، جوابت برسد یا به کتابت در زیر مصلی وغیرها تحصیل جواب بنمائی، یا درک لقای اقدس آن حضرت را (رَزَقَنا اللهُ تعالی) می نمائی در خواب یا بیداری، هنیئا لارباب النعیم نعیمها، می دانم نه به کس خواهی گفت، ونه کسی قدرت دارد که از تو توقع به معنای چنین درجه ای ورتبه ای را نماید:

ذلک فَضْلُ اللَّهِ یؤتیه مِنْ یشاء وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ العَظیم.

چنانچه مراتب قرب ومعرفت تو به این درجات نرسیده، پس باید در هنگام شدائد ونوائب وعرض مطالب ومآرب پیروی کنی آنچه را که موالیان تو (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهم) دستور العمل داده اند وانواع آن بسیار است که منضبط در کتب ودواوین علماء ابرار وفقهاء اخیار است، ودر این مورد حقیر مولف را دو طریقه می باشد، برای دوستان جسارت نموده ذکر می نماید. پس از آن به سایر انواع استغاثات کتابی وغیرها می پردازد.

طریق اول: آن است: هرگاه تو را مطلبی ومهمی روی دهد، یا در صحرای خلوت یا در مکان خلوتی برو که کسی تو را نبیند، وتوهم کسی را نبینی. اگر بتوانی غسل بکن یا وضوی کاملی بساز وسر را برهنه کن، جامه ی آستین وزانوها را بالا بزن، گناهان خود را ممثل کن وتقصیرات خود را در شرایط بندگی با مولای خود مجسم نما، قدری خاک بر سر ریز وصدا را به واویلاه واغوثاه ووا اماماه بلند کن، پس از آن متوجه شو از صمیم قلب به آن حضرت وسلام کن به سلامی که اول او این است:

سَلام عَلی آل یس...

پس از خواندن این سلام دعائی که بعد از او وارد شده، بعد از آن به تضرع وزاری

ص: 250

وناله وسوگواری بگو:

اللَّهُمَّ عَظُمَ الْبَلَاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وانکشف الْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ الارض وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ والیک یا رَبِّ المشتکی وعلیک الْمُعَوَّلُ فی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ ، اللَّهُمَّ فَصَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الدین أَمَرْتَنَا بِطَاعَتِهِمْ وَ عَجِّلِ اللَّهُمَّ فَرَجَهُمْ بِقَائِمِهِمْ واظهر اعزازه یا مُحَمَّدِ یا علی یا علی یا مُحَمَّدِ انصرانی فانکما ناصرای یا مُحَمَّدِ یا علی یا علی یا مُحَمَّدِ اِحفظانی فَانِکُما حافِظای...

پس سه مرتبه بگو:

یا مولای صَاحِبِ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدرکنی اَدرکنی اَدرکنی اَلاَمان الاَمان اَلاَمان.

واین دعا را استاد اعظم، در "دار السلام" از کتاب "کنوز النجاح" شیخ طبرسی (رَحِمَهُ الله) با شرح آن این قسم روایت نموده از حضرت حجت (اَرواحُنا فَداه): اللَّهُمَّ فَصَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اولی الامر الذین فُرِضَتْ علینا طَاعَتُهُمْ فعرفتنا بذلک مَنْزِلَتِهِمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلًا قریبا کلمح الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یا مُحَمَّدِ یا علی اکفیانی فانما کافیای وانصرانی فانکما ناصرای یا مولای یا صَاحِبِ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ادرکنی ، ادرکنی ، ادرکنی ، کذا روی الاستاذ مُدُّ ظِلُّهُ.

پس از آن، آن حضرت را ممثل بدار پیش روی خود، وبه هر زبانی که اقرب به تملق وتخضع وتخشع است، مطالب خود را عرض کن، وقسم بده آن حضرت را به حق آباء کرامش (عَلَیهِم السَّلام) که حاجت تو را برآورد. امیدوارم که سریعا حاجتت روا، ودردت دوا شود. واین از اسرار مکنونه ومطالب مخزونه بود که به یادگار گذاشتم وپرده از آن برداشتم.

عَنْ السید السَّنَدِ الاستاد الْعَالِمِ الربانی والحکیم الصمدانی الفَقیهُ المُجتهِد

ص: 251

البارع السید محمد الهندی النجفی (دام ظِلُه)، عن العالم السید حسن القزوینی، عن السید حسین شوشتری من ائمة الجماعه، عن اساتیده: تقول مکشوفة الرأس واقفا مستقبلا یا حجة القائم خمس مائه وسبعین مرة مجرب. وعنه (دامَ ظِلُّه العالی) باسناده عن السید علیخان شارح الصحیفه السجادیه (علیه السّلام) تصلی رکعتین تحت السماء فی السطح مکشوف الرأس لیلة الخمیس او الجمعه وتقول بعدهما یا حجة القائم بعدده وانت مکشوفا الرأس فانه مجرب. قلت وعددها (40 به اضافه 1 به اضافه 1 به اضافه 100 به اضافه 30 به اضافه 1 به اضافه 400 به اضافه 3 به اضافه 8 به اضافه 1 به اضافه 10) جمعه: 595، فاحفظه فانه من المکنونات وانی جربته مرارا.

طریق دوم: که در هیچ کتابی ندیده، واز هیچ استادی نشنیده، واین هم از اسرار مکنونه ی مخزونه است که برای دوستان آن حضرت (اَرواحُنا فَداه) به یادگار می گذارم وبه امانت می سپارم، این است: هرگاه تو را مهمی ومطلبی روی دهد، به توسط ملکین شریفین پیغام به پیغمبر خدا وائمه ی هدی بخصوص امام عصر (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهم اَجمَعین) بده. اگر می خواهی چنین بگو: اولا، سلام می کنم بر شما ای دو ملک موکل بر من که کتابت اعمال واقوال مرا می نمائید، وشاهد بر احوال من هستید، ومی دانم مامورید که آنچه من می گویم وعمل می نمایم ثبت می نمائید، ومی دانم چنان مواظب ومراقب من هستید کمه اگر خیال سیئه کنم، از بوی آن مستحضر می شوید، واگر هم به حسنه نمایم، مطلع ومخبر خواهید بود، وزیاده بر این هم می دانم که مترقب مترصد می باشید وکشیک مرا می کشید. ولی من چون معصوم نیستم، معترف ومقر می باشم که از هنگام بیدار شدن از خواب تا وقت خواب دیگر، هر نفسی که می کشم معصیت است وکمال غفلت را دارم از شماها، که مبادا چیزی ثبت کنید که چون به نظر پیغمبر خدا وائمه ی هدی (صَلی اللهُ عَلَیه وَ عَلَیهِم اَجمَعین) می رسد، ملول ومحزون شوند وتاثیر آن ملالت واشمئزار در ظاهر وباطن من بروز کند، ولی چیزی که هست حسن ظن واستظهار به کریمه ی فاولئک الذین یبدل الله سیئاتهم حسنات وامیدواری به فرمایشی که آن حضرت به برادر خود امیرالمومنین (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) فرموده که:

ص: 252

یا علی أَعْمَالِ شیعتک تَعَرَّضَ علی فی کل جُمُعَةٍ فَافْرَحْ بِصَالِحِ أَعْمَالِهِمْ وَ اسْتَغْفَرَ لسیئاتهم.

ثانیا، امروز شما دو نفر تازه وارد شده اید بر من ومرا پیغامی وحاجتی است، خواهش می کنم که این پیغام وعرض حاجت مرا به حضور پیغمبر خدا وائمه ی هدی (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهم اَجمَعین) برسانید .

بعد حوائج خود را ذکر کن، یقینا جواب آن به تو خواهد رسید، خذ هذا وکن من الشاکرین.

اما طریقهء رقاع استغاثات واستشفاع واستکفاء واستعانه به خدای عز وعلا وخاتم انبیاء وائمه هدی (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهم اَجمَعین) در کتب معتبره از قبیل "مصباح کفعمی" و "مصباح" شیخ طوسی و "قبس المصباح" شیخ ابو عبدالله سلمان بن حسن صهرشتی شاگرد شیخ طوسی (قُدِّسَ سِرُّه) و "دعوات" سید فضل الله بن علی بن عبدالله راوندی و "مزار" و "دعاء بحار الانوار" مجلسی (قدس سرهما) و "دار السلام" استاد اعظم (ادام الله ظله العالی علی رؤس الادانی والاعالی) وغیرها بطریق شتی ثبت وضبط است ومرحوم مجلسی (قُدِّسَ سِرُّه) اکثر را در "تحفة الزائر" به فارسی ذکر نموده، چون کتاب مزبور مانند آفتاب، ضیاء بخش ومشهور است، لهذا از ایراد تمام آنها صرف نظر نموده، الا سه فقره که اختصاص به حضرت حجت (اَرواحُنا فَداه) دارد که در این مورد رقم می شود:

اما طریق اول از رقاع استغاثات، طریقی است که روایت می کنم از استاد اعظم (ادام الله ظله العالی) که او روایت کرده از کتاب "انیس العابدین" تالیف شیخ عالم محمد بن محمد الطیب، واو نقل کرده از کتاب "سعادات"، دعاء توسل از برای هر مهمی وحاجتی:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم ، تَوَسَّلَتْ الیک یا أَبَا الْقَاسِمِ مُحَمَّدُ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ علی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ علی بْنِ موسی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ علی بْنِ الحسین بْنِ علی بْنِ ابی طَالِبِ النَّبَأُ

ص: 253

العظیم وَ الصِّرَاطُ المستقیم وَ عِصْمَةً اللاجین وبامک سیدة نِسَاءِ العالمین وبآبائک الطاهرین وبامهاتک الطَّاهِرَاتُ وبیس وَ الْقُرْآنِ الحکیم وَ الْجَبَرُوتِ العظیم وحقیقة الایمان وَ نُورَ النُّورِ وکتاب مَسْطُورٍ انَّ تکون سفیری الی اللَّهِ تعالی فی الْحَاجَةِ لِفُلَانٍ أَوْ هلاک فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ...

واین رقعه را در گل پاکی بگذارد ودر آب جاری یا چاهی بیندازد ودر آن حال بگوید:

یا سعید بْنِ عُثْمَانَ ویا عُثْمَانَ سعید أَوْصَلَا قصتی الی صَاحِبِ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ علیه.

استاد اعظم (داَم ظِلهُ) فرموده اند:

نسخه چنین بود، ولکن به ملاحظه ی روایات وطریقه ی بعضی از رقاع باید چنین باشد:

یا عُثمانُ بن سعیدٍ وَیا مُحَمدُ بن عُثمان...

مولف گوید: چون سعید ومحمد در کتابت شباهة مائی دارند، کاتب محمد بن عثمان را سعید بن عثمان نوشته واین تصحیفات در کتب رجال بسیار است چنان که بر متتبع واضح است، بحمد الله تعالی. اغلب این اشتباهات وتصحیفات بعد از انتقال خط کوفی به خط نسخ وغیرها است. چنانکه در برید ویزید وجنان وحیان ونظائر آنها از اسامی وکلمات وتواریخ وغیرها در کتب رجال ثبت وضبط است، فتامل.

اما طریق دویم از رقاع استغاثات، طریقی است که روایت می کنم از استاد اعظم (اَطال اللهُ بَقاه) که او نقل کرده از "مفاتیح النجاة" سبزواری و "تحفة الزائر" مجلسی (قُدِّسَ سِرُهُما) مروی است که:

هر که را حاجتی باشد، آنچه مذکور می شود بنویسد در رقعه. ودر یکی از قبور ائمه (عَلَیهِم السَّلام) بیندازد، یا ببندد ومهر کند.

ص: 254

وخاک پاکی را گل سازد، وآن را در میان گل گذارد، ودر نهری یا چاهی عمیق یا غدیر آبی اندازد که به حضرت صاحب الزمان (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلیه) می رسد واو به نفسه متولی برآوردن حاجت می شود.

نسخه ی رقعه ی مذکوره:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم ، کتبت یا مولای صَلَوَاتُ اللَّهِ علیک مستغیثا وشکوت مَا نَزَلَ بی مستجیرا بِاللَّهِ عزوجل ثُمَّ بک مِنْ أَمْرٍ قَدِ دهمنی وَ اشْغَلْ قلبی واطال فکری وسلبنی بَعْضِ لبی وغیر خطیر نِعْمَتَ اللَّهِ عندی ، اسلمنی عِنْدَ تخیل وُرُودِهِ الخلیل وتبرء منی عِنْدَ ترائی اقباله الی الحمیم وَ عَجَزْتُ عَنْ دفاعه حیلتی وخاننی فی تَحْمِلُهُ صبری وقوتی فلجات فیه الیک وتوکلت فی المسئلة لِلَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ علیه وعلیک فی دفاعه عنی عِلْماً بمکانک مِنَ اللَّهِ رَبُّ العالمین ولی التدبیر ومالک الامور وَاثِقاً بک فی الْمُسَارَعَةِ فی الشَّفَاعَةِ الیه جَلَّ ثناوه فی امری متیقنا لاجابته تبارک وتعالی ایاک باعطائی سؤلی وانت یا مولای جدیر بتحقیق ظنی وتصدیق املی فیک فی أَمَرَ کذا وکذا...

وبه جای "کذا" نام حاجت خود را برد:

فیما لَا طَاقَةَ بِحِمْلِهِ وَ لَا صَبْرَ لی علیه وَانٍ کنت مُسْتَحِقّاً لَهُ ولاضعافه بقبیح افعالی وتفریطی فی الْوَاجِبَاتِ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلٍ فاغثنی یا مولای صَلَوَاتُ اللَّهِ علیک عِنْدَ الکهف وَ قَدَّمَ المسئلة لِلَّهِ عَزَّ وَجَلٍ فی امری قَبْلَ حُلُولِ التَّلَفِ وشماته الاعداء فبک بَسَطْتَ النِّعْمَةِ علی واسئل اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ لی نَصْراً عزیزا وَ فَتْحاً قریبا فیه بِبُلُوغِ الامال وخیر المبادی وخواتیم الاعمال وَ الاْمِنَ مِنَ الْمَخَاوِفِ کلها فی کل حَالِ انْهَ

ص: 255

جَلَ ثناؤُه لما یَشاءُ فَعالُ وَهُوَ حسبی وَنعِمَ الوَکیلُ فِی المَبدَءِ والمَال.

آنگاه بر بالای آن نهر یا غدیر برآید، واعتماد بر یکی از وکلای حضرت نماید یا عثمان بن سعید العمروی، یا ولد او محمد بن عثمان یا حسین بن روح، یا علی بن محمد السمری ویکی از این جماعت را ندا کند وبگوید:

یا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ سَلَّامٍ علیک اشْهَدْ انَّ وفاتک فی سبیل اللَّهِ وانک حی عِنْدَ اللَّهِ مَرْزُوقُ وَقَدْ خاطبتک فی حیوتک التی عِنْدِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ هَذِهِ رقعتی وحاجتی الی مَوْلَانَا (عَلَیه السَّلَامُ) فسلمها الیه وانت الثِّقَةِ الامین.

پس نوشته را در نهر یا چاه یا غدیر اندازد که حاجت او برآورده می شود.

اما طریق سوم طریقی است که به غیر کتابت است، روایت می کنم از استاد اعظم (اَداَم اللهُ ظِله العالی) واو روایت کرده از "بحار الانوار مجلسی" (قُدِّسَ سِرُّه) واو روایت کرده از "قبس المصباح" شیخ حسن صهرشتی (رَحِمَهُ الله) شیخ مزبور گفته:

شنیدم از شیخ ابوعبدالله حسین بن حسن بن بابویه (رَضِیَ اللهُ عَنه) در ری سنه ی چهارصد وچهل، که روایت می کرد از عم خود ابی جعفر محمد بن علی بن بابویه (رَحِمَهُ الله) گفت: خبر داد مرا بعضی از مشایخ قمیین که وارد شد بر من اندوه سختی وطاقتم طاق وسست وضعیف شد، الی آخر.

چنانکه تفصیل شرح وتوسل در جزو سلامهای وارده به چند روایت ذکر شد وابتدای آن این بود:

سَلامُ اللهِ الکامِلُ التام...

وذکر شد در ذیل آن آنچه را که عالم تحریر مرحوم شیخ محمود عراقی معاصر (رَحِمَهُ الله) در "دار السلام" خود ذکر کرده، فلاحظ.

ص: 256

حضور در اماکن ومجالس مورد نظر آن حضرت

از جمله تکالیف انام در غیبت امام (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) حاضر شدن در مشاهد مشرفه وبقاع مطهره، بخصوص در ایام ولیالی متبرکه، وحاضر شدن در تشییع جنایز، وحاضر شدن در نزد محتضرین خصوصا اگر از صلحاء باشد، وحاضر شدن در مجلس درس، وحاضر شدن در مجالس مصیبت اهل بیت معصومین (عَلَیهِم السَّلام)، وحاضر شدن در مجالسی که ذکر فضایل ومناقب آنها (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ اِجْمَعِينَ) می شود، وحاضر شدن در مجالس عقد ونکاح سادات وعلماء به خصوص ساداتی که اهل علم وزهد وتقوی باشند. در این نوع مجالس ومحافلی که ذکر شد، شخص مقدس ووجود اقدس صاحب العصر والزمان (اَرواحُنا فَداه) حاضر می شوند، ودوستان وموالیان خود را منظور نظر الطاف خفیه وجلیه می فرمایند، وفیوضات طاهره وباطنه از آن حضرت به صاحب مجلس وحاضرین می رسد، وشواهد ودلایل آن موجود وحاجت به برهان نیست.

ص: 257

زندگی به شیوه معصومین وترک روش دنیا پرستان

از جمله تکالیف انام، در غیبت امام (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) به سیره وسلوک وطریق امام (اَرواحُنا فَداه) راه رفتن وترک بعضی حالات وسیره ی ابناء دنیا را کردن است. بدان که سیره، سلوک ورفتاری که پیغمبر خدا وائمه ی هدی (صلی الله علیهم اجمعین) داشتند، همواره صحابه ی کبار وتابعین والاتبار همان سیره ورفتار را پیشنهاد خود کرده به همان قسم راه می رفتند، وحتی المقدور جاهد وساعی بودند که از سیره ی اهل بیت معصومین (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ) تخلف وتخطی ننمایند.

وحال آنها در زمان رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) همین قسم بود، تا پیغمبر خدا از دار فنا به عالم بقا رحلت فرمود. در زمان حضرت امیرالمومنین (عَلَیهِ السَّلام) اشخاصی که ایمان صحیح داشتند، واز زمره ی منافقین واهل دنیا خارج بودند، همواره سیره ی اهل بیت معصومین را (علیهم السلام) از دست نداده، با کمال فقر وفاقه وشدت زهادت وعبادت به سر می بردند وابدا اعتنائی به دنیا واهل دنیا نداشتند، واشخاصی که تاب وتوانائی نداشتند، از آن حضرت (عَلَیهِ السَّلام) منحرف شده به طرف اهالی دنیا رفتند، واز آخرت روی برتافتند. وامر همین طور دایر وسایر بود در اعصار خلفای راشدین وائمه ی طاهرین (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ اِجْمَعِينَ) تا زمان غیبت صغری، که خواص اصحاب حضرت صاحب الزمان (اَرواحُنا فَداه) نیز به همان سیره وطریقه ی اهل بیت راه می رفتند، وتمام اوقات شبانه روز خود را صرف طاعت وعبادت وریاضت وبندگی می نمودند، وابدا چشمی به زخارف

ص: 258

دنیویه نداشتند وتخم محبت دنیا را در دل نکاشتند، ودر آناء لیل ونهار به عبادت پروردگار مستغرق ومشغول بودند. چنانکه در "کافی" است که:

روزی حضرت امیرالمومنین (عَلَیهِ السَّلام) در عراق نماز صبح را با مردم گزاردند وچون از نماز فارغ شدند، مردم را موعظه نموده واز خوف الهی گریانیدند وفرمودند:

ای مردم، به خدا قسم که من یافتم در عهد حبیب خود رسول خدا (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) کسانی را که صباح می نمودند وشام می نمودند پراکنده وپریشان احوال وغبارآلود وگرسنه، وپیشانی های ایشان پینه بسته مانند زانوهای شتر، وشب را به روز می آوردند در سجده ی پروردگار، وایستادن از برای نماز، وچون از قیام باز می ماندند، پیشانیها وقدمهای خود را راحت می دادند به سجده کردن. وچون از سجده باز می ماندند، پیشانیهای خود را راحت وآرام می دادند به مناجات کردن با پروردگار، وسوال نمودن آزادی از آتش جهنم. به خدا قسم که ایشان با این همه عبادت وطاعت، باز ترسان ولرزان وهراسان بودند.

چنانکه در "اختصاص" در حق عمرو بن عبدالله السبیعی می نویسد که از جمله ثقات حضرت علی بن الحسین (عَلَیهِمَا السَلام) واعبد اهل زمان خود بود ونبود در زمان او کسی اوثق از او در حدیث نزد تمام خاص وعام. واهتمام او در عبادت وریاضت به درجه ای بود که چهل سال نماز صبح را با وضوی عشاء به جا آورد، ودر هر شب یک ختم قرآن می نمود.

ونیز روایت است که علی بن مهزیار چون آفتاب طلوع می کرد به سجده می رفت وسر بر نمی داشت تا برای هزار نفر از برادران خود دعا می کرد مثل آنچه از برای خود دعا کرده بود، وبر پیشانی او پینه ای بود مانند پینهء زانوی شتر از بسیاری طول سجود. در "اقبال" ابن طاوس (قُدِّسَ سِرُّه) است، می نویسد که محمد بن ذکوان از اصحاب حضرت ابی عبدالله (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) بود،

ص: 259

ومعروف بود به محمد سجاد به جهت کثرت سجودش، وگفته اند که آن قدر در سجده گریه کرد که کور شد.

در "رجال" کشی (رَحِمَهُ الله) روایت است که:

فضل بن شاذان به نزد ابن ابی عمیر آمد، واو در سجده بود وسجده را بسیار طول داد، چون سر برداشت وطول سجده ی او را مذکور داشتند، گفت: اگر سجده ی جمیل بن دراج را می دیدی از سجده ی من تعجب نمی کردی. وابن ابی عمیر گفت که: اگر طول سجده ی معروف بن خربوز را می دیدی سجده ی مرا سهل می شمردی.

ونیز از فضل بن شاذان روایت کرده است که:

حسن بن علی بن فضال به صحرا می رفت برای عبادت، وسجده ی شکر را چندان طول می داد که مرغ می آمد وبر پشتش می نشست به گمان آنکه جامه ای است افتاده، ووحشیان بر دور او چرا می کردند واز او وحشت نمی کردند.

ونیز روایت کرده که:

ابن ابی عمیر بعد از نماز صبح به سجده ی شکر سر می گذاشت وسر بر نمی داشت مگر وقت ظهر.

خلاصه، سیره وداب ودیدن علماء وفقهاء وعباد سابقین این بوده، چنانکه بخواهم از مرابت عبادات وریاضات ومجاهدات نفسانیه که محتمل می شدند، مرقوم نمایم، کتابی مخصوص خواهد شد. وهمین سیره وسلوک معمول بود تا آن که غیبت کبری در میان آمد، پیوسته علمای اعلام وفقهای کرام (رِضوانُ الله تَعالی عَلَیهم) به سیره ی اهل بیت معصومین (صَلَّی اللَّهِ عَلَیهم اَجمَعین) راه می رفتند، وچشمی به دنیا واهل دنیا نداشتند، وبیرق ریاست ومرزبانی

ص: 260

نیفراشتند، همواره مشغول به تحصیل علم وعمل وریاضات نفسانیه وتکمیل وتهذیب اخلاق وصفات انسانیه بودند تا آن که بعضی از متشبهین به علماء ومتلبسین به فقهاء واراذل ناس واشرار ارجاس واهل کسالت وبطالت وزمره ی جهالت ورذالت، میش های باطن گرگ وکوچک علمان عمامه بزرگ، صوف پوشان بی صفا ورشته بندان بارشا، ملاحظه نمودند که به واسطه ی تحصیل علم صوری صاحب ریاسات دنیویه وذخایر معنویه می توان شد، آمدند وخود را متلبس به لباس علماء وزی فقها وعرفاء نمودند.

چند کلمه ای از رؤس مسائل اواخر واوائل فراگرفته خود را اعلم العلماء وافقه الفقهاء واعراف العرفاء پنداشته، مشتی از مردمان بی سر وپا، وچند نفری از همج رعاء را تطمیع کرده، به دور خود جمع نموده، خود را عالم ربانی وحکیم صمدانی نموده، تمام اوقات را صرف پوشیدن لباسهای فاخره وطعامهای لذیذه وخیلهای نجیب وعمارات عالیه وبساتین واملاک عدیده وقصور مشیده وفروش ممهده نموده، چون کسی به آنها ایراد نماید که: ای عارف ربانی وای آقای وحید العصر والزمانی! این روش وسیره ای که شما دارید سیره وسلوک ملوک وابناء ملوک است، فورا چشمها را براق نموده وصدا را غلیظ ورگهای گردن را ضخیم که:

مَنْ حَرَّمَ زینة اللَّهِ التی اخْرُجْ لِعِبَادِهِ والطیبات مِنَ الرِّزْقِ؟

چگونه این آیه را نخوانند وجواب مدعی را ندهند؟ وحال آنکه پیغمبر خدا (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَسَلم) همین جواب واستدلال آنها را به اسامة بن زید خبر داده وآنها را در استدلال به این آیه وامثال آن تکذیب فرموده، چنانکه ابن فهد (قُدِّسَ سِرُّه) در کتاب "تحصین" ذکر نموده که:

حضرت رسول اکرم (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَسَلم) رو به اسامة بن زید فرمود وبیان فرمود که: ای اسامه، ملازم طریق حق باش وحذر کن از احتیاج داشتن به غیر واز آرایش خواهش های دنیا وخوشی به نعمتهای او وهمیشه فرحناک بودن در او وطلب زیادتی عیش او.

پس

ص: 261

اسامه گفت: یا رسول الله چه چیز است آسان ترین چیزی که راه حق را به سبب او قطع توان کرد؟ فرمود: شب بیداری دائم، وتشنه بودن در روزهای گرم به سبب روزه داری، وبازداشتن نفس از خواهش های نفسانی، وترک پیروی هوی وهوس شیطانی ودوری کردن از اهل دنیای فانی. ای اسامه، ملازم باش روزه داری را که روزه نزدیک سازنده است بنده را به سوی خدای تعالی، وچیزی خوشتر نیست نزد خدای تعالی از بوی دهن روزه دار که ترک کرده است خوردن وآشامیدن را از برای رضای پروردگار عالمیان، واختیار کرده است او را بر ما سوای او وخریده است آخرت خود را به دنیا. پس اگر توانی که مرگت در رسد وتو گرسنه باشی وجگرت تشنه باشد، بکن که به سبب این می رسی به بلندترین منازل ومقام نیکان وشهداء وصالحان. ای اسامه، ملازم باش سجده کردن را که بنده نزدیکتر است به خدای تعالی از همه ی اوقات وقتی که در سجده باشد، ونیست بنده ای که سجده کند از برای خدای تعالی، مگر آنکه بنویسد از برای او حسنه ای ومحو کند از نامه ی اعمال او سیئه ای وبلند گرداند از برای او درجه ای ومتوجه او شود به ذات مقدس خود وبه او مباهات کند با ملائکه، ای اسامه، ملازم باش نماز کردن را که نماز راس دین وستون دین وبالاترین مواضع عالیه ی اوست. بترس ای اسامه، از دعای بندگان خدای تعالی که کاسته اند بدنهای خود را، ومصاحبند با حزن واندوه، ولاغر کرده اند گوشتها را وگداخته اند پیه ها را، وتشنه گردانیده اند جگرها را به سبب روزه داری، وسوخته اند پوستها را به بادهای گرم در طلب رضای حضرت باری، تا این که پوشیده شده است چشمهای ایشان از غیر پروردگار، از جهت شوقی که ایشان را هست به خدای خود که یگانه وقهار است. به درستی که خدای تعالی هرگاه نظر کند در ایشان مباهات می کند به ایشان با ملائکه ومی پوشد ایشان را به پرده ی رحمت خود وبه سبب ایشان

ص: 262

برطرف می کند سختی ها وفتنه ها را. پس گریست آن حضرت به حدی که آواز گریه اش بلند شد وسخت شد گریه در گلو گرفتن وناله کردن وبلند نفس زدن او. ومردم ترسیدند که با آن حضرت حرف زنند وگمان بردند که چیزی از آسمان حادث شده. پس آن حضرت سر به بالا کرده وآه سردی از دل برکشید وفرمود: واه واه، وبداحال این امت که چه می رسد از ایشان به جماعتی که اطاعت خدای تعالی کرده اند، چگونه می رانند ومی روند وتکذیب می کنند وخوار وذلیل می گردانند ایشان را از جهت آن که اطاعت الهی کرده اند. آگاه باشید که قیامت قائم نمی شود تا آن که دشمنی کنند مردم با کسی که اطاعت خدا کند، ودوست دارند کسی را که بر خدا عاصی شود. روزی بر دین اسلام خواهند بود؟ فرمود: کجا است اسلام در چنین روزی ای عمر؟ اسلام در چنین روزی مثل غریبی است که رانده شده باشد از شهر ودیار خود، در این روز برطرف می شود اسلام وباقی نمی ماند از او مگر نامی، وناپدید می شود در او قرآن وباقی نمی ماند از او مگر نشانی. پس عمر گفت: یا رسول الله (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَسَلم) به چه سبب تکذیب می کنند کسی را که اطاعت خدا می کند؟ فرمودند: ای عمر، واگذاشته اند در آن وقت مردم راه حق را ومیل کرده اند به جانب دنیا وترک کرده اند آخرت را، ومی خورند چیزهای بسیار خوب ومی پوشند لباسهای فاخر وخدمت ایشان می کنند غلامان فارس وروم. پس ایشان غذای خود سازند طعامهای خوب وشرابهای خوب لذیذ وبویهای خوش به کار برند وبناهای بلند مرتفع وخانه های زرنگار بسازند، وبه مردم نمایند مجالس را وخود را آراسته کنند مردان ایشان همچنان که آراسته کند زن خود را برای شوهر، وزنان خود را آراسته کنند به زیورها وجامه ها، وزی ایشان زی پادشاهان متکبر باشد ومباهات وتفاخر کنند با یکدیگر به

ص: 263

جاه ولباس، ودوستان خدا، لباس ایشان عبا باشد، ورنگهای ایشان شکسته از بیداری شب، وپشتهای ایشان خم است از ایستادن به نماز، وشکمهای ایشان به پشتشان چسبیده از بسیاری روزه گرفتن، ومشغول کنند خود را از ماسوای باری، وبکشند نفسهای خود رابه تشنگی از برای طلب رضای الهی وشوق به ثوابهای نامتناهی وخوف از عذابهای دردناک جهنم. پس هرگاه یکی از ایشان تکلم کند به حق ودم زند به راستی، به او گویند که خاموش باش، تو رفیق شیطانی وسرکرده ی گمراهانی، وتاویل کنند کلام خدای تعالی را برخلاف تاویلش وبگویند در جواب این که چرا به زیورها ولباسهای فاخر خود را مزین می گردانید وطعامهای لذیذ را می خورید:

مَنْ حَرَّمَ زینة اللَّهِ التی اخْرُجْ لِعِبَادِهِ والطیبات مِنَ الرِّزْقِ.

یعنی کیست که حرام گردانیده است زینتهائی را که خدا به جهت بندگان خود آفریده وهم چنین طعامهای پاک وپاکیزه را.بدان ای اسامه که منزلت کسی نزد خدای تعالی از همه کس بیشتر است در روز قیامت وثواب کسی بزرگتر است ومقام کسی از همه کس گرامی تر است که در دنیا اندوه او بسیار باشد از برای رضای خدا، این جماعتند نیکان ومتقیان وخوبان اگر حاضر باشند ایشان را کسی نشناسد واگر غایب شوند کسی طلب ایشان نکند.

ای اسامه، این جماعت را می شناسند بقعه ها وگوشه های زمین، ومی گریند برای ایشان هرگاه نیابند ایشان را محرابها. پس بگیر ایشان را از برای خود گنجی وذخیره ای، شاید که نجات یابی به سبب ایشان از سختی های دنیا وهولها وترسهای روز قیامت، وبپرهیز از اینکه واگذاری طریقی را که ایشان درآنند وبر آن ثابتند، که می لغزد قدمت وسرنگون در آتش می افتی. وبپرهیز ای اسامه، که از جماعتی باشی که می گویند شنیدیم ونمی شنوند.

ص: 264

آه آه از این اوضاعی که یومنا هذا فراهم آمده. به خدا نمی دانم چگونه اوضاع واساس وریاست دنیویه چشم وگوش بعضی را کور وکر نموده که ابدا در فکر زهادت وعبادت وسیره وسلوک اهل بیت معصومین (سَلاَمُ اَللَّهِ تَعالی عَلَيْهِمْ اِجْمَعِينَ) نیستند. بلی، در لباس با ملوک وابناء ملوک فرق دارند، ولی دراساس اوضاع دنیویه با آنها مماثل ومشارکند. نمی دانم این است سیره وسلوک اصحاب صاحب العصر والزمان (اَرواحُ العالَمینَ فَداه)؟ نه والله، ابدا آن وجود مبارک راضی نیست واین گونه اشخاص را به ملازمت خود اختیار نخواهد فرمود، سیره وسلوک اهل بیت معصومین (عَلَیهِم السَّلام) نه این اوضاعی است که مردمان این زمان بخصوص اکثر از صاحبان عمامه وخرقه وردا وطیلسان ورشته وعبا پیشنهاد خود نموده اند، ودعوی محبت ومودت ونیابت امام خود را می نمایند. سیره وسلوک امام عصر را (اَرواحُنا فَداه) اگر بخواهی بدانی، سیر کن در کتب احادیث واخبار ومکارم اخلاق وآثار ائمه ی اطهار وصحابه ی کبار تا طریقه ی سیره ی آن حضرت واصحاب آن حضرت را (اَرواحُنا فَداه) مستحضر شوی. عالم جلیل وعامل نبیل شیخ عبدالله بن نور الله (طابَ ثَراهُما) که از جمله علمای معاصرین بل تلمیذ مجلسی (قُدِّسَ سِرُّه) است، در کتاب "غیبت" خود - واستاد اعظم (مُدَّظِلُّه) در "نجم ثاقب" - ذکر نموده اند چند خبری را که ترجمه ی آنها این است:

شیخ کلینی (رَحِمَهُ الله) روایت کرده از حضرت صادق (عَلَیهِ السَّلام) در آخر خبر است که آن حضرت به حماد بن عثمان فرمودند: هرگاه قائم ما اهل بیت خروج کند، می پوشد جامه ی علی را (عَلَیهِ السَّلام) ورفتار می کند به سیره ی امیرالمومنین علی (عَلَیهِ السَّلام).

شیخ نعمانی (رَحِمَهُ الله) روایت کرده از آن جناب که:

فرمود: چه تعجیل می کنند در خروج قائم (عَلَیهِ السَّلام)؟ پس قسم به خدا که نیست لباس او مگر غلیظ ونیست طعام او مگر درشت یابی خورش، ونیست کار مگر شمشیر ومردن زیر سایه ی شمشیر، ودر خبر دیگر فرمود:

ص: 265

نیست طعام او مگر جوی زبر.

ونیز روایت نموده از خلاد که گفت:

ذکر شد قائم (عَلَیهِ السَّلام) در نزد حضرت رضا (عَلَیهِ السَّلام). پس فرمودند: امروز شما آسوده وفارغ البال ترید تا آن روز. عرض کرد: چگونه است؟ فرمودند: هرگاه قائم ما خروج کند نیست مگر علقه یعنی خون وعرق، یعنی از کثرت کشتار وکشش، وقوم بر روی زینهای خودند، ونیست لباس قائم (عَلَیهِ السَّلام) مگر غلیظ ونیست طعام او مگر خشن. واز "دعوات" راوندی نقل کرده که:

معلی بن خنیس به حضرت صادق (عَلَیهِ السَّلام) عرضی کرد که: این امر اگر در شما می شد هرآینه زندگی می کردیم با شما. فرمود: والله اگر این امر برگردد به سوی ما هر آینه نیست مگر اکل درشت ولبس خشن. وبه مفضل فرمودند: اگر این امر با ما شود هر آینه نیست مگر عیش رسول خدا وسیره ی امیرالمومنین (صَلّی اللهُ عَلَیهما وآلِهما).

ونیز روایت کرده از مفضل که:

گفت: بودم خدمت حضرت صادق (عَلَیهِ السَّلام) در طواف. پس خطر کرد به سوی من وفرمود: ای مفضل، چه شده تو را که مهموم باشی ورنگ متغیر شده؟ گفتم: فدای تو گردم نظر کردم به سوی بنی عباس وآنچه در دست ایشان است از ملک وسلطنت وجبروت اگر اینها برای شما بود، هر آینه ما هم با شما بودیم. فرمودند: ای مفضل اگر سلطنت به ما برگردد، نیست مگر تعب در شب وسیاحت در روز، یعنی برای عبادت وجهاد وخوردن طعام درشت وپوشیدن خشن روز، یعنی برای عبادت وجهاد وخوردن طعام درشت وپوشیدن خشن شبه امیرالمومنین (عَلَیهِ السَّلام)، والا پس آتش جهنم است. پس آن سلطنت از ما گرفته شد، می خوریم ومی آشامیم، آیا دیدی ظلمی را که خداوند آن را نعمت قرار داده باشد مثل این؟

ونیز در کتاب مزبور، روایت کرده از عمر وبن شمر گفت:

در خانه ی حضرت صادق (عَلَیهِ السَّلام) بودم وخانه پر بود از مردم، وهمه

ص: 266

رو به آن حضرت نموده سئوال نمی کردند از چیزی مگر آنکه جواب می فرمودند. پس من از گوشهء خانه گریه کردم، فرمودند: چه تو را به گریه درآورده ای عمرو؟ گفتم: قربانت شوم، چگونه گریه نکنم؟ آیا در این امت مثل تو کسی هست وحال آن که در به رویت بسته ودر پس پرده نشسته؟ فرمودند: گریه مکن ای عمرو، غذای پاکیزه را می خوری ولباسهای نرم را می پوشی، واگر بشود آنچه را که تو می گوئی نیست مگر اکل جشب طعام درشت ولبس خشن مثل امیرالمومنین علی بن ابی طالب (عَلَیهِ السَّلام). والا، پس معالجه ی اغلال است در آتش جهنم.

با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست * * * یا رضای دوست باید، یا هوای خویشتن

ص: 267

مطالعه کتب ارزشمند در موضوع مهدویت

از جمله تکالیف انام، در غیبت امام (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) خواندن کتب ودواوینی است که مشتمل بر ذکر اوصاف حمیده ونعوت پسندیده، وصفات مقدسه وسمات مطهره، وشمایل وخصایل وخصایص ودلائل وجود مقدس آن حضرت است (اَرواحُ العالَمینَ فَداه)، اگر کسی است که سواد عربیت دارد، بخواند از کتب غیبت مانند: "غیبت" شیخ طوسی و "غیبت" نعمانی و "غیبت" شیخ صدوق و "غیبت بحار الانوار" و "جنة المأوی فی من فاز بلقاء الحجة (عَلَیهِ السَّلام) فی الغیبة الکبری وسایر کتب مولفه در این باب که از صد متجاوز است، واگر عربیت ندارد از کتب غیبت فارسیه مانند: "ترجمه ی سیزدهم بحار الانوار" و "ترجمه ی کمال الدین صدوق" و "نجم ثاقب" استاد اعظم (اَدامَ اللهُ ظِله العالی) که امتیاز واختصاصی دارد از سایر کتب در احادیث مندرجه ی آن و "دار السلام" فارسی مرحوم شیخ محمود عراقی معاصر (طاب ثراه) که التقاط واقتباس نموده از "دار السلام" عربی، وسایر کتب استاد اعظم (اطال الله بقاه) وغیرها. پس هر اوقات که فراغتی به تو دست می دهد، اکثر مطالعه ومذاکره ی خود را در خواندن این نوع کتب مصروف بدار، که اسباب ازدیاد بصیرت، وتهیج محبت ومودت، ورسوخ خلوص عقیدت، وتولای ظاهره وباطنه ی تو خواهد شد، ومراقبت ومداومت در قرائت آن، تاثیر در قلب وفواد وگوشت وپوست وخون واعضا وجوارح تو خواهد کرد بلکه اندک اندک محبت ومودت آن حضرت (اَرواحُنا فَداه) مخمر با باطن تو خواهد گردید، وآثار واطوار

ص: 268

وعلائم ظاهره ی عجیبه ی غریبه در ظاهر وباطن تو بروز خواهد کرد.

یقین بدار که ذکر فضائل ومناقب وآثار واحوال آن حضرت (اَرواحُ العالَمینَ فَداه) تاثیرش از کتاب "شاهنامه" و "شهنشاهنامه" وسایر کتب رزمیه کمتر نیست - که خواندن آنها اسباب تهیج شجاعت وبسالت تو می شود - با خواندن "خمسه ی نظامی" و "لیلی مجنون" ملاجامی و "غزلیات سعدی" وغیره که اسباب فرح وانبساط وبهجت ونشاط تو می شود، وکلمات اراجیف واباطیل آنها فورا تاثیر در ظاهر وباطن تو می نماید، پس چگونه کلمات وبیانات ائمه ی معصومین (صَلَواتُ اللهِ عَلَیهم اَجمَعین) که علمای مبرزین واساطین متقدمین ومتاخرین در کتب ودواوین خود در احوال آن سید دنیا ودین جمع نموده اند، در وجود تو تاثیر نمی نماید.

بلکه در این عصر وزمان بر آحاد وافراد مومنین ومومنات ومسلمین ومسلمات واجب است که هر یک چند مجلدی از این نوع کتب عربی وفارسی در خانه ی خود داشته باشند، وهمیشه به مطالعه ومذاکره ی آن بپردازند وهمه روزه برای خود واهل بیت خود به صدای بلند بخوانند که مراتب معرفت آنها به امام زمان خود (اَرواحُنا فَداه) ترقی نماید، ودر عقاید خود نسبت به آن وجود مقدس مبارک خالص وصافی وراسخ وجازم شوند، واز پاره ای فضایل وخصایل وشمایل ومناقب ومعجزات باهره وخصایص ودلالات زاهره ی آن حضرت (اَرواحُ العالَمینَ فَداه)، مطلع ومستحضر گردند که به حالت تجاهل وتغافل از دنیا نروند.

بلکه خدا شاهد است، اگر قدرت داشتم وخداوند تعالی به حقیر استطاعتی داده بود.

این دأبی که از پانصد سال قبل الی یومنا هذا در ایران وتوران وعموم بلاد مسلمانان عادت، بلکه جبلی آنها شده، تغییر می دادم که کتاب "گلستان" و "بوستان" و "چهل طوطی" و "حسین کرد" وسایر کتب قصص اراجیف واباطیل را که مسلمانان ابتداء به اطفال خود در مکتب خانه ها ومدرسه ها می دهند بخوانند، متروک وموقوف می کردم ودر عوض کتب فارسیه ی غیبت حضرت صاحب العصر والزمان (اَرواحُ العالَمینَ فَداه) را می گفتم به اطفال خود درس می دادند. ولی چه کنم که اسباب این ترویج موجود نیست وقدرت بر این تغییرات وتبدیلات ندارم، امیدوارم که خداوند تعالی به زودی کسی را بر

ص: 269

انگیزاند قبل از ظهور مولا وامام ما (اَرواحُنا فَداه) که ترویجی اندک به ظاهر شریعت وطریقت وحقیقت بدهد، لعل الله یحدث بعد ذلک امرا.

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید * * * که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید

از غم ودرد مکن ناله وفریاد که من * * * زده ام فالی وفریادرسی می آید

ص: 270

بزرگداشت آن نام مقدس در گفته ها ونوشته ها

از جمله تکالیف انام، در غیبت امام (علیه الصلوة والسلام) تعظیم وتفخیم نمودن آن حضرت است (اَرواحُنا فَداه) هنگام شنیدن اسم مبارک او، والقاب او وکنای او، وهنگام خواندن ونام بردن وهنگام نوشتن ورقم کردن اسامی مقدسه ی آن حضرت، که تمام این تعظیمات وتفخیمات ومراعات این آداب از فروعات ولایت ومحبت آن حضرت است (اَرواحُنا فَداه)، البته کسی که محبت وتولای کسی را داشته باشد از شنیدن اسم او خوشش می آید:

آن زلیخا از سپندان تا به عود * * * نام جمله چیز، یوسف کرده بود

واز نوشتن اسم او خوشش می آید واز مذاکره ومطالعه وملاحظهء حالات وصفات وعلامات او مسرور، وبرای او ملالت وکسالتی دست نخواهد داد، زیرا که "از هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است":

ذکر تو از زبان من فکر تو از خیال من * * * چون برود که رفته ای در رگ ودر مفاصلم

اما در خصوص نام بردن آن حضرت به نامی که مطابق است با اسم خاتم النبیین (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ)، علمای اعلام را اقوالی ودر حرمت وعدم حرمت آن دلائل واستدلالی است که هر یک در محال خود ثبت است، وهر یک را دلایل وشواهدی است مضبوطه وغیر مضبوطه که از ما نحن فیه خارج است. ولی آنچه در این عصر وزمان ما فعلا سیره ودأب ودیدن طایفه

ص: 271

ی امامیه است (کَثَّرهُم اللهُ تَعالی)، حتی المقدور از ذکر اسم اصلی آن حضرت که "م ح م د" است (اَرواحُنا فَداه) کف می نمایند وبه سایر القاب واسامی مقدسه ی آن حضرت اکتفا می نمایند.اما در ترسیم وترقیم اسامی والقاب وکنای مقدسه ی آن حضرت (اَرواحُنا فَداه)، از بعض اخبار معلوم می شود که رسم علمای متقدمین (رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ اِجْمَعِينَ) این بوده که در کتب ودواوین خود اسم م ح م د را به حروف مقطعه نوشته اند، ووجه آن یا اقتداء به توقیعات است، یا از برای تقیه که از ترکب حروف آن کتابتا تعمد داشتند. ودر این عصر وزمان ما که اسم مقدس آن حضرت واجداد طاهرینش (صَلَواتُ اللهِ عَلَیهم) در بالای مناره ها وگلدسته ها ومساجد ومنابر تمام کره ی ارض که مسلمانان مسکن دارند، اعم از این که در بلاد اسلام باشد یا در بلاد فرنگستان وینگی دنیا وغیرها بی تقیه وبی هراس مذکور می نمایند، دیگر این ملاحظات سابقه که در زمان خلفای جور وتقیه از مخالفین بوده لزومی ندارد. وچه نیکو است هر کس کتابت اسامی هر یک از حجج طاهرین را (صَلَواتُ اللهِ عَلَیهم اَجمَعین) می نماید، صلوات وسلام ودرود وتحیات وارده را به الفاظ معموله ی (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَسَلم) یا صلوات الله علیه یا به زیادتی وسلامه علیه یا سلام الله علیه یا (عَلَیهِ السَّلام) یا علیه الصلوة والسلام یا ارواحنا فداه وغیر ذلک بعینها بنویسد، وبعض رموزات واشارات واختراعات مولده ی کتابتی را ترک نمایند، که کمال بی ادبی است. مثلا (صلعم) عوض (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَسَلم)، وصاد ابتر این قسم (صلی الله علیه و آله و سلم) عوض (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ)، وعلامت چهار هندسه (4) عوض (عَلَیهِ السَّلام) وغیر ذلک را ننویسند، که این خود یک نوع بی احترامی است. محدث جوائزی (رحمه الله) روایت کرده به اسناد خود از حضرت پیغمبر (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ):

قال (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ):

مِنْ صلی عَلی فی کتاب لَمْ تَزَلْ الملئِکَةُ تَستَغفِرُله مادامَ اِسمی فی ذلك الکَتاب.

ص: 272

یعنی هر که صلوات فرستد بر من در کتابی، همیشه ملائکه از برای او استغفار می نمایند، مادامی که اسم من در آن کتاب باقی باشد.

مولف گوید: واین حدیث را هم شیخ شهاب الدین احمد الابشاری (حَشَرَه اللهُ مَعَ مَحبوبِه) در خاتمهء کتاب "مستطرف در ذیل چهل حدیثی که در فضیلت صلوات ذکر کرده چنین نوشته:

الحدیث الحادی والعشرون: قال رسول الله (صلی الله علیه وسلم):

مِنْ صَلی عَلَیَ فی کتاب لَمْ تَزَلْ الملئکة تُصَلی علیه مَا لَمْ یَندَرِس اِسمی مِنْ ذلكَ الکِتابِ.

وشهید ثانی (قُدِّسَ سِرُّه) در آداب آن گفته:

سزاوار نیست این که نوشته شود صلوات بر پیغمبر (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وسلم) به لفظ صلعم واشباهه همچنانی که بجا می آورند اشخاصی که محرومند از ثواب آن...

پس گفته است که:

بعضی علماء گفته اند اول کسی که (صلعم) را نوشت، دست او بریده شد.

مولف گوید: چون در این خصوص در جلد ثانی از مجلدات اربعه ی کتاب "خرابات" بسطی داده ام، باکی نیست در این مورد مجملی از آن ذکر شود. بدان که این آداب وقواعد ومراسم در این عصر به کلی در تکلم کردن وکتابت وارقام وغیرها منسوخ شده، عوالم الناس که گفتگو نیستند، جاهل بعض آداب واحکامند، اکثر خواص دیده شده، در تکلم وتلفظ به اسم مقدس باری تعالی (جَلّ سُبحانه وَبَهر بُرهانُه) واسم مبارک پیغمبر وائمه ی طاهرین (صَلَواتُ اللهِ عَلَیهم اَجمَعین)، درود ورحمت واجلال واعظام را ترک می نمایند، ودر کتابت ونوشتجات به ملاحظه ی اختصار، اسم مقدس "لله" را به رمز (اه) یا (ه) واسم مبارک

ص: 273

معصومین را (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) با کمال بی ادبی وبی اعتنائی می برند.

مثلا در نوشتجات، می نویسند عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)، صلوات را به رمز مزبور می نویسند، عن علی (4)، عن الباقر (4) عن الصادق (4)، صلوات ورحمت را به رمز می نویسند، مثل عدد چهار هندسه که علامت (علیه السلام) وغیرها است، وعذر او این است که از برای اختصار است، وحال آنکه فعل او برخلاف قول وعذر او گواهی می دهد، ده ورق مطلب پردازی وفصاحت وبلاغت وزبان بازی به خرج داده، وداد سخن گستری وسخن پروری می دهد، وهزار بیت کتابت می کند، که نه به کار دین ودنیای خودش ونه دیگران می آید، ولی از ذکر صلوات بر محمد وآل محمد (صَلی اللهُ عَلَیه وَ عَلَیهِم اَجمَعین) یا به جهت زیادتی دو حرف یا یک حرف اسم الله (جَلّت عَظَمَتُه) به رمز واختصار، اقتصار می کند. تو که خود می دانی کیستی وچیستی واز کجا آمده ای وچه بوده ای وچه شده ای، وحالا خود را به خیال خود فوق همهء مخلوق در ربع مسکون می پنداری ومی انگاری، اگر اسم تو را لفظا یا کتابة به طور اختصار ببرند، حالتت منقلب وچشمت برمی گردد، وقلبا با گوینده ونویسنده عداوت خواهی کرد که درصدد توهین وتخفیف من برآمده، باید پنج سطر القاب واوصاف در کتابت یا مراسلات ونوشتجات، یا در روی پاکتها برای تو بنویسند که ساکت باشی، بلکه هر کس زیادتر القاب واوصاف دروغ بی اصل - که هیچیک در وجود خودت وآباء واجدادت نبوده - برای تو بنویسد، زیاد از حد خوشحال وخرم وخرسند خواهی شد، واز کمال حماقت وسفاهت به خود آن القاب واوصاف را می بندی وبر خود می بالی ومی نازی وبه شبهه می اندازی خود را که: اگر من چیزی نیستم واین شئونات را ندارم، چرا برای من این قسم نوشته وذکر نموده، یا در بالای فلان منبر مرا بدان القاب واوصاف ستوده اند. هیهات هیهات، کار القاب واوصاف به جائی رسیده که عالم وجاهل، دیوانه وعاقل، کهتر ومهتر را کسی در القاب واوصاف فرق نباید بگذارد... این رسم وقاعده فعلا در خاک ایران وغیره جاری است، عالم وجاهل وغنی وفقیر در نوشتن این القاب واوصاف معمولهء مهملهء شایعه، مصر، ودر دروغ نوشتن ودروغ گفتن لسانا وخطا کمال

ص: 274

جهد وابرام را دارند، وصاحبان مکاتیب واشخاص طرف مقابل هم در قبول کردن آن القاب واوصاف مجعوله ی مجهوله نهایت اصرار وابرام را مرعی می دارند وهیچیک از طرفین هم از این اکاذیب واراجیف ونعوت مجعوله واوصاف مجهوله، حیا وخجالت ندارند لعل الله یحدث بعد ذلک امرا ولا قوة الا بالله.

ص: 275

آغاز نوشتار وگفتار وکردار با آن نام مقدس

از جمله تکالیف انام، در غیبت امام (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) رقم کردن اسم مقدس آن حضرت است در ابتدای دفاتر وکتب ونوشتجات، ومحترم داشتن اسم مبارک آن حضرت را در نوشتن وتکلم کردن، وحفظ کردن قراطیس وخواتیم وطلسمات والواح ودرهم ودنانیری که اسم مقدس او واجداد طاهرینش (صَلَواتُ اللهِ عَلَیهم اَجمَعین) در آنها ثبت ورسم شده، وبا طهارت استعمال نمودن ودر زیر دست وپا ومواضع غیر مطهره نگذاشتن، وذکر نمودن آن حضرت است در ابتدای مواعظ وخطب ودروس ومباحثه ومطالعه وروضات وتعازی، وابتدای اذان وآخر آن، وابتدای قرآن وختم آن، وابتدای دعوات وختم دعوات، ونزد خطبه ی نکاح وعقود وایقاعات، واکل وشرب وقیام وقعود وذهاب وایاب وسفر وحضر وبر وبحر وغیر ذلک، که حاجت به دلایل وشواهدی ندارد، آنچه من گفتم به قدر فهم تست:

قُلْ لَوْ کان الْبِرِّ مِدَادَ الکلمات ربی لَنَفِدَ الْبَحْرِ...

ص: 276

ترک خروج مگر با حکم فقیه جامع الشرائط

از جمله تکالیف انام در غیبت امام (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) در کنج انزوا خزیدن، وانگشت تحسر وتحیر به دندان گزیدن، وشربت ترک خروج وجهاد را با اهل باطل مزیدن، وغصص ومحن قصص وفتن ناملایمات ومحذورات دینی وایمانی را در خزینه ی سینه انباشتن، ودین وایمان خود را از شیاطین انسی وجنی نگاهداشتن، ومتوسل به خداوند قهار ورسول مختار وائمه ی ابرار اطهار (عَلَیهم صَلَواتُ اللهِ المَلِکِ الجَبّار) شدن، ومانند پلاس واحلاس در خانهء خود فرش بودن، ومسئلت ظهور آن حضرت را (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) نمودن، ومستعد سفر مرگ بودن است.

وفی "الصحیفة الکاملة" عن ابی عبدالله (عَلَیهِ السَّلام):

مَا خَرَجَ وَ لَا یخرج مِنَّا أَهْلَ البیت الی قیام قَائِمُنَا أَحَدُ لیدفع ظُلْماً وَاوِ ینعش حَقّاً الَّا اصطلَمَته البلیة وکانَ قِیامُه زیادَةً فی مکرُوهِنا وَشیعَتِنا...

اگرچه ظاهرا از کلمه ی "منا اهل البیت" مستفاد می شود که امام یا اولاد امام (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) هرگاه بخواهد خروج کند واحقاق حق یا ابطال باطلی نماید، منکوب ومخذول ومبتلا خواهد شد. وتا ظهور دولت حقه، اهل حق مغمور ومستور خواهند بود، وتا خروج وظهور حضرت بقیة الله فی الارضین والسموات صاحب العصر والزمان (اَرواحُ العالَمینَ فَداه) دولت به دست اهل باطل وکفر

ص: 277

خواهد بود، چنانکه در احادیث عدیده رسیده ولکن به حسب تأویل وتفسیر بعض آیات واحادیث که از اهل بیت معصومین (سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ اِجْمَعِينَ) رسیده، چنانکه فرموده اند:

اَلسَلمانُ مِنّا اَهلِ البَیت.

می توان موالیان وشیعیان اهل بیت (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ) را هم از اهل بیت محسوب نمود، علماء وفقهاء که نواب امام (عَلَيهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ) هستند که جای خود دارند. چنانچه در این ازمنه که حضرت حجت (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ) غیبت کبری فرموده اند، اگر احدی از شیعیان اعم از علماء وفقهاء وحکماء وعرفاء وامراء واعیان واشراف ورعایا وبرایا وغیر هم بخواهد خروج کند، وامر به معروف ونهی از منکر نماید، ومذهب جعفری وملت وآئین واحکام شیعه ی اثنی عشریه را رواج دهد بر سایر ملل وادیان، حتی بر اهل تسنن وغیرها، صحیح نیست. وبنابر این حدیث شریف وسایر احادیث متظافره، منکوب ومخذول ومقهور خواهد شد، بلکه جان او به معرض تلف است. پس در این صورت سکوت وتقیه در این ازمنه واجب است. عالم عامل مرحوم حجت الاسلام وکهف الانام حاجی اشرفی (رِضْوَانُ اللَّهِ تَعالی عَلَیه) در بعض تدوینات خود می فرماید، ما هذا لفظه:

ممکن است تاویله آیه ی مبارکه:

أَنَّما یرید اللَّهِ لیذهب عنکم الرِّجْسَ أَهْلَ البَیتِ ویطَهِرکُم تَطهیراً.

در باطن باطن وداخل کردن جمیع اهل ایمان در آن بیت نبوت، وحصول طهارت تامه وقابلیت بقاء ابدی از برکت توسل ایشان (سَلامُ الله عَلَیهم)...

وعین کلام ایشان را (برد الله مضجعه) ذکر کردم، به جهت تایید این که گفتم دوستان وشیعیان اهل بیت را (سَلامُ الله عَلَیهِم اَجمَعین) می توان در جزو اهل بیت محسوب نمود، که مبادا بعضی از متقشرین استبعاد نمایند.

پس در این

ص: 278

عصر وزمان که دولت به اهل کفر وضلال وغیره است، صحیح نیست احدی از علماء وفقهاء وحکماء وعرفاء وامراء وامناء وغیرهم به جهت امر به معروف یا نهی از منکرات خروج نمایند، یا جنگ وجدالی کنند، الا در بعض موارد که جهاد عمومی واجب خواهد شد وحکم آن بسته به فتوا وحکم مجتهد جامع الشرائط است، چنان که در "کتاب جهاد" از کتب فقیه مفصلا مسطور است. پس موالیان ودوستان حقه ی اثنی عشریه باید بنا به فرمایش امام (عَلَیهِ السَّلام)، مانند پلاس در خانه های خود پهن شده، وصبر وشکیبائی را اختیار نموده. واز درگاه حضرت احدیت (عَزَ سُبحانه وَبَهر بُرهانُه) استدعای تعجیل در ظهور وفرج حضرت حجت (اَرواحُ العالَمینَ فَداه) نمایند، ومداومت به بعض دعواتی که وارد شده در غیبت آن حضرت (اَرواحُنا فَداه) قرائت شود بنمایند، ودین وایمان خود را حفظ کنند که شیاطین انسی وجنی از آنها نربایند.

از حال خود آگه نیم، لیک آنقدر دانم که تو * * * هرگه به خاطر بگذری اشکم ز دامان بگذرد

ص: 279

اعتقاد به ولایت تکوینی ومقام معنوی معصومین

بدان که این تکالیفی که مذکور شد، وعقایدی که باید تو دارا باشی نسبت به موالیان خود (عَلَیهِم السَّلام)، ابدا جای استغراب واستعجاب ندارد نسبت به آن ذوات مقدسه واشخاص مطهره، که قوام ودوام تمام ارضین وسموات به اتفاق موالف ومخالف از برکت وجود مقدس مطهر منور آنها است واز ممتنعات نیست، زیرا که بعض از اهل سنت وجماعت همین عقاید را نسبت به ادنی مخلوقی از مخلوقات خدا که آنها را رئیس وبزرگ خود می دانند، دارند.

واین عقاید حقه که تو نسبت به موالیان خود داری، آنها نیز همین عقاید را معارضه ی به مثل نموده - من غیر استحقاق - برای مثل خودی ثابت وبرقرار کرده، ووضع شیئی را در غیر ماوضع له خود نموده اند، که اثبات امکان وثبوت واستقرار چنین عقایدی را از برای تو درباره ی معصومین (سَلامُ الله عَلَیهِم اَجمعین) خواهد نمود، پس در این صورت تو اولی واحری هستی به اینکه این عقاید حقه را که لازمه ی شئونات آنها است (عَلَیهِم السَّلام)، در خصوص موالیان خود دارا باشی، واعتنا به معارضات ومناولات خصم در مقابل ننمائی، ودرست توجه نمائی در این بیاناتی که از برای تو نموده واظهاراتی که می دارم وخرافات وجزافاتی که خصم در مقابل نوشته، تا بدانی که اثبات این نوع شئونات ودرجات وعوالم ظاهره وباطنه، وتاکید واصرار حقیر در حفظ مراتب ومقامات ازمنه واوقات ودقایق وساعات ایام ولیالی وتکالیف مقرره وعقاید حقه وتوجهات تامه ی کامله به سوی امام عصر وناموس دهر وغوث اعظم وقطب دایره ی عالم،

ص: 280

صاحب العصر والزمن محمد بن الحسن (صَلَواتُ الله وَسَلامُه عَلَیه وَعَلی آبائِه الطَیِبینَ الطاهِرینَ) اندکی است از بیشمار، وخردلی است از خروار، وقطره ای است از بحار. خدای واحد احد شاهد است، چنانچه می خواستم تکالیف مقرره ی معینه صوریه ومعنویه وظاهره وباطنه ی تو را کما ینبغی نسبت به امام تو (اَرواحُنا فَداه) مشروحا بنویسم، کفش وکلاه خود را به دور می انداختی وسر وپای برهنه به کوه وصحرا می تاختی وبیرق دیوانگی در میان مخلوق می افراختی، ولکن آنچه من گفتم به قدر فهم تست، بل بقدر ظرف تست:

پس بیا وهوش خود را جمع کن * * * واین عناد از باطن خود قمع کن

ومراتب شئوناتی که خصم در مقابل موالیان تو برای خود تراشیده اند بشنو، که چگونه به مجرد این دعاوی بی پا گروه گروه به آنها گرویدند، وخرافات آنها را به گوش جان خود شنیدند، وجان ومال وهستی خود را به آنها بخشیدند، واز حضور موالیان تو رمیدند وبساط مخالفت ومعاندت را چیدند، واز حسادت ظاهری وباطنی کردند آنچه کردند، وشنیدند آنچه شنیدند، وبه پاداش آن دیدند آنچه دیدند:

الشیخ عبدالقادر الجیلانی:

کل ولی علی قَدِمَ نبی وانا علی قَدِمَ جدی ، مَا ارْفَعْ المصطفی قَدَماً الَّا وَضَعَتْ فی الْمَوْضِعِ الذی رَفَعَ مِنْهُ ، الاقدام مِنْ أَقْدَامِ النُّبُوَّةِ فانه لَا سبیل الَّا انَّ یَنالَه غَیرُ نَبیٍ.

وَمِن کَلِماتِه ایضاً:

أَنَا نارُ اللَّهِ الموقده ، أَنَا سَالِبِ الاحوال بَحْرُ لَا سَاحِلِ لَهُ ، أَنَا الْمَحْفُوظِ أَنَا الملحوظ ، یا قِوَامَ یا صُوَّامِ ، یا أَهْلِ الْجِبَالِ دکت جبالکم ، یا أَهْلِ الصَوَامِعِ هَدَمَتْ صوامعکم ، اقْبَلُوا أَمْراً مِنَ اللَّهِ أَنَا أَمْرُ مِنَ اللَّهِ، یا رِجَالٍ یا اوتادیا ابدال یا أَطْفَالِ هَلُمُّوا وَ خُذُوا عَنِ الْبَحْرِ الذی لَا سَاحِلِ لَهُ ، أَنَا أَلَنَّا ظرفی اللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ ، أَنَا الْغَائِصُ فی بِحَارِ عَلِمَ اللَّهُ ومشاهداته ، أَنَا حَجَّةً

ص: 281

الله، اَنَا نایبُ رَسولِ الله ووارِثُه فیِ الارض.

وَمِن کَلِماتِه اَیضاً:

أَنَا أَفْضَلُ مشایخ الْجِنِّ والانس جمیعا ، بینی وبین الْخَلْقِ بَعْدَ بعید کما بین السَّمَاءِ والارض.

وَمِن کَلِماتِه اَیضاً:

أَنَا مِنْ وَرَاءِ أُمُورِ الْخَلْقِ وَ عُقُولِهِمْ ، رِجالُ اللَّهِ اذا وَصَلُوا الی الْقَدْرِ امسکوا فاذا وَصَلَتْ الیه دَخَلْتُ فیه فنازعت أَقْدَارِ الْحَقَّ بِالْحَقِّ لِلْحَقِّ.

وَمِن کَلِماتِه اَیضاً:

سَلَمَةَ لی الارض شَرْقاً وَ غَرْباً سکنی وغیر سکنی ، بَرُّ أَوْ بَحْراً ، سَهْلًا وَ جَبَلًا ، کلهم یخاطبونی بالقطبیه.

وَمِن کَلِماتِه اَیضاً:

أَنَا سیاف أَنَا قِتَالِ ، أَنَا اعْلَمْ مَا فی بطنِکم وَظاهِرِکُم واَنتُم فی نَظَری بَینَ یَدَیَ کالقواریر.

وَمِن کَلِماتِه اَیضاً:

اعطیت الْآنَ سبعین بَاباً مِنَ الْعِلْمِ اللدنی سَعَةٍ مابین السَّمَاءِ والارضِ.

شیخ ابوالحسن خرقانی:

صَعِدَتْ ظهیرة علی الْعَرْشِ لاطوف بِهِ فَطُفْتُ علیه أَلْفَ طوفه . أَوْ کما قَالَ : ورأیت حوالیه قَوْماً ساکنین مطمئنین فَتَعَجَّبُوا مِنْ سُرْعَةُ طوافی وَ مَا اعجبنی طَوَافِهِمْ فَقُلْتُ مَنْ أَنْتُمْ وَ مَا هَذِهِ الْبُرُودَةِ فی الطَّوَافِ ، فَقَالُوا نَحْنُ ملئکه وَ نَحْنُ أَنْوَارٍ وَ هَذَا طبعنا لَا نَقْدِرُ انَّ نتجاوزه ، فَقَالُوا وَ مَنْ أَنْتَ

ص: 282

ومَا هَذِهِ السُّرْعَةُ فِي الطَّوَافِ فَقُلتُ بَل اَنَا ادْمِي وفي نُورٍ وَنارٍ وَهَذِهِ السُّرْعَةِ مِن نَتايِجِ نُورِ الشَّوْقِ.

لِلشَیخ مِحیی الدین فی فُتوحاتِه:

اَنا خَتمُ الوِلایَةِ دونَ شَکٍ * * * یورثُ الهاشِمی مَع المَسیحِ

وَفیها اَیضاً:

وَلَمّا اَتانیِ الحَقُ لَیلاً مُبَشرا * * * باَنی خِتامُ الاَمرِ فی غُرةِ الشَهر

وَ قَالَ لِمَنْ قَدْ کان فی الْوَقْتِ حَاضِراً * * * مِنِ الْمُلَاءَ الاعلی وَ مِنْ عَالِمٍ الامر

الَّا فَانْظُرُوا فیه فَانٍ علامتی * * * علی خَتَمَهُ فی مَوْضِعِ الضَّرْبِ بِالظُّهْرِ

أَنَا وَارِثُ لاشک عَلَّمَ مُحَمَّدٍ * * * وَ حَالَتِهِ فی الرمنی وفی الْجَهْرِ

وانی لِخَتْمِ الاولیاء مُحَمَّدٍ * * * ختام اخْتِصَاصِ فی البدائه وَ الْحَضَرِ

وَمِن کَلِماتِه:

اللَّهُ اَکبَر والکَبیر رَدائی * * * وَ النُّورِ بَدری وَالضِیاءُ ذُکائی

وَ الشَّرْقِ غربی وَ الْمَغَارِبِ مَشرقی * * * وَحَقایِقُ الْخَلْقِ الجَدیدِ امائی

وَ النَّارِ غیبی وَ الْجِنَانِ شهادتی * * * وَ الْبُعْدِ قربی وَ الدُّنُوِّ فِنائی

واذا أَرَدْتَ تَنَزُّهاً فی روضتی * * * أَبْصَرْتَ کُل الْخَلْقِ فی مَرائی

واذا انْصَرَفْتُ أَنَا الامام ولیس لی * * * أَحَدُ اخْلُفْهُ یکون ورائی

فی کتاب "مقامع الفضل" لابن الآقا (طاب ثراه):

ص: 283

شیخ محی الدین در "قصوص" و "فتوحات" گوید که: هر که بت پرستید، به همان خدا را پرستیده باشد. وچون سامری گوساله ساخت که مردم را به عبادت او خواند، حق تعالی یاری نکرد هارون را بر سامری، از برای آن که می خواست که در هر صورتی پرستیده شود. حق تعالی نصاری را تکفیر ننمود به سبب آن که به الوهیت عیسی (عَلَیهِ السَّلام) قائل شدند، بلکه به سبب آن که خدا را منحصر در عیسی دانستند، چنان که فرمود:

لَقَد کَفَرَ الذینَ قُالوا اِن اللهَ هُوَ المَسیح...

وخود را خاتم الاولیاء دانسته وگفته که: ختم ولایت به او شده وپیغمبران نزد او حاضر شدند به جهت تهنیت ومبارکبادی ختم ولایت. ونیز گفته که: جمیع انبیاء اقتباس علم می کنند از مشکوة خاتم انبیاء وجمیع اولیاء اقتباس علمی می کنند از مشکوة خاتم اولیاء.

وگفته که: خاتم اولیاء افضل است از خاتم انبیاء در ولایت، چنان که خاتم انبیاء افضل است از سائر انبیاء در رسالت.

ونیز گفته: اهل آتش در دوزخ تنعم می کنند وبه آتش راحت می یابند ولذت می برند، وعذاب کافر منقطع خواهد شد، وعذاب مشتق است از عذب به معنی شیرینی، انتهی کلامه فی کتابه المذکور.

شرح "دیوان میبدی":

موید الدین جندی در شرح "فصوص" گفته که: شیخ یعنی شیخ محیی الدین عربی در اول محرم در اشبیلیه از بلاد اندلس - اشبیلیه من قواعد الاندلس ولها خمسة عشر بابا - به خلوت نشسته ونه ماه طعام نخورد. در اول عید مامور شد به بیرون آمدن، ومبشر شد به آن که خاتم ولایت محمد است (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ).

ص: 284

وهم در شرح "فصوص" گوید:

مِنْ دَلَائِلِ ختمیته انْهَ کان بین کتفیه فی مِثْلَ الْمَوْضِعِ التی کان لنبینا (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) عَلَامَةُ مِثْلَ ذرالحجله ثابته تقعیر تِسْعَ ، مَثَلُ ذَرٍّ الحجله اشاره الی انَّ ختمیته النُّبُوَّةِ ظَاهِرَةُ فِعلیه وخَتمِیة الوِلایة بَاطِنَةً اِنفِعالیه...

تا آنجا که می گوید: بعضی در تکفیر وتضلیل شیخ بسیار مبالغه دارند واو را اکفر کفره پندارند، وچاره ی این مردم در غیبت، فراموشی ودر حضور خاموشی.

حافظ:

با مدعی مگوئید اسرار عشق ومستی * * * بگذار تا بمیرد در عین خودپرستی

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید * * * ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

تا علم وعقل بینی بی معرفت نشینی * * * یک نکته ات بگویم خود را مبین که رستی

یقول المولف (وفقه الله تعالی):

وفی "کشف الظنون" لکاتب الچلبی، قال:

کتاب "مناقب" محیی الدین ابن عربی اندلسی من تالیفات سید علی بن میمون المغربی المتوفی سند سبع عشرة وتسع ماة (917)، وسماه "تنبیه الغبی فی تنزیه ابن عربی" وللسیوطی ایضا المتوفی سنة احدی عشرة وتسع مأة (911) وللشیخ ابراهیم بن محمد الحلبی وسماه "تنبیه الغبی فی تکفیر ابن عربی" واجاب عن الذی اورده السیوطی وتوفی سنة ست وخمسین وتسع ماه (956)...

ص: 285

یَقولُ المُؤلِف (وَفقَه الله):

بر عارف بصیر وناقد خبیر واهل انصاف خالی از جزاف واعتساف، واضح ولایح است که تمام این اقوال را از روی کذب وبهتان، وغرور وطغیان، وهوای نفس وخودنمائی، ومحض شهرت بین انام، وگول وفریب مردمان عوام کالانعام گفته اند.

واکثر این کلمات را که این طایفه گفته اند، محض لجاجت وعناد وخصومت ولداد وضدیت وندیت ومعارضه ومنا له با شیعهء اثنی عشریه است، چون شنیده اند که شیعه گویند: ختم ولایت به وجود مبارک حضرت بقیه الله (عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُ وَ سَهَلَ مَخرَجَه) شده است، محیی الدین در مقام معارضه برآمده، دعوی ولایت وخاتم الاولیائی می نماید.

وچون شنیده اند شیعه می گویند:

حضرت امیرالمومنین (عَلَیهِ السَّلام) در بالای منبر "سلونی قبل ان تفقدونی" فرمودند.

مقاتل بن سلیمان نیز بر منبر "سلونی قبل ان تفقدونی" و "سلونی عما دون العرش" می گوید واز او سوال می کنند: اول حجی که آدم به جا آورد سر او را کی تراشید؟ فرو می ماند وجواب نمی دهد. ابن جوزی هم می رود بالای منبر این دعوی بیجا را می نماید واین عبارت را می گوید، خداوند تعالی زنی را می گمارد که او را مجاب می سازد ودعوی او را باطل می نماید. وقتاده در مسجد کوفه نیز این دعوی می نماید، ومردی از او سوال می کند از موری که با سلیمان (عَلَیهِ السَّلام) تکلم کرد، نر بود یا ماده؟ در جواب عاجز می شود، وحال آن که تانیث او از لفظ ضمیر "قالت" در قرآن ثابت است. چنانکه عمر بن الخطاب می گوید:

چهل خاتم در رکوع به سائل بخشیدم که آیه ای هم در حق من نازل شود - چنان که برای حضرت امیرالمومنین (عَلَیهِ السَّلام) نازل شد - ابدا نازل نشد.

ص: 286

عجب تر این که صاحب کتاب "خصایص" محمد بن جریر طبری که از علماء اهل سنت وجماعت است با وجودی که امام او عمر بن الخطاب این کار را کرد وبرای او آیتی نازل نشد، می گوید:

چهل مرتبه من هم در حالت رکوع انگشتری خود را در راه خدا به این آرزو وتمنا تصدق نمودم تا در شان من هم آتی نازل شود، نازل نشد.

وشنیده اند که شیعه می گویند:

در معراج حضرت پیغمبر (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) همه جا حضرت امیر المومنین (عَلَیهِ السَّلام) را با خود دید.

وخود اهل سنت هم اقرار دارند، چنان که در "خلاصة المناقب" و "بحر المعارف" مسطور است که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمودند: در شب معراج خداوند تعالی به من فرمود: یا محمد (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) که را از خلایق دوست می داری؟ گفتم: علی را (عَلَیهِ السَّلام). پس فرمودند: نگاه کن به جانب چپ خود. چون نگاه کردم دیدم علی (عَلَیهِ السَّلام) ایستاده (صَلی الله عَلَیه وَعَلی اَولادِه الطاهِرین).

اهل سنت هم در مقابل می گویند:

ملای رومی صاحب "مثنوی" در شش سالگی به سیر ملکوت آسمانها رفت، چنان که در "سفینه الاولیاء" محمد دارا شکوه قادری است.

وشیخ ابوالحسن خرقانی می گوید:

به عرش رفتم وهزار طواف نمودم در دور عرش.

دیگری می گوید:

ص: 287

در آسمانها رفتم مرتبه ی علی (عَلَیهِ السَّلام) را دیدم، پست تر از خلفاء بود!

ونیز شنیده اند جماعت شیعه می گویند:

حضرت امیرالمومنین (عَلَیه السَلام وَالصَلوة) امام بر جن وانس بود، وپیغمبر (صَلَّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ) آن حضرت را به محاربه ی جنیان می فرستاد، وحکومت بر جن وانس داشت.

اهل سنت در مقابل می گویند:

شیخ عبدالقادر جیلانی امام بر جن وانس بود، وجن وملک مانند انس پیش او می آمدند وکلمات او را می شنیدند، وحکم میان آنها می کرد، و "غوث الثقلین" او را به این جهت گویند که امام بر انس وجن وملائکه بود.

وشنیده اند که شیعه می گویند:

آفتاب بر حضرت امیرالمومنین (عَلَیهِ السَّلام) سلام می کرد ومی گفت: السَّلَامُ علیک یا أَوَّلِ یا آخَرَ یا ظَاهَرَ یا بَاطِنِ...

شیخ ابوالسعود می گوید:

حضرت غوث یعنی شیخ عبدالقادر می گفت که: آفتاب وماه برنمی آیند تا بر من سلام نمی گویند.

وشنیده اند شیعه می گویند که:

سال وماه وایام هفته ائمه اطهارند (سَلامُ اللهِ عَلَیهِم) وعرض اعمال به آنها می شود.

ص: 288

اهل سنت گویند:

شیخ عبدالقادر گفت: سال وماه وهفته وروز آمده بر من سلام می کنند وآنچه از خیر وشر در ایشان مقدر شده خبر می دهند.

چنان که محمد داراشکوه قادری در "سفینة الاولیاء" نوشته، وکتاب مذکور نزد حقیر مولف حاضر است به خط یکی از اهالی شاه جهان آباد، وتاریخ تالیف کتاب مذکور در سنه ی یک هزار وچهل ونه هجریه (1049) است، در آنجا که می گوید که:

شیخ سیف الدین عبدالوهاب ولد غوث اعظم فرموده اند که: هیچ ماهی از ماهها نبودی مگر که پیش از نو شدن بیامدی پیش والد من، اگر چنانچه در آن ماه بدی وسختی مقدر شده بودی، به صورت ناخوش آمدی، واگر خیری مقدر بود، به صورت نیکو آمدی. آخر روز جمعه سلخ جمادی الاخری سال پانصد وشصت جمعی از مشایخ نزد شیخ نشسته بودند، جوانی خوب روی درآمد وگفت: السلام علیک یا ولی الله، من ماه رجبم، آمده ام تا تو را تهنیت گویم، ودر من هیچ بدی وسختی مقدر نشده، در آن ماه رجب هیچ ندیدند مردم مگر خیر ونیکوئی. چون روز یکشنبه آمد سلخ رجب بود، شخصی کریه المنظر آمد وگفت: السلام علیک یا ولی الله، من شهر شعبانم، آمده ام که تو را تهنیت گویم، مقدر شده است در من موت وفناء خلق در بغداد وگرانی در حجاز وقتل وکشش در خراسان. چون ماه شعبان آمد همه واقع شد، وشیخ عبدالقادر در ماه رمضان چند روز بیمار شدند، روز دوشنبه بیست ونهم رمضان جمعی از مشایخ چون شیخ علی هیبتی وشیخ نجیب الدین سهرودی وغیرهما پیش او نشسته بودند، شخصی با بهاء ووقار تمام درآمد وگفت: اَلسَلامُ عَلَیکَ یا وَلیَ الله. من ماه رمضانم، آمده ام که اعتذار کنم از آنچه بر تو مقدر شده بود در من، ووداع کنم تو را که این آخر اجتماع من است با تو. پس بازگشت وشیخ در ربیع الاخر

ص: 289

سال دوم وفات کرد ورمضان دیگر را درنیافت.

ونیز شنیده اند که شیعه می گویند:

ائمه ی ما (سَلامُ الله عَلَیهم اَجمَعین) فرموده اند: اسامی شیعیان ما در نزد ما در صحیفه ثبت وضبط است، همچنین اسامی اعادی ما.

اهل سنت می گویند که:

شیخ عبدالرزاق فرزند شیخ عبدالقادر گفته که شیخ گفت: کاغذی به دست من دادند به مقدار درازای انتهای نظر، دیدم که نام اصحاب ومریدان من که تا قیام قیامت نسبت خود را به من درست خواهند کرد، در آنجا ثبت نموده اند، وحکم شد که این همه را به تو بخشیدم. وشیخ گفت: قسم به عزت وجلال خدا که قدم برندارم از پیش پروردگار خود، تا روانه نسازد مریدان مرا با من سوی بهشت.

وشنیده اند که شیعه می گویند:

ائمه ی ما (سَلامُ الله عَلَیهم اَجمَعین) موت وحیاتشان مساوی است، چنان که در حال حیات ظاهری تصرفات در عوالم امکان داشتند، در موت ظاهری هم تصرفات به تمام عوالم دارند.

اهل سنت وجماعت نیز گویند:

چنانچه شیخ عبدالقادر را در ایام حیات بر تمام عالم تصرف بود، بعد از وفات در قبر نیز همان تصرفات را خدا به او داده است.

ونیز چون شنیده اند که شیعه اموات خود را در روضات متبرکه ومشاهد مشرفهء ائمهء طاهرین (سَلامُ الله عَلَیهم اَجمَعین) دفن می کنند ومی گویند عذاب از آنها برداشته می شود، شیخ ابوبکر بطایحی می گوید که:

ص: 290

از حق تعالی عهد گرفتم که جسدی که در روضه ی من درآید، آتش آن را نسوزاند وعذاب از او برداشته می شود.

ودر ابوبکر بطایحی در بطایح است.

خلاصه معارضات ومناولات وضدیت اهل طایفه ی سنت وجماعت را در مقابل شیعه ی اثنی عشریه در هر یک از مقالات ودرجات چنانچه بخواهم بشمارم وذکر نمایم کتابی خواهد شد، شهدالله تعالی که تمام این نسبتها که این اشخاص در مقابل ائمه ی ما (صَلَواتُ اللهِ عَلَیهم اَجمَعین) که به خود داده اند یا دیگران به آنها نسبت می دهند، کذب محض ومحض کذب وشهرت وریاء وسمعه وغرور وطغیان وعدوان است وهیچ مقصودی از این خرافات وجزافات ندارند الا اطفاء انوار مصابیح هدی (عَلَیهم صَلَواتُ اللهِ تَبارَکَ وتَعالی):

یریدون انَّ یطفئوا نَوَّرَ اللَّهُ بافواههم وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الکافِرون.

ص: 291

لغات دشوار

عکس

ص: 292

عکس

ص: 293

عکس

ص: 294

عکس

ص: 295

عکس

ص: 296

عکس

ص: 297

عکس

ص: 298

عکس

ص: 299

عکس

ص: 300

عکس

ص: 301

عکس

ص: 302

عکس

ص: 303

عکس

ص: 304

فهرست

عکس

ص: 305

عکس

ص: 306

عکس

ص: 307

عکس

ص: 308

عکس

ص: 309

عکس

ص: 310

عکس

ص: 311

ص: 312

شب به درازا کشید، چشمها ، همه فرو خفتند ، جز چشمان شیدای شیفتگان که در سیاهی آسمان ، فروغ ترا می جویند ، ای خورشید فروزان وجود .

دریای سیاه زندگی ، سراسر گرداب و توفان شد ، پهندشت انسانیت، کویری تفتان گشت و منتظران نستوه و پایدار، همچنان تو را می جویند ، ای مهدی موعود ، ای منجی محبوب ، ای قائم منتقم .

... این کتاب در موضوع خود قدیمی ترین متنی است که بطور مستقل و مبسوط در دسترس می باشد ... و یکپارچه پیرامون تکالیف و مسئولیتهای فردی شیعیان در رابطه با حضرت صاحب الزمان نگاشته شده و به حدود ٦٠ تکلیف با توضیحات لازم اشاره می کند .

از مقدمه کتاب

ص: 313

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109